
emamian
مقام ابراهیم و جایگاه آن در قرآن
مقام ابراهیم جایگاهى است با فاصله تقریبى 13 متر از کعبه، که بر حاجیان لازم است بعد از طواف خانه خدا، پشت آن دو رکعت نماز بگزارند.
قرآن کریم در موضوع حج، تقریبا به همه مباحث و مسایل مرتبط به آن پرداخته و از مجموع یکصد و چهارده سوره، در بیست و پنج سوره به اجمال یا تفصیل به مسایل حج اشاره کرده و از شش هزار و دویست و سی و شش آیه قرآن، بیش از یکصد و بیست آیه به عنوان «آیات الحج» لقب گرفته است.
در اینجا آیه 125 سوره بقره بیان می شود که در این آیه اشاره به مقام ابراهیم نموده است.
آیه
«وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ».
ترجمه
و (به یاد آر) هنگامی که ما خانه کعبه را مرجع امر دین خلق و مقام امن مقرّر داشتیم و (دستور داده شد که) مقام ابراهیم را جایگاه پرستش خدا قرار دهید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که حرم مرا (از بت) بپردازید و پاکیزه دارید برای اهل ایمان که به طواف و اعتکاف حرم آیند و در آن نماز و طاعت خدا به جای آرند.
معانی کلمات آیه
بیت: مسکن. اعم از آنکه از سنگ باشد یا پارچه و غیره (اطاق- خیمه) مراد از آن در آیه، کعبه است.
مثابة: ثوب در اصل به معنى رجوع است، لباس را از آن ثوب گویند که به حالتى که از بافتن آن در نظر بود (پوشیدن) برگشته است، پاداش را از آن ثواب گویند که به عامل بر مى گردد. مثابة اسم مکان است یعنى محل بازگشت چون کعبه محل بازگشت مردم است، به قول بعضى معنى آن محل کسب ثواب است.
مقام: محل ایستادن. مقام ابراهیم سنگى است که اثر قدمهاى آن حضرت در آن است، و در کنار کعبه در ضریح مخصوصى نگه دارى مى شود، پشت سر آن نماز طواف خوانند.
اسماعیل: فرزند ارشد ابراهیم و جد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله. او غیر از اسماعیل صادق الوعد است که در سوره مریم ذکر شده است.
طائفین: طوف یعنى دور زدن. طائف طواف کننده و دور زن، طائفین جمع آنست، مراد از طائفین ظاهرا مسافران و از «عاکفین» اهل مکه است.
عاکفین: عکوف و عکف به معنى ملازمت با توجه است، عکف به معنى منع و حبس نیز آید. عاکف کسى است که در محلى مقیم و ملازم باشد، عاکفین جمع آنست، معتکف کسى است که بقصد عبادت ملازم مسجد و عبادت باشد.
رکّع: رکوع کنندگان. مفرد آن راکع است.
سجّد: سجده کنندگان. مفرد آن ساجد است.[۱]
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
از جابر روایت نمایند: هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله طواف میفرمود: عمر بن الخطاب گفت: یا رسول الله آیا این جا مقام ابراهیم است؟ پیامبر فرمود: بلى، عمر گفت: آیا این جا را مصلى قرار نمى دهیم؟ سپس این آیه نازل گردید.[۳][۴]
على بن ابراهیم از پدرش او از ابوعمیر او از ابان او از امام صادق علیهالسلام چنین نقل نمایند که خداى تعالى به ابراهیم گفت: که هاجر و اسماعیل را از نزد ساره بیرون ببر گفت: بار خدایا به کجا ببرم خطاب رسید که جبرئیل تو را رهنمائى خواهد کرد لذا ایشان را با خود برد تا به جائى رسید که امروز آن را مسجدالحرام گویند که در آنجا نه آب بود و نه گیاه و نه مونس، ابراهیم ایشان را در آن سرزمین رها کرد مدتى برآمد اسماعیل بزرگ شد و مادرش هاجر دار فانى را وداع نمود و طائفه جرهمیان نیز در آنجا فرود آمده بودند.
اسماعیل از ایشان دخترى را به زنى خود اختیار نمود چون مدتى گذشت ابراهیم از ساره اجازه خواست تا اسماعیل را ببیند. ساره بدین شرط به وى اجازه داد که از اسب فرود نیاید ابراهیم چون بدانجا رسید جائى دید آبادان و داراى مردم بسیار، در جستجوى اسماعیل برآمد در حالتى که اسماعیل به جهت شکار بیرون رفته بود. زن اسماعیل از خیمه بیرون آمد و از ابراهیم که به نظرش ناشناس آمد، پرسید: چه میخواهد؟ ابراهیم گفت: اسماعیل کجاست؟ در جواب گفت: به شکار رفته است. ابراهیم گفت: آیا میهمان مى پذیرى؟ گفت: نه، دگر باره گفت: آیا طعام و نوشیدنى دارى؟ گفت: نه، سپس گفت: اگر اسماعیل آمد به او بگوى که آستانه در را عوض کند. پس از این گفت و شنود ابراهیم رفت اسماعیل که از شکار برگشت، از زوجه اش پرسید: آیا کسى بدین جا آمده است؟ زوجه وى تمام موضوع را به وى گفت: اسماعیل آن زن را رها کرد و طلاق داد پس از او زوجه دیگرى اختیار نمود، ابراهیم دگر باره از ساره اجازه خواست که به دیدن اسماعیل برود ساره باز به همان شرط به وى اجازه داد لذا ابراهیم به عزم دیدار فرزند آمد باز فرزند خود را نیافت زیرا به شکار رفته بود.
زن اسماعیل از خیمه بیرون آمد. ابراهیم از وى جویاى اسماعیل شد. گفت: به شکار رفته و برمیگردد و از ابراهیم درخواست کرد که از اسب فرود آید تا از وى پذیرائى کند. ابراهیم گفت: نمیتوانم از اسب به زیر آیم. اگر طعام و نوشیدنى دارى بیاور. زوجه اسماعیل به فوریت شیر و گوشت آورد. ابراهیم در حالى که بر روى اسب نشسته بود از آن گوشت و شیر تناول کرد و درباره آن زن دعا نمود.
زوجه اسماعیل بدون این که وى را بشناسد از ابراهیم خواست تا سرش را که غبارآلود بود و از راه رسیده بود، شستشو نماید. باز ابراهیم گفت: از اسب پائین نیایم ولى سنگى بیار تا پایم را بر روى آن گذارم و در حالتى که پاى دیگر من بر رکاب باشد یک طرف سر را بشویم آن زن سنگ بزرگى آورد ابراهیم یک پاى بر سنگ نهاد و یک طرف سر را شست سپس جاى آن سنگ را عوض کرد و ابراهیم طرف دیگر سر را شستشو داد و اثر پاى ابراهیم در آن سنگ آشکار ماند وقتى که خواست برود به زوجه فرزندش گفت: اگر اسماعیل آمد سلام مرا به او برسان و بگو که من گفته ام آستانه در را خوب محکم بدار که بسیار صالح و نیکوکار است. وقتى اسماعیل آمد از زوجه خویش پرسید: این زن نیز تمام وقایع را براى شوهر خود نقل نمود، اسماعیل خوشحال و شادان گشت و به زوجه خود گفت: او پدرم ابراهیم بوده است و آن جایگاه مقام ابراهیم و محل دو قدم او گردید.[۵] [۶]
نکتهها
بعد از اشاره به مقام والاى ابراهیم علیه السلام در آیه گذشته، به یادگار او یعنى کعبه اشاره نموده ومىفرماید: کعبه را براى مردم «مَثابَةً» قرار دادیم. کلمه «مثابة» از ریشه «ثوب» به معناى بازگشت به حالت اوّل است. کعبه محلّ بازگشت و میعادگاه همه مردم است، میعادگاهى امن و مقدّس.
مقام ابراهیم جایگاهى است با فاصله تقریبى 13 متر از کعبه، که بر حاجیان لازم است بعد از طواف خانه خدا، پشت آن دو رکعت نماز بگزارند و در آنجا سنگى قرار دارد که حضرت ابراهیم براى بالا بردن دیوارهاى کعبه، بر روى آن ایستاده است و آن سنگ فعلًا در محفظهاى نگهدارى مىشود.
مراد از «عهد» در این آیه دستور الهى است. «عهدنا» یعنى دستور دادیم.
«1». در تفسیر اطیبالبیان به نقل از امالى طوسى آورده است: ابن مسعود از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مىکند که خداوند فرمود: «من سجد لصنم دونى، لا اجعله اماما ... انا و علىبن ابىطالب لم یسجد احدنا لصنم قط» یعنى هر کس براى بتى سجده کند من او را امام و رهبر قرار نمىدهم ... و من و على بن ابى طالب، هیچکدام از ما هرگز به بت سجده نکرده است.
پیام ها
1- شخصیّت حضرت ابراهیم، شخصیّتى جهانى است. در آیه قبل، ابراهیم را امام براى همه مردم قرار داد و در این آیه کعبه را میعادگاه همه مردم قرار داده است. «جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ»
2- جامعه نیازمند امام و امنیّت است. در آیه قبل فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» و در این آیه مىفرماید: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً»
3- کسى که در راه خداوند حاضر شود خود و همسر و فرزندش را تسلیم نماید، باید تمام سرها در جاى پاى او براى خداوند به خاک برسد. «مصلّى» «1»
4- چون خانه از خداست؛ «بَیْتِیَ» خادم آن نیز باید از اولیاى او باشد. «طَهِّرا بَیْتِیَ»
5- زائران بیتاللّه را همین کرامت بس که ابراهیم و اسماعیل، مسئول طهارت و پاکى آن بیت براى آنها بودهاند. «طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ ...»
6- عبادت با طهارت، پیوند دارد. «طَهِّرا ... وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ»
7- عبادت و نماز به قدرى مهم است که حتّى ابراهیم و اسماعیل براى انجام مراسم آن مأمور پاکسازى مىشوند. «طَهِّرا بَیْتِیَ ... الرُّکَّعِ السُّجُودِ»
8- مسجدِ مسلمانان باید پاکیزه و رغبتانگیز باشد. «طَهِّرا ... الرُّکَّعِ السُّجُودِ»
«1». مضمون حدیثى که در تفسیر نورالثقلین، ج 1 ص 122، آمده است.
پانویس
1ـ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
2ـ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 111.
3ـ صاحبان تفسیر روض الجنان و تفسیر جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (گازر) از خاصه این موضوع را به نام مصاحبت یکى از صحابه رسول خدا صلى الله علیه و آله ذکر نمودند و اسمى از عمر بن الخطاب نیاورده اند.
4ـ تفسیر ابن ابى حاتم و تفسیر ابن مردویه از عامه.
5ـ تفسیر مجمع البیان و تفسیر برهان و تفسیر جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (گازر) از خاصه.
6ـ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 36.
بیانات در دیدار مجمع عالی فرماندهان سپاه
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین (ارواحنا فداه).
السّلام علی الحسین و علیٰ علیّ بن الحسین و علیٰ اولاد الحسین و علیٰ اصحاب الحسین.
خیلی خوشوقت و خوشحالم و از خداوند متعال سپاسگزارم که یک بار دیگر این توفیق را به ما داد که چهرههای نورانی شما را در این دیدار سالیانه زیارت کنیم. خداوند انشاءاﷲ همهی شما را مشمول الطاف ویژهی خود و هدایتهای ویژهی خود قرار بدهد و به عالیترین مقاماتی که یک انسان طالب آن است، برساند.
در بین پدیدههای گوناگون برآمدهی از انقلاب اسلامی که کم هم نیست، سپاه یک خصوصیّتی دارد. سپاه جزو نهادها و پدیدههای برآمدهی از انقلاب اسلامی است؛ خصوصیّاتی در آن هست که در سایر برکات ناشی از انقلاب این خصوصیّات را انسان کمتر مشاهده میکند. اوّلاً ولادت سپاه در بحبوحهی حوادث و هیجانهای بزرگ انقلاب بود؛ بعد رشد و حرکت سپاه و بلوغ سپاه در تلاطم عظیم حوادث دفاع مقدّس [واقع] شد؛ در طول این هشت سال دفاع مقدّس، سپاه رشد کرد؛ مثل نوجوانی که به مرحلهی جوانی و بلوغ و دلاوری میرسد.
بعد از دوران جنگ که دوران جبههبندیهای عمیق و وسیع سیاسی و فرهنگی بین انقلاب و دشمنان انقلاب -[یعنی] جبههی مقابل انقلاب- بود در این دوران عظیم و جبههبندی که امتحانهای سختی پیش آمد، خیلیها لغزیدند، خیلیها دچار مشکل شدند، در یک چنین دورانی سپاه توانست خودش را به بلوغ و تکامل قابل توجّهی برساند. در این دوران سوّم که دوران بعد از دفاع مقدّس است، در زندگی فردی و زندگی سیاسی و اجتماعیِ افراد و مجموعهها، غالباً یک دوراهی خطرناکی پیش میآید؛ دوراهی تعالی یا انحطاط؛ معمولاً این جور است. بعد از آنکه مراحل ورود در دنیای جوانی و حرکت طی شد، غالباً، هم افراد این جور هستند، هم سازمانها و مجموعهها این جور هستند، حتّی انقلابها [هم] این جور هستند که به یک دوراهیای میرسند: یک راه، راه تعالی است، یک راه، راه انحطاط است؛ یا پیشران عقل و حکمت و هدایت و معنویّت آنها را به طرف اوج میبرد، یا جاذبههای مادّیّت آنها را به سمت خواستههای حقیر مادّی تنزّل میدهد. این دوراهی غالباً در یک دورهی معیّنی، هم در پیش روی اشخاص و افراد بشر هست، هم سازمانها -و همان طور که عرض کردیم- هم انقلابها؛ بعضی از انقلابها و تحوّلات عظیم سیاسیِ جهانی خوب شروع میشوند، خوب هم رشد میکنند، امّا در یک مقطع حسّاس دچار انحطاط و سرازیری میشوند. این دوراهی برای جامعهی ما و کشور ما در دوران بعد از دفاع مقدّس طبعاً پیش آمد. خب حالا در مورد اصل انقلاب حرفهای زیادی داریم؛ نمیخواهم وارد آن مقوله بشوم، امّا سپاه در این دوران، سربلند از آب در آمد، سربلند خارج شد؛ سپاه دچار فرسودگی نشد، دچار انحطاط نشد؛ عناصر اساسیِ هویّتِ خودش را حفظ کرد و به سمت تعالی حرکت کرد.
