emamian

emamian

متن نوشتار آیت الله صافی گلپایگانی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم: «یَا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا الله وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(۱)

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام با آن شخصیت بسیار با عظمت علمی ‌و جامع الأطرافشان، بر تمامی عالم اسلام حق دارند، یعنی در تمام رشته‌های علمی، اسلامی، ‌از ایشان، هدایت‌ها و معارفی که کافی و وافی باشد باقی مانده است؛ در رشته الهیات، عقاید، توحید، اخلاق، فقه، احکام، تفسیر قرآن و همه علومی ‌که در اسلام مطرح بوده، آثار حضرت صادق علیه السلام درخشندگی و تابندگی فوق‌العاده‌ای دارد که نه فقط در بین ما شیعیان، بلکه در تمام عالم اسلام، جلوه خودش را دارد.

افقه و افضل امّت

مدرسه‌ای که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام برای امّت اسلام افتتاح کردند، اگر نبود می‌توان گفت دین ناقص می‌ماند. هر چه از اصول و فروع که لازم بود فرمودند. ابوحنیفه می‌گوید: «مَا رَأیتُ أفقهَ مِن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد؛ من فقیه‌تر از جعفر بن محمّد ندیدم.»(۲)

ابن عقده متوفاى ۳۳۳ هجرى – که از محدّثان معتبر و مورد قبول نزد عامه مسلمانان از شیعه و سنّی است- کتابى نوشته به نام «أسماء الرِّجال الّذین رووا عن الصادق علیه السلام» و در آن کتاب نام چهار هزار نفر را نقل کرده که همه از حضرت صادق علیه السلام حدیث نقل کرده‌اند و اخذ علم نموده‌اند، که متأسفانه این کتاب مانند کتاب‌هاى دیگر از بین رفته فقط بزرگانی از آن یاد کرده‌اند.(۳)

نجاشى در رجال خود از احمدبن عیساى اشعرى نقل کرده، می‌گوید: «قَالَ: خَرَجتُ إلَى الکُوفَهِ فِی طَلَبِ الحَدیثِ فَلَقیتُ بِها الحَسنَ بنَ عَلی الوَشّاء فَسَألتُهُ أنَ یَخرُجَ إلی کِتابِ العَلاء بنِ رَزین القلاء وَ أبان بن عُثمان الأحمر فَأخرَجَهُما إلیّ فَقُلتُ لَهُ: أحَبُّ أن تُجیزَهُما لِی. فَقَال لِی: یَا رَحِمَک اللهُ وَ ما عَجَلتُک أذهَب فَاکتُبهُما وَ أسمع مِن بعد. فَقُلتُ: لا آمُنُ الحَدثان‏. فَقَال: لَو عَلِمتُ أنَّ هذا الحَدیثَ یَکُونُ لَه هذَا الطَّلب لاستَکثَرتُ مِنهُ فَإنّی أدرَکتُ فِی هذَا المَسجِد تِسع‌مِائه شیخٍ کُلٌّ یَقُولُ حَدَّثَنی جَعفَرُ بنُ مُحمَّد؛ من در طلب علم حدیث به کوفه رفتم و در آنجا به خدمت حسن بن على وشا رسیدم، به او گفتم: کتاب علاء بن زرین و ابان بن عثمان احمر را به من بدهید تا از روى آن‌ها نسخه‌بردارى کنم؛ او آن دو کتاب را من داد، گفتم: اجازه روایت نیز بدهید. فرمود: خدا تو را رحمت کند، چقدر عجله دارى ببر بنویس؛ سپس بیا براى من بخوان تا بشنوم؛ آن‌گاه اجازه روایت بدهم. گفتم: بر خودم از پیشامدهاى زمان خاطر جمع نیستم.

حسن بن وشا گفت: عجب! اگر من می‌دانستم که حدیث اینگونه مشترى و خواهان دارد، بیشتر از این جمع می‌کردم. من در مسجد کوفه ۹۰۰ شیخ را درک کرده‌ام که همه می‌گفتند: حدیث کرد مرا جعفر بن محمد.»(۴)

در رشته‌های دیگر علمی، ‌مثل علوم جدیده امروز، مانند شیمی ‌و فیزیک نیز حضرت شاگردانی داشته‌اند که فوق‌العاده بودند، مثل جابر بن حیان که وقتی کتاب‌هایش را در اروپا ترجمه کردند لقب پدر شیمی ‌به او دادند، هزار یا پانصد کتاب در رشته‌های مختلف علوم دارد و دائماً از حضرت امام صادق علیه السلام روایت می‌کند؛ شخصیتی است که علوم و اطلاعات علمی ‌عجیب و غریبی داشته است. او یک شاگرد از شاگردان حضرت است. در رشته‌های دیگر هم، حضرت شاگردانی داشته است، مثلاً رشته تشریح یا همین توحید، که در رساله توحید مفضّل آمده است.

در بسیاری از فروع فقهی، فقط یک روایت از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام هست. اصلاً به‌واسطه روایاتی که از ایشان هست فقه و احکام دین به ما رسیده است.

امام صادق و معرّفی امام عصر علیهماالسلام

مرحوم شیخ صدوق و شیخ طوسى رحمهماالله هریک به سند خود، حدیث مفصلى را از «سدیر صیرفى» روایت کرده‌اند که در آن، گریه و ندبه امام جعفر صادق علیه السلام بر غیبت صاحب‌الزمان علیه السلام بیان شده است. براى رعایت اختصار، جمله‌ها و مضمون قسمتى از این حدیث شریف را نقل مى‌نماییم:

سُدیر صیرفى مى‌گوید: من و مُفضّل بن عمر و ابوبصیر و ابان بن تغلب به محضر آقایمان حضرت صادق علیه السلام شرفیاب شدیم. دیدیم حضرت بر روى خاک نشسته و لباسى که از مو بافته شده و طوق‌دار و بى‌گریبان بود، پوشیده است و مانند فرزند مرده جگرسوخته گریه مى‌کند. آثار حزن و اندوه از گونه و رخسارش آشکار، و اشک کاسه چشم‌هایش را پر کرده بود و مى‌فرمود:

«سَیِّدِی! غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقَادِی، وَضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهَادِی، وَابْتَزَّتْ مِنِّی رَاحَهَ فُؤَادِی. سَیِّدِی! غَیْبَتُکَ أَوْصَلَتْ مُصَابِی بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ، وَفَقْدُ الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ یَفْنِی الْجَمْعَ وَالْعَدَدَ …؛ اى آقاى من! غیبت (دورى) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامش و راحت دلم را ربوده است. آقاى من! غیبت تو مصیبتم را به مصیبت‌هاى دردناک ابدى پیوسته، و از دست‌دادن یکى پس از دیگرى، جمع و عدد را فانى مى‌سازد. پس احساس نمى‌کنم به اشکى که در چشمم خشک مى‌گردد و ناله ای که در سینه‌ام آرام مى‌گیرد، مگر آن که مصائب بزرگ‌تر و دل‌خراش‌تر و پیشامدهاى سخت‌تر و ناشناخته‌تر در برابر دیده‌ام مجسّم مى‌شود.»

سدیر گفت: عقل از سر ما پرید و دل‌هاى ما از غم و اندوه این پیشامد هولناک و حادثه خطرناک پاره شد، و گمان کردیم از اتّفاق ناگوار کوبنده‌اى این‌چنین گریان و سوگوار است، یا از روزگار به او مصیبتى رسیده است.

عرض کردیم: خدا دیدگانت را نگریاند اى پسر خیرالورى! از چه پیشامدى این‌گونه گریانى و از دیده اشک مى‌بارى؟ چه حالى روى داده که این‌گونه سوگوارى؟

حضرت چنان آه عمیقى کشید که ناراحتى‌اش از آن افزون شد، و فرمود: «واى بر شما، بامداد امروز در کتاب جَفر نگاه کردم و آن کتابى است که علم مرگ‌ها و بلاها و آنچه واقع شده و تا روز قیامت واقع مى‌شود، در آن مندرج است و خداى، محمّد صلی الله علیه و آله و امامان بعد از او را به آن اختصاص داده است و تأمّل کردم در موضوع ولادت غایب ما و غیبت و طول عمر او و گرفتارى‌هاى مؤمنان در آن زمان، و شک‌هایى که از جهت طول غیبت در دل‌هایشان پیدا مى‌شود، و اینکه بیشتر آنها از دین برگردند و رشته اسلام را از گردن بردارند (تا آخر حدیث).»

عظیم ترین مکتب و دانشگاه

این چه مدرسه‌ای بوده است؟ این چه علوم و معارفی بوده است که این‌ها داشته‌اند؟ مرور زمان نشان داد این‌که پیغمبر اکرم بارها می‌فرمود: عترت من، اهل بیت من؛ «أُذَکِّرُکُمُ‏ اللهَ‏ فِی أَهْلِ بَیْتِی»(۵) و یا «لَا تُعَلِّمُوهُمْ‏ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ»(۶) این‌ها همین طور نبود که مثلاً چون قوم و خویش او هستند این را بفرماید، بلکه برای همین مقامات و علوم و درجاتی بود که این‌ها داشتند.

