emamian

emamian

تازه‌ترین تحول در صحنه منطقه اخباری است که درباره جابجایی مرکز فرماندهی نیروی هوایی آمریکا از العدید قطرمنتشر شده، خبری که صرفنظر از ابعاد آن نشان از بعد جدیدی از تأثیر سیاست مقاومت فعال ایران در عقب‌راندن دشمنی دارد که چندی پیش تهاجمی عمل می‌کرد.

 

روزنامه واشنگتن پست شب گذشته در گزارشی نوشت که در بحبوحه تشدید تنش‌ها بین دولت دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا و ایران، ایالات متحده تصمیم گرفته است تا مرکز فرماندهی نیروی هوایی خود در قطر را به طور موقت به کارولینای جنوبی منتقل کند.

 

این نخستین بار در 13 سال گذشته است که آمریکا مرکز فرماندهی نیروی هوایی خود را از منطقه خاورمیانه خارج کرده است. در نتیجه این تصمیم، مرکز عملیات نیروی هوایی آمریکا در پایگاه العدید قطر طی روز شنبه تخلیه شده و کلیه فعالیت‌های آن به یک پایگاه هوایی در کارولینای جنوبی منتقل شده است.

 

«فردریک کلمن» فرمانده مرکز عملیات هوایی و فضایی 609 آمریکا در این باره علت این امر مدعی شد: ایران بارها از طریق منابع مختلف تمایل خود را برای حمله به نیروهای آمریکایی نشان داده است.

 

صرفنظر از ابعاد این اقدام باید گفت که این همان پایگاهی است که اردیبهشت 98 و در بحبوحه تلاش آمریکا برای تقویت فشار حداکثری بر ایران و تقویت دوقطبی جنگ و صلح در قبال ایران خبر استقرار چهار بمب‌افکن بی‌52 آمریکا در آن با سر و صدای زیادی توسط آمریکایی‌ها و رسانه‌های طرفدار آنها منتشر شد.

 

استقرار این بمب‌افکن‌ها در آن زمان تقویت کننده کمپین رسانه‌ای گزینه ارعاب علیه ایران بود که پیش از آن با اخبار اعزام ناوگان هواپیمابر آبراهام لینکلن به منطقه آغاز شده بود.

 

البته بعداً در اواسط مرداد بود که تصاویر ماهواره‌ای نشان داد این چهار فروند بی52 پایگاه قطر را بی سر و صدا ترک کرده‌اند. در واقع خبر استقرار این چهار بمب‌افکن در راستای جنگ روانی آمریکایی‌ها علیه ایران صورت گرفت چراکه یگان‌های مختلف پروازی آمریکا به صورت دوره‌ای در نقاط مختلف جهان حضور پیدا می‌کنند که این اتفاق، یک امر عادی در طول سال است همانطور که این روال برای اعزام‌ ناوهای هواپیمابر نیز صدق می‌کند و تصمیم اعزام این ناو نیز طبق روال عادی جابجایی نیروها است.

 

مفاهیم جابجایی

درباره تصمیم اخیر در پایگاه هوایی العدید باید گفت که صرفه نظر از صحت ادعاهای آمریکایی‌ها درباره این که تهدید ایران باعث شده که مرکز فرماندهی این پایگاه به آمریکا منتقل شود و صرفنظر از ابعاد این جابجایی، این خبر دربردارنده چند مفهوم برای ایران و منطقه است.

 

نکته اول این که آمریکایی‌ها جابه‌جایی برنامه‌ریزی شده سالانه جنگ افزارهای خود را مانند ورود ناوهای نیروی دریایی به خلیج فارس یا استقرار دوره‌ای بمب‌افکن‌ها در پایگاه‌های خاورمیانه را وسیله عملیات روانی علیه ایران استفاده می‌کنند و آن را در چارچوب پازل بزرگتری که درباره ایران تعریف کرده‌اند یعنی زنده نگهداشتن دو قطبی جنگ و صلح در منطقه و ایران هراسی بازی می‌کنند. هدف نیز این است که اینگونه جلوه دهند که اگر کسی تن به سازش با آنها و خواسته‌های آنها ندهد لاجرم با مشت آهنین رو به رو است.

 

به رغم این تلاش‌های آمریکایی‌ها، تاکیدات مقام رهبری مبنی بر «نه جنگ می‌شود و نه مذاکره می‌کنیم» در کنار تحولات چند ماه اخیر نشان داد که گزینه جنگ علیه ایران بخاطر دلایل مختلف از جمله ناتوانی آمریکا در آغاز جنگ تازه در منطقه، موقعیت ضعیف همپیمانان غربی و منطقه‌ای، کاهش اعتماد به دولت ترامپ و همچنین ناتوانی در کنترل عواقب هر تقابل احتمالی، اصلاً مطرح نیست.

 

همچنین نتایج ناشی از راهبرد مقاومت فعالی که از سوی ایران و بعد از یک سال سیاست انفعال نسبت به بدعهدی غرب در پیش گرفته شد، نشان داد که گزینه نظامی لافی بیش نیست. واکنش آمریکا به ساقط شدن پهپاد جاسوسی بر فراز آبهای ایران و همچنین توقیف کشتی قانون شکن انگلیسی، نشان داد که حرف از گزینه نظامی بنا بر تحلیل‌ها امکان پذیر نیست. حمله یمنی‌ها به خطوط انرژی یمن در کنار حمله اخیر به تاسیسات آرامکو نیز نشان داد نه‌تنها خود آمریکا بلکه همپینانان نیز در نقطه اوج آسیب‌پذیری در منطقه قرار دارند و دامنه تقابل احتمالی برای آمریکا قابل کنترل نیست.

 

بدعهدی آمریکا و غرب به تعهدات مذاکراتی و بی‌نتیجه بودن تلاش غرب برای به سازش و مذاکره کشاندن ایران در ازای گزینه‌های فریبکارانه‌ای همچون ارایه امتیازات موقت و کم‌تر از تعهداتی که در برجام از سوی غرب ارایه شده بود، مانند طرح پیشنهادی فرانسه که با اجازه آمریکا ارایه شده بود و همچنین تلاش اخیر آنها برای دیدار نمایشی میان آقای روحانی و ترامپ نیز نشان داد که گزینه "مذاکره برای تحمیل" نیز میدانی برای ایفای نقش ندارد.

 

تقویت بازدارندگی مقاومت فعال

نکته اصلی دراعلام جابجایی در این پایگاه العدید و مرتبط کردن آن به ایران این است که تجربه آمریکایی‌ها در قبال راهبرد مقاومت فعال ایران آنها را به این قطعیت رسانده که تهدید ایران به تلافی هرنوع خرابکاری علیه امنیت ایران را جدی بگیرند و بر اساس آن تصمیم‌گیری کنند و این یک بازدارندگی دیگری است که این راهبرد مقاومتی برای ایران به همراه داشته است.

 

به عبارتی این رویکرد ایران در طول این مدت توانسته علاوه بر خنثی کردن فشار حداکثری بر ایران و قراردادن تهران در موضع برتر منطقه‌ای، چرخش عملیاتی و تاکتیکی از سوی آمریکا و همپینانان آن ایجاد کند.

 

چرخش در اظهارات تهاجمی و تند مقامات امارات و عربستان در ماه‌های اخیر، تلاش‌ آنها برای یافتن راهکارهای منطقه‌ای از جمله میانجیگری برای کاهش تنش با ایران را نیز می‌توان در همین دستاورد تعریف کرد.

پاسخ اجمالی:

 

حضرت پس از معرفی خود به عنوان فرزند رسول خدا(ص) و علی مرتضی(ع) به معرفی بیشتر امیرمومنان(ع) پرداخت، ایشان همچنان به معرفى خود مى پرداخت، تا آنجا كه صداى مردم به گريه و ناله بلند شد و يزيد از آشوب و شورش مردم ترسيد، از اين رو به مؤذّن دستور داد كه سخن آن حضرت را قطع كند و اذان بگويد. هنگامى كه مؤذّن گفت: «أَشهد أَنَّ محمَّدا رسول الله» امام سجاد(ع) رو به يزيد كرد و فرمود: اى يزيد! اين محمد جدّ من است يا جدّ تو؟ اگر بگويى جدّ توست كه دروغ گفته اى، و اگر جدّ من است پس چرا فرزندانش را به قتل رساندى؟

پاسخ تفصیلی:

 

مطابق روايتى يزيد به خطيب دربارى خود دستور داد بر منبر برود و معاويه را مورد ثنا و ستايش قرار دهد و نسبت به امام حسين(عليه السلام) و خاندانش بدگويى كند و از وضع موجود بهره گيرى نمايد، خطيب نيز چنين كرد و بسيار نسبت به اميرمؤمنان و امام حسين(عليهما السلام) ناسزا گفت!

ناگهان امام سجّاد فرياد برآورد: «وَيْلَكَ أَيُّهَا الْخاطِبُ! لَقَدِ اشْتَرَيْتَ مَرْضاةَ الَْمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ، فَتَبَوَّأْ مَقْعَدَكَ مِنَ النّارِ»؛ (واى بر تو اى خطيب! خشنودى مخلوق را با خشم خالق به دست آوردى؟ جايگاهت در آتش دوزخ مهيا باد!).

آنگاه رو به يزيد كرد و فرمود: «أَتَاْذَنَ لي أَنْ أرْقى هذِهِ الاَْعْوادَ فَأَتَكَلَّمَ بِكَلام فيهِ للهِِ تَعالى رِضىً، وَ لِهؤُلاءِ أَجْرٌ وَ ثَوابٌ»؛ (آيا به من اجازه مى دهى كه بر فراز اين چوب ها (1) بروم و سخنانى بگويم كه سبب خشنودى خداوند متعال گردد، و اجر و پاداشى براى اين مردم در پى داشته باشد؟).

يزيد در خواست امام را نپذيرفت، چرا كه مى دانست سرانجامش رسوايى اوست، ولى مردم اصرار كردند كه يزيد اجازه دهد، باز هم يزيد نپذيرفت تا آنكه پسر يزيد كه معاويه نام داشت به پدرش گفت: «به او اجازه بده، زيرا وى توانايى ايراد خطبه را ندارد (و شرمنده خواهد شد)».

يزيد به پسرش گفت: «إنَّ هؤلاءِ وَرِثُوا الْعِلْمَ وَ الْفَصاحَةَ وَ زَقُّوا الْعِلْمَ زَقّاً»؛ (اين گروه علم و فصاحت را (از پدرانشان) به ارث برده اند و علم و دانش را با تمام وجود، چشيده اند).

سرانجام با اصرار فراوان مردم، يزيد اجازه داد كه امام سجّاد(عليه السلام) بر منبر برود.

آن حضرت بر منبر رفت و نخست حمد و ثناى الهى را به جاى آورد. آنگاه فرمود:

(اى مردم! به ما شش چيز عنايت شد و با هفت ويژگى برترى داده شديم.

(و امّا آن شش چيز:) با ما علم و حلم و بخشندگى و فصاحت و شجاعت و محبت در دل هاى مؤمنان، ارزانى شد.

(و امّا آن هفت ويژگى:) ما به اين امور بر ديگران برترى يافتيم كه پيامبر، برگزيده خدا حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله) از ماست و آن صدّيق (على(عليه السلام) كه همه گفته هاى خدا و رسولش را تصديق كرد) از ماست و جعفر طيّار از ماست و (حمزه) شير خدا و شير رسول خدا از ماست و دو سبط پيامبر (حسن و حسين(عليهما السلام)) از ما هستند،(2) آن كس كه مرا (با اين اوصاف) شناخت كه شناخت، اما براى آنان كه هنوز مرا نشناخته اند آنها را به اصل و تبار و خاندانم آگاه مى سازم».(3)

سپس امام در معرّفى بيشتر خود فرمود:

(اى مردم! من فرزند مكّه و منايم، من فرزند زمزم و صفايم، من پسر آن كسى هستم كه حجرالاسود را با عبايش برداشت (و در جاى خود نصب كرد)؛(4) من فرزند بهترين كسى هستم كه (براى حج) لباس پوشيد؛ من فرزند بهترين كسى ام كه (براى طواف) پا برهنه شد؛ من فرزند بهترين كسى ام كه طواف و سعى انجام داد؛ من فرزند بهترين كسى ام كه تلبيه گفت و حج به جا آورد؛ من فرزند كسى ام كه (در شب معراج) بر براق سوار شد؛ من فرزند كسى ام كه شبانه از مسجدالحرام به مسجد الاقصى برده شد (و از آنجا به آسمان ها رفت)؛ من فرزند كسى ام كه جبرئيل او را به «سدرة المنتهى» (بالاترين جايگاه وصول به قرب الهى) برد؛ من فرزند كسى ام كه بسيار به مقام قرب الهى نزديك شد؛ من فرزند كسى هستم كه با فرشتگان آسمان نماز گذارد؛ من فرزند كسى هستم كه خداوند جليل به او وحى كرد؛ (آرى؛) من فرزند محمّد مصطفى و علىِّ مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه آنقدر برگردنكشان شمشير كشيد، تا بگويند: لا إله إلاّ الله».(5)

امام سجّاد در ادامه به معرفى بيشتر اميرمؤمنان على(عليه السلام) پرداخت (تا تبليغات سوء ساليان دراز را بر ضد او خنثى كند) و چنين فرمود:

(من فرزند كسى هستم كه در برابر رسول خدا با دو شمشير و با دو نيزه نبرد مى كرد و دوبار هجرت كرد(6) و دوبار بيعت نمود(7) و در بدر و حُنين (با دشمنان اسلام) جنگيد و به اندازه يك چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد؛ من فرزند انسان شايسته، از ميان مؤمنانم؛ و من فرزند وارث پيامبران و كوبنده ملحدان و بزرگ مسلمانان و نور مجاهدان و زينت عبادت كنندگان و تاجِ افتخار گريه كنندگان (از خوف خدا) و صابرترين صبر كنندگان و برترين قيام كنندگان (به عبادت و اطاعت خداوند) از خاندان پيامبرم؛ من پسر كسى هستم كه جبرئيل و ميكائيل به يارى او شتافتند.

