
emamian
بسیجیان اهلسنت در تامین امنیت عزاداران حسینی خاش مشارکت دارند
سرهنگ پاسدار حسن فضلی روز چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: شیعه و سنی در برپایی عزاداریهای امام حسین(ع) نقش داشته و در شهرستان خاش نوعی وحدت برای اجرای باشکوه این برنامهها مشاهده میشود.
وی بیان کرد: زنجیره وحدت و همگرائی در اهل سنت و تشیع خاش با قوت و استحکام ویژهای برقرار شده و به کوری چشم دشمنان اسلام و انقلاب این همبستگی و انسجام در صفوف اتحاد و یکپارچگی درهم شکستنی نیست.
مطلب پیشنهادی
چهل و سه هزار موقعیت شغلی، در آزمون استخدام بخش خصوصی
فرمانده انتظامی خاش نیز گفت: همراهی مردم این شهرستان با جامعه اهل تشیع سبب تقویت عناصر وحدت و امنیت شده است.
سرهنگ ابراهیم کوچکزائی اظهار داشت: در ایام سوگواری و عزاداری ماه محرم شاهد برگزاری باشکوه ویژه برنامههای مختلفی هستیم که اقشار مختلف مردم در نظم دادن،تامین امنیت و خدمت کردن به عزاداران نقش دارند.
امام جمعه خاش نیز گفت: ویژه برنامههای گرامیداشت ماه محرم و سوگ شهادت حضرت ابی عبدالله الحسین( ع) و یاران با وفایش در این منطقه با استقبال گرم و پرشور علاقمندان به ساحت اهلبیت( ع) در حال برگزاری است.
حجت الاسلام غلامرضا دهقان بیان کرد: برنامههای سخنرانی، مداحی و برپایی ایستگاههای صلواتی، نمایشگاههای عکس و کتاب،فروش لوازم عزاداری، اجرای رقابتهای فرهنگی و هنری،زیارت عاشورا و دستهروی و غیره در دستور کار ستاد مردمی مناسبتهای ملی و مذهبی خاش است.
وی اظهار داشت: در مناطق شهری و روستایی خاش ویژه برنامههای خاص این ایام با مشارکت مردم شیعه و سنی در حال اجراست.
امام جمعه خاش گفت: نیروهای ارتشی، سپاه و نیروی انتظامی علاوه بر کمک به اجرای منظم و امن برنامهها در حوزههای ستادی خودشان نیز به اجرای برنامه می پردازند.
وی بیان کرد: حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) محور و شاخص در وحدت، بصیرت افزایی، ایثارگری، ایمان و اخلاص بوده اند، لذا به همگان توصیه می کنیم ادامه دهنده راه ارزشی ایشان باشند.
جایگاه اشک ریزی و اشک ریزی بر امام حسین (علیه السلام)
اشک و آه، یکی از نعمتهایی است که خداوند به هر کسی عنایت نمی کند؛ منشا اشک و آه، در نظر گرفتن محرومیت ها، شوق ها و ناکامی های است که انسان در زندگی می تواند بدان توجه داشته باشد.
ناگفته نماند که اشک فقط جنبه معنوی ندارد، بلکه اشک نعمتی الهی است که باعث سلامتی و تندرست مغر آدمی است و به وسیله ی آن بسیاری از بیماری ها از بین می رود.
گریه نعمتی الهی
چنانچه این مطلب در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده که فرمودند: «گریه موهبتی الهی است که توسط آن رطوبت مغز انسان - که موجب دردهای بسیاری خواهد شد - جدا می شود و افراد را از کوری ایمن می سازد، سلامتی و تندرستی بدن را به همراه می آورد و سرانجام حالت نشاط، سبکبالی و طراوت روح به آدمی می بخشد.»[1]
دانشمندان مربوط به این زمینه معتقدند که گریه شوق، گریه حزن، گریه ضعف و زبونی، گریه پیروزی و سربلندی و گریه دروغین از انواع گریه بشمار می رود.
گریه، شمولیت فراتر از انسان
گریه کردن از ویژگیهای انسان بشمار نمی آید، چون قرآن در مورد غیر انسانها نیز آنرا ثابت می داند؛ چنانچه در آیه ای فرمود: «فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا کَانُوا مُنْظَرِینَ»[2] پس نه آسمان و زمین بر آنان گریست و نه به آنان مهلتى داده شد.
تفسیر آیه
برخى مفسّران گفتهاند: گریه نکردن آسمان و زمین، کنایه از این است که هلاکت فرعونیان هیچ خلأیى در کار جهان پیش نیاورد. امّا ظاهر آیه خبر از نوعى احساس و شعور براى هستى دارد که قرآن از آن به گریه تعبیر کرده است.[3]
هدف از بیان این آیه، آن است که می توان گریه کردن را برای غیر انسان نیز تصور نمود.
جایگاه اشک ریختن در روایات
در برخی از روایات جایگاه خاصی برای گریه و اشک ریختن بیان شده است. امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: «مَا مِن قَطرَةٍ أحَبَّ إلَی اللّهِ عَزَّوَجلَّ مِن قَطرَتَینِ، قَطرَةُ دَمٍ فِی سَبیلِ اللّهِ، وَ قَطرَةُ دَمعَةٍ فِی سَوادِ اللَّیلِ لَا یرِیدُ بِها العَبدُ إلاّ اللّهَ عَزَّوَجلَّ.»[4] هیچ قطره ای نزد خداوند عزّوجلّ محبوب تر از دو قطره نیست. 1. قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، 2. قطره اشکی که در دل شبِ تار برای خداوند عزّ و جلّ می ریزد.
اشک، نشانه عبودیت و بندگی
همچنین امیرمومنان اشک ریزی مومنان را از نشانه های مهم بندگی مومنان دانسته، می فرمایند: «العبودیه خمسه اشیاء: خلاء البطن، و قراءه القرآن، و قیام اللیل، والتضرع عند الصبح، والبکاء من خشیه الله»؛[5] بندگی، پنج چیز است: تهی داشتن شکم، خواندن قرآن، شب زنده داری، دعا و زاری در صبحگاهان و گریستن از ترس خدا
همچنانکه در دو روایت بالا می بینیم، اشک ریختن عمل محبوب و از نشانه های بندگی است.
اشک بر اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در منابع دینی
اما اینکه اشک ریزی در رثای اولیاء الهی بویژه اباعبدالله الحسین علیه السلام در منابع دینی چگونه است، باید گفت: احادیث متعددی بر اهمیت و آثار آن دلالت می کنند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مَنْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَهٍ [الذُّبَابِ] غُفِرَ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ»[6] کسى که نام ما اهلبیت (علیهم السلام) نزد او برده شود و از چشمانش اشک بیاید، اگرچه بهقدر بال پشه (مگس) باشد، گناهانش آمرزیده شود، حتی اگر آن گناهان به اندازه کف روى دریاها باشد»
البته در برخی از احادیث، این گریه در مورد اباعبدالله الحسین علیه السلام ذکر شده است؛ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ ذُکِرَ الْحُسَیْنُ علیهالسلام عِنْدَهُ، فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ [عَیْنَیْهِ] مِنَ الدُّمُوعِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابٍ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّهِ»؛[7] کسى که یادى از حضرت حسین بن على (علیه السلام) نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگسی اشک خارج شود، اجر او بر خدا است و حقتعالی به کمتر از بهشت براى او راضى نیست».
سوال مهم
البته یک سوالی ممکن است مطرح شود که:
۱.آیا اعطای پاداش در برابر گریه برای امام حسین(علیهالسلام)، شامل هر گریه کنندهای، با هر نیتی و با هرگونه عملکردی میشود؟
۲. چگونه اندکی گریه میتواند مایه سعادتمندی انسان و دخول در بهشت جاویدان شود؟
پاسخ:
جواب اول: در پاسخ به چنین پرسشهایی، ابتدا باید اذعان کرد که گریه بر امام حسین (علیهالسلام) در جایگاه یک عمل عبادی که در خور اجر و ثواب فراوانی است، همچون سایر عبادات، ارتباطی تنگاتنگ با نیت افراد پیدا میکند؛ به طوری که اگر اولاً خالصانه و به قصد تقرب به خداوند انجام شود، و ثانیاً با معرفت و شعور همراه باشد، به بالاترین درجه پذیرش میرسد و فرد را به بالاترین پاداشها میرساند.
همچنین شکی نیست که خداوند هرگز گریه از روی ریاکاری و خودنمایی را نمیپذیرد. برخی به اشتباه پنداشتهاند ریا در گریه برای امام حسین (علیهالسلام) استثنا شده و حرام نیست و گمان کردهاند که تباکی، تجویزی برای ریاکاری است. در حالی که «تباکی» خود را به گریه واداشتن است که اگر از روی اخلاص و معرفت باشد، قطعا اجر فراوانی دارد.
جواب دوم: استاد شهید مطهری در این باره میفرماید: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط و حرکت اوست.... امام حسین (علیهالسلام) به واسطه شخصیت عالی قدرش، به واسطه شهادت قهرمانانهاش، مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است، و اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند، یعنی سخنرانان مذهبی [و مداحان اهل بیت] بتوانند از این مخزن عظیم در جهت همشکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند، جهانی اصلاح خواهد شد.»[8]
جواب سوم: علاوه بر آن، در روایاتی آثار بسیار زیادی برای اشک ریختن وارد شده است که برای اشک معمولی بیان شده و حالا اگر این اشک در مصیبت عظمای اباعبدالله علیه السلام باشد، آن آثار بزرگ را بدنبال نخواهد داشت؟.
لذا در روایتی از امام جعفر صادق علیهالسلام فرمودند: «ما مِن شیءٍ إلاّ ولَهُ کَیْلٌ أو وَزنٌ إلاّ الدُّموعَ، فإنّ القَطرةَ مِنها تُطْفِئُ بِحارا مِن نارٍ، وإذا اغْرَوْرَقَتِ العَینُ بمائها لَم یَرْهَقْ وَجهَهُ قَتَرٌ ولا ذِلَّةٌ، فإذا فاضَتْ حَرَّمَهُ اللّه على النّارِ، ولَو أنّ باکیا بکى فی اُمَّةٍ لَرُحِموا.»[9]
هر چیزى پیمانه و وزنى دارد مگر اشکها؛ زیرا قطرهاى اشک دریاهایى از آتش را فرو مىنشاند. و هرگاه چشم در اشک خود غرق شود، گَرد هیچ فقر و ذلّتى بر چهره آن ننشیند. و هرگاه اشکها سرازیر شود خداوند آن چهره را بر آتش حرام گرداند. و اگر گریندهاى در میان امتى بگرید همه آن امّت مشمول رحمت مىشوند.
باتوجه به روایت مذکور، اثر و برکت بسیار زیاد اشک ریختن بر اباعبدالله الحسین علیه السلام فهمیده می شود.
پی نوشت:
[1] توحید مفضل، ترجمه مرحوم ملا محمد باقر مجلسی، ص 62.
[2] سوره دخان، آیه ۲۹
[3] تفسیر نور، ذیل آیه.
