آشنایی با سوره اعراف

امتیاز بدهید
(64 امتیاز)

آشنایی با سوره اعراف

 

 

نام سوره: اعراف

تعداد آیات: 206

تعداد کلمات: 3346

تعداد حروف: 14437

ترتیب نزول: 39

محل نزول: مکه مکرمه

 

معانی نام سوره: اعراف از کلمه عرف ریشه گرته است و عرف به معنی جایگاه مرتفع و بلندی است.

 

نامهای دیگر: -

 

ویژگیهای سوره: یکی از محکمات در این سوره است. داستان اعراف و اصحاب. وداستان حضرت آدم و ابلیس و سرگذشت آموزنده ملل و اقوام گذشته. دراین سوره است.

 

موضوعات مطرح شده: فرمان به اطاعت از اوامر الهی – دعوت به توبه و ندامت – قرآن شناسی – عهد و پیمان خدا با انسان – تدبیر و تفکر د رجهان – پاکیزگی و نظافت.

 

فضیلت قرائت و خواص سوره اعراف

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر کس سوره اعراف را بخواند خداوند میان او و شیطان پرده ای قرار می دهد و روز قیامت حضرت آدم علیه السلام شفیع او خواهد بود. حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس سوره اعراف را در هر ماه بخواند در روز قیامت از کسانی خواهد بود که نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند (من الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) و اگر در هر جمعه بخواند٬ در روز قیامت از کسانی می باشد که بدون حساب به بهشت می رود.

/پاورقی . (بر گزیده تفسیر نمونه ج ۲ ص ۲۳)./

و نیز فرمودند: در این سوره آیات محکمه ای است٬ قرائت و تلاوت و قیام به آنها را فراموش نکنید زیرا اینها روز رستاخیز در پیشگاه خدا برای کسانی که آنها را خوانده اند گواهی می دهند.

/پاورقی . (بر گزیده تفسیر نمونه ج ۲ ص ۲۳)./

 

اعراف، و نام دیگرش المص هفتمین سوره قرآن است که مکی و دارای 206 آیه می باشد.

در فضیلت این سوره مبارکه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است: هر کس سوره اعراف را قرائت کند خداوند بین او و ابلیس پرده ای بیفکند تا از شر ابلیس در امان بماند، او در زمره کسانی است که حضرت آدم علیه السلام در بهشت او را زیارت می کند و در بهشت به تعداد همه یهودیان و مسیحیان به او درجات داده خواهد شد.

امام صادق علیه السلام فرموده است: هر که این سوره را در هر ماه یک بار قرائت نماید، در روز قیامت از جمله کسانی است که هیچ خوف و ترسی و هیچ حزن و اندوهی ندارد و هر کس در روزهای جمعه این سوره را بخواند، در زمره کسانی است که خداوند از انها حسابرسی نمی کند، بدانید در آن آیات محکمی است؛ پس آن را فرو نگذارید، زیرا آنها در روز قیامت به سود قاریان خود شهادت می دهند.

در روایتی دیگر از ایشان رسیده است: قرائت کننده سوره اعراف در روز قیامت از کسانی است که ایمن هستند

/پاورقی . مستدرک الوسائل، ج4./

 

 

آثار و برکات تلاوت سوره اعراف

1. در امان ماندن از شر دشمن و حیوان درنده

هر کس این سوره را با گلاب و زعفران بنویسد و به همراه داشته باشد، تا وقتی که این نوشته با اوست به اذن خداوند هیچ درنده و دشمنی به او نزدیک نمی شود.

/پاورقی . تفسیرالبرهان،ج2، ص515./

2. برای ترس از شیاطین

روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام: هرکس شب را در بیابانی بی سکنه سر کند و آیه 54 این سوره را قرائت کند فرشتگان الهی از او نگهبانی کرده و شیاطین از او دور می شوند.

3. بیدار ماندن در شب

هر کس آیات 54-56 این سوره را در موقع خواب بخواند، اگر از خداون بخواهد خواب او کمتر شود، مطلوب او حاصل می شود و قادر به خواندن نماز شب می شود.

همچنین برای اینکه خواب بر انسان چیره نشود آیه 139 این سوره را بر آبی بخواند و روی خود را با آن بشوید.

هر کس این سوره را بنویسد و با خود داشته باشد از گزند دشمن در امان خواهد بود و هرگزگمراه

نمی گردد.

- هر کس آیات زیر را بخواند و از خداوند بخواهد که خوابش کم شود به درستی که کم می شود.

ان ربکم الله الذی خلق السموات... قریب من المحسنین (آیات ۵۴ تا ۵۶)

- برای آنکه خواب بر تو چیره نشود این آیه را بر آب بخوان و صورت خود را با آن آب بشوی.

 

شأن نزول و محتوای سوره اعراف

و لما جاء موسی لمیقاتنا و کلمه ربه قال رب ارنی... اول المؤمنین (آیه ۱۴۳) سوره اعراف هفتمین سوره قرآن کریم در ترتیب مصحف موجود و یکی از سوره هائی است که با پاره ای از حروف مقطعه، یعنی المص آغاز شده است، و جز سه سوره ن، ق و ص سوره ای قبل از آن نازل نشده که آغاز آن دارای حروف مقطعه باشد.

موضوع و محور اساسی سوره اعراف عبارت از انذار و هشداری است که متخلفین را بیمناک می سازد، یعنی کسانی را بیم می دهد که با غیر خدا طرح دوستی می بندند، و غیر خدا را به سرپرستی از خویش برمی گزینند، و در مقام تکذیب آیات الهی بر می آیند، و در طاعت الهی استکبار می ورزند، و خدا را به دست فراموشی می سپارند، و نعمتهای او را سپاس نمی دارند.

 

مقاصد و ویژگی های سوره اعراف

آیات سوره اعراف در سوی مقاصد و اهداف خود- با بیان عظمت قرآن، و شکوه هدایت و رهنمودها و قدرت استدلال آن در توضیح دعوت الهی، و انذار و تهدید مخالفین به وسیله قرآن- ترتیب یافته است.