من فرزند حمايت گر از حرم مسلمانان و پيكارگر با مارقين و خارج شدگان از دين (خوارج) و ناكثين و پيمان شكنان (اصحاب جمل) و قاسطين و ستمگران (معاويه و شاميان) و آن كس كه با دشمنانِ سر سخت مبارزه كرد، هستم. من فرزند پرافتخارترين فرد از قريشم و فرزند اوّل كسى هستم كه دعوت خدا و رسولش را اجابت كرد و آن كس كه در ميان سابقين در اسلام، فرد نخست بود. من فرزند درهم شكننده دشمنان و نابود كننده مشركانم و فرزند آن كس كه تيرى از تيرهاى الهى بر جمع منافقان بود. من فرزند بيانگر حكمتِ عبادت كنندگان، و ياور دين خدا و ولىّ امر الهى و بوستان حكمت خداوند و مخزن علم او هستم.

همان كس كه، بزرگ منش، بخشنده، زيباروى، جامع همه خوبى ها، پاك، ابطحى (اهل مكه)، خشنود به رضاى خدا، پيشگام در انجام فرمان الهى، رادمرد، صابر، بسيار روزه دار، پاكيزه از هر نوع آلودگى، و بسيار اهل نماز و عبادت بود.

آن كس كه توان دشمنان را از بين برد و شيرازه سپاهيان گوناگون كفر را از هم گسست. او كه از همگان با صلابت تر، دل قوى تر، داراى عزمى محكمتر و روحى سازش ناپذيرتر بود. او كه (در راه دفاع از دين خدا) شيرى بى باك بود و آن هنگام كه در ميدان نبرد نيزه ها و لجام ها (ى اسب جنگجويان) به هم نزديك مى شد، آنها را با ضربه هايش همچون دانه هاى زير سنگ آسياب، خرد مى كرد و همانند تندبادى كه خار و خاشاك را پراكنده سازد، آنها را تارو مار مى ساخت.

او كه شير حجاز و پيشواى عراق، مردى از تبار مكّه و مدينه و (مسجد) خَيْف (در منا) و عقبه(8) بود. او كه از سرداران جنگ بدر و اُحُد و از حاضران در بيعت شجره (در ماجراى صلح حديبيّه) و از مهاجران (از مكّه به مدينه) بود. او بزرگ عرب، شير بيشه نبرد، وارث دو مشعر،(9) پدر دو سبط رسول خدا، حسن و حسين بود؛ آرى؛ او جدّ من على بن ابى طالب(عليه السلام) است».(10)

آنگاه امام(عليه السلام) فرمود:

«أَنَا ابْنُ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّساءِ»؛ (من فرزند فاطمه زهرايم، من فرزند سرور زنان جهانم).

راوى اين حديث مى گويد: او همچنان به معرفى خود مى پرداخت، تا آنجا كه صداى مردم به گريه و ناله بلند شد و يزيد از آشوب و شورش مردم ترسيد، از اين رو به مؤذّن دستور داد كه سخن آن حضرت را قطع كند و اذان بگويد.

وقتى كه مؤذّن گفت: «أَلله أَكْبَر أَلله أكْبَر» امام(عليه السلام) فرمود: «لا شَيْءَ أَكْبَرُ مِنَ اللهِ»؛ (هيچ چيزى در عالم از خداوند بزرگتر نيست).

مؤذّن گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ» امام(عليه السلام) گفت: «شَهِدَ بِها شَعْري وَ بَشَري وَ لَحْمي وَ دَمي»؛ (مو، پوست، گوشت و خونم به يكتايى خدا گواهى مى دهد).

هنگامى كه مؤذّن گفت: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ» امام سجاد(عليه السلام) رو به يزيد كرد و فرمود: «مُحَمَّدٌ هذا جَدّي أَمْ جَدُّكَ؟ يا يَزيدُ»؛ (اى يزيد! اين محمد (كه به رسالت او گواهى داده شد) جدّ من است يا جدّ تو؟) اگر بگويى جدّ توست كه دروغ گفته اى، و اگر جدّ من است (كه به يقين چنين است) پس چرا فرزندانش را به قتل رساندى؟

يزيد كه پاسخى نداشت، سراسيمه شد و از شورش مردم بيمناك گشت؛ لذا پس از پايان اذان فوراً به نماز ايستاد.(11)

مطابق نقلى ديگر، هنگامى كه مؤذّن گفت: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ» امام زين العابدين(عليه السلام) عمامه از سر برداشت و به مؤذّن گفت: به حقّ محمّد لحظه اى ساكت باش. سپس رو به يزيد كرد و فرمود: اى يزيد! اين پيامبر عزيز و بزرگوار آيا جدّ من است، يا جدّ تو؟ اگر بگويى جدّ توست، همه جهانيان مى دانند كه دروغ مى گويى و اگر جدّ من است، پس چرا پدرم را از روى ستم كشتى و اموال او را غارت كردى و زنان حرم او را به اسارت گرفته اى؟

امام(عليه السلام) اين سخن را گفت و آنگاه دست برد و گريبانش را پاره كرد و (خطاب به مردم) فرمود: اگر در عالم كسى باشد كه جدّش پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد، آن كس منم، پس چرا اين مرد پدرم را كشت و ما را مانند كفّار اسير كرد؟

آنگاه امام(عليه السلام) (خطاب به يزيد) فرمود: اى يزيد! اين همه جنايت را مرتكب شدى، باز هم مى گويى: محمّد رسول الله و رو به قبله مى ايستى (و نماز مى خوانى)؟ واى بر تو از روز قيامت، كه جدّ و پدر من درآن روز دشمن تو خواهند بود.

يزيد كه شرايط را خطرناك ديد، به مؤذّن بانگ زد كه اقامه بگويد. ميان مردم هياهو و سر و صدا برخاست، بعضى به نماز ايستادند و گروهى نماز نخوانده، متفرّق شدند.(12)

ناگفته پيداست كه اين خطبه عجيب و بى نظير و فوق العاده كوبنده، غوغايى در شام بپا كرد و كاخ حكومت امويان را به لرزه درآورد و تبليغات شومى كه بيش از چهل سال بر ضد اميرمؤمنان على(عليه السلام) شده بود را بر باد داد و مانند غرّش رعد در همه جا صدا كرد. آرى يك خطبه غرّا مى تواند چنين اثرى از خود به يادگار بگذارد، الان هم هنگامى كه انسان آن را مى خواند مو بر بدنش راست مى شود و به گوينده آن هزاران درود مى فرستد.

نكته قابل توجه اينكه امام سجاد(عليه السلام) در شرايطى اين خطبه را ايراد كرد كه يزيد سرمست از باده پيروزى، مجلسى عظيم تشكيل داد و سفراى كشورهاى ديگر و همچنين اعيان و اشراف را به آن مجلس فراخواند.

جوّ سنگين ناشى از فاجعه كربلا و استبداد خشن اموى از يك سو و اسارت و خستگى سفر از سوى ديگر و جراحت روح و جان حاصل از شهادت خاندان اهل بيت(عليهم السلام) از سوى سوم، همه و همه به ظاهر نبايد توانى براى على بن الحسين(عليهما السلام) باقى بگذارد تا سخنان عادى خويش را به درستى بيان كند؛ به ويژه كه آن حضرت را به همراه عمّه اش زينب(عليها السلام) و جمعى ديگر از خاندان هاشمى به ريسمانى بسته و وارد مجلس كرده بودند.

امّا آن حضرت وارث دانش و فصاحت علوى و شجاعت و جسارت حسينى است؛ از اين رو با آرامش تمام و در نهايت فصاحت و بلاغت و موقعيت شناسى به معرّفى خويش و پدر و جدّ خود پرداخت تا مردم غفلت زده شام را بيدار كند و حجّت را بر آنان تمام نمايد، و كرد!

آرى حجّت را بر آنها كه عمرى را با اسلام اموى سپرى كردند و اميرمؤمنانى! مثل معاويه را ديدند و اكنون نيز يزيد فاسد و شراب خوار ادّعاى امامت بر مؤمنان و خلافت خطّه مسلمين را مى كند و جز خود و خاندان فاسدش را آشنا به دين و مكتب نمى داند و امام حسين(عليه السلام) و خاندان پاكش را خارج از دين و شورشگر بر ضد خليفه مسلمين! معرفى مى كند، تمام كرد.

يزيد كه كم و بيش با درياى علم و تقوا و قداست و پاكى خاندان نبوى آشناست، ابتدا حاضر نمى شود كه امام سجاد(عليه السلام)ـ با آن كه ضعف سفر و اسارت را بر اندام دارد ـ بر فراز منبر رود و خطبه اى براى مردم بخواند؛ چراكه خاندان اموى زراعت خويش را در زمين جهل و بى خبرى مردم كاشته اند و مى دانند آگاهى مردم محصول چندين ساله آنان را بر باد مى دهد؛ ولى بر اثر فشار افكار عمومى مى پذيرد امام(عليه السلام) خطبه اى بخواند، و يزيد از آنچه كه مى ترسيد دامنگيرش شد.اعتراضها بلند شد ؛ فرياد و شيون و گريه مجلس را فرا گرفت و جمعى بدون آنكه به خليفه مسلمين! اقتدا كنند، مجلس را ترك كردند.(13)

پی نوشت:

 

(1) . گويا امام(عليه السلام) مى خواهد بگويد منبرى كه بر روى آن نسبت به على و خاندانش(عليهم السلام) بد گويى مى شود، شايسته نام منبر نيست، بلكه چند قطعه چوب بى ارزش است!!

(2) . با آنكه امام(عليه السلام) هفت ويژگى را مايه برترى خود دانسته، ولى در اين عبارت شش ويژگى آمده است. مرحوم حاج شيخ عباس قمى از كامل بهائى نقل مى كند كه خصلت هفتم را امام اين گونه فرمود: «وَمِنَّا المَهْدِيُّ الَّذي يَقْتُلُ الدَّجالَ؛ آن مهدى(عليه السلام) كه دجّال را مى كشد (وجهان را پر از عدل و داد مى كند) نيز از ماست (نفس المهموم، ص 261).

(3). «أَيُّهَا النّاسُ! اُعْطِينا سِتّاً وَفُضِّلْنا بِسَبْع: أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَالْحِلْمَ وَالسَّماحَةَ وَالْفَصاحَةَ وَالشَّجاعَةَ وَالَْمحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤمِنِينَ، وَفُضِّلْنا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِىَّ الُْمخْتارَ مُحَمَّداً، وَمِنَّا الصِّدِّيقُ، وَمِنَّا الطَّيّارُ، وَمِنّا أَسَدُ اللهِ وَأَسَدُ رَسُولِهِ، وَمِنّا سِبْطا هذِهِ الأُمَّةِ. مَنْ عَرَفَني فَقَدْ عَرَفَني، وَمَنْ لَمْ يَعْرِفْني أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبي وَنَسَبي».

(4). اشاره است به ماجرايى كه در زمان جاهليت اتفاق افتاد. داستان از اين قرار بود كه در سنّ سى و پنج سالگى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، سيل مهيبى در مكه آمد به گونه اى كه كعبه از آن آسيب ديد. قريش تصميم گرفتند خانه خدا را تعمير كنند؛ پس از تعمير خانه خدا، نوبت به نصب «حجرالاسود» رسيد كه ميان رؤساى قبايل اختلاف شديدى درگرفت، تا آنكه پيشنهاد شد نخستين كسى كه از در صفا وارد شود او را به حكميّت بپذيرند. ناگهان رسول خدا وارد شد، همگى گفتند او محمد امين است و ما به حكميت او راضى هستيم. پيامبر دستور داد حجرالاسود را داخل پارچه (عباى خود) قرار دهند؛ رؤساى مكه هر كدام يك طرف پارچه را برداشتند و بالا آوردند، آنگاه آن حضرت با دست مباركش، حجرالاسود را در جاى خود نصب كرد. (رجوع كنيد به: فروغ ابديت، ج 1، ص 206).

