emamian

emamian

دوشنبه, 01 شهریور 1400 14:07

حج واجب با عمره چه فرقی دارد؟

حج عمره فقط بر اهالی مکه واجب است و برای بقیه مسلمانان مستحب موکد می باشد. اما حج واجب بر هر مسلمانی که از لحاظ مالی تمکن دارد واجب است.


عمره به چه معناست؟

عمره، در لغت به معنای زیارت است و در اصطلاح فقه، زیارت خانه خدا با آداب ویژه آن می باشد.

عمره، دو قسم است؛ عمره تمتع و عمره مفرده. عمره تمتّع، ارتباط با حج آن دارد؛ ولی عمره مفرده، خود عبادتی مستقل است و به حج ارتباط ندارد.

عمره مفرده در صورت وجود شرایط آن، تنها بر اهل مکه واجب می شود؛ اما بر کسانی که شانزده فرسخ یا بیشتر با مکه فاصله دارند، مستحب مؤکد است؛ مانند ایرانیان. وظیفه اینان، عمره تمتع است که جزئی از حج تمتع می باشد.

عمره مفرده، زمان معینی ندارد و در تمام سال می توان آن را به جای آورد. اعمال آن عبارتند از: احرام، طواف، نماز طواف، سعی، حلق یا تقصیر، طواف نساء و نماز طواف نسا.


تفاوت حج واجب و حج عمره

تفاوت های بین عمره مفرده (حج عمره) با عمره تمتع (حج واجب) شامل موارد زیر می باشد:

حج واجب صرفاً در ماه‌های خاصی (شوال، ذی‌قعده، ذی‌حجه) انجام می‌شود، ولی حج عمره منحصر به زمان خاصی نبوده و در تمام ایام سال می‌توان آن را انجام داد.

محل احرام در حج واجب یکى از مواقیت پنجگانه است، ولی میقات حج عمره نزدیک‌ترین محل در خارج از حرم است و می‌توان از یکى از مواقیت پنجگانه مُحرم شد.

در حج واجب تراشیدن سر جایز نیست ولی در حج عمره بین تقصیر و سر تراشیدن اختیار است.

حج واجب طواف نساء ندارد، ولی حج عمره دارای طواف نساء است. (البته حج واجب نیز اعمالی اضافه بر حج عمره دارد.)


شیوه های زیارت خانه خدا

زیارت خانه خدا دارای مناسک و اعمال مخصوصی است که معمولاً به دو شیوه انجام می‌شود؛ اول: عمره مفرده (حج عمره)؛ دوم: حج تمتع (حج واجب).


حج عمره (عمره مفرده)

اعمال عمره مفرده به ترتیب زیر است:

احرام (شامل: نیت، پوشیدن لباس احرام، تلبیه)

طواف خانه خدا

نماز طواف

سعی بین صفا و مروه

حلق (تراشیدن سر) یا تقصیر (کوتاه کردن مو یا ناخن برای آقایان)

طواف نساء

نماز طواف نساء.


حج واجب (حج تمتع)

حج تمتع مرکب از دو عمل است؛ الف) عمره تمتع، ب)حج تمتع.

 

الف) عمره تمتع

عمره تمتع در شکل، همانند عمره مفرده است ولی تفاوتهایی نیز دارند که در ذیل می‌آید.

 

تفاوت های عمره مفرده و عمره تمتع

عمره تمتع صرفاً در ماه‌های خاصی (شوال، ذی‌قعده، ذی‌حجه) انجام می‌شود، ولی عمره مفرده منحصر به زمان خاصی نبوده و در تمام ایام سال می‌توان آن را انجام داد. اگر چه طبق برخی از روایات عمره رجبیه (عمره در ماه رجب) از فضیلت و اهمیت بیشتری برخوردار است.

در عمره تمتع باید تقصیر کند؛ یعنى مقداری از مو یا ناخن خود بچیند، و سر تراشیدن (تیغ کردن) جایز نیست ولی در عمره مفرده مخیّر است بین سر تراشیدن و تقصیر.

عمره تمتع طواف نساء ندارد ولی عمره مفرده دارای طواف نساء است.

میقات عمره تمتع یکى از مواقیت پنج‌گانه است ولی میقات عمره مفرده «أدنى الحل» (نزدیک ترین محل در خارج از حرم) است و جایز است از یکى از مواقیت پنجگانه مُحرم شود.

حاجی بعد از به جا آوردن عمره تمتع، برای انجام اعمال حج تمتع، به نیت احرام حج دوباره مُحرم می‌شود.

 

ب) حج تمتع

اعمال حج تمتع به طور مختصر به ترتیب زیر است:

احرام بستن در مکه

وقوف در عرفات

وقوف در مشعر الحرام

سنگ زدن به جمره عقبه در منا

قربانى در منا

تراشیدن سر یا تقصیر کردن در منا

طواف زیارت در مکه

دو رکعت نماز طواف

سعى بین صفا و مروه

طواف نساء

دو رکعت نماز طواف نساء

ماندن در منا، در شب یازدهم و شب دوازدهم و شب سیزدهم (براى بعضى از اشخاص)

زدن سنگ به جمرات در روز یازدهم و دوازدهم. همچنین اشخاصى که شب سیزدهم در منى ماندند روز سیزدهم باید رَمْى جمرات کنند.


حج تمتع بر چه کسی واجب است؟

حج تمتع بر کسی واجب می شود که از لحاظ مالی تمکن ثبت نام و رفتن و انجام مناسک حج را داشته باشد و در برگشت هم در تهیه مخارج عیال خود به زحمت نیفتد. پس اگر کسی این شرایط را داشت حج بر او واجب می شود و باید حتما حج تمتع به جا آورد.

دوشنبه, 01 شهریور 1400 14:05

حج از منظر نهج البلاغه

حمد و سپاس خداوند منّان را و درود و صلوات بر محمّد و آلش.

کعبه به عنوان مرکز توحید، قبله جهانیان، و حج به عنوان بی‌نظیرترین تجلّی عبادت و بندگی و با شکوهترین تجمّع الهی، و امام علی علیه‌السلام به عنوان برترین الگوی انسانی کامل و نهج‌البلاغه به‌منزله بالاترین کلام‌انسانی، همواره به‌هم پیوندی قرین وناگسستنی دارند.

علی، نه تنها مولود کعبه، که موعود کعبه است. ادای حقّ بیت‌اللّه‌ فریضه است و معرفت علی علیه‌السلام این حق است.

و حجّ خانه توحید جز با اتصال به امامت و شناخت ولایت به اتمام نمی‌رسد. سرتاسر مناسک و اعمال حج، رمز و رازی دیگر دارد که آثار و ره‌آورد این عبادت در اسرار شگفت آن نهفته است.

وعلی علیه‌السلام این برترین انسان، در بالاتری کلام، از کعبه، با فضیلت‌ترین نقطه جهان و از حج، پرشکوهترین عبادت، سخن می‌راند و در نهج البلاغه شریفش که نازله روح اوست، گوشه‌ای از زلال این فرمان الهی را برای تشنگان چشمه معرفت جاری می‌سازد.

این مجموعه، فهرستی از کلام بلیغ آن حضرت در باره خانه توحید در نهج‌البلاغه است.

این تلاش ناچیزی است در شناسایی مطالب آن کتاب نورانی، درباره کعبه و حج و فهرست‌بندی موضوعی آن.

گفتنی است، با توجه به تنوّع موضوعات، چه بسا یک فرمان و بیان بلیغ حضرت، تبیین کننده چند مطلب و ناگزیر به چندین تکرار باشد.


آثار حج ، رحمت الهی

«... جَعَلَهُ اللَّهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ»(خطبه 192)

«خداوند سبحان... حج را سببی برای رحمت خویش قرار داد.»

خطبه‌ها و نامه‌ها و حکمت‌های نهج البلاغه، اشارات بلیغی به آثار معنوی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حج دارند. به فرمایش آن حضرت، در سایه برگزاری این مراسم معنوی، اثرات زیبایی از رحمت الهی، نصیب افراد و جوامع مسلمان می‌گردد.


آثار حج ، وصال بهشت

«جَعَلَهُ اللّهُ... وَوُصْلَةً إِلَی جَنَّتِهِ»(خطبه 192)

«...خداوند حج را وسیله‌ای برای رسیدن مردم به بهشت قرار داد.»

حج گزاران و کارگزاران حج، با لبّیک به این فرمان الهی، درهای بهشت خدا را به روی خویش می‌گشایند.


آثار حج ، همبستگی دینی

«فَرَضَ اللّهُ... وَالْحَجَّ تَقْربَةً لِلدِّین».(حکمت 252)

«خداوند حج را برای همبستگی مسلمانان واجب گردانید.»

و نیز حضرت امام هشتم علیه‌السلام فرمودند: خداوند خانه‌اش را نقطه گردهمایی از شرق و غرب جهان قرار داد تا مسلمانان همدیگر را بشناسند.(1)

تألیف قلوب مسلمین و انس و وحدت میان آنان و نزدیکی و شناخت حال همدیگر، از آثار پرشکوه این فریضه الهی است که حضرت امیر علیه‌السلام بدان اشاره فرموده‌اند.


آثار حج، شست و شوی گناهان

«وَحَجُّ الْبَیْتِ وَاعْتِمَارُهُ،... وَیَرْحَضَانِ الذَّنْبَ».(خطبه 110)

«حج و عمره بیت‌اللّه‌ الحرام... شستشو دهنده گناهان هستند.»

آری، از ره‌آوردهای ارزشمند حج، آمرزش الهی برای حجّاج خانه خداست.


آثار حج، رونق اقتصادی

«وَحَجُّ الْبَیْتِ وَاعْتِمَارُهُ، فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ...».(خطبه 110)

«حج و عمره خانه خدا، نابود کننده فقر هستند.»

آثار فراوان اقتصادی حج غیر قابل انکار است. رفع فقر و آبادانی بلاد مسلمین و رونق اقتصادی جوامع مسلمان، از دیگر آثار این فریضه الهی است که حضرت بدان اشاره دارند.


آثار حج، آمرزش الهی

«... وَیَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ».(خطبه 1)

«دعوت شوندگان حج بیت اللّه‌ الحرام... به سوی وعدگاه آمرزش الهی می‌شتابند.»

آمرزش و غفران الهی، مهمترین آثار و ره‌آوردی است که هر مسافر خانه خدا می‌تواند برای خود به ارمغان آورد. ارمغان از جایی که حاجی میهمان است و پذیرایی میهمان با غفران الهی صورت می‌گیرد. و میهمانِ عارف در این خوان ضیافت، آمرزش الهی را می‌خواهد و در طلبش شتاب فراوان دارد.

سعدی در گلستان گوید:

درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی مالید و می‌گفت: یا غفور یا رحیم، تو دانی که از ظلوم جهول چه آید:
 

عذر تقصیر خدمت آوردم
که ندارم به طاعت استظهار
عاصیان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار
 

عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت. منِ بنده امید آورده‌ام نه طاعت و به دریوزه آمده‌ام نه به تجارت، «اِصنَعْ بی ما أنْتَ أهْلُهُ».
 

بر در کعبه سائلی دیدم
که همی گفت و می‌گرستی خوش
می‌نگویم که طاعتم بپذیر
قلم عفو بر گناهم کش
(باب دوّم گلستان)

آثار حج، پاکسازی و خلوص

«... وَتَمْحِیصاً بَلِیغاً...»(خطبه 192)

«و خداوند سبحان حج را.. برای پاکسازی و خالص شدن قرار داد.»

حج صحنه آزمایش است که به خودسازی مسلمان و پاکسازی درونی و خالص شدن اعمال و نیّات او می‌انجامد.
 

کعبه را گر هر دمی عزّی فزود
آن ز اخلاصات ابراهیم بود
(مولوی)


آثار حج، سود معنوی

«... یُحْرِزُونَ الاْءَرْبَاحَ فِی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ».(خطبه 1)

دعوت شوندگان حج بیت الحرام... سودهای فراوان در این تجارتگاه عبادت الهی به دست می‌آورند.

بندگی خداوند سود سرشار دارد. هر که به خداوند نزدیکتر شد، بی‌نیازتر شد. انسان حج گزار به خداوند تقرّب بیشتری می‌جوید و در سایه این عبادت خالص به همه چیز می‌رسد.


آثار بی‌توجهی و ترک حج

«وَاللّهَ اللّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ، فَإنَّهُ إنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا».(نامه 47)

«خدا را، خدا را، درباره خانه پرودرگارتان، تا هستید آن را خالی مگذارید؛ زیرا اگر کعبه خلوت شود، مهلت داده نمی‌شوید.»

نامه 47 نهج البلاغه وصیّت نامه بسیار مهمّ حضرت است که ایشان پس از ضربت خوردن از شقی‌ترین مردم، در ماه رمضان سال 40ه . در بستر شهادت به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بیان فرمودند. در جمله فوق که قسمتی از وصیت‌نامه و سفارش به خانه خدا و حج می‌باشد، امام علیه‌السلام از آثار مهمّ ترک حج و تضعیف این مراسم را، از میان رفتن پشتیبان و غلبه دشمن درونی و بیرونی می‌داند.


آثار عمره

«وَحَجُّ الْبَیْتِ وَاعْتِمَارُهُ، فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَیَرْحَضَانِ الذَّنْبَ».(خطبه 110)

«حج و عمره بیت‌اللّه‌ الحرام، نابود کننده فقر و شستشو دهنده گناهان هستند.»

در این بیان، حضرت، عمره را هم مانند حج، دارای تأثیر بسزا در رونق اقتصادی مسلمین و نابودی فقر و تأمین حوائج مادّی و دنیوی اجتماعات اسلامی می‌داند در حالی که بلافاصله تأثیر عمیق معنوی و اخروی آن نیز مدّنظر آن امام بزرگوار قرار می‌گیرد که آمرزش گناهان معتمرین و عمره‌گزاران این بیت شریف است.


آموزش حج

«... فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ،... فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِیَ، وَعَلِّمِ الْجَاهِلَ، وَذَاکِرِ الْعَالِمَ».(نامه 67)

«پس برای مردم حج را بپا دار و سپس فتاوای دینی را به طالبان آن ابلاغ نما و نا آگاهان را آموزش ده و با دانشمندان به گفتگو بپرداز.»

براستی حاجیانی‌که پا به این عرصه عظیم عبادی می‌گذارند. نیازمند آموزش منسجم از مناسک و احکام حج، اسرار حج، اخلاق حج، و تعالیم دیگر مؤثر در بهره‌گیری هرچه بهتر از این موقعیّت استثنایی هستند و حضرت در این نامه لزوم توجّه به این امر مهمّ را به فرماندار مکّه به عنوان سرپرست حجّاج و امیر الحاجّ منصوب امام، سفارش می‌کنند.


آمرزش گناهان در حج

امام صادق علیه‌السلام فرمود :

«الحُجّاج یَصدُرُون عَلی ثَلثَةِ أَصنافٍ: ...صِنْفٌ یَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ کَهَیئَةِ یَوْمٍ وَلَدَتْهُ اُمّهُ».

«حجاج در سه گروه باز می‌گردند... و گروهی از آنان در حالی که گناهان آنان بخشیده شده، مانند روزی که از مادر زاده شده‌اند.»(2)


اجاره و حکم آن در حرم

«... وَمُرْ أَهْلَ مَکَّةَ أَلاَّ یَأْخُذُوا مِنْ سَاکِنٍ أَجْراً».(نامه 67)

«وبه‌مردم مکّه فرمان‌ده تااز هیچ زائری درایّام حج، اجرت ومزد مسکن نگیرند.»

از موارد احکام فقهی مربوط به حرم این است که بعضی اجاره دادن خانه‌های حرم به زائران را ممنوع می‌دانند و بعضی دیگر آن را مکروه می‌شمارند. و سرّ آن این است که در قرآن می‌فرماید:

...سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ...؛ «مقیم و مسافر در آنجا یکسانند».

دستور اصلی نیز همین بود که ساکنان مکّه درِ خانه‌های خود را باز بگذارند تا زائران با سکونت در آنها، مناسک حج خود را با رفاه و آرامش بیشتری انجام دهند و برگردند.


احرام

«قَدْ نَبَذُوا السّرَابِیلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ».(خطبه 192)

«(عاشقان بیت اللّه‌) لباس‌های خود را که نشانه شخصیت هر فرد است، (جهت احرام) در آورند و پشت سر اندازند.»

احرام مرحله‌ای از اعمال حج و عمره است که فرد با کندن لباس های ظاهری و ندای لبّیک، به فرمانِ دعوت الهی، پاسخ می‌گوید و در جمع دیگر حجاج، به خدا می‌پیوندد و محرمّات احرام را برخود می‌پذیرد و وارد اعمال حج می‌شود.
 

چون همی خواستی گرفتی احرام
چه نیّت کردی اندر آن تحریم
جمله بر خود حرام کرده بدی
هر چه مادون کردگار قدیم
ناصر خسرو


احکام، وجوب حج

«... وَفَرَضَ عَلیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الحَرَامِ».(خطبه 1)

«و خداوند حجّ خانه محترم خود را بر شما واجب گردانید.»

و قرآن می‌فرماید: ... وَللّه‌ِِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّه‌َ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ؛ «بر مردمانی که توانایی دارند، حجّ خانه برای خدا واجب گشت و هر کس کفر ورزد، بداند که خداوند از عالمیان بی‌نیاز است.»(3)


احکام حج، وقت کوچ از عرفات

«... وَصَلُّوا بِهِمُ الْمَغْربَ حِینَ... وَیَدْفَعُ الَحاجُّ اِلَی مِنًی»(نامه 52)

«و نماز مغرب را با مردم زمانی بخوان که ... حاجی از عرفات به منا کوچ می‌کند.»

در این نامه که حضرت‌به فرمانداران‌شهرها می‌نویسند،فرامینی دارند در نحوه نمازشان با مردم‌که در آن، وقت نمازها و نماز مغرب را تعلیم می‌دهندو در وقت نماز مغرب،اشاره‌ای‌دارندبه‌زمان‌کوچ حجاج‌ازعرفات‌به‌مشعر ومنا که‌هنگام نمازمغرب است.


