
emamian
جایگاه والای حضرت فاطمه معصومه(س)
امام صادق علیه السلام:
تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَی وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ
در قم بانویی از فرزندان من که نامش فاطمه (حضرت معصومه) دختر موسی (ع) است، از دنیا می رود؛ بانویی که به شفاعت او همه شیعیانم داخل بهشت می گردند.
بحارالانوار، ج۶۰، ص ۲۲۸
محدودیتهای کرونایی به طور کامل در مسجدالنبی (ص) برداشته شد
با عادی شدن شرایط در حرمین شریفین و پذیرش عمرهگزاران بدون محدودیت کرونایی، متولیان مسجدالنبی (ص) در مدینه منوره محدودیتهای کرونایی را به صورت کامل لغو کردند.
بر همین اساس، متولیان حرمنبوی روز گذشته همه برچسبهای زده شده در گوشه و کنار مسجدالنبی (ص) را که برای رعایت دستورالعملهای بهداشتی به منظور جلوگیری از شیوع کرونا بود، برداشتند و دیگر هیچ محدودیت کرونایی برای ورود به حرم نبوی وجود ندارد.
این امر در حالی بود که در سالهای گذشته امکان ورود به مسجدالنبی (ص) بدون داشتن ماسک وجود نداشت و حتی در برههای پس از باز شدن درهای حرم نبوی پس از بیش از سه ماه تعطیلی، متولیان مسجدالنبی (ص) وضعیت سلامت زائران را بررسی میکردند؛ تا جایی که قبل از برپایی نمازهای جماعت صفهای طولانی در ورودیها تشکیل میشد تا متولیان حرم، تب و وضعیت سلامت زائران را بررسی و از ورود افراد مشکوک به کرونا جلوگیری کنند. با لغو محدودیتهای کرونایی در مسجدالنبی (ص)، زائران کشورهای مختلف بدون ماسک به حرم نبوی مشرف میشوند و دیگر خبری از فاصلهگذاری اجتماعی نیز نیست.
چه کسانی در روز قیامت می توانند شهادت دهند؟
گروه های مختلف شهدا
یک گروه از شهدا همان اولیا و انسانهای مقربند، مانند انبیا و صالحین. خداوند میفرماید: وَجیءَ بِالنَّبِیّینَ وَالشُّهَداءِ و جدا ساختن «نبیین» از شهدا محتملاً به عنوان نوعی تکریم و ارج نهادن به مقام انبیاست.
و نیز فرموده است: وَیَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ شَهیداً ثُمَّ لایُؤْذَنُ لِلَّذینَ کَفَرُوا وَلاهُمْ یُسْتَعْتَبُونَ(۲۶۵) امت به معنای گروهی از مردم است و هرگاه پیامری یازمانی یا مکانی اضافه شود به سبب این اضافه از گروه های دیگر متمایز و مشخص میشود و از آنجا که امت در آیه شریفه به چیزی اضافه نشده است، آیه شامل تمام گروه ها میشود و وَلیّ و شهید هرگروهی را در بر میگیرد؛ هرچند در میان امت پیامبر واحد، اولیای متعددی وجود داشته باشند، خدای تعالی فرموده: وَکَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً(۲۶۶) و با توجه به مطالبی که در معنای شهید گفته شد کاملاً واضح است که این مقام (مقام شهادت) به همه افراد امت محمد (صلی الله علیه و آله) ارزانی نشده است؛ بلکه مقصود بعضی از افراد امت هستند، هرچند که در ظاهر، تمام امت مخاطب قرار گرفتهاند و این بدان خاطر است که آن گروه خاص مورد نظر، از میان این امت برخاستهاند.
این شیوه در سخن گفتن امری طبیعی و متداول است.
خداوند متعال در آیه دیگری میفرماید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ اَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم(۲۶۷) و این وصف «اشداء» را برای کسانی که با حضرت هستند، ذکر میکند، در صورتی که مسلماً مقصود بعضی از یاران حضرت هستند چراکه به اجماع امت، عدهای ازکسانی که با حضرت بودند منافق و فاسق بودند و چنین وصفی (اشداء ...) درباره آنها صادق نبود و نظایر این آیه (که خطاب به جمع باشد و مقصود گروهی خاص) زیاد است.
بنابراین، شهدای امت گروه خاصی هستند که شهید و گواه بر مردم میباشند و رسولاللَّه شهید بر آنهاست و آن گروه شهید، واسطه بین پیامبر (صلی الله علیه و آله) ومردم هستند، چنانکه در این آیه ذکر شده است. همچنین در آیه دیگری میفرماید: هُوَاجْتَبیکُمْ وَما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدّین مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ اَبیکُمْ اِبْراهیمَ هُوَ سَمَّیکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفی هذا لِیَکُونَ الرّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ(۲۶۸).
و این آیه در بیان این حقیقت که شهدای این امت گروه خاصی هستند، از آیه سابق صریح تر و گویاتر است.
این قسمت از آیه که فرمود: هُوَ سَمَّیکُمُ الْمُسْلِمِینَ اشارهای است به دعای حضرت ابراهیم (علیه السلام) و فرزندانش و اسماعیل (علیه السلام) هنگام ساختن کعبه رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنا اُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَاَرِنا مَناسِکَنا وَتُبْ عَلَیْنا اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ * رَبَّنا وَابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَیُعَلِمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکّیهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ(۲۶۹) و نظر به اینکه ادعای آن حضرت در حق فرزندان خود و اسماعیل و به طور کلی اهل مکه بود، قهراً دعایی در حق قریش به شمار میرود ولی از آنجا که آن حضرت (علیه السلام) از خدای متعال خواست که آنها را مسلمان قرار دهد و مناسک و وظایف دینی آنها را به ایشان بیاموزد و آنها را ببخشاید و نیز از درگاه خداوند مسئلت نمود که پیامبری در میان آنها برانگیزد و مبعوث فرماید که آنها را پاک گرداند و تزکیه نماید، از مجموع این خواستهها میتوان فهمید که مقصود آن حضرت تمام قریش نیستند، بلکه گروه خاصی هستند که پاکی ذات و هدایت و راهیابی به عهدها و پیمانهای الهی و ایمان به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و تطهیر و تزکیه به وسیله او را یکجا دارا باشند، پس آنها اشخاص معینی هستند که از میان امت مورد لطف و عنایت خاص خدای متعال قرار گرفتهاند.
آنچه که در معنای این آیه شریفه گفته شد، همان تفسیری است که در اخبار منقول از اهلبیت علیهم السلام نیز آمده است. در کافی و تفسیر عیاشی از حضرت باقر (علیه السلام) نقل شده است که «ما امت وسط هستیم و ما شهدا (گواهان) خدا بر بندگان و حجّت های او در زمین و آسمان میباشیم» و نیز در شواهد التنزیل از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که مقصود خدای تعالی در آیه: لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ تنها ما هستیم.
رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله) شاهد بر ماست و ما شهدای خدا بر بندگان و حجت او در زمین میباشیم و ما کسانی هستیم که خدای متعال درباره ما فرموده: وَکَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً(۲۷۰).
در مناقب نیز از حضرت باقر (علیه السلام) ضمن حدیثی نقل شده است که: «هیچ گروهی نمیتوانند شهدای بر مردمباشند مگرائمه و پیامبران - صلوات اللَّه علیهم اجمعین - و امّا خود امت نمیتواند از سوی خدای تعالی شاهد قرار گیرد؛ زیرا در میان امت کسانی هستند که شهادت آنها در دنیا حتی بر (امور بیارزشی چون) دستهای سبزی پذیرفته نیست».