البتّه ریزش و رویش همه جا هست، سپاه هم مستثنا نیست ولی ملاک این است که انسان ببیند غلبه با ریزشها است، یا غلبه با رویشها است؛ بنده قاطعاً قضاوت میکنم که در مورد سپاه به صورت واضح، غلبه با رویشها بود؛ حرکت به این ترتیب، حرکت رویشی بود، حرکت پیشرفت بود، حرکت تعالی بود. کسی اعتراض نکند که خب بالاخره یک ریزشهایی هم داشتیم؛ بله داشتیم، همه جا هست، همیشه هست؛ ملاک این نیست، ملاک این است که مقایسه کنیم، ببینیم رویشها چگونه است و ریزشها چگونه است. در اصلِ خود انقلاب هم همین حرف هست که حالا جای بحث آن، اینجا نیست.
ببینید، شیواترین عرصهای که یک مجموعهای مثل سپاه میتواند در آن حضور پیدا کند عرصهی جهاد و شهادت است؛ البتّه عرصههای دیگری هم وجود دارد، امّا عرصهی شهادت در راه خدا آن نقطهی اوج و نقطهی درخشان و زیباترین منطقهی مدّ نگاه انسان است؛ در عرصهی شهادت ما سی سال بعد از پایان دفاع مقدّس یک مرد جاافتادهی محاسن سفیدی مثل شهید همدانی(۲) داریم، یک نوجوان تازهرسیدهای مثل شهید حججی؛(۳) همهی اینها معنا دارد دیگر؛ همهی اینها نشانههای باقی ماندن همان طراوت و همان هویّت اساسی [است.] در عرصههای دیگر هم همین جور است که حالا عرض خواهم کرد عرصههای دیگری را که سپاه در آنها وارد شده.
من میخواهم همه یک قضاوتی را پیدا کنیم؛ البتّه برای شماها شاید تکراری باشد این مطلبی که میخواهم عرض بکنم، امّا در عین حال گفتنش خوب است تا همه بدانند، همه بفهمند وضعیّت سپاه را. یک معیار سنجش وضعیّت برای هر سازمانی، برای هر مجموعهای این است که ما موفّقیّتهای آن مجموعه را با ناکامیهای آن مجموعه بسنجیم، مقایسه کنیم، ببینیم در مواجههی با مأموریّتهایی که داشته است، موفّقیّتهایش چقدر است، ناکامیهایش چقدر است؛ اگر این را معیار محاسبه قرار بدهیم، به نظر بنده سپاه یکی از پُرافتخارترین مجموعهها است؛ در این محاسبه، با این ملاک، با این معیار که موفّقیّتها و کامیابیهایش بیشتر بوده است یا ناکامیهایش؛ با این معیار، سپاه خیلی پُرافتخار است.
من چند سرفصل مهم را در این زمینهها عرض میکنم، که اینها را باید در این محاسبه حتماً به حساب بیاوریم؛ یکی مسئلهی نوآوری و خلّاقیت در سپاه است؛ هم نوآوری در ابزارها و وسایل جنگی و نظامی -که یک روزی همین سپاه پاسداران برای دو خمپارهی ۱۲۰ به این در و آن در میزد که بتواند به دست بیاورد تا یک جایی از آنها استفاده کند؛ حالا شما ببینید سپاه از چه ابزارهایی استفاده میکند و در تولید و ساختِ چه ابزارهایی پیشقدم بوده است و ابتکار و موفّقیّت آن عامل پدید آمدن این امکانات در کشور برای نیروهای نظامی بوده- هم در ابزارآلات نظامی ابتکار و موفّقیّت دارد هم در شیوههای نظامی، در شیوههای مقابله، در شیوههای مبارزه، ابتکارات سپاه، ابتکارات برجستهای است. مسئلهی ابتکار و نوآوری و موفّقیّت، یک عنصر و یک سرفصل است.
یک سرفصل دیگر ورود پُرتوان در عرصههای گوناگون خدمات اجتماعی است. شما نگاه کنید مجموعهی کارهای خدماتیای که سپاه در این سالها انجام داده و همچنان دارد انجام میدهد و روزبهروز بیشتر میشود با کدام سازمان و مؤسّسهی دیگری قابل مقایسه است؟ با کدام سازمان مسلّح در دنیا قابل مقایسه است؟ یک قلم آن قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا است که یک بازوی اجرائی قوی برای دولتهای مختلف در طول این سالها بوده؛ یک قلم دیگر محرومیّتزدایی است، این محرومیّتزداییهایی که سپاه، نیروی زمینی و بخشهای مختلف سپاه، دارند انجام میدهند -که به نظرم میرسد صدی نود اینها را هم انسان در تبلیغات مشاهده نمیکند؛ یعنی تبلیغاتی هم نمیشود، غالباً نمیدانند؛ حالا ما به خاطر گزارشها و مانند اینها مطّلع میشویم- در سرتاسر کشور، در مناطق محروم خیلی گسترده است.
یک قلم دیگر، امدادهای فوقالعاده در حوادث است؛ فرض کنید زلزلهی کرمانشاه یا سِیلی که امسال اوّل سال در چند استان آمد، حضور سپاه،حضور برجستهی تعیینکنندهای بود، شاخص بود؛ و کارهای ریز و درشت دیگر که این هم یک سرفصل است؛ [یعنی] خدمات اجتماعی گستردهای که از آن، آحاد مردم منتفع میشوند؛ ربطی هم به کار نظامی و مسائل سوقالجیشی و مانند اینها ندارد؛ صرفاً خدمترسانی است، صرفاً کمک به پیشرفت کشور است، و در بخشهای مهمّی کمک به همین سیاست اقتصاد مقاومتی است.
یک سرفصل دیگر ورود در وادی فرهنگ و اندیشه و هنر است که در این زمینه، مجموعهی سپاه و بسیج کارهای نمایانی کردند؛ یعنی آن کسانی که سرشان در وادی فرهنگ و هنر و ادبیات و شعر و بقیّهی شاخههای هنری است، احساس میکنند که کأنّه یک موجود جدیدی در عالَم هنر دارد متولّد میشود یا متولّد شده، یک حادثهی جدید است، کار برجستهای است؛ [این] ربطی هم به مسائل سوقالجیشی و مسائل نظامی و مانند اینها ندارد. این هم یک عرصه است.
یک عرصهی دیگر که بسیار مهم است، نگاه گسترده به جغرافیای مقاومت در منطقه است؛ مجموعهی مقاومت در این منطقه توانایی خودش را در مواجههی با استکبار، در مواجههی با آمریکا، در مواجههی با جبههی متّحد کفر و ظلم نشان داده؛ شما نقش سپاه را حالا در این مجموعهی عظیم مشاهده کنید: از مسائل فلسطین بگیرید تا مسائل دیگر غرب آسیا و بخشهای مختلف که دیگر حالا ورود در آنها هم کار ما و شأن جلسهی کنونی ما نیست. حضور سپاه در این گسترهی مقاومت، در این جغرافیای مقاومت، به قدری برجسته است که دشمنیها را هم علیه سپاه برانگیخته؛ دشمنی آدمهای بد را، جبههی بدها را که این خودش یک افتخار بزرگی است؛ [اگر] بدترینهای عالَم با کسی بد باشند، این خودش خیلی افتخار است.
یک سرفصل دیگر که به نظر ما از همهی اینها مهمتر است، تلاش برای حفظ معنویّت است که در سپاه وجود دارد؛ این مسئلهی معنویّت خیلی مهم است -که من حالا بعداً هم ممکن است [مطالبی در مورد آن] عرض کنم- و مثل یک باران رحمتی است که بر یک بوستان متنوّعی ببارد؛ هم حیاتبخش بوستان است، هم طراوتبخش و جلوهبخش بوستان است. وقتی باران میبارد، صرفاً این نیست که زندگی میدهد به بخشهای مختلف این بوستان، بلکه به آن زیبایی هم میدهد، جلوه هم میدهد، طراوت هم میدهد، آن را در چشمها عزیز هم میکند؛ بارانِ معنویّت این [جور] است.
حالا این چند سرفصل بود که من گفتم؛ میشود اجزای این سرفصلها را تبیین کرد، توسعه داد و روشن کرد -که خیلی مهم است- میشود سرفصلهای دیگری را هم به این افزود. پس بنابراین سپاه، هم در زمینهِی سختافزار، هم در زمینهی نرمافزار، در وادی تعالی و پیشرفت، در جادّهی تعالی و پیشرفت کاملاً جلو رفته و امتحان خوبی پس داده؛ اعتقاد بنده این است که اوج گرفته. و همین هم موجب شده است که آمریکا و دستگاه استکبار و آدمهای بدِ دنیا، با سپاه خیلی بد بشوند. لابد در این اخبار و نوشتهها و گفتهها و فضای مجازی و غیره در دنیا مشاهده میکنید که چقدر علیه سپاه حرف زده میشود، کار میشود؛ ایادی و امتداد آنها در داخل کشور هم -که حالا خیلی قابل توجّه نیستند لکن هستند، وجود دارند- همین جور؛ سعی میکنند گوشه کنار اگر بتوانند، یک نقطهضعفی از سپاه پیدا کنند، آن را درشت کنند. آمریکا هم که خب به خیالِ خودش ضربه میزند و مثلاً سپاه را تحریم میکند؛ این موفّقیّتها، این پیشرفتها و این برجستگیها است که این دشمنیها را جلب میکند؛ این مایهی افتخار است؛ کما اینکه عزّت سپاه را هم در چشم افراد، آدمها و حتّی دشمنها بالا میبرد. یعنی همین پیشرفتها موجب میشود که سپاه در چشم دشمنان، چه برسد به دوستان، عزّت پیدا کند، عزیز بشود؛ و امروز این جور است و این عزّت بحمدالله پیدا شده. خب اینها بخشی از مناقب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، بخشی از مناقب این مجموعهی پُرافتخار است.
خب، شما فرزندانِ عزیزِ این حقیر هستید؛ اگر کسی از بنده سؤال بکند که حالا شما از این بچّهها، از این فرزندان راضی هستید، خواهم گفت که صددرصد راضیام!(۴) امّا قانع نیستم، راضی هستم خیلی، قانع نیستم. توقّعِ «زیادی» هم نیست؛ برای خاطر اینکه معتقدم خدای متعال استعدادی داده که شما ده برابر اینکه گفتیم -حالا احتیاط کردم گفتم ده برابر، امّا صد برابر این- میتوانید پیش بروید؛ به چه دلیل؟ به دلیل اینکه شما الان [در جایگاهی] صد برابرِ آن روزِ اوّل قرار دارید. بچّههای روز اوّلِ سپاه اینجا نشستهاند دیگر؛ چه داشتید شما؟ چقدر امکان داشتید؟ چقدر حضور شما حس میشد؟ شما نگاه کنید ببینید سپاه، امروز کجا است، آن روز کجا بود؛ این نشاندهندهی این است که بنابراین خدای متعال استعداد و توانایی و امکان را داده؛ وقتی امکان داد، تکلیف هم میآید: لا یُکَـلِّفُ اللهُ نَفسًا اِلّا وُسعَها؛(۵) هر چه وُسع شما بیشتر باشد، تکلیفتان هم بیشتر است؛ من این را عرض میکنم. خلاصهی حرف ما و عرض ما این است: چون وُسعتان زیاد است، تواناییتان زیاد است،تکلیفتان هم زیاد است.
حالا چون تکلیف سنگین است، توصیههای ما بر این اساس است:
توصیهی اول اینکه به هیچ وجه نگذارید سپاه پیر و محافظهکار بشود؛ سپاه نبایستی پیر بشود. منظور، پیر شدنِ به معنای آدمهای پیر نیست؛ آن البتّه بیتأثیر نیست -[در مورد] جوانگرایی که حالا خواهم گفت- امّا مقصود، روحیّه است، روحیّهی جوانِ سپاه بایستی باقی بماند و میشود؛ میتوان سازمانی را فرض کرد که با کمک الهی، با هدایت الهی، با شیوههای گوناگون هرگز به پیری نرسد و همیشه جوان باشد؛ میشود فرض کرد. چه جوری؟
اوّلاً با جوانگرایی که خب الحمدلله جوانگرایی هست، [یعنی] مدّتها است که در سپاه شروع شده و توجه به نسل جوان وجود دارد، و تربیت دینی و انقلابیِ نسلهای دوّم و سوّم. نگذارید انقطاع نسلی به وجود بیاید؛ همان روحیّهای که شهدای بزرگ و نامآور سپاه در میدانهای نبرد از خودشان نشان دادند در دوران دفاع مقدّس و قبل از دفاع مقدّس و تعدادی بعد از دوران دفاع مقدّس، باید سریان و جریان داشته باشد در نسلهای متوالی و پیدرپیای که وارد سپاه میشود: تربیت دینی و انقلابی، جلوگیری از انقطاع نسلی، تداوم روش خلاقیّت و نوگرایی. اینکه گفتم [سپاه] نوگرایی دارند در ابزارها، در شیوهها، این را نباید بگذارید متوقّف بشود؛ این نوگرایی به طور پیدرپی در شیوهها، در قواعد کار، در وسایل کار، در ابزارهای رزمی، در ابزارهای حرکت جمعی سپاه، در عرصههای مختلفی که بعضی را اشاره کردم، در همهی اینها بایستی وجود داشته باشد. البتّه این روحیّه الان در سپاه هست، من این را میبینم؛ در بخشهای مختلف، هوایی، زمینی، بخشهای گوناگون سپاه، در سطوح مختلف، انسان این را مشاهده میکند؛ این بایستی روزبهروز، هم ادامه پیدا کند، هم تقویت بشود. بنابراین اوّلین توصیهی این حقیر همین است که نگذارید سپاه پیر بشود، محافظهکار بشود، به وضع موجود قانع بشود؛ نه، روزبهروز باید جلو بروید، بهتر بشوید، در جهت انقلابی شدن، در جهت دینی شدن، در جهت کارآمد شدن.
