
emamian
موضع مقام معظم رهبری درباره احیای روابط ایران و مصر
رهبرمعظم انقلاب اسلامی در این دیدار با اشاره به اظهارات «هیثم بن طارق آل سعید» سلطان عمان مبنی بر تمایل مصر برای از سرگیری روابط با جمهوری اسلامی ایران، تاکید کردند : "ما از این موضع استقبال میکنیم و مشکلی در این زمینه نداریم."
سلطان عمان بعد از سفر هفته گذشته خود به مصر و دیدار با مقامات این کشور از جمله «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهوری مصر، وارد تهران شد و با مقامات جمهوری اسلامی ایران دیدار و گفتوگو کرد.
سفر دورهای سلطان عمان به شمال آفریقا و بعد از آن سفر به ایران از همان ابتدا توجه ناظران منطقه به ویژه در حوزه ایران و مصر را به خود جلب کرد، چرا که با توجه به سبقه سلطنت عمان در دیپلماسی میانجیگری این احتمال مطرح شد که احیای روابط بین تهران و قاهره در سایه تحولات مثبت در منطقه غرب آسیا در دستور کار سفر سلطان هیثم بوده است.
در این حال، دو مقام مسئول مصری نیز به روزنامه اماراتی نشنال گفتهاند: "روابط تهران و قاهره از مهمترین مسائل مطرحشده در گفتوگوهای سلطان عمان با رئیسجمهور مصر بود و بر پایه آن احتمال دارد ایران و مصر طی چند ماه آینده به تبادل سفیر بپردازند."
ریشه اختلاف میان ایران و مصر
ایران و مصر بهعنوان دو کشور محوری جهان اسلام در دو منطقه حساس و استراتژیک قرارگرفتهاند؛ مصر و ایران بیشک هردو جزئی از پایههای تمدنی جهان محسوب میشوند و فرهنگ این دو کشور عاملی تأثیرگذار و برجسته بوده و هست، اما روندهای سیاسی همواره موجب نزدیکی و یا دوری در روابط این دو کشور شده است؛ آخرین دوری در روابط ایران و مصر از 10 اردیبهشت 1358 شمسی آغاز شد که تاکنون ادامه دارد.
در این تاریخ (اردیبهشت 1358) یعنی فقط سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط دیپلماتیک مصر و ایران به دلیل اعتراض تهران به قرارداد قاهره ــ تلآویو معروف به صلح کمپدیوید، قطع شد.
البته قرارداد کمپدیوید به اخراج قاهره از اتحادیه عرب هم منجر شد و مصر هم برای خروج از بحران، حمایت همهجانبه از رژیم صدام در جنگ هشتساله علیه ایران را جایگزین کرد.
نزدیک به دو دهه بعد از پایان جنگ ایران و عراق، حسنی مبارک رئیسجمهور وقت مصر اعتراف کرد که 18 هزار سرباز مصری در کنار بعثیها در مقابل ایران میجنگیدند.
با وجود این؛ منطقه غرب آسیا اکنون شاهد تحولاتی جدید است که چشم انداز بهبود روابط ایران و مصر را تقویت کرده است؛ به دنبال تعاملات مستمر مقامات جمهوری اسلامی ایران با کشورهای همسایه و منطقه، اکنون دستاوردهایی همچون از سرگیری روابط دیپلماتیک ایران و عربستان سعودی حاصل شده است و بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی نیز از آن استقبال کرده و این اقدام را برای تقویت امنیت و ثبات در منطقه موثر دانسته اند.
در همین پیوند، اکنون در غرب آسیا، تعامل و گفتمان در مسیر رفع سوء تفاهمها و میانجیگریهای سازنده مبتنی بر اصل عدم مداخله بازیگران غربی و بیگانه فراگیر شده که مهم ترین نمونه از این روند، بهبود روابط ایران و عربستان سعودی است که می تواند به پیشبرد تلاشها برای احیای روابط ایران و مصر و جهان عرب کمک کند.
«عبدالله الاشعل» دستیار پیشین وزیر خارجه مصر با بیان اینکه ادامه قطع رابطه مصر و ایران به صلاح نیست، گفت: "منافع راهبردی قاهره در پس احیای این روابط است که به نفع دو کشور بویژه طرف مصری خواهد بود."
تاثیر بهبود روابط کشورها بر امنیت منطقه
بدیهی است که روند بهبود روابط کشورهای منطقه از جمله ایران و مصر، علاوه بر منافع اقتصادی و افزایش تعاملات سیاسی و امنیتی، عاملی برای ثبات پایدار با محوریت همگرایی منطقهای بدون نیاز به مداخلات خارجی نیز محسوب می شود.
حضرت آیت الله خامنه ای نیز در دیدار سلطان عمان اظهار امیدواری کردند: "با گسترش ارتباطات دولتها، امت اسلامی شوکت و عظمت خود را بازیابد و درکنار هم قرارگرفتن ظرفیتها و امکانات کشورهای اسلامی، به نفع همه ملتها، کشورها و دولتهای اسلامی باشد."
نویسنده: حسن عقیقی سلماسی
اعلام پیروزی ائتلاف جمهور در انتخابات ریاست جمهوری ترکیه
رجب طیب اردوغان، پس از اعلام غیررسمی پیروزی اش در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ترکیه، از تک تک مردم ترکیه که مسئولیت مدیریت کشور در پنج سال آینده را به او سپردند، قدردانی کرد.
«کمال قلیچداراوغلو» در نخستین واکنش، به اعلام نتایج دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، روند مبارزات انتخاباتی را ناعادلانه خواند. به این ترتیب، رئیس جمهوری 69 ساله ترکیه پنج سال آینده تا سال 2028 میلادی، بر کرسی ریاست جمهوری تکیه خواهد زد.
اعلام پیروزی اردوغان توسط شورای ملی انتخابات ترکیه، پس از شمارش 98.06 درصد آرا اعلام شده است که در نتیجه آن، اردوغان 52.12 درصد آرا و رقیب او کمال قلیچدار اوغلو، با کسب 47.88 درصد آرا را به خود اختصاص داده اند.
با این آرا، رجب طیب اردوغان همچنان قلب تپنده تصمیمات سیاسی در ترکیه شناخته می شود.
تاکید بر مهمترین اولویتهای مردم ترکیه همچون شعائر دینی، شعارهای ملی گرایانه، برجسته سازی سیاست ترک گرایی و نیز تکیه بر توانمندی های نظامی و مستقل نمایی از آمریکا و اتحادیه اروپا، می تواند مهمترین دلایل و زمینه های پیروزی این سیاستمدار برجسته ترک در سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری ترکیه باشد.
در نقطه مقابل، ائتلاف ملت به رهبری کمال قلیچدار اوغلو نیز به طرح نقاط ضعف دولت اردوغان در یک دهه گذشته اقدام کردند. این رفتار و تحرکات مخالفان دولت اردوغان به معنای آن است که آن ها در زمین بازی ائتلاف جمهور به جنگ اردوغان رفته اند که می تواند بزرگترین اشتباه ائتلاف مخالفان اردوغان باشد.
کمال قلیچدار اوغلو رئیس حزب جمهوری خلق و نماینده حزبی که از زمان تاسیس جمهوری نوین ترکیه در هر دوره ای در دولت های مختلف نقشی اساسی ایفا کرده اند، در طول هشت دهه حاکمیت نتوانستند نگاه مردم ترکیه را از دین مبین اسلام و پیروی محض از نظام لائیک تغییر دهند.
اردوغان از سال از سال 1994 تا 1998 میلادی به عنوان شهردار استانبول فعالیت میکرد و بعدها به یکی از قدرتمندترین رؤسای جمهوری یکصد ساله گذشته این کشور تبدیل شده است.
وی در سال 2001 میلادی حزب عدالت و توسعه را بنیان نهاد و یک سال بعد این حزب را به قدرت رساند. وی از سال 2003 تا 2014 میلادی در سمت نخست وزیری ترکیه قرار گرفت و سپس به ریاست جمهوری رسید و جایگاه خود را در ساختار سیاسی ترکیه به صورت گسترده ای ارتقاء داد.
اردوغان گسترش قدرت خود را در پی یک همه پرسی در سال 2017 میلادی و تغییر نظام سیاسی پارلمانی به ریاستی در چارچوب قانون اساسی جدید مستحکم کرده است. با وجود این، دولت اردوغان درسالهای اخیر به دلیل بحران فزاینده اقتصادی، محدودیت های فزاینده در عرصه مسائل مربوط به حقوق بشر و حاکمیت قانون تحت فشارهای سیاسی شدیدی قرار گرفته است.
در حقیقت، به رغم تمامی موفقیت هایی که شخص رجب طیب اردوغان در سال های گذشته به دست آورده است، این حقیقت را نباید نادیده گرفت که پنج سال آتی مهمترین سال های زمامداری این سیاستمدار برجسته ترک خواهد بود.
سوال اساسی این است که آیا ائتلاف جمهور که در طول پنج سال گذشته نتوانست بر بحران اقتصادی ترکیه فائق آید، می تواند به وعده وعیدهای خود به رای دهندگان ترک عمل کند؟
بدیهی است که آبرو و اعتبار سیاسی شخص رجب طیب اردوغان در پنح سال آینده مشخص می شود.
«علی باباجان» به عنوان متحد سابق اردوغان، معمار اقتصادی ترکیه در دهه نخست زمانداری حزب عدالت و توسعه و رئیس حزب «جهش و دموکراسی» که به ائتلاف مخالفان دولت اردوغان پیوسته، در آخرین اظهارنظر خود گفته است: "مطمئن باشید در صورت انتخاب دوباره اردوغان، اقتصاد کشور متلاشی می شود و بقای ترکیه به خطر خواهد افتاد. اردوغان با ندانم کاری های سیاسی و اقتصادی و با خطاهای مدیریتی، ترکیه را به سمت پرتگاه برده است. او برای امنیت ملی ترکیه یک خطر جدی است."
