emamian

emamian

رمضان عبدالله شلح، دبیر کل سابق جنبش جهاد اسلامی فلسطین که از دو سال قبل با بیماری دست و پنجه نرم می‌کرد، در بیمارستانی در بیروت دار فانی را وداع گفت. او دومین دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین پس از شهید فتحی شقاقی بود و از سال 1995 تا 2018 به مدت 23 سال در این جایگاه قرار داشت.

او متولد 1 ژانویه 1958 در محله «الشجاعیة» شهر غزه بود. در خانواده‌ای جهادی به دنیا آمد که 11 فرزند داشتند. پس از گذراندن دوران تحصیلات متوسطه برای تحصیل در رشته اقتصاد به مصر رفت و سال 1981 از دانشگاه «الزقازیق» این کشور مدرک کارشناسی اقتصاد گرفت. در آنجا با شهید فتحی شقاقی آشنا شد. سال 1978 پیشنهاد تشکیل یک سازمان جهادی را داد. فتحی شقاقی به او گفت که گروهی به نام «طلایه داران اسلامی» را تأسیس کرده است و رمضان عبدالله به او پیوست. او تعداد زیادی از دانشجویان فلسطینی در مصر را به این گروه ملحق کرد. کسانی که مقدمه تشکیل جنبش جهاد اسلامی در آینده ای نه چندان دور شدند.

پس از آن به غزه بازگشت و در دانشگاه اسلامی شهر غزه به عنوان استاد اقتصاد مشغول به تدریس شد. خطبه های جهادی شلح در این دوره موجب غضب صهیونیست‌ها شد و وی را به اقامت اجباری در خانه محکوم کرده، از کار در دانشگاه محروم کردند.

سال 1986 برای تحصیلات تکمیلی به لندن رفت. سال 1990 از دانشگاه «دورهام» انگلستان دکترای اقتصاد گرفت. پس از آن به کویت رفت و در آنجا ازدواج کرد. پس از ازدواج به انگلستان رفت و بعد به آمریکا رفت و بین سال های 1993 تا 1995 در دانشگاه فلوریدای جنوبی به عنوان استاد مطالعات خاورمیانه مشغول تدریس اقتصاد شد.

سال 1995 با هدف بازگشت به فلسطین به سوریه رفت. در آنجا با دکتر فتحی شقاقی دیدار کرده و 6 ماه با هم اقداماتی را ترتیب دادند که هدف از آن اقدامات توسعه اقدامات جهادی در فلسطین بود. اما در همین زمان دکتر فتحی شقاقی توسط موساد، دستگاه جاسوسی رژیم صهیونیستی ترور شد. در همین زمان در نشست جنبش جهاد اسلامی به عنوان دبیرکل جنبش انتخاب شد.

در جریان انتفاضه دوم، صهیونیست‌ها او را به عنوان یکی از عاملان عملیات‌های جهادی معرفی کردند و او را به عنوان یک شخصیت نظامی در کنار نقش سیاسی‌اش تحت تعقیب قرار دادند. سال 2003 دولت آمریکا او را به اتهام اقدامات تروریستی تحریم کردند. سال 2007 دولت آمریکا در جریان اجرای برنامه «مبارزه برای عدالت» 5 میلیون دلار برای ترور یا دستگیری او پاداش تعیین کرد.

سال 2017 نیز پلیس فدرال آمریکا، اف بی آی رمضان عبدالله محمد شلح را در کنار 26 شخصیت دیگر، در فهرست تحت تعقیبان قرار داد. علاوه بر این اتحادیه اروپا، انگلستان، ژاپن، کانادا، استرالیا و نیوزلند نیز وی را در فهرست تحریم قرار داده بودند.

در دوره دبیرکلی رمضان عبدالله، جنبش جهاد اسلامی به عنوان یکی از قدرت های مقاومت مطرح شد. اوج این نمود را در جنگ 2014 جنبش جهاد اسلامی به نمایش گذاشت هنگامی که با موشک‌های دوربرد، تل آویو و نتانیا در 70 و 120 کیلومتری نوار غزه را هدف قرار داد.

رمضان عبدالله شلح دبیرکل سابق جنبش جهاد اسلامی فلسطین بعد یک دوره بیماری طولانی دار فانی را وداع گفت.

بعد از ترور شهید فتحی شقاقی در اکتبر سال 1995، مجلس شورای جنبش جهاد اسلامی رمضان عبدالله شلح را به عنوان دبیرکل این جنبش انتخاب کرد.

در پی بیماری رمضان عبدالله  "زیاد نخاله" به عنوان دبیرکل جدید جنبش جهاد اسلامی فلسطین انتخاب شد و در حال حاضر دبیرکلی این جنبش را بر عهده دارد.
رمضان عبد الله در سال 1958 میلادی در منطقه «شجاعیه» نوار غزه چشم به جهان گشود. وی از بنیانگذاران «جنبش جهاد اسلامی فلسطین» به شمار می‌آید.

رمضان عبد الله شلح فارغ التحصیل مقطع کارشناسی رشته اقتصاد از دانشگاه الزقازیق مصر در سال 1981 میلادی و دکترای اقتصاد از دانشگاه دارام انگلیس در سال 1990 میلادی و استاد اقتصاد دانشگاه اسلامی غزه بود.

وی در سال 1977 میلادی وارد دانشگاه مصر شد و در آنجا با شهید «فتحی شقاقی» آشنا و به عضویت «جماعت اخوان المسلمین» درآمد. شقاقی با تقدیم کتاب‌های سید قطب، مولودی و حسن البنا و دیگر چهره‌های اسلامی، وی را با اسلام سیاسی آشنا نمود. ثمره این آشنایی شکل گیری جنبش جهاد اسلامی در هفت سال بعد بود.

رمضان عبد الله شلح بعد از ترور فتحی شقاقی از طرف اعضای شورای جنبش جهاد به سمت دبیرکلی جنبش انتخاب شد و از آن زمان تاکنون بر مواضع اصولی این جنبش پافشاری کرده است.

رمضان عبد الله در27  نوامبر 1995 میلادی در لیست سیاه آمریکا قرار گرفت و در 24 فوریه 2006 میلادی از وی به عنوان یکی از خطرناک‌ترین افراد تحت تعقیب یاد شد.

رمضان عبد الله در مراکز اسلامی لندن به انجام فعالیت‌های پژوهشی پرداخت و از آنجا راهی کویت شد. در آنجا ازدواج کرد و دوباره به لندن بازگشت. وی این شهر را به مقصد شهر تامبا در ایالت فلوریدا آمریکا ترک گفت و در آنجا مدیر مرکز پژوهشی «اسلام و جهان» و سردبیر نشریه «نگاه اسلامی» شد.

وی با اینکه سال‌های بسیاری را در غرب گذارند، اما همچنان به شهید فتحی شقاقی و راه وی وفادار ماند و از همین رو رژیم صهیونیستی همواره سعی داشت، وی را ترور کند.

کابینه مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر عراق در 6 ژوئن 2020 (17 خرداد 1399) تکمیل شد. اگر تنها چند ماه در عرصه تحولات کشور عراق به عقبت‌تر نگاه کنیم، شاید کم‌تر ناظر سیاسی انتظار چنین رخدادی را در عرصه تشکیل کابینه حکومت داشت. در حقیقت، نه تنها رای اعتماد گرفتن 22 وزارتخانه بسیار دشوار به نظر می‌رسید بلکه حتی انتخاب نخست‌وزیر جدید نیز با پیچیدگی خاصی همراه بود.

با این اوصاف، در 7 می 2020 (18 اردیبهشت 1399) اولین نشست رای اعتماد پارلمان عراق به کابینه مصطفی الکاظمی برگزار شد که طی آن از مجموع 20 وزیر پیشنهاد شده 15 وزیر رای اعتماد گرفتند اما در نشست دوم 7 وزیر پیشنهادی الکاظمی از نمایندگان رای اعتماد گرفتند. در این میان «فواد حسین» نامزد کُردهای عراق برای تصدی پست وزارت خارجه، «حسن ناظم عبد حمادی» نیز به عنوان وزیر فرهنگ و گردشگری و آثار باستانی، «محمد کریم جاسم صالح» برای تصدی پست وزارت کشاورزی، «سالار عبدالستار محمد حسین» برای تصدی پست وزارت دادگستری، «احسان عبدالجبار اسماعیل» نیز برای تصدی پست وزارت نفت، «ایفان فائق» به عنوان وزیر مهاجرت و «علاء احمد حسن عبید» برای تصدی پست وزارت تجارت از پارلمان رای اعتماد گرفتند.

اخذ رای اعتماد برای کابینه جدید حکومت عراق با واکنش‌های زیادی همراه بود و مصطفی الکاظمی در توئیتر نوشت: «تکمیل اعضای کابینه با رای پارلمان به نامزدهای معرفی شده، انگیزه مضاعفی است برای پیاده کردن برنامه دولت و انجام تعهدات مرحله کنونی و عمل به وعده‌ها در برابر ملتمان که منتظر عمل و نه حرف هستند». با این وجود، اکنون این پرسش مطرح است که گرفتن رای اعتماد کامل کابینه دولت جدید عراق چگونه قابل تحلیل و بازخوانی است و چنین سطحی از وحدت برای تشکیل کابینه از نگاه جناح‌های سیاسی عراقی به چه معنا است؟

 

گذار از دولت شکننده به دولت قدرتمند با مدیریت الکاظمی

برای نشان دادن اهمیت اخذ رای اعتماد کامل برای کابینه مصطفی الکاظمی، تنها کافی است به این مساله توجه شود که عادل عبدالمهدی با گذشت بیش از یک سال از گرفتن ری اعتماد از پارلمان موفق نشده بود رای اعتماد چند وزراتخانه را از مجلس نمایندگان ملی عراق بگیرد و وزارتخانه با سرپرست موقت اداره می‌شدند. در آن مقطع دولت عراق در وضعیتی شکننده و اصطلاحا دست به عصا داشت؛ بدین معنی که نه جایگاه نخست‌وزیر بسیار مستحکم بود و نه جایگاه وزاری کابینه او. برآیند این وضعیت نیز در جریان اعتراضات کشور عراق مشخص شد که تنها با گذشت حدود دو ماه از اعتراضات عراق، رئیس دولت استعفا داد.

در وضعیت کنونی به نظر می‌رسد مصطفی الکاظمی با توجه به تجربیات خود از حضور در منصب ریاست وزارت اطلاعات و امنیت دولت عراق، شناختی درست و عمیق از عرصه سیاست و حکمرانی در این کشور دارد. در حقیقت، او با پیچ‌وخم‌های سیاست‌ورزی و خواسته‌های گروههای هویتی و سیاسی مختلف در کشور عراق آشنایی دارد و به گونه‌ای هوشمندانه موفق شد که اراده آن‌ها را هم‌عرض با یکدیگر و نه در تضاد با یکدیگر قرار دهد. اکنون رای اعتماد حداکثری کابینه بدین معنا است که بر خلاف چند سال گذشته، اکنون دولت عراق از وضعیت شکنندگی سابق گذار کرده و کابینه با قدرت و صلابت بیشتر می‌تواند امور سیاسی کشور را مدیریت کند.

در مجموع، تداوم روند مثبت تعاملکابینه مصطفی الکاظمی با جناح‌های سیاسی در پارلمان عراق می‌تواند راهگشای مسائل بر زمین مانده عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... کشور باشد. هماهنگی دولت با احزاب سیاسی بدین معنا ست که آن‌ها در مسیر پیشبرد برنامه‌های الکاظمی نه تنها سنگ‌اندازی نخواهند کرد بلکه همراه و همکار او نیز خواهند بود.

 

جناح‌های سیاسی عراقی در میدان پاسخ‌گویی

در سطحی دیگر، پیرامون رای اعتماد کامل پارلمان عراق به کابینه حکومت جدید، می‌توان کنش جناح‌های سیاسی عراقی را نیز مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. به نظر می‌رسد اعتراضات در شهرهای مختلف عراق درسی بزرگ را برای جناح‌های سیاسی این کشور بر جای گذاشته و آن هم این است که باید تمام طرفین اعم از دولت و احزاب سیاسی برای خدمات رسانی و پاسخ‌گویی به خواسته‌های شهروندان اراده‌ای مشترک داشته باشند. در حقیقت، تجربه چند ماه گذشته نشان داد که این تنها دولت نیست که متضرر می‌شود، بلکه جریان‌های سیاسی نیز در نهایت مغلوب اراده معترضان خواهند بود.

علاوه بر این، به نظر می‌رسد در عرصه تعامل با کشورهای خارجی و سیاست خارجی نیز جناح‌های سیاسی عراقی به این باور رسیده‌اند که وحدت و هماهنگی با دولت می‌تواند خواست‌ آن‌ها را در مسیر عملی شدن قرار دهد و تا زمانی که میان احزاب سیاسی و نخست‌وزیر هماهنگی وجود نداشته باشد، بغداد نمی‌تواند در مواجهه با دیگر کشورها با قدرت و صلابت تمام تعامل کند. در این میان، به نظر می‌رسد مهم‌ترین مساله پیش‌روی جناح‌های سیاسی و دولت در عرصه سیاست خارجی، مواجهه با دولت آمریکا و موضع اخراج نظامیان این کشور از عراق است.  در حقیقت، نمایندگان پارلمان در شرایط جدید به نظر می‌رسد با حمایت کامل از دولت، در پی متحقق کردن خواست عمومی شهروندان عراقی، یعنی اخراج نظامیان آمریکایی از این کشور هستند. 

امام صادق علیه السلام، عادلترین مردم و نشانه عدالت آنها را چنین معرفی می کند: «أعـْدَلُ النـّاسِ مـَنْ رَضـِیَ لِلنـّاسِ مـا یـَرْضـی لِنـَفـْسـِهِ وَ کـَرِهَ لَهـُمْ مـا یـَکـْرَهـُ لِنَفْسِهِ/ عـادلتـریـن مـردم کسی است که آنچه را برای خود می پسندد، برای مردم نیز بپسندد و آنچه را بر خود روا نمی دارد، بر مردم نیز روا ندارد».

 

- عدالت در برخوردهای اجتماعی

بـخـشـی از عـدالت، در زمینه آفرینش جهان و رابطه خداوند با موجودات عالم ـ بویژه انسان ـ تـجـلّی مـی کـنـد و می توان از آن به (عدل الهی) یاد کرد و منظور از آن، ایمان آوردن انسان است به آنچه که حق شمرده می شود. بخش دیگری از آن نیز مربوط به بشر است که آن به دو صورت، عدالت فردی و اجتماعی بروز می کند.

(عدالت فردی) شامل رابطه انسان با خداوند می شود و به این معناست که انسان کاری را که مـایـه سـعـادت اوست، انجام دهد و از کاری که مایه شقاوت و بدبختی اوست، بپرهیزد و در این زمینه، مغلوبِ هوای نفس خود نگردد.

(عدالت اجتماعی) نیز رابطه مردم با یکدیگر را در بر می گیرد و به این معناست که انسان هـر کـس را در جـایی که از نظر عقل، شرع، یا عرف مستحق است قرار دهد؛ نیکوکار را به خاطر احـسـانـش نیکی کند و بدکار را به دلیل بدی اش عقاب نماید، حق مظلوم را از ظالم بستاند و در اجرای قانون، تبعیض و استثنا قائل نشود. (۱۵۳)

خـداونـد مـتـعال عدالت اجتماعی را به عنوان یک اصل ضروری و خدشه ناپذیر مطرح کرده، می فرماید:

(اِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسانِ) (۱۵۴)  همانا خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد.

