emamian

emamian

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در سخنرانی زنده تلویزیونی به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی، «تحول‌خواهی، تحول‌انگیزی و تحول‌آفرینی» را از مهمترین خصوصیات امام راحل عظیم‌الشأن خواندند و تأکید کردند: برای زنده‌ماندن انقلاب باید با درس‌آموزی از این ویژگی نرم‌افزاری و عملیاتی امام، رویکرد تحولی و گرایش پرشتاب به «بهتر شدن و حرکت جهشی» را، در همه زمینه‌ها بخصوص در زمینه‌هایی که بی‌تحرکی یا عقب‌گرد داشته‌ایم با جدیت دنبال کنیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به روحیه تحول‌خواهی امام از دوران جوانی، افزودند: امام به روش پیامبران سرشت نهفته و غرایز معنوی انسان‌ها را بیدار می‌کرد که این ویژگی ده‌ها سال قبل از آغاز نهضت اسلامی نیز در درس اخلاق منقلب‌کننده ایشان در حوزه علمیه قم مشهود بود.

ایشان، امام خمینی را «امام تحول» نامیدند و افزودند: امام از دوران مبارزات تا پایان حیات مبارکشان در میدان عمل نیز در نقش یک فرمانده بی‌نظیر، روند تحول‌خواهی را رهبری و اقیانوس عظیم ملت ایران را در مسیر تحقق اهداف طوفانی ومتلاطم می‌کرد.

رهبر انقلاب اسلامی در تبیین تحولات ایجاد شده در پرتو روحیه تحول‌آفرینی امام، به «تبدیل روحیه خمودگی و تسلیم ملت ایران به روحیه‌ای مطالبه‌گر» اشاره کردند و افزودند: امام عظیم‌الشأن، ملت ایران را از ملتی بی‌تحرک که فقط به فکر زندگی شخصی خود بود، به ملتی مطالبه‌گر وحاضر در میدان تغییر داد که این ویژگی از آغاز نهضت در سال ۴۱ و پس از آن ۱۵ خرداد ۴۲ تا مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب و سال‌های بعد از آن، نمایان و مشهود است.

ایجاد تحول در نگاه حقارت‌پندارانه ملت در برابر «قدرت‌های خارجی و حتی مسئولان دون‌پایه رژیم پهلوی به ملتی دارای اعتماد به نفس و عزت ملی و مؤثر در سرنوشت کشور» دومین نکته‌ای بود که رهبر انقلاب در تبیین نتایج روحیه تحول‌خواهی امام خمینی به آن پرداختند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای «تحول در مطالبات اساسی مردم از خواسته‌های بسیار محدود به مطالباتی همچون استقلال و آزادی» و «تحول در نگاه مردم به دین از یک چارچوب عادی و فردی به یک مکتب نظام‌ساز وتمدن‌ساز» را از دیگر آثار تعیین‌کننده نگاه تحول‌خواه رهبر کبیر انقلاب اسلامی برشمردند.

ایشان در بیان نکته‌ای دیگردر همین زمینه افزودند: در شروع نهضت اسلامی هیچ افقی از آینده در ذهن ملت نبود اما امام این نگاه بی‌افق را به نگاه کنونی ملت یعنی تشکیل امت اسلامی و ایجاد تمدن نوین اسلامی در افق آینده متحول کرد.

رهبر انقلاب «ایجاد تحول در مبانی معرفتی کاربردی و وارد کردن فقه در عرصه نظام‌سازی و اداره کشور» و نیز «پافشاری بر تعبد و معنویت در عین نگاه نوگرایانه به مسائل» را دو نتیجه بارز نگاه تحول‌انگیز امام راحل برشمردند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای «تحول اساسی در نگاه به جوانان و نسل جوان» را از دیگر آثار مبارک و عمیق رویکرد تحولی امام خمینی خواندند و افزودند: سپردن کارهای بزرگ به جوانان و استفاده از آنان به عنوان ثروت و ذخیره ملی، روش روشن امام بود البته آن بزرگوار در عین حال به افراد غیرجوان نیز به عنوان ثروت ملی اعتماد می‌کردند که این واقعیت نیز در انتصابات ایشان مشهود است و اکنون نیز همچنان که گفته‌ایم باید همین نگاه و روش مد نظر باشد.

ایشان در تبیین دیگر نتایج بسیار مهم نگاه تحول‌خواه امام، ایستادگی و تحقیر ابرقدرت‌ها را مورد توجه قرار دادند و افزودند: زمانی کسی حتی تصور نمی‌کرد بشود روی حرف آمریکا حرف زد اما امام خمینی با ایجاد تحول در نگاه به ابرقدرت‌ها، آن‌ها را تحقیر و ثابت کرد که زورگویان جهانی ضربه‌پذیرند که این حقیقت در فروپاشی شوروی سابق و اوضاع امروز آمریکا مشهود است.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه امام، «امامِ تحول» بود افزودند: مهمترین نکته این است که امام که عامل اصلی این تحولات بود، به درستی همه آنها را از خدا می دانست.
ایشان نکته مهم دیگر در روحیه تحول انگیز امام را نگاه ایشان به اهمیت تحول روحی و اعتقادی در جوانان دانستند و در جمع بندی این بخش از سخنانشان افزودند: درسی که ما از روحیه و حرکت تحولی امام می گیریم این است که باید حرکت تحول آفرین در همه بخشها ادامه داشته باشد، اگرچه کشور و انقلاب در سی سال گذشته از رویکرد تحولی امام فاصله نگرفته است.

حضرت آیت الله خامنه‌ای، «پیشرفت ها و حرکت علمی کشور»، «توانمندی‌های دفاعی و رسیدن به نزدیکی مرز بازدارندگی» و «چهره قدرتمند جمهوری اسلامی در عرصه سیاسی» را نمونه‌هایی از پیشرفت و حرکت تحولی در دوران بعد از امام برشمردند و خاطر نشان کردند: در این ۳۰ سال با وجود پیشرفت و تحول در عرصه‌های گوناگون، در برخی موارد در زیر ساختها تحول به‌وجود آمد اما به فعلیت نرسید و در برخی موارد هم عقب‌گرد و پسرفت داشتیم که تأسف‌بار و غیر قابل قبول است.

ایشان، نقطه مقابل انقلاب را که طبیعت آن «نوآوری، تحول، پیشرفت و جهش» است، «ارتجاع» خواندند و افزودند: پیشرفت و یا پسرفت انقلابها بستگی به اراده انسان ها دارد زیرا اگر انسانها در مسیر درست حرکت نکنند، خداوند نعمت خود را از آنها خواهد گرفت، بنابراین باید به‌شدت مراقب بود که دچار چنین وضعیتی نشویم.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه «ما قادر هستیم در بخش های مختلف تمدنی کشور و نظام، تحول ایجاد کنیم و از بنده، جوانان، نخبگان و مردم انتظار است به فکر ایجاد تحول در بخشهای مختلف باشیم»، به برخی الزامات ایجاد تحول اشاره کردند.

«قانع نبودن به داشته‌ها و داشتن روحیه تحول خواهی و پیشرفت مستمر و افزودن بر داشته‌ها» اولین نکته ای بود که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند و گفتند: تحول خواهی لزوماً به معنای اعتراض نیست و یا نباید حتماً بعد از شکست به فکر تحول افتاد بلکه تحول یعنی میل مستمر به شتاب و سرعت گرفتن در حرکت و اجتناب از تحجر و پافشاری بر مشهورات غلط.

حضرت آیت الله خامنه‌ای، تحول صحیح را نیازمند پشتوانه فکری دانستند و با تأکید بر لزوم تحول در مقوله «عدالت» افزودند: تحول باید مبتنی بر یک اندیشه متقن و شکل‌یافته باشد همچنانکه هر حرکت تحولی امام، مبتنی بر مبانی معرفتی اسلام بود زیرا اگر چنین پشتوانه فکری وجود نداشته نباشد، تحول غلط خواهد بود و ثبات قدم وجود نخواهد داشت.

ایشان در همین خصوص به برخی افراد انقلابی و علاقه‌مند در اویل انقلاب اشاره کردند و گفتند: این افراد چون پایه‌های فکری و ایمانی مستحکم و متین و پشتوانه های عقلانی محکم نداشتند، بعد از گذر از دوران جوانی و مراحل مختلف زندگی، به همان فسیل‌هایی تبدیل شدند که انقلاب برای مقابله با آن فسیل‌های کج رو بوجود آمده بود.

ایشان با تأکید بر اینکه تحول را نباید با «استحاله فکری» اشتباه گرفت، افزودند: تحول باید رو به جلو باشد در حالی‌که مسایلی همچون تجدد و غرب‌گرایی که در دوران پهلوی مطرح شد، سلب هویت دینی و ملی و تاریخی ملت ایران و به عبارتی «مرگ تمدنی» بود.

رهبر انقلاب اسلامی خاطر نشان کردند: در تحول، سرعت مهم است اما این سرعت با شتابزدگی و کارهای عجولانه سطحی متفاوت است ضمن آنکه در تحول باید یک دست هدایتگر مطمئن وجود داشته باشد.

حضرت آیت الله خامنه‌ای در ادامه به چند نمونه از مواردی که در کشور نیازمند تحول است، اشاره کردند و افزودند: در مسائل اقتصادی «قطع وابستگی اقتصاد از نفت و بودجه بندی عملیاتی»، در مسائل آموزشی «فایده محور و عمقی و کاربردی شدن دروس در مراکز آموزشی»، در مسائل اجتماعی «تأمین عدالت» و در مسایل خانواده و موضوع ریشه‌کنی اعتیاد و همچنین جلوگیری از پیر شدن کشور، نیازمند حرکت های تحولی هستیم.

حضرت آیت الله خامنه‌ای شرط ایجاد تحول را «نترسیدن از دشمن و دشمنی‌ها» برشمردند و افزودند: در مقابل هر اقدام مثبت و کار مهم، مخالفانی وجود دارد، مثلاً در فضای مجازی غالباً نوع مخالفتها تیز و آزاردهنده است یا جبهه وسیعی از دشمن خارجی وجود دارد که با هر حرکتِ به صلاح کشور، مقابله می‌کند و امپراتوری تبلیغاتی وابسته به صهیونیست‌ها نیز آن را می‌کوبد ولی در انجام یک کار حساب‌شده، نباید ملاحظه این مخالفتها و دشمنی‌ها را کرد.

ایشان راه غلبه بر ترس از دشمنی‌ها را حضور نیروهای جوان، نترس و بدون ملاحظه در صحنه دانستند و گفتند: حضور نیروهای جوان یعنی استفاده از فکر، روحیه، جسارت و اقدام جوانان.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش پایانی سخنانشان، آشفتگی جبهه دشمنان جمهوری اسلامی را نتیجه اعتماد ملت ایران به پروردگار خواندند و خاطرنشان کردند: یک بخش از جبهه دشمنان ایران، شوروی بود که با آن وضع فروپاشید و بخش دیگر آن آمریکا است که امروز وضع آشفته آن را همه می‌بینند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حوادث جاریِ این روزهای آمریکا را بروز واقعیات پنهان نگه‌داشته‌شده‌ی آمریکا دانستند و گفتند: زانو زدن پلیس بر روی گردن یک سیاهپوست و فشار دادن آن تا جان باختن شخص و تماشای این صحنه از طرف چند پلیس دیگر، چیز جدیدی نیست بلکه همان اخلاق و طبیعت حکومت آمریکا است که قبلاً نیز با بسیاری از کشورهای دنیا مثل افغانستان، عراق، سوریه و قبل از آن در ویتنام، همین کارها را کرده‌اند.

ایشان شعار امروز مردم آمریکا یعنی «نمی‌توانیم نفس بکشیمِ» را حرف دل همه ملتهای تحت ظلم دانستند و افزودند: البته آمریکایی‌ها با رفتارهایشان در دنیا رسوا شده‌اند. آن از مدیریت ضعیفشان در کرونا که به علت فساد موجود در هیئت حاکمه آمریکا، تلفات و مبتلایان به بیماری در آمریکا چندین برابر کشورهای دیگر است و این هم از برخورد وقیحانه‌شان با مردم که آشکارا جنایت می‌کنند، عذرخواهی هم نمی‌کنند و بعد هم می‌گویند حقوق بشر، انگار آن مرد سیاهی که کشته شد، بشر نبود و حقوقی نداشت.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به احساس خجالت و سرافکندگیِ بجایِ ملت آمریکا از حکومتهای خود و حکومت فعلی‌شان افزودند: با این وضع پیش‌آمده، برخی از ایرانی‌های داخل یا خارج از کشور هم که شغلشان حمایت از آمریکا و بزک آن بود، دیگر نمی‌توانند سر بلند کنند.

رهبر انقلاب اسلامی در پایان ابراز امیدواری کردند که خداوند حوادث عالم را به نفع ملت ایران و اقتدار روزافزون جمهوری اسلامی پیش ببرد و روح امام بزرگوار و شهید عزیز سلیمانی را با اولیاء خود محشور فرماید.

امام در ۱۵ خرداد سال ۵۹ در جمع روحانیون و اقشار مختلف مردم ‌‏به تشریح انگیزه‌ها و اهداف این قیام و نکاتی درباره روشنفکرمآبان غرب‌زده‏ پرداختند که مشروح آن به شرح ذیل است:

‌‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‌‏پانزده خرداد چرا به وجود آمد؟ و مبدأ وجود آن چه بود؟ و دنباله آن در سابق چه‌‎ ‏بود؟ و الآن چیست؟ و بعدها چه خواهد بود؟ ۱۵ خرداد را کی به وجود آورد؟ و دنباله‌‎ ‏آن را کی تعقیب کرد؟ و الآن کی همان دنباله را تعقیب می‌کند؟ و پس از این امید به‌‎ ‏کیست؟ ۱۵ خرداد برای چه مقصدی بود؟ تاکنون برای چه مقصدی است؟ و بعدها‌‎ ‏برای چه مقصدی خواهد بود؟ ۱۵ خرداد را بشناسید و مقصد ۱۵ خرداد را بشناسید، کسانی که ۱۵ خرداد را به وجود آوردند بشناسید، کسانی که ۱۵ خرداد را دنبال کردند‌‎ ‏بشناسید، کسانی که از این به بعد امید تعقیب آنها هست بشناسید، مخالفین ۱۵ خردادماه و مقصد ۱۵ خرداد را بشناسید.‏

‌‏۱۵ خرداد از همین مدرسه شروع شد. عصر عاشورا در همین مدرسه اجتماع عظیم‌‎ ‏بود و بعد از اینکه صحبت‌هایی و افشاگری‌هایی شد، دنباله آن منتهی به ۱۵ خرداد شد.

۱۵‌‎ ‏خرداد برای اسلام و به اسم اسلام بود و به مبدأیت اسلام و راهنمایی روحانیت و‌‎ ‏همین جمعیت‌ها که الآن اینجا هستند. این‌ها بودند که ۱۵ خرداد را به وجود آوردند. همین‌‎ ‏سنخ جمعیت بودند که ۱۵ خرداد را به وجود آوردند و همین سنخ جمعیت بودند که‌‎ ‏کشته شدند. همین طبقه از افراد اسلامی بودند که برای اسلام قیام کردند و هیچ نظری جز‏اسلام نداشتند ۱۵ خرداد را به وجود آوردند. همین جمعیتی که مقصدی غیر از اسلام‌‎ ‏ندارند در تعقیب ۱۵ خرداد تا حالا دنبال کردند. از همین جمعیت که مقصدی غیر از‌‎ ‏اسلام ندارند امید آن است که تعقیب کنند و نهضت ما را به ثمر برسانند.‏

‌‌‌‏باید دید این جمعیت کی هستند. این‌ها که ۱۵ خرداد را به وجود آوردند و آن‌ها که در‌‎ ‏۱۵ خرداد، به طوری که مشهور است، پانزده هزار فدایی دادند و آن‌هایی که پس از ۱۵‌‎ ‏خرداد و ۱۵ خردادها و پس از قتل عام ۱۵ خرداد و قتل عام‌های دیگر در میدان‌ها آمدند‌‎ ‏چه قشری از جمعیت بودند؟ آنهایی که ۱۵ خرداد را به وجود آوردند، آنهایی که دنباله خرداد را تاکنون رساندند، آنهایی که برای شکستن سد رژیم فعالیت کردند، آن‌هایی‌‎ ‏که به خیابان‌ها ریختند و فریاد «الله اکبر» کردند، همین قشر از جمعیت بودند. حق مال همین‌‎ ‏قشر از جمعیت است، دیگران هیچ حقی ندارند. الآن مسیر ملت‌‎ ‏ما را کی منحرف می‌کند؟ چه گروه‌هایی هستند که ملت ما را از این مسیر می‌خواهند منحرف کنند؟ چه‌‎ ‏جمعیت‌هایی هستند که نهضت اسلامی را می‌خواهند از اسلامیتش منحرف کنند؟ اینها‌‎ ‏گروه‌هایی هستند که عده‌ای از آن‌ها نمی‌دانند قضایا را، جاهلند و عده‌ای هستند عالماً‌‎ ‏عامداً با اسلام مخالفند.

آن‌هایی که جاهلند باید هدایت کرد، باید گفت به آن‌ها که ای‌‎ ‏آقایان! که خیال می‌کنید به غیر از اسلام در ایران می‌تواند چیزی پیش ببرد، ای کسانی که‌‎ ‏گمان می‌کنید ‌‏[‌‏قدرتی‌‏]‌‏ غیر اسلام رژیم را ساقط کرده است، ای کسانی که احتمال‌‎ ‏می‌دهید که غیرمسلمین و غیر اسلام کس دیگر دخالت داشته است، شما مطالعه کنید،‌‎ ‏بررسی کنید اشخاصی که در ۱۵خرداد جان دادند، سنگ‌های قبرهای آنها را ببینید کی‌‎ ‏بودند این‌ها.

اگر یک سنگ قبر از این قشرهای دیگر غیر اسلامی پیدا کردید، آنها هم‌‎ ‏شرکت داشته‌اند. اگر در قشرهای اسلامی یک سنگ قبر از آن درجه‌های بالا پیدا‌‎ ‏کردید، آن‌ها هم شرکت داشته‌اند. ولی پیدا نمی‌کنید. هر چه هست این قشر پایین است،‌‎ ‏این قشر کشاورز است، این قشر کارگر است، این تاجر مسلم است، این کاسب مسلم‏ است، این روحانی متعهد است. هر چه هست از این قشر است. پس ۱۵ خرداد را به تبع‌‎ ‏اسلام این‌ها بوجود آوردند و به تبع اسلام این‌ها حفظ کردند و به تبع اسلام این‌ها نگهداری‌‎ ‏می‌کنند. کسانی که گمان می‌کنند غیر قدرت اسلام می‌توانست یک همچو سدی را‌‎ ‏بشکند در خطا هستند. ‏

انقلابی نمایان فرصت طلب‏ ‌‏و اما آن قشری که به واسطه مخالفت با اسلام با ما مخالفت می‌کنند، آنها باید به‌‎ ‏هدایت ـ اگر ممکن است علاج ـ کرد، والا با همان مشتی که رژیم را از بین بردید این‌‎ ‏وابسته‌ها را هم از بین خواهید برد. از ۱۵ خرداد تاکنون آنچه شده است، آنچه تحقق پیدا‌‎ ‏کرده است، با فعالیت همین قشر و با جان نثاری همین جمعیت و با خون دادن همین طبقه‌‎ ‏بوده است. این‌ها حق دارند در همه چیزهایی که باید تحقق پیدا بکند رأی بدهند. آن‌هایی‌‎ ‏که در خارج بودند و حالا آمده اند و آن‌هایی که در خارجِ صف بوده‌اند و حالا وارد صف‌‎ ‏شده‌اند هیچ حقی در این نهضت ندارند و نظر آن‌ها هیچ اعتباری ندارد. نظر آن ملتی که‌‎ ‏نهضت را به وجود آورد و قدرت‌های بزرگ را شکست و بعد از این هم دنبال همین‌‎ ‏قدرت خواهد بود، تمام حَظّ مال این‌هاست. نظرهای این‌ها میزان است. نظرهای دیگران‌‎ ‏اگر موافق با نظر اینهاست، اگر دنباله اسلام است، اگر با حفظ اسلام و احکام است، اهلاً و‌‎ ‏مرحبا و اگر انحراف است آن‌ها باید بروند آنجایی که قبلاً بوده‌اند.

انحرافات را از کجا‌‎ ‏بشناسیم؟ از کجا بدانیم که ‌‏[‌‏تفاوت‌‏]‌‏ قشر نهضت به وجودآور، با قشرهای مخالف‌‎ ‏نهضت چیست؟ از کجا بفهمیم؟ از نوشته‌های آنها، از گفتار آن‌ها، از اجتماعات آن‌ها، از‌‎ ‏میتینگ‌های آنها. هر اجتماعی که براساس اسلام و قوانین اسلام است، بر مسیر این ملت‌‎ ‏است و هر اجتماع و هر نطق و هر خطابه و هر قلم‌فرسایی که برخلاف مسیر اسلام است،‌‎ ‏هرچه باشد خلاف این نهضت است. مخالفین شما می‌خواهند خون را شما دادید،‌‎ ‏استفاده را آنها ببرند. مخالفین شما می‌خواهند زحمت‌ها را شما کشیدید، میوه‌ها را آنها‌‎ ‏بچینند. مخالفین شما ملت ستمدیده هیچ رنجی نبردند، در زمان طاغوت هم هیچ رنجی‌‌‏نبردند، برای اینکه تبع بودند، موافق بودند یا ساکت بودند. حالا که شما سفره را پهن‌‎ ‏کردید، این‌ها به دور سفره نشسته‌اند برای استفاده. کاش می‌گفتند شما هم شریک، لکن‌‎ ‏می‌گویند ما، و شما نه. و روحانیت نه. ما و قشرهای دیگر نه. همه چیز را برای خودشان‌‎ ‏می‌خواهند. ما و اسلام نه! ‏

سخنی با غرب باوران بیگانه از ۱۵ خرداد‏

ای غربزده‌ها! ای اجنبی زده‌ها! ای انسان‌های میان تهی! ای انسان‌های بی‌محتوا! به خود‌‎ ‏آیید همه چیز خودتان را غربی نکنید. ملاحظه کنید چیزهایی که در غرب است، چیزهای‌‎ ‏خوبی که در غرب است، ملاحظه کنید جمعیت حقوق بشر که در غرب است، ببینید چه‌‎ ‏اشخاصی هستند و چه مقاصدی دارند. این‌ها حقوق بشر را می‌خواهند ملاحظه کنند، یا‌‎ ‏حقوق ابرقدرت‌ها را؟ اینها دنبال ابرقدرت‌ها هستند و حقوق ابر قدرتها را می‌خواهند تأمین‌‎ ‏کنند.

شما ای حقوقدان‌های ما! ای جمعیت حقوق بشر! دنباله این حقوقدان‌ها نروید. شما‌‎ ‏مثل این قشر، این قشر زحمتکش، حقوق را اجرا کنید. این‌ها جمعیت حقوق بشر هستند. ‏این‌ها برای حقوق بشر زحمت می‌کشند. اینها تأمین آسایش بشر را می‌کنند. شما صحبت‌‎ ‏می‌کنید! این‌ها عمل می‌کنند. این کارگرها، این دهقان‌ها، این‌ها جمعیت حقوق بشر و‌‎ ‏حقوقدان هستند. این‌ها عمل می‌کنند، و شما می‌نویسید. هیچ یک از شما در راه رسیدن‌‎ ‏بشر به حقوق خودش فعالیت ندارد. آنکه فعالیت دارد همین جمعیتی هستند که امروز‌‎ ‏قیام کرده و ۱۵ خرداد قیام کرد. این‌ها برای بشر دلسوزند، برای اینکه مسلمند. این‌ها‌‎ ‏مسلمند. اسلام برای بشر دلسوز است. شما که مسیرتان غیر اسلام است برای بشر هیچ‌‎ ‏کاری نمی‌کنید، می‌نویسید و می‌خواهید نهضت را منحرف کنید، می‌گویید تا نهضت را‌‎ ‏منحرف کنید.

‌‏تواضع و تعظیم در برابر ملت‏

از ۱۵ خرداد تا حالا که آمدیم، خون دادیم یعنی شما خون دادید، من که نشسته‌ام‌‎ ‏اینجا. من هم هیچ حقی ندارم. شما خون دادید. شماها به میدان رفتید، شماها مبارزه‏ ‌‏کردید، ماها هیچ حقی نداریم.

ما باید برای شما خدمت کنیم. خودمان نباید استفاده کنیم.‎ استفاده عنوانی. خاک بر سر من که بخواهم استفاده عنوانی از شما بکنم! خاک بر سر‌‎ ‏من که بخواهم خون شما ریخته بشود و من استفاده‌اش را ببرم! گریه و ابراز احساسات شدید‌‎ ‏جمعیت و شعار درود بر خمینی‌‏] ‏طبقه‌های بالا، آن‌هایی که فعالیت هیچ نداشتند و مخالفت هم‌‎ ‏ندارند، حقی ندارند، و نباید حقی داشته باشند، لکن اگر از حالا خدمت بکنند، صاحب‌‎ ‏حق می‌شوند. و من مأیوسم که خدمت بکنند.

آن‌هایی که نظر انحرافی دارند، آن‌هایی که‌‎ ‏نظر خیانت به اسلام و این ملت دارند، آن‌هایی که اسلام ۱۴۰۰ ساله را کافی نمی‌دانند،‌‎ ‏آن‌ها باید حسابشان را از ملت جدا کنند. جدا هم هست. ما از این به بعد احتیاج به شما‌‎ ‏داریم. احتیاج به همین طبقه؛ و بی نیاز از آن طبقات. ‏

‌‏مخالفان اجرای اسلام‏ ‌‏امروز روزی است که اسلام باید تحقق پیدا کند. این حرف‌ها که گفته می‌شود نظیر‌‎ ‏همان حرف‌ها بود که گفته شد که «حالا زود است صبر کنید.» ما اگر اسلام را در این انقلاب،‌‎ ‏در این نهضت احکام اسلام را پیاده نکنیم، کی پیاده خواهیم کرد؟ چه وقت همچو‌‎ ‏نهضتی تحقق پیدا می‌کند؟ اگر این نهضت خدای نخواسته بخوابد و به خاموشی بگراید،‌‎ ‏کی می‌تواند دیگر اسم اسلام را بیاورد؟ ‏

اگر ما امروز قوانین اسلام را اجرا نکنیم، کی اجرا بکنیم؟ آقایانی که می‌گویید‌‎ ‏نمی‌شود، پس کی می‌شود؟ پس بگویید هیچ وقت اسلام نه! بگویید نهضت منهای‌‎ ‏اسلام. همان طوری که گفتید اسلام منهای روحانیت، حالا هم بگویید نهضت منهای‌‎ ‏اسلام. اگر با این نهضت اسلام را متحقق نکنید و احکام اسلام را مو به مو جاری نکنید،‌‎ ‏مأیوس باشید دیگر نخواهد شد.

آن‌هایی که به اسلام عقیده دارند، آن‌هایی که دلشان برای‌‎ ‏قرآن می‌تپد، امروز باید فعالیت کنند. ۱۵ خرداد برای همین بود. قبل از ۱۵ خرداد برای‌‎ ‏اسلام بود قیام روحانیون، قیام ۱۵ خرداد برای همین بود، بعد از آن هم دنباله همین بود. اسلام بود لَیْسَ اِلاّ. ما غیر اسلام نمی‌خواهیم و اسلام در همه وقت و خصوصا حالا قابل‏ اجراست. ‏

‌‏هشدار و اخطار‏

آقایان! توجه کنید به گفته‌های خودتان، توجه کنید به نوشته‌های خودتان، توجه‌‎ ‏کنید که شما را اسلام از قید و بند آزاد کرد. توجه کنید که شما را اسلام از بلاد خارج‌‎ ‏به داخل کشاند. توجه کنید که اسلام شما را از زاویه‌ها بیرون کشید، از کنج خانه‌ها‌‎ ‏بیرون کشید. توجه کنید که اسلام قلم شما را آزاد کرد. توجه کنید که اسلام بیان شما‌‎ ‏را آزاد کرد. حالا بر ضد اسلام؟!

مسلمین می‌توانند تحمل کنند که اسلام و خون‌‎ ‏مسلمین شما را آزاد کرد، و حالا بر ضد اسلام قیام می‌کنید؟ چیز می‌نویسید؟ این‌‎ ‏کفران نعمت است . خداوند این نعمت را به شما داد. شکرانۀ این نعمت این است‌‎ ‏که تبعیت کنید از اسلام. توبه کنید از حرف‌هایی که می‌زنید. توبه کنید از نوشته هایی که‌‎ ‏می‌نویسید. گرایش کنید به اسلام. گرایش کنید به طبقات پایینی که شما پایین می‌دانید و از‌‎ ‏شما بالاترند. این‌ها چهره نورانی اسلام و مسلمینند. اینها چهره‌هایی هستند که رسول خدا‌‎ ‏آنها را می‌پذیرد. اینها چهره‌هایی هستند که محبوب خدا هستند. شما هم وارد این‌ها‌‎ ‏بشوید، چهره خودتان را با این‌ها منطبق کنید، آراء خودتان را با این‌ها منطبق کنید. هی دم از‌‎ ‏غرب چقدر می‌زنید! چقدر میان تهی شدید! باید احکام اسلام را با احکام غرب‌‎ ‏بسنجیم! چه غلطی است! شکر نعمت این است که به اسلام وفادار باشید.

من به شما‌‎ ‏اخطار می‌کنم که به اسلام وفادار باشید، من شما را نصیحت می‌کنم. من در همین مدرسه‌‎ ‏شاه را نصیحت کردم و نشنید، شما که چیزی نیستید. عصر عاشورا من گفتم کاری نکن که‌‎ ‏ملت تو را بیرون کند. نشنید و کاری کرد که ملت بیرونش کرد.‌‌‌‏

برادرهای من! از هر قشری که هستید، وقت نگذشته است، وقت‌‎ ‏توبه باقی است. بیایید با این ملت برادروار در این راه راهپیمایی کنید. یکی از شما توی‌‎ ‏این جمعیت نیست! یک دانه از شما توی این جمعیت نیست! بیایید با این مردم هم رأی‌‎ ‏باشید، هم صدا باشید. بیایید به سوی‌‎ ‏اسلام که همه شما را نجات داد. به شکرانه نعمت‌‎ ‏از اسلام وفاداری کنید. برای اسلام باشید. برادرهای من! آنچه می‌خواهید در اسلام ‏است.

آنچه می‌خواهید در این کنج مدرسه‌هاست. زندگی آن‌ها را ببینید و مقایسه کنید با‌‎ ‏آن‌هایی که برای بشر دلشان می‌تپد! یعنی با قلم، یعنی با بیان! ببینید اینها در چه حال هستند. ‏ببینید زندگی روحانیت چه است. ببینید زندگی این طبقه کارگر چه است. ببینید زندگی‌‎ ‏این کشاورز چه است. زندگی این کاسبکار چه است. برای این‌ها فکر کنید.

دلسوزی این‌‎ ‏نیست که قلم بردارید بر ضد اسلام چیز بنویسید، به اسم حقوق بشر و به اسم حقوقدان با‌‎ ‏اینها همراهی کنید. شماها تا حالا برای این ملت از جیبتان چیزی خرج کردید؟ به وجدان‌‎ ‏خودتان من ارجاعتان می‌کنم. آن‌هایی که دلشان برای این مستمندان و این بشر می‌سوزد،‌‎ ‏این زن‌های اطراف شهر قم و زن‌های جنوب تهران و زن‌های جنوب همه شهرستان‌‌ها. جنوب‌‎ ‏به معنای اینکه شما می‌گویید اینها پایین هستند. این‌ها حقوق بشر را می‌دانند و عمل‌‎ ‏می‌کنند. اینها طلاهایشان که ذخیره یک پنجاه سال، بیست سال، سی سالشان بود آمدند‌‎ ‏برای مستمندان دادند. شما چه کردید؟ شماها چه کردید؟ بگویید. شما هم همراهی کنید‌‎ ‏با این مستمندان. شما با این طبقه همراه بشوید. نمی‌گویم پول بدهید، می‌گویم قلمتان‌‎ ‏موافق باشد، قدمتان موافق باشد، رأیتان موافق باشد، اسلام را حفظ کنید.