ثانیاً آمادهبهکاریِ خودتان را در مواجههی با حوادث بزرگ حفظ کنید؛ این یکی از خصوصیّات سپاه بوده. سپاه از اوّلی که متولّد شده، در حوادث بزرگ همیشه در خطّ مقدّم سینه سپر کرده. در همان دوران اوایل کار که سپاه تازه متولّد شده بود، تازه به وجود آمده بود، این حوادث گوناگونِ اطراف کشور، این [بحث] قومیّتها و تحریکاتی که میشد و در شرق کشور، در غرب کشور، در شمال کشور راه افتاده بود، سپاه سینه سپر کرد، جلو رفت و آمادهبهکاریِ خودش را نشان داد. در طول دوران حیات مبارک امام مسئلهِی جنگ تحمیلی پیش آمد، سپاه جلو رفت سینه سپر کرد، آمادهبهکاریِ خودش را نشان داد؛ از همان روز اوّل، از همان اوّلین ساعاتی که جنگ شروع شد و صدّام حمله کرد، سپاه در میدان بود. قبل از آن هم البتّه بود، قبل از آن هم که [دشمنان] موذیگری میکردند، اذیّت میکردند، از مرزها ایذاء دائمی داشتند، باز سپاه آنجاها هم حضور داشت. بعد از رحلت امام در حوادث سیاسی، اجتماعی، تحریکات گوناگون، هر جایی که هر حادثهای بوده، سپاه نشان داده که آمادهبهکار است. نمیخواهم بگویم همه جا عالی عمل شده، امّا همه جا حضور، عالی بوده. این آمادهبهکاری باید حفظ بشود؛ فقط مسائل امنیّتی و نظامی و مانند اینها مورد نظر نیست؛ نه، در همهی بخشها. حالا دوستان اشاره کردند، فرض بفرمایید در زمینهی اقتصاد مقاومتی، در زمینهی رونق تولید، کمک به محرومین، کمک به مستضعفین -اینها مسائل مهمّ کشور است دیگر، مسائل روزبهروز کشور است- سپاه آمادهبهکاریِ خودش را بایستی حفظ کند. هم در زمینهی خدمترسانی و محرومیّتزدایی، هم در زمینهی مقابلهی با دشمنیها، هم در زمینهی استحکام سازمانی و آمادگیهای علمی و عملی و آگاهیهای سیاسی، در همهی این زمینهها باید بتوانید این آمادگی و آمادهبهکاری خودتان را حفظ کنید.
ثالثاً این نگاه وسیع جغرافیای مقاومت را از دست ندهید؛ این نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقهی خودمان: ما غُزِیَ قَومٌ قَطُّ فی عُقرِ دارِهِم اِلّا ذَلّوا؛(۶) این حدیث از معصوم (علیه السّلام) است که آن کسانی که در خانه نشستند تا به آنها حمله بشود دچار ذلّت شدند. این جوری نباشد که یک چهاردیواری را انتخاب کنیم و دیگر کارمان به این نباشد که پشت این دیوار چه کسی است، چه تهدیدی وجود دارد. این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجبترین واجبات کشور هم لازمتر است که مورد توجّه قرار بگیرد که خیلیها متوجّه به این نیستند، خیلیها توجّه به این ندارند. حالا بعضیها هم توجّه دارند و به نفع دشمن حرف میزنند -[مثلاً میگویند] «نه غزّه، نه لبنان»- امّا خیلیها هم توجّه ندارند؛ واقعیّت این است. این نگاه به این منطقهی وسیع جغرافیایی که جزو وظایف و جزو مسئولیّتهای سپاه است، نگذارید در داخل سپاه تضعیف بشود.
توصیهی چهارم؛ در برابر دشمن با نگاه دقیق، ارزیابی خودتان از دشمن را واقعی کنید. هُشیاری را هم با ترس اشتباه نگیرید؛ اصلاً از دشمن نترسید؛ هر چه هم دشمن قوی باشد، بزرگ باشد، نترسید. چون آن قدرت ایمانی را که شما دارید، دشمنتان ندارد، در هر حجمی که باشد؛ امّا حجم دشمن را بشناسید. «دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد»؛(۷) هیچ دشمنی را -دشمن کوچک و دشمن بزرگ را- حقیر، ناتوان، بیچاره، غیر قابل اعتنا به حساب نیاورید؛ نه، دشمن را ولو کوچک هم هست، به حساب بیاورید، در مقابلش ارزیابی درست داشته باشید، در مقابلش هُشیاری داشته باشید. عرض کردم، این هشیاری را با ترس اشتباه نگیرید؛ مطلقاً نترسید امّا بشناسید که با چه کسی طرفید.
توصیهی پنجم؛ با همهی اجزای عظیم تشکیلدهندهی نظام اسلامی همکاری و همافزایی داشته باشید؛ با دولت، با قوّهِی قضائیّه، با مجلس شورای اسلامی -قوّهی مقنّنه- با بخشهای گوناگون این همکاری و همافزایی لازم است؛ این وظیفه است که مخصوص شما هم نیست؛ این را ما به همه توصیه میکنیم، به شما هم توصیه میکنیم. البتّه معنای این همافزایی و همراهی، جدا شدن از عناصر هویّتی سپاه نیست؛ به این نکته توجّه کنید! عناصر هویّتی سپاه صددرصد باید حفظ بشود در همهی تعاملات، در همهی رفتارها و همکاریها و همافزاییها.
توصیهی ششم؛ مردمی باشید، مردمدوست باشید، مردمپذیر باشید، مردمیرفتار باشید. سپاه مردمی است دیگر؛ از اوّلی که سپاه تشکیل شد -این جوانها و بچّههایی که آمدند، از دانشگاه آمدند، از بازار آمدند، از کارگاه آمدند، از همه جا آمدند رشد کردند، آمدند چهره شدند، آمدند به جایی رسیدند که امثال بنده باید نگاه کنیم، حسرت بخوریم، غبطه بخوریم- مردمی تشکیل شد. با مردم باشید، از مردم باشید، رفتار مردمی داشته باشید؛ فخرفروشی خلاف این رفتار است، دنیاطلبی خلاف این رفتار است، اشرافیگری خلاف این رفتار است. این هم یک توصیهی مؤکّد. البتّه در این توصیهی ششم خیلی حرف هست؛ بنده هم به همهی اجزای مسئولین کشور این توصیه را همیشه میکنم، تأکید هم میکنم لکن دیگر حالا مجال خیلی نیست، میخواهیم عبور کنیم.
توصیهی هفتم؛ کار جهادی و روحیّهِی جهادی را در همهی عرصههای گوناگون فعّالیّتها سرلوحه قرار بدهید. کار جهادی ضدّ تنبلی است، ضدّ بیتفاوتی است، ضدّ امروز را به فردا انداختن است. ما با بعضی از بخشهای گوناگون مواجه میشویم که یک کاری را بنا است انجام بدهند، تصدیق هم میکنند، تأیید هم میکنند، حتّی استقبال هم میکنند امّا امروز که باید انجام بدهند، به فردا میاندازند که فردا هم باز یک فردای دیگری دارد؛ بنده گاهی به آنها میگویم، تذکّر میدهم که فلان مطلبی را که ما شش ماه قبل گفتیم، شما هم به فلان مأمورتان دستور کتبی دادید، او هم مثلاً به یکی دیگر توصیه کرده امّا شش ماه گذشته، هیچ حرکتی انجام نگرفته؛ به خاطر این است که کار را جهادی دنبال نمیکنند؛ کار جهادی. کار را در همهی عرصهها جهادی دنبال کنید.
و توصیهی آخر [اینکه] توکّل، توسّل، معنویّت، دعا را از دست ندهید؛ اُنس با قرآن را از دست ندهید؛ اُنس با اهل بیت و عترت را از دست ندهید؛ اجتناب از گناه را فراموش نکنید. جزو بیشترین توصیهها یا شاید بشود گفت در رأس توصیههای کسانی که ما برای کلمهکلمهی حرفهای آنها خیلی اعتبار قائل بودیم، اجتناب از گناه بود؛ اساس کار، اینها است. هم در خودتان، هم در خانوادهتان، هم در فرزندانتان و همهی متعلّقین به خودتان، اینها را نهادینه کنید. اینها راجع به مسائل سپاه. عرض کردیم که اگر مجال و حال باشد و پیرمردیِ ما اجازه بدهد خیلی حرف با شماها داریم، منتها دیگر حالا به قدر ظرفیّت وقت و زمان و مکان همین مقدار در زمینهی سپاه کافی است؛ مسائل دیگری هم هست که میخواهم عرض کنم.
دربارهی مسائل بینالمللی یک نکتهی مهمّی وجود دارد که اگر توجّه کنیم، دقّت کنیم، بِروشنی این نکته را درمییابیم و آن، این است که دشمنان ما هر چه بیشتر هزینه میکنند، بیشتر ضرر میکنند. شما به این منطقه نگاه کنید، فرض کنید در همین افغانستان چقدر هزینه کردند؟ هنوز پایشان گیر است، هنوز دارند ضرر میدهند؛ در خود منطقهی غرب آسیا -در سوریه، در عراق، در جاهای دیگر- این همه هزینه کردند؛ چقدر هزینه کردند که داعش را به وجود آوردند؛ حالا میگویند ما داعش را نابود کردیم؛ شما غلط کردید نابود کردید. شما نابود کردید؟ داعش را جوانهای سوریه و جوانهای عراق و جوانهای ایران نابود کردند، نه شما. اوّلاً شما داعش را به وجود آوردید، ثانیاً خرج زیادی کردید، سلاح و امکانات و پول بهشان دادید؛ خرج زیادی کردید، امکانات تبلیغی به آنها دادید. آنهایی که این کاره هستند، میگفتند که امکانات تبلیغی داعش جزو پیشرفتهترین امکانات تلویزیونی و تبلیغی بود؛ از کجا آورده بودند؟ استکبار به آنها داده بود؛ همین حضراتی که حالا خودشان را بظاهر کنار میکشیدند که هنوز هم دارند حمایت میکنند؛ خیلی جاها آنها در محاصره گیر افتادند، اینها آمدند با بالگرد نشستند آنجا نجاتشان دادند و بردند که در محاصره نابود نشوند. اینها نفت عراق را مدّتها میفروختند؛ اینجا یکی از سران کشورها به من گفت که ما از بالا، از ماهواره میبینیم ردیفِ ماشینهایی را که دارند نفت را برای اینها میبرند میفروشند و هواپیماهای آمریکایی هم این بالا راه میروند و از اینها حفاظت میکنند؛ حالا حمله که نمیکنند، یک مواردی حفاظت هم میکنند؛ امّا خب همین طور که گفتم همّت جوانان مؤمن در آن کشورها و در کشور ما داعش را نابود کرد، از بین برد؛ حالا میگویند بکلّی از بین نرفتند، خیلی خب دوباره هم بیایند دوباره همان است؛ اِن عَادَتِ العَقرَبُ عُدنَا لَها»؛ عقرب را با کفش زد له کرد، گفت اگر دوباره هم بیاید دوباره همین کفش دستم است، باز هم میزنم.(۸) پس بنابراین هر چه هزینه کردند [ضرر کردند.] همین رئیسجمهور فعلی آمریکا گفت هفت تریلیون دلار در این منطقه خرج کردند، الان از این منطقه چه چیزی دستشان است؟ چه چیزی گیرشان آمده؟ چه چیزی دارند؟ هر چه بیشتر هزینه کنند، بیشتر ضرر میکنند؛ بعد از این هم همین جور خواهد بود به توفیق الهی.
در سیاست فشار حدّاکثری هم که سیاست آمریکا بود، در آن هم تا حالا شکست خوردند. اینها خیال میکردند که اگر فشار حدّاکثری روی ایران در زمینهی مسائل اقتصادی -عمدتاً اقتصادی- و بعضی از حواشی مسائل دیگر متمرکز بشود، ایران به زانو درمیآید، جمهوری اسلامی مجبور میشود یک جوری نرمش نشان بدهد. تا این ساعت به توفیق الهی، به فضل الهی، به حول و قوّهی الهی فهمیدند که این فشار حداکثری خودشان را دچار دردسر و زحمت و مشکل کرده. این اواخر آنها برای اینکه تظاهر کنند، یک حالت نمادینی برای تسلیم ایران درست کنند و رئیسجمهور کشورمان را وادار به ملاقات کنند، به التماس هم افتادند، رفقای اروپاییشان هم واسطه قرار دادند، همهی آنها هم آمدند و رفتند، تا آخر هم موفق نشدند. پس بنابراین تا این ساعت فشار حدّاکثری شکست خورده و من به طور قاطع به شما عرض کنم که این فشار حداکثری تا آخر هم شکست خواهد خورد.
