emamian
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
عید شریف و بزرگ مبعث را به همهی شما حضّار محترم و عزیز و به ملّت ایران و به همهی مسلمانان عالم تبریک عرض میکنم. عید مبعث یادآور بزرگترین حادثهی تاریخ است؛ با جرئت میتوان گفت که مبارکترین و بزرگترین حادثهای که در دنیا، در طول تاریخ، برای بشریّت اتّفاق افتاده، بعثت نبیّ مکرّم اسلام است. در مورد ولادت آن بزرگوار هم ما این حرف را میزنیم؛ آن هم به برکت بعثت است. چرا انسان میتواند اینهمه فضیلت و ارزش را در باب مبعث نبیّ اکرم ادّعا بکند؟ به خاطر اینکه با این بعثت، نسخهی کامل و نهایی سعادت دنیوی و اخروی بشر ارائه شد؛ نسخهی کامل، نهایی و همیشگی و دائمی سعادت بشر ــ چه سعادت دنیا، چه سعادت آخرت ــ در بعثت ارائه شد.
اوّلین معجزه و حادثهی خارقالعادهای که در این قضیّه انسان مشاهده میکند، سربرآوردن بعثت در آن زمینهی نامساعدی است که بعثت در آنجا به وقوع پیوست؛ شروع بعثت با این امر عجیب همراه شد. در آن روز، دنیا، دنیایی بود که برای بشریّت، سرتاپا انحراف و کجی و مصیبت بود. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در مورد آن دوران جاهلیّتی که پیغمبر در آنجا بعثت خودشان را آغاز کردند، میفرماید: وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغُرور؛ دنیا ظلمانی بود، رشد و آگاهی و بینایی در مردم نبود. قَد دَرَسَت مَنارُ الهُدىٰ؛ هدایتهایی که پیغمبران آورده بودند و مشعلهای هدایت و منارههای هدایتی که در مقابل مردم و سر راه مردم قرار داده بودند، کهنه شده بود، دستکاری شده بود، خراب شده بود، تحریف شده بود. وَ ظَهَرَت اَعلامُ الرَّدىٰ؛(۲) نشانههای انحطاط و سقوط بشریّت، خودش را نشان میداد. صحبت از دنیا است: وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّور؛ بحث محیط عربی و جزیرةالعرب نیست؛ یعنی تمدّنِ ایرانیِ آن روز و تمدّنِ رومیِ آن روز و تمدّنهای بزرگ دیگری که در دنیا وجود داشتند؛ این بیان امیرالمؤمنین دربارهی همه است. خب، این بعثت و این برانگیختگی به وقوع پیوست که حالا دربارهی این برانگیختگی زیاد صحبت کردهایم(۳) و کردهاند؛ انبعاث درونی نبی و بعد سرریز آن انبعاث در جامعه که اینها بحثهای دیگری است.
بعثت به وقوع پیوست. برنامهی عملِ این بعثت چیست؟ بنده میخواهم این را عرض بکنم. در قرآن، در آیات مختلفی مشخّص شده؛ یکی از آیات، همین آیهی شریفهی سورهی جمعه است: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة.(۴) برنامهی عمل این است. یَتلوا عَلَیهِم آیاتِه؛ اوّلین کار، باز کردنِ درِ ارتباط با غیب و با الوهیّت است؛ بشر مادّی و محصور و گرفتار در چهارچوب مادّه را ــ که هیچ چیزی بیرون از مادّه را نمیشناسد و از آن مطّلع نیست ــ از این چهارچوب خارج کنند، او را در فضای وسیعِ معرفتِ ربوبی وارد کنند. اوّل این است؛ یعنی ایمان؛ اوّلین قدم ایمان است.
بعد که بشر از این چهاردیواریِ محدود و تنگِ مادّه خارج شد، «یُزَکّیهِم» است؛ تزکیه. تزکیه به معنای تعالی بخشیدن و رشد دادن از طریق رفع معایب و نقایص است؛ نقاط سیاه را از شیء مورد تزکیه دور کردن و آن را جلوهدار و آمادهی رشد و نمو قرار دادن و به رشد و نمو رساندن؛ این معنای تزکیه است. خب آن چیزی که باید تزکیه بشود چیست؟ مسئله صرفاً مسئلهی تزکیهی اخلاقی فرد نیست؛ مهم این است. تزکیه یعنی زدودن زشتیها و بدیها و زدودن باطل از باطن انسان، از اخلاق درونی ما، از جامعه، از عقیده، از عمل، از رفتار، از سبک زندگی؛ این معنای تزکیه است؛ یعنی یک حرکت فراگیر برای اصلاح امور فرد و جامعه در همهی ابعاد که شامل سیاست میشود، شامل روابط اقتصادی میشود، شامل روابط اجتماعی میشود، ناظر به بیعدالتیهای در جامعه میشود، ناظر به بیعدالتیهای در سطح جهان میشود، در سطح دولتها میشود، در سطح آحاد مردم میشود، فاصلههای طبقاتی را نفی میکند؛ تزکیه شامل همهی اینها است؛ یُزَکّیهِم.
بعد از آنکه مسئلهی تزکیه مطرح میشود، مسئلهی تعلیم است. نه اینکه اینها از لحاظ زمانی مترتّب بر یکدیگر باشند؛ نه، تدریجی است؛ تزکیه تدریجی است، در کنار آن هم تعلیم است. تعلیم یعنی چه؟ یعنی بعد از آنکه با رفع تاریکیها و نقصها و عیوب و باطل، ذهن و روح آماده شد، زمینه آماده شد، آنوقت، وقت تجلّی انوار حکمت الهی و علم الهی است، که حالا بحث حکمتهای الهی یک بحث طولانی و مفصّلی است. در واقع، تزکیه زمینه را شستوشو میدهد و تعلیم، از لحاظ معنویّت، از لحاظ معرفت، از لحاظ دانش، انسان را غنیسازی میکند، جامعه را غنیسازی میکند، انسانِ ترازِ اسلام ساخته میشود؛ تربیت انسان، طبق آنچه اسلام از انسان مطالبه میکند و برای انسان میخواهد، به وجود میآید. مشکلات کنونی همهی ماها و همهی بشریّت در اینجاها است.
خب، یک نکتهی اساسی اینجا وجود دارد و آن، این است که این بعثت و این تحوّل، این دگرگونی، این نشر نیکی و زیبایی و روشنایی و رفع ظلمت و مصیبت و بدبختی و مانند اینها، یک امر دفعی نیست که بگوییم یک بار بعثت شد و تمام شد، هرچه بعد از آن اتّفاق بیفتد از نتایج همان بعثت اوّل است؛ این[طور] نیست، این آیه این را نمیگوید. این آیه میفرماید: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ وَ اِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ * وَ آخَرینَ مِنهُم لَمّا یَلحَقوا بِهِم؛(۵) این بعثت، هم در میان آن مردم است، هم در میان آن آخرین است؛ این «واو»، واو عطف به «اُمِّیّین» است: بعث فی الامّیّین و فی آخرین. آن «آخرین» چه کسانی هستند؟ آنهایی هستند که «لَمّا یَلحَقوا بِهِم»، هنوز نیامدهاند؛ یعنی تا امروز ما مخاطب بعثتیم، بعثت در میان ما هم هست؛ یعنی همین حالا نبیّ مکرم اسلام در حال تعلیم و تزکیهی ما است؛ همین حالا ما مخاطبیم، مخاطب بعثتیم. در طول تاریخ ابدی بشریّت، این وجود خواهد داشت؛ بشریّت همیشه مخاطب تعلیم و تربیت و تزکیهی پیغمبر اکرم است.
