
emamian
کرامت انسانها از اهداف انبيا
خداوند متعال برای هدایت انسان به سمت کمال و برتری، پیامبرانی را برگزید که راه رسیدن به کمال و بزرگواری را به انسان آموزش دهند.
یکی از اساسیترین اهداف انبیا و بهخصوص پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، ترغیب به مکارم اخلاقی است. پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»؛[1] «همانا من مبعوث شدم تا مکارم و زیباییهای اخلاق را کامل کنم»؛ بنابراین پیامبران الهی برای رهانیدن نفوس انسانها از پستی و لئامت و رساندن آن به کرامت آمدهاند.
محدود بودن علم انسان
خداوند متعال برای تشخیص خوب از بد، دو حقیقت را در وجود انسان قرار داده است:
یک. فطرت و سرشت درونی
خداوند راه تشخیص خوب و بد را بهطور فطری در وجود انسان، نهادینه کرده است.[2]
دو. عقل، پیامبر درونی
خدای مهربان در وجود همه انسانها، قوهای به نام عقل قرار داده تا انسان را در زمینههای مختلف یاری کند. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «الْعَقْلُ رَسُولُ الْحَقِّ»؛[3] «عقل، فرستاده خداوند است».
با توجه به این دو نکته، انسان تا اندازهای میتواند، يک سلسله از امور را جزء كمالات نفسانى خود بداند؛ ولى از آن جهت که علم او ناقص و محدود است، راه تحصيل آنها را نمىداند و به همين دليل گاهی نفس را بهجاى كرامت به پستی، فرومایگی و لئامت میکشاند.
انبیا، راهنمایان کرامت
از آنجا که انسان يک روح مجرد و ابدى دارد، شايسته است که بر امور پایدار و محکم، تکیه داشته باشد؛ زیرا امور ناپایدار از بین رفتنی است. قرآن کریم میفرماید: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق»؛[4] «آنچه نزد شماست، نابود شدنی است و آنچه نزد خداست، باقی خواهد بود». بنابراین انسان برای رسیدن به کرامت بهناچار نیازمند پیامبران الهی است؛ زیرا آنها هستند که در امر تشخیص کرامت به یاری عقل درونی و فطرت انسان آمده و با راهنمایی و هدایت انسان، او را به اوج کرامت میرساند؛ بههمین خاطر به انسان سفارش میکنند که در امور زندگی؛ حتی تجارت، مکارم و زیباییهای اخلاقی را به کار بگیرد. امام رضا علیهالسلام فرمودهاند: «وَ اسْتَعْمِلْ فِي تِجَارَتِكَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق»؛[5] «و در کار تجارت خود، تمام مکارم و زیباییهای اخلاق را به کار بگیر».
بنابراین هرچند انسان، برخی از موارد کرامت نفس را میتواند تشخیص دهد؛ ولی از آنجا که علمش محدود است، به راهنمایی پیامبران الهی نیاز دارد.
پی نوشت:
[1]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاءالتراث العربی، 1403ق، چاپ دوم، ج68، ص382.
[2]. شمس: 8.
[3]. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، دارالکتاب الاسلامیه، 1410ق، چاپ دوم، ص27.
[4]. الفقه المنسوب الی الامامالرضا علیهالسلام، موسسه آلالبیت، 1406ق، چاپ اول، ص252.
ثمره صلوات
امام رضا (ع):
مَن لم یَقدِرْ علی ما یُکَفِّرُ بهِ ذُنوبَهُ فَلْیُکثِرْ مِنَ الصَّلاةِ علی محمّدٍ وآلِهِ فإنّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدماً.
هر که نمی تواند کاری کند که به سبب آن گناهانش زدوده شود، بر محمّد و خاندان او بسیار درود فرستد؛ زیرا صلوات گناهان را ریشه کن می کند.
الأمالی للصدوق: ۱۳۱/۱۲۳
امام رضا(ع)، الگوی علمای اهل سنت و تشیع و اسوه فضائل است
شیخ ابراهیم محمدی امام جمعه اهل سنت عسلویه در آستانه میلاد امام رضا(ع)، ایشان را الگویی برای امت اسلامی دانست و اظهار داشت: امام رضا(ع) از بزرگان دین مبین اسلام و از عوامل وحدت بخش و مورد توجه فریقین می باشند؛ طبیعی است که علمای اهل سنت و تشیع بیانات و سخنان این بزرگواران را سرلوحه امور خود قرار دهند زیرا آنان اسوه فضائل و بسیاری از برکات هستند.
شیخ محمدی، افزود: اهل بیت رسول الله(ص) از مشترکات مهم ، اسباب و عوامل وحدت در بین مسلمانان می باشند، کتاب ها و روایات اهل سنت مملو از فضایل و مناقب آن بزرگواران است که از سویی سبب حب و دوستی بوده و از جهتی بی احترامی و اهانتی صورت نمی گیرد که در صورت چنین اتفاقی باید در دین آن فرد شک کرد.
امام جمعه اهل سنت عسلویه، تصریح کرد: امام شافعی رحمه الله علیه می فرماید: "کسی که در نماز صلوات برآن ها نفرستد نماز او محسوب نمی شود".
وی عنوان کرد: در جامعه کنونی باید امت های اسلامی با وحدت ، انسجام و الگو گرفتن از سیره اهل بیت(ع) و خصوصا امام رضا(ع) این شخصیت بزرگ و اسوه که شمایل و مناقب آن زبانزد عام و خاص است، با دشمنان اسلام ومسلمين مقابله كنند.
محمدی در پایان تاکید کرد: اکنون دشمن مذاهب اسلامی مشترک است؛ اولویت های مسلمانان وحدت و انسجام و دوری ازتفرقه و اختلاف است زیرا هدف او شیعه و یا سنی نیست بلکه هدف ضربه زدن به اسلام و تضعیف مسلمانان است.
۹ سبک زندگی سیاسی امام رضا (ع)
بی تردید و با توجه به حقیقت ولایت معصومین از جمله امام رضا(ع) که در تمام جهات اجتماعی، فردی، خانوادگی و سیاسی برای ما الگوی های مناسب و چراغ های هدایت می باشند، باید از سیره و رفتار عملی ایشان به بهترین وجه بهره جست.
در خصوص حیات سیاسی این بزرگواران که در زیارت جامعه کبیره از آنان به عنوان «ساسة العباد»[۱] و یا همان زمامداران سیاسی جامعه یاد شده، بر پژوهشگران لازم است به بررسی آن پرداخته و نیز سیاستمداران در کنش ها و واکنش های حیات سیاسی خویش آن را به کار ببندند تا موفق عمل نمایند.
باید توجه داشته باشیم که ائمه معصومین(ع) بر اساس رسالتی که از جهت خلافت رسول الله(ص) و امامت امت بر عهده دارند می بایست با توجه به شرائط سیاسی و اجتماعی، به رهبری جامعه اسلامی بپردازند، همان گونه که رسول خدا(ص) در دوران ده ساله حیات خویش در مدینه و نیز امیرالمومنین(ع) پس از بیست و پنج سال خانه نشینی به این امر اقدام فرمودند.
در طول تاریخ به دلائلی گوناگون، همه معصومین(ع) نتوانستند به پیریزی حکومت دینی بپردازند، امّا مشروعیت سیاسی و رهبری ایشان بر شیعیان همچنان وجود داشته است، امام رضا(ع) که در دوران حکومت مأمون (از سلسله بنی عباس) امامت شیعیان را بر عهده داشتند، خود به تشکیل حکومت موفق نشده، بلکه مأمون با حیله ها و شگردهای مختلفی، ایشان را از مدینه به مرو فراخواند تا به اجبار، ولایتعهدی را بر آن حضرت تحمیل و از این طریق در جامعه بتواند نوعی مشروعیت و مقبولیت کسب نماید.
امام که از حیله های مأمون آگاه بود، در قبال این عمل، واکنش متناسبی داشت که از آن می توان برخی از اصول رفتار سیاسی را دریافت نمود، از این اصول می توان به عنوان یک الگو و سبک سیاسی موفق برای سیاستمدارن امروز ما بهره گرفت و ما در این جا به اجمال به بررسی مصداقی برخی از این اصول می پردازیم.
استقلال سیاسی
امام رضا علیه السلام علیرغم این که شدیداً تحت نظارت مأمون بودند و در آن شرائطی که خلیفه عباسی چاره ای جز تحمیل ولایتعهدی به ایشان نمی دید، آن حضرت در پاسخ به این خواسته مأمون، بدون توجه به فشارها و برخی فضای های کاذب سیاسی، نسبت به پذیرش جبری ولایتعهدی، شرائطی برای مأمون قرار دادند و خود مستقلاً تصمیم گرفتند.
عدم همکاری با حاکمان ظالم و جائر
یکی از موضوعات مهمی که در مبانی دینی شیعی وجود دارد این است که نمی بایست ولایت حاکمان ظالم و جائر را پذیرفت و در این امر نباید با آنان مشارکت و یا کمک کار آنان بود، حضرت رضا علیه السلام که دستگاه مأمون را ظالم می دانستند، از همکاری و یا هر گونه کمک به گسترش و تحکیم قدرت نامشروع مأمون دوری نموده که البته با تهدید های پیاپی مأمون هم مواجه گردید، ولی این گونه تهدیدات تأثیری بر این موضع قاطع آن حضرت نداشت.
