
emamian
نگاهی به خطبه های پرشور زنان عاشورا
*خطبه پرشور حضرت زينب عليها السلام در كوفه
به گزارش خبرنگار اعزامي پايگاه اطلاع رساني حج در عتبات عاليات، وقتي كه نگاه اهل كوفه به اسيران مظلوم افتاد ناله و گريه كردند، امام سجّاد عليه السّلام به آنها رو كرد و فرمود:«أتنوحون و تبكون من اجلنا؟ فمن الّذي قتلنا؟؛ آيا شما به حال ما نوحه مي كنيد و مي گرييد، پس چه كسي ما را كشت؟»
بشير بن حزيم اسدي مي گويد: در آن روز زينب عليها السلام دختر امام علي عليه السّلام را مشاهده كردم، تا آن روز بانوي پوشيده و نجيبي را مانند زينب عليها السلام هرگز نديده بودم، كه از او شيواتر سخن بگويد، گويي سخنانش از زبان حضرت علي عليه السّلام فرو مي باريد، به مردم اشاره كرد كه ساكت باشيد، نفسها در سينه ها حبس شد، زنگها كه در گردن اسبها و استرها بود از حركت ايستاد.
*متن خطبه حضرت زينب عليها السلام
الحمد للَّه و الصّلوة علي جدّي محمّد صلي اللَّه عليه و آله و سلم و آله الطّيّبين الاخيار. امّا بعد يا اهل الختل و الغدر و الخذل ا تبكون؟! فلا رقأت العبرة و لا هدأت الرّنّة انّما مثلكم كمثل الّتي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ الا و هل فيكم الّا الصّلف و النّظف، و الصّدر الشّنف و ملق الاماء و غمز الاعداء؟ او كمرعي علي دمنة او كفضّة علي ملحودة، الا ساء ما قدّمت لكم انفسكم أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عليكم، و في العذاب انتم خالدون.
أ تبكون و تنتحبون، اي و اللَّه فابكوا كثيرا، و اضحكوا قليلا، فلقد ذهبتم بعارها و شنارها و لن ترحضوها بغسل بعدها ابدا، و انّي ترحضوها قتل سليل خاتم النّبوّة، و معدن الرّسالة، و سيّد شباب اهل الجنّة، و ملاذ خيرتكم و مفزع نازلتكم و منار حجّتكم و مدرة سنّتكم. الا ساء ما تزرون، و بعدا لكم و سحقا، فلقد خاب السّعي و تبّت الايدي، و خسرت الصّفقة و بؤتم بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عليكم الذّلّة و المسكنة.
ويلكم يا اهل الكوفة أ تدرون ايّ كبد لرسول اللَّه فريتم، و ايّ كريمة له ابرزتم، و ايّ دم له سفكتم، و ايّ حرمة له انتهكتم، و لقد جئتم بها صلعاء عنقاء سواء فقماء [و في بعضها: خرقاء شوهاء] كطلاع الارض، او ملاء السّماء، افعجبتم ان تمطر السّماء دما، و لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزي ، و انتم لا تنصرون و لا يستخفنّكم المهل، فانّه لا يحفزه البدار، و لا يخاف فوت الثّار، و انّ ربّكم لبالمرصاد.
حمد و سپاس مخصوص خدا است، و درود بر پدرم محمّد صلي اللَّه عليه و آله و سلم و فرزندان پاك و برگزيده او باد. امّا بعد: اي مردم كوفه! اي نيرنگبازان، بي وفايان و پراكندگان! آيا به حال ما گريه مي كنيد، اشكتان خشك مباد، و ناله شما فرو ننشيند، مثل شما مثل آن زني است كه رشته هاي خود را پس از تابيدن باز مي كرد، چه فضيلتي در شما هست؟ لاف و گزاف، آلودگي و سينه هاي پركينه، در ظاهر همانند كنيز چاپلوس، و در باطن همانند دشمنان سخن چين، يا مانند سبزي ها هستيد كه در لجنزارها روييده، و يا نقره اي كه با آن قبر مرده را بيارايند، بدانيد كه براي آخرت خود كردار زشتي از پيش فرستاديد كه به خشم خداوند گرفتار، و در عذاب جاويد خواهيد ماند.
آيا گريه مي كنيد؟ و فرياد گريه سر مي دهيد؟ آري به خدا سوگند بايد زياد بگرييد و كمتر بخنديد، كه دامن خود را به عار و ننگ آلوده نموده ايد كه هرگز نمي توانيد آن را بشوييد؟ خون سرور جوانان اهل بهشت و پناه نيكان شما و گريزگاه پيش آمدهاي ناگوار شما، و جايگاه رفيع حجّت شما و بزرگ و رهبر قوانين شما را ريخته اند.
اي مردم كوفه! بدانيد كار زشتي را انجام مي دهيد، از رحمت خدا دور باشيد و نابود گرديد كه كوششهاي شما به هدر رفت و دستهاي شما از كار بريده شد، و در سوداي خود زيان ديديد و گرفتار خشم خدا گشتيد، و سكّه خواري و بدبختي به نام شما زده شد.
واي بر شما اي اهل كوفه! آيا مي دانيد كه چه جگري از رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم را بريديد؟ و چه افراد پوشيده به حجاب را از حرمش بيرون كشيديد، و چه خوني را از او ريختيد، و چه احترامي را از او هتك كرديد؟
قطعا كاري بس هولناك، زشت، سخت، ناروا، خشونت بار و شرم آور به لبريزي سراسر زمين، و گنجايش آسمان انجام داديد.
آيا براي شما شگفت آور است كه آسمان در اين ماجرا خون ببارد؟
همانا شكنجه و عذاب جهان آخرت، ننگين تر خواهد بود، و كسي شما را ياري نكند و از مهلتي كه به شما داده شده استفاده نخواهيد كرد، كه پيشي گرفتن شما، خدا را شتاب زده نمي كند، و او از فوت (انتقام) نمي هراسد، همانا كه پروردگار شما در كمينگاه است.
راوي گويد: سوگند به خدا مردم كوفه را حيران و بهت زده ديدم گريه مي كردند، و از حيرت انگشت خود را با دندان مي گزيدند.
پيرمردي را گريان ديدم در كنارم ايستاده، آنقدر گريست كه ريشش خيس شد، و در حال گريه خطاب به خاندان نبوّت مي گفت: «پدر و مادرم به فداي شما، پيران شما برتر از پيران ديگر، و جوانانتان بهتر از جوانان ديگر، و زنانتان برتر از زنان ديگر، و نسل شما بهتر از نسلهاي ديگر هستند كه نه خوار مي گردند و نه شكست پذير مي شوند.»
*خطبه فاطمه صغري عليها السلام
زيد بن امام كاظم عليه السّلام مي گويد: پدرم از جدّش روايت كند كه گفت:فاطمه صغري عليها السلام پس از آنكه از كربلا وارد كوفه شد اين خطبه را (در برابر اجتماع مردم) خواند:الحمد للَّه عدد الرّمل و الحصي وزنة العرش الي الثّري احمده و اؤمن به و اتوكّل عليه و اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شريك له، و انّ محمّدا عبده و رسوله، و انّ ذرّيته ذبحوا بشطّ الفرات بغير ذحل و لا تراث.
حمد و سپاس مي گذارم خداوند را به عدد شن ها و ريگ ها و هم وزن جهان از عرش تا خاك، او را ستايش كنم و به او ايمان آورده ام، و بر او توكّل مي كنم. و گواهي مي دهم كه معبودي جز خداي يكتا و بي همتا نيست، و شريك ندارد، و اين كه محمّد صلي اللَّه عليه و آله و سلم بنده و رسول خدا است، و ذريّه و فرزندان او را در كنار فرات سر بريدند، با آنكه كسي را نكشته بودند تا طلب قصاص كنند.
اللّهم انّي أعوذ بك ان افتري عليك الكذب، و ان اقول عليك خلاف ما انزلت من اخذ العهود لوصيّة عليّ بن ابي طالب عليه السّلام، المسلوب حقّه المقتول بغير ذنب- كما قتل ولده بالامس- في بيت من بيوت اللَّه، فيه معشر مسلمة بألسنتهم، تعسا لرءوسهم، ما دفعت عنه ضيما في حياته، و لا عند مماته حتّي قبضته اليك، محمود النّقيبة، طيّب العريكة، معروف المناقب، مشهور المذاهب لم تأخذه اللّهم فيك لومة لائم، و لا عذل عاذل، هديته يا ربّ للاسلام صغيرا، و حمدت مناقبه كبيرا، و لم يزل ناصحا لك و لرسولك صلواتك عليه و آله حتّي قبضته اليك زاهدا في الدّنيا غير حريص عليها، راغبا في الآخرة مجاهدا لك في سبيلك، رضيته فاخترته و هديته الي صراط مستقيم
خدايا! به تو پناه مي آورم از اينكه دروغ بر تو بندم، و بر خلاف آنچه بر رسول خود فرستاده اي سخني گويم، رسول تو پيمانها (ي محكم) براي وصيّ خود علي بن ابي طالب عليه السّلام از مردم گرفت، ولي آنها حقّش را غصب كردند، و او را بي گناه كشتند - همان گونه كه فرزندش ديروز (روز عاشورا) - در خانه اي از خانه هاي خدا (كربلا) در نزد گروهي كه مسلمان زباني بودند كشته شد.
اي خاك بر سرشان! كه نه در زندگي او (فرزند علي عليه السّلام) ستمي را دفع كردند، و نه به هنگام مرگش او را ياري نمودند، تا آنكه روحش را قبض كردي در حالي كه طينتي پاك، و طبيعتي پسنديده، فضايلي معروف همگان، و عقائدي نيك كه نزد همه مشهور بود داشت، خدايا! او در راه تو از سرزنش ملامتگران نهراسيد، و از نكوهش كسي باك نداشت.
پروردگارا! تو فرزند علي عليه السّلام [حسين عليه السّلام] را از خردسالي به اسلام هدايت فرمودي، و در بزرگي، خصال اخلاقي او را ستودي، او پيوسته به وظيفه خيرخواهي نسبت به تو و پيامبرت صلوات تو بر او و بر آلش اقدام مي كرد، تا آنكه او را به سوي خود بردي، در حالي كه حرص و دلبستگي به دنيا نداشت، و شيفته آخرت بود، براي رضاي تو در راه تو جهاد و كوشش نمود، او را پسنديدي و برگزيدي و او را به سوي صراط مستقيم هدايت فرمودي.
امّا بعد: يا اهل الكوفة، يا اهل المكر و الغدر و الخيلاء، فانّا اهل بيت ابتلانا اللَّه بكم و ابتلاكم بنا فجعل بلاءنا حسنا، و جعل علمه عندنا، و فهمه لدينا فنحن عيبة علمه، و وعاء فهمه و حكمته، و حجّته علي اهل الارض في بلاده لعباده، اكرمنا اللَّه بكرامته و فضّلنا بنبيّه محمّد صلي اللَّه عليه و آله و سلم عَلي كَثِيرٍ مِمَّنْ خلق تفضيلا بيّنا.
فكذّبتمونا و كفّرتمونا، و رأيتم قتالنا حلالا، و اموالنا نهبا، كأنّنا اولاد ترك او كابل، كما قتلتم جدّنا بالامس، و سيوفكم تقطر من دمائنا اهل البيت، لحقد متقدّم، قرّت لذلك عيونكم، و فرحت قلوبكم، افْتِراءً عَلَي اللَّهِ و مكرا مكرتم وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ
اما بعد: اي مردم كوفه! اي اهل حيله و نيرنگ و بي وفا و خودخواه، ما خانواده اي هستيم كه خداوند ما را به شما و شما را به ما آزمايش فرمود. ما از آزمايش به طور نيك بيرون آمديم، خداوند علمش را در نزد ما قرار داد و ما را داراي فهم و دريافت كرد، ما كانون علم خدا و مركز فهم و حكمت او، و حجّت او بر اهل زمين در شهرهايش براي بندگانش هستيم، خداوند ما را به كرامتش، كرامت داد، و به وجود پيامبرش حضرت محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم بر بسياري از مخلوقاتش برتري بخشيد، ولي شما ما را دروغگو دانستيد، و در مورد ما ناسپاسي نموديد، كشتن ما را حلال دانسته، و اموال ما را به يغما برديد، گويي ما از فرزندان ترك و كابل بوديم، چنان كه ديروز جدّ ما [حضرت علي عليه السّلام] را كشتيد، و خون ما از شمشيرهاي شما بر اثر كينه هاي گذشته مي چكد، چشم شما به اين گونه اعمال ناروا روشن شد، و دلتان شاد گشت، با اين دروغي كه بر خدا بستيد، و نيرنگي كه با خدا كرديد، ولي خدا بهترين مكركننده ها است.
فلا تدعونّكم انفسكم الي الجذل بما اصبتم من دمائنا، و نالت ايديكم من اموالنا، فانّ ما اصابنا من المصائب الجليلة و الرّزايا العظيمة «فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ، لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلي ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ.»
تبّا لكم، فانتظروا اللّعنة و العذاب، فكأن قد حلّ بكم و تواترت من السّماء نقمات، بعذاب، و يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ ثمّ تخلّدون في العذاب الاليم يوم القيامة بما ظلمتمونا أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الظَّالِمِينَ (اقتباس از آيه 22 و 23 سوره حديد) مبادا به خاطر خوني كه از ما ريختيد، و اموالي را كه از ما تاراج كرديد، شاد باشيد، چرا كه مصائب بزرگ و حوادث تلخ بسيار دشواري كه به ما رسيد، در كتاب تقديرات الهي ثبت بود قبل از آنكه زمين را بيافرينند، و اين بر خدا آسان است، اين به خاطر آن است كه براي آنچه از دست داده ايد، تأسّف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد، و خداوند هيچ متكبّر فخر فروشي را دوست ندارد.
اي كوفيان! مرگتان باد! منتظر عذاب و لعنت خدا باشيد كه گويي نزديك است بر شما وارد شود، و عذابهاي پي در پي از آسمان بر شما فرو ريزد، كه شما را هلاك كند، و شما را در اين جهان به جان يك ديگر اندازد، سپس وارد عذاب دردناك روز قيامت گرديد، به خاطر ظلمهايي كه بر ما روا داشتيد، آگاه باشيد لعنت خدا بر ستمگران باد.
ويلكم أ تدرون ايّة يد طاعنتنا منكم و ايّة نفس ترغب الي قتالنا؟ ام بايّة رجل مشيتم الينا تبغون محاربتنا؟
قست و اللَّه قلوبكم، و غلظت اكبادكم، و طبع علي افئدتكم، و ختم علي اسماعكم و ابصاركم و سوّل لكم الشيطان، و املي لكم و جعل علي بصركم غشاوة فانتم لا تهتدون
واي بر شما آيا مي دانيد كدام دست بر ما ستم كرد؟ و كدام دل به جنگ با ما رغبت نمود؟ و با كدامين پاي، به قصد جنگ با ما بيرون آمديد؟ سوگند به خدا دل شما سخت و بي رحم شد، و جگرهايتان درشت گرديد، و بر دلها و گوشها و چشمهاي شما مهر نهاده شد، و شيطان زشتيها را در نظر شما بياراست، و به شما نويد عمر طولاني داد، و بر چشمهاي شما پرده (جهل و غرور) آويخته شده است، و راه هدايت را نمي شناسيد.
فتبّا لكم يا اهل الكوفة ايّ تراث لرسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم قبلكم و ذحول له لديكم بما عندتم باخيه عليّ بن ابي طالب جدّي و بينه و عترته الطّيّبين الاخيار فافتخر بذلك مفتخر، و قال: نحن قتلنا عليّا و بني عليّ بسيوف هنديّة و رماح و سبينا نسائهم سبي ترك و نطحناهم فايّ نطاح
مرگتان باد اي كوفيان! چه كينه اي به رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم و چه دشمني با او داشتيد؟ كه اين گونه با برادرش عليّ بن ابي طالب عليه السّلام جدّم و پسران و عترت پاك و نيكش رفتار نموديد، تا آنجا كه مردي از شما افتخار كرد و از روي افتخار چنين گفت:ما علي و پسرانش را كشتيم، به شمشيرهاي هندي و نيزه ها، زنهايشان را همانند اسيران ترك اسير كرديم، و آنها را با سخت ترين شكنجه درهم شكستيم.
