
emamian
درمان زانو درد با ۸ ماده غذایی
۸ ماده غذایی زیر میتواند تا حد زیادی درد زانوی شما را کاهش دهد:
_ هویج: خوردن هویج برای کاهش درد زانو، یک درمان باستانی چینی است. این گیاه سرشار از بتاکاروتن و ویتامین آ است؛ دو ترکیب ضد التهابی قدرتمند. مصرف روزانه دو وعده هویج برای کاهش درد زانو توصیه میشود. البته بهتر است برای بهره بردن از فواید هویج، آن را به صورت پخته مصرف کنید.
_ زردچوبه: کورکومین، ماده فعال موجود در زردچوبه، خواص ضد التهابی دارد و برای قرنها به عنوان دارو از آن استفاده میشده است. مصرف زردچوبه به مبتلایان به مشکلات مفصلی توصیه میشود. کورکومین، درست مانند ایبوپروفن، درد را کاهش میدهد.
_ سرکه سیب: مصرف روزانه دو قاشق غذاخوری سرکه سیب، میتواند سمومی که در زانو منجر به بروز التهاب و درد میشوند را از بین ببرد. شما میتوانید این سرکه را با روغن زیتون نیز ترکیب کرده و به صورت موضعی، نقاط دردناک را با آن ماساژ دهید.
_ گردو: اسیدهای چرب امگا ۳ و آنتی اکسیدانهای موجود در گردو، تسکین دهنده درد زانو است. مصرف گردو همچنین در کاهش وزن موثر است. افزایش وزن؛ خود عاملی برای افزایش استرس در زانوها و دردناک شدن آنها است.
_ غلات کامل: مصرف غلات کامل میتواند دردهای زانو به خصوص دردهای ناشی از ورزش را کاهش دهد. دقت کنید که مصرف غلات تصفیه شده، عامل ابتلا به درد زانو است. پس نان سفید، برنج سفید و دیگر محصولات پردازش شده را از رژیم غذایی خود حذف کنید.
_ روغن خردل: این روغن را میتوان به طور موضعی نیز بر روی نقطه دردناک با اضافه کردن روغن زیتون و روغن نارگیل ماساژ داد. همچنین، مصرف این روغن باعث افزایش جریان خون در مناطق آسیب دیده زانو میشود و التهاب را کاهش میدهد.
_ آووکادو: مقادیر زیادی چربیهای غیر اشباع سالم دارد و مطالعات نشان میدهد که مصرف آن میتواند التهاب را کاهش دهد. علت درد زانو هرچه باشد، مصرف آووکادو، التهاب ناشی از آن را کاهش میدهد.
_ فلفل قرمز: حاوی ویتامین سی است. این ماده مغذی باعث افزایش تولید کلاژن در بدن میشود و باعث تقویت استخوانها و مفاصل میشود.
همه پرسی فروردین 58 از خصایص نظام امت و امامت
سعید اعظمی؛ کارشناسی ارشد حقوق عمومی در یادداشتی تحت عنوان « همه پرسی فروردین 58 از خصایص نظام امت و امامت» آورده است:
همهپرسی فروردین ۵۸ دارای ماهیت ویژهای است که تا قبل از آن در هیچ انقلابی نظیر نداشته؛ و این امر از خصایص نظام «امت و امامت» است.
امامت امت با دوراندیشی مثالزدنی و پایبندی به موازین شرعی، شروع فرآیند نظامسازی بر اساس اسلام را منوط به پذیرش اصل حکومت اسلامی از سوی عموم مردم مینماید و اعلام چنین پذیرشی را در قالب همهپرسی رسمی، ضروری میداند.
در فرهنگ اصطلاحات حقوق، «رفراندوم» به معنای مراجعه به آرای ملت در امور مربوط به قانونگذاری و غیر آن تعریف و دارای انواعی است از جمله رفراندوم تأسیسی که مربوط به قانون اساسی است و در مقابل رفراندوم تقنینی که راجع به قانون عادی است به کار میرود.
همچنین یکی از انواع رفراندوم، همهپرسی است که به دو نوع مشورتی و تصویبی تقسیم میشود. به نظر میرسد رفراندومی که در روزهای 10 و 11 فروردین سال 58 جهت تعیین نوع نظام سیاسی بعد از رژیم طاغوت برگزار شد متفاوت از رفراندوم تصویبی یا اصلاح قانون اساسی است که در آذر 58 و مرداد 68 برگزار شده است؛ بنابراین چنین همهپرسیای دارای ماهیت ویژهای است که تا قبل از آن در هیچ انقلابی نظیر نداشته؛ و این امر از خصایص نظام «امت و امامت» است.
به طور معمول در نظامهای سیاسی جهان، نوع نظام سیاسی در کنار سایر اصول قانون اساسی، تدوین و به همهپرسی گذاشته میشود؛ لکن در جریان انقلاب اسلامی ایران، نظر به اهمیت و تأثیر فوقالعاده نوع نظام سیاسی در سرنوشت کشور، در دو مرحلة جداگانه تعیین ماهیت نظام سیاسی به رأی عمومی سپرده شده است: یکبار بهصورت مستقل در فروردین 58؛ و بار دیگر در ضمن اصل 1 قانون اساسی در آذر 58.
همچنان که آثار حقوقی چنین رفراندومی بهخصوص در اصول کلی و اصل 177 قانون اساسی بهوضوح نمایان است.جالب آنکه باوجود راهپیماییهای متعدد چند ده میلیونی در حمایت از حکومت اسلامی و بدیهی بودن پذیرش نوع حکومت مدنظر بنیانگذار انقلاب اسلامی از سوی مردم؛ تأکید و دستور ایشان جهت برگزاری سریع همهپرسی راجع به پذیرش یا عدم پذیرش نظام جمهوری اسلامی؛ از ابتکار، نبوغ سیاسی و نگاه حکیمانه امام امت خبر میدهد. زیرا چنین تدبیری در آن مقطع از انقلاب، ستاره دنباله داری را میماند که تتمه امر سیاسی و دروازه ورود به امر حقوقی بوده؛ یا به بیانی دیگر، تدبیری همهجانبه که یک امر سیاسی را به سمت امر حقوقی سوق داده است. ابتکاری که ضمن تعیین چارچوب کلی اختیار مجلس خبرگان قانون اساسی، مانع بروز اختلافها و تنشهای بسیاری در کشور چه در آن زمان و چه در آینده شد.
بنابراین، امامت امت با دوراندیشی مثالزدنی و پایبندی به موازین شرعی، شروع فرآیند نظامسازی بر اساس اسلام را منوط به پذیرش اصل حکومت اسلامی از سوی عموم مردم مینماید و اعلام چنین پذیرشی را در قالب همهپرسی رسمی ضروری میداند. حضرت امام (ره) در جواب یکی از مجریان اصلی برگزاری همهپرسی، یکی از دلایل چنین تصمیمی را اینگونه بیان فرمودهاند: «شما الان نمیفهمید. پنجاه سال دیگر خواهند گفت با سوءاستفاده از احساسات مردم، نظام موردنظر خود را بر مردم تحمیل کردند.
نه حتماً باید رأیگیری شود و دقیقاً تعداد مخالف و موافق معین شود...» امام خمینی(ره) در مخالفت با نظراتی که بر اضافه نمودن اصطلاح دموکراتیک بهعنوان جمهوری اسلامی تأکید داشتند فرمودند فقط «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم. همچنین در پیام ۴ فروردین ۱۳۵۸ نیز صراحتاً اعلام فرمودند که شما ملت ایران در انتخاب نوع حکومت آزاد هستید. یعنی میتوانید به هر نظام مورد دلخواه رأی دهید اما خود من به جمهوری اسلامی رأی میدهم.
گفتنی است؛ صحبت از تجدید چنین رفراندومی، ناشی از عدم شناخت امر سیاسی و شرایط بروز و ظهور اراده تأسیسی قوه مؤسس میباشد. درعینحالی که اصل استصحاب نیز امکان و قابلیت برگزاری مجدد رفراندوم مذکور را نفی مینماید؛ زیرا ارادة سیاسی واقعی سال 57 به قوت و اعتبار خود باقی است مگر اینکه خلافش ثابت بشود؛ آن هم ثابت شدنی نیست مگر با بروز و ظهور اراده سیاسی دیگری در همان سطح و با همان ماهیت.
پیام خواندنی امام خمینی(ره) به مناسبت روز جمهوری اسلامی
ملت ایران روز ۱۲ فروردین را عید بگیرند و زنده نگه دارند
حضرت امام خمینی (ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ با اعلام رسمی جمهوری اسلامی ایران و به منظور تشکر از آری قاطع ملت ایران به الگوی حکومت جمهوری اسلامی، پیامی صادر فرمودند که متن کامل پیام امام خمینی (ره) به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ایمه و نجعلهم الوارثین. صدق الله العظیم
من به ملت بزرگ ایران که در طول تاریخ شاهنشاهی، که با استکبار خود آنان را خفیف شمردند و بر آنان کردند آنچه کردند، صمیمانه تبریک میگویم.
خداوند تعالی بر ما منت نهاد و رژیم استکبار را با دست توانای خود که قدرت مستضعفین است در هم پیچید و ملت عظیم ما را ائمه و پیشوای ملتهای مستضعف نمود، و با برقراری جمهوری اسلامی، وراثت حقه را بدآنان ارزانی داشت. من در این روز مبارک، روز امامت امت و روز فتح و ظفر ملت، جمهوری اسلامی ایران را اعلام میکنم.
به دنیا اعلام میکنم که در تاریخ ایران چنین رفراندمی سابقه ندارد که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم اورده و رای مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتی را برای همیشه در زبالهدان تاریخ دفن کنند.
من از این همبستگی که جز مشتی ماجراجو و بیخبر از خدا، همه و همه به ندای اسمانی واعتصموا بحبل الله جمیعا لبیک گفتند، و با تقریبا اتفاق آرا به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند و رشد سیاسی و اجتماعی خود را به شرق و غرب ثابت کردند، تقدیر میکنم. مبارک باد بر شما روزی که پس از شهادت جوآنان برومند و داغ دل مادران و پدران و رنجهای طاقتفرسا، دشمن غول صفت و فرعون زمان را از پای درآوردید، و با رأی قاطع به جمهوری اسلامی، حکومت عدل الهی را اعلام نمودید.
حکومتی که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده میشوند و نور عدالت الهی بر همه و همه به یک طور میتابد، و باران رحمت قران و سنت بر همه کس به یکسان میبارد. مبارک باد شما را چنین حکومتی که در ان اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و لر و کرد و بلوچ مطرح نیست. همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط کرامت در پناه تقوا و برتری و به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.
مبارک باد بر شما روزی که در ان تمام اقشار ملت به حقوق خود میرسند، فرقی بین زن و مرد و اقلیتهای مذهبی و دیگران در اجرای عدالت نیست. طاغوت دفن شد و طغیان و سرکشی به دنبال او دفن میشود، و کشور از چنگال دشمنهای داخلی و خارجی و چپاولگران و غارت پیشگان نجات یافت.
