emamian

emamian

پنج شنبه, 09 تیر 1401 19:44

عظمت حج

حج چیست؟ حج،‌ تمامی اسلام است. اسلام با کلمات، قرآن است و با انسان‌ها، امام و با حرکات، حج. چنین می‌نماید که خدا هر چه را که خواسته است، به آدمی بگوید، یکجا در حج ریخته است اما حج، در یک نگرش کلی سیر وجودی انسان است به سوی خدا و در یک کلمه شبیه آفرینش و در همان حال شبیه تاریخ و در همان حال شبیه توحید و در همان حال شبیه مکتب و در همان حال شبیه امت و... بالاخره حج نمایشی رمزی است از آفرینش انسان و نیز مکتب اسلام که در آن کارگردان، خداست و زبان نمایش، حرکت و شخصیت‌های اصلی آدم(ع)، ‌ابراهیم(ع)، هاجر(س) و ابلیس و صحنه‌ها منطقه حرم و مسجدالحرام، مسعی، عرفات و مشعر و منی و سمبل‌ها: کعبه، صفا، مروه،‌ روز، شب، غروب، طلوع، بت، قربانی و جامه و آرایش: احرام، حلق، تقصیر و نمایشگران؟ فقط یک تن، تو! هر که هستی، چه زن، چه مرد، چه پیر، چه جوان، چه سیاه، چه سفید، همین که در این صحنه شرکت کردی، نقش اول را داری. هم در شخصیت آدم و هم ابراهیم(ع) و هم هاجر(س). چه، اینجا سخن از تشخص نیست. حتی جنسیت مطرح نیست. فقط یک قهرمان هست و آن انسان! حرکتی است که در آن یک تن نقش همه را برعهده دارد! همه سال، همه انسان‌های ابراهیمی روی زمین به شرکت در این نمایش شگفت دعوت می‌شوند! هر که بتواند از هر کجای دنیا خود را در موسم برساند، وارد صحنه می‌شود و نقش اول را برعهده می‌گیرد. قهرمان صحنه می‌شود و همه نقش‌ها را خود بازی می‌کند. اینجا تجزیه نیست، درجه‌بندی نیست، تشخص نیست، همه یکی هستند و آن یکی همه، اسلام انسان‌ها را این چنین می‌بیند: من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکأنما احیا الناس جمیعا.

 

پرداختن قرض‌ها، شست‌وشوی کدورت‌ها، آشتی قهرها، تسویه حساب‌ها، حلال‌طلبی از دیگران، پاک کردن ثروتت، اندوخته‌هایت، یعنی که در اینجا می‌میری، انگار می‌روی، رفتنی بی‌بازگشت، رمزی از لحظه وداع آخرین، نمایشی از قطع همه چیز برای پیوستن به ابدیت و بنابراین، وصیت! یعنی که مرگ، تمرینی برای مرگ، مرگی که روزی تو را به جبر انتخاب می‌کند و اکنون هنگام در رسیده است، لحظه دیدار است، ذیحجه است، ماه حج، ماه حرمت، شمشیرها آرام گرفته‌‌اند و شیه اسبان جنگی و نعره جنگجویان و قداره‌بندان در صحرا خاموش شده است. جنگیدن، کینه ورزیدن و ترس، زمین را مهلت صلح، پرستش و امنیت داده‌اند. خلق با خدا وعده دیدار دارند، باید در موسم رفت به سراغ خدا نیز باید با خلق رفت. صدای ابراهیم(ع) را بر پشت زمین نمی‌شنوی؟ «و أذن فی الناس بالحج یأتوک رجالا و علی کل ضامر یأتین من کل فج عمیق.» در میان مردم اعلام حج کن، با پای پیاده و بر پشت هر شتر لاغری به سراغت خواهند آمد. از دوردست صحراهای عمیق به سویت می‌شتابند! می‌بینی که سیمای حج، برخلاف آنچه می‌نماید و می‌بینیم، سیمایی است مردمی و نه اشرافی! پاسخگوی این دعوت، در درجه اول پیاده‌هایند و در درجه دوم سواره‌ها، اما نه سواران بر هائل هیون‌های جنگی و تیزتکان زرین افسار اشرافی، که زائرانی بر ضامر، که لاغری مرکب‌شان طبقه راکب‌شان را حکایت می‌کند و تو ای که هیچ نیستی، از تنگنای زندگی پست و ننگین و حقیر دنیا، از حصار خفه و بسته فردیت نفس، خود را نجات ده، روح خدا را بجوی، از خانه خویش آهنگ خانه او کن، به میقات رو که او در خانه‌اش تو را منتظر است، تو را به فریاد می‌خواند و تو دعوتش را لبیک گوی!

پنج شنبه, 09 تیر 1401 19:42

رمز و راز احرام

مناسک حج از میقات آغاز می‌شود، اما پیش از نخستین عمل، لازم است زائر جسم و روحش را از هر چه پلیدی پاک کند و سپس لباس و پوشش پیشین خود را که با آن مرتکب خطا و انحراف و گناه شده است از تن بیرون نماید و با دو قطعه پارچه سفید احرام ببندد.

 

زائر با این کار، از قید همه پوشش‌هایی که نشانگر تشخص اوست آزاد می‌شود، فردیتش را به کناری می‌نهد و به جمع می‌پیوندد، جمعی از دریای انسان‌ها، یعنی مردمانی که دارای اعتقادات و آیین مشترک هستند. اینجا همه با پوششی سفید رنگ که شباهت به کفن دارد و صحرای محشر را تداعی می‌کند رو به سوی هدف به پیش می‌روند. مرزهای تبعیض به هم می‌ریزد، طبقات اجتماعی مردم از زن و مرد، سرخ و سفید، زرد و سیاه با گویش‌های گوناگون، یک دل و یک زبان می‌شوند انگار قیامت عظماست و زائر چنان است که حیات مادیش به پایان رسیده و جهان دیگر را احساس و لمس می‌کند. با عقد احرام علاوه بر محرمات قبلی، شمار دیگری به آنها اضافه می‌شود.

 

افزایش این محرمات به طور موقت، در حقیقت تمرینی است برای رعایت او امر و نواهی الهی در جریان سیر به سوی خدا، امام سجاد (ع) فرمود: می‌دانید عقد احرام یعنی چه؟ سر این کار آن است که حاجی می‌گوید: خدایا ارتباطم را از هر چه که غیر تو است گسستم و فقط به تو پیوستم.

 

زائر اگر چنین نیت نکند و به لوازم آن پایبند نباشد، در واقع لباس عوض کرده است و احرام نبسته است. امام سجاد (ع) در سفر حج شبلی را دیدند و با وی درباره چگونگی به جای آوردن مناسک حج از وی پرسیدند، امام فرمود: آیا وقتی به میقات رسیدی و لباس دوخته از تن درآوردی و احرام پوشیدی، جامه گناه را کندی و جامه طاعت دربر کردی؟

 

آیا از ریا و نفاق و بی‌باکی در شبهات به درآمدی؟

 

آنگاه که محرم شدی، آیا محرمات الهی را بر خود حرام کردی؟

 

آیا با نیت حج، قید و بندهای غیرخدا را از گردن برداشتی؟

 

آیا با نماز احرام و لبیک گفتن، قصد زیارت کردی و تقرب به خدا جستی؟

 

آیا با لبیک گفتن نیت کردی که سخن از طاعت حق گویی و از گناه روزه بگیری؟

 

پس، احرام شستن روح است از آلودگی‌ها، کندن لباس ریا و پوشیدن لباس تقوی است  بازگشت به فطرت پاک و خالص و بی‌آلایش است، آماده شدن برای بندگی خدای کریم است.

 

امام صادق (ع) در این باره می‌فرماید:

 

سپس به آب توبه خالصانه گناهانت را بشوی و جامه صدق و صفا و خشوع در بر کن و از هر آنچه که تو را از یاد خداوند مانع می‌شود و از اطاعت او باز می‌دارد دوری کن و لبیک گو، بدین معنی که خدای را پاسخی بی‌آلایش و پاک دادی، چنانی که به ریسمان استوارش چنگ آویخته‌ای.

 

(مصباح‌الشریعه، لاهیجی)

 

باری زائر با پوشیدن لباس سفید بی‌دکمه و نادوخته از همه لباس‌ها و زیورآلات جدا می‌گردد و با پوشیدن لباس طهارت و تقوی آماده اجابت دعوت حق می‌شود و ندا سر می‌دهد:

 

لبیک، اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمد و النعمه لک و الملک، لا شریک لک لبیک.

 

او با این کلمات به ندای فطرت خود، به دعوت انبیاء به آنچه که خدا از او خواسته است، پاسخ مثبت می‌گوید. از این رو اولیای خدا به هنگام احرام و گفتن لبیک، رنگ از رخسارشان می‌پرید و بدنشان از شدت خشیت می‌لرزید و صدایشان در گلو می‌پیچید، به گونه‌ای که گاه بی‌هوش می‌شدند. و وقتی مردم شگفت‌زده از ایشان علت این تغییر حالت را می‌پرسیدند، پاسخ می‌دادند: می‌ترسم پذیرفته نشوم و در جواب لبیک من بگویند: لالبیک و لاسعدیک (محجه الابیضاء 2/102)

 

آری لبیک این نوای شورانگیز که از گفتن و شنیدن آن، تن به لرزه می‌افتد. چون با صدای هزاران انسان شیفته عاشق درهم می‌پیچد، پژواک آن، پایگاه‌های شرک را نیز می‌لرزاند. به همین جهت از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:

 

هر که هفتاد بار از روی ایمان و اخلاص، لبیک گوید: خدا هزار هزار ملک را شاهد زدودن آتش و نفاق از او گرداند. (کافی ج 4 / 4337)

پنج شنبه, 09 تیر 1401 19:41

اهمیت حج در فرهنگ اسلامی

حج از دیرباز تاکنون از اهمیت ویژه‌ای در بین مسلمانان برخوردار بوده است. همه ساله صدها هزار مسلمان مشتاق از گوشه و کنار جهان به سوی سرزمین مقدس مکه و مدینه حرکت کرده، با تمامی سختی‌ها و مشقت‌‌ها خود را به میقات می‌رسانند و لبیک‌گویان آماده انجام فریضه حج می‌شوند.

 

در گذشته، طولانی‌ بودن راه، ‌نداشتن وسیله نقلیه مناسب و مطمئن، نبود امکانات رفاهی و درمانی، ناامنی و وجود سارقین مسلح... همه و همه عواملی بودند که حجاج را با خطر مواجه می‌کردند. بسیاری از آنها در بین راه می‌مردند و هرگز به وطن باز نمی‌گشتند. لیکن در برابر این همه ارزش و عظمت، معاندین با اسلام و عناصر نادان و متحجر، با تبلیغات مسموم خود در طول تاریخ،‌ تلاش کرده‌اند تا از اهمیت و نقش عظیم حج بکاهند و مردم را نسبت به این فریضه مهم بی‌رغبت کنند. برخی روشنفکران غربزده بر آن بودند تا با زبان طنز، از ارزش حج کاسته، آن را در اذهان عمومی، عملی غیرمهم جلوه دهند. گاهی می‌گفتند اگر حاجی به جای رفتن به مکه و طواف خانه خدا، پول آن را خرج مستمندان و فقیران جامعه بنماید، ارزش بیشتری دارد. گاهی می‌گفتند چرا پول و ارزی که با این زحمت به دست آمده است را در ختیار اعراب قرار داده به حلقوم آنان بریزیم و... لکن برخلاف این گونه حرکت‌ها که از دیرزمان آغاز و تا عصر ما نیز ادامه یافته، ائمه معصومین(ع) کوشیده‌اند این تفکر را تخطئه و مردم را از برکات و ثمرات عظیم حج آگاه سازند.

 

معاوین بن عمار از امام صادق(ع) نقل می‌کند که حضرت فرمود: هنگامی که رسول خدا(ص) از عرفات کوچ نمود، در ابطح یکی از اعراب بیابانی به حضور آن حضرت شرفیاب شده، عرضه داشت: من مردی ثروتمندم، قصد حج داشتم هنگام حرکت مانعی پیش آمد و نتوانستم به حج مشرف شوم حال شما امر فرمایید من با این مال کار نیکی انجام دهم که ثواب حج را درک کنم! حضرت به سوی کوه ابوقبیس رو کرد و فرمود: اگر به مقدار این کوه طلای سرخ داشته باشی و همه را در را خدا انفاق کنی، به ثواب و بهره‌ای که حاجیان رسیده‌اند نخواهی رسید. عمر بن یزید نیز می‌گوید که از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: «حج از 70 بنده آزاد کردن ارزشش بالاتر است». پرسید: ما یعدل الحج شیء؟ قال: ما یعدله شیء؛ آیا ارزش چیزی با حج برابری می‌کند؟ فرمود: چیزی با او برابری نمی‌کند. در روایت دیگری آمده است: نماز واجب ارزشش از 20 حج بالاتر است و حج از خانه پر از طلایی که انسان تمامی آن را در راه خدا انفاق کند، ثواب و ارزشش بالاتر است.

وقایع و اعمال ماه ذى الحجّة الحرام‏ را از کتاب «وقایع الایام» و مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی (ره) منتشر می کند.


ماه ذی الحجه از ماه‏ هاى شریف است و چون این ماه داخل مى ‏شد، صلحاى صحابه و تابعین، اهتمام عظیم در عبادت مى ‏کردند. دهه اوّل آن، ایامش «ایام معلومات» و در نهایتِ فضیلت و برکت است و از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت شده که «عمل خیر و عبادت در هیچ ایامى نزد حق تعالى محبوب ‏تر از این دهه نیست».