بفيك ايّها القائل الكثكث، و الاثلب، افتخرت بقتل قوم زكّاهم اللَّه و اذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهيرا، فاكظم و اقع كما اقعي ابوك فانّما لكلّ امرء ما اكتسب و ما قدّمت يداه! حسدتمونا- ويلا لكم- علي ما فضّلنا اللَّه عليكم فما ذنبنا ان جاش دهرا بحورنا و بحرك ساج لا يواري الدّعاء مصا ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ، وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (اقتباس از آيه 40 سوره نور) خاك و سنگ در دهانت اي شاعر! آيا به كشتن آن قومي مي نازي، كه خداوند آن قوم را پاك و پاكيزه ساخت، و پليدي را از آنها دور نمود، دهانت را ببند، و در جاي خود بنشين همان گونه كه پدرت نشست كه براي هر شخصي همان است كه تحصيل كرده و به پيش فرستاده است. واي بر شما! آيا به ما حسادت مي ورزيد؟ به خاطر آنكه خداوند ما را بر شما برتري بخشيده است.
گناه ما چيست كه درياهاي (فضائل) ما جهان را فروگرفت، و درياي تو روپوش كوچكي است كه حتّي حشره دعموس (جانور كوچ دريايي) را نمي پوشاند. اين از فضل خدا است كه به هر كس بخواهد و شايسته ببيند عطا مي كند، و خداوند داراي عطاي بزرگ است، و كسي كه خداوند براي او نوري قرار نداده، براي او نوري وجود ندارد.
روايت كننده مي گويد: [خطبه حضرت فاطمه صغري عليها السلام آن چنان حاضران را تحت تأثير قرار داد كه] صداي آنها به گريه بلند شد و گفتند: «اي دختر پاكان! بس كن كه با گفتارت دلهاي ما را سوزاندي و گلوها و سينه هاي ما را كباب كردي، و درون ما را شعله ور ساختي.»
آنگاه آن بانو ساكت شد.
*خطبه امّ كلثوم دختر علي عليه السّلام
در همان روز حضرت ام كلثوم عليها السلام دختر علي عليه السّلام از پشت پرده نازك، در حالي كه با صداي بلند مي گريست چنين خطبه خواند: يا اهل الكوفة سوءا لكم، ما لكم خذلتم حسينا و قتلتموه و انتهبتم امواله و ورثتموه، و سبيتم نسائه و نكبتموه؟ فتبّا لكم و سحقا، ويلكم أ تدرون ايّ دواه دهتكم؟ و ايّ وزر علي ظهوركم حملتم، و ايّ دماء سفكتم، و ايّ كريمة اصبتموها؟ و ايّ اموال نهبتموها، قتلتم خير رجالات بعد النّبيّ و نزعت الرّحمة من قلوبكم، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، و حزب الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ
اي كوفيان، كار بسيار بدي انجام داديد (روزگارتان تيره باد) چرا حسين را تنها گذاشتيد و او را كشتيد، و اموالش را به يغما برديد و تصاحب كرديد. و بانوان حرمش را اسير كرده و آزرديد؟
هلاكت باد بر شما، و از رحمت خدا دور گرديد، واي بر شما! آيا مي دانيد چه فاجعه دردناكي را مرتكب شده ايد؟ چه خونهايي را ريختيد؟ چه گستاخي به حريم بزرگان نموديد؟ و لباس چه كودكاني را ربوديد؟ و چه اموالي را تاراج كرديد؟ شما بهترين مردان بعد از پيامبر صلي اللَّه عليه و آله و سلم را كشتيد؟ رحم و مهر از دلهاي شما رخت بربسته، آگاه باشيد كه حزب خدا پيروزند، و حزب شيطان در ضرر و زيان مي باشند. قتلتم اخي صبرا فويل لامّكم ستجزون نارا حرّها يتوقّد سفكتم دماء حرّم اللَّه سفكها و حرّمها القرآن ثمّ محمّد الا فابشروا بالنار انّكم غدا لفي قعر نار حرّها يتصعّد و انّي لأبكي في حياتي علي اخي علي خير من بعد النّبيّ سيولد بدمع غزير مستهلّ مكفكف علي الخدّ منّي دائما ليس يجمد «شما برادرم را بي دفاع كشتيد، واي بر شما كه به زودي با آتش داغ شعله ور دوزخ، مجازات خواهيد شد شما خونهايي را ريختيد كه خداوند و سپس قرآن و محمّد صلي اللَّه عليه و آله و سلم ريختن آن خونها را حرام كرده است. آگاه باشيد: آتش دوزخ بر شما بشارت باد، شما در فرداي قيامت در قعر آتش دوزخي هستيد كه همواره زبانه مي كشد. من در طول زندگيم براي مصائب برادرم مي گريم، براي آن كسي كه پس از پيامبر صلي اللَّه عليه و آله و سلم بهترين مولود بود. با اشكهاي فراوان و ريزان كه پيوسته بي آنكه خشك شوند، بر گونه ها ريخته گردند.»
خطبه حضرت ام كلثوم عليها السلام همه حاضران را دگرگون و ماتم زده كرد، به طوري كه از هر سو ناله و شيون برخاست، زن ها موهاي خود را پريشان كرده بودند، و خاك بر سرهاي خود مي ريختند، و صورتهاي خود را مي خراشيدند، و سيلي بر صورت خود مي زدند و فرياد واي و هلاكتشان بلند بود، مردان نيز مي گريستند و ريشهاي خود را (از شدّت اندوه) مي كندند، هيچ مرد و زني مانند آن روز گريه و زاري نكردند. ... برگرفته از كتاب غم نامه كربلا
پیام تلویزیونی درباره وضعیت بیماری کرونا
السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام.
قصد سخنرانی ندارم. لازم بود چند نکتهی لازم دربارهی طغیان بیماری همهگیر کرونا را به مسئولین و به مردم عزیزمان عرض بکنم.
خب بیماری وحشی طغیان کرده، نه فقط در ایران بلکه در همهی جهان تقریباً یک دوران طغیانی را دارد میگذراند. طبیعتاً وقتی که بیماری، ویروس، دشمن شکل جدیدی پیدا میکند، آرایش دفاعی ما و شیوهی کار ما هم بایستی تغییر پیدا کند؛ او با شیوهی جدیدی وارد میشود، ما هم بایستی شیوهنامه و روشهای جدید و مستحکم و مواضع محکم را برای مقابلهی با این بیماری که امروز یک خطر عمده است اتّخاذ کنیم. و مسئلهی بیماری کرونا، به نظر من امروز مسئلهی اوّل کشور است؛ مسئلهی فوری و فوتی کشور است که بایستی دنبال بشود.
خب ابتلائات و تلفات حقیقتاً بسیار دردناک است؛ به زبان آسان است لکن در واقع وقتی نگاه کنید، این که در یک روز بیش از پانصد خانواده داغدار بشوند یا دهها هزار نفر در یک روز ابتلا پیدا کنند، چیز کمی است؟ چیز کوچکی است؟ مشکل فقط داغدار شدن نیست که البتّه بسیار دردناک و مهم است؛ بیمار شدن هم مشکل است؛ اینهایی که بیمار میشوند، مبتلا میشوند، برای دارو، برای درمان، برای آزمایش، برای مشکلات گوناگون چه سختیهایی را متحمّل میشوند! واقعاً دل هر مسلمانی، دل هر هممیهنی وقتی که به این وضع نگاه میکند حقیقتاً میسوزد، آتش میگیرد. بنابراین [ما] وظایفی داریم.
خب خوشبختانه رئیسجمهور محترم چند روز قبل از این یک ضربالاجل یکهفتهای را معیّن کردند که این بسیار کار خوبی بود برای اینکه همهی مسئولین اهمّیّت موضوع را درک کنند و فکر لازم و پیشنهاد لازم را برای تصمیمگیری و اقدام بیاورند. و من حالا اینجا عرض میکنم که همهی مسئولین در رأس این ضربالاجل، سر این یک هفته، حتماً با تصمیم قاطع، اقدام خودشان را -هر اقدامی که [تصمیم] گرفتهاند، هر چه فکر کردهاند مصلحت است و میتوانند انجام بدهند- انجام بدهند و با دقّت جوانب قضیّه را بسنجند و هر کاری که لازم است انجام بدهند.
من ابتلائات را گفتم که یک طرف قضیّه ابتلائات و تلفات و مصیبتهایی است که وارد میشود، [امّا] این طرف دیگر قضیّه هم مسئلهی خستگی شدید مجموعههای درمانی است؛ این هم حقیقتاً یک نگرانی بزرگی است. در این هوای گرم تابستان، در این بیمارستانها، شب و روز مواجه بودن با این مشکلات حقیقتاً یک مسئلهی مهمّی است؛ فشارهای جسمی و روحی بر اینها وارد میشود و واقعاً مجموعههای درمانی، پزشک، پرستار و امثال اینها دارند جهاد میکنند. بنده حقیقتاً باید از صمیم قلب از اینها تشکّر کنم که البتّه تشکّر ما اهمّیّتی ندارد؛ عمده، تشکّر خدای متعال است که شاکرٌ علیم(۱) است و زحمات اینها را میبیند.
چند نکته را من میخواهم تذکّر بدهم به مسئولین و چند نکته را به مردم. آنچه به مسئولین عرض میکنم این است که در اوّل جریان کرونا، آزمایشهای بیماریابی عمومی رایج شد و این بسیار کار خوبی بود؛ این کار بایستی انجام بگیرد؛ یعنی به معنای حقیقی، هم شبکهی بهداشت، هم کمک بسیج، در این زمینه فعّالیّت کنند و بتوانند آزمایش تشخیص بیماری را به صورت رایگان، به صورت وسیع برای همه فراهم کنند. امروز برای همه فراهم نیست، مشکلاتی هست، ظاهراً هزینههایی هم برای افراد دارد، برای بعضی هزینههای سنگینی هم دارد. جوری باشد که بیماریابی و آزمایشهای مربوط به تشخیص بیماری برای همهی مردم باشد. البتّه بیمهها باید کمک کنند، دولت هم باید کمک کند که این قضیّه پیش برود و انجام بگیرد.
نکتهی بعدی مسئلهی واکسن است. خب خوشبختانه در داخل، تولید واکسن انجام گرفت و تولید داخلی به نحوی موجب شد که واردات خارجی هم آسانتر بشود، همین طور که مسئولین این را بر زبان آوردند و گفتند؛ یعنی مسئلهی واردات، این جوری بود که دولت و وزارت بهداشت مبالغی واکسن از بعضی جاها خریده بود -از بعضی کشورها و از این کواکس(۲) و غیره- و حتّی بهای واکسنها را هم پرداخته بود، بدعهدی کردند و ندادند. بعد از آنکه واکسن خودمان وارد بازار شد و مردم شروع کردند به استفاده کردن، این بهتر شد یعنی راه واردات باز شد. به هر حال، هم برای واردات، هم برای تولید داخلی، باید تلاش مضاعف بشود و بتوانند واکسن را هر جور که ممکن است، برای همهی مردم برسانند، [چرا که] میلیونها واکسن بایستی در اختیار قرار بگیرد.
نکتهی بعدی مسئلهی دارو است که میشنویم دارو در داروخانهها یا بیمارستانها نیست یا کم است یا به زحمت به دست میآید امّا در بازار آزاد با چند برابر قیمت [هست]؛ اگر این معنا راست است، این نشاندهندهی مشکل اساسی در شبکهِی توزیع است؛ بایستی حتماً با این مسئله برخورد بشود و جلوی آن گرفته بشود. دارو باید در اختیار مردم قرار بگیرد.
یک نکتهی بعد مسئلهی کمک نیروهای مسلّح است. در ماههای اوّل و در اوایل کار، نیروهای مسلّح -چه ارتش، چه سپاه- بِجِد وارد شدند و کارهای مهمّی انجام دادند، بسیج [هم] حضور خیلی خوب و قویای داشت. اگر چه الان هم مشغولند و کارهایی انجام میدهند، امّا به نظر من الان هم هر چه میتوانند بایستی توانشان را در این مسئله مصرف کنند و به کمک مردم بیایند.
اینها کارهایی است که مربوط به مسئولین بود و لازم بود. هیچ ملاحظهای نکنند. حالا من در مورد لزوم تعطیلی یا عدم لزوم تعطیلی اظهارنظر نمیکنم، چون مسئلهی تخصّصی است و بایستی در ستاد ملّی کرونا بررسی بشود؛ امّا اگر چنانچه به یک نتیجهای رسیدند، آن نتیجه را به طور قاطع بایستی اجرائی و عملی بکنند.
امّا در مورد مردم؛خب مردم عزیزمان مواجه با این حادثهی تلخ و این مشکل هستند لکن بخشی از مشکل ناشی از رعایت نکردن شیوهنامهها از سوی عدّهای از مردم است. یک جاهایی گفته میشود که مقدار ملاحظهی مردم ۴۰ درصد یا ۳۵ درصد است! خب این خیلی کم است؛ مردم باید صد درصد رعایت بکنند. حالا اگر یک تعدادی هم مشکلاتی دارند که نمیتوانند ماسک و فاصله و مانند این چیزها را درست رعایت کنند، لااقل اکثریّتِ قاطعِ مردم باید این را رعایت بکنند. این مشکلی است که به خود ما برمیگردد؛ ما اگر چنانچه رعایت نکنیم، هم جان خودمان و سلامت خودمان را به خطر میاندازیم، هم سلامت دیگران را، بخصوص نزدیکانمان را و اطرافیان را به خطر میاندازیم. بنابراین، بخشی از مشکل ناشی از این عدم رعایتها است. همان حسّاسیّتی را که مردم در ماههای اوّل به خرج دادند و واقعاً رعایت کردند، همان حسّاسیّتها را باز هم بایستی مراعات کنند.
این طور که افراد صاحبنظر میگویند، اگر چنانچه مردم دو سه ماه به خودشان فشار بیاورند و اینها را رعایت کنند، این بیماری فروکش خواهد کرد؛ و مجموعههای درمانی هم نَفَسی میکشند و دستگاهها میتوانند کار را به بهترین وجهی انجام بدهند. و واکسن هم انشاءاللّه به وضع اطمینانبخشی خواهد رسید؛ به توفیق الهی تا چند ماه دیگر انشاءاللّه واکسن به بهترین وجه در اختیار قرار خواهد گرفت -اگر همّت بشود، که انشاءاللّه خواهد شد- و آن وقت خطر کم خواهد شد؛ ممکن است ابتلا باشد امّا بحران و خطر مرگومیر و مصیبتزده شدنِ خانوادهها دیگر وجود نخواهد داشت و اگر چنانچه [مردم] چند ماه -یک ماه، دو ماه، سه ماه- کامل رعایت بکنند، انشاءاللّه مشکل کم خواهد شد یا برطرف خواهد شد.
یک مسئله هم، مسئلهی مجالس حسینی و مجالس عزای عاشورا است که بسیار مهم است. البتّه این مجالس مایهی برکت است، مایهی رحمت الهی است، مایهی توجّه برکات الهی به کشور و ملّت است؛ ما به این مجالس احتیاج داریم، این مجالس باید باشد منتها با کمال دقت و شدّت بایستی این شیوهنامهها مراعات بشود؛ یعنی واقعاً هم مسئولینی که مجالس را ترتیب میدهند، هم آقایان منبریها و وعّاظ یا مدّاحانی که مجلس را اداره میکنند، هم آحاد مردمی که در این مجالس شرکت میکنند، بایستی ملاحظه کنند تا با دقّت شیوهنامهها رعایت بشود، فاصلهها رعایت بشود. نگذارند که این مجالس خدای نکرده وسیلهی شیوع بشود تا مخالفین و دشمنان بتوانند این مجالس را طعن کنند و بگویند مجالس حسینی موجب شیوع شد؛ نباید بگذارید یک چنین اتّفاقی بیفتد. [این موارد] در این مجالس، بدقّت بایستی رعایت بشود. این یک مطلب.
و مطلب بعد هم کمکهای مردمی است؛ بعضی از مردم حقیقتاً به کمک احتیاج دارند. این نهضتِ احسانِ عمومی، نهضت مواسات که در بخشی از این یک سال و نیم، بخصوص در آن اوایل به بهترین وجهی انجام گرفت و حقیقتاً افراد خیّر، افرادی که علاقهمند بودند کمک کردند، وارد میدان شدند -چه کمک با جسم خودشان، چه کمک با مال خودشان- و انواع و اقسام کمکها را کردند به افرادی که مستحِقّ کمک بودند، بایستی ادامه پیدا کند. باید این نهضت مجدّداً اوج بگیرد؛ کسانی هستند که ناچار شغلشان تعطیل میشود -چه تعطیلی باشد، چه نباشد، بعضی از مشاغل واقعاً دچار مشکل تعطیلی است- خب اینها مشکل پیدا میکنند. به نظر من مرکز هم بایستی مساجد باشد؛ میتوان مرکز کمک و همیاری با مردم و احسان و مواسات را در مساجد قرار داد. در هر مسجدی افراد نیازمندِ آبرومند را -افرادی هستند که واقعاً آبرومندند امّا در عین حال نیازمندند- شناسایی کرد، به اینها کمک رساند و مردم میتوانند کمک کنند و کمک هم میکنند. این تذکّرات من است.
