با گذشت حدود 6 ماه از آغاز ناآرامي ها در سوريه، مهمترين سوالاتي كه اين روزها مطرح مي شود اين است كه آيا نظام سوريه موفق به مهار ناآرامي ها خواهد شد يا اينكه همزمان با فشارها و تحريم هاي بين المللي، دولت سوريه را در شرايط بسيار سختي قرار خواهد داد.
شايد پاسخ به اين سوال و پيش بيني اين موضوع تا اندازه اي سخت باشد اما با توجه به شواهد و قرائن موجود، مي توان وضعيت را تا حدودي با توجه به برخي مقدمات پيش بيني كرد.
براي پاسخ دادن به اين سوال بايد ديد كه اعتراضات در شهرهاي سوريه از كجا نشات گرفته و معترضين چه افرادي هستند و چه عقبه اي دارند. سوال ديگري كه بايد به آن پاسخ داده شود اين است كه معترضان دقيقا چه مطالباتي دارند و عقبه اين مطالبات چيست؟ و نهايتا اينكه آيا فشارهاي بين المللي و تحريم ها ناآرامي هاي سوريه را تشديد خواهد كرد يا نه؟
** سه دسته مخالفين نظام سوريه
در پاسخ به اين سوالات مي توان معترضين فعلي سوري را به سه دسته مختلف تقسيم كرد: دسته اول و قدرتمند ترين گروه مخالف نظام سوريه، گروه هاي سلفي هستند كه بايد حساب حركت هاي مردمي را از حساب اين گروه ها كه دست به سلاح برده و اقدامات خشونت آميزي انجام مي دهند، جدا دانست.
به گفته بسياري از افراد مطلع در حال حاضر از اردن و لبنان و تا اندازه اي از غرب عراق حجم بالايي از سلاح با هزينه كشورهاي حوزه خليج فارس بهويژه عربستان وارد سوريه مي شود و در اختيار گروه هاي مسلح قرار مي گيرد.
اين گروه ها از آغاز اعتراضات به سرعت دست به سلاح بردند كه اين امر برخلاف حركت هاي مردمي در ساير كشورهاست. به عنوان مثال در يمن هر روز تظاهرات ميليوني را شاهد هستيم ولي مردم سلاح را به كار نگرفته اند، در حالي كه در يمن بيشتر مردم مسلح هستند چون اين كشور بافت عشايري دارد؛ ولي در سوريه جريان سلفي از روز اول دست به اسلحه برد و تعداد زيادي از نيروهاي امنيتي را كشتند. اين امرنشان مي دهد كه ماهيت تحركات در سوريه است مردمي نيست.
** اخوان المسلمين كم وزن اما تشكيلاتي
با آغاز ناآرامي ها در سوريه، جمعيت اخوان المسلمين اين كشور كه شاخه اي از تشكيلات كلي اين جريان در منطقه است، اقدامات گسترده اي را در خارج از سوريه براي هدايت و رهبري جريان مخالفان برعهده گرفت و برخي كشورهاي همسايه از جمله تركيه و دولت هاي اروپايي سعي كردند با ميدان دادن به اين جريان و حتي در اختيار گذاشتن مكان هايي براي برگزاري نشست هايشان، اين تشكل را به عنوان رهبر جريان در سوريه مطرح كنند.
اخوان المسلمين سوريه در سال 1935(1314) در شهر حلب به وسيله مصطفي السّباعي تشكيل شد.
بارزترين ويژگي اخوان المسلمين سوريه، مخالفت دائمي آن با دستگاه سياسي كشور است كه از مهمترين اين مخالفت ها مي توان به درگيري نظامي 1981(1360 شمسي) آنها با نيروهاي حكومتي اشاره كرد كه در شهر 'حماه' صدها تن از طرفين كشته شدند.
حاصل درگيري خونين آن زمان 30 هزار كشته و ناپديدشدن 10 هزارتن ازهواداران اخوان المسلمين بود. پس از آن رهبران اخوان المسلمين سوريه به خارج از كشور فراركردند و موقتا مبارزات مسلحانه خود عليه دولت علوي سوريه را كنار گذاشتند. فعاليت اين گروه در سوريه مخفيانه بود زيرا توسط دولت سوريه منحل اعلام شده بود و اكنون بخشي از ائتلاف گروه هاي ضد نظام به شمار مي رود.
