emamian

emamian

در جریان درس آموز و عبرت انگیز واقعه عاشورا در سال 61 هجری به خوبی می توان به نقش آفرینی افراد شاخص و ممتازی اشاره کرد؛ افراد شاخصی که خون مظلومانه آنها برای تاریخ بشریت پیام های انسان سازی فراوانی را به دنبال دارد. در جریان  واقعه کربلا گاه با رشادت های قهرمانانه سالخوردگانی همچون حبیب بن مظاهر مواجه می شویم و از نوع رفتار غیرتمندانه او درس می گیریم و گاه با نقش آفرینی طفل شیرخواره ای مواجه می شویم که شهادت مظلومانه او ارکان دستگاه جور و ظلم را به لرزه در می آورد و زمینه رسوایی و نابودی آنها را فراهم می کند. در این نوشتار تلاش داریم به نقش آفرینی کوچک ترین سرباز امام حسین علیه السلام یعنی حضرت علی اصغر علیه السلام اشاره کنیم و  اسرار شهادت این طفل شیر خواره را مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم.

 
رزمنده و سرباز شیرخوار کربلا

در میان یاران حماسه آفرین و تاریخ ساز امام حسین علیه السلام سرباز کوچکی وجود دارد که از سال 61 هجری تا کنون قلبهای جامعه بشریت را به درد آورده و زمینه ساز تحول و تغییر معادلات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی شده است. طفل شیر خواره ای که به گواه منابع تاریخی و کهن نام مبارک او «عبد الله» معرفی شده است؛[1] کودک شش ماهه ای که در منابع متأخر شیعی به حضرت علی اصغر علیه السلام شهرت دارد. کوچک ترین سرباز فداکار امام حسین علیه السلام که مادر داغدار و صبور او حضرت رباب سلام الله علیها دختر امرؤ القیس می باشد.[2]

کسی که گویی در پاسخ به ندای مظلومانه اهل بیت علیهم السلام به خروش می آید و با گریه های کودکانه خود به این ندا لبیک می گوید:«هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخافُ اللَّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیثٍ یَرْجُوا اللَّهَ فِی إِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعینٍ یَرْجُوا ما عِنْدَاللَّهِ فِی إِعانَتِنا؟؛[3] آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یارى کننده اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟»

 اسرار شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

علی اصغر در مصاف با سپاه عمر بن سعد(روضه علی اصغر)

در خصوص نحوه شهادت این سرباز کوچک امام حسین علیه السلام منابع تاریخی و مقاتل چند نوع گزارش را در خود ثبت کرده اند.
در یک نقل شیخ مفید در کتاب ارشاد لحظه عروج و شهادت علی اصغر علیه السلام را این چنین به تصویر کشیده است: «حضرت علی اصغر زمانی که در جلوی خیمه ها در آغوش پدر بزرگوارش قرار داشت، با یک تیر ناجوانمردانه از سوی دژخیمان به شهادت رسید».[4]

در نقل دیگری به گزارش افرادی همچون سید بن طاووس  نحوه شهادت مظلومانه حضرت علی اصغر علیه السلام این چنین به تصور کشیده شده است: زمانی که امام حسین علیه السلام برای ودای آخر به سوی خیمه گاه آمد و تصمیم داشت برای آخرین بار طفل شیرخواره خود را در آغوش گرم خود بگیرد و دستان نوازش گر خود را بر سر کودک تشنه لب خود بکشد، و در هنگامی که علی اصغر علیه السلام می رفت که بعد از گریه های ممتد و مظلومانه خود در آغوش پدر آرام به خواب رود، و در لابه لای بوسه های عاشقانه پدر تیری ناجوانمردانه از سوی «حرمله بن کاهل اسدی»

به سوی امام حسین و علی اصغر نشانه گرفته می شود و علی اصغر علیه السلام را به شهادت می رساند.[5] روضه مظلومانه علی اصغر علیه السلام به گزارش ابن جوزی از هشام بن محمد کلبی این چنین در مقاتل و متون تاریخی ثبت شده است: « یا قوم ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل‏؛[6]ای جماعت! اگر به من رحم نمی‌کنید، پس به این کودک شیرخوار رحم کنید». مردی از میان سپاه کوفه تیری بر گلویش زد و آن کودک را به شهادت رساند».

 
اسرار شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

در خصوص شهات مظلومانه طفل شیرخواره امام حسین علیه السلام، علما و دانشمندان آثار و دستاوردهای فراوانی را ذکر کرده اند که هر یک از آنها به نوبه خود قابل توجه و دقت است. آثار شگفت انگیزی که در واقع زمینه ساز فرهنگ و اندیشه حسینی بوده و موجب تقویت نهضت و قیام خونین کربلا شد.

 اسرار شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
1-خون کودک مظلومی که ریشه ظلم را آتش زد

در واقع شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام یک اثر وضعی و تکوینی بر سیاست های جبارانه دستگاه اموی داشت. اثری که خدای متعال به خون خواهی آن اقامه عدل خواهد کرد و موجب متلاشی شدن دستگاه جور خواهد شد؛ کما اینکه برای این خون خواهی در منابع تاریخی نقل شده است: بعد از اصابت تیر به گلوی علی اصغر علیه السلام، امام حسین علیه السلام مشتی از خون مظلومانه او را به سوی آسمان پرتاب می کند،  به گونه ای که در منابع روایی نقل شده است، قطره ای از آن خون به زمین باز نگشت «قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ؛[7]امام باقر علیه السّلام فرمود: از آن خون، یک قطره بر زمین نیفتاد». موضوعی که می تواند حاوی این پیام باشد که خدایا تو خود پاسخگوی این شهادت مظلومانه و ظلمی که بر طفلان کربلا شد باش؛ کما اینکه در برخی از منابع نقل شده است که امام با مشاهده این واقعه گریست و فرمود: «پروردگارا! تو خود میان ما و این مردم داوری فرما که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند؛ اما ما را کشتند».[8]
با وجود تأکید و سفارش فراوانی که به رعایت حقوق کودکان شده شاهد هستیم که در جریان واقعه تلخ کربلا حتی کودکان نیز در امان نبوده، از لیست ترور خارج نشده با شدیدترین رفتارهای غیر انسانی مواجه می شوند.

 2-خونی که چهره ی واقعی امویان را آشکار ساخت

در منابع دینی و اسلامی سفارش و تأکید فراوانی بر تکریم فرزندان و رعایت حقوق آنها شده است. به گونه ای که هیچ کس حق ندارد کمترین ظلمی را به این چنین افراد ضعیف و بی دفاع روا دارد، در بزرگداشت و توجه به کودکان در منابع روایی نقل شده است: «أولادُنا أکبادُنا، صُغَراؤهُم اُمَراؤنا ، ...، وإن ماتُوا أحزَنُونا؛[9] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : فرزندان ما جگر گوشه هاى ما هستند، خردسالانشان فرمانروایان ما هستند ... و اگر بمیرند، باعث غم و اندوه ما مى شوند». و یا اینکه در روایتی دیگر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به لزوم رحم کردن به کودکان اشاره شده و این چنین در متون روایی نقل شده است: پیامبر صلی الله علیه و آله: «اَحِبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُمْ؛[10]کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید».

با وجود تأکید و سفارش فراوانی که به رعایت حقوق کودکان شده شاهد هستیم که در جریان واقعه تلخ کربلا حتی کودکان نیز در امان نبوده، از لیست ترور خارج نشده با شدیدترین رفتارهای غیر انسانی مواجه می شوند. در واقع دستگاه جور تلاش داشت تصویر خوبی از خود را به جهانیان نشان دهد، ولی با رفتارهای خشونت بار خود چهره ی ددمنشانه و بیرحمانه خود را در تاریخ ثبت و ضبط کرد.

 اسرار شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
3- خونی که قلب ها را زنده کرد

یکی از دردناک ترین انواع قتل، قتل کودک شیرخواره ای است که از فرط تشنگی و گرسنگی به خود می پیچد، کودکی که هیچ توان دفاع از خود ندارد و در نهایت ضعف و ناتوانی قرار دارد. قتل این چنین کودکی قلب هر انسانی را به درد می آورد و عاملان آن را به شدت محکوم می نماید. در واقعه تلخ عاشورا این چنین صحنه ای به وقوع پیوست و موجب شد تا قرن ها آزادی خواهان جهان با ذکر آن مصیبت بزرگ به شدت عاملان آن جنایت را محکوم نمایند و قلب هایشان پر از غم و اندوه شود و آماده و پذیرای شنیدن سخن حق باشند. به راستی علی اصغر را به کدامین جرم و گناه به قتل رساندند، موضوعی که پیشتر خدای متعال دادخواهی و روضه مظلومان عالم را در قرآن کریم منعکس کرده است: «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ؛[11] به کدامین گناه کشته شدند؟!»

 
4-نشان دادن اوج مظلومیت امام حسین علیه السلام

یکی دیگر از اسرار و ابعاد وجودی روضه دردناک شهادت حضرت علیه اصغر علیه السلام، نشان دادن اوج مظلومیت امام حسین علیه السلام است. موضوعی که می تواند هر آزادی خواه و حق طلب را به فکر و اندیشه وادار نماید و زمینه ساز آگاهی و تفکر او برای شناخت جبهه حق شود. امام مظلومی که نوه آخرین پیامبر الهی بود، حتی به کودک شیرخواره او رحم نمی شود و  این طفل شیرخوار با ناجوانمردی تمام در آغوش پدر داغدارش به درجه رفیع شهادت نائل می شود.


5-اتمام حجت برای بازگشت به سوی خدا

یکی دیگر از موضوعاتی که برخی از محققان و اندیشمندان در خصوص اسرار شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام مطرح کرده اند، اتمام حجت برای بازگشت از گمراهی بود. در واقع آخرین سرباز امام حسین علیه السلام در شرایطی به میدان رفت که شاید امیدی به بازگشت کوفیان و امویان به سوی حق نبود. ولی با این وجود این احتمال داده می شد که با شهادت طفل شیر خوار حسین علیه السلام، آن سپاه جهنمی به فکر وارد شد و شهادت طفل شیرخوار امام حسین علیه السلام موجب شود قلب های سنگی و زنگار بسته امویان قدری نرم شده و از کردار غیر انسانی خود توبه کنند و به سوی حق بازگردند.