ظـاهر سیاق آیه نشان می دهد که منظور از عدالت، عدالت اجتماعی است؛ به این معنی که با هر یـک از افـراد اجـتـمـاع بـگـونـه ای رفـتـار شود که مستحق آن است و در جایی قرار داده شود که سـزاوار آن اسـت.

ایـن یـک ویـژگـی اجـتـمـاعـی اسـت کـه شامل تمام مکلّفین می شود و خدای سبحان همه افراد جامعه را به برپایی عدالت فرمان می دهد و لازمـه چـنـیـن امری آن است که امر، به تمام افراد تعلق گرفته باشد. بنابراین، هم جامعه مأمور به اجرای این حکم است و هم حکومت که عهده دار اداره آن است. (۱۵۵)

امیرمؤمنان صلوات الله علیه در توضیح چنین عدالتی می فرماید:

(جـَعـَلَ اللّهُ سـُبـْحـانـَهُ الْعـَدْلَ قـَوامـاً لِلاَْنـامِ وَ تـَنـْزیـهـاً مـِنَ الْمـَظـالِمِ وَالاْ ثـامِ وَ تـَسـْنـِیـَةً لِلاِْسْلامِ) (۱۵۶)

خـداونـد سـبـحـان، عـدالت را موجب استواری مردم، پاکی از ستمها و گناهان و مایه سرافرازی اسلام قرار داد.

عـدالت اجـتـمـاعـی دامـنـه گسترده ای دارد و عدالت در برخوردهای اجتماعی که به آداب معاشرت اجـتـمـاعـی انـسـانـهـا بـرمـی گـردد، بـخـشـی از آن اسـت.

عـدالت در بـرخـوردهـای اجـتـمـاعـی شـامـل رفـتـار مـنـصفانه و عادلانه انسان نسبت به اهل خانه، برادران دینی، همسایگان، ارباب رجـوع و ...مـی شـود؛ بـه این معنا که انسان در این گونه برخوردها به حق خود راضی باشد. بـه هـیـچ کـس سـتـم نـورزد و حـقـوق خانواده، همسایگان و برادران دینی را بقدر توان، محترم شمرده، ادا نماید.

فطرت عدالتخواه

انـسـان بـطـور طـبـیعی و فطری و براساس عقل و اندیشه، خواهان عدالت است؛ زیرا بخوبی درک مـی کند که گرفتن حق خویش، ادای حق دیگران و برخورد عادلانه در تمامی کارهای فردی و اجـتـمـاعـی، امـری پـسـنـدیـده و در مـقـابـل، سـتـم بـه دیـگـران، پایمال کردن حقوق ضعیفان و تبعیض در قانون، زشت و نکوهیده است.

عـلی عـلیـه السـلام کـه خـود، شـهـیـد راه عـدالت اسـت، رفـتـار عـدالت آمـیـز را از نـشـانـه های عقل دانسته، می فرماید:

(مِنْ عَلاماتِ الْعَقْلِ، اَلْعَمَلُ بِسُنَّةِ الْعَدْلِ) (۱۵۷)  از نشانه های عقل، رفتار به روش عادلانه است.

عـلامـه طـبـاطـبایی (قدس سره) فطری بودن عدالتخواهی در انسان را مورد تأیید قرار داده، دلیل آن را چنین بیان می کند:

(عـدالت، مـسـاوی بـا حـُسـن و لازمـه آن اسـت؛ زیـرا حـُسـن، چـیـزی جـز آنـچـه کـه نفس به آن مـیل می کند و به سویش جذب می شود، نمی باشد و قرار دادن هرچیز در جایی که سزاوار است قـرار داده شـود از جـمـله امـوری اسـت کـه انـسـان بـه آن تـمـایـل داشـتـه و بـه خـوبی اش اعتراف دارد و در صورتی که به عدالت رفتار نکند ـ اگر کـسی او را در این مورد سرزنش کند ـ پوزش می طلبد و در این مسأله دو نفر هم اختلاف ندارند. اگـر چـه مـردم بـه دلیـل تـفـاوت روشـشـان در زنـدگـی، اخـتـلاف زیـادی در مـصـادیـق آن دارند.) (۱۵۸)

بـنـابـرایـن، عـدالتـخـواهـی، یـک امـر فـطـری بـوده، عـقـل نـیـز آن را گـواهـی و تـأیـیـد مـی کـنـد و بـه هـمـیـن دلیـل اسـت کـه در طـول تـاریـخ هـر از چـنـد گـاهـی، سیل انسانها در پی منادیان واقعی عدالت به حرکت و خروش در می آیند و انقلاب و دگرگونی اسـاسـی در ارکان جامعه، قوانین و روابط حاکم بر آن و راه و روش زندگی اجتماعی به وجود می آورند.

نشانه های عدالت

جـامـعـه انـسـانـی از افـراد مختلف با ویژگیهای اخلاقی و روحی خاص و نیازهای گوناگونی تـشـکـیـل شده و روشن است که در زندگی اجتماعی، برخورد افکار، منافع و... پیش می آید.

در ایـن بـرخـوردهـاسـت کـه بـایـد عـدالت بـه مـفـهـوم اجـتـمـاعـی و اخـلاقـی آن بـه نـیـکـوتـریـن شـکـل رعـایـت شـود، تـا افـراد جـامـعـه با آرامش، اعتماد و علاقه مندی به یکدیگر، مسیر رشد و تعالی را طی کنند.

بـر ایـن اساس، انسان عادل کسی است که در برخوردهای اجتماعی و در رفتار با دیگران، به عـدالت پـایـبـنـد بـاشـد، وظـیـفـه خـود را نـسبت به دیگران به خوبی انجام دهد، با هر فردی رفـتـاری در خـور شـأن او داشـتـه، حـق دیـگـران را ادا کـنـد و از کـوچـکـتـریـن تـوهـیـن، دل آزاری و سـتم، دوری جوید. آراسته شدن افراد جامعه به این ویژگیهای برجسته که حاکی از عـدالت آنـان اسـت، مـوجب می شود که فعالیت های اجتماعی با همکاری و همدلی بیشتری انجام پذیرد.

 عـلی عـلیـه السـلام در ضمن نامه ای به یکی از والیان خود با تأکید بر عدالت در برخورد با دیگران به نشانه های آن اشاره کرده، می فرماید:

(وَاخـْفـِضْ لِلرَّعـِیَّةِ جـَنـاحَکَ وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ وَ اءَلِنْ لَهُمْ جانِبَکَ وَ اسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّخْطَةِ وَالنَّظـْرَةِ وَالاِْشـارَةِ والتَّحـِیَّةِ حـَتـّی لایـَطـْمـَعَ الْعُظَم اءُ فی حَیْفِکَ وَ لا یَیْاءَسَ الضُّعَفاءُ مِنْ عَدْلِکَ...)(۱۵۹)

در بـرابـر مردم، فروتن و با آنان گشاده رو و ملایم باش؛ مساوات را حتی در گردش چشم و نـگـاه و اشـاره و سـلام نـیز رعایت کن، تا بزرگان و صاحب نفوذان برای تجاوز بر تو طمع نکنند و ناتوانان از عدالتت نومید نشوند.

امام صادق علیه السلام، عادلترین مردم و نشانه عدالت آنها را چنین معرفی می کند:

(أعـْدَلُ النـّاسِ مـَنْ رَضـِیَ لِلنـّاسِ مـا یـَرْضـی لِنـَفـْسـِهِ وَ کـَرِهَ لَهـُمْ مـا یـَکـْرَهـُ لِنَفْسِهِ) (۱۶۰)

عـادلتـریـن مـردم کسی است که آنچه را برای خود می پسندد، برای مردم نیز بپسندد و آنچه را بر خود روا نمی دارد، بر مردم نیز روا ندارد.

امام رضا علیه السلام از پدرانش به نقل از رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرماید:

(مـَنْ عـامـَلَ النـّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یَخْلِفْهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ کَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عِدالَتُهُ وَ وَجَبَتْ أخُوَّتُهُ وَ حَرُمَتْ غیبَتُهُ) (۱۶۱)

کسی که در رفتار با مردم به آنان ستم روا ندارد، در گفتارش به آنان دروغ نگوید، در وعده ای کـه به آنها می دهد، خلاف نکند، چنین کسی جوانمردی اش تمام، عدالتش آشکار، برادری با او واجب و غیبت کردنش حرام است.

بـا تـوجـه به سخنان گهربار پیشوایان بزرگ اسلام در می یابیم که زمانی جامعه اسلامی روی سعادت و آرامش را خواهد دید که تمامی افراد آن به صفت عدالت، آراسته شده و در گفتار و رفتارشان به آن پایبند باشند.

در چنین جامعه ای صفا، صمیمیت و اعتماد در بین افراد موج می زنـد و هـمـگـی در مـسـیـر رشـد و کـمـال و در جـهـت تـقـرّب بـه خـدای عادل به پیش می روند.

 

پی نوشت ها:

۱۵۳- ر. ک؛ المیزان، ج ۱۲، ص ۳۳۱، بیروت.

۱۵۴- نحل (۱۶)، آیه ۹۰ .

۱۵۵- المیزان، ج ۱۲، ص ۳۳۱ ـ ۳۳۲ .

۱۵۶- شرح غررالحکم، ج ۳، ص ۳۷۴ .

۱۵۷- شرح غررالحکم، ج ۶، ص ۴۴ .

۱۵۸- المیزان، ج ۱۲، ص ۳۳۱ .

۱۵۹- نهج البلاغه، نامه ۴۶، ص ۹۷۶ .

۱۶۰- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۵ .

۱۶۱- بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۱ .

پیشگیری از سرماخوردگی و آنفلوانزا 

بیشتر انواع ویروس های سرماخوردگی و آنفلوانزا از طریق تماس منتشر می شوند. با آغاز فصل پاییز باید مراقب بیماری های شایع این فصل از جمله سرماخوردگی و آنفلوانزا باشید. پیشگیری از سرماخوردگی و آنفولانزا مهم ترین اقدام برای حفظ سلامتی در فصول سرد سال به شمار می رود.

در اینجا نکاتی برای پیگشیری از آنفولانزا آورده شده است.

 

1. واکسینه شوید:

واکسیناسیون اولین قدم برای پیشگیری از آنفولانزا است. به طور کلی ، همه افراد سالم باید واکسینه شوند. اکنون CDC توصیه می کند که علاوه بر سایر گروههای پرخطر ، همه کودکان سالم واکسن آنفولانزا دریافت کنند. 

 

2. دستان خود را بشویید:

ویروس های سرماخوردگی و آنفولانزا ممکن است از طریق تماس غیر مستقیم گسترش یابد. شاید شخصی روی دست خود عطسه کند و سپس یک جسم را لمس کند ،و نفر بعدی که این جسم را لمس کند ویروس به دستانش منتقل می شود. شستن دستان بهترین روش برای جلوگیری از بیمار شدن است.

 

پیشگیری از آنفلوآنزا , جلوگیری از آنفولانزا

بیشتر انواع ویروس های سرماخوردگی و آنفلوانزا از طریق تماس منتشر می شوند

 

3. موقع سرفه جلوی دهان را با ارنج خود بگیرید:

از آنجایی که ویروس ها به دست شما چسبیده اند ، می توانید با سرفه کردن  روی آرنج ، شیوع ویروس ها را کاهش دهید. هنگام سرفه ، به راحتی صورت خود را با تمام آرنج خود بپوشانید. همچنین یک روش آسان برای آموزش بچه ها است.

 

4. ضد عفونی کردن سطوح مشترک:

ویروس هایی که باعث سرماخوردگی و آنفولانزا می شوند می توانند تا 72 ساعت در سطوح مشترک زنده بمانند. از محصولات ضد عفونی کننده  برای تمیز کردن تلفن ، دستگیره در ، کلیدهای روشنایی و کنترل از راه دور و ... استفاده کنید.

 

5. آب بنوشید:

آب می تواند به تقویت سیستم ایمنی بدن کمک کند و آنفولانزا را در معرض خطر قرار دهد. اگر مریض شوید ، آب سیستم بدن شما را تراز می کند و بدن شما را مجدداً هیدراته می کند و سموم را از بین می برد. یک فرد بالغ باید روزانه هشت لیوان 8 مایعات بنوشد. اگر رنگ ادرار شما تقریباً روشن باشد ، به اندازه کافی آب نوشیده اید. اگر به رنگ زرد تیره است ، آب بیشتری بنوشید.

 

پیشگیری از آنفلوآنزا , جلوگیری از آنفولانزا

ویروس هایی که باعث سرماخوردگی می شوند می توانند تا 72 ساعت در سطوح مشترک زنده بمانند

 

6. سبزیجات سبز بخورید : 

سبزیجات دارای برگ سبز سرشار از ویتامین هایی هستند که به شما در حفظ یک رژیم متعادل کمک می کنند و از سیستم ایمنی سالم حمایت می کنند.

 

7. ویتامین D دریافت کنید :

کمبود ویتامین D ممکن است منجر به علائمی از قبیل رشد ضعیف استخوان ، مشکلات قلبی عروقی و سیستم ایمنی ضعیف شود. نتایج یک مطالعه پیشنهاد می کند که همه کودکان از نظر میزان ویتامین D کافی بررسی شوند. این امر به ویژه برای افرادی که پوست تیره دارند بسیار مهم است ، زیرا آنها به راحتی در معرض نور خورشید از ویتامین D دریافت نمی کنند .

غذاهایی که منبع خوبی از ویتامین D هستند شامل زرده تخم مرغ ، قارچ ، ماهی آزاد ، کنسرو ماهی تن و جگر و گوشت گاو است. 

 

8. به اندازه کافی بخوابید :

بزرگسالان سالم که حداقل 8 ساعت هر شب می خوابند مقاومت بیشتری در برابر ویروس نشان می دهند. کسانی که هر شب هفت ساعت یا کمتر می خوابند ، حدود سه درصد بیشتر از افراد در معرض ویروس قرار دارند.

یک دلیل ممکن است این باشد که بدن سیتوکین ها را در مدت طولانی خواب آزاد می کند. سیتوکین ها نوعی پروتئین هستند. آنها با تنظیم سیستم ایمنی بدن به بدن در مبارزه با عفونت کمک می کنند.

 

پیشگیری از آنفلوآنزا , جلوگیری از آنفولانزا

استرس می تواند منجر به افزایش التهاب و بیماری و همچنین سیستم ایمنی ضعیف شود

 

9. از لمس صورت خودداری کنید:

بینی و چشم های شما رایج ترین مکان برای ورود میکروب ها به بدن است ، بنابراین بهتر است از لمس صورت خود خودداری کنید. تا زمانی که دستان خود را شسته اید. 

 

10. آرام باشید :

بین استرس روانی مزمن و بیماریهای جسمی ارتباط وجود دارد. یافتن یک راه مؤثر برای تنظیم استرس ممکن است به سلامت عمومی بهتر کمک کند. برای رفع استرس ، تمرین یوگا یا مراقبه را امتحان کنید. 

