emamian

emamian

خطبه سیدالشهدا ء علیه السلام در نشست با اصحاب و اهل بیت در شب عاشوراء، یکی از خطبه های بسیار مهم در بین بیست خطبه در طول حیات سیاسی امام حسین علیه السلام است که نیاز به رمز گشایی دارد، به ویژه این فراز خطبه که در توصيف اصحاب و همراهان فرمودند: ((أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي‏: من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم و خاندانی نیکوکارتر و نزدیک‌تر از خاندان خودم سراغ ندارم. الارشاد، ج۲، ص۹۱)).

*******

خصیصه اول ((گذر و عبور از سخت ترین ابتلاء و امتحان الهی))

نخستین ویژگی اصحاب و اهل بیت سیدالشهداء علیه السلام که آنان را ستاره همه شهداء تاریخ قرار داد، گذر و عبور از سخت ترین ((ابتلاء وامتحان الهی)) بوده است، این ویژگی در صورتی قابل فهم است که چند نکته کلیدی قرآنی در این راستا به درستی توضیح داده شود.

نکته اول؛ این است از منظر آیات قرآن و روایات دنیایی که در آن زندگی می کنیم موطن و محلی برای ((امتحانات وابتلائات الهی)) است از همین روست که در ایه(2) سوره ملک آمده است: ((الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً: خداوند مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکو کارترید)) و همچنین در ایه (35) سوره انبیاء امده است ((وَ نَبْلُوکُمْ بالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ و الفتْنَةً: و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود.)) و در همین راستا امام صادق علیه السلام می فرماید: ((یُفْتَنُونَ کَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ؛ یُخْلَصُونَ کَمَا یُخْلَصُ الذَّهَبُ.» (الکافی، کلینی، ج ۱، ص ۳۷۰) مردم چنان که طلا [در بوته] آزمایش می‌شود، امتحان می‌شوند؛ و چنان که طلا خالص می‌شود، خالص می‌شوند.))

نکته دوم؛ این است سنت ابتلاء و امتحان الهی عام و فراگیر است اختصاص به گروه و فرد خاصی ندارد بلکه از انبیاء و اولیاء الهی تا مؤمنین و فاسقین همه وهمه به تناسب خودشان مورد ابتلاء و امتحان الهی قرار می گیرند از همین رو خداوند متعال در آیات (1و2- سوره عنکبوت، عمومیت ابتلای الهی را بیان نموده و می‌فرماید: «أَحَسِبَ النّاس أَن یُترَکوا أن یَقوُلوا آمَنّا وَهُم لا یُفتَنونَ* وَ لَقَد فَتَنّا الّذینَ مِن قَبلِهم فَلَیَعلمنّ الله الذّینَ صَدَقوا وَ لَیَعلمنّ الْکاذِبینَ: آیا مردم گمان کردند همین اندازه که اظهار ایمان کنند، به حال خود واگذارده‌ خواهند شد و امتحان نمی‌شوند و به‌ تحقیق، ما کسانی را که قبل از آن‌ها بودند، آزمایش کردیم. پس، باید علم خدا در مورد کسانی که راست می‌گویند و کسانی که دروغ می‌گویند، تحقق یابد.» به دلیل همین عمومیت و شمولیت امتحان و ابتلاء الهی است که ((ملای رومی)) می گوید: ((آن انسان بی اطّلاع از فنّ خیاطی چون ادّعای خیاطی کند، بلافاصله یک قواره پارچه اطلس پیش رویش می‌گذارند و می‌گویند یک قبای گشاد بِبُر و در نتیجه این امتحان، راستگو از دروغگو معلوم می‌شود. اگر مردم در ناگواری‌ها و جز این امتحان نمی‌شدند، هر ناکسی مدّعی می‌شد که در روز جنگ رستم دستان است.

نکته سوم؛ زمینه های ((ابتلاء و امتحان الهی)) متنوع و گوناگون است، که برخی با همه صورت ها مورد امتحان و ابتلاء قرار می گیرند، برخی با مورد خاصی مورد امتحان الهی واقع می شوند، از همین روست که در ایه (155) سوره بقره آمده است: ((وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الاْمْوَالِ وَ الاْنْفُسِ وَ الَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ: و هر آینه شما را به چیزی از [قبیل] بیم و گرسنگی و کاهشی در اموال و جان‌ها و محصولات می‌آزماییم، و شکیبایان را مژده ده)) و در ایه (49) سوره اعراف آمده است: «وَما أرسَلنا فی قریَةٍ مِن نبیٍّ إلا أخَذنا أهلَها بِالبَأساءِ والضّرّاءِ لَعلّهُم یَضَّرَّعون؛ و نفرستادیم ما هیچ پیامبری را به شهر ودیاری؛ مگر آن‌که اهلش را به شداید و محن گرفتار ساختیم تا شاید آن‌ها به درگاه خدا زاری کنند.»

و همچنین در ایه(17) سوره انفال می فرماید: «فَلَم تَقتُلوهم وَ لکنّ الله قَتلهم وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَيتَ وَ لکن الله رَمی وَ لِیُبلی المُومِنینَ مِنهُ بَلاءً حَسناً: این شما نبودید که آن‌ها (کافران) را کشتید؛ بلکه خداوند آن‌ها را کشت و تو نبودی (ای پیامبر) چون تیر افکندی؛ بلکه خدا افکند و همانا خداوند می‌خواست مؤمنان را به این وسیله به‌خوبی بیازماید.»
و در ایه (28) سوره انفال آمده است «وَ اعلَموا أنّما أموالُکم وَ أولادُکم فِتنَة وَ أنّ اللهَ عِندَهُ أجرٌ عَظیمٌ؛ و بدانید که اموال و فرزندان شما، فتنه و ابتلایی بیش نیست و همانا پاداش بزرگ، نزد خدا است.»

نکته‌ چهارم؛ غرض و هدف امتحان‌ها و ابتلاهای الهی برای آن است که انسان بدین وسیله به کمالی که شایسته آن است برسد. یک وقت چیزی را مورد امتحان قرار می‌دهند تا مجهولی را به معلوم تبدیل کنند، مانند به کار بردن ترازو برای توزین شیء یا به کار بردن میزان الحراره برای تعیین درجه گرما و مانند اینها. ما غالبآ از باطن اشیا و امور بی خبریم و از مجرای امتحان تلاش می‌کنیم تا باطن آنها را تشخیص دهیم و نادانی خود را نسبت به اشیا و امور برطرف سازیم. این نوع امتحان یعنی به کار بردن میزان و مقیاس برای کشف مجهول درباره خدای متعال صحیح نیست، بلکه امتحان الهی معنایی دیگر دارد و آن از قوّه به فعل درآوردن استعدادها و تکمیل آن هاست.

اینکه خداوند انسان‌ها را به وسیله امور گوناگون امتحان می‌کند، بدین معنی است که به وسیله اینها هر کسی را به کمالی که لایق آن است می‌رساند. فلسفه مشکلات و بلاها فقط سنجش وزن و درجه و کمیّت نیست، زیاد کردن وزن و بالابردن درجه و افزایش دادن به کمیّت است. خداوند امتحان نمی‌کند که وزن واقعی و حدّ و درجه معنوی و اندازه شخصیت کسی معلوم شود؛ امتحان می‌کند تا بر وزن واقعی و درجه معنوی و حدّ شخصیت آن بنده افزوده شود. خداوند امتحان نمی‌کند که بهشتی واقعی و جهنّمی واقعی معلوم شود، امتحان می‌کند و انسان‌ها را در نعمت‌ها و نقمت ها، راحتی‌ها و سختی‌ها، و خیر و شرّ قرار می‌دهد تا صلاحیت باطنی انسان‌ها از نظر استحقاق ثواب یا عقاب به منصه ظهور برسد و هر که می‌خواهد به بهشت برود و هر که می‌خواهد به قرب الهی برسد، در خلال این امور خود را شایسته و لایق بهشت کند یا به بالاتر از آن دست یابد و هر که شایستگی و لیاقت ندارد سر جای خود بماند. (المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، ج ۴، ص ۳۵-۳۴؛ بیست گفتار، مطهری، ص ۱۷۹-۱۷۸).

زندگی سراسر رنج و مشقت انبیا و اولیای الهی، گویای این حقیقت است که تا انسان در بوته آزمایش قرار ‌نگیرد و با بلاها مواجه نشود، لایق مقام خلیفة اللّهی نخواهد گردید. امتحانات سخت و متعدد حضرت ابراهیم(ع) باعث شد که لیاقت مقام امامت و رهبری جهانی را کسب کند: «وَ إذِ ابتَلی إبراهیمَ رَبّهُ بِکَلماتٍ فَأَتمّهُن قالَ إنّی جاعِلُک لِلنّاسِ إماماً؛ و به یاد آور هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان نمود. پس همه را به جای آورد. [خداوند به او] گفت: همانا من تو را برای مردم امام و پیشوا قرار دادم.»((. بقره، آیه ۱۲۴)).

از همین روست که امام محمد باقر(ع) فرمود: «إنَّ اللهَ یَتعاهَد المُؤمنَ بِالبلاءِ کَما یَتعاهَد الرَّجل أهلَه بِالهَدیّة مِن الغیبَة؛(مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، تهران: المکتبة الإسلامیه، ۱۳۸۵ق، ج ۶۷، ص ۲۱۳). همانا خداوند مؤمن را به وسیله بلا یاد می‌کند و مورد نوازش قرار می‌دهد؛ آن گونه که یک مرد در وقتی که در مسافرت است، با فرستادن هدیه خاندان خود را یاد می‌کند و مورد نوازش قرار می‌دهد.»

نکته پنجم؛ این است اصحاب و اهل بیت سیدالشهدا ء علیه السلام یکجا در معرض انواع ((ابتلاءوامتحان الهی)) قرارگرفتند محاصره اقتصادی تا مرز تشنگی، محاصره امنیتی تا مرز شهادت و اسارت، و در عین حال برداشتن بیعت از آنان و دعوت به خروج از چنین تنگنای خطر ناک، آنان نه تنها حاضر به خروج از سر زمین طف نشدند و پشت امام علیه السلام را خالی نکردند بلکه در کنار امام علیه السلام به قیمت جان و اسارت خاندان ماندند از همین رو در گزارش آمده است امام علیه السلام خطاب به آنان فرمود:
((ألا و إنّی أظنّ یومنا من هؤلاء الأعداء غدا فانطلقوا جمیعا فی حل، لیس علیکم منّی ذمام هذا لیل قد غشیکم فاتخذوه جملا. ثم لیأخذ کل رجل منکم بید رجل من أهل بیتی [و] تفرّقوا فی سوادکم و مدائنکم حتى یفرّج اللّه فان القوم انما یطلبونی و لو قد أصابونی لهوا عن طلب غیری: همانا به یقین فردا روز جنگ ما با این دشمنان است. من به شما اجازه می دهم که بروید و همگی از بیعت من آزاد هستید و از جانب من بر شما هیچ عهد و ذمه ای نیست. این شب تار شما را در بر گرفته است آن را وسیله رفتن و مرکب خود قرار دهید. هر مردى از شما دست یکى از مردان اهل بیتم را بگیرد و در آبادیها و شهرهای خود پراکنده شوید تا خداوند گشایشى ایجاد کند. این جماعت مرا مى ‌طلبند و اگر به من دست یابند از تعقیب دیگران صرف نظر مى ‌کنند.))
با وجود اذن صریح از ناحیه امام علیه السلام اصحاب به امام گفتند:
((و اللّه لا نفارقک ولکن أنفسنا لک الفداء نقیک بنحورنا و جباهنا و أیدینا فاذا نحن قتلنا کنا وفینا و قضینا ما علینا:.تکلّم جماعة أصحابه فی وجه واحد بکلام یشبه بعضه بعضا: ((ص91وقعة الطف، ص 198)).

*******

خصیصه دوم ((جمع بین جهاد اصغر و جهاد کبیر)) 

دومین ویژگی و خصیصه اهل بیت و اصحاب سیدالشهدا سلام الله علیه که آنان را ستاره همه مجاهدان و شهداء تاریخ قرار داد جمع الجمع بین دو ((جهاداصغر وجهاد کبیر)) است، این خصیصه در صورتی قابل فهم است که چند نکته کلیدی که زمینه ساز چنین جهادی است به درستی توضیح داده شود؛

نکته اول؛ این است از منظر آیات قرآن کریم و احادیث وارده از ناحیه معصومین علیهم السلام ((جهاد)) از حیث مراتب به سه دسته تقسیم می شود:
نخستین مرتبه جهاد((جهاد اکبر)) و یا به تعبیر دیگر جهاد با تمنیات و خواهش های نفسانی است، در اهمیت و ارزش این مرتبه جهاد همین بس در بین همه واجبات و فرائض تنها واجب و فریضه ای است که قرآن کریم در توجه دادن مسلمین به اهمیت آن در سوره شمس یازده بار قسم خورده و فرمود: ((وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿١﴾ وَالْقَمَرِ إِذَاتَلاهَا ﴿٢﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاهَا ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿٤﴾ وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿٥﴾ وَالأرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿٦﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿١٠﴾)) 

و همچنین در گزارش تاریخی آمده است ((أَنَّ النَّبِيَّ ص بَعَثَ بِسَرِيَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ: امام صادق علیه السلام فرمود، رسول خدا (ص) گروهی را [برای جنگ] فرستاد هنگامی كه بازگشتند گفت خوشا به حال مردمی كه جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اكبر بر آنان باقی مانده است گفته شد ای رسول خدا جهاد اكبر چیست؟ گفت جهاد و پیكار با نفس سپس فرمود برترین جهاد، [از آن] كسی است كه با نفسش كه در میان دو پهلوی اوست جهاد كند:. بحارالأنوار، ج 67، ص 65 )). 
دومین مرتبه از جهاد((جهاد اصغر)) و ((قیام بالسیف)) و پیکار با اهل بغی و متجاوزان است در اهمیت این قسم ازجهاد همین بس که واژه ((جهاد)) حداقل در هفده سوره قرآن کریم از جمله بقره، آل‌عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، نحل، حج، نمل، احزاب، شوری، محمد، فتح، حدید، حشر، ممتحنه، صف و قریب آمده است و ۴۰۰ آیه در رابطه با جهاد نازل شده است.»
از همین رو خداوند متعال در آیه ۷۵ سوره نساء خطاب به مسلمین می فرماید: «وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا؛ و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی‌‏جنگید همانان که می‌گویند پروردگارا ما را از این شهرى که مردمش ستم‌‏پیشه‏‌اند بیرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خویش یاورى براى ما تعیین فرما».
و همچنین در آیه ۱۱۱ سوره توبه نیز در این رابطه آمده است: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ در حقیقت‏ خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] این‌که بهشت براى آنان باشد خریده است همان کسانى‌که در راه خدا می‌جنگند و می‌‏کشند و کشته می‌‏شوند [این] به‌عنوان وعده حقى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معامله‌اى که با او کرده‌‏اید شادمان باشید و این همان کامیابى بزرگ است)).