دهه اول این ماه " ایام معلومات" نام دارد که در قرآن کریم ازآن یاد شده است و برای این دهه اعمالی ذکر شده است:


* روزه گرفتن 9 روز اول این دهه که ثواب روزه تمام عمر را دارد.


* در تمام شبهای این دهه، ما بین نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز خوانده شود که در هر رکعت بعد از حمد وتوحیدیک بار آیه " وَ واعَدنا مُوسی ثَلاثینَ لَیلَةً وَ اَتمَمناها بِعَشرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ اَربَعینَ لَیلَةً وَ قالَ مُوسی لأَخیهِ هارونَ اخلُفنی فی قَومی وَ اَصلِح وَ لا تَتَّبِع سَبیلَ المُفسدِین."
کسی که این نماز را بخواند با ثواب حاجیان شریک می شود.


*از روز اول تا عصر روزعرفه بعد از نماز صبح و پیش از مغرب دعایی که از امام صادق علیه السلام روایت شده، خوانده شود.


" اللهم هذه الایام التی فضلتها علی الایام..."


*در هر روز از دهه پنج دعایی را که حضرت جبرئیل از جانب خدای تعالی برای حضرت عیسی علیه السلام هدیه آورده، خوانده شود.


" اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له..."


* در هر روز از این دهه تهلیلاتی را که از حضرت علی علیه السلام روایت شده را بخواند.
"
لا اله الا الله عدد اللیالی و الدهور..."


*اعمال روز اول


1- روزه که ثواب روزه هشتاد ماه را دارد.


2- خواندن نماز حضرت فاطمه علیها السلام توصیه شده است که دو نماز دو رکعتی است و در هر رکعت بعد از حمد پنجاه مرتبه توحید خوانده شود. و بعد از سلام تسبیحات آن حضرت گفته شود و بعد دعای ذیل خوانده شود:


"سبحان ذی العزّ الشامِخِ المُنیف، سبحانَ ذِی الجَلالِ الباذِخِ العظیم، سبحانَ ذی المُلکِ الفاخِرِ القدیم، سُبحانَ مَن یری اَثَرَ النَملَةِ فی الصَّفا ، سُبحانَ مَن یری وَقعَ الطَّیرِ فی الهَواءِ، سُبحانَ مَن هُوَ هکَذا وَلا هکذا غیره."


3- پیش از زوال دو رکعت نماز، در هر رکعت حمد یک مرتبه، و هر یک از توحید، آیة الکرسی و قدر ده مرتبه خوانده شود.


4- هر کس از ظلم ظالمی می ترسد در این روز بگوید:


"حَسبی حَسبی حَسبی مِن سُوالی عِلمُکَ بِحالی." تا خدای متعال او را از شر ظالم کفایت کند.


*روز هشتم


روز ترویه است و روزه اش فضیلت دارد و روایت شده که کفاره شصت سال است.


*شب نهم


این شب از لیالی متبرک وشب مناجات با قاضی الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است . کسی که آن شب را به عبادت به سر آورد، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد. برای این شب اعمالی ذکر شده است:


* روایت شده که دعای ذیل خوانده شود که هر کس آن را در شب عرفه یا در شبهای جمعه بخواند، خداوند او را بیامرزد.


"اللهم یا شاهد کل نجوی..."


*هزارمرتبه تسبیحات زیر گفته شود.


"سُبحانَ الذَی فی السماءِ عرشُهُ، سُبحانَ الذَی فی الارضِ حُکمُهُ، سُبحانَ الذی فی القُبُور قَضاؤُهُ، سبحان الذی فی البَحرِسَبیلُهُ، سبحان الذی فی النارسُلطانُهُ، سبحان الذی فی الجَنَّةِ رَحمَتُهُ، سبحان الذی فی القِیامَةِ عَدلُهُ، سبحان الذی رَفَعَ السَّماءَ، سبحان الذی بَسَطَ الاَرضَ ، سبحان الذی لا مَلجَاَ وَ لا مَنجا مِنهُ اِلاّ الیه."


*زیارت امام حسین علیه السلام.


*روز نهم (روزعرفه)


روزعرفه از اعیاد عظیمه است اگر چه به اسم عید نامیده نشده است. آن روز، روزی است که خداوند بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فراخوانده و جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر از دیگر اوقات خواهد بود.
روایت شده که در روزعرفه ای امام سجاد علیه السلام صدای سائلی را شنید که از مردم کمک می خواست. امام به او فرمود: وای بر تو آیا در چنین روزی از غیر خدا سوال می کنی؟ حال آن که در این روز فضل خدا حتی شامل بچه های به دنیا نیامده نیز می شود.
*
اعمال این روز


*غسل


*زیارت امام حسین علیه السلام که برابر هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد می باشد. اگر کسی توفیق یابد که در این روز به حرم امام تشرف پیدا نماید ثوابش کمتر از کسی که در عرفات باشد نیست.


*بعد از نماز عصر پیش از خواندن دعای روز عرفه، در زیر آسمان دو رکعت نماز به جای آورده و نزد خداوند به گناهان خود اعتراف نماید. دررکعت اول بعد از حمد، توحید و در رکعت دوم بعد از حمد سوره کافرون بخواند.


*روزه این روز برای کسی که ضعف پیدا نکند و روزه اش مانع از انجام اعمال نشود مستحب است.


*خواندن دعا "ام داود" که در اعمال نیمه رجب ذکر گردیده است.


*تسبیح زیر گفته شود که ثواب آن قابل شمارش نیست.


"سبحان الله قبل کل احد و سبحان الله بعد کل احد..."


*خواندن زیارت جامعه کبیره نیز در این روز سفارش شده است.


*شب دهم


از لیالی متبرکه است و از آن چهار شبی است که احیاء آنها مستحب است و درهای آسمان در این شب باز است و زیارت امام حسین علیه السلام در این شب، سفت است. و دعای "یا دائم الفضل علی البریة، یا باسط الیدین بالعطیة، یا صاحب المواهب السنیة صلی علی محمد و اله خیر الوری سجیة و اغفرلنا یا ذاالعلی فی هذه العشیة"، در این شب خوانده شود.
*
روز دهم( عید قربان)


*غسل در این روز که سنت موکد است.* نماز عید قربان.


*خواندن دعای چهل و هشتم از صحیفه سجادیه که اول آن اللهم هذا یوم مبارک است. و نیز خواندن دعای چهل و ششم که با عبارت یا من یرحم من لا یرحمهُ العباد آغاز می شود.
*
دعای ندبه خوانده شود.* قربانی کردن.* تکرار تکبیرات زیر بعد از نمازها.


الله اکبر الله اکبر و لااله الا الله والله اکبر الله اکبر ولله الحمدالله اکبرعلی ما هدانا الله اکبر علی ما رزقنا من بهیمةِ الانعام و الحمدُالله علی ما ابلانا.


*روز هجدهم( عیدغدیر)


*غسل* روزه که کفاره شصت سال گناه است.* زیارت حضرت علی علیه السلام .
*
دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن به سجده رفته و صد مرتبه شکر خدا گفته شود، سپس سر از سجده برداشته و دعای زیر خوانده شود:


"اللهم انی اسئلک بانّ لک الحمد وحدَکَ لاشریک لک... ودرانتهای دعا سربه سجده نهاده وصدمرتبه الحمدلله وصدمرتبه شکراًلله گفته شود.


هرکس این عمل را انجام دهد ثواب کسی را دارد که در روز عید غدیر نزد پیامبر اکرم حاضر شده و با آن حضرت بیعت کرده باشد.


*پیش از زوال دو رکعت نماز به جا آورد و در هر رکعت بعد از حمد، سوره توحید و آیة الکرسی و سوره قدر را ده مرتبه بخواند.


*دعای ندبه خوانده شود.


*مومنین در هنگام ملاقات یکدیگر بگویند:


"الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین و الائمة علیهم السلام" .


*ایجاد عقد اخوت


*روز بیست و چهارم ( مباهله)


برای روز مباهله اعمالی توصیه شده است:* غسل* روزه


*روز آخر


ماه ذیحجه آخرین ماه سال قمری است که برای روز آخر آن عملی سفارش شده است. که دو رکعت نماز، در هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره توحید و آیة الکرسی هر یک ده مرتبه خوانده شود و بعد از نماز بگوید: " اللهمَّ ما عملت فی هذه السنة من عمل نَهَیتَنی عَنهُ و لَم تَرضَهُ وَ نَسیتُهُ وَ لَم تَنسَهُ وَ دَعَوتَنی الی التَّوبَةِ بَعدَ اجتِرائی عَلیکَ اللهمَّ فَانّی اَستَغفِرُکَ مِنهُ فَاغفِرلی وَ ما عَمِلتُ مِن عَمَلٍ یقَرِّبُنی اِلیکَ فَاقبَلهُ مِنّی وَ لا تَقطَع رَجائی مِنکَ یا کریم."
وقتی فرد این دعا را خواند شیطان گوید: وای بر من هر چه در حق این فرد، در این سال سختی کشیدم، همه را با این دعا خراب کرد، و شهادت می دهد که او سال گذشته را به خیر ختم نمود.

 

 

سال‌هاست که هر کاروان ایرانی در یکی از روزهای حضور در مدینه از اماکن تاریخی و مذهبی این شهر همچون مسجد قبا، مسجد ذوقبلتین، مزار حضرت حمزه سیدالشهداء(ع) و شهدای احد بازدید می‌کنند که به زیارت «دوره» معروف شده است.

 

این زیارت ویژگی‌های منحصر به‌فردی دارد، اما مهم‌ترین آن تلفیق تاریخ صدر اسلام با شأن نزول آیات و جغرافیای شهر مدینه است. به بیان دیگر جغرافیای تاریخی مدینه قرین شأن نزول آیاتی است که خداوند متعال با رسول گرامی اسلام(ص) سخن گفته یا در وصف مومنان(ع) و مذمت کافران و منافقان نازل شده است.

 

اگرچه چرخش در اماکن تاریخی و ترک حرم معصوم(ع) امری معروف نیست، اما داستان مدینه با هر جای دیگری فرق دارد. وقتی سرتاسر شهر محل نزول آیات قرآن و یادآور رنج‌ها، توفیقات، شکست‌ها یا فتح الفتوحات رسول الله(ص)، اهل بیت(ع) و مسلمانان باشد، سفر عالمانه، متدبرانه و با بصیرت در این شهر و زیارت مشاهده مقدس آن هم زیارت محسوب می‌شود و هم کلاسی درس‌آموز خواهد بود.

 

بازدید از اماکن تاریخی مدینه منور در واقع عمل به کتاب و سنت است. خداوند متعال در قرآن کریم بارها مردم را به سیر در زمین فرا خوانده و این دعوت را با تعابیری چون تعلق، نظر، تفکر، موعظه و عبرت‌پذیری قرین کرده است. از جمله می‌فرماید: «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ؛ بگو در زمین بگردید آنگاه بنگرید که فرجام تکذیب ‏کنندگان چگونه بوده است»(انعام/7).

 

در زیارت دوره هم به یک دستور قرآنی که سیر در عرض و عبرت‌پذیری از وقایع تاریخی است، عمل می‌کنیم و هم به فرمایش امیرمؤمنان(ع) در خطبه 157 نهج‌البلاغه گوش می‌دهیم. حضرت می‌فرمایند: «عِبَادَ اللَّهِ، إِنَّ الدَّهْرَ یَجْرِی بِالْبَاقِینَ کَجَرْیِهِ بِالْمَاضِینَ ... آخِرُ فَعَالِهِ کَأَوَّلِهِ، مُتَشَابِهَةٌ أُمُورُهُ، مُتَظَاهِرَةٌ أَعْلَامُهُ؛ بندگان خدا! روزگار بر باقى ماندگان آنسان مى‌گذرد که بر پیشینیان گذشت... پایان کارش با آغاز آن یکى است، ماجراها و رویدادهاى آن همانند یکدیگرند، و نشانه‌هاى آن آشکار است». این بیان نیز به نوعی تشویق بر مطالعه تاریخ و سرگذشت پیشینیان است.

 

در واقع زائر هنگامی که بر اتوبوس زیارت دوره می‌نشیند، در امتداد مسیر تاریخی حرکت پیامبر(ص) به سمت شمال شرق مدینه و محل جنگ احد طی طریق می‌کند و از زخم‌های رسول الله(ص) در نبرد با مشرکین و سختی‌هایی که در مسیر هدایت مردم به جان خریدند، می‌شنود و هم‌قدم با کاروان کوچک حضرت زهرا(س)‌ و حسنین(ع) رهسپار زیارت قبر حمزه(س) می‌شود.

 

حس بسیار جالب و قشنگی است که انسان در جغرافیای تاریخی نزول وحی و هنگامه نبردهای سنگین رسول خدا(ص) را از نزدیک می‌بیند و زمزمه آیات قرآن را همراه با معنا و تفسیر در همانجا می‌شنود؛ برای مثال آیات 120 تا 180 سوره مبارکه آل عمران اشاره به رویدادهای مختلف در غزوه احد دارد. یا وقتی در مسجد ذوقبلتین جایی که بعد از مدت‌ها انتظار پیامبر قبله مسلمان تغییر می‌یابد، آیه « قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا ...» می‌خوانی، حس رسول اکرم(ص) را بهتر و شیرینتر درک می‌کنی.

 

خواندن نماز در مسجدی که خداوند آن را مدح کرده و دومین مسجد پرشرافت در مدینه است، یعنی مسجد قبا حس افتخار و توفیق را به انسان هدیه می‌کند. مسجدی که قرآن کریم می‌فرماید: «لمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ؛ مسجدى که از روز نخستین بر پایه تقوا بنا شده سزاوارتر است که در آن [به نماز] ایستى [و] در آن مردانى‏ اند که دوست دارند خود را پاک سازند و خدا کسانى را که خواهان پاکى‏ اند دوست مى‌دارد».