بنابراین در مسائل مواجههی بینالمللی وضع ما این است؛ ما بحمدالله راه خودمان را با قدرت، با قوّت ادامه دادهایم. اصرار آنها این است که جمهوری اسلامی از منش انقلابی -یعنی همین که ما به آن توصیه میکنیم که نگهاش دارید- دست بردارد. میگویند بیایید بشوید یک کشور عادی؛ یک کشور عادی یعنی یک کشوری منطبق با ساز و کار جهان سلطه، نظام سلطه؛ که بنده مکرّر نظام سلطه را شرح دادهام. نظام سلطه یعنی همهی دنیا تقسیم بشوند به سلطهگر و سلطهپذیر؛ الان این جور است دیگر که یک عدّهای از دولتها سلطهگرند، یک عدّه [هم] سلطهپذیرند. حالا همهی سلطهپذیرها لزوماً نوکر هم نیستند امّا سلطه را قبول کردند و زیر بار سلطه [هستند و] یک وقتی [اگر] بگویند این کار را بکنید، باید بکنید، میکنند؛ این نظام سلطهی کنونی است. میگویند جمهوری اسلامی بیاید وارد این نظام بشود؛ یعنی او هم بشود سلطهپذیر. جمهوری اسلامی از ساعت اوّل تولّد خودش و تحقّق خودش علیه این نظام سلطه حرکت کرده؛ چطور ممکن است این را از دست بدهد. ما با نظام سلطه مخالفیم، با تقسیم دنیا به سلطهگر و سلطهپذیر مخالفیم، با این مقابله میکنیم، مطلقاً تسلیم تحمیلهای او نمیشویم، و تا امروز هم توانستیم در این زمینه پیشرفت زیادی بکنیم و بسیاری از انسانهای دنیا، افکار دنیا، روشنفکران دنیا، مجموعههای مردمی دنیا را با این مسیر خودمان همراه کنیم و این راه را ما قطعاً ادامه خواهیم داد؛ راه انقلابیگری، راه مقابله و مواجههی با نظام سلطه.
یک موضوع دیگری که یک کلمه دربارهی آن گفته بشود بد نیست، قضیّهی هستهای است. ما کاهش تعهّدات مربوط به توافق هستهای را ادامه خواهیم داد و باید ادامه پیدا کند؛ با جدّیّت کامل هم باید ادامه پیدا کند. مسئولیّت هم بر عهدهی سازمان انرژی هستهای است؛ باید این کاهش تعهّداتی را که دولت جمهوری اسلامی بیان کرده، اعلان کرده و گفته، به طور دقیق و به طور کامل و جامع انجام بدهند و ادامه پیدا بکند تا وقتی که ما به نتیجهی مطلوب برسیم که قطعاً هم انشاءالله به فضل الهی به نتیجهی مطلوب خواهیم رسید.
ما در زمینهی دشمنیهایی که در بخش اقتصاد با کشور میشود، علاج را در نگاه به تواناییهای داخلی جستجو کردهایم و یافتهایم؛ علاج این است. امکانات داخلی ما خیلی خوب است. همین حالا هم شما ملاحظه میکنید، قبلاً بعضیها پیشبینی میکردند که سال ۹۸ چنین و چنان خواهد شد؛ حالا خود مسئولین کشور در مورد سال ۹۸ اشاره میکنند که مثلاً یک مقداری رشد اقتصادی به صورت نسبی افزایش پیدا کرده. البتّه وضع مردم سخت است، معیشتها دشوار است، امّا اگر چنانچه حرکت را، حرکت قوی و منطقی و پیگیر و مجاهدانه انجام بدهند، قطعاً در وضع زندگی مردم و معیشت مردم بمرور و بتدریج اثر خواهد گذاشت.
یک نکتهی مهم این است که [این] تحریم -که عمدتاً تحریم فروش نفت [است] و این فشار حدّاکثری هم بیشتر معطوف به مسئلهی نفت است- بلاشک یک مشکلی است برای کشور، منتها مشکل کوتاهمدّت است؛ از این مشکل کوتاهمدّت یک سود بلندمدّت به دست میآید و آن، انقطاع از نفت است. چند روز قبل مسئولین دولتی اعلام کردند و گفتند که ما از فلان تاریخ -ظاهراً یک تاریخی را هم ذکر کردند- بودجه را از نفت منقطع میکنیم؛ این بسیار خبر خوبی است، این خیلی دستاورد بزرگی است. خب ما اگر نفتمان را همین طور مدام بفروشیم و در مقابلش دلار بگیریم و بیاوریم، هیچ وقت به فکر نمیافتیم که بودجهی کشور را، مخارج کشور را، هزینههای جاری کشور را از نفت جدا کنیم؛ هیچ وقت به فکر این نمیافتیم. وقتی جلوی فروش نفت گرفته میشود، وقتی این درآمد مفت از دولت گرفته میشود، آن وقت به فکر میافتیم که یک کار اساسی بکنیم. خیلی از کشورها الان رشد اقتصادیشان بهتر از ما است، وضع اقتصادیشان بهتر از ما است، یک قطره نفت هم، نه دارند و نه میفروشند؛ [پس] میشود. امکانات کشور ما از بعضی از آن کشورهایی که اشاره کردم بهتر است، از بعضیها خیلی بهتر است؛ بنابراین میتوانیم. بنابراین این فشاری که از لحاظ تاکتیکی بر ما وارد میشود، از لحاظ راهبردی به نفع ما است، به ما کمک میکند.
من این را هم در پایان عرایضم عرض بکنم که بنده به هر طرف که نگاه میکنم، از هر جهت که محاسبه میکنم، میبینم در این مواجههی ملّت ایران در زیر سایهی جمهوری اسلامی با دنیای ظلم و استکبار و کفر، پیروز نهایی ملّت ایران است. ما پیروزی راهبردی داریم انشاءالله؛ هم آیات قرآن و وعدهی الهی این را به ما نوید میدهد، هم تجربهی این چهل سال این را برای ما عینی میکند. وَلکِـن لِیَطمَئِنَّ قَلبی،(۹) اینکه حضرت ابراهیم در قضیّهی احیای اموات به پروردگار عرض کرد که «اعتقاد دارم، امّا میخواهم دلم آرام بگیرد»، حالا ملّت ایران وقتی به این دستاوردهای چهلساله و این نهال باریکی که از همه طرف به آن حمله کرده بودند که آن را از بین ببرند و نتوانستند، و حالا تبدیل شده به این بنای مرتفع و این درختِ از همه طرف دارای برگ و بار نگاه کنند، آن «لِیَطمَئِنَّ قَلبی» برایشان به وجود میآید.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد لطف و رحمت و فضل خودت را بر امام شهیدان و بر شهدای عزیز ما و بر مجاهدانی که این راه را گشودند روزبهروز بیشتر بفرما؛ قلب مقدّس ولیّعصر را از ما راضی و خشنود کن.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام عبدالله حاجی صادقی (نمایندهی ولیّ فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و سردار سرلشکر حسین سلامی (فرمانده کلّ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) مطالبی بیان کردند.
۲) شهید حسین همدانی
۳) شهید محسن حججی
۴) صلوات حضّار
۵) سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۸۶؛ «خداوند هیچ کس را جز به قدر تواناییاش تکلیف نمیکند ...»
۶) نهجالبلاغه، خطبهی ۲۷؛
۷) سعدی. گلستان، باب اوّل؛ «دانی که چه گفت زال با رستم گرد / دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد»
۸) خندهی حضّار
۹) سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۶۰
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی ۶۲۰۰ شهید استان مرکزی
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
خیلی متشکّریم از برادران عزیز و فعّالان بخشهای مختلف در استان مرکزی که به فکر افتادید این حرکت مفید را انجام بدهید و یاد عزیز شهدای گرامی ما را در آن استان احیا کنید، مطرح کنید. استان مرکزی -که حالا آقایان فرمودید ۶۲۰۰ شهید در این دوران در آنجا هستند- شاید در گذشته هم شهدای بزرگی داشته؛ به احتمال زیاد بسیاری از این امامزادههایی که در سرتاسر این استان مدفون هستند به شهادت رسیدهاند. بنده به آن مقبرهی جناب سلطان سیّداحمد در هزاوه که از اجداد ما است رفتهام؛ وضع مقبره نشاندهندهی این است که این سیّد بزرگوار به طور عادی در اینجا دفن نشده؛ یعنی وضعیّت نشاندهندهی این است که آنجا حادثهای اتّفاق افتاده، درگیریای بوده، مسئلهای بوده؛ بقیّه هم همین جور؛ چون در استان اراک امامزادههای زیادی هم مدفونند؛ ما چند بار تا حالا رفتهایم زیارت کردهایم امامزادههای آن استان را، از جمله همین امامزادههای مستقر در ساروق را که آنجا بخشهای مختلفی دارد و امامزادههای متعدّدی در آنجا مدفون هستند؛ کاملاً نشاندهندهی این است که آنجا مرکز شهادت بوده؛ یعنی سادات بزرگوار وقتی که میآمدند به سمت منطقهی امن -که آن روز ایران منطقهی امنی برای آنها بوده- یکی از مراکز نزدیک به آنها و سر راه، همین منطقهای است که امروز ما به آن، استان مرکزی میگوییم. و حالا اینجا یا تحت تعقیب قرار میگرفتند و به شهادت میرسیدند، یا اینکه یک حرکتی را اینجا شروع میکردند-احتمال این هم هست که حرکتی را شروع میکردند- یک کاری علیه دستگاه ظالم آن وقت انجام میدادند و در درگیریها به شهادت میرسیدند. خداوند انشاءالله که مردم آن منطقه را از برکات شهدای آن منطقه برخوردار کند، کما اینکه ملّت ایران بحمدالله از برکات شهدا برخوردار است.
در مورد کار کنگرهی شهیدان که اشاره کردید، همهی این کارهایی که آقا ذکر کردند که انجام گرفته، کارهای خوبی است؛ بعضیاش کارهای بسیار خوب و کارهای خیلی لازمی است؛ انسان خرسند میشود وقتی میبیند که این توجّهات بحمدالله به آن نقاط و مراکز حسّاس معطوف شده. فرض بفرمایید که این طرح یک مسجد که مثلاً یک خاطره [در آن گفته شود]، این خیلی کار مهمّی است؛ خاطرات پدران و مادران شهدا و همسران شهدای جنگ تحمیلی، دفاع مقدّس، چیزهایی است که مثل جواهر قیمتی در دسترس ما است که [اگر] غفلت کنیم، از دست ما خواهد رفت، کما اینکه خیلی از آنها از دسترس ما رفته؛ بسیاری از پدران شهدا، مادران شهدا از دنیا رفتهاند؛ بسیاری از آنها دچار فراموشی شدهاند، در حالی که هر شهیدی، یک مجموعهی درس است برای هر کسی که در حال آن شهید تدبّر کند؛ هر کدام از این شهدا که انسان حالاتشان را میخواند، در خلال حالات زندگی آنها و در خلال وضع آنها در دوران دفاع مقدّس و در عرصهی جنگ، چیزهایی را مشاهده میکند که همهی آنها درس است.
ما به طور کلّی باید بدانیم آن کسانی که رفتند جهاد کردند و به شهادت رسیدند، افراد برجستهای بودند؛ سنّ کم و زیاد و مانند اینها فرقی نمیکند؛ اگر برجسته نبودند خدای متعال موهبت شهادت را به آنها نمیداد؛ نَفْس اینکه خداوند متعال این جوان را، این نوجوان را، این مرد را، این میانسال را در عرصهی جهاد فیسبیلالله، فائز(۲) به شهادت کرده، خود این نشاندهندهی این است که این یک امتیازی دارد؛ وقتی حالاتش را انسان ملاحظه میکند، شرح حالش را میخواند، اگر با دقّت نوشته شده باشد، میبیند بله، نشانههای این برجستگی در حالات او، در حرکات او، در اظهارات او وجود دارد که انسان واقعاً گاهی متعجّب میشود از سطح حکمت بالای صاحبان این مرتبهی والا و برجسته؛ کلماتی که اینها میگویند، حرفهایی که اینها میزنند.
البتّه این مربوط به شهدا است؛ جانبازان هم یک فصل دیگری هستند، آنها هم همین جور؛ رزمندگانی که این راه را گم نکردند و ادامه میدهند این حرکت را، این جهتگیری را، آنها هم یک فصل جداگانهای هستند؛ هر کدام از اینها یک فصلی است. ما نیاز داریم که یاد اینها روزبهروز در کشور برجستهتر بشود، درخشندهتر بشود؛ واقعاً روحیهبخش و امیدبخش و جهتبخش است. یکی از چیزهایی که حتماً در این خاطرات شهدا و خانوادهها و مصاحبهها و مانند اینها باید در نظر گرفته بشود، این است که سؤال بشود، پرسیده بشود و آنها شرح بدهند که انگیزهی این جوان چه بود که رفت، انگیزهی این همسر جوان که راضی شد به رفتن شوهرش چه بود، انگیزهی این پدر و مادر که این نهال را پرورش دادند و حالا دارند رها میکنند در راه خدا، در میدان جنگ، چه بود؛ انگیزههای اینها خدا بود، انگیزههایشان رضایت الهی بود، انگیزههایشان ذکر و نام سیّدالشّهدا بود؛ وضع عرصههای جنگ ما این را نشان میدهد؛ این را نگذارید کهنه بشود، نگذارید فراموش بشود، نگذارید مجال برای انکار دیگران به وجود بیاید؛ انکار خواهند کرد، همچنان که امروز خیلی از بیّنات انقلاب را بعضیها جرئت میکنند دهنشان را باز کنند، صریح منکر بشوند؛ این را هم انکار خواهند کرد؛ اینها را باید برجسته کرد، باید نشان داد. به هر حال این توفیق برای شماها توفیق بزرگی است، یعنی شما این را برای خودتان توفیق بدانید.