در تفسیر عیاشی از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده است که: «آیا گمان میکنی که خدای تعالی در آیه: لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ تمام اهل قبله (مسلمانان) را مخاطب قرار داده است؟ آیا فکر میکنی کسی که شهادتش در دنیا در مورد صاعی از خرما پذیرفته نیست، خداوند در روز قیامت از او میخواهد در حضور تمامی امتها (بر اعمال بندگان) شهادت دهد؟ هرگز خداوند چنین چیزی را از امثال اینها نخواسته است، مقصود این آیه «ائمه» هستند که دعای حضرت ابراهیم در مورد آنها مستجاب شده است و آنها «امت وسط» وَخَیْرُ اُمَّةٍ اَخْرَجَتْ لِلنَّاسِ میباشند».
اخبار و احادیث در این باره بسیار است. بدین ترتیب معنای این آیه شریفه فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَجِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیداً (۲۷۱) روشن میشود و از آنجا که رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله) مستقیماً و بلاواسطه شاهد بر آحاد امتش نیست بلکه شاهد بر شهیدان امت است به خوبی میتوان دریافت که «مشارالیه» در آیه: وَجِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیداً(۲۷۲) شهدای امتها هستند، نه خود امتها و این شهدای امتها هستند که رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله) شاهد بر آنهاست.
آیه دیگری که با صراحت بیشتر، این حقیقت را بازگو میکنند آیه: وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ اُمَّةٍ شَهیداً عَلَیْهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیداً عَلی هؤُلاءِ(۲۷۳) است این آیه از آیات سابق صراحت بیشتری در این معنا دارد؛ زیرا از آوردن شهیدانِ امتهای دیگر برای شهادت در روز قیامت به «نَبْعَثُ» تعبیر فرمود در صورتی که در مورد رسولاللَّه (صلی الله علیه و آله) وَجِئْنابِکَ به کار برده.
و همچنین برای شهیدان امتهای دیگر وصف مِنْ اَنْفُسِهِمْ آورده است (این قرائن همه دلالت بر این معنا دارد که رسولاللَّه (صلی الله علیه و آله) شاهد بر شهیدان است نه بر تمام امت) و رسولخدا (صلی الله علیه و آله) همانگونه که شهید بر شهدای امت خویش است، شهید بر شهیدان امتهای دیگر نیز هست.
علی بن ابراهیم قمی درباره جمله: شَهیداً عَلی هؤُلاءِ روایت کرده است که مقصود از هؤُلاءِ ائمه هستند و رسولاللَّه (صلی الله علیه و آله) شهید بر ائمه است و آنها شهید بر مردم.
در احتجاج از امیرالمؤمنین (علیه السلام) (ضمن حدیثی که اوضاع و احوال اهل محشر را بیان میکند) روایت شده است که «(در آن روز) پیامبران را برپا میدارند و آنگاه از آنها درباره ادای رسالتهایی که به دوش داشتند، سئوال میشود و آنها پاسخ خواهند داد که پیام الهی را به امتهایشان ابلاغ کردند و رسالت خویش را ادا نمودند».
همچنین از امتها درباره رسالت انبیا سؤال میشود و آنها منکر (ابلاغ رسالت) میشوند. چنانکه خدای تعالی فرمود: فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذیَن اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ(۲۷۴) و میگویند ما جاءَنا بَشیرٌ وَلا نَذیرٌ بشارت دهنده و اخطارکنندهای نزد ما نیامد، در این هنگام پیامبران، رسولاللَّه (صلی الله علیه و آله) را به گواهی میطلبند و آن حضرت هم به صدق آنها گواهی میدهد و گفته کسانی را که منکر رسالت انبیا شده بودند، تکذیب میفرماید و به هر امتی از آنها میگوید: آری، بشیر و نذیری نزد شما آمدند (و رسالت الهی را ابلاغ نمودند) و خدا بر هر امری قادر وتواناست، یعنی قادر است که اعضا و جوارح شما را به شهادت وادارد تا آنجا به تبلیغ رسالت الهی توسط پیامبران، گواهی دهند و به همین جهت (که رسولاللَّه (صلی الله علیه و آله) گواه و شاهد پیامبران است) خدای متعال خطاب به پیامبر میفرماید: فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَجِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیداً(۲۷۵)
عیاشی در تفسیرش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وصف روز قیامت روایت کرده است که «(در آن روز) همه در مکان معینی جمع میشوند و همه خلایق مورد سئوال و استنطاق قرار میگیرند و هیچکس نمیتواند سخن بگوید مگر کسی که خدای تعالی به او اذن دهد و سخن به حق و ثواب گوید،آنگاه پیامبران را بپا میدارند و مورد سئوال قرار میدهند و این جریان، همان است که در سخن خدای تعالی خطاب به پیامبر آمده است فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَجِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیداً.
بنابراین، رسولاللَّه شهود بر شهداست و شهدا هم همان پیامبران هستند». پیش ازاین درباره انکار رسالت انبیا از جانب امتها و سوگند یاد نمودن آنها و همچنین دروغ گفتنشان در این مورد که در احادیث آمده است، توضیح دادیم.
گروه دیگر از شهدا عبارتند از ملائکه (ثبت کننده اعمال) که خداوند در این باره میفرماید: وَما تَکُونُ فی شَاُنٍ وَّما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَّلا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ اِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً اِذْ تُفیضُونَ فیهِ(۲۷۶).
و نیز فرمود: وَلَقَدْ خَلَقْنَااْلأِنْسانَ وَنَعْلَمُ ماتُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ اِذْیَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَعَن الشِّمالِ قَعیدٌ * ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ * ... وَجاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَشَهیدٌ(۲۷۷).
و همچنین فرمود: وَاِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ * کِراماً کاتِبینَ * یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ(۲۷۸) و آیات دیگری که بر شاهد بودن ملائکه دلالت دارند، اعضا و جوارح انسان هستند.
خدای تعالی در این باره میفرماید: اَلْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی اَفْواهِهِمْ وَتُکَلِّمُنا اَیْدیهِمْ وَتَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ(۲۷۹).
و نیز میفرماید: وَیَوْمَ یُحْشَرُ اَعْداءُاللَّهِ اِلَی النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ * حَتَّی اِذا ماجاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَاَبْصارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ * وَقالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا اَنْطَقَنَااللَّهُ الَّذی اَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَاِلَیْهِ تُرْجَعُونَ * وَما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ اَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَلا اَبْصارُکُمْ وَلا جُلُودُکُمْ وَلکِنْ ظَنَنْتُمْ اَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ * وَذلِکُمْ ظَنّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ اَرْدیکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِریَن(۲۸۰).
سیاق این آیات درباره دوزخیان است، ازاین رو مسأله شهادت اعضا و جوارح نیز به آنها اختصاص دارد و شامل مؤمنان و اهل بهشت نمیباشد.
مسأله شهادت دادن اعضا و جوارح اهل دوزخ بر گناهان میتواند دلیل و شاهد دیگری باشد بر اینکه کافران نیز مکلف به فروع و احکام دین میباشند و علت اینکه دوزخیان تنها «جلود = پوستها»شان را مخاطب قرار میدهند و میپرسند چرا علیه ما شهادت دادید؟ این است که چشم و گوش، به حیات و فهم نزدیکتر است و از عالَم ماده دورتر؛ به خلاف «جلود = پوستها» که به ماده نزدیکتر است و شهادتشان تعجب برانگیزتر.