در چنین شرایطی به نظر می رسد دولت اردوغان دو راهکار دارد: یا به وعده های خود به مردم عمل می کند و یا با چالش های اقتصادی و امنیتی در آینده مواجه می شود.
نویسنده: محمدعلی طالبی
رهبر معظم انقلاب اسلامی: گسترش روابط ایران و عمان به نفع هر دو کشور است
حضرت آیتالله خامنهای رهبرمعظم انقلاب اسلامی، امروز ( دوشنبه ) در دیدار «هیثم بن طارق آل سعید» سلطان عمان و هیات همراه، روابط ایران و عمان را روابطی دیرینه و ریشهدار و خوب خواندند و گفتند: گسترش روابط دوکشور در همه زمینهها، به نفع هر دو طرف است.
ایشان با اشاره به مذاکرات طرفهای ایرانی و عمانی، خاطر نشان کردند: نکته مهم آن است که این مذاکرات تا رسیدن به نتایج محسوس، به صورت جدی پیگیری شود ودر نهایت ارتباطات گسترش یابد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر معظم انقلاب اسلامی به موضوع خطر حضور رژیم صهیونیستی در منطقه نیز اشاره کردند و افزودند: سیاست رژیم صهیونیستی و پشتیبانان آن، ایجاد اختلاف و نبود آرامش در منطقه است، بنابراین همه کشورهای منطقه باید به این موضوع توجه داشته باشند.
حضرت آیتالله خامنهای خاطر نشان کردند: افزایش همکاری عمان و ایران حائز اهمیت است زیرا دوکشور در آبراه بسیار مهم تنگه هرمز دارای اشتراک هستند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، با اشاره به اظهارات سلطان عمان مبنی بر تمایل مصر برای از سرگیری روابط با جمهوری اسلامی ایران، تاکید کردند: از این موضع استقبال میکنیم و مشکلی در این زمینه نداریم.
حضرت آیتالله خامنهای، درخصوص اظهار خرسندی سلطان عمان از آغاز روابط مجدد ایران و عربستان گفتند: این موضوعات نتیجه سیاست خوب دولت سیزدهم برای گسترش و تقویت روابط با همسایگان و کشورهای منطقه است.
ایشان در پایان اظهار امیدواری کردند با گسترش ارتباطات دولتها، امت اسلامی شوکت و عظمت خود را بازیابد و درکنار هم قرارگرفتن ظرفیتها و امکانات کشورهای اسلامی، به نفع همه ملتها، کشورها و دولتهای اسلامی باشد.
در این دیدار که " سید ابراهیم رئیسی " رئیس جمهور نیز حضور داشت، سلطان عمان با ابراز خرسندی فراوان از دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی، سیاست عمان را گسترش روابط با همسایگان بهویژه جمهوری اسلامی ایران خواند و گفت: در مذاکرات تهران، درمورد عرصههای مختلف همکاری، گفتوگو و تبادل نظر شد و امیدواریم با استمرار این گفتگوها، روابط دوکشور بیش از پیش گسترش یابد و نتایج عملی آن برای هر دو طرف مشهود شود.
عظمت قرآن کریم در نگاه امام رضا(علیه السلام)
بسم اللہ الرحمن الرحیم
حضرت امام رضا(علیه السلام)، جھت ھای متعددی از عظمت قرآن را واضح فرمود، ما چندتا از آن احادیث را بیان می کنیم.
قرآن کریم، کلام خداوند است و کتاب اوست. مردم بدون اینکه خدا را ببینند، خدا در قرآن تجلی کرد، قرآن ریسمان محکم است که خداوند امر به گرفتنش داد. از این لحاظ یک طرف آن در دست قدرت خداوند متعال است و طرف دیگر نزد مردم. این ریسمانی است که برخی مراتب آن برتری حاصل می شود بر برخی مراتب دیگر.
آیت اللہ جوادی آملی در این موضوع می گوید: (قرآن کریم) از مقام اعلیٰ به مقام پائین سیر نزولی است و برعکس آن از مقام پائین به مقام بالا سیر صعود را طی می کند: إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ[زخرف، ۳و۴]؛ و همانا که آن در کتاب اصلی(لوح محفوظ) به نزد ما سخت والا و پرحکمت است که ما آن را قرآنی به لسان فصیح عربی مقرر داشتیم تا مگر شما(بندگان در فهم آن) عقل و فکرت کار بندید.[۱]
چرا قرآن کریم از ابتدای نزول تا انتھا ھمراہ با حق است، از ھیچ سویی، نه از طرف بالا و پائین و ازطرف راست و چپ خطر گمراھی و نابودی ندارد. در این بارہ خداوند متعال می فرماید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا ۔ إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ۔ لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا[جن، ۲۶تا۲۸]؛ داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمى كندجز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمى كند. لذا قرآن کریم از لحاظ بوجود آمدنش از جھل و خطا معصوم است و در بقا از گمراھی و بطلان محفوظ است، چون بعد از حق چیزی جز ضلالت و نابودی. جلو رفتن از قرآن مانند عقب ماند از قرآن است گمراھی است. و گمراھی از قرآن به اطرافش سرگردانی و آوارگی است چون راہ اصلی، راہ وسط است و آن راھی است که راھی الی اللہ را به او می رساند.
ریان بن صلت، از حضرت امام رضا(علیه السلام) عرض کرد: شما دربارہ قرآن چه می فرمائید؟ حضرت فرمود: كلام الله لا تتجاوزوه، ولا تطلبوا الهدى في غيره فتضلوا[۲]؛فقط به قرآن بايد تمسک نمودو اگر به غير قرآن تمسک کنيد گمراه مي شويد.
حضرت امام رضا(علیه السلام) در مورد عظمت قرآن کریم می فرماید: هو حبل الله المتین و عروته الوثقی و طریقته المثلی المؤدی الی الجنة و المنجی من النار، لا یخلق علی الأزمنة و لا یغث علی الألسنة؛ لأنه لم یجعل لزمان دون زمان، بل جعل دلیل البرهان و الحجة علی کل انسان، لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه، تنزیل من حکیم حمید[۳]؛ قرآن ريسمان محکم الله و رشته استوار و مطمئن او در ميان بندگان است قرآن بندگان را براه راست هدايت کرده و به بهشت جاودان رهنمون ميگردد، و از آتش دوزخ نجات ميبخشد، قرآن با گذشت زمان کهنه نميشود. در زبانهاي مختلف نافذ است و با زياد خواندن اثرش را از دست نميدهد از هيچ جهت باطلي بدان راه نمييابد، حق است و فروفرستاده از جانب پروردگار داناي ستوده.
حدیثی ھماھنگ با ھمین عبارت، امام رضا(علیه السلام) از پدرش نقل می کند که شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا يَزْدَادُ عِنْدَ النَّشْرِ وَ الدِّرَاسَةِ إِلَّا غَضَاضَةً؛ چرا قرآن در هنگام درس دادن (تفسیر) و نشر دادن همواره تازه است؟ امام فرمود: لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛ زیرا قرآن را خداوند براى زمان معين و مردمان خاصى فرود نياورده است، و از اين رو در هر زمانى و در نزد هر ملت و قومى تازه است و تا روز قيامت اين تازگى در او وجود دارد.[۴]
نیز واضح باشد که اھل بیت(علیھم السلام) ھموارہ با قرآن بودند و ھرگز از قرآن جدا نمی شدند. دلیل آن این است که در این شکی نیست که قرآن از ابتدای نزول تا انتھا حق است و از این واضح می شود که باطل از حق جدا است، و اگر اھل بیت(علیھم السلام) کاری کند که مخالف قرآن باشد، آنان از قرآن جدا می شوند، وقتی ما حدیث ثقلین را می بینیم جدائی اھل بیت(علیھم السلام) و قرآن از ھم ممکن نیست، لذا اگر جدا شدن آنان از قرآن ناممکن است یعنی این که از آنان کاری صادر نمی شود که با قرآن منافاتی داشته باشد. به ھمین سبب امام رضا(علیه السلام) فرمود: اذا کانت الروایات مخالفة للقرآن، کذبتها[۵]؛اگر روایات با قرآن مخالف باشد، من آن را تکذیب می کنم. این حدیث را امام هنگامی بیان فرمودند که ابو قره در بحث محال بودن رؤیت خداوند به آنحضرت(علیه السلام) گفت: پس شما روایات را تکذیب می کنید؟ راستی و ابو قره و مثل او آگاہ از این حقیقت نبودند که امام به آن اشارہ کردہ است.
بحث دیگری که حدیث امام رضا(علیه السلام) دربارہ آن وجود دارد؛ بحث محکم و متشابه است که این از اصطلاحات علوم قرآن است. بربنای آیه ھفتم سورہ مبارکه آل عمران آیات قرآنی به دو دسته تقسیم می شوند: محکم و متشابه. محکم، به آیاتی از قرآن را می گویند که معنای آن اینقدر واضح است که توان معنای دیگر را نداشته است. و متشابه، آیتی است که برای معنای ظاھری احتمالا گوناگونی باشد. توجه داشته باشند که تمام قرآن حتی متشابھات حامل معانی است که رسیدنش ممکن است اما معنای متشابھات را در پرتوی محکمات حاصل کنیم. امام رضا(علیه السلام) می فرماید: مَن رَدَّ مُتَشابِهَ القرآنِ إلى مُحكَمِهِ هُدِيَ إلى صِراطٍ مُستَقيمٍ[۶]؛هركه متشابه قرآن را به محكمِ آن ارجاع دهد، به راه راست هدايت شده است. و نیز می فرماید: إنَّ في أخْبارِنا مُتَشابِها كمُتَشابِهِ القُرآنِ ، ومُحْكَما كمُحْكَمِ القُرآنِ ، فَرُدّوا مُتَشابِهَها إلى مُحْكَمِها ، ولا تَتَّبِعوا مُتَشابِهها دُونَ مُحْكَمِها فتَضِلّوا[۷]؛در روایات ما نیز چون قرآن، متشابه و محکم هست. پس باید متشابه آن را به تحکیم آن برگردانید و بدون توجه به محکمات از متشابهات پیروی نکنید، وگرنه گمراه می شوید.