[4] مجلسی، بحارالأنوار، ج 16، ص10.
[5] جامع الاخبار، ص 505، ح 1397.
[6] البرقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1371 ق، ج 1، ص 63، ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف اشرف، دار المرتضویه، چاپ اول، 1356 ش، ص 103، ح 8
[7] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف اشرف، دار المرتضویه، چاپ اول، 1356 ش، ص 101، ح 3. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت (علیهمالسلام)، 1409 ق، ج 14، ص 507، ح 14.
[8] مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی به ضمیمه شهید، ص۱۲۱-۱۲۲.
[9] بحارالأنوار، ج93، ص331
نقش عزاداری امام حسین (ع) در زندگی انسان ها
۱ - آثارمعنوی وعرفانی
بدیهی است که هدف اصلی واساسی دراجرای مراسم مذهبی ، قرب به خداوامیدبه اجرالهی است ، براین اساس مراسم عزاداری وگریه برمظلومیت سروروسالارشهیدان ، پیش ازهرچیزدیگرتقرب به خدا، وثواب آن مطرح است . چون طبق اعتقادمذهبی ،که درروایات آمده گریه وعزاداری برای امام حسین (ع) یکی ازبهترین اعمال صالح، ودارای پاداش بزرگ است . چنانکه امام رضا(ع) فرمود:
« مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَى لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوب» ؛ هرکسی یادمصیبت ما کند و بگرید به آنچه در حق ما کردند روزی قیامت با ما و در درجه ما است . هرکسی یاد مصیبت ما کند و بگریاند دیده اوگریان نشود رروزی که همه دیده ها گریان است. هرکسی بنشیند در مجلسی که امرما، درآن زنده می شود دلش نمیرد روزی که دلها بمیرد.[۲]
یکی از لطایف معنوی دراین باره تشابه عزاداری وروزه داری است ، یعنی همانگونه که پیامبراسلام (ص) درباره روزه داران ماه مبارک رمضان فرمود: « أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّه ...أَنْفَا سُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ» ؛ ای مردم ماه خدابه شماروآورده است «پس بدانید»که نفس کشیدن شمادراین ماه تسبیح وخواب شمادرآن عبادت است.[۴]
امام صادق (ع) نیزدرباره عزاداری حسینی فرمود: « نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَةٌ وَ کِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَجِبُ أَنْ یُکْتَبَ هَذَا الْحَدِیثُ بِمَاءِ الذَّهَب» ؛ نفس کشیدن شخص اندوهگین بخاطرستمی که برمارفته بمنزله تسبیح است واندوه اوبخاطر ماعبادت است وحفظ اسرارماجهاددرراه خدااست. بعدفرمود: واجب است این حدیث باآب طلانوشته شود.[۵]
دراین حدیث نورانی درباره آثارعزاداری همان حقیقتی گفته شده که درباره اثرروزه ماه مبارک رمضان مطرح است. یعنی اگرنفس کشیدن شخص روزه دارتسبیح وخواب آن عبادت محسوب می شود.نفس کشیدن عزاداران نیزتسبیح واندوه آنان عبادت شمرده می شود.این جریان حکایت ازتأثیرعمیق معنوی عزاداری برای امام حسین (ع) به روح وجان آدمی دارد. زیباتراینکه هرگاه این دوحدیث نورانی درکنارهم قرارگیرنداین نکته بروشنی بدست می آید؛ که تأثیروبرکت معنوی عزاداری برای اهلبیت پیامبر(ص) وبه خصوص سالارشهیدان حسین بن علی (ع) درست شبه آثاروبرکات ماه مبارک رمضان است .چه اینکه انسان اگرباروزه گرفتن ازخوردن ونوشیدن وسایرامورحیوانی خودداری می کند درواقع ازاین رهگذرنوعی شباهت به فرشتگان می یابد.همچنین ازطریق برپایی عزاداری امام حسین (ع) نیزشباهتی به فرشتگان پیدامی کندکه مأمورندهمواره وتاروزقیامت برای امام حسین (ع) عزاداری کنندودرسوگ جان کاه آن حضرت مشغول ناله وعزاداری باشند.[۶]
برخى دیگراز روایات در خصوص گریه بر امام حسین (ع) عبارت است از:
۱. درروایتی می خوانیم : «هر چشمى در روز قیامت به جهت سختى ها، گریان است مگر چشمى که بر امام حسین (ع) گریسته باشد، این چشم بخاطرنعمت های بهشتی خندان و بشاش است».[۷]
۲. امام رضا (ع) مى فرماید: «گریه بر امام حسین (ع) گناهان بزرگ را فرومی ریزد».[۸]
۳. امام صادق (ع) مى فرماید: «کسى که به یاد امام حسین (ع) به مقدار بال مگسى، اشک از چشمانش جارى شود ثوابش بر خداوند است و خداوند به کمتر از بهشت براى او راضى نمى شود».[۹]
۴. امام سجّاد علیه السّلام فرمود: «هرمؤ منى که چشمانش براى کشته شدن حسین بن على علیه السّلام و همراهانش اشکبار شود و اشک بر صورتش جارى گردد، خداوند او را در غرفه هاى بهشتى جاى مى دهد.».[۱۰]
۵. امام رضا (ع) مى فرماید: «پسر شبیب اگر مى خواهى براى چیزى گریه کنى، پس براى حسین بن على (ع) گریه کن که او را ذبح کردند چنان که گوسفند را ذبح مى کنند پسر شبیب اگر براى حسین چنان گریه کنى که اشک هایت بر گونه هایت جارى شود، خداوند همه گناهان کوچک و بزرگ تو را مى آمرزد، اندک باشد یا بسیار».[۱۱]
بنابراین ترتیب آثارمعنوی روحی ، وعرفانی بسیارمتعددودل انگیزی برای عزاداری سالارشهیدان حضرت امام حسین (ع) درزندگی انسان وجوددارد. وآنچه بازگوشد تنهانمونه ی ازان حقایق است .
۲- آشنایی به حقیقت دین
یکی دیگرازآثاروبرکات عزاداری برای امام حسین (ع) این است که مردم درسایه مراسم عزاداری به حقیقت اسلام آشنایی پیدامی کنند و بر اثر تبلیغات وسیع وگسترده ای که همراه با این مراسم انجام می گیرد، آگاهی توده ای مردم بیشتر می شود، و ارتباط شان بادین حنیف محکم تروقوی ترمی گردد. چه اینکه قرآن وعترت دووزنه ی نفیسی هستند که هرگز از یکدیگر جدا نمی شوندواین آگاهی دراقامه ماتم ومراسم عزاداری وسوگواری عترت رسول اکرم وبه خصوص امام حسین (ع) به مردم داده خواهدشد.[۱۲]
چراکه : عزاداری امام حسین (ع) ریشه درسنت پیامبراکرم وقرآن کریم دارد؛ وبرگزاری عزاداری براساس عمل به سنت پیامبراکرم است ، لذادرروایات اهلبیت (ع) براقامه عزاداری برای سروروسالارشهیدان سفارش فراوان شده است ؛ که ازآن میان تنهابه یادآوری روایتی ازامام باقر(ع) بسنده می کنیم. آن حضرت فرمود:
«إِذَا کَانَ ذَلِکَ الْیَوْمُ بَرَزَ إِلَى الصَّحْرَاءِ ... ثُمَّ لْیَنْدُبِ الْحُسَیْنَ ع وَ یَبْکِیهِ وَ یَأْمُرُ مَنْ فِی دَارِهِ بِالْبُکَاءِ عَلَیْهِ وَ یُقِیمُ فِی دَارِهِ مُصِیبَتَهُ بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَیْهِ وَ یَتَلَاقَوْنَ بِالْبُکَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَیْنِ (ع)» ؛ درروزعاشورابه صحرابروید، وبرای حسین (ع) ندبه وعزاداری وگریه کنیدوبه اهل خوددستوردهیدکه براوبگریند ودرخانه خودبااظهارگریه وناله برحسین (ع) مراسم عزاداری برپاکنید؛ وهمدیگرراباگریه تعزیت وتسلیت بگوییدودرمنازل خوددرمصیبت امام حسین (ع) سوگواری کنید.[۱۳]
۳- آثاراعتقادی وکلامی
اگرفرازونشیب روزگارشیعیان وپیروان اهل بیت (ع) به طورجامع وهمه جانبه بررسی شودمعلوم خواهد شدکه یکی از عوامل عمده ای که موجب حفظ مکتب اهلبیت گردیده وعقایدشیعه را ازگزند حوادث مصؤن داشته ، مجالس عزاداری سالارشهیدان امام حسین (ع) بوده است . وگرنه دربعضی ازمناطق جهان براثرفشارهای سیاسی وتعصبات عده ای نااهل ازیک سووعدم آگاهی ونشروتبلیغ مسایل مذهبی ازسوی دیگر، بسیاری ازپیروان اهلبیت (ع) دچارمشکلات اعتقادی جبران ناپذیرمی شد. امادرپرتومجالس عزاداری ، بنام اهلبیت (ع) همواره زنده ومعارف شیعه پویاوبالنده باقی مانده است.[۱۴] چنانکه یکی ازبزرگان دراین باره می گوید:
«دسته های عزاداری که هرساله بافریادیاحسین خود، شهرهاوروستاهارابه جنب وجوش در می آورد و با اشک چشمان خود خاطره جان سوزکربلا راتجدید می کنند، آب سردی بر پندار باطل کسانی می ریزند که با ترهّات خود قصدخاموش کردن خورشید عالم افروز نهضت حسینی رادارنداین خروش خودجوش به هرکنُدذهن ودیرباورمی فهماندکه خون حسین هدر نرفته ؛ بلکه به اراده پروردگارعالم همه ی قطرات آن به پیکرعالم اسلام تزریق شد.[۱۵]
هم چنین مصلح بزرگ وعارف حماسه آفرین ، حضرت امام خمینی (ره) درباره آثار ونقش عزاداری درحفظ عقایدمذهبی گفته اند:
«روضه سیدالشهدابرای حفظ مکتب سیدالشهدااست ، آن کسانی که می گویندروضه نخوانیداصلانمی فهمندمکتب سیدالشهداچه بوده ، این روضه های حفظ مکتب را، هرمکتب تاپایش سینه زن نباشدوپایش گریه کن نباشدحفظ نمی شود، این گریه هازنده نگاهداشته مکتب سیدالشهدارا». [۱۶]
براین اساس است که مسأله عزاداری وسوگواری سالارشهیدان امام حسین (ع) به عنوان یک آموزه مذهبی درآمده وجزءشعایرالهی محسوب می شودکه قرآن کریم درباره آن فرموده : «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب»[۱۷]
علامه شعرانی درتبیین این مسئله که : عزاداری امام حسین (ع)جزءشعایرمذهبی است واقامه آن درحفظ مذهب نقش اذان رادارد، می گوید:
«گریه نشانه محبت است ، ومحبت ناشی ازایمان ومعرفت اصل واعمال دیگرفرع آن وعمل بی ایمان ومحبت چون پیکربی روح است ، عزاداری ازشعایرامامت است ماننداذان که همه طوایف اسلام آن راازشعایردینی ونبوت می دانند.[۱۸]
بنابراین یکی ازآثاروفوایدعزاداری برای امام حسین (ع)که ازمهمترین اثرآن است ، حفظ مکتب اهل بیت (ع) عقایدپیروان آن بزرگواران است . پس درواقع عزاداری برای سالارشهیدان تأثیرعمیقی درزندگی دنیاوآخرت انسان دارد. گرچه درظاهرآنرااحساس نکنیم .