 

آنگاه اهداف دعوت الهی- در مکه- در آن مطرح شده که عبارت از توضیح و گزارش رسالت اسلام، و بیان اصول و مبانی این دعوت است، این اصول و مبانی عبارتند از:

- توحید در عبادت و تشریع و قانونگذاری.

- توضیح و تشریح بعث و جزاء در روز قیامت.

- گزارشی از وحی و رسالت به صورت کلی یعنی نبوت عامه.

- گزارشی درباره رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به صورت خاص، یعنی نبوت خاصه.

این سوره در روش عرضه این حقایق دو سبک و اسلوب را در پیش گرفته است: یکی اسلوب یاد آوری نعمت، و دیگری اسلوب تهدید نسبت به عذاب و انتقام الهی.

 

بررسی اجمالی عناصر سوره اعراف

سوره اعراف با ما از عظمت و شکوه قرآن گفتگو می کند، و ما را به پیروی از آن بر می انگیزد، و از مخالفت با آن برحذر می دارد، و به کارهائی تشویق می کند که کفه ترازوی اعمال نیک ما را در روز قیامت گران سنگ و ارجمند می سازد، و آنرا در این سوره با طلیعه ای آغاز می کند که باید آنرا برائت استهلال و یا عنوان و تابلوئی برشمرد که محتوای سوره را زیر پوشش قرار داده و این محتوا را ارائه می نماید.

 

خداوند متعال در آغاز سوره اعراف می فرماید:

المص. کِتابٌ اُنزِل اِلیک فلا یکُن فِی صدرِک حرجٌ مِّنهُ لِتُنذِر بِه و ذِکری لِلمُؤمِنین. اِتّبِِعوا ما اُنزِل اِلیکُم مِن ربِّکُم و لا تتّبِعُوا مِن دُونِهِ اولیاء قلیلاً ما تذکّرُون.-

/پاورقی . (اعراف:1-3)./

کتابی است که بر تو نازل شد، پس نباید در دل تو نسبت به آن تردید و یا دشواری وجود داشته باشد تا به وسیله آن بیم دهی و برای مومنان تذکر و پندی باشد. از آنچه از سوی پروردگارتان برای شما نازل شده است پیروی کنید و جز او از اولیاء دیگر پیروی نکنید، که شما کمتر پند می گیرید.

 

داستان آدم

داستان آدم درسوره بقره یاد شده؛ اما سوره اعراف حلقه هایی از این داستان را تکمیل کرده و یادآور شده است که خداوند آدم ابوالبشرعلیه السلام را آفرید و به ملائکه فرمان داد- برای اظهار فضل و برتری آدم و اعلام شأن و مقام والای او- در برابرش سجده نموده و خاکساری و تواضع خود را نشان دهند؛ لکن این دستور وقتی صادر شده بود که قبلاً ملائکه از حکمت آفرینش آدم با خدا سؤالی مطرح ساخته بودند، چرا که می دیدند در آفرینش آدم آمیزه شهوت وغضب به کار رفته و از رهگذر این دو غریزه تبار او دست اندرکار فساد و خونریزی می گردند.

 

نعمت لباس و پوشاک

سوره اعراف از نعمتهای الهی نسبت به فرزندان آدم سخن می گوید که از جمله آنها نعمت لباس و پوشاکی است که انسان با استفاده از آن اندام و اعضاء ناخوش آیند خود را می پوشاند و خویشتن را نیز با همین لباس می آراید.

 

اعتدال و میانه روی در زینت و خود آرائی

یا بنی آدم خُذُوا زِینتکُم عِند کُلِّ مسجِدٍ و کُلُوا و اشربُوا و لا تسرِفُوا اِنّهُ لا یحِبُّ المُسرِفین

/پاورقی . (اعراف:31)./

ای فرزندان آدم زینت و مایه های آراستن خویش را در ورود به هر پرستشگاهی با خود برگیرید و بخورید و بیاشامید، و از حد اعتدال فراتر نروید که خداوند فزون جویان متجاوز از توزان و اعتدال را دوست نمی دارد.

در این آیه سهولت و روانی و آسانی شریعت و قوانین اسلام جلب نظر می کند؛ چرا که اسلام انسانها را به نظافت فرمان می دهد و آنها را به خود آرائی و آراستگی فرا می خواند، و به تمتع و بهره گیری از نعمت های مطبوع و دلچسب تشویق می کند.

این سوره، بیشتر روی سخن با مشرکین دارد. در آغاز این سوره اشاره کوتاه، ولی گویایی به مساله مبدا و معاد می کند، سپس برای احیای شخصیت انسان٬ داستان آفرینش آدم را با اهمیت فراوان شرح می دهد. بعد پیمان هایی را که خدا از فرزندان آدم در مسیر هدایت و صلاح گرفته یک یک بر می شمرد. سپس برای نشان دادن شکست و ناکامی اقوامی که از مسیر توحید و عدالت و پرهیز گاری منحرف می شوند٬ و هم برای نشان دادن پیروزی مؤمنان راستین سرگذشت بسیاری از اقوام پیشین و انبیاء گذشته مانند: نوح و لوط و شعیب رابیان کرده و با سرگذشت مشروح بنی اسرائیل و مبارزه موسی علیه السلام با فرعون٬ این بخش را پایان می دهد. در آخر بار دیگر به مساله مبدا و معاد باز می گردد و آغاز و پایان را بدین وسیله تکمیل می کند.