احکام قربانی

«وَمِنْ تَمَامِ الاْءُضْحِیَةِ اسْتِشْرَافُ أُذُنِهَا، وَسَلاَمَةُ عَیْنِهَا».(خطبه 53)

«وکمال قربانی در این است که گوش و چشم آن سالم باشد.»

حیوانی که در حج برای قربانی انتخاب می‌گردد، احکام و شرایطی دارد که حضرت در این خطبه کوتاه، بیان مختصری در مورد سالم بودن آن آورده‌اند.


ادای حقّ کعبه

« وَفَرَضَ عَلیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الحَرَامِ ... فَرَضَ حَقَّهُ».(خطبه 1)

«خداوند سبحان حجّ خانه‌اش را بر شما فرض نمود و ادای حقّ کعبه را واجب گردانید.»


ارزش کعبه

«... بأَحْجَارٍ لاَ تَضُرُّ وَلاَ تَنْفَعُ ، وَلاَ تُبْصِرُ وَلاَ تَسْمَعُ ، فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ....»(خطبه 192)

«سنگ هایی است که نه زیان می‌رسانند و نه نفعی دارند، نه می‌بینند و نه می‌شنوند. پس خداوند آنها را خانه محترم خویش قرار داد.»

در این خطبه حضرت ارزش خانه کعبه را به سنگ های آن نمی‌دانند. سنگ های معمولی به‌تنهایی بی‌اثرند. بلکه به‌فرمایش آن بزرگوار، ارزش کعبه به آن است که خداوند این سنگ ها را خانه مورد احترام خود و وسیله‌ای برای امتحان بندگان خویش قرار داد.
 

فضل آن مسجد ز خاک و سنگ نیست
لیک در بناش حرص و جنگ نیست
(محمّد طبسی)


اشتیاق حج و دیدار کعبه

«... حَجَّ بَیْتِهِ الحَرَامِ ، ... یَرِدُونَهُ وُرُودَ الاْءَنْعَامِ».(خطبه 1)

«خانه محترم خداوند... که مردم چونان تشنگان به سوی آن روی می‌آورند.»

حضرت شیفتگان حرم الهی و مشتاقان خانه خدا را به تشنگانی توصیف کرده‌اند که مانند چهار پایان، بی‌تکلّف به سوی آب هجوم می‌آورند.


اعتکاف رسول اللّه‌ در غارِ حِرا

«وَلَقَدْ کَانَ [رَسُولُ اللّه‌ِ] یُجَاوِرُ فِی‌کُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ،وَلاَیَرَاهُ‌غَیْرِی».(خطبه 192)

«همانا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چند ماه از سال را در غار حِرا می‌گذراند، تنها من او را مشاهده می‌کردم و کسی جز من او را نمی‌دید.»

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در سالهای قبل از بعثت، خلوتگاهی در کوه حِرا جهت عبادت برگزیدند. آیات نخست قرآن در این مکان بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نازل گشت.


اقامه حج

«... فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ»(نامه 67)

«سپس برای مردم حج را بپای دار.»

قرآن می‌فرماید: جَعَلَ اللّه‌ُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاما لِلنَّاسِ...؛ خداوند کعبه را مایه قیام مردم قرار داد.»(4)

در این نامه نیز که حضرت در فرمانی به قُثَم بن عباس، فرماندار مکّه می‌نویسند، لزوم اقامه و برپایی آن را برای مردم تأکید می‌کنند.


امتحان و آزمایش الهی در حج

«أَنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الأوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْهِ إِلَی الآخِرِینَ مِنْ هَذَا الْعَالَم ؛ بِأَحْجَارٍ ... فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ».(خطبه 192)

«همانا خداوند سبحان، انسان‌های پیشین، از آدم علیه‌السلام تا آیندگان این جهان را به وسیله سنگ هایی، که آن را خانه محترم خود قرار داد، آزمایش نمود.»
خداوند ادعای ایمان بندگان را می‌آزماید و در مسیر همین آزمایش، کعبه را وسیله‌ای برای امتحان مردم جهان قرار داد، امتحانی از اولین تا آخرین انسان.


امنیّت حرم

«بَیْتِهِ الحَرَامِ... وَیَأْلَهُونَ إِلَیْهِ وَلَهَ ا لْحَمَامِ».(خطبه 1)

«خانه محترم خداوند... که مردم همانند کبوتران به آن پناه می‌آورند.»

در حرم، کشتن حیوانات وحشی و شکار آنها حرام است. در حرم جنگ و خونریزی حرام است. کندن درختان و گیاهان حرم جایز نیست. حمل سلاح در آن ممنوع است. دست زدن به اشیای گم شده در حرم منع شده است. مجرمان پناهنده به حرم، نباید در آنجا مجازات شوند.

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنا .

«و هنگامی که ابراهیم علیه‌السلام دعا کرد که پروردگارا ! این سرزمین را شهر امن قرار ده.»(5)
 

کعبه امن و امانی لا جرم در مرتبت
بارگاه و مجلس تو کعبه و بطحا شدند
(ادیب صابر)


امنیت حرم

«جَعَلَهُ (سبحانه و تعالی)... وَلِلْعَائِذِینَ حَرَماً».(خطبه 1)

«خداوند سبحان... کعبه را... خانه امن و امان برای پناهندگان قرار داد.»
 

حق گفت ایمن است هر آن کو به حج رسید
ای چرخ حق‌گزار ز آفات ایمنی
(مولوی)


اموال کعبه

«... وکَانَ حَلْیُ الْکَعْبَةِ فِیها یَوْمِئِذٍ، فَتَرکَهُ اللّه عَلَی حالِهِ، ... فَأقِرَّهُ حَیْثُ أَقَرَّهُ اللّه وَرَسُولُهُ».(حکمت 270)

«و امّا زیور آلات کعبه از اموالی بودند که خداوند آن را به حال خود گذاشت... تو نیز آن را به حال خود واگذار (و مصرف دیگر مکن) همانگونه که خداوند و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آن را به حال خود واگذاشتند.»

حکم حضرت در آن هنگام که خلیفه دوم قصد استفاده از زیورهای کعبه را برای مصارف دیگر داشت، عدم جواز این کار بود. و استناد حضرت به عدم حکم خدا و عدم اقدام پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قرار گرفت.

و او نیز گفت:

«لَوْلاکَ لاَفْتَضَحْنا. (وترک الحلی بحاله)».

«یا علی اگر تو نبودی، رسوا می‌شدیم (و متعرض زیور آلات کعبه نشد)».
امیر الحاج


وظایف امیر الحاجّ

حضرت در نامه 67، به قثم بن عباس فرماندار مکّه که منصوب خود در آن شهر مقدّس بود، فرمان برپایی حج را صادر نمود و وظایف امیر الحاج را به وی تذکر داد.


انبیای الهی در حج

«وَاخْتَارَ ... ، وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَائِهِ».(خطبه 1)

«دعوت شوندگان به خانه محترم خداوند کسانی هستند که... پای خود را بر جایگاه انبیای الهی می‌گذارند.»

اشاره حضرت در این خطبه به آن است که انبیای الهی در خانه کعبه حضور یافته و حجّ بیت اللّه‌ الحرام را انجام داده‌اند. در ضمن روایات بسیاری در تأیید انجام حج توسّط حضرت آدم علیه‌السلام تا حضرت خاتم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده است.


اهمّیت کعبه

«جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی لِلاْءِسْلاَمِ عَلَماً».(خطبه 1)

«خداوند سبحان کعبه را برای اسلام نشانه گویا قرار داد.»

کعبه بسان پرچم و درفشی با شکوه بر فراز بنای رفیع اسلام همواره می‌بایست برافراشته باشد.


اهمیت کعبه وحج

«وَاللّهَ اللّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُم...».(نامه 47)

«خدا را، خدا را، شما را وصیت می‌کنم درباره خانه خدا که تا هستید آن را خالی مگذارید.»

در بیان اهمیّت بسیار بالای حج در اسلام، همین بس که حضرت این وصیت را در بستر شهادت به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام می‌کنند و در سفارش آن با دو بار ذکر جلاله «اللّه‌»، تأکید می‌نمایند.


اهل و عیال مسافر

«اللَّهُمّ... وَأَنْتَ الْخَلِیفَةُ فِی الأْهْلِ».(خطبه 46)

«خداوندا ! تو در وطن نسبت به باز ماندگان (و اهل و عیال) ما (مسافران) سرپرست و نگهبانی.»

جمله فوق قسمتی از دعای سفر است که آن حضرت بیان فرموده‌اند و نیز از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که فرمودند: «الحاجّ... محفوظ فی أهله وماله»؛ «اهل و عیال و مال و منال مسافر خانه خدا محفوظ و در امان است.»(6)


ایام اللّه‌ در حج

«فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ، وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللّهِ».(نامه 67)

«پس مناسک حج را برای مردم بپادار و متذکر ایّام اللّه‌ برای آنها باش.»

حضرت پس از لزوم بر پایی حج که در دستورشان به فرماندار مکه به عنوان امیرالحاج می‌نویسند، لزوم یاد ایام اللّه‌ را نیز در ادامه به وی متذکر می‌شوند.


بازار حج

«یُحْرِزُونَ الاْءَرْبَاحَ فِی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ».(خطبه 1)

«دعوت شوندگان حجّ بیت اللّه‌ الحرام... سودهای فراوان در تجارت‌گاه و بازار عبادت الهی به دست می‌آورند.»


بنای کعبه از زمان آدم علیه‌السلام

«أَنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الأوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْهِ... بِأَحْجَارٍ... فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ...»(خطبه 192)

«همانا خداوند سبحان آزمایش کرد انسان‌ها را از آدم علیه‌السلام تا... با سنگ هایی... که آن را خانه محترم خود قرار داد.»

از این بیان حضرت چنین نتیجه‌ای نیز به دست می‌آید که بنای کعبه در زمان آدم علیه‌السلام نیز برپا بوده‌است و اقدام حضرت ابراهیم علیه‌السلام صرفا تجدید بنای این خانه الهی بوده است.


بنای کعبه از زمان آدم علیه‌السلام

«ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ عَلَیْهِ السَّلاَم وَوَلَدَهُ أَنْ یَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ»(خطبه 192)

«پس آدم و فرزندانش را فرمان داد که به سوی کعبه بازگردند.»


بنای ساده کعبه

«وَلَوْ کَانَ الاْءَسَاسُ الْمَحْمُولُ عَلَیْها ، وَالاْءَحْجَارُ المَرْفُوعُ بِها ؛ مِنْ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ... لَخَفَّفَ ذَلِکَ مُصَارَعَةَ الشَّکِّ فِی الصُّدُورِ».(خطبه 192)

«و اگر پایه‌ها و بنیان کعبه و سنگ هایی که در ساختمان آن به کار رفته، از زمرّد سبز و یاقوت سرخ و دارای نور و روشنایی بود، دل ها دیرتر به شک و تردید می‌رسیدند.»

حضرت در این بیان فرموده است: خداوند بنای کعبه را ساده قرار داد تا انسانها را با آن بهتر بیازماید و امکان ایجاد زمینه‌های شک و تردید در این آزمایش الهی برای مشکل‌تر شدن این آزمون است؛ چرا که وسیله امتحان می‌بایست با توجّه به ارزش و اهمّیت نتیجه آن، صورتی مشکل‌تر داشته باشد.


بهشت پاداش حج

«جَعَلَهُ اللّهُ... وُصْلَةً إِلَی جَنَّتِهِ».(خطبه 192)

«خداوند حج را وسیله‌ای برای... رسیدن بندگان به بهشت خویش قرار داد.»

بهشت پاداشی است که خداوند برای آنان که از آزمون بزرگ حج نیز، امتیاز قبولی را به دست آورند، مقرر فرموده است.


بهترین وسیله تقرّب به خداوند

«إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللّهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی... حَجُّ الْبَیْتِ وَاعْتِمَارُهُ».(خطبه 110)

«همانا بهترین چیزی که انسان‌ها می‌توانند به وسیله آن به خداوند سبحان نزدیک شوند و متوسل گردند... حجّ خانه خدا و عمره آن است.»

وسایل تقرّب و نزدیکی به خداوند، بسیار است، امّا آنچه را حضرت در این خطبه به عنوان بهترین این وسایل بر می‌شمارند، ده چیز است، ایمان، جهاد، اخلاص، نماز، زکات، روزه، حج، صله رحم، صدقه، کارهای پسندیده و یکی از این امور همان حج و عمره بیت اللّه‌ الحرام است.


بی‌توجّهی به زیبایی‌های دنیوی در حج

«...وَیَرْمُلُونَ عَلَی أَقْدَامِهِمْ ، شُعْثاً غُبْراً لَهُ».(خطبه 192)

«عاشقان بیت اللّه‌... طواف خانه می‌کنند... در حالی که موهایشان آشفته است و بدنهای غبار آلود دارند.»

توصیف حضرت از حجاج شیفته بیت اللّه‌ در این است که آنان چنان عاشق زیارت خانه دوست هستند که بی‌توجه به وضیعت ظاهری، به محض رسیدن از راه دشوار سفر، با همان وضع آشفته، امّا درونی زیبا، به دیدار کعبه که نشان از محبوب دارد، می‌شتابند.


بیگانگان در مراسم حج

رجوع شود به:

توطئه بیگانگان در مراسم حج. (نامه 33)

در حالی که بیگانگان و دشمنان اسلام، تأثیرات عمیق حج را در ارتقای دین و دنیای مسلمین می‌بینند و تأثیر شگرف آن را در وحدت و انسجام بلاد اسلامی مشاهده می‌کنند، در مقابل این مراسم وحدت آفرین، بی‌تفاوت نمی‌نشینند و از توطئه در تضعیف آن مضایقه نمی‌کنند.


پاداش حج

«وَلَوْ أَرَادَ سُبْحَانَهُ... لَکَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ ، عَلَی حَسَبِ ضَعْفِ البَلاَءِ».(خطبه 192)

«اگر خداوند سبحان خانه‌اش را در سرزمینی قرار می‌داد که... همانا پاداش آن به تبع ضعیف شدن آزمایش کمتر می‌شد.»

در این بیان، حضرت به حجّاج رنجیده‌ای که برای رسیدن به خانه محبوب، سختی‌های فراوانی را متحمّل می‌گردند، نوید می‌دهد که رنج‌های این سفر الهی هر چه بیشتر باشد، پاداش آن نیز به مراتب افزون‌تر خواهد بود.


پاداش حج، وصال بهشت

«جَعَلَهُ اللّهُ... وُصْلَةً إِلَی جَنَّتِهِ».(خطبه 192)

«خداوند حج را سببی برای... رسیدن بندگانش به بهشت قرار داد.»

و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: یک حجّ مبرور (نیکو)، از دنیا و هر چه در دنیاست بهتر است و چنین حجّی پاداشی جز بهشت ندارد.(7)


پاداش حج، غفران الهی

«... وَیَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ».(خطبه 1)

«دعوت شوندگان بیت الحرام... به سوی وعدگاه آمرزش الهی می‌شتابند.»

آمرزش الهی نیز پاداشی است که خداوند به مسافران کوی خویش وعده داده است و وعدگاه این گذشت و این عفو، خانه خداست.


پناه بی‌پناهان

«جَعَلَهُ... وَلِلْعَائِذِینَ حَرَماً».(خطبه 1)

«خداوند سبحان... کعبه را... خانه امن و امان برای پناهندگان قرار داد.»
 

کعبه زو تشریف بیت اللّه‌ یافت
گشت ایمن هر که در وی راه یافت
(عطار)


پناهگاه انسان‌ها

«بَیْتِهِ الحَرَامِ... یَأْلَهُونَ إِلَیْهِ وَلَهَ ا لْحَمَامِ».(خطبه 1)

«خانه محترم خدا... که انسان‌ها همانند کبوتران به آن پناه می‌برند.»

حضرت تعبیر از «پناه کبوتران»، اوج نیاز پناهنده شدن به ملجأ مطمئن برای انسان و آرام‌بخش بودن این پناه‌گاه ویژه را برای او نشان می‌دهد.
 

ای چو کعبه، وحوش را همه امن
خلق را مقصر و درگهت مأمن


تبلیغات در حج

«فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ، وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللّهِ».(نامه 67)

«حج را برای مردم بپا دار و روزهای خدا را به ایشان متذکّر باش.»

یادآوری ایام‌اللّه‌، روزهای خدا، روز قیامت، روز موت، نعمت‌های الهی و روزهای بزرگ پیروزی و موفقیت الهی، تبلیغاتی است که امام در حج به قثم بن عباس فرماندار مکّه و امیر الحاج فرمان می‌دهند؛ تبلیغاتی که در ترغیب مردم به امور خیر می‌بایست هر سال با شکوهتر تدوین و اجرا گردد.


تجارت در حج

«یُحْرِزُونَ الاْءَرْبَاحَ فِی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ ».(خطبه 1)

«دعوت شوندگان حجّ بیت الحرام... سودهای فراوان در تجارت‌گاه الهی به دست می‌آورند.»

تجارت حج معامله‌ای است میان خالق و مخلوق، تجارتگاه حج بازار بندگی میهمانان بیت‌الرحمان است. حج در این بازار بهایی است برای خرید غفران الهی و بهشت خداوند؛ تجارتی که خسران ندارد.


توطئه بیگانگان در مراسم حج

«کَتَبَ إلَیَّ یُعْلِمُنِی أَنَّهُ وُجِّهَ إلَی الْمَوْسِمِ أُنَاسٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ ، الْعُمْیِ الْقُلُوبِ».(نامه 33)

«به من خبر رسیده است که گروهی از کور دلان و... از اهل شام (مأمورین معاویه) به سوی مکّه (برای توطئه) در مراسم حج گسیل شده‌اند.»

امام خمینی قدس‌سره : در مراسم حج، ممکن است اشخاصی از قبیل ملاّهای وابسته به خود را وادار کنند که اختلاف میان شیعه و سنّی ایجاد کنند و آنقدر به این پدیده شیطانی دامن زنند که بعضی ساده دلان باور کنند و موجب تفرقه و فساد شوند. برادران وخواهران هر دو فرقه باید هشیار باشند و بدانند که این کوردلان جیره‌خوار با اسم اسلام و قرآن مجید و سنّت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌خواهند اسلام و قرآن و سنّت را از بین مسلمین برچینند و یا لا اقل به انحراف کشانند.(8)


تعلیم و تعلّم در حج

«فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ... فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِیَ، وَعَلِّمِ الْجَاهِلَ».(نامه 67)

«حج را برای مردم بپا دار و ... آنان که پرسش‌های دینی دارند، با فتواها آشنایشان گردان و ناآگاهان را آموزش ده.»


