
emamian
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة اللّه فی الارضین.
تبریک عرض میکنم عید سعید فطر را به همهی حضّار محترم این جلسه، رؤسای محترم قوا، مسئولان محترم، سفرا و نمایندگان کشورهای اسلامی که اینجا تشریف دارند و به همهی ملّت ایران که حقیقتاً با رفتار خود، با مجموعهی کردار شایستهی خود در ماه رمضان، شایستهی تبریکند و به همهی مسلمانان عالم و به همهی امّت اسلامی؛ امیدواریم خدای متعال این عید را بر همه مبارک کند.
ماه رمضان، زمینهی نزدیک شدن دلها به یکدیگر است؛ همهی عوامل در ماه رمضان کمک میکنند که دلهای آحاد مردم به هم نزدیک بشود؛ چه در داخل یک کشور، چه در مجموع امّت اسلامی. اوّلاً این رقّتی که روزه ایجاد میکند یا دعا و توسّل ایجاد میکند یا تلاوت قرآن ایجاد میکند، خودش مایهی نزدیکی دلها است. یا تقوا ــ که همانطور که آقای رئیسجمهور در بیاناتشان اشاره کردند و به تعبیر خوب ایشان، سرّ روزه تقوا است ــ دلها را به هم نزدیک میکند. به نظر ما مسئولان کشورهای اسلامی باید از این فرصت استفاده کنند برای ایجاد اتّحاد و نزدیکی آحاد امّت اسلامی. امروز مشکل ما تفرّق است؛ با اینکه قرآن نهی کرده است از تفرّق: وَ لا تَکونوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوا وَ اختَلَفوا،(۲) و امر کرده است به اتّحاد: وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقوا،(۳) با این وجود، ملّت اسلام و امّت اسلام متفرّقند. بله، عقاید مختلفی وجود دارد، مذاهب مختلفی وجود دارد، سلایق مختلفی وجود دارد؛ خب باشد. این سلایق مختلف نباید موجب بشود که ما از نعمت بزرگ اتّحاد امّت اسلامی محروم بشویم. امروز اگر امّت اسلامی که نزدیک دو میلیارد جمعیّتند و در مهمترین و حسّاسترین نقاط جغرافیایی عالم متفرّقند، با هم متّحد بودند، کشورهای اسلامی خیرات بمراتب بیشتری را به دست میآوردند. اگر این اتّحاد به هر اندازه به وجود بیاید، طلیعهی حلّ مشکلات دنیای اسلام آشکار میشود، و ممکن میشود که ما مشکلات دنیای اسلام را حل کنیم.
الان دنیای اسلام دچار مشکلات فراوان است؛ دچار اختلاف است، دچار درگیری است، دچار خونریزی است، دچار وابستگی است، دچار فقر است، دچار کمدانشی است؛ اینها گرفتاری است برای امّت اسلامی. اگر به هم نزدیک بشویم، حلّ این مشکلات ممکن خواهد شد، بلکه آسان خواهد شد.
یکی از اساسیترین مسائل امروزِ دنیای اسلام، مسئلهی فلسطین است. اگر نگوییم در رأس مسائل، لااقل یکی از مسائلی که در رأس مشکلات دنیای اسلام قرار دارد، مسئلهی فلسطین است. البتّه امروز بحمداللّه شاهد افول تدریجی رژیم غاصب هستیم؛ این را در دنیا همه دارند میبینند. رژیم غاصب در حال افول تدریجی است؛ سرعتش هم روزبهروز بیشتر میشود. چند سال است این افول شروع شده امّا اخیراً سرعتش بیشتر شده؛ این فرصت خیلی بزرگی است.
مسئلهی فلسطین یک مسئلهی صرفاً اسلامی نیست، یک مسئلهی انسانی است؛ یعنی در دنیا هر کسی ــ چه مسلمان، چه غیر مسلمان ــ واقعیّتهای حوادث فلسطین را بداند، با رژیم غاصب طرف خواهد شد، مقابله خواهد کرد. امسال که بخشی از جنایات رژیم غاصب فلسطین یعنی رژیم اسرائیل و برخی فجایعی که ایجاد کرده بودند، برای دنیا آشکار شد، دیدید که اجتماعات مردم و تظاهرات مردم در روز قدس، دیگر مخصوص دنیای اسلام نبود؛ یعنی در غیر دنیای اسلام هم، حتّی در اروپا، حتّی در خود آمریکا، خیلیها تظاهرات کردند، از فلسطینیها حمایت کردند؛ قضیّه اینجور است؛ مسئله، مسئلهی انسانی است. چطور میشود که یک فرد اروپایی که دولتش دلبسته و وابستهی به رژیم صهیونیستی است، به نفع مردم فلسطین و علیه رژیم صهیونیستی در خیابان شعار بدهد؟ این قضیّهی خیلی مهمّی است.
چرا اینجور شده؟ من به شما عرض بکنم که به برکت مقاومت مردم فلسطین است. این مقاومت درونیِ مردم فلسطین عامل اصلی این پیشرفتها است. هر چه این مقاومت بیشتر بشود، رژیم صهیونیستی ضعیفتر خواهد شد، فجایعش آشکارتر خواهد شد. این وضع فلاکتباری که امروز رژیم صهیونیستی دارد ــ که وضع امروزِ رژیم صهیونیستی واقعاً فلاکتبار است ــ ناشی از ایستادگی جوانهای فلسطینی است؛ سختی را به جان میخرند، خطر را به جان میخرند؛ در قدس آن جمعیّت عظیم اعتکاف میکنند، جوانها در شهرهای مختلف کرانهی باختری در مقابل نظامیان مسلّح و خبیث صهیونیستی میایستند، فداکاری میکنند امّا پیش میبرند؛ تا حالا پیش بردهاند، بعد از این هم همینجور خواهد شد. به نظر بنده اینجور است که امروز قدرتِ بازدارندگی رژیم صهیونیستی به پایان رسیده؛ همان چیزی که دهها سال پیش، شاید حدود شصت سال قبل از این، بِنگوریون ــ یکی از مؤسّسین اصلی رژیم صهیونیستی و نخستوزیر این رژیم ــ هشدار داد. او گفت که هر وقتی قدرت بازدارندگی ما به پایان برسد، رژیم ما مضمحل خواهد شد. قدرت بازدارندگی الان به پایان رسیده یا نزدیک به پایان است. خودشان هم میدانند، خودشان هم میفهمند که اضمحلال و انحلالشان نزدیک است، اگر اتّفاقی رخ ندهد؛ این به برکت مقاومت است؛ این به برکت این است که جوان فلسطینی توانست قدرت بازدارندگی دشمن خودش را مدام ضعیف کند، کم کند، کم کند، نابود کند.
بنابراین راهبرد امروز دنیای اسلام دربارهی فلسطین چه چیزی باید باشد؟ راهبرد امروز دنیای اسلام دربارهی فلسطین باید کمک به آن نیروی داخلی فلسطین باشد. جبههی مقاومت هر جا هستند، تلاشهایشان البتّه ارزشمند است؛ مثل خود ما که ایستادهایم پای مسئلهی فلسطین. جبههی مقاومت تلاششان ارزشمند است؛ این تلاشها باید متمرکز بشود در تقویت عناصر مبارزی که در داخل فلسطین دارند مبارزه میکنند و جان خودشان را به خطر میاندازند و خطرپذیری میکنند.
نکتهی آخر هم این است: واقعاً این نکته را باید توجّه کرد که علّت اعتلای مبارزات داخل فلسطین چیست؟ گرایش به اسلام. ما قبل هم دیده بودیم دیگر؛ آن وقتی که گرایشات اسلامی در بین گروههای فلسطینی مطرح نبود ــ حالا بعضی کمونیست بودند، بعضی کمونیست هم نبودند امّا اسلامی هم نبودند ــ این پیشرفتها وجود نداشت. از وقتی گرایش اسلامی در میان مبارزان فلسطینی به وجود آمد، و از وقتی این گرایش همینطور روزبهروز اوج گرفت تا امروز، پیشرفتها در مبارزهی فلسطینیها به این شکل حاصل شد، به دست آمد. پس عامل موفّقیّت، اسلام است، اسلام؛ دشمن هم این را فهمیده لذا میبینید در دنیا اسلامستیزی میکنند. همه اسلامستیزی میکنند؛ انواع و اقسام کارها. البتّه این اسلامستیزیها به جایی هم نخواهد رسید: اَم یُریدونَ کَیداً فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون؛(۴) آنها تلاشهایی میکنند امّا خدای متعال تلاشهای آنها را باطل خواهد کرد. امروز وظیفه این است. جمهوری اسلامی این وظیفه را از اوّل تشخیص داد؛ امام بزرگوار پیشگام و پیشقدم در این راه بود. امام بزرگوار مسئلهی فلسطین را مسئلهی اوّل یا جزو مسائل اوّل دنیای اسلام میدانست. از اوّلی هم که جمهوری اسلامی تشکیل شد، این حرکت در جمهوری اسلامی آغاز شد و بحمداللّه ادامه هم دارد. و امیدواریم ملّت عزیز ما، مردم ما، جوانان ما، ببینند آن روزی را که مسلمانها از همهجای دنیا میتوانند آزادانه در قدس نماز بخوانند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
خطبههای نماز عید فطر
خطبهی اوّل:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین. الحمد لله الّذی خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین کفروا بربّهم یعدلون. نحمدک و نستعینک و نتوسّل الیک و نستغفرک و نصلّی و نسلّم علیٰ حبیبک و نجبیک سیّد خلقک ابیالقاسم المصطفی محمّد و علیٰ آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین الهداة المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین و صلّ علیٰ ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
تبریک عرض میکنم عید سعید فطر را به همهی برادران مؤمن و مسلِم در سراسر گیتی و به ملّت بزرگ ایران و به شما نمازگزاران؛ تبریک عرض میکنم گذراندن یک ماه رمضانِ پُربار و سرشار از رحمت الهی را که شما مردم امسال گذراندید.
ماه رمضان امسال، رمضان بسیار باحال و پُرشوری بود؛ در این ماه، دعا بود، تضرّع بود، توسّل بود، مخصوصاً در شبهای مبارک قدر، شبزندهداریهایِ پُرسوزوگداز جوانان و اشکهای گرمی که از چشمهای مبارک جوانان پاکیزهی ما جاری میشد، بسیار برجسته بود. مجالس و محافلِ معرفتآموزی و درسآموزی، مجالس قرآن، تلاوت قرآن، در همه جای کشور امسال بحمدالله آنجوری که به چشم انسان میآمد از همیشه برجستهتر بود. حضور مردم در گلزارهای شهدا، در مجالس، در محافل، در هیئات، در مساجد، حضور نمایانی بود. علاوهی بر اینها، کمکهای مؤمنانهای که مردم در این ماه انجام دادند ــ کمک به ایتام، کمک به مستضعفان و فقرا ــ که یکی از مهمترین وظایف ماه رمضان همین حضور مردمی و حضور در کنار مستضعفان و مستمندان است. علاوهی بر اینها، آن حرکت عظیم مردمی در روز قدس است که مردم مؤمن که شب قبل را با اِحیا گذرانده بودند، روز هم با دهان روزه، آن اجتماع پُرشکوه را و متراکم را در سراسر کشور نشان دادند؛ اینها توفیقات الهی است، اینها الطاف الهی است. ماه رمضان، هم ماه تضرّع است، هم ماه جهاد است؛ در صدر اسلام جنگ بدر در ماه رمضان بود، فتح مکّه در ماه رمضان بود؛ در این سالها هم روز قدس، روز مبارزهی ملّت ایران است که ملّتهای دیگر هم بحمدالله امسال همراهی کردند که در یک سطح بسیار وسیعی گسترده بود.
مردم ما در این ماه دستاوردهای زیادی داشتند: رقّت قلب، تقرّب به پروردگار عالم، پاکیزگی روح، توجّه و تذکّر به معنویّت، آشنا شدن با بسیاری از معارف الهی و اسلامی، و ضربهی به دشمن در روز قدس؛ اینها دستاوردهای شما مردم عزیز، شما مردم مؤمن، شما ملّت بزرگ ایران در این ماه بود. عرض من این است که این دستاوردها را حفظ کنید؛ اینها ذخیرهی معنوی است؛ این ذخایر را تا ماه رمضان سال آینده برای خودتان نگه دارید، حفظ کنید و ماه رمضان سال آینده انشاءالله این روحیه را تقویت کنید. همین روحیه است که ملّت را از لحاظ مادّی و معنوی پیش خواهد برد و همهی مشکلات را برطرف خواهد کرد، و به توفیق الهی شما را به اوج حرکت الهی و معنوی که اسلام برای جامعهی مسلمان در نظر گرفته است، خواهد رساند. امیدواریم خدای متعال این توفیق را به همه عنایت کند.
بِسمِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ * وَ العَـصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۱)
خطبهی دوّم:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما علیّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة فاطمة الزّهراء سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علیّ بن الحسین زین العابدین و محمّد بن علیّ و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علیّ بن موسیٰ و محمّد بن علیّ و علیّ بن محمّد و الحسن بن علیّ و الخلف القائم المهدیّ صلوات الله علیهم اجمعین و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
از خصوصیّات ماه مبارک رمضان، تقویت ارادهها است. یک خاصیّت بزرگ و مهمّ روزه این است که ارادهی شما را تقویت میکند. اراده یک ابزاری است که خدای متعال در وجود آحاد انسانها قرار داده است برای حرکت، برای پیشرفت؛ این نیرو که در ماه رمضان تقویت شده و توانایی بیشتری پیدا کرده است، بعد از ماه رمضان باید در راه رضای الهی، در راه پیشرفت، در جهتی که پروردگار متعال برای آحاد بشر معیّن کرده است به کار بیفتد؛ و جامعهی اسلامی، متضمّن تقویت این راه و هموار کردن این راه و آسان کردن حرکت در این راه است. مسئولان کشور از این امکان استفاده کنند؛ با این تقویت اراده است که میتوان گرهها را باز کرد و مشکلات بزرگ کشور را برطرف کرد؛ با ارادهی قوی، با آن ابزار مهمّی که خدای متعال در اختیار آنها قرار داده است.
یک راهبرد بسیار مهم و اساسی، همکاری همهی مسئولان کشور در نیروهای سهگانه است که بحمدالله همه اینجا حضور دارید، و آحاد مردم هم که بحمدالله تشریف دارند و بعد هم [مردمی که] در سرتاسر کشور این سخن را خواهند شنید: قوای سهگانه باید همدلی کنند، همکاری کنند، همافزایی کنند؛ قانون اساسی برای تشکیل این سه قوّه ترتیب خوبی داده است. اگر چنانچه این سه قوّه با هم بهطور کامل همکاری کنند، کارها به هیچ وجه گره نمیخورد، مشکل پیدا نمیکند. [مسئولان کشور] مانع همدیگر نشوند؛ راه را برای همدیگر هموار کنند، باز کنند. خود مسئولان کشور ــ چه نمایندگان مجلس، چه مدیران قوّهی مجریّه و قضائیّه که در بین این جمعیّت حضور دارند ــ متوجّهند که این همکاری و همافزایی و همدلی را چگونه میتوان به وجود آورد؛ این امروز یک راهبرد کلّی است.
یک راهبرد مهمّ دیگر، تمرکز بر حلّ مسائل و سرگرم نشدن و مشغول نشدن به حواشی است. حواشی ایجاد میشود؛ همیشه هم دشمن نیست که حاشیه ایجاد میکند؛ گاهی از روی غفلت و با عوامل گوناگون و انگیزههای گوناگون، یک حواشیای در اطراف یک کاری، یک حرکتی، یک شخصی، یک مدیری ایجاد میشود؛ سرگرم این حواشی نباید شد. نه مردم به این حواشی اهمّیّت بدهند، نه مسئولان خودشان را مشغول کنند؛ [همه] متمرکز بشوند روی مسائل اساسی کشور.
از مردم عزیزمان هم انتظار میرود که به برکت ماه مبارک رمضان و دستاوردهای بزرگی که در این ماه داشتند، اتّحاد خودشان را حفظ کنند. بحمدالله از اوّل انقلاب که امام بزرگوار در کلمات نورانی خود به طور دائم بر روی وحدت مردم، اتّحاد مردم تکیه میکرد، مردم ما متّحد بودهاند و این اتّحاد در موارد بسیاری توانست راههای دشواری را، تنگههای سختی را برای مردم باز کند و راهگشای راهها باشد؛ این اتّحاد باید حفظ بشود. دشمن با اتّحاد ملّت ایران مخالف است؛ با یکپارچگی شما مخالف است؛ با یکدست بودن ملّت مخالف است. دشمن مایل است که مردم به خاطر عقاید و سلایق مختلف با هم بجنگند، با هم دعوا کنند. در یک جامعه، سلایق مختلفی هست، عقاید مختلفی هست، نگاههای مختلفی به مسائل هست؛ باشد، مانعی ندارد؛ همه در کنار هم زندگی کنند، با هم کار کنند، با هم مهربانی کنند؛ رأفتِ میان مردم. بایستی وسوسههای دشمن را برای بدبین کردن مردم به یکدیگر یا بدبین کردن مردم به مسئولان زحمتکش کشور باطل کرد.