همانطور که پیغمبر در آن روز مردم را به دوری از بتها و شکستن بتها دعوت کرد، امروز هم همین خطاب وجود دارد. اوّلین بت هم بت خود ما است؛ بت درون خود ما، بت نفْس ما، بت اهواء ما و به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه)، آن حیوان و جانورِ خطرناکِ در وجود ما؛ اوّلین خطر این است؛ یعنی اوّلین مبارزه با آن است، که نزدیکترین دشمن به ما [هم] دشمن نفْس ما است؛ باید با نفْس مبارزه کنیم. بعد هم انحرافات بیرون است که حالا دیگر اوّلین کار، اصلاح منطقهی نزدیکتر است؛ [یعنی] جامعهی خودمان. بعضی میگویند شما که میخواهید دنیا را اصلاح کنید، اوّل خودتان را اصلاح کنید؛ خب بله، اوّل خودمان را باید اصلاح کنیم، اوّل جامعهی خودمان را باید اصلاح کنیم. این مطالبهی نبیّ مکرّم اسلام و بعثت اسلام از خود ما است که اوّل خودمان را اصلاح کنیم؛ ما که اصلاح بشویم، اگر یک نمونهی اصلاحشدهی اسلام را به بشریّت نشان بدهیم، خودش جاذبه دارد و جذب میکند.
تزکیه و تعلیم دو طرف دارد: یک طرفِ دعوتکننده، یک طرفِ دعوتشونده؛ اگر چنانچه دعوتکننده باشد ــ که هست؛ پیغمبر امروز دارد همهی ما را دعوت میکند ــ امّا دعوتشونده اجابت نکند، اتّفاقی نمیافتد. آنچه در انقلاب ما اتّفاق افتاد این بود که دعوتشوندهها اجابت کردند. امام بزرگوار سخن پیغمبر را، بعثت پیغمبر را برای مردم بیان کرد، از مردم مجاهدت را مطالبه کرد، مردم هم اجابت کردند، این حرکت عظیم اتّفاق افتاد، این کار بزرگ انجام گرفت. در ادامه هم، مردم ما به توفیق الهی، به فضل پروردگار، در راه درست حرکتشان را ادامه دادند، موفّقیّتهایی به دست آمده؛ یک جاهایی هم کوتاهی کردیم، ناموفّق شدیم.
این سنّت ادامه دارد، این سنّت همیشگی است؛ تا هر وقتی که اجابت کنیم دعوت پیغمبر را، آن تزکیه حاصل میشود، آن تعلیم حاصل میشود، آن رشد و پیشرفت به وجود میآید. رشد هم فقط رشد معنوی و اخروی نیست؛ نه، «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَة»؛(۶) رشد دنیا و آخرت است؛ خوشبختی دنیا و آخرت است؛ نمونهسازی بهترین زندگی برای دنیای بشر، دنیای جامعه و آخرت جامعه است. اگر چنانچه ما که دعوتشونده هستیم اجابت کنیم، این اتّفاق میافتد. دعوتکننده وجود دارد؛ پیغمبر الان دارد دعوت میکند ما را. ما همان آخرینی هستیم که «لَمَّا یَلحَقُوا بِهِم»؛ ما باید اجابت کنیم. در روز عید مبعث، سالگرد مبعث، به این نکته باید توجّه کنیم که ما هم مورد خطاب بعثت نبیّ مکرّم اسلام هستیم؛ اگر [اجابت] نکردیم، آنوقت مثل همان دنبالهی آیهی شریفه است: مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها؛(۷) تورات را به آنها دادند ــ در تورات نور بود، حکمت الهی بود، دعوت الهی بود، تورات مجموعهی دستورات الهی بود ــ عمل نکردند؛ اگر ما هم عمل نکنیم، مثل همان میشود: مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها. این مطلب در مورد بعثت، که عرض کردیم.
من میخواهم این را عرض بکنم که امروز دنیا محتاج به این دعوت است، محتاج به این بعثت است. امروز زندگی مردم دنیا زندگی خوبی نیست. حالا ظواهری در بخشی از کشورهای دنیا وجود دارد، [امّا] این ظواهر نشاندهندهی خوشبختی آن جوامع نیست؛ در آن جوامع هم مثل همهی جوامع دیگر، فقر هست، بدبختی هست، تبعیض هست، ظلم هست، حقکشی هست. امروز بشر در چهارچوب مادّه گرفتار است، احتیاج مبرمی به این تزکیه و تعلیم نبوی و بعثت نبوی دارد. ما مسئولیّت داریم. مسئولیّت ما این است که خودمان را بسازیم و به دنیا نشان بدهیم که یک کشور اسلامی، یک جامعهی اسلامی چه جوری میشود اداره بشود؛ به معنای واقعی کلمه عمل کنیم، همچنان که در مواردی عمل کردیم و بحمدالله تأثیراتش را در دنیا گذاشت. کوتاهیهایی داریم، موفّقیّتهایی هم بحمدالله داریم.
در مورد غزّه یک جملهای عرض بکنم. مصیبت غزّه متأسّفانه ادامه دارد. این مصیبت، مصیبتِ دنیای اسلام است، بلکه بالاتر، مصیبت بشریّت است. این نشاندهندهی آن است که نظم کنونی جهانی چقدر نظم باطلی است؛ یعنی بخش مهمّی از قدرتهای جهانی، امروز پشت دستهای جنایتکار و بهخونآلودهی رژیم صهیونیستی هستند که طرف مقابلش نه مبارزان، [بلکه] کودکان، زنان، بیماران، بیمارستانها و خانههای مردم است. آمریکا پشت سر اینها است، انگلیس پشت سر اینها است، خیلی از کشورهای اروپایی پشت سر اینها هستند، تبعهی اینها هم همینجور؛ کشورهایی که تابع اینها هستند، دنبالهرو اینها هستند. ببینید، بطلان این نظم جهانی را از همین حادثهی غزّه میشود فهمید؛ و این ماندنی نیست، این قابل دوام نیست، این از بین خواهد رفت.
حادثهی غزّه تمدّن غربی را و فرهنگ غربی را در دنیا رسوا کرد؛ نشان داد که تمدّن اینها یک تمدّنی است که در آن، آنچنان بیرحمیای رواج دارد و مجاز است که جلوی چشم داریم میبینیم بیمارستان را میزنند، در یک شب صدها نفر را به قتل میرسانند، در ظرف سه چهار ماه نزدیک به سی هزار نفر را ــ که اغلب آنها هم زن و کودک هستند ــ در یک منطقهای به قتل میرسانند!
و پشت سر رژیم صهیونیستی آمریکا است؛ خود صهیونیستها هم این را میگویند، اعتراف میکنند؛ میگویند اگر تسلیحات آمریکایی نبود، رژیم صهیونیستی یک روز هم نمیتوانست این جنگ را ادامه بدهد و دنبال بکند. از روز اوّل، تسلیحات آمریکایی راه افتاده طرف اینها؛ هم پول، هم تسلیحات، هم کمکهای سیاسی و امثال اینها. آنها هم مجرمند و جزو مسئولین این حادثهی تلخند.
راهحل فقط همین است که قدرتهای بزرگ جهانی خودشان را کنار بکشند، قدرتهای طرفدار رژیم صهیونیستی خودشان را کنار بکشند از این قضیّه و مبارزان فلسطینی خودشان میدانند چه جوری اداره کنند میدان را، کمااینکه تا امروز اداره کردهاند و تا امروز بحمدالله ضربهی مهم و سختی به آنها وارد نشده است. طرف مقابل صهیونیستها همین مردم مظلوم و بیدفاعی هستند که آنجا هستند.
آنچه دولتها وظیفه دارند، قطع کمک سیاسی و تبلیغاتی و تسلیحاتی و کالاهای مصرفی به رژیم صهیونیستی است؛ این وظیفهی دولتها است. آنچه ملّتها وظیفه دارند، فشار به دولتها است که این وظیفهی بزرگ را انجام بدهند. این کار بایستی انجام بگیرد و انشاءالله به توفیق الهی روزبهروز پیروزی مردم غزّه بیشتر آشکار خواهد شد.
امیدواریم مردم مظلوم فلسطین، مردم مظلوم غزّه و مناطق دیگر فلسطین شاهد پیروزی باشند و بتوانند دشمن خودشان را انشاءالله به زانو دربیاورند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خوشامد عرض میکنم به یکایک شما برادران عزیز و از صمیم قلب سلام و درود میفرستم به همهی عناصر زحمتکش و فعّال نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در هر نقطهای از کشور که حضور دارند. عید سعید مبعث را پیشاپیش تبریک عرض میکنم، دههی فجر را تبریک عرض میکنم، بیستودوّم بهمن را تبریک عرض میکنم و امیدواریم که انشاءالله آیندهی حرکت موفّق نیروی هوایی، به قیاس گذشتهی این چند ده سال، آیندهی روشن و پیشروندهای باشد.