اینک شما ملت شجاع، پاسداری جمهوری اسلامی هستید. اینک شما هستید که باید این اثر الهی را با قدرت و قاطعیت حفظ کنید و نگذارید بقایای رژیم متعفن که در کمین نشستهاند و طرفداران دزدان بینالمللی و نفتخواران مفتخوار در بین صفوف فشرده شما رخنه کنند.
اینک شمایید که باید مقدرات خود را به دست بگیرید و مجال به فرصت طلبان ندهید، و با قدرت الهی که مظهر ان جماعت است، قدمهای بعدی را بردارید، و با فرستادن طبقه فاضله و امنای خود در مجلس موسسان، قانون اساسی جمهوری اسلامی را به تصویب برسانید، و همان طور که با عشق و علاقه به جمهوری اسلامی رای دادید، به امنای امت رای دهید تا مجالی برای بداندیشان نماند.
صبحگاه ۱۲ فروردین - که روز نخستین حکومت الله است - از بزرگ ترین اعیاد مذهبی و ملی ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزی که کنگرههای قصر ۲۵۰۰ سال حکومت طاغوتی فرو ریخت، و سلطه شیطانی برای همیشه رخت بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای ان نشست.
هان! ای ملت عزیز که با خون جوآنان خود حق خود را به دست آوردید، این حق را عزیز بشمرید و از آن پاسداری کنید، و در تحت لوای اسلام و پرچم قران، عدالت الهی را با پشتیبانی خود اجرا نمایید. من با تمام قوا در خدمت شما که خدمت به اسلام است، این چند روز اخر عمر را میگذرانم، و از ملت انتظار ان داریم که با تمام قوا از اسلام و جمهوری اسلامی پاسداری کنند.
من از دولت ها میخواهم که بدون وحشت از غرب و شرق، با استقلال فکر و اراده، باقیمانده رژیم طاغوتی را که آثارش در تمام شیون کشور ریشه دارد پاکسازی کنند، و فرهنگ و دادگستری و سایر وزارتخانهها و ادارات که با فرم غربی و غربزدگی به پا شده است به شکل اسلامی متحول کنند، و به دنیا عدالت اجتماعی و استقلال فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را نشان دهند. از خداوند تعالی عظمت و استقلال کشور و امت اسلامی را خواستارم.
والسلام علیکم و رحمه الله
جایگاه حضرت خدیجه (سلام الله علیها)
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
إنَّ جَبْرَئیلَ أتانی لَیْلَةً اُسری بی فَحینَ رَجَعْتُ قُلْتُ: یا جَبْرَئیلُ هَلْ لَکَ مِنْ حاجَةِ؟ قالَ: حاجَتی أنْ تَقْرَءَ عَلی خَدیجَةَ مِنَ اللهِ وَ مِنِّی السّلامَ
آن شبی که در معراج بودم، به هنگام بازگشت جبرئیل نزد من آمد. به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! آیا حاجتی داری؟ پاسخ داد: حاجت من این است که از طرف خدا و من به خدیجه سلام الله علیها سلام برسانی.
بحارالأنوار، ج ۱۸، ص ۳۸۵، ح ۹۰
باور به نحس بودن سیزده؛ واقعیت یا خرافه؟
یکی از عقاید ایرانیان، نحس دانستن روز سیزدهم فروردین است؛ به همین دلیل برای رفع نحوست این روز به دامن طبیعت پناه میبرند. آیا این باور، خرافه است؟ که سرکار خانم کبری یزدانی پور به این سؤال پاسخ داده است:
مقدمه
در نگاه اسلام زمانها و مکانها به خودی خود از حیث ارزشمندی یکسانند و هیچ تفاوتی ندارند. آنچه میتواند باعث خیر و شرّ بودن و تقدس یا نحوست زمانها و مکانها شود، اتفاقی است که در آن زمان یا مکان رخ میدهد. به عنوان مثال مسجد به دلیل این که محل عبادت است، مقدس شمرده میشود ویا روز ۱۸ ذیالحجه -عید غدیر- نیز به دلیل تکمیل دین، ارزشمند معرفی میگردد.
برخی از ایرانیان روز سیزدهم فروردین را نحس میدانند. آیا به راستی چنین روزی نحس است؟
متن پاسخ
سیزده بدر
سیزده بدر روز طبیعت خوانده شده و ایرانیان پس از دوازده روز جشن به یاد ۱۲ماه سال، سیزدهم نوروز را به باغ و صحرا میروند. این سنت ایرانی نمایانگر پایان تعطیلات نوروزی است.
برخی بر این باورند که این روز، روز نحسی است و از خانهی خود خارج شده به دامن طبیعت پناه میبرند تا از این طریق رفع نحوست شود.
این در حالی است که «سعادت و نحوست روز، به اعتبار حوادث و وقایعی است که در آن رخ داده و خود روز، قطعهای از زمان و امری اعتباری بوده که حاصل حرکات سیارات است و نقشی در سعادت و نحوست ندارد».(۱)
نحوست در قرآن
اگر بخواهیم نگاهی دقیق و عمیق نسبت به موضوع نحوست داشته باشیم بهتراست قبل از هر چیزی سراغ قرآن قرقراقن برویم. جالب است که در قرآن کریم کلمهی نحس دو بار استعمال شده، از جمله در آیات « فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» (۲) ونیز آیهی « فِی أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ » (۳) که به عذاب قوم عاد اشاره شده است.
بنابر آیات فوق، قرآن با صراحت اعلام میکند که عذاب این قوم ناشی از گناهان خودآنها بوده است وبه همین دلیل در هر روزی که مردم به کیفر اعمال زشت خود برسند آن روز برایشان نحس و شوم است.
در تفسیر این آیات آمده است: «بدی و خوبی زمان، به خاطر حوادث خوب و بدی است که در آنها واقع میشود ... حوادث خوب و بد که در طول روز یا شب اتفاق میافتد، آن روز و شبها را به مبارک و نحس تقسیم میکند».(۴)
ریشهی تاریخی
یکی از ریشههای تاریخی بحث نحوست سیزده بدر، به توطئهی یهودیان باز میگردد. در رابطه با نحوست سیزده بدر در کتاب استر یهودیان داستانی قدیمی نقل شده که به نظر میرسد نقل آن خالی از لطف نیست.که در ادامه به این داستان اشاره میشود.
یهودیان و سیزده بدر
«۲۵۰۰ سال پیش خشایارشا در یک مهمانی بزرگ، از ملکه خود، (وشتی) دعوت میکند تا به میان سروران و حاکمان بیاید، اما وشتی از این دستور سر باز میزند. خشایارشا سخت از این اقدام خشمگین شد و وشتی را به دلیل مخالفت فرمان پادشاه از مقام ملکه عزل نمود.
مردخای یکی از مشاوران خشایارشا که یک یهودی مخفی بود، با ملکه وشتی و هامان نخست وزیر زیرک خشایارشا اختلاف نظرهای زیادی داشت.
در پی دستوری که به حاکمان ایالات ایران داده شد تا دختران شایسته را به عنوان ملکه به دربار معرفی نمایند، مردخای دختر عموی خود را به نام هاداسا که او هم یک یهودی مخفی بود به دربار خشایارشا وارد نمود؛ البته اسم او را به استر یعنی ستاره تغییر نام داد که کسی متوجه دین او نشود.
طی عملیات جذب و فریبی، خشایارشا جذب استر شد و او را به عنوان ملکه برگزید. در ادامه هامان نخست وزیر خشایارشای هخامنشی در موضوع مالیات، با یهودیان اختلاف ورزید؛ بنابراین استر در پی فریبی دستور قتل هامان و ده پسرش را از خشایارشا گرفت».(۵)
به واسطهی حکم خشایارشا، یهودیان مهاجردر طی دو روز، به کمک حاکمان ایالات علاوه بر هامان و ده پسرانش ۷۷۰۰۰هزار ایرانی را در خانههایشان قتل عام کرده و ۱۵ قوم ایرانی را از بین بردند.
البته مردخای تمامی این وقایع را نوشت و برای یهودیان سراسر مملکت پارس فرستاد و ازآنها خواست همه ساله روزهای چهاردهم و پانزدهم آذار را به مناسبت کشتار ایرانیان و نجات یهودیان از چنگ دشمنانشان جشن بگیرند. به این ترتیب مراسم ایام پوریم به فرمان استر تایید و در تاریخ یهود ثبت گردید.
جشن پوریم
روز سیزدهم آذار فرا رسید. در این روز، دشمنان یهود امیدوار بودند بر یهودیان غلبه یابند، اما قضیه برعکس شد و یهودیان بر دشمنان خود پیروز شدند.«در این روز مصرف مشروبات الکلی و سفارش به اعمالی که در حالت عادی بر یهودیان ممنوع است نشانهی آزادی یهودیان در کشتار ایرانیان در جشن پوریم است.در این روز یهودیان نقاب و لباسهای مبدل و حتی لباسهای مخالف جنسیت خود میپوشند و نمایش پوریم را اجرا میکنند».(۶)
نکتهی قابل تأمل این است که اگر چه داستان استر از منابع مورد قبول یهودیان ذکر شده است اما با این وجود برخی در صحت اصل این داستان تردید دارند. به عنوان مثال:
دانشنامه بریتانیکا در نوشتار مربوط به عید پوریم مینویسد:
«حقیقت تاریخی این واقعه کتاب مقدس، معمولاً مورد سوال میباشد. در مورد جشن پوریم، نیز هرچند مشخص است که عید پوریم تا حدود قرن دوم میلادی به سنتی تثبیت شده در میان یهودیان تبدیل شده بوده، ریشه تاریخی این جشن ناشناختهاست.»
بگفته تاریخچه دنیای کتاب مقدس چاپ دانشگاه آکسفورد، اگر چه برخی بنیادگرایان کتاب استر را تاریخی میپندارند ولی ژانر ادبی کتاب استر، همانند اکثر کتاب دانیال از نوع رمان بودهاست. نه نویسندگان این کتاب قصد بازگو کردن حوادث گذشته را داشتند، و نه انتظار داشتند که خوانندگان آن را به عنوان تاریخ قلمداد کنند؛ شخصیتی به نام استر وجود خارجی نداشته است.(۷)
بعضی محققین داستان استر را با وقایع تاریخی در تضاد دانستهاند و در صحت آن تردید کردهاند. تأکید نویسنده کتاب استر بر صد و بیست ایالت شاهنشاهی ایران با واقعیت تاریخی بیست ساتراپی در تضاد است. بیشتر نامهایی که در این کتاب به کار رفتهاست، نامهای سامی و عبری و نه نامهای ایرانی است. این تضادها احتمالاً به دلیل ناآگاهی نویسنده از تاریخ ایران بودهاست.
خرافه
خرافه را به چهار صورت میتوان شرح داد:
۱: خبر یا تبیینی که در صحت آن تردیدهای بسیار هست و غالبا نمیتوان آن را به مقتضای قوانین ساخته شده طبیعت یا بر حسب مقایسه با دیگر اخبار مقبول، پذیرفت.