احمد بن عبد العزیز معروف به ابن عیاش از علمای بزرگ ما در قرن چهارم که در سال ۴۰۱ وفات کرده است کتابی دارد به نام «مُقتَضَب الأثَر فِی النَّصِّ عَلی الائمَّه الإثنی عَشَر» من بیش از ۵۰ سال پیش نسخه‌ای از آن را دیدم که خوب چاپ نشده بود. تصمیم گرفتم مجدد آن چاپ شود و برای این‌که معلوم شود که این کتاب اثر آن وقت‌ها است، به همان شکل چاپ کردم و تمامی مدارک و شواهد را دیدم و از کتاب‌های دیگر که بعد از آن روایت کرده‌اند همه را استخراج کردم و مقدمه‌ای هم بر آن نوشتم که در آن، کلامی از شبراوی رییس اسبق جامعه الأزهر نقل نمودم. الشیخ عبدالله الشبراوی کتابی به نام «الإتحاف بحبّ الأشراف» دارد که در موضوع فضایل سادات نوشته است. او در آن کتاب از قول بعض اهل علم نقل می‌کند که:

«إنَّ آلَ البَیتِ حَازُوا الفَضَائلَ کُلَّها عِلماً وَحِلماً وَ فَصَاحَهً، وَ ذَکاءً وَ بَدیهَهً وَ جُوداً وَ شُجَاعَهً. فَعُلُومُهُم لا تَتَوَقَّفُ عَلى تَکرارِ دَرسٍ، وَلا یَزیدُ یَومَهُم فِیها عَلى مَا کَانَ بِالأمسِ. بَل هِیَ مَواهِب مِن مَولاهِم. مَن أنکَرَها وَ أرادَ سَترَها کَانَ کَمَن أرادَ سَترَ وَجهِ الشَّمسِ. فَمَا سَأَلَهُم فِی العُلومِ مُستَفید وَ وَقفوا وَلا جَرى مَعَهُم فی مِضمَار الفَضلِ قَومٌ إلّا عَجَزُوا وَ تَخَلَّفُوا وَ کَم عَایَنُوا فِی الجِلاد و الجِدالِ أمُوراً، فَتَلَقَّوها بِالصَّبرِ الجَمیلِ، وَمَا استَکَانُوا و ما ضعفوا تقرّ الشقائق إذا هدرت شقائقهم و تصغی الأسماع إذا قال قائلهم و نطق ناطقهم سجایا خصهم بها خالقهم»

می‌گوید: هر کس فضایل اهل بیت علیهم السلام را منکر شود، مثل کسی است که بخواهد آفتاب را بپوشاند. و هیچ‌کس از آن‌ها تا به حال سؤالی نکرده که آن‌ها در جواب بمانند.
تا این‌که می‌گوید: «وَقَد أشرَقَ نُورُ هذِه السِّلسلهِ الهَاشِمیّه، وَالبیضَهُ الطَّاهره النبویه، والعِصَابه العَلَویه، وَهُم إثناعشر اماماً مَناقِبُهم عَلیه، وَ صِفاتهم سَنِیه، وُنُفُوسُهم شَریفَه أبیه، و أرومَتُهم کریمه محمّدیه. ثم ذکر اسمائهم الشریفه علیهم الصلوه والسلام…»

لزوم رجوع به اهل بیت علیهم‌السلام

و امّا متأسفانه در عالم اسلام، سیاست به سمت ترک رجوع به اهل بیت علیهم‌السلام پیش رفت تا آنجا که مثل بخاری از حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام یک روایت هم نقل نکرده است. به قول شاعر:

قضِیَّهٌ أشْبَهَ بِالمرْزِئَهِ * هذا البُخاریّ إمامُ الفِئَهِ
بِالصَّادِقِ الصِّدِّیقِ ما إحتجَ فی *صَحیحِهِ وَ احتجّ بِالمرجِئَه
وَمِثل عُمران بْن حطان أو * مَروان وَ ابْن المرأه المخْطِئه
مُشْکِلَه ذات عوار إلى * حیْرَه أرباب النّهْى مُلْجِئَه
وَحَقُّ بَیْت یمّمته الوَرى *مغذه فی السّیرِ أو مُبْطِئه
إنَّ الإمَامَ الصَّادِقَ المجْتَبى * بفَضْلِهِ الآی أتَت منبئه
أجَلّ مِنْ فی عَصْرِه رُتْبَه * لم یَقْتَرِفْ فی عُمْرِه سَیِّئَه
قَلامه مِنْ ظفر إبهَامِه * تَعْدِلُ مِنْ مِثْلِ البُخاری مِئَه(۷)

ما باید قدر مکتب اهل بیت علیهم السلام و این معارف و هدایت‌هایی که از آن بزرگواران در دست ماست را بدانیم و این تعالیم نورانی را به گوش جهانیان برسانیم تا تشنگان حقیقت و معرفت، از این اقیانوس بی نظیر بهره‌مند گردند و همگان در این دانشگاه بزرگ، زانوی شاگردی بزنند.

باید دوستداران علم و فضیلت، در ایام شهادت آن امام همام علیه السلام، همانند سابق در مجالس عزای آن حضرت شرکت ‌کنند و باشکوه هرچه بیشتر این ایام را تجلیل و احترام نمایند.

پی‌نوشت‌ها:
۱. اى مؤمنان! تقوای الهی پیشه سازید و با راستگویان همراه باشید. سوره توبه، آیه ۱۱۹.
۲. طبقات الحفاظ؛ الذهبی، الطبقه الخامسه، ص۱۶۶.
۳. در رجال علامه حلی؛ قسم دوم، باب چهارم، شرح حال احمد بن محمد بن سعید معروف به ابن عقده و رجال طوسی، المقدمه به این کتاب اشاره شده است.
۴. رجال نجاشی؛ شرح حال حسن بن على بن زیاد الوشا.
۵. بحارالانوار؛ج۲۳،باب۷،حدیث۱۰.
۶. کافی؛ جلد۱، بَابُ مَا نَصَّ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّهِ.
۷. این ابیات از شاعر شهیر أبوبکر بن شهاب الدّین علویّ حضرمیّ می‌باشد.

امام صادق علیه السلام که ششمین امام معصوم است و مذهب شیعه را با نام او به عنوان مذهب جعفری می شناسند، در سال ۸۰ یا ۸۳ قمری در مدینه به دنیا آمد و پس از رحلت پدر، رهبری فکری و سیاسی شیعیان اصیل پیرو مذهب امامیه را بر عهده گرفت. آن حضرت تا سال ۱۴۸ قمری در قید حیات بود. در این مدت هزاران شاگرد در محفل درسش حاضر می شدند و مورد ستایش تمامی عالمان عصر خویش بود. در متون دینی شیعه، چندین هزار روایت از آن حضرت در تفسیر، اخلاق و به ویژه فقه، رسیده که باعث عظمت حدیث شیعه و موجب تقویت بنیه علمی آن است.

امام صادق علیه السلام، آبشار فضل و دانش

روزی جعفر صادق(ع) در محضر پدرش محمدباقر(ع) به این قسمت از فیزیک ارسطو رسید که در جهان بیش از چهار عنصر وجود ندارد که عبارت است از: خاک، آب،‌ باد و آتش.

جعفر صادق(ع) ایراد گرفت و گفت: «حیرت می‌‌کنم که مردی چون ارسطو چگونه متوجه نگردیده که خاک یک عنصر نیست، بلکه در خاک عناصر متعدد وجود دارد و هر یک از فلزات که در خاک است یک عنصر جداگانه به شمار می‌آید.»

از زمان ارسطو تا دوره‌ی جعفر صادق(ع) تقریباً هزار سال گذشته بود و در اندیشه‌ی هیچ کس خطور نمی‌کرد که با آن عقیده مخالفت نماید. بعد از هزار سال یک پسر که هنوز دوازده سال از عمرش نمی‌گذشت، گفت که خاک یک عنصر نیست، بلکه متشکل از عناصر متعدد است. همین پسر بعد از این که خود شروع به تدریس کرد، عنصر دیگر را هم از لحاظ بسیط بودن تخطئه نمود و گفت: «باد یک عنصر نیست، بلکه متشکل از چند عنصر است.»

اگر در مورد خاک می‌پذیرفتند که یک عنصر نیست و چند عنصر است، در مورد باد کسی از لحاظ این‌که یک عنصر است، تردید نداشت.

ذکر با صدای بلند

امام صادق(ع) از اعاظم عباد و اکابر زهاد بود. از سه حال خارج نبود: یا روزه داشت، یا نماز می خواند و یا ذکر می گفت.

چون نیمه شب برای خواندن نماز شب بر می خاست با صدای بلند ذکر می گفت و دعا می خواند تا اهل خانه بشنوند وهرکس بخواهد برای عبادت برخیزد. هنگامی که ماموران حکومت برای دستگیری وی شبانه از دیوار منزلش وارد می شدند، او را درحال راز و نیاز با توانای بی همتا یافتند. آن گرامی ذکر رکوع وسجود را بسیار تکرار می کرد.

کمک به نیازمندان

هشام بن سالم می گوید: امام صادق علیه السلام هنگامی که تاریکی شب فرا می رسید، انبانی از نان و گوشت و پول را بر می داشت و بردوش می نهاد و به سوی نیازمندان شهر مدینه می شتافت و آن ها را میانشان تقسیم می کرد.آن ها او را نمی شناختند. زمانی که امام صادق علیه السلام رحلت کرد و آن انفاق های شبانه ادامه پیدا نکرد، نیازمندان فهمیدند که چه کسی هرشب به آن ها غذا و پول می داد.

ایام قحطی

امام صادق علیه السلام - در ایام قحطی - دستورمی داد برای تهیه آرد گندم را با جو مخلوط کنند و می فرمود: من می توانم برای خانواده ام آرد گندم خالص تهیه کنم ولی دوست دارم در زندگی اندازه و حساب و کتاب را خوب رعایت کنم.

تلخى گوش و شورى آب چشم

ابن ابى ليلى - كه يكى از دوستان امام جعفر صادق عليه السلام است - حكايت نمايد:

روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارك آن حضرت وارد شديم ، حضرت به من فرمود: اين شخص كيست ؟

عرض كردم : مردى از اهالى كوفه به نام نعمان مى باشد، كه صاحب راءى و داراى نفوذ كلام است .

