emamian

emamian

مرحوم آیت الله محمدعلی ناصری از اساتید اخلاق حوزه در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «هدف از بلایا و امتحانات الهی» پرداختند که متن آن بدین شرح است:

 

امام سجاد علیه‌السلام در دعای مکارم الاخلاق می‌فرماید: «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالاسْتِعَانَةِ بِغَیرِک إِذَا اضْطُرِرْتُ»، پروردگارا، مرا با طلب کمک از غیر خودت در هنگام گرفتاری امتحان مکن.

این دعا بیانگر اوج توحید در تکیه‌گاه انسان است که باید تنها به خداوند امیدوار باشد و به هنگام مشکلات به او پناه ببرد.

کلمه «لاتفتنی» از واژه فتنه گرفته شده و به معنای امتحان است. انسان در طول زندگی خود با انواع امتحانات، از جمله اموال، اولاد، بیماری و موقعیت‌های مختلف، مواجه می‌شود.

امام سجاد علیه‌السلام از خداوند می‌خواهد که در این امتحانات، تنها به او متوسل شود و از غیر خدا طلب کمک نکند.

 

* اموال و اولاد، آزمایش‌های الهی

 

در سوره تغابن، آیه ۱۵ آمده است: «إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ».

اموال و اولاد وسیله‌ای برای امتحان الهی هستند تا انسان مشخص کند که آیا طبق دستورات خداوند عمل می‌کند یا به خواسته‌های نفس و شیطان تن می‌دهد.

مالکیت حقیقی همه چیز از آن خداست، همان‌گونه که در قرآن می‌فرماید: «لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ».

اگرچه در دنیا مالکیت ظاهری به انسان سپرده شده است، اما این امانتی از سوی خداوند است که باید در چارچوب احکام الهی مصرف شود.

 

* بلا، راه خالص شدن انسان

 

در سوره عنکبوت آمده است: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ». انسان‌ها گمان می‌کنند با ادعای ایمان، بدون امتحان رها می‌شوند؟

نه، بلکه امتحانات برای خالص شدن انسان است. واژه «فتنه» در لغت به معنای ذوب کردن طلا برای جدا شدن ناخالصی‌ها است.

همان‌گونه که طلا ارزش خود را از تحمل حرارت و فشار می‌گیرد، مؤمن نیز با تحمل بلاها و سختی‌ها به خلوص و نزدیکی به خداوند می‌رسد. در روایت آمده است: «ألبلاءُ للولاء»، بلا مخصوص اولیای الهی است.

فرعون چهارصد سال حکومت کرد و بلایی ندید، اما پیامبران و اولیای الهی سختی‌های بسیاری را تحمل کردند.

بلاها برای مقرب شدن انسان به درگاه الهی ضروری هستند، اما اگر کسی در بلاها ناشکری کند یا گناهکار باشد، این بلا به جای رشد، موجب دوری او از خداوند خواهد شد.

 

* هدف از امتحانات الهی

 

هدف از امتحانات دنیا این نیست که خداوند چیزی بیاموزد، زیرا او از ابتدا به همه چیز علم دارد.

امتحانات برای خودشناسی انسان است تا او ظرفیت و ارزش حقیقی خود را بشناسد. همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید، هر کس به اندازه توان خود مورد آزمایش قرار می‌گیرد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند: «لا یقولَنَّ أحَدُکُم: اللّهمّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن الفِتنَةِ»، هیچ‌کس نباید بگوید که از فتنه به خدا پناه می‌برم، زیرا همه انسان‌ها درگیر فتنه و امتحان هستند.

بلکه باید از فتنه‌های گمراه‌کننده به خدا پناه برد. دارایی‌ها و فرزندان ما نیز امتحانی برای ما هستند و اگر انسان در آن‌ها گرفتار شود، ممکن است از مسیر الهی دور شود.

 

* صبر در برابر بلاها، رمز نزدیکی به خداوند

 

برای اینکه بتوان در برابر بلاها صبر کرد، نیازمند ایمان است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«اَلْإِیمَانُ لَهُ أَرْکَانٌ أَرْبَعَةٌ: اَلتَّوَکُّلُ عَلَی اَللَّهِ وَ تَفْوِیضُ اَلْأَمْرِ إِلَی اَللَّهِ وَ اَلرِّضَا بِقَضَاءِ اَللَّهِ وَ اَلتَّسْلِیمُ لِأَمْرِ اَللَّهِ».

ایمان دارای چهار پایه است:

توکل بر خدا

واگذار کردن امور به خدا

راضی بودن به قضای الهی

تسلیم شدن در برابر فرمان او.

 

اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در سخت‌ترین لحظات در کربلا فرمود: «إلهِی رِضاً بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ».

این جمله اوج تسلیم و رضا به مشیت الهی را نشان می‌دهد. شیعیان نیز باید مانند اهل بیت علیهم‌السلام صبر پیشه کنند و در سختی‌ها ناشکری نکنند.

 

* رابطه بلاها و رشد معنوی

 

بلاها راهی برای رشد معنوی انسان هستند و انسان باید در برابر آن‌ها شکرگزار باشد.

خداوند نعمت‌های بی‌شماری به انسان داده است و نباید با بروز یک امتحان یا سختی، همه این نعمت‌ها را فراموش کرد. در بلایا باید به خدا پناه برد، صبر پیشه کرد و ایمان خود را تقویت نمود.

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند: «ایمان بدون تحمل بلاها به کمال نمی‌رسد».

بنابراین، انسان باید با تقویت ایمان خود، تحمل سختی‌ها را به عنوان راهی برای نزدیکی به خداوند بپذیرد و هرگز از رحمت الهی ناامید نشود.

توانمندی‌های موشکی و پهپادی انصارالله یمن، به‌ویژه در زمینه حملات به اسرائیل و کشتی‌های اسرائیلی در دریای سرخ، توجه ناظران سیاسی و نظامی جهانی را به خود جلب کرده است.

 

در روزهای اخیر، این پرسش مطرح می‌شود که چرا ایالات متحده در مهار یمن ناکام مانده و چرا حملات هوایی آمریکا قادر به خاموش کردن آتش یمن نیستند!؟

انصارالله یمن با بهره‌گیری از منابع محدود، توانسته است به پیشرفت‌های قابل‌توجهی در زمینه‌های موشکی و پهپادی دست یابد. این پیشرفت‌ها شامل توسعه موشک‌های بالستیک با بردهای بلند و پهپادهای پیشرفته است که قادر به انجام عملیات‌های پیچیده و دقیق هستند.

 

محمدتقی سازندگی، پژوهشگر مسائل یمن، در این تحلیل به بررسی دلایلی می‌پردازد که چرا ایالات متحده آمریکا قادر به حل مسئله یمن نیست تا حملات موشکی و پهپادی به اسرائیل و حملات به کشتی‌های اسرائیلی در دریای سرخ متوقف شود.

 

۱. فرهنگ جنگاوری و اراده ملی یمنی‌ها

 

یمنی‌ها در طول تاریخ، مردمانی جنگجو، شجاع و با اراده‌ای قوی هستند. این ویژگی با مذهب زیدی که بر «قیام به سیف» (شمشیر) تأکید دارد، ترکیب شده و آن‌ها را به ملتی رزمنده و مبارز تبدیل کرده است. برای آن‌ها، جنگیدن نه تنها یک علاقه یا فرهنگ ملی، بلکه یک تکلیف شرعی محسوب می‌شود. کارشناسان رژیم صهیونیستی نیز با اشاره به تاب‌آوری بالا و روحیه شجاعت و ازخودگذشتگی نیروهای ارتش یمن، اذعان می‌کنند که هیچ قدرت بازدارنده‌ای در برابر نیروهای انصارالله یمن وجود ندارد و مهار آن‌ها ممکن نیست.

 

۲. توانمندی‌های نظامی پیشرفته یمن

 

یمنی‌ها به پیشرفته‌ترین امکانات نظامی مجهز شده‌اند و قابلیت ساخت انواع تسلیحات مناسب برای نبرد نامتقارن را دارند؛ به‌نحوی که در زمینه موشکی و پهپادی از جمله بهترین‌های جهان هستند. برای نمونه، حمله اخیر به تل‌آویو با استفاده از یک موشک بالستیک هایپرسونیک، و عبور از پدافندهای چند لایه‌ای، نشان‌دهنده توانمندی بالای آن‌هاست.

در تحولی قابل‌توجه در منطقه دریای سرخ، نیروهای مسلح یمن موفق به اجرای عملیات‌هایی علیه ناو هواپیمابر آمریکایی «هری اس ترومن» و ناوشکن‌های همراه آن شدند. این عملیات‌ها شامل حملات موشکی و پهپادی بود که به گفته یحیی سریع، سخنگوی نیروهای مسلح یمن، منجر به سرنگونی یک فروند جنگنده اف-۱۸ آمریکایی شد. این رویداد نشان‌دهنده توانمندی‌های نظامی یمن در مقابله با حضور نظامی آمریکا در منطقه است. سرنگونی جنگنده پیشرفته اف-۱۸، که از تجهیزات مدرن نیروی هوایی آمریکا محسوب می‌شود، بیانگر قابلیت‌های دفاعی و تهاجمی نیروهای یمنی است.

 

۳. عدم توان جاسوسی رژیم صهیونیستی در یمن

 

صهیونیست‌ها بعد از شکست مقابل عملیات‌های قاطع یمن، طی چند روز گذشته تلاش دارند به اقدامات جاسوسی برای خنثی کردن این عملیات‌ها متوسل شوند، اما به اقرار تحلیل‌گران صهیونیستی، در مدت زمان یکساله اخیر، نیروها و سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل در پاسخ به تهدیدها از جبهه یمن بسیار سست و کُند عمل کردند و در حال حاضر بعد از اینکه کار از کار گذشته، به دنبال جمع آوری اطلاعات از انصارالله هستند.

به گزارش منابع صهیونیستی، اسرائیل برای تقابل اطلاعاتی و سیاسی و تهدید یمنی‌ها آماده نشد و یک اتحاد منطقه‌ای برای مقابله با آن تشکیل نداد. ارتش و جامعه اطلاعاتی اسرائیل خیلی دیر بیدار شدند و اکنون موساد و نهادهای اطلاعات نظامی اسرائیل در تلاشند تا اطلاعاتی از یمنی‌ها پیدا کنند. حملات هوایی اخیر اسرائیل به یمن هم صرفاً یک مانور و آتش بازی برای تحریف افکار عمومی بود و منجر به هیچ گونه خسارت نظامی علیه یمن نشد. چندی پیش، سرویس‌های امنیتی یمن، عملیات جاسوسی سیا و موساد را خنثی کردند.

 

گویش یمنی؛ مانعی راهبردی در برابر جاسوسی رژیم صهیونیستی

 

اداره اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی به این نتیجه رسیده است که جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات مرتبط با یمن، نیازمند تسلط بر مهارت‌های زبانی و فرهنگی ویژه‌ای است. این مهارت‌ها شامل توانایی صحبت کردن، خواندن، و درک عمیق خلق‌وخو، فرهنگ بومی یمن و شناخت دقیق ساختار قبیله‌ای آن می‌شود.

گویش یمنی از سایر لهجه‌های عربی که دشمنان سنتی این رژیم به آن تکلم می‌کنند، به‌طور قابل‌توجهی متفاوت است. این تفاوت زبانی چالشی جدی برای نیروهای اطلاعاتی رژیم ایجاد کرده است. علاوه بر این، اداره اطلاعات ارتش دریافته است که در میان مردان و زنان جوان ساکن سرزمین‌های اشغالی، هیچ فردی به گویش یمنی مسلط نیست.

در واکنش به این محدودیت، ارتش رژیم صهیونیستی اقدام به استخدام چندین معلم بومی یمنی کرده است تا نیروهای اطلاعاتی خود را در زمینه خواندن، نوشتن و صحبت کردن به گویش یمنی آموزش دهند. این اقدام نشان‌دهنده اهمیت استراتژیک شناخت زبان و فرهنگ یمنی برای فعالیت‌های جاسوسی و تحلیل اطلاعاتی رژیم صهیونیستی است.

 

۴. مشروعیت دولت نجات ملی و همبستگی داخلی

 

دولت نجات ملی یمن از مشروعیت مناسبی در بین مردم برخوردار است و شکافی بین قبایل و مسئولان وجود ندارد؛ زیرا همه آن‌ها تقریباً در یک سطح زندگی می‌کنند. این همبستگی داخلی، توان مقاومت در برابر فشارهای خارجی را افزایش می‌دهد. حضور گسترده و میلیونی مردم یمن در تظاهرات‌های هفتگی، بیانگر حمایت قاطع آنان از جنبش انصارالله و همبستگی با مردم غزه است. این تجمعات، که هر جمعه در استان‌های مختلف یمن برگزار می‌شود، نشان‌دهنده تعهد عمیق یمنی‌ها به آرمان‌های مقاومت و ایستادگی در برابر تجاوزات خارجی است. این حضور پرشور مردمی، علاوه بر اعلام همبستگی با مردم غزه، پیامی روشن به جامعه بین‌المللی مبنی بر پشتیبانی یمنی‌ها از جنبش انصارالله و مقاومت در برابر تجاوزات را منتقل می‌کند.

 

۵. محدودیت‌های جغرافیایی و نظامی برای آمریکا و اسرائیل

 

فاصله ۲ هزار کیلومتری یمن با اسرائیل، عملیات نیروی هوایی اسرائیل را دشوار کرده است؛ زیرا یمن در مجاورت فلسطین اشغالی نیست که بتوان مکرراً آن را بمباران کرد. همچنین، حضور ناوهای هواپیمابر آمریکایی در دریای سرخ نتوانسته ضربه قابل توجهی به توان ارتش یمن وارد کند. به‌عنوان مثال، سرنگونی یک جنگنده اف-۱۸ آمریکایی در پی حمله موشکی و پهپادی یمنی‌ها، نشان‌دهنده چالش‌های پیش‌روی آمریکا در این منطقه است.

 

۶. ناکارآمدی حملات هوایی و تحریم‌ها

 

حملات هشت ساله ائتلاف سعودی-اماراتی تقریباً هرچه در یمن شمالی وجود داشت را نابود کرده است. با این حال، مشخص نیست آمریکا و اسرائیل برای مقابله با یمن چه راهبردی را اتخاذ کنند؛ زیرا حملات هوایی نمی‌تواند دارایی‌های نظامی ارتش یمن را که در مناطق کوهستانی مستقر هستند، از بین ببرد. همچنین، تحریم‌های اقتصادی تأثیر چندانی بر اقتصاد بدوی و روستایی یمن ندارند.

 

۷. فقر اقتصادی و عدم وابستگی به زیرساخت‌های حیاتی

 

یمن کشوری فقیر است که بیش از ۸۰ درصد جمعیت آن به صورت قبیله و طایفه‌ای، در روستاها زندگی می‌کنند و بسیاری از خدمات اجتماعی متعارف در آن وجود ندارد. این وضعیت باعث شده که مردم چیزی برای از دست دادن نداشته باشند و نگرانی بابت نابودی دارایی‌های صنعتی و اقتصادی کشورشان نداشته باشند.