حفظ عزت، کرامت و آزادگی
در دنیای سیاست یکی از اصولی که همواره مورد توجه سیاستمدارن می باشد، این است که کرامت و عزت خویش را در مبادلات و معادلات سیاسی حفظ و آن را گسترش دهند، پس از این که امام رضا(ع) با تهدیدات و فشارهای فراوانی از سوی مأمون مواجه گردیدند، برای مأمون در پذیرش این موضوع شرائطی تعیین نمودند، به این معنا که در دستگاه سیاسی حاکم، آن حضرت کسی را عزل و نصب نکند و عملاً کاری را انجام ندهند و سنّت و شیوه ای را تغییر نداده و تنها به حکومت مشاوره بدهند و درمسیر اثبات حق ولایت خویشبا حفظ آزادگی چنین فرمودند: مأمون چیزی به من نداده است و آن چه را به من پیشنهاد می کند حق من است.[۲]
حضرت با این بیان، با موضوع ولایتعهدی که از سوی مأمون به ایشان پیشنهاد گردید، در حقیقت مخالفت صریح خویش را اعلام کرده و بر این مهم تاکید نمودند که اساساً او حق ندارد به ایشان بگوید؛ این موضوع را بپذیر؛ چرا که خلافت رسول الله(ع) از آنِ اهل بیت(ع) می باشد و این مأمون است که حکومت را غصب و نیازمند اجازه از سوی امام می باشد.
عدم تأثیر پذیری از برخی ستایشگری ها
مأمون برای تاثیر گذاری بر امام رضا(ع) و این که بتواند ولایتعهدی را بر عهده ایشان بگزارد و از سوی حضرت با مخالفتی مواجه نگردد، اقدام به پی ریزی شیوه ای حیله گرانه نمود، به این صورت که از ایشان بسیار تعریف و تمجید می کرد، این در حالی است که اگر خلیفه واقعاً به آن چه می گفت؛ اعتقادی داشت، اساساً نمی باید در جایگاه فعلی خویش قرار میداشت، مأمون به آن حضرت میگفت: ای فرزند رسول خدا (ص) فضیلت، علم، زهد، پارسایی و عبادت تو را دانسته و تو را در امر خلافت از خود شایسته تر می دانم، امّا آن حضرت بدون اعتنا به این تعاریف از سوی مأمون، تحت ثاثیر آن قرار نگرفته و تنها به اهداف خویش می اندیشدند.
عدم إغواپذیری در مسائل سیاسی
از جمله شگردهایی که احیاناً در مسائل سیاسی وجود دارد این است که یک طرف، جهت فریب طرف مقابل در پذیرش خواسته های خویش از جملات و عباراتی بهره می جوید که نه آن را قصد کرده و نه این که عملاً چنین چیزی، اتفاق خواهد افتاد، بلکه آن عبارات تنها برای فریبکاری بوده و جنبه عملی نخواهد داشت، مأمون که اساساً شخصی فریبکار بود، در برخورد با امام رضا(ع) چنین گفت: می خواهم خود را از خلافت عزل کنم و آن را به تو بسپارم و با تو بیعت نمایم.
همانگونه که از عبارت و رفتار سیاسی مأمون بر می آید، آنچه وی بر زبان رانده است فقط جنبه تبلیغاتی و فریبکاری دارد و حضرت رضا(ع) به دور از این فضای کاذب، به آنچه می باید اقدام نموده و تحت تأثیر این عمل اغواگرانه قرار نگرفتند.
روشنگری در مسائل
آنچه از ابتدای حرکت امام رضا(ع) تا شهادت ایشان کاملاً مشهود بود و به عبارتی آن حضرت بدان توجه تام داشتند، این است که وی در هر فرصتی به روشنگری در باب مسائل سیاسی و خلافت پرداخته و در وثیقه ولایتعهدی چنین نوشتند: « ان الله یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصدور»،[۳] این اقدام امام رضا (ع )در واقع، حقانیت امامت ائمه (علیهم السلام ) و بطلان خلافت خلفای پیشین را به اثبات رساند که از آن باید به عنوان آخرین روشنگری های سیاسی امام یاد نمود.
صراحت لهجه
یکی از ویژگی های شخصیتی امام(ع) در مقابله با مأمون این بود که آن حضرت حقایق را به صراحت و بدون در نظر گرفتن برخی فضاها و مصالح کاذب سیاسی بیان می فرمودند، ایشان در بیانی خطاب به مأمون چنین می فرمایند: اگر خلافت را خدا برای تو قرار داد، روا نیست لباسی را که خدا در قامت تو راست کرد، بیرون کنی و به دیگران بدهی و اگر از تو نیست، چگونه آن را به من می سپاری؟ در واقع این سخن حضرت نیز گویای این حقیقت است که مأمون حق خلافت را نداشته و آن را از اهل بیت(ع) غصب نموده است.
مقاومت در برابر خواسته های نامشروع و عدم سازشکاری با دشمن
اساساً آنچه در مسائل سیاسی رخ می دهد از دو حال خارج نمی باشد یا این که مشروع و قانونی بوده و یا این که این چنین نمی باشد، آنچه که مأمون از امام رضا(ع) مطالبه می نمود در دسته دوم از خواسته ها قرار داشت، برای همین امام علیه السلام با این خواسته به شدت مخالفت نموده و از پذیرش آن دوری نمودند تا این که مأمون از اهرم تهدید به قتل حضرت(ع) بهره جُست و ایشان را به پذیرش ولایتعهدی مجبور نمود، به عبارت دیگر امام رضا(ع) در مسائل سیاسی با مأمون اقدام به سازش و بیعت نفرمودند.
رعایت اخلاق سیاسی
اخلاق سیاسی که از جمله ضرورت های حیات سیاسی هر سیاستمدار پاک دست می باشد که لازم است همواره مورد توجه قرار گیرد، امام رضا(ع) در تمام مذاکرات و واکنش های سیاسی خویش در قبال مأمون، به اصول اخلاق سیاسی پایبند بوده و از آن تخلف نفرمودند، به دلیل این که هیچ گاه جهت دست یابی به اهداف خویش، به روش های ناصحیح و فریبنده متوسل نگشته و یا این که به مأمون و دستگاه او اهانتی نکردند و این مهم خود درس بزرگی است برای کسانی که می خواهند در این راه اخلاق سیاسی را مد نظر قرار دهند.
امام رضا علیه السلام و آثار حضور ایشان در ایران
از جمله رویدادها و جریانات مهمی که در تاریخ ایران از نظر تأثیرگذاری فرهنگی مهم بوده است، سفر امام رضا(ع) به ایران و پذیرش ولایت عهدی در خلافت عباسی بود؛ هر چند این سفر اجباری بود؛ اما در عمل دارای آثار و پیامدهای درخشان فرهنگی است.
در این هجرت اهداف عالی دیگری نیز مورد توجه امام رضا(ع) قرار گرفت؛ از جمله تلاش برای برقراری پیوند با ایرانیان بود که پیوند قبلی و ذهنیت امثبتی که در میان ایرانیان از آغاز اسلام به اهل بیت شکل گرفته بود در زمان حضور امام رضا (ع) عمیق تر گردید و ایرانیان گرایش گسترده به تشیع پیدا کردند و خراسان بزرگ به عنوان یکی از کانون های تشیع گردید و تلاش امام (ع) برای تحکیم مبانی عقیدتی و کلامی شیعه با استفاده از فرصت پذیرش ولایتعهدی در اوج روند خود بوده است.
آثار و تأثیرات فراوان حضور امام رضا(ع) در ایران در ابعاد مختلف بود، از جمله تاسیس کانون های علمی و رشد و گسترش تشیع، ایجاد فضاهای زیارتی و عبادی، ایجاد موقوفات، شفاخانه یا دارالشفاء، مهاجرت سادات به ایران و آغاز گرایش به علمگرایی در فضای عمومی ایران با محوریت خراسان که به تدریج در شهرهای دیگر از جمله قم و ری شتاب گرفت و همین روند بنیه ای شکل داد در ایران که مدارس علمی نظامیه از خراسان طلوع کرد و در همه دنیا الگو شد؛ اینها همه به برکت حضور امام رضا (ع) در ایران بود.
برکات حضور امام در ایران بسیار و بی شمار است؛ از جمله آثار و برکات حضور امام رضا(ع) در ایران را می توان به مواردی اشاره نمود.
الف) برکات و آثار علمی و فرهنگی پایدار
برکات حضور امام در ایران از نظر علمی و فرهنگی مقوله بسیار وسیع وقابل بررسی و تحلیل است که برای تبیین آن فرصت مفصل و تمرکز دقیق لازم است؛ دراین مجال به گوشه هایی از آن اشاره می گردد.
۱. رشد علوم اهل بیت(ع) وشکل گیری مراکز علمی در ایران:
از جمله تکالیف الهی ائمه (ع) از یک سو، ارشاد و هدایت عمومی مردم و رهنمون آنها به قرآن و سیره پیامبر (ص) و از دیگر سو، تعلیم و تربیت مردم و توجه دادن آنان به علم و دانش و مبارزه با انواع نادانیها، جهالت ها و شبهات و سرانجام تربیت شاگردان، عالمان و اندیشمندان بوده است، کسانی که هر یک در اعتلا و گسترش فرهنگ و مبانی تفکرات شیعی سهم بسزایی داشته اند.
امام رضا(ع) چه در مدینه وچه در مرو فعالیت علمی وپاسخگویی به شبهات وسئوالات مردم را جدی می گرفت، وبه مردم فرمود: دانش ما را فراگیرید و به مردم یاد دهید، زیرا اگر مردم زیبایی سخن ما را بدانند، از ما پیروی میکنند. » و فرمود: « من در روضه منوره نبوی می نشستم، در حالی که علمای بسیاری در مدینه حضور داشتند، هنگامی که یکی از آنان در پاسخ سئوالی در می ماند، همگی آنان، افراد را به نزد من می فرستادند و من پاسخگوی سئوالات آنان بودم.
امام به محض حضور در مرو ضمن ادامه ی همین تکلیف، برای رشد فرهنگ و اعتقادات مردم خراسان بسیار تلاش نمود فعالیتهای علمی امام که منجر به ترقی علمی و در نتیجه فرهنگی ایرانیان گردید عبارت بود از :
۲. مناظره های علمی با اهل کتاب و نحله های فکری گوناگون، موجبات تثبیت عقاید دینی مردم و اعتلای معرفت و بینش دینی جامعه مسلمین را فراهم آورد. شمار مناظرات امام رضا(ع) با اهل کتاب و نمایندگان مسیحیان، یهودیان، مانویان، زرتشتیان، صابئین و فرق اسلامی بسیار است.