در گذشته استعمارگران با حرکت نظامی وارد کشورها میشدند. وقتی استعمار کشور مسلمان را میخواست بگیرد، با نیروی نظامی وارد میشد و میگرفت؛ این تاکتیک، این حرکت امروز از کار افتاده است و دشمنان اسلام فهمیدهاند که از نیروی نظامی کاری ساخته نیست. در همین اواخر، آمریکا در افغانستان و در عراق این را تجربه کرد؛ دید که با نیروی نظامی کاری پیش نمیرود؛ لذا راهبرد را عوض کردند، راه دیگری را برگزیدند. امروز کار آنها عبارت است از تزویر، تحریف، دروغگویی، وسوسه کردن، خلاف واقع نمایی، تحقیر ملّتها، بدبین کردن ملّتها به خود، پنهان کردن تواناییها و برجستگیها و درخشانیهای ملّتها؛ امروز اینها تاکتیک است؛ [همه باید] متوجّه باشیم و بدانیم. من چند روز قبل از این(۲) گفتم که ما در شناخت حرکت دشمن و تاکتیک دشمن و روش دشمن در دشمنی باید بِهروز باشیم. یک کارهایی را ده سال قبل، بیست سال قبل ممکن بود بکنند، امروز نمیکنند، روشهای دیگری دارند؛ [باید] راه ابطال این روشها را به دست بیاوریم. ملّت بحمدالله هوشیار است، هوشمند است؛ شما تا امروز دشمن را شکست دادهاید، بعد از این هم به حول و قوّهی الهی دشمن را شکست خواهید داد.
بِسمِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ * اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ * وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا * فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا.(۳)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات در دیدار رمضانی دانشجویان
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
انتظار من هم از این جلسه همین بود که سخنان متقن با ادبیات خوب مطرح بشود و الحمدلله شد. ممکن است من مواردی با این حرفهایی که شماها زدید و آنچه شما گفتید موافق نباشم، امّا از کیفیّت بیان، از نظم مطالب عمیقاً خوشحالم و خدا را شکر میکنم. خب آخر ماه رمضان هم هست، شماها هم فرصت داشتید که بنشینید فکر کنید، مطالعه کنید و مطالب را منظّم کنید. اگر وقت بود، من حرفی نداشتم که ده نفر دیگر هم صحبت کنند؛ منتها بتدریج نزدیک افطار میشود و حرفها میماند و جلسه نصفهکاره میماند.
من قبل از آنکه شروع کنم به عرایض خودم، اوّل دو سه مطلب دربارهی همین مطالبی که حضرات فرمودید عرض بکنم. اوّلاً بعضیها به من سلام رساندند؛ من خواهش میکنم سلام من را به آن برادران و خواهرانی که به وسیلهی شما به من سلام رساندند برسانید، بخصوص خانوادهی شهدا. راجع به تولّد این حقیر، اصلاً قابل اعتنا نیست؛ حادثهی بسیار کماهمّیّت و کوچکی است. مطالبی [هم] که به عنوان اعتراض، اشکال، پیشنهاد گفته شد، قابل بحث است؛ خب اینها کجا باید بحث بشود؟ یعنی اینجور نیست که خیلی روشن و قطعی باشد؛ بالاخره قابل خدشه است، قابل مباحثه است. به نظر من اینجور رسید که اگر ما همین پیشنهادهای شما را به سازمان برنامه [و بودجه] محوّل کنیم ــ که علیالظّاهر یک تحرّک جدیدی هم داخلش پیدا شده ــ تا رسیدگی کنند، این کار خوبی است؛ شما مطالب را به آنها منتقل کنید یا ما واسطه بشویم، دفتر ما واسطه بشوند منتقل کنند و از شما بخواهند بروید صحبت کنید، بحث کنید و انشاءالله به یک نقطهی قابل قبول و مشترکی برسید.
در مورد مسئلهی خصوصیسازی که بعضی از دوستان گفتند و تکرار کردند، و بیرون هم همانها را میگویند، این منطقی که شما بیان کردید، منطق درستی نیست. حالا بد عمل کردند؛ خب بله، هر قانون خوبی را ممکن است بد عمل کنند. اینکه ما امکانات کشور، امکانات تولیدی، کارخانجات، اینهایی را که خوب عمل میشده، بدهیم دست دولت، که دولت نمیتواند دستگاههای تولیدی و بنگاههای تولیدی بزرگ را اداره کند؛ دولت نمیتواند؛ مشکلات به وجود میآید، فساد به وجود میآید؛ چقدر در این چند سال این مسائل پیش آمده. راه [حلّ] این [مسائل] فقط خصوصیسازی بود؛ واقعاً هیچ چارهی دیگری وجود نداشت. و این کار ناگهان انجام نگرفت؛ با فکر، با مطالعه، با پیشبینی، با ساعتها بحث کردن انجام گرفت. بله، من قبول دارم که آن توقّعی که بنده از خصوصیسازی داشتم، تا حالا برآورده نشده، امّا کارهای خوبی هم انجام گرفته. اینکه شما میگویید بنگاه دولتی را به بخش خصوصی دادهاند، آن [بنگاه] دلارش را به دولت برنمیگرداند، این درست نیست. آن که دلار را برنمیگرداند، همان بنگاهِ فعلاً دولتی است؛ این اشکالی است که خود من همین اخیراً به مسئولین دولتی گفتم،(۲) تکرار کردم و این را چند بار مطرح کردم؛ یعنی خود آن بنگاههای دولتیای هستند که تجارت میکنند، کار میکنند، با خارج هم معامله دارند، [امّا] دلارشان را به بانک مرکزی برنمیگردانند؛ یعنی مربوط به بخش خصوصی نیست. البتّه بخش خصوصی هم اشکالاتی دارد؛ مراقبت میخواهد، دقّت میخواهد، رعایت میخواهد؛ اینها لازم است؛ شکّی نیست.
در مورد جلسهی اقتصادی سران قوا، اوّلاً این یک امر دائمی نیست، یک امر موقّت است؛ ثانیاً برای مقاصد خاصّی است؛ من چهار مورد را معیّن کردم و به آنها گفتم: یکی مسئلهی بودجه است؛ تنظیم بودجه و اصلاح ساختار بودجه که یکی از مشکلات بزرگ ما همین مسئلهی ساختار بودجه است؛ و سه مورد دیگر؛ هدف این جلسه این بوده. البتّه تا حالا آنطور که باید و شاید پیش نرفته، امّا علاجش تعطیل کردن نیست؛ علاجش این است که ما دنبال کنیم تا این کارها انجام بگیرد. بعضی از مسائل هست که اشکالش در عدم توافق مسئولان سطوح بالا است؛ خب این را چهجوری حل کنیم؟ حلّش به همین است که بگوییم دُور هم بنشینید بحث کنید و یک تصمیم واحدی بگیرید و اقدام بکنید؛این [تشکیل شورا] ناشی از این است.
به هر حال، امیدواریم که انشاءالله آنچه شماها میخواهید و میگویید ــ و من میدانم که دلی میگویید، آنچه میگویید واقعاً عقیدهتان است که میگویید ــ خدا توفیق بدهد آن مقداری که من به عهده دارم انجام بگیرد، آن مقداری [هم] که مسئولینِ دیگر به عهده دارند انشاءالله انجام بگیرد. ادبیّات نطقهای امروز عالی بود؛ یعنی کاملاً خوب و سنجیده بود. و من روی مسئلهی «بیان مطلب با ادبیّات خوب» تکیه دارم؛ این تأثیر میگذارد.
خب، ماه رمضان بهار معنویّت و عبادت است که دارد تمام میشود دیگر، منتها ماهرمضانهای دیگری انشاءالله شما در پیش دارید؛ دهها ماه رمضان شما جوانها در پیش دارید، باید استفاده کنید؛ بهار معنویّت، بهار عبادت. جوانی هم بهار است، بهار عمر است. پس جوان در ماه رمضان بهار مضاعف دارد، بهار در بهار دارد؛ از این استفاده کنید. خیلی فرق است بین بهرهای که شما میتوانید از شب قدر ببرید با کسی که در سنین بنده و امثال بنده است؛ شما خیلی بیشتر میتوانید استفاده کنید؛ این را مغتنم بشمرید.
این دوگانهی زیبا، یعنی تلاقی دو بهار، یک جای دیگر در دوران دفاع مقدّس رخ داد؛ آنجا هم دو فرصت تعالی و عروج، مشترکاً در کنار هم قرار گرفتند. خب جبههی دفاع یعنی جبههی دادن جان؛ یعنی کسی که آنجا میرود، غالباً آماده است که جانش را یا سلامتش را هدیه کند؛ این خیلی گذشت بزرگی است. همهی کسانی را که در این گذشت وارد میشوند، جبهه عروج میدهد و اوج معنوی میدهد، لکن آنهایی که رفتند ــ که غالباً هم جوان بودند ــ مسئله برایشان جور دیگری بود. این جوانهایی که وارد میدان جنگ شدند، حرکتشان و اوجگیریشان جوری بود که فردی مثل امام راحل، امام بزرگوار، که سالهای متمادی سلوک و عرفان را تجربه کرده بود، به حال آنها غبطه میخورد! من نمیدانم شماها این کتابهای شرح حال شهدا را میخوانید یا نه؛ من میخوانم و اشک میریزم و استفاده میکنم؛ برای من حقیقتاً استفاده دارد. من خیال میکنم شما یکی از کارهایی که میکنید حتماً همین باشد که شرح حال این شهدای عزیز را، بخصوص بعضیشان را که خیلی معنویّت دارند، بخوانید؛ اینها استفاده کردند. به نظر من شما از ماه رمضان استفاده کنید؛ حالا دو سه روز بیشتر نمانده، لکن در آینده سالهای متمادی انشاءالله در پیش دارید، از حالا خودتان را برای ماه رمضان بعد آماده کنید.
خب، من یک نصیحتی را بارها کردهام، حالا خوشبختانه دیدم دو سه نفر از این دوستانی هم که اینجا صحبت کردند همان را تکرار کردند ــ که مورد تأیید کامل بنده است ــ و آن، اینکه جماعت دانشجو و مجموعههای دانشجویی به یک تفکّر زیربنایی محکم احتیاج دارند. این نیاز قطعی آنها است؛ این نصیحت همیشگی من بوده؛ باز هم من همین را میخواهم تأکید کنم. اگر مبانی معرفتی یک جوان، بخصوص جوان دانشجو مستحکم باشد، دل او قرص میشود، گام او استوار میشود، حرکت او استمرار پیدا میکند، دیگر خستگی وجود ندارد. اطمینان دل موجب میشود که ایمان هم افزایش پیدا کند، خود ایمان اطمینان میآورد؛ اطمینان دل و سکینهی قلب هم ایمان را افزایش میدهد. هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایماناً مَعَ ایمانِهِم؛(۳) قبلاً مؤمن بودند امّا وقتی این آرامش قلبی را خدای متعال به آنها داد به خاطر تکیهی به واقعیّات معنوی و الهی، این ایمان افزایش پیدا میکند.
خب، حالا این مبانی معرفتی چه چیزهایی است؟ در اسلام مبانی معرفتیِ شخصی، قلبی، اجتماعی، سیاسی، بینالمللی [وجود دارد]؛ همهی اینها در اسلام هست؛ مسئلهی آزادی یکی از مبانی معرفتی است که در اسلام مطرح شده؛ مسئلهی عدالت یکی از مهمترین مسائل معرفتی است. اینها را باید حل کرد؛ جوان دانشجو بایستی روی اینها فکر کند، کار کند و به عمق برسد. کتاب بخوانید، نهجالبلاغه بخوانید، در تلاوت قرآن تأمّل کنید. حالا فرض کنید در مورد عدالت؛ البتّه یک مصداق مهمّ عدالت رفع نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و مانند اینها است امّا فقط این نیست؛ این یک قلم عمدهاش است. عدالت از قضاوتهای شخصی ما شروع میشود؛ عدالت از عمل شخصی ما، حرف زدن ما، داوریهای ما در مورد اشخاص، در مورد کارها شروع میشود. وَ لا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلی اَلّا تَعدِلوا اِعدِلوا؛(۴) اگر با کسی مخالفت هم داریم، دشمنی هم داریم، جدایی فکری هم داریم، دربارهاش نباید ظلم کنیم. مصیبتبارترین مسائل این است که یک وقتی یک کافری روز قیامت یقهی بنده را بگیرد که آقا، تو به من در فلان جا ظلم کردی؛ یعنی واقعاً دیگر از این چیزی سختتر نیست! یا دشمن خدا روز قیامت حقّی به گردن من پیدا کند، یقهی ما را بگیرد بگوید شما ظلم کردید. یعنی عدالت اینجوری است. عدالت بینالمللی؛ این مبارزهی با استکبار که ما مدام تکرار میکنیم، یکی از مهمترین مصادیق عدالت است. بعضیها دنبال عدالت هستند امّا فکر نمیکنند که مبارزهی با استکبار و آمریکا و صهیونیسم هم جزو مصادیق عدالتطلبی است؛ هست. این [جور] است.
آزادی؛ آزادی خیلی مهم است. مهمترین بخش نظریّهی آزادی در اسلام، آزادی از این چهارچوب مادّه است. نگاه مادّی میگوید شما یک روز دنیا آمدید، چند سال هم زندگی میکنید، بعد هم معدوم میشوید، همهی ما محکوم به معدوم شدن هستیم. در این قفس مادّی، یک آزادیهایی به شما میدهند؛ آزادی شهوت، آزادی غضب، آزادی ظلم، همه جور آزادی؛ این آزادی نیست. آزادی، آزادی اسلامی است؛ اسلام ما را در چهارچوب مادّه محصور نمیکند. خُلِقتُم لِلبَقاءِ لا لِلفَناء؛(۵) شما برای ماندن خلق شدهاید، آفریده شدهاید، نه برای از بین رفتن. ما معدوم نمیشویم، از بین نمیرویم. مولوی میگوید:
وقتِ مردن آمد و جستن ز جو
کلّ شیء هالک الّا وجهه(۶)
مردن، آخرِ کار نیست؛ مردن شروع یک مرحلهی جدید، [و در واقع] مرحلهی اصلی است. وقتی شما با این نگاه، نگاه کردید، آنوقت میتوانید اوج بگیرید و دیگر برای حرکت شما، برای پیشرفت شما، برای تعالی شما حدّی وجود ندارد؛ این آزادی است. همهی آزادیهای زندگی، [اعمّ] از آزادی شخصی، آزادی عقیده، رها شدن از اسارتِ تحجّر و جمود و خمود و عقبماندگیهای گوناگون و تعصّبات بیمورد و رهایی از اسارت ابرقدرتها و رهایی از اسارت دیکتاتورها، ناشی از این مبنای آزادی اسلامی است؛ باید روی اینها فکر کنید، باید روی اینها کار کنید. راهکارش هم این نیست که حالا بنده بیایم مثلاً نیم ساعت با شما صحبت بکنم؛ باید خودتان باید کار کنید؛ باید فکر کنید، کتاب بخوانید.
یا مسئلهی «انتظار فرج»؛ یکی از مبانی مهمّ این مبانی فکری و دینی ما انتظار فرج است. انتظار فرج یعنی همهی سختیها قابل برداشته شدن و برطرف شدن است. نه اینکه بنشینید انتظار بکشید؛ [بلکه] دل شما گوشبهزنگ باشد. همینطور که در قضیّهی حضرت موسیٰ به مادرش گفته شد: اِنّا رادُّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین؛(۷) این بچّه را به تو برمیگردانیم و او را هم از مرسلین قرار میدهیم و نجاتتان خواهد داد؛ این، بنیاسرائیل را مستحکم کرد. بنیاسرائیل در مصرِ فرعونی، سالهای متمادی، مقاومت کردند؛ البتّه بعد خراب شدند، امّا سالها مقاومت کردند. همین مقاومت بود که موسیٰ را آورد و حرکتش را آغاز کرد و دنبال او راه افتادند و به نابودی فرعون و فرعونیان منتهی شد؛ این، انتظارِ فرج است. انتظار فرج یعنی انتظار برطرف شدن همهی نقصهایی که شما الان گفتید؛ ده برابر این هم نقص وجود دارد که شما نگفتید. انتظار فرج یعنی این، یعنی آماده بودن، فکر کردن، بنبست نپنداشتن؛ بنبستانگاری خیلی چیز بدی است. این معنای انتظار فرج است؛ اینها را بایستی در نظر داشته باشید.
