emamian

emamian

قیام و نهضت حسینی و به ویژه ماهیت و اهداف این قیام، همواره یکی از مباحث مطرح میان اندیشمندان رشته های مختلف بوده است و هر کدام از این اندیشمندان از منظری به این حادثه مهم و تاثیر گذار پرداخته اند، در این میان شاید بتوان گفت یکی از موضوعاتی که کمتر در ارتباط با آن اختلاف دیدگاهی وجود داشته و به عنوان یک واقعیت مقبول در میان علاقمندان مطرح بوده است ماهیت ضد ظلم و ستم این نهضت بوده است، با این حال برخی، اخیراً تلاش کرده اند تا این واقعیت را زیر سوال برده و ماهیت ضد ظلم نهضت حسینی را انکار نمایند و یا حداقل چنین عنوان نمایند که ظلمی که در نهضت حسینی با آن مبارزه می شود مفهومی اخص از ظلم است که مبتنی بر ایدئولوژی اسلام و به مفهوم عدم اطاعت از فرامین خدا می باشد که با ظلم به مفهوم مصطلح آن که به مفهوم ستم کردن بر دیگران و دارای جنبه اجتماعی است تفاوت دارد و به همین دلیل، این قیام نمی تواند جنبه الگوبخشی برای بشریت داشته باشد.

برای دانستن واقعیت امر و زدوده شدن شبهه، لازم است ابتدا وجود یا عدم وجود عناصر ظلم ستیزی را در نهضت حسینی مورد مطالعه قرار داده و آنگاه به مفهوم شناسی «ظلم» از منظر دینی بپردازیم تا دریابیم آیا این واژه آنگونه که شبهه گران مدعی هستند معنایی اخص و محدود دارد و یا اینکه معنایی عام دارد.

ظلم ستیزی در نهضت حسینی

همانگونه که گذشت ظلم ستیزی در نهضت حسینی یکی از عناصر مهمی است که فارغ از تردیدهایی که اخیراً صورت گرفته است، در گذشته هیچ شک و تردیدی در آن وجود نداشت، علت این امر نیز این بود که وجود این عنصر در این نهضت، روشن تر از آن بود که نیاز به اثبات و استدلال مفصل داشته باشد، با این حال برای اثبات مطلب می توان ماهیت و هدف قیام ابی عبدالله الحسین ع را بررسی کرد.

قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام دارای اهداف و انگیزه های متعددی بود که یکی از مهم ترین آنها عبارت بود از «مبارزه با ظلم» و حاکم ظالمی همچون یزید، در واقع ایشان به دلیل ظالمانه دانستن حکومت یزید، با وی بیعت نکرد و به همین دلیل اساس قیام حسینی را می توان بر مبنای مبارزه با ظلم و ظالم عنوان کرد، حضرت در سخنان و نامه هایی که از مدینه تا کربلا عنوان نمودند بارها به حاکمیت ظالمانه بنی امیه و لزوم قیام در برابر آن اشاره کرده و آن را فرمانی الهی عنوان می نماید، ایشان در یکی از این سخنان در توجیه قیام خود بر علیه یزید اینگونه می فرماید:

«کسی که سلطان ظالمی را ببیند که حرام الهی را حلال نموده، عهد و پیمان شکسته، ... نسبت به بندگان خدا به گناه و دشمنی می پردازد ولی نسبت به او در عمل و کلام، اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که وی را در همان جایگاه حاکم ظالم در آتش دوزخ وارد نماید.»[1]

آن حضرت در سخنانی که پس از ورود به کربلا ایراد فرمودند به اهداف قیام و حرکت خود پرداخته و ضمن آن به نکوهش ظلم می پردازد تا جایی که ضمن اعلام اینکه مرگ را بر زندگی با ظالمان ترجیح می دهد فرمود: «انی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما»[2]

در فرمایشی دیگر، امام حسین عليه السلام در سخنانی که با فرزندق شاعر عنوان می کند، عنوان می دارد که علت قیام وی بر علیه بنی امیه این است که آنان کسانی هستند که «به اطاعت شیطان در آمده و از اطاعت خداوند روی برگردانده اند، در زمین به فساد پرداخته اند و حدود الهی را زیر پا گذاشته اند، و به اموال فقرا و مردم زمین گیر تجاوز نموده اند»[3] و وی برای قیام برای چنین فرد ظالم و ستمکاری اولویت دارد.

حضرت به لحاظ شخصیتی نیز فردی ظلم ستیز است و اعلام می دارد که پذیرش ذلت و خواری که به مفهوم ظلم پذیری است با شخصیت وی هیچ نسبتی ندارد[4].

به همین دلیل است که امام خمینی (ره) هدف حرکت امام حسین عليه السلام را برقراری عدالت در برابر ظلم عنوان کرده و می فرماید: «محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده و به اثبات رسانده است.[5]» و یا در جایی دیگر می فرماید: «در صدر اسلام پس از رحلت پیغمبر ختمی مرتبت، پایه گذار عدالت و آزادی، می رفت که با کج روی های بنی امیه، اسلام در حلقوم ستمکاران فرو رود و عدالت، در زیر پای تبهکاران نابود شود که سید الشهداء عليه السلام نهضت عظیم عاشورا را برپا نمودند.[6]»

چنین هدفی در واقع ریشه در ایدئولوژی و مکتبی دارد که امام حسین عليه السلام از آن برخاسته است و قیام خود را هم در راستای این مکتب عنوان می دارد، از این روی مناسب است دیدگاه اسلام را نسبت به ظلم مورد مطالعه قرار دهیم.

ظلم و ظالم در دیدگاه اسلام

دین مبین اسلام همواره ظلم و ستم را مورد نکوهش قرار می دهد، به عنوان مثال خداوند متعال در قرآن کریم اعلام می دارد که «خداوند ظالمان را دوست ندارد[7]» و «ظالمان رستگار نخواهند شد[8].»، همچنین پروردگار متعال به مومنان فرمان می دهد که از کرنش و اطاعت ظالمان خودداری نمایند و گرنه آتش دوزخ الهی دامنشان را فراخواهد گرفت[9].

در کنار آیات، روایات فراوانی نیز در نکوهش ظلم وجود دارد، به عنوان نمونه پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله، ظلم را باعث ویرانی دل ها[10] می داند و حضرت علی عليه السلام، آن را مادر رذایل[11] معرفی می کند. علاوه بر این دهها روایت در نکوهش ظلم و ظالم و لزوم یاری مظلومان وجود دارد که در مجموع حاکی از این است که اسلام دین ظلم ستیز است. امام حسین عليه السلام نیز برخاسته از چنین مکتبی بود و وصیت پدر بزرگوارش الهام بخش حرکت و قيام او بود که فرمود:  «کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً » ، از طرفی هدف آن حضرت احیای مکتبی بود که در آن ستیز با ظلم ظالمان و برقراری عدل و قسط به عنوان یکی از اصلی ترین اهداف انبیاء و اولیاء معرفی شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.[12]»

مفهوم ظلم در فرهنگ اسلامی

پس از اثبات اینکه فرهنگ اسلام، فرهنگ ضد ظلم است و امام حسین عليه السلام  نیز که با هدف احیای اسلام قیام کرده بود در واقع به دنبال مبارزه با ظلم و ستم بود، باید به این سوال نیز پاسخ داد که ظلم از منظر اسلام چه معنایی دارد؟ آیا آنگونه که برخی شبهه افکنان در صدد القاء آن هستند، ظلم از منظر اسلامی، مفهومی خاص دارد که صرفاً به معنای ظلم به خود به دلیل اطاعت نکردن از پروردگار می باشد و یا مفهومی عامتر دارد که شامل  ستم بر دیگر بندگان و پایمال کردن حقوق آنها نیز می باشد که اگر چنین باشد در آن صورت قیام حسینی نیز جنبه عام، اجتماعی، فراگیر و فرامکتبی داشته و قابلیت الگو دهی برای تمام جوامع بشری خواهد داشت.

در پاسخ به این سوال باید به این واقعیت توجه داشت که بی شک در فرهنگ دینی، یکی از معانی ظلم، عبارت است از ظلم به خود که به مفهوم اطاعت از شیطان و عصیان در برابر پروردگار می باشد و جنبه فردی دارد، چنانکه در روایت های متعدد به این موضوع اشاره شده است، به عنوان نمونه در روایتی از امیر المومنان علی عليه السلام اینگونه وارد شده است: «ظلم نفسه من عصی الله و اطاع الشیطان[13]»، این معنا از ظلم، همان است که در قرآن کریم خداوند متعال، به آن اشاره کرده و از زبان مومنان اینگونه می فرماید: «ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین.[14]»

با این حال، بررسی مجموعه آیات و روایات حاکی از آن است که ظلم، صرفاً اختصاص به این معنا نداشته و شامل ظلم به مفهوم ستم بر دیگران و نادیده گرفتن حقوق آنها نیز می شود، یکی از نشانه های این مطلب این است که در منابع دینی، بسیار از دو طرف تحت عنوان ظالم و مظلوم یاد شده است که باید از عنوان نخست اجتناب کرده و به دومی یاری رسانده شود و اگر عنوان «ظلم» تنها منحصر در معنای پیش گفته بود این دو طرف بی معنا بود، به عنوان نمونه پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله در روایتی اینگونه می فرماید: «کسی که داد ستمدیده ای را از ستمگر بگیرد، در بهشت با من یار و همنشین باشد.[15]» و یا امام علی علیه السلام می فرماید: «هر گاه ستمدیده ای را دیدی او را در برابر ستمگر یاری رسان.[16]»

در برخی روایات نیز به صورت صریح تر به انواع مختلف ظلم از منظر اسلام اشاره شده است که ستم انسان ها به یکدیگر یکی از آنها شمرده شده است، به عنوان مثال امام علی علیه السلام می فرماید: «بدانید و آگاه باشید که ظلم بر سه گونه است: ظلمی که هرگز بخشیده نمی شود، ظلمی که بازخواست می شود و ظلمی که بخشیده می شود و بازخواست نمی شود. اما ظلمی که هرگز بخشیده نمی شود، شرک ورزیدن به خداست ... اما ظلمی که بخشوده می شود ستمی است که بنده با ارتکاب گناهان کوچک خود به خود روا می دارد و اما ظلمی که بازخواست خواهد شد، ستم بندگان به یکدیگر است.[17]»

با توجه به این شواهد و قرائن می توان دریافت که اولاً قیام امام حسین علیه السلام قطعاً جنبه ظلم ستیزانه داشت و ثانیاً ظلم در نگاه دینی مفهومی فراتر از ظلم به معنای عصیان در برابر پروردگار و اموری از این قبیل داشته و شامل ظلم نسبت به دیگران و در واقع پایمال کردن حقوق آنها نیز می شود و از این روی، این قیام و حماسه از قابلیت الگو دهی برای همه بشریت برخوردار است و به همین دلیل اندیشمندان و شخصیت های صاحب نام فراوانی به تجلیل از این حماسه پرداخته اند که برخی از آنها اساساً مسلمان نبودند، همچنانکه چهره های مبارز غیر مسلمان فراوانی نیز امام حسین علیه السلام را به عنوان الگوی خویش برگزیده اند، به عنوان مثال شخصی همچون خسرو گلسرخی که یک مبارز مارکسیست بود به دلیل همین نگاه حاکم بر قیام حسینی، در بیدادگاه رژیم پهلوی، سخن خود را با جمله مشهور منتسب به امام حسین علیه السلام آغاز و اینگونه به تجلیل از این قیام می پردازد: « ان‌الحياة عقيده و جهاد. سخنم را با گفته‌اي از مولاحسين شهيد بزرگ خلق‌هاي خاورميانه آغاز مي‌كنم. من كه يك ماركسيست-لنينيست هستم براي نخستين بار عدالت اجتماعي را در مكتب اسلام جستم  ...  زندگي مولاحسين نمودار زندگي كنوني ماست كه جان بر كف براي خلق‌هاي محروم ميهن خود در اين دادگاه محاكمه مي‌شويم. او در اقليت بود و يزيد، بارگاه، قشون، حكومت و قدرت داشت. او ايستاد و شهيد شد هر چند يزيد گوشه‌اي از تاريخ را اشغال كرد ولي آن‌چه كه در تداوم تاريخ تكرار شد راه مولا حسين و پايداري او بود،‌ نه حكومت يزيد. آن‌چه را خلق‌ها تكرار كردند و مي‌كنند راه مولا حسين است.[18]»

علاوه بر گلسرخی، شخصیت های صاحب نام غیر مسلمان دیگری همچون جواهر لعل نهرو و مهاتما گاندی در سخنان خود، قیام حسینی را به عنوان الگوی فعالیت اجتماعی خود معرفی کرده اند که به جهت پرهیز از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری می کنیم [19]و صرفاً به این نکته اشاره می کنیم که اگر قیام حسینی قابلیت الگو گیری نداشت و یا «ظلم» ستیزی در اسلام، مفهوم خاص بود که اختصاص به فرهنگ اسلام داشت، این شخصیت ها هرگز این حادثه را به عنوان الگوی خویش انتخاب نمی کردند.