تقویت دین با حج

«فَرَضَ اللّهُ... وَالْحَجَّ تَقْویَةً لِلدِّین».(حکمت 244، فیض الاسلام)

«خداوند حج را به عنوان عاملی برای تقویت دین، واجب گردانید.»

حفظ و تقویت دین، ضرورتی انکارناپذیر و بلکه از اوجب واجبات است. تقویت دین طرق بسیار دارد و بسته به زمان و مکان و موقعیت خاص، روش ویژه خود را می‌طلبد، و حج به عنوان یک استراتژی همه ساله، این تأثیر نیرومند را در تقویت دین داشته و مسلمین آگاه می‌بایست بدان توجّه جدّی بنمایند.


تواضع در حج

«وَجَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلاَمَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ».(خطبه 1)

«خداوند حجّ خانه‌اش را علامت تواضع مردم در برابر عظمت خویش قرار داد.»

حج از جمله مقامات و عباداتی است که فرد مسلمان با شرکت در آن، اوج تواضع و فروتنی خود را در برابر خالق نشان می‌دهد و با اجرای فرامین خداوند، کرنش خویش را در مقابل عظمت باری‌تعالی به نمایش می‌گذارد.


تواضع در حج

«حَتَّی یَهُزُّوا مَنَاکِبَهُمْ ذُلُلاً».(خطبه 192)

«عاشقان بیت اللّه‌ الحرام... شانه‌های خود را با خضوع و فروتنی بسیار (در سعی و طواف) می‌جنبانند.»

در حج، هر کس با هر شخصیت و با هر مقام و منصب دنیوی و هر نوع افتخار قومی و ظاهری، ذلیلانه، تمرین تواضع و فروتنی می‌کند. تواضع در برابر خالق، که فروتنی در برابر مخلوقات را هم به دنبال دارد.


توجّه به نیاز حجّاج

«وَمُرْ أَهْلَ مَکَّةَ أَلاَّ یَأْخُذُوا مِنْ سَاکِنٍ أَجْراً».(نامه 67)

«و به مردم مکّه فرمان ده تا از هیچ زائری در ایّام حج اجرت مسکن نگیرند.»

رفع نیاز حجّاج و از جمله تأمین مسکن آنان، از مسائل مهمّی است که حکومت اسلامی در جهت برپایی هر چه باشکوهتر این فریضه الهی می‌بایست مدّ نظر داشته و بدان همّت گمارد. در این نامه حضرت به فرماندار مکّه و امیر الحاج منصوب خود، در این زمینه دستور صریح می‌دهند.


توجّه به نیازمندان در حج

«وَلاَ تَحْجُبَنِّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِکَ بِهَا».(نامه 67)

«و (در حج) هیچ نیازمندی را از دیدار خود محروم مگردان.»

توجّه به نیازمندی‌های محرومان را امام به فرماندار مکّه می‌نویسد و این اعمّ از است از نیاز حجّاج و نیاز محتاجان و نیاز مسلمانان سایر کشورهای اسلامی.


توحید در حج

«حَجَّ بَیْتِهِ الحَرَامِ ... وَجَعَلَهُ... وَإذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ».(خطبه 1)

«خداوندسبحان حجّ‌خانه‌اش رانشانه اعتراف به عزّت و بزرگی خویش قرار داد.»

تمامی مراسم حج درس توحید و اقرار به وحدانیت و عزّت و عظمت خداوند است. حج جدای از تمام آثار و منافع سرشار آن، تمرین یکتاپرستی و شناخت عظمت و بزرگی حضرت باری تعالی است.


توسل به خداوند

«إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللّهِ... حَجُّ الْبَیْتِ وَ اعْتِمَارُهُ».(خطبه 110)

«بهترین وسیله توسل و تقرب به خداوند سبحان، ... حجّ خانه خدا و عمره آن است.»

به فرموده حضرت دراین خطبه، توسل به خداوند سبحان اسباب و وسایلی می‌خواهد (وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ) که به ده مورد از بهترین آنها اشاره می‌فرمایند و حج و عمره، از جمله این وسایل ده‌گانه است که باعث توسّل و تقرّب به خداوند باری تعالی می‌گردند.


جایگاه انبیای الهی

«بَیْتِهِ الحَرَامِ ... وَاخْتَارَ... وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَائِهِ».(خطبه 1)

«خداوندبرگزیدگانی را به‌حج دعوت‌نمودکه... برجایگاه انبیای الهی قرار گیرند.»

شاید کعبه تنها جایگاهی است که همه انبیای الهی از آدم علیه‌السلام تا خاتم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در آن حضور یافته و به فرمان الهی حجّ بیت اللّه‌ را انجام داده‌اند.


جایگاه کعبه در اسلام

«جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی لِلاْءِسْلاَمِ عَلَماً».(خطبه 1)

«خداوند سبحان، کعبه را نشانه‌ای گویا برای اسلام قرار داد.»

جایگاه و ارزش کعبه در اسلام، موقعیت پرچم و درفش هر قدرت و هر مکتبی است. لذا این علم همواره باید بر پا و برافراشته بماند تا نشان از بر پایی و قدرت و شکوه اسلام باشد.


جهاد ناتوانان

«... وَالْحَجُّ جِهَادُ کُلِّ ضَعِیفٍ».(حکمت 136)

«حج جهاد هر ناتوان است.»

علی علیه‌السلام با این بیان، حج را مرتبه‌ای از جهاد فی سبیل اللّه‌ قرار می‌دهند که مفهوم انجام حج را پیروزی بر سپاه دشمنِ در کمین می‌توان شمرد. بیانی که هم اهمّیت و ارزش حج را بیان می‌کند و هم افراد ناتوان را از ناامیدی و دوری از مسؤولیت شرکت در جنگ، بر حذر می‌دارد.


حجّ آدم

«... ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ عَلَیْهِ السَّلاَم وَوَلَدَهُ أَنْ یَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ».(خطبه 192)

«سپس آدم علیه‌السلام و فرزندانش را فرمان داد که به سوی کعبه بیایند.»

حضرت آدم علیه‌السلام و فرزندانش نیز به فرمان خداوند به این امتحان الهی تن دادند و به سوی آن روی آوردند، حج گزاردند و مورد احترام و تبریک فرشتگان قرار گرفتند و در پی آدم علیه‌السلام سایر پیامبران الهی، این فرمان خداوند را لبیک گفتند.


حج، اعتراف به عزّت خداوند

«حَجَّ بَیْتِهِ الحَرَامِ ... وَجَعَلَهُ... وَإذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ».(خطبه 1)

«حجّ بیت الحرام... که خداوند نشانه اعتراف مردم به عزّت و بزرگی خویش قرار داد.»

اذعان و اعتراف به عزّت و بزرگی خداوند و کوچکی و ذلّت انسان در برابر حضرت باری تعالی، بیان بندگی خالص مخلوق است در برابر خالق و سرتاسر حج، مشق توحید و درس عبودیت مسلمان مؤمن است.


حجّ انبیا علیهم‌السلام

«بَیْتِهِ الحَرَامِ ... وَاخْتَارَ... وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَائِهِ».(خطبه 1)

«دعوت شوندگان به حجّ بیت الحرام... کسانی هستند که... در جایگاه وقوف انبیای الهی وقوف می‌کنند.»

حضرت در این خطبه، فریضه حج را پیروی انبیای الهی شمرده و وقوف آنان را در این سرزمین و انجام حج بیان می‌فرمایند. در روایتی دیگر در کتاب فروع کافی، جلد 4، ص214 آمده است که: نوح علیه‌السلام هنگامی که کشتی‌اش دچار طوفان سهمگین بود، مراسم حج را به جای آورد.

موسی علیه‌السلام با هفتاد پیامبر برای حج احرام بست.

یونس علیه‌السلام در آغاز حج «لَبَّیْکَ کَشّافَ الْکُرَبِ اْلعِظامِ لَبَّیْک» گفت.

عیسی بن مریم علیه‌السلام حجّش را با «لَبَّیْکَ یا ذَا الْمَعارِجِ لَبَّیْک» آغاز نمود.

داوود علیه‌السلام وقتی بر بالای کوه، موجِ جمیعت طواف کننده را دید، دست به دعا بلند کرد.

سلیمان علیه‌السلام با حضور انس و جنّ، مناسک حج را به جا آورد.


حج، بازار بندگی خداوند

«یُحْرِزُونَ الاْءَرْبَاحَ فِی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ ».(خطبه 1)

«دعوت شوندگان حج بیت الحرام... سودهای فراوان در این بازار عبادت خداوند به دست می‌آورند.»

امام خمینی قدس‌سره : «مراتب معنوی حج، که سرمایه حیات جاودانه است و انسان را به افق توحید و تنزیه نزدیک می‌کند، حاصل نخواهد شد مگر آنکه دستورات عبادی حج به طور صحیح و شایسته و مو به مو عمل شود.»(9)


حج، بهای بهشت

«جَعَلَهُ اللّهُ... وُصْلَةً إِلَی جَنَّتِهِ».(خطبه 192)

«خداوند حج را وسیله‌ای... برای رسیدن (بندگان) به بهشت خویش قرار داد.»

برای وصال و راهیابی به جنّت و بهشت، قیمت و بهایی لازم است که حجّ مقبول به فرموده حضرت، یکی از آنهاست و این جنّت، جنّت اوست. جنّت خاصّ اوست.


حج، بهترین وسیله تقرّب به خداوند

«إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللّهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی... وَحَجُّ الْبَیْتِ وَاعْتِمَارُهُ».(خطبه 110)

«همانا بهترین وسیله تقرّب به خداوند سبحان (ده چیز است؛ از جمله)... حج وعمره بیت اللّه‌ الحرام.»

در این خطبه حضرت، حج و عمره را از جمله راه‌های ده‌گانه، و بهترین وسیله تقرب به خداوند می‌خوانند. حجّی که سرتاسر اعمالش با نیّت قربة الی اللّه‌ برگزار شود به یقین تأثیری این چنین خواهد داشت.


حج، بی‌توجهی به زیبایی‌های ظاهری

«وَشَوَّهُوا بِإِعْفَاءِ الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهمْ».(خطبه 192)

«عاشقان بیت اللّه‌... بر اثر اصلاح نکردن موهای سر، قیافه زیبای خود را زشت گردانیده‌اند.»

حجّاج بیت اللّه‌ الحرام پس از طیّ مسافت‌های طولانی و سخت، در حالی به بیت خدا می‌رسند که موهای سرشان بلند و در اثر این پریشانی مو، قیافه‌هایشان نا مرتّب است و بی‌توجّه به آشفتگی ظاهری، به محض رسیدن به خانه محبوب، با همان وضع درهم به زیارت و طواف بیت اللّه‌ می‌شتابند.


حج، بی‌توجّهی به زیبایی‌های دنیوی

«وَیَرْمُلُونَ عَلَی أَقْدَامِهِمْ ، شُعْثاً غُبْراً لَهُ».(خطبه 192)

«عاشقان بیت الحرام... بر پاهای خود هروله می‌کنند در حالی که (بی‌توجّه به مظاهر دنیوی) موهایشان آشفته و بدنهای پرگرد و غبار دارند.»

در حج، حاجیان زیبایی‌های ظاهری را به دور می‌ریزند و بی‌توجّه به مظاهر پوچ دنیوی، جلوه‌های زیبای خدایی را برگزیده‌اند.

حج‌گزاران، این حالت آشفته و غبار گرفته را در طیّ سفر حج و برای کسب رضای خداوند گرفته و زیبایی‌های شخصی خود را در این راه الهی از دست داده‌اند.


حج، دعوت برگزیدگان

«حَجَّ بَیْتِهِ الحَرَامِ... وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَیْهِ دَعْوَتَهُ».(خطبه 1)

«خداوندازانسان‌ها شنوندگانی‌را برگزید (تاباانجام‌حج) سخن‌اوراتصدیق کنند.»

در روایات آمده است که حج در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان که شب قدر است، مقدر می‌شود، و در روایتی آمده است: اینگونه نیست که برخی از مردم تصوّر می‌کنند که اگر مال داشته باشند می‌توانند به حج بروند، چه بسا ثروتمندانی که بیش از مخارج سفر حج مال دارند، امّا تا زمانی که خداوند به آنها اجازه ندهد، توفیق حج را به دست نمی‌آورند.

در هر حال، در این بیانِ حضرت، حج‌گزاران واقعی کسانی هستند که خداوند متعال آنان را برگزیده و دعوت به حج نموده است.
 

چند گویی کعبه را کاینک به خدمت می‌رسم
چون نخواهندت هنوز از دور خدمت می‌رسان
(نظامی)


حج، زایل کننده شخصیت‌های کاذب

«قَدْ نَبَذُوا السّرَابِیلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ».(خطبه 192)

«عاشقان بیت الحرام... لباس‌های خود را که نشانه شخصیت آنها است، درآورند و پشت سراندازند.»

حج‌گزاران با ورود به احرام، شخصیت‌های دنیوی را پشت‌سر می‌اندازند و در مقابل، جز خداوند چیزی را نمی‌یابند. شخصیت‌های قومی، شخصیت‌های سیاسی، شخصیت‌های جغرافیایی، شخصیت‌های طبقه‌ای، شخصیت‌های مالی و اقتصادی، شخصیت‌های نظامی و حتّی شخصیت‌های علمی که هر کدام با لباس‌های گوناگون و متحد الشکل (یونیفرم) و درجه، نمود برتری و بزرگی و تفاخر هستند، از تن بیرون می‌شوند و لباس یکرنگ و ساده و سفید و بی‌آرایش و هماهنگ برتن پوشیده می‌گردد. که دیگر هیچ شخصیتی جز تقوا، خریدار ندارد.


حج، پیروی انبیای الهی

«حَجَّ بَیْتِهِ الحَرَامِ... وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ... وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَائِهِ».(خطبه 1)

«دعوت شوندگان به حجّ بیت اللّه‌ الحرام، کسانی هستند که... در جایگاه انبیا وقوف می‌نمایند.»

از آنجا که بنای دین همه پیامبران الهی، بر مبانی توحید و یگانه پرستی بوده است و از آنجا که همه انبیا به کعبه روی آورده و حج گزارده‌اند و از آنجا که قدوم همه رسولان باری تعالی در این مکان مقدّس جایگاهی را ایجاد نموده است، در واقع حج‌گزار در خانه خدا پای بر جای پای آن بزرگان گزارده و با حرکت در مسیر آنان پیروی انبیای الهی از آدم علیه‌السلام تا خاتم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را می‌نماید.


حج، جایگاه ترویج علوم دینی

«... فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ،... فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِیَ، وَعَلَّمِ الْجَاهِلَ».(نامه 67)

«پس حج را برای مردم بپادار... و فتاوای صادره را به پرسش کنندگان ابلاغ کن و نا آگاهان را آموزش بده.»

ازجمله‌منافع‌بسیارارزشمند حج، آثار علمی وفرهنگی این‌فریضه باشکوه‌الهی است ونقش آن در نشر معارف اهل بیت علیهم‌السلام و تفقّه در دین در برخی از روایات بیان شده است.


حج، جهاد ناتوانان

«... وَالْحَجُّ جِهَادُ کُلِّ ضَعِیفٍ».(حکمت 136)

«حج جهاد هر ناتوان است.»

به فرمایش حضرت، حج مرتبه‌ای از جهاد است. همانند رزمایشی است نیرومند و قدرت نمایی بی‌نظیر. عظمت و وحدت مسلمین را در چشم دشمنان می‌نمایاند و آنان را پیش از هرگونه توطئه و هجمه، از این خیال شوم و پلید بر حذر می‌دارد.


حج، سبب رحمت الهی

«جَعَلَهُ اللّهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ».(خطبه 192)

«خداوند حج را سببی برای رحمت خویش قرار داد.»

از جمله اسباب و عللی که رحمت خداوند را به دنبال دارد، حجّ خانه اوست. فلسفه حج ورود در میهمانی خدای بزرگ و طلب رحمت افزون‌تر و خروج از معاصی و گناهان و توبه از گذشته اعمال و انتخاب راه و روش صحیح برای آینده است.


حج و عمره، شستشو دهنده گناهان

«وَحَجُّ الْبَیْتِ وَاعْتِمَارُهُ،... وَیَرْحَضَانِ الذَّنْبَ».(خطبه 110)

«حج و عمره بیت الحرام .. شستشو دهنده گناهانند.»


حج، تصدیق کلام خداوند

«حَجَّ بَیْتِهِ الحَرَامِ... وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً...وَصَدَّقُوا کَلِمَتَهُ».(خطبه 1)

«خداوند در میان انسان‌ها، شنوندگانی را برگزید (تا با انجام حج) سخن او را تصدیق نمایند.»

زائران خانه خدا با اجابت دعوت حق، در واقع این کلام خداوند را تصدیق نموده لبیّک می‌گویند که فرمود:

وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ .

«ای ابراهیم در میان مردم به حجّ خانه خدا بانگ برآور تا به سوی تو آیند، در حالی که پیاده و سوار بر هر اشتری لاغر، از هر راه دور می‌آیند.»(10)


حج، عامل تقویت دین

«فَرَضَ اللّهُ... وَالْحَجَّ تَقْویَةً لِلدِّین».(حکمت 244 فیض الاسلام)

«خداوند حج را برای تقویت دین واجب گردانید.»

حکمت 244، در ترجمه و شرح نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام به صورت «تَقْوِیَةً لِلدِّینِ» آمده است که به هر صورت با توجّه به احادیث و روایات مشابه؛ از جمله این فرمایش حضرت زهرا علیهاالسلام «اَلْحَجّ تَشْییدا لِلدِّین»؛ «حج پشتوانه استواری برای تحکیم دین است»، مفهومی مشابه داشته و این فرمایش نه تنها اهمّیت حج را می‌رساند بلکه تکلیف عملی مسلمین را در حفظ و تقویت دین از راه حج نیز بیان می‌دارد.(11)


حج، عامل همبستگی دینی

«فَرَضَ اللّهُ... وَالْحَجَّ تَقْربَةً لِلدِّین».(حکمت 252)

«خداوند حج را وسیله نزدیکی و همبستگی مسلمانان قرار داد.»