حضرت فرمود: آيا همان كسى است كه با راءى و نظريّه خود، چيزها را با يكديگر قياس مى كند؟

عرض كردم : بلى .

پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آيا مى توانى سرت را با ساير اعضاء بدن خود قياس نمائى ؟

نعمان پاسخ داد: خير.

حضرت فرمود: كار خوبى نمى كنى ، و سپس افزود: آيا مى شناسى كلمه اى را كه اوّلش كفر و آخرش ايمان باشد؟

جواب گفت : خير.

امام عليه السلام پرسيد: آيا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مايع چسبناك گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى ؟

اظهار داشت : خير.

ابن ابى ليلى مى گويد: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم : فدايت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بيان فرما تا بهره مند گرديم .

بنابراين حضرت صادق عليه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پيه و چربى آفريده است ؛ و چنانچه آن مايع شور مزّه ، در آن نمى بود پيه ها زود فاسد مى شد.

و همچنين خاصيّت ديگر آن ، اين است كه اگر چيزى در چشم برود به وسيله شورى آب آن نابود مى شود و آسيبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد

تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.

و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهميدن مزّه اشياء خواهد بود؛ و نيز به وسيله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سينه خارج مى گردد.

و امّا آن كلمه اى كه اوّلش كفر و آخرش ايمان مى باشد: جمله ((لا إ له إ لاّ اللّه )) است ، كه اوّل آن ((لا اله )) يعنى ؛ هيچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش ((الاّ اللّه )) است ، يعنى ؛ مگر خداى يكتا و بى همتا.

يك جهان در يك جسم

روزى يك نفر نصرانى به محضر مبارك امام جعفرصادق عليه السلام شرفياب شد و پيرامون تشكيلات و خصوصيّات بدن انسان سؤ ال هائى را مطرح كرد؟

امام جعفر صادق عليه السلام در جواب او اظهار داشت :

خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه تركيب كرده و آفريده است ، تمام بدن انسان داراى ۲۴۶ قطعه استخوان ، و ۳۶۰ رگ مى باشد.

رگ ها جسم انسان را سيراب و تازه نگه مى دارند، استخوان ها جسم را پايدار و ثابت مى دارند، گوشت ها نگه دارنده استخوان ها هستند، و عصب ها پى نگه دارنده گوشت ها مى باشند.

سپس امام عليه السلام افزود: خداوند دست هاى انسان را با ۸۲ قطعه استخوان آفريده است ، كه در هر دست ۴۱ قطعه استخوان وجود دارد و در كف دست ۳۵ قطعه ، در مچ دو قطعه ، در بازو يك قطعه ؛ و شانه نيز داراى سه قطعه استخوان مى باشد.

و همچنين هر يك از دو پا داراى ۴۳ قطعه استخوان است ، كه ۳۵ قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا؛ و يك قطعه در ران .

و نشيمن گاه نيز داراى دو قطعه استخوان مى باشد.

و در كمر انسان ۱۸ قطعه استخوان مهره وجود دارد.

و در هر يك از دو طرف پهلو، ۹ دنده استخوان است ، كه دو طرف ۱۸ عدد مى باشد.

و در گردن هشت قطعه استخوان مختلف هست .

و در سر تعداد ۳۶ قطعه استخوان وجود دارد.

و در دهان ۲۸ عدد تا ۳۲ قطعه استخوان غير از فكّ پائين و بالا، موجود است .

و معمولا انسان ها تا سنين بيست سالگى ، ۲۸ عدد دندان دارند؛ ولى از سنين ۲۰ سالگى به بعد تعداد چهار دندان ديگر كه به نام دندان هاى عقل معروف است ، روئيده مى شود.(۲)

مرثيّه شاعر و اهميّت گريه

يكى از اصحاب نزديك امام جعفر صادق عليه السلام به نام زيد شحّام حكايت كند:

روزى به همراه عدّه اى در محضر پربركت آن حضرت بوديم ، يكى از شعراء به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و كنار خود نشانيد و فرمود: اى جعفر! شنيده ام كه درباره جدّم ، حسين عليه السلام شعر گفته اى ؟

جعفر شاعر پاسخ داد: بلى ، فدايت گردم .

حضرت فرمود: چند بيتى از آن اشعار را برايم بخوان .

همين كه جعفر مشغول خواندن اشعار در رثاى امام حسين عليه السلام شد، امام صادق عليه السلام به قدرى گريست كه تمام محاسن شريفش خيس ‍ گرديد؛ و تمام اهل منزل نيز گريه اى بسيار كردند.

سپس حضرت فرمود: به خدا قسم ، ملائكه مقرّب الهى در اين مجلس ‍ حضور دارند و همانند ما مرثيّه جدّم حسين عليه السلام را مى شنوند؛ و بر مصيبت آن بزگوار مى گريند.

آن گاه خطاب به جعفر بن عفّان نمود و اظهار داشت : خداوند تو را به جهت آن كه بر مصائب حسين سلام اللّه عليه ، مرثيّه سرائى مى كنى اهل بهشت قرار داد و گناهان تو را نيز مورد مغفرت و آمرزش خود قرار داد.

بعد از آن ، امام عليه السلام فرمود: آيا مايل هستى بيش از اين درباره فضيلت مرثيّه خوانى و گريه براى جدّم ، حسين عليه السلام ، برايت بگويم ؟

جعفر بن عفّان شاعر گفت : بلى ، اى سرورم .

حضرت فرمود: هركس درباره حسين عليه السلام شعرى بگويد و بگريد و ديگران را نيز بگرياند، خداوند او را مى آمرزد و اهل بهشت قرارش ‍ مى دهد.

جرعه هایی از زلال کلمات امام صادق علیه السلام

امام صادق(ع) فرمودند: در شگفتم از کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!

۱. در شگفتم از کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حَسبُناالله و نِعمَ الوَکیل...» (سوره آل عمران، آیه ۱۷۱) پناه نمی برد.

در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یادشده فرموده است:

«پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسّک جستند)، همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچ گونه بدی به آنان نرسید.»

۲. در شگفتم از کسی که اندوهگین است، چگونه به ذکر «لااله الّا أنت سُبحانَک أنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین» (سوره انبیاء، آیه ۸۷) پناه نمی برد؛ زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است:

«پس ما یونس را در اثر تمسّک به ذکر یادشده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤمنان را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء، آیه ۸۸)

۳. در شگفتم از کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِباد» (سوره غافر، آیه ۴۴). .. پناه نمی برد؛ زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است:

«پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یادشده) از شرّ و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)

۴. در شگفتم از کسی که طالب دنیا و زیبایی های دنیاست، چگونه به ذکر «ماشاءَ اللهُ لاقُوَّةَ إِلَّا بِالله » (سوره کهف، آیه ۳۹) پناه نمی برد؛ زیرا خداوند بعد از ذکر یادشده فرموده است:

«(مردی که فاقد نعمت های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمت ها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی، امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»( الأمالی صدوق، ص ۶؛ بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۱۸۴-۱۸۵، به نقل از موعود، شماره ۱۶۷)

یاد فقرا

ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است حکایت کند:

روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده؛ و به او نگو توسّط چه کسی ارسال شده است.

خثعمی گوید: هنگامی که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است؟

و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد، و هرگز به یاد ما فقراء نیست!!

در دوران امام صادق (ع) فساد و انحراف در زمينه های مختلف ريشه دوانده و ارزشهاي جاهليت در حال بازگشت بود؛ روشهای غربی در فهم قرآن وسنت شریف نفوذ کرده  و در حال تغییر دادن اصل مکتب اسلام بود و در اواخر دوران امویان مکتبهای فكری و جریانات به دور از اسلام، روبه افزایش بود.

امام صادق (ع) معتقد بود، اندیشه های خرافاتی که باعث ضربه زدن به دین اسلام می شود، به دلیل دور ماندن مسلمانان از اسلام محمدی(ص) است؛ لذا آنها را به آموزهای اسلام راستین، سنت پیامبر(ص) و تقریب بین مذاهب اسلامی فراخواند.

بنابراین در این دوران که ما شاهد جنگ فرهنگی و تبلیغاتی علیه اسلام هستیم، بایستی فرهنگ اهل بیت (ع) که برگرفته از اسلام اصیل محمدی و سنت پیامبر (ص) و رهنمودهای اهل بیت (ع) است، بیش از پیش بیان کنیم.

پیروی از اهل بیت(ع) تنها ذکر مصیبتهای آنها نیست، بلکه به کار گیری و عمل  به رهنمودهای آنهاست؛ از جمله رهنمودهای  وحدت بخش امام صادق (ع)  آنجاست که می فرمایند: «که یاد مارا زنده نگه دارید» می پرسند چگونه ؟ امام پاسخ می دهند، آموزهای ما را فرا گیرند و به دیگران آموزش بدهند، زیرا اگر مردم به آموزهای ما پی ببرند پیرو ما خواهند شد.

حضرت امام صادق (ع) به منظور حفظ الفت و برادری و تحقق وحدت، یاران خود را به شرکت در نماز جمعه و جماعت دعوت می کرد و توصیه می فرمود که  بـا اهـل سنت بـهترین رفتار را داشته باشید: در میان آنها نماز بـخوانید، در تـشییع جنازه هایشان شرکت کنید، مریض هایشان را عیادت کنید و حقوقشان را ادا کنید؛ همچنین می فرمایند: به گونه ای رفتار کـنید کـه وقـتی آنها شما را با این رفتار پسندیده می بینند، بگویند او شیعه و پیرو امام صادق(ع) است.

امام صادق علیه السلام همواره از تعصب بی جا منع می کرد، زیرا یکی از مهمترین علل اختلافات بین مسلمانان است و از اجتماع و وحدت، حول نقاط مشترک جلوگیری می کند.