خداوند متعال در آیه ۲۰ سوره توبه در این رابطه فرموده است: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ کسانى‌که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏‌اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند».
همچنین، در آیه ۲۹ سوره توبه آمده است: «قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ؛ با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آن‌چه را خدا و فرستاده‌‏اش حرام گردانیده‏‌اند حرام نمی‌‏دارند و متدین به دین حق نمی‌گردند کارزار کنید تا با [کمال] خوارى به دست‏ خود جزیه دهند».

سومین مرتبه جهاد ((جهاد کبیر یا جهاد تبیین)) است، و مقصود از جهاد کبیر یا تبیین عبارت از روشنگری، و بیان هدف و غرض است از همین رو برخی از مفسرین ایه(52)سوره فرقان را یکی از وظایف و تکالیف رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به جهاد کبیر دانسته اند و ضمیر ((به)) را به ((جهاد تبیین)) برگرداندند چراکه آیه خطاب به آن حضرت می فرماید ((فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا))

نکته دوم؛ این است همانگونه که جهاد از نظر مراتب و میزان اهمیت متفاوتند، از جهت عملیاتی و تحقق خارجی نیز کاملا متفاوت می باشند چراکه ((جهاد اکبر)) آمیخته و همراه با جهاد ((اصغر، وکبیر)) است تابع زمان ومکان نیست مبارزه با تمنیات نفسانی در همه حال واجب و لازم است هر چند در حال جهاد ((اصغر وکبیر)) باشد. 
ولی جهاد اصغر و پیکار با متجاوزان و اهل بغی تابع مقتضیات و فراهم بودن ((عدهک وعده)) آماده بودن امکانات و تسلیحات نظامی و نیز نیروی رزمی و پیکارگران و مجاهدان است و اگر این دو فراهم باشد واجب وگرنه واجب نخواهد بود و همین راز قیام و قعود در جهاد اصغر ائمه معصومین علیهم السلام است و چون چنین شرایطی برای امام علی علیه السلام و سید الشهداء فراهم بود قیام و جهاد به سیف نمودند، و چون چنین شرایط برای ائمه دیگر فراهم نبود قیام به سیف نکردند.
 ولی ((جهاد کبیر و تبیین)) قبل از جهاد اصغر، همراه با جهاد اصغر و نیز پس از جهاد اصغر عملیاتی می شود، از همین رو امام‌ حسین‌ علیه السلام قبل از قیام به سیف در زمان حضور در مکه به جهاد تبیین و بیان هدف پرداخته و نامه ای در اواخر ماه رمضان و یا شوال سال ۶۰ ه.ق توسط سلیمان به سرشناسان بصره و اشراف از جمله مالک‌بن‌مِسمَع و یزیدبن‌مسعود نَهشَلی فرستاد و آنان را به یاری خود و قیام به همراه خود برای گرفتن حقش فرا خواند و فرمود(( وأنَا أدعوکم إلی کتابِ اللّه وسُنَّهِ نَبِیهِ صلی الله علیه و آله، فَإِنَّ السُّنَّهَ قد اُمیتَت، وإنَّ البِدعَهَ قَد اُحییت، وإن تَسمَعوا قَولی وتُطیعوا أمری أهدِکم سَبیلَ الرَّشادِ، وَالسَّلامُ عَلَیکم ورَحمَهُ اللّهِ :((طبری، تاریخ الامم والملو ک،ص۳۵۷،ابوحنیفه دینوری، الاخبارالطوال، ص۳۴۲، _۳۴۳)) 

اینک، فرستاده‌ام را به همراه این نامه به‌ سوی شما می‌فرستم و شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) فرا می‌خوانم. به‌ راستی‌که سنت، از میان‌ رفته است و بدعت‌ها زنده شده‌اند. اگر سخنم را بشنوید و از فرمانم پیروی کنید، شما را به راه درست.
و آنگاه که در مقابل سپاه حر در منطقه ذو حسم قرار گرفت به روشنگری پرداخت و خطاب به آنان فرمود: ((اِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الاَمْرِ ما قَدْ تَرَوْنَ، وَ إِنَّ الدُّنْیا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، وَ اسْتَمَرَّتْ جِدّاً وَ لَمْ یَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةً کَصُبابَةِ الاِناءِ، وَ خَسیسِ عَیْش کَالْمَرْعَى الْوَبیلِ، اَلا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ إِلَى الْباطِلِ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً، فَإِنّی لا أَرىَ الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً، وَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَماً: ((فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 134-135 و ارشاد مفید، ص 427)) همه شما مى بینید که چه پیش آمده است، مى بینید اوضاع زمانه دگرگون و نامشخّص شده، خوبى آن روى گردانیده و با شتاب درگذر است، و از آن جز اندکى همانند ته مانده ظرف ها و زندگى پستى همچون چراگاه دشوار و خطرناک، باقى نمانده است. آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگیرى نمى گردد، در چنین شرایطى بر مؤمن لازم است شیفته دیدار پروردگارش (شهادت) باشد. به یقین من مرگِ (در راه حق) را جز سعادت، و زندگى در کنار ستمگران را جز ننگ و خوارى نمى بینم.

و همچنین در روز عاشوراء و پیش از شروع جنگ به جهاد تبین و روشنگری پرداخت و درضمن خطبه خطاب به سپاه کوفه فرمود:

((وَیحَکمْ أَ تَطْلُبُونِّی بِقَتِیلٍ مِنْکمْ قَتَلْتُهُ: وای بر شما، آیا کسی را از شما کشته‌ام که در مقابل خون او می‌خواهید مرا بکشید؟))
((وَیحَکمْ أَ تَطْلُبُونِّی بِقَتِیلٍ مِنْکمْ قَتَلْتُهُ أَوْ مَالٍ لَکمُ اسْتَهْلَکتُهُ أَوْ بِقِصَاصِ جِرَاحَةٍ فَأَخَذُوا لَا یکلِّمُونَهُ :آیا مال کسی را حیف و میل کرده‌ام؟ یا جراحتی بر کسی وارد ساخته‌ام که می‌خواهید مجازاتم کنید؟»در مقابل گفتار امام هم سکوت کردند و کسی جوابی نداشت. ابن طاووس؛اللهوف على قتلى الطفوف؛ناشر جهان،دوم،1348ش،ص 97 -99 )).

نکته سوم؛ اصحاب سید الشهداء نیز در روز عاشورا در گرما گرم خون و شمشیر در قالب رجز خوانی، چرا که رجزخوانی ماهیت جهاد تبیین وروشنگری دارد برای اینکه:

اولین و بیشترین کاربرد رجز در میدان های نبرد، معرفی فرد سلحشور به مبارز روبرو و نیز به سپاه دشمن.

دومین کاربرد رجز، بیان نسب و حسب سلحشور است که خود را با آن می ستاید و به آن بر دشمن فخر می فروشد.

سومین کاربرد رجز، عقیده یا هدفی است که فرد سلحشور به خاطر آن می جنگد.

چهارمین کارکرد رجز در میدان های نبرد، بیان پلیدی ها و نادرستی عقیده یا اعمال دشمن و افشاگری دربارۀ آن هاست تا آیندگان و کسانی که در آن نبرد حضور نداشته اند، بتوانند حقیقت را در آینۀ شفاف این اشعار ببینند و قضاوت کنند.

کسانی از اصحاب که در روز عاشورا رجز خوانده اند عبارتند از: ابن عمیر کلبی، حرّ بن یزید ریاحی، بریر بن خضیر، نافع بن هلال جملی، حبیب بن مظاهر، زهیر بن قین، عبداللَّه و عبدالرحمن پسران عزره غفاری، یزید بن زیاد بن مهاصر (ابوالشّعثاءکندی)، عمرو ابن خالد صیداوی، خالد بن عمرو بن خالد صیداوی، جون غلام ابوذر غفاری، بشیر بن عمرو حضرمی، عبدالرحمن بن عبداللَّه بن الکدنیزنی، حجّاج بن مَسروق جُعفی، عُمیر بن عبداللَّه مَذحِجی، سعد بن حَنظله تمیمی، یحیی بن سُلَیم مازنی، قُرّه بن أبی قرّه غِفاری، مالک بن اَنس کاهلی، عمرو (عمر) بن مُطاع جعفی، انیس بن مَعْقِل الاصبحی، عمرو بن جناده، مبارزه و شهادت جوانی سلحشور و رشادت مادرش، غلام ترکی، مالک بن دودان، ابراهیم بن حُصَین اسدی.

و از بنی هاشم عبارتند از: علی بن الحسین (حضرت علی اکبر(ع))، عبداللَّه بن مسلم بن عقیل، عَوْن بن عبداللَّه بن جعفر طیّار، محمّد بن عبداللَّه بن جعفر طیّار، عبد الرحمن بن عقیل بن ابی طالب، جعفر بن عقیل بن ابی طالب، قاسم بن الحسن، ابوبکر بن الحسن، ابوبکر بن علی، عثمان بن علی، جعفر بن علی، عبداللَّه بن علی، عبّاس بن علی بن ابی طالب(ع) و حضرت سیّدالشهداء حسین بن علی(ع). همانطور که ملاحظه می شود، از 72 تن شهدای کربلا، تعداد 41 نفر رجز خوانده و جنگیده اند. این یعنی 9/56% از همه سپاه کوچک حضرت اباعبدالله(ع). از این تعداد نیز 17 نفر یعنی 4/41% از کسانی که رجز خوانده اند، به بیان حقانیت دین خود که همان دین امام حسین(ع) و پیامبر(ص) است می پردازند.

*******

خصیصه سوم ((عارف و سالک بودن))

سومین خصیصه اصحاب و اهل بیت امام حسین علیه السلام ((عارف وسالک)) بودن است، برای اینکه این خصیصه اصحاب به درستی توضیح داده شود نیازمند به بیان چهار نکته است؛

نکته اول؛ این است خداوند متعال به دلیل اینکه حکیم علی الاطلاق است قطعا از خلقت عالم هستی از جمله انسان هدف و غایتی دارد از همین روست که در ایه (115) سوره مؤمنون می فرماید: ((أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ)).

نکته دوم؛ ازآنجایی که به حکم عقل و همچنین به حکم نقل و قرآن کریم که در ایه (15) سوره (فاطرا) آمده است ((يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَا إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ)) خداوند متعال از افرینش انسان غرض فاعلی ندارد یعنی ادمی را خلق نکرده است تا از افرینش وی سودی ببر دو یا نقص و عیب خودش را برطرف کند بلکه غرض فعلی دارد یعنی کارش از مصلحت وحکمت خالی نیست.

نکته سوم؛ غرض فعلی از خلقت انسان رسیدن انسان به وصال و لقاء الهی است از همین رو در ایه(6) سوره انشقاق می فرماید: ((یاأَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ.)) 

نکته چهارم؛ راه رسیدن به وصال و لقاء الهی عبادت عارفانه و عاشقانه است چرا که در ایه (65) سوره (ذاریات) آمده است ((وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ)) و امام باقر علیه السلام ((الالیعبدون)) را به((ای لیعرفون)) تفسیر نموده اند و امام‌ حسین‌ علیه السلام نیز خطاب به اصحاب فرمود: ((أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ فرمود:اى مردم خداوند خلق ننموده است بندگان را مگر از براى آنكه او را بشناسند و چون او را شناختند عبادتش كنند،و چون او را عبادت نمودند بى‌نياز شوند از عبادت غيراو)).
نکته چهارم‌؛ معرفت به خداوند متعال که زمینه ساز عبادت عارفانه و عاشقانه است حاصل نمی شود جز به معرفت امام علیه السلام، و اگر معرفت به امام حاصل شد چون آدمی سنخیت و مشابهت با امام پیدا می کند عبادت و نمازش امام گونه می شود از همین رو درپاسخ راوی امام‌ حسین‌ علیه السلام در پاسخ به پرسش راوی که پرسید: (( يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اَللَّهِ: يا ابن رسول اللّه پدر و مادرم فداى تو باد،معرفت خدا چگونه است؟)) 

((قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ. فرمود: شناختن اهل هر زمان امام زمانیست که طاعتش واجب است. علل الشرایع ج1، ص9)).

نکته پنجم؛ نقطه مشترک اصحاب و اهل بیت سید الشهداء علیه داشتن روحیه عارفانه و عاشقانه بوده است که به برکت معرفت و شناخت امام برایشان حاصل شده بود، از همین رو در حالت روحانی و عرفانی حضرت زینب سلام الله علیها در گزارش آمده است:
((چون امام حسین (علیه السلام) برای وداع نزد خواهر آمد، از جمله سخنانی که به او گفت این بود که فرمود: «یا اختاه! لاتنسینی فی نافلة اللیل:خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش نکن. دخيل اعلام النساء، 6/ 20؛ نقدى، زينب كبرى، 90))

 و همچنین امام سجاد علیه السلام می فرماید: «همانا عمه ام زینب (سلام الله علیها) همه ی نمازهای واجب و مستحب خود را در طول مسیرها، از کوفه به شام ایستاده می خواند و در بعضی از منازل نشسته می خواند و این به خاطر گرسنگی و ضعف او بود، زیرا سه شب بود که غذایش را بین اطفال تقسیم می کرد، زیرا آن مردمان سنگدل شبانه روز یک قرص نان بیشتر نمی دادند:محلاتى، زينب عقيله بنى هاشم، 30)) 

و نیز درباره حالت عبادی و عرفانی حضرت عباس نقل شده که روی قاتل عباس که از طایفه «بنی دارم» بود، سیاه شده بود. علت را از او پرسیدند. گفت: «من مردی را که در وسط پیشانی او اثر سجده بود کشتم که نامش عباس بود.«وبین عینیه اثر السجود»: [در پیشانی] و بین چشمان او اثر سجده [نمایان] بود. مقاتل الطالبین، ص32)

و همچنین امام حسین (ع)روز عاشورا به شهادت بر بالین حبیب آمد و او را چنین ستود: «لله درک یا حبیب لقد کنت فاضلا تختم القرآن فی لیلة واحدة; آفرین به مقام تو ای حبیب! تو انسان دانشمند بودی، و در یک شب همه قرآن را تلاوت می کردی.معالی السبطین، ص10)
از همین رو سید بن طاووس در نیایش شب عاشورای امام و اصحاب در ((لهوف)) می‌نویسد: «وَ بَاتَ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ؛ حسین(ع) و یارانش، آن شب را به نماز و مناجات گذراندند. زمزمه مناجات آنها از دور، همچون زمزمه زنبوران عسل به گوش می‌رسید. یکی در رکوع بود، دیگری در سجود. آن یکی ایستاده پروردگارش را می‌خواند و دوستش نشسته می خواند)).