حج، تبلور شکوه وحدت اسلامی و تجلّی قدرت امّت مسلمان و نمایشگاه حضور همدلان وهمراهانی است که ناهمگونی «سیما» را با همگونی «سیرت» پیوند می‌زنند، تا شعار اتحاد اسلامی را فراتر از شکل ها، رنگ ها و معیارهای جغرافیایی و نژادی تحقّق بخشند و تعالیم آیین وحدت آفرین اسلام را عرضه نمایند.


حج، عامل رونق اقتصادی

«وَحَجُّ الْبَیْتِ وَاعْتِمَارُهُ، فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ».(خطبه 110)

«حج و عمره خانه خدا.. نابود کننده فقر هستند.»

حج، جدا از تأثیرات معنوی و اخروی، دارای منفعت دنیوی و رونق اقتصادی است و نتیجه آن از میان رفتن فقر در جوامع اسلامی است.


حج، محلّ گفتگوی دانشمندان

«... فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ،... وَذَاکِرِ الْعَالِمَ».(نامه 67)

«حج را بپای دار... و با دانشمندان به گفتگو بپرداز.»

بسیاری از دانشمندان از سرزمین‌های دور، در وقت معیّن حج، در این مکان موعود گرد می‌آیند. توجّه به آنان و گفتگوی با علما و در مقیاس وسیع‌تر ایجاد زمینه‌های مباحثه عام دانشمندان و برگزاری جلسات و سمینارهای علمی می‌تواند آثار بسیار ارزشمندی را برای جوامع اسلامی و نشر و گسترش علوم در سراسر بلاد مسلمان در پی‌داشته باشد.


حج و حکومت اسلامی

«فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ».(نامه 67)

«پس برای مردم حج را بپای دار.»

در این نامه که حضرت آن را در فرمانی به قثم بن عباس، فرماندار مکّه نوشته‌اند، لزوم برپایی حج را توسّط دستگاه حکومتی بیان کرده‌اند.


حج و رفع نیاز محتاجان

«وَلاَ تَحْجُبَنِّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِکَ بِهَا».(نامه 67)

«و (در حج) هیچ نیازمندی را از دیدار خود محروم مگردان.»

ابو احمد از صحابه خاص امام صادق علیه‌السلام گوید: با امام صادق علیه‌السلام مشغول طواف بودم، دستش به دست من بود، مردی پیش آمد و از من حاجتی خواست، اشاره کردم آنجا باش تا فارغ شوم.

فرمود: کیست؟

گفتم: مردی است، از من حاجتی خواست.

فرمود: مسلمان است؟

گفتم: بلی.

فرمود: برو نیازش را برآور.

گفتم: طواف را قطع کنم؟

فرمود: بلی.

گفتم: گرچه واجب باشد؟

فرمود: بلی، گرچه واجب باشد. هرکه در پی‌نیاز مسلمان رفت، خداوند برایش هزار هزارحسنه بنویسد و از او هزار هزار سیّئه وگناه بزداید وبرایش هزار هزاردرجه بالا ببرد.(12)


حج، وسیله امتحان مردمان

«فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ... ابْتِلاَءً عَظِیماً، وَامْتِحَاناً شَدِیداًوَاخْتِبَاراً مُبِیناً».(خطبه 192)

«پس آن را بیت محترم خویش قرار داد... (و حج آن را) آزمونی بزرگ و امتحانی سخت و آزمایشی آشکار.»

حج وسیله امتحان ایمان مردمان از حضرت آدم علیه‌السلام تا پایان انسان‌ها است؛ امتحانی که به فرموده آن بزرگوار بسیار بزرگ و سخت خواهد بود.

و حضرت در این خطبه، سه نوع آزمون الهی را بیان می‌کند.


حج، وسیله خلوص

«فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ... وَتَمْحِیصاً بَلِیغاً».(خطبه 192)

«پس آن را خانه محترم خویش قرار داد (و حج آن را)... برای پاکسازی و خالص شدن.»

زائر بیت اللّه‌ الحرام با تحمّل سختی‌های سفر و طیّ راه‌های پر مشقت و اقدام به این عبادت الهی، تأثیرات ارزشمندی را در پاکسازی دل، از هر آنچه غیر خداست، به دست می‌آورد و با حجّی مقبول بر خلوص دل می‌افزاید و صفای باطن را تحصیل و به ارمغان می‌برد.


حج، وعده‌گاه آمرزش الهی

«وَفَرَضَ عَلیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الحَرَامِ... وَیَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ» .(خطبه 1)

«و خداوند حجّ خانه محترم خویش را بر شما واجب نمود... (و دعوت شوندگان)... به سوی وعدگاه آمرزش الهی می‌شتابند.»

به فرمایش حضرت، خانه خدا، وعدگاه آمرزش الهی است، وحضرت باری‌تعالی عفو و آمرزش خود را به حاجیان خانه‌اش وعده فرموده است.


حجّ معنوی

«فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ... تَهْوِی إِلَیْهِ ثِمَارُ الأَفْئِدَةِ».(خطبه 192)

«خداوند آن (کعبه) را خانه محترم خویش قرار داد که... انسان‌ها به سوی آن با میوه دل ها [عشق] روی می‌آورند.»

حج، سرشار از جلوه‌های معنوی و درسهای بزرگ عرفانی و نمادهای پرشکوهی از رابطه عاشقانه بنده با معبود خویش است.

لذا به فرموده حضرت، عاشقان بیت اللّه‌، با این خصوصیت رو سوی خانه دوست می‌نمایند.
 

سفر کعبه، نمودار ره آخرت است
گر چه رمز رهش از صورت دنیا شنوند
(خاقانی)


حِــرا

«وَلَقَدْکَانَ [رَسُولُ‌اللّه‌ِ] یُجَاوِرُ فِی‌کُلِّ سَنَةٍ‌بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ، وَلاَیَرَاهُ‌غَیْرِی».(خطبه 192)

«همانا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چند ماه از سال را در غار حِرا می‌گذراند و تنها من او را مشاهده می‌کردم و کسی جز من او را نمی‌دید.»

حِرا نام غاری است در جبل‌النور یا کوه حِرا، در فاصله 6 کیلومتری مکّه. این غار خلوتگاه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در سال های قبل از بعثت بوده و آیات نخست قرآن در آنجا بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نازل شده است.


حفظ اموال کعبه

وکَانَ حَلْیُ الْکَعْبَةِ فِیها یَوْمَئِذٍ، فَتَرکَهُ اللّه عَلَی حالِهِ... فَأقَرَّهُ حَیْثُ أَقَرَّهُ اللّه وَرَسُولُهُ».(حکمت 270)

«وامّا زیورهای کعبه از اموالی بودند که خداوند آن را به حال خود گذاشت تو نیز آن را به حال خود واگذار، همانطور که خداوند و پیامبرش آن را به حال خود گذاشتند.»

در این بیان، حضرت بر حفظ زیورهای کعبه و عدم مصرف آن در امورِ دیگر تأکید می‌کند. چه بسا با تعمیم آن، حفظ استقلال مالی کعبه و مصرف وجوهات آن را در راه توسعه و گسترش خود حرم و اماکن وابسته به آن بتوان نتیجه گرفت.


حکومت اسلامی و خانه خدا

«وَاللّهَ اللّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ».(نامه 47)

«خدا را، خدا را، درباره خانه خدا، که تا زنده هستید آن را خالی مگذارید.»

این بیان قسمتی از وصیت آن حضرت در واپسین لحظات زندگی است به فرزندانش که در این نامه، حضرت لزوم اهمّیت برپایی هر چه باشکوهتر حج و وظیفه حکومت اسلامی را در تقویت این عبادت مهم الهی، بیان می‌کند، امّا با همه تشویق، اگر مردم به حج راغب نگشتند، بر امام مسلمین و حکومت اسلامی است که با اعزام آنان به حج، مخارج سفر آنان را تأمین کند.
                                                                                                                                                                                                  



پی نوشت:
1 . میزان الحکمه، ج2، ص266
2 . وافی، ج2، کتاب الحجّ.
3 . آل عمران: 97
4 . مائده: 96
5 . ابراهیم: 36
6 . کافی، ج4، ص252
7 . احیاء العلوم، ج1، ص240
8 . فصلنامه «میقات حج»، ش7
9 . فصلنامه «میقات حج»، شماره 1
10 . حج: 27
11 . بحار، ج43، ص158
12 . کافی، ج4، ص415

حج، پایان‌بخش ضیافت الهی

بحث کوتاهی پیرامون اسرار حج به خواست ذات اقدس الهی مطرح می‌شود، گرچه بحث به عنوان «تبیین اسرار حج است» ولی روح این سخن به تحلیل اسرار عبادات برمی‌گردد؛ چون همه این عبادات یک سرّ مشترکی دارند و یک سرّ مختص [و] به هر کدام از این دو سرّ انسان راه پیدا کند، می‌تواند درباره غیر حج هم این راه را طی کند.  عظمت حج به قدری در دعاهای ماه مبارک رمضان چشم گیر است که معلوم می‌شود خدا می‌خواهد ضیافت خود را در طی این چند ماه تتمیم کند. آغاز ضیافت همان شهر الله (ماه مبارک رمضان) است و پایانش هم ذی‌الحجه است که پایان أشهر حج است؛ زیرا حج به نوبه خود ضیافت خداست.

حاجیان «ضیوف الرحمن»اند. این تعبیر ضیافت که درصوم و در حج آمده است از روایات اسلامی گرفته شده است.1


مراحل ضیافت الهی

ضیافت الهی خود یک سرّی را به همراه دارد؛ یک وقت سخن از عبادت است، یک وقت سخن از ضیافت است. عبادت را با بحثهای فقهی و ظاهری می‌توان تحلیل کرد اما ضیافت را باید با اسرار عبادات روشن کرد. یکی از برجسته ترین دعاهای ماه مبارک رمضان، همان طلب حج است،  آن هم حج مکرر که در دعاهای شب و روز گاهی به این صورت ذکر می‌شود: «و ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام»2؛ خدایا! زیارت خانه‌ات را و انجام مراسم و مناسک حجت را هر ساله نصیب من بفرما! این جزء دعاهای برجسته ماه مبارک رمضان است که در خود این ماه انسان صایم ضیف الرحمان است.

پس ضیافت دو مرحله خواهد داشت:
یک مرحله آن است که مهماندار به مهمان می‌گوید چه بخواه؛ در مرحله دیگر مهماندار آنچه را که مهمان خواسته به او عطا می‌کند. در ماه مبارک رمضان که مهماندار خداست به بندگان صایمش دستور می‌دهد که ازمن حج طلب بکنید.

در مراسم و مناسک حج که آنجا هم سخن از ضیافت است، آنجا سخن از طلب نیست [بلکه] سخن از عطا است.  آنجا نمی گوید از من بخواه، آنجا خواسته‌ها را عطا می‌کند. گرچه هر خواسته‌ای و هر عطایی به هم آمیخته است؛ یعنی هر مرتبه‌ای از عطا خواسته‌ای را هم به همراه دارد: «الحمد لله … الذی لاتنقض خزائنه و لاتزیده کثرة العطاء إلا جوداً وکرماً»3؛ انسان هر چه از  خدا دریافت ‌بکند تشنه‌تر می‌شود. اول نمی‌داند ازخدا چه بخواهد؛ چون نمی‌داند در دستگاه خدا چه هست وقتی رخی نشان داد [و] چیزهایی را از پشت پرده دید، آن‌گاه سؤال تولید می‌شود، درخواست ظهور می‌کند.  هر مرحله‌ای ازعطا و بخشش یک مرتبه‌ای از درخواست و خواهش را در انسان زنده می‌کند.

با درخواست و خواهش انسان، مرحله تازه تری را از خدا مسئلت می‌کند و دریافت می‌کند. وقتی مرحله بالاتر را دریافت کرد، عطشش بیشتر می‌شود [و] چیز جدیدتری را طلب می‌کند.


پسندیده بودن طمع از معارف و علوم الهی

در یکی از مواردی که طمع بسیار خوب است در همین معارف و علوم الهی است.

طمع در مادیات به همان اندازه که بد است، در معارف به همان اندازه خوب است. قناعت در علومِ حق به همان اندازه بد است که طمع دردنیا بد است. طمع در مسائل مادی بد است [و] قناعت درمسائل الهی زشت است؛  حیف است که انسان قانع باشد. در معارف هر چه می‌تواند بیشتر طلب بکند چون خودش تشویق کرده است: ﴿یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾4 هر چه خوف بیشتر و هر چه طمع بیشتر، هر چه دعا و دعوت بیشتر، خلوص و تقرب هم برتر خواهد بود.


رابطه تصاعدی عطا وجود الهی

 آن‌گاه خدا هراندازه به عبد سالک مرحمت بکند، در عبد سالک صالح سؤال تولید می‌شود [و] برابراین سؤال پاسخ جدیدی خدا به او عطا می‌کند؛ آن پاسخ جدید همان مزید عطا است. اینکه در دعاهای ماه مبارک رمضان می‌خوانیم: «الحمد لله … الذی لا تنقض خزائنه و لا تزیده کثرة العطاء إلا جوداً وکرماً»5، بخشی از آن ناظر به این است. یک وقت در دعا می‌گوییم خدا هر چه ببخشد از مخزنش کم نمی شود. این معنای روشنی دارد. یک وقت می‌گوییم هر چه ببخشد جودش بیشتر می‌شود. اینکه هر چه ببخشد جودش بیشتر می‌شود برای آن است که هر چه ببخشد ظرفیت صالحِ سالک بیشتر می‌شود، شرح صدر او بیشتر می‌شود، درخواست و سؤال او بیشتر می‌شود [و] وقتی درخواست بیشتر شد، عطای بیشتری نصیب او خواهد شد،  وقتی عطا بیشتر بود، باز درخواست بهتر و بیشتر است [و] در برابر درخواست بهتر و بیشترعطای افزونتری نصیب صالحِ سالک می‌شود. بنابراین خدا نه تنها بخشش از مخزنش کم نمی شود، بلکه با بخشش بر مخزنش افزوده می‌شود؛ چون مخزن الهی با ارادهٴ حق تأمین می‌شود و ارادات الهی لا الی النهایه است.


ولایت، رکن حج

بنابراین در مرحله‌ای از ضیافت در ماه مبارک رمضان به ما دستور دادند که زیارت خانه او را و زیارت حرمین را و زیارت اعتاب مقدسه را مسئلت بکنیم؛ چون مسئله ولایت جزء ارکان حج است، از این جهت در دعاها کنار هم یاد شده‌اند؛ هم سخن از زیارت «بیت الله» است [و] هم سخن از زیارت حرم مطهر رسول الله وائمه معصومین(علیهم السلام) است. در دعای ابوحمزه ثمالی آمده است که خدایا مبادا جایم در مشاهد مشرفه خالی باشد: «ولا تخلنی یا ربّ من تلک المواقف الشریفة»6؛ معلوم می‌شود که ضیافت به مهمانی مراتبی دارد که خود مهماندار به مهمان می‌گوید از من چه بخواه. در مهمانیهای عادی بنابر این نیست که مهماندار به مهمان بگوید از من چه بخواه. هر چه حاضرکرده‌اند، مهمان می‌پذیرد. مهمان تابع سفره صاحبخانه است ولی در اینجا صاحبخانه به مهمان می‌گوید: «از من چه بخواه هر چه که بخواهی من می‌دهم ولی اینها را بخواه، زیارت خانه خدا را بخواه، زیارت حرم رسول خدا را بخواه، زیارت مشاهده مشرفه را مسئلت بکن» اینها کیفیت ضیافت ماه مبارک رمضان است که زمینه ضیافت حج را فراهم می‌کند. (این یک سخن. )


نقش معرفت و اخلاص در دستیابی به اسرار حج

سخن دیگر در اسرار حج این است که هر اندازه خلوص بیشتر باشد ثواب بیشتر است وخلوص یک شأنی از شئون عقل عملی است. اراده، نیت، تصمیم و اخلاص اختصاص به عقل عملی دارد و این مسبوق به معرفت است که عقل نظری است.

انسان باید بفهمد تا برابرِ معرفتش اقدام خالصانه داشته باشد.  انسان باید بداند که در حج چه خبر هست تا حج را خالصاً انجام بدهد. اگر اسرار حج را نداند هر اندازه هم خلوص داشته باشد خلوص او بسته و محدود است ولی اگر به اسرار حج آگاه باشد، خلوص او مشروح و باز است، لذا قبل از مسئله نیت واخلاص انس به اسرار حج لازم است تا انسان این اعمال صوری و ظاهری را که انجام می‌دهد بداند که این یک لبّی دارد، یک مغزی دارد تا آن مغز را با اخلاص از ذات مقدس الهی مسئلت بکند و برای هر عبادتی یک سرّی است برای حج سرّ مخصوصی است. پس بدون آشنایی به اسرار طی مراحل کاملهٴ اخلاص هم میسر نیست.


تنزل اعتباریات از مخزن غیب

مطلب دوم آن است که همان طوری که همه موجوداتِ عالم طبیعت از مخزن الهی تنزل کرده‌اند، اعتباریات هم به استناد آن ریشه‌های تکوینیشان از مخزن غیب تنزل کرده‌اند. امور اعتباری؛ مثل نماز، روزه، حج؛ نظیر معاملات اعتباری بیع صلح اجاره و مانند آن، خودشان وجود واقعی ندارند یک امر اعتباری‌اند.  مجموعه حرکات و سکنات زیر پوشش یک عنوان قرار می‌گیرد، به عنوان نماز یا حج یا صیام و مانند آن و اینها هیچ وجود واقعی ندارند، اما به یک واقعیتهایی متکی‌اند که منشأ پیدایش خیلی از واقعیات هستند؛ چه اینکه خیلی از واقعیات در اعتبار این اعتباریات سهیم است. امور اعتباری به اعتبار آن منشأهای تکوینیشان از مخزن غیب نازل شده‌اند و اگر کسی این امور اعتباری را بشناسد و عمل بکند، به ریشه آنها که آن مخزن غیب است می‌رسد.