(5). «أَيُّهَا النّاسُ! أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَمِنى، أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَالصَّفا، أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرافِ الرِّدا، أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَارْتَدى، أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَاحْتَفى، أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طافَ وسَعى، أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَلَبّى، أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُراقِ فِي الْهَواءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ اُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصى، أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلى سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى، أَنَا ابْنُ مَنْ صَلّى بِمَلائكَةِ السَّماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحى إِلَيْهِ الْجَليلُ ما أَوْحى، أَنَا ابْنُ مُحَمَّد الْمُصْطفى، أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضى، أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَراطِيمَ الْخَلْقِ حَتّى قالُوا: لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ».

(6) . يكى از دو هجرت، هجرت على(عليه السلام) از مكّه به مدينه است و ديگرى ممكن است اشاره به هجرت به طائف همراه پيامبر در سال يازدهم بعثت و يا هجرت آن حضرت به كوفه در ايام خلافت باشد.

(7) . يكى بيعت رضوان و ديگرى بيعت سال فتح مكه است همانگونه كه امام مجتبى(عليه السلام) در معرفى پدر بزرگوارش مى فرمايد: «إنَّهُ بايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ: بِيْعَةَ الْفَتْحِ، وَ بَيْعَةَ الرِّضْوانِ» (الغدير، ج 10، ص 168 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 6، ص 288).

(8) . اشاره است به بيعت «عقبه» كه توسط جمعى از مردم مدينه در سال دوازدهم بعثت با پيامبر(صلى الله عليه وآله)در گردنه اى در منا صورت گرفت و به بيعت و پيمان «عقبه» معروف شد. در آنجا كه جمعى از مردم مدينه به طور مخفيانه با پيامبر(صلى الله عليه وآله) گفتگو و بيعت مى كردند، على(عليه السلام) در دهانه آن گردنه نگهبانى مى داد و مراقب اوضاع بود.

(9) . دو مشعر ممكن است يكى اشاره به عرفات و ديگرى به مشعرالحرام باشد.

(10). «أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللهِ بِسَيْفَيْنِ، وَطَعَنَ بِرُمْحَيْنِ، وَهاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ، وَبايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ، وَقاتَلَ بِبَدْر وَ حُنَيْن، وَلَمْ يَكْفُرْ بِاللهِ طَرْفَةَ عَيْن، أَنَا ابْنُ صالِحِ الْمُؤْمِنِين، وَوارِثِ النَّبِيِّينَ، وَقامِعِ المُلْحِدِينَ، وَيَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ، وَنُورِ الُْمجاهِدِينَ، وَزَيْنِ الْعابِدِينَ، وَتاجِ البَكَّائِينَ، وَأَصْبَرِ الصّابِرينَ، وَأَفْضَلِ الْقائِمِينَ مِنْ آلِ ياسِينَ رَسُولِ رَبِّ العالَمِينَ، أَنَا ابْنُ المُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ، أَلْمَنْصُورِ بِمِيكائِيلَ. أَنَا ابْنُ الُْمحامِي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ، وَ قاتِلِ الْمارِقِينَ وَالنّاكِثِينَ وَالْقاسِطِينَ، وَالُْمجاهِدِ أَعْداءَهُ النّاصِبِينَ، وَأَفْخَرِ مَنْ مَشى مِنْ قُرَيْش أَجْمَعِينَ، وَأَوَّلِ مَنْ أَجابَ وَاسْتَجابَ للهِِ وَلِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، وَأَوَّلِ السّابِقِينَ، وَقاصِمِ الْمُعْتَدِينَ، وَمُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ، وَسَهْم مِنْ مَرامِي اللهِ عَلَى الْمُنافِقِينَ، وَلِسانِ حِكْمَةِ الْعابِدِينَ، وَناصِرِ دِينِ اللهِ، وَوَلىِّ أَمْرِاللهِ، وَبُسْتانِ حِكْمَةِ اللهِ، وَعَيْبَةِ عَلْمِهِ، سَمِحٌ، سَخِيٌّ، بَهِيٌّ، بُهْلُولٌ، زَكِيٌّ، أَبْطَحِيٌّ، رَضِيٌّ، مِقْدامٌ، هُمامٌ، صابِرٌ، صَوّامٌ، مُهَذَّبٌ، قَوّامٌ، قاطِعُ الأَصْلابِ، وَمُفَرِّقُ الأَحْزابِ، أرْبَطُهُمْ عِنانَاً، وَأَثْبَتُهُمْ جَناناً، وَأَمْضاهُمْ عَزِيمَةً، وَأَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً، أَسَدٌ باسِلٌ، يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الاَْسِنَّةُ وَقَرُبَتِ الاَْعِنَّةُ، طَحْنَ الرَّحى، وَيَذْرَؤُهُمْ فِيها ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمِ، لَيْثُ الْحِجازِ، وَكَبْشُ الْعِراقِ، مَكّيٌّ مَدَنيٌّ، خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ، بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ، شَجَرِيٌّ مُهاجِرِيٌّ . مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُها، وَمِنَ الوَغى لَيْثُها، وارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ، وَأَبُوالسِّبْطَيْنِ: ألْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ، ذاكَ جَدِّي عَليُّ بنُ أَبِي طالِب».

(11) . بحارالانوار، ج 45، ص 137-139؛ مقتل الحسين مقرّم، ص 352-353. مطابق نقل مرحوم حاج شيخ عباس قمى، آن حضرت جملات ديگرى نيز در معرفى خود بيان كرد، از جمله فرمود: «أَنَا ابْنُ الْحُسَيْنِ الْقَتيلِ بِكَربَلاءَ، ... أَنَا ابْنُ الْمُرَمَّلِ بِالدِّماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ بَكى عَلَيْهِ الْجِنُّ فِى الظَّلْماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ ناحَ عَلَيْهِ الطُّيُورُ فِى الْهَواءِ»؛ (من فرزند حسينم، همو كه در كربلا به شهادت رسيده؛ من فرزند كسى هستم كه به خونش آغشته شده، من فرزند كسى ام كه جنيان بر او گريستند، من فرزند كسى ام كه پرندگان در ماتم او نوحه و شيون كردند). (نفس المهموم، ص 261).

(12) . نفس المهموم، ص 262.

(13) . گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام‏، قم‏، 1388 ه. ش‏ ، ص 604.

«مفتی عبدالرزاق رهبر» امام جمعه آق قلا، در مورد قیام عاشورا و جایگاه اهل بیت(ع) نزد اهل سنت اظهار داشت: نظر همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی  در رابطه با امام حسین (ع) یک نظر واحد است، ما باید در برابر اهل بیت (علیهم السلام) مطابق با دستور قرآن و پیامبر اکرم (ص) عمل کنیم و به آن تمسک بجوییم.

 

وی ادامه داد: عاشورا و محرم بسیار مورد احترام و عنایت اهل سنت است، نگهداشتن حرمت عاشورا همانند نگه داشتن حرمت و قداست پاک امام حسین (ع) است که در راه آزادگی از جان خود گذشت و پای در نبرد بین حق و باطل گذاشت.

 

امام جمعه آق قلا گفت: در مبانی اهل سنت بر زیارت امام حسین(ع) و ائمه اطهار بسیار تأکید شده است و در حقیقت عشق و علاقه به اهل‌بیت پیامبر(ص) بر هر مسلمانی لازم و واجب است، این مسئله اختصاص به شیعه یا سنی ندارد و شامل همه مسلمانان می‌شود.

 

این عالم اهل سنت با بیان این مطلب افزود: راهپیمایی اربعین به دلیل ارزش بالایی که برای وحدت و معنویت دارد، نه تنها مغایرتی با مبانی اهل سنت ندارد، بلکه امری مستحب و تأکید شده است که همه‌ساله حضور اهل سنت در این مراسم قابل ‌توجه بوده است.

 

رهبر افزود: راهپیمایی عظیم و باشکوه اربعین همه ساله مورد تحسین اهل سنت قرار می گیرد و امروز همه دنیا چشم به مسیر کربلا دوخته و همه می‌بینند که شیعه و سنی چگونه دست‌ به دست هم داده و به زیارت امام حسین(ع) می‌روند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی، سیاست‌های کلی نظام قانون‌گذاری را ابلاغ و با توجه به اهمیت موضوع در حاشیه‌ی آن مرقوم کردند: «سیاستها به قوای سه‌گانه ابلاغ شود. سه قوه موظفند اقدامات را زمان‌بندی و پیشرفتها را گزارش نمایند».
متن سیاستهای کلی نظام قانون‌گذاری مصوّب رهبر معظم انقلاب که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تنظیم شده است، به این شرح است:
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم

سیاست‌های کلی نظام قانون‌گذاری

١- توجه به موازین شرع به‌عنوان اصلی‌ترین منشأ قانون‌گذاری در تنظیم و تصویب طرح‌ها و لوایح قانونی.

۲- ارزیابی و پالایش قوانین و مقررات موجود کشور از حیث مغایرت با موازین شرعی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ایجاد سازوکار لازم برای تضمین اصل چهارم قانون اساسی.

٣- تعیین سازوکار مناسب برای عدم مغایرت مقررات با قانون اساسی.

۴- نظارت بر عدم مغایرت یا انطباق قوانین با سیاست‌های کلی نظام، با همکاری شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و تصویب قوانین لازم برای تحقق هریک از سیاست‌های کلی نظام.

۵- تعیین حدود اختیارات و صلاحیت مراجع وضع قوانین و مقررات با ارائه‌ی تعریف روشن و مشخص از «قانون»، «آیین‌نامه، تصویب‌نامه و بخشنامه موضوع اصل ۱۳۸»، «قانون آزمایشی و اساسنامه موضوع اصل ۸۵»، «برنامه و خط‌مشی دولت و تصمیمات موضوع اصل ۱۳۴»، «آراء وحدت رویه و ضوابط موضوع اصل ۱۶۱» و سایر مقررات و همچنین طبقه‌بندی و تعیین هرم سیاست‌ها، قوانین و مقررات کشور بر اساس نص یا تفسیر اصول قانون اساسی حسب مورد، از طریق مجلس شورای اسلامی.

۶- تعیین حدود اختیارات مجلس در اصلاح لوایح با رعایت اهداف لایحه.

۷- تعیین محدوده‌ی اختیار مجلس در تصویب ساختار و مفاد بودجه‌ی سالانه‌ی کل کشور (پیش‌بینی درآمدها، هدف‌گذاری‌ها، موارد هزینه و...) با تصویب قانون لازم و اصلاح آیین‌نامه‌ی داخلی مجلس.

۸- تعیین وظایف دولت و مجلس در مورد تعداد وزرا و وظایف و اختیارات آنان، وظایف قانونی رئیس‌جمهور موضوع اصل ۶۰ و ۱۲۴ قانون اساسی و هرگونه ادغام، الحاق، انتزاع و ایجاد سازمان‌های اداری، از طریق تصویب قانون.

۹- رعایت اصول قانون‌گذاری و قانون‌نویسی و تعیین سازوکار برای انطباق لوایح و طرح‌های قانونی با تأکید بر:
- قابل اجرا بودن قانون و قابل سنجش بودن اجرای آن.
- معطوف بودن به نیازهای واقعی.
- شفافیت و عدم ابهام.
- استحکام در ادبیات و اصطلاحات حقوقی.
- بیان شناسه‌ی تخصصی هر یک از لوایح و طرح‌های قانونی و علت پیشنهاد آن.
- ابتناء بر نظرات کارشناسی و ارزیابی تأثیر اجرای قانون.
- ثبات، نگاه بلندمدت و ملی.
- انسجام قوانین و عدم تغییر یا اصلاح ضمنی آن‌ها بدون ذکر شناسه‌ی تخصصی.
- جلب مشارکت حداکثری مردم، ذی‌نفعان و نهادهای قانونی مردم‌نهاد تخصصی و صنفی در فرایند قانون‌گذاری.
- عدالت‌محوری در قوانین و اجتناب از تبعیض ناروا، عمومی بودن قانون و شمول و جامعیت آن و حتی‌الامکان پرهیز از استثناهای قانونی.

۱۰- تعیین عناوین قوانین جامع، تبویب، تنقیح و تعیین شناسه‌ی قوانین موجود کشور در طول برنامه‌ی ششم توسعه.