این قسمت از آیه که فرمود: قالُوا اَنْطَقَنَااللَّهُ الَّذی اَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ. پاسخ اعضا و جوارح به سؤال صاحبانشان است و در پاسخ آنها از به کار بردن کلمه «شهادت» عدول کردند و کلمه «نطق = سخن گفتن» را به کار بردند و در این مورد هم باز واژه «انطاق = به سخن آوردن» را برگزیدند، تا برسانند که این امر نیز به دست خدای تعالی است و اوست که آنها را به سخن آورده است، از اینرو عتاب و سرزنش کردن اعضا و جوارح به عنوان یک موجود مستقل تام الاختیار بیمورد است؛ چراکه نطق هر ناطق وسخنگویی ازخدای تعالی است و هیچ موجودی در کارها و شئونش مستقل نیست و به همین جهت به دنبال آن گفتند: وَهُوَ خَلَقَکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَاِلَیْهِ تُرْجَعُونَ یعنی که آغاز و انجام و بدأ و اختتام همه اشیاء و همه پدیدههابه دست اوست و اوست که قائم و واقف برهر امری است و از هیچ امری و جریانی غایب نیست،بلکه مراقب و نگهبان همه چیزاست.
و از آنجا که مراقبت و نگهبانی از شیء، به وسیله چیزی انجام میگیرد و نیز استتار و پردهپوشی هم نیاز به وسیلهای دارد، لذا به دنبال فراز پیش، فرمود: وَما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ اَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَلا اَبْصارُکُمْ یعنی شما قادر نبودید نسبت به گناهانی که به وسیله جوارحتان انجام دادید پردهپوشی کنید، نه به علت این که اعضا و جوارح را به حساب نمیآوردید و از شهادت دادنها حذر نمیکردید، بل بدین علت که گمان کردید اشیاء از خود استقلال دارند و از ذات حق تعالی جدا هستند و حق تعالی از آنها غایب است، در صورتی که اعضا و جوارح انسان (در حقیقت) مرصاد و کمینگاه الهی هستند (و وسیلهای برای مراقبت و کنترل بندگان میباشند) و همین تصور غلط شما باعث شد که گمان کنید خدای تعالی بسیاری از آنچه را که انجام میدهید، نمیداند (و همین گمان) عین غفلت از حق تعالی و عین بیتوجهی به این حقیقت است که او بر هر امری گواه و شهید است و هرچیزی که نزد کسی حاضر باشد و یا هر امری که کسی آن را بداند، آن چیز به عینه نزد حقتعالی حاضر است وبه عینه برای او معلوم و مکشوف است: وَذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ اَرْدیکُمْ فَاَصْبْحْتُمْ مِنَ الْخاسِریَن(۲۸۱).
در اینجا به دو نکته باید توجه نمود. یکی اینکه این اصل کلی که علم و قدرت و بهطور کلی تمام کمالات واسطهها، عین علم و قدرت و کمالات حقتعالی است،در قرآن مجید دارای فروع زیادی است و در موارد متعددی به آن اشاره شده است؛ مثلاً درباره علم، خدای باریتعالی میفرماید: لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمواتِ وَلا فِی اْلاَرْضِ وَلا اَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَلا اَکْبَرُ اِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ(۲۸۲).
و نیز میفرماید: اَمْ یَحْسَبُونَ اَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْویهُمْ بَلی وَرُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ(۲۸۳).
و همچنین میفرماید: وَلَقَدْ خَلَقْنَا اْلأِنْسانَ وَنَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ * اِذْ یَتَلَقَّیَ الْمُتَلَقِیَّانِ عَنِ الْیَمینِ وَعَنِ الشِّمالِ قَعید(۲۸۴) و آیات زیاد دیگری که در این باره وارد شده است.
به طوری که ملاحظه میشود، خدای تعالی علم خود را به همه موجودات با ثبت بودن همه حقایق در لوح محفوظ، یکی دانسته و از آن دو به عنوان یک واقعیت سخن میگوید (این مطلب اشاره به آن اصل است که علم و سایر کمالات واسطهها، عین علم و کمالات ذات حقتعالی است) و با توجه به آنچه گفته شد معنای این آیه: ثُمَّ تُرَدُّونَ اِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(۲۸۵) که مکرراً در قرآن کریم آمده است، روشن میشود.
نکته دیگری که سزاوار تأمل است، این است که از آیات گذشته چنین استفاده میشود که حیات و زندگی، یک حقیقت ساری و جاری در تمام موجودات است؛ زیرا که در غیر این صورت، به سخن آوردن اعضا و جوارح، نمیتوانست، شهادت باشد. چون سخن گفتن درباره کسی، زمانی شهادت به حساب میآید که «سخن» حقیقتاً از آن سخنگو باشد و این جز با حیات و زنده بودن میسر نیست.
از سوی دیگر زنده نمودن شاهدها در روز قیامت و خبر دادن آنها از وقایعی که در دنیا اتفاق افتاده است، بدون آنکه هنگام وقوع آن وقایع، شاهدها حیات داشته باشند و آن وقایع را تلقی و دریافت کنند، چنین خبر دادنی نمیتواند شهادت باشد، ناچار هرچه که در روز قیامت شهادت میدهد مانند: سمع و بصر و جلود و زمان و مکان، همه وهمه در دنیا دارای حیات هستند و از این بیان بلافاصله معنای این آیه شریفه روشن میشود که میفرماید: وَمَنْ اَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِاللَّهِ مَنْ لایَسْتَجیبُ لَهُ اِلی یَوْمِ الْقِیمَةِ وَهُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ * وَاِذا حُشِرَ النَّاسُ کانُوا لَهُمْ اَعْداءً وَّکانُوا بِعبادَتِهِمْ کافِریَن(۲۸۶) و همچنین این آیه که در وصف آلهه کفار میگوید: اَمْواتٌ غَیْرُ اَحْیاءٍ وَما یَشْعُرُونَ اَیَّانَ یُبْعَثُونَ(۲۸۷).
درباره مطالبی که گفته شد، اخبار و احادیث زیادی وارد شده است. در کافی از حضرت باقر (علیه السلام) ضمن حدیثی روایت شده است که «اعضا و جوارح» تنها علیه کسانی شهادت میدهند که مستحق عذاب الهی شده باشند (این شهادت در مورد مؤمن نیست) و مؤمن کتاب (نامه اعمالش) را به دست راست دریافت میکند اشاره حضرت در این روایت به آیهای است که در ذیل آیات شهادت آمده است: وَقَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فی اُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَاْلأِنْسِ اِنَّهُمْ کانُوا خاسِریَن(۲۸۸).
در تفسیر علی ابن ابراهیم قمی ومن لا یضحره الفقیه درباره آیه: شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَاَبْصارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ(۲۸۹) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: مقصود از «جلود» فرجها و رانها هستند.
و نیز در تفسیر قمی از قول حضرت (علیه السلام) آمده است: هنگامی که خداوند متعال در روز قیامت، خلایق را جمع کند، نامه عمل (کارنامه) هرکسی را به دستش میدهند و آنها در آن نگاه کرده (آن را میخوانند) و منکر میشوند که چنین اعمالی مرتکب شده باشند. آنگاه ملائکه علیه آنان شهادت میدهند، سپس (معصیتکاران) سوگند یاد میکنند که هیچکدام از این اعمال را مرتکب نشدهاند و در این آیه به این جریان اشاره شده است: یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ(۲۹۰) و وقتی چنین کنند، خداوند بر زبانشان مهر زند و اعضا و جوارحشان را در مورد آنچه که مرتکب شدهاند، به سخن آورد.