 

۸. تهدیدات متقابل یمن و بازدارندگی در برابر مداخله زمینی

 

در صورت فعال‌سازی نیروهای زمینی وابسته به متحدان عربی آمریکا در یمن، یعنی مزدوران عربستان سعودی و اماراتی، انصارالله می‌تواند در واکنش به آن، هر نقطه‌ای را در عربستان و امارات هدف قرار دهد و مراکز اقتصادی، تجاری، صنعتی و انرژی آن‌ها را دچار اختلال کند. این توان بازدارندگی، مداخله زمینی را برای آمریکا و متحدانش پرهزینه و پرریسک می‌کند.

 

با توجه به موارد فوق، آمریکا با چالش‌های متعددی در حل مسئله یمن مواجه است. فرهنگ جنگاوری یمنی‌ها، فقر اقتصادی، مشروعیت دولت نجات ملی، توانمندی‌های نظامی پیشرفته و محدودیت‌های جغرافیایی و نظامی، همگی عواملی هستند که مانع از موفقیت آمریکا در متوقف کردن حملات یمن به اسرائیل و کشتی‌های اسرائیلی در دریای سرخ می‌شوند.

 

 

سناریوهای پیش روی آمریکا در قبال کنترل حملات انصارالله یمن

در شرایط کنونی، ایالات متحده آمریکا با چالش‌های پیچیده‌ای در مواجهه با تهدیدات یمن روبه‌رو است. حملات هوایی اخیر به اهداف حوثی‌ها در یمن، با هدف جلوگیری از تهدید کشتی‌های عبوری از دریای سرخ، نشان‌دهنده تلاش‌های آمریکا و بریتانیا برای مهار این تهدیدات است. با این حال، این اقدامات به‌عنوان یک عامل بازدارنده، تاثیری در دفاع یمن از مردم غزه و طوفان الاقصی نداشته است و نتوانسته‌اند تهدید را به‌طور کامل از بین ببرند.

یمنی‌ها با تغییر راهبرد جنگی خود، موفق به کنترل دریا و جلوگیری از دسترسی به آن شده‌اند. این تغییر راهبرد، توانایی‌های نظامی یمن را در مقابله با تهدیدات خارجی تقویت کرده است. روزنامه صهیونیستی معاریو نوشته است که از زمان آغاز جنگ در غزه تاکنون، ارتش یمن بیش از ۲۰۰ موشک و بیش از ۱۷۰ پهپاد به سوی سرزمین‌های اشغالی شلیک کرده است.

در این راستا، ایالات متحده در حال بازنگری استراتژی خود در یمن است. بر اساس گزارش‌ها، رژیم صهیونیستی و آمریکا قصد دارند برای حملات دیگر به یمن آماده شوند. اما این بار و برعکس دفعات گذشته تلاش می‌کنند کشورهای دیگر را نیز در حمله به یمن با خود همراه کند. اسرائیل هماهنگی نزدیکی با آمریکا دارد و در پیامی به واشنگتن اعلام کرده است که انتظار دارد آمریکا و انگلیس حمله‌های خود به یمن را افزایش دهند.

 

با توجه به این تحولات، آمریکا ممکن است به گزینه‌های زیر برای مقابله با تهدیدات یمن روی آورد:

 

۱. تقویت همکاری با متحدان منطقه‌ای

 

همکاری نزدیک‌تر با کشورهای هم‌پیمان در منطقه، به‌ویژه در زمینه‌های اطلاعاتی و نظامی، می‌تواند به تقویت توان بازدارندگی در برابر تهدیدات یمن کمک کند. با این حال، این استراتژی در گذشته نیز با چالش‌هایی نیز مواجه بوده است. اختلافات داخلی میان متحدان همچون سعودی و امارات، منافع متضاد و تفاوت در اولویت‌ها می‌تواند هماهنگی و اثربخشی این همکاری‌ها را محدود کند.

 

۲. استفاده از دیپلماسی فعال

 

مذاکرات با حوثی‌ها و کشورهای منطقه، می‌تواند به کاهش تنش‌ها و دستیابی به راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز منجر شود. با این حال، دیپلماسی فعال با چالش‌هایی مواجه است. عدم اعتماد میان طرف‌ها، پیچیدگی منافع و اهداف مختلف و سابقه طولانی درگیری‌ها می‌تواند روند مذاکرات را دشوار کند. مقاومت انصارالله یمن، بارها تأکید کرده است که تا زمانی که رژیم صهیونیستی از تجاوزات خود علیه غزه دست برندارد و حملات را متوقف نکند، حملات خود را ادامه خواهد داد. این موضع‌گیری نشان‌دهنده اراده قوی و پایبندی انصارالله به اصول خود در حمایت از ملت فلسطین و مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی است.

 

۳. تقویت توان دفاعی در منطقه

 

استقرار سامانه‌های دفاعی پیشرفته در کشورهای هم‌پیمان، به‌ویژه در مناطق حساس مانند دریای سرخ، می‌تواند به محافظت از خطوط کشتیرانی و منافع اقتصادی آمریکا کمک کند. با این حال، این استراتژی نیز با چالش‌هایی مواجه است. هزینه‌های بالای استقرار و نگهداری سامانه‌های دفاعی، پیچیدگی‌های فنی و نیاز به آموزش و هماهنگی با نیروهای محلی می‌تواند اثربخشی این رویکرد را محدود کند. وزارت جنگ رژیم صهیونیستی اعلام کرد قرارداد جدیدی به ارزش ۲ میلیارد شِکِل برای خرید موشک‌های رهگیر ضد بالستیک سامانه «پیکان» امضا کرده است.

 

۴. استفاده از کشورهای همسایه یمن

 

به‌کارگیری نیروهای نیابتی و مزدوران تحت حمایت عربستان سعودی و امارات به‌منظور ایجاد تنش و بی‌ثباتی در مناطق جنوبی و غربی یمن، به‌عنوان یکی از ابزارهای آمریکا برای تشدید جنگ داخلی در این کشور به شمار می‌رود. با این حال، این راهبرد نیز با چالش‌های جدی مواجه شده و نتوانسته است اهداف مطلوب را به طور کامل محقق کند.

انصارالله یمن به کشورهای دخیل در حمله به یمن هشدار داده است که در صورت ادامه حمایت از رژیم صهیونیستی، با پیامدهای جدی مواجه خواهند شد. وزیر خارجه یمن تأکید کرده است که هر کشوری که به هر طریقی به رژیم صهیونیستی در تجاوزاتش علیه یمن کمک کند، شریک در این اقدامات خواهد بود و باید تبعات تصمیم خود را بپذیرد.

در عین حال، کشورهای همسایه یمن، به‌ویژه عربستان سعودی و امارات، به دلیل منافع و منابع نفتی و گازی خود، تمایلی به ورود مستقیم و جدی و تأثیرگذار به جنگ با یمن ندارند. این کشورها با توجه به حساسیت‌های اقتصادی و امنیتی، ترجیح می‌دهند از طریق راهکارهای دیپلماتیک و حمایت از ائتلاف‌های منطقه‌ای، به مدیریت بحران یمن بپردازند.

سرتیپ «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح یمن، ظهر امروز (جمعه)، اعلام کرد نیروی موشکی این کشور در عملیاتی منحصربه‌فرد فرودگاه «بن‌گوریون» را در منطقه اشغالی یافا با موشک مافوق‌صوت «فلسطین 2» هدف قرار داده است.طبق این بیانیه، علی‌رغم سکوت و پنهان‌کاری اسرائیل، موشک به هدف رسیده و این عملیات منجر به جراحت چند شهرک‌نشین اسرائیلی شده و همچنین پروازها در فرودگاه بن‌گوریون متوقف شده است.سخنگوی نیروهای مسلح یمن در عین حال اعلام کرد نیروی پهپادی این کشور در عملیاتی دیگر «یک هدف حیاتی» را در منطقه یافا مورد تهاجم قرار داده و این عملیات نیز موفقیت آمیز بوده است.یحیی سریع همچنین اعلام کرد نیروی پهپادی این کشور در عملیاتی دیگر کشتی «Santa Ursula» را در دریای مکران در شرق جزیره «سقطری» با چند پهپاد مورد تهاجم قرار داده و پهپادها مستقیما با هدف برخورد کرده‌اند.سریع اشاره کرد این کشتی پس از آن هدف قرار گرفت که به‌ هشدارهای نیروهای مسلح یمن درباره ممنوعیت عبور از دریا برای رفتن به فلسطین اشغالی بی‌توجهی کرد.او همچنین اعلام کرد حمله رژیم صهیونیستی به تأسیسات غیرنظامی صنعاء و استان الحدیده تنها باعث عزم و اراده بیشتر مردم یمن برای حمایت از فلسطینیان می‌شود.سخنگوی نیروهای مسلح یمن در پایان با تاکید بر اینکه عملیات‌های این کشور تا زمان توقف تجاوزات در نوار غزه متوقف نخواهد شد، هشدار داد یمن از ظرفیت‌های بیشتری برخوردار است و می‌تواند بانک اهداف خود را در فلسطین اشغالی گسترش دهد و تأسیسات حیاتی رژیم صهیونیستی را هدف قرار هد.

جمعه, 07 دی 1403 13:28

مسجد جمعه

یكى از مساجد متبرك و تاریخى مدینه، مسجد جمعه است و به مناسبت اینكه در محله بنوسالم قرار داشته، به نام «مسجد بنوسالم» نیز شناخته مى شود. این محله در كنار وادى رانوناء، یكى از وادى هاى مهم مدینه قرار داشته و به همین مناسبت، روزگارى این مسجد را «مسجد الوادى» مى نامیده اند. به علاوه، نام دیگر آن مسجد عاتكه مى باشد; نامى كه در قرن سوم رواج یافت. ابن شبّه با یادآورى خبر نماز خواندن پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آن، آن را مسجد عاتكه نامیده  است.
 
نامگذارى به «مسجدالجمعه» به این مناسبت است كه حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) پس از اقامت چند روزه در قبا، زمانى كه عازم بخش اصلى یثرب شدند، در اینجا نماز جمعه اقامه كردند. این نخستین نماز جمعه اى است كه به امامت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) برگزار شد. ابن اسحاق به صورت كلّى، بدون اشاره به مسجد، نوشته است كه حضرت نماز جمعه را در
 
وادى رانوناء خواندند. در برخى نقل ها آمده است كه مُصْعَب بن عُمَیر یا اسعدبن زراره، پیش از ورود رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به مدینه، با مسلمانان نماز جمعه خوانده است.
 
مسجد یاد شده، در شمال مسجد قبا، با فاصله اى حدود ششصد تا هشتصد متر قرار دارد و برخلاف مسجد قبا، تنها در اوقات نماز باز است.
 
این مسجد به مانند مسجدالنبى(صلى الله علیه وآله) از خشت و گِل ساخته شده بود و سقفى كوچك داشت. بعدها بازسازى شد و از سنگ بنا كردند و دیوار آن كوتاه; یعنى تا نصف قامت انسان بوده است. مساحت مسجد تا قرن هشتم بسیار كم بوده و در قرن نهم هجرى، بازسازى شده است. طول آن از شمال به جنوب 10 متر و عرض آن از شرق به غرب 25/8 متر بوده و شبستان مسقّفى هم براى آن ساخته شده است. در نقلى دیگر آمده است كه مسجد تا قبل از بناى نخست سعودى، مسجد كوچك با طول و عرض هشت در شش بوده است.
 
بازسازى نخست آن، توسط سید حسن شربتلى ـ از اشراف مدینه ـ كه این مسجد در میان باغهاى وى قرار داشت، انجام گرفت. اهمیت این مسجد سبب شد تا در سال 1412 ق. 
 
مورد توجه جدى دولت سعودى قرار گیرد و به شكل بسیار زیبایى در مساحت 1630 متر بازسازى شود.
 
خانه كلثوم بن هِدْم و سعد بن خَیْثمه
 
در منطقه قبا مكان هاى مختلفى وجود داشت كه پیوسته مورد توجه زائران بود. بسیارى از این مساجد به مرور زمان از میان رفته است.
 
پیش از بازسازى جدید مسجد قبا، دو مسجد كوچك در سمت قبله آن بوده است; نخست خانه كلثوم بن هِدْم و دوّم خانه سعدبن خیثمه كه هر دو در بازسازى جدید تخریب و جزو مسجد شده است. این دو خانه محل فرود آمدن رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پس از هجرت و محل زندگى شمارى از مهاجرانِ نخست به مدینه بوده است.
 
سخاوى در قرن نهم نوشته است: درصحن مسجد، محل فرود آمدن ناقه رسول خدا(صلى الله علیه وآله)
 
درسمت قبله آن، خانه سعدبن خیثمه و كلثوم بن هدم و چاه اَریس در برابر آن قرار دارد.
یكى از جاهاى مقدس در مكه كه باید زیارت كرد، زادگاه پیغمبر اسلام است. اما این جاى مقدس كجاست؟ این سال ها جایى را نشان مى دهند كه محل كتابخانه عمومى شهر مكه است. در اصول كافى آمده است كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در شِعْبِ ابى طالب در خانه محمد بن یوسف ثقفى در زاویه اى از جانب چپ، كسى كه به خانه درآید، متولد شد. سپس خیزران مادر هارون آن خانه را مسجدى كرد كه مردم در آن نماز مى گزاردند. چون رسول خدا از مكه به مدینه هجرت كرد، عقیل آن خانه را گرفت. سالى كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى حج به مكه آمد (حجة الوداع) از او پرسیدند به كدام خانه فرود مى آیى فرمود: مگر عقیل سایبانى براى ما گذاشته است؟ این خانه همچنان در دست عقیل و فرزندان او بود تا آنكه آن را از محمد بن یوسف خریدند. لیكن بعضى مولد رسول را (عُسفان) و بعضى (ردم) نوشته اند. به هر حال در گذشته دور، خلیفه هاى عباسى و پادشاهان یمن و پادشاهان عثمانى مسجدى را كه به مولد آن حضرت شهرت داشت آبادان نگاه مى داشتند; چنانكه در سال 1009هـ . ق. سلطان محمد پسر سلطان مراد آن را از نو عمارت كرد و براى آن قبه و مناره ساخت و مؤذن و خادم و امام جماعت گمارد. از مجموع روایت ها به نظر مى رسد زادگاه آن حضرت در شعب بوده است. (رجوع به شعب ابى طالب شود.)

خداوند اراده فرمود که پیامبر خود، ابراهیم، فرزند او، اسماعیل، و نیز همسرش، هاجر، به دره‌ای خشک و بی‌آب و علف فرود آیند، اما آن دره که مکانی خشک و بی‌حاصل در دل صحرا بود، به مکانی مناسب برای زندگی مبدل شد. مکانی که هم آب و هم چراگاه داشت تا ساکنان آن بتوانند به زندگی خود ادامه دهند.

گرچه رویش گیاه و پیدایش آب در آن سرزمین خشک، طبق اراده‌ی خداوند و به سبب مهاجرت ابراهیم و خانواده‌اش بدانجا صورت گرفت، لیکن حکمت اصلی آن بعداً مشخص شد؛ یعنی زمانی ویران شده بود، در همانجایی که حضرت آدم (علیه السلام) آن را بنا کرده بود، تجدید بنا کند تا اولین خانه‌ای باشد که مردم در آن نماز گزارند و حج به جای آورند.
 