۱۱- تعیین سازوکاری از سوی مجلس شورای اسلامی برای تشخیص قابلیت طرح در مجلس (موضوع اصل ۷۵ قانون اساسی) قبل از طرح و اعلام وصول.

۱۲- ضابطه‌مندسازی و تعیین نصاب بالا برای ارجاع به مجمع تشخیص مصلحت نظام در موارد تعارض مصوبه‌ی مجلس با نظر شورای نگهبان.

۱۳- بازنگری در مصوباتی که بر اساس مصلحت در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شده است از حیث تعیین دوره‌ی اعتبار مصلحت.

۱۴- رعایت صلاحیت ذاتی قوای سه‌گانه در قوانین مربوط به تشکیل نهادهایی از قبیل شوراهای عالی؛ بازنگری در قوانین موجود این نهادها؛ پیش‌بینی سازوکار کارآمد قانونی لازم برای تضمین عدم مغایرت مصوبات آن‌ها با قوانین عادی.

۱۵- تعیین اولویت‌های قانون‌گذاری با محوریت: گره‌گشایی از امور اجرایی کشور، اصول اجرانشده‌ی قانون اساسی، سند چشم‌انداز، سیاست‌های کلی نظام، برنامه‌ی پنج‌ساله‌ی توسعه و مطالبات رهبری.

۱۶- رعایت تدابیر فرماندهی کل نیروهای مسلح در قانون‌گذاری برای نیروهای مسلح.

۱۷- ترویج و نهادینه‌سازی فرهنگ رعایت، تمکین و احترام به قانون و تبدیل آن به یک مطالبه‌ی عمومی.

رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری شرایط امروز را مانند شرایط جنگ احزاب دانستند و با اشاره به آیات مربوط به این جنگ فرمودند: صف آرایی دشمنان و شیاطین اعم از امریکا و اروپای خبیث نشانه حقانیت و قدرت نظام جمهوری اسلامی است.

ایشان طی سال‌های اخیر بارها این موضوع را تکرار کرده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

در مقام مقایسه اگر بخواهیم جبهه امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابه سازی بکنیم می‌شود جنگ احزاب. امروز ... همه دنیاپرستان و قدرت طلبان و جنایتکاران و اهل زور و ظلم و طغیان در سرتاسر عالم، در رده‌های مختلف اقتدار، در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیده‌اند و حمله هم کرده‌اند و دارند از همه جوانب حمله هم می‌کنند، عین همین قضیه در جنگ احزاب اتفاق افتاد. (دیدار با جمعی از دانشجویان ۱۲ تیرماه ۹۵)

جبهه امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی شبیه جنگ احزاب است (دیدار با نمایندگان مجلس ۳۰ خرداد ۹۷)

امروز نیز همانند شرایط جنگ احزاب در دوران پیامبر(ص)، همه دشمنان ملت ایران در سطح بین المللی و منطقه ای، دست به دست یکدیگر داده اند، تا ایستادگی و عزم راسخ این ملت را بشکنند. (دیدار با مردم خراسان شمالی ۱۹ مهر ۱۳۹۱)

این موضوع در بسیاری از سخنرانی‌های دیگر معظم‌له طی سال‌های اخیر اشاره شده و در این گزارش قصد داریم به بررسی چرایی طرح این موضوع و اینکه در جنگ احزاب چه رخ داد، بپردازیم تا در ادامه به قیاس آن شرایط با شرایط کنونی دنیا و جامعه بپردازیم.

 

همه آنچه در ماجرای جنگ احزاب (غزوه خندق) رخ داد

مشرکان مکه وقتی از همه راه‌ها برای شکست مسلمانان ناامید شدند درصدد برآمدند تا با سپاهی عظیم به مدینه حمله‌ور شوند و ریشه اسلام را با نبردی مقتدرانه بخشکانند. از این رو همه قبایل، طایفه‌ها و اقوام با هم متحد شدند و همه نیروها و امکانات خود را علیه مسلمانان بکار بستند تا جایی که سپاهی عظیم که بیش از ۳ برابر تعداد همه مسلمانان بود برای حمله به مدینه تشکیل دادند.

وقتی پیامبر با خبر شد که مشرکان مکه با لشکری بیش از ۱۰ هزار نفر که از قبیله‌های مختلف تشکیل شده بود برای فتح مدینه قصد حمله‌ای بزرگ دارند، اصحاب را جمع کرد تا برای این دسیسه دشمن فکری کنند، زیرا تعداد همه مسلمانان سه هزار نفر بود و جنگیدن با لشکر ۱۰ هزار نفری دشمن کاری سخت بود. در این میان سلمان فارسی پیشنهاد حفر خندقی دور شهر مدینه را داد تا به این ترتیب لشگر دشمن نتواند به داخل شهر برسد.

خندقی که حفر شد ۶ هزار متر طول داشت و عرض آن به میزانی بود که دشمن نتواند از آن عبور کند. مسلمانان گروه گروه و از نقاط مختلف مشغول حفر خندق شدند و خداوند گروهی از ملائکه را هم برای حفر خندق به کمک مسلمانان فرستاد. لشکر عظیم دشمن به مدینه رسید و همانطور که پیش‌بینی می‌شد آنها نتوانستند وارد شهر شوند اما در این میان پنج نفر از سران سپاه دشمن به نام‌های «عمربن عبدود، عکرمه بن ابی جهل، هیبره بن وهب، نوفل بن عبدالله و ضرار بن خطاب» به سختی از خندق عبور کرده و خود را به مدینه رساندند. در این میان عمرو بن عبدود به عنوان یکی از پهلوانان اعراب به میدان آمد و برای خود مبارزه طلبید و تنها فردی که از پیامبر (ص) خواست تا به جنگ عمرو برود علی علیه‌السلام بود که سرانجام پیامبر (ص) را راضی به این جنگ کرد.

پیامبر شمشیر خود را به دست علی (ع) داد برای او دعا کرد و او را راهی میدان کرد. حضرت علی علیه‌السلام پیش از جنگ عمرو را به اسلام دعوت کرد و از او خواست به یکتایی خدا و رسالت پیامبر گواهی دهد. حتی در ادامه به او گفت: از راهی که آمده‌ای برگرد. اما عمرو بن عبدود هیچ کدام از سخنان امام را نپذیرفت و گفت: این کار ننگ است و من نقل مجالس زنان قریش می‌شونم.

در ادامه حضرت به او گفت: پس از اسب پیاده شو با من بجنگ، عمرو به علی (ع) گفت: من با پدرت دوست بودم و نمی‌خواهم تو را بکشم. حضرت به او گفت: ولی من دوست دارم تو را بکشم و اگر می‌خواهی پیاده‌ شو.

در این میان جنگ سختی بین علی علیه‌السلام و عمرو رخداد و گرد و غبار شدیدی هم به پای خاست و آنها را کاملاً پوشانید تا این که در این میان صدای تکبیر علی علیه‌السلام به نشانه کشتن عمرو بلند شد. دیگر کسانی که با عمرو بن عبدود از خندق عبور  کرده بودند با دیدن این صحنه از ترس خود را به داخل خندق افکنده و مسلمانان تکبیر گویان به کنار خندق آمدند و آنها را سنگ باران کردند. یکی از آنها گفت: چنین نکنید اگر راست می‌گویید بیاید و با من بجنگید. امام علی علیه‌السلام به سمت او حمله ور شد و او را نیز کشت و سپس به سوی قهرمان سوم دشمنان یعنی هیبره رفت و او را هم هلاک کرد. دو فرد دیگر با دیدن شجاعت علی (ع) از این میدان گریختند. این اتفاق و در کنار آن طوفان شدید سبب شد سپاه ۱۰ هزار نفری دشمن جبهه را ترک کرده و به سوی مکه باز گردند و به اذن خدا بدون اینکه جنگی رخ دهد سپاه عظیم دشمن شکست خورد و به مکه بازگشت.

پیامبر (ص) با دیدن این رشادت علی (ع) فرمودند: ارزش ضربتی که علی علیه‌السلام بر دشمن فرود آورد از ارزش عبادت جن و انس برتر است و خطاب به علی علیه‌السلام گفتند: اگر امروز ارزش عمل تو با همه امت من سنجیده شود ارزش عمل تو بر ارزش همه امت من برتری می‌یابد، زیرا با این کارت ذلت و خواری بر خانه‌های مشرکان وارد و عزت و شکوه بر خانه‌های مسلمانان فرود آمد.

 

فتنه‌گری و نفاق جنگی به بزرگی غزوه خندق در ماجرای احزاب

اما اهمیت جنگ احزاب نه تنها بر پیروزی مسلمانان بر دشمن بلکه به موضوع فتنه و نفاقی است که پیش از جنگ، دشمنان در بین مسلمانان ایجاد کردند و این امر سبب شد تا بسیاری از آنها به بهانه‌های مختلف از سپاه مسلمانان خارج شوند. از سوی دیگر این اتفاق سبب یکپارچه و یکدست شدن مسلمانان شد و آنهایی که به ظاهر اسلام آورده بودند در این امتحان الهی مردود شده و چهره واقعی خود را به مسلمانان نشان دادند.

از دیگر برکات ماجرای احزاب این بود که آخرین گروه یهودیان که در مدینه زندگی می‌کردند یعنی قبیله بنی‌قریظه از ترس شکست از دشمن پیمان خود را با مسلمانان نقض کردند و با دشمن همکاری کردند این امر سبب شد تا پس از پیروزی مسلمانان در جنگ خندق، به سراغ بنی‌قریظه بروند و به این ترتیب آخرین گروه از یهودیان هم از مدینه اخراج شدند.

در قرآن کریم و در سوره مبارکه احزاب به شرح کامل این ماجرا اشاره شده که چگونه دشمنان با نفوذ در بین مسلمانان سعی در ایجاد فتنه داشتند و بدین ترتیب مسلمانان زیادی را از لشکر پیامبر خارج کردند و با خود همراه کردند. زیرا بسیاری از مسلمانان وعده پیامبر (ص) مبنی بر پیروزی بر مشرکان را باور نداشتند. در حالی که خداوند حتی برای حفر خندق گروهی از ملائکه را به یاری آنها فرستاده بود اما برخی از مسلمانان دچار چنان ترسی از دشمن شدند که پیروزی را محال می‌دانستند و سخنان پیامبر (ص) و حتی امدادهای غیبی خدا هم آنان را قانع نمی‌کرد.

 

مقایسه شرایط امروز جامعه و جهان اسلام با شرایط جنگ احزاب

 

۱. اتحاد همه قدرت‌های بزرگ دنیا برضد نظام اسلامی

امروز هم با نگاهی به اتفاقات رخ داده در می‌یابیم که همه دشمنان مانند جنگ احزاب با هم متحد شده و برای براندازی و شکست نظام اسلامی دسیسه‌های مختلفی می‌چینند که این دسیسه‌ها یکی یکی به اذن الهی نقش بر آب می‌شود. شاید اگر با محاسبات دنیای امروز بخواهیم این موضوع را بررسی کنیم مقابله با ارتش‌های بزرگ جهان از جمله ارتش آمریکا، انگلستان و... امری محال باشد زیرا شاید توانایی، تعداد نیرو‌ها و حتی سلاح‌های آنان چندین برابر ما باشد اما نقشه‌های شوم و آتش‌افروز‌ی‌های آنها در منطقه که میلیارد‌ها دلار هزینه هم برایشان داشته نتوانسه خللی در نظام اسلامی ایجاد کند.

 

۲. نقض عهد‌های مکرر سران کشور‌های زورگو مانند نقض عهد بنی‌قریضه

موضوع دیگری که باید به آن اشاره کرد موضوع نقض عهدی است که امروز توسط دشمنان رخ داده و آنها به راحتی به دو سال مذاکرات پشت پا زدند و تعهد و سخن خود را به راحتی نادیده گرفتند درحالی که جمهوری اسلامی تا آخرین لحظه برعهد خود ایستاده بود. اما امروز به دلیل عهد‌شکنی دشمن و طبق دستور داوند در سوره مبارکه انفال آیات ۵۸ و ۵۹ ما هم ضمن اعلام به دشمن این پیمان را لغو خواهیم کرد.

درست مانند این اتفاق در جریان جنگ احزاب توسط قبیله بنی قریظه رخ داد و آنها هنگامی که دیدند کفار مکه قصد حمله به مدینه را دارند پیمان خود را با مسلمانان نقض و سمت مشرکان رفتند.

 

۳. اظهار یأس، ترس و خود کم بینی از سوی برخی خواص داخلی

اظهار یأس، ترس، ناامیدی و خود کم بینی در بین برخی خواص داخلی و ترس از اینکه ما نمی‌توانیم باقدرت بزرگی چون آمریکا مقابله کنیم از دیگر موضوعاتی است که امروز را شبیه دوران جنگ احزاب کرده زیرا آن زمان هم بسیاری از مسلمانان وقتی آوازه سپاه عظیم دشمن را شنیدند از شدت ترس و ناامیدی از سپاه اسلام خارج شدند، حتی برخی از افرادی که در سپاه اسلام مانده بودند هنگامی که سپاه دشمن را پشت خندق دیدند از شدت ترس آرزو کردند که ای کاش در سپاه اسلام نمی‌ماندند.