کورتیزول به بدن در مبارزه با التهاب و بیماری کمک می کند. ترشح مداوم هورمون در افرادی که مبتلا به استرس مزمن هستند ، اثر کلی آن را کاهش می دهد. این می تواند منجر به افزایش التهاب و بیماری و همچنین سیستم ایمنی ضعیف شود.

 

11. مواد غذایی رنگی را به وعده های غذایی اضافه کنید:

آیا در به خاطر سپردن میوه و سبزیجات خود در هر وعده غذایی مشکل دارید؟ پخت و پز با همه مواد غذایی رنگی به شما کمک می کند تا طیف گسترده ای از ویتامین ها مانند ویتامین C را دریافت کنید.

جمعه, 16 خرداد 1399 13:50

راههای بهبود حس بویایی

دلایل زیادی وجود دارد که ممکن است بخواهید حس بویایی خود را بهبود بخشید. یکی این است که حس بویایی ارتباط نزدیکی با حس چشایی شما دارد. بدن با افزایش سن تغییر می کند و ممکن است تغییراتی در حس بویایی ایجاد شود، حس بویایی و چشایی شما می تواند کم شود، اما راههایی وجود دارد که می توانید برای بهبود حواس خود استفاده کنید

همه ما می دانیم که احساس داشتن طعم بد در دهان ما یا یک بینی پر از چاشنی باعث می شود حتی معطر ترین طعم ها برای ما بی مزه باشد. اما آیا می دانستید که با افزایش سن حس بویایی و چشایی ما کاهش می یابد؟

 

در ادامه شما را با چند راه برای تقویت حس بویایی شما آشنا می کنیم:

1. به آنچه بو می کنید توجه بیشتری کنید:

افراد غالباً درباره عضلات می گویند "از آن استفاده کن یا از دست بده" ، اما همین کار را می توان نسبت به حواس نیز اعمال کرد. هرچه بیشتر از حواس خود استفاده کنید ، بهتر می شوید! بیاموزید که چگونه بوها را توصیف کنید. برای انجام تمرینات اضافی ، به شخصی بگویید که در حالی که چشم خود را بسته اید چیزهای مختلفی را نزدیک بینی شما نگاه دارد و ببینید که آیا می توانید بوها را شناسایی کنید.

 

دفعه دیگر که یک فنجان قهوه می نوشید وقت بگذارید و قبل از نوشیدن آن را بو کنید. 

اگر به طور مرتب قبل از مصرف آنها بوی چیزهایی می دهید ، می توانید با گذشت زمان باعث بهبود حس بویایی شوید.

 

2. بینی خود را آموزش دهید:

علاوه بر اینکه بیشتر به بوهایی که در زندگی روزمره با آن روبرو می شوید توجه بیشتری می کنید ، می توانید برای حس بویایی خود یک رژیم آموزشی اتخاذ کنید. فقط با انتخاب چهار بوی دلپذیر مانند قهوه تازه ، موز ، صابون یا شامپو و پنیر آبی شروع به کار کنید. سپس هر روز یک دقیقه زمان بگذارید و هر کدام را بطور جداگانه بو کنید تا گیرنده های داخل بینی شما تحریک شود. سعی کنید این کار را هر روز چهار تا شش بار تکرار کنید.

 

درمان حس بویایی, از بین رفتن حس بویایی بعد از سرماخوردگی

 

 

3. ورزش کنید:

مطالعات نشان می دهد که حس بویایی ما بعد از ورزش واضح تر است. علت نامشخص است ، اما گزارش شده است که به نظر می رسد بعد از ورزش حس بویایی بهتر می شود. به اندازه کافی ورزش کنید این امر می تواند به این دلیل باشد که ورزش عملکردهای مغز را بهبود می بخشد یا به دلیل کمک به سلامت عمومی بهتر است. 

 

4. با پزشک خود در مورد اسپری های بینی صحبت کنید:

اگر احساس از دست دادن حس بویایی در اثر اختلالات انسداد مانند احتقان یا تب یونجه ، آلرژی ، عفونت سینوس یا پولیپ بینی دارید ، برای بهبود حس بویایی ، لازم است که موضوع زمینه ای را درمان کنید. با پزشک خود در مورد استروئیدهای بینی صحبت کنید ، این ممکن است به پاک کردن بینی شما کمک کند و به شما در تنفس و بوی بهتر کمک کند.

 

5. روی و ویتامین B12 بیشتری در رژیم خود داشته باشید:

هیپوسمی (اصطلاح پزشکی برای حس بویایی مختل شده) گاهی با کمبود روی و ویتامین B12 در گیاهخواران ارتباط دارد . برای تقویت حس بویایی خود ، سعی کنید غذاهای سرشار از روی مانند عدس ، تخمه آفتابگردان ، حبوبات بخورید و یک مکمل مولتی ویتامین که حداقل 7 میلی گرم روی در روز است را در نظر بگیرید.  

 

درمان حس بویایی, از بین رفتن حس بویایی بعد از سرماخوردگی

 

 

6. از غذاهایی که باعث تولید بیش از حد مخاط می شوند خودداری کنید:

آیا تاکنون متوجه شده اید که سرماخوردگی باعث از دست دادن حس بویایی یا کاهش حس بویایی می شود. جمع شدن مخاط در انتهای عصب بینی که دارای حس بویایی است می تواند توانایی بو کردن شما را کم کند. پرهیز از غذاهایی که باعث ایجاد مخاط می شوند (محصولات لبنی مانند شیر ، پنیر ، ماست و بستنی ) کمک می کند. 

یک کانال از پشت گلوی شما به سلولهای حسی در بینی شما وجود دارد. اگر این کانال توسط هر نوع مخاط مسدود شود ، توانایی شما در تشخیص طعم غذا تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. 

 

7. از موادی که می تواند حس بویایی شما را مختل کند ،خودداری کنید:

آلاینده های مختلفی نظیر دودهای شیمیایی می توانند در حس بویایی شما اختلال ایجاد کنند. استعمال سیگار یکی از نمونه های رایج ماده ای است که می تواند توانایی بویایی شما را به خطر اندازد. ترک کردن سیگار می تواند به شما در بهبود بوی بهتر کمک کند. در سی دقیقه پس از سیگار کشیدن ، حس بویایی شما بیشتر کاهش می یابد.

داروهای مختلف می توانند حس بویایی شما را مختل کنند، اینها شامل محرک ها ، داروهای افسردگی ها ، آنتی بیوتیک ها و داروهای دیگر است. اگر فکر می کنید در حال مصرف چیزی هستید که ممکن است حس بویایی شما را مختل کند ، با پزشک خود تماس بگیرید.

برخی از داروهای سرماخوردگی باعث می شود حس بویایی خود را از دست بدهید.

 

8. از بوی بد فاصله بگیرید:

طولانی مدت قرار گرفتن در معرض بوی بد باعث می شود که حس بویایی شما کاهش یابد. به عنوان مثال ، کسی که هر روز با کمپوست کار می کند ممکن است با گذشت زمان نسبت به بو حساس شود. سعی کنید از طولانی قرار گرفتن در معرض بوی قوی خودداری کنید و اگر مجبور هستید در اطراف آنها باشید، استفاده ماسک بر روی بینی و دهان خود را در نظر بگیرید. پوشیدن ماسک می تواند به کاهش برخی از بوها کمک کند. 

 

9. علت از دست دادن حس بویایی را درک کنید:

علل بالقوه بیشماری باعث کاهش حس بویایی می شود. این موارد شامل آسیب دیدن غشاهای مخاطی در قسمت داخلی بینی شما و ایجاد انسداد در عبور بینی شما است. آسیب به غشاهای مخاطی می تواند هنگام سرماخوردگی ، آنفولانزا یا مبتلا به تب یونجه یا سینوزیت رخ دهد. اینها شایع ترین دلایل از بین رفتن بوی هستند و عموماً موقتی هستند.

انسداد مانند پولیپ بینی می تواند باعث از بین رفتن حس بویایی شود و در بعضی موارد ممکن است نیاز به جراحی داشته باشد.

آسیب رسیدن به مغز یا اعصاب شما نیز می تواند بر حس بویایی شما تأثیر بگذارد. آسیب دیدگی سر می تواند منجر به از بین رفتن حس بویایی شود. 

 

درمان حس بویایی, از بین رفتن حس بویایی بعد از سرماخوردگی

 

 

10. از خوردن غذاها و مایعات بسیار داغ خودداری کنید:

غذاها و مایعات داغ می توانند به جوانه های طعم شما آسیب بزنند و باعث کاهش یا از بین رفتن حس بویایی و چشایی شود.

 

درمان از بین رفتن حس بویایی بعد از سرماخوردگی :

اگر از بین رفتن حس بویایی با سرماخوردگی اتفاق بیفتد ، به طور معمول طی چند روز به خودی خود بهبود می یابد اما اگر به محض فروکش شدن علائم سرماخوردگی بهبود نیابد ، باید با پزشک خود مشورت کنید. اما می توانید راههای زیر را نیز امتحان کنید:

بینی خود را تخلیه کنید و آن را با اسپری تمیز کنید یک کار ساده است ، اما می تواند کمک کند زیرا بینی گرفته به معنای گیرنده های عصبی مسدود شده است.

•  بینی را با سرم شست وشوی ولرم روزی دو تا سه بار بشویید.

تقویت قدرت ذهن

۱. برای تقویت قدرت ذهن  اهداف‌تان را تعیین کنید

مغز انسان به طور طبیعی تمایل دارد به دنبال اهداف معین برود و آن‌ها را محقق کند؛ البته نه فقط یک هدف بزرگ و دور از دسترس – مثلا این‌که نباید به خودتان بگویید هدف من کم کردن ۲۵ کیلوگرم از وزن‌ام در مدت زمانی کوتاه است. هم‌چنین، بهتر است اهدافی کوتاه مدت و قابل کنترل برای خود تعیین کنید؛ مثلا این‌که بگویید می‌خواهم هر روز ۳۰ دقیقه بدون چک کردن گوشی همراه‌ام ورزش کنم، یا این‌که تمام ایمیل‌های‌ام را تا ظهر امروز جواب خواهم داد.

با تحقق هر یک از این اهداف، اعتماد به نفس بیش‌تری پیدا خواهید کرد و توانایی‌تان برای رسیدن به موفقیت بیش‌تر خواهد شد. هم‌چنین، به این ترتیب متوجه خواهید شد کدام‌یک از اهداف‌تان غیر واقعی و جاه‌طلبانه است و کدام‌یک آن‌چنان سخت و چالش‌برانگیز نیست.

۲. خودتان را برای موفقیت مهیا کنید

به دست آوردن قدرت ذهنی به این معنی نیست که از این به بعد می‌توانید همیشه خودتان را در معرض هر گونه وسوسه قرار دهید. با اصلاح و تغییر برخی شرایط زندگی و محیط اطراف‌تان می‌توانید کار خود را کمی آسان‌تر کنید.

اگر می‌خواهید هر روز صبح، اول وقت، ورزش کنید، کفش‌های ورزشی‌تان را از شب قبل کنار تخت‌خواب‌تان بگذارید یا حتی با لباس ورزشی بخوابید. اگر می‌خواهید سالم‌تر غذا بخورید، تنقلات و خوراکی‌های ناسالم را از انبار غذاها و خوراکی‌های‌تان را حذف کنید. وقتی خودتان را برای رسیدن به موفقیت مهیا کرده باشید، دیگر لازم نیست انرژی ذهنی‌تان را دائما برای مقاومت در برابر وسوسه برای خواب بیش‌تر یا خوردن یک بسته چیپس هدر دهید.

۳. برای رسیدن به یک هدف بزرگ‌تر، سختی‌ها را تحمل کنید

سختی‌ها می‌توانند باعث شوند برخی آدم‌ها به دنبال راه‌های میانبر ناسالم و نامناسب بروند. این قبیل آدم‌ها، به جای مقابله و رسیدگی به مشکلات، به دنبال راه‌هایی می‌روند که بتوانند از لحاظ هیجانی به سرعت تسکین یابند – مثلا نوشیدن مشروبات الکلی یا صرف وقت گران‌بها برای دیدن افراطی برنامه‌های تلویزیون. ولی این راه‌حل‌های کوتاه مدت می‌توانند مشکلات بلند مدت بزرگ‌تری ایجاد کنند.

با یادآوری چشم‌انداز مثبت تلاش‌های‌تان در آینده، سعی کنید این سختی‌ها را به خوبی تحمل کنید. خودتان را مجبور کنید تا آن‌جا که می‌توانید به تلاش‌تان ادامه دهید؛ حتی اگر این کار باعث شود احساس اضطراب کنید – مثلا حتی وقتی احساس خستگی می‌کنید، تا لحظه‌ی اتمام زمان تعیین شده، هم‌چنان روی تردمیل بدوید – هرگز از سختی‌ها فرار نکنید. هر چی بیش‌تر سختی‌ها را تحمل کنید، اعتماد به نفس و توانایی بیش‌تری برای انجام کارهای سخت پیدا خواهید کرد.

۴. افکار منفی را از خود دور کنید

دائما سعی کنید گفتگوهای درونی واقع‌بینانه، و در عین حال، خوش‌بینانه‌ای داشته باشید. افکار فاجعه‌باری را نظیر ‌”‌هر چه سخت‌تر کار کنم، هرگز به موفقیت نمی‌رسم‌”‌ از خود دور کنید، و به جای آن به خود بگویید، “‌شاید با سخت‌کوشی، به سرعت به هدف نرسم، ولی احتمال رسیدن به موفقیت را برای خود افزایش خواهم داد.‌”‌

شما نمی‌توانید تمام افکار منفی‌تان را به طور کلی از بین ببرید. هر آدمی ممکن است با مشکلات سخت و روزهای بدی مواجه شود. ولی با جایگزینی افکار بیش از حد بدبینانه با انتظارات واقع‌بینانه‌تر، می‌توانید خود را در مسیر موفقیت نگه دارید و همواره برای رویارویی با روزهای بد آماده بمانید.

۵. بین هیجان و منطق تعادل ایجاد کنید

وقتی هیجان‌ها با منطق‌تان در هماهنگی کامل باشند، می‌توانید بهترین تصمیم‌ها را اتخاذ کنید. اگر تمام تصمیم‌های‌تان بر اساس هیجان‌ها اتخاذ شده باشند، هیچ پس‌اندازی برای آینده و روزهای بازنشستگی‌تان نخواهید داشت، زیرا دائما مشغول ولخرجی هستید تا بتوانید زندگی حال‌تان را همیشه شاد و هیجان‌انگیز نگه دارید. از سویی دیگر، اگر تمام تصمیم‌های‌تان مطلقا منطقی باشند، زندگی خسته‌کننده‌ای خواهید داشت که هیچ اثری از لذت، تفریح، و عشق در آن یافت نمی‌شود.

چه بخواهید یک خانه‌ی جدید بخرید، و چه تصمیم داشته باشید شغل‌تان را عوض کنید، باید میان هیجان‌ها و منطق هماهنگی کامل ایجاد کنید. اگر به شدت هیجان‌زده، و به خصوص مضطرب هستید، یک ورق کاغذ بردارید و خوبی‌ها و بدی‌های تصمیم‌تان را روی آن یادداشت کنید. بررسی این فهرست بخش منطقی مغزتان را قوی‌تر خواهد کرد، و در ایجاد تعادل در هیجان‌تان به شما کمک می‌کند.