فرشته بودن باطن عبادات

اینکه در باره قبر ذکر شده است که نماز در قبر به صورت زیبایی در می‌آید، روزه در قبر به صورت زیبایی در می‌آید، زکات و حج در قبر به صورت زیبایی در می‌آید و ولایت اولیای الهی از همه زیباتر جلوه می‌کند، ناظر به همین است که هر کدام از این عبادات یک واقعیتی دارد که انسان در برزخ نزولی یا در برزخ صعودی با آن واقعیتها آشنا می‌شود.  اوحدی از انسانها قبل از اینکه نماز به این عالم بیاید، به حقیقت نماز در برزخ نزولی آگاه‌اند.

انسانهای متوسط وعادی بعد از مرگ حقیقت نماز را می‌بینند؛ می‌بینند نماز یک فرشته است؛ روزه یک فرشته است؛ حج یک فرشته است و در قبر با این فرشته‌ها مأنوس‌اند. این حقیقت نماز است.  اگر کسی بداند حقیقت نماز فرشته است، در هنگام نماز خواندن با یک نیت برتری وارد نماز می‌شود و اگر کسی بداند حقیقت حج و سرّ و درون حج ملک است و با ملک می‌خواهد هم پرواز بشود قهراً در تصمیم به حج با اخلاص وآگاهی بیشتری شروع به کار می‌کند.

چون همه اینها از منشأ غیب نشئت گرفتند و درمخزن غیب جز فرشتگان چیز دیگری نیستند آنجا تعبیرات اصطلاحی این است، می‌گویند موجودات مجرد که مصون از لوث نقص و عیب و معصیت و نسیان و عصیان و مانند آن‌اند واز این امور به تعبیرات دینی فرشته یاد می‌شود. ملک؛ یعنی آن موجود منزه‌ای که گناه نمی‌کند، مرگ بردار نیست، نقص در او نیست، عیب در او نیست، اینها فرشته است.  باطن نماز این چنین است؛ باطن حج این چنین است؛ باطن حج فرشته است واگر کسی نماز واقعی و حج واقعی و مانند آن داشت با فرشته‌ها در مصاحبت است با فرشته‌ها هم سفر است، فرشته‌ها قرین با اویند (همراه اویند) او با ملک زندگی می‌کند [و] ملائکه هم با او مأنوس‌اند. برای حج یک همچین سرّی است.


حجّ، سیر انسان به سوی خدا

 مطلب دیگر آن است که در بعضی از روایات ما ذیل این آیه کریمه‌ای که ذات اقدس الهی در قرآن فرمود: ﴿فَفِرُّوْا إِلَی اللَّهِ﴾7 گفتند: منظور حج است. فرار کنید، سفر کنید به طرف خدا؛ این سیر الی الله را همان حج دانستند. گرچه انسان به هر سمتی که بخواهد روی بیاورد ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾8 ولی همین انسان که به هر سمت بخواهد روی بیاورد، چهره الهی را می‌بیند، همین انسان ممکن است به جایی برسد که ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُه﴾9؛ یعنی «أینما تولّوا فثمّ وجه الشیطان».


سرنوشت انسانِ در احاطهٴ گناه

بیان آن دو مطلب آن است که انسان حریم خود را، اطراف خود را، حدود خود را خود می‌سازد. اگر راه گناه را طی کرده است، اطراف خود را پر از شیاطین کرده، پر از مار و عقرب کرده [و] به هر سمت بنگرد شیطان و مار عقرب می‌بیند. همین است که در قرآن از اینها یاد شده است ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُه﴾؛ یعنی خطیئات و گناهان اینها محیط شده است؛ چون اینها را فرا گرفت وفرو برد راه توبه برای اینها بسته است.  یک وقت گناه در بیرون دروازه قلب است، انسان می‌فهمد که دارد بد می‌کند واحتمال توبه در او است؛ یک وقت گناهان از درون به بیرون راه پیدا کردند که زمینه ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأفْئِدَةِ﴾10 را ـ معاذالله ـ فراهم کرده است در این حال نمی‌بیند که بد می‌کند.  بد را خوب می‌بیند: ﴿وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾11 لذا هر کاری را که به عنوان خلاف و معصیت انجام می‌دهد، خیال می‌کند کار خوبی است و چون خیال می‌کند کار خوبی است، هرگز به توبه موفق نمی‌شود. می‌تواند توبه کند ولی این را بد نمی‌داند تا از او توبه کند.  پس این شخص کسی است که درون و بیرون منزل خود را پر از شیاطین و عقرب کرده است؛ مثل کسی که باغچه منزل را پر از علف هرز بکند، هر چه می‌روید علف هرز است. درون گلدان اطاق خود را هم پر از علف هرز می‌کند.


تطهیر صحنه دل، مقدمه سیر انسان به سوی خدا

یک وقت این چنین نیست علف هرز سبز نمی‌کند، فقط این صحنه را تطهیر می‌کند. تنظیف می‌کند [و] مواظب است که علف هرزی نروید، آن‌گاه ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾12 به هر سمت روی بیاورد آیات الهی را می‌بیند. دست به هر کاری می‌زند سودمند ظهور می‌کند؛  هم به حال خودش [و] هم به حال دیگران: ﴿جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾13 است؛ هم برای خود نورانی است [و] هم برای جامعه نور افکن است. اگر چنانچه انسان به این سمت رسید، این دائماً در «سیر الی الله» است. همیشه در حال تلاش و کوشش است که فساد دامن گیرش نشود. این «فرار الی الله» دارد.


انسان در احاطه گناه، بازمانده از سیر الی الله

و اما اگر کسی ـ معاذ الله ـ تمام اطراف درون و بیرون را پر از علف هرز کرده است، او اصلاً راه حرکت را عمداً با دست خود بسته است؛ یعنی با دست خود پای خود را بست و با دست خود دهان خود را بست و با دست خود گوشش را بست و با دستان خود چشمانش را بست و با دست خود دهانش را بست: ﴿فَرَدّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ﴾14؛ عده ای در ادوار گذشته وقتی سخنان انبیا(علیهم الصلاة وعلیهم السلام) را می‌شنیدند کسانی بودند که ﴿جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ﴾15 بود. گوشهایشان را با انگشتانشان می‌بستند که مبادا صدای پیامبر به گوش آنها برسد. وقتی از کنار مجلس تعلیم حکمت و کتاب پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌گذشتند ﴿جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ﴾ گوشها را با انگشتان می‌بستند که مبادا سخنان پیامبر اسلام یا یکی از انبیای گذشته(علیهم الصلاة و علیهم السلام) به گوششان برسد؛  چون این حرف ها را سحر می‌پنداشتند، این حرف ها را اسطوره فکر می‌کردند ومانند آن. این گروه کسانی بودند که ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُه﴾16 در مقابل کسانی هستند که ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾17


حج، ترک ما سوا و طلب خدا

یکی از بارزترین مصادیق «سیر الی الله» همین جریان حج است که انسانی که حج می‌رود سفر الهی دارد. گرچه هر جا انسان خدا را می‌تواند زیارت کند وعبادت کند و «ضیف الرحمن» باشد ولی ذات اقدس الهی بعضی از مکانها را و بعضی از زمانها را برای ضیافت وبرای پذیرایی آماده کرده است و مشخص کرده است فرمود: ﴿فَفِرُّوْا إِلَی اللَّهِ﴾ که در ذیل این کریمه آمده است یعنی سفر به حج18 [و] قهراً فرار از غیر خداست به خدا.  چون خدا همه جا هست معنای «سیر إلی الله» سیر مکانی یا زمانی نخواهد بود؛ خدا در هر زمان ودرهر زمین و درهمه موارد هست: ﴿هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الأرْضِ إِله﴾19 قهراً حج یک سرّ خاصی خواهد داشت که «فرارالی الله» به صورت حج تفسیر شده است وآن «فرار الی الله» این است که انسان ماسوی الله را ترک کند و الله را طلب بکند. پس یکی از اسرار حج ترک ماسوای خدا و طلب خداست: ﴿فَفِرُّوْا إِلَی اللَّهِ﴾.


حج با انگیزه‌های غیر خدایی مصداق روگردانی از خداوند

پس اگر کسی حج را به قصد تجارت انجام داد یا به قصد شهرت انجام داد یا به سایر مقاصد انجام داد، این فرار عن الله کرد؛ نه فرار الی الله. مثل اینکه «جهاد عن الله» داریم و «جهاد فی الله» آنچه که در قرآن دستور رسیده است ﴿الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾20 است، ولی عده ای جهاد عن الله دارند؛ نه فی الله.  از خدا رو گردانند؛ به کار خود و جاه خود و شهرت خود و امثال ذلک متکی و وابسته‌اند. اینها جهادشان عن الله است [و] قهراً راه را هم گم می‌کنند؛ چون ﴿الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾ و اما «الذین جاهدوا عن الله» همان است که «فتفرقوا عن سبیل الله» می‌شود. فرار هم این چنین است؛ گاهی الی الله است [و] گاهی فرار عن الله.  حج به عنوان فرار الی الله در قرآن باز گو شده است؛ یعنی یک انسان حاجی همین که قصد حج یا عمره را دارد سیرش به طرف خداست و سیر به طرف خدا؛ یعنی اعتماد بر خدا و دیگر هیچ. اگر کسی به زاد و راحله خود تکیه کند، به کسب و کار خود تکیه کند، به همراهان خود تکیه کند، این فرار به [سوی] همراهان کرده است؛ نه فرار به سوی خدا. این سفر به سفره خود کرده است؛ نه سفر به ضیافت الله و امثال ذلک.

پس یکی از اسرار حج آن است که انسان ازغیر خدا ببرد [و] به خدا وصل بشود.

در همان تهیه مقدمات این چنین است. کسی که می‌خواهد در شهرش لباس احرام فراهم بکند، مالش را تطهیر بکند، وصیتنامه را تنظیم بکند و از بستگانش خداحافظی بکند،  از همان قدم اولش به عنوان «فرار الی الله» اینها را انجام می‌دهد که این می‌شود سرّی از اسرار حج [و] قهراً در همه این حالات با خداست این سیرش «الی الله،» «فی الله»، «مع الله» و «بالله» است.

اینکه در دعاهای حج و مانند آن آمده «بسم الله دخلت و بسم الله خرجت و فی سبیل لله» شاید ناظر به همین باشد؛ یعنی [در] این کار با نام خدا [داخل شدم و با نام خدا از منزل خارج شدم] ودر راه خدا و شروع کردم. (این هم یک مطلب).


اسرار احرام در حدیث امام سجاد(علیه السلام)

مطلب دیگر، سخنی است که از امام سجاد، امام زین العابدین(صلوات الله و سلامه علیه) رسیده است؛ گرچه از نظر سند بعضی این روایات ناظر به اسرار حج جای تأمل است، جای تحقیق بیشتر است ولی متنش بسیار قوی است. کسانی که احادیث را با متون می‌شناسند این گونه از روایات را هم معتبر می‌دانند.

از وجود مبارک امام سجاد سلام الله علیه آن طوری که از مستدرک مرحوم حاجی نوری از یکی از نوه های بزرگوار مشایخ پیشین نقل شده است که در نسخ خطی دیده‌اند (گرچه مرسل است اما مورد اعتماد این بزرگان است) این است که وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) شبلی21 را بعد از مسافرت حج دید. به شبلی فرمود: چه کردی! آن قصه‌اش معروف و مفصل است.  او عرض کرد: من از حج برمی گردم. فرمود: آیا میقات رفتی و لباس مخیط را (لباس دوخته را) از بر بیرون کردی ولباس ندوخته را (لباس احرام را) دربر کردی و غسل احرام انجام دادی و این کارها را کردی؟ عرض کرد: آری. فرمود: اینکه لباس دوخته را از بر گرفتی آیا هنگام کندن لباس دوخته قصد کردی که از لباس معصیت بیرون آمدی؟ عرض کرد: نه.  فرمود: وقتی لباس ندوخته به نام احرام در بر کردی آیا قصد کردی جامه طاعت در بر می‌کنی؟ عرض کرد: نه. فرمود: وقتی غسل احرام انجام دادی آیا قصد کردی که از گناهان داری شستشو می‌کنی؟ عرض کرد: نه. من فقط لباس دوخته را کندم، لباس احرام در بر کردم وغسل کردم [و] نیت کردم، همین؛ همین که سایرین انجام می‌دهند.  فرمود: پس تو احرام نبسته ای؛ احرام یک سرّی دارد؛ یعنی یک دستور ظاهری دارد که آن را همه انجام می‌دهند [و] یک دستور باطنی دارد که اهل سیر و سلوک و کسانی که به اسرار حج آگاهند انجام می‌دهند. این کار یک سرّی دارد. معنای اینکه لباس دوخته را از بدن به درآورید؛ یعنی جامه گناه را از تن بیرون بیاورید.  آن لباس گناهی را که تا کنون خودتان تار و پودش بافتید و بعد دوختید ودر بر کردید از جامه عصیان بیرون بیایید وگرنه روح قضیه این است که فرقی بین لباس دوخته و ندوخته نیست. اینها علامت آن اسرار است. انسان در تمام ایام سال درلباس دوخته عبادت می‌کند به نام نماز.  این چنین نیست که عبادت در لباس دوخته قبول نباشد ولی در حج قبول نیست؛ برای اینکه می‌خواهند اسرار حج را به انسان تفهیم کنند که انسان یک روزی هم دارد که با لباس ندوخته وارد آن روز می‌شود و آن روز مرگ است که کفن در بر می‌کند یا قیامت با همان کفن حضورو ظهور پیدا می‌کند.  می‌خواهند آن مراسم را در این مناسک اظهار کنند. اسرار قیامت را در مناسک و مراسم حج تجلی بدهند. گفتند لباس ساده در بر کنید که هر گونه فخر بر طرف بشود. لباس ندوخته در بر کنید که سفر مرگ در نظرتان مجسم باشد؛ مسئله مردن وقیامت در حضورتان حاضر باشد. امام سجاد(سلام الله علیه) طبق این نقل به شبلی فرمود: معنای کندن لباس خیاطی شده و دوخته شده؛  یعنی خدایا من دیگر لباس گناه در بر نمی‌کنم واز هر گناهی توبه کردم. تنها گناه نکردن مهم نیست اطاعت کردن مهم است لذا انسان لباس احرام بر تن می‌کند؛ یعنی لباس ندوخته، لباس رنگ نگرفته، لباس حلال و پاک در برمی‌کند؛  یعنی جامه طاعت در تن می‌کند و معنای غسل کردن در حال احرام این است (گرچه این غسل مستحب است واجب نیست) بر خلاف ترک مخیط و ثواب پوشیدن لباس احرام که آنها لازم است، فرمود: معنای غسل کردن این است که خدایا! من آن گناه ها را شستشو کردم.

پس سه کار است: یکی اینکه دیگر گناه نمی‌کنم؛ یکی اینکه تصمیم گرفتم همیشه مطیع باشم؛ یکی اینکه آن گناهان گذشته را الآن دارم جبران می‌کنم، شستشو می‌کنم. یک وقت انسان لباس چرکی را که مدتها در بدن داشت از بدن می‌گیرد و لباس نو می‌پوشد. دراینجا دو تا کار کرد ولی کار سوم مانده است.  کندن لباس چرکین یک وظیفه است؛ پوشیدن لباس نو، وظیفه دیگر است اما بعد ازکندن لباس چرکین و قبل از پوشیدن لباس تازه و نو شست وشو و تطهیر بدن هم وظیفه دیگر هست. انسان برای عمل ظاهر سه تا کار انجام می‌دهد: یکی اینکه لباس چرکین را از بر بیرون می‌کند؛ یکی اینکه این بدن را شست وشو می‌کند؛  کار سوم آن است که لباس تمیز در بر می‌کند. در حج همین مسئله هست منتها به صورت سرّ. گفتند لباس دوخته را از بر بیرون کنید؛ یعنی لباس معصیت را از تن بکنید، گفتند قبل از اینکه لباس طاعت را در بر بپوشید آن معصیتهای گذشته را با آب توبه و غسل کنید؛ نه یعنی خدایا! من دیگر گناه نمی‌کنم خدایا! آن گناهان کرده را هم می‌خواهم شست‌ و شو کنم.  مهم این نیست که انسان از این به بعد گناه نکند، مهم آن است که آن گناه کرده را هم ترمیم بکند. غسل اثرش این است. اینکه می‌گویند حاجی در هنگام احرام در میقات غسل بکند؛ سرّ غسل کردن این است: خدایا! من همه آن معاصی را در پای توبه تو ریختم و این غسل غسل توبه است و در آن پاک می‌شوم. آن‌گاه با بدن پاک، با قلب پاک جامه طاعت در بر می‌کند. این اولین سرّ در اسرار حج که مربوط به پوشیدن جامه احرام است که اگر ذات اقدس الهی توفیق داد، در نوبتهای بعد مراسم بعدی و مناسک بعدی و اعمال بعدی به همین روال ـ انشاء الله ـ بازگو خواهد شد.

امید اینکه مردم گرانقدر ایران اسلامی و مسلمانان جهان بعد از آشنایی به اسرار حج، مشتاقانه به زیارت بیت حق بروند و مشتاقانه به زیارت حرم رسول خدا و ائمه بقیع و اعتاب مقدسه ـ انشاء الله ـ بشتابند و حرکت کنند.

پروردگارا! تو را به صاحب کعبه که خودت هستی قسم نظام اسلامی را، مقام معظم رهبری را وخدمتگزاران نظام اسلامی را در سایه عنایتهای ولیّت که مسئول ونگهبان ونگهدار این عصر است؛ یعنی ولی عصر امام زمان(ارواحنا فداه) حفظ بفرما!