۳. تشکیل محافل علمی، کلامی و حدیثی: حضور امام سبب گردید کانون های علمی درایران شکل گرفت ودانشمندانی از خاندان امامت و سادات و علویان برادران امام پس از هجرت امام به سوی ایران رهسپار شدند، این موج مهاجرت نیز طبعا تاثیرات فرهنگی زیادی داشت.سرانجام سفر حضرت معصومه به سوی ایران و استقرار آن حضرت در قم سبب گردید دانشمندان زیادی در قم اجتماع نموده و کانون بزرگ فرهنگی قم را تقویت دهند که در مسیر تاریخ مبدل به قوی ترین کانون علمی اسلامی گردید.
۴. دفاع از اصول اسلام و فرهنگ اهل بیت در مناظرات، مباحث این مناظرات علمی درباره آفرینش جهان، توحید، صفات خداوند، انبیای الهی و عصمت آنان، جبر، اختیار و امامت، تفسیر آیات گوناگون قرآن، فضایل اهل بیت(ع)، احادیث، دعا و احکام دین بود.
۵. پاسخ گویی به سئوالات شبهات و ایرادات فِرَق مختلف پاسخ داد. برای این منظور در امام (ع) به روی همه ی مردم باز بود.
۶. بالا بردن درک و تعقل و تفکر دینی مردم در مناظرات امام (ع) مناظراتی که با حضور امام برگزار شد در خراسان و شرق ایران، این مناطق مبدل به مرکز علمی گردید و دانشمندان به این منطقه از خلافت اسلامی جلب شدند؛ با توجه به جوّ عقلگرایی که معاصر امام بوجود آمده بود و فرقه های گوناگون در منازعات فکری بودند و عقل گرایی در مسائل کلامی و دینی در اوج بود، حضور امام رضا(ع) برای تبیین و تحکیم مواضع شیعه و رفع شبهات از آن و رهنمون شیعیان بسیار ضروری و مفید می نمود.
۷. منسجم شدن شیعه و رشد و ایجاد امیدواری و دلگرمی در شیعه پس از حضور امام (ع) از جمله آنکه امام، نماز بارانی خواند و سرانجام دعای حضرت مستجاب شد و همانطور که از پیشگاه الهی درخواست نموده بود عملی گردید. این کرامت بزرگ سبب گردید مردم خراسان و مرو و بلکه تمام ایران در باره اهل بیت محبت فزون تری پیدا کردند و شیعیان امیدوارتر شدند و محکمتر از نظر عقاید.
۸. شناخته شدن امامت وبرتری آن به مدعیان خلافت: با شناخته شدن امام در مناظرات انظار عموم مسلمین و رهبران ادیان دیگر به سوی امام جلب شد ومردم برای پاسخ گرفتن به سئوالات وشبهات به آن حضرت روی آوردند؛ دستگاه خلافت با مواجه این استقبال مشروعیت خود را در خطر دید و مردم را از ارتباط با امام منع کرد. اما برتری امامت بر خلافت های جعلی اثبات گردید.
ب) چند نمونه از آثار تمدنی و معماری حضور امام در ایران
حضور امام در ایران افزون بر آثار علمی وفرهنگی، نتایج وآثار تمدنی ومعماری وهنری نیز داشت؛ تاسیس بناهای زیبا وساختمانهای آموزشی و مراکز درمان که برای رفع نیازهای زائرین امام پس از قرار گرفتن مدفن حضرت در خراسان تاسیس و توسعه یافت؛ بناهای باشکوه و موقوفات خاص اعم از مدارس و مزارع و باغات و دراین اواخر کارخانه ها و... همه از برکات حضور امام در ایران بود که به چند نمونه اشاره می شود.
۱. تاسیس وتوسعه فضاهای وموقوفات فرهنگی
بعد از شهادت امام در سنا آباد، محل دفن حضرت مبدل به عبادتگاه بزرگ اسلامی و یکی از کانون های علمی در آن تاسیس شد.
روضه مطهره رضویه از همان روز نخست خادم داشته و شخصی کلیددار حرم مطهر بوده است. پس از مدتی در کنار قبر آن حضرت مسجدی ساخته و در اختیار زائران قرار می گیرد.
به موازات ساختن مساجد رباط هایی نیز جهت سکونت زائران امام(ع) ساخته و متصدیان در آنجا به فعالیت می پرداختند و برای رفاه و آسایش زائران کوشش می کردند؛ مشهد امام علی بن موسی الرضا(ع) محل مسکونی می شود و اندک اندک در آنجا سکونت می یابند و بعد از مدتی حالت یک قصبه را به خود می گیرد و به «مشهدرضا » معروف می گردد.
شاهرخ امیر تیمور که در هرات حکومت می کرد، به مشهد مقدس عنایتی بسیار داشت. در این ایام به دلیل وجود امنیت، مردم از گوشه و کنار، برای زیارت به مشهد مشرف می شدند. در این دوره فضاهای جدیدی برای عبادت و زیارت ساخته میشد و در اختیار زائران حضرت رضا(ع) قرار می گرفت، گوهرشاد آغا رواق بزرگ دارالسیاده، رواق دارالحفاظ و رواق دارالسلام را ساخت و در همین زمان، مسجد مجلل و باشکوه گوهرشاد نیز بنا گردید.
مسجد جامع گوهرشاد یکی از مهمترین و زیباترین مساجد تاریخی وآثار معماری وهنری اسلامی است در بلاد و اماکن اسلامی به شمار میرودبه پاسداشت حرم قدسی حضرت بنا گردیده است. اطراف این بنا چندین مدرسه علمی ودارالقرآن با معماری خاص با شکوه شاخته شد.
احیا و تأسیس موقوفات دامنه دار فرهنگی در پیرامون مرقد امام رضا (ع) وحضرت معصومه نیز بهترین بستر برای توسعه فرهنگی و اقتصادی در ایران شد.
۲. تاسیس مراکز درمانی وفرهنگی واختصاص موقوفات:
بر اساس گزارش متون تاریخی همواره در جوار بارگاه ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا(ع) مرکز و محلی برای درمان بیماران و مسافران وجود داشته است که بعدها به شفاخانه و یا دارالشفاء شهرت یافت ، زائرین ومردم ساکن در جوار حرم از آن بهره مند می شدند.
به احترام آن حضرت و برکت قبر مطهرش موقوفاتی نیز به این مراکز از طرف دوستداران اهل بیت (ع) اختصاص یافت و روز به روز این روند گسترش یافت که تا به امروز مبدل به مرکز درمانی بزرگ و قابل توجه با موقوفات خاص گردیده است.
۳. تاسیس مدارس علمی و دینی
پس از اینکه مدفن در روستای سنا آباد امام تبدیل به زیارتگاه وسپس شهر گردید؛ موقوفاتی به آن اختصاص یافت از نظر تمدنی شهرهای بزرگ از جمله شهر فعلی مشهد شکل گرفت وپیرامون حرم مدارس دینی وعلمی وکتابخانه های متعدد ساخته و تاسیس گردید ومدتها خراسان بعنوان کانون بزرگ علمی شد واز هرات وماوراء النهر ونیشابور وسبزوار ودیگر کانونهای علمی جویندگان علم جذب این مراکز شدند و همه آنها تحت الشعاع این مرکز قرار گرفتند ومدارس علمی ودینی در این منطقه تاسیس ورونق یافت.
در دوره تیموریان مدارس بزرگ با موقوفات ویژه در این شهر به فعالیت پرداختند قبل از آن ودر دوره صفویان و افشاریان همواره حاکمان به دیده احترام نسبت به این بارگاه نگریسته اند و همین بینش ها سبب شده که رونق فرهنگی و علمی و تاثیرات این بقعه با کرامت روز افزون گردد که در اینجا به اختصار به بخش کوچکی از آن اشاره گردید. [۱]
بر این اساس می توان گفت حضور امام رضا (ع) در ایران و به تبع آن دیگر وابستگان اهل بیت (ع) و فرزندان امام موسی بن جعفر (ع) در ایران زمینه ساز برکات بی شمار علمی وفرهنگی و تمدنی گردید که یکی از نمونه زیبای آن حرم حضرت معصومه در قم است که منشأ آثار و برکات علمی و تمدنی بی نظیر در تاریخ ایران است.
پی نوشت:
[۱] عطاردی، تاریخ آستان قدس، ابن بطوطه، محمدبن عبدالله، سفرنامه، ترجمة محمدعلی موحد، تهران، علمی و فرهنگی، رضوان، محمدحسن، «ساختمان جدید بستهای آستان قدس»، نامة آستان قدس، عیون اخبارالرضا، مجموعه مقالات کنگره بزرگ امام رضا (ع).
موضع مقام معظم رهبری درباره احیای روابط ایران و مصر
رهبرمعظم انقلاب اسلامی در این دیدار با اشاره به اظهارات «هیثم بن طارق آل سعید» سلطان عمان مبنی بر تمایل مصر برای از سرگیری روابط با جمهوری اسلامی ایران، تاکید کردند : "ما از این موضع استقبال میکنیم و مشکلی در این زمینه نداریم."
سلطان عمان بعد از سفر هفته گذشته خود به مصر و دیدار با مقامات این کشور از جمله «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهوری مصر، وارد تهران شد و با مقامات جمهوری اسلامی ایران دیدار و گفتوگو کرد.
سفر دورهای سلطان عمان به شمال آفریقا و بعد از آن سفر به ایران از همان ابتدا توجه ناظران منطقه به ویژه در حوزه ایران و مصر را به خود جلب کرد، چرا که با توجه به سبقه سلطنت عمان در دیپلماسی میانجیگری این احتمال مطرح شد که احیای روابط بین تهران و قاهره در سایه تحولات مثبت در منطقه غرب آسیا در دستور کار سفر سلطان هیثم بوده است.
در این حال، دو مقام مسئول مصری نیز به روزنامه اماراتی نشنال گفتهاند: "روابط تهران و قاهره از مهمترین مسائل مطرحشده در گفتوگوهای سلطان عمان با رئیسجمهور مصر بود و بر پایه آن احتمال دارد ایران و مصر طی چند ماه آینده به تبادل سفیر بپردازند."