 نتیجه گیری

حادثه عاشورا و قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام ، اهداف متعددی داشت که یکی از اصلی ترین آنها ظلم ستیزی بود که با مراجعه به ادلّه متعدد از جمله سخنان ابی عبدالله الحسین علیه السلام می توان این واقعیت را دریافت، از طرفی قیام امام حسین علیه السلام ریشه در مکتب اسلام داشت که ذاتاً مکتبی ظلم ستیز است و به همین دلیل شخصیتی همچون امام حسین عليه السلام که به دنبال احیای این مکتب است، طبیعتاً این هدف مهم را دنبال می کرد. همچنین با بررسی مفهوم ظلم در اسلام در می یابیم که ظلم در اسلام معانی متعددی دارد که برخی از آنها اختصاص به اسلام دارد و ظلم ستیزی بر مبنای آن، نمی تواند جنبه اجتماعی داشته و در مقابل عدالت اجتماعی مطرح باشد چنانکه قابل الگوگیری برای غیر مسلمانان نیز نخواهد بود، با این حال، ظلم در اسلام علاوه بر مفهوم اخص خود، به مفهوم ستم بر دیگران و پایمال کردن حقوق فردی و اجتماعی آنان نیز به کار می رود و به همین دلیل قیام امام حسین عليه السلام قیام بر علیه بی عدالتی و ستم نیز تلقی می گردد و به دلیل همین ویژگی، قابل الگوگیری برای غیر مسلمانان می باشد، چنانکه تمجیدهای غیر مسلمانان از این قیام شاهدی بر وجود « ظلم ستيزی » و گسترده بودن مفهوم آن در مکتب اسلام می باشد.

 

[1] تاریخ طبری، ج7، ص 300، نقل از نجمی، محمدصادق، سخنان امام حسین از مدینه تا کربلا، دفتر انتشارات اسلامی، ص 127.

[2] تحف العقول، ص 1174، نقل از نجمی، محمدصادق، همان، ص 155.

[3]  تذکره الخواص، ص 217، نقل از محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین ع، مجموعه نهج الحیاه، ج6، انتشارات موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المومنین، ص 247.

[4]  الان و ان الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنتین، بین الذله و السله و هیهات منا الذله، تحف العقول، ص 171، نقل از محمدصادق نجمی، همان، ص 199.

[5] کتاب «پیام انقلاب»، ج3، مصاحبه امام با رادیو لوکزامبورگ مورخه 14/9/57، نقل از بخشعلی قنبری، فلسفه عاشورا از دیدگاه اندیشمندان مسلمان جهان، مرکز بررسی های اسلامی، ص 73.

[6] صحیفه نور، ج4، ص 42، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1361، نقل از فلسفه عاشورا، همان.

[7] آل عمران/57.

[8] انعام/21.

[9] هود/113.

[10] کنزالعمال، 7639، نقل از محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ج6، ص 534.

[11] غرر الحکم، 804، نقل از همان، ص 535.

[12] حدید/25.

[13] غرر الحکم، 6057، نقل از میزان الحکمه، همان، ص 562

[14] اعراف/23.

[15] میزان الحکمه، ص 558.

[16] غرر الحکم، 4068، نقل از میزان الحکمه، همان.

[17] نهج البلاغه، خطبه 176.

[18] خبرگزاری فارس، http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8511210385

[19] . مهاتما گاندی می گوید: من برای مردم هند چیز تازه ای نیاورده ام فقط نتیجه ای را که از تحقیقاتم درباره زندگی قهرمان کربلا به دست آورده ام ارمغان ملّت هند کردم، اگر بخواهیم هند را نجات دهیم لازم است همان راهی بپیمايم که حسین بن علی پيمود. آنتوان بارا نويسنده کتاب الحسین فی الفکر المسيحی می گوید: امام حسين خاص شيعه و مسلمانان نیست بلکه گوهر جاودانه همه اديان است، حسين تنها يک مرحله تاريخی نیست بلکه حرکت آزادی انسان است.

امام حسین علیه السلام به عنوان نمونه انسان کامل و مصداق خلیفه الهی که مظهر صفات جلال و جمال الهی است ، نه تنها الگویی برای مسلمانان و شیعیان می باشند که الگوی بشریت و تمامی انسان ها هستند واگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) حسین را مصباح هدایت و کشتی نجات معرفی نموده و فرمودند :« ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه »[1] این شعاع هدایت ایشان مخصوص به شیعیان و یا محدوده خاصی از زمان نبوده و امام حسین علیه السلام چراغ هدایتی برای گستره بشریت و تمامی انسانها در عرصه  مادی و معنوی می باشد و بشریت تنها در سایه پناه بردن به این کشتی نجات از گرداب جهل و نادانی ،ظلم و خود خواهی و هواخواهی و هوا پرستی و... نجات پیدا می کند و همانگونه که تعالیم نورانی دین اسلام هماهنگ با فطرت پاک انسان ها می باشد وهمه انسان های برخوردار از فطرت پاک ، پذیرای تعالیم نورانی آن هستند ، نهضت امام حسین علیه السلام نیز تمام انسان های آزاده و خواهان آزادگی را به خود فرا می خواند و یکی از رمز و راز های ماندگاری این نهضت این است که بر اساس فطرت الهی انسان استوار شده و ارزش های مطرح شده در آن زمان را درنوردیده و فرازمانی بوده و پهنه زمان و گستره بشریت و نیازهای مادی و معنوی او را در بر می گیرد «ارزش های مطرح شده در نهضت امام حسین علیه السلام فرازمانی بود یعنی درست است که علیه یزید بود ، اما به قدری این ارزشها کلی و فراگیر بوده و هست که مربوط به هیچ زمانی نبوده و نیست . لذاست که در زیارت وارث امام حسین علیه السلام از زاویه تاریخی و ارزش فراگیر و فرازمانی ، در ادامه مسیر انبیا مطرح می شود و وارث آنان تلقی می گردد.»[2] پیام های مطرح شده از سوی امام حسین علیه السلام در نهضت عاشورا پیام مخصوص به یک زمان یا گروه خاصی از انسان ها نبود بلکه  همه زمان ها و همه انسان ها را فارغ از هر گونه دین و آیینی مخاطب قرار می داد .زیرا «شعاع هر پيامي وابسته به شعاع هستي انشاءكننده آن پيام است. اگر مبدأ پيام در محدوده‏اي خاص حضور وجودي داشت، قلمرو پيام او هم به همان جا محدود خواهد بود و اگر مصدر پيام، منطقه‏اي وسيع را در حيطه هستي خويش داشت، شعاع پيام او نيز به همان اندازه وسيع خواهد بود.اگرحسين بن علي (عليه‏السلام) را فقط امام شيعيان بشناسيم، با چنين معرفت محدودي منطقه پيام او جهان تشيّع خواهد بود و اگر او را فقط والي مسلمانان بدانيم، منطقهٴ نفوذ او قلمرو مسلمان نشين است. نيز اگر حسين بن علي (عليه‏السلام) را به الگوي توحيد بشناسيم، شعاع رسالت و پيام او منطقهٴ موحّدنشين خواهد بود؛ امّا اگر حسين بن علي (عليه‏السلام) را به انسان كامل و خليفهٴ خدا در زمين بشناسيم، منطقهٴ نفوذ پيام او محدود نيست، بلكه تا آن جا كه شعاع انسانيّت هست، پيام حسيني نيز هست؛ خواه در پهنهٴ زمين، خواه در گسترهٴ زمان. يعني در طول تاريخ، هر جا انساني حضور و ظهور دارد، مخاطب كربلاي حسيني است. قلمرو پيام نهضت حسيني محدود نيست؛ بلكه مخاطب اصيل آن، انسان است و مؤيّد آن، سخن وجود مبارك رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه «حسين منّى و أنا من حسين»[3]؛ «حسين (عليه‏السلام) از من است و من از او هستم». درست است كه حسين بن علي (عليه‏السلام) نوهٴ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است، ولي آن حضرت نوه‏هاي ديگري هم داشته‏اند كه دربارهٴ آن‏ها چنين تعبيري نفرمودند. بنابراين، سخن رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به اين معناست كه كيان دين و نبوّت و رسالت من با قيام حسين (عليه‏السلام) زنده است. از اين‏رو، پيام نهضت حسيني تا شعاع رسالت و نبوّت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نفوذ دارد.بر پايهٴ قرآن، وجود پربركت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي همهٴ مردم و جوامع بشري (جهانيان) منشأ رحمت است؛ ﴿و ما أرسلناك إلّا رحمة للعالمين﴾[4]و ﴿و ما أرسلناك إلّا كافّة للنّاس﴾[5]. اگر خداوند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را به نام رحمت عوالم ارسال كرده است و اگر همين پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏فرمايدكه من از حسين (عليه‏السلام) هستم، با اين شكل منطقي قلمرو پيام كربلا روشن مي‏شود.

زيرا خدا دربارهٴ پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏فرمايد: بركت وجود او جهاني است و ايشان نيز با چنان شعاع رحمتي فرمودند: كيان من به كربلاي حسين زنده است؛ «و أنا من حسين». از اين رو، پيام نهضت حسيني نيز جهاني است. معناي جهاني بودن يك مكتب، حفظ دو اصل جامع و كلي است: يكي همگاني بودن به لحاظ افراد و ديگري هميشگي بودن به لحاظ ازمان.

بنابراين، پيام نهضت عاشورا براي شيعيان سودمند است؛ چون آنان امّت امام حسين (عليه‏السلام) هستند. نيز براي قاطبهٴ مسلمانان جهان مفيد است؛ زيرا همگي زير ولايت اويند؛ گرچه برخي به ولايت وي معتقد نيستند. همچنين براي همهٴ موحّدان و اهل كتاب عالم سودمند است؛ چون او پيام توحيدي دارد و همهٴ موحّدان مورد عنايت توحيدي آن حضرت (عليه‏السلام) هستند و سرانجام، براي همهٴ جوامع بشري نفع دارد؛ زيرا كربلا قيام انساني را به همراه دارد. بنابراين، هيچ انساني از پيام نهضت كربلا محروم نيست و شعاع آن همهٴ افراد بشريت را در بر مي‏گيرد.

از نظر كمّي، مخاطبان پيام عاشورا همه ٴ جوامع بشري است و از جهت كيفي، گذشته از تودهٴ مردم، عالمان الهي، حكيمان، متكلّمان و عارفان، مستمعان آن پيام هستند؛ پيامي كه تا روز قيامتْ حضور و ظهور دارد.»[6]

همانگونه که از نظر کمی پیام نهضت امام حسین علیه السلام گستره بشریت را در بر می گیرد ، از جهت کیفی نیز گستره مسائل مادی و معنوی و نیازهای  دنیوی و اخروی او را شامل می شود و نباید نگاه به قیام امام حسین علیه السلام و پیام ها و ارزش های مطرح شده از سوی ایشان را تنها در پیامهای معنوی خلاصه و محدود نمود، بلکه پیام های مطرح شده از سوی ایشان گستره مادی و معنوی زندگی انسان و تمامی نیازهای او را در برگرفته و ظرفیت رشد و تعالی روحی و معنوی انسان و بالندگی فردی و اجتماعی انسان را دارا می باشد . از این رو نگاه معنوی صرف به نهضت امام حسین علیه السلام ، نمی تواند نگاهی جامع و کامل باشد و ترسیم کننده تمامی جوانب آن نمی باشد . اگر امام حسین علیه السلام آمده تا چراغ هدایت برای بشریت باشد و اگر آمده تا نقش اصلاح گری داشته باشد و امنیت را به ستمدیدگان ارزانی کند « و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک  »[7]باید تمامی ابعاد زندگی مادی و معنوی او و تمامی زوایای زندگی او را روشن نموده  و مورد توجه قرار دهد .

