
emamian
مستندات تاریخی ولادت امام زمان (عج)
اکثریت شیعه در طول تاریخ، در برابر اقلیتی ناچیز، هیچ شکی در ولادت امام زمان(عج) نداشتند.
ولادت امام زمان(عج) را از طرق مختلفی می توان ثابت نمود. ما در این جا برآنیم که ولادت آن حضرت را بر اساس روایات معتبر شیعه ثابت نمائیم. در این راه سه دسته روایت ذکر می شود. دسته اول، روایات معتبری که خبر صریح یا ضمنی از ولادت امام زمان(عج) به شمار می آیند؛ دسته دوم، روایات معتبری که در بر دارنده مشاهده امام زمان(عج) هستند؛ و دسته سوم، مجموعه ای از روایات، که به دلالت ضمنی خود، ولادت امام زمان(عج) را ثابت می نمایند.
پیش از پرداختن به اصل مطلب و به عنوان مقدمه تذکر این نکته، ضروری است که: برای اثبات ولادت شخص، سوای ماهیت او، به هیچ وجه نیاز به دلایل محکمی از جنس ادله ای که در فقه و اصول به آنها استدلال می شود نیست؛ چرا که تاریخ، ملاک خاص خود را دارد و هیچ گاه دیده نشده که برای اثبات یک موضوع تاریخی، مجبور به بحث سندی باشند؛ هرچند وجود اسناد صحیح و محکم (که می شود بر اساس آن در فقه فتوا داد)، جایگاه خاصی به مطلب می دهد. در تاریخ، آن چه اهمیت دارد یکی اصیل بودن منبع خبر است و دیگری آن که علم به کذب خبر نداشته باشیم یا لااقل، مطلب بیان شده با شبهه جدی روبرو نباشد. این مطلب از برخورد تمامی اهالی تاریخ با مطالب و نقل های تاریخی، روشن است و نیاز به برهان و استدلال خاصی ندارد. در عین حال، برای استحکام هرچه بیشتر مطلب و اثبات این که با وجود تمامی فشارها و اما و اگرها، بحث ولادت امام زمان(عج)، از ادله محکم تاریخی برخوردار است در این جا به برخی از روایات صحیح السند که در این باره در دست است اشاره می کنیم.
به عنوان طلیعه بحث، روایتی ذکر می شود که در بحث های بعدی بسیار حائز اهمیت و راهگشا است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ: قلْتُ لِأَبی الْحَسَنِ الرِّضَا: إِنِّی أَرْجُو أَنْ تکونَ صاحِبَ هذَا الْأَمْرِ وَ أَنْ یسُوقَهُ اللَّه إِلَیْک بِغَیْرِ سَیْفٍ فقَدْ بویِعَ لَک وَ ضُرِبَتِ الدَّرَاهِمُ بِاسْمِک. فَقَالَ: مَا مِنَّا أَحَدٌ اخْتَلَفَتْ إِلَیْهِ الْکتُبُ وَ أُشِیرَ إِلَیْهِ بِالْأَصَابِعِ وَ سئِلَ عنِ الْمَسَائِلِ وَ حُمِلَتْ إِلَیْهِ الْأَمْوَالُ إِلَّا اغْتِیلَ أَوْ ماتَ علَی فِرَاشِهِ حتَّی یبْعَثَ اللَّه لِهَذَا الْأَمْرِ غُلَاماً منَّا خَفِیَّ الْوِلَادَةِ وَ الْمَنْشَإِ غَیْرَ خَفِیٍّ فِی نَسَبِهِ (کلینی، ۱۳۶۳ ش: ج۱، ۳۴۱)؛
ایوب بن نوح گوید به امام رضا(ع) گفتم: امیدوارم قائم اهل بیت شما باشید و بی هیچ خونریزیی، حکومت به دست شما بیفتد. چراکه هم با شما بیعت شده و هم سکه به نام تان زده اند. حضرت فرمود: هریک از ما امامان که نامه ها به سوی او روانه شود و انگشت نمای مردم گردد و اموال به سوی او بیاید، یا شهید خواهد شد و یا به مرگ طبیعی از دنیا خواهد رفت تا این که خداوند برای این کار، جوانی از ما که نسبی روشن ولی ولادت و رشدی مخفیانه دارد را برخواهد انگیخت.
سند کلینی و شیخ صدوق به این روایت، هیچ مشکلی ندارد و سند هردو، صحیح اعلائی است. روایت، صراحت در ولادت و رشد مخفیانه حضرت دارد و جای شبهه برای انسان معتقد به اهل بیت نمی گذارد که صاحب این امر، زنده و از زندگی مخفیانه ای برخوردار است. این روایت، قرائنی هم دارد که دلیل دیگری است بر این که در بحث ولادت امام زمان نباید دنبال سندهای صحیح از نظر علم رجال بود و نوع برخورد با گزارش های موجود در این زمینه می بایست حتی با نوع برخورد عمومی با سایر گزارش های تاریخی، متفاوت باشد.
علاوه بر این روایت، با مراجعه به کتب معتبر شیعی، به خوبی به دست می آید که امام عسکری (ع) در دوران امامت خویش، زیر انواع فشارها زندگی می کرد. به عنوان یک نمونه، زندان های پیاپی امام، دلیلی گویا بر این امر است.
روایات ولادت امام زمان(عج)
روایات معتبر
روایت اول
حدثنا محمد بن علی بن حمزة بن الحسن بن عبیدالله بن العباس بن علی بن أبی طالب قال: سمعت أبامحمد یقول: قد ولد ولیّ الله و حجته علی عباده و خلیفتی من بعدی مختونا لیلة النصف من شعبان سنة خمس و خمسین و مأتین عند طلوع الفجر وکان أول من غسله رضوان خازن الجنان مع جمع من الملائکة المقربین بماء الکوثر و السلسبیل ثم غسلته عمتی حکیمة بنت محمد بن علی الرضا.
راوی گوید: از امام عسکری(ع) شنیدم: ولی خداوند و حجت او و جانشین من، شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ به هنگام طلوع فجر به دنیا آمد و اولین کسی که او را شستشو داد رضوان، خزانه دار بهشت، به همراه گروهی از ملائکه مقرب خداوند بودند که او را با آب کوثر و سلسبیل شستند. پس از آنها هم عمه ام حکیمه او را شست.
سند حدیث
فضل بن شاذان؛ در وثاقت و عظمت فضل بحثی نیست و حتی یک مراجعه سطحی به شرح حال او کافی است تا بزرگی او را در میان رجالیون شیعه ثابت کند.
او از امام رضا(ع) هم روایت دارد و تا زمان امام عسکری(ع) زنده بوده است. برای اعتبار کتاب مختصر اثبات الرجعة هم به جلد پانزدهم مجله تراثنا رجوع شود.
محمدبن علی بن حمزه؛ نجاشی درباره او می نویسد:
محمد بن علی بن حمزة بن الحسن بن عبیدالله بن العباس بن علی بن أبی طالب أبوعبدالله ثقة عین فی الحدیث صحیح الاعتقاد له روایة عن أبی الحسن و أبی محمد و اتصال مکاتبة و فی داره حصلت أم صاحب الامر بعد وفاة الحسن؛ له کتاب مقاتل الطالبیین (نجاشی، ۱۴۱۶ق: ۲۷۲، ش۷۱۴).
روایت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بنِ إِسحَاقَ عنْ أَبی هَاشِمٍ الْجعْفَرِیِّ: قُلْتُ لِأَبِی مُحَمَّدٍ: جلَالَتُک تمْنَعُنِی مِنْ مَسْأَلَتِک فَتَأْذَنُ لِی أَنْ أَسْأَلَک؟ فَقَالَ: سَلْ. قُلْتُ: یَا سَیِّدِی هَلْ لَک وَلَدٌ؟ فَقَالَ: نَعَمْ. فَقُلْتُ: فَإِنْ حَدَثَ بک حدَثٌ فأَیْنَ أَسْأَلُ عَنْهُ؟ قَالَ: بِالْمَدِینَةِ (کلینی، ۱۳۶۳ش: ج۱، ۳۲۸)؛
ابوهاشم جعفری گوید: به امام عسکری(ع) گفتم: بزرگی شما مانع می شود سؤالی از شما بپرسم. اجازه پرسش می دهید؟ فرمود: بپرس. پرسیدم: مولای من فرزندی دارید؟ فرمود: آری. گفتم: اگر اتفاقی برایتان پیش آمد، کجا سراغش را بگیرم؟ فرمود: در مدینه.
سند حدیث
محمدبن یحیی عطار قمی؛ در زمان خویش بزرگ شیعه به حساب می آمد و شخصیتی جلیل القدر و ثقه است. از ایشان با تعبیر محمد بن یحیی اشعری هم یاد شده است. نام ایشان در سند حدود شش هزار حدیث به چشم می خورد. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۱۹، ۳۳و غیر آن؛ و...)
احمد بن اسحاق اشعری؛ پس از این درباره ایشان و جلالت قدرش مطلبی ذکر خواهد شد. حتی اگر راوی در سند، احمد بن اسحاق رازی باشد که از اصحاب امام هادی(ع) است، باز هم سند روایت، معتبر خواهد بود چراکه او هم توسط شیخ طوسی توثیق شده است. (طوسی، ۱۴۱۵ ق: ۳۸۳)
ابوهاشم جعفری؛ داود بن قاسم جعفری از نسل عبدالله بن جعفر بن ابی طالب و از اصحاب امام رضا(ع) تا امام زمان(عج) است که از تمامی این معصومین(ع) نقل روایت دارد و نزد تمامی آنها مقام و منزلتی والا و بالا داشت. جالب آن که حتی در دربار خلیفه وقت نیز دارای وجهه و آبرو بود. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۸، ۱۲۲)
در مجموع می توان این روایت را یکی از عالی ترین روایات درباره ولادت و حیات امام زمان(عج) به شمار آورد. باید دقت داشت هرچند سند شیخ طوسی به ابوهاشم جعفری، با مشکل روبروست ولی عبارتی که در پاورقی از مرحوم حلبی نقل شد، ثابت می کند روایت، طرق متعددی داشته که ضعف یکی از آنها به اصل آن، ضرری نمی رساند.
چند نکته
الف) بر اساس این روایت صحیح اعلائی، امام عسکری(ع)، مدینة الرسول را به عنوان پایگاه مسکونی امام زمان(عج) معرفی نمود. در این باره روایت دیگری نیز در دست است:
عدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبی بَصِیرٍ عنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ: لَابُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ وَ لَابُدَّ لَهُ فِی غَیْبَتِهِ مِنْ عزْلَةٍ وَ نعْمَ الْمنْزِلُ طَیْبَةُ وَ مَا بِثَلَاثِینَ مِنْ وَحْشَةٍ (کلینی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ۳۴۰)؛
امام صادق(ع) فرمود: صاحب این امر را ناگزیر از غیبتی است که باید از مردمان فاصله گیرد. بهترین منزل مدینه است و با وجود سی نفر هم دیگر وحشتی نمی ماند.
ب) به احتمال قوی، سؤال ابوهاشم از یکسو ریشه در عقیده او به دوازده امام دارد و از سوی دیگر به کلامی که خود او در ایامی که با امام در زندان مهتدی عباسی به سر می برد، از زبان حضرت شنیده بود باز می گردد:
سعد بن عبدالله از ابوهاشم روایت کرده است: با امام عسکری(ع) در زندان مهتدی بودیم که به من فرمود: ابوهاشم! این [مهتدی] سرکش، تصمیم به کشتن من در این شب دارد ولی خداوند عمر او را برید و حکومت به جانشینش رسید؛ من اینک فرزندی ندارم ولی به زودی خداوند فرزندی به من روزی خواهد کرد. صبح که شد، ترک ها بر سر مهتدی ریخته او را کشتند و معتمد را سرکار آوردند و خداوند ما را نجات داد (طوسی، ۱۴۱۱ق: ۲۰۵، ح۱۷۳).
بنابراین آن چه صرفاً در برخی روایات، آن هم بدون سند معتبر از امام زمان(عج) نقل شده که «... >أَبِی أَبُومُحَمَّدٍ عَهِدَ إِلَیَّ أَنْ لَاأُجَاوِرَ قوْماً غضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ لَهُمُ الْخِزْیُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ وَ أَمَرَنِی أَن لَاأَسکنَ منَ الْجِبَالِ إِلَّا وَعْرَهَا وَ مِنَ الْبِلَادِ إِلَّا عَفْرَهَا...» (طوسی، ۱۴۱۱ق: ۲۶۳، ح۲۲۸) قابل التزام نیست. گو این که همین روایت در منابع دیگری هم آمده ولی این زیاده را ندارد. (صدوق، ۱۴۰۵ ق: ۴۶۵، ح۲۳) آن چه هم درباره کوه رضوی نقل شده (طوسی، ۱۴۱۱ق: ۱۶۳، ح۱۲۳) منافاتی با این روایت صحیح اعلائی ندارد.
روایت سوم
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ علِیِّ بنِ بِلَالٍ: خَرَجَ إِلَیَّ مِنْ أَبِی مُحَمَّدٍ قَبْلَ مُضِیِّهِ بِسَنَتَیْنِ یُخْبِرُنِی بِالْخَلَفِ مِنْ بعْدِهِ ثمَّ خرَجَ إِلَیَّ مِنْ قَبْلِ مُضِیِّهِ بِثَلَاثَةِ أَیَّامٍ یُخْبِرُنِی بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ (کلینی، ۱۳۶۳ش: ج۱، ۳۲۸)؛
محمدبن علی بن بلال گوید: دو سال پیش از فوت امام عسکری(ع) نامه ای از ایشان به دستم رسید که حاوی خبر از جانشین وی بود. مشابه همین نامه سه روز پیش از رحلت امام هم از سوی ایشان به دستم رسید.
سند حدیث
سند کلینی، موثق است. علی بن محمد، همان علی بن محمد بن بندار است که پس از این (ذیل حدیث دوم از روایات تصحیح نشده) درباره ایشان صحبت خواهیم گفت و محمد بن علی بن بلال هم اگرچه بعدها مرتد شد ولی چنان چه پس از این خواهد آمد، فردی موثق و قابل اطمینان است. نکته ای که در این جا تذکرش ضروری می نماید این که: محمد بن علی بن بلال از شیعیانی بود که امام زمان(عج) را، هم از نظر دوازدهم بودن و هم از نظر زنده بودن قبول داشت و مشکل وی تنها این بود که بعدها با محمد بن عثمان عمری بر سر مقام نیابت، به نزاع پرداخت. بنابراین گزارشی که از او نقل شد، صراحت در ولادت امام زمان(عج) دارد.
در سند شیخ صدوق، هرچند حسین بن اسماعیل می تواند استاد صدوق باشد ولی با توجه به این که لفظ «قال» هم پیش از حسین بن اسماعیل آمده و هم بعد از او، به نظر می رسد «قال» اول، مربوط به شخص دیگری بوده که با توجه به صدر روایت، می تواند سعد بن عبدالله باشد. از سوی دیگر از آن جا که خلاف متعارف ادبیات عرب است که فاعل «قال» پیش از فعلش بیاید می توان ادعاکرد که «قال» بعد از حسین بن اسماعیل، زیادی است. چه بسا از همین رو است که آیةالله خوئی، حسین بن اسماعیل را استاد صدوق به شماره آورده است. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۶، ۲۱۷) درهرحال، حسین بن اسماعیل، شخصی ناشناخته است که ظاهراً روایت دیگری هم از او در دست نیست.
از همه اینها گذشته حلبی در عبارتی که از ایشان در پاورقی نقل شد، تصریح می کند این روایت به چند طریق و سند از محمدبن علی نقل شده است. این مطلب نیز، همان گونه که پیش از این اشاره شد، باعث تقویت سند روایت می شود.
روایت چهارم
الْحسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ: خَرَجَ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ حِینَ قُتِلَ الزُّبَیْرِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ «هَذَا جَزَاءُ منِ اجتَرَأَ عَلَی اللَّهِ فِی أَوْلِیائِهِ یزْعُمُ أَنَّهُ یَقْتُلُنِی وَ لَیْسَ لِی عَقِبٌ فَکیْفَ رَأَی قُدْرَةَ اللَّهِ فِیهِ» وَ وُلِدَ لَهُ وَلَدٌ سَمَّاهُ محمد فِی سَنَةِ سِتٍّ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْن (کلینی، ۱۳۶۳ش: ج۱، ۳۲۹، ح۵)؛
از امام عسکری(ع) پس از مرگ زبیری این نامه صادر شد: «این عاقبت کسی است درباره اولیای الهی، جرأت بر خداوند نشان دهد. گمان می کرد مرا در حالی که هنوز صاحب فرزندی نشده ام خواهد کشت [ولی خودش کشته شد]. قدرت خدا را درباره خودش چگونه دید؟ » پس از این ماجرا فرزندی در سال ۲۵۶ق برای حضرت زاده شد که نامش را محمد نهاد.
سند حدیث
حسین بن محمد بن عامر اشعری؛ از اساتید علی بن ابراهیم و کلینی است که کلینی در بسیاری موارد از ایشان با نام ابوعلی اشعری یاد کرده است. نجاشی وی را توثیق نموده است. (نجاشی، ۱۴۱۶ق: ۶۶)
معلی بن محمد بصری؛ صفار در یک جا از او با لقب اصفهانی یاد کرده است. (صفار، ۱۴۰۴ ق: ۵۱۴) نجاشی درباره وی نوشته «مضطرب الحدیث و المذهب کتبه قریبة، له کتب...». (نجاشی، ۱۴۱۶ق: ۴۱۸) از آنجا که نام وی در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده، از وثاقت مبنایی برخوردار است.
آیةالله خوئی در توضیح کلام نجاشی می نویسد:
اضطراب در مذهب را از یکسو برخی نپذیرفته اند و از سوی دیگر منافاتی با وثاقت ندارد. اضطراب در حدیث هم معنایش «قد یروی ما یعرف و قد یروی ما ینکر» است که باز با وثاقت، تنافی ندارد. نیز نباید تعبیر خود نجاشی دور از نظر بماند که گفته بود «کتبه قریبة» (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۱۹، ۲۷۹).
تمامی روایات او به وسیله حسین بن محمد نقل شده و راوی دیگری ندارد. از جمله کتبی هم که نجاشی برای او نام برده کتاب القائم است. بنابراین آن چه ماحوزی در نقد این روایت آورده و براساس آن معلی را تضعیف کرده، صحیح نیست و برداشت نادرستی از کلام نجاشی است. (ماحوزی، ۱۴۱۷ق: ۲۱۵)
احمد بن محمد بن عبدالله انباری؛ از او روایات اندکی در دست است که همگی به جز یک حدیث، غیر فقهی است و عمدتاً مربوط به مقام یا کرامات اهل بیت(ع) می باشد. از آن جا که از رجال تفسیر قمی است، از وثاقت مبنایی برخوردار می باشد. تمامی اندک روایات او را هم معلی بن محمد نقل کرده است. البته در روایات معلی، احمد بن محمد به صورت مطلق، زیاد دیده می شود ولی از آن جا که معلی، از احمدبن محمدهای متعددی نقل حدیث دارد - مثل احمدبن محمدبن ابی نصر - لذا نمی توان این موارد را به صورت یقینی از روایات احمدبن محمدبن عبدالله به شمار آورد؛ هرچند اکثر این روایات هم غیرفقهی است و این می تواند قرینه خوبی بر معلوم شدن ماهیت احمدبن محمد مطلق باشد.
چند نکته
۱- در این روایت، تاریخ ولادت امام زمان(عج) در سال ۲۵۶ ذکرشده که در این باره گزارش های دیگری نیز وجود دارد:
الف) محمد بن حسن کرخی گوید: از ابوهارون که مردی از شیعیان است شنیدم که می گفت امام زمان(عج) را دیده و می گفت ولادت وی یکی از جمعه های سال ۲۵۶ بوده است. (صدوق، ۱۴۰۵ ق: ۳۴۹، ح۹)
ب) در گزارشی دیگر این چنین آمده است:... ولادت حضرت، هشت شب از شعبان المعظم سال ۲۵۶ گذشته بود و وکیل او هم عثمان بن سعید نام داشت... ت. (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۴۳۲، ح۱۲؛ طوسی، ۱۴۱۱ ق: ۳۹۳)
ج) علان هم به سند خود روایت کرده که امام زمان(عج) دو سال پس از شهادت امام هادی(ع) و در سال ۲۵۶ به دنیا آمد. (طوسی، ۱۴۱۱ق: ۲۴۵؛ مسعودی، ۱۳۸۲ش)
د)... از او پرسیدم: نوجوانی عشاری القد یا عشاری السن؟ چراکه برای ما نقل شده که او به سال ۲۵۶ به دنیا آمد. (طوسی، ۱۴۱۱ق: ۲۵۹)
ه)... بر ابوسهل نوبختی این گزارش را خواندم که: ولادت امام زمان(عج) در سامراء و به سال ۲۵۶ بود. مادرش صقیل و کنیه اش ابوالقاسم بود که پیامبر(ص) فرموده بود «نام او نام من و کنیه او کنیه من است» لقب او مهدی است و او همان حجت و منتظر و صاحب الزمان است. (طوسی، ۱۴۱۱ق: ۲۷۲)
عقیده شیخ طوسی هم این است که حضرت در همین سال به دنیا آمد. پس از این لحاظ، ایراد مهمی بر روایت وارد نیست و از سوی دیگر، توجیهی که در برخی کتب آمده که منظور از سال ۲۵۵ همان سال ۲۵۶ است ولی به تاریخ شمسی! (مجلسی، ۱۴۰۳ق: ج ۵۱، ۴ [در شمار یکی از احتمالات روایت]) به هیچ وجه قابل پذیرش نیست.
۲- هرچند مرحوم مجلسی احتمال داده که منظور از زبیری، شخصی از نسل زبیر است که به دست خلیفه یا کس دیگری کشته شد (مجلسی، ۱۳۷۹ش: ج۴، ۳) نیز این احتمال را از برخی نقل کرده که زَبیری، به معنای مصیبت است که از القاب مهتدی عباسی می باشد ولی: اولاً با وجود امام در منطقه عسکر سامراء، این که کسی بخواهد نقشه کشتن امام را در سر داشته باشد یا در پی اجرایی کردن آن باشد، بسیار بعید است. ثانیاً در رأس تمامی افراد، خود خلفای بنی عباس در پی کشتن امام بودند و نیازی نیست که این فرد را بر کس دیگری حمل کرد. ثالثاً با جمله (کیف رأی قدرة اللّه فیه) سازگارتر است. چراکه همین خلیفه، آن چنان که در منابع تاریخی ذکرشده با ذلت کشته شد. بر این اساس به نظر می رسد منظور از زبیری یکی از خلفای بنی عباس باشد. اما این شخص، مهتدی عباسی نیست چراکه در منابع تاریخی، لقبی با عنوان زبیری (به هر معنایی) برای مهتدی وجودندارد. ولی می توان این عنوان را بر معتز عباسی تطبیق کرد چراکه از یکسو امام هادی(ع) به دست او و در سال ۲۵۴ شهید شد؛ پس انگیزه بسیار بالایی برای کشتن امام عسکری(ع) داشت تا نسل امامان اهل بیت را نابود سازد و از سوی دیگر در منابع تاریخی، مثل الکامل ابن اثیر و ... برای او نام های متعددی ذکرشده که عبارتند از محمد؛ زبیر؛ و طلحه. پس اینگونه یاد کردن امام، اشاره به نام او دارد که زبیر بوده و تأییدی بر همین نام می باشد. قرینه این احتمال، روایت تقریب المعارف است که به جای زبیری، زبیر آورده. در برخی کتب دیگر هم از او با تعبیر زبیر بن جعفر یا زبیری یاد شده است.
درهرحال، معتز عباسی، بنابر گزارش همان منابع تاریخی، در دوم شعبان سال ۲۵۵ کشته شده و با این حساب، از کلام امام در این روایت، نمی توان حتی به صورت ضمنی یا التزامی، ولادت امام زمان(عج) را حتی اگر در سال ۲۵۵ بدانیم، به دست آورد؛ چراکه در روایت آمده بود (خرج من ابی محمد حین قتل الزبیری). بله اگر دلیلی بر احتمال ذکر شده داشته باشیم که منظور از زبیری، همان مهتدی است از آن جا که طبق کتب تاریخی، مهتدی در رجب سال ۲۵۶ کشته شد می توان بنابر نظر مشهور در ولادت امام زمان(عج)، از این بیان امام عسکری(ولادت را نتیجه گرفت. ولی این هم درست نیست چراکه پس از این، نقل معتبری خواهد آمد که امام عسکری(ع) تصریح دارد امام زمان پس از کشته شدن مهتدی به دنیا خواهد آمد.
