
emamian
حضور قلب در نماز
حقیقت و روح نماز، دو جنبه دارد: یکی اخلاص و دیگری حضور قلب؛ در این نوشتار اندکی درباره حضور قلب در نماز، سخن می گوییم.
برای نزدیک شدن به روح نماز و بهره مند شدن از حقیقت آن، باید به نکاتی توجه کرد:
نکته اول، حالت توجه: گاهی در هنگام نماز، توجه ما آن چنان ضعیف است که اگر انسان مثلا در رکعت سوم بازگردد و بخواهد به یاد آورد که تشهد رکعت دومش را چگونه خوانده به خاطر می آورد. این همان نمازی است که روح ندارد و تعالی ایجاد می کند.
حالت توجه، ما را نهیب می زند که توجه کنیم برای چه این جا ایستاده ایم و می خواهیم چه بکنیم. حتی جلوتر از آن، از همان اولین کلمه و جمله ای که شروع به اذان و اقامه می کنیم، توجه داشته باشیم که این جملات برای چیست؟ حتی برای به دست آوردن حضور قلب، باید قبل از شروع نماز و هنگام وضو گرفتن، متوجه باشیم که می خواهیم به درگاه چه کسی حاضر شویم. یکی از دوستان و نزدیکان مرحوم حاج میرزا جواد ملکی تبریزی می گوید:
آن بزرگوار شبها که به پا می خاست، ابتدا در بسترش مدتی، گریه می کرد، سپس بیرون می آمد و نگاه به آسمان می کرد و آیة فإن فی خلق السموات والأرض واختلاف اللیل والنهار لآیات لأولی الألبابه را می خواند و سر به دیوار می گذاشت و مدتی گریه می کرد و پس از تطهیر نیز کنار حوض مدتی پیش از وضو می نشست و می گریست.
خلاصه از هنگام بیدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز، چند نقطه می نشست و بر می خاست و گریه می کرد و چون به محل نمازش می رسید، دیگر حالش قابل وصف نبود.
آری، ای عزیزان حالت توجه، باید از قبل از ورود به نماز و قبل از اذان و اقامه و گفتن تکبیرة الإحرام، آغاز شود. علمای ربانی و انسانها صالح این گونه بودند. اگر ما نمی توانیم همانند آنان شویم لااقل این سرگذشت ها باید ما را تا حدودی به آنان - نزدیک سازد.
نکته دوم - دقت در معنای اذکار: نکته دوم برای ایجاد حضور قلب در نماز این است که هر جمله و ذکری را که می گوییم به معنا و مفاد آن، توجه داشته باشیم. اگر در یک نماز موفق به این کار نشدیم، در نماز بعدی حتما سعی کنیم که این کار را انجام دهیم. باید بکوشیم قبل از ادای هر جمله ای، ابتدا معنای آن را در ذهن حاضر کنیم و سپس آن
جمله را ادا کنیم؛ مثلا اگر می خواهیم و الحمدلله رب العالمین بگوییم ابتدا این مفهوم که «ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است» را در ذهن حاضر کنیم و سپس آن را قرائت کنیم.
نکته سوم - تناسب باور قلبی با الفاظ نماز: باید آنچه در نماز به زبان می آوریم و قرائت می کنیم با قلب و حال ما یکی باشد؛ مثلا اگر در نماز میگوییم: «إیاک نعبد وإیاک...» باید حالمان نیز به گونه ای باشد که واقعا جز از خدا از هیچ کس دیگری یاری نخواهیم و امید و اعتمادمان به کسی جز او نباشد.
نکته چهارم - آخرین نماز: اگر انسان این احساس را داشته باشد که این آخرین باری است که در پیشگاه الهی می ایستد و رکوع و سجده می کند، قطعا طوری دیگر نماز خواهد خواند. پیامبر گرامی اسلام در ضمن نصایحی به یکی از اصحاب به نام ابوایوب خالد بن زید» فرمود: فضلها صلاة مودع؛ یعنی به هنگام نماز، طوری باش که گویا این آخرین نمازی است که می خوانی
نکته پنجم - توجه به عظمت الهی: یکی از راه های به دست آوردن حضور قلب در نماز این است که فکر کنیم در برابر چه کسی ایستاده ایم و سخن می گوییم. هر قدر انسان این معنا را بیشتر مورد توجه قرار دهد، خشوع و خضوع و توجهش در نماز، بیشتر خواهد شد. انسان باید توجه کند که در نماز با کسی سخن می گوید که از باطن او آگاه است و کوچکترین خطورات ذهنی و قلبی اش از او مخفی نیست.
پیامبر اکرم تا به ابوذر می فرماید: اگر خودت را در این حد نمی یابی که با خدایی که می بینی حرف بزنی، دست کم این حال را داشته باش که باور داری در حین عبادت، خداوند تو را می بیند و شاهد و ناظر توست: «فإن لم تکن تراه فإنه یراک».
نمونه هایی از این حضور قلب را در نحوه عبادت پیشوایان معصوم طلا و اولیای خدا، تاریخ ثبت کرده است، نمونه هایی را نقل می کنیم:
…در جنگ صفین، تیری به پای امیر مؤمنان علی(ع) اصابت کرد، هر چه کردند نتوانستند آن را خارج کنند، زیرا بسیار درد داشت.
جریان را خدمت امام حسن(ع) عرض کردند، فرمود: صبر کنید تا پدرم به نماز خواندن مشغول شود، زیرا در آن حال چنان از خود بی خود می شود که به هیچ چیز توجه نمی کند... در آن حال، تیر را خارج کردند. بعد از نماز علی(ع) متوجه شد، خون از پای مقدسش جاری است. پرسید: چه شده؟ عرض کردند: تیر را در حال نماز از پای شما بیرون کشیدیم. ۲. ابوحمزه ثمالی می گوید: حضرت زین العابدین را در حال نماز دیدم که ردای مبارک از دوشش افتاد. ردا را به دوش نیفکند تا نمازش تمام شد. پرسیدم: چرا در حال نماز ردا را دست نکردید؟ فرمود: وای بر تو، میدانی در مقابل چه کسی ایستاده بودم؟ از نماز، بنده قبول نمی شود مگر آن مقدار که حضور قلب و اقبال داشته عرض کردم: پس در این صورت ما با نمازهایی که داریم هلاک شده ایم، فرمود: نه، خداوند آن را به نماز نافله ای که می خوانید، جبران می کند.
ارتباط آیه ۳۰ سوره بقره با امام زمان(عج) ارتباط دهیم
آیه ۳۰ سوره بقره
- آیه سوم
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً... (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی قرار خواهم داد». سوره بقره/ ۳۰.
درباره مراد از خلیفه الهی در این آیه، میان مفسران بحث و گفتگوست که سه نظریه اصلی را مطرح می کنیم:
ـ برخی گفته اند: بشر جانشین گذشتگانی شد که بر روی زمین زندگی می کردند. آن گذشتگان نیز یا انسان هایی دیگر بودند، یا ملائکه و یا جنیان.
ـ ولی گروه دیگر بر این باورند که بشر جانشین خداوند متعال است.
ـ گروه سوم نیز می گویند: این جانشینی هرچند جانشینی از خداوند است نه گذشتگان، ولی نه اینکه همه بشر دارای این مقام باشند؛ بلکه گروهی از آنان یعنی آدم ابوالبشر و ابرار از نسل او می باشند.
نظریه سوم با توجه با شواهدی چند از استحکام بیشتری برخوردار می باشد؛ زیرا جانشین شدن انسان از گذشتگان ساکن زمین، نمی تواند برجستگی و امتیاز خاصی داشته باشد؛ در حالی که آیه شریفه در مقام بیان امتیازی بزرگ برای خلیفه است. همچنین مقام خلیفة اللهی که به عنوان یک امتیاز برجسته مطرح شده است، نمی تواند نسبت به هر بشری صادق باشد.
اکنون به سه شاهد برای اثبات نظر سوم دقت نمایید:
۱: روایات
احادیث رسیده از اهل بیت (ع) گویای این است که خلیفه مورد نظر، فقط برگزیدگان از انسان هستند نه همه انسان ها. مثلاً در روایتی که از اسحاق بن عمار نقل شده آمده است:
به موسی بن جعفر (ع) عرض کردم: مرا به کسی که دینم را از او به دست آورم راهنمایی کنید. فرمود: «همین پسرم علی. همانا پدرم باقرالعلوم (ع) دست مرا گرفت و به سوی قبر رسول خدا (ص) برد و فرمود: پسرم، خدای عز و جل فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» و چون خدا چیزی بفرماید به آن وفا می کند. (اصول کافی، ج۱، ص۳۱۲. نیز ر. ش: تفسیر قمی، ج۱، ص۳۶؛ تفسیر اهل بیت (ع)، ج۱، ص۲۲۸ ـ ۲۳۲).
۲: برداشت بسیاری از عالمان شیعی
برداشت بسیاری از علمای شیعه نیز همین نظریه سوم بوده است. از باب نمونه می توان بیان مرحوم کلینی در کافی را نام برد. ایشان بر خلاف رویه خود که معمولاً از اظهارنظر شخصی خودداری می کنند، پیش از نقل روایات مربوط به «فیئ و انفال»، به بیان رأی خود درباره قلمرو مالکیت امام پرداخته و تأکید میکند همه اموال دنیا، از آن امام معصوم (ع) است. (ر. ش: اصول کافی، ج۱، ص۵۳۸).
