emamian

emamian

حضرت امام مهدی (عج) مصلح کل، دوازدهمین پیشوای شیعیان، یگانه فرزند حضرت امام حسن عسکری (ع) است که در روز پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری در شهر سامرا چشم به دیدار جهان گشود. آن حضرت در پنج سالگی به مقام امامت رسید. در میان امامان معصوم (ع) سه امام در خردسالی به امامت رسیدند: امام جواد (ع) در هفت سالگی، امام هادی (ع) در نه سالگی و حضرت مهدی (عج) در پنج سالگی.

از این رو، از همان عصر امامت امام رضا (ع) به بعد، این سؤال مطرح شد که با توجه به مقام بسیار ارجمند امامت، چگونه انسانی در خردسالی به امامت می رسد؟ چرا که دوران شکوفایی رشد و عقل در مردان، به طور معمول از پانزده سالگی شروع و در چهل سالگی به تکامل می رسد. و نظر به این که این مساله در مورد امامان (ع) نخستین بار در مورد حضرت جواد (ع) رخ داد، در آن عصر، از جنجالی ترین مسائل روز بود.

حضرت رضا (ع) قبل از امامت امام جواد (ع) به بیان پاسخ این سؤال می پرداختند، و با روشن گری و آگاهی بخشی، اذهان را روشن می‌ساختند.

 

گاهی این مسئله به گونه های دیگر، در نزد بستگان امامان (ع) مطرح می شد، و آنها نیز به پاسخ آن می پرداختند; به عنوان نمونه محدث خبیر کلینی از محمد بن حسن بن عماد روایت می کند که گفت: من در حضور علی بن جعفر (عموی بزرگوار حضرت رضا (ع)) در مسجدالنبی نشسته بودم، دو سال بود که در مسجد رسول خدا (ص) به درس او می رفتم و از محضرش مستفیض می شدم.

 

یک روز ناگاه دیدم حضرت جواد (ع) در خردسالی در مسجدالنبی (ص) به نزد علی بن جعفر (ع) آمد، علی بن جعفر (ع) تا آن حضرت را دید، شتابان برخاست و با پای برهنه و بدون ردا به سوی حضرت جواد (ع) رفت و دست او را بوسید و به او احترام شایان نمود، حضرت جواد (ع) به او فرمود: «ای عمو، بنشین خدا تو را رحمت کند». علی بن جعفر گفت: ای آقای من چگونه بنشینم با این که تو ایستاده ای؟ هنگامی که علی بن جعفر به مجلس درس خود بازگشت، اصحاب و شاگردانش او را سرزنش کردند و به او گفتند:

«تو عموی پدر حضرت جواد (ع) هستی، در عین حال با این سن و سال، این گونه در برابر حضرت جواد (ع) که خردسال است فروتنی می کنی و دستش را می بوسی و آن همه احترام شایان می نمایی؟» علی بن جعفر (ع) گفت: ساکت باشید. آن گاه محاسن خود را به دست گرفت و گفت:

«اذا کان الله عزوجل لم یؤهل هذا الشیبة و اهل هذا الفتی و وضعه حیث وضعه، انکر فضله، نعوذ بالله مما تقولون بل انا له عبد; اگر خداوند صاحب این ریش سفید را شایسته (امامت) ندانست، و این نوجوان را سزاوار دانست، و به او چنان مقامی داد، آیا من فضیلت او را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن ناروای شما. من غلام و برده او هستم و او مولای من است ».

 

بایسته است بدانیم جایگاه اعتقاد به امامت و ائمه معصومین علیهم السلام نزد شیعه بسیار والا و ارزشمند است به گونه ای که اعتقاد به امامت در نگاه ایشان در ردیف اعتقاد به خداوند و پیامبرصلی الله علیه وآله قلمداد شده است. از نگاه شیعه خداوند متعال مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیتهای ذاتی به افرادی خاص عطا فرموده و تنها از طرف ذات اوست که امام بر جامعه نصب می گردد.

 

شیعه این اعتقاد راسخ را از آیات و روایات به دست آورده که برخی از موارد آنها بدین قرارند:

 

۱ - امامت امری قراردادی و از طرف پروردگار متعال است.

عمرو بن اشعث گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود: «اترون الموصی منا یوصی الی من یرید؟ لا والله ولکن عهد من الله ورسوله صلی الله علیه وآله لرجل فرجل حتی ینتهی الامر الی صاحبه; (۱)

شما گمان می کنید هر کس از ما امامان که وصیت می کند، به هر کس بخواهد وصیت می کند؟ ! نه به خدا، چنین نیست، بلکه امر امامت عهد و فرمانی است از جانب خدا و رسول صلی الله علیه وآله برای فردی پس از شخص دیگر (از خانواده ما) تا به صاحبش برسد.»

 

۲ - فرمان پذیری از امام همسان اطاعت از پروردگار و پیامبرصلی الله علیه وآله است.

شیعه معتقد است که ائمه معصومین علیهم السلام تنها مصداق اولی الامر هستند و خداوند در قرآن فرمان به پیروی از ایشان داده است. آنجا که می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم » ; (۲)

«ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا اطاعت کنید و از پیامبر و اولیای امر خود [نیز] اطاعت کنید.» یکی از مواردی که اطاعت و پیروی از امام در آن واجب است، مسئله جانشینی می باشد، به این معنا که وقتی امامی به عنوان پیشوای معصوم جانشین خود را معرفی کرد جای هیچگونه تردید باقی نخواهد ماند و بر دیگران واجب است امامت او را بپذیرند; اگر چه در سن و سال کودکی باشد.

 

۳ - امامت عهدی است که هرگز به ستمگران نمی رسد.

خداوند متعال پس از آنکه ابراهیم علیه السلام را به مقام امامت بشارت داد، در جواب او که پرسید: آیا این شرافت نصیب ذریه ام نیز می‌گردد؟ فرمود: «ولا ینال عهدی الظالمین » ; (۳)

«پیمان من به ظالمان نمی رسد.»

 

۴ - امامت روح تمامی دستورات الهی، مکمل دین و متمم نعمتهای الهی است.

خداوند متعال انجام امر خطیر رسالت را منوط به نصب جانشین دانسته و می فرماید: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته » ; (۴)

«ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده است را ابلاغ کن و اگر چنین نکنی پیامش را نرسانده ای.» این امر بسیار با عظمت همانا اعلام امامت و خلافت علی علیه السلام بود.

 

حال که چنین است، چگونه پرنده خیال ما بر بام بلند معرفت ایشان جای خواهد گرفت؟ جز اینکه انفاس قدسی خود آن انوار پاک دست ناز خویش دراز کرده، دست نیاز ما باز گیرند و چه جای این سؤال و خرده گیری که خداوند چگونه این مقام به کودکی ارزانی می دارد؟ نه تنها در بین ائمه چنین امری بی سابقه نبوده که در بین پیامبران الهی نیز دست قدرت الهی چنین امری را رقم زده است.

 

امامان جواد ، هادی و مهدی (صلوات الله علیهم)

قبل از حضرت مهدی علیه السلام به دو امام (جوادعلیه السلام و هادی علیه السلام) قبل از سن بلوغ مقام امامت عطا شده است و این شاید خود به نوعی ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی علیه السلام در سن کودکی بود.

 

در سلسله امامت اولین امامی که در سن کودکی به امامت رسید نهمین پیشوای شیعیان بود و از آنجا که این مسئله در دوران امامت بی سابقه بود، مورد پرسش و شک عده ای قرار گرفت و در این رهگذر با تصریح امام رضاعلیه السلام و بیاناتی از خود آن امام قلب شیعیان آرام گرفت.

 

«عن معمر بن خلاد قال: سمعت الرضاعلیه السلام وذکر شیئا فقال: ما حاجتکم الی ذلک؟ هذا ابو جعفر قد اجلسته مجلسی وصیرته مکانی وقال: انا اهل بیت یتوارث اصاغرنا عن اکابرنا القذة بالقذة; (۷)

معمر بن خلاد گوید: از امام رضاعلیه السلام شنیدم که مطلبی [راجع به امر امامت] بیان کرد و سپس فرمود: شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابو جعفر است که او را به جای خود نشانیده و قائم مقام خود ساخته ام، و فرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالانمان مو به مو از بزرگسالانمان ارث می برند.» این روایت بیانگر این حقیقت است که مقام امامت ربطی به کمی و زیادی سن ندارد.

 

صفوان بن یحیی گوید: به امام رضاعلیه السلام عرض کردم: پیش از آنکه خدا ابی جعفرعلیه السلام را به شما ببخشد، درباره جانشینتان از شما می پرسیدیم و شما می فرمودید: خدا به من پسری عنایت می کند، اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن کرد، اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی کند، به که بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابی جعفرعلیه السلام فرمود که در برابرش ایستاده بود. عرض کردم: قربانت گردم، این پسر سه ساله است! ! فرمود: «وما یضره من ذلک فقد قام عیسی بالحجة وهو ابن ثلاث سنین; (۸)

 

چه مانعی دارد؟ عیسی علیه السلام سه ساله بود که به حجت قیام کرد.»

همانگونه که خداوند قادر متعال، مقام نبوت را به خردسالی عطا فرمود مقام امامت را نیز می تواند به انسانی با تمام صفات لازم در سن کودکی عطا فرماید.

 

علی بن اسباط گوید: امام محمد تقی علیه السلام را دیدم که به طرف من می آمد، من نگاهم را به او تیز کردم و به سر و پایش نگاه می کردم تا اندازه و قامتش را برای اهل شهر خود (شیعیان) وصف کنم، در آن میان که من او را ورانداز می کردم، حضرت بنشست و فرمود: «یا علی! ان الله احتج فی الامامة بمثل ما احتج به فی النبوة. فقال: «وآتیناه الحکم صبیا» ، «ولما بلغ اشده » ، «وبلغ اربعین سنة » فقد یجوز ان یؤتی الحکمة وهو صبی ویجوز ان یؤتاها وهو ابن اربعین سنة; (۹)

 

«ای علی! خدا حجت درباره امامت را به مانند حجت درباره نبوت آورده و فرموده است: «حکم نبوت را در کودکی به او دادیم » ، «و چون به رشد، رسید» ، «و به چهل سالگی رسید» ، پس رواست که [به شخصی] در کودکی حکم داده شود (چنانچه به یحیی علیه السلام داده شد) و رواست که در چهل سالگی داده شود (چنانچه به یوسف علیه السلام داده شد).»

 

و البته کم نبودند انسانهای وارسته ای که در برابر فرمایش امام علیه السلام سر تعظیم و قبول فرود می آورند و در برابر مشیت الهی با کمال رضایت آن را می پذیرفتند.

 

محمد بن حسن بن عمار گوید: من دو سال نزد علی بن جعفر بن محمد (عموی امام رضاعلیه السلام) بودم و هر خبری که او از برادرش موسی بن جعفرعلیه السلام شنیده بود می نوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم، ابو جعفر محمد بن علی الرضاعلیه السلام در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله بر او وارد شد، علی بن جعفر بر جست و بدون کفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ابوجعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟

 

چون علی بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده و می گفتند: شما عموی پدر او هستید و با او اینگونه رفتار می‌کنید؟ ! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید. اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار [امامت] ندانست و این کودک را سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم. (۱۰) »

 

شیعه با این ذهنیت که مقام امامت به سن و سال خاصی مربوط نیست درباره امام جواد و امام هادی علیهما السلام چندان تردیدی به خود راه نداد، بویژه که حکام جور زمان هرچه تلاش کردند تا مسئله امامت را با مناظرات ساختگی دانشمندان بزرگ با این امامان خردسال خدشه دار کنند، شکست خوردند.

 

اما این وضع درباره آخرین پیشوای شیعیان به کلی متفاوت شد، چرا که او هم در سن و سالی کمتر از دیگر ائمه به امامت رسید و هم به خاطر مصالحی ولادت آن حضرت نیز مخفیانه صورت پذیرفت و این برخی از شیعیان را دچار برخی تردیدها نمود و کار امام حسن عسکری علیه السلام را مشکل ساخت، اگر چه امامان پیشین تا حدودی زمینه را مساعد کرده و شیعه را برای درک چنان روزی آماده ساخته بودند.

 

در غیبت نعمانی از امام باقرعلیه السلام نقل شده است که آن حضرت فرمود: «صاحب هذا الامر اصغرنا سنا واخملنا شخصا; (۱۱)

صاحب این امر کم سن و سال ترین و گمنام ترین ماست.»

اسماعیل بن بزیع گوید: از حضرت ابی جعفرعلیه السلام راجع به امامت پرسیدم و گفتم: آیا ممکن است امام از هفت سال کمتر داشته باشد؟ فرمود: «نعم و اقل من خمس سنین; آری، کمتر از پنج سال هم می شود.» (۱۲)

البته معرفی حضرت مهدی علیه السلام با دیگر ائمه این تفاوت را داشت که خواست الهی بر پنهان زیستن حضرت مهدی علیه السلام تعلق گرفته بود; بنابراین تنها افرادی خاص از ولادت آن حضرت خبردار شدند.

 

ضوء بن علی از مردی از اهل فارس نقل می کند که: به سامرا آمده و ملازم درب خانه امام حسن عسکری علیه السلام شدم. حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام کردم، فرمود: برای چه آمده ای؟ عرض کردم: برای اشتیاقی که به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراه خادمان در خانه حضرت بودم.

 

گاهی می رفتم هر چه احتیاج داشتند از بازار می خریدم و زمانی که مردها در خانه بودند، بدون اجازه وارد می شدم. روزی بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردها بود، ناگاه در اتاق حرکت و صدایی شنیدم، سپس با فریاد به من فرمود: بایست، حرکت مکن، من جرات در آمدن و بیرون رفتن نداشتم، سپس کنیزکی که چیز سرپوشیده ای همراه داشت از نزد من گذشت، آنگاه مرا صدا زد که در آی، من وارد شدم و کنیز را هم صدا زد.