 

در هر گوشه و کنار این معرکه نیز می‌توان روایت شجاعت امیرمؤمنان(ع)، فضائل حضرت و نقش ایشان در پیروزی سپاهیان اسلام را از نزدیک درک کرد. داستان انتظار پیامبر برای دیدن امیرمؤمنان(ع) و استقبال از ایشان بعد از حرکت از مکه، داستان جانفشانی‌های امیرمؤمنان(ع)‌ در سخت‌ترین معرکه‌های جنگ برای رسول اکرم(ص) همه و همه سوغاتی ارزشمند و درس‌هایی است که با حس حضور و فضای متبرک یکی می‌شود و زائر را به اعماق تاریخ می‌برد. همسو با کلام الهی که خود نیز روایت نزدیک خداوند از داستان وحی است.

 

امروزه با توسعه قابلیت‌های تکنولوژیک این امکان فراهم شده است تا زائران فارغ از محدودیت های مکانی و زمانی بتوانند در فضای مجازی در مکان های مقدسه به زیارت بپردازند. لذا می‌توان علاوه بر حفظ مؤلفه‌های زیارت مجازی امکان طراحی سامانه‌ای برای انجام این نوع زیارت در فضای مجازی را فراهم کنیم. اگر امکان حس حضورِ کاربر در زیارت که ویژگی‌های منحصر به‌فرد خود را دارد فراهم شود، می‌توان از کارکردهایِ مثبت زیارت مجازی بهره برد و عواطف و اندیشه زائر را در مسیر قرآنی تحت تأثیر قرار داد.

مزار حضرت حمزه سیدالشهداء(ع) در دوران حیات پر برکت رسول گرامی اسلام(ص) محل رجوع بود و ایشان مکرر به زیارت حضرت حمزه می‌آمدند. بعد از ایشان نیز صدیقه طاهره (س) این سنت را ادامه دادند. حضرت زهرا(س) این فاصله 5 کیلومتری که آن زمان ناهموار و در بین نخلستان‌ها قرار داشته را هفته‌ای دو نوبت به همراه دو فرزند کوچک خود طی می‌کردند. حضور مکرر پیامبر(ص) و صدیقه طاهره(س) و بزرگان صحابه در کنار مزار حضرت حمزه سیدالشهداء(ع) سبب شد که فقهای طریقین فتوا به استحباب زیارت حضرت حمزه بدهند.

 

سال‌ها بعد از رحلت حضرت حمزه(س) مسجدی بر روی مزار حضرت ساختند که به مدت 14 قرن بر روی مزار ایشان وجود داشت ولی این مکان نیز از جمله جاهایی بود که توسط دستگاه وهابیت تخریب شد. اکنون ایرانیان در یکی از روزهای وقوف در مدینه، در قالب زیارت دوره به این مکان مقدس سر می‌زنند. از جمله ویژگی‌های این زیارت تلفیق تاریخ وقایع جنگ احد به همراه قرائت و تفسیر آیات مرتبط با این داستان در قرآن کریم بر فراز کوه احد است. از این‌رو زیارت قبور شهدای احد علاوه بر ثواب زیارت، کلاس درس تاریخ، قرآن و سیره رسول اکرم(ص)‌ و نقل فضائل امیرمؤمنان(ع) و اهل بیت(ع) نیز هست. در ادامه به روایت بخشی زیارت دوره در کوه احد می‌پردازیم تا فضای سازنده و آموزشی آن را بهتر ترسیم کنیم؛

 

اتوبوس زیارت دوره در نزدیکی حرم رسول خدا(ص) مقابل هتل می‌ایستد تا درست در امتداد مسیر تاریخی حرکت پیامبر(ص) به سمت شمال شرق مدینه و محل جنگ احد طی طریق ‌کنیم، یا کمی آهسته‌تر هم‌قدم با کاروان کوچک حضرت زهرا(س)‌ و حسنین(ع) رهسپار قبر حضرت حمزه(س) شویم.

 

کاروان زیارت دوره در مسیر رسیدن به کوه احد در خیابان سیدالشهداء(ع) از مسجدی قدیمی با نام مسجد شیخین می‌گذرد. جایی که پیامبر(ص) جمعه ششم شوال بعد از دریافت خبر لشکرکشی قریش، در اینجا شورای نظامی تشکیل دادند و با اصحاب مشورت کردند که به چه صورت با دشمن مواجه شوند. وقتی نظر جوانان بیشتر به این تعلق گرفت که برای دفاع از مدینه از شهر خارج شوند، ‌به سمت زمین فلاتی در شمال احد که بهترین جا برای مقابله با دشمن بود، رفتند.

 

در ادامه مسیری که پیامبر(ص) با هزار نفر از سپاهیان مدینه منوره به سمت احد حرکت کردند، راه  پی می‌گیریم. مسیری که در آن زمان پر از درختان نخل بوده و برای همین رسول گرامی اسلام(ص) مجبور شدند که برای آماده‌سازی آن جهت عبور لشکر هزارنفری، محصول برخی از این باغ‌ها را خریداری کنند تا به صاحبان آنها خسارتی نرسد. هزار و اندی سال پیش، بیش از هزار نفر در نقطه‌ای از این مسیر توقف کردند و بعد از برگرداندن جوانان زیر 15 سال، با پوشیدن زره‌ها، آماده شدند . حتی اگر کمی بیشتر سکوت کنیم شاید بتوانیم صدای عبدالله عبید، رهبر منافقان مدینه را بشنویم که به بهانه‌ای واهی از همین‌جا به سمت مدینه برگشت و 300 نفر از لشکرش را نیز با خودش برگرداند. کمی جلوتر نیز مسجدی است که پیامبر(ص) در مسیر بازگشت از احد کمی در آنجا استراحت کردند تا مرهمی بر زخم‌ها و جراحت‌هایشان باشد.

 

در ادامه مسیر به همراه پیامبر(ص) و لشکر 700 نفری به کوه احد می‌رسیم. بر فراز کوه احد با اشراف بر فضا،‌ بهتر می‌توانیم عمق تدبیر پیامبر(ص) را در مقام یک فرمانده برجسته نظامی درک کنیم. موقف رسول اکرم(ص) را دقیقاً در موقعیتی می‌بینیم که کاملاً مشرف به دشمن است و در ثانی نور خورشید کمک‌کار ایشان و یاور لشکر اسلام شود؛ به بیان دیگر رسول گرامی اسلام(ص) به نحوی در کوه احد موضع گرفتند که خورشید پشت سر باشد و پیکان اشعه‌های خورشید نیز مستقیم در چشم مشرکین قریش فرو رود.

 

همچنین سمت راست و پشت لشکریان نیز به کوه احد است تا کسی نتواند آنها را دور بزند و حمله کند. برای سمت چپ کوه،‌ یعنی جبل الرمات نیز تدبیر کردند تا 50 تیرانداز بر آن مستقر باشند و اگر کسی از این سمت حمله کرد شکست بخورد. همچنین سفارش اکید فرمودند که تحت هیچ شرایطی از این منطقه خارج نشوید.

 

در نزدیکی احد هنوز بقایای وادی عقیق که محل عبور رودخانه‌ای از سمت جنوب غربی مدینه به احد بود، نیز قابل مشاهده بود. محلی که قریش برای مقابله با لشکر اسلام از آن عبور کرد و به کوه احد رسید. در احد نیز طبق روال جنگ‌های قدیم، بعد از شکست قریش در نبرد تن به تن، جنگ عمومی آغاز شد. در همین آغاز جنگ امیرالمؤمنین(ع) تعدادی از بزرگان پرچمداران لشکر قریش را به زمین انداخت و جنگ به نفع مسلمانان پیش رفت.

 

داستان جنگ احد نیز بسان سایر امتحانات در زندگی مسلمانان، با پهن شدن دام شیطان و زرق‌وبرق اموال تغییر می‌کند. برخی مبارزان با این تصور که پیروز قطعی جنگ شدند، شروع به جمع‌آوری غنائم می‌کنند، در این میان افراد بالای کوه نیز به دنبال این گروه محل جهاد در راه خدا را به امید غنائم جنگی رها می‌کنند.

 

روحانی کاروان تذکر می‌دهد که جمع‌آوری غنائم را نباید تنها به دست آوردن چند شمشیر شکسته یا یک سپر کم‌ارزش دانست، بلکه در آن زمان این اموال بسیار ارزشمند و گران‌قیمت بودند. امروز باید از خودمان بپرسیم که اگر در پایین کوه یک ماشین پر از پول و طلای حلال برای ما فراهم باشد آیا باز می‌توانیم جلوی هوای نفس خودمان را در تبعیت از هر حرف رسول و ولی خدا بگیریم. وقتی اموالی که می‌تواند زندگی انسان را تکان بدهد، در جلوی چشم ببندیم، ایستادن بر کوه تقوای بسیار قوی می‌خواهد.

 

قرآن کریم توصیف خوبی درباره دلیل لغو دستور پیامبر(ص) از سوی کمانداران دارد و در آیه 155 سوره مبارکه ال عمران می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا»؛ کسانی که در روز جنگ احد ترک مأموریت کردند، دلیل آنکه شیطان توانست این‌ها را فریب بدهد و پایشان را لغزاند برخی از گناهان ایشان در گذشته بود که در این موقعیت حساس موجب شد پای آنها بلغزد». یعنی انسان هیچ‌وقت نباید گناهی را کوچک بشمارد. چراکه ممکن است در یک بزنگاه و موقعیت حساس پای انسان بلغزد و انسان خطای راهبردی را مرتکب بشود که غیرقابل جبران باشد.

 

به میدان احد بازمی‌گردیم، هنگامی که شیرازه لشکر اسلام از هم پاشید شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء(ع) ضربه بزرگی به سپاه اسلام بود. جالب آنکه وقتی هند به تقاص کشتگان خود می‌خواهد امیرمومنان(ع) یا حضرت حمزه(س) را به شهادت برساند، فقط می‌تواند بر حمزه(س) غلبه کند؛ چراکه او از شدت غضب و خشم در نبرد با دشمن، متوجه اطراف نمی‌شد، اما امیرالمؤمنین(ع) در اوج جنگ هم کاملاً مراقب اطرافش بود. سرتاسر احد در کنار شجاعت و درایت پیامبر(ص)، روایت فضل‌های متجلی شده امیرمؤمنان(ع) است، به‌ویژه هنگامی که همه رسول خدا(ص) را تنها گذاشتند امام علی(ع) در کنار پیامبر(ص) جنگ را ادامه دادند.

 

از آیه 120 تا 180 سوره مبارکه آل عمران مربوط به غزوه احد و منطقه‌ای است که انسان ایستاده است. تجربه بسیار جالب و تکرارنشدنی در کوه احد این است که در حال مشاهده جغرافیای تاریخی نزول وحی، آیات قرآن را در همانجا زمزمه کنیم؛ برای مثال بعد از شکست و ظهور پیامدهای سنگین آن بر روحیه لشکر اسلام و بدبینی مسلمانان، آیه شریفه 141 سوره مبارکه آل عمران نازل می‌شود.

 

در این آیه قرآن کریم می‌فرماید: «إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ»؛ یعنی اگر به شما سختی رسیده به دشمن هم مثل شما در جنگ بدر سختی رسیده است. «وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ» این اتفاق در واقع سنت خداست تا مردم را آزمایش کند، دلیلش چیست؟ «وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا» یکی از دلایلش این است که خداوند ببیند چه کسی مؤمن است و چه کسی منافق. در واقع این جریان تاریخی برای غربال کردن مردم و مؤمنین است. اینجا مسلمانان فکر می‌کردند که همین مسئله که بر حق هستند، علت تامه بر این است که خداوند آنها را کمک می‌کند؛ اما نسبت «بر حق بودن» جای خود درست، اما باید علل مادی را هم تأمین کرد.

 

همچنین هنگامی که وقتی ورق برگشت و مسلمانان فرار کردند و از کوه بالا رفتند، آیه 153 آل عمران در توصیف آن نازل شده است: «إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْرَاکُمْ فَأَثَابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِکَیْلَا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا مَا أَصَابَکُمْ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ». می‌فرماید مسلمان‌ها یادتان هست آن زمانی که از این کوه بالا می‌رفتید و بعد هم پیامبر یکی یکی به اسم صدا می‌کردند؛ فلانی برگردید، من اینجا هستم، از اسلام دفاع کنید. ولی شما به هیچ کس توجه نمی‌کردید و مسیر خودتان را رفتید. همه فرار کردند تنها کسی که پای رسول خدا ماند، امیرالمومنین(ع) بود.

 

وقتی که بالا می‌رفتند بعضی‌ها می‌گفتند ای‌کاش کسی را نزد عبدالله بن ابی می‌فرستادیم که او برود پیش ابوسفیان امان‌نامه‌ای بگیرد. بعضی‌ها می‌گفتند دیدید چه اشتباهی کردیم همه پل‌های پشت سر را خراب کردیم. این سخنان نشان‌دهنده میزان ایمان افراد است و درسی برای امروز ماست.
این افراد به خاطر گناه پایشان لغزید و از تپه به پایین آمدند. البته در ادامه آیه می‌فرماید: «وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ؛ خدا از آنها گذشت خداوند بخشنده است». درست است خدا بخشید ولی دیگر حضرت حمزه برنمی‌گردد و آن ترس و دلهره و روحیه از رفته مسلمانان دیگر برنمی‌گردد. از فراز کوه احد به پایین می‌آییم. چهاردیوار یشهدای احد را می‌بینیم. این چهار دیواری محل ضربت و شهادت حضرت حمزه است که داغی بزرگ بر دل پیامبر اسلام(ص) بر جای نهاد.