و تذکّر آخر من هم مسئلهی دعا و توسّل و تضرّع است. همهی این چیزهایی که گفتیم اسباب و سبب هستند، مسبّبالاسباب خداوند قادر و حکیم است، که «تَسَبَّبَت بِلُطفِکَ الاَسباب».(۳) بایستی از خدای متعال درخواست کرد. این مجالس عزاداری هم جای خوبی است، زمینهی خوبی است برای تضرّع، برای توسّل، برای توجّه به پروردگار و خواستن از خدا. دعا کنیم، استغفار کنیم و از خدای متعال لطفش را طلب کنیم؛ انشاءالله خدای متعال هم لطف خواهد کرد.
انشاءالله خدا ملّت ایران را مشمول عنایات و الطاف خودش قرار بدهد، و انشاءالله بزودی ملّت ایران و همهی مؤمنین و همهی انسانها در سراسر جهان را از این بیماری خبیث و پُرمشکل نجات بدهد و شرّ آن را از سر آحاد مردم جهان انشاءالله کم کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) حقشناس و دانا (برگرفته از قرآن کریم؛ سورهی بقره، آیهی ۱۵۸)
عاشورا در نگاه مورّخان غرب
چارْلز ديكنْز (نويسنده معروف انگليسي): اگر منظور امام حسين(ع) جنگ در راه خواسته هاي دنيايي بود، من نمي فهميدم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنين حكم مي نمايد كه او فقط به خاطر اسلام، فداكاري خويش را انجام داد.
توماس كارْلايْل (فيلسوف و مورخ انگليسي) :بهترين درسي كه از تراژدي كربلا مي گيريم، اين است كه حسين(ع) و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن كردند كه تفوّق عددي در جايي كه حق با باطل روبرو مي شود و پيروزي حسين(ع) با وجود اقلّيتي كه داشت، باعث شگفتي من است.
ادوارد براوْن (مستشرق معروف انگليسي) : آيا قلبي پيدا مي شود كه وقتي دربارهء كربلا سخن مي شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتّي غير مسلمانان نيز نمي توانند پاكي روحي را كه در اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت انكار كنند.
فِرْدريك جمس : درس امام حسين(ع) و هر قهرمان شهيد ديگري اين است كه در دنيا اصول ابدي و ترحّم و محبّت وجود دارد كه تغيير ناپذيرند و همچنين مي رساند كه هر گاه كسي براي اين صفات مقاومت كند و بشر در راه آن پافشاري نمايد، آن اصول هميشه در دنيا باقي و پايدار خواهد ماند.
ل. م.بويد : در طيّ قرون، افراد بشر هميشه جرأت و پردلي و عظمت روح، بزرگي قلب و شهامت رواني را دوست داشته اند و در همين هاست كه آزادي و عدالت هرگز به نيروي ظلم و فساد تسليم نمي شود. اين بود شهامت و اين بود عظمت امام حسين(ع). و من مسرورم كه با كساني كه اين فداكاري عظيم را از جان و دل ثنا مي گويند شركت كرده ام، هرچند كه ۱۳۰۰ سال از تاريخ آن گذشته است.
واشنگتن ايروينگ (مورخ مشهور آمريكايي) : براي امام حسين(ع) ممكن بود كه زندگي خود را با تسليم شدن ارادهء يزيد نجات بخشد، ليكن مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمي دادكه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودي خود را براي قبول هر ناراحتي و فشاري به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميّه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در ريگ هاي تفتيدهء عربستان*، روح حسين(ع) فناناپذير است.
اي پهلوان و اي نمونه شجاعت و اي شهسوار من، اي حسين(ع)!
* البتّه امام حسين(ع) در صحراي كربلا شهيد شد، نه در ريگزارهاي عربستان!
توماس ماساريك: گر چه كشيشان ما هم از ذكر مصائب مسيح مردم را متأثر مي سازند، ولي آن شور و هيجاني كه در پيروان حسين(ع) يافت مي شود در پيروان مسيح يافت نخواهد شد و گويا سبب اين باشد كه مصائب مسيح در برابر مصائب حسين(ع) مانند پركاهي است در مقابل يك كوه عظيم پيكر.
موريس دو كبري : در مجالس عزاداري حسين(ع) گفته مي شود كه حسين(ع)، براي حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگي مقام و مرتبهء اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجويي يزيد نرفت. پس بيايي ما هم شيوهء او را سرمشق قرار داده، از زيردستي استعمارگران خلاصي يابيم و مرگ با عزّت رابر زندگي با ذلّت ترجيح دهيم.
ماربين آلماني (خاورشناس) : حسين(ع) با قرباني كردن عزيزترين افراد خود و با اثبات مظلوميت و حقانيّت خود، به دنيا درس فداكاري و جانبازي آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت. اين سرباز رشيد عالم اسلام به مردم دنيا نشان داد كه ظلم و بيداد و ستمگري پايدار نيست و بناي ستم هر چه ظاهراً عظيم و استوار باشد، در برابر حقّ و حقيقت چون پركاهي بر باد خواهد رفت.
جُرج جُرداق (دانشمند و اديب مسيحي) : وقتي يزيد مردم را تشويق به قتل حسين(ع) و مأمور به خونريزي مي كرد آنها مي گفتند: "چه مبلغ مي دهي؟” امّا انصار حسين(ع) به او مي گفتند” ما با تو هستيم. اگر هفتاد بار كشته شويم، باز مي خواهيم در ركابت جنگ كنيم و كشته شويم.
آنطون بارا (مسيحي): اگر حسين از آن ما بود، در هر سرزميني براي او بيرقي برمي افراشتيم و در هر روستايي براي او منبري بر پا مي نموديم و مردم را با نام حسين(ع) به مسيحيّت فرا مي خوانديم.
گيبون (مورخ انگليسي): با آنكه مدّتي از واقعه گربلا گذسته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نيستيم، مع ذلك مشقّات و مشكلاتي كه حضرت حسين(ع) تحمّل كرده، احساسات سنگين دل ترين خواننده را برمي انگيزد، چندانكه يك نوع عطوفت و مهرباني نسبت به آن حضرت در خود مي يابد.
نيكِلْسون (خاورشناس معروف): بني اميّه، سركش و مستبد بودند، قوانين اسلامي را ناديده انگاشتند و مسلمين را خوار نمودند … و چون تاريخ را بررسي كنيم، گويد: دين بر ضدّ فرمانفرمايي تشريفاتي قيام كرد و حكومت ديني در مقابل امپراطوري ايستادگي نمود. بنابراين، تاريخ از روي انصاف حكم مي كند كه خون حسين(ع) به گردن بني اميّه است.
سر پرسي سايكسْ (خاورشناس انگليسي) : حقيقتاً آن شجاعت و دلاوري كه اين عدّهء قليل از خود بروز دادند، به درجه اي بوده است كه در تمام اين قرون متمادي هر كسي كه آن را شنيد، بي اختيار زبان به تحسين و آفرين گشود. اين يك مشت مردم دلير غيرتمند، مانند مدافعان ترموپيل، نامي بلند غيرقابل زوال براي خود تا ابد باقي گذاشتند.
تاملاس توندون (هندو، رئيس سابق كنگره ملّي هندوستان) : اين فداكاري هاي عالي از قبيل شهادت امام حسين(ع) سطح فكر بشريت را ارتقا بخشيده است و خاطرهء آن شايسته است هميشه باقي بماند.
جایگاه راستگویی در آموزههای دینی
زبان، مهمترین عضوی است که انسان به واسطه آن با دیگران ارتباط برقرار، و مفاهیم، مقاصد و مطالب مورد نظرش را منتقل میکند. این عضو در میان اعضای بدن، جایگاه ویژهای دارد. انسان با زبان همچنانکه میتواند حق بگوید و نظر رحمت خداوند مهربان، رضایت اولیای الهی و بندگان مؤمن را جلب کند، میتواند باطل بگوید و خشم و غضب خدا و اولیای الهی و نفرت بندگان را برانگیزد. انسان هم میتواند با صداقت و راستی، برای دنیا و آخرت خویش و دیگران مفید باشد و هم میتواند با دروغ، دورویی، سخنچینی، غیبت، تهمت، اهانت، ایذا، تمسخر و ...، زمینه بدبختی خود را فراهم آورد و به دیگران آسیب برساند. از این روست که اهلبیت عصمت و طهارت(ع) فرمودهاند: «اگر سخن گفتن نقره باشد، سکوت طلاست».[۱] حال اگر آدمی بتواند خود را از آفات سخن در امان نگه دارد و فقط راست و حق بگوید، قطعاً سخن گفتن، بهتر از سکوت است؛ چنانکه خداوند متعال پیامبران و حجتهای خویش را برای سخن گفتن فرستاده است، نه برای سکوت.[۲]
الف. اهمیت راستگویی
صداقت و راستگویی نه تنها از دیدگاه اسلام و ادیان آسمانی، بلکه از دیدگاه تمام مکاتب بشری و همه عقلای عالم، امری پسندیده و نیکوست؛ زیرا فطرت آدمی بر مبنای صداقت و راستی سرشته شده است و هر انسانی بر اساس فطرت خود گواهی میدهد که راستگویی، بهتر از دروغگویی است. اسلام که کاملترین دین الهی است، همواره بشر را به راستی در رفتار و گفتار توصیه کرده و بالاترینِ مقامات را برای راستگویان و صادقان اثبات نموده است. خدای متعال در قرآن کریم میفرماید:
هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛[۳] امروز [روز قیامت]، روزی است که راستی راستگویان به آنها سود میرساند، برای آنها باغهایی از بهشت است که نهرها از زیر [درختان] آن جاری است، همواره تا ابد در آن میمانند؛ هم خداوند از آنها راضی است و هم آنها از خداوند خشنودند. این، رستگاری بزرگ است.
رسولخدا(ص) نیز در این باره فرموده است: «إِنَّ أَقْرَبَکُمْ مِنِّی غَداً وَ أَوْجَبَکُمْ عَلَیَّ شَفَاعَةً أَصْدَقُکُمْ لِسَاناً وَ أَدَّاکُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُکُمْ مِنَ النَّاس؛[۴] نزدیکترین شما به من در روز قیامت و کسی که شفاعت او بر من بیش از همه واجب است، کسی است که از میان شما راستگوتر، امانتدارتر، خوشاخلاقتر و مردمدارتر باشد».
ب. مصادیق راستگویی
از نظر اسلام، راستگویی دستکم دو ویژگی دارد:
۱. مطابقت گفتار با واقعیت و حقیقت
یکی از مهمترین ویژگیهای صداقت و راستگویی، مطابقت سخن انسان با واقعیت و حقیقت است. کسی که سخنی را بگوید که واقعیت و حقیقت بیرونی ندارد، دروغ گفته است. «ابن ابیسَرح» که از دشمنان سرسخت اسلام و از کسانی بود که رسولخدا(ص) بعد از فتح مکه، خون او را مباح شمرده بود. او مدعی بود که وحی بر او نازل میشود؛ در حالی که هرگز به او وحی نازل نمیشد. از این رو خداوند متعال این آیه شریفه را در شأن او نازل کرد: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ؛[۵] و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ میبندد یا میگوید: به من وحی شده، در حالی که چیزی به او وحی نشده است».
اگر کسی واقعیت و حقیقتی را که وجود دارد و بیان آن لازم است، انکار کند، دروغ گفته است. قرآن کریم کسانی که قیامت را انکار میکنند، دروغگو و کذّاب خوانده است؛ زیرا آخرت و عالم پس از مرگ، از بدیهیترین حقایق عالم هستی است که همه انبیا، اولیا و کتابهای آسمانی به آن بشارت دادهاند؛ چنانکه خدای متعال میفرماید: «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبین الَّذینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ؛[۶] در آن روز وای بر تکذیبکنندگان؛ آنان که روز جزا را انکار میکنند».
۲. اعتقاد قلبی به حق و همراهی زبان با قلب
اگر چه مطابقت سخن با حق و حقیقت، شرط صداقت و راستگویی است؛ اما برای راست بودن سخن، کافی نیست؛ بلکه انسان راستگو، کسی است که به آنچه میگوید اعتقاد داشته باشد. امام صادق(ع) فرموده است: «أَدْنَی حَدِّ الصِّدْقِ أَنْ لَا یُخَالِفَ اللِّسَانُ الْقَلْبَ وَ لَا الْقَلْبُ اللِّسَانَ؛[۷] کمترین حدّ صداقت و راستگویی، این است که زبان، مخالف قلب و قلب، مخالف زبان نباشد». از این رو کسی که تنها به زبان، اسلام آورده و به حقانیت خدا و رسول او شهادت داده است، ولی در دلِ او از ایمان و اعتقاد قلبی به آنچه میگوید، خبری نیست و حق بودن اسلام را از جان و دل نپذیرفته است؛ منافق و دروغگوست. خداوند درباره این افراد میفرماید: «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُون؛[۸] چون منافقان نزد تو آیند، گویند: گواهی میدهیم که تو واقعاً پیامبر خدایی و خدا میداند که تو واقعاً پیامبر او هستی، و خدا گواهی میدهد که منافقان سخت دروغگو هستند».
اگر چه سخن منافقان در این آیه شریفه، ویژگی اول را دارد و مطابق حق و حقیقت است، اما از آنجا که در دل به این حقیقت، یعنی به رسالت رسولخدا(ص) ایمان و اعتقاد نداشتند، شهادتشان به رسالت آن حضرت دروغ بود. بنابراین سخن راست افزون بر مطابق حق و حقیقت بودن، باید مطابق و موافق اعتقاد قلبی نیز باشد و قلب و زبان انسان یکی باشد؛ نه قلب، مخالف زبان و نه زبان، مخالف قلب باشد.
ج. رابطه ایمان و راستگویی
در آموزههای دینی اسلام، راستگویی یکی از نشانههای حقیقی بودن ایمان مؤمن است. از پیامبر اکرم(ص) سؤال شد: «مؤمن چه نشانهای دارد و به واسطه چه چیزی شناخته میشود؟». حضرت فرمود: «بِوَقَارِهِ وَ لِینِهِ وَ صِدْقِ حَدِیثِهِ؛[۹] با وقار و نرمخویی و راستی گفتارش». امام صادق(ع) نیز فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَضَعَ الْإِیمَانَ عَلَی سَبْعَةِ أَسْهُمٍ عَلَی الْبِرِّ وَ الصِّدْقِ وَ الْیَقِینِ وَ الرِّضَا وَ الْوَفَاءِ وَ الْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ؛[۱۰] خدای عزوجل، ایمان را بر هفت قسمت بنا نهاده است: نیکوکاری، صداقت و راستگویی، یقین، رضایت، وفاداری، علم و بردباری».
مؤمن حقیقی، کسی است که راست بگوید، حتی اگر به ضررش باشد و دروغ نگوید، حتی اگر به نفعش باشد؛ چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: «إِنَّ مِنْ حَقِیقَةِ الْإِیمَانِ أَنْ یُؤْثِرَ الْعَبْدُ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّ عَلَی الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُ؛[۱۱] از نشانههای حقیقت ایمان بنده خدا، این است که راستی را بر دروغ ترجیح دهد؛ حتی اگر راست به ضررش و دروغ به نفعش باشد».
د. الگویهای راستگویی
پیامبران الهی و اهلبیت عصمت و طهارت(ع)، همانگونه که میزان همه کمالات هستند؛ میزان و معیار صداقت و راستگویی نیز هستند؛ از این روست که خداوند آن بزرگواران را صادق و صدیق نامیده و به بندگانش دستور داده است که با ایشان همراهی، و از ایشان اطاعت کنند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ؛[۱۲] ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا پروا کنید و با راستان باشید». امام صادق(ع) در تفسیر این آیه شریفه فرموده است: «الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّیقُونَ بِطَاعَتِهِمْ؛[۱۳] صادقان، ائمه(ع) هستند و انسانهای بسیار راستگو، کسانی هستند که از ایشان اطاعت کنند».
بنابراین یکی از ویژگیهای صدیقین، پیروی از انبیای الهی است؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید: «وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُون؛[۱۴] کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آوردهاند، انسانهای بسیار صادق و راستگو هستند». رسولخدا(ص) درباره صدّیق بودن امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده است:
الصِّدِّیقُونَ ثَلَاثَةٌ حَبِیبٌ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ یس الَّذِی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ وَ حِزْقِیلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ الَّذِی قَالَ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ(ع) الثَّالِثُ وَ هُوَ أَفْضَلُهُم؛[۱۵] انسانهای بسیار راستگو سه نفرند: حبیب نجار که همان مؤمن آلیس است که گفت: از فرستادگان (خدا) پیروی کنید، از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمیخواهند و خودشان هدایت یافتهاند؛ و حزقیل، مؤمن آلفرعون که گفت: آیا مردی (رسولی) را که میگوید پروردگار من خداوند است، میکشید؛ و علی بن ابیطالب(ع) که سومین و برترین آنهاست.