۶. برای تحقق اهداف‌تان تلاش کنید

تا وقتی دقیقا از اهداف و مقاصد کلی‌تان در زندگی آگاه نباشید، ماندن در مسیر موفقیت دشوار خواهد بود. چرا می‌خواهید پول بیش‌تری به دست بیاورید یا مهارت‌های‌ شغلی‌تان را کامل کنید؟

بیانیه‌ی ماموریت شفاف و مختصری درباره‌ی هر آن‌چه می‌خواهید در زندگی به دست بیاورید، برای خودتان تنظیم کنید و روی کاغذ بنویسید. وقتی در حال تلاش برای پا گذاشتن به مرحله‌ی بعد هستید، به خودتان یادآور شوید ‌‌”‌چرا ادامه دادن این مسیر بسیار مهم است؟‌”‌ بر اهداف روزانه‌تان تمرکز داشته باشید، ولی از این مسئله اطمینان حاصل کنید که رسیدن به این اهداف کوچک، در بلند مدت قطعا شما را به اهداف بزرگ‌تری خواهد رساند.

۷. به دنبال توضیح باشید، نه توجیه

وقتی عملکردتان کم‌تر از حد انتظار است، به بررسی دلایل این مسئله بپردازید. به دنبال توضیحات منطقی و واقع‌بینانه‌ای باشید که در آینده بتوانند در بهبود عملکرد به شما کمک کنند، ولی از بهانه‌تراشی و تلاش برای توجیه عملکرد ضعیف‌تان پرهیز کنید.

مسئولیت تمام کاستی‌ها و کم کاری‌های‌تان را به طور کامل به عهده بگیرید. برای اشتباه‌های خود، دیگران سرزنش نکنید یا شرایط‌تان را مقصر جلوه ندهید. اشتباه‌های‌تان را بپذیرید و با آن‌ها رو در رو شوید؛ به این ترتیب، از این اشتباه‌ها درس خواهید آموخت و در آینده آن‌ها را تکرار نخواهید کرد.

۸. هر روز یک کار سخت انجام دهید

هیچ کس به صورت تصادفی پیشرفت نمی‌کند. به صورت هدفمند خود را به چالش بکشید. البته، آن‌چه برای شما چالش‌برانگیز است، لزوما برای دیگران این طور نیست؛ بنابراین، لازم است شرایط خود را تحلیل کنید و آستانه‌ی تحمل خود را بررسی کنید.

سپس، چالشی را برای خود انتخاب کنید که اندکی از آستانه‌ی تحمل‌تان خارج باشد، و هر روز یک قدم کوچه برای افزایش آستانه‌ی تحمل خود بردارید. مثلا در یک وضعیت دشوار، سعی کنید از حق خودتان دفاع کنید یا در یک کلاس آموزشی ثبت نام کنید که همیشه فکر می‌کرده‌اید برای‌تان بسیار دشوار است. تلاش کنید امروز در مقایسه با روز گذشته اندکی بهتر باشید.

۹. از قاعده‌ی ۱۰ دقیقه استفاده کنید

قدرت ذهنی هرگز نمی‌تواند به شکل سحرآمیز آدم‌ها را با انگیزه و موفق نگه دارید. ولی کمک‌تان می‌کند سازنده باشید – حتی اگر خودتان فکر می‌کنید این گونه نیستید.

وقتی دائما وسوسه می‌شوید کارها و تلاش‌های‌تان را به تعویق بندازید، از قاعده‌ی ۱۰ دقیقه استفاده کنید. مثلا وقتی تصمیم گرفته‌اید از خانه خارج شوید و کمی بدوید، نگاه‌تان خیره به مبل است و احساس خستگی می‌کنید؛ در این شرایط به خودتان بگویید ‌”‌فقط ۱۰ دقیقه تلاش خواهم کرد.‌”‌ اگر هم‌چنان پس از گذشت ۱۰ دقیقه، ذهن‌تان در حال مبارزه با بدن‌تان است، این اجازه را به خودتان بدهید تا تصمیم‌تان را تغییر دهید.

معمولا شروع هر کار سخت‌ترین بخش آن کار است. وقتی نخستین گام را بردارید، متوجه خواهید شد آن‌چنان که پیش‌بینی می‌کردید عملکرد ضعیفی نداشته‌اید، و سایر مهارت‌های‌تان به خوبی توانسته‌اند فرایند را به پیش ببرند.

۱۰. خلاف‌اش را به خودتان ثابت کنید

هر وقت احساس کردید از عهده‌ی انجام کاری بر نمی‌آیید، خلاف‌اش را به خودتان ثابت کنید. هنگام انجام فعالیت‌های بدنی سعی کنید یک شنا سوئدی بیش‌تر بروید یا تا آخر ماه یک معامله‌ بیش‌تر انجام دهید.

ذهن شما خیلی پیش‌تر از آن‌که بدن‌تان بخواهد دست از کار بکشید، تصمیم می‌گیرد تسلیم شود. به خودتان ثابت کنید بیش‌تر از آن‌چه فکر می‌کنید، توانایی انجام کارهای سخت را دارید؛ به این ترتیب، به مرور زمان، مغزتان دیگر توان بالقوه‌تان را دست‌کم نخواهد گرفت.

عوامل عاقبت به خیری:


1. تفکر و اندیشه: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «‌مَن کَثُرَتْ فِکرُهُ حَسُنَتْ عاقِبَتُهُ؛ (1) هر کس زیاد تفکر کرد عاقبت به خیر می‌شود.» ‌


2. تقدم اندیشه بر عمل: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «‌إذا قَدِمْتَ الفِکرَ فی جَمیعِ أفعالِکَ حَسُنَتْ عَوَاقِبُکَ؛ (2) هر گاه تفکرکردن را بر همة کارهایت مقدم کردی، عاقبت کارهای تو نیکو خواهد شد.» ‌


3. توبه: بازگشت از گناهان و جبران اعمال زشت گذشته توفیقی الهی است که سبب غرق نشدن فرد در منجلاب گناه، و در نتیجه عاقبت به خیری می‌شود. عن رسول الله صلی الله علیه وآله أنَّهُ قالَ: «‌إنَّ مِنْ سَعادَةِ المَرْءِ أَنْ یطُولَ عُمْرُهُ وَیرْزُقَهُ اللهُ الاِنابَةَ؛ (3) همانا از نیک بختی آدمی است که عمرش دراز گردد و خدا به او توفیق توبه دهد.» ‌
ارزش عاقبت نیک:
عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ «‌مَکْرُوهٌ تُحْمَدُ عاقِبَتُهُ خَیرٌ مِنْ مَحْبُوبٍ تُذَمُّ مَغْبَتُهُ؛ (4) کار مورد کراهتی که عاقبتش ستایش شود بهتر از کار دوست داشتنی است که عاقبت آن مورد مذمت است.» ‌


دوری از گناه و عاقبت به خیری:


روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از محلی می‌گذشتند که فرمودند: «‌اینک شخصی نزد ما می‌آید که سه روز است شیطان با او ارتباطی نیافته است.» عربی سوار بر شتر از دور نمایان شد. نزدیک آمد و گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله کیست؟ حضرت را به او نشان دادند. عرض کرد:‌ای رسول خدا! اسلام را به من بیاموز! پیامبر صلی الله علیه و آله شهادتین را به او آموخت و فرمود: «‌باید نمازهای پنج گانه را بخوانی، روزه بگیری، حج به جای آوری، زکات بدهی و غسل جنابت به جای آوری.» ‌


مرد پذیرفت و با کاروان پیامبر صلی الله علیه و آله همراه شد. اما کمی عقب افتاد. پیامبر صلی الله علیه و آله متوجه شد و از حال او جویا گردید. کسی به جستجوی او رفت و دید که پای شترش در گودالی فرو رفته و بر زمین خورده و از دنیا رفته است. پیامبر صلی الله علیه و آله او را غسل و کفن نمود و در حالی که عرق از پیشانی مبارکش می‌چکید، فرمود: «‌این مرد در حال گرسنگی از دنیا رفت و ایمانش هرگز به کفر آلوده نشد و با عاقبتی نیکو از زندگانی دنیا رخت بر بست. او وارد بهشت شد و از میوه‌های بهشتی خورد و حوریان بهشتی به استقبالش آمدند.» (5)

 

.......

[1]. غرر الحکم، ج5، ص 214.
[2]. همان، ج3، ص 162.
[3]. مجموعه ورام، ج1، ص7.
[4]. غرر الحکم، ج6، ص122.
[5]. بحار الانوار، ج22، ص75 و ج68، ص282.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان خود به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، پیرامون اعتراضات گسترده مردم آمریکا نسبت به وحشی‌گری پلیس بر این نکته تاکید کردند که اساساً چنین اقداماتی از طبیعت نظام حاکم بر آمریکا سرچشمه می‌گیرد. واقعیت این است که ایالات متحده آمریکا در طول گذشت نزدیک به 350 سال از حاکمیت خود نمادی از جنگ‌افروزی و تجاوز بوده است. برخی این‌گونه تصور می‌کنند که این کارنامه مربوط به پس از جنگ جهانی جهانی دوم و عمدتاً کشورهای خارجی است در حالی که کارنامه آمریکا چه در قبل از جنگ جهانی دوم و چه پس از آن درباره مردم این کشور آکنده از ظلم بوده است. مروری بر اندیشه بنیانگذاران آمریکا نشان می‌دهد که اندیشه‌های برابری‌طلبانه به هیچ عنوان در قاموس آنان جایی نداشته است.

*ملتی که بر اساس ماتریالیسم شکل گرفت

هژمونی آمریکایی همان چیزی است که رویای آمریکایی خوانده می‌شود و این رؤیا تا به امروز ادامه یافته است. شاید اگر آنچه که امروز رویای آمریکایی نامیده می‌شود، وجود نداشت چیزی به نام قدرت آمریکا نیز به رسمیت شناخته نمی‌شد. حالا با این فرض که ظرفیت آمریکا برای نفوذ سازنده روی وقایع بین‌المللی، بسته به این است که دنیا چگونه سیستم اجتماعی و نقش جهانی آمریکا را می‌بیند؛ نتیجه می‌گیریم که اگر حقایق منفی داخلی و ابتکارات سیاسی خارجی که مورد انزجار بین المللی است، نقش تاریخی آمریکا را غیرمعقول و ناپسند کند، موقعیت جهانی آمریکا به اجبار افول خواهد کرد، بنابراین ایالات متحده آمریکا با تمام قدرت‌های منحصر به فرد تاریخی و موروثی خود، باید بر مشکلات داخلی حیرت‌آور خود غالب شود و سیاست خارجی مهارگسیخته خود را عوض کند تا بتواند دوباره برتری سیستماتیک خود را بهبود بخشد. در طول چند دهه «رؤیای آمریکا» میلیون‌ها نفر را در سراسر دنیا مفتون خود ساخته و آنها را به ساحل‌های خود کشانده است.

*رویای پوشالی آمریکایی

بسیاری از دانشمندان، پزشکان و سرمایه‌گذاران خارجی هنوز هم باور دارند که در آمریکا موقعیت کاری و اجتماعی راضی‌کننده‌تر و مقرون به‌صرفه‌تری برای آنها وجود دارد، تا در کشور خودشان. جوان‌ترها به دنبال این هستند که راهی به تحصیلات عالی دانشگاهی آمریکا پیدا کنند، زیرا یک مدرک عالی دانشگاهی از آمریکا، موقعیت کاری بهتر و بیشتری برای آنها ایجاد می‌کند، چه در مملکت خودشان و چه در خارج. تعداد بیش از حدود یک میلیون دانشجوی خارجی که هر ساله برای تحصیلات عالی به آمریکا می‌آیند، فریفته موقعیت‌های آمریکا می‌شوند و در آمریکا می‌مانند. به همین شکل، مردم فقیر آمریکای مرکزی که در بعضی موارد جان خود را به خطر می‌اندازند تا شاید دستیابی به بازار کارهای غیرفنی و غیر تخصصی آمریکا پیدا کنند، انتخاب شخصی‌ای نموده‌اند که آنها را از کسانی که جرأت پذیرش چنین سفر مخاطره آمیز را نداشته‌اند، جدا می‌سازد.

برای چنین افرادی، هنوز هم آمریکا جذاب‌ترین و کوتاه‌ترین راه برای رسیدن به یک زندگی که به مراتب بهتر از زندگی قبلی آنهاست، می‌باشد. بهره اصلی رؤیای شخصی این افراد در نهایت نصیب آمریکا می‌شود. کلید کشش و جاذبه آمریکا ترکیبی از ایده آلیسم و ماتریالیسم آن بوده که هر دو منبعی برای برانگیختن روح و روان انسان‌هاست.

جذابیت دوگانه ایده‌آلیسم و ماتریالیسم از همان ابتدا وجهه آمریکا را تعریف کرده بود، از این رو از اطراف اقیانوس اطلس، مردمی که برای مملکت خودشان همان چیزهایی را که انقلاب آمریکا ظاهراً برای مردمش به جا گذاشته بود آرزو می‌کردند، به آمریکا جذب شدند. در نامه‌هایی که مهاجران به اقوام خود می‌نوشتند، تصویری اغواکننده – که اغلب بسیار مبالغه آمیز بود – از موقعیت‌های مالی و شخصی خودشان در دنبال کردن و رسیدن به رؤیاهای آمریکایی ارائه می‌دادند. با این حال برخی مجبور شدند این حقیقت دردناک را که خیابان‌های آمریکا از طلا فرش نشده‌اند، خود شخصاً کشف و تحمل کنند.

*آمریکا و اولین قدم برای فتح دنیا

علی‌رغم محبوبیـت رویای آمریکایی و دوام‌پذیری آن تا اوایل قرن بیستم بسیاری از دولت‌ها و ملت‌ها بوده‌اند که به ماهیت دولت آمریکا پی برده‌اند. در حقیقت اگر بخواهیم به مخدوش شدن رویای آمریکایی در دنیا بپردازیم، باید به سال‌ها قبل برگردیم زمانی که ایالات متحده اولین همسایه خود یعنی مکزیک را تحت سنگین‌ترین فشار نظامی قرار داد و بخش مهمی از این کشور را که امروز کالیفرنیا نامیده می‌شود، تصرف کرد.

برای دولت و مردم مکزیک، آمریکای نوبنیاد چیزی بسیار متفاوت با آمریکایی بود که در آن سوی اقیانوس تصویر شده بود. در نظر مکزیکی‌ها، آمریکا کشوری بود توسعه‌طلب، قدرتی بود طماع در اشغال سرزمین‌های دیگران، بی‌ریشه و بی‌رحم در دنبال کردن منافع خود، امپریالیست در جاه‌طلبی‌های بین‌المللی خود و بسیار مزور و ریاکار در تظاهرات و دورویی‌های ظاهراً دموکراتیک خود. بسیاری از شکایتها و اعتراض‌های آنها علیه آمریکا ریشه در واقعیات تاریخی دارد. آمریکا به زیان ارضی مکزیک و با حرکتی امپریالیستی و حرص سیرناشدنی که هم‌طراز با وجهه بین المللی جمهوری جوان آن نبود، سرزمین خود را گسترش داد.