از این حدیث شریف امام چندتا نکات حاصل می شود، دوتا نکته ذیل است:
۱. آیات متشابهات از قرآن در سایه ی محکمات بفھمیم، والا نتیجه اشتباھی اخذ می شود و این انسان را به گمراھی می کشاند. لذا معنای تشابه این نیست که آیات متشابھات قابل فھم و درک نیست و قابل استفاده نیست بلکه معنای آن این است که آیت متشابه با آیت محکم تفسیر بشود.
۲. چون در روایات اھل بیت(علیھم السلام) نیز مثل کتاب خدا متشابه و محکم پیدا می شود، لذا در احادیث اھل بیت(علیھم السلام) نیز توجه داشته باشیم که متشابه را در سایه محکم بفھمیم، بنابر این ضابطه را در اصول ’’حدیث شناسی‘‘ و ’’قواعد فھم و ادراک سنت‘‘ قرار دادہ شود. و با نظر داشتن این قاعده روایات را بنگریم.
نتیجه: چون اھل بیت(علیه السلام) ازجمله حضرت امام رضا(علیه السلام) کسی دیگر آگاھی از عظمت قرآن را ندارد، و محافظ حقیقی آن، مفسر و مبین آن نیز ھمین اھل بیت(علیھم السلام) ھستند. امام رضا(علیه السلام) دربارہ قرآن کریم احادیث مختلفی بیان فرمودند که با دقت در آن آگاھی از جھات عظمت قرآن پیدا می کند و می تواند به آن عمل کند.
۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔
پی نوشت:
[۱] قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام.
[۲] بحار الأنوار، ج۸۹، ص۱۱۷.
[۳] البرهان في تفسير القرآن، ج۱، ص۶۵.
[۴] عيون أخبار الرضا(عليه السلام)، ج۲، ص:۸۷.
[۵] مسند الامام الرضا(علیه السلام)، ج۱، کتاب التوحید، ص۱۶، ح۷.
[۶] عيون أخبار الرضا(عليه السلام) ۱/۲۹۰/۳۹.
[۷] عيون أخبار الرضا(عليه السلام) ۱/۲۹۰/۳۹.
نگاهی به مفهوم «تحول» در کلام رهبر انقلاب
پرونده «تحول در اندیشه رهبرانقلاب» 1 : یکی از کلیدواژههای اصلی مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب طی سالیان گذشته، بحث تحول و تحولخواهی است که طی سالیان گذشته دهها بار از سوی ایشان مطرح شده و در برخی سخنرانیها به صورت مبسوط پرداخته شده است. ایشان تحول را یکی از ضروریترین نیازهای جامعه میدانند که باید از این طریق برخی عقبماندگیهای به وجود آمده در انقلاب اسلامی را جبران کرد.
با مطالعه مباحث مطرح شده از سوی رهبر انقلاب میتوان به یک منظومه کامل درباره تحول دست یافت. در چارچوب مطرح شده از سوی رهبر انقلاب میتوان بخشهایی همچون مفهوم تحول، ضرورت تحول، حوزههای تحول، کارگزاران تحول و پایه و موانع تحول را مشاهده کرد.
نگاه رهبر انقلاب به موضوع تحول یک نگاه کلان و فلسفی است و ایشان معتقدند که «تحول در جوامع انسانی و برای بشر، سنت لایتغیر الهی است. هیچ کس نمی تواند در مقابل تحول بشری بایستد؛ امکان ندارد.» که نوعی نگاه تکاملی را میتوان در این نظریه مشاهده کرد.
در این مقاله به بررسی تعریف و مفاهیم تحول، بیانهای انحرافی از تحول، منطق و ضرورت تحول و مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول خواهیم پرداخت و دیگر مباحث در حوزه تحول در یادداشتهای دیگری مطرح خواهد شد.
تعریف و مفاهیم مقابل
مفهوم تحول از نگاه مقام معظم رهبری ایجاد یک حرکت جهشی و جهادی در همه بخشهای اداری و حکمرانی کشور و همچنین در بخشهایی از سبک زندگی عمومی مردم است.[1]
ایشان در سال 1400 و در دیدار با تشکلهای دانشجویی به صورت مفصل به بحث تحول پرداخته و دو نوع گرایش اصلی به تحول را مطرح میکنند. «البتّه تحوّل، یک عنوان عامّی است؛ خیلیها در دنیا هم وقتی راجع به ما صحبت میکنند، بحث تحوّل را مطرح میکنند؛ در داخل کشور هم بعضیها که گرایشهای بیشتر غربی و میل به شیوههای غربی و مفاهیم غربی دارند، بحث از تحوّل میکنند، منتها آن تحوّلی که مورد نظر آنها است، تحوّل در اصلِ انقلاب است؛ یعنی در واقع به یک معنا ارتجاع؛ یعنی تحوّل آنها به معنای ارتجاع است؛ برگشت به عقب. مفاهیم انقلابی را میخواهند نفی کنند. میبینیم در اظهاراتی که در باب تحوّل میکنند، راجع به عادّیسازی، یعنی به هنجارِ جهانی نزدیک شدن کشور و انقلاب، بیشتر تحریض[2] میکنند و تحریص[3] میکنند و این را در واقع خطّ نشان تحوّل به شمار میآورند. در واقع حرف ما، مراد ما از تحوّل، تحوّل برای تقویت انقلاب است؛ مراد آنها از تحوّل، تحوّل برای نفی انقلاب و نفی مبانی انقلاب است، مراد آنها نزدیک شدن به هنجارهای نظام سلطه است. خب پس بنابراین آن کلمهی تحوّل کافی نیست. مراد از تحوّل در بیان ما و در منطق ما عبارت است از اینکه ما به سمت تقویت مبانی انقلاب و اصول انقلاب و خطوط اصلی انقلاب حرکت کنیم، منتها با شیوههای نو و با نوآوری و ابتکار.»[4]
رهبر انقلاب در سال 1395 و در بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی به بیان شاخصهای انقلابی بودن پرداخته و حرکت به سمت تحول را یکی از شاخصهای اصلی انقلابی بودن ذکر میکنند.[5]
در علم منطق گفته میشود یکی از راههای تعریف یک مفهوم تعریف مفاهیم مخالف یا ضد آن است که مقام معظم رهبری نیز برای بیان تعریف مفهوم تحول از این روش استفاده کردهاند. ایشان در سال 1385 و در دیدار با دانشجویان دانشگاههای سمنان به مفهوم مقابل تحول پرداخته و میفرمایند: «در مقابلِ تحول چه هست؟ رکود. نقطه ی مقابل تحول، رکود است. بعضی اینها را غلط می فهمند و اشتباه معنا می کنند. بعضی رکود را با ثبات اجتماعی اشتباه می کنند. رکود، بد است؛ ثبات اجتماعی خوب است. بعضی خیال می کنند که رکود یعنی ثبات اجتماعی. تحول را هم بعضی با آنارشیسم و هرج و مرج و هر چی به هر چی بودن، اشتباه می کنند. این اشتباهات موجب شده است که یک عده ای که طرفدار ثبات اجتماعی اند، با هر تحولی مخالفت کنند؛ به خیال اینکه این تحول، ثبات را به هم می زند. از طرف دیگر، کسانی که خیال می کنند هر تحولی به معنای ساختار شکنی و شالوده شکنی و زیر سؤال بردن همه ی اصالتهاست، اینها هم برای اینکه تحول ایجاد کنند، ثبات اجتماعی را از بین می برند و دچار خطر می کنند. این دو اشتباه، از دو طرف وجود دارد. تحول، یک چیز است، آنارشیسم، یک چیز دیگر؛ و هرج و مرج هم یک چیز دیگر است.»[6]
از سوی دیگر تحول فقط در مباحث مادی و شاخصهای پیشرفت ظاهری نیست و میتوان در بسیاری از زمینههای اخلاقی و معنوی نیز موضوع تحول را مطرح کرد. رهبر انقلاب در این زمینه میفرمایند: «اگر ملتى بتواند یک تحول اخلاقى در خود به وجود آورد؛ اگر بتواند رذایل اخلاقى را از درون خود پاکسازى کند و خود را به فضایل اخلاقى آراسته سازد، حقیقتاً براى آن ملت عید است. شاید اساساً قرار دادن اعیاد چه اعیاد ملى و چه اعیاد دینى و مذهبى براى ایجاد چنین تحولاتى در درون انسانهاست. خوشبختانه در این سالهاى اخیر، ملت ما از لحاظ معنوى، پیشرفتهاى زیادى کردهاند. اقبال به معنویّات، اقبال به دین و عبادت، توجّه به ذکر و حضور و خشوع و به نماز و روزه و به طاعت حق و تقرّب به پروردگار در بین ملت ما؛ بخصوص جوانانمان رایج و شایع شده است؛ ولى تحول اخلاقى، فقط این نیست. شاید بشود گفت که تحول اخلاقى براى ملت، دشوارتر هم هست و به همین جهت، در باب تحول اخلاقى هم مخاطب اوّل و مسئول اوّل جوانان هستند که براى آنها همهى کارها آسانتر و راحتتر است. دلهاى جوانان، نورانى است و فطرتهاى آنان، سالم و دستنخورده است. آلودگى آنان به زخارف و آلودگیهاى دنیا؛ به بندهاى گرانى که پولدوستى و مالدوستى و جاهطلبى و قدرتطلبى و این چیزها بر پاى انسان مىزند، خیلى کمتر است؛ لذا تحول اخلاقى در جوانان آسانتر است. البته میانسالها، بلکه کمسالها هم نباید از امکان تحول اخلاقى در خودشان مأیوس باشند. تحول اخلاقى، یعنى اینکه انسان هر رذیلت اخلاقى را هر اخلاق زشت، هر روحیهى بد و ناپسندى که موجب آزار دیگران یا عقبماندگى خود انسان است کنار بگذارد و خویشتن را به فضایل و زیباییهاى اخلاقى، آراسته کند.»[7]
ایشان در جای دیگری درباره تحول معنوی انسان در نظام اسلامی میفرمایند: «در نظام اسلامى، آن تحولی که به وجود مىآید، صرفاً تحول سیاسى نیست. فرق اساسى نظام الهى با نظامهاى دیگر، همین است. در نظام الهى، انسانها تحول معنوى پیدا مىکنند. انسان مادّى، انسان معنوى و الهى مىشود و آرزوهاى مادّى به آرزوهاى والاى انسانى و خدایى تبدیل مىگردد. اگر شما ملاحظه مىکنید که مسلمانان به برکت برههى کوتاهِ حاکمیتِ خدا در صدر اسلام به برکت همان چند سال معدود توانستند قرنهاى متمادى دنیا را متحول کنند؛ به دنیا علم و مدنیّت و تفکّر و عقل و روح و معنا و منطق و همه چیز ببخشند؛ آن مدنیّت عظیم اسلامى را پدید آورند و زمینهى پیشرفتهاى بشر را در سالها و قرنهاى بعد از آن ایجاد کنند، به خاطر آن تحولی است که در انسان مُسلمِ صدر اسلام به وقوع پیوست.»[8]
بیانهای انحرافی از تحول