پی نوشت ها:
[1]. مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۳۵.
[2]. خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۳۷؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، مؤسسه انتشارات علامه، ج۴، ص۱۰۹.
[3].مجلسی، بحار الأنوار، ج‏45، ص 46.
[4]. مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۰۸.
[5]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۷۸ق، ج۵، ص۴۴۸؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۳۷؛ ابن‌طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷.
[6]. ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۲۷.
[7]. ابن‌طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷، مجلسی، بحار الأنوار، ج‏45، ص46.
 [8]. ابن‌جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۲۷.
[9]. شعیری، محمد بن محمد،جامع الأخبار(للشعیری)، ص 105.
[10]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، الکافی، ج‏6، ص 49، ح3.
[11]. سوره مبارکه تکویر، آیه 9.

دوشنبه, 25 مرداد 1400 09:21

ویژگی‌های جوانان عاشورایی

شواهد تاریخی و تجربه‌های عینی در نهضت‌های بزرگ اسلامی، بیانگر آن است که نسل جوان از حرکت‌های انقلابی در سراسر جهان، به نحو احسن استقبال و حمایت کرده است. این جریان را می‌توان از آغاز بعثت رسول‌خدا(ص) تا عصر حاضر در صحنه‌های مختلف مشاهده کرد. روحیه حق‌طلبی و مسئولیت‌پذیری جوانان، موجب حضور چشمگیر آنان در صف اول مبارزه حق علیه باطل شده است. این مسئله، حقیقتی است که در عصر حاضر در دوران مبارزات انقلابی، هشت سال دفاع مقدس و دفاع از حرم اهل‌بیت(ع) خود را به خوبی نشان داد و الگوهایی همچون شهید حججی‌ها را به عالم اسلام معرفی کرد. بی‌تردید در نهضت عاشورا نیز مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین نقش‌ها را نیروهای جوان بر عهده داشتند. در هر جامعه‌ای جوانان بیشتر از هر گروه سنی، به دنبال اسوه و الگوی رفتاری هستند. اکنون که هجمه نرم دشمن ایمان جوانان را نشانه گرفته است، معرفی چهره‌های شاخص مذهبی و تبیین ابعاد مختلف زندگی آنان به جامعه و به‌ویژه جوانان، از ضروریات انکارناپذیر است؛ زیرا آشنایی جوانان با چهره‌های نورانی و پر صلابتی که با ایمانی راسخ و عزمی استوار به قله‌های رفیع سعادت صعود کردند، به آن‌ها هویت می‌بخشد.

    

۱. ایمان راسخ

عاشورا، عرصه تجلّی ایمان جوانانی است که با یاد خدا از مشکلات نترسیدند و خطر را به جان خریدند. نمونه بارز آن، ایمان راسخ حضرت عباس(ع) است. آنچه بیشتر از چهره مبارک آن حضرت در ذهن‌ها به تصویر کشیده شده است، شجاعت اوست؛ در حالی که آن حضرت ابتدا بنده‌ای سراپا تسلیم الهی بود و تمام عظمت‌ها و ارزش‌های او نیز زیر سایه همین بندگی و اطاعت محض الهی قرار دارد. امام صادق(ع) درباره ایمان آن حضرت فرموده است: «کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ نافِذَ البَصیرَةِ صُلبَ الإیمانِ جاهَدَ مَعَ أبی عَبدِاللّه ِو أبلی بَلاءً حَسَنا و مَضی شَهیدَا؛[۱] عموی ما عباس، دارای بینشی ژرف و ایمانی راسخ بود. همراه با امام حسین(ع) جهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید».

ایمان راستین و راسخ حضرت ابوالفضل(ع)، در رجزخوانی ایشان در روز عاشورا نمایان است. وقتی با مارد بن سدی شروع به مبارزه کرد، فرمود: «انا بنُ عَلی لاأَعجَزُ مِن مُبارزةِ الاَقران وَ ما اَشرَکتُ بِالله لَمحَةَ البَصَر؛[۲] من فرزند علی هستم که در مبارزه با شجاعان عرب، هیچ عجزی ندارم و من به اندازه یک چشم بر هم زدن، به خدا شرک نورزیده‌ام.

شرک در برابر توحید است و به شرک در ذات، صفات و افعال و به دو قسم جلی و خفی تقسیم می‌شود. این جمله حضرت با اطلاقی که دارد، همه مراتب شرک را از خود نفی می‌کند و نشان‌دهنده ایمان کامل ایشان است. از این رو امام صادق(ع) لقب گران‌سنگ بنده خدا بودن را به آن حضرت داده است؛ چنانکه در زیارتنامه‌اش می‌خوانیم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ».[۳]

مؤمنان واقعی در آخرت، با رویی درخشان و تابناک محشور می‌شوند و در دنیا نیز آثار بندگی و پرستش در سیمای‌شان پدیدار است؛ چنانکه قرآن مجید در وصف آن‌ها فرموده است: «سیماهُم فی وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ؛[۴] علامتِ آنان، اثر سجده در چهره‌هایشان است». یکی از مصادیق این آیه شریفه، حضرت عباس(ع) است. در تاریخ نوشته‌اند: «اثر سجده‌های طولانی بر پیشانی‌اش نقش بسته بود تا آنجا که قاتل او می‌گوید: وی نیکو چهره و رشید بود که در پیشانی‌اش اثر سجده می‌درخشید».[۵]

این ویژگی را در میان جوانان عاشورایی این زمان نیز می‌توان به راحتی مشاهده کرد. یکی از دوستان نزدیک شهید محسن حججی درباره ایمان این شهید والامقام می‌گوید:

محسن همیشه با بینش و نگرش کافی در هر عرصه و مسیری وارد می‌شد و در نتیجه همیشه بسیار مصمم بود. برای بحث اعزام به سوریه و مدافع حرم شدنش، خیلی تلاش کرد. دلیل اصلی آن آرامشی که هنگام اسارت در چهره‌اش نمایان است، این است که به راهی که انتخاب کرده بود، ایمان کامل داشت و حتی یک درصد هم نسبت به این مسیر شک و شبهه‌ای در دل نداشت. محسن مطمئن بود که پا در مسیری گذاشته است که در نهایت، عاقبت‌بخیری را برایش به همراه دارد ... انسان‌هایی که ایمان قوی داشته باشند و صاحب‌ پشتوانه اعتقادی خوبی باشند، هیچ‌گاه در برابر دشمنان خم به ابرو نمی‌آورند. این استقامت شهید با اینکه مجروح و در حال اسیر شدن بود، فقط به خاطر ایمان به خدا و راهی بود که در آن وارد شده و بیشتر رزمندگان ما نیز این خصلت را دارا هستند.[۶]

    

۲. تکلیف‌گرایی

یکی از صفات بارز جوانان عاشورایی، تکلیف‌گرایی است. آنچه برای آن‌ها مهم بود، انجام وظیفه بود؛ نه کسب نتیجه. این ویژگی هر چند به ظاهر امری ساده به نظر می‌رسد، اما انسان در مقام عمل با دشواری‌های زیادی مواجه می‌شود که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به شناخت تکلیف و در گام بعدی، توفیق در عبور از موانع و عمل به آن اشاره کرد. در چنین منطقی هدف، اجرای تعهدات و وظایف است؛ خواه به نتیجه برسد و خواه در ظاهر به شکست بینجامد؛ هر چند دستیابی به نتیجه نیز مهم است. گفتگوی حضرت علی‌اکبر(ع) با پدر بزرگوارش، گویای این موضوع است. وقتی امام حسین(ع) در مسیر کربلا، در منزل «قصر بنی مقاتل» به دنبال خوابی که دیده بود، جمله «انا لله و انا الیه راجعون» را بر زبان آورد، حضرت علی‌اکبر(ع) علت را جویا شد. امام(ع) فرمود: «اسب‌سواری مقابل من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرگ به استقبالشان می‌آید». حضرت علی‌اکبر(ع)، حق را با معیارش تشخیص داد. از این رو از امام(ع) ‌پرسید: «أَ لَسْنَا عَلَی الْحَق؟؛ پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟». امام(ع) فرمود: «سوگند به خدا که ما بر حقّیم». حضرت علی‌اکبر(ع) گفت: «فَإِنَّنَا إِذاً لَا نُبَالِی أَنْ نَمُوت؛[۷] پس ما را باکی از مرگ نیست».

جوان به سبب روحیه‌ای که دارد، آرمان‌گرا، حق‌طلب و آماده برای فداکاری است؛ اما گاهی ممکن است به سبب هیجاناتی که دارد، از مسیر حق خارج و درگیر حاشیه‌هایی ‌شود که برای او ثمره‌ای جز اتلاف وقت ندارد و یا در تشخیص حق و باطل، دچار سردرگمی شود. در چنین شرایطی باید به ولیّ و امام خویش مراجعه کند. قرآن امامان(ع) را مرجع علمی مردم معرفی کرده است: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛[۸] پس اگر نمی‌دانید، از اهل ‌ذکر (امامان) جویا شوید».

امروزه جوانان ما نیز این روحیه حق گرایی و دین‌داری داشته وبدان سخت پایبند هستند، چنانچه اینان با الهام از روحیه جوانان کربلا هشت سال از دین و نظام اسلامی دفاع و فرهنگ شهادت‌طلبی را نهادینه کردند، چنانچه رهبرمعظم انقلاب(مدظله العالی) می فرماید:

یک کتابی تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان ـ زن و شوهر ـ متولّدین دهۀ ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر می‌کنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی‌شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به‌ خدای متعال متوسّل می‌شوند، سه روز روزه می‌گیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب(س) می‌شود؛ گریۀ ناخواستۀ این دختر، دل او را می‌لرزاند؛ به این دختر ـ به خانمش ـ می‌گوید که گریۀ تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمی لرزانَد! و آن خانم می‌گوید که من مانع رفتن تو نمی‌شوم، من نمی‌خواهم از آن زن‌هایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمۀ زهرا سرافکنده باشم! ببینید، این‌ها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سال‌ها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است.[۹]

      

۳. بصیرت و زمان‌شناسی

بصیرت، واژه‌ای عربی و در لغت به معنای علم، عبرت و حجت است.[۱۰] در فرهنگ قرآنی نیز به معنای رؤیت قلبی و ادراک باطنی آمده است.[۱۱] امام علی(ع) بصیر را این‌گونه معرفی کرده است: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَوَ انْتَفَعَ بِالْعِبَر؛[۱۲] اهل بصیرت، کسی است که بشنود و بیندیشد و بنگرد و ببیند و از حوادث عبرت گیرد».