۴- آثارتربیتی واخلاقی
یکی از فرازهای زیبایی نهضت حسینی آن است که اخلاق اسلامی درتمام مراحل آن به عالی ترین صورت درخشیده است . لذایکی ازبزرگان پس ازتحلیل جنبه مختلف قیام حسینی دراین باره چنین گفته است :
« می آییم سراغ آنچه که آن راخلاق می گویند- اخلاق اسلامی – وقتی ازاین دیدبه حادثه کربلامی نگریم می بینیم یک صحنه نمایش اخلاق اسلامی است» .[۱۹]
بی تردیدوقتی عاشقان ومحبان سالارشهیدان براساس علاقه ومحبت به آن حضرت باتمام مشکلات وگرفتاری های فردی ، اجتماعی ، اقتصادی ، وحتی سیاسی دربعضی کشورها، که شیعیان اهل بیت (ع) تحت فشارشدیدبوده وچه بسادرزیرزمین هاوجاهای مخفی عزاداری کرده وهم اکنون نیزدربعضی ازمناطق جهان مشکلات سیاسی فراوان برای عزاداری امام حسین (ع) وجوددارد، درعین حال مردم درمجلس سوگواری آن حضرت حضورپیدامی کنند، ودرواقع ازمجلس عزاداری سالارشهیدان یک کلاس درس اخلاق عملی می توان ساخت که درپرتوآن افرادبسیاری اصلاح وهدایت خواهندشد، به خصوص اینکه عملادیده می شودکه جاذبه معنوی وعاطفی مجلس سوگواری حسینی ، افرادزیادی را به مجلس وعظ ونصیحت می کشاند. درحالیکه درغیراین صورت باهیچ انگیزه ی دیگرنمی توان آنهارادرچنین مجمعی حاضرنمود.[۲۰]
بنابراین معلوم می شودیکی ازآثاروفوایدعزاداری برای امام حسین (ع)جنبه تربیتی واخلاقی است.
بسیاراند افرادی که به برکت آن مجالس هدایت شده ومی شوند.
برخی ازدانشمندان معاصرگفته اند:
«اگرجهان تشیع آمارمی گرفت که ازاین جلسات چه انسان های باانقلاب روحی به راه افتاده اند وحرکت کرده اند، آن وقت می فهمیدیدکه این حسین شمایعنی چه ؟ متأسفانه آمارگیری نشده است . البةعده ی را مادیده ایم من خودم عده ای راسراغ دارم که واقعامنقلب شدندوبه کلی فسادوکثافت و ... راکنارگذاشته وراه افتادندوبایک انقلاب روحی رفتند. [۲۱]
چنان که روشن است، گریه ارزشى در فرهنگ شیعى اولًا، گریه اى است که موجب تعالى و رشد روح است و ثانیاً سرچشمه آن معرفت است. گریه بر امام حسین (ع)، یا به جهت یاد کردن غم و اندوه از دست دادن عاشق حقیقى خداوند متعال است که تجلى گاه اوصاف الهى بود و مؤمنان، بوى گل را از گلاب او استشمام مى کردند.
چون که گل رفت و گلستان شد خراب بوى گل را از که بوییم، از گلاب
یا به دلیل عقب ماندگى روحى و نداشته هاى خود، در مقابل مناقب و فضایل آن بزرگوار و یاران باوفایش است. در واقع گریه بر این است که حبیب بن مظاهر که بود و چه داشت و من کیم و چه در کف دارم؟ اشک ریختن بر على اکبر، ناله بر خود است که آن جوان رشید چه فضایلى را دارا بود و من تا چه اندازه آن خصلت ها را دارم؟ واگر گریه ما از این منشأ دور است، باید بکوشیم اشک و آه خود را به این سمت سوق دهیم تا بر اثر آن، روحمان تعالى یابد. در حقیقت این گریه، نشان دادن دردى است که انسان را به حرکت و جوشش وامى دارد تا خود را به آن درجه از کمالات برساند و این چنین اشکى انسان ساز است. لذابایدتوجه داشت که این جلسات – جلسات عزاداری وسوگواری حسینی – جلسه های انقلاب روحی است.[۲۲]
۵- آثارسیاسی واجتماعی
هدف ازآثارسیاسی عزاداری سالارشهیدان همان سیاست حسینی واسلامی چیزی است که درزیارت جامعه کبیره به عنوان یکی ازاوصاف برجسته ائمه علیهم السلام یادشده وآمده است (السلام علیکم وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْکَانَ الْبِلَادِ)[۲۳]
بااین وصف یکی ازآثارعزاداری سالارشهیدان پیام سیاسی آن است ، چون برپایی عزاداری برای امام حسین (ع) ویارانش که شهیدان راه عدالت ، آزادی وظلم ستیزی بودند، درحقیقت اعتراض به تمام حکام جوروحمایت ازمظلومان عالم درهمه اعصاراست.[۲۴] چنانکه درسخنان یکی ازبزرگان آمده است :
«درشرایط خشن یزیدی ، شرکت کردن درحزب حسینی وگریه کردن برشهدا، نوعی اعلام وابستگی به گروه اهل حق ، واعلان جنگ باگروه باطل است ؛ این جاست که عزاداری حسین بن علی یک حرکت ویک مبارزه اجتماعی برعلیه ظلم وباطل است .[۲۵]
درهمین راستا پیام سیاسی عزاداری حسینی است که امام خمینی (ره)پی ریزی مقاومت ، پیروزی وانقلاب اسلامی ایران راتأسی ازسالارشهیدان دانسته وانقلاب اسلامی ایران راوام دارنهضت خونین کربلا وعزاداری اباعبدالله (ع) می داند.[۲۶]
اگرحوادث بعدازروزعاشورا، موردمطالعه وتحلیل جامع قرارگیرد، معلوم خواهدشدکه اولین کسانی که عزاداری امام حسین (ع) رابه صورت یک جریان طوفنده وطاغوت براندازدرآورد، امام سجاد(ع) وزینب کبری (س) بودند.[۲۷] دراین باره یکی ازنویسندگان مصری چنین گفته اند:
«آنان که درراه دعوت به مرادخودشهیدمی شوندگرچه حیات خودودوستان شان راباخته ودرظاهرزیان می بینندلیکن امواج دعوت خود را پس از خود در سراسر جهان پراگنده و گسترده اند، چنانکه پس ازوی دولت عباسی وفاطمیین را پدید آورد و سلاطین ایوبی وعثمانی بدان نام جنگیدند».[۲۸]
اگر گریه بر اباعبدالله (ع)، از سر معرفت باشد قطعاً این حزن و اندوه، پس از آن که موجب تحوّل درونى انسان گردید، زمینه را براى تحولات اجتماعى فراهم مى سازد. وقتى گریه بر امام حسین (ع)، گریه اى در جهت تعالى روح شد و موجب گردید که آدمى در فضایل اخلاقى و فردى خود، تأمل و تجدیدنظر کند قطعاً این تحوّل درونى، زمینه رابراى ساختن اجتماعى در راستاى اهداف متعالى اسلام فراهم خواهد ساخت.
زمانى که انسان متوجّه شد که حضرت ابا عبدالله (ع) براى چه، چرا و چگونه دست به قیام زد و آن اثر جاودانه را بر قلم خون، بر صفحه تاریخ نگاشت و با این معرفت بر اثر گریه درونش متحول گردید این تغییر بر عرصه جامعه نیز کشیده مى شود و او مى کوشد تا جلوى فساد وانحراف دین را گرفته و آزادى، جوانمردى و دیندارى را نه تنها در روح خود، بلکه در جامعه نیز حکم فرما سازد.
به بیان دیگر، در واقع گریه بر اباعبدالله (ع)، با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمان هاى آن حضرت و
پیاده کردن آن فراهم مى سازد و به همین دلیل مى توان گفت: یکى از حکمت هاى گریه بر امام حسین (ع)، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى او است و شاید مراد از این که گفته مى شود: «ان
الاسلام بدؤه محمدى و بقائه حسینى» همین باشد که بقاى مکتب اسلام- خصوصاً تشیع- وام دار گریه بر امام حسین (ع) است.
مسأله گریه و عزادارى بر حضرت سیدالشهدا (ع) آثاروبرکات اجتماعی فراوان دارد از جمله آثاروبرکات زیررامی توان شمرد:
۱- پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین، به منظور توجه و پیروى عملى از آنان.
۲- اقامه مجالس دینى در سطح وسیع و آشنا شدن توده ها با معارف دینى،
۳- پالایش روح و تزکیه نفس،
۴- اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم و ظلم ستیزی .
۵- الهام بخش روح انقلابى و ستم ستیزى درجامعه .
۶- زنده داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضت حسینى.
۷- توجه به هدف قیام امام حسین که همانا احیاى ارزش هاى دینى و جلوگیرى از انحراف بود.
بااین بیان ، این نکته به خوبی معلوم می شودکه نهضت حسینی درحدوث وبقاموجب حفظ اسلام وآموزه های سیاسی واجتماعی فراوان است. که ذکروتفصیل آن دراین پاسخنامه که بنابراختصاراست نمی گنجد.
۶- دفع بلاها ، وبرآورده شدن حاجات
ازدیگرآثاروبرکات عزاداری امام حسین (ع) نورانیت دلهای عزاداران و برآورده شدن حاجات ودفع بلاهاومصیبتهااست ، همان طورکه بادعا، بلاومصیبت دفع می شود، باعزاداری امام حسین (ع) نیزبلاهای بسیاری دفع می شود، که مردم ازنزول آنهاآگاهی ندارند؛ هم چنان که ازدفع بلابه وسیله دعانیزباخبرنیستند.[۲۹]
بنابراین درواقع عزاداری برسیدالشهداء (ع) خودیک نوع حل گره ازمشکل جامعه محسوب می شود.