اسلام برای شما‌‎ ‏خوب است. برای دنیایتان خوب است. اگر آخرت را هم قبول ندارید، برای دنیایتان‌‎ ‏خوب است. با روحانیون مخالفت نکنید، رای دنیایتان خوب است. این‌ها هستند، این قشر‌‎ ‏روحانی متعهد، این قشر روحانی که توی این حجره‌های کوچک دو تا سه تا زندگی‌‎ ‏می‌کنند که بیرونشان کردند، این جمعیت زاغه نشین‌های اطراف شهرها که هر هفت نفر،‌‎ ‏هشت نفر آنها در یک سوراخی زندگی می‌کنند، این‌ها حقوق بشر را بهتر از ما می‌دانند. این‌ها جمعیت دلسوزی برای بشرند. این‌ها جمعیت حقوق بشرند، نه من و شما. بیایید برای‌‎ ‏این‌ها فکری بکنید، برای این‌ها. دولت و ملت برای این طبقه فکر کنند. این‌ها حق دارند. حق‌‎ ‏این‌ها را ادا کنید. و همین‌ها حق بشر را دارند ادا می‌کنند.‏

پند و اندرز به روشنفکرمآب‌ها

‌‏من به شما جمعیت‌ها، جمعیت‌هایی که هر چند روز دور هم می‌نشینید، نصیحت می‌کنم.‏ من علاقه دارم که همه سعادتمند باشید. من نصیحت می‌کنم که مسیر خودتان را از اسلام‌‎ ‏جدا نکنید. مسیر خودتان را از روحانیت جدا نکنید. این قدرت الهی را. این قدرت‌‎ ‏روحانیت که یک قدرت الهی است، از دست ندهید. اگر این قدرت از دست برود، شما‌‎ ‏هیچ خواهید بود. این قدرت روحانی است که مردم را به کوچه‌ها می‌کشد. قدرت اسلام‌‎ ‏است که از حلقوم روحانیت بیرون می‌آید. اینها را نشکنید.

خدایا، تو می‌دانی که من‌‎ ‏برای اینکه معمم هستم از روحانیت طرفداری نمی‌کنم. برای اینکه می‌دانم این قشرند،‌‎ ‏که می‌توانند ملت را نجات بدهند، این قشرند که مردم آن‌ها را می‌خواهند. این‌‎ ‏مساجد است که این بساط را درست کرد. این مساجد است که نهضت را درست کرد. در‌‎ ‏عهد رسول‌الله هم، و بعد از آن هم تا مدت‌ها، مسجد مرکز اجتماع سیاسی بود، مرکز‌‎ ‏تجییش جیوش بود.

«محراب» یعنی مکان حرب، مکان جنگ هم جنگ با شیطان، و هم‌‎ ‏جنگ با طاغوت. از محراب‌ها باید جنگ پیدا بشود، چنانکه پیشتر از محراب‌ها پیدا می‌شد از‌‎ ‏مسجدها پیدا می شد. ای ملت! مسجدهای خودتان را حفظ کنید. ای روشنفکران‌‎ ‏مسجدها را حفظ کنید، روشنفکر غربی نباشید.

روشنفکر وارداتی نباشید! ای حقوقدان‌ها! مسجدها را حفظ کنید. بروید به مسجد، نمی‌روید! این مسجدها را حفظ کنید تا این‌‎ ‏نهضت به ثمر برسد، تا مملکت شما نجات پیدا کند. خداوند ان شاءالله این مسجدها را‌‎ ‏برای ما حفظ کند. خداوند ان شاءالله روحانیون را برای ما حفظ کند. خداوند ان شاءالله ‌‎ ‌‏مخالفین را هدایت کند. خداوند ان شاءالله ملت ما را سعادتمند کند. ‏

‌‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
صحیفه امام؛ جلد ۸

حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی روز پنجشنبه در مراسم افتتاح پروژه های وزارت نیرو در استان های بوشهر و آذربایجان غربی، ضمن اظهارهمدردی با مردم آمریکا که در اعتراض به کشته شدن مظلومانه جرج فلوید به خیابانها آمده اند، تاکید کرد: ایران به شدت این جنایت آمریکا و کاخ سفید را که فرمان این جنایتها را صادر می کند، محکوم می نماید.

رئیس جمهور گفت: در شرایطی که وضع آمریکا در یکی از بدترین روزهای تاریخ سیاسی و اجتماعی این کشور است، شاهدیم که چه ظلم بزرگی به سیاهپوستان و به همه مردم آمریکا می شود که از لحاظ سیاسی، تفکر کنونی حاکم بر کاخ سفید را مردود می‌دانند.

  روحانی با بیان اینکه قتل جرج فلوید رابطه انسان ها با یکدیگر را در عرصه جهانی نمایان کرد، افزود: این ماجرا نشان داد وقتی یک مظلوم در دنیا کشته می‌شود، همه جهان به حرکت در می‌آید و مهم نیست فردی که کشته شده مسلمان، مسیحی، آمریکایی و یا غیر آمریکایی بوده بلکه مهم برای جهانیان این بوده که فردی در شدت مظلومیت و با وحشیانه‌ترین طریق کشته شده است و این همچنین نشان می دهد هنوز تا رسیدن به آن تمدن جهانی و بشری که مورد توجه انبیا و پیامبر عظیم‌الشان اسلام بوده فاصله داریم.

رئیس جمهور با ابراز اظهار همدردی با همه مردم آمریکا که امروز با حضور در خیابانها دست به تظاهرات زده اند، تصریح کرد: ما جنایات آمریکا را به شدت محکوم می‌کنیم؛ جنایاتی که امروز در آمریکا واقع می‌شود و حاکمان کاخ سفیدی که فرمان این جنایت‌ها را صادر می‌کنند.

 روحانی با بیان اینکه انجیل کتاب آسمانی و کتاب مقدسی است که همه مردم را به صلح، آرامش و انسانیت دعوت می‌کند، اظهارداشت: انجیل کتابی نیست که فرمان قتل بی‌گناهان را صادر کند و شرم‌آور است رئیس‌جمهوری که می‌خواهد علیه ملت خود اقدام کند، دست به کتاب آسمانی می‌برد و انجیل را بلند می‌کند و این باعث خشم همه ادیان ابراهیمی است چرا که کتاب مقدس برای همه ما مقدس است و ما هم به انجیل و به عیسی مسیح احترام می‌گذاریم، این کتب آسمانی برای ما محترم و عزیز هستند، حالا هر کجا  و توسط هر پیامبری که از جانب خداوند بر او نازل شده است.

رئیس جمهور افزود: در شرایطی که امروز همه مردم جهان با خشم و نفرت به کاخ سفید نگاه می‌کنند، همه دوستداران ما در دنیا شاهدند که مردم ما با همه توان و برای افتتاح طرح های بزرگ به صحنه آمده اند و ان شاءالله اهدافی که مورد نظر ماست و آن تحولی که امام مدنظرش بود و دیروز مقام معظم رهبری آن تحول‌آفرینی امام و اندیشه تحول امام را بیان کردند، محقق شود و همگان شاهد ادامه این تحول در مسیر انقلاب اسلامی به دست مردم بزرگوار ایران باشند.

 روحانی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه نیازمندکمک مردم برای مدیریت مصرف آب و برق در کشور هستیم، گفت: با توجه به شرایط دشواری که امسال به دلیل بیماری کرونا با آن مواجه ایم، نباید بگذاریم در موضوع آب و برق با مشکل مواجه شویم.

رئیس جمهور اعلام خبر افتتاح 18 واحد نیروگاهی تا پایان امسال را خوشحال کننده برای هم ملت ایران دانست و گفت: امروز یک واحد نیروگاهی ما در عسلویه با هزینه 2هزار و 240میلیارد تومان افتتاح شد. همچنین امسال 9 سد در مجموع افتتاح می شود که سد اشنویه سومین سدی است که از ابتدای سال  افتتاح شد و 6 سد دیگر تا پایان سال افتتاح و آبگیری 9 سد دیگر هم آغاز خواهد شد.

 روحانی به مراودات برق با کشورهای همسایه اشاره کرد و اظهارداشت:خوشحالم که در زمینه برق امروز یک مراودات خیلی خوبی با همسایگان خود داریم یعنی آن روزی که آنها نیاز دارند ما برق به آنها صادر می‌کنیم و روزی که ما نیاز داریم، از آنها برق می‌گیریم. این تبادل یعنی روابط با همسایگان ما فقط در دنیای سیاست مهم نیست بلکه در دنیای اقتصاد و فرهنگ و گردشگری، همکاری‌های علمی، فناوری، دانشگاهی هم خیلی مهم است.

رئیس جمهور گفت: به اعتماد من هیچ رابطه‌ای در سیاست خارجی مهم‌تر از رابطه با همسایگان نیست. ما 15 همسایه داریم و باید یک روابط بسیار خوب و نزدیک با این 15 همسایه برقرار کنیم چرا که موجب ثبات مرزها و امنیت ملی است و ما خوشبختانه از این 15 همسایه با 13 همسایه روابط خوبی داریم و با بعضی از آنها روابط ما بسیار نزدیک، صمیمانه، برادرانه و دوستانه است. متاسفانه یکی دو کشور در جنوب از مردم خوب ایران فاصله گرفتند والا ما آغازگر این فاصله نبودیم و همیشه می‌خواهیم با همسایگان‌مان روابط خوب و نزدیک داشته باشیم.

 روحانی با اشاره به صادرات گاز ایران به ترکیه و عراق گفت: ما آمادگی داریم گاز را به پاکستان، هندوستان و عمان صادر کنیم و البته توافق‌نامه‌هایی هم در این موارد به امضا رسیده و در عمل هم قدم‌هایی در این راستا برداشته شده است و در زمینه برق هم همینطور است و ما یک ارتباط تنگاتنگی در این حوزه با پاکستان، ترکمنستان، آذربایجان، عراق و کشورهای مختلف داریم یعنی برق را از آنها می‌گیریم و یا صادر می‌کنیم و در همین ارتباط در سفر وزیر نیرو به عراق توافقتنامه ای برای صادرات دوساله برق به عراق امضا شد.

 رئیس جمهور با قدردانی از نامگذاری امسال به نام سال جهش تولید از سوی مقام معظم رهبری، گفت: همه ما باید کمک کنیم تولید به حرکت در بیاید و مردم ما کاملا مطمئن باشند دولت علیرغم سختی‌ها با همه توان به اقتصاد و مسائل زیربنایی کشور توجه دارد و افتتاح های گسترده در سطح کشور بویژه در روزهای پنجشنبه در همین راستا است و امیدواریم هر روز ما در امسال روز تولید، جهش تولید، افتتاح طرح های بزرگ و روز نشاط مردم باشد.

رئیس جمهور در ابتدای سخنان نیز با گرامیداشت 15 خرداد سال 42  اظهارداشت: 15 خرداد به عنوان روز تاریخی برای ما، نشانگر حضور، ایثار و فداکاری مردم برای انقلاب اسلامی است.

 روحانی گفت: حادثه 15 خرداد یک حادثه معمولی نبود و شاید هیچ‌کس فکر نمی‌کرد به خاطر دستگیری حضرت امام به عنوان رهبر نهضت و مرجع بزرگ شیعیان، چنین حرکتی در سراسر ایران به وجود بیاید و مردم این چنین در راه نهضت اسلامی ایثار و فداکاری کنند.

در این مراسم، بهره برداری از طرحهای مهم سد اشنویه (چپرآباد) در استان آذربایجان غربی و واحد یک بخش بخار نیروگاه سیکل ترکیبی عسلویه، پروژه‌های افزایش ظرفیت، توسعه و بهینه‌سازی پست‌های 400 کیلوولت پارس، 2300 بوشهر1، گناوه، صنعت بوشهر و 400 پارس در استان بوشهر، به دستور حجت  روحانی آغاز شد.

همچنین در ابتدای این مراسم پس از ارائه گزارش  اردکانیان وزیر نیرو از طرح‌های قابل افتتاح این وزارتخانه در استان‌های بوشهر و آذربایجان غربی، مدیرعامل شرکت مادر تخصصی تولید نیروی برق حرارتی گزارشی از واحد یک بخش بخار نیروگاه سیکل ترکیبی عسلویه ارائه کرد.

در ادامه این مراسم، مدیرعامل شرکت توانیر در ارتباط با پروژه‌های افزایش ظرفیت، توسعه و بهینه‌سازی پست‌های 400 کیلوولت پارس، 2300 بوشهر1، گناوه، صنعت بوشهر، 400 پارس در استان بوشهر و معاون آب و آبفای وزارت نیرو نیز از روند تکمیل و آغاز بهره برداری سند اشنویه(چپرآباد) و اثرات این طرح بر منطقه، گزارش های جداگانه ای ارائه کردند.

چهاردهم خرداد سالروز رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی (ره) است که به این مناسبت، وصیت نامه الهی-سیاسی ایشان را که از سوی آیت الله العظمی خامنه ای قرائت شده بود را بازنشر خواهیم کرد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

  

 قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلّم: إنّی تارکٌ فیکُمُ الثَقلَینِ، کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی فإِنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدَا عَلَیّ الْحَوضَ

 

الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ أللّهُمَّ صلّ ‌علی محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و جلالِک و خزائنِ أسرارِ کتابِکَ الذّی تجلّی فیه الأَحدیه بِجمیعِ أسمائکَ حَتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایعْلَمُهُ غَیرک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم أصلِ الشَجَره الخَبیثه.

   

 و بعد، اینجانب مناسب می‌دانم که شمه‌ای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی و معنوی  و عرفانی که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبه‌ای که عرفان آن برتمام دایره وجود، از ملک تا ملکوت اعلی و ازآنجا تا لاهوت و آنچه درفهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بربشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر» که از هرچیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است براین دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشاره‌ای گذرا و بسیار کوتاه ازآنچه براین دو ثقل گذشته است بنمایم.

   

شاید جمله لَنْ یفْتَرِقا حتّی یرِدا عَلَی الْحوَض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسول الله ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ هرچه بر یکی از این دو گذشته است بردیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است.

   

 و ذکر این نکته لازم است که حدیث «ثقلین» متواتر بین جمیع مسلمین است و [در] کتب اهل سنت از «صحاح ششگانه» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به طور متواتر نقل شده است. و این حدیث شریف حجت قاطع است برجمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگرعذری برای جاهلان بی‌خبر باشد برای علمای مذاهب نیست.

 

اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعه الهی و ماترک پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مسائل أسف‌انگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی (ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیله‌ای کردند برای حکومتهای ضد قرآنی؛ و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ  دریافت کرده بودند و ندای اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثقلان در گوششان بود با بهانه‌های مختلف وتوطئه‌های از پیش تهیه شده، آنان راعقب زده و با قرآن، ‌در حقیقت قرآن را ـ که برای بشریت تا ورود به حوض بزرگترین دستور زندگانی مادی ومعنوی بود و است ـ از صحنه خارج کردند؛ و برحکومت عدل الهی ـ که یکی از آرمانهای این کتاب مقدس بوده و هست ـ خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا وکتاب و سنت الهی را پایه گذاری کردند، تا کار به جایی رسید که قلم از شرح آن شرمسار است.

   

و هرچه این بنیان کج به جلو آمد کجیها و انحرافها افزون شد تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلکه عائله بشری، ازمقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی (ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند، ‌ برساند و این ولیده «علم الاسماء» را از شرّ شیاطین و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط وعدل رساند و حکومت را به دست اولیاء الله، معصومین ـ علیهم صلوات الاولین والآخرین ـ بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند ـ چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد و کار به جایی رسید که نقش قرآن به دست حکومتهای جائر و آخوندهای خبیثِ بدتر از طاغوتیان وسیله‌ای برای اقامه جور و فساد و توجیه ستمگران ومعاندان حق تعالی شد. و مع‌الأسف به دست دشمنان توطئه‌گر و دوستان جاهل، قرآن این کتاب سرنوشت  ساز، نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت وکتاب زندگی آنان باشد، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا بکلی از صحنه خارج شد، که دیدیم اگر کسی دم از حکومت اسلامی برمی‌آورد و از سیاست، که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و قرآن و سنت مشحون آن است، سخن می‌گفت گویی بزرگترین معصیت را مرتکب شده؛ و کلمه «آخوند سیاسی» موازن با آخوند بی‌دین شده بود و اکنون نیز هست.

   

و اخیراً قدرتهای شیطانی بزرگ به وسیله حکومتهای منحرفِ خارج از تعلیمات اسلامی، که خود را به دروغ به اسلام بسته‌اند، برای محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانی ابرقدرتها قرآن را با خط زیبا طبع می‌کنند و به اطراف می‌فرستند و با این حیله شیطانی قرآن را از صحنه خارج می‌کنند. ما همه دیدیم قرآنی را که محمدرضاخان پهلوی طبع کرد و عده‌ای را اغفال کرد و بعض آخوندهای بیخبر از مقاصد اسلامی هم مداح او بودند. و می‌بینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادی از ثروتهای بی‌پایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنی می‌کند و وهابیت، این مذهب سراپا بی اساس و خرافاتی را ترویج می‌کند؛ و مردم و ملتهای غافل را سوق به سوی ابرقدرتها می‌دهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم برای هدم اسلام و قرآن بهره‌برداری می‌کند.

 

ما مفتخریم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که می‌خواهد حقایق قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم می‌زند، ‌از مقبره‌ها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان می‌کشاند نجات دهد.

   

و ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده، و امیرالمؤمنین علی بن‌ ابیطالب، این بنده رها شده از تمام قیود، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است.

 

ما مفتخریم که کتاب نهج‌البلاغه که بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی‌بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است.

 

ما مفتخریم که ائمه معصومین، از علی بن ابیطالب گرفته تا منجی بشر حضرت مهدی صاحب زمان ـ علیهم آلاف التحیات و السلام ـ که به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است ائمه ما هستند.

 

ما مفتخریم که ادعیه حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» می‌خوانند از ائمه معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیه» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی ـ علیهماالسلام ـ و «صحیفه سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی  به زهرای مرضیه است از ما است.

 

ما مفتخریم که «باقرالعلوم» بالاترین شخصیت تاریخ است و کسی جز خدای تعالی و رسول ـ صلی الله‌علیه و آله  ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد، ‌از ما است.

 

و ما مفتخریم که مذهب ما «جعفری» است که فقه ما که دریای بی‌پایان است، یکی از آثار اوست. و ما مفتخریم که به همه ائمه معصومین ـ علیهم صلوات الله ـ و متعهد به پیروی آنانیم.

    

ما مفتخریم که ائمه معصومین ما ـ صلوات الله و سلامه علیهم ـ در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل  حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، درحبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه  براندازی حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. وما امروز مفتخریم که می‌خواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگِ سرنوشت‌ساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا می‌کنند.

 

ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان درصحنه‌های فرهنگی و اقتصادی ونظامی حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند؛ و آنان که توان جنگ دارند، در آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است شرکت، و از محرومیتهایی که توطئه دشمنان و نا آشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بی‌اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده‌اند؛ و آنان که توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندی که دل ملت را از شوق وشعف به لرزه درمی‌آورد و دل دشمنان وجاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب می‌لرزاند، اشتغال دارند. و ما مکرر دیدیم که زنان بزرگواری زینب‌گونه ـ علیها سلام الله ـ فریاد می‌زنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به این امر؛ و می‌دانند آنچه به دست آورده‌اند بالاتر از جنات نعیم است، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.

 

و ملت ما بلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمی‌کشند و برای رسیدن به‌ ریاست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمی‌شناسند. و در رأس آنان امریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود جنایاتی مرتکب می‌شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خیال ابلهانه «اسرائیل بزرگ»! آنان را به هر جنایتی می‌کشاند. و ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند که دشمنان آنها حسین اردنی این جنایت پیشه دوره گرد، وحسن و حسنی مبارک هم‌آخور با اسرائیل جنایتکارند و در راه خدمت به امریکا و اسرائیل از هیچ خیانتی  به ملتهای خود رویگردان نیستند. و ما مفتخریم که دشمن ما صدام عفلقی است که دوست و دشمن او را به جنایتکاری ونقض حقوق بین المللی و حقوق بشر می‌شناسند و همه می‌دانند که خیانتکاری او به ملت مظلوم عراق و شیخ نشینان خلیج، ‌ کمتر از خیانت به ملت ایران نباشد.

   

و ما و ملتهای مظلوم دنیا مفتخریم که رسانه‌های گروهی و دستگاههای تبلیغات جهانی، ‌ما و همه مظلومان جهان را به هر جنایت و خیانتی که ابرقدرتهای جنایتکار دستور می‌دهند متهم می کنند. کدام افتخار بالاتر و والاتر از اینکه امریکا با همه ادعاهایش و همه ساز و برگهای جنگی‌اش و آنهمه دولتهای سرسپرده‌اش و به دست داشتن ثروتهای بی پایانِ ملتهای مظلوم عقب افتاده و در دست داشتن تمام رسانه‌های گروهی، در مقابل ملت غیور ایران و کشور حضرت بقیه الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ آنچنان وامانده و رسوا شده است که نمی‌داند به که متوسل شود! و رو به هرکس می‌کند جواب رد می‌شنود! و این نیست جز به مددهای غیبی حضرت باری تعالی ـ جلَّت عظمتُه ـ که ملتها را بویژه ملت ایران اسلامی رابیدار نموده واز ظلمات ستمشاهی به نور اسلام هدایت نموده.

 

من اکنون به ملتهای شریف ستمدیده و به ملت عزیز ایران توصیه می‌کنم که از این راه مستقیم الهی که نه به شرق ملحد و نه به غربِ ستمگرِ کافر وابسته است، بلکه به صراطی که خداوند به آنها نصیب فرموده است محکم و استوار و متعهد و پایدارً پایبند بوده، و لحظه‌[ای‌]‌ از شکر این نعمت غفلت نکرده و دستهای ناپاک عمال ابرقدرتها، چه عمال خارجی و چه عمال داخلی بدتر از خارجی، تزلزلی در نیت پاک و اراده آهنین آنان رخنه نکند؛ و بدانند  که هرچه رسانه‌های گروهی عالم و قدرتهای شیطانی غرب و شرق اشتلم می‌زنند دلیل برقدرت الهی آنان است و خداوند بزرگ سزای آنان را هم در این عالم و هم درعوالم دیگر خواهد داد.   «إنَّه ولی النِّعَم وبِیدِه ملکوتُ کلِّ شیءٍ».

   

و با کمال جِد و عجز ازملتهای مسلمان می‌خواهم که از ائمه اطهار و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی این بزرگ راهنمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جانفشانی و نثار عزیزان پیروی کنند. از آن جمله دست از فقه سنتی که بیانگر مکتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتها است، چه احکام اولیه و چه ثانویه که هر دو مکتب فقه‌ اسلامی است، ذره‌ای منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمی انحرافی، مقدمه سقوط مذهب و احکام اسلامی و حکومت عدل الهی است. و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت که بیانگر سیاسی نماز است هرگز غفلت نکنند، که این نماز جمعه از بزرگترین عنایات حق تعالی بر جمهوری اسلامی ایران است. و از آن جمله مراسم عزاداری ائمه اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین ـ صلوات وافر الهی و انبیا  و ملائکه الله و صلحا بر روح بزرگ حماسی او باد ـ هیچ‌گاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه ـ علیهم السلام ـ برای بزرگداشت این حماسه تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران  ستم‌پیشه در طول تاریخ الی الابد. و می‌دانید که لعن ‌و نفرین و فریاد از بیداد بنی امیه ـلعنه‌ الله‌ علیهم ـ با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده‌اند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریاد ستم‌شکن است.

 

و لازم است در نوحه‌ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق ـ علیهم سلام الله ـ‌ به طور کوبنده فجایع و ستمگریهای ستمگران هر عصر و مصر یادآوری شود؛ و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست امریکا و شوروی و سایر وابستگان به آنان و از آن ‌جمله آل‌سعود، این خائنین به ‌حرم بزرگ الهی _ لعنه الله و ملائکته و رسله علیهم ـ است به طور کوبنده یادآوری و لعن و نفرین شود. و همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسی است که حافظ ملّیت مسلمین، بویژه شیعیان ائمه اثنی‌عشر ـ علیهم صلوات الله وسلم ـ [است].

 

و آنچه لازم است تذکر دهم آن است که وصیت سیاسی ـ الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیم‌الشأن ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب می‌باشد.

 

از خداوند ـ عزوجل ـ عاجزانه خواهانم که لحظه‌ای ما و ملت ما را به خود واگذار نکند و از عنایات غیبی خود به این فرزندان اسلام و رزمندگان عزیز لحظه [‌ای] دریغ نفرماید.

                                                                                             روح الله الموسوی الخمینی

   

بِسْمِ اللهِ الْرَحْمنِ الْرَّحیمْ

اهمیت انقلاب شکوهمند اسلامی که دستاورد میلیونها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید آن و آسیب دیدگان عزیز، این شهیدان زنده است و مورد امید میلیونها مسلمانان و مستضعفان جهان است، به قدری است که ارزیابی آن از عهده قلم و بیان والاتر و برتر است.   اینجانب، روح الله موسوی خمینی که از کرم عظیم خداوند متعال با همه خطایا مأیوس نیستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگی به کرم کریم مطلق است، به عنوان یک نفر طلبه حقیر که همچون دیگر برادران ایمانی امید به این انقلاب و بقای دستاوردهای آن و به ثمر رسیدن هرچه بیشتر آن دارم، به عنوان وصیت به نسل حاضر و نسلهای عزیز آینده مطالبی هر چند تکراری عرض می‌نمایم. و از خداوند بخشاینده می‌خواهم که خلوص نیت در این تذکرات عنایت فرماید.

    

۱-  ما می‌دانیم  که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت ۳۶ میلیونی با آن تبلیغات ضدّ اسلامی و ضد روحانی خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقه افکنیهای بیحساب قلمداران و زبان مُزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل ضداسلامی و ضدملی به صورت ملیت، و آنهمه شعرها و بذله گوییها، و آنهمه مراکز عیاشی و فحشا و قمار و مسکرات و مواد مخدره که همه و همه برای کشیدن نسل جوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقی میهن عزیز خود فعالیت نمایند، به فساد و بی‌تفاوتی در پیشامدهای خائنانه، که به دست شاه فاسد و پدر بی‌فرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشی که از طرف سفارتخانه‌های قدرتمندان بر ملت تحمیل می‌شد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشی که مقدرات کشور به دست آنان سپرده می‌شد، با به کار گرفتن معلمان و استادان غربزده یا شرقزده صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامی بلکه ملی صحیح، با نام «ملیت» و «ملی گرایی»، گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتی نمی‌توانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغاتْ به انحراف فکری کشیدن بسیاری از آنان، ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد «الله اکبر» و فداکاریهای حیرت‌آور و معجزه آسا تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده و خودْ مقدرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است.

    

۲- اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین می‌کند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشکلات سر راه تکامل را  در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است. اینک که به توفیق و تأیید خداوند، جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایه‌ریزی  شده، و آنچه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکام مترقی آن است، برملت عظیم الشأن ایران است که درتحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، که انبیای عظام از آدم ـ علیه السلام‌ـ  تا خاتم النبیین ـ صلی الله علیه وآله وسلم‌ـ در راه آن کوشش و فداکاری جانفرسا نموده‌اند و هیچ مانعی آنان را از این فریضه بزرگ باز نداشته؛ و همچنین پس از آنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام ـ علیهم صلوات الله ـ با کوششهای توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن  کوشیده‌اند. و امروز بر ملت  ایران، خصوصاً، و بر جمیع مسلمانان، عموماً،   واجب است این امانت الهی را که در ایران به طور رسمی اعلام شده و در مدتی کوتاه نتایج عظیمی به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند. و امید است که پرتو نور آن بر تمام کشورهای اسلامی تابیدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با یکدیگر تفاهم در این امر حیاتی  نمایند، و دست ابرقدرتهای عالمخوار و جنایتکاران تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمدیدگان جهان کوتاه نمایند.

   

اینجانب که نفسهای آخر عمر را می‌کشم به حسب وظیفه، شطری از آنچه در حفظ و بقای این ودیعه الهی دخالت دارد و شطری از موانع و خطرهایی که آن را تهدید می‌کنند، برای نسل حاضر و نسلهای آینده عرض می‌کنم و توفیق و تأیید همگان را از درگاه پروردگار عالمیان خواهانم.

 

الف:

بی‌تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت می‌داند و نسل‌های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد.

    

اینجانب به همه نسلهای حاضر و آینده وصیت می‌کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل  این انگیزه  که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی  هدف و تفرقه و اختلاف است. بی‌جهت نیست که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیده‌های بومی آنان تمام توان خود را صرف شایعه‌ها و دروغهای تفرقه‌افکن نموده‌اند و میلیاردها دلار برای آن صرف می‌کنند. بی‌انگیزه نیست سفرهای دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه. و مع‌الأسف در بین آنان از سردمداران وحکومتهای بعض کشورهای اسلامی، که جز به منافع شخص خود فکر نمی‌کنند و چشم و گوش بسته تسلیم امریکا هستند دیده می‌شود؛ و بعض از روحانی‌نماها نیز به آنان ملحقند.

 

امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقه افکنِ خانه برانداز است. توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه درعصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئه‌ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.

    

ب:

از توطئه‌های مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهه‌های معاصر، و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می‌خورد، تبلیغات دامنه‌دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که ۱۴۰۰ سال قبل وضع شده است نمی‌تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و درعصر حاضر نمی‌شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنت‌آمیز به گونه طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می‌کند، و حکومت و سیاست و سررشته‌داری بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ  و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است! و مع‌الأسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان ومتدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق می‌دانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود.

    

گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بی‌اطلاعی می‌زنند. زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات برمیزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی‌ باید جاری شود  و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده! و ادعای آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است ـ همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع می‌گفت که اینان می‌خواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند ـ یک اتهام ابلهانه بیش نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهای پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ‌ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم وصنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفه‌ای می‌گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس‌بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج می‌کنند.

    

و اما طایفه دوم که نقشه موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا می‌دانند. باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول  الله ـ صلی الله علیه وآله  ـ آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بارآورده. پیغمبر اسلام (ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی. و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته‌اند و حکومت علی‌بن ابیطالب ـ علیه‌السلام ـ نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و گسترده‌تر از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله  ـ بسیارند.

 

اینجانب دراین وصیتنامه با اشاره می‌گذرم، ولی امید آن دارم که نویسندگان و جامعه‌شناسان و تاریخ نویسان، ‌مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند. و آنچه گفته شده و می‌شود که انبیا ـ علیهم السلام ـ به معنویات کار دارند و حکومت و سررشته‌داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می‌کردند و ما نیز باید چنین کنیم،   اشتباه تأسف‌آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و بازکردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه‌جویی و انگیزه‌های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده‌اند؛ جمع آوری ثروت و مال و قدرت‌طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشأن اسلام ـ صلی الله علیه وآله  ـ و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می‌کردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است، چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است. باید ملت بیدار و هوشیار ایران با دید اسلامی این توطئه‌ها را خنثی نمایند. و گویندگان و نویسندگان متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیاطین توطئه‌گر را قطع نمایند.