بصیرت یعنی شناخت حق از باطل در فضای پر هیاهو و غبارآلود که حق، چنان در باطل درآمیخته است که فرد، نیازمند بینشی فراتر از دانش معمولی باشد. بدیهی است بصیرت ربطی به علم و دانش کلاسیک و به موقعیت و جایگاه اجتماعی ندارد. در میان همه سطوح علمی و اجتماعی، افراد بی‌بصیرت وجود دارد. در واقع بصیرت و شناخت حق، مهم‌ترین نقشه جهت‌یابی برای به‌کارگیری این نیرو و انگیزه برتر جوانی است. اهمیت بصیرت تا جایی است که امام علی(ع) فرموده است: «ذَهَابُ الْبَصَرِ خَیْرٌ مِنْ عَمَی الْبَصِیرَة؛[۱۳] نابینایی چشم، بهتر از نابینایی دل (و نداشتن بصیرت) است».

مقام معظم رهبری(مدظله العالی)، بصیرت را نیاز اصلی جامعه دانسته و فرموده است: «بصیرت اجازه نمی‌دهد غبار آلودگی فتنه، کسی را گمراه کند».[۱۴] تأکیدهای پی‌درپی رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله العالی) بر موضوع بصیرت در شرایط کنونی و توصیه آن به جوانان، بیشتر به سبب جنگ نرم دشمنان است. در چنین شرایطی بصیرت، پیش‌نیاز مقابله با جنگ نرم در فضای مجازی است. ایشان بصیرت را چون قطب‌نما و نورافکن می‌دانند که مسیر درست را به آدمی نشان می‌دهد و از افتادن به دام فتنه باز می‌دارد.[۱۵]

یکی از ویژگی‌های مهم و برجسته جوانان عاشورایی که در حضرت عباس(ع) تجلی یافته است، بصیرت است. نکته دقیق و لطیف در فرمایش امام صادق(ع) درباره بصیرت قمر بنی‌هاشم(ع)، عنصر «نفوذ» (نافِذَ البَصیرَةِ) است. در زیارت ایشان می‌خوانیم: «أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَی بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِکَ مُقْتَدِیاً بِالصَّالِحِین‏؛[۱۶] به درستی که تو ای ابوالفضل! عمرت را سپری کردی، در حالی که دارای مقام بصیرت بودی و به صالحین اقتدا نمودی».

دامنه بصیرت، چنان قابلیتی در قمر بنی‌هاشم ایجاد کرد که پرچمدار نهضت حسینی و علمدار دشت کربلا شد. شواهد تاریخی فراوانی بر عمق بصیرت حضرت عباس(ع) حکایت دارد که در آثار تاریخ‌نویسان اهل‌سنت نیز یافت می‌شود. بلاذری، از مورخان مشهور اهل‌سنت می‌نویسد:

شمر به سمت خیمه امام حسین(ع) آمد و گفت: خواهرزاده‌هایم کجایید؟ خطاب شمر با چهار پسر حضرت ام‌البنین(س) بود). هنگامی که حضرت عباس(ع) و برادرانش از خیمه خارج شدند تا ببینند شمر چه کاری با آن‌ها دارد، شمر به آن‌ها گفت: برای شما امان‌نامه آورده‌ام. آنان ضمن رد کردن امان‌نامه، گفتند: لعنک اللَّه و لعن أمانک!!! أتؤمننا وَابْن بنت رَسُول اللَّهِ(ص) لا أمان لَهُ؛[۱۷] خداوند، تو و امان‌نامه‌ات را لعنت کند. آیا ما در امان باشیم، ولی امام حسین(ع) امانی نداشته باشد؟!

با دقت در این رویداد تاریخی می‌توان به این نتیجه رسید که عباس(ع) هم که باشی، دشمن در تو طمع می‌ورزد و حتی برایت امان‌نامه می‌فرستد. حضرت عباس(ع) نه تنها امام زمان خود را در سخت‌ترین اوضاعی که لشکر انبوه دشمن به ایشان حمله کرده بود، تنها نگذاشت؛ بلکه جان خود را سپر امام(ع) خود کرد. این نوع رشادت و دلاوری، تنها از کسی بر می‌آید که توان تشخیص حق را داشته باشد و با کمال رشادت و شجاعت از آن حمایت کند.

    

بصیرت نوجوان یازده‌ساله

جوانان عاشورایی با بصیرت خود، همواره عیار مردم را با گفتار و کردارشان نسبت به اهل‌بیت(ع) می‌سنجیدند. وقتی می‌دیدند برخی، گفتار زیبا و حق‌مدارانه دارند؛ ولی در عمل علیه ولایت حرکت می‌کنند، نفاق‌شان را کشف می‌کردند و به نیرنگ و خبث طینت‌شان پی می‌بردند. یکی از جلوه‌های زیبای بصیرت را می‌توان در سیمای نوجوان ۱۱ ساله یعنی عمرو بن جنادة[۱۸] جستجو کرد. او از امام حسین(ع) اجازه میدان خواست. حضرت فرمود: «پدر این جوان در جنگ به شهادت رسیده است. شاید مادرش راضی نباشد». او عرض کرد: «إنَّ أُمِّی هِیَ الَّتِی أَمَرَتْنِی؛[۱۹] مادرم به من فرمان داده است گام در این میدان بگذارم». این شهید ۱۱ ساله کربلا در رجزهای خود، سپاه به‌ظاهر مسلمان کوفه را افرادی رذل، دشمن قرآن و فاسق توصیف می‌کند که برای کنار زدن قرآن، به یاری دولتمردان فاسق خود برخاسته‌اند:

وَالْیوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دِماء مَعاشِرٍ
 

 

رَفَضُوا الْقُرآنَ لِنُصْرَةِ الاشْرارِ[۲۰]
 

امروز از خون جماعتی رنگین می‌شود که قرآن را برای یاری اشرار رها کردند و درصدد انتقام خون‌های ریخته شده‌شان در – جنگ ‌- بدر هستند.

او همان کسی است که رجز به یاد ماندنی‌ای از خود به جا گذارد:

أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاْمیرُ
 

 

سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذیرِ[۲۱]
 

این نوجوان عاشورایی، الگوی شهدای نوجوان جنگ تحمیلی همچون شهید محمدحسین فهمیده و شهید بهنام محمدی شد که هیچ هراسی از مرگ نداشتند و جان خود را در راه دفاع از آرمان‌هایشان نثار کردند.

مرحمت بالازاده؛ شهیدی که حکم جهادش را از دستان مقام معظم رهبری گرفت

در یکی از روزهای سال ۱۳۶۲، زمانی که حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای(مدظله العالی)، رییس جمهور وقت، از خیابان پاستور خارج می‌شدند، در مسیر حرکتش پسرکی ۱۲-۱۳ ساله به نام مرحمت بالازاده از میان حلقه محافظان بیرون آمده و خودش را به حضرت‌آقا می‌رساند و با هیجان و به ترکی می‌گوید: «آقا جان! من از اردبیل تا اینجا آمدم که یک خواهشی از شما بکنم.» حضرت‌آقا می‌فرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟» شهید بالازاده می‌گوید: آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند! حضرت‌آقا می‌فرمایند:چرا پسرم؟

شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته می‌گوید: «آقا جان! حضرت قاسم(ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم، می‌گوید ۱۳ ساله‌ها را نمی‌فرستیم، اگر رفتن ۱۳ ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم(ع) را چرا می‌خوانند؟». حضرت آقا می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است» شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند حضرت ‌آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز) تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است، هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش، بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل، نتیجه را هم به من بگویید».

سپس حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و می‌فرمایند: «ما را دعا کن، پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان...» شهید مرحمت بالازاده به اردبیل بازگشت، اما از خوشحالی در پوست نمی‌گنجید. شهید بالازاده با نشان دادن مجوز آقا، وارد تیپ عاشورا شد. کمتر از سه روز بعد، فرمانده سپاه اردبیل، شهید بالازاده را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد و با این مجوز وارد تیپ عاشورا شد و در عملیات‌های بسیار جان­فشانی کرد. شهید بالازاده حدود سه سال در جبهه‌های جنگ حق علیه باطل با دشمن جنگید سرانجام روز۲۱ اسفند ۱۳۶۳ در جزیره مجنون در عملیات بدر، میهمان سفره حضرت قاسم(ع) شد.[۲۲]

    

۴. ولایت‌مداری

تمامی رفتار و گفتار شهدای کربلا و به‌ویژه جوانان که در رجزخوانی‌های آنان متبلور است، سرشار از پشتیبانی از ولایت است. منطق آنان این است که همه باید فدای ولیّ خدا شوند تا درخت نوپای دین و ولایت رشد کند. عباس بن علی(ع)، آیینه تمام‌نمای ولایتمداری است. ایشان همواره در سراسر زندگی، تابع محض امام زمانش بود. برخورد ابوالفضل العباس(ع) با امام حسین(ع)، صرف ارتباط برادرانه نبوده است؛ بلکه او با نگاه امام زمان و ولیّ خود با حضرت رفتار می‌کرد و در تمام مراحل زندگی نهایت تواضع و ادب را نسبت به برادر خود رعایت می‌کرد و در دفاع از امام زمان خویش و یاری سیدالشهدا(ع)، لحظه‌ای آرام ننشست. او که شجاعت را از پدر بزرگوارش به ارث برده بود، برای جنگ با دشمنان لحظه‌شماری می‌کرد، اما به فرمان امام و ولیّ خود دست به شمشیر نبرد ـ مگر جز یک مورد که زهیر و حر در محاصره قرار گرفته بودند ـ و فرمان مُطاع مقام ولایت را اجرا کرد. برای ایشان انجام تکلیف مهم بود. فرقی نمی‌کرد بجنگد و یا علَمدار دشت کربلا باشد.