رهبر انقلاب در کنار تبیین معنای دقیق تحول، به برداشتها و بیانهای انحرافی از این موضوع نیز پرداختهاند. ایشان در سال 1379 و در خطبه نماز جمعه تهران به معنای غلط تحول اشاره کرده و میفرمایند: «اگر کسانی بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحول بزنند؛ معلوم است که تحول مورد نظر آنها چیست! تحول مورد نظر آنها، یعنی تحول نظام اسلامی به نظام غیر اسلامی! تحول مورد نظر آنها، یعنی حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامی! اتفاقاً ما بعضی از اینها را هم میشناسیم. حالا بعضی که از تفالهها و پسماندههای رژیم گذشتهاند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلای جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسی تازه کنند و سر بلند کنند و ادّعای آزادی و مردم سالاری و دمکراسی کنند؛ همان کسانی که عمله ظلم و جور دستگاهی بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذره مردم سالاری در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانی که با همهی وجود برای آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنی همان اصلاحات امریکایی! یعنی حالا که شما ملت ایران دست امریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روشتان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان امریکایی به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و اداره امور کشور را به دست گیرند!»[9]
اما در برخی موارد نیز مدعیان اصلاحات و تحول با شعار ارزشگرایی و به صورت افراد نفوذی وارد میدان میشوند و سعی میکنند که نظام اسلامی را از اهداف اصلی خود دور کنند. «اینها به نام تحول، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر اینگونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند.»[10]
ایشان در سخنرانی نماز جمعه سال 79 خود به عناصری که در فعالیتهای سیاسی تأثیرگذارند اشاره کرده و سه عنصر توجه به ارزشهای انقلاب، هماهنگی بین ارزشها و تحول را به عنوان عناصر اصلی مطرح میکنند. ایشان سپس به موضوع تحول اشاره کرده و میفرمایند: «عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب میشود که جمود و تحجّر و کهنگی بهوجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنبالهاش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی بهوجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا از آن به «اصلاحات انقلابی» تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجّه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحول و حرکت به جلو را با جدّیت تمام دنبال کنیم.»[11]
رهبر معظم انقلاب بارها به موضوع پیشرفت و تحولی که به نام و در لباس اصلاحگری بوده اشاره کرده و به ذکر نمونههایی در تاریخ ایران میپردازند. ایشان میفرمایند: «دو گرایش غلط همیشه دربارهی پیشرفت و تحولِ منتهی به پیشرفت وجود داشته است. یک گرایش عبارت است از خیانتهائی که به نام پیشرفت و تحول انجام گرفته؛ ضربههائی که به نام خدمت و زیر پرچم اصلاحگری بر پیکر ملت ما وارد شده است. از دوران قاجار خیلی از درباریان قاجار و شاهزادگان قاجاری -که هم بیسواد بودند، هم دنیاپرست بودند، هم در عین حال با محافل غربی ارتباط داشتند- عامل و وسیلهی وابستگىِ نادانستهی کشور و فرهنگ ما به غرب شدند و ادعایشان این بود که این، پیشرفت و تحول است!
در قضیهی مشروطه، آن خطِ انگلیسىِ ماجرای مشروطه حرفش ترقیخواهی بود؛ شعارش توسعه و پیشرفت بود. همان کسانی که رهبران مشروطه را نابود کردند؛ شیخ فضلالله را به دار کشیدند، مرحوم آیةالله بهبهانی را ترور کردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به قتل رساندند و خلع سلاح کردند، رهبران صادق مشروطه را زیر فشار قرار دادند و یک عده افرادی را که وابستهی به غرب و سیاستهای استعماری بودند، به نام مشروطهخواه بر مردم مسلط کردند، شعار آنها هم همین ترقیخواهی بود! آنها هم میگفتند: پیشرفت، تحول! زیر این نام، آنچنان خیانت بزرگی انجام گرفت.
رضاخان با شعار ترقی و اصلاح آمد سر کار. کودتا کرد؛ حکومت کودتا، بعد هم آن دیکتاتورىِ سیاه و بینظیر، که همه تحت عنوان و زیر پرچم پیشرفت و توسعه و ترقی انجام گرفت. محمد رضا پسر او -حکومت موروثی و بعد هم کودتا در مرداد ۳۲- هم ادعای حرکت اصلاحی داشت و این همه فاجعه برای این کشور به وجود آوردند. ضربهای که به این کشور و به این ملت زدند، این طوری بود.
در سطح جهانی هم همین طور است. استعمار ملتها -که لکهی ننگ تاریخ بشر در یکی دو قرن اخیر هست- به نام پیشرفت ملتها انجام گرفت. استعمار یعنی نوسازی. انگلیسها، هلندیها، پرتغالیها، فرانسویها در نقاط مختلف آسیا و آفریقا و امریکای لاتین رفتند بومیها را قتل عام کردند، سرزمینها را تصرف کردند، دزدی کردند، خیانت کردند، هزار فاجعه به وجود آوردند؛ زیرِ نام نوسازی، پیشرفت، استعمار.»[12]
از سوی دیگر برخی افراد هم با هر نوع تحول و نوآوری مخالفت میکنند که این مورد نیز از سوی رهبر انقلاب مردود شمرده شده است. ایشان در سال 1386 و در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد میفرمایند: «از یک طرف هم در نقطهی مقابل، کسانی بودهاند و هستند که با هر نوع نوآوری و تحولی مخالفت کردهاند؛ به اسم اینکه این سابقه ندارد، این را نمیشناسیم، این را نمیدانیم، به این مشکوکیم. حدیثِ «شرّ الأمور محدثاتها» را بد معنا کردهاند. با اینکه نوآوری سنت تاریخ است؛ سنت طبیعت است و بدون نوآوری زندگی بشر معنا پیدا نمیکند؛ اما اینها مخالفت کردند. این دو گرایش متضاد وجود داشته است.» [13]
منطق و ضرورت تحول
شاید برای خیلی افراد سوال شود که چرا موضوع تحول از سوی رهبر انقلاب در سالیان اخیر مطرح شده است. بررسی بیانات ایشان مشخص میکند که نوعی نگاه تکاملی در نگاه مقام معظم رهبری وجود دارد و ایشان فلسفه تاریخ را به سمت تحول و پیشرفت میدانند و آن را یک سنت الهی میدانند. ایشان در سال 1385 در این باره میفرمایند: «تحول یعنی چه؟ تحول چرا؟ مگر بناست تغییر اتفاق بیفتد؟ بله. تحول در جوامع انسانی و برای بشر، سنت لایتغیر الهی است. هیچ کس نمی تواند در مقابل تحول بشری بایستد؛ امکان ندارد. دیر یا زود، یکی پس از دیگری، تحولات بشری اتفاق می افتند. این راز ماندگاری و راز تعالی بشر است. اصلاً خدا بشر را این طور قرار داده است که ایستایی در طبیعت انسان نیست. شاید یکی از فرقهای انسان با بقیه اشیا هم همین باشد. البته در بقیه ی اشیا هم یک نوع تغییرات، تحولات و تبدیل انواع را می گویند، که من حالا به آن مسائل کار ندارم؛ نه درست واردیم و نه می توانیم قضاوت کنیم؛ نه به بحث ما ارتباطی دارد؛ اما در بشریت تحول حتمی است. با تحول نبایستی مقابله کرد؛ تحول را نباید انکار کرد. و باید به سوی تحول - به همان معنایی که عرض خواهم کرد - به شکل درست حرکت کرد.»[14]
ایشان در سال 86 و در دیدار با جمعی از اساتید حوزه علمیه بار دیگر موضوع ضرورت تحول را مطرح کرده و آن را اجتنابناپذیر میخوانند. ایشان میفرمایند: «یک مسئله این است که تحول را مدیریّت کنید. ببینید آقایان و خواهران عزیز! تحول اجتنابناپذیر است؛ تحول، طبیعت و سنّت آفرینش الهى است؛ این را بارها من مطرح کردهام، گفتهام؛ تحول رخ خواهد داد. حالا یک واحدى را، یک موجودى را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکی از دو حال، خالی نیست؛ یا خواهد مُرد یا منزوى خواهد شد؛ یا در غوغاى اوضاع تحول یافته، مجال زندگى پیدا نمیکند و زیر دست و پا لِه میشود، از بین میرود یا اگر زنده بماند منزوى خواهد شد.»[15]
رهبر انقلاب در برخی سخنرانیها به ضرورت تحول در برخی نهادهای مهم کشور اشاره کردهاند. ایشان در سال 1390 و در دیدار با معلمان سراسر کشور ضرورت تحول در آموزش و پرورش را اینگونه توضیح میدهند: «اصلًا دلیل این تحول چیست؟ آخر، بىخودى و بىدلیل که انسان یک چیزى را متحول نمىکند. چرا مىخواهیم تحول ایجاد کنیم؟ دلیل سادهاش این است که نظام کنونى آموزش و پرورش ما توانائى لازم را براى تربیت نسلهاى گوناگون ما نشان نداده است. علت هم در درجهى اول این است که این نظام و این تشکیلات، وارداتى است؛ برخاستهى از نیازهاى درونى ما نیست. این، یکى از مشکلات بزرگ ماست.»[16]
رهبر انقلاب در سال 1400 و در دیدار با دانشجویان بار دیگر موضوع تحول را مطرح کرده و ضرورت آن را اینگونه تبیین میکنند: «در کنار پیشرفتها ما در جاهایی عقبماندگی داریم و مشکلات مزمنشده داریم که این مشکلات بایستی حل بشود. در حوزهی اقتصاد، در حوزهی عدالت، به طور جدّی مشکل داریم؛ در زمینهی آسیبهای اجتماعی مشکلات اساسی داریم که بعضی از اینها حقیقتاً به صورت بیماری مزمن هم درآمده و نیاز به راهحلهای جدّی دارد؛ علاوهی بر اینکه این عقبماندگیها وجود دارد و ناشی از غفلتهای ما است -یعنی در طول زمان، در طول این دهها سال، در مواردی غفلتهایی انجام گرفته- بعضی از غرضورزیها هم موجب زاویهدار شدن با خطّ انقلاب و تدریجاً پشت کردن به انقلاب شده و بنابراین این وضعیّت ایجاب میکند که ما به فکر یک حرکت تحولی باشیم.