 

بعد از قرائت زیارتنامه و نوحه‌خوانی برای سیدالشهدای مدینه، یادی از مصیبت‌های سیدالشهدای کربلای می‌کنیم و سپس راهی مسجد قبا می‌شویم. از کوه احد که دور می‌شویم، درس‌های قرآنی و تاریخی زیادی را یاد گرفتیم که برای امروز ما نیز کارآمد است.

آخرین روز ذی القعده، سالروز شهادت امام جواد علیه السلام است که به این مناسبت مطلبی را از دانشنامه این امام همام تقدیم نگاه شما خواهیم کرد.

 

- ترس از دارو و مرگ

مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه حکایت نموده است:

روزی شخصی از حضرت جواد الأئمه، امام محمد تقی علیه ‏السلام سؤال کرد: چرا اکثر مردم از مرگ می ‏ترسند و از آن هراسناک می‏ باشند؟

امام جواد علیه ‏السلام در پاسخ اظهار داشت: چون مردم نسبت به مرگ نادان هستند و از آن اطلاعی ندارند، وحشت می‏ کنند.

و چنانچه انسان‏ها مرگ را می‏ شناختند و خود را از بند‏گان خداوند متعال و نیز از دوستان و پیروان - و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ‏السلام - قرار می‏ دادند، نسبت به آن خوش بین و شادمان می‏ گشتند و می فهمیدند که سرای آخرت برای آنان از دنیا و سرای فانی، به مراتب بهتر است.

پس از آن فرمود: آیا می‏ دانید که چرا کودکان و دیوانگان نسبت به بعضی از داروها و درمان‏ها بدبین هستند و خوششان نمی‏ آید، با این که برای سلامتی آن‏ها مفید و سودمند می‏ باشد؛ و درد و ناراحتی آن‏ها را برطرف می‏ کند؟

چون آنان جاهل و نادان هستند و نمی ‏دانند که دارو نجات‏ بخش خواهد بود.

سپس افزود: سوگند به آن خدایی که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را به حقانیت مبعوث نمود، کسی که هر لحظه خود را آماده مرگ بداند و نسبت به اعمال و رفتار خود بی ‏تفاوت و بی‏ توجه نباشد، مرگ برایش بهترین درمان و نجات خواهد بود.

و نیز مرگ تأمین کننده‏ سعادت و خوش‏بختی او در جهان جاوید می‏ باشد؛ و او در آن سرای جاوید از انواع نعمت ‏های وافر الهی، بهره ‏مند و برخوردار خواهد بود. [۱] .

 

پی نوشت ها:

[۱] اختصاص شیخ مفید: ص ۵۵.

کتاب زخم فطرت، پرهیزنامه ای از گناه است که به قلم سید حسین اسحاقی نگاشته شده و سرفصل های مختلف این کتاب در شماره های گوناگون تقدیم نگاه شما عزیزان خواهد شد.

 

* ادامه راه‌های جلوگیری از گناه و روش‌های درمان آن

 

۹. توبه و بازگشت

 

توبه به معنای بازگشت آن است که شخص گنه‌کار تصمیم بر بازگشت و ترک گناه داشته باشد. در این میان، توبه حقیقی، انسان گناه‌کار را دگرگون می‌کند که گویی گناهی نکرده است. امام باقر (علیه السلام) می‌فرماید: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ» (۱)؛ «توبه‌کننده از گناه مانند آن است که گناهی نکرده است».

 

توبه حقیقی موجب پرده‌پوشی ونابودی آثار گناه می‌گردد. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: هنگامی که بنده توبه حقیقی کرد، خداوند او را دوست می‌دارد و در دنیا و آخرت گناهان او را می‌پوشاند، هر چه از گناهان که دو فرشته موکل برایش نوشته‌اند، پاک شده و از یادشان برود و به اعضای بدن، وحی می‌کند که گناهان او را پنهان کنید و به نقاط زمین ـ که در آن مکان گناه کرده ـ فرمان می‌دهد، گناهان او را پنهان کنید.

 

فَیَلْقَی اللهَ حِینَ یَلْقَاهُ وَلَیْسَ شَیْ‏ءٌ یَشْهَدُ عَلَیْهِ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الذُّنُوب‏.(۲)

پس توبه‌کننده با خدا ملاقات کند به گونه‌ای که هیچ چیز نیست که در پیشگاه خدا گواهی بدهد که او چیزی از گناه را انجام داده است.

 

در آیه هشتم از سوره تحریم به پنج ثمره و نتیجه توبه حقیقی اشاره شده که عبارتند از: ۱. بخشودگی گناهان؛ ۲. ورود در بهشت پر نعمت الهی؛ ۳. رسوا نشدن در قیامت؛ ۴. نور ایمان و عمل در قیامت به سراغ توبه‌کنندگان آمده و پیشاپیش آنها حرکت نموده و ایشان را به سوی بهشت هدایت می‌کند؛ ۵. توجه آنها به خدا بیشتر می‌گردد و تقاضای تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خود می‌کنند.(۳)

 

امام سجاد (علیه السلام) در مناجات خود با خالق متعال می‌فرماید:

إلهی اَنْتَ فَتَحْتَ لِعِبادِکَ باباً إِلَی عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ فَقُلْتَ:

تُوبُوا إلَی اللهِ تَوْبَةً نَصُوحاً، فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ.(۴)

ای خدای من! تو آن کسی هستی که دری به سوی عفوت برای بندگانت گشودی و نام آن را توبه نهاده‌ای و [در قرآن] فرموده‌ای: به سوی خدا باز گردید و توبه خالص کنید، اکنون عذر کسانی که از وارد شدن به این در گشوده غافل گردند، چیست؟

 

در روایتی امام کاظم (علیه السلام) می‌فرماید:

أَحَبُّ الْعِبادِ إِلَی اللهِ تَعالَی الْمُفَتَّنُونَ التَّوّابُون‏.(۵)

محبوب‌ترین بندگان در پیشگاه خدا، آنهایی هستند که در فتنه [گناه] واقع شوند و بسیار توبه کنند.

 

از سوی دیگر، تأخیر در توبه نکوهش شده و آن را نشانه غفلت و بی‌خبری از قیامت دانسته‌اند. امام جواد (علیه السلام) می‌فرماید:

تَأْخِیرُ التَّوْبَةِ إِغْتِرَارٌ وَطُولُ التَّسْوِیفِ حَیْرَةٌ.(۶)

تأخیر توبه، یک نوع غرور و بی‌خبری است و طولانی نمودن تأخیر یک نوع حیرانی و سرگردانی است.

 

مردی از امام علی (علیه السلام) درخواست موعظه کرد. حضرت فرمود:

لا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الآخِرَةَ بِغَیْرِ عَمَلٍ وَیُرَجِّی التَّوْبَةَ بِطُولِ الأَمَلِ.(۷)

از کسانی مباش که بدون عمل، امید سعادت آخرت را دارند و توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر می‌اندازند.

 

امام باقر (علیه السلام) نیز در هشداری می‌فرماید:

وَإِیّاکَ وَالتَّسْوِیفَ فَإِنَّهُ بَحْرٌ یُغْرَقُ فِیهِ الْهَلْکَی.(۸)

از تأخیر انداختن [توبه] بپرهیز، زیرا تأخیر انداختن، دریایی است که درمانده در آن غرق می‌گردد.

 

باید دانست توبه کردن به گناه خاصی اختصاص ندارد، بلکه همه گناهان را شامل می‌شود و باید از همه گناهان توبه کرد. خداوند می‌فرماید:

{قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم‏} (زمر: ۵۳)

بگو: ای بندگان من که بر خویشتن اسراف و ستم کرده‌اید، از رحمت خداوند ناامید نشوید که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.

 

امام علی (علیه السلام) نیز می‌فرماید:

اَلتَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفَارٌ بِاللِّسَانِ وَتَرْکٌ بِالْجَوَارِحِ وَإِضْمَارُ أَنْ لا یَعُود.(۹)

توبه، پشیمانی به قلب و استغفار به زبان و ترک تمام گناهان به اعضا و نیت برنگشتن به گناه است.

 

ارزش توبه وقتی روشن می‌شود که بدانیم خداوند نیز از بازگشت بنده به سوی خود شاد می‌شود. امام باقر (علیه السلام) می‌فرماید:

إِنَّ اللهَ تَعالَی أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ راحِلَتَهُ وَزادَهُ فِی لَیْلَةٍ ظَلْماءَ فَوَجَدَها فَاللهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ ذَلِکَ الرَّجُلِ بِراحِلَتِهِ حِینَ وَجَدَها.(۱۰)

خدای متعال از توبه بنده‌اش خوشحال است بیش از خوشحالی مردی که کاروانش را گم کرده است و در شب تاریک به دنبالش می‌گردد و آن‌گاه کاروان را می‌یابد، پس خوشحالی خدای متعال از توبه بنده‌اش بیش از خوشحالی این مرد است.

 

ناگفته نماند هر گناهی توبه‌ای ویژه دارد، برای مثال توبه کسی که نماز واجب را ترک کرده، افزون بر پشیمانی، به‌جا آوردن قضای نمازهای واجب است و کسی که مرتکب گناه مالی شده است، افزون بر پشیمانی از کارش، باید حق الله یا حق الناس اموالش را به صاحبان آن بازگرداند.

 

خلاصه اینکه باید تا حد امکان کوتاهی‌های گذشته‌اش را جبران کند و ویژگی‌ها و عادت‌های بدی را که داشته ترک کند. با این وجود، توبه، کاری ساده و آسان نیست، بلکه با یک سلسله شرایط معنوی و عملی تحقق می‌پذیرد. پشیمانی از گناه، تصمیم گرفتن به ساختن آینده‌ای ملکوتی و پاک، تبدیل رذیله‌های اخلاقی به فضائل و نیکی، اصلاح اعمال، جبران گذشته و کارهایی مانند آن از مقدمات و شرایط اولیه توبه است. خداوند منان از این مقدمات در برخی آیات به صورت کلّی چنین یاد می‌نماید:

{إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحیم‏} (بقره: ۱۶۰)

مگر آنان که [با گناه فاصله گرفته‌اند] به سوی خدا بازگشتند و اخلاق و عمل خود را اصلاح کردند و آنچه را از حق پنهان می‌داشتند، برای مردم بیان کردند. پس توبه ایشان را می‌پذیرم و من پذیرنده توبه و مهربانم.

 

و در آیه‌ای دیگر به گونه‌ای دیگر به این امر توجه نموده‌اند:

{فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم‏} (مائده:۳۹)

کسی که پس از ستم، توبه کند و [عقیده، اخلاق و عملش را] اصلاح کند، خداوند توبه‌اش را می‌پذیرد، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.

 

در این آیات، اصلاح عقیده، اخلاق و عمل و بازگشت سریع و بی‌تأخیر از گناه، از حقایق توبه شمرده شده است. از این رو، باید برای دست‌یابی به حقیقت توبه، در پی جبران گذشته برآمده و ادای نماز و پرداخت واجبات مالی را پس از توبه سرلوحة کارها قرار داد. چنان‌که قرآن مجید می‌فرماید:

{فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّین‏} (توبه: ۱۱)

اگر گناه‌کاران توبه کردند و نماز به پا داشتند و زکات پرداختند، پس برادران دینی شما هستند.

 

در روایتی آمده است شخصی برای خودنمایی در محضر امام علی (علیه السلام) گفت: «اَسْتَغْفِرُاللهَ». علی (علیه السلام) به وی فرمود: مادرت به عزایت بنشیند. آیا می‌دانی استغفار از درجه اعلی است؟

 

استغفار و توبه، شش رکن دارد: پشیمانی از گناهان گذشته، تصمیم بر ترک گناه، ادای حق مردم، ادای حق الله، ذوب کردن گوشت بدن از غذای حرام روییده شده، به حزن و اندوه و چشاندن سختی طاعت خدا به بدن، همان‌گونه که شیرینی گناه را چشیده است. پس در این هنگام بگو: «اَسْتَغْفِرُاللهَ».(۱۱)

 

در صورتی که گناه‌کار فرصت توبه داشته باشد، باید جبران مافات کند اما تأخیر انداختن توبه تا دم مرگ پذیرفتنی نیست. در آیه‌ای از قرآن آمده است:

{وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآن‏} (نساء: ۱۸)

آنان که تا رسیدن مرگ، کار زشت انجام دهند و آن هنگام که وقت خروج از دنیاست، بگویند توبه کردیم.

