
emamian
تغذیه ناسالم و تاثیرات آن بر پوست: شناسایی ۶عارضه پوستی
بسیاری از تغییرات ناخوشایند پوستی از چین و چروکها گرفته تا ریزش مو و اگزما با یک رژیم غذایی فقیر ارتباط مستقیم دارد. در اینجا با ۶ هشداری که پوست شما در مورد نوع رژیم غذاییتان به شما میدهد، آشنا می شوید:
چین و چروکهای زودرس: چین و چروکهای زودرس روی پوست حاکی از آن است که شما الکل مصرف میکنید یا این که قند موجود در رژیم غذاییتان بیش از حد است. الکل رطوبت پوست را از بین میبرد و خود عاملی برای تقویت چروکها است. مصرف زیاد قند نیز روند پیری قسمتهای مختلف بدن را افزایش میدهد. قند باعث تشکیل AGEها میشود که به کلاژن آسیب میرساند.
الیاف کلاژن باید با هم در ارتباط باشند تا به حفظ ساختار پوست کمک کنند. شکر باعث آسیب پیوند بین فیبر کلاژن میشود که پس از قرار گرفتن در معرض نور UV از خورشید، افزایش مییابد. کلاژن بیشتر تخریب شده و چروک پوستی ظاهر میشود. برای جلوگیری از چین و چروک، مصرف قند خود را کاهش دهید. غذاهای با قند زیاد مانند آب نبات، کیک یا بستنی باید فقط گاهی مصرف شوند و نباید به عنوان بخشی از رژیم غذایی روزانه شما باشند. از نوشیدنیهای شیرین مانند نوشابههای قلیایی یا نوشابههای مخلوط که میتوانند تا ۱۰۰ گرم قند خالص را ارائه دهند، دوری کنید.
جوش: بروز جوشها نشانه این است که شما غذاهای با شاخص گلیسمی بالا مصرف میکنید. غذاها به طور کلی به سه دسته با شاخص گلیسمی بالا، متوسط و پایین تقسیم میشوند.غذاهایی که شاخص گلیسمی بالایی دارند باعث افزایش قندخون شده و در ادامه انسولین خون را بالا میبرند. غذاهایی مانند برنج سفید، ماکارونی، پاستا و ... عامل ابتلا به جوش و آکنه هستند و باید غلات کامل را جایگزین آنها کرد.
کیسههای زیر چشم: کیسههای زیر چشم تنها ناشی از بیخوابی نیستند بلکه میتوانند از کم آبی بدن حکایت کنند. فراموش نکنید که وضعیت پوست شما فقط مربوط به غذا نیست بلکه نوشیدنیها نیز نقش موثری در سلامت پوست دارند. اطمینان حاصل کنید که حداقل ۳ لیتر آب در طول روز مصرف میکنید.
خشکی پوست: علاوه بر خطر ابتلا به فشارخون بالا، یک علت دیگر برای کاهش مصرف سدیم مطرح است؛ سدیم بیش از حد، پوست شما را خشک میکند. همچنین مصرف بیش از حد نمک باعث میشود تا پوست پف کرده به نظر آید و به بافت آن آسیب برساند.
آکنه: بروز آکنه بدترین کابوس بخصوص در دوران جوانی است. در این میان برخی غذاها در ایجاد آکنه مقصر شناخته شدهاند، اما نکته مهم این است که تاثیر مواد غذایی بر همه یکسان نیست و محرکی که باعث بروز آکنه در یک فرد میشود، ممکن است روی فرد دیگر هیچ تاثیری نداشته باشد. برخی غذاهای مشخص از جمله غذاهای چرب و غذاهای حاوی قند زیاد برای جوش و آکنه پوست به عنوان یک ماشه خطر شناخته شدهاند.
فرقی نمیکند نوع پوست شما چگونه است یا چندسال دارید؛ اگر میخواهید پوستی صاف و بدون آکنه داشته باشید باید در مصرف شکلات، غذاهای شور، آب پنیر، سویا، فست فودها، نوشیدنیهای شیرین و نان سفید دقت کنید.
اگزما: اگزما گاهی ارثی است و در بیشتر موارد نتیجه حساسیت زیاد سیستم ایمنی بدن به برخی مواد غذایی است. این مواد غذایی باعث بروز و یا تشدید اگزما میشود. در این صورت بهترین کار خودداری از مصرف مواد غذایی حساسیتزا از جمله گوشت قرمز، قهوه، شیر گاو، تخم مرغ، سویا و گردو است.
نور اهلبیت (ع) در زیارت جامعه کبیره
زیارت جامعه کبیره یکی از معروفترین و مشهورترین زیاراتی است که از امام هادی علیهالسلام صادر شده است و در عین حال فرازهای این زیارت از اتقان و استحکام غیر قابل وصفی برخوردار میباشد.
در مجموعه زیارت جامعه کبیره، کلمه «نور» جلوه خاصی دارد. این کلمه صفت مشترک بین قرآن و ائمه علیهمالسلام است.
اشتراک در نور
نور در معنای لغوی به معنای چیزی است که بهخودیخود، ظاهر است و باعث ظهور و روشن شدن غیر میشود.[1] توصیف به نور، از خصوصیات مشترک بین دو ثقل گرانبها؛ قرآن کریم و اهلبیت علیهمالسلام است.
بیتردید یکی از صفات قرآن کریم «نور» است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً»؛[2] «[برای هدایت] شما نوری تابان و آشکار فرستادیم». این آیه به صراحت، قرآن کریم را نور معرفی میکند. البته برخی از آیات به کمک روایات، اهلبیت علیهمالسلام را نور معرفی میکنند.[3]
امام هادی علیهالسلام نیز در زیارت جامعه کبیره، ائمه علیهمالسلام را نور معرفی میکند: «السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعاةِ... وَ بَقِيَّةِ اللّهِ... وَ صِراطِهِ وَ نُورِهِ»؛[4] «سلام بر پیشوایان دعوت کننده... و باقیمانده خدا... و راه مستقیم و نور خدا».
بر این اساس قرآن و اهلبیت علیهمالسلام دو نوری هستند که هم خود دلیل و برهانی ظاهر و روشن هستند و هم باعث روشن شدن تاریکیها و بر طرف شدن غبار جهالت از چهره انسانها میشوند.[5]
انتخاب ویژه اهلبیت
امام هادی علیهالسلام در فراز دیگری از زیارت جامعه کبیره میفرماید: «وَ انْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ»؛ «و خداوند شما را برای نورش برگزید».
خدای مهربان با علم کامل به تمام مخلوقات، امامان معصوم را انتخاب کرد؛ زیرا او میزان عبودیت و سرسپردگی آنها را میدانست؛ بنابراین آنان را برای نور مخصوص خودش انتخاب کرد تا واسطهای برای رساندن آن به مردم و وسیلهای برای روشن کردن راه برای هدایت آنها باشند.
نور خدا نزد اهلبیت
بعد از اینکه خداوند اهلبیت علیهمالسلام را برگزید، نور خودش را نزد آنان قرار داد؛ بنابراین امام هادی علیهالسلام فرمود: «وَ نُورُهُ وَ بُرْهانُهُ عِنْدَكُمْ»؛ «و نور و برهانش[خدا] نزد شماست». بیشک این نور معارف و خزائن علم خداوند است که در قالب قرآن کریم نازل شده است.
اهلبیت نور برگزیدگان
خداوند در زمین برگزیدگانی دارد که نور را از طریق اهلبیت علیهمالسلام، دریافت کردهاند؛ زیرا آفرینش نوری اهلبیت، مقدم بر دیگران بود.[6] بر همین پایه امام هادی علیهالسلام در بخش دیگری از زیارت جامعه کبیره فرمود: «وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيارِ»؛ «و شما نور برگزیدگان هستید» و بیشک انبیاء الهی، نخستین برگزیدگان هستند.
آری! دشمنان و بدخواهان همواره در تلاشاند که این نور را با دهان خود، خاموش کنند؛ ولی نه تنها این نور خاموش نخواهد شد؛ بلکه خداوند با ظهور امام زمان علیهالسلام و جهانی کردن دین اسلام، این نور را تمام خواهد کرد.[7]
پینوشت:
[1]. ابن منظور، لسان العرب، دارالفکر، ج5، ص240.
[2]. نساء: 174.
[3]. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، اسلامیه، ج1، ص94.
[4]. قمی، شیخ عباس، مفاتیحالجنان، زیارت جامعه کبیره.
[5]. حدید: 9.
[6]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاءالتراث، ج15، ص24.
[7]. توبه: 32.
علم غیب امام در زیارت جامعه کبیره
زیارت جامعه کبیره گنجینهای بزرگ از معارف است که امام هادی علیهالسلام آن را انشاء فرموده و برای شیعیان و محبین خود به میراث گذاشتهاند. این زیارت گرانسگ، در واقع قطرهای از دریای اوصاف اهلبیت علیهمالسلام را برای تشنگانِ معرفت به عظمت آن عزیزان خدا، به تصویر کشیده است.
یکی از اوصافی که در این زیارت کریمه به آن اشاره شده، علم اهلبیت علیهمالسلام به غیب است، آنجا که امام هادی علیهالسلام فرمودهاند: «ارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِه»؛[1] «خداوند شما اهلبیت را برای غیب خود برگزیده است». این جمله حضرت در واقع تفسیری از این آیه قرآن است که خداوند میفرماید: «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ»؛[2] «[او] دانای غیب است و هیچکس را بر غیب خود آگاه نمیکند، مگر فرستادگانی که [ایشان را برای آگاه شدن از غیب]، برگزیده است».
یکی از مظاهر علم غیب امام، اطلاع از حالات و نیتهای درونی اشخاص است. امام به اذن خداوند از خطورات ذهنی اشخاص خبر دارد و میداند که چه کسی به چه چیزی فکر کرده یا در ذهنش چه میگذرد و یا بین خود و خدایش چه مناجاتی دارد.