البتّه خدای متعال در قرآن مکرّر گفته؛ کَتَبَ اللهُ لَاَغلِبَنَّ اَنا وَ رُسُلی.(۸) «کَتَبَ اللَه» یعنی قانون قطعی خدا است که راه پیغمبران غلبه پیدا خواهد کرد و دیگر بحثی ندارد. اِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا؛(۹) خدا از مؤمنین، دفاع خواهد کرد؛ در این هیچ تردیدی نیست. یا «وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّة»؛(۱۰) در این هیچ تردیدی وجود ندارد؛ این قول خدای متعال است. خود ما واقعیّتها را هم دیدهایم؛ حالا ما اینها را یک روزی از قرآن و نهجالبلاغه و صحیفهی سجّادیّه نقل میکردیم امّا در زندگی خودمان [دیدهایم]. حالا شماها هنوز خیلی جوانید و انشاءالله به قدری که بنده سن کردهام،(۱۱) ده بیست سال هم بیشتر سن کنید، خواهید دید موارد زیادی را. ما در این سنّ خودمان دیدیم؛ پیروزی انقلاب را دیدیم که این، غلبهی حق بر باطل بود. کسی فکر نمیکرد، هیچکس اصلاً تصوّر نمیکرد. مرحوم آقای طالقانی به خود من گفت؛ گفت آن روزی که امام گفت «شاه باید برود»،(۱۲) ما گفتیم: «آقا چه حرفهایی میزند»! خب، آقای طالقانی آدم کوچکی نبود؛ یعنی کسی مثل مرحوم آیتالله طالقانی، یک مبارز عمیق عریق سابقهدارِ آنچنانی، امیدوار نبود، امّا شد؛ انقلاب پیروز شد؛ لَاَغلِبَنَّ اَنا وَ رُسُلی.
یا جنگ تحمیلی؛ خب شماها نبودید، ندیدهاید. جنگ تحمیلی حادثهی عجیبی بود؛ همه علیه ما [بودند]؛ آمریکا علیه ما، شوروی علیه ما، ناتو علیه ما، کشورهای مسلمان علیه ما، همسایهمان ترکیه علیه ما؛ همه! [ولی] ما پیروز شدیم. در یک چنین جنگی که همه علیه ما بودند، ما پیروز شدیم. پس بنابراین تجربههای ما هم همین را نشان میدهد. انتظار فرج یعنی این. انتظار فرج فقط این نیست که منتظر بنشینیم دعا کنیم که خدا حضرت را برساند؛ که البتّه این یکی از کارهای واجب است؛ باید دعا کنیم، باید بخواهیم، دنبال کنیم؛ امّا فقط این نیست. انتظار فرج یعنی در همهی کارهایی که مشکلی وجود دارد، باید فرضِ وقوعِ فرجِ موردِ نظرِ ما یکی از فرضهای مسلّمی باشد که هست؛ انسان منتظر باشد. البتّه شرایطی دارد؛ باید کار کنیم. انتظار فرجِ خوردن نان با رفتن به نانوایی و خریدن نان و آوردن است دیگر، وَالّا با نشستن که نان خودش نمیآید. باید یک حرکتی انجام بگیرد تا اینکه انتظار فرج انجام بگیرد. اینها آن مبانیای است که [کار، لازم دارد]؛ از این قبیل مبانی زیاد است؛ یا مبنای توحید ــ حاکمیّت غیر خدا ممنوع؛ توحید یعنی نفی حاکمیّت غیر خدا ــ و امثال اینها که خب زیاد است. روی این مبانی باید کار کنید؛ بخصوص شما تشکّلها روی این مبانی کار کنید. روی یک نقطهی محدود هم متمرکز نشوید؛ وسیع نگاه کنید، همهی مسائل را ببینید. به نظر من همین که اینجا اسم آوردند از مرحوم شهید مطهّری، شهید بهشتی، مرحوم آقای مصباح و امثال اینها، خوب است، [کتابهایشان] کتابهای خوبی است. و تجربهی جوانهای ما هم خوب است. حالا مثلاً فرض کنید یک جوان بسیجی در نزدیکی تهران تلاشی دارد، فعّالیّت دارد، مثل شهید مصطفیٰ صدرزاده. دو سه کتاب دربارهی ایشان نوشته شده که من خواندهام؛ خب [آنجا] آدم میبیند که چطور بیتاب است در کار کردن و حرکت کردن. انسان اینها را نگاه کند و پیش برود. این نکتهی اوّلی بود که عرض کردم.
چند مطلب دربارهی دانشجوها میخواهم عرض بکنم. (باید سریع بگویم بلکه به [همهی] اینها برسیم.) نقطهی اوّل این است، این را شما بدانید، نظر قطعی و حتمی من این است: فعّالیّتهای دانشجویی مثل خود دانشجو یک فرصت است برای کشور. اینکه حالا بعضیها از فعّالیّتهای دانشجویی یا هر جور فعّالیّتی که [انجام میشود] ــ البتّه فعّالیّت سالم؛ حالا به بعضی از آفتهایش اشاره میکنم ــ ممکن است احساس تهدید بکنند، اشتباه میکنند؛ فعّالیّت دانشجویی برای کشور یک فرصت است؛ مطالبات دانشجویی فرصت است؛ زبان دانشجو فرصت است؛ این احساس مسئولیّتی که دانشجوها دربارهی حوادث کشور میکنند، فرصت است. اینکه شما میآیید اینجا با شور و شوق و اهتمام، فلان اشکال را ذکر میکنید، این یک فرصت است برای کشور، این یک ارزش است برای کشور. شوقی که جامعهی دانشجویی و جوان دانشجو برای برطرف کردن نابسامانیها دارند، یک فرصت است. حضور شورانگیز دانشجوها در حوادث گوناگون، چه در حوادث طبیعی، چه در حوادث سیاسی مثل همین راهپیماییها ــ قدس، بیستودوّم بهمن و امثال اینها ــ همهی اینها فرصتهای مهمّی است. اظهار نظرهای در مسائل سیاسی، اقتصادی، در برخی تصمیمها، اینها فرصت است. این اظهار نظرها فرصت است. نمیگویم درست است؛ حواستان باشد. ممکن است بعضیاش درست باشد، بعضیاش هم درست نباشد، امّا خود نفْس اظهار نظر، فکر کردن، روی مسئله اندیشیدن، این یک فرصت است برای کشور. البتّه آفاتی هم دارد؛ فعّالیّت دانشجویی نباید دچار آفات بشود؛ مواظب باشید. البتّه جوانها باور نمیکنند که پیرها هم یک وقت جوان بودند لکن خب ما هم تجربه کردهایم و ما هم میدانیم دورهی جوانی چه جوری است.
خطا و اشتباه در جوانی احتمال کمی ندارد، احتمالش زیاد است، موارد گوناگونی پیش میآید؛ مراقب باشید. باید آفات فعّالیّتهای دانشجویی را برطرف کرد؛ باید سالمسازی کرد.
دوقطبیسازی به وجود نیاید؛ فعّالیّتهای دانشجویی جامعهی دانشجویی را دوقطبی نکند، کشور را هم دوقطبی نکند؛ این یکی از مسائل بسیار مهم است. این دوقطبیگری خواست دشمن است.
باید واقعبینانه باشد. حالا مثلاً شما میآیید اینجا یک نسخهای را میدهید؛ خب این نسخه زمانبر است، هزینهبر است؛ ممکن است هزینهاش امکانپذیر نباشد، دمِ دست نباشد؛ اینها را باید توجّه کنید. یعنی فعّالیّت دانشجویی، مطالبهی دانشجویی باید همراه با واقعبینی باشد.
حتّیالمقدور همراه با ارائهی راه حلّ علمی و عملی باشد؛ اوّلاً راه حلّ علمی، [یعنی] عالمانه، اندیشمندانه؛ ثانیاً عملی، یعنی فقط روی کاغذ نباشد؛ کاری باشد که بشود کرد. هر کدام از شما وارد میدان عمل بشوید ــ که حالا درخواست بعضی از شماها هم همین بود که چرا جوانها را نمیآورند وارد محیطهای میانی، که البتّه باید بیاورند ــ نظرتان با حالا تفاوت خواهد کرد؛ [زیرا] واقعیّات را میبینید، مشکلات را میبینید، سختی کار را میبینید.
یک وقتی به امام مراجعه کرده بودند ــ زمان حیات مبارک ایشان ــ یک شکایتی از دولت کرده بودند. امام گوش کرد حرف آن بنده خدا را ــ آنطور که برای ما نقل کردند ــ بعد در جوابش فقط یک کلمه گفت؛ گفت: «آقا! ادارهی مملکت سخت است.» واقعاً سخت است.(۱۳) (اگر حالا همینطور با همدیگر بخواهیم دهنبهدهن بکنیم که کارها پیش نمیرود.) حرف مردم را باید گوش بدهند. حرف مردم کجا است؟ خب مردم در همهی مسائل که حرف ندارند، [ضمناً] یک حرف ندارند؛ باید فکر کنند، مطالعه کنند. حرف مردم سازوکاری دارد. حرف مردم همین است که الان وجود دارد؛ یعنی یک نفر را به عنوان رئیسجمهور انتخاب میکنند؛ این حرف مردم است. یک عدّهای را به عنوان نمایندهی مجلس انتخاب میکنند؛ این حرف مردم است. حرف مردم را اینجوری میشود فهمید دیگر.
حالا یکی از برادرها گفت رفراندوم؛ اینجوری گفتند که اگر چنانچه شما از اوّل در همهی مسائلی که پیش میآمد رفراندوم میکردید، حالا آن حسّاسیّت روی رفراندوم وجود نداشت. کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همهی مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟ چطور میشود رفراندوم کرد، در مسائلی که تبلیغات میشود کرد، از همه طرف حرف میشود زد؟ اصلاً یک کشور را شش ماه درگیر بحث و جدل و گفتگو و دوقطبیسازی میکنند برای اینکه یک مسئلهای رفراندوم بشود. در همهی مسائل رفراندوم بکنیم؟ یعنی قضایا اینجوری نیست که آدم اینجور ساده از رویشان [عبور کند].
یکی از آفتها شتابزدگی است. شتابزدگی نباید بشود. زبان دانشجو بلندگوی صرفاً مشکلات نباشد. نمیگویم مشکلات را نگویید امّا صرفاً مشکلات را نگویید. در کشور نقاط روشن خوبی وجود دارد؛ دانشجو آنها را هم بگوید؛ آن را هم بگوید، این را هم بگوید؛ یعنی جوری نباشد که صرفاً پخشکنندهی این چیزها [و مشکلات] باشد. تندخویی نباشد. سطحیگری نباشد. مشکل محلّی را ملّی نکنند. مثلاً گاهی اوقات میشود که در یک گوشهی کشور یک حادثهای پیش میآید، فلان تشکّل دانشجویی بیایند این را به صورت یک مسئلهی ملّی دربیاورند؛ این اشتباه است؛ این به ضرر کشور است. این فرار کردن از زیر بار مشکل نیست یا پاسخگویی به مشکل نیست؛ این به ضرر کشور است که یک مشکل محلّی را به یک مشکل ملّی تبدیل کنند.
قصد دانشجو دیده شدن نباشد؛ ببینید! این را من تأکید میکنم. نه شخص دانشجو، نه تشکّل دانشجویی اینجور نباشد که یک حرفی را بزند برای اینکه دیده بشود؛ این بیبرکت میکند کار را؛ حرف را بیبرکت میکند، بیاثر میکند؛ و البتّه ضرر هم دارد.
[دانشجویان] در فضای مجازی غرق نشوند. خب حالا فضای مجازی با همهی حرفهایی که از آن طرف و از این طرف گفته میشود، بالاخره در کشور وجود دارد؛ شبکههای اجتماعی وجود دارد، فضای مجازی وجود دارد. بعضیها نشستهاند که از طرف فضای مجازی، سیلوار، تحلیل و خبر و مطلب و مبنا به اینها داده بشود؛ این غلط است. شما روی فضای مجازی سوار شوید، شما فضای مجازی را هدایت کنید، از طرف شما فکر و خبر و تحلیل به فضای مجازی برود، نه بعکس. اینها آفت فعّالیّت دانشجویی است. دانشجوی باایمانِ دغدغهمند که گاهی از ما میپرسند وظیفهی ما چیست ــ گاهی مینویسند، گاهی میآیند دفتر با دوستان صحبت میکنند که انسان احساس میکند دغدغه دارند و میخواهند یک کاری انجام بدهند ــ یکی از وظایف همین است که کارهای مهمّ دانشجویی را، فعّالیّت دانشجویی را که یک فرصت مغتنمی است برای کشور و ارزشی است برای کشور، از آفاتش تخلیه کنند.
یک مطلب دیگر در مورد دانشجو: با اینهایی که عرض میکنم، نمیخواهم الان سؤالهای شما را پاسخ بدهم ــ یعنی من الان دنبال این نیستم، در این فضای محدود هم نمیشود این کار را کرد ــ من میخواهم شما حرکتتان را مبنائی کنید؛ یعنی با نگاه به افقهای بلندِ پیشِ رو حرکتتان را تنظیم کنید. شما اهل حرکتید؛ یعنی بهترین جوانهای کشور غالباً دانشجوهای ما هستند و شما دانشجوهای مؤمن میخواهید حرکت کنید. من میخواهم این مقصود تأمین بشود: نگاه به افقهای دوردست. از من میپرسند به نظر شما وظیفهی یک دانشجوی مطلوب و دارای همّت بلند و آیندهنگر چیست؟ جواب بنده این است: اوّل، ایجاد تحوّل در ذهن و در واقعیّت جامعهی خود؛ بعد، ایجاد تحوّل در ذهن و واقعیّت جهان. تعجّب میکنید؟ دانشجو مثلاً واقعیّت جهان را عوض میکند؟ تعجّب ندارد. شما امروز دانشجو هستید، امّا فردا همین دانشجوی امروز مدیر سیاسی است، ادارهکنندهی یک بخش مهمّی از کشور است. اینهایی که الان مسئولین کشورند، دیروز دانشجو بودند مثل شما، حالا الان مشغول ادارهی کشورند؛ مشغول ادارهی سیاسی، اقتصادی، دیپلماسی؛ دانشجوی امروز فیلسوف فردا است، محقّق فردا است؛ دانشجوی امروز فعّال فرهنگی یا مطبوعاتی و رسانهایِ مؤثّرِ فردا است؛ دانشجوی امروز رئیس فردا، مغز متفکّر فردا، عنصر اثرگذار فردا است. انسان بنا است همیشه که جوان و دانشجو نماند؛ شما امروز میتوانید جوری زمینه را آماده کنید که فردا که تبدیل شدید به این عناصری که گفتم، به معنای واقعی کلمه اثر بگذارید، هم ذهن جامعه را عوض کنید، هم واقعیّت جامعه را عوض کنید. امروز همه دارند میگویند دیگر ــ ما گفتیم، دیگران هم همه دارند میگویند ــ که دنیا در حال تحوّل است؛ این تحوّل را چه کسی به وجود میآورد؟ مغزهای متفکّر، آدمهای فعّال، دستاندرکاران کارهای بزرگ؛ تحوّل را اینها به وجود میآورند. او همین شما هستید؛ شما امروز دانشجویید، فردا همان کسی هستید که میتوانید آن تحوّل را به وجود بیاورید. بنابراین، توقّع ما این است که شما به آینده اینجوری نگاه کنید.
البتّه این کسی که میتواند فردا تحوّل ایجاد کند، لزوماً یک انسانِ پارسای برجستهی مؤمنِ وفاداری نیست؛ گاهی هم بعضیها منحرف میشوند. باید سعی کنید منحرف نشوید؛ باید سعی کنید در خطّ درست و صراط مستقیم الهی حرکت کنید؛ شما دارید به سمت آنچنان فردایی میروید. بنیهی خودتان را، بنیهی فکری را، بنیهی ایمانی را، بنیهی عقلانی را، در خودتان از امروز قوی کنید برای اینکه برای آنچنان فردایی آماده باشید. من اینجا به نظرم رسید چهار نکته هست: دین، خرد، علم، عزم. این چهار چیز لازم است. بنیهی دینی، بنیهی علمی، بنیهی عقلی، و بنیهی ارادی، عزمی؛ عزم راسخ، ارادهی راسخ؛ اینها را باید در خودتان قوی کنید. هر کس که در این کارها خودسازی بیشتری انجام بدهد، فردا امکان تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. بعضیها به قلّه میرسند؛ بعضیها ممکن است به قلّه نرسند، امّا در یک حدودی تأثیر میگذارند. بستگی دارد به اینکه شما چقدر خودتان را آماده کنید. این هم یک مطلب.