متأسفانه امروز هم برخی از خواص داخلی مقاومت در برابر استکبار را امری بی‌فایده می‌دانند، زیرا به عقیده آنها نمی‌شود در برابر آمریکا ایستادگی‌ کرد و باوجود نقض عهد‌های مکرر باز هم به مذاکره و دادن امتیاز و پذیرش شروط  آنان برای عبور از مشکلات تأکید دارند.

 

۴. یکدست شدن جامعه و ایجاد حس وحدت برای مقابله با دشمن

از دیگر اتفاقات امروز که می‌توان آن را با اتفاقات ماجرای احزاب قیاس کرد تقویت ایمان مؤمنان و وحدت و یکپارچگی برای مقابله با دشمن است که این امر امروز فراتر از مرز‌های جمهوری اسلامی رفته و مسلمانان خصوصاً شیعیان در ایران، لبنان، یمن عراق، سوریه و بسیاری از بلاد اسلامی برای مقابله با دشمن آماده‌اند و شهادت در این راه را بالاترین پیروزی و گوارا می‌دانند.

 

۵. اقتصاد مقاومتی خندقی برای ایستادگی در برابر تحریم‌های ظالمانه دشمن

بانگاهی به ماجرای سخت و طاقت‌فرسای حفر خندق در اطراف شهر مدینه که بسیاری آن را نشدنی و محال می‌دانستند به موضوع مقاومت مردم در برابر تحریم‌ها و اقتصاد مقاومتی می‌رسیم که چگونه همان‌طور که کمک‌های غیبی خداوند مسلمانان را در حفر خندق در اطراف مدینه یاری کرد امروز هم مردم ما به اذن الهی در برابر شدید‌ترین و ظالمانه‌ترین تحریم‌ها ایستاده‌اند و این امر برکات فراوانی برای ما داشته که مهم‌ترین آن موضوع خود‌کفایی است.

 

۶. تحقق شعار ما‌ می‌توانیم به شرط ایمان راسخ به خداوند و نصرت او

بسیاری از به ظاهر مسلمانان صدر اسلام پیروزی بر سپاه کفار را امری محال می‌دانستند زیرا یاری خداوند و قدرت مطلق او را باور نداشتند بسیاری هم حفر خندق دور شهر را کاری نشدنی می‌پنداشتند اما همه این امور به اذن الهی محقق شد و حتی پیروزی بر دشمنان بدون اینکه جنگی با آنها در بگیرد نصیب مسلمانان شد و این اتفاق با توکل مسلمانان به خداوند متعال و ایمان قلبی به او و قدرتش و تلاش، پشتکار، وحدت و مقاومت در برابر دشمن رخ داد.

امروز هم جوانان ایران اسلامی با تلاش و پشتکاری مثال‌زدنی و توکل و ایمان قلبی به خداوند متعال از بسیاری امور نشدنی عبور کردند و با تحقق شعار ما می‌توانیم در بسیاری از عرصه‌‌های اقتصادی، نظامی، علمی و... قله‌های جهان را فتح کردند، همچنین ایمان راسخ به خداوند متعال و امداد‌های غیبی‌اش سبب شکست دشمنان نظام اسلامی در بسیاری توطئه‌ها شده است که ساقط شدن پهپاد آمریکایی، شکست‌های مکرر عوامل آنها در عراق، سوریه و یمن و توان بالای نظامی جمهوری اسلامی از دیگر مصادیق این امر است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی، سیاست‌های کلی نظام قانون‌گذاری را ابلاغ و با توجه به اهمیت موضوع در حاشیه آن مرقوم کردند: «سیاستها به قوای سه‌گانه ابلاغ شود. سه قوه موظفند اقدامات را زمانبندی و پیشرفتها را گزارش نمایند».

 

متن سیاستهای کلی نظام قانون‌گذاری مصوّب مقام معظم رهبری که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تنظیم شده است، به این شرح است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سیاست‌های کلی نظام قانون‌گذاری

 

١- توجه به موازین شرع به عنوان اصلی‌ترین منشاء قانون‌گذاری در تنظیم و تصویب طرح‌ها و لوایح قانونی.

 

۲- ارزیابی و پالایش قوانین و مقررات موجود کشور از حیث مغایرت با موازین شرعی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ایجاد سازوکار لازم برای تضمین اصل چهارم قانون اساسی.

 

٣- تعیین سازوکار مناسب برای عدم مغایرت مقررات با قانون اساسی.

 

۴- نظارت بر عدم مغایرت یا انطباق قوانین با سیاست‌های کلی نظام با همکاری شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و تصویب قوانین لازم برای تحقق هریک از سیاست‌های کلی نظام.

 

۵- تعیین حدود اختیارات و صلاحیت مراجع وضع قوانین و مقررات با ارائه تعریف روشن و مشخص از «قانون»، «آیین‌نامه، تصویب‌نامه و بخشنامه موضوع اصل ۱۳۸»، «قانون آزمایشی و اساسنامه موضوع اصل ۸۵»، «برنامه و خط مشی دولت و تصمیمات موضوع اصل ۱۳۴»، «آراء وحدت رویه و ضوابط موضوع اصل ۱۶۱» و سایر مقررات و همچنین طبقه‌بندی و تعیین هرم سیاست‌ها، قوانین و مقررات کشور بر اساس نص یا تفسیر اصول قانون اساسی حسب مورد، از طریق مجلس شورای اسلامی.

 

۶- تعیین حدود اختیارات مجلس در اصلاح لوایح با رعایت اهداف لایحه.

 

۷- تعیین محدوده اختیار مجلس در تصویب ساختار و مفاد بودجه سالانه کل کشور (پیش‌بینی درآمدها، هدف‌گذاری‌ها، موارد هزینه و...) با تصویب قانون لازم و اصلاح آیین‌نامه داخلی مجلس.

 

۸- تعیین وظایف دولت و مجلس در مورد تعداد وزرا و وظایف و اختیارات آنان، وظایف قانونی رئیس جمهور موضوع اصل ۶۰ و ۱۲۴ قانون اساسی و هر گونه ادغام، الحاق، انتزاع و ایجاد سازمان‌های اداری، از طریق تصویب قانون.

 

۹-رعایت اصول قانون‌گذاری و قانون‌نویسی و تعیین سازوکار برای انطباق لوایح و طرح‌های قانونی با تأکید بر:

 

- قابل اجرا بودن قانون و قابل سنجش بودن اجرای آن.

- معطوف بودن به نیازهای واقعی.

- شفافیت و عدم ابهام.

- استحکام در ادبیات و اصطلاحات حقوقی.

- بیان شناسه تخصصی هر یک از لوایح و طرح‌های قانونی و علت پیشنهاد آن.

- ابتناء بر نظرات کارشناسی و ارزیابی تأثیر اجرای قانون.

- ثبات، نگاه بلندمدت و ملی.

- انسجام قوانین و عدم تغییر یا اصلاح ضمنی آنها بدون ذکر شناسه تخصصی.

- جلب مشارکت حداکثری مردم، ذی‌نفعان و نهادهای قانونی مردم‌نهاد تخصصی و صنفی در فرآیند قانون‌گذاری.

- عدالت محوری در قوانین و اجتناب از تبعیض ناروا، عمومی بودن قانون و شمول و جامعیت آن و حتی‌الامکان پرهیز از استثناهای قانونی.

 

۱۰- تعیین عناوین قوانین جامع، تبویب، تنقیح و تعیین شناسه قوانین موجود کشور در طول برنامه ششم توسعه.

 

۱۱- تعیین ساز و کاری از سوی مجلس شورای اسلامی برای تشخیص قابلیت طرح در مجلس (موضوع اصل ۷۵ قانون اساسی) قبل از طرح و اعلام وصول.

 

۱۲- ضابطه‌مندسازی و تعیین نصاب بالا برای ارجاع به مجمع تشخیص مصلحت نظام در موارد تعارض مصوبه مجلس با نظر شورای نگهبان.

 

۱۳- بازنگری در مصوباتی که بر اساس مصلحت در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شده است از حیث تعیین دوره اعتبار مصلحت.

 

۱۴- رعایت صلاحیت ذاتی قوای سه گانه در قوانین مربوط به تشکیل نهادهایی از قبیل شوراهای عالی؛ بازنگری در قوانین موجود این نهادها؛ پیش‌بینی ساز و کار کارآمد قانونی لازم برای تضمین عدم مغایرت مصوبات آنها با قوانین عادی.

 

۱۵- تعیین اولویت‌های قانون‌گذاری با محوریت: گره گشایی از امور اجرایی کشور، اصول اجرانشده قانون اساسی، سند چشم‌انداز، سیاست‌های کلی نظام، برنامه پنج ساله توسعه و مطالبات رهبری.

 

۱۶- رعایت تدابیر فرماندهی کل نیروهای مسلح در قانون‌گذاری برای نیروهای مسلح.

 

۱۷- ترویج و نهادینه سازی فرهنگ رعایت، تمکین و احترام به قانون و تبدیل آن به یک مطالبه عمومی.

رجعت مسیحی را می توان به عقیده به «ظهور منجی» در اسلام شبیه دانست که تقریباً همه ی مسلمانان به آن عقیده دارند و انتظار آن را می کشند.

 

پرسش:

اعتقاد به رجعت در مسیحیت چگونه است، چه تفاوت ها و شباهت هایی میان رجعت در اسلام و رجعت در مسیحیت وجود دارد؟

 

پاسخ:

رجعت در مسیحیت، از موضوعات کلیدی و جزء مهم ترین تعالیم کتاب مقدس است، ولی در میان مسلمانان رواج ندارد. البته رجعت مسیحی را می توان به عقیده به «ظهور منجی» در اسلام شبیه دانست که تقریباً همه ی مسلمانان به آن عقیده دارند و انتظار آن را می کشند.

در پاسخ به پرسش فوق ابتدا عقیده ی مسیحیان و سپس مسلمانان را درباره ی رجعت مطرح کرده، به مقایسه ی آن دو می پردازیم:

 

۱. عقیده به رجعت در مسیحیت

کلیسای اولیه به تعلیم در مورد رجعت مسیح علاقه ی فراوانی داشت. رسولان منتظر بودند که مسیح در عصر آنها رجعت فرماید و نسل بعدی هم همین امید پرجلال را حفظ کرد. این انتظار تا قرن سوم هم ادامه داشت، ولی از زمان کنستانتین به بعد در مورد آن غفلت شد، تا این که آن را تقریباً کنار گذاشتند. در قرن اخیر این حقیقت مسیحی، در کلیساها دوباره مورد تأکید قرار گرفته است.[۴۷]

 

اهمیت رجعت مسیح

رجعت مسیح در کتاب مقدس بیش از سیصد بار ذکر شده است و چندین باب کامل به این موضوع اختصاص دارد؛[۴۸] حتی بعضی از رساله های عهد جدید مربوط به رجعت مسیح است.[۴۹]

درک صحیح رجعت مسیح کلید کتاب مقدس است. بدون درک صحیح رجعت مسیح نخواهیم توانست بسیاری از تعالیم و آیین های مقدس و وعده های کتاب مقدس را درک کنیم... تا به رجعت مسیح معتقد نباشم، آینده ی نجات برای ما روشن نخواهد بود... در آیات زیادی مسیحیان تشویق شده اند که برای بازگشت مسیح آماده باشند و از این حقیقت تسلّی پیدا کنند، ضعیفان را با این حقیقت تقویت نمایند و سختی ها را تحمل کنند و اعتماد خود را حفظ نمایند؛ زیرا خداوند به زودی مراجعت خواهد کرد و برای منتظران خود برکت و اجر و پاداش خواهد آورد.[۵۰]

 

ماهیت رجعت مسیح

در مورد ماهیت رجعت مسیح بین مسیحیان اختلاف نظر وجود دارد. یک نویسنده ی پروتستان مذهب می نویسد:

در کتاب مقدس اشارات زیادی به بازگشت مسیح وجود دارد. عیسی اعلام فرمود که خودش شخصاً می آید (یوحنا، ۱۴: ۳ و ۲۱: ۲۲ و ۲۳)؛ بدون انتظار و ناگهانی (متی، ۲۴: ۲۶ ـ ۲۸)؛ در جلال پدر همراه فرشتگان خود (متی، ۱۶: ۲۷ و ۱۹: ۲۸) و با پیروزی خواهد آمد (لوقا ۱۹: ۱۱).[۵۱]