 

 

داستان سوره اعراف

داستان حضرت نوح

مقدمه

داستان حضرت نوح علیه السلام اولین داستان از پیامبران اولو العظم است که در قرآن کریم مفصل طرح شده است. این داستان در سوره‌های: اعراف، توبه، یونس، هود، اسراء، مریم، انبیاء، حج، مؤمنون، فرقان، شعرا، عنکبوت، احزاب، صافات، ص، غافر، نوح، شوری، ق، ذاریات، نجم، قمر، وحدید. آمده است. در این نوشتار فقط از سوره اعراف از آیه 59 تا 64 بحث شده است. قرآن کریم خلاصه داستان نوح علیه السلام را در سوره اعراف حکایت کرده است. اگر کمی دقت در آیات شود خواننده خودش چکیده داستان را بدست خواهد آورد. به همین منظور در این نبشتار صرفاً داستان آن حضرت باز گو نشده است. بلکه تفسیر آیات تحت عنوان برداشت‌ها با نگاه نو مطرح گردیده است.

لقدْ أرْسلْنا نُوحًا إِلى قوْمِهِ فقال یا قوْمِ اعْبُدُوا اللّه ما لکُمْ مِنْ إِلهٍ غیْرُهُ إِنّی أخافُ علیْکُمْ عذاب یوْمٍ عظیمٍ

/پاورقی . (اعراف-59)./

همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم، گفت: اى قوم، خداى یکتا را بپرستید که جز او شما را خدایى نیست، من بر شما از عذاب روزى بزرگ مى ‏ترسم‏.

 

برداشت‌ها

1. شناسنامه نوح

لقدْ أرْسلْنا نُوحًا إِلى قوْمِهِ...

قرآن کریم، نام حضرت نوح را یاد آور شده است. از این رو، بحث شناسنامه نوح لازم و ضروری به نظر می ‌رسد. ابن عربی می ‌گوید: روایت شده نوح بدان سبب نوح نامیده شده که بر مردم خویش سخن و نوحه سرایی می‌ کرده است کنایه از این که کار او شده دعوت مردم به توحید و یکتا پرستی. زیرا که نوحه بر میّت را، نوح می ‌گوید. بدین خاطر نوح را نوح می ‌گفته‌اند: که مردم نسبت به سخنان او دل مرده بوده‌اند. این واژه غیر عربی شاید عبرانی است. او پسر لمک پسر متوشلخ پسرأ خنوخ است که در سال وفات آدم متولد شده و در 400 یا به قول دیگر، در 50 و یا 40 سالگی مبعوث به رسالت شده و 950 سال در حدود سه قرن در میان قوم خویش مشغول به تبلیغ بوده است خداوند نخست داستان نوح را ذکر فرموده، چون نوح علیه السلام اولین پیغمبرى است که تفصیل نهضت او در قرآن ذکر شده‏ است. حضرت نوح ملقب به شیخ الانبیاء است.

 

‏2. پشتوانه حضرت نوح

لقدْ أرْسلْنا نُوحًا إِلى قوْمِهِ...

در عرصه سیاست حرف اول را پشتوانه می ‌زند. خواه آن اقتصادی، نظامی، جغرافیایی و....باشد. از این رو، قرآن به قدرت محکم و پشتوانه عظیم حضرت نوح علیه السلام اشاره نموده و آن الهی بودن رسالت او است. که قرآن می ‌فرماید: لقدْ أرْسلْنا نُوحًا إِلى قوْمِهِ... یعنی فاعل ارسلنا خدا است.

در قرآن، گاهی فاعل که به خداوند بر می ‌گردد. مفرد آورده می شود. مانند نفخت فیه من روحی گاهی ضمیر فاعلی جمع بکار می ‌رود همانند این مورد: لقدْ أرْسلْنا نُوحًا إِلى قوْمِهِ... سرّ آن این است. در کار های الهی اگر دیگران نقش داشته باشد مانند فرشته‌ها، پیامبران و طبیعت، حقّ تعالی، حقّ آنان را ضایع نکرده از ضمیر جمع استفاده می ‌کند ولی جای که فعل و کار به خود خداوند نسبت داده شود. مانند نفخ روح، آنجا و شبیه آن ضمیر را مفرد می ‌آورد.

 

3. ارشاد قوم

خداوند در قرآن اشاره ‌ا‌ی زیادی به اصول تبلیغ نموده است. و یکی از اصول ارشاد و تبلغ تعیین محدوده جغرافیایی مبلّغ است. و رمز تعیین محدوده نشان از موفقیت مبلّغ می‌ باشد. زیرا که او از قوم و منطقه خویش آگاهی لازم و کافی را دارد. به همین منظور خداوند در قرآن محدوه تبلیغ و کار کرد حضرت نوح را ارشاد قوم او معرفی نموده است: لقدْ أرْسلْنا نُوحًا إِلى قوْمِهِ...

 

4. سخن اصلی

دیگر از اصول تبلیغ در قرآن، گفتن سخن مهم در ابتدای کلام است. تا شنونده آماده و حوصله شنیدن را دارد، بایستی مغز کلام را در اندیشه او جا داد. و پس از آن نوبت به حرف‌های جنبی می رسد. این اصل در شروع کلام حضرت نوح علیه السلام به خوبی مراعات شده است: فقال یا قوْمِ اعْبُدُوا اللّه ما لکُمْ مِنْ إِلهٍ غیْرُهُ... عبادت خدا سخن اصلی حضرت نوح است.

 

5. عبادت

شعار توحید نه تنها شعار نوح بلکه نخستین شعار همه پیامبران الهى بوده است لذا در آیات متعددى از همین سوره و سوره‏هاى دیگر قرآن در آغاز دعوت بسیارى از پیامبران شعار یا قوْمِ اعْبُدُوا اللّه ما لکُمْ مِنْ إِلهٍ غیْرُهُ... دیده مى‏ شود. از این جمله‏ها به خوبى استفاده مى ‏شود که بت‏پرستى مهمترین خار بر سر راه سعادت همه انسانها بوده است. و این باغبانهاى توحید براى تربیت انواع گلها و درختان پرثمر در سرزمین جوامع انسانى قبل از هر چیز دامن همت به کمر مى ‏زدند تا با داس تعلیمات سازنده خود، این خارهاى مزاحم را ریشه‏کن سازند. مخصوصا از آیه 23 سوره نوح استفاده مى‏ شود که مردم زمان نوح بتهاى مختلفى به نامود وسواع و یغوث ویعوق ونسر داشته ‏اند. عبادت سرمایه بزرگی است. که خداوند انسان ها را به آن دعوت کرده است.

