emamian

emamian

 رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار شرکت‌کنندگان در بیست‌وچهارمین مجمع عالی فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پیدایش، رشد و بالندگی و بحران‌شکنی، و عملکرد سپاه را در ابعاد نظامی،‌ مردمی، خدماتی و سازندگی، منحصربه‌فرد و افتخارآمیز خواندند و با اشاره به ادامه سیاست دشمن برای بحران‌آفرینی، خدشه به امنیت کشور و ایجاد اختلال در زندگی مردم، تأکید کردند: در پرتو «وحدت ملی»، «مشارکت دادن مردم»، «کمک به مردم بخصوص طبقات ضعیف»، «کار شبانه‌روزی و جهادی مسئولان» و «ادامه حرکت، امید و شوق به تحقق اهداف انقلاب» شکست دشمن و پیروزی ملت قطعی است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای،‌ «فراموش شدن واقعیات و حقایق انقلاب در اذهان ملت ایران» را از اهداف شیاطین جهان دانستند و با منحصربه‌فرد خواندن تشکیل مجموعه‌ای با ویژگی‌های سپاه در میان انقلاب‌های بزرگ تاریخ،‌ گفتند: نقص و ضعف در همه مجموعه‌های انسانی وجود دارد اما در تاریخ کشور هیچ مجموعه نظامی با این اندازه از سلامت معنوی، سیاسی، اخلاقی و انسانی وجود نداشته است.

فرمانده کل قوا، رشد و زایش درونی سپاه را هم بی‌نظیر برشمردند و با تشریح گسترش سازمانی این نهاد در فاصله کوتاهی از تشکیل، افزودند: سپاه پاسداران با همراهی و همکاری ارتش فداکار، حدود دو سال بعد از شکل‌گیری، در چند عملیات بزرگ از جمله فتح‌المبین و آزادی خرمشهر، نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کرد و توانست قدرت عظیم دفاع نظامی انقلاب را به رخ دشمن بکشد.

ایشان با اشاره به استمرار رشد و زایش و استحکام درونی سپاه، گفتند: این مجموعه اکنون به کانونی عظیم و کاملاً مجهز و بزرگ‌ترین سازمان ضدتروریستی جهان تبدیل شده که بسیاری از ارتش‌های بزرگ جهان از انجام دادن اقداماتی شبیه فعالیت‌های آن، ناتوان هستند.

رهبر انقلاب، عملکرد سپاه را هم جذاب و چندوجهی خواندند و مواجهه پیروز با بحران‌ها را یکی از وجوه مستمر عملکردی این نهاد دانستند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به تشکیل کنفرانس سران آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در جزیزه گوادلوپ فرانسه، افزودند: آنها نجات رژیم دست نشانده را ناممکن دانستند اما با طراحی‌ راهبرد «بحران‌های پیاپی»، امیدوار بودند که این بحران‌ها، هر دولتی را در حکومت جدید ایران از پای دربیاورد.
رهبر انقلاب با یادآوری بحران‌ها، اغتشاشات، ناامنی‌ها و فعالیت‌های گسترده گروه‌های تروریستی در مناطق مختلف کشور در اوایل انقلاب، افزودند: اسناد لانه جاسوسی امریکا در ایران هم نشان داد که این حوادث در چارچوب همان راهبرد غرب مبنی بر بحران‌‌سازی پیاپی در ایران رخ داده است.

ایشان،‌ سپاه پاسداران را عامل شکست آن بحران‌ها و نجات مردم استان‌های درگیر خواندند و تأکید کردند: دشمنان درصدد بودند با ایجاد بحران‌های مستمر، انقلاب را زمین‌گیر و بی‌رمق کنند و بعد با یک اقدامی شبیه کودتای ۲۸ مرداد، کار انقلاب را تمام کنند اما سپاه جلوی تکرار کودتای ۲۸ مرداد را گرفت و نگذاشت ایران از مسیر صحیح آغازشده منحرف شود و به همین علت است که دشمنان تا این حد به سپاه بغض و کینه دارند.

فرمانده کل قوا عملکرد سپاه در دفاع مقدس را فصلی درخشان و بسیار مهم خواندند و افزودند: افزایش روزافزون توانایی‌ها، بُعد دیگری از عملکرد سپاه پاسداران است که برای ایران، امنیت و بازدارندگی ایجاد کرده است.

رهبر انقلاب، کاهش و عدم تکرار جمله «گزینه نظامی روی میز است» را ناشی از قدرت بازدارندگی و توانمندی‌های سپاه دانستند و گفتند: همه می‌دانند این جمله، دیگر سبک، بی‌معنا و بی‌ارزش شده است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای عملکرد سپاه در مسئله سازندگی و امورزیربنایی را هم افتخارآفرین، درخشان و در ابعادی بی‌نظیر ارزیابی کردند و افزودند: پاسداران انقلاب در خدمات عمومی، رفع محرومیت‌ها، بلایای طبیعی و حوادثی نظیر کرونا با همه توان در خدمت مردم بوده‌اند.

اثرگذاری سپاه در فضای عمومی کشور و جذب جوانان، بُعد دیگری از عملکرد سپاه بود که رهبر انقلاب دراین‌باره گفتند: عنصر جوان وقتی علم و عمل، آرمانگرایی و واقع‌بینی و قدرت سخت و تجهیزاتی با قدرت نرم یعنی ارتباط با مردم را، در سپاه درهم‌تنیده می‌بیند، الگو می‌گیرد و جذب می‌شود که جوانان و شهیدان سرافراز دفاع از حرم و امنیت، نتیجه اینگونه جذابیت‌های سپاه و عناصر سربلند سپاهی نظیر حاج قاسم، حججی و ابراهیم هادی به‌شمار می‌روند.

ایشان تأثیرات فرا مرزی سپاه پاسداران را هم عمیق و بسیار مهم دانستند و گفتند: عملکردها و جذابیت‌های سپاه در ابعاد مختلف، دشمن را نگران و ناچار کرده است با دروغ و شایعه و هیاهوی پوچ به تخریب سپاه بپردازد.

سرفصل بعدی که فرمانده کل قوا در این دیدار به پاسداران انقلاب اسلامی گوشزد کردند، لزوم پاسداری از خود بود.

ایشان با اشاره به لغزش‌هایی همچون غفلت از یاد خدا، غرور، گمراهی، بی‌توجهی به نعمت‌ها و کمک‌های پروردگار و ناامیدی و تردید، پاسداری از خویش یعنی تقوای الهی را وظیفه همه مجموعه‌ها و یکایک افراد خواندند و گفتند: ضعف‌های شخصیتی موجب زمین خوردن انسان در بزنگاه‌های حساس می‌شود؛ بنابراین پیش از پاسداری از انقلاب، باید دائماً از خود مراقبت و پاسداری کنیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مسئولان سپاه را به حساسیت و مراقبت از حفظ ارزشها و برجستگی‌های مهم سپاه توصیه کردند و با اشاره به آیه شریفه‌ای از قرآن که عذاب و پاداش زنان والامقام و محترم پیامبر اکرم را دو برابر می‌خواند، گفتند: ما مُعمّمین و شما سپاهیان نیز اینگونه هستیم؛ چرا که کار خوب یا خطای ما آثار بیرونی مضاعفی دارد و اهمیت مراقبت از خود را دو چندان می‌کند.

رهبر انقلاب با اشاره به فداکاری نسل‌های قبلی سپاه، به نسل جوان و افتخارآفرین امروز سپاه توصیه کردند: سعی کنید آراستگی علمی، عملی و معنوی خود را حتی از آن نسل‌های خوب گذشته بالاتر ببرید.

سرفصل بعدی سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار پاسخ به این سؤال مهم بود که انقلاب اسلامی چه خصوصیتی دارد که موجب برانگیختن دشمنی‌ها می‌شود و در مقابل آنها پاسداری از انقلاب، ضرورت پیدا می‌کند؟
ایشان «حاکمیت سیاسی اسلام» در ایران را پاسخی روشن به این سؤال خواندند و در تشریح خصوصیات و ویژگی‌های اسلام سیاسی گفتند: «مخالفت با ظلم و ظالم و یاری مظلوم» خصوصیت برجسته  و حساسیت‌برانگیز اسلام سیاسی است که قهراً رژیمی همچون رژیم صهیونیستی را که بنا و اساسش آن بر اشغال و ظلم و زور و شکنجه است با نظامی همچون جمهوری اسلامی به عناد و دشمنی وامی‌دارد.

مخالفت نظام اسلامی با دست‌درازی به منافع و منابع ملتها، خصوصیت دیگری بود که رهبر انقلاب آن را موجب معارضه استعمارگران با نظام اسلامی دانستند و افزودند: در مقابل رویکرد استعماری، قرآن به ما دستور داده که در مواجهه با ملتها حتی با ملتهای دارای عقیده و رفتار ناهمسان، با دادگری و عدالت رفتار کنیم.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ثروت‌اندوزی و پیشرفت کشورهایی همچون انگلیس و فرانسه را در طول قرنها حاصل اشغال، استعمار و استثمار سایر کشورها خواندند و گفتند: فلان تحلیلگر سیاسی سؤال می‌کند جمهوری اسلامی چه کرده که فلان کشور با آن مخالف است، در حالی که پاسخ این سؤال روشن است و دستگاه اهریمنی استعمار با آن سابقه اساساً نمی‌تواند با نظام اسلامی خوب باشد.