کنیز نزد حضرت بازگشت، حضرت به کنیز فرمود: روپوش از آنچه همراه داری بردار، کنیز از روی کودکی سفید و نیکو روی پرده برداشت و خود حضرت روی شکم کودک را باز کرد، دیدم موی سبزی که به سیاهی آمیخته نبود از زیر گلویش تا نافش روئیده است، سپس فرمود: این است صاحب شما، و به کنیز امر فرمود که او را ببرد. سپس من آن کودک را ندیدم تا امام حسن علیه السلام وفات کرد. » (۱۳)

 

عمرو اهوازی نیز گوید: امام حسن امامت در کودکی این حقیقت را روشن می سازد که اعطای مقام امامت بر اساس فضایل ذاتی است و این مربوط به روح متعالی انسانهای خاص است

عسکری علیه السلام آن حضرت را به من نشان داد و فرمود: «هذا صاحبکم; این صاحب شماست.» (۱۴)

 

در پایان این سؤال را مطرح می کنیم که علت نصب امامت در کودکی چیست و چرا مقام امامت در همه امامان در سن و سال بلوغ و رشد اعطا نشده است. به نظر می رسد که هر چند مصالح تام همه مقدرات و فرامین الهی بر ما روشن نیست، اما موارد ذیل را می توان به عنوان برخی از دلیلهای احتمالی این امر یادآور شد.

 

در پایان توجّه چند نکته بایسته است :

 

اول. پیشینه نبوّت و امامت در کودکی

از نظر قرآن، نبوت و ولایت در کودکی، نه تنها، امری ناشدنی نیست ؛ بلکه به صراحت از نبوّت حضرت عیسی«ع» و اعطای حکمت به حضرت یحیی خبر داده است. حتّی این مسئله در جامعه شیعی، امری عجیب و ناگهانی نبود ؛ بلکه قبل از امام مهدی(عج) نیز امام جواد و امام هادی«ع» به امامت رسیده بودند.

در این رابطه چند آیه و روایت نقل می شود :

 

۱) «آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا» مریم (۱۹)، آیه ۱۲ ؛ «ای یحیی! تو کتاب (الهی) را به قوت بگیر و (ما) در همان سن کودکی به او حکم نبوت دادیم».

فخر رازی می گوید : «مراد از حکم در آیه شریفه، همان نبوّت است ؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در کودکی محکم کرد و به او وحی فرستاد. چرا که خداوند متعال حضرت یحیی و عیسی«ع» را در کودکی به پیامبری برگزید! برخلاف حضرت موسی«ع» و حضرت محمد«ص» که آنان را در بزرگ سالی به رسالت مبعوث کرد» V}تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲.

 

۲) قرآن در زبان حضرت عیسی«ع» - که در کودکی زبان به سخن گشود و جواب منکران را داد - چنین می فرماید : «قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا»مریم (۱۹)، آیه ۳۰. ؛ «(کودک) گفت : من بنده خداوند هستم ؛ (او) به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است».

 

۳) امام علی النقی«ع» ، شش سال و پنج ماه از سنّ شریفش گذشته بود که پدرش از دنیا رحلت فرمود و امامت به او منتقل شد.مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۰۱.

 

۴) عبداللَّه بن جعفر می گوید : من و صفوان بن یحیی به خدمت امام رضا«ع» رسیدیم. ابوجعفر«ع» - که سه سال از عمرش می گذشت - ایستاده بود. عرض کردیم : خدا ما را فدای شما کند! اگر - پناه به خدا - اتفاقی بیفتد، چه کسی بعد از شما (امام ) خواهد بود؟! آن حضرت به امام جواد، اشاره کرد و فرمود : این فرزندم. عرض کردیم : او با این سن و سال؟! فرمود : آری، او با همین سن و سال. خداوند تبارک و تعالی با (وجود) عیسای دو ساله احتجاج کرد (و او را به نبوّت برگزید)» بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۵، ح ۲۳.

 

۵) شیخ مفید می نویسد : «جمهور شیعه با مخالفان آنها، بر این امر اتفاق دارند که رسول خدا«ص»، حضرت علی«ع» را دعوت به وزارت، خلافت و وصایت کرد ؛ در حالی که سن او کم بود ؛ ولی از دیگر کودکان دعوت نکرد» فصول المختارة، ص ۳۱۶.

وی همچنین می نویسد : «پیامبر اکرم«ص» همراه با حسن و حسین - در حالی که آن دو طفلی بیش نبودند - با نصارا مباهله کرد و قبل از این واقعه، سابقه نداشت که پیامبر به همراهی اطفال مباهله کرده باشد...» همان، ص ۳۱۶.

 

دوم. لزوم شایستگی برای امامت

امامت و ولایت، مقام و منصبی است که به لیاقت و شایستگی افراد بستگی دارد ؛ نه سن و سال آنان. ولایت و امامت، مقام بزرگی است که واجد آن مقام، طوری احکام خدایی و علوم نبوّت را تحمّل و ضبط می کند که خطا، نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدّسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده، از افاضات و اشراقات الهی، بهره مند می گردد.

 

به واسطه علم و عمل، پیشوا امام انسانیّت و نمونه و مظهر دین و حجّت خداوندی است. معلوم است که هر کس قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد ؛ بلکه باید از حیث روحی، در مرتبه اعلای انسانیّت قرار گرفته، لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی نیز در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه، به عالم الفاظ و معانی تنزّل دهد و به مردم ابلاغ کند.

 

پس پیغمبر و امام، از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خدای متعال، آنان را به مقام شامخ نبوّت یا امامت انتخاب می کند. این امتیاز، از همان اوان کودکی، در آنان موجود است تا هر زمان که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود، آن افراد برجسته، رسماً به مقام و منصب نبوّت و امامت، منصوب و مأمور حفظ و تحمّل احکام شوند. این انتخاب و نصب ظاهری ؛ همان طور که می تواند بعد از بلوغ یا در بزرگسالی انجام گیرد، ممکن است در ایام کودکی نیز تحقّق پذیرد.دادگستر جهان، ص ۱۲۲ و ۱۲۳.

 

بر این اساس امامت و ولایت (و نبوّت)، به سن و سال نیست ؛ بلکه به علم، دانایی، ورع، تقوا و سایر فضایل انسانی و اخلاقی است. حتّی دستگاه خلافت نیز به این حقیقت پی برده بود که : «امامت زود هنگام»، پدیده ای اصیل و الهی است ؛ نه ساختگی و بی پشتوانه و عاری از واقعیت.

 

سوم. امامت، منصبی الهی

مسئله امامت و ولایت، امری شخصی، وراثتی و انتخابی نبوده و در حیطه اختیارات هیچ کس قرار ندارد ؛ بلکه این امر از جانب خدا و بر اساس خواست، اراده و نصب او است.

 

در واقع امامت برای ائمه اهل بیت«ع»، مرکزیت قدرت و نفوذ حکومت - بسان خلفای اموی و عباسی و فاطمی - نیست تا از پدر به پسر منتقل شود ؛ بلکه بر اساس انتخاب و فرمان الهی است ؛ از این رو امام که فردی برگزیده از سوی خدای متعال است، در تمام زمینه ها، سرآمد و دارای علم و قدرت الهی است. پس اعطای آن به بزرگسال یا کودک، در دست خدا و به خواست و اراده او است و او بهتر از همه می داند که امامت و ولایت را در کجا قرار دهد و چه کسی را به این مقام نصب کند.«اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»انعام (۶)، آیه ۱۲۴.

 

پس امامت حضرت مهدی(عج) نیز خارج از این مدار نبوده و بر اساس تدابیر و سنت های الهی صورت گرفته است. خداوند متعال - پس از آنکه حضرت ابراهیم«ع» را به امامت برگزید - به او فرمود : «وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»بقره (۲)، آیه ۱۲۴ ؛ «(به یاد آر) هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند امتحان کرد و او همه را به جای آورد. خداوند، به او فرمود : من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم. ابراهیم پرسید : (آیا) این پیشوایی را به فرزندانم نیز عطا خواهی کرد؟ خداوند فرمود : عهد من (هرگز) به ستمکاران نمی رسد».

 

در منابع تاریخی آمده است : بنی عامر خدمت رسول خدا«ص» رسیدند ؛ حضرت آنان را به سوی خدا دعوت نمود و نبوّت خود را بر آنها عرضه کرد. در این هنگام شخصی از آنان به پیامبر«ص» گفت : اگر ما با تو بر اسلام بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفان غلبه داد ؛ آیا در خلافت بعد از تو سهمی داریم؟! آن حضرت فرمود : امر خلافت به دست خداوند است ؛ هر کجا که بخواهد قرار می دهد.سیره ابن هشام، ح ۲، ص ۳۲.

 

چهارم. شهادت امامان و ضرورت نصب امام بعدی

یکی از نکات قابل توجّه درباره زندگی اهل بیت«ع»، فشارها، ظلم ها و سختگیری های حاکمان جور علیه امامان«ع» است ؛ به طوری که همه امامان شیعه، به دست ظالمان مقتول یا مسموم می شدند و خطر جانی همیشه ایشان را تهدید می کرد. چه بسا می شد که امامی به شهادت می رسید، در حالی که فرزند او در سنین کودکی قرار داشت و به ضرورت، همان کودک به مقام امامت می رسید.

 

در فرهنگ اسلام، زمین نباید خالی از حجّت بماند و حتماً شخصی به عنوان واسطه فیض الهی و امام امت تعیین گردد ؛ پس شخص بعدی - هر چند در دوران کودکی قرار داشت - به مقام امامت می رسید و خلیفه و حجت الهی بر روی زمین می گردید. در روایات آمده است : «لو بقیت الارضُ بغیر امام لساخت» کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰ ؛ «اگر زمین بدون امام باشد، (به یقین) در هم فرو می ریزد».

بر این اساس وقتی امام مهدی(عج) پنج ساله بود، پدرش امام حسن عسکری«ع» به شهادت رسید و از آنجایی که زمین نباید خالی از حجّت می ماند و مردم نیز باید امام و پیشوایی برای خود می داشتند ؛ آن حضرت به امامت رسید و به عنوان آخرین وصّی و حجّت الهی، رهبری آنان را در دست گرفت.

 

از طرف دیگر شاید این مسئله (رسیدن به امامت در سن کودکی) برای حفظ جان برخی از امامان، ضروری بوده و دشمنان به تصوّر کودک بودن آنان، دست از ظلم و جنایت علیه ایشان بردارند. این مسئله در مورد امامان بعد از حضرت رضا«ع» اتفاق افتاد و به رغم کینه و بغض شدید خلفا نسبت به امامان، نتوانستند بعد از شهادت امام قبلی، آسیبی به امام بعدی برسانند و البته شاید دشمنان قدرت امامت را باور نمی کردند و آنها را خطری برای حکومت و سلطه خود نمی دانستند.

 

اگرچه جست وجوی شدید آنان از حضرت مهدی(عج) نیز، بیشتر ناشی از شنیدن روایات فراوان در مورد آخرین حجت الهی و قیام و انقلاب او علیه ظالمان و ستمگران بوده است و آنان با باور به این پیش گویی ها، در صدد چاره جویی و نابودی مهدی موعود بودند!! بدین جهت آن حضرت در پنهانی می زیست و دور از چشم این حاکمان جور، هدایت و رهبری مردم را در دست داشت.

 

پنجم.امتحان و آزمون مؤمنان

شاید یکی از دلایل «امامت در کودکی»، آزمون مسلمانان و سنجش میزان اطاعت و حقّ پذیری آنان بوده است. اگر کسی با ماهیت و ژرفای امامت آشنا باشد و آن را مقامی از جانب خدا بداند ؛ چون و چرایی در سن امامان نخواهد داشت. اتفاقاً این مسئله در مورد امامان بعد از حضرت رضا«ع» - که همگی در سن کودکی یا جوانی به امامت رسیدند - مصداق داشت و شیعیان کمتر دچار اختلاف، تشتّت، چند دستگی و انکار شدند ؛ در حالی که قبل از حضرت رضا«ع»، فرقه های مختلفی در میان شیعه پدید آمدند که هر یک به امامت شخصی خاص قائل بودند ؛ البته کم نبودند انسان های وارسته و مطیعی که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و قبول فرود می آوردند و در برابر مشیّت الهی با کمال رضایت آن را می پذیرفتند.

 

محمد بن حسن عمّار گوید:

«من دو سال نزد علی بن جعفرمحمد (عموی امام رضا«ع») بودم و خبری که او از برادرش موسی بن جعفر«ع» شنیده بود، می نوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم ؛ ابو جعفر محمد بن علی الرضا (جواد)، در مسجد رسول خدا بر او وارد شد. علی بن جعفر برخاست و بدون کفش و عبا به نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد.

 

ابو جعفر به او فرمود : ای عمو! بنشین، خدایت رحمت کند. او گفت : آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟! چون علی بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند : شما عموی پدر او هستید (چرا) با او این گونه رفتار می کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت : خاموش باشید! اگر خدای عزّوجل این ریش سفید را سزاوار (امامت) ندانست و این کودک را شایسته و سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد ؛ (آیا) من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما! من بنده (و مطیع) او هستم».کافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲.

 

پی نوشت ها:

۱) محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج ۲، ص ۲۵ح ۲; بصائر الدرجات، ص ۴۷۰.

۲) نساء/۵۹.

۳) بقره/۱۲۴.

۴) مائده/۶۷.

۵) مریم/۳۰.

۶) مریم/۱۲.

۷) اصول کافی، ج ۲، ص ۱۰۴، ح ۲; شیخ مفید، الاختصاص، ص ۲۷۹; الارشاد، ج ۲، ص ۲۷۶; کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۵۱.

۸) کلینی، الکافی، ج ۱، باب الاشارة والنص علی ابی جعفر الثانی.