دیدار امروز ما، طبق معمول همهسال، به مناسبت یادبود حادثهی شگفتانگیز نوزدهم بهمن سال ۱۳۵۷ است؛ حقّاً حادثهی شگفتانگیزی بود. دربارهی آن جریان، خود بنده با شما عزیزان در دیدارهای مختلف، بارها مفصّل صحبت کردهام و گوشههایی از مسائل مربوط به آن حادثه را به شما عرض کردهام، لکن به نظر من حکمتها و عبرتها و درسهای آن حادثه تمامشدنی نیست. کارِ برای خدا و شجاعانه و با ازخودگذشتگی همینجور است؛ بابرکت میشود. خدای متعال به همهی کارهایی که برای او انجام میگیرد، برکت میدهد. «برکت میدهد» یعنی چه؟ یعنی تأثیراتش، منافع و فوایدش تمام نمیشود، ادامه دارد؛ این «برکت» معنایش این است. آن حادثه هم همینجور است؛ ما مکرّر درسهایی از آن حادثه را تکرار کردهایم، مطرح کردهایم، بحث کردهایم، دیگران غیر از بنده هم ــ خود شماها، دوستان، مسئولین ارتش جمهوری اسلامی ایران و دیگران ــ در این باره صحبت کردهاند، امّا باز انسان نگاه میکند میبیند این حادثه ظرفیّت دارد برای یادگیری، برای اینکه انسان از این حادثه درس بگیرد. حالا من امروز به یکی از این مواردی که به نظرم میرسد میپردازم و دربارهاش صحبت میکنم.
نیروی هوایی در پیوستن به انقلاب سبقت گرفت. البتّه بدنهی ارتش که بدنهی سالم و مردمی و مسلمان و مؤمنی بود، براحتی به انقلاب پیوست، امّا از همه جلوتر نیروی هوایی بود. اوّلاً با بیعت روز نوزدهم بهمن که آمدند آن حادثهی عجیب را به وجود آوردند، بعد [هم] با مقاومتشان در مقابل نیروی گارد شاه که به محلّ آموزش نیروی هوایی حمله کردند؛ در شب بیستویکم، حمله کردند و آن عناصر نیروی هوایی که در محلّ آموزش بودند ــ همین محلّ آموزش شهید خضرائی فعلی ــ مقاومت کردند، درِ اسلحهخانه را باز کردند، به مردم اسلحه دادند، ایستادگی کردند، جوانها و عناصر انقلابی هم به شوق آمدند و وارد میدان شدند، هم در خود آن منطقه به کمک نیروی هوایی رفتند، هم در شهر تهران راه افتادند. من خودم یادم هست، ساعت شاید دوازده یا یکِ بعد از نصفهشب بود، در خیابان ایران که ما آنجا در یک منزلی بودیم، جوانها راه میرفتند و فریاد میزدند که نیروی هوایی را دارند تارومار میکنند، مردم بریزید [بیرون]، مردم هم از خانهها بیرون میآمدند میرفتند به کمک آنها. این قدمِ بلندِ نیروی هوایی در پیوستن به انقلاب بود.
حالا آن نکتهی مورد نظر من این است: این پیشگامیای که انجام گرفت شتابدهندهی انقلاب شد؛ نکتهی امروز این است. این نوزدهم بهمن بود، حوادث آن مرکز آموزش [هم] در بیستم و بیستویکم بود، بیستودوّم بهمن هم پیروزی انقلاب بود که کار تمام شد و ملّت پیروز شد؛ شتابدهندگیِ این حادثه کاملاً خودش را نشان میدهد. در همهی کارها، عنصر شتابدهنده نقش تعیینکنندهای دارد. حالا من بعد برمیگردم راجع به [عنصر] شتابدهنده صحبت خواهم کرد. نیروی هوایی توانست با این کارِ خودش امید مردم را مضاعف کند. خب انقلابیّون در خیابان با نیروهای گارد و مانند اینها مواجه بودند؛ [این کار] امید مردم را و شجاعت مردم را افزایش داد و روحیهی طرف مقابل را، ضدّانقلاب را، دربار را و طرفداران آنها را تضعیف کرد؛ یعنی این شتابدهندگی به این صورت اتّفاق افتاد.
این هم نکتهی بسیار مهمّی است که بعد از این گام اوّل، به نظرم شاید حدود پنج شش ماه بیشتر نگذشت که جهاد خودکفائی تشکیل شد. اوّلجایی در ارتش که سازمان جهاد خودکفائی در آن تشکیل شد نیروی هوایی بود. این همان روحیهی اقدام است؛ یعنی همان روحیهای که موجب میشود عنصرِ فعّالِ داخلِ ارتشِ متعلّق به دربار و شاه بتواند خودش را خلاص کند و بیاید به انقلابیّون بپیوندد ــ این حالت جرئت، این حالت توانایی روحی و قدرت روحی ــ همین روحیه در یک میدان دیگری که میدان سازندگی است، باز هم جلو میافتد و جهاد خودکفائی را تشکیل میدهد. اوّلین جایی که جهاد خودکفائی تشکیل شد نیروی هوایی بود. این هم یک حادثه است که حادثهی مهمّی است؛ اینکه در داخل نیروی هوایی به فکر بیفتند که عناصر، تجهیزات و امکانات را خودشان درست کنند، قطعه بسازند، قطعههای خرابشده را تعمیر کنند، اسرار و رموز درهمپیچیدهی فنّاوری آمریکایی را در اینجا برای خودشان روشن کنند ــ که تا آن روز اجازهی این کار را نداشتند ــ و خلاصه مشغول کار بشوند، این یک گام بزرگ بود.
قبل از این گام بزرگ، در واقع قبل از این نهضت، نیروی هوایی یکسره متعلّق به آمریکاییها بود. خب در نیروی هوایی عناصر مؤمن زیاد بودند، خود بنده میشناختم؛ پیش از انقلاب، عناصری از نیروی هوایی با بنده مرتبط بودند، دوست بودیم، میآمدند، میرفتند. عناصر مؤمن در نیرو فراوان بودند، امّا رؤسای نیرو متعلّق به آمریکا بودند. ابزار نیرو ــ جنگندهها و بقیّهی ابزاری که در نیرو هست ــ متعلّق به آمریکا بود، مِلک آمریکا بود؛ بله، پولش را ایران داده بود و خریده بود؛ هواپیما در شیلترِ(۲) فلان پایگاه هوایی بود، امّا مال آمریکا بود، اختیارش دست آمریکا بود، اختیار فرماندهانش هم دست آمریکا بود. اینهایی که عرض میکنم با سند است؛ یعنی شعار و مانند اینها نیست. مادر محمّدرضاشاه در خاطراتش میگوید که یک روز محمّدرضا آمد پیش من گفت مردهشورِ این سلطنت را ببرد؛ گفتم مگر چه شده؟ گفت من شاه این مملکتم، فرمانده کلّ قوای این مملکتم، آمریکاییها میآیند هواپیمای ما را برمیدارند میبرند ویتنام، من خبر ندارم! این[جوری] است دیگر؛ «ملکیّت» [آمریکا] یعنی این. حالا اگر خبر هم داشت، جرئت اینکه اجازه ندهد نداشت، اجازه میداد، امّا آنها حتّی اجازه هم نمیگیرند؛ با اینکه یقین دارند که خواستهی آنها رد نخواهد شد، درعینحال اینقدر اعتنا نمیکنند به شاه مملکت که بیایند از او اجازه بگیرند که آقا این جنگندهی شما را میخواهیم ببریم در ویتنام علیه مردم ویتنام استفاده کنیم؛ یعنی وضع نیروی هوایی یک چنین وضعی بود.