مرحوم قمی مشهدی را نیز باید از همین گروه دانست. چه اینکه درباره چرایی احتیاج به خلیفه، بیانی را مطرح نمودند که گویای همین نظریه است: احتیاج به وجود خلیفه از جانب خدا نیست بلکه از طرف انسان است؛ زیرا او در پذیرش فیض الهی بدون واسطه ناتوان می باشد. (کنز الدقائق، ج۱، ص۳۲۱).
همچنین فقیه بزرگ مرحوم آیت الله حاج آقامرتضی حائری نیز در یک سخنرانی به همین نکته تصریح نمودند.
۳: برداشت بسیاری از عالمان اهل تسنن
از باب مثال، ابنکثیر، مفسر مشهور اهلتسنن، ابتدا از طبری نقل میکند که خلیفه خداوند، آدم (ع) و هر کسی است که در زمین به عدالت قضاوت نماید؛ سپس تصریح میکند که این آیه، دلیلی اساسی برای لزوم نصب خلیفه توسط خداوند است و انتخابی نیست. (تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۲۶).
نتیجه گیری
بر اساس آنچه در توضیح نظریه سوم گفته شد، امروزه تنها مصداق خلیفه الهی بر زمین، وجود مقدس حضرت ولی عصر (عج) می باشد. رئیس المحدثین مرحوم شیخ صدوق که او را نیز باید از مدافعان نظریه سوم دانست، در تطبیق آیه فوق بر وجود مقدس امام زمان (عج) نوشته است:
ـ خداوند جز افراد پاک باطن را خلیفه نمیکند؛ چون اگر شخص آلودهای را به عنوان خلیفه برگزیند، به مخلوقات خود خیانت کرده است. اگر دلّالی، حمّال خائنی را برای تاجری بفرستد تا کالایی را برای او ببرد و آن حمّال در کالا خیانت کند، دلّال هم خائن خواهد بود.
ـ در آیه «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»، دلیل محکمی بر غیبت امام (ع) وجود دارد و آن اینکه: چون منظور خداوند از: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» این بود که ملائکه بایستی عقیدهمند به طاعت آن خلیفه باشند. ملائکه نیز طاعت وی را در دل گرفتند و مشتاق وی شدند به جز شیطان. (کمال الدین، ج۱، ص۱۱).
نکته دیگری که می توان به فرمایش ایشان افزود، دلالت «جاعل» بر استمرار جعل خلیفه از سوی خداوند است. زیرا در ادبیات عرب گفته شده هرگاه اسم فاعل بدون الف و لام بیاید، دلالت بر استمرار و پایداری دارد. (ر. ش: التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۳۰۰). لذا معنای آیه شریفه چنین می شود: «من به طور مستمر، در روی زمین خلیفه و جانشین قرار میدهم». آری، خداوند از زمان خلقت آدم تا قیامت، این سنت خود را ادامه داده و زمین را خالی از جانشین و خلیفه نمی گذارد.
حمایت علمای اهل سنت خراسان شمالی از بیانات رهبر انقلاب / استفاده از واکس آمریکایی کرونا را جایز نمیدانیم
علمای اهل تسنن خراسان شمالی در بیانیهای با حمایت از فرمایشات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی اظهار داشتند: اهل تسنن مطیع ولی فقیه است و حمایت از ولی فقیه و اولی الامر مسلمین در مقابل دشمنان بر همه واجب است.
علماء و روحانیون اهل تسنن خراسان شمالی ضمن حمایت و اطاعت از سخنان اخیر ولایت فقیه در سالروز قیام 19 دی در بیانیه ای افزودند: باید گوش به فرمان فرامین مقام معظم رهبری باشیم، اهل سنت نقش مهمی را در همبستگی و اطاعت از ولی امر مسلمین جهان به اثبات رسانده اند و امروز با بینش و آگاهی که بین علمای اهل سنت و تشیع حکمفرما است، هرگز به دشمنان اجازه رسیدن به اهداف شومشان را نخواهیم داد.
در ادامه بیانیه مذکور آمده است: همانطوری که رهبر عزیزمان در سخنرانی های اخیرشان فرمودند٬ در واقع قیام نوزدهم دی را می توان اوّلین ضربهی تبر ابراهیمی بر پیکر بت بزرگ به حساب آورد. این اوّلین "ضربه" تبری بود که به وسیلهی مردم قم به بت بزرگ آمریکا زده شد و این به خاطر خشم و شدّت اعتراض مردم به رژیم دیکتاتور، وابسته، فاسد، ضدّ دین، اشرافی و طبقاتی بود.
علمای اهل سنت استان تاکید کردند: ما هیچ گونه نیازی به واکسن آمریکایی و انگلیسی نداریم و همانگونه پدر عزیزمان فرمودند، دانشمندان و داروسازان کشور خودمان توانستهاند به گامهای موفقیت آمیزی در تولید واکسن کرونای ایرانی برسند و ما نیز به دشمنان اعلام می داریم که تابع رهنمودهای رهبری بوده و استفاده از واکسن آمریکایی و انگلیسی راجایز نمیدانیم.
در ادامه این بیانیه آمده است: ملت ایران هرگز تن به خواسته های استکبارجهانی نخواهند داد و طبق فرمایشات ولی فقیه، جبههی غرب و دشمنان ما موظّفند که این حرکت خباثتآمیز یعنی تحریم ملّت ایران را خاتمه بدهند و آن را فوراً متوقّف کنند؛ این وظیفهی آنها است که باید همهی تحریم ها را بردارند؛ این یک حرکت خائنانه است، وظیفه آنها این است که سریعاً این تحریم ها را بردارند.
همچنین در بخشی دیگر از بیانیه مزبور علمای اهل سنت استان آوردهاند: باید اشارهای هم در خصوص برکات پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم پلید شاهنشاهی یادآور شویم که از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی برای جامعه اهل سنت ایران آزادی دینی و مذهبی است. در خصوص گسترش فعالیتهای دینی و مذهبی اهل سنت باید عرض کنیم که چنان رونقی بعد از انقلاب به ویژه در ایران به وجود آمد که قابل قیاس با دوران پهلوی فاسد نیست چرا که در زمان پهلوی تعداد علماء اهل سنت اندک بود اما در حال حاضر تعداد علماء، روحانیون، مساجد و حوزههای علمیه پیشرفت چشمگیری داشته و برادران اهل سنت ایران آزادانه در حال فعالیت هستند.
علمای اهل سنت استان تاکید کردند: امروزه اهل سنت ایران برابر قانون، اهل سنت در مجلس شورای اسلامی مانند شیعیان به تناسب تعداد آراء خودشان نماینده دارند. درحالی که در پیش از انقلاب اسلامی تعداد نمایندگان اهل سنت کمتر از تعداد انگشتان یک دست بود و همچنین در مجلس خبرگان رهبری که وظیفه نظارت بر عملکرد عالیترین مقام رسمی کشور را دارد، اهل تسنن دارای نمایندگانی میباشند که توسط مردم هر منطقه انتخاب میشود که اینها همه از برکات اقدامات خداپسندانه و انقلاب امام خمینی وعنایت ولایت فقیه به ما در مدیریت کشور است.
در ادامه این بیانیه آمده است: ما باید خداوند را شاکر باشیم که در سایه الطاف نظام جمهوری اسلامی و اوج شرافت و سربلندی زندگی میکنیم و امروزه تمامی مذاهب اسلامی به ویژه برادران اهل سنت در کشور از نعمت و امنیت برخوردار بوده و مشغول عبادت و ترویج مذاهب و معتقدات خود هستند و در این مورد مورد هیچگونه مشکل و مانعی وجود ندارد در حالی که در رژیم پهلوی تبلیغ و اشاعه فرهنگ اصیل اسلامی جرم محسوب می شد و بسیاری از رهبران دینی و مذهب در اسارت و در زندان های پهلوی بودند.
درپایان بیانیه مذکور ائمه جمعه، جماعت مساجد، مدیران مدارس و مدرسین مدارس علمیه اهل تینن خراسان شمالی تصریح کردند: رهبر معظم انقلاب بعد از انقلاب توانسته است با مدیریت بینظیر میراث امام را از توطئههای دشمنان محفوظ بدارد و امروز همه ما مردم ایران به خصوص اهل سنت در برابر انقلاب و خون شهداءمسئول هستیم و وظیفه داریم که از آن حفاظت و حراست کنیم و پشتیبان مقام معظم رهبری در مقابله با مستکبرین باشیم.
رهبر انقلاب: قیام ۱۹ دی اولین ضربه تبر ابراهیمی بر پیکر بت بزرگ بود
رهبر انقلاب اسلامی قبل از بیان مباحث اصلی خود درباره حماسه ۱۹ دی ۱۳۵۶ مردم قم و برخی مسائل روز، از حضور حماسی و خودجوش مردم در تجلیل از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی قدردانی و تأکید کردند: این فعالیت خودجوش و حماسهگونه، ناشی از عواطف، بصیرت و انگیزههای عالی مردم بود و روح تازهای در کالبد کشور و ملت دمید.
ایشان همچنین از تجمع بزرگ و شگفتانگیز مردم عراق در بغداد و چند شهر دیگر در سالگرد این دوشهید بزرگ تجلیل کردند و یاد همراهان سردار سلیمانی و ابومهدی (شهیدان پورجعفری، مظفرینیا، طارمی، زمانینیا) و نیز شهدای عراقی همراه را گرامی داشتند.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین با بزرگداشت یاد شهدای جانباخته کرمان در مراسم تشییع سردار سلیمانی و نیز شهیدان جانباخته در حادثه بسیار تلخ و ناگوار سانحه هواپیمایی در آسمان تهران، از خداوند متعال برای آن عزیزان لطف و رحمت و برای بازماندگان صبر و تسلّا و آرامش مسألت کردند.