به زودی پس از اشغال سرزمین‌های مکزیک نوبت به کاشتن پرچم آمریکا در پادشاهی هاوایی و چند دهه بعد حتی در آن سوی اقیانوس به فیلیپین (ایالات متحده بعد از ختم جنگ جهانی دوم از فیلیپین خارج شد) رسید. کوبا و قسمتی از آمریکای مرکزی نیز برخوردی با ایالات متحده داشتند که باقیمانده تجربه مکزیک بود. در حقیقت این اقدام آمریکایی‌ها چیزی جز تلاش برای برقراری ارتباط نزدیک‌تر با دنیا برای تجارت نبود.

دریای کاراییب باید به یک دریاچه آمریکایی تبدیل می‌شد و آمریکایی‌ها در این مسیر عملاً هر جنایتی را مرتکب شدند. ماحصل این اقدامات برای مردم آمریکای لاتین هنوز فقر بیش از اندازه و قحطی است. به عنوان مثال کشوری همانند هاییتی که زمانی بسیار حاصلخیز بود، در اثر حملات مداوم آمریکایی عملاً به طور کامل نابود شد و در تمام طول قرن بیستم به عنوان کشوری فلک‌زده شناخته شد. کشور پاناما که میزبان کانال راهبردی پاناما برای نقل و انتقال کشتی‌ها بود، تنها برای حفظ منافع اقتصادی آمریکا تا سال‌ها زیر یوغ آمریکایی‌ها قرار داشت.

*اولین قربانیان رویای آمریکایی

در طول قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، نگرش مردم آمریکای جنوبی نسبت به آمریکا بیشتر منفی بود. بخشی از آمریکای جنوبی در ابتدا جذب این مسئله که آمریکا کنترل اروپا را قبول نکرده، شده بودند و بعضی از آنها حتی نوآوری‌های قانون اساسی آمریکا را هم تقلید کردند.

اما دکترین مونرو که دخالت اروپایی‌ها را در نیمکره غربی ممنوع کرده بود، در نظر بعضی از مردم آمریکای جنوبی‌ مشکوک به نظر می‌رسید و به آن به دیده تردید می‌نگریستند. این‌ها باور داشتند که هدف اصلی دکترین مونرو منافع ایالات متحده آمریکا بوده است.

دشمنی‌های فرهنگی و سیاسی به تدریج ظاهر گشت، بخصوص در میان افراد روشنفکر طبقه متوسط که از نظر سیاسی فعال بودند. دو کشور آمریکای جنوبی که دارای تمایلهای محلی بودند، آرژانتین پرون و برزیل وارگاس در طول قرن بیستم برتری و کنترل آمریکا را در منطقه به چالش کشیدند. به تدریج و با گذشت زمان و با کودتاها و دخالت‌های گوناگون آمریکایی‌ها روشن شد آنچه که به عنوان رؤیایی آمریکایی شناخته می‌شد، چیزی جز مصیبت و وحشی‌گری برای سایر ملت‌ها به ارمغان نخواهد آورد. وقایعی همچون کودتاها و تجاوزهایی که هر کدام داستانی در خور توجه خود دارند. با این حال سال‌ها وقت لازم بود تا این رؤیا برای مردم آمریکا نیز از درون منهدم شود و شاید قرن بیست و یکم سرآغاز آن چیزی بود که رویای آمریکایی را به طو کامل تخریب کرد.

*ایدئولوژی سرمایه‌داری آمریکا چگونه سیاهان را له کرده است

در این میان نباید از یاد برد که آمریکا در این سالها با اقلیت‌های خود نیز مهربان نبوده است، در حالی که بر اساس قانون اساسی آمریکا تمام انسان‌ها در خلقت با یکدیگر برابرند با این حال نزدیک به دویست سال برده‌های آفریقایی مجبور به کار کردن در کارخانجات و معادن پنبه جنوب آمریکا بودند. روشن نیست که چه تعداد برده در دوران برده‌داری مورد سوءاستفاده قرار گرفتند اما آمارهای موجود نشان می‌دهد که تعداد برده‌ها از ده میلیون نفر نیز فراتر می‌رفت.

پس از جنگ‌های انفصال و لغو ظاهری برده‌داری بسیاری از ایالت‌ها با توجه به اختیارات خود تلاش کردند جلوی هرگونه رشد سیاهپوستان را بگیرند. سیاهپوستان حق نداشتند که به مدارس سفیدپوستان بروند و در کنار آن نوعی نظام طبقه‌بندی وجود داشت که به سیاه‌پوستان اجازه استفاده از بسیاری از مکان‌های عمومی را نمی‌داد. اگر اعتراضات سیاهان آمریکایی به رهبری «مارتین لوترکینگ» نبود، هنوز هم چنین قوانینی در ایالت‌های جنوبی آمریکا رایج بود. اگرچه لوترکینگ بهای اعتراض به این ساختار نژادی را با مرگ خود پرداخت، همانگونه که چنین رویدادی برای مالکوم ایکس رهبر مسلمانان آمریکا روی داد. از زمان لوترکینگ تاکنون سیاهپوستان آمریکایی توانستند تا حدودی در ساختار سیاسی آمریکا پیشروی کنند.

هم‌اکنون درآمد خانواده‌های سیاهپوست آمریکایی به صورت متوسط یک سوم تا یک دوم خانواده‌های سفیدپوست است. در شهر مینیاپولیس، جایی که «جورج فلوید» شهروند سیاهپوست آمریکایی به قتل رسید، درآمد سیاهپوستان نصف خانواده‌های سفیدپوست است. همین مساله سبب محرومیت دسترسی سیاهان به بیمه‌های پزشکی شده، آمار تلفات کرونا را در میان سیاهپوستان به دوبرابر افزایش داده است، حتی زمانی که باراک اوباما درصدد بود با طرح بیمه ملی خانواده‌هایی فاقد پوشش بیمه‌ای را زیر چتر حمایتی بیمه‌های درمانی ببرد، با مخالفت ساختارهای سرمایه‌داری به خصوص در کنگره روبه‌رو شد. همین روند به خوبی نشان می‌دهد که جامعه آمریکا از یک اختلاف طبقاتی سهمگین رنج می‌برد و این اختلاف طبقاتی کاملاً بر اساس ایدئولوژی حاکم بر سرمایه‌داری قابل توجیه است.‌

* وزش هوای تازه با اعتراضات سیاهپوستان در آمریکا

با قاطعیت می‌توان گفت که نارضایتی امروز که در خیابان‌های ایالات مختلف آمریکا در حال نشان دادن خود است، تنها و تنها به خاطر قتل یک سیاهپوست نبوده و نشان‌دهنده رواج ظلم و بی‌عدالتی علیه سیاهپوستان و حتی سایر اقلیت‌هاست.

جالب اینجاست که بر خلاف قیام‌های سیاهپوستان در دهه شصت که اغلب جمعیت منحصر به سیاهپوستان بود، این بار سفیدپوستان بخش قابل توجهی از معترضین را تشکیل می‌دهند. این نکته نشان می‌دهد که این بار تمام بخش‌های ضعیف علیه سرمایه‌داری مادی‌گرای آمریکا قیام کرده‌اند و در این میان ترامپ تلاش می‌کند تا با استفاده از برانگیختن احساسات بخشی از جامعه این حرکت را سرکوب کند؛ اما زمانی که اعتراض گروه‌هایی در ایالت‌های همچون تگزاس را می‌بینیم، باید به این نکته شک کنیم که تقویت باورهای نژادپرستانه بتواند ترامپ را نجات دهد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین.
 
 امروز مراسم بزرگداشت امام بزرگوارمان به شکلی متفاوت از شکل معمول این مراسم اجرا میشود. چگونگی برگزاری مراسم مهم نیست؛ اصل قضیّه و مهم، گفتگو از امام بزرگوار است که ما [برای] امروزِ کشورمان و فردای کشورمان به این احتیاج داریم. امام بزرگوار سالها پس از درگذشت ظاهری و و فقدان ظاهری او در بین ما زنده است و باید زنده بماند و ما از حضور او و معنویّت او و فکر او و انگشت اشاره‌ی او بهره‌مند بشویم و استفاده کنیم.

تحوّل‌خواهی و تحوّل‌انگیزی از برجسته‌ترین خصوصیّات حضرت امام
 امروز بنده میخواهم درباره ی یک خصوصیّت مهمّی از خصوصیّات امام بزرگوار بحث کنم؛ البتّه ایشان یک انسان ذوابعاد و دارای خصوصیّات برجسته‌ی متعدّدی بودند؛ این خصوصیّتی که امروز بحث میکنیم، جزو مهم‌ترین و برجسته‌ترین خصوصیّات امام بزرگوار است و آن عبارت است از روحیه‌ی تحوّل‌خواهی و تحوّل‌انگیزی امام بزرگوار. امام، روحاً، هم یک انسان تحوّل‌خواه بود، هم تحوّل‌آفرین بود. در مورد ایجاد تحوّل، نقش او صرفاً نقش یک معلّم و استاد و مدرّس نبود؛ نقش یک فرمانده داخل در عملیّات و نقش یک رهبر به معنای واقعی بود. ایشان بزرگ‌ترین تحوّلات را در دوران خودشان، در زمان خودشان در حوزه‌های متعدّدی و در عرصه‌های متنوّع زیادی ایجاد کردند که من به مقداری [از آنها] امروز اشاره میکنم.
 
 اوّلاً روحیه‌ی تحوّل‌خواهی از دیرزمان در این بزرگوار وجود داشته است؛ این چیزی نبود که در آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۱ در ایشان به وجود بیاید؛ نه، ایشان از دوران جوانی یک انسان تحوّل‌خواه بودند که نشانه‌ی آن عبارت است از همان یادداشتی و نوشته‌ای که ایشان در دوران جوانی -‌تقریباً در دهه‌ی ۳۰ از عمرشان- در دفتر مرحوم وزیری‌یزدی نوشته‌اند که مرحوم وزیری عین آن نوشته را، دست‌خط ایشان را به من نشان دادند؛ دیده‌ام که بعد هم چاپ شده و در اختیار خیلی‌ها قرار گرفته. در آن نوشته، ایشان آیه‌ی شریفه‌ی «قُل إِنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنىٰ وَ فُرادىٰ»(۱) [را ذکر میکنند] که دعوت میکند عموم را به قیامِ لله؛ یک چنین روحیه‌ای در ایشان وجود داشت. این روحیه را ایشان اِعمال کردند و همین طور که اشاره کردم تحوّل‌آفرینی کردند. مِیدانی وارد مسئله‌ی تحوّل شدند، نه فقط گفتاری و دستوری؛ از تحوّل‌آفرینی روحی در یک مجموعه‌ای از طلّاب جوان در قم -که من حالا عرض خواهم کرد شرحش را- تا تحوّل‌آفرینی وسیع در عموم ملّت ایران.
 
تحوّل و انقلاب روحی و معنوی در افراد
 آن مسئله‌ی قم عبارت است از درس اخلاق ایشان. ایشان ده‌ها سال پیش از شروع نهضت، غیر از درس فقه و اصول و معقول، سالها در قم درس اخلاق داشتند، جلسه‌ی اخلاق داشتند. البتّه آن‌ وقتی که ما رفتیم قم، سالها بود که این درس تعطیل شده بود،و وجود نداشت. کسانی که دیده بودند آن درس اخلاق را، نقل میکردند ایشان -هفته‌ای یک بار جلسه‌ای داشتند در مدرسه‌ی فیضیّه‌ و طلّاب جوان جمع میشدند در آنجا- وقتی که صحبت میکردند، جلسه را منقلب میکردند، دلها را منقلب میکردند. این را البتّه ما هم، در درس فقه و اصول دیده بودیم. یعنی ایشان حتّی در همین درسهای فقه و اصولشان در یک مناسبتهایی صحبت اخلاقی میکردند، طلبه‌ها زار زار گریه میکردند؛ وقتی ایشان صحبت اخلاقی میکرد، اشک میریختند؛ بیان ایشان این ‌جور مؤثّر بود و انقلاب روحی ایجاد میکرد. این همان روش پیغمبران است؛ پیغمبران هم آغاز همه‌ی حرکتهای خودشان را از انقلاب روحی افراد شروع کردند. اینکه امیرالمؤمنین میفرماید: لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِه وَ یُذَکِّروهُم مَنسیَّ نِعمَتِه ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول،(۲) همین است. «یَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِه» یعنی آن سرشت نهفته‌ی انسانی را در اینها بیدار میکردند و آن را وادار میکردند به تحرّک و هدایتگری عملیّات و اقدامات انسانها؛ امام این جوری از اینجا شروع کردند. من البتّه نمیتوانم قاطعاً ادّعا کنم که آن جلسات را ایشان تشکیل میدادند برای اینکه بعدها به نهضت  عظیم سیاسی منتهی بشود؛ این را من نمیدانم. لکن آنچه مسلّم است اینکه این حرکت‌آفرینی، این تحریک غریزه‌های معنوی و فطرت و سرشت انسانی از راه درس اخلاق و تذکّر و آماده کردن دلها، شیوه‌ی امام بزرگوار بود؛ از اینجا ایشان شروع کردند تا ایجاد تحوّل در سطح وسیع یک ملّت؛ چه در دوران مبارزات -که حالا من مقداری از نمونه‌های این تحوّل را عرض میکنم- و چه بعد از پیروزی انقلاب، ایشان به معنای واقعی کلمه در ملّت ایران تحوّل ایجاد کردند.
 
 توجّه کنید که مخاطب ایشان در این تحوّل، عبارت بود از ملّت ایران. قبل از شروع نهضت امام مبارزاتی وجود داشت، مبارزات سیاسی در ایران وجود داشت، ده‌ها سال بود که گروه‌های مختلف [مبارزه میکردند]، منتها حوزه‌ی کار آنها حدّاکثر محدود میشد مثلاً به یک تعدادی دانشجو؛ اینها میتوانستند فرض کنید ۱۰۰ نفر، ۱۵۰ نفر دانشجو را تحت تأثیر قرار بدهند، در یک مراسمی آنها را وارد کنند. بحث امام، بحث یک گروه محدود یا یک جمع محدود یا یک حرفه‌ی معیّن نبود؛ بحث ملّت ایران بود. ملّت مثل یک اقیانوس است؛ به طوفان درآوردن یک اقیانوس کار هر کسی نیست. یک استخر را میشود موّاج کرد امّا موّاج کردن یک اقیانوس، کار عظیمی است. ملّت یک اقیانوس است و امام این کار را انجام داد؛ تحوّلاتی را به وجود آوردند.