*******

خصیصه چهارم ((بصیرت اصحاب و بنی هاشم))

چهارمین خصیصه اصحاب و بنی هاشم ((نافذالبصیره)) بودن آنان است، فهم صحیح و درک درست از این خصیصه در صورتی امکان پذیر می شود که چند نکته به درستی توضیح داده شود؛

نکته اول؛ مقصود از ((بصیرت ونافذالبصیره)) بودن معنایش داشتن دانش بالا و یا قدرت تجزیه و تحلیل داشتن حوادث سیاسی نیست بلکه قوه تشخیص و درک باطنی داشتن نسبت به حقایق و تشخیص و درک صحیح نسبت به وظیفه و تکلیف است که به برکت تقوا و خود سازی و نورانیت باطن حاصل می شود که شخص به مرتبه از نورانیت و درک حقایق می رسد آنچه را که دیگران در ایینه نمی بینند وی در خشت خام می بیند، و این نعمتی معنوی است خداوند متعال به اوحدی از اولیاء خودش اعطاء می کند از همین رو مرحوم شیخ المحدثین شیخ عباس قمی از(امام صادق (ع)) روایت می کند که حضرت فرمودند اين دعا را پیوسته بعد از نماز صبح و مغرب بخوانیم: ((اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْكَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍوَ اجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي‏وَ الْيَقِينَ فِي قَلْبِي وَ الْإِخْلاَصَ فِي عَمَلِي‏وَ السَّلاَمَةَ فِي نَفْسِي وَ السَّعَةَ فِي رِزْقِي وَ الشُّكْرَ لَكَ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي‏)) 

نکته دوم؛ چنین درک باطنی و نورانیت قلبی که بتواند ظاهر و باطن عالم هستی را برای انسان یکی کند و حقایق را آنگونه که هست ببیند نه آنگونه که خودش را نشان می دهد حاصل نمی شود مگر به نفس کشی و جهاد اکبر از همین روست که قرآن کریم در سوره (انفال) درایه (29) می فرماید: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ:اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! اگر تقواى الهى پيشه كنيد، خداوند برايتان فرقانى (قوّه‌ى شناخت حقّ از باطلى) قرار مى‌دهد و بدى‌هايتان را از شما مى‌پوشاند و شما را مى‌آمرزد و خداوند صاحب فضل وبخشش بزرگج است)).

به دلیل همین نقش کلیدی که بصیرت دارد در خطبه ها، نامه ها و حکمتهای نهج البلاغه بارها مورد تأکید قرار گرفته به گونه ای که حضرت هدایت واقعی را منوط به داشتن چشم بصیرت می داند و می فرماید: (( قَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ قَدْ هُدِیتُمْ إِنِ اهْتَدَیتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنِ اسْتَمَعْتُمْ(نهج البلاغه، ص 500، حکمت 157): اگر چشم بصیر داشته باشید، حقیقت را نشانتان داده اند، اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کردند، اگر گوش شنوا دارید، حق را به گوشتان خواندند)).

نکته سوم؛ ((بصیرت و تشخیص وظیفه)) سه مرتبه دارد، طی کردن این سه مرتبه است که تضمین سعادت می کند و عاقبت بخیری به دنبال می اورد.

مرتبه اول؛ از بصیرت آنست در موقعیت و شرایطی که گرد و غبار فتنه بلند شده است، حق و باطل آمیخته شدند شخص در تشخیص حق از باطل خطاء نکند و حق را از باطل به درستی بشناسد، تفاوت اصحاب امام حسین علیه السلام با مردم مدینه و مکه در همین است که اصحاب به سرعت حق را از باطل شناختند در کنار امام قرارگرفتند، ولی مردم مدینه و مکه در این مرتبه متحیر گشتند و همین موجب شد از این دو شهر بزرگ حتی یک نفر شهید در کربلا نداشته باشند.

مرتبه دوم؛ از بصیرت آنست پس از تشخیص حق از باطل زمان و موقعیت نصرت رساندن حق از باطل را بشناسد و در زمان و موقعیتش به حمایت از حق برخیزد و نگذارد فرصت نصرت رسانی از دست برود، تفاوت اصحاب با مردم کوفه نیز در همین است چراکه مردم کوفه حق را شناخته بودند و اعلان حمایت از امام کرده و ان حضرت را دعوت به کوفه نمودند ولی در لحظه حساس نصرت رسانی خواص کوفه به بیماری چه کنم، چه کنم گرفتار شدند و پشت امام علیه السلام را خالی کردند و تنها گذاشتند ولی اصحاب و بنی هاشم به دلیل((نافذ البصیره)) بودن به هیچ وجه در تشخیص زمان نصرت خطاء محاسباتی نکردند و در کنار امام علیه السلام ماندند.

مرتبه‌سوم؛ از بصیرت آنست که پس از موقعیت شناسی زمان نصرت، حاضر شود در نصرت رسانی حق در برابر باطل خودش و اهل بیتش را خرج و هزینه آرمان‌های امام زمانش نماید، بصیرت اصحاب و بنی هاشم در این بوده است برخلاف هزار یا ششصد نفر همراه از مکه تا نزدیکی کوفه و به هنگام شنیدن شهاد ت مسلم ابن عقیل و جدی شدن جنگ راه خود را از امام سلام الله علیه جداکردند اصحاب و بنی هاشم کنار امام تا پای شهادت و اسارت زن و بچه ماندند و این مراتب بصیرت استتنایی اصحاب بود که امام علیه السلام آنان را اینگونه توصیف نمودند: ((فانی لا أعلم أصحابا أولى و لا خیرا من أصحابی و لا أهل بیت أبرّ و لا أوصل من أهل بیتی فجزاکم اللّه عنی جمیعا خیرا)).

سه شنبه, 17 مرداد 1402 23:39

موانع استجابت دعا

مستجاب نشدن دعاهای انسان دلایل متفاوتی می‌تواند داشته باشد.
مردی به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) عرض کرد: خداوند میفرماید: «اُدْعونی اَسْتَجِبْ لَکُم» پس چرا ما دعا می‌کنیم، ولی اجابت نمی‌شود؟
حضرت فرمود: چون دلهای شما در هشت مورد خیانت و بی‌وفایی کرد:
۱- خدا را شناختید، ولی حقش را آن‌گونه که بر شما واجب بود، ادا نکردید. از این رو آن معرفت به کار شما نیامد.
۲- به پیامبر خدا ایمان آوردید، ولی در عمل با سنت و روش او مخالفت کردید، پس ثمره ایمان شما چه شد؟
۳- کتاب خدا (قرآن) را خواندید، ولی در عمل با آن مخالفت کردید.
۴- گفتید ما از آتش دوزخ میترسیم، ولی در همه حالات به واسطه گناهان خود به سوی جهنم میروید.
۵- گفتید ما به بهشت تمایل داریم، ولی کارهایی انجام میدهید که شمارا از بهشت دور میسازد.
۶- نعمتهای خدا را استفاده می‌کنید، ولی شکر نمی‌کند.
۷- خداوند فرمود: شیطان دشمن شما است، او را دشمن‌گیرید.(۱) به زبان او را لعن می‌کنید، ولی در عمل با او دوست هستید و از او اطاعت می‌کنید.
۸- عیبهای مردم را برابر دیدگانتان قرار دادید و عیبهای خود را پشت سر انداختید، درنتیجه کسی را ملامت می‌کنید که خود به ملامت سزاوارتر از او هستید.
با این وضع چه دعایی از شما مستجاب گردد، درصورتی‌که شما راهها و درهای دعا را به روی خود بستهاید؟!
«پس تقواپیشه کنید؛ کارهایتان را اصلاح کنید؛ امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خدا دعایتان را مستجاب کند».(۲)

راه دعا از دیدگاه امام صادق(علیه السلام):
شخصی خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: دو آیه در قرآن است که تأویل و معنای آن را نمیدانم. یکی «اُدْعونی اَسْتَجِبْ لَکُم» است که ما هر چه دعا می‌کنیم، اجابت نمی‌شود. حضرت فرمود: «سرّ عدم اجابت دعایتان را به شما میگویم. اگر خدا را در آن چه دستور فرموده، اطاعت کنی و آن گاه او را بخوانی، دعایت را اجابت می‌کند، ولی تو با (دستورهای) او مخالفت کرده، نافرمانیاش می‌کنی، او نیز اجابت نمی‌کند. با این حال، اگر خدا را از راهش بخوانی -اگرچه گناهکار باشی- خدا دعایت را مستجاب می‌کند».
آن شخص پرسید: راه دعا چیست؟ فرمود: «غسل توبه کن و وضو بگیر، سپس چهار رکعت نماز بخوان، در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد و سه مرتبه توحید و یک مرتبه سوره «ناس» و یک‌مرتبه «فلق» را بخوانید. بعد از نماز هفتاد مرتبه «استغفرالله ربی و اتوب الیه» و بعد از آن هفت مرتبه «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» سپس بگویید: یا َعزیزُ یا غَفّار اِغْفِر لی ذُنُوبی و ذُنوبَ جَمیعِ المُؤمنینَ و المُؤمنات، فَاِنَّهُ لایغْفِرُ الذُّنوبَ اِلا اَنْت.»(۳) ابتدا خدا را به بزرگی میستایی و به هرگونه که میتوانی، حمد و ستایش می‌کنی، سپس بر پیامبر و آلش درود میفرستی و به تبلیغ رسالتش گواهی میدهی و بر ائمه هدی سلام میدهی، آنگاه نعمتهای خدا را بر خود میشماری و او را به خاطر آنها ستایش و شکر می‌کنی. بعد به گناهان خود یکایک اعتراف می‌کنی و هرکدام را که به یادداری، اقرار مینمایی. هرکدام را به خاطر نداری، به اجمال بیان می‌کنی و از همه گناهان به درگاه خدا توبه می‌کنی. تصمیم میگیری که دیگر گناه نکنی. از روی پشیمانی و صدق نیت و خلوص و در بیم و امید از آنها استغفار و طلب آمرزش می‌کنی، سپس میگویی: اَللهُمَّ اِنّی أعْتَذِرُ اِلَیکَ مِنْ ذُنُوبی وَ اَسْتَغْفِرُکَ وَ أتوبُ اِلَیکَ فَأعِنّی عَلی طاعَتِکَ وَ وَفِّقْنی لِما اَوْجَبْتَ عَلَی مِنْ کُلِّ ما یرضیکَ فَاِنّی لَمْ أرَ أحَداً بَلَغَ شَیئاً مِنْ طاعَتِکَ اِلّا بِنِعْمَتِکَ عَلَیهِ قَبْلَ طاعَتِک، فَأنْعِمْ عَلَی بِنِعْمَةٍ أنالُ بِهِ رِضوانَکَ وَ الْجَنَّةَ. بعد از رعایت این مراتب، حاجت خود را بخواه که امیدوارم خدا ناامیدت نکند و حاجتت را برآورد.(۴)

چند تذکر:
۱ -گاهی باوجود تمام شرایط دعا، دعا مستجاب نمی‌شود، چون به مصلحت ما نیست، یعنی چیزی را طلب می‌کنیم که به سود ما نیست، اگرچه میپنداریم به نفع ما است.(۵)
۲ -گاهی دعا مستجاب می‌شود، ولی از روی مصالحی تحقق عملی آن به تأخیر میافتد، حتی ممکن است تا چند سال طول بکشد تا محقق گردد.
۳ -در روایت است خداوند وقتی بندهای را دوست داشته باشد، اجابت دعای او را به تأخیر میاندازد تابنده‌اش با او راز گوید.
۴- گاهی تحقق دعای ما مشروط به خواست افراد دیگری است و خداوند به خاطر استجابت دعای ما دیگران را مجبور نمی‌کند کاری بر خلاف خواستشان انجام دهند.
۵- در حالت عادی، تلاش عملی خود انسان و همراهی کردن شرایط طبیعی زندگی نیز در استجابت دعا تأثیرگذارند.

پی‌نوشت‌ها:
۱. مؤمن (۴۰) آیه ۶۰.
۲. علامه مجلسی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت،۱۴۰۴ ق، ج ۹۳،(ص) ۳۷۶ و ۳۷۷.
۳. رساله «لقاءالله»، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، انتشارات آل علی،(ص) ۱۱۹.
۴. سید بن طاوس، فلاح السائل، دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم،(ص) ۳۸ و ۳۹.
۵. بقره (۲)، آیه ۲۱۶.

سه شنبه, 17 مرداد 1402 23:30

اعتقاد شیعه به عدم تحریف قرآن

از شبهاتی که برخی از شبکه‌های وهابی آن را می‌پرورانند و به شیعه نسبت می‌دهند، وجود جلد دوم برای قرآن کریم است که سوره‌هایی در آن بوده و از بین رفته است؛ درحالی‌که این توهمات از منابع جعلی و نامعتبر گرفته‌ شده است.

قرآن واحد در بین مسلمانان
همه مسلمانان از صدر اسلام تاکنون به یک قرآن اعتقاد داشته‌اند و آن همین قرآنی است که در حال حاضر در بین عموم مسلمانان از شیعه و اهل‌تسنن وجود دارد و هیچ کدام از علمای شیعه چنین ادعایی نکرده است که قرآن جلد دیگری داشته و از بین رفته است. 

از سویی نسخه‌هایی از قرآن کریم پیدا شده است که مربوط به بیش از 1370 سال قبل است[1] و با نسخه‌های موجود در بین شیعیان تفاوتی ندارد. همین نشانه عدم تحریف قرآن است و شیعیان نیز از صدر اسلام تاکنون بر همین باور بوده‌اند.

عدم تحریف قرآن نزد شیعه 
عموم علما و دانشمندان شیعه بر این باور هستند که قرآن کریم هرگز تحریف نشده است و بر این باور رساله‌ها و کتاب‌های مختلفی نوشته و اتهاماتی که از برخی مخالفان به شیعه زده می‌شود را پاسخ داده‌اند.[2]

توهم تحریف
برخی دانشمندان، مانند حاجی نوری، روایات ضعیف را در کتابی جمع‌آوری کرده‌اند؛[3] ولی هرگز مرادش تحریف قرآن نبوده است؛ زیرا از کتابش سوءاستفاده ‌کرده‌اند.