روایت پنجم
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُوعَلِیِّ بْنِ هَمَّامٍ قالَ سمِعْتُ مُحَمَّدَ بنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِیَّ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ: سُئِلَ أَبُومُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنِ الْخَبَرِ الَّذِی رُوِیَ عنْ آبَائِهِ «أَنَّ الْأَرْضَ لَاتَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلهِ عَلَی خَلْقِهِ إِلَی یَوْمِ الْقیَامَةِ وَ أَن منْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» فَقَالَ: إِنَّ هَذَا حَقٌّ کمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌ. فقِیلَ لَه: یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَک؟ فَقَالَ: ابْنِی مُحَمَّدٌ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِی منْ ماتَ وَ لَم یَعْرِفْهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً أَمَا إِنَّ لَهُ غَیْبَةً یَحَارُ فِیهَا الْجَاهِلُونَ وَ یَهْلِک فِیهَا الْمُبْطِلُونَ وَ یکذِبُ فِیهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ یَخْرُجُ فَکأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی الْأَعْلَامِ الْبِیضِ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْکوفةِ (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۴۰۹، ح۹)؛
عثمان بن سعید عمری گوید: از امام عسکری(ع) درباره روایت اهل بیت سؤال شد که «زمین تا روز قیامت از حجت خداوند خالی نخواهد شد و هرکه بمیرد و امام زمان(عج) خود را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته. » فرمود: روایت درستی است. پرسیدند: زاده پیامبر! امام پس از شما کیست؟ فرمود: فرزندم محمد امام و حجت پس از من است. هرکه بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلی مرده. او را غیبتی است که نادانان را به حیرت می اندازد و هرزه کاران را نابود می سازد و دروغ وقت گذاران را روشن خواهد نمود. او قیام خواهد کرد و گویا پرچم های سفید را بالای سر او در نجف کوفه می بینم.
سند حدیث
محمد بن ابراهیم بن اسحاق؛ شیخ صدوق از این استاد خویش روایات فراوانی در کتب مختلف خود نقل کرده است. البته شیخ صدوق دو استاد به این نام دارد که یکی را با لقب «فارسی غرائمی» و دیگری را با لقب «طالقانی» معرفی می کند. از آن جا که شیخ صدوق فقط در دو جا از لقب «فارسی غرائمی» استفاده کرده و در موارد متعددی از لقب «طالقانی» یاد کرده، معلوم می شود که محمد بن ابراهیم بن اسحاق مطلق، همان طالقانی است که معروف به مکتب هم می باشد وگرنه صدوق، او را معرفی می کرد. در مجموع با توجه به فراوانی روایات صدوق از ایشان می توان حکم به وثاقت وی کرد.
ابوعلی بن همام؛ وی محمد بن همام اسکافی از بزرگان شیعه است که روایات فراوانی از او در دست است.
یک نکته
ظاهر کلام امام عسکری(ع) که می فرماید «ابنی محمد هو...» این است که فرزند ایشان، در آن زمان به دنیا آمده یا لااقل در حد حمل بوده است. چنان چه در اصول هم بحث شده است که عناوین، ظهور در فعلیت دارند و حمل آن بر مجاز و این که در آینده چنین عنوانی محقق خواهد شد نیاز به قرینه دارد که در این روایت، قرینه ای وجود ندارد. بلکه در برخی روایات می توان شواهدی برای تقویت این ظهور پیداکرد. در زندگی نامه امام رضا(ع) روایت شده است:
بعْضُ أَصحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ حُکیْمٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ: قَالَ لِیَ ابْنُ النَّجَاشِیِّ: منِ الْإِمامُ بعْدَ صَاحِبِک؟ فَأَشْتَهِی أَنْ تَسْأَلَهُ حَتَّی أَعْلَمَ. فَدَخَلْتُ عَلَی الرِّضَا فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لِی: الْإِمامُ ابنِی. ثمَّ قَالَ: هَلْ یَتَجَرَّأُ أَحَدٌ أَنْ یَقُولَ ابْنِی وَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ (کلینی، ۱۳۶۳ ش، ج۱، ۳۲۰، ح۵)؛
از بزنطی نقل شده است: ابن نجاشی از من پرسید: امام پس از رفیقت [امام رضا] کیست؟ دوست دارم از او بپرسی تا من هم بدانم. بزنطی می گوید: پیش امام رضا(ع) رفتم و ماجرا را برایش بازگو کردم. حضرت فرمود: امام پس از من فرزندم خواهد بود. سپس افزود: کسی که فرزندی ندارد جرأت دارد بگوید «فرزندم»!؟
بنابراین و با توجه به کلام امام عسکری(ع) روشن می شود که این فرزند در فرض حمل بودن هم حتماً باقی خواهد ماند. بنابر آن چه گذشت، شکی در ولادت امام زمان(عج) باقی نمی ماند. اما نباید دور از نظر داشت که بر اساس روایات ذکر شده نمی توان تاریخ مشخصی را برای ولادت امام زمان(عج) بیان کرد.
روایات تصحیح نشده
هدف از ذکر این روایات که نمونه ای از روایات تصحیح نشده منابع است، روشن شدن این نکته می باشد که بسیاری از روایات مطرح در این بحث تاریخی، تنها مبتلی به ناشناخته بودن راوی هستند نه این که راوی آنها، از افراد جاعل حدیث و معروف به دروغ پردازی باشد. ناشناخته بودن راوی هم از نظر تاریخی، اشکال به حساب نمی آید چراکه قریب به اتفاق گزارش های تاریخی و نیز گزارش های تاریخ اسلام، از همین نوع است.
نکته دوم این که اشتراک مضمون برخی از روایات این دسته، با روایات صحیح السند، باعث خواهد شد تا ناشناختگی سند آنها از اثر بیافتد و آنها نیز از زمره روایات معتبر به شمار آیند.
روایت اول
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْوَرَّاقُ قالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عبْدِاللَّهِ قالَ حَدَّثَنِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرِ بنِ وَهبٍ الْبَغْدَادِیُ أَنَّهُ خَرَجَ مِنْ أَبِی مُحَمَّدٍ تَوْقِیعٌ «زَعَمُوا أَنَّهُمْ یُرِیدُونَ قَتْلِی لِیَقْطَعُوا هَذَا النسْلَ وَ قدْ کذَّبَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ قَوْلَهُمْ وَ الْحمْدُلله» (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۴۰۷، ح۳)؛
موسی بن جعفر بغدادی گوید: نامه ای از امام عسکری(ع) به دستم رسید که «[ستمکاران] گمان داشتند که مرا می کشند تا نسل پیامبر را از میان بردارند ولی خداوند گمان آنها را باطل کرد. »
سند حدیث
علی بن عبدالله الوراق؛ از اساتید شیخ صدوق است که صدوق درباره ایشان تعبیر «رضی الله عنه» به کاربرده و هیچ توثیق صریحی برایش وجود ندارد. در بسیاری از روایات هم صدوق از او در کنار اساتید دیگرش یاد می کند که در اکثر این موارد مقرون با علی بن محمد بن حسن قزوینی است.
سعدبن عبدالله بن ابی خلف اشعری؛ در زمان خویش، شیخ و بزرگ شیعیان به شمار می آمد و در جلالت شأن ایشان تردیدی نیست. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۹، ۷۷)
موسی بن جعفر بن وهب بغدادی؛ از صاحبان کتاب است و نکته خاص دیگری درباره او نقل نشده است. شیخ طوسی ایشان را در شمار کسانی آورده که از امامان، روایتی نقل نکرده اند. موسی از رجال کامل الزیارات است و برخی از بزرگان از او روایاتی نقل کرده اند که می تواند در کنار صاحب کتاب بودنش باعث اطمینان به وثاقت وی شود. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۲۰، ۳۷)
در مجموع، چنان چه مشاهده می شود این روایت، فاصله زیادی تا اعتبار و صحت ندارد و تنها به خاطر تردیدهایی که بنابر برخی مبانی وجود دارد در روایات این بخش ذکر شد. این روایت در برخی منابع دیگر هم آمده است که قرینه قطعی بر روایت شیخ صدوق است و ولادت حضرت را ثابت می کند.
روایت دوم
حدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ ماجِیلَوَیْهِ وَ محَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ بْنُ رِیَاحٍ الْبَصْرِیُ عَنْ أَبی جَعْفَرٍ الْعمْرِیِّ: لَمَّا وُلِدَ السَّیِّدُ قَالَ أَبومُحَمَّدٍ: ابعَثُوا إِلَی أَبِی عَمْرٍو. فَبُعِثَ إِلَیْهِ فَصَارَ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ: اشْتَرِ عَشَرَةَ آلَافِ رِطْلِ خُبْزٍ وَ عَشَرَةَ آلَافِ رِطْلِ لَحْمٍ وَ فَرِّقْهُ - أَحْسَبُهُ قَالَ - عَلَی بَنِی هَاشِمٍ وَ عُقَّ عَنْهُ بِکذَا وَ کذَا شَاةً (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۴۳۰و۴۳۱، ح۶)؛
عمری گوید: وقتی امام زمان(عج) به دنیا آمد امام عسکری(ع) به دنبال من فرستاد و دستور داد مقداری نان و گوشت تهیه کنم و میان مردم و به گمانم گفت میان بنی هاشم تقسیم کنم و تعدادی گوسفند هم عقیقه نمایم.
سند حدیث
اسحاق بن ریاح (نوح، روح) بصری؛ هیچ نامی در رجال ندارد؛ گو این که از او تنها همین یک روایت در دست است. اختلاف در ضبط نام وی ناشناختگی اش را تقویت می نماید.
روایت سوم
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بنِ الْمتَوَکلِ قالَ حَدَّثَنِی عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْکوفِیُ أَنَّ أَبَامُحَمَّدٍ بَعَثَ إِلَی بَعْضِ مَنْ سمَّاهُ لِی بشَاةٍ مَذْبُوحَةٍ وَ قَالَ: هَذِهِ مِنْ عَقِیقَةِ ابْنِی مُحَمَّدٍ (صدوق، ۱۴۰۵ ق: ۴۳۲، ح۱۰)؛
از محمدبن ابراهیم کوفی روایت شده است: امام عسکری(ع)، لاشه گوسفندی برای شخصی که نامش را برایم برد فرستاد و فرمود: این یکی از گوسفندهای عقیقه پسرم محمد است.
سند حدیث
محمدبن موسی بن المتوکل؛ ابن طاووس ادعای اجماع بر وثاقت او دارد. (ابن طاووس، بی تا: ۱۵۸) آیةالله خویی بر همین اساس تردید در وثاقت ایشان نمی کند. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۱۸، ۲۹۹)
محمدبن ابراهیم الکوفی؛ وی مشکل این سند به شمار می آید؛ چراکه هیچ توثیقی ندارد. در کافی روایتی از محمد بن ابراهیم کوفی به چشم می خورد اما آن محمد بن ابراهیم با یک واسطه از امام صادق(ع) روایت می کند و قابل تطبیق بر این راوی نیست.
روایت چهارم
>حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یحْیَی الْعطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْمُنْذِرِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ أَبِی الْفَتْحِ: جَاءَنِی یَوْماً فَقَالَ لِیَ: الْبِشَارَةُ، وُلِدَ الْبَارِحَةَ فِی الدَّارِ مَوْلُودٌ لِأَبِی مُحَمَّدٍ وَ أَمَرَ بِکتْمَانِهِ. قُلْتُ: وَ مَا اسْمُهُ؟ قَالَ: سمِّیَ بمُحَمَّدٍ وَ کنِّیَ بِجَعْفَر (صدوق، ۱۴۰۵ ق: ۴۳۲، ح۱۱)؛
راوی گوید: حمزه بن ابوالفتح پیش من آمد و بشارت ولادت امام زمان(عج) را داد و دستور داد آن را پوشیده دارم. پرسیدم: نامش چیست؟ گفت: نامش محمد است و کنیه اش ابوجعفر.
سند حدیث
حسن بن منذر و حمزة بن ابی الفتح هیچ توثیقی ندارند و غیر از این روایت هم روایت دیگری از آنها یافت نشد. البته حسن بن منذر دیگری هم در کتب رجالی یافت می شود که از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) به شمار آمده ولی قابل تطبیق بر راوی این حدیث نیست. حسین بن علی نیسابوری هم ناشناخته است. البته در کافی، نام شخصی بنام حسن بن علی نیسابوری در «باب فی تسمیة من رآه» ذکرشده که همین راوی است.
در متن این حدیث، کنیه امام زمان(عج) «ابوجعفر» گفته شده که می توان این مطلب را بر اساس رعایت تقیه برای حفظ جان حضرت دانست.
روایت پنجم
حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بنُ جعْفَرِ بنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِیُّ السَّمَرْقَنْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مسْعُودٍ الْعَیَّاشِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ کلْثُومٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الرَّازِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسحَاقَ بنِ سعْدٍ: سَمِعْتُ أَبَامُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍ الْعَسْکرِیَّ یَقُولُ : الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی لَمْ یخْرِجْنِی منَ الدُّنْیَا حَتَّی أَرَانِی الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِی أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ خَلْقاً وَ خُلْقاً یَحْفَظُهُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی فی غیْبَتِهِ ثمَّ یُظْهِرُهُ فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۴۰۹، ح۷؛ خزاز قمی، ۱۴۰۱ق: ۲۵۹)؛
احمد ابن اسحاق بن سعد: از امام عسکری(ع) شنیدم که فرمود: شکر خدایی را که مرا از دنیا نبرد تا جانشینم را نشانم داد، کسی که در قیافه و اخلاق، شبیه ترین مردم به رسول الله(ص) است. خداوند متعال، نگهبان او در دوران غیبتش خواهد بود و سپس او را آشکار خواهد کرد و او نیز دنیا را همان گونه که پُر از ستم شده، آکنده از عدالت خواهد نمود.
سند حدیث
المظفر بن جعفر بن المظفر؛ از اساتید شیخ صدوق است که هیچ توثیقی درباره او ذکر نشده. صدوق نیز روایت فراوانی از او ندارد.
جعفر بن محمد بن مسعود؛ پدر ایشان از بزرگان شیعه است. جعفر تمامی کتاب های پدرش را روایت کرده و به تعبیر شیخ طوسی شخصی فاضل است. (طوسی، ۱۴۱۵ق: ۴۱۸)
محمد بن مسعود عیاشی؛ هرچند در ابتدا اهل تسنن بود ولی بعدها به یکی از بزرگان شیعه تبدیل شد.
احمد بن علی بن کلثوم؛ او را هرچند شیخ طوسی متهم به غلو می داند ولی مرحوم کشی با تعبیر «کان من القوم مأموناً علی الحدیث» معرفی می کند. در این که منظور از «من القوم» چیست، احتمالات متعددی داده شده ولی ظاهراً در بعضی نسخه های چاپ شده کشی به جای این جمله، تعبیر «من الفقهاء» ذکر شده است. در هر حال از نظر حدیثی، معتبر و قابل اعتماد است. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۲، ۱۸۱)
علی بن احمد رازی؛ او هیچ نامی در رجال ندارد و جز یک حدیث دیگر در کمال الدین، روایت دیگری او یافت نشد.
روایات رؤیت امام زمان(عج)
روایات معتبر
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی جَمِیعاً عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جعْفَرٍ الْحمْیَرِیِّ: اجْتَمَعْتُ أَنَا وَ الشَّیْخُ أَبُوعَمْرٍو رَحمَهُ اللَّه عِنْدَ أَحمَدَ بنِ إِسحَاقَ فَغَمَزَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ أَنْ أَسأَلَهُ عنِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ لَهُ: یَا أَبَاعَمْرٍو إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَک عَنْ شَیْ ءٍ وَ ما أَنا بِشَاک فِیمَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَک عنْهُ فَإِنَّ اعْتِقَادِی وَ دِینِی أَن الْأَرْض لَاتَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ إِلَّا إِذَا کانَ قبْلَ یوْمِ الْقِیَامَةِ بِأَرْبَعِینَ یَوْماً فَإِذَا کانَ ذَلِک رُفِعَتِ الْحُجَّةُ وَ أُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَةِ فَلَمْ یَک ینْفَعُ نفْساً إِیمانُها لَمْ تَکنْ آمَنَتْ منْ قبْلُ أَوْ کسبَتْ فِی إِیمانِها خیْراً فأُولَئِک أَشْرَارٌ مِنْ خَلْقِ اللَّه عزَّوَجَلَّ وَ هُمُ الَّذِینَ تَقُومُ عَلَیْهِمُ الْقِیَامَةُ وَ لَکنِّی أَحْبَبْتُ أَنْ أَزْدَادَ یَقِیناً وَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ سَأَلَ رَبَّهُ عزَّوَجَلَّ أَن یُرِیَهُ کیْفَ یُحْیِی الْمَوْتَی «قالَ أَوَلَم تؤْمِنْ قالَ بلی وَ لکن لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی» وَ قَدْ أَخْبَرَنِی أَبوعَلِیٍّ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ قَالَ سَأَلْتُهُ وَ قُلْتُ «مَنْ أُعَامِلُ أَوْ عَمَّنْ آخُذُ وَ قَوْلَ مَنْ أَقْبَلُ؟ » فقَالَ لَه «الْعَمْرِیُّ ثِقَتِی فَمَا أَدَّی إِلَیْک عَنِّی فعَنِّی یؤَدِّی وَ ما قالَ لَک عنِّی فَعَنِّی یَقُولُ فاسْمَعْ لَه وَ أَطِعْ فَإِنَّهُ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ» وَ أَخْبَرَنِی أَبُوعَلِیٍّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَامُحَمَّدٍ عَنْ مِثْلِ ذَلِک فَقَالَ لَهُ «الْعَمْرِیُّ وَ ابْنُهُ ثقَتَانِ فمَا أَدَّیا إِلَیْک عَنِّی فَعَنِّی یُؤَدِّیَانِ وَ مَا قَالا لَک فعَنِّی یقُولَانِ فاسْمَعْ لَهمَا وَ أَطعْهُمَا فإِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَأْمُونَانِ» فَهَذَا قَوْلُ إِمَامَیْنِ قَدْ مَضَیَا فِیک. فَخَرَّ أَبُوعَمْرٍو سَاجِداً وَ بَکی ثُمَّ قَالَ: سَلْ حَاجَتَک. فَقُلْتُ لَهُ: أَنْتَ رَأَیْتَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِ أَبِی مُحَمَّدٍ؟ فَقَالَ: إِی وَاللَّهِ وَ رَقَبَتُهُ مثْلُ ذَا - وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ. فَقُلْتُ لَهُ: فَبَقِیَتْ وَاحِدَةٌ. فَقَالَ لِی: هَاتِ. قُلْتُ: فَالاسْمُ؟ قَالَ: مُحَرَّمٌ عَلَیْکمْ أَنْ تَسْأَلُوا عَنْ ذَلِک وَ لَاأَقُولُ هَذَا مِنْ عِنْدِی فَلَیْسَ لِی أَنْ أُحَلِّلَ وَ لَاأُحَرِّمَ وَ لَکنْ عَنْهُ فَإِنَّ الْأَمْرَ عِنْدَ السُّلْطَانِ أَن أَبامُحَمَّدٍ مَضَی وَ لَمْ یُخَلِّفْ وَلَداً وَ قَسَّمَ مِیرَاثَهُ وَ أَخَذَهُ مَنْ لَا حَقَّ لَهُ فِیهِ وَ هُوَ ذَا عِیَالُهُ یَجُولُونَ لَیْسَ أَحَدٌ یَجْسُرُ أَنْ یَتَعَرَّفَ إِلَیْهِمْ أَوْ یُنِیلَهُمْ شَیْئاً وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْمُ وَقَعَ الطَّلَبُ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَمْسِکوا عنْ ذَلِک. قالَ الْکلَیْنِیُّ: وَ حَدَّثَنِی شَیْخٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ذَهَبَ عَنِّی اسْمُهُ أَنَّ أَبَاعَمْرٍو سَأَلَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مِثْلِ هَذَا فَأَجَابَ بِمِثْلِ هَذَا (کلینی، ۱۳۶۳ش: ج۱، ۳۳۰، ح۱؛ طوسی، ۱۴۱۱ق: ۲۴۳، ح۲۰۹)؛
از حمیری نقل شده است: من و نائب نخست امام زمان(عج) پیش احمد بن اسحاق بودیم. احمد بن اسحاق به من اشاره کرد تا از او درباره امام زمان(عج) جویا شوم. گفتم: اباعمرو! می خواهم درباره نکته ای از تو بپرسم که هیچ شک و تردیدی در آن ندارم چراکه عقیده و آئین من این است که هیچگاه زمین از حجت خالی نخواهد شد مگر چهل روز پیش از برپایی قیامت که حجت از زمین برداشته می شود و درب های توبه بسته می گردد و ایمان کسانی که تا آن روز ایمان نیاورده اند یا در حال ایمان شان کار خیری کاسب نشده اند، سودی به حال شان نخواهد داشت. آنها مشتی از اشرار خواهند بود که قیامت بر آنها به پا خواهد شد. ولی من دوست دارم به یقینم افزوده شود همان گونه که ابراهیم نبی وقتی از خداوند درخواست کرد زنده کردن مردگان را به وی نشان دهد، هرچند نسبت به این مسئله ایمان داشت ولی به دنبال اطمینان خاطر بود. احمد بن اسحاق هم برایم نقل کرده است که وقتی از امام هادی(ع) پرسید «با چه کسی معامله داشته باشم و از چه کسی (دستورات شما را) بگیرم و حرف که را بپذیرم؟ » حضرت فرموده بود «عَمری، شخصیت مورد اعتماد من است. هرچه به تو گفت، از ناحیه من می باشد. حرف او را بپذیر و گوش به فرمان او باش که او مورد اطمینان و امانت داریش ثابت شده است. » همچنین احمد اسحاق برایم نقل کرده که مشابه این پرسش را از امام عسکری(ع) پرسیده و حضرت فرموده است «عمری و پسرش هردو مورد اطمینان هستند. هرچه به تو گفتند از جانب من است. حرف آندو را بپذیر و گوش به فرمان شان باش که هردو مورد اطمینان و امانتداری شان، ثابت شده است. » دو امام درباره تو چنین فرموده اند. ابوعمرو به سجده افتاد و گریست و سپس گفت: سؤالت را بپرس. گفتم: تو جانشین امام عسکری(ع) را دیده ای؟ گفت: آری. سپس با دستش اشاره کرده و افزود: چنین گردنی داشت. گفتم: یک پرسش دیگر. گفت: بپرس. گفتم: نامش چیست؟ گفت: سؤال از نام بر شما حرام است. این را از خودم نمی گویم، من حق حلال و حرام کردن از طرف خودم را ندارم. این فرمایش خود حضرت است. چراکه حکومت چنین گمان می کند که امام عسکری(ع) بدون فرزند از دنیا رفت، به همین دلیل است که ترکه آن حضرت را تقسیم کرد و کسانی که حقی نداشتند آن را به جیب زدند و خانواده حضرت، آواره شدند و هیچ کس حق نزدیک شدن به آنها را ندارد. در چنین شرائطی پرسش از نام حضرت، به دنبال آن حضرت افتادن را در پی دارد (و تمام برنامه ریزی ها را به هم خواهد ریخت) از خدا خود را بپوشانید و این پرسش را رها کنید.
سند حدیث
محمد بن یحیی عطار اشعری قمی؛ در زمان خویش، شیخ و بزرگ شیعیان به شمار می آمد و از افراد جلیل القدر است.
محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری؛ صاحب چندین تألیف است و با امام زمان(عج) مکاتباتی داشت. فردی ثقه است و از سرشناسان شیعه به شمار می آمد. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۱۷، ۲۴۷)
عبدالله بن جعفر حمیری قمی؛ او نیز در زمان خود، بزرگ و سرشناس قم بود و کتب معتبری به رشته تحریر آورد که معروف ترین آنها کتاب قرب الاسناد است. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۱۱، ۱۴۸)
روایت دیگری نیز از حمیری در دست است که حاکی از گفتگوی او با نائب دوم امام زمان(عج) در همین زمینه است ولی از آن جا که متن آن بسیار شباهت به متن روایاتی که گذشت دارد، این احتمال می رود که اشتباهی در ذکر نام نائب صورت گرفته باشد هرچند بر اساس ظاهر آن، ماجرایی دیگر به شمار می آید. روایت از این قرار است:
حَدَّثَنَا محَمَّدُ بنُ الْحسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ: قُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِیِّ إِنی أَسأَلُک سؤَالَ إِبْرَاهِیمَ رَبَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ حِینَ قَالَ لَهُ «رَبِّ أَرِنِی کیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَوَلَم تؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی» فَأَخْبِرْنِی عَنْ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ، هَلْ رَأَیْتَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ وَ لَهُ رَقبَةٌ مثْلُ ذِی وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی عُنُقِهِ (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۴۳۵، ح۳)؛
از حمیری نقل شده است: به محمد بن عثمان عمری گفتم: همان گونه که حضرت ابراهیم(ع)، علاوه بر ایمان به دنبال اطمینان خاطر بود، من نیز بر همان اساس از تو می پرسم آیا امام زمان(عج) را دیده ای؟ گفت: آری. سپس در حالی که با دستش به گردنش اشاره می کرد افزود: گردنی همانند این داشت.