تحوّل در خمودگی و تسلیم بودن ملّت و تبدیل به روحیه‌ی مطالبه‌گری
 یک تحوّل، تحوّل در روحیه‌ی خمودگی و تسلیم ملّت بود. در دوران جوانی ما، در دورانی که ما یادمان هست که این نهضت شروع شد، ملّت ایران یک ملّتی بود که با مسائل اساسیِ سرنوشت خودش هیچ سر و کاری نداشت، مردم تسلیم بودند، خمود بودند، نسبت به زندگی شخصیِ خودشان [بی‌اراده] بودند. این حالت تحرّک میدان‌داری، وارد میدان شدن، مطالبه کردن، آن هم مطالبه‌ی چیزهای بزرگ و مهم، در رفتار ملّت و در خُلق و خوی ملّت ما مطلقاً وجود نداشت؛ این را امام ایجاد کردند؛ همین ملّتِ خمود و تسلیم را تبدیل کردند به یک ملّتِ مطالبه‌گر؛ آن سخنرانی‌های پُرشور و توفنده‌ی امام، آن بیانهای خروشنده‌ی امام، آن چنان تکان داد این ملّت را که این ملّت تبدیل شدند به یک ملّت مطالبه‌گر؛ نمونه‌اش قضایای سال ۴۱ است -که شروع نهضت، سال ۴۱ بود- نمونه‌اش اجتماعات عظیم مردم در شهرهای مختلف است که بعد هم منتهی شد به پانزدهم خرداد، و در پانزدهم خرداد [رژیم] با آن کشتار عظیم نتوانست این حرکت را متوقّف کند. باز هم اجتماعات مردم در طول زمان بود تا پایان دوران مبارزات؛ این یک تحوّل عجیبی بود که ایشان ایجاد کردند.

تحوّل در نگاه مردم و ایجاد عزّت و اعتماد به نفْس ملّی
 تحوّل دیگر، تحوّل در نگاه مردم به خودشان و به جامعه‌شان بود؛ ملّت ایران نسبت به خود یک نگاه حقارت‌پندارانه داشت؛ یعنی اینکه این ملّت بتواند بر اراده‌ی قدرتها، بر اراده‌ی ابرقدرت‌ها فائق بیاید، مطلقاً به ذهن احدی خطور نمیکرد. نه فقط حالا اراده‌ی قدرتهای جهانی، حتّی اراده‌ی قدرتهای داخلی، حتّی اراده‌ی فلان مسئول -فرض کنید که- یک اداره‌ی امنیّتی یا انتظامی، اصلاً به ذهن مردم خطور نمیکرد که بتوانند غلبه کنند بر اراده‌ی صاحبان اراده‌های تلخ و خطرناک. احساس حقارت میکردند، احساس توانایی نمیکردند؛ امام این را تبدیل کرد به احساس عزّت، احساس اعتماد به نفْس، و مردم را از این حالت که حکومت استبدادی را یک امر طبیعی بدانند -که این‌ جور بود؛ آن زمان تصور ماها کأنّه این بود که خب بالاخره یک شخصی در رأس مملکت هست و اراده‌ی او حاکم است؛ خب طبیعت مسئله همین است و اصلاً این را یک امر طبیعی و عادّی میدانستیم- تبدیل کردند به انسانهایی که خودشان نوع حکومت را تعیین میکنند. از شعارهای مردم در انقلاب، اوّل، نظام اسلامی، حکومت اسلامی، بعد هم جمهوری اسلامی بوده؛ مردم خودشان تعیین‌کننده بودند، مطالبه‌کننده بودند؛ بعد هم در انتخابات‌های گوناگون شخص حاکم را، اشخاص مورد مسئولیّت در بخشهای مختلف حکومت را مردم معیّن کرده‌اند؛ یعنی حالت خودحقیرپنداری که در مردم بود، بکلّی تبدیل شد به حالت عزّت و اعتماد به نفْس ملّی.

تحوّل در نوع مطالبات مردم
 یک تحوّل دیگر، تحوّل در مطالبات اساسی مردم بود؛ یعنی اگر چنانچه فرض کنید آن وقت یک گروهی از مردم یک مطالبه‌ای هم از دستگاه داشتند یا از قدرتمندان آن زمان داشتند این بود که مثلاً این کوچه آسفالت بشود یا این خیابان این جوری کشیده شود؛ مطالبات در این حد [بود]؛ این را تبدیل کردند به مطالبه‌ی استقلال، آزادی؛ یعنی [آرمانهای] عظیم. یا شعار «نه شرقی، نه غربی»؛ در خواسته‌های مردم آن چنان تحوّلی به وجود آمد که از این چیزهای حقیر، کوچک، محلّی و محدود تبدیل شد به یک امور اساسی، بزرگ، انسانی، و جهانی.

تحوّل در نگاه مردم به دین
 یک تحوّل دیگری که امام به وجود آورد، تحوّل در نگاه به دین بود؛ مردم، دین را فقط وسیله‌ای برای مسائل شخصی، مسائل عبادی، حدّاکثر احوال شخصی میدانستند، فقط برای همین مسئله‌ی نماز و روزه و فرض کنید که وظایف مالی و ازدواج و طلاق؛ در همین حدود؛ دین را، وظیفه‌ی دین و مسئولیّت دین و رسالت دین را محدود به این چیزها میدانستند. امام برای دین، رسالت نظام‌سازی و تمدّن‌سازی و جامعه‌سازی و انسان‌سازی و مانند اینها تعریف کرد؛ مردم نگاهشان به دین بکلّی متحوّل شد.

تحوّل در نگاه به آینده و ایجاد تمدّن نوین اسلامی
 یک تحوّل دیگر، تحوّل در نگاه به آینده بود. در آن دورانی که نهضت شروع شد و امام وارد میدان شدند، با همه‌ی شعارهایی که حالا بعضی از احزاب و بعضی و از گروه‌ها و گروهک‌ها میدادند -که خیلی محدود و کوچک هم بودند- در نگاه مردم آینده‌ای دیده نمیشد. یعنی مردم یک افق و آینده‌ای در مقابل چشم نداشتند؛ این تبدیل شد به ایجاد تمدّن نوین اسلامی. یعنی شما امروز به ملّت ایران نگاه کنید، این دست مبارک امام است که این حالت را به وجود آورده؛ مردم دنبال این هستند که تمدّن نوین اسلامی را تشکیل بدهند و به وجود بیاورند؛ اتّحاد عظیم اسلامی را به وجود بیاورند، امّت اسلامی را تشکیل بدهند. نگاه عامّه‌ی مردم، توده‌ی مردم این است.
 
تحوّل در مبانی معرفتیِ کاربردی و ورود فقه در عرصه‌ی نظام‌سازی
 در یک حوزه‌ی تخصّصی‌تر، تحوّل در مبانی معرفتیِ کاربردی است؛ امام این را به وجود آوردند؛ که این تخصّصی است، جزو مسائل حوزوی و کسانی است که دستی در کار فقه و در کارِ علم اصول و مانند اینها دارند. امام فقه را وارد عرصه‌ی نظام‌سازی کردند؛ فقه از این مسائل دور بود. البتّه مسئله‌ی ولایت فقیه، هزار سال [بود که] در بین فقها وجود داشت و مطرح میشد، امّا چون این امید وجود نداشت که این ولایت فقیه تحقّق پیدا بکند، هرگز به جزئیّات آن، به مسائلِ آن پرداخته نمیشد. امام این را وارد مسائل اصلی و فقهی کردند. در حوزه‌ی علمیّه‌ی نجف، این را مطرح کردند و درباره‌ی آن بحث کردند؛ بحثهای علمیِ متقنِ محکمِ کاملاً قابل توجّه برای افرادی که صاحب نظر در این زمینه‌ها هستند؛ یا مسئله‌ی مصلحتِ نظام را -که مصلحتِ نظام همان منافع عمومی است، منافع ملّی است، چیزی غیر از آن نیست- امام در فقه مطرح کردند. مسئله‌ی معروف اصولی و فقهیِ «تزاحم» و «اهمّ و مهم» را که در مسائل شخصی و مسائل کوچک به کار میرفت، وارد عرصه‌ی میدان عمومی کردند که در عرصه‌ی اداره‌ی کشور، مسئله‌ی مصلحت نظام و مسئله‌ی «اهمّ و مهم» مطرح میشود. یعنی در فقه، ایشان این چیزها را وارد کردند که این، فرصت خیلی بزرگی برای فقه به وجود می‌آورد؛ دست فقه را باز میکند در گستره‌ی تصرّفاتی که میتواند در مسائل گوناگون بکند. به نظر من حوزه‌ها باید از این خیلی قدردانی کنند و استفاده‌ کنند، استقبال کنند. البتّه این کاری که امام در این زمینه‌ی فقهی انجام داده‌اند، کاملاً روشمند و قانونمند است؛ یعنی طبق همان -به تعبیر امام- فقه جواهری است؛ یعنی بدعتی در فقه نیست؛ یک استفاده‌ی صحیح از موازین متعارف فقهی است که در اختیار فقها است.
 
پافشاری بر تعبّد، در عین نگاه نوگرایانه به فقه
 یک نمونه‌ی دیگر از این تحوّل در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبّد بود در عین نگاه نوگرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه میکرد؛ در عین حال بشدّت پابند به تعبّد. در آن روز و آن دورانها خب روحانیّونی بودند که در زمینه‌های مسائل روشنفکری وارد بودند و بحث میکردند و حرف میزدند؛ اینها روحانی و عالم و دین‌شناس هم بودند [امّا] یک مقداری تحت تأثیر برخی از شرایط، نسبت به مسائل تعبّدی آن تقیّد لازم را [نداشتند] -در عمل شخصی چرا، مقیّد بودند- ولی در تبلیغاتشان خیلی روی مسئله‌ی تعبّد تکیه نمیکردند. امام آمدند در عین آن نگاه نویی که نسبت به مسائل فقهی و مسائل اسلامی و مسائل دینی و مانند اینها داشتند، روی مسئله‌ی تعبّد محکم ایستادند؛ هم تعبّد در احکام، هم تعبّد در مراسم دینی؛ [مثلاً] این مسئله‌ی تکیه‌ی عجیبی که ایشان بر روی مجالس عزاداری و مراسم عزاداری و مانند اینها کردند، همه‌‌ی اینها نشان‌دهنده‌ی آن پایبندی و تعبّد بزرگ ایشان بود.

تحوّل در نگاه به نسل جوان و اعتماد به آنها
 یک حوزه‌ی دیگر از تحوّلی که ایشان به وجود آوردند، تحوّل در نگاه به نسل جوان بود؛ نگاه به جوانان. ایشان به فکر و عملِ جوانان اعتماد کردند؛ این به معنای واقعی کلمه یک تحوّل بود. یعنی مثلاً فرض کنید سپاه پاسداران که تشکیل شد، ایشان جوانهای بیست و چند ساله را در رأس سپاه پاسداران پذیرفتند که اینها جوانهایی [بودند] که حدّاکثر مثلاً سی سال سنّشان بود؛ اینها در رأس سپاه پاسداران، فرماندهان لشکرها و فرماندهان کل [بودند]؛ اینها همه جوانهایی بودند که کارهای بزرگ به اینها سپرده شده بود. در زمینه‌های دیگر هم همین‌ جور؛ در بحثهای قضائی، در جاهای دیگر هم ایشان اعتماد عجیبی به جوانهایی که مورد قبولشان بودند [میکردند]؛ ایشان [کارها را] محوّل میکردند و به فکر جوان و به عمل جوان اعتماد میکردند.
 
جوان‌گرایی، در عین اعتماد به نیروهای غیر جوان
 البتّه در عین اینکه ایشان ظرفیّتهای غیر جوان را نفی نمیکردند. اینکه حالا ما امروز بحث جوان‌گرایی را زیاد مطرح میکنیم، بعضی‌ها تصوّر میکنند که جوان‌گرایی یعنی انسان پیران را بکلّی از حوزه خارج کند؛ نه، نظر امام مطلقاً این نبود؛ ایشان به جوانها اعتماد میکردند به عنوان یک ذخیره برای نظام، به عنوان یک ثروت برای نظام، به نیروهای غیر جوان هم به همان اندازه اعتماد میکردند. مثلاً فرض کنید ایشان همان وقتی که این حقیر را -که نسبتاً آن وقت خیلی پیر نبودم- به امامت جمعه‌ی تهران منصوب کردند، همان وقت مرحوم آقای شهید اشرفی،(۳) مرد هشتادساله را به امامت جمعه‌ی کرمانشاه یا مرحوم دستغیب(۴) یا [دیگر] شهدای محراب را منصوب کردند؛ اینها همه مردانی بودند در حدود سنین شصت و هفتاد و مانند اینها. یا در نیروهای مسلّح؛ در سپاه مثلاً جوانها را گذاشتند؛ در ارتش شهید فلّاحی(۵) یا فرض بفرمایید که مرحوم ظهیرنژاد،(۶) که اینها افرادی بودند در سنین شصت و بالاتر از شصت؛ امام از اینها استفاده کردند، این جور نبود که وقتی میگوییم به جوانها تکیه کنند، یعنی نیروهای غیر جوان را بکلّی از حوزه خارج کنند. یا ایشان آن ‌وقت در کمیته‌ی امداد مرحوم عسگراولادی(۷) را که خیلی جوان نبود گذاشتند.
 
 پس اینکه میگوییم ایشان به جوانها اعتماد میکردند -و امروز هم ما همین عقیده را داریم که باید به جوانها اعتماد کرد، باید از نیروی جوان در پیشبرد کشور استفاده کرد که من بعد هم به این میپردازم- به معنای این است که این یک ذخیره‌‌ای است، یک ثروتی است برای کشور که از این ثروت باید استفاده کنیم؛ معنایش این نیست که اگر تجربه‌دارها و غیر جوانها که آنها هم یک ثروتی هستند حضور دارند، از اینها استفاده نشود.

تحوّل در نگاه به قدرتهای جهانی و ابرقدرت‌ها و باور شکست‌پذیری آنها
 خب پس بنابراین این تحولّات [را به وجود آوردند] لکن تحوّل مهم دیگری که به وجود آوردند که شاید از بعضی از این تحوّلات مهم‌تر بود، عبارت است از تحوّل در نگاه به قدرتهای جهانی و ابرقدرت‌ها. آن وقت هیچ‌ کس تصوّر نمیکرد که بشود روی حرف آمریکا حرفی زد، بر خلاف اراده‌ی آمریکا بشود حرکتی انجام داد؛ امام کاری کردند که خود رؤسای جمهور آمریکا گفتند که خمینی ما را تحقیر کرد؛ واقعاً هم همین بود؛ امام و کارگزاران امام و جوانهایی که با اشاره‌ی دست امام حرکت میکردند، به معنای واقعی کلمه تحقیر کردند ابرقدرت‌ها را؛ اراده‌ی اینها را شکستند و اینها را از میدان خارج کردند. امام نشان داد که ابرقدرت‌ها ضربه‌پذیرند، شکست‌پذیرند که آینده هم همان را نشان داد؛ دیدید سرنوشت شوروی سابق که آن جور شد، این هم که آمریکای امروز است و این قضایای آمریکا را که ملاحظه میکنید! هیچ وقت تصوّر چنین چیزی نمیشد؛ امام این را از آن روز در دل مردم قرار داد که بدانند اینها شکست‌پذیرند و ضربه‌پذیرند.
 