ریشه اختلاف میان ایران و مصر
ایران و مصر بهعنوان دو کشور محوری جهان اسلام در دو منطقه حساس و استراتژیک قرارگرفتهاند؛ مصر و ایران بیشک هردو جزئی از پایههای تمدنی جهان محسوب میشوند و فرهنگ این دو کشور عاملی تأثیرگذار و برجسته بوده و هست، اما روندهای سیاسی همواره موجب نزدیکی و یا دوری در روابط این دو کشور شده است؛ آخرین دوری در روابط ایران و مصر از 10 اردیبهشت 1358 شمسی آغاز شد که تاکنون ادامه دارد.
در این تاریخ (اردیبهشت 1358) یعنی فقط سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط دیپلماتیک مصر و ایران به دلیل اعتراض تهران به قرارداد قاهره ــ تلآویو معروف به صلح کمپدیوید، قطع شد.
البته قرارداد کمپدیوید به اخراج قاهره از اتحادیه عرب هم منجر شد و مصر هم برای خروج از بحران، حمایت همهجانبه از رژیم صدام در جنگ هشتساله علیه ایران را جایگزین کرد.
نزدیک به دو دهه بعد از پایان جنگ ایران و عراق، حسنی مبارک رئیسجمهور وقت مصر اعتراف کرد که 18 هزار سرباز مصری در کنار بعثیها در مقابل ایران میجنگیدند.
با وجود این؛ منطقه غرب آسیا اکنون شاهد تحولاتی جدید است که چشم انداز بهبود روابط ایران و مصر را تقویت کرده است؛ به دنبال تعاملات مستمر مقامات جمهوری اسلامی ایران با کشورهای همسایه و منطقه، اکنون دستاوردهایی همچون از سرگیری روابط دیپلماتیک ایران و عربستان سعودی حاصل شده است و بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی نیز از آن استقبال کرده و این اقدام را برای تقویت امنیت و ثبات در منطقه موثر دانسته اند.
در همین پیوند، اکنون در غرب آسیا، تعامل و گفتمان در مسیر رفع سوء تفاهمها و میانجیگریهای سازنده مبتنی بر اصل عدم مداخله بازیگران غربی و بیگانه فراگیر شده که مهم ترین نمونه از این روند، بهبود روابط ایران و عربستان سعودی است که می تواند به پیشبرد تلاشها برای احیای روابط ایران و مصر و جهان عرب کمک کند.
«عبدالله الاشعل» دستیار پیشین وزیر خارجه مصر با بیان اینکه ادامه قطع رابطه مصر و ایران به صلاح نیست، گفت: "منافع راهبردی قاهره در پس احیای این روابط است که به نفع دو کشور بویژه طرف مصری خواهد بود."
تاثیر بهبود روابط کشورها بر امنیت منطقه
بدیهی است که روند بهبود روابط کشورهای منطقه از جمله ایران و مصر، علاوه بر منافع اقتصادی و افزایش تعاملات سیاسی و امنیتی، عاملی برای ثبات پایدار با محوریت همگرایی منطقهای بدون نیاز به مداخلات خارجی نیز محسوب می شود.
حضرت آیت الله خامنه ای نیز در دیدار سلطان عمان اظهار امیدواری کردند: "با گسترش ارتباطات دولتها، امت اسلامی شوکت و عظمت خود را بازیابد و درکنار هم قرارگرفتن ظرفیتها و امکانات کشورهای اسلامی، به نفع همه ملتها، کشورها و دولتهای اسلامی باشد."
نویسنده: حسن عقیقی سلماسی
اعلام پیروزی ائتلاف جمهور در انتخابات ریاست جمهوری ترکیه
رجب طیب اردوغان، پس از اعلام غیررسمی پیروزی اش در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ترکیه، از تک تک مردم ترکیه که مسئولیت مدیریت کشور در پنج سال آینده را به او سپردند، قدردانی کرد.
«کمال قلیچداراوغلو» در نخستین واکنش، به اعلام نتایج دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، روند مبارزات انتخاباتی را ناعادلانه خواند. به این ترتیب، رئیس جمهوری 69 ساله ترکیه پنج سال آینده تا سال 2028 میلادی، بر کرسی ریاست جمهوری تکیه خواهد زد.
اعلام پیروزی اردوغان توسط شورای ملی انتخابات ترکیه، پس از شمارش 98.06 درصد آرا اعلام شده است که در نتیجه آن، اردوغان 52.12 درصد آرا و رقیب او کمال قلیچدار اوغلو، با کسب 47.88 درصد آرا را به خود اختصاص داده اند.
با این آرا، رجب طیب اردوغان همچنان قلب تپنده تصمیمات سیاسی در ترکیه شناخته می شود.
تاکید بر مهمترین اولویتهای مردم ترکیه همچون شعائر دینی، شعارهای ملی گرایانه، برجسته سازی سیاست ترک گرایی و نیز تکیه بر توانمندی های نظامی و مستقل نمایی از آمریکا و اتحادیه اروپا، می تواند مهمترین دلایل و زمینه های پیروزی این سیاستمدار برجسته ترک در سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری ترکیه باشد.
در نقطه مقابل، ائتلاف ملت به رهبری کمال قلیچدار اوغلو نیز به طرح نقاط ضعف دولت اردوغان در یک دهه گذشته اقدام کردند. این رفتار و تحرکات مخالفان دولت اردوغان به معنای آن است که آن ها در زمین بازی ائتلاف جمهور به جنگ اردوغان رفته اند که می تواند بزرگترین اشتباه ائتلاف مخالفان اردوغان باشد.
کمال قلیچدار اوغلو رئیس حزب جمهوری خلق و نماینده حزبی که از زمان تاسیس جمهوری نوین ترکیه در هر دوره ای در دولت های مختلف نقشی اساسی ایفا کرده اند، در طول هشت دهه حاکمیت نتوانستند نگاه مردم ترکیه را از دین مبین اسلام و پیروی محض از نظام لائیک تغییر دهند.
اردوغان از سال از سال 1994 تا 1998 میلادی به عنوان شهردار استانبول فعالیت میکرد و بعدها به یکی از قدرتمندترین رؤسای جمهوری یکصد ساله گذشته این کشور تبدیل شده است.
وی در سال 2001 میلادی حزب عدالت و توسعه را بنیان نهاد و یک سال بعد این حزب را به قدرت رساند. وی از سال 2003 تا 2014 میلادی در سمت نخست وزیری ترکیه قرار گرفت و سپس به ریاست جمهوری رسید و جایگاه خود را در ساختار سیاسی ترکیه به صورت گسترده ای ارتقاء داد.
اردوغان گسترش قدرت خود را در پی یک همه پرسی در سال 2017 میلادی و تغییر نظام سیاسی پارلمانی به ریاستی در چارچوب قانون اساسی جدید مستحکم کرده است. با وجود این، دولت اردوغان درسالهای اخیر به دلیل بحران فزاینده اقتصادی، محدودیت های فزاینده در عرصه مسائل مربوط به حقوق بشر و حاکمیت قانون تحت فشارهای سیاسی شدیدی قرار گرفته است.
در حقیقت، به رغم تمامی موفقیت هایی که شخص رجب طیب اردوغان در سال های گذشته به دست آورده است، این حقیقت را نباید نادیده گرفت که پنج سال آتی مهمترین سال های زمامداری این سیاستمدار برجسته ترک خواهد بود.
سوال اساسی این است که آیا ائتلاف جمهور که در طول پنج سال گذشته نتوانست بر بحران اقتصادی ترکیه فائق آید، می تواند به وعده وعیدهای خود به رای دهندگان ترک عمل کند؟
بدیهی است که آبرو و اعتبار سیاسی شخص رجب طیب اردوغان در پنح سال آینده مشخص می شود.
«علی باباجان» به عنوان متحد سابق اردوغان، معمار اقتصادی ترکیه در دهه نخست زمانداری حزب عدالت و توسعه و رئیس حزب «جهش و دموکراسی» که به ائتلاف مخالفان دولت اردوغان پیوسته، در آخرین اظهارنظر خود گفته است: "مطمئن باشید در صورت انتخاب دوباره اردوغان، اقتصاد کشور متلاشی می شود و بقای ترکیه به خطر خواهد افتاد. اردوغان با ندانم کاری های سیاسی و اقتصادی و با خطاهای مدیریتی، ترکیه را به سمت پرتگاه برده است. او برای امنیت ملی ترکیه یک خطر جدی است."
در چنین شرایطی به نظر می رسد دولت اردوغان دو راهکار دارد: یا به وعده های خود به مردم عمل می کند و یا با چالش های اقتصادی و امنیتی در آینده مواجه می شود.
نویسنده: محمدعلی طالبی
رهبر معظم انقلاب اسلامی: گسترش روابط ایران و عمان به نفع هر دو کشور است
حضرت آیتالله خامنهای رهبرمعظم انقلاب اسلامی، امروز ( دوشنبه ) در دیدار «هیثم بن طارق آل سعید» سلطان عمان و هیات همراه، روابط ایران و عمان را روابطی دیرینه و ریشهدار و خوب خواندند و گفتند: گسترش روابط دوکشور در همه زمینهها، به نفع هر دو طرف است.
ایشان با اشاره به مذاکرات طرفهای ایرانی و عمانی، خاطر نشان کردند: نکته مهم آن است که این مذاکرات تا رسیدن به نتایج محسوس، به صورت جدی پیگیری شود ودر نهایت ارتباطات گسترش یابد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر معظم انقلاب اسلامی به موضوع خطر حضور رژیم صهیونیستی در منطقه نیز اشاره کردند و افزودند: سیاست رژیم صهیونیستی و پشتیبانان آن، ایجاد اختلاف و نبود آرامش در منطقه است، بنابراین همه کشورهای منطقه باید به این موضوع توجه داشته باشند.