 

و نکته پایانی دربارة حقیقت توبه است که در آموزه‌های نبوی آمده است:

آیا می‌دانید توبه‌کار کیست؟ هرگاه بنده توبه کند، ولی صاحبان حقوق مالی را از خود راضی نکند، توبه‌کار نیست و هر کس توبه کند، ولی بر عبادتش نیفزاید، توبه‌کار نیست و کسی که توبه کند، ولی لباسش را تغییر ندهد، توبه‌کار نیست و آن کس که توبه کند، ولی دوستانش را عوض نکند توبه‌کار نیست و هر کس توبه کند ولی مجلسش را تغییر ندهد، توبه‌کار نیست و هر کس توبه کند، ولی بستر و تکیه‌گاهش را عوض نکند، توبه‌کار نیست و آن کس که توبه کند، ولی اخلاق و نیّتش را تغییر ندهد، توبه‌کار نیست و هر کس توبه کند، ولی قلبش را به روی حقایق نگشاید و انفاق نکند، توبه‌کار نیست و هر کس توبه کند، ولی آرزویش را کوتاه و زبانش را حفظ نکند، توبه‌کار نیست و هر که توبه کند، ولی بدنش را از غذای اضافی خالی نکند، توبه‌کار نیست و چون بر این ویژگی‌ها استقامت کند، توبه‌کار است.(۱۲)

 

پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز به گونه‌ای دیگر بر ظاهر شدن آثار توبه در توبه‌کننده اشاره می‌نماید:

اَلتَّائِبُ إِذا لَمْ یَسْتَبِنْ عَلَیْهِ أَثَرُ التَّوْبَةِ فَلَیْسَ بِتائِبٍ یُرْضِی الْخُصَماءَ وَیُعِیدُ الصَّلَواتِ وَیَتَواضَعُ بَیْنَ الْخَلْقِ وَیَقِی نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ وَیُهَزِّلُ رَقَبَتَهُ بِصِیامِ النَّهارِ.(۱۳)

تا زمانی که آثار توبه در توبه‌کننده ظاهر نشده است، توبه کار نیست، آثار توبه عبارت است از: به دست آوردن رضایت کسانی که نزد انسان حقوق مالی دارند؛ به‌جا آوردن نمازهای از دست رفته، فروتنی در میان مردم، حفظ نفس از شهوت‌های حرام و لاغر کردن جسم با روزه‌گرفتن.

 

۱۰. دوری از هم‌نشینان بد

 

بسیاری از انحراف های اخلاقی و بزهکاریهای اجتماعی، بر اثر دوستی با نااهلان، دامن‌گیر انسان می‌شود، اما داشتن دوست و هم‌نشین خوب در سلامت رفتار آدمی و برکنار ماندن او از دام‌ها و فریب‌های نااهلان بسیار تأثیر می‌گذارد. از این رو، ضبط و مهار دوستی‌ها و جایگزین کردن دوستان پاک به جای هم‌نشینان ناشایسته، ناگزیر می نماید.

 

پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این‌باره می فرماید:

هرگاه خدای تعالی اراده کند که خیری به بنده‌اش برساند، دوست صالحی به او می‌دهد که اگر خدا را فراموش کرد، او به یادش آورد و اگر خدا را یاد کرد، او بر آن یاد بیفزاید.

 

امام علی (علیه السلام) نیز میفرماید:

خَیرُ إخوانِکَ مَن سارَعَ إلَی الخَیرِ وَجَذَبَکَ اِلَیه وَاَمَرَکَ بِالْبِرِّ وَأَعانَکَ عَلَیهِ.(۱۴)

برترین دوست و برادر تو کسی است که در کار خیر سبقت گیرد و تو را هم به سوی خیر بکشاند و تو را به نیکی فراخواند و یاری کند.

 

ایشان در کلامی دیگر فرمودند:

خَیرُ مَنْ صَحِبتَ مَنْ ولَّهَکَ بِالأُخری وَزَهَّدَکَ فی الدُّنیا وَاَعانَکَ عَلَی طاعَة المَولی.(۱۵)

بهترین دوست تو کسی است که تو را شیفته آخرت و به دنیا بی‌رغبت کند و تو را در فرمان بری از خدا یاری دهد.

 

بر پایه روایات اسلامی، آدمی از خوبی رفیق و هم‌نشین خود تأثیر میپذیرد. رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) میفرماید: «اَلمَرءُ عَلی دینِ خَلیلهِ وَقَرینِهِ» (۱۶)؛ «انسان بر همان دینی است که دوست و رفیقش از آن پیروی می‌کند».

 

پیروی از هم‌نشینان بد، زمینه پیوستن آدمی را به بدیها فراهم می‌آورد. حضرت علی (علیه السلام) درباره تأثیرپذیری و تأثیرگذاری افراد از یک گروه می‌فرماید:

مُجالَسَةُ الاَخیارِ تُلحِقُ الأَشرارَ بِالاَخیارِ وَمُجالَسَةُ الاَبرارِ

لِلفُجّارِ تُلحِقُ الاَبرارَ بِالفُجّارِ؛ فَمَنِ اشبَتَهَ عَلَیکُم اَمرُهُ

وَلَم تَعْرِفُوا دینَهُ فَانظُرُوا إلی خُلَطائِهِ فَإِن کانُوا أَهلَ دینِ اللهِ فَهُوَ عَلَی دینِ اللهِ وَإن کانُوا عَلی غیرِ دینِ اللهِ فَلاحَظَّ لَهُ مِن دینِ الله.(۱۷)

همنشینی با خوبان، بدان را به خوبان پیوند میدهد و همنشینی نیکان با بدان، نیکان را به بدان؛ هرگاه وضع کسی بر شما مبهم است و از دین او آگاه نیستید، به دوستان و هم‌نشینان او نگاه کنید؛ اگر آن فرد با دوستان خدا همنشین است، وی را از مؤمنان بدانید و اگر با دشمنان حق هم‌نشین است او را از بدان بدانید.

 

حضرت امیر (علیه السلام) در سخن دیگری میفرماید:

قارِن أَهلَ الخَیرِ تَکُن مِنهُم و بایِن أَهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم.(۱۸)

با نیکان همنشین باش تا از آنان شوی و از بدان جدایی گزین تا [از بدیها] جدا شوی.

 

با توجه به اهمیت دوستیابی و آثار هم‌نشینی با دوست، شایسته است تحقیق و بررسی بیشتری در این رابطه داشته باشیم:

 

الف) دقت در دوست یابی

 

هر انسانی از تنهایی رنج می‏برد و به دنبال دوست و هم‏نشینی شایسته برای خود می‏گردد، زیرا هم‌نشین نیکو می‌تواند در رشد و شکوفایی معنوی او تأثیر بگذارد؛ چنان‌که دوستان ناسالم زمینه سقوط و تنزل را برایش فراهم می‌سازند. از این رو، دوستان را با دوراندیشی باید برگزید. بیشتر جوانانی که به انحراف کشیده شده‌اند، مهم‌ترین علت شکست خود را هم‌نشینی با افراد شرور و فاسد برمی‌شمرند. پس آدمی باید در انتخاب دوست بیندیشد و با هوشیاری و زیرکی و بر پایه معیارهای برآمده از آموزه‌های دینی، دوستانش را برگزیند.

 

ب) تأثیرپذیری از دوستان

 

رفتار آدمی می‌تواند متأثر از عواملی همچون وراثت، عادت و محیط باشد. ابوحامد محمد بن غزالی طوسی در این باره می‏گوید:

به‌درستی که اخلاق نیکوی انسان یا فطری و موروثی اوست یا با عادت به کارهای خوب به دست می‏آید یا با نگاه کردن به رفتارهای انسان‏های خوب و نیک‌رفتار و هم‌نشینی با آنان کسب می‏شود؛ زیرا طبع انسان، از طبع هم‏نشین، خیر و شر، هر دو را کسب می‏کند.(۱۹)

 

امام علی (علیه السلام) در نامه‏ای ارزشمند و راهگشا چنین می‌فرماید:

وَاحذَر صَحابَةَ مَن یَفیلُ رَأیُهُ و یُنکَرُ عَمَلُه فَاِنَّ الصّاحِبَ مُعتَبَرٌ بِصاحِبِه.(۲۰)

از رفاقت با کسانی که افکارشان خطا و اعمالشان ناپسند است، برحذر باش؛ زیرا آدمی به راه و روش رفیق خو می‏گیرد و به افکار وی معتاد می‏شود.

 

امام صادق (علیه السلام) نیز می‏فرماید:

من یَصحَبْ صاحِبَ السّوءِ لا یَسلَمْ.(۲۱)

کسی که با رفیق بد هم‏نشین شود، سالم نمی‏ماند [و سرانجام به ناپاکی آلوده می‏شود].

 

ج) ویژگی‌های دوستان ناشایست

 

امام صادق (علیه السلام) معیار دوستان بد را از زبان امیر مؤمنان علی (علیه السلام) چنین برمی‌شمرد:

 

مسلمانان باید از رفاقت با سه کس بپرهیزند:

 

۱. هرزه و بی‏باک؛ زیرا او کار خود را برای تو زینت می‏دهد و دوست دارد تو هم مانند او باشی و در زمینه دین و آخرت، تو را یاری نمی‏کند و هم‏نشینی با او قساوت قلب می‏آورد و رفت و آمد با او مایه ننگ و عار است؛

 

۲. احمق؛ زیرا او به خیر و خوبی تو دستور نمی‏دهد و شری را هم نمی‏تواند از تو دفع کند و چه بسا بخواهد به تو سودی برساند، ولی به خاطر حماقتش، به تو ضربه می‏زند. پس مرگ او بهتر از زندگی و سکوتش بهتر از سخن گفتنش باشد؛

 

۳. دروغ‏گو؛ زیرا او وبال توست. گفته دیگران را برای تو و گفته تو را برای دیگران بازگو می‏کند. هر گاه ماجرایی را کامل بیان کرد، به دنبالش کلام دیگری را می‏گوید، چه بسا راست می‏گوید و کسی باور نمی‏کند و میان مردم دشمنی اندازد و سبب کینه میان مردم شود. پس، از خدا بترسید و مواظب اعمال خود باشید.(۲۲)

 

حافظ شیرازی نیز در دوری از دوستان ناباب چنین سروده است:

نخست موعظه پیر می‏فروش این است // که از معاشر ناجنس احتراز کنید

 

د) پرهیز از دوستان بدنام

 

معاشرت و دوستی، تأثیرهای نیک یا ناخوشایند در آدمی می‏گذارد. سخن استاد شهید مرتضی مطهری نیز در این باره بسیار آموزنده است:

در باب معاشرت، آن چیزی که اثرش فوق العاده است، پیدا شدن ارادت است. مسئله ارادت و شیفتگی به یک شخص معین، بالاترین و بزرگ‏ترین عامل است در تغییر دادن انسان و این اگر به‌جا بیفتد، فوق‌العاده انسان را خوب می‏کند و اگر نابه‌جا بیفتند، آتشی است که آدمی را آتش می‏زند.(۲۳)

بنابراین، جوانانی که با دوستان فاسد و بدنام دوستی می‏کنند، حتی اگر خود را فردی با اراده بپندارند و خویشتن را از تأثیرپذیری برکنار بدانند، از بدنامی اجتماعی و بدآوازگی نمی‌توانند خود را حفظ کنند.

 

پیامبر گرامی در این‌باره می‏فرمایند:

اَولَی النّاسِ بالتُّهمَةِ مَن جالَسَ اَهلَ التُّهمَةِ.

هر کس با متهمان هم‌نشینی کند، بیشتر از بقیه مردم سزاوار تهمت است.

 

دوستان انسان، نشان‌دهنده شخصیت دینی و اجتماعی اویند. از این رو، شایسته نیست آدمی با هر کس طرح دوستی بریزد، بدون اینکه به نیکی او اطمینان یابد.

 

بی‌گمان، کناره‏گیری از انسان‏های گمراه و آلوده به گناه، خصلتی بایستنی است. امام علی (علیه السلام) می‏فرماید:

... مُجالَسَةَ أَهلِ الهَوی مَنسَأَةٌ لِلایمانِ وَمَحضَرَةٌ لِلشَّیطانِ.(۲۴)

هم‌نشینی با اهل هوا و هوس، دورکننده ایمان و نزدیک‌کننده شیطان برای انسان است.

 

ه‍) آثار هم‌نشینی با نیکان و بدان:

 

قرآن مجید می‏فرماید:

{وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطا} (کهف: ۲۸

با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می‏خوانند و تنها رضای او را می‏طلبند و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر و از کسانی که قلب‌شان را از یاد خدا غافل ساختیم، اطاعت مکن؛ آنان که از هوای نفس پیروی کردند و کارهایشان افراطی است.

 

پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز بر پایه روایتی، چنین فرموده است:

أَسعَدُ النّاسِ مَن خالَطَ کِرامَ النّاس.(۲۵)

از همه سعادتمندتر، آن کسی است که با مردم نیک و بزرگوار معاشرت کند.

 

حضرت علی (علیه السلام) نیز دل‌سوزانه چنین هشدار می‏دهد:

عَلَیکَ بِإخِوانِ الصِّدقِ فَأَکثِرْ مِنِ اکْتِسابِهِم فَاِنَّهُم عُدَّةٌ عِندَ الرَّخا وَجُنَّةٌ عِندَ البَلا.(۲۶)

بر شما باد به دوستان راست‌گو و درست کردار. پس در گرفتن چنین دوستی بیشتر بکوش؛ زیرا چنین دوستانی کمک‌کار در زمان آسایش و سپر در هنگام بلایند.

 

از سوی دیگر، معاشرت با بدان، روح را تاریک و شخصیت انسان را ضعیف می‌سازد و از زشتیِ کارهای بد در نظر او می‌کاهد؛ چنان‌که امام علی (علیه السلام) می‏فرمایند: «مُجالَسَةُ الأَشرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأخیارِ» (۲۷)؛ «هم‌نشینی با بدان، سبب بدبینی به نیکان می‏شود».

 

و) ویژگی دوستان خوب

 

آموزه‏‌های دینی، افراط و تفریط را در دوست‏یابی، نهی و تنهایی را نکوهش کرده و گزینش دوستان را نیز از سر بی‌دقتی و بی‌هدفی نپذیرفته، بلکه چارچوبی در این زمینه عرضه کرده است. رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از این چارچوب چنین یاد می‏کند:

جالِسِ الأَبرارَ فَاِنَّکَ اِن فَعَلتَ خَیراً حَمَدُوکَ وَإنْ أخطَأتَ لَم یَعفُوکَ.(۲۸)

با ابرار هم‌نشین باشید؛ چرا که اگر کار خیری انجام دادید، شما را تشویق و ترغیب می‏کنند و اگر اشتباهی از شما سر زد، از شما نمی‏گذرند، بلکه تذکر می‏دهند.