نگاه الهی و توحیدی امام، به همه‌ی این تحوّلات
 خب، نکته‌ی مهم این است امام بزرگوار که این همه تحوّلات را به وجود آورد و به معنای واقعی کلمه امامِ تحوّل بود، امّا اینها را از خدا میدانست؛ امام اینها را به خودش نسبت نمیداد، اینها را از خدا میدانست. همین تحوّل روحی‌ را که در جوانها به وجود آمده بود -‌که در همین صحیفه‌ی امام منتشر شده- ملاحظه کنید، [ایشان] مکرّر در بیاناتشان به آن توجّه میکنند و اظهار تعجّب میکنند، برای ایشان اعجاب‌آور است؛ خود امام این کار را کرده بود، دست خود او در این کار بود امّا آن را از خدا میدانست؛ واقعش هم همین است که از خدا است؛ لا حول و لا قوّة الّا بالله العلیّ العظیم، همه چیز و هر حول و قوّه‌ای از خدا است. و امام واقعاً این [آیه‌ی] «ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت»(۸) را به معنای واقعی کلمه معتقد بود. ایشان به این حرکت جوانها و تحوّل جوانها خیلی اهتمام می‌ورزید، خیلی مُعجب(۹) به این حادثه بود. یک جا ایشان میگویند که تحوّلی که در روحیه‌ی جوانها وارد شده و واقع شده است، از غلبه‌ی بر رژیم طاغوت بالاتر است؛ چون غلبه‌ی بر رژیم طاغوت، غلبه‌ی بر طاغوت بود، این تحوّلی که در جوانها به وجود آمده غلبه‌ی بر شیطان است و شیطان از طاغوت بالاتر است؛ یعنی ایشان این جوری به این قضیّه نگاه میکردند و مُعجب به این معنا بودند. این راجع به این مسئله‌ای که عرض کردیم.
 
نیاز هر جامعه‌ی زنده‌ای به تحوّل و پویایی
 خب، پس بنابراین امام، امامِ تحوّل بود. این بحثی که ما میکنیم، صرفاً نظر بر این نیست که حالا مثلاً فرض کنید یک اطّلاع بیشتری از شخصیّت امام داشته باشیم -که این هم البتّه در جای خود مهم است- این برای درس گرفتن است؛ باید از امام درس بگیریم. هر جامعه‌ی زنده و پویایی به تحوّل احتیاج دارد؛ ما امروز به تحوّل احتیاج داریم، در بخشهای مختلف. البتّه این را عرض بکنم که بعد از رحلت امام، انقلاب و کشور از رویکرد تحوّلی فاصله نگرفته؛ یعنی ملّت ایران بحمدالله توانسته رویکرد تحوّلی امام را دنبال بکند و پیش برود. ما در زمینه‌های گوناگونی به معنای واقعی کلمه، تحوّل پیدا کرده‌ایم و قدرتمندتر از گذشته شده‌ایم و در مواردی سرزنده‌تر از گذشته شده‌ایم؛ اینها هست. همین تحوّل علمی‌ای که به وجود آمده چیز کوچکی نیست، چیز خیلی مهمّی است.
 
 ما آن روز از لحاظ علمی در یک وضعی بودیم که اصلاً قابل اعتنا و قابل ذکر نبود؛ امروز در دنیا مطرحیم به عنوان [پیشتاز در] حرکت علمی و تلاش علمی. یا در توانایی‌های دفاعی؛ که امروز توانایی‌های دفاعی ‌ما در حقیقت و در واقع نزدیکِ به حدّ بازدارندگی است؛ این چیز خیلی مهمّی است که کشور توانسته [به آن برسد]. یا در عرصه‌ی سیاست؛ که چهره‌ی باابّهتِ کشور است در دنیا. جمهوری اسلامی، امروز چهره‌ی باابّهت و قدرتمند را در دنیا از خودش نشان میدهد، همه‌ی اینها تحوّلاتی است که اتّفاق افتاده‌ و قابل توجّه است. 

 در این سی سال، حرکت کشور، حرکت تحوّلی‌ای که امام به وجود آورده‌اند، متوقّف نشده است و پیش رفته؛ در بعضی از موارد هم زیرساخت‌های تحوّلی‌ای به وجود آمده است لکن هنوز به فعلیّت و به تحقّق نرسیده است؛ اینها هست لکن کافی نیست. آنچه من عرض میکنم این است که ما در یک مواردی تحوّل نداشتیم -در موارد مهمّی تحوّل نداشتیم- و در مواردی عقب‌گرد داشتیم، که این خیلی موضوع تأسّف‌بار و ناپسند و غیر قابل قبولی است، و برخلاف طبیعت انقلاب است. زنده ماندن انقلاب به این است که پی‌درپی نوآوری داشته باشد، تحوّل داشته باشد، پیشرفت داشته باشد؛ تحوّل یعنی به حال برتری با شکل واضحی دست یافتن؛ یعنی یک جهش، یک حرکت بزرگ؛ در زمینه‌های مختلف، ما به این احتیاج داشتیم؛ در بعضی از زمینه‌ها مطلقاً توانایی این را نداشتیم.

پیشرفت و پسرفت جوامع، وابسته به اراده‌ و عملکرد انسانها
 نقطه‌ی مقابل انقلاب، ارتجاع است. خیلی از انقلابهای دنیا مبتلا به ارتجاع شدند؛ یعنی بعد از آنکه پنج سال، ده سال، پانزده سال از شروع انقلاب گذشت، به خاطر بی‌اهتمامی‌هایشان مبتلا شدند به ارتجاع، به عقب‌گرد؛ این ارتجاع، نقطه‌ی مقابل انقلاب است. و هر دو -یعنی هم پیشرفت انقلابی، هم پسرفت به معنای ارتجاع- بستگی دارد به اراده‌ی انسانها؛ انسانها اگر چنانچه درست حرکت بکنند، درست پیش خواهند رفت؛ اگر چنانچه غلط حرکت بکنند، پس‌رفت خواهند داشت، که در قرآن هم به هر دوی اینها اشاره شده. در سوره‌ی مبارکه رعد [میفرماید]: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛(۱۰) که سیاق آیات نشان میدهد که [این آیه]، آن جنبه‌ی مثبت را بیان میکند، یعنی وقتی که شما تغییرات مثبت در خودتان ایجاد کردید، خدای متعال هم برای شما حوادث مثبت و واقعیّتهای مثبت را به وجود می‌آورد. دوّمی در سوره‌ی انفال است: ذٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلىٰ قَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛(۱۱) این جنبه‌ی منفی است، جنبه‌ی عقب‌گرد است، که اگر چنانچه خدا نعمتی به یک ملّتی داد و این ملّت درست حرکت نکردند، درست عمل نکردند، خداوند این نعمت را از اینها میگیرد. شما در دعای کمیل هم میخوانید: اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَم‌؛(۱۲) این تغییر نعمت، یعنی سلب نعمت، چیزی است که ناشی از اراده است. ما بایستی بشدّت مراقبت میکردیم و مراقبت بکنیم که به این حالت دچار نشویم.
 
 پس بنابراین در نظام، این معنا وجود داشته است، بعد از رحلت امام این حرکت تحوّلی وجود داشته است، منتها آن مقداری که وجود داشته، به نظر ما کافی نیست. ما به دلایل گوناگون قادریم که در بخشهای مختلفِ تمدّنی کشور و تمدّنی نظام، تحوّل ایجاد بکنیم. ولیکن خب نکاتی وجود دارد؛ یعنی انتظار من از خودم و از جوانهایمان و از ملّتمان و از نخبگانمان این است که در فکر ایجاد تحوّل در بخشهای مختلفی که نیاز هست باشیم.

تحوّل‌خواهی؛ گرایش مستمر به بهتر شدن و اجتناب از تحجّر
 حالا این بخشهایی که باید [در آنها] تحوّل ایجاد بشود چیست، این یک بحث جداگانه‌ای لازم دارد، من بعداً یک اشاره‌ای خواهم کرد، لکن در تحوّل نکاتی هست؛ اگر بخواهیم تحوّل به معنای واقعی کلمه و به معنای صحیح کلمه اتّفاق بیفتد، به این نکات بایستی توجّه کنیم؛ یک نکته این است که تحوّل‌خواهی لزوماً به معنای اعتراض نیست بلکه به معنای این است: گرایش مستمر به بهتر شدن؛ تحوّل‌خواهی این است؛ یعنی اکتفا نکردن به داشته‌های موجود؛ منشأ تحوّل میتواند این باشد. البتّه ممکن است منشأ مواردی، اعتراض به وضع موجود باشد امّا همیشه این جور نیست. در موارد زیادی تحوّل به معنای این است که ما به آنچه داریم، به داشته‌هایمان اکتفا نمیکنیم، یک قدمی بالاتر، یک مرحله‌ای جلوتر را دنبال میکنیم. حتماً لازم نیست یک جا احساس شکست کرده باشیم تا بخواهیم تحوّل ایجاد کنیم؛ نه، یک جاهایی احساس شکست هم نمیکنیم. من از اینجا چه نتیجه‌ای میخواهم بگیرم؟ میخواهم عرض بکنم در آنجاهایی هم که ما تحوّل مثبت ایجاد کرده‌ایم -مثلاً فرض کنید در مقوله‌ی علم- دیگر کسی نگوید که خب ما دیگر تحوّل کرده‌ایم و احتیاجی نیست؛ نه، ما به آنچه داریم نباید قانع باشیم، به داشته‌های خودمان نباید قانع باشیم بلکه بایستی باز هم تحوّل را بخواهیم و لازم بشمریم و دنبال کنیم؛ حتّی در همین زمینه‌ای که در آنجا تحوّل هم مثلاً داشته‌ایم یا در زمینه‌های گوناگون دیگری که تحوّلی انجام گرفته. پس بنابراین تحوّل یعنی میل به شتاب گرفتن و سرعت داشتن در حرکت و جهش در حرکت و اجتناب از تحجّر، اجتناب از پافشاری بر مشهورات غلط؛ معنای تحوّل اینها است و در آنجاهایی که حتّی اعتراضی هم وجود ندارد، این معنا کاملاً وجود دارد. بنابراین این یک نکته است.

پشتوانه‌ی فکری؛ از لوازم تحوّل صحیح
 نکته‌ی دوّم این است که تحوّل صحیح احتیاج دارد به پشتوانه‌ی فکری؛ یعنی هر حرکت بی‌پشتوانه‌ی فکری را نمیشود تحوّل دانست. بعضی از حرکتهای سبُک و سطحی را نمیشود به حساب تحوّل گذاشت؛ تحوّل پشتوانه‌ی فکری [میخواهد]. فرض کنید یکی از مسائلی که امروز باید حتماً تحوّل در آن به وجود بیاید، مسئله‌ی عدالت است. در زمینه‌ی عدالت باید تحوّل ایجاد کنیم و این باید متّکی باشد به یک مبنای فکری که اندیشه‌ی متقن و شکل‌یافته‌ی ما در زمینه‌ی عدالت چیست؛ آن وقت بر اساس آن برویم سراغ تحوّل؛ یعنی این پشتوانه‌ی فکری یکی از چیزهای لازم است که از دارایی‌های معنوی ما است؛ یعنی ما بایستی از دارایی‌های معنوی‌مان در این زمینه استفاده کنیم که عبارت است از احکام اسلام و مقرّرات اسلامی و آیات کریمه‌ی قرآن و کلمات اهل‌بیت (علیهم السّلام)؛ از اینها باید استفاده کنیم و بر اساس اینها باید تحوّل ایجاد بکنیم.
 
 امام هم هر کاری که در زمینه‌ی تحوّلات انجام دادند، متّکی به همین حرکت اسلامی و مبانی معرفتی اسلام بود؛ امام در چهارچوب آن حرکت کردند. اگر چنانچه یک چنین پشتوانه‌ی فکری‌ای وجود نداشته باشد، این تحوّل انسان، غلط خواهد بود و احتمالاً انسان قدم را نابجا برمیدارد، بعد هم درست پافشاری نمیکند؛ یعنی ثبات قدم در این حالتِ تحوّلی، نخواهد داشت. انسان به یاد بعضی‌ها می‌افتد، ما در انقلاب خودمان داشتیم کسانی را که اینها افراد انقلابی و علاقه‌مند بودند، منتها چون پایه‌‌های فکری‌شان پایه‌های محکمی نبود، پایه‌های ایمانی‌شان، پایه‌های متین و مستحکم و دارای پشتوانه‌های عقلانی محکم و استدلالی محکمی نبود، بعد از اینکه مدّتی گذشت و از سنین جوانی مثلاً یک مقداری عبور کردند، تبدیل شدند به همان فسیل‌هایی که اصلاً انقلاب علیه آن فسیل‌ها بود؛ یعنی انقلاب اسلامی در واقع یک عدّه فسیل‌های کج‌رو را کنار زد. بعضی جوانهای انقلابیِ دیروز هم بعد از آنکه وارد مرحله‌های گوناگون زندگی و عبور از سالهای جوانی شدند، در واقع نزدیک شدند -حالا یا بعضی‌ها نزدیک شدند، یا بعضی‌ها تبدیل شدند- به چیزی شبیه آن فسیل‌ها؛ به قول مرحوم امیری‌فیروزکوهی که ایشان در یک شعری میگوید:
شباب عمر به دانش گذشت و شیب به جهل
کتاب عمر مرا فصل و باب، پیش و پس است (۱۳)
واقعاً بعضی این جور هستند.

استحاله‌ی فکری و خارج شدن از هویّت واقعی، در مقابل تحوّل
 یک نکته‌ی دیگری که خیلی مهم است، این است که تحوّل را نبایستی با استحاله‌ی فکری اشتباه گرفت. اندکی قبل از حکومت پهلوی و بعد، شدّتش در دوران حکومت پهلوی، چیزی به نام تجدّد وارد کشور شد، که این را به عنوان یک تحوّلی در زندگی ملّت ایران به حساب می‌آوردند؛ این تحوّل نبود، این استحاله‌ی ملّت ایران بود، هویّت ملّت ایران را از او سلب کردن بود. یعنی در واقع ملّت ایران، هویّت دینی خود، هویّت ملّی خود، هویّت تاریخیِ عمیق خود را در این تجدّد از دست داد. تجدّدی که [طیّ آن،] در دوران پهلوی، هم یک مقداری به وسیله‌ی رضاخان، هم [به وسیله‌ی] پشتوانه‌ها و به‌اصطلاح روشنفکرهای غرب‌زده و طلسم‌شده‌ی زمان رضاخان -که او را وادار میکردند، هدایت میکردند، کمک میکردند و توجیه میکردند کارهای او را- در واقع هویّت ملّت ایران سلب شد، یعنی [ملّت ایران] از آن هویّت واقعی خارج شد؛ این استحاله است، این تحوّل نیست. تحوّل باید رو به جلو باشد، این رو به عقب رفتن بود. ملّتها اگر چنانچه هویّتِ خودشان را از دست بدهند، داشته‌های معنوی خودشان را از دست بدهند، در واقع یک مرگ تمدّنی برای آنها به حساب می‌آید؛ این یک مرگ تمدّنی است، کما اینکه برای کشور ما هم متأسّفانه همین جور هم بود؛ یعنی در بحثهای علمی، بحثهای اجتماعی، بحثهای دانشگاهی، کار را به جایی رساندند که مثلاً حرف یک دانشمند غربی به عنوان قول فصل(۱۴) شمرده میشود؛ بحث که میکنند، [میگویند] فلان دانشمند غربی این جوری گفته؛ وقتی او این جوری گفته، پس دیگر بحث تمام است. معنای این، آن است که ما راه فکر را ببندیم. وقتی تقلید پیش آمد، مسئله‌ی تقلید از دیگران پیش آمد و اینکه انسان جرئت نداشته باشد در فلان مسئله‌ی علوم انسانی یا امثال آن، روی حرف دانشمند غربی حرف بزند، معنایش این است که باید فکر را گذاشت کنار، اجتهاد را باید گذاشت کنار، باید تقلید کرد؛ این درست نقطه‌ی مقابل آن تعلیم انبیا است که «یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول‌»؛(۱۵) آن دفینه‌های عقل را، دفینه‌های اندیشه را در انسانها زنده کردن، شوراندن و به ظهور رساندن؛ این نقطه، درست نقطه‌ی مقابل آنها است؛ این هم یک نکته.
 