باتوجه به آثاروبرکات عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) پاسخ بخش دوم سوال روشن می شود.وآن اینکه: زیانبارترین اثرمنفی عزاداری نکردن برای آن حضرت محروم شدن ازآثاروبرکاتی است که به آن اشاره شد. علاوه برآن انسجام وهمبستگی ووحدت اجتماعی که درسایه عزاداری اهل بیت (ع) به خصوص سالارشهیدان برقراراست ، روزبروزدرجامعه بشریت به دست فراموشی سپرده خواهدشد.گرچه عزاداری برای آن حضرت درعالم وجودتعطیل ناپذیروفراموش نشدنی است ؛ چراکه دربین موجودات عالم، موجوداتی هستندکه عزاداری آن حضرت رابرپامی دارند. به همین جهت درروایات متعدد ازعزاداری ملائکه هابرای سیدالشهداء(ع) سخن گفته شده است . ازجمله امام صادق (ع) می فرماید:
« إِنَّ اللَّهَ وَکَّلَ بِقَبْرِ الْحُسَیْنِ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَکٍ شُعْثٍ غُبْرٍ یَبْکُونَهُ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى زَوَالِ الشَّمْسِ وَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ هَبَطَ أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَکٍ وَ صَعِدَ أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَکٍ فَلَمْ یَزَلْ یَبْکُونَهُ حَتَّى یَطْلُعَ الْفَجْر».[۳۰] ؛ خداوندچهارهزارفرشته رابرقبرحسین (ع) موکل قرارداده که جملگی ژولیده وغمگین وگرفته بوده وازطلوع صبح تازوال افتاب (وقت ظهر) برآن حضرت [عزاداری کرده ]ومی گریند، وقتی که ظهرمی شودچهارهزارفرشته دیگربه زمین فرودآمده پیوسته می گریندتاصبح طلوع کند.
درحدیث دیگری ازآن حضرت بدین مضمون بدون کلمه قبرآمده است. چنانکه فرمود:
« وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَکٍ شُعْثاً غُبْراً یَبْکُونَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة»؛خداوندمتعال چهارهزارفرشته راموکل نموده که همگی ژولیده وگرفته بوده تاروزقیامت[۳۱]
نتیجه گیری
بنابه آنچه که اشاره شد، عزاداری امام حسین (ع)آثاروبرکات فراوانی درزندگی دینی ودنیایی مردم دارد. که آثارتربیتی ، اخلاقی ، معنوی ، عرفانی ، ودینی ، وهم چنین ظلم ستیزی نمونه های آن است . علاوه برآن گردهمایی های اجتماعی ، همبستگی ، رسیدگی به نیازمندان ومظلومین، وکسب معرفت دینی وآشناشدن به مسایل مذهبی، ازدیگرآثارآن است.
بدون شک عزاداری امام حسین (ع) درابعادمختلف خودتأثیرات عمیقی براندیشه ی احادمردم داشته است ، ازاین روانسان های وارسته؛ همگام بامنطق حسینی ازهمین مجالس بیرون آمده اند. واین مجالس همواره پرورش دهنده انسان های حق طلب وعدالت گستر وشجاع بوده واست .
بنابراین درسایه تشکیل عزاداری که نوعی همدردی وهم نوعی وجوددارد، عزاداران حسینی به بسیاری از مسایل اجتماعی همدیگراطلاع پیداکرده وبراساس مهرومحبت دینی وبرادری درجهت رفع آنهابرمی آیند. درنتیجه این مجالس به انسان درس عزت ، آزادگی ،ایثار، فداکاری ، ودرس تقوی واخلاق می آموزد. ودرطول تاریخ جلسات عزاداری امام حسین (ع) به مثابه کلاس های درس برای توده های مردم بوده است وآنان رابامعارف وحقایق دینی ، آشنامی کرده است ، بی تردید این جلسات یکی ازمؤثرترین پایگاه های خودسازی وتهذیب نفوس وتربیت اخلاق است .
اماّ اثرمنفی عزاداری نکردن عدم رسیدگی به همدیگر، محروم ماندن ازبرکات معارف دینی که دراین جلسات بیان میگردد، ضرری جبران ناپذیری است که چیزی دیگری جایگزین آن نمی شودونخواهدشد.
منابع
[۱] - علی رضارجالی تهرانی ، آثاروبرکات سیدالشهدادردنیاوآخرت ، ص۱۱۵ ، انتشارات نبوغ ، ج۹ ، قم ، ۱۳۸۷
[۲] - مجلسی ، محمدباقر ، بحارالانوار، ج۴۴ ، ص۲۷۸ ، موسسه الوفابیروت ، لبنان ، ۱۴۰۴ق .
[۳] - جوادی آملی ، عبدالله ، ادب فنای مقربان (شرح زیارت جامعه کبیره ) ج۱ ، ص۲۱ ، تحقیق وتنظیم محمدصفایی ، مرکزنشراسراء ، قم ، ۱۳۸۱ ش.
[۴] - مجلسی ، بحارالانوار ، ج۹۳ ، ص۳۵۶ .
[۵] - مجلسی ، بحارالانوار، ج۲ ، ص۶۴
[۶] - صادقی ، محمدامین ، جلوه های عرفانی نهضت حسینی ، ص۱۶۵، بستان کتاب ، قم ، ۱۳۸۴ش .
[۷] - بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۹۲ – الخصائص الحسینیه، ص ۱۴۰.
[۸] - شیخ صدوق ، امالی ، ص۱۲۸ ، انتشارات کتابخانه اسلامیه ، چهارم ، ۱۳۶۲ش / مسند امام رضا ع ، ج ۲، ص ۲۷.
[۹] - بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۹۱.
[۱۰] - شیخ صدوق ، ثواب الاعمال ، ص۸۳ ، انتشارات شریف رضی ، قم ، ۱۳۶۴ / الخصائص الحسینیه، ص ۱۴۲.
[۱۱] - بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۵.
[۱۲] - علی رضارجالی تهرانی ، همان کتاب ، ص۱۱۵.
[۱۳] - جعفربن محمدبن قولویه قمی ، کامل ازیارات ، ص۱۹۳ ، انتشلرات صدوق ، چ۱ ، تهران ، ۱۳۷۵ش . - مجلسی ، بحارالانوار، ج۹۸ ، ص۲۹۰ .
[۱۴] - محمدامین ، صادقی ، مدرک پیشین ، ص۱۶۷.
[۱۵] - عبدالله ؛ جوادی آملی ، مدرک پیشین ، ص۲۲.
[۱۶] - امام خمینی ، روح الله ، صحیفه نور، ج۸ ، ص۶۹ ، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی ، تهران ، ۱۳۷۰ش .
[۱۷] - حج /۳۲
[۱۸] - شیخ عباس قمی ، دمع السجود/ ترجمه نفس المهموم ، مترجم : میرزاابوالحسن شعرانی ، فصل دوم ، ص۵۹ ، ذوی القربی ، یکم ،۱۳۷۸ش.
[۱۹] - مطهری ، مرتضی ، مجموعه آثار، ج۱۷ ، ص۳۸۶ ، صدرا ، قم ، ششم ، ۱۳۸۲ش .
[۲۰] - محمدامین ، صادقی ، منبع پیشین ، ص۱۶۶.
[۲۱] - سیف الاهی ، محمدحسین ، رسول ترک ، آزادشده امام حسین ، انتشارات مسجدمقدس جمکران ، قم ، یازدهم ، ۱۳۸۶ش.
[۲۲] - جعفری ، محمدتقی ، امام حسین شهیدفرهنگ پیشروانسانیت ، ص۲۸۸ ، موسسه تدوین ونشرآثارعلامه جعفری ، دهم ، تهران ، ۱۳۸۷ش .
[۲۳] - صدوق ، محمدبن علی بابویه قمی ، من لایحضره الفقیه ، ج۳ ، ص۵۴۳ ، چ۱ ، ترجمه صدربلاغی ، انتشارات صدوق ، ص۱۳۶۷ش.
[۲۴] - محمدامین صادقی ، مدرک پیشین ، ص۱۷۰.
[۲۵] - مرتضی مطهری ، نهضت های اسلایم درصدساله اخیر، ص۸۰ ، صدرا.
[۲۶] - امام خمینی ، مدرک پیشین .
[۲۷] - محمدامین ، صادقی ، مدرک پیشین ، ص۱۷۰.
[۲۸] - عقادعباس محمود، ابوشهدا، ص۲۲۹ ، انتشارات سعد، مصر، [بی جا]
[۲۹] - مصباح یزدی ف محمدتقی ، آذرخش کربلا ، تدوین ونگارش : غلام حسن محرمی ، ص۴۵ ، موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی (ره) چ۶ ، قم ، ۱۳۸۷ش.
[۳۰] - مجلسی ، بحارالانوارف ج۴۵ ، ص۲۲۳
[۳۱] - حرعاملی ، وسایل الشیعه ، ج۱۴ ، ص۴۴۸ ، موسسه آل البیت (ع) ، قم ، ۱۴۰۹ق .
[۳۲] - محدث نوری ، مستدرک الوسایل ، ج۱۰ ، ص۳۱۸ ، موسسه آل البیت (ع) ، قم ، ۱۴۰۸ق.
آیا همه شهدای کربلا شیعه بودند؟
همه کسانی که همراه حضرت سیدالشهدا (ع) در کربلا به شهادت رسیدند شیعه نبودند. هر چند اکثر قاطع آنان از شیعیان بودند، اما شماری از غیر شیعیان هم در میان آنان دیده میشود.
حبُ اهل بیت، شیعه و سنی نمیشناسد. این محبت آن قدر زیاد است که تا پای بذل جان نیز میرسد. در کربلا بودند کسانی که شیعه نبودند ولی مالامال از عشق حسین بوده و جان خود را در راه ایشان فدا کردند. در این باره دکتر محمدحسین رجبی کارشناس تاریخ اسلام میگوید:
همه کسانی که همراه حضرت سیدالشهدا (ع) در کربلا به شهادت رسیدند شیعه نبودند. هر چند اکثر قاطع آنان از شیعیان بودند، اما شماری از غیرشیعیان هم در میان آنان دیده میشود. کسانی هم که از کوفه برای جنگ با امام حسین (ع) آمدند، شیعه نبودند. ابن زیاد با شناختی که از مردم کوفه داشت، به شیعیانی که بر اثر ارعاب او به یاری امام حسین نیامدند، الزام نکرد که حتما باید به کربلا بروند و با پسر پیامبر (ص) بجنگند. چون میترسید که اگر اینها را در سپاه خود جای دهد، حتما در کربلا به امام میپیوندند. ولی اهل تسنن را مجبور به جنگ با ابی عبدالله کرد. هر چند برخی از اهل سنت میخواستند با بهانه و تمارض، از این جنایت بزرگ بگریزند اما ابن زیاد عذر آنان را نپذیرفت و همه آنان را اعزام کرد.
اولین فردی که با قطعیت میشود گفت از شیعیان نبوده و به امام حسین (ع) پیوسته، «زهیر بن قین بجلی» است. زهیر نه تنها شیعه نبود بلکه عثمانی بود. عثمانیها نسبت به حضرت امیر (ع) بدبین بوده و حتی کینه میورزیدند. بر اثر تنبّهی که همسر زهیر در او ایجاد کرد، متحول شده و به امام پیوست، ولی هیچ دلیل و نقلی وجود ندارد که نشان دهد زهیر شیعه شده باشد. حتی وقتی میخواهد همسر خود را طلاق بدهد، بر اساس فقه اهل تسنن او را طلاق میدهد نه فقه شیعه. لذا در تاریخ و مقاتل هیچ نکتهای که دلالت بر شیعه شدن او بکند پیدا نمیشود. البته تنها جایی که اشاره به نام مقدس حضرت علی (ع) میکند، در رجزهایی است که در صحرای کربلا خوانده و به یاری فرزند رسول خدا و علی مرتضی افتخار کرده است.