حضرت آدم و خانه خدا

حضرت آدم (علیه السلام) چون به زمین فرود آمد، برای نخستین بار کعبه را بنا کرد و گفته‌اند که آن را بنا شده یافت و به گرد آن طواف کرد و به عبادت پرداخت، همان گونه که ملائکه پیرامون آن به عبادت مشغول بودند. از این رو رحمت خداوند شامل این مکان مقدس شد؛ زیرا اولین خانه‌ای بود که در آن خداوند پرستیده می‌شد.

پس از وفات حضرت آدم (علیه السلام) و با گذشت قرن ها، خانه‌ی خدا خراب شد و آثار آن از میان رفت. اما اراده‌ی خداوند بر آن تعلق گرفت که آن خانه مجدداً به دست ابراهیم و فرزندش، اسماعیل(ع)به همان شکل اولیه تجدید بنا شود. اما چرا این کار به دست ابراهیم صورت گرفت، بدان علت است که انبیای الهی عهده دار رسالت پروردگار و نشرآن بر روی زمین‌اند.
 

رسالت حضرت ابراهیم

تمام رسالت ها و دعوت های پیامبران از یک منبع واحد سرچشمه می‌گیرد و همه‌ی انبیا آمده‌اند تا یک مأموریت را به انجام رسانند و سخنی واحد بگویند. از این روست که عمل و سخن هیچ یک از پیامبران را مخالف با دیگر پیامبران نمی‌یابیم، بلکه تلاش هر یک از انبیا مکمل کوششهای سایر انبیاست، لذا عمل ابراهیم (علیه السلام) را در تجدید بنای کعبه می‌توان تکمیل کننده‌ی عمل آدم (علیه السلام) دانست.
 

ساخت خانه کعبه

ابراهیم (علیه السلام) به دیدار فرزندش، اسماعیل (علیه السلام)، می‌آید و فرمان خدا را به ی ابلاغ می‌کند:
«و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه‌ی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجود کنندگان پاکیزه کنید.» 1

حضرت اسماعیل با شنیدن آن خبر بسیار خرسند و شادمان شد و از اینکه فرمان الهی او را نیز مکلّف به تجدید بنای کعبه کرده بود، احساس شادمانی می‌کرد، زیرا با تجدید بنای کعبه، خداپرستان به آن روی می‌آوردند و به عبادت مشغول می‌شدند. اسماعیل به کمک پدر ستون های کعبه را برافراشت و آنها همزمان با تجدید بنا از خداوند درخواست می‌کردند که عمل آنها را بپذیرد:
«ای پروردگار ما! از ما بپذیر که در حقیقت تو شنوا و دانا هستی.» 2

اراده‌ی حق تعالی بر آن تعلق گرفته بود که در تکلیف به پیامبران خویش، تلاشهای «ابراهیم کهنسال» را با کوشش «اسماعیل جوان» در هم آمیزد تا خِرد پیری و شور جوانی در تجدید بنای خانه‌ی او دست به دست هم دهند و بدین ترتیب، حکمت پیری دچار رکود نشود و نیروی جوانی نیز بی‌جهت هدر نرود، بلکه آن دو، چون بنیانی استوار به کمک هم بیایند تا نام پروردگار را در عالم اعتلا بخشند و برای خیر و مصلحت مردم خدمتی کرده باشند. قصص قرآن آکنده از این گونه پندها و حکمتهاست و تا ابد با انوار خود راه انسانیت و راه عدل و خیر را روشن می‌کند.

بدین ترتیب، بنای کعبه بازسازی شد. بنایی که یقین آدم، شکیبایی ابراهیم و صبر اسماعیل را در خود داشت. بدین دلیل است که هرکس وارد مسجد الحرام می‌شود، احساس امنیت می‌کند و تمام وجود او را میل به صلح و دوستی فرا می‌گیرد، هرچند تمام عمر خود را در گناه و تباهی گذرانده باشد. او همانند ذره‌ای که به دور هسته می‌چرخد، کعبه را طواف می‌کند، در حالی که با تمام وجود احساس آرامش و امنیت می‌کند، آرامشی که زمان و مکان را پر کرده است. او احساس می‌کند که جزو گروهی در آمده است که شایستگی آن را یافته‌اند که خداوند آنان را برای زیارت خانه‌ی خود برگزیند.
 

گذر تاریخ بر خانه خدا

باگذشت سالهای متوالی، بارها و بارها خانه‌ی خدا رو به ویرانی نهاده و تجدید بنا شده است، آن هم بر همان اساسی که حضرت ابراهیم آن را بنا کرده بود. این مسئله دو امر مهم را ثابت می‌کند: اول، الهی بود خانه‌ی کعبه و دوم اینکه این خانه باید همانی باشد که ابراهیم (علیه السلام) ساخت، زیرا خانه‌ی خدا باید با دیگر خانه‌ها متفاوت باشد.
 

درست است که برای ثمر رسیدن تلاش ابراهیم و اسماعیل به کمک تعدادی دیگر از مردان نیاز بوده است، اما آن دو تمام مراحل انجام دادن کار؛ یعنی کندن پی زمین و تراشیدن سنگها و بردن آنها به پای بنا و سپس چیدن سنگها بر روی هم را به تنهایی بر عهده داشتند و این نشان می‌دهد که آن دو انسانهای معمولی نبوده‌اند و همان طور که گفته‌اند «توفیق هر کس به قدر همّت اوست.» با چنین شرایطی معلوم نیست که بنای کعبه چقدر به درازا کشیده باشد. همانطور که هیچ کس نمی‌تواند حدس بزند که حضرت نوح (علیه السلام) چه مدتی را به ساختن کشتی مشغول بوده است.

همان طور که کشتی نوح باعث نجات مؤمنان شد، خانه‌ی کعبه نیز پناه مؤمنان موحد است. کعبه، کشتی نجات ثابتی است که هر که از طوفان هولناک روز قیامت بیم داشته باشد، می‌تواند به آن پناه ببرد.
 

دعایی برای آرامش دل ها

«پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از نسل ما امتی فرمانبردار خود پدید آور.»3

این دعا برای آرامش دلهای ماست. ارزش این دعا به حدی است که حضرت ابراهیم (علیه السلام) و فرزندش، اسماعیل (علیه السلام)، به آن متوسل می‌شدند. لذا این دعا، بالاترین دعاهاست. این دعا علاوه بر اینکه مکنونات قبلی مؤمنان را آشکار می‌کند و میزان عقیده‌ی آنها را نشان می‌دهد، بیانگر آن است که مؤمنان کعبه را خانه‌ای مقدس برای خود و تمام انسانها در هر زمان و مکانی می‌دانند، شاید خداوند به برکت این خانه، توبه‌ی آنها را بپذیرد:
«پروردگارا! آداب دینی ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشای که تو، توبه پذیر و مهربان هستی.»4
 

رسالت حضرت ابراهیم و فرزندان بزرگوارش

بنابراین، توجهات ابراهیم و اسماعیل-علیهما السلام- به مردم از زمان حیاتشان فراتر می‌رود و آنان خواستار آینده‌ای مقبول برای امت اسلامی می‌شوند و جز خداوند متعال، کسی را قادر به ساختن چنین آینده‌ای نمی‌دانند که آن هم تنها از طریق فرستادن انبیا امکان پذیر است لذا آنان دست به دعا به درگاه خداوند متعال دراز می‌کنند و می‌گویند:
«پروردگارا! در میان آنان، فرستاده‌ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه‌شان کند، زیرا تو پیروزمند و حکیم هستی.»5
 

پیامبر خاتم  و خانه خدا

دعای آن دو پیامبر بزرگوار اجابت شد و پیامبران یکی پس از دیگری آمدند تا اینکه نوبت به خاتم انبیا، محمد بن عبدالله (ص)، رسید تا قرآن را بر مردم تلاوت کند و علم و حکمت به آنان بیاموزد و جهان را به برکت اسلام پاکیزه دارد. برای اینکه دعوت به ایمان همچنان پابرجاست بماند، لازم بود سمبلی وجود داشته باشد که خود دلیلی بر این دعوت باشد. از آنجا که بیت الله الحرام از زمان حضرت ابراهیم (علیه السلام) دلیل و راهنمای این دعوت بوده است، لذا خراب شدن آن موجب خواهد شد تا نفوس ضعیف تصور کنند که دعوت قطع شده است. لذا آیه‌ی شریفه استمرار این دعوت را القا می‌کند علاوه بر این، نشانه‌ی استمرار این دعوت سنگی است که جبرئیل (علیه السلام) به دست ابراهیم داده است تا آن را در جای معینی از خانه‌ی خدا قرار دهد.

حضرت ابراهیم (علیه السلام) و فرزندش، اسماعیل (علیه السلام)، از محل نصب آن سنگ طواف را آغاز کردند و آنها پس از طواف مقابل سنگ ایستادند و آن را بوسیدند و از این رو بوسیدن سنگ پس از طواف برای مؤمنان سر مشقی از عبادت شد. ما نیز وقتی به این سنگ نزدیک می‌شویم، لبهایمان ناخود آگاه میل به بوسیدن آن می‌کند تا بدین وسیله پاک و متبرک شود.
 

علت طواف خانه خدا و سنگ حجر الاسود

اما انگیزه‌ی حضرت ابراهیم از طواف کعبه و بوسیدن حجرالاسود چه بوده است؟

آیا او می‌خواسته است تا آیندگان این کار او را به خاطر داشته باشند و نام خود را جاودانه کند؟ حاشاکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) چنین نیتی داشته باشد. او با این کار چشم بر آینده داشت،‌ آینده‌ای خیلی دور. او خواسته است تا خطاب به نسلهای آینده بگوید:
«اینجا در مقابل این خانه، همه‌‌ی مردم به مساوات و برابری می‌رسند، آنها کاملاً برابر هستند، هیچ کسی بر دیگری امتیازی ندارد، نه اربابی هست و نه مولایی، نه فقیری و نه ثروتمندی، نه حاکمی و نه محکومی. هیچ عربی بر غیر عرب برتری ندارد، همه مخلوقات خدا هستند و در پیشگاه او برابرند، اگر فضیلتی باشد، به کسانی تعلق دارد که ایمان قویتری دارند و از عقیده‌ای استوارتر برخوردارند و بر صراط مستقیم هستند.»

بنابراین، هدف، بسیار بزرگ و متعالی است و هیچ ربطی به هوای نفس ندارد، بلکه نویدی برای انسان‌ها و تشویق آنها به گسترش عدل و محبت بر روی کل زمین است. آرزوی قبلی حضرت ابراهیم (علیه السلام) تحقق یافته است و هر زایری که از زیارت کعبه به خانه‌ی خود باز می‌گردد، حالاتی به او دست می‌دهد که از قبل آنها را نمی‌شناخته است؛ یعنی احساس تعالی انسانیت و میل به عالیترین الگوهای خوبی و نیکی. اگر شخصی در زیارت اول چنین توفیقی نیافت، در زیارت دوم به آن خواهد رسید.

انسان در برابر کعبه می‌ایستد و با آب مقدس زمزم خود را شستشو می‌دهد و بدنش را پاک می‌کند و از آن آب می‌نوشد. ناگاه تمام هواهای نفسانی او به کناری می رود و او آینده‌ی زندگی خود را با کرامت و در شأن خود می‌بیند و در آخرت نیز رستگار خواهد شد. کعبه‌، خانه‌ی طهارت و صفاست. خداوند متعال می‌فرماید:

«و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه‌ی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجود کنندگان، پاکیزه کنید.»6
 

فواید رفتن به حج

قرآن کریم برخی از فواید حج را برای ما چنین بیان کرده است:
«در حقیقت، نخستین خانه‌ای که عبادت مردم بنا شده است، همان خانه‌ای است که در مکه قرار دارد و برای جهانیان مایه‌ی برکت و هدایت است. در آن نشانه‌هایی روشن است ، از جمله مقام ابراهیم و هر که بدان داخل شود، در امان است. برای خدا، حج آن خانه، بر کسانی که توانایی رفتن به آنجا را داشته باشند، واجب است و هر که کفر ورزد، بداند که خداوند از جهانیان بی‌نیاز است.»7

«و کعبه را برای مردم محل اجتماع و جای امنی قرار دادیم و [فرمودیم] مقام ابراهیم را نمازگاه خویش گیرید.»8

«و چون برای ابراهیم جای خانه را معین کردیم، بدو گفتیم: چیزی را با من شریک مساز و خانه‌ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاکیزه‌دار.»9

«و در میان مردم برای [ادای] حج بانگ برآور تا [زائران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغری-که از راه دور می‌آیند- به سوی تو روی آورند. تا شاهد منافع خویش باشند و نام خدا را در روزهای معلومی بر دامهای زبان بسته‌ای که روزی آنان کرده است، ببرند. پس، از آنها بخورید و به درمانده‌ی مستمند بخورانید. سپس باید آلودگی خود را بزدایند و به نذرهای خود وفا کنند و بر گردِ آن خانه‌ی کهن [= کعبه] طواف به جای آورند. این است [آنچه مقرر شده] و هرکس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن برای او نزد پروردگارش بهتر است و برای شما دامها حلال شده است، مگر آنچه بر شما خوانده می‌شود. پس، از پلیدیِ بتها دوری کنید و از گفتار باطل اجتناب ورزید.»10

«خداند [زیارت] کعبه، بیت الله الحرام، را وسیله‌ی به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داده و ماه حرام و قربانیهای بی‌نشان و قربانیهای نشاندار را [نیز به همین منظور مقرر فرموده است]‌، این [جمله] برای آن است تا بدانید که خدا آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین است می‌داند و خداست که بر هر چیزی داناست.»11
 

ویژگی های خانه کعبه

کعبه خانه‌ی مبارکی است که هر که وارد آن شود، در امان خواهد بود. برای زائر، ثواب به همراه دارد و مقام ابراهیم که خداوند امر فرموده است تا آن را مصلا قرار دهیم، در آن واقع است و نیز خداوند امر فرموده است که عبادت کنان، نمازخوان، شاکر و ستایش کنان به سوی آن رهسپار شویم و در تمام نمازهای شبانه روز هر کجا که باشیم، روی به سوی آن کنیم.

وقتی به کعبه روی می‌آوریم، لازم است زحمات و تلاشهای حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیه السلام) را به خاطر بیاوریم، اما عبادت ما مختص به خدا باشد. نماز با خشوع خواندن در مقام ابراهیم اجر و پاداش بسیاری دارد و بر مقام و منزلت ابراهیم (علیه السلام) نیز می‌افزاید، زیرا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «هر کس سنت حسنه‌ای از خود بر جای نهد، ثواب آن را و ثواب هر که بدان عمل کند را تا روز قیامت خواهد برد.»

خانه‌ی خدا نیز پس از اینکه به دست ابراهیم و اسماعیل (علیه السلام) تجدید بنا شد، پیوسته شاهد زوار انبوهی است که هرگز پایانی ندارد و کعبه مشرّفه در هیچ لحظه‌ای نیست که پذیرای حاجیان از سراسر کره‌ی زمین نباشد. آنها برای اجابت دعوت پروردگارشان و با طیب خاطر و اشتیاق فراوان لبیک گویان خود را به آنجا می‌رسانند.