مرحوم آقابزرگ طهرانی می‌نویسد که مرحوم حاجی نوری بعد از آن، رساله‌ای در دفاع از خود نوشت و در آن رساله اعتقادش را نسبت به قرآن کریم چنین بیان کرد که هرگز مرادم تحریف و تغییر قرآن نبوده است و برخی از تعبیرات من، سوءبرداشت کرده‌اند؛ بنابراین حاجی نوری نیز قرآن را همان قرآنی می‌داند که از زمان عثمان به ما رسیده است.[4] 

از سوی دیگر، وجود یک نظر در کتابی، نشان‌دهنده اعتقاد شیعیان نخواهد بود؛ زیرا علاوه بر اینکه گاهی انگیزه نویسنده برای خواننده معلوم نیست، نظر شخصی ایشان بوده است؛ همان‌گونه که نزد اهل تسنن، افرادی قائل به تحریف قرآن وجود دارند.[5]

پس قرآن موجود نزد شیعه، همان قرآنی است که از صدر اسلام بوده و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و امامان علیهم‌السلام نیز در سخنانشان به همان قرآن استناد کرده و مسلمانان را به‌ خواندن آن سفارش کرده‌اند.

پی‌نوشت:
[1]. قدیمی‌ترین نسخه قرآن.
[2]. مانند کتاب فصل‌الخطاب فی عدم تحریف‌الکتاب رب الارباب، اثر علامه حسن حسن‌زاده آملی.
[3]. فصل‌الخطاب فی تحریف الکتاب.
[4]. رک، طهرانی، آقابزرگ، الذریعة، اسماعیلیان، 1408ق، ج16، ص231.
[5]. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، دارالفکر، ج8، ص168.

حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی عصر امروز سه‌شنبه در دیدار «وونگ دین هوئه» رئیس مجلس ملی ویتنام و هیئت همراه با اشاره به قدمت ۵۰ ساله روابط ایران و ویتنام، روحیه استقلال‌طلبی و حق‌خواهی را وجه مشترک ملت‌های دو کشور عنوان کرد.

رئیس جمهور در ادامه با اشاره به پیشرفت‌های بزرگ ایران در بخش‌های مختلف علمی، فناوری، تولید و صنعت به‌رغم تهدیدها و تحریم‌ها، به گام‌های بلند ملت ایران برای خنثی‌سازی این تحریم‌ها با تمرکز بر رشد تولید و تجارت اشاره کرد و گفت: روابط تجاری و اقتصادی ایران و ویتنام به میزان گستردگی روابط فیمابین در حوزه دیپلماسی توسعه پیدا نکرده است و این سفر می‌تواند علاوه بر توسعه روابط پارلمانی، نقطه عطفی در توسعه روابط اقتصادی و تجاری دو کشور باشد.

رئیسی توسعه روابط دو کشور در عرصه همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را حائز اهمیت دانست و تصریح کرد: ممکن است توسعه روابط دو کشور برای برخی دولت‌ها خوشایند نباشد، اما آنچه اهمیت دارد اقدامات مؤثر در جهت تأمین منافع دو کشور و دو ملت است.

«وونگ دین هوئه» نیز در این دیدار با ابلاغ سلام‌های گرم رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر ویتنام به رئیسی، دستاوردهای بزرگ ملت ایران به‌رغم وجود تحریم‌های ظالمانه غرب را برای ملت ویتنام قابل تحسین و الهام‌بخش توصیف کرد و با بیان اینکه توافقات خوبی در بخش‌های پارلمانی، تجاری، فرهنگی و آموزشی، سرمایه‌گذاری و قضائی در جهت توسعه و تقویت روابط دو کشور انجام شده است، افزود: ویتنام علاقمند به توسعه تعاملات و همکاری‌های همه‌جانبه با ایران و ارتقای این مناسبات به سطح همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است.

رئیس مجلس ملی ویتنام در ادامه با بیان اینکه نیم قرن روابط خوب دو کشور زمینه‌ای مناسب برای هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی برای ۵۰ سال روابط بهتر در آینده است، ابراز امیدواری کرد سفر رئیس جمهور اسلامی ایران به ویتنام موجب تسریع در ترسیم نقشه راه همکاری‌های بلندمدت و ۵۰ ساله دو کشور شود.

صبح امروز اجلاس «بریکس و ایران: چشم‌اندازهایی برای شراکت و همکاری» با حضور نمایندگان اعضای بریکس و جمعی از سفرای کشورهای خارجی در مرکز مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه برگزار شد.

مهدی صفری، معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه در این کنفرانس درباره روابط ایران و بریکس گفت: گروه بریکس جزو شرکای هدفمند ماست و توانمندی‌های جمع‌شده میان اعضای بریکس باعث شده است کشورهای بریکس در جامعه جهانی جایگاه بالایی داشته باشند.

صفری: ایران پتانسیل خوبی برای روابط با بریکس دارد

وی افزود: ما در مورد هرگونه تصمیم‌گیری در بریکس هیچ قضاوتی نمی‌کنیم. بریکس در همکاری با کشورهای دیگر می‌تواند نقش خودش را تقویت کند. علی‌رغم تحریم‌های یکجانبه ظالمانه علیه ایران که نمی‌گذارد پتانسیل اصلی ایران به نمایش گذاشته شود، ایران پتانسیل خوبی برای روابط با بریکس دارد، ما در این پنل‌های امروز می‌خواهیم بیشتر در این خصوص صحبت کنیم.

صفری ادامه داد: ایران میان کشورهای تأثیرگذار پیشرو است. ایران هم‌اکنون از عضویت اخیر خودش دارد برای تقویت همکاری‌ها استفاده می‌کند. ایران با کشورهای عضو آیورا در حال همکاری است. ما از چندجانبه‌گرایی استقبال می‌کنیم.

نماینده آفریقای‌جنوبی: بریکس برای پرداختن به همکاری‌های بین‌المللی ایجاد شده است

در این جلسه همچنین آنیل سوکلا نماینده آفریقای جنوبی در سخنانی اظهار داشت: باعث خوشحالی من است که ایران را بار دیگر ملاقات می‌کنم. بریکس برای پرداختن به همکاری‌های بین‌المللی ایجاد شده است و ما می‌خواهیم برای جهان جنوب و انسانیت فعالیت کنیم، یکی از اصول اساسی بریکس هم همین بوده است. در سال 2023 آفریقای جنوبی میزبان خواهد بود و سال پرچالش همراه با کلی فرصت است تا بتوانیم به‌صورت جمعی به شرایط اقتصادی و تجاری جهان حاضر بپردازیم.

وی ادامه داد: دنیا از سال 1945 شرایطش در حال تغییر است و ما به جهان فعلی، به جهان در حال سرعت نگاه می‌کنیم، اما ما یک روح همکاری در جهان نداریم، کرونا دنیا را دچار مشکل کرد، ما دیدیم که نگاه ملی به کرونا ایجاد شد و برخی از کشورها واکسن را انبار کردند، ما یک سیستمی را ایجاد کردیم تا به تأثیر این بیماری در جهان بپردازیم.

نماینده آفریقای جنوبی همچنین گفت: کشورها باید به‌طور واقعی علاقه‌مند همکاری با ما باشند. چند وقت پیش آقای گوترش درباره جهان جنوب صحبت کرد. اکنون واقعیت‌های جهان فعلی با نظم جهانی یکسان نیست، ما باید بنای جهانی را تغییر دهیم، بسیاری گفتند که "بریکس در حال ایجاد یک جهان چندقطبی است"، برای همین است که بریکس در حال نمایندگی جهان جنوب است و کشورهایی مانند ایران خواهان عضویت هستند، این نشان می‌دهد که بریکس کار خودش را خوب انجام می‌دهد، ما می‌خواهیم یک تغییر بزرگ ایجاد کنیم. تولید ناخالص داخلی بریکس بسیار بالاست، زمانی که بریکس ایجاد شد 10 درصد اقتصاد جهان را در اختیار داشتیم اما اکنون تغییر رخ داده است و بریکس در حال تقویت همکاری‌های خود است.

به نقل از فلسطین الیوم، در طول تاریخ، شهر جنین در شمال کرانه باختری زادگاه مبارزان مقاومت بود زیرا در تربیت مردانی مهارت داشت که بدون رویارویی با اشغالگر زندگی برایشان خوشایند نبود و در بسیاری از مراحل هسته مقاومت را تشکیل دادند. به همین دلیل است که چشمان اشغالگر همیشه به جنین دوخته شده است زیرا می‌خواهد ریشه‌های آن درخت پربار را از ریشه بکند تا بتواند منابع مقاومت را در کرانه باختری خشک کند؛ اما هرگاه ضربه‌ای به مقاومت وارد می‌کند، رزمندگان و فرماندهان جدیدی سر بر می‌آورند که قدرتمندتر و تهاجمی‌ترند و انتقام خون همرزمان خود را با ضرباتی می‌گیرند که ارتش اشغالگر را برای هفته‌های متمادی در یک بهت عمیق فرو می‌برد. سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا اشغالگر اکنون از سیاست ترور استفاده می‌کند و به مقاومت به ویژه گردان‌های القدس حمله می‌کند؟

عصر روز یکشنبه نیروی ویژه رژیم صهیونیستی سه تن از رزمندگان مقاومت در گردان‌های القدس - تیپ جنین را پس از هدف گلوله قرار دادن خودروی آنها نزدیک میدان عرابه در جنوب جنین واقع در شمال کرانه باختری ترور کرد.

مصطفی الصواف، نویسنده و تحلیلگر مسائل سیاسی رژیم صهیونیستی بر ابن عقیده است که سیاست ترور رژیم، اقدام جدیدی نیست؛ اما اخیرا تشدید یافته است و رژیم صهیونیستی تلاش دارد نیروهای مقاومت را نابود کند و منابع مقاومت را در جنین بخشکاند؛ اما تلاش‌هایش شکست خورده است زیرا پس از هر حمله، مقاومت قدرتمندتر و دلیرانه بیرون می‌آید و ضرباتی یکی پس از دیگری برای انتقام از فرماندهان شهید به اشغالگر وارد می‌کند.

وی در مصاحبه ویژه با خبرگزاری فلسطین الیوم گفت، افزایش حملات رژیم صهیونیستی علیه مقاومت آن را تضعیف نمی‌کند، بلکه قوی‌تر می‌شود و عملیات اخیر تل‌آویو که توسط شهید مجاهد محمود بکر انجام شد، تاییدی بر این ادعاست.

الصواف معتقد است، رژیم صهیونیستی اخیرا به سیاست ترور متوسل شده است زیرا در مقایسه با حملات که خسارت جانی و مالی سنگینی برای نیروهایش دارد، هزینه کمتری دارد چرا که این کار پس از جمع آوری اطلاعات، پاییدن و جاسوسی عینی یا از طریق وسیله‌های ارتباطی مدرن انجام می‌شود که متاسفانه همچنان تعدادی از رزمندگان مقاومت از آنها استفاده می‌کنند.

وی افزود، اصلی‌ترین هدف نشست امنیتی العقبه و شرم الشیخ نابودی مقاومت در شهر جنین و کرانه باختری بود تا جایی که پس از این دو نشست، تشکیلات خودگردان فلسطین تعقیب و بازداشت ده‌ها مبارز مقاومت را آغاز کرد که نشان می‌دهد سرویس‌های امنیتی تشکیلات خودگردان با اشغالگر، علیرغم جنایاتش، برای از بین بردن مقاومت توافق کردند.

از سوی دیگر، دکتر دهانی العقاد، نویسنده و تحلیلگر مسائل سیاسی امور درگیری به فلسطین الیوم گفت، تمامی تلاش‌های رژیم اشغالگر صهیونیستی برای متلاشی کردن هسته‌های مقاومت در جنین و کرانه باختری اعم از هجوم یا ترور و یا به کارگیری دستگاه‌های تشکیلات خودگردان برای سرکوب و دستگیری آنها و پایان دادن به رشد پدیده مسلحانه ناکام خواهد ماند.

وی افزود، توسل به سیاست ترور از طریق سناریوهای متعدد، پیگیری، رصد، جاسوسی و کسب اطلاعات برای ترور مقاومت همانطور که  در شهر عرابه اتفاق افتاد، ثابت می‌کند که اشغالگر قواعد درگیری را پس از اینکه مقاومت خسارات سنگینی به آن وارد کرد، تغییر داده است.

العقاد بعید دانست که ارتش رژیم صهیونیستی قادر به نابودی منابع مقاومت به ویژه در جنین، زادگاه ازلی مردان دلیر باشد به همین دلیل است که مقاومت با وجود اینکه هدف قرار می‌گیرد رشد و گسترش یافته است، زیرا فلسطینی‌ها حق دارند با کسانی که حقی در سرزمین فلسطین ندارند، بجنگند.

امام کاظم علیه السلام:

تَفَـقَّـهُوا فی دیـنِ اللّه، فَإنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصیرَةِ وَ تَمامُ الْعِبادَةِ

در دین خـدا دانا شوید؛ هـمانا دین شـناسی و فـقه، کلید بصیرت و کمال عبادت است.

 

مسند الامام الکاظم علیه السلام، ج ۳ ص ۲۴۹.

یکی از شبهاتی که ممکن است ذهن خواننده  یا شنونده روضه امام حسین (علیه‌السّلام) را به خود مشغول کند این است که امام حسین (علیه‌السّلام) با این کار خود را به هلاکتی انداخته‌اند .
 
که خداوند در قرآن با آیه «وَلَا تُلْقُوا بِاَیْدِیکُمْ اِلَی التَّهْلُکَةِ؛ خود را با دست‌هایتان به هلاکت نیندازید» نهی کرده است. و انجام این کار، خودکشی است.
 
 چطور ممکن است امام حسین (علیه‌السّلام) که فرزند رسول گرامی اسلام و امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) است و با دین اسلام آشنایی کامل دارد چنین کاری کرده باشند؟
 
برخی افراد و بعضی از علمای با استناد به جمله «ولَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ»، شهادت را مصداق هلاکت دانسته‌اند و از این طریق از جهاد فرار می‌کنند.
 
و در ذهن برخی از عوام هم ممکن است بیاید، این است که مگر نه این که در قرآن می فرماید: «... وَلا تُلْقُوا بِایدیکمْ الَی التَّهْلُکةِ..»
 
 به دست خود، خودتان را به هلاکت نیندازید. پس چطور حضرت با این که می دانست کشته می شود رو به سمت کربلا رفت؟
 
در این مقاله  به شبهه (اگر امام حسین(ع) می‌دانست که عاقبت این راه کشته شدن و اسارت اهل و عیال می‌باشد، آیا این به معنی خود را به هلاکت انداختن نیست که ما را براساس آیه شریفه قرآن از آن نهی کرده‌اند؟) پاسخ خواهیم داد؟

 
 چرا امام حسین طبق  آیه ( 195 بقره) خودش را با دست خودش به هلاکت انداخته است؟

معنای هلاکت چیست؟

خداوند به ما امر فرموده : « َ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکه ؛ (1) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید » ؛ معنای هلاکت چیست ؛ در قاموس قرآن آمده :
« هلاک در اصل به معنى ضایع شدن و تباه گشتن است‏ » (2)
 
«تهلکه» در این آیه به معنای هلاکت است و مقصود از آن هر کاری است که انجام آن به انسان ضرر بزرگی بزند که تحمل آن در حالت عادی ممکن نیست؛ مانند فقر یا مریضی یا مرگ.
 