مطلب دیگر در مورد مجموعههای دانشجویی. خب وقتی میگوییم دانشجو، عنوان «دانشجو» یک سلسله عناوین را جلوی چشم ما متبادر میکند، به ذهن ما متبادر میکند. مثلاً وقتی میگوییم «دانشجو»، دانشطلبی، جوان بودن، پُرتحرّک بودن، نوطلبی، نوزایی، احساسات انساندوستانه مثل دشمنی با فساد، دشمنی با بیعدالتی و مانند اینها به ذهن انسان متبادر میشود، لکن از همهی اینها مهمتر، به نظر من داشتن یک زیربنای فکری است که اوّل هم به آن اشاره کردم. زیربنای فکری را باید محکم کنید، مستحکم کنید. ببینید؛ نمیخواهم بگویم که حالا فعلاً برنامههای دیگر را کنار بگذارید، بروید مشغول فکر کردن و مطالعه کردن [بشوید]؛ نه، اینها همزمان باید انجام بگیرد؛ یعنی مطالعه و فکر و خودسازی در حال عمل، شانس و اقبال پیشرفت بیشتری دارد تا اینکه آدم برود بنشیند، همهی کارها را تعطیل کند، فعّالیّتهای دانشجویی را تعطیل کند و [فقط] مثلاً کتابهای خوب را مطالعه بکند. با منابع دینی اُنس پیدا کنید، با متفکّران عمیق و امین ارتباط برقرار کنید. امروز در بین افراد متفکّر، علمای متفکّر، آدمهای خوبی داریم.
یک مطلب دیگری که اینجا یادداشت کردهام که بگویم، این است که در مورد شناخت نقشه و راهبرد دشمن، بِروز باید باشیم؛ همهی ما باید بِروز باشیم. البتّه بعضی هستند تا ما اسم دشمن را میآوریم عصبی میشوند که باز انداختند به گردن دشمنان خارجی! کأنّه وقتی که ما میگوییم: «ما دشمن داریم»، ضعف خودمان و سستیها و کمکاریهای خودمان را میخواهیم انکار کنیم؛ نه، اینها هست امّا آن را نباید فراموش کرد. دشمن وجود دارد، چه ما بخواهیم، چه نخواهیم، چه بفهمیم، چه نفهمیم، دشمن وجود دارد، مشغول کار هم هست، دائم دارد کار میکند. پول خرج میکنند، امکانات فراهم میکنند، علیه جبههی حق دارند کار میکنند. ما غافل هم باشیم، او غافل نمیشود. «مَن نامَ لَم یُنَم عَنه»،(۱۴) امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میگوید. مَن نامَ لَم یُنَم عَنه! اینجور نیست که اگر شما در سنگر خوابت برد، در سنگر دشمن هم خواب غلبه کرده باشد و او هم خوابش برده باشد؛ نه. ممکن است شما خواب باشی، او بیدار باشد. بنابراین دشمن وجود دارد و نمیشود این را انکار کرد.
راهبرد دشمن این است که ما به خودمان بدبین بشویم. حالا یکی از برادرها اینجا راجع به مسئلهی امید صحبت کردند؛ البتّه صحبت خوبی هم بود، من رد نمیکنم آن صحبت را، امّا اینکه ناامیدی عمدتاً منشأ داخلی دارد، این را من قبول ندارم. بله، مشکلاتی در داخل حتماً وجود دارد و ما این مشکلات را میدانیم امّا اینجور نیست که این مشکلات، جوان دانشجوی پُرانگیزه را ناامید کند. جوان دانشجوی پُرانگیزه جور دیگری ناامید میشود؛ [آن وقتی که] استاد یا مثلاً فرض کنید فلان آدمی که تعهّدی ندارد، مینشیند پای دل جوان ــ به صورت فردی و البتّه همین کار به شکل دیگری به صورت جمعی و گسترده انجام میگیرد ــ که «شما به چه دلخوشیای اینجا درس میخوانی؟ ول کن برو»! به جوان مبارز [میگوید:] «شما با دلار قیمت فلان قدر، تورم چندسالهی فلان مقدار، به چه امید و به چه دلخوشیای اینجا درس میخوانی، کار میکنی؟». ناامیدی اینجوری وارد میشود؛ این اثر میگذارد. البتّه پاسخ جوان مؤمن و مبارز و آگاه و هوشمند بیلکنت و رسا است که «بله، مشکلات در کشور وجود دارد [امّا] من درس میخوانم برای اینکه بنا دارم دهها سال دیگر در این کشور عمر کنم، زندگی کنم و صدها سال دیگر فرزندان من و نوههای من و ذرّیّهی من و هممیهنان من در این کشور زندگی کنند؛ من میخواهم مشکلات را برطرف کنم؛ درس میخوانم برای اینکه مشکل را برطرف کنم؛ مبارزه میکنم برای اینکه مشکل را برطرف کنم»؛ جواب جوان مسلمان این است. امّا او، کار خودش را میکند و روی بعضیها تأثیر هم میگذارد. این حالا یک مثال.
یک مثال دیگر برای بدبین کردن ما به خود [این است که] رسانههای جورواجورِ بدخواه، اصرارشان این است که ثابت کنند ملّت ایران از اعتقادات دینی روگردان شده، از احساسات انقلابی روگردان شده. اصرار دارند؛ این را بارهاوبارها آنها میگویند، یک دنبالههایی هم اینجا دارند که اینها هم میگویند؛ در فضای مجازی میگویند، در روزنامه میگویند، در حرفهای گوناگون میگویند که «مردم از دین روگردان شدهاند». خب، تکرار میکنند، یک نفری که دچار غفلت باشد و فکر نکند، قبول میکند، باور میکند؛ امّا شب قدر شد، ناگهان شما میبینید جلسات امسال از پارسال پُرشورتر است؛ تضرّع و گریه و ابتهال(۱۵) و حضور جوانها و اشک جوانها در این جلسات از پارسال بیشتر است؛ [راهپیمایی] روز قدس میشود، جمعیّت از پارسال فشردهتر است؛ [راهپیمایی] بیستودوّم بهمن میشود، جمعیّت دو برابر پارسال است. یعنی خلاف آنچه او میگوید وجود دارد، امّا او وسوسهی خودش را میکند. من گفتم «مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاس * اَلَّذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاس * مِنَ الجِنَّةِ وَالنّاس»،(۱۶) «ناس» همینها هستند که دائم در حال وسوسهاند.
یک مثال دیگر؛ مثلاً فرض کنید چهار نفر سرمایهدار یا کارآفرین کشور را ترک کردند، پولشان را برداشتهاند و رفتهاند یک کشور دیگر. میگوید «آقا ببین! به چه امید شما میخواهی اینجا فعّالیّت اقتصادی بکنی؟ دارند میروند»! خب بله، چهار نفر رفتهاند، چهل نفر ماندهاند و دارند فعّالیّت میکنند. هزاران شرکت دانشبنیان دارد به وجود میآید، جوانها دارند به کار جذب میشوند؛ واقعیّتهای جامعه اینها است امّا دشمن سعی خودش را میکند برای اینکه همه را ناامید بکند. خب این طرّاحی دشمن است. پس توجّه بشود که امروز طرّاحی دشمن، بدبین کردن ما به خودمان است. [میخواهند] به خودمان بدبینمان کنند؛ به دولتمان بدبین بشویم، به محیط دانشجوییمان بدبین بشویم، به مردممان بدبین بشویم؛ نه، کشور دارد حرکت میکند، حرکت خوبی هم میکند.
[البتّه] نقص داریم؛ بنده در مقام توقّع شاید از بعضی از شماها بیشتر توقّع داشته باشم، و بیشتر هم اعتراض میکنم. حالا گاهی لزومی ندارد که انسان علناً حرف بزند امّا خب میگوییم، اعتراض میکنیم؛ امّا میبینیم که داریم پیش میرویم؛ کشور دارد پیش میرود بحمدالله. ما [قبلاً] اینهمه جوانِ مؤمن، فعّال، باانگیزه، خوشفکر، در کشور نداشتیم، [ولی] امروز داریم بحمدالله. خب این هم یک مطلب دیگر.
یک مطلب هم این است که خب جوان ایرانی، مورد کینهی دشمنان است؛ این را بدانید، این را جوانهای ما بدانند. هم شماها که بیشتر از دیگران این را توجّه داشته باشید، هم عموم جوانهای کشور بدانند: دشمن، استکبار، کارتلهای(۱۷) صهیونیستی که بر اروپا و آمریکا تسلّط دارند، اینها بلاشک با مسئولین جمهوری اسلامی خیلی بدند؛ دستشان برسد، تکّهپارهشان میکنند؛ امّا با جوانها بدترند؛ چرا؟ برای خاطر اینکه اگر شما جوانها و انگیزههای جوانها و جوانهای کشور نباشند، از دست مسئولین کشور کاری برنمیآید. کار را درواقع جوانها دارند انجام میدهند؛ حرکت و پیشرفت به دست جوانها است، لذا اینها از جوانها کینه دارند. از اوّل انقلاب تا امروز جوانها بودند که کارهای بزرگ را در جبهههای مختلف، میدانهای مختلف، به عهده گرفتند و پیش بردند. من این را بیشتر برای این میگویم که مسئولین کشور توجّه کنند و خوشبختانه توجّه هم میکنند؛ از خیلی از جوانها استفاده میکنند امّا باید بیشتر استفاده کنند. در میدانهای مختلف، جوانهای ایرانی کار کردهاند.
اینجا من یادداشت کردهام: در میدان مدیریّتهای دولتی ــ مدیر دولتی ــ جوانهایی از قبیل شهید موسیٰ کلانتری و شهید تندگویان [را داشتیم]؛ اینها وزیر بودند، همه جوان؛ یا شهید قندی، شهید عبّاسپور؛ اینها همه شهید شدند؛ اینها جوان بودند. اینها همه ــ اینهایی که من اسم میآورم؛ حالا میخوانم بعضیهای دیگر را ــ در دهههای بیست و سیِ عمر بودند، یعنی بین ۲۰ سال تا ۳۹ سال و ۴۰ سال. در میدان مدیریّت دولتی اینها بودند. مرحوم موسیٰ کلانتری گفت: من در صف دوّم، سوّم نماز جمعه نشسته بودم؛ یک نفر پهلوی من نشسته بود. صف جلو، شهید عبّاسپور ــ که او هم جزو وزرا بود و شهید شد ــ نشسته بود. گفت: این کس که پهلوی من بود، عبّاسپور را نشان داد و گفت که آقا، نگاه کن ببین وزیر آمده نشسته در صف نماز جماعت! ببین کار به کجا [رسیده]. اوایل انقلاب بود دیگر. شهید کلانتری که لهجهی ترکی قشنگی داشت گفت به او گفتم: من عجیبترش را به تو بگویم؛ من هم وزیرم!(۱۸) اینها وزرای خوبی بودند، مدیران خوبی بودند. در میدان نظامی، شهید همّت، شهید خرّازی، شهید بابایی، شهید حسن باقری، شهید شیرودی، شهید اردستانی، شهید صیّاد شیرازی ــ البتّه آن وقتی که صیّاد شهید شد سنّش بیشتر بود امّا آن وقتی که میجنگید، در همین سنینی بود که عرض کردم ــ اینها واقعیّت جنگ را عوض کردند؛ تبدیل کردند به دست قدرت جمهوری اسلامی علیه همهی متّحدین ارتجاع و استکبار.
در میدان هنر و ادبیّات، شهید آوینی، مرحوم سلحشور، مرحوم طالبزاده. البتّه اینها آخر عمرشان سنّشان بیشتر بود، امّا در همین جوانی خیلی کارها کردند، و امثال اینها که کم هم نیستند. در میدان علم و تحقیق، شهید تهرانیمقدّم، مرحوم کاظمی آشتیانی، شهید مجید شهریاری، شهید رضایینژاد، شهید احمدی روشن. جوانهای ما اینها هستند دیگر. این رشته تا امروز هم ادامه دارد، تا همین دورهی شماها، در همین زمان معاصر شما، شهید حججی، مصطفیٰ صدرزاده، آرمان علیوردی، روحالله عجمیان. اینها برجستهاند، نقطههای واقعاً برجستهاند. هزارها، دهها هزار، صدها هزار جوانِ ایرانیِ مسئولیّتشناس امروز وجود دارند؛ اینها موتور حرکتند، اینها موتور پیشران حرکت کشور و حرکت نظامند، هر کدام در یک بخشی. همهی شما، یکایک شما، باید اینجوری باشید. نمیگویم شهید بشوید، خدا کند شهید نشوید ــ البتّه در پیری اشکال ندارد؛ هفتاد هشتاد سالتان که شد، آنوقت شهید بشوید، امّا فعلاً تا جوانید کارتان داریم، شهید نشوید ــ امّا مثل شهیدها زندگی کنید، واقعاً مثل اینها زندگی کنید، مثل اینها حرکت بکنید. با این مجموعه، قدرتهای شیطانی خیلی مخالفند.
جوانهای عزیز! راه روشن را با جدّیّت دنبال کنید؛ راه روشن انقلاب و اسلام و کشور و نظام و مانند اینها را با جدّیّت دنبال بکنید؛ کشور به شماها نیاز دارد. [در این راه،] احتیاج دارید به آرمانخواهی ــ یکی از این چند چیزی که واقعاً به آن نیاز است، آرمانخواهی است ــ احتیاج دارید به امید، احتیاج دارید به عقلانیّت. این [جور] است. آرمانخواهی یعنی همان [نگاه به] افقهای دور که اشاره کردم؛ این اگر نباشد، [حرکت] امکان ندارد؛ «آرمانخواهی» موتور پیشران حرکت است؛ «امید» سوخت این موتور است؛ اگر امید نباشد، این موتور حرکت نمیکند، آرمانخواهی در دلش میماند و غصّهاش را میخورد اگر امید وجود نداشته باشد؛ «عقلانیّت» هم فرمان این موتور است؛ باید با عقلانیّت فکر کنید و خردورزی کنید و پیش بروید.
در مورد دانشگاه من حرف زیاد دارم، شماها هم یک اشارهای کردید و حرفهایتان درست است، اشکالاتتان وارد است. من میخواهم این را بگویم که کمبودِ نقشهی واقعاً جامعِ علمی، امروز نقیصهی بزرگ دانشگاه ما است. ما نمیدانیم توزیع دانشجو بر حسب رشتههای علمی بر چه اساسی صورت میگیرد. این رشتههای علمی باید مورد نیاز کشور باشد، باید به درد کشور بخورد. چه تعداد دانشجو در فلان رشته لازم داریم؟ اینها باید فکر بشود، باید کار بشود. اینها را من از وزیر محترم علوم(۱۹) ــ لابد اینجا هستند ــ میخواهم که دنبال کنند و این یکی از مهمترین کارهای شما است که باید انجام بگیرد. بعضی از رشتههای علمی در ایران هست که مورد نیاز نیست، شغلش هم وجود ندارد؛ خب چه فایدهای دارد؟ بعضی از کارهای دانشگاهی و رشتههای دانشگاهی هست که اصلاً وجودش [ضرورتی ندارد]. ما الان شاید چند صد هزار دیپلمِ آمادهی به کار داریم که میتوانند در بخشهای مختلف مشغول به کار بشوند؛ اینها را میآوریم داخل دانشگاه، بعد از مدّتی چند صد هزار کارشناس یا کارشناس ارشدِ بیکارِ متوقّعِ عصبانی تحویل کشور میدهیم! فکر کنیم ببینیم چه چیزی لازم داریم، بر حسب نیازمان حرکت بکنیم. اگر ما فارغالتّحصیلی داریم که شغل ندارد، باید بدانید نظام تعلیم و تربیت ما اشکال دارد. اگر کسی برای فایدهی کشور تحصیل میکند، باید شغلش آماده باشد. اگر فارغالتّحصیل داریم امّا شغل ندارد، پیدا است که این دانشجو گرفتن با نظام و با محاسبهی درست انجام نگرفته.
خب، وقت تمام شد و حرفها خیلی زیاد است؛ شما را دوست داریم و برایتان دعا میکنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
مسجد«کچیاوا الجزایر»
مسجد جامع کچیاوا (کتشاوه) یکی از مشهورترین مساجد تاریخی الجزیره پایتخت الجزایر به شمار می آید که «حسن پاشا» آن را در دوره عثمانی در سال 1794 میلادی بنا کرد.