در اینجا ما به جلوه هایی از پیام ها و ارزش های مطرح شده از سوی امام حسین علیه السلام  در  نهضت کربلا که ظرفیت و زمینه تحقق رشد و تعالی مادی و معنوی افراد و جوامع را دارا بوده و می تواند پیشرفت و توسعه را برای همگان به ارمغان بیاورد ، اشاره می کنیم.

« توجه به ارزش های انسانی »

یکی از پیام های حضرت در صحنه کربلا که پهنه زمان را در نوردیده وگستره بشریت و همه نیازهای مادی و معنوی او را در بر می گیرد توجه به ارزش های انسانی است  حضرت در آن جمله معروف فرمودند: «ویحکم یا شیعه آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه »[8]« وای بر شما ای پیروان آل ابوسفیان اگر دین ندارید و شما از قیامت نمی ترسید ، پس در این دنیا آزاد مرد باشید .»

حاکمیت ارزش های انسانی بر انسان که برگرفته از فطرت پاک انسانی است می تواند تکامل مادی و معنوی انسان را به همراه داشته باشد. آزاد منشی از یک سو رعایت ارزش های انسانی را در زندگی فرد و جامعه ایجاب می کند که رشد و تعالی معنوی جامعه را بدنبال خواهد داشت و از بروز خصلت های زشت و نا زیبا در انسان و ملاک قرار دادن آن در رفتار فردی و اجتماعی و مسائل حکومتی جلوگیری می کند و از سوی دیگر لازمه آزاد منشی  و آزاد زیستی این است که انسان زیر بار سلطه دیگران نرود و خود را اسیر دیگران نسازد . «خاصيّت آزاد انديشي و آزادمنشي اين است كه انسان نه سلطه پذير باشد، نه سلطه‏گر ، درس آزادگي نشانهٴ آن است كه جنبهٴ انساني كربلا همچنان محفوظ است و اگر كسي به مبدأ و معاد عالَم معتقد نبود، به اصل حرّيّت بشر اعتقاد دارد و كربلا معلّم حرّيت جوامع بشري است.»[9]

این آزادگی و حرکت بر اساس ارزش های انسانی ایجاب می کند که یک فرد و جامعه در برآوردن نیازهای مادی و اقتصادی خویش دست نیاز به سایر انسان ها و جوامع دراز نکند بلکه خود در راه کسب آزادی گام بر دارد که این مسأله به استقلال و پیشرفت او خواهد انجامید و پویایی و نشاط را در جامعه به ارمغان خواهد آورد و اگر  تنها همین سخن فراروی همه انسان ها قرار می گرفت امروز اثری از استعمار و چپاول و سلطه گری و سلطه پذیری نبود . سلطه گری و استعمار نتیجه بی توجهی به ارزش های انسانی و نادیده گرفتن آن در مناسبات است و سلطه پذیری نیز پیامد  نادیده انگاشتن آزادگی است . در جهان امروز اگر چنین نگاهی بر کشورها حاکم شود که ارزش های انسانی را ملاک

« عزت مداری و نپذیرفتن ذلت »

عزت مداری و نپذیرفتن ذلت از پیام های اساسی امام حسین علیه السلام می باشد که نقش محوری در رشد و تعالی مادی و معنوی جوامع خواهد داشت . این پیام امام حسین علیه السلام به بشریت است که « هیهات منا الذله و ما اخذ الدنیه ، ابی الله ذلک و رسوله و جدود طابت و حجور طهرت و انوف حمیه ونفوس ابیه لا تؤثر طاعه اللئام علی مصارع الکرام »[10]

« دور است که ذلت و خواری را بپذیریم ، خداوند پذیرش ذلت را بر ما و بر پیامبر و مؤمنین روا نداشته است  و دامن های پاک و دارای اصالت و شرف و خاندان دارای همت والا و عزت نفس هرگز اجازه نمی دهند که اطاعت فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهند .»

یکی از شاخصه های عزت مداری و نپذیرفتن ذلت ، کسب استقلال و قطع وابستگی به دیگران است که نکته ای اساسی در پیشرفت مادی و اقتصادی محسوب می گردد . اگر کشوری فارغ از هر دین و آیینی  در راستای کسب عزت  خویش گام بردارد و ذلت وابستگی را نپذیرد ، بی تردید بدین منظور قله های پیشرفت را طی خواهد نمود و در عرصه علم و آگاهی با جدیت گام برخواهد داشت .

پیام بزرگ امام حسین علیه السلام به تمامی انسان ها نپذیرفتن زندگانی در سایه ذلت و تلاش برای بدست آوردن عزت و ترجیح مرگ در عزت بر زندگانی با ذلت است .« موت فی عز خیر من حیاه فی ذل »[11]« مرگ در عزت بهتر از زندگی در ذلت است .» در اندیشه و نگاه امام حسین علیه السلام مرگ در راه کسب آزادی ، سعادت و زندگانی تحت ظلم ستمگران نابودی است « انی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برماً»[12]«همانا من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز نابودی نمی نگرم» و « لیس الموت فی سبیل العز الا حیاه خالده و لیست الحیاه مع الذل الا الموت الذی لا حیاه معه »[13]« مرگ در راه به دست آوردن عزت وزنده کردن حق مرگ در راه عزت چیزی نیست جز زندگی جاویدان و زندگی با ذلت چیزی نیست جز مرگ پایدار .»

براستی اگر تمام جوامع بشری چنین پیامی را با جان و دل می پذیرفتند امروز اثری از ظلم و استعمار و استکبار و سلطه پذیری در عرصه های فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی وجود داشت ؟

« ایستادگی ، شجاعت و نهراسیدن از دشمنان »

یکی از پیام های نهضت امام حسین علیه السلام  ایستادگی ، شجاعت و نهراسیدن از روبرو شدن با دشمنان و مشکلات است « لیس شأنی من یخاف الموت »[14] « شأن من این نیست که از مرگ بترسم »

شجاعت و شهامت  در روبرو شدن با دشمنان و مشکلات و نهراسیدن ازآنها از بایسته ها و الزامات پیشرفت یک کشور است اگر کشوری از رویارویی با دشمنان هراس داشته باشد یا قدرت برخورد با مشکلات و موانع را نداشته باشد نمی تواند به پیشرفت و تعالی دست یابد . شجاعت  مقابله با دشمنان و تهدیدهای آنان و وارد شدن در میدان های جدید و نوین علمی زمینه ساز رشد و پیشرفت یک کشور خواهد بود و این درسی است که امام حسن علیه السلام به بشریت داد که در راه دستیابی به اهداف و آرمانهای خویش از هیچ چیز نهراسید . همان مسأله ای که در طول حیات پر برکت نظام جمهوری اسلامی شاهد آن بوده ایم که مردم با الهام از نهضت امام حسین علیه السلام در برابر تمامی مشکلات و دشمنی ها ایستادگی نموده اند و حاضر نشده اند که عزت خود را در این را فدا کنند  در حالی که  امروز متأسفانه شاهدیم که چگونه کشورها به دلیل ترس از روبرو شدن با دشمنان و مشکلات  ، حاضر به پذیرش سلطه آنان شده و از عزت  خویش چشم پوشیده اند .

بنابر این، قیام امام حسین علیه السلام و پیام ها و ارزش های مطرح شده از سوی حضرت زمان و مکان را در نوردیده و گستره تاریخ و بشریت و تمام نیازهای مادی و معنوی او را در برگرفته است و ظرفیت هدایت بشر را در همه عرصه ها دارا می باشد .و اگر جوامع صرف نظر از هر آیین و مذهبی این پیام ها و ارزش ها را فراروی خویش قرار دهند به مسیر سعادت مادی و معنوی خویش رهنمون خواهند شد .

 

[1] . مجلسی ، محمد باقر ، بحار الأنوار، بیروت ، الوفاء، 1403ق، ج36، ص205

2.جعفریان ، رسول ،تأملی در نهضت عاشورا ، قم ، نشر مورخ، 1386،ص 248-249

3.مجلسی ، محمد باقر ، بحار الأنوار، پشین ، ج 43، ص 261

4.سورهٴ انبياء، آيهٴ 107

  1. سورهٴ سبأ، آيهٴ 28

6- جوادی آملی ، عبد الله ، شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی ، قم، مرکز نشر اسراء،1381،ص83-86

 

  1. مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار ، پیشین ، ج44، ص 127
  2. همان، ج45، ص 51
  3. جوادی آملی ، عبد الله ، شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی ، پیشین ،ص86
  4. مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار ، پیشین ،ج 45، ص 8
  5. همان ، ج44، ص 192
  6. همان، ج44، ص 381
  7. دشتی ، محمد ، فرهنگ سخنان امام حسین (ع) ، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیر المؤمنین علیه السلام ، 1377، ص 529
  8. همان ، ص 528
شنبه, 30 مرداد 1400 10:56

عزاداری و صبر بر مصایب

انسان موجودی اجتماعی و دارای افکار، احساس‌ها، عواطف، حالت‌ها و رفتارهای گوناگون است؛ وقتی با حوادث و پدیده‌های اجتماعی مواجه می‌شود، واکنش‌های احساسی و رفتاری متفاوت و متناسب با آن حوادث از خود نشان می‌دهد. سوگواری، بازتاب رویارویی با حوادث دردناک، رقت‌آور و غمناک است که از عواطف انسانی سرچشمه می‌گیرد و با رفتارهایی مانند گریستن و فریاد زدن به دلیل از دست دادن عزیزان همراه است. بدین ترتیب، گونه‌ای تخلیه روحی و روانی صورت می‌پذیرد.

عاشورا، حادثه‌ای است که در زمان و سرزمین معینی رخ داده است. با این حال، همانند قرآن و دیگر احکام آسمانی، با غیب پیوندی جدا ناشدنی دارد. عاشورا، مفهومی آسمانی است که هماره در زندگی یک مسلمان جریان دارد. هر چند این حادثه در سال 61 هجری روی داده، ولی حصار زمان را در هم شکسته است و جاودانه شده است. بنابراین، یادبود آن، هر ساله با چنان شور و التهابی برگزار می‌شود که گویی هم اینک رخ داده است و این تکرار هرگز از شکوه آن نمی‌کاهد.

یکی از عنصرهای اصلی در سوگواری سالار شهیدان، زنده کردن یاد و خاطره آن عزیز خدا و از سر گرفتن ماتم و مصیبت او است و دیگر عنصرها در پرتو همین یادکرد، به پایداری و پویایی فرهنگ عزاداری می‌انجامد. سوگواری عاشورایی، برقراری گونه‌ای ارتباط عاشقانه با عاشوراییان و بازتاب دهنده اصل تولاّی اهل بیت (ع) و تبرّی از ستم‌پیشه‌گان گذشته، حال و آینده است.

با برپایی آیین عزاداری، شرکت‌کنندگان در آن از ستم‌کاری گروه باطل و مظلومیت سپاه حق آگاه می‌شوند. اگر این اهداف به نحو مطلوب پیاده گردد، سرمشق گرفتن از نهضت آگاهی‌بخش امام حسین (ع) در جامعه، نهادینه می‌شود. در این حالت، محفل‌های سوگواری به مکتبی برای آموختن درس پایداری و ستم‌ستیزی تبدیل می‌شود. همزمان با آن، بینش دینی مردم، درباره مفهوم عدالت و آزادی در مسیر اصولی و ناب آن جهت خواهد یافت.[5]

مصادیق عزاداری

عزاداري‌هايی كه شيعيان انجام مي‌دهند موارد و مصاديقي دارد كه در ذیل به آنها اشاره مي‌شود.