سند حدیث
محمد بن الحسن بن احمد بن ولید قمی؛ در زمان خود، شیخ و رئیس و بزرگ قم بود و شخصیتی والا داشت. او از مشایخ شیخ صدوق است که در کتب خویش از ایشان، بسیار روایت دارد و حتی از برخی تعابیر شیخ صدوق، پیدا است که آراء و عقاید محمد بن حسن ولید تأثیر فراوانی بر ایشان داشته است. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۱۶، ۲۱۹)
چند نکته
۱- با توجه به این که خود احمد بن اسحاق از کسانی است که امام زمان(عج) را در خانه پدربزرگوارش مشاهده نموده (طوسی، ۱۴۱۷ق، ص۷۰) این تحریک او نسبت به حمیری، برای یقین به ولادت امام زمان(عج) نیست؛ بلکه با توجه به دوران غیبت صغری و پنهان بودن حضرت از چشم عامه شیعیان، احمد به دنبال این است که آیا امام از چشم نائب هم پوشیده است یا این که ایشان، با امام امکان ارتباط دارد؟ تعبیر «هل رأیت الخلف من بعد ابی محمد» هم می تواند اشاره به همین داشته باشد به این بیان که آیا پس از درگذشت امام عسکری(ع) جانشین ایشان را دیده ای؟
۲- احمد بن اسحاق از شخصیت های بسیار بزرگوار شیعه است. از این رو رفتن نائب امام، به ملاقات ایشان، بعید نیست به ویژه که احمد، ساکن قم و پیک شیعیان این منطقه به شمار می آمد.
۳- این روایت به مناسبت در بر داشتن توثیق صریح عمری و فرزندش که هردو نائب امام زمان(عج) بودند، در بسیاری از کتب اصولی در بحث حجیت خبر واحد، طرح و مورد استشهاد قرارگرفته است. از این رو و با توجه به وثاقت بسیار بالایی که برای عمری و فرزند ایشان از این خبر به دست می آید، این گزارش از اعتبار بسیار بالایی برخوردار می شود.
عثمان بن سعید عمری مورد اتفاق بزرگان شیعه است و هیچ اختلافی در وثاقت و اعتبار گفتار ایشان در میان بزرگان شیعه وجود ندارد و علت آن هم تعابیر بلند امام هادی و امام عسکری(ع) است که با سندهای صحیح یا حتی صحیح اعلائی به دست ما رسیده است.
بنابراین هیچ شکی در اعتبار اخبار و گزارش های ایشان باقی نخواهد ماند. حتی احمد بن هلال عبرتائی که در زمان نیابت محمد بن عثمان، سر به مخالفت برداشت و کارش بنا به برخی گزارش ها، به ناصبی شدن هم کشید؛ هیچ مشکلی با عثمان بن سعید نداشت و تصریح می کرد که من منکر عثمان بن سعید نیستم. بنابراین شخصیت عثمان بن سعید، میان تمامی شیعیان، شخصیتی جاافتاده و مقبول بود و با توجه به تعابیر بلندی که دو امام بزرگوار درباره ایشان به کار برده بودند، کسی جرأت تشکیک در گفته های ایشان را نداشت چنانچه از روایت حمیری هم این مطلب روشن است. از مجموع این روایات و نیز روایات دیگری - که هرچند از نظر سند با مشکل روبروست ولی پشتوانه محکمی چون این روایات را دارد - به دست می آید که اولاً هرگونه اخبار عثمان بن سعید و فرزند او بی هیچ شکی پذیرفته و غیرقابل تشکیک است. ثانیاً نیابت عامه عثمان بن سعید در زمان امام عسکری(ع) و حتی نیابت ایشان به نص امام برای دوران پس از فوت حضرت، چنان میان شیعیان و حتی بزرگان، جاافتاده بود که به هیچ وجه نیاز به ادعا یا اثبات نیابت از سوی ایشان نداشت. از همین رو است که در گزارش های تاریخی، هیچ نشانه ای از ادعای وکالت عثمان بن سعید نسبت به امور امام زمان(عج) مشاهده نمی کنیم و بر اساس جاافتاده بودن شخصیت و نیابت گسترده ایشان، کسی جرأت تشکیک در این امر را نداشت و تمامی ادعاها به دوران پس از ایشان برگشته و از زمان نیابت فرزند وی شروع می گردد. ثالثاً عثمان بن سعید و همچنین سایر نائبان، چنان افتادگی و فروتنی داشتند که به سادگی حاضر می شدند در محضر سایر بزرگان شیعه حاضر شوند و نیز هیچ گاه با کسی درگیر نمی شدند و تمام مسائل مهم را، به ویژه درباره مبارزه با مدعیان دروغین، مستند به نامه های امام زمان(عج) می کردند.
۴- این روایت، بیان جالب نائب اول امام زمان(ع)، درباره تحریم بردن نام امام زمان(عج) دارد و از آن معلوم می گردد که بردن نام آن حضرت در زمان ما هیچ گونه اشکال شرعی ندارد.
۵- در پایان روایت، مرحوم کلینی سندی اضافه می کند که بر اساس آن، عثمان بن سعید از احمد بن اسحاق سؤال می کند؛ ولی با توجه به سند اول و نیز روال طبیعی ماجرا، به نظر می رسد در این سند جای عثمان بن سعید و احمدبن اسحاق جابجا شده چنان چه از روایت شیخ طوسی هم همین امر بر می آید.
روایت دوم
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حمْدَانَ الْقلَانِسِیِّ: قُلْتُ لِلْعَمْرِیِّ: قَدْ مَضَی أَبُومُحَمَّدٍ. فَقَالَ لِی: قَدْ مَضَی وَ لَکنْ قَدْ خَلَّفَ فِیکمْ مَنْ رَقَبَتُهُ مثْلُ هذِهِ - وَ أَشارَ بِیَدِهِ (کلینی، ۱۳۶۳ش: ج۱، ۳۲۹، ح۴)؛
قلانسی: به نائب نخست امام زمان(عج) گفتم: امام عسکری(ع) فوت نمود. گفت: آری ولی کسی را به عنوان جانشین، پس از خود باقی گذارد که چنین گردنی دارد - و با دستش نشانم داد.
سند حدیث
حمدان القلانسی؛ همان محمد بن احمد بن خاقان نهدی است که مرحوم کشی او را توثیق نموده است. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۱۵، ۳۴۴)
روایت سوم
رُوِیَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ أَنَّهُ قَالَ: سَأَلْتُ محَمَّدَ بنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِیَّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَقُلْتُ لَهُ: رَأَیْتَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ؟ فَقَالَ: نَعَمْ وَ آخرُ عهْدِی بهِ عِنْدَ بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ هُوَ یَقُولُ «اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی»; (صدوق، بی تا: ج۲، ۵۲۰)؛
حمیری گوید: از عمری پرسیدم: امام زمان(عج) را دیده ای؟ گفت: آری. آخرین بار کنار کعبه بود که به خداوند می داشت «خدایا! فرج مرا برسان».
سند حدیث
پیش از این درباره وثاقت محمد بن موسی بن متوکل سخن گفتیم. این روایت با سند صحیحی که دارد دلالت صریح بر دیده شدن امام زمان(عج) از سوی نائب دوم دارد.
محمد بن عثمان عمری، نائب دوم امام زمان(عج) است. پیش از این و در روایت اول، تعبیر صریح امام عسکری(ع) درباره ایشان و پدر بزگوارش ذکر شد. حتی از امام عسکری(ع) روایت شده که درباره ایشان فرمود: شهادت دهید که عثمان بن سعید وکیل من و پسرش محمد وکیل پسر من است. (طوسی، ۱۴۱۱ ق: ۳۵۶، ح۳۱۷) در توقیع امام زمان(عج) درباره محمد بن عثمان چنین آمده است: خداوند از او و پدرش خشنود باشد که او فرد مورد اطمینان من و نامه او نامه من است. (طوسی، ۱۴۱۱ ق: ۳۶۲، ح۳۲۶) همچنین در نامه تسلیت امام زمان(عج) به محمد بن عثمان به خاطر وفات پدرش چنین آمده است:
... از نهایت سعادت او همین بس که فرزندی همچون تو روزیش شده که جایش بنشیند. (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۵۱۰، ح۴۱؛ طوسی، ۱۴۱۱ق: ۳۶۱، ح۳۲۳)
ابن اثیر در حوادث سال ۳۰۵ق می نویسد:
در جمادی الاول این سال ابوجعفر محمد بن عثمان معروف به روغن فروش و عمری که رئیس امامیه بود از دنیا رفت. (ابن اثیر، ۱۳۸۶ق: ج۸، ۱۰۹)
از کسانی که به شدت با ایشان درگیر شد، احمد بن هلال عبرتائی است که به تعبیر مرحوم نجاشی از سوی امام عسکری(ع) در باره او مذمت هایی رسیده بود. (نجاشی، ۱۴۱۶ق: ۸۳) به تعبیر مرحوم شیخ طوسی، وی اهل غلو و از نظر دینداری، مورد اتهام بود. (طوسی، ۱۴۱۷ ق: ۸۳، ش۱۰۷) شیخ صدوق از استادش محمد بن حسن ولید از سعد بن عبدالله روایت می کند که هیچ مدعی تشیعی را سراغ نداریم که به ناصبی گری رو آورده باشد جز احمد بن هلال. (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۷۶) شیخ طوسی از ابوعلی بن همام روایت می کند:
احمد بن هلال از یاران امام عسکری(ع) بود ولی وقتی شیعیان پس از رحلت امام به او گفتند حال که امام، تصریح به وکالت محمد بن عثمان کرده چرا نمی پذیری؟ پاسخ داد: من چنین چیزی نشنیده ام ولی پدرش، عثمان بن سعید را منکر نمی شوم. گفتند: دیگران که شنیده اند. گفت: هرکه شنیده خودش می داند. شیعیان هم او را لعن کردند و نامه امام درباره لعن او به دست حسین بن روح صادر شد. (طوسی، ۱۴۱۱ق: ۳۹۹، ش۳۷۴)
از این تعابیر روشن است که محمد بن عثمان وکیل بی چون و چرای امام زمان(عج) است و کلام ایشان از اعتبار کافی برخوردار است و هیچ مذمتی درباره ایشان مورد پذیرش نیست.
فهرست کسانی که در زمان محمد بن عثمان رو به ادعای نیابت نهادند بر اساس آن چه در منابع اولیه آمده عبارت است از: ابومحمد شریعی، محمد بن نصیر و محمد بن علی بن بلال. جالب این است که اکثر قریب به اتفاق کسانی که در دوره نوّاب، صاحب ادعا شدند؛ در یک روند مشترک، از انکار نایب عام امام زمان(عج) شروع می کردند ولی به آن بسنده نکرده سر از ادعاهای عجیب و غریب دیگر، مثل ادعای مقامات خاص برای امامان یا امامت یا نبوت یا حتی خدایی در می آوردند. این خود بهترین شاهد صدق درباره صحت نیابت نواب اربعه است که هیچ گاه از خط حق تعدی نکردند و حتی به هر نحو ممکن در برابر تحریفات ایجاد شده ایستادگی کرده به روشنگری و خنثی سازی فتنه می پرداختند. در این زمینه ماجرای حسین بن روح و مبارزه او با فتنه ابن ابی العزاقر، معروف به شلمغانی - که او هم از ادعای نیابت شروع کرده بود ولی کار را به ادعای الوهیت هم رساند!! - آن قدر معروف است که حتی سر از کتب اهل تسنن درآورده و آنها هم به تفصیل به آن پرداخته اند.
روایات تصحیح نشده
روایت اول
>حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِک الْفَزَارِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُعَاوِیَةُ بْنُ حُکیْمٍ وَ مُحَمَّدُ بنُ أَیوبَ بْنِ نُوحٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالُوا: عَرَضَ عَلَیْنَا أَبُومُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ وَ نَحْنُ فِی مَنْزِلِهِ وَ کنَّا أَرْبَعِینَ رَجُلًا فَقَالَ: هَذَا إِمَامُکمْ مِنْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکمْ أَطیعُوهُ وَ لَاتتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِی فِی أَدْیَانِکمْ فَتَهْلِکوا أَمَا إِنَّکمْ لَاتَرَوْنَهُ بَعْدَ یَوْمِکمْ هَذَا. فَخَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَمَا مَضَتْ إِلَّا أَیَّامٌ قَلَائِلُ حَتَّی مَضَی أَبُومُحَمَّدٍ (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۴۳۵، ح۲)؛
عثمان بن سعید گوید: امام عسکری(ع) فرزند خود را به ما که چهل تن بودیم نشان داد و فرمود: این امام شما پس از من است. از او اطاعت کنید و متفرق نشوید که نابود خواهید شد. شما پس از امروز او را نخواهید دید. چندی بعد هم امام عسکری(ع) از دنیا رفت.
سند حدیث
محمد بن علی ماجیلویه؛ استاد شیخ صدوق است و توثیق صریح ندارد. البته می توان درباره او این مطلب را طرح کرد که صدوق علاوه بر به کاربردن تعبیر «رضی الله عنه» درباره وی، روایات متعددی از او در کتب مختلف خود اعم از فقهی و غیر فقهی نقل می کند. از این رو می توان ادعاکرد که صدوق ایشان را شخصیتی معتبر می دانسته که حجم زیادی از روایات خویش را از او نقل می کند.
محمد بن یحیی عطار؛ پیش از این درباره وی سخن گفتیم.
جعفر بن محمد بن مالک فزاری؛ هرچند او را شیخ طوسی توثیق کرده و از رجال تفسیر قمی است ولی نجاشی به شدت او را از نظر عقیده و روایت تضعیف کرده از نقل حدیث برخی از بزرگان از او ابراز تعجب می کند. ابن غضائری هم تصریح می کند که تمامی عیوب ضعفاء در او جمع است. تضعیف او از محمد بن حسن ولید و صدوق هم نقل شده است. بنابراین به توثیق ذکرشده نمی توان اعتماد نمود. (خوئی، ۱۴۱۳ ق: ج۵، ۸۷)
روایت دوم
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عنِ الْحسَیْنِ وَ محَمَّدٍ ابْنَیْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ الْعَبْدِیِّ مِنْ عَبْدِقَیْسٍ عنْ ضوْءِ بنِ عَلِیٍّ الْعِجْلِیِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ سَمَّاهُ: أَتَیْتُ سَامَرَّاءَ وَ لَزِمْتُ بَابَ أَبِی مُحَمَّدٍ فدَعَانِی فدَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمْتُ فَقَالَ: مَا الَّذِی أَقْدَمَک؟ قُلْتُ: رَغْبَةٌ فِی خِدْمَتِک. فَقَالَ لِی: فَالْزَمِ الْبَابَ. فکنْتُ فی الدَّارِ معَ الْخَدَمِ ثُمَّ صِرْتُ أَشْتَرِی لَهُمُ الْحَوَائِجَ مِنَ السُّوقِ وَ کنْتُ أَدْخُلُ عَلَیْهِمْ مِنْ غَیْرِ إِذْن إِذَا کان فِی الدَّارِ رِجَالٌ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ یَوْماً وَ هُوَ فِی دَارِ الرِّجَالِ فَسَمِعْتُ حَرَکةً فِی الْبَیْتِ فنَادَانِی: مکانَک، لَاتبْرَحْ. فَلَمْ أَجْسُرْ أَنْ أَدْخُلَ وَ لَاأَخْرُجَ فَخَرَجَتْ عَلَیَّ جَارِیَةٌ مَعَهَا شَیْ ءٌ مُغَطًّی ثُمَّ نَادَانِیَ: ادْخُلْ. فدَخَلْتُ وَ نادَی الْجَارِیَةَ فَرَجَعَتْ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهَا: اکشِفِی عَمَّا مَعَک. فَکشَفَتْ عَنْ غُلَامٍ أَبیَضَ حسَنِ الْوَجهِ وَ کشَفَ عَنْ بَطْنِهِ فَإِذَا شَعْرٌ نَابِتٌ مِنْ لَبَّتِهِ إِلَی سُرَّتِهِ أَخْضَرُ لَیْسَ بِأَسْوَدَ فَقَالَ: هَذَا صاحِبُکمْ. ثمَّ أَمرَهَا فَحَمَلَتْهُ فَمَا رَأَیْتُهُ بَعْدَ ذَلِک حَتَّی مَضَی أَبُومُحَمَّدٍ؛
از مردی ایرانی نقل شده: به سامراء آمده ملازم خانه امام عسکری(ع) شدم. روزی مرا طلبید و پرسید: چرا این جا آمده ای؟ گفتم: به خاطر علاقه ای که به خدمتگزاری به شما داشتم. فرمود: خب، مسئول درب خانه باش. من هم در کنار سایر خادمان حضرت در خانه بودم و پس از مدتی مسئول خرید نیازهای خانه شدم و بی اجازه به اتاق مردانه رفت و آمد می کردم. روزی به اتاق مردانه رفتم و صدای حرکتی را شنیدم. امام عسکری(ع) مرا دستور داد سرجایم بایستم و کنیزی با چیزی سرپوشیده بیرون آمد. پیش امام رفتم و حضرت کنیز را صدازد و کنیز بازگشت و به دستور امام فرزندی را که در سبد داشت به من نشان داد... حضرت فرمود: این، امام شماست و به کنیز دستور داد او را ببرد.
سند حدیث
علی بن محمد؛ از اساتید کلینی است که با تعابیر متعددی، همچون علی بن ابی القاسم و علی بن محمد بن بندار و علی بن محمد بن عبدالله، از او یاد شده است. کلینی بیش از ۵۳۰ حدیث از او روایت می کند و نجاشی هم وی را توثیق و ستایش کرده و او را نوه دختری احمد بن محمد خالد برقی می داند. (خوئی، ۱۴۱۳ق: ج۱۲، ۲۶۳)
حسن و محمد ابنا علی بن ابراهیم؛ منظور از این علی بن ابراهیم، صاحب تفسیر نیست. چراکه او خود از اساتید کلینی است و معقول نیست که کلینی با یک واسطه از پسران او روایت نقل کند. وی علی بن ابراهیم همدانی از وکلای امام زمان(عج) و از اصحاب امام هادی(ع) است. حسن بن علی بن ابراهیم بن محمد که در برخی روایات، حسین گفته شده، یکی از فرزندان اوست و فرزند دیگرش که شاید معروف ترین فرزندش باشد، محمد است که او هم از وکلای امام زمان(عج) بود و قاسم، فرزند محمد هم یکی دیگر از وکلای امام زمان(عج) بود. وکالت این نسل، مربوط به منطقه همدان بود. حتی ابراهیم بن محمد، پدربزرگ حسن و محمد، از وکلا به شمار آمده است. حسن توثیق خاصی ندارد ولی محمد، صاحب کتاب است و به تعبیر نجاشی کتاب نوادر بزرگی دارد. از دیگر سو محمد، جزء افراد استثنا شده از رجال نوادر الحکمة در نظر محمد بن حسن بن ولید است. این احتمال هم می رود که حسن و محمد، فرزندان علی بن ابراهیم بن موسی قرشی باشند. در این صورت، محمد همان ابوسمینه خواهد بود که گذشته از استثنای محمد بن حسن بن ولید، نجاشی تعابیر تندی درباره او به کار برده و تصریح می کند که او را احمد بن محمد بن عیسی به خاطر غلو و تندروی هایش از قم بیرون انداخت. ابن غضائری هم از او با تعبیر «کذاب غال» یاد می کند.
از تمام این ها گذشته بر اساس روایت سوم کلینی، کنیه حسن و محمد، ابوعلی و ابوعبدالله بوده حال آن که هم محمد بن علی بن ابراهیم بن موسی و هم محمد بن علی بن ابراهیم همدانی، هر دو کنیه شان ابوجعفر است. از این رو احتمال این که محمد در این روایت، یکی از این دو محمد باشد، باز تضعیف می شود و این دو برادر، افرادی ناشناخته می باشند. البته در کافی و در باب ولادت امام عسکری(ع)، نام ابوعلی محمد بن علی بن ابراهیم به چشم می خورد. بنابراین نام محمد در دو سند کافی و نام حسن، تنها در یک سند کافی مشاهده می شود.
محمد بن علی بن عبدالرحمان عبدی؛ وی نه توثیق دارد و نه از راویان معروف است. نام او ظاهراً منحصر در همین سند است.
ضوء بن علی العجلی؛ او نیز همانند محمد بن علی عبدی است. البته در برخی نقل های به جای «ضوء» «نصر» گفته شده است.
چند نکته
۱- مرحوم کلینی این روایت را در سه باب کافی آورده است. در دو باب اول، این حدیث، یا آخرین حدیث است یا یکی به آخر، ولی در باب مولد الصاحب، این حدیث را در میان ۳۱ حدیث، حدیث دوم قرار داده است. علت این کار ظاهراً این است که بیشتر روایات این باب، حاکی از ارسال نامه به امام است ولی روایت محل بحث، صریح در دیده شدن امام زمان(عج) است، ولی نظر به اشکالی که در سند آن وجود دارد در دو باب دیگر که روایات معتبرتری وجود دارد، این روایت را به آخر موکول کرده است. این امر حاکی از دقت ویژه کلینی حتی در چینش روایات ابواب است.
۲- طبق نقل سوم کلینی، مرد فارسی سن امام زمان(عج) را دو سال تخمین زد. با این حساب و با احتساب تاریخ نقل حدیث که سال ۲۷۹ است به نظر می رسد تاریخ ولادت امام زمان(عج) حدود سال ۲۵۸ باشد. برای تقویت این تخمین می توان به روایت معتبر و معروف زراره از امام صادق(ع) مراجعه نمود. در این روایت، امام صادق(ع) به زراره فرمود:
... >یا زرارة! و هو المنتظر و هو الذی یشک فی ولادته منهم من یقول مات أبوه بلا خلف و منهم من یقول حمل و منهم من یقول إنه ولد قبل موت أبیه بسنتین و هو المنتظر غیر أن الله یحب أن یمتحن الشیعة... (کلینی، ۱۳۷۳ش: ج۱، ۳۳۷ و ۳۴۲)؛
زراره! او همان منتظر است که در تولد او تردید پیش می آید، برخی می گویند پدرش نسلی به جا نگذاشت و برخی می گویند جنین است و برخی می گویند دو سال پیش از فوت پدرش به دنیا آمد... د.
اگر بتوان کلام امام صادق(ع) را ناظر به سال ولادت امام زمان(عج) گرفت و به عبارت دیگر، کلام امام صادق(ع) را ارشاد به تاریخ صحیح ولادت دانست؛ این نقل هم یکی از معتبرترین نقل ها در تاریخ ولادت امام زمان(عج) خواهد بود. [۲۶] روایت دیگری هم پیش از این از محمد بن علی بن بلال گذشت که می تواند ناظر به همین مطلب باشد. در آن روایت، بلالی تصریح کرد امام دو سال پیش از وفات، خبر ولادت فرزندش را به من نوشت. این که امام دو سال پیش از شهادت به محمد بن علی [۲۷] گزارش می دهد، قرینه خوبی است که فرزند ایشان مقارن همین دوران به دنیا آمده باشد وگرنه تأخیر چهار یا سه یا دو ساله در رساندن این خبر به محمد بن علی که وکیل مورد اعتماد حضرت می باشد، چندان توجیه پذیر نیست. تکرار نامه نگاری امام نیز قرینه خوبی است که نامه اول، در نزدیک ترین فرصت به ولادت نوشته شده باشد. بنابراین می بایست سال ۲۵۸ را هم در تاریخ ولادت امام زمان(عج) در نظر داشت. از تمامی اینها گذشته برخی نیز همین سال را به عنوان تاریخ ولادت امام زمان(عج) ذکر کرده اند. [۲۸]
۳- این روایت از آن جا که به نحوی شامل ستایش مرد فارسی است و راوی این ستایش هم خود اوست، نه می توان مدح موجود در روایت را نسبت به مرد فارسی پذیرفت و نه می توان نسبت به اعتبار متن آن به جرأت سخن گفت، به ویژه که از نظر سند هم با مشکلات متعدد روبرو بود. آن چه بر شدت تردید در این روایت می افزاید این که امام زمان(عج) در خفای کامل به سر می برد و این گونه اطلاع دادن یک مرد فارسی بر وجود حضرت، بعید به نظر می رسد.
روایت سوم
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ کانَ أَسَنَّ شَیْخٍ منْ وُلْدِ رَسولِ اللَّهِ بِالْعِرَاقِ فَقَالَ: رَأَیْتُهُ بیْنَ الْمسْجِدَیْنِ وَ هُوَ غُلَامٌ (کلینی، ۱۳۶۳ش: ج۱، ۳۳۰، ح۲)؛
از محمد بن اسماعیل که پیرترین سید در عراق بود نقل شده است: امام زمان(عج) را در حالی که نوجوانی بود در میان دو مسجد دیدم.
سند حدیث
>محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر؛ از او با تعبیر محمد بن اسماعیل بن ابراهیم و محمد بن اسماعیل علوی هم یادشده و جز یکی دو روایت درباره امام عسکری(ع) و این روایت، ظاهراً روایت دیگری از او در دست نیست هیچ شرح حال یا اظهارنظری هم درباره ایشان یافت نشد.
چند نکته
۱- در این روایت، تصریحی به نام حضرت نیست و از ضمیر استفاده شده است ولی کسانی که با روایات مرتبط با مهدویت آشنا باشند متوجه می شوند که تعبیر از حضرت به وسیله ضمیر، یک اصطلاح در میان افراد، به ویژه معاصران دوران غیبت صغری بود. از پاره ای دیگر از روایات نیز این گونه برمی آید که در دوره ای از تاریخ از آن حضرت با تعبیر «غریم» یاد می شد.
۲- منظور از «مسجدان» در این روایت، دو شهر مکه و مدینه است؛ زیرا شامل بزرگ ترین و معروف ترین مساجد در دنیای اسلام می باشند.