 

6. سخن عاطفی

در خطابات و گفتمان سخن عاطفی جذابیت ویژه‌ای دارد. به همین منظور حضرت نوح علیه السلام خود را جزء مردم دانسته و از این راه با آن‌ها سخن گفته است و نوح علیه السلام بخاطر این ‌که به مردم بفهماند که او خیرخواه آنان است و مى ‏خواهد مراتب دلسوزى خود را نسبت به آنان برساند مى‏ گوید: یا قوْمِ: اى قوم من قرآن، در سوره توبه هدف از تفقه در دین را انذار قوم هر فقیه ذکر کرده است:...فلوْ لا نفر مِنْ کُلِّ فِرْقةٍ مِنْهُمْ طائِفةٌ لِیتفقّهُوا فِی الدِّینِ و لِیُنْذِرُوا قوْمهُمْ إِذا رجعُوا إِلیْهِمْ لعلّهُمْ یحْذرُون-6- یعنی هر فقیه بایستی با قوم سخن ملایم و نرم زده و آنان را مورد توجه قرار بدهد. شاید از این طریق مردم بترسند و لعلّهُمْ یحْذرُون را به ارمغان داشته باشد.

 

7. منظور از عذاب یوم عظیم چیست؟

در میان مفسرین این‌ که مراد از یوم عظیم در این آیه چیست اختلاف نظر وجود دارد و عمده تفاوت اندیش‌ها، به سه تفسیر منتهی می‌ شود بدین معنا که برخی آن را روز طوفان نوح و دیگری روز قیامت و اکثر مفسرین هر دو احتمال را صحیح دانسته اند. طبق آیات هر دو احتمال درست می ‌باشد.

قال الْملأُ مِنْ قوْمِهِ إِنّا لنراک فی ضلالٍ مُبینٍ

/پاورقی . (اعراف-60)./

اشراف و بزرگان قومش گفتند: به راستی که ما تو را در گمراهى آشکار مى‏ بینیم.

 

لغت

الملاء: واژه ملأ به معنای جماعت و جماعت اشراف است.

علامه طباطبایی کلمه ملأ را به معناى اشراف و بزرگان قومی دانسته، که هیبت آنان دل‌ها و جلال ظاهری آنان چشم‌های مردم را پرکرده است.

 

ضلال

ضلال از ضالّ به معنای مطلق گمراهی است. قاموس ضلال و ضلالت را به معنای انحراف از حق است دانسته است. به احتمال قوی این نظر مخدوش است. ضلل و ضلال به معنای مطلق گمراهی است. خواه از حقّ به با طل بگروند و یا از باطل به حقّ بروند آن را گمراه و ضال می‌گویند. اللّهم! این که بگویم حرف قاموس به این واقعیت برمی ‌گردد که گمراهان نیز راه خویش را حق تلقی می ‌کردند و هر کسی که خلاف آن تصور و یا حرکت می‌ کردند آن را منحرف از حقّ می ‌پنداشتند. به همین منظور مشرکان و بزرگان قوم حضرت موسی به او نسبت گمراهی آشکار داده اند: إِنّا لنراک فی ضلالٍ مُبینٍ و حال آن‌ که خودشان در لجنزار از گمراهی فرورفته بوند.

 

برداشت‌ها

1. تناسب لفظی

در آیه پیش حضرت موسی علیه السلام فرمود: فقال یا قوْمِ اعْبُدُوا اللّه ما لکُمْ مِنْ إِلهٍ غیْرُهُ... و در این آیه جماعت و اشراف قوم او گفتند: قال الْملأُ مِنْ قوْمِهِ إِنّا لنراک فی ضلالٍ مُبینٍ واژه قال در هر دو گفتمان به لفظ ماضی آمده است. تناسب لفظی و یا معنای نشان از بلاغت قرآن و بلاغت نماد اعجاز گفتار قرآنی است. تناسب لفظی نشان می ‌دهد روی تک تک الفاظ دقت شده است.

 

2. تناسب معنایی

حضرت موسی علیه السلام نماد حقیقت و رسول خدا در آیه پیش مردم را به بندگی خدا دعوت کرد و فرمود: یا قوْمِ اعْبُدُوا اللّه ما لکُمْ مِنْ إِلهٍ غیْرُهُ... در این آیه بزرگان قوم او مردم را به قیام بر علیه پیامبر خدا و تهمت به او دعوت و گفتند: قال الْملأُ مِنْ قوْمِهِ إِنّا لنراک فی ضلالٍ مُبینٍ تناسب در این است که بزرگی از ایمان در مقابل بزرگان از مشرکین، خط و مشی کلی حرکت را ترسیم کردند این نوع تناسب در گفتار و خط مشی کلی رفتاری در قرآن تجلّی کرده است. به همین خاطر است که همیشه مخالف انبیا، گروهى از اشراف و سردمداران بوده‏اند که زرق و برق ثروت و قدرت آنان، چشم مردم را پر مى ‏کرده است.

 

3. قدرت شکنی

قرآن به بزرگان و اشراف قوم موسی اشاره به مِن بعضیه کرده است قال الْملأُ مِنْ قوْمِهِ... یعنی جمع آنان، به منزله جزء افراد قوم نوح به حساب آمده است. تا هیبت و شکوه آنان را از چشم دیگران بیندازد. و بفهماند که هبیت به مال و جلال دنیویی نیست. بلکه به معنویت و دین داری است. از این رو، قرآن وقتی حکایت از موسی علیه السلام کرد به صورت تمام و بدون من بعضیه آورده است: قال یا قوْمِ اعْبُدُوا اللّه ما لکُمْ مِنْ إِلهٍ غیْرُهُ...