شیعیان کامل اهلبیت(ع) همچون سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و ... نیز به تبعِ اهلبیت(ع)، الگوی صداقت هستند؛ چنانکه رسولخدا(ص) درباره ابوذر فرموده است: «مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَی ذِی لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِیذَرٍّ؛[۱۶] آسمان سایه نیفکنده و زمین به روی خود ندیده کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد». ابوذر در فتنههای سختِ پس از شهادت رسولخدا(ص)، هرگز از ولایت جدا نشد و همواره مردم را به سوی امیرالمؤمنین(ع) دعوت، و حق و حقیقت را بیان میکرد. در هر مجلس، محفل و هر کوچه و بازاری، صادقانه فضائل امیرالمؤمنین(ع) و اهلبیت عصمت و طهارت(ع) را بیان میکرد. این صداقت و بیپرواییاش در بیان فضایل اهلبیت(ع) و بهویژه امیرالمؤمنین(ع)، برای خلفای غاصب سخت و دشوار بود؛ از این رو بود که او را بسیار مورد آزاد و اذیت قرار میدادند. او در راه ولایت، شکنجههای بسیاری را از سوی خلفای غاصب تحمل نمود. عثمان که تحمل صداقتش را نداشت، او را به شام تبعید کرد. در شام نیز معاویه نتوانست صداقتش را تحمل کند و او را به مدینه بازگرداند. عثمان اینبار او را به بیابان خشک و بیآب و علف ربذه تبعید کرد. روح بلند او پس از تحمل سختیهای بسیار در ربذه به ملکوت پیوست.
تعارف دروغ
در روایت است: روزی امام صادق(ع) با فرزندش اسماعیل در مجلسی بودند. یکی از دوستان امام(ع) وارد شد، سلام کرد و نشست. وقتی حضرت برخاست، او نیز به اتفاق امام(ع) حرکت کرد و تا مقابل در خانه امام(ع)، با ایشان همراه بود؛ سپس از حضرت جدا شد. وقتی امام(ع) وارد خانه شدند، اسماعیل پرسید: «ای پدر! چرا به آن شخص تعارف نکردید و نفرمودید به منزل بیاید؟». حضرت فرمود: «دلیلی بر آمدنش به خانه وجود نداشت». اسماعیل گفت: «اگر شما تعارف میکردید، او خودش نمیآمد». حضرت فرمود: «فرزندم! دوست ندارم که خداوند مرا از کسانی قرار دهد که بیان میکنند چیزی را که قصد آن را ندارند».[۱۷]
هـ. آثار صداقت و راستگویی
۱. محبوبیت نزد خداوند متعال
محبوبیت انسان راستگو نزد خداوند متعال، از مهم ترین آثار صداقت و راستگویی است. میان راستگویی و دوستی با خداوند، رابطه مستقیمی وجود دارد؛ زیرا خداوند راستگویان را دوست دارد و به سبب همین دوست داشتن است که بهترینها را به آنان هدیه میکند. از آنجا که راستگویی، یکی از اخلاقهای شایسته و از مکارم اخلاق است، خداوند این اخلاق والا را به آنان الهام میکند؛ چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً أَلْهَمَهُ الصِّدْقَ؛[۱۸] هنگامی که خداوند بندهای را دوست داشته باشد، صداقت و راستگویی را به او الهام میکند». همچنین آن حضرت فرموده است: «أَلَا فَاصْدُقُوا فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ مَنْ صَدَقَ، وَ جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّ الْکَذِبَ مُجَانِبٌ الْإِیمَان؛[۱۹] راستگو باشید؛ زیرا خداوند با کسی است که راستگو باشد و از دروغ دوری کنید؛ زیرا دروغ از ایمان به دور است».
۲. حکمت
امام صادق(ع) فرموده است: «الْحِکْمَةُ ضِیَاءُ الْمَعْرِفَةِ وَ مِیرَاثُ [مِیزَانُ] التَّقْوَی وَ ثَمَرَةُ الصِّدْقِ؛[۲۰] حکمت، روشنی معرفت و میراث تقوا و میوه صداقت و راستگویی است». شخص برخودار از حکمت، همواره سخن معقول و موافق حق میگوید و میکوشد کارهایش را بر اساس تدبیر و اتقان انجام دهد.[۲۱]
۳. اصلاح امور
یکی از مهمترین آثار راستگویی، اصلاح همه امور انسان از جمله دین و عمل او با راستگویی است؛ چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: «مَنْ صَدَقَ أَصْلَحَ دِیَانَتَهُ؛[۲۲] کسی که راستگو باشد، دینش اصلاح میشود». امام صادق(ع) نیز فرموده است: «مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَکَی عَمَلُهُ؛[۲۳] کسی که راستگو باشد، عملش پاکیزه میشود». این امر بدان جهت است که راستگویی، انسان را به سوی خوبی و نیکوکاری دعوت میکند و ثمره نیکوکاری، اصلاح همه امور فردی و اجتماعی است؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: «الصِّدْقُ یَهْدِی إِلَی الْبِرِّ، وَ الْبِرُّ یَدْعُوا إِلَی الْجَنَّةِ؛[۲۴] راستگویی، به نیکوکاری دعوت میکند و نیکوکاری، به بهشت رهنمون میسازد».
نقل است روزی شخصی به حضور پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: «من نماز نمیخوانم، عمل منافیعفت انجام میدهم و دروغ هم میگویم. اول کدام را ترک کنم؟». پیامبر(ص) فرمود: «دروغ». او در محضر پیامبر(ص) تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید. هنگامی که خارج شد، وسوسههای شیطانی برای عمل منافیعفت در دل او پیدا شد، اما بلافاصله با خود اندیشید اگر پیامبر(ص) از او در این باره سؤال کند، چه بگوید؟ اگر بگوید چنین عملی را مرتکب نشده است، دروغ گفته است و اگر راست بگوید، حد بر او جاری میشود. این شیوه فکر و خودداری، درباره دیگر کارهای خلاف نیز برای او رخ داد و ترک دروغ، سرچشمه ترک همه گناهان او شد.
بنابراین همانگونه که راستگویی، منشأ همه خوبیهاست؛ دروغ نیز منشأ همه پلیدیهاست؛ چنانکه امام حسن عسکری(ع) فرموده است: «جُعِلَتِ الْخَبائِثُ کُلُّها فِی بَیْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهَا الْکَذِب؛[۲۵] تمام پلیدیها در اطاقی قرار داده شده است و کلید آن، دروغ است».
۴. اعتماد عمومی
یکی از آثار مهم راستگویی، ایجاد اعتماد و اطمینان متقابل میان مردم است. البته این اعتماد و اطمینان نه تنها میان مردم، بلکه در رابطه با حکومت و حاکمان نیز باید وجود داشته باشد. از بزرگترین سرمایههای اجتماعی هر نظام و ملتی، وجود اعتماد عمومی در سطح جامعه است که موجب همدلی و وفاق هر چه بیشتر جامعه میشود. مهمترین آفت این سرمایه اجتماعی، دروغ و نیرنگ و نفاق است. از همین روست که در روایات از دوستی با دروغگویان به شدت نهی شده است؛ چنانکه امام علی(ع) فرموده است: «إِیّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْکَذّابِ فَإِنَّهُ کَالسَّرابِ، یُقَرِّبُ عَلَیْکَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیْکَ الْقَرِیبَ؛[۲۶] از دوستی با دروغگو بپرهیز که او همچون سراب است؛ دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را دور میسازد».
اگر مردم یا حاکمان جامعه دچار آفت دروغگویی و نیرنگ شوند، به مرور زمان سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی از بین میرود. از بین رفتن اعتماد عمومی نیز موجب بروز هرج و مرج در جامعه و در نهایت، نابودی و از بین رفتن همه امکانات میشود؛ از همین روست که امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: «النَّجَاةُ مَعَ الصِّدْقِ؛[۲۷] نجات، همراه صداقت و راستگویی است». راه نجات و خوشبختی شخص و جامعه، پایبندی به راستگویی است. ترویج راستگویی، ترویج اعتماد و اطمینان عمومی، و اعتماد عمومی نیز زمینهساز وحدت اجتماعی است. وحدت، عامل همه پیروزیها و خوشبختیهای مادی و معنوی است.
۵. بهشت و رضوان الهی
خدای سبحان در قرآن کریم درباره پاداش راستگویان فرموده است:
«هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛[۲۸] این، روزی است که صادقان از راستی خود بهرهمند میشوند. برای آنها، بهشتهایی است که از زیر درختانش، نهرها جاری است و در آن، به نعمت ابدی متنعم هستند؛ خدا از آنها خشنود و آنها از خدا خشنودند. این است سعادت و رستگاری بزرگ.
پیامبر اکرم(ص) نیز درباره پاداش راستگویی و دروغگویی فرموده است: «عَلَیکُم بِالصِّدقِ فَإنّهُ بَابٌ مِن أبوَابِ الجَنّة وَ إیّاکُم وَ الکِذب فَإنّهُ بَابٌ مِن أبوابِ النّار؛[۲۹] مراقب صداقت خود باشید؛ زیرا که آن، دری از درهای بهشت است و مراقب باشید دروغ نگویید؛ زیرا که آن، دری از درهای جهنم است». نقل است شخصی خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و عرض کرد: «یا رسولاللّه! عمل اهل بهشت چیست؟». حضرت فرمود: «صداقت و راستگویی است؛ زیرا وقتی بنده خدا راستگو باشد، نیکوکار میشود و وقتی نیکوکار شد، ایمان میآورد. وقتی ایمان آورد، وارد بهشت میشود». آن شخص پرسید: «پس عمل اهل جهنم چیست؟». حضرت فرمود: «دروغگویی است؛ زیرا وقتی بنده خدا دروغ بگوید، گناهکار و مرتکب فسق و فجور میشود و وقتی فاجر شد، به سوی کفر کشیده میشود و چون کافر شد، وارد جهنم میشود».[۳۰]
فهرست منابع
۱. ابن ابیفراس، مسعود بن عیسی؛ مجموعه ورام؛ چاپ اول، قم: مکتبة فقیه، ۱۴۱۰ ق.
۲. پاینده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحة؛ چاپ چهارم، تهران: دنیای دانش، ۱۳۸۲ ش.
۳. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحکم و دررالکلم؛ چاپ دوم، قم: دار الکتاب الإسلامی، ۱۴۱۰ ق.
۴. جرجانی، علی بن محمد؛ کتاب التعریفات؛ لایپزیک: گوستاو فلوگل، ۱۸۴۵ م؛ بیروت: چاپ افست، ۱۹۷۸ م.
۵. دیلمی، حسن بن محمد؛ إرشاد القلوب إلی الصواب؛ چاپ اول، قم: شریف الرضی ۱۴۱۲ق.
۶. شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهجالبلاغة؛ چاپ اول، قم: هجرت، ۱۴۱۴ ق.
۷. صدوق، علی بن محمد؛ الامالی؛ چاپ ششم، تهران: کتابچی، ۱۳۷۶ ش.
۸. طبرسی، احمد بن علی؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ چاپ اول، مشهد: نشر مرتضی، ۱۴۰۳ ق.
۹. طبرسی، علی بن حسن؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار؛ چاپ دوم، نجف: المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵ ق.
۱۰. طوسی، محمد بن حسن؛ الأمالی؛ چاپ اول، قم: دار الثقافة، ۱۴۱۴ ق.
۱۱. علمالهدی، علی بن حسین؛ رسائل الشریف المرتضی؛ قم: چاپ مهدی رجائی، ۱۴۰۵ق.
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ ق.
۱۳. کوفی، فرات بن ابراهیم؛ تفسیر فرات الکوفی؛ چاپ اول، تهران: مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، ۱۴۱۰ ق.
۱۴. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ تحقیق جمعی از محققان؛ چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التارث العربی، ۱۴۰۳ ق.
۱۵. منسوب به امام صادق(ع)؛ مصباح الشریعة؛ چاپ اول، بیروت: اعلمی، ۱۴۰۰ ق.
۱۶. هلالی، سلیم بن قیس؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ چاپ اول، قم: الهادی، ۱۴۰۵ ق.
پی نوشت ها:
[۱]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج۲، ص۱۱۴: «عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ یَا بُنَیَّ إِنْ کُنْتَ زَعَمْتَ أَنَّ الْکَلَامَ مِنْ فِضَّةٍ فَإِنَّ السُّکُوتَ مِنْ ذَهَب».
[۲]. احمد بن علی طبرسی؛ الاحتجاج؛ ج ۲، ص ۳۱۵.
[۳]. مائده: ۱۱۹.
[۴]. محمد بن علی صدوق؛ الامالی؛ ص ۵۰۸.
[۵]. أنعام: ۹۳.
[۶]. مطففین:۱۰ و ۱۱.
[۷]. منسوب به امام صادق(ع)؛ مصباح الشریعة؛ ص ۳۴.
[۸]. منافقون: ۱.
[۹]. مسعود بن عیسی ابن ابیفراس؛ مجموعة ورام؛ ج ۲، ص ۲۵۲.
[۱۰]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۴۲.
[۱۱]. علی بن حسن طبرسی؛ مشکاة الأنوار؛ ص۱۷۲.
[۱۲]. توبه: ۱۱۹.
[۱۳]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۱، ص ۲۰۸.
[۱۴]. حدید: ۱۹.
[۱۵]. فرات بن ابراهیم کوفی؛ تفسیر فرات الکوفی؛ ص ۳۵۴.
[۱۶]. سلیم بن قیس هلالی؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ ج ۲، ص ۶۵۹.
[۱۷]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالأنوار؛ ج ۱۶، ص ۲۴۱.
[۱۸]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ص ۲۱۷.
[۱۹]. محمد بن حسن طوسی؛ الامالی؛ ص ۲۱۶.
[۲۰]. منسوب به امام صادق(ع)؛ مصباح الشریعة؛ ص ۱۹۸.
[۲۱]. علی بن محمد جرجانی؛ کتاب التعریفات؛ ج ۱، ص ۹۶؛ علی بن حسین علمالهدی؛ رسائل الشریف المرتضی؛ ج ۲، ص ۲۶۸.
[۲۲]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ص ۲۱۸.
[۲۳]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۱۰۴.
[۲۴]. علی بن حسن طبرسی؛ مشکاة الانوار؛ ص ۱۷۲.
[۲۵]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۶۶، ص ۲۶۳.
[۲۶]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ حکمت ۳۸.
[۲۷]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ص۲۱۸، ح ۴۳۲۲.
[۲۸]. مائده: ۱۱۹.
[۲۹]. ابوالقاسم پاینده؛ نهج الفصاحة؛ ص۵۷۳.
[۳۰]. حسن بن محمد دیلمی؛ إرشاد القلوب؛ ج ۱، ص ۱۸۵.
پیامدهای دلبستگی به دنیا در کلام و سیره امام حسین(ع)
از منظر اسلام آنچه خدا در زمین آفریده است، برای استفاده انسان است: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً».[۱] خداوند نعمتهای دنیوی را به صورت موقت و محدود در اختیار انسان قرار داده است تا با بهرهبرداری صحیح از آنها، بتواند خود را به کمال و رستگاری ابدی برساند؛ اما متأسفانه برخی انسانها با سوءاختیار خود، بهگونهای دلباخته و دلبسته دنیا میشوند که آن را اصیل و همیشگی میپندارند و بر آخرت ترجیح میدهند: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقَی؛[۲] ولی شما زندگی دنیا را مقدم میدارید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است». این در حالی است که دنیاطلبی و ترجیح دنیا بر آخرت، منشأ همه گناهان و نافرمانیهاست: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة».[۳] قرآن کریم در هشداری به مؤمنان میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛[۴] ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند، زیانکارانند». بنابراین انسانها در مواجهه با دنیا و نعمتهای الهی، دو نوع رفتار کاملاً متفاوت دارند: عدهای بر مدار عبودیت حرکت میکنند و نگاهشان به دنیا و همه نعمتها، نگاهی توحیدی است. این گروه توجه دارند که باید از فرصت محدود زندگی و نعمتهای دنیوی برای آبادانی آخرت توشه بردارند:
رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلَی وَالِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ؛[۵] پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای، به من الهام کن و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست، انجام دهم و مرا به رحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن.