  1. يكي از مصاديق و موارد عزاداري برگزاري جلسات عزاداري، براي دلداري و تسليت دادن به مصيبت زدگان و توصيه آنان به صبر و بردباری است؛ اين نحوه عزاداري كه در بين عموم مسلمانان رايج است، در راستاي تقويت اراده و ايمان و احترام به احساسات و عواطف بازماندگان قرار دارد و اسلام هم سفارش فرموده است كه پس از مرگ مسلماني، ساير مسلمانان جمع شده و به بازماندگان تسلّي و تعزيت دهند و در آن مجالس براي از دست‌رفتگان از درگاه خداوند متعال در‌خواست آمرزش کرده، و قرآن تلاوت كنند و بازماندگان را به صبر و استقامت توصيه کنند؛ در اين باره روايات فراواني نقل شده است.[6]

از جمله امام صادق ـ عليه‌السّلام ـ به نقل از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌‌فرمايد: «من عزّي مصاباً كان له مثل أجره من غير ان ينتقص من أجر المصاب شيئ» كسي كه مصيبت ديده‌اي را تعزيت دهد، از پاداشي به مانند پاداش او برخوردار خواهد شد، بدون اين‌كه از پاداش مصيبت ديده كم شود. روشن است كه با اين توصيه‌ها، اين مصداق از عزاداری هيچ منافاتی با صبر و بردباري ندارد.

  1. بزرگداشت ياد و خاطره از دست‌رفتگاني كه نزد مردم احترام خاصي داشته‌اند؛ نظيرعلما، شهدا و.. . مصداق ديگري براي عزاداري است. اين عزاداري‌‌ها در راستاي بزرگداشت خاطره شهيدان، علما و انديشمندان كه با فكر و انديشه و با نثار جان خود جامعه اسلامی را حيات بخشيدند، برگزار مي‌شود؛ اين عزاداري، افزون بر آثار و ثواب تسلّي و دلداري بازماندگان، ثواب احترام به علم و عالم و شهيد را دربر دارد و نشان مي‌دهد كه آن‌چنان كه آنان در پيشگاه خداوند متعال ارزش دارند و از حيات و زندگي خاصي برخوردارند، نزد مسلمانان نيز از احترام ويژه برخوردار مي‌‌باشند؛ ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ر‌بّهم يرزقون.[7]
  2. نحوه ديگري از عزاداري وجود دارد كه داراي مرتبه بالاتري است، اين عزاداري ويژه انسان‌هاي بزرگ، يعني پيامبران و اوصياي آنها، بويژه پيامبر اسلام- صلی الله علیه و آله- و اهل بيت بزرگوار آن حضرت است.

عزاداري د‌ر هنگام رحلت و شهادت و شادي در هنگام تولّد آنان از ويژگي‌هايي است كه در پرتو آن درس‌هاي سازنده تربيتي و اخلاقي آموخته مي‌شود. امام علي ـ عليه‌السّلام ـ فرمود: خداوند متعال براي ما پيرواني برگزيد كه ما را ياري مي‌كنند «يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا»؛[8] براي شادي ما شاد و براي غم ما اندوهناك مي‌‌شوند.

در فرهنگ اسلامي احترام همه شهيدان لازم است. ولي برخي شهيدان مانند سرور و سالار شهيدان كربلا از ويژگي‌‌هايي خاصي برخوردارند كه بر اساس دستورات رسيده، هر سال در ايام شهادت آنان مجالس و محافل عزاداري و سوگواري برگزار شده و مراسم خاصي نيز اجرا مي‌گردد. از اين رو نبايد اين مراسم را با عزاداري كسي كه پدر يا عزيزي را از دست داده مقايسه نمود و گفت: چون خداوند توصيه به صبر نموده بايد در عزاي ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ چيزي نگفت، و در مقابل هر آن چه ستم‌گران در طول تاريخ انجام داده‌اند سكوت كرد، و با سكوت خود رفتار آنان را امضا نمود. آيا روح دستورات اسلام با چنين برداشتي مخالف نيست؟!

عزاداری و صبر در مصایب

حال بايد ديد، گونه‌های مختلف عزاداری که به آنها اشاره شد، با توصيه‌ها و سفارش‌هایی که در آیات و روایات به صبر و بردباري شده است، منافات دارد يا خير؟

اولاً؛ صبري كه در آيات و روايات به آن توصيه شده است اختصاص به صبر بر مصائب ندارد، بلكه صبر در تمام ميدان‌هاي زندگي مطرح است.

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «الصبر ثلاثة صبر عند المصيبة و صبر علي الطاعة و صبر عن المعصية» صبر بر سه گونه است: 1) صبر در مصائب؛ 2) صبر بر بندگي (و طاعت خداوند)؛ 3) صبر در برابر معصيت (در مقابل شهوات و تمايلات نفساني و پرهيز از گناه).

ثانياً؛ صبر در هر مورد مصادیق خاص دارد؛ بايد ديد مراد از صبر در اين آيات و روايات چيست؟ و مصداق بي‌صبري كدام است؟ با نگاهي گذرا به آيات و روایات، اين نكته به خوبي به دست مي‌آيد كه مراد از بي‌صبري گريه و اشك و عزاداري نيست، بلكه مراد جزع و فزع و اظهار سخنان بيهوده و باطل در هنگام مصيبت، و اظهار نارضايتي نسبت به قضا و قدر الهي است؛ چنان‌كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مصيبت فرزندش ابراهيم، در حالي كه اشكش جاري بود فرمود: «و انّا بك لمحزونون، تبكي العين و يدمع القلب و لا نقول ما يسخط الرب عز‌ّو‌جل»؛[9] فرزندم! براي تو غمناك هستيم، چشم مي‌گريد و دل مي‌سوزد، اما چيزي كه موجب نارضايتي خداوند گردد بر زبان نمي‌آوريم. در روايات ديگر چنين آمده است «يحزن القلب، و تدمع العين، ولانقول ما يسخط الرب و انّا علي ابراهيم لمحزونون»؛[10] بعد از دفن ابراهيم در قبرستان بقيع، براي آن كودك آن‌قدر گريه كرد، كه اشك از محاسنش جاري گرديد؛ به آن حضرت اعتراض كردند، اي رسول خدا تو ديگران را از گريه منع مي‌كردي اكنون خود گريه مي‌كني؟ آن حضرت فرمود: «لا ليس هذا بكاء غضب انما هذا رحمة و من لايرحم لايرحم» اين گريه خشم و نارضايتي نيست، بلكه گريه رحمت و رأفت است، و هر كس رحم نكند، مورد رحمت واقع نمي‌شود. معلوم ‌مي‌‌شود آن عزاداري و گريه‌ا‌ي مخالف صبر است، كه از روي غضبناكي و نارضايتي بر قضاي الهي باشد، نه گريه سوز و عاطفي كه خود رحمت است و نشانه عاطفه و دل ر‌حمي انسان مي‌باشد.

در نتيجه، اشك و گريه براي عزيز يا عزيزان از دست‌رفته هرگز مصداق بي‌صبري نيست، چرا كه اسلام هميشه واقعيت‌ها را در نظر داشته و احساسات و عواطف انسان ها را نادیده نمي‌گیرد؛ مگر مي‌شود انسان در مرگ پدر، مادر، برادر، خواهر، فرزند، و سایر عزیزانش اشك نريزد؟ مگر از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ صبورتر مي‌توان يافت؟ با اين حال در مرگ فرزندش اشك مي‌ريزد، قلبش ناراحت است، ولي بي‌‌تابي و نارضايتي نمي‌كند.

 

[1]. سبحاني، جعفر، بحوث قرآنيه في توحيد و الشرك، مؤسسه امام صادق (عليه السلام)، چاپ اول، 1419، ص140.

[2]. فطرت اللّه التي فطر الناس عليها (روم، آیه30).

[3]. صحيح مسلم، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج4، ص1808، ح2315. صحيح بخاري، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج2، ص105.

[4]. قل لا اسئلكم عليه اجراً الا المودة في القربي (شورا، آیه 23).

[5].  مجله شمیم یاس، نماد و سنت های سوگواری عاشورایی، شماره 59، بهمن 1386، ص39.

[6]. حر عاملي، وسائل الشيعة، بيروت دار احياء التراث العربي، چاپ دوّم، ، ج2، ص871.

[7]. آل عمران، آیه 168.

[8]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ سوّم، 1403، ج44، ص287، باب ثواب الكباء علي المصيبة الحسين (ع).

[9]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ سوّم، 1403، ج 79، ص90 ، ذيل روايت 43.

[10]. همان.

در نظام تربیتی و آموزشی دانشگاه عاشورا، برخی واحد های درسی و تربیتی بیش از سایر مواد آموزشی دارای اولویت و اهمیت است، گویی پیش نیاز اصلی بسیاری از دروس تربیتی در مکتب امام حسین(علیه السلام) ایجاب می نماید تا دانش آموزان مکتب امام حسین(علیه السلام) به آنها اهتمام جدی داشته تا اینکه در حین آزمون های بزرگ و نهایی حیات مادی بتوانند بهترین نمره را کسب نمایند. بعد از واقعه تلخ عاشورا سکان دار هدایت و تربیت جامعه اسلامی را امام سجاد(علیه السلام) بر عهده گرفتند، ایشان نیز با اولویت قرار دادن پیش نیازهای واحد های تربیتی در مکتب عاشورا تلاش داشتند جامعه اسلامی را به سوی هدایت و سعادت واقعی رهنمود سازند، در این نوشتار تلاش داریم برخی از مبانی و اصول تربیتی که امام سجاد(علیه السلام) در مکتب عاشورا تلاش داشت جامعه انسانی را با آن آشنا نماید، مورد توجه قرار دهیم.
 

مبانی تربیتی در تربیت عاشورایی امام سجاد(ع)

1-خداشناسی و اهتمام خاص به تربیت توحیدی

در نظام تربیتی امام سجاد(علیه السلام)، اتکا بر مباحث خداشناسی و باورهای توحیدی به عنوان اولین مبنا شناخته شده است، انسانی که خود را در مدار تربیت توحیدی قرار داده علاوه بر اینکه روحیه خداجویی در نهان او قوت می یابد تمایل و کشش فراوانی به سوی نور و خوبی ها پیدا می کند، از طرفی به هر اندازه انسان خود را از این نور دور نماید بیشتر در سیاهی ها گم شده و به تاریکی ها مبتلا می شود، انسانی که در زندگی جایگاه ممتاز و ویژه ای برای مباحث خدا شناسی و تربیت توحیدی تعریف نکرده به راحتی به خود اجازه می دهد که وارد در هر منطقه ممنوعه شده و خود را به هر آلودگی مبتلا نماید. موضوعی که نمود عینی آن را می توان در رفتار شقی ترین افراد روی زمین در صحرای کربلا مشاهده کرد کسانی که با فراموش کردن خدا دست خود را به خون ولی خدا آغشته کردند.

برگزیدن قالب دعا و نیایش با خدای متعال بهترین گواه بر توجه و اهتمام خاص امام سجاد(علیه السلام) به نظام تربیت توحیدی است، این موضوع نشان دهنده این مطلب است که حضرت تلاش دارد در قالب دعا و نیایش، انسان غرق شده در روز مرّه گی های مادی و دنیوی را با زیبایی های نگاه توحیدی آشنا سازد. یکی از این موارد توجه به مباحث خدا شناسی و توحیدی را به خوبی می توان در فراز های ابتدایی خطبه ای که حضرت در شام ایراد فرمودند، مشاهده کرد.در واقع فراموشی جایگاه و منزلت امامت و ولایت در تربیت اسلامی نیز ریشه در فراموشی سنت نبوی و دخیل کردن اجتهاد و تفسیر به رأی در برابر نص صریح بود، قاعدتاً جامعه ای که سنت نبوی را به حاشیه رانده و به نوعی تفاسیر سیاسی و شخصی را جایگزین آن می نماید، بهره ای از مقام و منزلت امامت نخواهد داشت .از جمله نکات درس آموز و توحیدی که امام سجاد(علیه السلام) در خطبه شام به آن اشاره کردند، سخنران مجلس یزید(لعنت الله علیه) که در مقام مدح یزید سخن می گفت را مورد خطاب قرار داده و به او این چنین نهیب می زنند:«وَیْلَکَ أَیُّهَا الْخَاطِبُ اشْتَرَیْتَ مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالِقِ فَتَبَوَّأْ مَقْعَدَکَ مِنَ النَّار؛[1] اى خطیب، واى بر تو! رضایت مخلوق را بوسیله غضب خالق خریدى. جایگاه تو پر از آتش خواهد شد».