حضرت آیتالله خامنهای خاطر نشان کردند: افزایش همکاری عمان و ایران حائز اهمیت است زیرا دوکشور در آبراه بسیار مهم تنگه هرمز دارای اشتراک هستند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، با اشاره به اظهارات سلطان عمان مبنی بر تمایل مصر برای از سرگیری روابط با جمهوری اسلامی ایران، تاکید کردند: از این موضع استقبال میکنیم و مشکلی در این زمینه نداریم.
حضرت آیتالله خامنهای، درخصوص اظهار خرسندی سلطان عمان از آغاز روابط مجدد ایران و عربستان گفتند: این موضوعات نتیجه سیاست خوب دولت سیزدهم برای گسترش و تقویت روابط با همسایگان و کشورهای منطقه است.
ایشان در پایان اظهار امیدواری کردند با گسترش ارتباطات دولتها، امت اسلامی شوکت و عظمت خود را بازیابد و درکنار هم قرارگرفتن ظرفیتها و امکانات کشورهای اسلامی، به نفع همه ملتها، کشورها و دولتهای اسلامی باشد.
در این دیدار که " سید ابراهیم رئیسی " رئیس جمهور نیز حضور داشت، سلطان عمان با ابراز خرسندی فراوان از دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی، سیاست عمان را گسترش روابط با همسایگان بهویژه جمهوری اسلامی ایران خواند و گفت: در مذاکرات تهران، درمورد عرصههای مختلف همکاری، گفتوگو و تبادل نظر شد و امیدواریم با استمرار این گفتگوها، روابط دوکشور بیش از پیش گسترش یابد و نتایج عملی آن برای هر دو طرف مشهود شود.
عظمت قرآن کریم در نگاه امام رضا(علیه السلام)
بسم اللہ الرحمن الرحیم
حضرت امام رضا(علیه السلام)، جھت ھای متعددی از عظمت قرآن را واضح فرمود، ما چندتا از آن احادیث را بیان می کنیم.
قرآن کریم، کلام خداوند است و کتاب اوست. مردم بدون اینکه خدا را ببینند، خدا در قرآن تجلی کرد، قرآن ریسمان محکم است که خداوند امر به گرفتنش داد. از این لحاظ یک طرف آن در دست قدرت خداوند متعال است و طرف دیگر نزد مردم. این ریسمانی است که برخی مراتب آن برتری حاصل می شود بر برخی مراتب دیگر.
آیت اللہ جوادی آملی در این موضوع می گوید: (قرآن کریم) از مقام اعلیٰ به مقام پائین سیر نزولی است و برعکس آن از مقام پائین به مقام بالا سیر صعود را طی می کند: إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ[زخرف، ۳و۴]؛ و همانا که آن در کتاب اصلی(لوح محفوظ) به نزد ما سخت والا و پرحکمت است که ما آن را قرآنی به لسان فصیح عربی مقرر داشتیم تا مگر شما(بندگان در فهم آن) عقل و فکرت کار بندید.[۱]
چرا قرآن کریم از ابتدای نزول تا انتھا ھمراہ با حق است، از ھیچ سویی، نه از طرف بالا و پائین و ازطرف راست و چپ خطر گمراھی و نابودی ندارد. در این بارہ خداوند متعال می فرماید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا ۔ إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ۔ لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا[جن، ۲۶تا۲۸]؛ داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمى كندجز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمى كند. لذا قرآن کریم از لحاظ بوجود آمدنش از جھل و خطا معصوم است و در بقا از گمراھی و بطلان محفوظ است، چون بعد از حق چیزی جز ضلالت و نابودی. جلو رفتن از قرآن مانند عقب ماند از قرآن است گمراھی است. و گمراھی از قرآن به اطرافش سرگردانی و آوارگی است چون راہ اصلی، راہ وسط است و آن راھی است که راھی الی اللہ را به او می رساند.
ریان بن صلت، از حضرت امام رضا(علیه السلام) عرض کرد: شما دربارہ قرآن چه می فرمائید؟ حضرت فرمود: كلام الله لا تتجاوزوه، ولا تطلبوا الهدى في غيره فتضلوا[۲]؛فقط به قرآن بايد تمسک نمودو اگر به غير قرآن تمسک کنيد گمراه مي شويد.
حضرت امام رضا(علیه السلام) در مورد عظمت قرآن کریم می فرماید: هو حبل الله المتین و عروته الوثقی و طریقته المثلی المؤدی الی الجنة و المنجی من النار، لا یخلق علی الأزمنة و لا یغث علی الألسنة؛ لأنه لم یجعل لزمان دون زمان، بل جعل دلیل البرهان و الحجة علی کل انسان، لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه، تنزیل من حکیم حمید[۳]؛ قرآن ريسمان محکم الله و رشته استوار و مطمئن او در ميان بندگان است قرآن بندگان را براه راست هدايت کرده و به بهشت جاودان رهنمون ميگردد، و از آتش دوزخ نجات ميبخشد، قرآن با گذشت زمان کهنه نميشود. در زبانهاي مختلف نافذ است و با زياد خواندن اثرش را از دست نميدهد از هيچ جهت باطلي بدان راه نمييابد، حق است و فروفرستاده از جانب پروردگار داناي ستوده.
حدیثی ھماھنگ با ھمین عبارت، امام رضا(علیه السلام) از پدرش نقل می کند که شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا يَزْدَادُ عِنْدَ النَّشْرِ وَ الدِّرَاسَةِ إِلَّا غَضَاضَةً؛ چرا قرآن در هنگام درس دادن (تفسیر) و نشر دادن همواره تازه است؟ امام فرمود: لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛ زیرا قرآن را خداوند براى زمان معين و مردمان خاصى فرود نياورده است، و از اين رو در هر زمانى و در نزد هر ملت و قومى تازه است و تا روز قيامت اين تازگى در او وجود دارد.[۴]
نیز واضح باشد که اھل بیت(علیھم السلام) ھموارہ با قرآن بودند و ھرگز از قرآن جدا نمی شدند. دلیل آن این است که در این شکی نیست که قرآن از ابتدای نزول تا انتھا حق است و از این واضح می شود که باطل از حق جدا است، و اگر اھل بیت(علیھم السلام) کاری کند که مخالف قرآن باشد، آنان از قرآن جدا می شوند، وقتی ما حدیث ثقلین را می بینیم جدائی اھل بیت(علیھم السلام) و قرآن از ھم ممکن نیست، لذا اگر جدا شدن آنان از قرآن ناممکن است یعنی این که از آنان کاری صادر نمی شود که با قرآن منافاتی داشته باشد. به ھمین سبب امام رضا(علیه السلام) فرمود: اذا کانت الروایات مخالفة للقرآن، کذبتها[۵]؛اگر روایات با قرآن مخالف باشد، من آن را تکذیب می کنم. این حدیث را امام هنگامی بیان فرمودند که ابو قره در بحث محال بودن رؤیت خداوند به آنحضرت(علیه السلام) گفت: پس شما روایات را تکذیب می کنید؟ راستی و ابو قره و مثل او آگاہ از این حقیقت نبودند که امام به آن اشارہ کردہ است.
بحث دیگری که حدیث امام رضا(علیه السلام) دربارہ آن وجود دارد؛ بحث محکم و متشابه است که این از اصطلاحات علوم قرآن است. بربنای آیه ھفتم سورہ مبارکه آل عمران آیات قرآنی به دو دسته تقسیم می شوند: محکم و متشابه. محکم، به آیاتی از قرآن را می گویند که معنای آن اینقدر واضح است که توان معنای دیگر را نداشته است. و متشابه، آیتی است که برای معنای ظاھری احتمالا گوناگونی باشد. توجه داشته باشند که تمام قرآن حتی متشابھات حامل معانی است که رسیدنش ممکن است اما معنای متشابھات را در پرتوی محکمات حاصل کنیم. امام رضا(علیه السلام) می فرماید: مَن رَدَّ مُتَشابِهَ القرآنِ إلى مُحكَمِهِ هُدِيَ إلى صِراطٍ مُستَقيمٍ[۶]؛هركه متشابه قرآن را به محكمِ آن ارجاع دهد، به راه راست هدايت شده است. و نیز می فرماید: إنَّ في أخْبارِنا مُتَشابِها كمُتَشابِهِ القُرآنِ ، ومُحْكَما كمُحْكَمِ القُرآنِ ، فَرُدّوا مُتَشابِهَها إلى مُحْكَمِها ، ولا تَتَّبِعوا مُتَشابِهها دُونَ مُحْكَمِها فتَضِلّوا[۷]؛در روایات ما نیز چون قرآن، متشابه و محکم هست. پس باید متشابه آن را به تحکیم آن برگردانید و بدون توجه به محکمات از متشابهات پیروی نکنید، وگرنه گمراه می شوید.
از این حدیث شریف امام چندتا نکات حاصل می شود، دوتا نکته ذیل است:
۱. آیات متشابهات از قرآن در سایه ی محکمات بفھمیم، والا نتیجه اشتباھی اخذ می شود و این انسان را به گمراھی می کشاند. لذا معنای تشابه این نیست که آیات متشابھات قابل فھم و درک نیست و قابل استفاده نیست بلکه معنای آن این است که آیت متشابه با آیت محکم تفسیر بشود.
۲. چون در روایات اھل بیت(علیھم السلام) نیز مثل کتاب خدا متشابه و محکم پیدا می شود، لذا در احادیث اھل بیت(علیھم السلام) نیز توجه داشته باشیم که متشابه را در سایه محکم بفھمیم، بنابر این ضابطه را در اصول ’’حدیث شناسی‘‘ و ’’قواعد فھم و ادراک سنت‘‘ قرار دادہ شود. و با نظر داشتن این قاعده روایات را بنگریم.
نتیجه: چون اھل بیت(علیه السلام) ازجمله حضرت امام رضا(علیه السلام) کسی دیگر آگاھی از عظمت قرآن را ندارد، و محافظ حقیقی آن، مفسر و مبین آن نیز ھمین اھل بیت(علیھم السلام) ھستند. امام رضا(علیه السلام) دربارہ قرآن کریم احادیث مختلفی بیان فرمودند که با دقت در آن آگاھی از جھات عظمت قرآن پیدا می کند و می تواند به آن عمل کند.
۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔
پی نوشت:
[۱] قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام.
[۲] بحار الأنوار، ج۸۹، ص۱۱۷.
[۳] البرهان في تفسير القرآن، ج۱، ص۶۵.
[۴] عيون أخبار الرضا(عليه السلام)، ج۲، ص:۸۷.
[۵] مسند الامام الرضا(علیه السلام)، ج۱، کتاب التوحید، ص۱۶، ح۷.
[۶] عيون أخبار الرضا(عليه السلام) ۱/۲۹۰/۳۹.
[۷] عيون أخبار الرضا(عليه السلام) ۱/۲۹۰/۳۹.
نگاهی به مفهوم «تحول» در کلام رهبر انقلاب
پرونده «تحول در اندیشه رهبرانقلاب» 1 : یکی از کلیدواژههای اصلی مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب طی سالیان گذشته، بحث تحول و تحولخواهی است که طی سالیان گذشته دهها بار از سوی ایشان مطرح شده و در برخی سخنرانیها به صورت مبسوط پرداخته شده است. ایشان تحول را یکی از ضروریترین نیازهای جامعه میدانند که باید از این طریق برخی عقبماندگیهای به وجود آمده در انقلاب اسلامی را جبران کرد.
با مطالعه مباحث مطرح شده از سوی رهبر انقلاب میتوان به یک منظومه کامل درباره تحول دست یافت. در چارچوب مطرح شده از سوی رهبر انقلاب میتوان بخشهایی همچون مفهوم تحول، ضرورت تحول، حوزههای تحول، کارگزاران تحول و پایه و موانع تحول را مشاهده کرد.
نگاه رهبر انقلاب به موضوع تحول یک نگاه کلان و فلسفی است و ایشان معتقدند که «تحول در جوامع انسانی و برای بشر، سنت لایتغیر الهی است. هیچ کس نمی تواند در مقابل تحول بشری بایستد؛ امکان ندارد.» که نوعی نگاه تکاملی را میتوان در این نظریه مشاهده کرد.
در این مقاله به بررسی تعریف و مفاهیم تحول، بیانهای انحرافی از تحول، منطق و ضرورت تحول و مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول خواهیم پرداخت و دیگر مباحث در حوزه تحول در یادداشتهای دیگری مطرح خواهد شد.
تعریف و مفاهیم مقابل
مفهوم تحول از نگاه مقام معظم رهبری ایجاد یک حرکت جهشی و جهادی در همه بخشهای اداری و حکمرانی کشور و همچنین در بخشهایی از سبک زندگی عمومی مردم است.[1]
ایشان در سال 1400 و در دیدار با تشکلهای دانشجویی به صورت مفصل به بحث تحول پرداخته و دو نوع گرایش اصلی به تحول را مطرح میکنند. «البتّه تحوّل، یک عنوان عامّی است؛ خیلیها در دنیا هم وقتی راجع به ما صحبت میکنند، بحث تحوّل را مطرح میکنند؛ در داخل کشور هم بعضیها که گرایشهای بیشتر غربی و میل به شیوههای غربی و مفاهیم غربی دارند، بحث از تحوّل میکنند، منتها آن تحوّلی که مورد نظر آنها است، تحوّل در اصلِ انقلاب است؛ یعنی در واقع به یک معنا ارتجاع؛ یعنی تحوّل آنها به معنای ارتجاع است؛ برگشت به عقب. مفاهیم انقلابی را میخواهند نفی کنند. میبینیم در اظهاراتی که در باب تحوّل میکنند، راجع به عادّیسازی، یعنی به هنجارِ جهانی نزدیک شدن کشور و انقلاب، بیشتر تحریض[2] میکنند و تحریص[3] میکنند و این را در واقع خطّ نشان تحوّل به شمار میآورند. در واقع حرف ما، مراد ما از تحوّل، تحوّل برای تقویت انقلاب است؛ مراد آنها از تحوّل، تحوّل برای نفی انقلاب و نفی مبانی انقلاب است، مراد آنها نزدیک شدن به هنجارهای نظام سلطه است. خب پس بنابراین آن کلمهی تحوّل کافی نیست. مراد از تحوّل در بیان ما و در منطق ما عبارت است از اینکه ما به سمت تقویت مبانی انقلاب و اصول انقلاب و خطوط اصلی انقلاب حرکت کنیم، منتها با شیوههای نو و با نوآوری و ابتکار.»[4]
رهبر انقلاب در سال 1395 و در بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی به بیان شاخصهای انقلابی بودن پرداخته و حرکت به سمت تحول را یکی از شاخصهای اصلی انقلابی بودن ذکر میکنند.[5]
در علم منطق گفته میشود یکی از راههای تعریف یک مفهوم تعریف مفاهیم مخالف یا ضد آن است که مقام معظم رهبری نیز برای بیان تعریف مفهوم تحول از این روش استفاده کردهاند. ایشان در سال 1385 و در دیدار با دانشجویان دانشگاههای سمنان به مفهوم مقابل تحول پرداخته و میفرمایند: «در مقابلِ تحول چه هست؟ رکود. نقطه ی مقابل تحول، رکود است. بعضی اینها را غلط می فهمند و اشتباه معنا می کنند. بعضی رکود را با ثبات اجتماعی اشتباه می کنند. رکود، بد است؛ ثبات اجتماعی خوب است. بعضی خیال می کنند که رکود یعنی ثبات اجتماعی. تحول را هم بعضی با آنارشیسم و هرج و مرج و هر چی به هر چی بودن، اشتباه می کنند. این اشتباهات موجب شده است که یک عده ای که طرفدار ثبات اجتماعی اند، با هر تحولی مخالفت کنند؛ به خیال اینکه این تحول، ثبات را به هم می زند. از طرف دیگر، کسانی که خیال می کنند هر تحولی به معنای ساختار شکنی و شالوده شکنی و زیر سؤال بردن همه ی اصالتهاست، اینها هم برای اینکه تحول ایجاد کنند، ثبات اجتماعی را از بین می برند و دچار خطر می کنند. این دو اشتباه، از دو طرف وجود دارد. تحول، یک چیز است، آنارشیسم، یک چیز دیگر؛ و هرج و مرج هم یک چیز دیگر است.»[6]
از سوی دیگر تحول فقط در مباحث مادی و شاخصهای پیشرفت ظاهری نیست و میتوان در بسیاری از زمینههای اخلاقی و معنوی نیز موضوع تحول را مطرح کرد. رهبر انقلاب در این زمینه میفرمایند: «اگر ملتى بتواند یک تحول اخلاقى در خود به وجود آورد؛ اگر بتواند رذایل اخلاقى را از درون خود پاکسازى کند و خود را به فضایل اخلاقى آراسته سازد، حقیقتاً براى آن ملت عید است. شاید اساساً قرار دادن اعیاد چه اعیاد ملى و چه اعیاد دینى و مذهبى براى ایجاد چنین تحولاتى در درون انسانهاست. خوشبختانه در این سالهاى اخیر، ملت ما از لحاظ معنوى، پیشرفتهاى زیادى کردهاند. اقبال به معنویّات، اقبال به دین و عبادت، توجّه به ذکر و حضور و خشوع و به نماز و روزه و به طاعت حق و تقرّب به پروردگار در بین ملت ما؛ بخصوص جوانانمان رایج و شایع شده است؛ ولى تحول اخلاقى، فقط این نیست. شاید بشود گفت که تحول اخلاقى براى ملت، دشوارتر هم هست و به همین جهت، در باب تحول اخلاقى هم مخاطب اوّل و مسئول اوّل جوانان هستند که براى آنها همهى کارها آسانتر و راحتتر است. دلهاى جوانان، نورانى است و فطرتهاى آنان، سالم و دستنخورده است. آلودگى آنان به زخارف و آلودگیهاى دنیا؛ به بندهاى گرانى که پولدوستى و مالدوستى و جاهطلبى و قدرتطلبى و این چیزها بر پاى انسان مىزند، خیلى کمتر است؛ لذا تحول اخلاقى در جوانان آسانتر است. البته میانسالها، بلکه کمسالها هم نباید از امکان تحول اخلاقى در خودشان مأیوس باشند. تحول اخلاقى، یعنى اینکه انسان هر رذیلت اخلاقى را هر اخلاق زشت، هر روحیهى بد و ناپسندى که موجب آزار دیگران یا عقبماندگى خود انسان است کنار بگذارد و خویشتن را به فضایل و زیباییهاى اخلاقى، آراسته کند.»[7]
ایشان در جای دیگری درباره تحول معنوی انسان در نظام اسلامی میفرمایند: «در نظام اسلامى، آن تحولی که به وجود مىآید، صرفاً تحول سیاسى نیست. فرق اساسى نظام الهى با نظامهاى دیگر، همین است. در نظام الهى، انسانها تحول معنوى پیدا مىکنند. انسان مادّى، انسان معنوى و الهى مىشود و آرزوهاى مادّى به آرزوهاى والاى انسانى و خدایى تبدیل مىگردد. اگر شما ملاحظه مىکنید که مسلمانان به برکت برههى کوتاهِ حاکمیتِ خدا در صدر اسلام به برکت همان چند سال معدود توانستند قرنهاى متمادى دنیا را متحول کنند؛ به دنیا علم و مدنیّت و تفکّر و عقل و روح و معنا و منطق و همه چیز ببخشند؛ آن مدنیّت عظیم اسلامى را پدید آورند و زمینهى پیشرفتهاى بشر را در سالها و قرنهاى بعد از آن ایجاد کنند، به خاطر آن تحولی است که در انسان مُسلمِ صدر اسلام به وقوع پیوست.»[8]
بیانهای انحرافی از تحول
رهبر انقلاب در کنار تبیین معنای دقیق تحول، به برداشتها و بیانهای انحرافی از این موضوع نیز پرداختهاند. ایشان در سال 1379 و در خطبه نماز جمعه تهران به معنای غلط تحول اشاره کرده و میفرمایند: «اگر کسانی بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحول بزنند؛ معلوم است که تحول مورد نظر آنها چیست! تحول مورد نظر آنها، یعنی تحول نظام اسلامی به نظام غیر اسلامی! تحول مورد نظر آنها، یعنی حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامی! اتفاقاً ما بعضی از اینها را هم میشناسیم. حالا بعضی که از تفالهها و پسماندههای رژیم گذشتهاند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلای جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسی تازه کنند و سر بلند کنند و ادّعای آزادی و مردم سالاری و دمکراسی کنند؛ همان کسانی که عمله ظلم و جور دستگاهی بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذره مردم سالاری در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانی که با همهی وجود برای آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنی همان اصلاحات امریکایی! یعنی حالا که شما ملت ایران دست امریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روشتان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان امریکایی به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و اداره امور کشور را به دست گیرند!»[9]
اما در برخی موارد نیز مدعیان اصلاحات و تحول با شعار ارزشگرایی و به صورت افراد نفوذی وارد میدان میشوند و سعی میکنند که نظام اسلامی را از اهداف اصلی خود دور کنند. «اینها به نام تحول، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر اینگونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند.»[10]
ایشان در سخنرانی نماز جمعه سال 79 خود به عناصری که در فعالیتهای سیاسی تأثیرگذارند اشاره کرده و سه عنصر توجه به ارزشهای انقلاب، هماهنگی بین ارزشها و تحول را به عنوان عناصر اصلی مطرح میکنند. ایشان سپس به موضوع تحول اشاره کرده و میفرمایند: «عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب میشود که جمود و تحجّر و کهنگی بهوجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنبالهاش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی بهوجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا از آن به «اصلاحات انقلابی» تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجّه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحول و حرکت به جلو را با جدّیت تمام دنبال کنیم.»[11]
رهبر معظم انقلاب بارها به موضوع پیشرفت و تحولی که به نام و در لباس اصلاحگری بوده اشاره کرده و به ذکر نمونههایی در تاریخ ایران میپردازند. ایشان میفرمایند: «دو گرایش غلط همیشه دربارهی پیشرفت و تحولِ منتهی به پیشرفت وجود داشته است. یک گرایش عبارت است از خیانتهائی که به نام پیشرفت و تحول انجام گرفته؛ ضربههائی که به نام خدمت و زیر پرچم اصلاحگری بر پیکر ملت ما وارد شده است. از دوران قاجار خیلی از درباریان قاجار و شاهزادگان قاجاری -که هم بیسواد بودند، هم دنیاپرست بودند، هم در عین حال با محافل غربی ارتباط داشتند- عامل و وسیلهی وابستگىِ نادانستهی کشور و فرهنگ ما به غرب شدند و ادعایشان این بود که این، پیشرفت و تحول است!