خب این نیروی هوایی را عناصر مؤمن نیروی هوایی از آمریکایی بودن تبدیل کردند به ایرانی بودن؛ نیروی هوایی را ایرانی کردند، ایرانی شد؛ فرماندهش ایرانی، عناصرش ایرانی، تصمیمگیرهایش ایرانی، تجهیزاتش ایرانی؛ بله، ساخت آمریکا بود، امّا مال ایران بود، دیگر جرئت اینکه دست بزنند نداشتند. یک چند صباحی بعضیها این اِفچهاردههای ما را از روی غفلت ــ انشاءالله غفلت بود، خیانت نبود ــ میخواستند پس بدهند، میگفتند ما اِفچهارده لازم نداریم! خب جلویشان گرفته شد. نیروی هواییِ متعلّق به ایران شد، ایرانی شد. بنابراین، نیروی هوایی یک چنین سابقهای دارد؛ یعنی پیشبرندگی و قدرت تحوّلآفرینی در درون نیرو و در کارکرد نیرو، یک چنین نمونههای روشن و بارزی را به ما نشان میدهد.
خب، ما گفتیم شتابدهنده لازم است؛ این نیروی هوایی شتابدهندهی انقلاب بود. نیروی هوایی، در موقعیّت خاصّی، شد شتابدهندهی پیروزی انقلاب و شتابدهندهی قطع وابستگی نیرو و ارتش به دیگران؛ این شتابدهنده شد، امّا من حالا میخواهم قضیّه را تعمیم بدهم. در همهی زمانها نیاز به شتابدهنده وجود دارد؛ چرا؟ برای خاطر اینکه حرکتهای بزرگ و هدفدار، در مواقع زیادی به رکود مبتلا میشوند؛ ولو به توقّف هم نه، امّا به کندی و سستی [مبتلا میشوند]؛ حرکتهای بزرگ اینجور هستند. خیلی از انقلابهای دنیا را که شما نگاه کنید، [میبینید] اوّل انقلاب شده، به قصدِ تحوّلِ عمیق و بنیانی کاری انجام گرفته، با فاصلهی چند سال همان اوضاع قبلی دوباره تکرار شده. من زمان ریاست جمهوری به یک کشوری در آفریقا رفتم(۳) که سابقاً پرتغالیها آنجا حاکم بودند، یک رئیسجمهورِ(۴) محلّیِ انقلابی هم آنجا سرِ کار آمده بود؛ تشکیلاتی که ما رفتیم دیدیم ــ تشکیلاتشان که از ما پذیرایی میکردند و رفتوآمد میکردیم ــ عیناً همان شکل کامل فرمانده پرتغالی [بود]؛ کأنّه به جای این آقای سیاهپوستی که حالا اینجا رئیسجمهور شده، مثلاً یک فرمانده پرتغالی نشسته؛ عیناً بدون هیچ گونه تغییری! این[جوری] است دیگر؛ یعنی حرکتهای اجتماعی دچار این آفتها میشوند: آفت کند شدن، آفت توقّف پیدا کردن، آفت به عقب برگشتن. این حرکت اگر بخواهد ادامه پیدا کند، شتابدهنده لازم دارد. حالا شتابدهنده کیست؟ عرض خواهم کرد.
البتّه اینجا در انقلاب اسلامی یک تفاوت جوهری با بقیّهی جاها وجود دارد؛ انقلاب اسلامی در درون خودش یک چیزهایی دارد که جاذبه دارد و این جاذبه رویشها را جذب میکند؛ ولو ریزش هم داشته باشیم، این رویشها جای آن ریزشها را میگیرند. جاذبه مثل چه چیزی؟ مثل این گسترهی وسیع اهداف و شیوهها و خواستههای جمهوری اسلامی. در جمهوری اسلامی، در سختترین میدانها، مبارزهی با ظلم هست، مبارزهی با ظالم و ایستادگی در مقابل زورگوییهای قلدرهای درجه یک جهانی هست، محراب عبادت و مسجد جمکران و شبهای احیاء و پیادهروی اربعین و اعتکاف ماه رجب هم هست. گسترهی وسیع کار را مشاهده کنید؛ هم مبارزهی با ظلم هست، هم مبارزهی با نفْس هست، هم توجّه به دنیای فردای کشور هست، هم توجّه به خدا و معنویّت و ذکر و بهشت و مانند اینها هست. خود این موجب میشود که رویشها جای ریزشها را بگیرند، کندی به وجود نیاید یا کمتر به وجود بیاید. نمیخواهم بگویم هیچ [کندیای] به وجود نمیآید، امّا خب طبیعت انقلاب اسلامی در ذات خود، در درون خود، در جوهر خود، یک چنین طبیعتی است.
پس بنابراین، شتابدهنده لازم است. این شتابدهنده برای چیست؟ برای اینکه حرکت کند نشود؛ در مقابل کارهای بزرگ، احساس رعب و وحشت به وجود نیاید؛ وقتی یک کار بزرگی میخواهد انجام بگیرد، احساس ناتوانی و احساس حقارت در مجموعهی عملکننده به وجود نیاید؛ شتابدهنده اینجاها نقش ایفا میکند.
شتابدهنده کیست و کارش چیست؟ کار شتابدهنده این است که عرض کردیم. امّا شتابدهنده کیست؟ به تعبیر بنده، شتابدهنده آن چیزی است که ما به آن میگوییم «خواص»؛ خواصّ جامعه. «خواص» یعنی چه؟ «خواص» یعنی مثلاً آدمهای نامونشاندار، آدمهای باسواد و دانشمند؟ نه، «خواص» به این معنا نیست. «خواص» یعنی آن مجموعهی انسانهایی که در کار خود، با فکر و با شناخت و با تشخیص عمل میکنند و تابع جَو نیستند؛ «خواص» یعنی اینها. این «خواص» میتواند در بین فعّالان گوناگون انقلابی، در بین اصناف، کارگران، نظامیها، روحانیّون و گروههای مختلف باشد، میتواند در بین فعّالان مطبوعاتی باشد، میتواند در بین فعّالان دانشجویی باشد، میتواند در بین فعّالان سیاسی باشد. بنده سابقها، سالها پیش، یک وقتهایی راجع به «خواص» یک صحبت مفصّلی کردهام؛(۵) «خواص» یعنی این. البتّه خوشبختانه در کشور ما و در ملّت ما خواص در اقلّیّت نیستند؛ کسانی که از روی نقشه، فکر و تشخیص اقدام میکنند، کار میکنند، تصمیم میگیرند، در سطح کشور گسترده هستند و این از برکات انقلاب است. در خیلی از کشورهای دنیا اینجوری نیست؛ حالا خود بنده نرفتهام، امّا گزارشهایی از بعضی از کشورهای بزرگ و معروف دنیا میدهند که مردم در کوچه و خیابان که راه میروند، ملتفت نیستند که حولوحوششان در دنیا چه دارد میگذرد؛ [فقط] به فکرند که بروند یک لقمه نان به دست بیاورند یا یک مقدار ثروتشان را اضافه کنند. در کشور ما اینجور نیست؛ در کشور ما، مردمی که با تشخیص عمل میکنند، میفهمند چه کار دارند میکنند، جبههبندی را میشناسند، دشمن را میشناسند، شیوهها را میشناسند، دوست را میشناسند، کم نیستند، زیادند؛ اینها میتوانند نقشآفرینی کنند؛ اینها میتوانند در موارد حسّاس، برای کشور کار انجام بدهند.
وظیفهی اینها وظیفهی سنگینی است؛ من میخواهم این را به شما و به همهی ملّت عرض بکنم. این کسانی که ما اسمشان را «خواص» میگذاریم، یعنی کسانی که دارای فکرند، نگاهشان نگاه از روی تدبّر است، از روی تشخیص است، اوضاع را میفهمند، میشناسند، میدانند چه کار دارد میشود، اینجور نیست که سرشان پایین باشد و هر جا دیگران رفتند اینها هم بروند، این افراد وظیفهی سنگینی دارند؛ اینها بایستی جهت عمومی حرکت جامعه را حفظ کنند و نگذارند این حرکت دچار انحراف بشود. اگر خواصّ جامعه از این وظیفه غفلت بکنند، حوادثی که پیش خواهد آمد ضربههای تاریخی به ملّتها میزند؛ ما در طول تاریخ اسلام، از این حوادث زیاد داشتیم. در زمان امیرالمؤمنین، در زمان امام حسن، در زمان امام حسین، کسانی بودند که جزو خواص بودند، مطلب را میفهمیدند، تشخیص میدادند، امّا در لحظهی لازم، بههنگام حضور پیدا نمیکردند؛ دچار تردید، دچار تأمّل، دچار تنبلی و در مواردی دچار خیانت میشدند و روی دیگران هم اثر میگذاشتند، روی آن جمعیّتی هم که تابع جوّند اثر منفی میگذاشتند؛ [از این موارد] داشتیم. در جنگ صفّین، کسانی به خاطر رفتن قرآنها روی نیزه دچار تردید شدند، دیگران را هم دچار تردید کردند. حالا نقلهایی هست ــ البتّه من خیلی به طور قاطع نمیتوانم بگویم ــ که بعضی از اینها تعمّد داشتند؛ اشتباه نکرده بودند، [بلکه] برای خاطر تبانی با دشمن این کار را میکردند! این هم گفته میشود؛ ممکن است یک چنین وضعی پیش بیاید.