اگر بخواهیم کعبه‌ی شریفه را آن‌گونه که شایسته‌ی آن است وصف کنیم، همان بهتر که اختیار سخن را به امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب (علیه السلام)، بسپاریم و با هم ببینیم که ایشان در نهج البلاغه آن را چگونه توصیف کرده است:
«زیارتِ خانه‌اش را فریضه کرد بر شما مردمان و قبله‌اش ساخت برای همگان و آمدنگاه مسلمانان، تا بدان در آیند چون چارپایان و بدان پناه بَرند چون کبوتران و دو نشانه برای دینداران: فروتنی برابر عظمتِ او و اعتراف به عزّ او و از آفریدگانش آن را گزید که چون دعوت او را شنید در گوش کشید و به جان و دل خرید. اینان به راه افتادند و پا بر جای پای پیامبران نهادند و چون فرشتگانِ گرد عرش بر پای بندگی ایستادند، بر سودهای روز بازار عبادت هر دم فزودند و به هنگام تشریف، مغفرت او را از یکدیگر ربودند. خدا کعبه را برای اسلام، نشان و برای پناهندگان، خانه‌ی امان ساخت، رفتن به سوی خانه را واجب گرداند و حقّ آن را بشناساند و بندگان را به زیارت آن خواند که فرمود: «بر هر کس که تواند، زیارت خانه واجبی از سوی خدای بی‌انباز است و آن که سر باز زند خدا از جهانیان بی‌نیاز است.»
 

نمیبینید خدای سبحان، پیشینیان از آدم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا پسینیان از این عالم را آزمود-به حرمت نهادن- سنگهایی بی‌زبان و سود که نبیند و نتواند شنود. پس خدا آن را خانه‌ی با حرمتِ خود ساخت و برای فراهم آمدن و عبادت مردمانش پرداخت. پس آن خانه را سنگلاخی نهاد از همه‌ی سنگستانهای زمین دشوارتر و ریگزاری رویشِ آن از همه کمتر. به درّه‌ای از دیگر درّه‌ها تنگتر، میان کوههایی سخت و ریگهایی نرم دشوار گذر و چشمه‌هایی زه آب آن کم و جدا از هم که شتر در آن فربه نشود و اسب و گاو و گوسفند علف نیابد.

پس آدم و فرزندان او را فرمود تا روی بدان خانه دارند- و با حرمتش شمارند- پس خانه برای آنان جایگاهی گردید که سود سفرهای خود را در آن بردارند و مقصدی که بارهای خویش در آن فرود آرند. دلها در راهِ دیدار آن شیدا، از دشتهایی بی‌آب و گیاه و مغاکِ دره‌های ژرف و جزیره‌های از یکدیگر جدا، در پهنه‌ی دریا، تا از روی خواری شانه‌هاشان را بجنبانند و گرداگرد خانه، کلمه‌ی تهلیل بر زبان رانند و برگامها رَوَند دوان، خاک آلود و موپریشان. جامه‌ها را به یک سو انداخته و با واگذاشتن موها خلقت نیکوی خود را زشت ساخته. آزمایشی بزرگ و امتحانی دشوار و آزمودنی آشکار برای پدید آمدن نافرمان از فرمانبردار. خدا زیارت خانه را موجب رحمت خود فرمود و وسیلت رسیدن به بهشت نمود.
 

و اگر خدای سبحان می‌خواست خانه‌ی با حرمت و عبادتگاه با عظمت خود را میان باغستانها نهد و جویبار و در زمین نرم و هموار و در درختستانهای از هم ناگسسته و میوه‌ها در دسترس و عمارتها در هم و دهستانها به یکدیگر پیوسته، میان گندمزارهای نیکو و باغهای سرسبز تازه رو و زمین های پرگیاه گرداگرد او و بقعه‌های پرباران و باغستان های خرم و راههای آبادان، پاداش کم بود و آزمایش ناچیز هم و اگر بنیادی که پایه‌ی آن بناست و سنگهایی که خانه بدانها برپاست، از زمرد سبز بود و یاقوت سرخ‌فام و با روشنی و درخشش تمام، از راه یافتن دو دلی در سینه‌ها می‌کاست و کوشش شیطان را از دلها دور می‌کرد و شک و تردید از مردمان برمی‌خواست. لیکن خدا بندگانش را به گونه‌گون سختیها می‌آزماید و با مجاهدتها به بندگی‌شان وادار می‌نماید و به ناخوشایندها آزمایششان می‌کند تا خود پسندی را از دل هایشان بزداید و خواری و فروتنی را در جانهایشان جایگزین فرماید و آن را درهایی سازد گشاده به بخشش او و وسیلتهایی آماده برای آمرزش او.» 12
 

ماه ذی حجه و حج

این است حجتی که خداوند متعال آن را بر مسلمانان و در روزهای مشخصی از ماه ذی‌حجه، واجب کرده است. پس هر که از دین ابراهیم پیروی کند، خداوند او را هدایت خواهد فرمود تا از مؤمنان صالح شود. بنابراین، بر ما واجب است که از دین آن پیامبر بزرگ؛ یعنی ابراهیم (علیه السلام) تبعیت کنیم:
«و چه کسی-جز آن که به سبک مغزی گراید- از آیین ابراهیم روی برمی‌تابد؟ و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود. هنگامی که پروردگارش به او فرمود: تسلیم شو، گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم. و ابراهیم و یعقوب‌، پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند؛ [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند:] این پسران من! خداوند بر شما این دین را برگزید؛ پس البته نباید جز مسلمان بمیرید.»13

خدایا ما را مسلمان، زنده‌بدار و مسلمان، بمیران که تو دانا و حکیم هستی و درود و سلام خود را بر ابراهیم و خاندان ابراهیم در جهان بفرست که به راستی تو ستوده و با عظمت هستی.

اینکه به ذکر آیات و سوره‌هایی می‌پردازیم که درباره‌ی ابراهیم (علیه السلام) نازل شده‌اند:

الف) سوره‌ی صافات، آیات 83 تا 113

«و بی‌گمان، ابراهیم از پیروان اوست. آن گاه که با دلی پاک به [پیشگاه] پروردگارش آمد. چون به پدر [خوانده] و قوم خود گفت: چه می‌پرستید؟ آیا غیر از آنها، به دروغ، خدایانی [دیگر] می‌خواهید؟ پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟ پس نظری به ستارگان افکند و گفت: من کسالت دارم! پس پشت‌کنان از او، روی برتافتند! تا نهانی به سوی خدایانشان رفت و [به ریشخند»

گفت: آیا غذا نمی‌خورید؟ شما را چه شده [است] که سخن نمی‌گویید؟ پس با دست راست، بر سر آنها زدن گرفت تا دوان دوان سوی او روی آوردند.

[ابراهیم] گفت: آیا آنچه را می‌تراشید، می‌پرستید؟ با اینکه خدا شما و آنچه را بر می‌سازید آفریده است! گفتند: برایش [کوره] خانه‌ای بسازید و در آتشش بیندازید! پس خواستند به او نیرنگی زنند؛ و [لی] ما آنان را پست گردانیدیم. و [ابراهیم] گفت: من به سوی پروردگارم رهسپارم، او مرا راهنمایی خواهد کرد. ای پروردگار من! مرا [فرزندی] از شایستگان بخش. پس او را به پسری بردبار مژده دادیم و وقتی با او به جایگاه سعی رسید.

گفت: ای پسرک من! من در خواب [چنین] می‌بینم که تو را سر می‌برم پس ببین چه به نظرت می‌آید؟ گفت: ای پدر! به آنچه مأمور شده‌ای عمل کن! اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهی یافت. پس وقتی هر دو، تن در دادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانی بر خاک افکند، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! رؤیا [ی خود] را حقیقت بخشیدی! ما نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم!

راستی که این همان آزمایش آشکار بود! و او را در ازای قربانی بزرگ باز رهانیدیم و در [میان] آیندگان برای او [آوازه‌ی نیک] بر جای گذاشتیم. درود بر ابراهیم! نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم. در حقیقت، او از بندگان با ایمان ما بود و او را اسحاق برکت دادیم و از نسل آن دو، برخی نیکوکاران و [برخی] آشکارا به خود ستمکار بودند)
 

ب) سوره‌ی ابراهیم، آیات 35 تا 41

«و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را ایمن کن و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتان دور دار. پروردگارا! آنها بسیاری از مردم را گمراه کردند. پس هر که از من پیروی کند، بی‌گمان او از من است و هر که نافرمانی کند، به یقین تو آمرزنده و مهربان هستی. پروردگارا! من [یکی از] فرزندانم را در دره‌ای بی‌کشت، نزدیک خانه‌ی محترم تو سکونت دادم. پروردگارا! تا نماز را به پا دارند، پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزی ده، باشد که سپاسگزاری کنند. پروردگارا! بی‌گمان تو آنچه را پنهان می‌داریم و آنچه را آشکار می‌سازیم، می‌دانی و چیزی در زمین و در آسمان بر خدا پوشیده نمی‌ماند. سپاس خدای را که با وجود سالخوردگی، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. به راستی پروردگار من شنونده‌ی دعاست. پروردگارا! مرا و فرزندانم را برپا دارنده‌ی نماز قرار ده. پروردگارا! دعای مرا بپذیر. پروردگارا! روزی که حساب برپا می‌شود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشای.»
 

ج) سوره‌‌ی انبیاء، آیات 51 تا 71

«و در حقیقت، پیش از آن به ابراهیم رشد [فکری] دادیم و ما به [شایستگی] او دانا بودیم. آنگاه که به پدر خود و قومش گفت: این مجسمه‌هایی که به پرستش آنها دل نهاده‌اید، چیستند؟ گفتند: پدران خود را دیدیم که آنها را می‌پرستیدند. گفت: قطعاً شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودید. گفتند: آیا حق را برای ما آورده‌‌ای یا تو از شوخی کنندگانی؟ گفت: [نه] بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است، همان کسی که آنها را پدید آورده است و من بر این [واقعیت] از گواهانم و سوگند به خدا که پس از آن که پشت کردید و رفتید، قطعاً در کار بتانتان تدبیری خواهم کرد. پس آنها را - جز بزرگترینشان را- ریز ریز کرد، باشد که به سراغ آن بروند.

گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین [معامله‌ای] کرده است که او واقعاً از ستمکاران است؟ گفتند: شنیدیم جوانی به نام ابراهیم از آنها سخن می‌گفت. گفتند: پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، باشد که آنان شهادت دهند. گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟ گفت: بلکه بزرگترینشان چنین کرده است، اگر سخن می‌گویند از آنها بپرسید. پس به خود آمدند و [به یکدیگر] گفتند: در حقیقت، شما ستمکارید. سپس سرافکنده شدند

[و گفتند:] قطعاً دانسته‌ای که اینها سخن نمی‌گویند. گفت: آیا جز خدا چیزی را می‌پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی‌رساند؟ بیزارم از شما و از آنچه غیر از خدا می‌پرستید. مگر نمی‌اندیشید؟

گفتند: اگر می‌خواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید. گفتیم: ای آتش! برای ابراهیم سرد و بی‌آسیب باش. و خواستند به او نیرنگی بزنند و [لی] آنان را از زیانکارترین [مردم] قرار دادیم. او و لوط را رهانیدیم و به سرزمینی که آن را برکت جهانیان قرار داده‌ایم، بردیم.»
 

د) سوره‌ی انعام، آیات 74 تا 83

«و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم به پدر خود، آزر، گفت: آیا بتان را خدایان [خود] می‌گیری؟ من همانا تو و قوم تو را در گمراهی آشکار می‌بینم. و این گونه، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله‌ی یقین‌کنندگان باشد. پس چون شب بر او پرده افکند، ستاره‌ای دید؛ گفت: این پروردگار من است و آن‌گاه چون غروب کرد، گفت غروب کنندگان را دوست ندارم و چون ماه را در حال طلوع دید، گفت: این پروردگار من است.

آن گاه چون ناپدید شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، قطعاً از گروه گمراهان خواهم بود. پس چون خورشید را دید که طلوع می‌کند، گفت: این پروردگار من است. این بزرگتر است و هنگامی که افول کرد، گفت: ای قوم من! از آنچه [برای خدا] شریک می‌سازید بیزارم. من از روی اخلاص و پاکدلی به سوی کسی روی آوردم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم. و قومش با او به ستیزه پرداختند.

گفت: آیا با من درباره‌ی خدا محاجّه می‌کنید و حال آن که او مرا راهنمای کرده است؟ و من از آنچه شریک او می‌سازید بیمی ندارم، مگر آن که پروردگارم چیزی بخواهد. علم پروردگارم به هر چیزی احاطه یافته است. پس آیا یادآور نمی‌شوید؟ و چگونه از آنچه شریک [خدا]َ می‌گردانید بترسم، با آن که شما خود از اینکه چیزی را شریک خدا ساخته‌اید که [خدا] دلیلی درباره‌ی آن بر شما نازل نکرده است نمی‌هراسید؟ پس اگر می‌دانید‌، کدام یک از [ما] دو دسته به ایمنی سزاوارتر است؟ کسانی که ایمان آورده‌اند و ایمان خود را به شرک نمی‌آلایند، آنان ایمن هستند و ایشان راه‌یافتگان‌اند. و آن حجّت ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. درجات هر کس را که بخواهیم بالا می‌بریم، زیرا پروردگار تو حکیم و داناست.»
 

هـ) سوره‌ی عنکبوت، آیات 16 تا 27

«و [یاد کن] ابراهیم را چون به قوم خویش گفت: خدا را بپرستید و از او پروا بدارید؛ اگر بدانید این [کار] برای شما بهتر است. واقعاً آنچه را شما سوای خدا می‌پرستید، جز بتانی [بیش] نیستند و دروغی بر می‌سازید. در حقیقت، کسانی را که جز خدا می‌پرستید، اختیار روزی شما را در دست ندارند. پس روزی را پیش خدا بجویید و او را بپرستید و وی را سپاس گویید که به سوی او بازگردانیده می‌شوید و اگر تکذیب کنید،‌ قطعا‌ً امتهای پیش از شما [هم] تکذیب کردند و بر پیامبر [خدا] جز ابلاغ آشکار [وظیفه‌ای] نیست. آیا ندیده‌اند که خدا چگونه آفرینش را آغاز می‌کند و سپس آن را باز می‌گرداند؟

در حقیقت، این [کار] بر خدا آسان است.

بگو: در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرده است. سپس [باز] خداست که آخرت را پدید می‌آورد؛ خداست که بر هر چیزی تواناست. هر که را بخواهد عذاب و هر که را بخواهد رحمت می‌کند و به سوی او بازگردانیده می‌شوید. و شما نه در زمین و نه در آسمان درمانده کننده‌ی [او] نیستید و جز خدا برای شما یار و یاوری نیست. و کسانی که آیات خدا و لقای او را منکر شدند، آنانی هستند که از رحمت من نومیدند و ایشان را عذابی پر درد خواهد بود.

و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: بکشیدش یا بسوزانیدش، ولی خدا او را از آتش نجات بخشید. آری، در این [نجات بخشیِ خدا] برای مردمی که ایمان دارند، قطعاً دلایلی است.