نکته تربیتی این سخن حضرت بسیار روشن است، انسانی که خود را در نظام تربیت توحیدی پرورش داده است، برای رضایت و خوشایند غیر خدا کاری بر خلاف رضایت الهی انجام نمی دهد، اصل و محور رضایت الهی است، این باور انسان را از بسیاری از تباهی ها و وارد شدن در مناطق ممنوعه باز می دارد.

 
2-اسوه و ملاک قرار دادن پیامبر(ص)

از جمله مهمترین و پیچیده ترین ظلم هایی که از صدر خلقت تا کنون به وقوع پیوسته پشت پا زدن به سنت و سیره نبوی در جامعه اسلامی بود، موضوع مهمی که ریشه اصلی همه مشکلات تربیتی، اجتماعی، اخلاقی، فقهی و اعتقادی به شمار می آمد، در واقع زمانی که جامعه انسانی فرهنگ نبوی و محتوای انسان ساز وحیانی را مورد بی مهری خود قرار داده و به آن تمکین نمی نماید و خود را مطیع خواهش های نفسانی و شیطانی قرار می دهد، واقعه تلخ و دردناک سال 61 هجری در صحرای کربلا به وقوع می پیوندد، امام سجاد(علیه السلام) نیز به نوعی ریشه مشکلات به وقوع پیوسته را دوری از سیره و سبک زندگی نبوی معرفی کرده و تلاش دارد در خطبه شام مردم را متوجه این فراموشی مرگبار نماید، از این رو نسبت و ارتباط خود را با منبع وحی مشخص می کند:

 «هر کس مرا شناخت که شناخت، و براى آنان که مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان می‌ شناسانم. اى مردم! من فرزند مکه و منایم. من فرزند زمزم و صفایم. من فرزند کسى هستم که حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود. من فرزند بهترین طواف و سعى کنندگانم. من فرزند بهترین حج گزاران و تلبیه گویان هستم. من فرزند آنم که بر براق سوار شد. من فرزند پیامبرى هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد. من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرة المنتهى برد و به مقام قرب الهی و نزدیکترین جایگاه‏ مقام بارى تعالى رسید».[2]

در واقع فراموشی جایگاه و منزلت امامت و ولایت در تربیت اسلامی نیز ریشه در فراموشی سنت نبوی و دخیل کردن اجتهاد و تفسیر به رأی در برابر نص صریح بود، قاعدتاً جامعه ای که سنت نبوی را به حاشیه رانده و به نوعی تفاسیر سیاسی و شخصی را جایگزین آن می نماید بهره ای از مقام و منزلت امامت نخواهد داشت و این چنین در سال 61 هجری به مصاف آن خواهد شتافت.


اصول تربیتی در فرهنگ عاشوایی

بعد از بیان و ذکر پاره ای از مبانی تربیتی در فرهنگ عاشورایی به چند مورد از اصول و شاخص های اصلی تربیتی در اندیشه امام سجاد(علیه السلام) اشاره خواهیم داشت. جامعه انسانی به هر اندازه در تقویت این اصول موفق عمل نماید در بحران های حساس و آزمون های بزرگ الهی موفقت تر عمل خواهد نمود.


1-دوری از غفلت و فراموشی

یکی از مهم ترین اصول در نظام تربیتی فرهنگ عاشورا، دوری از غفلت و بی خبری است، غفلت به نوعی بیماری مرگباری است که خود دارای شعب و شاخه های متعددی است، شاخه هایی همچون غفلت از خدای متعال، غفلت از خود و جایگاه ارزشمند انسانی در عالم هستی، غفلت از نعمت های الهی که در رأس آن امامت و نبوت قرار دارد، غفلت از آخرت، غفلت از وعید های الهی، غفلت از انجام وظایف و مسئولیت های تربیتی و اخلاقی در جامعه هر یک از شعب مورد نظر در نیایش های ارزشمند صحیفه سجادیه مورد توجه قرار گرفته است و  از آثار و تبعات شوم آن به خدای متعال پناه برده شده است.[3] «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ جَنِّبْنَا وَ جَنِّبْنَا الْإِلْحَادَ فِی تَوْحِیدِک،... وَ الْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِک، وَ الِانْخِدَاعَ لِعَدُوِّک الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ؛[4]خدایا، بر‌ محمد و‌ آل‌ او‌ درود فرست، و‌ ما‌ را‌ از‌ کجروى در‌ توحیدت،... و‌ نادیده گرفتن حرمتت، و‌ فریب خوردن از‌ دشمنت شیطان رانده شده، دور بدار». و یا اینکه در فراز نیایش 34 نیز امام سجاد(علیه السلام) این چنین برای در امان ماندن از غفلت باری تعالی دست به دعا بر می دارد: «وَ لَا تَسُمْنَا الْغَفْلَةَ عَنْکَ ، إِنَّا إِلَیْکَ رَاغِبُونَ ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تَائِبُونَ؛[5]و داغ غفلت از خود را به پیشانی ما نزن که ما به سوی تو مشتاقیم و از گناهان تائبیم».

به اذعان محققان و اساتید اخلاق و علوم اسلامی بیماری غفلت موجب بسته شدن راه های معرفتی و شناختی شده و مسیر صحیح دست یابی به حقیقت برای انسان بسته می شود، خدای متعال ابزار شناخت و معرفتی همچون چشم، گوش، قلب، عقل و انبیای الهی را در اختیار انسان قرار داده است تا مسیر صحیح را به دست آورد، ولی شخص غافل به سبب مبتلا شدن به این بیماری مرگبار سرش را پایین انداخته و بی توجه به ابزار های نجات و رستگاری به مقتضای غریزه کور خود رفتار می نماید.[6]


2-تقویت زهد  

از جمله مهمترین و با ارزش ترین اصول و ارکان تربیت عاشورایی زهد پروری در زندگی است. دوری از مظاهر دنیا یکی از اصول مسلم اخلاقی و تعلیم و تربیت شناخته شده است. در واقع زهد نوعی عدم وابستگی به لذات مادی و دنیوی است. نوعی عدم دل بستگی به خواهش های نفسانی و مادی. یک انسان زاهد هر چند می تواند صاحب مال و منال مادی باشد، ولی به آن وابسته نیست از این رو رفتار و عملکرد به گونه ای است که مورد رضایت و خشنودی باری تعالی باشد نه رفتاری که برخواسته از خواهش نفسانی و کشش شیطانی، باری به هر جهت نقطه شروع و آغاز تمام مشکلات در تربیت اخلاقی حب دنیا است، از طرفی اصل تربیتی زهد که در اندیشه فکری و تربیتی امام سجاد(علیه السلام) زیاد از آن یاد شده است به معنای دوری از دل بستگی های مادی و آزادی از هر چیزی است که بخواهد در انسان نوعی دل بستگی ایجاد نماید و او را از یاد خدا و آخرت و وظایف دینی و اخلاقی باز دارد. «وَ ارْزُقْنِی الرَّغْبَةَ فِی الْعَمَلِ لَک لِآخِرَتِی حَتَّی أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِک مِنْ قَلْبِی، وَ حَتَّی یکونَ الْغَالِبُ عَلَی الزُّهْدَ فِی دُنْیای، وَ حَتَّی أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً، وَ آمَنَ مِنَ السَّیئَاتِ؛[7] و رغبت و میلی روزی من کن که عمل برای تو را محض آخرتم انجام دهم، بدان‌ گونه که صدق این رغبت را در قلبم بیابم، و بی‌رغبتی نسبت به دنیای زودگذر بر دلم چیره شود، آن‌سان که از سر شوق به حسنات برخیزم، و به سبب بیم و خوف از سیئات در امان مانم».
 
پی نوشت ها:
[1]. بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏45 ؛ ص137.
[2]. عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد، ج‏18-السجادع، ص: 308.
[3]. ر.ک، علی اصغر ابراهیمی فر، بررسی نظام تربیتی در صحیفه سجادیه، ص 58.
[4]. نیایش 44 صحیفه سجادیه.
[5]. الصحیفة السجادیة، ص: 156، نیایش 34.
[6]. ر.ک:آیت الله مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج2، ص 164.
[7]. نیایش ۲۲ صحیفه سجادیه.

پنج شنبه, 28 مرداد 1400 15:18

پنج دروغ بایدن درباره افغانستان

تحلیلگر مشهور عرب در یادداشتی به بیان رسوایی‌های آمریکا در افغانستان، پنج دروغ موجود در گفتمان جو بایدن و چرایی اهمیت آینده افغانستان در نگاه برخی افراد و غفلت از آینده مهم‌تر آمریکا پرداخت.

به گزارش ایسنا، عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه فرامنطقه‌ای رای الیوم در سرمقاله‌ای نوشت: "سریال رسوایی‌هایی که قسمت‌های آن را در چند روز گذشته در صحنه افغانستان دیدیم و با سخنرانی جو بایدن به پایان رسید، بیانگر ظهور ناگهانی و دوباره اسلام سیاسی و بازگشت امارت اسلامی دوم طالبان نیست، بلکه همچنین به سقوط نهایی نظریه غربی حاکم در طول ۳۰ سال گذشته و ماهیت آن مبنی بر استفاده از نیروی نظامی برای براندازی "دیکتاتوری" و جایگزینی آن با نظام دموکراتیک مبتنی بر تمدن غربی، با ضربه‌ای محکم است.

رسانه‌های غربی و به ویژه رسانه‌های آمریکایی نیز وقتی در افغانستان بر موضوعات دوجانبه‌ای که آن را بی‌اهمیت نمی‌دانیم متمرکز شدند همچون نگرانی از وضعیت زنان پس از بازگشت قریب الوقوع حکمرانی طالبان، در آزمون افغانستان شکست خوردند و از مساله اصلی، که آغاز شمارش معکوس برای عقب‌نشینی امپراتوری و فروپاشی سریع هیبت آن است، دور شدند. امری که ما را به یاد سرنوشت همه امپراتوری‌ها و آخرین امپراتوری‌های شوروی و انگلیس پس از شکست‌های مشابه می‌اندازد و کجا؟ در افغانستان و به طور کلی خاورمیانه. اگر آمریکا به آینده مردم افغانستان و نه تنها زنان توجهی قائل بود، به طور مضطربانه‌ای از افغانستان نمی‌گریخت بطوریکه مزدورانش را نیز رها کرد.

ما سخنرانی روز گذشته جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا را که ۲۰ دقیقه به طول انجامید دنبال کردیم و رسوایی موجود در محتوای آن کمتر از آن چیزی نبود که در فرودگاه کابل اتفاق افتاد.

مردی که مسؤول اصلی بازی‌های مضحک در واپسین روزهای حاکمیت مستقیم کشورش بر افغانستان از طریق "مزدوران" بود، از مسؤولیت فرار و انواع دروغ و فریب را مطرح کرد، با فرض اینکه مخاطبان داخل و خارج از آمریکا در اوج حماقت بوده و حافظه ضعیفی دارند.

 دروغ اول: وقتی گفت که ماموریت نیروهای آمریکایی در افغانستان ایجاد دولت نیست و این اوج دروغ و گمراه کنندگی است. بازگشت سریع به اظهارات جورج دبلیو بوش، رئیس جمهوری اسبق که اولین گلوله جنگی را برای حمله به افغانستان در اکتبر ۲۰۰۱  شلیک کرد ، پوشش این "پیروزی" بزرگ از سوی هزاران خبرنگار و تلویزیون، نشان دادن زنان افغان در آن زمان بدون حجاب و مردان بدون ریش و وعده‌های حتمی برای ایجاد دموکراسی لیبرال و امثال این موارد برای کسانی که آن لحظات را دنبال کردند  موجب می‌شود بایدن را یک دروغگو تلقی کنند. 