«اعتقاد به کرامت همه انسان‌ها فارغ از رنگ، نژاد و منطقه» دستور دیگر قرآنی بود که رهبر انقلاب با اشاره به آن خاطرنشان کردند: انسان سیاه‌پوست هم طبق منطق قرآن هیچ فرقی با دیگر انسانها ندارد. بنابراین غربی‌ها که منطق تبعیض نژادی را به شکل فضاحت‌باری گسترش داده و می‌دهند، آیا می‌توانند با نظام اسلامی مهربان باشند؟

ایشان با برشمردن عامل دیگر کینه‌توزی بدخواهان به اسلام سیاسی، به دستور قرآن مبنی بر صلح و رفتار مسالمت‌آمیز با هر کشور و دولتی که بنای مخاصمه ندارد، اشاره کردند و افزودند: نظام اسلامی حرف هر کشوری ولو غیرهمفکر را که بگوید قصد معارضه ندارد، قبول می‌کند اما اگر متوجه حیله‌گری و دروغ‌گویی و آمادگی طرف مقابل برای خنجر از پشت زدن شد، هرگز قبول نمی‌کند و در مقابل پیمان‌شکنی نیز مقابله به مثل می‌کند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یک علت مهم دیگر خصومت‌ها با نظام اسلامی را الگو شدن و پیشگامی و پیشرانی جمهوری اسلامی برای حرکت‌های مقاومتی در منطقه حساس غرب آسیا خواندند و گفتند: اگر جمهوری اسلامی الگو نمی‌شد، این دشمنی‌ها کمتر بود.

ایشان با مقایسه زمین‌گیر شدن ارتش‌های مجهز سه کشور عربی در مقابل رژیم حقیر صهیونیستی در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب یعنی در جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ و همچنین جنگ ۱۹۷۳، خاطرنشان کردند: بعد از انقلاب اسلامی کار به جایی رسید که همین رژیم، ۳۳ روز تلاش کرد حزب‌الله لبنان را شکست دهد اما نتوانست و با فضاحت مجبور به فرار شد.

رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه فاصله‌ی انقلاب و قبل از انقلاب، فاصله‌ی جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ و جنگ ۳۳ روزه است، افزودند: امروز کار به جایی رسیده است که در سرزمین‌های اشغالی فلسطین و در منطقه غرب رود اردن، جوانها به‌گونه‌ای حرکت و حمله می‌کنند که رژیم صهیونیستی را عاجز کرده‌اند.

ایشان خصوصیات اسلام سیاسی را در مقابله با اهریمنانِ خبیث، کینه‌ورز، عهدشکن و دروغگو قهراً دشمن‌ساز دانستند و گفتند: با شناخت دشمن، هم انگیزه پاسداری عمیق‌تر می‌شود هم در شناخت طرف مقابل دچار اشتباه نمی‌شویم؛ چرا که یکی از گرفتاری‌هایی که گاهی قبلاً دچار آن شده‌ایم و نباید آن را تکرار کنیم، اشتباه در شناخت دشمن است؛ بنابراین همچنان که امام بزرگوار با آن بصیرت نافذ می‌فرمود، باید هر چه فریاد داریم بر سر آمریکا بزنیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش پایانی سخنانشان به بیان چند توصیه مهم و عمومی پرداختند.

ایشان با اشاره به پیشرفت‌های فراوان و توانایی‌ها و کارهای خوب بعد از انقلاب، تأکید کردند: قدر و اهمیت پیشرفتها را بدانیم اما مغرور نشویم.

ایشان سیاست راهبردی غرب مبنی بر ایجاد بحران‌های در ایران را سیاستی ادامه‌دار خواندند و افزودند: آنها همچنان به دنبال بحران‌سازی دائم در داخل کشور هستند؛ یک روز به بهانه انتخابات، یک روز به بهانه بنزین و یک روز به بهانه زن. البته ابزارهای تولید بحران هم امروز پیشرفته‌تر شده است.

رهبر انقلاب هدف اصلی دشمن از ایجاد بحران را ضربه به امنیت کشور خواندند و گفتند: بدون امنیت، «اقتصاد، اشتغال، کارهای زیربنایی، راه‌اندازی کارخانه‌ها و علم و دانشگاه و مراکز تحقیقاتی» هم وجود ندارد؛ بنابراین هدف اصلی آنها از مخدوش کردن امنیت کشور، ایجاد اختلال در زندگی مردم است.

ایشان عامل اصلی طراحی و بحران‌سازی را دستگاههای جاسوسی سیا، موساد و ام‌آی۶ انگلیس دانستند و افزودند: البته آنها پادوهای داخلی و خارجی و عناصر غربگرا و بی‌توجه را هم بکار می‌گیرند اما اصل و سر قضیه، سرویس‌های جاسوسی است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه باید وظایف خود را در قبال طراحی‌های دشمن درک کنیم، گفتند: وظیفه امروز ما مراقبت دائم از انقلاب است. وظیفه مهم امروز ما وحدت ملی، مشارکت دادن مردم و کمک به آحاد مردم بخصوص طبقات ضعیف است. وظیفه امروز، کار جهادی شبانه‌روزی و خستگی‌ناپذیر مسئولان است.
ایشان با اشاره به عبور کشور از گردنه‌ها و مسیرهای سخت در حرکت به سمت قله‌ها، گفتند: ما از بخش زیادی از مسیر با وجود شیب‌ تند عبور کرده و به قله‌ها نزدیک شده‌ایم بنابراین امروز روز خسته شدن و ناامیدی نیست بلکه روز شوق و امید وحرکت است و مسئولان کشور باید با این روحیه حرکت کنند.

رهبر انقلاب همچنین درباره انتقاد از مسئولان گفتند: نمی‌گوییم انتقاد نباشد اما بیان انتقاد همراه با اعتماد به مسئولان باشد چرا که مسئولان با شوق، توانمندی، توکل به خدا و با همه توان در حال کار هستند.

ایشان در پایان تأکید کردند: راه پیموده شده تا به امروز را اگر با قوت دنبال کنیم، پیروزی بر دشمن قطعی است.

در ابتدای این دیدار، حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج‌صادقی نماینده ولی فقیه در سپاه با بیان اینکه پاسداری، تمام عرصه‌های انقلاب اسلامی را دربرمی‌گیرد، تصریح کرد که این نهاد انقلابی مقابل تمامی توطئه‌ها و هرگونه تهاجم دشمنان علیه ملت ایران، ایستاده و خواهد ایستاد.

فرمانده کل سپاه پاسداران نیز با یادآوری آخرین دیدار فرماندهان با رهبر انقلاب که در سال ۹۸ و با حضور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی همراه بود، شکست تمامی راهبردهای دشمنان در جغرافیای جهان اسلام را مدیون مجاهدت‌های این شهید والامقام و یارانش برشمرد و خطاب به دشمنان تأکید کرد: سپاه،‌ انتقام خون شهیدانش را خواهد گرفت و قطعا امریکا را از منطقه اخراج خواهد کرد.

سردار سرلشکر سلامی همچنین به تشریح ابعاد توانمندی‌ها و عملکرد سپاه پاسداران در عرصه‌های نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، علمی، اقتصادی، سازندگی، سلامت، خدمت‌رسانی، تبلیغاتی و امید‌آفرینی پرداخت.

«در یک سند دیپلماتیک محرمانه که به تازگی فاش شده مشخص شد آمریکا در سال ۲۰۲۲ به دیپلمات‌های پاکستانی برای یافتن راهی به منظور برکناری و حذف عمران خان، نخست وزیر وقت فشار وارد کرده بود. عمران خان که اواخر همان سال از سمتش برکنار شد حامی ایالات متحده یا دستورکار ژئوپلیتیک این کشور نبود و می‌خواست به چین و روسیه نزدیک‌تر شود».

شبکه خبری راشاتودی در گزارشی می‌نویسد: عمران خان پس از برکناری به سرعت دستگیر و از حضور در عرصه سیاسی منع شد. در همان هفته‌ای که این اتفاقات افتاد پاکستان یک توافق دفاعی جدید با آمریکا بست که موید روابط قدیمی بین واشنگتن و ارتش پاکستان بود که مدت‌هاست ستون اصلی دولت را تشکیل داده‌اند.

این یک تئوری توطئه محسوب نمی‌شود. بسیار آسان است که ببینیم در این کشور چه اتفاقی افتاده است. ایالات متحده در یک عملیات نامحسوس تغییر رژیم در پاکستان شرکت کرده است؛ یک انتخاب غیرعادی با توجه به پیگیری همزمان اسلام آباد برای روابط قوی‌تر با هند. این روند نشان دهنده جاه طلبی‌های ایالات متحده است تا دو کشور را در برابر یکدیگر قرار داده، سلطه نظامی خود بر منطقه جنوب آسیا را اثبات کند و از هند به عنوان مهره در مبارزه خود با چین استفاده و همزمان با بهره بردن از پاکستان به عنوان وزنه تعادل از ظهور استراتژیک هند جلوگیری کند.