    

ج:

و از همین قماش توطئه‌ها و شاید موذیانه‌تر، شایعه‌های وسیع درسطح کشور، و در شهرستانها بیشتر، بر اینکه جمهوری اسلامی هم کاری برای مردم انجام نداد. بیچاره مردم با آن شوق و شعف فداکاری کردند که از رژیم ظالمانه طاغوت رهایی یابند، گرفتار یک رژیم بدتر شدند! مستکبران مستکبرتر و مستضعفان مستضعف‌تر شدند! زندانها پر از جوانان که امید آتیه کشور است می‌باشد و شکنجه‌ها از رژیم سابق بدتر و غیر انسانیتر است! هر روز عده‌ای را اعدام می‌کنند  به اسم اسلام! و ای کاش اسم اسلام روی این جمهوری نمی‌گذاشتند! این زمان از زمان رضاخان و پسرش بدتر است! مردم در رنج و زحمت وگرانی سرسام‌آور غوطه می‌خورند و سردمداران دارند این رژیم را به رژیمی کمونیستی هدایت می کنند! ‌اموال مردم مصادره می‌شود و آزادی در هر چیز از ملت سلب شده! و بسیاری دیگر از این قبیل امور که با نقشه اجرا می‌شود. و دلیل آنکه نقشه و توطئه در کار است آنکه هرچند روز یک امر در هر گوشه و کنار و در هر کوی و برزن سر زبانها می‌افتد؛ در تاکسیها همین مطلب واحد و در اتوبوسها نیز همین و در اجتماعات چند نفره باز همین صحبت می‌شود؛ و یکی که  قدری کهنه شد یکی دیگر معروف می‌شود. و مع‌الأسف بعض روحانیون که از حیله‌های شیطانی بیخبرند با تماس یکی‌ ـ‌ دو نفر از عوامل توطئه گمان می‌کنند مطلب همان است. و اساس مسأله آن است که بسیاری از آنان که این مسائل را می‌شنوند و باور می‌کنند اطلاع از وضع دنیا و انقلابهای جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتاریهای عظیم اجتناب ناپذیر آن ندارند ـ چنانچه اطلاع صحیح از تحولاتی که همه به سود اسلام است ندارندـ و چشم بسته و بیخبر امثال این مطالب را شنیده و خود نیز با غفلت یا عمد به آنان پیوسته‌اند.

    

اینجانب توصیه می‌کنم که قبل از مطالعه وضعیت کنونی جهان و مقایسه بین انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابات و قبل از آشنایی با وضعیت کشورها  و ملتهایی که در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه می‌گذشته است، و قبل از توجه به گرفتاریهای این کشور طاغوتزده از ناحیه رضاخان و بدتر از آن محمدرضا که در طول چپاولگریهایشان برای این دولت به ارث گذشته‌اند، از وابستگیهای عظیم خانمانسوز، تا اوضاع وزارتخانه‌ها و ادارات و اقتصاد و ارتش و مراکز عیاشی و مغازه‌های مسکرات فروشی و ایجاد بی‌بندوباری در تمام شئون زندگی و اوضاع تعلیم و تربیت و اوضاع دبیرستانها و دانشگاهها و اوضاع سینماها و عشرتکده‌ها و وضعیت جوانها و زنها و وضعیت روحانیون و متدینین و آزادیخواهان متعهّد و بانوان عفیف ستمدیده و مساجد در زمان طاغوت و رسیدگی به پرونده اعدام شدگان و محکومان ‌به حبس و رسیدگی به زندانها و کیفیت عملکرد متصدیان و رسیدگی به مال سرمایه‌داران و زمینخواران بزرگ و محتکران و گرانفروشان و رسیدگی به دادگستریها و دادگاههای انقلاب و مقایسه با وضع سابق دادگستری و قضات و رسیدگی به حال نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای دولت و استاندارها وسایر مأمورین که در این زمان آمده‌اند و مقایسه با زمان سابق و رسیدگی به عملکرد دولت و جهاد سازندگی در روستاهای محروم از همه مواهب حتی آب آشامیدنی و درمانگاه و مقایسه با طول رژیم سابق با در نظر گرفتن گرفتاری به جنگ تحمیلی و پیامدهای آن از قبیل آوارگان میلیونی و خانواده‌های شهدا و آسیب‌دیدگان در جنگ و آوارگان میلیونی افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادی و توطئه‌های پی در پی آمریکا و وابستگان خارج  و داخلش (اضافه کنید فقدان مبلّغ آشنا به مسائل به مقدار احتیاج و قاضی شرع) و هرج و مرجهایی که از طرف مخالفان اسلام و منحرفان و حتی دوستان نادان در دست اجرا است و دهها مسائل دیگر، تقاضا این است که قبل از آشنایی به مسائل، به اشکالتراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی برنخیزید؛ و به حال این اسلام غریب که پس از صدها سال ستمگری قلدرها و جهل توده‌ها امروز طفلی تازه‌پا و ولیده‌ای است محفوف به دشمنهای خارج و داخل، رحم کنید. و شما اشکالتراشان به فکر بنشینید که آیا بهتر نیست به جای سرکوبی به اصلاح و کمک بکوشید؛ و به جای طرفداری از منافقان و ستمگران و سرمایه‌داران و محتکران بی‌انصاف از خدا بیخبر، طرفدار مظلومان و ستمدیدگان و محرومان باشید؛ و به جای گروههای آشوبگر و تروریستهای مفسد و طرفداری غیر مستقیم از آنان، توجهی به ترورشدگان از روحانیون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلوم داشته باشید؟

    

اینجانب هیچگاه نگفته و نمی‌گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می‌شود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بی‌انضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمی‌کنند؛ ‌لکن عرض می‌کنم که قوه مقننه و قضاییه و اجراییه با زحمات جانفرسا کوشش در اسلامی کردن این کشور می‌کنند و ملتِ دهها میلیونی نیز طرفدار و مددکار آنان هستند؛ و اگر این اقلیت اشکالتراش و کارشکن به کمک بشتابند، تحقق این آمال آسانتر و سریعتر خواهد بود. و اگر خدای نخواسته اینان به خود نیایند، چون توده میلیونی بیدار شده و متوجه مسائل است و در صحنه حاضر است، آمال انسانی ـ اسلامی به خواست خداوند متعال جامه عمل به طور چشمگیر خواهد پوشید و کجروان و اشکالتراشان در مقابل این سیل خروشان نخواهند توانست مقاومت کنند.

   

من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه وآله  ـ  و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ می‌باشند. آن حجاز که در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ  مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی‌کردند و با بهانه‌هایی به جبهه نمی‌رفتند، که خداوند تعالی در سوره «توبه» با آیاتی آنها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آنقدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل در منبر به آنان نفرین فرمودند. و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آنقدر بدرفتاری کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهدا ـ علیه السلام ـ آن شد که شد. و آنان که درشهادت دستْ آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز می‌بینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبهه‌ها و مردم پشت جبهه‌ها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها می‌کنند و چه حماسه‌ها می‌آفرینند. و می‌بینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهای ارزنده می‌کنند. و می‌بینیم که بازماندگان شهدا و آسیب‌دیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهره‌های حماسه آفرین و گفتار و کرداری مشتاقانه و اطمینان‌بخش با ما و شما روبه‌رو می‌شوند. و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. در صورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هستند، و نه در محضر امام معصوم ـ صلوات الله علیه ـ. و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است. و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده، و ما همه  مفتخریم که در چنین عصری در پیشگاه چنین ملتی می‌باشیم.

   

و این جانب در اینجا یک وصیت به اشخاصی که به انگیزه مختلف با جمهوری اسلامی مخالفت می‌کنند و به جوانان، چه دختران و چه پسرانی که مورد بهره‌برداری منافقان و منحرفان فرصت‌طلب و سودجو واقع شده‌اند می‌نمایم، که بیطرفانه و با فکر آزاد به قضاوت بنشینید و تبلیغات آنان که می‌خواهند جمهوری اسلامی ساقط شود و کیفیت عمل آنان و رفتارشان با توده‌های محروم و گروهها و دولتهایی که از آنان پشتیبانی کرده و می‌کنند و گروهها و اشخاصی که در داخل به آنان پیوسته و از آنان پشتیبانی می کنند و اخلاق و رفتارشان در بین خود و هوادارانشان و تغییر موضعهایشان در پیشامدهای مختلف را، با دقت و بدون هوای نفس بررسی کنید، ومطالعه کنید حالات آنان که در این جمهوری اسلامی به دست منافقان و منحرفان شهید شدند،   و ارزیابی کنید بین آنان و دشمنانشان؛ نوارهای این شهیدان تا حدی در دست و نوارهای مخالفان شاید در دست شماها باشد، ببینید کدام دسته طرفدار محرومان و مظلومان جامعه هستند.

   

برادران! شما این اوراق را قبل از مرگ من نمی‌خوانید. ممکن است پس از من بخوانید در آن وقت من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان برای کسب مقام و قدرتی با قلبهای جوان شما بازی کنم. من برای آنکه شما جوانان شایسته‌ای هستید علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید  تا سعادت هر دو جهان را دریابید. و از خداوند غفور می‌خواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و از گذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد. شماها نیز در خلوتها از خداوند همین را بخواهید، که او هادی و رحمان است.

    

و یک وصیت به ملت شریف ایران و سایر ملتهای مبتلا به  حکومتهای فاسد و دربند قدرتهای بزرگ می‌کنم؛ اما به ملت عزیز ایران توصیه می‌کنم که نعمتی که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید همچون عزیزترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید و در راه آن، که نعمتی عظیم الهی و امانت بزرگ خداوندی است کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می‌آید نهراسید که إن تَنْصروا الله ینْصُرْکُمْ وَیثَبِّتْ اَقدامَکُم  و درمشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید، و دولت و مجلس را از خود بدانید، و چون محبوبی گرامی از آن نگهداری کنید.

   

و به مجلس و دولت و دست‌اندرکاران توصیه می‌نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید و حکومتهای طاغوتی را که چپاولگرانی بی‌فرهنگ و زورگویانی تهی مغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایید، البته با اعمال انسانی که شایسته برای یک حکومت اسلامی است.

 

و اما به ملتهای اسلامی توصیه می کنم که از حکومت جمهوری اسلامی و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرید و حکومتهای جائر خود را در صورتی که به خواست ملتها که خواست ملت ایران است سر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به جای خود بنشانید، که مایه بدبختی مسلمانان، حکومتهای وابسته به شرق و غرب می‌باشند. و اکیداً توصیه می‌کنم که به بوقهای تبلیغاتی مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند که اسلام را از صحنه بیرون کنند که منافع ابرقدرتها تأمین شود.

   

د:

از نقشه‌های شیطانی قدرتهای بزرگ استعمار و استثمارگر که سالهای طولانی در دست اجرا است و در کشور ایران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روشهای مختلف دنباله‌گیری شد، به انزوا کشاندن روحانیت است؛ که در زمان رضاخان با فشار و سرکوبی و خلع لباس و حبس و تبعید و هتک حرمات و اعدام و امثال آن، و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهای دیگر که یکی از آنها ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و روحانیان بود، که تبلیغات وسیعی در این زمینه شد؛ و مع‌الأسف به واسطه بیخبری  هر دو قشر از توطئه شیطانی ابرقدرتها نتیجه چشمگیری گرفته شد. از یک طرف، از دبستانها تا دانشگاهها کوشش شد که معلمان و دبیران و اساتید و رؤسای دانشگاهها از بین غربزدگان یا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و سایر ادیان انتخاب و به کار گماشته شوند و متعهدان مؤمن در اقلیت قرار گیرند که قشر مؤثر را که در آتیه حکومت را به دست می‌گیرند، از کودکی تا نوجوانی و تا جوانی طوری تربیت کنند که از ادیان مطلقاً، و اسلام بخصوص، و از وابستگان به ادیان خصوصاً روحانیون و مبلغان، متنفر باشند. و اینان را عمال انگلیس در آن زمان، و طرفدار سرمایه‌داران و زمینخواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالی در بعد از آن معرفی می‌نمودند. و از طرف دیگر، با تبلیغات سوء، روحانیون و مبلغان و متدینان را از دانشگاه و دانشگاهیان ترسانیده و همه را به بی‌دینی و بی‌بند و باری و مخالف با مظاهر اسلام و ادیان متهم می‌نمودند. نتیجه آن که دولتمردانْ مخالف ادیان و اسلام و روحانیون و متدینان باشند؛ و توده‌های مردم که علاقه به دین و روحانی دارند مخالف دولت و حکومت و هر چه متعلق به آن است باشند، و اختلاف عمیق بین دولت و ملت و دانشگاهی و روحانی راه را برای چپاولگران آنچنان باز کند که تمام شئون کشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخایر ملت در جیب  آنان سرازیر شود، چنانچه دیدید به سر این ملت مظلوم چه آمد، و می‌رفت که چه‌ آید.

    

اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت ـ از روحانی و دانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و سایر قشرها ـ بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشه‌ها و توطئه‌های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می‌توان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتید کسی پیدا شد که می‌خواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینی است. و توطئه‌ها در دانشگاهها از عمق ویژه‌ای برخوردار است و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئه‌ها باشند.

    

هـ:

ازجمله نقشه‌ها که مع‌الأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمار زده از خویش، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوریکه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، ‌دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله‌ گاه عالم دانستند و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرائض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند! و قصه این امر غم‌انگیز، طولانی و ضربه‌هایی که از آن خورده و اکنون نیز می خوریم کشنده و کوبنده است.

    

و غم‌انگیزتر اینکه آنان ملتهای ستمدیده زیر سلطه را در همه چیز عقب نگه‌داشته و کشورهایی مصرفی بار آوردند و به‌ قدری‌ما را از پیشرفتهای خود و قدرتهای شیطانی‌شان ترسانده‌اند که جرأت دست زدن به هیچ ابتکاری نداریم و همه چیز خود را تسلیم آنان کرده و سرنوشت خود و کشورهای خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطیع فرمان هستیم. و این پوچی و تهی مغزی مصنوعی موجب شده که در هیچ امری به فکر و دانش خود اتکا نکنیم و کورکورانه از شرق و غرب تقلید نماییم بلکه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتکار اگر داشتیم، نویسندگان و گویندگان غرب و شرقزده بی‌فرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومی ما را سرکوب و مأیوس نموده و می‌نمایند و رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی آنها را به خورد ملتها داده و می‌دهند. فی‌المثل، اگر در کتاب یا نوشته یا گفتاری چند واژه فرنگی باشد، بدون توجه به محتوای آن با اعجاب پذیرفته، و گوینده و نویسنده  آن را دانشمند و روشنفکر به حساب می‌آورند. و از گهواره تا قبر به هرچه بنگریم اگر با واژه غربی و شرقی اسم‌گذاری شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگی محسوب، و اگر واژه‌های بومی خودی به کار رود مطرود و کهنه و واپسزده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند مفتخر؛ و اگر نام خودی دارند سر به زیر و عقب افتاده‌اند. خیابانها، کوچه‌ها، مغازه‌ها، شرکتها، داروخانه‌ها، ‌ کتابخانه‌ها، پارچه‌ها، و دیگر متاعها، هر چند در داخل تهیه شده باید نام خارجی داشته باشد تا مردم از آن راضی و به آن اقبال کنند. فرنگی مآبی از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شئون زندگی موجب افتخار و سربلندی و تمدن و پیشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودی‌، کهنه‌پرستی و عقب‌افتادگی است. در هر مرض و کسالتی ولو جزئی و قابل علاج در داخل، باید به خارج رفت و دکترها  و اطبای دانشمند خود را محکوم و مأیوس کرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امریکا و مسکو افتخاری پر ارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرکه  کهنه‌پرستی و عقب‌ماندگی است. بی‌اعتنایی به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانه‌های روشنفکری و تمدن، و ‌در مقابل، تعهد به این امور نشانه عقب‌ماندگی و کهنه‌پرستی است.

    

اینجانب نمی‌گویم ما خود همه چیز داریم؛ معلوم است ما را در طول تاریخِ نه چندان دور خصوصاً، و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولتمردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً، و مراکز تبلیغاتی علیه دستاوردهای خودی و نیز خودْ کوچک‌دیدنها و یا ناچیز دیدنها، ما را از هر فعالیتی برای پیشرفت محروم کرد. وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان خصوصاً طبقه جوان، به اقسام اجناس وارداتی از قبیل ابزار آرایش و تزئینات و تجملات و بازیهای کودکانه و به مسابقه کشاندن خانواده‌ها و مصرفی بارآوردن  هر چه بیشتر، که خود داستانهای غم‌انگیز دارد، و سرگرم کردن و به تباهی کشاندن جوانها که عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراکز فحشا و عشرتکده‌ها، و دهها  از این مصائب حساب شده، برای عقب نگهداشتن کشورهاست. من وصیت دلسوزانه و خادمانه می‌کنم به ملت عزیز که اکنون که تا حدود بسیار چشمگیری از بسیاری از این دامها نجات یافته و نسل محروم حاضر به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانه‌ها و وسایل پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمی‌رفت متخصصینِ ایران قادر به راه انداختن کارخانه‌ها و امثال آن باشند و همه دستها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصصین آنان اینها را به راه اندازند، در اثر محاصره اقتصادی و جنگ تحمیلی، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمتهای ارزانتر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم می توانیم.

   

باید هوشیار و بیدار ومراقب باشید که سیاست‌بازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه‌های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین‌المللی نکشند؛ و با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگیها قیام کنید.

    

وبدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و امریکا و شوروی کم ندارد و اگر خودی خود را بیابد و یأس را از خود دور کند و چشمداشت به غیر خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد. و آنچه انسانهای شبیه به اینان به آن رسیده‌اند شما هم خواهید رسید به شرط اتکال به خداوند تعالی و اتکا به نفس، و قطع وابستگی به دیگران و تحمل سختیها برای رسیدن به زندگی شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب.

 

و بر دولتها و دست اندرکاران است چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده که از متخصصین خود قدردانی کنند و آنان را با کمکهای مادی و معنوی تشویق به کار نمایند و از ورود کالاهای مصرف‌ساز و خانه برانداز جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند.

    

و ازجوانان، دختران و پسران، می‌خواهم که استقلال و آزادی و ارزشهای انسانی را،   ولو با تحمل زحمت و رنج، فدای تجملات و عشرتها و بی بند و باریها و حضور در مراکز فحشا که از طرف غرب و عمال بی‌وطن به شما عرضه می‌شود  نکنند؛ که آنان چنانچه تجربه نشان داده جز تباهی شما و اغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و کشورتان به چیز دیگر فکر نمی‌کنند؛ و می‌خواهند با این وسایل و امثال آن شما را عقب مانده، و به اصطلاح آنان «نیمه وحشی» نگه دارند.

    

و: 

از توطئه‌های بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و کراراً تذکر داده‌ام، به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت خصوصاً دانشگاهها است که مقدرات کشورها در دست محصولات آنها است. روش آنان با روحانیون و مدارس علوم اسلامی فرق دارد با روشی که در دانشگاهها و دبیرستانها دارند. نقشه آنان برداشتن روحانیون از سر راه و منزوی کردن آنان است؛ یا با سرکوبی و خشونت و هتاکی که در زمان رضاخان عمل شد ولی نتیجه معکوس گرفته شد؛ یا با تبلیغات و تهمتها و نقشه‌های شیطانی برای جدا کردن قشر تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر که این هم در زمان رضاخان عمل می‌شد و در ردیف فشار و سرکوبی بود؛ و در زمان محمدرضا ادامه یافت بدون خشونت ولی موذیانه.

   

و اما در دانشگاه  نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهای خودی منحرف کنند و به سوی شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و برسرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها هرچه می‌خواهند انجام دهند. اینان کشور را به غارتزدگی و غربزدگی بکشانند و قشر روحانی با انزوا و منفوریت و شکست قادر بر جلوگیری نباشد. و این بهترین راه است برای عقب ‌نگهداشتن و غارت کردن کشورهای تحت سلطه، ‌زیرا برای ابرقدرتها بی‌زحمت و بی‌خرج و در جوامع ملی بی سر و صدا، هرچه هست به جیب آنان می‌ریزد.

    

پس اکنون که دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح و پاکسازی است، برهمه ما لازم است با متصدیان کمک کنیم و برای همیشه نگذاریم دانشگاهها به انحراف کشیده شود؛ و هرجا انحرافی به چشم خورد با اقدام سریع به رفع آن کوشیم. و این امر حیاتی باید در مرحله اول با دست پر توان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گیرد که نجات دانشگاه از انحراف، نجات کشور وملت است.

    

و اینجانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول، و پدران و مادران و دوستان آنها در مرحله دوم، و به دولتمردان و روشنفکران دلسوز برای کشور در مرحله بعد وصیت می‌کنم که در این امر مهم که کشورتان را از آسیب نگه می‌دارد، با جان و دل کوشش کنید و دانشگاهها را به نسل بعد بسپرید. و به همه نسلهای مسلسل توصیه می‌کنم  که برای نجات خود و کشور عزیز و اسلامِ آدم ساز، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرقزدگی حفظ و پاسداری کنید، و با این عمل انسانی ـ اسلامی خود دست قدرتهای بزرگ را از کشور قطع و آنان را ناامید نمایید. خدایتان پشتیبان و نگهدار باد.

   

ز:

از مهمات امور، تعهد  وکلای مجلس شورای اسلامی است. ما دیدیم که اسلام و کشور ایران چه صدمات بسیار غم‌انگیزی از مجلس شورای غیر صالح و منحرف، از بعد از مشروطه تا عصر رژیم جنایتکار پهلوی و از هر زمان بدتر و خطرناکتر در این رژیم تحمیلی فاسد خورد؛ و چه مصیبتها و خسارتهای جانفرسا از این جنایتکاران بی‌ارزش و نوکرمآب به کشور و ملت وارد شد. در این پنجاه سال یک اکثریت قلابی منحرف در مقابل یک اقلیت مظلوم موجب شد که هر چه انگلستان و شوروی و اخیراً امریکا خواستند، با دست همین منحرفانِ از خدا بیخبر انجام دهند و کشور را به تباهی و نیستی کشانند. از بعد از مشروطه،   هیچ‌گاه تقریباً به مواد مهم قانون اساسی عمل نشد ـ قبل از رضاخان با تصدی غربزدگان و مشتی خان و زمینخواران؛ و در زمان رژیم پهلوی به دست آن رژیم سفاک و وابستگان وحلقه به گوشان آن.

    

اکنون که با عنایت پروردگار وهمت ملت عظیم‌الشأن سرنوشت کشور به دست مردم افتاد و وکلا از خود مردم و با انتخاب خودشان، بدون دخالت دولت و خانهای ولایات به مجلس شورای اسلامی راه یافتند، و امید است که با تعهد آنان به اسلام و مصالح کشور جلوگیری از هر انحراف بشود. وصیت اینجانب به ملت در حال و آتیه آن است که با اراده مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و مصالح کشور در هر دوره از انتخابات وکلای دارای تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی که غالباً بین متوسطین جامعه و محرومین می‌باشند و غیر منحرف از صراط مستقیم ـ به سوی غرب یا شرق ـ و بدون گرایش به مکتبهای انحرافی و اشخاص تحصیلکرده ومطلع برمسائل روز و سیاستهای اسلامی، به مجلس بفرستند.

    

و به جامعه محترم روحانیت خصوصاً مراجع معظم، وصیت می‌کنم که خود را از مسائل جامعه خصوصاً مثل انتخاب رئیس جمهور و وکلای مجلس، کنار نکشند و بی‌تفاوت نباشند. همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید که دست سیاست‌بازان پیرو شرق و غرب، روحانیون را که اساس مشروطیت را با زحمات و رنجها بنیان گذاشتند از صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازی سیاست‌بازان را خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غربزدگان سپردند؛ و به سر مشروطیت و قانون اساسی و کشور و اسلام آن آوردند که جبرانش احتیاج به زمان طولانی دارد.

 

اکنون که بحمدالله تعالی موانع رفع گردیده و فضای آزاد برای دخالت همه طبقات پیش‌آمده است، هیچ عذری باقی نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودنی، مسامحه در امر مسلمین است. هرکس به مقدار توانش و حیطه نفوذش لازم است درخدمت اسلام و میهن باشد؛ و با جدیت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر وغرب یا شرقزدگان ومنحرفان از مکتب بزرگ اسلام جلوگیری نمایند، و بدانند که مخالفین اسلام و کشورهای اسلامی که همان ابرقدرتان چپاولگر بین المللی هستند، با تدریج و ظرافت درکشور ما و کشورهای اسلامی دیگر رخنه، و با دست افراد خودِ ملتها، کشورها را به دام استثمار می‌کشانند. باید با هوشیاری مراقب باشید و با احساس اولین قدمِ نفوذی به مقابله برخیزید و به آنان مهلت ندهید. خدایتان یار ونگهدار باشد.

    

واز نمایندگان مجلس شورای اسلامی دراین عصر و عصرهای آینده می‌خواهم که اگر خدای نخواسته عناصر منحرفی با دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم تحمیل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد کنند و نگذارند حتی یک عنصر خرابکار وابسته به مجلس راه یابد.

 

وبه اقلیتهای مذهبی رسمی وصیت می‌کنم که از دوره‌های رژیم پهلوی عبرت بگیرند و وکلای خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهوری اسلامی و غیروابسته به قدرتهای جهانخوار و بدون گرایش به مکتبهای الحادی و انحرافی و التقاطی انتخاب نمایند.

    

و از همه نمایندگان خواستارم که با کمال حسن نیت و برادری باهم مجلسان خود رفتار، و همه کوشا باشند که قوانین خدای نخواسته از اسلام منحرف نباشد و همه به اسلام و احکام آسمانی آن وفادار باشید تا به سعادت دنیا و آخرت نایل آیید.

 

و از شورای محترم نگهبان می‌خواهم و توصیه می‌کنم، چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده، که با کمال دقت و قدرت وظایف اسلامی و ملی خود را ایفا و تحت تأثیر هیچ قدرتی واقع نشوند و از قوانین مخالف با شرع مطهر و قانون اساسی بدون هیچ ملاحظه جلوگیری نمایند و با ملاحظه ضرورات کشور که گاهی با احکام ثانویه و گاهی به ولایت فقیه باید اجرا شود توجه نمایند.

   

و وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات، چه انتخاب رئیس جمهور و چه نمایندگان مجلس شورای اسلامی و چه انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصی که انتخاب می‌کنند روی ضوابطی باشد که اعتبار می‌شود مثلاً در انتخاب‌ خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر، توجه کنند که اگر مسامحه نمایند و خبرگان را روی موازین شرعیه و قانون انتخاب نکنند، چه ‌بسا که خساراتی به اسلام و کشور وارد شود که جبران پذیر نباشد. و در این صورت همه در پیشگاه خداوند متعال مسئول می‌باشند.

   

از این قرار، عدم دخالت ملت از مراجع و علمای بزرگ تا طبقه بازاری و کشاورز و کارگر و کارمند، همه و همه مسئول سرنوشت کشور و اسلام می‌باشند؛ چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آتیه؛ و چه بسا که در بعض مقاطع، عدم حضور و مسامحه، ‌ گناهی باشد که در رأس گناهان کبیره است. پس علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد و الاّ کار از دست همه خارج خواهد شد. و این حقیقتی است که بعد از مشروطه لمس نموده‌اید و نموده‌ایم. چه هیچ علاجی بالاتر و والاتر از آن نیست که ملت در سرتاسر کشور در کارهایی که محول به اوست بر طبق ضوابط اسلامی و قانون اساسی انجام دهد؛ و در تعیین رئیس جمهور و وکلای مجلس با طبقة تحصیلکردة متعهد و روشنفکر با اطلاع از مجاری امور و غیروابسته به کشورهای قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی مشورت کرده، و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد به جمهوری اسلامی نیز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه‌ای باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان ومحرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه‌داران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی‌توانند بفهمند.

    

و باید بدانیم که اگر رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، شایسته ومتعهد به اسلام و دلسوز  برای کشور و ملت باشند، بسیاری از مشکلات پیش نمی‌آید؛ و مشکلاتی اگر باشد رفع می شود. و همین معنی در انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر با ویژگی خاص باید در نظر گرفته شود؛ که اگر خبرگان که با انتخاب ملت تعیین می‌شوند از روی کمال دقت و با مشورت با مراجع عظام هر عصر و علمای بزرگ سرتاسر کشور و متدینین و دانشمندان متعهد، به مجلس خبرگان بروند، بسیاری از مهمات و مشکلات به واسطة تعیین شایسته‌ترین و متعهدترین شخصیتها برای رهبری یا شورای رهبری پیش نخواهد آمد، یا با شایستگی رفع خواهد شد. و با نظر به اصل یکصد و نهم و یکصد و دهم قانون اساسی، وظیفة سنگین ملت در تعیین خبرگان و نمایندگان در تعیین رهبر یا شورای رهبری روشن خواهد شد که اندک مسامحه در انتخاب، چه آسیبی به اسلام و کشور و جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد که احتمال آن، که در سطح بالای از اهمیت است برای آنان تکلیف الهی ایجاد می‌کند.

 

و وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری در این عصر که عصر تهاجم ابرقدرتها و وابستگان به آنان در داخل و خارج کشور به جمهوری اسلامی و درحقیقت به اسلام است در پوشش جمهوری اسلامی و درعصرهای آینده، آن است که خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی و محرومان و مستضعفان بنمایند؛ و گمان ننمایند که رهبری فی نفسه برای آنان تحفه‌ای است و مقام والایی، ‌بلکه وظیفة سنگین و خطرناکی است که لغزش در آن اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشد، ننگ ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهار درجهان دیگر در پی دارد.

   

از خداوند منان هادی با تضرع و ابتهال می‌خواهم که ما و شما را  از این امتحان خطرناک با روی سفید در حضرت خود بپذیرد و نجات دهد و این خطر قدری خفیفتر برای رؤسای جمهور حال و آینده و دولتها و دست‌اندرکاران، به حسب درجات در مسئولیتها نیز هست که باید خدای متعال را حاضر و ناظر و خود را درمحضر مبارک او بدانند. خداوند متعال راهگشای آنان باشد.

    

ح:

از مهمات امور، مسألة قضاوت است که سر و کار آن با جان و مال و ناموس مردم است. وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری آن است که در تعیین عالیترین مقام قضایی که درعهده دارند، کوشش کنند که اشخاص متعهد سابقه‌دار و صاحبنظر در امور شرعی و اسلامی و در سیاست را نصب نمایند.

    

و از شورایعالی قضایی می‌خواهم امر قضاوت را که در رژیم سابق به وضع أسفناک و غم‌انگیزی درآمده بود با جدیت سر و سامان دهند؛ و دست کسانی که با جان ومال مردم بازی می‌کنند و آنچه نزد آنان مطرح نیست عدالت اسلامی است از این کرسی پراهمیت کوتاه کنند، و با پشتکار و جدیت بتدریج دادگستری را متحول نمایند؛ و قضات دارای شرایطی که، ان‌شاء الله با جدیت حوزه‌های علمیه مخصوصاً حوزة مبارکة علمیة قم تربیت و تعلیم می‌شوند و معرفی می‌گردند، به جای قضاتی که شرایط مقررة اسلامی را ندارند نصب گردند، که ان‌شاء الله تعالی بزودی قضاوت اسلامی درسراسر کشور جریان پیدا کند.

   

و به قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آینده وصیت می‌کنم که با در نظر گرفتن احادیثی که از معصومین ـ صلوات الله علیهم ـ دراهمیت قضا و خطر عظیمی که قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه دربارة قضاوت به غیر حق وارد شده است، این امر خطیر را تصدی نمایند و نگذارند این مقام به غیر اهلش سپرده شود. و کسانی که اهل هستند از تصدی این امر سرباز نزنند و به اشخاص غیر اهل میدان ندهند؛ و بدانند که همان‌طور که خطر این مقامْ بزرگ است اجر و فضل و ثواب آن نیز بزرگ است. و می‌دانند که تصدی قضا برای اهلش واجب کفایی است.