یک نکتهی دیگر هم که در خلال بیانات آقایان بود، این است که این گردهمایی و این اجتماعی که به وجود میآید و فعّالیّتهایی که انجام میگیرد، شروع کار است؛ بله، این درست است، این کاملاً حرف درستی است. این جور نیست که ما بگوییم خیلی خب، حالا یک گردهمایی بزرگی درست کردیم و مقداری کتاب و مانند اینها چاپ کردیم و وظیفه تمام شد؛ نه، این آغاز کار است، این راه را باید دنبال کنید، جوانهای ما باید با معارف انقلاب آشنا بشوند، با معارف دفاع مقدّس آشنا بشوند، نوجوانهای ما آشنا بشوند. خب بحمدالله در این سالها این کارها شده، خیلی از این کارها انجام گرفته. امروز انسان جوانهایی را مشاهده میکند که در سنین جوانی، نه جنگ را دیدهاند، نه امام را دیدهاند، نه از آن دوران یادگاری برای خودشان، خانوادهشان وجود دارد امّا معارف الهی را مثل آن جوان دورهی انقلاب بلدند و میفهمند و گاهی اوقات [هم] عمیقتر، این موهبت الهی است؛ ما این راه را نبایستی فراموش کنیم. خداوند انشاءالله به شماها کمک کند، توفیق بدهد.
مرحوم کربلاییکاظم هم که شما اشاره کردید، بله، من ایشان را زیارت کرده بودم؛ من دو بار ایشان را در مشهد دیدم؛ یک بار با مرحوم نوّاب ایشان آمده بود که ما دیدیم یک پیرمردی است و عبائی هم دوشش بود و یک کلاهی هم سرش بود و وقتی که میآمدند، مرحوم نوّاب ایشان را میانداخت جلو؛ از جمله آمدند مدرسهی نوّاب که ما آنجا طلبهی آن مدرسه بودیم؛ ایشان که آمدند بازدید طلّاب آن مدرسه، خب همه متوجّه مرحوم نوّابصفوی بودند دیگر؛ حرف میزد، دائم در حال حرکت، در حال سکون، مشغول حرف زدن و مشغول تهییج بود؛ آن وقت ایشان این پیرمرد را جلو میانداخت و میرفت؛ گفتیم این کیست، گفتند که ایشان مثلاً کربلاییکاظم است. یک بار دیگر هم -من حالا درست یادم نیست که همان سفر بود یا سفر دیگری بود، خیلی گذشته از آن وقتها- در مسجد گوهرشاد ایشان نشسته بودند روی زمین پای آن منارهای که بغل ایوان مقصوره است، دُورش هم یک عدّهای جمع شده بودند؛ یکی از دوستان ما که از رفقای قم بود، ایشان را میشناخت و گفت: «کربلاییکاظم است، برویم ببینیمش و صحبت کنیم»؛ رفتیم نزدیک و یک قرآنی هم دستش بود، یک آیهای را یک نفر میخواند، ایشان همین طور باز میکرد قرآن را مثلاً یک ورق این ور آن ور میزد، آیه را نشان میداد، در حالی که نمیتوانست بخواند، یعنی سواد نداشت که آیه را بخواند امّا میدانست، آیه را با انگشت نشان میداد؛ این را خود من آنجا دیدم؛ قرآن هم دست خودش بود، قرآن خودش بود؛ همین طور هر آیهای را که میگفتند، باز میکرد و نشان میداد آیه را. آن دوستمان میگفت که گاهی در بعضی از این کتابهای علمی ماها، مثلاً در کتاب فقهی یا اصولی، یک آیهی قرآنی هست و باز میکنند میگویند در این [متن] قرآن هست؟ او که سواد ندارد، دست میگذارد روی آن آیهای که اینجا هست و میگوید بقیّهی این قرآن نیست، [فقط] این تکّه قرآن است؛ میگویند از کجا میفهمی؟ میگوید این روشنی دارد، وقتی که آیه در این صفحه هست، من روشن میبینم این را، میدرخشد، من میفهمم که این آیهی قرآن است. بله، مرحوم کربلاییکاظم جزو معجزات قرآن بود و ما رفتیم او را در آن شبستان همان امامزادهی بزرگوار -که ایشان در آن شبستان این موهبت نصیبش شده- زیارت کردیم، دیدیم. انشاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
١. در ابتدای این دیدار -که در چهارچوب دیدارهای دستهجمعی برگزار شد- سرتیپ دوّم پاسدار محسن کریمی (فرمانده سپاه روحالله و دبیرکلّ کنگره) گزارشی ارائه کرد. این کنگره در یازدهم مهر سال جاری در اراک برگزار خواهد شد.
٢. رستگار
روایتی از تشرف امام خمینی (ره) به زیارت کربلا در اربعین
حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی که در سال ۱۳۴۶ مدتی در عراق و در جمع همراهان امام خمینی (ره) حضور داشت، خاطراتی از نحوه عزاداری شیعیان در اربعین آن سال و تشرف امام به زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین دارد.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی بخشی از خاطرات حجتالاسلام و المسلمین حسن روحانی درباره سفر امام خمینی (ره) برای زیارت امام حسین(ع) در اربعین سال ۱۳۴۶را منتشر کرد که به شرح ذیل است:
**عزاداری زوار امام حسین(ع) در ایام اربعین
وی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره عزاداری شیعیان در کربلا در ایام اربعین میگوید: چند روز به اربعین [سال ۱۳۴۶ شمسی] مانده بود؛ من با دوستان طلبه از نجف به کربلا مشرف شدیم و در حسینیه مرحوم آیتالله بروجردی سکونت گزیدیم.
شهر کربلا در ایام اربعین بسیار شلوغ است و هیأتهای عزادار از شهرهای مختلف عراق به آنجا میآیند و مراسم بسیار پرشور عزاداری دارند. هر هیأتی نیز اطعام دارد و در محل حسینیهها به مردم شام و ناهار میدهند. ما هم در آن روزها مثل همه مردم موقع ناهار یا شام در حسینیهها اطعام میشدیم.
در مدت ۴۸ ساعت، صدای بلندگوهای هیأتها اصلاً قطع نمیشد و به نوبت وارد صحن مطهر امامحسین(ع) میشدند و از آنجا به حرم میرفتند و بعد بیرون میآمدند و از صحن خارج میشدند و به سمت حرم حضرت ابوالفضل(ع) حرکت میکردند.
یکی از نکات جالب برای ما، نحوه عزاداری عراقیها بود. حرکات ویژهای به نام "هوسه" داشتند و معمولاً در میان اشعار عزاداریشان، اشعار سیاسی هم داشتند. آن سال چون جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل بود، اشعار آنها هم در این رابطه بود. از طرف دیگر در ضمن اشعار عزاداری، اشعار بسیار زیبایی هم بود مثلاً جمله معروف «ابد والله ما ننسی حسینا» برای ما بسیار جالب بود.
وقتی دستههای عزادار وارد صحن حضرت عباس(ع) میشدند، با شعار «یا ویل علی العباس» به سر میزدند و وارد حرم قمر بنیهاشم میشدند. معمولاً در میان دستههای عزادار، طلاب دیده نمیشدند. در آن سال حدود بیست سی نفر از طلاب ایرانی تصمیم گرفتیم که در شب اربعین در میان دستههای عزادار شرکت کنیم و به عزاداری بپردازیم، که این کار را کردیم.
**تشرف امام خمینی به زیارت کربلا در روز اربعین
حجتالاسلام حسن روحانی درباره تشرف امام خمینی(ره) به زیارت امام حسین(ع) در اربعین سال ۱۳۴۶ میگوید: در کربلا نزدیک حرم حضرت ابوالفضل(ع)، منزلی در اختیار امام بود که هرگاه امام به کربلا میرفتند، در آن منزل سکونت میکردند.
امام شبها در حسینیه آقای بروجردی نماز جماعت مغرب و عشا را اقامه میکردند. در شبهای عزاداری هم بعد از نماز، مرحوم آقای کوثری میآمد و روضه میخواند.
شب اربعین که در کربلا بودیم، پس از نماز مغرب و عشا که در پشتبام حسینیه آقای بروجردی اقامه شد، آقای کوثری روضه مفصل و جانسوزی خواند. شب اربعین در کربلا فوقالعاده شلوغ بود و انبوه جمعیت در همه جا دیده میشد. ازدحام جمعیت به گونهای بود که رفت و آمد بسیار سخت و مشکل بود و به دلیل شلوغی زیاد، تنه زدن یا هُل دادن مردم به یکدیگر بسیار عادی و معمولی بود.
بدین جهت با چند نفر از دوستان تصمیم گرفتیم با یک فاصله چند متری، پشت سر امام حرکت کنیم و ایشان را از حسینیه آیتالله بروجردی تا منزل محل اقامتشان همراهی کنیم؛ با اینکه میدانستیم امام به کسی اجازه نمیدهد، پشت سرش حرکت کند. علت تصمیم ما این بود که احتمال میدادیم ممکن است بر اثر ازدحام جمعیت در خیابانها کسی به امام تنه بزند و خدای ناکرده ایشان به زمین بخورد یا دستههای سینهزنی راه عبور را سد کنند و امام نتواند براحتی به منزل برسد.
بدین سبب پشت سر امام، از حسینیه خارج شدیم و با فاصلهای چند قدم به دنبال ایشان راه افتادیم. حدود بیست سی متر بیشتر نرفته بودیم که گویا امام احساس کرد افرادی پشت سرش حرکت میکنند. ایستاد و به عقب برگشت و به ما فرمود: «کاری دارید؟» پاسخ دادیم: «میخواستیم در منزل، خدمت شما برسیم.» امام فرمود: «بعداً تشریف بیاورید.» سپس به راه خود ادامه داد.
به دلیـل عدم رضایت امام نتوانستیم ایشان را تا منزل همراهی کنیم. روز اربعین هم دوباره امام را دیدیم که در آن شلوغی و جمعیت برای زیارت به سمت حرم امامحسین(ع) میرفت. با فاصله، پشت سر امام بودیم. ایشان وارد حرم شدند و در بالای سر ایستادند و زیارت را خواندند و بعد از حدود یک ربع ساعت به منزل برگشتند.
دلایل صلح امام حسن (ع) با معاویه/ انجام تکلیف الهی
دلایل صلح امام حسن (ع) با معاویه/ انجام تکلیف الهی
اگر علت صلح امام حسن(ع) انجام تكليف الهی باشد؛ بدين معنا كه خداوند چنين وظيفه ای را برای آن حضرت تعيين كرده است، اشكال و شبهه ای بر صلح ايشان وارد نيست.
مهم ترین و حساس ترین بخش زندگی امام مجتبی (ع) که مورد بحث و گفت وگوی فراوان واقع شده است، ماجرای صلح آن حضرت با معاویه و کناره گیری اجباری ایشان از صحنه خلافت و حکومت اسلامی است.
براي صلح امام حسن(ع) دلايل مختلفي وجود داشته كه برخي از آنها براي ما شناخته شده نيست، در اينجا به برخي از اين دلايل اشاره مي كنيم:
۱ - تكليف گرايي
شماري بر اين باورند، كه علت اصلي صلح امام حسن(ع) انجام وظيفه بود، زيرا امامان معصوم هر كدام وظيفه خاصّي داشتهاند كه از سوي خداوند تعيين شده است. از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: «به راستي كه وصيّت به صورت كتابي از آسمان بر محمد (ص) نازل گرديد و نامه مُهر شدهاي جز وصيّت بر آن حضرت نازل نشد. جبرئيل عرض كرد: اي محمد! اين است وصيّت تو در امت خويش كه نزد خاندانت خواهد بود. رسول خدا(ص) فرمود: اي جبرئيل! كدام خاندانم؟ عرض كرد: بندگان برگزيده خدا از آنها و دودمانشان، تا علم نبوت را از تو ارث برند... به راستي وصيّت، مُهرهايي بود، پس علي (ع) مهر اول را گشود و هر چه در آن بود بر طبق آن عمل كرد؛ سپس حسن (ع) مهر دوم را گشود و هر چه در آن بود به آن عمل كرد و چون حسن (ع) از دنيا رفت، حسين (ع) مهر سوم را گشود و ديد دستور خروج و كشتن و كشته شدن در آن بود... .»
اگر علت صلح امام حسن(ع) انجام تكليف الهي باشد؛ بدين معنا كه خداوند چنين وظيفه اي را براي آن حضرت تعيين كرده است، اشكال و شبهه اي بر صلح ايشان وارد نيست، و اگر ميبينيم برخي اشكالهايي بر آن وارد ميكنند به اين دليل است كه سرّ آن را نميدانند.
از سوي ديگر، امامان معصوم(ع) حجت خدا بر مردم هستند و از اينرو رفتار و گفتارشان حجت است. بر اين اساس، صلح امام حسن(ع) عملي است كه از سوي حجت خدا انجام شده و قطعاً دلايل بسيار مستحكم و متقني داشته، گرچه ديگران آن را ندانند؛ چنانكه آن حضرت خود بدان اشاره كرده است.
شيخ صدوق به سند خود از ابي سعيد عقيصا روايت كرده كه گفت: وقتي به نزد امام حسن (ع) رفتم و به آن حضرت عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! چرا با اينكه ميدانستي حق با شماست، با معاويه گمراه و ستمگر صلح كردي؟! امام فرمود: اي ابا سعيد! آيا من حجت خدا بر خلق او و امام آنها پس از پدرم نيستم؟ گفتم: چرا! فرمود: پس من اكنون امام و رهبرم، چه قيام كنم و چه نكنم. اي ابا سعيد! علت مصالحه من با معاويه همان علت مصالحهاي است كه رسول خدا (ص) با بني ضمره... و مردم مكه كرد؛ آنان كافر بودند به تنزيل (ظاهر آيات قرآن) و معاويه و اصحاب او كافرند به تأويل (باطن آيات قرآن). اي ابا سعيد! وقتي من از جانب خداي متعال امام هستم، نميتوان مرا در كاري كه كردهام، چه جنگ و چه صلح، تخطئه كرد؛ اگر چه سرّ كاري را كه كردهام، براي ديگران روشن و آشكار نباشد. آيا خضر (ع) را نديدي كه وقتي آن پسر را به دليل سوراخ كردنِ كشتي كشت و آن ديوار را بر پا داشت، موسي (ع) به كار او اعتراض كرد؟ زيرا سرّ آن را نميدانست؛ اما وقتي علت آن را فهميد، راضي شد. و همين گونه است كار من كه چون شما سرّ آن را نميدانيد، مرا هدف اعتراض قرار دادهايد... .