دروغ دوم: وقتی بایدن گفت: ما به آنها فرصتی داده‌ایم تا سرنوشت خود را تعیین کنند و نمی‌توانیم به آنها" اراده "بدهیم تا برای آینده خود بجنگند و سربازان آمریکایی نمی‌توانند در جنگی که نیروهای افغان مشارکت آنها را نمی‌خواهند، بمیرند. این دروغ و افترای بی‌سابقه است. ارتش افغانستان در "شبی سقوط کرد که ماه در آن نبود". زیرا آمریکا، همانطور که در چندین کشور مانند عراق، لیبی و ویتنام اتفاق افتاد، نمی‌خواهد ارتش‌های ملی قدرتمند بسازد. بلکه ارتش‌هایی مزدور می‌خواهد که فساد آنها را فرا گرفته است. بنابراین دکترین رزمی ارتش افغانستان برای حفاظت از اشغال کشورش و تغییر هویت ملی و مذهبی آن چیست؟

دروغ سوم: چگونه بایدن می‌گوید که نمی‌تواند به مزدوران افغان اراده جنگی برای آینده آنها بدهد و در عین حال فراموش می‌کند یا خود را به فراموشی می‌زند که در طرف دیگر این اراده (طالبان) وجود دارد. اراده‌ای که آمریکا را شکست داد، اراده، اعطا شدنی نیست، به ویژه اگر از قدرت طالبان ناشی شود.

 دروغ چهارم: اشرف غنی، رئیس جمهوری افغانستان را مسؤول سقوط سریع به دلیل فرار خود و خانواده‌اش از این کشور می‌داند و این کمی حقیقت دارد. اما ارتش آمریکا اولین طرفی بود که فرار کرد و آن هم با تصمیم خود بایدن. پس آیا خود آمریکا اشرف غنی و قبل از وی کرزای را برای رهبری کشور انتخاب نکرد و برای پیروزی آن دو دست به تقلب در انتخابات نزد. این دو دارای تابعیت آن کشور هستند و بیشتر از افغانستان در ایالات متحده زندگی کرده‌اند.

دروغ پنجم: در طول ۲۰ سال اشغال، دولت‌های آمریکایی تمایلی به برپایی حکومت خوب در افغانستان نداشتند و منافع مردم افغانستان در اولویت‌های اشغال آنها قرار نداشت. فساد بارزترین عنوان این دوره بود.

ارتش افغانستان که آمریکا برای تجهیز و آموزش آن بیش از صد میلیارد دلار هزینه کرده بود، مشابه ارتش عراق "جعلی" بود و ده‌ها هزار سرباز جعلی در لیست‌های آن ثبت شده بودند تا رهبران حقوق خود را دریافت کنند و گرسنگی و تأخیر در پرداخت حقوق موجب شد سربازان "واقعی" از ارتش جدا شده و به طالبان بپیوندند و یا اسلحه‌شان را در بازار سیاه برای تغذیه فرزندان خود به فروش بگذارند.

آنچه در فرودگاه کابل اتفاق افتاد، مایه ننگ در تاریخ غرب و به ویژه آمریکا است. بنابراین مراکز تحقیقاتی بزرگ غربی کجا هستند. سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا که بیش از ۱۷ دستگاه هستند و  بودجه سالانه آنها صدها میلیارد است کجا هستند و چرا این سقوط زودهنگام را پیش بینی نکردند و توصیه کنند احتیاط‌های لازم برای اجتناب از وقوع آن صورت گیرد؟

این موضوع به هوش و ذکاوت زیادی نیاز ندارد. آنچه ۴۶ سال پیش در فرودگاه سایگون اتفاق افتاد، بدیهی است. اما حماقت آمریکا از همه مرزها فراتر رفته است و چشم بسیاری از جهان عرب و برخی از کشورهای جهان سوم را کور کرده است. سپاس از طالبان که آن را افشا کرد.

پیروزی طالبان بسیار بیشتر از پیروزی "ویت کنگ" (جبهه رهایی‌بخش ملی) در ویتنام است. به یک دلیل ساده. زیرا آمریکا با امپراتوری بزرگ شوروی می‌جنگید، در حالی که در افغانستان با یک جنبش اسلامی مبارزه می‌کرد که فقط اراده و عزت تا زمان مرگ برای رهایی کشورش از دست متجاوزان داشت و آن چیزی را که اراده کرد به دست آورد. آمریکا و متحدان عرب آن و اسرائیلی‌ها در  فلسطین اشغالی باید شکست خود را بپذیرند ...". والله اعلم

پنج شنبه, 28 مرداد 1400 08:51

محبت الهی، منشأ محبت امام حسین(ع)

محبت، اصل و اساس تمامی کارهاست؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: «هَلِ‏ الدِّینُ‏ إِلَّا الْحُب‏؛[۱] آیا دین چیزی غیر از محبت است؟». دین، برنامه منظم عملی و علمی برای انسان است که اطاعت، انقیاد، سیر و سلوک را برای او به دنبال می‌آورد. محبت، تبلور حقیقی اطاعت و عبادت و فلسفه آفرینش آدمی است. دین بر اساس محبت، و امام حسین(ع)، منشأ محبت الهی است. یکی از اوصاف خاص رسول مکرم اسلام(ص)، حبیب‌اللّه بودن آن حضرت است. همه انبیای الهی در نبوت و دعوت انسان به خداپرستی شریک هستند، اما هر نبی ویژگی مخصوص به خود را داراست؛ چنانکه در زیارت­نامه‌ها نیز به آن اشاره شده است. حضرت آدم(ع) صفوة‌اللّه، حضرت نوح(ع) نبی‌اللّه، حضرت ابراهیم(ع) خلیل‌اللّه، حضرت موسی(ع) کلیم‌اللّه و حضرت عیسی(ع) روح‌اللّه است.

پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) نیز افزون بر ویژگی مشترکی که با دیگر انبیای الهی دارد، به عنوان ویژگی خاص خود، حبیب‌اللّه است. این محبت در شخصیت کمالیه و در خاتمیت ایشان ظهور پیدا کرده است. در حدیثی مشهور از رسول‌ خدا(ص) نقل شده است که آن حضرت خطاب به امام حسین(ع) فرموده است: «حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْ‏ حُسَیْنٍ‏ أَحَبَ‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ أَحَبَ‏ حُسَیْنا؛[۲] حسین از من است و من از حسینم. خدا دوست دارد کسی را که حسین را دوست دارد». این سلسله حب، سلسله‌ای همیشگی و دائمی است. جایگاه امام حسین(ع)، حبیب‌اللّه بودن است؛ هم حبیب‌اللّه و هم حبیب رسول‌ خدا(ع) است.

       

رابطه حُسن و محبت

اگر انسان نسبت به خود محبتی نداشته باشد، نمی‌تواند به دیگران نیز محبت داشته باشد. مأنوس بودن با افرادی که بهره‌ای از محبت نبرده‌اند، در نفس آدمی نیز اثرگذار می‌شود تا آنجا که آدمی نیز نمی‌تواند به دیگران محبت کند. رسول ‌خدا(ص) درباره محبت به خانواده فرموده است: «أَحْسَنُ النَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ‏ بِأَهْلِهِ‏ وَ أَنَا أَلْطَفُکُمْ‏ بِأَهْلِی‏؛[۳] بهترین مردم از نظر ایمان، خوشخو‏ترین و مهربان‌ترین آن‌ها نسبت به خانواده‌اش است و من، مهربان‌ترین شما به خانواده‌ام هستم». محبت به افراد خانواده، زمینه محبت به دیگران را فراهم می‌کند. به طور کلی محبت بر اساس معرفت و کمال و کمال نیز بر اساس محبت است و این دو دایر مدار یکدیگر هستند. وقتی آدمی برای محبت برنامه‌ریزی کند، به طور طبیعی همه چیز نیز فدایی محبت می‌شود؛ چنانکه امام حسین(ع) فدایی محبت شد و این محبت، بر اساس حسن و جمال است.

رابطه حُسن و محبت، رابطه‌ای دو سویه است؛ بدین معنی که محبت، زمینه‌ساز حُسن می‌شود و حُسن با خود، محبت را به همراه می‌آورد. نام صحیح امام حسین(ع)، حُسَین علیه الصلاة و السلام است. امام صادق(ع) در معنای این نام فرموده است: «خداوند دارای اسمای حسنی است. بر اساس آیه شریفه به آدمی دستور داده‌اند که هر گاه می‌خواهد خدا را بخواند و با خدا صحبت کند، او را با اسمای حسنی بخواند تا وجودتان رنگ و بوی الهی بگیرد».

«وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا»[۴] اسماء امامان از اسماء الهی اشتقاق یافته است. حسین، اسمی از اسمای الهی و اسم مصغر است؛ بدین معنی که حسین علیه الصلاة و السلام، اسمی است که جمال و کمال و حسن الهی را در خود دارد. احسان الهی وقتی متشخص می‌شود اثر دارد. تصغیر حُسن یعنی تشخص احسان الهی در اسم شریف حسین علیه السلام. تأثر و اندوه قلبی انسان برای امام حسین(ع) به سبب ارتباط تکوینی با اسمای الهی است. حسین از حُسن و احسان الهی گرفته شده است. باحسان اللّه قامت السموات و الارض. اساس آسمان و زمین بر احسان الهی است.

           

اربعین نماد محبت امام حسین(ع)

یکی از جلوه‌های ویژه اجتماع بزرگ اربعین حسینی، حب الحسین است. محبت حسینی است که انسان‌ها را از اقصی نقاط جهان گرد هم جمع می‌کند. ایثار و فداکاری امام حسین(ع) برای پایداری دین بود و اساس دین نیز محبت، معرفت و حُسن است. در حقیقت ایام عزای اباعبداللّه(ع)، ایام توسل و تمسک به حب و محبت است و هرچه این فضا دلبازتر شود، محبت نیز گستردگی بیشتری پیدا می‌کند. اساس و پایه قیام امام حسین(ع)، محبت بود؛ از همین روست که با جان و دل انسان‌های آزاده پیوند خورده و ماندگار شده است. انسان‌های آزاده نیز به واسطه پیوند قلبی با امام(ع)، باقی می‌مانند و جاودانه می‌شوند؛ چنانکه یاران باوفای آن حضرت، جان‌شان را در طبق اخلاص گذاشتند تا مودت و محبت‌شان را به حضرت ابراز کنند. محبت به سیدالشهدا(ع) را می‌توان به هر شیوه ممکن ابراز داشت؛ حتی در این ایام که ویروس کرونا مانع گردهمایی‌های معمول شده است، می‌توان هر خانه را به یک حسینه تبدیل و با ذکر اباعبداللّه الحسین(ع) پیوند برقرار کرد.

محبت به دین و اهل‌بیت(ع) به‌ویژه امام حسین(ع) از آن­رو ارزشمند است که بر اساس محبت به خداوند شکل می‌گیرد؛ چنانکه در برخی روایات محبت و دوست داشتن وطن، از نشانه‌های ایمان شمرده شده است: «حُبُ‏ الْوَطَنِ‏ مِنَ‏ الإِیمَان‏».[۵]

       

رضایت الهی، هدف اصلی قیام امام حسین(ع)

یکی از اصول اساسی در محبت‌ورزی، آزار نرساندن و اذیت نکردن دوست است. خداوند، اولین دوست انسان مؤمن است. در مرحله دوم، رسول‌خدا(ص) و اهل‌بیت(ع) دوستان انسان مؤمن هستند. وظیفه دوستی نیز ایجاب می‌کند با پیروی از دستورات آن‌ها، رضایت شان را جلب، و از آزار و اذیت آن‌ها پرهیز کرد.