۹) همان، ج ۲، ص ۲۲۳، ح ۷; با اندک تفاوتی الارشاد، ج ۲، ص ۲۹۲; اعلام الوری، ص ۳۴۹; کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۶۰; المناقب، ج ۴، ص ۳۸۹.

۱۰) کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۱۰۶.

۱۱) النعمانی، کتاب الغیبة، مکتبة الصدوق، تهران، ص ۱۸۴; دلائل الامامه، ص ۲۵۸.

۱۲) کلینی، کافی، ج ۲، ص ۲۲۲، ح ۵; بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۱۰۳.

۱۳) اصول کافی، ج ۲، ص ۱۱۹ و ۱۲۰، ح ۶; با اندک تفاوتی شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۳۳، ح ۲; شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۲، ص ۴۳۵، ح ۴۳.

۱۴) اصول کافی، ج ۲، ص ۱۲۴، ح ۱۲; شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۴۸; شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۳۴، ح ۲.

در قرآن کریم صریحاً از اکل مال به باطل نهی و از آن مذمّت شده است؛ از مصادیق روشن اکل مال به باطل رشوه و ربا است که در آیات و روایاتی چند از آن ها نکوهش به عمل آمده و از گرفتاری های دنیوی و عذاب های اخروی آن ها بحث شده است. در آغاز مناسب است معنای رشوه و ربا را روشن کرده تا فرق آن دو معلوم شود، آن گاه به تحلیل و بررسی حرمت آن ها از دیدگاه قرآن و سنّت بپردازیم؛ بنابراین بحث را در بخش های زیر پی می گیریم:


بخش اوّل: تعریف رشوه

محقق اردبیلی ره می گوید: رشوه در اصطلاح فقهی، مقدار مالی است که برای حکم (به حق یا باطل) به قاضی داده می شود.
محقق نراقی(ره) می گوید: رشوه مالی است که قاضی از یکی از دو طرف دعوی یا از هر دو یا از غیر می گیرد تا علیه طرف دیگر حکم صادر کند.


بخش دوم: تعریف ربا

قطب الدین راوندی (ره) آورده است: ربا در لغت زیادی است و در اصطلاح زیادی بر اصل مال از همان جنس یا مثل آن است، همانند زیادی بر مقدار قرض به خاطر مدّت، یا دادن یک درهم و یک دینار در مقابل دو درهم و دو دینار.
تا این جا معلوم شد که ربا سود پول یا سود مال در قرض به خاطر مدّت زمانی است که پول یا مال در اختیار قرض گیرنده است و رشوه مقدار مالی است که برای حکم کردن، قاضی آن را از یکی از طرفین دعوی یا از هر دو می گیرد تا علیه طرف مقابل حکم صادر کند.


یادآوری دو نکته ضروری است:

۱ـ امروزه میان مردم گاهی به جای رشوه از عناوینی همچون هدیه یا انعام یاد می شود؛ روشن است که تغییر اسم سبب واقعیّت رشوه نمی شود.
۲ـ گر چه اصل رشوه پرداخت مقداری مال در محکمه به قاضی است، ولی امروزه به پرداخت هر گونه مال حتی به غیر قاضی برای تسریع در راه اندازی، عنوان رشوه اطلاق می شود.


بخش سوم: رشوه از دیدگاه قرآن و روایات

موضوع رشوه در آیین اسلام و جامعه اسلامی به قدری زشت است که در قرآن کریم و کلمات معصومان علیهم السلام به شدّت با آن برخورد شده است.
در قرآن کریم می خوانیم: اموال یکدیگر را به باطل میان خود نخورید و برای خوردن قسمتی از اموال مردم به گناه، قسمتی از آن را به قضات ندهید، در حالی که می دانید. در این آیه صریحاً از تبانی میان قاضی و رشوه دهنده برای تصرّف ظالمانه اموال طرف مقابل و به عبارت دیگر: از رشوه دادن و رشوه گرفتن نهی شده است؛ همچنین از آیه به خوبی روشن است: حکمی که از سوی قاضی بعد از رشوه گرفتن درباره مال مورد نزاع صادر می شود، بی اعتبار بوده و مال مورد اختلاف بر کسی که از طریق رشوه حاکم شود، حلال نخواهد بود. امام باقر و امام صادق علیه السّلام فرموده اند: کشیده شدن پای رشوه در میدان صدور حکم، کفر به خدای بزرگ و رسول خدا(ص) است. البته این مسایل تنها در مورد قاضی نیست، بلکه در مورد هر کسی است که مالی به ناحق برای صدور و انجام هر حکم خلافی بگیرد. اصبغ بن نباته از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل کرده است: هر والی که رشوه بگیرد، مشرک است.


در حدیثی مشهور از پیامبر اکرم(ص) نقل شده: خداوند رشوه دهنده و رشوه گیرنده را لعنت کرده است. مبارزه با پدیده شوم رشوه در سیره معصومان علیهم السّلام به خوبی مشهود است؛ علی علیه السّلام پس از شرح ماجرای برادرش عقیل و آهن تفتیده فرموده است: از این سرگذشت شگفت آورتر داستان کسی است که [در تاریکی شب] ظرفی سرپوشیده [پر از حلوای خوش طعم و لذیذ] برای ما آورد، ولی این حلوا معجونی بود که من از آن متنفر شدم. گویا آن را با آب دهان مار یا استفراغش خمیر کرده بودند. گفتم: آیا این حلوا هدیه است یا زکات یا صدقه؟ که صدقه و زکات بر ما اهل بیت حرام است. گفت: نه این است و نه آن، بلکه هدیه است.


امیرالمؤمنین علیه السّلام برآشفت، آن گاه فرمود: گریه کنندگان در عزایت گریه کنند! آیا از طریق دین خدا وارد شده ای که مرا فریب دهی؟ آیا دستگاه ادراکت به هم ریخته یا دیوانه شده ای؟ یا هذیان می گویی؟ به خدا قسم! اگر اقلیم های هفت گانه را با آن چه در زیر آسمان ها است، به من دهند که خداوند را با گرفتن پوست جویی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم، هرگز نخواهم کرد. این دنیای شما از برگ جویده ای که در دهان ملخی باشد، نزد من بی ارزش تر است. علی را با نعمت های فنا پذیر و لذت های نابود شدنی دنیا چه کار؟! .


چون رشوه دادن و رشوه گرفتن سبب پایمال شدن حقوق ضعیفان می شود و یکی از بزرگ ترین موانع اجرای عدالت در جامعه است، اسلام با شدید ترین لحن با آن برخورد کرده است. بدیهی است که در هر اجتماعی رشوه نفوذ کند، نظم اجتماعی از هم می پاشد و ظلم و فساد و بی عدالتی و تبعیض در آن اجتماع جایگزین اجرای قانون و عدالت می شود؛ بنابراین شایسته است جامعه اسلامی با الهام گرفتن از آیات نورانی قرآن وگفتار و سیره معصومین(ع)، محیط زندگی خود را از لوث وجود رشوه خواری پاک کرده و از سلامت جامعه حراست و حفاظت کنند.


بخش چهارم: ربا از دیدگاه قرآن و روایات

ربا نیز همانند رشوه یکی از عوامل خانمانسوز و باعث ایجاد فاصله طبقاتی در جامعه می شود، از این رو دین مبین اسلام به مبارزه جدی با ربا برخاسته و در قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) با شدیدترین لحن از آن یاد شده است؛ با توجه به رعایت اختصار، در این بخش تنها به بیان چند نمونه از آیات و روایات اکتفا می شود:


الف) ربا در قرآن

حرمت ربا در قرآن درمراحل مختلف و لحن های گوناگونان بیان شده است. صریح ترین آیات در این موضوع آیات زیر است: ای کسانی که ایمان آورده اید، ربا را چند برابر نخورید و از خدا بترسید تا رستگار شوید، از آتشی که برای کافران آماده شده بپرهیزید.
دو نکته در آیه دوم قابل توجه است:
۱ـ رباخواری با روح ایمان سازگاری ندارد و ربا خواران با کافران در آتشی که در انتظار آنان است سهیمند.
۲ـ اصل آتش دوزخ برای کافران است و گناهکاران به همان مقدار که شباهت و هماهنگی با کافران پیدا می کنند، در آن سهیم می شوند.


ب) ربا در روایات

در روایات متعدّدی از پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع)، ربا خواری از زنای با محرم قبیح تر، شمرده شده است؛ از جمله: امام صادق(ع) فرمود: یک درهم ربا نزد خدا بدتر از هفتاد زنای با محرم است. چون که ربا خوار با عمل خود به مخالفت با حکم خدا قیام می کند، در عالم برزخ و در قیامت، عذاب های سختی در انتظار او است؛ پیامبر اکرم(ص) فرمود: در معراج افرادی را دیدم که به خاطر بزرگی شکمشان نمی توانستند از جای خود برخیزند. از جبرئیل پرسیدم: این ها چه کسانیند؟ گفت: ربا خواران هستند.


پیامبر(ص) فرمود: خداوند متعال شکم ربا خوار را به مقدار یکه ربا خورده، از آتش جهنّم پر می کند، و چنانچه با مالی که از طریق ربا به دست آورده، تجارت کند، خداوند هیچ عملی را از او نمی پذیرد و وقتی که قیراطی از این مال نزد او باقی است، خدا و ملائکه او را لعنت می کنند.


در بیان فلسفه حرمت ربا از حضرت رضا(ع) آمده است: علّت این که خداوند از رباخواری نهی کرده، این است که: در ربا اموال به فساد کشیده می شود. وقتی یک درهم با دو درهم معامله شود، بک درهم در مقابل یک درهم قرار می گیرد و درهم دیگر از طریق باطل به دست می آید. ربا و معامله ربوی در هر صورت، ضرر و نقص برای طرفین معامله است، به همین علّت خداوند آن را ممنوع کرده است.


بخش پنجم:

پس از روشن شدن معنای رشوه و ربا و بیان برخی از آیات و روایاتی که در این دو موضوع وارد شده، اکنون باید به بررسی این مطلب بپردازیم که گناه کدام یک سنگین تر است؟ در کتب روایی و اخلاقی گناهان به دو دسته تقسیم شده اند: گناهان صغیره و کبیره.

 

در تعریف گناه کبیره از امام صادق علیه السّلام روایت شده است: کبائر گناهانی است که خداوند برای آن ها آتش جهنّم را واجب کرده است.
در چند روایت نیز ربا از گناهان کبیره شمرده شده است؛ ناگفته نماند که در برخی از روایات کبیره بودن ربا، با قید بعد از بینه آمده؛ این شرط بدین جهت است که مسلمان پس از دانستن حرمت ربا در اسلام و ارتکاب آن، مرتکب کبیره می شود. بنابراین مطابق نصّ احادیث فراوان، ربا خواری به یقین از گناهان کبیره محسوب می شود، ولی درباره رشوه چنین صراحتی که از گناهان کبیره باشد، در دست نیست. امّا همان طور که در بیان احادیث رشوه گذشت، امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: هر قاضی که رشوه بگیرد، مشرک است.


در حدیثی از امام صادق علیه السّلام نیز می خوانیم: شرک به خدای بزرگ از گناهان کبیره است. با کنار هم قرار دادن این دو روایت نتیجه می گیریم که: رشوه خواری نیز از گناهان کبیره محسوب می شود. به امید این که جامعه اسلامی شاهد پی آمدهای ناگوار این دو گناه نباشد و همگان از عذاب های اخروی آن مصون بمانیم.

(۱) امام باقر(علیه السلام) فرمود: با هر که معاشرت داری اگر توانی دست عطایت را به سر آنها بکشی و به آنها خیر برسانی، چنین کن.

 

(۲) امام صادق (علیه السلام) در تفسیر سخن خدای متعال (که درباره یوسف (علیه السلام) فرماید:) (ما تو را از نیکوکاران می بینیم) «یوسف (۱۲) آیه ۳۶» فرمود: برای (یوسف) کسانی که وارد می شدند جا باز می کرد، و به نیازمندان وام می داد، و به ناتوانان کمک می کرد.

 

(۳) امام باقر(علیه السلام) فرمود: یاران خود را بزرگ بشمارید و احترامشان بکنید، و برخی از شما به برخی دیگر هجوم نبرید، و به هم زیان مزنید و بر هم حسد مورزید و از بخل بپرهیزید تا از بندگان با اخلاص (و شایسته) خدا باشید.

 

(۴) از امام باقر یا صادق (علیهما السلام) روایت کرده اند که فرمود: ترش رویی به مردم دشمنی به بار آورد.

 

(۵) امام باقر(علیه السلام) فرمود: از کسی پیروی کن که تو را می گریاند و اندرزت می دهد، نه از آن که تو را بخنداند و گولت زند.

 

(۶) امام صادق (علیه السلام) فرمود: با بدعت‌گذاران هم صحبت و هم نشین مشوید که در نظر مردم چون یکی از آنها شوید.

 

(۷) امام صادق (علیه السلام) فرمود: بپرهیز از دوستی با احمق زیرا که تو هر چه از جانب او شادتر باشی، او به بدی رساندن به تو نزدیک تر است (مقصود این است که هر چه به دوستی او خوشحال تر باشی، احتمال خطر زیان رساندن او به واسطه حماقتش به تو بیشتر شود.)

 

(۸) امام صادق (علیه السلام) فرمود: خوش رفتاری و مدارا کردن با مردم یک سوم خردمندی است.

 

(۹) امام موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمود: دوستی کردن با مردم نیمی از خرد است.

 

(۱۰) امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر که دست آزارش را از سر مردم بردارد فقط دستی را از آنها بازداشته، ولی (در مقابل) دستهای بسیاری از آزار او خودداری کنند.

 

(۱۱) امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرگاه یکی از برادران (دینی) خود را دوست داشتی او را از آن آگاه کن.

 

(۱۲) امام صادق (علیه السلام) فرمود: (احوال باطنی) مردم را بازرسی و تفتیش مکن که بی دوست می مانی.