برخی دیگر از انسانها چنان در دنیا، غرق و به آن دلبسته میشوند که از خداوند و حیات اخروی خود به کلی غافل میشوند و همه هستی خود را به چند سال زندگی در دنیا میفروشند. امام حسین(ع) صبح روز عاشورا در خطابهای، مردم را از این نوع زندگی پرهیز داده است:
عِبادَ اللَّهَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مِن الدُّنْیا عَلی حَذَرٍ، فَاِنَّ الدُّنْیا لَوْ بَقِیَتْ عَلی احَدٍ اوْ بَقِیَ عَلَیْها احَدٌ لَکانَتِ الْاَنْبِیاءُ احَقَّ بِالْبَقاءِ وَ اوْلی بِالرِّضا وَ ارْضی بِالْقَضاءِ غَیْرُ ان اللّهَ خَلَق الدُّنْیا لِلْفَناءِ فَجَدیُدها بالٍ وَ نَعیمُها مُضْمَحِلٌّ وَ سُرُورُها مُکْفَهِرٌّ وَ الْمَنْزِلُ تَلْعَةٌ وَ الدّارُ قَلْعَةٌ. فَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوی؛[۶] ای بندگان خدا، تقوای خدا را پیشه سازید و از دنیا دوری کنید که اگر دنیا برای کسی میماند یا کسی در دنیا میماند، پیامبران شایستهتر بودند که بمانند و آنان بیش از همه سزاوار خوشنودی هستند و بیش از همه به قضای الهی خرسندند. خداوند بلندمرتبه، دنیا را برای بلا و اهل آن را برای فنا آفرید. پس تازگی دنیا، کهنگی است و نعمتهایش، نابود شونده و شادمانی آن، غم و اندوه است، سرای آخرت فرا میرسد و خانه دنیا از دست میرود. پس توشه بردارید که بهترین توشه، تقواست.
این نوشتار به پدیده دلبستگی به دنیا و پیامدهای آن بر اساس کلام و سیره امام حسین(ع) میپردازد.
پیامدهای دلبستگی به دنیا
دلبستگی به دنیا، پیامدهای ناخوشایندی را برای فرد و جامعه به بار میآورد که در این قسمت به برخی از آنها اشاره میشود:
۱. دلبستگی به دنیا، مهمترین مانعِ انجام وظیفه
دلبستگی به دنیا، انسان را از انجام مسئولیتهای خود باز میدارد. انسان دلبسته به کسی یا چیزی، به راحتی نمیتواند از دلبستگی خود رها شود؛ از این رو در طول زندگی همواره در اسارت دلبسته خود به سر میبرد.[۷] خداوند در بیان علت سستی برخی مسلمانان از شرکت در جهاد میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ؛[۸] ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا هنگامی که به شما گفته میشود: به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید، بر زمین سنگینی میکنید (و سستی به خرج میدهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شدهاید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست.
جمله «اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ» کنایه از تمایل به ماندن در وطن و حرکت نکردن به سوی میدان جهاد و یا کنایه از تمایل به جهان ماده و چسبیدن به زرق و برق دنیاست.[۹] امام حسین(ع) در روز عاشورا فرمود:
فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ وَ الشَّقِیُّ مَنْ فَتِنَتْهُ، فَلا تَغُرَّنَّکُمْ هذِهِ الدُّنْیا، فَإِنَّها تَقْطَعُ رَجاءَ مَنْ رَکَنَ إِلَیْها، وَ تُخَیِّبُ طَمَعَ مَنْ طَمِعَ فیها؛[۱۰] فریبخورده، کسی است که دنیا او را فریب دهد و نگونبخت، کسی است که دنیا او را مفتون خود کند. [مراقب باشید] این دنیا شما را نفریبد که دنیا امید هر کسی را که به او دل ببندد، قطع میکند و طمع آزمندان به خود را میخشکاند.
دلبستگی کوفیان به دنیا، مانع انجام وظیفه و حمایت از امام حق در برپایی حکومت اسلامی شد. آنها وفای به عهد و احترام به مهمانی که خود او را دعوت کرده بودند، نادیده گرفتند و کارشان به جایی رسید که تصمیم به کشتن فرزند رسولخدا(ص) گرفتند. از سوی دیگر در لشکر امام حسین(ع)، قلوب عاشقان مملو از عشق به خدا بود و جایی برای علاقه به دنیا و پست و مقام، ثروت و اهل و عیال وجود نداشت. از همین رو بود که برای جانبازی در راه حفظ دین و اصلاح سنت رسولخدا(ص)، سلحشورانه به استقبال مرگ شتافتند. آنان، الگوهای ارزشمندی برای جوانانمان بودند که در هشت سال دفاع مقدس و دفاع از حرم اهلبیت(ع) دنیا را رها کردند و بیباکانه به استقبال شهادت شتافتند.
تصاویر نورانی شهدا در هر شهر و روستا، گواه رشادت و مجاهدت مردمانی است که برای قرب به حق و اطاعت از امام خمینی(ره) و خلف صالحاش مقام معظم رهبری(مدظله العالی) به عنوان نائب امام زمان(عج) از جان شیرین خود نیز گذشتند؛ شهیدان بزرگی همانند خرازیها، زینالدینها، حججیها و سلیمانیها. سیری در زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم، گویای آن است که آنان نیز همچون یاران امام حسین(ع) دلبسته و دلباخته دنیا نبودند که توانستند وظیفه خود را به درستی تشخیص دهند و در راه انجام آن، جان خود را تقدیم کنند.
۲. مقامطلبی
یکی از مظاهر برجسته دلبستگی به دنیا، حب مقام و ریاست است. دلبستگی به دنیا موجب میشود برخی انسانها به هر طریقی، اگر چه مخالف موازین اخلاقی و دینی باشد، نظر مردم و یا مقامات بالا را به خود جلب کنند تا در پرتو آن، بتوانند به پست و مقامی برسند. در انتخابات شوراها، ریاستجمهوی و... چه بسیارند افرادی که با دروغ، تهمت، اسراف و ریخت و پاشهای فراوان، میکوشند توجه مردم را به خود جلب کنند. امام حسین(ع) درباره سرنوشت این افراد میفرماید: «لا اَفْلَحَ قَوْمٌ اشْتَرَوْا مَرْضاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَـخَطِ الْخالِقِ؛[۱۱]ملّتی که خشنودی مردم را با خشم خدا معامله کند، هرگز رستگار نخواهد شد».
امام حسین(ع) در گفتار دیگری میفرماید: «مَن حاوَلَ أمرا بِمَعصِیَةِ اللّه ِکانَ أَفوتَ لِما یَرجُو وأسرَعَ لِما یَحذَرُ؛[۱۲] کسی که با نافرمانی خدا در پیِ کاری باشد، آنچه را که امید دارد، بیشتر از دست میدهد و به آنچه که از آن میپرهیزد، زودتر گرفتار آید». نمونه بارز این سخن، عمر بن سعد است که برای به دست آوردن فرمانروایی ری، حاضر شد با امام(ع) بجنگد؛ اما با این کار به هدفش نرسید. در مقابل این گروه، برخی افراد همیشه به دنبال کسب رضایت الهی هستند و خدمت و محبتشان به مردم نیز تنها در راستای قرب الهی است؛ نه به دست آوردن پست و مقام و یا ثروتاندوزی. امام حسین(ع) درباره این دو گروه میفرماید: «مَن طَلَبَ رِضا اللّهِ بِسَخَطِ الناسِ کَفاهُ اللّهُ اُمُورَ الناسِ، ومَن طَلَبَ رِضا الناسِ بِسَخَطِ اللّه، وَکَلَهُ اللّهُ إلی النّاسِ؛[۱۳] هر کس خشنودی خدا را [هر چند] با ناخشنودی مردم بطلبد، خداوند او را از امور مردم بینیاز کند و هر که خشنودی مردم را با خشم و ناخشنود کردن خدا بجوید، خداوند او را به مردم واگذارد».
۳. نادیده گرفتن مقام امامت
یکی از آثار مهم دلبستگی به دنیا، فاصله گرفتن از حقیقت دین است. حقیقت دین، ساحتهای گوناگونی مانند اندیشه و عقاید، اخلاق و حقوق و نیز حکومت و مدیریت جامعه دارد. انسان مؤمن، به همه ساحتهای دین متعبد است. یکی از معضلات جامعه اسلامی در عصر امام حسین(ع)، فراموشی حقیقت دین در ساحت حکومت و مدیریت جامعه بود. از نظر اسلام، هر فردی لایق و شایسته حکومت بر مردم نیست و حاکم اسلامی باید کسی باشد که تنها در مدار حق و توحید گام بردارد و رفتار و گفتارش، تجلی کلام حقتعالی باشد. از این رو شناخت امام و تبعیت از او، در تراز شناخت خدا قرار دارد. امام حسین(ع) در این زمینه فرمود: «أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ؛ ای مردم! خدای بزرگ بندگان را نیافرید، مگر برای آنکه او را بشناسند؛ وقتی او را شناختند، او را پرستش خواهند کرد و هنگامی که او را بپرستند، از بندگی غیر او بینیاز خواهند شد». سپس درباره چیستی شناخت خدا فرمود: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ؛[۱۴] شناخت مردم به امامشان در هر زمان، آن امامی که اطاعتش بر آنها واجب است».
بنابر این حدیث، شناخت امام(ع) در ذیل شناخت خدا تعریف میشود و اطاعت از امام(ع)، اطاعت از خداست؛ زیرا امام عادل مردم را به سوی دین و اجرای فرامین الهی و حیات طیبه هدایت میکند. از همین روست که امام حسین(ع) از ابتدای قیام خود، بر امامت و جایگاه مهم آن تأکید میورزید: «فَلَعَمْری، ما الإمامُ إلّا الحاکمُ بالکِتابِ، القائمُ بالقِسْطِ، الدّائنُ بِدِینِ الحَقِّ، الحابِسُ نَفْسَهُ علی ذاتِ اللّهِ؛[۱۵] به جان خودم سوگند، امام و پیشوا کسی نیست، مگر آنکه بر اساس کتاب خدا حکومت کند، عدل و داد را بر پا دارد، پایبند به دین حق باشد و خود را وقف در راه خدا کند». این در حالی است که یزید فاقد این اوصاف بلند اعتقادی و اخلاقی است: «وَ یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَه».[۱۶]
کوفیان به جای تبعیت از امام بر حق، به دلیل ترس از مرگ و زندانی و شکنجه شدن و یا به طمع به دست آوردن مطامع دنیوی، علیرغم آنکه امام(ع) را به کوفه دعوت کرده بودند تا بر آنها حکومت کند، تن به حکومت حاکم جائری همچون یزید و عبیدالله بن زیاد دادند، دنیا و شهوات خود را بر آخرت ترجیح دادند و اطاعت از شیطان را بر اطاعت از خدا برگزیدند. امام حسین(ع) درباره آنها به فرزدق فرمود:
یا فَرَزْدَقُ اِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ وَ تَرَکُوا طاعَةَ الرَّحْمانِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ فِی الاَرْضِ وَ اَبْطَلُوا الْحُدُودَ وَ شَرِبُوا الْخُمُورَ وَ اسْتَأْثَرُوا فِی أَمْوالِ الْفُقَراءِ وَ الْمَساکینَ وَ أَنَا أَوْلی مَنْ قامَ بِنُصْرَةِ دینِ اللّهِ وَ إِعْزازِ شَرْعِهِ وَ الْجِهادِ فِی سَبِیلِهِ؛ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِیَ الْعُلْیا؛[۱۷] ای فرزدق! اینان گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهی را از بین بردند و بادهها نوشیدند و داراییهای فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و من از هر کس به یاری دین خداوند و سربلندی آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خداوند پیروز باشد.
مؤمنان باید در هر زمانی به تمامی ساحتهای دین ملتزم باشند. اکنون که در عصر غیبت به سر میبریم، بر اساس دلایل قطعی شرعی و عقلی، مدیریت جامعه اسلامی را باید کسی بر عهده بگیرد که بیشترین شباهت را به امام زمان(عج) داشته باشد؛ یعنی از علم و معرفت، تقوا و عدالت و قدرت مدیریتی بالا برخوردار باشد که به برکت انقلاب شکوهمند اسلامی، این امر در وجود حضرت امام خمینی(ره) و اکنون نیز در وجود مقام معظم رهبری، امام خامنهای؟مد؟ تعیّن یافته است و مردم متدین و انقلابی ایران اسلامی بر خلاف کوفیان، به خوبی نشان دادهاند که قدردان نعمت ولایت هستند و برای تحقق آرمانها و اهداف بلندشان همواره در میدان حضور دارند.
۴. ذلت و خواری ابدی
از آثار برجسته دلبستگی به دنیا، تن دادن به زندگی پست و ذلیلانه است. کسی که دلباخته دنیاست، از مرگ میهراسد و حاضر است برای زندگی بیشتر، تن به هر ذلتی دهد. یکی از ذلتهای کوفیان، ذلت پیمانشکنی و بیوفایی است. امام حسین(ع) روز عاشورا به آنان فرمود: «یا اهلَ الکُوفةِ! قُبحاً لَکُم وَ تَرحاً، بُؤسًا لَکُم وَ تَعسًا، اِستَصرَختُمُونا والِهِینَ؛[۱۸]وای بر شما ای کوفیان! زشت باد کارتان! ما را به یاری فراخواندید، چون نزد شما آمدیم و ندایتان را پاسخ گفتیم، همان شمشیرها را که با ما هم قسم بود؛ به روی ما کشیدید».
وای بر کوفه و بر رسم پذیرایی او |
سست عهدی و ریاکاری و خودرأیی او |
|
خاک عالم به سرش باد که در خاک کشید |
هر که بنشست سر خوان پذیرایی او |
|
رسم او غدر و دو رنگی، ره او کید و نفاق |
شش جهت پر شد از آوازه رسوایی او[۱۹] |
از نگاه امام حسین(ع)، زندگی ذلیلانه مساوی با مرگ، و مرگ در راه عزت همان حیات جاودانه است:
لَیْسَ شَأْنی شَأنُ مَنْ یَخافُ الْمَوْتَ، ما أَهْوَنَ الْمَوْتِ عَلی سَبیلِ نَیْلِ الْعِزِّ وَاِحْیاءِ الْحَقِّ، لَیْسَ الْمَوْتُ فی سَبیلِ الْعِزِّ اِلاّ حَیاةً خالِدَةً وَلَیْسَتِ الْحَیاةُ مَعَ الذُّلِّ اِلاَّالْمَوْتَ الَّذی لاحَیاةَ مَعَهُ، اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنی... وَهَلْ تَقْدِرُونَ عَلی أَکْثَرِ مِنْ قَتْلی؟! مَرْحَباً بِالْقَتْلِ فی سَبیلِ اللّه ِ، وَلکِنَّکُمْ لاتَقْدِروُنَ عَلی هَدْمِ مَجْدی وَمَحْوِ عِزّی وَشَرَفی؛[۲۰] جایگاه من، جایگاه کسی که از مرگ بترسد، نیست. مرگ در راه عزت و احیای حق، چقدر پیش من آسان است. مرگ در راه عزت، چیزی جز حیات جاودانه نیست و زندگی با ذلت، جز مرگ و نیستی که هیچ حیاتی همراه ندارد، نیست. آیا مرا با مرگ میترسانید؟ آیا بیش از کشتن من میتوانید؟ آفرین به مرگ در راه خدا، ولی شما نمیتوانید شکوه مرا نابود کنید و عزت و شرافتم را از بین ببرید.
همچنین فرمود: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ؛ اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُکُوبِ الْعارِ وَالْعارُ اَوْلی مِنْ دُخُولِ النّارِ؛[۲۱] مرگ با عزت از زندگی ذلیلانه برتر است. مرگ برتر از همراه شدن با عار و خواری، و خواری از ورود در آتش، برتر است».
ملت مؤمن و انقلابی ایران اسلامی نیز با الگوگیری از این سخنان پرگهر امام(ع)، بیش از چهل سال است که تن به هیچ ذلتی نداده و با اقتدار و عزت تمام در راه رسیدن به اهداف بلند انقلاب ایستادگی کرده است و به زودی همه قلههای رشد و پیشرفت در عرصههای مادی و معنوی را به یاری خداوند فتح خواهد کرد.
بر ما گمان بندگی زور بردهاند |
ای مرگ همتی که نخواهیم این قیود |
|
از آستان همت ما ذلت است دور |
و اندر کُنامِ غیرت ما نیستش ورود[۲۲] |
فهرست منابع
۱. ابنشعبه حرانی، حسن بن علی؛ تحفالعقول؛ تصحیح علیاکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ق.
۲. ابن شهرآشوب، محمد بن علی؛ مناقب آل ابیطالب(ع)؛ تحقیق علی بن جمال اشرف حسینی؛ قم: المکتبه الحیدریه، ۱۳۹۰ ق.
۳. ابنطاووس، علی بن موسی؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، ۱۳۶۹ق.
۴. ـــــــــــــــــــــــــــــ؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ قم: انوار الهدی، ۱۳۸۹ ش.