   

ط:

وصیت اینجانب به حوزه‌های مقدسة علمیه آن است که کراراً عرض نموده‌ام که در این زمان که مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی کمر به براندازی اسلام بسته‌اند و از هر راه ممکن برای این مقصد شیطانی کوشش می‌نمایند، و یکی از راههای با اهمیت برای مقصد شوم آنان و خطرناک برای اسلام و حوزه‌های اسلامی نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزه‌های علمیه است، که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه‌ها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافی است و خطر بسیار عظیم آن در درازمدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهی برعلوم اسلامی و جا زدن خود را در بین توده‌ها وقشرهای مردم پاکدل و علاقه‌مند نمودن آنان را به خویش وضربة مهلک زدن به حوزه‌های اسلامی و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب می‌باشد. و می‌دانیم که قدرتهای بزرگ چپاولگر در میان جامعه‌ها افرادی به صورتهای مختلف از ملیگراها و روشنفکران مصنوعی و روحانی نمایان که اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و آسیب رسانترند ذخیره دارند که گاهی سی ـ چهل سال با مشی اسلامی و مقدس مآبی  یا «پان ایرانیسم» و وطن پرستی و حیله‌های دیگر، با صبر و بردباری در میان ملتها زیست می‌کنند و در موقع مناسب مأموریت خود را انجام می‌دهند. و ملت عزیز ما در این مدت کوتاه پس از پیروزی  انقلاب نمونه‌هایی از قبیل «مجاهد خلق» و «فدایی خلق» و «توده‌ای‌»ها و دیگر عناوین دیده‌اند، و لازم است همه با هوشیاری این قسم توطئه را خنثی نمایند و از همه لازمتر حوزه‌های علمیه است که تنظیم و تصفیة آن با مدرسین محترم و افاضل سابقه‌دار است با تأیید مراجع وقت. و شاید تز «نظم در بی‌نظمی» است  از القائات شوم همین نقشه‌ریزان و توطئه گران باشد.

 

در هرصورت وصیت اینجانب آن است که در همة اعصار خصوصاً درعصر حاضر که نقشه‌ها و توطئه‌ها سرعت و قوّت گرفته است، قیام برای نظام دادن به حوزه‌ها لازم و ضروری است؛ که علما و مدرسین و افاضل عظیم‌الشأن صرف وقت نموده و با برنامة دقیق صحیح حوزه‌ها را و خصوصاً حوزه علمیة قم و سایر حوزه‌های بزرگ و با اهمیت را در این مقطع از زمان از آسیب حفظ نمایند.

 

و لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در درسهایی که مربوط به فقاهت است و حوزه‌های فقهی و اصولی از طریقة مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه اسلامی است منحرف شوند، و کوشش نمایند که هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتکار و تحقیقها افزوده شود؛ وفقه سنتی که ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن ارکان تحقیق و تدقیق است، محفوظ بماند و تحقیقات بر تحقیقات اضافه گردد. و البته در رشته‌های‌ دیگر علوم به مناسبت احتیاجات کشور و اسلام برنامه‌هایی تهیه خواهد شد و رجالی در آن رشته تربیت باید شود. و از بالاترین و والاترین حوزه‌هایی که لازم است به طور همگانی مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد، علوم معنوی اسلامی [است]، از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله ـ رزقنا الله و ایاکم ـ که جهاد اکبر می باشد.

    

ی:

از اموری که اصلاح و تصفیه و مراقبت از آن لازم است قوة اجراییه است. گاهی ممکن است که قوانین مترقی و مفید به حال جامعه از مجلس بگذرد و شورای نگهبان آن را تنفیذ کند و وزیر مسئول هم ابلاغ نماید، لکن به دست مجریان غیرصالح که افتاد آن را مسخ کنند و بر خلاف مقررات یا با کاغذبازیها یا پیچ و خمها که به آن عادت کرده‌اند یا عمداً برای نگران نمودن مردم عمل کنند، که بتدریج و مسامحه غائله ایجاد می‌کند.

    

وصیت اینجانب به وزرای مسئول در عصر حاضر و در عصرهای دیگر آن است که علاوه بر آنکه شماها و کارمندان وزارتخانه‌ها بودجه‌ای که از آن ارتزاق می‌کنید مال ملت، و باید همه خدمتگزار ملت و خصوصاً مستضعفان باشید، و ایجاد زحمت برای مردم و مخالف وظیفه عمل کردن حرام و خدای نخواسته گاهی موجب غضب الهی می‌شود، همة شما به پشتیبانی ملت احتیاج دارید. با پشتیبانی مردم خصوصاً طبقات محروم بود که پیروزی حاصل شد و دست ستمشاهی از کشور و ذخائر آن کوتاه گردید. و اگر روزی از پشتیبانی آنان محروم شوید، شماها کنار گذاشته می‌شوید و همچون رژیم شاهنشاهی ستمکار به جای شما ستم پیشگان پستها را اشغال می‌نمایند. بنابر این حقیقت ملموس، باید کوشش در جلب نظر ملت بنمایید و از رفتار غیراسلامی ـ انسانی احتراز نمایید.

    

و در همین انگیزه به وزرای کشور در طول تاریخ آینده توصیه می‌کنم که در انتخاب استاندارها دقت کنند اشخاص لایق، متدین، ‌ متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمایند، تا آرامش در کشور هرچه بیشتر حکمفرما باشد. و باید دانست که گرچه تمام وزیران وزارتخانه‌ها مسئولیت در اسلامی کردن و تنظیم امور محل مسئولیت خود دارند لکن بعضی از آنها ویژگی خاص دارند؛ مثل وزارت خارجه که مسئولیت سفارتخانه‌ها را در خارج از کشور دارند. اینجانب از ابتدای پیروزی به وزرای خارجه راجع به طاغوتزدگی سفارتخانه‌ها و تحول آنها به سفارتخانه‌های مناسب با جمهوری اسلامی توصیه‌هایی نمودم، لکن بعض آنان یا نخواستند یا نتوانستند عمل مثبتی انجام دهند. و اکنون که سه سال از پیروزی می‌گذرد اگر چه وزیر خارجة کنونی اقدام به این امر نموده است و امید است با پشتکار و صرف وقت این امرمهم انجام گیرد.

    

و وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمانهای بعد آن است که مسئولیت شما بسیار زیاد است، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانه‌ها؛ و چه در سیاست خارجی حفظ استقلال  و منافع کشور و روابط حسنه  با دولتهایی که قصد دخالت در امور کشور ما را ندارند. و از هر امری که شائبة وابستگی با همة ابعادی که دارد به طور قاطع احتراز نمایید. و باید بدانید که وابستگی در بعض امور هر چند ممکن است ظاهر فریبنده‌ای داشته باشد یا منفعت و فایده‌ای  در حال داشته باشد، لکن در نتیجه، ریشة کشور را به تباهی خواهد کشید و کوشش داشته باشید در بهتر کردن روابط با کشورهای اسلامی و در بیدار کردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد کنید که خداوند با شماست.

    

و وصیت من به ملتهای کشورهای اسلامی  است که انتظار نداشته باشید که از خارج کسی به شما در رسیدن به هدف که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است کمک کند؛ خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را تحقق می‌بخشد قیام کنید. و علمای اعلام و خطبای محترم کشورهای اسلامی دولتها را دعوت کنند که از وابستگی به قدرتهای بزرگ خارجی خود را رها کنند و با ملت خود تفاهم کنند؛ در این صورت پیروزی را در ‌آغوش خواهند کشید. و نیز ملتها را دعوت به وحدت کنند؛ و از نژادپرستی که مخالف دستور اسلام است بپرهیزند؛ و با برادران ایمانی خود در هر کشوری و با هر نژادی که هستند دست‌ برادری دهند که اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده. و اگر این برادری ایمانی با همت دولتها و ملتها و با تأیید خداوند متعال روزی تحقق یابد، خواهید دید که بزرگترین قدرت جهان را مسلمین تشکیل می‌دهند. به امید روزی که با خواست پروردگار عالم این برادری و برابری حاصل شود.

    

و وصیت اینجانب به وزارت ارشاد در همة اعصار خصوصاً عصر حاضر که ویژگی خاصی دارد، آن است که برای تبلیغ حق مقابل باطل و ارائة چهرة حقیقی جمهوری اسلامی کوشش کنند. ما اکنون، دراین زمان که دست ابرقدرتها را از کشور خود کوتاه کردیم، مورد تهاجم تبلیغاتی تمام رسانه‌های گروهی وابسته به قدرتهای بزرگ هستیم. چه دروغها و تهمتها که گویندگان و نویسندگان وابسته به ابرقدرتها به این جمهوری اسلامی نوپا نزده و نمی‌زنند.

   

مع‌الأسف اکثر دولتهای منطقة اسلامی که به حکم اسلام باید دست اخوت به ما دهند، به عداوت با ما و اسلام برخاسته‌اند و همه در خدمت جهانخواران از هر طرف به ما هجوم آورده‌اند. و قدرت تبلیغاتی ما بسیار ضعیف و ناتوان است و می‌دانید که امروز جهان روی تبلیغات می‌چرخد. و با کمال تأسف، نویسندگان به اصطلاح روشنفکر که به سوی یکی از دو قطب گرایش دارند، به جای آنکه در فکر استقلال و آزادی کشور و ملت خود باشند، خودخواهیها و فرصت‌طلبیها و انحصارجوییها به آنان مجال نمی‌دهد که لحظه‌ای تفکر نمایند و مصالح کشور و ملت خود را در نظر بگیرند، و مقایسة بین آزادی و استقلال را در این جمهوری با رژیم ستمگر سابق نمایند و زندگی شرافتمندانة ارزنده را توأم با بعض آنچه را که از دست داده‌اند، که رفاه و عیشزدگی است، با آنچه از رژیم ستمشاهی دریافت می‌کردند توأم با  وابستگی و نوکرمآبی وثناجویی و مداحی از جرثومه‌های فساد و معادن ظلم و فحشا بسنجند؛ و از تهمتها و نارواها به این جمهوری تازه تولد یافته دست بکشند و با ملت و دولت در صف واحد بر ضد طاغوتیان و ستم‌پیشگان زبانها و قلمها رابه کار بگیرند.

    

و مسئلة تبلیغ تنها به عهدة وزارت ارشاد نیست بلکه وظیفة همة دانشمندان و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان است. باید وزارت خارجه کوشش کند تا سفارتخانه‌ها نشریات تبلیغی داشته باشند و چهرة نورانی اسلام را برای جهانیان روشن نمایند؛ که اگر این چهره با آن جمال جمیل که قرآن و سنت در همة ابعاد به آن دعوت کرده‌ از زیر نقاب مخالفان اسلام و کج‌فهمیهای دوستان خودنمایی نماید، اسلامْ جهانگیر خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همه جا به اهتزاز خواهد آمد. چه مصیبت بار و غم‌انگیز است که مسلمانان متاعی دارند که از صدر عالم تا نهایت آن نظیر ندارد، نتوانسته‌اند این گوهر گرانبها را که هر انسانی به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه کنند؛ بلکه خود نیز از آن غافل و به آن جاهلند و گاهی از آن فراری‌اند!

      

ک:

از امور بسیار با اهمیت و سرنوشت‌ساز مسئلة مراکز تعلیم و تربیت از کودکستانها تا دانشگاه ها است که به واسطة اهمیت فوق‌العاده‌اش تکرار نموده و با اشاره می‌گذرم. باید ملت غارت شده بدانند که در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربة مهلک زده است قسمت عمده‌اش از دانشگاهها بوده است. اگر دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیتِ دیگر با برنامه‌های اسلامی و ملی در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان وجوانان جریان داشتند، ‌هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امریکا و شوروی فرو نمی‌رفت و هرگز قراردادهای خانه خراب‌کن بر ملت محروم‌ غارتزده تحمیل نمی‌شد و هرگز پای مستشاران خارجی به ایران باز نمی‌شد و هرگز ذخائر ایران و طلای سیاه این ملت رنجدیده در جیب قدرتهای شیطانی ریخته نمی‌شد و هرگز دودمان پهلوی و وابسته‌های به آن اموال ملت را نمی‌توانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل پارکها و ویلاها بر روی اجساد مظلومان بنا کنند و بانکهای خارج را از دسترنج این مظلومان پر کنند و صرف عیاشی و هرزگی خود و بستگان خود نمایند. اگر مجلس و دولت و قوة قضاییه و سایر ارگانها از دانشگاههای اسلامی و ملی سرچشمه می‌گرفت ملت ما امروز گرفتار مشکلات خانه‌برانداز نبود. و اگر شخصیتهای پاکدامن با گرایش اسلامی و ملی به معنای صحیحش، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام می کند، از دانشگاهها به مراکز قوای سه گانه راه می‌یافت، امروز ما غیر امروز، و میهن ما غیر این میهن، و محرومان ما از قید محرومیت رها، و بساط ظلم و ستمشاهی و مراکز فحشا و اعتیاد و عشرتکده‌ها که هر یک برای تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده کافی بود، در هم پیچیده و این ارث کشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسیده بود. و دانشگاهها اگر اسلامی ـ انسانی‌ـ ملی بود، می‌توانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحویل دهد؛ لکن چه غم‌انگیز و اسفبار است که دانشگاهها و دبیرستانها به دست کسانی اداره می‌شد و عزیزان ما به دست کسانی تعلیم و تربیت می‌دیدند که جز اقلیت مظلوم محرومی همه از غربزدگان و شرقزدگان با برنامه و نقشة دیکته شده در دانشگاهها کرسی داشتند؛ و ناچار جوانان عزیز و مظلوم ما در دامن این گرگان وابسته به ابرقدرتها بزرگ شده و به کرسیهای قانونگذاری و حکومت و قضاوت تکیه می‌کردند، و بر وفق دستور آنان، یعنی رژیم ستمگر پهلوی عمل می‌کردند.

    

اکنون بحمدالله تعالی دانشگاه از چنگال جنایتکاران خارج شده. و بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است  در همة اعصار، که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکلی پیش نیاید و اختیار از دست نرود.

 

و وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشسراها و دبیرستانها و دانشگاهها آن است که خودشان شجاعانه درمقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادی خود و کشور و ملت خودشان مصون باشد.

    

ل:

قوای مسلح، از ارتش و سپاه و ژاندارمری و شهربانی تا کمیته‌ها و بسیج و عشایر ویژگی خاص دارند. اینان که بازوان قوی و قدرتمند جمهوری اسلامی می‌باشند و نگهبان سرحدات و راهها و شهرها و روستاها و بالاخره نگهداران امنیت و آرامش‌بخشان به ملت می‌باشند، می‌بایست مورد توجه خاص ملت و دولت و مجلس باشند. و لازم است توجه داشته باشند که در دنیا آنچه که مورد بهره‌برداری برای قدرتهای بزرگ و سیاستهای مخرب، بیشتر از هر چیز و هر گروهی است، قوای مسلح است. قوای مسلح است که با  بازیهای سیاسی، کودتاها و تغییر حکومتها و رژیمها به دست آنان واقع می‌شود؛ و سودجویان دغل بعض سران آنان را می‌خرند و با دست آنان و توطئه‌های فرماندهان بازی خوردة کشورها را به دست می‌گیرند، و ملتهای مظلوم را تحت سلطه قرار داده و استقلال و آزادی را از کشورها سلب می‌کنند. و اگر فرماندهان پاکدامن متصدی امر باشند، هرگز برای دشمنان کشورها امکان کودتا یا اشغال یک کشور پیش نمی‌آید و یا اگر احیاناً پیش آید، به دست فرماندهان متعهد شکسته و ناکام خواهد ماند. و در ایران نیز که این معجزة عصر به دست ملت انجام گرفت، قوای مسلح متعهد و فرماندهان پاک و میهن‌دوست سهم بسزائی داشتند.

    

و امروز که جنگ لعنتی و تحمیلی صدام تکریتی به امر و کمک امریکا و سایر قدرتها پس از نزدیک به دو سال با شکست سیاسی و نظامی ارتش متجاوز بعث و پشتیبانان قدرتمند و وابستگان به آنان روبه‌رو است، باز قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاهی و مردمی با پشتیبانی بی‌دریغ ملت در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها این افتخار بزرگ را آفریدند و ایران را سرافراز نمودند؛ و نیز شرارتها وتوطئه‌های داخلی را که به دست عروسکهای وابسته به غرب وشرق برای براندازی جمهوری اسلامی بسیج شده بودند با دست توانای جوانان کمیته‌ها و پاسداران بسیج و شهربانی و با کمک ملت غیرتمند در هم شکسته شد. و همین جوانان فداکار عزیزند که شبها بیدارند تا خانواده‌ها با آرامش استراحت کنند. خدایشان یار و مددکار باد.

   

پس وصیت برادرانه من در این قدمهای آخرین عمر بر قوای مسلح به طور عموم، آن است که ای عزیزان  که به اسلام عشق می‌ورزید و با عشق لقاء الله به فداکاری در جبهه‌ها و در سطح کشور به کار ارزشمند خود ادامه می‌دهید، بیدار باشید و هوشیار که بازیگران سیاسی و سیاستمداران حرفه‌ای غرب وشرقزده و دستهای مرموز جنایتکاران پشت پرده  لبة تیز سلاح خیانت و جنایتکارشان از هر سو و بیشتر از هر گروه متوجه به شما عزیزان است؛ و می‌خواهند از شما عزیزان که با جانفشانی خود انقلاب را پیروز نمودید و اسلام را زنده کردید بهره‌گیری کرده و جمهوری اسلامی را براندازند؛ و شما را با اسم اسلام و خدمت به میهن و ملت از اسلام و ملت جدا کرده به دامن یکی از دو قطب جهانخوار بیندازند، و بر زحمات و فداکاریهای شما با حیله‌های سیاسی و ظاهرهای به صورت اسلامی و ملی خط بطلان بکشند.

    

وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان‌طور که از مقررات نظام، عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبهه‌ها است به آن عمل نمایند؛ و قوای مسلح مطلقاً، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند. در این صورت می‌توانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند. و بر فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود  در احزاب منع نمایند. و چون انقلاب از همة ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شورای دفاع و مجلس شورای اسلامی وظیفة شرعی و میهنی آنان است که اگر قوای مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، برخلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملی انجام دهند یا در احزاب وارد شوند که ـ بی‌اشکال به تباهی کشیده می‌شوند ـ و یا در بازیهای سیاسی وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت کنند. و بر رهبر و شورای رهبری است که با قاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در امان باشد.

 

و من به همة نیروهای مسلح در این پایان زندگی خاکی، وصیت مشفقانه می‌کنم که از اسلام که یگانه مکتب استقلال و آزادیخواهی است و خداوند متعال همه را با نور هدایت آن به مقام والای انسانی دعوت می‌کند، چنانچه امروز وفادارید، در وفاداری استقامت کنید که شما را و کشور و ملت شما را از ننگ وابستگیها و پیوستگیها به قدرتهایی که همة شما را جز برای بردگی خویش نمی‌خواهند و کشور و ملت عزیزتان را عقب مانده و بازار مصرف و زیر بار ننگین ستم‌پذیری نگه می‌دارند نجات می‌دهد، و زندگی انسانی شرافتمندانه را ولو  با مشکلات بر زندگانی ننگین بردگی اجانب ولو با رفاه حیوانی ترجیح دهید؛ و بدانید مادام که در احتیاجات صنایع پیشرفته، دست خود را پیش دیگران دراز کنید و به دریوزگی عمر را بگذرانید قدرت ابتکار و پیشرفت در اختراعات در شما شکوفا نخواهد شد. و به خوبی و عینیت دیدید که در این مدت کوتاه پس از تحریم اقتصادی همانها که از ساختن هرچیز خود را عاجز می‌دیدند و از راه انداختن کارخانه‌ها آنان را مأیوس می‌نمودند، افکار خود را به کار بستند و بسیاری از احتیاجات ارتش و کارخانه‌ها را خود رفع نمودند. و این جنگ و تحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی، تحفه‌ای الهی بود که ما از آن غافل بودیم. اکنون اگر دولت و ارتش کالاهای جهانخواران را خود تحریم کنند و به کوشش و سعی در راه ابتکار بیفزایند، امید است که کشور خودکفا شود و از دریوزگی ازدشمن نجات یابد.

 

و هم در اینجا باید بیفزایم که احتیاج ما پس از اینهمه عقب‌ماندگی مصنوعی به صنعتهای بزرگ کشورهای خارجی حقیقتی است انکارناپذیر. و این به آن معنی نیست که ما باید در علوم پیشرفته به یکی از دو قطب وابسته شویم. دولت و ارتش باید کوشش کنند که دانشجویان متعهد را در کشورهایی که صنایع بزرگ پیشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نیستند بفرستند؛ و از فرستادن به امریکا و شوروی و کشورهای دیگر که در مسیر این دو قطب هستند احتراز کنند، مگر ان‌شاء‌الله روزی برسد که این دو قدرت به اشتباه خود پی‌برند و در مسیر انسانیت و انساندوستی و احترام به حقوق دیگران واقع شوند؛ یا ان‌شاءالله مستضعفان جهان و ملتهای بیدار و مسلمانان متعهد، آنان را به‌ جای خود نشانند. به امید چنین روزی.

    

م:

رادیو و تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئاترها از ابزارهای مؤثر تباهی و تخدیر ملتها، خصوصاً نسل جوان بوده است. در این صد سال اخیر بویژه نیمة دوم آن، چه نقشه‌های بزرگی از این ابزار، چه در تبلیغ ضد اسلام و ضد روحانیت خدمتگزار، و چه در تبلیغ استعمارگران غرب و شرق، کشیده شد و از آنها برای درست کردن بازار کالاها خصوصاً تجملی و تزئینی از هر قماش، از تقلید در ساختمانها و تزئینات و تجملات آنها و تقلید در اجناس نوشیدنی و پوشیدنی و در فرم آنها استفاده کردند، به طوری که افتخار بزرگِ فرنگی مآب بودن در تمام شئون زندگی از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن بویژه در خانمهای مرفه یا نیمه مرفه بود، و در آداب معاشرت و کیفیت حرف زدن و به کار بردن لغات غربی در گفتار و نوشتار به صورتی بود که فهم آن برای بیشتر مردم غیرممکن،   و برای همردیفان نیز مشکل می‌نمود! فیلمهای تلویزیون از فرآورده‌های غرب یا شرق بود که طبقة جوان زن و مرد را از مسیر عادی زندگی و کار و صنعت و تولید و دانش منحرف و به سوی بیخبری از خویش و شخصیت خود و یا بدبینی و بدگمانی به همه چیز خود و کشور خود، حتی فرهنگ و ادب و مآثر پر ارزشی که بسیاری از آن‌ با دست خیانتکار سودجویان، به کتابخانه‌ها و موزه‌های غرب و شرق منتقل گردیده است. مجله‌ها با مقاله‌ها و عکسهای افتضاح بار و أسف‌انگیز، و روزنامه‌ها با مسابقات در مقالات ضد فرهنگی خویش و ضد اسلامی با افتخار، مردم بویژه طبقة جوان مؤثر را به سوی غرب یا شرق هدایت می‌کردند. اضافه کنید  بر آن تبلیغ دامنه‌دار در ترویج مراکز فساد و عشرتکده‌ها و مراکز قمار و لاتار و مغازه‌های فروش کالاهای تجملاتی و اسباب آرایش و بازیها و مشروبات الکلی بویژه آنچه از غرب وارد می‌شد. و در مقابل صدور نفت و گاز و مخازن دیگر، عروسکها و اسباب بازیها و کالاهای تجملی وارد می‌شد؛ و صدها چیزهایی که امثال من از آنها بی‌اطلاع هستیم. و اگر خدای نخواسته عمر رژیم سرسپرده و خانمان برانداز پهلوی ادامه پیدا می‌کرد، چیزی نمی‌گذشت که جوانان برومند ما ـ این فرزندان اسلام و میهن که چشم امید ملت به آنها است ـ با انواع دسیسه‌ها و نقشه‌های شیطانی به دست رژیم فاسد و رسانه‌های گروهی و روشنفکران غرب و شرقگرا از دست ملت و دامن اسلام رخت بر می‌بستند: یا جوانی خود را در مراکز فساد تباه می‌کردند؛ و یا به خدمت قدرتهای جهانخوار درآمده و کشور را به تباهی می‌کشاندند. خداوند متعال به ما و آنان منت گذاشت و همه را از شر مفسدین و غارتگران نجات داد.

    

اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور مابعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند این دستگاههای خبری و مطبوعات و مجله‌ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند. و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می‌شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است. و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است. و بر همة ما و همة مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است. و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود. و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول می‌باشند. و مردم و جوانان حزب‌اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مددکار همه باشد.

    

ن:

نصیحت و وصیت من به گروهها و گروهکها و اشخاصی که در ضدیت با ملت و جمهوری اسلامی و اسلام فعالیت می‌کنند، اول به سران آنان در خارج و داخل، آن است که تجربة طولانی به هر راهی که اقدام کردید و به هر توطئه‌ای که دست زدید و به هر کشور و مقامی که توسل پیدا کردید به شماها که خود را عالم و عاقل می‌دانید باید آموخته باشند که مسیر یک ملت فداکار را نمی‌شود با دست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازیهای بی‌سر و پا و غیر حساب شده منحرف کرد، و هرگز هیچ حکومت و دولتی را نمی‌توان با این شیوه‌های غیر انسانی و غیر منطقی ساقط نمود، بویژه ملتی مثل ایران را که از بچه‌های خردسالش تا پیرزنها و پیرمردهای بزرگسالش، در راه هدف و جمهوری اسلامی و قرآن و مذهب جانفشانی و فداکاری می‌کنند. شماها که می‌دانید (و اگر ندانید بسیار ساده‌لوحانه فکر می‌کنید) که ملت با شما نیست و ارتش با شماها دشمن است. و اگر فرض بکنید با شما بودند و دوست شما بودند، حرکات ناشیانة  شما و جنایاتی که با تحریک شما رخ داد آنان را از شما  جدا کرد و جز دشمن تراشی کار دیگری نتوانستید بکنید.

    

من وصیت خیرخواهانه در این آخر عمر به شما می‌کنم که اولاً با این ملت طاغوتزدة رنج کشیده که پس از ۲۵۰۰ سال ستمشاهی با فدا دادن بهترین فرزندان و جوانانش خود را از زیر بار ستم جنایتکارانی همچون رژیم پهلوی و جهانخواران شرق و غرب نجات داده به جنگ و ستیز برخاسته‌اید. چطور وجدان یک انسان هر چه پلید باشد، راضی می‌شود برای احتمال رسیدن به یک مقام با میهن خود و ملت خود اینگونه رفتار کند و به کوچک و بزرگ آنها رحم نکند؟ من به شما نصیحت می‌کنم دست از این کارهای بی‌فایده و غیر عاقلانه بردارید و گول جهانخواران را نخورید. و در هر جا هستید اگر به جنایتی دست نزدید به میهن خود و دامن اسلام برگردید و توبه کنید که خداوند ارحم الراحمین است؛ و جمهوری اسلامی و ملت از شما ان‌شاء‌الله می‌گذرند. و اگر دست به جنایتی زدید که حکم خداوند تکلیف شما را معین کرده، باز از نیمه راه برگشته و توبه کنید. و اگر شهامت دارید تن به مجازات داده و با این عمل خود را از عذاب الیم خداوند نجات دهید؛ والاّ در هر جا هستید عمر خود را بیش از این هدر ندهید و به کار دیگر مشغول شوید که صلاح در آن است.

    

و بعد، به هواداران داخلی و خارجی آنان وصیت می‌کنم که با چه انگیزه جوانی خود را برای آنان که اکنون ثابت است که برای قدرتمندان جهانخوار خدمت می‌کنند و از نقشه‌های آنها پیروی می‌کنند و ندانسته به دام آنها افتاده‌اند به هدر می‌دهید؟ و با ملت خود در راه چه کسی جفا می‌کنید؟ شما بازی خوردگان دست آنها هستید. و اگر در ایران هستید به عیان مشاهده می‌کنید که توده‌های میلیونی به جمهوری اسلامی وفادار و برای آن فداکارند؛ و به عیان می‌بینید که حکومت و رژیم فعلی با جان و دل در خدمت خلق و مستمندان هستند؛ و آنان که به دروغ ادعای «خلقی» بودن و «مجاهد» و «فدایی» برای خلق می‌کنند، با خلق خدا به دشمنی برخاسته و شما پسران و دختران ساده‌دل را برای مقاصد خود و مقاصد یکی از دو قطب قدرت جهانخوار به بازی گرفته و خود یا در خارج در آغوش یکی از دو قطب جنایتکار به خوشگذرانی مشغول و یا در داخل به خانه‌های مجلل تیمی با زندگی اشرافی، نظیر منازل جنایتکارانی بدبخت به جنایت خود ادامه می‌دهند و شما جوانان را به کام مرگ می‌فرستند.

 

نصیحت مشفقانة من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید؛ و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت می‌کنند متحد شوید؛ و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا کشور و ملت از شرّ مخالفین نجات پیدا کند، و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید. تا چه وقت و برای چه گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمی‌کنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرت‌طلبی خویش می‌نمایند؟ شما در این سالهای پیروزی انقلاب دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط برای فریب جوانان صاف دل است. و می‌دانید که شما قدرتی در مقابل سیل خروشان ملت ندارید و کارهایتان جز به ضرر خودتان و تباهی عمرتان نتیجه‌ای ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است ادا کردم. و امید است به این نصیحت که پس از مرگ من به شما می‌رسد و شائبة قدرت طلبی در آن نیست گوش فرا دهید و خود را از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید.

    

وصیت من به چپ گرایان، مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیگر گروهها [ی] متمایل به چپ، آن است که شماها بدون بررسی صحیح از مکتبها و مکتب اسلام نزد کسانی که از مکتبها و خصوص اسلام اطلاع صحیح دارند، با چه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده رو آورید و چه شده که دل خود را به چند «ایسم» که محتوای آنها پیش اهل تحقیق پوچ است خوش کرده‌اید؟ و شما را چه انگیزه‌ای وادار کرده که می‌خواهید کشور خود را به دامن شوروی یا چین بکشید؛ و با ملت خود به اسم «توده دوستی» به جنگ برخاسته یا به توطئه‌هایی برای نفع اجنبی به ضد کشور خود و توده‌های ستمدیده دست زدید؟ شما می‌بینید که از اول پیدایش کمونیسم مدعیان آن دیکتاتورترین و قدرت‌طلب و انحصارطلبترین حکومتهای جهان بوده و هستند. چه ملتهایی زیر دست و پای شوروی مدعی طرفدار توده‌ها خُرد شدند و از هستی ساقط گردیدند. ملت روسیه، مسلمانان و غیر مسلمانان، تاکنون در زیر فشار دیکتاتوری حزب کمونیست دست و پا می‌زنند و از هر گونه آزادی محروم و در اختناق بالاتر از اختناقهای دیکتاتورهای جهان به سر می‌برند. استالین، که یکی از چهره‌های به اصطلاح «درخشان» حزب بود، ورود و خروجش را و تشریفات آن و اشرافیت او را دیدیم. اکنون که شما فریب خوردگان در عشق آن رژیم جان می‌دهید، مردم مظلوم شوروی و دیگر اقمار او چون افغانستان از ستمگریهای آنان جان می‌سپارند، و آنگاه شما که مدعی طرفداری از خلق هستید، بر این خلق محروم در هر جا که دستتان رسیده چه جنایاتی انجام دادید و با اهالی شریف آمل که آنان را به غلط طرفدار پر و پا قرص خود معرفی می‌کردید و عدة بسیاری را به فریب به جنگ مردم و دولت فرستادید و به کشتن دادید، چه جنایتها که نکردید. و شما «طرفدار خلق محروم» می‌خواهید خلق مظلوم و محروم ایران را به دست دیکتاتوری شوروی دهید و چنین خیانتی را با سرپوش «فدایی خلق» و طرفدار محرومین در حال اجرا هستید، منتها «حزب توده» و رفقای آن با توطئه و زیر ماسک طرفداری از جمهوری اسلامی، و دیگر گروهها با اسلحه و ترور و انفجار.

    

من به شما احزاب و گروهها، چه آنان که به چپگرایی معروف ـ گرچه بعضی شواهد و قرائن دلالت دارد که اینان کمونیست امریکایی هستند ـ و چه آنان که از غرب ارتزاق می‌کنند و الهام می‌گیرند و چه آنها که با اسم «خود مختاری» و طرفداری از کرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم کردستان و دیگر جاها را از هستی ساقط نموده و مانع از خدمتهای فرهنگی و بهداشتی و اقتصادی و بازسازی دولت جمهوری در آن استانها می‌شوند، مثل حزب «دموکرات» و «کومله» وصیت می‌کنم که به ملت بپیوندند. و تاکنون تجربه کرده‌اند که کاری جز بدبخت کردن اهالی آن مناطق نکرده‌اند و نمی‌توانند بکنند، پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است که با دولت تشریک مساعی نموده و از یاغی‌گری و خدمت به بیگانگان و خیانت به میهن خود دست بردارند و به ساختن کشور بپردازند و مطمئن باشند که اسلام برای آنان هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق بهتر است و آرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام می‌دهد.