شرح:

چون در عموم مردم خواه ناخواه نقطه ضعفهایی هست، و کسی که خالی از هر گونه عیبی باشد، انگشت شمار است. بنابراین اگر کسی در صدد تفحص ‍ از عیوب دیگران باشد تا آنکه دوست بی عیبی پیدا کند به چنین آرزویی دست نخواهد یافت و بدون رفیق خواهد ماند. پس بهتر آنکه به همان حسن ظاهر اکتفا کند و در پی تحقیق و کندکاو از احوال درونی مردم برنیاید.

 

(۱۳) به امام صادق (علیه السلام) عرض شد مردی می گوید: تو را دوست دارم، من چگونه بدانم که او مرا دوست دارد؟ (و راست می گوید) فرمود: دلت را آزمایش کن، پس اگر تو نیز او را دوست داری (بدان که) او هم تو را دوست دارد.

 

(۱۴) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هرگاه بزرگوار قومی بر شما رسید او را گرامی دارید.

 

(۱۵) امام صادق (علیه السلام) فرمود: تکمیل تحیت (سلام گفتن و خوش آمد) برای شخصی که به سفر نرفته، مصافحه (دست دادن با او) است، و نسبت به آنکه از سفر آمده، معانقه (و در آغوش گرفتن و دست به گردن همدیگر انداختن) است.

دوشنبه, 08 اسفند 1401 08:25

آثار ارتباط قلبی با امام زمان

ازجمله آثار ارتباط قلبی با ولی‌عصر ارواحنافداه تقویت امید در دل‌هاست. مقام معظم رهبری در این زمینه می‌فرمایند: «رابطه‌ قلبی و معنوی بین آحاد مردم و امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه یک امر پسندیده، بلکه لازم و دارای آثاری است؛ زیرا امید و انتظار را به‌طور دائم در دل انسان زنده نگه می‌دارد».[1]

این امیدواری سبب تحمل بیشتر مشکلات و استقامت بر مصائب از سوی شیعه، در زمان غیبت امامش، می‌گردد؛ چراکه در پس خود امام حاضر و ناظری را می‌بیند که به حال او واقف بوده و چتر حمایتش بر سر او گسترده است.

به همین دلیل است که، مکرر در بیانات معصومین علیهم‌السلام، بر حفظ این ارتباط قلبی در قالب دعا برای آن بزرگوار و استغاثه به ایشان تأکید شده است. از روایات استفاده می‌شود که این امر به دلیل تأثیر بالایی که بر حفظ روحیه انتظار و امید در شیعیان داشته، اختصاص به شیعیان عصر غیبت ندارد و توصیه اهل‌بیت علیهم‌السلام در هر عصری بر این امر بوده است.

یونس بن عبدالرحمن در نقل دعایی از امام رضا علیه‌السلام که برای حضرت ولی‌عصر ارواحنافداه و سلامتی و نصرت ایشان انشاء فرموده بودند، می‌گوید: «پیوسته [به ما که از اطرافیان ایشان بودیم]، امر می‌کردند تا برای صاحب‌الامر علیه‌السلام با این دعا که انشاء کرده بودند، دعا کنیم».[2]

نکته قابل‌توجه روایت این است که می‌گوید: امام دستور به دعا برای صاحب‌الامر می‌دادند، گویا صرف یک توصیه نبوده است و به دلیل اهمیت موضوع، امام مصلحت را در لازم شمردن این دعا حداقل بر خواص اصحاب خود مانند یونس، می‌دیده‌اند. همچنین حضرت به یک‌بار هم اکتفا نفرموده‌اند؛ بلکه توصیه مکررشان چنین چیزی بوده است. این نیز نشانگر میزان اهمیت دعا برای امام زمان علیه‌السلام است. دلیل آن، همان ایجاد ارتباط روحی بین مأموم و امام و تقویت روحیه انتظار و امید در شیعه است.

پی‌نوشت:
[1]. بیانات در دیدار مسئولان و اقشار مختلف مردم،22/12/1368.
[2]. مجلسى، بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربي،‏ ج92، ص330.

دوشنبه, 08 اسفند 1401 08:24

مهدی(ع) تحقق‌بخش وعده الهی

دین اسلام آخرین نسخه الهی برای سعادت انسان است. آیین پیامبر خاتم، برخلاف بسیاری از ادیان پیشین به هیچ گروه خاصی اختصاص ندارد و دینی جهانی است. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً»؛[1] «جاوید و پربرکت است خداوندى که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد، تا همه جهانیان را انذار کند» .

رسول گرامی اسلام از ابتدای حکومتشان برای جهانی کردن این دین آسمانی تلاش فراوان نمودند. امری که مطابق آیات قرآن، تخلف‌ناپذیر بوده و در نهایت این اسلام است که بر همه ادیان چیره می‌شود: «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً»؛[2] «او كسى است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه اديان پيروز كند و كافى است كه خدا گواه اين موضوع باشد!»

این آرزوی بزرگ هرگز در عصر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و هیچ‌کدام از ائمه علیهم‌السلام تحقق نیافت؛ اما وعده الهی بی‌شک محقق خواهد شد. خداوند برگ برنده‌ای دارد، ذخیره‌ای الهی که خداوند دینش را به‌وسیله او برتری خواهد داد و امید تمام پیامبران را تحقق خواهد بخشید.

آری؛ مهدی موعود خواهد آمد و با حضورش دین خاتم را جهانی خواهد کرد و بدین‌وسیله تمام جهانیان را به مسیر هدایت بازخواهد گرداند.

پی‌نوشت:
[1]. فرقان: 1.
[2]. فتح: 28.

در روز چهار شعبان، 38 سال پس از هجرت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرزندی پاک از سلاله فاطمه زهرا علیها السلام در مدینة النبی به دنیا آمد و چشم شیعیان را روشن نمود . نام او «علی » بود که بعدها به «زین العابدین » و «سجاد» مشهور گشت . دو سال پس از تولد او، جدش امیر مؤمنان علی علیه السلام در محراب عبادت، به شهادت رسید و پس از آن به مدت ده سال، شاهد حوادث دوران امامت عمویش امام حسن علیه السلام بود . از سال پنجاه هجری، به مدت یازده سال در دوران پر فراز و نشیب امامت پدرش حسین بن علی علیهما السلام که با قدرت طلبی معاویه و پسرش یزید مصادف بود، در کنار او قرار داشت و پس از آن، در محرم الحرام سال 61 هجری پس از قیام و شهادت پدر بزرگوارش در حادثه کربلا، امامت و زعامت جامعه اسلامی را عهده دار شد (1) . این دوران که 34 سال به طول انجامید، با حکومت عده ای از حاکمان مقارن بود که عبارتند از:

1- یزید بن معاویه (61- 64 ه . ق)

2- عبد الله بن زبیر (61- 73 که به صورت مستقل حاکم مکه بود)

3- معاویة بن یزید (چند ماه از سال 64)

4- مروان بن حکم (نه ماه از سال 65)

5- عبد الملک بن مروان (65- 86)

6- ولید بن عبد الملک (86- 96)

آن امام همام، در سال 94 یا 95 هجری در مدینه منوره رحلت نمود و در قبرستان بقیع در کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی علیه السلام به خاک سپرده شد (2) .

دوران امامت آن حضرت، با یکی از سیاه ترین ادوار تاریخ اسلام همراه بود . بعد از حادثه دل خراش عاشورا و پس از انعکاس این خبر در سراسر کشور اسلامی، رعب و وحشت شدیدی بر جامعه حکم فرما شد و برای مردم مسلم گردید که یزید، پس از کشتن فرزند رسول خدا، که از قداست و عظمت بالایی برخوردار بود و به اسیری بردن زن و فرزندان او، از هیچ ظلم و جنایتی دریغ نخواهد کرد .

از دیگر حوادث تلخ این دوران، (واقعه حره) بود که بنا به نقل اکثر مورخین، لشکریان یزید، به فرماندهی مسلم بن عقبة، برای سرکوب مردم مدینه که در مقابل ظلم و جور حکومت بنی امیه به مخالفت پرداخته بودند، عازم آن شهر شدند و پس از حمله به مدینه، به دستور یزید، سه روز جان و مال و آبروی مردم مدینه مباح شد، از این رو عده زیادی از مردم بی گناه به قتل رسیدند (3) و حدود هزاران زن بی شوهر، باردار شدند (4) .

پس از آن واقعه، لشکریان یزید برای سرکوب عبد الله بن زبیر که در مقابل یزید، به مخالفت پرداخته بود عازم مکه شدند و پس از محاصره آن شهر، خانه خدا و حرم امن الهی را با منجنیق، سنگ باران کردند و بر آن آتش گشودند به طوری که پرده ها، و سقف آن که از چوب ساخته شده بود در آتش سوخت (5) .

در این ایام، شیعیان در خفا و تقیه روزگار سختی را سپری می کردند و جرات هیچ گونه اظهار محبت به اهل بیت علیهم السلام را نداشتند و اگر چنین کاری می کردند، مورد شکنجه و آزار قرار می گرفتند و یا حتی به قتل می رسیدند، چنان که «یحیی بن ام طویل » از یاران با وفای امام سجاد علیه السلام به جرم دوستی و پیروی از اهل بیت علیهم السلام دستگیر، و دست ها و پاهای او قطع شد و سپس به شهادت رسید (6) ، همچنین در زمان حاکمیت عبد الملک مروان، حدود 120 هزار نفر از مردم بی گناه که بسیاری از آن ها شیعیان اهل بیت علیهم السلام بودند به دست حجاج بن یوسف که مردی سفاک و بی رحم بود، به قتل رسیدند (7) .

قله های رفیع فضیلت

معرفت و شناخت تمام جنبه های شخصیتی ائمه علیهم السلام برای ما انسان های عادی و محدود در عالم طبیعت غیر ممکن است، چرا که آن انوار قدسیه در بالاترین مراتب و بلندترین قله های فضیلت و کمال قرار داشته و غالب انسان ها توان رسیدن به آن قله های رفیع را ندارند و از درک آن عاجزند . امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند: «ولا یرقی الی الطیر; و مرغان [بلند پرواز اندیشه ها ] نمی توانند به [بلندای ارزش ] من پرواز کنند . (8) »

عبد العزیز بن مسلم، یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام نقل می کند که ما در شهر «مرو» بودیم، روز جمعه در مسجد جامع آن شهر اجتماع کرده بودیم که از امامت سخن به میان آمد، پس از آن بر امام وارد شدم و در این رابطه از ایشان سؤال کردم، آن حضرت تبسمی کردند و فرمودند: «الامام واحد دهره، لا یدانیه احد ولا یعادله عالم ولایوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظیر; امام یکتای زمان خویش است که احدی [در فضیلت] به او نزدیک نمی شود (به او نمی رسد) و هیچ دانشمندی با او برابری نمی کند و بدیل و مثل و نظیری ندارد .»

و در ادامه فرمودند: «فمن ذا الذی یبلغ معرفة الامام او یمکنه اختیاره، هیهات هیهات ضلت العقول; کیست که بتواند به حد شناخت امام برسد و یا بتواند او را برگزیند، هرگز، هرگز، عقول [از درک امام و شناخت او] عاجزند . (9) »

فضائل و مناقب امام سجاد علیه السلام

بدیهی است که ما هرگز نمی توانیم مقام و منزلت واقعی امام سجاد علیه السلام را درک کنیم و تمام فضائل و مناقب او را به رشته تحریر در آوریم، ولی با غور در سیره رفتار آن حضرت، می توانیم گوشه ای از فضائل و منقبت های اخلاقی آن امام همام را برگیریم و وجود خود را از بوی خوش آن عطر آگین سازیم، از این رو شمه ای از آن ها را به اختصار بیان می نماییم .

علم

از فضائل و مناقب بارز ائمه علیهم السلام علم گسترده آن ها است که از آن به «علم لدنی » تعبیر می شود، علمی که از منبع فیض و ذات حق سرچشمه می گیرد . امام باقر علیه السلام می فرماید: «ان لله عزوجل علمین: علم لا یعلمه الا هو وعلم علمه ملائکته ورسله فما علمه ملائکته ورسله فنحن نعلمه (10) ; خداوند دو گونه علم دارد، یکی علمی که مخصوص اوست و دیگری علمی که به ملائکه و رسولانش تعلیم کرده است و ما (ائمه) از این علم که به ملائکه و رسولان آموخته است، بهره مندیم .»

از این رو یکی از ویژگی های ممتاز آن حضرت، احاطه علمی ایشان به اصول اعتقادی و احکام اسلامی بود، به گونه ای که در مقابل هر سؤالی که از او می شد، پاسخی دقیق و اعجاب انگیز، بیان می نمود . این ویژگی منحصر به فرد، دانشمندان دیگر مذاهب را به تحسین و اعجاب واداشته بود، چنان که زهری، از علمای دربار عبدالملک مروان که از مخالفین اهل بیت علیه السلام به شمار می رفت، درباره امام سجاد علیه السلام می گوید: «ما رایت احدا کان افقه منه (11) ; احدی را فقیه تر و دانشمندتر از علی بن الحسین علیهما السلام ندیدم .»

ولی جای بسی تعجب و تاسف است که چگونه آن حضرت با آن مقام و عظمت علمی، مورد بی مهری و بی توجهی مردم و حتی دانشمندان و عالمان قرار می گرفت و لذا در زمره شاگردان ایشان فقط نام معدود کسانی همچون: جابربن عبدالله انصاری، ابوحمزه ثمالی، یحیی بن ام طویل و محمد بن جبیر بن مطعم، دیده می شود (12) .

برگی از کتاب علم امام علیه السلام

کتاب شریف صحیفه سجادیه که حاوی ادعیه و مناجات های چهارمین پیشوای شیعیان است، یکی از بزرگترین و مهمترین گنجینه های حقایق و اسرار الهی به شمار می رود، به همین خاطر به القابی چون «انجیل اهل بیت » و «زبور آل محمد» و «اخت القرآن » (13) مشهور گشته است و نظر به اهمیت و عظمت این کتاب، شرح های زیادی بر آن نوشته شده که صاحب کتاب «الذریعة » ، چهل و هفت شرح را نام برده است (14) .