در مـجموع، رفتار امام صادق(ع) در برخورد با گروه های مختلف مذهبی، از جمله اهل سنت، همراه با احـترام و  ارشاد بود، در جلسات مناظره شرکت می کرد و به پرسشهای مطرح شده محترمانه پاسخ می داد.

امام صادق(ع) در حدیثی می فرمایند: «با آنان نماز بگزار که نمازگزارنده بـا آنان در صف اول مانند شمشیرکشیده در راه خداست»؛ از این روایات استفاده می شود که حکمت مدارا با اهل سنت در نماز جماعت و مـانند آن به خاطر ترس از ضرر نیست، بلکه رعایت مصلحت و برای اتحاد کلمۀ مسلمین است؛ بنابراین، دستور امام به شرکت در نماز جماعت اهل سنت، برای نشان دادن اخلاق نیکوی شیعیان  بوده تا با این رفتار، شیعه با اوصاف زیبا و دور از تعصب و عناد و لجاجت شناخته شود.

مجموع روایات و سیرۀ عملی امام صادق (ع) نشان می دهد که آن بزرگوار به باورهای اهل سنت و تحریک احساسات آنها حساس بود و  جدال و دشمنی در بیان حق را نادرست می دانست و در همین زمینه می فرمایند؛«إِیاکمْ وَ الْخُصُومَةَ فِی الدِّین؛ دشمنی در دین را رها کنید!»

رهنمودهای اهل بیت (ع) و به خصوص امام صادق (ع)، این نکته را به مسلمانان یادآور می شود که چگونه یک ملت با نگرشهای مختلف و مکتبهای گوناگون، به عنوان امت واحده بوده و در راستای هدف مشترک تلاش می کردند، هرچند که در شیوه و روش گاهی اختلاف داشتنند.

بنابراین می توان گفت، وظیفه ماست که در همه گردهمایی ها و   کنفرانسهای وحدت اسلامی، این را بیان کنیم که ما خواهان آن نیستیم که برای رسیدن به وحدت به دیگران بگوییم از اعتقادات خود دست بردارند؛بلکه، هدف غائی ما بهره گیری از مشترکات و اعتقاداتی چون توحید، رسالت پیامبر(ص)، قبله مشترک و ... است که مذاهب گروههای مختلف در مورد آن توافق دارند.

* مسلمان کیست و شرایط مسلمان بودن چیست؟

مسلمان کسی است که بپذیرد: هیچ خدایی جز الله نیست و حضرت محمد (صلی ‏الله علیه وآله) پیامبر خدا است. کسی که این دو را قبول داشته باشد و به زیان هم اقرار کند، مسلمان است.

اسلام مانند سواد داشتن است که دارای درجاتی است؛ کسی که سواد خواندن و نوشتن بلد باشد با سواد است و کسی هم که دارای درجه دکتری باشد باز هم باسواد است. اما درجه این دو با هم برابر است؟ درجات اسلام نیز همین طور است.

چنان که اسلام را می‌‏توان به اسلام ظاهری و اسلام واقعی تقسیم کرد.

از شرایط مهم مسلمان واقعی بودن دو چیز است:

۱. عقیده و ایمان؛ یعنی عقیده داشتن به خداوند و صفت‏‌های نیک او، ایمان به نبوت پیامبران به ویژه حضرت محمد (صلی ‏الله علیه وآله) عقیده به قیامت، بهشت، جهنم و... .

۲. عمل، یعنی اگر کسی عقیده‏اش کامل باشد، ولی به دستورهای خدا و پیامبر (صلی ‏الله علیه وآله) عمل نکند، مسلمان واقعی نیست؛ مثلا اگر کسی زکات ندهد مسلمان واقعی نیست.

  

* قضا و قدر چیست؟

۱- معنای قضا: آیا تاکنون اسم قاضی را شنیده‏‌اید؟ مثلا می‌‏گویند فلانی قاضی دادگستری است. آیا می‏‌دانید کار قاضی چیست و چرا به او قاضی می‌گویند؟ کار قاضی این است که وقتی بین دو نفر مشکل یا دعوایی پیش می‌‏آید به او مراجعه می‌‏کنند و او حق را به یک طرف، که حق با اوست می‏‌دهد و دعوا را خاتمه می‏‌بخشد. پس چون قاضی دعوا را فیصله می‏‌بخشد، تمام می‌‏کند و خاتمه می‏‌بخشد به او قاضی می‌‏گویند.

با مثال که متوجه شدید که معنای قضا: فیصله بخشیدن به کار و تمام کردن می‏‌باشد. حال وقتی می‌‏گویند قضای الهی بر چیزی تعلق گرفته، به این معناست: که خداوند این گونه حکم کرده که آن چیز با علت‏‌های خودش به گون‌ه‏ای خاص ایجاد می‏‌شود و حتمی شود؛ مثلا قضا و قدر الهی بر این تعلق گرفته که اگر کسی به آتش دست بزند دست او بسوزد، اگر کسی خودش را از بلندی پرتاب کندت صدمه ببیند، آسمان‏ های هفت گانه در دو روز (دو دوره) خلق شوند و اما وقتی می‏ گویند قضای الهی بر این تعلق گرفته که جز او را پرستش نکنید؛ یعنی حکم و دستور خداوند بر این تعلق گرفته است.

۲- معنای قدر: قدر به معنای تقدیر کردن و اندازه گرفتن است.

وقتی می‏ گویند قدر الهی، یعنی خدا قدر و اندازه هر چیز را مشخص کرده است و قدر الهی بر این تعلق گرفته که سال ۳۶۵ روز باشد. در حوادثی هم که اتفاق می‏ افتد قدر الهی بر این تعلق گرفته است که اگر علت‏ها فراموش شود، نتیجه مورد نظر هم به دست آید؛ مثلااگر کسی بیمار شود و دارویی که برای همان بیماری وجود دارد مصرف کند و خوب شود، خوب شدن شخص مطابق قضا و قدر الهی است، چون خداوند این گونه تقدیر کرده است که خوردن دارو موجب بهبودی شود. حال اگر مریض دارو مصرف نکرد و بیماریش شدیدتر شد باز هم مطابق قضاوقدر الهی است.

  

* آیا قضا و قدر امری حتمی و تغییرناپذیر است یا ما می‌‏توانیم با دعا، صدقه و... آن را تغییر دهیم؟

در پاسخ قبلی که قضا و قدر الهی به این معنای است که خداوند علت‏ها و سبب ‏هایی را قرار داده و مقرر کرده است که این علت‏‌ها نتیجه‏ های خودشان را بدهند و به قول یکی از شاعران:

از مکافات عمل غافل مشو *** گندم از گندم بروید جو از جو

پس، قضا و قدر الهی بر این تعلق گرفته است که علت بوجود آمدن گندم، دانه گندم باشد، نه دانه جو. پس اگر دانه گندمی در جای مناسب قرار گیرد و شرایط فراهم باشد به بوته گندم تبدیل می ‏شود.

قضا و قدر الهی دو گونه است:

الف- قضا و قدر حتمی و غیر قابل تغییر.

ب- قضا و قدر مشروط.

برای آنکه فرق این دو را بدانید، به مثال زیر توجه کنید.

سم کشنده است، پس اگر کسی سم بخورد و مقداری سم به اندازه‏ای باشد که موجب مرگ می‏‌شود، چنین شخصی خواهد مرد. اما اگر کسی سم بخورد و فورا دارویی که اثر سم را از بین می‏ برد بخورد آیا باز هم خواهد مرد؟ پاسخ روشن است. اگر کسی را مار نیش بزند و او فورا به دکتر مراجعه کند و دکتر داروی ضد سم به او تزریق کند چنین شخصی نخواهد مرد.

پس سم مار همیشه کشنده نیست؛ بلکه در صورتی کشنده است که داروی ضد سم مصرف نشود. در این مثال، کشنده بودن سم، قضا و قدر غیر حتمی است؛ حال اگر سم خورده شد و داروی ضد سم مصرف نشد کشته شدن حتمی خواهد بود و به اصطلاح جایش در لوح محفوظ است.

سرنوشت ما نیز همین گونه است و صدقه دادن و سایر کارهای خوب مانند داروی ضد سم است. پس ممکن است قضا و قدر غیر حتمی الهی به این تعلق گرفته باشد که برای ما حادثه ‏ای اتفاق بیفتد، حال اگر صدقه بدهیم. صدقه مانند پادزهری جلوی آن حادثه را می‏ گیرد.

  

* خداوند در قرآن فرموده است: هر کس را که خدا بخواهد هدایت می‏‌کند؛ پس اگر خدا نخواهد، شخص هدایت نخواهد شد و تلاش‌‏های انسان بیهوده است.

دو دانش ‏آموز را در نظر بگیرید که زیر نظر معلمی دلسوز و مهربان تحصیل خود را آغاز می‏ کنند.

معلم درس‏‌های اولیه را برای هر دو نفر تدریس می‏کند. دانش ‏آموز «الف» درس‏ها را خوب می‏ خواند و تکالیف خودش را خوب انجام می ‏دهد، پس شایستگی این را پیدا می‏کند که معلم درس بعدی را به او یاد بدهد و در واقع به خاطر شایستگی که دارد معلم او را به درس بعدی یا کلاس بالاتر هدایت می‏کند، ولی دانش‌‏آموز «ب» نه تنها درس هایش را خوب نمی خواند، بلکه دفترهایش را هم پاره می‏ کند، معلم را مسخره می‏ کند و...

چنین دانش آموزی را معلم مهربان رهایش می‌‏کند، تا در گمراهی و جهل و بی سوادی بماند و این باقی ماندن او در جهل و نادانی نتیجه کوشش نکردن دانش‏‌آموز «ب» است و ربطی به معلم ندارد.