۵. ابنعساکر، علی بن حسن؛ تاریخ ابنعساکر؛ تحقیق علی شیری، بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۶. خوارزمی، موفق بن احمد؛ مقتل الحسین(ع)؛ قم: انتشارات مفید، [بیتا].
۷. شریفی، محمود و دیگران؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)؛ قم: پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، ۱۳۸۳ش.
۸. فتال نیشابوری، محمد بن حسن؛ روضةالواعظین و بصیرةالمتعضین؛ ترجمه محمود مهدوی دامغانی، چاپ اول، تهران: نشر نی، ۱۳۶۶ش.
۹. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
۱۰. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ تهران: مکتبة الاسلامیه، ۱۳۶۳ ش.
۱۱. محدثی، جواد؛ فرهنگ عاشورا؛ چاپ اول، قم: نشر معروف، ۱۳۷۴ش.
۱۲. مفید، محمد بن محمد؛ الارشاد؛ قم: منشورات بصیرتی، [بیتا].
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران؛ تفسیر نمونه؛ چاپ دهم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش.
پی نوشت ها:
[۱]. بقره: ۲۹.
[۲]. اعلی: ۱۶ و ۱۷.
[۳]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۱۳۱.
[۴]. منافقون: ۹.
[۵]. نمل: ۱۹.
[۶]. علی بن حسن ابنعساکر؛ تاریخ ابنعساکر؛ ج ۱۴، ص ۲۱۸؛ موفق بن احمد خوارزمی؛ مقتل الحسین(ع)؛ ج۱، ص ۲۵۳.
[۷]. ناصر مکارم شیرازی و دیگران؛ تفسیر نمونه؛ ج ۷، ص ۴۱۷.
[۸]. توبه: ۳۸.
[۹]. پیشین؛ ص۴۱۵.
[۱۰]. موفق بن احمد خوارزمی؛ مقتل الحسین(ع)؛ ج ۱، ص ۲۵۲ و ۲۵۳.
[۱۱]. همان، ص۲۳۹.
[۱۲]. حسن بن علی ابنشعبه حرانی؛ تحف العقول؛ ص۲۴۵.
[۱۳]. محمد بن حسن فتال نیشابوری؛ روضةالواعظین و بصیرةالمتعظین؛ ج ۲، ص ۴۴۳؛ محمدباقر مجلسی؛ بحارالأنوار؛ ج ۷۱، ص ۲۰۸.
[۱۴]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۳۶، ص ۳۸۴.
[۱۵]. محمد بن محمد مفید؛ الارشاد؛ ج ۲، ص ۳۹.
[۱۶]. علی بن موسی ابنطاووس؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ ص ۲۴.
[۱۷]. محمود شریفی و دیگران؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)؛ ص ۳۳۱.
[۱۸]. محمد بن علی ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب(ع)؛ ج۴، ص۱۱۰.
[۱۹]. محمدحسین بهجتی (شفق).
[۲۰]. محمود شریفی و دیگران؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)؛ ص ۳۶۰.
[۲۱]. همان، ص ۴۹۹.
[۲۲]. جواد محدثی؛ فرهنگ عاشورا؛ ص ۲۶.
رهبر معظم انقلاب: به هر شکل ممکن، واکسن تأمین و در اختیار همه مردم قرار بگیرد/ کرونا مسئله اول و فوری کشور است
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در سخنانی تلویزیونی درباره وضعیت و طغیان بیماری کرونا، آن را مسئله اول و فوری کشور خواندند و با تأکید در خصوص انجام قاطع وظایف و تصمیمها برای مقابله با بیماری، توصیهها و نکاتی خطاب به مسئولان و مردم بیان کردند.
حضرت آیتالله خامنهای، لازمه مقابله با تغییر شکل و جهش ویروس را بهکارگیری آرایش و شیوههای دفاعیِ جدید و محکم خواندند و گفتند: جانباختن بیش از 500 تن در یک روز و داغدار شدن خانوادههایشان و همچنین ابتلاء دهها هزار نفر به بیماری و مشکلات درمانی آنها حقیقتاً بسیار دردناک است و دل هر مسلمان و هممیهنی از این واقعه آتش میگیرد، بنابراین برای مقابله با این وضع وظایفی داریم.
ایشان ضربالاجل یکهفتهای رئیسجمهور برای جمعآوری پیشنهادها و تصمیمگیری درباره آنها را کاری خوب برشمردند و افزودند: در رأس زمان تعیینشده، جواب قضیه با دقت سنجیده، و برای هر اقدامِ لازم با قاطعیت تصمیمگیری و به آن عمل شود.
رهبر انقلاب همچنین خستگی شدید کادر درمان و فشارهای جسمی و روحی وارد به آنها را نگرانی بزرگی دانستند و افزوند: از صمیم قلب از پزشکان، پرستاران و مجموعههای درمانی که واقعاً در حال جهاد هستند، تشکر میکنم اگرچه تشکر اصلی از آنِ خداوند شاکر و علیم است.
حضرت آیتالله خامنهای در ادامه به بیان چند تذکر خطاب به مسئولان و مردم پرداختند.
رهبر انقلاب با تأکید بر لزوم گسترش آزمایشهای بیماریابی خاطرنشان کردند: در اوایل بیماری، آزمایشهای بیماریابی عمومی رایج شد که کار خوبی بود و باید شبکه بهداشت با کمک بسیج این کار را انجام دهند.
ایشان با اشاره به هزینههای سنگین آزمایشهای تشخیص کرونا، تأکید کردند: دولت و بیمهها کمک کنند تا بیماریابی و آزمایشهای تشخیص به صورت رایگان و وسیع در اختیار همه مردم قرار بگیرد.
حضرت آیتالله خامنهای در توصیه بعدی به مسئولان، مسئله تأمین گسترده واکسن را مورد تأکید قرار دادند و گفتند: خوشبختانه با تولید واکسن در داخل مسیر واردات خارجی آن نیز هموار شد، در حالی که تا قبل از آن با وجود پرداخت بهای واکسن، فروشندگان خارجی بدعهدی میکردند.
رهبر انقلاب تأکید کردند: واکسن چه از راه واردات و چه با تولید داخلی باید با تلاش مضاعف و به هر شکل ممکن تأمین شود و در اختیار همه مردم قرار بگیرد.
ایشان در خصوص مسئله تأمین دارو برای بیماران نیز گفتند: با وجود کمبود یا نبود دارو در داروخانهها و بیمارستانها، گفته میشود همان داروها در بازار آزاد با قیمت چند برابری فروخته میشود که این نشاندهنده مشکل در شبکه توزیع است و این مشکل باید حل شود.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به حضور جدی و قوی نیروهای مسلح در ماههای اولِ مقابله با بیماری، گفتند: نیروهای مسلح اکنون نیز مشغول هستند اما باید با همه توان به کمک مردم بیایند.
ایشان تصمیمگیری در خصوص تعطیلی را مسئلهای تخصصی و نیازمند بررسی در ستاد ملی کرونا خواندند و افزودند: مسئولین به هر نتیجهای رسیدند بدون ملاحظه و قاطع به آن عمل کنند.
رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنانشان خطاب به مردم، بخشی از مشکل را ناشی از رعایت نکردن شیوهنامهها دانستند و افزودند: مردم عزیز با همان حساسیت ماههای اول، شیوهنامهها را بهطور کامل رعایت کنند تا جان و سلامتی خودشان و دیگران به خطر نیفتد.
ایشان، دو سه ماه تحمل محدودیتها و رعایت کامل شیوهنامهها را موجب فروکش کردن بیماری و تنفس کادر درمان دانستند و افزودند: انشاءالله با همت دستاندرکاران، تا چند ماه دیگر واکسن به بهترین وجه در اختیار مردم قرار میگیرد و پس از آن، حتی با وجود بیماری، بحران و خطر مرگومیر و مصیبتزده شدن خانوادهها کاهش خواهد یافت.
حضرت آیتالله خامنهای در توصیهای دیگر، مجالس عزای حضرت سیدالشهداء علیهالسلام را مایه برکت و جلب رحمت الهی دانستند و افزودند: ملت و کشور به این مجالس با برکت احتیاج دارد اما در برگزاری آنها باید شیوهنامهها با کمال دقت و شدت مراعات شود.
ایشان برگزارکنندگان جلسات و آحاد شرکتکنندگان را به رعایت ضوابط و فاصلهها توصیه و تأکید کردند: نگذارید مجالس حسینی موجب شیوع بیماری و مایه طعنه مخالفان و دشمنان شود.
رهبر انقلاب همچنین با تقدیر از نهضت مواسات و احسان عمومی و کمکهای خیّران به مستحقان و افراد و مشاغل آسیبدیده، خاطرنشان کردند: این نهضت باید اوج بگیرد و مرکز این کار یعنی مرکز شناسایی نیازمندان آبرومند و کمک و همیاری مردم به آنها نیز مساجد باشد.
ایشان در پایان با یادآوری مسئله مهم دعا، توسل و تضرع به درگاه پروردگار برای رفع بلا، گفتند: همه این توصیهها اسبابی هستند که موفقیت آنها در گرو عنایت خداوند قادر و حکیم است و مجالس عزاداری نیز مکان و زمینه خوبی برای این توسلات و استغفارها است.
حضرت آیتالله خامنهای ابراز امیدواری کردند خداوند ملت ایران، مؤمنین و همه انسانها در سراسر جهان را از شرّ این بیماری خبیث و پُر مشکل نجات بخشد.
اسرار رمی جمرات و آثار آن در زندگی حج گزاران و راهکارهای صیانت از آن
«جَمْرَة» بهمعنای محل اصابت ِیا محل جمع شدن سنگریزهها (جِمَار) میباشد و جمع آن «جَمَرات» است (ابنمنظور، 1414ق، ج4، ص145؛ ابن اثیر، 1367ش، ج1، ص292). رمی جَمَرات، (انداختن سنگریزه به جمرهها) یکی از واجبات حج تمتع است که در منا انجام میشود. روز عید قربان اولین واجب، رمی جمرة عقبه است که هفـت سنگریزه ـ طبـق شرایط معین در کتب فقهی ـ به استوانه (جَمْرَة) عقبه زده میشود (امام خمینی، 1396ش، ص788 ). همچنین شبهایی که واجب است حجگزاران در منا بیتوته کنند باید در روزِ آنها رمی جمرات سهگانه را انجام دهند؛ یعنی به سه محل (جمره اُولی، جمره وُسطی، جمره عقبه) سنگریزه بزنند (امام خمینی، 1396ش، ص941).
رمی جمرات همانند دیگر مناسک از اعمال پر رمز و راز حج تمتع است که پیبردن به اسرار و حکمتهای آن میتواند در فزونیانگیزه برای عبادت و اثربخشی آن نقش بسزایی ایفا کند. در کلیه کتابهای فقهی که مناسک حج مطرح گردیده، رمی جمرات از بعد فقهی مورد بحث واقعشده و در کتابهای مربوط به اسرار و معارف حج، مانند صهبای حج، صهبای صفا و جرعهای از بیکران زمزم، اثر آیت الله جوادی آملی، حج برنامه تکامل، اثر سید محمد ضیاءآبادی، حج در آینه عرفان، اثر حسین انصاریان، حج عارفان، نگاشته رحیم کارگر، اسرار عرفانی حج و عمره، اثر محمدتقی فعالی و... نیز به صورت پراکنده برخی از راز و رمزهای رمی جمرات مورد اشاره واقع شده است و لکن با توجه به ضرورت آشنایی با اسرار و حکمتهای مناسک حج
از جمله رمی جمرات و نقشی که این اعمال عبادی در زندگی حجگزاران ایفا میکند، نیاز به پژوهشهای جامع و روزآمد همچنان به چشم میخورد. این تحقیق، با تشخیص این ضرورت، درصدد است حکمتهای این واجب الهی را بررسی نموده و نقش آن را در نفی وساوس شیطانی از کلیه عرصههای زندگی حجگزاران از دیدگاه قرآن، روایات و سیره معصومین: ، بازگو نماید و به این سؤال پاسخ دهد که اسرار رمی جمرات چیست؟ و این عمل عبادی چگونه و در کدام حالت میتواند به عنوان نماد طرد شیطان، نقش مثبتی در زندگی حجگزاران ایفا نماید و راهکارهای نگهداری از آن آثار چیست؟
اسرار رمی جمرات
بنابر روایات، کلیه اعمال عبادی بر اساس یک یا چند حکمت تشریع شدهاند. امام رضا7 برخی اسرار و حکمتهای عبادات از جمله حج را در حدیثی بیان فرمودهاند (شیخ صدوق، 1378ش، ج2، ص90) رمی جمرات نیز دارای رمز و رازهایی است که در ادامه بررسی میکنیم:
الف) دورساختن شیطان
حج، رویآوردن به سوی خانه خدا با هدف پرستش خداوند و قطع همه دلبستگیها از غیر خداست[1] (شیخ صدوق، 1378ش، ج2، ص90؛ شیخ صدوق، 1413ق، ج1، ص199) یکی از جلوههای این قصد خدایی و این بریدن از ماسوی الله، رمی جمرات است که با هدف مبارزه با وسوسههای شیطان و دورساختن آن از عرصههای زندگی صورت میگیرد. این عمل عبادی برگرفته از سنت انبیای الهی است.
در روایت آمده، نخستین کسى که رمى جمرات انجام داد حضرت آدم7 بود، و پس از ایشان، ابراهیم7 اقدام به رمی جمرات کرد. «أَوَّلَ مَنْ رَمَى الْجِمَارَ ـ آدَمُ7 ثُمَّ إِبْرَاهِیمُ7» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص200؛ شیخ صدوق، 1408ق، ج2، ص437) حکمت آن نیز مقابله با وسوسههای ابلیس بود که در محلّ جمرات حضور یافت و با هدف بازداشتن ابراهیم7 از انجام وظیفه در کمین وی قرار گرفت، لکن ابراهیم7 به وسوسههای شیطان توجهی نکرد و او به سوی او سنگ پرتاب کرد و کار او برای همگان سنّت شد. «فَرَجَمَهُ إِبْرَاهِیمُ فَجَرَتِ السُّنَّةُ بِذَلِکَ» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص200؛ شیخ صدوق، 1408ق، ج2، ص437). بر پایة روایت دیگری، وقتی شیطان در محل رمی جمرات حضور یافت جبرئیل نزد ابراهیم7 آمد و گفت: او را رمی کن، ابراهیم7 نیز در جمره عقبه شیطان را رمی کرد. «فَرَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ وَ ذَلِکَ أَنَّ الشَّیْطَانَ تَمَثَّلَ لَهُ عِنْدَهَا» (شیخ صدوق، 1408ق، ج2، ص437).
ضمن اینکه رمی جمرات به عنوان یکی از مناسک حج، و عبادت خداوند به شمار میآید، سمبل مبارزه با رذایل اخلاقی و رفتاری که معلول وسوسههای شیطان است، تقابل با خطمشی مشرکان و دشمنان اسلام و مسلمین نیز محسوب میشود؛ یعنی حجگزاران، با انداختن سنگریزهها به نماد شیطان در جمرات سهگانه، در واقع برای مبارزه با امور ناپسند زندگی و رذیلههای اخلاقی و رفتاری، همچنین برای دفاع از تعالیم دین، وحدت و تعالی مسلمین، مقابله با دسیسههای دشمنان شیطانصفت مسلمین نیز مهیا میشود و بدین وسیله همة پلیدیها را ـ اعم از فردی و اجتماعی، مادی و معنوی ـ از خود دور میسازد. امام صادق 7 فرمود: «وَ ارْمِ الشَّهَوَاتِ وَ الخَسَاسَةَ وَ الدَّنَاءَةَ وَ الذَّمِیمَةَ عِنْدَ رَمْیِ الْجِمَارِ» «و هنگامى که خواستى رمی جمرات کنى، شهوات و امیال نفسانی، خسیسبودن و کارهاى پست و ناپسندیده را از خود دور ساز.» (جعفربن محمد8، 1400ق، ص49) امام سجاد7 نیز در حدیث شبلی، رمی جمرات را نشانة خشم انسان نسبت به شیطان و مقابله با دشمنیهای او دانسته و از شبلی پرسید: هنگامی که سنگریزهها را پرتاب کردی، تصمیم داشتی که دشمنت ـ شیطان ـ را از خود دور کنی و تا پایان حج ارزشمند و دلپذیرت نسبت به او خشم داشته باشی؟[2] (نورِی، 1408ق، ج10، ص171).