علاوهی بر اینها بر اثر همین غفلتهای ما، بسیاری از ظرفیّتها معطّل مانده. ظرفیّتهای بسیاری در کشور وجود دارد، فرصتهای به معنای حقیقی کلمه فراوان بلکه بیشمار در کشور هست که اینها بدون استفاده مانده و این مایهی خسارت برای منافع ملّی است. خب این مشکلات را با یک حرکت عادّی نمیشود برطرف کرد، با این حرکت معمولیِ عادّی که در کار ادارهی حکمرانی کشور هست نمیشود، یک حرکت فوقالعاده لازم است، یک حرکت جهشی لازم است، یک حرکت ابتکاری لازم است.»[17]
مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول
یکی از کارهای که برای شناخت هر مفهوم به کار میآید، شناسایی مفاهیم نزدیک به آن است که باعث تدقیق آن مفهوم میشود و بهنوعی منظومه آن مفهوم مشخص میشود. برای شناخت مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول در اندیشه رهبر انقلاب بایستی به کلمات همنشین این مفهوم توجه ویژه کرد؛ مفاهیمی همچون پیشرفت، استقامت، اصلاح و اعتراض.
ایشان در سال 85 به بیان دقیق مفهوم پیشرفت پرداخته و نسبت آن را با تحول اینگونه بیان میکنند: «وظیفه ی نخبگان فکری و فرهنگی جامعه و حوزه و دانشگاه، مدیریت این تحول است. نه باید تحولات را سرکوب کرد، نه باید تسلیم هر تحولی شد. خوب، این تحول برای چیست؟ برای پیشرفت. پیشرفت چیست؟ باید آن را معنا کنیم.
اولاً این سؤال را باید از خودمان بکنیم: پیشرفت چیست؟ اگر سؤال نکنیم که پیشرفت چیست، پیداست به فکر پیشرفت نیستیم. بنابراین، باید اول این سؤال را از خودمان بکنیم و به دنبال پاسخش حرکت بکنیم تا آن را پیدا بکنیم.
اینکه «پیشرفت چیست؟» حرفهای گوناگونی در سطح دنیا مطرح است. ... تعریفهایی برای پیشرفت و کشور پیشرفته در دنیا معمول است؛ ما اغلب اینها را قبول داریم و رد نمی کنیم؛ مثلاً صنعتی شدن و فرا صنعتی شدن کشور؛ اینها دلیل پیشرفت است. خودکفایی؛ کشور در مسائل حیاتی و اساسی باید خودکفا باشد. نه اینکه از دیگران بکلی بی نیاز باشد، نه؛ اما اگر به کسی یا کشوری، در چیزی احتیاج دارد، طوری روابطش را تنظیم کند که اگر خواست آن را به دست آورد، دچار مشکل نشود؛ او هم چیزی داشته باشد که مورد نیاز آن کشور است؛ خودکفایی یعنی این. وفور تولیدات، وفور صادرات، افزایش بهره وری، ارتقاء سطح سواد، ارتقاء سطح معلومات عمومی مردم، ارتقاء خدمات شهروندی، خدمت دادن به شهروندان، رشد نرخ عمر متوسط - به قول تعبیرات اخیر، امید به زندگی - اینها جزو نشانه های پیشرفت است و درست است. کاهش مرگ و میر کودکان، ریشه کنی بیماریهای گوناگون در کشور، رشد ارتباطات و امثال اینها، شاخصهایی است که در دنیا برای یک کشور پیشرفته ذکر می کنند و ما این شاخصها را رد نمی کنیم و قبول داریم. منتها توجه داشته باشید این شاخصها را وقتی که به ما تحویل می دهند - به ما که تشکیل دهنده ی این شاخصها نیستیم - در لابه لای آن، چیزهایی است که دیگر آنها جزو شاخصهای پیشرفت و توسعه نیست؛ چیزهایی را به میان می آورند که این صادر کردن فرهنگ مخالف با هویت و شخصیت ملی و میل برای وابسته کردن کشورهاست. آن کسانی که این شاخصها را تهیه و ارائه می کنند، اگر غالباً چه دانشمندانند، اما بسیاری از آنان آدمهای مستقلی نیستند؛ یعنی همان شبکه و همان ناتوی فرهنگی در مجموعه ی خود، بسیاری از این دانشمندان، متفکران، هنرمندان، ادبا و امثال اینها را هم دارد. با وجود همه ی اینها، اساس تحول باید بر «ملاحظه ی عناصر اصلی هویت ملی» قرار داده شود، که آرمانهای اساسی و اصولی مهمترین آنهاست. من این را عرض می کنم که صنعتی شدن، فرا صنعتی شدن، پیشرفت علمی، پیشرفت خدماتی و پیشرفتهای بهداشتی و درمانی، باشد؛ اما اساس اینها باید حفظ هویت ملی باشد.»[18]
از دیگر مفاهیمی که ارتباط نزدیکی با مفهوم تحول دارد و در اندیشه رهبر انقلاب نیز در کنار مفهوم تحول به کار رفته است، مفهوم قرآنی استقامت است. ایشان درباره استقامت میفرمایند: «چالش اصلى همهى تحولات بزرگ اجتماعى- از جمله انقلابها- صیانت از جهتگیرىهاى اصلى این انقلاب یا این تحول است. این مهمترین چالش هر تحول عظیم اجتماعى است که هدفهائى دارد و به سمت آن هدفها حرکت و دعوت مىکند. این جهتگیرى باید حفظ شود. اگر جهتگیرى به سمت هدفها در یک انقلاب، در یک حرکت اجتماعى صیانت نشود و محفوظ نماند، آن انقلاب به ضد خود تبدیل خواهد شد؛ در جهت عکس اهداف خود عمل خواهد کرد. لذا شما در قرآن ملاحظه مىکنید که در سورهى مبارکهى هود، خداى متعال به پیغمبرش مىفرماید: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ». پیغمبر را امر مىفرماید به استقامت. استقامت، یعنى پایدارى؛ راه را مستقیم ادامه دادن؛ در جهت درست حرکت کردن. نقطهى مقابل این حرکت مستقیم در این آیهى شریفه، طغیان قرار داده شده است؛ «وَ لا تَطْغَوْا». طغیان، یعنى سرکشى؛ منحرف شدن. به پیغمبر مىفرماید: هم تو- شخصاً- هم کسانى که همراه تو و با تو هستند، این راه را درست ادامه بدهید و منحرف نشوید؛ «إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»[19]
ایشان در سال 84 و در دیدار اعضای هئیت دولت به بسط مفهوم عدالت پرداخته و لازمه رسیدن به عدالت را توجه به مفاهیم عقلانیت و معنویت ذکر میکنند و در ادامه به دفع شبههای درباره نسبت مفهوم عقلانیت و تحول پرداخته و میفرمایند: «عقلانیت و محاسبه که مىگوییم، فوراً به ذهن نیاید که عقلانیت و محاسبه به معناى محافظهکارى، عقلگرایى و تابع عقل بودن است. عاقل بودن و خرد را به کار گرفتن با محافظهکارى فرق دارد. محافظهکار، طرفدار وضع موجود است؛ از هر تحولی بیمناک است؛ هرگونه تغییر و تحولی را برنمىتابد و از تحول و دگرگونى مىترسد؛ اما عقلانیت اینطور نیست؛ محاسبهى عقلانى گاهى اوقات خودش منشأ تحولات عظیمى مىشود. انقلاب عظیم اسلامى ما ناشى از یک عقلانیت بود. اینطور نبود که مردم همینطور بىحساب و کتاب به خیابان بیایند و بتوانند یک رژیمِ آنچنانى را ساقط کنند؛ محاسبات عقلانى و کار عقلانى و کار فکرى شده بود. در طول سالهاى متمادى- به تعبیر رایج امروز- یک گفتمان حقطلبى، عدالتخواهى و آزادىخواهى در بین مردم به وجود آمده بود و منتهى شد به اینکه نیروهاى مردم را استخدام کند و به میدان جهاد عظیم بیاورد و در مقابل آن دشمن صفآرایى کند و بر آن دشمن پیروز کند. بنابراین عقلانیت گاهى منشأ چنین تحولات عظیمى است. الآن هم همینطور است. الآن در نظام ما برخى از تحولات هست که مُنتجهى یک نگاه عقلانى و دقیق و موشکافانهى به وضع موجود و وضع دنیاست. من در زمینهى مسائل گوناگون این را دارم مشاهده مىکنم.»[20]
یکی از مفاهیمی که قرابتهایی با مفهوم تحول دارد، مفهوم اعتراض است. رهبر انقلاب در سخنرانی سالگرد رحلت امام در سال 1399 درباره نسبت این دو مفهوم اینگونه توضیح میدهند: «یک نکته این است که تحوّلخواهی لزوماً به معنای اعتراض نیست بلکه به معنای این است: گرایش مستمر به بهتر شدن؛ تحوّلخواهی این است؛ یعنی اکتفا نکردن به داشتههای موجود؛ منشأ تحوّل میتواند این باشد. البتّه ممکن است منشأ مواردی، اعتراض به وضع موجود باشد امّا همیشه این جور نیست. در موارد زیادی تحوّل به معنای این است که ما به آنچه داریم، به داشتههایمان اکتفا نمیکنیم، یک قدمی بالاتر، یک مرحلهای جلوتر را دنبال میکنیم. حتماً لازم نیست یک جا احساس شکست کرده باشیم تا بخواهیم تحوّل ایجاد کنیم؛ نه، یک جاهایی احساس شکست هم نمیکنیم.»[21]
[1]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834
[2]- تحریک کردن
[3]- حریص و مشتاق کردن
[4]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834
[5]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33259
[6]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362
[7]-https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=2829
[8]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2913
[9]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005
[10]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005
[11]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005
[12]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3383
[13]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3383
[14]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362
[15]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3412
[16]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=12400
[17]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834
[18]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362
[19]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9524
[20]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3304
[21]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45814
جایگاه امامت و ولایت در کلام امام رضا(ع)
بدون شک یکی از مهمترین مسائل درونی جامعه اسلامی، مساله «امامت» است، شناخت امام و صفات و ویژگیهای او چنان مهم و پراهمیت است که در حدیث نبوی معروف میخوانیم: «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة: کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است».[1] این روایت به روشنی بیان میکند که شناخت امام یکی از مهمترین وظایف آدمی است.