این نویسنده به تعابیر دیگری که در مورد رجعت مسیح ارائه شده، هم چون آمدن روح القدس، ایمان آوردن انسان، انهدام اورشلیم، زمان مرگ و ایمان آوردن جهان، اشاره می کند و آنها را غلط می شمارد.[۵۲]

 

مراحل رجعت مسیح

الف) رجعت اولیه ی مسیح یا آمدن مسیح در هوا

مرحله ی اول بازگشت مسیح، شامل ربوده شدن کلیسا (مؤمنان) است. در یک چشم بر هم زدن، ناگهان و بدون خبر، عیسی(علیه السلام) آنانی را که آماده ی بازگشت به سوی او هستند می رباید. او در این بازگشت به زمین نزول نمی کند، بلکه مقدّسان او را در هوا ملاقات می کنند.[۵۳]

با این رجعت مردگان در مسیح برخواهند خاست و زنده خواهند شد و زندگان دارای زندگی باقی خواهند گردید.[۵۴]

هدف از این ملاقات در آسمان، دادرسی ایمان داران و دادن پاداش به مؤمنان و حساب پس دادن در استفاده از استعدادها و اموال و فرصت هایی است که به آنها داده شده بود،[۵۵] و آماده کردن اوضاع و از بین بردن موانع ظهور است.[۵۶]

 

ب) دوران مصیبت عظیم

مرحله ی اول و دوم ظهور مسیح، دوره ی مصیبت عظیم واقع شده است. این دوره که طبق برخی اشارات، ۷ سال طول خواهد کشید،[۵۷] «چنان زمان تنگی خواهد شد که از زمانی که امتی به وجود آمده تا امروز نبوده است».[۵۸]

وقتی کلیسا ربوده شود، دیگر نمک و نور در جهان نخواهد بود. مدت کوتاهی بعد از ربوده شدن کلیسا تا زمانی که مردم به سوی خداوند بازگشت نکرده اند، بر روی زمین هیچ شخص نجات یافته ای وجود نخواهد داشت. روح القدس خدمت بازدارنده ی خود را از جهان برخواهد داشت. در آن موقع فساد و ظلمت به سرعت زیاد خواهد شد و گناه همه جا را فرا خواهد گرفت، و مرد بی دین ظهور خواهد کرد.[۵۹]

 

ج) سلطنت هزار ساله بر زمین و رجعت دوم

وقتی سال های مصیبت بی سابقه به پایان خود نزدیک شوند، روح هایی از دهان اژدها، وحش و نبی کاذب خارج می شوند و پادشاهان جهان را برای جنگ دور یکدیگر جمع می کنند.[۶۰] آنان با هم جمع می شوند تا اورشلیم را تصرف نمایند و یهودیان فلسطین را به اسارت در آورند.[۶۱] ولی در آن موقعی که به پیروزی نزدیک شدند، مسیح با لشکریان خود از آسمان نزول خواهد فرمود[۶۲] و در جنگ نهایی پس از غلبه بر آنان، پیشوایانشان گرفتار و به دریاچه ی آتش افکنده خواهند شد.[۶۳] سپاهیان آنان با شمشیری که از دهان مسیح خارج می شود کشته خواهند شد[۶۴] و راه برای استقرار حکومت مسیح هموار خواهد گردید.

این دوره هزار سال به طول می انجامد. مسیح به عنوان فرمانروای جهانی پرستیده شده، عدل و انصاف کامل برقرار خواهد گشت،[۶۵] کلیسا با مسیح حکم رانی خواهد کرد و[۶۶] شیطان و روح های شریر بسته شده و مدت هزار سال در هاویه افکنده خواهند شد،[۶۷] وضعیت طبیعت نیز عوض شده، بارش باران فراوان، و زمین بسیار حاصل خیز و محصول زیاد و عمرها طولانی خواهد شد،[۶۸] شادی و سعادت و شفای بدنی و رفاه و امنیت و روابط دوستانه بین مردم برقرار و انسان «اشرف مخلوقات» بودن خود را که در موقع سقوط در گناه از دست داده بود، به دست خواهد آورد.[۶۹]

 

د) داوری

در ابتدای سلطنت هزار ساله، داوری توسط مسیح انجام خواهد شد. برای این داوری تمام امت ها جمع خواهند شد و برای صالحان، حیات ابدی و برای طالحان، مجازات و آتش ابدی در نظر گرفته خواهد شد.[۷۰]

پروتستان ها معتقد به رجعت مسیح در آخر الزمان و در همین دنیا هستند، اما عقیده به اخروی بودن بازگشت مسیح، در سده های اخیر طرف داران بیشتری در میان مسیحیان دارد.[۷۱]

کلیسای شرق، هم زمان با رجعت مسیح بر پایی قیامت را خبر می دهد:

اما حوادثی که هم زمان با آمدن دوباره ی مسیح رخ خواهد داد عبارت اند از:

۱. قیامت؛ ۲. داوری نهایی؛ ۳. پایان جهان؛ ۴. ظهور حکومت مسیح به طور کامل، یعنی داخل شدن کلیسا در عظمت آسمانی خود.[۷۲]

کلیسای کاتولیک نیز در اعتقادنامه ی رسمی خود، اخروی بودن بازگشت مسیح را تأیید می کند:

قبل از داوری نهایی همه ی مردگان برخواهند خاست، و این زمانی است که همه ی اهل قبور صدای پسر انسان را می شنوند و از قبور خارج می شوند.[۷۳]

از عبارت فوق استفاده می شود که صدای پسر انسان (مسیح) کار صور اسرافیل و آغاز قیامت را اعلام می کند، و برگشت مسیح هم زمان با برپایی رستاخیز و قیامت است. بر اساس نظریه ی فوق، دوره ی هزار ساله ی آرمانی کلیسای مسیحیت، قبل از رجعت مسیح خواهد بود.[۷۴]

 

۲. رجعت در اسلام

عقیده به «رجعت» در اسلام یک عقیده ی همگانی نیست، بلکه به «شیعه» یعنی مکتب پیروان اهل بیت(علیهم السلام) اختصاص دارد[۷۵] و به این معناست که خداوند متعال، پس از ظهور منجی آخرالزمان، حضرت مهدی(علیه السلام)، گروهی از شیعیان را که از دنیا رفته اند، به دنیا بازمی گرداند تا آنان به آرزویشان که یاوری و همراهی و درک وجود او و شوکت و عظمت اسلام است نائل شوند؛ نیز برخی از دشمنان اسلام و اهل بیت را زنده می کند و به دنیا بازمی گرداند تا آنان نیز پیروزی حق و نابودی باطل و شوکت اسلام و مؤمنان را بنگرند و از اعمال گذشته ی خود اندوهگین و متأسف گردند.

در این فرآیند، صحنه ی کوچک و نمونهواری از قیامت کبری قابل مشاهده است و عده ای پاداش عمل نیک خود و عده ای دیگر سزای اعمال پلید خود را خواهند دید.[۷۶]

 

ظهور منجی

عقیده ی دیگری در میان مسلمانان وجود دارد که مربوط به فرقه ی خاصی نیست و به نظر می رسد که شباهت بیشتری با رجعت در مسیحیت داشته باشد و آن ظهور منجی آخرالزمان است که قبل از برپایی قیامت ظاهر خواهد شد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد.[۷۷]

می توان گفت خصوصیاتی که مسیحیان برای دوره ی هزار ساله ی آرمانی بیان می کنند، مانند آبادانی شهرها و برکت و فراوانی ارزاق و امنیت و ایمان و دربند بودن شیطان و ظالمان، همگی همان خصوصیاتی است که در سنت اسلامی برای دوره ی ظهور منجی بیان شده است.[۷۸]

همان طور که در منابع مسیحی دورانی به نام «دوره ی مصیبت عظیم» پیش گویی شده، روایات زیادی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و پیشوایان دینی در مورد اوضاع آخرالزمان و وجود فساد و ظلم و جور و گناهان بسیار، مطرح شده است، که علامات ظهور آن منجی به شمار می روند.[۷۹]

در سنت اسلامی، بازگشت حضرت عیسی مسیح(علیه السلام)، که قرآن به زنده بودن او تصریح کرده است[۸۰]، انتظار می رود، ولی طبق احادیث اسلامی، پس از ظهور شخصیت منجی آخرالزمان خواهد بود. این شخصیت مهدی نام دارد و از فرزندان پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) است و جهان را پس از آن که پر از ظلم و جور شده است مملوّ از عدل و داد خواهد کرد.[۸۱] در برخی از این احادیث آمده است که وقتی عیسی از آسمان فرود آید، تحت امارت مهدی خواهد بود و به امامت او نماز خواهد خواند.[۸۲]

بنابراین، طبق این روایات، رجعت مسیح در همین دنیا واقع خواهد شد.

 

پاورقی:

[۴۷]. هنری تیسن، الهیات مسیحی، ص ۳۲۷

[۴۸]. انجیل متی، ۲۴ و ۲۵، انجیل مرقس، ۱۳، انجیل لوقا، ۲۱

[۴۹]. نامه ی اول و دوم تسالونیکیان، مکاشفه

[۵۰]. الهیات مسیحی، ص ۳۲۷

[۵۱]. همان، ص ۳۳۰

[۵۲]. همان، ص ۳۳۱ ـ ۳۳۳

[۵۳]. اول تسالونیکیان، ۴: ۱۶، دوم تسالونیکیان، ۲: ۱

[۵۴]. اول تسالونیکیان، ۴: ۱۶، اول قرنتیان ۱۵: ۵۳

[۵۵]. انجیل متی، ۲۵: ۱۴ ـ ۳۰، انجیل لوقا، ۱۹: ۱۱ ـ ۲۷، انجیل متی، ۲۵: ۱ ـ ۱۶، دوم تسالونیکیان، ۲: ۶ ـ ۸. آن مانع کیست یا چیست؟ عده ای آن را نیروی بازدارنده ی نظم قانون می دانند، برخی نیز آن را دولت های بشری فاسد و گروهی آن را خود شیطان می دانند. از این مانع با عنوان «بی دین»، «مرد بی دین»، دجّال، «ضد مسیح» (Anti-Christ) و «قانون شکن» یاد شده است. ر.ک: هنری تیسن، الهیات مسیحی، ص ۳۳۸، و علی فاطمیان، نشانه های پایان، فصل ششم

[۵۶]. الهیات مسیحی، ص ۳۴۴

[۵۷]. ر.ک: دانیال، ۹: ۲۴ ـ ۲۷

[۵۸]. دانیال، ۱۲: ۱

[۵۹]. الهیات مسیحی، ص ۳۳۹

[۶۰]. مکاشفه، ۱۶: ۱۲

[۶۱]. زکریا، ۱۲: ۱، ۱۳: ۱ و ۱۴: ۲

[۶۲]. مکاشفه، ۹: ۱۱

[۶۳]. مزامیر، ۲: ۳، و مکاشفه، ۱۹: ۱۹ و ...

[۶۴]. دوم تسالونیکیان، ۱: ۷ ـ ۱۰، مکاشفه، ۱۹: ۲۱

[۶۵]. مزامیر، ۷۲: ۶ ـ ۱۱، زکریا، ۱۴: ۹

[۶۶]. انجیل لوقا، ۱۹: ۱۶ ـ ۱۹، اول قرنتیان، ۶: ۲، مکاشفه، ۲: ۲۷

[۶۷]. مکاشفه، ۲۰: ۱ ـ ۳

[۶۸]. الهیات مسیحی، ص ۳۸۰

[۶۹]. همان

[۷۰]. همان، ص ۳۶۷

[۷۱]. عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۲۰۹

[۷۲]. جیمس انس الامیرکانی، نظام التعلیم فی علم اللاهوت القویم، ج ۲، ص ۵۰۵

[۷۳]. به نقل از: درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۲۰۷ CCC, P. ۳۲۰

[۷۴]. همان، ص ۲۰۸

[۷۵]. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۳۸ و ۱۴۴، باب ۲۹

[۷۶]. همان، ص ۱۳۶. باب ۲۹

[۷۷]. اعتقاد به ظهور منجی در میان گروه های شیعه برجستگی خاصی دارد، با این حال احادیث بسیاری در این باره در منابع اهل تسنن وجود دارد. ر.ک: یوسف وابل، اشراط الساعة

[۷۸]. بحار الانوار، ج ۵۲، باب ۲۷

[۷۹]. همان، ص ۱۸۱ ـ ۲۷۸

[۸۰]. ر.ک: سوره ی نساء: آیه ی ۱۵۶ ـ ۱۵۷

[۸۱]. بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۷

[۸۲]. همان، ص ۱۹۱، ۲۷۹ و ۳۴۹

آیت الله آصف محسنی:

اگر کمی عاقلانه بیندیشیم بیش از نود درصد با هم اشتراکات اعتقادی داریم. احادیث مورد قبول هر دو طرف به بیش از بیست الی سی جلد کتاب رسیده است. هر چند ممکن است در ظاهر احادیث تفاوت باشد اما مفاهیم آنها مشترک است؛ تقریب یعنی همکاری بر اساس مشترکات و پرهیز از اهانت به مقدسات دو طرف و حفظ احترام متقابل. اتحاد و یکپارچگی تنها گزینه پیش روی مسلمانان چه شیعه و چه سنی است.