 

3. تهمت

منطق زورگویان عالم تهمت است: إِنّا لنراک فِی ضلالٍ مُبِینٍ آرى، وقتى فطرت مسخ شود، راهنماى واقعى را گمراه مى ‏پندارد. امروز نیز گروهى که خود را روشنفکر مى‏دانند، رهروان پیامبر را مرتجع و ساده‏لوح مى ‏پندارند. اگر - مشرکین زمان موسی علیه السلام با این تاکید شدید نسبت ضلالت به او داده‏اند، براى این است که این طبقه هرگز توقع نداشتند که یک نفر پیدا شود و بر بت‏پرستى آنان اعتراض نموده، صریحا پیشنهاد ترک خدایان‏شان را کند و از این عمل انذارشان نماید، لذا وقتى با چنین کسى مواجه شده‏اند تعجب نموده، او را با تاکید هر چه تمامتر گمراه خوانده‏اند، این هم که گفته‏اند: ما به یقین تو را گمراه مى ‏بینیم، مقصود ازدیدن حکم کردن است، یعنى به نظر چنین مى ‏رسد که تو سخت گمراهى.

 

4. آماده تهمت

حال که مخالفان، در تهمت‏زدن سخت و جدّى هستند. إِنّا لنراک فِی ضلالٍ مُبِینٍ مؤمنین راستین نیز همچون کوه استوارند. زیرا کسى که در پى پدید آوردن نظام توحیدى و براندازى نظام شرک است، باید انتظار هر گونه تهمت و توهین را داشته باشد.

قال یا قوْمِ لیْس بی ضلالةٌ و لکِنّی رسُولٌ مِنْ ربِّ الْعالمین

/پاورقی . (اعراف-61)./

 

- نوح‏- گفت: اى قوم من! هیچ‏گونه گمراهى در من نیست، بلکه من پیامبرى از جانب پروردگار جهانیانم.

 

برداشت‌ها

1. تکرار سخن عاطفی

آنان که هدفشان رضای الهی است ادب و لطافت سخن را از دست نمی ‌دهد. از این رو، حضرت نوح سخن عاطفی خویش را نسبت به قومش رها ننموده است. قال یا قوْمِ لیْس بی ضلالةٌ معلوم می ‌شود تکرار سخن عاطفی در دل‌ها ایجاد محبت می‌ کند. که حضرت موسی از آن دست بر نداشته است. و نیز استفاده می‌شود هر تکرار مضرّ نیست.

 

2. تهمت زدایی

تهمت را بایستی از خود رفع کرد ولی نباید تهمت زد. حضرت نوح علیه السلام می ‌توانست نسبت گمراهی را به سران و اشراف قوم خویش بدهد ولی از طرفند زشت به نام فحش با آنان سخن نگفت بلکه از روش احسن و نیکو با آنان مجادله کرده است: ادْعُ إِلى سبیلِ ربِّک بِالْحِکْمةِ و الْموْعِظةِ الْحسنةِ و جادِلْهُمْ بِالّتی هِی أحْسنُ...

آنجا که فرموده است: قال یا قوْمِ لیْس بی ضلالةٌ - نوح- گفت: من گمراه نیستم!

واژه ضلالة نکرده است افاده عموم می ‌کند یعنی هیچ گونه گمراهی در من نوح یافت نمی‌ شود.

 

3. معرفی

پس از آن ‌که حضرت نوح گمراهی را از خود بر طرف کرد و گفت: قال یا قوْمِ لیْس بی ضلالةٌ یعنی، دعوت بتوحید و یگانگى حق تبارک و تعالى در نظر عقل ضلالت نیست. حضرت نوح با لطافت سخن زمینه را برای معرفی خویش آماده نمود و از این فرصت استفاده بهینه کرد و خود را به بهترین صفت که رسول خدا باشد معرفی کرده است: و لکِنّی رسُولٌ مِنْ ربِّ الْعالمین

أُبلِّغُکُمْ رِسالاتِ ربّی و أنْصحُ لکُمْ و أعْلمُ مِن اللّهِ ما لا تعْلمُون

/پاورقی . (اعراف-62)./

- نوح‏- گفت: پیام‏هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى ‏کنم و شما را اندرز مى ‏دهم، و من از جانب خداوند چیزهایى مى ‏دانم که شما نمى ‏دانید.

 

برداشت‌ها

1. پیام آور

بزرگترین وظیفه پیامبران الهی پیام آوری است. که حضرت نوح علیه السلام به آن اشاره نموده است: أُبلِّغُکُمْ رِسالاتِ ربّی زیرا که بشر نیازمند تذکر و ارشاد است تا هدایت یابد و به کمال رسد و هر چه بیشتر به ارشاد نیازش باشد خداى تعالى نیز بیشتر او را هدایت کند. و این پیام آوری در داستان پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر خم تکرار شده است: یا أیُّها الرّسُولُ بلِّغْ ما أُنْزِل إِلیْک مِنْ ربِّک...

 

2. پیام‌ها

حضرت نوح علیه السلام رسالت و پیغام را به صیغه جمع ذکر کرد تا بفهماند که او تنها مبعوث به توحید و معاد نشده، بلکه احکام بسیار دیگرى نیز آورده، چون نوح علیه السلام از پیغمبران اولى العزم و صاحب کتاب و شریعت بوده است. مبلغ دین اسلام نیز بایستی دست پر و عالم به پیام‌های پرودگارش باشد تا بتواند وظیفه خویش را به احسن وجه انجام دهد.