اول از همه، ما باید بفهمیم که "استراتژی هند-پاسیفیک" آمریکا به سمت این هژمونی می‌رود. این یعنی تضمین تسلط آشکار استراتژیک ایالات متحده هم بر اقیانوس آرام و اقیانوس هند از طریق مهار ظهور چین و هم اطمینان از عدم ظهور قدرت رقیب دیگر در منطقه.

در حالیکه واشنگتن به هند به عنوان یک شریک مهم در مهار پکن می‌نگرد، باید این مساله را هم درک کرد که این به معنای رضایت ایالات متحده از تبدیل شدن هند، کشوری با ۱.۴ میلیارد نفر جمعیت و پتانسیل اقتصادی عظیم به یک ابرقدرت و تحت کنترل گرفتن منطقه نیست. "صلح هندی"، "صلح آمریکایی" نیست چون سیاست خارجی هند حول محور حفظ استقلال استراتژیک و دکترین "اول همسایگی" بنا شده است.

درحالیکه تنش بین هند و چین بالاست، بزرگترین و مستقیم‌ترین و تاریخی‌ترین تهدید برای هند همسایه این کشور یعنی پاکستان است. در منظر سنتی، واشنگتن روابط بسیار قوی نظامی با اسلام آباد را حفظ کرده چون در جنگ علیه ترویسم در افغانستان یک متحد بود و خریدار جدی تجهیزات نظامی آمریکا محسوب می‌شود. هند در عوض همواره از حمایت آمریکا از پاکستان ناراضی بود و این یکی از دلایلی بود که این دو کشور اوایل دهه ۲۰۰۰ هرگز به یکدیگر نزدیک نشدند.

اگرچه همزمان با تغییر استراتژیک، پاکستان به سمت چین متمایل شد و هند به سمت آمریکا. پکن به بزرگترین حامی اقتصادی اسلام آباد آن هم از طریق ابتکارعمل کمربند و جاده تبدیل شد و به دنبال ایجاد کریدور اقتصادی چین-پاکستان است تا راهی جدید به سمت اقیانوس هند باز کند و به این ترتیب آب‌هایی را که آمریکا نظامی کرده و همچنین شبه قاره هند را، دور بزند.

در دوران نخست وزیری عمران خان، سیاست خارجی پاکستان به طرز جدی یک موضع ضد غربی اتخاذ کرده بود. او چین را با تمام وجود در بر داشت و از آمریکا دور می‌شد و در عین حال، روابط دفاعی را با چین افزایش می‌داد.

در ضمن، عمران خان همچنین به دنبال روابط اقتصادی نزدیکتر با روسیه بود و در روز آغاز حمله به اوکراین به مسکو رفت. با این حال، با توجه به این نکته که پاکستان از نظر ژئواستراتژیک کشوری بسیار مهم است، ایالات متحده موضع گیری سیاست خارجی پاکستان را برای منافع خودش به شدت مخرب می‌داند به همین دلیل، برای برکناری عمران خان دست به لابی زد.

اگرچه روابط ایالات متحده با هند به طور همزمان در حال رشد بوده، اما واشنگتن علاقه‌ای به ایجاد وضعیت انتخابی در شبه قاره هند ندارد؛ جایی که ایالات متحده از هند و چین از پاکستان حمایت می‌کنند در واقع آمریکا به فکر سیاست "تفرقه بینداز و حکومت کن" خود است.

موجودیت پاکستان، کشوری با بیش از ۲۰۰ میلیون جمعیت و ظرفیت سلاح هسته‌ای یک ناظر استراتژیک و نظامی موثر برای قدرت هند محسوب می‌شود.

هند شاید بزرگتر از پاکستان باشد و البته در بلند مدت موفقتر عمل کند اما پاکستان همواره یک تهدید قوی است که هرگز نمی‌توان آن را به طور کامل از بین برد.

از نظر استراتژیست‌های آمریکایی، چرا پاکستان باید صرفا منفعت استراتژیک چین باشد؟ چون آنچه آمریکا می‌خواهد لذت بردن از روابط مطلوب با پاکستان و هند است تا شاید بتواند از آنها در مقابل یکدیگر استفاده کند و در نهایت از این روش بهره ببرد.

آمریکا شاید اکنون از دهلی حمایت کند اما باید این را دانست که این حمایت به این معنا نیست که واشنگتن راضی به تبدیل شدن دهلی به یک قدرت رقیب است، آن هم زمانیکه تنها دیدگاه مورد قبول آمریکا برای جهان، دیدگاه تک قطبی است.

اگر آمریکا موفق شود چین را حذف کرده و از نظر استراتژیک آن را تحت سلطه خود بگیرد، هدف بعدی هند خواهد بود.

واشنگتن چطور در این مسیر پیش می‌رود؟ با همسایگان هند روابط قوی ایجاد کرده و بعد روایتی را که دهلی یک مهاجم و قلدر است را نهادینه می‌کند و از این روند برای تقویت روابط اقتصادی و نظامی خود با آنها بهره می‌برد.

چه کشوری در راس این لیست قرار دارد؟ البته که پاکستان است. آمریکا قدرت خود را با حمایت از کشورهای کوچک علیه بزرگترها حفظ می‌کند و بعد خود را به عنوان تنها ضامن امنیت و مدافع آنها نشان می‌دهد.

به همین دلیل، آمریکا بر حدف عمران خان نظارت داشت و روابط دفاعی خود را با پاکستان دوباره محکم کرد. واشنگتن نمی‌خواهد پاکستان شریک روسیه و چین شود و یک مدافع جهانی برای مسلمانان.

آمریکا می‌خواهد اسلام آباد و دهلی در مقابل هم باشند، از تجهیزات تامین شده آمریکا استفاده کنند و بعد خودش را به عنوان ایجاد کننده صلح، نجات دهنده و در نهایت ارباب نشان دهد.

جمعه, 27 مرداد 1402 19:05

آمریکا در نیجر بر سر دو راهی

"به نظر می‌رسد ایالات متحده در یک دوراهی گرفتار شده و سعی می‌کند بین تمایل به حفظ روابط با کشوری که دولت آن از نظر قانونی نمی‌تواند کمک‌های ایالات متحده را دریافت کند، و عواقبی که از قطع روابط واشنگتن و نیجر ناشی می‌شود، یکی را انتخاب کند."

خبرگزاری راشاتودی در گزارشی به راه دشوار آمریکا در تعیین موضع در قبال کودتاچیان نیجر پرداخته است: "اخیراً ویکتوریا نولاند، قائم‌مقام موقت وزیر خارجه آمریکا برای سومین بار در دو سال گذشته به نیجر سفر کرد. این سفر با هدف رسیدگی به کودتای نظامی ۲۶ ژوئیه در این کشور انجام شد؛ کودتایی که به برکناری محمد بازوم، رئیس‌جمهوری منتخب نیجر منجر شد.

نولاند قصد داشت با محمد بازوم و شخص عبدالرحمن شیانی، رهبر کودتاچیان دیدار کند، اما در نهایت دیدار با نماینده نظامی شیانی و عده‌ای از مقامات نه چندان عالی رتبه نصیبش شد. او این دیدارها را «بی‌پرده و صریح» توصیف کرد، اما آنچه در انجامش کوتاهی کرد، این بود که بی‌پرده از اصطلاح کودتا استفاده کند. او آن را به عنوان یک رویداد بد سیاست داخلی نیجر تلقی کرد که آمریکا می‌تواند با اندکی فشار از طریق درست، بر آن غلبه کند.

دلیل این بازی واشنگتن با کلمات این است که بر اساس قانون ایالات متحده، اگر آمریکا بپذیرد در نیجر کودتا شده، باید تمام تعامل‌های بین ارتشی را میان ۱۱۰۰ نیروی نظامی آمریکایی مستقر در نیجر و همتایان نیجری‌ آن‌ها قطع کند. همچنین دیگر کمک‌های مالی ایالات متحده هم قطع خواهد شد. در این قانون آمریکا مشخصاً اشاره شده است که «اگر رئیس منتخب دولتی در نتیجه کودتای نظامی سرنگون شود، تمامی عملیات‌ها و کمک‌های مالی به آن کشور باید قطع شود.»

نولاند در این نشست دو ساعته تصریح کرد که گرچه روابط آمریکا موقتاً تعلیق شده، اما به شکل دائمی متوقف نشده است. او تاکید کرد که تبعات بازنگشتن محمد بازوم به قدرت زیاد است. نولاند این اظهارات را در دیدار با ژنرال موسی سالائو بارمو، فرمانده نظامی شیانی مطرح کرد؛ چهره‌ای که در مدارس نظامی آمریکا درس خوانده و تعامل زیادی با آموزش‌دهندگان آمریکایی در نیجر داشت. تجربه شخصی بارمو با ارتش ایالات متحده از بسیاری جهات مظهر رابطه‌ای است که امروزه به عنوان پایه و اساس حضور و مأموریت نظامی آمریکا در غرب آفریقا عمل می‌کند.