 

یادآوری گفتار شخصیت های مهم علمی جهان تشیع و تسنن بعنوان رهبران معنوی این گروه عظیم درباره اهمیت مساله  وحدت اسلامی برای تنویر ضرورت انسجام و اتحاد برای مسلمین موضوعی حیاتی است.

 

امید است با معرفی و سرمشق قرار دادن این گفتارها بتوانیم گامی مهم و موثر در ایجاد وحدت اسلامی برداشته باشیم.

بصیرت‌افزایی و آگاهی‌بخشی به توده‌های مردم یکی از مهم‌ترین و باارزش‌ترین فعالیت‌های فکری و فرهنگی امام سجاد(ع) است که زمینه توسعه و پیشرفت دینی و فرهنگی توده‌های مردم را به دنبال داشت.

 

کم نیستند افرادی که در مسیر زهد و ارتباط با خدا سیر می‌کنند، ولی مسیر زندگیشان رویکردی تک بعدی به خود گرفته و از سایر ابعاد و مسئولیت‌های اجتماعی و فرهنگی فاصله گرفته‌اند. گاهی این چنین تلقی می‌شود که زاهد و عابد واقعی باید از جامعه کناره‌گیری کرده و در خلوت زندگی مشغول ارتباط و مناجات با خدا باشد، این در حالی است که در سیره و منش حضرات معصومین (ع) این اسوه‌های تقوا و پرهیزکاری این چنین نگاه تک بعدی مشاهده نمی‌شود؛ چرا که در زندگی و منش آن‌ها شاهد اهتمام خاص به مسئولیت‌های فردی و اجتماعی هستیم.

 

مبارزات و فعالیت‌های شگفت‌انگیز امام سجاد (ع) در جامعه

بسیاری از ما محبان و شیعیان خاندان عصمت و طهارت امام سجاد (ع) را به زهد، عبودیت و ارتباط با خدای متعال می‌شناسیم، ولی با این حال آن چنان که شایسته است در خصوص نحوه فعالیت‌های اجتماعی ایشان و مسئولیت‌های اجتماعی که ایفا کرده‌اند، تحقیق و بررسی نکرده‌ایم. در این گزارش به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت امام عارفان ( به روایت ۲۵ محرم) به طور اجمال به برخی فعالیت‌های فرهنگی امام سجاد (ع) در عرصه اجتماعی اشاره خواهیم کرد.

 

معلم نمونه سبک زندگی اسلامی

اگر در ماهیت و محتوای ادعیه و مناجات های امام سجاد (ع) دقت و تأمل کرده باشیم، نیایش‌های صحیفه سجادیه تنها به موضوع ارتباط و صحبت با خدای متعال اختصاص نداشته؛ چرا که این مناجات‌ها در قالب‌های حیرت‌آور الگوی نوینی از سبک زندگی اسلامی را در حوزه‌های مختلف اجتماعی در پیش روی افراد قرار داده است، این مطلب حاکی از این است که بصیرت‌افزایی و آگاهی‌بخشی به توده‌های مردم یکی از مهم‌ترین و با ارزش‌ترین فعالیت‌های فکری و فرهنگی امام سجاد (ع) است که زمینه توسعه و پیشرفت دینی و فرهنگی توده‌های مردم را به دنبال داشته است.

 

مبارزه با فقر و دستگیری از نیازمندان

یکی دیگر از برجسته‌ترین و با ارزش‌ترین فعالیت‌های اجتماعی امام سجاد (ع) در زندگی، تأمین مالی مردم به خصوص خانواده‌های شهدا و نیازمندان اجتماعی بود. محققان در خصوص این فعالیت امام سجاد (ع) این چنین بیان داشته‌اند که امام سجاد (ع) رسیدگی به امور نیازمندان را در خفای کامل انجام می‌داد تا آنجا که در برخی از موارد نزدیک‌ترین افراد به امام نیز از آن با خبر نمی‌شدند.

 

حتی نقل شده که این موضوع برای افرادی که کمک‌ها را دریافت می‌کردند مشخص نبود. از محمد بن اسحاق نقل شده است: گروهی از مردم مدینه در حالی زندگی می کردند که نمی‌دانستند معیشت آن‌ها از کجا تأمین می‌شود، زمانی که علی بن الحسین (ع) به شهادت رسید، این کمک‌ها قطع شد و آنان آن کمک‌های شبانه را از دست دادند.(۱) و یا اینکه جناب ابوحمزه ثمالی می‌گوید: علی بن حسین شبانه مقداری غذا بر دوش خود می‌گذاشت و در تاریکی شب به صورت مخفیانه به فقرا می‌رساند و می‌فرمود: صدقه‌ای که در تاریکی شب داده شود، غضب خداوند را خاموش می‌کند.(2)

 

مبارزه با افکار انحرافی و دانشمندان وابسته به طاغوت

یکی از کارهای اجتماعی و فرهنگی که امام سجاد (ع) در فعالیت‌های فرهنگی به دنبال اصلاح آن بود، اصلاح کسانی بود که سابقاً در زمره دوستان حضرت و راویان روایات بودند. ولی به خاطر تمایلات مادی و دنیوی به آرمان‌های دینی خود پشت پا زده و سر به آستان خلفای مروانی نهادند، از جمله این افراد محمد بن مسلم بن شهاب زهری بود که منابع روایی نقل کرده‌اند: امام سجاد (ع) در نامه‌ای به شدت ایشان را توبیخ می‌کنند. در آن روزگار امام سجاد (ع) نامه‌ای هشدار آمیز به او می‌نویسند. البته مخاطب محتوی این نامه نه فقط این شخصیت؛ بلکه همه دانشمندان و فقیهان در طول تاریخ بود تا دانش خویش را قربانی هوس‌های قدرت طلبان و زورگویان نکنند و با تقرب به دستگاه ظالمان، ظلم ایشان را توجیه نکنند.(۳)

 

مبارزه با جبرگرایی

از جمله جریان‌های خطرناکی که در زمان حیات امام سجاد (ع) بیم گسترش آن می‌رفت، جریان جبرگرایی بود. امام سجاد (ع) در زمان حیات خود به شدت و قاطعیت با این عقیده مبارزه کرد، چنان که وقتی عبیدالله خطاب به ایشان گفت: مگر خدا علی بن الحسین (ع) را نکشت؟ حضرت در جواب او فرمود: برادری داشتم به نام علی که مردم او را کشتند.(۴) و همچنین وقتی یزید عامل کشته شدن امام حسین (ع) را مشیت و کار خدا معرفی کرد، حضرت فرمود: «پدرم را مردم کشتند نه خدا».(۵)

 

مبارزه با مشبهه

یکی دیگر از جریان‌های انحرافی که در عصر امام سجاد (ع) جامعه اسلامی را تهدید عقیدتی می‌کرد، مسأله تشبیه‌گرایی بود. عده‌ای سعی داشتند توحید خالص را به دست فراموشی بسپارند و با بهره‌گیری از عالمان دین فروش عقیده، تجسم و تشبیه را در بین مردم رواج دهند. امام سجاد (ع) در مقابل این اعتقاد انحرافی با قاطعیت ایستاد، چنان که وقتی شنید که گروهی ذات مقدس حق تعالی را به مخلوقات تشبیه می‌کنند و قائل به جسمانیت خدای متعال شده‌اند ناراحت شده و نزد قبر رسول خدا (ص) رفت و دست به دعا برداشت و در آن بطلان این عقیده را نیز اعلام کرد.(۶)

 

پی‌نوشت‌ها

۱- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۹۳.

۲-همان.

۳-تحف العقول، ص۲۷۴.

۴-اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۹۴.

۵-الاحتجاج، ج۲، ص ۳۱۱.

۶-بحار الأنوار، ج‏۳، ص۲۹۳، «أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع کَانَ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص ذَاتَ یَوْمٍ إِذْ سَمِعَ قَوْماً یُشَبِّهُونَ اللَّهَ بِخَلْقِهِ فَفَزِعَ لِذَلِکَ وَ ارْتَاعَ لَهُ وَ نَهَضَ حَتَّى أَتَى قَبْرَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَوَقَفَ عِنْدَهُ وَ دفع (رَفَعَ‏) صَوْتَهُ یُنَاجِی رَبَّهُ فَقَالَ فِی مُنَاجَاتِهِ لَهُ إِلَهِی بَدَتْ قُدْرَتُکَ وَ لَمْ تَبْدُ هَیْئَتُهُ فَجَهِلُوکَ وَ قَدَّرُوکَ بِالتَّقْدِیرِ عَلَى غَیْرِ مَا بِهِ أَنْتَ شَبَّهُوکَ إِلَى آخِرِ مَا مَرَّ».

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (پنج‌شنبه) در دیدار منتخبان ملت در مجلس خبرگان ضمن ارائه تحلیل جامع از شرایط کشور و گسترش شعارها و اقتدار انقلابی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی و امتداد آن در منطقه، بهره‌گیری از درس‌های دوران دفاع مقدس و تعمیق آن را در جامعه بسیار ضروری و مهم خواندند و تأکید کردند: لازمه و اساس استمرار پیشرفت کشور، «توکل بر خدا»، «ایستادگی و مقاومت»، «امید به آینده»، «اعتماد به جوانان بویژه جوانان انقلابی»، «وحدت و انسجام آحاد مردم بخصوص در میان نیروهای انقلاب»، «حمایت واقعی از تولید داخلی» و «قطع امید کامل از بیگانگان» است.

 

رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای این دیدار با گرامیداشت هفته دفاع مقدس و با اشاره به درس‌های این دوران درخشان و لزوم گسترش و تعمیق این درسها در جامعه افزودند: توکل امام(ره) به خداوند متعال در زمان آغاز جنگ و در طول هشت سال دفاع مقدس، به‌رغم همه مشکلات و کمبودها و فشارها، یک موضوع شگفت‌آور بود که باید این توکل امروز نیز در همه عرصه‌ها وجود داشته باشد.

 

** برخی بزرگان گاهی به‌دلیل برخی مشکلات کشور دستپاچه می‌شوند**

 

ایشان گفتند: برخی اوقات به دلیل برخی مشکلات در جامعه، برخی بزرگان و محترمین دچار دستپاچگی می‌شوند در حالی که باید به خدا توکل، و با تلاش آن مشکل را برطرف کرد.

 

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به الطاف الهی در چهل سال گذشته و عبور نظام اسلامی از گردنه‌های سخت خاطرنشان کردند: عزت و اقتدار و اعتبار مادی و معنوی کشور در دنیا و خیل عظیم جوانان انقلابی آماده به کار و پیشرفتها و جهش‌های کشور غیرقابل مقایسه با ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی است و همه این موفقیت‌ها، مرهون لطف و عنایت الهی است، بنابراین توکل به خدا هیچگاه نباید فراموش شود.

 

حضرت آیت الله خامنه‌ای «امید به آینده و اعتماد به جوانان» را از دیگر درس‌های دوران دفاع مقدس برشمردند و گفتند: باید جوانان را وارد میدان کرد و از نیروی آنان غفلت نکرد، البته به‌کارگیری جوانان به معنای از صحنه خارج شدن افراد غیرجوان نیست زیرا هر فردی به تناسب تجربه و عملکرد خود جایگاهی دارد.

 

**از جوانان در رده‌های مدیریتی بالا و به‌ویژه میانی استفاده شود**

 

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه غفلت از نیروی جوان اشتباه است و نیروهای جوان باید به کمک نیروهای غیرجوان بیایند، گفتند: یکی از شاخص‌های مهم دوران دفاع مقدس، حضور جوانان در مناصب فرماندهی و در بدنه عظیم بسیج و سپاه و ارتش بود و امروز نیز باید این فرصت را مغتنم شمرد و از جوانان در رده‌های مدیریتی بالا و بویژه میانی استفاده کرد.

 

حضرت آیت الله خامنه‌ای «عزم و اراده ملی» را درس دیگر دفاع مقدس دانستند و تأکید کردند: دشمن تلاش زیادی را برای سست کردن عزم و اراده مردم و ناامید کردن آنان به‌کار بسته است که باید در مقابل، عزم و اراده ملی تقویت شود و این مهم نیز، با دستور امکان‌پذیر نیست بلکه با استدلال‌های صحیح و با حضور به موقع صاحبان فکر در میان مردم محقق می‌شود.