در سال 1353 ش آیت الله نجفی رحمه الله نسخه ای از صحیفه سجادیه را برای طنطاوی (مفتی اسکندریه) به مصر فرستاد، وی پس از تشکر از دریافت این هدیه گران بها، در پاسخ چنین نوشت: «این از محرومیت ما است که تا کنون بر این اثر گران بهای جاوید، که از مواریث نبوت است، دست نیافته بودیم، من هر چه در آن می نگرم آن را از گفتار مخلوق برتر و از کلام خالق پایین تر می یابم . (15) »

دانشمندان و علمای بزرگ، پس از عمری تلاش و تعلیم و تعلم برای بیان کردن یا نوشتن مطلبی، زمان زیادی را به مطالعه و کنکاش می پردازند، ولی امام سجاد علیه السلام این مضامین بلند و مطالب عالی را در وقت مناجات با خالق خویش و در هنگامی که تمام توجه اش به معبود، معطوف بوده، نجوا می کرده است، و این نیست مگر جوششی از چشمه علم لدنی آن امام معصوم .

علاوه بر صحیفه سجادیه، رساله گران بهایی از آن حضرت به یادگار مانده که همچون پرتویی از نور، روشنی بخش راه انسان هاست . در این اثر جاوید که «رسالة الحقوق » نام دارد، 51 حق و وظیفه برای انسان بیان شده که از حقوق خداوند بر انسان و سپس حقوق اعضاء و جوارح شروع و به حقوق اهل ذمه ختم شده است (16) .

کثرت عبادت

از مهم ترین عواملی که انسان را به سوی انجام عبادات بیشتر فرا می خواند، چشیدن طعم شیرین عبادت است و اگر انسان به مرتبه ای از کمال برسد که حلاوت عبادت را در اعماق وجود خود حس کند، هرگز وقت خود را در امور دیگر صرف نخواهد کرد، از این رو باید یکی از خواسته های ما از درگاه خداوند، این باشد که: «واذقنی حلاوة ذکرک; [پروردگارا] حلاوت و شیرینی یادت را به من بچشان .»

طبیعی است که امام سجاد علیه السلام با آن مقام بلند معنوی و غرق بودن در اقیانوس بی کران یاد خداوند و لبریز بودن وجود او از حلاوت ذکر حق، بیشتر وقت خود را به عبادت بپردازد . امام محمد باقر علیه السلام درباره عبادت پدر خود می فرماید: «بلغ من العبادة ما لم یبلغه احد وقد اصفر لونه من السهر ورمضت عیناه من البکاء ودبرت جبهته من السجود و ورمت قدماه من القیام فی الصلاة (17) ; به حدی عبادت کرده بود که دیگران به آن حد عبادت نمی کنند و از شب زنده داری رنگش زرد گشته بود و از گریه چشمانش سرخ شده بود و از سجده پیشانی اش برجسته شده بود و از ایستادن برای نماز، پاهایش ورم کرده بود .»

این ویژگی امام سجاد علیه السلام چنان برجسته بود که علمای دیگر مذاهب زبان به تحسین او گشوده اند، چنان که مالک بن انس (رئیس مذهب مالکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت) می گوید: «ولقد بلغنی انه کان یصلی فی کل یوم ولیلة الف رکعة الی ان مات (18) ; به من خبر رسیده که علی بن الحسین علیهما السلام در شبانه روز، هزار رکعت نماز می خواند و این کار تا زمان وفات او ادامه داشت .»

هم چنین ابن ابی الحدید می گوید: «وکان الغایة فی العبادة (19) ; [علی بن حسین علیهما السلام] نهایت در عبادت کردن بود .» به همین خاطر آن حضرت به «زین العابدین » یعنی زینت عبادت کنندگان، مشهور گشت (20) .

خشوع در عبادت

امام زین العابدین، به خاطر معرفت کامل و عشق وافری که به معبود خویش داشت، و مقام الوهیت را به خوبی درک نموده بود، در هنگام امور عبادی به پروردگار خود توجه کامل پیدا می نمود و نسبت به تمام امور اطراف خود بی توجه می گشت، آن چنان قلب او سرشار از یاد و ذکر خدا می شد که فضای دل را بر دیگر مخلوقات تنگ می نمود . ابو نعیم اصفهانی از علمای اهل سنت نقل می کند که: «کان علی بن الحسین اذا فرغ من وضوء الصلاة وصار بین وضوئه وصلاته اخذته رعدة ونفضة، فقیل فی ذلک، فقال: ویحکم اتدرون الی من اقوم ومن ارید اناجی (21) ; همواره پس از وضو گرفتن و قبل از اقامه نماز، علی بن الحسین را لرزه ای فرا می گرفت، از ایشان درباره این حالت سؤال شد، امام علیه السلام فرمودند: وای بر شما! آیا می دانید که به درگاه چه کسی می ایستم و با چه کسی می خواهم مناجات کنم؟»

همچنین ابی نوح انصاری نقل می کند، روزی در خانه ای بودیم که علی بن الحسین هم در آن جا حضور داشت و در حال عبادت کردن بود و به سجده رفته بود، ناگهان خانه دچار حریق شد، دوبار به آن حضرت گفتند: «یابن رسول الله! النار; ای پسر رسول خدا! آتش » ، ولی امام علیه السلام سر از سجده برنداشت تا آن که آتش خاموش شد، آن گاه به ایشان گفته شد: «ما الذی الهاک عنها; چه چیزی تو را از آتش غافل ساخت؟» آن حضرت در جواب فرمودند: «الهتنی عنها النار الاخری (22) ; آتش آخرت مرا از آن غافل ساخت .»

سیادت و عظمت

حاکمان بنی امیه و تمام کسانی که از اهل بیت علیهم السلام بغض و کینه ای به دل داشتند، تمام سعی و تلاششان این بود که با تبلیغات سوء بر علیه این خاندان، آنان را به انزوا کشانده و محبت مردم را نسبت به آنان کم کنند و نور ولایت را خاموش سازند «یریدون لیطفؤوا نور الله بافواههم والله متم نوره ولوکره المشرکون » (23) ; «آن ها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، ولی خداوند نور خود را کامل می کند، هر چند کافران خوش نداشته باشند .»

ولی با همه این دسیسه ها و نیرنگ ها و تبلیغات سوء، این خاندان در بین مردم مقام و منزلت والایی داشتند و مورد احترام و تکریم واقع می شدند .

نقل شده که هشام بن عبدالملک از حکام بنی امیه، برای انجام فریضه حج عازم مکه شد، به هنگام طواف، وقتی می خواست حجر الاسود را استلام کند، به خاطر ازدحام جمعیت، موفق به این کار نشد، سپس منبری را در کنار حرم گذاشتند و هشام بر روی آن نشست و لشکریان دور او را گرفتند، در همین موقع امام سجاد علیه السلام وارد شد، در حالی که عبایی بر دوش مبارکش بود ; «احسن الناس وجها واطیبهم رائحة، بین عینیه سجادة; زیباترین مردم از نظر صورت و خوشبوترین مردم بود و در بین دو چشمش (محل سجده) علامت سجده نمایان بود .»

امام علیه السلام در حال طواف هنگامی که نزدیک حجر الاسود رسید، مردم به خاطر هیبت او و به نشانه تجلیل و احترام، کنار رفتند تا ایشان حجر الاسود را استلام کنند . هشام، از این موضوع خشمگین شد . یکی از اطرافیان هشام، پرسید: این شخص کیست که مردم این گونه احترامش می کنند؟ فرزدق (شاعر معروف عرب) که آن حضرت را شناخته بود گفت: من او را می شناسم و بالبداهة شروع به خواندن اشعاری نمود و ابیات زیادی را در فضائل امام علیه السلام بیان نمود که به چند بیت از آن اشاره می کنیم:

هذا الذی تعرف البطحاء وطاته

والبیت یعرفه والحل والحرم

هذا بن خیر عباد الله کلهم

هذا التقی النقی الطاهر العلم

اذا راته قریش قال قائلها

الی مکارم هذا ینتهی الکرم

«این کسی است که بطحاء (نام مکانی در مکه معظمه) جای پایش را می شناسد و خانه کعبه و حرم و بیرون حرم با او آشناست .

این شخص، پسر بهترین تمام بندگان است و پرهیزگار، برگزیده، پاکیزه، نشانه و راهنما است .

هنگامی که قریش او را ببینند، گوینده آن ها می گوید: کرم و جود، به مکارم او ختم می شود .»

در این هنگام، هشام به شدت عصبانی شد و دستور داد فرزدق را در مکانی به نام «عسفان » بین مکه و مدینه، زندانی کنند (24) .

تواضع

چهارمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، در میان مردم از جایگاه والایی برخوردار بود و فضائل اخلاقی، موقعیت علمی و قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت، سبب شده بود که عامه و خاصه او را احترام و تعظیم کنند، ولی با وجود چنین برخوردی از طرف مردم، تواضع و فروتنی یکی از ویژگی های ممتاز اخلاقی آن حضرت به شمار می رفت، به حدی که در پاره ای از اوقات مورد اعتراض برخی از مسلمانان واقع می شد، برای نمونه روزی امام علیه السلام وارد مسجد شد و پس از عبور از میان توده مردم، در کنار «زیدبن اسلم » نشست . در این هنگام، نافع بن جبیر لب به اعتراض گشود و به آن حضرت عرض کرد: «غفر الله لک، انت سید الناس، تاتی تتخطی حتی تجلس مع هذا العبد; مغفرت و رحمت خدا بر تو باد، تو سید و سرور مردم هستی، پس چرا این گونه می روی تا در کنار این عبد بنشینی؟» حضرت فرمودند: «العلم یبتغی ویؤتی ویطلب من حیث کان (25) ; علم و دانش باید جستجو شود و داده شود و طلب می شود از هر جائی که باشد .»

آری، مردان بزرگ همیشه در اوج عظمت و بزرگی، فروتنی و تواضع را سیره خود قرار می دهند و خود را در مقابل عظمت پروردگار جهانیان کوچک و ناچیز می بینند، از این رو هرگز به خود اجازه نمی دهند که با دیگر بندگان با کبر و غرور رفتار کنند .

امام سجاد علیه السلام در رفتار با مردم آن چنان متواضع بودند که برخی اوقات سعی می کردند در میان مردم ناشناخته باشند تا بتوانند متواضعانه با مردم برخورد نمایند و به آن ها خدمت کنند . امام صادق علیه السلام می فرمایند: امام سجاد علیه السلام هنگامی که مسافرت می نمود با قافله ای حرکت می کرد که او را نمی شناختند و با اهل کاروان شرط می کرد که در طول سفر خدمت گذار آنان باشد . روزی بر همین منوال مسافرت نمود، از قضا مردی که امام را از قبل می شناخت، آن حضرت را مشاهده کرد، نزد کاروانیان رفت و به آنان گفت: آیا می دانید او کیست؟ گفتند: خیر، گفت: او علی بن الحسین علیهما السلام است، آن ها با شنیدن این سخن باسرعت به طرف امام علیه السلام رفتند و دست و پای او را بوسیدند و عرض کردند: ای پسر رسول خدا! آیا می خواهی که آتش جهنم ما را فرا بگیرد؟ اگر از جانب ما به شما بی احترامی صورت می گرفت، آیا تا ابد هلاک نمی شدیم؟ امام علیه السلام فرمود: روزی با گروهی مسافرت نمودم که آنان مرا می شناختند و به خاطر قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتم مرا بیش از حد مورد احترام قرار دادند، و چون ترسیدم شما نیز چنین کنید، خود را معرفی نکردم (26) .

دستگیری از ستمدیدگان و نیازمندان

امام زین العالدین علیه السلام همان طور که در عبادت های فردی زبان زد عام و خاص بود، در عبادات اجتماعی نیز، همه را به حیرت واداشته و خدمت به خلق، به خصوص دستگیری و دلجویی از نیازمندان را زینت بخش رفتار خود قرار داده بود، از این رو بسیاری از مورخین، با عبارت های گوناگون این موضوع را نقل کرده اند (27) .

آن حضرت نسبت به بهبود وضع زندگی فقراء و محرومین، اهتمام فراوانی داشت و چنان بر این کار مداومت می ورزید که آثار حمل طعام برای فقرا، بر روی جسم مبارکشان باقی مانده بود، به گونه ای که نقل شده: «لما مات علی بن الحسین فغسلوه جعلوا ینظرون الی آثار سواد بظهره، فقالوا: ما هذا؟ فقیل: کان یحمل جرب الدقیق لیلا علی ظهره یعطیه فقراء المدینة; هنگامی که علی بن الحسین رحلت نمود و مسلمانان بدن مبارکش را غسل می دادند، آثار سیاهی و کبودی را بر پشت آن حضرت مشاهده نمودند، پرسیدند: این آثار برای چیست؟ جواب داده شد که این اثر حمل کیسه های پر از طعام است که آن حضرت به فقراء مدینه اعطا می نمودند . (28) »

همچنین سفیان بن عیینة می گوید: زهری، شبی سرد و بارانی، علی بن الحسین را مشاهده نمود که بر دوش خود چیزی راحمل می کرد، پرسید: ای فرزند رسول خدا، این چیست؟ امام علیه السلام فرمود: «ارید سفرا اعد له زادا، احمله الی موضع حریز; عازم سفری هستم و برای آن سفر زاد و توشه فراهم می کنم وبه جای امنی منتقل می سازم .» زهری عرض کرد: بگذارید غلام من آن را حمل کند، امام علیه السلام قبول نکردند، زهری عرض کرد: پس بگذارید من آن را حمل کنم و شما رااز حمل آن راحت نمایم . آن حضرت فرمود: من خود را از حمل چیزی که باعث نجاتم در سفر می شود، راحت نمی کنم .