ژنرال «روفیگو» فرمانده نیروهای فرانسوی هنگام اشغال الجزایر در سال 1830 میلادی این مسجد را به کلیسا تبدیل کرد. روفیگو به نیروهای فرانسوی دستور داد تا قرآن های موجود در این مسجد را به میدان الماعز که بعدها به میدان شهداء معروف شد، منتقل کنند و سپس قرآن ها را آتش زدند.

این صحنه مشابه اقدام «هولاکو خان» حاکم مغول هنگام یورش به شهر بغداد بود که همه کتاب های موجود در این شهر را به آتش کشید.
ژنرال روفیگو در ابتدا مسجد کچیاوا را به اسطبل تبدیل کرد، پس از آن تصمیم گرفت که این مسجد را به کلیسا تبدیل کند. اما مسلمانان الجزایر به این اقدام روفیگو اعتراض کردند و آن را هتک حرمت به دین اسلام دانستند. به همین دلیل بیش از چهار هزار نمازگزار در اعتراض به این اقدام در مسجد کچیاوا تحصن کردند و روفیگو همه آنها را به قتل رساند و این جمله مشهور را عنوان کرد که " باید زیباترین مسجد این شهر را به معبد مسیحیان تبدیل کنیم".

برهمین اساس، این ژنرال فرانسوی مسجد کچیاوا را در سال 1832 تخریب کرد و کلیسای «سنت فلیپ» را بنا کرد. مسیحیان نخستین نماز خود را در شب عید میلاد مسیح در 24 دسامبر 1844 در آن ادا کردند. «ملکه امیلی» همسر «لویز فیلپ» هدایای گرانبهایی را به این کلیسای جدید فرستاد. پاپ «گریگور شانزدهم» نیز مجسمه هایی از قدیسین را ارسال کرد.
این کلیسا در سال 1962 یعنی زمان استقلال الجزایر از فرانسه دوباره به مسجد تبدیل شد. مسلمانان الجزایر در این مسجد نخستین نمازجمعه را پس از استقلال در پنجم جولای 1962 میلادی ادا کردند و «البشیر الابراهیمی» خطیب مشهور الجزایر و یکی از موسسان جمعیت علمای مسلمان الجزایر به عنوان خطیب این مسجد انتخاب شد.
مسجد کچیاوا شاهکار معماری بی نظیر ترکیه به شمار می آید. نام این مسجد برگرفته از بازاری است که در میدان مجاور آن قرار دارد.
ترک ها نام کچیاوا بر آن نهادند که به زبان عربی «العنزه» معنی می شود.
این مسجد نقش و نگارهای زیبایی از هنر اسلامی در خود دارد، به طوری که کتیبه های شگفت انگیز این مسجد در سال 1855 میلادی به موزه فرانسه منتقل شد و نقش و نگارهای دیگر که منعکس کننده فرهنگ دینی فرانسوی است، جایگزین این کتیبه ها شد.

روی دیوارهای این مسجد آیه های قرآنی دیده می شود که «ابراهیم چاکرهی» هنگام ساخت این مسجد در دوره عثمانی این آیه ها را نوشته است.
مسجد کچیاوا به عنوان یک قلعه علمی به شمار می آید که مردم را با مضامین دین اسلام آشنا می کند.

فعالیت های این مسجد در طول ماه مبارک رمضان افزایش می یابد. هر جمعه پس از نماز عصر، نشست هایی را علمای بزرگ الجزایر برای بررسی ضرورت شناخت امور دینی برگزار می کنند. علاوه براین، در این مسجد برنامه سالیانه ای برای حفظ قرآن خردسالان و زنان برگزار می شود.
این مسجد یکی از شاهکارهای معماری تاریخی الجزایر به شمار می آید که در فهرست میراث فرهنگی قرار دارد و معماری آن ترکیبی از معماری رومی، عربی و ترکی است.
تاکید عالم اهل سنت بر بهره گیری از فرصت عید فطر برای همگرایی اسلامی
شیخ مصطفی نوری امام جمعه گله دار (فارس) عید فطر را یکی از اصول و اساس پایه ای در ایجاد همگرایی و هم افزایی دانست و اظهار داشت: عید فطر از جمله مسائل مشترک فی مابین مسلمانان جهان در موضوع وحدت و همگرایی امت اسلامی است؛ اگر جهان اسلام آن را به عنوان اساس و پایه در همگرایی قرار دهد، خود به تنهایی نقش اصلی را در بحث وحدت و تقریب ایفا خواهد نمود.
شیخ نوری، افزود: نکته مهم دیگر در این زمینه این است که، عید فطر بعد از ماه رمضان واقع شده است و افراد به شکرانه ی یک ماه بندگی و عبادت این روز مهم را جشن می گیرند.
وی عنوان کرد: بنابراین عید سعید فطر، فرصتی مناسب و شاخصه بی بدیل برای همگرایی امت اسلامی است تا بتوانیم وحدت و انسجام خود را تحکیم بخشیده و استوانه اسلام را تقویت کنیم.
وی در پایان با اشاره به اهمیت نماز عیدفطر، تاکید کرد: نماز عید "فطر" از باشکوه ترین اعمال عبادی مسلمانان و نماد وحدت به حساب می آید که باید اهمیت ویژه ای را برای اقامه آن لحاظ نمود.
عيد فطر و نقش آن در تحولات فردي و اجتماعي
روز بازگشت به فطرت
در فرهنگ اسلامي اولين روز ماه شوال به عنوان عيد فطر و جشن بازگشتبه فطرت معين شده است، زيرا مسلمانان روزهدار در طول ماه رمضان با ارتباط هاي پي در پي با خداوند متعال واستغفار از گناهان به تصفيه روح و جان خويش همت گماشته و از تمام آلودگيهاي ظاهري و باطني که بر خلاف فطرت آنهاست، خود را پاک نموده و به فطرت واقعي خود برميگردند . اميرمؤمنان علي عليه السلام نيز از همين زاويه به عيد فطر مينگرد و با اشاره به روز عيد ميفرمايد: «انما هو عيد لمن قبل الله صيامه وشکر قيامه وکل يوم لا يعصي الله فهو عيد (1) ; اين عيد کسي است که خدا روزهاش را پذيرفته و نماز او را ستوده است و هر روز که خدا نافرماني نشود، آن روز عيد است .»
بلي روز ترک گناه و فاصله گرفتن از زشتيها و پليديها و روز غلبه بر شياطين، روز عيد است . عيد فطر روز بازگشتبه فطرت است، اين معنا راميتوان از لغت «عيد فطر» هم فهميد، چرا که «عيد» به معناي بازگشت و «فطر» به معناي «فطرت و طبيعت» است .
مسلمانان در اين روز در اثر يک ماه ضيافت و مهماني خداوند به صفاي باطن دستيافته و در حقيقت، شخصيت واقعي خويش را بازيافتهاند، آري، فطرت پاک انسان در طول سال در اثر غبارهاي جهل و ناداني و غفلتبه انواع گناهان و معصيتها مبتلا شده و از حقيقتخود دور ميشود و در نتيجه دچار خودفراموشي و خدا فراموشي ميگردد . اما با فرا رسيدن ماه مبارک رمضان، انسان مسلمان در پرتو فضاي معنوي آن ماه و تلاشهاي خويش به يک زندگي نوين دست مييابد، که ميتوان آن را «بازگشتبه خويشتن» ناميد .
در روز عيد فطر گوئي يک مسلمان از نو متولد ميشود، چرا که طبق گفتار اميرمؤمنان عليه السلام، روزهداران در شب عيد فطر از تمام آلودگيها و پليديها پاک شده اند و کمترين پاداش خود را که پاکي و پاکيزگي است دريافت نمودهاند . آن حضرت چنين ميفرمايد: «واعلموا عباد الله! ان ادني ما للصائمين والصائمات ان يناديهم ملک في آخر يوم من شهر رمضان: ابشروا عباد الله! فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم فانظروا کيف تکونون فيما تستانفون (2) ; اي بندگان خدا! بدانيد که کوچکترين چيزي که براي مردان و زنان روزهدار است، اين است که فرشتهاي در روز آخر ما مبارک رمضان به آنها ندا ميدهد: اي بندگان خدا! بشارتتان باد که [خداوند متعال ] تمام گناهان گذشته شما را آمرزيد، پس بنگريد که بعد از اين چگونه عمل خواهيد کرد .»
شيخ مفيد مينويسد: اينکه روز اول ماه شوال عيد اهل ايمان قرار داده شده است، به خاطر اين است که آنان براي قبولي اعمالشان در ماه رمضان خوشحالند و از اينکه خداوند متعال گناهانشان را بخشيده و بر عيبهاي آنان پرده کشيده و مژده و بشارت از طرف خداوند رسيده است که ثوابهاي بسياري براي روزهداران عطا خواهد کرد و از اينکه مؤمنين در اثر تلاشهاي شب و روز ماه مبارک رمضان چند مرحله به قرب الهي نزديک شدهاند، حالتسرور و نشاط دارند . در اين روز غسل معين شده و اين علامت پاکي از گناهان ميباشد، عطر زدن و بوي خوش استعمال کردن و لباس زيبا و تميز پوشيدن و به صحرا رفتن و زير آسمان نماز خواندن همهاش علامتشادي و سرور و از روي حکمت ميباشد (3) .
مراتب روزهداران در عيد فطر
بدون ترديد تک تک مسلمانان با فرا رسيدن عيد سعيد فطر نوعي شادي و لذت دروني در خود احساس ميکنند، اما استقبال مسلمانان از روز عيد فطر يکنواخت و مساوي نيست . زيرا هر کسي نسبتبه معرفت و ايمان خود به اين عيد بزرگ و با عظمت مينگرد و از آن بهره ميگيرد. زمينهها، ذهنيتها، مراتب ايمان و عوامل ديگري در نگرش و انگيزه افراد دخالت دارد .
به همين جهت عارف واصل ميرزا جواد آقا ملکي تبريزيقدس سره (4) روزه داراني را که به عيد سعيد فطر وارد ميشوند، به پنج گروه تقسيم ميکند و نوع نگرش آنان رانسبتبه اين روز با عظمت توضيح ميدهد . ايشان در مورد پايينترين مراتب استقبال کنندگان از عيد فطر مينويسد: «گروهي از روزهداران حقيقت روزه را نشناختهاند و با زحمت و تکلف از خوردن و آشاميدن و ساير مبطلات خود داري ميکنند و اين را نوعي طاعت ميشمارند و خود را منتدار خداوند ميدانند . آنان از اعضاء و جوارح خود مراقبت نکرده و با دروغ و غيبت و بهتان و افترا و دشنام، به آزار ديگران پرداخته و زحمات خود را هدر ميکنند و در نزد خداي عالميان منزلتي ندارند، مگر اينکه حضورشان در روز عيد براي حسن ظن به عنايتخداي بزرگ باشد و در نمازگاه خود در روز عيد فطر از گناهان استغفار نموده و طلب آمرزش کنند .»
وي عاليترين مرتبه استقبال کنندگان از عيد فطر را از آن روزهداران عارفي ميداند که لذت نداي خداي «جل جلاله»، رنج گرسنگي و تشنگي و شب زنده داري را از ياد آنان برده و با شوق و شکر بلکه با وجد و سکر (5) آن را پيشواز نموده، در سرعتسير و سلوک و پيشروي به سوي خير، جديتبه خرج داده و از عمق جان به نداي رب الارباب لبيک گفتهاند .
خداوند متعال اعمال را از اين گروه به حسن قبول ميپذيرد و آنها را به مقام قرب نزديک مينمايد و در پيشگاه صدق در جوار خود با اولياء و اصفياء مينشاند و از «جام اوفي» به آنها ميچشاند و به مقام «او ادني» ميرساند (6) . آري، در حقيقت در سحرگاه عيد فطر اولياء الهي با حضرت حق چنين نجوا دارند:
اي عيد عاشقان به حقيقت جمال تو
هر لحظه عيديي رسدم از وصال تو
عيد کسان غره شوال و عيد من
آن ساعتي بود که ببينم جمال تو
حل مشکلات اقتصادي و اجتماعي در مورد ابعاد اقتصادي و اجتماعي عيد فطر مي توان به پرداخت زکات فطره به عنوان عاملي ارزشمند براي فقرزدايي، توسعه اقتصادي و حل مشکلات اجتماعي در جامعه اسلامي اشاره نمود . افزون بر اينکه در کنار کمک به فقراء، موارد مصرف ديگري نيز براي زکات فطره در اسلام منظور شده است که از جمله آنها احياي روحيه همياري و تعاون، رسيدگي به وضع بهداشتي، درماني و فرهنگي مسلمانان ميباشد . از زکات فطره ميتوان قرض بدهکاران حقيقي و افرادي را که در راه معصيت و خلاف بدهکار نشدهاند، پرداخت نمود . در ساختن مسجد، مدرسه، پلها و راهها و بيمارستانها و برطرف کردن ساير نيازهاي مسلمانان نيز ميتوان از اين بودجه مردمي استفاده کرد .
همچنين با اين بودجه ميتوان باورهاي ديني و اعتقادات مسلمانان ضعيف الايمان را تقويت نمود و کساني را که در معرض شبهات و وسوسههاي دشمنان قرار دارند ياري کرد .
مسلمانان با عمل به اين موارد که با پرداخت زکات فطره انجام ميشود، در حقيقتبه بخشي از دعاهاي ماه رمضان - که در مدت يکماه بعد از نماز زمزمه ميکردند -، در روز عيد فطر جامه عمل ميپوشانند . گذشته از اينها، پرداخت زکات فطره که با نيت عبادت و تقرب به خداوند متعال انجام ميشود، نوعي بهرهگيري از ماديات براي رسيدن به معنويات است .
بدين جهت گفتهاند که قبول روزه موکول به پرداخت زکات فطره ميباشد، چرا که دادن زکات موجب جدايي از تعلقات مادي و هواهاي دنيوي و نفساني است و انسان مؤمن براي دوام فطرت الهي خويش و بازگشتبه عهد فطري «الست» از هر آنچه رنگ تعلق دارد، بايد رها و آزاد باشد و زنجير ماديات را از پاي خود برکند تا سبک بال به سوي خداوند گام نهد . همچنانکه امام علي عليه السلام فرمود:
«تخففوا تلحقوا (7) ; سبکبال باشيد تا [به مقصد] برسيد .»
رسيدن به وصال حق باگران باري و تعلقات بسيار سازگار نيست . خداوند متعال ميفرمايد: «قد افلح من تزکي وذکر اسم ربه فصلي» (8) ; «همانا رستگار شد کسي که [با پرداخت زکات، ] خود را تزکيه نمود و آنکه نام پروردگارش را ياد نموده و سپس نماز خواند .»
يکي از مصاديق اين آيه، عيد فطر و زکات فطره ميباشد . در روايات آمده است که همواره رسول خدا صلي الله عليه و آله روزهاي عيد فطر قبل از رفتن به مصلي فطره را تقسيم ميکرد و اين آيه را ميخواند (9) .
تعظيم شعائر اسلامي
خداوند متعال ميفرمايد: «ومن يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب» (10) ; «هر کس شعائر الهي را بزرگ دارد، اين کار نشانه تقواي دلهاست .»
تعظيم شعائر الهي يکي ديگر از ويژگيهاي عيد سعيد فطر ميباشد . شعار تکبير و تهليل و تحميد و تقديس از جمله اعمالي است که به روز عيد جلوه خاصي ميبخشد .
يک مسلمان بايد از راههاي مختلف نداي حياتبخش توحيد را به گوش جهانيان برساند، که يکي از آن راهها بيان شعارهاي مذهبي است . رسول خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايد: «زينوا اعيادکم بالتکبير (11) ; عيدهاي خود را با [شعار] تکبير زينت دهيد .» و در حديث ديگري ميفرمايد: «زينوا العيدين بالتهليل والتکبير والتحميد والتقديس (12) ; عيدهاي فطر و قربان را با شعارهاي لا اله الا الله و الله اکبر و الحمدلله و سبحان الله زينت دهيد .»
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله خود نيز چنين ميکرد . آن حضرت در روز عيد فطر از منزل بيرون ميآمد و تا رسيدن به مصلا با صداي بلند، شعار «لا اله الا الله» و «الله اکبر» سر ميداد و حتي در ميان خطبهها و قبل و بعد از آن با صداي رسا اين کلمات را تکرار مينمود . حضرت رضا عليه السلام در مورد علت تکبيرهاي زياد در روز عيد فطر ميفرمايد: «تکبير، تعظيم و زرگداشتخداوند متعال است و نوعي تشکر از هدايتها و نعمتهاي پروردگار جهانيان ميباشد . (13) »
تقويت وحدت مسلمانان
اجتماع روز عيد فطر ميتواند در پيوند و همدلي مسلمانان نقش آفرين باشد . آنان در گردهمايي روز عيد فطر و قرار گرفتن در کنار هم، از نظرات، مشکلات و گرفتاريهاي همديگر آگاه ميشوند . در اين گردهمايي بغضها و کينهها تبديل به دوستي و همدلي ميشود و مؤمنان در يک صف واحد احساس اتحاد و نزديکي بيشتري به همديگر ميکنند .