این آیه کریمه در ابتدا به انفاق در راه خدا؛ یعنی فداکاری در راه وی و بخشش در طریقی که او می‌پسندد، دعوت و پس از آن از‌ انداختن خود در هلاکت منع می‌نماید.
 
 پس مراد از هلاکت در این آیه، هلاکتی است که از ترک فداکاری و از خودگذشتگی در راه خدا نشات می‌گیرد.
 
سپس می‌فرماید " و نیکی کنید". یعنی با فداکاری و از خودگذشتگی در راه خدا از نیکوکاران باشید؛ پرواضح است که هر نوع فداکاری، فداکاری نیکو نمی‌باشد.
 
 و هر بخششی محبوب و پسندیده درگاه خداوند نیست؛ زیرا اگر چنین بود باید فداکاری‌های دیوانگان و نادانان نیز، در نزد خداوند پسندیده باشد.
 
با تاملی کوتاه در آیات قرآن می توان دریافت که خداوند خود در جای جای قرآن مومنان را دستور به مجاهدت و بذل جان خود در راه اهداف بالاتر می دهد .
 
کشتن یا کشته شدن را یکی از دو نیکویی قلمداد می نماید(3) ، حال می توان مجاهده اختیاری در راه خدا را که احیانا به شهادت منتهی می گردد، به هلاکت انداختن خود و امری مذموم دانست ؟
 
 پس به یقین منظور آیه خود را به هلاکت نیندارید، چیزی نیست که برداشت نموده اید .
 
با تامل در آیه به روشنی معلوم می شود که حقیقت بر عکس مدعای شما و به نوعی موید رفتار امام است ، زیرا متن کامل آیه از این قرار است :
 
« در راهِ خدا، انفاق کنید! (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! نیکى کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست مى‏دارد ».
 
 مفسران تاکید می نمایند که این آیه در خصوص انفاق در مورد جهاد در راه خداست و کمک های مالی در تامین لشگری که در راه خداوند به جهاد و قتال می پردازد . خداوند ترک کمک در این مسیر را به منزله هلاک نمودن خود قلمداد نموده است .(4)
 
پس وقتی عدم تامین مایحتاج مالی برای سپاه به منزله هلاک نمودن خود و از دست دادن سعادت حقیقی است ، روشن است که ترک جهاد در راه خدا و فدا نمودن جان خود در جایی که لازم است این وظیفه انجام بپذیرد تا چه حد غیر قابل قبول خواهد بود .

هر کشته شدنی به معنای هلاکت نیست

درست است که قرآن کریم می‌فرماید: «ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» با دستهای خود، خویشتن را به هلاکت نیندازید (5) اما این موضوع خود را در معرض نابودی قرار ندادن یکی از موضوعاتی است که به حسب اختلاف احوال و عناوین، گاه موضوع حکم تحریمی و گاه موضوع حکم الزامی و وجوبی می‌شود .
 
و این طور نیست که مطلقا القای نفس در تهلکه در همه شرایط حرام باشد، بلکه گاهی هم واجب می‌شود. به عنوان مثال اگر اسلام در معرض نابودی باشد.
 
 و نجات آن متوقف بر القای نفس در تهلکه باشد، آیا باز هم القای در تهلکه جایز نیست؟ آیا عقلا و شرعا کسی که برای حفظ جان خود اسلام را در تهلکه بگذارد مسئول نیست؟
 
در واقع فلسفه جهاد و دفاع، دعوت به توحید و آزاد کردن بشر از پرستش غیرخدا و حفظ اسلام و نجات دین از نابودی و یا حفظ کشور اسلام از تسلط اجانب است که طبق احکام جهاد و دفاع با یقین به کشته شدن و افتادن نفوس بسیار در تهلکه واجب است.
 

فرق بین هلاکت  و شهادت

هلاکت به معنای مرگ بی‌دلیل است؛ امّا شهادت به معنای قربانی شدن در راه هدف و رسیدن به زندگی ابدی است
 
1- شهادت به عنوان آخرین راه کار و از روی اضطرار، برای حفظ اسلام ازخطر حتمی و نوعی جهاد به شمار می آید؛ که زیر نظر ولی خدا و با فرمان امام معصوم یا جانشین او انجام می پذیرد.
 
 اما عملیات انتحاری به عنوان اولین راه کار و به دستور نظام سلطه برای کشتار عمومی و ایجاد رعب و وحشت و جنگ روانی انجام می گیرد.
 
۲- شهادت دارای مقصد شرعی و عقلی بوده و دارای نتایج دنیوی و اخروی بسیار است؛ اما عملیات انتحاری مخالف شرع و عقل بوده و امری خطرناک و وحشت آفرین برای بشریت است .
 
۳- انفاق مال و جان و شهادت طلبی در حقیقت نجات از تهلکه  گمراهی و تباهی فرد و جامعه است ، اما عملیات انتحاری پرتاب خود و جامعه دروادی  هلاکت و نابودی است .
 
۴- شهادت محبوب اولیا الهی و هنر مردان خدا است ،اما تهلکه و انتحار مبغوض خدا و معتقدان به معاد و دین الهی است .
 
۵- شهادت حاکی از شهود و عرفان و حضور آگاهانه شهید نسبت به مسیر و شناخت دو اردوگاه حق و باطل است ؛ اما انتحار در اوج بی خبری و جهالت و از روی تعصبات کورکورانه فرد انتحاری است.
 
۶- شهادت عامل تقویت اردوگاه حق و عامل افتخار مظلومان و موجب عصبانیت سران استکبار است ؛ اما انتحار موجب تقویت اردوگاه باطل و رضایت جبهه استکبار و خشم و نفرت خدا و مردم .
 

جایگاه شهید و شهادت در قرآن و احادیث

در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده باشند وجود دارد. از جمله مسائلی که در این آیات به آن اشاره شده است عبارت است .
 
از زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید. در این نوشتار کوتاه اشاره ای به آنها خواهیم داشت.
 
واژه شهید به معنای حضور و دیدن گرفته شده است، و صفت مشبّه و دلالت بر ثبوت دارد. (6) واژه شهید در قرآن کریم به عنوان گواه و شاهد (گواهان اعمال) آمده است.
 
قرآن کریم دربارة شهید و شهیدان می فرماید: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ(7) هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
 
منظور از حیات، همان حیات واقعی است و در نقطه مقابل در آیات دیگری خداوند متعال حیات کافران را پس از مرگ، هلاکت و نابودی شمرده است. (8)
 
بنابراین، حیات شهیدان و زنده بودن آنها سعادتمندی است که همه مؤمنان از آن بهره مند خواهند شد. از طرفی برخی از مردم تصور می کردند که کسانی که در راه خدا جهاد می کنند و به شهادت می رسیدند، نابود شده و از بین رفته اند،
 
 به همین جهت قرآن کریم برای زدودن چنین تصوری می فرماید: کسانی که در راه خدا کشته می شوند، زنده اند، و نزد پروردگار خویش از روزی بهره مند می شوند. (9)
 

شهادت در فرهنگ دین مقدس اسلام دو معنای متفاوت دارد:

1- معنای خاص. که همان کشته شدن در معرکه و میدان جنگ در راه خدا است که دارای احکام ویژه ای در فقه اسلامی است. مثلاً می گویند: شهید نیاز به غسل و کفن ندارد، بلکه با همان لباس خونین دفن می شود.
 
2- معنای گسترده و عام. که انسان در مسیر انجام دادن وظیفه الهی کشته شود و یا بمیرد.
 
پس هر کس در حین ادای وظیفه ای به هر صورت از دنیا برود، شهید است، چنان که در روایات اسلامی نیز آمده که چند گروه شهید از دنیا می روند:
 
1- کسی که در طریق تحصیل علم از دنیا برود.
 
2- کسی که در بستر از دنیا برود، ولی به حق پروردگار و پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله  و اهل بیت آن حضرت معرفت داشته باشد.
 
3- کسی که برای دفاع از مال خویش در برابر مهاجمان ایستادگی کند و کشته شود.
 
بنابراین، کسانی که عقیدة حق داشته و در مسیر حقیقت گام بر می دارند و در همین راه از دنیا می روند، براساس اشاره قرآن کریم و روایات اسلامی در زمرة شهدا قرار دارند، و اجر شهداء را می برند. خداوند متعال می فرماید:
 
 وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ و آنان که به خدا و رسولانش ایمان آورند، به حقیقت راستگویان عالمند و برایشان نزد خدا اجر شهیدان است، پاداش اعمال و نور ایمانشان را (در بهشت) می یابند. (10)
 
در روایت آمده که شخصی به امام صادق  علیه السلام  عرض کرد: «از خدای بخواه که شهادت را برای من روزی کند. امام  علیه السلام  فرمود: «مؤمن شهید است» سپس آیه 19، سوره حدید را تلاوت کرد. (11)
 
حضرت امام باقر  علیه السلام  می فرماید: آن کس از شما که به مسأله ولایت آشنا باشد، و در انتظار ظهور مهدی (عج) به سر، برد و خود را آمادة (حکومت عدل جهانی او) سازد.
 
 مانند کسی است که با مهدی آل محمد  صلّی الله علیه و آله  با سلاحش جهاد کرده باشد. سپس فرمود: «بلکه به خدا سوگند مانند کسی است که همراه رسول الله با سلاحش جهاد کرده باشد. »
 
 و برای مرتبه سوم بیان داشت: «بلکه به خدا سوگند همانند کسی است که با رسول خدا  صلی الله علیه و آله  در خیمة او شهید شده باشد. » بعد فرمود: «دربارة شما آیه ای از قرآن نازل شده است. » راوی می گوید: پرسیدم کدام آیه؟ فرمود: آیه 19، سوره حدید. . »(12)
 
پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله  می فرماید: «اذا جاء الموت لطالب العلم و هوی علی هذا الحال مات شهیدا. کسی که در راه تحصیل علم از دنیا برود، شهید مرده است. »(13)
 
امام صادق  علیه السلام  می فرماید: کسی که برای دفاع از مال خود (در برابر مهاجمان) ایستادگی کند و کشته شود، شهید است. »(14)
 
پیامبر  صلی الله علیه و آله  در جایی دیگر می فرماید: «هر مؤمنی از امت من راستگو و شهید است. . . »(15)
 

حرمت فرار و عقب نشینی از جنگ و جهاد

یـایها الذین ءامنوا اذا لقیتم الذین کفروا زحفـا فلا تولوهم الادبار• ومن یولهم یومئذ دبره الا متحرفـا لقتال او متحیزا الی فئة فقد باء بغضب من الله وماوه جهنم وبئس المصیر. (16)
‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که با انبوه کافران در میدان نبرد رو به رو شوید، به آنها پشت نکنید (و فرار ننمایید)! • و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند-
 
مگر آنکه هدفش کناره گیری از میدان برای حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهی (از مجاهدان) بوده باشد- (چنین کسی) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهی است "
 
جنگی در میدان جنگ از این سو به آن سو شود تا بدین وسیله راهی برای غافلگیر کردن حریف خود پیدا کند.
 
و" تحیز" به معنای گرفتن" حیز" است که به معنای مکان است، و کلمه" فئة" به معنای یک قطعه از جماعت مردم است.
 
 و" تحیز بسوی فئه" به این معنا است که مرد جنگی از یک تاختن صرفنظر نموده و خود را به طرف عده‌ای از قوم خود بکشاند تا به اتفاق ایشان بجنگد.
 
کلمه" باء" از" بواء" به معنای رجوع به مکان و استقرار در آن است لذا راغب می‌گوید: معنای اصلی کلمه" بواء" مساوی بودن
اجزاء در مکان است به خلاف" نبوة" که معنایش منافی بودن آن اجزاء است «۲»، و بنا بر آنچه راغب گفته معنای آیه چنین می‌شود:
" برگشت به جای خود در حالی که غضب خدا را به همراه داشت".
 
پس معنای دو آیه مورد بحث این می‌شود: ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید وقتی کفار را ملاقات می‌کنید ملاقات جنگی و یا در حالی که می‌روید تا با ایشان بجنگید پس از ایشان نگریزید.
 
 که هر کس در چنین وقتی از ایشان بگریزد و از میدان جنگ برگردد با غضب خدا بر گشته است، و ماوای او جهنم است که بد بازگشت گاهی است.
 
 مگر اینکه فرارش به منظور بکار بردن حیله‌های جنگی و یا برای این باشد که بخواهد به اتفاق رفقایش بجنگد که در این دو صورت اشکال ندارد. (17)
 

فلسفه تحریم فرار از جهاد

در کتاب" عیون الاخبار" امام" علی بن موسی الرضا" ع در پاسخ یکی از دوستانش که از فلسفه بسیاری از احکام سؤال می کند در زمینه فلسفه تحریم فرار از جهاد می نویسد:"
 
 خداوند به این دلیل فرار از جهاد را تحریم کرده که موجب وهن و سستی در دین و تحقیر برنامه پیامبران و امامان و پیشوایان عادل می گردد و نیز سبب می شود که آنها نتوانند بر دشمنان پیروز شوند و دشمن را به خاطر مخالفت با دعوت به توحید پروردگار و اجرای عدالت و ترک ستمگری و از میان بردن فساد کیفر دهند،
 
بعلاوه سبب می شود که دشمنان در برابر مسلمانان جسور شوند و حتی مسلمانان بدست آنها اسیر و مقتول گردند و سرانجام آئین خداوند عز و جل بر چیده شود"(18)
 
«زَحف»، به معنای غلتیدن و روی زمین کشیدن است، به لشکرکشی و حرکت یک لشکر انبوه هم از این جهت که از دور چنین به نظر می رسد که روی زمین می غلتند و پیش می آیند، زحف گفته می شود.
 
امام رضا علیه السلام فرمود: «فرار از جهاد، موجب وهن دین، استخفاف رهبر حقّ، جرأت یافتن دشمن و محو مذهب است».[(19)
 
در فضائل حضرت علی علیه السلام آمده است: «وی در تمام عمر، حتّی یک بار هم از جبهه و جنگ فرار نکرد».(20) و آن حضرت فرمودند:
 
 «پسندیده ترین مرگ، شهادت است، سوگند به آن کسی که جان فرزند ابی طالب به دست اوست، برای من کشته شدن با هزار ضربه ی شمشیر، راحت تر و آسان تر از مرگ در بستر است».(21)
 

استناد به آیه برای فرار از جهاد

ایة الله مکارم شیرازی، مفسر و مرجع تقلید بعضى از عافیت طلبان براى فرار از جهاد فى سبیل الله به جمله و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکة (با دست خویش ، خود را به هلاکت نیفکنید) چسبیده اند.
 