نقل است علم حضرت عباس(ع)، جزء اموال غارت‌شده‌ای بود که به شام بردند. وقتی چشم یزید به آن افتاد، عمیقاً به آن نگریست و سه بار از جای خود برخاست و سپس نشست. وقتی دلیل این کار را از او پرسیدند، گفت: «این پرچم در دست چه کسی بوده است؟» گفتند: «به دست عباس، برادر حسین». یزید گفت: «تعجبم از شجاعت اوست. تمام قسمت‌های آن از پارچه و چوب بر اثر اصابت تیرها و سلاح‌های دیگر آسیب دیده، جز دستگیره آن که کاملاً سالم مانده است. این امر نشانگر آن است که تیرها به دست پرچمدار اصابت می‌کرده، ولی او پرچم را رها نکرده و تا آخرین لحظه توان خود پرچم را نگه داشته است و آن‌گاه که رمق خویش را از دست داده، یا پرچم از دستش افتاده، یا با دست او با هم به زمین افتاده است».[۲۳]

حضرت حجت(عج) دربار وفاداری و ولایت‌مداری سقای دشت نینوا در زیارت‌نامه آن حضرت چنین به تصویر کشیده است:

السَّلَامُ عَلَی أَبِی الْفَضْلِ الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ- الْمُوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ- الْفَادِی لَهُ الْوَاقِی السَّاعِی إِلَیْهِ؛[۲۴] سلام بر ابوالفضل عباس، فرزندِ امیرمؤمنان(ع)، کسی که جان خود را نثار برادرش کرد. دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد. فدای برادرش شد، نگهبان بود و سعی بسیار کرد تا آب را به لب تشنگان برساند.

امتیاز «الفادی له»، نشان‌دهنده اوج ایثار است. حضرت ابوالفضل(ع) در راه ولایت و اطاعت از امام زمانش، همه سرمایه‌اش را که عمر و جان خویش بود، فدا کرد. در زمان حاضر نیز چه بسیارند جوانان عاشورایی‌ که به حضرت عباس(ع) اقتدا کردند و فرمان ولی‌ زمان خویش را به جان خریدند. نمونه بارز آن نوجوان اسیر ایرانی است که وقتی خبرنگار فرانسوی از او درباره امام خمینی پرسیده بود، جواب داده بود: «او رهبر من است. هر کاری که او گفت. او گفت بروید، ما می‌رویم و هر چه ایشان بگوید».[۲۵]

    

فهرست منابع

       

کتب

۱. ابن‌قولویه، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات؛ چاپ اول، نجف اشرف: دارالمرتضویه، ۱۳۵۶ق.

۲. ابن‌منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ بیروت: دار صادر، [بی‌تا].

۳. ابن‌نما حلی، جعفر بن محمد؛ مثیر الأحزان؛ ترجمه علی کرمی؛ چاپ اول، قم: نشر حاذق،‏۱۳۸۰ش.

۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین؛ مقاتل الطالبین؛ چاپ دوم، قم: مؤسسه دار الکتب، [بی‌تا].

۵. بلاذری، احمد بن یحیی؛ جمل من انساب الاشراف؛ بیروت: دارالفکر، [بی‌تا].

۶. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحکم و دررالکلم؛ قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ ش.

۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ بیروت: دارالمعرفه، [بی‌تا].

۸. ربانی‌خلخالی، علی؛ چهره درخشان قمر بنی‌هاشم؛ چاپ هفتم، قم: مکتب الحسین(ع)، ۱۳۸۶ش.

۹. شریف الرضی، حسین بن محمد؛ نهج‌البلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: هجرت، ۱۴۱۴ ق.

۱۰. مامقانی، عبداللّه؛ تنقیح المقال فی علم الرجال؛ [بی‌جا]: چاپ سنگی، [بی‌تا].

۱۱. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی،‏۱۴۰۳ق.‏

۱۲. مرکز صهبا؛ بصیرت و استقامت؛ چاپ اول، قم: مؤسسه فرهنگی هنری ایمان جهادی، ۱۳۸۹ش.

۱۳. مظفر، عبدالواحد؛ بطل العلقمی؛ بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۲۹ق.

۱۴. مفید، محمد بن محمد؛ الإرشاد؛‌ چاپ اول، قم: کنگره شیخ مفید، ‏۱۴۱۳ ق.

       

سایت‌ها

۱. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه؛ «دفاع مقدس و شاخص ولایتمداری»؛ ۲۷/۰۶/۱۳۹۹، کد خبر: ۹۹۲۶۰.

۲. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌اللّه سید علی حسینی خامنه‌ای؛ «باید در تاریخ ثبت کرد»؛ ۱۵/۰۶/۱۳۹۷.

۳. خبرگزاری تسنیم؛ «ایمان قوی، علت آرامش چهره شهید پس از اسارت»؛ ۲۸/۰۵/۱۳۹۶، کد خبر: ۱۴۹۴۰۱۵.

۴. خبرگزاری تسنیم؛ «مرحمت بالازاده؛ شهید ۱۱ ساله‌ای که حکم جهادش را از دستان مقام معظم رهبری گرفت»؛ ۱۰/۰۸/۱۳۹۵، کد خبر: ۶۸۲۰۹۰.

    

پی نوشت ها:

[۱]. جعفر بن محمد ابن‌نما حلی؛ مثیر الأحزان؛ ص ۲۵۵.

[۲]. عبدالواحد مظفر؛ بطل العلقمی؛ ج ۲، ص ۱۶۲.

[۳]. جعفر بن محمد ابن‌قولویه؛ کامل الزیارات؛ ص ۲۵۷.

[۴]. فتح: ۲۹.

[۵]. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی؛ مقاتل الطالبین؛ ص ۷۹.

[۶]. خبرگزاری تسنیم؛ «ایمان قوی، علت آرامش چهره شهید پس از اسارت»؛ ۲۸/۰۵/۱۳۹۶، کد خبر: ۱۴۹۴۰۱۵.

https://www.tasnimnews.com/fa/news/۱۴۹۴۰۱۵

[۷]. محمد بن محمد مفید؛ الارشاد؛ ج ۲، ص ۸۲.

[۸]. نحل: ۴۳.

[۹]. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه؛ «باید در تاریخ ثبت کرد»؛ ۲۵/۰۶/۱۳۹۷، کد خبر: ۴۰۴۲۴.

 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۴۰۴۲۴

[۱۰]. محمد بن مکرم ابن‌منظور؛ لسان العرب؛ ج ۴، ص ۶۵. 

[۱۱]. حسین بن محمد راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص ۴۹.

[۱۲]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهج البلاغه؛ خطبه ۱۵۳.

[۱۳]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ج ۴، ص ۳۲.

[۱۴]. بیانات در دیدار مردم چالوس با رهبر انقلاب در ورزشگاه شهدای هفتم تیر؛ ۰۵/۰۷/۱۳۸۸.

 https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=۸۱۷۴

[۱۵]. مرکز صهبا؛ بصیرت و استقامت؛ ص ۱۰.

[۱۶]. جعفر بن محمد ابن‌قولویه؛ کامل الزیارات؛ ص ۲۵۶.

[۱۷]. احمد بن یحیی بلاذری؛ جمل من انساب الاشراف؛ ج ۳، ص ۳۹۱.

[۱۸]. عبداللّه مامقانی؛ تنقیح المقال؛ ج ۲، ص ۳۲۷.

[۱۹]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۴۵، ص ۲۸.

[۲۰]. همان.

[۲۱]. همان، ص ۲۷.

[۲۲]. خبرگزاری تسنیم؛ «مرحمت بالازاده؛ شهیدی که حکم جهادش را از دستان مقام معظم رهبری گرفت»؛ ۱۰/۰۸/۱۳۹۵، کد خبر: ۶۸۲۰۹۰    https://www.tasnimnews.com/fa/news/۶۸۲۰۹۰

[۲۳]. علی ربانی خلخالی؛ چهره درخشان قمر بنی‌هاشم؛ ج ١، ص ١٩٠.

[۲۴]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۴۵، ص ۶۴.

[۲۵]. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه؛ «دفاع مقدس و شاخص ولایتمداری»؛ ۲۷/۰۶/۱۳۹۹، کد خبر: ۹۹۲۶۰.

https://hawzah.net/fa/Article/View/۹۹۲۶۰

    

باید به یاد داشت، اثبات دوستی و عاشقی و همراهی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام اختصاص به مقطع خاصی از تاریخ ندارد، چرا که همه ی شیعیان و محبان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام با برپا کردن بیرق عزا و ماتم و سوگواری در مجالس عزا این ذوات مقدسه بذر و نهال دوستی و عشق به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و اله را آبیاری می کنند.
راز و رمز گریه های 1400 ساله شیعه برای امام حسین علیه السلام
با فرا رسیدن ایام حزن و عزای اباعبدالله الحسین علیه السلام کمپانی های خبرپراکنی و اتاق های عملیات و  جنگ شناختی دشمن ارابه های جنگ نرم خود را به حرکت در می آورند و با توان هر چه بیشتر تلاش دارند مجالس سوگواری سالار و سرور شهیدان را آماج سیل شبهات خود قرار دهند، تا اینکه شاید با این ترفند ددمنشانه بتوانند افراد را از خیل محبان و عاشقان اباعبد الله الحسین علیه السلام جدا کنند و مانع گسترش و نشر معارف حسینی در بستر جامعه دینی شوند. یکی از سؤالات و شبهاتی که نوعاً در این ایام به آن دامن زده می شود، زیر سؤال بردن عزاداری و ریختن اشک و برپایی مجالس حزن و عزای حسینی است.
 
 سؤالی که در این خصوص به آن بیشتر پرداخته می شود این است: چرا باید این همه اشک ریخت و گریه کرد و مجلس عزاداری برپا نمود، اصلاً چه لزومی دارد برای شخصیتی که قریب به 1400 سال پیش یعنی در سال 61 هجری شهید شده مجلس حزن و عزا برپا کرد و بیش از هزار سال برای او اشک ماتم ریخت؟ در این فرصت و مجال تلاش داریم به این سؤال مهم و کلیدی پاسخ دهیم و فلسفه و چرایی برپایی مجالس عزا حسینی و اشک ریختن برای ابا عبد الله الحسین علیه السلام را مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم.