خداوند مهربان نیز ما انسان‏ها را آفریده و پیامبران را برای تعلیم و یاد دادن راه درست و پاک شدن ما فرستاده است.

در این میان برخی انسان‏ها، تعلیمات پیامبران را به خوبی یاد می‏‌گیرند، خداوند نیز به آنها کمک می ‏کند، تا در راه هدایت ثابت قدم باشند یا به درجات بالاتر هدایت راه یابند و به خداوند نزدیک شوند، ولی انسان‏‌هایی که با اختیار خودشان از راه راست منحرف می‏‌شوند، خداوند آنها را رها می ‏کند تا در جهل و گمراهی باقی بمانند و هر روز بیشتر از روز قبل در باتلاق ‏نادانی و گمراهی فرو روند. از آن چه نوشتم متوجه شدید که هدایت خدا دارای چند مرتبه و درجه است.

مراتب اولیه هدایت، شامل همه انسان‏ها می‏‌شود. این که خدا عقل داده که خوب و بد را بفهمند و پیامبران را فرستاده تا مردم را راهنمایی کنند، از مراحل اولیه هدایت است؛ ولی هدایت ‏های ویژه خدا و عنایت‏‌های مخصوص پروردگار شامل حال کسانی می‏‌شود که در راه خدا قدم بر می‏‌دارند؛ پس معنای آیاتی مانند: الله یهدی من یشاء؛ خداوند هر که را اراده کرده هدایت می‏‌کند. (بقره، آیه ۲۱۳) این است که اراده الهی بر این تعلق گرفته است که: خداوند بر هدایت مؤمنان بیافزاید و آنان را مشمول عنایت ویژه خودش کند؛ چنان که در قرآن می‏ فرماید: خداوند بر هدایت هدایت یافته‏ گان می‏ افزاید. (مریم، آیه ۷۶)

سه شنبه, 27 خرداد 1399 13:28

چرا از سوی خدا آزمایش می شویم؟

ما که سرنوشتمان به دست خداست و هر چه او اراده کند باید انجام دهیم، پس ما از خودمان اراده ای نداریم؟

خدا نعمت های فراوانی به ما داده است؛ مانند دست، پا، گوش، چشایی، بویایی و ...

یکی از این نعمت هایی که خدا به ما داده نعمت اختیار است. پس، از آنجا که این نعمت ها را خدا به ما داده و هر لحظه می تواند از ما بگیرد سرنوشت ما به دست خداست و از آنجا که با اختیار کارها را انجام می دهیم، پس در واقع انجام دهنده کارها خودمان هستیم.  

حالا برای روشن شدن مطلب مثالی می زنم!

پدری به کودک خردسالش مقداری پول می دهد و به او می گوید این پول ها دست تو باشد، اگر خواستی می توانی خرج کنی، ولی من هم هر وقت بخواهم از تو پس خواهم گرفت.

حالا اگر کودک بخشی از پول را هزینه کند می تواند بگوید: پول خودم را خرج کردم، چنان که می تواند بگوید: پول پدرم را خرج کرده ام. پس این پول هم به فرزند نسبت داده می شود و می گویند پول های بچه و هم به پدر نسبت داده می شوند و می گویند پول های پدر.

  کارهایی هم که ما انجام می دهیم همین گونه است. به خاطر این که دست و پا و... و اختیار را خدا به ما عنایت فرموده و هر وقت اراده کند آنها را می تواند از ما پس بگیرد می گوییم کارها با اراده خدا انجام می شود و حتی می گوییم: کار خدا بود ولی از آنجا که با اراده خودمان انجام می شود می گوییم: خودم نماز خواندم و به این خاطر خداوند به ما ثواب می دهد و اگر کار بدی باشد خداوند ما را عذاب می کند. برای آگاهی بیشتر می توانید مجموعه آثار شهید مطهری، جلد ۱، ص ۳۸۱-۴۱۰ را بخوانید.  

* مگر نه این است که خداوند سرنوشت کارهای انسان و کارهایی را که در آینده انجام می دهد- حتی قبل از تولد - می داند، پس چرا خداوند انسان ها را آزمایش می کند؟

این که خدا ما را امتحان می کند برای این نیست که چیزی بر علم او افزوده شود. فایده امتحانات الهی به خود ما بر می گردد نه خدا، امتحانات الهی فایده های زیادی برای ما دارد که به برخی از آنها اشاره می کنم:

 ۱- زمینه سازی برای پیشرفت انسان و نزدیک تر شدن بنده به خدا (امتحان تقویتی): برای توضیح بیشتر، یادی از دوران نوجوانی خودم می کنم: وقتی ما درس می خواندیم - شاید حالا هم همین طور باشد - معلم یکی دو بار در هفته اعلام می کرد فلان روز امتحان می گیرم. اسم این امتحان ها امتحان قوه بود؛ یعنی برای تقویت بنیه علمی ما معلم امتحان می گرفت، چون ما مجبور می شدیم برای امتحان بیشتر درس بخوانیم امتحانات ما نتیجه ای برای معلم نداشت و همه نتیجه به خودمان بر می گشت. معلم فایده ای نمی برد، ولی ما فایده های زیادی می بردیم. معلم مهربان و دلسوز ما می دانست که بهترین راه پیشرفت ما امتحان است. پس به همین منظور از ما امتحان قوه می گرفت و امتحان اهمیت داشت و نه نتیجه امتحان.

بسیاری از امتحانات الهی هم برای تقویت ماست. خداوند مهربان می داند که ما با امتحان پیشرفت می کنیم، به خداوند نزدیکتر می شویم، گناهان ما آمرزیده می شود و ... به این خاطر خداوند ما را آزمایش می کند.

خدا می فرماید: و شما را به چیزی [از قبیل] ترس و گرسنگی و کاهشی در دارایی ها و جان ها و محصولات امتحان می کنیم و به صابران بشارت ده و نیز فرمود: الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون...؛ افرادی که اگر مصیبتی به آنها برسد می گویند: همه از خداییم و همگی به سوی او باز می گردیم درود خداوند و رحمت الهی بر آنان باد و آنان، رستگارانند. (بقره، آیه ۱۵۵)

خدا می داند که اگر یکی از فرزندان آقای الف از دنیا برود آقای الف صبر می کند و به خاطر صبر کردن، درجه اش بالا می رود. لذا او را با از دست دادن فرزند، امتحان می کند. شاید بپرسید چرا خداوند بدون امتحان کردن درجه او را بالا نمی برد؟ پاسخ این است که- چنان که پیش از این برایتان نوشتم- خدا برای هر چیز علتی قرار داده و تا علت نباشد نتیجه حاصل نمی شود. خدا برای هر مسیر جاده و راهی قرار داده و از بی راهه نمی توان به مقصد رسید و یکی از راه های دریافت رحمت الهی، صبر در برابر مشکلات است.

  ۲. روشن شدن وضعیت راستگویان و دروغ گویان برای خودشان و دیگران:

فرض کنید خداوند هیچ کس را آزمایش نکند و مثلا بدون این که برادر الف و ب به دنیا بیایند، در قیامت از بین این دو برادر، الف را مستقیما به بهشت بفرستد و ب را با سر در جهنم فرو برد. آیا برادر ب حق ندارد بگوید خدایا مگر فرق من با برادرم چه بود که او بهشتی شد و من جهنمی؟ اگر خدا بگوید: من علم داشتم که اگر تو به دنیا می آمدی گناه کار می شدی و به خاطر گناهانت به جهنم می رفتی. آیا این پاسخ برای برادر ب و همه افرادی که آن را می شنوند. قانع کننده است؟ آیا آقای ب به دروغ ادعا نمی کند که اگر او هم به دنیا می آمد از نیکوکاران می شد!؟

یکشنبه, 25 خرداد 1399 21:31

حج در کلام صادق آل محمد(ع)

حج و زیارت بیت اللَّه الحرام و انجام مناسک آن از شعائر اسلام‌ و یکی از ارکان پنج گانه ای است که اسلام بر آنها نهاده شده است. حج از ضروریات دین به شمار می رود و آیات و روایات فراوانی درباره آن از اهل بیت (ع) به ما رسیده است.
زیارت خانه حق، همراه با انجام مناسک ملکوتی و اعمال عاشقانه ای که دستور پروردگار مهربان بدرقه آن است و انبیای الهی و امامان معصوم بر بزرگداشت تمام واقعیاتش تأکید داشتند، در کنار دلی مملوّ از معرفت و خلوص و همّتی عالی و شوقی وافر، از ارکان اسلام و از اصول مسائل الهی و از شعائر عرشی و خلاصه از بزرگترین و با منفعت ترین برنامه هایی است که انسان مستطیع نسبت به آن مکلّف و مسؤول است. گردهمایی عظیمی که قدرت و توان حلّ مشکلات دنیای اسلام را در همه زمینه ها دارد. 
برنامه بسیار مهمی که می تواند صفوف مسلمانان را بهم پیوند داده و از این نیروی عظیمِ پراکنده، دست واحدی برای جهان اسلام واسلحه کوبنده ای علیه دشمنان دین بوجود بیاورد.


1.اسحاق بن عمار می‌گوید: امام صادق(ع) فرمود: «ای اسحاق، هرکس این خانه (کعبه) را یک بار طواف کند خداوند برای او هزار حسنه می‌نویسد و هزار سیئه از او محو می‌کند و هزار درجه او را بالا می‌برد و هزار درخت برای او در بهشت می‌کارد و ثواب آزاد کردن هزار بنده برایش می‌نویسد، تا به ملتزم می‌رسد. هشت در بهشت را برای او می‌گشاید سپس به او می‌فرماید از هر کدام از آنها که خواستی وارد شو؛ 


اسحاق می‌گوید به امام(ع)‌ گفتم: فدایت شوم. همه اینها برای کسی است که طواف می‌کند؟ فرمود: بله، آیا به تو خبر ندهم از چیزی که از این هم با فضیلت‌تر است؟ عرض کردم: بله.