    

و وصیت من به گروههای مسلمان که از روی اشتباه به غرب و احیاناً به شرق تمایل نشان می‌دهند و از منافقان که اکنون خیانتشان معلوم شد گاهی طرفداری می‌کردند و به مخالفانِ بدخواهان اسلام از روی خطا و اشتباه گاهی لعن می‌کردند و طعن می‌زدند، آن است که بر سر اشتباه خود پافشاری نکنند و با شهامت اسلامی به خطای خود اعتراف، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم برای رضای خداوند هم‌صدا و هم‌مسیر شده و این مستضعفان تاریخ را از شرّ مستکبران نجات دهید؛ و کلام مرحوم مدرس، آن روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسردة آن روز گفت: اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم.

    

من هم امروز به یاد آن شهید راه خدا به شما برادران مؤمن عرض می‌کنم اگر ما با دست جنایتکار امریکا و شوروی از صفحة روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم. و این سیره و طریقة انبیای عظام و ائمة مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم، و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند می‌توانند؛ و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمی‌توانند خلاف ایدة آنان را تحمیل کنند.

 

از افغانستان عبرت باید گرفت با آنکه دولت غاصب و احزاب چپی با شوروی بوده و هستند، تاکنون نتوانسته‌اند توده‌های مردم را سرکوب نمایند. علاوه بر این اکنون ملتهای محروم جهان بیدار شده‌اند و طولی نخواهد کشید که این بیداریها به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده و خود را از تحت سلطة ستمگران مستکبر نجات خواهند داد. و شما مسلمانانِ پایبند به ارزشهای اسلامی می‌بینید که جدایی و انقطاع از شرق و غرب برکات خود را دارد نشان می‌دهد؛ و مغزهای متفکر بومی به کار افتاده و به سوی خودکفایی پیشروی می‌کند و آنچه کارشناسان خائن غربی و شرقی برای ملت ما محال جلوه می‌دادند، امروز به طور چشمگیری با دست و فکر ملت انجام گرفته و ان‌شاء‌الله تعالی در دراز مدت انجام خواهد گرفت. و صد افسوس که این انقلاب دیر تحقق پیدا کرد و لااقل در اول سلطنت جابرانة کثیف محمدرضا تحقق نیافت؛ و اگر شده بود، ایران غارتزده غیر از این ایران بود.

    

و وصیت من به نویسندگان و گویندگان و روشنفکران و اشکالتراشان و صاحب‌عقدگان آن است که به جای آنکه وقت خود را در خلاف مسیر جمهوری اسلامی صرف کنید و هرچه توان دارید در بدبینی و بدخواهی و بدگویی از مجلس و دولت و سایر خدمتگزاران به کار برید، و با این عمل کشور خود را به سوی ابرقدرتها سوق دهید، با خدای خود یک شب خلوت کنید و اگر به خداوند عقیده ندارید با وجدان خود خلوت کنید و انگیزة باطنی خود را که بسیار می‌شود خود انسانها از آن بیخبرند بررسی کنید، ببینید آیا با کدام معیار و با چه انصاف خون این جوانان قلم قلم شده را در جبهه‌ها و در شهرها نادیده می‌گیرید و با ملتی که می‌خواهد از زیر بار ستمگران و غارتگران خارجی و داخلی خارج شود و استقلال و آزادی را با جان خود و فرزندان عزیز خود به دست آورده و با فداکاری می‌خواهد آن را حفظ کند، به جنگ اعصاب برخاسته‌اید و به اختلاف‌انگیزی و توطئه‌های خائنانه دامن می‌زنید و راه را برای مستکبران و ستمگران باز می‌کنید. آیا بهتر نیست که با فکر و قلم و بیان خود دولت و مجلس و ملت را راهنمایی برای حفظ میهن خود نمایید؟ آیا سزاوار نیست که به این ملت مظلوم محروم کمک کنید و با یاری خود حکومت اسلامی را استقرار دهید؟ آیا این مجلس و رئیس جمهور و دولت و قوة قضایی را از آنچه در زمان رژیم سابق بود بدتر می‌دانید؟ آیا از یاد برده‌اید ستمهایی که آن رژیم لعنتی بر این ملت مظلوم و بی پناه روا می‌داشت؟   آیا نمی‌دانید که کشور اسلامی در آن زمان یک پایگاه نظامی برای امریکا بود و با آن عمل یک مستعمره می‌کردند و از مجلس تا دولت و قوای نظامی در قبضة‌ آنان بود و مستشاران و صنعتگران و متخصصان آنان با این ملت و ذخائر آن چه می‌کردند؟ آیا اشاعة فحشا در سراسر کشور و مراکز فساد، از عشرتکده‌ها و قمارخانه‌ها و میخانه‌ها و مغازه‌های مشروب فروشی و سینماها و دیگر مراکز که هر یک برای تباه کردن نسل جوان عاملی بزرگ بود، از خاطرتان محو شده؟ آیا رسانه‌های گروهی و مجلات سراسر فساد انگیز و روزنامه‌های آن رژیم را به دست فراموشی سپرده‌اید؟ و اکنون که از آن بازارهای فساد اثری نیست، برای آنکه در چند دادگاه، یا چند جوان که شاید اکثر از گروههای منحرف نفوذ کرده و برای بدنام نمودن اسلام و جمهوری اسلامی کارهای انحرافی انجام می‌دهند، و کشتن عده ای که مفسد فی‌الارض هستند و قیام بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی می‌کنند شما را به فریاد در آورده، و با کسانی که با صراحت، اسلام را محکوم می‌کنند و بر ضد آن قیام مسلحانه یا قیام با قلم و زبان که أسفناکتر از قیام مسلحانه است، نموده‌اند پیوند می‌کنید و دست برادری می‌دهید؛ و آنان را که خداوند مهدورالدم فرموده نور چشم می‌خوانید، و در کنار بازیگرانی که فاجعة چهارده  اسفند را بر پا کردند و جوانان بیگناه را با ضرب و شتم کوبیدند نشسته و تماشاگر معرکه می‌شوید، یک عمل اسلامی و اخلاقی است! و عمل دولت و قوة قضاییه که معاندین و منحرفین و ملحدین را به جزای اعمال خویش می‌رسانند، شما را به فریاد درآورده و داد مظلومیت می‌زنید؟ من برای شما برادران که از سوابقتان تا حدی مطلع و علاقه‌مند به بعضی از شما هستم متأسف هستم، نه برای آنان که اشراری بودند در لباس خیرخواهی و گرگهایی در پوشش چوپان و بازیگرانی بودند که همه را به باد بازی و مسخره گرفته و در صدد تباه کردن کشور و ملت و خدمتگزاری به یکی از دو قطب چپاولگر بودندـ آنان که با دست پلید خود جوانان و مردان ارزشمند و علمای مربی جامعه را شهید نمودند و به کودکان مظلوم مسلمانان رحم نکردند، خود را در جامعه رسوا و در پیشگاه خداوند قهار مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند که شیطانِ نفس اماره بر آنان حکومت می‌کند.

    

لکن شما برادران مؤمن با دولت و مجلس که کوشش دارد خدمت به محرومین و مظلومین و برادران سر و پا برهنه و از همة مواهب زندگی محروم نماید چرا کمک نمی‌کنید و شکایت دارید؟ آیا مقدار خدمت دولت و بنیادهای جمهوری را با این گرفتاریها و نابسامانیها که لازمة هر انقلاب است، و جنگ تحمیلی با آنهمه خسارت و میلیونها آوارة خارجی و داخلی و کارشکنیهای بیرون از حد را در این مدت کوتاه مقایسه با کارهای عمرانی رژیم سابق نموده‌اید؟ آیا  نمی‌دانید که کارهای عمرانی آن زمان اختصاص داشت تقریباً به شهرها آن هم به محلات مرفه؛ و فقرا و مردمان محروم از آن امور بهرة ناچیز داشته یا نداشتند؛ و دولت فعلی و بنیادهای اسلامی برای این طایفة محروم با جان و دل خدمت می‌کنند؟ شما مؤمنان هم پشتیبان دولت باشید تا کارها زود انجام گیرد و در محضر پروردگار که خواه ناخواه خواهید رفت با نشان خدمتگزاری به بندگان او بروید.

    

س:

یکی از اموری که لازم به توصیه و تذکر است، آن است که اسلام نه با سرمایه‌داری ظالمانه و بی‌حساب و محروم کنندة توده‌های تحت ستم و مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم می‌کند و مخالف عدالت اجتماعی می‌داند ـ گرچه بعض کج‌فهمان بی‌اطلاع از رژیم حکومت اسلامی و از مسائل سیاسی حاکم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوری وانمود کرده‌اند (و باز هم دست برنداشته‌اند)   که اسلام طرفدار بی مرز و حد سرمایه‌داری و مالکیت است و با این شیوه که با فهم کج خویش از اسلام برداشت نموده‌اند چهرة نورانی اسلام را پوشانیده و راه را برای مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند، و آن را رژیمی چون رژیم سرمایه‌داری غرب مثل رژیم امریکا و انگلستان و دیگر چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتکال به قول و فعل این نادانان یا غرضمندانه و یا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام‌شناسان واقعی با اسلام به معارضه برخاسته‌اند ـ و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است که با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک می‌باشند با اختلاف زیادی که دوره‌های قدیم تاکنون حتی اشتراک در زن و همجنس بازی بوده و یک دیکتاتوری و استبداد کوبنده در برداشته.

    

بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف، که اگر بحق به آن عمل شود چرخهای اقتصاد سالم به راه می‌افتد و عدالت اجتماعی، که لازمة یک رژیم سالم است تحقق می‌یابد. در اینجا نیز یک دسته با کج فهمیها و بی‌اطلاعی از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دستة اول قرار گرفته و گاهی با تمسک به بعضی آیات یا جملات نهج البلاغه، اسلام را موافق با مکتبهای انحرافی مارکس و امثال او معرفی نموده‌اند و توجه به سایر آیات و فقرات نهج‌البلاغه ننموده وسرخود، به فهم قاصر خود، بپاخاسته و «مذهب اشتراکی» را تعقیب می‌کنند و از کفر و دیکتاتوری و اختناق کوبنده که ارزشهای انسانی را نادیده گرفته و یک حزب اقلیت با توده‌های انسانی مثل حیوانات عمل می‌کنند، ‌ حمایت می‌کنند.

    

وصیت من به مجلس و شورای نگهبان و دولت و رئیس جمهور و شورای قضایی آن است که در مقابل احکام خداوند متعال خاضع بوده؛ و تحت تأثیر تبلیغات بی‌محتوای قطب ظالم چپاولگر سرمایه‌داری و قطب ملحد اشتراکی و کمونیستی واقع نشوید، و به مالکیت و سرمایه‌های مشروع با حدود اسلامی احترام گذارید، و به ملت اطمینان دهید تا سرمایه‌ها و فعالیتهای سازنده به کار افتند و دولت و کشور را به خود کفایی و صنایع سبک و سنگین برسانند.

    

و به ثروتمندان و پولداران مشروع وصیت می‌کنم که ثروتهای عادلانة خود را به کار اندازید و به فعالیت سازنده در مزارع و روستاها و کارخانه‌ها برخیزید که این خود عبادتی ارزشمند است.

 

و به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت می‌کنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ ستمشاهی و خان‌خانی در رنج و زحمت بوده‌اند. و چه نیکو است که طبقات تمکندار به طور داوطلب برای زاغه و چپرنشینان مسکن و رفاه تهیه کنند. و مطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است. و از انصاف به دور است که یکی بی‌خانمان و یکی دارای آپارتمانها باشد.

    

ع:

وصیت اینجانب به آن طایفه از روحانیون و روحانی‌نماها که با انگیزه‌های مختلف با جمهوری اسلامی و نهادهای آن مخالفت می‌کنند و وقت خود را وقف براندازی آن می‌نمایند و با مخالفان توطئه‌گر و بازیگران سیاسی کمک، و گاهی به طوری که نقل می‌شود با پولهای گزافی که از سرمایه‌داران بیخبر از خدا دریافت برای این مقصد می‌کنند کمکهای کلان می‌نمایند، آن است که شماها طرْفی از این غلط کاریها تاکنون نبسته و بعد از این هم گمان ندارم ببندید. بهتر آن است که اگر برای دنیا به این عمل دست زده‌اید ـ و خداوند نخواهد گذاشت که شما به مقصد شوم خود برسیدـ تا درِ توبه باز است از پیشگاه خداوند عذر بخواهید و با ملت مستمند مظلوم هم‌صدا شوید و از جمهوری اسلامی که با فداکاریهای ملت به دست آمده حمایت کنید، که خیر دنیا و آخرت در آن است. گرچه گمان ندارم که موفق به توبه شوید. و اما به آن دسته که از روی بعض اشتباهات یا بعض خطاها، چه عمدی و چه غیر عمدی، که از اشخاص مختلف یا گروهها صادر شده و مخالف با احکام اسلام بوده است با اصل جمهوری اسلامی و حکومت آن مخالفت شدید می‌کنند و برای خدا در براندازی آن فعالیت می‌نمایند و با تصور خودشان این جمهوری از رژیم سلطنتی بدتر یا مثل آن است، با نیت صادق در خلوات تفکر کنند و از روی انصاف مقایسه نمایند با حکومت و رژیم سابق. و باز توجه نمایند که در انقلابهای دنیا هرج و مرجها و غلط‌رویها و فرصت‌طلبیها غیر قابل اجتناب است و شما اگر توجه نمایید و گرفتاریهای این جمهوری را در نظر بگیرید ـ از قبیل توطئه‌ها و تبلیغات دروغین و حملة مسلحانة خارج مرز و داخل، و نفوذ غیر قابل اجتناب گروههایی از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهای دولتی به قصد ناراضی کردن ملت از اسلام و حکومت اسلامی، و تازه کار بودن اکثر یا بسیاری از متصدیان  امور و پخش شایعات دروغین از کسانی که از استفاده‌های کلان غیر مشروع بازمانده یا استفاده آنان کم شده، و کمبود چشمگیر قضات شرع و گرفتاریهای اقتصادی کمرشکن و اشکالات عظیم در تصفیه و تهذیب متصدیان چند میلیونی، و کمبود مردمان صالح کاردان و متخصص و دهها گرفتاری دیگر، که تا انسان وارد گود نباشد از آنها بیخبر است ـ و از طرفی اشخاص غرضمند سلطنت‌طلب سرمایه‌دار هنگفت که با رباخواری و سودجویی و با اخراج ارز و گرانفروشی به حد سرسام‌آور و قاچاق و احتکار، مستمندان و محرومان جامعه را تا حد هلاکت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد می‌کشند، نزد شما آقایان به شکایت و فریبکاری آمده و گاهی هم برای باور آوردن و خود را مسلمان خالص نشان دادن به عنوان «سهم» مبلغی می‌دهند و اشک تمساح می‌ریزند و شما را عصبانی کرده به مخالفت برمی‌انگیزانند، که بسیاری از آنان با  استفاده‌های نامشروع، خون مردم را می‌مکند و اقتصاد کشور را به شکست می کشند.

    

اینجانب نصیحت متواضعانة برادرانه می‌کنم که آقایان محترم تحت تأثیر اینگونه شایعه‌سازیها قرار نگیرند و برای خدا و حفظ اسلام این جمهوری را تقویت نمایند. و باید بدانند که اگر این جمهوری اسلامی شکست بخورد به جای آن یک رژیم اسلامی دلخواه بقیة الله ـ روحی فداه‌ ـ یا مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد، بلکه یک رژیم دلخواه یکی از دو قطب قدرت به حکومت می‌رسد و محرومان جهان، که به اسلام و حکومت اسلامی رو [ی] آورده و دل باخته‌اند، مأیوس می‌شوند و اسلام برای همیشه منزوی خواهد شد؛ و شماها روزی از کردار خود پشیمان می‌شوید که کار گذشته و دیگر پشیمانی سودی ندارد. و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همة امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالی متحول شود یک اشتباه است، و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه‌ای روی نداده است و نخواهد داد. و آن روزی که ان‌شاء‌الله تعالی مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یکروزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب و منزوی می‌شوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهای منحرف، آن است که برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فرا گیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا لله و انّا الیه راجعون.

     

ف:

وصیت من به همة مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حکام و دست اندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ما و شماها لااقل در این صد سال اخیر، که بتدریج پای قدرتهای بزرگ جهانخوار به همة کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شده است مشاهده کردیم یا تاریخهای صحیح برای ما بازگو کردند که هیچ ‌یک از دوَل حاکم بر این کشورها در فکر آزادی و استقلال و رفاه ملتهای خود نبوده و نیستند؛   بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه کرده‌اند برای منافع شخصی یا گروهی نموده؛ یا برای رفاه قشر مرفه و بالانشین بوده و طبقات مظلوم کوخ و کپرنشین از همة مواهب زندگی حتی مثل آب و نان و قوت لایموت محروم بوده، و آن بدبختان را برای منافع قشر مرفه و عیاش به کار گرفته‌اند و یا آنکه دست نشاندگان قدرتهای بزرگ بوده‌اند که برای وابسته کردن کشورها و ملتها هر چه  توان داشته‌اند به کار گرفته و با حیله‌های مختلف کشورها را بازاری  برای شرق و غرب درست کرده و منافع آنان را تأمین نموده‌اند و ملتها را عقب مانده و مصرفی بار آوردند و اکنون نیز با این نقشه در حرکتند.

    

و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عُمال سرسپردة آنان نترسید؛ و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می‌کنند از کشور خود برانید؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید؛ و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، همة مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همة مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است.

    

ص:

یک مرتبة دیگر در خاتمة این وصیتنامه، به ملت شریف ایران وصیت می‌کنم  که در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان‌نثاریها و محرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علّو رتبة آن است، آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن بپاخاستید  و دنبال می‌کنید و برای آن جان و مال نثار کرده و می‌کنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایدة توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است؛ و آن در مکتب محمدی ـ صلی الله علیه وآله وسلم‌ ـ به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده؛ و کوشش تمام انبیای عظام ـ علیهم سلام الله ـ و اولیای معظم ـ سلام الله علیهم ـ برای تحقق آن بوده و راهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال بی‌نهایت جز با آن میسر نگردد. آن است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده، و آنچه برای خاکیان از سیر در آن حاصل می‌شود برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سرّ و عَلن حاصل نشود.

    

شما ای ملت مجاهد، در زیر پرچمی می‌روید که در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است، بیابید آن را یا نیابید، شما راهی را می‌روید که تنها راه تمام انبیا ـ علیهم سلام الله ـ و یکتا راه سعادت مطلق است. در این انگیزه است که همة اولیا شهادت را در راه آن به آغوش می‌کشند و مرگ سرخ را «احلی من العسل» می‌دانند؛ و جوانان شما در جبهه‌ها جرعه‌ای از آن را نوشیده و به وجد آمده‌اند  و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما باید بحق بگوییم « یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً ». گوارا باد بر آنان آن نسیم دل‌آرا و آن جلوة شورانگیز.

 

و باید بدانیم که طرفی از این جلوه در کشتزارهای سوزان و در کارخانه‌های توانفرسا و در کارگاهها و در مراکز صنعت و اختراع و ابداع، و در ملت به طور اکثریت در بازارها و خیابانها و روستاها و همة کسانی که متصدی این امور برای اسلام و جمهوری اسلامی و پیشرفت و خودکفایی کشور به خدمتی اشتغال دارند جلوه گر است.

    

و تا این روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است  کشور عزیز از آسیب دهر ان‌شاء‌الله تعالی مصون است. و بحمدالله تعالی حوزه‌های علمیه و دانشگاهها و جوانانِ عزیز مراکز علم و تربیت از این نفخة الهی غیبی برخوردارند، و این مراکز دربست در اختیار آنان است، و به امید خدا دست تبهکاران و منحرفان از آنها کوتاه.

 

و وصیت من به همه آن است که با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال، با همة ابعادش به پیش، و بی تردید دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی کشور اسلامی به روح تعاون ادامه دهید.

 

و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق می‌بینم و امید آن دارم که به فضل خداوند متعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد.

 

با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمان و رحیم می‌خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد.

 

و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند. و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.

     

 و السلام علیکم و علی عبادالله الصالحین و رحـمة‌الله و برکاته

 ۲۶ بهمن ۱۳۶۱، ۱ جمادی‌الاولی ۱۴۰۳

روح‌الله الموسوی الخمینی

 

    

بسمه تعالی

این وصیتنامه را پس از مرگ من، احمد خمینی برای مردم بخواند؛ و در صورت عذر، رئیس محترم جمهور یا رئیس محترم شورای اسلامی یا رئیس محترم دیوان عالی کشور، این زحمت را بپذیرند؛ و در صورت عذر، یکی از فقهای محترم نگهبان این زحمت را قبول نماید.

روح‌الله الموسوی الخمینی

 

     

 بسمه تعالی

در زیر این وصیتنامه‌ی ۲۹ صفحه‌ای و مقدمه، چند مطلب را تذکر می‌دهم:

 

(۱) اکنون که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست مگر آن‌که صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.

   

(۲) اشخاصی در حال حیات من ادعا نموده‌اند که اعلامیه‌های اینجانب را می‌نوشته‌اند. این مطلب را شدیداً تکذیب می‌کنم. تاکنون هیچ اعلامیه‌ای را غیر شخص خودم تهیه کسی نکرده است.

   

(۳) از قرار مذکور، بعضی‌ها ادعا کرده‌اند که رفتن من به پاریس به وسیله‌ی آنان بوده؛ این دروغ است. من پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ ‌شاه بودند ولی پاریس این احتمال نبود.

   

(۴) من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه‌ی سالوسی و اسلام‌نمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده‌ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده‌ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می‌نمایاندند و نباید از آن مسائل سوء‌ استفاده شود؛ و میزان در هر کس حال فعلی او است.

روح‌الله الموسوی الخمینی

   

* متن وصیت‌نامه‌ی امام راحل با ویرایش پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

شیخ مصطفی نوری امام جمعه اهل سنت شهر گله دار  ضمن عرض تسلیت به مقام معظم رهبری به مناسبت سالگرد درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) گفت:به فرموده مقام معظم رهبری، امام خمینی (ره) یک حقیقت همیشه زنده است؛ ایشان یک فرمانروا، حاکمی عالم و عادل، اندیشمندی راسخ و دادگری توانا بودند.

وی افزود: عدالت که یکی از عالی ترین اوصاف کمالیه  است از صفات برجسته حضرت امام بود؛ یکی دیگر از ویژگی های امام خمینی (ره) رحمت الله علیه این است که خداوند به او نسبت به دیگر رهبران و آزادی خواهان جهان، علم و دانش، قدرت و توانمندی بیشتری بخشیده بود و سیاستمداران زیادی در محضر ایشان کسب فیض نمودند؛ ایشان با قدرت و توانمندی که داشتند هیچ وقت زیر بار ستم نرفتند، ظلم را نپذیرفتند، سکوت و سازش ننمودند،  جهان سیاستمداران را شگفت زده کردند، با بیانات خود، غبار را از دیدگان پاک نمودند، ملت های خواب رفته را بیدار نمودند، از توطئه دشمنان پرده برداشتند و از خود یک منهج درخشان به میراث گذاشتند.

شیخ نوری تصریح کرد:امام برای اقامه عدالت و اجرای احکام الله از زمان جوانی تا پایان عمر خود از هیچ تلاش و فداکاری دریغ ننمودند و فرزندشان را تقدیم این نهضت نمودند؛ همیشه خیانت ظالمان به خصوص آمریکا را برملا می کردند و به حکام مسلمین هشدار می دادند که از همراهی ظالمان دست بردارند که آتشی که آنها را فراگرفته است، این حکام مسلمان را خواهد سوزاند.

امام جمعه اهل سنت شهر گله دار اظهار داشت: مردم دنیا، امام  را به عنوان زعیم و یک تاثیرگذار انقلابی و رهبر و امید همه مستضعفان جهان اسلام و الهام بخش انقلاب می دانستند و چشم به ایشان دوخته بودند، خداوند متعال بار دیگر لطف لایزال خود را بر ملت مسلمان ایران نثار کرد و رهبری دیگر از جنس همان اسطوره را به ملت ایران عطا فرمود.

وی اظهار داشت:امام خمینی (ره) نخستین رهبر دینی و سیاسی در عصر معاصر و عصور گذشته بوده اند که وحدت میان مسلمانان را یک تکلیف و یک امر واجب و یک استراتژی دینی قلمداد کردند و "منشور ید واحده لاینفک" را به عنوان یک فرهنگ از نظام جمهوری اسلامی نهادینه کردند.

امام جمعه اهل سنت شهر گله دار عنوان کرد: امام (ره) دستور  به اجماع و اتحاد داد و مسلمانان را از تفرقه و جدایی برحذر داشتند؛ این میراث گرانبهایی است که جهان اسلام از امام امت به ارمغان برده است.

پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک‌های جهان ضمن ابراز نگرانی از وضعیت نگران کننده اخیر در آمریکا، خواستار مقابله با «گناه نژادپرستی» و اجتناب از خشونت شد.

به گزارش «واتیکان نیوز»، پاپ فرانسیس در پیامی خطاب به مردم آمریکا گفت: «من با نگرانی شدید شاهد آشوب اجتماعی در کشور شما طی روزهای گذشته متعاقب کشته شدن تراژیک آقای جورج فلوید بوده‌ام».

رهبر کاتولیک‌های جهان ادامه داد: «ما نمی‌توانیم به هیچ شکلی نژادپرستی و محرومیت را تحمل کنیم یا چشمانمان را به رویش ببندیم و ادعا کنیم که حامی قداست جان تک تک انسان‌ها هستیم».

وی همچنین گفت: «البته ما باید این را هم به رسمیت بشناسیم که "خشونت‌های شب‌های اخیر (در آمریکا) خود مخرب است و هیچ چیزی از راه خشونت به دست نخواهد آمد بلکه چیزهای زیادی از دست می‌روند».

پاپ فرانسیس همچنین برای روح جورج فلوید و همه دیگر کسانی که جانشان را در نتیجه گناه نژادپرستی از دست دادند، دعا و طلب مغفرت کرده و برای خانواده‌های قربانیان نژادپرستی و قربانیان بی عدالتی و فقدان صلح در آمریکا و سراسر جهان طلب آمرزش و صلح کرد.

اظهارنظر رهبر کلیسای کاتولیک درباره اعتراضات سراسری در آمریکا در حالی مطرح شده که طبق گزارش برخی رسانه‌ها، از هفته گذشته تا به امروز حداقل ۱۱ نفر کشته و ۹۳۰۰ تن بازداشت شده‌اند.

امام خمینی(ره) شخصیتی كه از دل تاریخ بیرون آمد و آن را با رنگ عشق درآمیخت و پرتو خورشید او هرگز غروب نخواهد كرد. آمدن و رفتنش هر دو جهان را تكان داد، ایشان غایبی است كه حضور دارد و شاهدی است كه گواه بر همه است.

به مناسبت سی و یكمین سالگرد رحلت جانگداز امام خمینی(قدس سره)، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان نشستی مجازی(بیناری) با حضور برخی از نخبگان و مشرف‌شدگان به دیدار امام در نجف، پاریس، قم و تهران با عنوان «شاهدانی از دیداركنندگان با خورشید» برگزار كرد.

شركت‌كنندگان در این وبینار که عصر سه‌شنبه، ۱۳ خردادماه برگزار شد عبارت بودند از:

۱.  حجت الاسلام محمد حسن رحیمیان - همراه امام از آغاز نهضت تا پایان عمر از ایران

۲.  شیخ قاضی أحمد الزین - رئیس هیئت امنای تجمع علمای مسلمین از لبنان

۳.  استاد رشید بن عیسى - كارشناس سابق در دفتر یونسكو ومتخصص زبان‌شناسی از الجزائر

۴.  استاد طلال سلمان - رئیس هیئت تحریریه روزنامه السفیر از لبنان

۵.  حجت الاسلام سید عیسى طباطبائی از ایران

۶.  شیخ ماهر حمود - رئیس اتحادیه جهانی علمای مقاومت از لبنان

۷.  شیخ حسین شحادة ـ دبیر كل نشست توسعه و گفت‌وگوی ادیان وفرهنگ‌ها از لبنان

۸.  استاد میشال نوفل ـ خبرنگار و نویسنده مسائل سیاسی از لبنان

۹.  خلیل حمدان - عضو هیئت رئیسه جنبش امل از لبنان

۱۰.  استاد محمد سعید الخنساء ـ عضو شورای سیاسی حزب الله از لبنان

۱۱.  حجت الاسلام سید محمود حجازی ـ معاون رئیس دانشگاه آزاد اسلامی از لبنان

۱۲.  مهندس مصطفى غلوم عباس - عضو انجمن دوستی ایران و كویت از كویت

۱۳.  حاج عبد الشهید الزهیری از عراق
 
۱۴.  طونی الحاج ـ استاد زبان فارسی رئیس سابق دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه لبنان شعبه الفنار

مجری این نشست مجازی خانم سوزان خلیل بود که در ابتدا به مهمان خیر مقدم گفت و در سخنانی اظهار داشت: درودی عطرآگین به میهمانان امام راحل خمینی کبیر و زائران خورشید، دوستداران امام که روزی در کنار خورشید حضور یافتند و پرتو وجود ایشان الهام گرفتند و در گرما و نور او آرامش یافتند.
 
خوشحالم که در خدمت این نشست که مناسبت سی و یکیمن سالگرد ارتحال امام روح الله خمینی برگزار می شود، در کنار شما مهمانان گرامی هستم. در خدمت علما و سروران عزیزی که با امام در نجف، پاریس و قم و تهران دیدار داشتند هستیم، سروران گرامی: حجت الاسلام رحیمیان از ایران، استاد رشید بن عیسی از الجزایر، شیخ ماهر حمود، شیخ حسین شحاده، استاد میشل نوفل، دکتر خلیل حمدان، حاج محمد سعید الخنساء و دکتر طونی الحاج و حجت الاسلام محمد جواد حجازی از لبنان و نیز دکتر حسن قناعتلی از ترکیه و دکتر محمد غلوم عباس از کویت و حاج عبدالشهید الزهیری از عراق هستیم».

عباس خامه‌یار؛ رایزن فرهنگی ایران در لبنان:



این حالتی بود كه برای همه كسانی كه به دیدار امام خمینی می‌رفتند، رخ می‌داد. شاید از این بُعد كه نگاه كردن به چهره انسان عارف عبادت به شمار می‌رود. و شاید این فیضی بود از تجلی آن مكانی كه هر كسی توفیق دریافت پرتویی از آن را به دست می‌آورد، از نور وجود امام شمّه‌ای را بازگو می‌كرد. آن دیدارها، در وهله نخست حادثه‌ای تاریخی و جاودان در خاطره قهرمانان می ساخت و سپس در گذر زمان.. دوستداران ایشان با حالتی از غبطه و آرزو از آن یاد می‌كنند كه ای كاش ما نیز از جمله آنها بودیم..از جمله كسانی كه امام در چهره آنها نظر افكنده و به قلب لبریز از عشقشان لبخند زده است.

بارها توفیق دیدار امام را از نزدیک در شهرهای قم و تهران داشتم، و آن احساس معنوی سرشاری كه موجی از اشك شوق و خوشحالی را ایجاد می كند، دریافت نمودم.

در سی و یكمین سالگرد ارتحال ملكوتی امام خمینی(قدس)، گوش جان را می‌سپاریم به هر آن كه به محضر نور رسید، و عرفان و عشق و گذشت را از وی دریافت كرد، و به هر كسی لحظاتی را از نزدیک در كنارش درک نمود و آن طنین زیبا را شنید و تحت تأثیرش قرار گرفت.. آیا این گونه نیست كه گفته شده: زبان عارف به مفاهیم الهی باز می‌شود؟ آیا همان آفریدگار نیست كه به عرفا می‌آموزد چگونه سخن بگویند؟

بر گوش ما خوش آید كه در محضر شما بزرگان، لحظات گرانقدر شما مریدان را كه در محضر مرادتان حضور یافتید، را بشنود! تردیدی نیست كه‌ آن لحظات، لحظه وصال مرید با معشوق عارفش بوده، لحظاتی كه هرگز فراموش نخواهید كرد و تأثیر عمیق آن در اندیشه و زندگی شما از بین نخواهد رفت.