ما را به اسرار عبادات و حج وبه انجام مناسک و مراسم حج موفق و مؤید بفرما! گذشتگان و شهدا و امام راحلمان را غریق رحمت بفرما!
«غفرالله لنا و لکم والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


پی نوشت ها:
1  . ر . ک: وسائل الشیعه، ج 10، ص 313؛ «… دعیتم فیه الی ضیافة الله …»؛
ج 14، ص 586؛ «ان ضیف الله عز وجل رجل حج و اعتمر فهو ضیف الله حتی یرجع الی منزله …».
2  . مفاتیح الجنان، اعمال مشترک ماه مبارک رمضان.
3  . مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.
4  . سورهٴ سجده، آیهٴ 16.
5  . مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.
6  . مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
7  . الکافی، ج 4، ص 256؛ «عن ابی‌جعفر(علیه السلام) قال : ﴿فَفِرُّوْا إِلَی اللَّهِ إِنِّی لَکُم مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ﴾ قال: حُجّوا الی الله عزّ وجلّ».
8  . سور ه بقره، آیهٴ 115.
9  . سورهٴ بقره، آیهٴ 81.
10  . سورهٴ همزه، آیات 6 ـ 7.
11  . سورهٴ کهف، آیهٴ 104.
12  . سورهٴ بقره، آیهٴ 115.
13  . سورهٴ انعام، آیهٴ 122.
14  . سورهٴ ابراهیم، آیهٴ 9.
15  . سورهٴ نوح، آیهٴ 7.
16  . سورهٴ بقره، آیهٴ 81.
17  . سورهٴ بقره، آیهٴ 115.
18  . ر . ک: الکافی، ج 4، ص 256.
19  . سورهٴ زخرف، آیهٴ 84.
20  . سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 69.
21 . گرچه افراد متعددی به «شبلی» ملقب بوده‌اند که نزدیکترین آنها به عصر ائمه(علیهم السلام) «ابوبکر، دُلف‌بن‌جحدر» است که تقریباً دو قرن پس از شهادت امام سجاد(علیه السلام) به دنیا آمده و از این رو هیچ یک از «شبلی»ها نمی‌توانند مستقیماً از امام سجاد(سلام الله علیه) روایت کنند، و نیز گرچه این حدیث به سبک و وزن سخنان مأثور از امامان معصوم(علیهم السلام) نیست و از این رو گفته شده که ممکن است این روایت، سخنان بعضی از عرفا بوده که به تدریج به امام سجاد(علیه السلام) نسبت داده شده است، لیکن در این گونه روایات که هماهنگ با سایر معارف بوده و یا مخالف با آنها نیست، کاستی در سند مانع استفاده از متن بلند و نورانی آنها نخواهد بود.

"سرفه" یکی از شایع‌ترین علائم بیماری‌های تنفسی و یکی از آزاردهنده‌ترین عوارض بیماری کرونا است که در این روزهای کرونایی بسیاری از هموطنان مبتلا به کرونا از این عارضه رنج می‌برند و گاهی این سرفه‌ها به‌قدری مزمن و طولانی‌مدت می‌شود که فرد را ناگزیر به مصرف هر دارویی می‌کند.

در همین رابطه، طب سنتی برای درمان انواع سرفه به‌خصوص سرفه‌های خشک کرونا توصیه‌های غذایی و دارویی متعددی دارد که در ادامه به معرفی برخی از این راهکارها می‌پردازیم.

غذاهای مفید برای درمان سرفه

به‌باور متخصصان طب سنتی حریره‌ها از بهترین غذاها برای سرفه به‌شمار می‌رود. حریره‌ نشاسته و مغز بادام با مقداری شکر و افزودن مقداری پودر رازیانه یا پودر بذر کتان، خوراک لذیذی است که برای بهبود سرفه توصیه می‌شود.

مصرف انواع سوپ سبزیجات تهیه‌شده با گشنیز، جعفری، پیاز، هویج و کدو و همچنین شیربرنج با دارچین و زعفران و انواع فرنی از دیگر خوراکی‌های مفید برای سرفه است؛ ضمن این‌که سوپ جو اگر با گوشت مرغ و پرندگان کوچک مثل بلدرچین و کبک طبخ شده باشد برای بیمارانی که از سرفه‌های خشک رنج می‌برند، مفید است.

دمنوش‌های مؤثر در تسکین سرفه

مصرف برخی ترکیبات و گیاهان دارویی می‌تواند برای برخی بیماران مبتلا به کرونا مفید و برای عده‌ای دیگر آسیب‌رسان باشد، این موضوع زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که برخی بیماران در حال مصرف چند داروی شیمیایی‌اند و ممکن است تداخلات دارویی گریبانگیر بیماران شود. بر اساس راهنمای منتشرشده از سوی دفتر طب ایرانی وزارت بهداشت، برای سرفه‌ خشک مبتلایان به کرونا، دمنوش یک قاشق غذاخوری بنفشه، ختمی یا پنیرک هر هشت ساعت توصیه شده است.

همچنین توصیه می‌شود، بیمارانی که از سرفه‌های خلط‌دار رنج می‌برند، از جوشانده‌ نیم‌کوب پنج عدد عناب با چوب دارچین به‌میزان دو تا سه سانتی‌متر، هر هشت ساعت استفاده کنند.

تأثیر استفاده از روغن‌های گیاهی در بهبود سرفه

استفاده از روغن‌های گیاهی از روش‌های رایج تسکین سرفه در طب سنتی ایران است، به‌این منظور می‌توانید روغن را روی قسمت‌های جلویی و پشتی قفسه سینه بمالید و به‌آرامی ماساژ دهید. روغن بنفشه، روغن بادام شیرین، روغن کدو و روغن حیوانی برای سرفه‌های خشک و روغن زنجبیل، روغن قُسط و روغن زیتون برای سرفه‌های خلط‌دار توصیه می‌شود. همچنین مالیدن اسانس نعناع نزدیک بینی و روی قفسه سینه‌ بیماران جهت کاهش درد قفسه سینه و اسپاسم راه‌های هوایی، از دیگر راهکارهایی است که می‌تواند مفید باشد.

بایدها و نبایدهای تغذیه‌ای

 آموزه‌های طب سنتی، نوشیدن آب سرد، ترشیجات، میوه‌های ترش و نارس، ادویه‌جات بسیار گرم مثل زنجبیل، فلفل، سیر و پیاز خام، غذاهای سنگین و دیرهضم مثل حلیم و کله‌پاچه، غذاهایی با طبع سرد مثل ماست، دوغ، خیار و گوجه، غذاهای سرخ‌شده و کاسنی برای بیمارانی که سرفه می‌کنند مناسب نیست همچنین قرار گرفتن در معرض هوا و محیط‌های سرد به تشدید علائم منجر می‌شود و توصیه می‌شود که بیماران در ناحیه سر، صورت و قفسه سینه پوشش کافی داشته باشند.

ریزش 50 تا 100 عدد تار مو در روز، امری طبیعی‌ است و جای نگرانی ندارد، چرا که حتماً به جای این چنین ریزش‌هایی، رویش نیز وجود خواهد داشت البته برخی منابع این تعداد را تا 200 عدد در روز نیز طبیعی میدانند اما اگر ریزش موها بیش از رویش آن‌ها باشد، امکان کم‌پشتی مو یا حتی تاسی سر هم خیلی دور از ذهن نیست.

دیدگاه طب سنتی درباره ریزش مو

از دیدگاه طب سنتی، گرمی و سردی مزاج عوامل اصلی هستند که ممکن است باعث تاسی سر شوند؛ در گرمی و خشکی شدید مزاج، ریزش مو به شدت افزایش پیدا می‌کند همچنین در سردی و رطوبت شدید مزاج خصوصا در افراد بلغمی که رطوبت بدن نیز بالا است معمولا ریشه موها سست می‌شوند.

البته غیر از مزاج، مسئله مهم دیگر، موضوع وراثت است که در واقع علت اصلی ریزش زودرس موها در سنین جوانی به حساب می‌آید؛ در چنین مواردی، فولیکول‌های مو به شکل ارثی از بین می‌روند و باعث ریزش مو خواهند شد.

از عوامل مهم دیگری که در کم پشتی مو نقش جدی دارند، کم‌خونیهای شدید، مشکلات غدد فوق کلیه، مشکلات تغذیه‌ای همچنین عوامل هورمونی در خانم ها است.

جالب است که حتی بارداری نیز می‌تواند در ریزش مو تاثیر گذار باشد چرا که در بارداری سطح هورمون‌های بدن بی‌ثبات هستند.

جدا از تمام این‌ها، ریزش مو از عوارض جانبی رادیوتراپی، شیمی‌درمانی، عفونتها و بیماریهایی مثل روماتیسم، لوپوس، آلوپسی یا بیماری ریزش سکه‌ای مو نیز هستند.

راهکارهای طب سنتی برای جلوگیری از ریزش مو

اما نگران نباشید چون برای جلوگیری از ریزش مو در طب سنتی توصیه‌های خیلی ساده و کاربردی وجود دارد که با رعایت آن‌ها، تا حد زیادی می‌توانید از ریزش مو و گسترش آن جلوگیری کنید.

ــ در ابتدا دقت داشته باشید در هنگام استحمام، به صورت ایستاده و زیر دوش، موهای خود را با شوینده‌های مختلف، نشوئید! حتما می‌دانید که یکی از اصول صحیح حمام کردن، نشستن در حمام است که متاسفانه به دلیل استفاده از دوش، اکثر افراد به صورت ایستاده اقدام به استحمام می‌کنند که این امر علاوه بر برخی عوارض جسمی، می‌تواند در بلندمدت باعث سستی ریشه مو و ریزش موی شما شود!

ــ برخلاف تصور عمومی، استفاده مستمر از شوینده‌هایی مانند انواع شامپوهای رنگارنگ شیمیایی موجود در بازار که با تبلیغات فریبنده به فروش می‌رسند، می‌تواند باعث ریزش مو شود! سعی کنید از شویندهای طبیعی و صابون‌های فاقد مواد قلیایی قوی مانند صابون زیتون طبیعی برای شستن موی سر خود استفاده کنید.

ــ پودر سدر، مورد، خطمی، بابونه و حنا را به مقدار مساوی با هم مخلوط کنید و حداقل هفته‌ای یک مرتبه با این ترکیب که با مقداری آب ولرم آن را به شکل خمیر رقیق درآورده‌اید، موهای خود را به آرامی ماساژ دهید و اجازه بدهید این ترکیب گیاهی برای مدت 5 دقیقه بر روی موهای شما بماند و بعد، موهای خود را به آرامی با آب ولرم بشوئید.

ـ حتما ورزش روزانه یا لااقل هفتگی داشته باشید؛ ورزش و فعالیت بدنی، نقش بسزایی در گردش خون قوی، دفع سموم و رویش موی جدید و تغذیه مناسب ریشه و پیاز مو دارد.

ــ حتماً دقت داشته باشید که سلامت کبد شما، نقش بسزایی در سلامت موهای شما و جلوگیری از ریزش موی سر شما دارد؛ لذا تمام مواردی که باعث ابتلا به کبد چرب و آسیب به کبد می‌شود مانند مصرف آب یخ، مصرف روغنهای مایع و ناسالم موجود در بازار، رژیمهای غلط فست فودی و ... باید کنار گذاشته شوند.

ــ شانه زدن آرام موها نیز در حفظ و سلامت آنها موثر است؛ سعی کنید با شانه ای مناسب، حداقل 3 مرتبه و برای دقایقی موهای خود را به آرامی شانه بزنید.

ــ خواب مناسب و کافی نیز در حفظ استحکام و سلامت موها موثر است؛ سعی کنید در ابتدای شب بخوابید و از بیدار ماندن تا نیمه‌های شب پرهیز کنید.

ــ خانمها مراقب باشند که با استفاده دائم از تل و گلسرهایی که باعث کشیده شدن موها می‌شوند ریشه‌های مو را سست نکنید البته افراط در رنگ کردن، سشوار همچنین فر کردن موها نیز می‌تواند اثرات مخربی روی کیفیت مو داشته باشند.

ــ موها را وقتی خیس است یا نم دارد، شانه نکنید و از شانه زدن موها در داخل حمام هم جدداً پرهیز کنید چرا که موها در حالت خیس، کمی سست ترند و راحت‌تر می‌ریزند.

ــ اصلاح مزاج و مصرف ویتامینهای گروه B همچنین استفاده از کتیرا به جای حالت دهنده‌های شیمیایی برای سلامت موها بسیار کارساز و مفید است.

زمانی که تمرکز ما  بر نحوه غذا خوردن و رعایت تدابیر صحیح غذا خوردن بیشتر شود، دلیلی برای ابتلا به بیماری‌ای مانند "کبد چرب" باقی نمی‌ماند.

در ادامه به برخی از تدابیر غذا خوردن صحیح و تغذیه‌ای برای بهبودی و حتی پیشگیری از ابتلا به کبد چرب اشاره شده است:

ــ فقط در صورت اشتهای واقعی، غذا خورده شود تا تداخل غذایی و روی‌هم‌خوری ایجاد نشود.

ــ هضم دهانی یا جویدن کافی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است؛ به این صورت که هر لقمه را کوچک برداریم و به‌اندازه 30 مرتبه در دهان بجویم تا به‌خوبی با بزاق دهان آغشته شود و به‌خوبی هضم دهانی انجام شود.

ــ در یک وعده غذایی، دو نوع غذا میل نشود و از درهم‌خوری به‌شدت پرهیز شود.

ــ مصرف لبنیات مانند ماست که خود یک غذای کامل است، نباید با غذاهای دیگر همراه باشد.

ــ در زمان‌هایی که بدن گرم است مثلاً بلافاصله بعد از فعالیت یا استحمام، سریع آب سرد خورده نشود و زمانی اندک را صرف کاهش حرارت بدن با استراحت یا شستن دست و صورت بکنیم و به‌آرامی آب بخوریم و از مصرف آب سرد و یخ پرهیز کنیم.

ــ مصرف آب سرد بلافاصله بعد از خواب و بین خواب نیز می‌تواند مخرب باشد.

ــ‌ به دفع مواد زائد از بدن از جمله نداشتن یبوست توجه داشته باشید و در جهت درمان آن به‌روش طب سنتی اقدام کنید.

ــ انسداد در مسیر ریزش صفرا به روده از عواملی است که موجب هضم ناقص چربی‌ها می‌شود و در این مرحله هضم ناقص چربی‌ها سرانجام به کبد چرب منجر می‌شود؛ یبوست ناشی از این کاهش تولید و ترشح صفرا نیز در زمره عوامل پیدایش کبد چرب است.

ــ کبد بزرگترین پالایشگاه بدن و به‌طور طبیعی دارای مزاج گرم و تر است؛ سرد شدن کبد بر اثر عوامل مختلف می‌تواند توانایی کبد برای تحلیل و متابولیزه کردن چربی‌ها را کم کند یا موجب انباشتگی چربی در بافت کبد و پیدایش کبد چرب شود.

ــ مصرف ترشی‌ها و خوراکی‌های سرد موجب سرد شدن کبد است و کسانی که به‌طور مادرزادی دارای مزاج سرد هستند باید در مصرف این خوراکی‌ها احتیاط بیشتری داشته باشند.

ــ در طب‌ سنتی سبب کلی کبد چرب تغییرات مزاجی کبد به‌سمت سردی و تری است و برای تعدیل مزاج آن باید از خوراکیهای گرم مانند زنیان، کرفس، آویشن، دارچین، ‌میخک، هل، زعفران، شنبلیله در غذا استفاده کرد؛ استفاده از گوشت‌های سبک پرندگان با ادویه‌جات گرم نیز مفید است.

ــ‌ مصرف مویز، فندق، بادام و پسته نیز توصیه می‌شود؛ ترب به باز شدن گرفتگی‌های مجاری کبد کمک می‌کند.

ــ پرهیز از مصرف ماهی، میوه‌های سرد و تر و گوشت‌های غلیظ مانند گوشت گاو نیز توصیه ‌می‌شود.

ــ استفاده از غذاهای لطیف و گرم مانند: نخوداب با ادویه‌های گرم، ‌نوشیدن ماء‌العسل کمک‌کننده است.

ــ کم کردن آب و غذا و پرهیز از پرخوری در غذای شب نیز لازم است.

میوه‌های قابض مانند به،‌ سیب،‌ انار و انگور میخوش برای کبد بسیار مفید است.

زمانی که غذا در روده بزرگ سفت و به‌اصطلاح طب سنتی "خشک" می‌شود،‌ دفع آن با درد و سختی همراه می‌شود، این خشکی ممکن است سبب بسته شدن روده‌ها و حتی در مواردی منجر به جراحی روده شود.

از علت‌های رایج یبوست می‌توان به رژیم غذایی نامناسب، درهم‌خوری، استرس، اضطراب، بیماری‌های عصبی، عدم تحرک کافی، اثر جانبی داروهای مصرفی و... می‌توان اشاره کرد.

بر اساس تحقیقات، بیش از یک‌هفتم جمعیت جهان دچار این بیماری هستند همچنین گزارش‌ها نشان داده‌اند که شیوع این بیماری در جوامع آسیایی نسبت به جوامع دیگر کمتر بوده است؛ یبوست عامل یک درصد از مراجعات سالانه بیماران به پزشکان بوده و به تحمیل هزینه‌های فراوانی بر نظام سلامت منتهی شده است.

شیوع یبوست در زنان نسبت به مردان 2 تا 3 برابر بوده است؛ از عواملی که در افزایش این بیماری نقش مهمی ایفا می‌کند، به رژیم غذایی کم‌فیبر، افسردگی و داروهای مختلفی مانند مخدرها می‌توان اشاره کرد.

شیوع یبوست، کیفیت زندگی مبتلایان را کاهش می‌دهد و به‌دلیل ایجاد عوارض طولانی‌مدت مانند بواسیر، شقاق و ایجاد آثار روانی در بیمار، باید سریعاً نسبت به درمان آن اقدام کرد.

برای پیشگیری از یبوست کافی است با عوامل مؤثر ایجاد یبوست بیشتر آشنا شویم که در ادامه به آن اشاره می‌کنیم.

مصرف غذاهای با طبع "سرد و خشک" می‌تواند باعث یبوست شود و باید مصرف خوراکیهایی مانند برنج، تخم‌مرغ نیمرو، میوه‌ به، ذرت‌ و سیب ترش را به حداقل برسانیم.

لازم است در برنامه روزانه خود نسبت به مصرف آب کافی و مایعات توجه بیشتری داشته باشیم، یکی از عوامل خشکی روده،‌ کم بودن میزان آب بدن و در نتیجه کاهش دفع است.

تحرک زیاد بلافاصله بعد از صرف غذا و مصرف برخی سبزیجات به‌ویژه کدو،‌ نوشیدن آب پس از مصرف میوه‌های آب‌دار خصوصاً انگور نیز از مواردی است که سبب یبوست می‌شود و بدن را برای ابتلا به این بیماری آماده می‌کند.