۲: حکمتی عامیانه که منشا و مبنای آن مشخص یا دست یافتنی نیست ولی عوام آن را پذیرفتهاند.
۳: بخشی از باورها و رفتارهای تثبیت شده در شیوه دینورزی عامیانه مردم که نه ریشه در آموزههای دست اول و اصیل دینی ایشان دارد و نه علما و نخبگان دینی آن را قبول دارند.
۴: باورها و رفتارهای عامیانهای که نسل به نسل منتقل شده و جزو عناصر هویت سنتی کسانی در آمده است که توان توجیه و معقولسازی آنها را در برابر نگاه پرسشگر و انتقاد آمیز ناظران بیرونی ندارد».(۸)
از دید اسلام هر عملی از گفتار،رفتار و اعتقاد که بر خلاف مبانی دینی و عقلی باشد، خرافه است.
درباره نحوست عدد سیزده، هیچ دلیل شرعی و یا عقلی وجود ندارد و باور به الزام بیرون رفتن وتلاش برای رفع نحوست در روز سیزدهم فروردین فقط یک باور خرافه است پس عدد سیزده هیچ تفاوتی با دیگراعداد ندارد.
در حدیثی از امام هادی علیهالسلام آمده: «روزها را شوم نشمارید و برای آن در برابر حکم خدا تاثیری قائل نشوید».(۹)
نتیجه
خرافات در همه فرهنگها و نقاط جهان وجود دارد و از آنها گریزی نیست و هر منطقهای خرافات خاص خود را دارد.
هدف دین اسلام مبارزه با خرافات بوده است و درآموزههای دینی، زمانهاو مکانها، نمی توانند نحوست داشته باشند؛مگر روزهایی که دلیل خاص بر مبارکی آن داریم مانند روز جمعه
اعداد ذاتا نحس نیستند بلکه نحسی و مبارکی آنها حاصل نتیجه و عملکرد خود انسانها وحوادثی است که در این روزها اتفاق میافتد.
بنابراین نحس بودن سیزده بدر خرافهای بیش نیست.
منابع برای مطالعهی بیشتر:
۱.کتاب استر
۲. ترجمهتفسیرالمیزان/ محمد باقر موسوی/ جلد نوزده
۳.حسن پیرنیا(مشیروالدوله) / ایران باستانیا تاریخ مفصل ایران قدیم/ جلد۱
۴. دکتر میترا مهرآبادی /تاریخ کامل ایران باستان
۵. الن انترمن (ترجمه رضا فرزین)/ باورها و آیین یهودی
پینوشتها:
۱. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، جلد ۱۲، صفحه۵۶
۲. سوره قمر،آیه۱۹
۳.سوره فصلت، آیه۱۶
۴. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، چاپ یازدهم، جلد۹
۵. ساقی، سید ابوالفضل(گردآورنده)، کتاب ترجمه و تفسیرکتاب استر، بر اساس کتاب مقدس،صفحه۹
۶.ساقی ، سید ابوالفضل(گردآورنده)، کتاب ترجمهی تفسیری استراز عهد عتیق، صفحه۱۱و۱۲
۷.دنیای کتاب مقدس،صفحه۳۲۲و۳۲۳
۸. بنیاد دایره المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، جلد ۱، صفحه۶۹۷۰
۹. علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۹،ص ۲
چگونه سرماخوردگی بهاری را درمان کنیم؟
به منظور پیشگیری از سرماخوردگی بهاری بهتر است افراد در غذاهای خود بیشتر از سیر استفاده کنند.
افراد باید بیشتر از ویتامین C مصرف کرده و سعی کنند بیشتر ماست بخورند چرا که ماست می تواند مشکلات گوارشی افراد را نیز کنترل کند.
مصرف فلفل می تواند نقشی مفید در پاکسازی مخاط بینی و سلامت ریه ایفا کند.
چای عسل دارچین برای پاکسازی بدن نیز مفید است و مطالعات نشان می دهد که مصرف زنجبیل در غذا اثربخش خواهد بود.
بررسی ها نشان می دهد که افراد باید از طبخ و خوردن غذاهای سرخ شده و چرب خودداری کنند.
امت اسلامی در ماه مبارک رمضان امکانات کافی را در راستای تقویت وحدت به کار گیرند
مولوی اسحاق مدنی رییس شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی ضمن تبریک فرارسیدن ماه بندگی و
و عبادت، امت اسلام را دعوت به وحدت و تقریب کرد و اظهار داشت: ماه مبارک رمضان، ماه خداوند متعال و ماه عبادت و بندگی است، در این ماه عزیز انسان های مومن و متعهد استقبال بیشتری را در دیدار پروردگار خود داشته و توام به عبادت و تضرع می پردازند.
مولوی مدنی افزود: همانطور که استحضار دارید عبادت در این ماه بزرگ و عظیم به صورت ویژه ای موج می زند؛ مسلمانان با روزه داری و با استعانت به قرآن کریم، خود را معطوف به رحمت خداوند می کنند.
مشاور عالی دبیرخانه شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت ، تصریح کرد: این عبادت نه تنها مخصوص امت اسلامی می باشد بلکه در امت های گذشته نیز این ماه را روزه داری می کردند و به عنوان یک فرض انجام می دادند.
وی عنوان کرد: عبادت در این ماه کریم دارای ویژگی هایی است که در عبادات ماه های دیگر شاید دیده نشود؛ اخلاص در عبادت ، روزه داری مسلمان ، گرسنگی و تشنگی و خود را از گناهان محفوظ داشتن، دارای ارج و اهمیت است زیرا این تقواپیشه کردن برای رسیدن به قرب به خداوند متعال است.
مولوی اسحاق مدنی اذعان داشت: در احادیث آمده است انسان ها، صفات الهی را در خود متبلور کنند؛ یکی از صفات الهی مبرا بودن خداوند متعال از خوردن و آشامیدن است فلذا این ماه فرصتی برای پرورش این صفت الهی در انسان است.
وی در پایان تاکید کرد: مومنین و مومنات باید در این ماه عزیز اعمال نیک و پسندیده انجام دهند که طبیعتا موجب تقویت روح و جسم خواهد شد؛ واقع شدن شب قدر و دیگر فضائل این ماه سبب خواهد گشت که امت اسلامی بهره کافی و حداکثری را در نزدیکی و برقرای وحدت اسلامی بکار گیرند.
شرح دعای سحر ماه مبارک رمضان - بخش چهارم
به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، به انتشار شرح دعای سحر ماه مبارک رمضان در شماره های مختلف خواهیم پرداخت.
اللهم انّی اسئلک من نورک بأنوره و کلّ نورک نیّر. اللهم انّی اسئلک بنورک کلّه...
بارالها، از تو درخواست میکنم به روشنترین نورت حال آن که همه نور تو روشنی است. بارالها، از تو به همه نورت درخواست میکنم.
بدان، گرامیترین چیزی که از عالم ملکوت بر سالک راه حق وارد میشود و بزرگترین چیزی که از سوی حضرت جبروت بر کسی که از سرزمین ستمگران هجرت کرده افاضه میگردد و نفیسترین خلعتی که او پس از در آوردن پایافزار ناسوت از طرف وادی مقدس و بقعه مبارکه بر او پوشانده میشود و شیرینترین چیزی که پس از کندن درخت ملعون عالم طبیعت از شجره مبارکه در بهشت فردوس میچشد، گشایش سینهاش برای پذیرش روح معانی و بطون آن و سرّ حقایق مکنون در آنهاست.
آری، قلب سالک برای تجرید از پوسته تعینات و برخاستن از گورستان هیئتهای تاریک گشوده میشود و گرد و غبار عالم طبیعت را از خود به دور میافکند و از دنیا به آخرت رجوع میکند و از تاریکی تعین به نورانیت ارسال میرسد و از درکات نقص به درجات کمال راه پیدا میکند. از این درخت مبارک و چشمه زلال، درهای تأویل برای دلهای سالکان گشوده میشود و در شهر دانشمندان راسخ وارد میشوند و از طریق حس به منازل کتاب الهی سفر میکنند، زیرا برای قرآن منازل و مراحل و ظواهر و باطنهایی است که پایینترین مرحله آن در پوسته الفاظ و گورهای تعینات قرار دارد؛ چنانچه در حدیث آمده است:
«إنّ للقرآن ظهرا وبطنا وحدّا ومطلعا[۱]؛ همانا قرآن ظاهری و باطنی و حدی و مطلعی دارد».
این آخرین منزل برای زندانیان تاریکیهای عالم طبیعت است و مراتب دیگر آن برای کسانی است که از پلیدیها و آلودگیهای عالم طبیعت پاک گشتهاند و با آب زندگی از چشمههای صاف و زلال وضو گرفته به دامن اهل بیت عصمت و طهارت چنگ زدهاند و به درخت مبارک پیوستهاند. به دستاویز محکمی که گسسته نمیشود تمسک کرده و به ریسمان محکمی که پاره نمیشود دست زدهاند تا تأویل و تفسیر آنان بر پایه رأی و از پیشخود نباشد، زیرا تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم کسی نمیداند.
پس، وقتی سینه سالک برای پذیرش اسلام گشاده گردید و بر هدایت و نوری از پروردگارش قرار گرفت میفهمد که نور در این مصداقهای عرفی منحصر نشده و از اعراضی نیست که فقط سطوح اجسام تاریک با آن روشن میشود و اجسام را برای دیدن چشم و با شرایط خاصی روشن میکند و در دو لحظه خود را نمیتواند نگه دارد، بلکه برای او معلوم میشود علم نیز نوری است که خداوند در قلب هر یک از بندگانش که بخواهد میافکند[۲] و حقیقت نور که در ذات خود ظهور داشته باشد و غیر خود را نشان دهد در علم به گونهای تمامتر و نحوهای روشنتر و محکمتر نمود دارد. پس، نور علم در همه مدارک جلوهگر است، بلکه در آینههایی که برتر از مدارک است، مانند نفوس کلی الهی و عقول مجرد قدسی و فرشتگان پاک و پاکیزه، نیز نمایان است و به واسطه آن، نهان اشیاء بسان ظاهر آنها آشکار میشود. و علم نوری است که به عمق زمین و آسمانهای دور دست نفوذ میکند و خود او در گذر شبها و روزها باقی میماند؛ حتی برخی مراتب آن از زمان و موجودات زمانی گذر میکند و برای آن مکان و موجودات مکانی در هم پیچیده میشود.
بعض مراتب علم به وجوب حق تعالی واجب است و بر زمینها و آسمانها گسترش یافته است. و اوست که بر همه چیز احاطه علمی دارد. در این زمان است که گاهی برای قلب سالک به فضل خداوند و بخشش او کشفی حاصل میشود و او میفهمد که نور همان وجود است و در دار هستی به غیر او نور و ظهوری نیست و همه نورها و ظهورها به او باز میگردد: «یا منوّر النور[۳]؛ ای نورانیکننده نور»، «یا جاعل الظلمات والنور[۴]؛ ای قراردهنده تاریکیها و نور»، «الله نور السموات والارض[۵]؛ خداوند نور آسمانها و زمین است».