روایات متعددی وجود دارد که این مطلب را تایید کرده و از وجود چنین علمی برای امام، حکایت دارد. برای نمونه به یکی از جریاناتی که در زمان خود امام هادی علیهالسلام اتفاق افتاده، اشاره مینماییم:
در اصفهان شخصی به نام «عبدالرحمن» زندگی میکرد که [علیرغم غیر شیعی بودن اکثر مردم آن شهر در آن زمان]، شیعه بود. به او گفته شد: سبب شیعه شدن تو و اعتقادت به امامتِ امام علیالنقی علیهالسلام در میان سایر مردم، چیست؟ گفت از ایشان چیزی مشاهده نمودم که منجر به این امر گشت. من فردی فقیر بودم که درعینحال فقر، زبانی گویا همراه با جرئت سخن گفتن در هر جمعی را داشتم. به همین دلیل، در یک سالی مردم اصفهان، مرا به همراه گروهی برای دادخواهی به دربار متوکل عباسی فرستادند. [به سامرا رفته] و یک روزی که در کنار قصر متوکل حضور داشتیم، ناگهان خبر رسید که متوکل امروز، علیبنمحمدبنالرضا علیهمالسلام را به دربارش احضار نموده است. من که کنجکاو شده بودم، از شخصی در آنجا پرسیدم: ایشان چه کسی است که احضار شده؟ گفت: او مردی علوی است که رافضیها (شیعیان) قائل به امامت او هستند و احتمالاً متوکل او را احضار نموده تا به قتل برساند. من با خود گفتم: از جایم تکان نمیخورم تا ببینم او کیست. در همین حین او در حالی که بر روی اسب نشسته بود از دور نمایان شد. مردم که متوجه او شدند، به دو طرف مسیر رفته [و راه را برای آمدن او باز نمودند، و من نیز به طرفی رفتم]. به محض دیدن او، محبتش در قلبم قرار گرفت [و چون شنیده بودم متوکل قصد سوء نسبت به او دارد]، شروع به دعا کردن برای او نموده و از خدا خواستم تا شر متوکل را از او دفع نماید. او همچنان از بین مردم میآمد و تنها به یال اسبش نگاه کرده و متوجه دو طرف راست و چپ خود نمیگشت. من نیز، همچنان در دلم برای او دعا مینمودم تا اینکه وقتی به من رسید، رو به من کرده و فرمود: خداوند دعایت را مستجاب کرده و عمرت را طولانی گرداند و مال و فرزندانت را فزونی بخشد. من [از شدت تعجب که از اندرونم خبر داده بود] به خود لرزیده و در میان دوستانم غش کردم. از من پرسیدند چه اتفاقی برایت افتاد؟ گفتم خیر است و چیزی از ماجرا برایشان تعریف نکردم.
پس از آن جریان به اصفهان برگشتم. خداوند [به برکت آن دعا] درهای روزی را بر من گشود، بهگونهای که من در حال حاضر، علاوه بر اموالم که خارج از منزل است، در میان خانه یک میلیون درهم نقد دارم. علاوه بر این، دارای ده فرزند بوده و بیش از هفتاد سال از عمرم میگذرد. در نتیجه من معتقد به امامت آقایی هستم، که هم از دلم خبر داد و هم خداوند دعایش را در حقم مستجاب نمود.[3]
این حکایت و امثال آن که کم هم نیستند، به خوبی علم اهلبیت علیهمالسلام نسبت به احوالات و خطورات ذهنی اشخاص را نشان داده و آنچه در زیارت ایشان و در خطاب با بزرگواران عرض میکنیم را تصدیق میکند. انسان وقتی از چنین جریاناتی مطلع میشود، با معرفت بیشتری آن عزیزان خدا را خطاب کرده و میگوید: «ارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِه»؛ «خداوند شما اهلبیت را برای غیب خود برگزیده است».
پینوشت:
[1]. بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ج99، ص132.
[2]. جن: 26 و 27.
[3]. بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، ج50، ص141.
اهمیت کمک کردن دیگران برای تسهیل امر ازدواج
کمک کردن آحاد مردم برای تسهیل امر ازدواج جوانان، فقط شامل کمکهای مادی و اقتصادی آنان نیست، بلکه انسانها باید از تمامی زمینههایی که به گونهای کمک برای تسهیل امر ازدواج جوانان محسوب میشوند استفاده کنند. ممکن است در وهله اول اینگونه به ذهن انسانها خطور کند که مقصود از کمک کردن دیگران برای تسهیل امر ازدواج جوانان، صرفاً مساعدت و کمک آنان در زمینه مادی و اقتصادی است، در صورتی که این مساعدتها و کمکها میتواند بسیاری از موارد دیگری از جمله تبلیغ امر ازدواج در موارد گوناگون را شامل شود به طور مثال اگر شخصی در خانوادهای وارد شد که دارای جوان مجرد دم بخت هستند، هم آن جوان مجرد را به امر ازدواج تشویق کند و هم با والدین او در مورد اهمیت فراهم آوردن امکانات مادی و معنوی برای ازدواج آن جوان دم بخت صحبت کند یا اینکه هرگونه مشکلات در زمینه ازدواج آن جوان را حل و فصل نماید و بسیاری از راهکارهای دیگر که میتوانند به نوعی به عنوان کمکهایی برای تسهیل امر ازدواج جوانان محسوب شوند.
متاسفانه در برهه کنونی با معضل بسیار بزرگ کاهش رغبت جوانان به ازدواج روبرو هستیم و بنابراین معضل بسیار بزرگ، باید این نکته بسیار مهم را در نظر بگیریم که مسئولیت تسهیل امر ازدواج برای جوانان تنها به عهده خانواده آنان نیست، بلکه هر انسانی میتواند در این زمینه واسطه کار خیر شود، به طور مثال اگر جوانی به شخصی برای ازدواج مراجعه کرد و گفت میخواهم ازدواج کنم اما هیچ دختری را به عنوان گزینه همسر آینده سراغ ندارم، آن شخص اگر کسی را سراغ دارد به آن جوان معرفی کند و واسطه این امر خیر گردد، و نیز علاوه بر این واسطهگری در بخش معرفی دختر به پسر، برای مراسم خواستگاری آنان نیز قدم برداشته و در آن مراسم نیز میانجیگری و واسطهگری کند، بنابراین اگر خواستیم در زمینهای واسطه کار خیر شویم، این را باید بدانیم که هیچ کار خیری بالاتر از ازدواج و واسطه شدن برای ازدواج نیست، چنانچه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این مورد میفرمایند:«أفضَلُ الشَّفاعَةِ أن تَشفَعَ بينَ اثنَينِ في النِّكاحِ»[۱]«بهترين وساطت اين است كه ميان دو نفر در امر ازدواج واسطه شوى».
متاسفانه در برهه کنونی یکی از مهمترین دلایل کاهش رغبت جوانان به امر ازدواج، شرایط بسیار سخت و دشواری است که عرف جامعه برای پسرهای مجرد که قصد خواستگاری دارند در نظر گرفته است، به طور مثال اگر پسر به خواستگاری دختری برود والدین آن دختر در وهله اول از آن پسر، مسکن و ثروت و کسب و کار پر ثروت و ماشین و کارت پایان خدمت و خیلی از درخواستهای دیگری دارند که امر ازدواج را نه تنها برای آن پسر دشوار میکند بلکه به گونهای محال میکند! این عرف جامعه اشتباه است! عرفی که بر مبنای آموزههای دین مبین اسلام نباشد کاملا اشتباه است! یکی از سختترین و دشوارترین موانع در امر ازدواج بسیاری از پسران مجرد که خواهان ازدواج هستند، مهریههای سنگینی است که توسط والدین دختر بر آن پسر تحمیل میشود، به طور مثال والدین دختر به پسر میگویند مهریهای که برای دخترمان در نظر گرفتهایم به اندازه سال تولدش است! مسلماً همین قانونهای سخت و موانع بسیار دست و پاگیر است که موجب میشود بسیاری از جوانان بالاخص پسران مجرد، ازدواج را یک امر وحشتناک و محال پنداشته و از آن صرف نظر کنند، چنانچه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در مورد این مهریههای سنگین چنین میفرمایند:«أمّا شُؤمُ المَرأةِ فكَثرَةُ مَهرِها و عُقوقُ زَوجِها»[۲]«شومى و نا خجستگى زن ، زياد بودن مهريه او و نافرمانى از شوهرش است».
بنابراین یکی از بزرگترین قدمهایی که باید در راستای تسهیل امر ازدواج جوانان برداشت، این است که به هر روشی که میتوانیم ازدواج را برای جوانان مجرد آسان کنیم و همین آسان بودن امر ازدواج موجب میل و رغبت هرچه بیشتر به امر ازدواج که سنت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است میشود، چنانچه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این مورد میفرمایند:«خَيْرُ النِّـكاحِ اَيْسَرُهُ»[۳]«بهترين ازدواج آسان ترين آن است».
نتیجهگیری: یکی از معضلات بسیار بزرگ در برهه کنونی این است که بسیاری از مشکلات، بالاخص مشکلات اقتصادی و معیشتی موجب بیرغبتی و حتی ترس بسیاری از جوانان از امر بسیار مهم ازدواج شده است، با توجه به این معضل بسیار بزرگ که عواقب بسیار جبران ناپذیری اعم از کاهش جمعیت و افزایش روابط نامشروع را برای جامعه اسلامی ما به بار میآورد، یکی از مهمترین مواردی که نیاز مبرمی به آن احساس میشود، این است که آحاد مردم از تمامی کمکهایی که از عهده آنان برمیآید برای تسهیل امر ازدواج جوانان قدم بردارند و البته این مساعدتها و کمکها و قدم برداشتنها تنها در زمینه اقتصادی و مالی نیست، یعنی کسی نمیتواند با این بهانه که «وقتی که وضع مالی من خوب نیست و پولی ندارم و نمیتوانم برای ازدواج جوانی قدم بردارم» از این مسئولیت شانه خالی کند، بلکه کمکهای بسیار مهمتر از کمکهای مالی نیز میتوان انجام داد و به هر نحوی در امر بسیار مهم ازدواج واسطه کار خیر شد، به طور مثال پسر مجردی را با دختر مجردی آشنا کرد و زمینه ازدواج بین آن دو را فراهم کرد، و بسیاری از موارد دیگر که همه اینها میتواند به نحوی زمینههای تسهیل امر ازدواج جوانان را فراهم کند.