رهبر انقلاب افزودند: مسئولان نیز در این زمینه وظایفی دارند که به آنها تذکر داده شده است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به چهلمین روز شهادت دانشمند بزرگ کشور شهید فخریزاده افزودند: دو شخصیت بزرگ علمی که این اواخر از دست دادیم یعنی شهید فخریزاده و آیتالله مصباح یزدی، هر دو در عرصه های کاری خویش، چهرههای برجستهای بودند که باید از میراث ارزشمند آنها مراقبت شود و راه آنان به بهترین وجه ادامه یابد.
رهبر انقلاب در بخش اصلی سخنانشان با تأکید بر تأثیر تعیینکننده قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ مردم قم، نگهبانی و حراست از یاد این حادثه و نیز مضمون عمیق آن را ضروری برشمردند.
ایشان افزودند: قیام ۱۹ دی از نقاط اوج حیات ملت ایران است چرا که عزم، اراده و بصیرت ملت را نشان میدهد. بنابراین باید یاد آن زنده و پُر نشاط بماند و راه آینده را روشن کند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تلاش دستهای خائن و تحلیلگران مغرض برای تغییر مضمون و محتوای حوادث بزرگ ملتها در جهت منافع قدرتهای بزرگ گفتند: با گسترش وسایل ارتباط جمعی، امکان تغییر مضمون اینگونه حوادث بیشترشده است.
ایشان تحریف واقعیت رویدادهای مهم کشورها و جهان، آن هم با زبان و قلم اشخاص و نویسندگان معروف را از کارهای مهم دستگاههای جاسوسی و امنیتی برشمردند و با اشاره به کتابی که در زمینه اینگونه فعالیتهای سازمان سیا منتشر شده است، افزودند: این کتاب نشان میدهد که سیا چگونه با تسلط بر مطبوعات و رسانههای بزرگ آمریکایی و حتی اروپایی، حوادث را تحریف و تفسیرهای تأمین کننده منافع آمریکا را به افکار عمومی القا میکند.
رهبر انقلاب در تبیین ضرورت نگهبانی از مضمون قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ مردم قم افزودند: حادثه قم به این شهر منحصر نماند و با الگوسازی و گسترش به دیگر شهرها، زمینهساز پیروزی انقلاب عظیم مردم ایران شد، بنابراین باید از مضمون آن بهخوبی مراقبت کرد.
حضرت آیتالله خامنهای، خشم متراکمشدهی مردم نسبت به رژیم دیکتاتور، فاسد و وابسته پهلوی را یکی از دو مضمون اصلی قیام ۱۹ دی دانستند و افزودند: این حرکت تعیینکننده، اساساً دینی بود چرا که بر رهبری، بیانیهها، سخنان و درسهای امام خمینی(ره) به عنوان مرجع تقلید متکی بود و ایشان هم از روز اول قیام در سال ۱۳۴۱، مردم را بر اساس مبانی دینی رهبری و هدایت میکرد.
رهبر انقلاب اسلامی، مضمون دوم قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ را «ضدّ آمریکایی و ضدّ استکباری» خواندند و یادآوری کردند: چند روز قبل از آن قیام، رییسجمهور وقت آمریکا در تهران حمایت صد در صدی خود را از رژیم منحط، مستبد و وابسته پهلوی اعلام کرده بود، بنابراین حرکت مردم قم علیه رژیم پهلوی یک حرکت ضد آمریکایی هم بود.
ایشان در جمع بندی این بخش از سخنانشان گفتند: قیام دینی و ضد آمریکایی ۱۹ دی در واقع اولین ضربه تبر ابراهیمی بر پیکر بت بزرگ به حساب میآید، ضرباتی که تا امروز ادامه یافته است.
رهبر انقلاب با اشاره به اوضاع در هم ریخته بت بزرگ استکبار افزودند: «افتضاح انتخاباتی»، «حقوق بشری که هر چند روز یک سیاهپوست قربانی آن میشود»، «بر ملا شدن ماهیت ارزشهای ادعایی آمریکا که موجب تمسخر دنیا حتی دوستان آمریکا شده»، «اقتصاد فلج»، و «دهها میلیون بیکار و گرسنه و بیخانمان» نشان دهنده اوضاع نابسامان آمریکا است که البته عجیب نیست، اما عجیب این است که عدهای هنوز آرزو و قبلهشان آمریکا است.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: عدهای خیال میکنند که اگر با آمریکا آشتی کردیم، کشور بهشت بَرین می شود. این افراد باید به ایران قبل از انقلاب نگاه کنند که چگونه حمایت آمریکا باعث جلوگیری از پیشرفت کشور، گسترش فقر اقتصادی و علمی و رواج فساد و بی بند و باری فرهنگی شد. ضمن اینکه امروز هم اوضاع رژیمهایی که در منطقه قربانصدقه آمریکا میروند، بر همه روشن است.
رهبر انقلاب، بازگشت به سلطه جهنمی قبل از انقلاب را هدف اصلی آمریکاییها در فشارهای ۴۲ ساله بر ایران دانستند و افزودند: فرق آمریکا با برخی اروپاییها در این است که آمریکاییها به علت سابقه سلطه قبلی خود بر ایران و منطقه، دنبال تکرار آن وضع هستند و باید همه در مقابل این هدف شوم هوشیار باشند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره سخنان صریح یک کارشناس معروف آمریکایی گفتند: آمریکاییها تا هنگامی که بر منطقه سلطه نیابند، منافع خود را در ایجاد بیثباتی در ایران، عراق، سوریه، لبنان و دیگر کشورهای منطقه جستجو میکنند که این هدف را گاهی با کارهایی شبیه فتنه ۸۸ در ایران و گاهی با تشکیل داعش پیگیر میشوند.
ایشان با اشاره به حوادث روزهای اخیر در آمریکا مانند حمله به کنگره و فرار نمایندگان از تونلهای مخفی افزودند: آنها در فتنه ۸۸ به دنبال نا امنی و ایجاد آشوب و جنگ داخلی در ایران بودند که موفق نشدند و خداوند همین مساله را در سال ۹۹ بر سر خودشان آورد.
حضرت آیتالله خامنهای بخش دیگری از سخنانشان را به پاسخ قطعی و پایانی نظام اسلامی به ادعاهای جبهه استکبار به سرکردگی آمریکا علیه جمهوری اسلامی در ۳ موضوع «تحریم»، «حضور منطقهای ایران» و «توان دفاعی و قدرت موشکی کشور» اختصاص دادند.
ایشان در خصوص مسئله تحریم تأکید کردند: جبهه غرب و دشمنان موظفند حرکت خباثتآمیز تحریم علیه ملت ایران را که واقعاً یک خیانت، جنایت و دشمنی بیجهت علیه مردم است، فوراً متوقف کنند و همه تحریمها را بردارند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: البته بارها تأکید کردهایم که باید اقتصاد را با فرض برداشتهنشدن تحریمها جوری برنامهریزی کنیم تا کشور به خوبی اداره شود و با رفتن و آمدن تحریم و با بازیگریهای دشمن دچار مشکل نشود که این کار با اتکا به ظرفیتهای داخلی و اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی ممکن است. اگرچه تحریمها نیز به تدریج در حال بیاثر شدن هستند.
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: بنابراین این حرف طرف مقابل که فلان کار را بکنید یا نکنید، بیخود است و تحریمها که خیانت و جنایت در حق ملت است، باید برداشته شود.
رهبر انقلاب اسلامی، معنا و منطق حضور منطقهای ایران را تقویت دوستان و طرفداران جمهوری اسلامی خواندند و گفتند: حضور جمهوری اسلامی در منطقه «ثباتآفرین» و موجب رفع بیثباتی است همچنانکه در سوریه و عراق این واقعیت را همه دیدند. بنابراین، این حضور، قطعی است و باید وجود داشته باشد و خواهد داشت.
حضرت آیتالله خامنهای با یادآوری تجربه تلخ ناتوانی کشور درمقابل حملات هوایی صدام، خاطرنشان کردند: ایران آن روزها در مقابل موشکباران و بمباران تهران و شهرهای مختلف ناتوان و بیدفاع بود و جمهوری اسلامی حق نداشت کشور را در آن شرایط نگه دارد.
ایشان با یادآوری نمونههایی از قدرت دفاعی امروز ایران مثل ساقط کردن پرنده متجاوز آمریکایی در آسمان ایران و یا در هم کوبیدن پایگاه عینالاسد، گفتند: دشمن در مقابل این واقعیتها ناگزیراست قدرت و تواناییهای دفاعی ایران را در محاسبات و تصمیمات خود در نظر بگیرد.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان به مسئله پر تکرار دیگری در افکار عمومی یعنی برجام، و کنار گذاشتن بخشی دیگر از تعهدات و آغاز غنیسازی ۲۰ درصد اشاره کردند و گفتند: این بحث را مطرح میکنند که آمریکا به برجام برگردد یا برنگردد؟ جمهوری اسلامی هیچ اصرار و عجلهای برای بازگشت آمریکا به برجام ندارد، بلکه مطالبه منطقی ما رفع تحریمها و بازگرداندن حق غصبشده ملت است که این وظیفه آمریکا و اروپاییهای دنبالهرو آن است.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: اگر تحریمها برداشته شد بازگشت آمریکا به برجام معنا میدهد البته مسئله خسارتها که جزو مطالبات ما است در مراحل بعدی دنبال خواهد شد، اما بدون رفع تحریمها بازگشت آمریکا به برجام حتی ممکن است به ضرر کشور هم باشد.