روایت چهارم
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکوفِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَکفُوفِ عَنْ عَمْرٍو الْأَهْوَازِیِّ قَالَ: أَرَانِی أَبُومُحَمَّدٍ ابْنَهُ وَ قَالَ: هَذَا صَاحِبُکمْ مِنْ بعْدِی (کلینی، ۱۳۶۳ش: ج۱، ۳۲۸، ح۳ و ۳۳۲، ح۱۲؛ طوسی، ۱۴۱۱ق: ۲۳۴، ح۲۰۳)؛
عمرو اهوازی گوید: امام عسکری(ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: این امام شما پس از من است.
سند حدیث
هیچ یک از افراد این سند توثیق ندارند. این احتمال می رود که جعفر بن محمد کوفی، همان جعفر بن محمد بن مالک فزاری باشد که پیش تضعیف وی ذکر شد. بنابراین، سند روایت، در بهترین حالت، مهمل است.
روایت پنجم
عَلِیٌّ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ أَحمَدَ بنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ أَنَّهُ قَالَ: رَأَیْتُهُ بَعْدَ مُضِیِّ أَبِی مُحَمَّدٍ حِینَ أَیْفَعَ وَ قَبَّلْتُ یَدَیْهِ وَ رَأْسَهُ (کلینی، ۱۳۶۳ش: ج۱، ۳۳۱، ح۸؛ مفید، ۱۴۱۴ق: ج۲، ۳۵۳؛ طوسی، ۱۴۱۱ق: ۲۶۸، ح۲۳۲)؛
راوی گوید: امام زمان(عج) را پس از فوت امام عسکری(ع) و در حالی که نوجوانی نورس بود دیدم و دست و سرش را بوسیدم.
سند حدیث
احمد بن ابراهیم بن ادریس؛ نه تنها توثیقی ندارد، بلکه ظاهرا حدیث دیگری هم از او در دست نیست. اما پدرش ابراهیم بن ادریس از اصحاب امام هادی(ع) شمرده شده و غیر از این حدیث، یک حدیث دیگر که آن هم درباره امام زمان(عج) است، از او نقل شده است. (طوسی، ۱۴۱۱ق: ۲۴۶، ح۲۱۴؛ مسعودی، ۱۳۸۲ش)
روایت ششم
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ قَیْسٍ عنْ بعْضِ جلَاوِزَةِ السَّوَادِ: شَاهَدْتُ سِیمَاءَ آنِفاً بِسُرَّمَنْ رَأَی وَ قَدْ کسَرَ بابَ الدَّارِ فخَرَجَ عَلَیْهِ وَ بِیَدِهِ طَبَرْزِینٌ فَقَالَ لَهُ: مَا تَصْنَعُ فِی دَارِی؟ فَقَالَ سِیمَاءُ: إِنَّ جَعْفَراً زَعَمَ أَنَّ أَبَاک مَضَی وَ لَا وَلَدَ لَهُ فَإِنْ کانتْ دَارَک فقَدِ انصَرَفْتُ عَنْک. فَخَرَجَ عَنِ الدَّارِ. قَالَ عَلِیُّ بْنُ قَیْسٍ: فَخَرَجَ عَلَیْنَا خادِمٌ مِنْ خَدَمِ الدَّارِ فَسَأَلْتُهُ عَنْ هَذَا الْخَبَرِ فَقَالَ لِی: مَنْ حَدَّثَک بِهَذَا؟ فَقُلْتُ لَهُ: حَدَّثَنِی بَعْضُ جَلَاوِزَةِ السَّوَادِ. فَقَالَ لِی: لَایَکادُ یخْفَی علَی الناسِ شَیْ ءٌ (کلینی، ۱۳۶۳ش: ج۱، ۳۳۱و۳۳۲، ح۱۱؛ طوسی، ۱۴۱۱ق: ۲۶۷، ح۲۲۹)؛
از یکی از سربازان نقل شده: سیماء را دیدم که درب خانه امام عسکری(ع) را شکسته بود. امام زمان با تبرزینی به دست به سوی او آمد و پرسید: در خانه من چه می کنی؟ سیماء گفت: جعفر (کذاب) گمان داشت که پدرت هیچ فرزندی از خود به جا نگذاشته؛ حال که معلوم شد خانه مال تو است از آن بیرون می روم. علی بن قیس گوید: یکی از خادمان خانه امام عسکری(ع) پیش ما آمد و در این باره از او پرسیدم. گفت: این ماجرا را چه کسی برای تو گفت؟ گفتم: از یکی از سربازان شنیدم. گفت: مثل این که هیچ چیز بر مردم مخفی نمی ماند!
سند حدیث
علی بن قیس؛ وی توثیقی ندارد و ظاهراً جز این روایت، روایت دیگری از او در دست نیست. افراد بالاتر از او چون از اهالی دربار و اهل تسنن هستند و متهم در نقل نمی باشند، حرفشان حجت و قابل اعتماد است.
آن چنان که مشاهده شد روایات صحیح درباره رؤیت امام زمان(عج) همگی به عثمان بن سعید عمری و فرزند ایشان محمد بن عثمان که نائب دوم است ختم می شود و دیگرانی که از آنها گزارش هایی در دست است افرادی ناشناخته و گمنام هستند. ولی همان گونه که گذشت در وثاقت و اعتبار نائب اول امام هیچ اختلافی میان علمای شیعه وجود ندارد. گزارش های صحیح اعلائی که از ایشان در دست است در کنار سایر گزارش هایی که گذشت و نیز در ضمن مجموعه روایاتی که درباره اثبات ولادت امام زمان(عج) ذکرشد، مجموعه ای غیرقابل خدشه و انکار را تشکیل می دهد که هیچ اهل منطقی را یارای مبارزه با آن یا با دیده اتهام نگریستن به آن نمی ماند.
روایات با دلالت ضمنی
گذشته از روایات بالا در مجموعه های مختلفی از روایات، عباراتی به کار رفته است که دلالتی ضمنی بر ولادت امام زمان(عج) از امام عسکری(ع) دارد. برخی از این مجموعه روایات عبارتند از:
روایاتی پیرامون دوازده امام که در آنها از تمامی امامان نام برده شده و تصریح به فرزندی آنها نسبت به یکدیگر شده است. این روایات، فراوان هستند که در این جا تنها به عنوان نمونه فقط به روایت لوح جابر اشاره می شود. (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۳۰۸، ح۱ و...)
روایاتی با مضمون «التاسع من ولد الحسین» (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۳۱۵، ح۲، و ۳۱۶، روایات، ۱-۳ و...)
روایاتی با مضمون «الخامس من ولد التاسع» و عبارات مشابه آن (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۳۳۳، ح۲، و ۳۲۸، ح۱۲، و ۳۴۵، ح۳۱، و ۳۵۹، ح۱، و ۳۶۱، ح۵ و...)
روایاتی از امام جواد(ع) درباره این که امام زمان(عج)، سومین فرزند از نسل ایشان است. (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۳۷۷، باب۳۶، چندین روایت)
روایاتی از امام هادی(ع) درباره این که امام زمان(عج)، نوه ایشان است. (صدوق، ۱۴۰۵ق: ۳۷۹، باب۳۷، روایات ۱ و۵ و۸ و۹ و...)
نتیجه گیری
در پاسخ از شبهه درباره ولادت امام زمان(عج)، به بررسی پاره ای از روایات موجود در سه عنوان کلی پرداختیم. عنوان اول، شامل روایاتی بود که دلالت صریح بر ولادت امام زمان(عج) داشت. در این بخش پنج روایت معتبر و پنج روایت تصحیح نشده، طرح و بررسی سندی و دلالی شد. عنوان دوم، شامل روایاتی بود که دلالت بر رؤیت امام زمان(عج) از سوی اشخاص مختلف داشت. در این بخش، سه روایت معتبر از دو نائب نخست امام زمان(عج)، که وثاقت و اعتبار و اعتماد بر آنها اجماعی میان بزرگان شیعه از همان روزگار تا به امروز است، نقل شد و شش روایت تصحیح نشده نیز به عنوان نمونه بر آنها افزوده شد. عنوان سوم نیز به روایاتی اختصاص داشت که دلالت ضمنی بر ولادت امام زمان(عج) از امام عسکری(ع) دارند. این مجموعه روایات، نظر به حجم و فراوانی بالایی که دارند، تنها به بخشی از آنها اشاره شد. در مجموع، با توجه به آن چه گذشت، تشکیک درباره ولادت امام زمان(عج)، هیچ وجاهت علمی ندارد و آن چه گذشت، دلالتی تواتری بر ولادت آن حضرت از امام عسکری(ع) دارد.
رهبر معظم انقلاب: ملت ایران در آزمون "کرونا" خوب درخشید/ باید برای ایجاد جامعه مهدوی تلاش کنیم
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) در سخنانی زنده و تلویزیونی خطاب به ملت بزرگ و شریف ایران، با درخواست از پروردگار متعال برای رفع هرچه سریعتر بیماری کرونا از سر ملت ایران و همه بشریت و با تأکید برضرورت عمل به همه دستورالعملهای بهداشتی، نسخه مبتنی بر حقایق بعثت مبارک پیامبر خاتم را نسخه نجاتبخش بشریت در طول تاریخ خواندند و افزودند: عمل به حقایق بعثت بویژه «صبر و استقامت» تنها راه رسیدن ملت شریف ایران عزیز به قله رفیع پیشرفت و قدرت است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه هر سال سخنرانی عمومی اول سال ایشان در حرم مطهر حضرت علیبنموسیالرضا(ع) برگزار میشد، افزودند: امسال از دیدار با مردم و حضور در حرم رضوی محروم هستیم اما دلهایمان همچون همیشه با یاد امام رئوف مأنوس است.
ایشان با تبریک عید بزرگ مبعث، بار دیگر عید نوروز و حلول بهار را به مردم تبریک گفتند و افزودند: اهمیت واقعه بسیار با عظمت مبعث بهگونهای است که خداوند به فرموده قرآن کریم از همه پیامبران بزرگ میثاق گرفته است که هنگام بعثت رسول خاتم، هم به او ایمان بیاورند و هم او را با توصیه به امتشان برای ایمان آوردن به پیامبر اسلام یاری رسانند.
رهبر انقلاب اسلامی، منظومه معرفتی اسلام را از جمله حقایق بسیار مهم بعثت برشمردند و افزودند: در این منظومه، نظر اسلام درباره هستی، انسان، ذات پروردگار، مسیر انسان در دنیا و آخرت و مسائل اساسی دیگر به روشنی بیان شده است.
ایشان منظومه ارزشی اسلام از جمله خُلقیات فردی و اجتماعی و مفاهیم زندگیساز نظیر آزادی، عدالت اجتماعی و سبک زندگی را بخش مهم دیگری از حقایق بعثت رسول گرامی اسلام خواندند و افزودند: آحاد مردم و جوامع بشری در صورت عمل به این ارزشها، معنای حقیقی و شیرین زندگی را درک خواهند کرد.
غرب، تنها سه چهار قرن است که با آزادی و عدالت اجتماعی آشنا شده
حضرت آیتالله خامنهای در همین زمینه افزودند: عدهای گمان میکنند که خاستگاه مفاهیمی نظیر آزادی و عدالت اجتماعی غرب است اما غرب تنها سه چهار قرن است که با این مفاهیم آشنا شده در حالیکه اسلام، ۱۴۰۰ سال قبل این مفاهیم را به بشریت هدیه کرده و بر خلاف رفتار ناصادقانه غربی ها، در صدر اسلام و هر جا امکانپذیر بوده آنها را محقق کرده است.
ایشان احکام اسلامی یعنی مجموعه بایدها و نبایدها در زمینههای فردی و اجتماعی را از دیگر حقایق بعثت دانستند و افزودند: این احکام برخاسته از معارف اسلامی و منطبق با ارزشها است و به حرکت صعودی انسان کمک می کند.
اگر قدرت سیاسی نباشد، قلدرها، مخالفان آزادی و تنبلی اجازه نمیدهند ارزشها محقق شود
رهبر انقلاب اسلامی تشکیل حکومت اسلامی را ضروری و زمینهساز تحقق حقایق بعثت خواندند و افزودند: اگر قدرت سیاسی شکل نگیرد قلدرها، مستکبران، مخالفان آزادی و عدالت و دیگر دشمنان بشر، و نیز برخی ویژگیها نظیر تنبلی اجازه نمیدهد مفاهیم و ارزشها و احکام محقق شود و انسان در مسیر نجات و پیشرفت حرکت کند، به همین علت بود که پیامبر خاتم در اولین فرصت ممکن و در هجرت به مدینه، تشکیل حکومت داد.
رهبر انقلاب اسلامی در نوعی جمعبندی از این بخش از سخنانشان تأکید کردند: امام خمینی(ره) با درک بسیار عمیق از حقایق اسلام، دقیقاً به نسخه بعثت عمل کرد و با ایمان عمیق و توکلِ مبنایی خود و تکیه بر مردم مؤمن ایران علیه رژیم فاسد، ظالم وابسته پهلوی بهپا خاست و نظام اسلامی را شکل داد تا بر اساس معارف، ارزشها و احکام بعثت، ملت ایران را در مسیر فلاح و رستگاری قرار دهد.
حضرت آیتالله خامنهای تکیه امام راحل بر ایمان ملت ایران را زمینهساز توفیق در تشکیل نظام اسلامی برشمردند و افزودند: این یک واقعیت است که مردم ایران با وجود برخی ظواهر، از ایمان عمیق و راسخ برخوردارند و امام خمینی نیز با درک این حقیقت زیبا معجزه انقلاب اسلامی را محقق کرد.
ایشان پیشرفت اسلام در زمانهای مختلف از جمله قرنهای اول بعثت را ناشی از ریشهدار بودن حقایق بعثت دانستند و افزودند: طبیعت اسلام پیشرفت و قویتر شدن است و اگر امروز نیز صادقانه به نسخه بعثت عمل کنیم، می توانیم ایران را از ابعاد مختلف به قلههای رفیع برسانیم و در افقی دورتر تمدن اسلامی را محقق کنیم.
در میان دشمنان جمهوری اسلامی، آمریکا خبیثترین و عنودترین است
رهبر انقلاب اسلامی در ادامه با اشاره به تأکید خداوند متعال در قرآن به موضوع دشمنیهای گسترده با پیامبران الهی و پیامبر اسلام(ص)، دشمنیهای وسیع با نظام اسلامی را عجیب ندانستند و افزودند: در میان دشمنان جمهوری اسلامی، آمریکا خبیثترین و عنودترین دشمن است زیرا مسئولان آن، انواع رذائل اخلاقی اعم از دروغگویی، پشت هماندازی، طمع ورزی، وقاحت و شارلاتان بودن را دارند، ضمن آنکه ظالم، تروریست و بهشدت بی رحم و سنگدل نیز هستند.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: خداوند متعال از ابتدای بعثت یک دستورالعمل به پیامبر اسلام(ص) برای مقابله با دشمنی ها داده که عبارت است از «صبر» یعنی «ایستادگی»، «مقاومت»، «محاسبات دقیق خود را با خدعهگری دشمن تغییر ندادن»، «با روحیه به سمت اهداف والای ترسیم شده حرکت کردن» و «ادامه دادن به مسیر».
برخی مسئولان و روشنفکر نماها بیصبری از خود نشان دادند
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه اگر «صبر و استقامت» با «عقل، تدبیر و مشورت» همراه شود پیروزی قطعی خواهد بود، افزودند: با قاطعیت می گویم که ملت ایران ملت صبوری است و ملت در این چهل سال صبر و استقامت خود را نشان داده است، اگرچه برخی اوقات مسئولین بیصبری کردهاند و یا برخی روشنفکر نماها بیصبری از خود نشان دادهاند و تا مرز همکاری با دشمن هم پیش رفتهاند.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: نقطه مقابل این افراد بیصبر، جوانان بسیار زیاد و مؤمنی هستند که در عرصههای مختلف فرهنگی، علمی، فناوری، سیاسی و فهم بینالمللی مسایل حضور دارند و هر روز نیز بر تعداد آنها افزوده میشود.
ایشان با اشاره به اینکه اگر کوتهبینی نکنیم ایران به قلّه حکومت اسلامی میرسد، گفتند: صبر کردن به معنای تسلیم نشدن، دچار ضعف و تردید نشدن، با شجاعت و تدبیر جلوی دشمن را گرفتن و او را مغلوب کردن است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تأکیدهای اخیر خود مبنی بر لزوم قوی شدن کشور، آن را فراتر از عرصه دفاعی و نظامی دانستند و خاطر نشان کردند: قویشدن شامل ابعاد اقتصادی، علمی، فرهنگی، سیاسی و تبلیغاتی هم میشود.
یکی از ابزارهای قوی شدن حفظ اکثریت جمعیت جوان کشور است
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه قویشدن نیازمند ابزارهایی است، گفتند: یکی از این ابزارها، حفظ اکثریت جمعیت جوان کشور است و به همین علت در سالهای اخیر بارها بر این موضوع تأکید شده است.
ایشان قوت و برتری در فضای مجازی و پیشرفت و برتری در زمینه بهداشت و درمان را که کارها و تحقیقات علمی فراوانی نیز در این عرصه انجام شده است، از دیگر ابزارهای قوی شدن برشمردند و افزودند: جهش تولید یکی دیگر از ابزارهای قویشدن است که البته الزاماتی از جمله مقابله با قاچاق کالا و واردات بی رویه، اعطای مشوقها به تولیدکنندگان و برخورد قضایی با سوء استفادهکنندگان از کمکهای دولتی دارد که این کارها باید امسال انجام شود.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین به موضوع بیماری همهگیر و بینالمللی کرونا اشاره کردند و گفتند: این ویروس که تقریباً همه کشورهای دنیا را گرفتار کرده و برخی کشورها حقایق را درباره این بیماری و تلفات آن میگویند و برخی هم پنهانکاری میکنند ، مصداق آیه شریفه قرآن یعنی ابتلا با خوف و ترس، مشکلات اقتصادی و گرفتهشدن جانها است اما خداوند متعال در مقابل این ابتلا نیز به صبر توصیه میکند.
ایشان افزودند: صبر در اینجا به معنای انجام درست و عاقلانه کارها یعنی عمل به دستورها و توصیههای مسئولان ذیربط برای حفظ جان خود و مردم کشور و کنترل این بیماری خطرناک است.
آمریکاییها اگر امکاناتی دارند به مردم خودشان برسند
رهبر انقلاب اسلامی به اظهارات چندباره مقامهای آمریکایی مبنی بر آمادگی برای ارسال کمکهای دارویی و درمانی در صورت درخواست ایران اشاره کردند و گفتند: صحبتهای آمریکاییها جزو حرف های بسیار عجیب است زیرا اولاً خودشان دچار کمبود شدید دارو و تجهیزات پیشگیری از بیماری هستند و برخی مسئولانشان صراحتاً از این کمبودهای وحشتآور سخن به میان آوردهاند، بنابراین آنها اگر امکاناتی دارند به مردم خودشان برسند.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: ثانیاً هنگامی که آمریکاییها متهم به تولید این ویروس هستند، کدام انسان عاقلی، کمک از این کشور را قبول می کند.
ممکن است آمریکاییها داروهایی ارسال کنند که ویروس را در ایران شایعتر کند
ایشان گفتند: به آمریکاییها هیچ اعتمادی نیست زیرا ممکن است داروهایی را ارسال کنند که ویروس را در ایران شایعتر و یا ماندگار کند و یا حتی ممکن است افرادی را بهعنوان درمانکننده بفرستند تا ببینند اثرگذاری این ویروسی را که گفته می شود بخشی از آن فقط مخصوص ایران ساخته شده، چگونه بوده و اطلاعات خود را تکمیل و دشمنی خود را بیشتر کنند، بنابراین سخنان آمریکاییها قابل قبول نیست.
ایشان با یادآوری تجربه ۴۰ ساله و ظرفیت فوقالعاده کشور برای مقابله با همه چالشها و مشکلات، خطاب به ملت عزیز ایران تأکید کردند: ظرفیتهای کشور بسیار زیاد است ولی مهم آن است که مسئولان این ظرفیتها را شناسایی کنند و در همه بخشها افراد جوان، مؤمن، با انگیزه و متشرّع بهکار گرفته شوند.
ایشان در پایان بار دیگر همه مردم را به جدی گرفتن و عمل به دستورهای مسئولان ستاد ملی مبارزه با کرونا توصیه کردند و افزودند: بر اساس این دستورالعملها حتی اجتماعات دینی و حرمهای مطهر تعطیل شد که در طول تاریخ ما به این شکل بی سابقه بود اما چارهای نبود و مصلحت اینگونه اقتضاء میکرد.
رهبر انقلاب اسلامی اظهار امیدواری کردند خداوند متعال هرچه زودتر این بلا را از ملت ایران و ملتهای مسلمان و همه بشریت دفع کند.
راه حلهای کرونا از نگاه جامعه جهانی
هشدار پشت هشدار، آمادهباش پشت آمادهباش و اعلام وضعیت اضطراری پشت اقامتهای اجباری؛ اینها پیامهایی بوده است که یکی پس از دیگری توسط روسای جمهور و رهبران سیاسی کشورهای بزرگ و صنعتی جهان خطاب به شهروندانشان اعلام شدند.
اوضاع بی شباهت به یک جنگ نیست:
1- در جنگ مردم به پناهگاهها میروند و امروز مردم به بهترین پناهگاه، "منازل" رفتهاند.
2- در جنگ تلفات انسانی روزانه رو به افزایش است و امروز دسته دسته مردم در اقصی نقاط جهان جان خود را از دست میدهند.
3- در جنگ چرخه اصلی اقتصاد متوقف میشود، امروز نیز چرخه های کسب و کار متوقف شده است.
4- در جنگ بیمارستانها بسیج میشوند و از هزاران مجروح استقبال میکنند و امروز صدها هزار نفر میهمان ناخوانده اتاقهای بیمارستانها هستند.
اما اینجا دو اختلاف بزرگ با جنگها وجود دارد:
1- در جنگها متحدین و متفقین داریم که رو در روی هم میایستند اما امروز متحدین و متفقین جبههای واحد علیه دشمنی مشترک تشکیل دادهاند و دنیا با دشمنی مشترک میجنگد.
2- برای اولین بار در جنگهای تاریخ، شاهد آن هستیم که این دشمن مشترک قابل رویت نیست و جهان با دشمنی میجنگد که معلوم نیست کجاست و در چه زمانی حمله میکند لذا منزل بهترین پناهگاه به شمار رفته است اما سرعت انتشار این دشمن میکروسکوبی آن قدر هولناک است که بیم آن میرود در نتیجه اضمحلال اقتصادی منازل نیز بر سر ساکنینش خراب شوند.
اینها عصاره نداهای جهانی – منطقهای و ملی در کشورهایی است که به مثابه خط مقدم جبهههای جنگ شده است.
اغراق است یا واقع بینی؟
آن چه که در پی کرونا در جهان به وقوع پیوسته است و تحلیلهایی که در پی آن روانه بازار سیاست و اقتصاد شده یا یک اغراق گویی بی منطق و بی دلیل است یا راستی راستی تحولاتی سریع در حال رخدادن است که غفلت از آن سرمایههای ملی کشورهای عقب مانده از این قافله را تهدید میکند؟ چه این باشد و چه آن، چه اغراق گویی باشد و چه واقع بینی و چه امری بینالامرین باشد، این داستان جذاب مستحق مطالعه ای عمیق و دقیق است.
داستان کرونا
کرونا از شهر ووهان چین آغاز شد، آن چنان که مقامات این کشور میگویند، سپس به سرعت باد به کشورهای دیگر سرایت نمود، سرعت انتشار این ویروس قاتل از هر موشک بالستیکی سریعتر بود، آن چنان این ویروس ویرانگر بود که در روزهایی اندک همه توان بهداشتی و پزشکی هر کشور مبتلایی را در خود فرو میبرد، کرونا سراغ کشورهایی رفته است که پولدار، پیشرفته و متمدن بودهاند، گویی این ویروس مخصوص ثروتمندان جهان است، اگر یک نگاه سرانگشتی بیاندازیم کرونا چهار کشور عضو دایم شورای امنیت یعنی چین، آمریکا، انگلیس و فرانسه در کنار آلمان، ایتالیا و اسپانیا که بیش از 50 درصد اقتصاد جهانی را در دست دارند در صدر حملات خود قرار داده است. اما این تازه روی خوش داستان ابتلا به کرونا است و معنای آن این است که جهان ارقام واقعی مبتلایان و تلفات کرونا را در این کشورها آن چنان که هست و حقیقت دارد رویت میکنند و دلیل واقعی ارتفاع منحنی تلفات آن است که این کشورها صنعتی، پیشرفته و پولدار هستند و به سرعت آمارها هم طبق اصول علمی روشن و اعلام میشود و معنایش آن نیست که کرونا سراغ فقراء نمیرود، و فاجعه احتمالی نیز در همین جا جاخوش کرده است.
فاجعه احتمالی مذکور آن است که کرونا سراغ کشورهای فقیر هم رفته است اما چون این کشورها عقب مانده و از حداقل امکانات بی بهره هستند لذا تا کنون نفهمیدهاند که کرونا نیز در میان آنها جاخوش کرده و فاجعه بزرگ زمانی عیان میشود که کرونا در پیک ارتفاع در این کشورها قرار گیرد و انگاه تازه فاجعه بزرگ جهانی رخ مینماید.