لذا من به شما عرض بکنم که امروز جبههی دشمن برای خواص برنامهی خاص دارد؛ برای خواص در کشور خود ما و در خیلی از جاهای دیگر برنامه دارند که اینها را دچار تردید کنند، دچار تأمّل کنند، دچار تعلّل کنند، احیاناً چرب و شیرین دنیا را به اینها بچشانند، اینها را جذب کنند برای اینکه در بزنگاهها، در نقاط حسّاس، در آنجایی که لازم است یک اقدامی انجام بدهند، انجام ندهند و آن شتابدهندگیای که از خواص متوقّع است، صورت نگیرد؛ برای این کار برنامه دارند.
وظیفهی خواص این است: در مواقع لازم، باید تردیدافکنی و شکآفرینی دشمن را خنثی کنند و [مسائل را] تبیین کنند؛ «جهاد تبیین» که بنده عرض کردهام،(۶) ناظر به این است. و ما دیدیم در خود نیروی هوایی کسانی بودند، عناصری بودند ــ بعضی از همین شهدایی که عکسهایشان اینجا است و ما اینها را از نزدیک میشناختیم ــ که اهل حرف زدن، اهل منطق، اهل استدلال، اهل اثرگذاری روی دیگران بودند و کار خودشان را در مواقع لازم انجام دادند. در قرآن یک نمونهای وجود دارد که به نظر بنده خیلی مهم است؛ آن قضیّهی رجل مؤمنی است که در سورهی یاسین از او نام برده شده: وَ جاءَ مِن اَقصَا المَدینَةِ رَجُلٌ یَسعىٰ قالَ یا قَومِ اتَّبِعُوا المُرسَلین؛(۷) وقتی که سه پیغمبر از طرف پروردگار در این قوم مبعوث شدند و مردم ایمان نیاوردند و علیه اینها توطئه کردند و تصمیم گرفتند که اینها را نابود کنند، یک مرد شجاع و مؤمنی خودش را بسرعت به جمعیّتِ مردم رساند و گفت: یا قَومِ اتَّبِعُوا المُرسَلین؛ از اینها پیروی کنید؛ اِتَّبِعوا مَن لا یَسئَلُکُم اَجراً وَ هُم مُهتَدون.(۸) بعد میرسد به اینجا؛ نکتهی مورد توجّه من اینجا است: وَ ما لِیَ لا اَعبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ اِلَیهِ تُرجَعُونَ * اَ اَتَّخِذُ مِن دونِه آلِهَةً ... اِنّی آمَنتُ بِرَبِّکُم فَاسمَعون؛(۹) با صدای بلند، باصراحت، ایمان خودش را بیان میکند. خواص باید صریح باشند، باید باصراحت حرف بزنند، باید شبههها را از ذهنها زایل کنند، دوپهلو و دوگونه و تردیدآمیز حرف نزنند. اِنّی آمَنتُ بِرَبِّکُم فَاسمَعون؛ بشنوید! من ایمان آوردم. این نمونهی کاری است که خواص میتوانند انجام بدهند.
خب، حالا اگر به عنوان یک مورد خاص بخواهیم در زمان خودمان هم مطلبی را عرض بکنیم، به نظر من همین قضیّهی غزّه است. خواص در دنیای اسلام وظیفه دارند. خواص علما هستند، دانشمندان هستند، سیاسیّون هستند، مطبوعاتیها هستند؛ میبینند که در غزّه چه دارد میگذرد؛ میبینند که آمریکا با پشتیبانی از رژیم صهیونیستی چه ضربهای دارد به انسانیّت و بشریّت میزند؛ این را میبینند؛ خب بایستی به مردمِ خودشان بگویند، توضیح بدهند، مردم را وادار کنند، درخواست عمومی در مردم به وجود بیاورند که دولتهایشان ناچار بشوند ضربهی قاطع را به رژیم صهیونیستی بزنند. ضربهی قاطع چیست؟ ما نمیگوییم وارد جنگ بشوند ــ که نه میشوند، و حالا برای خیلیهایشان شاید ممکن هم نیست ــ امّا میتوانند قطع رابطهی اقتصادی بکنند؛ این ضربهی قاطع است. مردم و ملّتها اگر از دولتهایشان بخواهند، فشار بیاورند، این اتّفاق میافتد و این اتّفاق مؤثّر است. ملّتها میتوانند در این زمینه دولتها را بهخط کنند، وادارشان کنند که پشتیبانی نکنند از رژیم ظالم و گرگصفتی که اینجور به جان زن و بچّه و مریض و پیرمرد [افتاده و میتواند] بیست و چند هزار نفر را در ظرف چند ماه به قتل برساند؛ [کاری کنند] از این رژیم حمایت نشود. حتّی من شنیدهام که بعضی از کشورهای اسلامی سلاح به رژیم صهیونیستی میدهند، بعضیها هم کمکهای گوناگون اقتصادی میکنند؛ خب جلوی این گرفته بشود. این کار ملّتها است؛ ملّتها میتوانند فشار بیاورند، دولتها را وادار کنند. چه کسی میتواند ملّتها را بیدار کند؟ خواص. ببینید نقش خواص چقدر مهم است و چطور میتوانند یک حادثهی به این مهمّی را در دست بگیرند و دنبال کنند.
حالا در داخل کشور خودمان هم مسئلهی انتخابات در پیش است؛(۱۰) خواص میتوانند نقش ایفا کنند. مطمئنّاً [اگر] انتخابات در داخل کشور هرچه پُرشورتر صورت بگیرد، قدرت ملّی را بیشتر نشان میدهد و قدرت ملّی امنیّت ملّی میآورد؛ یعنی وقتی جبههی دشمن نگاه میکند حضور مردم را میبیند، قدرت نظام را مشاهده میکند و میبیند این کشور، کشور قدرتمندی است، مردم حاضر و آمادهاند، تهدید دشمن خنثی میشود؛ یعنی اقتدار ملّی امنیّت ملّی را به وجود میآورد؛ این چیز خیلی باارزش و مهمّی است. اینجا خواص میتوانند نقشآفرینی کنند، انتخابات را پُرشور کنند. همهی کارهای انقلابی از همین قبیل است؛ ما چند روز دیگر راهپیماییِ بیستودوّم بهمن را داریم؛ انشاءالله مردم عزیز ما در این راهپیماییِ پُرشور شرکت خواهند کرد. این هم نشاندهندهی اقتدار است؛ در این ۴۵ سال، مردم هر سال بدون تعطیل یک نوبت، در سرتاسر کشور ــ شهرهای بزرگ، کوچک، حتّی روستاها ــ روز بیستودوّم بهمن آمدند در خیابانها و شعار دادند و از انقلاب خودشان دفاع کردند، نام امام بزرگوار را بلند کردند و تبعیّت خودشان و بیعت خودشان را با امام تجدید کردند. امسال هم انشاءالله به فضل الهی همینجور خواهد بود.