ایشان خاطرنشان کردند: در این موارد به مسئولان در قوای مجریه و مقننه گفته شده که با دقت و رعایت کامل ضوابط پیش بروند.
رهبر انقلاب اسلامی تصمیم مجلس و اقدام دولت برای کاهش بخش دیگری از تعهدات برجام را کاملاً درست و عقلانی دانستند و گفتند: عمل کردن جمهوری اسلامی به همه تعهدات خود در شرایطی که طرف مقابل به همه تعهدات خود عمل نمیکند، بیمعنی است.
ایشان افزودند: البته اگر آنها به تعهدات خود بازگردند ما نیز برمیگردیم، همچنانکه بنده از ابتدای برجام گفتم اقدامات باید به صورت متناظر و «کار و تعهد آنها در مقابل کار و تعهد ما» باشد که البته این، اولِ کار انجام نگرفت اما اکنون باید انجام شود.
موضوع دیگری که رهبر انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند، منافات نداشتن بکارگیری جوانان با انگیزه و کاربلد، با استفاده از افراد کارکشته و با تجربه بود.
ایشان به پخش بخشی از سخنانشان در یک برنامه تلویزیونی که در صدر آن بر روی کار آمدن «دولت جوان حزباللهی» و در ادامه بر استفاده از افراد با تجربه تأکید شده بود، اشاره کردند و گفتند: این دو مورد با هم منافاتی ندارد، بنده از قدیم به تکیه به نیروهای جوان اعتقاد راسخ داشتهام به این معنی که به آنها اعتماد و در برخی مدیریتهای مهم کشور از آنها استفاده، و از ابتکار، انگیزه و نشاط آنها استقبال شود.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: باید از کار، روحیه و خلاقیت جوانان و بچههای کشور حداکثر استفاده بشود اما این به معنای حذف و کنار گذاشتن نسل قبل نیست، بلکه بر حسب اقتضاء، یکجا مدیریتِ جوان و یکجا مدیریت فرد مجرّب و کارکشته لازم است همچنانکه در زمان امام بزرگوار نیز همینطور بود. البته در خصوص دولت جوان حزباللهی در ایام نزدیک انتخابات سخن خواهیم گفت.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به شهید سرافراز سردار سلیمانی افزودند: البته بعضی از افراد میانسال هم مثل جوانان هستند. شهید سلیمانی در حدود ۶۰ سالگی از هیچ چیز نمیترسید و تحرّک، تلاش و فعالیتهای متراکم او اعجابآور بود.
بخش پایانی سخنان رهبر انقلاب به مسئله کرونا اختصاص داشت.
ایشان با تشکر از وزارت بهداشت و دستاندرکاران تولید واکسن آزمایششده برای مقابله با کرونا، این واکسن را مایه افتخار و عزت کشور خواندند و با انتقاد از افرادی که هر کار بزرگ در کشور را انکار میکنند، به سوابقی از این انکارها در مقابل پیشرفتهای علمی اشاره و خاطرنشان کردند: سالها قبل وقتی جوانان کشور دستگاههای سانتریفیوژ را درست کرده بودند، عدهای نامه نوشتند که مبادا فریب این ادعاها را بخورید، همچنین پس از موفقیت مرحوم کاظمی و جوانان همکار او در سلولهای بنیادی پیغامهای مشابهی داده شد اما آن پیشرفتها واقعاً قابل باور بود و پس از آن نیز پیشرفتها ۱۰ برابر شد.
حضرت آیتالله خامنهای در ادامه، ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی به کشور را ممنوع اعلام کردند و گفتند: آمریکاییها اگر توانسته بودند واکسن تولید کنند این افتضاح کرونایی در کشورشان بهوجود نمیآمد که در یک روز حدود ۴ هزار نفر تلفات داشته باشند. ضمن اینکه اساساً به آنها اعتمادی نیست و گاهی این واکسنها برای آزمایش بر روی ملتها است.
ایشان افزودند: البته با سابقهای که فرانسویها در قضیه خونهای آلوده دارند، به آنها هم خوشبین نیستم، اما تهیه واکسن از کشورهای دیگر هیچ مشکلی ندارد.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم استمرار مراقبتهای بهداشتی مردم و انجام وظایف مسئولان برای مقابله با کرونا، گفتند: برخی تجربههای خوب، موفق و امتحانپس داده دارویی در زمینه کروناوجود دارد که مسئولان هم آنها را تصدیق میکنند، این موارد نباید انکار شود بلکه باید مورد بررسی قرار بگیرد.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان خطاب به ملت ایران، مردم قم و حوزه علمیه معظّم خاطرنشان کردند: دیروز ملت ایران در سایه اتحاد، عزم راسخ، دینداری، حضور بهنگام و مجاهدت توانست با رقم زدن این انقلاب عظیم، مسیر تاریخ دنیا و بشر را تغییر دهد و امروز نیز ملت با تواناییها و تجارب و امکانات بیشتر میتواند بر همه موانع در زمینه مسائل اقتصادی مثل تولید و ارزش پول ملی و در زمینه مسائل فرهنگی، سیاسی و نظامی فائق آید.
فاطمه (س) چه زنانی را در قیامت شفاعت میکند؟
بر اساس روایتی در «امالی» شیخ صدوق، ابن عباس گفت یک روز پیامبر(ص) نشسته بود و على و فاطمه و حسنین نزد او بودند. فرمود:
خدایا تو میدانى اینان اهلبیت منند و گرامىترین مردم نزد من؛ دوستشان را دوست دار، دشمنشان را دشمن دار. مهربانى کن با مهربانان به آنها و بد دار بدخواه آنها را، کمک کن کمککار آنها را و آنها را از پلیدى پاک کن و معصوم دار از هر گناهى و به روح القدس مؤید دار.
اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ أَکْرَمُ النَّاسِ عَلَیَّ فَأَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُمْ وَ وَالِ مَنْ وَالاهُمْ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمْ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُمْ وَ اجْعَلْهُمْ مُطَهَّرِینَ مِنْ کُلِّ رِجْسٍ مَعْصُومِینَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ أَیِّدْهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْک
اى على تو امام امت منى و پس از من بر آنها خلیفهاى. تو پیشروی اهل بهشتى. گویا من مینگرم دخترم فاطمه را که روز قیامت بر اسبى از نور سوار است و از طرف راستش هفتاد هزار فرشته و از چپش هفتاد هزار و جلو رو و دنبالش هر کدام هفتاد هزار فرشته باشد و زنان امتم را به بهشت رهبرى کند.
یَا عَلِیُّ أَنْتَ إِمَامُ أُمَّتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْهَا بَعْدِی وَ أَنْتَ قَائِدُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى ابْنَتِی فَاطِمَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى نَجِیبٍ مِنْ نُورٍ عَنْ یَمِینِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ عَنْ یَسَارِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ بَیْنَ یَدَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ خَلْفَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ تَقُودُ مُؤْمِنَاتِ أُمَّتِی إِلَى الْجَنَّة
هر زنى در شبانهروز پنج نماز بخواند و ماه رمضان را روزه دارد و حج خانه خدا کند و زکات مالش را بپردازد و شوهرش را اطاعت کند و پس از من پیرو على باشد، به شفاعت دخترم فاطمه به بهشت رود و او سیده زنان عالمیان است.
فَأَیُّمَا امْرَأَةٍ صَلَّتْ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ خَمْسَ صَلَوَاتٍ وَ صَامَتْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ حَجَّتْ بَیْتَ اللَّهِ الْحَرَامَ وَ زَکَّتْ مَالَهَا وَ أَطَاعَتْ زَوْجَهَا وَ وَالَتْ عَلِیّاً بَعْدِی دَخَلَتِ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَةِ ابْنَتِی فَاطِمَةَ وَ إِنَّهَا لَسَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِین
عرض شد یا رسول الله او سیده زنان عالم خود است؟ فرمود او مریم دختر عمران بود، اما دخترم فاطمه بانوى زنان عالم است از اولین و آخرین و او است که چون در محرابش بایستد، هفتاد هزار فرشته مقرب بر او سلام دهند و ندایى که به مریم کردند به او کنند و گویند «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِین؛ (اى فاطمه) به راستى خدا تو را برگزید و پاک کرد و برگزید بر زنان جهانیان»
ذَاکَ لِمَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ فَأَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَهِیَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِی مِحْرَابِهَا فَیُسَلِّمُ عَلَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ یُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ الْمَلَائِکَةُ مَرْیَمَ فَیَقُولُونَ یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِین
سپس رو به على کرد و فرمود اى على فاطمه پاره تن من است و نور دیده من و میوۀ دلم. بد آیدم آنچه او را بد آید و شادم از شادی او و وی اول فرد است از خاندانم که به من رسد، پس از من با او خوبى کن. حسن و حسین دو پسر من و دو ریحان منند و هر دو سید جوانان اهل بهشتند باید پیش تو چون گوش و چشمت عزیز باشند. سپس دست به آسمان برداشت و گفت بار خدایا گواه باش که من دوستدار دوست آنها و دشمن دشمن آنها و سازش کار سازشکننده آنها و نبرد کن با نبردکننده آنهایم و دشمنم با هر که بدخواه آنها است و دوستم با هر که آنها را دوست دارد.