و نورانیت نورهای عرضی و علوم با همه مراتبش از خداست، و گرنه ماهیات آنها همه تاریکیهایی است که برخی تاریکتر از بعض دیگرند و تیرگیهای متراکمی است که برخی در یکدیگر فرو رفتهاند. پس، نورانیت عالمهای ملک و ملکوت و ظهور پردگیان قدس و جبروت همه از نور اوست و او نور مطلق و ظهور صرف، بدون هیچگونه تاریکی و تیرگی، است و دیگر مراتب نور از نور اوست که در دعای کمیل هم به آن اشاره شده است: «وبنور وجهک الذی اضاء له کلّ شیء؛ و به نور وجهت که همه چیز به سبب آن روشن شده است».
در کتاب کافی از علی بن ابراهیم قمی، از حسین بن عبدالله الصغیر، از محمد بن ابراهیم جعفری، از احمد بن علی بن محمد بن عبدالله بن عمر بن علی بن ابیطالب، از امام صادق، علیهالسلام، روایت شده است که:
«ان الله کان اذ لا کان، فخلق الکان والمکان. وخلق نور الانوار الذی نوّرت منه الانوار، واجری فیه من نوره الذی نوّرت منه الانوار. وهو النور الذی خلق منه محمدا وعلیا، فلم یزالا نورین اوّلین؛ اذ لا شیء کوّن قبلهما. فلم یزالا یجریان طاهرین مطهّرین فی الاصلاب الطاهرة حتی افترقا فی اطهر الطاهرین: فی عبدالله و ابیطالب[۶]؛ همانا خداوند بود آن گاه که هیچ بودی نبود. پس کون و مکان را آفرید. بعد، نور الانوار را آفرید که همه نورها از آن نورانی شده و از نور خود که انوار از آن نورانی گشته در آن جاری کرد. و این همان نوری است که از آن محمد و علی را آفرید. پس آن دو همواره نور نخستین بودند، زیرا چیزی پیش از آن دو به وجود نیامده بود. این دو نور پاک و پاکیزه در صلبهای پاک جاری بودند تا در پاکترین پاکان، عبدالله و ابوطالب، از هم جدا شدند».
نور
داود بن محمود قیصری[۷]، شارح فصوص الحکم، و محمد بن حمزه فناری[۸]، شارح مفتاح غیب الجمع و الوجود، محقق عارف محمد بن اسحاق قونوی[۹] در دو شرح خود به شیخ کبیر محیالدین عربی اندلسی نسبت دادهاند که نور از نامهای ذات است و محیالدین هر اسمی را که دلالتش بر ذات روشنتر باشد اسم ذات قرار داده و آنچه را دلالتش بر صفات یا افعال روشنتر باشد از نامهای صفت یا فعل قرار داده است[۱۰]... . ابن فناری میگوید:
شیخ کبیر بعد از ضبط اسماء در این جدول ـ آن گاه جدولی رسم کرده و در آن نور را از اسماء ذات قرار داده است ـ گفته: بعض از اسماء الحسنی دلالت بر ذات او، جلّ وعلا، میکنند و گاهی علاوه بر آن بر صفات یا افعال یا هر دوی آنها دلالت میکنند. از این رو، اسمائی را که دلالتشان بر ذات آشکارتر است از اسماء ذات قرار دادیم و در اسماء صفات و افعال هم با در نظر گرفتن اظهر بودن آنها همین کار را کردیم که البته معنایش منحصر بودن آنها در این جدول نیست؛ مثلا، رب که اگر به معنای ثابت باشد اسم ذات محسوب میشود و اگر به معنای مصلح باشد از اسماء افعال است و به معنای مالک از اسماء صفات خواهد بود. همچنین شیخ گفته است: مقصود ما از ذکر این اسماء (موجود در جدول) حصر اسماء در این مقدار نبوده است و منظور این نیست که اسم دیگری برای ذکر در جدول وجود نداشته، بلکه این ترتیب را برای آگاهی دادن انتخاب کردیم. پس، هر گاه اسمی از اسماء الحسنی یافتی در آنچه از اسم و فعل و صفت ظاهرتر است در این جدول منظور بدار.[۱۱]
من میگویم: این که نور از اسماء صفات و بلکه افعال باشد روشنتر است، زیرا در مفهوم آن آشکار کردن و روشن کردن غیر خود نهفته شده است. حال، اگر مراد از غیر را اسماء و صفات در حضرت الهیه بدانیم، نور از اسماء صفات میشود؛ ولی اگر مراد از این غیر مراتب ظهورهای عینی و خارجی باشد، نور از اسماء افعال خواهد بود؛ چنانکه در کلام خداوند تعالی آمده است: «الله نور السموات والارض[۱۲]؛ خداوند نور آسمانها و زمین است». و میفرماید: «یهدی الله بنوره من یشاء[۱۳]؛ خداوند هر کس را که بخواهد به نور خود هدایت میکند». و در سخن سید الموحدین امیرمؤمنان، علیهالسلام، در دعای کمیل آمده است: «وبنور وجهک الذی أضاء له کلّ شیء؛ و به نور وجهت که همه چیز به سبب آن روشن شده است». و در دعای سمات: «وبنور وجهک الذی تجلّیت به للجبل فجعلته دکّا و خرّ موسی صعقا[۱۴]؛ و به نور وجهت که بدان بر کوه تجلی کردی و آن را از هم پاشیدی و موسی مدهوش افتاد». پس نور، تحت اسم ظاهر و رب شهادت مطلقه یا شهادت مقیده است. همچنین رب، که شیخ آن را از نامهای ذات تعیین کرده، به اسماء افعال شبیهتر است.
البته، این گونه مقامات توضیح بیشتری میطلبند که با وضع این کتاب و با توجه به ضیق وقت و کثرت هجوم مصائب و ازدیاد ناراحتیها مناسب نیست. خدایا، عاقبتمان را ختم به خیر کن و ریشه درخت ظلمت و تاریکی را از دل ما بر کن.
پاورقی:
۱. مرحوم فیض کاشانی در تفسیر صافی؛ ج ۱، ص ۳۰ این حدیث را از رسول خدا نقل کرده و عیاشی در تفسیرش (ج ۱، ص ۲۲) آن را با اختلافاتی در عبارت از امام باقر(ع) آورده است.
۲. برداشت شده از حدیث عنوان بصری. رک: بحارالانوار؛ ج ۱، ص ۲۲۵، ح ۱۷.
۳. دعای جوشن کبیر، فقره ۴۸.
۴. اقبال الاعمال؛ ص ۲۱۴ و ۲۲۴، دعای روز ۲۳ و ۲۶ ماه مبارک رمضان.
۵. نور / ۳۵.
۶. اصول کافی؛ ج ۱، ص ۴۴۱ و ۴۴۲.
۷. داود بن محمود قیصری ( ـ ۷۵۱ ﻫ ) از عرفای بزرگ است که شرحی معروف بر فصوص الحکم ابن عربی دارد. از دیگر آثار او: نهایة البیان فی درایة الزمان و شرح قصیده تائیه ابن فارض را می توان نام برد.
۸. شمس الدین محمد بن حمزه فناری رومی (۷۵۱ ـ ۸۳۴ ﻫ ) عالم منطقی و اصولی و از بزرگان علم ادب و قرائت بود. او مذهب حنفی داشت ولی مشهور است که به اندیشه های ابن عربی گرایش داشته و کتاب فصوص او را درس می گفته است. شرح ایساغوجی، شرح الفواید الغیاثیة، فصول البدایع فی اصول الشرایع، و مصباح الانس بین المعقول والمشهود فی شرح مفتاح غیب الجمع والوجود از آثار اوست.
۹. ابوالمعالی محمد بن اسحاق قونوی ملقب به صدرالدین ( ـ ۶۷۳ ﻫ ) از عرفای بزرگ و از مشهورترین شاگردان ابن عربی و شارحان آثار اوست. شرح فصوص الحکم موسوم به الفکوک فی مستندات حکم الفصوص، النصوص فی تحقیق الطور المخصوص و مفتاح غیب الجمع والوجود از آثار اوست.
۱۰. ابن عربی این مطلب را در انشاء الدوائر؛ ص ۲۸ آورده است و قیصری در فصل دوم از مقدمه اش بر فصوص از او نقل کرده است. نیز رک: شرح مقدمه قیصری؛ جلال الدین آشتیانی، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۹.
۱۱. مصباح الانس؛ ص ۱۱۲و۱۱۳.
۱۲. نور / ۳۵.
۱۳. نور / ۳۵.
۱۴. مصباح المتهجد؛ ص ۳۷۶.
زنان در قیام حضرت ولی عصر (عج) چه نقشی دارند؟
نقش زنان در قیام مهدوی یکی از مباحث پیرامون ظهور حضرت مهدی (عج) است.
بر پایه شماری از احادیث، زنان نیز در قیام جهانی امام مهدی علیه السلام شرکت دارند که جمعی از آنها جزو کسانی هستند که پس از مرگ، رجعت کرده اند:
جمعی از زنان، در شمار خواص اصحاب امام
در حدیثی از امام باقر علیه السلام، تعداد پنجاه زن در شمارِ خواصّ اصحاب امام مهدی علیه السلام ذکر شده اند :
یَخرُجُ المَهدِیُّ مِنهَا [ المَدینَةِ ]عَلی سُنَّةِ موسی خائِفاً یَتَرَقَّبُ، حَتّی یَقدَمَ مَکَّةَ . . . وَ یَجی ءُ وَاللَّهِ ثَلاثُمِئَةٍ وَ بِضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً، فیهِم خَمسونَ امرَأَةً یَجتَمِعونَ بِمَکَّةَ عَلی غَیرِ میعادٍ، قَزَعاً کَقَزَعِ الخَریفِ، یَتبَعُ بَعضُهُم بَعضاً، وَ هِیَ الآیَةُ الَّتی قالَ اللَّهُ : «أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا» .[۱]
مهدی از مدینه به همان گونه که موسی بیمناک و مراقب بیرون رفت، بیرون می آید تا به مکّه برسد... و به خدا سوگند، سیصد و ده و اندی نفر می آیند که پنجاه زن در میان آنان هستند . همه آنان بی آن که وعده ای در میان باشد، مانند ابرهای پراکنده پاییزی از هر سو گِرد می آیند و پشت سرِهم می رسند، و این، همان آیه الهی است : «هر جا که باشید، خداوند همه شما را می آورد» .
بی شک، تعدادی که در این حدیث به آن اشاره شده، شمارِ یاران خاصّ امام مهدی علیه السلام است؛ وگر نه، تعداد همه یاران ایشان، خیلی بیش از اینهاست . این مطلب در برخی از احادیث نیز مورد تأکید قرار گرفته است.