 
رمز و راز گریه های 1400 ساله شیعه برای امام حسین علیه السلام

بازشناسی جنس اشک (اشک مذموم و اشک ممدوح)
قبل از بیان هر نکته و مطلبی باید ماهیت و جنس اشک و گریه برای مجالس اهل بیت علیهم السلام مورد بازشناسی و شناخت قرار گیرد. از این رو توجه به این مطلب حائز اهمیت است که جنس و ماهیت گریه و اشکی که انسان در طول زندگی به بهانه های گوناگون می ریزد دارای اقسام و انواع گوناگونی است. برخی از اشک و گریه ها تنها ماهیت دنیوی و مادی دارند و کارکرد و اثری در حیات معنوی و اخروی ندارد؛ بلکه این قسم اشک و گریه ها به گونه ای است که اثر منفی آن می تواند حیات معنوی و اخروی را در معرض آسیب قرار دهد. گریه برای فقدان و از دست دادن امور مادی همچون مال و منال و مقام و منصب دنیوی که نمایانگر ناشکری، عدم رضایت و بی صبری و عدم بردباری افراد می باشد از این قسم اشک منفی و مضر است.

 
ماهیت و جنس بلورهای طلایی در مجالس حسینی

اگر اندکی در ماهیت و جنس اشک و بلورهای طلایی که در مجلس امام حسین علیه السلام ریخته می شود دقت و تأمل نماییم متوجه خواهیم شد؛ اشک هایی پرقیمت و گران سنگی که در مجالس عزای حسینی ریخته می شود از جنس اشک های مادی و دنیوی نیست؛ چرا که ریشه و اساس این بلورهای طلایی گویای نوع خاصی از جهان بینی الهی و توحیدی است که در خود پیامهای اعتقادی و عاطفی را به همراه دارد؛ گریه هایی عقیدتی که به جامعه سازی دینی کمک شایان کرده و امداد رسانی ویژه ای به انسان سازی در مجالس حسینی دارد، اشک های روانی که نوعی سلوک و بندگی عاشورایی را در جامعه تقویت می نماید و به دنبال تقویت بن مایه های دینی و معرفتی در جامعه است.
 راز و رمز گریه های 1400 ساله شیعه برای امام حسین علیه السلام
1-اشک و گریه ای از جنس اثبات محبت و عاشقی
در واقع جنس و ماهیت اشک و گریه برای امام حسین علیه السلام و سایر اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله از جنس محبت و عاشقی و دوستی است. در واقع عاشقان و محبان عبد الله الحسین علیه السلام با حضور در مجالس حسینی محبت و عاشقی خود را در تاریخ ثبت و ضبط می کنند و خود را در لیست محبان اهل بیت علیهم السلام قرار می دهند. رسالت قرآنی که پیشتر خدای متعال در قرآن کریم به همه مؤمنان تکلیف کرده است.

«قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ؛[1] «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‏]» در منابع روایی نیز بر این نکته تأکید شده است که محبان و شیعیان خاندان عصمت و طهارت در مجلس عزای اهل بیت علیهم السلام گریان و محزون هستند و در مجالس شادی ایشان شاد و مسرور.  کما اینکه در منابع روایی از مام صادق(علیه السلام) این چنین نقل شده است فرمود: «شِیعَتُنَا ... یَسُوؤُهُمْ‏ مَا یَسُوؤُنَا، وَ یَسُرُّهُمْ مَا یَسُرُّنَا؛[2] شیعیان ما ...؛ آن چه که ما را بدحال یا خوشحال مى‏ سازد، آنان را بدحال و خوشحال مى‏ گرداند».
در واقع کسانی که در زیر بیرق و حائر حسینی قرار می گیرند، با تربیت حسینی و رسالت دینی و سیاسی او بهتر آشنا می شوند. با گریه خود اعلام بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام را سر می دهند.از طرفی باید به یاد داشت، اثبات دوستی و عاشقی و همراهی با خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام اختصاص به مقطع خاصی از تاریخ ندارد، چرا که همه ی شیعیان و محبان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام با برپا کردن بیرق عزا و ماتم و سوگواری در مجالس عزا این ذوات مقدسه بذل و نهال دوستی و عشق به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و اله را آبیاری می کنند.
 راز و رمز گریه های 1400 ساله شیعه برای امام حسین علیه السلام
 2-انسان سازی و سکوی پرواز در سایه بیرق و عزای حسینی
یکی دیگر از موارد و چرایی، فلسفه و علت گریه 1400 ساله شیعیان برای امام حسین علیه السلام، قرار گرفتن در دایره مغناطیسی تربیت حسینی و وارد شدن در اردوگاه انسان ساز اهل بیت علیهم السلام است. در واقع گریه برای مصیائب وارد شده بر اهل بیت علیهم السلام علاوه بر اینکه محبت آن ذوات مقدسه را در قلب  و جان انسان تقویت می نماید، موجب می شود، عاشق رنگ و بوی محبوب را به خود بگیرد. این چنین افرادی تلاش می کنند با زنده نگه داشتن مجالس اهل بیت علیهم السلام سبک زندگی آنها را مورد توجه و اهمیت قرار دهند و این ذوات مقدسه را به عنوان الگوهای انسان ساز خود قرار داده و راه و منش آن ها را در زندگی، فردی، اجتماعی، سیاسی، معنوی و فرهنگی نهادینه نمایند.

با نهادینه شدن سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام و هم رنگ شدن با این اولیای الهی علاوه بر سامان یافتن حیات مادی و دنیوی درجه معنوی و اخروی آنها نیز ارتقای چشم گیری خواهد یافت؛ کما اینکه در منابع روایی نقل شده است: «پسر شبیب! اگر خواهى در غرفه ‏هاى ساخته بهشت با پیغمبر ساکن شوى بر قاتلان حسین لعن کن. اى پسر شبیب! اگر خواهى ثواب شهیدان با حسین را دریابى هر وقت بیادش افتادى بگو: کاش با آنها بودم و بفوز عظیمى مى‏ رسیدم. اى پسر شبیب! اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى براى حزن ما محزون باش و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولایت ما باش».[3]
 
3-تعظیم شعائر الهی در جامعه و بالا نگه داشتن پرچم حسینی در میان مردم
با استناد به آیات و روایات فراوانی که در منابع دینی درج شده به خوبی می توان تکریم مقام شامخ اهل بیت علیهم السلام را یکی از وظایف و شعائر دینی بر شمرد، به گونه ای که همگان در قبال آن دارای مسئولیت باشند. از طرفی علاوه بر شخصیت دینی و اجتماعی اهل بیت علیهم السلام رسالت دینی، اجتماعی، فرهنگی و انسان سازی آنها موضوعی است که اختصاص به مقطع خاصی از تاریخ ندارد؛ از این رو زنده نگه داشتن یاد و نام این اولیای الهی و بر پا کردن مجالس عزا و ماتم برای ایشان و نشستن در مجالسی که راه و رسالت ایشان در آن تبیین و تشریح می شود به طور قطع مصداق روشن این آیه شریف است: «ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب‏؛[4] این است (مناسک حج)! و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دلهاست‏». در واقع شیعیان و محبان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام با برپا کردن بیرق عزای حسینی تلاش دارند راه و منش ایشان را همیشه در جامعه زنده نگه دارند و به نوعی تلاش کنند خود را بر ریل صحیح سبک زندگی حسینی قرار دهند.
 راز و رمز گریه های 1400 ساله شیعه برای امام حسین علیه السلام
4-اعلام بیزاری از دشمنان اهل بیت و ستمگران جهان
اشک برای امام حسین علیه السلام زمینه ساز تقویت روحیه جهاد، شهادت طلبی و ظلم ستیزی است. در واقع کسانی که در زیر بیرق و حائر حسینی قرار می گیرند، با تربیت حسینی و رسالت دینی و سیاسی او بهتر آشنا می شوند و با گریه خود اعلام بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام را سر می دهند؛ کما اینکه در سایه همین جلسات سوگواری و ماتم برای اهل بیت علیهم السلام بود که قیام های بزرگی علیه دستگاه ظلم و جور شکل گرفت. جریان های انقلابی و اصلاح طلبی به ثمر نشست که نمونه بارز آن را می توان در جمهوری اسلامی ایران مشاهده کرد؛ کما اینکه امام خمینی (ره) در این خصوص نیز به این مطلب اشاره داشتند که …«محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکاری سید الشهدا- سلام الله علیه- است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است».[5]
 
پی نوشت ها:
[1]. سوره مبارکه شوری، آیه 23.
[2]. الأمالی (للطوسی)، ص299، ح588.
[3]. الأمالی (للصدوق)، ترجمه کمره‏اى، ص130. « یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ‏ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ‏ لِفَرَحِنَا».
[4]. سوره مبارکه حج، آیه 32.
[5]. صحیفه امام، ج‏15، ص330.

کاروان امام حسین علیه‌السلام هر اندازه به کربلا نزدیک‌تر می‌شد،‌ حال و هوایی آسمانی‌تر به خود می‌گرفت. وقتی به سخنان امام حسین علیه‌السلام دقت می‌کنیم، بیشتر سخنان حاکی از حس شهادت و اشتیاق به لقای پروردگار است. امام در مقام مربی عالم قصد دارند به بهانه‌های مختلف لب به سخن گشوده تا ایمان کاروانیان و حس و حال آنها را اصلاح کنند؛ همچنان که آن وجود مقدس در باطن و در خفا به تربیتِ ابعادیِ هر یک از کاروانیان می‌پرداختند. 