پس از گذشت چند روز، زهری آن حضرت رامشاهده نمود و گفت: ای فرزند رسول خدا از آن سفری که بیان فرمودید اثری نمی بینم . امام علیه السلام فرمود: «بلی یا زهری لیس ما ظننت ولکنه الموت وله کنت استعد، انما الاستعداد للموت، تجنب الحرام وبذل الندی فی الخیر (29) ; آری ای زهری، آن سفری که تو گمان می کنی نیست، بلکه منظور من از سفر، سفر مرگ است که برای آن آماده می شوم، همانا آماده شدن برای مرگ، دوری جستن از حرام و بذل و بخشش چیزهای خوب در راه خیر است .»

امام علیه السلام و اصلاح جامعه

امامان معصوم علیهم السلام همانند پیامبران الهی، هر کدام بر حسب شرائط زمان خود، به گونه ای خاص، از کیان اسلام دفاع کرده و اصول و مبانی اعتقادی و احکام الهی را تبلیغ نموده اند .

در ابتدای این نوشتار، موقعیت تاریخی و شرایط ویژه زمان امام سجاد علیه السلام به اجمال بیان شد و روشن گردید که خلفای بنی امیه آشکارا قوانین اسلامی را زیر پا می گذاشتند و از هر گونه ظلم و ستم و اشاعه فحشا دریغ نمی کردند . این اوضاع سیاسی و جو فرهنگی، شیوه های مبارزاتی خاصی را می طلبید، از این رو آن حضرت، برای پیشبرد اهداف الهی و گسترش معارف اسلامی و مقابله باظلم و فساد دستگاه حکومتی بنی امیه، که در حال سرایت به تمام جامعه اسلامی بود، از شیوه های خاصی استفاده می کردند که در ادامه به سه نمونه از آن ها اشاره می کنیم .

1- زنده نگه داشتن یاد عاشورا

در زمان حکومت خلفای بنی امیه، جامعه اسلامی چنان از مسیر خود منحرف شده بود که سنت های رسول خدا صلی الله علیه و آله علنا ترک، و بدعت های زیادی در دین گذاشته می شد و کسانی چون یزید، که همه فرقه های اسلامی بر فاسق بودن او اتفاق نظر دارند و ترک نماز و شرب خمر را به او نسبت می دهند (30) ، در راس حاکمیت اسلامی قرار گرفتند، از این رو امام حسین علیه السلام با هدف مبارزه با ظلم و فساد عمال بنی امیه و احیاء سنت امر به معروف و نهی از منکر و باز گرداندن جامعه اسلامی به مسیر مستقیم، آن حماسه بزرگ تاریخ را رقم زد و با اهداء خون خود، نهال نوپای اسلام را زنده نگه داشت .

پس از واقعه جانسوز عاشورا، امام سجاد علیه السلام در هنگام اسارت در کوفه و شام، بدون هیچ ترس و واهمه ای از دستگاه جبار بنی امیه، با خطبه های آتشین خود به روشنگری جامعه نسبت به چنین واقعه اسفباری پرداخت و مردم را از عواقب شوم آن، آگاه ساخت . پس از آن نیز از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا و بیان نمودن آن قیام عظیم، استفاده می نمود . به عنوان نمونه آن حضرت در موقعیت های مختلف به یاد مظلومیت پدر و فرزندان و یاران با وفایش می گریست . از جمله در روایتی نقل شده که آن حضرت، هر زمان ظرف آبی را برای نوشیدن برمی داشت می گریست، از ایشان درباره علت این کار سؤال شد، فرمودند: «وکیف لا ابکی وقد منع ابی من الماء الذی کان مطلقا للسباع والوحوش (31) ; چگونه گریه نکنم در حالی که آب برای استفاده وحوش و درندگان آزاد بود، ولی پدرم از آن منع شد .»

بدون شک چنین کارهایی از طرف امام، اثر و نتیجه سیاسی مثبتی داشت; چون یادآوری مکرر فاجعه کربلا نمی گذاشت که ظلم و جنایت حکومت اموی از خاطره ها فراموش شود و از طرفی در افکار عمومی برای حکام اموی بسیار گران تمام می شد و مشروعیت آنان را زیر سؤال می برد .

2- پند و ارشاد امت

روش دیگر امام علیه السلام در حفظ کیان اسلام و تبلیغ معارف الهی و مبارزه با ظلم و فساد، همان روش عمومی اولیاء الهی و ائمه اطهار علیهم السلام بود، یعنی از راه موعظه و پند و ارشاد، مردم را با اندیشه های ناب اسلام، آشنا می نمود و همچون پدری دلسوز و مهربان، آنان را از گرفتار شدن در گرداب ظلمت و تباهی، بر حذر می داشت و همچون خورشیدی فروزان راه هدایت و رستگاری را بر مردم روشن می نمود . برخی از این مواعظ و بیانات، سخنانی است که هر روز جمعه در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله ایراد می فرمود (32) . همچنین سخنان و مواعظ دیگری که آن حضرت در جمع شیعیان و پیروان خاص خود ایراد می کردند، از طریق یارانی چون ابو حمزه ثمالی نقل شده است .

علاوه بر این، امام علیه السلام به صورت حضوری یا در قالب نامه، فقها و محدثان و قضات درباری را مورد وعظ و پند قرار می دادند و آنان را به پیروی از حق، دعوت می نمودند . برای نمونه امام علیه السلام در نامه ای دلسوزانه به زهری از محدثان و فقیهان دربار عبد الملک بن مروان، او را از عاقبت کارش آگاه ساخت و از او خواست که از گمراهی دست کشیده و راه راست را در پیش گیرد . در فرازی از این نامه امام سجاد علیه السلام چنین می فرماید: «احذر فقد نبئت وبادر فقد اجلت انک تعامل من لا یجهل وان الذی یحفظ علیک لا یغفل، تجهز، فقد دنا منک سفر بعید وداو ذنبک فقد دخله سقم شدید (33) ; بر حذر باش که به تو اعلام [خطر] شد و گام بردار و عمل کن که به تو مهلت داده شده، به درستی که با کسی معامله می کنی که نادان و جاهل نیست و آن کسی که حساب اعمال تو را نگه می دارد از تو غافل نمی شود، پس آماده سفر باش که سفری دور در پیش داری و گناهت را درمان کن که ت سخت بیمار شده است .»

امام علیه السلام با این شیوه حکیمانه، ضمن این که مردم را موعظه و نصیحت می کرد و تفکرات اصیل اسلامی را به آنان منتقل می نمود، از آن به عنوان شیوه ای سیاسی برای مقابله با ظلم و ستم دستگاه حاکم استفاده می نمود، و در عین حال ساسیت حکومت را بر نمی انگیخت . در نتیجه، آن حضرت می توانست در یک فضای مناسب، اهداف و آرمان های والای خود را عملی سازد .

3- اصلاح در قالب دعا

هر چه از حاکمیت خلفای بنی امیه می گذشت، انحطاط جامعه بیشتر می شد و اهل بیت علیهم السلام که کفو قرآن بودند، (34) مورد بی توجهی و بی مهری بیشتری قرار می گرفتند . آنان بر منبرها لعن می شدند (35) و حکام بنی امیه مورد ستایش قرار می گرفتند . کار به جایی رسیده بود که در جامعه ای که جهاد و شهادت و علم و تقوا ارزش بود، خنیاگران و آوازه خوان ها ارزش پیدا کردند، چنان که یکی از آوازه خوان های مشهور زن، وقتی وارد مکه شد، آن چنان مورد استقبال قرار گرفت که در مورد هیچ مفتی و فقیه و محدثی سابقه نداشت (36) .

در چنین جامعه ای و با در نظر گرفتن محدودیت و فشار سیاسی، امام سجاد علیه السلام دعا و نیایش را به عنوان راه کاری مناسب برای مقابله با چنین وضعیتی انتخاب نمود و با این روش حکیمانه، جامعه ای را که در حالت رکود اخلاقی بود، تحرکی دوباره بخشید و نور ایمان را در دل های تیره و تار آنان زنده کرد . امام علیه السلام در این دعاها گذشته از مسائل اعتقادی و اخلاقی، به دو جنبه خاص توجه و اهتمام ویژه می ورزید:

الف: امامت: امام سجاد علیه السلام در بسیاری از ادعیه، به حق مسلم اهل بیت علیهم السلام که توسط بنی امیه غصب شده بود، تصریح می نمودند تا از این طریق مردم را از این موضوع آگاه سازند که حاکمان و جانشینان واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی هستند . آن حضرت در فرازی از صحیفه سجادیه می فرمایند: «اللهم ان هذا المقام لخلفائک واصفیائک وموضع امنائک فی الدرجة الرفیعة التی اختصصتهم بها قد ابتزوها . . . حتی عاد صفوتک وخلفائک مغلوبین مقهورین مبتزین (37) ; خداوندا! مقام خلافت برای خلفای توست و برگزیدگان از خلقت و جایگاه امانت های تو در درجات عالیه که تو آن مقام را به آن ها اختصاص دادی، ولی دیگران از آن ها گرفتند . . . تا جایی که برگزیدگان و خلفای تو در مقابل ستم ستمکاران، مغلوب و مقهور شده و حقشان از بین رفته است .»

ب) بیان فضیلت اهل بیت علیهم السلام: آن حضرت در مقابل تبلیغات سوء دستگاه حاکم بر ضد اهل بیت علیهم السلام در موارد متعددی، صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله و آل او را با دیگر ادعیه، همراه می ساختند، تا از این طریق، علاوه بر این که اهل بیت علیهم السلام را جانشینان واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی کنند، فضائل و مقام و منزلت والای آنان را نیز بیان نمایند . ایشان در ضمن یکی از ادعیه می فرمایند: «وصل علی محمد و آله الطیبین الطاهرین الاخیار الانجبین (38) ; [خداوندا! درود رست بر محمد صلی الله علیه و آله و آل او که انسان های نیکو سرشت و پاکیزه و بزرگوار و نجیب هستند .»

پی نوشت ها:

1) ر . ک: ارشاد شیخ مفید، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ص 253; بحار الانوار، مجلسی، المکتبة الاسلامیه، ج 46، ص 12 .

2) ارشاد شیخ مفید، همان، ص 254; بحار الانوار، همان .

3) تاریخ طبری، مطبعة الاستقامة، ج 4، ص 374; مروج الذهب، مسعودی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 82; الکامل، ابن اثیر، دار صادر، ج 4، ص 111 .

4) البدایة و النهایة، ابن کثیر، دار الکتب العلمیة، ج 8، ص 224 .

5) همان، ص 228; الکامل، ابن اثیر، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 602; مروج الذهب، مسعودی، همان، ص 84; تاریخ طبری، همان، ص 383 .

6) اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، شیخ طوسی، دانشگاه مشهد، ص 123 .

7) مروج الذهب، مسعودی، دار الاندلس، ج 3، ص 166، الوافی بالوفیات، ابن صفدی، النشرات الاسلامیه، ج 11، ص 308; تاریخ اسلام، ذهبی، دارالکتاب العربی، حوادث سنه 81- 100 .

8) نهج البلاغه، خطبه 3 .

9) اصول کافی، کلینی، دار الاضواء، ج 1، ص 198 .

10) همان، ص 256 .

11) سیر اعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، ج 4، ص 389 .

12) فی رحاب ائمة اهل بیت، محسن امین عاملی، دار التعارف، ج 3، ص 213 .

13) الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، المکتبة الاسلامیة، ج 15، ص 18 .

14) همان، ج 13، ص 345- 359 .

15) سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، مؤسسه امام صادق علیه السلام، ص 271 به نقل از صحیفه سجادیه، ترجمه سید صدر الدین بلاغی، (مقدمه) ص 37 .

16) الامالی، شیخ صدوق، مجلس 59، ص 301- 306; الخصال، شیخ صدوق، باب خمسین و مافوقه، ص 564- 570; تحف العقول، حرانی، دارالکتب الاسلامیه، ص 255 .

17) مناقب ابن شهر آشوب، دار الاضواء، ج 4، ص 162 .

18) تهذیب الکمال، المزی، مؤسسة الرسالة، ج 20، ص 390; سیر اعلام النبلاء، همان، ص 392 .

18) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص 27 .

20) تهذیب الکمال، همان; سیر اعلام النبلاء، همان; حلیة الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، دار الفکر، ج 3، ص 135 .

21) حلیة الاولیاء، همان، ص 133 .

22) تهذیب الکمال، همان، ص 389; بحار الانوار، مجلسی، همان، ص 80; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص 163; تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، دار الفکر، ج 41، ص 377 .

23) صف/8 .

24) تهذیب الکمال، همان، ص 400; سیر اعلام النبلاء، همان، ص 398; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص 183; حلیة الاولیاء، همان، ص 139 .

25) الطبقات الکبری، ابن سعد، دار صادر، ج 5، ص 216; سیر اعلام النبلاء، همان، ص 388; حلیة الاولیاء، همان، ص 138 .

26) بحار الانوار، همان، ص 69 .

27) سیر اعلام النبلاء، همان، ص 393; بحار الانوار، همان، ص 66; تهذیب الکمال، همان، ص 392 .

28) حلیة الاولیاء، همان، ص 136; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص 167; بحار الانوار، همان .

29) مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص 166; بحار الانوار، همان .

30) ر . ک: مروج الذهب، همان، ص 79; الکامل، ابن اثیر، همان، ص 127; البدایة و النهایة، همان، ص 232; مجمع الزوائد هیثمی، دار الکتاب العربی، ج 5، ص 241; مسند ابویعلی، دار المامون، ج 2، ص 176 .

31) بحار الانوار، همان، ص 109 .

32) تحف العقول، همان، ص 252 .

33) همان، ص 276 .

34) احادیث زیادی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این جا نقل شده است: از جمله حدیث ثقلین که اکثر کتب روائی شیعه و سنی آن را نقل کرده اند مثل: کنز العمال، فاضل هندی، مؤسسة الرساله، ج 1، ص 380; صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، ج 4، ص 1873; اسد الغابة، ابن اثیر، ج 2، ص 12 .