رجعتِ شماری از بانوان
در حدیثی از امام صادق علیه السلام شمارِ زنانی که پس از مرگ، هنگام قیام امام مهدی علیه السلام رجعت می کنند و سپاه ایشان را پشتیبانی می نمایند، سیزده تن ذکر شده است. متن حدیث، چنین است:
یَکُرُّ مَعَ القائِمِ علیه السلام ثَلاثَ عَشرَةَ امرَأَةً . قُلتُ : وَ ما یَصنَعُ بِهِنَّ ؟ قالَ : یُداوینَ الجَرحی ، وَ یَقُمنَ عَلَی المَرضی کَما کَانَ مَعَ رَسولِ اللَّهِ صلی اللّه علیه و آله . قُلتُ : فَسَمِّهِنَّ لی ؟
فَقالَ : القِنواءُ بِنتُ رُشَیدٍ، وَ اُمُّ أیمَنَ، وَ حَبابَةُ الوَالِبِیَّةُ، وَ سُمَیَّةُ اُمُّ عَمّارِ بنِ یاسِرٍ، وَ زُبَیدَةُ، وَ اُمُّ خالِدٍ الأَحمَسِیَّةُ، وَ اُمُّ سَعیدٍ الحَنَفِیَّةُ، وَ صبانَةُ الماشِطَةُ، وَ اُمُّ خالِدٍ الجُهَنِیَّةُ .[۲]
[امام علیه السلام فرمود :] «سیزده زن همراه قائم هستند». گفتم: با کمک آنها چه می کند؟ فرمود: «آنان، زخمی ها را مداوا می کنند و بیماران را نگاه می دارند، همان گونه که با پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله بودند» . گفتم: آنها را برایم نام ببر.
فرمود: «قِنوا دختر رشید، اُم اَیمَن، حبابه والبی، سمیه مادر عمّار یاسر، زُبیده، اُمّ خالد اَحمَسی، اُمّ سعید حنفی، صبانه ماشِطه و اُمّ خالد جُهَنی [از آنان هستند]» .
احتمالاً این تعداد از زنان نیز، از خواص یاران امام هستند که مسئولیت پشتیبانی جنگ در پرستاری از رزمندگان مجروح را به عهده خواهند داشت؛ زیرا در غیر این صورت، با توجّه به گستردگی نبرد، تعداد یاد شده، برای پرستاری از همه مجروحان، کافی نیست.
باری ! حدیث نخست، به نقش زنان در مدیریت نهضت مهدوی و حدیث دوم، به نقش آنان در صحنه نبرد، اشاره دارد و بر این اساس، در صورتی که صدور احادیث یاد شده را بپذیریم، یکی از سیاست های امام مهدی علیه السلام بهره گیری از زنان شایسته، در ستاد جنگ خواهد بود.
پی نوشت ها:
[۱]ر . ک : ج ۷ ص ۳۷۴ ح ۱۳۹۱ .
[۲]ر . ک : ج ۸ ص ۲۹۸ ح ۱۶۰۷ .
چرا ربا حرام است؟
خداوند متعال در آیه ۲۷۵ سوره بقره درباره «رباخواران» می فرماید: «اَلَّذینَ یَأکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ اِلاّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ المَسِّ ذلِکَ بِاَنَّهُمْ قالُوا اِنَّما الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ اَحَلَّاللّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جائَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ اَمْرُهُ اِلَی اللّهِ وَ مَنْ عادَ فَاُولئِکَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» کسانی که ربا می خورند، در قیامت [برنمی خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماسّ شیطان، دیوانه شده است] و نمی تواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهی به زمین می خورد، گاهی به پا خیزد [. این بدان جهت است که گفتند: «داد و ستد هم مانند رباست] و تفاوتی میان آن دو نیست. [» در حالی که خدا بیع را حلال کرده است و ربا را حرام و اگر کسی اندرز الهی به او رسد، و] از رباخواری [خودداری کند، سودهایی که در سابق (قبل از نزول حکم تحریم) به دست آورده، مال اوست؛ و کار او به خدا واگذار می شود؛ ]و خداوند گذشته او را خواهد بخشید. [امّا کسانی که بازگردند] و بار دیگر مرتکب این گناه شوند [اهل آتشند؛ و همیشه در آن می مانند.
دورنمای بحث
بر اساس این آیه مَثَل، رباخواران در روز قیامت، وقتی وارد محشر می شوند، مانند آدم های مست و دیوانه و انسانهای مبتلا به صرع هستند که قادر بر حفظ تعادل خود نیستند؛ از این رو به محض برداشتن چند قدم بر زمین می خورند و دوباره برمی خیزند. این منظره وحشتناک سبب جلب توجّه اهل محشر می شود و همگان متوجّه می شوند که اینان رباخوارانند.
رابطه این آیه با آیات قبل
در چندین آیه از مثل های قبل، بحث درباره صدقه و انفاق در راه خدا بود. این آیه مثل نیز به نحوی مربوط به صدقه است؛ زیرا صدقه بر دو قسم است:
۱ـ صدقه بدون عوض، که همان انفاق و بخشش به نیازمندان است.
۲ـ صدقه با عوض، که آن را وام یا قرض الحسنه نامیده اند.
در صورتی که وام بدون دریافت سود و اضافه باشد، قرض الحسنه است وگرنه ربا و حرام خواهد بود. در روایات اسلامی وارد شده است که: صدقه و بخشش بدون عوض ثوابش ده برابر است و قرض الحسنه و صدقه با عوض اجر و پاداشش هجده برابر است. (۱۰) دلیل این امر روشن است؛ زیرا وام گیرندگان افراد آبرومند و محتاج هستند.
بنابراین، در «وام» دو کار نیک صورت می گیرد: ۱ـ رفع حاجت نیازمند، ۲ـ حفظ آبرو و حیثیّت او.
بر اساس آیه شریفه «مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها» (۱۱) هر یک از این دو، ده حسنه دارد، که مجموعاً بیست حسنه می شود؛ ولی از آن جایی که وام پس از مدّتی بازگردانده می شود، دو حسنه از آن کم می گردد که در این صورت قرض الحسنه هجده پاداش دارد.
شرح و تفسیر
«اَلَّذینَ یَأکُلونَ الرِّبا...» کسانی که به گناه بزرگ رباخواری آلوده گشته اند، در روز محشر و قیامت، همچون افراد مصروع و دیوانه حرکت می کنند و تعادلی در راه رفتن ندارند.
«ذلِکَ بِاَنَّهُمْ قالُوا اِنَّما الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا» علّت این که رباخواران به چنین سرنوشت شومی دچارند، بدان جهت است که علاوه بر رباخواری و ارتکاب کار حرام، در صدد توجیه کار زشت خود برمی آیند و به خداوند اعتراض می کنند که «ربا همانند بیع است و هیچ تفاوتی بین این دو نیست؛ پس همانگونه که بیع حلال است ربا نیز باید حلال باشد!»
«اَحَلَّاللّهُ البیعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا» خداوند متعال معامله را حلال و رباخواری را حرام شمرده است؛ زیرا در «بیع و معامله» مصلحتی وجود دارد ولی در «ربا» نه تنها مصلحتی نیست، بلکه مفاسدی نیز وجود دارد. در معامله گاهی سود وجود دارد؛ گاهی زیان، ولی در ربا این گونه نیست. رباخوار همواره سود می برد و هیچگاه ضرر نمی بیند. در ربا خسارت همیشه از آن وام گیرنده است. از همین رو که رباخوار ضرری را متحمّل نمی شود، اموال او را «گنج بی رنج» خوانده اند.
علاوه بر آن، رباخوار عامل ایجاد فاصله طبقاتی در جامعه است؛ چون اگر رباخواری در جامعه گسترده گردد، با گذشت زمان، ثروت در نزد آنان اندوخته می شود و دیگران به خاک سیاه می نشینند.
«فَمَنْ جائَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ اَمْرُهُ اِلَی اللّه» در بیان این حکم، نخست خداوند عدّه ای را مشمول رحمت خود قرار می دهد و کسانی را که قبل از حکم حرمت ربا به این عمل زشت آلوده بودند، مورد عفو و بخشش خود قرار داده، می فرماید: «کسانی که موعظه الهی را درباره حرمت ربا شنیده اند و از رباخواری خودداری کنند، برگذشته خود خوفی نداشته باشند زیرا خداوند گناه گذشته آنان را می بخشد.
بنابراین، کسانی که در هنگام نزول آیه و بیان حکم با مردم قراردادهای ربوی داشتند، تنها مالک سرمایه خود هستند و حقّ دریافت ربا را ندارند.
«وَ مَنْ عادَ فَاُولئِکَ اَصْحابُ النّارِهُمْ فیها خالِدُونَ» خداوند در این قسمت از آیه، رباخواران را مورد تهدید قرار داده، می فرماید: اگر رباخواران بعد از نزول آیه باز به کار زشت خود ادامه دهند و دست از این گناه بزرگ ـ که در روایات فراوانی این عمل همچون عمل منافی عفّت با محارم شمرده شده است(۱۲) ـ برندارند، جهنّم در انتظار آنهاست و همیشه در جهنّم خواهند ماند.
سؤال: خلود و جاودانگی در جهنّم مخصوص کفّار است؛ در حالی که برخی از رباخواران مسلمان هستند، پس خلود در مورد آنها به چه معناست؟
پاسخ، یکی از تفسیرهایی که در این زمینه گفته شده، این است که رباخواران به سبب عمل زشتشان بی ایمان از دنیا می روند و روشن است که شخص بی ایمان جاودانه در جهنّم خواهد ماند. (۱۳)
پیام های آیه
۱ـ مجازات رباخواران در دنیا و آخرت
در بین مفسّران گفتگوست که آیا این تشبیهی که قرآن درباره رباخواران بیان فرموده، مربوط به سرنوشت آنها در دنیاست؟ یا یک نوع مجازات و عذاب اخروی است.
از روایات اسلامی استفاده می شود که این نوع سرنوشت متعلّق به هر دو جهان است. در تفسیر «نور الثقلین» روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که حضرت فرمودند: «آکِلُ الرِّبا لایَخْرُجُ مِنَ الدُّنیا حَتّی یَتَخَبَّطَهُ الشَّیْطانُ» رباخوار در همین دنیا به سرنوشت دیوانه گرفتار خواهد شد! (۱۴)
در روایت دیگری از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است که آن حضرت در شبی که به معراج(۱۵) رفتند، عدّه ای را دیدند که با شکمهای بزرگ به زحمت بر می خیزند و چند قدمی را بطور غیر متعادل راه می روند و به زمین می خورند؛ دوباره برمی خیزند و همچنان می افتند و این حالت مدام تکرار می شود. آن گاه حضرت از جبرئیل پرسیدند: اینها چه کسانی هستند؟ جبرئیل امین عرض کرد: یا رسول اللّه! اینها رباخوارانند. (۱۶)
نسبت جنون به شیطان
چرا در آیه مَثَل جنون به شیطان نسبت داده شده است؟
آنچه از ظاهر آیه استفاده می گردد این است که سبب جنون و دیوانگی، شیطان است. در صورتی که از نظر علمی ثابت شده است که جنون عامل دیگری دارد. از این رو مفسّران در تفسیر این آیه نظرات مختلفی دارند که به بعضی از آنها اشاره می شود:
الف ـ خداوند در این آیه، طبق عقیده و فرهنگ مخاطبان زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) سخن گفته است؛ زیرا عرب ها در آن زمان بر این عقیده بودند که جنون از شیطان گرفته می شود و به عبارت دیگر، شیطان در فرد مجنون نفوذ می کند، به همین جهت قرآن آن را کنایه از جنون دانسته است.