 

3. سخن پیامبران

پیامبران الهی، پیام آور، پیام پروردگارشان هستند. نه پیام آور، پیام خویش! حضرت نوح می‌ فرماید: أُبلِّغُکُمْ رِسالاتِ ربّی پیام‏هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى ‏کنم. واژه رب اظافه شده به یاء متکلم که حضرت نوح است. بنابراین، او پیام آور پروردگارش است. از این رو، پیامبران معصوم ‌اند. زیرا که هرچه دارند و می ‌گویند از جانب پرودگار شان است. در آیه پیش نیز حضرت نوح به معصومیت خود اشاره نموده است: لیْس بِی ضلالةٌ و لکِنِّی رسُولٌ

 

4. پیامبران و خیر خواهی

پیامبران علاوه بر این که پیام آور، پیام‌های خدای خود هستند. خیر خواه مردم خود نیز هستند: و أنْصحُ لکُمْ آنهم نصیحت خالص و بی‌غلّ و غش است. زیرا که، کلمه‏ى نصح، به معناى خالص و بى‏غلّ و غش بودن است. به سخنانى که از روى خلوص نیّت و خیرخواهى گفته شود، نُصح گویند و به عسل خالص هم ناصح العسل گفته مى ‏شود.

 

5. پیامبران و علم

خیر خواه هر امت بایستی عالم و آگاه نیز باشد: و أنْصحُ لکُمْ و أعْلمُ مِن اللّهِ ما لا تعلمون...

زیرا که پس از واژه انصح اعلم در این آیه قرار گرفته است. و این نشان از این است که شخص خیر خواه نباید جاهل باشد بلکه عالم هم باشد. و پیامبران علاوه بر این که خیرخواه امت خود بودند عالم و آگاه زمانه خویش نیز بوده اند. انبیا، سرچشمه‏ى تمام علوم و آگاهى‏هاى خود را خداوند مى‏دانند. و أعْلمُ مِن اللّهِ انبیا از جانب خدا، از علوم و آگاهى‏هایى برخوردارند که دست بشر به آنها نمى‏ رسد. أعْلمُ مِن اللّهِ ما لا تعْلمُون

أو عجِبْتُمْ أنْ جاءکُمْ ذِکْرٌ مِنْ ربِّکُمْ على رجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرکُمْ و لِتتّقُوا و لعلّکُمْ تُرْحمُون

/پاورقی . (اعراف-63)./

آیا از اینکه بر مردى از خودتان از جانب پروردگارتان وحى نازل شده است تا شما را بترساند و پرهیزگارى کنید و کارى کند که مورد رحمت قرار گیرید، به شگفت آمده‏اید؟

 

برداشت‌ها

1. تعجب چرا؟

آیا در شگفت هستید؟ وقتى که چیزى را سنن زندگى و فطرت بشرى ایجاب کند دیگر چه تعجبى‏؟ أ و عجِبْتُمْ این جمله استفهامى است انکارى که مى ‏فهماند تعجب آنان از ادعاى رسالت و دعوت به دین حق بى ‏جا و بى ‏مورد بوده‏ است. گاهى حجاب معاصرت و هم‏ دوره بودن، مانع پذیرش حقّ و منطق صحیح اوست. أ و عجِبْتُمْ قوم نوح مى‏ گفتند: چرا او پیامبر باشد و به او وحى برسد و به ما نرسد؟ او که همانند ماست و با ما تفاوتى ندارد. از نظر روانشناسى، انسان همواره کسانى را که مى‏ شناسد و با آنها انس و الفت دارد به دید معمولى مى‏ نگرد و اگر یکى از آنها یک دفعه به مقام مهمى رسید و برجستگى خاصى پیدا کرد، پذیرش آن براى او دشوار است، بخصوص اگر دوران کودکى و ناتوانى آن شخص را هم دیده باشد. این همان است که به آن حجاب معاصرت

 

2. ذکر یعنی چه؟

مراد از ذکر در این آیه أنْ جاءکُمْ ذِکْرٌ مِنْ ربِّکُمْ چیست؟ علامه طباطبایی می ‌فرماید: مقصود ازذکر همان معارف حق او -ندح- است که بشر را به یاد خدا مى‏اندازد. برخی آن را، نبوت و رسالت، موعظه و ارشاد دانسته اند. به نظر می‌ رسد، همان گونه که ذکر به قرآن اطلاق شده است. در اینجا مراد عام است یعنی شامل معارف، نبوت و موعظه و سخن که نوح بگوید شامل می‌ شود. زیرا که سخن او از جانب خداوند است و هر چه از طرف خداوند باشد ذکر به حساب می ‌آید.

 

3. مراد از رجل در آیه کیست؟

مراد از رجل در آیه أنْ جاءکُمْ ذِکْرٌ مِنْ ربِّکُمْ على رجُلٍ مِنْکُمْ کیست؟

با قرائین و شواهد که در کلام است، مراد از رجل در آیه حضرت نوح است. چون کلام متوجه آن حضرت می ‌باشد. یعنى، این موضوع چه جاى تعجب است؟ زیرا یک انسان شایسته، استعداد انجام این رسالت را بهتر از هر موجود دیگر دارد. پیامبران، برخاسته از مردم و در مردمند. رجُلٍ مِنْکُمْ

 

4. فلسفه بعثت انبیاء

از این آیه لِیُنْذِرکُمْ و لِتتّقُوا و لعلّکُمْ تُرْحمُون استفاده می ‌شود که انذار، تقوی و ترحم شالوده فلسفه بعثت انبیاء علیه السلام را تشکیل می‌ دهد. علامه طباطبایی رحمت الله علیه چنین فرموده است: این سه جمله متعلق است به جملهجاءکم و معناى آن این است که: این ذکر (دین) به این جهت براى شما فرستاده شده تا رسول، شما را انذار نموده، به این وسیله وظیفه خود را ادا نماید، و شما نیز از خدا بترسید، تا در نتیجه رحمت الهى شامل حالتان شود، چون تنها تقوا و ترس از خدا آدمى را نجات نمى ‏دهد، بلکه باید رحمت الهى هم دستگیر بشود. این سه جمله از کلام نوح علیه السلام، مشتمل است بر اجمالى از معارف عالى الهى.