یَا عَلِیُّ إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ نُورُ عَیْنِی وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی یَسُوؤُنِی مَا سَاءَهَا وَ یَسُرُّنِی مَا سَرَّهَا وَ إِنَّهَا أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَأَحْسِنْ إِلَیْهَا بَعْدِی وَ أَمَّا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَهُمَا ابْنَایَ وَ رَیْحَانَتَایَ وَ هُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیُکْرَمَا عَلَیْکَ کَسَمْعِکَ وَ بَصَرِکَ ثُمَّ رَفَعَ ص یَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی مُحِبٌّ لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُمُ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُمْ.
بشارت به ظهور منجی در انجیلهای چهارگانه
طبق برخی آیات قرآن و احادیث اسلامی، هر پیامبری که به نبوت مبعوث میشد، از دورانی به نام آخرالزمان و فتنههای فراگیر آن، سپس ظهور فردی مقدس خبر میداد که بشریت را از لابلای شدائد آخرالزمانی و فتنۀ شیاطین به بهشتی موعود یا همان سرزمین ظهور سوق میدهد و در نقطه نقطۀ آن سرزمین مقدس، افراد صالحی را میگمارد تا به آبادانی آن و رشد و ارتقای انسانها یاری رسانند. همچنان که در آیۀ 128 سورۀ اعراف خداوند از زبان موسای نبی به یکی از بشارتهای ایشان اشاره کرده، میفرماید «قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین؛ موسى به قوم خود گفت: «از خدا یارى جویید و پایدارى ورزید، که زمین از آنِ خداست؛ آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مىدهد؛ و فرجام [نیک] براى پرهیزگاران است.»
امام باقر (ع) در تأویل این آیه فرمود: در کتاب على علیه السلام دیدیم که (دربارۀ آیه) «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین» نوشته است من و خاندانم، کسانى هستیم که خدا زمین را به ما واگذار کرده و ماییم متقین و همه زمین از آن ما است. أَنَا وَ أَهْلُ بَیْتِیَ الَّذِینَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ کُلُّهَا لَنَا ... و هر چه از آن زمین استفاده کند حق اوست، تا زمانى که قائم از خاندان من با شمشیر ظاهر شود، آنگاه او زمینها را تصرف و از متصرفین جلوگیرى و آنها را از آنجا اخراج کند- همچنان که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله زمینها را تصرف و از متصرفین جلوگیری کرد ــ مگر زمینهایى که در دست شیعیان ما باشد که حضرت قائم علیه السلام نسبت به آنچه دست ایشان است با خود آنها مقاطعه بندد و زمین را در دست ایشان باقى گذارد.» (الکافی، ج1، ص407) همچنین خداوند در آیۀ 105 سورۀ انبیاء سخن از وعدۀ ارث رساندن زمین به بندگان صالح خود در کتاب زبور داده، میفرماید «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون؛ و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.»
از این جهت است که با مطالعۀ متن بر جا مانده از کتب مقدس رسولان الهی (هرچند تحریفشده) به جزئیاتی از وقایع آینده میرسیم؛ مثلاً انجیل یوحنا مشهور به مکاشفات عیسی (ع) است که آخرین کتاب از کتب عهد جدید مسیحیان شمرده میشود. در این کتاب از زبان عیسی (ع) به ذکر وقایعی از آینده از جمله ظهور پیامبر اسلام (ص) و حوادث آخرالزمان پرداخته شده است.
در سایر انجیلها نیز علاوه بر اینها به ظهور فردی منجی در آخرالزمان به نام «پسر انسان» پس از دورانی از محنتها و شداید بشارت داده شده است. این عبارت تقریباً بیشترین مفهوم از مفاهیم انجیل را به خود اختصاص داده به گونهای که در مجموعِ اناجیل چهارگانه، 104 بار به وجود مقدسی به نام «پسر انسان» اشاره شده است. مطابق نوشته مستر هاکس آمریکایی در کتاب " قاموس کتاب مقدس" این واژه 80 بار در انجیل آمده است که تنها 30 مورد آن به حضرت عیسی(ع) قابل تطبیق است. (هاکس/ 1377: ص 219) اما 50 مورد دیگر آن از یک منجی سخن میگوید که در پایان روزگار یعنی آخرالزمان ظهور خواهد کرد و عیسی(ع) نیز با او خواهد آمد و او را جلال و عظمت خواهد داد
در ادامه، به بخشهایی از آیات انجیل دربارۀ وقایع آخرالزمان و بشارت منجی (پسر انسان) اشاره میشود:
1ـ «و چون او بر کوه زیتون مقابل هیکل نشسته بود ... از وى پرسیدند: ما را خبر ده که این امور کى واقع مى شود؟ و علامت نزدیک شدن این امور چیست؟ آنگاه عیسى در جواب ایشان سخن آغاز کرد که: زنهار کسى شما را گمراه نکند. زیرا که بسیارى به نام من آمده خواهند گفت که: من هستم، و بسیارى را گمراه خواهند کرد، اما چون جنگها و اخبار جنگها را بشنوید مضطرب نشوید; زیرا که وقوع این حوادث ضرورى است. لیکن انتها هنوز نیست، زیرا که اُمتى بر اُمتى و مملکتى بر مملکتى خواهند بر خاست، و زلزلهها در جایها حادث خواهد شد و قحطىها و اغتشاشها پدید مىآید و اینها ابتداى دردهاى زه است. لیکن شما از براى خود احتیاط کنید ... اما از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس بر حذر و بیدار شده دعا کنید، زیرا نمىدانید که آن وقت کى مى شود. مثل کسى که عازم سفر شده خانه خود را واگذارد و خادمان خود را قدرت داده هر یکى را به شغلى خاصّ مقرر کند و دربان را امر فرماید که بیدار بماند. پس بیدار باشید، زیرا نمىدانید که در چه وقت صاحب خانه مىآید. اما آنچه به شما مىگویم به همه مىگویم بیدار باشید» (انجیل مرقس ، باب 13 ، ص 77)
2ـ امّا از آن روز و ساعت هیچکس اطلاع ندارد حتّى ملائکه آسمان جز پدر من و بس; لیکن چنان که ایّام نوح بود ظهور پسر انسان نیز چنان خواهد بود .... پس شما حاضر باشید، زیرا در ساعتى که گمان نبرید پسر انسان مى آید.» (انجیل متی ، باب 24 ، ص 41)
3ـ «اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدّس خویش آید آنگاه بر کرسى جلال خود خواهد نشست و جمیع امتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا مىکند .آنگاه پادشاه به اصحاب طرف راست گوید: بیایید اى برکتیافتگان از پدر من و ملکوتى را که از ابتداى عالم براى شما آماده شده است، به میراث گیرید.» (همان ، باب 25 ، ص44)
4ـ «کمرهاى خود را بسته، چراغهاى خود را افروخته بدارید. و شما مانند کسانى باشید که انتظار آقاى خود را مىکشند، که چه وقت از عروسى مراجعت کند، تا هر وقت آید و در را بکوبد بى درنگ براى او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقاى ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد ... پس شما نیز مستعد باشید; زیرا در ساعتى که گمان نمىبرید پسر انسان مىآید.» (انجیل لوقا ، باب 12، ص 116)
5ـ «و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمین، تنگى و حیرت از براى اُمّتها روى خواهد کرد، به سبب شوریدن دریا و امواجش. و دلهاى مردم ضعف خواهد کرد از خوف و انتظار آن وقایعى که بر ربع مسکون ظاهر مىشود، زیرا قوت آسمان متزلزل خواهد شد. و آنگاه پسر انسان را خواهند دید که بر، ابرى سوار شده با قوّت و جلال عظیم مىآید.» (همان ، باب 21)
6ـ «و به او قدرت بخشیده است که داورى هم بکند; زیرا که پسر انسان است. و از این تعجّب نکنید، زیرا ساعتى مىآید که در آن جمیع کسانى که در قبورند آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد، هر که اعمال نیکو کرد براى قیامت حیات، و هر که اعمال بد کرد به جهت قیامت داورى.» (انجیل یوحنا ، باب 5، ص 152)
عملی که پیامبر (ص) آن را دری از درهای بهشت معرفی کرد
فطرت پاک انسان، طالب برترین و نیکوترین رفتارها و عملکردها است. راستگویی و صداقت یکی از بهترین ویژگیهای اخلاقی انسان است که همه مردم طالب آن هستند و از آن خوششان میآید. انسان راستگو دل و زبانش یکسو و هماهنگ است و آنچه را که باور دارد بر زبان جاری میکند.
راستگویی ضامن سعادتمندی و خوشبختی در دنیا و آخرت
صداقت، از برترین فضائل اخلاقی است که در دین مبین اسلام از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است به گونهای که امیرمؤمنان علی علیه السلام راستگویی را قویترین پایه ایمان، دانسته و فرموده است: «اَلصدقُ اقوی دَعائِمِ الایمانِ [۱] راستی، محکمترین ستون ایمان است.»
راستگویی یکی از صفاتی است که باعث سعادتمندی انسان در دنیا و آخرت خواهد شد. چنانکه امام علی علیه السلام میفرماید: «أَربَعٌ مَن أُعطیَهُنَّ فَقَد أُعطىَ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ صِدقُ حَدیثٍ و َأَداءُ أَمانَةٍ وَ عِفَّةُ بَطنٍ وَ حُسنُ خُلقٍ [۲] چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستگویى، اداء امانت، حلال خورى و خوش اخلاقى.» صداقت و راستگویی منجر به ورود انسان به بهشت خواهد شد پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «علَیکُم بالصِّدقِ ؛فإنّهُ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ [۳] بر شما باد راستى؛ که آن درى از درهاى بهشت است. صداقت در همه ابعاد و مراتب آن زمینه رسیدن به خوشبختی و سعادت را ایجاد میکند.