آمریکا، فرانسه و دیگر شرکای اروپایی چندین سال است که در همکاری با کشورهای غرب آفریقا به دنبال مقابله با افراط‌گرایی در منطقه «ساحل آفریقا» هستند. نیجر میزبان دو پایگاه نظامی بزرگ آمریکاست که هر دو ظرفیت اجرای عملیات‌های تجسسی، اطلاعاتی و شناسایی با استفاده از پهپادها و دیگر انواع پرنده‌های بدون سرنشین را دارند. فرانسه هم حضور نظامی قابل توجهی در نیجر دارد و تعداد نیروهایش به بیش از ۱۰۰۰ نفر می‌رسد.

با توجه به تلاطم کلی قاره آفریقا، نیجر آخرین پایگاه «ضد تروریستی» آمریکا در منطقه ساحل است. اگر واشنگتن بخواهد به دلیل کودتا روابطش را با نیجر قطع کند، دیگر نیروهایی به رهبری غرب در این منطقه حضور نخواهند داشت. بزرگترین دغدغه واشنگتن از خارج شدن احتمالی نیروهایش نه رشد القاعده و داعش، بلکه افزایش نفوذ روسیه در این منطقه است؛ مخصوصا از طریق ارائه حمایت امنیتی به وسیله گروه نظامی واگنر.

ویکتوریا نولاند در سفر خود تاکید زیادی بر نگرانی غرب از گسترش نفوذ واگنر در نیجر داشت، اما انتشار گزارشی از دیدار نمایندگان واگنر با شورای نظامی حاکم بر نیجر بدین معناست که دغدغه‌های نولاند اهمیت چندانی برای حاکمان جدید این کشور ندارد.

به نظر می‌رسد که ایالات متحده در یک دوراهی گرفتار شده و سعی می‌کند بین تمایل به حفظ روابط با کشوری که دولت آن از نظر قانونی نمی‌تواند کمک‌های ایالات متحده را دریافت کند، و عواقبی که از قطع روابط واشنگتن و نیجر ناشی می‌شود، یکی را انتخاب کند. اما گزینه‌ای وجود دارد که نه نولاند به آن پرداخته و نه آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا. در اوایل سال ۲۰۰۳، کنگره ایالات متحده بند قانونی مذکور را اصلاح کرد تا وزیر امور خارجه بتواند با استناد به «منافع امنیت ملی ایالات متحده» از کودتا در یک کشور چشم‌پوشی کرده و به ارتباط خود ادامه دهد.

با این وجود، حتی اگر موانع قانونی حفظ ارتباط آمریکا و نیجر هم برطرف شود، دو مشکل بر سر راه حفظ این ارتباط وجود دارد. نخست اینکه آمریکا تا امروز از نظر سیاسی خرج زیادی برای برگرداندن بازوم به قدرت کرده و حالا نمی‌تواند به همین راحتی با کودتاچیان ارتباط بگیرد. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که رهبران جدید نیجر هم مانند مالی، بورکینافاسو و گینه، دیگر بندهای استعماری فرانسه را بریده و تمایل چندانی به ارتباط نزدیک با ایالات متحده نداشته باشند. شمارش معکوس پایان حضور نظامی آمریکا در نیجر آغاز شده و ویکتوریا نولاند یا دیگر مقامات غربی کار چندانی از دستشان برنمی‌آید."

پنج شنبه, 26 مرداد 1402 13:37

ملاک داوری و شناخت اسلام

اسلام، تنها دینی است که خداوند تا قیامت برای سعادت انسان قرار داده است: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»؛[1] «همانا دین (پسندیده) نزد خدا آیین اسلام است» و اگر کسی غیر این دین اسلام را انتخاب کند از او پذیرفته نیست؛[2] زیرا ادیان تحریف شده هرگز او را به سعادت و خوشبختی نمی‌رساند.

خداوند برای داوری در مورد اسلام، ملاک‌هایی را قرار داده است:

یک. عقل
نخستین ملاک داوری، عقل است؛ زیرا خداوند نعمت عقل را در وجود همه انسان‌ها قرار داده و آن را به عنوان حجت و پیامبر درونی معرفی کرد: «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ‏ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‏»؛[3] «خداوند بر مردمان دو حجت قرار داد، حجت بيرونى و حجت درونى، حجت بيرونى همان پيامبران و امامان عليهم‌السلام هستند و حجت درونى همان عقل‌هاست».

بر همین اساس است که خداوند بعد از سفارش به علم‌آموزی و آگاهی، انسان را به تعقل و به‌کارگیری قوه عاقله سفارش کرده است؛[4] بنابراین انسان باید برای شناخت صحیح یک دین، منابع و آموزه‌های آن را با ترازوی عقل، سنجیده و الهی بودن آن را از افسانه‌انگاری، خرافی‌گری و ساخته‌های بشری، جدا کند.

الهی بودن دین به حکم عقل
ازآنجاکه انسان برای زندگی بهتر، نیازمند دین است،[5] عقل حکم به بودن اصل دین می‌کند. از طرفی بشر به دلیل عدم اشراف بر حقیقت، روح و آینده انسان، آسمان‌ها، زمین، زندگی پس از دنیا، برزخ، قیامت و... ، نمی‌تواند برای خوشبختی خویش، برنامه‌ریزی کند، پس باید خدایی که بر همه عوالم عالم است، دین را نیز معرفی کند.

نکته: به دلیل اینکه عقل مدرک کلیات است، از درک برخی جزئیات اسلام، مانند چرایی دو رکعت بودن نماز صبح و... ، عاجز است و این موارد باید با وحی مشخص شود.   

دو. فطرت
خداوند متعال اسلام را بر اساس فطرت و سرشت درونی انسان‌ها قرار داده است و به عبارت دیگر؛ خمیرمایه اسلام در فطرت و سرشت درونی انسان وجود دارد؛[6] بنابراین اگر انسان فطرت خود را از غفلت و آلودگی‌های درونی و بیرونی خالی کند، بدون تردید آموزه‌های اسلام را همان نیازها و خواسته‌های فطری خود احساس می‌کند.

سه. منابع و متون اسلام 
قرآن کریم، بهترین و والاترین منبع دین اسلام است که بعد از هزارو‌چهارصد سال، روزبه‌روز بر طراوت و تازگی آن افزوده می‌شود.

قرآن کریم، ملاکی برای حقانیت اسلام است؛ زیرا تمام علومی که بشر برای هدایت به آن نیازمند است در آن وجود دارد؛ حتی اخبار آسمانیش، منجمان را متحیر کرده است.[7]

محتوای جامع قرآن کریم شامل، علوم مختلف، اخبار زمین، آسمان‌ها، ستارگان، کهکشان‌ها، اخبار مربوط به انسان و آینده او و... هزاران خبر دیگر است که هنوز عقل بشر به آن نرسیده است. آیا انسانی قادر بر احصای این همه علم یکجا و در یک کتاب را دارد؟!

بنابراین عقل و فطرت از ملاک‌های داوری مشترک بین همه انسان‌هاست و منابع و متون هر دینی، از مختصات آن دین است.

پی‌نوشت:
[1]. آل عمران: 19.
[2]. همان: 85.
[3]. کلینی، محمدبن‌یعقوب، کافی، اسلامیه، ج1، ص16.
[4]. عنکبوت: 43.
[5]. نیاز به دین.
[6]. روم: 30.
[7]. اعجاز علمی قرآن.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «من مات منتظرا لهذا الامر كان كمن كان مع القائم في فسطاطه لا بل كان كالضارب بين يدي رسول الله صلي الله عليه و آله بالسيف» [1] «هركه منتظر اين امر (انتظار فرج) باشد و بميرد مانند كسي است كه با قائم در خيمه اش باشد ،نه بلكه مانند كسي است كه پيشاروي رسول خدا صلي الله عليه و آله شمشير زده باشد»
در این حدیث، امام ما را به انتظار امام غایب از نظر فرا خوانده و اضافه می کند اگر با این عقیده و مرام از دنیا برویم؛ مانند این است که با امام زمان در خیمه اش بسر ببریم.
البته این انتظار باید سازنده باشد چنانکه اگر کسی منتظر مهمانیست که قرار است بیاید؛ خانه اش را مرتب کرده و ...
ما هم اگر می خواهیم انتظار ما سازنده و مورد رضای حضرتش باشد باید خانه ی دل را از گرد گناه پاک کنیم.
در احادیث این انتظارمطلوب و سازنده را از بهترین عبادات شمرده اند. 
قال الامام علی (علیه السّلام): «أفضَلُ العبادةِ الصّبرُ والصّمت ُو انتظارُ الفَرَج» [2]
امام علی – علیه السّلام – فرمودند: «برترین عبادت ها، صبر، خاموشی و انتظار فرج می باشد».
در این حدیث از صبر سخن آمده، بی تردید صبر و انتظار با هم خیلی مرتبطند. در دوره ی آخر زمان که بلاها و فتنه ها بیشترند؛ باید انسان بیشتر بر صبر تکیه کند.