 

آن حضرت در سخن دیگری، ویژگی دوستان خوب را چنین می‏شمارد:

هم‌نشین نباشید، مگر نزد عاملی که شما را دعوت کند از پنج چیز به سوی پنج چیز: از شک به سوی یقین؛ و از ریا و ظاهرفریبی به سوی اخلاص؛ از زیاده‌خواهی به کم‌خواستن؛ از کبر و تکبر به سوی تواضع و فروتنی و از نیرنگ به سوی نیک‌خواهی.(۲۹)

 

یکی از ویژگی‏های هم‌نشین نیک، همراهی او با فرد در فراز و نشیب‏های روزگار است. امام علی (علیه السلام) درباره این ویژگی می‏فرماید:

لا یَکُونُ الصَّدیقُ صَدیقاً حَتَّی یَحفَظَ أَخاهُ فی ثَلاثٍ: فی نَکْبَتِهِ وَغَیْبَتِهِ وَوَفاتِه.(۳۰)

دوست را نمی‏توان دوست نامید، مگر اینکه او دوست خودش را در سه زمان حفاظت کند: هنگام گرفتاری دوست، در نبود دوست و هنگام مرگ دوست.

 

رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به ابن مسعود فرمود:

ای پسر مسعود! هم‌نشینان خودت را نیکان و برادرانت را پرهیزکاران و از دنیا رستگان قرار بده؛ زیرا خداوند در کتابش فرمود: «دوستان در فردای قیامت بعضی بر بعض دیگر دشمن می‏شوند، مگر دوستان پرهیزگار».(۳۱)

 

همچنین حدیثی از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این‌باره آمده است که دوستان صادق و پرهیزگار، در دنیا و آخرت کنار دوستان خود هستند:

اِستکثِروا مِنَ الإخوانِ فَاِنَّ لِکُلِّ مُؤمِنٍ شَفاعَةً یَوْمَ القیامَةِ.(۳۲)

بر دوستان مؤمن خود بیفزایید؛ زیرا برای هر مؤمنی مقام شفاعت در روز قیامت هست.

 

۱۱. مرگ باوری

 

یادآوری مرگ و توجه همیشگی به آن، آدمی را وارسته و به دنیا و گناه بی‌رغبت می‏کند. فردی به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد: برایم سخنی بگو که از آن استفاده کنم. حضرت فرمود:

اَکثِر ذِکرَ المَوْتِ فَاِنَّهُ لم یُکثِرْ ذِکرَهُ اِنسانٌ اِلاّ زَهِدَ فی الدُّنیا.(۳۳)

مرگ را بسیار یاد کن که هر که آن را زیاد به خاطر آورد، زهد در دنیا را پیشه خواهد ساخت.

 

امام صادق (علیه السلام) نیز در رهنمودی، درباره بهره‌گیری از یاد مرگ به انگیزه خودسازی چنین می‌فرماید:

اِذا اَنتَ حَمَلتَ جنازَةً فَکُن کَاَنَّکَ اَنتَ المَحْمُولُ وَکَاَنَّکَ سَأَلتَ رَبَّکَ الرُّجُوعَ اِلَی الدُّنیا فَفَعَلَ‌فَانظُر ماذا تَستَأنِفُ.(۳۴)

 

هنگامی که جنازه‌ای حمل می‏کنی، فرض کن که تو مرده‏ای و این، جنازه توست که حمل می‏شود و گویا پس از مرگ، از خدا خواسته‏ای که به دنیا بازگردی [تا نیکی پیشه‌سازی] و خداوند درخواست تو را اجابت فرموده است؛ پس بنگر که چگونه در اعمال خویش تجدید نظر خواهی کرد.

 

راه درست یادآوری مرگ این است که آدمی قلب خود را از همه چیز تهی کند و تنها در مرگ و درباره کسانی بیندیشد که پیش از او بار سفر بستند و به آخرت پیوستند و بداند که او نیز باید این مراحل را پشت سر بگذارد.

 

مرگ سرنوشت نهایی و حتمی همه آدمیان است (۳۵) که چاره‌ای جز پذیرش آن ندارند و در طلب خود به طوری جدی است که هیچ کسی از بر جای ایستاده و فرارکننده، از تیررس آن به دور نیست.(۳۶)

بر این اساس، اندیشیدن در این سرنوشت تغییرناپذیر، امری عقلانی است. علی (علیه السلام) از کسی که مرگ را فراموش کرده در حالی که مردگان را می‌بیند، اظهار شگفتی می‌کند و برای آنان‌که عبرت‌پذیرند «دیدن جنازه بی‌جان را بهترین موعظه می‌داند».(۳۷)

 

مرگ، جایگاه شایسته و حقیقی آدمی را به خوبی نشان می‌دهد. اگر فردی در سرتاسر عمر خویش فروتنی و خشوعی را که لازمه بندگی در پیشگاه پروردگار بی‌همتاست، پیشه خود ساخت، با فرا رسیدن لحظه مرگ، آثار تسلیم سراسر وجود او را فراخواهد گرفت، و شاید از این رهگذر، مرگ اطرافیان برای این‌گونه افراد پندآموز باشد. در روایت آمده است: «اگر سه چیز نبود، آدمی هرگز در برابر خدایش سر تسلیم فرود نمی‌آورد، آن سه عبارتند از: بیماری، نیازمندی و مرگ». (۳۸)

 

یاد مرگ، دل را نرم می‌کند (۳۹) و به آن صفا و نورانیت می‌بخشد و خود، عاملی مهم برای بازداشتن انسان از لغزش‌ها و وابستگی‌های دنیوی است.

 

جامی در «هفت اورنگ» خویش حکایت زنده‌دلی را نقل می‌کند که به زیارت اهل قبور می‌رفته و بهره‌های فراوانی می‌برده است. وی در این‌باره چنین می‌سراید:

زنده‌دلی از صفت افسردگان // رفت به همسایگی مردگان

حرف فنا خواند ز هر لوح خاک // روح بقا جست ز هر روح پاک

کارشناسی پی تفتیش حال // کرد از او بر سر راهی سؤال

این همه از زنده رمیدن چراست // رخت سوی مرده کشیدن چراست

گفت بلندان به مغاک (۴۰) اندرند // پاک نهادان ته خاک اندرند

مرده دلانند به روی زین // بهر چه با مرده شوم هم‌نشین

همدمی با مرده دمد مردگی // صحبت افسرده دل افسردگی

زیر گل آنان که پراکنده‌اند // گرچه به تن مرده به جان زنده‌اند

زنده شدم از نظر پاکشان // آب حیاتست مرا خاکشان

جامی از این مـرده‌دلان گوشه‌گیر // گوش به خود دار و ز خود توشه گیر(۴۱)

 

از این رو، باید این سخن پروردگار را پیوسته به یاد داشت:

{أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُرُوجٍ مُشَیَّدَة} (نساء: ۷۸)

هر کجا باشید، مرگ به سراغتان می‏آید؛ اگرچه در کاخ‏های محکم باشید.

 

۱۲. استغفار

 

استغفار، جلادهنده قلب‏ و مایه آمرزش گناهان است. درباره رسول الله آمده است که ایشان هر روز هفتاد بار استغفار می‏کرد و بر پایه برخی از احادیث، پس از هر نشستی ۲۵ بار «أستغفرالله» می‏گفت.(۴۲)

 

استغفار، داروی شفابخش گناه‌کاران است: «لِکُلِّ داءٍ دَواءٌ و دَواءُ الذُّنُوبِ الإستِغفارُ» (۴۳)؛ «برای هر دردی، درمانی است و داروی گناهان استغفار است».

 

بهترین زمان برای استغفار از گناه، نیمه‏‌های شب است؛ آن‌گاه که همه درها بسته می‌شود و همه دیده‌ها به خواب می‌روند و درهای رحمت الهی بر روی بندگان باز می‌شود. خداوند در وصف بندگان مؤمنش می‌فرماید:

{الصَّابِرینَ وَ الصَّادِقینَ وَ الْقانِتینَ وَ الْمُنْفِقینَ وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحار} (آل عمران: ۱۷)

آنان صابران و صادقند و فرمانبر و انفاق‌کنندگانند و در نیمه‌‏های شب به دعا واستغفار بر می‏خیزند.

 

و در آیه‏ای دیگر آمده است:

{کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ (۱۷) وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (۱۸)} (ذاریات: ۱۷و۱۸)

[اهل تقوا] شب‏ها کم می‏خوابند و در سحرها به استغفار و دعا برمی‏خیزند.

دردهای روحی خود را با استغفار و مناجات می‌توان شناخت و به درمان و اصلاح نفس همت گماشت.

 

۱۳. محاسبه نفس و خود انتقادی

 

آدمی با شناخت آسیب‏های درون خود، باید در فکر اصلاح و پاک‌سازی آن باشد؛ چنان‌که امام علی (علیه السلام) می‏فرماید: «مَن لَم یَسُسْ نَفسَهُ أضاعَه» (۴۴)؛ «هر که نفس خود را سیاست و تأدیب نکند، آن را تباه کرده است».

 

از این روی، آدمی پیوسته باید به اعمال و رفتار خود رسیدگی و آنها را محاسبه کند؛ چنانچه به اعمال نیک دست زده، خدای را سپاس گوید و بکوشد که همچنان در این راه گام بردارد و اگر وظایف شرعی‌اش را ترک کرده و دچار لغزش و گناه شده است، استغفار کند و بداند اگر گناه‌کار به توبه روی آورد، خداوند از گناهانش درمی‌گذرد. امام علی (علیه السلام) می‏فرماید:

مَن تَعاهَدَ نَفسَهُ بِالمُحاسَبَةِ اَمِنَ فیها المُداهَنَةَ.(۴۵)

هر که با خود پیمان بندد به حساب خویش رسیدگی کند از سهل‌انگاری ایمن می‏شود.

 

آن حضرت در کلام دیگری می‌فرماید:

عِبادَ اللهِ زِنُوا أَنفُسَکُم مِن قَبلِ أَنَ تُوزَنُوا وَحاسِبُوها مِن قَبلِ أن تُحاسَبوا.(۴۶)

ای بندگان خدا! پیش از آنکه اعمال شما را بسنجند و وزن کنند. شما خود آنها را بسنجید پیش از آنکه اعمالتان حساب رسی شود، از خود حساب بکشید.

 

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) نیز می‏فرماید:

لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِبُ نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ فَإِن عَملَ خَیراً اسْتَزادَ اللهَ مِنهُ وَحَمِدَ اللهَ عَلَیه وَاِن عَمِلَ شَرّاً استَغفَرَاللهَ وَتابَ إِلیه.(۴۷)

از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود رسیدگی نکند و ببیند اگر کار نیکی انجام داده است، از خداوند توفیق انجام بیشتر آن را بخواهد و خدا را بر آن سپاس گوید و اگر کار بدی انجام داده است از خدا آمرزش بخواهد و توبه کند.

 

شایسته است که محاسبه و خود انتقادی، مقدمه‏ای برای ترک گناه باشد، چنان‌که مولای پرهیزگاران می‏فرماید:

مَنْ حاسَبَ نَفسَهُ وَقَفَ عَلی عُیُوبِهِ وَأحاط بِذُنُوبِهِ وَاستَقالُ الذُّنُوبَ وَأَصلَحَ العُیوُبَ.(۴۸)

هر کس به محاسبه نفس خود بپردازد، از عیب‏ها و گناهان خویش آگاه می‏شود. چنین فردی سرانجام در زدودن گناه و اصلاح عیوب خود موفق خواهد شد.

 

پاورقی:‌

۱ . اصول کافی، ج ۲، ص۴۳۷.

۲ . همان، ص ۴۳۱.

۳ . تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۹۲.

۴ . بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۱۴۲.

۵ . اصول کافی، ج ۲، ص۴۳۲.

۶ . بحارالانوار، ج ۶، ص ۳۰.

۷ . نهج البلاغه، حکمت ۱۵۰.

۸ . بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۶۴.

۹ . بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۸۱.

۱۰. همان، ج ۶، ص ۳۳.

۱۱. نهج البلاغه، حکمت ۴۱۷.

۱۲. بحارالانوار، ج ۶، ص ۳۵.

۱۳. جامع الاخبار، ص ۲۲۶.

۱۴. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۲۶۷.

۱۵. غرر الحکم و درر الکلم، ج ۳، ص ۴۳۶.

۱۶. اصول کافی، ج ۲، ص ۳۷۵.

۱۷. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۹۷.

۱۸. نهج البلاغه، نامه ۳۱.

۱۹. احیاء العلوم، غزالی، ج۱، ص۵۸.

۲۰. نهج البلاغه، نامه ۵۳.

۲۱. مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ص۳۹۳.

۲۲. کافی، ج۴، ص۸۵.

۲۳. تعلیم و تربیت در اسلام، ص۳۹۰.

۲۴. میزان الحکمه، ج۲، ص۶۳.

۲۵. بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۸۵.

۲۶. میزان الحکمه، ج۱، ص۴۳.

۲۷. همان، ص۱۹۱.

۲۸. میزان الحکمه، ج۲، ص۶۱.

۲۹. همان.

۳۰. همان، ج۵، ص۳۱۰.

۳۱. میزان الحکمه، ج۲، ص۶۲.

۳۲. همان، ج۱، ص۴۴.

۳۳. اصول کافی، ج۳، ص۲۵۵.

۳۴. همان، ص۲۵۸.

۳۵. نهج البلاغه، حکمت ۴۱۹.

۳۶. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۳.