بر اساس آموزه‌های طب‌ سنتی به‌طور طبیعی هر فرد روزانه حداقل باید دو تا سه مرتبه اجابت مزاج به‌طور کامل داشته باشد و پس از آن احساس سبکی کند.

افراد سالخورده به‌طور طبیعی، فضولات دفعی‌شان کمتر است؛ علاوه بر دفعات اجابت مزاج، قوام مدفوع هم اهمیت دارد.

ممکن است فرد روزانه دفع داشته باشد اما اجابت مزاجش ناقص انجام شود و بعد از دفع، احساس سبکی نکند که در این صورت طبق تعریف یبوست در طب‌ سنتی گفته می‌شود فرد دچار یبوست شده است.

در موارد دیگر حتی در بعضی افراد ممکن است به‌دنبال اسهال مزمن، دچار یبوست شده باشند؛ برای پیشگیری از ابتلا به یبوست، پرهیز از خستگی فکری، بدنی و پرهیز از توقف، بی‌تحرکی، نشستن‌های طولانی و در یکجا ماندن توصیه می‌شود.

پرهیز از تندخویی و عصبانیت و پرهیز از خوردن غذا در موقع سیری و پرهیز از مصرف نان‌های شیرینی، گوشت‌ مانده، قهوه، شکلات و مشروبات،‌کاکائو و گوشت گاو توصیه می‌شود.

ماجرای افغانستان و به قدرت رسیدن طالبان در این کشور، یکی از جنجالی ترین موضوعات رسانه ها در روزهای اخیر است. در این میان، برخی از رسانه ها در مورد وقایع افغانستان به جای تبیین مسائل و نگاه راهبردی به اتفاقات منطقه، به حواشی و موضوعات دم دستی یا کلیشه ای می پردازند. مناسب است به طور اجمالی به چند نکته اشاره شود:
 
یک: در تاریخ ثبت شد که آمریکا هزاران کیلومتر آن طرف تر از سرزمین خود، برای سرنگونگی طالبان لشکر کشی کرد، چندین کشور دیگر از جمله انگلیس را با خود همراه کرد، حدود بیست سال در آنجا ماند اما در نهایت، افغانستان را به همان گروهی تحویل داد که روزی برای نابودی آن به افغانستان لشکرکشی کرده بود. جالب اینجاست که این اتفاق، چند روز یا چند ماه بعد از خروج آمریکا از افغانستان اتفاق نیفتاده است، بلکه در زمانی اتفاق افتاده که آمریکایی ها هنوز به طور کامل افغانستان را ترک نکردند!
 
دو: استقلال، مفهومی نیست که قابل تزریق باشد. استقلالی که آمریکا، انگلیس و ناتو به یک کشور تزریق کنند، عین استعمار و عقب ماندگی خواهد بود. البته افغانستان در سال های گذشته نیز استقلالی نداشت و زیر پای نظام سلطه کمرش شکسته شده بود.
 
سه: پس از اشغال افغانستان توسط آمریکا و متحدانش و بعد از سقوط طالبان در سال 2001، شاهد شکل گیری نظام جمهوری اسلامی افغانستان بودیم. ایران هم پس از سرنگونی نظام شاهنشاهی در سال 57، جمهوری اسلامی تشکیل داد. هر دوی اینها جمهوری اسلامی بودند اما زمین تا آسمان با یکدیگر فرق دارند. کار جمهوری اسلامی افغانستان به دو دهه هم نکشید و عمر آن با اشغال نظامی آمریکا گره خورده بود.

در این سو شاهد تشکیل جمهوری اسلامی ایران بودیم که نه تنها در عرصه های مختلف، روز به روز قدرتمند تر از گذشته شده و نه تنها سال هاست که همه پایگاه های آمریکایی منطقه خاورمیانه را در برابر اقدام علیه خود، خلع سلاح کرده، بلکه هزاران کیلومتر آن طرف تر نیز عرض اندام می کند و امروز ابرقدرت های جهان باید با قدرت جدیدی به نام ایران کنار بیایند.

حلقه مفقوده جمهوری اسلامی افغانستان، همان نظام مبتنی بر ولایت فقیه و مبانی اصیل اسلامی بود. همان گونه که انقلاب مصر بدون ولایت فقیه، در مدت کوتاهی سقوط کرد، جمهوری اسلامی افغانستان هم بدون ولایت فقیه هنوز جان نگرفته، سقوط کرد.

شاید این روزها بهتر می توانیم به عمق این جملات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران پی ببریم: « ... من به همه ملت، به همه قوای انتظامی، اطمینان می دهم که امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد... » (صحیفه امام، جلد10، ص58)

 
چهار:
هدف این نیست که تطهیر طالبان صورت گیرد، اما چه بخواهیم و چه نخواهیم، در دنیای سیاست، طالبان و داعش، تفاوت هایی با هم دارند. همین تفاوت ها باعث می شود که راهبردها در قبال هر یک از آنها متفاوت باشد.

طالبان رسماً می گوید که به دنبال استقلال افغانستان و مخالف حضور آمریکایی ها در خاک این کشور است؛ نمی خواهد که از خاک افغانستان علیه کشور دیگری استفاده شود؛ اما داعش رسماً تجاوز به کشورها را حق خود می دانست و نه تنها سوریه و عراق، بلکه تا نزدیک مرزهای ایران هم خود را رسانده بود. ضمن اینکه داعش علناً شیعه کشی را در دستور کار خود قرار داد و به آن افتخار نیز می کرد. ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان می گوید: « گروه داعش دشمن ما است و همه کشورهای اسلامی مخالف این گروه هستند».
 
پنج: به نظر می رسد که طالبان نسبت به قدرت جمهوری اسلامی آگاهی دارد و می داند که کوچکترین رفتار نظامی علیه ایران ،حتی در خارج از مرزها، با پاسخ قاطع جمهوری اسلامی روبرو خواهد شد، بنابراین تا الآن نه تنها اقدام و یا رفتاری علیه ایران انجام نداده است بلکه سخنگوی طالبان رسماً می گوید: « به مردم ایران اطمینان می‌دهیم که حسن همجواری را رعایت خواهیم کرد و به اصول هر دو کشور با احترام برخورد خواهد شد و از ایران هم چنین توقعی را داریم »
 
شش: این روزها خبرها حکایت از این داشت که ورود طالبان به برخی ولایت های افغانستان به راحتی صورت می گرفت و آن طور که انتظار می رفت مقاومتی شکل نگرفت. جالب است که حتی تصرف کابل، پایتخت این کشور نیز بسیار راحت صورت گرفته است. شاید یکی از دلایل این اتفاق، خسته شدن مردم و نیروهای نظامی و امنیتی افغانستان از وضعیت بلاتکلیف و نابسامان این کشور و همچنین وجود اختلافات و کشمکش های موجود در حکومت قبلی افغانستان بود. از طرفی ظاهراً طالبان به این نتیجه رسیده است که برای رسیدن به قدرت، به محبوبیت و مشروعیت مردمی نیاز دارد، به همین دلیل سعی می کند که از طرق مختلف، چهره موجه تری از خود نشان دهد و رعب و وحشت شکل گرفته در اذهان عمومی نسبت به خود را از بین ببرد.
 
هفت: اینکه آیا موضع گیری های این روزهای طالبان، نشان دهنده پخته تر شدن آنهاست و یا آرامش قبل از طوفان است و یا اینکه در پشت پرده اتفاقاتی رخ داده و یا قرار است رخ دهد به راحتی قابل پیش بینی دقیق نیست، در هر صورت نمی توان در مورد هیچکدام به صورت قطعی سخن گفت، بلکه باید فعلاً صبر کرد و دید که در آینده چه اتفاقاتی رخ می دهد و متناسب با آن اقدام و موضع گیری کرد.

از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:

    

۱. ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند.

    

۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه‌های [۱] زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم (علیها سلام) نگه‌ داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم چارپایان قرار می‌گرفت.

    

۳. زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.

     

۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»

     

۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند و امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید.

     

۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.

      

۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم...

      

پی نوشت:

[۱]  چیزی چون سبدی بزرگ و سایبانی بر سر آن که بر پشت اشتر نهند و بر آن نشینند.

انسان‌ها در هنگام بروز مشکلات، به دنبال راهنما و مشاور هستند؛ اما هنگام زیاد شدن مشکلات، این احساس نیاز افزونی می‌یابد. برای نمونه، «از زمان کرونا مراجعه در فضای مجازی برای رصد اطلاعات روانشناسی و مشاوره دو برابر شده است»[۱].

راهکار صحیح مواجهه با مشکلات و گرفتاری‌های زندگی، از مسائل مهم بشر بوده است. سال‌هاست در روان‌شناسی و مشاوره، دیدگاه‌های مختلفی برای این مواجهه مطرح شده است. «روان‌کاوی» یا «روان‌تحلیل‌گری»، از روش‌های پرطرفدار در دنیاست که امروزه نیز بسیاری از مشاوران، از این روش استفاده می‌کنند. این روش، بر این فرض اساسی استوار است که بیشتر فعالیت‌های ذهنی و پردازش آن‌ها، در ناخودآگاه رخ می‌دهد؛ در نتیجه مشاور طی جلسات متعدد و در همراهی با مراجعه‌کننده، می‌کوشد ریشه مشکلات را از درون فرد پیدا کند.[۲] روش پرطرفدار دیگر، رفتار درمانی[۳] است. همان‌گونه که از نام آن پیداست، در این روش تمرکز بر رفتارهای انسان برای حذف و یا کاهش رفتارهای ناهنجار است. یکی از روش‌های قابل توجه، «معنادرمانی»[۴] یا «لوگوتراپی» است. معنادرمانی، مکتبی روان‌شناسی است که ویکتور فرانکل[۵] آن را بنیان‌ گذاشت. ویکتور فرانکل در جنگ جهانی دوم، روانه اردوگاه کار اجباری شد. سختی‌های این دوره، ایده‌ای را در ذهن او برای مواجهه با سختی‌ها شکل داد.[۶] از نظر او معنادرمانی عبارت است از: «درمان از رهگذر معنا یا شفابخشی از رهگذر معنا» یا «روان‌درمانی متمرکز بر معنا».[۷]

این روش‌ها، نقص مهمی دارند و آن نداشتنِ فهم درستِ از خود گرفتاری‌هاست. با توجه به محدود بودن نگاه انسان غربی، آنها نتوانسته‌اند به حقیقت و معنای واقعی خود گرفتاری‌ها دست یابند. اما منابع اسلامی، به‌ویژه صحیفه سجادیه، در روشی مترقی، انسان را با معنایی جدید از گرفتاری‌ها مواجه می‌کند؛ یعنی ورای این ظاهر ناپسند، درون و روی دیگر آنها را نمایان می‌کند. در نتیجه کمک می‌کند که انسان با واقع‌بینی، نگاه و برخوردی صحیح با مشکلات داشته باشد.

    

گرفتاری‌های زندگی در صحیفه سجادیه

یکی از منابع مهم و ویژه برای تغییر نگاه انسان به مشکلات، گرفتاری‌ها و مسائل پیرامونی انسان، صحیفه سجادیه یا زبور آل‌محمد(ص) است. صحیفه سجادیه را می‌توان منظومه فکری ـ تربیتی امام سجاد(ع) دانست که در قالب دعا، به دنبال ایجاد نگرش و معنایی صحیح از زندگی است. از حمد و سپاس الهی و ترسیم صحیحی از سیره و روش زندگی پیامبر(ص) و یاران آن حضرت تا ترسیم سیمای حقیقی خضوع، فروتنی و تبیین معنایی اندوه را در بر می‌گیرد. این معارف، تبیین‌کننده منظومه‌ای فکری و معنایی جامع است. در این میان، ایجاد نگرشی صحیح از گرفتاری‌ها و مشکلات زندگی، جایگاهی ویژه در این سند بالادستی شیعه دارد. امام سجاد(ع) در چهار دعا به تبیین ابعادی از گرفتاری‌ها در زندگی و بیان آثار آن‌ها پرداخته است:

 دعای هفتم: «دعا هنگام امور مهم یا رنج و اندوه»

دعای پانزدهم: «دعا هنگام بیماری یا در وقت اندوه و گرفتاری»

دعای بیست و دوم: «دعا هنگام رنج و سختی»

دعای پنجاه و چهارم: «دعا در رفع غم و اندوه»

از آنجا که هدف امام(ع) چیزی جز تربیت و هدایت نیست، در این ادعیه به آثار تربیتی و هدایتی گرفتاری‌های زندگی انسان پرداخته است. فهم آثار و کارکردهای تربیتی گرفتاری‌ها، معنا و شناختی جدید از گرفتاری‌ها را به انسان ارائه می‌دهد که اثرات ویژه‌ای بر مقابله و مواجهه با آن گرفتاری‌ها و حل آن‌ها می‌گذارد.

امام سجاد(ع) در این تصویرِ معناشناختی از گرفتاری‌ها، در نگاهی جامع آثار گرفتاری‌های دنیوی را در سه بُعد آثار بینشی، گرایشی و رفتاری ترسیم کرده است. در بُعد بینشی، مشکلات و گرفتاری‌ها، نگاه توحیدی آدمی را ایجاد و تقویت می‌کند. در بُعد گرایش‌ها و عواطف، گرایش او را از دل‌بستن به دست‌ یاری دیگران کم می‌کند. در بُعد رفتاری نیز او را در مسیر رشد حرکت می‌دهد و به مثابه انجام عمل صالح، او را جلو می‌برد.

     

آثار گرفتاری‌ها در منظومه تربیتی

 از نظر برخی، گرفتاری‌ها آثار منفی‌ای دارند که باید آن‌ها را تحمل کرد؛ اما صحیفه سجادیه، با ارائه معنایی جدید از گرفتاری‌ها، آثاری مثبت و تربیت‌کننده برای آن‌ها ترسیم می‌کند. در منظورمه تربیتی امام سجاد(ع)، انسان دارای سه بُعد مهمِ بینش، گرایش و رفتار است که از نظر تربیتی باید پرورش یابد. گرفتاری‌ها در این سه بُعد می‌توانند آثار تربیتی خوبی از خود به جای بگذارند. در حقیقت امام سجاد(ع) با نگاهی جدید به سختی‌های دنیوی، آن‌ها را یکی از روش‌های الهی برای تربیت آدمی در این سه بُعد می‌داند.

     

۱. اثر بینشی: تقویت نگاه توحیدی

مهم‌ترین بُعد بینشی انسان که نیازمند تقویت و پروش است، نگاه توحیدی او به مسائل زندگی است. امام خمینی(ره) همواره نگاهی توحیدی به تمامی مسائل زندگی، حتی مسائل سیاسی، انقلاب و دفاع مقدس داشت. از همین رو فرموده بود: «من گاهی که وصیت‌نامه بعض از شهدا را می‌بینم یا وضع جبهه‌ها را می‌بینم یا شعارهایی که در جبهه‌ها ـ‌ همان شبی که فردا احتمال دارد که شهید بشوند ـ می‌بینم؛ می‌بینم که ملت، الهی شده است».[۸]

دعای هفتم صحیفه سجادیه، دعایی است که امام سجاد(ع) هنگام سختی‌ها، گرفتاری‌ها و اندوه، آن را قرائت می‌کرد. حضرت در فرازهای میانی این دعا فرموده است:

أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ؛[۹] تو آنی که در تمام دشواری‌ها تو را می‌خوانند و در گرفتاری‌ها به تو پناه می‌آورند. غیر از بلایی که تو دفع کنی، بلایی دور نشود و غیر از آن گرفتاری که تو برطرف کنی، هیچ گرفتاری‌ برطرف نشود.

سید علی‌خان کبیر مدنی در کتاب ریاض السالکین که یکی از شرح‌های بسیار مهم کتاب صحیفه سجادیه است، در تبیین «مُهِمَّاتِ» و «الْمُلِمَّاتِ» نوشته است: «مهمات، کارها و اتفاق‌هایی است که برای انسان مهم است؛ به‌ویژه کارهایی که موجب اندوه و سختی می‌شوند. ملمات، چیزهایی است که از زندگی به فرد نازل می‌شود و می‌رسد که به معنای گرفتاری‌ها و سختی‌های زندگی است که در روزگار به انسان می‌رسد».[۱۰]

در این فراز از دعا از سویی خطاب به خداوند می‌فرماید: «أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ؛ تو آنی هستی که انسان‌ها از درون در اموری که برایشان مهم هست یا به اندوه و سختی می‌افتند، تو را می‌خوانند». از سویی دیگر خداوند را چنین مورد خطاب قرار می‌دهد: «وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ؛ و در گرفتاری‌ها و سختی‌ها به تو پناه می‌برد».

اطلاق خطاب‌ها در این فرازها، یعنی حتی افرادی که خدا را در ظاهر نمی‌شناسند، به دلیل فطری بودنِ اعتقاد به خدا، در کارهایی که برایشان بسیار مهم است یا به گرفتاری افتاده‌اند، از درون خدا را می‌خواهند؛ هر چند خدا را کامل نشناسند، اما از درون به کسی که ورای قدرت انسانی و معمولی است، متوسل می‌شوند.

قرآن در آیه ۶۵ سوره عنکبوت[۱۱] به این ندای درونی آدمی این‌گونه اشاره کرده است: «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ‏ مُخْلِصینَ‏ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ».

نقل شده است شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد: «ای فرزند رسول‌خدا! مرا به شناخت کلمه اللَّه راهنمایی فرما؛ زیرا ستیزکنندگان مرا مورد هجوم تبلیغاتی خود قرار داده‌اند. آنقدر با من جدل می‌کنند که در وادی حیرت سرگردانم ساخته‌اند». امام صادق(ع) فرمود: «ای بنده خدا! آیا تاکنون بر کشتی سوار شده‏ای؟». عرض کرد: «بله». فرمود: «آیا اتفاق‏ افتاده است که آن کشتی در هم بشکند و تو در کام امواج خروشان دریا گرفتار شوی و در آن نزدیکی نه کشتی دیگری باشد که تو را از مرگ حتمی برهاند و نه شناگر ماهری که سینه نیلگون آب را بشکافد و تو را به ساحل برساند؟». عرض کرد: «بله». فرمود: «آیا در آن لحظه سرنوشت‌ساز که خطری به‌طور جدی تو را تهدید می‌کرد، با ناامیدی تمام ناگهان به قلبت افتاده که فقط موجودی که دارای قدرتی نامحدود است، می‏‌تواند تو را از این گرفتاری هولناک نجات دهد؟». گفت: «آری». امام صادق(ع) فرمود: «آن تکیه‌گاه نجات‌دهنده، خداوند قادر است».[۱۲]

بنابراین اگر چه انسان از درون خدا را می‌شناسد، اما موانع دنیوی و تربیتی او را غافل می‌کند. گرفتاری‌های شدید می‌تواند این پرده غفلت را کنار بزند.