۲ - حفظ دين
در فرهنگ امامان، حفظ دين و احياي معارف اهل بيت (ع) محوريترين عنصر است. به همين دليل تشكيل حكومت، قيام، صلح و سكوت آنها همه در جهت حفظ اسلام و احياي سنّت شكل ميگيرد. اگر در شرايطي اسلام به واسطه قيام حفظ شود، آنان قيام ميكنند و اگر در مقطعي ديگر سكوت آنها موجب حفظ اسلام شود، سكوت ميكنند، هر چند اين سكوت، باعث از دست رفتن حقّ مسلّم آنان شود. امام علي (ع) فرمود: «سلامة الدين احبّ الينا من غيره.»
بر اين اساس، يكي از علل مهم صلح امام حسن (ع) را ميتوان «حفظ دين» بيان كرد، زيرا وضعيت جامعه اسلامي در شرايطي قرار داشت كه ممكن بود جنگ با معاويه، اصل دين را از بين ببرد. مضافاً اينكه اوضاع بيروني جامعه اسلامي نشان ميداد كه روم شرقي آماده حمله نظامي به مسلمانان بود.
از سوي ديگر، مردم نيز از نظر فرهنگي در وضعيتي قرار داشتند كه خونريزي و جنگ، نوعي بدبيني به دين و مقدّسات را به وجود ميآورد. شايد بر همين اساس باشد كه امام حسن (ع) يكي از دلايل صلح خود را حفظ دين بيان كرد؛ چنانكه او در پي اعتراض برخي از شيعيانش فرمود: «انّي خشيت أن يجتثّ المسلمون عن وجه الارض فاردت ان يكون للدّين ناعي؛ ترسيدم ريشه مسلمانان از زمين كنده شود و كسي از آنان باقي نماند؛ از اين رو با مصالحهاي كه انجام گرفت، خواستم دين خدا حفظ شود.»
۳ - مصالح عمومي
رعايت مصالح عمومي، خردمندانهترين استراتژياي است كه از سوي رهبران دلسوز و آزادي خواه، به ويژه رهبران الهي اتخاذ ميشود، زيرا آنان هيچگاه مصالح عمومي را فداي مصالح فردي و گروهي نميكنند. امام حسن (ع) نيز براي جلوگيري از خونريزي و رعايت مصالح مسلمانان، تن به صلح داد؛ چنانكه آن حضرت خود فرمودند: «من صلح را پذيرفتم تا از خونريزي جلوگيري كنم و جان خود، خانواده و اصحاب صميمي خويش را حفظ كرده باشم.»
وي ميدانست كه برخي او را مذلّ المؤمنين خواهند خواند و برخي به او بياحترامي و اهانت خواهند كرد، ولي همه اين سختيها را تحمل نمود تا مصالح عمومي تهديد نشود، زيرا جنگ با معاويه نه به نفع كوفيان بود و نه به نفع شاميان، بلكه زمينه حمله نظامي روميان را به جهان اسلام فراهم ميكرد. ابن واضح يعقوبي مينويسد: معاويه در سال چهل و يكم [هجري ]به شام برگشت و وقتي خبر يافت كه لشكر روم با سپاهيان انبوه، راه جنگ را در پيش گرفته است... با فرستادن صد هزار دينار با او صلح كرد... .»
شايد همين دليل (رعايت مصالح عمومي) بوده كه پيامبر اسلام (ص) درباره امام حسن (ع) فرمود: «همانا پسرم پيشواي مسلمانان است و اميد است خداوند به دست او بين دو گروه بزرگ از مسلمانان، صلح برقرار كند.»
صلح امام حسن (ع) زمينه ساز قيام امام حسين (ع) بود. سيد عبدالحسين شرف الدين مينويسد: «حسن (ع) از جان خود دريغ نداشت و حسين (ع) در راه خدا از او با گذشتتر نبود. او جان خود را براي جهادي صامت و آرام نگاه داشت. شهادت كربلا پيش از آنكه حسيني باشد، حسني بود. از نظر خردمندان صاحبنظر، روز ساباط امام حسن (ع) به مفهوم فداكاري بسي آميختهتر است، تا روز عاشوراي امام حسين (ع)... زيرا امام حسن (ع) در آن روز، در صحنه فداكاري، نقش يك قهرمان نستوه و پايدار را در چهره مظلومانه يك از پا نشسته مغلوب، ايفا كرد. شهادت عاشورا به اين دليل در مرتبه نخست، حسني بود و سپس حسيني، كه حسن (ع) شالوده آن را ريخته و وسايل آن را فراهم آورده بود. پيروزي قاطع امام حسن (ع) متوقف بود بر اينكه با صبر و پايداريِ حكيمانهاش حقيقت را بيپرده آشكار كند و در پرتو اين روشني بود كه امام حسين (ع) توانست به آن نصرت و پيروزي پرشكوه ابدي نايل آيد؛ تو گويي آن دو گوهر پاك براي اين خطّ مشي همداستان شده بودند كه: نقش پايداري حكيمانه، از آنِ حسن (ع) باشد و نقش شورشگري و قيام مردانه، از آنِ حسين (ع)... .»
۴ - حفظ شيعيان
حفظ شيعيان گرچه از مصاديق مصالح عمومي است، ولي از آنجايي كه شيعيان، حافظان و پاسداران دين و موالي اهل بيت (ع) بودند، حفظ آنان از اهميت ويژهاي برخوردار بود. شيعيان خاص امير المؤمنين (ع) اغلب در جمل، صفين و نهروان به شهادت رسيده و گروه اندكي از آنان باقي مانده بود و اگر جنگي به وقوع ميپيوست، با توجه به ضعف مردم عراق، قطعاً امام حسن (ع) و شيعيان متحمل خسارات جبرانناپذيري ميشدند، زيرا معاويه در اين صورت آنها را به شدت سركوب مينمود. اما صلح امام ميتوانست آنها را براي شرايطي نگه دارد كه در آينده فراهم ميآمد، به طوري كه اگر بنا بود خون آنها ريخته شود بتواند بازده مفيدي داشته و جرياني مؤثر در تاريخ به وجود آورد.
حال اگر امام مصالحه نميكرد و نتيجه جنگ نيز پيروزي شاميان بود، معاويه با بهانه كردن جنگ، حتي يك نفر از آنان را باقي نميگذاشت. گرچه معاويه عهدشكني كرد و برخي از شيعيان مانند: حجر بن عدي، مرو بن حمق و... را شهيد كرد، ولي صلح سبب شد كه شيعيان كشته نشوند. از اين رو امام حسن (ع) يكي از علل صلح خود را حفظ شيعيان دانست و فرمود: «نگهداري و حفظ شيعه، مرا ناگزير بر صلح نمود. سپس مناسب ديدم جنگ به روز ديگر محوّل گردد... .»
۵ - عدم حمايت مردم و خيانت فرماندهان
تشكيل حكومت و دفاع از آن، به پشتوانه مردمي نياز دارد. اگر حكومت را به كبوتري تشبيه كنيم كه با دو بال به سوي مقصد پرواز ميكند، آن دو بال، مردم و رهبر هستند. در متون اسلامي از رهبر به واژه «امام» و از مردم به واژه «امت» ياد شده است و اين، پيوند عميق آن دو را ميرساند. حكومتِ بدون مردم، همانند كبوتري بال شكسته است كه به هدف نهايي نميرسد؛ از اين رو در اسلام به مردم سالاري توجه خاصّي شده است.
بيترديد، يكي از علل عدم موفقيت امامان معصوم (ع) در تشكيل حكومت و يا شكست ظاهري در قيامها، عدم همكاري مردم بود. امام علي(ع) به رغم اينكه حكومت را حقّ خود ميدانست، ولي به دليل عدم استقبال مردم، حكومت تشكيل نداد تا اينكه آنان پس از قتل عثمان به او روي آوردند. و لذا آن حضرت فرمود: «اگر حضور مردم نبود، افسار خلافت را رها ميكردم.»
بيگمان يكي از علل اصليِ صلح امام حسن (ع) نيز حمايت نكردن مردم از آن حضرت بود. اگر مردم كوفه از او حمايت ميكردند و فرماندهان سپاهش به او خيانت نميكردند، حضرت صلح نميكرد؛ چنانكه فرمود: «به خدا سوگند، من از آن جهت كار را به او سپردم كه ياوري نداشتم، اگر ياوري ميداشتم، شبانه روز با معاويه ميجنگيدم تا خداوند ميان ما و او حكم كند.»
مردم و فرماندهان حضرت به امام خيانت كردند. در اين خيانت، دنياگرايي، عدم رشد سياسي و تبليغات معاويه بسيار تأثير گذار بود. در اين جا لازم است به صورت مختصر به فعاليتهاي امام و خيانت مردم و فرماندهان آن حضرت اشاره شود.
بعد از شهادت امام علي (ع) مردم با امام حسن مجتبي (ع) بيعت كردند و آن حضرت بلافاصله مديران خود را به شهرها فرستاد. وقتي معاويه از واقعه باخبر شد، به دو جاسوس مأموريت داد تا از شهر اطلاعات كسب كنند. امام حسن (ع) از ماجرا آگاه شد و هر دو را دستگير كرد و گردن زد. آنگاه به معاويه نامه نوشت: جاسوس فرستادهاي، گويا قصد جنگ داري! اگر چنين است، آماده جنگ هستم.
پس از چند بار مكاتبه، معاويه با لشكريان فراواني به سوي عراق حركت كرد و براي سران منافقان كه سابقاً در لشكر علي (ع) بودند و چهره منافقانه خود را پوشانده و اينك در لشكر امام مجتبي (ع) به سر ميبردند، مخفيانه نامه نوشت كه اگر حسن بن علي (ع) را به قتل برسانند، دويست هزار درهم به هر يك ميدهد، به علاوه اينكه آنها را امير يكي از لشكريان شام خواهد نمود. معاويه با اين شيوه، اكثر منافقان را متوجه خود ساخت و حتي روزي يكي از آنها در اثناي نماز به جانب حضرت تير انداخت، اما چون آن بزرگوار زره پوشيده بود، اثر نكرد. آري، منافقان در ظاهر به حضرت اظهار محبت ميكردند، اما در خفا به معاويه نامه مينوشتند كه با تو هستيم.
وقتي خبر لشكركشي معاويه به امام رسيد، بالاي منبر رفت و مردم را به جهاد دعوت كرد، ولي كسي اجابت نكرد، اما با ترغيب عدي بن حاتم گروهي برخاستند و با او موافقت كردند. امام فرمود: اگر راست ميگوييد، به نخيله برويد، ولي ميدانم به گفته خود وفا نخواهيد كرد؛ چنانكه با بهتر از من (امام علي) وفا نكرديد.
حضرت به نخيله رفت و متوجه شد اكثر آنها كه اظهار اطاعت كرده بودند، در آنجا حاضر نشدهاند. امام در نخيله سخنراني كردند و سپس مردي از قبيله كنده را به نام «حكم» با چهار هزار نفر به سوي لشكر معاويه فرستادند و امر كردند در منزل انبار توقف كنيد تا فرمانم برسد، اما وقتي به انبار رسيد و معاويه از اين رخداد آگاه گرديد، پيكي نزد «حكم» فرستاد كه اگر به طرف ما بيايي و از حسن بن علي (ع) دست برداري، يكي از ولايت شامات را به تو ميدهم و پانصد هزار درهم برايش فرستاد. او امام را رها كرد و با دويست نفر از اقوام و دوستان نزديك خود به معاويه پيوستند. پس از آن، امام فرد ديگري را از قبيله بني مراد همراه چهار نفر به سوي انبار فرستاد كه او هم فريب معاويه را خورد و به وي پيوست.
حضرت بعد از خيانت فرماندهان به محلي به نام «دير عبدالرحمن» كوچ كرد. همه سپاه سه روز در آنجا اقامت كردند تا اينكه چهل هزار سواره و پياده جمع شدند. امام دوازده هزار نفر را به فرماندهي عبيد الله بن عباس به جنگ با معاويه فرستاد و فرمود: امير لشكر، عبيد الله بن عباس است. اگر حادثهاي برايش پيش آمد، قيس بن سعد، امير باشد و چنانكه براي قيس هم عارضهاي اتفاق افتاد، پسرش سعيد بن قيس، امير باشد.
لشكر حركت كرد و امام به شهر ساباط رفتند تا مردم را به جنگ با معاويه تهييج كنند. آن حضرت در ضمن سخنان خود فرمودند: تفرقه و تشتّت را كنار بگذاريد. گوش به فرمان باشيد. آنچه من صلاح شما را در آن ميبينم، نيكوتر است از آنچه شما صلاح خود را در آن ميدانيد.
بعد از اتمام سخنراني، عدهاي از منافقان كه جزء خوارج بودند از جا بلند شدند و فرياد زدند: به خدا قسم! اين مرد كافر شده است. گروهي عليه آن بزرگوار شورش كردند و به خيمه آن حضرت ريختند و هر چه بود غارت كردند، حتّي سجاده او را از زير پايش كشيدند و بردند. وقتي امام اوضاع را چنين ديد، به همراه جمعي از اصحاب با وفاي خود به طرف شهر مدائن حركت نمودند. در تاريكي شب شخصي به نام «جرّاح بن سنان» خود را به حضرت رساند و لجام اسبش را گرفت و گفت: اي حسن! كافر شدي؛ چنانكه پدرت كافر شد. آنگاه با تيغ يا خنجر به ران مبارك حضرت زد و او را مجروح ساخت.
امام حسن (ع) براي امتحانِ آمادگي مردم براي جنگ با معاويه، فرمود: «اگر آماده نبرديد، صلح را رد كنيم و با تكيه بر شمشيرمان كار او را به خدا واگذاريم؛ اما اگر ماندن را دوست داريد، صلح او را بپذيريم و براي شما تأمين بگيريم». در اين هنگام مردم از هر سوي مسجد به فرياد در آمدند و با نداي «البقيه، البقيه» صلح را امضا كردند.