این اهمیت در کلام ائمه اطهار(علیهمالسلام) نیز دیده میشود، به طور مثال زراره میگوید: امام باقر(علیهالسلام) فرمود: «اسلام بر پنچ پایه بنا شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت» سپس من پرسیدم: كداميك از اينها برتر است؟ حضرت فرمود: ولايت برتر است. زيرا ولايت كليد آنهاست و شخص والى دليل و راهنماى آنها(ائمه عليهم السّلام راهنماى نماز و زكاة و حج و روزه ميباشند و اين اعمال بدون راهنمایى آنها درست نيست).»[2]
این اهمیت در کلام امام رضا(علیهالسلام) نیز به زیبایی دیده میشود. حضرت در مسیر حرکت به سمت مرو، به نیشابور رسید و مورد استقبال بینظیر مردم آن دیار قرار گرفت و در جمع آنها فرمود پدرم موسی بن جعفر از پدرش و او نیز از پدرش و او نیز از پدرش و... از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) نقل کردند که خداوند متعال فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي: کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و قلعه محکم من است، هر کس در آن داخل شود، از عذاب من در امان است» سپس زمانیکه قافله راه افتاد فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا: با شرایطی که من یکی از آن شرایطم».[3] این روایت به علت سند بسیار عالی و بینظیر آن که همگی معصوم هستند، به حدیث سلسله الذهب -سندی از طلا- معروف است. همچنین چون در کتب روایی شیعه واهل سنت با اسناد فراوان نقل شده، مورد اطمینان است.[4]
در این روایت حضرت به زیبایی مساله توحید و ایمان به خداوند متعال و سعادتمند بودن در آخرت را متوقف بر خود و پذیرش مساله امامت میکند، یعنی حتی توحید بدون داشتن ولایت و امامت سعادت انسان را تامین نخواهد کرد، چرا که همه چیز از مسیر امام و حجت خدا میگذرد. به عبارت دیگر حتی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» گفتن و بندگی خدا نیز بدون داشتن امام و ولی خدا امکان پذیر نیست، این روایت در واقع تفسیر همان روایت نبوی است که در اول بحث اشاره شد، آنجا که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کس امام خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است، یعنی مرگ او به مانند مرگ یک مشرک است، یعنی اسلام او برایش سودی ندارد، اینجا نیز امام رضا(علیهالسلام) میفرماید «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» زمانی ارزشمند و کارساز است و انسان را از عذاب الهی نجات میدهد که همراه با پذیرش ایشان و امامت و ولایت باشد.
خداوند متعال برای امتحان انسانها، برخی انسانهای برگزیده و حجتهای خود را بین مردم قرار داده و به بقیه مردم امر میکند که از آنان اطاعت کنند. مانند همان دستوری که به ابلیس داد که بر حضرت آدم سجده کند و او به علت غرور و تکبری که داشت از سجده امتناع کرد. اینجا نیز خداوند متعال به دیگر انسانها دستور داده از اولیای او تبعیت کنند و برخی به علت غرور و تکبری که داشتند، این دستور الهی را کنار گذاشتند و در واقع سخن خدا را گوش ندادند.
به همین خاطر است که حضرت میفرماید مساله توحید و بندگی خداوند متعال، به پذیرش ولایت بستگی دارد، یعنی خدا نمازی از انسان را میپذیرد که از مسیر ولایت گذشته باشد، روزهای از انسان را میپذیرد که از مسیر ولایت به ما رسیده باشد، نه از مسیرهای دیگر. انسانها و مسیرهای دیگر و لو اینکه سخن حق را بگویند قابل قبول نیستند، زیرا آنها راهی نیستند که خدا دستور داده است.
بنابراین اطاعت از خداوند متعال و مساله توحید و بندگی خدا به پذیرش امامت و ولایت اولیای او بستگی دارد. از این روست که شیعه امامت را جزء اصول میداند نه فروع، چون اساس توحید و اساس ایمان بر آن متوقف است.
__________________________________
پینوشت:
[1]. ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، اسلاميه، تهران، چاپ دوم، 1395ق، ج2، ص 409.
[2]. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافی، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج2، ص 18.
[3]. ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق، ج2، ص 135.
[4]. برای مطالعه بیشتر به این مطلب مراجعه کنید.
امام رضا(علیهالسلام) میفرماید مساله توحید و بندگی خداوند متعال، به پذیرش ولایت بستگی دارد، یعنی خدا نمازی از انسان را میپذیرد که از مسیر ولایت گذشته باشد، روزهای از انسان را میپذیرد که از مسیر ولایت به ما رسیده باشد، نه از مسیرهای دیگر. انسانها و مسیرهای دیگر و لو اینکه سخن حق را بگویند قابل قبول نیستند، زیرا آنها راهی نیستند که خدا دستور داده است. بنابراین اطاعت از خداوند متعال و مساله توحید و بندگی خدا به پذیرش امامت و ولایت اولیای او بستگی دارد.
تعهد در زندگی از نگاه امام رضا علیه السلام
در فرهنگ غربی که پایه آن انسان محوری است تأکید فروانی بر روی مقوله آزادی شده است. انسانِ رها از هر قید و بند پیشرفتش را در آزادی جستجو میکند. دنیای غرب با فروکاستن از میزان تعهدات زوجین و پر رنگ کردن روابط خارج از تعهد و البته دارای لذّتهای زودگذر، مدیریت افراد را در دست گرفته است. این آزادی را باید بردگی دنیای مدرن نامید.
انسان خواه ناخواه محدودیتهایی را در این دنیا باید قبول نماید اما با حق انتخابی که خدا به او داده است میتواند تعهدهای رشد دهنده و آرامش بخش را انتخاب نماید و یا اینکه بردگی هوای نفس را قبول کند که او را با چالشهای تحقیر کننده و فرساینده موجه میسازد.
وقتی آسیبهای تفکر انسانمحور را شمارش میکنیم به موضوع جدایی همسران و روابط سرد بین اعضای خانواده میتوانیم پی ببریم که ارمغان همان آزادیهای افسارگسیخته است. مقام معظم رهبری در راستای تبین فرهنگ غربی در مساله ارتباط زوجین با هم، میفرمایند: «یک مرد و زن توی یک فضایی زندگی میکنند اما از هم جدایند. آن نشست و برخواستهای خانوادگی، آن محبتهای خانوادگی، آن انسهای فراوان به هم، اینکه مرد خودش را محتاج به زنش ببیند اینها دیگر نیست. دو نفرند به صورت قراردادی که فقط در یک خانهای زندگی میکنند.»[1]
فرهنگ دینی ما اما تعهد را رمز موفقیت میداند و بنای زندگی را نیز بر همین تعهد میگذارد. از همان ابتداء زوجین در شروع زندگی باید بنا را بر تعهد دو طرفه بگذارند و این دقیقا همان چیزی است که در حدیث شریفی از امام رضا (علیه السلام) به ما رسیده است که ما در اینجا به صورت مختصر محورهای اصلی آن را توضیح خواهیم داد.
امام رضا (علیه السلام) میفرمایند: «مَا أَفَادَ عَبْدٌ فَائِدَةً خَیراً مِنْ زَوْجَةٍ صَالِحَةٍ إِذَا رَآهَا سَرَّتْهُ وَ إِذَا غَابَ عَنْهَا حَفِظَتْهُ فِی نَفْسِهَا وَ مَالِه؛[2] هیچ فایده ای به کسی نمیرسد بهتر از اینکه برایش بانویی باشد که نگاه کردن به او و مصاحبت با او موجب شادمانی همسر باشد و در غیاب شوهر امانت دار و حافظ حریم خویش و خانواده و اموال شوهر باشد.»