 و رسوائى را به آنجا رسانیده که قیام امام حسین (علیه السلام ) را در عاشورا که سبب نجات و بقاى اسلام در برابر دشمنانى همچون بنى امیه شد، مصداق این آیه شمرده اند،
 
 غافل از اینکه اگر این باب گشوده شود، جهاد به کلى باید تعطیل گردد، اصولا تهلکه با شهادت دو مفهوم متباین دارد، تهلکه به معنى مرگ بیدلیل است در حالى که شهادت قربانى شدن در راه هدف و نایل گشتن به حیات جاویدان است .
 
باید به این حقیقت توجه داشت که جان انسان ، ارزشمندترین سرمایه وجود او نیست ، ما حقایقى با ارزشتر از جان داریم ، ایمان به خدا، آیین اسلام ، حفظ قرآن و اهداف مقدس آن ، بلکه حفظ حیثیت و آبروى جامعه اسلامى ، اینها اهدافى والاتر از جان انسان است که قربان شدن در راه آن هلاکت نیست ، و هرگز از آن نهى نشده .

در حدیثى مى خوانیم که : گروهى از مسلمانان براى جهاد به قسطنطنیه رفته بودند یکى از مردان شجاع حمله به لشکر روم کرد و داخل در صفوف آنها شد یکى از حاضران گفت : القى بیدیه الى التهلکة :
 
 خود را با دو دست خویش به هلاکت انداخت اینجا بود که ابو ایوب انصارى برخاست و فریاد زد: اى مردم ! چرا این آیه را بد تفسیر و تاویل مى کنید؟
 
 این آیه درباره ما طایفه انصار نازل شد، هنگامى که خداوند دینش را عزت داد و یاورانش فزونى گرفتند بعضى از ما به دیگرى مخفیانه به گونهاى که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نشنود،
 
چنین گفتند که اموال ما از دست رفت ، و خداوند اسلام را عزیز و یارانش را زیاد کرد، ما اگر در مدینه بمانیم به اموال از دست رفته خود برسیم بهتر است ،
 
 آیه فوق بر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نازل شد و به ما فرمود: انفاق در راه خدا کنید و خویشتن را به هلاکت نیفکنید و منظور از هلاکت ، اقامت در مدینه براى اصلاح اموال و ترک جهاد بود
 
پس نتیجه این می شود که، برخی افراد برای فرار از جهاد، به عبارت «ولَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ؛ با دست خود، خودیش را به هلاکت نیفکنید»، استناد کرده و هر گونه جهاد ابتدایی را به هلاکت انداختن نفس دانسته‌اند و حتی قیام امام حسین(ع) را نیز مصداق آن شمرده‌اند. (22)
 
 وی در پاسخ به این به این مسئله معتقد است «تَهْلُکَه» یا هلاکت با شهادت تفاوت دارد. تهلکه به معنای مرگ بی‌دلیل است، در حالی که شهادت به معنای قربانی شدن در راه هدف و رسیدن به زندگی ابدی و جاودان است. (23)
 
از نظر وی، به هلاکت انداختن نفس مربوط به جایی است که هدفی بالاتر از جان نباشد و الا باید جان را فدای آن هدف کرد؛ همان‌گونه که امام حسین(ع) و تمام شهیدان دیگر این‌گونه کردند. (24)
 
صاحب جواهر مبارزه کردن مسلمان ضعیف با دشمنی که درخواست مبارزه در میدان نبرد کرده است، مصداق انداختن خویش در تهلکه ندانسته و آن را مصداق شهادت برشمرده است؛ برخلاف علامه حلی در قواعد که آن را حرام دانسته است. (25)
 

کلیدهای تحصیل رضایت الهی در دستان امام حسین(علیه السلام)

خدای متعال در قرآن کریم آیه های زیبایی را برای تحصیل رضایت خود در اختیار انسان ها قرار داده است، کلید های ارزشمندی که به درستی می توان همه آنها را در زندگی ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) مشاهده کرد.
 
1-خوف و امید به خدای متعال:
«رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّه  (26) (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و این (مقام والا) براى کسى است که از پروردگارش بترسد.»
 
2-ایمان و عمل صالح:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ ... رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ؛( 27)  کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات هستند. خدا از آن ها خشنود است و آن ها [هم] از خدا خشنودند.»
 
3-دشمنی با دشمنان خدا:
علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) این چنین نقل می نماید: «قَالَ عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ تَحَبَّبُوا إِلَى اللَّهِ وَ تَقَرَّبُوا إِلَیْهِ. قَالُوا: یَا رُوحَ اللَّهِ بِمَاذَا نَتَحَبَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ نَتَقَرَّبُ؟ قَالَ:
 
 بِبُغْضِ أَهْلِ الْمَعَاصِی وَ الْتَمِسُوا رِضَا اللَّهِ بِسَخَطِهِم ؛( 28)  حضرت عیسی بن مریم به حواریین فرمود: کاری کنید که نزد خدا محبوب گردید و به خدا نزدیک شوید. گفتند:
 
 ای روح الله! چگونه در نزد خدا محبوب شویم و به او نزدیک گردیم؟ گفت: با بغض اهل گناه، و با دشمنی ایشان، رضای الهی را طلب کنید!»
 

امام حسین علیه السلام فاتح قله اطمینان و رضایتمندی از خدا

در احادیث مشخصی از منابع روایی و تفسیری، سوره مبارکه فجر به نام سوره ی امام حسین (علیه السلام) شهرت یافته است. منابع تفسیری و  روایی رابطه ای زیبا بین محتوای این سوره و امام حسین (علیه السلام) برقرار کرده اند.
 
از جمله اینکه در روایتی از امام صادق (علیه السلام) این چنین بیان شده است: «ابْنِ فَرْقَدٍ از حضرت صادق (علیه السّلام) روایت کرده که حضرت به اصحاب خود فرمود: سوره ی فجر را در نمازهای واجب و نیز نماز مستحب خود بخوانید، چرا که این سوره به امام حسین(علیه السلام) اختصاص دارد. ابو اسامة عرض کرد:
 
 چگونه این سوره به آن حضرت اختصاص دارد؟ فرمود: مگر نشنیدی قول خدای تعالی را «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى  رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی؟».
 
 این آیه درباره حسین بن علی (علیه السّلام) است؛ چرا که او صاحب نفس مطمئنه ی راضیه ی مرضیه است».( 29)
 
به اذعان مفسران قرآن و روایاتی که در منابع تفسیر ذکر شده، مصداق اتم و اکمل نفس مطمئنه، وجود مقدس ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) است
 
. امام حسین (علیه السلام) در مسیر بندگی و سیر الی الله با صبر و تحمل سختی ها در آرامش بی مثالی قرار داشت. آرامشی که او را برای انجام تکالیف الهی مصمم تر می کرد.
 
هر چند کسانی که از این شاخص دینی و عرفانی برخوردار نبودند، و از این آرامش و اطمینان خاطر بهره ای نداشتند،( 30)  سعی داشتند حضرت را از ورود در مسیر کرب و بلا، باز دارند،
 

قیام امام حسین(ع) تکلیف الهی بود نه هلاکت

هنگامى که امام(علیه السلام) به منزلگاه «زباله»(31) رسید، خبر شهادت برادر رضاعى اش ـ عبدالله بن یقطر (علاوه بر شهادت مسلم و هانى) ـ را شنید، نوشته ایى را بیرون آورد و براى مردم خواند:
 
««بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» أَمّا بَعْدُ؛ فَقَدْ أَتانا خَبَرٌ فَضیعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقیل وَ هانِی بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدُاللّهِ بْنِ یَقْطُرَ، وَ قَدْ خَذَلَتْنا شیعَتُنا، فَمَنْ أَحَبَّ مِنْکُمُ الاِنْصِرافَ فَلْیَنْصَرِفْ، لَیْسِ عَلَیْهِ مِنّا ذِمامٌ»؛
 
(به نام خداوند بخشنده مهربان، امّا بعد! خبر ناگوار شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه و عبدالله بن یقطر به ما رسید، شیعیان ما از یارى مان دست کشیدند، پس هر کس از شما بخواهد برگردد مى تواند. هیچ بیعتى از ما بر عهده او نیست).
 
به دنبال این سخنان، مردم از چپ و راست از اطراف امام پراکنده شدند، تنها همان عدّه از یاران آن حضرت که از مدینه با او همراه بودند، باقى ماندند.
 
این سخن را بدان جهت فرمود که عدّه اى فکر مى کردند امام(علیه السلام) به شهرى وارد مى شود که مردم آن سامان همه مطیع فرمان او هستند و امام زمام حکومت را به دست خواهد گرفت و آنها بهره مادّى خواهند برد!
 
ولى هنگامى که دیدند مردم بى وفاى کوفه دست از یارى امام کشیدند و قاعدتاً راهى جز شهادت براى امام و یارانش نیست از گرد آن حضرت پراکنده شدند.(32)
 
همچنین هنگامی که امام حسین(ع) خبر شهادت حضرت مسلم را از فرزدق شاعر شنید فرمود:«رَحِمَ اللهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صارَ إِلى رَوْحِ اللهِ وَ رَیْحانِهِ وَ جَنَّتِهِ وَ رِضْوانِهِ، أَلاَ إِنَّهُ قَدْ قَضَى ما عَلَیْهِ وَ بَقِىَ ما عَلَیْنا»؛
 
(خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانید او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقى مانده است).
 
این سخنان به خوبى نشان مى دهد که امام(علیه السلام) رسالت و مأموریّت خاصّى در این سفر خطرناک براى خویش مى دید.
 
 و گرنه بعد از علم و اطّلاع از پیمان شکنى مردم کوفه و شهادت «مسلم» و «هانى» و «عبدالله بن یقطر» مى بایست به مکّه، یا مدینه باز گردد و تردیدى به خود راه ندهد، نه این که به سوى کوفه که ابن زیاد بر آن تسلّط کامل پیدا کرده بود برود.
 
 به خصوص این که بیعت را از همه همراهان بر مى دارد و با صراحت مى گوید ما به سوى خطر پیش مى رویم آنها که غیر از این گمان مى کردند آزادند، بازگردند. (33)
 

اباعبداللَّه الحسین علیه السلام  جانش را انفاق  کرد نه به هلاکت رساند.

آیه تَهْلُکَه آیه ۱۹۵ سوره بقره که خداوند در آن به بندگانش دستور داده است که برای اقامه جهاد در راه خدا، انفاق کنند و با ترک انفاق خود را به هلاکت نیندازند.
 
یعنی اگر انفاق نکردید در راه خدا از مالتان مضایقه کردید و در مواردی که باید از جان خود دست بشویید از بذل جان دریغ کردید همین عمل اسباب دردسر و به مهلکه افتادن شماست در قیامت، این مال آتش می شود و بدن شما را به آن داغ می کنند .
 
(« یَوْمَ یُحْمَى‏ عَلَیْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى‏ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ‏وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنفُسِکُمْ فَذُوقُواْ مَاکُنتُمْ تَکْنِزُونَ»)(34)
 
اگر از جهاد فرار کردید کفّار بر شما مسلّط می شوند، عزّت بذل جان و شهادت در راه خدا را بپذیرید تا ذلّت اسیری کفّار را تحمّل نکنید.
 
پس معنی آیه این طور نیست که در افواه مشهور شده و ذهن به آن متوجه می شود. مهلکه دنیوی و اخروی ترک جهاد است.
 
پس اباعبداللَّه الحسین علیه السلام همیشه در حال انفاق بود و خود را به مهلکه نینداخت چه مهلکه ای بدتر از اسیری یزید، چه مهلکه ای بدتر از بیعت و همراهی با یزید؟(35)
 

در هر صورتی امام  حسین (ع) را می کشتند

اگر حسین بیعت کرده بود جانش در امان بود؟ آبرویش محفوظ بود؟ معاویه با این که رعایت ظاهر را تا اندازه ای می کرد حضرت مجتبی علیه السلام در مجلس بود خطیب را می فرستاد سبّ علی علیه السلام را بکند امام حسن مجتبی علیه السلام چاره ای نداشت موقعیت این طور اقتضا می کرد.
 
اما در مورد حضرت سیدالشهدا زمینه طور دیگری برایش فراهم شده بود اگر بیعت می کرد باید همپیاله یزید بشود.
 
آن وقت مگر یزید دست برمی داشت؟ مگر امام حسن را راحت گذاشتند نه، عاقبت او را کشتند، یزید هم که محافظه کارتر از معاویه نبود، بلکه در بروز خیانت و شقاوت زیاده روی بیشتری می کرد.
 
پس بنابر این جواب امثال ابن تیمیه سنّی (که در کتاب منهاجش می نویسد چرا حسین با یزید صلح نکرد؟) واضح می شود. جناب شیخک مگر امام حسن با معاویه صلح نکرد؟
 
آیا معاویه شرایط  صلح را رعایت کرد؟ آیا دست از فتنه و فساد برداشت؟ آیا غارت و کشتار شیعیان خاتمه یافت؟ در آخر امر آیا حسن را به زهر جفا نکشت؟
 
 دیگر از یزید پلید چه انتظاری می توان داشت بر فرض که امام حسین هم بیعت می کرد آیا اگر یزید امان می داد به گفته اش اطمینان بود؟
 

صلحنامه و شیعه کشی معاویه

از جمله شرایط صلحنامه حضرت مجتبی علیه السلام با معاویه این بود که از این به بعد دوستان علی علیه السلام در امان باشند، اما معاویه به زیاد دستور داد که هر جا شیعه علی علیه السلام سراغ داری مهلتش مده فوراً او را بکش.
 
بعد کار را رسانید به جایی که هر کس را که «احتمال» شیعه بودن می داد،
 
 می کشت عده زیادی را به همین بهانه از بین بُرد. اگر حسین هم بیعت می کرد آیا شما احتمال می دهید که ممکن بود یزید به شرایط حسین علیه السلام ترتیب اثر دهد؟
 

تقیه بر امام  حسین (ع) حرام بود

از لحاظ اخروی هم اگر با یزید بیعت می کرد حرام واقعی مرتکب شده بود اینجا تقیه بر حسین علیه السلام حرام بود، زیرا وضع زمان طوری بود که اگر ابی عبداللَّه خلافت یزید را تصویب می فرمود اسلام از بین می رفت خودش فرمود که شنیدم از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود:
 
هر گاه سلطان جائری که هتک حکم خدا و سنّت پیغمبر می کند و حرمت عباد را می شکند هر کس با او اظهار مخالفت نکند- به قول یا به فعل- حق است بر خدا که او را با آن ظالم محشور فرماید.
 