انتظار و توجه به اعمال
امام صادق (علیه السلام)  در تفسیر آیه 105 توبه می فرمایند: «فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ هُوَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ الْأَئِمَّةُ (علیهم السلام) تُعْرَضُ عَلَيْهِمْ أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَّ خَمِيس» [3]‏ «در قول خداوند تبارک و تعالی: عمل شما را خدا و رسول او و مومنین می بینند؛ منظور رسول خدا، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مومنین، اهل بیت اویند هر پنجشنبه اعمال بندگان بر ایشان عرضه می شود»   
طبق این حدیث، اعمال ما هر پنجشنبه خدمت امام زمان (که امام دوازدهم باشد) عرضه می شود.
پس باید منتظر امام زمان اعمالش طوری باشد که خوشنود شدن حجت خدا را در پی داشته باشد.
 بنابر این امام صادق (علیه السلام) که می فرماید: کسی که منتظر امامش باشد و با این محبت بمیرد، گویا با حضرت در خیمه اش است؛ منظورش منتظری است که اعمالش وقتی خدمت حضرت حجت عرضه می شود؛ باعث خوشنودی آن حجت خدا  شود.
آیا اعمال و عبادات ما اینگونه است؟

نتیجه گیری
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی می فرماید: کسی که بمیرد و  انتظار فرج را داشته باشد؛ مانند کسی است که با صاحب الزمان درخیمه اش باشد.
این انتظار که اینچنین اثراتی را دارد و از افضل اعمال شمرده شده است؛ جز در سایه ی اطاعت از خدا و پیامبر، و جانشینان او بدست نمی آید.
انتطاری که انسان را به صبر بر وظایف مسلمانی و پاک بودن، و دیگران را توصیه به  زندگی پاک داشتن در این زمانه ی بلاها و فتنه ها فرا می خواند.
خداوندا ما را در این مسیر انتظار یاری بفرما.

پی نوشتها
[1] كمال الدين ج2، باب 33، ح 11، ص338
[2] بحار الانوار، ج ۷۴، ص۴۲۰
[3] بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏23 ؛ ص345

اسد شیدایی، امام‌جمعه منطقه سرو ارومیه در حاشیه سومین اجلاس منطقه‌ای وحدت ضمن محکومیت قرآن‌سوزی در غرب اظهار کرد: مسلمانان برای مقابله با این اقدام دشمنان باید بیش از پیش متحد شده و با قدرت این حادثه را محکوم کنند.

وی افزود: برگزاری سومین اجلاس منطقه‌ای وحدت می‌تواند زمینه لازم را برای تقویت و اتحاد هر چه بیشتر کشورهای اسلامی فراهم کند و برای مقابله با این هتاکی تصمیمات مناسبی را بیاندیشند.

امام‌جمعه منطقه سرو ارومیه ادامه داد: امروزه، آموزه‌های اسلامی و قرآن بیش از پیش در کشورهای غربی شناخته شده و روز به روز به قدرت اسلام در این کشورها افزوده‌ می‌شود‌.

وی گفت: بنابراین کشورهای غربی عجز و ناتوانی خود در برابر قدرت اسلام را با سوزاندن قرآن نشان می‌دهند.

ماموستا شیدایی تصریح کرد: در واقع غربی‌ها به دنبال آن هستند که با این اقدامات مسلمانان را تحقیر کرده و مانع از نفوذ اسلام در این کشورها شوند که در این راه نیز به هدف خود نخواهند رسید.

انتظار فرج، چشم‌اندازی سبز و پایانی خوش برای جامعه ایمانی را معرفی می‌‍‌کند. عده‌ای با عنوان روشن‌فکر گفته‌اند که چرا ایرانیان به جای تفکر و تلاش منتظر فردی هستند که او بیاید و جامعه را درست کند؟ برای پاسخ به این مطلب، باید اول مفهوم انتظار فهمیده شود.

مفهوم انتظار
بعضی از مردم گمان می‌کنند که منظور از انتظار یعنی دست روی دست گذاشتن؛ درصورتی‌که ابداً این معنا صحیح نیست. به جهت نزدیک شدن ذهن و دریافت مفهوم انتظار از یک مثال استفاده می‌شود. فرض کنید به جوانی می‌گویند که چه‌کار می‌کنی؟ او جواب می‌دهد که منتظر هستم تا کاری پیدا کنم. اگر منظور او از انتظار این باشد که در خانه می‌نشینم و دست روی دست می‌گذارم، همه او را سرزنش می‌کنند و می‌گویند انتظار این نیست و باید حرکتی هم انجام دهی تا به مقصودت برسی. پس انتظار با حرکت و تلاش برای رسیدن به مقصود، همراه است.

مفهوم انتظار در روایات
در مفهوم انتظار روایتی آمده است که رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرمایند: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي اِنْتِظَارُ اَلْفَرَجِ»؛[1] «برترینِ اعمال امّت من، انتظار فرج است»؛ بنابراین معصومین علیهم‌السلام «انتظار» را «عمل» معنا کرده‌اند و برترین عمل مسلمین را انتظار دانسته‌اند.

کلامی گهربار از رهبر معظم انقلاب در مفهوم انتظار
مفهوم عمل و تلاش، با مفهوم انتظار گره‌ خورده است. رهبر معظم انقلاب نیز بارها بر این معنا تأکید کرده‌اند؛ به‌عنوان‌مثال ایشان به مناسبت ولادت امام زمان ارواحناله‌الفداء چنین می‌فرمایند: «انتظار به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن و چشم‌ به‌ در دوختن هم نیست؛ انتظار به معنای آماده شدن است، به معنای اقدام کردن است، به معنای این است که انسان احساس کند عاقبتی وجود دارد که می‌شود به آن دست‌ یافت که برای رسیدن به آن عاقبت بایستی تلاش کند. ما که انتظار فرج داریم، انتظار ظهور حضرت بقیّةالله ارواحنافداه را داریم، باید در این راه تلاش کنیم؛ باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعه‌ی مهدوی؛ هم خودسازی کنیم، هم به‌قدر توانمان، به‌قدر امکانمان، دگرسازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازه‌ای که در وسع و قدرت ما است، به جامعه‌ی مهدوی نزدیک کنیم که جامعه‌ی مهدوی، جامعه‌ی قسط است، جامعه‌ی معنویت است، جامعه‌ی معرفت است، جامعه‌ی برادری و اخوّت است، جامعه‌ی علم است، جامعه‌ی عزت است».[2]

بنابراین هیچ‌ وقت مفهوم انتظار، مخالف با تلاش و تفکر نیست و البته برعکس است، یعنی انتظار همان تلاش و تفکر است و این مفاهیم باهم گره‌ خورده‌اند. عقل و روایات، بیانگر این نکته‌اند که منتظر جامعه آرمانی، باید با تلاش و تفکر، خود و جامعه را به سمت اصلاح و عمل ببرد تا مفهوم انتظار را جامه عمل بپوشاند. در نتیجه باید این شعار سرلوحه زندگی قرار گیرد: «به انتظار برخیزیم».

پی‌نوشت:
[1]. علامه مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج50، ص318.
[2]. سایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، https://khl.ink/f/45317.

پیامبر خاتم، حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله در برهه‌های مختلف، خلیفه و جانشین بعد از خود را تعیین فرموده است. نصوص و احادیث بسیاری نشان از این مطلب دارد و یکی از احادیث بسیار مشهور در این موضوع، «حدیث منزلت» است. متن حدیث این‌چنین می‌باشد: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی»؛[1] «تو نسبت به من به‌منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز این‌که بعد از من پیامبری نخواهد بود».

توضیح این حدیث

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در این حدیث شریف، همان رابطه‌ی حضرت هارون علیه‌السلام با حضرت موسی علیه‌السلام را نسبت به خودشان و امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام می‌دانند. حضرت هارون علیه‌السلام جانشین و خلیفه حضرت موسی علیه‌السلام بودند؛ بنابراین همین رابطه جانشینی برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام ثابت است. این رابطه جانشینی که با این تعبیر بیان‌شده، تنها یک قید دارد و آن نبی نبودن امیرالمؤمنین علیه‌السلام است.