در این حدیث شریف نیز تعهد موج میزند و نشانههای همسر صالحه برشمرده میشود که به سبب داشتن این نشانههاست که برای هیچ مردی فایدهای بالاتر از آن متصور نیست.
اگر متعهد بودن، آرامش را برای فرد به ارمغان بیاورد و این آرامش زمینه ساز ترقیات مادی و معنوی فرد باشد، پس چه فایدهای بالاتر از داشتن همسری که این تعهد را در زندگی ساری و جاری میکند.
در این حدیث شریف یکی از بالاترین مراتب تعهد برای زن، تعهد در غیاب شوهر معرفی شده است و آن را روی دیگر سکه شادی و نشاط در خانواده معرفی کرده است. وقتی زن در غیاب شوهر خود حافظ خود، خانواده و مال شوهرش باشد، زمینه آرامش در زندگی فراهم خواهد شد و در فضای آرامشبخش است که نشاط و شادمانی ظهور و بروز پیدا میکند. این نسخه بیبدیل از جانب امام هشتم (علیه السلام) درمان بسیاری از مشکلات امروزه زن و شوهرهاست. امروزه آمار خیانتها به سبب گستردگی فضای مجازی بالا رفته و از آن طرف طلاقها و فروپاشی کانون خانوادهها نیز رو به گسترش نهاده است. روابط فرازناشویی در این سالهای اخیر به معضلی فراگیر تبدیل شده است که حل آن بازگشت بر سر سفره اهلبیت (علیهم السلام) است؛ چه بسیار هزینههای هنگفت که در این فضا از بین میرود، و چه میزان عصبیتها و فشارهای روحی و روانی که بر خانوادهها تحمیل میگردد و در نهایت چه بسیار فرزندانی که با این مشکلات به سمت بزهکاری و از دست دادن عزت نفس خود کشیده میشوند.
اگر بخواهیم وجه کاملتری از تعهد را بیان کرده باشیم باید بگوییم که تعهد زمانی میتواند آثار مثبت خود را نشان دهد که دو طرفه باشد همان امامی که بالاترین مراتب تعهد را برای زن برمیشمرد در جایی دیگر بر تعهد مرد نیز تأکید فراوان دارد و پایبندی به آن را بر مرد ملزم مینماید. امام رضا (علیه السلام) در زمینه تعهد مرد نسبت به همسر خود میفرمایند: «صاحِبُ النِّعمَةِ يَجِبُ عَلَيهِ التَّوسِعَهُ عَلى عِيالِهِ؛[3] كسى كه داراى نعمت است، بر او واجب است كه در هزينۀ زندگى بر خانوادهاش توسعه بدهد.»
اگر تعهد زن به زندگی یک نعمت باشد که اینگونه است و به استناد به همان حدیث شریف از اعلی مراتب نعمت به شمار میرود، در برابر این نعمت مرد هم تعهدات و وظایفی دارد. امام رضا (علیه السلام) توسعه دادن به خانواده را از تعهدات اصلی مرد بر میشمارند که نباید این توسعه را صرفا یک توسعه مادی دانست و آن را در فراهم کردن نیازهای مادی خانواده خلاصه کرد. اگر بخواهیم معنای توسعه را گستردهتر نماییم باید بگوییم اوقاتی را که یک مرد در کنار خانوادهی خود میگذاراند و با خوشرویی و مهربانی زمانش را با آنها سپری میکند، نیز برای خانواده ایجاد توسعه به حساب میآید ولو به این که این توسعه توسعه مادی به حساب نیاید.
وقتی پای سخن امام رضا (علیه السلام) مینشینیم راه حلهایی ارزنده برای استحکام بخشیدن به کانون خانواده را مییابیم که عمل به آنها میتواند ما را از گرفتاریهای مربوط به زندگی در دنیای مدرن برهاند و این حقیقتی است که باید مرد در سبک زندگی خود بدان بازگشت کنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
1. بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 22/1/1378.
2. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج5، ص327، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1407.
3. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج4، ص11، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1407.
علمای اهلسنت و زیارت امام رضا
امام رضا علیه السلام هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، در یازدهم ذی القعده سال 148 هـ.ق، در مدینه منوّره چشم به جهان گشود تا مأواى دلشکستگان و تکیهگاه درماندگان عالم باشد.[1]
پدر بزرگوارش امام کاظم علیهالسلام و مادر گرامیش نجمه خاتون نام داشت که از زنان متدین، پاکدامن و شب زندهدار بود.[2]
آن حضرت، ثمره بوستان امامت و تجلّی اسمای حسنای خداوند بر جهان بود و در مدت 20 سال امامت خود، آنچنان برای عالمیان پربرکت جلوه کرد که دوست و دشمن چشم به دست با کرامت او دوخته بودند. کرامت حضرت منحصر در زمان حیات نبوده و اکنون، بارگاه با عظمت او ملجأ و پناهگاه حاجتمندان است.
نه تنها شیعیان و موالیان بلکه منکران امامت آن حضرت نیز با درک قطرهای از اقیانوس عظمت وجودیش زبان به تحسین گشوده و مرقد مطهرش را زیارت کرده و حاجت خود را از آن امام همام درخواست میکنند. در این نوشته برآنیم تا از کتب اهل تسنن، گوشهای از آنهمه را بیان کنیم.
ثمره زیارت امام رضا علیهالسلام
حاکم نیشابوری از اندیشمندان اهل تسنن در کتاب تاریخ خود این روایت شگرف را از امام رضا علیهالسلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «مَن زارَنِي عَلَى بُعدِ دارِي، أتَيتُهُ يَومَ القِيامَةِ في ثَلاثِ مَواطِنَ حتّى اُخَلِّصَهُ مِن أهوالِها: إذا تَطايَرَتِ الكُتُبُ يَمينا و شِمالاً، و عِندَ الصِّراطِ و عِندَ المِيزانِ؛[3] هر كه مرا در ديار غربت زيارت كند، روز قيامت در سه جا به داد او مىرسم و از هراسها و سختیهاى آنها نجاتش مى دهم: وقتى كه نامههاى اعمال از راست و چپ پراكنده شوند و هنگام گذشتن از صراط و موقع سنجيدن ميزان [اعمال].»
نکته قابل توجه در این روایت که اهل تسنن آن را نقل کردهاند این است که این بیان امام رضا علیهالسلام نشان از اتصال وی به منبع وحی و خبر از عالم غیب دارد. کدام یک از صحابه و تابعین به چنین درجهای رسیدهاند تا شایسته باشد مسلمانان دست از دامان آن امام کشیده و پیرو او بشوند؟
کرنش بزرگان اهل تسنن
از دیرباز، بزرگان اهل سنت به زیارت امام رضا علیهالسلام رفته و در مقابل آن حضرت کرنش میکردند. محمد بن مومل نقل میکند که همراه با ابوبکر بن خزیمه، بزرگ حنابله در قرن سوم و داماد وی و دیگر بزرگان به زیارت امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام رفتیم. وی رفتار بزرگ اهل سنت را اینگونه توصیف میکند: «فَرَأيتُ مِن تَعظيمِه يَعني بن خُزَيمة لِتِلكَ البُقعة وَ تَواضُعه لَها وَ تَضَرُّعه عِندَها ما تَحَيَّرنا؛[4] ابن خزیمه، بقعه امام رضا را آنگونه تعظیم کرد و تواضع نمود که ما متحیر ماندیم.»
نکته مهم در این داستان، وجود بقعه برای امام در قرن سوم است که علمای اهل تسنن نه تنها آن را شرک نمیدانستند؛ بلکه به زیارت آن میشتافتند و این نشان از گمراهی وهابیت است که ساخت بقعه و زیارت را شرک میدانند و فتوا به تخریب حرم امامان دادهاند.
حرم امام رضا علیهالسلام، دروازه حاجات
به شهادت تاریخ، حرم امام رضا علیهالسلام دروازه اجابت حاجات مردم در مشکلات و گرفتاریها بوده است و بزرگان و علمای اهل تسنن نیز حاجات خود را در این مکان مقدس و نورانی به دست میآوردند.
ابن حبان نیز که از مشاهیر علمای اهل تسنن است در کتاب «الثقات» خود در مورد زیارت امام رضا علیهالسلام و گرفتن حاجات خود چنین نگاشته است: «قَد زُرتُه مِرَارًا كَثِيرَة وَمَا حلّت بِي شِدَّة فِي وَقت مَقَامي بِطوس فَزُرت قبر عَليّ بن مُوسَى الرِّضَا صلوَات الله على جده وَعَلِيهِ ودعوت الله إِزَالَتهَا عَنى إِلَّا أستجيب لي وزالت عَنى تِلْكَ الشدَّة وَهَذَا شَيْء جربته مرَارًا فَوَجَدته كَذَلِك أماتنا الله على محبَّة المصطفي وَأهل بَيته صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الله عَلَيْهِ وَعَلَيْهِم أَجْمَعِينَ؛[5] من بارها مرقدش را زیارت کردهام و در هنگامی که در طوس بودم، هرگاه مسأله مشکل و سختی برایم پیش میآمد، به زیارت مرقد علی بن موسی الرضا که صلوات خدا بر جدش و بر او باد میرفتم و رفع آن مشکل را از خدا درخواست میکردم، قطعاً و صددرصد دعایم مستجاب شده و آن مشکل از من رفع میشد و این مسأله را بارها تجربه کردم و مشکلم رفع شد.»