و [ابراهیم] گفت: جز خدا، فقط بتهایی را اختیار کرده‌اید که آن هم برای دوستی میان شما برخی دیگر را لعنت می‌کنند و جایتان در آتش است و برای شما یاورانی نخواهد بود. پس لوط به او ایمان آورد و [ابراهیم] گفت: من به سوی پروردگار خود روی می‌آورم که او ارجمند و حکیم است. و اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و در میان فرزندانش پیامبری و کتاب قرار دادیم و در دنیا پاداشش را به او بخشیدیم و قطعاً در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.»
 

و) سوره‌ی شعراء، آیات 69 تا 89

«و بر آنان گزارش ابراهیم را بخوان. آن‌گاه که به پدر خود و قومش گفت: چه می‌پرستید؟ گفتند: بتانی را می‌پرستیم و همواره ملازم آنهاییم. گفت: آیا وقتی دعا می‌کنید، از شما می‌شنوند؟ یا به شما سود یا زیان می‌رسانند؟ گفتند: نه، بلکه پدران خود را دیدیم که چنین می‌کردند. گفت: آیا در آنچه می‌پرستیده‌اید تأمل کرده‌اید؟ شما و پدران پیشین شما؟ قطعاً همه آنها - جز پروردگار جهانیان - دشمن من هستند. آن کس که مرا آفریده است،‌ هم او راهنمایی‌ام می‌کند.

و آن کس که او به من خوراک می‌دهد و سیرابم می‌کند و چون بیمار شوم، او مرا درمان می‌بخشد. و آن کس که مرا می‌میراند و سپس زنده‌ام می‌کند و آن کس که امیدم دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشاید. و برای من در [میان] آیندگان آوازه‌ی نیکو گذار و مرا از وارثان بهشت پرنعمت گردان و بر پدرم ببخشای که او از گمراهان بود و روزی که [مردم] برانگیخته می‌شوند، رسوایم مکن، روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی‌دهد، مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد.»
 

ز) سوره‌ذاریات، آیات 24 تا 37

«آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؟ چون بر او درآمدند؛ پس سلام گفتند. گفت: سلام، مردمی ناشناسید. پس آهسته به سوی زنش رفت و گوساله‌ای فربه [و بریان] آورد. آن را به نزدیکشان برد [و] گفت: مگر نمی‌خورید؟ و [در دلش] از آنان احساس ترسی کرد. گفتند: مترس و او را به پسری دانا مژده دادند. و زنش با فریادی [از شگفتی] سر رسید و بر چهره‌ی خود زد و گفت: زنی پیر نازا [چگونه بزاید]؟

گفتند: پروردگارت چنین فرموده است. او خود حکیم داناست. [ابراهیم] گفت: ای فرستادگان! مأموریت شما چیست؟ گفتند: ما به سوی مردمی پلیدکار فرستاده ‌شده‌ایم تا سنگهایی از گِل رُس بر [سرِ] آنان فرو فرستیم. [که] نزد پروردگارت برای مسرفان نشان‌گذاری شده است. پس هر که از مؤمنان در آن [شهرها] بود، بیرون بردیم و [لی] در آنجا جز یک خانه از فرمانبران [خدا بیشتر] نیافتیم و در آنجا برای آنها که از عذاب پر درد می‌ترسند، عبرتی به جای گذاشتیم.»
 

ح) سوره‌ی هود، آیات 69 تا 76

«و به راستی، فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، سلام گفتند: پاسخ داد: سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی‌شود، آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت.

گفتند: مترس، ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم و زن او ایستاده بود. خندید. پس وی را به اسحاق و از پس اسحاق به یعقوب مژه دادیم. [همسر ابراهیم] گفت: وای برمن! آیا فرزند آورم با آنکه من پیرزنم و این شوهرم پیرمرد است؟ واقعاً این چیز بسیار عجیبی است.

گفتند: آیا از کار خدا تعجب می‌کنی؟ رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان [رسالت] باد. بی‌گمان، او ستوده‌‌ای بزرگوار است. پس وقتی ترس ابراهیم زایل شد و مژده‌ی [فرزنددار شدن] به او رسید، درباره‌ی قوم لوط با ما [به قصد شفاعت] چون و چرا می‌کرد. زیرا ابراهیم، بردبار، مهربان و بازگشت کننده [به سوی خدا] بود. ای ابراهیم! از این [چون و چرا] روی برتاب که فرمان پروردگارت آمده است و برای آنان عذابی که بی‌بازگشت است، خواهد آمد.»
 

ط) سوره‌ی زخرف، آیات 26 و 27

«و چون ابراهیم به [نا] پدری خود و قومش گفت: من واقعاً از آنچه می‌پرستید بیزارم، مگر [از] آن کس که مرا پدید آورد و البته او مرا راهنمایی خواهد کرد.»
 

ی) سوره‌ی حجر، آیاتِ 51 تا 60

«و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده. هنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند. [ابراهیم] گفت: ما از شما بیمناکیم. گفتند: مترس که ما تو را به پسری دانا مژده می‌دهیم. گفت: آیا با اینکه مرا پیری فرا رسیده است بشارتم می‌دهید؟ به چه بشارت می‌دهید؟ گفتند: ما تو را به حق بشارت دادیم. پس، از نومیدان مباش. گفت: چه کسی –جز گمراهان-از رحمت پروردگارش نومید می‌شود؟ [سپس] گفت: ای فرشتگان، [دیگر] کارتان چیست؟ گفتند: ما به سوی گروه مجرمان فرستاده شده‌ایم، مگر خانواده‌ی لوط که ما قطعاً همه‌ی آنان را نجات می‌دهیم، جز زنش را که مقدر کردیم او از بازماندگان [در عذاب] باشد.»

ک) سوره‌ی مریم، آیات 41 تا 49

«و در این کتاب به یاد ابراهیم پرداز ، زیرا او پیامبری بسیار راستگوی بود. چون به پدرش گفت: پدر جان! چرا چیزی را که نمی‌شنود و نمی‌بیند و از تو چیزی را دور نمی‌کند می‌پرستی؟ ای پدر! به راستی مرا دانشی داده‌اند که به تو نداده‌اند. پس، از من پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت کنم. پدر جان! شیطان را مپرست که شیطان [خدای] رحمان را نافرمان بود، پدرجان‌! من می‌ترسم از جانب [خدای] رحمان عذابی به تو رسد و تو یار شیطان باشی.

گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من متنفری؟ اگر باز نایستی تو را سنگسار خواهم کرد و [برو] برای مدتی طولانی از من دور شو. [ابراهیم] گفت: درود بر تو باد! به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش می‌خواهم، زیرا او همواره به من مهربان بوده است و از شما و [از] آنچه غیر از خدا می‌خواهید، کناره می‌گیرم و پروردگارم را می‌خوانم.

امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم. و چون از آنها و [از] آنچه به جای خدا می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر گردانیدیم.»
 

ل) سوره‌ی بقره، آیات 124 تا 132

«و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود. و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید از دودمانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمی‌رسد.

و چون خانه‌ی [کعبه] را برای مردم محل اجتماع و [جای] امنی قرار دادیم، [و فرمودیم:] مقام ابراهیم را نمازگاه خویش گیرید و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه‌ی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان، پاکیزه کنید.

و چون ابراهیم گفت: پروردگارا! این [سرزمین] را شهری امن کن و مردمش را - هر کس از آنان که به خدا و روز بازپسین ایمان بیاورد - از فرآورده‌ها، روزی بخش. فرمود: و[لی] هر کس کفر بورزد، اندکی برخوردارش می‌کنم، سپس او را با خواری به سوی عذاب آتش [دوزخ] می‌کشانم و چه بد سرانجامی است. و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه [کعبه] را بالا می‌بردند، [می‌گفتند:] ای پروردگار ما! از ما بپذیر که در حقیقت، تو شنوا و دانا هستی.

پروردگارا‌! ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتی فرمانبردار خود [پدید آور] و آداب دینی ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشای که تو، توبه‌پذیر و مهربان هستی. پروردگارا! در میان آنان فرستاده‌ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه‌شان کند، زیرا که تو خود پیروزمند و حکیم هستی.

و چه کسی-جز آن که به سبک مغزی گراید- از آیین ابراهیم روی برمی‌تابد؟ و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود. هنگامی که پروردگارش به او فرمود: تسلیم شو، گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم.

و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند؛ [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند:] ای پسران من! خداوند برای شما این دین را برگزید؛ پس، البته نباید جز مسلمان بمیرید.»
 

پی‌نوشت‌ها:

1- قرآن، بقره/125.

2- قرآن، بقره/127.

3- قرآن، بقره/128.
4- قرآن، بقره/128.
5- قرآن، بقره/129.
6- قرآن، بقره/125.
7- قرآن، آل عمران96-97.
8- قرآن، بقره/125.
9- قرآن، حج/26.
10- قرآن، حج/27-30.
11- قرآن، مائده/97.
12- نهج البلاغه، خطبه‌ی قاصعه.
13- قرآن، بقره/130-132.

در این مطلب به این سوال پاسخ خواهیم داد که : چگونه خدای مهربان پیامبر خود را دعوت کرد تا فرزندش را قربانی کند؟ جایگاه مهربانی کردن در حق حیوان در مراسم قربانی کجاست؟
 
چه رابطه‌ای میان قربانی کردن و تقرب به درگاه خدا وجود دارد و آیا با شیوه‌های دیگر نمی‌توان به این مرحله دست پیدا کرد؟
 
می‌خواهیم بدانیم چگونه قربانی کردن موجب قرب الهی می‌شود و چه سنخیت و ارتباطی میان قربانی و قرب الی الله وجود دارد؟
 
موضوع قربانی کردن تنها در دین اسلام وجود ندارد، بلکه در تمام ادیان مراسم قربانی کردن وجود دارد.
 
 همان گونه که در قربان کریم به اولین ماجرای قربانی کردن اشاره شده و آن، ماجرای قربانی هابیل و قابیل بود.
 
 در سایر ادیان الهی اعم از یهودیت و مسیحیت هم مراسم قربانی کردن وجود دارد و اگر قرار باشد بر این موضوع اشکال وارد کنیم همه ادیان باید در برابر آن پاسخگو باشند.
 

رابطه قربانی و ذبح حیوان با قرب و شکر خدا چیست؟

بهترین، سالم‌ ترین و زیباترین‌ها قربانی

این نکته که گفته می‌شود قربانی در روز عید قربان باید سالم و کامل باشد از همین نکته مشخص می‌شود.
 
درست است. سفارش شده است که در روز عید قربان حیوانی را قربانی کنید که سالم باشد. اگر ما حیوان بیمار یا معیوب را قربانی کنیم، مانند آن است که قربانی انجام نشده است.
 
 چراکه انسان در قربانگاه باید بهترین، سالم‌ترین و زیباترین‌ها را بیاورد تا اقرار بندگی او خالص باشد.
 
 هرچند که خدای رحمان و رحیم بهترین پاداش را به همین بنده خالص و مخلص خود عطا می‌کند، اما به هر حال حق بندگی در عید قربان به جا آورده می‌شود.
 
رسیدن به مقام قربانی کردن تعلقات، موجب نشاطی در انسان می‌شود و به همین دلیل این روز را عید نامیده‌اند. حتی در این روز، روزه گرفتن حرام است، همان طور که روزه گرفتن در روز عید فطر حرام است.
 

فلسفه قربانی کردن

به هر حال می‌دانیم که سیر الی الله و تقرب به سوی خدای متعال، جلوه‌های گوناگونی دارد. فلسفه قربانی کردن گوسفند و گاو شتر و ریختن خون حیوانات چیست؟
 
 و چگونه است که ریختن خون این حیوانات موجب تقرب به سوی خدا می‌شود؟ موضوع قربانی کردن تنها در دین اسلام وجود ندارد، بلکه در تمام ادیان مراسم قربانی کردن وجود دارد.
 
همان گونه که در قربان کریم به اولین ماجرای قربانی کردن اشاره شده و آن، ماجرای قربانی هابیل و قابیل بود.
 
 در سایر ادیان الهی اعم از یهودیت و مسیحیت هم مراسم قربانی کردن وجود دارد و اگر قرار باشد بر این موضوع اشکال وارد کنیم همه ادیان باید در برابر آن پاسخگو باشند.
 

مراسم قربانی کردن در سایر ادیان چگونه است؟

در دین‌های دیگر مراسم قربانی کردن سخت‌تر از عید قربان مسلمان‌ها است. به عنوان مثال در اسلام موضوع قربانی کردن انسان به شدت نفی شده و حرام است؛ اما در بعضی آیین‌ها حتی انسان را قربانی می‌کنند.
 
به عنوان مثال اساس مسیحیت به غلط بر قربانی کردن حضرت عیسی علیه السلام بنیان گذاشته می‌شود و عده‌ای از آن‌ها تصور می‌کنند که آن حضرت قربانی در راه خدا بود.
 
 اساس تفکر آن‌ها این است که حضرت عیسی علیه السلام آمد تا قربانی گناه اولیه انسان باشد.
 
 به این ترتیب در دین مسیحیت نه تنها قربانی انسان پذیرفته شده بلکه آن‌ها حتی قربانی پیامبر خدا را هم قبول دارند. هرچند این تفکر غلطی است.
 
 و خدای متعال در قرآن کریم به این نظر غلط پاسخ داده است، امام به هر حال آن‌ها این گونه تصوری دارند.
 

آیا قربانی کردن حیوان، عمل خشنی است؟

در این شرایط این سؤال در مورد عید قربان مطرح می‌شود که عده‌ای قربانی کردن گوسفند یا گاو را عملی خشن و سنگدلانه می‌دانند.
 
توجه داشته باشید که در دین اسلام احکام و اموری در رابطه با حقوق حیوانات وجود دارد. به این مفهوم که حتی حیوانات هم دارای حقوقی هستند که باید آن را رعایت کنیم.
 
 از جمله این که پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله فرموده‌اند: «حرام است که کسی بر روی حیوانی بنشیند و با دیگری مشغول صحبت شود.»
 
 چون آن حیوان اذیت می‌شود و فقط می‌توان برای رفت و آمد از حیوان استفاده کرد، ولی اگر موجب خستگی حیوان شویم عمل حرامی مرتکب شده‌ایم.
 
همچنین سیلی زدن یا شلاق زدن به صورت حیوان حرام است و یا قربانی کردن در شب که زمان آرامش و استراحت حیوانات است، حرام است.
 
 جلوی یک حیوان نباید حیوان دیگر را سر برید و یا حتماً قبل از ذبح باید به حیوان آب بدهیم تا حیوان سیراب باشد.
 
این نوع احکام که باب مخصوصی در فقه اسلامی دارند، نشان می‌دهد که دین اسلام در مورد حیوانات اهمیت ویژه‌ای قائل است و نسبت به این گروه از مخلوقات الهی هم رئوف است.
 

اما آیا اصل این عمل، کار خشنی نیست؟

باید دقت شود که اصل ذبح حیوان برای تهیه خوراک و پوشاک عمل خشنی نیست چون گروهی از حیوانات را خداوند برای خوراک انسان حلال کرده است.
 