ب ـ مراد معنای حقیقی جمله است نه کنایی آن. نسبت جنون به شیطان از این جهت است که خداوند مجازات این انسان های گنهکار را، سلطه شیطان بر آنها قرار داده است؛ و تسلّط شیطان سبب نگرانی و جنون آنها می گردد.
تناسب جرم ها و مجازات ها
بعضی از مفسّران معتقدند: مجازاتی که در قرآن مجید برای گناهی مشخص شده است، با آن گناه مناسبت دارد؛ مثلا مجازاتی که برای رباخواران بیان شده، با عمل ربا ارتباط دارد؛ زیرا همانگونه که رباخوار با عمل زشت خود اقتصاد یک جامعه را از تعادل خارج می سازد و چرخ اقتصاد را از حرکت باز می دارد، خود او نیز در جهان آخرت به همین سرنوشت گرفتار خواهد شد.
در روایتی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که حضرت فرمودند: «اَلظُّلْمُ فِی الدُّنْیا هُوَ الظُّلُماتُ فِی الآخِرَةِ» ظلم در دنیا سبب تاریکی آخرت است. (۱۷)
در این روایت نیز گناه ظالم با مجازات آخرتش مناسبت دارد؛ چه این که ظالم با ظلم خود، جهان را در نظر مظلوم تیره و تار می کند. بر همین اساس خود ظالم نیز مجازاتش تیرگی و ظلمت در آخرت است.
فلسفه تحریم ربا
از این جهت که رباخواری موجب مفاسد متعدّدی می گردد، تحریم آن نیز فلسفه های مختلفی دارد که به بعضی از آن اشاره می شود:
الف ـ یکی از فلسفه های تحریم ربا، مسأله ظلم است که در آیه ۲۷۹ سوره بقره و در آیات دیگر بدان اشاره شده است.
ب ـ فلسفه دیگر آن، برچیده شدن سنّت حسنه «قرض الحسنه» است. این مطلب در روایات فراوانی وارد شده است که یکی از آنها، روایتی است که «سماعه» از امام صادق (علیه السلام) سؤال می کند: «اِنّی رأیتُ اللّهَ تعالی قَدْ ذَکَرَ الرِّبا فی غَیْرِ آیة وَ کَررَّه؟ قال (علیه السلام) : اَوَ تَدْری لِمَ ذاکَ؟ قُلْتُ: لا، قال (علیه السلام) : لِئلاّ یَمْتَنِعَ النّاسُ مِنَ اصْطِناعِ الْمَعْرُوفِ» خداوند متعال در آیات متعدّدی مسأله ربا را مطرح فرموده است. امام (علیه السلام) از سماعه پرسیدند: آیا علّت آن را می دانی؟ سماعه عرض کرد: خیر. امام (علیه السلام) فرمودند: علّت آن، این است که مردم از کارهای شایسته] و قرض الحسنه [(۱۸) باز نمانند. (۱۹)
یعنی، وقتی رباخواری رواج یابد، سنّت نیکوی وام و قرض الحسنه از بین می رود؛ و عواطف انسانی می میرد؛ و سودپرستی و افزون طلبی جایگزین آن می گردد. از این رو، رباخواری در دین مقدّس اسلام ممنوع گشته است. (۲۰)
رابطه «اخلاق» و «اقتصاد» در اسلام
بین اقتصاد اسلامی و اقتصاد مادّی، تفاوت فراوانی وجود دارد. مهمترین فرق بین او دو، این است که اقتصاد اسلامی، با اخلاق و اصول انسانی آمیخته و توأم است؛ در حالی که اقتصاد مادّی، نه تنها از عاطفه و اخلاق خالی است، بلکه اصل حاکم بر آن منافع مادّی است. از این جهت هر چیزی که در تعارض و تضادّ با آن باشد، فدای منافع مادّی می گردد. تولید موادّ مخدر و درآمد آن ـ در حالی که بر خلاف اصول انسانی است ـ در نظر بسیاری از کشورهای دنیا مهم شمرده شده است. حتّی دولت هایی که به ظاهر با آن مبارزه می کنند و گاهی برای ریشه کن کردن آن کنفرانس ها و همایش های متعدّدی برگزار می کنند، در این تجارت پر سود سهم بسزایی دارند. برای طرفداران این مکتب، فساد نسل جوان، تزلزل پایه های اخلاقی و فروپاشی خانواده ها اهمیّت ندارد؛ آنچه برای آنها مطرح هست، خود دوستی با حفظ منافع شخصی است. تجارت انسان و خرید و فروش کودکان، اگرچه با هیچ یک از اصول انسانی و حقوق بشر سازگار نیست؛ ولی برای طرفداران دروغین حقوق بشر، جایز شمرده شده است و بصورت غیرعلنی بر آن اعتراف دارند! سلاح های کشتار جمعی، بمب های شیمیایی، موشک های دوربرد زمین به هوا، بمب های خوشه ای و میکروبی و امثال اینها را چه کسانی در اختیار دولت عراق قرار داد، تا به وسیله آن جنایت های شرم آوری بر ایران اسلامی بیافرینند؟ چرا در این هنگام طرفداران حقوق بشر ساکت بودند و اعتراضی نداشتند!؟ ولی به محض حمله عراق به کویت فریاد اعتراض آمیز طرفداران حقوق بشر بلند می شود و حکم به خلع سلاح عراق می دهند.
سرّ این رخدادها روشن است؛ زیرا زمانی منافع استکبار، اقتضا می کند که دولت عراق تا دندان مسلّح باشد و زمان دیگر، منافع آنان با خلع سلاح عراق تأمین می گردد. از این رو، ملاک در نظر آنها منافع مادّی است و اصول انسانی تحت الشّعاع آن قرار دارد.
ولی اصل حاکم بر اقتصاد اسلامی اخلاق است؛ و تحصیل منافع باید در سایه حفظ ارزش های اخلاقی باشد؛ بر همین اساس اسلام معامله ای را که منشأ فساد باشد، حرام شمرده است؛ مثلا اگر تأسیس مراکز فحشا در اسلام ممنوع است؛ یا اگر شراب فروشی و دایر کردن قمار خانه ها در اسلام حرام اعلام شده؛ و یا اگر تأسیس بانک های رباخوار در اسلام جایز نیست، همه و همه بدین جهت است که این گونه کارها منشأ مفاسد زیادی است و با اخلاق اسلامی سازگار نیست.
ارزش های اخلاقی که بر اقتصاد اسلامی حاکم است، اصل های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می گردد:
الف ـ یکی از اصول حاکم بر اقتصاد اسلامی، پیام آیه شریفه (لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُونَ) است، یعنی فعّالیّت های اقتصادی باید به گونه ای تنظیم شود که هیچ یک از فروشنده و خریدار مورد ستم قرار نگیرند. (۲۱)
ب ـ جلب منفعت و دفع ضرر عمومی: براساس این اصل، منفعت شخصی فدای منفعت جمعی می گردد. از این رو، پرداختن به شغل های مورد نیاز جامعه، واجب است؛ مثلا اگر جامعه به تعدادی معلّم نیازمند باشد، بر کسانی که قدرت این کار را دارند، واجب است که به امر تعلیم و تربیت بپردازند.
از طرف دیگر، مشاغلی که برای جامعه ضرر دارد ـ اگرچه منفعت شخصی داشته باشد ـ حرام شمرده شده است؛ مثلا شراب فروشی و هر نوع فعّالیّتی که مناسب با آن باشد، ممنوع شده است. به همین جهت، بر اساس روایات متعدّدی، کاشت درخت انگور به نیّت شراب سازی، باغداری چنین باغی، چیدن چنین انگوری، حمل و نقل آن و... حرام است. (۲۲)
ذکر این مطلب لازم است که اصول اخلاقی نه تنها در واجبات و محرّمات، بلکه در مستحبّات و مکروهات نیز حاکم است. از این رو، در فقه اسلامی «تلقّی رُکبان» کراهت دارد. منظور از «تلقّی رکبان» این است که عدّه ای در خارج از شهر و روستا در کمین کاروان های تجاری قرار گیرند تا اگر کسی جنسی را وارد کرد، قبل از آن که صاحب جنس از قیمت شهر مطّلع گردد. اجناس او را بخرند. این عمل را بعضی از فقها حرام و بعضی دیگر مکروه دانسته اند. (۲۳) و نیز شغل کفن فروشی در اسلام مکروه شمرده شده است؛ زیرا چنین کسی منتظر مرگ دیگران است و این امر سبب قساوت قلب او می گردد.
ج ـ هدایت سرمایه به سمت آخرت: این اصل از آیه ۷۷ سوره قصص استفاده شده است که فرموده است: «وَابتَغِ فِیما آتاکَ اللّهُ الدّارَ الاْخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ اَحْسِن کَمآ اَحْسَنَ اللّهُ اِلَیْکَ وَ لاتَبْغِ الْفَسادَ فِی الاَْرْضِ اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» و در آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را بطلب؛ و بهره ات را از دنیا فراموش مکن؛ و همان گونه که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن؛ و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد.
بر اساس این آیه، در صورتی سرمایه ارزشمند است که در مسیر آخرت هدایت شود و به تعبیر دیگر، هم نیاز دنیا را برآورده سازد و هم توشه ای برای آخرت باشد. در نتیجه حاکم بر اقتصاد اسلامی، ارزش های اخلاقی است؛ در حالی که اقتصاد مادّی فاقد این ارزشهاست و طرفداران این مکتب همه چیز را فدای منافع خود می پندارند.