دومین فرد «حر بن یزید ریاحی» است. او نه تنها شیعه نیست که حتی یزید را امام خود دانسته و راه را بر امام حسین (ع) بست. او با احتجاجات امام (ع) فهمید که اشراف کوفه چه خیانتی کردهاند. لذا متحول شد و چون بهرهای از جوانمردی داشت، مقابله با فرزند رسول خدا که مظلوم واقع شده است را روا ندانست و به یاری امام حسین (ع) آمد.
فرد دیگر «یزید بن زیاد بن مُهاصر کِندی»، معروف به «ابوالشعثا کندی» است. وی در لشکر عمر بن سعد بود. احتجاجات امام (ع) هم تاثیری در او نکرد. اما همین که دید جنگ در آستانه شروع است و گروهی اندک به خاطر حفظ آرمانهای خود از جانشان دست شستند و در برابر لشگر ۳۰ هزار نفری ایستادهاند، این جنگ را ناجوانمردانه دانست و نخواست در این جنایت حضور پیدا کند و به یاران امام حسین (ع) پیوست. نزد امام آمد و گفت تصمیم گرفتهام به یاری شما بیایم. هیچ بحثی از اینکه شما امام حق و رهبر الهی و پیشوای سوم هستید در میان نیست. فقط بحث این است که ایستادن در برابر مرد بزرگ و مظلومی چون حسین بن علی جایز نیست.
دو برادر دیگر وجود دارند به نامهای «سعد بن حارث» و «ابوالحَتوف بن حارث» که نه تنها شیعه نبودند، بلکه تصریح شده که از خوارج بودهاند. این افراد تا عصر عاشورا هم با امام (ع) جنگیدند، ولی متحول شده و گفتند چگونه فرزند رسول خدا را بکُشیم و در روز قیامت از رسول خدا بخواهیم که ما را شفاعت کند؟! لذا به سپاه امام حسین (ع) پیوستند. حتی هنگامی که صفوف دشمن را میشکستند و به جبهه حق میپیوستند، شعارشان همان شعار خوارج بود: «لاحکم الّا للّه و لا طاعة لمن عصی.»
فرد دیگر که بعید است شیعه باشد، «عبدالله بن عمیر کلبی» است. اگر وی ارادتی به امام (ع) نشان میدهد نه از باب اینکه ایشان را امام خود بداند، بلکه به عنوان فرزند رسول خدا برای ایشان حرمت قائل است. وی میخواست تحت امر ابن زیاد به جهاد با کفار برود. اما وقتی دید ابن زیاد با لشگری انبوه قصد جنگ با فرزند رسول خدا را دارد، تکان خورد و تصمیم به یاری امام (ع) گرفت. معتقد بود که یاری امام ثوابی کمتر از جهاد با مشرکان ندارد.
۳۲ نفر از لشگریان عمر سعد نیز شبِ عاشورا گریختند و خود را به امام (ع) پیوستند. با توجه به اینکه گفتیم ابن زیاد برای جنگ با امام به شیعیان فشاری وارد نکرده بود، چه بسا این افراد از اهل سنت بوده و یا اینکه شیعه بوده و تقیه کردهاند. از میان آنها از افرادی مانند «جُبیل بن مالک تمیمی»، «حارث بن امرء القیس کندی»، «عبدالرحمن بن مسعود»، «عبدالله بن بشیر خَثعمی» و «عمرو بن ضُبَیعه»، در تاریخ نام برده شده است.
البته اگر تحقیقات دقیقتری در تواریخ و مقاتل انجام شود، چه بسا که بیش از این افراد هم از اهل تسنن در سپاه امام حسین (ع) یافت شود.
منابع:
مقتل ابی مخوف - تاریخ طبری - ارشاد شیخ مفید - الاخبار الطوال دینوری - کامل ابن اثیر - العقد الفرید ابن عبد ربه اندلسی - لهوف سید بن طاووس - اعیان الشیعه علامه محسن امین عاملی
ماهیت قیام امام حسین(علیه السلام) از منظر عالمان اهل سنت چگونه است؟
قيام امام حسين(عليه السلام) از منظر صحابه و تابعين
گفتار و عملكرد صحابه و تابعين براي اهل تسنن اهميت زيادي دارد، بنابراين ديدگاه صحابه و تابعين را بررسي مينماييم:
- صحابه پيامبر(صلي الله عليه و آله) و تابعين در بين ياران امام حسين(عليه السلام)
با توجه به اينكه قيام امام حسين(عليه السلام) در سال شصت و يك هجري اتفاق افتاد، اگرچه وجود برخي از صحابه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در ميان ياران امام حسين(عليه السلام) دور از واقع نيست، اما اگر از صحابه پيامبر هم كسي در ميان ياران اباعبدالله نبود، چيزي از ارزشهاي قيام عاشورا كم نميكرد؛ چرا كه صحابه پيامبر اغلب ـ به علت فاصله زماني عاشورا با زمان رسول خداـ يا در قيد حيات نبودند و يا به دليل كهولت سن نميتوانستند در جنگ شركت كنند. با اين همه، در ميان ياران امام حسين(عليه السلام)، نام افرادي از اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمده است كه از شهيدان كربلا هستند. حال، به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
الف) «انس بن حارث كاهلي» كه سماوي در كتاب «ابصار العين في انصار الحسين» نام او را جزو شهيدان كربلا ميآورد[10] و نيز «كميت بن زيد»، شاعر معروف اهل بيت: از او در اشعارش نام برده است، آنجا كه ميگويد:
سوي عصبة فيهم حبيب معفر قضي نحبه و الكاهلي مرمل
ب) «حبيب بن مُظهّر»، از اصحاب حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) و از بزرگترين ياران امام علي(عليه السلام) است كه در هر سه جنگ صفين، نهروان و جمل شركت داشت. نام او را نيز در شمار اصحاب رسول الله (صلي الله عليه و آله) آوردهاند كه در كربلا شهيد شدهاند.[11]
ج) «مسلم بن عوسجه» كه در كتاب «ابصار العين» از اصحاب پيامبر و امام علي(عليه السلام) است. «علامه محسن امين» نيز در كتاب «اعيان الشيعه» وي را يكي از صحابي امام حسين(عليه السلام) معرفي ميكند.
د) «هاني بن عروه»، يكي ديگر از اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) است. وي پير و بزرگ قبيله «مراد» بود كه در سه جنگ (جمل، صفين و نهروان) در ركاب اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود و سرانجام، «ابن زياد» در كوفه او را به شهادت رساند.
ه) «عبدالله بن بقطر (يقطر) عميري»، برادر رضاعي امام حسين(عليه السلام) و پدرش «بقطر (يقطر)» خادم پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود. عبدالله نامهاي از امام براي «مسلم بن عقيل» به كوفه برد؛ در آنجا دستگير شد و ابن زياد، او را به شهادت رساند.[12]
مابقي ياران امام حسين(عليه السلام) را به دليل آنكه درگذشته اهل بيت: و صحابه ايشان را ملاقات كرده و در ركابشان، جنگيده و احاديث نبي اكرم(صلي الله عليه و آله) را از آنان شنيده بودند، تابعي مينامند؛ بنابراين، شهيدان كربلا يا اهلبيت پيامبر يا صحابه و يا تابعي هستند.
- صحابه در نقش مدافع قيام امام حسين(عليه السلام)
سـيـاسـتـي كـه بـنـي اميه پس از شهادت امام حسين(عليه السلام) براي تبرئه خود در پيش گرفت، سه ركن اساسي داشت:
الف) جدا كردن حساب امام حسين(عليه السلام) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و اصل اسلام. آنها سعي داشتند، امام حسـين(عليه السلام) را شخصي معمولي معرفي كنند كه براساس خواستهاي شخصي با حكومت درگير و كشته شده است؛ از اينرو، كشتن وي، به رابطه قاتلانش با اسلام و پيامبر اسلام خدشهاي وارد نميكند.
ب) ماجراي كربلا و كشته شدن امام حسين(عليه السلام) را به مقدرات الهي نسبت ميدادند؛ در نتيجه قاتلان آن حضرت، اگر چه در ظاهر، عمل بسيار زشتي انجام داده بودند، اما در حقيقت عامل اجراي تقدير بودند و گناهكار اصلي، خود امام حسين(عليه السلام) بودند كه با حركت خود، اين واقعه را به وجود آوردند.
ج) امويان خاصه شخص يزيد از رخدادن اين حادثه اظهار نارضايتي ميكردند و مردم كوفه و ابن زياد را مقصر جلوه ميدادند.
در برابر سياست تزوير بنياميه، اهل بيت و رجال سرشناسي كه از زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) باقي مانده بودند، در موضعگيريهاي خود تلاش ميكردند:
يك ـ نسبت امام حسين(عليه السلام) با اصل اسلام را براي مردم تشريح كنند؛ بهطور مثال: «يزيد بن ارقم»، «انس بن مالك» و «ابوبرزه اسلمي» از اصحاب رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در مجلس ابنزياد و يـزيـد معترض شدند و از علاقه شديد رسول خدا به امام حسين(عليه السلام) سخن گفتند و همچنين امام سجاد(عليه السلام) درخطبهاي كـه در مسجد دمشق خواندند، روشهاي مختلف ارتباط محكم امام حسين(عليه السلام) با اركان اسلام را بيان كردند.[13]
دوـ از سـنتهاي جاري آفرينش و حكمت الهي در مقابل جنايتكاران پرده بردارند و تحريفات يـزيد در تطبيق آيات قرآن بر واقعه كربلا را به مردم گوشزد كنند: به عنوان نمونه «زينب كـبـري» درمجلس يزيد، سنت امهال جنايتكار را شرح ميدهند و امام سجاد(عليه السلام) در پاسخ به ابن زياد، بر دخالت مردم درشهادت برادرشان «علي اكبر» تاكيد مينمايند.[14]
سه ـ دخـالـت يـزيد و خاندان بنياميه را در اين حادثه افشا كنند؛ از اينرو امام سجاد(عليه السلام) در سخناني در شام، بدون هيچ اشارهاي به ابنزياد و مردم كوفه، يزيد را مسئول مستقيم اين جنايت معرفي ميكنند.
الـبـته گفتني است كه يزيد، به علت خباثت ذاتي و حماقت باطني، هرگز موفق بـه اجـراي دقـيق اين سياست نشد و بارها در سخنان خود به دشمني با پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) اشاره ميكرد و از كشته شدن امام حسين(عليه السلام) اظهار خشنودي مينمود. همين امر در كـنـار روشنگريهاي اهل بيت: و صحابه راستين، حكومت بنياميه را رسوا كرد و طومار حكومت آنان را درهم پيچيد. براي مثال، وقتي در مجلس بزرگان شام، سـر مـبـارك امـام حـسـيـن(عليه السلام) در مقابل يزيد بود و او با چوب خيزران به لب و دندان امام ميزد و سخنان كفرآميز ميگفت، «ابوبرزه اسلمي»، صحابي رسول خـدا كه در مـجـلـس حـاضـر بود، فرياد زد و گفت:
واي بر تو اي يزيد! با چوب بر دندان حسين، پسر فاطمه ميزني!؟ خودم ديدم كه رسول خدا لب و دندان او و برادرش حسن را ميمكد و ميگويد اين دو سالار جوانان بهشتند، خدا قاتلشان را لعنت كند.
