عبور امت‌اسلامی از سه‌مانع و حرکت به‌سمت الگوی‌اسلامی‌ایرانی‌حکومت

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

کشورهای عربی خاورمیانه ای و شمال افریقا از دیرباز مد نظر طمع قدرت های بزرگ بین المللی بوده اند. استعمارگری کهن با پیاده کردن نیروهای خود در این منطقه تسلط بر منابع زیرزمینی و بازار فروش محصولات خود را به‌وجود آورد. اما مردم منطقه نیز از حداقل های بالای آزادگی و هوشیاری انسانی برخوردار هستند چه رسد به اینکه آموزه های اسلامی نیز با حیات‌شان آمیخته است. شروع انقلاب ها و مبارزات استقلال طلبانه به آستانه جنگ جهانی اول و حتی قبل تر از آن برمی گردد. نمونه جنبش تحریم تنباکو یکی از این دست خیزش ها و بیداری هایی است که در جهان اسلام رخ داده است.

غرب فرهنگی و سیاسی با گستردن تشکیلات فراماسونری خود، افق پیشرفت و تمدن را برای همه کشورهای غیرغربی، شهرآرمانی لندن و پاریس تعریف کرد. روشنفکران و متفکران و دردمندان بلاد اسلامی برخی عالمانه و برخی جاهلانه در آرزوی رسیدن به جایگاه تکنولوژیک و صنعتی غرب مردمان خود را به غربگرایی و تقویت هرچه بیشتر غرب می کردند. اما پیش از آن انگلستان سرزمین بزرگ آخرین خلافت عثمانی را پاره پاره کرد. بخشی اردن، بخشی فلسطین، قسمتی سوریه-لبنان و ترکیه و عراق، مصر نیز که پیش از آن توسط فرانسه جدا شده بود. دولت بریتانیا توانست با کمک این گونه اندیشمندان، سلاطین و پادشاهانی را بر سرزمین های اسلامی به جای خود باقی نهاد تا مسیر قبلی ادامه یابد. ملک فاروق در مصر، ملک فیصل در عراق، ملک عبدالله در اردن و هر جایی که ممکن نبود، دیکتاتوری مانند آتاتورک و رضاشاه را روی کار آوردند.

ناسیونالیسم لیبرالیستی و یا پادشاهی سکولار و شکم چران نتوانست خواسته های حداقلی بهداشتی، آموزشی و صنعتی کشورهای تازه تأسیس را برآورده کند. اختلاف طبقاتی، فساد طبقه حاکم و احساس خفت از تولد یک دولت صهیونیستی یهودی در ارض مقدس فلسطین انباشتی از نارضایتی در منطقه بوجود آورده بود. دوره جنگ جهانی دوم ناسیونالیسیمی عربی با روی کار آمدن جمال عبدالناصر در مصر، حافظ اسد در سوریه تلاش کرد تا سیطره حکام وابسته به غرب را بر اندازد و بر نیروی انبوه جامعه اسلامی سوار شود و جماهیر متحده عربی بوجود آورد. البته در این میان قلع و قمع اسلام گرایانی چون اخوان المسلمین با توافق طرفین انجام شد. اما از سوی دیگر رویکرد های سوسیالیستی برای دستیابی به عدالت به عنوان جایگزین مدل های سرمایه داری در این گونه دولت ها مطرح شد. ادعای انقلابی گری و ضد امپریالیستی این دسته از کشورها خیلی زود رو به افول نهاد. هر چند حتی همین امروز هم صدام را برخی عنصری ضدآمریکایی برشمرند، بی عرضی قذافی و صدام در دفاع از مردم خود در برابر حملات غرب در پیش چشم عموم مردم منطقه هست.