پی نوشت
[۱] کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، علاءالدین علی بن حسام معروف به متقی هندی، حدیث ۶۴۹۲
[۲] معانی الاخبار، شیخ صدوق، جلد ۱، صفحه ۱۵۲
[۳] نهج الفصاحه، حدیث ۱۵۰۷
اسلام دین رحمت و کرامت است
در پاسخ به این جنگ روانی باید گفت که یکی از بزرگترین نشانههای استوار بودن دین مبین اسلام بر مبنای رحمت الهی و کرامت انسانی، کتاب مقدس قرآن است، چرا که تمامی سورههای آن به استثنای سوره توبه با جمله مقدس «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز میگردند، یعنی به نام خداوندی که بخشنده و مهربان است و ذات خداوند متعال و این دین مقدس بر مبنای رحمت عام خداوند متعال بر تمامی بندگان رافت و عطوفت و مهرورزی او میباشد. و نیز از نشانههای کرامت انسانی و گرامی داشتن بنی آدم را میتوان در آیات بسیاری برشمرد و به این پی برد که دین مبین اسلام علاوه بر مبنای رحمت الهی دارای مبنای کرامت انسانی نیز هست.
از جمله آیاتی که خداوند متعال در آن به کرامت انسانی و گرامی داشتن مقام آن اشاره فرموده است، این آیه است:«وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا»[۱]«به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب هایی که در اختیارشان گذاشتیم] سوار کردیم، و به آنان از نعمت های پاکیزه روزی بخشیدیم، وآنان را بر بسیاری از آفریده های خود برتری کامل دادیم».
البته دایره این کرامت و گرامی داشتن انسان در دین مبین اسلام، آنقدر وسیع است که حتی به کافران نیز تعلق میگیرد! در همین مورد خداوند متعال آیهای را بر نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل میفرماید که بر مبنای آن نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را ملزم کرده است به اینکه عهدی که با کفار بسته است را تمام و کمال نگه دارد با اینکه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان نزول این آیه در اوج قدرتشان بودند! چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:«إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ»[۲]«مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزی از آن را در حقّ شما فروگذار نکردند، و احدی را بر ضدّ شما تقویت ننمودند؛ پیمان آنها را تا پایان مدّتشان محترم بشمرید؛ زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».
یکی دیگر از نشانههای بسیار مهم استوار بودن دین مبین اسلام بر مبنای رحمت الهی این است که خداوند متعال پیامبر این دین که حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بودند را به عنوان رحمتی برای جهانیان فرستادند! یعنی فرستاده شدن نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از جانب خداوند متعال برای این دین بر مبنای خشم و انتقام و جنگجویی نبود، بلکه بر مبنای دلسوزی و مهربانی و رفت و عطوفت او برای مردم بود! چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ»[۳]«و (ای رسول) ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برای اهل عالم باشی».
بنابراین خداوند متعال، ذات نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را به گونهای قرار داد که در برابر مردم جاهل آن زمان که سرتاسر وجودشان را قساوت قلب و خشونت و سنگدلی پر کرده بود، نرم و مهربان و رئوف باشد و اگر نبی اکرم خشمگین و انتقام گیرنده بود یقیناً کسی به دین مبین اسلام نمیگرایید! چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»[۴]«به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از گِرد تو متفرق میشدند، پس از (بدیِ) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و (برای دلجویی آنها) در کارِ (جنگ) با آنها مشورت نما، لیکن آنچه تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده، که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد».
بنابراین این جهان فاسد غرب که در ترویج خداناباوری و فراماسونی، از دین مبین اسلام به عنوان تهدیدی برای جهانیان از منظر خونریزی و قساوت و انتقام و خشم یاد میکند، برای این است که میداند دین مبین اسلام آنقدر بر مبنای مهرورزی و رحمت و عطوفت بنا شده است که با فراگیر شدن این دین مبارک در جهان، تمامی بساط گسترش ظلم و فساد و زورگویی و یاوهگوییهای جهان غرب برچیده میشود، فلذا جهان غرب حربهای ندارد جز اینکه با به وجود آوردن گروهکهای تروریستی همچون داعش در منظر جهانیان، آنان را به عنوان نمادی از حکومت اسلامی جلوه دهد تا از این طریق به نیت شوم خود که ترویج اسلام هراسی در جهان است، دست پیدا کند! این در حالی است که دایره استوار بودن دین مبین اسلام بر مبنای رحمت و لطافت و مهرورزی آنقدر وسیع است که علاوه بر اینکه پیامبر این دین، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم مبنای رسالتش بر اساس رحمت و شفقت و دلسوزی و مهرورزی است، خودِ خداوند متعال نیز نسبت به بندگانش مهربان و مهرورز میباشد، چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:«وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ۚ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ»[۵]«و رحمتم همه چیز را فراگرفته؛ و آن را برای آنها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، و آنها که به آیات ما ایمان میآورند، مقرّر خواهم داشت».
و نیز میفرماید:«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ»[۶]«آیا ندیدی که خداوند آنچه را در زمین است مسخّر شما کرد؛ و (نیز) کشتیهایی را که به فرمان او بر صفحه اقیانوسها حرکت میکنند؛ و آسمان [= کرات و سنگهای آسمانی] را نگه میدارد، تا جز بفرمان او، بر زمین فرو نیفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحیم و مهربان است».
نتیجهگیری: یکی از بزرگترین جنگهای روانی که جهان غرب و استکبار جهانی در راستای پروژه اسلام هراسی علیه این دین مبین به راه انداختهاند، نمایش دادن این دین بر مبنای خشونت و جنگ طلبی و قساوت و انتقام است! که یکی از نمونههای آن را میتوان گروه تروریستی داعش برشمرد. این در حالی است که دین مبین اسلام بر دو مبنای بسیار بزرگ رحمت الهی و کرامت انسانی بنا شده است، به گونهای که تمامی آیات قرآن کریم به جز سوره توبه با جمله جلیله «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز میشوند و هم خداوند متعال و هم فرستاده او نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر مبنای مهربانی و دلسوزی و مهرورزی با انسانها رفتار میکنند و نیز دایره کرامت انسانی آنقدر وسیع است که حتی به انسانهای غیر مسلمان و کافر نیز تعلق میگیرد.
پی نوشت
[۱] سوره اسراء، آیه ۷۰
[۲] سوره توبه، آیه ۴
[۳] سوره انبیاء، آیه ۱۰۷
[۴] سوره آل عمران، آیه ۱۵۹
[۵] سوره اعراف، آیه ۱۵۶
[۶] سوره حج، آیه ۶۵
مسئولیت بسیار مهم والدین در مورد ازدواج فرزندانشان
یکی از مهمترین عوامل آلودگی جوانان به گناهان و مبتلا شدن آنان به انواع بیماریهای روحی اعم از افسردگی و به پوچی رسیدن و احساس تنهایی کردن، مجرد ماندن فرزندان است. مسلماً یکی از اساسیترین و مهمترین مسئولیتها برای ازدواج جوانان بر عهده والدینشان است. مسئولیت تزویج فرزندان زمانی پررنگتر میشود که والدین توان مالی برای تزویج فرزندانشان را داشته باشند چرا که در این صورت این مسئولیت بر دوش آنان سنگینتر شده و باید تمام توان مالی خود را در راستای تزویج فرزندانشان به کار گیرند.
متاسفانه بعضی از والدین با وجود اینکه توان مالی برای تزویج فرزندانشان را دارند، هیچ گونه تلاشی برای ازدواج آنان نمیکنند! در این صورت است که هرگونه گناهی که در راستای تجرد فرزندان از آنان سر بزند به پای آن والدین بیمسئوولیت نوشته میشود! چنانچه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این مورد میفرمایند:«مَن بَلَغَ وَلدُهُ النِّكاحَ و عِندَهُ ما يُنكِحُهُ فلَم يُنكِحْهُ ثُمّ أحدَثَ حَدَثا فالإثمُ علَيهِ»[۱]«هر كه فرزندش به سنّ ازدواج برسد و توانايى مالى داشته باشد كه او را همسر دهد و ندهد و از آن فرزند خطايى سر زند، گناهش به گردن اوست».
مسئولیت والدین در زمینه تزویج فرزندانشان آنقدر سنگین و مهم است که این مسئولیت تزویج فقط شامل فرزندانشان نمیشود، بلکه شامل تمامی اعضای خانواده میشود که پرداخت نفقه بر عهده آنان است، به طور مثال پرداخت نفقه فقط برای فرزندان والدین واجب نیست، بلکه برای نوههای آنان نیز واجب است! یعنی والدین در مقابل نوههای خود که پدربزرگ و مادربزرگ آنها محسوب میشوند، مسئولیت تزویج آنان را نیز بر عهده دارند و اگر نوههای این والدین بخواهند ازدواج کنند اما تمکن مالی نداشته باشند، این وظیفه تامین مالی آنان برای ازدواج بر عهده این والدین که پدربزرگ و مادربزرگ آنها محسوب میشوند میباشد!
