استاد نجم الدين طبسي و استاد کلباسي
شيخ عبد الرحمن بن ناصر البراك مفتي سرشناس وهابيت در فتوايي که جديدا در سايتهاي وهابيت از وي نقل شده, ديدن خداوند در خواب را صحيح دانسته و در پاسخ به سوال شخصي که اين سوال را از وي کرده، آنرا مستند به احاديث جعلي از پيامبر اکرم (ص)!! و نقل قولي از اربابشان ابن تيميه کرده است.
السؤال:
ما رأيكم برؤية الله في المنام؟ حيث قرأنا أنها لا تنكر في بعض الكتب. ثم هل هي رؤية حقيقية أم ماذا؟ والبعض يرى شيخاً فيظن أنه رأى الله، وكيف نفهم كلام بعض العلماء حيث يقول في بعض المراجع اتفق أهل العلم على جواز رؤية الله في المنام لكنها ليست ذات الله؟
الإجابة: الحمد لله،
نعم دلت السنة على أن الله يُرى في المنام، كما جاء في الحديث أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: "رأيت ربي في المنام في أحسن صورة" (أخرجه أحمد 22126، والترمذي 3233) وغيرهما. وقد حُكي الاتفاق كما ورد في السؤال على إمكان ووقوع رؤية الله في المنام، وذكر ذلك شيخ الإسلام ابن تيمية وقال: إن رؤية العبد لربه في المنام هي بحسب إيمانه، وبين أن رؤيا المنام ليست كالرؤية في اليقظة؛ فللرؤيا أحكام، وللرؤية في اليقظة أحكام وقال صلى الله عليه وسلم في الحديث الصحيح: "إنكم لن تروا ربكم حتى تموتوا" (أخرجه أحمد 22816، وابن ماجه 4077). وهذه الرؤية العيانية.
و أما الرؤيا في المنام فهي حاصلة في الدنيا وواقعة كما ذكر أهل العلم، ولكن يبقى النظر في الضابط الذي يميز به بين الصحيح من غيره مما يُدَّعَى من ذلك. ولا أذكر أن أحداً تعرض لذكر ضابط يحصل به التمييز فيما يُدَّعَى من رؤية الله في المنام، كما ذكروا أن الضابط فيما يُدَّعَى من رؤية النبي صلى الله عليه وسلم مطابقة صفة المرئي في المنام للمعروف من صفته صلى الله عليه وسلم مثل كونه ربعة أي: ليس بالطويل وليس بالقصير، وأنه أبيض مشرب بحمرة، وكث اللحية فمن رأى في المنام من هو على هذه الصفة معتقداً أنه الرسول صلى الله عليه وسلم أو قيل له هذا الرسول صلى الله عليه وسلم فهو كما رأى، لقوله صلى الله عليه وسلم: "من رآني في المنام فقد رآني، فإن الشيطان لا يتمثل بي" (صحيح البخاري 6993، وصحيح مسلم 2266).
و من رآه على خلافها كان ظنه أنه رأى النبي صلى الله عليه وسلم خطأ. ولا ريب أن من رأى في المنام ما يظنه الرب، فإننا لا نقبل دعواه ولا نردها لعدم ما يعول عليه في القبول أو الرد، بل نقول: الله أعلم بذلك.
تاريخ الفتوى: 17-10-1427 هـ.
سوال:
نظر شما در مورد ديدن خداوند در خواب چيست؟ در حاليکه ما در بعضي کتب خوانده ايم که اين مطلب انکار نشده است.حال آيا اين رؤيه يک رؤيه واقعي و حقيقي است يا چيز ديگري است؟ برخي شيخي را ديده اند که گمان مي کند خدا مي بيند. چگونه بفهميم کلام بعضي از علماء را که مي گويند اتفاق دارند اهل علم بر جواز رايت خداوند در خواب لکن آنچه ديده اند ذات خداوند نبوده است؟
پاسخ:
بله , سنت دلالت مي کند بر اين که خداوند در خواب ديده ميشود، کما اينکه در حديثي از پيامبر(ص) نقل شده که گفت: ديدم خداوندم را در خواب به بهترين صورت و شکل(أخرجه أحمد 22126، والترمذي 3233 و غير اين دو) و همانطور که در سوال هم اشاره کرده ايد اتفاق علما هم بر اين است که امکان دارد خداوند در خواب ديده شود. اين مطلب را شيخ الاسلام ابن تيميه هم ذکر کرده و مي گويد: ديدن خداوند در خواب براي هر شخصي به حسب ايمان وي است. نيز رؤيه در خواب مانند رؤيه در بيداري نيست. و براي هر يک احکامي خاص وجود دارد.پيامبر در حديث صحيحي مي گويد: شما پروردگارتان را نمي بينيد مگر بعد از مردن(أخرجه أحمد 22816، وابن ماجه 4077) منظور از اين ديدن,ديدن با چشم است.