فرمود: هر کس حاجتی برای برادر مؤمنش برآورده کند، خداوند برای او [ثواب ] طوافی و طوافی و طوافی می‌نویسد. [حضرت همین طور شمرد] تا به 10 طواف رسید؛


2.رکن یمانی دری است از درهای بهشت که از روزی که گشوده شده هرگز بسته نشده است.


3.حرمت مسجد به خاطر کعبه و حرمت حرم به خاطر مسجدالحرام است و احرام به خاطر حرمت حرم واجب شد.


4.هنگامی که خداوند به ابراهیم (ع) امر کرد که حج انجام دهد ، ابراهیم در حالی که اسماعیل همراه او بود ، حج گذارد. 5.ابراهیم و اسماعیل روی شتر سرخی حج گزاردند و جبرئیل هم با انها بود تا اینکه به حرم رسیدند، جبرئیل به ابراهیم گفت ای ابراهیم فرود آیید و غسل کنید پیش از آنکه وارد حرم شوید. پس آنها هم فرود امدند و غسل کردند.


6.هنگامی که می خواهید وارد حرم شوید ، از گیاه اذخر (گیاهی خوشبو) بجوید و ام فروه را نیز به این کار سفارش کرد.


7.سزاوار نیست که خانه های مکه در داشته باشند تا حاجی بتواند وارد خانه های مکه شود و مناسک خود را انجام دهد و نخستین کسی که برای خانه های مکه در گذاشت معاویه بود.


8.علی (ع) اجاره دادن برای خانه های مکه را مکروه دانسته و استشهاد به آیه " سواء العاکف فیه و الباد " کرده است.


9.آدم نخستین کسی بود که شالوده خانه کعبه را نهاد و آن را ساخت و نخستین کسی بود که پوشش پشمین بر آن پوشانید و نخستین کسی بود که به سوی آن حج گزارد.


10.هر کس هفت مرتبه گرد این خانه طواف نماید ، خداوند عز و جل شش هزار حسنه برای او می نویسد و شش هزار گناهش را می بخشد و شش هزار درجه او را بالا می برد.


11.خداوند عز و جل اطراف کعبه یکصد و بیست رحمت قرار داده که شصت رحمت آن مخصوص طواف کنندگان ، چهل رحمت برای نمازگزاران و بیست رحمت برای نگاه کنندگان به کعبه است.


12.در حالی که همراه با سایر مسلمانان گرداگرد خانه طواف می کنی ، با قلبت نیز همراه با فرشتگان در اطراف عرش طواف کن.


13.سخن گفتن و دعا خواندن در طواف اشکالی ندارد ، لیکن خواندن قرآن افضل است.


14.قدم برداشتن مسلمان برای رفع گرفتاری مسلمانی دیگر ، از هفتاد طواف مستحبی بیت الله الحرام برتر است.


15.حجر خانه اسماعیل است و در آن قبر هاجر و قبر اسماعیل قرار دارد.


16.اسماعیل بعد از او (ابراهیم) در سن یکصد و سی سالگی وفات یافت و در جوار مادرش در حجر دفن شد.


17.در حجر ، نزدیک رکن سوم (غربی) تنی چند از دختران اسماعیل دفن شده اند.


18. ابابصیر به نقل از امام جعفر صادق (ع) : هیچ قطعه زمینی نزد خداوند از محل سعی دوست داشتنی تر نیست ؛ زیرا خداوند هر سلطه گر و ستیزه جویی را در آن خوار و ذلیل می کند.


19. معاویة بن عمار به نقل از امام  جعفر صادق (ع): هیچ پرستشگاهی نزد خداوند تبارک و تعالی محبوبتر از مکان سعی نیست ؛ زیرا خداوند در این مکان هر ستمکار گردنکشی را حقیر و زبون می کند.


20.آنگاه که ابراهیم سعی می نمود ، ابلیس بر او در آمد ، جبرئیل ابراهیم را فرمان داد تا تندتر حرکند کند ، از ابلیس بگریزد و پس از آن هروله در سعی سنت شد.


21.زیارت قبر پیامبر خدا (ص) و زیارت قبور شهدا و زیارت قبور منور امام حسین (ع) برابر است با یک حج مقبول که زائر همراه رسول الله (ص) بجای آورد.


22. هرکس سه بار حجّ به جا آورد ، هرگز به فقر گرفتار نیاید.


23. ندیده‏ ام که چیزى همانند مداومت بر زیارت این خانه چنان سریع توانگرى آورد و فقر را بزداید .


24.عبد الرحمن بن کثیر : با امام صادق (ع) به حجّ رفتم . هنگام عبور از راهى آن حضرت بر فراز کوهى رفت و از آن بالا به مردم نگریست و فرمود چه بسیار است هیاهو و چه اندک اند حاجیان !


25.مردم امام خود را گم مى‏ کنند ، ولى آن حضرت در موسم حجّ حاضر مى‏ شود و مردم را مى ‏بیند امّا آنها او را نمى‏ بینند .


26. هر کس در حال احرام بمیرد ، خداوند او را لبّیک گویان برانگیزد


27. معاویة بن عمار گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم روز حج اکبر چه روزی است؟ حضرت فرمود: روز حج اکبر روز عید قربان است و حج اصغر عمره است.


28.حاجی و عمره گزار مهمان خدایند. اگر چیزی بخواهند به ایشان دهد. اگر او را بخوانند، پاسخ می گوید. اگر شفاعت کنند. شفاعت ایشان را می پذیرد، اگر سکوت کنند، با آنان آغاز سخن می کند و در برابر هر درهمی که خرج کرده اند، یک میلیون درهم به آنان می پردازد.


29. حج دوگونه است: حجی برای خدا و حجی برای خلق، هر کس برای خدا حج گزارد، پاداشش آنست که خدا که وی را به بهشت درآورد و هر کس برای مردم حج گزارد، پاداش وی روز قیامت برعهده مردم خواهد بود.


30. از امام صادق (ع) سئوال شد: چرا روزه ایام تشریق «11 - 12 - 13 ذی حجة » نامطلوب است. حضرت فرمود: زیرا مردم، زائران خدا و مهمان وی هستند. و شایسته نیست که مهمان در نزد میزبان و کسی که به دیدارش رفته روزه بگیرد.


31. هیچ راهی از راههای خدا برتر از حج نیست مگر اینکه مردی شمشیر بردارد و در راه خدا جهاد کند تا شهید گردد.


32. خدای عزوجل سه ناموس محترم و مقدس دارد که هیچ چیز به حرمت آن نرسد.


کتابش که فرمان او و نور اوست و خانه اش که آنرا قبله مردم قرار داده و توجه به جایی غیر آن از هیچ کس پذیرفته نیست و عترت پیامبر شما.


33. عبدالله بن سنان گوید به امام صادق (ع) گفتم:


بفرمایید منظور از آیه «و من دخله کان امنا» چیست؟ کعبه مورد نظر است یا حرم؟ فرمود: هر کس از مردم به حرم پناه آورد در امان است. هرکس از مؤمنین بر حرم پناه آورد از خشم خدا در امان است و هر حیوان وحشی و درنده و پرنده ای که داخل حرم شود. در امان است از ارعاب و اذیت تا از آن بیرون رود.


34. خداوند تبارک و تعالی در پیرامون کعبه صدو بیست بخش رحمت دارد، شصت قسمت آن برای طواف کنندگان چهل قسمت برای نمازگزاران و بیست قسمت برای ناظران کعبه است.


35. مستحب است که 360 طواف به تعداد روزهای ایام سال بجای آوری، اگر نتوانستی هر قدر که ممکن شد طواف کن.


36. هر کس با حاجی دیدار کند و با او مصافحه نماید گویا بر حجرالاسود دست کشیده است.


37. کسی که به حج می رود خدا ضامن اوست ، اگر او را زنده نگه دارد، به اهل و عیالش می رساند، و اگر او را بمیراند وارد بهشت می کند.


38. هر آبادی نشین مؤمنی که در عرفه وقوف کند، خدا همه مؤمنان آن آبادی را بیامرزد، و هر شخص مؤمنی از یک خانواده در عرفه وقوف کند، خدا مؤمنان آن خانواده را بیامرزد.


39. هرکس یک درهم در حج خرج کند، برایش بهتر از یک هزار درهم است که به حق خرج کند.


40.خداوند، به چیزی بهتر از خموشی و راه رفتن به سوی خانه اوعبادت نشده است.

 

 

وزیر خارجه دولت وفاق ملی لیبی در نامه‌ای به شورای امنیت خواستار موضع محکم شورای امنیت در مورد جنایات نیروهای حفتر در ترهونه شد.

بر اساس گزارش شبکه «الجزیره»، در این نامه آمده است: «ما از شورای امنیت می‌خواهیم پرونده گورهای جمعی کشف شده در ترهونه را به دادگاه کیفری بین المللی ارائه دهد».

«محمد الطاهر سیاله» گفت: «ما از دادگاه کیفری بین المللی می‌خواهیم درباره جنایات حفتر و شبه نظامیان آن در ترهونه و مجازات عوامل آن تحقیق کند».

وزیر خارجه لیبی افزود: «تعداد گورهای جمعی پیدا شده در ترهونه به ۱۱ عدد رسیده است و برخی از آن متعلق به افرادی است که زنده به گور شده‌اند و از جمله آنها زنان و کودکان بوده‌اند».

در روزهای اخیر، نیروهای دولت وفاق ملی لیبی، یازده گور جمعی در ترهونه یافته‌اند. این شهر به عنوان مرکز عملیات و تأمین شبه نظامیان حفتر مورد استفاده قرار می‌گرفت که هفته پیش به کنترل نیروهای دولت لیبی درآمد و گفته می‌شود که نیروهای حفتر، مرتکب جنایات متعددی علیه ساکنان این شهر شده‌اند.