منزلگاه عذیب‌الهجانات
در تاریخ 28 ذی‌الحجه، کاروان حسینی در منزلگاه «عذیب‌الهجانات» فرود آمد. در این مکان، امام حسین علیه‎‌السلام برخاست و خطبه‎‌ای خواند. حضرت بعد از حمد خداوند و ذکر و یاد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ‏ بِنَا مِنَ‏ الْأَمْرِ مَا قَدْ تَرَوْنَ وَ إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ اسْتَمَرَّتْ حِذَاءً وَ لَمْ تَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَ خَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَی الْوَبِیلِ أَ لَا تَرَوْنَ إِلَی الْحَقِّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَی الْبَاطِلِ لَا یُتَنَاهَی عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما؛ همانا آنچه را بر ما وارد شده است، شما مشاهده می‎‏‌کنید. دنیا تغییر چهره داده و ناشناخته و نیکویی از آن رویگردان شده است و این روند با سرعت ادامه دارد و چیزی از آن جز ته‌‎‏مانده‏‌ای همانند ته‏‎‌مانده آب در میان ظرف و جز یک زندگی پست مانند چراگاه بد (مانند شوره‎‏زار) نمانده است. آیا نمی‎‏‌نگرید که به حق عمل نمی‎‌شود و از باطل جلوگیری نمی‎‌‏شود؟ با این وضع، مؤمن باید به لقای پروردگارش (شهادت) اشتیاق یابد،همانا من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملامت و ناراحتی نمی‌‎‏نگرم».

منزلگاه قطقطانیه
کاروانیان در روز 29 ذی‌الحجه به منزلگاه قطقطانیه رسیدند. از اتفاقات مشهور در این منزلگاه، دیدار «عبیدالله بن حرّ جعفی» با امام حسین(ع) و گفت‌وگوی وی با آن حضرت بود. عُبیدالله (از قبیله بنی سعد العشیره جُعفی) ابتدا از یاران معاویه در جنگ صفین در مقابل امیرالمؤمنین(ع) بود و پس از شهادت آن حضرت به کوفه آمد. وی در واقعه کربلا، دعوت به یاری امام حسین(ع) را نپذیرفت و پس از شهادت امام پشیمان شد؛ در قیام مختار ابتدا به قیام‌کنندگان پیوست اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت.

شیخ صدوق در کتاب «الأمالی» خود ضمن روایتی از امام صادق(ع) درباره وقایع مرتبط با کاروان امام حسین(ع) به نقل از آن حضرت می‌گوید: «... حسین حرکت کرد تا به قطقطانیه رسید و خیمه‏‌اى برپا کرد و فرمود این خیمه برای کیست؟ گفتند از عبیدالله بن حر جُعفی است. حسین(ع) به او پیغام داد که اى مرد، اگر در این ساعت مرا یارى کنى، جدم پیغمبر خدا(ص) نزد خدا شفیع تو خواهد بود وگرنه گناه‏کار و خطاکار می‌شوى و خدا تو را مؤاخذه می‌کند؛ أَیُّهَا الرَّجُلُ إِنَّکَ مُذْنِب‏ خَاطِئٌ‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ آخِذُکَ بِمَا أَنْتَ صَانِعٌ إِنْ لَمْ تَتُبْ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی سَاعَتِکَ هَذِهِ فَتَنْصُرَنِی وَ یَکُونَ جَدِّی شَفِیعَکَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏.

گفت یا ابن رسول‌الله، اگر یاری‌ات کنم، اول کسی باشم که جان قربانت کند، اما این اسبم را تقدیمت کنم که به خدا هر وقت سوارش شدم هر چه را خواستم دریافتم و هر که قصد مرا کرده از او نجات یافتم. آن را بگیر. حسین(ع) از او رو گردانید و فرمود: ما را نیازى به تو و اسب تو نیست «و من گمراه‌کنندگان را یار و مددکار خود نگرفته‏‌ام‏؛ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» (اشاره به سوره کهف، آیه 51) ولى بگریز و نه با ما باش و نه بر ما؛ زیرا هرکس فریاد و شیوَن ما خاندان را بشنود و اجابت نکند، خدایش به رو در دوزخ اندازد؛ لَا حَاجَةَ لَنَا فِیکَ وَ لَا فِی فَرَسِکَ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً وَ لَکِنْ فِرَّ فَلَا لَنَا وَ لَا عَلَیْنَا فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِیَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ثُمَّ لَمْ یُجِبْنَا کَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِی نَارِ جَهَنَّم.» («الأمالی» شیخ صدوق، ص154)

کاروان به حرکت خود ادامه داد تا روز اول محرم سال 61 هجری به منزلگاه بیست و چهارم خود رسید؛ جایی که با عنوان قصر بنی‌مقاتل شناخته شده است. حضرت اباعبدالله علیه‌السلام و یاران و همراهان آن حضرت در حدود نصفه روز در این مکان درنگ کردند. این محل جایی بین «عین التمر» و «قطقطانیه» قرار داشته که فاصله آن تا سرزمین کربلا بسیار کم بود. در همین محل بود که حضرت سیدالشهدا(ع) به خواب کوتاهی رفتند و وقتی بیدار شدند، چند بار آیه استرجاع را تلاوت کردند: «إنا لله و إنا إلیه راجعون.» حضرت علی اکبر جلو آمده و دلیل تکرار این ذکر را سؤال کردند. امام فرمود «لحظه‌ای به خواب رفتم و در خواب، اسب‌سواری را دیدم که می‌گفت: این کاروان می‌رود و مرگ نیز به دنبال آن‌ها می‌رود.» سپس فرمود: «دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را می‌دهد.» حضرت علی اکبر فرمود: «پدر جان، خداوند بر ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟» امام فرمود: «سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.» حضرت علی اکبر علیه‌السلام جواب داد: «پس باکی نداریم از اینکه بر حق بمیریم.» اما حسین علیه‌السلام که از این اندازه شجاعت و ایمان فرزند جوان خود شاد شده بودند، دعا فرمودند: «خداوند بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می‌برد، به تو عطا فرماید.»

ورود کاروان به کربلا

امام حسین(ع) از روز دوم ماه محرم که دستور توقف کاروان را صادر کرد، پس از مناجاتی که با خدا داشت، فرمود مرکبش را بیاورند. سپس سوار شد و با صداى بلند که همه مى‌‏شنیدند فرمود: «اى مردم، اگر از در انصاف رفتار کنید به سعادت نزدیک‌ترید و اگر گوش حقیقت‌شنو ندارید و منصف نیستید، اندیشه‌‏هاى خود را یکى کنید و کار را بر خود مُشتبه نکنید؛ بعد به من متوجه شوید و به من مهلت ندهید؛ زیرا که ولیّ من همان کسى است که قرآن را فرود آورده و او ولیّ صالحان است.» أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِی وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَکُمْ بِمَا یَحِقُّ لَکُمْ عَلَیَّ وَ حَتَّى أُعْذِرَ إِلَیْکُمْ فَإِنْ أَعْطَیْتُمُونِی النَّصَفَ کُنْتُمْ بِذَلِکَ أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِی النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْیَکُمْ‏ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ‏ إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِین.‏ (اشاره به سوره اعراف 196)

سپس بعد از حمد خداوند فرمود: اما بعد به حسب و نسب من توجه کنید و ب‏بینید من کیستم؛ آنگاه به خود بازگشته خواهید فهمید که سخت اشتباه کرده‌اید و شایسته است خود را ملامت کنید. متوجه باشید آیا کشتن و دریدن پرده احترام من مناسب با حال شماست؟! آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ آیا من فرزند وصى و پسر عمّ پیغمبر شما و نخستین مؤمنان به خدا و تصدیق‏‌کننده به آئینى که از طرف خدا آورده نیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموى من نیست؟ آیا جعفر طیار که با دو بال در بهشت پرواز مى‏‌کند عموى من نیست؟ مگر فرموده رسول خدا را درباره من و برادرم نشنیده‌‏اید که فرمود حسن و حسین دو آقاى جوانان بهشتند. اگر آنچه را اظهار می‌کنم تصدیق کردید، به حق رسیده و درب حقیقت را به روى خود گشوده‌‏اید؛ زیرا من از آغاز عمر که شنیدم خدا دروغگویان را سرزنش می‌کند، دروغ نگفته‌‏ام و اگر سخن مرا نمى‌‌پذیرید و تکذیب مى‌‏کنید، در میان شما افرادى هستند که اگر این حقیقت را از آنان جویا شوید پاسخ شما را خواهند داد. اینک از جابر انصارى و اباسعید خدرى و سهل ساعدى و زید بن ارقم و انس بن مالک که همین بیانیه را از رسول خدا شنیده‌‏اند بپرسید. آیا همین فرموده کافى نیست که دست از کشتن من بردارید؟ أَمَّا بَعْدُ فَانْسُبُونِی فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا ثُمَّ ارْجِعُوا إِلَى أَنْفُسِکُمْ وَ عَاتِبُوهَا فَانْظُرُوا هَلْ یَصْلُحُ لَکُمْ قَتْلِی وَ انْتِهَاکُ حُرْمَتِی أَ لَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ وَ ابْنَ وَصِیِّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ أَوَّلِ الْمُؤْمِنِینَ الْمُصَدِّقِ لِرَسُولِ اللَّهِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ أَ وَ لَیْسَ حَمْزَةُ سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ عَمِّی أَ وَ لَیْسَ جَعْفَرٌ الطَّیَّارُ فِی الْجَنَّةِ بِجِنَاحَیْنِ عَمِّی أَ وَ لَمْ یَبْلُغْکُم‏؟ (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص 97)

یکی از رویدادهای مشهور واقعۀ کربلا مربوط به ماجرای «حرّ بن یزید ریاحی» است. شاید یکی از اشکالاتی که به این یار وفادار امام می‌گیرند، ماجرای سدّ مسیر کاروانیان و سوق دادن کاروان به سمت کربلاست.