ب) یاد خداوند
مهمترین فلسفه عبادات، یاد خداوند است: «...فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ اَلصَّلاةَ لِذِکْرِی»؛ (طه: 14) «پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار». در حج نیز از مردم دنیا برای حضور در این مراسم دعوت شده است تا خداوند را پرستش کرده و به یاد او باشند: «وَ أَذِّنْ فِی اَلنّٰاسِ بِالْحَجِّ... لِیَشْهَدُوا مَنٰافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اِسْمَ اللهِ فِی أَیّٰامٍ مَعْلُومٰاتٍ...» (الحج : 28ـ27)؛ «و در میان مردم برای حج بانگ زن ... تا منافع خود را [از برکت این سفر معنوی] مشاهده کنند، و خدا را در روزهایی معین یاد کنند.»
یکی از ایامی که یاد خداوند در قرآن، مورد تأکید قرار گرفته، ایام معدودات است: «وَ اُذْکُرُوا اللهَ فِی أَیّٰامٍ مَعْدُودٰاتٍ ....» (بقره : 203) «و خدا را در روزهای شمرده شده و معین [که یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ماه ذیالحجه ایام وقوف در مناست] یاد کنید.»
منظور از ایام معدودات همان ایام تشریق است؛ (قمی، 1404ق، ج1، ص71؛ حمیری، 1413ق، ص17)؛ یعنی همان ایامی که رمی جمرات انجام میشود. از آنجا که شیطان به سبب رمی جمرات طرد میگردد، زمینه برای یاد خداوند که عامل نورانیت قلب و گرایشهای معنوی است، فراهم میشود. بر این اساس، اعمالی مثل طواف و سعی و رمی جمرات از دیدگاه رسول خدا9 ، براى انجام یاد خدا و بر پایی آن، قرار داده شده است: «انَّما جُعِلَ الطَّوافُ بالْبَیْتِ وَبَیْنَ الصَّفا وَالمَرْوَةِ وَرَمیُ الجِمار لِإقامَةِ ذِکْرِ اللهِ» «همانا طواف خانه خدا و سعى میان صفا و مروه و رمى جمراتِ سهگانه، فقط براى اقامه یاد خدا قرار داده (و تشریع) شده است.» (ابوداود سجستانی، 1416ق، ج2، ص179، ح188؛ محمدی ری شهری، 1376ش، ص133، ح280).
در برخی روایات دربارة اینکه یاد خداوند چگونه و به چه شکلی باید در رمی جمرات انجام شود، اشاره شده است؛ چنانچه امام صادق7 میفرماید: «وَ کَبِّرْ مَعَ کُلِّ حَصَاةٍ تَکْبِیرَةً إِذَا رَمَیْتَهَا» «مستحب است با پرتاب هر سنگ در رمی جمره، تکبیر گفته شود.» (ابن حیون، 1385ق، ج1، ص323).
در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری7 پیرامون آیه (وَ اذْکُرُوا اللهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ) (بقره : 203) آمده استکه فرمودند: منظور از ایام معدودات، سه روز ایام تشریق (یازدهم، دوازدهم، سیزدهم ذیالحجه) است. و مراد از این ذکر، همان تکبیرات است که مستحب است بعد از نمازهای واجب گفته شود و از نماز ظهر روز عید قربان شروع میشود و تا نماز ظهر روز سیزدهم که آخرین روز ایام تشریق است ادامه مییابد. و آن تکبیرات عبارت است از: «اللهُ أَکْبَرُ، اللهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَ اللهُ أَکْبَرُ، اللهُ أَکْبَرُ وَ للهِ الْحَمْدُ».
در برخی نسخهها ذکر «اَللهُ أکبرُ عَلَى ما هَدانا، اَللهُ أکبرُ عَلَى ما رَزَقَنا»، نیز اضافه شده است (حسنبن على8 ، 1409ق، ص611 ؛ مجلسی 1403ق، ج99، ص311، ح36 ؛ نورى، 1408ق، ج1، ص431، ح3).
یکی دیگر از شیوههای یاد خداوند، دعا و درخواست حاجت از پروردگار متعال است. بر اساس برخی روایات، زمان و مکان رمی جمرات یکی از فرصتهای مناسب برای دعا و درخواست از خداوند است. چنانچه امام صادق7 میفرماید: مستحب است هنگامى که حجگزار، سنگها را مهیا کرده وآماده رمى میشود، سنگریزه را در دست چپ گرفته و رو به قبله بایستد و این دعا را بخواند: «اللهُمَّ هذِهِ حَصَیاتِی، فَأَحْصِهِنَّ لِی، وَارْفَعْهُنَّ فِی عَمَلِی». و با هر سنگى که مىاندازد این دعا را بخواند: «اللهُ أَکْبَرُ. اللهُمَّ ادْحَرْ عَنِی الشَّیْطانَ. اللهُمَّ تَصْدِیقاً بِکِتابِکَ وَعَلى سُنَّةِ نَبِیِّکَ. اللهُمَّ اجْعَلْهُ لِی حَجّاً مَبْرُوراً، وَعَمَلًا مَقْبُولًا، وَسَعْیاً مَشْکُوراً، وَذَنْباً مَغْفُوراً» (کلینی، 1389ق، ج4، ص479؛ شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص548).
و پس از اتمام رمی جمرات، بایستد و دربارة برآورده شدن حاجتهای خود دعا کند.» (ابن حیون، 1385ق، ج1، ص324).
این ادعیه به حجگزار میآموزد که باید وی در حال رمی و پس از آن همة توجهش به معبود و آفریدگار باشد و علقه و علاقه خود را از همه چیز و همه کس قطع کند و فقط به خداوند دلبسته شود.
آثار و نتایج رمی جمرات
در روایتِ امام رضا7 که برخی علتها و حکمتهای حج بیان شده، آمده است: «حج، عامل بازگشت از خطاها و زندگی آلوده به زندگی ایمانی و معنوی
است. باید حجگزار نفس خود را از شهوات باز دارد و خود را بوسیله عبادت خالصانه
به خداوند نزدیک سازد، قساوت و سنگدلی را بهوسیله خضوع و خاکساری در محضر پروردگار به نورانیت تبدیل کند و نفس خویش را از همة مفاسد پاک سازد.» (شیخ صدوق، 1378ش، ج2، ص90).
رمی جمرات نیز که یکی از مناسک پر رمز و راز حج است باید آثار خود را در زندگی حجگزار آشکار سازد که بر اساس روایات عبارتند از:
الف) آمرزش گناهان
اولین اثر رمی جمرات، پاکسازی خطاهای گذشته و زدودن آثار گناهان و آلودگیهاست: «الْحَاجُّ إِذَا رَمَى الْجِمَارَ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ» «رسول خدا9 فرمود: حجگزار، چون رمى جمرات کند از گناهان خود بیرون میرود.» (شیخ صدوق، بیتا، ص47). بدین جهت رمی جمرات گامی برای ایجاد تغییر و اصلاح در وجود انسان است؛ زیرا تا وجود انسان از آلودگیها پاک نشود، زمینه برای آراستهشدن به فضیلتها فراهم نمیگردد و رسیدن به درجات و مقامات معنوی ناممکن میشود.
امام صادق7 فرمود: «مَنْ رَمَى الْجِمَارَ یُحَطُّ عَنْهُ بِکُلِّ حَصَاةٍ، کَبِیرَةٌ مُوبِقَةٌ...»؛ «کسىکه رمى جمرات کند، در برابر هر سنگریزهاى یک گناه کبیرة هلاککننده از او می ریزد.» (کلینی، 1389ق، ج4، ص480).
ب) آراسته شدن به فضیلتها
دومین اثر رمی جمرات، آراستهشدن حجگزار به فضیلتها و ارزشهای اخلاقی و رفتاری است. چنانچه رسول خدا9 خطاب به مرد انصاری آن را مورد تأکید قرار داد و فرمود: «فَإِذَا رَمَیْتَ الْجِمَارَ کَتَبَ اللهُ لَکَ بِکُلِّ حَصَاةٍ عَشْـرَ حَسَنَاتٍ تُکْتَبُ لَکَ لِمَا تَسْتَقْبِلُ مِنْ عُمُرِک»؛ «پس چون جمرات را رمى کنى خداوند در برابر هر سنگریزه ده ثواب براى تو در آینده زندگیات مینویسد.» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص203 ؛ همو: 1417ق، صص550 ـ 549).
شرایط نیل به معنویت در رمی جمرات
گفتیم رمی جمرات باعث آمرزش گناهان حجگزار و جلب حسنات میشود. باید توجه داشت که این فضیلتها و ارزشها به سادگی در دسترس انسان قرار نمیگیرد؛ بلکه هم تحصیل آن دارای شرایط مهم و دشواری است و هم تداوم آن ارزشها و ایفای نقش در زندگی حجگزار بسیار دقیق و حساس میباشد. اولین شرط رسیدن به این معنویت، خلوص نیت در انجام آن عمل عبادی است.
امام صادق7 در تفسیر آیة شریفة (...لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا)؛ «تا بیازماید شما را که کدامتان نیکوکارترید» (هود : 7 ؛ ملک : 2). فرمودند: منظور این نیست که کدامتان عمل بیشتری انجام میدهید؛ بلکه منظور این است که کدامتان عمل [کار] بهتری انجام میدهید و نشانة بهتربودن یک عمل، این است که همراه با خشیت الهی و نیت خالص و نیکو باشد. سپس فرمود: «نگهداشتن خالصانه عمل، از انجام عمل دشوارتر است...»[3] (کلینی، 1389ق، ج2، ص16) و این قاعده کلی دربارة رمی جمرات نیز جاری است. شرط دوم، ترک معصیت و بازگشت از روشهای ناصحیح گذشته است. بر اساس روایتی از رسول خدا9 مهمترین معیار و ملاک قبولی حج، ترک گناه است: «آیَةُ قَبُولِ الْحَجِ تَرْکُ مَا کَانَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ مُقِیماً مِنَ الذُّنُوبِ» (ابن اشعث، بیتا، ص66).
اگر حجگزار میخواهد زحمات، رنجها و هزینههایی که پرداخته هدر نرود میبایست رویه گناهآلود گذشته خود را کاملاً تغییر دهد و در کلیة عرصههای زندگی از خود مراقبت نموده و از رذایل اخلاقی و رفتاری دوری نماید. امام علی7 میفرماید: از رسول خدا9 شنیدم میفرمود:
«مِنْ عَلَامَةِ قَبُولِ الْحَجِّ إِذَا رَجَعَ الرَّجُلُ عَمَّا کَانَ عَلَیْهِ مِنَ الْمَعَاصِی...» (همان).
«وَ إِنْ رَجَعَ مِنَ الْحَجِّ ثُمَّ انْهَمَکَ فِیمَا کَانَ مِنْ زِنَاءٍ أَوْ خِیَانَةٍ أَوْ مَعْصِیَةٍ فَقَدْ رُدَّ عَلَیْهِ حَجُّهُ» از نشانههای قبولی حج این است که مرد از گناهانی که داشته بازگردد.
در ادامة روایت آمده است: «اما اگر از سفر حج بازگشت»؛ و باز هم در گناهان گذشته مانند خیانت و ...غوطهور شد حج او به وی باز گردانده میشود.»
راهکارهای صیانت از آثار رمی جمرات
چنان که پذیرش عمل و بهدستآوردن ثواب آن مشروط به شرایط بود، نگهداری از دستاوردهای حج نیز به شرایطی وابسته است:
الف) پرهیز از گناه
در روایات، پیرامون مراقبت از دستاوردهای حج و راهکارها و شرایط آن سفارشهای زیادی صورت گرفته است؛ یکی از مهمترین آنها، پرهیز از گناه است. معاصی، به منزلة آتشی است که اگر انسان به آن مبتلا شود، محصول زندگیاش را نابود میسازد. امام علی7 فرمود: «از رسول خدا9 شنیدم میفرمود: ...حجگزاران، وقتی مناسک خود را انجام دادند به آنان گفته میشود: بنایی ساختید آن را ویران نکنید، آنچه گذشت کفایت شدید (گناهان گذشته آمرزیده شد) اما در آنچه آینده پیش میآید بترسید...»[4] (ابن اشعث، بیتا، ص66) امام صادق7 فرمود: «هنگامی که حجگزار وارد مکه میشود خداوند دو فرشته را به وی موکل میکند که از طواف، نماز و سعی وی نگهداری میکنند. وقتی که در عرفه وقوف نمود بر شانه راست او میزنند و میگویند: آنچه انجام شد کفایت شدی (گناهان گذشته آمرزیده شد) بنگر که در آینده چگونه خواهى بود. «...أَمَّا مَا مَضَى فَقَدْ کُفِیتَهُ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ فِیمَا یَسْتَقْبِلُ» (شیخ صدوق، بیتا، ص47) این روایات، خطمشی حجگزار را برای دوران زندگی مشخص نموده و یادآور شده است که شرط بهرهمندی از دستاوردهای معنوی حج و به ثمر نشستن هزینههایی که کرده و زحماتی که در انجام مناسک حج متحمل شده این است که وی میبایست برای همیشه از گناهان و خطاها فاصله بگیرد و بر معنویت حج، وفادار بماند. چنانکه در روایت آمده است: «لَا یَزَالُ عَلَى الْحَاجِّ نُورُ الْحَجِّ مَا لَمْ یُذْنِب»؛ «نور (آثار معنوی) حج، همیشه با حجگزار باقی است تا زمانی که حجگزار گناه نکرده باشد.» (برقِی، 1413ق، ج1، ص71 ؛ حر عاملی، 1412ق، ج11، ص447).
ب) مبارزه با وسوسههای شیطان
مبارزه با وسوسه و اغواگریهای شیطان در تمام عرصههای زندگی پابرجاست. برابر آیات قرآن، شیطان به عنوان دشمن درجه یک انسان، همواره در صدد فریب اوست و او باید نسبت به کید و مکر شیطان بیمناک باشد؛ چرا که وسوسهها و اغواگریهای شیطان برای همة امتهای گذشته،[5] (حتی پیامبران) در طول تاریخ، عامل گرفتاری
و دردسر بوده است. او آدم ابوالبشر را وسوسه نمود: (فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ اَلشَّیْطٰانُ...) (طه : 120) «پس شیطان او را وسوسه کرد» و در تحقق اهداف و آرزوی معنوی پیامبران، خلل ایجاد کرد: (وَ مٰا أَرْسَلْنٰا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لاٰ نَبِیٍّ إِلاّٰ إِذٰا تَمَنّٰى أَلْقَى اَلشَّیْطٰانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ...) (الحج: 52) «و پیش از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه هرگاه آرزو میکرد [اهداف پاک و سعادتبخش خود را برای نجات مردم از کفر
و شرک پیاده کند] شیطان [برای بازداشتن مردم از پذیرش حق] در برابر آرزویش شبهه و وسوسه میانداخت...»
بدین جهت، خداوند متعال به فرزندان آدم هشدار داده است که مراقب وسوسههای شیطان باشند و او را دشمن خود بدانند و در مسیر فتنهگریهای او قرار نگیرند: (إِنَّ اَلشَّیْطٰانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا...) «بیتردید شیطان، دشمن شماست، پس او را دشمن خود بگیرید.»[6] (فاطر : 6).
(یٰا بَنِی آدَمَ لاٰ یَفْتِنَنَّکُمُ اَلشَّیْطٰانُ کَمٰا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ اَلْجَنَّةِ ...) «ای فرزندان آدم! شیطان، شما را نفریبد چنانکه پدر و مادرتان را [با فریبکاریش] از بهشت بیرون کرد» (الأعراف : 27)
امروز نیز شیطان در کمین ماست؛ او بر اساس آیات قرآن، میتواند در روح
و روان انسان نفوذ نموده و به انسان فرمان دهد: (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ ...)؛ «و یقیناً آنان را گمراه میکنم، و دچار آرزوهای دور و دراز [و واهی و پوچ] میسازم و به آنان فرمان میدهم...» (نساء : 120ـ 119).
و برابر سخن امام صادق7 در پاسخ سؤال ابوعبدالرحمن که از غم و شادیهای بیدلیل خود سؤال کرده بود، فرمودند شیطان میتواند با نزدیکشدن به انسان قلب او را محزون و غمگین سازد؛ چنانچه خداوند متعال میفرمایند: (الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ
وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ...) (بقره : 268) «شیطان به شما وعده فقر و بىچیزى داده و به اعمال زشت وادارتان مىکند.» (شیخ صدوق، 1408ق، ج1، ص93).
شیطان، علاوه بر نقش منفی در روح و روان و اخلاق انسانها، تاثیر زیادی در روابط اجتماعی دارد. او با ایجاد کینه و عداوت، اختلاف و کشمکش در میان مردم، روابط سالم مردم را بهم میزند و جامعه را با چالشهای زیادی، مواجه میسازد: (إِنَّمٰا یُرِیدُ اَلشَّیْطٰانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ اَلْعَدٰاوَةَ وَ اَلْبَغْضٰاءَ...) «مسلماً شیطان میخواهد با شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه [سخت] اندازد...» (مائده : 91).