در قضیهی مشروطه، آن خطِ انگلیسىِ ماجرای مشروطه حرفش ترقیخواهی بود؛ شعارش توسعه و پیشرفت بود. همان کسانی که رهبران مشروطه را نابود کردند؛ شیخ فضلالله را به دار کشیدند، مرحوم آیةالله بهبهانی را ترور کردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به قتل رساندند و خلع سلاح کردند، رهبران صادق مشروطه را زیر فشار قرار دادند و یک عده افرادی را که وابستهی به غرب و سیاستهای استعماری بودند، به نام مشروطهخواه بر مردم مسلط کردند، شعار آنها هم همین ترقیخواهی بود! آنها هم میگفتند: پیشرفت، تحول! زیر این نام، آنچنان خیانت بزرگی انجام گرفت.
رضاخان با شعار ترقی و اصلاح آمد سر کار. کودتا کرد؛ حکومت کودتا، بعد هم آن دیکتاتورىِ سیاه و بینظیر، که همه تحت عنوان و زیر پرچم پیشرفت و توسعه و ترقی انجام گرفت. محمد رضا پسر او -حکومت موروثی و بعد هم کودتا در مرداد ۳۲- هم ادعای حرکت اصلاحی داشت و این همه فاجعه برای این کشور به وجود آوردند. ضربهای که به این کشور و به این ملت زدند، این طوری بود.
در سطح جهانی هم همین طور است. استعمار ملتها -که لکهی ننگ تاریخ بشر در یکی دو قرن اخیر هست- به نام پیشرفت ملتها انجام گرفت. استعمار یعنی نوسازی. انگلیسها، هلندیها، پرتغالیها، فرانسویها در نقاط مختلف آسیا و آفریقا و امریکای لاتین رفتند بومیها را قتل عام کردند، سرزمینها را تصرف کردند، دزدی کردند، خیانت کردند، هزار فاجعه به وجود آوردند؛ زیرِ نام نوسازی، پیشرفت، استعمار.»[12]
از سوی دیگر برخی افراد هم با هر نوع تحول و نوآوری مخالفت میکنند که این مورد نیز از سوی رهبر انقلاب مردود شمرده شده است. ایشان در سال 1386 و در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد میفرمایند: «از یک طرف هم در نقطهی مقابل، کسانی بودهاند و هستند که با هر نوع نوآوری و تحولی مخالفت کردهاند؛ به اسم اینکه این سابقه ندارد، این را نمیشناسیم، این را نمیدانیم، به این مشکوکیم. حدیثِ «شرّ الأمور محدثاتها» را بد معنا کردهاند. با اینکه نوآوری سنت تاریخ است؛ سنت طبیعت است و بدون نوآوری زندگی بشر معنا پیدا نمیکند؛ اما اینها مخالفت کردند. این دو گرایش متضاد وجود داشته است.» [13]
منطق و ضرورت تحول
شاید برای خیلی افراد سوال شود که چرا موضوع تحول از سوی رهبر انقلاب در سالیان اخیر مطرح شده است. بررسی بیانات ایشان مشخص میکند که نوعی نگاه تکاملی در نگاه مقام معظم رهبری وجود دارد و ایشان فلسفه تاریخ را به سمت تحول و پیشرفت میدانند و آن را یک سنت الهی میدانند. ایشان در سال 1385 در این باره میفرمایند: «تحول یعنی چه؟ تحول چرا؟ مگر بناست تغییر اتفاق بیفتد؟ بله. تحول در جوامع انسانی و برای بشر، سنت لایتغیر الهی است. هیچ کس نمی تواند در مقابل تحول بشری بایستد؛ امکان ندارد. دیر یا زود، یکی پس از دیگری، تحولات بشری اتفاق می افتند. این راز ماندگاری و راز تعالی بشر است. اصلاً خدا بشر را این طور قرار داده است که ایستایی در طبیعت انسان نیست. شاید یکی از فرقهای انسان با بقیه اشیا هم همین باشد. البته در بقیه ی اشیا هم یک نوع تغییرات، تحولات و تبدیل انواع را می گویند، که من حالا به آن مسائل کار ندارم؛ نه درست واردیم و نه می توانیم قضاوت کنیم؛ نه به بحث ما ارتباطی دارد؛ اما در بشریت تحول حتمی است. با تحول نبایستی مقابله کرد؛ تحول را نباید انکار کرد. و باید به سوی تحول - به همان معنایی که عرض خواهم کرد - به شکل درست حرکت کرد.»[14]
ایشان در سال 86 و در دیدار با جمعی از اساتید حوزه علمیه بار دیگر موضوع ضرورت تحول را مطرح کرده و آن را اجتنابناپذیر میخوانند. ایشان میفرمایند: «یک مسئله این است که تحول را مدیریّت کنید. ببینید آقایان و خواهران عزیز! تحول اجتنابناپذیر است؛ تحول، طبیعت و سنّت آفرینش الهى است؛ این را بارها من مطرح کردهام، گفتهام؛ تحول رخ خواهد داد. حالا یک واحدى را، یک موجودى را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکی از دو حال، خالی نیست؛ یا خواهد مُرد یا منزوى خواهد شد؛ یا در غوغاى اوضاع تحول یافته، مجال زندگى پیدا نمیکند و زیر دست و پا لِه میشود، از بین میرود یا اگر زنده بماند منزوى خواهد شد.»[15]
رهبر انقلاب در برخی سخنرانیها به ضرورت تحول در برخی نهادهای مهم کشور اشاره کردهاند. ایشان در سال 1390 و در دیدار با معلمان سراسر کشور ضرورت تحول در آموزش و پرورش را اینگونه توضیح میدهند: «اصلًا دلیل این تحول چیست؟ آخر، بىخودى و بىدلیل که انسان یک چیزى را متحول نمىکند. چرا مىخواهیم تحول ایجاد کنیم؟ دلیل سادهاش این است که نظام کنونى آموزش و پرورش ما توانائى لازم را براى تربیت نسلهاى گوناگون ما نشان نداده است. علت هم در درجهى اول این است که این نظام و این تشکیلات، وارداتى است؛ برخاستهى از نیازهاى درونى ما نیست. این، یکى از مشکلات بزرگ ماست.»[16]
رهبر انقلاب در سال 1400 و در دیدار با دانشجویان بار دیگر موضوع تحول را مطرح کرده و ضرورت آن را اینگونه تبیین میکنند: «در کنار پیشرفتها ما در جاهایی عقبماندگی داریم و مشکلات مزمنشده داریم که این مشکلات بایستی حل بشود. در حوزهی اقتصاد، در حوزهی عدالت، به طور جدّی مشکل داریم؛ در زمینهی آسیبهای اجتماعی مشکلات اساسی داریم که بعضی از اینها حقیقتاً به صورت بیماری مزمن هم درآمده و نیاز به راهحلهای جدّی دارد؛ علاوهی بر اینکه این عقبماندگیها وجود دارد و ناشی از غفلتهای ما است -یعنی در طول زمان، در طول این دهها سال، در مواردی غفلتهایی انجام گرفته- بعضی از غرضورزیها هم موجب زاویهدار شدن با خطّ انقلاب و تدریجاً پشت کردن به انقلاب شده و بنابراین این وضعیّت ایجاب میکند که ما به فکر یک حرکت تحولی باشیم.