۳۷. همان، خطبه ۱۴۹.

۳۸. خصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۲۷.

۳۹. نهج البلاغه، نامه ۳۱.

۴۰. قبر.

۴۱. مثنوی هفت اورنگ، عبدالرحمان جامی، ج ۱، صص ۵۱۷ و ۵۱۸.

۴۲. جامع احادیث الشیعة، ج۱۴، ص۳۶۳.

۴۳. اصول کافی، ج۲، ص۴۳۹.

۴۴. فهرست غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۸۹.

۴۵. فهرست غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۳۶.

۴۶. نهج البلاغه، خطبه ۴۰.

۴۷. اختصاص، ص۲۶.

۴۸. غرر الحکم و درر الحکم، ص۲۱۵.

یکی از شبهاتی که پیرامون دین مبین اسلام وجود دارد، این پرسش است که «چه دلیلی برای حقانیت دین اسلام وجود دارد؟ از کجا معلوم این دین را خدا فرستاده؟» که در این مطلب به انتشار پاسخ آن خواهیم پرداخت:

 

* دلیل حقانیت دین اسلام

 

پاسخ را می توان از دو زاویه تبیین نمود: یکی از منظر درون دینی و با نگاه به معارف اسلامی، دیگری از منظر برون دینی و بدون نگاه به معارف اسلامی.

 

الف) منظر درون دینی:

یک مسلمان با توجه به آموزه های دینی، حکم می کند اسلام بر دیگر ادیان برتری دارد، با این توضیح که در اندیشه برون دینی، ایمان به تمامی پیامبران الهی پیشین جزء ضروری دین است. (۱) لیکن شریعت یا دین برتر، اسلام است. در این خصوص قرآن می گوید: « هر که دینی جز اسلام اختیار کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود». (۲)

از منظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافته حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی (ع) است، که با تکمیل رهنمودهای وحیانی، این دین مورد رضای خداوندی است.

دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضای خداوندی معرفی کرده است.(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً ؛ (۳) امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم‏» و نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ (۴) (با این قرآن)پیام راستین خدا کامل گشت».

به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفی کرده است. (۵)

خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده شده، بر برتری پیامبر اسلام و شریعتش بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.

در منظر درون دینی، پیامبران جملگی در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان، بهترین و پیامش بهترین پیامها است، که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، یاد می شود.

ادیان الهی هر کدام برای تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدی باید کاملتر از ادیان قبلی باشند. چون دین حق در هر زمانی، یکی بیش نیست، در این زمان، دین اسلام که آخرین و کاملترین دین است، باید پیروی شود.

استاد شهید مرتضی مطهری با استناد به آیه «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» میفرماید : دین تسلیم است، ولی حقیقت تسلیم در هر زمان، شکلی دارد و در این زمان، شکل آن، دین گران مایه ای است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمه تسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهای اوست.

روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است. (۶)

 

ب) منظر برون دینی:

در این منظر نمی توان برای برتری دین اسلام به آیات قرآنی و روایات اسلامی تمسک نمود، چون که غیر مسلمان اینها را قبول ندارد، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.

اگر در پی اثبات حقانیت دین اسلام بر آییم، بحث به درازا می کشد که در این فرصت اندک نمی توان به طور مبسوط و کافی آن را بیان نمود. از این رو به صورت مختصر به آن پرداخته می‌شود.

برای پی بردن به حقانیت اسلام و برتری آن بر سایر ادیان، راههایی وجود دارد که یکی از آنها بررسی ویژگیهای اسلام در بُعد شناخت شناسی، جهان بینی، انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقی و ارزشی با معیار عقل و خِرَد است. به عنوان نمونه شهید مطهری دربارة ویژگیهای اسلام مینویسد: دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسی چنین است:

 

۱ـ بشر می تواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....

 

۲ـ شناخت حقایق جهان از این راهها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی، انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعی اقوام و ملل و عقل ... .

 

۳ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیه نفس و مطالعه آثار علمی دیگران.

 

۴ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.

 

از نظر جهان بینی و انسان شناسی عبارت است از:

۱ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنی تمام واقعیتش انتساب به حق است.

۲ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکی است.

۳ـ واقعیت¬های این جهان درجه تنزل یافته و مرتبه نازله واقعیات جهانی دیگر است که جهان غیب نامیده می شود.

۴ـ این جهان ماهیت «به سوی اویی» دارد؛ یعنی همان طور که از اوست به سوی او هم هست....

۵ـ جهان دارای نظام متقن علّی و معلولی و سببی و مسببی است. فیض الهی و قضا و قدر او به هر موجودی تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان می‌یابد....

۶ـ بعد از این جهان جهانی دیگر است....

۷ـ روح انسان حقیقتی جاودانه است.

۸ـ انسانها به حسب خلقت مساوی آفریده شده‌اند، تنها ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.

۹ـ به حکم این که هر فردی بالفطره انسان متولد میشود. در هر انسانی استعداد توبه و بازگشت و پند پذیری هست....

۱۰ـ انسانها همواره در عمق جانشان یک تضاد درونی(تضاد بین عقل و هوای نفس) دارند و مختار و آزادند، از این رو مسئولیت دارند.

 

از نظر ایدئولوژی:

ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگی گرا است(نه زندگی گریز)، اجتماعی است و مقررات اجتماعی دارد. در عین اجتماعی بودن، حقوق و آزادی فردی را محترم می شمارد... .(۷)

با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد، می گوییم: این معارف را می توان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکی از مهم ترین معیارهای ارزیابی است. تبلور اسلام در قرآن، و سایر ادیان نیز در کتب مقدس خود متبلور هستند مسیحیت در انجیل و یهود در تورات و.زرتشت در گاتهاو .. با تأمّل در این کتب به راحتی حقانیت و برتری قرآن بر سایر کتب دیگر را می توان دریافت نمود.

کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسه ای بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب می گوییم: دین اسلام برتری دارد، به دلیل:

 

اوّل: دین های امروز، توحیدشان و تصویری که از خدا ارائه می کنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.

 

دوم: حقوق فردی انسانها در دین های دیگر به صورتی که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.

 

سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگی دنیوی و اخروی رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.

 

چهارم: رهنمودهای دین های دیگر به جهاتی ایدئالیستی اند، مثلاً عدم خشونت بوداییها و مسیحیان، در حالی که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنی رهنمودش با واقعیتها همخوان است.

 

پنجم: اکثر دینها عهده دار زندگی اجتماعی انسانها نیستند، یا اگر هستند، تعادلی در آنها دیده نمی شود و قوانین اجتماعی آنان سبب پایمال شدن حقوق انسانها می شود. این وضع در اسلام بهتر است.

 

ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد می کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستی مسالمت آمیز، مسلمانان گوی سبقت را از همه ربوده اند.

 

هفتم: تحریف در ادیان آسمانی تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولی در اسلام(قرآن) تحریفی وجود ندارد.

 

هشتم: دین اسلام دینی جامع نگر است و برای تمام ابعاد زندگی انسان اعم از فردی و اجتماعی اخلاقی و سیاسی و حتی ریزترین مسائل زنگی برنامه دارد در حالی که در سایر ادیان چنین جامعیتی نیست .

 

اما در مورد بخش دوم سوال شما باید گفت:

برای این که بفهمیم که چه دینی الهی است و چه دینی غیر الهی و ساختگی باید دید که پیامبر آن دین چه کسی بوده و در حقیقت باید به نوعی رسالت و پیامبری وی برای ما به اثبات برسد.

بنابراین باید گفت: به طور کلی در مباحث نبوت برای شناخت و تشخیص انبیای راستین الهی از پیامبران دروغین سه راه اصلی مطرح شده است: ۱ـ اعجاز ۲ـ گواهی و تصریح پیامبران پیشین ۳ـ گواهی قطعی مجموعه ای از قراین و شواهد.

متکلمان اسلامی بر این باورند که می توان نبوت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ را از هر سه راه یاد شده (که هم جنبه عقلی و برهانی دارد و هم نقلی و تاریخی) ثابت کرد.

 

راه اول: معجزات پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـیکی از امتیازات و فضایل پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ تعدد و تنوع معجزاتی است که به اذن خداوند برای تأیید او اظهار شده است. این معجزات را می توان در دو دسته جای داد: الف) معجزة جاویدان پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ که همان قرآن است. ب) معجزات غیر جاویدان که در مقطع خاصی از حیات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پس از بعثت ارائه شده است.

 

الف) قرآن کریم ، معجزه جاویدان محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ

قرآن کریم معجزه خالدة پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بزرگترین و آخرین کتاب آسمانی است که محتوای آن در طول ۲۳ سال بر پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به صورت وحی نازل شد. این معجزة جاوید، خارق العاده بودنش به گونه ای است که اولاً در همة ابعاد و جنبه ها می باشد و به اصطلاح وُجوه اعجازش متعدد است که مهمترین آنها عبارتند از: ۱ـ اعجاز ادبی، که شامل فصاحت و بلاغت بی نظیر و سبک و اسلوب و نظم جدید می شود. ۲ـ اعجاز علمی. ۳ـ اخبار غیبی از حوادث گذشته، حال و آینده. ۴ـ معانی و معارف عقلی بلند آن. ۵ـ عدم اختلاف و تناقض در آیات و سوره های آن. ۶ـ اعجاز تشریعی. ۷ـ اُمی بودن آورنده آن.(۸)

 

ب) دیگر معجزات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ

بی تردید قرآن مجید تنها معجزه او نیست؛ بلکه در دوران رسالت خویش ، معجزات فراوانی را بر مردم عرضه داشت. قرآن به برخی از این معجزات اشاره کرده است، از جمله انشقاق ( دو نیم شدن ) ماه(۹) و داستان معراج پیامبر(۱۰) ـ صلّی الله علیه و آله ـ . علاوه بر آن در تاریخ و احادیث به معجزات دیگری اشاره شده است، مانند پیروی جمادات و حیوانات از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و گفت و گوی حضرت با آنان . مانند: سلام کردن سنگها و درختان به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، سخن گفتن با کوه، سجود درخت، شهادت دادن سنگریزه ها به رسالت او، سخن گفتن حیوانات همچون شتر، گرگ و (۱۱) ... .

 

راه دوم: بشارت پیامبران پیشین به نبوت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ

از آنجا که پیامبران الهی، معصوم هستند و هرگز در گفتار خویش، مرتکب دروغ و کذب نمی گردند، اگر آمدن پیامبر آسمانی دیگری را همزمان با خویش و یا پس از خود بشارت دهند. دلیلی روشن و سندی یقین آور بر صدق رسالت نبی بعدی محسوب خواهد شد و این مهم خود مستلزم این است که خصوصیات و مشخصات پیامبر بعدی آنچنان برای مردم توضیح داده شود که پس از آمدن او ، برای هیچ یک از طالبان حقیقت و اهل انصاف ، شک و تردیدی وجود نداشته باشد. به اعتقاد ما ، پیامبرانی همچون موسی ـ علیه السلام ـ و عیسی ـ علیه السلام ـ در عصر خویش، مردم را به ظهور پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بشارت داده اند. برای اثبات این مدعا ، دستِ کم دو شیوه وجود دارد:

 

۱ـ شیوه اول آن است که با مراجعه به متون مقدس یهودیان و مسیحیان، بشارتهایی را بر نبوت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بیابیم، هر چند به اعتقاد مسلمانان مضمون وحیانی تورات و انجیل ، دچار تحریف شده است. اما بخشهایی از آن متون اصالت خود را حفظ کرده اند. یکی از صریح ترین بشارتها، بشارت به ظهور « فارقلیط » است که به معنای «شخص ستوده شده» ( محمود یا احمد ) می باشد. با توجه به قراین موجود در عبارتهایی که این لفظ در آنها بکار رفته است می توان آن را تعبیری از نام پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ دانست.(۱۲)

 

۲- شیوه دوم، توجه به این واقعیت تاریخی است که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای اثبات رسالت خویش، در مقابل یهودیان و مسیحیان احتجاج می کرد که در متون مقدس اهل کتاب، به نبوت او بشارت داده شده است و علمای یهود و نصارا، در مقابل این ادعا، سکوت می کردند، اگر احتجاج پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بی اساس بود، قطعاً علمای آنها ساکت نمی نشستند و او را تکذیب می کردند. قرآن در این زمینه می فرماید: «کسانی که کتاب آسمانی به ایشان داده ایم، او (= محمد) را همانند پسران خود می شناسند. ولی گروهی از ایشان حقیقت را آگاهانه کتمان می کنند.»(۱۳)

 

راه سوم : گواهی قرائن و شواهد

وجود مجموعه ای از قراین در کنار هم، گواهی قطعی به حقانیت یک پیامبر الهی است. در اینجا قرائن تاریخی فراوان از زندگانی و ابعاد شخصیتی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ قابل طرح و بررسی است که از گنجایش بحث ما خارج است. آنچه در اینجا می توان به طور فشرده و خلاصه مطرح کرد عبارتند از:

۱ـ شخصیت اخلاقی و سجایای والای پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ چه پیش از رسالت و چه پس از آن به گونه ای که مشهور به محمد امین بوده است.

۲ ـ محیطی که از آنجا برخاسته بود، جامعه ای متعصب و جاهل و گمراه و غیر متمدن بود. در چنین جامعه ای شخصی اُمی و درس نخوانده وقتی عالی ترین معارف اعتقادی ، اخلاقی و حقوقی و ... را عرضه کند معلوم است که این برنامه ها از خودش نیست و فرستاده الهی است.