 و می‌توانیم از آن‌ها ارتزاق کنیم. در همین راستا لازم است که آن‌ها قربانی کنیم تا بتوانیم از گوشت آن‌ها تغذیه کنیم. پس اساساً عمل قربانی عملی غیراخلاقی نیست.
 
اما در اسلام برای اینکه این عمل به درستی انجام شود، ضمن اینکه در ذبح حیوان باید نام خدا برده شود، لازم است شرایطی رعایت شود.
 
مانند اینکه قربانی کردن در شب انجام نشود یا چاقویی که با آن حیوان ذبح می‌شود حتماً تیز باشد تا موجب اذیت شدن حیوان نشود. در غیر این صورت عمل قربانی نه تنها موجب قرب الهی نمی‌شود، بلکه انسان مرتکب کار حرامی شده است.
 

یا پیامبر اسلام(ص) و ائمه‌ی معصومین(ع) حیوان ذبح می‌کردند؟

گرچه بر اساس روایات وارده از ائمه(ع)، ذبح حیوان با دستان خود مکروه است، اما کار حرامی نبوده و مکروه بودن آن هم شاید از آن جهت باشد که ممکن است مداومت در این کار، منجر به قساوت قلب شود.
 
 با این وجود در صورت نیاز جامعه به قصاب، واجب کفایی است که افرادی متقبّل آن شوند و طبیعتاً آن کراهت برداشته می‌شود.
 
 و نیز در زمانی که ذبحی به دلیل اعمال حج، نذر و ... واجب و یا مستحب بوده و ذبح حیوان به عنوان نشان فرمانبرداری از پرودگار و نوعی آموزش به دیگران به شمار آید.
 
ابراهیم(ع) در اجرای فرمان الهی برای ذبح گوسفند به جای اسماعیل(ع)، خودش این‌ کار را انجام داد.[1] در همین راستا امام صادق(ع) فرمود:
 
 «مستحب است که اگر انسان قدرت دارد، در اعمال حج و در عید قربان، خودش مستقیماً قربانی کند، اما اگر قدرت ندارد، کسی را مشخص کند تا ذبح حیوان را به عهده گیرد».[2]
 
با توجه به مقدمه فوق، می‌توان برداشت کرد که در شرایط عادی و برای مصارف شخصی اگر افرادی بودند که متکفل ذبح می‌شدند،.
 
 آن‌حضرات(ع) نیز - بر اساس همان توصیه‌هایی که خودشان فرموده‌اند،[3] - مستقیماً به ذبح نپرداخته و به عبارتی تبدیل به یک قصاب حرفه‌ای نمی‌شدند.
 
به هر حال، در روایات آمده است که معصومین(ع) مستقیماً به ذبح قربانی می‌پرداختند:
 
    بعد از بازگشت امام علی(ع) از یمن، پیامبر(ص) آن‌حضرت(ع) را در هدی خود شریک کرد و 66 قربانی را برای خود قرار داد و همه آنها را با دست خود قربانی کردند و 34 قربانی را به امام علی(ع) دادند».[4]
 
 امام علی(ع) بر صحابه افتخار می‌کرد، و می‌گفت: کدام یک از شما مانند من است، چراکه من در هدی(قربانی) رسول خدا(ص) شریک شدم؟
 
 کدام یک از شما مانند من است، در صورتى که من کسى هستم که پیامبر خدا(ص) هدى مرا به دست خود ذبح فرمود».[5]
 
    امام صادق(ع) فرمود: «رسول خدا(ص) با دستان خود 63(شتر) قربانی کرد و امام علی(ع) 37 شتر را قربانی کرد».[6]
 
4. پیامبر(ص) دو قوچ قربانى کرد، که یکى از آنها را به دست خودش ذبح نمود، و هنگام ذبح عرضه داشت: خدایا! این قربانی از سمت من و کسانی از اهل‌‌بیت من که قربانی نکردند، باشد.
 
 و سپس قوچ دیگر را قربانی می‌‌کرد و می‌فرمود: این قربانی از طرف من و کسانی از امت من که قربانی نکردند، باشد».[7]
 
5. امام علی(ع) هر سال یک قوچ(گوسفند) از جانب رسول خدا(ص) و قوچ دیگرى را هم از سوى خود ذبح می‌نمود.[8]
 

 قربانگاه برای هر امت

وَ وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى‌ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعامِ فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ
 
(شما تنها امّتى نیستید که تکلیف قربانى دارد، زیرا) ما براى هر امّتى آئینى قرار دادیم، تا هنگام قربانى نام خدا را بر حیواناتى که خداوند روزى آنان کرده ببرند، خداى شما معبود یکتاست، پس فقط تسلیم او باشید، و به بندگان خالص بشارت ده. [9]
 

بزرگترین قربانی ها

در کافى از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که همانا جزاء صید زیاد میشود در کمتر از شتر فربه و چون بشتر فربه رسید زیاده متصوّر نیست.
 
چون آن بزرگترین قربانیها است خداوند فرموده و من یعظّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب و از آنحضرت نقل شده که پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در حجّة الوداع شصت و چهار یا شصت و شش قربانى سوق فرمود:
 
 و امیر المؤمنین علیه السّلام سى و چهار یا سى و شش قربانى آورد و شاید کمتر آوردن آنحضرت بمراعات ادب بوده و براى مردم است منافع آن قربانیها از سوار شدن بامدارا در صورت احتیاج و دوشیدن شیرشان بقدریکه مضرّ بآنها نباشد.
 
 و امثال آن تا منى در حج و تا مکّه در عمره مفرده مقابل کعبه که باید آنجا ذبح یا نحر شوند و مراد از محلّ آنها است .
 
چنانچه در روایات مأثوره و کلمات علماء امامیّه ذکر شده و منتهاى مدّت سیر آنها اجل مسمّى و زمان مقدّر براى زندگى و وصول بمحلّ ذبح و نحر است که منى و مکّه باشد و وجه تسمیه کعبه به بیت عتیق در آیات سابقه ذکر شد.
 
 و کلمه الى شاید براى اشاره بآن باشد که محلّ حریم کعبه است نه خود آن و خداوند براى هر امّت و اهل دین و ملّتى عبادت و قربانى‌ء مقرّر فرموده بود که موجب تقرّب آنها بخدا شود.
 
 و این عمل مخصوص بدین اسلام نبوده براى آنکه نام خداوند را در وقت ذبح آنها ببرند نه نام بتها را تا عمل ایشان خالص باشد و اداء شکر الهى را بر نعم نامتناهى او نموده باشند.
 
 و بدانند که منظور اصلى از اعمال عبادى توجّه بخدا و یاد حق است که یکتا و بى‌همتا است پس باید تسلیم‌ اوامر او باشند.
 
 و پیغمبر، صلّى اللّه علیه و آله و سلّم باید مژده دهد به کسانیکه تواضع و فروتنى را شعار خود نموده و در مقام عبادت و بندگى از تکبّر و سرکشى خوددارى نمودند. [10]
 
 و بوظیفه خود قیام و اقدام کردند بقضاء حوائج و نیل بسعادت دنیا و آخرت و آنها کسانى هستند که در وقت یاد خدا دلهاشان از هیبت تابش انوار جلال الهى بیمناک است و در مصائب صابرند.
 
 و از اقامه نماز در اوقات مقرّره و انفاق در راه خدا در مواقع لازمه خوددارى نمینمایند و قمّى ره نقل فرموده که مراد از مخبتین عابدین است .
 
و معلوم است که عبادت لازمه تواضع و فروتنى و اطمینان بوعده و فضل و کرم الهى است که معناى لغوى اخبات است .
 
نُسُک به معناى «عبادت» و ناسک به معناى «عابد» و مناسک حج یعنى پایگاههایى که مراسم حج در آنجا انجام مى شود و به خود اعمال حج نیز مناسک گفته مى شود.
 
و مَنْسک بر وزن منصب در خصوص قربانى که یکى از عبادات است به کار مى رود هرچند که مفهوم آن عام است، اما در آیه فوق به قرینه «لِیَذْکُروا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُم مِنْ بَهیمَةِ الْأنْعامِ؛ تا نام خدا را بر چهارپایانى که به آنها روزى داده ایم ببرند.
 
ذبح حیوانات خوراکى با نام خدا و خوردن آن در راه خدا و اطعام به فقرا و نیازمندان و تقسیم شادى هاى خود با فقرا و مستمندان با تقسیم گوشت قربانى در عید قربان، وسیله اى است براى تقرب و نزدیک شدن به خدا و از این رو به آن قربانى گفته مى شود.
 
همچنانکه وسیله اى است براى یاد خدا و شکر نعمات خدا و نزدیک شدن دلهاى بندگان خدا به یکدیگر.
 

اما ذبح حیوانات وگوسفند بی رحمی است؟

ما در دینمان یک دستوراتی داریم به نام حقوق حیوان که بابی در فقه است. اگر کسی به مسافرت می رود باید قبل از خودش غذای حیوان را بدهد.
 
پیغمبر اکرم می فرماید حرام است کسی روی حیوان بنشیند و با رفیقش صحبت کند. باید پیاده شود، برای اینکه حیوان اذیت می شود.
 
حرام است کسی به صورت حیوان سیلی و یا شلاق بزند. ذبح حیوان در شب حرام است. شب عید قربان، قربانی حرام است. روز باید باشد. چون شب وقت استراحت حیوان است.
 
 گوشت حرام نمی شود ولی کار قربانی حرام است. از حقوق حیوان این است که شب برای استراحت حیوان است. اگر کسی با چاقویی که تیز نیست حیوانی را سر ببرد، اذیت کردن حیوان است.
 
 و قطعاً حرام است. اما نفس ذبح حیوان عمل خشنی نیست. به هرحال گوشت حیوان غذای انسان است و همه دنیا این کار را انجام می دهند پس ذبح حیوان یک عمل خشن حساب نمی شود.
 
 دین فراوان می گوید که به حیوان رئوف باشید، جلوی حیوان دیگر، حیوانی را سر نبرید، آب بدهید، اینها دستوات انسانی است که دین می گوید.
 

انحرافات و خرافات قربانی

این سنت حسنه نیز مانند هر سنت دیگری می‌تواند آمیخته با خرافات و رسوم غلط شود، که بسیاری از بزرگان به مناسبت‌های مختلف برای رفع آن‌ها تذکر داده‌اند.
 
 در تفسیر نمونه، ذیل این آیه شریفه که «هرگز گوشت‏ها و خون‏هاى آنها (قربانی) به خداوند نمى‏رسد، بلکه تقواى شما به او مى‏رسد»؛آمده است:
 
«این تعبیر که خون آنها نیز به خدا نمی­رسد» اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلى است که هر گاه حیوانى را قربانى می­کردند خون آن را بر سر بت­ها و گاه بر در و دیوار کعبه می‏پاشیدند،.
 
 و بعضى از مسلمانان ناآگاه بى­میل نبودند که در این برنامه خرافى از آنها تبعیت کنند، آیه فوق نازل شد و آنها را نهى کرد.
 
متاسفانه هنوز این رسم جاهلى در بعضى از مناطق وجود دارد که هرگاه قربانى به خاطر ساختن خانه‌‏اى می­کنند، خون آن را بر سقف و دیوار آن خانه می­پاشند.
 
 و حتى در ساختمان بعضى از مساجد نیز این عمل زشت و خرافى را که مایه آلودگى مسجد است؛ انجام می‏دهند که باید مسلمانان بیدار، شدیداً با آن مبارزه کنند.
 
منشأ اصلی خرافات، به این نکته برمی‌گردد که برخی افراد خون قربانی را دارای اثر می‌دانستند و می‌دانند!
 
 اما آیه شریفه ذکر شده می‌خواهد این اعتقاد شرک آمیز را از بین ببرد و جا بیندازد که از خون قربانی کاری برنمی‌آید و آنچه مهم است تقوا و نیت الهی برای قربانی کردن است.
 
مالیدن خون قربانی به خودرو و ساختمان و...، رد شدن از روی خون قربانی، عبور از بین سر و بدن قربانی پس از ذبح، قربانی کردن جلوی مساجد که باعث نجاست مساجد می‌شود؛
 
 کاری حرام است و باقی گذاشتن خون قربانی در کف خیابان و جلوی منازل مسکونی که منجر به نجس کردن مسیر عبور مردم می‌شود و سوار کردن فرزند بر پشت گوسفند قربانی جهت عقیقه قبل از ذبح برخی انحرافات و خرافاتی است که متاسفانه در سطح جامعه در حال انجام است.
 

رابطه قربانى با قرب و شکر خدا

«وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَکُم فیها خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْها صَوَافَّ، فَاذا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْها وَ اطْعِمُوا الْقانِعْ وَ الْمُعْتَرْ کَذلِکَ سَخَّرْناها لَکُم لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.
 
و شترهاى فربه را براى شما از شعائر الهى قرار دادیم در آنها براى شما خیر و برکت است، نام خدا را (هنگام قربانى کردن آنها) در حالى که به صف ایستاده اند ببرید هنگامى
 
که پهلویشان آرام گرفت (و جان دادند) از گوشت آنها بخورید و مستمندان قانع و فقیران معترض را نیز از آن اطعام کنید. این گونه ما آنها را در تسخیر و دسترس شما قرار دادیم باشد که شکر خدا را بجا آورید. [11]
 

سنت اعراب جاهلی

 منشأ اصلی خرافات، به این نکته برمی‌گردد که برخی افراد خون قربانی را دارای اثر می‌دانند! لذا تأکید دارند این کار را در جلوی پای افراد و خیابان انجام دهند، اما قرآن می‌خواهد این اعتقاد شرک‌آمیز را از بین ببرد:
 
لَن یَنَالَ اللّهَ لحُومُهَا وَ لا دِمَاؤُهَا وَ لکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی‏ مِنکُمْ... [12] (هرگز گوشت‏ها و خون‏های آنها به خداوند نمی‏رسد، بلکه تقوای شما به او می‏رسد.)
 
در تفسیر نمونه، ذیل این آیه‌ی شریفه آمده است:  «ظاهراً اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلی است که هر گاه حیوانی را قربانی می‏کردند خون آن را بر سر بتها و گاه بر در و دیوار کعبه می‏پاشیدند،.
 
 و بعضی از مسلمانان ناآگاه بی میل نبودند که در این برنامه خرافی از آنها تبعیت کنند، آیه فوق نازل شد و آنها را نهی کرد.متاسفانه هنوز این رسم جاهلی در بعضی از مناطق وجود دارد.
 
 که هرگاه قربانی به خاطر ساختن خانه‏ای می‏کنند خون آن را بر سقف و دیوار آن خانه می‏پاشند... که باید مسلمانان بیدار شدیداً با آن مبارزه کنند.»
 

مالیدن خون قربانی به خودرو یا ساختمان

- رد شدن از روی خون قربانی یا عبور از بین سر و بدن قربانی پس از ذبح از جمله انحرافات و خرافات در این سنت حسنه است.
 
از آن‌جاکه خون قربانی نجس است، ریختن آن در خیابان و جلوی پای افراد و یا مساجد و هیئت‌ها، به‌خاطر آلوده کردن مسیر عبور مردم، شرعاً اشکال دارد.
 