علاوهی بر اینها بر اثر همین غفلتهای ما، بسیاری از ظرفیّتها معطّل مانده. ظرفیّتهای بسیاری در کشور وجود دارد، فرصتهای به معنای حقیقی کلمه فراوان بلکه بیشمار در کشور هست که اینها بدون استفاده مانده و این مایهی خسارت برای منافع ملّی است. خب این مشکلات را با یک حرکت عادّی نمیشود برطرف کرد، با این حرکت معمولیِ عادّی که در کار ادارهی حکمرانی کشور هست نمیشود، یک حرکت فوقالعاده لازم است، یک حرکت جهشی لازم است، یک حرکت ابتکاری لازم است.»[17]
مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول
یکی از کارهای که برای شناخت هر مفهوم به کار میآید، شناسایی مفاهیم نزدیک به آن است که باعث تدقیق آن مفهوم میشود و بهنوعی منظومه آن مفهوم مشخص میشود. برای شناخت مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول در اندیشه رهبر انقلاب بایستی به کلمات همنشین این مفهوم توجه ویژه کرد؛ مفاهیمی همچون پیشرفت، استقامت، اصلاح و اعتراض.
ایشان در سال 85 به بیان دقیق مفهوم پیشرفت پرداخته و نسبت آن را با تحول اینگونه بیان میکنند: «وظیفه ی نخبگان فکری و فرهنگی جامعه و حوزه و دانشگاه، مدیریت این تحول است. نه باید تحولات را سرکوب کرد، نه باید تسلیم هر تحولی شد. خوب، این تحول برای چیست؟ برای پیشرفت. پیشرفت چیست؟ باید آن را معنا کنیم.
اولاً این سؤال را باید از خودمان بکنیم: پیشرفت چیست؟ اگر سؤال نکنیم که پیشرفت چیست، پیداست به فکر پیشرفت نیستیم. بنابراین، باید اول این سؤال را از خودمان بکنیم و به دنبال پاسخش حرکت بکنیم تا آن را پیدا بکنیم.
اینکه «پیشرفت چیست؟» حرفهای گوناگونی در سطح دنیا مطرح است. ... تعریفهایی برای پیشرفت و کشور پیشرفته در دنیا معمول است؛ ما اغلب اینها را قبول داریم و رد نمی کنیم؛ مثلاً صنعتی شدن و فرا صنعتی شدن کشور؛ اینها دلیل پیشرفت است. خودکفایی؛ کشور در مسائل حیاتی و اساسی باید خودکفا باشد. نه اینکه از دیگران بکلی بی نیاز باشد، نه؛ اما اگر به کسی یا کشوری، در چیزی احتیاج دارد، طوری روابطش را تنظیم کند که اگر خواست آن را به دست آورد، دچار مشکل نشود؛ او هم چیزی داشته باشد که مورد نیاز آن کشور است؛ خودکفایی یعنی این. وفور تولیدات، وفور صادرات، افزایش بهره وری، ارتقاء سطح سواد، ارتقاء سطح معلومات عمومی مردم، ارتقاء خدمات شهروندی، خدمت دادن به شهروندان، رشد نرخ عمر متوسط - به قول تعبیرات اخیر، امید به زندگی - اینها جزو نشانه های پیشرفت است و درست است. کاهش مرگ و میر کودکان، ریشه کنی بیماریهای گوناگون در کشور، رشد ارتباطات و امثال اینها، شاخصهایی است که در دنیا برای یک کشور پیشرفته ذکر می کنند و ما این شاخصها را رد نمی کنیم و قبول داریم. منتها توجه داشته باشید این شاخصها را وقتی که به ما تحویل می دهند - به ما که تشکیل دهنده ی این شاخصها نیستیم - در لابه لای آن، چیزهایی است که دیگر آنها جزو شاخصهای پیشرفت و توسعه نیست؛ چیزهایی را به میان می آورند که این صادر کردن فرهنگ مخالف با هویت و شخصیت ملی و میل برای وابسته کردن کشورهاست. آن کسانی که این شاخصها را تهیه و ارائه می کنند، اگر غالباً چه دانشمندانند، اما بسیاری از آنان آدمهای مستقلی نیستند؛ یعنی همان شبکه و همان ناتوی فرهنگی در مجموعه ی خود، بسیاری از این دانشمندان، متفکران، هنرمندان، ادبا و امثال اینها را هم دارد. با وجود همه ی اینها، اساس تحول باید بر «ملاحظه ی عناصر اصلی هویت ملی» قرار داده شود، که آرمانهای اساسی و اصولی مهمترین آنهاست. من این را عرض می کنم که صنعتی شدن، فرا صنعتی شدن، پیشرفت علمی، پیشرفت خدماتی و پیشرفتهای بهداشتی و درمانی، باشد؛ اما اساس اینها باید حفظ هویت ملی باشد.»[18]
از دیگر مفاهیمی که ارتباط نزدیکی با مفهوم تحول دارد و در اندیشه رهبر انقلاب نیز در کنار مفهوم تحول به کار رفته است، مفهوم قرآنی استقامت است. ایشان درباره استقامت میفرمایند: «چالش اصلى همهى تحولات بزرگ اجتماعى- از جمله انقلابها- صیانت از جهتگیرىهاى اصلى این انقلاب یا این تحول است. این مهمترین چالش هر تحول عظیم اجتماعى است که هدفهائى دارد و به سمت آن هدفها حرکت و دعوت مىکند. این جهتگیرى باید حفظ شود. اگر جهتگیرى به سمت هدفها در یک انقلاب، در یک حرکت اجتماعى صیانت نشود و محفوظ نماند، آن انقلاب به ضد خود تبدیل خواهد شد؛ در جهت عکس اهداف خود عمل خواهد کرد. لذا شما در قرآن ملاحظه مىکنید که در سورهى مبارکهى هود، خداى متعال به پیغمبرش مىفرماید: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ». پیغمبر را امر مىفرماید به استقامت. استقامت، یعنى پایدارى؛ راه را مستقیم ادامه دادن؛ در جهت درست حرکت کردن. نقطهى مقابل این حرکت مستقیم در این آیهى شریفه، طغیان قرار داده شده است؛ «وَ لا تَطْغَوْا». طغیان، یعنى سرکشى؛ منحرف شدن. به پیغمبر مىفرماید: هم تو- شخصاً- هم کسانى که همراه تو و با تو هستند، این راه را درست ادامه بدهید و منحرف نشوید؛ «إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»[19]
ایشان در سال 84 و در دیدار اعضای هئیت دولت به بسط مفهوم عدالت پرداخته و لازمه رسیدن به عدالت را توجه به مفاهیم عقلانیت و معنویت ذکر میکنند و در ادامه به دفع شبههای درباره نسبت مفهوم عقلانیت و تحول پرداخته و میفرمایند: «عقلانیت و محاسبه که مىگوییم، فوراً به ذهن نیاید که عقلانیت و محاسبه به معناى محافظهکارى، عقلگرایى و تابع عقل بودن است. عاقل بودن و خرد را به کار گرفتن با محافظهکارى فرق دارد. محافظهکار، طرفدار وضع موجود است؛ از هر تحولی بیمناک است؛ هرگونه تغییر و تحولی را برنمىتابد و از تحول و دگرگونى مىترسد؛ اما عقلانیت اینطور نیست؛ محاسبهى عقلانى گاهى اوقات خودش منشأ تحولات عظیمى مىشود. انقلاب عظیم اسلامى ما ناشى از یک عقلانیت بود. اینطور نبود که مردم همینطور بىحساب و کتاب به خیابان بیایند و بتوانند یک رژیمِ آنچنانى را ساقط کنند؛ محاسبات عقلانى و کار عقلانى و کار فکرى شده بود. در طول سالهاى متمادى- به تعبیر رایج امروز- یک گفتمان حقطلبى، عدالتخواهى و آزادىخواهى در بین مردم به وجود آمده بود و منتهى شد به اینکه نیروهاى مردم را استخدام کند و به میدان جهاد عظیم بیاورد و در مقابل آن دشمن صفآرایى کند و بر آن دشمن پیروز کند. بنابراین عقلانیت گاهى منشأ چنین تحولات عظیمى است. الآن هم همینطور است. الآن در نظام ما برخى از تحولات هست که مُنتجهى یک نگاه عقلانى و دقیق و موشکافانهى به وضع موجود و وضع دنیاست. من در زمینهى مسائل گوناگون این را دارم مشاهده مىکنم.»[20]
یکی از مفاهیمی که قرابتهایی با مفهوم تحول دارد، مفهوم اعتراض است. رهبر انقلاب در سخنرانی سالگرد رحلت امام در سال 1399 درباره نسبت این دو مفهوم اینگونه توضیح میدهند: «یک نکته این است که تحوّلخواهی لزوماً به معنای اعتراض نیست بلکه به معنای این است: گرایش مستمر به بهتر شدن؛ تحوّلخواهی این است؛ یعنی اکتفا نکردن به داشتههای موجود؛ منشأ تحوّل میتواند این باشد. البتّه ممکن است منشأ مواردی، اعتراض به وضع موجود باشد امّا همیشه این جور نیست. در موارد زیادی تحوّل به معنای این است که ما به آنچه داریم، به داشتههایمان اکتفا نمیکنیم، یک قدمی بالاتر، یک مرحلهای جلوتر را دنبال میکنیم. حتماً لازم نیست یک جا احساس شکست کرده باشیم تا بخواهیم تحوّل ایجاد کنیم؛ نه، یک جاهایی احساس شکست هم نمیکنیم.»[21]
[1]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834
[2]- تحریک کردن
[3]- حریص و مشتاق کردن
[4]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834
[5]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33259
[6]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362
[7]-https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=2829
[8]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2913
[9]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005
[10]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005
[11]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005
[12]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3383
[13]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3383
[14]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362
[15]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3412
[16]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=12400
[17]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834
[18]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362
[19]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9524
[20]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3304
[21]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45814