برهه‌های مختلف بیان این حدیث

این حدیث شریف در برهه‌های مختلفی از زبان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله بیان شده است. چند نمونه از این برهه‌ها بیان می‌شود:

1. اولین مرتبه در ماجرای حدیث «یوم‌الدار» در سال سوم بعثت است. ماجرا این‌چنین می‌باشد که پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله در اولین مجلس و دعوت عمومی، همه خویشاوندان خودشان را جمع کردند و آنجا فرمودند: «هرکسی به اسلام ایمان بیاورد، جانشین و خلیفه بعد از من خواهد بود»؛ وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام ایمان خویش را ابراز کردند، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ایشان را خلیفه بعد از خود خواندند و همچنین حدیث منزلت را بیان فرمودند.[2]

2. در هنگام بسته‌شدن پیمان برادری میان پیامبر و امیرالمومنین علیهماالسلام در اولین سال هجرت.[3]

3. پیامبر گرامی اسلام صلّی‌الله‌علیه‌وآله بار دیگر در منزل ام‌سلمه، حدیث منزلت را در شأن امیرالمؤمنین علیه‌السلام بیان کردند.[4]

4. در ماجرای «سد الابواب» که پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله به دستور پروردگار درب خانه‌های اصحاب که رو به مسجد باز می‌شد بستند به‌جز درب خانه امیرالمومنین علیه‌السلام.[5]

5. آن هنگام که رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله به‌جهت غزوه تبوک از مدینه خرج شدند و امیرالمؤمنین علیه‌السلام را به‌عنوان جانشین خود در مدینه قرار دادند.[6]

دو اشکال سست

دو اشکال سست و کوچک به این حدیث گرفته‌شده است که بررسی می‌شود:
الف. حضرت هارون علیه‌السلام در زمان زنده‌بودن حضرت موسی علیه‌السلام از دنیا رفتند و بعد از حضرت موسی علیه‌السلام هیچ خلافتی نکرده‌اند؛ پس این خلافت و جانشینی در زمان زنده بودن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است.

در پاسخ گفته می‌شود:
1. رحلت حضرت هارون علیه‌السلام هیچ منافاتی با جایگاه خلافت ایشان ندارد و عبارت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله در مورد خلافت و جانشینی، اطلاق دارد و هیچ قیدی جز پیامبر نبودن امیرالمؤمنین علیه‌السلام ندارد؛
 2. عبارت «لا نَبیَ بَعدی» در حدیث منزلت، به‌خوبی می‌رساند که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله درصدد بیان خلافت بعد از فوت خودشان هستند، نه زمان حضورشان.

ب. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در غزوات مختلف، افراد دیگری را نیز نماینده خودشان قرار داده بودند؛ ولی جانشینی فقط برای آن زمان حساس بوده است، نه برای سایر زمان‌ها. در غزوه تبوک نیز، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله امام علی علیه‌السلام را جانشین خودشان کردند نه بعد از آن.
 
در پاسخ گفته می‌شود:
1. با توجه به قرینه موجود در خود حدیث منزلت یعنی عبارت«لانبی بعدی»، متوجه می‌شویم که کلام پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، شامل خلافت بعد از خودشان نیز می‌باشد؛
 2. همچنین از برهه‌های مختلف زمانی صدور این روایت، می‌فهمیم که صدور فقط در غزوه تبوک نبوده است. از روشن‌ترین برهه‌ها، ماجرای «یوم‌الدار» است. ایشان در آن حدیث می‌فرمایند: «هر کس که ایمان بیاورد، خلیفه و وصی بعد از من خواهد بود».[7] ماجرای یوم‌الدار به‌روشنی می‌رساند که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله درصدد بیان جانشین و وصی بعد از خودشان بوده‌اند. ایشان در اولین دعوت عمومی، خلیفه بعد از خود را معرفی کرده‌اند. 

درنتیجه حدیث منزلت در برهه‌های مختلف از زبان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله صادر شده است و غزوه تبوک یکی از آن برهه‌ها می‌باشد. با بررسی متن حدیث و همچنین برهه‌های مختلف صدور این حدیث، متوجه می‌شویم که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله درصدد بیان خلافت، ولایت و وصایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بعد از خود بوده‌اند. 

پی‌نوشت:
[1]. قمی، تفسیر القمی، دار الكتاب‌، ج۲، ص۱۰۹؛ برقی، المحاسن، دار الكتب الإسلاميه، ج۱، ص۱۵۹؛ البخاری، صحیح بخاری، دار طوق النجاه، ج5، ص19؛ مسلم، صحیح مسلم، دار احیاءالتراث العربی، ج۴، ص۱۸۷۰ و ۱۸۷۱.
[2]. طبرسی، مجمع البیان، دار المعرفه، ج۷، ص322-323.
[3]. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ج ‏42، ص52–53.
[4]. ابن عساکر، تاریخ دمشق، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ج42، ص42.
[5]. برای بررسی این مسئله، باید مجموع دو روایت ملاحظه شوند: ابن مغازلی، مناقب امیرالمومنین علیه السلام، كتب التراث الاسلامي، ص۲۵۳ و ابن عساکر، تاريخ مدينة دمشق، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ج42، ص140.
[6]. شرف الدين، السيد عبد الحسين، المراجعات، ص328.
[7]. مجمع البیان، همان.

پنج شنبه, 26 مرداد 1402 13:24

سخنان صادره از اهل‌بیت| علم حقیقی

برای اينكه يک فرضيه علمی اثبات شود، بايد چندين بار و در شرايط مختلف مورد آزمايش و تجربه قرار گيرد و بعد از اینکه به تأييد جامعه علمی رسید با عنوان «علم» مطرح می‌شود. سؤال اینجاست که آیا سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام را می‌توان «علم» نامید؟

تقسیم‌بندی علوم 
برای پاسخ به این پرسش، نخست باید به تقسیم‌بندی علوم دقت داشت؛ زیرا علوم در یک تقسیم‌بندی به دو بخش علوم تجربی و علوم غیرتجربی تقسیم می‌‎شوند.

علوم تجربی، علومی است که اثبات آن نیاز به آزمایش‌ و تجربه دارد و به‌طورمعمول خطاپذیر است؛ مانند علم پزشکی.

علوم غیرتجربی، علومی است که از آزمایش و تجربه بی‌نیاز است. این علوم به چند دسته تقسیم می‌شوند:
یک. علوم عقلی که از برهان و استدلالات عقلی محض به‌دست می‌آیند؛ مانند: منطق و ریاضیات.
دو. علوم نقلی که بر اساس اسناد و مدارک تاریخی حاصل می‌شوند؛ مانند: علم تاریخ و رجال.
سه. علوم شهودی که از طریق حسن باطن و تزکیه نفس درک می‌شوند؛ مانند: برخی آموزه‌های علمای عرفان.[1]

این سه بخش علم نیز باید در بوته آزمون و خطا قرار گیرند؛ علاوه بر اینکه همه این علوم گفته شده، اکتسابی و با تلاش شخص حاصل می‌شوند.

چهار. علوم وحیانی که بالاترین درجه علم است و خداوند این علم را تنها در اختیار پیامبران و امامان علیهم‌السلام قرار داده است. 

علوم اهل‌بیت علیهم‌السلام 
به‌طورتقریبی همه انواع علومی که گفته شد، در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام وجود دارد که بعد از بررسی‌ متنی و سندی و یقین به صدور آنها از معصوم، آن را به‌عنوان «علم» می‌پذیریم؛ زیرا اینگونه علوم ریشه در علوم وحیانی دارد که خدا در اختیار اهل‌بیت علیهم‌السلام قرار داده است و انسان‌های عادی از آنها بهره‌ای ندارند.

از طرفی هر فرضیه‌ای که از پشتوانه عقلی، منطقی یا تجربی، برخوردار باشد در آکادمی‌های جهان به عنوان علم پذیرفته می‌شود و بی‌تردید سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام، نیز دارای پشتوانه منطقی و عقلی محکمی است، بر همین اساس قرآن و روایات سفارش فراوانی در به کارگیری عقل و تفکر در آموزه‌های دین دارد.[2]   

نکته: هرچند در حال حاضر علوم بشری پیشرفت چشمگیری کرده است؛ ولی درعین‌حال هنوز بشر در ابتدای راه قرار دارد؛ بنابراین می‌توان گفت: هنوز این آیه در جامعه امروزی تازه و کارآمد است: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة»؛[3] «و خدا کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، پیامبری از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان قرآن و حکمت می‌آموزد»؛ چراکه بنابر روایت، دو حرف از علوم تا زمان ظهور امام زمان علیه‌السلام کشف می‌شود و بقیه 25 حرف آن، در زمان ظهور است.[4] همین امر نشان از آن دارد که مردم نیاز به علوم امام علیه‌السلام دارند. 

بنابراین به روشنی می‌توان گفت که هنوز بشریت به علوم قرآن، پیامبر و امامان علیهم‌السلام محتاج است؛ زیرا خداوند تمام علوم را در اختیار آنها قرار داده است[5] و هنوز بشر در مقابل علم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله همانند انسان بی‌سواد است؛ چراکه در مورد روح و روان انسان، اعماق زمین و آسمان‌ها، قبر، برزخ و قیامت، جز اندکی نمی‌داند.

پی‌نوشت:
[1]. رک، مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، صدرا، ج1، ص186 و رک مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، موسسه امام خمینی(ره)، 1391ش، ج2، ص54. 
[2]. بقره: 242و نحل: 44. 
[3]. جمعه: 2.
[4]. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، موسسه الامام المهدی علیه‌السلام، 1409ق، چاپ اول، ج2، ص841. 
[5]. رعد: 43. 