فکذّبُوهُ فأنْجیْناهُ و الّذین معهُ فِی الْفُلْکِ و أغْرقْنا الّذین کذّبُوا بِ‏آیاتِنا إِنّهُمْ کانُوا قوْمًا عمین

/پاورقی . (اعراف-64)./

پس تکذیبش کردند و ما او و کسانى را که با او در کشتى بودند رهانیدیم و آنان را که آیات ما را دروغ مى ‏انگاشتند غرقه ساختیم، که مردمى بى ‏بصیرت بودند.

 

برداشت‌ها

لغت

عمین

عمِین جمع عمى، به کسى گفته مى‏ شود که چشم بصیرت و دید باطنى او از کار افتاده باشد، ولى أعمى، هم به کسى که باطن او کور باشد گفته مى‏ شود و هم به کسى که چشم ظاهرش نابینا باشد.

 

فُلک

بنا به گفته راغب لفظفلک که به معناى کشتى است هم در یک کشتى استعمال مى‏ شود، و هم در کشتى‏هاى زیاد و به گفته صحاح اللغة هم معامله مذکر با آن مى‏ شود و هم مؤنث.

 

1. تکذیب

کار بندگان نا اهل تکذیب است: فکذّبُوهُ شیخ ابو جعفر ابن بابویه در کتاب نبوت، روایت مرفوعى از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که: چون خداوند نوح را مبعوث کرد، آشکارا مردم را دعوت کرد. فرزندان هبة اللّه بن آدم که گفتار نوح را با مدارک صحیحى که در دست داشتند، برابر مى‏ دیدند، او را تصدیق کردند و به او ایمان آوردند. اما فرزندان قابیل او را تکذیب کردند و گفتند: خداوند بسوى جنیان فرشته‏اى فرستاده است. اگر میخواست براى ما هم پیامبرى بفرستد، یکى از فرشتگان را مى‏ فرستاد.

 

2. نجات

کار خداوند نجات است: فأنْجیْناهُ و الّذین معهُ فِی الْفُلْکِ تعداد نجات یافته‌ها و مؤمنین به حضرت نوح علیه السلام 40 نفر مرد و 40 نفر زن و بنا بر قولی 10 نفر بوده اند. و از جمله آنان فرزندان آن حضرت به نام ‌های سام و حام و یافث می ‌باشند.

 

3. ایمام و تکذیب

ایمان، سبب نجات و تکذیب، وسیله و زمینه‏ ى هلاکت است. فأنْجیْناهُ... أغْرقْنا و حوادث و عوامل طبیعى و تحوّلات تاریخى، به دست خداوند است و بر اساس افکار و اعمال و اخلاق مردم صورت مى ‏گیرد. فأنْجیْناهُ... أغْرقْنا الّذِین کذّبُوا بِآیاتِنا

 

4. کوردلى (عمین)

کوردلی، عامل اصلى تکذیب دعوت انبیاست. عمِین بنا بر این ایمان و پیروى از انبیا، نشانه‏ ى بصیرت است.

 

داستان آدم

داستان آدم درسوره بقره یاد شده؛ اما سوره اعراف حلقه هایی از این داستان را تکمیل کرده و یادآور شده است که خداوند آدم ابوالبشرعلیه السلام را آفرید و به ملائکه فرمان داد- برای اظهار فضل و برتری آدم و اعلام شأن و مقام والای او- در برابرش سجده نموده و خاکساری و تواضع خود را نشان دهند؛ لکن این دستور وقتی صادر شده بود که قبلاً ملائکه از حکمت آفرینش آدم با خدا سؤالی مطرح ساخته بودند، چرا که می دیدند در آفرینش آدم آمیزه شهوت وغضب به کار رفته و از رهگذر این دو غریزه تبار او دست اندرکار فساد و خونریزی می گردند.

داستان سبت داستان سبت که در قرآن در آیات 163 تا 166 سوره اعراف آمده، خلاصه اش این است: جمعی از بنی اسرائیل در ساحل دریای احمر در شهر ایله (به نقلی در زمان حضرت داود) زندگی می کردند، خداوند خواست آنها را امتحان کند، توسط پیامبرشان به آنها صید ماهی در روز شنبه را حرام اعلام کرد، آنها به اصطلاح از راه کلاه شرعی وارد شده، حوضچه هایی در کنار دریا درست کردند، وقتی ماهیها، روزهای شنبه به آن حوضچه ها می آمدند، هنگام غروب سر بند آن حوضچه ها را می بستند، ماهیهای زیادی در آن حوضچه می ماند، بعد در روز یکشنبه یا روزهای بعد، آنها را صید می کردند، و می گفتند خدا ما را از صید ماهی در شنبه نهی کرده نه در روزهای بعد.

قرآن در آیه 165 سوره اعراف می فرماید: آنها را که ظلم (به خود) کردند و نافرمانی نمودند به عذاب سختی گرفتار کردیم، ولی آنها را که نهی از منکر می نمودند، نجات دادیم.