میگویند آب و هوا، رطوبت و گرمای کشورها در سرعت انتشار و انتقال تاثیر دارد، با آن که اکنون شاهدیم از عربستان تا برزیل و تا مالزی کرونا منتشر شده اما در نهایت یک فرضیه در این جا قطعی است و آن این است که کرونا عالم گیر خواهد شد و هیچ راه گریزی از آن نیست و فقط زمان وقوع در دام کرونا متفاوت خواهد بود؛ پس با این نگاه بحران یا فاجعه ناشی از کرونا در راه خواهد بود و جهان باید خود را برای رویارویی با انعکاس و تاثیرات کرونا و چگونگی مقابله با آن آماده کند و آن کسی که فکر میکند کرونا به زودی از منازلشان رخ بر میبندد در اشتباه است. با این نگاه چه راه حل هایی وجود داشته است و چه تاثیراتی بر این راه حل ها مترتب بوده است؟
نگاه اول: رها سازی کرونا
با این دیدگاه باید اجازه داده میشد تا کرونا عالم گیر شده و حداقل 75 درصد از ساکنین زمین را مبتلا میکرد تا در این پروسه زمانی سیستم دفاعی بدن انسان، قابلیت دفاع از خود را تولید کند. در این وضعیت همه سازمانها و مراکز طبی و بهداشتی کشورها و جهان به دلیل هجوم سیل گونه مردم مبتلا به بیمارستانها؛ از هم فرو پاشیده میشد و هزاران نفر در کوچه و خیابانها میمردند اما نه به دلیل عدم توانایی معالجه بلکه به دلیل آن که دیگر تخت خالی در بیمارستان ها نبود که بتواند مبتلایان را استقبال، مراقبت و درمان کند. این در حالی است که حتی بیمارستانهای موجود در کشورهای غنی و ثروتمند انقدر اتاقهای مراقبتهای ویژه ندارند که بتوانند در ظرف یک روز صدها بیمار بدحال را استقبال کنند. با این وجود حال و روز بیمارستانهای کشورهای فقیر به چه روزی میافتند؟ با این شکل از رویارویی با کرونا، مریضهای دیگر در جهان همچون بیماران بیماریهای قلبی، مغزی، تصادفات و ... دیگر جایی برای ورود در بیمارستانها ندارند. به قول برخی پزشکان ایتالیایی، کار در ایتالیا به جایی رسیده بود که باید بیماران را برای اکسیژن دادن و زنده نگهداشتن انتخاب میکردند، در چنین حالتی، دیوانه وارترین شکل تلفات انسانی بر روی کره زمین در نتیجه کرونا اتفاق میافتاد.
نتیجه چنین راه حلی در جهان وقوع بین 200 تا 300 میلیون قربانی در طول یکسال در جهان بود و این راه حلی ضد انسانی از نگاه جامعه پژشکان و محافل انسانی و حقوق بشری بود و لذا با آن که این نظریه برای خود در جهان طرفدارانی داشت، به کنار گذاشته شد.
نگاه دوم: جلوگیری از سرعت ابتلا به کرونا
در این حالت همان 75 درصد جمعیت جهان به ویروس کرونا مبتلا میشوند اما به جای آن که در یک سال این اتفاق بیفتد در زمان بیشتری مثلا در طی دو یا سه سال رخ میدهد و در این فاصله هم سیستم دفاع بدن انسان قدرت دفاع از خود را پیدا میکند و هم جلوی تلفات انسانی بیشتر گرفته میشود و هم نظام درمانی هر کشوری قابلیت استقبال از بیماران و درمان آنها را به دست میآورد. این حالت، جوامع جهانی را آماده می کند تا امکان روبرو شدن با موج دوم و سوم گسترش کرونا را داشته باشند، چه آن که بر اساس ارزیابی و مطالعات کارشناسان و متخصصان پزشکی و بهداشتی جهان و طبق بررسی سازمان جهانی بهداشت این احتمال بسیار زیاد است که انتشار و ابتلا به کرونا موج های دوم و سومی نیز در راه داشته باشد.
این حالت نیز مخالفانی سر سخت دارد زیرا به رغم آن، میلیونها نفر در دنیا جان خود را از دست میدهند و فقط در اروپا و آمریکا بیش از چهار تا پنج میلیون قربانی به همراه دارد و باز هم تمامی تواناییهای مراکز درمانی و بهداشتی در طول همین مدت بلعیده میشود و دیگر نه تنها توانایی استقبال از کروناییها را نخواهند داشت بلکه دیگر بیماران را نیز نمیتوانند سرپرستی کنند و تنها فرقی که با حالت اول دارد آن است که از میزان قربانیان شاید از یک سوم تا 50 درصد کاسته میشود اما با این حال رقم قربانیان آن قدر زیاد خواهد بود که موجب عبور از این حالت میشود، در حالی که از نگاه علمی این احتمال وجود دارد که ویروس کرونا در طول زمان، ممکن است دارای جهشی جدید شده و قربانیهای بیشتری نیز بگیرد.
نگاه سوم: سرکوب آهنین ویروس با جلوگیری از انتشار
در این حالت همه امکانات از جمله اقامت اجباری در منزل، قرنطینه خانگی، فاصله اجتماعی و توقف فعالیتهای اقتصادی با سختگیرانهترین سیاستها توسط دولتها با کمک نیروهای مسلح هر کشوری اعمال میگیرد تا دامنه انتشار کرونا به پایینترین سطح برسد. در این حالت، معدل قربانیان کرونا کاهش نسبی پیدا میکند و این همان کاری است که چین پس از آغاز انتشار ویروس کرونا در گام اول و به سرعت در پیش گرفت. همین روش سپس توسط کره جنوبی در پیش گرفته شد که تجربیات قابل قبولی را ارائه کرد. پس از آن ایتالیا با تاخیر چنین سیاستی را در پیش گرفته است. اما مشکل این طرح چیست؟ در این طرح مناطق ویروس زده باید در قرنطیه کامل باشند که میتواند چند شهر از یک کشور یا کل یک کشور را در بر بگیرد و این قرنطینه میتواند حتی تا یکسال ادامه پیدا کند که معنای آن این است که مناطق تحت قرنطینه در سراشیبی سقوط اقتصادی قرار میگیرند زیرا لازمه چنین کاری با توجه به تجارب دو ماهه اخیر، فلج شدن کامل فعالیتهای اقتصادی است. در این حالت هیچ فرقی بین کشورهای فقیر و ثروتمند وجود ندارد و همین امر در دراز مدت منجر به طغیانهای اجتماعی و امنیتی میشود که ممکن است هر کسی برای بقای خود به آن دست بزند. از سویی این شائبه در افکار عمومی ایجاد میشود که اگر کرونا آنها را نکشد آنگاه فقر و قحطی و گرسنگی آنها را خواهد کشت و همین اندیشه برای ساقط کردن پایههای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی یک کشور کافی است.
نگاه چهارم: سرکوب آهنین ویروس و معتدل دو مرحلهای
در این نگاه ابتدا قرنطینهای خشک و خشن و کاملا اجباری با کمک دستگاههای نظامی و امنیتی بر همه شهروندان شهرها و یا کشورهای مورد ابتلای کرونا صورت میگیرد که معمولا میتواند از سه ماه تا شش ماه را در برگیرد و این کاری بود که توسط چین در مرحله اول در شهر ووهان به اجراء در آمد و توانست معدل ارتفاع انتشار را به صفر نزدیک کند. برای اروپا که قرنطینه را با تاخیر آغاز کرده است، اکنون پیشنهاد میشود تا سرکوب خشن ویروس از طریق قرنطینه کامل و فراگیر اجباری را تا شش ماه ادامه دهند. پس از آن، مرحله معتدل آغاز میشود و قرنطینه کم کم رها شده و جای آن را نظام کنترل دقیق و شدید میگیرد تا دوباره ویروس کرونا از جایی جدید سرباز نکند. اما حالت سرکوب اجباری با یک دوره شش ماهه نیز مخالفینی سر سخت دارد زیرا معتقدند این اقدام، فلجی دیگر به جامعه تحمیل میکند که ابعاد و بزرگی انعکاس آن ممکن است سخت و وحشتناک باشد، تجربهای که جامعه اروپایی حتی یکبار نیز آن را آزمایش نکرده است لذا این منتقدان پیشنهاد میکنند تا بجای شش ماه، قرنطینه مطلق اجباری چند هفتهای در نظر گرفته شود و پس از فروکش کردن دامنه انتشار (مانند چین ) زندگی عادی به تدریج، هوشمندانه و تحت کنترل مجددا بازگردد. در این حالت، به مدت طولانی چه بسا یکسال یا دو سال نظام مراقبتهای شخصی و اجتماعی برای جلوگیری از انتشار کرونا اعمال میگردد و از برگزاری اجتماعات جلوگیری میشود و افراد مجبور میشوند به صورت شخصی و خانوادگی و گروههای شغلی، پروتکل های بهداشتی خاصی را رعایت کنند. در این حالت دیگر وحشتی از وجود کرونا وجود نخواهد داشت و هر گونه بروز آثار کرونا از سوی نظامهای درمانی قابل درمان و کنترل خواهد بود.
نتیجه گیری
با صرف نظر از همه نگاهها و با فرض رجحان و برتری حالت چهارم، همه اندیشمندان و استراتژیستهای سیاسی، اقتصادی و درمانی به دنبال پاسخ به این سوال هستند که کدام روش و کدام راه حل میتواند در آن واحد راهی را پیش پا بگذارد که هم نظام اقتصادی کشورها سقوط نکنند و هم نظام درمانی آنها پایدار و با قدرت، توان پاسخگویی به نیازهای درمانی را داشته باشد زیرا تجربه چند ماهه اخیر و مطالعات انجام شده ثابت کرده است که ویروس کرونا به خودی خود هیچگونه هراسی ندارد اما آن چه که این ویروس را هولناک میکند این است که سرعت انتشار آن هر نظام درمانی و بهداشتی را ساقط و نابود می کند و در پی آن و به دلیل اعمال قرنطینههای طولانی مدت، اقتصاد کشورها نیز فرو میپاشد.
دیگر وقت آن گذشته است که سیاستهای اتخاذ شده را به نقد بکشیم یا دست به تسویه حسابهای شخصی بزنیم زیرا احتمال اتخاذ سیاستهای غلط منحصر به من، شما و دیگران نیست. اکنون روشن شده است که اتخاذ این نوع سیاستها، کشورهای فقیر یا ثروتمند یا پیشرفته و عقب مانده نمیشناسد، بهترین گواه ما شرایط کنونی اروپا و آمریکا است که بیشترین مبتلایان و بیشترین قربانیان را به خود اختصاص دادهاند، اکنون مرحله اصلی در این شرایط ایجاد روندی است که بتوان زمان را در کنترل خود بگیریم و در دل زمان، سرعت انتشار کرونا را قطع کرده و بهترین راه حلها را برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی و درمانی اتخاذ کنیم. این مسیری است که اکنون بسیاری از کشورها آن را دنبال میکنند.
رجعت از دیدگاه اهل سنت
با مراجعه به منابع اهل سنت پی می بریم و که بزرگان آنان به رجعت معتقد بودند اینک به نمونه های از آنان اشاره می کنیم:
1- عمر بن خطاب و اعتقاد به رجعت
خلیفه ی دوم ، اولین کسی بود که رجعت رسول خدا صلی الله علیه و آله را ادعا نمود و بر آن اصرار ورزید. او بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می گفت : حضرت به ملاقات خداوند رفته و به زودی برمی گردد و دست پای منافقینی را که معتقد به مرگ آن حضرت شده باشند و قطع می کند.
« عن أبی هریره لما توفی رسول الله صلی الله علیه و آله، قام عمر بن الخطاب فقال: ان رجالا من المنافقین یزعمون أن رسول الله صلی الله علیه و آله توفی، و الله ما مات و لکنه ذهب الی ربه کما ذهب موسی بن عمران فقد غاب عن قومه أربعین لیله ثم رجع الیهم بعد أن قیل قد مات، و الله لیرجعن رسول الله صلی الله و علیه و آله کما رجع موسی فلیقطعن أیدی رجال و أرجلهم زعموا أن رسول الله صلی الله و علیه و آله مات؛ (1)
ابن هشام از ابوهریره نقل می کند. هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله رحلت فرمود ، عمر بن خطاب برخاست و فریاد زد: عده ای از منافقین خیال می کنند. پیامبر صلی الله و علیه و آله از دنیا رفته است. به خدا قسم او از دنیا نرفته است بلکه به سوی پروردگارش رفته است. همانند موسی بن عمران می باشد که چهل شبانه روز از میان قومش غایب شده، سپس به سوی آنان برگشت در حالی که گفته می شد از دنیا رفته است. به خدا قسم! پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله برمی گردد همان گونه که موسی برگشت و دست و پای مردانی که خیال می کنند پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله از دنیا رفته و بر نمی گردد را قطع خواهد نمود. »
2- قرطبی و اعتقاد به رجعت
او در رد ابن دحیه می گوید: « و فیما ذکر ابن دحیه نظر، و ذلک أن فضائل النبی و خصائصه لم تزل تتوالی و تتابع الی حین مماته، فیکون هذا مما فضله تعالی و أکرمه به، و لیس احیاؤهما ممتنعا و عقلا و شرعا، فقد ورد فی الکتاب العزیز احیاء قتیل بنی اسرائیل و اخباره بقاتله، و کان عیسی یحیی الموتی و کذلک نبینا أحیی الله علی یدیه جماعه من الموتی، و اذا ثبت هذا فما یمتنع من ایمانهما بعد احیائهما زیاده فی کرامته و فضیلته …و قد ظفرت باستدلال أوضح منه، و هو ما ورد ان أصحاب الکهف یبعثون آخر الزمان و ورد عن ابن عباس مرفوعا أصحاب الکهف أعونوا المهدی، و لا بدع فی أن یکون الله تعالی کتب لأبویه عمرا، ثم قبضهما قبل استیفائه، ثم أعادهما لاستیفاء تلک اللحظه و الباقیه و آمنا و فیها … » ؛ (2)
«آنچه که ابن دحیه گفته ( حدیث را موضوع دانسته ) اشکال دارد؛ زیرا فضایل و ویژگی های رسول خدا صلی الله و علیه و آله متتابع و پپایی تا هنگام مرگش ادامه دارد(3) . پس زنده شدن والدین آن حضرت از فضایل و کرامت آن حضرت به شمار می رود که خداوند برایش عنایت فرموده است. و زنده شدن و ایمان آوردن آن ها هیچ امتناع عقلی و شرعی ندارد؛ زیرا در قرآن زنده شدن مقتول بنی اسرائیل و خبر دادن از قاتلش وارد شده است. و حضرت عیسی علیه السلام مردگان را زنده می کرد.
همان گونه که خداوند با دست های پیامبر ما صلی الله و علیه و آله جمعیتی از مردگان را زنده می کرد، همان گونه که خداوند با دست های پیامبر ما صلی الله و علیه و آله جمعیتی از مردگان را زنده می کرد. وقتی که این مطالب ثابت شد، پس هیچ امتناعی از ایمان آن ها بعد از زنده شدنشان به جهت کرامت و فضیلت پیامبر صلی الله و علیه و آله وجود ندارد. به تحقیق به استدلال واضح تر از آن برخوردم. روایت شده است که اصحاب کهف در آخر الزمان، برانگیخته می شوند. از ابن عباس رضی الله عنه موفوعاً (4)
روایت شده است که اصحاب کهف، از یاران حضرت مهدی علیه السلام خواهند بود. پدید ه ی بی سابقه ای نیست که خداوند، برای والدین آن حضرت عمری را مقرر کرده باشد که پیش از اتمام آن، آن ها را قبض روح نموده و سپس برگردانده تا این که مقدار باقی مانده ی از عمرشان را استفاده کنند و ایمان بیاورند و دوباره از دنیا بروند. »
3- ابن کثیر و اعتقاد به رجعت
ابن کثیر، در مقام داوری بین ابن دحیه و قرطبی می گوید: « هذا کله متوقف علی صحه الحدیث، فاذا صح فلا مانع منه »؛ (5) « این زنده شدن متوقف بر صحت حدیث است، اگر حدیث صحیح باشد مانعی از زنده شدن نیست. »
بنابراین، رجعت متوقف بر صحت ادله است که اگر ادله ای صحیح بر آن دلالت کند هیچ مانع عقلی و شرعی وجود ندارد. و ده ها دلیل از آیات و روایات بر آن دلالت می کند.
4- استاد ازهر و اعتقاد و به رجعت
شیخ حجازی استاد دانشگاه الازهر در ذیل آیه مبارکه ( و اذا وقع القول علیهم أخرجنا لهم دآبه من الارض ) (6) می نویسد: به نظر می رسد این « جنبنده » که زنده می شود، یک انسان عادی و عالم و به کتاب الله، سنت رسول خدا صلی الله و علیه و آله و احکام شریعت می باشد که با مردم سخن می گوید. در هنگامی خارج می شود که علما و علم و از میان مسلمانان رخت و بربسته و احکام قرآن از بین رفته باشد و عالم را فساد گرفته باشد.
دلیل این که این « جنبده » انسان عادی است حدیث نبوی می باشد و که « او از محترم ترین مساجد – مسجد الحرام – خارج می شود در دستش عصای موسی و انگشتر سلیمان است که مؤمن و کافر را با آن علامت گذاری می کند(7) و هر کدام را با اسم خطاب می کند و که ای فلانی! تو اهل بهشتی و ای فلانی! تو اهل جهنم هستی.(8)
پی نوشت :
1- سیره ابن هشام ، ج 3 ، ص 305 – الملل النحل ، ج 6 ، ص 364 – رساله عقائدیه ص 211 – الهجوم علی بیت فاطمه علیها السلام ، ص 63.
2- سبل الهدی فی سیره خیر العباد ، ج 2 ، ص 124.
3- البته به نظر شیعه فضایل و ویژگی های معنوی و روحی ، حتی جسمی رسول اکرم و اهل بیت علیهم السلام بعد از مرگ هم ادامه دارد .
4- حدیث مرفوع در اصطلاح اهل سنت عبارت است از حدیثی که از رسول خدا صلی الله و علیه و آله نقل شود و قول خود صحابه نباشد .
5- تفسیر القرآن العظیم ، ج 2 ، ص 394.
6- سوره نمل ، آیه 82.
7- روح المعانی ، جزوه 20 ، ص 19 ؛ کنز العمال ، ج 14 ، ص 623.
8- غرائب القرآن و رغائب الفرقان ، ج 5 ، ص 321 – الوسیط ، ج 3 ، ص 385.
امام زمان(عج) از منظر آیات و روایات
سخنان حجتالاسلام قرائتی در برنامه درسهایی از قرآن .
موضوع برنامه
امام زمان(عج) در قرآن و روایات
متن برنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
چند شبی جملاتی را در مورد آقا امام زمان(ع) گفتیم. این جلسه هم ادامه همان جلسه است. روایت داریم «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ» (بقره/196) آیه قرآن است. قاری: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ»،«وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ» حج و عمره را تمام کنید و ناقص نگذارید که این«وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ» یکی از مراجع میگفت من از این جمله حدود صد نکته بیرون کشیدم. عوام میگویند: نفت چیست؟ میگوییم: نفت همین است که در چراغ است. اما دنیای پتروشیمی... بلندگو خراب است... صلوات حضار
اگر به ما بگویند: نفت چیست؟ میگوییم: همین که در چراغ است. اما دنیای پتروشیمی صدها چیز از این نفت بیرون میکشد. قرآن و روایات هم همینطور است. یک آدم عادی ترجمهاش را میخواند و لذت هم که باید ببرد، نمیبرد. اما یک غواص از اقیانوس خیلی چیز بیرون میکشد. از یکی از مراجع بزرگ شنیدم گفت: من از این کلمه صد نکته بیرون کشیدم. «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ»
کمال عبادات، به اطاعت از ولایت
حدیث داریم «مِنْ تَمَامِ الْحَجِ لِقَاءُ الامَامِ» (من لایحضرهالفقیه، ج 2، ص 578) یک آیه در قرآن داریم میگوید: ابراهیم مردم را به حج فراخوان. نزد تو میآیند، نمیگوید: به حج میآیند. آیهای که به ابراهیم میگوید: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ» قاری: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ» (حج/27) همان جمله اولش، «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ» اذان بگو، اذان، فریاد. حج را فریاد بزن که مردم به مکه بیایند. بعد نمیگوید: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأتوه» به ابراهیم میگوید: تو حج را فریاد بزن، مردم سراغ تو میآیند، نه سراغ حج! این همان است که میگوید: «مِنْ تَمَامِ الْحَجِ لِقَاءُ الامَامِ»
حدیث داریم «بِالامَامِ تَمَامُ الصَّلاة» (کافی/ج1/ص198) نماز خوب وقتی است که امام باشد. امام نباشد همین نمازهای پلاستیکی سعودی است. خود نمازهای ما بعضیهایش نماز به درد بخوری نیست. اگر نماز، نماز باشد باید با امام باشد. به مأمون گفتند: امام رضا نماز عیدی که شروع میکند... ببخشید من یک سؤال کنم، شما همان دیشبیها هستید یا شب به شب عوض میشوید؟ نمیدانم والا... آنهایی که دیشب بودید دست بلند کنید ببینیم. اوه.... این ارزش دارد. کسی که دیشب آمده و امشب هم آمده پیداست بحث را خوشش آمده که هرشب میآید. میگفت: اگر از آخوند خوششان آمد، تا آقا وارد مسجد شد میگویند: برای سلامتی علما صلوات، اگر از آقا بدشان بیاید، تا آقا را دیدند میگویند: نثار اموات صلوات! [یکی از حضار صلوات میفرستد...] نه بابا حالاما یک چیزی گفتیم.... (صلوات حضار)
نماز اگر نماز باشد باید پیشنمازش... یک آیه داریم در قرآن «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد» (اعراف/31) مسجد میروید زینت را با خود ببرید. آنوقت داریم زینت مسجد پیشنماز خوب است. اگر پیشنماز قوی باشد، در مسجد خرابهها نماز بخواند آباد میشود. با امام هست که نماز ارزش دارد. در مورد زکات داریم اگر مردم زکات بدهند فقیری روی کره زمین باقی نمیماند. «لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَکَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیراً مُحْتَاجاً» (منلایحضرهالفقیه، ج 2، ص 7) روی کره زمین فقیر نماند.
الآن تقریباً پنج درصد مردم زکات بدهند، پنج درصد تا ده درصد تقریباً زکات میدهند، فقط 130 میلیارد تومان زکات گندم شده است. فقط گندم، نه جو و خرما و کشمش و گوسفند و گاو، اگر امام بود زکات بود. یک کسی به من گفت: آقای قرائتی یک سؤال! گفتم: بگو. گفت: چه کسی گفته ما به شما آخوندها خمس بدهیم؟ گفتم: بله درست است. شما جان کندید چرا به آخوندها بدهید؟ اما اینطور سؤال کن. مثلاً من صد میلیون گیرم آمده، هشتاد میلیونش را میخواهم طبق میلم عمل کنم، بیست میلیونش را میخواهم به کسی بدهم که هوس ندارد. عقل چه میگوید؟ صد تومان داریم، هشتاد تومان را میگوید هرطور دوست داری خرج کن. راههایی که حلال است. اما بیست میلیونش را توسط کسی خرج کن که هوس ندارد. چون مرجع تقلید چند شرط دارد یکی اینکه باید عادل باشد. یعنی هیچکس یک گناه کبیره از او ندیده باشد. یکی باید باسوادترین آدمها باشد، با تقواترین، یکی هم «مخالفاً لهوی» دنبال هوسش نباید باشد. مرجع تقلید اگر یک کاری را روی هوس انجام داد دیگر به درد مرجعیت نمیخورد. هشتاد تومان با دست خودت خرج کن، بیست تومانش را بده به کسی که هوس ندارد. این عقلی است یا غیر عقلی است؟ عقلی هست یا نه؟
بله یکوقت همینطور در کوچه را میروی آقا من صد تومان دارم،چه کسی گفته: بیست تومانش را به این بدهم؟ بله اگر یک آدم عادی است. تو جون کندی پول اینکه تو جان کندی برای خودت است. چرا خمسش را به کسی دیگر بدهم؟ اما اینطور حساب کن. هشتاد تومانش را میخواهم خودم عمل کنم که هم گناه، هم ضعف دارم، هم هوس دارم، بیست تومان را میخواهم به کسی بدهم که نه در عمرش گناه کرده و نه هوس دارد و باسوادترین است. طرح خوبی است، امام که بود حج هست. روزه هست، جهاد هست. اگر واقعاً امام نبود ما حریف صدام میشدیم؟ صدام مگر نبود؟ صدام قیف بود، تمام قدرتهای دنیا نیرویشان را ریختند در این قیف، از ته قیف ریخت در سر ایران، همه دنیا کمک صدام کردند. اگر امام نبود ما میتوانستیم کشور را از چنگ و دندان صدامیها بگیریم؟ نقش امام مهم است همین الآن هم مهم است. همین الآن هم اگر امام، مقام معظم رهبری نباشد، خود مسئولین مملکتی با هم شاخ به شاخ میشوند. تازه ما نمیتوانیم امام و مقام معظم رهبری را با امام زمان مقایسه کنیم. اینها یک نوری هستند در مقابل خورشید، او کجا و ما کجا؟
لزوم آمادگی برای یاری امام زمان(عج)
وظیفه ما این است که امام را بشناسیم و اطاعت کنیم. یک خاطره هست حتماً شنیدهاید، در بحار جلد 47 صفحه 123 است. حدیث مفصل است که شخصی در خراسان خدمت امام صادق رسید و گفت: شما صد هزار تا شیعه مجاهد دارید، قیام کنید و بنی عباس را ریشه کن کنید. امام فرمود تنور را داغ کردند و به خراسانی، همین آقایی که از خراسان آمده بود، گفت: برو در تنور، گفت: آقا ما چیزی نگفته بودیم. گفتیم: شما صد هزار تا یار داری؟ قیام کن! فرمود: یکی از آنها تو هستی، گفت: بله، گفت: برو در تنور، همین که نرفت، شخصی به نام هارون مکی وارد شد و امام فرمود: داخل تنور برو. قشنگ رفت در تنور نشست. این گفت: الآن این جزغاله میشود. آمد دید صحیح و سالم است. گفت: ما میدانیم کی قیام کنیم. شیعه تنوری چند تا داریم؟ از این صد هزار تا، گفت: تنوری هیچی، همینطور وقت امتحان...