عيد فطر از سويي حکايت از پيوند معنوي انسان با خداي خويش دارد و از سوي ديگر حکايتگر ارتباط وي با همکيشان خود است .
حضرت سجاد عليه السلام روز عيد فطر را روز جشن و شادي و اجتماع و همياري مسلمانان نسبتبه يکديگر ميداند و ميفرمايد: «اللهم انا نتوب اليک في يوم فطرنا الذي جعلته للمؤمنين عيدا وسرورا ولاهل ملتک مجمعا ومحتشدا (14) ; پروردگارا! ما به سوي تو برميگرديم در روز عيد فطرمان که آن را براي اهل ايمان روز عيد و شادي و براي اهل ملتخودت روز اجتماع و همياري قرار دادي .»
حضرت رضا عليه السلام در مورد نقش عيد فطر در تحولات معنوي، اقتصادي و اجتماعي جامعه ميفرمايد: «انما جعل يوم الفطر العيد، ليکون للمسلمين مجتمعا يجتمعون فيه ويبرزون لله عزوجل فيمجدونه علي ما من عليهم، فيکون يوم عيد ويوم اجتماع ويوم زکات ويوم رغبة ويوم تضرع و . . . فاحب الله عزوجل ان يکون لهم في ذلک مجمع يحمدونه فيه ويقدسونه (15) ; روز فطر، عيد مقرر شده تا مسلمانان در اين روز گرد هم آيند و براي خداوند ظهور کنند و او را به خاطر نعمتهايش تعظيم کنند . پس اين روز، روز عيد، روز اجتماع، روز فطر، روز زکات، روز رغبت و روز تضرع و . . . است . پس خداوند بزرگ دوست دارد که مسلمانان در چنين روزي اجتماعي داشته و در آن، او را ستايش کرده و مقدس بدارند .»
عيد فطر و حرکتهاي سياسي
در طول تاريخ، اجتماع روز عيد فطر آنچنان مهم و تحول آفرين بوده که رهبران سياسي نيز از آن بهره گرفتهاند . در اين مورد ميتوان از حرکتسياسي ابومسلم خراساني و شورش وي بر عليه دستگاه خلافتبني اميه نام برد . وي به سليمان بن کثير دستور داد به اقامه نماز عيد فطر و ايراد خطبه بر عليه امويان بپردازد .
سليمان نيز انقلاب و شورش بر عليه سلطنت اموي را در خطبه نماز عيد فطر اعلام کرد . به اين ترتيب آنان در سال 129 ق در روز عيد فطر در شهرهاي ماوراء النهر به پا خاسته و قيام خود را اعلام کردند (16) و در مدت کوتاهي سلسله بني اميه را منقرض ساختند .
حرکت امام رضا عليه السلام براي نماز عيد
در اين ميان حرکت معنوي، اجتماعي و سياسي حضرت رضا عليه السلام براي نماز عيد اهميتخاصي در تاريخ اسلام دارد . اين حماسه جاويدان نشان ميدهد که اگر پيشوايان معصوم عليهم السلام و بزرگان دين و رهبران صالح در جوامع مسلمان فرصت مييافتند و ميتوانستند از نمازهاي عيد فطر و قربان بهره برداري کنند، چه نتايج پرباري براي مسلمانان داشت .
براي آشنايي خوانندگان گرامي با عظمت اين حرکت و نقش آن در تحولات معنوي و سياسي جهان اسلام و همچنين توجه به سيره اهل بيت عليهم السلام در اجراي مراسم عيد فطر و قربان خلاصهاي از آن واقعه را ميخوانيم:
بعد از جريان ولايتعهدي حضرت رضا عليه السلام، عيد فرا رسيد . مامون با اصرار زياد از آن حضرت خواست تا براي اجراي مراسم عيد حضور يابد و ضمن اقامه نماز عيد خطبه بخواند . امام رضا عليه السلام به فرستاده مامون فرمود: شروطي را که ميان من و تو در پذيرفتن امر ولايتعهدي بود، خودت ميداني [ . بنا، بر اين بود که من از اين گونه امور معاف باشم] . مامون پيغام داد که: من ميخواهم با اين عمل دل مردم آرامش يابد و فضيلتشما را بشناسند .
پيغامها از سوي مامون و امتناع حضرت رضا عليه السلام پيوسته ادامه داشت تا آنکه حضرت رضا عليه السلام در اثر پافشاري خليفه فرمود: دوست دارم مرا از اين امر معاف داري و اگر معاف نميداري، من همچنانکه پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام براي نماز عيد بيرون ميآمدند، خواهم آمد . مامون گفت: هر طور که دوست داري بيرون بيا و مراسم عيد را به انجام برسان . آنگاه دستور داد سرداران و تمام مردم صبح زود در مقابل منزل مسکوني حضرت رضا عليه السلام اجتماع نمايند . با انتشار اين خبر مردم مرو مشتاقانه براي شرکت در مراسم و بهرهگيري از وجود حضرت رضا عليه السلام خود را آماده کردند . هنگامي که خورشيد طلوع کرد، امام عليه السلام غسل نمود و عمامه سفيدي را که از پنبه تهيه شده بود بر سر گذاشت و يک سر آن را روي سينه و سر ديگر را ميان دو شانه انداخت . دامن را به کمر زد و به همه پيروان و دوستدارانش دستور داد چنان کنند . آنگاه عصاي پيکان داري به دست گرفت و از منزل بيرون آمد . آن حضرت در حالي که پا برهنه بود و پيراهن و ساير لباسهايش را به کمر زده بود، به همراه غلامان و ياران نزديک خويش - که آنان نيز چنين کرده بودند - به همين شکل از منزل به سوي مصلا حرکت کردند .
موقع خروج از منزل، امام رضا عليه السلام سر به سوي آسمان بلند کرد و چهار تکبير گفت، اين تکبيرها آن چنان با صلابت و روحانيتخاصي ادا ميشد که گويي آسمان و در و ديوار با نواي حضرتش هم آواز هستند . سرداران و نظاميان و ساير مردم که با آمادگي و آراستگي تمام در بيرون منزل صف کشيده بودند، هنگامي که امام رضا7 و يارانش را به آن صورت مشاهده کردند به پيروي از امام رضا عليه السلام و هماهنگ با او فرياد تکبير سردادند .
شهر مرو يکپارچه فرياد تکبير سر داد و به دنبال آن از گريه و ناله هزاران زن و مرد مشتاق اهل بيت عليه السلام به لرزه در آمد، سرداران هنگامي که حضرت را با آن حال ديدند از مرکبهاي خود پياده شدند و کفشهاي خود را در آورده و کنار گذاشتند و به دنبال امام عليه السلام به راه افتادند . حضرت رضا عليه السلام پياده راه ميرفت و هر ده قدم يک بار ميايستاد و سه تکبير ميگفت .
ياسر خادم ميگويد: در اين حال ما خيال ميکرديم که آسمان و زمين و کوه با او هم آواز گشته است، شهر مرو يکپارچه گريه و شيون بود، فضل بن سهل ذوالرياستين با مشاهده اين اوضاع به مامون گفت: اگر [امام ] رضا عليه السلام با اين وضع به مصلا برسد، مردم مجذوب او خواهند شد [و ممکن استبا يک اشاره طومار حکومت را در هم پيچند، ] به نظر من بهتر است که از او بخواهي تا برگردد .
مامون هم فورا کسي را فرستاد واز حضرت رضا عليه السلام در خواست نمود تا از ميانه راه برگردد . امام رضا عليه السلام هم کفشهاي خود را طلبيد و سوار مرکب شده، به منزل مراجعت کرد . (17)
اين روايت گذشته از اينکه تدبير و دورانديشي حضرت رضا علیه السلام را براي شکستسياستهاي شيطاني مامون نشان ميدهد، چگونگي اجراي مراسم باشکوه عيد در سيره اهل بيت7 و کيفيتيک نماز واقعي عيد را بيان ميکند .
پینوشتها:
1) نهج البلاغه، حکمت 428 .
2) امالي شيخ صدوق، ص100 .
3) مسار الشيعة، ص30 .
4) ايشان که استاد اخلاق و عرفان برجستهاي در حوزه علميه قم بود، در سال 1343ق به ديار حق شتافت . در مکتب تربيتي اين عارف فرزانه بزرگان فراواني تربيتشدند که از جمله آنها ميتوان از حضرت امام خمينيقدس سره، آيت الله مرعشي نجفيقدس سره، شيخ اسماعيل تائب تبريزي، آخوند ملا علي معصومي و ميرزا عبد الله شالچي تبريزي نام برد . در مورد مقام عرفاني و جذبه اين استاد کامل عرفان همين قدر کافي استبدانيم که حضرت امام خمينيقدس سره آنگاه که پس از يکدوره طولاني تبعيد، در اوج عزت و افتخار از پاريس به ايران مراجعت کرده و به شهر قم وارد شد، در اولين فرصتبه مزار شيخان رفته و در کنار قبر استادش حاج ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي حاضر شده و در کنار آن نشست، آنگاه به نشانه تواضع و حقشناسي، تحت الحنک عمامه خود را باز کرد - و با آنکه هميشه دستمال همراه داشت - با گوشه عمامه خود غبار سنگ استاد عارف را زدود و سپس به قرائت فاتحه و تلاوت قرآن پرداخت .
5) سکر، يک اصطلاح عرفاني است و عبارت است از يک نوع کيفيت نفساني که موجب انبساط روح است و آن بواسطه غلبه سروري است که هرگاه عشق و محبتسالک به آخرين درجه برسد، بر وي عارض ميشود . او در آن حال بر قواي حيواني و نفساني خويش چيره ميگردد و حالتبهت و سکر و حيرت پديد ميآيد و اين حالت، عارف سالک را مبهوت و متحير و سرگردان ميکند . در شرح کلمات باباطاهر آمده است که سکر حقيقي آن است که سالک در فنا مقام گيرد .(فرهنگ علوم عقلي، ص300).
6) برگرفته از المراقبات، ص334 .
7) نهج البلاغه، خطبه 21 .
8) اعلي/14 و 15 .
9) تفسير الميزان، ذيل آيه 14 سوره اعلي .
10) حج/31 .
11) کنزالعمال، ح24094 .
12) همان، ح24095 .
13) عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص122 .
14) صحيفه سجاديه، دعاي 45 .
15) وسائل الشيعه، ج7، ص481، ح4 .
16) تاريخ طبري، ج6، ص26 .
17) اصول کافي، مولد ابي الحسن الرضا عليه السلام، حديث 7 .
علت اختلاف فقها در تشخیص عید فطر
در این رابطه توضيحي دربارة مسائل فقهي به عنوان مقدمه لازم است.
هر مسئله فقهي متشكل از دو بخش موضوع و حكم ميباشد.[1] مثلاً در گزاره «نماز واجب است»، نماز موضوع و وجوب، حكم مسأله است. و نيز در اين جمله كه نوشيدن مشروبات الكلي حرام است، نوشيدن مشروب، موضوع و حرمت، حكم مسئله را تشكيل ميدهند.
در اين ميان، وظيفه فقها، كشف حكم و بيان آن ميباشد، هر چند تعريف برخي موضوعات فقهي نيز در حوزه وظايف فقهاء قرار دارد.
توضيح آنكه: موضوعات مسائل دو دستهاند، برخي از موضوعات، به گونهاي هستند كه شارع مقدس آنها را جعل كرده است مثل نماز، روزه، حج، خمس، زكات و... اگر دين اسلام نبود، نماز و روزه و ... به اين صورت اصلاً وجود خارجي پيدا نميكردند، اين موضوعات در آيات و روايات و افعال معصومين تعريف و تبيين شدهاند.
ولي برخي ديگر از موضوعات فقهي، همان اشياء خارجي و يا افعال رايج در زندگي انسانها هستند كه حتي اگر دين هم نباشد آن موضوعات هستند و شارع فقط وظيفه ما در برخورد با آنها را مشخص ميكند. مثلاً شراب، سگ، خوك، ازدواج، موسيقي و... همه موضوعاتي هستند كه در عالم خلقت و در جريان زندگي وجود دارند و دين اسلام آنها را پديد نياورده و فقط به بيان وظيفه ما پرداخته است. شارع اين گونه موضوعات را تعريف نميكند. و آن را به فهم عرف ارجاع ميدهد. فقهاء نيز در تعريف موضوعاتي مثل قمار، ربا، ازدواج، غناء... كه موضوعاتي عرفي هستند، به عرف مراجعه ميكنند چنان كه مثلاً در بحث غناء، تعريف آن را از كتب لغت نقل ميكنند نه احاديث،[2] و يا حضرت امام (ره) دربارة شطرنج آلت قمار بودن يا نبودن آن را به عرف ارجاع دادند.
در مسئله عيد فطر نيز هر چند عنوان عيد فطر و افطار عنواني است كه از دين اسلام ناشي شده است، ولي در اصل عيد فطر چيزي نيست به جز حلول ماه شوال، و پيدا شدن هلال جديد. در روايات به ما دستور داده شده است كه با رؤيت هلال رمضان روزه بگيريد و با رؤيت هلال شوال افطار كنيد[3] و ديگر توضيح داده نشده كه هلال كي طلوع ميكند. چرا كه اين مسئله امري است طبيعي و تابع قوانين فلكي و نجومي ميباشد در اين مسئله روزه، روز اول ماه شوال، موضوع است و حرمت حكم آن است و چون ماه شوال و روزهاي آن موضوع معين عيني خارجي هستند، ملاک شناخت آن عرف مردم است.
بنابراين اگر كسي هلال ماه شوال را ببيند بايد فردايش را افطار كند، حتي اگر مراجع تقليد و يا رهبري نظام اسلامي آن روز را عيد ندانند. و اگر چنين فردي كه خود ماه را ديده است باز هم به خاطر عدم اعلام عيد، روزه بگيرد مرتكب فعل حرام شده است.[4]
راههاي ثابت شدن حلول اول ماه نيز راههايي عقلايي و عرفي هستند. مثل اين كه كسي خود ماه را ببيند يا از گفته جمعي يقين حاصل كند....[5] با اين توضيحات مشخص ميشود كه علما اختلاف در حكم و اصل مسئله ندارند. بلكه بحث اين بوده كه آيا ماه ديده شده يا نه؟ و علمايي كه عيد اعلام كردند بر اساس گزارش اطرافيان عادل خود اطمينان حاصل كردهاند كه ماه رؤيت شده است.
ولي علمايي كه برايشان اثبات نشده، در واقع خود يا اطرافيان و افراد مورد اطمينان ايشان ماه را نديدهاند. و لذا در اين مسئله هر كسي به وظيفة خود عمل كرده است. مردم نيز وظيفه دارند تحقيق كافي بنمايند و تا وقتي يقين نكردهاند نميتوانند افطار كنند، حتي اگر عالمي بفرمايد براي ما ثابت شده است كه عيد است. و اصولاً اين مسئله تقليدي نيست. چرا كه هيچ كسي از مرجع تقليد خود نميپرسد كه مثلاً چهار فرسخ چقدر است تا نمازش شكسته باشد زيرا چهار فرسخ معلوم است كه چيست.
سخن فقهاء در مسئله عيد در دو صورت ميتواند براي مقلد عيد را ثابت كند. يكي آن كه از سخن ايشان يقين حاصل كند. كه اين اختصاص به فقهاء ندارد و از سخن افراد ديگر هم اگر يقين حاصل شود. بايد افطار كند ديگر اين كه يكي از فقهاء حكم به حلول ماه شوال كند كه در اين صورت بر همة مردم و حتي ساير فقهاء لازم است كه افطار كنند.
پینوشتها:
[1] . ر. ك: ولايي عيسي، فرهنگ تشريحي اصطلاحات اصول، تهران، نشر ني، 1380، ج 2، ص 76 و 79 و نيز ص 199 و 201.
[2] . به عنوان مثال ر. ك: انصاري، مرتضي، كتاب المكاسب، قم، انتشارات دهاقاني، 1372، ج 1، ص 108، 109.
[3] . حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت، 1414 ق، ج 10، صص 256، 257 و 291.
[4] . ر. ك: رسالههاي توضيح المسائل مراجع عظام تقليد، احكام روزه، راه ثابت شدن اول ماه.
[5] . همان.