یکی دیگر از مسئولیتهای بسیار بزرگ والدین در زمینه تزویج فرزندانشان این است که اگر صاحب فرزند دختری که در سن ازدواج میباشد هستند، برای آن پسری که میخواهد با دخترشان ازدواج کند، ملاکها و معیارهای مادی بسیار سخت اعم از مهریه سنگین و داشتن خانه و ماشین و شغل پردرآمد و ثروت را به عنوان سَدِّ راه ازدواج پسر و دختر قرار ندهند که در نتیجه آن، هم آن پسر که قصد ازدواج با دخترشان را دارد و هم دخترشان از امر ازدواج دلسرد شوند، بلکه والدین به جای این ملاکهای بسیار دشوار مادی، ملاکهای معنوی و رفتاری اعم از تدیّن و امانت داری پسر را به عنوان اولویتهایی برای ازدواج با دخترشان قرار دهند، چنانچه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این مورد میفرمایند:«إذا جاءَكُم مَن تَرضَونَ دِينَهُ و أمانَتَهُ يَخطُبُ (إلَيكُم) فَزَوِّجُوهُ ، إن لا تَفعَلُوهُ تَكُن فِتنَةٌ في الأرضِ و فَسادٌ كبيرٌ»[۲]«هرگاه كسى به خواستگارى نزد شما آمد و ديندارى و امانتدارى او را پسنديديد ، به او زن دهيد ؛ كه اگر چنين نكنيد ، در روى زمين تبهكارى و فساد بسيار پديد خواهد آمد».
بنا به این فرموده گوهربار نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، آنچه که ملاک و معیار دختر دادن به یک پسر است، تدین او میباشد، و اگر والدین این تدین را در پسر مشاهده کنند و به دنبال بهانههایی بگردند که به سبب آن بهانهها، رخنه در ازدواج پسر و دختر به وجود آورند، باید منتظر عواقب جبران ناپذیر آن اعم از تبهکاری و فساد شوند که آنها عامل به وجود آمدن این مفاسد هستند و این گناهان به پای آنان نوشته میشود.
بنابراین اگر پسری به خواستگاری دختر دم بخت آمد، ملاک و معیاری که والدین برای آن پسر قرار میدهند باید دین و اخلاق او باشد، و اگر دین و اخلاق آن پسر را پسندیدند نباید از هیچ تلاشی برای ازدواج آن پسر با دخترشان فروگذار کنند و نباید فقر و ناداری آن پسر را به عنوان مانعی برای ازدواج آن پسر با دخترشان قرار دهند، چنانچه حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در این مورد میفرمایند:«إن خَطَبَ إلَيكَ رَجُلٌ رَضِيتَ دِينَهُ و خُلُقَهُ فَزَوِّجْهُ ، و لا يَمنَعْكَ فَقرُهُ و فاقَتُهُ ، قالَ اللّه ُ تعالى : «و إن يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللّه ُ كُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ»[۳] و قالَ : «إنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّه ُ مِن فَضْلِهِ»[۴]،[۵]«اگر مردى نزد تو به خواستگارى آمد و دين و اخلاق او را پسنديدى ، به وى زن بده و فقر و نا دارى اش مانع تو از اين كار نشود . خداوند متعال فرموده است : «و اگر جدا شوند، خدا هر يك را از گشايش خود بى نياز كند» و فرموده است : «اگر تهيدست باشند خداوند از فضل و كرم خود آنان را توانگر كند».
نتیجهگیری: والدین اساسیترین و پُررنگترین نقش را در ازدواج فرزندانشان دارا هستند، چرا که آنان باید تمام زمینهها را برای ازدواج فرزندانشان فراهم کنند که در غیر این صورت مسئولیت از دست رفتن دو سوم دین فرزندانشان به عهده آنان است. اگر والدین توان مالی داشته باشند که بتوانند فرزندانشان را همسر دهند اما از این مسئولیت شانه خالی کنند، و اگر گناهانی به سبب تجرد فرزندانشان از آنها سر بزند، مسئولیت تمامی این گناهان فرزندان به عهده آنان است. این مسئولیت آنقدر سنگین است که فقط شامل فرزندان نمیشود بلکه تمامی آن اعضای خانواده که نفقه به آنها تعلق میگیرد مانند نوهها را نیز شامل میشود و اگر این والدین در مقابل نوههایشان که به سبب مشکلات مالی توان ازدواج ندارند، به آنها در زمینه ازدواج کمک مالی نکنند، مسئولیت گناهانی که به سبب تجرد نوههایشان است نیز به عهده همین والدین است! یکی دیگر از مهمترین مسئولیتهای والدین برای ازدواج فرزندانشان، این است که اگر دارای فرزند دختر هستند و پسری به خواستگاری دخترشان آمد، نباید برای پسر قوانین و ملاکهای سخت مادی اعم از مهریه سنگین و خانه و ماشین و شغل پردرآمد قرار دهند تا از این طریق پسر و دختر را از ازدواج دلسرد کنند، بلکه باید ملاکی که برای آن پسر قرار میدهند ملاکهای دینی و اخلاقی مانند تدیّن و امانت داری او باشد و اگر این ملاکهای دینی و اخلاقی را در او مشاهده کردند، مانع از ازدواج آن پسر با دخترشان نشوند.
پی نوشت
[۱] کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، علاءالدین علی بن حسام معروف به متقی هندی، حدیث ۴۵۳۳۷
[۲] بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، جلد ۱۰۳، صفحه ۳۷۲، حدیث ۳
[۳] سوره نساء، آیه ۱۳۰
[۴] سوره نور، آیه ۳۲
[۵] بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، جلد ۱۰۳، صفحه ۳۷۲، حدیث ۷
احسان ، بخشش و کَرَم اهلبیت علیهمالسلام در زیارت جامعه کبیره
زیارت جامعه کبیره گنجینهای بزرگ از معارف است که امام هادی علیهالسلام آن را انشاء فرموده و برای شیعیان و محبین خود به میراث گذاشتهاند. این زیارت گرانسنگ، در واقع قطرهای از دریای اوصاف اهلبیت علیهمالسلام را برای تشنگانِ معرفت به عظمت آن عزیزان خدا، به تصویر کشیده است.
یکی از اوصافی که در این زیارت کریمه به آن اشاره شده، کَرَم و بخششی است که به صورت عادت و سَجیّه همیشگی اهلبیت علیهمالسلام درآمده است. امام هادی علیهالسلام میفرمایند: «عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَم»؛[1] «عادت شما احسان و نیکى و شیوه شما کرم و بزرگوارى است».
سیره عملی اهلبیت علیهمالسلام پر است از مصادیق کَرَم و بخشش به دوستان و غیر دوستان و دستگیری از بینوایان و مستمندان؛ کَرَم و بخششی که در خور و اندازه ظرفیت مردم است، نه در حد و اندازه عظمت روحی آن بزرگواران؛ چراکه اگر در حد ظرفیت جود و سخای خود عطا کنند، دنیا را هم به کسی بدهند، باز قطرهای از دریای جودشان را عطا نمودهاند. اسحاق نوبختی میگوید: شخصی نزد امام رضا علیهالسلام آمده و به ایشان عرض کرد: به من به اندازه جوانمردی خودت عطا کن. آن حضرت در جوابش فرمودند: چنینچیزی برای من ممکن نیست. آن شخص گفت: پس به اندازه جوانمردی خودم به من عنایت نما. فرمودند: اگر چنین باشد، قبول است، پس به غلامشان دستور دادند تا دویست سکه طلا به او بدهد.[2]
همچنین نقل است که امام حسن علیهالسلام، قاطری خاص داشتند که چشم برخی را پُر کرده بود. ابنابیعتیق برای شرطی که با مروان گذاشته بود، قصد داشت قاطر را از حضرت گرفته و به وی بدهد؛ به همین جهت روزی پشت سر ایشان راه افتاد. حضرت که ملتفت حضور او شده بودند، با تبسمی که بر لب داشتند، برگشته و به او فرمودند: کاری داری؟ او نیز که فرصت را مناسب دیده بود، عرض کرد: میخواهم سوار قاطرتان شوم. امام که متوجه نیت او شده بودند، از قاطر پیاده شده و آن را به او بخشیدند.[3]
البته جود و احسان ایشان هیچگاه منحصر به زمان درخواست مردم از آن حضرات نبوده و نیست. در بسیاری از مواقع، بدون درخواست، دوستان و غیر دوستان را از عطا و بخشش خود بهرمند میسازند. ریانبنصلت نقل میکند: هنگامی که قصد سفر به عراق را داشتم، برای خداحافظی نزد امام رضا علیهالسلام رفتم. در راه با خود گفتم: از امام تقاضا میکنم تا یکی از لباسهایش را به من ببخشد تا از آن برای خود کفنی تهیه کنم. مقداری پول نیز از ایشان میگیرم تا برای دخترانم انگشتر بسازم.
اما زمانی که با امام وداع کردم، از غم فراق گریسته و از بازگو کردن خواستهام غافل شدم. وقتی خواستم از نزدش خارج شوم، امام با صدای رسا صدایم کرده و فرمود: ای ریان! آیا دوست نداری [لباسی به تو بدهم تا آن را کفن خود نمایی؟] و چند درهم به تو بدهم تا برای دخترانت انگشتری بسازی؟ گفتم: ای مولای من، می خواستم امّا غم فراق مانع شد تا به یاد خواستهام بیفتم. آنگاه حضرت یک لباس و چند درهم به من عطا نمود.[4]
همچنین معلّىبنخنيس نقل مىكند: در شبی بارانى [و نسبتاً تاریک]، امام صادق عليهالسّلام را دیدم که به طرف سايبان بنىساعده روانه شد. من هم به دنبال آن حضرت به راه افتادم. در همين اثناء چيزى از دست آن حضرت بر زمين افتاد، پس فرمود: به نام خدا، خدايا! [اینها را] به من برگردان.