انقلاب های مردمی در کشورهای مختلف از جنبش ملی شدن صنعت نفت، جنبش ملی کردن کانال سوئز، نهضت استقلال تونس از فرانسه جدایی و امثال آن یا به دام غرب افتاد و یا در سراب سوسیالیسم شوروی فرو رفت. جنگ های سه گانه اعراب با اسرائیل و از دست رفتن بخشی از سرزمین های اسلامی ناراحتی های زیادی در مردم ایجاد کرد. فشار شدید حاکمان کشورهای اسلامی برای غربی کردن فرهنگی و فکری مسلمانان و ترویج بی بند و باری برای کاهش روحیه های انقلابی و اسلامی نتوانست بن مایه های دینی مردم را از بین ببرد و هر چه سرعت مدرن سازی دولتی بیشتر شد، بر بحران هویت و نوعی بازگشت هویت و بنیادگرایی افزوده شد. پیروزی انقلاب اسلامی حقانیت و کارآمدی اسلام گرایی برای پیروزی بر لیبرالیسم وابسته به غرب و متحد اسرائیل قطعی کرد. اما ایران درگیر جنگی ده ساله شد. در این مدت اندیشمندان و متفکران استراتژیست غرب دوباره نسخه ای بدل از اصل به نام بنیادگرایی و سلفیت ساختند تا در برابر نمونه عالی انقلاب خمینی، پتانسیل اعتراضی منطقه را به بیراهه ببرند.

پول سعودی و اندیشه وهابی در سراسر دنیای اسلام و حتی در بسیاری کشورهای اروپایی عناصر ناراضی و انقلابی را مانند ظرف آب شکری که زنبورها را از گل منحرف می کند به سمت خود می کشید و در دام سرویس های جاسوسی آمریکا و اسرائیل می انداخت. آمریکا نتوانست بیداری اسلامی منطقه را صرفا با تله القاعده شناسایی و خنثی کند. لذا مجبور به حضور مستقیم در منطقه برای حمایت از منافع خود و مقابله مستقیم با کانون بیداری اسلامی یعنی ایران اسلامی شود.

در آستانه ده سالگی حضور آمریکا در منطقه به بهانه سلاح های کشتار جمعی، قیام هایی رخ داده است که مرکز و نقطه کانونی اعتراضات خود را جمعه اسلامی و نمازجمعه وحدت بخش و دشمن شکن گزارده است. مسیحی و سنی و شیعه هم نمی شناسد صرفا به دنبال سرنگون کردن وابستگان و عمال آمریکا در منطقه است. بن علی، حسنی مبارک، عبدالله صالح، ملک عبدالله دوم اردنی و ملک عبدالله عربستانی هدف های مستقیم بیداری اسلامی شده اند. حمایت های آمریکا هم نمی تواند سودی ببخشد که اگر کاری می توانست بکند برای محمدرضاشاه پهلوی انجام می داد. علی رغم ادعای برخی روشنفکران ایرانی و خارجی، نه صدایی از ذیمقراطیه(دموکراسی) شنیده می شود و نه ندایی از اشتراکیه(سوسیالیسم) دیده می شود. تنها چیزی که وجود دارد حضور قاطبه مردم با نمادهای اسلامی پوششی و شعارهای اسلامی الله اکبر و لااله الله، الشهید حبیب الله برای برقراری دولت هایی مردمی و آزاد از رویکردهای عربگرایانه و غربگرایانه و سلفی است.

به نظر می آید تداوم حیات جمهوری اسلامی در سی سال گذشته، گونه ای از حکومت مردمی را پیش چشم مردم منطقه نهاده است که در آن بدون نیاز به غرب و شرق و دور از رفتارهای احمقانه متحجران به پیشرفت هایی دست یافته است که آرزوی یک صدساله مردم منطقه است. بنابراین در عمیق ترین لایه های خواست مردمی نوعی بیداری اسلامی ایرانی وجود دارد که علی رغم تاکید بر ملیت، نژاد پرستی نیست و علی رغم تاکید بر انتخابات آزاد، شعارهای اباحه گرایانه (لیبرالیستی) و علمانیه (سکولار) سر نمی دهد و علی رغم تاکید بر اسقاط دیکتاتور خواستار تداوم ارتباط با حامیان دیکتاتور هم نیست. جمهوری اسلامی ایران اکنون شهر آرمانی مردم منطقه است.

خوانده شده 1955 مرتبه