امام زمان(عج) ریسمان محکم الهی
روایت داریم یکی از مصادیق «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى...»، «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (بقره/256) اسلام دو تا بال دارد. یک بالش این است که «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ»، یک بالش این است که «وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ» یعنی ما نسبت به خدا باید ایمان داشته باشیم، نسبت به طاغوتها هم باید کفر بورزیم. یعنی نسبت به طاغوتها باید حساس باشیم. اگر گفتیم: هم آمریکا باشد، هم نماز باشد، همین این باشد و هم آن باشد. هم حجاب باشد، هم نباشد. هم ربا باشد و هم فتنگی باشد. باید انسان در مقابل منکر یک عکس العملی نشان بدهد. حدیث داریم اگر خلاف دیدی یا با قدرت جلویش را بگیر، یا با زبان جلویش را بگیر، اگر نه قدرت داری نه رویت میشوی زبان داری، عبوس کن. «بِوُجُوهٍ مُکْفَهِرَّهٍ» (کافى، ج 5، ص 58) عبوس باش. اگر گناه دیدی نه با زبان، نه با عمل، نه با قیافه، عکس العمل نشان ندادی این مرده است. منتهی مرده عمودی است. آخر مردهها در قبرستان افقی هستند. خوابیده هستند، این سیخکی است. یعنی نفس در ریههایش میرود اما «فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الْأَحْیَاء» (وسائل الشیعه/ ج 16/ ص 133) یعنی مرده عمودی.
آیه داریم که آیه آخر سوره آل عمران است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون» (آلعمران/200) راه رستگاری، «صابروا» مقاومت، «اصبروا، صابروا، رابطوا» رابطوا را امام معنا کرده «رابطوا» یعنی ارتباط با امام معصوم. «و رابطوا علی الائمه»، «رابطوا امامکم المنتظر» رابطه با امام زمان، رابطه با امام زمان نه اینهایی که حقه باز هستند. بعضیها دکان باز کردند. میگویند: بله، دیشب من خدمت امام رسیدم و من با امام رابطه دارم. یک مشت هم نمیدانم چرا با اینکه این همه دانشگاه و حوزه علمیه هست، باز هم عوام گول خور زیاد است.
چند روز پیش مرد. یک کسی بود یک مشت مرید هم پیدا کرده بود. میگفت: من با امام زمان رابطه دارم. مریدهایش میآمد سمت راست مینشست، میگفت: چه میخواهید؟ میگفتند: از امام زمان بپرس که مثلاً چه میشود. میگفت: هیچی نگویید. گوشش را چنین می کرد و میگفت: آقا چنین فرمودند. دروغ، آخر بعضیها هشتاد سال در علم و تقوا رابطه با امام زمانشان نتوانستند برقرار کنند، آنوقت این آقا سر از تخم در آورده میگوید: من رابطه دارم.
یک کسی دیوانه شده بود، روز اول دیوانگی یک پرچم دوش گرفت و شروع به خواندن کرد. های های های... دارم کربلا میروم. یک دیوانه دیگر به او رسید گفت: کجا میروی؟ گفت: دارم کربلا میروم. گفت: کی دیوانه شدی؟ گفت: امروز صبح، گفت: من سی سال قبل از تو دیوانه شدم، هنوز امامزاده شهر نرفتم. تو روز اول دیوانگیات میخواهی کربلا بروی؟ کسانی ادعا می کنند با امام زمان رابطه دارند، آقا این آقا کجا درس خوانده است. سابقهاش چیست؟ حالا بعضی هم مأموریت دارند.
اطاعت از اولی الامر، امامان معصوم
قرآن آیه دارد، میفرماید: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» (نساء/59) مطیع خدا باشید، مطیع رسول باشید، مطیع اولی الامر هم باشید. روایت داریم اولی الامر امامان معصوم هستند. اصلاً اگر دست ما در دست امام نباشد به ما ظلم شده است.
یک خرده دقت کنید، این تکه را زیاد گوش بدهید. مهم است. تمام هستی را خدا برای ما خلق کرده است. دلیل، «خلقَ لکم»، دلیل دوم «سَخَّر لکم» دلیل سوم «مَتاعاً لَکُم» (مائده/96) همان که شاعر گفت: ابر و باد و... کمک کنید... هستی برای بشر آفریده شده است. بشر هم برای این آفریده شده که رنگ خدا بگیرد. «صِبْغَةَ اللَّه» (بقره/138) از بشر هم خواستند که کارهای تو خدایی باشد. آنوقت هستی برای ما، ما هم برای عبادت، آنوقت دست ما، رهبر نداشته باشیم، رهبر معصوم نداشته باشیم. ظلم به کل هستی میشود. مثل اینکه تمام بودجه را به آموزش و پرورش بدهیم، آموزش و پرورش هم دبستان و راهنمایی و دبیرستان و آزمایشگاه و آب و برق و گاز و سرایداری و بیمه و بهداشت، همه پولها را خرج کنیم برای اینکه این بچه درس بخواند، بعد سر کلاس معلم نباشد. یعنی چه؟ یعنی کل بودجه هدر رفته است. اگر خداوند هستی را برای ما آفریده است، ما را برای عبادت آفریده است. دست ما در دست غیر معصوم باشد ظلم به بشریت است.
اصلاً اگر امام معصوم نباشد، یک آیه در قرآن داریم سوره آل عمران، دیشب اتفاقاً من میخواندم. یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار) سوره آل عمران آیه 101 باز یک خرده دقیق است. این تکههایی که دقیق است یک مقدار با عنایت گوش بدهید. میگوید: «وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ»، «وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ» چرا کافر میشوید؟ در حالی که «وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ» آیات خدا بر شما نازل میشود «وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ» رسول خدا هم در شما هست. شما که قرآن دارید، رسول هم دارید،«وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ» دیگر چرا کافر شدید؟ اگر امام زمان نباشد حق داریم همه ما کافر شویم. چرا؟ خدا روز قیامت میگوید: چرا کافر شدید؟ میگوییم: خدایا تو گفتهای چرا کافر میشوید؟ به دو شرط، 1- آیات هست و رسول هم هست. رسول که از دنیا رفت، اگر جای رسول یک نفر مثل رسول نباشد ما حق داریم کافر شویم، چون گفته با بودن آیات و رسول چرا کافر شدی؟ پس اگر رسول از دنیا رفت و جایگزین نباشد ما حق داریم کافر شویم. بگذارید یک مثال بزنم. میگویم: تو که سوزن داری، نخ هم داری، چرا لباست پاره است؟ تو که آب داری و خاک داری چرا گندم میخری و کشاورزی نمیکنی؟ تو که هم کتاب داری و هم معلم داری چرا در درس تجدید شدی؟ رفوزه شدی؟ میگوید: «وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ» حق ندارید کافر شوید. چرا؟ چون هم «کتاب الله» هست، قرآن و هم رسول، پس باید همیشه در زمان ما یک کسی باشد عین رسول و مثل رسول، وگرنه اگر بگوییم: خدایا شما گفتی: با این دو تا شما حق ندارید کافر شوید. خوب پیغمبر که از دنیا رفت، جانشین هم ندارد پس ما حق داریم کافر شویم. سوزن نباشد حق داری ندوزی، نخ نباشد حق داری ندوزی. یکی نباشد حق داریم. شما فرمودید به دو شرط نباید کافر شوید. رسول هست، آیات هم هست. پیغمبر از دنیا رفت، اگر بعد از پیغمبر یک نفر مثل پیغمبر نباشد ما همه حق داریم کافر شویم. نمیدانم توانستم بگویم؟
اگر دو تا ریل هست دیگر قطار چرا حرکت نمیکند؟ دو تا گوشواره هست، دیگر خانم چرا عروسی نمیروی؟ اگر یکی بود میگفتی: با یک گوشواره نمیشود. با یک ریل قطار راه نمیرود. با یک سوزن یا نخ تنهایی دوخته نمیشود. دو تا هست و با بودن دو تا چرا، هم قرآن هست و هم رسول، چرا کافر هستی؟ یعنی چه؟ یعنی اگر رسول از دنیا رفت و جایش یک نفر مثل خودش نباشد ما حق داریم کافر شویم. «وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ» باید حجت خدا روی کره زمین باشد. لذا اولین موجود روی زمین حجت خدا بود، حضرت آدم و اگر روی کره زمین دو نفر دیگر بیشتر نمانند، یکی باید حجت خدا باشد. این هم یک نکته در مورد امام زمان.
اگر امام زمان نباشد و اگر امام معصوم نباشد، پیغمبر از دنیا رفته، خدا هم به ما گفته: با بودن پیغمبر و آیات حق ندارید کافر شوید. پیغمبر از دنیا رفت و جانشین هم ندارد. پس فقط آیات کافی نیست. فقط نخ کافی نیست. فقط سوزن کافی نیست باید هردو باشد. اگر آیه بود، رسول بود، دیگر چه مرضی دارید کافر شدید؟ پس باید همیشه روی کره زمین یک کسی باشد.
لزوم وجود حجت الهی در هر زمان
حدیث داریم «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها» اگر امام زمان نباشد، زمین اهل خودش را فرو میریزد. همینطور هم هست. اگر معلم نباشد، درس مدرسه را میبندیم و میگوییم: آموزش و پرورش تعطیل! چون همه کارها برای این است که بچه درس بخواند. کتاب و مدرسه . آزمایشگاه و زمین ورزش و غیره برای این است که بچه درس بخواند. اگر معلم نباشد خوب در مدرسه را ببندید. «لو لا الحجه لساخت الارض»
گاهی بخاطر اینکه یک نفر سر سفره هست، سفره را جمع نمیکنند. گاهی بخاطر اینکه یک نفر سر نماز است برق مسجد را خاموش نمیکنند. میگویند: یک نفر دارد نماز میخواند. برق مسجد را خاموش نکن. مسأله حجت این است. روایت داریم «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» (کمال الدین، ج 2، ص 409) اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است. امام حی کارهای ما را میبیند. حدیث داریم هر هفته از کار ما آگاه است. آیه قرآن است «وَ سَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ» (توبه/94) دو نفر بودند... حالا این خاطره را هم... یک صلوات دیگر هم بفرستید. (صلوات حضار)
یکی از مراجع درجه یک آیت الله العظمی میلانی بود مقیم مشهد، دهها سال است ایشان مرحوم شده است. طلبهی نویی بودم، به نظرم سفر اولم بود. آمدم مشهد و ایشان برای علما در مسجد گوهرشاد درس میگفت. ما هم طلبه بودیم و رفتیم ایشان را ببینیم. من بچه بودم درسش را نمیفهمیدم، ولی رفتم آقا را ببینم. آن روز یک حدیثی نقل کرد که در نوجوانی این حدیث را گوش دادم و بعد هم رفتم این حدیث را پیدا کردم. حدیث قصه قشنگی است و برای فیلم هم خوب است. یعنی اگر هنرمندی پای تلویزیون نشسته میتواند این را فیلم کند. حدیث را خیلی گوش بدهید.
علم غیب امامان معصوم(ع)
یک نفر از یاران امام صادق نان خور بنی عباس بود. شیعه بود اما در دربار طاغوت بود. دربار بنی عباس، یک رفیق دلال داشت، به او گفت: تو شیعه هستی، نمیخواهی خدمت امام صادق برسیم؟ گفت: امام صادق به من راه میدهد؟ گفت: وقت میگیرم. گفت: اگر وقت گرفتی آقا مرا بپذیرد که الحمدلله! رفت به امام صادق گفت: یک نفر شما دارید در دربار است. در طاغوت است اما این شیعه است. میشود من او را خدمت شما بیاورم؟ مشکلی نیست. آمد و به امام صادق گفت: من در دربار هستم، بله اگر شماها دور بنی عباس را نمیگرفتید، آنها ما را خانه نشین نمیکردند. اگر نخ عقب سوزن نمیرفت، کسی سوزن را در فاستونی فرو نمیکرد. این شیرجهای که سوزن در فاستونی میرود بخاطر نخ دم آن است.
گفت: من میتوانم توبه کنم؟ فرمود: یک عمری در دربار بودی. همه درآمدهای تو حرام است. من امام صادق هستم به شما اجازه میدهم تمام اموالت را به فقرا بدهی و از شغلت استعفا بدهی. توبه تو این است. اینکه کار غلط بکنی و بعد هم بیایی بگویی: العفو، العفو، قرآن سر بگیری و بعد هم بگویی: تمام شد. اینطور نیست. توبه کسی که مال حرام خورده است، باید مال حرام را پس بدهد. نماز نخوانده باید نمازش را قضا کند. به کسی جسارت کرده باید عذرخواهی کند. گفت: اگر من چنین توبهای کنم، اگر یک چنین توبهای کردی که همه اموالت را پس دادی، از شغلت هم استعفا دادی، من امام صادق ضامن هستم که تو اهل بهشت باشی. گفت: باشد. رفت آقا استعفای او را نوشت. تمام اموالش هم داد، همه گفتند: آقا مردم دلشان لک میزند مدیر کل و استاندار شوند، تو چه پستی داری؟ گفت: باشد پست حرام است، استعفا دادم. مدتی گذشت و بین امام صادق و این آقا فاصله افتاد و چقدر گذشت کار ندارم. این دلال گاهی سر میزد. این دلالی که وقت گرفته بود از امام و ایشان را به خانه امام برده بود، یکبار آمد دیدی مریض است. رفت بیرون به شیعهها گفت: بابا، اگر این در دربار بود، گروه گروه عیادت میآمدند، حالا شیعه هست و وصل به امام شده، بیایید ما برویم و او را تنها نگذاریم.
میگفت: هی آمد و شد. یکبار بالای سرش آمدم دیدم دارد جان میکند. همین آقایی که توبه کرده دارد جان میکند. یک نگاهی به من کرد و گفت: خدا خیرت بدهد دلالی کردی. وقت گرفتی و مرا نزد امام صادق بردی. امام صادق مرا راهنمایی کرد و من توبه کردم. خدا تو را خیر بدهد. به دلال دعا کرد. یک لحظاتی گذشته و نگذشته، یک مرتبه چشمش را باز کرد و گفت: امام صادق به وعدهاش وفا کرد. وعده امام صادق چه بود؟ من برای تو... بگویید... بهشت را ضامن هستم. گفت: امام صادق وفا کرد.
این را گفت و مرد. دلال رفت شیعه را دعوت کرد و مراسم تشییع جنازه و کفن و دفن و ختم و مدتی هم گذشت و این دلال به مدینه خانه امام صادق رفت. تا در را زد، امام صادق قبل از اینکه بگوید: کیه؟ گفت:آقایی که از فلان منطقه آمدی، دوشنبه بیست دقیقه به ظهر به وعدهمان وفا کردیم. میگفت: دوشنبه بیست دقیقه به ظهر همان دقیقهای بود که من بالای سر آن بیمار بودم و گفت: امام صادق به وعدهاش وفا کرد. امام صادق هم گفت: ما یک چنین دقیقهای به وعده وفا کردیم. امام کارهای ما را میبیند. ما وارد حرم امام رضا میشویم، امام ما را میشناسد. شهداء شاهد هستند. کارهای ما را میدانند.
گاهی امام به افراد میگفت: اگر فکر میکنی این دیوار مزاحم دیدن ما هست، پس فرق ما با شما چیست؟ عنایت خدا این است که ما آن طرف دیوار هم میبینیم. گاهی کارهای قلبی ما را میدانند. کارهای قلبی ما را گاهی میبینند. یک نیت میکنی... یکی از مراجع بود، میگفت: یک نفر علم غیب داشت، نزد او رفتیم. گفتیم: یک نیتی میکنیم به ما بگو: نیت تو چه بود؟ میگفت: من نیت حضرت مهدی را کردم. گفتم: در ذهن من چه چیزی است؟ یک نگاهی کرد و گفت: کسی به ذهنت آمد که هستی به نوک انگشت او دارد میچرخد. «بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ» (من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 615) این هستی امام دارد، امام حی دارد، ما را میبیند و ضمناً دوستمان هم دارد. اینکه میگویند: امام بیاید همه را میکشد. از امام زمان یک وجود خشن معرفی میکنند. نه، امام زمان...
همراهی دانشمندان با امام زمان(عج)
امام زمان میتواند حکومت کند، بله. با این بمبها و پیشرفتهای علمی، امام چه میکند؟ امام وقتی آمد انقلاب کرد، خلبانهای درجه یک آمدند تخصصشان را به امام واگذار کردند. یعنی در خدمت امام تخصص خودشان را به کار گرفتند. حدیث داریم هرکس سواد دارد دانشمندان مختلف از کره زمین میآیند و تخصصشان را به امام زمان عرضه میکنند.
میگوید: من یک چنین تخصصی دارم در خدمت شما هستم. صدها خلبانی که در آمریکا رفته بودند دوره دیده بودند، تا بازوی شاه شوند بازوی امام در جمهوری اسلامی شدند. روایت داریم همین کار در مورد امام زمان(ع) میشود. صدقه میدهیم برای سلامتی امام زمان بدهیم. دعا میکنیم «اللهم کن لولیک» را بخوانیم. اسم بچههایمان را مهدی بگذاریم. نگوییم برادرم مهدی دارد، خواهرم هم مهدی دارد. خوب برادرت یخچال دارد، خواهرت هم فریزر دارد. او هم تلفن و موبایل دارد. این حرفها نیاز نیست. در همه خانهها زهرا باشد، فاطمه باشد، نگویید: خواهرم فاطمه دارد و برادرم علی دارد. این اسمها کارساز است.
سه هزار تا علی آباد در ایران هست. این یعنی چه؟ یعنی ایران کشور شیعه است. اینها بار دارد. امام سجاد شهید شد. پدرش امام حسین شهید شد. پسرش زید شهید شد. پسر زید یحیی هم شهید شد. یعنی همه نسل در نسل شهید شدند. زنهای خراسان در همان زمان امام باقر گفتند: امسال هر زن خراسانی پسر بزاید اسمش را یحیی میگذاریم. حالا که بناست بنی امیه نسل اهلبیت را میکشند. پس ما به جبران آن هر زنی پسر زایید اسم بچهاش را یحیی میگذاریم. ما با اسم میتوانیم حساسیت نشان بدهیم. چرا اسم امام را که میبرند سه تا صلوات میفرستند و اسم پیغمبر را یکی؟ مگر امام از پیغمبر بالاتر است؟ نه، روی حساب... شاه گفت: اسم خمینی را نبرید، ما گفتیم: به کوری چشم شاه، حالا که گفتید اسمش را نبرید، ما سه صلوات میفرستیم. (صلوات حضار)
مثل اینکه معاویه گفت: اسم علی روی بچههایتان نگذارید. امام حسین گفت: حالا که معاویه میگوید: اسم علی نباشد من همه بچههایم را علی میگذارم. علی اکبر کربلا، علی اصغر کربلا، علی اوسط، ما گاهی وقتها اسمها و صلواتها بار چیز دارد... بار تهاجمی دارد. بار به کوری چشمت باشد.
گاهی وقتها باید این کار را کرد. وگرنه ما نمیخواهیم بگوییم: امام از پیغمبر بالاتر است. نه! چون طاغوت نسبت به امام حساس است، ما به کوری چشم طاغوت اسم امام را که میبریم حساسیت نشان میدهیم. ما در مورد امام زمان باید حساسیت نشان بدهیم. اگر کسی سهم امام را نمیدهد. بگوید: من تا به حال خمس ندادم، سهم امام هم نمیدهم. آنوقت این چطور رویش میشود گریه کند برای حضرت زهرا؟ چته؟ زهرا مظلوم است. چه شده؟ حقش را در فدک خوردند. آنها در صدر تاریخ حق زهرا را خوردند، تو حق امام زمان را نخوردی؟ تو هم مثل او هستی. او حق مادر را خورد، تو حق بچهاش را میخوری.
به دلم نمیچسبد. برو نزد مرجعی که به دلت بچسبد. یک آدم خوب که هست. حالا اگر یک زمانی همه بد شدند، قرائتی بد شد، او بد شد، او بد شد. تک تک آخوندها بد شدند. باز هم شما باید خمس بدهید. چرا؟ برای اینکه یک آدم خوب هم نبود؟ اگر یک نانوایی باز باشد، شما حق ندارید دست خالی به خانه بیایید. به خانم بگو: والله! نانوایی بسته بود. میگوید: ببین نانوایی بسته بود. یک نانوایی هم باز نبود؟ یک داروخانه هم باز نبود؟ یک داروخانه باز باشد، حق نداری نسخهاش را نخری. یک نانوایی باز باشد حق نداری دست خالی به خانه بیایی. یک آدم خوب روی کره زمین هست؟ ممکن است دلت از من چرکین شود و بگویی: من قرائتی را دوست داشتم، حالا دیگر دوستش ندارم. البته اینکه دوستش نداریم باید مبنا داشته باشد. گاهی وقتها الکی با کسی دوست هستیم. الکی هم کینه کسی را داریم. یک بنده خدایی رسید گفت: آقای قرائتی، من تو را دوست داشتم. عقیدهام از تو هم رفت.
گفتم: میشود بفرمایید چرا. گفت: آقازاده شما چنین کرده، چنین کرده، خوب که گفت: پسرم چه کرده، گفتم: اصلاً زن من پسر نزاییده است. بچههای من همه دختر هستند و دخترهایم را شوهر دادم رفته اند. چون گاهی وقتها روی یک چیزی حساسیت دارند، وقتی وارسی میکنی چیز دیگر از آب درمیآید. باید حساب کنیم با کسی الکی دوست نشویم یا دشمن نشویم. خیلی از عقیدههای ما دروغ است. پایه ندارد. میگویند: زن یک دنده از مرد کمتر دارد. دروغ است، شما یک شب عمهات را بخوابان و دندهاش را بشمار. دندههای زن و مرد فرق نمیکند. سیزده نحس است. دروغ است، حضرت علی سیزده رجب به دنیا آمد. عطسه کردی صبر کن. دروغ است. عطسه کردی عجله کن. حدیث داریم عطسه کردی عجله کن، صبر نکن! ما باید حبّ و بغضمان ریشه داشته باشد. به چه دلیل؟ روی موج حرکت نکنیم. سوار موج نشویم. خدایا هرچه به عمر ما اضافه میکنی به معرفت ما، مودت ما، اطاعت ما نسبت به خودت و اولیائت بیفزا. از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضی، یارانش را یاری بفرما. مشکلات فرد و جامعه و دولت و ملت ما را در سایه امام زمان حل و شر اشرار به خودشان برگردان.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
چرا امام زمان برای رفع مشکلات مردم، ظهورهای جزئی ندارند؟
آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی در کتاب «پاسخ به ده پرسش» به سؤالی پیرامون ظهور جزئی حضرت مهدی در ایام غیبت کبری پاسخ دادند که به مناسبت فرارسیدن نیمه شعبان، پرسش و پاسخ معظم له تقدیم نگاه شما مهدی یاوران می شود.
سؤال:
چرا حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ برای رفع ظلم و ارشاد مردم، تا حدودی که ممکن است، ظاهر نمی شوند؟ مگر امکان ندارد که تا وقت ظهور کلی که در شرایط خاص و آماده شدن طبیعت جهان و جهانیان واقع می شود، امام علیه السلام در مناسبات وفرصت هائی ظاهر شوند و راهنمائی هائی بنمایند؟ و به دوستان و شیعیان و حق پرستان مددهائی بدهند، و هر زمان خطری برای ذات شریفشان جلوآمد، یا مصلحتی اقتضا کرد، غایب شوند؟ و به همین نحو، ظهورهای جزئی، یکی بعد از دیگری داشته باشند تا آن ظهور کلی فرا رسد؟
جواب:
این نحو ظهور و غیبت، خلاف مصلحت نبوات و خلاف مصالح تربیتی جامعه است؛ و مانند مداخله یک قوه مستمر غیبی در کادر اختیار بشر و سلب اختیار از انسان می باشد؛ وبالاخره با هدف خلقت انسان، تکامل عادی و اختیاری و سیر ارادی و تدریجی او بسوی کمالی که: (انا خلقنا الانسان من نطفة أمشاج نبتلیه فجعلناه سمیعاً بصیراً) (۱) (ما او را از آب نطفه مختلط خلق کردیم ودارای قوای چشم وگوش گردانیدیم)، آن را بیان می دارد، سازگار نیست؛ و موجب وقوف و بازماندن بشر از سیر ترقی وکمال است؛ و مانند آن است که همه چیز، وابسته به معجزه گردد، وجریان طبیعی وعادی که سنّت خدا برآن قرار دارد، متروک شود.