پس من نزد ایشان رفته و سلام كردم. حضرت فرمود: معلّى! تويى؟! عرض كردم: آرى، فدايت شوم. فرمود: با دستان خود بِگَرد! اگر چيزى پيدا كردى، آن را به من بده، راوى گفت: جستجو كردم تا نانهایی را كه پخش شده بود، پيدا كردم. هر چه را که پیدا میکردم، به آن حضرت مىدادم تا سرانجام كيسهاى كه همراه امام بود، پر از نان شد. عرض كردم: فدايت شوم! اجازه بده تا من به جاى شما كيسه نان را بردارم. فرمود: نه! من به اين كار سزاوارترم؛ ولى تو به همراه من بيا!
[آنگاه حرکت کرده و] به سايبان بنىساعده رسيديم. در آنجا جمعى را ديديم كه خوابيده بودند، حضرت شروع كرد (به تقسيم نانها) و در زير لباس و يا بر بالين هر يک از آنها يک يا دو قرص نان گذاشت تا نفر آخر و بعد برگشتيم. من به حضرت عرض كردم: فدايت شوم! آيا اينها حق را مىشناسند؟ (یعنی به حق امامت شما ايمان دارند؟) فرمود: چنانچه حق را مىشناختند، نمک نيز به آنها مىداديم.[5]
پینوشت:
[1]. بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج99، ص132.
[2]. همان، ج49، ص100.
[3]. همان، ج43، ص343.
[4]. همان، ج49، ص35.
[5]. همان، ج93، ص125.
بیانات در دیدار مردم قم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و ارواحنا فداه.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، مردم عزیز قم، یادگاران حماسهآفرینیهای این شهر قیام، شهر معرفت، شهر جهاد. خدای متعال را شاکریم که فرصت داد، عمر داد، یک بار دیگر روز نوزدهم دی و دیدار مردم عزیز قم را توانستیم مشاهده کنیم و دربارهی حادثهی بزرگ نوزدهم دی، چند کلمهای عرایضی عرض کنیم.
در حادثهی نوزدهم دی سال ۵۶، در این قیام خودجوش مردمی در شهر قم، نکات متعدّدی وجود دارد که دربارهی آنها، هم ما مطالب زیادی عرض کردهایم، هم دیگران گفتهاند؛ نمیخواهیم آن مسائل را تکرار کنیم، ولی بعضی از نکتهها وجود دارد که چون همواره مبتلابه ملّت ما و کشور ما است، مطالبِ بهروز است، مطالبِ کهنهبشو نیست، لذا تکرار آنها مفید است.
یکی از آن مطالب که من امروز دربارهی آن، چند جملهای عرض میکنم، عبارت است از قدرت نقشآفرینی مردم در حوادث بزرگ. این را ما نباید فراموش کنیم؛ این را در زندگی خودمان تجربه کردهایم، هم خودمان باید این را فراموش نکنیم، هم این تجربه را به دیگران منعکس کنیم. امروز غزّه را ملاحظه کنید؛ نقشآفرینی حضور مردم و ایستادگی مردم در یک حادثهی عظیم؛ یعنی یک گروه کوچک، یک مردم محدود ــ مثلاً دو میلیون جمعیّت ــ در یک وجب زمین، آمریکای با آن عظمت را و رژیم صهیونیستی آویزان به آمریکا را عاجز کردهاند؛ قدرت حضور مردم یعنی این. خب، حادثهی قم یک حادثهای است بمراتب از این بالاتر؛ چرا؟ برای خاطر اینکه در روز نوزدهم دی مردم قم آمدند داخل خیابان، شهید هم دادند، کتک هم خوردند، عدّهای هم زندان رفتند، امّا سرآغاز یک جریانی شدند که آن جریان توانست یک رژیم وابستهی مستکبر ظالم مسلّط بر این کشور را در طول مدّت حدود یک سال سرنگون کند. از نوزدهم دی ۵۶ تا بیستودوّم بهمن ۵۷ مگر چقدر زمان است؟ حضور مردم در صحنههای مختلف این است؛ من دربارهی این میخواهم مطلبی عرض کنم؛ این را ما بایستی فراموش نکنیم. وقتی که یک چنین قدرتی در بازوی یک ملّت و در مشت یک ملّت وجود دارد، چرا قدرش را نداند؟ چرا از آن استفاده نکند؟ چرا در مقابل حوادث بزرگ، آن را به کار نیندازد و در وسط میدان نیاورد؟ حرف من این است.
این را امام به ما یاد داد؛ بدون هیچ مبالغهای و اغراقی، بدون هیچ تردیدی، امام بزرگوار ــ که خب امام کارهای اختصاصی زیاد دارد؛ یکیاش همین است ــ نشان داد به مردم، یاد داد به مردم که حضور آنها در صحنه معجزهآفرین است؛ این را ماها نمیدانستیم، دیگران هم نمیدانستند؛ امام در سال ۴۱ و ۴۲، با عمل، با حرف، با منطق، با استدلال، این را به همهی ملّت ایران نشان داد؛ به آنها فهماند که اگر میخواهند پیش بروند، اگر میخواهند به نتایجی که مطلوب آنها است برسند، باید در میدان حضور داشته باشند؛ عقب کشیدن، به این و آن اتّکاء کردن، کنج عزلت گزیدن، فایده ندارد؛ باید بیایند وسط میدان. خودش هم آمد وسط میدان؛ امام به جای نشستوبرخاست کردن با احزاب و گروهها و جریانهای سیاسی و شخصیّتهای سیاسی معروف پُرمدّعا که در آن زمان بودند، آمد با مردم نشست. من یک خاطرهای عرض بکنم. من میرفتم به یک شهری ــ نمیخواهم اسم آن شهر را بیاورم ــ یک ملّای بزرگی در آن شهر بود؛ امام به من فرمودند به آن آقا بگو که بلند شوند بیایند قم؛ جای ایشان قم است؛ بیایند اینجا، منتها شرطش این است که با فلان جریان سیاسی ــ امام اسم یک جریان سیاسی معروف آن زمان را برد ــ رابطهشان را قطع کنند؛ بیایند قم، منتها با آن جریان رابطهشان را قطع کنند. بنده هم رفتم به آن آقا این مطلب امام را منعکس کردم. البتّه آن آقا خوشش نیامد و قم هم نیامد؛ ایشان فرمود که من با آن جریان رابطهای ندارم و از این حرفها. منطق امام این بود: عالِم دینی، به عنوان عالِم دینی، به عنوان مرجع، به عنوان یک محور معرفتاندوزی و اندیشهورزی، باید بیاید بین مردم.
خودش آمد بین مردم؛ روز عاشورا، در مدرسهی فیضیّهی قم، امام آمد نشست آنجا صریح و روشن با مردم حرف زد.(۱) برادران عزیز، خواهران عزیز! این سخنرانی امام در روز عاشورا یک حادثهی تاریخی است. با همهی وجود آمد وسط میدان؛ آمد در مدرسهی فیضیّه نشست، مدرسه و میدان آستانه مَتروس(۲) از جمعیّت، و امام آن سخنرانی بینظیر را در آنجا انشاء کرد و بیان کرد. عملاً مردم را آورد داخل صحنه؛ حرف دلش را به جای اینکه با فلان جریان سیاسی یا فلان شخصیّت سیاسی بزند، با مردم زد و مردم را عملاً وارد میدان کرد؛ مردم وارد میدان شدند، مردم پاسخ دادند، جواب دادند. از روزی که امام این سخنرانی را کرد تا پانزدهم خرداد سال ۴۲، سه روز فاصله شد؛ یعنی به فاصلهی سه روز، مردم در قم، در تهران، در ورامین کشته دادند، شهید دادند. البتّه عدد شهدا معلوم نیست؛ آمارهای زیادی گفته شده، [امّا] تحقیق درستی در این زمینه صورت نگرفته، که کاش صورت بگیرد که [معلوم شود] در پانزدهم خرداد، در تهران و در قم و در ورامین و در بعضی از شهرهای دیگر، چه تعداد جوان و پیر و مرد و زن به شهادت رسیدند. مردم را وارد میدان کرد؛ این کار، کار امام بود؛ پرچم مبارزه را امام به دست مردم داد.
خب، مردم قبول کردند، هزینه هم دادند. البتّه در پانزدهم خرداد ۴۲ مردم سرکوب شدند، امام هم دستگیر شد ــ شبانه ریختند خانهی امام، امام را گرفتند آوردند تهران و آن قضایا که میدانید و شنیدهاید ــ لکن مردم درس را فراموش نکردند. نوزدهمِ دیِ قم، دنبالهی آن حادثه است؛ اینجا هم مردم به طور خودجوش آمدند وارد میدان شدند. در نوزدهم دی، رهبر مردم برای اینکه بگوید «مردم بیایید بیرون» چه کسی بود؟ دلهای مردم، ارتکاز(۳) مردم، درسی که از امام یاد گرفته بودند؛ فهمیدند که باید بیایند. در پانزدهم خرداد به خاطر دستگیری امام آمدند، در نوزدهم دی به خاطر اهانت به امام آمدند. آمدند وارد میدان شدند، مبارزه را شروع کردند و این برکت پیدا کرد، خدای متعال به این مبارزه برکت داد؛ قم و تبریز و یزد و شیراز و اینجا و آنجا و همه جا، ملّت ایران قیام کردند و حادثهی بیستودوّم بهمن اتّفاق افتاد. حضور مردم یعنی این.