اما رؤيه در خواب, اين رؤيه در اين دنيا حاصل شده و واقعيت دارد کما اينکه اهل علم هم آن را ذکر کرده اند, اما يک مطلب باقي مي ماند و آن ضابطه و قانون در تشخيص صحيح و غير صحيح از مدعيان است. بايد گفت هيچ کس تاکنون در اين رابطه ضابطه و قانوني را نقل نکرده است کما اينکه ذکر شده که ضابط براي مدعي ديدن پيامبر مطابقت صفت مرئي در خواب با صفات معروفه آنحضرت از اين قبيل است: نه کوتاه قامت و نه بلند قامت بود سفيد مشرف به قرمز بود, محاسن او پرپشت, بود. پس هر کس که در خواب شخصي را با اين صفات ببيند و معتقد باشد او رسول خدا بوده يا به او بگويند او رسول خدا بوده او همان رسول خدا است که در خواب ديده است. به خاطر قول خود آنحضرت که : هر کس مرا در خواب ببيند به تحقيق که مرا ديده است به درستي که شيطان به شکل من در نمي آيد. (صحيح البخاري 6993، وصحيح مسلم 2266) و هر کس که برخلاف اين صفات او را ببيند و گمان کند که او رسول خداست به خطا رفته است. و شکي نيست کسي که در خواب کسي را ببيند که گمان کند وي خداست ما نه حرف وي را رد و نه قبول مي کنيم چون دليلي بر رد يا قبول آن نداريم بلکه مي گوييم خدا بدان آگاه تر است.
مطالبي ديگر در مورد خداي وهابيت :
وهابيون در حقيقت مشرکاني هستند که خود را مروجان توحيد ناب اسلامي معرفي مي نمايند و از سويي ديگر رهروان حقيقي سنت رسول الله (ص) اعم از شيعه و سني را مشرک پنداشته و هيچ مخالفتي را برنمي تابند و آن را پاسخ نمي دهند جز با قتل و مهدور الدم دانستن مسلمانان!
ابو بکر ابن عربى مى گويد: فردى که مورد وثوق من بود نقل کرد که ابو يعلى، امام و پيشواى ابن تيميه(پدر فکري و معنوي وهابيت که محمد ابن عبدالوهاب متاثر از او بود) مى گويد: در باره خدا هر عضوى را جز ريش و عورت اثبات خواهم کرد: «إذا ذکر اللّه تعالى وما ورد من هذه الظواهر في صفاته، يقول: ألزموني ماشئتم فإنّي ألتزمه، إلاّ اللحية والعورة»
(( العواصم من القواصم: 210، الطبعة الحديثة: 2/283، دفع شبه التشبيه بأکف التنزيه لابن الجوزي: 95، 130 ـ الهامش.))
ابو يعلى از ابن عباس نقل کرده که پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «رأيت ربي عز وجل، شاب أمرد جعد قطط، عليه حلية حمراء». خداوند را به صورت نوجوانى ديدم که هنوز موى صورتش در نيامده، سرش پرمو، پيچ پيچ (فرفرى) و داراى زيور و آلات سرخ بود. ابو يعلى در کتاب ديگرش گفته: ابوزرعه دمشقى اين روايت را صحيح شمرده ... و أحمد بن حنبل گفته: «هذا حديث رواه الکبّر عن الکبّر، عن الصحابة عن النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) ، فمن شک في ذلک أو في شيء منه فهو جهميّ لا تقبل شهادته ولا يسلّم عليه، ولا يُعاد في مرضه».
اين حديث را بزرگان از بزرگان از صحابه روايت کرده اند و هر کس در صحت اين روايت شک نمايد او جهنمى و شهادت او پذيرفته نيست، سلام نبايد به او داد و به هنگام مريضى از وى نبايد عيادت کرد (( طبقات الحنابلة: ج3 ص81 ج 82، ط ج مکتبة العبيکان، مکة المکرمة ج جامعة أم القرى.إبطال التأويلات لأبي يعلى: ج1 ص141، ط1 ج مکتبة دار الإمام الذهبي الکويت، 1410 هـ.، إبطال التأويلات: ج1 ص145. )).