ما می دانیم که شرایط و مقدمات ظهور، دفعتاً و بطور ناگهانی حاصل نمی شود (۲)، بلکه از قرنها پیش وبه تدریج فراهم می گردد و دنیا بسوی آن پیش می رود واز آن استقبال می نماید. بلکه ظهور، نتیجه حرکت وسیر جامعه انسانی وتحولات فکری مختلف ودیدن مکتبها وکلاس های متعدد بسیاری است.
چنانکه می دانیم، از مقدمات وشرایط ظهور آن حضرت، این است که باید سطح اندیشه وطرز تفکر مردم، آمادگی برای ظهور وقبول حکومت واحد وجهانی اسلام را داشته باشد واین ویژگی در اثر سیر عادی جامعه در جهات علمی وفکری وسیاسی واجتماعی حاصل می گردد واین نحو غیبت وظهور (غیبت در عین ظهورهای پراکنده) مانع از حصول این اهداف وموجب غیر عادی شدن وضع رشد وترقی افراد وجوامع خواهد شد. به علاوه، این ظهور واختفا، اگر ملازم با شناختن شخص امام علیه السلام باشد، لازمه آن این است که هر وقت در بین حوادث، به حسب وضع عادی، اهل باطل بحسب ظاهر غالب شده وآن حضرت در خطر افتادند، او که برنامه اش یک سلوک عادی ورهبری متعارف رهبران الهی است، برای حفظ جانش (که ودیعه خدا برای ظهور کلی است) مختفی گردد ومردم را تنها بگذارد. بدیهی است که این برنامه، عکس العمل مساعدی نخواهد داشت، واگر با شناختن ایشان ملازم نباشد ومتنکراً وبطور ناشناس باشد، این ظهور وغیبت نیست، بلکه استمرار غیبت است؛ زیرا که با مداخله داشتن در امور، بحسب امکان ومصالح، (که البته هست، هر چند ما نحوه دخالت ایشان را ندانیم) از کجا که أن حضرت مثلاً در جنگهای صلیبی شرکت نکرده باشند منتهی تحت فرمان کسی نبوده اند؟ ویا اینکه اصحاب وخواص ایشان به فرمان ایشان شرکت نجسته اند.
ما در حوادث بسیار، تأثیر غیبی می بینیم، که اگر عنایت غیبی نبود، وضع آن حوادث طور دیگر گشته بود و فاتحه اسلام خوانده شده بود، یا صدمات جبران ناپذیری وارد می شد. این حوادث بسیار است، حتی در عصر خود ما نیز می توانیم مواردی را نشان بدهیم.
یک نفر دکتر پزشک، داستانی از یک نفر از مجروحین، در یکی از جنگهای نواحی خراسان (که او را از اوتاد و وابستگان به حضرت شناخته و عجایب مهمی از او دیده بود) نقل می کرد؛ که متأسفانه، هم از جهت اینکه حکایت طولانی بود وهم از جهت مرور زمان واینکه در وقتی که این حکایت را برای مرحوم آیت الله والد ـ طاب ثراه ـ نقل می نمود، من طفل بودم وکاملاً آن را در ذهن نسپردم، نمی توانم به نحو صحیح و خالی از تحریف نقل کنم؛ ولی این حکایت این موضوع را کاملاً روشن می ساخت که افرادی هستند که در بعضی از امور و کارها و حوادث وارد می شوند.
حال اسم آنها هر چه باشد، رجال الغیب یا ابدال یا اوتاد یا اصحاب خاص امام علیه السلام بالاخره معلوم است که تحت نظر وفرمان ولی امر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ انجام وظیفه می نمایند.
حاصل این است که: آنچنان نیست که امام علیه السلام در عصر غیبت بطور کلی از امور رعیّت خود و جریان اوضاع بر کنار وبی تفاوت باشند؛ وشاید فرمایش رسول اکرم صلی الله وعلیه وآله در حدیث جابر، اشاره به همین نکته باشد، آنجا که عرضه داشت:
(وهل یقع لشیعته الانتفاع به فی غیبته؟ قال: أی والذی بعثنی بالنبوة انهم لیستضیئون بنوره، وینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس ان سترها سحاب (۳) جابر پرسید آیا شیعه او در عصر غیبتش از او نفع می برند؟
حضرت فرمود: آری، سوگند به آن کس که مرا به پیغمبری برانگیخت در دوران غیبت او، به نور او روشنی می گیرند وبه ولایت او بهره مند می شوند، مانند سودبری مردم از آفتاب پشت ابر).
یکی از اقسام استضائه وانتفاع از وجود امام علیه السلام همین مداخلات وتصرفات است که دلیل بر این است که امام علیه السلام امر شیعیان را مهمل نگذارده و رها نفرموده است چنانکه از آن حضرت در (احتجاج طبرسی) روایت شده است، فرمودند:
(انا غیر مهملین لمراعاتکم، ولا ناسین لذکرکم، ولولا ذلک، لنزل بکم اللاّواء، واصطلمکم الاعداء (۴) ما در مراعات شما کوتاهی نمی کنیم وشما را فراموش نمی نمائیم، و اگر این نبود، شرّ وبدی بر شما نازل می گشت ودشمنان بر شما مستولی می گردیدند).
در اینجا مناسب است به این مساله هم توجه شود که این درک شیعه، وایمان به اینکه حضرت در پشت پرده، پشتیبان آنهاست وآنها را در مقاصد واهداف اسلامی به انحاء مختلف ومناسب یاری می دهد، نهضت ها و حرکات اسلامی وجنبش ها را مایه می دهد، وانسانها را امیدوار می سازد و به جهاد وکوشش بیشتر برای برقراری نظام اسلام تشویق می نماید.
------------------------------
پی نوشت ها:
(۱) سوره دهر آیه۲.
(۲) این نکته با مسأله دفعی وناگهانی بودن ظهور آن حضرت، که برحسب روایات، اصل مسلم ظهور آن حضرت است، منافات ندارد؛ زیرا غرض ما از این شرایط ومقدمات، اموری است که بر حسب اراده وحکمت باری تعالی، قبل از ظهور، باید تحقق یافته باشد بطوری که آن ظهور ناگهانی، موجب آن تحول عظیم وتغییر مسیر حرکت جهان گردد.
(۳) منتخب الاثر، ف۱، ب۸، ص۱۰۱، ح۴.
داستان محمد بعاصیری؛ آمریکا بانک مرکزی لبنان را میخواهد
براساس مبانی قانونی لبنان و بر اساس نظام طایفی حاکم در این کشور تعیین افراد در پستهای جدید و یا جابجایی افراد و مقامات و پایان دادن به مسئولیت آنها و اعلام بازنشستگی مقامات، از مسئولیتهای مستقیم دولت لبنان است. از جمله این اختیارات، تعیین افراد جدید در معاونین سهگانه رییس کل بانک مرکزی لبنان است. براساس نظام جاری اداری در بانک مرکزی، رییس کل دارای سه معاون اصلی از طوایف مختلف مسیحی، شیعی و سنی است که براساس قوانین حاکم در لبنان، هیئت دولت میبایستی این سه معاون را در تاریخ 31 مارس 2020 تغییر میداد و افراد جدیدی را جایگزین آنها میکرد.
اما بنا به اعلام رسمی، فعلا اجرای این قانون مسکوت گذارده شده و افراد سابق همچنان تا اطلاع ثانوی در مناصب خود باقی خواهند ماند. البته با توجه به اختلاف نظرهای موجود در بین جریانات سیاسی طایفی این کشور، پرونده جابجاییها و تعیین افراد جدید در پستهای مختلف حکومتی به شکل کلی فعلا مسکوت گذاشته شده است اما در این میان جریان مربوط به معاونین سه گانه بانک مرکزی بسیار عریض و طویل شده است.
دخالت آمریکا در انتصابها و تعیین معاونین بانک مرکزی
حالا روشن شده است که عامل اصلی توقف اجرای قانون در بانک مرکزی به دخالتهای مستقیم آمریکا در این امر باز میگردد. بنا به اعلام منابع رسمی لبنانی، آمریکا به دولت لبنان اعلام کرده است یا به بیانی دیگر اخطار داده است که هیچ جایگزینی برای "محمد بعاصیری" یکی از سه معاون رییس کل بانک وجود ندارد و وی همچنان باید به عنوان معاون "ریاض سلامه" رییس کل بانک مرکزی ادامه کار دهد.
اعتراض حزبالله از درون پارلمان
حسن فضلالله، نماینده پارلمان لبنان از فراکسیون حزبالله در این باره میگوید: سفیر آمریکا در لبنان با برخی از مقامات رسمی لبنان در بیروت دیدار میکند و به صراحت از کاندیدای آمریکا برای پستهای بانک مرکزی کشورمان حرف میزند و از دولت میخواهد که کاندیدایش را به عنوان بخشی از سهم آمریکا در اداره مالی و نقدی لبنان بپذیرد و این جز یک دخالت اشکار در امور لبنان و تجاوز به حاکمیت لبنان و عزت ملی نیست.

حسن فضلالله این مشی وقیحانه آمریکا در تحمیل دیدگاهش به دولت لبنان را نمونهای از دخالتی آشکار برای زیرپا گذاردن تصمیمات ملی و دخالتی آشکار در حاکمیت ملی توصیف کرده و میگوید: ما اکنون در مییابیم که چرا برخی از جریانات و طرفهای سیاسی از حق دولت در انتصابهای دولتی سخن میگویند.
وی ضمن محکومیت اقدام اخیر آمریکا از دولت خواسته است تا در برابر این اقدامات ایستادگی کرده و حق تعیین پستهای دولتی در بانک مرکزی را متاثر از این نوع فعالیتهای آمریکا نکند و قاطعانه و بدون توجه به فعالیتهای آمریکا، انتصابها در بانک مرکزی و همه دیگر دستگاههای کلیدی لبنان را انجام دهد. فضلالله از دولت خواسته است تنها شرط این انتصابها فقط تخصص، تعهد، پاکدستی و مبارزه واقعی و جدی آنها با فساد باشد و این حقی قانونی و ملی برای تثبیت حاکمیت ملی لبنان است.
بحران بانکها و همراهی با سیاستهای آمریکا
چند ماهی است (از سپتامبر 2019 ) بانکهای لبنانی با مشکلات بزرگی مواجه هستند. ابتدا اعتراضات خیابانی و برخی هجومها به بانکها و سپس تعطیلیهای پشت سر هم و بعد از آن بحران اقتصادی در این کشور از عوامل اصلی محسوب میشد. عدم استقرار دولتی ثابت نیز بخشی از عوامل بود تا دولت حسان دیاب تشکیل شد. و حالا به همه آنها بحران انعکاس کرونا بر اقتصاد لبنان نیز باید اضافه شود به گونهای که همه این عوامل دست به دست هم داد تا اقتصاد این کشور کوچک بحرانیتر شود.
این شرایط بهانه به دست بانکهای لبنانی داده است تا بر خلاف برخی مصوبات بانک مرکزی عمل کرده و از پس دادن مبالغ نقدی، ودیعه ها و پس اندازهای مردم و حتی انتقال پولهای مردم به خارج از کشور سر باز زند امری که بر کسادی و ورشکستگی بیشتر شرکتها و کسب و کارهای تجاری در این کشور افزوده است. این همه در حالی است که آمریکا تحت عنوان نظارت بر حرکت مالی حزبالله در بانکهای این کشور بیشترین صدمه را به اقتصاد آن وارد کرده است. در کنار این امر هم پیمانان آمریکا در منطقه همچون عربستان، پس از آن که دولت حسان دیاب بر خلاف خواسته آنها تشکیل شد دست از حمایت از اقتصاد لبنان برداشتهاند تا راه تحمیل سیاسی و اقتصادی بر لبنان را هموارتر از گذشته کنند.
اکنون که کرونا بیکاری و کساد اقتصادی را در لبنان عمق بخشیده است، بانکها به خصوص بانکهای خصوصی، حتی از پرداخت مبلغ 100 دلار به شهروندان لبنانی که پس اندازهای خود را به دلار در این بانکها به امانت سپرده بودند خودداری می کنند و این شائبه را بیشتر کردهاند که این بانکها همگام با آمریکا برای خرید و تسخیر اراده ملی دولت لبنان پیش میروند تا سیاستهای آمریکایی در لبنان اجرایی شود.
در این باره چندی پیش سید حسن نصرالله از بانکها خواست تا مردم عادی که پس اندازهای کمی در بانکها دارند مشکلشان به عنوان یک اقدام اخلاقی و انسانی حل شود و بتوانند مبالغ کم خود را دریافت کنند تا به وضع خود سر و سامان کوچکی دهند و با تکیه بر همین موضع گفت: ما چگونه میتوانیم انسانیت مالکین بانکها را تحریک کنیم؟
سید حسن نصرالله تاکید کرد که بانکها میلیاردها دلار از همین مردم لبنان کسب درآمد کردهاند و اکنون قادر به حل مشکلات مردم به خصوص طبقه فقیر و متوسط هستند و تهدید کرد اگر بانکها اقدام سریع برای حل مشکل نکنند آنگاه خواهد گفت که بانکها چگونه میلیاردها دلار را کسب کردهاند.
آمریکا روی خط دخالت آشکار در امور لبنان
در روزها و ماههای اخیر هیچ دیپلمات و ناظر و گفتگو کننده آمریکایی به لبنان نیامده الا این که از دولت لبنان خواسته است تا به جایگاه محمد بعاصیری دست نزند. آمریکاییها تاکید کردهاند هیچ جانشینی برای محمد بعاصیری به عنوان معاون سوم بانک مرکزی وجود ندارد.
حسین ایوب روزنامه نگار لبنانی در این باره نوشته است که سفیر آمریکا در لبنان خانم «دوروتی شیا» نیز پا را فراتر از اخطار گذاشته است و به رییس جمهور، نخست وزیر و وزیر اقتصاد لبنان لبنان با قافیهای تهدید آمیز به صراحت گفته است: من از سوی دولتم ماموریت دارم که به شما ابلاغ کنم تعیینهای جدید شما برای پستهای مالی با معیارهای ما پیرامون مبارزه با پولشویی و مبارزه با تروریسم در تعارض است و لذا امیدواریم دولت شما با درخواست ما مبنی بر تمدید مسئولیت محمد بعاصیری موافقت کند و اگر این درخواست اجراء نشود به مثابه آن می ماند که فردی خود را در داخل جهنم و آتش بیاندازد.
نماینده آمریکا در بانک مرکزی کیست؟
محمد بعاصیری از جامعه اهل سنت لبنان به شمار میرود و میتواند یکی از سه پست معاونین رییس بانک مرکزی را اشغال کند. او تحصیل کرده دانشگاه آمریکایی بیروت است و نقشی در فعالیتهای سیاسی لبنان به شکل خاص نداشته است. او پس از چند سال کار کردن در موسسات اقتصادی لبنان در دوران حضور سوریه در لبنان در دهه نود قرن بیستم عازم آمریکا شد و تحصیلات خود را کامل کرد.

حسین ایوب، روزنامه نگار و کارشناس سیاسی لبنانی معتقد است با آن که بعاصیری فعالیت آشکار سیاسی نداشته است اما در خود میبیند به پشتوانه دولت آمریکا در آینده جا پای سعد حریری و نجیب میقاتی (دو تن از رهبران سیاسی اهل سنت لبنان ) بگذارد. وی در باره منصب معاونی رییس کل بانک مرکزی لبنان نیز معتقد است او قدرت اصلی بانک مرکزی است و این را رییس کنونی بانک هم میداند زیرا بعاصیری از همان روز اول انتصابش یک فرد کاشته شده و تحمیلی بوده و ریاض سلام رییس بانک مرکزی این را میدانسته است و در حقیقت بعاصیری سازنده و اجراء کننده سیاستهای اصلی بانک است. از جمله نکاتی که حسین ایوب در باره محمد بعاصیری میگوید این است که بعاصیری هیچ ترسی ندارد که آمریکایی بودنش را از سرش تا نوک قدمهایش آشکار کند، جایی که وطن دومش به شمار میرود.
محمد بعاصیری از سال 2005 در مهمترین تحولات مالی و بانکی لبنان و از جمله تعیین سیاستهای مرکزی مالی لبنان حضور داشته است. وی از زمان انتصاب به معاونی رییس بانک مرکزی بارها در کمیتههای تحقیقات مالی لبنانی – بینالمللی پیرامون بانکها و موسسات مالی لبنانی و چگونگی نقل و انتقال و حرکت پول در این کشور حضور داشته است که بسیاری از این کمیتههای تحقیقاتی را آمریکاییها اداره میکردهاند. از جمله این بانکها بانک "جمال ترست بانک" بوده که با دخالت و اتهامات آمریکا طومارش بهم پیچیده شد و مسئولیت این کار هم از سوی بانک مرکزی لبنان به محمد بعاصیری سپرده شده بود و او بود که به پرونده این بانک رسیدگی کرد. لذا ارتباط تنگاتنگ محمد بعاصیری با موسسات و سازمانهای اطلاعاتی آمریکا که به اصطلاح پولشویی و تروریسم مالی را رصد میکنند، امری اجتناب ناپذیر بوده و شکی نیست که ادارات و موسسات مالی و اطلاعاتی آمریکا از او رضایت خاطر مطلقی دارند و او را شهروند آمریکایی قابل اعتماد میدانند لذا قاطعانه میتوان گفت در طول سالهای حضور بعاصیری در بانک مرکزی لبنان، آمریکا در عالیترین سطح کنترل این بانک، کارمندی پرقدرت به عنوان مخبر اول در آن داشته است.
حمایت سعد حریری از بعاصیری
گفته میشود سعد حریری برای حل و فصل داستان بین دولت لبنان و آمریکا بر سر تعیین افراد جدید در سه معاونت بانک مرکزی، تلاش کرد که فرد دیگری را به آمریکاییها معرفی کند و گفتگوهایی را انجام داد اما فقط یک کلمه از آمریکاییها شنیده است: یا بعاصیری یا هیچکس. همین امر باعث شده تا حریری نیز حواس خود را بیشتر جمع کند و پس از آن بود که وی نیز به جمع آمریکاییها برای عدم تغییر محمد بعاصیری پیوست.
حالا از سفیر آمریکا در بیروت نقل میکنند که گفته است: اگر دولت حسان دیاب حکم مسئولیت محمد بعاصیری را تمدید نکند حتما به خوبی می داند که فردای آن روز خود را به چه فاجعه ای انداخته است.
حزبالله با آرامش جلو میرود
چگونگی دخالت آمریکا در روند تعیین پستهای حکومتی به این شکل تاکنون هرگز مشاهده نشده بود. همه میدانند که آمریکا همیشه دخالت داشته اما هرگز با این آشکاری سابقه نداشته است لذا تا به اینجای کار که تعیین پستهای جدید از سوی دولت لبنان مسکوت گذاشته شده است برای آمریکاییها یک دستاورد به شمار میرود اما هم آمریکاییها و هم بعاصیری میدانند که حزبالله لبنان هرگز با این سناریو کنار نمیآید و حزبالله حکم بقای بعاصیری را حتما وتو میکند. از همین رو بعاصیری دست به دامن برخی دوستانش از بین سیاستمداران و چهرههای نزدیک به حزبالله شده است تا حزبالله را متقاعد کنند که دست از وتو بردارد اما پاسخ شنیدهاند که حزبالله هرگز با این اقدام آمریکا موافقت نخواهد کرد و این حزب در شرایطی آرام و بدون حساسیت تصمیمات خود را اتخاذ میکند و آن را به کرسی مینشاند.

مواضع حسن فضلالله، نماینده پارلمان لبنان که اقدامات آمریکا را دخالت آشکار در حاکمیت ملی و تصمیمات دولت لبنان توصیف کرده بود، فقط گوشهای از مواضع حزبالله در این باره میباشد.
در هر صورت شکی نیست که این اقدام آمریکا در لبنان یکی از شرمآورترین و وقیحانهترین دخالتهای آشکاری است که آمریکا در تاریخ روابط سیاسی، مالی خود با لبنان برجای گذاشته است.
عراق؛ از توافق بر رد «الزُرفی» تا پافشاری او بر نخستوزیر شدن
ر حالی که طی دو روز اخیر، عراق شاهد تحرکات جدی جریانهای سیاسی شیعی برای انتخاب نامزد جدید نخستوزیری و جایگزین یافتن برای «عدنان الزرفی» است، وی همچنان در انجام ماموریت خود را در تشکیل دولت جدید اصرار میورزد و در حال رایزنی با طرفهای مختلف برای برگزاری هرچه سریعتر نشست رأی اعتماد در پارلمان است.
در حالی که هیچ نشانهای از تصمیم الزرفی برای انصراف از پست نخستوزیری وجود ندارد،گروههای سیاسی شیعی با باقیماندن او در این پست مخالفت میکنند؛ برخی شخص او را شایسته تصدی این پست نمیدانند و برخی سازوکار انتخاب او را غیرقانونی توصیف میکنند.
عامر الفایز: عدنان الزرفی از نخستوزیری انصراف میدهد
«عامر الفایز» نماینده پارلمان عراق از احتمال انصراف «عدنان الزرفی» نخستوزیر مامور تشکیل کابینه عراق از این پست خبر داد.
وی در گفتوگو با شبکه تلویزیونی «العهد» توضیح داد: در صورتی که الزرفی حمایت گروههای شیعی را برای نخست وزیری نداشته باشد، از پست خود انصراف خواهد داد به ویژه که دادگاه فدرال عراق که با تکیه به حکم آن، الزرفی برای تصدی نخستوزیری معرفی شد، از صلاحیت لازم به دلیل عدم رسیدن حد نصاب اعضای آن، برخوردار نبوده است.
الفایز تاکید کرد که باید واقعیت موجود را پذیرفت و آماده ورود به مرحله آتی شد. وی افزود که فراکسیونهای پارلمانی سنی و کرد با هر نامزد مورد توافق اکثریت شیعه برای تصدی پست نخستوزیری موافقت خواهند کرد.
این نماینده عراقی نیز از مطرح شدن مجدد نام مصطفی الکاظمی در نشست شب گذشته رهبران شیعی برای نامزدی نخستوزیری و رد الزرفی خبر داد و گفت که گروههای سیاسی شیعی به دو دلیل جداگانه خواستار کنار گذاشتن عدنان الزرفی هستند. نیمی از آنها به اقدام انفرادی برهم صالح و مکانیسم انتخاب الزرفی اعتراض دارند و نیمی دیگر شخصیت الزرفی را شایسته تصدی پست نخستوزیری نمیدانند. به همین دلیل نام مصطفی الکاظمی را به مقتدی الصدر پیشنهاد دادهاند.
الصادقون: برای انتخاب نامزد جدید نیازی به اعلام انصراف الزرفی نیست
«عبدالامیر تعیبان» نماینده فراکسیون پارلمانی «الصادقون» نیز گفت که فراکسیونهای سیاسی نیازی به انصراف عدنان الزرفی از نخستوزیری ندارند زیرا نامزدی او برای نخست وزیری اساسا غیرقانونی است.
وی در گفتوگو با شبکه «العهد» تصریح کرد: موضوع نامزد کردن شخصیتی مناسب برای نخستوزیری اموری داخلی و مربوط به عراقیها است و آمریکا تاثیری روی گزینههای انتخابی ما ندارد.
تعیبان در ادامه به توافق فراکسیونهای الفتح، دوله القانون و جریان حکمت و سایر گروههای سیاسی مسئول انتخاب نخستوزیر عراق درباره انتخاب نامزد جدید نخستوزیری اشاره کرد و گفت که طی ساعات آینده تکلیف نامزد جدید تشکیل کابینه عراق مشخص خواهد شد.
وی توضیح داد: به دلیل موضع جانبدارانه رئیسجمهور عراق و اقدام او در نقض قانون اساسی با انتخاب نامزدی خارج از چارچوب معیارهای قانونی موجود، جریانهای سیاسی انتخاب الزرفی را رد کردند.
تعیبان گفت که هیچ مخالفتی با نخستوزیری مصطفی الکاظمی وجود ندارد و گروههای سیاسی عراق نیازی به انصراف الزرفی از نخست وزیری ندارند و چون وی نامزدی غیرقانونی است، برهم صالح وی را ماموریت تشکیل کابینه را از او پس خواهد گرفت و نامزد دیگری را معرفی خواهد کرد.
شرط جریان حکمت برای حضور در جلسه رأی اعتماد
«حسن فدعم» نماینده جریان حکمت ملی به ریاست «سید عمار الحکیم» نیز درباره موضع این جریان در قبال دادن رأی اعتماد به الزرفی گفت که مکانیسم انتخاب الزرفی درست نبود. جریان حکمت اقدام برهم صالح، رئیسجمهور عراق در مامور کردن الزرفی را نادیده گرفتن آشکار اکثریت شیعیان میداند. این جریان اعتراض به شخص الزرفی ندارد اما شیوه انتصاب او را صحیح میداند.
وی توضیح داد: نمایندگان جریان حکمت ملی در صورتی که کلیه طرفهای سیاسی شیعی با اجماع ملی بر یک نامزد نخستوزیری توافق کنند، در نشست پارلمان برای رأی اعتماد شرکت خواهند کرد و به نامزد مورد توافق کلیه طرفهای سیاسی شیعی برای نخستوزیری رأی خواهند داد.