35) معجم البلدان، یاقوت بن عبد الله الحموی، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 192 .

36) الاغانی، ابو الفرج اصفهانی، دار احیاء التراث العربی، ج 8، ص 225 .

37) صحیفه سجادیه، دعای 48 .

38) همان، دعای 6 .

دوشنبه, 08 اسفند 1401 08:07

حضرت عباس الگوی فضایل انسانی

ولادت

سال 26 هجرت روز چهارم ماه شعبان ، نوزادی در خانه حضرت اميرالمؤمنين عليه‏ السلام چشم به جهان گشود که معدن فضایل الهیه  ؛در گلشن رسول اکرم صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم نوگلي شکوفا شد که زمين و زمان از عطر وجودش معطّر شد. کودکي پاي به عرصه وجود نهاد که آثار عظمت و شجاعت در چهره‏اش متجلّي و آيينه تمام نماي علي عليه‏ السلام بود.

ازدواج حضرت علي عليه ‏السلام با امّ‏البنين عليه ‏السلام

پس از شهدت دخت رسول خدا (ص) اميرالمؤمنين عليه‏ السلام مجبور بود همسری اختیار نموده تا در امور خانه با او همراهی نماید؛ برادرش عقيل را که آشنا به انساب عرب بود فراخواند و از او خواست برايش همسري از تبار دلاوران برگزيند تا پسراني دلير و باايمان تربيت کند با این حکمت مستور که روزی  سالار شهيدان، حسين بن علي عليه‏ السلام را در کربلا ياري کنند و حماسه عشقی به نمایش گذارند و بر جهانیان امامت را معرفی و نبوت را پاسداری نمایند.

عقيل به سراغ قبیله بنی کلاب که در عرب به شجاعت شهره بودند رفت ؛ دختری به نام  فاطمه کلابيه را برای برادرش علي عليه‏ السلام برگزيد ، حضرت اين انتخاب را پسنديد و عقيل را به خواستگاري نزد پدر فاطمه فرستاد؛ فاطمه نيز با سربلندي و افتخار پاسخ مثبت داد و پيوند مبارکي بين وي و مولاي متقيان برقرار شد.

مادری  نجیب و با ایمان

امّ‏البنين يا فاطمه کلابيه از بانوان مومنه زمان خود است که از بدو ورود به خانه امیر مومنان از او جز نجابت و بزرگی واصالت دیده نشد ، او می دانست که در چه خانه ای قدم نهاده است وبا چه مردی و صلت نموده است ؛ هنگامي که به خانه علي عليه‏ السلام قدم نهاد مادري مهربان براي فرزندان حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام شد و آنها را بر فرزندان خود مقدّم داشت. نقل شده است که خود از اميرالمؤمنين عليه‏ السلام درخواست کرد تا او را فاطمه خطاب نکند؛ چرا که فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام با شنيدن نام او به ياد مادرشان افتاده، رنجيده‏خاطر مي‏شدند. حضرت هم پذيرفت و او را «امّ‏البنين (مادر پسران)» خواند. در فضيلت وي همين بس که گوهري چون ابوالفضل عليه‏ السلام در صدف دامانش پرورش يافت.

نام گذاري حضرت عباس  عليه‏ السلام

واژه عباس، صيغه مبالغه از ماده «عبس» است که به معني جدیت و صلابت رخسار ؛ حضرت عباس از مصاديق «أشدّاءُ عَلَي الکفّار» مي‏باشد. چنانکه در جریان امان نامه شمر نشان داد که که چگونه با صلابت است ؛ اين نام از همان دوران، نشانگر شهامت و صلابت ابوالفضل عليه‏ السلام بود ؛ برخی از مقتل نویسان نوشته اند   «اميرمؤمنان عليه‏ السلام او را از اين‏‌رو عبّاس ناميد که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پيکار با دشمنان را در او می دید و کربلا را و وقایع وشجاعت او را درآن می دید؛ هنگامي که حضرت ابوالفضل عليه‏ السلام به دنيا آمد، امّ‏البنين قنداقه او را به دست اميرالمؤمنين داد تا بر وي نامي بگذارد. حضرت وي را در آغوش کشيد و او را مورد تفقّد و محبّت فراوان قرار داد. سپس در گوش راست وي اذان و در گوش چپش اقامه گفت. آن‏گاه به ام ‏البنين فرمود: «او را چه نام نهادي؟» امّ‏البنين با کمال ادب عرض کرد: «من در هيچ امري بر شما سبقت نگرفته‏ام. هر نامي که مي‏پسنديد بر وي بگذاريد». حضرت فرمود: «من او را به نام عمويم، عباس ناميدم»..

کانون فضایل و برتری های انسانی

ابوالفضل و ابو الفضایل ؛ اگرچه فضل مصدر و به معنی همه فضایل است ؛ مشهورترين کنيه آن‏حضرت، است ؛ در فرهنگ اسلام همراه نام خوب خوب کنیه خوب نیز به فرزندان می نهند تا دیگران کنیه ها والقاب بد به آنها نگویند وبه آن شهره شوند؛ آنچه از عباس در طول زندگی نه چندان طولانی بروز وظهور یافت وعینیت یافت این بود که تمامي فضايل و کمالات انساني در او دیده شد ومعنا یافت لذا آن‏حضرت را «ابوالفضل» لقب داده‏اند.

حضرت عباس (ع) جلوه ادب  

خانواده پدر ومادر اولین مربی تربیت فرزندان هستند ؛ امیر مومنان (ع)به فرزندش بزرگ خود حسن (ع) درباره تربیت نامه ونوشته وصیتی زیبا دارد از جمله در آن مي‏فرمايد: «پسرم، ادب مايه بارور شدن عقل و بيداري قلب و سرلوحه فضل و بزرگواري است».

بر همين اساس ابوالفضل‏العباس عليه‏ السلام که شاگرد همين مکتب بود در همه دوران‏هاي عمر مبارک خويش، از کودکي تا هنگام شهادت، ادب را سرلوحه زندگي خويش قرار داده بود. نوشته : عباس عليه‏ السلام هرگز، بدون اجازه و در حضور امام حسين عليه‏ السلام به زمين نمي‏نشست وهرگز خیره به سیمای برادر نظر نکرد و اورا سید وسرور صدازد مگر در کنار علقمه که ندا در داد «ادرک اخاک »

شمایل و سیما ی عباس

درباره شمایل پیامبر(ص) وبرخی از ائمه کتابها نوشته اند؛ در باره شمایل حضرت  عباس علیه السلام نیز سخنانی گفته ونوشته اند  که براساس منابع به برخی از این اوصاف ظاهری حضرت اشاره می شود:

صورتی چون ماه داشت ؛ در ميان عرب رسم بود که اگر کودکي زيبايي فوق ‏العاده داشت و داراي قامتي بلند و چهره‏‌اي زيبا بود، او را «قمر بنی هاشم » نامیدند ؛ مثلاً عبدمناف، چنانکه به یکی از اجداد امیر مومنان(ع) وپیامبر(ص) به خاطر زیبایی چهره  «قمر البطحاء »می گفته اند و عبداللّه‏، پدر بزرگوار حضرت رسول را که سيمايي نوراني و چشم‏گير داشت «قمر حرم (ماه حرم)» مي‏خواندند. حضرت عباس عليه‏ السلام نيز که از زيبايي ويژه‏اي برخوردار بود و قامتي رشيد همچون سرو داشت، مشمول اين سنت شد و او را به عنوان «قمربني‏‌هاشم » شهره شد؛ چنانکه خواهرش زینب به «عقیله العرب و بنی هاشم» ملقب بود

سيره‏نويسان در مورد چهره ‏زيبا، قامت‏ بلند و چالاک و بازوان‏ ستبر حضرت عباس بن علي عليه‏ السلام چنين نوشته‌‏اند: «عباس پسر اميرمؤمنان علي عليه‏ السلام مردي زيبا و خوش‏سيما و بلندقامت بود، به طوري که وقتي بر اسب قوي و بلند سوار مي‏شد، پاهايش بر زمين کشيده مي‏شد وکمر اسب خمیده می شد » شاید در برخی از توصیافات مبالغه بکار رفته باشد اما واقعیت این است که چهره ای زیبا وقدی بلند و هیکلی پهلوانی وورزیده داشت ؛

شرح معنی شجاعت

اگر در درک مفهوم واقعی شجاعت مشکلی باشد ، تامل در رفتار وسیره وزندگی عباس آن مشکل را حل خواهد نمود، اگر در اثبات قوه ای به نام شجاعت درانسان کسی تردید دارد با نظر به زندگی عباس این تردید از بین خواهد رفت ؛  حضرت عباس عليه‏ السلام فرزند رشيد  اميرمؤمنان عليه‏ السلام بود و همچون پدرتجلی مفهوم شجاعت بود .

توصیف حضرت عباس عليه‏ السلام در زیارت ناحیه

در بخشي از زيارت ناحيه مقدسه که منسوب به امام هادي عليه‏ السلام و امام زمان (عج) است توصیف و اوصافی پر معنا وعالی مضمون ومفهوم از حضرت عباس یاد شده وبه کرامات زبیا زیارت گردیده که جای تامل دارد : «سلام بر ابوالفضل‏العباس، پسر اميرالمؤمنين؛ آن‏که در برداری نهایت  مراعات و ايثار را نمود، جانش را نثار برادرش حسين عليه‏ السلام کرد؛ آن‏که دنيا را وسيله آخرت قرار داد؛ آن‏که خود را فداي برادر نمود؛ آن‏که نگهبانی نموداز  دين و و اهل بیت امام حسين عليه‏ السلام ؛ آن‏که تلاش بسيار براي آب‏رساني به لب تشنگان نمود؛ ودراین راه دستانش در راه خدا قطع شد».

جلوه خوبی ها

حضرت عباس عليه‏ السلام القاب زیبایی دارد مامقاني ودیگر رجالیون در کتاب رجالش  مي‏نويسد: «براي حضرت عباس عليه‏ السلام شانزده لقب برشمرده‌‏اند».

قمربني‏‌هاشم، باب‏الحوائج، الشهيد، عبدصالح، سَقّاء، ساقي، المستجار (= پشت و پناه)، سپهدار، علمدار، ضَيغَم (= شير) و ظَهْرُالولاية (= پشتيبان ولايت)، برخي از القاب حضرت ابوالفضل عليه‏ السلام است.

مطیع امام زمانش (ع)

عباس عليه‏ السلام الگوي بسيار گوياي اطاعت از ولايت و امانت به‏شمار مي‏رود. قهرماني او و ديگر برادران مادري‏اش را بالاتر از آنچه که در نشته ها هست بود ؛ چون بسیاری از فضایل آنها در تارینگاری مغفول بوده است وجز از عاشورا کمتر به وصف این فرزندان پرداخته شده است ؛  جانبازي و فداکاري عباس عليه‏ السلام به پاس حمايت از ولايت و امام‏زمان خويش صورت گرفته است. به همين دليل وي را «ظَهْرُالولاية (=پشتيبان ولايت)» لقب داده اند. او پشت و پناه ولايت‏ وامامت بود در روزگاری که جمعی برای کشتن امام زمان خود همنوا بودند ؛ و تا آخرين حدّ توان از او و آرمان‏‌هايش پشتيباني نمود. ازاين‏‌رو وقتي امام حسين عليه‏ السلام در آخرين لحظات عمر بر بالين او آمد، فرمود: «به خدا قسم اکنون کمرم شکست...».واین وصفی است که تنها پس از فقدان عباس از امام در نینوا شنیده شد.

مهر ومحبت بین دوبرادر

این جمله را مقتل نویسان نوشته اند که جملهخ مهر آمیزی بود بین حسین و عباس رد وبدل شده است که در نهایت مهربانی است «بنفسي أنت يا أخي؛ فدايت شوم برادرم» برادر فدای برادر شود  ، فداي کسي خواهم شد که بهترين فدايي حسين عليه‏ السلام بود. فداي دستاني که پرچمدار بود وتا آخرین پرچم مکتب را نگهداشت و به قیمت جانش از آن پاسداری نمود . فداي چشماني که از اهل بیت برادر نگهباني کرد.

همسر و فرزندان قمر بني هاشم عليه‏ السلام

همسر حضرت عباس عليه‏ السلام «لبابه» دختر عبيداللّه‏ بن عباس مي‏باشد. لبابه از بانوان ارجمند، و پدرش پسرعموي پيامبر گرامي ‏اسلام صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم بود. قمر بني‌‏هاشم عليه‏ السلام از لبابه صاحب دو فرزند به نام‏هاي فضل و عُبيداللّه‏ شد و ذريه حضرت از جانب عبيداللّه‏ ادامه يافت ؛ در طول تاريخ از اين نسل پاک عالمان و فقيهاني برجسته که از یاران ائمه ومحدثان بزرگ بوده اند ؛ که مزار آنان زیارتگاه وملجاء عاشقان وعارفان است ؛ ابويعلي حمزة بن قاسم که نوه حضرت عباس در نسل پنجم است و در نزديک حلّه داراي گنبد و بارگاه است ؛ در شهر زنجان امام زاده ابراهیم است که در قیام سادات علیه عباسیان شهید شده ودر زنجان مدفون گردیده است ؛ نسب شناسان اورا از فرزندان حضرت عباس (ع) دانسته اند حرمش منشاء برکات و مرکز انجام فرایض وتدریس فقه و سنن الهیه و کنار مزارش مرقد اولیاء بزرگ ودانشمندان از فقها وحکماست ؛در نقاط دیگر ایران نیز از این مراقد مطهر وجود دارد.