نقل شده است روزی امام باقر(ع) به عیادت جابر بن عبداللّه انصاری، صحابی رسول‌خدا(ص) رفت. جابر در بستر بیماری بود. وقتی امام باقر(ع) به خانه جابر وارد شد عرض کرد: «رسول ‌خدا(ص) به من فرمود عمرت آنقدر طولانی می‌شود که فردی از نوادگانم را درک می‌کنی که نامش، نام من و بقیةاللّه(عج) از وجود اوست. سلام مرا به او برسان». امام باقر(ع) احوال جابر را پرسید و جابر در پاسخ گفت: «شرایط بر من بسیار سخت است، آن‌گونه که مرگ را به زندگی، بیماری را به سلامتی و فقر و ناداری را بر ثروتمندی ترجیح می‌دهم». حضرت به او فرمود: «ما این‌گونه سخن نمی‌گوییم. ما می‌پسندیم، آنچه را که خدا می‌پسندد. اگر مرگ را برای ما مقدر کند، راضی هستیم. اگر سلامتی یا بیماری تقدیر کند، راضی هستیم. اگر فقر و ناداری تقدیر کند، باز هم راضی به رضای او هستیم. ما رضا را می‌پسندیم».[۶]

دوستدار واقعی اباعبداللّه الحسین(ع) باید هدف امام را هدف زندگی خود قرار دهد. هدف حقیقی امام حسین(ع) از قیام علیه ظلم، کسب رضایت خداوند بود؛ نه فقط مبارزه با ظلم و شهادت. خط‌مشی زندگی آن حضرت به‌ویژه در قیام کربلا، رضایت الهی است. از همین روست که هنگام خروج از مکه فرمود:

رِضَی‏ اللَّهِ‏ رِضَانَا أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏، نَصْبِرُ عَلَی بَلاَئِهِ وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ‌اللَّهِ(ص) لَحْمَةٌ هِیَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ، وَ یُنَجَّزُ لَهُمْ وَعْدُهُ، مَنْ کَانَ بَاذِلا فِینَا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً، إِنْ‌شَاءَاللَّهُ؛[۷] خشنودی خداوند، خشنودی ما اهل‌بیت است. در مقابل بلای او صبر می‌کنیم تا اینکه پاداش صابرین را به ما تمام و کمال عطا فرماید. یک تکه گوشت او هم از رسول‌خدا(ص) جدا نمی‌شود و آن اعضای قطعه قطعه، به زودی در بهشت جمع می‌شوند که چشم پیامبر(ص) بدان روشن می‌شود و به وعده­ای که خدا داده است، وفا می‌شود. کسی که در راه ما می‌خواهد جانش را ببخشد و خود را آماده دیدار با خدا کند، پس باید با من بیاید؛ زیرا من با خواست خدا فردا صبح روانه خواهم شد.

حضرت افرادی را که می‌خواهند در زمره محبت و رضایت الهی قرار گیرند، به همراهی و همگامی با خود دعوت کرد. جلب رضایت الهی تا آن اندازه برای امام(ع) اهمیت دارد که در آخرین لحظات زندگی پربار خویش نیز در گودال قتلگاه فرمود: «إلهِی رِضًی بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ؛[۸] الهی راضی‌ام به آنچه برای من می‌خواهی و تسلیم امر توأم ای فریادرس دادخواهان، معبودی جز تو نمی‌یابم».

      

تقوا و جلب رضایت الهی، وظیفه شیعیان

فلسفه قیام امام حسین(ع) رضایت حق تعالی است. از این­رو شیعه و مرید واقعی امام(ع) باید همواره تلاش کند در مسیر اطاعت الهی گام بردارد و کسب رضایت الهی را سرلوحه تمامی برنامه‌های خود قرار دهد.

در اولین فراز زیارت اربعین خطاب به امام(ع) این‌گونه سلام داده می‌شود: «اَلسَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ». زیارت با سلام به ولی‌خدا آغاز می‌شود؛ زیرا انسان را به خدا نزدیک می‌کند. ولیّ به معنای کسی است که مقرب الی‌اللّه است. انجام هر کاری به نیت نزدیکی به خدا با گناه سازگاری ندارد. فردی که هر کاری را به نیت قربت و نزدیکی به خدا انجام می‌دهد، باید از گناه دور شود. کسی که امام حسین(ع) را دوست دارد و با عنوان ولی‌اللّه به او سلام می‌دهد، باید از گناه دوری کند و اگر مرتکب گناهی شد، به سرعت استغفار کند. ولی‌اللّه بودن امام(ع) بدین معناست که حضرت حتی گناهکاران را نیز به حضرت حق نزدیک می‌کند؛ چنانکه فردی به محضر امام حسین(ع) آمد و به حضرت عرض کرد: «می‌خواهم گناه نکنم، اما نمی‌توانم. مرا موعظه‌ای کن که از گناه دوری کنم». امام(ع) به او فرمود:

افْعَلْ‏ خَمْسَةَ أَشْیَاءَ وَ أَذْنِبْ‏ مَا شِئْتَ‏ فَأَوَّلُ ذَلِکَ لَا تَأْکُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّانِی اخْرُجْ مِنْ وَلَایَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا یَرَاکَ اللَّهُ وَ أَذْنِب‏ مَا شِئْتَ وَ الرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِی النَّارِ فَلَا تَدْخُلْ فِی النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْت‏؛[۹] پنج کار را بکن و آن‌گاه هر چه خواستی, گناه کن - وگرنه دست از گناه بکش ـ اول روزی خدا را نخور و هر چه خواستی، گناه کن. دوم از ولایت خدا خارج شو و هر چه خواستی، گناه کن. سوم جایی پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه خواستی، گناه کن. چهارم آن‌گاه که ملک‌الموت برای قبض روح تو می‌آید، اگر توانایی دفع او را داری و می‌توانی از دست وی نجات پیدا کنی؛ هر چه می‌خواهی گناه کن. پنجم وقتی مأمور جهنم خواست تو را وارد جهنم کند، اگر می‌توانی داخل نشو و هر چه می‌خواهی، گناه کن.

این سخن گهربار امام(ع)، دستورالعمل جامعی برای سیروسلوک است. وجود امام(ع) جامع محبت، معرفت و رضایت الهی است و تمام لحظات زندگی آن حضرت، ترسیم سیروسلوک حقیقی و رسیدن به مقام قرب الهی است. اربعین تنها خاص امام حسین(ع) و تداوم کربلاست. قیام کربلا، استمرار غدیر و استمرار بعثت تامه اولیا و رسولان الهی بود و اربعین، معبر عشاقی است که قرب و رضایت الهی را می‌جویند. زیارت‌نامه اربعین، مشحون از امام‌شناسی و در نقطه مقابل دشمن‌شناسی است. در این زیارت‌نامه که دارای سلام‌های هفتگانه به امام(ع) است، امام(ع) با عنوان قتیل العبرات یاد می‌شود. عبرات می‌تواند دو معنی داشته باشد، در یک معنی، عبرت باشد؛ یعنی عبرة للعالمین است. در معنای دیگر به معنی اشک باشد؛ اشکی که اساس آن محبت است. اشکی که در دل شب برای خدا باشد و نیز اشکی که برای اباعبداللّه(ع) ریخته می‌شود، بهترین عاملی است که می‌تواند آدمی را به خدا متصل کند. وصیت‌نامه‌های شهدا به عنوان یاران اباعبداللّه(ع) در عصر کنونی، می‌تواند نقطه اتصال و پیوند خوبی برای ارتباط با خدا باشد. از همین روست که مقام معظم رهبری(مدظله العالی) همواره تأکید می‌کنند که وصیت‌نامه‌های شهدا را بخوانیم. هر فردی که اهل دل باشد، از فرصت اربعین و زیارت مخصوص به آن استفاده می‌کند تا بتواند بین خود و خدا، پلی ایجاد کند.

   

    

پی نوشت ها:

[۱]. احمد بن محمد برقی؛ المحاسن؛ ج ۱، ص ۲۶۳.

[۲]. جعفر بن محمد ابن‌قولویه؛ کامل الزیارات؛ ص ۵۳.

[۳]. محمد بن علی صدوق؛ عیون اخبار الرضا(ع)؛ ج ۲، ص ۳۸.

[۴]. اعراف: ۱۸۰.

[۵]. عبدالقادر آل‌ غازی؛ بیان المعانی؛ ج ۲، ص ۴۰۴.

[۶]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۳۶، ص ۳۱۳.

[۷]. حسین بن محمد حلوانی؛ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر؛ ص ۸۶.

[۸]. علی بن موسی ابن‌طاووس؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ ص ۱۶۶.

[۹]. محمد بن محمد شعیری؛ جامع الاخبار؛ ص ۱۳۱.

در پاسخ به این سؤال که « چراامام حسین علیه‌السلام همراهِ خانواده به کربلا رفتند؟ آیا این کار امام(ع) عقلانی بود؟» در فضای مجازی  و شبکه های مختلف اجتماعی علیه قیام سیدالشهدا(ع) شبهات زیادی مطرح می شود که یکی از رایج ترین آنها این سوال است که «مگر ایشان برای قیام و جنگ علیه یزید به سمت کوفه نرفتند؟ پس چرا اهل‌بیت‌ و حتی طفل شش‌ماهه را به همراه بردند؟».

نخستین دلیل در پاسخ به شبهه این است که در آن زمان مسئله‌ای عرفی بوده است، ظاهراً عرف زمان حضرت و همچنین عرف قبل و بعد از ایشان اینگونه بوده است که افراد، خانواده‌ی خود را در سفرهای طولانی به همراه می‌بردند و این روش خلاف عقل و عرف نبوده است تا کسی برایش سؤال مطرح شود که چرا امام حسین علیه‌السلام خانواده‌شان را به همراه بردند.

تاسی به جدشان رسول‌الله

این سوال را باید از پیامبر عظیم‌الشأن اسلام پرسید: اینکه چرا ایشان برای مباهله با مسیحیان نجران فرزندان‌شان را با خود بردند؟، نبی مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله برای اثبات حقانیت خود و اثبات حقانیت مکتب‌ِ خود، فرزندان‌ را با خود بردند، این مسئله نشانگر آن است تا همه بدانند برای تحقق آرمان‌های مقدس انسان باید از همه‌ی دارایی خود بگذرد، اینگونه فدا کردن هاست که هم موجب اطمینان بخشی به دیگران است و هم نشانگر اطمینان داشتن به حقانیت خود و مکتب‌ خود می‌باشد.

حفظ جان خود حضرت و اهل‌بیت و یاران

این سؤال به ذهن متبادر می شود که  آیا اگر خانواده و فرزندان امام حسین علیه‌السلام، با امام همراه نمی‌شدند در مدینه امنیت جانی داشتند؟ به نظر شما با آن لحن تندی که یزید علیه‌اللعنه به والی مدینه مبنی بر بیعت گرفتن از اباعبدالله‌الحسین داشت و اینکه در مدینه وضعیت به‌گونه‌ای بود که دشمنان و یزیدیان، امام حسین علیه‌السلام را تهدید می‌کردند، بهتر ین کار این بود که امام اهل‌بیت و اصحاب را برای خارج شدن از مدینه با خود همراه کنند.

تسلیم قضا و قدر و امر الهی بودن

وقتی ابن‌عباس و امثالهم می‌خواستند امام را از رفتن به سمت کوفه منصرف کنند، حضرت جمله‌ای را فرمودند و بر اساس همان جمله نیز عمل کردند، حضرت فرمودند: «ان الله شاء ان یراک قتیلا، و ان الله شاء ان یراهن سبایا» زیرا خدا خواسته بود حضرت را شهید و خاندان ایشان را اسیر ببیند.

اهل‌بیت علیهم‌السلام همگی تسلیم امر و قضای الهی هستند و همان کاری را انجام می‌دهند که رضایت و امر الهی بر آن تعلق گرفته باشد، تمام ارزش آل‌الله‌علیهم‌صلوات‌الله این است که تسلیم امر الهی هستند.

پیام‌رسانی کربلا

اگر حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و فرزندان حضرت همراه امام حسین علیه‌السلام نبودند، پیام‌رسانی این نهضت از بین می‌رفت و این حادثه‌ی عظیم کربلا به فراموشی سپرده‌می‌شد.

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

سِرِّ نِی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود

وی در پایان بیان کرد: همراه بردن اهل‌بیت خودش یک تاکتیک بزرگ و عظیمی از جانب اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام بوده است تا بعد از عاشورا این واقعه در تاریخ مورد غفلت قرار نگیرد و به کاخ یزید و یزیدیان در شام نیز برسد تا لرزه بر اندام آنان بیندازد و ندای "هل من ناصر ینصرنی" اباعبدالله‌الحسین به گوش جهانیان برسد.

«چرا جناب عبدالله بن جعفر (همسرِ حضرتِ زینب) با کاروان اباعبدالله الحسین علیه‌السلام همراه نشد؟»

نکته‌ی اول در مورد شخصیت عبدالله بن جعفر هست، ایشان صحابه‌ی بزرگ رسول خدا بودند و شأن و منزلت عظیمی در تاریخ دارند.

عبدالله بن جعفر علاقه ی شدیدی به امیرالمومنین(ع) و  امام حسن(ع) و امام حسین(ع) داشتند.