این درس البتّه درس امیرالمؤمنین است. من یک عبارتی را یادداشت کردهام از امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام)؛ ماها روی این جملات نهجالبلاغه خیلی باید تکیه کنیم، از نهجالبلاغه خیلی باید یاد بگیریم. این در فرمان امام به مالک اشتر است که بهغلط به آن میگویند «عهدنامه»؛ عهدنامه نیست، فرمان حکومتی است؛ فرمان امام به مالک اشتر است. در آنجا خیلی حرف هست؛ یک دریا مروارید در این فرمان امام وجود دارد، یک تکّهاش این است که فرمود: وَ اِنَّما عِمادُ الدّینِ وَ جِماعُ المُسلِمینَ وَ العُدَّةُ لِلاَعداءِ العامَّةُ مِنَ الاُمَّة.(۴) «عِمادُ الدّین» یعنی تکیهگاه دین. شما جامعهی اسلامی هستید؛ امیرالمؤمنین [این را] به ملّت خودش میفرماید، خطاب به ما هم هست. خیلی خب، جامعهی اسلامی هستید، تکیهگاه اسلامتان امّتند، بدنهی مردمند. «جِماعُ المُسلِمین» یعنی آن بدنهی اصلی جامعه، بدنهی اصلی این اجتماع مسلمانی. وَ العُدَّةُ لِلاَعداء؛ «عُدَّة» یعنی ذخیرهی روز مبادا؛ آن چیزی که نگه میداریم برای روز مبادا. وَ العُدَّةُ لِلاَعداء؛ این ذخیرهی در مقابل دشمن، چه کسانی هستند؟ اَلعامَّةُ مِنَ الاُمَّة؛ یعنی تودهی مردم. من یک وقتی چند سال قبل از این، یک تکّههایی از این نامه را برای مسئولین مطرح کردم(۵) که آنجا حضرت مقایسه میکند بین خاصّه و عامّه؛ «خاصّه» یعنی نورچشمیها، «عامّه» یعنی تودهی مردم. بیانات عجیبی دربارهی خاصّه ذکر میکند، بیانات عجیبی دربارهی عامّه ــ تودهی مردم ــ ذکر میکند. تکیهی حضرت به این است که به تودهی مردم تکیه کنید. وقتی یک رئیسجمهوری با تودهی مردم اُنس میگیرد، حرف میزند، کار میکند، میرود در دل مردم، یک عدّهای از آنجا بلند میشوند میگویند «این پوپولیسم است»! اهانت میکنند. نه، این مردمداری است؛ این نشان گرفتن نقطهی اصلی است. تودهی مردم همهکارهاند. البتّه کیفیّت کار کردن با تودهی مردم یک هنر بزرگی است؛ آن به جای خود محفوظ.
خب، یک نکتهی اساسی در اینجا وجود دارد؛ این حضور مردمی در صحنه و در وسط میدان که عرض کردیم، یک نکتهی اساسی در کنارش هست؛ آن نکته چیست؟ آن، این است که کشاندن مردم به صحنهی مبارزه باید با جهتدهی دقیق و با توانبخشی معرفتی باشد. من چند روز قبل هم یک صحبتی اینجا کردم،(۶) همین نکته را گفتم. یعنی همانطوری که موشکهای شما نقطهزنند و دقیقند ــ این است که طرف مقابل را عاجز میکند؛ دقیق نقطه را انتخاب میکنند، از فاصلهی هزارکیلومتری یا هزاروپانصدکیلومتری یک نقطه را میزنند ــ شما [هم] که وسط میدان ایستادهاید و مردم را دعوت میکنید، هدفتان باید مشخّص باشد، دقیق باشد. امام هدف را مشخّص کرد: برداشتن رژیم وابستهی فاسد پادشاهی، ایجاد حاکمیّت اسلامی؛ هدف مشخّص شد. ما امروز اگر مردم را به وسط میدان دعوت میکنیم، هدف چیست؟ این باید مشخّص بشود. هدفهای دست دوّم، هدفهای فرعی، مورد توجّه نیست. هدف عبارت است از حاکمیّت اسلام، عزّت ملّی، صلاح کامل ملّت ایران، اعتلای ملّت ایران و مقابلهی با استکبار؛ هدف اینها است. البتّه اینها تعبیرات کلّی است، امّا معانی روشن و مشخّصی دارد. کار امام و یارانش در این پانزده سال بین [حادثهی] فیضیّه و بیستودوّم بهمن، روشنگری در همین زمینه بود؛ آن کسانی که با مردم حرف میزدند، آن کسانی که جوانها را معرفت میآموختند و بهخط میکردند ــ امثال مطهرّیها و امثال اینها ــ کارشان این بود که [هدف را] مشخّص کنند و معرفت لازم به مردم داده بشود. توانبخشی معرفتی خیلی مهم است؛ این کار اصلی است. طلبهی ما، فاضل ما، روشنفکر ما، دانشگاهی ما، استاد ما باید در این زمینه حرکت بکنند؛ معرفتبخشی کنند، توانبخشیِ معرفتی کنند.
آن رژیمی که در بیستدوّم بهمن به دست مردم ایران ازاله شد و از این خاکِ پاک، از این کشورِ خدایی بیرون رانده شد، یک رژیم وابسته و کودتایی بود؛ یک عدّهای امروز نمیخواهند این را بعد از چهل سال باور کنند. آمریکاییها و دُوروبَریهای آمریکاییها و وابستگان به آمریکاییها هم با سادهدلیِ تمام ــ عجیب است؛ سیاستمدارند، دیپلماتند، امّا در این قضیّه نهایت سادهاندیشی را دارند به کار میبرند! ــ با محاسبهی غلط، دارند دوباره توجیه میکنند چهرهی رژیمی را که ۴۵ سال قبل، با لگدِ مردم از این کشور رانده شده و بیرون افتاده شده. [رژیم پهلوی] رژیمی وابسته و کودتایی بود. سال ۱۲۹۹ کودتای رضاخان به تحریک انگلیسها و به کمک انگلیسها انجام گرفت. بعد از سه چهار سال، به پادشاهی رسیدن رضاخان و تبدیل شدنش به رضاشاه به کمک انگلیسها بود، به دست انگلیسها بود. چند سال بعد، شروع استحالهی فرهنگی ملّت ایران در تمدّن غربی، مثل کشف حجاب و مثل بستن حوزهها و مثل تعطیل کردن عزاداریها و مراسم دینی و نمازجماعتها و مانند اینها، به وسیلهی عوامل نشاندار انگلیسها در ایران در دُوروبَر رضاخان بود که من نمیخواهم اسم بیاورم؛ شخصیّتهای سیاسی و فرهنگی معروفی که بعضیشان هنوز در بین مردم ما آن چهرهی واقعیشان روشن نیست، کتاب دارند، نوشته دارند؛ اطراف رضاخان، کارشان این بود که فرهنگ ملّت ایران را استحاله کنند و هضم کنند در فرهنگ غربی. مسئلهی کشف حجاب را با این چشم نگاه کنید؛ کار انگلیسها بود. بعد، در سال ۱۳۲۰ که رضاخان از کشور اخراج شد، به سلطنت نشستن محمّدرضا به وسیلهی انگلیسها بود؛ سفیر انگلستان مستقیماً در این کار دخالت داشت و ارادهی آنها بود. در سال ۳۲، بعد از اینکه محمّدرضا در برابر نهضت ملّی نفت طاقت نیاورد و از کشور فرار کرد، برگرداندنش با کودتا مشترکاً کار انگلیسها و آمریکاییها بود. بعد هم ادامهی حکومت ننگین محمّدرضا تا بیستودوّم بهمن سال ۱۳۵۷، به کمک آمریکاییها بود. [رژیم پهلوی] یک حکومت اینجوری بود؛ از شروع و وسط و اوّل و آخرش، دخالت انگلیس، دخالت آمریکا، کمک انگلیس، کمک آمریکا، وابستگی به آنها و فروختن کشور به آنها بود؛ نه فقط فروختن سرمایهی اقتصادی کشور، [بلکه] نفت ملّت را به آنها دادند، عزّت ملّت را هم به آنها دادند، دین ملّت را هم به آنها فروختند، شرف ملّت را هم به آنها فروختند؛ یک چنین رژیمی بود. ملّت ایران این رژیم را از کشور بیرون کرد؛ امام این هدف را در مقابل ملّت ایران گذاشت. خب، این سیاست راهبردی امام بزرگوار است: آوردن مردم وسط صحنه، سپردن پرچم مبارزه به دست مردم.
در مقابل این سیاست، یک سیاست راهبردی دیگر وجود دارد؛ نقطهی مقابل این. آن سیاست چیست؟ بیرون آوردن مردم از صحنه، کشاندن مردم به بیرون از میدانِ هماوردی و مسابقه و رزم. این سیاستِ کیست؟ سیاست دشمنان انقلاب است؛ سیاست آمریکا، سیاست قدرتمندان عالم، سیاست صهیونیستها، سیاست کمپانیهای استثمارگر صهیونیستی در سراسر جهان این است. این سیاست، چهل سال است در کشور ادامه دارد. امروز این سیاست با نهایت رذالت دارد فعّالیّت میکند؛ به این توجّه کنید. تلاش میکنند که مردم را از صحنه خارج کنند. اینکه شما میبینید دربارهی اینکه آیا در انتخابات شرکت بکنیم یا نکنیم، [بعضی میگویند] «نه، چه فایده دارد؟» این یک چیز ساده نیست؛ این همان سیاست راهبردی آمریکا است، این همان سیاست راهبردی دشمنان انقلاب است. نبودن مردم در صحنهی سیاست، نبودن مردم در صحنهی فرهنگ، نبودن مردم در صحنههای اقتصادی، نبودن مردم در صحنههای دینی، سیاست راهبردی دشمن است. راهپیمایی اربعین مورد تمسخر قرار بگیرد؛ جشن بزرگ [مربوط به ] امیرالمؤمنین یا نیمهی شعبان در خیابانهای تهران، با آن عظمت، مورد تردید قرار بگیرد که چرا [برگزار میشود]؛ احترام به سردار بزرگ ایران و منطقه، شهید سلیمانی، مورد تردید قرار بگیرد. مگر عکس شهید سلیمانی را در همین تهران، پهلوی فلان دانشگاه پاره نکردند؟(۷) یکی را تحریک میکنند که بیا این عکس را پاره کن؛ هشت میلیون جمعیّت جنازهی شهید سلیمانی را تشییع میکنند، بعد یک جوان غافل، یک جوان بیارزش ــ که حالا یا پول گرفته یا روی مغزش کار کردهاند ــ میآید در مقابل میلیونها جمعیّتِ ملّتِ ایران، عکس شهید سلیمانی را پاره میکند! معنای اینها چیست؟ این نشاندهندهی همان سیاست راهبردی دشمن است.