از خدای متعال درخواست میکنیم ملّت ایران را موفّق کند، سربلند کند، عزیز کند و دشمنان ملّت را سرکوب کند، ملّت را بر دشمنانش فائق کند و انشاءالله همهی شما عزیزان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و کلّ نیروهای مسلّح ــ ارتش، سپاه، نیروی انتظامی، بسیج و دیگران ــ مشمول لطف الهی باشید و هدایت الهی و کمک الهی شامل حال همهی شما باشد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
دنیای اسلام نابودی غده سرطانی صهیونیسم را شاهد خواهد بود
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار شرکت کنندگان در چهلمین دوره مسابقات بینالمللی حفظ و قرائت قرآن کریم، عمل به معارف قرآن را برآورنده نیازهای آحاد بشریت و جوامع بشری دانستند و با انتقاد از عمل نکردن به معارف و دستورات قرآن از جانب سران کشورهای اسلامی، در موضوع غزه، گفتند: امروز نیروهای مقاومت غزه و فلسطین با ایستادگی خود در مقابل دشمن خبیث صهیونیستی، در حال عمل به دستورات قرآن هستند و به لطف الهی پیروزی نصیب ملت فلسطین خواهد شد و دنیای اسلام حتماً نابودی غده سرطانی صهیونیست را به چشم خواهد دید.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به آیاتی از قرآن کریم که به بیان توصیف و معرفی قرآن میپردازند، افزودند: قرآن، «کتاب هدایت»، «کتاب ذکر و از بین بَرنده غفلت» و «کتاب حکمت و نور و برهان» است و حضرت علی (ع) که شاگرد برجسته قرآن است، این کتاب آسمانی را کتاب زنده کننده دلها و درمان دردهای بزرگ بشریت میخواند.
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: کسانی که قرآن را کتاب «کُنجِ معابد» و برای ارتباط شخصی بشر با خداوند میدانند و «اسلام سیاسی» و «اسلام سازنده نظام اجتماعی» را قبول ندارند در واقع در نقطه مقابل توصیف قرآن از خود و توصیف حضرت امیرالمومنین (ع) از قرآن هستند.
ایشان، تلاوت قرآن و فنون و هنرهای تلاوت را یکی از راههای مؤثر برای تشویق مسلمانان به انس با قرآن و فهم معارف آن برشمردند و گفتند: متأسفانه امروز شکایت رسول الله (ص) به خداوند درباره مهجور بودن قرآن، یکی از واقعیتهای تلخ بخشهای زیادی از دنیای اسلام است که نتیجه آن عمل نشدن به دستورات و معارف قرآنی است.
رهبر انقلاب اسلامی، موضوع غزه را مساله بزرگ دنیای اسلام خواندند و افزودند: آیا سران و مسوولان کشورهای اسلامی به دستور قرآن که میگوید؛ «با دشمنان خدا و مسلمانان ارتباط برقرار نکنید» عمل میکنند؟ و چرا سران کشورهای اسلامی علناً به قطع رابطه خود با رژیم قاتل صهیونیستی و قطع کمک به این رژیم، اقدام نمیکنند؟
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: خداوند متعال آحاد ملتهای مسلمان را به دلیل اینکه به دولتهای خود برای قطع پشتیبانی از رژیم صهیونیستی فشار نیاوردند و همچنین دولتهای اسلامی را به دلیل عمل نکردن به دستورات قرآنی مورد سوال و مواخذه قرار خواهد داد.
ایشان تاکید کردند: البته مقاومت غزه و فلسطین با ایستادگی خود در مقابل دشمن صهیونیستی در حال عمل به معارف و دستورات قرآنی و روی دیگر این ماجرا هستند و به لطف خداوند و بر اساس وعدههای قرآنی، نصرت الهی شامل حال آنها خواهد شد.
رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه امروز دنیای اسلام و آزادگان جهان عزادار مردم غزه هستند، گفتند: مردم غزه مورد ظلم کسانی قرار گرفتهاند که هیچ بویی از انسانیت نبردهاند و بر همین اساس بزرگترین وظیفه، حمایت از مردم مظلوم غزه و ایستادگی شجاعانه نیروهای مقاومت و حمایت از کسانی است که به مردم غزه کمک میکنند.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان خاطرنشان کردند: امید ما به لطف و نصرت الهی تمام نخواهد شد و دنیای اسلام حتماً نابودی غده سرطانی صهیونیست را مشاهده خواهد کرد.
در این دیدار پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، تعدادی از قاریان و حافظان ممتاز و بینالمللی قرآن از کشورمان و برخی کشورهای دیگر به تلاوت قرآن و اجرای «ابتهال» و «فراز خوانی قرآن» پرداختند.
همچنین حجتالاسلام و المسلمین خاموشی، رییس سازمان اوقاف و امور خیریه گزارشی از برگزاری چهلمین دوره مسابقات بینالمللی حفظ و قرائت قرآن کریم در تهران ارائه کرد.
کمبود این ویتامین باعث درد مفاصل میشود
رخلاف باور عمومی، درد مفاصل تنها متوجه افراد سالمند یا میانسال نیست و میتواند به دلایل مختلفی از جمله فقر ویتامینها در افراد جوان هم رخ دهد. هرچند عوامل دیگری از جمله چاقی هم میتواند سبب بروز درد در ناحیه مفاصل شود.
عصر ایران نوشت: برخی از کمبودهای ویتامینی و ارتباط آنها با درد مفاصل شناخته شده است:
ویتامین D: ویتامین D برای جذب کلسیم و حفظ تعادل مواد معدنی در بدن ضروری است. ویتامین D ناکافی باعث اختلال در جذب کلسیم و تضعیف استخوانها به همراه درد مفاصل میشود.
به گزارش اقتصاد نیوز، کمبود ویتامین D همچنین میتواند منجر به تضعیف ماهیچهها شود. همه افراد باید روزانه ۱۵ میکروگرم ویتامین D را از طریق مواد غذایی، مولتی ویتامینها و نور خورشید به دست بیاورند. غلات غنی شده و فرآوردههای لبنی حاوی ویتامین D هستند.
ویتامین C: اسید اسکوربیک یک ویتامین شناخته شده در تولید کلاژن است که جزو کلیدی تاندونها، رباطها و استخوانها شناخته میشود.
کمبود ویتامین ث منجر به تضعیف بافت همبند، درد و تورم مفاصل میشود. برای حفظ سلامت مفاصل، یک مرد بزرگسال باید روزانه به طور متوسط ۹۰ میلی گرم ویتامین ث دریافت کند در حالی که میزان نیاز زنان ۷۵ میلیگرم است. سبزیجات، میوهها بخصوص توت فرنگی، فلفل قرمز و مرکبات حاوی ویتامین C هستند.
نفخ معده به معنای احساس سفتی، فشار یا پر بودن معده است. گاهی اوقات نفخ، باعث ایجاد تورم در شکم هم میشود.
ویتامین A: بدن شما برای فرایندهای مختلف از جمله رشد استخوانها و تمایز سلولی نیاز به ویتامین A دارد. یک مرد به طور متوسط نیاز به ۳ هزار واحد ویتامین A در روز دارد در حالی که میزان نیاز روزانه زنان به این ویتامین قریب به ۲۳۰۰ واحد است.
سیب زمینی شیرین، هویج، کدو، کلم پیج حاوی مقادیر زیادی از این ویتامین هستند. کمبود ویتامین A منجر به صدمه به بافت همبند و درد مفاصل میشود. با این حال مکملهای این ویتامین اگر بیش از حد استفاده شود نیز درد مفاصل را به همراه خواهد داشت.
دیگر ویتامینها: کمبود برخی دیگر از ویتامینها نیز با درد مفاصل ارتباط دارد. این امر بویژه در افراد با رژیم و تغذیه نامناسب رایج است. ویتامین B۱ و ویتامین E، ویتامینهای B۶ و ویتامین B۱۲ از این دست هستند.
با این حال درد مفاصل میتواند ناشی از مشکلات جدی دیگر هم باشد بنابراین؛ اگر با جبران ویتامینها همچنان دچار درد مفاصل بودید، حتما به پزشک مراجعه کنید.
با خوردن این ادویه جوان بمانید!
علم مدرن نشان داده، فلفل سیاه در واقع فوایدی برای سلامتی دارد، عمدتاً در نتیجه آلکالوئیدی به نام پیپرین، ماده شیمیایی که طعم تند فلفل و آنتی اکسیدان قوی آن را مهیا میکند.
آنتی اکسیدانها مولکولهایی هستند که مواد مضری به نام رادیکالهای آزاد را از بین میبرند.