همچنين آن حضرت فرمود: «به خدا سوگند، اگر با معاويه درگير شوم، اينان گردن مرا گرفته، به صورت اسير به او تحويل ميدهند.»
جاحظ مي نويسد: «وقتي امام حسن(ع) در هم ريختگي سپاه خود را ديد، با شناختي كه از برخوردهاي مختلف اين مردم با پدرش داشت و ميدانست كه هر روز به نوعي و رنگي رفتار ميكنند، از حكومت كناره گرفت.»
بي ترديد صلح امام (ع) خاري در چشم و استخواني در گلوي آن بزرگوار بود، اما چارهاي هم نداشت. سيد عبدالحسين شرف الدّين مينويسد: «صلح امام حسن (ع) با معاويه، از دشوارترين حوادثي بود كه امامان اهل بيت پس از رسول اكرم (ص) از ناحيه اين امت بدان دچار شدند. امام حسن (ع) با اين صلح، آن چنان محنت طاقتفرسايي را متحمل شد كه هيچ كس جز به كمك خدا قادر بر تحمل آن نيست؛ ليكن او از اين آزمايش... سربلند و پيروز بيرون آمد.»
آن حضرت در برابر پيشنهاد صلح از سوي معاويه، خطاب به مردم فرمود: «معاويه ما را به چيزي خوانده كه نه در آن عزت و بزرگواري است و نه انصاف. اكنون اگر طالب زندگي هستيد، از او بپذيريم و اين خار را در ديده فرو برده و ديده را بر هم نهيم و اگر خواستار مرگ (با عزت) هستيد، ما جان خود را در راه رضاي خدا بذل ميكنيم و محاكمه معاويه را به خداي يكتا واميگذاريم.»
با توجه به مطالب فوق بايد گفت: صلح امام حسن (ع) قهرمانانه ترين نرمش تاريخ است كه با توجه به شرايط زماني و مكاني آن عصر به وجود آمد.
امام حسن (ع) صلح را به دليل ترس از مرگ و روحيه سازشكاري نپذيرفت، زيرا او فرزند همان علياي (ع) است كه به مرگ آنگونه علاقه دارد كه كودك به پستان مادر.
تب اعتراضات در عراق میخوابد و مشکلی برای راهپیمایی اربعین وجود نخواهد داشت
کارشناس مسائل غرب آسیا گفت: اظهارات آیتالله سیستانی که از طریق ائمه جمعه عراق، امروز بیان شد، روند تازه ای را در عراق شکل داده و تب اعتراضات را میخواباند، از این رو مردم برای راهپیمایی اربعین مشکلی نخواهند داشت.
کارشناس غرب آسیا: تب اعتراضات در عراق میخوابد و مشکلی برای راهپیمایی اربعین وجود نخواهد داشت
جعفر قنادباشی کارشناس مسائل غرب آسیا در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، درباره اعتراضات چند روز اخیر عراق گفت: آنچه که در عراق رخ میدهد مسلما یک پروژه از پیش برنامهریزی شده است که نشانههای روشنی دارد که این اقدامات حرکتی خودجوش و اعتراضی نیست که از درون عراق شروع شده باشد.
وی افزود: یکی از آن نشانهها این است که به طور همزمان مردم شهرهای عراق شروع به اعتراض کردند ولی اگر این اعتراضات خودجوش بود باید از یک شهر شروع میشد و به شهر دیگر میرفت؛ همچنین اگر مردم عراق به دلیل محرومیت اعتراضی دارند باید در همه استانها باشد نه اینکه در یک شهر راهپیمایی صورت گیرد.
کارشناس مسائل غرب آسیا تصریح کرد: سعودینها به دنبال ایجاد فتنه در استانهای شیعه نشین هستند و اگر بحث محرومیت مد نظر باشد بیکاری و مشکلات اقتصادی در بین اهل سنت عراقی بیش از شیعیان است.
قنادباشی خاطرنشان کرد: معترضین عراقی در حرکات اعتراضی خود بدون دلیل با نیروهای امنیتی درگیر میشوند و بدون اینکه تظاهرات به اوج و خشم خاصی برسد این اقدام را میکنند.
وی گفت: آتش زدن ساختمانهای دولتی از سوی معترضین هم بخشی از برنامهریزی سعودیها برای شعلهور شدن التهابات عراق است در حالی که ما اگر نگاهی به اعتراضات مردم سودان بیندازیم چنین چیزی را مشاهده نمیکنیم.
کارشناس مسائل غرب آسیا گفت: آمریکاییها بعد از نابودی رژیم بعث اجازه ندادند عراق روی آرامش به خود ببیند و زخم زیادی بر بدن این کشور وارد کردند که میتوان به چنگ امریکا و جنگ داعش در عراق اشاره کرد.
وی افزود: سوابق جریان مرتجع منطقه نشان میدهد آنها به دنبال اقدامات ضدایرانی هستند و بر همین اساس تلاش میکنند ملت ایران و عراق را از یکدیگر جدا کرده و اجازه ندهند دوستی این دو کشور ادامه یابد.
قنادباشی گفت: راهپیمایی عظیم اربعین علاوه بر اینکه میتواند قدرت و قوت دوستداران اهل بیت را نشان دهد ضمن اینکه توان از بین بردن همه خصومتهایی که استعمار در این دو کشور ایجاد کرده را هم دارد.
وی افزود: اربعین نمایش وحدتآمیز بین ملتهای ایران و عراق بوده و به سود هر دو کشور از ابعاد مختلف مذهبی،فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است.
قنادباشی تاکید کرد: اربعین تضمین کننده دوستیهای دو ملت بزرگ ایران و عراق است و اگر بررسی کنیم چرا اربعین مورد هجمه غربیها است به این تحلیل میرسیم که آنها به دنبال ایجاد هر بهانهای هستند که در سالیان بعد در دو کشور جنگ ایجاد کنند.
کارشناس مسائل غرب آسیا گفت: اربعین نمایش واقعی و دوستی بین ملتهای ایران و عراق محسوب میشود. ضمن اینکه اعتراضات چند روز اخیر در این کشور هم ادامه اقدامات گروهک تروریستی داعش است.
وی گفت: ماموریت داعش آن بود که شیعیان عراق را به سمت ایران براند تا جنگ شیعه و سنی ایجاد کند عملا توان جهان اسلام فلج شود.
قنادباشی گفت: هشتگهایی که چند روز اخیر درباره عراق و اعتراضات این کشور زده شده نشان میدهد که 79 درصد آنها توسط رباطها در عربستان سعودی ساخته شده است.
وی خاطرنشان کرد: تعدادی از عناصر منافقین با پولهای سعودیها ماموریت یافتهاند تا هشتگهایی با پیامهای عربی تولید کرده و به نام مردم عراق در فضای مجازی برای شورش منتشر کنند.
قنادباشی گفت: هوشیاری مردم عراق در سالهای اخیر نشان داده است که تمامی تفرقهافکنیها خنثی میشود و به همین دلیل و با توجه به اظهارات اخیر آیتالله سیستانی که از طریق ائمه جمعه عراق، امروز بیان شد، روند تازه ای در عراق شکل خواهد گرفت و تب اعتراضات فروکش خواهد کرد، از این رو مردم برای راهپیمایی اربعین مشکلی نخواهند داشت.
کارشناس مسائل غرب آسیا گفت: تأیید دولت فعلی عراق از سوی آیتالله سیستانی و بیان راه حلی برای اعتراضات، یقیناً دشمنان خارجی و مثلث غربی ـ عربی ـ صهیونیستی را با شکست دیگری مواجه خواهد کرد.
نخستین کاروان اهل سنت از بانه عازم کربلا شد
نخستین کاروان اهل سنت شهرستان بانه با عنوان «کاروان محمد رسول الله(ص)» در قالب 26 زائر روز شنبه در مراسمی به کربلای معلا اعزام شد.
رئیس سازمان تبلیغات اسلامی بانه در حاشیه مراسم اعزام زائران به کربلای معلا در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت: این نخستین کاروان زائران اهل سنت است که از طریق هیات «محمد رسول الله» به کربلا اعزام می شود و شامل 22 مرد و چهار زائر زن است.
حجت الاسلام مصطفی مولازاده افزود: این کاروان به مدت 10 روز در این سفر معنوی حضور خواهند داشت و از مکانهای زیارتی خاندان نبوی در شهرهای کربلا، نجف، سامره و کاظمین بازدید کرده و در مراسم ویژه ایام ا ربعین حضور دارند.
وی اظهار داشت: در شهرستان بانه نیز همانند دیگر نقاط کشورمان عاشقان امام حسین (ع) به مناسبت اربعین به کربلای معلی سفر می کنند که امیدواریم زیارت آنها مورد قبول حق واقع شود.
کاروان محمد رسول الله (ص) بانه از حسینیه این شهر به سمت مرز مهران و سپس زیارت اماکن مقدس مذهبی در عراق اعزام شد.
شهرستان مرزی بانه 158 هزار نفر جمعیت در 270 کیلومتری غرب سنندج مرکز استان کردستان واقع شده است.
روحانیون اهل سنت همواره آماده دفاع از اسلام و انقلاب هستند
امام جمعه پاوه و عضو کمیته برنامهریزی مدارس علوم دینی کشورگفت: علما و روحانیون اهل سنت با پشتیبانی مردم ۱۴۰۰ سال است از دین اسلام پاسداری کرده و امروز نیز آماده دفاع از اسلام و انقلاب هستند.
ماموستا ملا قادرقادری روز پنجشنبه در آیین بازگشایی مدارس علوم دینی اهل سنت استان کرمانشاه در سرسرای محمد رسول الله (ص) جوانرود برگزار شد، به مهندسی فرهنگی دشمن برای مقابله با دین و سنن اشاره کرد و افزود: امروز دشمن با انواع برنامه ها در ماهواره، اینترنت، تلفن همراه و فضای مجازی به صورت هدفمند با ایجاد اختلافات قومی و مذهبی، ترور شخصیت های ملی و مذهبی، شکستن حریم خانواده ها، ایجاد یاس و ناامیدی و ترویج پوچ گرایی، آداب و سنن ما را هدف قرار داده و می خواهد فرهنگ بیگانه را بر ملت ما تحمیل کند.
وی اظهار داشت: باید در این برهه از زمان با همکاری علما و روحانیون از دین اسلام دفاع نماییم و خلف صالحی برای آیندگان باشیم.
وی به جایگاه والای علما و روحانیون اشاره کرد و یادآورشد: روحانیون چراغ راه ملت هستند و باید با علم و ایمان قوی، اخلاق خوب و زمان شناسی و شکیبایی در برابر مشکلات در مقابل دشمن بایستند.
رئیس دفتر امور اهل سنت کرمانشاه نیز با ارائه گزارشی از فعالیت مدارس علوم دینی اهل سنت استان گفت: ۲۰ مدرسه علوم دینی اهل سنت تحت برنامه ریزی مدارس علوم دینی در استان فعالیت می کنند.
حجت الاسلام فاضلی بابیان اینکه مدارس علوم دینی باید مهد تربیت اسلامی باشند، افزود: باید طلاب علوم دینی با آراستگی به اسلام ناب محمدی با خنثی کردن توطئه های دشمنان سفیران خوبی برای دین اسلام و مسلمانان باشند.
امام جمعه جوانرود هم به اوضاع روحانیون در قبل و بعد از انقلاب اشاره کرد و گفت: باید قدر انقلاب اسلامی را بدانیم و به آن افتخار کنیم چرا که در این انقلاب روحانیون شخصیت واقعی خودرا باز یافتند.
ماموستا ملااحمد فخری افزود: امروز جامعه بیش از گذشته نیازمند انسان های عالم و متعهد است که طلاب حوزه های علمیه باید با الگوگیری از تربیت یافتگان مکتب اسلام ناب محمدی این مسیر مهم را ادامه دهند.
شهرستان جوانرود با بیش از ۷۵ هزار نفر جمعیت در ۸۶ کیلومتری شمال غرب کرمانشاه واقع شده است.
همایش ملی اربعین نماد محبت ادیان الهی در مشهد برگزار شد
همایش ملی "اربعین؛ نماد محبت ادیان الهی و مذاهب اسلامی به امام حسین(ع)" با حضور علمای اهل سنت، کلیمی، مسیحی و شیعی در محل بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی برگزار شد.
مدیر گروه فقه و اصول بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی در این همایش گفت: اربعین نماد محبت ادیان الهی و پیروان مذاهب اسلامی نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و نماد رشد، بالندگی و بیان حقیقت است.
حجت الاسلام مهدی شریعتی تبار با تشریح مبادی و ریشه های عشق پیروان ادیان الهی نسبت به امام حسین (ع) افزود: عشق در زندگی انسانها عامل پیوندها، جنبش ها و حرکات است و فرد از دیدن معشوق خود نفع درونی می برد، احسان و نیکی می بیند و از کمال و جمال او لذت می برد چون عشق ریشه در سنخیت دارد.
وی ادامه داد: شایسته و بایسته است که همه انسان های آزادی خواه و انسان هایی که به استقامت در برابر مستکبران و ظلم ستیزی عشق می ورزند کانون دلهایشان محبت و عشق نسبت به امام حسین (ع) باشد.
مدیر گروه فقه و اصول بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی گفت: عشق به امام حسین (ع) اختصاص به مسلمانان ندارد زیرا آن حضرت نماد آزادی خواهی و ظلم ستیزی است و همه انسان های آزادی خواه به او عشق می ورزند.
حجت الاسلام شریعتی تبار افزود: امام حسین (ع) برای اصلاح جامعه از جان گذشت و میلیون ها نفری که در اربعین صدها کیلومتر راه را تا حرم امام حسین (ع) طی می کنند به خاطر صبغه و رنگ خدایی قیام عاشوراست زیرا همه چیز در این دنیا رنگ می بازد جز وجوه الهی که می ماند و ریشه عاشورا خداخواهی و اخلاص شهداست.