برای پاسخ به این شبهه از دو جهت می‌توان پرداخت؛ این دو علت به یکدیگر ارتباط دارند: اول مشیت خدا. دوم اهداف تربیت حسینی. در مورد اول باید مدنظر داشت شهادت امام حسین وابسته به شخصی همچون حرّ ریاحی نبود بلکه ماجرایی بود که پیش از خلقت در لوح الهی به ثبت رسیده بود، نشان به اینکه بسیاری از انبیای الهی از ماجرای عاشورا آگاهی داشتند. امام جواد علیه‌السلام در روایتی فرمود اول چیزی که در لوح ثبت شد، قتل الحسین بود: «أولُ ما جَری بِه القلم علی اللوحِ قَتلُ الحسین

در زمان صدر اسلام نیز اخباری مبنی بر شهادت اباعبدالله را از سوی نبی خاتم و امیرالمؤمنین و همچنین حضرت زهرا سلام‌الله علیها و امام حسن مجتبی و خود وجود مقدس امام حسین مشاهده می‌کنیم، همچنان که آن حضرت درباره علت قیام‌شان فرمود جدم رسول خدا به من فرمود قیام کن، چرا که خدا می‌خواهد تو را کشته‌شده ببیند «اُخْرُجْ فَإِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یَراکَ قَتیلا.» از این جهت است که امام با وجود اصرار برخی افراد در جلوگیری از ورودشان به کوفه و رفتن به‌سوی سرزمین‌هایی مثل یمن، این پیشنهادات را نپذیرفت و به مسیر خویش ادامه داد. پس افرادی که به کار حرّ ایراد می‌گیرند، ابتدا باید از خود بپرسند خود امام چرا مسیر کوفه و بعد کربلا را انتخاب کرد تا گذرش به افرادی مثل حرّ نخورد. حال اینکه چرا باید ماجرای شهادت امام شکل می‌گرفت در بحث دیگری جای دارد که خلاصۀ آن، سدی است که اصحاب سقیفه ایجاد کردند تا به این ترتیب کتاب و سنت و تمام دستاوردهای رسالت انبیاء را از میان بردارند و این سدّ جز با دو قتلِ امیرالمؤمنین و امام حسین «ثارَ اللَّهِ وَا بْنَ ثارِهِ» و اثرات این خون‌ها، شکاف بر نمی‌داشت. 

دومین مسئله، اهداف تربیتی امام حسین است. ما مشاهده می‌کنیم که امام در طول مسیر خویش سعی دارند مدام افراد را دعوت به کاروان کنند تا جایی که گاهی خود آن حضرت به خیمۀ افراد می‌رفت و آنها را به همراهی با کاروان ترغیب می‌کرد. حتی در روز عاشورا بسیار طمع داشتند افرادی مثل عمر بن سعد را از کار خود منصرف کنند تا در قتلشان مشارکت نداشته باشد و جزو اشقیاء نشود. با این نگرش، امام به بهانه‌های مختلف سعی داشتند از افراد دستگیری کنند و آنها را در کاروان جای دهند؛ همچنان که امام سجاد علیه‌السلام در دعای صحیفه خطاب به خداوند فرمود «يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَات‏»؛ یعنی ای کسی که سیئه‌ها را تبدیل به چندین برابر حسنات می‌کنیم. این امر نشان‌دهندۀ روش خداوند با گناهکاران است. حال چه چیز بالاتر از اینکه نزد خلیفۀ خدا بروی تا بهانه‌ای برای بزرگ‌ترین خطاها باشد، آن هم خطایی که از روی جهل است نه از روی معرفت. آن عده که از روی معرفت به جایگاه عترت جلوی ائمه و اولیا ایستادند، مورد بازخواست شدید خداوند قرار می‌گیرند، چرا که در نگاه قرآن نیز عده‌ای هستند که از روی علم به تکذیب و عناد می‌پردازند: «عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُون‏» (آل‌عمران 75) و عده‌ای با وجود علم به حق، به کتمان آن می‌پردازند «لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُون‏» (بقره 146)

نقل است حرّ پس از آنکه به سپاه امام پیوست، گفت خدا مرا فداى تو کند، من همان درمانده هستم که ترا از بازگشت به وطنت جلوگیرى کردم و در راه، همه جا قدم به قدم با تو آمدم و نگذاشتم از مسیر خارج شوی و ترا در این مکان وحشتناک و خونخوار فرود آوردم و خیال نمى‏‌کردم این مردم حق جد ترا رعایت نکنند و ترا با این حال گرفتار کنند و به خدا سوگند اگر از هدف آنها باخبر بودم، هیچ گاه چنان رفتارى با تو انجام نمی‌دادم؛ اینک از در توبه و انابه در آمده و از خدا مى‏‌خواهم از کرده من درگذرد. شما که سیدى کریمید، درباره من چه اندیشه دارید؛ آیا توبه مرا مى‏‌پذیرید؟ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا صَاحِبُکَ الَّذِی حَبَسْتُکَ عَن‏ الرُّجُوعِ وَ سَایَرْتُکَ فِی الطَّرِیقِ وَ جَعْجَعْتُ بِکَ فِی هَذَا الْمَکَانِ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ الْقَوْمَ یَرُدُّونَ عَلَیْکَ مَا عَرَضْتَهُ عَلَیْهِمْ وَ لَا یَبْلُغُونَ مِنْکَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّهُمْ یَنْتَهُونَ بِکَ إِلَى مَا أَرَى مَا رَکِبْتُ مِنْکَ الَّذِی رَکِبْتُ وَ إِنِّی تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِمَّا صَنَعْتُ فَتَرَى لِی مِنْ ذَلِکَ تَوْبَة.

امام حسین فرمود: بله، خدا توبه ترا مى‌‏پذیرد.از اسب پایین بیا. فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ ع نَعَمْ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْکَ فَانْزِل‏. حرّ عرض کرد هر گاه سواره باشم بهتر از آنم که پیاده شوم. آرزومندم به من اجازه فرمایى هم اکنون به پیکار با این مردم بى‏‌وفا بپردازم، آخر الامر که پیاده خواهم شد. امام فرمود هر کارى که در نظر گرفته‌‏اى انجام بده، خدا ترا در کنف رحمت خودش پایدار بدارد. فَاصْنَعْ یَرْحَمُکَ اللَّهُ مَا بَدَا لَکَ.

ایام ماه محرم مقطع ظهور و بروز انوار مقدس امام حسین علیه‌السلام بر قلب پاک‌طینتان عالم است، نشان به اینکه هر ساله خیل عظیمی از افرادی که زندگی خود را با گناهان و خطاها به‌سوی پرتگاه‌های پست دنیا سوق دادند،  به واسطه این نورافشانی مجدداً در مسیر الهی قرار می‌گیرند و عهد خود را با امام خویش تازه می‌کنند. از این منظر است که امام حسین عامل نجات امت از پستی‌ها به‌سوی ساحل نجات شمرده می‌شود؛ لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود «اِنَّ الْحُسین مِصباحٌ هُدی وَ سَفینَةُ الْنِّجاة.» یعنی قطعاً حسین، چراغ هدایت و کشتی نجات است؛ هرچند تک تک اهل‌بیت وحی کشتی نجاتند، اما خواست خدا بر این تعلق گرفت که جنس کشتی حسین علیه‌السلام افراد بیشتری را در خود جای دهد و با سرعت بیشتری به مقصد برساند؛ امام صادق علیه‌السلام در روایتی بر این حقیقت اینگونه اشاره می‌کند «سَفینةُ جَدِیَّ الحُسَیْن أَوسَع وَ فی لُجَجِ البِحار أَسْرَع»؛ یعنی کشتی جدم حسین وسیع‌تر و در دریاهای پر تلاطم سریع‌تر است. 

وجه دیگر ماجرای امام حسین علیه‌السلام مربوط به حیات بخشیدن به انسانها است؛ به این صورت که هر فرد یا امتی که متصل به آن وجود مقدس شد، ضمن رهایی از گمراهی و نجات از مهلکه‌های سخت دنیا، خود را در حیاتی طیبه یافت. در نگاه قرآن و آموزه‌های روایی، اصل حیات انسان‌ها با اتصال به آسمان حاصل می‌شود، اما عمدۀ افراد از آنجایی که در ظلمت دنیا غوطه‌ورند و رفتار و کردارشان آنها را از اتصال به آسمان بازداشته است، همانند مردگانی در بین زندگانند. حال اهل‌بیت علیهم‌السلام آمدند تا راه اتصال به آسمان‌ها را به انسانها بنمایانند و آنها را به همان سو هدایت کنند. امام حسین علیه‌السلام مظهر عینی این ماجرا بود؛ ایشان الگوی عملی این نوع هدایت و تربیت را در قالب کاروانی آسمانی در معرض همگان قرار داد. به تعبیر قرآن، عده‌ای از مؤمنان با اجابت دعوت خدا و رسولش، حیات تازه‌ای می‌یابند «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ ...» یعنی اى اهل ایمان، هنگامى که خدا و پیامبرش شما را دعوت می‌کند (به حقایقى که) مایۀ حیات است، اجابت کنید. اصحاب امام حسین نیز با پذیرفتن دعوت خلیفة الله حیات تازه‌ای یافتند.

با این تعریف می‌توان اذعان داشت که امام حسین علیه‌السلام مظهر «نجات» و «حیات» افراد و امت‌ها در هر زمان و مکانی است؛ یعنی هر آنکس که متصل به این وجود نورانی و لایتناهی شد، به ساحل نجات رسید و حیاتی تازه را از سر گرفت، تا آنجا که امام رضا علیه‌السلام در روایتی فرمود حتی اشک بر اباعبدالله سبب ریزش گناهان بزرگ (و تولدی تازه‌تر) است:  «ای پسر شَبیب، اگر بر حسین گریه کنی تا اشکت بر گونه‌هایت روان شود، خدا هر گناهی کردی، از خرد و درشت و نیز کوچک و بزرگ، مورد مغفرت قرار می‌دهد. یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ ع حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیرا.»

طالبان با انتشار بیانیه‌ای مواضع این گروه را با توجه به اوضاع جاری در افغانستان اعلام کرد و اظهارداشت که پیشروی‌های بزرگ و سریع از مسیر زور امکانپذیر نیست و تصرف ولایت‌ها و مناطق مختلف افغانستان نشانه محبوبیت و مقبولیت طالبان در بین مردم است.

در بیانیه آمده است که طالبان یکبار دیگر به تمام هموطنان خود اطمینان می‌دهد که مثل همیشه از جان، مال و آبروی آن‌ها محافظت می‌کند و فضای مطمئنی را برای مردم ایجاد خواهد کرد. کسی در این مورد نگران نباشد.