بدين ترتيب مي توان گفت در حالي كه اخوان المسلمين مصر و اردن در وضعيتي مناسب قرار دارند و موقعيتي قوي كسب كرده اند، همتايان سوري آنها شكست خوردند و از پيشرفت در سوريه بازمانده اند چراكه در سوريه وضعيت اخوان المسلمين تا حدودي مبهم است؛ اين ابهام از يك جهت به تاريخ مبارزات 'سري' اين گروه باز ميگردد و از سوي ديگر به ماهيت تكثرگرايي قومي، ديني و مذهبي جامعه سوريه مرتبط است.
اخوان المسلمين سوريه امروز هم پيمانان اصلي ترك ها هستند، عده اي دليل اين امر را ريشه اسلامي حزب عدالت و توسعه مي دانند اما عده اي ديگر مسائل ديگري فراتر از هويت اسلامي آنها را مطرح مي كنند كه موجب شده است اين دو همپيمان شوند از جمله اينكه غرب طرفين را براي برقراري اين ارتباط تشويق كرده است؛ اين درحالي است كه روابط تركيه و دولت سوريه قبلا بسيار خوب بود.
بهترين دليل براي همپيماني تركيه و اخوان المسلمين سوريه حضور برخي از سران اين تشكل در خاك تركيه و برگزاري 4 كنفرانس براي مخالفان نظام در شهرهاي تركيه است؛ كنفرانس هايي كه اغلب آنها توسط اسلام گرايان تشكيل شده است.
البته بخشي ديگر از معترضان را افراد و هم پيمانان قبلي دولت سوريه مانند عبدالحليم خدام و برادر حافظ اسد تشكيل مي دهند كه به دلايل مختلفي از اين نظام بريده و اكنون در خارج از كشور به سر مي برند ولي اين افراد وزن چنداني در اين اعتراضات ندارند.
** اعتراضات مردمي و اعتراف اسد
در عين حال نبايد اين امر را ناديده گرفت كه بخشي از مردم و اقشار عادي مردم سوريه (به عنوان سومين قشر معترضان) نيز در اعتراض به نابساماني هاي داخلي، تحركاتي را آغاز كردند؛ جنبشي كه با پاسخ مثبت بشار اسد رييس جمهوري سوريه مواجه شد و چرخ اصلاحات در اين كشور را به حركت درآورد.
سوء تفاهمي كه عده اي از مردم منطقه با آن مواجه شده اند اين است كه از يكسو بخشي از مردم فكر مي كنند هر كس با اسد مخالفت كند، اين يك فرد مزدور آمريكايي است و از سوي ديگر طيفي از مردم فكر ميكنند تمام كساني كه به خيابان مي آيند، اصلاح طلب و آدم هاي موجهي هستند ولي اين گونه نيست و هر دو برداشت اشتباه است.
در خصوص برداشت اول همانطور كه بشار اسد در پارلمان سوريه گفت 'مردم خواسته هاي برحقي دارند و اين تظاهراتي برحق است ولي گروه هاي مسلح اين حركت را منحرف كردند' و بنابراين عالي ترين مقام سوريه هم اعتراف دارد كه مردم سوريه از وضعيت ناراضي هستند و درخواست هاي مناسبي دارند. در اين صورت شايد اتهام اين قشر از مردم به عنوان افراد وابسته به بيگانه روا نباشد.
اين نكته را نبايد فراموش كرد كه هدف اوليه مردم صرف اصلاحات بوده اما جريان هاي مخالف دولت سوريه در داخل و خارج كشور با تحريك كشورهاي غربي بويژه امريكا خواسته هاي بر حق مردم را منحرف كردند و باعث كشتار تعدادي از افراد عادي در درگيري هاي خارج از كنترل طرفين شدند.
** تعداد تظاهرات كنندگان در سوريه
درخصوص تعداد معترضين اخبار و تحليل هاي مختلفي وجود دارد ولي تظاهرات هايي كه در سوريه اتفاق افتاده است، تاكنون ميليوني نبوده است و برخلاف مصر، يمن، تونس و بحرين كه داراي تظاهرات ميليوني بوده اند، در سوريه در بالاترين حالت كه رسانه هاي خارجي چند برابرش هم ميكردند، صد هزارنفر در اعتراضات حاضر شدند.
با در نظر گرفتن جمعيت بيست و دو ميليون نفري سوريه معلوم مي شود كه هنوز قسمت عمده اي از ملت سوريه به خيابان ها نيامده اند و نبايد تلقي شود كه اين جمعيت معترض(ولو از نوع مردمي ومسالمت آميز) كل ملت سوريه است.