از جمله شهدا (گواهان) زمان و مکان است که شامل روزهای شریف و مقدس و ماهها و اعیاد و جمعهها و زمین و بقاع و مساجد و غیر اینها میشود، خداوند متعال میفرماید: وَتلْکَ اْلاَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَاللَّهُ الَّذینَ امَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ وَاللَّهُ لایُحِبُّ الظّالِمینَ(۲۹۱)
از بیانات گذشته چگونگی شاهد بودن روزها روشن میشود. و نیز معنای این آیه روشن میگردد و واضح میشود که کلمه «من» در جمله وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ «من» ابتدائیه است نه تبعیضیه و مقصود از «شهدا» که در آیه آمده است همان «ایام = روزها» است.
و نیز خدای تعالی (در باره شاهد بودن زمان ها و مکان ها) میفرماید: ثُمَّ اِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَاُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * یا بُنَیَّ اِنَّها اِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ اَوْفِی السَّمواتِ اَوْ فِیاْلاَرْضِ یَأْتِ بِهَااللَّهُ اِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ(۲۹۲)، توضیحات سابق معنای این آیه را روشن میسازد (و چگونگی شاهد بودن صخرهها و آسمانها و زمینها را روشن میکند)
و نیز خدای تعالی فرموده است: وَاَخْرَجَتِ اْلاَرضُ اَثْقالَها * وَقالَ اْلأِنْسانُ مالَها * یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها * بِاَنَّ رَبَّکَ اَوْحی لَها(۲۹۳).
در کافی از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: «هنگامی که روز فرامیرسد، ای فرزند آدم! در این روز کارهای نیک انجام ده تا به نفع تو نزد خدای تعالی در روز قیامت شهادت دهم. من نه در گذشته نزد تو آمدهام ونه در آینده خواهم آمد و هنگامی که شب فرا میرسد او نیز چنین سخنی را میگوید».
این معنا (مضمون این حدیث) را ابن طاووس نیز در کتاب محاسبة النفس از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) روایت کرده است.
شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع از عبداللَّه الزراد روایت کرده است که «کهمس از حضرت صادق (علیه السلام) سئوال کرد که آیا شخص، همه نمازهای نافله اش را یکجا بخواند یا آنها را در جاهای مختلف به جا آورد؟
حضرت فرمود: نه آنها را این جا و آنجا پراکنده سازد؛ زیرا این اماکن در روز قیامت به نفع او شهادت خواهند داد».
یکی دیگر از شهدای قرآن کریم، اعمال و عبادتهای شخص است و در آینده، در مبحث شفاعت به طور فشرده در این باره سخن خواهیم گفت.
آنچه را که در مورد شهادت شاهدان گفته شد از راه برهان نیز میتوان اثبات نمود؛ زیرا که: هر رابطه و نسبتی که بین اعمال و اشیاء، تحقق یابد عین آن رابطه و نسبت، بین آن شیء و ذات (عمل کننده) نیز به وجود خواهد آمد؛ زیرا که اعمال از تنزلات ذوات هستند و وجودشان قائم به ذوات است.
بنابراین، با بقای ذات، صادرهای ذات نیز به حسب نوع تحققی که دارند، باقی میمانند و با بقای «صادرها» نسبتی که بین آنها و اشیاء تحقق یافته، بقا و دوام مییابد و باز به علت بقای نسبتها، اشیاء نیز باقی میمانند؛ چون وجود نسبتها، وجود «رابط» هستند و بدون طرفین، تحقق نمییابند. (از سوی دیگر) با حیات، همه ذوات (اعمال و نسب و اشیاء) حیات خواهند داشت و با حضور آنها در پیشگاه حقتعالی (به طور کامل) و به تمام ذات، نسبت به آنچه که نزدشان هست، همه شهادت میدهند.
پی نوشت ها:
(۲۶۵) - سوره نحل، آیه ۸۴.
(۲۶۶) - سوره بقره، آیه ۱۴۳.
(۲۶۷) - سوره فتح، آیه ۲۹.
(۲۶۸) - سوره حج، آیه ۷۸.
(۲۶۹) - سوره بقره، آیه ۱۲۸ و ۱۲۹.
(۲۷۰) - سوره بقره، آیه ۱۴۳.
(۲۷۱) - سوره نساء، آیه ۴۱.
(۲۷۲) - همان
(۲۷۳) - سوره نحل،آیه ۸۹.
(۲۷۴) - سوره اعراف، آیه ۶.
(۲۷۵) - سوره نساء، آیه ۴۱.
(۲۷۶) - سوره یونس، آیه ۶۱.
(۲۷۷) - سوره ق، آیه ۱۶ - ۲۱.
(۲۷۸) - سوره انفطار، آیه ۱۰ - ۱۲.
(۲۷۹) - سوره یس، آیه ۶۵.
(۲۸۰) - سوره فصلت، آیه ۱۹ - ۲۳.
(۲۸۱) - سوره فصلت، آیه ۲۳.
(۲۸۲) - سوره سبأ، آیه ۳.
(۲۸۳) - سوره زخرف، آیه ۸۰.
(۲۸۴) - سوره ق، آیه ۱۶ و ۱۷.
(۲۸۵) - سوره جمعه، آیه ۸.
(۲۸۶) - سوره احقاف، آیه ۵ و ۶.
(۲۸۷) - سوره نحل، آیه ۲۱.
(۲۸۸) - سوره فصلت، آیه ۲۰ و ۲۵.
(۲۸۹) - همان
(۲۹۰) - سوره مجادله، آیه ۱۸.
(۲۹۱) - سوره آلعمران، آیه ۱۴۰.
(۲۹۲) - سوره لقمان، آیه ۱۵ و ۱۶.
(۲۹۳) - سوره زلزال، آیه ۲ - ۵.
تاثیر شخصیت حضرت معصومه(س) بر فرهنگ و تمدناسلامی
حضرت فاطمه معصومه ـ عليها السلام ـ دختر امام موسي بن جعفر الکاظم و خواهر امام علي بن موسي الرضا و عمه امام محمد تقي الجواد ـ عليهم آلاف تحيه و السلام ـ است.مادر امام رضا ـ عليه السلام ـ و حضرت فاطمه معصومه ـ عليها السلام ـ نجمه خاتون است، اين بانو فقط اين دو فرزند بزرگوار را داشته است و هر دوي آنها با حضور خود در سرزمين اهلبيت (ايران) سبب پيشرفت و تعالي معنوي و فرهنگي شده اند.
فضايل حضرت فاطمه معصومه ـ عليها السلام ـ وقتي روشن مي شود که پيوند آن بزرگوار با علم معلوم گردد. علم و دانش اين بانوي گرامي اسلام بيش از آن است که در معرض شناخت ما قرار گرفته است. جايگاه علم در دين مبين اسلام بسيار خطير است. خداوند متعال علم و دانش را از الطاف خاص و ويژه خود به پيامبران و دانشمندان قرار داده، درک و دريافت وحي و ابلاغ آن را با علم عجين کرده است. براي پي بردن به فضيلت و مقام والاي حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ و اينکه چرا و چگونه بوده است که آن بانوي کريمه در بين ديگر امامزادگان از برتري و جلالت شأن ويژه برخوردارند در اين خصوص کافي است به فضايل و ويژگي هاي علمي آن بانوي گرامي پي ببريم.