درس مهم از سیره عباس (ع)

داستان ایثار حضرت عباس علیه السلام در کربلا درسهای زیادی برای نسل حاضر دارد واز این داستان می توان به مفهوم واقعی برادری رسید ؛ برادری تنها نسبت ظاهری نیست، بلکه علاوه بر پیوند نسبی پیوند عمیق معنوی را باید از آن در سیره عباس (ع) استنباط ودرس گرفت ؛ عباس همه وجودش را چونان برادرش حسین درراه دین نثار نمود ونامش در کنار برادر در تاریخ جاودانه خواهد بود و عملش سرمشق انسان تا مفهوم واقعی برادری در دنیا تحریف نشده وبه مادیات وثروت ومال خلاصه نشود؛ بلکه میراث معنوی پدری چون علی (ع) را در راه دفاع از دین باهم حفظ نموده وبه بشریت الگو شدند؛

به نقل از خبرگزاری رسمی عراق (واع)، همچنین طبق بیانیه امروز (یکشنبه) دفتر اطلاع‌رسانی محمد شیاع السودانی، نخست وزیر عراق، او میزبان روحی فتوح، رئیس شورای ملی فلسطین بود که در سی‌وچهارمین کنفرانس اتحادیه پارلمان‌های عربی در بغداد حضور داشت.

طبق این بیانیه، السودانی در دیدار با این مسؤول فلسطینی بر موضعگیری ثابت و اصولی کشورش درباره مساله عادلانه ملت فلسطین تاکید کرده و حمایت خود را از تلاش‌ها برای توسعه و انسجام جهت تقویت امنیت و ثبات ملت‌های منطقه اعلام کرد.

همچنین او در حاشیه ضیافت شامی که برای هیئت‌های شرکت‌کننده در سی‌وچهارمین کنفرانس اتحادیه پارلمان‌های عربی در بغداد ترتیب داده شده بود، اظهار کرد: عراق به دنبال آغاز همکاری‌های توسعه‌ای سازنده و بلند مدت با دوستان خود برای مقابله با چالش‌ها است به شکلی که منافع تمامی ملت‌های دوست و برادر تامین شود.

السودانی گفت: کشور ما مصیبت و بلا را پشت سر گذاشت و با قدرت به سوی عراق مستقل، باثبات، یکپارچه و شکوفا در حرکت است.

سی‌وچهارمین کنفرانس اتحادیه پارلمان‌های عربی روز شنبه در بغداد با حضور روسای پارلمان‌های کشورهای عربی آغاز شد و امروز نیز ادامه دارد.

در برخی گزارش‌های بین‌المللی پیش‌بینی شده که عراق در سال ۲۰۲۳ به یکی از بهترین رشدهای اقتصادی تبدیل می‌شود.

طبق گزارشی که واحد اطلاعات اقتصادی گروه اکونومیست با عنوان "خاورمیانه افق‌های ۲۰۲۳" تهیه کرده، پیش‌بینی شده چندین کشور از جمله عراق در سال جاری میلادی بالاترین رشد اقتصادی را خواهند داشت.

بالاخره چند روز پیش سفر هیئت عراقی به واشنگتن به پایان رسید. سفری که حدود 6 روز به طول انجامید که در عرف سفرهای دیپلماتیک، طولانی محسوب می‌شود و نشان دهنده اهمیت و پیچیدگی مذاکرات و رایزنی‌هاست. این هیئت به ریاست «فؤاد حسین» وزیر امور خارجه و با «علی العلاق» رئیس بانک مرکزی و تعدادی از نمایندگان مجلس مانند «عدنان الزرفی» (تنها نماینده شیعه پارلمان که بعد از ترور فرماندهان پیروزی، با خروج نظامیان آمریکایی از عراق مخالفت کرده بود!) با هدف حل مسائل مربوط به ارز به این کشور سفر کرده بود.

مهم‌ترین دستور کار این مذاکرات، رایزنی بر سر «درآمد ارزی دولت عراق» بود که به طور مستقیم بر وضعیت ارز در ایران نیز اثرگذار است. به همین جهت، در این گزارش به بررسی توافقات صورت گرفته میان بغداد و واشنگتن، و تأثیر توافقات بر روی ایران و امکان یا عدم امکان خروج عراق از سیطره دلار خواهیم پرداخت.

نتایج سفر به واشنگتن

در ابتدا باید گفت که آنچه در این سفر حاصل شد، توافق به معنای مثلا امضای معاهده یا قرارداد میان بغداد و واشنگتن نبود؛ بلکه طرفین به یک «چارچوب کار مشترک» رسیدند. این چارچوب مشترک، محرمانه مانده و به صورت رسمی از جزئیات آن رونمایی نشده است؛ اما جهت‌گیری کلی آن را منابع منتقد ایران، «تلاش برای کاهش وابستگی عراق به ایران و در مقابل افزایش وابستگی این کشور به آمریکا و متحدان غربی و عربی این کشور» خوانده‌اند!

در مورد جزئیات این چارچوب مشترک باید گفت، مجموع اخبار غیررسمی و پراکنده درز کرده نشان می‌دهد توافق‌های صورت گرفته حول محورهای زیر بوده است:

1. اعطای مهلت سه ماهه برای پیوستن به سوئیفت

تنها جایی که در واقع طرف آمریکایی از خود نرمشی نشان داد، اعطای مهلتی سه ماهه به طرف عراقی برای آماده شدن این کشور برای پیوستن به نظام مالی «سوییفت» است.

پیش از این بانک مرکزی عراق سامانه‌ای (وابسته به فدرال رزرو آمریکا) را برای فروش ارز طراحی کرد و هدف هیئت عراقی این بود که از آمریکایی‌ها مهلتی سه ماهه برای اجرایی شدن کامل کار با این سامانه به دلیل طولانی بودن برخی از پروسه‌های اداری مربوطه را خواستار شود اما این موضوع با موافقت آمریکایی‌ها رو به رو نشد.

در مقابل آمریکایی‌ها برای پیوستن عراق به نظام مالی سوییفت که هدف آن بیش‌تر کنترل و نظارت بر مبادلات مالی عراق خصوصا با کشورهای عضو محور مقاومت است و نیز برای راستی‌آزمایی گام‌های اعتمادساز عراقیها مهلتی سه ماهه داده‌اند.

2. توسعه توافق استراتژیک میان عراق و آمریکا (امضا شده در سال 2008)

یکی دیگر از نقاط مشترکی که طرفین به آن رسیدند، گسترش همکاری‌های مربوط به توافق استراتژیک میان عراق و آمریکا مربوط به سال 2008 و در زمان دولت نوری المالکی نخست وزیر وقت عراق بود. این توافق نامه شامل بخش‌های مختلف نظامی، امنیتی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، آموزشی، اقتصادی و...می‌شود.

اما اصولا آنچه که بیشتر مورد توجه طرفین قرار گرفته است، بخش نظامی و امنیتی آن بود که طی آن نیروهای آمریکایی حاضر در عراق در برهه‌ای از زمان تعداد آن ها کاهش و در برهه‌ای دیگر تعداد آن ها افزایش یافته است. حال در سفر اخیر توافق شد که بقیه بخش‌های غیر نظامی و غیر امنیتی این توافق نامه نیز اجرایی شود.

3. تأکید دوباره بر اجرای پروژه انتقال نفت به بندر العقبه اردن

با توجه به این که در این سفر مسائل مختلف اقتصادی مانند صادرات نفت و گاز عراق هم مورد بحث قرار گرفت، به نظر می آید یکی از توافقات حاصله، وعده طرف عراقی برای صادرات نفت از طریق خط لوله انتقال نفت از بصره به «بندر العقبه» اردن است. به طور کل به دور از اصرار آمریکایی‌ها بر اجرایی شدن این پروژه، قدمت این پروژه به زمان جنگ تحمیلی و زمان نظام بعث بر می‌گردد. در آن هنگام برای  این که مسیرهای صادرات نفت عراق تنوع داشته باشد و فقط وابسته به خلیج فارس تحت حاکمیت ایران یا «بندر جیهان» ترکیه نباشد، این پروژه مطرح شد اما این طرح در آن زمان اجرایی نشد.

اما موضوع اجرایی شدن آن به زمان نظام فعلی هم رسید و البته یکی از مهم ترین دلایل توجه سیاسیون عراقی در نظام فعلی همان موضوع کاهش وابستگی به ترکیه و ترس از وقوع جنگی میان ایران و آمریکا در خلیج فارس است. با این حال این پروژه از طرف شخصیت‌های طرفدار محور مقاومت مخالفانی دارد.

دلایل مخالفان هم سیاسی است و به عقیده آنان این قضیه عراق را به عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی خواهد کشاند و هم اقتصادی است زیرا معتقدند هزینه‌های این پروژه مبالغه آمیز است و در قبال آن اردن هم حق ترانزیت دریافت می‌کند هم بخشی از نفت صادر شده از طریق بندر خود را می‌تواند با تخفیف ویژه خریداری کند. در مقابل، مخالفان طرح جایگزینی ارائه می‌دهند و آن انتقال نفت عراق از کرکوک به "بندر بانیاس" سوریه است.

اما برای آمریکا اجرای این پروژه از دو نظر مهم است: یکی حل بخشی از مشکلات اقتصادی اردن -از مهم ترین متحدان آمریکا- که مربوط به بحران انرژی است و دوم کاهش وابستگی عراق در زمینه صادرات انرژی هم به ایران و هم به ترکیه.

4. مشارکت شرکت‌های آمریکایی در تولید برق عراق

موضوع مورد توافق بعدی شامل اعطای قول‌هایی از طرف عراقی‌ها برای مشارکت بیشتر شرکت‌های آمریکایی در زمینه تولید برق و صیانت از نیروگاه‌ها و نیز مشارکت شرکت‌های این کشور در زمینه استخراج گاز همراه با نفت برای کاهش واردات گاز ایران توسط عراق است.

به طور کل هدف از این موضوع هم بیشتر نه تنها کاهش وابستگی عراق به گاز ایران بلکه تبدیل عراق به یک کشور صادر کننده گاز به اروپا برای کاهش وابستگی اروپایی‌ها به گاز روسیه است. اساسا توافق اخیر دولت السودانی با شرکت آمریکایی "جنرال الکتریک" در زمینه برق و همچنین سفر اخیر لاوروف به عراق را باید در همین زمینه تفسیر کرد.

تأثیر اقدامات ارزی اخیر طرف عراقی بر ایران چیست؟

به طور کل اقدامات اخیر خالی از تأثیر منفی بر روی ایران و کاهش ورود ارز در قالب مبادلات تجاری از عراق به ایران نیست. اما این تأثیر نمی‌تواند – خصوصا در کوتاه‌مدت - باعث صفر شدن ورود ارز از عراق به ایران شود. چرا که این ارز از طریق بازار آزاد یا به صورت دستی -و نه حواله بانکی- می‌تواند از عراق خارج شود. اما چون منبع اول تزریق ارز در عراق بانک مرکزی این کشور است، در هر حال محدودیت‌هایی در این خصوص وجود خواهد داشت.

همچنین باید توجه داشت که فؤاد حسین در مصاحبه‌های خود در واشنگتن تأکید داشت که عراق به روابط تجاری خود با ایران و روسیه ادامه خواهد داد؛ اما با «مکانیزم جدید» که این مکانیزم جدید و تحمیلی از طرف آمریکایی‌ها را شاید بتوان تلاش عراق برای عدم پرداخت دلار به ایران و روسیه تفسیر کرد.

یکی از نتایج مهم بحران اخیر ارز در عراق چه بود؟

یکی از مهم ترین نتایج این بحران وضوح کامل «هیمنه اقتصادی آمریکا بر عراق» بود. این موضوع از آنجا اهمیت دارد که بر خلاف روایت برخی از رسانه‌های عربی و غربی که تلاش دارند ایران فقط مسلط بر عراق و در نتیجه مسئول مشکلات این کشور نشان دهند، ثابت می‌کند که آمریکا نیز تا چه در عراق نفوذ دارد و بالتبع مسئول بخشی از مشکلات این کشور است.

آیا عراق توان خروج از هیمنه دلار را دارد؟

در این زمینه به واقع بانک مرکزی این کشور اقدام قابل توجهی را اخیرا انجام داده است و آن پرداخت پول واردات از چین به یوآن است اما این اقدام ناکافی و در عین حال ناقص است؛ زیرا بیش از 90% درآمد مالی عراق از نفت و به دلار است.

در مورد توافق با چین نیز قرار است این یوآن نیز به بانک آمریکایی جی پی مورگان پرداخت شود و همه این موضوعات نشان دهنده ناکافی بودن این اقدام است. به همین خاطر تنها راه حل همان وجود اجماع و اراده سیاسی در میان احزاب این کشور است که چنین چیزی تا الان موجود نیست.

شهاب نورانی فر، تحلیلگر حوزه عراق

دفتر نخست وزیر رژیم صهیونیستی در بیانیه‌ای که در اختیار رسانه‌های این رژیم قرار داد اعلام کرد، کمیته امنیتی مشترک بین (رژیم) اسرائیل و تشکیلات خودگردان برای رایزنی در مورد تجدید همکاری امنیتی و افزایش توانمندی تشکیلات برای سرکوب (مبارزات ملت فلسطین) در کرانه باختری و قدس تشکیل می‌شود.

در این بیانیه به نقل از یک مسئول امنیتی اسرائیلی آمده است: دو طرف قرار است نشست دیگری را هم پیش از آغاز ماه رمضان با حضور مصر برگزار و میزان پیشرفت‌های انجام گرفته در بخش امنیتی را مورد بحث و بررسی قرار دهند.

کمیته فرعی نیز برای اندیشیدن در مورد افزایش اعتماد متقابل اقتصادی تشکیل می‌شود!

گفتنی است در بیانیه مشترک نشست عقبه رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان تعهد خود را به تمامی توافقنامه‌های سابق اعلام و قول دادند که از سطح تنش کاسته و مانع از گسترش خشونت شوند.

یک مسئول اسرائیلی به رویترز گفت: به رغم موافقت تشکیلات خودگردان برای همکاری در سرکوب فلسطینیان ، تغییری در ساخت 9 شهرک صهیونیست نشین جدید در کرانه باختری به وجود نخواهد آمد.