 مَنْ رَأى‏ سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلّاً لِحُرم اللَّهِ ناکِثاً لِعَهْدِاللَّهِ مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وآلِهِ وَسَلَّمَ یَعْمَل فى عِبادِ اللَّهِ بِالاثْمِ وَالْعُدوانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّر بِقَوْلٍ وَلا فِعْلٍ کانَ حَقیقاً عَلَى اللَّهِ انْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ ...»،( (36)
 
یعنی یزیدی که شرابخواری و زناکاری و قماربازی او علنی است، اگر من اظهار مخالفت نکنم به حکم خدا جایم با یزید یک جا است.
 
اگر بایزید بیعت می کرد تمام زحمات جدش از بین می رفت، این همان یزیدی است که صریحاً منکر پیغمبری و نزول وحی می شد .
 
«لعبت هاشم بالملک فلا- خبر جاء ولا وحی نزل» وقتی که مزاحمی نمی دید این عقیده را اعمال می کرد، زور است، به زور آثار رسالت را محو می کرد.
 

نتیجه:

در پاسخ به شبهه به هلاکت انداختن جان عزیز سید الشهدا علیه السلام می گوئیم که :فداکاری و از جان‌گذشتگی مورد پسند خداوند شرایطی دارد که مهمترین آن، این دو شرط است:
 
۱. فداکاری و از خودگذشتگی در راه و هدفی باشد که عقلای عالم آن را می‌پسندند؛ وگر نه اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنون‌آمیز یا ناخودآگاه شود، مورد پسند خداوند نخواهد بود؛
 
۲. آن چه در راه او هدیه می‌شود از نظر ارزش، از خود هدیه، دارای برتری و فضیلت باشد؛ مانند گذشتن از مال برای به دست آوردن علم یا سلامتی؛ و یا قربانی کردن حیوانی برای تامین نیاز غذایی انسان. در یک کلام، هرچه هدف والاتر باشد فداکاری در راه آن برتر و کامل‌تر است.
 
پس قیام امام حسین (علیه‌السّلام) به طور کامل در راه خدا بوده است؛ زیرا و این دو شرط را به نحو کامل داشته است؛ بنابراین تمام فداکاری‌هایی که آن حضرت در روز عاشورا انجام داده‌اند، در راه خدا و مورد رضایت الله بوده است.

آیه هلاکت (یا هر دلیلی که خودکشی را حرام می‌کند) شامل هرگونه خود را به خطر‌ انداختن نمی‌شود؛ و قربانی کردن جان و مال را اگر برای هدفی بزرگ و شریف - مثل آن قیام جاودان امام حسین (علیه‌السّلام) باشد، حرام نمی‌کند؛
 
چون در فداکاری‌های حضرت شروط فداکاری شریف و از خودگذشتگی مقدس به بهترین نحو موجود است.اگر نبود فداکاری حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا، اسلام، قرآن و هر آن‌چه پیامبران در طول تاریخ آورده بودند.

در زیر آوار بدعت‌ها، سیاه‌نمایی‌ها و انحرافاتی که خلفای پیشین به وجود آورده بودند دفن می‌شد و اثری از آن باقی نمی‌ماند؛ همانطور که ادیان گذشته در زیر این رسوبات مدفون شد و اثر درستی از آن‌ها بر جای نماند.

پس قیام امام حسین (علیه‌السّلام) هم عقلائی است و هم هدفی که آن حضرت دارد، از دادن جان و مال و فرزند و در یک کلمه تمام هستی، باارزش‌تر است.
 

 پی نوشت ها

1. بقره (2) آیه 195.
2. قاموس قران ، قرشى ، دار الکتب الإسلامیة ، تهران‏، 1371 ش ، ‏ج 7 ص 159.
3.توبه ( 9) آیه 52 -نساء (4) آیه 74.
4. المیزان فى تفسیر القرآن‏ ، طباطبایى ‏، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم‏ ، 1417 ق‏ ، ج 2 ،ص 64.
5. بقره- 195
6. مجمع البحرین. ج3، ص80، ذیل واژه شهد.
7. آل عمران: 169-
8. ابراهیم: 28-
9. ر. ک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1397ق، ج 1، ص 534، طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1379، ج 4، ص 62-
10. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1367 ش، ج 23، ص 349، 350، 355-
11.ر. ک: الجمعه العروسی الحویزی، عبدعلی. نورالثقلین، قم، مطبعة العلمیة، چاپ سوم، بی تا، ج 5، ص 243-
12. نورالثقلین، همان.
13. ر. ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 1، ص 186-
14. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعة الاولی، 1419 ق، ج 5، ص 198-
15. ر. ک: بحارالانوار، همان، ج 97، ص 50.
16. انفال/سوره۸، آیه۱۶..   
17.طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۴۵.   
18. نور الثقلین ج 2 ص 138
19. تفسیر نورالثقلین.
20. تفاسیر نمونه و نور الثقلین.
21. نهج‏البلاغه، خطبه 121.
22.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۶ و ۳۸.
23.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۸-۳۹.
24.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۶.
25.نگاه کنید به:‌ نجفی، جواهرالکلام، ۱۳۶۲ش، ج۲۱، ص۸۹.
26. سوره بینه/8
27. سوره  بینه/7و8
28. اللهوف على قتلى الطفوف(ترجمه فهرى)، ص160.
29. بحار الأنوار، ج 24، ص93.
30. سوره حج، آیه 11. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى  حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى  وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ».
31. زباله، منزلگاهى است معروف، در مسیر کوفه به مکّه، نزدیک منزل ثعلبیّه.
32. تاریخ طبرى، ج 4، ص 300-301 ; ارشاد مفید، ص 424 و بحارالانوار، ج 44، ص 374 (با مختصر تفاوت).
33. گردآوری از کتاب: «عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها»، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، انتشارات امام على بن ابى طالب(علیه السلام‏)، قم، 1388 هـ.ش‏، ص 360.
34. سورهتوبه/ 35.
35.آن که مردن پیش چشمش تهلکه است‏ - نهى لا تُلْقُوا بگیرد او به دست‏ - وان که مردن شد مر او را فتح باب‏ - سارِعُوا آمد مر او را در خطاب‏.
36. بحارالانوار، ج 44، ص 382.

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار فرماندهان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای ناوگروه 86 و خانواده‌هایشان، مأموریت موفق و افتخارآمیز این ناوگروه پیرامون کره زمین را حاصل همت بلند، اراده راسخ، اعتماد به نفس، قدرت طراحی، دانش پیشرفته نظامی، مدیریت کارآمد و «شجاعت و استقامت در مقابل سختی‌ها» خواندند و افزودند: این حرکت بزرگ بار دیگر نشان داد موفقیت‌ها، پیشرفت‌ها و امیدهای برآورده‌شده، از دل حرکت و تلاش و سختی به‌وجود می‌آید.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تشکر صمیمانه از «مجموعه فرماندهان و نیروهای ناوگروه 86 (متشکل از ناوشکن دنا و ناوبندر پشتیبانی ـ رزمی مُکران)، فرمانده نیروی دریایی و همه کسانی که در طراحی، پشتیبانی و اجرای» این عملیات بزرگ ارتش نقش داشته‌اند، گفتند: حرکت امروز شما ثمره شیرین اقدامات و مجاهدات دهه‌های اخیر ارتش و سپاه در دریا و به‌خصوص ایثار و فداکاری شهیدان سرافراز نیروی دریایی و خانواده‌های معزز آنهاست که باید قدردان همه آنها بود.

ایشان ٦٥ هزار کیلومتر دریانوردی در حدود 8 ماه را افتخاری بی‌سابقه در تاریخ دریانوردی ایران دانستند و گفتند: این حرکت پرمعنا و عمیق را نباید به‌چشم یک حادثه نظامی و دریایی نگریست؛ چرا که هر یک از عوامل شکل‌دهنده آن درخور توجه و درس‌آموزی است.

رهبر انقلاب علاوه بر عواملی هم‌چون دانش نظامی و اراده و اعتماد و استقامت، نقش خانواده‌ها را در موفقیت مأموریت ناوگروه ٨٦ مهم خواندند و افزودند: صبر و بردباری در مقابل دلواپسی‌ها و دلتنگی‌ها، سربلندی در این امتحان و احساس آشکار افتخار پدران و مادران و همسران، عامل مؤثر دیگری در به نتیجه رسیدن این حرکت تاریخی بود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تعظیم در مقابل عظمت شهیدان برومند و خانواده‌های معظم آنها افزودند: دلتنگی خانواده‌های نیروهای ناوگروه با دیدن عزیزانشان پایان یافت اما جای خالی عزیزان خانواده‌های شهیدان هیچ‌گاه پر نشد؛ همه مرهون آنها هستیم و دعا می‌کنیم خداوند سایه آنها را از سر ملت ایران کم نکند.

رهبر انقلاب حرکت ناوگروه 86 را مصداق دستور صریح قرآن که «در مقابل دشمنان هرچه می‌توانید آمادگی‌های خود را افزایش دهید» خواندند و گفتند: این کار شما سطح توانایی‌های نظامی کشور را ارتقاء داد و «ما می‌توانیم» را که بن‌مایه پیشرفت کشور است، در نیروهای مسلح و در ذهن‌ها تقویت کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تبیین نتایج آیه شریفه «وَ أَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» افزودند: احساس ضعف، تردید و انفعال موجب تشویق دشمن به حمله و اقدام ا ست اما وقتی آمادگی و توانایی ببیند، حساب کار خود را می‌کند.

ایشان تجربه‌های جدید و ارزشمند برای نیروی دریایی و نیروهای مسلح را از دیگر امتیازات دریانوردی ناوگروه 86 دانستند و گفتند: این ذخیره‌های علمی باید در دانشگاههای مرتبط با نیروی دریایی تدریس شود.

رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه این دریانوردی افتخارآمیز، وجهه بین‌المللی ایران را هم ارتقاء بخشید و ارزش سیاسی آن از ارزش نظامی‌اش کمتر نبود، به بیان چند درس این اقدام پرداختند.

ایشان با اشاره به ویژگی‌های بی‌نظیر دریا و عظمت آن به‌عنوان نمایشگاهی از آیات پروردگار، درس اول این دریانوردی را خداشناسی خواندند و گفتند: درس دیگر این اقدام، درس انقلاب است زیرا در دوره ننگین پهلوی و قاجار، با وجود سواحل و امکانات دریایی فراوان، شناختی از دریا و ظرفیت‌های آن در کشور وجود نداشت و نیروی دریایی نیز به کارهای دیگری سرگرم بود اما انقلاب دریا و دریانوردی را از تعطیلی و فراموشی خارج کرد بنابراین این دانایی، توانایی، همت، جسارت و اعتماد به نفس شما در این اقدام بزرگ، هدیه انقلاب به ایران است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین حضور دریایی در مناطق دوردست و اقیانوس‌های آرام و اطلس را حضوری امنیت‌ساز برای کشور خواندند و افزودند: ویژه‌خواری در مسائل عمومی بشریت جزو خصوصیات آمریکا و ابرقدرتها است و اگر بتوانند حتی دریاها را هم به نام خود سند می‌زنند تا دست دیگران از آنها کوتاه شود اما شما با حضور خود و مقابله با اقدامات خصمانه آنها برای ناکامی یا تخریب این سفر، ثابت کردید که دریاهای آزاد متعلق به همه است.

ایشان با اشاره به برخی مانع‌تراشی آمریکایی‌‌ها در حمل‌ونقل‌های دریایی، گفتند: این‌که می‌گویند "ما اجازه نمی‌دهیم فلان کشتی از فلان جا‌ها عبور کند"، غلط زیادی است چراکه آبهای آزاد متعلق به همه است و دریا و هوا باید برای همه ملتها آزاد، و امنیت کشتیرانی و حمل‌ونقل دریایی باید برای همه تأمین باشد.

رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: امروز آمریکایی‌ها به نفتکش‌ها تعرض و به باندهای قاچاق دریایی در منطقه ما و مناطق دیگر کمک می‌کنند که این کارها تخلف بزرگ و نقض قوانین بین‌المللی و بشری است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع‌بندی درس‌های دریانوردی افتخارآمیز ناوگروه 86 گفتند: همه پیشرفتها و موفقیت‌های بزرگ از دل تلاش‌ها و تحمل رنج‌ها و سختی‌ها زاییده می‌شود و با راحت‌طلبی، تماشا، گوشه‌نشینی، و حسرت خوردن و نق‌زدن کاری پیش نمی‌رود.

ایشان در ادامه داستان سفر 8ماهه ناوگروه 86 را بن‌مایه یک کار خوب جذاب، آموزنده و پرمعنای تلویزیونی و سینمایی دانستند و هنرمندان را به این میدان فراخواندند.

رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به سهم 90درصدی حمل‌ونقل دریایی در تجارت جهانی، ظرفیت چند هزار کیلومتر مرزهای دریایی و اتصال کشور به دریا در شمال و جنوب کشور خطاب به مسئولان گفتند: هنوز توجه لازم به دریا وجود ندارد، البته مدتی است حرکتی در این زمینه آغاز شده اما مسئولان باید با طراحی و برنامه‌ریزی، حرکت وسیع‌تری را برای استفاده از فرصت دریا و تأمین منافع ملی آغاز کنند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پایان به عزاداری‌های پرشور در محرم امسال نیز اشاره کردند و گفتند: با وجود سعی و تلاش دشمنان برای بی‌رونق کردن محرم، امسال به‌برکت توجهات حضرت بقیةالله و درست در نقطه مقابل خواست دشمنان، دهه عاشورا پرشور‌تر، پررونق‌تر و پرفایده‌تر از سالهای قبل بود که نشان می‌دهد خداوند به هر کاری در مسیر اهداف الهی باشد، کمک می‌کند.

در ابتدای این دیدار امیر دریادار شهرام ایرانی فرمانده نیروی دریایی ارتش، مأموریت ناوگروه 86 را اقدامی تاریخی و مرهون باور جوانان به توان داخلی، دیپلماسی فعال و بهره‌مندی از انواع سامانه‌ها و تجهیزات پیشرفته بومی برشمرد که به افزایش عمق راهبردی، پیام انزواگریزی و تحریم‌ناپذیری، معرفی ایران به‌عنوان قدرت مستقل، و تقویت بانک اطلاعات دریایی منجر شده است.

همچنین امیردریادار دوم فرهاد فتاحی فرمانده ناوگروه 86 نیروی دریایی ارتش نیز به بیان گزارشی از مأموریت سفر به دور کره زمین پرداخت.

همسر یکی از نیروهای ناوگروه 86 نیز در این دیدار، دلنوشته‌ای از دلتنگی، صبر و احساس افتخار خانواده‌های ناوگروه در طول مدت مأموریت بیان کرد.

المیادین در گزارشی عوامل و پیامدهای کودتاهای پیاپی در کشورهای غرب و مرکز آفریقا به ویژه نیجر و همچنین وضعیت این منطقه از آفریقا را مورد بررسی قرار داد.