نكته حائز اهميت اين است كه ناآرامي هاي اخير سوريه تا حدودي از حالت جنبش مدني عادي خارج شده و با تلاش غرب و برخي كشورهاي عربي به جنبشي كاملا طايفه اي بين علويان و اهل سنت تبديل شده است.
البته در اين ميان علويان و ساير اقليت هاي سوريه از جمله دروزيان و مسيحيان به طور كامل حامي اسد هستند چراكه از افراطي ها به شدت در هراس اند، اما اهل سنت تاكنون براي مقابله با دولت يكپارچه و يكدست عمل نكرده و متحد نشده است؛ به همين دليل است در دمشق و حلب كه اكثر ساكنان آن را اهل سنت تشكيل مي دهند و پايتخت هاي سياسي و اقتصادي و بزرگترين شهرهاي سوريه به شمار مي آيند، تاكنون كمترين تحركات را شاهد بوده ايم.
در واقع طيف عمده اي از اهل سنت سوريه كه وضع معيشتي يا جايگاه اجتماعي خوبي دارند و به نوعي نيز طيف نخبه اين كشور به حساب مي آيند، تاكنون حاضر به همراهي با اعتراضات نشده اند چراكه اعتقاد دارند كشورشان در زمان رياست جمهوري اسد پدر و پسر اسد از آرامش و استقرار خوبي برخوردار بوده و برخلاف دوران قبل آن مردم از امنيت نسبي برخوردار هستند و در صورت سقوط اين دولت، اين كشور ديگر روي آرامش را نخواهد ديد.
كردهاي سوريه هم به دو بخش قابل تقسيم هستند، كردهايي كه در مناطق كردنشين شمال شرق سوريه مخالف نظام هستند چون درخواست هايشان مانند درخواست كردهاي عراق و تركيه تجزيه طلبانه است اما در مقابل آنها يك عده از كردها درمناطق عرب نشين موافق نظام هستند، و آنها وجود خود را در خطر مي بينند از قدرت گرفتن سلفي ها هراس دارند ضمن آنكه بخش عمده اي از كردها بر اساس اصلاحات جديد موفق به اخذ شناسنامه از دولت سوريه شده اند و مشكلي با نظام ندارند.
** فشارهاي خارجي و تحريم هاي بين المللي
مخالفان خارجي نظام سوريه براي به زانو درآوردن 'بشار اسد' تحريم هاي اقتصادي را در دستور كار خود قرار داده اند؛ امري كه رييس جمهور سوريه را مجبور خواهد كرد در دو جبهه اقتصادي داخلي و خارجي با آن مقابله كند.
اين تحريم هاي اقتصادي به طور مشخص كاهش درآمدهاي خارجي دولت سوريه در بخش انرژي و افزايش فشار بر اقتصاد داخلي و امور معيشتي مردم براي افزايش دامنه اعتراضات را دنبال مي كند اما نمي توان اين امر را ناديده گرفت كه تحريم ها عليه سوريه منافع اقتصادي برخي كشورهاي منطقه بويژه تركيه، لبنان ،اردن و عراق را نيز به خطر خواهد انداخت.
سوريه روزانه حدود 400هزار بشكه نفت توليد مي كند كه يكصد و 50هزار بشكه آن به كشورهاي اروپايي از جمله هلند، ايتاليا، فرانسه و اسپانيا صادرمي شود و با وجود پايين بودن صادرات آن در سطح جهاني، منبع درآمد ميليون ها دلار براي سوريه بوده و 30درصد درآمد اين كشور را تشكيل مي دهد.
به نظر مي رسد كه آمريكا با هدف قرار دادن بخش انرژي سوريه مي خواهد به پاشنه آشيل نظام اسد يعني منبع درامد آن ضربه بزند. به تصور امريكا و غرب، كاهش درامدها همچنين نظام سوريه را ناگزير از رو اوردن به خرج از محل تامين كسر بودجه و استقراض مي كند كه اين امر موجب افزايش نرخ تورم و كاهش ارزش پول و بي اعتمادي به سيستم بانكي اين كشور مي شود و در نتيجه، شاهرگ اقتصادي سوريه تحت فشار قرار مي گيرد و نارضايتي و واگرايي نخبگان اقتصادي گسترش مي يابد.
با نگاهي دقيق تر به اين مسئله مي توان فهميد كه مجازات هاي آمريكا و اروپا عليه بخش نفت سوريه امر تازه اي نيست و با توجه به اين كه 75 درصد از مشتقات نفتي مورد نياز اين كشور در داخل توليد مي شود، تاثير تحريم نفتي جديد آمريكا محدود خواهد بود.