* جاودانگي درسایه علم و معنويت
پيوند بين علم و معنويت به انسان جاودانگي مي بخشد چون علم از صفات الهي است و از تجليات بزرگ خداوند است و همين تجلي بزرگ است که آدم را مسجود ملائکه قرار داده.[1]
درباره امتيازات و ويژگي هاي همه پيامبران «علم» برجستگي خاص و مأموريت ويژه است، پيامبران به همان ميزان که مأمور به انذار بوده اند، مأمور به تعليم نيز بوده اند، انذار و تزکيه مقدمه علم است. تعليم مردم و علم محوري و حمايت از دانش يکي از ماموريت هاي بزرگ انبياي الهي است. هر جا علم و دانش رونق داشته فرهنگ و تمدن در دامن آن جوانه زده است اگر گذشته تاريخ بشريت و تمدن ها را مورد بازشناسي قرار دهيم. مهد تمدن هاي بزرگ انساني در نقطه اي از جهان قرار دارد که پيامبران بزرگ الهي از آن برخاسته اند. علم و تمدن از محل زيستن انبياء به جاهاي ديگر رسيده است.
در دين اسلام علم و عالم از جايگاه بي نظير برخوردار است. نگاه قرآن و سيره معصومان به علم نيز مؤيد جايگاه رفيع علم است. امتياز و ويژگي بزرگ حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ پيوند آن حضرت با علم است. تأکيد ائمه به زيارت و پاداش بزرگ زيارت آن حضرت،[2] همه از اين جهت است که مکانت علمي حضرت براي ديگران روشن شود.
* مدفن حضرت معصومه سبب پيدايش شهر بزرگ معنوي
پيوند آن بانوي گرامي با علم و فضيلت است سبب پيدايش يک شهر بزرگ معنوي در مرکز ايران گرديده و پس از حضور آن حضرت در اين شهر و واقع شدن مزارش، علم اهل بيت(ع) در اين شهر جوانه زده و روز به روز رشد يافته است. محدثان بزرگ از اين شهر برخاسته و علوم اهلبيت را رواج داده اند، و آثار علمي بزرگ پديد آورده و تمدن اسلامي را رونق بخشيده اند.
پس از حضور حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ در شهر قم به عنوان يک شهر بزرگ علمي مورد توجه قرار گرفت، و به تدريج اين شهر تبديل به مرکزي در علم گرديد وتمدن اسلامی از این چشمه معرفت سیراب گردید در سایه نو فاطمه معصومه (س) قم پس از حضور ورحلت این بانو به قطبی علمی مبدل شد و از آن روز به بعد تا به امروز این مرکزیت درخشش بیشتری داشته است ؛ قم مدتها در مکتب نقل حدیث محوریت و برمکاتب دیگر جهان اسلام رجحان داشت ؛ به همین جهت مرکزتجمع بزرگان شیعه و دانشمندانی بود که مکتب بغداد و ری به آن نیازمند بودند ؛ طلوع علم از قم با محوریت کتابهای حدیثی به اوج رسید و میراث آن در شکل گیری مجموعه های روایی شیعه تاثیر وسهم قابل توجهی داشته است ؛ مکتب بغداد از نظر اندیشه و فکر نیز متاثر از مکتب قم بوده است؛ پس از آغاز غیبت کبری گرایش از نقل روایت به تعقل و اجتهاد و عقلگرایی وتفسیر نیز در قم بالنده شد که در مکاتب دیگر موثراست ؛ از اینرو اگر عناصر مهم تمدن اسلامی مورد دقت و معرفت قرار گیرد و بر اساس نقش عناصری مورد سنجه قرار گیرد بهره گیری تمدن اسلامی از محتوای غنی مکتب قم فزون تر از همه مکاتب است ؛ با روندی که درتاریخ وسیر علمی دیده می شود دوره فترت در تولید علم از ناحیه قم بسیار اندک و ناچیز است در حالیکه سهم مکاتب دیگر علمی با فرو پاشی برخی از عناصر محوری بیشتر دیده می شود ؛ از اینرو سهمی که حضور بابرکت حضرت معصومه(س) درقم ایجاد کرده به این تکاپو ی وسیع علمی تحرک و بالندگی وسیعی همراه با نوآوری بخشیده است .
*هجرت روح بزرگ علمي از مدينه به ايران
برخورداري حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ از برجستگي علمي و نيز با حضورش در قم، روح بزرگ علمي از مدينه به ايران مهاجرت کرد همان سان که با حضور برادرش در خراسان علم از مدينه غروب کرد و در ايران طلوع نموده، امام رضا ـ عليه السلام ـ به منزله خورشيد از مدينه غروب و در شرق ايران طلوع کرد، علم الهي نيز با آن حضرت در خراسان طلوع کرد، که پس از حضور آن حضرت خراسان هم از جهت تمدني روز به روز در پيشرفت بود هم از لحاظ علمي و رويش عالمان کم نظير تاريخ، که در بلاغت و هنر نوشتن سرآمدان تمام روزگار در جهان اسلام شده اند، بسياري از دانشمندان بليغ و زبردست در اين منطقه پرورش يافته اند، نفس قدسي امام و جلسات علمي و مناظرات با دانشمندان فضاي خراسان را علمي کرد و عالمان و فقيهان بزرگ اسلام از اهل سنت و شيعه از اين ديار برخاستند، همين پيوند و قرابت علمي در حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ نيز وجود داشت چنان که نقل شده جمعي از شيعيان به مدينه آمدند تا به محضر امام کاظم علیه السلام برسند و جواب سئوالات خود را بگيرند، حضرت حضور نداشت، مراجعه کنندگان که سئوال علمي داشتند مي خواستند از در خانه حضرت با يأس و نااميدي و اندوه برگردند اما حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ که هنوز به سن بلوغ نرسيده بودند تمام سئوال هاي آنان را پاسخ داد. شيعيان، مدينه را ترک و در بيرون شهر با امام روبرو شدند و پاسخ هاي حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ را به آن حضرت نشان دادند و امام با ديدن دستخط و پاسخ هاي دخترش اظهار شعف و شادي نمود و فرمود «فداها ابوها» پدرش فداي چنين دختري باد.[3]
* حال و هواي قم مملو از رويش علمي است
اين پيوند با علم و دانش، با روح ملکوتي حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ به شهر قم منتقل شد و فقاهت را در شهر قم به اوج رشد خود رسانيد، حکمت و سرّ برتري حضرت معصومه به ساير امامزادگان را بايد با ادراک شهودي و باطني تفسير کرد. حيات انسانيت با علم است و علم حياتي مرگ ناپذير است، علم هميشه زنده است و مايه حيات جوامع انساني است از اين رو شهرهايي که مدفن و مزار اهلبيت(ع) در آن قرار گرفت چون شمع هميشه روشن، مرکزيت علمي را مختص خود کرده اند، در حالي که قبرستان هاي فراواني در دنيا وجود دارد که هرگز بوي علم از آنها به مشام نمي رسد بلکه بوي ويراني و اندوه از آنها مشام انسان را از حيات نااميد مي کند، اما مزار اهلبيت، مرکز نشر علوم شده است، تفاوت قبر آنها با ديگران در اين است چنان که در زيارت جامعه مي خوانيم «قبورکم في القبور» قبرهاي شما در ميان قبرهاست اما با اين تفاوت که از آنها زندگي، رضايت و معنويت به جامعه الهام مي شود اين ويژگي از پيوند علم با اين خاندان حکايت دارد. برتري حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ از اين قرابت و پيوند حکايت دارد که مدفنش مرکز نشر علوم گرديده و علم از کوفه و نجف و مدينه غروب کرده و در شهر مقدس قم سر برآورده است.