طالبان از اعضای این گروه خواست تا در مورد بیت المال دقت کنند زیرا تاسیسات عمومی، ادارات دولتی و تجهیزات، پارک‌ها، خیابان‌ها و پل‌ها و دیگر مسائل امانت هستند بنابراین تصرف شخصی نشود.

این بیانیه ادامه داد «همه کسانی که در گذشته با اشغالگران کار و همکاری کرده‌اند و یا اکنون در صف اداره کابل ایستاده‌اند، آغوش طالبان برای آن‌ها باز است و برای آنها عفو عمومی اعلام شده است».

این گروه با اشاره به جذب افراد نظامی و غیرنظامی گفت که طالبان در آینده تصمیم دارد شرایط مناسب خدمت به افغانستان و مردم مساعد شود و از صلاحیت و استعدادهای آن‌ها به درستی استفاده کند.

طالبان درباره مناطق تحت کنترل این گروه نیز تصریح کرد که مردم زندگی عادی را ادامه دهند و به فکر ترک منطقه و کشور نباشد. افغانستان به خدمات آنها نیاز دارد.

در این بیانیه همچنین آمده است: «اداره کابل به تبلیغاتی دست زده است و نیز به برخی افغان‌ها و سازمان‌های جهانی اطلاعات نادرست داده است. جنایاتی را که خود آن‌ها انجام داده و حلقات استخباراتی وابسته به آن‌ها‌ مرتکب شده‌اند را به طالبان منسوب کرده اند. همچنان وقت به وقت اعلامیه‌ها و بیانیه‌های ساختگی را بنام مسئولان و بزرگان طالبان پخش می‌کنند و چنان تبلیغات به دور از حقیقت را به راه می‌اندازند که هیچ عقل و منطق آن را نمی‌پذیرد».

طالبان با تاکید بر محفوظ بودن دارایی‌های افراد مختلف در افغانستان گفت که حفاظت از جان، مال و آبروی مردم را مسئولیت خود می‌داند و نیز کسانی که در این اواخر از تبلیغات دشمن متاثر شدند و یا در داخل افغانستان آواره شدند همه به خانه‌ها و مناطق خودشان بازگردند و از طرف طالبان هیچ مشکلی متوجه آنها نیست. از جان، مال و آبروی آن‌ها دفاع و حفاظت می‌کنیم.

بر اساس این بیانیه، طالبان به اعضای این گروه دستور داده است که هیچ فردی بدون اجازه به خانه کسی داخل نمی‌شود و نباید به جان یا آبروی کسی نیز صدمه بزند.

در بیانیه طالبان آمده است که «شاید دشمن برخی افراد را موظف کرده باشد که تحت عنوان مجاهدین مردم را آزار دهند بنابراین مردم با مشاهده این موراد همکاری کنند و به مسئولان «سمع شکایات» اطلاع دهند.

طالبان همچنین اظهارداشت که پیام ما به تاجران، صنعت‌کاران و سرمایه‌داران این است که کارهای خود را به طور عادی به پیش ببرند و به مردم خدمت کنند. طالبان برای کسب و کار آن‌ها فضای مناسب را ایجاد خواهد کرد.

این گروه با اشاره به همسایگان افغانستان نیز گفت که به تمام همسایگان بار دیگر اطمینان می‌دهیم که هیچ  مشکلی برای آنها ایجاد نخواهد شد. همچنین نسبت به تامین امنیت دیپلمات‌ها، کارمندان سفارتخانه‌ها، کنسولگری‌ها و مؤسسات خارجی یا داخلی اطمینان می‌دهیم که فضای امنیت و اعتماد را مهیا کنیم.

مقاومت فلسطین به مصر به عنوان میانجی آتش‌بس در غزه ابلاغ کرده که طی ساعات آینده مهلتی که برای دشمن صهیونیستی جهت لغو محاصره غزه، بازگشایی گذرگاه‌ها و تحویل کمک‌های مالی قطر به غزه تعیین کرده بود، به پایان خواهد رسید و احتمالا اوضاع به سمت تنش و درگیری مجدد پیش برود.

پیشتر مقاومت فلسطین به رژیم صهیونیستی هشدار داده بود که اگر تا پایان هفته به تعهدات و مطالبات فلسطینیان عمل نکند، دور جدید تنش در مرز نوار غزه با رژیم صهیونیستی آغاز می‌شود.

با وجود گذشت بیش از دو ماه از پایان جنگ 11 روزه نوار غزه، هنوز توافقنامه آتش‌بس بین گروه‌های مقاومت و رژیم صهیونیستی منعقد نشده است و این شرایط شکننده، احتمال آغاز دوباره درگیری میان فلسطینیان و صهیونیست‌ها را تقویت می‎کند.

درگیری به‌وجودآمده بین گروه‌های مقاومت و رژیم صهیونیستی پس از 11 روز به پایان رسید و حالا از پایان جنگ، قریب یک ماه گذشته است اما هنوز توافقنامه آتش‌بس که با میانجیگری مصر قرار بود به امضای دو طرف برسد با مانع‌تراشی‌های رژیم صهیونیستی منعقد نشده است، حال با این بهانه‌جویی‌ها زمزمه‌های احتمال آغاز دوباره درگیری به گوش می‌رسد و اوضاع شکننده هر لحظه ممکن است به یک جنگ جدید بینجامد.

صهیونیست‌ها در زمان حاضر می‌خواهند به پرونده توافقنامه آتش‌بس، پرونده اسیران رژیم صهیونیستی را نیز اضافه کنند. آنها امضای توافقنامه آتش‌بس را منوط به آزادی اسیران خود کرده‌اند، اسیرانی که از سال 2014 در جریان جنگ 51روزه نزد مقاومت هستند و تاکنون صهیونیست‌ها موفق به آزادی آنها نشده‌اند.

«سید حسن نصرالله» دبیرکل حزب الله لبنان در سخنانی در پنجمین شب ماه محرم الحرام که در ضاحیه بیروت برگزار شد، حزب الله لبنان را نماد مقاومت بسیار بزرگ و داری تأثیرات مهم و مثبت داخلی لبنان و منطقه دانست.

نصرالله گفت: ما مدتهاست که از سر تواضع و فروتنی عنوان می‌کنیم که حزب الله یکی از بزرگترین حزب الله لبنان است که در تحولات منطقه تأثیرگذار است که البته این نقطه تحول مثبت مقاومت است؛ چرا که مسئولیت‌هایی را هم ایجاد می‌کند.

دبیرکل حزب الله لبنان افزود: پس از نزدیک به 30 سال مسئولیت در این راه، به خوبی می دانم که مسئولیت چقدر سنگین است. من همیشه به برادران می‌گویم که امیدوارم در بین مردم کاری را انجام دهم، اما مسئولیت تصمیم‌گیری را بر عهده نگیرم؛ زیرا این مسئولیت بسیار بزرگ است.

سید مقاومت لبنان ادامه داد: کسانی هستند که انتقاد می‌کنند و ارزیابی متفاوتی دارند، ما باید در مورد آنها بحث و راهنمایی کنیم و این مسئولیت ماست، نه اینکه به منتقدان حمله کنیم و آنها را از دست دهیم، زیرا هدف از اعمال فشار به مردم این است که آنها گیج و گمراه و دچار تشکیک شوند.

وی در ادامه سخنان خود مردم لبنان را به تحمل و جذب یکدیگر فراخواند و گفت که شرایط سخت لبنانی‌ها را تحت فشار قرار داد و آنها را دچار حیرت و سردرگمی کرده است که البته این طبیعی است و برای نخبگان هم اتفاق می‌افتد.

سید حسن نصرالله تصریح کرد: وقتی با رویدادها و تحولات سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی روبرو می‌شویم، روی ما و اطرافیان تأثیر می‌گذارد که در اینصورت باید به دنبال تعیین تکلیف خود باشیم.

شنبه, 23 مرداد 1400 10:21

ناودان طلا در گذر تاریخ

عبدالله بن زبير در اسلام نخستين كسي بود كه به سال ۶۴ هجري اقدام به نصب ناودان كرد.
حجاج بن يوسف در بازسازي كعبه به دستور عبدالملك به سال ۷۴ هجري ناوداني به بام كعبه گذاشت. خالد بن عبدالله قَسْري به دستور وليد بن عبدالملك ناودان خانه را از طلا ساخت يا اينكه با اوراق طلا ناودان نقره اي را از درون و بيرون طلا كاري كرد.
شيخ ابوالقاسم رامشت فارسي صاحب رباط مشهور مكه ناودان را تغيير داد كه در سال ۵۳۷ هجري پس از مرگش توسط خادم او نصب شد. مقتفي خليفه عباسي در سال ۵۴۱ هجري ناوداني ديگر كار گذارد. ناصر عباسي ناوداني از چوب كه با قلع اندود شده بود نصب كرد.
در سال ۷۸۱ هجري ناودان تزيين شد و بعدها ناودان ديگري از مس كارگذاري شد.
سلطان سليمان قانوني در سال ۹۵۴ (يا ۹۵۹) هجري ناودان مسي را برداشت و ناوداني نقره اي بر بام كعبه قرار داد.
از مصر در سال ۹۶۲ هجري ناوداني از طلا فرستاده شد كه به جاي ناودان نقره اي نصب شد. سلطان احمد خان عثماني در سال ۱۰۱۲ هجري ناوداني نقره اي منقش به طلا و مينا و لاجورد بر كعبه گذارد.
سلطان مراد عثماني در بازسازي كعبه به سال ۱۰۴۰ هجري ناوداني از چوب كه بر آن صفحه‌هاي نقره زرين كاري شده بود نصب كرد. سلطان عبدالمجيد عثماني در سال ۱۲۷۰ (يا ۱۲۷۳ يا ۱۲۷۶) هجري قمري ناوداني يكپارچه از طلا قرار داد كه همچنان باقي است. در روايت آمدهاست كه دعا در زير ناودان كعبه مستجاب است.
منابع: حرمين شريفين، ص ۵۴ و ۶۳ و ۶۹؛ كعبه، ص ۳۵؛ تاريخ مكه ص ۱۱۷؛ احكام حج و اسرار آن، ص ۹۶؛ تاريخ و آثار اسلامي، ص ۵۰؛ تاريخ جغرافيايي مكه معظمه و مدينه طيبه، ص ۱۴۲.