چه خوش است از حافظ این غزل را یاد كنیم:

   روی خوبت آیتی از لطف بر ما كشف كرد        زان زمان لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
 
حجت الاسلام محمد حسن رحیمیان:
 


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر شما برادران و خواهران در تمام نقاط جهان و به ویژه حاضران گرامی

در خصوص شخصیت امام خمینی مطالب بسیاری دارم که بگویم، اما به این مقدار اکتفا می‌کنم که بگویم شخصیت امام خمینی دارای ابعاد متعددی است و ترجیح می‌دهم که در مورد ابعاد مخفی شخصیت امام راحل سخن بگویم و نسبت به دیگر ابعاد شخصیت امام اساسی به شمار می رود.

نخستین بُعد اساسی شخصیت امام راحل ایمان به خداوند سبحان و متعال و یقین به معاد و تمسک عمیق ایشان به ریسمان محکم خداوند یعنی قرآن کریم بود. امام خمینی راحل قبل از قیام خود و آغاز انقلاب مبارکش یعنی در طول دهه ششم عمرش، نفس خود را تزکیه کرده و عبودیت برای خداوند متعال را در دهه سوم عمرش راسخ کرده بود.  چرا که چهل سال مشغول تزکیه نفس خود بود و پس از آن رهبری انقلاب اسلامی را به دست گرفت و زمامدار آن شد.

شایسته است که اکنون برخی از این ویژگی‌هایی که تا آخر عمر امام همراهش بود بیان کنم:

نخست: امام راحل تهجد نیمه شب را در طول هفتاد سال ترک نکردند، و مناجات همراه با اشک در شب را رها ننمودند، و به این مقام ستوده نرسید جز از طریق عبودیت و اخلاص برای خداوند تبارک و تعالی.

دوم: امام خمینی(ره) نمازهای یومیه خود را در اول وقت آن به جا می‌آورد و پنجاه و یک رکعت نوافل را تا آخرین روزهای حیات خود بجا می‌آورد.

سوم : بر تلاوت قرآن کریم و تدبر در مفاهیم آن مداومت داشت، تا حدی که درماه سه بار قرآن کریم را ختم می کردند.

چهارم: رابطه ایشان با اهل بیت پیامبر علیهم السلام بسیار شدید بود و به ویژه امام حسین علیه السلام به حدی که زمانی که نام امام حسین علیه السلام برده می‌شد نمی توانست خود را نگاه دارد و اشکش سرایز می‌شد، و فرصت بیان بیشتر را ندارم، اما می‎توانم به دو نکته اصلی به عنوان نتیجه‌گیری از این بحث مختصر اشاره کنم:

۱-  امام راحل از خداوند متعال می‌ترسید و از غیر او هراسی نداشت، از شهادت و یا مرگ نمی‌ترسید و از آمریکا و یا هر قدرت استکباری در جهان هراسی نداشت.

۲- کسی که بنده خداوند متعال باشد نمی‌تواند بنده غیر خدا باشد، امام خمینی خداوند متعال را می پرستید و دنیا را نمی پرستید زیرا عبودیت وی خالصانه برای خداوند بود، پست و مقام و جاه و ریاست را نمی‌پرستید. خداوند را خالصانه پرستش می نمود و از دنیا و زخارف آن روی برگردان بود. و همیشه به وظایفش دربرابر خالق خود می نگریست.

خلیل حمدان؛ عضو شورای ریاست جنبش امل در لبنان:
 


در حقیقت رابطه امام ربوده شده سید موسی صدر با امام خمینی راحل رابطه ای بسیار قدیمی بود. از همان زمانی که سید موسی صدر در قم درس می آموخت آغاز شد و در نتیجه این رابطه در سطح شناخت شخصی و در بُعد مبارزاتی ادامه یافت، و وجود تعدادی از مبارزان جمهوری اسلامی ایران در لبنان خود گویای این ارتباط امام غایب سید موسی صدر با جنبش امام خمینی قدس سره بود. در حقیقت ما با امام خمینی بسیار پیش از آن که ایشان را ببینیم آشنا شدیم، به نحوی که فعالیت های متعددی را از سال ۱۹۷۵میلادی و پس از ان داشتیم. و از امام و جانفشانی هایش سخن می گفتیم، و در نتیجه اطلاعاتی بیشتری از ایران و اتفاقات آن برای ما نقل می شد. و این که چگونه امام خمینی پیگیر این مسئله بودند، و نیز باید بگوئیم که امام سید موسی صدر تا زمان حضورش در لبنان در نشر اندیشه های انقلاب اسلامی ایران تلاش می نمود، و آخرین مقاله ای که در روزنامه لوموند فرانسه نوشت با عنوان «ندای انبیا» بود که درباره اهداف انقلاب اسلامی ایران و ستم شاه و شکنجه علما و رزمندگانی که در برابر سیاست شاه در آن دوران مقاومت می کردند نگاشته شده بود.

آن چه که گاهی اوقات دوست دارم بگویم ،همان گونه که شاعر می گوید: گاهی گوش قبل از چشم عاشق می شود. پیش از آن که او را مستقیم ببینیم او را از بر شده بودیم. شهید مصطفی چمران که در راه دفاع از جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید و مسئول بخش سازماندهی جنبش امل بود، بر سازماندهی صفوف و آماده سازی گردان‌های مقاومت لبنان در سطح مقاومت و فراتر از آن  نظارت داشت، لذا رابطه ای جدید همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی نبود بلکه رابطه ای بسیار قدیمی بود.

همچنین نوعی پیگیری و پیگرد از سوی استکبار جهانی و استعمارگرانی وجود داشت که در تمام نقاط جهان رهبران نهضت را در دنیای عرب و اسلام در جهان تحت پیگیرد قرار داده بودند. و منظومه ای را که در رأس آن امام خمینی و امام موسی صدر و شهید محمد باقر صدر و بسیاری از این رهبران بزرگ قرار داشتند را هدف قرار داده بودند.

زمانی که امام خمینی را از عراق اخراج کردند، پس از ۳۱ آگوست و مخفی شدن امام موسی صدر در لیبی به دست معمر قذافی جنایتکار رئیس جمهور لیبی بود. در سال ۱۹۷۸م هنگامی که امام خمینی به مرز آمد، آیت الله دعایی نقل می‌کند که: امام خمینی در مرز کویت گفت: اگر امام موسی صدر در لبنان بود به آنجا می رفتم پس باید به پاریس بروم، وی در نوفل لوشاتو در فرانسه اقامت گزید و در نتیجه همان گونه که امام موسی صدر را هدف قرار داده بودند امام خمینی نیز مورد همان هدف قرار گرفته شده بود.

کتابی را از ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه خواندم که خاطرات خود را بیان می کرد، می‌نویسد: زمانی که {امام} خمینی در مرز کویت با عراق بود، صدام حسین از طریق سفیر خود در فرانسه پیامی را برای من فرستاد و نوشته بود: {امام} خمینی را نپذیریم و سفارش کنیم که به لیبی برود، شیراک موظف بود تا پیام را منتقل کند. و این بدان معناست که فردی که هدف را نشانه رفته است، یکی است. و کسی که می خواهد عناصر این نهضت و نیروها و رهبران آن را در آن زمان از بین ببرد یکی بود، یعنی یک استعمار گر بود.اما نقش ها را بین اینجا و آنجا تقسیم می کردند.

در حقیقت اگر درباره رابطه امام سید موسی صدر با امام خمینی بخواهیم بگوئیم، خواهیم گفت که همان گونه که می دانید مصطفی چمران از فرماندهان اصلی و نخستین مسئول سازماندهی جنبش امل در لبنان بود. یعنی مرد شماره دو پس از امام موسی صدر، بر آموزش گردان های مقاومت لبنانی نظارت داشت، در تمام میدان ها حضور داشت، مدیر مؤسسه فنی جبل عامل بود، در منطقه الطیبه و دیگر مناطق جنگید، شهید چمران به مصر رفت و در دوران عبدالناصر آموزش دید،اما در زمانی که عبدالناصر در سال ۱۹۷۰م فوت کرد، گروه‌های انقلاب اسلامی که در مصر آموزش دیدند به کجا باید منتقل می شدند.

لذا پس از مشورت میان امام موسی صدر و امام خمینی راحل نتیجه این بود که به لبنان بیاید. لذا در لبنان سکونت گزید. و توانست با امام موسی صدر نهضت بسیار بزرگی را با ایجاد گردان های مقاومت لبنان(امل) که شهدای بسیاری را تقدیم کرد برپا کند. از برخی تجلیات این مسئله دیدار سید احمد خمینی از تپه های مناطق طیبه، جلعبود و بنت جبیل در سال ۱۹۷۷میلادی بود و سلاح مقاومت را در دست گرفت و در مؤسسه فنی جبل عامل در حدود یک هفته و نیم سکونت داشت. یعنی رابطه بسیار مستحکم و بسیار مهمی را داشتند.

در حقیقت ما غیر از این که امام خمینی را از طریق گوش، و یا به صورت غیر حضوری و جهادی و کار برای انقلاب اسلامی ایران در لبنان مشاهده کنیم، دیدارهایی نیز با امام خمینی به هنگام سفر هیئتی از لبنان به ایران که ۷۲ شخصیت به سرپرستی مرحوم حجت الاسلام محمد مهدی شمس الدین را در بر داشت، داشته باشیم. همچنین رئیس سابق پارلمان سید حسین حسینی که دبیرکل جنبش امل در آن زمان بود و نیز نبیه بری رئیس کنونی پارلمان که معاون دبیرکل بود و جمعی از علمای دین مانند شیخ راغب حرب و دیگران که تعدادشان به ۷۲ نفر می رسید حضور یافتند. در مدرسه علوی در تهران با امام دیدار داشتیم، در حقیقت این دیدار در دو مرحله انجام شد، مرحله نخست به همراه عموم مردم بود، و مرحله دیگر که به طور خاص هیئت لبنانی که شامل علمای شیعه و سنی و مسیحی بود به محضر ایشان شرفیاب شد. این هیئت از تمام گرایش های مختلف و طوایف مختلف لبنان در آن حضور داشتند، آمدند تا این پیروزی بزرگ را بر امام تبریک بگویند. در تاریخ ۲۴ فوریه ۱۹۷۹م بود، دیداری بسیار صمیمی بود، در حقیقت نمی توانستیم به صورت مستقیم به چهره امام بنگریم و دقت در چهره ایشان بنمائیم چرا که قدرتی در وجود ایشان بود و ما عاشق دیدار این شخصیتی بودیم که بارها و بارها درباره او شنیده بودیم.

آن چه که امام خمینی فرمود توجه مرا به خود جلب کرد، و همچنان این مسئله را به یاد دارم  اما فرمود بهترین هدیه ای که با خود به ایران آوردید مصطفی چمران است. در آن لحظه امام تصمیم گرفتند که شهید چمران در ایران باقی بماند. در حقیقت این رابطه، رابطه ای سرچشمه گرفته از قلب بود. ما خاطره های بسیاری را در ابعاد میدانی و غیره از او به یاد داریم.

حجت الاسلام سید عیسی طباطبایی، نماینده مقام معظم رهبری در لبنان:



بسم الله الرحمن الرحیم ، والحمد لله وصلى الله على رسول الله وعلى آله آل الله، سلام بر حضار گرامی و اساتید و به ویژه برادر و دوست و استاد و همراهی که هر دو در کنار امام بودیم جناب حجت الاسلام رحیمیان که هر دو با هم همراه امام بودیم در نجف اشرف و پس از پیروزی انقلاب تاکنون؛ ایشان صاحب فضل بسیار بوده و لطف ایشان را فراموش نکرده ام.

سخن از امام خمینی درد دل‌های بسیاری را در پی دارد، خداوند سبحان و متعال بر این بنده کوچک منت نهادند که با امام خمینی راحل آشنا شدم، زمانی که شهید نواب صفوی توسط جلادان شاه به شهادت رسید، باعث شد من نسبت به این طاغوت دشمنی پیدا کنم و در برابر این طاغوت بایستم.تردیدی نیست که این حادثه باعث دشمنی من با این نظام و این طاغوت بود. و همزمان کسی که به طاغوت کفر بورزد و به خداوند ایمان بیاورد در حقیقت به ریسمان محکم الهی چنگ زده است و دوستی و عزیز شمردن کسی که در برابر این طاغوت ایستاده است، از نواب صفوی شروع شد تا این که امام انقلاب خود را در برابر این طاغوت آغاز کرد.

و سخن گفتن درباره امام خمینی توسط شخص حقیر و کوچکی مانند من بی تردید قطره ای از دریاست همان گونه که ابوالعلاء المعری در مدح سید رضی رضوان الله تعالی علیه می گوید:  ای که از من پرسیدی، زمانی که آمدم بگویم این همان مرد برهنه ای است که از هرگونه ننگ برهنه است و اگر نزد او بیایی او را قطره ای از دریا خواهی یافت و گویی تمام مردم در خانه ام حضور دارند.

سخن گفتن درباره امام رضوان الله تعالی علیه سخنی بسیار گسترده است و اما شناختم از امام از طریق قرآن کریم است، زمانی که مقداری درپیرامون آیات قرآن کریم تأمل کردم و زمانی که امام خمینی  انقلاب خود را بر ضد نظام طاغوت آغاز کرد. دریافتم که امام به قرآن عمل می کند. لذا ما نیز از این امام بزرگی که شکوه اسلام در این قرن بود پیروری کردیم و همراه شدیم، او را همان گونه که در احادیث شریف آمده یافتیم: خداوند امر این دین را در آغاز هر قرن احیا خواهد کرد. امام نادره زمان خود بود در علمش و در طرح هایش و اندیشه هایش و آینده اسلام تا این که امام مهدی علیه السلام ظهور کند و دولت اسلام را تشکیل دهد. زمانی که سوره حج را در قرآن می خوانم: "الَّذِینَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ" امام را در آن می یابم، زمانی که با امام همراه شدیم از سخنان او در نجف اشرف که درباب موضوع ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی و سرنگونی دولت طاغوت مطرح کردند آن را دریافتیم . به اندیشه های امام رابرد امام نظر افکندیم که ایشان قصد تأسیس دولتی بر همین اساس دارد: کسانی که اگر به آنها بر روی زمین مکنت دادیم نماز را بپا داشتند و زکات را پرداخت کردند و امر به معروف کردند و نهی از منکر کردند. این همان سیره امام و همان اهداف امام و آینده این حکومتی است که در ایران اسلامی و در تمام جهان اسلام محقق ساختند.

اما آیه موجود در سوره مائده "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ".

من می گویم: که هستم که بخواهم با این سطح از درک و فهم، این آیه بزرگ را درک کنم، اما به مرور زمان دریافتم که مقصود این آیه امام خمینی بود، امت در آینده دور به حاکمانی گرفتار خواهد شد و گرفتار کسانی خواهد شد که از دین خود روی بر می گردانند و مرتد می شوند؛  و به ناچار باید یک عالم دینی با این صفات باشد تا این امت را هدایت کند و بتواند دولتی اسلامی تشکیل دهد. امت نیازمند چنین رهبری با این چنین صفاتی می باشد.

اما را خداوند برگزید تا رهبری این امت را به دست گیرد، چرا که دارای چنین صفاتی بود و بر ملت ایران منت این چنین رهبری را نهاد.

این بنده کوچک را خداوند متعال از طریق شناختم از علمای بزرگ در نجف اشرف و همراهی با امام منت نهاد که اهداف امام را به هنگامی که قیام کرد بشناسم (الَّذِینَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ) امام تالی تلو امام معصوم و جدشان رسول بودند.که  بتوانند دولتی اسلامی با این صفات و با این اهداف ارجمند و شریفی برپا کند.

خاطرات بسیاری با امام خمینی دارم، از جمله آنها هنگامی که با ایشان از پاریس باز گشتیم و پیش از آمدنم به لبنان، من تحت پیگرد و در تبعید بودم و پانزده سال از جمهوری اسلامی ایران دور بودم، در طول این مدت در نجف اشرف و سپس در پاریس تا جمهوری اسلامی ایران؛ و پیش از آن که به لبنان بیایم با تواضع از امام خواستم: سرورم، خداوند متعال بر شما این پیروزی را منت نهاد و این انقلاب را به ساحل نجات رساند، و مردم به وظایف خود عمل کردند و همه چیز سر جای خود قرار گرفت. هنگامی که از لبنان به پاریس رفتم و ایشان را تا جمهوری اسلامی ایران همراهی کردم اشتیاق ملت را در یاری رساندن به امام با تکبیرهایشان و تظاهراتشان مشاهده کردم، به ایشان عرض کردم دوست دارم هدیه ای به لبنانی ها از سوی شما ببرم، و لبنانی ها نقش بزرگی در گذشته زمان داشته اند، در دوران صفوی ها و شیخ بهایی نقش بزرگی در تثبیت عقیده اسلامی و ولایت اهل بیت داشتند، هم اکنون چه چیزی به من می دهید تا با خود ببرم؟

اعزام یک هیئت در آغاز پیروزی انقلاب امری زیبا بود، ایشان این طرح را پذیرفتند و فرمودند چه کسی را پیشنهاد می کنید؟ بنده نیز اسمی را مطرح کردم و امام استقبال کردند و امام نیز پی او فرستادند و با آن فرد با امام ملاقات کردیم، امام دستور اماده کردن هیئتی برای سفر لبنان و بررسی اوضاع اجتماعی و سیاسی و ارائه گزارش به ایشان را صادر فرمودند.سپس امام به شورای انقلاب دستور دادند تا در قبال ارائه خدمات به لبنان به وظایف خود عمل کند. کمیته ای را تشکیل دادیم و به لبنان آمدیم و چند روزی را در جنوب لبنان و بقاع و بیروت برای بررسی در حرکت بودیم و هیئت اعزامی گزارش کامل را به امام ارائه کرد. پس از آن امام به شورای انقلاب دستور دادند تا کمیته ای دائمی پیگیر این موضوع باشد. و این بنده فقیر یکی از اعضای این کمیته به تأیید ایشان و نماینده رسمی ایشان از طریق برادر رحیمیان و آیت الله رسولی و آیت الله راستی و برخی علمای دیگر بودم. نمایندگی من از سوی امام به صورت دست خط نبود بلکه شفاهی بود و به صورت مستقیم و شفاهی از ایشان گرفتم آن هم از طریق آیت الله رضوانی رحمت الله علیه سپس این نمایندگی تبدیل به دست نوشته شد و به عنوان نخستین وکیل امام در لبنان معرفی شدم. خاطراتم با امام بسیار زیاد است. زمانی که اسرائیل لبنان را اشغال کرد و وارد بیروت شد و کشتارهایی مانند صبرا و شتیلا را انجام داد من در بعلبک بودم و شاهد ورود نیروهای صهیونیستی به بیروت و انهدام خانه ام نبودم. البته خانه من چهار بار از سوی صهیونیست ها منهدم شد. من شاهد انهدام خانه ام و کشتار صبرا و شتیلا بودم، سپس بلافاصله نزد امام رفتم و به ایشان گفتم: اسرائیل وارد خاک لبنان شده است، و تعجب می کنم که چگونه وارد لبنان شد و چگونه وارد ضاحیه جنوبی شد و کشتار صبرا و شتیلا را انجام داد. گفتند که فتوایی صادر شده که مقاومت در برابر اسرائیل حرام است و نوعی خودکشی به شمار می رود زیرا اسرائیل در پی لبنانی ها نبوده و هدفشان فلسطینی هاست. از ایشان پرسیدم که آیا این امر صحیح است و آیا ما باید به این فتوا عمل کنیم؟ یعنی مقاومت در برابر اسرائیل حرام است؟ و آیا انسان باید بکشد و کشته شود؟ ایشان پاسخ دادند این خودکشی نیست بلکه شهادت است و قطعا جایز است. به ایشان گفتم که این بزرگترین هدیه ای از شما به ملت لبنان بود و از این پس عملیات شهادت طلبانه بسیاری را ان شاء الله خواهید شنید و این افتخاری برای شما و فرزندان انقلاب است. و این گونه بود که با این فتوا به لبنان آمدم و عملیات شهادت طلبانه بسیاری را در جنوب لبنان و بیروت و مناطق دیگر شاهد بودیم.
 
ما نزد او انفرادی رفتیم اما به صورت یک امت از نزد ایشان خارج شدیم، امام بدون عمامه از ما استقبال کرد،گویی که از فرزندان یا خانواده خود که با او عمری را زنده می کنند استقبال می کند. دست ها و دلها با یکدیگر پیوند خوردند. نور ایمان و اشتیاق در هم فرو رفته بود و به سوی آفریدگار قدرتمند و کریم یک رنگ شده بود.

محمد سعید الخنساء؛ عضو شورای سیاسی حزب‌الله لبنان:
 

 
بسم الله الرحمن الرحیم

به تمام شرکت کنندگان و بینندگان درود می فرستم؛ و از رایزنی فرهنگی ایران برای برگزاری این فعالیت که به مناسبت سالگرد این امام مقدس برگزار کرد تشکر می‌کنم.باید بگویم امام نعمت بزرگ الهی برای تمام بشریت و به ویژه مسلمانان بود. از جزئیات دیدار نخستی که با هیئتی از حزب الله به ریاست شهید سید عباس موسوی بود سخن نمی گویم اما باید بگویم که یکی از روزهای ایام الله بود، که امام ما را در خانه اش و در منزل خاص خود و بدون عمامه پذیرایی نمود، پدری که همراه فرزندانش است، با تمام صراحت می گویم، نزد او رفتیم تا برکت از او بگیریم وحکم ولایت را کسب کنیم، حکم او برای ما روشن و صریح بود «شما در این مرحله، در مرحله ای حسینی قرار دارید».

در سال ۱۹۸۲ میلادی ما را به پیروزی بشارت داد و گفت: شما حتما بر اسرائیل پیروز خواهید شد، و اسرائیل در تله گیر افتاده است، برخی از شما پیروز به شهادت خواهند رسید و برخی دیگر پیروزی را با چشمان خود خواهند دید. از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰ که پیروزی بدست آمد و بشارت بزرگ بود، این یک الهام ربانی بود. امام ما افتخار می کنیم که بگوئیم در آن دیدار ما موظف شدیم که جهادی حسینی  در مقابله با اسرائیل داشته باشیم. و با حمایت امام خمینی و جمهوری اسلامی ایران از مقاومت و این حرکت پیروزمندانه متبرک شدیم. اما دیگر مسائل را برای دیداری ویژه و طولانی رها می کنم زیرا به زمان و سخن بیشتر نیاز دارد، درباره دیداری سخن می گویم که برادران کمتر در دیدارها و نشست ها از آن یاد می کنند، و آن در سال ۱۹۸۱م بود، زمانی که دانشجویان مجاهد لانه سفارت آمریکا در تهران را اشغال کردند. عملیات کماندویی آمریکا در صحرای طبس انجام شد و به لطف خداوند متعال طوفان وزید و هواپیماها به یکدیگر برخورد کردند و عملیات شکست خورد. بلافاصله پس از آن کنفرانسی در هتل استقلال تهران برگزار شد. و من و محمد رعد به آنجا دعوت شدیم.در آن کنفرانس برنامه ای برای دیدار با امام خمینی نبود، مهمان های اروپایی و نیز آمریکایی به سرپرستی کلارک وزیر سابق دادگستری آمریکا حضور داشتند.  کلارک در کنفرانس  در سخنان خود گفت: به نفع ملتها و کشورهاست- تهدیدی غیر آشکار بود – که تمام افراد آزاد شوند تا آتش جنگی شعله‌ور نگردد، چرا که تمام جنگنده ها، ناوها و تجهیزات نظامی در سراسر کشورهای دنیا منتشر شده اند.

پس از سخنان او بلافاصله اعلام کردند که فردا با امام خمینی دیدار داریم، واین جزو برنامه اصلی نبود، لذا مهمانان به دیدار امام خمینی رفتند. با صراحت بگویم که دیدار و نقطه عطفی تاریخی بود. امام فرمود: از جنگنده ها و ناوها سخن می گویند، اگر سلاح بسیار دارید ما نیز عاشقان شهادت بسیار داریم، بدانید ما با شما در طبس نجنگیدیم اما خداوند در طبس جنگید. و به آقای کارتر می گویم:  اگر این را باور ندارد، بار دیگر عملیات را تکرار کند، امر غیر قابل انتظاری بود در این کنفرانس که در برابر رئیس جمهور آمریکا بایستد و بگوید دوباره عملیات را تکرار کنید. این نوعی مبارزه طلبی آشکار بود. این سخن، کنفرانس را به لرزه درآورد و ضربه سنگینی بود که کنفرانس را شکست داد و آن چه درباره آن می اندیشیدند و قدرت و عزت و کرامت و سربلندی را برای کشورهای عربی اسلامی در مقابله با استکبار وطاغوت آمریکایی را از همان روز تثبیت کرد. ازسال ۱۹۸۱م سخن می گویم و نه اکنون!

این کار را نه رئیس جمهور و نه رهبر و نه هیچ انسانی عادی انجام نمی تواند بدهد، بلکه نوه امام حسین علیه السلام و حجت خدا بر روی زمین می تواند انجام بدهد، و باید بگویم که  خداوند بر ما و بشریت نعمت داد و بار دیگر بگویم که الحمدلله که خداوند توفیق به ما داد تا جانشین او امام سید علی خامنه ای و رهبری با برکت اسلامی که در کنار لبنان ایستاد و در کنارش مبارزه کرد را عنایت فرمود، به ویژه نقش برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جهاد بزرگ آنها در کنار رزمندگان لبنانی در مقابله دشمن صهیونیستی جنگیدند. ودرود می فرستیم به تمام شهدا و رزمندگان و مجروحان و خوشا به سعادت شهدا و رحمت خداوند بر امام خمینی راحل باد.

حسن قناعتلی؛ استاد جامعة المصطفی(ص) از استانبول:



سلام علیكم جمیعا ورحمة الله وبركاته، از شما بابت تنظیم این برنامه مبارک در سی و یکمین سالروز رحلت امام خمینی (قدس)تشکر می کنم، و به شرکت کنندگان و حاضران گرامی درود می فرستم، السلام علیكم جمیعا ورحمة الله وبركاته.

من از ترکیه با شما هستم، و خاطرات بسیاری را از امام راحل دارم، اما پیش از آن که به آنها بپردازم باید بگویم که امام خمینی رحمت الله علیه رهبری جهانی است که خداوند به او تقوا و اخلاص عنایت فرمود. لذا اگر در نبود رهبری عوامل مهیا شود نمی توان کار کرد و نتیجه گرفت و اهداف را در جهان اسلام محقق ساخت. پیش از امام راحل تمام عوامل برای تحقق عدالت فراهم بود اما رهبری نبود که اجرا کند.

خداوند عزو جل این فرصت را به رهبر بزرگ عنایت فرمود و ایشان تأسیس کرد و الحمدلله نظام اسلامی جمهوری اسلامی را و آرزوی اولیا و مرسلین را محقق ساخت.

با امام خمینی خاطرات بسیاری دارم که برخی را یادآور می شوم: زمانی که از ترکیه به نجف اشرف مشرف شدم و در مدرسه دارالحکمه ساکن شدم،این مدرسه توسط سید محسن حکیم رحمت الله علیه تأسیس شده بود.یکی از شاگردان ایشان شیخ علی خوئینی رحمت الله علیه نزدم آمد، البته شنیدم که وی به رحمت خدا رفته، دستم را گرفت و نزد امام خمینی رحمت الله علیه برد، امام راحل نخستین شخصی بود که عمامه بر سرم گذاشت و هفت دینار پول داد و لبخند زد و گفت: ما شاء الله چه زیبا شده است. به یاد دارم هفت دینار به من داد، با این که در آن زمان هریک از مراجع تنها سه و نیم دینار ماهانه می دادند.
 
ایشان فردی با تقوا، و اهل عمل و دارای جرأت و تیزبین بودند و صفات انسان کامل را دارا بودند، هنگامی که درباره ترکیه و اوضاعمان در ترکیه می گفتیم به ما می گفت باید شما با مسائل دینی و جدید آشنا گردید. و باید بر تمام مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و حوزوی جدید آشنا گردید. ایشان می فرمود: مسائل اسلامی موجود در جهان اسلام امروز قدیمی هستند و نمی‌تواند مشکلات امور مسلمانان را در حال حاضر حل کنند. بنابراین امام در درون ما این امور را ایجاد کرد یعنی تلاش برای اطلاع یافتن از هر مسئله جدیدی که در اسلام وجود دارد.

مسئله دوم این که ایشان  برای ما درباره حکومت عدل الهی که هدف تمام انبیا و مرسلین و اولیا بوده سخن می گفت، خداوند متعال و سبحان در سوره حدید می فرماید: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ). ما فرستادگان خود را بر حق فرستادیم و با آنها کتاب و میزان را فرستادیم تا مردم به عدل و داد قیام کنند.

تفاوت امام خمینی با دیگران این است که:  دیگران به ما می گفتند که مرسلین و اولیا چه کسانی هستند، گویی به ما می گفتند که فقها جز توضیح مسائل فقهی و دینی که هدف تمام مرسلین و انبیاست کار دیگری ندارند، و این که آنها نقشی در مسائل اجتماعی، علمی و اقتصادی و.. ندارند.با این که قرآن کریم می فرماید تا مردم به عدالت رفتار کنند و نمی گوید که پیامبران به عدالت رفتار کنند. امام خمینی این جمله را به ما فهماند یعنی این که اگر هوشیاری مردم به آن اندازه نبود و عقول آنها بالا نرفته بود و نظام عدل الهی را که هدف مرسلین و انبیاست نمی‌شناختند عمل به آیه کریمه ننموده اند. زیرا ما در گذشته در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایشان به قرآن کریم عمل می کردند و با همین کتاب میان مردم حکم می کردند، اما پس از رحلت ایشان برخی از آنها مرتد شدند و به آموزه های قرآن کریم عمل نمی کردند.

از همه تشکر می کنم و از خداوند متعال می خواهم که ما را در مسیر ایشان قرار دهد و توفیق سیر در مسیری که ایشان حرکت کردند و مقاومت و بسیج را تأسیس کردند عنایت فرماید. و آیت الله خامنه‌ای و حشدالشعبی در عراق را حفظ نماید. و الحمدلله که مقاومت تأسیس شد که زمینه ساز ظهور حضرت حجت علیه السلام است.

شیخ ماهر حمود؛ رئیس اتحادیه جهانی علمای مقاومت در لبنان:
 


کافی است که از امام پس از چهل و یکسال از پیروزی انقلاب و سی و یک سال از رفتن او سخن می گوئیم. خاطراتی را که سید عیسی یادآوری کردند قلبم را محزون کرد، ایشان نخستین فردی بود که در سال ۱۹۸۱میلادی در دیدار تاریخی به همراه هیئت کوچکی از فلسطینی‌ها ما را تا تهران همراهی کرد.در حقیقت ما بر امور بسیاری واقف شدیم و این نخستین دیدار ما با امام خمینی بود. و تردیدی نیست ما به اموری واقف شدیم که اگر آن دیدار نخست نبود پیش از آن اطلاعی از آنها نداشتیم. پس از آن مقاله ای را در روزنامه السفیر نگاشتم بر ضد کسانی که منتظر پایان انقلاب بودند ان هم پس از وجود احتمال فروپاشی آن در زمان ابوالحسن بنی صدر.

اسامی بزگوارانی که در این دیدار جمع آوری کرده اید مانند سید عیسی و میشل نوفل که زیباترین مقاله را پس از بازگشتش از پاریس درباره امام در روزنامه النهار نوشت و براین نکته تأکید کرد که امام در حد اعلا اطمینان خاطر داشتند که توانستند در هواپیما بر روی زمین فرش بگسترانند و بخوابند به رغم آن که شخصیتی مانند او که به هنگام رسیدنشان به تهران در حال ایجاد یک انتقال تاریخی هستند، باید استرس داشته باشد و امکان استراحت و خواب نداشته باشد. این اطمینان در حد خود باعث شد تا استاد میشل محتوای اصلی مقاله خود را تنظیم کند و بنویسد.