اين مرکزيت علمي در اخبار اهلبيت نيز منعکس شده[4] که حکمت آن بعدها روشن شده و روند تاريخ علمي به خوبي نشان مي دهد که پس از رحلت حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ در قم اين شهر مرکز ثقل علمي شد بي حکمت نيست که بزرگترين فلاسفه و حکماي جهان افرادي چون ملاصدراي شيرازي بهترين آثار علمي خود را در مجاورت و با استعانت از اين بانوي بزرگ مي نويسد.[5] حال و هواي شهر قم مملو از رويش علمي است و اين فرصت بي نظير در هيچ نقطه جهان با اين امنيت ميسر نبوده است، چون معصومه بانوي علم و فضايل است.
يکي ديگر از علل برتري بانوي فضيلت و کريمه اهلبيت نسبت به ساير امامزادگان تقوي زهرا گونه آن حضرت است، بانوي فضيلت ها چونان مادرش در تقوي و پاکدامني در عصر خود در ميان بانوان نظير نداشته، اگر چه اطلاعات زيادي از زندگي آن حضرت در مدينه در منابع ديرين وجود ندارد اما با اينکه آن حضرت در جواني در شهر قم رحلت نموده و در مدت کمي که در شهر قم، اقامت کرد محل عبادت مخصوصي داشت، که اکنون مزار عابدان و مؤمنان در شهر قم و محلي است که الهام بخش و منعکس کننده اوصاف و سيره عبادي حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ است.
اين دو ويژگي مهم حضرت معصومه از شهر قم يک شهر مهم مذهبي و علمي بي نظير در دنيا ساخته است که مردم از تمام کشورها و ملت هاي جهان براي تحصيل در اين شهر حضور دارند و به کسب علوم آل محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با عشق وافر و زايد الوصف اشتغال دارند.
در پرتو توجهات و فيوضات حضرت فاطمه معصومه ـ عليها السلام ـ علوم اسلامي در اين شهر رشد و گسترش بي نظير در طول تاريخ يافته و عالمان بزرگي در دامن معنويت اين بقعه مطهر و آسماني تربيت شده[6] هر يک از عالمان تربيت شده در فضاي معنوي شهر قم در هر نقطه از ايران و جهان استقرار يافته اند. نور علم و معنويت را در آن منتشر کرده و بذر علم و تقوي را در دل شيفتگان علم و تقوي نهاده اند. به نحوي که شعاع نورشان تا قيامت درخشش خواهد داشت.
حضرت فاطمه معصومه ـ عليها السلام ـ با فضايل و کرامات محسوس، مشتاقان علم و علماي بزرگ را مورد لطف و توجه قرار داده و هيچ حاجتمندي از لطف آن حضرت محروم نبوده است. باب کرامت و بخشش امامت از سوي آن بانوي الهي نيز پيوسته در حال تربيت نفوس کريم است. هر يک از ابعاد شخصيتي آن بانوي مقدس براي دانشمندان يک ويژگي و برتري بخشيده است. درباره کرامات آن بانوي گرامي مراجع عظام و طلاب علوم ديني خاطرات و تجارب ذي قيمتي دارند که اگر تمام آنها به دقت ثبت شود هزاران اوراق را طلايي خواهد کرد.
از ديگر علل برتري حضرت فاطمه معصومه ـ عليها السلام ـ و توجه و علاقه عمومي و اقبال مردم به زيارت آن حضرت، که از توجه ائمه ـ عليهم السلام ـ به آن حضرت برآمده به نحوي که رواياتي از امام صادق و ساير ائمه ـ عليهم السلام ـ درباره فضايل و امتيازات شهر قم وارد شده که رويکرد آنها به وجود مرقد حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ در شهر قم است،[7] اين روايات در بين مردم توسط علما رواج يافته و توجهات عمومي را به اين شهر معطوف داشته است.
* زيارتنامه حضرت معصومه( عليها السلام ) مأثور است
امام رضا ـ عليه السلام ـ که در ايران حضور داشت بر اساس برخي از روايات در قم حضور يافته و قبر خواهر کريمه اش را زيارت و نحوه زيارت و آثار و برکات آن را به مردم تبيين فرموده، نظير روايتي که سعد قمي از امام نقل کرده که هر کس او را (معصومه) با شناخت و معرفت زيارت کند، پاداش معنوي آن معادل بهشت است.[8] زيارتنامه اي که حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ دارد مأثور است، چون امام رضا ـ عليه السلام ـ آن را به مردم تعليم و آموزش داد، که شايد بيشتر امامزادگان چنين متن زيارتي معتبر نداشته باشند. از اين روي شهر قم همواره امتيازات و ويژگي خاص داشته و دارد و تمام امتيازات معنوي و فرهنگي که در اين شهر وجود دارد مرهون وجود اين بانوي بسيار کريم است.
*شعاع نور معنویت اهل بیت (ع) از فضای قم
در ميان امام زادگان ايران و شهرقم وفرزندان حضرت امام موسی (عليه السلام) كه نورافشاني ميكنند، ماه تاباني كه همه آنها را تحتالشعاع انوار درخشان خود قرار داده ، تربت پاك شفيعه محشر، كريمه اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دخت گرامي موسي بن جعفر، حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ ميباشد.
حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ از جهت شخصيت فردي و كمالات روحي در بين فرزندان موسي بن جعفر ـ سلام الله عليها ـ بعد از برادرش، علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ در والاترين رتبه جاي دارد. اين در حالي است كه شيخ مفيد و ديگران فرزندان دختر امام كاظم ـ عليه السّلام ـ حداقل هجده تن بودهاند و فاطمه در بين اين همه بانوي مكرمه سرآمد بوده است.[9]
حاج شيخ عباس قمي درباره دختران موسي بن جعفر مينويسد: «برحسب آنچه به ما رسيده، افضل آنها سيده جليله معظمه، فاطمه بنت امام موسي ـ عليه السّلام ـ معروف به حضرت معصومه است».[10]
اما شيخ محمد تقي تستري در «قاموس الرجال» فضيلت وي را نه تنها در بين دختران، بلكه پسران حضرت غير از امام رضا ـ عليه السّلام ـ بينظير ميداند و مينويسد: «در ميان فرزندان امام كاظم ـ عليه السّلام ـ با آن همه كثرتشان، بعد از امام رضا ـ عليه السّلام ـ كسي همشأن حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ نيست.»[11]
بيگمان اين نحوه اظهار نظرها و نگرش به شخصيت فاطمه دختر موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ بر برداشتهايي استوار است كه از متن روايات وارده از ائمه به دست آمده ،رواياتي كه مقامهايي را براي فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ برشمردهاند مقامي كه نظير آن را براي ديگر برادران و خواهران وي ذكر نكردهاند و به اين ترتيب نام فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ را در شمار زنان برتر جهان قرار دادهاند.