در این رابطه سرنوشت دسته سوم (یعنی آنانکه این فرمان را گوش کردند ولی سکوت نمودند و نهی از منکر نمی کردند) در قرآن به خوبی روشن نیست. اما براساس روایت امام صادق علیه السلام دو دسته یعنی گنهکاران و سکوت کنندگان هلاک شدند و یک دسته یعنی نهی از منکر کنندگان نجات یافتند. عکرمه گوید: نزد ابن عباس (پسرعموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از علمای بزرگ و مفسرین و محدثین معروف در تاریخ شیعه و سنی است) رفتم و دیدم قرآن به دستش گرفته می خواند و گریه می کند (علت گریه اش را چنین) گفت: می دانم نهی از منکر کنندگان نجات یافتند، و گنهکاران عذاب شدند ولی نمی دانم خداوند باسکوت کنندگان چه کرد؟ که هم اکنون حال ما (که ساکت هستیم) چنین است؟

 

داستان شعیب و قوم او

منابع مقاله:

/پاورقی . ترجمه المیزان ج 10، علامه طباطبایی./

1. شعیب علیه السلام سومین پیامبر عرب بود

منظور این است که آن جناب سومین پیامبر عربی است که نام شریفشان در قرآن کریم آمده و پیامبران عرب عبارتند از: هود و صالح و شعیب و محمد علیه السلام، که پاره ای از سرگذشت های زندگی شعیب علیه السلام در سوره های اعراف و هود و شعراء و قصص و عنکبوت آمده است. شعیب علیه السلام از اهل مدین بوده (و مدین شهری بوده در سر راه شام، راهی که ازشبه جزیره عربستان به طرف شام می رفته) و آن جناب با موسی بن عمران علیه السلام معاصربوده و یکی از دو دختر خود را در برابر هشت سال خدمت به عقد آن جناب در آورده و اگر موسی خواست ده سال خدمت کند خودش داوطلب شده و این دو سال جزء قرارداد نبوده، موسی علیه السلام ده سال وی را خدمت کرد و سپس از آن جناب خدا حافظی نموده، با خانواده اش از مدین به طرف مصر رهسپار شد. و قوم این پیغمبر یعنی اهل مدین بت می پرستیدند، مردمی برخوردار از نعمت های الهی بودند. امنیت و رفاه و ارزانی قیمت ها و فراوانی نعمت داشتند ولی فساد در بینشان شیوع یافت مخصوصا کم فروشی و نقص در ترازو و قپان، لذا خدای تعالی شعیب را بسوی آنها مبعوث کردو دستور داد تا مردم را از پرستش بت ها و از فساد در زمین و نقص کیلها و میزانها نهی کند و آن جناب مردم را بدانچه مامور شده بود دعوت کرد، اندرزشان داد، انذارشان کرد، بشارتشان داد، و مصایبی که به قوم نوح، قوم هود، قوم صالح و قوم لوط رسیده بود به یادشان آورد، و در احتجاج علیه کارهای زشتشان و در موعظه و اندرزشان سعی بلیغ کرد اما جز بیشتر شدن طغیان و کفر و فسوق درآنان نتیجه ای نگرفت. مردم مدین بجز چند نفر به وی ایمان نیاوردند بلکه در عوض شروع به اذیت او و مسخره کردن و تهدیدش نموده، مردم دیگر را از پیروی آن جناب بر حذر داشتند، بر سر هر راهی که به جناب شعیب منتهی می شد می نشستند و رهگذران را از اینکه نزد شعیب بروند می ترساندند و کسانی که به وی ایمان آورده بودند را از راه خدا منع می کردند و راه خدا را کج و معوج نشان می دادند و می خواستند هر چه بیشتر این راه را زننده در نظرها جلوه دهند. و سپس شروع کردند به تهمت زدن، گاهی او را ساحر خواندند و زمانی کذابش معرفی کردند و خود آن جناب را تهدید کردند که اگر دست از دعوتت برنداری سنگسارت خواهیم کرد و بار دیگر او و گروندگان به او را تهدید کردند که از شهر بیرونتان می کنیم مگر اینکه به کیش بت پرستی ما برگردید. و به این رفتار خود همچنان ادامه دادند تا آنکه آن حضرت ازایمان آوردنشان بکلی مایوس گردید و بناچار رهایشان کرده به حال خودشان واگذار نمود و درآخر دعا کرد و از خدای تعالی درخواست فتح نموده، عرضه داشت: ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین.

دنبال این دعا خدای تعالی عذاب یوم الظله را نازل کرد، روزی که ابر سیاه همه جا را تاریک کرد و بارانی سیل آسا ببارید، اهل مدین آنجناب را مسخره می کردند که اگر از راستگویانی قطعه ای از طاق آسمان را بر سر ما ساقط کن، پس صیحه آسمان آنها را بگرفت در نتیجه در خانه هایشان صبح کردند در حالی که به زانو در آمده و مرده بودند و خدای تعالی شعیب و مؤمنین به وی را نجات داد، پس شعیب شت به آن قوم مرده کرده، گفت: چقدر در ابلاغ رسالت پروردگارم به شما کوشیدم و چقدر نصیحتتان کردم حالا چگونه می توانم در باره سرنوشت شوم مردمی کافر اندوه ناک باشم.

 

2. شخصیت معنوی شعیب علیه السلام

شعیب علیه السلام از زمره پیغمبران مرسل و محترم خدای تعالی بود و خدای عز و جل آن جناب را در ستایش هایی که از انبیای گرام خود نموده و در ثنای جمیلی که قرآن آن را در این باره آورده شرکت داده و قرآن کریم در آیات شریفه اش و مخصوصا در سوره اعراف و هود و شعراء از آن جناب مقدار زیادی از حقایق معارف و علوم الهی و ادب خیره کننده ای که نسبت به پروردگارش و نسبت به مردم داشته حکایت کرده است.

 

و او خود را رسولی امین و مصلح و از صالحین شمرده و خدای تعالی همه اینها را از آن جناب حکایت کرده و امضاء و تصدیق نموده و در شخصیت معنوی آن جناب همین بس که کلیم خدا، موسی بن عمران علیه السلام نزدیک به ده سال او را خدمت کرده است سلام الله علیه.

 

3. نظر تورات درباره آن حضرت

در تورات داستان شعیب و قوم او نیامده، تنها یادی که از آن جناب کرده این است که در اصحاح دوم از سفر خروج گفته: بعد از آنکه موسی علیه السلام آن مرد قبطی را کشت از مصر به مدین فرار کرد(تا آخر داستان) و در آنجاشخصی را ذکر کرده به ناماعوئیل کاهن مدیان (و یا به عبارتی دیگر عالم دینی شهرمدین).

 

خوانده شده 18382 مرتبه