 نکته‌ی دوم در رابطه ی با حضور نیافتن ایشان در کربلا هست، در این رابطه تحقیقات و اقوال مختلفی مطرح شده است، اما آنچه که صحیح به نظر می‌رسد این که ایشان در زمان وقوع واقعه‌ی کربلا ۷۰ سال سن داشت، لذا به واسطه‌ی کهولت سن و ضعف جسمانی که بر او عارض شده بود، نتوانست با کاروان امام حسین علیه السلام همراهی شود.

 قول دوم این است که اباعبدالله الحسین علیه السلام دستور دادند، ایشان  بمانند تا از بنی هاشمی که در مکه و مدینه بودند، حفاظت کنند، بنابراین حضرت قیام را بر ایشان واجب نکردند.

 قول سوم این بوده که برخی هم معتقدند، نابینایی عبدالله جعفر مانع همراهی ایشان با امام شد، که البته با توجه به قرائنی که در دسترس است از جمله این که ایشان کارهای اجرایی در آن زمان انجام می‌دادند، نابینایی بعید به نظر می رسد.

ما معتقدیم عبدالله بن جعفر به دلیل اینکه مریض بودند و به خاطر کهولت سن و همچنین به دلیل این که امام علیه السلام قیام را بر ایشان واجب نکرده بودند و دستور دادند که  در جنگ شرکت نکنند تا از بنی هاشمی که در مکه و مدینه بودند، محافظت کنند، با کاروان حسینی همراهی نکردند و این بزرگوار محافظت بنی‌هاشم را بر عهده گرفت.

بهترین دلیل بر اینکه عبدالله بن جعفر معذور بر حضور و همراهی با کاروان حسینی  بوده، این است که بعد از واقعه ی عاشورا اولا تاسف شدید خورد و ناراحت شدند از جریانی که برای اباعبدالله الحسین و اصحابشان اتفاق افتاد و ثانیاً هیچکدام از اهل بیت علیهم‌السلام عبدالله‌ بن‌جعفر را به واسطه ی عدم شرکت در واقعه ی کربلا مذمت نکردند، بلکه همیشه به نیکی از ایشان یاد کردند و این صحابه را ستوده‌اند.

نزدیک به 20 سال است که اول ماه ژوئن میلادی که امسال مصادف با 12 خرداد ماه شده، به‌پیشنهاد سازمان جهانی خواروبار (FAO) به‌‌عنوان "روز جهانی شیر" شناخته می‌‌شود. این روز برای تأکید بر اهمیت این ماده غذایی نام‌گذاری شده و شعار روز جهانی شیر امسال "از شیر لذت ببرید (Enjoy dairy)" است.

مواد موجود در شیر شامل پروتئین‌‌ها، کلسیم، منیزیم، سلنیوم و برخی انواع ویتامین‌‌ها از جمله ویتامین‌‌های گروه B است.

شیر از دیدگاه دینی نیز حائز اهمیت ویژه‌‌ای است؛ در طب ایرانی طبع شیر را سرد می‌‌دانند به همین دلیل توصیه می‌‌شود شیر همراه با عسل، دارچین، خرما و مواد غذایی دارای طبع گرم مصرف شود.

سرانه مصرف شیر در کشورهای توسعه‌‌یافته بیشتر است و این سرانه در ایران در مقایسه با میانگین مصرف جهانی و کشورهای توسعه‌‌یافته بسیار پایین‌‌تر است؛ پایین بودن سرانه مصرف شیر می‌‌تواند عاملی برای گسترش پوکی استخوان باشد.

دکتر هدایت حسینی  درباره اهمیت مصرف شیر گفت: روز جهانی شیر برای توجه بیشتر مردم به مصرف لبنیات نام‌گذاری شده است تا سرانه مصرف شیر در جهان افزایش یابد؛ در کشور ما مردم به حد کفایت شیر مصرف نمی‌‌کنند.

وی با بیان اینکه فرآورده‌‌های شیر نیز می‌‌تواند مورد مصرف قرار گیرد، تصریح کرد: مصرف شیر باعث ارتقای سیستم ایمنی بدن در برابر بیماری‌‌ها و عفونت‌‌ها می‌‌شود؛ توصیه می‌‌شود که 120 لیتر شیر در سال مصرف شود؛ در کشور ما زیرساخت‌‌ها و پتانسیل‌‌های بسیار خوبی در صنایع لبنی برای تولید محصولات متنوع وجود دارد؛ در ارتباط با تولید شیر در کشور مشکلی وجود ندارد و فقط باید تشویق برای افزایش سرانه مصرف شیر صورت بگیرد.

میزان آفلاتوکسین در شیر کشور نگران‌‌کننده نیست

حسینی با بیان اینکه آفلاتوکسین‌‌ها توسط قارچ‌‌ها سنتز (تولید) می‌‌شوند، گفت: چند نوع قارچ، آفلاتوکسین تولید می‌‌کنند؛ غذاهایی که مسیر دریافت آفلاتوکسین هستند فراوانند و این سم قارچی در غلات، حبوبات، میوه‌‌های خشک، تنقلات، شیر و فرآورده‌‌های دامی وجود دارد؛ بعد از اینکه دام از غذای کپک‌‌زده آلوده به برخی انواع قارچ‌‌ها استفاده می‌‌کند در بدن حیوان این سم متابولیزه و از طریق شیر ترشح می‌‌شود.

حسینی با اشاره به تحقیق صورت‌گرفته در زمینه آفلاتوکسین در شیرها خاطرنشان کرد: نتیجه این تحقیق که در کشور انجام شد، سال گذشته منتشر شد؛ در زمینه ایمنی غذایی و میزان آفلاتوکسین شیر ارزیابی خطر انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که بحث آفلاتوکسین در شیر یک موضوع نگران‌‌کننده در کشور ما نیست؛ کیفیت شیر ما در سطح خوبی قرار دارد و تلاش سیستم بهداشتی کشور برای افزایش مصرف شیر است.

استاد گروه تغذیه دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه قیمت کالا، یک عامل تعیین‌‌کننده برای این است که یک ماده غذایی چقدر در سبد مصرف قرار می‌‌گیرد، گفت: افزایش قیمت لبنیات می‌‌تواند یکی از عوامل مؤثر در کاهش سرانه مصرف شیر باشد؛ باید تدابیری اندیشیده شود و یارانه‌‌هایی در اختیار سیستم توزیع شیر کشور قرار گیرد تا شیر با قیمتی مناسب و قابل قبول به دست مصرف‌‌کنندگان برسد زیرا مصرف شیر نوعی سرمایه‌‌گذاری برای سلامت مردم است و در ارتقای سیستم ایمنی، عصبی، تقویت حافظه و پیشگیری از پوکی استخوان بسیار مهم است.

وی با بیان اینکه انواع نوشیدنی‌‌ها و فرآورده‌‌های لبنی می‌‌تواند جایگزین شیر باشد، گفت: برخی افراد، آنزیم‌‌های لازم را به‌اندازه کافی برای هضم شیر ندارند و اصطلاحاً به "عدم‌تحمل لاکتوز" دچار هستند که ممکن است در صورت مصرف شیر، با مشکلات گوارشی روبه‌‌رو شوند و برای حل این مشکل، انواع فرآورده‌‌های عاری از لاکتوز ساخته می‌‌شود که در این فرآورده‌‌ها، با استفاده از آنزیم‌‌های اضافه‌‌شده به شیر، لاکتوز را تجزیه می‌‌کنند و مشکل کمبود آنزیم در افراد دچار مشکل عدم‌تحمل لاکتوز را برطرف می‌‌کنند و این افراد می‌‌توانند از فرآورده‌‌های عاری از لاکتوز استفاده کنند.

دکتر پروین میرمیران با بیان اینکه مصرف شیرهای غیرپاستوریزه، امکان دارد بیماری‌های عفونی، میکروبی و انواع اسهال‌ها را به دنبال داشته باشد، گفت: اولویت ما سالم بودن شیر است و می‌توانیم از شیر پاستوریزه یا هموژنیزه با حفظ ارزش غذایی آن استفاده کنیم؛ مصرف شیر برای سلامت بدن ضروری است اما نوشیدن شیر فاسد یا آلوده می‌تواند باعث بیماری‌های خطرناکی شود.

وی با اشاره به اینکه در لبنیات نباید از روغن پالم استفاده شود، بیان کرد: البته در انواع لبنیات به‌خصوص ماست به‌منظور بهبود طعم و مزه، روغن‌های خوراکی اضافه می‌کنند و ممکن است که مصرف مکرر آن برای سلامتی مشکل‌ساز باشد بنابراین، در اصالت و برچسب‌های تغذیه‌ای کالاهای خوراکی باید به میزان و نوع چربی افزوده شده به آن به طور دقیق اشاره شود.

کودکان زیر دو سال شیر مادر مصرف کنند

مدیر گروه تغذیه بالینی و رژیم‌درمانی در ادامه به مصرف روزانه شیر در گروه‌های مختلف سنی تأکید و تصریح کرد: برای کودکان توصیه شده که روزانه حداقل دو لیوان شیر مصرف کنند و در مورد کودکان دو سال به بالا توصیه به مصرف شیر کم چرب و کودکان زیر دو سال طبق علم روز و نظر اسلام توصیه به مصرف شیر مادر شده است.

تغذیه با شیر مادر مناسب‌ترین نوع تغذیه برای شیرخوار است

وی ادامه داد: تغذیه با شیر مادر مناسب‌ترین نوع تغذیه برای شیرخوار است؛ پس از زایمان، هیچ لحظه‌ای را برای شروع تغذیه با شیر مادر نباید از دست داد. چربی موجود در شیر مادر از نوع چربی‌هایی زنجیره متوسط و بلند است که به‌راحتی قابل هضم هستند و شیر مادر حدود 4 درصد چربی دارد. در حال حاضر علم روز به این نتیجه رسیده که مادران در سراسر دنیا و حتی آمریکا تشویق می‌شوند تا به فرزندانشان شیر خود را بدهند.

میرمیران ادامه داد: طبق تحقیقات انجام شده، شیرمادر برای رشد جسمی و ذهنی کودک با وجود چربی، برای رشد غشاهای سلولی مؤثر است. کودکانی که شیر مادر دریافت می‌کنند، در مقابل بیماری‌هایی همچون سرطان، ام اس و سایر بیماری‌ها، مقاوم هستند چراکه شیر مادر سرشار از ایمونوگلوبین‌‌های تقویت کننده سیستم ایمنی است.

وی در مورد کودکانی که شیر مادر را مصرف نمی‌کنند، بیان کرد: عدم مصرف شیر مادر نرمی استخوان را به دنبال دارد و در الگوهای غذایی و راهنماهای روزانه گفته می‌شود که نوزادان باید شیر مادر را دریافت کنند.

مدیر گروه تغذیه بالینی و رژیم‌درمانی دانشکده علوم تغذیه دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در ادامه در خصوص تأثیرگذاری مصرف شیر بر استخوان‌ها، تصریح کرد: افرادی که تا سن بلوغ شیر را تا دو لیوان مصرف می‌کنند، از رشد استخوانی بهتری برخوردار هستند. یعنی رشد آن‌ها، متناسب با قد و ژنتیک خانواده خواهد بود اما افرادی که شیر کمتر مصرف می‌کنند، ممکن است از جهت قدی به حد پتانسیل نرسند.

میرمیران خاطرنشان­ کرد: شیر در گروه لبنیات بیشترین تأثیر را در نشست کلسیم بر استخوان‌ها دارد بنابراین، برای جلوگیری از نرمی استخوان در کودکان شیر را توصیه و در بزرگسالان برای پیشگیری از پوکی استخوان و شکستگی‌های نواحی مختلف استخوان ناحیه دست نیز توصیه به مصرف لبنیات به‌ویژه لبنیات غنی‌شده از ویتامین D می‌شود. چون جذب کلسیم با ویتامین D افزایش می‌یابد. بنابراین، اگر کلسیم در کنار ویتامین D باشد، جذب آن بهتر است و پیشگیری از پوکی استخوان پیشگیری می‌کند. برای همین به افراد مسن توصیه می‌شود یک تا دو لیوان شیر به طور روزانه به‌منظور جلوگیری از پوکی استخوان مصرف کنند.

تأثیر مصرف شیر بر استحکام دندان‌ها

وی به تأثیر مصرف شیر بر استحکام دندان‌ها تأکید کرد و گفت: چون ترکیب شیر از کلسیم است توصیه به دریافت شیر برای استحکام دندان می‌کنیم.