شیطان، قسم یاد کرده است که با جلوهگر نمودن امور واهی و خیالی، زمام اختیار انسانها را بهدست گیرد و گمراهشان سازد: (قٰالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ)؛ (ص : 82) «گفت: به عزتت سوگند همة آنان را گمراه میکنم».
از این رهگذر، هر انسانی که کار خیری شامل نماز، روزه و مناسک حج، از جمله رمی جمرات را با هدف دورساختن شیطان و رذایل اخلاقی و... انجام میدهد و در پرتو آن حسناتی را بهدست میآورد، شدیداً باید از اعمال خود مراقبت نماید تا از مواهب معنوی آن در طول عمر خود بهرمند شود. او باید توجه داشته باشد قدری غفلت از یاد خدا او را گرفتار وسوسههای شیطان خواهد کرد و دوباره زمینة گمراهی وی را فراهم خواهد ساخت.
(وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ اَلرَّحْمٰنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطٰاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ)؛[7] «و هر کس خود را از یاد [خدای] رحمان به کوردلی و حجاب باطن بزند، شیطانی بر او میگماریم که آن شیطان ملازم و دمسازش باشد» (زخرف : 36).
همچنین، اندکی دور شدن از فضایل اخلاقی و تعالیم دینی در دوران زندگی، انسان را در دام شیطان گرفتار خواهد کرد. امیرالمؤمنین علی7 فرمود: «اى مردم همانا آغاز پیدایش آشوبها فرمانبرى هوسها و بدعتنهادن احکامى است بر خلاف قرآن که در این صورت شیطان بر دوستان خود چیره میشود.» (فَهُنَالِکَ اسْتَحْوَذَ الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ) (کلینی، 1389ق، ج1، ص54).
میدانیم که خداوند متعال از بندههای خود پیمان گرفته است که خود را در دام شیطان گرفتار نکنند و او را پرستش نکند: (أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یٰا بَنِی آدَمَ أَنْ لاٰ تَعْبُدُوا اَلشَّیْطٰانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ)؛ «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را مپرستید که او بیتردید دشمن آشکاری برای شماست» (یس: 60).
بنابراین، یگانه راه مصون ماندن همه انسانها ـ به ویژه حجگزاران ـ از فریبها
و وسوسههای شیطان، این است که بر پیمان بندگی خداوند وفادار بمانند و خود را از یوغ بردگی شیطان نجات دهند.
نتیجهگیری
در این مقاله، برخی از اسرار رمی جمرات و آثار آن، همچنین شرایط دستیابی به معنویتهای رمی و راهکارهای حراست از آنها مورد بررسی قرار گرفت و روشن شد رمی جمرات، نماد عقیدة توحیدی، وسیلهای برای طرد باورهای شرکآلود
و رذایل اخلاقی و رفتاری است. هدف اصلی از سنگزدن در جمرات سهگانه، طرد شیطان و خطمشی شیطانی، مبارزه با دشمنان حق، صفآرایى و نبرد مؤمنانه در برابر جلوههای شیطانى و ابلیسصفتان است. همان گونه که حجگزار در سفر حج باید دارای حلم و بردبارى، اخلاق نیکو، پارسایى و ورع باشد تا مورد عنایت قرار گیرد. نفس خود را از فساد و آلودگیها باز دارد، خود را از حرامها و امور ناپسند اخلاقی
و رفتاری، شهوتپرستیها دور سازد تا حجی مقبول در پروندة خود ثبت کند. شیوة نگهداری از آثار معنوی آن و راه مصون ماندن از وسوسههای شیطان در عرصههای زندگی نیز تحکیم پایههای اعتقادی، اطاعت پروردگار، اخلاص در عبادات، تقوا
و تزکیه نفس، رابطه با تعالیم قرآن و عترت، دوری از عوامل غفلتزا مانند تفاخر
و خودبینى، روابط با افراد ناسالم و... میباشد.
[1]. (فَمَنْ حَجَّ بَیْتَ الله فَقَدْ قَصَدَ إِلَى الله...).
[2]. «فَعِنْدَ مَا رَمَیْتَ الْجِمَارَ نَوَیْتَ أَنَّکَ رَمَیْتَ عَدُوَّکَ إِبْلِیسَ وَ غَضِبْتَهُ بِتَمَامِ حَجِّکَ النَّفِیسِ».
[3]. «قَالَ لَیْسَ یَعْنِی أَکْثَرَ عَمَلًا وَ لَکِنْ أَصْوَبَکُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْیَةُ اللهِ وَ النِّیَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْحَسَنَةُ ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى یَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِی لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللهُ عَزَّ وَ جَل...»
[4]. (وَ إِذَا قَضَوْا مَنَاسِکَهُمْ قِیلَ لَهُمْ بَنَیْتُمْ بُنْیَاناً فَلَا تَنْقُضُوهُ کُفِیتُمْ مَا مَضَى فَاخْشَوْا فِیمَا تَسْتَقْبِلُونَ).
[5]. (تَاللهِ لَقَدْ أَرْسَلْنٰا إِلىٰ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ...) «به خدا سوگند پیامبرانی
به سوی امتهای پیش از تو فرستادیم، پس شیطان کارهای [زشت] شان را در نظرشان آراست [تا انجامش برای آنان آسان گردد] » (نحل : 63)
[6]. همچنین فرمود: (وَ لاٰ یَصُدَّنَّکُمُ اَلشَّیْطٰانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ) ؛ «و شیطان شما را [از راه راست] باز ندارد، بیتردید او برای شما دشمنی آشکار است.» (زخرف : 62).
[7]. همچنین آیه (اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطیانُ فَأَنْسیاهُمْ ذِکْرَ الله...) ؛ «شیطان بر آنان چیره و مسلط شده و یاد خدا را از خاطرشان برده است...» (مجادله : 19).
مسجد "شصت گنبد" در بنگلادش
مسجد شصت گنبد، بزرگترین مسجد تاریخی بنگلادش و یکی از تأثیرگذارترین بناهای معماری در شبه قاره هند است که توسط خان جهان علی در قرن پانزدهم ساخته شد.
روی این مسجد 77 نیم گنبد در هفت ردیف یازده تائی و یک گنبد در هر گوشه قرار گرفته است که رقم واقعی گنبدها را به 81 گنبد میرساند.
چهار گنبدی که در هرگوشه قرار گرفته دو نیمه در هر بخش مسجد به وجود آورده است. تمام گنبدهای این مسجد از داخل تزئین شده و نمای طاقداری به فضای داخلی دادهاند.

مسجد شصت گنبد دارای دیوارهایی است که ضخامت آن غیر معمول است که پوشیده با آجر به سبک معماری سلسله تغلق ساخته شده است.
در چهارگوشه این مسجد چهار برج مدور قرار گرفته است، این برجها به سمت بالا که می روند باریکتر میشود و اتاقکی در آخرین طبقه آنها قرار گرفته است.
اتاق بالایی دو برج غربی دارای چهار پنجره است، درحالی که اتاقهای برجهای شرقی دو پنجره دارند. ارتفاع اتاقهای دو برج شرقی اندکی کمتر از اتاقهای برجهای غربی است. هر دو برج غربی دارای پلکان مدور است.
فضای داخلی این مسجد به واسطه ستون های بلند و باریک به راهروها و فواصل بین ستون تقسیم شده است. فضای داخلی مسجد شصت ستون دارد که در 10 ردیف 6 ستون قرار گرفته است. تمام ستون در دوره مرمت مسجد مورد مرمت قرار گرفته اند و پوشش خارجی آنها تغییر کرده است. تنها یک ستون بدون پوشش مانده که یک سنگ سیاه را به نمایش گذاشته است.

در اسناد بریتانیایی آمده است که این ستونها با استفاده از دو یه سه سنگ حکاکی شده ساخته شده است که با یک سیستم خاص بسیار محکم درکنار یکدیگر قرار گرفته اند.
مسجد شصت گنبد بنگلادش عمدتا با آجر و سفال آراسته شده است. مساحت این مسجد 60 در 40 متر است و سبک معماری آن به شدت تداعی کننده مساجد دوران پیش از مغول بنگال است.
دیوار غربی مسجد دارای محرابهایی با 10 طاق است. محراب مرکزی به طور کامل از سنگهای سیاه ساخته شده است و بیشتر نقش و نگارهای تزئینی آن از بین رفته است اما بیشتر آن در شرایط رو به زوال حفظ شده است.
9 محراب دیگر کاملا از آجر ساخته شده و برآمدگی در نمای خارجی آنها مشخص است. اگرچه اکثر تزئینات آن از بین رفته است اما مقدار اندکی از آن باقی مانده است. نقش و نگارها مثل محراب اصلی هستند اما چینش آنها در هر محراب متفاوت است.

در رابطه با علت نامگذاری این مسجد سه نظریه مختلف وجوددارد. این مسجد 60 مناره ندارد اما نام آن شصیت مناره است.
نخستین نظریه اظهار میدارد که نام اصلی این مسجد سقف گنبد بوده است که بعد به شصت گنبد تغییر نام داده است. نظریه دوم اظهار می دارد که نام شصت گنبد تحریف شده نام اصلی هفت گنبد است.
شاید محتمل ترین نظریه این باشد که شصت گنبد ستون باشد، چرا که تعداد کل ستونهای این مسجد به 60 ستون می رسد.
این مسجد در حال حاضر در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارد.
آیا عزاداری برای امام حسین علیه السلام در زمان امامان دیگر علیهم السلام سابقه دارد؟
بنا بر روایات و اسناد تاریخی موجود، تمامی امامان علیهم السلام در مصیبت امام حسین علیه السلام عزاداری می نموده اند و ما در این جا، تنها به ذکر نمونه های اندکی از آن چه در تاریخ نقل شده، بسنده می کنیم.
عزاداری بنی هاشم
از امام صادق علیه السلام چنین روایت شده است: «پس از حادثه عاشورا، هیچ بانویی از بانوان بنی هاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانه هیچ یک از بنی هاشم، دودی که نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد؛ تا آن که ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعه خونین عاشورا، پیوسته اشک بر چشم داشته ایم».
عزاداری امام سجاد علیه السلام
حزن امام سجاد علیه السلام بر آن حضرت، به صورتی بود که دوران زندگی او، همراه با اشک بود. عمده اشک آن حضرت، بر مصایب سیدالشهدا علیه السلام بود و آن چه بر عموها، برادران، عموزاده ها، عمه ها و خواهرانش گذشته بود؛ تا آن جا که وقتی آب می آوردند تا حضرت میل کند، اشک وی جاری می شد و می فرمود: «چگونه بیاشامم؛ در حالی که پسر پیامبر را تشنه کشتند»؟1 همچنین می فرمود: «هرگاه شهادت اولاد فاطمهعلیهاسلام را به یاد می آورم، گریه ام می گیرد».2
امام صادق علیه السلام به زراره فرمود: «جدم علی بن الحسین علیه السلام هرگاه حسین بن علی علیه السلام را به یاد می آورد، آن قدر اشک می ریخت که محاسن شریفش پر از اشک می شد و بر گریه او، حاضران گریه می کردند».3
عزاداری امام محمد باقر علیه السلام
امام باقر علیه السلام در روز عاشورا، برای امام حسین علیه السلام مجلس عزا برپا می کرد و بر مصایب آن حضرت، گریه می کرد. در یکی از مجالس عزا، با حضور امام باقر علیه السلام کمیت، شعر می خواند؛ وقتی به این جا رسید که «قتیل بالطف ...»، امام باقر علیه السلام گریه زیادی کرده، فرمود «ای کمیت! اگر سرمایه ای داشتم، در پاداش این شعرت، به تو می بخشیدم؛ اما پاداش تو، همان دعایی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره حسان بن ثابت فرمود که همواره به جهت دفاع از ما اهل بیت، مورد تأیید روح القدس خواهی بود».4
عزاداری امام صادق علیه السلام
امام کاظم علیه السلام می فرماید: «چون ماه محرم فرا می رسید، دیگر پدرم خندان نبود؛ بلکه اندوه از چهره اش نمایان و اشک بر گونه اش جاری می شد تا آن که روز دهم محرم فرا می رسید. در این روز، مصیبت و اندوه امام، به نهایت می رسید. او پیوسته می گریست و می فرمود: امروز، روزی است که جدم حسین بن علی علیه السلام به شهادت رسید».5
عزاداری امام کاظم علیه السلام
از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود: «چون ماه محرم فرا می رسید، کسی پدرم را خندان نمی دید و این وضع، ادامه داشت تا روز عاشورا. در این روز، پدرم را اندوه، حزن و مصیبت فرا می گرفت؛ می گریست و می گفت: در چنین روزی، حسین علیه السلام را کشتند».6
عزاداری امام رضا علیه السلام
گریه امام رضا علیه السلام در حدی بود که فرمود: «همانا روز مصیبت امام حسین علیه السلام پلک چشمان مرا مجروح نموده، اشک مرا جاری ساخته است».7 روزی دعبل، خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد. آن حضرت درباره شعر و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام فرمود: «ای دعبل! کسی که بر مصایب جدم حسین علیه السلام گریه کند، خداوند گناهان او را می آمرزد». آن گاه حضرت بین حاضران و خانواده خود پرده ای زد تا بر مصایب امام حسین علیه السلام اشک بریزد؛ سپس به دعبل فرمود: «برای امام حسین علیه السلام مرثیه بخوان که تا زنده ای، تو یاری گر و ستاینده ما هستی. تا قدرت داری، از یاری ما کوتاهی مکن». دعبل، در حالتی که اشک از چشمانش می ریخت، اشعاری در رثای امام حسین علیه السلام خواند و صدای گریه امام رضا علیه السلام و اهل بیت آن حضرت، بلند شد.8
عزاداری امام زمان علیه السلام
بنابر روایات، امام زمان علیه السلام در زمان غیبت و ظهور، بر شهادت جدش گریه می کند. آن حضرت، خطاب به جد بزرگوارش سیدالشهدا علیه السلام می فرماید: «اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و از یاری تو دور ماندم و نبودم تا با دشمنان تو جنگ کنم و با بدخواهان تو پیکار نمایم، هم اکنون، هر صبح و شام بر شما اشک می ریزم و به جای اشک، در مصیبت شما، خون از دیده می بارم و آه حسرت از دل پردرد بر این ماجرا می کشم».9
پی نوشت:
1. مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 145.
2. صدوق، خصال، ج 1، ص 131.
3. بحارالانوار، ج 45، ص 207.
4. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 713.
5. امام حسن و امام حسین، ص 143.
6. حسین، نفس مطمئنه، ص 56.
7. بحارالانوار، ج 44، ص 284.
8. همان، ج 45، ص 257.
9. همان، ج 101، ص 320.
اتحاد مسلمانان مهم ترین حربه برای حراست از دین اسلام است
مکنتار گویه ای اندیشمند و محقق سنگالی به ریشه معنای وحدت اشاره کرد و گفت: معنای اصلی کلمه وحدت از اجتماع و همراه بودن گرفته می شود. به این معنا که شماری از مردم با یک هدف مشترک و در امری مشترک کنار هم جمع می شوند و یک گروه را تشکیل می دهند. این اقدامی عادی و طبیعی است و مورد تأیید هر گروه و جریانی حتی حکومت ها و مکاتب غیر الهی است. بنابراین مشخص است که همه انسانها به صورت گروهی برای انجام امر مشترک اقدام کنند و متحد شوند. از منظر دین اسلام، حقیقت و ماهیت اتحاد مسلمانان این است که مسیر اتحاد و هدف و قصد آن مشخص باشد. محور وحدت در دین اسلام اعتصام به ریسمان الهی است.
او در ادامه افزود: یکی دیگر از پایه های اساسی اتحاد اسلامی، مصلحت مشترک و عمومی ملت های اسلامی است که برخی مواقع از آن به صلاح امت یا مصالح جماعت نیز یاد شده است. هر وقت مصالح عمومی ملت های اسلامی ایجاب کند باید از اختلافات جزئی چشمپوشی کرد و مطالبات فردی و گروهی را فدای مصالح جمع نمود. این موضوع بارها مورد تاکید پیشوایان دین بوده است.
مکنتار گویه ای در ادامه اظهار داشت: یکی دیگر از معیارها و ویژگیهای اتحاد در اسلام، رعایت مصالح اسلام و اصول شرعی است. به این معنا که اسلام، مقررات و احکام اسلامی، وطن اسلامی و همه متعلقات به اسلام، حفظ شود. در همین چارچوب یکدلی و وحدت مسلمانان در حفظ این راه از مهم ترین ضروریات است. اتحادی که به حفظ سرزمین اسلامی یا قوانین اسلام و وحی منجر نشود، اتحاد آرمانی، مطلوب و حقیقی مورد نظر اسلام نیست. هدف اصلی و اولیه حراست از اسلام است و اتحاد مسلمانان مهم ترین حربه برای محقق کردن آن است.