علت حرمت روزه عيد فطر
اين مطلب به قلمرو فلسفه احكام يا علل الشرايع مربوط ميگردد كه قلمرويي است دور از دسترس عقل آدمي، مگر مقداري كه توسط وحي (قرآن) يا مفسّران وحي (سنّت معصومين ـ عليهم السّلام ـ ) به ما ابلاغ گرديده است.
اما در مورد حکمت تحريم روزه در دو عيد فطر و قربان نکات ذيل به ذهن مي رسد:
الف) حفظ تعادل در جامعه اسلامي
اسلام آييني است كه به تعبير قرآن «امّت»[1] وسط و دين اعتدال است. يكي از مصاديق اين اعتدال برقراري نوعي موازنه ميان دنيا و آخرت ميباشد. نه مانند ملحدين كاملاً آخرتگرايي را نفي ميكند و نه مانند مسيحيت دنيا را به يكباره كنار ميگذارد. بلکه صراط مستقيم الهي، در اين مورد، راه رفتن در خط اعتدال ميان دنيا و آخرت ميباشد. خداوند از زبان قوم بنياسرائيل خطاب به قارون ميفرمايد: بهرهات از دنيا را فراموش نكن، اما در عين حال احسان و نيكويي را نيز مراعات نما.[2]
اگر اين ويژگي دين اسلام را در كنار آن خصوصيت انسانها قرار دهيم كه همواره تمايل به افراط و تفريط و خروج از حدّ اعتدال دارند، ميتوان ربط ميان اين سخن و فلسف? تحريم روزه در اين دو عيد را درك نمود. روز عيد بايد روز خوردن و آشاميدن باشد و مقدس مآبي نبايستي چنان بر آدمها مسلط گردد كه عيد بودن عيد را نيز فراموش كنند. به ديگر سخن، عظمت و بزرگي اين دو عيد به اندازهاي است كه عيد بودن آنها به هيچ عنوان نبايد تحتالشعاع مسائل ديگر قرار گيرد. روزه گرفتن در اين دو روز بدون شك اين دو عيد بزرگ را كمرنگ ميسازد. و شارع چون به اين كمرنگ شدن راضي نيست دستور به تحريم داده است. در حديثي از امام صادق (عليه السلام) به همين مضمون اشاره ايشان ميفرمايد: در روز عيد فطر و عيد اضحي روزه نبايد گرفت؛ چون رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود كه اين روزها روزهاي خوردن و آشاميدن و شادي كردن است.[3]
ممكن است اين شبهه مطرح گردد كه اگر فلسف? روزه نگرفتن رعايت اعتدال و گرايش نيافتن افراطي به سوي زهد منفي است، چرا در اعياد ديگر اين فلسفه رعايت نشده و روزه تحريم نگرديده است؟!
در پاسخ ميتوان گفت که روزهاي عيد فطر و عيد قربان (به خلاف اعياد ديگر) در اصل اعيادي عبادي با حالت سابقه عبادي هستند. مثلاًُ عيد فطر دنبال ماه مبارك رمضان، و عيد قربان دنبال ايام حج ميباشد. حالت سابقه هر دو عيد، عبادت است، آن هم عبادت همراه با زهد و گريز از دنيا. در ماه رمضان يك ماه تمرين زهد و دنياگريزي انجام مي شود و در ايام حج نيز اين زهد در قالب مناسک خاص عبادي انجام مي گيرد؛ بنابراين مناسب است كه جهت رعايت اعتدال، يك روز هم زهد كنار گذاشته شود.
ب) افزايش روحيه تعبد
وقتي انسان يک ماه را به دستور خداوند از خوردن و آشاميدن از اذان صبح تا اذان مغرب پرهيز کرده و دستورات مختلف روزه را رعايت کرده است حالا در پايان ماه رمضان به دستور همان کسي که تا امروز مي گفت نخور و ننوش بايد بخورد و بياشامد تا تعبد و اطاعت بي چون و چراي عبد از معبود جايگاه پيدا کند و ارزيابي شود که از بين انسانها، چه کساني متعبد به دستورات فرمانده هستند و چون چرا نمي کنند.
ج) تعظيم عيد وحدتزا
عيد فطر و عيد قربان دو عيد بزرگ تمام مسلمين در سرتاسر جهان است؛ و باعث ايجاد وحدت کلمه مسلمانان جهان، تجديد حيات امت اسلامي، اعلان عمومي دين و تعظيم شعائر دين ميباشد. عظمت و بزرگي اين دو عيد به اندازهاي است كه عيد بودن آنها نبايد تحتالشعاع هيچ مسأله اي قرار گيرد. روزه گرفتن در اين دو روز بدون شك اين دو عيد بزرگ را كمرنگ ميسازد؛ چون اگر روز عيد فطر هم روزه گرفته مي شد فرقي با سي روز قبل نداشت و اهميت آن چندان روشن نمي شد؛ خداوند چون به اين كمرنگ شدن راضي نيست دستور به حرمت روزه در اين دو عيد بزرگ داده است.
د) روز جوايز و هدايا
در روايتي آمده است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) روز عيد فطر را «يوم الجوائز» يعني روز جوايز ناميده است.[4] در بعضي تعابير آمده است كه اين دو روز و نيز ايام ديگري كه روزه در آنها حرام است، مانند ايام تشريق و نيز در نفي روزه در سفر، هديهها و يا صدقات خداوند است بر بندگانش، و سزاوار نيست كه صدقه و هديه را ردّ نماييم.[5] رد احسان شخص کريم خلاف ادب و ناپسند شمرده مي شود. از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است: مردى محضر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مشرّف شد و عرض کرد :اى رسول خدا! آيا در سفر، روزه ماه رمضان را بگيرم؟ پيامبر فرمود: خير. آن مرد گفت: اي رسول خدا! گرفتن روزه در سفر بر من آسان و سهل است؟ حضرت فرمود: «خداي عزّ و جل بر مريضها و مسافران در ماه رمضان صدقه داده و آن اين است که به ايشان اجازه افطار داده است. آيا يکى از شما دوست دارد وقتى به کسى صدقهاى ميدهد آن شخص صدقه را ردّ کرده و قبول ننمايد؟».
هـ) سازگاري آداب و اعمال خاص اين روز با ممنوعيت روزه
آداب خاص اين مهماني ويژه خدا که بعد از مهماني ماه رمضان قرار دارد مثلاً مي گويد قبل از جمع شدن در فضاي آزاد و صحراي باز براي اقامه نماز عيد فطر[6]، از نعمت خرماي من تناول کنيد[7] و اگر ديگري هم مهمان شما بود به او هم اطعام کنيد[8] و نماز عيد را در زير آفتاب بخوانيد[9]، به ضميمه فحواي آنچه در مورد روزه روز عرفه گفته شده مبني بر اينکه اگر روزه باعث ضعف و بيحالي براي خواندن دعاهاى عرفه مي شود بهتر است روز عرفه را روزه نگيرد[10]، اين را مي رساند که روزه نبودن در عيد فطر حکمي مطابق با فطرت و معقول است.
و) روز مسرت و شادابي
در اين كه هر سال چند روز عيد همه مسلمين باشد منافع بسياري وجود دارد؛ از جمله مسرت دل هاي مردم،[11] كه اين غالباً با صله ارحام و ضيافت آنان و اطعام مستمندان و... همراه است، و اين امور با صيام كمتر سازگار است.
در پايان باز هم تأكيد ميكنيم كه اينها فقط احتمالاتي است که به ذهن مي رسد و فهم فلسف? واقعي احكام وقتي محقق مي شود که از زبان معصومين بيان شده باشد.
پینوشتها:
[1] بقره: 143.
[2] قصص: 77.
[3] نوري طبرسي، حاج ميرزا حسين، مستدرك الوسايل، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، چاپ اول، 407 هـ . ق، ج 7، ص 551.
[4] قَالَ النَّبِيُّ ص إِذَا كَانَ أَوَّلُ يَوْمٍ مِنْ شَوَّالٍ نَادَى مُنَادٍ أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ اغْدُوا إِلَى جَوَائِزِكُمْ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ جَوَائِزُ اللَّهِ لَيْسَتْ كَجَوَائِزِ هَؤُلَاءِ الْمُلُوكِ ثُمَّ قَالَ هُوَ يَوْمُ الْجَوَائِز (ابن طاووس، إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 282).
[5] شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 239.
[6] خواندن نماز عيد در زير سقف كراهت دارد(امام خمينى، توضيح المسائل، مسأله 1444، ص 324).
[7] افطار كردن با خرما، قبل از نماز عيد فطر مستحب است(امام خمينى، توضيح المسائل، مسأله 1439، ص: 323).
[8] قَالَ كُلْ تَمَرَاتٍ يَوْمَ الْفِطْرِ فَإِنْ حَضَرَكَ قَوْمٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَأَطْعِمْهُمْ مِثْلَ ذَلِك (ابن طاووس،إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 281).
[9] مستحب است نماز عيد فطر و قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند (امام خمينى، توضيح المسائل، مسأله 1433و مسأله 1434، ص 323).
[10] تحرير الوسيلة - ترجمه، ج1، ص: 555.
[11] ر.ك: ترجمه الميزان، ج6، ص339.
حکمت و فضیلت حج
حج، یکى از ارکان اسلام و از فروع دین بشمار مى آید و وجوب و اهمیت آن، در آیات و روایات متعددی بیان شده است. پایگاه اطلاع رسانی در این مقاله به فضیلت های حج می پردازد:
تعریف حج
حج رکن پنجم اسلام بوده و معنی لغوی اش همانا قصد و عزم به سوی امری بزرگ و با عظمت است و در اصطلاح فقها عبارت است از قصد به سوی بیت الله الحرام در وقت معین جهت ادای مناسک حج.
فرضیت حج از دیدگاه قرآن
حج بعد از فراهم شدن شروط آن بر هر فرد مسلمان فرض عین بوده و فرضیت آن از قرآن و سنت نبوی و اجماع امت اسلامی ثابت و لازم گردیده است.
«وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَیْهِ سَبِیْلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِیْنَ» (سوره آل عمران آیه 97)
«و مردم را حجّ و زیارت آن خانه به امر خدا واجب است بر هر کسی که توانایی برای رسیدن به آنجا دارد، و هر که کافر شود (به خود زیان رسانده و) خدا از جهانیان بینیاز است».
و این سیاق به بلیغ ترین وجهی فرضیت و لزوم حج را برای کسی که توانایی ادای آن را داشته باشد، اثبات می نماید، زیرا در دنباله آیه کریمه می فرماید: «و من کفر ...» این فرضیت و لزوم را هر چه بیشتر و تمام تر، تأکید و تثبیت می نماید چه تعبیر به کفر از عدم ادای آن ـ البته با وجود داشتن استطاعت ـ قوی ترین دلیل بر شدت فرضیت و نهایت لزوم آن است.
فرضیت حج در احادیث نبوی
علاوه بر قرآن کریم، احادیث نبوی نیز فرضیت حج را با صراحت تمام تأیید و تأکید می نماید و از آن جمله است این حدیث پیامبر اکرم(ص) که می فرمایند:
بُنِیَ الْاِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ شَهَادَةِ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللهِ، وَ اِقَامِ الصَّلَاةِ وَ اِیْتَاءِ الزَّکَاةِ وَ حَجِّ الْبَیْتِ وَ صِیَامِ رَمَضَانَ.
«اسلام بر پنج چیز بنا یافته: گواهی و اقرار بر اینکه جز خدای یگانه معبود دیگری نیست، و حضرت محمد(ص) پیامبر بر حق اوست. بر پا داشتن نماز، دادن زکات، حج بیت الله الحرام و روزه ماه مبارک رمضان».
فرضیت حج از دیدگاه اجماع مسلمین
علماء و فقهای عالم اسلام در مذاهب مختلف از صدر اسلام تا امروز به فرضیت حج بر شخصی که توانایی آن را داشته باشد، برای یک بار در عمر اجماع و اتفاق داشته و منکر فرضیت این رکن اسلامی را مرتد و خارج از دین اسلام شمرده و علاوه بر آن گفته اند کسی که مکان دیگری را به غیر از بیت الله الحرام برای خود و یا دیگران حج قرار داده و آنرا به جای کعبه مشرفه بداند نیز کافر و مرتد است.
شمه ای از حکمت های حج
اگرچه حج به عنوان یک رکن دین و یک عبادت فرض می باشد اما می توان در آن حکمتها و فواید زیادی را مشاهده کرد که از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد: کنگره حج بهترین فرصت برای مسلمین کل جهان در امور دینی، سیاسی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی است. حج بهترین راه برای اتحاد و وحدت مسلمین می باشد.
آری برای ارتباط قلوب مسلمانان سراسر جهان و محبت شان با همدیگر، حج بهترین وسیله است. امیر، غریب، فقیر، ثروتمند، عربی، عجمی همه در یک لباس و در زمان واحد و صدایی واحد در یک مکان جمع آمده و کلیه تفاوت های اقلیمی، قومی، نژادی از میان برداشته می شود.
کسانی که می خواهند تبلیغ کنند و یا مطالبی را در دنیا منتشر سازند، حج بهترین فرصت برایشان می باشد. آری توسط حجاج ممالک مختلف دنیا با بهترین نحو و آسان ترین وجه، مطالب خود را به گوشه و کنار دنیا می رسانند. کسانی که خواسته باشند بهتر و بیشتر کسانی را به ضیافت بپذیرند، از میهمانان پروردگار عالم بهتر چه کسانی خواهند بود؟ می توان در مراسم حج میهمانی وسیع ترتیب داد و به میهمانان پروردگار رحمان خدمت کرد برای آشنایی بیشتر با مسلمین و اطلاع از درد و مشکلات همدیگر، کنگره حج بهترین فرصت می باشد. بهترین فرصت برای إفاده دینی، تبلیغ و تعلیم خلق الله ایام حج است. و حفاظت از سنت های صالحان و آثار انبیاء ـ علیهم السلام ـ در حج بسیار روشن و آشکار است که روحیه انسان را قوی می سازد و نیز برای رسیدگی به مشکلات اقتصادی مسلمین از حج فرصتی بهتر وجود ندارد.
در مراسم حج از اطراف و اکناف عالم تمام صالحین، اقطاب و ابدال گرد می آیند که انسان های لایق و شایسته از برکات آنان بهره ها می برند. تشبه به ملائکه که مدام دور عرش طواف می کنند پیدا می شود.
رسول اکرم(ص) فرمودند: «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ»
«کسی که خود را مشابه قومی کند از جمع آنان بشمار می آید»
لذا تشبه با ملائکه که مخلوقی معصوم و بی گناه هستند سعادت بزرگی است و لو برای چند روز که موسم حج است ارزش فراوان دارد. سفر از طرفی روشنگر اخلاق مسافر می شود و از جهتی سبب سلامتی بدن می گردد. رسول اکرم(ص) فرمود: «سَافِرُوْا تَصِحُّوْا». «سفر کنید تا سلامت باشید».
و حکمت های بی شماری در آن نهفته است که هر انسان عاقلی با کمی فکر و تدبّر می تواند آنها را کشف نماید.
سفر حج نمونه ی سفر آخرت است، همانطور که در دنیا آدم ناگزیر به وداع اهل و عیال و عزیزان و دوستان می شود، با مرگ هم تمام چیزهای دوست داشتنی و اهل و عیال باید ترک شوند و یکه و تنها راهی آخرت شوند. وقتی که غسل احرام می کند به یاد غسل میت می افتد و چون لباس احرام را به تن می کند پارچه های کفن به یادش می آید همانطور که در جده از آدرس و نشانی طواف کننده سؤال می کنند، در روز قیامت سؤال می شود که از امت کدام پیغمبر است. میدان عرفات نمونة محشر و روز قیامت است که هر کسی با نشانی و پرچم خاص تحت نظر معلم و در حال طواف می باشد، در میدان محشر نیز هر فرقه ای تحت لوای پیامبر خود مبعوث و محشور خواهد شد. اسلام می خواهد که ملل مسلمان لااقل سالی یک بار در یک جا گرد هم آمده و از نزدیک با هم آشنا شوند و از درد دل یکدیگر با خبر شوند و از مشکلات یکدیگر آگاهی یافته و در رفع آن بر پایه ی نوع دوستی و اخوت اسلامی و همکاری بکوشند و در واقع با عمل حج کنگره بزرگ اسلامی از همة ملل مسلمان تشکیل می شوند، حج وسیله ای است برای احیای سنن و معارف حضرت ابراهیم خلیل(ع) و استمرار سیره حضرت رسول اکرم(ص) و سایر پیامبران برگزیده ی خدا که در راه خدا از هر نوع جانبازی و از خودگذشتگی و تسلیم و رضا و اطاعت و فرمانبرداری دریغ نفرمودند. همچنان در جاهایی که حج برگزار می شود، آثار متبرکه ای نیز وجود دارد که تاریخ آن با زندگی حضرات انبیاء کرام و پیامبران گرامی ارتباط مستقیم دارد و مشاهده نزدیک آنها موجب تجدید یاد آن وقایع که وسیله ی نزول رحمت های الهی بر پیامبران بوده است، گردیده و بدین وسیله باعث تحریک جذبات دینی و طراوت ایمانی در قلب مؤمن خواهد بود.