لزوم صبر در تحوّل و نیاز به دست هدایت‌گرِ مورد اطمینان
 یک نکته‌ی دیگر این است که تحوّل لزوماً یک حادثه‌ی دفعی نیست؛ گاهی تحوّل تدریجاً انجام میگیرد؛ بی‌صبری نباید کرد. اگر چنانچه هدف‌گیری و نشان‌گیری درست انجام گرفته باشد و حرکت به معنای واقعی اتّفاق بیفتد، اگر چنانچه به هدفِ تحوّل هم دیر برسیم ایرادی ندارد؛ عمده این است که راه را برویم، حرکت را انجام بدهیم، و بی‌صبری نباید کرد؛ اینکه تصوّر کنیم که بایستی حتماً دفعتاً یک کاری انجام بگیرد، نه، این ‌جوری نیست.
 
 و اشکال این تجدّدی که حکومتهای دست‌نشانده به ما دادند این بود که یک دست هدایت‌گری نداشت؛ یکی از اشکالاتش این بود. بایستی در این تحوّلی که تدریجاً بنا است انجام بگیرد، یک دست هدایت‌گرِ مورد اطمینانی بالاسر این تحوّل وجود داشته باشد و بایستی دستهای مطمئن و قابل اعتماد هدایت کنند این حرکتهای تحوّلی را؛ وَالّا اگر هدایت نکردند، مثل آن وضعی میشود که آن روزها وجود داشت. این هم یک نکته.

اجتناب از کارهای سطحی و عجولانه
 یک نکته‌‌ی دیگر این است که تحوّل را نباید با یک سلسله کارهای سطحی و دم‌دستی اشتباه گرفت. بعضی از کارهای سطحی، که متهوّرانه، عجولانه یک کاری انجام میگیرد؛ اینها تحوّل نیست؛ گاهی اوقات برای فرونشاندن هوسِ یک کار، این کارها انجام میگیرد که اینها خیلی ارزشی ندارد. تحوّل، کار عمقی است، کار اساسی است که بایستی اتّفاق بیفتد. سرعت البتّه مهم است لکن سرعت با شتابزدگی فرق دارد. خب حالا اینها یک نکاتی بود در مورد تحوّلی که باید ما دنبالش باشیم، ملّت ایران، بخصوص جوانهای ما باید دنبالش باشند؛ این نکات را بایستی توجّه کرد.

فهرست و نمونه‌هایی از نیاز جامعه به تحوّل
 خب حالا تحوّل در چه زمینه‌هایی باید انجام بگیرد؟ عرض کردم این موضوع یک بحث طولانی دیگری است که بایستی مشخّص بکنیم در چه زمینه‌هایی ما کمبود داریم و بایستی در اینها تحوّل به معنای واقعی کلمه انجام بدهیم؛ لکن به صورت یک فهرست مثالی، چند نمونه و چند مثال میشود گفت: مثلاً در زمینه‌ی اقتصاد تحوّل به این است که ما بتوانیم بند ناف اقتصاد کشور را از نفت قطع کنیم؛ یعنی بتوانیم اقتصادِ بدون نفت را به وجود بیاوریم؛ این یک تحوّل به معنای واقعی کلمه است. یا فرض بفرمایید در زمینه‌ی بودجه‌بندی‌های دولتی، دولت و مجلس بودجه را جوری ببندند که به معنای واقعی کلمه ناظر به موضوع، ناظر به مسئله، ناظر به عملکرد باشد؛ به تعبیری «بودجه‌‌ی عملیّاتی»؛ البتّه ادّعا میشود، دولتها غالباً ادّعا میکنند که بودجه عملیّاتی است ولی نیست. بودجه‌ی کشور به معنای واقعی کلمه اگر چنانچه درست بودجه‌بندی بشود، یک تحوّل در امر اقتصاد [میتواند] به وجود بیاورد. یا فرض کنید در زمینه‌ی مسائل آموزش؛ در زمینه‌ی مسائل آموزشی ما واقعاً احتیاج داریم به تحوّل. تحوّل در زمینه‌ی مسائل آموزش این است که ما آموزشهای دانشگاهی و دبیرستانی را، حتّی دبستانی را، آموزشهای عمقی قرار بدهیم؛ عمقی، کاربردی، نه صرفاً حفظی؛ درسها و بحثهای فایده‌محور را مطرح بکنید.

 بعضی از درسها در مدارس ما یا در دانشگاه‌های ما تدریس میشود که برای آن کسی که دارد این را میخواند، هیچ فایده‌ای تا آخر عمرش نخواهد داشت! چون در این زمینه تخصّص هم پیدا نمیکند، اطّلاعش هم در این زمینه اطّلاع آن چنان کارآمدی نیست؛ مثل اطّلاعات عمومی یک چیزی یاد میگیرد که هیچ فایده‌ای ندارد، وقت او را هم میگیرد. یعنی در زمینه‌ی آموزش اگر بخواهیم به معنای واقعی کلمه تحوّل ایجاد کنیم، تحوّل به این است که درس، فایده‌محور باشد، عمقی باشد، کاربردی باشد؛ که حالا همین برنامه‌ی تحوّلی که برای آموزش و پرورش تهیّه شده،(۱۶) اگر اجرا بشود و عمل بشود، بخشی از این را به عهده خواهد داشت.

 یا در زمینه‌ی مسائل اجتماعی، مثلاً مسئله‌ی تأمین عدالت، یا حلّ قطعی مشکلاتی مثل اعتیاد؛ اینها خب واقعاً یک مشکلات اجتماعی است؛ اینها را باید ما حل کنیم؛ یا در زمینه‌ی مسائل خانواده به معنای واقعی کلمه باید تحوّل ایجاد کنیم. امروز خبرها و گزارشهای متقن به ما میگوید که کشور ما بسرعت به سمت پیری دارد پیش میرود؛ این خبر خیلی دهشتناکی است، خبر بدی است؛ از جمله‌ی چیزهایی است که آثار آن در وقتی ظاهر خواهد شد که هیچ گونه علاجی برایش متصوّر نیست؛ خب اینها را با تحوّل بایست انجام داد؛ در این زمینه‌ها باید تحوّل انجام بگیرد.

نترسیدن از دشمنی و مخالفتها، شرط ایجاد تحوّل
 خب، یک شرط مهم برای ایجاد تحوّل، نترسیدن از دشمن و دشمنی‌ها است. خدای متعال به پیغمبرش میفرماید که «وَ تَخشَى النّاسَ وَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخشاهُ»؛(۱۷) از مردم نباید بترسی؛ از حرف این و آن نباید بترسی. بالاخره هر اقدام مثبتی، هر کار مهمّی ممکن است یک عدّه‌ای مخالف داشته باشد؛ مخالف، مخالفت میکند. امروز با حضور فضای مجازی، نوع مخالفتها هم غالباً نوع برخورد‌کننده و تیز و آزار‌دهنده است؛ اگر چنانچه یک حرکت مهمّ صحیحِ متقنِ محاسبه‌شده‌ای انجام میگیرد، باید ملاحظه‌ی اینها را نکنند. ملاحظه‌ی دشمن خارجی را هم نباید بکنند؛ هر گونه حرکتی را که در کشور به سمت صلاح انجام بگیرد، یک جبهه‌ی وسیعی از دشمن وجود دارد که اینها نشسته‌اند دارند دائم فکر میکنند که ضربه‌ها بزنند، هم در زمینه‌های سخت‌افزاری، هم در زمینه‌های نرم‌افزاری؛ نرم‌افزاری‌شان همین است که اینها تصمیم‌های مهم و درست و منطقی را که در کشور گرفته میشود، با تبلیغات وسیعی که دارند، زیر سؤال ببرند و با این امپراتوری تبلیغاتی‌ای که دست صهیونیست‌ها هست، این را بکوبند و نابود کنند و از بین [ببرند]. باید از اینها نترسید، باید حرکت کرد؛ و به نظر من راهش هم این است که نیروهای جوان حضور داشته باشند؛ آن که ملاحظه نمیکند و نمیترسد و بدون ملاحظه حرکت میکند نیروی جوان است. [البتّه] حضور نیروهای جوان با همان شکلی که قبلاً عرض کردیم، به معنای استفاده‌ی از فکر جوان و از روحیه‌ی جوان و از حالت اقدام و جسارت و حرکتی که جوان میکند؛ نه به معنای نفی حضور ذخیره‌های غیر جوان؛ شرطش این است که این کار انجام نگیرد.
 
اضمحلال و افول قدرتها، به خاطر اعتماد به خدا
 خوشبختانه وقتی که کشور به خدا اعتماد میکند، نتیجه همین میشود که ملاحظه میکنید. یکی از بخشهای جبهه‌ی دشمن، شوروی بود که آن شکل را پیدا کرد؛ یکی از بخشها این بخش آمریکا است که شما امروز، وضع آشفته‌ی آمریکا را دارید مشاهده میکنید. آنچه امروز در شهرهای آمریکا و ایالتهای آمریکا مشاهده میشود، بُروز یک واقعیّاتی است که همیشه پنهان نگه داشته میشد. اینها چیزهای جدیدی نیست، اینها بُروز واقعیّتها است؛ که آن لجنِ ته حوض می‌آید بالا خودش را نشان میدهد؛ این حالت این جوری است. اینکه مثلاً فرض بفرمایید یک پلیسی با خونسردی تمام، زانویش را بگذارد روی گردنِ یک سیاه‌پوستی و همین طور نگه دارد و فشار بدهد تا او جان بدهد -او التماس کند، استغاثه کند، این هم خونسرد بنشیند روی او و فشار بدهد- چند پلیس دیگر هم بِایستند تماشا کنند و هیچ اقدامی نکنند، یک چیزی نیست که جدیداً به وجود آمده باشد؛ طبیعتِ آمریکایی این است؛ این کاری است که آمریکایی‌ها با همه‌ی دنیا تا حالا میکردند. با افغانستان همین کار را کرده‌اند، با عراق همین کار را کرده‌اند، با سوریه همین کار را کرده‌اند؛ با خیلی از کشورهای دنیا [از جمله] قبلها با ویتنام همین کارها را کرده‌اند؛ این اخلاق آمریکا است، این طبیعتِ حکومت آمریکا است؛ امروز این جوری خودش را نشان میدهد. اینکه حالا مردم شعار میدهند که «بگذارید ما نَفَس بکشیم» یا «نمیتوانیم نَفَس بکشیم»، که در ایالت‌ها و تظاهرات‌های وسیع شهرهای مختلف، امروز شعار مردم آمریکا شده است، این در واقع حرف دل همه‌ی ملّتهایی است که آمریکا در آنجا ظالمانه وارد شده و اقدام کرده؛ این‌ جوری است.

رسوایی دستگاه حاکمه‌ی آمریکا و سرافکندگی ملّت آمریکا
 و به هر حال به توفیق الهی، به لطف الهی، آمریکایی‌ها با رفتارهای خودشان رسوا شدند؛ آن، مدیریّتشان در قضیّه‌ی کرونا، که آنها را در دنیا رسوا کرده و الان هم این رسوایی ادامه دارد؛ با اینکه دیرتر از خیلی از کشورها اینها ابتلا پیدا کردند و میتوانستند از تجربه‌های دیگران استفاده کنند و میتوانستند آمادگی‌های لازم را به وجود بیاورند، ضعف مدیریّت در آن کشور موجب شده که امروز تلفاتشان چندین برابر تلفات کشورهای دیگر است و ابتلائاتشان هم همین جور. نتوانستند مدیریّت کنند و نمیتوانند مدیریّت کنند؛ به خاطر همین خصوصیّات فسادی که در دستگاه حاکمه‌ی آمریکا وجود دارد. این هم وضع اداره‌ی مردم، این هم برخورد با مردم؛ زبانشان هم دراز است؛ مردم را میکُشند و با جنایت واضح و آشکار، خودشان را نشان میدهند و عذرخواهی هم نمیکنند؛ در عین حال زبانشان هم دراز است، میگویند حقوق بشر! آن مرد سیاهی که آنجا کشته شد، ظاهراً بشر نبود و حقوقی نداشت؛ این جوری است.
 
 به هر حال به نظر من ملّت آمریکا -من قبلاً هم یک وقت گفتم، الان هم میگویم- احساس خجلت و سرافکندگی میکند از حکومتهای خودش؛ و واقعاً جا دارد که ملّت آمریکا از این حکومتی که امروز در آمریکا هست احساس سرافکندگی کند. آن کسانی هم که -چه در کشور ما، [یعنی] ایرانی‌هایی که داخل کشورمان هستند، چه بعضی ایرانی‌هایی که خارج از کشور هستند- شغلشان حمایت از آمریکا و دفاع از آمریکا و بزک کردن آمریکا بود، آنها هم به نظر من دیگر سرشان را نمیتوانند بلند بکنند با این وضعی که الان پیش آمده.

 امیدواریم ان‌شاء‌الله خداوند متعال حوادث عالم را به نفع ملّت ایران پیش ببرد و اقتدار جمهوری اسلامی را روز‌به‌روز بیشتر کند و روح مطهّر امام بزرگوار را و شهدای عزیز را و شهید عزیز اخیر ما، شهید سلیمانی را با اولیائش ان‌شاء‌الله محشور کند.

والسّلام علیکم و ‌رحمةالله
 
 
۱) سوره‌ی سبأ، بخشی از آیه‌ی ۴۶؛ «بگو من فقط به شما یک اندرز میدهم که دو به دو و به تنهایى براى خدا به پا خیزید ...»
۲) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱
۳) شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی‌اصفهانی، پنجمین شهید محراب
۴) شهید آیت‌الله سیّدعبدالحسین دستغیب، سوّمین شهید محراب
۵) مرحوم شهید سرتیپ ولی‌الله فلّاحی، بعد از بنی‌صدر به فرماندهی کلّ قوا منصوب شد.
۶) مرحوم سرلشکر قاسمعلی ظهیرنژاد، از سال ۱۳۵۸ مسئولیّت فرماندهی در ارتش را به عهده داشت.
۷) حبیب‌الله عسگراولادی
۸) سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۱۷؛ «... و چون [ریگ به سوى آنان] افکندى، تو نیفکندى ...»
۹) آنچه موجب شگفتی شود.
۱۰) سوره‌ی رعد، بخشی از آیه‌ی ۱۱؛ «... در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند. ...»
۱۱) سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۵۳، «این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند ...»
۱۲) مصباح‌المتهجّد، ج۲، ص ۸۴۴
۱۳) غزلیّات، غزل شماره‌ی ۹۱
۱۴) سخن نهایی صحیح و متقن
۱۵) نهج‌البلاغه، خطبه ۱
۱۶) سند تحوّل بنیادین آموزش و پرورش
۱۷) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۳۷؛ «... و از مردم میترسیدى، با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسى‌ ...»