امام رضا علیهالسلام، عطا کننده حاجات بزرگ و سخت
نگهبان و خدمتکار حمّویة بن علی، فرماندار سنی مذهب خراسان میگوید: روزی به همراه حمّویه برای بازدید به بازار بلخ رفته بودیم. مشغول گشتزنی بودیم که ناگاه نگاه حمویه به مردی افتاد و دستور بازداشت او را صادر کرد. سپس فرمان خرید یک مرکب و مقداری پنیر و دویست درهم پول را داد. پس از بازگشت به دارالحکومه، آن مردِ بازداشتی را احضار کرده و خطاب به او گفت: تو یک پسِگردنی به من بدهکاری و باید از تو قصاص کنم.
حاکم ماجرای پسگردنی را به او یادآوری کرد و گفت: به یاد داری روزی را که با هم به زیارت قبر علی بن موسی الرضا علیهالسلام رفته بودیم. تو در کنار قبر شریف آن حضرت دعا کردی و گفتی: خدایا! یک مرکب، دویست درهم و مقداری پنیر به من عنایت کن و من نیز دعا کردم و گفتم: خداوندا! فرمانداری خراسان را نصیب من کن. تو در آن لحظه از جا برخاستی و یک پسِگردنی به من زدی و گفتی: چیزی که شدنی نیست، درخواست نکن. ولی میبینی خداوند دعایم را مستجاب گردانیده و دعای تو هم مستجاب شده است. ولی حقّ قصاص برای من باقی است.[6]
آری امام رئوف که کرامتش تا بدانجا است که حاجات منکران امامت و ولایتش را عطا میکند، ببین چگونه حاجات شیعیان و پیروانش را عطا خواهد کرد.
پی نوشتها:
[1] کافی، ج1، ص468.
[2] احتجاج، ج2، ص374.
[3] تاریخ نیشابور، ص26.
[4] تهذیب التهذیب ج7 ص388.
[5] الثقات، ج8، ص457.
[6] فرائد السمطین، ج۲، ص۱۶۵.
خاصیت شگفت انگیزی از «سیب» که نمی دانستید
نتایج تحقیقات جدید پیشنهاد میکند، اگر میخواهید با افزایش سن از ضعف و ناتوانی جلوگیری کنید، غذاهای گیاهی غنی از فلاونولها را مصرف کنید.
در این تحقیق، سیب و شاه توت بیشترین محافظت را ایجاد کردند، زیرا حاوی فلاونولی به نام کوئرستین هستند که بیشترین تاثیر را بر شکنندگی نشان میدهد. هر ۱۰ میلیگرم فلاونول اضافی که در روز مصرف شود، معادل یک سیب، خطر ابتلا به ناتوانی و ضعف را تا ۲۰ درصد کاهش میدهد.
استیون اوئی، یکی از محققان این تحقیق میگوید: «ممکن است این ضربالمثل قدیمی هنوز اعتبار داشته باشد که مصرف یک سیب در روز شما را از پزشک یا ضعف دور نگه میدارد».
یافتههای ما نشان میدهد که به ازای هر ۱۰ میلیگرم مصرف بیشتر فلاونولها در روز، احتمال شکنندگی تا ۲۰ درصد کاهش مییابد.
حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از سالمندان دچار ضعف هستند. این سندرم سالمندی منجر به خطر بیشتر سقوط، شکستگی، ناتوانی، بستری شدن در بیمارستان و مرگ میشود.
محققان گزارش کردند که توصیههای غذایی برای جلوگیری از ضعف معمولا بر خوردن پروتئین متمرکز است، اما بسیاری از دیگر مواد غذایی فواید سلامتی دارند.
این گروه اظهار کرد: اگرچه ارتباط معنیداری بین دریافت کل فلاونوئید و ضعف وجود نداشت، اما مصرف بالاتر فلاونولها (یکی از زیرگروههای فلاونوئیدها) با احتمال کمتری برای ایجاد ضعف همراه بود.
آنان توضیح دادند که بهطور خاص، مصرف بالاتر کوئرستین، قویترین ارتباط را با پیشگیری از ضعف داشت.
شادی، ضامن سلامت
نشاط و شادی، از نیازهای اولیۀ فطری و ضروری انسان بهشمار میآید و میتوان آن را از مهمترین عوامل سلامت جسم و روح فرد، خانواده و جامعه شمرد.[1] روح امید و تلاش، و پیشرفت و حرکت تنها در پرتو یک زندگی شاد و بانشاط تحقق مییابد. ازاینرو امیر بیان علی علیهالسلام میفرماید: «شادی، روح را باز میکند و نشاط را برمیانگیزد».[2] همچنین میفرماید: «دلها همانند بدنها خسته و افسرده میشوند و نیازمند استراحتاند. در این حال نکتههای زیبا و نشاطانگیز برای آنها انتخاب کنید».[3]
این سخنان گهربار نشان میدهد دلی که افسرده و خسته است، نشاط کار و تلاش از آن گرفته میشود. در چنین حالتی است که روح، افسرده میشود، عقل ناتوان میگردد و جامعه به سوی رکود فکری میرود. دهها آیه و روایت وجود دارد که جامعه ایمانی را به سوی شادی و نشاط و شاد کردن دیگران رهنمون میسازد؛ نشاطی که ثمره آن به اندوهزدایی از فرد، خانه، خانواده و جامعه ختم میشود .
نشاط و شادی نشانه ایمان
در ادبیات قرآنی و روایی، نشاط و شادی از نشانههای همیشگی اهل ایمان شمرده شده است: «...هَشّاشاً بَشّاشاً»؛ «[مؤمن] شاد و بانشاط، و خوش و خرم است».[4] امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در اوصاف مؤمن به همام فرمود: «همام، مؤمن از تنبلی به دور است، فعال و پرنشاط، و کمآرزو و زندهدل است».[5]
در آینه آیات و روایات، شاد بودن ریشه در فضل پروردگار عالم دارد. اگر انسان فضل و رحمت الهی را ببیند باید شاد باشد: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَٰلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»؛[6] «بگو: به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند؛ که این، از تمام آنچه گردآوری کردهاند، بهتر است!»
نشاط و شادی که دین، جامعه ایمانی را به آن دعوت میکند باید همیشگی باشد. استمرار و پیوستگی شادی است که میتواند سلامت جسم و جان، خانه و جامعه را تضمین کند. حضرت علی علیهالسلام از نشانههای اهل تقوا را «شادمانه شب را به صبح رساندن» توصیف نموده است.[7] پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز در اینباره میفرماید: «مؤمن، شوخ و شنگ است و منافق، ترشرو و خشمگین».[8]
عوامل نشاط آفرینی
عوامل مختلفی میتواند در آفرینش نشاط در محیط خانه و خانواده تأثیرگذار باشد؛ از جمله:
1. یاد خدا
آیات و روایات زیادی آرامش روح و جان را در گرو یاد خدا میداند: «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛[9] «آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن [و آرام] است. آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد!». در روایتی نیز خداوند متعال به داوود وحی کرد: «ای داوود! به یاد من شادمان باش و با یاد من لذت ببر و با مناجات من بهرهمند شو!».[10]
2. دعا: از مهمترین اسباب تولید شادی و نشاط در زندگی است. دعاهای فراوانی وجود دارد که نشان میدهد انسان باید از خداوند بخواهد تا غم و غصهها و مشکلات یإسآورِ زندگی او را که مانع بزرگی برای نشاط آفرینی است، برطرف کند. برای نمونه: «یا شَفیقُ یا رَفیقُ، فُکَّنی مِنْ حَلَقِ الْمَضیقِ، وَاصْرِفْ عَنّی کُلَّ هَمٍّ وَغَمٍّ وَضیقٍ»؛[11] «ای مهربان ای رفیق، آزادم کن از حلقههای تنگ (روزگار) و از من هر غم و اندوه و فشاری را برطرف کن».
3. ولایت اهل بیتعلیهمالسلام و اتصال به اولیای الهی: پیوند با اهلبیت علیهمالسلام در قالب زیارت و انس با فرامین آنها غم را میزداید و شادی و نشاط را به جان انسان تزریق میکند؛ نشاطی که زندگی را معراجی، روح را ملکوتی و انسان را صاحب عزت و آبرو میکند؛ برای نمونه پیامبر اکرم درباره زیارت امام رضا علیهالسلام میفرماید: «مَا زَارَهَا مکروب الَّا نَفَّسَ اللَّهُ کربته»؛[12] «هيچ گرفتاری او را زيارت نمیکند، جز اينکه خداوند پريشانی را از او میزدايد».
امام صادق علیهالسلام نیز درباره زیارت امام حسین علیهالسلام میفرماید: «إِنَّ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِالسَّلاَمُ قُتِلَ مَكْرُوباً وَ حَقِيقٌ عَلَى اَللَّهِ أَنْ لاَ يَأْتِيَهُ مَكْرُوبٌ إِلاَّ رَدَّهُ اَللَّهُ مَسْرُوراً»؛[13] «امام حسین علیهالسلام با حالی حزین و اندوه کشته شد. بر خداوند سزاوار است که هیچ اندوهگینی به زیارت او نرود، مگر آنکه خداوند او را مسرور و شادمان [به اهلش] برگرداند».
رهیافت: بنابراین شادی و نشاط یک اصل فطری، و پدیده پسندیده و مثبتی است که میتواند در سعادت و پیشرفت افراد و جامعه تأثیر بسزایی بگذارد.
پینوشت:
[1]. فرحزاد، نشاط و شادی، ص122.
[2]. تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ح2023.
[3]. سید رضی، نهجالبلاغه، حکمت91و197.
[4]. مجلسی، بحارالانوار، ج64، ص311.
[5]. همان، ج75، ص26.
[6]. یونس: 58.
[7]. سید رضی، نهجالبلاغه، خطبه193.
[8]. حرانی، تحفالعقول، ص49.
[9]. رعد: 28.
[10]. مجلسی، بحارالانوار، ج14، ص34.
[11]. مفاتیحالجنان، دعای مشلول.
[12]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج10 ص437.
[13]. نوری، مستدرکالوسائل و مستنبط المسائل، ج10، ص239.