نشست «عدنان الزرفی» با کمیساریای عالی انتخابات درباره برگزاری انتخابات زودهنگام
نخستوزیر مامور تشکیل کابینه عراق، بیتوجه به موج مخالف حضورش در این پست، دیروز با یک هیأت از کمیساریای عالی انتخابات دیدار و درباره سازوکارهای لازم الاجرا برای برگزاری انتخابات زودهنگام طبق برنامه دولت جدید گفتوگو کرد.
وی در این نشست با اشاره به خواست تظاهراتکنندگان مبنی بر برگزاری انتخابات زودهنگام بر ضرورت تکیه به معیارهای بینالمللی با کمک سازمان ملل در تحقق این خواسته اساسی طی مدت کمتر از یک سال از آغاز فعالیت دولت جدید تاکید کرد.
کمیساریای عالی و مستقل انتخابات نیز بر پایبندی به مدت زمان تعیین شده از سوی دولت برای برگزاری انتخابات تاکید و اعلام کرد: این کمیساریا به تازگی مسئولیت امور را تحویل گرفته است و در حال حاضر تلاش دارد در سیستم اداری و فنی بازنگری و مشکلات گذشته را رفع کند.
تحرکات گروههای سیاسی شیعی برای کنار گذاشتن الزرفی
منابع عراقی از تلاش برخی از جناحهای سیاسی شیعی برای انتخاب جایگزین الزرفی و معرفی او به عنوان گزینه جدید نخستوزیری خبر میدهند.
دیروز، «حسن سالم» نماینده عضو فراکسیون «الصادقون» در پارلمان عراق اعلام کرد که گروههای سیاسی شیعی بر رد الزرفی و یافتن جایگزین او، توافق دارند.
وی تاکید کرد: قضیه مامور شدن الزرفی به تشکیل کابینه غیرقانونی و مخالف اصول و چارچوبهای قانون اساسی کشور بود زیرا او نامزد فراکسیون بزرگتر در پارلمان عراق نبود. وی شخصیتی بحث برانگیز است و پستهای اجرایی متعددی داشت و به عنوان استاندار نجف نیز ناکامیهایی داشت. به همین دلیل نیز شیعیان توافق کردهاند که وی را رد کنند و پرونده او بسته شده است و اقدام او در ارائه برنامه دولتش قابل توجیه نیست.
شیخ حمید معله الساعدی از رهبران جریان حکمت ملی به ریاست «سید عمار الحکیم» نیز، در مصاحبهای تلویزیونی تایید کرد که یافتن گزینه جایگزین برای عدنان الزرفی مورد توافق شیعیان است و تنها فراکسیون پارلمانی النصر (حیدر العبادی) است که ملاحظاتی در این خصوص دارد. اما طی چند روز آینده نام جایگزین الزرفی اعلام میشود.
وی شب گذشته نیز از نتایج نشست رهبران برخی جریانهای سیاسی شیعه در منزل «هادی العامری» رئیس ائتلاف الفتح خبر داد و گفت: در این نشست که عمار الحکیم، نوری المالکی (رئیس ائتلاف دولة القانون) و هادی العامری حضور داشتند درباره حمایت از نامزدی مصطفی الکاظمی رئیس دستگاه اطلاعات عراق برای تشکیل کابینه به جای عدنان الزرفی توافق حاصل شد».
منابع نزدیک به الکاظمی مخالفت او با نخستوزیری را تکذیب کردند
پایگاه خبری «المسله» به نقل از منابع آگاه نزدیک به مصطفی الکاظمی، رئیس دستگاه اطلاعات عراق و نیز برخی گروههای سیاسی شیعی، مخالفت او با معرفی به عنوان نامزد جدید نخستوزیری را رد کرد.
بر اساس این گزارش، منابع آگاه اعلام کردند که الکاظمی مخالفتی با نامزدی برای نخستوزیری نکرده است و اخباری که برخی رسانهها منتشر کرده و مدعی شدهاند که وی به الزرفی اطمینان داده که جایگزین او نخواهد شد، صحت ندارد.
اعلام منع آمد و شد در مکه و مدینه تا اطلاع ثانوی
یک منبع در وزارت کشور عربستان سعودی با اعلام منع آمد و شد در دو شهر مکه و مدینه گفت: این امر در راستای مبارزه با شیوع ویروس کرونا و اجرای توصیههای بهداشتی در این زمینه صورت میگیرد.
به گفته این منبع اجرای این مقررات از امروز پنجشنبه آغاز شده است و تا اطلاع ثانوی ادامه دارد و در این مدت تنها تردد کارکنان بخشهای حیاتی و مهم کشور، در سطح شهر بلامانع است.
طبق گزارش خبرگزاری عربستان (واس)، همچنین شهروندان مجاز هستند برای تهیه مایحتاج ضروری همچون لوازم بهداشتی و مواد غذایی از منزل خود خارج شده و از محدوده منطقه سکونت خود خرید کنند.
ارائه خدمات بانکی و پرداخت پول از طریق خودپردازها نیز بر اساس مکانیزم تدارک دیده شده توسط سازمان پول عربستان و همکاری وزارتخانههای کشور و بهداشت امکانپذیر است.
وزارت کشور عربستان سعودی همچنین از همگان خواست تنها در صورت ضرورت از منزل خود خارج شوند.
از سوی دیگر وزارت بهداشت عربستان امروز از ثبت ۱۶۵ مورد ابتلای جدید به ویروس کرونا و افزایش شمار مبتلایان به ۱۸۸۵ نفر خبر داد.
بنابر اعلام وزارت بهداشت عربستان تا کنون ۳۲۸ نفر بهبود یافته و با فوت پنج نفر دیگر شمار فوتیها به ۲۱ نفر رسیده است.
آشنائی با کشور جمهوری اسلامی ایران
دین رسمی: اسلام
جمعیت کل: ۸۲,۰۰۰,۰۰۰
مساحت: ۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومتر مربع
حکومت: جمهوری اسلامی
پایتخت: تهران
زبان رسمی: فارسی
جغرافیا
ایران کشوری در جنوب غربی آسیا با ۱.۶۴۸.۱۹۵ کیلومتر مربع وسعت، و جمعیت ۷۹.۹۰۰.۰۰۰ نفری بر پایه سرشماری سال ۱۳۹۵ ش است. پایتخت، بزرگترین شهر و مرکز سیاسی و اداری ایران، تهران است.
همسایه های ایران
ایران با ۱۵ کشور همسایه خود، مرزی حدود ۸۷۵۵ کیلومتری (زمینی و دریایی) دارد:
از شمال:
زمینی: ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان
دریای خزر: قزاقستان و روسیه
از شرق:
۲ کشور افغانستان و پاکستان
از جنوب:
۶ کشور از طریق خلیج فارس: عمان، امارات متحده عربی، قطر، بحرین، عربستان سعودی و کویت
از غرب:
۲ کشور عراق و ترکیه
نقشه استانهای ایران
براساس آخرین تقسیمات کشور در سال ۱۳۹۳ ایران از ۳۱ استان تشکیل میشود.
آب و هوا
ایران از لحاظ آب و هوایی یکی از منحصربهفردترین کشورهاست. اختلاف دمای هوا در زمستان میان گرمترین و سردترین نقطه گاهی به بیش از ۵۰ درجه سانتیگراد میرسد.
داغترین نقطه زمین در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ میلادی، در نقطهای در کویر لوت ایران بودهاست.
ایران از لحاظ بارندگی در سطح نیمهخشک و خشک است.
آب و هوای ایران متأثر از چندین سامانهاست:
1ـ سامانه پرفشار سیبریایی که با ریزش به عرضهای جنوبی در نوار شمالی بارش باران و برف و کاهش دما و در سایر نقاط فقط کاهش دما را به همراه دارد.
2ـ امانه بارانزای مدیترانهای که از سمت غرب وارد ایران میشود و موجب ریزش باران یا برف در بسیاری از نقاط غربی و میانی و شرق ایران میشود.
3ـ سیستم کم فشار جنوبی که در نوار جنوب و جنوب غرب موجب رگبار باران میشود.
میزان بارندگی در ایران بسیار متغیر است. در شمال به بیش از ۲۱۱۳ میلیمتر (رشت، ۱۳۸۳) نیز میرسد. در نواحی کویری بارش عمدتاً بسیار کم و در حدود ۱۵ میلیمتر است. بارش نواحی شمال غرب و غرب، دامنههای جنوبی البرز و شمال شرق تا حدودی قابل توجه (حدود ۵۰۰ میلیمتر) میباشد. در سایر نقاط میزان بارش از ۲۰۰ میلیمتر بیشتر نمیشود. ایران با مشکلات کمآبی دست و پنجه نرم میکند. پیشبینی میشود ایران در سال ۲۰۲۵ در وضعیت تنش آبی قرار بگیرد.
اختلاف دمای هوا در ایران در نقاط مختلف زیاد است. در حالی که در فصل زمستان دمای شهرکرد در شب به ۳۰- درجه هم میرسد، مردم اهواز هوای تابستانی (۵۰ درجه) را تجربه میکنند. هوای سواحل شمالی در تابستان گرم و مرطوب و در زمستان معتدل میباشد. نواحی شمال غرب و غرب تابستانهای معتدل و زمستانهای سرد و نواحی جنوبی تابستانهایی به شدت گرم و زمستانهایی معتدل دارند.
ورود اسلام
در سال ۱۶ هجری و در زمان حکومت عمر بن خطاب، عربهای مسلمان به ایران حمله کردند و حکومت ساسانی را سرنگون کردند. درباره چگونگی مسلمان شدن ایرانیان، نظرات گوناگونی ارائه شده است که برخی اجبار را عامل اصلی معرفی کردهاند و برخی نزدیکی فرهنگ ایرانیان با فرهنگ اسلام را اصلیترین شاخصه دانستهاند و برخی بر گسترش تدریجی اسلام در ایران تأکید دارند.
گسترش تشیع در ایران
گسترش تشیع در ایران تا قبل از صفویه، علل مختلفی دارد؛ از جمله:
- سلمان فارسی صحابی معروف و از یاران خاص پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع)، ایرانی بود. گفتهاند که او از نخستین پیروان علی(ع) بوده است. وی مدتی حاکم مدائن (که مرکز ساسانیان بود) شد. اکثر مردم مدائن و مسافرانی که به این شهر رفتوآمد داشتند، ایرانی بودند، ملاقات سلمان با آنها موجب شد که نخستین بنای تشیع در این دو شهر پیریزی گردد و سپس به شهرهای دیگر ایران سرایت نماید.
- در یمن نیز ایرانیانی وجود داشتند که متمایل به اهل بیت بودند که علت آن ورود اسلام به یمن توسط حضرت علی(ع) و در زمان حیات رسول الله(ص) بود و اهل یمن از همان زمان با حضرت علی(ع) آشنا شدند. در آن زمان جنوب خلیج فارس تا یمن تحت نفوذ ایران بود.
- خلفا و فرمانروایان عرب با تبعیضهایی که از ابتدای ورود اسلام بین عرب و عجم ایجاد کردند موجب آزردگی خاطر ایرانیان گردید. اما وقتی حضرت علی(ع) به حکومت رسید، اعلام کرد که بین عرب و عجم تفاوتی نیست و عرب هیچ گونه فضلی بر عجم ندارد. همچنین تحریم ورود ایرانیان به مدینه، مرکز خلافت را لغو نمود. این موارد باعث شد تا ایرانیان به حضرت علی(ع) گرایش پیدا کنند. همچنانکه امام سجاد(ع) با خریدن و آزاد کردن تعداد زیادی از بردگان و بندگان غیر عرب، جمعیت زیادی از موالیان (که بسیاری از آنان ایرانی بودند) در مدینه ایجاد کرد که محب اهل بیت(ع) بودند.
- امام علی(ع) پس از به خلافت رسیدن، مرکز حکومت خود را از مدینه به کوفه تغییر داد که این مورد را میتوان از عوامل مهم گرایش ایرانیان به تشیع و اهل بیت(ع) دانست.
- شهادت امام حسین(ع) نیز از عوامل مهم گرایش ایرانیان به مکتب اهل بیت(ع) و شیعه بود. پس از شهادت امام حسین(ع) دو قرائت از اسلام به وجود آمد: اسلام یزیدی و اسلام حسینی. بنی امیه با آن سابقه ظلمها و اعمال تبعیضها نمیتوانست در قلوب ایرانیان جایی داشته باشد و به صورت طبیعی ایرانیان به سوی امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) گرایش پیدا کردند و بعدها در سقوط بنی امیه بیشترین کمکها را نمودند. زیرا بنی عباس با شعار حمایت از آل محمد(ص) قیام کردند. اما بعد معلوم شد که این جریان نیز با جریان اهل بیت فاصله دارد.
- حضور برخی از شاگردان امام جعفر صادق(ع) و سایر ائمه(ع) در ایران و دعوت ایشان به مکتب اهل بیت(ع) باعث آشنایی بیشتر ایرانیان با مذهب اهل بیت گردید. بهطوری که چندین شهر مانند قم، ری، سبزوار و اهواز در عصر ائمه، اکثریت قریب به اتفاق آنان شیعیمذهب بودند.
- از دیگر عوامل مهم، هجرت بسیاری از امام زادگان به جهت ظلم خلفای ستمگر اموی و عباسی به ایران بود. این افراد برای مخفیشدن در سراسر ایران پراکنده شدند. حضور حضرت معصومه(س) در قم، علی بن موسی(ع) معروف به شاه چراغ در شیراز و حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در ری، از دلایل مهم روی آوری مردم ایران به سمت تشیع است.
- آمدن امام رضا(ع) به خراسان در زمان حکومت مأمون خلیفه عباسی نیز به افزایش گرایش اهلبیتی و تشیع ایرانیان بسیار تأثیرگزار بود. یکی از دلایلی که مأمون میخواست امام رضا(ع) را ولیعهد کند، مقابله با عربهایی بود که از برادرش امین حمایت میکردند. تحلیل وی این بود که با ولایتعهدی امام رضا(ع) هم ایرانیان شیعی را به سوی خود جذب خواهد کرد و هم شیعیان عرب؛ و این باعث تقویت قدرت وی و ضعف امین خواهد شد.
- آل بویه حکومتی شیعی بود که سهم بسزایی در آشکارسازی شیعه در ایران نمود.
- در دوره ایلخانان، سلطان محمد خدابنده برای نخستین بار به مذهب شیعه در ایران رسمیت داد و به نام امامان شیعه سکه زده و خطبه خواند. در این دوره حضور علامه حلی به مدت ۱۰ سال در ایران و آزادی وی در بیان احکام و مهارت او در فقه و کلام و نیز تلاشهای خواجه نصیر الدین طوسی عامل دیگری در گسترش تشیع به شمار میآید.
آمار شیعیان ایران در عصر حاضر
جمعیت کل جمعیت مسلمانان جمعیت شیعیان درصد شیعیان سال
۶۵.۸۶۵.۳۰۲ ۹۵ درصد ۲۰۰۰
۶۶.۴۲۹.۲۸۴ ۶۵.۱۰۰.۶۹۸ ۵۹.۱۲۲.۰۶۲ ۸۹ درصد ۲۰۰۷
۶۹.۵۰۰.۰۰۰ بیش از ۹۸ درصد ۶۱.۹۲۴.۵۰۰ ۸۹ درصد ۲۰۰۸
۷۳.۷۷۷.۰۰۰ ۶۶ تا ۷۱ میلیون ۹۵ - ۹۰ درصد ۲۰۰۹
حکومتهای مهم شیعی
علویان طبرستان
حکومت علویان در طبرستان (در شمال ایران) توسط زیدیان به سال ۲۵۰ هجری قمری شکل گرفت. علویان تا پیش از قرن ۴ هجری قمری برای حفظ قدرت خود با حکومت طاهریان و سامانیان پیکار میکردند و گاه شکست خورده اما پس از مدتی مناطق از دست داده خود را پس میگرفتند؛ اما آنان از قرن چهارم به بعد با حکومت آل بویه مصادف شده و اقتدار خود را از دست دادند؛ از این رو، گرچه حکومت آنان تا قرن دهم ادامه یافت، اما دیگر نتوانست بهعنوان دولتی مستقل حکومت کند. پیدایش حکومت علویان طبرستان، منجر به اسلام آوردن ساکنان مناطق شمالی ایران شد.
آل بویه
آل بویه (۳۲۲-۴۴۸ق) حکومتی شیعیمذهب بود که در اوایل قرن چهارم از شمال ایران سربرآوردند و در حدود یک قرن و نیم بر بخش بزرگی از ایران و عراق و جزیره تا مرزهای شمالی شام فرمان راندند. این حکومت، گرچه بغداد مرکز خلافت عباسیان را تسخیر کردند و خلیفه وقت، المستکفی بالله را سرنگون کردند؛ اما به عللی خلافت عباسیان را سرنگون نکردند. در عصر آل بویه تبلیغ مکتب اهل بیت(ع) بیش از پیش فراهم شد و کتب مهم شیعی مثل تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه در این زمان تألیف شد. بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و سید رضی توانستند در این عصر اسلام شیعی را به مردم معرفی نمایند.
صفویه
تأسیس حکومت صفویه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی و حضور و دعوت از علمای شیعه از سراسر جهان اسلام باعث شکلگیری دولتی شیعیمذهب و مقتدر در ایران شد. این موارد سبب شد تا در عصر صفویه پس از طی ۱۰ قرن، اسلام شیعی به صورت یک مکتب و مذهب فراگیر در این کشور معرفی شود.
جمهوری اسلامی
مردم ایران در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسی به رهبری امام خمینی علیه سلطنت پهلوی قیام کردند و نظام سیاسی جدیدی با قالب جمهوری اسلامی جایگزین نظام سلطنتی کردند. در همهپرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، با شرکت ۹۸.۲% کل واجدین شرایط رأی دادن، که بیش از ۹۷% آنان به جمهوری اسلامی رأی دادند، رسمیت یافت.
شهرهای مذهبی
قم
قم مهمترین شهر مذهبی ایران و از پایگاههای تشیع است. ورود اشعریان به قم باعث آبادانی آن گردید و از آنجا که آنان گرایش به اهل بیت داشتند، شهر قم از همان ابتدای تأسیس با تفکر شیعی درآمیخت. مهاجرت حضرت معصومه(س) و دفن وی در قم و به دنبال آن، مهاجرت دیگر امامزادگان و سادات، این شهر را به پایگاه تشیع تبدیل کرد. تأسیس حوزه علمیه در این شهر بر شهرت شیعی آن افزود. امروزه میتوان این شهر را بزرگترین پایگاه تشیع در جهان نامید که از آن، معارف شیعی به نقاط مختلف جهان گسترده میشود.
مشهد
مشهد شهری در شمال شرق ایران و مرکز استان خراسان رضوی است. این شهر به علت وجود حرم امام رضا(ع) و حوزه علمیه مهمی که در این شهر است، از مراکز مهم تشیع در ایران به حساب میآید. این شهر مرکز حکومت افشاریه بوده است.
شیراز
شیراز از شهرهای کشور ایران است و به دلیل وجود مرقد احمد بن موسی(ع) معروف به شاهچراغ، برادر امام رضا(ع) در این شهر، نزد شیعیان ایران اهمیت دارد. شیراز محل حکومت سلسله زندیه بوده و آثار تاریخی فراوانی را از آن دوران در خود به یادگار دارد. مقبره سعدی و حافظ دو شاعر برجسته فارسی زبان در این شهر قرار دارند.
مراکز زیارتی
حرم امام رضا (ع)
پس از شهادت امام رضا(ع) توسط مأمون، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد دفن کرد. امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است.
حرم حضرت معصومه(س)
حضرت معصومه (س) در ۲۰۱ق/۸۱۶م، یک سال پس از ورود امام رضا(ع) به مرو، عزم خراسان کرد و چون به ساوه رسید، بیمار شد. موسی بن خزرج از اشعریان مقیم قم به ساوه رفت و ایشان را به قم آورد و در سرای خویش منزل داد. پس از مدت کوتاهی حضرت معصومه(س) وفات یافت و در محلی موسوم به باغ بابلان که اکنون روضه اوست به خاک سپرده شد. نخستین قبه بر قبر وی توسط زینب از زنان علویه ساخته شد و این بنا در زمان صفویه شکوه و جلالی یافت. نخستین ضریح مرقد، ساخته شاه طهماسب اول است. امروزه کلیه امور آستانه طبق اساسنامه مصوب، با تولیت آستانه است.
حرم حضرت عبدالعظیم
بنابر نقلی رحلت عبدالعظیم حسنی در ۱۵ شوال سال ۲۵۲ق و در زمان امام هادی(ع) بوده است. آن چه درباره چگونگی رحلت عبدالعظیم حسنی آمده است، دو قول مرگ طبیعی و شهادت او را روایت کردهاند. بنا بر نقل محدث نوری، فردی از شیعیان، رسول اکرم(ص) را در عالم رؤیا زیارت میکند که به او میفرماید: فردا یکی از اولاد من در باغ سیب در منزل عبدالجبار بن عبدالوهاب رازی تشییع و دفن خواهد شد. وی آن باغ را خرید و وقف عبدالعظیم و دیگر شیعیان کرد که در آن دفن شوند. به همین علت، آرامگاه وی به «مسجد شجره» یا «مزار نزدیک درخت» معروف است. شیخ صدوق در باب زیارت مرقد وی، روایتی را نقل میکند که فردی از اهالی ری بر امام هادی(ع) وارد شد و گفت: به زیارت سیدالشهدا مشرف شدم. امام فرمود: ثواب زیارت قبر عبدالعظیم که نزد شماست مانند کسی است که قبر حسین بن علی(ع) را زیارت کرده است.
حرم حضرت احمد بن موسی
بنابر نقلی پس از شهادت امام رضا(ع)، برادرش احمد به همراه نزدیکان خود راهی شیراز شد و در آنجا در جریان جنگ به شهادت رسید. قبر احمد بن موسی تا سیصد سال مخفی بود تا آنکه در زمان عضدالدوله دیلمی (۳۷۲ – ۳۳۸ق) و بنا بر قولی دیگر در زمان امیر مقربالدین از وزرا و نزدیکان اتابک ابوبکر (۶۵۸ – ۶۵۳ق) آشکار شد. جنازه او را از روی انگشتر وی که نگینش به عبارت العزّه لله احمد بن موسی منقوش بود، شناختند.
حوزههای علمیه
حوزه علمیه قم
حوزه علمیه قم از مهمترین حوزههای علمیه شیعیان است که در نیمه نخست قرن دوم قمری تأسیس شد مهاجرت اشعریان در تأسیس آن تأثیرگذار بود. حوزه علمیه قم در قرن سوم و چهارم رونق فراوان یافت، اما با رونق حوزههای ری و بغداد در قرن پنجم، از شکوه آن کاسته شد. با حمله مغولان در سال ۶۲۱ حوزه قم روی به زوال نهاد. با ورود شیخ عبدالکریم حائری در سال ۱۳۰۰ش به قم حوزه علمیه جدیدی در قم تأسیس شد، با مهاجرت بروجردی، حوزه قم هم طراز معتبرترین حوزه آن عصر، یعنی حوزه نجف شد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران حوزه علمیه قم سامان بیشتری یافت. امروزه طلاب بسیاری از سراسر جهان در حوزه علمیه قم اشتغال به تحصیل دارند.
حوزه علمیه اصفهان
حوزه علمیه اصفهان پس از رسمی شدن مذهب تشیع در دوره صفویه در ایران و انتقال پایتخت به اصفهان شکل گرفت. عالمانی چون میرزاعبداللّه افندی، شیخ بهائی، محمد باقر سبزواری، محمد تقی مجلسی، محمدباقر مجلسی، آقاجمال خوانساری، آقاحسین خوانساری، سید ابوالحسن اصفهانی در این حوزه رشد و پرورش یافتهاند.
حوزه علمیه ری
حوزه علمیه ری در نیمه دوم قرن سوم هجری در زمان مهاجرت علویان شکل گرفت. محمد بن یعقوب کلینی، شیخ صدوق، ابن قبه رازی، و ابوالفتوح رازی از علمای به نام حوزه علمیه ری بودند.
حوزه علمیه مشهد
پس از حوزه علمیه قم، دومین مرکز حوزوی ایران است و هم اکنون بیش از چهل درس خارج و چهارصد درس سطوح عالی در آن برقرار است. مدیریت تمامی مدارس علمیۀ استانهای خراسان رضوی، خراسان جنوبی و خراسان شمالی با این حوزه است.
حوزه علمیه تهران
در زمان آقامحمد خان قاجار تأسیس شد. حوزه تهران حلقه واسط میان حوزههای اصلی آن عصر مانند نجف، کربلا، اصفهان و حوزههای فرعی شهرستانهای ایران بود. محمد حسن آشتیانی، حاج ملا علی کنی، شیخ فضل الله نوری، محمد تقی آملی، سید احمد خوانساری، محمد مهدی الهی قمشه ای و ابوالحسن شعرانی از علمای مشهور حوزه علمیه تهران بودند. حوزه علمیه تهران در مسائل سیاسی مثل نهضت تنباکو، جنبش مشروطه خواهی، مبارزه با اقدامات دین ستیزانه رضاشاه، نهضت ملی شدن نفت، قیام پانزده خرداد و انقلاب اسلامی ایران نیز فعال بود. متاخرترین مرجع تقلید ساکن تهران آقا مجتبی تهرانی بود.