وی ادامه داد: اربعین، دانشگاه و درس آگاهی بخشی و نجات بشریت است و امام حسین (ع) آزادگی و عزت بشریت را به عالم آموخت و از این حیث حق بزرگی بر بشریت دارد.
او اضافه کرد: اربعین نماد همه ارزشها و تعلیمات و آموزه هاست و به شیعه یا سنی اختصاص ندارد زیرا پیروان همه ادیان به این درس و کلاس نیازمند هستند.
فردی که انسانیت را اجابت کند لایق بهشت است
رئیس انجمن کلیمیان تهران نیز در این همایش گفت: فقط پیروان ادیان الهی به بهشت نمی روند بلکه هر فردی که همنوع خود را دوست داشته باشد و انسانیت را اجابت کند به بهشت خواهد رفت.
همایون سامه یح افزود: فقط و فقط تحصیلات مذهبی زمینه ساز رفتن فرد به بهشت نیست.
وی اضافه کرد: خاخامی که با اعضای بدن انسانها تجارت می کند، آن یهودی که به قتل عام مردم مظلوم فلسطین دست می زند، یهودی ای که از کودکان سوء استفاده جنسی می کند، افرادی که فتوا می دهند و در افغانستان و سوریه آدم می کشند و خود را مسلمان می دانند به هیچ وجه بهشتی نیستند.
رئیس انجمن کلیمیان تهران گفت: همه پیامبران الهی از سوی خداوند مامور شدند به ما نوعدوستی و ظلم نکردن را بیاموزند و این موضوع به اینکه پیرو چه دین و مذهبی هستیم ارتباط ندارد.
سامه یح افزود: اگر انسان باشیم و همنوعان خود را به تعالی رهنمون سازیم لایق رفتن به بهشت هستیم همان طور که هندویی به نام "گاندی" چون ملت هند را از اسارت استعمار نجات داد لایق رفتن به بهشت است زیرا احسان او موجب نجات بشریت از ظلم شد.
وی اضافه کرد: امام حسین (ع) از بزرگترین سرمایه زندگی اش یعنی جان خود گذشت، هیچ ترسی به دل راه نداد، همه ثروتش را از دست داد، خانواده اش در مقابل دیدگان او کشته شدند اما در نهایت از حق در برابر باطل دفاع کرد و اگر آن حضرت چنین کاری نمی کرد معلوم نبود سرنوشت شیعه به کجا می رسید.
حضرت امام حسین (ع) موسای زمانه خود بود
رئیس انجمن کلیمیان تهران با بیان اینکه امام حسین (ع) در آزادگی، موسای زمانه خود بود افزود: فرمان اصلی خداوند به حضرت موسی تلاش برای آزادی بنی اسرائیل بود و قیام و شهادت امام حسین (ع) نیز در راستای احیای مفهوم آزادگی و آزادی در میان مسلمانان رخ داد.
سامه یح افزود: پروردگار به حضرت موسی گفت که "برو و قوم من را از این ظلم و ستم رهایی بخش" زیرا انسان آزاد آفریده شده و باید آزاد زندگی کند و حضرت موسی و امام حسین (ع) هر دو برای آزادی جامعه خود قیام کردند و از این لحاظ می توان آن بزرگواران را هم قدیس و هم قهرمان اخلاقی دانست.
وی اضافه کرد: به لحاظ اخلاقی وقتی فردی قدیس به شمار می آید که محبت و منافع شخصی اش نتواند مانع راه وی شود و وقتی فرد، قهرمان شمرده می شود که ترس و ضررهای احتمالی نیز نتواند مانع راه وی گردد.
رئیس انجمن کلیمیان تهران گفت: حضرت موسی کاخ فرعون و لذایذ و منافع آن را به خاطر قوم بنی اسرائیل رها کرد و از آزار و خطرات این اقدام نهراسید، همان طور که امام حسین (ع) نیز از لذائذ و منافع سازش خود با ستمگران زمانه اش همانند یزید چشم پوشید و خطر جنگ در صحرای کربلا را به جان خرید تا ندای آزادگی را اعلام کند.
سامه یح افزود: معنای دیگر قهرمانِ قدیسِ اخلاقی آن است که فرد، افزون بر وظیفه اخلاقی اش عمل و جان نثاری کند و حضرت موسی و امام حسین (ع) نیز مافوق وظیفه خود عمل کردند، آنان ساحل آرامش را ترک کردند و به میان موج های درد و رنج و ستم وارد شدند تا زندگی خود را وقف آزادی نوع بشر کنند.
وی اضافه کرد: کسانی که بخواهند وضعی مشابه امام حسین(ع) و حضرت موسی (ع) داشته باشند فقط با معنویت به آن دست می یابند که لازمه اش این است که انسان باور کند که نظام جهان، نظامی اخلاقی است یعنی هستی و نظام الهی چنان است که هر عملی در این نظام از من ساطع شود بسته به اینکه درست یا نادرست باشد عدل الهی نسبت به آن واکنش نشان می دهد.
رئیس انجمن کلیمیان تهران گفت: شرط دیگر تحقق این مهم آن است که باور داشته باشیم همه ما با این که به نظر جدا می آییم اما یک موجود هستیم و بنابراین هر نیک و بدی که بکنیم در حق خود انجام داده ایم.
سامه یح افزود: موسی عبد امین خداوند است زیرا ذره ای غرور و خودخواهی در وجود وی نیست، تمام اقداماتش نه برای منافع شخصی بلکه برای جلب رضایت خداوند و سعادت جامعه است و به همین ترتیب آنچه بر شخصیت و زندگی امام حسین (ع) در تمام عمرش حاکم بود، عبودیت و عمل به تکلیف بود و آن حضرت نیز عبد شایسته خدا بود.
وی ادامه داد: حسینی کسی است که ویژگی های اخلاقی و شخصیتی و معنوی او شبیه امام حسین باشد یعنی از عدالت و اخلاق، انصاف و انسانیت و طهارت و تقوا بهره داشته باشد.
نظر اهل سنت در باب امام حسین (ع) به درستی تبیین نشده است
امام جمعه اهل سنت اشنویه در آذربایجان غربی هم گفت: اهل سنت مظلوم واقع شده است زیرا برخی افراد کم مطالعه و کم تحقیق می خواهند امام حسین (ع) را در حصار خود قرار دهند و اهل سنت را از آن حضرت دور نگه دارند.
ماموستا سید مصطفی خاتمی افزود: این افراد می خواهند یزید را به اهل سنت نسبت دهند.
وی اضافه کرد: امام حسین (ع) فرزند رسول خدا و ما فوق اعتقادات شیعه و سنی است زیرا فرزند پیامبر اسلام (ص) به همه جامعه بشری تعلق دارد و اهل سنت راضی نیست که یزید را سنی می دانند زیرا یزید نه به اسلام تعلق دارد و نه به اهل سنت.
امام جمعه اهل سنت اشنویه آذربایجان غربی گفت: از زمان حضرت آدم، دو جبهه "حق و باطل" و "طبیعت گرا و فطرت گرا" وجود داشته و طبق آیه قرآن کریم، اهل حق و فطرت گرایان همواره جاودان و مانا هستند و اهل باطل یا طبیعت گرایان دیر یا زود سکوت کرده و از صحنه روزگار محو می شوند.
ماموستا خاتمی افزود: امروز کسی در دنیا نیست که نداند قبر امام حسین (ع) کجاست اما قبر یزید برای همه و پیرو هر دین و آیینی ناشناخته است پس جبهه حق بر باطل و جبهه روحانی بر طاغوتی پیروز شده است.
وی ادامه داد: امام حسین (ع) مصداق بارز حق علیه باطل بود با آنکه طرف مقابل آن حضرت یا به ظاهر و ریا و یا بدونه درک عمق دین اهل نماز و روزه و واجبات دین بودند اما طاغوت زمانه شناخته شدند و امام حسین (ع) هم بنده صالح خدا بود و هم با شعار "هیهات من الذله" ثابت کرد که از طاغوت بیزار است و این شعار درسی برای آزادگان جهان است.
امام جمعه اهل سنت اشنویه آذربایجان غربی گفت: اگر استکبار می خواهد با استقرار ناوهای جنگی در خلیج فارس، ایران را تهدید کند مسلمانان با حضور میلیونی خود بر گرد حرم مطهر امام حسین (ع) ضمن نشان دادن وحدت خود به این تهدید دشمنان پاسخ خواهند داد.
ماموستا خاتمی افزود: حضور همه پیروان ادیان الهی در اربعین حسینی نشان دهنده آن است که امام حسین (ع) وجه مشترک همه ادیان و مذاهب است که آنان را بر گرد مزار خود جمع می کند.
وی تاکید کرد: دیدگاه اهل سنت نسبت به خاندان پیامبر (ص) مصداق همان آیه ای از قرآن است که اشتراکات بین مسلمانان یعنی قرآن و سنت پیامبر را عنوان می کند.
اربعین و امام حسین (ع) نماد وحدت هستند
امام جمعه آق قلای استان گلستان نیز در این همایش گفت: آسایش امروز مسلمانان نتیجه جان فشانی های شهدا و رنج های اهل بیت (ع) به ویژه امام حسین (ع) است و این خواست خداست که نسبت به اهل بیت پیامبر (ص) محبت داشته باشیم.
آخوند عبدالحی میرزا علی افزود: همه اهل بیت پیامبر (ص) بامحبت هستند و رسول اکرم (ص) آن قدر به امام حسین (ع) ارادت و محبت داشتند که بر صورت و لبان ایشان بوسه می زدند و می فرمودند که "حسین از من است و من نیز از اویم".
وی اضافه کرد: بر همه مسلمانان و آزادگان جهان واضح و مبرهن است که امام حسین (ع) پاره تن پیامبر (ص) بود و رسول اکرم (ص) برای آن حضرت شان و جایگاه ویژه ای قائل بودند.
امام جمعه آق قلای استان گلستان گفت: همه ما موظف هستیم که ادامه دهنده راه امام حسین (ع) باشیم و هر قومی ارادت خود به امام حسین (ع) و اهل بیت(ع) را با فرهنگ و آیین های خود نشان می دهد همان طور که ترکمن ها نام فرزندان خود را حسن و حسین می گذارند یا در ایام محرم و صفر اگر فرزندی به دنیا آید نام هایی از جمله "عاشورا سلطان، عاشورا بی بی و عاشورا قربان" انتخاب می کنند.
آخوند میرزا علی افزود: برای اهل سنت دهه محرم مثل دهه عید قربان و دهه حج محترم و متمایز است و ترکمن ها در روز عاشورا صدقه می دهند و ختم قرآن برپا می کنند.
وی ادامه داد: اهل سنت معتقدند که در روزی که امام حسین (ع) به شهادت رسید آسمان و زمین گریه کردند و خورشیدگرفتگی شد و روز به شکلی درآمد که مردم گمان کردند قیامت شده است.
امام جمعه آق قلا گفت: امام حسین (ع) با قیام خود به ما درس ایستادگی در برابر ظلم آموخت و قیام او نجات بخش ستمدیدگان و برای امر به معروف و نهی از منکر بود.
آخوند میرزا علی افزود: امام حسین (ع) و اربعین، نماد وحدت هستند و در این زمانه، نیاز زیادی به وحدت داریم زیرا غارت و قتل زیادی در کشورهای اسلامی انجام می شود که تنها با وحدت و تکیه بر اشتراکات می توان به این جنایات پایان داد.
برخی ها تلاش دارند امام حسین(ع) را از اهل سنت دور کنند
مسئول دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل تسنن گفت: برخی از افراد کم مطالعه، در صدد هستند که امام حسین(ع) را محاصره کنند به گونه ای که آن ها می خواهند اهل سنت را از امام حسین(ع) و امام حسین(ع) را از اهل تسنن دور کنند و از سوی دیگر نیز تلاش دارند که یزید را به اهل تسنن نسبت دهند.
ماموستا سید مصطفی خاتمی، مسئول دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل تسنن و امام جمعه اشنویه، امروز ۱۱ مهر ماه در همایش «اربعین؛ نماد محبت الهی و مذاهب اسلامی به امام حسین(ع)» که در محل بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی برگزار شد، اظهار کرد: اینگونه درست نیست که برخی ها چنین تصوراتی را در ذهن دارند و برای تعالی بخشیدن به آن تلاش می کنند زیرا همواره امام حسین(ع) متعلق به یک مذهب خاص نیست و من در نماز جمعه ای که چندی پیش برگزار شد، این مطلب را عنوان کردم که متاسفانه گاه و بی گاه اهل سنت از این دو جهت مظلوم واقع می شوند.
وی افزود: این در حالی است که همواره امام حسین(ع) ما فوق اهل تشیع و اهل تسنن است، زیرا او فرزند رسول خدا بوده و متعلق به همه جامعه بشری است. از این رو ما هم به عنوان اهل تسنن راضی نیستیم که یزید نیز به اهل سنت نسبت داده شود، یزید هم نه متعلق به مذاهب و نه اسلام است.
ماموستا خاتمی عنوان کرد: اگر تاریخ بشری را بررسی کنیم می بینیم که از زمان پیدایش بشر تا امروز دو جبهه حق و باطل، رحمانی و شیطانی، لاهوتی و طاغوتی و دو جبهه طبیعت گرا و فطرت گرا همیشه در مقابل هم ایستاده اند.
مسئول دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل تسنن عنوان کرد: اگر روزی به پیامبر(ص) می گفتند ابتر بعداز فوت حضرت ابراهیم(ع) خدا فرمود «آن شانئک هوالابتر»، این در حاری است که امروز مفهوم واقعی این آیه پیروز را همه عالم مشاهده می کنند. در حقیقت امام حسین(ع) آیه «آن شانئک هوالابت» را در دنیا متجلی کرد.