استاد طلال سلمان نیز روزنامه خود را وقف این امر کرده بود، و  کار ویژه ای شده بود، برادرانی که نام آنها در این نشست برده شد همه خاطراتی بیش از من با امام دارند. پنج دیدار با امام خمینی رحمت الله علیه داشتم  یکی از آنها با سید عیسی حفظه المولی بودیم، ما به ایشان سلام کردیم و او درباره ما به امام توضیحاتی دادند در آن زمان اسرائیل هنوز وارد خاک لبنان نشده بود و در نتیجه همان گونه که گفته می شود خیر ما از شر ما نمایان نشد.

دیدار دوم در سال ۱۹۸۷میلادی پس از کشتار مکه بود که به همراه سید محمد حسین فضل الله رحمت الله علیه و شیخ سعید شعبان و سید عباس موسوی رحمت الله علیه و سید ساجد نقوی رحمت الله علیه و دو سه نفر دیگر از مهمانان بودیم. نخست سید محمد حسین فضل الله با اعتماد سخنانی ایراد کرد گفت: ای امام شما انسان بزرگی هستید و پیروز شدید و چنین کردید، ایشان با قاطعیت فرمودند: من کاری نکردم، این ملت بود که این کارها را انجام داد. در حقیقت این سخنان بسیار تأثیر گذار بودند و نشانه تواضع و اعتماد و تکیه ایشان به ملت بود و این امری مهم است. بسیار نادر است که رهبری را پیدا کنیم که آینده نگری نسبت به مسائل داشته باشد و توانایی در رهبری و هدایت ملتی متنوع را داشته باشد. ملتی با مکاتب مختلف که ساده هم نیست که ملت ایران از کسی تقلید کنند و این را همه می دانند. و همزمان بتواند ایشان بر تواضع خود محافظت کند و زهدی غیر معمول داشته باشد. و در نتیجه تمام این صفات را یکجا جمع کرده بود.

اما بدون کوچکترین تردیدی مهمترین صفت اصلی ایشان این است که توانست با قدرت ویژه خود نظریه اسلام سیاسی را به واقعیت برساند.

نظریه اسلام سیاسی به نظرم اصول آن در این از سوره نحل خلاصه می شود: "وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ" و ما در هر امتی پیامبری را فرستادیم تا خداوند را بپرستید و از طاغوت اجتناب ورزید.

مأموریت پیامبران تنها پرستش خداوند نبود، بلکه مبارزه با طاغوت نیز بود. و این امر ساده ای نیست، و از ذهن بیشتر علما و مفسران و عقلا فراموش می شود که "وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ" ،" فمنهم من هدى الله ومنهم من حقت علیه الضلالة فسیروا فی الأرض فانظروا كیف كان عاقبة المكذبین".

این اصولی است که بسیاری از جنبش های اسلامگرا و شخصیت های اسلامی بسیاری از آن سخن گفته اند؛ اما هیچ یک از آنها نمی تواند این شعار را به واقعیت تبدیل کند. این همان ویژگی امام خمینی بود. توانست این شعار را به واقعیت تبدیل کند. و فراتر از گرایش های مذهبی و حزبی آن را عمل کند و در نتیجه از فلسطین به عنوان یک نیروی اصلی سخن گفتند که تمام مأموریت ها حول آن انجام می شود. و اولویتی را که به فلسطین داد بسیار روشن و آشکار بود و تاکنون نیز مجله الحوادث را به یاد دارم که یکی از مهمترین رسانه های جهان عرب در آن زمان بود، بر روی جلد خود تصویر امام خمینی با عرفات را گذاشته بود و نوشته بود: ابومصطفی الخمینی و آیة الله عرفات.

در اینجا بخشی از کتابی را که یک مؤلف معروف مصری به نام فهمی هویدی تألیف کرده می گویم: ایران از درون؛ این توصیفی دقیق و زیبا از استقبال تمام ایرانی ها از نخستین هیئت فلسطینی به ایران را بیان می کند، این به غیر از سپردن سفارت به فلسطین بود و این امری است که هر رئیسی در آغاز کار خود می تواند آن را انجام دهد.

مسئله مهم در این موضوع این که پس از چهل و یک سال همچنان این، باور اصلی است و نسل‌هایی از ایرانی ها بر همین باور رشد کردند و بخاطر آن هزینه های بسیاری پرداخت می‌شود که کسی نمی تواند آن را برشمارد و سپاه قدس ایجاد می شود که مهمترین شاخه نظامی ایران در این راستا به شمار می‌آید.

یعنی مقصود از این شعار این است که امام خمینی آن را به حقیقت مبدل ساخت و تنها شعار برای مصرف داخلی همانند شعارهای رهبران عرب نبود. و ما همیشه گفته ایم که هر رهبر عربی و هر رهبر سیاسی که بود ممکن بود تنها برای پانزده یا بیست سال مسئله فلسطین را دنبال کند و سپس از کل فلسطین به بخشی از آن اکتفا کند، یعنی هر دو دولت را بپذیرد و راه حل موقتی را قبول کند. اما ایران، ایران خمینی از سال ۱۹۶۳م همان گونه استاد خامه یار بارها می گوید که از سال ۱۹۶۳م امام خمینی نام اسرائیل را بیش از نام شاه در سخنانش تکرار کرد. در زمانی که در آغاز راه خود بود، اسرائیل و فلسطین همیشه در ذهن ایشان زمانی که در نجف بود حضور داشت، و فتوا به دادن خمس و زکات به انقلاب فلسطین را صادر کرد با این که آن زمان فلسطینی ها به چپگراها تمایل داشتند.

شیخ حسین شحاده؛ دبیر کل نشست توسعه و گفت‌وگوی ادیان و فرهنگ‌ها در لبنان:
 

بسم الله الرحمن الرحیم

مرجعیت نجف اشرف در تنظیم فقه سیاسی و فقه اصلاحاتی در پرتو چالش های بزرگی که امت عربی از آن رنج می برد سهیم بود.از انقلاب بیستم گرفته و مقاومت در برابر اشغالگران انگلیسی در عراق تا حمایت از مقاومت فلسطین و همراهی با تمام فلسطین به وسیله هر نوع حمایت و پشتیبانی، اما امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به صورت جزئی و دقیق در این فقه سیاسی و اصلاحاتی با دیگران متفاوت بود، آن هم با هدایت و رهبری انقلاب مبارک اسلامی بر ضد نظام از بین رفته، مستکبر و ستمگر در دهه شصت میلادی قرن گذشته؛ چرا که از این فقه عنوانی اصلی را برای مباحثی که برای طلبه های خود در سطوح بالا یا همان درس خارج در نجف اشرف مطرح می کرد. و این چنین بود که دروس امام خمینی ثمره اش را داد و اندیشه های اولیه و تأسیسی خود را درباره مبانی فقهی حکومت اسلامی و ولایت فقیه به ثمر رساند، تنها دیدگاهی اجتهادی و عمیق میان حکومت و جامعه نیست، بلکه میان قوای قانونگذار و قضائیه و سیاسی است.و بزرگان بسیاری از منبر درس های او از فقهای اصلاح طلب و وحدت گرا و تقریب بین مذاهب پرورش یافتند؛ آنها هسته ای اصلی بیداری اسلامی جهانی بودند که پس از دهه های رنج و سختی ناشی از پدیده تفرقه و تسلیم شدن و شکست در قرن گذشته در دنیای اسلام بودند.

با امام خمینی معاصر بودم و از چشمه وجود مبارک ایشان در نمازهای جماعتی که در مدرسه بروجردی بزرگ برگزار می کرد نوشیدم. چرا که در آنجا مقیم بودم، لذا در قلب و جانم تأثیر بسیار عمیق و معنوی برجای گذاشت.

در دیداری خصوص برای ایشان نامه‌ای از مرجعیت قم آوردم که به بعد انسانی جنگ داخلی لبنان و پیامدهای دردناک و غم انگیز آن بر لبنانی ها به طور کل و بر شیعیان به طور خاص اشاره داشت.

از پاسخی که ایشان رضوان الله تعالی علیه دادند متوجه شدم که تا چه اندازه تحلیلی عمیق از واقعیت موجود در لبنان دارند، که از دیدگاه ایشان این مسئله از سویی با هدف از بین بردن مسئله فلسطین و از سوی دیگر کشاندن لبنان به باتلاق تقسیم شدن کشور و طرح ها و نقشه های مورد نظر صهیونیست ها برای تقسیم منطقه و یهودسازی شرق مرتبط بود. و نیز قطع تمام راه‌های اصلی الگوی لبنانی برای برقراری صلح داخلی و همزیستی مشترک بود.

و نمی توانم بگویم که امام خمینی تنها بنیانگذار انقلاب اسلامی بودند بلکه بشارت دهنده‌ای به طرح احیای اسلام و جلب اعتماد مجدد به اسلام به عنوان نجات دهنده ای است که هدفش آزادسازی سرزمین از زیر ظلم و ستم و فساد و بازگرداندن اعتبار حقوق بشر و حقوق به غارت رفته مستضعفان در زمان ما به شریان اصلی آن بود. رابطه بنده با امام خمینی رضوان الله علیه و انقلاب ایشان با توجه به جایگاه تبلیغی اینجانب در غرب آفریقا ادامه یافت، ایشان توجه خاصی به آنجا داشتند بر خلاف سیاست شاه که دردها و رنج های آنهایی که تحت شکنجه در این قاره سیاه بودند را نمی دید.

امروز بار دیگر خاطره ها را درباره وصیت روشنگرانه ایشان مرور می‌کنم که خواسته بود تا پل های ارتباطی میان تمام ملت های های جهان به استثنای استکبار جهانی آمریکا و اسرائیل را برقرار کنیم.

عبدالشهید الزهیری؛ از نزدیکان به امام خمینی در نجف اشرف:



السلام علیكم ورحمة الله وبركاته

دوست داشتم برخی از خاطرات خود را با آیت الله العظمی رضوان الله علیه بیان کنم، او شخصیتی استثنایی در جهان بود، و بگو در این زمان، حسنه ای از حسنات دوران بود این عارف کامل رضوان الله تعالی علیه. از همان آغازی که وارد نجف شهر  باب علم رسول صلى الله علیه وآله وسلم و سرّی از اسرار ایشان، زمانی که به شهر باب علم نبی یعنی امیرمؤمنان علی بن ابیطالب سلام الله علیه وارد شد انا مدینة العلم وعلى بابها؛ این خود دارای رازی است و امداد آن را از امام علی علیه السلام گرفت به تمام معنای کلمه از شجاعت و علم و تواضع و زهد ان حضرت و تمام آن صفات را از جدش امیرمؤمنان گرفت.

در سال ۱۹۶۵م بود و من از استقبال کنندگان از ایشان بودم و ۲۷ سالم بود، خورشید از مکانش طلوع کرده بود و خورسید از مکان غروبش به سمت ما می آمد. ان شاء الله و همین باعث شده بود تا ما نسبت به این سید بزرگ امید بسته بودیم استاد ایشان سید علی قاضی رضوان الله تعالی علیه بود، و به این مسئله به او بشارت داده بود، باید بگویم روح الله اعتماد و مفهومی برای خود داشت او از مسیح عیسی بن مریم در قداست الگو گرفته بود.

به یاد دارم در سال ۱۹۶۵ وقتی به خانه اش رسیدیم، از عموم اقشار مختلف نجف در آنجا حضور داشتند، از علما و فضلا و نویسندگان و مریدان ایشان، بنده نیز یکی از آنها بودم که به دیدار وی به خانه اش رفتیم. و از آن زمان بسیار نزد ایشان می رفتم و بیشتر در نماز جماعت نزد ایشان می رفتم و البته به خانه اش نیز می رفتم.

یکی از روزها از استادم عبدالزهرا رضوان الله تعالی علیه- معروف است که ایشان از عرفا بودند-  به یاد دارم که گفت: پشت سر چه کسی و کجا نماز می خوانی؟ گفتم پشت سر سید روح الله خمینی، گفت پس باهم برویم و پشت سرش نماز بخوانیم، با من به مسجد شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه آمد، همین که نماز تمام شد نماز ظهر و عصر بود، به سمت امام رفتم ایشان تبسمی فرمودند و عبدالزهرا نیز تبسم کردند بدون ان که سخنی رد و بدل شود، این عارف به من گفت و از امور بسیاری پیش از وقوع آن خبر می داد، وی گفت: این ایشان از اهل حال و معنا هستند و جایگاه بزرگی را در آینده خواهند داشت. زمانی که انقلاب اسلامی رخ داد مفهوم و کنه این کلام را دریافتم.

خاطره دوم نیز این بود که همیشه به دیدار ایشان به خانه اش می رفتم، شیخ فرقان و شیخ رضوان و سید محمود دعایی و دیگر مریدان حضور داشتند، به اتاق ایشان وارد می شدم و سلام می کردم، و پیشانی ایشان را می بوسیدم و این از نعمت های الهی بر بنده بود و نسبت به این امر خوشبینم. من که باشم که ولی از اولیای خدا را ببوسم و وکیلی از وکلای امام زمان را ببوسم. لذا در این بوسیدن نوعی توفیق بزرگی را احساس می کنم. در هر صورت نزد او می نشستم و اگر حتی به مدت یکسال نیز طول می کشید گویا یک لحظه بود، سخن شاعر که می گوید روزی که تو را نبینم مانند هزار و یک ماه طول می کشد بلکه مانند هزار سال طول می کشد. در هر صورت  حتی اگر یکسال هم در کنارش می نشستم گویا لحظه ای بیشتر نبود.

ایشان هربار که زیارت امام حسین می رفتند برایش تابستان و زمستان و مسائل دیگر مهم نبود، با این که ان زمان در آن دوران زیارت کردن ممنوع بود، اما این سید هرگز این امر مانعی برایش نبود. گویی انقلاب را از امام حسین الهام می گرفت یعنی مدد را از امام حسین و از امام علی علیه السلام در هر زیارتی که مشرف می‌شد،می گرفت. به جز یک شب که همان زیارتی است که درباره اش می خواهم بگویم و روز دهم محرم بود، همین که از زیارت امام حسین فارغ شدم به خانه اش رفتم، و خانه اش بین حرم امام حسین و ابالفضل قرار داشت، خانه حاج اشکنانی کویتی بود و از دوستانم نیز بود. به آن خانه رفتم و جمعی از مریدان و حجت الاسلام دعایی و فرقانی نیز بودند پشت سر امام نماز ظهر را یه جماعت خواندیم، عبا نپوشیده بودند  این از عادات ایشان نبودند که بدون عبا نماز بخوانند. نشستند و خواستند تا روضه ای بخوانم، سید از بکائین بود و ذکر امام حسین را دوست داشت همان گونه که فرزندش سید مصطفی این گونه بود. هنگامی که یادی از فرزندش کردم نگریست اما به محض ذکر مصیبت علی اکبر گریستند. نماز که در ان خانه در کربلا تمام شد، به سوی ایشان رفتم، امام عمامه اش را از روی سر برداشتند و روی زمین گذاشتند، و به شدت شروع به گریه کردند، و از شهادت امام حسین برایش خواندم، و از هر مصیبتی برایشان خواندم همین که به این جمله رسیدم که از هر سو به امام حسین حمله ور شدند گریه ایشان به شدت افزایش یافت. به ایشان گفتم سید ما مولای من یابن الحسین جد شما از پشت اسب بر روی زمین افتاد آیا عمامه اش باقی ماند، سپس بلند شدم و رفتم، این سید یک فرد عجیبی بود. در کنار عرفانش تواضع عجیبی داشت. او قله کوهی سرافراز در برابر ستمگران بود.

از دیگر خاطراتم  در آن زمان یکی از مسئولان به دیدار ایشان آمده بود، از ایشان خواسته بودند تا در موضوع تنب کوچک و بزرگ نظر خود را اعلام کند، به انها گفت که شما اشتباه می کنید، در آن زمان چه کسی جرأت می کرد با مسئولان این گونه حرف بزند؟ کسانی که همگی از ستمگران بودند. من نه مرزهای شما را به رسمیت می شناسم و نه قوانین شما را. ایشان هرگز ترسی جز از خداوند را به رسمیت نمی شناختند. کسی که از خداوند بترسد خداوند هر چیز دیگر را از او می ترساند و کسی که از خداوند نترسد از همه چیز خواهد ترسید.

سلام من به آقای خامنه ای و سید حسن نصرالله که تاجی بر سر تمامی ماست. و رهبر سید علی که در برابر ستمگران فریاد کشیدند و گفت: بخدا قسم خودم را مانند بردگان تسلیم شما نخواهم کرد و مانند بردگان شما را به رسمیت نخواهم شناخت و ایشان از عمویشان ابوالفضل العباس الگو گرفتند که فرمود: بخدا قسم اگر دستم را قطع کنید همیشه از دینم و از امام راستگو دفاع خواهم کرد.

والسلام علیكم ورحمة الله وبركاته.

میشل نوفل؛ خبرنگار اسبق روزنامه النهار که در پرواز پاریس به تهران همراه امام بود:
 

بنده برای نخستین بار به صورت شخصی در حومه نوفل لوشاتو با امام خمینی دیدار کردم، پیش از آن نوشته‌جات وی را از طریق نوارکاست هایی که به ما از نجف به بیروت می رسید بسیار خوانده بودم. هرگز فراموش نمی کنم و از ذهنم چهره با ابهت او را زیر درخت سیبی که در محل اقامت ایشان در نوفل لوشاتو بود را فراموش نمی کنم، پاکی سرشار، نوری که اطراف چهره اش را فرا گرفته بود و پیرامون او جمع بسیاری از دانشجویان و روزنامه نگاران و مردمی حضور داشتند که از مهاجران عرب و مسلمان بودند و این تحول بزرگ در ایران و منطقه برایشان مهم بود.

چهره با ابهت او را به چهره ابن عربی تسبیه می کنم که امام خمینی او را بسیار دوست داشت و بسیار ارج می نهاد و در نتیجه برای من این گونه تصور شد که ابن عربی اندلس را رها کرد و به قاهره رفت و از آنجا به شام و تخیل نمودم که امام خمینی نیز به او می گوید: ما هم اکنون امور را به جایگاه اصلی خود بازگرداندیم و تو ای شیخ بزگ می توانی .. چرا که ابن عربی را شیخ بزرگ می نامیدند.. می توانی هم اکنون با عبدالقادر جزایری شهید انقلاب الجزایر، می توانی هم اکنون آسوده بخوابی. این صفتی که ابن عربی و عبدالقادر الجزایری از آن بهرمند بودند مرا به طور کامل در شرایط دیگری قرار داد، چرا که امام خمینی از نسل ائمه بزرگ بود و تأثیری در تاریخ ایران و تاریخ منطقه برجای خواهد گذاشت، بر این اساس که او امام بزرگ ماست و تصاویر دیگری در ذهنم پشت سرهم آمد و از آن جمله این که در آن زمان من به نوشته های علی شریعتی توجه داشتم و به ویژه سخن مشهور او درباره تشیع سرخ و تشیع سیاه، یعنی تشیع حاکمیت و سلطه، من در امام نوری را مشاهده کردم و دیدگاهی که فراتر از تشیع حاکمیت بود بود و بر آن غلبه داشت. چرا که او حق را طلب می کرد و استقلال را می خواست و نهضت ایران و جهان اسلام را اراده کرده بود و چیزی برای خود نمی خواست.

حجت الاسلام سید محمد جواد حجازی؛ معاون دانشگاه آزاد اسلامی بیروت:



ذره چگونه می تواند از خورشید سخن بگوید و قطره چگونه می تواند اقیانوس و دریای عمیقی را توصیف کند، اما در این زمان محدود دوست دارم به سه خاطره زیبا و ماندگار و به صورت سریع ان شاء الله اشاره کنم.

در نجف اشرف کودکی بودم و پدرم سید مهدی حجازی شاگرد امام در آن زمان بود و سال‌های طولانی در بحث خارج ایشان حضور می یافت و گاهی نیز مرا با خود می برد و با پدرم حضور می یافتم و در درس امام خمینی در نجف اشرف در مسجد شیخ انصاری شرکت می کردم، در روزی از روزها، امام خمینی اعلام نمودند که قصد عیادت آیت الله سید محسن حکیم که از مراجع بوده و در آن وقت بیمار بودند را دارند، پدرم که از ملازمین امام خمینی بودند مرا نیز با خود بردند و برخی از علما نیز همراه ما بودند و به خانه آیت الله العظمی سید محسن حکیم رفتیم و در پایان عیادت و دیدار، امام خمینی خداحافظی کردند و به سمت درب خروج رفتند و آیت الله حکیم نیز به احترام ایشان که میزبان بودند برای مشایعت مهمان پشت سر امام حرکت کردند،پس از آن عکاس این صحنه را تصویر گرفت، بلافاصله امام خمینی اشاره کردند به عکاس و دستور دادند تا این عکس را بسوزاند.

الله اکبر این چه چیزی را نشان می دهد؟ یعنی این که امام خمینی جلو راه می روند و مرجع عالیقدر سید محسن حکیم پشت سر او در حرکت هستند. سبحان الله ، به خدای بزرگ قسم امام خمینی در آن وقت از سوی ساواک و دستگاه امنیتی شاه مورد طعنه و اذیت قرار گرفته بود و می خواستند ایشان را به حاشیه برانند و از همه دور کنند.و فراموش شده و مطرود و رها شد و مهجور نزد دیگران بیانگارند، شاید نیز نیازمند چنین تصویری بود تا در جامعه آن زمان اعتباراتی به دست آورد. اما نخواست تا از این چنینی عکسی استفاده کند و دستور به سوزاندن آن داد. این نشانه اخلاص و تواضع و اوج اخلاص ایشان بود. این خاطره مختصر و مفیدی از نجف اشرف بود. به فرانسه می رویم بنده در آن زمان در فرانسه بودم و هر ساله در زمان اقامت در فرانسه به روستای نوفل لوشاتو می رفتیم که حدود ۷۰ کیلومتری غرب پاریس بود. و در مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با حضور صدها هزار تن از شیفتگان و شیعیان و تازه مسلمان‌شدگان و عاشقان امام خمینی برگزار می شد، شرکت می کردیم. بنده زیر آن درخت سیب به سه زبان عربی، فرانسوی و فارسی سخنرانی می کردم چرا که مسلمانان و شیعیان و تازه مسلمان شدگان فرانسوی حضور داشتند. خوب دقت کنید، در یکی از روزها با چشم خود دیدم که آن باغ تبدیل به زیارتگاه شده بود که مسلمانان از نقاط مختلف جهان می آمدند و خاک آنجا را توتیای چشم خود می کردند و به صورت خود می مالیدند.و می گفتند برای تیمن و تبرک است. یکی از همان روزهایی که در حال سخنرانی زیر درخت سیب بودم که امام خمینی آنجا می نشست. امام درست یکصد و چهارده روز آنجا در همان باغ نوفل لوشاتو سکونت داشتند. در حین سخنرانی یک جوان تازه مسلمان شده فرانسوی از عشاق امام خمینی را دیدم که علفهای آنجا را بر می دارد و در جیب خود می گذارد. پس از پایان سخنرانی نزد من آمدند تا عکس یادگاری بگیرند با آن درخت سیب، از آنها پرسیدم دیدم که علفها را از روی زمین می چیدید و در جیب خود می گذاشتید، برای چه؟ بخدا شوگند که آن جوانان شروع به گریستن کردند و اشک بر گونه آنها سرازیر شد، گفتند آقای حجازی ما باغچه ای در خانه داریم و می خواهیم از این علفهایی که امام خمینی بر روی آن قدم گذاشته برداریم؛ بله به خدا قسم می گریستند و گفتند ما آن را برای تیمن و تبرک برای باغچه خود می بریم، علفهایی که امام بر روی آن قدم گذاشته است.

اما خاطره سوم که می خواهم خوب به من گوش دهید و برای نخستین بار است که این خاطره عجیب را می شنوید، این بود که:

در شهر مقدس قم و پس از پیروزی انقلاب و بازگشت امام خمینی از فرانسه به قم به همراه پدرم که نماینده امام خمینی نیز بود به همراه چهل نفر از علما به قم رفتیم و روز نوروز بود، برای دیدار امام رفتیم، بنده جوان بودم و دوربینی دستم بود و مسئول تصویر برداری این دیدار بودم، به خدا قسم، از امام  با تعدادی از علما و پدرم در یک اتاق بسیار ساده که امام بر روی زمین نشسته بودند عکس گرفتم، در پایان دیدار وقتی پدرم با علما خارج شدند من تنها ماندم تا از امام عکس بگیرم لذا روبروی ایشان نشستم و یک پرسش عجیب از ایشان کردم، امام نشسته بود و سرش به سمت پایین بود و دستش را روی دستش گذاشته بود، پس از مدتی از امام سئوال کردم زیرا معتقد بودیم که ایشان انیب امام زمان سلام الله علیه است پرسیدم آیا شما به زیارت و دیدار امام زمان سلام الله علیه مشرف شده اید؟ فکر کردم درباره امام عصر سخن خواهند گفت، دوست داشتم از او بشنوم، ایشان پاسخی ندادند، اما بنده پاسخ خود را گرفته بودم دستش را بوسیدم و خارج شدم.

مهندس مصطفی غلوم عباس؛ عضو انجمن دوستی ایران و کویت:
 

 
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیك یا روح الله الموسوی الخمینی

 در سی و یکمین سالگرد وفات تو، با شعری از حافظ آغاز می کنم:
 
ألا یا أیها الساقی أدر كأسا وناولها

و در پایان غزل می گوید: متى ما تلقى ما تهوی دع الدنیا واهملها،
 
درست زمانی که با امام راحل دیدار می کردیم، دنیا و ما فیهای آن را فراموش می کردیم.

سه بار در اماکن مختلف جغرافیایی به محضر امام مشرف شدم،دوماه پس از کودتای نظامی بعثی ها یعنی در ماه آگوست ۱۹۶۸م در نجف اشرف به خانه ایشان رفتم و آنجا کتاب ولایت فقیه را از ایشان گرفتم، به صورت کتاب در نیامده بود، بلکه به صورت جزوه هایی با کپی استانسیل قدیمی بود، این نخستین باری بود که کتابی از نجف به خارج از عراق بیرون برده می شد.و سپس در کویت چاپ شد. پس از آن دوبار در پاریس به دیدار ایشان رفتم، زمانی که در دانشگاهی انگلیسی تحصیل می کردم. پس از رسیدن امام، به پاریس رفتم و پرسشی در ذهنم بود، امام با وجود این همه مردم چگونه از ما استقبال خواهد کرد؟ لباس عربی بر تن کردم و به خانه اش رسیدم و الحمدلله از ما استقبال کرد، و آنجا بود که فرمود به نماز اهتمام به وزرید و آن را برگزار کنید، پس از آن که کمی فکر کردم که ما از مؤمنان و نمازگزاران هستیم، امام بر برپایی نماز در غرب تأکید داشتند، و پس از آن بود که مفهوم اقامه نماز را از نگاه امام رحمت الله علیه متوجه شدم. پس از پایان تحصیلاتم در انگلیس و بازگشتم به کویت، شروع به انجام وظیفه و خدمت به مسلمانان نمودم. و بیش از سی مسجد در شهرهای مختلف جهان بحمدلله بنا کردم که بیشتر آنها در شبه قاره هندوستان و ایران و دیگر اماکن است. این امر با هدف اقامه نماز است و این از برکات امام خمینی است، امام جمله دیگری نیز به بنده فرمودند، این انقلاب عبارت است از درختی که ما با خون شهدا آن را آبیاری می کنیم و ثمردهی خواهد کرد و تمام مسلمانان جهان از ثمرات این درخت خواهند خورد.

امروز شاهد آنیم که تمام نقاط کره زمین از ثمرات انقلاب اسلامی بهره می برند که از برکات و تلاش های امام بوده است.

در اسپانیا شاهد تفسیر و روشنگری در برابر اسلام هستیم و در فرانسه و اروپا و آسیا  و در هر خانه ای، همین کافی است که پیرزنی در روستایی در هندوستان نماز می خواند و برای امام خمینی دعا می کند.

بسیاری هستند و حتی راهبان و هندوها و بودائیان؛ با یکی از بودائیان برخورد کردم به من می گفت: ما انسان های معنوی هستیم،اندیشه معنوی و روحانی را از شخصیت امام خمینی دریافت می کنیم. سال ۱۹۸۳ در تهران با ایشان دیدار داشتم و امانتی نزد من بود لذا به خانه امام رفتم و بر روی زمین نشستیم و امام در اتاقی نشسته بود که همه آن را می دیدند و با مردم دیدار داشتند. مرحوم سید احمد برای ما چایی آورد و با بیسکویت خوردیم، دوست داشتم امام را ببینم، او گفت امام بیانیه ای را صادر کردند که مثل همیشه با مسئولان دیدار نخواهند کرد، به ایشان گفتم بنده مسئول ایرانی نیستم، بنده عاشق امام هستم، و اگر با او دیدار نکنم و بیرون بروم سکته خواهم کرد. و خواهم گفت که سید احمد قاتل من بود. پس از آن سید احمد عبای خود را بر روی دوش خود انداخت و وارد اتاق امام شد، و به ایشان گفت که سه نفر از کویت آمده اند، ایشان فرمودند اجازه دهید وارد شوند،لذا به محضر و دیدار ایشان شرفیاب شدیم،و امانتی نزد خود داشتم که به ایشان دادم. اما جمله ای که همه وجودم را به لرزه درآورد این بود که ایشان نگفتند از شما تشکر می کنم،فرمودند اسلام از شما تشکر می کند. یعنی من در مقابل اسلام چیزی نیستم، مسئله شرعی ضروری وجود داشت که پرسیدم و پاسخ دادند. این همان امام خمینی است.درحقیقت نگاه کردن به او این احساس را به شما می دهد که گویی در برابر خورشید قرار گرفته ای. همان گونه که در مناجات شعبانیه آمده: نوری که دیدگان دلها را  پشت سر می گذارد و از آن عبور می کند و به معدن عظمت در قلب انسان می رسد. ما نور ایشان را در هر روستایی در آسیا و آمریکای لاتین می بینیم. امروز می بینیم که چگونه نور او در نیجریه و شیلی و فرانسه و آلمان و تمام نقاط کره زمین گسترده شده است، آن نور را در دلهای مؤمنان و عاشقان می بینیم. نوری که اطراف آنها را فرا گرفته و این همان مصداق نور الهی است که آن را می بینیم.

یکی از موفقیت های ایشان در خارج از ایران این است که می بینیم چطور نماز جماعت از یک نماز مقدس به نمازی تبدیل شده که در تمام جهان هم اکنون در خطبه های نماز جمعه درباره مسائل سیاسی و غیر سیاسی سخن می گویند، می بینیم که چگونه گروههای اسلامی در پارلمان های کشورها حضور می یابند و برخی از آنها حتی پست های بالاتری را نیز به دست آوردند.

هم اکنون گاهی شاهد فریضه حجاب در جهان هستیم، زمانی که در انگلیس در شهر منچستر با همسرم بودم، او تنها فرد محجبه بود، اما هم اکنون اکثر آنها مسلمان هستند یعنی بیش از هفتاد درصد زنان مسلمان در انگلستان محجبه هستند.

همچنین توجه ایشان به مقاومت منجر به پیروزهای الهی و بزرگ مقاومت شد. نیز ایشان بر تقریب بین مذاهب اسلامی تأکید نمودند و امروز و در زمان ما شاهدیم که مذاهب اسلامی نسبت به گذشته به هم نزدیکتر شده اند.