 و مصداق آزار و اذیت است. چیزی که در شرع نجس اعلام شده است، برای آن است که از آن دوری کنیم نه این‌که به آن تبرّک بجوییم!
 
لذا ضروری است که قربانی را در جایی دور از محل رفت‌وآمد انجام داده و زمین را تطهیر نماییم.
 

آیا خون قربانی اثر دارد؟

عده‌ای گمان می‌کنند که خون قربانی دارای اثر است، اما قرآن می‌خواهد این اعتقاد شرک‌آلود را از بین ببرد:
 
لَن یَنَالَ اللهَ لحُومُهَا وَ لا دِمَاؤُهَا وَ لکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی‏ مِنکُمْ... [13] (هرگز گوشت‏ها و خون‏های آنها به خداوند نمی‏رسد، بلکه تقوای شما به او می‏رسد.)
 
 در تفسیر نمونه، ذیل این آیه‌ی شریفه آمده است:«ظاهراً اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلی است که هر گاه حیوانی را قربانی می‏ کردند.
 
 خون آن را بر سر بت‌ها و گاه بر در و دیوار کعبه می‏پاشیدند، و بعضی از مسلمانان ناآگاه بی میل نبودند که در این برنامه خرافی از آن‌ها تبعیت کنند، آیه فوق نازل شد و آن‌ها را نهی کرد.
 
متاسفانه هنوز این رسم جاهلی در بعضی از مناطق وجود دارد که هرگاه قربانی به خاطر ساختن خانه‏ای می‏کنند خون آن را بر سقف و دیوار آن خانه می‏پاشند... که باید مسلمانان بیدار شدیداً با آن مبارزه کنند.
 

مسئله‌ی شرعی (تمام مراجع):

خونی که هنگام ذبح قربانی خارج می‌شود نجس است و پس از خروج کامل خون، باید محل آلوده شده تطهیر گردد، بعد از آن خون‌های باقیمانده در بدن قربانی پاک است.
 

قربانیِ نامشروع!

نکته دیگر این است که برای هر کاری هم قربانی کردن جایز نیست! یعنی قربانی چون یک عمل برای تقرب به خداست، در مواردی که توصیه ای نداریم (و گاهی نهی هم داریم)،:
 
 مانند خرید ماشین و منزل، جلوی پای مسافر یا عروس یا مرده و ... سنت اسلامی نیست و بلکه در مواردی می‌تواند نامشروع باشد.
 
شهید مطهری می‌فرمایند:«معمول ما این است که وقتی خانه‌مان را عوض می‏کنیم و می‏خواهیم به خانه جدید برویم یک گوسفند می‏کشیم. یا اگر چشمه‌ای جاری می‏کنیم، کار نوی می‏کنیم، یک گوسفند می‏کشیم.
 
 
از معانی الاخبار صدوق نقل می‏کند که پیغمبر اکرم نَهی‏ عَنْ ذَبائِحِ الْجِنِّ پیغمبر از ذبایح جن نهی کرد. معلوم می‏شود اسم اینها در قدیم ذبیحةالجن بوده است. بعد فرمود:
 
 وَ هُوَ أنْ یَشْتَرِیَ الرَّجُلُ الدّارَ أَوْ یَسْتَخْرِجَ الْعَیْنَ وَ ما اشْبَهَ ذلِکَ یعنی کسی خانه‌ای می‏خرد یا چشمه‌ای را استخراج و جاری می‏کند یا کاری مثل اینها می‏کند بعد گوسفندی را می‏کشند. [14]
 
 برای اینکه جلو چشم مردم را بگیرند [از ترس اینکه] اگر این کار را نکنند جنها به او آسیب می‏رسانند. (ما می‏گوییم چشم‌زخم، معلوم می‏شود عرب‌های جاهلیت می‏گفتند جن می‏آید این کار را می‏کند.)
 
فَابْطَلَ ذلِکَ النَّبِیُّ وَ نَهی‏ عَنْهُ پیغمبر اکرم این سنت رایج جاهلیت را- که دومرتبه در میان ما رایج شده است- باطل کرد. این کتاب وسائل از کتب معتبر حدیث ما، این هم مدرکش که عرض کردم.‏ [15]
 

وضعیت جدید قربانى در عصر ما

در سالهاى اخیر وضع حج و قربانگاه و مقررات عربستان به کلى دگرگون شده و موضوع قربانى به صورت مسئله اى مستحدثه در آمده است.
 
از سویى کثرت تعداد حاجیان و از سویى کاهش فقرا در عربستان و از سویى ممنوعیت استفاده از گوشتهاى قربانى و جلوگیرى از طبخ آن به علت آتش سوزیهاى مهیب در چادرها باعث شده که هر سال میلیونها رأس گوسفند و گاو و شتر در قربانگاهها، همچون دوران جاهلیّت در زیر خاک دفن و یا سوزانده شود،.
 
 و هدفهاى اصلى قربانى تعطیل گردد، در حالى که میلیونها مسلمان فقیر در کشورهاى اسلامى چشم به راه لقمه اى گوشت هستند.
 
آمار رسمى عربستان ما را با ارقام و اعداد تکان دهنده اى روبرو مى کند. این آمار نشان مى دهد که هر حاجى غیر سعودى یک و نیم گوسفند قربانى مى کند و هر چهار حاجى سعودى یک قربانى؛
 
 زیرا حجّاج گذشته از قربانى عید بسیارى به علّت ارتکاب پاره اى از محرّمات احرام مشمول کفّارات مى شوند، و بعضى قربانى نذر دارند و بعضى به حدّاقل اکتفا نکرده براى عمل به استحباب چند عدد قربانى
 
مى کنند. به عنوان نمونه در سال 1395 که تعداد حاجیان غیر سعودى کمتر از یک میلیون یعنى 573/ 894 نفر بودند، رقم قربانى به یک و نیم میلیون رسید. [16]
 
بنابراین در این سالها که شمار حاجیان به بیش از دو میلیون مى رسد، رقم قربانى در حدود سه میلیون رأس مى باشد،.
 
 با همه تلاشهایى که توسط بانک توسعه اسلامى به عمل آمده این بانک توانسته بطور متوسط نیم میلیون آن را بسته بندى و آماده ارسال به مناطق محروم سازد اما باز هم بیشتر از دو و نیم میلیون آن نابود مى شود.
 
1- ادامه و توسعه کار بانک توسعه اسلامى چه از جهت خریدارى ماشینها و سردخانه هاى بسیار، و چه از جهت تأمین پرسنل و نگاهدارى آن در طول یکسال مستلزم پرداخت هزینه سنگینى است که معلوم نیست دولت عربستان پرداخت آن را تحمل کند و یا به کمکهاى خود ادامه دهد.
 
2- اجراى این طرح در این سالها که ایام حج در فصل بهار و زمستان است تا حدودى امکان پذیر است امّا در سالهایى که مصادف با گرماى شدید تابستان است.
 
 و لاشه حیوان در ظرف چند دقیقه فاسد مى گردد کار این مؤسسه را بسیار محدودتر خواهد ساخت.
 
 در چنین موقع با چه مقدار کارگر و وسیله و در چه شعاعى از عملیات مى توان سه میلیون لاشه را جمع آورى کرده و به سردخانه برد و تحویل داد؟
 
3- بر فرض که همه این اشکالها برطرف شود، چه کسى تضمین مى کند که همه گوشتها و پوستها به فقرا تحویل شود و در بازارها به فروش نرسد و بهاى آن به جیب ثروتمندان ریخته نگردد همچنانکه
 
گفته مى شود بسیارى از گوشتهاى خوب را که در کشتارگاههاى معمولى به نام فقراء مى برند، به رستورانهاى مکه مى فروشند.
 
به قول دکتر سید جعفر شهیدى، حل مشکل قربانى در صلاحیت دولت عربستان و جمعیت رابطه و وزارت حج و اوقاف نیست.
 
اظهار نظر درباره آن در صلاحیت فقهاى مذاهب مختلف اسلام است. آنها مى توانند با استفاده از ظاهر قرآن کریم و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و اقوال ائمه علیه السلام و رعایت احکام ثانوى در این باره تصمیم بگیرند.
 
سازمان بانک توسعه اسلامى ظرفیت کشتارگاههاى جدید معیصم (شامل واحدهاى: ب، د، ه، و) را 000/ 400 رأس (هر واحد 000/ 100 رأس). اعلام داشته که با ظرفیت کشتارگاه اتوماتیک آن 000/ 800 تا 000/ 900 رأس مى رسد که سال گذشته به علّت نقص فنّى تنها توانست 000/ 637 رأس قربانى را مورد بهره بردارى قرار دهد. [17]

سازمان تبلیغى جوانان اسلامى عربستان (الندوة العالمیة للشباب الاسلامى) براى قربانى کوپنهاى 250 ریالى تهیه کرده که در ایام حج پول قربانى را (با صد ریال کمتر) دریافت مى دارد .
 
و پولهاى جمع آورى شده را به دفاتر خود در کشورهاى محروم حواله مى کند و مبلغین سعودى با این پولها بهترین قربانى را در مناطق فقیرنشین خریدارى و پس از ذبح در آن کشورها، گوشتهاى گرم و تازه را همراه با کتابهاى تبلیغى میان فقراء توزیع مى کنند
 

نظر و راه حل فقهاء

از مجموع آیات استفاده کردیم که هدف از قربانى سوزاندن براى رساندن بوى آن به خدا و یا دفن کردن آن براى رسیدن آن به خداى زمینى و یا نوشاندن خون آن به خدا نبوده
 
بلکه قرآن این خرافات جاهلى را نفى کرده است. هدف اصلى از قربانى که قرآن به روى آن تکیه کرده اطعام مساکین، وَ اطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیْر، و سیراب شدن قلب زائر از محبت و پرستش خداست.
 
و در روایات نیز این هدف اساسى به عنوان علت و حکمت تشریع قربانى ذکر شده به عنوان نمونه امام على علیه السلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت مى کنند که:
 
«انَّما جَعَلَ اللَّهُ الْأضْحَى لَیشْبَعَ مِنْهُ مَسَاکِیْنَکُمْ مِنَ اللَّحْم فَاطْعِمُوهم [18] جز این نیست که خداوند قربانى را براى آن قرار داد تا مساکین شما از گوشت سیر شوند پس اطعامشان کنیدو گوشت را به ایشان بخورانید».
 
و تنها اراقه دم و ریختن خون که بعضى از علماى اهل سنت به آن قائلند نمى تواند هدف قربانى و تقرب به خدا باشد و اگر در ظاهر برخى روایات کلمه اراقه دم به کار رفته منظور ریختن خون براى مصرف کردن و اطعام فقراء است نه دور ریختن و آتش زدن.
 

راه حل هاى ارائه شده از این قرار است:

1- فروش یا هبه سهم فقراء
از آنجا که بعضى از مراجع عظام تقسیم قربانى به سه قسمت را احتیاط واجب مى دانند، بخصوص در مورد سهم فقراء و در شرایط کنونى بیشتر قربانیها دفن یا سوزانده مى شود.
 
 و به فقرا نمى رسد، حاجى را ضامن سهم فقرا دانسته و قربانى را نسبت به آن سهم مجزى نمى دانند. براى حل این مشکل چنین فرموده اند:
 
«نسبت به صدقه و اهداء، انسان مى تواند از فقراء و مؤمنین وکالت در قبول و اعراض بگیرد و بعد از ذبح از طرف آنها قبول کرده و بدون تقسیم اعراض نماید». [19]
 
از نظر امام خمینى رحمه الله وسایر مراجع عظام فروش یا هبه سهم فقیر قبل از قربانى و بدون  قبض آن باطل است، بنابراین عمل بعضى که به ادعاى فقر و وکالت از فقیر ثلث فقیر را از قربانى به خود حاجى مى فروشند یا هبه مى کند، صحیح نیست.
 
از نظر آیةالله العظمى مکارم در وضع کنونى که گوشتهاى قربانى تلف مى شود، صحت ذبح در مِنى مشکل است خواه وکالت از فقیر بگیرد یا نگیرد.
 
این راه حل مشکل قربانى را بیشتر کرده و حاجى هم باید قربانى کند و آنرا دور بریزد و هم بابت سهم فقیر پول بپردازد و هم براى قبول و اعراض وکیل بگیرد.
 

2- پرداخت پول قربانى به فقراء

بعضى در مجمع فقهى جدّه پیشنهاد دادند اکنون که استفاده از بیشتر گوشتهاى قربانى براى تناول حجاج و اطعام فقرا ممکن نیست، حجاج در روز عید قربان پول آن را به قصد قربت جدا کنند و به موقع آن را به جاى گوشت به فقرا تقدیم دارند.
 
چنان که در مورد فطریه فقها اجازه مى دهند که به جاى غلّات اربع، پول آن را به فقراء تقدیم کنند و یا در مورد کفّارات چنان که گذشت.
 
در سال 1949 م. حجاج مصرى از شیخ الازهر روز، شیخ محمود شلتوت، استفتاء کردند و از او اجازه خواستند که پول قربانى را به نیازمندان بدهند، ولى شیخ الازهر تنها در قربانیهاى مستحب به آنان اجازه داد.
 
فرید وجدى صاحب دائرةالمعارف قرن بیستم مى نویسد: «وقتى که دین تصریح مى کند که حکمت قربانى واداشتن ثروتمندان به بذل و بخشش و مقصود از آن اطعام فقراست،.
 
 (و ذبح حیوان در منى) و مانند سایر امم رکنى از ارکان دین نیست، از نظر ما باید پول قربانى را به جاى قربانى میان فقرا تقسیم کرد».
 
در موسوعه فقهیه کویت آمده است:جمهور فقهاى اهل سنت از جمله شافعیان و حنبلیان و به قول ارجح نزد مالک و روایتى از ابو یوسف بر آنند که قربانى سنت مؤکد است، نه واجب.
 
و این نظر جمعى از اصحاب مانند بلال، ابن مسعود و سید بن مسیب و عطاء و علقمه و اسود و اسحاق و ابى ثور و ابن منذر است. [20]
 
از جمله دلائل آنان این است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: وَ اذا دَخَلَ الْعَشْرَ وَ ارادَ احَدُکُم انْ یُضْحَى : چون دهم ذیحجه فرا رسید و کسى از شما اراده کرد قربانى کند.
 
اگر قربانى واجب بود پیغمبر صلى الله علیه و آله نمى فرمودند: وَ ارادَ احَدُکُم؛ کسى از شما خواست».تنها ابوحنیفه و بنا به قولى مالک و اوزاعى قربانى کردن را واجب دانسته اند.
 
گرچه همه فقهاى مذاهب اهل سنت تصریح کرده اند که قربانى کردن بهتر از صدقه دادن با پول آن است امّا بلال صحابه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى گفت:
 
«از نظر من اگر پول آن را در راه یتیمى نیازمند صرف کنم، بهتر است تا اینکه قربانى کنم» بعضى دیگر از صحابه چون شعبى و ابوثور، نیز چنین نظر داده اند.
 
ولى همانطور که در حکمت قربانى از نظر قرآن توضیح داده شد چه بسیار اثراتى که در خوردن و خوراندن گوشت قربانى وجود دارد که در پرداخت پول آن نیست. از نظر آیةالله العظمى مکارم: «انفاق پول قربانى به جاى قربانى کافى نیست.
 