ضعف سیاسی و پراکندگی‌های قبیله‌ای و نژادی از یک سو و وجود شبه کشورهایی که در سایه وضعیت اقتصادی نیم‌کره جنوبی جهان به ویژه آفریقا، نمی‌توانند نمونه کامل یک کشور نوین باشند، از اموری هستند که در بیشتر مناطق آفریقا همچنان شاهد آن هستیم.

شبه کشورهایی که به دلیل ناهمسانی در رابطه با نظام جهانی و بازاری که قدرت‌های بزرگ اداره آن را به دست دارند، فرمان‌بردار و شکننده هستند و در عین حال این بازار را تکمیل می‌کنند. بیشتر این شبه کشورها به محض داشتن شروط برپایی یک کشور کامل و با ثبات، ارزش اقتصادی بالایی را از خود نمایان خواهند کرد.

این کشورها از منابع و نیروی کار برخوردارند، اما اصلاح ساختارهای داخلی آن‌ها ضرورتاً ضامن تغییر این معادله نخواهد بود؛ زیرا اساساً، ابزارها و قدرت‌های حاضر در این معادله، در خارج از این سرزمین‌ها قرار دارند؛ قدرت‌ها، دستگاه‌ها و ابزارهایی بین‌المللی که توانایی به‌کارانداختن تمامی این سیستم و بهره‌کشی از آن را دارند و از نظر شبکه‌ها و پیمان‌های تجاری با پشتوانه سیاسی و نظامی قوی، با هم متناسب و از یک جنس هستند، در محل تأثیرگذاری بر این معادله قرار دارند و به خوبی می‌دانند که چگونه از این ابزارهای بسیار متنوع و پرگستره از دلار (دارایی و چاپ آن) گرفته تا مؤسسه‌های وام‌دهی، قانون‌گذاری بین‌المللی و حضور نظامی، استفاده کنند.

گروه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا؛ تلاشی برای رهایی از چنگال فرانسه

تجربه اتحادیه پولی اقتصادی غرب آفریقا، سازوکار عملی گروه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا (اکواس) که متشکل از ۵ کشور است و مقر اصلی آن در نیجریه قرار دارد، به شمار می‌رود؛ تأسیس این گروه، در مقایسه با کشورهای نیم‌کره جنوبی زمین، تجربه‌ای منحصر به فرد و از نظر فناوری، تجربه‌ای پخته برای تکامل اقتصادی منطقه به حساب می‌آید. سازوکار این گروه، معافیت گمرکی، بازار مشترک، بانک سرمایه‌گذاری و توسعه و واحد پول مشترک (فرانک غرب آفریقا) صادره از بانک مرکزی کشورهای غرب آفریقا را شامل می‌شود.

اکواس قطع ارتباط نسبی خود با سلطه مستقیم فرانسه را از طریق توافق‌نامه سال ۲۰۱۹ اعلام کرد. بر اساس این توافق‌نامه، تا سال ۲۰۲۷ سپرده‌گذاری تجمیعی نیمی از ارز ذخیره اندوخته توسط بانک مرکزی ۸ کشور که در حساب‌های عملیاتی خزانه‌داری فرانسه انجام می‌گرفت، متوقف خواهد شد، فرانسه نمایندگان خود را از دستگاه‌های دولتی منطقه اتحادیه پولی فراخواهد خواند و نام جدیدی برای واحد پولی کشورهای عضو برگزیده خواهد شد.

پارلمان فرانسه در اقدامی استثنایی و مرتبط با عملکرد سیستم یورو، بانک مرکزی اروپا و نفوذ آن، این توافق‌نامه را در سال ۲۰۲۰ به تصویب رساند. اگر این اقدام تاکنون خطری را در پی نداشته باشد، اما اثرات و قانون‌های مرتبط با برابری نرخ ارز در برابر یورو همچنان در جایی دیگر با سیاست، جغرافیا، قوانین رسمی تجارت نظام جهانی، قوانین بین‌المللی و سازمان ملل متحد در پیوند است. این تاثیرها واقعی هستند، یعنی بیشترین قابلیت پیاده‌سازی عملی را دارند و همیشه نفوذ ملموس قدرت‌ها و اثرگذاران، چارچوب آن را تعیین می‌کنند.

به هر حال، صحنه این رخ‌داد، حاکی از موفقیتی بوده که گروه‌های اقتصادی دیگر آفریقایی مانند کومیسا و گروه اقتصادی آفریقای مرکزی (که فرانک دیگری را به عنوان واحد پول استفاده می‌کند) شاهد آن نبوده‌اند. اکواس چندین بار شاهد عدم ثبات در حاکمیت و نبود دولت فراگیر در برخی کشورهای عضو بوده است. در نتیجه این گروه در سال‌های گذشته عضویت مالی، گینه و بورکینافاسو را به دلیل کودتاهای نظامی تعلیق کرده بود.

پس از تعلیق عضویت نیجر به دلیل مشابه و تهدید بورکینافاسو و مالی نسبت به تقابل نظامی با هرگونه مداخله خارجی با هدف بازگرداندن رئیس جمهور مخلوع نیجر به قدرت، وضعیت کنونی این کشور نیز می‌تواند دخالت -یا فعالیت- نظامی جدید در این منطقه را محتمل کند.

این در حالی است که دیگر اعضای اکواس، به موضع‌گیری فرانسه مبنی بر درخواست بازگرداندن دولت قانونی نیجر به قدرت پایبند هستند. رویکرد نیجریه که بیشترین تعداد نمایندگان را در پارلمان اکواس و بیشترین جمعیت در میان کشورهای عضو این گروه را دارد، در خصوص قطع صادرات برق به نیجر ضربه بزرگی به این کشور به حساب می‌آید. هم‌زمان با این اقدام، نخست‌وزیر دولت سقوط‌کرده نیجر که در فرانسه اقامت دارد از کشورهای جهان خواسته که به او کمک کنند تا به قدرت برگردد. در عین حال وی دو روز پیش از کشورهای جهان خواسته بود به جای تحریم نیجر به دنبال راه دیگری برای مقابله با کودتا در این کشور بگردند؛ چرا که به گفته وی تحریم نیجر، باعث ویرانی این کشور خواهد شد.

نشانه‌ها و شاخص‌های موجود نشان می‌دهند که بر خلاف واکنش فوری فرانسه، برگشتی در حاکمیت نیجر در کار نخواهد بود. شاید نشانه اول این موضوع، موضع راهبردی و بنیادین در این منطقه، پیش از کودتا در نیجر باشد؛ بر این اساس، پیش از کودتا در نیجر، نفوذ فرانسه در مالی و سپس بورکینافاسو به شدت کاهش یافت و خواست عمومی برای مقابله با نفوذ فرانسه (که به کشورهای دیگر این منطقه در حال سرایت است) با افزایش روبروست.

بحران‌های داخلی فرانسه؛ عامل اعتراضات در کشورهای وابسته

با شدت‌گرفتن نوسانات بازارهای انرژی و دشواری یافتن جایگزین فوری برای گاز وارداتی از روسیه از سوی اروپا، این منطقه از آفریقا به ویژه نیجر اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. نیجر یک‌چهارم اورانیوم وارداتی اروپا و یک‌سوم اورانیوم وارداتی فرانسه را تأمین می‌کند و از سوی دیگر فرانسه جهت تولید برق که به منزله شاهرگ صنعت و مهم‌ترین خدمات به شمار می‌آید، وابستگی شدیدی به اورانیوم دارد.

رکود اقتصادی ناشی از این نوسانات و بحران تأمین انرژی در فرانسه، با اعتراضات اجتماعی گسترده‌ای همراه شد که نشانگر یک بحران سیاسی بود. بحرانی که ناشی از کاهش هزینه‌ها همراه با کسری بودجه تجاری به میزان نزدیک به ۱۰ میلیارد دلار و نسبت بدهی چشم‌گیر در تولید ناخالص ملی به میزان ۱۰۰ درصد بود.

کاهش کارآمدی و تأثیرگذاری پروژه‌های سیاسی (هم‌زمان با درگیری‌های محدود) در دیگر طرف‌ها از لبنان گرفته تا الجزائر و غرب آفریقا و جزایر دور افتاده‌ای که ساکنان آن خواهان بازیگری در صحنه سیاست و بهبود خدمات ضعیف بودند، این مجموعه کامل بحران را بروز می‌دهند و چالش راهبردی جدیدی را برای تصمیم‌سازان در فرانسه ایجاد می‌کند؛ تصمیم‌سازانی که غیرممکن است این بخش از آفریقا را نادیده گرفته باشند.

پس از کودتای سال ۲۰۲۰ مالی که با جنبش سلفی توافق و تفاهم داشت و خطوط مقدم مبارزه با شورشیان تکفیری و صحرانشین در شمال این کشور را تثبیت نمود، فرانسه هنوز نتوانسته با حاکمان جدید مالی به تفاهمی دست پیدا کند. اکنون نیز نیجر شاهد کودتا و زندانی‌شدن حاکمان مسئول در قبال بخش‌های اقتصادی و انرژی بوده و اظهارات رهبران کودتا نیز حاکی از گرایش‌های مخالف با جریان سلطه است.

دشوار است که بگوییم چنین رخ‌دادی در این منطقه تازگی دارد؛ منطقه‌ای که تاریخ آزادی ملی آن شاهد رویارویی‌های بزرگی با فرانسه بوده، میانگین تعداد ساکنان برخی کشورهای آن بیش‌تر از میانگین‌های جهانی است، دولت‌های مرکزی کشورهای آن ضعیف هستند، تنگنای انتخاب گزینه مهاجرت به اروپا در آن وجود دارد و دستاوردهای کافی برای بیش‌تر ساکنان آن جهت درآمیختگی اقتصادی منطقه‌ای میان کشورهای منطقه با وجود حجم زیاد و عمر دراز آن، وجود ندارد.

به نظر می‌رسد عاملی ویژه این رویکرد را به سوی کارآمدی سوق داده است. ایجاد یک مجموعه کامل بین‌المللی ضد سلطه غرب به رهبری چین به عنوان قطب اقتصادی و صاحب اعتبار سیاسی و روسیه به عنوان قدرت بین‌المللی که تحرک آن در محیط داخلی و خارج از مرزهایش در حال افزایش است، این عامل را تشکیل می‌دهد.

بر اساس نظریه دگرگونی قدرت، بدون طرح نمونه جایگزین آماده در هنگام ضرورت، چین و روسیه هر دو کشورهایی بلندمرتبه و ناراضی از نظام جهانی هستند. از این روی نفوذ روسیه اندک‌اندک در نیجر و مالی افزایش یافت و به شکل یک کمربند عرضی به سوی شرق قاره آفریقا تا جمهوری آفریقای مرکزی در حال پیش‌روی است.

این امر فرصتی برای این کشورهاست که جهت دستیابی به پشتیبانی راهبردی، لجستیکی و عملی، در کنار حضور چین که با وجود تفاوت در ابزارها ویژگی‌های مشابهی با همتای خود، روسیه، دارد، به آسانی قابل درک و دریافت است. در واقع چین آشکارا یا پنهانی، روی طرح‌های اقتصادی و فعالیت دیپلماتیک و همکاری از بالا با متولیان حکومت که بیش‌ترین سلاح و ابزارهای تشکیلاتی را در بافت آفریقا در اختیار دارند، متمرکز است.

فروپاشی‌های بزرگ؛ مولد ائتلاف‌های کوچک جدید

نیجر به عنوان پیکره‌ای شکننده که به سختی می‌توان نام یک کشور را بر آن نهاد، فرصت پیدا کرده که پیکره‌ای قوی‌تر از جهت کنترل منابع و هدایت آنان را شکل دهد، حجم سنگین بهره‌کشی فرانسه را کاهش دهد و در نتیجه امکانات، قدرت مالی و آزادی عملی را به دست آورد که حاشیه گسترده جدید آن را تضمین می‌کند. حاشیه‌ای که روسیه و چین از داخل نظام جهانی و نه خارج از آن کسب کرده‌اند و منافع اروپا و فرانسه را از آن خود کرده‌اند.

مواردی چون دوگانه مخالفت و موافقت اروپا و فرانسه با آمریکا درباره استانداردهای روابط اقتصادی و انتقال فناوری با چین و سخنان ماکرون پیش از اجرای عملیات روسیه در اوکراین لزوم تشکیل ارتشی برای دفاع از اروپا را مشخص کرد. همچنین اروپا تعالی چین را به عنوان اتفاقی محقق‌شده و روابط با آمریکا را به عنوان روابطی در معرض تغییر پذیرفت؛ تغییراتی که منافع فرانسه می‌تواند موجب آن شود.

چگونگی معادله روابط غرب آفریقا و نیجر با فرانسه وابستگی شدیدی به ویژگی‌های نظامیان حاکم بر ۳ کشور پراهمیت این منطقه و حد و مرزهای سیاست‌های آن‌ها دارد. تاکنون گفتمان رهبران این کودتاها همگی در غیر ایدئولوژیک‌بودن و نداشتن سیاست‌هایی با این رویکرد، اشتراک داشته، اما تاکنون از سوی آنان شاهد موضع‌گیری روشنی در خصوص لیبرالیسم اقتصادی حاکم بر کشورهایشان نبوده‌ایم. جوانی جمعیت این کشورها برخلاف قدمت حاکمان پیشین و شکنندگی ساختار تشکیلاتی دستگاه‌های دولتی و ارتش، عاملی است که شاید با اقدامات فوق‌العاده، تخصیص اعتبارات فوری، تحویل سلاح‌ها و تجهیزات نظامی و با تکیه بر توده جمعیتی، امکان اصلاح را میسر کند.

چیزی که اکنون از این موضوع روشن شده این است که شکل‌گیری یک ائتلاف منطقه‌ای، فروپاشی ائتلافی بزرگ‌تر را در پی دارد و نقشه روابط منطقه‌ای و بین‌المللی راه گذر از این مرحله به سوی تثبیت اوضاع و سپس ساخت سبک جدیدی از روابط را باز می‌کند؛ با وجود طرفی مانند الجزایر که علی رغم تعهد خود نسبت به مشروعیت رئیس جمهور مخلوع نیجر، به دلیل دیدگاهش در رابطه با بی‌اثرنمودن تحرکات بسیار محتمل آمریکا در منطقه، از ریشه با مداخله نظامی خارجی مخالف است و همچنین با وجود کشورهایی که رویکرد عملی را پس از تحقق تحولات در اولویت خود قرار می‌دهند، این امر امکان می‌یابد. شکل‌گیری این ائتلاف منطقه‌ای، خود نتیجه اتفاقات انباشته‌ای است که طی سال‌ها در برابر چشمان همگان به وقوع پیوسته است.