اسوه اخلاق در ارزش های اخلاقی
جضرت علی (علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر(۲۴) همه اقشار جامعه را، از جمله:
افسران، قضات، علما، تجّار، کشاورزان، وزرا، مسئولان کشوری و... مورد سفارش قرار می دهند؛ ولی وقتی به قشر محروم جامعه می رسند، تعبیر زیبایی دارند که آن تعبیر در مورد هیچ یک از گروه های فوق دیده نمی شود. آن حضرت می فرمایند: «ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فی الطَّبَقَةِ السُّفْلَی مِنَ الَّذینَ لاَ حِیلَةَ لَهُمْ...» ای مالک! خدا را خدا را درباره طبقه محروم جامعه فراموش نکن! کسانی که گریزی برای آنها نیست؛ و نیازمند و از کار افتاده اند. مبادا اینها را به دست فراموشی بسپاری! در میان این گروه، عدّه ای اظهار فقر و نیاز می کنند، ولی عدّه دیگر راضی به اظهار فقر نیستند که باید بدون تقاضا به آنها بخشش کنی، بخشی از بیت المال را مخصوص این افراد قرار بده. به کسانی که در دست رسند، خود نظارت کن؛ و کسانی که دور هستند، نمایندگان مطمئنّی را برگزین تا به امور آنان رسیدگی کنند. با آنها به گرمی برخورد کن تا احساس شخصیّت کنند. تمام احتیاجات آنها را برآورده ساز حتّی امور جزیی آنها از نظر تو مخفی نماند و گرنه مورد بازخواست خداوند قرار خواهی گرفت. در ایّام هفته ساعت یا روزی را معیّن کن تا مردم آزادانه با تو ملاقات کنند و مشکلاتشان را در میان بگذارند؛ چه این که گاهی وسطه ها اخبار و رخدادها را ناقص به تو می رسانند و...»
آفرین بر این سخنان زیبا، که چون خورشید بعد از هزار و اندی سال می درخشد و روز به روز بر زیبایی و درخشش آن اضافه می گردد؛ و هزاران آفرین بر گوینده این سخنان جاوید، که شایسته است زمامداران عالم آن را با آب طلا بنگارند و سرلوحه کار خود قرار دهند.
عجبا! این اسوه اخلاق، یک زمامدار و حاکم است که این گونه درباره مردم مستضعف و محروم سفارش می کند! دولت مردان دنیای غرب نیز نوع دیگری از زمامدارانند که برای جلب منافع خود به مرگ هزاران نفر از این انسان های محروم راضی هستند. تفاوت ره از کجاست تا به کجا!؟
سؤال: گاهی حفظ ارزش های اخلاقی، سبب کاهش رشد اقتصادی می گردد. بنابراین، جمع بین ارزش های اخلاقی و رشد اقتصادی چگونه ممکن است؟
پاسخ: نظام ما یک نظام ارزشی است و آنچه برای ما مهم شمرده شده، حفظ ارزشهاست؛ علاوه بر این مراعات اصول اخلاقی و آمیختگی اخلاق با اقتصاد سبب عقب ماندگی نمی شود، بلکه این اقتصاد غیر ارزشی است که در همین دنیا زیان هایی می آفریند که قابل جبران نیست.
مگر عامل عمده جنگ جهانی دوّم، همین اقتصاد غیر ارزشی نبود! جنگی که تعدادی از کشورها را کاملا ویران و تعداد دیگر را نیمه خراب کرد. فاجعه دردناکی که ۳۰ میلیون قربانی بر جای گذاشت؛ جنگی که ۳۰ میلیون معلول به یادگار گذاشت. آیا اقتصاد عقب مانده ـ البتّه به تعبیر طرفداران مکتب مادّی ـ بهتر است یا چنین اقتصاد پیشرفته ای!؟
باید دانست که عمران و آبادی جهان نیز در سایه اقتصاد ارزشی تحقّق می یابد.
علی(علیه السلام) و هدیه شبانه
یکی از نامه های گرانقدر نهج البلاغه، نامه آن حضرت به «عثمان بن حنیف» فرماندار بصره است. (۲۵) اشعث بن قیس منافق ـ که عامل بسیاری از مفاسد و اختلافات در دوران خلافت حضرت علی (علیه السلام) بود ـ با کسی به نزاع برخاست. پرونده این نزاع به دست مبارک امیر المؤمنین (علیه السلام) رسید. قرار بر این شد که روز بعد حضرت درباره این دو، قضاوت کند. شب هنگام درِ خانه آن حضرت به صدا درآمد. حضرت در را باز کردند؛ دیدند اشعث با ظرفی پر از حلوا جلوی در ایستاده است. وقتی حضرت امیر (علیه السلام) او و کاسه حلوایش را مشاهده کردند، نگاه تندی به او افکندند و فرمودند: «آیا این کاسه حلوا رشوه است؟ یا صدقه؟ یا زکات؟ علی، نه اهل رشوه است تا به سبب رشوه بر خلاف حق قضاوت کند و نه اهل صدقه و زکات، که اینها بر بنی هاشم حرام است.
اشعث که از این برخورد قاطع و تند امیر زمامداران، دست و پای خود را گم کرده بود، گفت: نه، هیچ کدام نیست، بلکه هدیه است! هر مسلمانی حق دارد به مسلمان دیگر هدیه دهد. ]این کار در واقع کلاه شرعی بود که متأسّفانه در عصر ما نیز صورت می گیرد و رشوه در لباس های دیگر، تحت عناوینی از قبیل: هدیه، انعام، شیرینی، حق و حساب و مانند اینها تحقّق می پذیرد. [
حضرت که چهره هزار رنگ اشعث را می شناخت، به نیّت واقعی او واقف گشته، فرمودند: اشعث! آیا دیواه شده ای؟ یا عقلت را از دست داده ای!؟ یا هذیان می گویی!؟ تو نیمه شب با این کاسه حلوا می خواهی علی را بفریبی و او را به ظلم دعوت کنی تا فردا به نفع تو حکم دهد! اشعث تو مرا با خود مقایسه کرده ای! بگذار تا خود را بشناسانم: اشعث این حلوا که سهل است چون این حلوایی که من دیدم، گویا با آب دهان مار مخلوط گشته] اگر چه ظاهری زیبا دارد؛ ولی باطنش بسیار کثیف است. [به خدا قسم اگر آسمان های هفت گانه را به علی دهند تا بر مورچه ای ظلم کند، چنین نخواهد کرد.
حال، آیا دنیایی با چنین زمامداری امن و امان است یا جهانی که حاکمانش هستی کشور خویش را در مقابل یک زن آلوده مصالحه می کنند!؟ این کجا و آن کجا! بنابراین، بر عهده هر مسلمانی است که ارزشهای انسانی را فرا گیرد و چرخ اقتصاد را توأم با ارزشهای انسانی به حرکت درآورد.
مباحث تکمیلی آیه
۱ـ رباخواری در عصر ما
در زمان های گذشته، رباخواری محدود بود. در هر جامعه ای چند شخص ثروتمندی وجود داشت که به انسان های نیازمند وام می پرداختند؛ و پس از مدّتی اصل پول را به همراه سود آن باز می ستاندند و این کار را پیشه خود می دانستند؛ ولی در عصر و زمان ما، علاوه بر گسترش رباخواری بین افراد جامعه، متأسّفانه این عمل زشت بین ملّت ها و کشورها نیز سرایت کرده است. اکنون چندین کشور ثروتمند با رباخواری، کشورهای سوّم را در دام خود گرفتار کرده اند این مرض مُسری و مرگ آور چنان در پیکر اقتصادی بعضی از کشورهای مستضعف سرایت نموده است که باید تمام سود خالص ملّی را صرف درمان این بیماری کنند.
از این رو فاصله طبقاتی بین کشورهای ثروتمند و جهان سوّم روز به روز بیشتر می گردد و اگر به همین صورت ادامه یابد، بسیاری از این کشورهای استثمار شده، به خاک سیاه خواهند نشست. به عنوان مثال، یکی از علّت های متزلزل و نابسامان وضع اقتصاد کشورهای جنوب شرق آسیا، همین مسأله رباخواری است.
رباخواران جهان بعد از جنگ تحمیلی ـ که ملّت شجاع ایران از این امتحان بزرگ الهی نیز سرافراز بیرون آمد ـ این دام را برای ما نیز گستردند. درِ کیسه بذل و بخشش خود را به روی ما گشودند و مقداری ما را آلوده این وام ها کردند؛ ولی بحمداللّه مسئولان کشور خیلی زود متوجّه این زهر خطرناک شدند و دریافت چنین وام هایی را متوقّف ساختند؛ و اقساط آنها را تدریجاً پرداختند و کشور را از این دام نجات دادند.
علاوه بر این نوع رباخواری که ذکر شد، نوع دیگری از رباخواری در عصر ما وجود دارد که از نوع پیشین زشت تر و قبیح تر خواهد بود و آن رباخواری با سرمایه خود مردم است. اگر در گذشته شخص رباخوار با سرمایه خود مرتکب این عمل زشت می شد؛ ولی اکنون بانکهای ربا که سرمایه شان از آن مردم است، به امر رباخواری اشتغال دارند که قطعاً این عمل، مفاسد بیشتر با عذاب های شدیدتری در پی خواهد داشت.
۲ـ آیا فعّالیّت بانکها بدون رباخواری ممکن است؟
برخی بر این عقیده اند که در این عصر اقتصاد بدون ربا، قادر به فعّالیّت نیست. از این رو، منع از رباخواری توقّف فعالیّت بانکها را در پی خواهد داشت و نتیجه این توقّف رکود اقتصادی است. به عبارت دیگر، مسأله ربا آن چنان با اقتصاد آمیخته گشته که تفکیک ناپذیراست.
این نوع تفکّر و باور غلط از ناحیه افرادی القا می شود که خود باخته و غرب زده هستند. البتّه جا دارد که کشورهای ثروتمند، چنین تبلیغاتی را از طریق ایادی خود داشته باشند؛ زیرا این تفکّر مطابق با منافع آنهاست و آنها مطالب را مطابق منافع خود به دیگران القا می کنند. در حالی که این تفکّر نادرست است.
بانکهای اسلامی اگر بر اساس آیین نامه های مصوّب عمل کنند و مردم هم از متن قرار داد مطّلع گردند و بر آن وفادار بمانند، مشکل ربا پیش نخواهد آمد. هم سپرده گذاران بهره مند خواهند شد؛ و هم بانکها استفاده سرشاری خواهند برد؛ و هم چرخ اقتصاد کشور به حرکت در خواهد آمد.
یکی از عقود اسلامی ـ که در آیین نامه بانکداری نیز وارد شده ـ عقد «مضاربه» است، که تنها به تجارت اختصاص ندارد. (۱) بلکه سرمایه گذاری در امر تولید، صنعت، دامداری، کشاورزی، خدماتی و... را نیز شامل می شود.
در عقد مضاربه، مشتری سرمایه خود را در اختیار بانک قرار می دهد و بانک با قرارداد مضاربه سود هر یک را مشخّص می کند. البتّه تعیین سود باید درصدی از منفعت کار باشد؛ نه درصدی از اصل سرمایه. مشتری می تواند به بانک وکالت دهد تا سهم او را از سود به مبلغ معیّنی مصالحه کند و هر ماه آن را دریافت نماید؛ لکن در پایان قرار داد، سود پرداخت شده محاسبه گردد. آن گاه به بانک وکالت مطلق می دهد تا در هر یک از امور مذکور که مایل بود سرمایه گذاری صورت گیرد؛ و بانک هم باید به آن عمل نماید.
در این صورت بدون آن که مشکل ربا ایجاد شود، هم صاحب پول بهره مند می گردد و هم بانک نصیب خود را از سرمایه گذاری به دست می آورد و هم برای این که چرخ اقتصاد جامعه راکد نماند، تجارت سالمی صورت می پذیرد.