دشمن در این جهت بسیار فعّال و پُرکار است؛ بسیار پُرکار است. فهمیدهاند که علّت پیشرفت ایران، علّت عزّتیابی ایران، علّت مطرح شدن ایران به عنوان یک قدرت شاخص در این منطقه، علّت پیدا شدن اینهمه عمق راهبردی برای کشور ــ این نیروهای مقاومت در سراسر منطقه، عمق راهبردی نظام جمهوری اسلامیاند ــ علّت همهی اینها حضور مردم ایران در صحنه است. اگر جنگ تحمیل میکنند، دشمن در جنگ شکست میخورد؛ اگر حملهی کودتایی میکنند، شکست میخورد؛ اگر حملهی امنیّتی میکنند، شکست میخورد؛ علّت این است که مردم در صحنه حاضرند. آنجایی که توانستند مانع از حضور مردم در صحنه بشوند، دشمن پیروز شده؛ در خیلی از بخشهای اقتصادی همینجور است. ما سیاستهای اصل ۴۴ را ابلاغ کردیم،(۸) به فلان دولت مدام سفارش کردیم، گفتند بله، میکنیم، نمیکنیم، میکنیم، نمیکنیم؛ چند مورد کردند که از چند مورد، نصفش فاسد از آب درآمد! مشکل اقتصادی اینجوری درست میشود دیگر. آنجا دشمن خرسند است، آنجا دشمن حمایت میکند. دشمن در این زمینه فعّال است، کاملاً پُرکار است.
برای اینکه مردم را از صحنه خارج کنند، یکی از کارهایشان مأیوس کردن از آینده است. شما ببینید چقدر در این رسانههای وابستهی به دشمن ــ یا صریح یا غیر صریح؛ بعضی از این رسانهها صریحاً وابستهی به دشمنند، بعضیها صریحاً وابسته نیستند امّا باطناً وابستهاند ــ مردم را از آینده مأیوس میکنند. یک نکتهی منفی را پیدا میکنند، این را تعمیم میدهند، بزرگ میکنند برای اینکه مردم مأیوس بشوند، عمده هم جوانها؛ [میخواهند] جوانها را مأیوس کنند. این را که «حضور در فعّالیّتهای سیاسی چه فایده دارد؟ حضور در انتخابات چه فایده دارد؟» ترویج میکنند، روی این کار میکنند.
[کار دیگر] به رخ کشیدن کمبودها و سختیها در امور اقتصادی. خب بله، ما مشکل اقتصادی داریم، شکّی نیست؛ ضعفهای گوناگونی بوده، ادامه پیدا کرده؛ این ضعفهای اقتصادی وجود دارد، در این هیچ تردیدی نیست؛ اینها را به رخ میکشند، در حالی که اگر در یک موردی دقّت بشود، تحقیق بشود، بیشترِ این ضعفهای اقتصادی هم به خاطر عدم حضور مردم است؛ آن جاهایی که مردم حضور داشتند، این ضعفها کمتر است.
ترساندن از قدرتها یکی از راههای بیرون بردن مردم از صحنه است؛ ترساندن از آمریکا، ترساندن از رژیم صهیونیستی، ترساندن از این و آن، در حالی که ملّت ایران نترسیدن از قدرتها را خودش تجربه کرده. ما اگر قرار بود از فلان قدرت بترسیم که حالا اصلاً جمهوری اسلامیای وجود نداشت، جمهوری اسلامیای نبود. امروز خیلی از قدرتهایی که داعیهی تسلّط و خدایی بر این منطقه داشتند، از ملّت ایران میترسند.
یکی از عواملی که برای بیرون بردن مردم از صحنه به کار میگیرند، بیاعتقاد کردن مردم و بیاعتنا کردن مردم به عوامل حضور و شجاعت و قدرت است که در رأسش ایمان دینی است، در رأسش تشرّع است. دارند تلاش میکنند، تبلیغات میکنند، کار میکنند؛ دشمن مشغول کار است. مسئولین ما باید در این زمینهها هرچه میتوانند تلاش کنند، هرچه میتوانند کار کنند. مسئلهی حجاب و این قضایای حجاب را با این چشم نگاه کنید. مسئله صرفاً این نیست که حالا قضیّهی حجاب را یک عدّهای نمیدانند یا ملاحظه نمیکنند؛ نه، یک عدّهای انگیزه دارند ــ البتّه عدّهی کمی ــ برای مخالفت و معارضه.
یکی از مسائل، ایجاد اختلاف است؛ دوقطبی کردن مردم. ببینید، اختلاف دو جور است: یک وقت دو نفر با هم اختلاف سلیقه دارند، در فلان مسئلهی سیاسی، در فلان حُب و بغض؛ با همدیگر هم دوستند، رفیقند، با هم چایی میخورند، با هم سر سفره مینشینند، اختلاف نظر هم دارند؛ یک وقت [هم] هست اختلاف نظر جوری است که هر چیزی از یک طرف صادر بشود ــ هرچه میخواهد باشد: فکر، عمل، خوب، بد ــ از سوی این طرف دیگر محکوم است، از این هم هرچه صادر میشود از طرف او محکوم است؛ اسم این «دوقطبی» است. دوقطبی در جامعه ایجاد میکنند. هر کاری طرف مقابل بکند، این طرف او را محکوم میکند، ولو خوب باشد. اینها از کارهایی است که امروز مخالفین ملّت ایران و دشمنان ملّت ایران مشغولند.
راه مقابله هم حضور مردم است. مردم در مسائل اقتصادی باید وارد بشوند، در مسائل سیاسی باید وارد بشوند، در انتخابات باید جدّاً وارد بشوند، حتّی در مسائل امنیّتی باید وارد بشوند. عوامل امنیّتی دشمن در مردم، در محلّهها، اینجا و آنجا حضور دارند؛ مردم میتوانند اینها را بشناسند. در خیلی از مشکلات امنیّتی، مردم به کمک دستگاههای امنیّتی آمدند و مشکل را برطرف کردند؛ خبرهایش دست ماها است، خبرهایش را به ماها میدهند. خیلی از کارها میخواستند بکنند، شبیه همین فاجعهای که در کرمان ایجاد کردند،(۹) مردم ملتفت شدند، توجّه کردند، دستگاهها متوجّه شدند، پیشگیری کردند. شاید بشود گفت دهها برابرِ آنچه اتّفاق میافتد، دشمن میخواهد انجام بدهد و خنثی میشود؛ [البتّه] خیلیاش به کمک مردم.
این مسئلهای که عرض کردم، مسئلهی حضور مردم در صحنه ــ که جزو لوازم حتمی ادارهی صحیح کشور و پیشرفت انقلاب و به نتیجه رسیدن انقلاب و به هدفها دست یافتن انقلاب است ــ باید ترویج بشود؛ هر کسی صدایی دارد، هر کسی زبان گویایی دارد، هر کسی مخاطبی دارد، هر کسی میتواند اثر بگذارد، باید روی این زمینه کار کند: وَ تَواصَوا بِالحَقّ؛(۱۰) این حق است. تواصی به حق وظیفهی همه است؛ روحانی باشد، استاد دانشگاه باشد، منبر باشد، صداوسیما باشد، مسئول سیاسی باشد، مدیر فلان دستگاه باشد، عالِم باشد، مرجع باشد، هر کسی باشد، وظیفه است. مردم را بایستی به حضور در میدان، ایستادگی در میدان، آشنایی با لوازم میدان وادار کنند. البتّه مسئولان حکومتی باید بدانند که مردم آمادهاند، [لذا] وظیفهی آنها سنگین است؛ هم مسئولان حکومتی، هم فعّالان عرصههای سیاسی و فرهنگی، باید زمینه را آماده کنند.(۱۱) انشاءالله این آمادگی همینطور ادامه پیدا کند، روزبهروز هم زیاد بشود.
خب، عرض کردم که مردم آمادهاند. دلیلش چیست؟ دلیلش همین اجتماع عظیم مردم در سال چهارم شهادت سلیمانی است؛ این یکی از ادلّهاش است. حضور مردم در بیستودوّم بهمنها، حضور مردم در جمعهی آخر ماهرمضانها، حضور مردم در نهم دیها، حضور مردم در ایّامالله گوناگون، و حالا حضور مردم در سالگرد شهادت شهید سلیمانی؛ مردم از راههای دور راه میافتند میروند مزارش را زیارت کنند، این اتّفاقِ فاجعهبارِ اندوهبار هم میافتد، باز فردا اجتماع مردم با همان شدّت، با همان قدرت، با همان انگیزه ادامه دارد. پس مردم آمادهاند؛ ما هستیم که باید سازماندهی کنیم، باید کمک کنیم، باید راه را باز کنیم، باید زمینهسازی کنیم.
در این قضیّهی اندوهبار و فاجعهبار که در کرمان اتّفاق افتاد و ملّت را به معنای واقعی کلمه مصیبتزده کرد، ما اصرار نداریم این و آن را متّهم کنیم، امّا اصرار داریم که عوامل واقعی و پشتپردهی این حادثه را پیدا کنیم و آنها را سرکوب کنیم. انشاءالله مسئولان محترم ــ که جدّاً هم مشغول کارند و بنده از نزدیک اطّلاع دارم که خوب کار کردهاند و خوب دارند کار میکنند ــ بتوانند کسانی را که در این قضیّه دخالت داشتند و پشت این قضیّه بودند، به سزای اعمالشان برسانند.