رژیم غذایی ناسالم، قرار گرفتن بیش از حد در معرض نور خورشید، مصرف الکل و سیگار میتواند تعداد رادیکالهای آزاد را در بدن افراد افزایش دهد.
وجود بیش از حد آنها میتواند به سلولها آسیب برساند، افراد را سریعتر پیر کرده و باعث طیفی از مشکلات سلامتی از جمله بیماریهای قلبی عروقی، سرطان، آرتریت، آسم و دیابت شود.
مطالعات آزمایشگاهی روی حیوانات و سلولها نشان داده است که پیپرین با این رادیکالهای آزاد مقابله میکند.
فلفل سیاه همچنین ممکن است جذب کورکومین را که ماده فعال موجود در ادویه ضد التهابی محبوب زردچوبه است، بهبود بخشد.
دانشمندان دریافتند که مصرف ۲۰ میلی گرم پیپرین به همراه ۲ گرم کورکومین میزان دسترسی به کورکومین را در انسان تا ۲۰۰۰ درصد بهبود میبخشد.
مطالعات دیگر نشان داده اند که فلفل سیاه ممکن است جذب بتاکاروتن را بهبود بخشد، ترکیبی که در سبزیجات و میوهها یافت میشود و بدن آن را به ویتامین A تبدیل میکند.
بتاکاروتن به عنوان یک آنتی اکسیدان قوی عمل میکند که ممکن است با آسیب سلولی مبارزه کند. تحقیقات نشان داد که مصرف ۱۵ میلی گرم بتاکاروتن با ۵ میلی گرم پیپرین در مقایسه با مصرف بتاکاروتن به تنهایی، سطح بتاکاروتن خون را به میزان زیادی افزایش میدهد.
الگوی جوان در حقطلبی
اخلاق و رفتار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بهاندازهای پسندیده و زیبا بود که دلهای بسیاری را معطوف خودکرده و باعث گرویدن مردم بسیاری به اسلام شده بود. قرآن در وصف اخلاق و منش حضرت میفرماید: «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»؛[1] «اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراكنده میشدند».
بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرزندی در بنیهاشم به دنیا آمد که شباهت زیادی به حضرت داشت و مردم را به یاد پیامبر میانداخت. او علیاکبر فرزند امام حسین علیهالسلام است. امام وقتی فرزند خود را به میدان جنگ رهسپار میکرد در وصفش فرمود: «فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلامٌ اشْبَهُ النـَّاسِ خـَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ محمد صلّیاللهعلیهوآله، کُنَّا إِذَا اشْتَقْنا إِلی نَبِیِّکَ نَظَرْنا إِلی وَجْهِهِ»؛[2] «اینک جوانی به مبارزه بـا آنان میرود که از نظر صورت و سیرت و گفتار، شبیهترین مردم بـه رسول تو، حضرت محمد است. ما هر زمان که مشتاق دیدار پیامبرت میشدیم، به چهره او مینگریستیم».
حقیقتطلبی از جمله رفتارهای پسندیده پیامبر بود که حتی سختترین شرایط مانند شعب ابیطالب نیز باعث نشد که حضرت از حقیقت دست بردارد. حضرت علیاکبر علیهالسلام نیز مانند جدش پیرو حق بود، هرچند این حقطلبی به قیمت جان باشد؛ زیرا در مسیر کربلا زمانی که امام حسین علیهالسلام به فرزند خود فرمود: این کاروان بهسوی مرگ میرود، حضرت علیاکبر سؤال کرد: پدر جان! مگر ما بر حق نیستیم؟! حضرت پاسخ داد: بله فرزندم ما حق هستیم. فرزند دلیر امام با شجاعت تمام فرمود: پدرجان! در این صورت باکی نیست و بر حق جان میدهیم.[3]
حقیقتطلبی ازجمله صفات پسندیده حضرت علیاکبر علیهالسلام میباشد که از جد خود به ارث برده است. این اخلاق نیک یک الگوی پسندیده برای جوان امروزی است که بر اساس آن میتوان روحیه شجاعت، شهادتطلبی و حقطلبی را به جامعه تزریق کرد. در این صورت جوان با هر شکست و ناکامی از حق دست بر نمیدارد.
پینوشت:
[1]. آلعمران: 159.
[2]. شیخ عبدالله بحرانی، العوالم الإمام الحسين، مؤسسه امام مهدی، ص285.
[3]. مدرسه الإمام المهدي، مثیر الاحزان، مطبعة الأمير، ص47.
خورشید امامت در دوران حضور و غیبت
تفاوت نور و تاریکی بر همگان مشهود بوده و نیاز به بیان ندارد. نور خورشید با تابش خود بر روی زمین فواید متعددی را به ارمغان میآورد و زمین بدون تابش خورشید قابل تصور نیست. امام معصوم علیهالسلام نیز همانند خورشید بر اهل آن نورافشانی کرده و برکاتش را بر اهل زمین به ارمغان میآورد. در روایات نیز امام به خورشید تشبیه شده است. امام رضا علیهالسلام در این راستا میفرماید: «الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَم»؛[1] «امام همچون خورشید تابناکى است که نورش جهان را فراگرفته است».
همانطور که زمین بدون خورشید از بین میرود و متصور نیست، بدون امام نیز زمین از بین میرود و از هم میپاشد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت»؛[2] «اگر زمين بدون امام باقی بماند در هم فرومیریزد».
اکنونکه بیان شد زمین بدون امام باقی نمیماند، شاید برخی با این سؤال مواجه شوند که در دوران غیبت امام زمان علیهالسلام چرا زمین از بین نمیرود؟!
پاسخ اینگونه است؛ چنانکه زمان ابری بودن آسمان، هوا همچنان روشن و نورانی بوده و زمین از نور خورشید بهرهمند میشود در دوران غیبت نیز مردم از وجود امام زمان علیهالسلام بهرهمند میشوند. رسول خدا در وصف دوران غیبت میفرماید: «و الّذي بَعَثَني بالنّبوّةِ، إنّهم لَينتَفِعونَ بهِ و يَستَضيؤونَ بنورِ وَلايتِهِ في غَيبتهِ كانْتِفاعِ النّاسِ بالشَّمسِ و إنْ جَلّلَها السَّحابُ»؛[3] «سوگند به آنکه مرا به پيامبرى برانگيخت، آنان از وجود او بهرهمند میشوند و در روزگار غيبتش از نور ولايت او پرتو میگیرند، همچنان كه مردم از خورشيدِ نهان در پسِ ابر، بهرهمند میشوند».
در نتیجه خورشید امامت در هر حالتی برای مردم، نور و برکت است؛ حال امام حاضر باشد یا غائب.
پینوشت:
[1]. جعفر بیاتی، الأخلاق الحسينية، انوار الهدی، ص18.
[2]. شیخ کلینی، کافی، اسلامی، ج1، ص179.
[3]. علامه مجلسی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاأ، ج52، ص93
حضرت علیاکبر(ع) الگوی جوانان منتظر
هرچند یک جوان برای همه اقشار جامعه از مرد و زن، پیر و جوان میتواند الگو باشد؛ ولی بیتردید تناست بین آنها آثار بیشتری دارد؛ بنابراین حضرت علیاکبر علیهالسلام بهترین الگو برای جوانان در راستای پیمودن راه سعادت و تنظیم کردن برنامه زندگی خواهد بود.
جوانی بهترین زمان برای حرکت و تلاش در جهت فتح قلههاست و چه زیباست که جوان امروز، زندگی خویش را با الگو گرفتن از بزرگانی همچون حضرت علیاکبر علیهالسلام پرشورتر کرده و خود را آماده ظهور امام زمان علیهالسلام کند.
ایمان و معرفت حضرت علیاکبر علیهالسلام
معرفت و شناخت، نخستین امری است که انسان را از عموم جامعه ممتاز کرده و او را انسان خاص و دوستداشتنی میکند. امام رضا علیهالسلام فرمود: «أَنَّ الْمَعْرِفَةَ التَّصْدِيقُ وَ التَّسْلِيمُ وَ الْإِخْلَاصُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَة»؛[1] «معرفت و شناخت، تصدیق[حقائق]، تسلیم[خدا و اهلبیت] و اخلاص[در همه امور] است چه آشکارا و چه مخفیانه».