بزرگی به یکی از مریدان خود می فرماید: به هنگام نزول به میقات، آیا نیت آن داشتی که جامه ی گناه به کنار افکنی و جامه ی طاعت بپوشی؟ به هنگام برهنه گشتن از جامه های دوخته ات، آیا نیت آن داشتی که از ریا و نفاق و ورود در شبهه دور شوی؟ به هنگام غسل کردن، آیا نیت آن داشتی که خود را از لغزش ها و گناهان شست و شو دهی؟ آیا هنگامی که نظافت کردی و احرام پوشیدی و پیمان حج بستی، نیت آن داشتی که با داروی توبه ی خالص برای خدای متعال خود را از گناه پاک کنی؟ به هنگام احرام بستن آیا نیت آن داشتی که هر آنچه را خداوند(ج) حرام کرده بر خود حرام کنی؟ به هنگام بستن پیمان حج، آیا نیت آن داشتی که هر پیمان که به شریعت موافق نبود ترک کنی؟ به هنگام رسیدن به مکه آیا نیت آن داشتی که از این سفر تنها مقصد تو، خداست؟ به هنگام سعی آیا نیت آن داشتی که از شرّ شیطان و نفس اماره به خدا پناه بری؟ و او که دانای نهان است بر این امر واقف است.
آنگاه فرمود: آه آن کس که با حجر الاسود مصافحه کند با خدا مصافحه کرده سپس فرمود: آنگاه که سعی نمودی، نیت آن داشتی که میان ترس و امید باشی؟ و آنگاه که موی سرت را تراشیدی، آیا نیت آن داشتی که از تمام پلیدی ها و از ظلم کردن به مخلوق پاک شوی و همچون روز ولادتت از مادر از گناهان بیرون روی؟ و آن گاه که به شکرانه حج قربانی کردی، آیا نیت آن داشتی که از برای عمل به حقیقت پارسایی گلوی طمع را ببری؟ و سنت حضرت ابراهیم(ع) را پیروی کنی که با سر بریدن فرزند و میوة دل و آرام جان خود طریقه بندگی و تقرّب به خدا را برای آیندگان پس از خود پایه گذاشت؟ به هنگام بازگشت به مکه و انجام طواف بازگشت، آیا نیت آن داشتی که با بهره گیری از رحمت خدا به اطاعت او باز گردی و به دوستی او ثابت و پای برجای بمانی و واجبات او را ادا کنی و به قرب خدا برسی؟ مرید در جواب همه سؤالات، جواب منفی می دهد.
آن گاه در پایان فرمود: «اِرْجِعْ فَاِنَّکَ لَمْ تَحُجَّ». «بازگرد که به حقیقت حج نکردی».
فضیلت حج
برای حج فضیلت و برکات زیادی در احادیث نبوی ذکر گردیده است که قبلاً بیان شده و در این جا یکی از این احادیث را ذکر می کنیم:
«مَنْ حَجَّ ِللهِ فَلَمْ یَرْفَثْ وَ لَمْ یَفْسُقْ رَجَعَ کَیَوْمٍ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ»
«کسی که کعبه را برای رضای خدا زیارت نمود و جماع یا سخن لغو و معاصی از او صادر نشد، در حالی که برمی گردد که، همانند روزی که از مادر متولد شده است گناهی ندارد».
و شکی نیست که این حدیث بزرگترین فضیلت و عالی ترین بشارت برای قاصدین و حجاج بیت الله الحرام است ولی همان طور که در حدیث نبوی به آن اشاره رفته است این فضیلت برای کسانی است که: حَجِّشان خاص برای خدا بوده و از شروع تا ختم حج از بد زبانی و مردم آزاری دوری نموده و مرتکب افعال خلاف شریعت نشده باشد.
شروط حج
عبارت از آن دسته از اموری که اگر در شخصی باشد حج بر وی فرض می گردد و اگر یکی از آنها تحقق نپذیرفت بر شخص ادای حج لازم نخواهد بود و این شروط عبارتند از :
1- مسلمان بودن
بر شخص کافر، چه کافر اصلی(که از اصل اسلام نیاورده است مثل یهود و نصاری) باشد و چه کافر عارضی(مرتد) حج فرض نبوده و ادای آن از آنها پذیرفته نیست. اگر غیر مسلمان مثل: یهود، نصاری، هندو، کمونیست، آتش پرست و غیره، حج کرد حَجّشان باطل و مردود است. اگر شخص کافری حج را بجا آورد و سپس رحمت خداوند شامل وی شد و مسلمان گشت اگر شروط حج در وی موجود شد حج را دوباره ادا نماید و اگر مسلمانی بعد از ادای حج مرتد شد و باز مسلمان شد و شروط حج بر وی موجود گردید لازم است که حج را دوباره بجا آورد زیرا مرتد شدنش حج گذشته اش را باطل و حبطه گردانیده است.
2- بالغ بودن
حج بر طفل نابالغ اگر چه عاقل و ممیز و ثروتمند باشد، فرض نیست.
طفل نابالغ اگر حج کرد حج وی برایش نفل محسوب می گردد. اما هنگامی که بالغ گردید و شرایط حج برای وی موجود گشت، باید حج فرض را دوباره ادا کند. اگر طفلی هنگام احرام بستن بالغ نشده بود اما بعد از احرام بستن بالغ گردید اگر بلوغش پیش از وقوف به عرفه بوده از همان لحظه دوباره نیت کند، حج فرض از او اداء می گردد، در غیر این صورت، حجّش نفل محسوب می شود.
3- عاقل بودن
حج بر شخص دیوانه، سفیه، ابله که خوب و بد را از هم تشخیص نمی دهد، فرض نیست. اگر شخص دیوانه حج کرد در صورتی که قابلیت و درک احرام بستن و طواف و وقوف عرفه را داشته باشد اگر چه دیگر مناسک را بطور کامل ادا نکند، حج او مقبول و صحیح است ولی اگر چنین قابلیت و درک را نداشت در ظاهر، حکم به صحت حَجَّش نمی گردد ولی از لطف خداوند مهربان دور نخواهد بود که به فضل خود حج او را قبول کند و او را مورد رحمت خود قرار دهد. اگر دیوانه حج کرد حجّش نفل ادا می شود و اگر بعداً هوشیار شد و حج بر وی فرض گردید، باید دوباره حج را ادا نماید.
4- آزاد بودن
کسی که مملوک (غلام) دیگری باشد، حج بر وی فرض نیست. اگر در زمان مملوکیت حج کرد، حجّش نفل ادا می شود و هنگامی که آزاد شد و حج بر وی فرض گردید، دوباره باید حج فرض را ادا نماید.
5- علم داشتن به فرضیت حج
اگر کسی در مکانی زندگی می کند که اسلام در آنجا منتشر نشده، اگر مسلمان شد و چیزی از احکام اسلام و فرضیت حج را نمی دانست تا زمانی که علم به فرضیت حج نداشته باشد حج بر وی فرض نیست.
6- توانایی ادای حج
حج بر کسی که توانایی آن را نداشته باشد فرض نیست. استطاعت و توانایی بر دو نوع است: نوعی از آن که بین زن و مرد مشترک است و نوعی دیگر که مختص به زن است.
الف) توانایی مشترک(یعنی چهار شرط مذکور همان طور که برای مرد شرط شده برای زن هم شرط است) بین زن و مرد
1- قدرت بر زاد و راحله که بیشتر از حاجات اصلی خود مال داشته باشد آن طور که مخارج رفت و آمد به مکه برای خودش، و مخارج کسانی که نفقه آنها بر عهده او است را در طول مدت مسافرت داشته باشد و اهل او در این مدت گرفتار تنگدستی نشوند.
2- سلامتی بدن.
3- امنیت راه .
4- امکان رفتن.
ب) توانایی خاص برای زن
1- داشتن محرم شرعی.
2- نبودن زن در عدّه ، چه عدّه طلاق باشد و یا عدّه وفات شوهر.
چند تذکر
1ـ در محرم شرط است که عاقل بالغ باشد بناءً دیوانه و طفل نابالغ محرم شرعی شمرده نمی شود.
2ـ زن باید به اضافه از استطاعت داشتن بر مصارف حج خود قادر بر مصارف و تکالیف سفر حج محرم خویش نیز باشد مگر آنکه محرم به رضایت خود متحمل نفقات خویش گردد.
3ـ اگر محرم شرعی پیدا شد شوهر حق ممانعت زن را از حج فرض ندارد ولی می تواند او را از حج نفل منع نماید.
4 ـ بر زنی که حج فرض گردیده است واجب نیست که جهت پیدا کردن محرم در راه حج شوهر بگیرد گر چه این کار اولی و مستحب است.
5 ـ زنی که حج بر وی فرض گردیده و محرم شرعی ندارد که در سفر حج او را همراهی کند از تاخیر حج تا هنگام پیدا شدن محرم گنه کار نمی گردد.
6 ـ زنی که حج بر وی فرض گردیده و شوهر دارد نمی تواند شوهر خود را مجبور کند تا از حیث محرمیت با او به حج برود گر چه برای شوهر مستحب است تا به این کار اقدام نماید.
7 ـ اگر زن بدون محرم و یا بدون اذن و اجازه شوهر و یا در ایام عده حج کرد گر چه حجش صحیح است ولی مرتکب معصیت گردیده و گنه کار است.
بنابراین هر مسلمانی که حج بر او فرض شد، در ادای آن تأخیر نکند و کوشش نماید که در اولین فرصت حج را به جای آورد، اگر عمداً در ادای این فریضه تأخیر کند گنه کار می شود و خوف کافر شدن نیز هست بنا بر آیه: «وَ مَنْ کَفَرَ» که به جای «مَنْ لَّمْ یَحُجَّ» آمده است و حدیث: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَحُجَّ فَلْیَمُتْ اِنْ شَاءَ یَهُوْدِیًّا اَوْ نَصْرَانِیًّا».
«کسی که بمیرد در حالی که حج بجا نیاورده (در صورت فرض شدن بر او) فرقی نمی کند اگر می خواهد یهودی بمیرد، بمیرد و اگر می خواهد نصرانی بمیرد، بمیرد».
نماز عید فطر در تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اقامه شد
همزمان با روز عید سعید فطر، عید بندگیِ موحدان، مردم مؤمن ایران اسلامی به شکرانه یک ماه روزهداری و عبادت در پیشگاه خداوند متعال به نماز ایستادند و بهترینها را از درگاه پروردگار کریم مسئلت کرده و سجده شکر و سپاس بجای آوردند.
کانون این جوشش پرشور و مؤمنانه، مصلای امام خمینی(ره) تهران بود که نماز عید، با شکوهی وصفناپذیر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی اقامه شد.
اقشار مختلف مردم در گروههای دوستانه و خانوادگی و به همراه کودکان و نوجوانان خود از اقصی نقاط شهر تهران از نخستین ساعات امروز شنبه(2 اردیبهشت ماه) در مصلای تهران حضور یافتند و پس از سه سال نماز عید فطر را به امامت رهبر معظم انقلاب اقامه کردند.
مصلای تهران از اذان صبح پذیرای نمازگزاران تهرانی و مسئولان کشوری و لشکری بود و مراسم امروز از ساعت هفت صبح آغاز شد.
پس از اقامه نماز، رهبر انقلاب خطبه های نماز عید فطر را ایراد کردند.
حضرت آیتالله خامنهای در خطبه اول نماز با تبریک عید خجسته فطر به امت اسلامی و ملت رشید و عزیز ایران، ماه رمضان امسال را بسیار پُر بار، با حال، پُر شور و سرشار از رحمت الهی خواندند و با اشاره به تضرع و توسل آحاد مردم بخصوص در شب های قدر گفتند: شبزندهداریهای پُر سوز وگداز مردم و اشکهای گرمی که از چشمان جوانان پاکیزه کشور جاری میشد از همیشه برجستهتر بود و حضور در مجالس تلاوت قرآن، هیئات، محافل معرفتآموزی، گلزارهای شهدا و کمکهای مؤمنانه به ایتام ومستمندان، رمضان امسال را پُر شکوه کرده بود.
رهبر انقلاب با تجلیل از حرکت عظیم ملت درروز قدس، آن هم پس از شبزندهداریِ شب قدر، افزودند: آن اجتماعات متراکم و شکوهمند، حقیقتاً از الطاف و توفیقات الهی بود.
ایشان ماه رمضان را علاوه بر ماه طاعت وتقوا، ماه جهاد و مبارزه خواندند و گفتند: روز قدس هم روز مبارزه ملت ایران است که بحمدالله امسال با همراهی دیگر ملتها در سطح بسیار گستردهای برگزار شد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به برخی دستاوردهای ماه مبارک از جمله توفیق طاعت وبندگی، پاکیزگی روح، معنویت، آشنا شدن با معارف اسلامی و روحیه مبارزه و ضربه زدن به دشمن، تأکید کردند: این دستاوردهای روحی و معنوی را تا رمضان سال آینده، حفظ و تقویت کنید که همین روحیه با رفع مشکلات، کشور را به پیش خواهد برد و ملت ایران را در اوج حرکت مادی و معنوی قرار خواهد داد.
رهبر انقلاب اسلامی خطبه دوم نماز عید فطر را به بیان راهبردهای ضروری امروز کشور و جامعه اختصاص دادند.
ایشان تقویت اراده را از خاصیتهای روزهداری برشمردند و افزودند: اراده تقویت شده ملی، گرهگشا است و مسئولان باید این ابزار را در مسیر پیشرفت و جهتی که پروردگار معین کرده، بکار بگیرند.
رهبر انقلاب، همکاری، همدلی وهم افزایی سه قوه را یک راهبرد بسیار مهم و اساسی برای حل مشکلات و پیشرفت کشور اعلام کردند و با اشاره به ترتیبات خوب قانون اساسی درباره تشکیل قوای سه گانه افزودند: اگر قوای مقننه، مجریه و قضاییه بهطور کامل همکاری کنند، کارها به هیچ وجه گره نمیخورد که خودِ مسئولان و مدیران این قوا میدانند که این همکاری و همافزایی چگونه ایجاد میشود.
رهبر انقلاب، تمرکز بر حل مسائل و خودداری مردم و مسئولان از درگیر شدن و سرگرم شدن به حاشیهها را یک راهبرد ضروری دیگر خواندند و افزودند: حاشیهها همیشه ساخته و پرداخته دست دشمن نیست بلکه گاهی از روی غفلت یا عوامل دیگر و با انگیزههای گوناگون، حاشیههایی در اطراف یک کار یا یک شخص ایجاد میشود که مردم باید بیاعتنا باشند و مسئولان هم بدون توجه به حواشی، تلاش خود را بر کارهای مهم و مشکلگشا متمرکز کنند.
حضرت آیتالله خامنهای با یادآوری تأکیدات دائم امام بزرگوار بر وحدت ملت گفتند: آن همدلی و اتحاد که کشور را ازراههای دشوار و تنگههای سخت عبور داد، باید حفظ و تقویت شود.
ایشان راهبرد دشمن را ایجاد اختلاف و تفرقه بیان کردند و گفتند: دشمن تلاش میکند مردم به خاطر عقاید و سلایق مختلف با هم بجنگند و درگیرشوند اما نگاههای مختلف مردم به مسائل مختلف، طبیعتاً مانعی ندارد و نباید محل اختلاف و کشمکش شود بلکه باید با باطل کردن وسوسه های دشمن برای بدبین کردن مردم به یکدیگر ومردم به مسئولان، درکنار هم به زندگی و مهربانی پرداخت.
رهبر انقلاب با اشاره به شکست راهبرد نظامی دشمن در منطقه، گفتند: دشمن به سیاست تزویر، تحریف، دروغگویی، وسوسه، تحقیر و بدبینکردن ملتها به تواناییهای خود روی آورده که باید در شناخت راهبردها، تاکتیکها، ابزارها و روشهای او، بهروز بود و آنها را ابطال کرد.
ایشان در پایان خطبهها تأکید کردند: ملت هوشمند و توانای ایران که تا امروز همه توطئههای دشمنان خود را به شکست کشانده، بعد از این هم به حول و قوه الهی، آنها را ناکام و سرخورده خواهد کرد.