* خصوصياتي كه آن حضرت را از ديگر امامزادگان جدا ميكند:
1 . شرافت خانوادگي: تأثير شخصيت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان را نميتوان انكار كرد. اين تأثيرپذيري در وجود فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ از برجستگي خاصي برخوردار است. ایشان از هر دو طرف (پدر و مادر) فضايلي را به ارث بردهاند كه تنها برادرش علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ آنها را به صورت كامل در خود جمع كرده بود و به نظر ميرسد بتوان برتري شخصيت والاي فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ بر ديگر فرزندان حضرت موسي بن جعفر ـ عليهما السّلام ـ را در همين نكته يافت كه فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ مانند برادرش از هر دو طرف پاكيزهترين خصال و ويژگيها را به ارث برد با وجود بانوان ديگري در خاندان امام كاظم ـ عليه السّلام ـ گويي «نجمه» ستاره پر نور بانوان امام كاظم(ع) است كه بسان پرفروغترين ستارهها ميدرخشد و به راستي كه تمام فروغش را به دو پاكيزه گوهرش، علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ و فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ منتقل كرد.[12]
مطالعه سيره ائمه گواهي ميدهد كه طهارت و پاكي مادر شرط اساسي براي گزينش مادران امامان بوده است و سعادتي كه نصيب فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ شده اين بود كه مادرش، مادر امام رضا ـ عليه السّلام ـ نيز بود. لذا از هر آلودگي در هر اندازهاش به دور ماند.[13]
2 . شفاعت گسترده:
بالاترين جايگاه شفاعت از آن رسول گرامي اسلام است،[14] اما دو تن از بانوان خاندان رسول مكرم (ص) شفاعت گستردهاي دارند كه بسيار وسيع و جهان شمول است و ميتواند همه اهالي محشر را فرا گيرد: 1 . خاتون محشر، صديقه اطهر، حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ 2 . شفيعه روز جزا حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ
در مورد شفاعت گسترده حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ طبق احاديث منقول از اهل سنت و شيعه هيچ شكي نيست. اما در مورد حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ از جهت گستردگي شفاعت، هيچكس ـ حداقل هيچ بانويي ـ به شفيعه محشر معصومه نميرسد،كه امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ در اين رابطه ميفرمايد: «تدخل بشفاعتها شيعتنا الجنه باجمعهم» با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت ميشوند.[15]
3 . و دهها ويژگي ديگر:
مثل عصمت، محدثه بودن، ورود زيارتنامه مخصوص، و ... باعث شده كه حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ از ديگر امامزادگان پيشي گيرد.[16] و همچون ستارهاي درخشان در اين آسمان بدرخشد و صاحب شأن و مقام خاصي بشود همانطوري كه امام رضا ـ عليه السّلام ـ در فقرهاي از زيارتنامه آن حضرت ميفرمايد: «فان لك عند الله شانا من الشان»[17] يعني تو در محضر الهي شأن و منزلت وصفناپذيري داري، كه بر خاكنشينان اين عالم قابل تصور نيست و تنها خدا و پيامبر و اوصياء طاهرينش بر آن واقفند.[18]
اى دختر عقل و خواهر دین وى گوهر دُرج عزّ و تمکین
عصمت شده پاى بند مویت اى علم و عمل مقیم کویت
اى میوهی شاخسار توحید همشیرهی ماه و دخت خورشید
وى گوهر تاج آدمیّت فرخنده نگین خاتمیّت
شیطان به خطاب قم براندند پس تخت تو را به قم نشاندند
کاین خانه بهشت و جاى حوّاست ناموس خداى جایش اینجاست
اندر حرم تو عقل مات است زین خاک که چشمهی حیات است
جسمى که دراین زمین نهان است جانى است که در تن جهان است
این ماه منیر و مهر تابان عکسى بود از قم و خراسان
ایران شده نور بخش ارواح مشکات صفت عرش و کرسى
هر کس به درت به یک امیدى است محتاج تر از همه «وحیدى» است
__________________________
[1] . سوره بقره.
[2] . شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج2، ص376، ماده قم.
[3] . مهدي پور، علي اکبر، زندگاني کريمه اهلبيت، قم، نشر حاذق، چاپ اول، 1380ش، ص135 به نقل از کشف اللئالي.
[4] . حسن بن محمد بن حسن قمي، تاريخ قم، قم، آستانه مقدسه، چاپ اول، 1385ش، ص140.
[5] . خواجوي، محمد، ترجمه مفاتيح الغيب، تهران، نشر مولي، چاپ اول، 1363ش، ص122.
[6] . حکيمي، محمد، حضرت معصومه و شهر قم، قم، نشر دفتر تبليغات، چاپ دوم، 1376ش، ص47.
[7] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، دارالوفاء، 1404ق، ج99، ص267.
[8] . حرعاملي، وسائل الشيعه، ج14، ص576؛ بحارالانوار، همان، ج48، ص316 به نقل از شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا.
[9] . صدوق، عيونالاخبار، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، ج 1، ص 14؛ شيخ مفيد، الارشاد، دارالمفيد، ج 2،ص 244.
[10] . شيخ عباس قمي، منتهيالامال، انتشارات هجرت، ج 2، ص 273.
[11] . ر.ك: مجله كوثر، شماره 33، شخصيتحضرت معصومه.
[12] . كليني، اصول كافي، چاپ مكتبة الصدوق، تهران، ج 1، ص 477.
[13] . طبرسي، اعلام الوري، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ص 302.
[14] . سوره بقره، آيه 256.
[15] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، كتابخانه سنائي، تهران، ج 2، ص 376.
[16] . طبق حديثي از امام رضا ـ عليه السّلام ـ لقب حضرت به حضرت فاطمه دادند و اين دلالت بر عصمت و پاكي آن حضرت دارد. طبق نقل علامه اميني در الغدير، حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ ناقل حديث از اجداد خود بوده است از اين روي به وي محدثه ميگويند. (علامه اميني، الغدير، ج 1، ص 196).
[17] . علامه مجلسي، بحارالانوار،مؤسسة الوفاء، بيروت، ج 102، ص 266.
[18] . اميرعلي حسنلو
موشک صیاد ۴ بی رونمایی شد/ افزایش برد باور۳۷۳ به ۳۰۰ کیلومتر
آخرین تست سامانه ارتقا یافته باور 373 با موشک صیاد 4 بی با موفقیت انجام شده و برد این سامانه به 300 کیلومت رسیده است.
موشک بکار رفته در این سامانه یعنی موشک صیاد 4 بی با برد 300 کیلومتر امروز رونمایی شد.
در تست اخیر این سامانه، هدف دورایستا در برد بیش از 450 کیلومتر توسط رادار بهینه شده کشف شد و در برد حدود 405 کیلومتر ردگیری و در برد بیش از 300 کیلومتر مورد اصابت و انهدام قرار گرفته است.
موشک برد بلند صیاد 4 بی دارای سوخت جامد مرکب بوده و برای نخستین مرتبه مورد ارزیابی عملیاتی قرار گرفت.
با این حساب، برد رادار کشف سامانه باور 373 از 350 به 450 کیلومتر و برد رادار درگیری این سامانه از 260 به 400 کیلومتر ارتقا پیدا کرده است.
برد موشک باور نیز از 200 به 300 کیلومتر و ارتفاع درگیری آن از 27 به 32 کیلومتر افزایش یافته است.
پرتاب موفقیتآمیز زیرمداری ماهوارهبر قائم ۱۰۰
پرتاب زیرمداری ماهوارهبر قائم 100 نیروی هوافضای سپاه با موفقیت انجام شد.
بر اساس این گزارش، آزمایش پروازی این ماهوارهبر با موتور سوخت جامد مرحله اول رافع با موفقیت انجام شده است و قائم 100 اولین ماهوارهبر سه مرحلهای سوخت جامد ساخت کشور است که توسط دانشمندان نیروی هوافضای سپاه ساخته شده است.