کلمه «طیّبه» و «خبیثه»

در آیات شریفه (۲۴ و ۲۵ و ۲۶) سوره ابراهیم که بیست و چهارمین و بیست و پنجمین مثل را مورد بررسی قرار می دهد، چنین آمده است:

«اَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَة طَیِّبَة اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی اُکُلَها کُلَّ حین بِاِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللّهُ الاْمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ وَ مَثَلُ کَلِمَة خَبیثَة کَشَجَرَة خَبیثَة اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ ما لَها مِنْ قَرر»؛ آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیّبه» [و گفتار پاکیزه] را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن [در زمین] ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش می دهد. و خداوند برای مردم مثلها می زند، شاید متذکّر شوند [و پند گیرند]. [همچنین] کلمه «خبیثه» [و سخن آلوده] را به درخت ناپاکی تشبیه کرده است که از روی زمین برکنده شده، قرار و ثباتی ندارد.

 

دورنمای بحث

آیات شریفه فوق، از جمله زیباترین آیات و شیواترین مثل های قرآن است. در این سه آیه تمثیلی جالب و رسا برای کلمه طیّبه از یک سو و گفتار و سخن آلوده از سوی دیگر بیان شده است و سپس خداوند فواید و آثار هر یک را برشمرده است.

 

ارتباط آیات مَثَل با آیات پیشین

شاید ذکر این دو مَثَل به تناسب آیات قبلی است که در آنها کلمه طیّبه ای از خداوند و کلمه خبیثه ای از شیطان نقل شده و مضامین و مفاهیم بلندی در آن مطرح گردیده است؛ چه اینکه خداوند در آیه ۲۲ سوره ابراهیم فرموده است: «وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِیَ الاْمْرُ اِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعَدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَاَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطان اِلاّ اَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا اَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما اَنْتُمْ بِمُصْرِخِیّ اِنّی کَفَرْتُ بِما اَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ اِنَّ الظّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ»؛

 

و شیطان [در روز قیامت] هنگامی که کار تمام می شود، [و بهشتیان و جهنّمیان مشخّص می شوند] می گوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده ]باطل[ دادم و تخلّف کردم. من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید؛ بنابراین، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید. نه من فریادرس شما هستم و نه شما فریادرس من، من نسبت به شرک شما درباره خود - که از قبل داشتید و اطاعت مرا هم ردیف اطاعت خدا قرار دادید - بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذابی دردناک دارند!

 

باید توجّه داشت که در آیه شریفه فوق دو کلام نقل شده است: یکی کلام و گفتار و وعده خداوند که بدان عمل شده است و این نمونه ای از کلمه طیبه است و دیگری وعده باطل شیطان که از آن تخلّف شده و آن کلمه خبیثه است.

 

بنابر آیه شریفه و به مقتضای عدالت الهی، پیروان شیطان در پذیرش دعوت او مجبور نیستند، بلکه مختارند و با میل و اراده خود در پی شیطان حرکت می کنند. به همین جهت، شیطان خود آنها را سزاوار سرزنش می داند؛ زیرا انسان ها با علم به پلیدی شیطان پیرو او می شوند.

 

مگر انسان سابقه شیطان را در برخورد با پدر خویش، آدم، نمی دانست که باعث خروج آدم و نسل او از بهشت شده بود؟(۱) مگر انسان نشنیده بود که این شیطان قسم یاد کرده است که تمام سعی خود را در انحراف انسان انجام دهد؟(۲)پس چرا آدمی با شناخت کافی از شیطان همچنان فریب وعده های باطل و دروغین او را خورده، کلام خدا را رها می سازد؟!

 

شرح و تفسیر

 

«اَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَة : ای پیامبر و ای انسانی که این آیات الهی را می شنوی! مگر مشاهده نکردی که خداوند چگونه برای کلمه «طیّبه» به درختی مثال زده است؟ این درخت دارای پنج ویژگی مهم است:

درختی که آیه شریفه به آن مثال زده است از جمله درختان پاک و پاکیزه است.

 

۲- «اَصْلُها ثابِتٌ» ؛ ویژگی دیگر این درخت این است که ریشه آن در زمین مستحکم است. یکی از قدرت نمایی های پروردگار این است که تناسبی بین شاخه ها و ریشه های هر درختی برقرار کرده است. درخت هر مقدار دارای شاخه های بلندتر و سنگین تر باشد، ریشه های آن فراوان تر و در اعماق زمین بیشتر نفوذ می کند؛ به گونه ای که این ریشه بسان طناب های مختلف آن درخت را در مقابل طوفان حفظ می کند.

 

۳- «وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ»؛ سومین ویژگی این درخت رشد صعودی آن است؛ یعنی شاخه های این درخت به طرف آسمان رشد می کند.

 

بی شک مأموریّت و نقش ریشه های فرو رفته در زمین استحکام درخت و تغذیه رسانی به تنه و شاخ و برگ آن است؛ امّا آنچه جای پرسش دارد این است که شاخه های سر به فلک کشیده آن چه نقشی دارد؟

 

وجود شاخه های رو به بالا و سر به آسمان کشیده، آثار و فواید مختلفی دارد که به برخی از آن اشاره می شود:

 

الف: شاخه های سر به فلک کشیده از هوا بهتر استفاده می کنند و جریان تنفّس را شایسته تر انجام می دهند؛ چه اینکه برگ درختان نیز تنفّس می کنند و عجیب اینکه بازدهی تنفّس درختان درست بر عکس بازدهی تنفّس انسان است؛ یعنی درختان در جریان تنفّس خود، کربُن هوا را می گیرند و اکسیژن موجود در درخت را پس می دهند؛ بر عکس دستگاه تنفّسی انسان که اکسیژن موجود در هوا را می گیرد و کربن موجود در بدن انسان را به هوا انتقال می دهد.

 

فلسفه این جریان معکوس آن است که اگر جریان تنفّس انسان به عکس تنفّس درختان عمل نکند، در مدّت زمانی کوتاه در سراسر کره زمین زندگی برای نوع بشر غیر ممکن می شود؛ زیرا اکسیژن های موجود در هوا به تدریج مصرف می شود و در هوا جز کربن چیزی برای تنفّس نمی ماند و این امر سبب نابودی انسان می گردد.

 

به همین جهت در شهرها، مخصوصاً شهرهای بزرگ که به دود ماشین ها و کارخانه ها آلوده هستند، توصیه می شود که درختان و فضاهای سبز بیشتری ایجاد شود تا در رفع آلودگی هوا و تأمین اکسیژن لازم مؤثّر باشد.

 

یکی از فواید بادها جابه جایی هواهای آلوده و فاقد اکسیژن با هوای سالم است.

 

خداوند به وسیله بادهای رحمت، هواهای آلوده شهرها را خارج می کند و به جای آن هوای سالم و تمیز می آورد و این امر خود در بهبود هوا تأثیر بسزایی دارد.

 

ب: شاخه های سر به فلک کشیده از نور خورشید بهتر استفاده می کند. نور آفتاب سبب می شود که عملیّات تنفّس درختان و کربن گیری و آزاد کردن اکسیژن بهتر انجام گردد؛ به همین جهت فضای باغ در روزها فرح بخش و در شبها هوا سنگین و برای مدّت زیاد غیر قابل تحمّل است.

 

ج: شاخه های رو به بالااز گرد و غبار و آلودگی های زمین - که با عدم رعایت برخی از اصول بهداشتی توسّط انسان ها ایجاد می شود - در امان هستند و این آلودگی ها کمتر به چنین درختانی سرایت می کند.

 

نکته مهم خداشناسی

یکی از درس های خداشناسی که شاخه های درختان به ما می آموزد این است که: جاذبه زمین آب را در دل زمین فرو می برد و این جذب ادامه دارد تا جایی که قشر زمین نفوذناپذیر می باشد و این یک قانون کلّی است. ولی شگفتی درباره آب مورد نیاز درختان است که از جذب آب به اعماق زمین جلوگیری می کند و آن را از طریق ریشه های درختان به سمت خلاف جاذبه زمین و به سوی شاخه های سر به فلک کشیده هدایت می کند و به آخرین شاخه ها و برگ ها می رساند! این عمل خود، حکایت از قدرت الهی دارد که روزانه در یک جنگل پر از درخت بی آنکه همانند پمپ سر و صدایی ایجاد کند، هزاران تُن آب را در مسیر مخالف قانون جاذبه به سوی آسمان هدایت می کند.

آیا جز قدرت بی پایان خداوندِ عالِم قادر، کسی توانایی چنین کاری را دارد؟!

 

در نتیجه سومین ویژگی این درخت - که کلمه طیّبه بدان تشبیه شده است - این است که شاخه های آن سر به فلک کشیده است؛ زیرا چنین شاخه هایی هم بهتر تنفّس می کنند و هم از نور خورشید بیشتر و بهتر بهره برداری می نمایند و هم از آلودگی های زمین کمتر رنج می برند.

 

۴- «تُؤْتی اُکُلَها کُلَّ حین»؛ ویژگی چهارم این درخت دائمی بودن میوه های آن است. «شجره طیّبه» درختی است که در چهار فصل سال میوه دارد و هر زمان انسان دست به سوی آن دراز کند، نا امید و دست خالی باز نمی گردد.