رابطه راستگویی در گفتار و نجات
اولین مرتبه از صداقت، راستگویی زبانی است، به این معنا که افراد سعی کنند راستگفتار باشند و سخن خلاف واقع به زبان نیاورند. صداقت بازتاب درون ما است فرد صادق به همه اعلام میدارد که باطنی نیکو و آیینه صفت دارد کم کم مردم این گفته او را باور میکنند و برای آگاهی از حقیقت به او رجوع میکنند. مردم به گفته او اعتماد میکنند، او را دوست می دارند در مشکلات همراه و یار او میشوند و بدین صورت او را از هر گرفتاری و پیش آمدی نجات میدهند و تنهایش نمیگذارند و این ترجمان کلام گهربار امیر بیان است که فرمودند: «عاقبَةُ الصدق نجاةٌ و سلامة [۴] سرانجام صدق و راستی نجات و سلامت است.» بنابراین هماهنگی گفتار با واقعیت باعث جلب اعتماد و احترام مردم میشود.
صداقت در اعمال، هماهنگی گفتار با کردار
دومین مرتبه راستگویی، صداقت در کردار انسان است. گاهی آدمی سخنی را به زبان میآورد که راست و مطابق با واقع است، امّا عمل و رفتار او برخلاف آن است؛ یعنی عملی که از او صادر میشود، غیر از سخنی است که به زبان میآورد. قرآن کریم کسانی که گفتارشان با کردارشان هماهنگ نبوده را نکوهش کرده و فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّه ِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ؛ [۵] ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمیکنید. نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید و عمل نکنید.» انسانهای راستگوی واقعی، آهنگ گفتارشان با آهنگ کردارشان هماهنگ است.
صداقت در نیت، ارزشمند و ماندگار
سومین مرتبه صداقت، راستگویی در انگیزه و اندیشه اعمال انسان است. اساس یک کار را نیّت آدمی میسازد و درواقع اعمال و رفتار ما برآمده از نیتها است. چنانکه امام علی علیه السلام فرمودند: «اَلْأَعْمَالُ ثِمَارُ اَلنِّیَّاتِ؛ [۶] کارها، میوههاى نیّتها هستند.» میزان ارزشمندی عمل انسان به اندیشه و فکر او بستگی دارد همانگونه که امام علی علیه السلام میفرماید: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ عَمَلِهِ عَلَی قَدْرِ نِیَّتِهِ؛ [۷] ارزش آدمی به اندازه همّت اوست و عملش به مقدار نیتش» پس هر کار خوب خواه در قالب عبادی ترین اعمال و خواه به صورت خدمات اجتماعی در صورتی که از انگیزه و قصد خوبی برخوردار نباشد فاقد ارزش است. در طرف مقابل عمل آدمی اگرچه به ظاهر کوچک هم باشد، زمانیکه انگیزه و نیت درستی پشت آن باشد ماندگار و ارزشمند است.
بنابراین، صداقت و راستی باید در تمام مراحل وجودى و زندگى انسان تحقق پیدا کند. صداقت در گفتار و بیان، اعمال و نیات، سرمایهای است که زمینه سعادت و خوشبختی انسان را هموار میسازد.
پی نوشت:
[۱] غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۸۴.
[۲] عیون الحکم و المواعظ، ج ۱، ص ۷۴.
[۳] نهج الفصاحه، حدیث ۴۱۹.
[۴] بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار علیهم السلام، ج ۷۵، ص ۱۰.
[۵] سوره صف، آیه ۲الی۳.
[۶] غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۵۱.
[۷] غرر الحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۱۲۲.
جلوههای تربیتی حضرت زهرا(س)/ اهمیت جایگاه خانواده در تربیت فرزند
نقش با اهمیتی در سرنوشت و آینده فرزندان دارد. اگر تفکر، اندیشه و رفتار برپایه تعالیم دینی باشد زندگی سمت و سوی الهی پیدا میکند. به همین خاطر، دین اسلام طرحهای جامع و کاملی در قالب تربیت دینی داشته و آن را از جمله وظایـف والدین و در شـمار حقـوق فرزندان میداند.
حضرت زهرا (س) الگوی مادر مسلمان
در تعالیم اسـلام، بـر تربیـت فرزند از زمـان کودکی تأکید شده است و کودک همانند آینهای شفاف معرفی شده است. حضرت زهرا (س) از آغازین لحظات زندگی فرزندانش، آنها را بزرگ و گرامی داشت و درصدد تربیت آنها برآمد.
بیشک توفیق بیمانندی که این بزرگواران و به ویژه حضرت زهرا (س) به عنوان الگوی مادر مسلمان، در تربیت کودکان داشتند، ناشی از معرفت عمیق و صحیح ایشان از دستوراتی بود که اسلام درباره انسان ارائه کرده است و روش تربیتی و اخلاقی حضرت فاطمه علیهاالسلام بهترین شیوه و تجربه برای ساختن نسلی پاک و سعادتمند است.
تربیت درست پاکی و تربیت نادرست آلودگی به همراه دارد
پدر و مادر با تربیت صحیح کودک، میتوانند این پاکی را فـزون و دوام بخشـند یـا بـا تربیـت نادرسـت، آن را غبار آلـود سازند. آشنایی بـا فرایـض دینی و حلال و حرام الهی، جزو آموزشهای ضروری برای تمامی مسلمانان است و آموزش این فرایض و تکالیف بـه فرزندان، در زمره وظایف پدران آمده است [۱].
برایـن اساس یکی از دلایل مهم آسیبهای فردی و اجتماعی که در آینده در افـراد بـه وجود میآید، بیتوجهی و غفلت در تربیت دینی در دوره کودکی و نوجوانی است [۲]. روح انسان بسان خمیری است که اگر آن را در هر قالبی بریزند، به همان شکل در میآید. هر چه انسان رشد کند، بـه مرور زمان، انعطاف پذیریاش کمتـر میشود. لزوم تربیت دینی کودک و ارائه راهکارهای عملی برای خانواده کودکی که در دوره پیش دبستانی اسـت، از کسی که در دبسـتان، دبیرسـتان و دانشگاه است، تربیت پذیـری بیشتری دارد. بـا رشـد فیزیکـی، حـالت روحـی کم کـم تثبیـت میشـود و اصـلاح آن بسـیار دشـوار میشـود [۳].
وظایف والدین
نخسـتین وظیفه والدین در مسیر تربیت دینی فرزندان، انتخاب نام مناسـب بـرای فرزندان اسـت؛ همانگونـه کـه امـام علـی (ع) فرمـوده اسـت: «حـق فرزنـد بـر پـدر سـه چیـز اسـت؛ نـام نیکـو بـرای او انتخاب کند، او را به نیکی ادب کنـد و به او قـرآن بیاموزد»[۴]. در جایـی دیگـر چنیـن آمده کـه امام صـادق (ع) در سـخنی فراگیـر و کامـل در پاسـخ ابـن حمیـد کـه بـرای مشـورت در مـورد انتخـاب نامـی بـرای فرزنـدش شـرفیاب شـده بـود، فرمـود: «از نامهایـی کـه بندگـی خـدای را میرسـاند، بـر او بگـذار» [۵].
دورههای تربیتی از منظر امام صادق (ع)
تربیـت دینـی کـودک در دوران قبـل از دبستان محدود بـه ایجاد انس نسـبت به مسـائل دینی اســت؛ بــه ایــن معنــی کــه کــودک نســبت بــه آنچــه بــه طــور منظــم در محیــط خانــواده میبینــد، انـس پیـدا میکنـد و همیـن انـس اولیـه، زمینـه را بـرای پیدایـش عـادت و انجـام فرایـض دینـی در مراحـل بعـدی فراهـم مـیآورد. آنچـه در تربیـت دینـی دارای اهمیت اسـت، این اسـت کـه کودک بایـد آرام آرام و به تدریـج بـا مسـائل دینـی آشـنا شـود. امـام صـادق (ع) دوره تربیـت فرزنـدان را بـه سـه دوره هفـت سـاله تقسـیم کـرده و میفرمایـد: «کـودک در هفت سـال اول بـازی کنـد، در هفت سـال دوم خوانـدن و نوشـتن بیامـوزد و در هفـت سـال سـوم (مقـررات زندگـی از) حلال و حـرام را یـاد بگیـرد»[۶].