باید توجّه داشت در این گونه موارد عقود شرعی باید تحقّق پذیرد و گرنه به مجرّد روی کاغذ آوردن، این عقود شرعی، چیزی را عوض نمی کند و مشکل ربا به قوّت خود باقی می ماند. بنابراین، قطعاً حذف ربا از بانکها امکان پذیر است. چنان که در صدر اسلام و در عصر ظهور پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در مکّه و مدینه رباخواری رواج داشت و جزء اقتصاد آن زمان محسوب می شد؛ ولی با ظهور اسلام و حکم حرمت ربا، این پدیده شوم به دست فراموشی سپرده شد و در اقتصاد آنها هیچ وقفه ای ایجاد نشد.
۳ـ حکم سپرده ها و وام ها
آیا سپرده هایی که مردم در اختیار بانکها قرار می دهند و هر ماه سود معیّنی دریافت می کنند، مشروع و حلال است؟ و نیز وام هایی که بانکها در اختیار مشتریان خود می گذارند و در صدی سود از آنها دریافت می کنند چه حکمی دارد؟
قبل از پاسخ به این دو سؤال، مناسب است به عنوان مقدّمه، فلسفه این نوع سپرده گذاری و پرداخت وام ذکر شود:
بسیاری از مردم دارای سرمایه ای هستند ـ مانند پولی که از راه ارث به آنها رسیده، یا کارگر و کارمندی که بازخرید شده اند، یا از طریقی پس اندازی به دست آورده است و... ـ ولی توان و مدیریّت به کارگیری سرمایه خود را در امر اقتصاد ندارند. از طرف دیگر، بسیاری از مردم دارای مدیریّت اقتصادی قوی هستند؛ لکن سرمایه در دست ندارند؛ مانند بسیاری از جوانان فارغ التحصیل دانشگاهها که هم مدیریّت دارند و هم توان و نشاط کار؛ ولی فاقد سرمایه اند.
در این جا بانکها می توانند برای آن دو قشر جامعه کمک مؤثّری داشته باشند. به این صورت که بانکها سرمایه ای را در اختیار افراد توانمند بی سرمایه قرار دهند تا آنها بر اساس قرارداد، در امر تجاری سرمایه گذاری کنند و از سود به دست آمده درصدی به خود و درصدی به بانک تعلّق دهند؛ سپس طی اقساطی، اصل سرمایه را به بانکها بازگردانند.
از سوی دیگر، بانکها می توانند سرمایه افراد ناتوان و فاقد مدیریّت را در اختیار خود بگیرند و با مشارکت در امر سرمایه گذاری مفید، سهمی از سود به دست آمده را به صاحبان سرمایه اختصاص دهند.
بدین ترتیب، اگر این دو نوع مشارکت سرمایه و کار بر اساس عقد شرعی صورت پذیرد، هیچ اشکالی در شرعیّت آن ایجاد نخواهد شد.
برای تحقّق این امر، مطالب ذیل توصیه می گردد:
۱ـ به کارمندان بانکها آموزش داده شود تا احکام بانکداری اسلامی و عقود شرعی مربوط به آن را فراگیرند و در اجرای قوانین ملزم باشند.
۲ـ افراد عالم و مطّلع به احکام شرعی بانکداری، مسایل بانکداری اسلامی را با بیانی ساده برای مردم تبیین و روشن سازند، مخصوصاً خطرات ربا و حکم شدید و برخورد بسیار تند اسلام را درباره رباخواران کنند.
۳ـ شایسته است که بانکها بین سود سپرده ها و وامها توازن برقرار کنند و این گونه نباشد که سود وام، بیشتر از سود سپرده های مردمی باشد، و نیز در احیای هر چه بیشتر قرض الحسنه، گام های مؤثّری بردارند.
۴ـ آیاتی دیگر درباره ربا
برای تکمیل بحث، به سه آیه درباره احکام و جزیّیات ربا اشاره می گردد:
الف ـ خداوند در آیه ۲۷۸ سوره بقره فرموده است: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوْا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنِینَ» ای کسانی که ایمان آورده اید! از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید، و آنچه از [مطالبات] ربا باقی مانده است، رها کنید؛ اگر ایمان دارید.
آغاز این آیه، خطاب به مؤمنان است و پایانش نیز مشروط به ایمان شده است. معنای این حُسن مطلع و حُسن ختام، این است که رباخواری با روح ایمان ناسازگار است و فرد رباخوار مؤمن نیست.
شأن نزول آیه فوق
بعضی از ثروتمندان مسلمان، از وام های ربوی که قبلا پرداخته بودند، مطالبات ربوی داشتند. از جمله این افراد، عبّاس بن عبدالمطلب و خالدبن ولید بودند. وقتی آیه تحریم ربا بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شد، اینها گفتند: پول ما در دست مردم است و ما قبل از تحریم ربا به آنها وام پرداختیم. اکنون تکلیف ما چیست؟ بر این اساس، آیه شریفه نازل شد و فرمود: تنها حق دارید اصل سرمایه را بازگردانید؛ ولی چنانچه ایمان دارید، باید سود ربوی آن را رها سازید. آن هنگام که حکم تحریم ربا بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) نازل شد، حضرت فرمودند: «تمام رباهایی که از زمان جاهلیّت باقی مانده بود، باطل کردم و اوّلین ربایی که باطل نمودم، ربای عمویم، عبّاس بن عبدالمطلب بود».(۲۷) از فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله) استفاده می گردد که در اسلام، تقدّم رابطه بر ضابطه بی معناست.
ب ـ در آیه بعد خداوند می فرماید: «فَاِنْ لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْب مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وِ اِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ اَمْوالِکُمْ لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُونَ» اگر چنین نکنید (به رباخواری ادامه دهید)، بدانید که خدا و رسولش با شما پیکار خواهند کرد. و اگر توبه کنید، سرمایه های شما [اصل سرمایه، بدون سود] از آن شماست [با این کار، ] نه ستم می کنید و نه بر شما ستم وارد می شود. (۲۸)
باید توجّه داشت که در صدر آیه، اعلام جنگ از ناحیه خدا و رسولش است؛ نه از ناحیه رباخواران! زیرا «فَأذَنُوا» به معنای «فَاعْلَمُوا» یا «فَایْقَنُوا» است؛ یعنی بدانید یا یقین کنید که خدا و رسولش با شما می جنگند. ولی اگر جمله فوق «فَآذِنُوا» خوانده شود ـ چنان که بعضی تصوّر کرده اند و این قرائت غیر معروف است ـ اعلام جنگ از ناحیه رباخواران است. (۲۹)
ج ـ آیه ۲۸۰ سوره بقره نیز می فرماید: «وَ اِنْ کانَ ذُو عُسْرَة فَنَظِرَةٌ اِلی مَیْسَرَةوَأَنْ تَصَدَّقُوا خیرٌلَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».
اگر بدهکار توان بازپرداخت اصل سرمایه و بدهی شما را نداشت، او را تا هنگام توانایی مهلت دهید و چنانچه اصلا قدرت پرداخت را نداشت، آن را به عنوان صدقه و انفاق در راه خدا به حساب آورید. در صورتی که بدانید منافع این کار برای شما بهتر است. از مجموع این آیات استفاده می گردد که ربا در نزد خداوند، گناهی بزرگ و خطرناک شمرده شده است و تعبیراتی که در این زمینه ذکر شده، درباره هیچ گناهی وارد نگشته است.
پی نوشت ها:
۱۰- در اصل کتاب موجود نیست.
۱۱- سوره انعام، آیه ۱۶۰.
۱۲- در روایات متعدّدی رباخواری به زنا تشبیه شده است، برای آگاهی بیشتر به کتاب وسائل الشّیعه، جلد ۱۲، روایات ۱، ۵، ۶، ۱۸، ۱۹، ۲۱، ۲۲ باب یکم از ابواب الرّبا ر. ک.
۱۳- احتمال دیگر آن است که منظور از خلود، زمان طولانی است نه جاودانگی در جهنّم.
۱۴- نور الثقلین، جلد ۱، صفحه ۲۹۱.
۱۵- مسأله «معراج» یکی از عقاید مسلّم مسلمانان است و حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) نه یک بار، بلکه بارها به معراج رفتند. برای توضیح بیشتر به تفسیر نمونه، جلد ۱۲، صفحات ۷، ۸، ۱۱، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸؛ و جلد ۲۲، صفحه ۵۰۱ تا ۵۷۰، ر. ک. ذکر این مطلب لازم است که بهشت و جهنّمی را که حضرت در این سفر مشاهده کردند، بهشت و جهنّم برزخی است.
۱۶- وسائل الشّیعه، جلد ۱۲، ابواب الرّبا، باب اوّل، حدیث ۱۶.
۱۷- میزان الحکمه، باب ۲۴۴۸، حدیث ۱۱۱۰۸، روایات دیگری نیز در همین باب وجود دارد که بر همین منظور دلالت دارند.
۱۸- در روایت ۱۱، باب یکم از ابواب الرّبا، جلد ۶، وسائل الشّیعه، «صنایع معروف» به «قرض الحسنه» تفسیر شده است.
۱۹- وسائل الشّیعه، جلد ۱۲، ابواب الرّبا، باب ۱، حدیث ۳، و روایات ۴، ۹، ۱۰، ۱۱ باب ۱ نیز بر همین مضمون دلالت دارند.
۲۰- برای توضیح بیشتر به کتاب «ربا و بانکداری اسلامی» از سلسله درس های حضرت آیة اللّه العظمی مکارم شیرازی ر. ک.
۲۱- سوره بقره، آیه ۲۷۹.
۲۲- وسائل الشّیعه، جلد ۱۲، ابواب ما یکتسب به، باب ۵۵، حدیث ۳ و ۴ و ۵.
۲۳- شرح لمعه، جلد ۱، صفحه ۳۳۱.
۲۴- نامه ۵۳ نهج البلاغه، ذکر این مطلب لازم است که این عهدنامه از طولانی ترین و جامع ترین فرمان های حضرت علی (علیه السلام) است. بی شک این فرمان برای تمام رؤسای حکوت ها مفید است؛ زیرا آن قدر سخنان آن حضرت با طراوت و با حکمت است که در هر عصر و زمانی این سخنان نوآور است.
۲۵- چهل و پنجمین نامه نهج البلاغه، که حاوی بسیاری از مسایل اقتصادی است.
۲۶- علما در این مسأله اختلاف نظر دارند. بعضی معتقدند: مضاربه تنها در تجارت صورت می پذیرد و برخی بر این باورند که امور دیگر را نیز در بر می گیرد.
۲۷- مجمع البیان، جلد ۲، صفحه ۳۹۲.
۲۸- سوره بقره، آیه ۲۷۹.
۲۹- از تعبیر آیه معلوم می شود که رباخواران با ارشاد و تذکّر از رباخواری اجتناب نمی کنند. از این رو، حکومت اسلامی می تواند آنها را وادار به اجتناب از رباخواری کند.