يزيد از سخنان او خشمگين شد و دستور داد كه او را كشان كشان از مجلس بيرون ببرند.[15]
قيام امام حسين(عليه السلام) از منظر محدثان و مورخان اهل سنت
وقتي شخصيت اين بزرگوار را در منابع اهل سنت مطالعه ميكنيم، در مييابيم بسياري از صفات، كه از نظر شيعه، گاهي ممكن است، غلوآميز باشند، به امام حسين(عليه السلام) نسبت داده شده كه در منابع شيعه كمتر بهچشم ميخورد و يا شيعه از منابع اهل سنت، آن مناقب را نقل كرده است.[16] اين موضوع ميتواند منبع گفتمان بين شيعه و سني باشد. واقعه كربلا موضوعي است كه هيچ مورخي نتوانسته است به آساني از كنار آن عبور كند. به همين دليل، رويدادهاي قيام امام حسين(عليه السلام) تا حدود زيادي همانگونه كه در منابع تاريخي شيعه آمده، در منابع اهل تسنن نيز ذكر شده است.[17] مضاف بر اين، آثار تاريخي ـ حديثي مستقل اهل سنت، در طول چهارده قرن، درباره اهل بيت: وخاصه امام حسين(عليه السلام) بيشمار است. بزرگترين مورخ اهل تسنن «محمد ابن جرير طبري» از يكي از گزارشگران مشهور، به نام «لوط بن يحيي» معروف به «ابومخنف ازدي»، رويداد كربلا را نقل كرده است. طبري تنها به نقل رويدادهاي حادثه كربلا از زبان ابومخنف بسنده نميكند، بلكه داستان اسارت خانواده حسين بن علي(عليه السلام)، رويدادهاي كوفه و عزاداري مردم در مجالس «عبيدالله زياد» و سپس شام را بسط ميدهد. پس از طبري، اين شيوه را ديگر تاريخنگاران اهل سنت ادامه دادند و بسياري از آنان، آثار مستقلي را در اين زمينه تأليف كردند؛ نظير «خطيب خوارزمي حنفي» (484 ـ 568 ه .ق). كه بزرگترين عالم حنفي است كه درباره امام حسين(عليه السلام) كتاب عظيم «مقتل الحسين(عليه السلام)» را نوشته است.
قيام امام حسين(عليه السلام) از منظر فقيهان اهل سنت[18]
ابوحنفيه و عالمان حنفي
همراهي ابوحنيفه با قيامهاي شيعه در تاريخ، مسلّم است. در ميانه قرن دوم هجري، دو قيام زيدي، در مدينه و بصره در سال 145 و 146ه .ق، يكي به رهبري «محمد بن عبدالله» معروف به «نفس زكيه» و ديگري به رهبري برادرش «ابراهيم»، انجام شد. در قيام ابراهيم كه در عراق بود، ابوحنيفه به لزوم خروج و همراهي مردم با قيام فتوا داد، چنانكه بسياري از فقهاي ديگر عراق نيز چنين كردند و خود نيز در جنگ شركت نمودند و كشته شدند. همراهي ابوحنيفه با قيامهاي علوي به تدريج سبب شد تا بعدها نيز برخي از حنفيان با اين قيامها همراه شوند. البته آنطور كه شايسته بود، اين مسئله ميان حنفيان جا نيفتاد. به عبارت ديگر، رويه انقلابي ابوحنيفه ميان طرفداران وي كمرنگ شد. با اين حال، همين رويه او سبب شد كه حنفيان نسبت به قيامهاي متأخر و متقدم شيعه، از جمله قيام امام حسين(عليه السلام) با ديد مثبتتري بنگرند[19] و درباره يزيد، نظر منفي داشته باشند. مؤلف كتاب «شذرات الذهب» مينويسد: «مالك و ابوحنيفه، هر كدام هم تلويحاً و هم آشكارا يزيد را لعنت كردهاند و به راستي چرا اينگونه نباشد، در حالي كه او فردي قمار باز و دائمالخمر بود».[20]
اين رويه موجب شد كه شمار قابل توجهي از علماي حنفي درباره امام حسين(عليه السلام)، كتاب بنويسند؛ ازجمله:
- «ضياء الدين ابي المؤيد الموفق بن احمد بن محمد المكي الخطيب الخوارزمي الحنفي» (484 ـ 568 ه .ق). وي بزرگترين عالم حنفياست كه درباره امام حسين(عليه السلام) قلم زده و كتاب بزرگ «مقتل الحسين(عليه السلام)» از اوست.
- «عفيف الدين ابي السيادة عبدالله بن ابراهيم طائفي حنفي» (1207ه .ق). وي كتاب «اتحاف السعداء بمناقب سيدالشهداء» را تأليف كرده است.
- «قادر بخش بن حسن علي حنفي هندي شهسرامي» (273 ـ 1337 ه .ق). از علماي حنفي هندوستان است كه كتاب «جور الاشقياء علي ريحانة سيد الانبياء» از اوست.
- «مولوي عبدالعزيزبن شاه ولي الله دهلوي». وي نيز كتاب «سرّ الشهادتين» را در فلسفه شهادت امام حسين(عليه السلام) نوشته است.
- «شيخ علي انور بن علي اكبر بن حيدر علي علوي حنفي كاكوروي» (1269 ـ 1324 ه .ق). وي كتابي با عنوان «شهادة الكونين في مقتل سيدنا الحسين السبط» نگاشته است.
- «محمد معين بن محمد امين السندي التتوي الحنفي» (1161 ه .ق) او نيز كتاب «قرة العين في البكاء علي الحسين(عليه السلام)» را دارد و در آن بر لزوم گريه براي امام حسين سخن گفته و اثبات كرده است كه عزاداري براي حسين(عليه السلام)، تنها مختص شيعه نيست.
- «محمود بن عثمان بن علي بن الياس حنفي رومي» (938 ه .ق). كتاب «مقتل الامام الحسين بن علي بن ابيطالب رضي الله عنهما في كربلاء» ازا اوست.
- «ينابيع الموده» از قندوزي حنفي(1294 ه .ق).
جداي از كتاب، بسياري از شاعران حنفي، به ويژه حنفيان دوره نخست، اشعاري در رثاي حسين بن علي(عليه السلام) و حادثه عاشورا سرودهاند كه جالب توجه است. «خوارزمي» نمونهاي از اين اشعار را در« مقتل الحسين» گردآوري كرده است.[21]
محمد بن ادريس شافعي و عالمان شافعي
شافعي كه به دوستي با اهلبيت: مشهور است، درباره امام حسين(عليه السلام) و قيام عاشورا چنين ميسرايد:
قتــيــل بلا جــرم كــان قميـصه
صبيغ بماء الارجوان خصيب
نصلي علي المختار من آل هاشم
و نوذي بنيه ان ذاك عجيب
لئن كان ذنبي حب آل محمد(صلي الله عليه و آله)
فذلك ذنب لست عنه اتوب
هم شفعائي يـوم حشري و موقفي
و بغضــهم لــشافعي ذنوب[22]
بعدها از ميان شافعيان «محمد بن طلحه شافعي» (652ه .ق) كتاب «مطالب السؤول في مناقب آل الرسول» را نوشت كه با اندكي تغيير، گويي شيعهاي دوازده امامي آن را تأليف كرده است. همچنان كه «محمد بن يوسف بن محمد گنجي شافعي» (658 ه .ق) «كفاية الطالب» در فضايل اميرمؤمنان و اهلبيت: اوست. «ابن خلكان شافعي» نيز در «وفيات الاعيان» زندگينامه ائمه اهلبيت: را آورده است. البته او مانند ديگران نيست، اما نفس اين توجه به ائمه شيعه، نشانه حضور امامان در ذهنيت قرن اوست. در قرن هشتم «حمدالله مستوفي» (بعد از 750 ه .ق) در «تاريخ گزيده»، پس از ياد كردن خلفاي نخست با اسامي معمول و محترمانه، از امام علي(عليه السلام) ياد ميكند و در ادامه به امام مجتبي(عليه السلام) و تمامي ائمه معصومين: ميپردازد و ميافزايد: «ائمه معصوم، اگرچه خلافت نكردند، اما چون مستحق ايشان بودند، تبرك را از احوال ايشان، شمهاي بر سبيل ايجاز ميرود».[23]
مالك بن انس و عالمان مالكي
همانگونه كه اشاره شد، مؤلف كتاب «شذرات الذهب»، مالك بن انس را از جمله شخصيتهايي ميداند كه به صورت تلويحي و آشكار، يزيد را لعنت كرده است. شخص مالك از كساني است كه شاگرد امام صادق(عليه السلام) بوده و از ايشان حديث نقل كرده است[24] و در برخي از آراي فقهي نظير «عدم لزوم تكتف در نماز»، مانند امام صادق(عليه السلام) (فقه شيعه) فتوا داده است. امام مالك همچنين، از جمله كساني بود كه به همراهي با قيام شيعه فتوا داد كه اين موضوع در «تاريخ كامل ابن اثير» بيان شده است: اهل مدينه از امام مالك بن انس پرسيدند:
«ما كه با ابوجعفر (منصور) بيعت كرده و پيمان بستهايم، آيا ميتوانيم پيمان را بشكنيم و محمد ذوالنفس الزكيه را در قيام عليه منصور ياري كنيم؟ امام مالك در پاسخ گفت: بيعت شما از روي اجبار و اكراه بوده است، لذا مكلف به رعايت اين پيمان نيستيد.»
بعدها علماي فرقه مالكي، آثار قابل توجهي درباره اهل بيت: و امام حسين(عليه السلام) از خود به جاي گذاشتند، نظير «ابن صباغ» (784-855ه .ق) از علماي بزرگ مالكي كه كتاب «الفصول المهمه في معرفة أحوال الأئمه» از اوست.
در قرن دهم «شمسالدين محمد بن طولون» (953ه .ق) كتاب «الشذرات الذهبية في تراجم الائمة الاثنى عشرية عند الإماميه» را نوشته است. او از عالمان علاقهمند به تصوف و عرفان است كه پس از بيان احوال امامان از مصادر معتبر، سرودهاي از خود را در وصف ائمه اثنيعشر آورده است.