     

۲ . اثر گرایشی: دل‌ بریدن از غیر خدا

گرایش‌های درونی انسان، از مسائل مهم تربیتی است. آدمی گاه علی‌رغم اعتقاد به کمک گرفتن از خدا، به سوی خلق خدا گرایش دارد و دست دلش را به سوی آن‌ها دراز می‌کند. یکی از کارهای مهم مربی شایسته، اصلاح گرایش‌های درونی متربی است. امام سجاد(ع) در دعای ۲۲ صحیفه سجادیه که به هنگام سختی، مشقت و دشواری کارها تلاوت می‌نمود، گرایش به سوی خلق را چنین توصیف کرده است:

فَإِنَّکَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَی نَفْسِی عَجَزْتُ عَنْهَا وَ لَمْ أُقِمْ مَا فِیهِ مَصْلَحَتُهَا، وَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَی خَلْقِکَ تَجَهَّمُونِی، وَ إِنْ أَلْجَأْتَنِی إِلَی قَرَابَتِی حَرَمُونِی، وَ إِنْ أَعْطَوْا أَعْطَوْا قَلِیلًا نَکِداً، وَ مَنُّوا عَلَیَّ طَوِیلًا، وَ ذَمُّوا کَثِیراً؛[۱۳] اگر مرا به خود واگذاری، از انجام آن کارها ناتوان خواهم شد و به آنچه مصلحتم در آن است، همت نمی‌گمارم. اگر مرا به خلق خویش واگذاری، با ترشرویی به من بنگرند. اگر مرا به خویشانم واگذاری، از مساعدت محروم و نومید کنند. اگر ببخشند، اندک و ناگوار ببخشند و منّت فراوان بگذارند و نکوهش بسیار روا دارند.

«وکل» به معنای اعتماد بر غیر، در امور زندگی است.[۱۴] «تَجَهَّمْت‏ له» به معنای توجه کردن همراه اکراه و سختی، به او توجه کنند.[۱۵] «أَلْجَأَنا الأمرُ إلی کذا» نیز به معنای اضطرار پیدا کردن به دیگران است.[۱۶] امام سجاد(ع) در این فراز دعا، رویگردانی دیگران از کمک‌رسانی را مقدمه خوبی برای دل بریدن از دیگران و تغییر گرایش درونی کمک گرفتن از دیگران، به‌سوی کمک گرفتن از خدا و توجه به خود او دانسته است. اگر گرایش درونی انسان از دیگر انسان‌ها، قطع شود و آدمی فقط به خداوند توجه داشته باشد، معنای حقیقی بندگی را می‌فهمد. دوست شهید ابراهیم هادی می‌گوید:

در دوران مجروحیت ابراهیم، به یکی از زورخانه‌های تهران رفتیم و در گوشه‌ای نشستیم. با وارد شدن هر پیشکسوت، صدای زنگ مرشد به صدا در می‌آمد و کار ورزش چند لحظه‌ای قطع می‌شد. تازه‌وارد هم دستی از دور برای ورزشکاران تکان می‌داد و با لبخندی بر لب در گوشه‌ای می‌نشست. ما هم به کارهای ورزشکارها و مردم نگاه می‌کردیم. ابراهیم در حالی که با دقت به حرکات مردم نگاه می‌کرد، برگشت و آرام گفت: «این مردم را که این‌گونه از صدای زنگ خوشحال می‌شوند، ببین. برخی از آن‌ها عاشق زنگ زورخانه ‌هستند. اگر آن‌ها به این اندازه‌ای که عاشق این زنگ هستند، عاشق خدا می‌شدند؛ دیگر روی زمین نبودند. در آسمان‌ها راه می‌رفتند». سپس گفت: «دنیا همین‌گونه است. تا هنگامی که آدمی عاشق دنیاست و به آن تمایل دارد, حال و روزش همین است، اما اگر سرش را به سمت آسمان بلند کند و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد، مطمئن باش زندگی‌اش عوض می‌شود و معنای زندگی کردن را می‌فهمد».[۱۷]

     

۳. اثر رفتاری: حرکت و رشد انسان

انسان برای حرکت، رشد و تعالی در بُعد رفتاری، ابتدا باید موانع حرکت را برطرف کند، سپس آمادگی برای حرکت را در خود ایجاد کند و آنگاه به سوی حرکت و رشد قدم بردارد. در این مسیر مهم‌ترین مانع رشد، گناه است؛ زنجیری که به ‌پای انسان می‌پیچد، مانع حرکت او می‌شود و او را از مسیر رشد به بیراهه می‌برد. بنابراین ابتدا باید این زنجیر از پای انسان باز و گناهش شسته شود؛ سپس با توبه به مسیر صحیح بازگردد و در آن مسیر حرکت کند. سختی‌ها و گرفتاری‌های دنیوی می‌تواند هر سه اثر را برای سالک به دنبال داشته باشد.

      

الف) بخشش گناهان

نخستین اثر رفتاری گرفتاری‌ها، بخشش گناهان است. دعای پانزدهم صحیفه‏، دعای هنگام بیماری یا در وقت اندوه و گرفتاری است. امام سجاد(ع) در فرازی از آن می‌فرماید:

فَمَا أَدْرِی، یَا إِلَهِی، أَیُّ الْحَالَیْنِ أَحَقُّ بِالشُّکْرِ لَکَ، وَ أَیُّ الْوَقْتَیْنِ أَوْلَی بِالْحَمْدِ لَکَ أَ وَقْتُ الصِّحَّةِ ... أَمْ وَقْتُ الْعِلَّةِ الَّتِی مَحَّصْتَنِی بِهَا، وَ النِّعَمِ الَّتِی أَتْحَفْتَنِی بِهَا، تَخْفِیفاً لِمَا ثَقُلَ بِهِ عَلَیَّ ظَهْرِی مِنَ الْخَطِیئَاتِ، وَ تَطْهِیراً لِمَا انْغَمَسْتُ فِیهِ مِنَ السَّیِّئَاتِ؛[۱۸] ‏ای خدای من! نمی‌دانم کدام‌یک از این دو حالت به سپاسگزاری تو شایسته‌تر و کدام‌یک از این دو هنگام، برای ستودنت سزاواتر است. آیا هنگام تندرستی ... یا اکنون که بیمارم و مرا بدان، آزموده و پاک می‌کنی و این دردها را بر من پیشکش نموده‌ای تا از گران‌باریِ گناهانی که بر دوش دارم، بکاهی.

«العِلَّة»، به معنای بیماری[۱۹] و «المَحْص‏» به معنای «خلوص‏ الشی‏ء» است.‏[۲۰] بیماری، انسان را پاک و خالص می‌کند. حضرت در دو فراز، دو بُعد آن را این‌گونه بیان می‌کند:

      

۱. تَخْفِیفاً لِمَا ثَقُلَ بِهِ عَلَیَّ ظَهْرِی مِنَ الْخَطِیئَاتِ

درباره ریشه و معنای «الْخَطِیئَاتِ» آمده است: «اگر انسان از حد صحیح چیزی عبور کند، خطا کرده و جنبه صحیح چیزی را انجام نداده است؛ مانند زناکار که جنبه صحیح ارتباط با نامحرم، یعنی ازدواج را انجام نداده و با عبور از حدود ارتباط با نامحرم، جنبه صحیح این ارتباط را ترک کرده است».[۲۱]

قرآن در آیات متعددی از گناه، به «وزر» و سنگینی تعبیر کرده است که نمی‌توان آن را به گردن دیگری انداخت: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری‏»[۲۲]. بیماری‌ها و گرفتاری‌ها، بار سنگین گناهان بر دوش آدمی را کم می‌کند.

      

۲. تَطْهِیراً لِمَا انْغَمَسْتُ فِیهِ مِنَ السَّیِّئَاتِ

«انْغَمَسْتُ»، یعنی بردن چیزی در آب[۲۳] و «السَّیِّئَاتِ» از ریشه «سوء» است. ابن‌فارس در معجم‌ مقاییس اللغة می‌نویسد: «سوء، به معنای زشتی است. گناه از این جهت که زشت است، «سیّئة» نامیده شده است».[۲۴] بنابراین معنای جمله چنین است: بیماری، کسی را که در زشتی گناه فرو رفته است، پاکیزه می‌کند؛ مانند اینکه لباسی را که به گِل آغشته شده است، بشوییم. شستشو، زشتی آن کثیفی را از بین می‌برد و دوباره زیبایی را به لباس باز می‌گرداند.

اگر چه موضوع مقاله، بررسی آثار گرفتاری‌ها و این فرازها، درباره بیماری‌هاست؛ اما حقیقت بسیاری از گرفتاری‌ها، همان انواع بیمارشوی‌ها و یا همراه آن است. به عبارتی مناط آن، عام است و به قرینه روایاتی که این اطلاق را دارند، هر نوع گرفتاری دنیوی سبب کم شدن سنگینی گناه و پاک شدن آن می‌شود.[۲۵]

      

ب) آماده‌سازی برای توبه

اثر رفتاری دیگر گرفتاری‌ها، آماده‌سازی برای توبه است. امام سجاد(ع) در ادامه فراز پیشین، افزون بر کارکرد پاک‌کنندگی گرفتاری‌ها، از آمادگی انسان‌ها برای توبه به ‌وسیله گرفتاری‌ها سخن به میان آورده است: «وَ تَذْکِیراً لِمَحْوِ الْحَوْبَةِ بِقَدِیمِ النِّعْمَة؛[۲۶] با مریضی، به درک و دستیابی به توبه آگاهم سازی»‏.

سختی‌ها و گرفتاری‌ها انسان را از علل مادی، جدا و توبه و بازگشت به مسیر صحیح فطری را برای او فراهم می‌کنند. این آگاه‌سازی، همان یقظه است که در عرفان، اولین مرحله سلوک به شمار می‌آید. در حقیقت این مرحله، پله اول برای قرار گرفتن انسان در مسیر صحیح زندگی و توبه و بازگشت از گناهان است. بعد از بیداری است که انسان اشتباهات گذشته‌اش را می‌بیند. چه زیبا هشدار داد حافظ:

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
 

 کی روی، ره زکه پرسی، چه کنی، چون باشی؟[۲۷]
   
     

 

 

 

 

 ج) ثبت اعمال نیک برای انسان

سومین اثر رفتاری مشکلات، ثبت اعمال نیک برای انسان است. مشکلات افزون بر سبک کردن کوله‌بار گناه و روشن کردن راه بازگشت، موجب رشد آدمی نیز می‌شود؛ مانند عمل صالح و نیک که آدمی را رشد می‌دهد. امام زین‌العابدین(ع) در ادامه فراز پیشین می‌فرماید:

وَ فِی خِلَالِ ذَلِکَ مَا کَتَبَ لِیَ الْکَاتِبَانِ مِنْ زَکِیِّ الْأَعْمَالِ، مَا لَا قَلْبٌ فَکَّرَ فِیهِ، وَ لَا لِسَانٌ نَطَقَ بِهِ، وَ لَا جَارِحَةٌ تَکَلَّفَتْهُ، بَلْ إِفْضَالًا مِنْکَ عَلَیَّ، وَ إِحْسَاناً مِنْ صَنِیعِکَ إِلَیَّ؛[۲۸] در خلال ایام بیماری دو فرشته نویسنده اعمال، در پرونده عملم حسناتی بزرگ بنویسند که نه در قلب من خطور کرده و نه زبانم به آن گویا گشته و نه عملی به جوارح و اندام از من صادر شده؛ بلکه به صرف فضل و احسان تو به من باشد.

اگر چه انسان بیمار و گرفتار، وظیفه دارد بر سختی‌ها و ناملایمات صبر کند: «اصْبِرْ عَلی‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور»؛[۲۹] اما خداوند بر پایه رحمت واسعه خویش، در مقابل بیمار شدن آدمی، اعمال صالحی رادر پرونده اعمالش درج می‌کند. بنابراین اگرچه انسان بیمار از نظر ظاهری در حال ناراحتی، رنج و سختی است؛ اما در حقیقت، در حال عبادت و نزدیکی به خداوند است. از این رو بیماری، عبادت و کمک به بیمار، کمک به عارفی واصل است.

       

 فهرست منابع

۱. امام زین‌العابدین، علی بن الحسین؛ الصحیفة السجادیة؛ چاپ اول، قم: دفتر نشر الهادی‏، ۱۳۷۶ش.

۲. حافظ، شمس‌الدین ‌محمد، دیوان حافظ، تهران، فخر رازی، ۱۳۷۴ش.

۳. شعیری، محمد بن محمد؛ جامع الأخبار؛ چاپ اول، نجف: مطبعة حیدریة، [بی‌تا].

۴. صدوق، علی بن محمد؛ التوحید؛ چاپ اول، قم: جامعه مدرسین‏، ۱۳۹۸ق.

۵. فرانکل، ویکتور؛ انسان در جستجوی معنی: معنی‌درمانی چیست؛ ترجمه نهضت فرنودی و مهین میلانی؛ چاپ یازدهم، تهران: انتشارات درسا، ۱۳۸۰ ش. ‏

۶. فراهیدی، خلیل بن أحمد؛ کتاب العین؛ چاپ دوم، قم: نشر هجرت‏، ۱۴۰۹ق.

۷. القزوینی، احمد بن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ چاپ اول، قم: مکتب الاعلام الاسلامی‏،۱۴۰۴ق.

۸. کبیر مدنی شیرازی، سید علی‌خان بن احمد؛ ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیّدالساجدین؛ چاپ اول، قم: دفتر انتشارات اسلامی‏، ۱۴۰۹ق.

۹. گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی؛ سلام بر ابراهیم؛ تهران: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ۱۳۹۳ ش.

۱۰. موسوی خمینی، سید روح‌اللّه؛ صحیفه امام: مجموعه آثار امام خمینی(ره)؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۸۵ ش.

       

پی نوشت ها:


۱].  رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، کرونا بیشترین آسیب را به سلامت روان مردم زده است.

 www.irna.ir

[۲]. ر.ک: به: بنجامین جیمز سادوک، ویرجینیا الکوک سادوک و پدرو روئیز؛ خلاصه روان‌پزشکی کاپلان و سادوک؛ ترجمه فرزین رضاعی.

[۳]. Behavioural therapy

[۴] .logo=meaning.

[۵] .Viktor Franklم ۱۹۹۷.

[۶]. ویکتور فرانکل؛ انسان در جستجوی معنی؛ ص ۱۵.

[۷]. از آنجا که معنادرمانی، به دنبال تغییر نگرش افراد به زندگی و مشکلات است؛ امروزه از این روش برای کمک به معنا دادن به زندگی افراد افسرده، آن‌هایی که قصد خودکشی دارند و آن‌هایی که عزیزان‌شان را از دست داده‌اند، استفاده می‌شود. او تلاش می‌کند که فرد، معنایی برای زنده بودن پیدا کند؛. مانند زنده بودن برای فرزندان.

[۸]. سید روح‌اللّه موسوی خمینی؛ صحیفه امام؛ ج ۱۵، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۳.

.[۹] علی بن الحسین زین‌العابدین؛ الصحیفة السجادیة؛ ص ۵۴.

.[۱۰] سید علی‌خان کبیر مدنی شیرازی؛ ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیّد الساجدین؛ ص ۳۰۷.

[۱۱]. نیز ر.ک: یونس: ۲۲ و ۲۳؛ لقمان: ۳۲.

[۱۲]. محمد بن علی صدوق؛ التوحید؛ ص ۲۳۱.

.[۱۳] علی بن الحسین زین‌العابدین؛ الصحیفة السجادیة؛ ص۱۰۸.

[۱۴]. احمد بن فارس القزوینی؛ معجم مقاییس اللغة؛ ج‏۶، ص ۱۳۶: «یدلُّ علی اعتمادِ غیرِکَ فی أمرک».

[۱۵]. خلیل بن احمد فراهیدی؛ کتاب العین؛ ج‏۳، ص۳۹۷: «أی: استقبلته بوجه کریهٍ».

[۱۶]. همان، ج‏۶، ۱۷۸: «أی: اضطرنی إلیه».

[۱۷]. گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی؛ سلام بر ابراهیم؛ ص ۱۷۶.

[۱۸]. علی بن الحسین زین‌العابدین؛ الصحیفة السجادیة؛ ص ۷۶.

[۱۹]. خلیل بن احمد فراهیدی؛ کتاب العین؛ ج ‏۱، ص ۸۸.

[۲۰]. همان، ص۱۲۷.

[۲۱]. احمد ابن فارس القزوینی؛ معجم مقاییس اللغة؛ ج ‏۲، ص ۱۹۸.

[۲۲]. ر.ک: أنعام: ۱۶۴؛ إسراء: ۱۵؛ فاطر: ۱۸؛ زمر: ۷.

[۲۳]. خلیل بن احمد فراهیدی؛ کتاب العین؛ ج ۴، ص۳۸۰.

.[۲۴] احمد ابن فارس القزوینی؛ معجم مقاییس اللغة؛ ج ‏۳، ص ۱۱۳.

[۲۵]. محمد بن محمد شعیری؛ جامع الاخبار؛ ص ۱۱۳: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)‏ لَا یَزَالُ الْبَلَاءُ بِالْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِی جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّی یَلْقَی اللَّهَ تَعَالَی وَ مَا عَلَیْهِ خَطِیئَة».

[۲۶]. علی بن الحسین زین‌العابدین؛ الصحیفة السجادیة؛ ص ۷۶.

[۲۷]. شمس‌الدین‌محمد حافظ، دیوان حافظ، ص ۴۵۹، بیت پنجم.

[۲۸]. همان.

[۲۹]. لقمان: ۱۷.