 

۵- «بِاِذْنِ رَبِّها»؛ آخرین ویژگی درخت «طیّبه» این است که - علی رغم ویژگی ها و میوه چهار فصل آن - به فرمان خداوند بر اساس طبیعت و نظام آفرینش سیر می کند بنابراین، همگی تسلیم فرمان خداوند هستند، نه تنها چنین درختانی، بلکه تمام موجودات جهان آفرینش تسلیم اویند «وَ لَهُ اَسْلَمَ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الاَْْرضِ» (۳).

 

«وَ مَثَلُ کَلِمَة خَبیثَة کَشَجَرَة خَبیثَة»: و امّا مَثَل کلمه «خبیثه» و گفتار بد و آلوده و زشت، همانند درخت خبیث و بدبو و بدطعم و بدمنظره است.

 

این درخت خبیث دارای دو ویژگی است:

 

۱- «اُجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ»؛ نخستین ویژگی این درختِ خبیثِ آلوده کثیف این است که از ریشه درآمده است و بر خلاف درخت طیّبه که ریشه های آن همچون طناب های محکم و متعدّدی آن را در برابر طوفانها و بادهای سهمگین محافظت می کرد، این درخت ریشه هایش قطع گردیده و از لابلای زمین خارج گردیده است.

 

۲- «ما لَها مِنْ قَرار»؛ چنین درختی که ریشه هایش از زمین درآمده است، هیچ قرار و ثباتی ندارد و با کوچکترین حادثه و با کمترین وزش بادی جابه جا می شود.

 

چنین درختی، که نه میوه ای دارد، و نه عطر و بوی خوشی، و نه سایه مناسبی ایجاد می کند تنها و تنها بدرد سوختن می خورد.

 

بسوزند چوب درختان بی بر *** سزا خود همین است مر بی بری را

 

«کلمه طیّبه» چیست؟

مفسّران در معنا و تفسیر «کلمه طیّبه» بحث و گفتگو دارند که به برخی از نظریّات آنها اشاره می شود:

 

۱- برخی معتقدند که مراد از «کلمه طیّبه» ، کلمه طیّبه «لا اله الا الله» است.(۴)این کلمه مبارک بسان شجره طیّبه ای است که ریشه هایش مستحکم و استوار، و شاخه هایش سر به آسمان کشیده است، و در واقع درخت سعادت انسان محسوب می گردد. این درخت که همان حقیقت توحید است قلب انسان را زنده می کند و همه بت ها را می شکند. در مقابل بت پول، رشوه، ربا، دزدی و تجاوز سجده نمی کند؛ برای حفظ مقام هزاران دروغ نمی گوید، و برای حفظ مال دنیا دست به جنایت نمی زند؛ زیرا این گونه اعمال شرک و بت پرستی است و بدین جهت است که انسان ریاکار را در آخرت به اسم منافق و فاجر می خوانند.(۵)

 

وقتی توحید در دل انسان زنده شد، هواپرستی - که عامل اصلی تمام انحرافات است - نابود می شود.

 

از این رو، در روایت زیبایی آمده است: «اَبْغَضُ اِله عُبِدَ عَلی وَجْهِ الاْرْضِ الْهَوی»؛ بدترین بت ها که در روی زمین همیشه مورد پرستش قرار می گرفته است، بت هوی و هوس است.(۶)

 

«مادرِ بت ها بت نفس شماست *** زانکه آن بت مار و این بت اژدهاست»

اگر شجره طیّبه توحید در قلب انسان کاشته شد این بت ها کنار می رود.

 

۲- برخی از مفسّران بر این اعتقادند که مراد از کلمه طیّبه «شخص مؤمن» است. در قرآن مجید، بر موجودات «کلمة الله» اطلاق شده است؛ مؤمن هم کلام الهی است. خورشید، ماه، ستارگان، زمین و آسمان همه کلمة الله هستند؛ یعنی اینها در کتاب آفرینش و تکوین جزء کلمات الله به شمار می آیند؛ همانگونه که در مورد حضرت مسیح (علیه السلام) کلمة الله استعمال شده است.(۷)

 

درخت وجود مؤمن - مانند شجره طیّبه - دارای میووه های مختلفِ تمام فصل از قبیل سخاوت، شجاعت، جود، مهر، محبّت، احسان، ایمان، و مانند آن است.(۸)

 

۳- برخی نیز «کلمه طیّبه» را به امامان معصوم (علیهم السلام) تفسیر کرده اند. این بزرگواران شجره طیّبه ای هستند که شاخسار وجودی آنها سرشار از میوه هاست که هر کس به تاریخ زندگی شان، به مزار و حرمشان و به کلمات و سخنانشان، نزدیک شود و دست نیاز بسوی آنها دراز کند، بی بهره نخواهد ماند.(۹)

 

۴- «علماء» تفسیر دیگری برای کلمه طیبه هستند؛ زیرا مردم از میوه های وجود آنها بهره می برند.

 

۵- «فکر پاک» پنجمین تفسیری است که برای کلمه طیّبه بیان شده است. افکار پاک، شجره طیّبه ای هستند که در طول تاریخ ثابت و برقرار می مانند.

 

۶- ششمین تفسیری که برای کلمه طیّبه گفته اند، «سخن خوب» است. گاهی یک سخن خوب ماندگار می شود و افراد زیادی در جامعه از آن استفاده می کنند.(۱۰)

 

از این رو، از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در کتاب ارشاد دیلمی روایت معروفی نقل شده است که آن حضرت فرمودند: «ما اَهْدَیَ اَلْمَرْءُ الْمُسْلِمُ عَلی اَخیهِ الْمُسْلِمِ هَدِیَّةً اَفْضَلَ مِنْ کَلِمَةِ حِکْمَة یَزیدُهُ اللّهُ بِها هُدیً وَ یَرُدُّهُ عَنْ رِدیً؛ هیچ مسلمانی برای مسلمان دیگر هدیه ای بهتر از کلمه حکمت آمیزی که نور هدایت را در قلب او زیاد و ظلمت و تاریکی را کم کند، هدیه نکرده است».(۱۱)

 

در داستان حضرت خضر و موسی (علیهم السلام) آمده است که وقتی آنها به شهر إنطاکیّه رسیدند. و با بی مهری شدید مردم مواجه شدند، به ناچار به سوی خارج شهر حرکت کردند. در خارج از شهر به دیوار خرابه ای برخوردند. حضرت خضر (علیه السلام)به حضرت موسی(علیه السلام) گفت: «این دیوار خراب را باید بسازیم». سخن خضر برای موسی ناخوشایند آمد. حضرت خضر فرمود: «این دیورا از آنِ دو بچّه یتیم است و گنجی در اینجا پنهان گشته، پدر آنها انسان خوبی بوده است، امید می رود بچّه هایش از آن استفاده کنند».

 

در روایات آمده است که آن گنج پول و طلا نبوده است، بلکه کلمات حکمت آمیزی بوده که پدر برای فرزندان خود به یادگار گذاشته بود.(۱۲) همانگونه که سخنان گهربار امیرالمؤمنین (علیه السلام) ارزشمندتر از هر گنجی است که برای همه عصرها و نسل ها به یادگار مانده است.

 

کلمه طیّبه ای از امام حسن مجتبی(علیه السلام)

جُنادة بن ابی سفیان، از اصحاب باوفای امام مجتبی(علیه السلام)، در آخرین ساعات عمر با برکت سبط اکبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) به خدمت آن حضرت شرفیاب گشت. وی به سوی این درخت پاکیزه دست تمنّا دراز کرد تا میوه ای بچیند. علی رغم اینکه امام بر اثر زهر حال مناسبی نداشت؛ لیکن شروع به موعظه جناده نمود. از جمله مواعظ آن حضرت این جمله بسیار زیبا و پرمعنا است: «اِنْ اَرَدْتَ عِزّاً بِلا عَشیرِة وَ هَیْبَةً بِلا سُلْطان فَاخْرُجْ عَنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللّهِ اِلی عِزِّ طاعَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ»؛ ای جنادة! اگر می خواهی قوی باشی، بی آنکه قبیله و عشیره ای داشته باشی و اگر می خواهی اُبهت و شکوه و عظمت داشته باشی، بی آنکه تاج و تخت پادشاهی داشته باشی، از سایه شوم معصیت و نافرمانی خداوند خارج شو و در سایه اطاعت و فرمان برداری خداوند قرار گیر».(۱۳)

 

آری؛ بندگی کن تا که سلطانت کنند، سلطنت در بندگی خداست، عزّت و آبرو و قدرت در بندگی پروردگار عالم است. «فَاِنَّ الْعِزَّةِ لِلّهِ جَمیعاً» (۱۴)

 

خوی حیوانی سزاوار تو نیست *** ترک این خو کن که انسانت کنند

چون علی در عالم مردانگی *** فرد شو تا شاه مردانت کنند

همچو سلمان در مسلمانی بکوش *** ای مسلمان تا که سلمانت کنند