امام حسین علیهالسلام درباره علیاکبر علیهالسلام میفرماید: «خَلُّوا سَبِيلَه فَإِنَّهُ مَمْسُوسٌ فِي ذَاتِ اللَّه»؛[2] «راه را بر او باز کنید؛ زیرا او مجذوب و شیفته نسبت به ذات خداوند[مخلوط شدن گوشت و خون او با محبت الهی] است».
نخستین حرکت جوان امروز باید در راستای شناخت خدا و معرفت باشد؛ زیرا این امر زیربناییترین و اساسیترین آموزههایی است که سعادت او را تضمین میکند.
آمادگی حضرت علیاکبر علیهالسلام برای جانفشانی
از خصوصیات جوانی این است که اگر حق برای او روشن شد و به آن باور قلبی پیدا کرد تا پای جان و با شجاعت از آن دفاع میکند؛ همانگونه که حضرت علیاکبر علیهالسلام هنگامی که دید پدرش آیه «إِنَّا لِلّه وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» را میخواند، با ادب از پدر پرسید: پدرجان! فدایت شوم، چرا کلمه استرجاع را خواندید؟ امام حسین علیهالسلام فرمود: دیدم هاتفی را که ندا میکرد که مرگ، این کاروان را بدرقه میکند.
بعد از اینکه علیاکبر علیهالسلام حقانیت راهشان را از پدر پرسید فرمود: «فَاِنَنَّا اِذَاً مَا نُبَالِی اَن نَمُوتَ مُحِقِّینَ»؛ «اگر مسیر ما حق است، دیگر هیچ ترسی از مرگ نداریم».[3]
آری! شایسته است که جوان امروز، با الگو قرار دادن جوانانی مانند حضرت علیاکبر علیهالسلام فرزند برومند امام حسین علیهالسلام، خود را برای همراهی دولت سرتاسر حقیقت امام زمان علیهالسلام آماده کند؛ زیرا بیشتر یاران و اصحاب امام زمان علیهالسلام را جوانان تشکیل میدهند.[4]
پینوشت:
[1]. الفقه المنسوب الیالامام الرضا علیهالسلام، مؤسسةآلالبیت، ص65.
[2]. بیضون، لبیب، موسوعة كربلاء، مؤسسةالاعلمی، ج2، ص117.
[3]. مفید، محمدبن محمد، الارشاد، کنگره شیخ مفید، ج۲، ص۸۲.
[4]. طوسی، محمدبن الحسن، الغیبة، دارالمعارف الاسلامیة، ص576.
روش برخورد پیامبر (ص) با ماه شعبان
در قسمتی از صلوات شعبانیه می خوانیم «... الَّذِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ؛ یعنی «و رسولت صلى الله علیه و آله (در ماه شعبان) جهد و کوشش بسیار به نماز و روزه در شبها و روزهاى این ماه داشت و براى فروتنى به درگاه تو این ماه را تا به آخر محترم و گرامى مى داشت.
در این فراز رفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله در قبال ماه شعبان روزهداری و قیام برای عبادت در شب و روز این ماه بود. ایشان این عمل را به جهت تکریم و تعظیم یا بزرگداشت ماه شعبان انجام می داد، منتها در این مسیر «باخعانه» رفتار می کردند: «بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ». «باخع» از مادّه «بَخع» به معنای هلاک کردن خود از شدت غم و اندوه است. این عبارت را در آیه سوم سوره شعرا میبینیم، آنجا که خداوند خطاب به پیامبرش فرمود «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ»؛ یعنی (ای پیامبر) شاید تو می خواهی برای اینکه آنان ایمان نمی آورند، خود را از شدت اندوه هلاک کنی!
بنابراین معنای این فراز اینگونه می شود که پیامبر صلی الله علیه و آله به جهت تکریم، تعظیم و بزرگداشت ماه شعبان، خود را به شدت به مشقت می انداخت به گونه ای که روزها به روزهداری می پرداختند و شبها برای خدا برای عبادت قیام می کردند. دلیل این سختکوشی در عمل ماه شعبان هم قطعاً آمادگی جهت ورود به ماه مهمانی خدا یعنی ماه مبارک رمضان بود.
این فراز از صلوات شعبانیه نشان می دهد که سیره و روش زندگانی پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت وحی علیهم السلام با امور روزمره ما بسیار تفاوت دارد؛ در جایی که برترین مخلوق خدا که به اذن الله تمام علم و قدرت و حکمت خداوند در دستان اوست، اینچنین مشغول عبادت است، عمده ما انسان ها در پیچ و خم زندگانی دنیا صرفاً به دنبال یک لقمه نان می گردیم و نماز و عبادت را هم از سر عادت انجام می دهیم؛ در حالی که اگر امور روزمره خود را با نیت های خدایی و با نیت صالحیت انجام دهیم، امید است اعمال ما جزو عبادت محسوب شود؛ از این جهت گاهی انسان با یک اصلاح نیت می تواند جنس عمل خود را ارتقاء دهد.
توصیه اسلام به خواندن آیةالکرسی برای دوری از شیطان
ملحدان و اسلامستیزان که توانایی تحلیل صحیح گزارههای معارف اسلامی را ندارند، به گمان باطلشان به دنبال یافتن تناقض در باورهای اسلامی میباشند. شبهه آنان این است که مسلمانان با خواندن آیةالکرسی سعی میکنند که شیطان را از خود دور سازند، در حالیکه شیطان از خود خدا نترسید چه رسد به نام او.
در پاسخ به این شبهه به چند نکته اشاره میشود:
الف- مروری کوتاه بر سرنوشت ابلیس به روشنی نشان میدهد که او رانده شدن خویش از درگاه الهی را به پای آدم علیهالسلام نوشته بود. از این رو با صراحت به خداوند گفت: «قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا»؛[1] «ابلیس به خدا گفت: «آيا ملاحظه كردى، اين كسى را كه بر من برترى دادى؟ اگر مرا تا روز قیامت زنده بگذاری، جز اندكى از فرزندانش را، حتماً منحرف و ريشهكن خواهم ساخت». از آن پس بود که ابلیس تمام تلاش و حیله خود را به هدف نابودی نسل آدم بهکار بست.
ب- هدف از آفرینش انسان، مشخص شدن خوب از بد و مؤمن از کافر است و این هدف فقط با اراده و اختیار انسان معنا پیدا میکند، پس خدا به انسان عقل و اندیشه داد تا بتواند در برابر مکر و حیله ابلیس و دوستانش تصمیم صحیح را بگیرد. البته شیاطین اجازه ندارند به صورت مستقیم، انسان را نابود کند؛ بلکه صرفاً از مسیر وسوسه و گمراه ساختن انسان به هدف شوم خود میپردازند.[2]
ج- ابلیس به خوبی میداند که عاقبتی جز عذاب جاودان ندارد، بنابراین تلاش میکند تا هر جا که بتواند انسانهای بیشتری را با خود به جهنم بکشاند. اینجاست که خداوند افزون بر قدرت عقل و اندیشه، مسیرهای نجات از مکر شیطان و دور ساختن او را به انسان نشان میدهد.
آیةالکرسی یکی از بهترین گشایشها و راههای نجات در برابر نیرنگ شیاطین است؛ زیرا بهترین آیه و قله آیات قرآن کریم میباشد[3] و قرآن نیز جز نور و روشنایی برای مؤمنان ندارد. در حقیقت، انسان مؤمن با خواند آیةالکرسی خود را در پناه اسم اعظم خداوند قرار میدهد و بیتردید وعده خداوند حق است که انسان مؤمن را از دام شیطان دور میسازد.
البته انسان مؤمن میداند که این راه و مسیر کاملا موقت و شکننده است؛ زیرا شیاطین در کمین هستند و شبانه روز، منتظر فرصت برای ایجاد لغزش در زندگی مؤمنان میباشند.
پینوشت:
[1]. اسراء، 62.
[2]. اسراء، 65.
[3]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج89، ص267، دار إحياء التراث العربي.