به دنبال سرنگونی معمر قذافی در سال ۲۰۱۱، دولت جدید لیبی تحت توافقی سیاسی به رهبری سازمان ملل در سال ۲۰۱۵ تشکیل شد. از آوریل سال ۲۰۱۹ نیروهای تحت فرماندهی خلیفه حفتر با این دولت که ترکیه با آن اعلام همبستگی کرده، در جنگ قدرت هستند.

به رغم اینکه دولت وفاق لیبی به ریاست «فایز السراج» مورد حمایت اروپا، آمریکا و سازمان ملل است، ولی مصر، عربستان سعودی، امارات و یونان، از دولت موازی مستقر در بنغازی حمایت سیاسی و نظامی می‌کنند.

ژنرال حفتر از ۱۵ فروردین سال ۱۳۹۸ با چراغ سبز عربستان سعودی و حمایت سیاسی و تسلیحاتی این کشور و کشورهای عربی مصر و امارات درصد تصرف شهر طرابلس (پایتخت رسمی لیبی و محل استقرار دولت سراج) برآمد ولی با ورود نظامی ترکیه و حمایت‌های قطر این حملات بی‌نتیجه ماند و طی چند ماه گذشته نیروهای حفتر متحمل شکست‌های سنگینی شده‌اند.

«علی ارباش» رئیس «سازمان امور دینی ترکیه» در واکنش به طرح الحاق کرانه باختری از سوی رژیم صهیونیستی در «نشست همبستگی با بیت المقدس» که به صورت آنلاین برگزار شد، اعلام کرد: همه بدانند که مبارزه ما تا آزادی کامل قدس ادامه خواهد داشت.

وی با توجه به حساسیت و تمرکز دنیای اسلام بر قدس و همچنین اهمیت آن برای ادیان ابراهیمی اضافه کرد: بیت المقدس یک ارزش جهانی است که شاهد عمیق‌ترین میراث و ماجراجویی تاریخی بشریت است. این شهر همچنین یکی از ممهترین میراث و حافظه تاریخی مسلمانان است و نمی‌توانند از آن چشم‌پوشی کنند.

رئیس سازمان امور دینی ترکیه در واکنش به اقدامات اخیر رژیم صهیونیستی برای پیگیری طرح الحاق کرانه باختری و دره اردن به سرزمینهای اشغالی فلسطین گفت: اشغالگران قدس به این دلیل جرات اشغال را یافته‌اند که جوامع اسلامی را پراکنده و ضعیف می‌بینند، بنابراین ما به عنوان مسلمان باید محاسبه عمیق و انتقاد از خود و ایفای نقش مثبت راه‌حل‌هایی برای پایان اشغالگری صهیونیستها را پیدا کنیم.

وی همچنین افزود: کسانی که فلسطین و بیت المقدس را اشغال کرده و جهان را به جنگ و آشفتگی کشانده‌اند، به هیچ یک از ارزش‌ها نظیر قانون، انصاف، وجدان، دمکراسی و حقوق بشر اهمیت نمی‌دهند. تنها راه حل این وضعیت اتحاد مسلمانان است.

در پی تحرکات اخیر رژیم صهیونیستی برای الحاق اراضی فلسطینی‌ها به سرزمین‌های تحت اشغال خود، اقدامات آنها در این راستا با محکومیت رهبران اسلامی و فلسطینی و همچنین انتقاد شدید اتحادیه اروپا و تهدید آنها برای قطع رابطه با اسرائیل همراه شده است.

نشریه نیوزویک در تحلیلی درخصوص انگیزه‌ها و گمانه‌های پشت طرح بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی برای الحاق کرانه باختری به اراضی اشغالی به رغم مخالفتها می‌نویسد: « دیوید فریدمن، سفیر آمریکا در اسرائیل قرار است به نشستی میان بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر، بنی گانتس، وزیر جنگ و گابی اشکنازی، وزیر خارجه دولت نتانیاهو برود. هدف از این نشست حل اختلافات میان مواضع نتانیاهو و گانتس/اشکنازی در خصوص مساله الحاق یکجانبه کرانه باختری است؛ اراضی که ۵۳ سال قبل در همین روزها توسط اسرائیل تصرف شدند.

این نشست دومین باری خواهد بود که فریدمن دست به مداخله مستقیم در امور داخلی اسرائیل به شکل و روشی که هرگز قبلا انجام نشده، میزند. این پذیرفته شده که سفرای آمریکا همواره چهره‌هایی بسیار مطرح در اسرائیل هستند اما هرگز تا کنون در مناقشات مربوط به داخل دولت این رژیم خودشان را درگیر نکرده‌اند و مطمئنا هرگز به دنبال اصرار بر نقطه نظری مغایر با مواضع اتخاذ شده از سوی دولتهای متوالی آمریکا در ۵۳ سال گذشته نبوده‌اند.

موضوع این نشست این بوده که آیا اسرائیل باید به طور یکجانبه دست به الحاق کرانه باختری بزند و در این صورت چه حجمی از آن را الحاق کند. حزب آبی و سفید بر طبق توافق ائتلافی که با حزب گانتس امضا کرده قبول کرده که با بخش مربوط به الحاق ها در به اصطلاح طرح صلح دونالد ترامپ موافقت کند. در این طرح تشکیل کشور فلسطینی نیز در نظر گرفته شده است. تا به امروز گانتس و اشکنازی از کلیت طرح ترامپ حمایت کرده و با هر گونه اقدام یکجانبه‌ای که بخشی از یک فرآیند گسترده‌تر نباشد مخالفت کرده‌اند. با این حال به نظر می رسد دولت ترامپ نسبت به اینکه چطور این مسیر را ادامه دهد دچار اختلاف شده است. فریدمن به نظر میرسد که نیروی محرکی در میان حامیان اجازه به اسرائیل برای اجرای این الحاق بدون هیچگونه فرآیند صلح با فلسطینی ها است.

در حال حاضر هیچ کس درباره کرانه باختری یا شهرکها صحبت نمی‌کند پس چرا اسرائیل آن را مطرح می کند؟ چرا اسرائیل می‌خواهد قایقش را در وسط یکی از بزرگترین بحران‌های اقتصادی و سلامتی جهان حرکت دهد؟

در واقع این سوالی است که باید پاسخ داده شود؛ چرا حالا؟ یکی از وعده‌های انتخاباتی اصلی نتانیاهو اجرایی ساختن این طرح الحاق بوده او مدعی است که به اصطلاح طرح صلح ترامپ اجازه به الحاق یکجانبه از سوی اسرائیل می‌دهد. نتانیاهو با این توضیح به دنبال جلب نظر پایگاه حمایتی راستگرایش بوده است؛ آنهایی که معتقدند "خدا سرزمین اسرائیل را به مردم یهود داده و هیچ کس نباید هیچ بخشی از آن را از ما بگیرد." برای آنها نمادگرایی مهم بوده و به این معنی است که هرگز نمی‌شود بر سر این سرزمین مذاکره کرد.

امروز در حالی که شانس انتخاباتی دونالد ترامپ هر چه بیشتر با اما و اگر روبرو می شود، چارچوب زمانی اقدام در قبال طرح الحاق نیز می تواند بسیار محدود باشد. چرا نتانیاهو که هرگز عمل به وعده های انتخاباتی خود را در اولویت نگذاشته، قصد انجام این اقدام عمدتا نمادین را که کمکی به امنیت اسرائیل نمی کند دارد در حالی که تا کنون از عملی ساختن طرح الحاق سرباز زده است؟

برخی می گویند نتانیاهو هرگز عملا طرح الحاق را اجرا نخواهد کرد. ایهود باراک، نخست وزیر سابق اسرائیل یکی از این افراد است. چند روز پیش باراک اظهار کرد: نتانیاهو آن کار را نخواهد کرد. من او را از سن ۱۹ سالگی میشناسم. او برای تصمیم‌های بزرگ ساخته نشده است.

برخی دیگر نیز می گویند نتانیاهو با علم به این که محاکمه اش در دست آغاز است، نمیخواهد در تاریخ صرفا به عنوان یک نخست وزیر موقتی ثبت شود که در پایان سمتش راهی زندان می‌شود.

شاید نتانیاهو به دنبال یک ژست بزرگ است تا بگذارد نامش به عنوان نخست وزیری که بخشی از به اصطلاح سرزمین موعود اسرائیل را ملحق ساخت ثبت شود.

البته برخی افراد بدبین هم معتقدند این صحبت از الحاق یکجانبه ممکن است یک دام برای رفتن به سمت برگزاری انتخابات جدید باشد و مدعی هستند که حزب آبی و سفید برنامه نتانیاهو برای الحاق را دفع کرده است. نتانیاهو در این انتخابات جدید می تواند امیدوار به دستیابی به یک دولت راستگرای با اکثریت مطلق (بر خلاف دولت ائتلافی فعلی) باشد به نحوی که او را قادر به تصویب قوانینی برای حفاظت از خودش در برابر هر گونه پرونده‌های آغاز شده پیگرد قضایی سازد.

برنامه‌ها و انگیزه‌های واقعی نتانیاهو مشخص نیستند. همچنین انگیزه‌ها و برنامه‌های واقعی دونالد ترامپ هم مشخص نیستند. اگر ترامپ چراغ سبز را نشان دهد و نتانیاهو طرح الحاق را اجرا نکند، باعث خشم بخش بزرگی از پایگاه حامیان سیاسی خود می‌شود؛ اگر او الحاق را اجرایی کند، بخش عمده کشورهای جهان از او خشمگین خواهند شد. در این سرنوشت مضحک یک نفر که می‌تواند احاق یکجانبه کرانه باختری را متوقف کند ابومازن (محمود عباس)، رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین است. همه کاری که او میتواند انجام دهد این است که غرورش را ببلعد، با دونالد ترامپ تماس بگیرد و بگوید: ما از برگزاری نشست و بحث درباره طرح صلح آمریکا خوشحال خواهیم شد. این سناریو کمترین احتمال را دارد.»