ضرورت رعایت اعتدال و تعادل در آموزشها
امـا نکته مهـم رعایت اعتدال و تعادل در آموزشهاست. بایـد بـا کودکان و نوجوانـان در آموزشهـا به رفـق و ملاطفت رفتـار کرد. ســختگیری و افــراط در آموزشهــا باعــث دلزدگــی و حتــی بیــزاری آنــان میشــود. اولیــای دیــن از سـختگیری در عبـادات، نـه تنهـا بـرای دیگـران حتـی بـرای خـود شـخص نیـز نهـی کردهانـد؛ چـه آنکـه اسـلام دیـن سـهله و سـمحه، یعنـی دیـن آسـان و همـراه بـا وسـعت و فراخـی در عمـل اسـت [۷]. امـام باقـر (ع) از قـول رسـول خـدا (ص) میفرمایـد: «اسـلام، دیـن سـهل و خالـی از مشـقت اسـت. بـا مـدارا در آن قـدم برداریـد و عبـادت خـدا را بـر بنـدگان او تحمیـل نکنیـد و همانند سـواری نباشـید که مرکـب خود را خسته و فرسوده میکند و در نتیجه نه راه سفر را پیموده، نـه مرکبش سـالم مانده است» [۸]
مادری که امامانی چون حسن و حسین (ع) و شیر زنانی چون زینب و ام کلثوم را تربیت کرد
حضرت زهرا (س) میدانست که باید امامانی چون حسن و حسین (ع) و شیر زنانی چون زینب و ام کلثوم را تربیت کند و نمونههایی را به جامعه تحویل دهد که آیینه و معرف حقیقت روح اسلام باشند و حقایق و معارف قرآن در وجودشان جلوهگر باشد و انسانهای کمال یافتهای که از این مکتب اعجازآمیز بیرون میآیند، به خوبی میتوانند روح پرعظمت و نیروی وصفناپذیر وجودی حضرت زهرا (س) را نشان دهند. وجود مطهر و روح بی آلایشی که نسلی پاک را به تاریخ هدیه کرد و در حقیقت، روزگار همچو او را به خود ندیده و نخواهد دید و بر ماست که با به کار بستن شیوههای تربیتی آن حضرت، در تربیت و پرورش نسلی پاک همت گماریم تا از این رهگذر، سعادت جاودان خود و فرزندانمان را تأمین کنیم.
والدین باید بدانند که چشمان ظریف و تیزبین کودک مانند دوربین حساس از تمام صحنههای زندگی خانواده و به خصوص حرکات و رفتار آنها و دیگر اعضای آن، فیلمبرداری میکند. اگر پدر و مادر به دستورات دینی اهمیت دهند، اهل عبادت، نماز، دعا، تلاوت قرآن و توجه به معنویات باشند، بدون شک، بر ابعاد روحی و دینی کودک تأثیر میگذارد.
مهمتریـن عوامـل رشـد شـخصیتی کودکان
در نهایت بر این نکته تأکید میشود که هدف، تربیت و به سـرانجام رسـاندن فرزندی صالح اسـت. از ایـن رو، شـیوه فرزندپـروری، روشهای ارتباطی والدیـن با کودکان، شـیوههای آموزش رسمی و آموزههای دینی، از مهمتریـن عوامـل رشـد شـخصیتی کودکان محسوب میشود کـه دین اسـلام اهمیت فراوانی برای آن قائل اسـت.
در پایان بر این مطلب خوب است تأکید داشته باشیم که در اسـلام، آموزشهای دینداری از دوران کودکـی آغـاز شـده است تا نهاد کودک رنگ و بوی دینی بگیردو رفتار او در دورههای دیگر زندگی مبتنی بر دینداری باشد.
مجتبی یعقوبی
پینوشتها:
[۱] حقـوق متقابل کـودک و ولی در اسـلام و موارد تطبیقی آن، ص ۲۰۱
[۲] روشهـای اثربخشـی در تربیـت کـودکان و نوجوانان قم، ص ۳۳۶
[۳] تعلیم و تربیت در اسلام، ص ۷۸
[۴] نهج البلاغه، حکمت ۳۴۱
[۵] اصول کافی، ج ۲، ص۸۶
[۶] همان، ج۶، ص۴۷
[۷] حقـوق متقابل کودک و ولی در اسـلام و موارد تطبیقی آن، ص ۲۰۲
[۸] اصول کافی، ج ۲، ص ۸۶
پنج فضیلت از فضائل حضرت فاطمه زهرا (س)
١. اصل و ریشه درخت پاکی ها
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَآءِ. (۱)
ترجمه: آیا ندانستی که خدا چگونه مثلی زده است؟ کلمه پاک مانند درخت پاک است، ریشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است.
امام باقر(ع) در تفسیر و توضیح آیه فوق فرمود: مقصود از این شجره رسول خدا (ص) است که ریشه و اصل آن فاطمه زهرا (س) است. (۲) منظور از عنصر الشجرة که در روایت آمده است همان ریشه و اصل میباشد. (۳)
۲. صاحب صحیفه آسمانی
یکی از امور بسیاری مهمی که اهل بیت علیهم السلام از آن یاد میکردند مصحف و نوشته ای بوده است که از فاطمه زهرا س برای آنها باقی مانده است.
امام صادق (ع) فرموند: حضرت فاطمه (س) ۷۵ روز بعد از پدرشان زنده بودند. در این مدت حزن و ناراحتی زیادی در فراق رسول خدا (ص) داشتند. جبرئیل بارها نزد او آمد و و در عزای رسول خدا به او دلداری می داد و از حال رسول خدا و جایگاه او در بهشت آگاهی میکرد و از آنچه در آینده برای فرزندان او اتفاق می افتاد خبر می داد. این اخبار را امام علی (ع) با دست مبارکش می نوشت. این نوشته ها همان مصحف فاطمه (س) است. (۴) دراین مصحف علم مربوط به آینده به طور کامل آمده است. (۵)
۳. خشم او خشم خدا و خشنودی اش خشنودی خدا
امام رضا علیه السلام از پدرانش از رسول خدا (ص) نقل میکند که خدا با ناراحتی و خشم فاطمه، غضبناک و با خشنودی و رضایت فاطمه خشنود میشود. (۶) یعنی هر کسی و هر چیزی که فاطمه از آن خشنودنباشد؛ قطعا خدا هم از آن خشنود نخواهد بود. این نکته حاکی از مقام بسیار بزرگ فاطمه زهرا می باشد که هیچ گونه اندیشه و علاقه و انگیزه غیر الهی در وجود او راه ندارد.
۴. برترین زنان دنیا و آخرت
برترین و با فضیلت ترین زنان در دنیا و آخرت فاطمه زهرا می باشد. در قرآن در فضیلت حضرت مریم آمده است که او بهترین زنان عالم است و خداوند او را از میان زنان جهان برگزیده است. (۷)
امام صادق (ع) فرمودند: خداوند مریم (س) را بر زنان زمان خودش برتری داده است اما فاطمه برترین زنان دنیا و آخرت است. (۸)
٥. محبوب قلب رسول خدا (ص)
قطعا یکی از شخصیت های مورد علاقه رسول خدا ص دخترش فاطمه زهرا س بوده است بلکه بر اساس روایات می توان ادعا کرد که محبوب ترین شخصیت نزد رسول خدا ص دخترش فاطمه س بوده است. هنگامی که از رسول خدا سوال شد از فاطمه و امیرالمومنین کدام یک نزد شما محبوب تر است؟ حضرت فرمود: فاطمه محبوب تر و علی عزیزتر است. (۹) از رسول خدا ص نقل شده است که فاطمه بخشی از وجود من است. هر کسی که فاطمه را ناراحت کند من را ناراحت کرده است. (۱۰)
پی نوشت ها:
۱. قرآن کریم، ابراهیم ۲۴
۲. بصایر الدرجات، ج۱، ص ۱۳۳
۳. مقاییس اللغة، ابن فارس و فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، أحمد رحمانی همدانی، ص ٤٩
۴. بصایر الدرجات - مجلد ۱، ص ۳۱۱
۵. الکافی ج۱، ص ۲۴۰
۶. بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار، ج ۴۳، ص ۱۹
۷. قرآن کریم، آل عمران ۴۳
۸. معانی الأخبار، الشیخ الصدوق، ص ٢٠١
۹. بحارالانوار الجامعه لدرر الاخبار، ص ۳۸
۱۰. بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار، ص ۳۹
نکته ای که حضرت زهرا (س) را نزد پیامبر ممتاز کرد
رابطه ویژه و شاخص پدر و فرزندی در میان پیامبر (ص) و حضرت زهرا (س) یکی از نمونههای بسیار مهم در سبک زندگی اسلامی به شمار میرود که میتواند آموزههای بسیار مهمی برای زندگی مسلمانان و مردم آزاده به همراه داشته باشد. این رابطه عاطفی عمیق ریشهها و دلایل گوناگونی دارد که یکی از مهمترین آنها شأن و منزلت ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها در نزد خدای متعال است که چون نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه از آن آگاه بودند، دختر خود را بسیار گرامی و محترم میداشتند. از سوی دیگر محبت بیمانند و بیدریغ بانوی گرامی اسلام نسبت به پدر بزرگوارشان دلیل دیگری بوده این محبت را عمیق و پندآموز برای ما کرده است.
در گفتوگویی که با دکتر معصومه علیزاده، استاد حوزه و محقق دینی، انجام دادیم به بررسی گوشههایی از رابطه عاطفی پدر و فرزندی عمیق و درسآموز میان پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و حضرت زهرا سلام الله علیها پرداختیم. آن طور که این محقق اسلامی توضیح میدهد، حضرت زهرا سلام الله علیها کوچکترین دختر پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله هستند و زمانی که خواهران بزرگتر از ایشان ازدواج کرده و به خانه همسران خود رفته بودند، حضرت زهرا سلام الله علیها در کنار نبی مکرم اسلام زندگی میکرد. در این شرایط به نوعی به تنها دختر آن حضرت تبدیل شده بود و چون نسبت به رسول خدا صلوات الله علیه بسیار با محبت بودند، آن حضرت لقب «امابیها» یعنی «مادر پدرش» را به او داده بودند. این مطلب نشان میدهد که رابطه عاطفی عمیقی میان این دو بزرگوار وجود داشته که بسیار با یکدیگر صمیمی و مهربان بودند و هر قدر زمان میگذشت این رابطه پدر و فرزندی عمیقتر و دوستانهتر میشد. زمانی که حضرت خدیجه سلام الله علیها از دنیا رفتند، گفته شده که حضرت زهرا سلام الله علیها تنها دو سال داشتند و در همان سن کم دوست و همدم پدر بودند. از آن به بعد هر قدر ایشان بزرگتر شده و رشد میکردند، حامی جدیتر و دلسوزتری برای پدر گرامی خود بودند و به این صورت رابطه ایشان رنگ و عطر تازهتری به خود میگرفت.