بر اساس آمار وزارت نفت و معادن معدني سوريه، اين كشور بيش از 75 درصد از نيازش را به مشتقات نفتي خود توليد مي كند و بنزين وارداتي كمتر از 20 درصد مصرف محلي است.
درباره صدور مازاد توليد نفت كه معادل 120 هزار بشكه از مجموع 384 هزار بشكه در روز است و بقيه در داخل پالايش مي شود، رقم 120 هزار بشكه همچنان آماده صدور است و بر اساس نظر يك كارشناس متخصص در امر بازاريابي نفت، سوريه مي تواند به چند شكل با آن برخورد كند:
اول آنكه، نفت خام را با مشتقات نفتي يكي از كشورهايي كه داراي رابطه خوب با سوريه است، مبادله كند و راه ديگر، امضاي توافقنامه با يكي از پالايشگاه هاي خارجي به منظور پالايش نفت خام اين كشور و تبديل آن به مشتقات نفتي است كه در ازاي آن پالايشگاه دستمزد پالايش را بگيرد.
راه سوم نيز آن است كه سوريه با كشورهاي دوست مانند روسيه و چين به منظور دريافت نفت سوريه و ارسال مشتقات به اين كشور قرارداد امضا كند.
اين راهكار، بهترين راه موجود در صورتي است كه كشورهاي اروپايي موضع خود را در قبال مجازات هاي نفتي عليه سوريه مشخص كنند. بنابراين تاثير مجازات هاي اقتصادي اگر كوتاه مدت باشد، محدود است و محسوس نيست، اين امر همچنين نيازمند كنترل قاچاق از سوي نظام و بهينه سازي مصرف از سوي شهروندان است، امري كه اين روزها بشدت با آن مقابله مي شود و در روزهاي اخير گزارش هايي در ارتباط با كشف گازوئيل قاچاق منتشر شده است.
**فرجام سخن
در واقع به نظر مي رسد كه با آغاز رخدادهاي اخير در كشورهاي عربي، جوانان سوريه كه نسبت به برخي امور داخلي كشورشان اعتراض داشتند، تحت تاثير جوانان مصر و تونس دست به تحركات سياسي زدند اما اين تحركات مشروع و قانوني با دخالت غرب و امريكا و هدايت تحركات سياسي جوانان سوريه به سمت خشونت، به بيراهه رفت.
همزمان با آغاز تظاهرات جوانان سوريه، برخي جريان هاي معارض در اين كشور و مقامات كشورهاي عربستان سعودي، اردن، تركيه، 'عبدالحليم خدام' و 'سعد حريري ' در يك جبهه عليه نظام سوريه قرار گرفتند تا شعار تغيير و اصلاحات مردم اين كشور را ناگهان به شعار سرنگوني نظام تبديل كنند.
مردم سوريه بر اين باورند كه عمر اخوان المسلمين با سركوب صورت گرفته در زمان حافظ اسد و فرار سران اين جريان به خارج از كشور عملا به پايان رسيد و در حال حاضر معترضان، خواسته هايي متفاوت از مباني فكري اخوان المسلمين دارند.
به نظر مي رسد برخلاف تبليغات صورت گرفته، مهمترين گروه مخالفان دولت سوريه را بايد گروه هاي مسلح تروريستي دانست كه عملا به اقدام نظامي عليه دولت سوريه دست زده اند.
آنها در حركت هاي مسالمت آميز جوانان سوري، ساير گروههاي معارضه كمترين جايگاه را دارد.
اما در پاسخ به سوال آخر يعني اينكه نهايتا در سوريه چه خواهد شد و چه اتفاقي خواهد افتاد، صرف نظر از مقوله دخالت خارجي (كه اغلب مردم سوريه با توجه به تجربه ليبي نسبت به آن حساسيت دارند)، بايد گفت كه مردم بر اجراي اصلاحات تاكيد داشته و حاضر نيستند از خواسته خود كوتاه بيايند، بايد دولت حساب اعتراضات به حق مردمي را از حساب حركت هاي مسلحانه جدا كند و اصلاحات در سوريه را به منظور برآورده كردن خواسته مردم به طور جدي دنبال كند؛ هرچند كه اسد راه طولاني در پيش دارد ولي بايد سرعت بيشتري به اين روند ببخشد تا معترضان عادي، اجرا كننده نقشه ها و توطئه هاي غرب و امريكا نشوند.
به هر حال به نظر مي رسد دولت و نظام سوريه خيلي قوي تر از اين باشد كه در مقابل حجم اعتراضات با مشكل جدي مواجه شود.