در مسئلهی غزّه هم ــ که یک کلمه عرض بکنیم ــ پیشبینیها دارد بتدریج خودش را کاملاً نشان میدهد. از اوّل، پیشبینیِ روشنبینانِ دنیا، چه اینجا و چه جاهای دیگر، این بود که در این قضیّه آن که پیروز خواهد شد مقاومت فلسطین است، آن که شکست خواهد خورد رژیمِ خبیثِ ملعونِ صهیونیست است؛ این دارد اتّفاق میافتد و همه میبینند این را. سه ماه است که رژیم صهیونیستی دارد جنایت میکند. اوّلاً این جنایتها در تاریخ خواهد ماند؛ حتّی بعد از آنکه رژیم صهیونیستی زایل شد و نابود شد و به توفیق الهی از روی زمین پاک شد، این جنایتها فراموش نمیشود؛ حتّی در آن روز هم فراموش نمیشود؛ آن روز هم در کتابها خواهند نوشت که یک روزی در این منطقه یک جماعتی به حکومت رسیدند و اینجور جنایت کردند، در طول چند هفته چند هزار کودک و زن را کشتند! این را خواهند نوشت و خواهند گفت و این فراموش نخواهد شد؛ همه خواهند فهمید که صبر آن مردم و ایستادگی مقاومت فلسطینی این رژیم را وادار به عقبنشینی کرد. خب، رژیم صهیونیستی بعد از قریب صد روز جنایتی که دارد انجام میدهد، به هیچ کدام از هدفهایش نرسیده. شکست یعنی چه؟ شکست یعنی همین. گفت حماس را از بین میبریم، نتوانست؛ گفت مردم غزّه را منتقل میکنیم، نتوانست؛ گفت جلوی اقدامات مقاومت را میگیریم، نتوانست. مقاومت، زنده، سرحال، آماده؛ آن رژیم، خسته، سرافکنده، پشیمان و داغ باطلهی «جنایتکار» به پیشانیاش خورده؛ این وضعی است که امروز وجود دارد.
این عبرت است. بایستی همین خط دنبال بشود: خطّ ایستادگی در مقابل ظلم، در مقابل زور، در مقابل استکبار، در مقابل غصب؛ باید این خط ادامه پیدا کند. مقاومت بایستی همچنان باقدرت خودش را بِروز نگه دارد و آماده باشد و از ترفند دشمن غافل نماند و بعونالله هر جا دستش رسید، ضربه را وارد کند. و انشاءالله این کار خواهد شد و این روز انشاءالله خواهد رسید و ملّت ایران و ملّتهای مسلمان و گروههای مؤمن در سراسر دنیا خواهند دید غلبهی ایستادگی و قدرت و صبر و توکّل به خدا را بر دشمنها و دشمنیها و شیاطین عالم.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
تظاهرات مردم اندونزی مقابل سفارت آمریکا در حمایت از ملت فلسطین
پایتخت اندونزی روز شنبه، شاهد تظاهرات گستردهای در مقابل سفارت آمریکا بود.
تظاهرات کنندگان حمایت خود را از مردم غزه ابراز داشته و حمایت آمریکا از ارتش رژیم صهیونیستی را محکوم کردند.
شنبه هفته پیش نیز مردم اندونزی در حمایت از مردم غزه به خیابانها آمدند و ضمن محکوم کردن جنایات رژیم صعهیونیستی خواستار پایان جنگ شدند. در تظاهرات هفته پیش مردم شهر «دپوکا» در اندونزی با سر دادن شعارهایی از مردم فلسطین حمایت کردند.
براساس این گزارش، تجمع کنندگان پلاکاردهایی با خود حمل میکردند که روی آن نوشته شده بود؛ «به محاصره غزه پایان دهید» و «کشتن فلسطینیها را متوقف کنید».
«اشرف القدره» سخنگوی وزارت بهداشت نوار غزه، بعدازظهر روز شنبه، از افزایش شمار شهدای فلسطینی خبر داد.
اشرف القدره گفت: «دشمن اسرائیلی طی ۲۴ ساعت گذشته ۱۲ کشتار جمعی در نوار غزه انجام داده که در پی آن، ۱۳۵ نفر شهید و ۳۱۲ نفر مجروح شدهاند».
سخنگوی وزارت بهداشت غزه اعلام کرد که در مجموع، تعداد شهدای فلسطینی از هفتم اکتبر (15 مهر) تاکنون به ۲۳ هزار و ۸۴۳ نفر رسیده و تعداد مجروحان نیز به ۶۰ هزار و ۳۱۷ نفر افزایش یافته است.
ارتش اسرائیل از هفتم ماه اکتبر حملات ویرانگری را علیه نوار غزه آغاز کرده واکثر مردم غزه به دنبال ویرانی خانههایشان در این حملات آواره شدهاند و در بیمارستانها، مدارس و چادرها سکونت دارند.
عقبنشینی گام به گام صهیونیستها از اهداف اولیه جنگ؛ چرا و چگونه؟
رژیم صهیونیستی در حال عقبنشینی از اولین اهداف اعلانی خود در نبرد طوفان الاقصی است. اگر چه این نشانهها به صراحت بیان نمیشوند، اما دو نتیجه مهم را آشکار میکنند: اول اینکه اکنون و در عرصه میدان اختلاف بین مقامات و فرماندهان رژیم صهیونیستی امری کاملاً آشکار است و دوم آنکه، با فرسایشی شدن جنگ، این مقامات و فرماندهان کم کم از اهداف اولیه عدول کرده، به مرور به سمت اهداف کوتاهتر حرکت میکنند.
تغییر لحن نتانیاهو
نخستین نشانهای که باید آن را یک تحول در نظر گرفت، تغییر گفتار نتانیاهو در خصوص آتشبس است. نتانیاهو طی یک ماه نخست جنگ، همواره ادعای ادامه جنگ تا از بین بردن حماس را بر سر زبان داشت و از عدم قبول هرگونه آتشبس سخن میگفت؛ اما به یکباره در سی و هفتمین روز جنگ در مصاحبهای که با دو شبکه امبیسی و سیانان انجام داد، از مبادله اسرا سخن گفت و اینکه او چیزهای زیادی از اسیران رژیم صهیونیستی میداند اما نمیخواهد درباره آنها سخن بگوید. این روند در نهایت به موج نخست توافق اسرا از زمان آغاز جنگ منجر شد و در هفتههای اخیر نیز با تداوم سرنوشت نامعلوم سایر اسرا و ناکامی ارتش اسرائیل در یافتن این افراد، خبرها از ادامه مذاکرات پشت پرده به منظور توقف نبرد در ازای تبادل اسرای صهیونیست و فلسطینی حکایت دارد.
اظهارات جانشین رئیس موساد
«ایهود لاوی» جانشین رئیس موساد ـ که هویتش به تازگی آشکار و رسانهای شده است ـ در مصاحبهای اعلام کرد: ما دو هدف برای جنگ تعیین کردیم: از بین بردن حماس و بازگرداندن اسیران. به نظر من ما باید تمرکز خود را روی گزینه دوم بگذاریم و آنها را به هر قیمتی به خانه باز گردانیم.
این سخنان از زبان کسی است که تاکنون شخصیتی در سایه بوده و تازه در رسانهها به اظهار نظر میپردازد، و در نتیجه میتوان گفت این یک اتفاق ساده نیست؛ چرا که همواره بیان نظراتی که حکایت از چرخش و تغییر رویکرد دارد از زبان مقامات درجه اول، هزینه سنگینی به همراه خواهد داشت اما بیان تغییر رویکرد از زبان مقامی که جایگاه مهمی دارد اما شناخته شده نیست، چندان با حاشیه و با هزینه بالا نخواهد بود.
اظهارات «لاوی» ـ که یکی از جایگاههای مهم تصمیمسازی در رژیم صهیونیستی را در اختیار داشته ـ دقیقاً نقطه مقابل سخنان نتانیاهو و اعضای کابینه جنگ رژیم صهیونیستی است. او از گزینهای به نام «از بین بردن حماس» سخن نمیگوید و تمام تمرکز خود را بر بازگرداندن اسیران رژیم صهیونیستی قرار میدهد؛ مسئلهای که میتواند حکایت از تغییر رویکرد داشته باشد.
نامه رئیس دستگاه اطلاعاتی ارتش رژیم صهیونیستی
«آهارون هلیوا» رئیس دستگاه اطلاعاتی ارتش رژیم صهیونیستی (آمان)، در نامه که در روز سی و هشتم جنگ به کارمندان خود نوشت اظهار داشت: ما در هدف اولیه یعنی پیشبینی حمله دچار شکست شدیم اما حالا با تمام قوا در حال پیشرفت هستیم و به این مسیر ادامه میدهیم تا روزی که تمام اسیران را به خانه بازگردانیم.
در سخنان هلیوا، دو نکته مهم وجود دارد: نخست اینکه او بازگرداندن اسیران را نقطه عطف سخنان خود قرار میدهد و پس از اعتراف به شکست در پیشبینی حمله مقاومت، آزادی اسیران را به عنوان نقطه نهایی جنگ تعریف میکند. این تقدم و تأخر در عبارات، آن هم در متن نامهای که رئیس یک دستگاه امنیتی عریض و طویل به کارمندانش مینویسد، امری اتفاقی یا اشتباه نیست بلکه تعمدی در آن نهفته است که حکایت از اعتراف به یک تغییر رویکرد غیر مستقیم دارد.
در مجموع به نظر میرسد به دلیل سنگینی شکستی که صهیونیستها در «طوفان الاقصی» متحمل شدهاند، تغییر رویکرد برای آنها بدون تحقق هیچ دستاورد ملموسی تا اینجای جنگ امری بسیار ثقیل است که میتواند افکار عمومی آنها را علیهشان بسیج کند.
بنابراین به نظر میرسد این مسئله به صورت تدریجی و از زبان مقامات درجه چندم با سطح پایینتر حساسیت بیان میشود تا به مرور برای افکار عمومی عادی شود و دیر نخواهد بود زمانی که مقامات درجه اول رژیم صهیونیستی هم از تغییر رویکرد و اهداف سخن خواهند گفت. البته این تغییر با ادبیاتی مطرح خواهد شد که به مذاق افکار عمومی تلخ نیاید.