ریشههای محبت مثالزدنی میان پیغمبر صلوات الله علیه و دختر گرامیشان
میدانیم که رسول خدا صلیالله علیه و آله فرزندان دیگری به غیر از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم داشتند. اما چرا درباره رابطه پدر و فرزندی رسول گرامی اسلام با حضرت زهرا سلام الله علیها این اندازه تأکید شده است؟
یکی از دلایلی که رابطه پدر و فرزندی میان رسول خدا صلیالله علیه و آله و حضرت زهرا سلام الله علیها مورد توجه علما و دانشمندان از مذاهب گوناگون قرار گرفته، جایگاه و منزلت ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها است که ایشان را در میان خواهران خود ممتاز کرده است. به طوری که وقتی گفته میشود حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام الگوی زنان و مردان جهان است، انسان از خود سؤال میکند که آن حضرت چگونه زندگی میکرد. درنتیجه متوجه رابطه ایشان با پدر گرامی خود میشویم و این، یکی از علتهای شاخص شدن این رابطه پدر و فرزندی است.
از طرف دیگر در تاریخ نوشته شده که هر زمان پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله به سفری میرفتند، حضرت زهرا سلام الله علیها تا آخرین لحظه سعی میکردند در کنار پدر خود باشند و آخرین نفری بودند که با ایشان وداع میکردند. حتی وقتی حضرت از سفری برمیگشتند، یا حضرت زهرا سلام الله علیها به استقبال ایشان میرفتند و یا خود نبی مکرم اسلام صلوات الله به دیدار دختر گرامیشان میرفتند.
استشمام عطر بهشت
حتی نبی مکرم اسلام حضرت زهرا سلام الله علیها را پارهای از وجود خود معرفی میکردند و این مطلب را بارها در جمع مسلمانان عنوان کرده بودند تا همه بدانند حضرت زهرا سلام الله علیها تا چه حد برای ایشان عزیز و محترم هستند. حتی آن حضرت میفرمودند: هر زمان که مشتاق بهشت باشم، به دیدار دخترم زهرا سلام الله علیها میروم و او را میبوسم.
آن حضرت در روایت دیگری فرمودهاند که: «فاطمه حوراء فی صوره انسیه، فاذا اشتقت الی الجنه قبلت فاطمه فاشم منها رائحه الجنه» به این مفهوم که فاطمه سلام الله علیها حوری بهشتی است که به صورت انسان آفریده شده است. من هر زمان که مشتاق بهشت میشوم به نزد او میروم و عطر بهشت را از او استشمام میکنم.
زمینههای لقب امابیها
این مطالب و احادیث نشاندهنده عمیق بودن رابطه عاطفی میان رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه با حضرت زهرا سلام الله علیها است.
همین طور است. دقت کنید که حضرت زهرا سلام الله علیها کوچکترین دختر پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله هستند و زمانی که خواهران بزرگتر از ایشان ازدواج کرده و به خانه همسران خود رفته بودند، حضرت زهرا سلام الله علیها در کنار نبی مکرم اسلام زندگی میکرد. در این شرایط به نوعی به تنها دختر آن حضرت تبدیل شده بود و چون نسبت به رسول خدا صلوات الله علیه بسیار با محبت بودند، آن حضرت لقب «امابیها» یعنی «مادر پدرش» را به او داده بودند. این مطلب نشان میدهد که رابطه عاطفی عمیقی میان این دو بزرگوار وجود داشته که بسیار با یکدیگر صمیمی و مهربان بودند و هر قدر زمان میگذشت این رابطه پدر و فرزندی عمیقتر و دوستانهتر میشد.
زمانی که حضرت خدیجه سلام الله علیها از دنیا رفتند، گفته شده که حضرت زهرا سلام الله علیها تنها دو سال داشتند و در همان سن کم دوست و همدم پدر بودند. از آن به بعد هر قدر ایشان بزرگتر شده و رشد میکردند، حامی جدیتر و دلسوزتری برای پدر گرامی خود بودند و به این صورت رابطه ایشان رنگ و عطر تازهتری به خود میگرفت.
دلسوزی مادرانه حضرت زهرا سلام الله علیها
چه نکات ویژهای در رابطه حضرت زهرا سلام الله علیها با رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه به خصوص در دوران قبل از ازدواج آن حضرت وجود داشته که باید به آن توجه کرد؟
یکی از موارد بسیار مهم در این دوران این است که در مدتی که مسلمانان در شعب ابیطالب محاصره اقتصادی شده بودند، دوران بسیار سختی بود که در آن زمان حضرت خدیجه سلام الله علیها و حضرت ابوطالب علیه السلام، یعنی دو حامی بزرگ و مهم پیامبر صلوات الله علیه از دنیا رفتند. این واقعه به شدت برای آن حضرت سخت بود. بعد از آن دوران هم کفار به شدت آن حضرت را مورد آزار قرار میدادند.
همه این اوضاع در حالی بود که حضرت زهرا سلام الله علیها حامی و دلسوز پدر در خانه بودند و آن حضرت را به خوبی دلداری و قوت قلب میدادند. حتی در ماههای حرام هم کفار از آزار نبی مکرم اسلام دست برنمیداشتند و در این شرایط وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها تسلای خاطر نبی اسلام صلیالله علیه و آله بود که مانند دختری دلسوز دور پدر میچرخیدند و به امور آن حضرت رسیدگی میکردند و دلداری میدادند.
هدیه مسلمانان برای رفع دلتنگی حضرت زهرا سلام الله علیها
آن طور که در تاریخ نوشته شده بعد از ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها با حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، مدتی خانه آن حضرت از خانه نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه دور بود. آیا این مطلب صحت دارد؟
بله. بعد از اینکه رسول خدا صلیالله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت کردند، اوضاع مالی مسلمانان چندان مناسب نبود. در آن شرایط حضرت زهرا سلام الله علیها با حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام ازدواج کرده بودند ولی خانه و محل سکونت ایشان از خانه رسول خدا صلیالله علیه و آله دور بود و گویا فاصله نسبتاً زیادی داشت.
در این شرایط حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از دوری راه اظهار ناراحتی میکنند اما نبی مکرم اسلام به ایشان تسلی خاطر میدهند که این اوضاع به دلیل مشکلات اقتصادی مسلمانان است و باید در این شرایط صبور بود.
در این اوضاع، مسلمانان که ارادت ویژهای نسبت به ساحت مقدس رسول خدا و حضرت زهرا علیهماالسلام داشتند، خانهای در نزدیکی خانه پیامبر برای ایشان تدارک میبینند تا حضرت زهرا و امام علی علیهماالسلام در آن ساکن شوند. به این ترتیب دیدار حضرت زهرا سلام الله علیها با پدر گرامی ایشان به آسانی و سهولت مقدور شد.
این اندازه دلبستگی حضرت زهرا سلام الله علیها نسبت به نبی مکرم اسلام مثالزدنی است. اما ایشان در دوران جنگ چه میکردند؟ به هر حال نبی مکرم اسلام غزواتی داشتند و حتماً از شهر و خانه خود دور میشدند.
رابطه عاطفی حضرت زهرا سلام الله علیها با پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله به قدری عمیق بود که وقتی جنگها در نزدیکی شهر و محل سکونت مردم اتفاق میافتاد، حضرت زهرا سلام الله علیها گاهی به دیدار پدر گرامی خود میرفتند و در ضمن این دیدارها به امور مجروحان جنگ هم رسیدگی کرده و از آنها پرستاری و مراقبت میکردند.
مراقبت حضرت زهرا علیهاالسلام از پدر بزرگوارشان
همان طور که اشاره کردید، آن حضرت را با لقب «امابیها» میشناسیم. آیا نمونهای مراقبت ایشان از پدر گرامیشان یعنی رسول خدا صلیالله علیه و آله در تاریخ اسلام و روایتها ثبت شده است؟
بله. یکی از ماجراها به دوران جنگ احد مربوط است. در طی جنگ احد صدمههای زیادی به مسلمانان وارد شد و تعداد شهدای اسلام زیاد بود. همچنین عده زیادی از امت اسلام مجروح شده و آسیب دیدند. حتی در این جنگ سنگی از سوی لشکر دشمن به سر مبارک نبی مکرم اسلام صلیالله علیه و آله اصابت کرد، به طوری که دندان آن حضرت شکست. در اثر اصابتهای جنگی، سر ایشان هم جراحت برداشت و خون بر روی مبارکشان ریخت.
وقتی خبر به حضرت زهرا سلامالله علیها رسید، ایشان همراه تعدادی از زنان مسلمان و مؤمن، خود را به میدان احد رسانده و به پرستاری از مجروحان این جنگ مشغول شدند. به طوری که حضرت زهرا سلامالله علیها با دست خود خون ناشی از جراحت پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله را میشستند و امام علی علیه السلام در این کار به ایشان کمک میکردند. چون خون سر حضرت بند نمیآمد و خونریزی همچنان ادامه داشت، تکهای از حصیر را سوزانده و خاکستر آن را روی زخم گذاشتند تا خون بند بیاید.