 

**برخی امور نیازمند ایستادگی طولانی مدت است**

 

ایشان با تأکید بر اینکه اساس همه امور کشور و لازمه موفقیت در عرصه‌های مختلف «ایستادگی و مقاومت» است، افزودند: برخی امور نیازمند ایستادگی طولانی مدت است، بنابراین نباید از گستردگی جبهه دشمنان و قلدری‌ها ترسید بلکه باید همانند دوران دفاع مقدس، با مقاومت و ایستادگی، ثابت کرد که «ما می توانیم».

 

**همه گره‌های اقتصادی با تدبیر و مشورت درست، حل‌شدنی است**

 

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تلاش دشمن برای تأثیرگذاری بر فهم و ادراک تصمیم سازان، تصمیم گیران و آحاد مردم به‌منظور القای «نمی‌توانید» و «نمی‌شود» گفتند: برخلاف تلاش دشمن برای منحرف کردن فهم و اِدراک مردم و مسئولان از واقعیت های کشور و تعریف منافع و مصالح ملی براساس اهداف خود، ظرفیتها و توانایی‌های کشور به گونه ای است که همه گره‌های اقتصادی و مشکلات معیشتی با تدبیر و با پیگیری و مشورت درست، قابل حل شدن هستند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای به سخنان اخیر رئیس جمهور امریکا مبنی بر اینکه اگر ایران خواسته‌های امریکا را انجام دهد وضع مردم بهتر خواهد شد، اشاره کردند و افزودند: مقامات و رسانه‌های امریکایی و اروپایی به‌صورت مستمر با تکرار چنین مطالبی در تلاش برای القای این موضوع هستند که «شما نمی توانید» اما مردم ایران به این تبلیغات و القائات توجهی نمی کنند.

 

ایشان گفتند: یکی از نکات دیگری که تلاش می شود اذهان و اِدراک مردم و مسئولان را از آن منحرف کنند، موضوع پایبندی به شعارهای انقلاب است و اخیراً نیز برخی مقامات اروپایی گفته بودند که ایران باید دست از شعارهای انقلابی بردارد.

 

**علاج مشکلات، پافشاری بر شعارها و راه انقلابی است**

 

رهبر انقلاب اسلامی علت بیان و القاء چنین مطالبی را ترس و واهمه امریکا و اروپایی‌ها از شعارهای انقلاب و راه سومی که انقلاب اسلامی بوجود آورده است، دانستند و تأکید کردند: علاج مسائل و مشکلات کشور پافشاری بر شعارها و راه انقلابی است.

 

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به جنگ احزاب و آیات مربوط به این جنگ، صف آرایی دشمنان و شیاطین اعم از امریکا و اروپای خبیث را نشانه حقانیت و قدرت نظام جمهوری اسلامی دانستند و گفتند: کشور علاوه بر حرکت رو به جلو، در مواردی جهش نیز داشته است و دشمن از این موضوع ناراحت و نگران است و علت اصلی تحریم‌ها هم جلوگیری از این جهش‌ها است اما به لطف خداوند در آینده نه چندان دور، در زمینه های مختلف شاهد جهش‌هایی خواهیم بود.

 

ایشان در ادامه سخنان خود مطالبی را در خصوص اروپا بیان کردند.

 

**راه مذاکره با هیچ کشوری به‌غیر از آمریکا و رژیم صهیونیستی بسته نیست**

 

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه راه تعامل و مذاکره با هیچ کشوری به غیر از امریکا و رژیم صهیونیستی بسته نیست، افزودند: اما به هیچ وجه نباید به کشورهایی که پرچم دشمنی با نظام اسلامی را در دست گرفته اند و در رأس آنها امریکا و این چند کشور اروپایی، اعتماد شود زیرا آنها صریحاً با ملت ایران دشمنی می کنند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه انگیزه های دشمنی اروپایی‌ها با جمهوری اسلامی تفاوت اصولی با دشمنی امریکا ندارد، گفتند: اروپایی‌ها در ظاهر به عنوان میانجی وارد می شوند و حرف های طولانی هم می زنند اما همه آنها پوچ است.

 

ایشان با اشاره به عملکرد اروپایی‌ها بعد از توافق هسته ای و عمل نکردن به وعده ها و همچنین نحوه عملکرد اروپا بعد از خروج امریکا از برجام و اعمال ظالمانه تحریم‌های ثانویه افزودند: اروپایی‌ها به رغم وعده های خود، عملاً به تحریم های امریکا پایبند ماندند و هیچ اقدامی انجام ندادند و از این پس هم بعید است کاری برای جمهوری اسلامی انجام دهند، بنابراین باید بکلی از اروپایی ها قطع امید کرد.

 

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: رفت و آمد و بستن قرارداد اشکالی ندارد اما مطلقاً نباید به آنها امید داشت و اعتماد کرد.

 

** در هیچ مسئله‌ای نباید به اروپا اعتماد کرد**

 

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به عمل نکردن اروپایی ها به تعهدات یازدگانه خود افزودند: همان افرادی که مذاکره کردند، اکنون می‌گویند اروپاییها به هیچیک از تعهدات خود عمل نکرده‌اند و این موضوع، قوی‌ترین دلیل بر این است که در هیچ مسئله‌ای نباید به آنها اعتماد کرد.

 

ایشان جریان امور را به‌رغم همه این دشمنی‌ها، به نفع جمهوری اسلامی ارزیابی کردند و گفتند: امروز نظام اسلامی نه تنها قوی‌تر از چهل سال پیش است بلکه از ده سال پیش نیز قوی‌تر شده و اقتدار انقلابی و سیاسی آن در منطقه گسترش یافته و ریشه های انقلاب عمیق تر شده است.

 

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به پیشرفتهای نظام اسلامی در عرصه‌های گوناگون خاطرنشان کردند: البته وظایف سنگینی بر عهده همه است زیرا مشکلات مختلفی در عرصه های فرهنگی و اقتصادی وجود دارد و دشمن نیز به‌شدت در زمینه نفوذ و اقدامات فرهنگی فعال است، اما اگر مسئولان ملاک کار خود را عدم اعتماد به دشمن قرار دهند، قطعاً می توان در مقابل توطئه ها ایستاد و آنها را خنثی کرد.

 

حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه به ارزیابی وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی امریکا و اروپا پرداختند و گفتند: امریکا که دشمن اصلی ما است، امروز منفورترین دولت در دنیا است و اروپایی ها نیز خودشان در حال اعتراف به ضعف ها و افول قدرتشان هستند.

 

ایشان با اشاره به سخنان یکی از سران اروپا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد افزودند: این مقام اروپایی صراحتاً و با استدلال به افول تمدن غرب اذعان کرد، البته در همین شرایط ضعف نیز خوی استکباری خود را فراموش نمی کنند.

 

رهبر انقلاب اسلامی به آمارهای مراکز بین المللی درخصوص بدهی های کشورهای معروف اروپایی اشاره کردند و گفتند: مشکلات اقتصادی این کشورها جدی است و گرفتاریهای سیاسی انگلیس و فرانسه نیز در مقابل چشم همگان است، بنابراین باید از این موقعیت استفاده کرد.

 

حضرت آیت الله خامنه‌ای در جمع بندی سخنان خود، چند وظیفه مهم را برای تداوم راه پر افتخار انقلاب و غلبه بر دشمنی‌ها مورد تأکید قرار دادند.

 

**هدف ما پیاده شدن شریعت الهی در جامعه است**

 

«اعتماد و اطمینان به وعده الهی» اولین نکته‌ای بود که رهبر انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند و گفتند: هدف ما تحقق دین خدا و پیاده شدن شریعت الهی در جامعه است، بنابراین خداوند طبق وعده خود ما را یاری خواهد کرد، همچنانکه تا کنون نیز به این وعده عمل کرده و با وجود انبوه مشکلات، جمهوری اسلامی در قله عزت قرار دارد و مایه افتخار و مباهات برای اسلام است.

 

**مبارزه با فساد مخصوص قوه قضائیه نیست**

 

ایشان همگان بویژه مسئولان و مدیران را به «تقوا، صداقت و کار جهادی» توصیه کردند و با اشاره به وظیفه مهم دیگر یعنی «مبارزه جدی با فساد» افزودند: البته در مبارزه با فساد، پیشگیری مقدم بر درمان است، یعنی باید زمینه‌های فساد را از بین برد، ضمن آنکه مبارزه با فساد مخصوص قوه قضائیه نیست و همه قوای کشور باید در این خصوص احساس مسئولیت کنند.

 

حضرت آیت الله خامنه‌ای برخی از واگذاری‌‌ها را نمونه‌هایی از کارهای نسنجیده یا فسادآلود دانستند و گفتند: در حالی‌که از یک طرف عده‌ای از جوانان در تلاش پرانگیزه برای رونق تولید در کشورند، در طرف دیگر برخی خرابکاری‌های ناشی از فساد تولید را نابود می‌کند که نباید اجازه داد این موارد و مشکلاتی همچون قضایای کارخانه‌ها در اراک و خوزستان شکل بگیرد.

 

رهبر انقلاب اسلامی، «کمک به تولید» را وظیفه مسئولان و کلید حل مسائل کشور دانستند و افزودند: اگر تولید رونق بگیرد، بسیاری از مشکلات کشور از جمله سقوط ارزش پول ملی، تورم و قدرت خرید مردم حل خواهد شد، البته باید جلوی واردات بی‌رویه نیز گرفته شود.

 

«تقویت نیروهای وفادار به انقلاب» توصیه دیگر حضرت آیت الله خامنه‌ای بود.

 

ایشان نگاه نظام اسلامی به حقوق عمومی آحاد مردم فارغ از مذهب و طایفه آنان را یکسان خواندند و گفتند: فارغ از اینکه یک فرد مسلمان است یا غیرمسلمان، و یا به نظام اسلامی وفادار است یا نیست، حقوق عمومی آن باید محفوظ باشد، مثلاً نباید در کشور ناامنی وجود داشته باشد، و باید آزادی و نگاه عادلانه برای همه مردم یکسان باشد.

 

**نباید با برچسبهای «تند» و «افراطی» نیروهای وفادار به انقلاب را از صحنه خارج کرد**

 

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه در کنار این موضوع، «حمایت از نیروهای وفادار به انقلاب و معتقد به استقلال کشور» ضروری است و نباید با برچسبهایی همچون تند و افراطی این نیروهای پر انگیزه را از میدان خارج کرد، افزودند: نیروهای مؤمن و انقلابی که مجموعه عظیمی از مردم را در برمی‌گیرند، باید در همه جا و در مقابل تعرض‌ها حمایت شوند و امکان حضور آنها در مراکز حساس فراهم شود، چرا که آنها همان کسانی هستند که در قضیه ۹ دی ۸۸ و یا در قضایای سال ۹۶ با آن حرکت عظیم وارد میدان شدند و دشمنان را ناکام گذاشتند.

 

حضرت آیت الله خامنه‌ای توصیه مکرر خود به مسئولان در خصوص استفاده از نیروهای انقلابی را یادآور شدند و گفتند: بنده به رؤسای جمهور در چند دوره گفته‌ام که برای پیشرفت کارتان از نیروهای وفادار به انقلاب استفاده کنید، زیرا آنها هستند که در هنگام خطر برای کمک به نظام، به صحنه می‌آیند.

 

ایشان اتحاد مردم با یکدیگر را مورد تأکید قرار دادند و افزودند: اتحاد نیروهای انقلاب نیز بسیار مهم است و اختلاف سلایق افراد با یکدیگر نباید به مخالفت و معارضه منجر شود.

 

رهبر انقلاب اسلامی در پایان با انتقاد از برخی افراد که در سخنان خود و یا در فضای مجازی مردم را مأیوس می‌کنند، گفتند: پرهیز از ناامید کردن مردم از مهمترین کارها است، چون اگر امید نباشد هیچ کار بزرگی انجام نمی‌شود، البته امید به آینده یک امید کاذب نیست، بلکه آینده کشور واقعاً روشن و امیدوارکننده است.

 

پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آیت الله جنتی رئیس مجلس خبرگان گزارشی از فعالیتهای کارگروههای هیئت‌های اندیشه‌ورز این مجلس بیان کرد.

 

همچنین آیت الله موحدی‌کرمانی نایب رئیس مجلس خبرگان گزارشی از مهمترین نکات و دغدغه‌های اعضای خبرگان که در نطقهای اجلاس بیان شده بود، ارائه کرد و گفت: نمایندگان مجلس خبرگان بر «امیدآفرینی»، «استکبارستیزی و نفی هرگونه مذاکره با آمریکا»، «هدایت نقدینگی انباشته در کشور به سمت تولید»، «حمایت از قوه قضائیه در مبارزه با فساد»، «اجرای کامل قوانین مربوط به حجاب و عفاف»، «اصلاح اشکالات ساختاری در نظام مالیاتی، نظام بانکی و خصوصی‌سازی» و «دقت شورای نگهبان در احراز صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس» تأکید کردند.