احمد بن حنبل و عالمان حنبلي
اقدام احمدبن حنبل، در ترويج عقيده تربيع و تثبيت موقعيت امام علي(عليه السلام) به عنوان خليفه رابع در ميان اهل سنت، در چرخش سنيها به سمت پذيرش فضايل امام علي(عليه السلام) و به طبع، ديگر ائمه، نقطه عطفي بود. وي در كتاب مسند، روايات بيشماري از فضايل اهلبيت: آورده است[25] و به اين صورت در راه تعديل مذهب عثمانيه، كوششي ستودني از خود نشان داده است.[26] «ابن حجر هيثمي مكي» در كتاب «الصواعق المحرقه» مينويسد:
پسر امام حنبل در مورد لعن يزيد از وي پرسيد. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود، كسيكه خداوند او را در قرآن لعن كرده است؟ آنجا كه ميفرمايد: (فَهَلْ عَسَيتُمْ إِنْ تَوَلَّيتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ ) و چه مفاسدي و قطع رحمي از آنچه يزيد انجام داد، بالاتر است؟! و چه اذيتي شديدتر از آنچه كه يزيد مرتكب شده است.[27] از «سبط بن جوزي» حنبلي در مورد لعن يزيد پرسيده شد، او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجويز كرده است، ما نيز به خاطر جناياتيكه درباره پسر دختر رسول خدا مرتكب شد، او را دوست نداريم و اگر كسي به اين حد راضي نميشود، ما هم ميگوييم اصل، يزيد است.[28]
ابن عماد حنبلي مؤلف كتاب «شذرات الذهب» مينويسد:
در مورد لعن يزيد، «احمدبن حنبل» دو قول دارد كه در يكي تلويح و در ديگري تصريح به لعن او ميكند... و به راستي چرا اينگونه نباشد و حالآنكه او فردي قمارباز و دائمالخمر بود.[29]
باتوجه به اين زمينهها، پس از احمدبنحنبل، حنابله از شدت تعصب خود كاستند و به تدريج با فضاي شيعي بغداد ـ كه نتيجه روي كار آمدن آلبويه بود كنار آمدند. آنها در ابتدا، مقاومت زيادي ميكردند و در طول 150 سال، با ـ كساني كه مراسم عاشورا برگزار ميكردند، درگير ميشدند، اما نشر فضايل امام علي(عليه السلام) و اهلبيت: در ميان آنان ـ كه با احمد بن حنبل آغاز شده بود ـ از تعصب آنها كاست. به هر روي، با فروكش كردن نزاعها در قرن ششم، نگارش كتابهايي درباره اهلبيت: در ميان حنابله شدت يافت و اثرات تعديل در تسنن حنبلي، در رويارويي با ائمه اهلبيت:، بيش از پيش آشكار شد. برخاستن «سبط ابن جوزي» از خاندان ابنجوزي ـ كه خود حنبلي سرسختي بود ـ تعديل در حنابله بغداد را تأييد ميكند. كتاب «تذكرة الخواص» او يكي از بهترين شواهد ايجاد تعادل در تسنن افراطي است، هرچند سنيهاي متعصب، او را شيعه دانستهاند، اما او چنان مينمايد كه گويي در مرز تشيع و تسنن ايستاده است. «ابوالفضل يحيي بن سلامة الحصكفي» در قرن ششم، نمونه ديگري است؛ به نقل از «ابن طولون»، او قصيدهاي در مدح دوازده امام سروده است و قصيدهاي هم در رثاي اباعبدالله الحسين(عليه السلام) دارد. به درخواست «بدرالدين لؤلؤ»، حاكم امامي مذهب موصل، ابومحمد عبدالرزاق بن عبدالله بن ابي بكر عزالدين اربلي (660 ه .ق)، مجموعهاي از فضايل اميرمؤمنان(عليه السلام) را فراهم كرد. «ابومحمد عبدالعزيز بن محمد بن مبارك حنبلي جُنابذي» (611ه .ق) نيز كتاب «معالم العترة النبوية و معارف أهل البيت الفاطمية العلوية» را در شرح حال امامان (تا امام يازدهم) نوشته است. بايد به جمع اين آثار، كتاب «الاتحاف بحب الاشراف» از «شبراوي» (1172ه .ق) و «نورالابصار» از «شبلنجي» را افزود.[30]
فلسفه قيام عاشورا از ديدگاه انديشمندان معاصر اهل تسنن[31]
انديشمندان معاصر اهل تسنن با رويكردها و رهيافتهاي مختلفي به بررسي نهضت عاشورا پرداختهاند كه به برخي نظرات آنها اشاره ميكنيم:
نظريات سياسي و حكومتي
عدهاي به عاشورا از منظر جامعهشناسي نگريستهاند و هدف اصلي قيام را، حكومتخواهي براي انجام اصلاحات در دين و امور جامعه دانستهاند.
ديدگاههاي سياسي ـ حكومتي درباره عاشورا به دو دسته تقسيم ميشوند:
- ديدگاهي كه به براندازي حكومت ظالم و تشكيل حكومتي عادل، معتقد است. از اين گروه ميتوان به «شيخ محمد عبده» اشاره كرد.
- ديدگاهي كه از اصل حكومت دفاع ميكند و هدف امام حسين(عليه السلام) را ايجاد اصلاحات در حكومت بيان ميكند. «ابوالاعلي مودودي» چنين نظري دارد.
ديدگاه «ابنخلدون» نيز ـ كه بر پايه نظريه عصبيت اوست ـ درچارچوب نظرات سياسي قرار ميگيرد. وي با آنكه همه شرايط رهبري را در امام حسين(عليه السلام) ميديد، علت ناكامي قيام ايشان را بياعتنايي به عصبيت قومي و نداشتن شوكت و نفوذ اجتماعي ميداند. «طه حسين» و «شيخ علايلي» انديشمندان ديگري هستند كه نظرات سياسي ـ حكومتي قابل تأملي دارند.
نظريات اجتماعي
عدهاي در تلاش هستند كه با تحليل جامعهشناختي از اين قيام، با بهرهمندي از نتايج عاشورا، آن را راهنما و راهگشاي زندگي مسلمانان قرار دهند. در متون جامعهشناسي، دين يك نهاد اجتماعي است كه يكي از كاركردهاي اساسي آن، معنا بخشي از اجتماع به جامعه و تحكيم روابط اجتماعي است. از اين روست كه عاشورا در تحول حركتها و انسجام جوامع، كارگشا ميشود. نظريات «ابوعلم» و «خالد مجد خالد» در اين دسته قرار ميگيرند.
نظريات تاريخي ـ قومي
برخي انديشمندان معاصر اهل تسنن در تحليل عاشورا، ريشههاي اصلي اختلاف خاندان بنيهاشم و بنياميه را بررسي كردهاند؛ با اين رويه كه فرزندان اميه و هاشم به هيچوجه با هم صلح نكردند و تنها زمان كوتاهي با ظهور پيامبر(صلي الله عليه و آله) اختلاف آنها به ظاهر فروكش كرد. در اين نگرش، مدارك اصلي، اسناد تاريخي هستند و به متون ديني نميپردازند. اكثر كساني كه به قيام عاشورا از اين منظر نگاه ميكنند، معتقدند كه اختلاف اين دو در پيروي گروه اول از حق و حاكميت دين و باطل دانستن دين از سوي گروه ديگر بوده است كه در اين صورت، انگيزه و فلسفه قيام اباعبدالله، در واقع، احياي دين حق و از بين بردن باطل است. از جمله كسانيكه از اين منظر به حادثه كربلا نگريستهاند، ميتوان به «عباس محمود عقاد» اشاره كرد.[32]
نظريات عرفاني
عارف، هستي را تجليگاه ظهور الهي ميداند و از هر وسيلهاي استفاده ميكند تا به تماشاي حضور الهي بنشيند و فارغ از همه چيز، در انديشه وصال حق است. او بهترين راه لقاء را شهادت ميداند؛ زيرا پسنديده جانان است. امام حسين(عليه السلام) نيز در موقعيتي قرار گرفتند كه بهترين مرگ برايشان فراهم شد و همواره در طول حركت، شكرگزار اين نعمت الهي بودند. از جمله كساني كه نگاه عرفاني به عاشورا داشتهاند و عاشورا را بيانگر درستي راهشان ميدانند، ميتوان به «سنايي غزنوي»، «اقبال لاهوري» و «عمان ساماني» اشاره كرد.
چرا هیچیک از خطبهها و نامهها و کلمات قصار نهج البلاغه و نیز بیشتر روایات و دعاهای مأثور از اهلبیت(ع) با «بسم الله الرحمن الرحیم»، آغاز نشده است؟
ابتدا باید گفت؛ پیشوایان دین تعالیمی را که به دیگران توصیه مینمودند، قطعاً خود آنان در انجامش پیشگام بوده و سیره عملی آنان اینگونه نبود که پیروان خود را توصیه به کاری نمایند که خود از آن غافل باشند؛[1] بنابراین شروع خطبهها و نامههای آنان قطعاً با بسم الله و حمد و ثنای خداوند بود، اما علت حذف بسم الله در منابع حدیثی را میتوان در امور زیر دانست:
1ـ در موارد فراوانی، آغاز خطبهها و احادیث موجود در نهج البلاغه و نیز آغاز روایات و ادعیه موجود در کتب دیگر، اولین فراز از سخن آنحضرات نبوده، بلکه تنها فرازهای میانی آن سخنان - که احتمالاً بعد حمد و ستایش معمول ایراد شده بود - به صورت تقطیعشده توسط راویان نقل شده و آنچه به دست ما رسیده سخنی کامل مانند سخنرانی و یا متن مشخصی از آغاز تا به انتها نیست تا این اشکال وارد آید که چرا آنحضرات سخنشان را با نام خداوند آغاز ننمودند.
2ـ بسیاری از روایات در مقام پرسش و پاسخ از امامان(ع) صادر شده و طبیعی است که در اینگونه موارد لازم نیست در ابتدای هر پرسش و یا پاسخی بسم الله ذکر شود.
3ـ گاهی پیامبر و یا امام در نشستی صمیمی و در ضمن گفتوگوهای روزمره دیگر به یکی از یارانشان مطلبی را فرموده و یا توصیهای مینمودند که در این موارد نیز چون عرفاً آغاز کلام نبود، نیازی به گفتن بسم الله احساس نمیشد.
4ـ مهمتر از دلایل فوق، از آنجا که لوازم التحریر؛ مانند کاغذ و دوات در سدههای گذشته مانند امروز ارزان و فراوان نبود و نیز چیزی مشابه چاپ و کپی وجود نداشت و برای ارائه هر نسخه از یک کتاب، نیاز به نگارش مستقلی بود، نگارندگانی که اقدام به استنساخ (دوباره نویسی) یک کتاب میکردند، تلاششان آن بود که با استفاده از هر راهی مانند نگارش کلمات اختصاری اقدام به مختصر نمودن متن مورد نظر کنند. به عنوان نمونه از آنجا که برای همگان مسلم بود که اولیای الهی سخنشان را بدون نام خدا آغاز نمیکنند، با آوردن یک بسم الله در ابتدای کتابشان، از تکرار نام خدا در هر روایتی خودداری میکردند. در غیر این صورت، به عنوان نمونه در نهج البلاغه باید حدود 800 بار «بسم الله الرحمن الرحیم» تکرار میشد که هم فرصت زیادتری را از نگارنده و هم مقدار بیشتری از لوازم التحریر را میطلبید که این موجب کندی در ارائه نسخههای بعدی کتاب میشد.
[1]. به عنوان نمونه، ر. ک: (پیامبر اسلام(ص) و دعوت از سران کشورها برای اسلام آوردن).