ایشان به مردم و ملتها آموخت که حقوق خود را مطالبه کننند، و در هفته گذشته دیدیم که در شبکه سی ان ان چگونه ملت مستضعف آمریکا حقوق خود را از نظام دیکتاتوری کاخ سفید و پنتاگون و «سی آی آ» مطالبه  کردند. امام به تمام معنا به نمادی برای بخشندگی تبدیل شده است. نکته پایانی درباره دیدارم در پاریس با امام این بود که زمانی که در سفر دوم خود به آنجا رفتم،هفته اول ژانویه بود، فرودگاه ها پر از برف بود. همین که به فرودگاه پاریس آمدم گفتند که برای لندن پرواز نداریم،و از همسرم اجازه گرفته بودم که صبح نزد امام بروم  و امانت را به ایشان بدهم و شب به لندن نزد همسر و فرزندم باز گردم. او در آن زمان شیرخواره بود، گفتند که پرواز نداریم و نمی دانند چه زمانی پرواز برقرار خواهد شد. شروع کردنم در اتاق انتظار به دعا خواندن، گفتم خدایا من نزد این پیرمرد آمدم که نزد تو آبرو دارد اگر تو او را دوست داری برای من هواپیمایی بفرست، حدود یکساعت بعد هواپیمایی آمد، اعلام کردند که پرواز به فرودگاه(جاتویک)در غرب لندن برقرار شده است، و زیبایی داستان اینجاست که  ما در صف بودیم و پر شده بود، جلوی من یک زن و شوهر ایستاده بودند و به آنها گفتند که تنها یک نفر جا بیشتر نمانده است. یا شما یا همسرت می توانید بروید، او گفت من با همسرم می روم، لذا جای خود را به من دادند و نام خود را نوشتم و سوار هواپیما شدم و نیمه شب رسیدم و به فرودگاه هیترو و از آنجا به منزل رفتم. برکات امام  تمام کره زمین را فرا گرفته است. من جهان را گشته ام، اندونزی، بنگلادش و .. رفته ام، همین بس که تصویر امام را در اردوگاههای پناهندگان بنگلادشی می بینیم. چه ارتباطی آنها دارند؟ جز آن که نور درون دلهای آنان وارد شده و به مذهب امام نیز گرایش ندارند. اما عاشق او هستند. اوست که دلهای آنها را نورانی کرد. روستایی در شیلی وجود دارد و فردی مسیحی یک کلیسای کوچکی را آنجا اداره می کند، به خانه اش رفتم، عکس مسیح و درکنارش امام خمینی را گذاشته بود. فلاسفه تمام دنیا بیایند، و برای من تفسیر کنند که چگونه این امر امکان پذیر می شود، جز این که عشق درون قلب عاشق وارد شود و نمی توان هیچ تفسیر مادی دیگری برای این پدیده ارائه نمود.

بیش از بیست و پنج بار در مراسم سالگرد رحلت امام حضور یافتم و در آنجا مترجم بودم. نماینده موگابه رئیس جمهور زیمباوه حضور داشت، در کنفرانس حضور داشت از او درباره دلیل آمدنش پرسیدم، گفت من از طرف موگابه به تهران آمده ام. و دوست داشت تا مشترکات میان خود و امام را بشناسد. او انقلابی ایجاد کرده و امام نیز صاحب انقلابی بودند، او با استعمار مبارزه کرده بود و امام نیز چنین بود، او از توده مردم برخاسته شده بود و امام نیز این چنین بود، و همین طور خود را با امام مقایسه می کرد، اما گفت امام محبوب است اما وی محبوب مردم نیست، سر این امر چیست؟ من شروع کردم با او سخن گفتن و از او خواستم به دیدن خانه امام و مقایسه آن با کاخ موگابه برویم و تفاوت را و اطرافیان امام و بقیه موارد را نیز ببیند. و این مسئله را به موگابه منتقل کند و موگابه نیز مرا به دیدار از زیمباوه دعوت کرد اما امکان دیدار وی مهیا نشد.

اینها خاطره های زیبایی بودند. امیدوارم هم اکنون درباره امام خامنه ای بگویم که ایشان چیزی کمتر از امام ندارد و این گونه توصیف کنم که اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نباشد به امام علی علیه السلام می نگریم و او امامی است که نظیری جز پیامبر اکرم ندارد و اگر ولی امر مسلمین امام خامنه ای را با امام خمینی مقایسه کنیم چیزی کمتر از ایشان از نظر بخشندگی، زهد، تقوا، مدیریت سیاسی و فرهنگی و مسئولیت هایی که بر دوش دارند، ندارد او امامی است که خمینی را مجسم کرده است.وزیر سابق اوقاف به زیارت امام خمینی رفت، زمانی که بیرون آمدیم و با این که از اخوانی هاست یعنی به زیارت مقابر نمی روند اما مرقد امام را زیارت کرد و گفت: این امام در زمان حیات خود و در قبر خود نیز به اسلام خدمت کرد.

رشید بن عیسی؛ کارشناس سابق در یونسکو و زبان‌شناس از الجزایر:



بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدا بر اهالی جنوب و مردان جنوب که بهترین گواه برای فقید بزرگ سید روح الله خمینی قدس سره هستند. پیش از آن که بخواهم درباره این مرد و کارهایش سخن بگویم، و این که این شخص چه کارهایی انجام داد، و چه چیرهایی را ایجاد کرد باید از یک اتفاق تاریخی و نه به معنای منطقه ای و نه ملی بلکه تاریخی سخن بگویم که ویر دفاع آمریکا در آن زمان درباره اش یعنی انقلاب و بهتر است بگویم کودتا چرا که دنیا را به هم ریخت،یعنی کودتای اسلامی گفت: بزرگترین زلزله پس از دوران انقلاب های کمونیستی به شمار می رود،چرا آمریکایی ها درباره اش سخن می گویند؟ زیرا احساس کردند که زلزله آنها را فرا گرفته است. چرا که از بزرگترین هژمونی های روی کره زمین هستند، پیش از آن، انقلاب کمونیستی به عنوان«شیزم»از آن یاد می شد(انقسام درون غرب) زیرا انقلاب کمونیستی همان گونه که لنین درباره اش گفت، انقلابی سوسیالیستی فرانسوی، و اقتصادی انگلیسی و فلسفی آلمانی بود.لذا نوعی تقسیم در فرهنگ غربی بود، در حالی که امام خمینی با فرهنگی خارج از فرهنگ اروپایی آمد، و با رقیب فرهنگ غربی بود، اینجا بود که نسبت به غرب زلزله رخ داده بود.

غربی ها بسیار درباره اصولگرایی اسلامی سخن می گویند، برخی فلاسفه می گویند که چرا با اصولگرایی اسلامی مخالفت کنیم؟ زیرا جز اصولگرایی تهی و خالی چیزی نداریم، ما چیزی برای عرضه کردن به غرب نداریم، بنابراین انقلاب اسلامی نخست «لا اله» بوده یعنی باطل کردن معبود ها و شعارهای بزرگ و باطل کردن مشروعیت غلبه فرهنگ غرب، از سوی شخصیتی که فرهنگی رقیب در برابر فرهنگ غربی همراه خود داشت، رقیب به این معنا که هیچ گونه احتمالی برای یهودیت وجود ندارد که بخواهد پیروز شود و یا برای مسیحیت که بخواهد ادامه یابد آن هم پس از رها کردن و متروکه گذاشتن کلیساها؛ تنها جایگزین امروز برای غرب این است که مسلمان شوند.

بنابراین، این همان چیزی است که ایجاد کرد. به معنای ایجاد و به معنای انقلاب اسلامی، لذا جایگزین چیست؟ زمانی که انقلابی رخ دهد سخن از جایگزین به میان می آید، امام به بی طرفی مثبتی که عبدالناصر به آن تکیه زد، دعوت نکرد، یعنی نه شرقی و نه غربی، مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی، یعنی ما جایگزین کمونیست ها نیستیم و جمهوری های دموکرات تأسیس نمی کنیم.

پیش از پنجاه سال جمهوری های دموکرات شرق از روسیه پیروی می کردند که همگی کمونیست بودند. جایگزین نه شرقی و نه غربی،همان جمهوری اسلامی است. یعنی نه گفتن به غرب و نه گفتن به مارکسیسم، جز خداوند که جمهوری اسلامی است. نه جمهوری ایرانی، و نفرمود شیعی بلکه جمهوری اسلامی، اینجا بود که درون فرهنگ اسلامی زلزله به پا کرد، نمی خواست که اختلافهای تاریخی ادامه پیدا کند، جمهوری اسلامی.

بنابراین امام از انقسام تاریخی عبور کرد و امام خمینی موفق شد زمانی که افراد پیش از او شکست خوردند. امام خمینی موفق شد در حالی که اصلاح طلبان شکست خوردند، زیرا او روح الله بود که در جهان طوفان به پا کرد و کسی را رها نکرد مگر آن که به آن توجه کند از شرق تا غرب و از مسلمان تا کافر؛ و لذا اینجا چیزی درباره ایران را مورد نقد قرار می دهم، شعار الله اکبر را که عنوان اسلام و برتر از هر چیزی است را با صلوات بر محمد در هر مکان و هر زمان جایگزین کردند که میلیونها صلوات بر محمد در کربلا فرستاده می شود و هیچ تکبیری گفته نمی شود. نمی فهمم چرا صلوات را جایگزین تکبیر کردیم. تکبیری که مخاطبش همه افراد است. خداوندی که بزرگتر از غرب و هر چیزی است. خداوند انقلاب اسلامی را پیروز می کند، عزت و کرامتی که امروز داریم بخاطر وجود نظام ایران که ساخته امام خمینی و شاگردانش در یمن است می باشد و عزت و کرامت و افتخاری جز آن نداریم.

خداوند آن فقید را رحمت کند، ایشان فقید نیست بلکه در دلهای ما زنده است، و به اذن خداوند جمهوری های اسلامی گسترش پیدا خواهند کرد، و نخستین آن که خواهانش هستم الجزایر است البته اگر از جمهوری دموکراتیک مردمی خارج شویم، این عنوان تا پیش از پنجاه سال گذشته جایز بود، آن زمانی که جزو کشورهای متعهد به روسیه بودیم، اما امروز جهان تغییر کرده است، ما عنوان فرهنگی جدیدی را باز می یابیم و همان جمهوری اسلامی است، جمهوری اسلامی الجزایر. والسلام علیكم ورحمة الله وبركاته.

طونی الحاج؛ رئیس سابق دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه لبنان شعبه الفنار:

 

برای نخستین بار بود که به ایران دعوت شده بودم و به دیدار امام خمینی رحمت الله رفتیم، وارد حسینیه ای که به منزل ایشان چسبیده بود رفتیم، زمانی که به حسینیه و خانه می نگریستی می دیدی که مکانی بسیار ساده و به دور از هرگونه آرایش و امور زوال پذیر بود. با خود می گفتیم که آیا می توانیم این مرد بزرگی که جهان را فرا گرفته و مشغول خود کرده آیا می توانیم او را ببینیم؟

وارد حسینیه که می شوی، زهد و تواضع را در آن می بینی، علم را می بینی، نگاه تیزبینانه و محبت و لبخند را می بینی، همیشه در سفرهای متعددی که به ایران داشتم و با دوستان ایرانی خود روبرو می شدم با خود می گفتم که این صفات نیکو برای ملت ایران یکی از صفات فرهنگی بزرگ به شمار می رود، صفاتی ایمانی و زیبا، صفاتی که از ملتی باهوش، متمدن و دارای جایگاه بالایی از زهد و درستکاری صادر می شود. از آنجا که خود مدتهای طولانی استاد زبان فارسی هستم اگر به ادبیات فارسی بنگری خواهی گفت که من ادبیات فارسی و زیبایی ها و شفافیت و لطافت آن را می بینم، نوشته جات زیبای ایرانی را می بینم.

این باعث شد تا این سفرم به این پرسش ها پاسخ دهد، دریافتم که ملت چه در نوشته جات ادبی، فرهنگی و جهانی و اجتماعی خود و چه در امور دیگر تلاش می کند تا خود را شبیه این شخصیت بزرگ کند. با شخصیت امام.  بگویم زمانی که در سخنرانی او حاضر بودیم و نگاه او ما را از علم و نور و فرهنگ پر ساخته بود. نگاهش به همه جا بود تا تمام دوستدارانش و کسانی که او را می شناسند برسد و تمام صفات بزرگواری و کرامت و پاکی و هوش ویژه اش را نشان می داد.

ملتی که به این صفات ها متصف شده باشد. و به صفات امام مباهات کند، بگویم که انسان های بزرگ با دیگر انسانها تفاوت دارند. و با رفتن بدنهایشان از این دنیای فانی برکات آنها از بین نمی رود و در رأس این بزرگان جناب امام خمینی رحمت الله علیه است. او که زندگی اش سرشار از خیر و برکات برای تمام انسانیت و تمام مستضعفان جهان بود. این خیر و برکت پس از رحلت ایشان ادامه یافت حتی تاکنون دولت اسلامی او که در ایران برپا کرد همچنان استوار و سربلند در برابر طوفانهایی که از هر طرف می وزد ایستاده است.

همان گونه که سخنان جاودانی که در وصیت نامه ایشان آمده، چراغی برای هدایت راه تمام عاشقان حقیقت و آزادی در تمام جهان شده است. امام خمینی چه زنده و چه مرده تاریخ ساز شده است. این سخن را بگویم که خداوند اراده کرد تا ده دیگر به امام عمر دهد تا ریشه انقلاب اسلامی را بر پایه های استواری بنا کند. شخصیت امام خمینی الهام بخش قدرتی برای دهه های آینده خواهد بود. برای این شخصیت این گونه تقدیر شده بود که چه زنده و چه مرده تاریخ ساز باشد. تشکر می کنم.

از زمانی که اندیشه وحدت شیعه و سنّی و تقریب مذاهب اسلامی در عصر ما احیا شد، چیزی کمتر از دو قرن می گذرد و در این مدت با گروه های مختلفی از موافقین و مخالفین رو به رو شده است. گروهی چنین وحدت و همگرایی را اساساً غیر ممکن دانسته اند، گروهی آن را دسیسه غیر مسلمین خوانده اند، گروهی آن را حیله مذهب رقیب معرفی کرده و گروهی دیگر نه تنها آن را ممکن دانسته اند بلکه ضروریش خوانده اند. در میان آنان که به این اندیشه اقبال کرده اند برخی آن را یک تاکتیک سیاسی تلقی کرده و گروهی دیگر آن را تعلیم اساسی اسلام برای تأمین منافع عمومی دنیای اسلام بر شمرده اند اما بدون شک باید دیدگاه امام راحل(ره) را صحیح ترین و کامل ترین دانست؛ ایشان از زمره شخصیتهای برجسته ایست که بر وحدت و همگرایی همه مذاهب اسلامی تأکید ورزیده اند و آن را نه تنها در سطح یک نظریه و اندیشه صرف، بلکه به عنوان یک سیاست راهبردی و همیشگی در حاکمیت نظام جمهوری اسلامی مطرح ساخته اند و آن را در سطح جهانی نهادینه ساخته اند.

مطالعه در آثار به جای مانده از امام خمینی(ره) پرده از نگاه عمیق و جامع ایشان در این موضوع بر می دارد. امام(ره) با ژرف اندیشی، واقع گرایی و جامع بینی خویش، با اندیشه وحدت بخش و تقریبی خود مصالح عمومی و شرایط سیاسی اجتماعی جوامع اسلامی را در اولویت قرار داده اند چرا که هرگونه تلاش برای تقریب از طریق مباحثات عملی در صورتی امکان پذیر است که مسلمانان در امنیت و اقتدار به سر ببرند تا در پرتو آن بتوانند به بسط تعاملات علمی و تصحیح نگاه مذاهب به یکدیگر بپردازند و بدیهی است در فضایی که مسلمانان در موضع ضعف و ناکارآمدی و اختلافات ناشی از آن به سر می برند گفتگوهای علمی به بار نخواهد نشست.

یکی از آموزه ها، اهداف و پیام های انقلاب اسلامی، دعوت برای وحدت مسلمانان بود. انقلاب اسلامی در شرایطی این مهم را سرلوحه اقدامات خود قرار داد که زمینه های تفرقه و اختلاف میان کشورهای اسلامی، از سوی دشمنان اسلام به شدت تقویت می شد؛ لذا امام خمینی، ایجاد وحدت در میان مسلمانان را به عنوان یکی از برنامه های اصلی انقلاب برشمرده و اعلام کرد «برنامه ما که برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است؛ اتحاد ممالک اسلامی است؛ برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، هم پیمانی با تمام دول اسلامی است در سرتاسر جهان»

ایشان وحدت بین مسلمانان و مستضعفان و سایر دول اسلامی را چاره ساز گرفتاری ها می دانست و از سران کشورهای اسلامی می خواست تا در برابر دشمن خارجی، توحید کلمه داشته باشند: «هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستم گران، به پاخیزید و دست از اتحاد به هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرت مندان نهراسید... ایشان ضرورت این اتحاد و وحدت کشورهای اسلامی را این گونه بیان می کنند: دست برادری بدهند، حدود و ثغورشان را حفظ کنند. زیرا دیگر یهود به فلسطین طمع نمی کند، دیگر هند به کشمیر طمع نمی کند. اگر توحید کلمه باشد چطور می توانند این ها، یک مشت یهود دزد، چطور می توانند فلسطین شما را از دستتان بگیرند... . .

آن روزی می توانیم ما و شما از تحت سیطره ظلم، ظلم قدرت های بزرگ بیرون برویم که با یک ملیارد جمعیت و با آن همه ذخایری که ما داریم خودمان را پیدا کنیم و اسلام را پیدا کنیم و توجه به اسلام بکنیم و به فرمان خدا عمل کنیم» تأکید بنیانگذار انقلاب اسلامی بر اتحاد جهان اسلام و تلاش برای تحقق بخشیدن به مفهوم آرمانی امت اسلامی، کشورهای اسلامی را به یکدیگر نزدیک نمود و جلوه های گوناگونی از همگرایی تحقق یافت که از آن جمله می توان به فعال شدن نقش سازمان کنفرانس اسلامی و گسترش ارتباطات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی میان کشورهای اسلامی و ایجاد تشکل هایی مانند سازمان همکاری های اقتصادی اکو و نظایر آن ها اشاره کرد.

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز با استناد به قرآن کریم، دولت را موظف کرده تا سیاست کلی خود را در راستای تحقق وحدت و یک پارچگی همه جانبه ملل اسلامی تنظیم کند: «به حکم آیه کریمه ی «انّ هذه امّتکم امّه واحده و آنا ربّکم فاعبدون» همه ی مسلمانان یک اُمّتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ی ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاست، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد» (قانون اساسی، اصل 11) امام خمینی از همان سالهای اولیه انقلاب همواره بر مسأله تقریب مذاهب و وحدت اسلامی تأکید داشته و از مسلمانان می خواستند در مراسم حج به این امر مهم توجه داشته باشند.

«در آستانه به هم نزدیک شدن جمیع مسلمانان جهان و تفاهم همه مذاهب اسلامی برای رها شدن کشورهایشان از چنگال پلید ابر قدرتها و در آستانه قطع ایادی ستمگران شرق و غرب از ایران با رمز وحدت کلمه و اتکال به خدای بزرگ و اجتماع زیر پرچم اسلام و توحید، شیطان بزرگ جوجه های خود را فرا خوانده است تا با هر حیله متصور بین مسلمین تفرقه افکند و امت توحیدی و برادران ایمانی را به اختلاف و دشمنی کشاند و راه سلطه گری را برای خود باز کند. شیطان بزرگ که خوف آن دارد که انقلاب اسلامی ایران به سایر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی صادر شود... ای مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارید به پا خیزید و در زیر پرچم توحید و در سایه تعلیمات اسلام مجتمع شوید و دست خیانت ابرقدرتان را از ممالک خود کوتاه کنید.»

در نهایت ذکر این نکته ضروری است که امام خمینی(ره) کوشید تا جامعه اسلامی را از تفریق به سوی تقریب و از انشقاق و تکثر به سوی وحدت و از منازعه و مخاصمه به سوی اخوت و همزیستی همدلانه رهنمون سازد. حقیقتی که ضرورت آن در شرایط کنونی دنیا بیش از هر زمان دیگری درک می شود.

پنج شنبه, 15 خرداد 1399 17:41

امام خمینی (ره) و بیداری اسلامی

دو قرن گذشته میلادی عصر ظهور منادیان بیداری اسلامی در اقصی نقاط سرزمین های اسلامی بوده است. موج بیداری اسلامی در واکنش به تسلط غرب بر سرزمین های اسلامی و تحت استعمار قرار گرفتن ممالک بسیار در اقصی نقاط جهان شروع شد و سید جمال الدین اسدآبادی را می توان آغازگر آن دانست.

سید جمال معتقد بود تفرقه میان مسلمانان موجب ضعف آنان شده و حکام ممالک اسلامی از جمله عثمانی، افغانستان و ایران باید دست به دست هم دهند تا دنیای اسلام بتواند همپای تمدن غرب پیشرفت کند.

در ادامه شاگردان سیدجمال از جمله شیخ محمد عبده و دیگرانی چون محمد رشیدرضا راه وی را ادامه دادند و این بار تلاش کردند با علما و فقهای مسلمان تماس بگیرند و آنان را نسبت به ضرورت بیداری مسلمانان آگاه سازند.

این اندیشمندان با نگاه به پیشرفت تمدن غرب خواستار توقف روند انحطاط تمدن اسلامی بودند که قرن ها پیشتاز عرصه علم و دانش بود. این تلاش ها گرچه توجه بخشی از جامعه مسلمان را به ریشه مشکلات خود جلب کرد و مقدمه ساز تشکیل بعضی جنبش های اسلامی شد اما توفیقی در تحقق بیداری اسلامی حاصل نکرد.

اما دهه ها بعد امام خمینی (ره) با برافراشتن علم بیداری اسلامی تلاش کردند مسیر اتحاد مسلمانان را ادامه دهند. مهمترین تفاوت امام خمینی(ره) با دیگر منادیان بیداری اسلامی را می توان در راه حل هایی دانست که ایشان برای عبور از مشکلات موجود ارائه می کردند.

امام خمینی(ره) راه تجدید عظمت مسلمانان را احیای هویت اسلامی و بازگشت به خویشتن می دانستند و تلاش خود را متمرکز بر بیداری عموم مردم کردند. این تلاشها بالاخره نتیجه داد و سال 1979 انقلاب اسلامی مردم ایران بساط ظلم و جور را در یکی از بزرگترین کشورهای مسلمان برچید.

انقلاب اسلامی را می توان جهشی بزرگ در مسیر پیشرفت بیداری اسلامی در جهان معاصر تلقی نمود که بیداری اسلامی را از یک خرده گفتمان به گفتمان مسلط تبدیل کرد.

امام در شرایطی که انقلاب مردم ایران تازه به پیروزی رسیده بود و گمانه زنی های بسیاری در مورد بقای نظام تازه تاسیس اسلامی وجود داشت از لزوم به پا خواستن ملل مسلمان ضد جبهه استکبار سخن می گفت و تحقق بیداری اسلامی سخن می گفت.

این رویکرد در این کلام ایشان به روشنی مشخص است: «من به صراحت اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان سرمایه‌گذاری می‌کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه‌طلبی و فزون‌طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد... ما اعلام می‌کنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی آسیب ناپذیر‌ نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روش‌های مبارزه علیه نظامی‌های کفر و شرک آشنا می‌سازد.» (صحیفه امام، ج 21، ص: 91)

شکل گیری جنبش های مختلف اسلامی در دهه 1980 به بعد و ظهور جدی آنچه متفکران غربی اسلام‌گرا خوانده اند نخستین نشانه تاثیرگذاری حرکت امام خمینی(ره) بر جهان اسلام بود.

بسیاری از صاحبنظران نهضت های اسلامی معاصر معتقد هستند تا قبل از دهه 1980 قیام ها و نهضت های آزادیبخش بیشتر به ایدئولوژی های چپ و مارکسیستی متکی بودند و مردم باور به توانایی دین برای رفع مشکلات در حوزه اجتماعی و سیاسی نداشتند. اما بعد از انقلاب اسلامی، همگان دیدند یک نهضت انقلابی با رهبری مرجعیت دینی به ثمر نشست و این شد که اسلام مبنای حرکت بسیاری از جنبش ها در اقصی نقاط جهان بر مبنای باور به دین شد.

دکتر فتحی شقاقی در کتاب «امام خمینی، راه‌حل جدید جهان اسلام» که سال 1979 منتشر شد روش انقلاب ایران را کارساز دانسته و ‌انقلاب اسلامی را شایسته پیروی برای تداوم مبارزه  معرفی می‌کند.

وی در صفحه 37 کتاب خود امام این را اینگونه معرفی می کند: «مظهر جریانی نو بود که اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی مطرح می‌کرد تا از طریق برپایی حکومت اسلامی، همه ابعاد زندگی و مشکلات آن را حل و فصل نماید.»

وی می گوید آنگاه که روشنفکران و مبارزین برای تداوم کار خود و توجیه پیروان خویش به ناسیونالیسم و مکاتب فکری چپ‌گرایانه روی می‌آوردند گذشته و‌ انقلاب اسلامی نمونه‌ای جدید از تمدن بشری است که پایان کار اندیشه‌های لائیک و همه دیگر انواع اندیشه‌هایی را که می‌خواستند جایگزین اسلام شوند اعلام کرد.

شروع قیام های اسلامگرایانه ضد دولت های حاکم بعضی سرزمین های اسلامی در سال 2011 جلوه دیگری از ظهور بیداری اسلامی در ممالک مسلمان بود. گرچه این قیام ها هنوز نتوانسته اند به اهداف خود برسند و کشورها بعضا به ورطه اختلافات داخلی و جنگ افتادند، اما واضح است که مسیر حرکت به سمت بیداری اسلامی متوقف شدنی نیست و مسلمانان بسیاری در اقصی نقاط جهان رویای احیای شکوه امت اسلامی را در سر می پرورانند.

در نهایت باید دانست که خودآگاهی مسلمانان از قدرت خویش، بازگشت به قرآن و تکیه به فرهنگ عمیق اسلامی مساله ای نبوده و نیست که هضم آن برای صاحبان قدرت آسان باشد. گفتمان بیداری اسلامی موجب نگرانی گفتمان های رقیب می شود و مستکبران عالم تلاش برای تنگ کردن عرصه به آن را متوقف نخواهند کرد.

مولوی "محمد مختار مفلح" رهبر نهضت اسلامی افغانستان و رئیس شورای فرهنگی حامیان قدس شریف، در یادداشتی به مناسبت سی و یکمین سالروز ارتحال امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی نوشت:

جهان اسلام در درازنای زمان، همیشه رادمردانی را در دامان خود پرورش داده است که تا جهان باقیست نام و یاد آنان در تارک تاریخ می درخشد. بلی! این قهرمانان تاریخ ساز همیشه با حوادث هم آواز بوده و طوفان عظیمی را در عرصه های مختلف بر پا داشته اند، بدون اینکه خود در موجی گیر کنند، امواجی آفریده به جهانیان و بشریت راه و رسم زندگی را ترسیم نموده اند چنانكه این امر در انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی اتفاق افتاد.

انقلابی كه زلزله ای در جهان معاصر ایجاد نمود و جهانیان را به حیرت واداشت.

بنابر این باید اعتراف كرد كه در تاریخ معاصر، نقش امام خمینى در آگاهى بخشیدن به مسلمانان و آشکار ساختن چهره دشمنان اسلام و به خصوص در بالا بردن سطح بینش و دانش قشر جوان كه در لجنزار فرهنگ مبتذل غرب و شرق غوطه ور شده بودند منحصر به فرد بود زیرا نه تنها برای استقلال و آزادى مسلمانان از زیر یوغ استعمارگران طرح نظرى ارائه داد، بلكه انقلابی را رهبرى كرد و به پیروزى رساند، که با گذشت هر روز ریشه های آن در عمق جان انسان های هوشمند محکم‌تر و استوارتر می گردد.

اما صد افسوس که این روحانی وارسته عمر بیشتر نکرد تا آنچه را در دل و دماغ انسان های درمانده و حیران کاشته بود، ثمره اش را به تماشا می نشست، او سی و یک سال پیش در نیمه خرداد 1368هـ.ش، راهی دیار دوست گردید و ملیون ها انسان درمانده را که هنوز به حضورش نیازمند بودند به سوگ نشاند

به حق که تا ایام به کام است این روز فراموش نخواهد شد و نباید هم غبار فراموشی برآن سایه بگسترد، چون در این روز جهان شاهد سفر ملکوتی شخصیتی بود که هرچه زمان می گذرد، نیاز به اندیشه های او بیشتر از پیش محسوس می گردد.

آری! امام خمینی ، مربوط و منوط به کشور و ملیتی خاص نبود، بلکه او مردی وارسته و وابسته به جهان اسلام بود، چنانکه در زمان جهاد مردم افغانستان، او پیوند عمیق با خانواده جهاد ومجاهدان افغانستان داشت، از همین رو نه تنها به حمایت آنان پرداخت و در كنار آوارگان قرار گرفت، بلکه تجاوز و لشكركشی شوروی به افغانستان را به نکوهش گرفت و عاقبت آن را به زمامداران شوروی گوشزد کرد؛ چنانکه پاسخ دندان شكن و صریح امام خمینی به سفیر شوروی که در قم به حضور دیدار امام رفته بود  در رابطه به لشكركشی آنان به افغانستان ثبت اوراق زرین تاریخ می باشد.

امام خمینی را به عنوان مرد اندیشمند، سیاست مدار وارسته، اهل تقوا و خداپرست، حامی مستضعفین و دشمن مستكبران می شناسیم از همین رو شیوه رفتار و عملکرد او را برای دعوتگران مسلمان، سیاست مردان و روحانیون کشور به مثابة الگوی زندگی لازم می دانیم كه باییستی از آن استفاده گردد.

شناخت ابعاد شخصیت امام خمینی و آشنایی با افكار، اندیشه‏ ها و آرمان‌های او را آن هم با شیوه‏ های علمی، یكی از نیازمندی های عصر حاضر می دانیم و آرزومندیم که مورد توجه و دستور کار همه مبارزان و دعوتگران مسلمان قرار گیرد.

ما پیوند عمیق دینی وفرهنگی با جمهوری اسلامی ایران داریم و این پیوند را هیچ توطئه‌ی غرب وشرق نمی‌تواند خدشه دار سازد. بنابراین، بر دولتمردان هردو كشور است كه در تحکیم هرچه بیشتر این روابط با حس همگرایی و همیاری اقدامات فوری و جدی انجام دهند.

جهان به خصوص غرب باید بداند كه اگر امروز امام خمینی نیست، اندیشه ها و خط فكری او زنده است از اینرو، به امریكا و كشورهای هم‌پیمانش هشدار می دهیم که دست از كشورگشایی و قتل عام انسان های بی گناه بردارد و بیشتر از این احساسات ملتها را به بازی نگیرد

 بدون شک امام راحل در ابعاد مختلف زندگی الگوی بی نظیر كمال و وارستگی بود. چنانکه در اوج ریاست و قدرت، هیچگاه از حالات اجتماعی و سیاسی نه تنها مردم ایران بلکه سایر  ملت ها غافل نماند. همچون فقیری تهیدست زندگی می‏كرد. خوراك، پوشاك و مسكن او مانند سایر مردمش بود و بر ساده‏ زیستی و زهد اصرار می‏ورزید.

 همواره در اندیشه مستضعفان و محرومان بود و از مشكلاتی كه برای مظلومین و محرومان، در سراسر جهان توسط مستكبران و ستمكاران تحمیل می شد، احساس همدردی می‏نمود. طوری که تصمیم‏ گیری های به موقع، سخنرانی های موثر و شورآفرین و اعلامیه‏ های حساب شده وی همگی نشانه‏ای از تشخیص دقیق شرایط سیاسی- اجتماعی و آشنایی با روحیه و نیازمندی های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع اسلامی بود

بنابراین بجاست که یاد و خاطره ایشان گرامی داشته شود، اندیشه ها و افكار، رویكردها و راهكارهای انقلابی او به کنکاش گرفته آید، زیرا شناخت ابعاد شخصیت این بزرگ مرد و آشنایی با افكار و اندیشه‏ های او، آن هم با شیوه‌ی علمی، یكی از مهمترین نیازمندی های عصر حاضر است.

همچنان از تمام كشورهای اسلامی می خواهیم كه برای تنیدن رشته وحدت و برگشت به قوت و توانانی گذشته خویش و رهایی از چنگال استعمار غرب، توصیه ها، افكار و اندیشه های والای امام خمینی را سرلوحه کار خویش قرار دهند، تا از این بیشتر در حلقوم استعمار و استکبار جهانی شرق و غرب سر فرود نیاورند تا به سعادت سرافرازی دست پیدا کنند.