یکشنبه, 25 خرداد 1399 21:21

در سیاتل چه می‌گذرد؟

مرگ تاسف برانگیز جرج فلوید 46 ساله در روز 25 می 2020 (5 خرداد 1399) توسط یک افسر آمریکایی، در شهر مینیاپولیس آمریکا موجی از اعتراضات بزرگ را در این کشور به همراه داشته که به نوعی در تاریخ سیاسی این کشور از نظر وسعت و فراگیری بی‌سابقه به نظر می‌رسد. در این میان، همواره دونالد ترامپ با طرخ اتهاماتی همانند تروریست بودن و چپ بودن معترضان، آن‌ها را محکوم کرده و اعتنایی به خواست و مطالبات‌شان داشته است. حتی در  چندین مقطع خواستار سرکوب و برخورد خشن با معترضان شده و از به کارگیری ارتش برای سرکوب اعتراضات سخن به میان آورده است.

در این میان، در رسانه‌های آمریکایی اواخر هفته گذشته  که گزارش داده‌اند معترضان بخش‌هایی از شهر «سیاتل» را به عنوان بزرگ‌ترین شهر منطقه شمال غربی اقیانوس آرام اشغال کرده‌اند و پس از چند روز درگیری با پلیس، نهایتا مقر فرماندهی پلیس این شهر را به کنترل در آورده‌اند. این خبر با حساسیت ویژه از سوی رسانه‌های دست راستی نزدیک به ترامپ پوشش داده شد و ترامپ نیز در دو مرحله به تحولات اتفاق افتاده واکنش نشان داد. با تمام ایسن اوصاف، برای روشن شدن ابعاد اعتراضات سیاتل ضروری است تحولات پیش آمده مورد بررسی قرار گیرد.

 

اشغال سیاتل واقعیت یا امری بزرگ‌نمایی شده

با وجود تبلیغات رسانه‌های دست راستی مبنی بر سقوط و اشغال شهر سیاتل توسط معترضان، اما شواهد امر حاکی از آن است که این رسانه‌های به شک تعمدی قصد دارند در در ابتدا موضوع اشغال را بزرگ جلوه دهند و در سطحی دیگر، بحث حضو گروه ضد فاشیستی و آنارشیست «آنتیفا» را مطرح کنند. در همین زمینه، شبکه خبری سی‌ان‌ان بامداد جمعه (به وقت تهران) گزارش داد برخی رسانه‌های دست‌راستی مدعی شده‌اند فعالان مسلح وابسته به گروه «آنتیفا» بخش‌هایی از سیاتل را تصرف کرده و قصد دارند مناطق تحت تصرف خودشان را گسترش دهند.

سی‌ان‌ان در حین حال تأیید کرده که تظاهرات‌کنندگان «بخش کوچکی» از سیاتل را اشغال کرده و آن را «منطقه خودمختار» اعلام کرده‌اند. سی‌ان‌ان نوشته که ساختمان اداره پلیس سیاتل بعد از چند روز زد و خورد میان معترضان و مأموران تخلیه شده است.   این رسانه نوشته علی‌رغم این، ادعاها مبنی بر اینکه اعضای گروه «آنتیفا» در حال پرسه‌زنی در خیابان‌های سیاتل هستند در رسانه‌های دست‌راستی بزرگنمایی شده‌اند.  دفتر شهردار سیاتل هم در بیانیه‌ای گفته شواهدی مبنی بر حضور اعضای مسلح گروه آنتیفا وجود ندارد.

 

طرح شبح آنتیفا؛ راهکار ترامپ برای تبرئه خود

در ارتباط با مساله اشغال سیاتل و روند اعتراضات در این شهر دونالد ترامپ به طور خاص به نام یک گروه اشاره دارد، گروه «آنتیفا». این در شرایطی است که قبلا نیز ترامپ اتهام تمامی عتراضات را به این گروه وارد ساخته بود و حتی طرح اعلام این گروه به عنوان یک گروه تروریستی را طرح کرده بود. در واقع، پس از بالا گرفتن اعتراضات در آمریکا، دونالد ترامپ انگشت اتهام را به سوی گروه «آنتیفا» کشیده و آن‌ها را گروه ترورریستی خطاب می‌کند

غالبا منشاء «آنتیفا» را به گروههای مقاومت ضدفاشیستی در دهه ۱۹۲۰ ارجاع می‌دهند اما برخی دیگر، این گروه را متاخر و مربوط به دهه 1980 می‌دانند. گروه «آنتیفا» در مقام جریانی چپ، به معنای «ضد فاشیست» است و ماهیت اصلی آن ضدیت با نژادپرستی و نظام سرمایه‌داری است. در دهه 1980 این گروه نام خود را از آنتی‌فاشیسم به آنتی‌راسیسم (ضد نژادپرستی) تغییر داد اما در سال 2017 با نام پوششی «آنتیفا» به فعالیت پرداخت. این گروه در در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون و باراک اوباما فعالیت چندانی نداشتند و بعد از ورود ترامپ به کاخ سفید مجددا فعال شده‌اند. اعضای این گروه در اعتراضات لباس یکدست می‌پوشند و اغلب صورت خود را با ماسک می‌پوشانند تا شناسایی نشوند. همچنین، بخشی از آنتیفا سلاح‌هایی مانند اسپری فلفل، چاقو، سنگ و زنجیر با خود حمل می‌کنند و ابایی از درگیری با پلیس و نژادپرستان ندارند. اکنون به نظر می‌رسد ترامپ قصد دارد با وارونه جلوه دادن حقایق طرح مدیریت اعتراضات تسط«آنتیفا» را به عنوان ابزاری برای مقابله با نژادپرستی به کار بگیرد.

 

واکنش ترامپ به تحولات سیاتل؛ از تهدید به پایان دادن تا هتاکی به مسئولین محلی

دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا روز پنج‌شنبه در پیامی توئیتری شهروندانی که در ایالت واشنگتن در اعتراض به قتل جورج فلوید توسط پلیس به خیابان‌ها آمده‌اند را «آشوبگران زشت» خواند و از فرماندار ایالت واشنگتن و شهردار سیاتل خواست که با آنها برخورد کنند. ترامپ در حساب کاربری رسمی خود در توئیتر نوشت: «جِی اینسلی فرماندار چپ افراطی ایالت واشنگتن و شهردار سیاتل، طوری به بازی گرفته شده و دست انداخته شده‌‌اند که هرگز کسی در کشور فوق‌العاده ما شاهد چنین چیزی نبوده است.» وی افزود: «همین حالا شهرتان را پس بگیرید. اگر این کار را نکنید، من انجامش می‌دهم. این یک بازی نیست. این آشوبگران زشت باید فوراً متوقف شوند. بجنبید!»

اما این تنها واکنش ترامپ به تحولات شهر سیاتل نیست، بلکه او در جدیدترین واکنش خود طی توئیتی نوشت: «دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا عصر جمعه در پیامی توییتری نوشت: شهردار سیاتل درباره اشغال شهرش توسط آنارشیست‌ها گفته است "این تابستان عشق است". این لیبرال دموکرات‌ها خبر ندارند. تروریست‌ها شهرهای ما را آتش زده و غارت می‌کنند و آن‌ها فکر می‌کنند که این خیلی عالی است. اشغال سیاتل هم‌اکنون باید پایان یابد.»

 

حیرت شهردار سیاتل از واکنش‌های هیستریک دونالد ترامپ

اظهارات تهدیدآمیز و غیرمدنی دونالد ترامپ رد مواجه به تحولات شهر ساتل با واکنش شدید اللحن شهردار این شهر مواجه شد. شهردار سیاتل در انتقاد از اظهارات رییس جمهوری آمریکا مبنی بر اعزام ارتش به منظور سرکوب اعتراضات ضد نژادپرستی در این شهر، گفت: ترامپ در مسیری اشتباه است و نمی‌فهمد شنیدن صدای جامعه، نقطه ضعف نیست. «جنی دورکان» ترامپ را متهم کرد که درکی از فضای شهر سیاتل ندارد و تاکید کرد که دو منطقه محل تجمع معترضان یعنی کال اندرسون و کاپیتال هیل در طول سال‌ها محلی برای آزادی بیان، اجتماع و ابراز نظر بوده است.شهردار سیاتل با بیان اینکه گردهمایی و ابراز نظر قانونی، حقوق نخستین متمم قانون اساسی است، اضافه کرد: درخواست از ما به عنوان یک جامعه برای انجام اقدامات بهتر و فراهم کردن برابری واقعی برای جامعه رنگین‌پوستان، نه تنها تروریسم نیست بلکه وطن‌پرستی است.

همچنین، دورکان با رد اظهارات ترامپ برای اعزام ارتش به منظور سرکوب معترضان، اظهار کرد: همانطور که پیش از این هم به صورت علنی گفتم، اعزام ارتش به سیاتل غیرقانونی و ضد قانون اساسی است و ما اجازه نخواهیم داد این اتفاق بیفتد. وی خاطرنشان کرد: اجازه نخواهیم داد این رییس جمهوری یک گمراه باشد. قرن برده‌داری و نژادپرستی سیستماتیک یک شبه برچیده نمی‌شود اما معتقدم که سیاتل می تواند مدلی برای کشور باشد. ما باید با یکدیگر پیشرفت ایجاد کنیم و روشن است که سیاتل آماده اقدام است.