۳ـ وضع پیروان محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ: وضع روحی و فکری و اخلاقی افرادی که دور مدعی نبوت را می گیرند روشنگر وضع پیشوای ایشان است، به گواهی تاریخ، شخصیتهای برجسته ای به او ایمان آوردند، مانند: علی بن ابی طالب ، سلمان فارسی ، ابوذر غفاری ، و... که اینها، با مدارج والای علمی و عملی که داشتند از نوادر روزگار بودند و از هیچ گونه تلاش و خدمتی دریغ نورزیدند ، اما هیچ گونه چشم داشتِ مادی به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نداشتند.

۴ـ وسائل و روش هایی که از آن برای پیشرفت آئین خود استفاده کرد بر خلاف روش معمول در میان سیاستمداران دنیا طلب ، هیچ گاه از مسیر حق بیرون نشد و همواره بر عدالت، انصاف، عقل و منطق استوار بود و هرگز با خدعه و نیرنگ همراه نبود.

۵ـ محتویات آیین و تعالیم او از نظر معارف و احکام در همه جنبه ها و شئون زندگی فردی و اجتماعی انسان، همگی از الهی بودن رسالت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خبر می دهند.(۱۴)

 

پی نوشت ها:

۱. بقره (۲) آیه ۴۵.

۲. آل عمران (۳) آیه۳۵.

۳.مائده (۵) آیه ۳.

۴. انعام (۶) آیه ۲۰.

۵. احزاب (۳۳)، آیه ۴۰.

۶. مرتضی مطهری، عدل الهی، صدرا، تهران، ۱۳۸۸ه.ش، ص ۳۲۹ تا۳۳۴.

۷. مرتضی مطهری، مجموعةآثار، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۷۸ش، ج ۲، ص ۲۲۹ تا۲۵۰.

۸. ر.ک: معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، انتشارات التمهید. و جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، نشر اسراء.

۹. قمر، آیه ۱و۲.

۱۰. اسراء، آیه ۱.

۱۱. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفاءِ، بیهقی، ج۱۷، ص ۲۲۵-۴۲۱ و ج ۱۸، ص ۱- ۱۴۸. و دلائل النبوه، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵، ج۶. و حر عاملی، اثبات الهداه، ج ۱ و ۲.

۱۲. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص ۱۱۶و۱۱۷.

۱۳. بقره، آیه ۱۴۶.

۱۴. ر.ک: سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص ۲۱۶ و ۲۱۷. و سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص ۱۱۹.

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (سه‌شنبه) در دیدار رئیس قوه قضاییه و جمعی از مسئولان و کارکنان دستگاه قضایی به تبیین «سنت هایِ غیرقابل تغییر الهی در جوامع» پرداختند و گفتند: علت سربلندی و پیروزی حیرت‌آور ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی در برابر حوادث بزرگ و تلخ سال 1360، ایستادگی و تلاش و نهراسیدن از دشمنان بود و این سنت الهی در همه دورانها قابل تکرار است و باید بدانیم خداوند سال 1401 همان خداوند سال 1360 است.

ایشان همچنین قوه قضائیه را رُکنی مهم و تأثیرگذار در مسائل کشور خواندند و توصیه‌هایی هشت‌گانه همچون اجرای جدی سند تحول در همه سطوح، مبارزه جدی با فساد، جلوگیری از تضییع حقوق عامّه، مراقبت از امنیت روانی مردم، تنظیم رابطه دستگاه قضایی با ضابطان و به سرانجام رساندن پرونده‌های باز شده در افکار عمومی، خطاب به مسئولان این قوه بیان کردند.

رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار، با گرامی‌داشت یاد و خاطره شهید آیت‌الله بهشتی و دیگر شهدای هفتم تیر، شهید بهشتی را شخصیتی واقعاً برجسته خواندند و با اشاره به شرایط پیچیده و خاص ماههای منتهی به هفتم تیر سال 1360 و بعد از آن، گفتند: بررسی شرایط آن دوران برای امروز ما معرفت‌آموز و راهگشا است.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با مرور شرایط سال 1360، و ماههای قبل از هفتم تیر، به وضعیت سخت جنگ تحمیلی و پیشروی نیروهای صدام تا نزدیکی چند شهر بزرگ در غرب و جنوب اشاره کردند و افزودند: در کنار شرایط بسیار نامساعد جنگ، در تهران نیز منافقین عملاً جنگ داخلی به راه انداخته بودند و از نظر سیاسی هم چند روز قبل از هفتم تیر، مجلس به عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور رأی داده بود و کشور رئیس‌جمهور نداشت. در چنین شرایطی، استوانه‌ای همچون شهید بهشتی از انقلاب و نظام گرفته شد.

ایشان همچنین به شهادت رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر کشور، دو ماه بعد از حادثه هفتم تیر و پس از آن، شهادت تعدادی از فرماندهان ارشد جنگ در سانحه هوایی اشاره کردند و گفتند: جوانان و نسل جدید از این حوادث مطلع نیستند و باید این مسائل را مطالعه و با دقت در مورد آنها فکر کنند. کدام دولت و کشور را سراغ دارید که در مقابل چنین حوادث تلخ و وحشتناکی از پا نیفتد؟

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: در مقابل همه این حوادث، در رأس همه امام همچون کوه دماوند سربلند ایستاد و مسئولان دلسوز و مردم و جوانان انقلابی نیز ایستادند و توانستند شرایط کشور را صد و هشتاد درجه تغییر دهند، به طوری که ناکامی‌های پی در پی به پیروزیهای پی در پی تبدیل شد، منافقین از سطح خیابانها جمع شدند، ارتش و سپاه قوی تر شدند و کشور به روال عادی بازگشت.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به ذوق‌زدگی دشمن در برخی مقاطع به دلیل برخی ضعفها و و کمبودهای داخلی افزودند: هم در سال 1360 و هم بعد از آن در چهار دهه گذشته، دشمن در مواردی ذوق‌زده و امیدوار شده و تصور کرده است بساط انقلاب و نظام در حال جمع شدن است اما این امیدواری تبدیل به نا امیدی شده و مشکل آنها این است که راز این ناامیدی را متوجه نمی‌شوند.

ایشان تأکید کردند: دشمن نمی‌تواند بفهمد که در این عالم به غیر از محاسبات سیاسی، محاسبات دیگری هم وجود دارد که همان سنت‌های الهی هستند.

رهبر انقلاب به نمونه‌هایی از سنت‌ها و قوانین الهی در قرآن درباره نتیجه یاری دین خدا و یا نتیجه کفران نعمت‌های خداوند اشاره کردند و افزودند: قرآن کریم مملو از مضامینِ مربوط به سنت‌های الهی است و جمع بندی آنها این است که اگر جوامع در مقابل دشمنان ایستادند و با توکل بر خداوند به وظایف خود عمل کردند، نتیجه آن پیروزی و پیشرفت است اما اگر دچار اختلاف، عافیت‌طلبی و سستی شوند، نتیجه آن شکست خواهد بود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر لزوم بررسی علمی سنت‌های الهی با نگاه جامعه‌شناسی، سخنان خود در این بخش اینگونه جمع‌بندی کردند: ملت ایران در سال 1360 با قرار گرفتن در مدار یکی از سنت های الهی یعنی جهاد و ایستادگی توانست دشمن را ناامید کند. امروز نیز همان قاعده و قانون جاری است و خداوند سال 1401 همان خداوند سال 1360 است و باید تلاش کنیم خود را مصداق سنت‌های الهی قرار دهیم تا نتیجه آن پیشرفت و پیروزی باشد.

رهبر انقلاب در ادامه قوه قضائیه را رُکنی مهم و تأثیرگذار در کل کشور خواندند و گفتند: بر اساس آیات قرآن کریم، وظیفه حکومت اسلامی، اقامه نماز یعنی گسترش روح تعبّد در جمهوری اسلامی، ایتاء زکات یعنی عدالت توزیعی در جامعه اسلامی و امر به‌معروف و نهی از منکر یعنی امر به ارزشهایی همچون عدالت، ‌انصاف، برادری و نهی از ظلم، فساد و تبعیض است که به این اصل در قانون اساسی نیز تأکید شده و جزو وظایف قوه قضائیه هم قرار دارد.

ایشان افزودند: اگر به این وظایف با استفاده از امکانات گوناگون همچون امکانات قضا و دادگستری عمل نشود، مصداق تضییع نعمت‌های الهی است و از این ناحیه ضربه خواهیم خورد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رئیس قوه قضائیه را فردی مؤمن، انقلابی، پُر کار، مردمی، به‌دور از تشریفات، آشنا با زوایای گوناگون قوه و برخوردار از گوش شنوا در قبال منتقدان خواندند و توصیه‌هایی هشت‌گانه به مسئولان و کارکنان این قوه بیان کردند.

ایشان در توصیه اول، سند تحول تهیه‌شده در دوره مدیریت قبل را از مترقی‌ترین اسناد تحول دانستند و افزودند: به این سند باید عمل و بر اساس آن شخصیت‌سازی و کادرسازی شود.

رهبر انقلاب، عمل به سند تحول را باعث جلوگیری از انفعال در مقابل مخالفتها خواندند و افزودند: رئیس قوه، مقیّد به عمل به سند است اما در سطوح دیگر یعنی همه قضات،‌ کارکنان و مدیران نیز باید این کار با قوت دنبال شود البته بر اساس برخی گزارشها، در این زمینه آنگونه که باید، عمل نشده است.

«مبارزه جدی با فساد» توصیه بعدی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مسئولان قضایی بود.

ایشان با تأیید سخنان رئیس قوه قضائیه مبنی بر «در اولویت بودن مبارزه با فسادِ درون قوه»، خاطرنشان کردند: اکثریت قضات، افرادی شریف، پاکدست، نجیب، مؤمن و زحمتکش هستند اما با معدود افراد فاسد که به کار و آبروی دیگران آسیب می‌زنند، باید برخورد شود البته در مقوله مبارزه با فساد، کار اصلی، مقابله با ساختارهای فسادزا و در هم‌شکستن آنها است.

رهبر انقلاب با تأکید بر تقویت دانش قضایی و جلوگیری از صدور احکام ضعیف یا مخدوش، در توصیه بعدی به تشویق قضات و کارکنان شریف و زحمتکش سفارش کردند.
«معطل نماندن هیچ‌یک از اختیارات و مأموریت‌های قانونی قوه» توصیه دیگر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مسئولان قضایی بود که در این زمینه گفتند: مثلاً‌ دادستان کل در حوزه حقوق عمومی وظایفی دارد که باید با رصد کامل و البته بدور از احساسات و شعارزدگی، از تضییع حقوق عامه جلوگیری کند.

ایشان پیشگیری از جرم را از دیگر مصادیق مأموریتهای مهم قوه قضائیه برشمردند و گفتند: به‌عنوان نمونه باید با عمل به تکلیف قانونی در زمینه تعیین مالکیت زمین‌ها در شهرها و روستاها، از جرائمی مانند زمین‌خواری و کوه‌خواری پیشگیری شود.

رهبر انقلاب در توصیه ششم، «تنظیم ارتباطات قوه قضائیه و ضابطان قضایی» را مورد تأکید قرار دادند و گفتند: بر رفتار ضابطین باید مراقبت و نظارت شود که در حق متهم زیاده‌روی یا تندروی نشود. دستگاه قضایی نیز نباید تحت تأثیر ضابط باشد بلکه باید به صورت مستقل به مسائل رسیدگی کند. البته نظرات کارشناسی ضابطان نیز نادیده گرفته نشود.

ایشان در این زمینه افزودند: یکی از گلایه‌های ضابطان از دستگاه قضایی رها کردن برخی پرونده‌ها به‌علت کمبودهای قانونی است در حالیکه باید با تکمیل قوانین این خلأ را برطرف کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در توصیه بعدی به مسئولیت قوه قضائیه در قبال امنیت روانی مردم اشاره کردند و گفتند: امنیت روانی از جمله حقوق عمومی است و دستگاه قضایی باید از نگران کردن و تخریب ذهن مردم به‌وسیله شایعات و اظهارات دروغ و هراس‌افکنِ افراد مشخص یا نامشخص در رسانه‌ها و فضای مجازی جلوگیری کند.

رهبر انقلاب در توصیه هشتم و پایانی با اشاره به باز شدن پرونده‌های مهم و گوناگون در افکار عمومی همچون مسائل کارخانجات یا تصرفات غیرقانونی، تأکید کردند: سر زخم پرونده‌هایی که در افکار عمومی باز می‌شود نباید باز بماند. هر پرونده را تا آخر ادامه دهید و نهایی کنید.

ایشان در پایان سخنانشان، کار قضایی را از جمله کارهای بسیار دشوار برشمردند و گفتند: البته اگر این کار را برای خدا و با هدایت الهی انجام دهید، اجر آن نیز سنگین خواهد بود.

در ابتدای این دیدار، حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای رئیس قوه قضائیه، گزارشی از اقدامات این دستگاه در دوره اخیر، با تأکید بر ارتباط بیش از پیش با اقشار مختلف مردم، تقویت تعامل با قوای دیگر، تلاش برای تحقق سند تحول قضایی، جهش در استفاده از فناوری‌های نوین و هوشمندسازی خدمات قضایی، حمایت از تولید و رفع موانع آن، رایگان کردن برخی خدمات قضایی در مناطق محروم، مبارزه جدی با فساد به ویژه در داخل قوه، اولویت دادن به پرونده‌های کثیرالشاکی و دارای اهمیت در افکار عمومی، تشدید نظارت‌ها بر حُسن اجرای قوانین و مصوبات لازم‌الاجرا و همچنین پیگیری‌های مستمر و جاری برای بهبود وضع معیشتی کارکنان و تقویت پایه بودجه قوه قضائیه بیان کرد.