مهمانان خانه ی خدا

همانطور که میزبان براى نشاندن مهر و محبت خود در دل میهمان، برایش غذاهاى خوب تدارک مى بیند و مرتب از او مى خواهد که از غذایى که با دست خود تهیه کرده تناول کند.
 
 حجاج بیت الله الحرام نیز در واقع ضیوف الرحمن هستند و خداوند گوشت گوسفند و گاو و شتر را به عنوان روزى براى پذیرایى آنان تدارک دیده تا بدینوسیله مهر و محبت خود را در دل آنان بنشاند.
 
 و آنان را آماده پرستش و شکرگذارى لفظى و قلبى و عملى و پذیرش تربیتهاى الهى گرداند.از این رو خداوند که کریم ترین و مهربان ترین میزبانان است بطور مکرر به میهمانان خود مى فرماید:
 
نام خدا را در ایام معینى بر چهارپایانى که به آنها روزى داده است، ببرید و از گوشت آنها بخورید و بینواى فقیر را اطعام دهید.
 
از گوشت آنها بخورید و افراد قانع و فقیران سائل را نیز اطعام کنید، اینچنین ما آنها را در تسخیر شما قرار دادیم باشد که شکر خدا را به جا آورید.
 

نتیجه:

مسلماً وقتى افراد با ایمان، چهارپایان را با نام و یاد خدا ذبح مى کنند و با نام خدا از آن تناول مى کنند و به فرمان خدا سهمى از آن را به دوستان و سهمى از آن را به بندگان نیازمند تقدیم مى دارند.،
 
 در واقع قلب خود و دوستان و فقرا را از مهر و محبت خداوند سیراب مى سازند.بر خلاف آنچه با نام طاغوت و بتان ذبح مى شود.
 
 و طعامى که با نام خدا نبوده و یا به سلامتى طاغوتها مى نوشند و مى خورند و به کفر و ناسپاسى مى پردازند .باعث مى شود.
 
 که به جاى مهر و محبت خدا قلبشان با مهر و محبت و پرستش غیر خدا سیراب گردد چنانکه خداوند کفرپیشگان بنى اسرائیل که یک عمر بر سر سفره فرعونیان طاغوتى نشسته و از گوشت گوساله هایى که به نام بتان ذبح شده بود تناول کرده بودند :
 

پی نوشت:

1. «فلسفه وحی در خواب به حضرت ابراهیم(ع) برای ذبح اسماعیل(ع)»، 53102.
2. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق، مصحح، فیضی، آصف،‏ ج 1، ص 325، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1385ق.
3. «چگونگی، شرایط و آداب سر بریدن حیوان»، 66831؛ «کراهت ذبح حیوانات»، 96511.
3. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 237، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
5. همان، ج ‏2، ص 237.
6. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 250، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
7. من لا یحضره الفقیه، ج‏ 2، ص 489.
8. همان.
9.تفسیر نورآیه 34 سوره حج
10.تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى): جلد 3 صفحه 607
11.پرشکوه ترین مراسم عبادت و قربانى، ص: 92
12.آیه 37 سوره مبارکه حج
13.آیه 37 سوره مبارکه حج
14.وسائل، جلد دوم، صفحه 198
15.مجموعه ‌آثاراستاد شهید مطهری، ج‏25، ص:408
16.پرشکوه ترین مراسم عبادت و قربانى، ص: 104
17.پرشکوه ترین مراسم عبادت و قربانى، ص: 105_104
18.بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج ٩٦ - الصفحة ٢٩٨
19. پرشکوه ترین مراسم عبادت و قربانى، ص: 108
20.پرشکوه ترین مراسم عبادت و قربانى، ص: 109

زندگی پر از اتفاقات غیرقابل پیش بینی است. والدین باید به فرزند خود آموزش دهند که پذیرفتن ناکامی­‌ها و مشکلات، راه­ حل کلیدی بدون ترس مواجه شدن با شکست است.


زندگی پر از اتفاقات غیرقابل پیش بینی است. والدین باید به فرزند خود آموزش دهند که پذیرفتن ناکامی­‌ها و مشکلات، راه­ حل کلیدی بدون ترس مواجه شدن با شکست است. اگرچه این سختی­‌ها و شکست­‌ها راضی ‌کننده نیستند؛ اما به معنای پایان زندگی هم نخواهند بود. آنچه مشکل‌ساز است و باید از آن پیشگیری کرد این است که فرزندان خود را به معنی کلی و عمومی به عنوان یک انسان ناموفق بدانند. برخورد والدین و نگرش آن‌ها نسبت به زندگی بسیار مهم است. 

والدین باید به فرزندان خود یاد بدهند که موفقیت امری درازمدت و ناشی از مجموعه‌ای از تجربه‌ها و افت‌وخیزهایی است که یک انسان در زندگی با آنها مواجه می‌شود؛ لذا اگر فرد در یک عمل یا حتی یک مقطع خاص در زندگی موفق یا شکست‌خورده باشد به معنی موفقیت یا شکست کلی و درازمدت نیست. اگر والدین بتوانند در ذهن فرزندان این دو مفهوم، یعنی موفقیت درازمدت و کار ناموفق یا کار موفق را از هم جدا کنند و به فرزندان این را منتقل کنند که موفقیت صرفاً ناشی از یک یا دو کار محدود نیست، مسیر خوبی را در این زمینه طی کرده‌اند. والدین نسبت به این موضوع در قبال فرزند وظایفی دارند از جمله؛

 ۱. صادق بودن در مورد شکست 
اینکه والدین به کودک خود بگویند شکست یک تجربه زیباست، یعنی به او دروغ گفته اند؛ پس بهتر است صادق باشند. شکست خوردن اصلا تجربه لذت بخشی نیست؛ اما به معنای این هم نیست که همه چیز به پایان رسیده است.

 ۲‌ به جای توانایی ها، به تلاش‌ های آنها توجه کنند
قرار نیست که والدین فقط از توانایی و استعداد فرزندان تعریف و تمجید کنند. به جای آن نگاه کنند و ببینند که فرزندانشان چقدر تلاش کرده اند و این تلاش و پشتکار او را مورد تمجید قرار دهند.

۳. همدردی کردن
شکست اتفاق سخت و تلخی است و هیچ کسی دوست ندارد آن را تجربه کند. اگر والدین متوجه شدند که فرزند پس از شکست خوردن اوقات سختی را سپری کرده‌اند، سعی کنند که با او همدردی کنند، او را بفهمند و احساساتشان را درک کنند.

۴. الگوی خوبی باشند
هنگامی که والدین اشتباه می‌کنند، باید پایداری و ثبات قدم داشته باشند. در واقع این که آن‌ها چگونه با مشکلات برخورد می‌ کنند، می‌­تواند به کودک­ آموزش دهد که او هم با مشکلات، همانگونه صبورانه برخورد کند. اگر والدین تلاش کنند در مقابل فرزندان نسبت به زندگی اظهار خشنودی و رضایت کنند، نکات مثبت را بیان کنند و تصویر مثبت و امیدبخشی از زندگی را ترسیم کنند، خودبه‌خود این نوع نگرش به فرزند هم منتقل می‌شود. بنابراین حتی اگر فرزند در بعضی کارها شکست بخورد یا ناموفق باشد این را به معنی عدم موفقیت به مفهوم مطلق نخواهد دانست.

۵. توضیح دهند که استعدادها و توانایی­‌های افراد متفاوت است
والدین باید فرزندان را به خاطر توانایی­‌هایی که دارند تشویق کنند؛ اما به آنها امید واهی ندهند. بلکه باید فرصت دهند تا توانایی ها و استعدادهای خود را بشناسند و ببینند که چگونه باید خودشان را در آن زمینه پرورش دهند؛ اما والدین باید یادآوری کنند که استعداد هیچ­کس با دیگری برابر نیست و انسان ها متفاوت هستند.

۶. آموزش نترسیدن از شکست
فرزندان نمی توانند از شکست دوری کنند؛ پس والدین به آنها آموزش دهند که از شکست نترسند و آن را راهی برای ارتقا و رشد خودشان ببینند و ترس را حذف کنند. ترس از شکست باعث می شود که نتوانند چیزهای جدید را تجربه و کشف کنند.

بنابراین باید دانست که زندگی با فراز و نشیب­‌های زیادی همراه است و تلاش افراد همیشه باعث موفقیت نمی­‌شود، این درسی است که فرزندان باید بیاموزند، آن‌ها باید توان تحمل شکست و باختن در زمینه­‌های مختلف را یاد بگیرند، در این صورت است که والدین به فرزند کمک کرده‌اند تا شخصیت سالم و طبیعی در آن‌ها شکل بگیرد. در مقابل بسیاری از والدین تلاش می‌کنند شکست‌های فرزند خود را بی‌وقفه هموار کنند، اما پژوهش‌های جدید نشان می‌دهند، اگر فرزندان احساس شکست و ناامیدی را تجربه نکنند، ممکن است آسیب‌های جدی‌تری را در آینده تجربه کنند.

تربیت به طور اتفاقی حاصل نمی گردد بلکه محصول تلاش مستمر والدین دغدغه مند خواهد بود. یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین مواردی که هر پدر و مادری در خصوص فرزندان خود باید به آن توجه داشته باشد و غافل نگردد این است که به فرزندان خود این اطمینان را بدهد با رفتار خود و حرکات خود در همه حالات، می‌توانند آنها را دوست بدارند و عشق و علاقه خود را به آنان ابراز کنند و این عشق و علاقه به آنان در گرو انجام دادن کارهای خاصی نخواهد بود که ما دوست می‌داریم. لذا یکی از راهکارهای نشان دادن عشق و علاقه به فرزندان این است که همیشه آماده گفتگو با او و گوش دادن به حرف‌های آنان باشید و فقط دنبال این نباشید که خواسته‌های خود را به حق دانسته و جامه عمل بپوشانید.
برای برخی از والدین گفتگو کردن با فرزندان کار سختی است و ممکن است این کار را برنتابند چرا که تصور می‌کنند که این کار باعث می‌گردد تا فرزندان آنان، حرمت شخصیت والدین را نگه ندارند و حفظ نکنند اما از این نکته مهم غافل هستند که با این کار خود، آموزش گفتگو و مذاکره را از فرزندان دریغ می‌کنند و این مهارت مهم را که در رشد فکری و پرورش فرزندان تاثیر بسزایی خواهد داشت نادیده میگیرند. که اینگونه والدین این مهارت را از فرزندان خود دریغ می‌کنند چرا که فرزندان از این طریق یاد می‌گیرند تا خواسته‌های خود را با زبان گفتگو و مذاکره مطرح کنند و در مقابل نیز گوش شنوایی هم برای درک کردن دیگران داشته باشند.

چند نکته مهم در خصوص تربیت فرزندان:

۱.حفظ نزدیکی رابطه با فرزندان.
یکی از مهم‌ترین اصول مهارت‌های فرزندپروری این نکته است که برای داشتن فرزندانی موفق شاد و صمیمی نباید کاری کرد که فاصله بین فرزندان با پدر و مادر زیاد گردد یا به عبارت دیگر نباید فرزندان خود را تهدید یا تحقیر یا تنبیه کنیم به طوری که احساس حقارت کنند تا در نتیجه سبب گردد فاصله‌ای میان خود و والدین احساس کنند.
اگر با فرزند خود اختلاف نظر دارید و خود را حق به جانب می‌دانید قبل از هر اقدام و یا رفتاری از خودتان سوال کنید که آیا این کار شما را به هم نزدیک می‌کند یا باعث دوری شما از یکدیگر خواهد شد.

۲. اعتمادسازی بین والدین و فرزندان.
از مهم‌ترین اصول و مهارتی که باید والدین در ارتباط با موضوع فرزندپروری با آن توجه کافی و لازم داشته باشند. اعتمادسازی کنند بین خود با فرزندان خود، یعنی اینکه به فرزندان خود بفهمانید که هر کاری کنند و یا هر حرفی بزنند آنها را طرد نخواهید کرد درست است البته که منظور این نیست که در زمینه‌هایی که با آنها مخالف هستید هم از آنها حمایت می‌کنید اما نه هرگونه حمایت بی‌قید و شرطی.
فرزندان شما باید بفهمند که رابطه شما با آنها از هر چیز دیگری ارزش و اهمیت بیشتری دارد و در هر شرایطی والدین آمادگی کمک کردن و راهنمایی کردن به فرزندان خود را دارند این یعنی اعتمادسازی با فرزند.

۳. آموزش مسئولیت پذیری به فرزندان
والدین باید به فرزندانشان بیاموزند که مسئولیت انتخاب‌های خود را بر عهده بگیرند البته منظور ما از مسئولیت پذیری به معنای تنبیه کردن فرزند نیست چرا که تقریباً اکثر بچه‌هایی که تنبیه می‌شوند تمام وقت و انرژی خود را صرف فرار از تنبیه یا مقاومت در برابر آن تنبیه می‌کنند منتها نکته‌ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که کودکان باید فقط طعم طبیعی رفتارهای خود را بچشند نه بیشتر.
به طور مثال زمانی که در مورد وقت خواب فرزندتان با او بحث می‌کنید می‌توانید به او حق انتخاب بدهید یعنی او زمان خوابش را مشخص کند. اما این نکته را هم بداند که برای اینکه فردا در مدرسه سرحال باشد نیاز دارد تا خواب کافی داشته باشد زمانی که بچه‌ها مطمئن می‌شوند که با آنها دشمنی ندارید بهتر حرف شما را گوش می‌دهند لذا زمانی که والدین در مورد رفتارهایی مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن و خوابیدن، به بچه‌ها حق انتخاب می‌دهند می‌توانند اثرگذاری بیشتری روی آنها داشته باشند و فرزندان از این طریق اعتماد بیشتری نسبت به والدین خواهند داشت.فرزندان زمانی که به والدین اعتماد داشته باشند بیشتر به حرف‌ها و توصیه‌های آنان گوش می‌دهند چرا که می‌فهمند توصیه‌های والدین از روی محبت و دوست داشتن آنها می‌باشد نه چیز دیگر.

سرنوشت رشد و شخصیت کودک را، کیفیت تعاملات مکرری تعیین می‌کند که در درون زندگی او و تحت تاثیر نگرش‌های والدین جریان دارد. به عبارتی روابط کودک با دیگران و به ویژه والدین مَعبری است که قابلیت‌های انسانی مثل هوش، تفکر، شخصیت و سلامت روانی در آن شکل می‌گیرد؛ همچنین آسیب‌های روانی و اجتماعی شامل خشونت و اعتیاد، ناشی از تعاملات و روابط ناسالمی است که کودک در گذران دوران رشد تجربه کرده است.

از آنجا که والدین بر اساس نگرش‌های تربیتی خود به فرزندپروری می‌پردازند و این نگرش‌ها ممکن است اشتباه باشد،ضرورت دارد هر والدی به خود آگاهی لازم دست یابد و از خود این سوال را بپرسد: آیا نگرش تربیتی و رفتارهای والدینی من درست است؟در غیر این صورت والد شیوه موجود فرزندپروری را بدون نیاز به تغییر ادامه خواهد داد و اگر نگرش‌های تربیتی والد درست نباشد، کودک در معرض آسیب قرار می‌گیرد.