با اراده قوی دو کشور ایران و عربستان عمره مفرده به صورت محدود راه اندازی میشود
سرپرست حجاج ایرانی در دیدار جمعی از روحانیون استانهای آذربایجان غربی و شرقی از راه اندازی عمره مفرده به صورت محدود خبر داد.
جمعی از روحانیون کاروان استانهای آذربایجان غربی و شرقی با نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت و سرپرست حجاج ایرانی در مکه مکرمه دیدار و گفتگو کردند.
حجت الاسلام والمسلمین سید عبدالفتاح نواب در این دیدار به درخشش علمای آذربایجان در حوزه های علمیه اشاره کرد و از زحمات روحانیون این استان ها در عملیات حج 1398 تقدیر و تشکر به عمل آورد .
وی با توجه به جایگاه زبان و گویش هموطنان آذری زبان به اهمیت نحوه ارتباط با این عزیزان اشاره و از زحمات حجت الاسلام و المسلمین سید علی قاضی عسکر نماینده سابق ولی فقیه در امور حج و زیارت در تلاش برای برطرف کردن خلا ها در این زمینه تقدیر کرد.
سرپرست حجاج ایرانی تصریح کرد: خوشبختانه در دوره پیشین طرحی برای روحانیان آذری زبان شروع شده بود که با تعطیلی عمره مفرده این طرح متوقف شد، هم اینک میتوان از این تعطیلی به عنوان فرصتی برای به روز کردن نیروهای خدوم و خلاق این حوزه استفاده کرد تا در زمان برگزاری مجدد عمره مفرده شاهد کمبودی نباشیم .
وی از اراده قوی در راه اندازی مجدد عمره مفرده به صورت محدود خبر داد و یادآور شد: دلیل این محدویت فراهم نبودن زیرساخت های ارتباطی بین دو کشور ایران و عربستان است که امیدواریم این مشکل در آینده نزدیک برطرف شود و شاهد حضور زائران بیشتری در سرزمین وحی باشیم .
وی با ابراز خرسندی از برگزاری جلسه روحانیان آذری زبان، گفت: این جلسات شایسته است برای تمام استانها و اقوام ایرانی برگزار شود تا از پیشنهادات و نقطه نظرات عزیزان در حوزه های مختلف حج و زیارت استفاده کنیم .
در ابتدای این جلسه حجت الاسلام والمسلمین پور محمدی مسئول سابق دفتر نمایندگی بعثه مقام معظم رهبری در آذربایجان شرقی انتخاب شایسته حجت الاسلام و المسلمین نواب را به عنوان نماینده جدید ولی فقیه در امور حج زیارت تبریک گفت.
همچنین حجت الاسلام و المسلمین سید جواد مظلومی معاون فرهنگی بعثه مقام معظم رهبری نیز در این جلسه از نحوه گزینش و ارتقای روحانی ، معین و معینه کاروان های این استان ها گزارشی ارائه کرد .
در ادامه جلسه روحانیون کاروان ها نقطه نظرات خود را در زمینه های مختلف فرهنگی ارائه کردند .
وحدت شیعه و اهل سنت توطئه دشمنان اسلام را خنثی می کند
مسئول دفتر نمایندگی بعثه رهبری در عراق حضور کاروان های زیارتی اهل سنت در کربلا را سبب تحکیم پیوند شیعه و سنی خواند و گفت: وحد شیعه و اهل سنت توطئه دشمنان اسلام را خنثی می کند.
حاج ملا جمال خسرو کردی، یکی از روحانیان اهل سنت سنندج با حضور در دفتر نمایندگی بعثه مقام معظم رهبری در کربلا با حجت الاسلام والمسلمین نجفی روحانی دیدار و گفتگو کرد.
مسئول دفتر نمایندگی بعثه مقام معظم رهبری در این دیدار حضور کاروان های زیارتی اهل سنت در کربلا را سبب تحکیم پیوند شیعه و سنی خواند و افزود: محور پیوند شیعه و اهل سنت، قرآن و اهل بیت(ع) است و روحانیان اهل سنت در تقویت این وحدت نقش مؤثری دارند.
وی با بیان اینکه محبت اهل سنت به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) کمتر از شیعیان نیست، خاطرنشان کرد: دشمنان اسلام تمام تلاش خود را به کار گرفته اند که به دین مبین اسلام ضربه وارد کنند، از این رو تلاش می کنند تا از راه ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی اهداف خود را به پیش ببرند.
حجت الاسلام والمسلمین نجفی روحانی با اشاره به روایتی از امام علی(ع)، افراط و تفریط را مذموم خواند و با بیان اینکه اسلام دین اعتدال است، خاطرنشان کرد: اهل سنت و تشیع وظیفه دارند همچون انگشتان یک دست در کنار هم باشند و مشتی محکم بر دهان دشمنان دین و دیانت بکوبند.
وی توطئه استکبار در ایجاد تفرقه بین مسلمانان را یادآور شد و با بیان اینکه امروز دنیای استکبار از شیعه و سنی بسیار کشته اند و تلاش می کنند تا آنها را در مقابل یکدیگر قرار دهند، گفت: وحدت شیعه و سنی توطئه دشمنان اسلام را خنثی می کند.
حاج ملا جمال خسرو کردی نیز در این دیدار با اشاره به ارزش و اهمیت وحدت بین مسلمانان اظهار داشت: امنیت و اقتدار کشور جمهوری اسلامی ایران مرهون رهنمودهای مقام معظم رهبری و وحدت بین تمام فرقه های اسلامی است و دشمنان آن را بر نمی تابند و ما باید هوشیار بوده و در کنار یکدیگر در برابر استکبار مقاومت کنیم.
براساس این گزارش، حاج ملا جمال خسرو کردی روحانی همراه پنجمین کاروان زیارتی اهل سنت سنندج است که به سرپرستی حاج علی خادم برای زیارت اعتاب مقدسه راهی وارد کشور عراق شده اند و تعداد آنها نیز چهل نفر است.
جعفری خطاب به اروپا: تروریستهایتان را پس بگیرید تا مردم سوریه روی آرامش ببینند
نماینده دائم سوریه در سازمان ملل متحد از سیاستهای آمریکا، اروپا و ترکیه در قبال سوریه انتقاد کرد و حضور تروریستهای اروپایی در این کشور را مانع تحقق ثبات و امنیت دانست.
«بشار الجعفری»، نماینده دائم سوریه در سازمان ملل متحد تنها را بازگشت ثبات و آرامش به این کشور را توقف حمایت برخی از کشورهای اروپایی از تروریسم دانست.
او در جلسه شورای امنیت این سازمان در باره اوضاع سوریه به ویژه استان ادلب این کشور گفت: «تنها راه پایان رنجهای مردم سوریه در این است که کشورهای حامی تروریسم، ترویستهای خود را [از سوریه] خارج کنند. در این صورت است که مردم سوریه روی امنیت و آرامش را خواهند دید».
نماینده دائم سوریه در سازمان ملل متحد به آمار مرکز بینالمللی مبارزه با تروریسم در لاهه درباره تروریستهای حاضر در سوریه اشاره کرد و گفت که بر آمار این مرکز، ۴۳۰۰ تروریست اروپایی در سوریه و عراق میجنگند که ۲۸۳۸ نفر از این تعداد، از بلژیک، انگلیس، فرانسه و آلمان آمدهاند. او گفت اولین تروریست بلژیکی در سوریه سال ۲۰۱۱ رؤیت شده است.
او به نیابت از کشورش از نمایندگان ایران و روسیه و دولت قزاقستان به دلیل میزبانی از نشست آستانه و شرکت در این نشست تشکر و قدردانی کرد.
جعفری در بخشی از سخنان خود، طرح و همکاری مشترک آمریکا و ترکیه در ایجاد منطقه امن در شمال سوریه را محکوم کرد و گفت که این هماهنگی واشنگتن و آنکارا تحرک کننده است و منجر به وقوع حوادث جدید در صحنه میدانی خواهد شد.
به گزارش شبکه الاخباریه سوریه، نماینده دائم این کشور در شورای امنیت گفت: «توافق بر سر تشکیل این منطقه در خاک سوریه، شراکت ترکیه و آمریکا را در اشغالگری برملا کرد».
نماینده دائم سوریه در سازمان ملل در مورد حملات پهپادی رژیم صهیونیستی در عراق و لبنان و حمله هوایی اخیر این رژیم به جنوب دمشق نیز گفت که «جلسهای حول محور چالشهایی که ثبات در خاورمیانه با آن مواجهه است، برگزار شد و اغلب شرکت کنندگان گفتند که اشغالگری اسرائیل و اقدامات خصمانه آن دلیل اصلی این چالشهاست».
جعفری همچنین استقبال وزیر خارجه آمریکا از این حملات را محکوم کرد و گفت که این مسئله بیانگر این است که واشنگتن خود شریک جرم است.
او به اوضاع ادلب نیز اشاره کرد و گفت که هیأت تحریر الشام (جبهه النصره سابق) بر همه فعالیتهای استان ادلب سیطره دارد و توافق آستانه، آتشبس شامل گروههای مسلحی که از نظر شورای امنیت «گروه تروریستی» هستند، نمیشود.
بشار جعفری گفت که توافق آستانه و سوچی روسیه بر حق دولت سوریه و متحدان آن در مقابله با گروههای تروریستی بدون در نظر گرفتن نام این گروهها، تأکید دارد.
آمریکا بانک لبنانی را به بهانه ارتباط با حزبالله تحریم کرد
دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا یک موسسه مالی مستقر در لبنان را به بهانه تسهیل فعالیتهای بانکی برای حزبالله در فهرست تحریمها قرار داد.
دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا یک موسسه مالی مستقر در لبنان را به بهانه تسهیل فعالیتهای بانکی برای حزبالله در فهرست تحریمها قرار داد.
وزارت خزانهداری آمریکا در بیانیهای اعلام کرده «جمال تراست» که یک موسسه مالی مستقر در لبنان است را به دلیل تسهیل آگاهانه فعالیتهای بانکی حزبالله در فهرست تحریمها قرار داده است.
خزانهداری آمریکا مدعی شده «جمال تراست» به شورای اجرایی حزبالله و بنیاد شهید ایران خدمات بانکی ارائه میدهد.
دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی بعد از موفقیتهای حزبالله لبنان در مقابله با گروههای تروریستی در سوریه تلاشها برای تشدید فشار به حزبالله لبنان را افزایش دادهاند. واشنگتن در راستای تلاش برای پایین آوردن محبوبیت حزبالله در لبنان بانکها و شخصیتهای لبنانی را به اتهام ارتباط با این گروه در فهرست تحریم قرار میدهد.
آمریکا و رژیم صهیونیستی علاوه براین در راستای تلاش برای محدود کردن فعالیتهای حزبالله لبنان کشورهای اروپایی را برای «تروریستی» اعلام کردن حزبالله به شدت تحت فشار قرار دادهاند.
این تصمیمها در حالی اتخاذ میشود که حزبالله یکی از مهمترین احزاب سیاسی لبنان است و در انتخابات اخیر پارلمان لبنان هم با وجود اقدامات آمریکا علیه این حزب، بخش بزرگی از کرسیها در اختیار ائتلاف مورد حمایت حزبالله قرار گرفت.