«ولو قد شاء لاستقرّ على ظهر بعوضة فاستقلّت به بقدرته ولطف ربوبيّته فکيف على عرش عظيم»
اگر خداوند بخواهد با قدرت خويش مى تواند بر پشت يک پشه اى هم قرار گيرد، پس چگونه نتواند بر روى عرش استقرار بيابد.(( التأسيس في ردّ أساس التقديس: ج 1 ص568)).
از هيأت عالى افتاى سعودى پرسيده شده: از نظر شرعى حکم کسى که معتقد است که خداوند همه جا وجود دارد چيست؟ و چگونه مى شود به او پاسخ داد؟
هيأت جواب داد: عقيده اهل سنّت اين است که خداوند بالاى عرش قرار گرفته، و در درون جهان نيست بلکه خارج از اين عالم مى باشد.
ودليل بر علوّ خداوند و بالا بودن او از مخلوقات، همان نزول قرآن از طرف اوست، ومسلّم است که نزول همواره از بالا به پايين صورت مى گيرد، همانطورى که در قرآن نيز آمده است: (وَأَنزَلْنَآ إِلَيْکَ الْکِتَـبَ بِالْحَقِّ ...): ما قرآن را به سوى تو به حق نازل نموديم. تا آنجا که مى نويسند: رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) از کنيزى که مى خواستند آزاد نمايند پرسيد: خداوند کجاست؟ پاسخ داد: در آسمان ها است. حضرت پرسيد: من، چه کسى هستم؟ پاسخ داد: پيامبر خدا.
آنگاه حضرت به صاحب آن کنيز فرمود: او شخص با ايمانى است، و مى توانى وى را در راه خدا آزاد نمايى.( مسند أحمد (3/4، 68، 73) والبخاري (فتح الباري) برقم 3344، 4351، ومسلم برقم 1064.)
و همچنين رسول اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: من امين کسى هستم که در آسمان هاست، و اخبار آسمان هر صبح و شب به اطلاع من مى رسد.
آن گاه هيأت عالى افتاى سعودى مى نويسد: «من اعتقد أنّ اللّه في کلّ مکان فهو من الحلوليّة، ويردّ عليه بماتقدّم من الأدلّة على أنّ اللّه في جهة العلوّ، وأنّه مستو على عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دلّ عليه الکتاب والسنّة والإجماع، وإلاّ فهو کافر مرتدّ عن الإسلام».
هر کس معتقد باشد که خداوند همه جا هست، قائل به حلول و دخول خداوند در درون عالم شده، بايد به چنين فردى با دليل ثابت کرد که خداوند بر بالاى عرش قرار دارد، و خارج از جهان مى باشد، و اگر نپذيرفت او کافر و مرتدّ و خارج از اسلام است.( فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 3/216 ـ 218.)
واضح و مبرهن است که اين ويژگي ماده است که اگر در جايي باشد نمي تواند در آن واحد در جاي ديگر باشد واين در حالي است که خداوند متعال صريحا در قران مي فرمايد:
وَ هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَکيمُ الْعَليمُ (زخرف 84)
ترجمه: اوست که هم در آسمان خداست و هم در زمين خداست و حکيم و داناست.
ابن تيميه مى گويد: هر شب هر طور که بخواهد به آسمان دنيا فرود مى آيد، و مى گويد: آيا کسى هست که مرا بخواند و من اجابتش کنم، و طالب مغفرتى هست که او را ببخشم ... خدا اين کار را تا طلوع فجر انجام مى دهد.و پس از نقل مطلب فوق مى نويسد: «فمن أنکر النزول أو تأوّل فهو مبتدع ضالّ» (هر کس فرود آمدن خدا را به آسمان دنيا انکار يا توجيه کند بدعتگذار و گمراه است (( مجموعة الرسائل الکبرى، رساله يازدهم: 451. )).
«ابن بطوطه» در سفرنامه خود مى نويسد: «ابن تيميّه» درمسجد جامع دمشق که من حضور داشتم، بر بالاى منبر گفت: «إنّ اللّه ينزل إلى السماء الدنيا کنزولي هذا» (خداوند به آسمان دنيا فرود مى آيد، همچنان که من از پلّه اين منبر فرود مى آيم)، سپس يک پلّه پايين آمد، «ابن الزهراء» از فقهاء مالکى اعتراض کرد، و اظهارات وى را به اطلاع ملک ناصر رساند، وى دستور داد تا او را زندانى کردند، و در زندان از دنيا رفت. (( رحلة ابن بطوطة: 113. )).