ماهوارهبر سوخت جامد قائم 100، ماهوارهای است که با سه مرحله سوخت جامد قادر خواهد بود ماهوارههای با وزن 80 کیلوگرم را در مدار 500 کیلومتری از سطح زمین قرار دهد.
در آزمایش امروز موتور مرحله اول ماهوارهبر قائم 100 که همان موتور سوخت جامد رافع است و در دیماه 1400 آزمایش زمینی خود را با موفقیت پشت سر گذاشته بوده، مورد آزمایش پروازی زیر مداری قرار گرفت.
با عبور از این مرحله به فضل الهی در آیندهای نزدیک ماهواره ناهید سازمان هوافضای وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با بهرهبرداری از ماهوارهبر سه مرحلهای قائم 100 در مدار قرار میگیرد.
سردار امیرعلی حاجیزاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حاشیه آیین آزمایش این دستاورد بزرگ در پایگاه فضایی پرتاب ماهواره این نیرو برگزار شد، گفت: کشورهای مستکبر به سرکردگی رژیم پلید و تروریستی امریکا با بسیج تمامی عده و عده خود در مقابل پیشرفت ملت عظیمالشأن ایران صفآرایی کردهاند و تحمل موفقیت های غرور انگیز جمهوری اسلامی ایران را ندارند.
وی تأکید کرد: همت و تلاشهای مجاهدانه جوانان دانشمند ایران اسلامی که تحت هدایتهای فرماندهی مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا (مدظله العالی) این دستاوردهای بزرگ را در سایه سنگینترین تحریمهای تاریخ بشریت برای کشور عزیزمان ارمغان آورده است، راهبرد ایران قوی را پیش روی خود دارد و بدون هیچ تردیدی قدرت و سرعت حرکت پیشرونده خود برای فتح قلههای بلند دانش و رسیدن به فناوریهای نوین و برتر را ادامه خواهیم داد.
چرا انگشتان دست و پای برخیها همیشه سرد است؟
تخصصان میگویند؛ عوامل مختلفی مثل کمکاری تیروئید، کمخونی، فشارخون پایین، کشیدن سیگار و... به کُند شدن جریان خون و احساس سردی و حتی سوزش در نواحی دست و پا منجر خواهد شد.
هشت علت احساس سردی در دست و پاها از قرار زیر است:
_ کم خونی: کم خونی یکی از دلایل بالقوه سردی انگشتان است. کم خونی زمانی اتفاق میافتد که بدن قادر به تولید گلبولهای قرمز کافی نیست و یا زمانی که تولید هموگلوبین خون کمتر از حد نرمال است. این وضعیت میتواند منجر به کاهش اکسیژن در خون و سردی اندامها شود. کم خونی به دلایلی از قبیل کمبود آهن، مشکلات گوارشی، خونریزی داخلی و ... رخ میدهد. در بسیاری از موارد، کم خونی میتواند با مصرف یک مکمل ساده آهن درمان شود، اما در موارد جدیتر ممکن است نیاز به دریافت درمانهای دیگر از سوی پزشک وجود داشته باشد.
_ سندرم رینود: افراد مبتلا به این سندرم اغلب سردی انگشتان دست را احساس میکنند. افراد مبتلا به این بیماری دارای رگهای خونی غیرعادی در دستها هستند و شدت بروز نشانههای رینود به میزان تنگ شدن عروق بستگی دارد. وقتی این تنگی به طور متناوب و طولانی اتفاق افتد، علائم هم به شکل شدیدتری دیده میشوند، اما به هر حال سه علامت حتما در یک حمله رینود دیده می شود: سرد شدن انگشتان دست و پا، تغییر رنگ و بروز رنگ پریدگی انگشتان، احساس خواب رفتن و سوزن سوزن شدن عضو پس از قرار گرفتن مجدد در محیط گرم.
_ لوپوس: لوپوس تا حدود زیادی مرموز است و تحت شرایطی بروز میکند که سیستم ایمنی بدن به اشتباه به بافتهای خود حمله میکند.
_ مشکلات سیستم گردش خون: محدود شدن جریان خون به هر بخشی از بدن به ویژه اندامهایی مانند انگشتان پا و دست، منجر به احساس سرد شدن آنها میشود. مشکلات گردش خون حاکی از شروع عوارض قلبی بوده و بیشتر در مردان بالای ۵۰ سال شایع است.
_ سیگار کشیدن: اگر هنوز دلایل ترک سیگار برایتان کافی نیست، باید بدانید که نیکوتین موجود در سیگار منجر به انقباض سلولهای خونی میشود و میتواند باعث ایجاد پلاک در عروق خونی شود. این روند کاهش جریان خون به اندامهای پایانی مانند انگشتان را بیشتر میکند.
_ کمبود ویتامین ب ۱۲: فقر ویتامین ب ۱۲ در رژیم غذایی منجر به احساس سرمای بیش از حد در انگشتان میشود. اما چرا؟ مصرف ناکافی ویتامین ب ۱۲ منجر به کاهش تولید سلولهای قرمز میشود. اگر شما گیاهخوار هستید ممکن است سردی انگشتان ناشی از فقر ویتامین ب ۱۲ را بیشتر حس کنید. با مصرف مکملهای ویتامین ب ۱۲ این مشکل برطرف میشود.
_ مصرف داروها: داروهای شما میتواند انگشتان شما را سرد کند. داروهای بسیاری وجود دارد که میتواند سلولهای خونی به ویژه عروق خونی را منقبض کند. برخی از این داروها شامل بتا بلاکرها (تجویز شده برای تنظیم فشار خون)، برخی داروهای سرطان، داروهای میگرن و ضد احتقانهای بدون نسخه هستند. با پزشک یا داروساز برای دانستن اینکه آیا هریک از این داروهایی که مصرف میکنید میتواند موجب علائم شود، صحبت کنید.
_ کم کاری تیروئید: اگر انگشتانتان در یک روز گرم و سرد است، ممکن است این وضعیت به فعالیت غده تیروئید بستگی داشته باشد و نه درجه حرارت بدن یا عملکرد سیستم گردش خون شما. غده تیروئید نقش مهمی در کمک به تنظیم دمای بدن دارد. در اصل تیروئید ترموستات بدن ما است. مشکلات تیروئید همچنین میتواند منجر به احساس خستگی، یبوست، نوسانات وزن و ... بخصوص در افراد بالای ۵۰ سال شود.
چرا انگشتان دست و پا گزگز میکنند؟
تهرانیها رکورد جمعیت در مراسم ۱۳ آبان را زدند
شرکت کنندگان در راهپیمایی یوم الله 13 آبان در قطعنامه پایانی این مراسم تاکید کردند: ما شرکت کنندگان در این راهپیمایی ضمن اعلام حمایت از اقدامات انقلابی مجلس محترم، دولت ارزشی و جهادی و دستگاه محترم قضا مصرانه بر مقابله مستمر بر فتنه انگیزیها و اخلالگریها تاکید و استفاده از نگاه و توان و ظرفیت نخبگان جوان در پیشبرد کارها را گرهگشای کشور در شرایط و وضعیت خطیر دانسته و از مسئولین امر میخواهیم ضمن رسیدگی به مشکلات معیشتی و رفاهی مردم صف معترضان و اعتراضات به حق آنان را از مغرضان جدا دانسته و راهکارهای قانونی بیان انتقادات را فراهم سازند.
قطعنامه پایانی راهپیمایی سراسری یوم الله 13 آبان ماه سال 1401
«بسم الله الرحمن الرحیم»
گرامیداشت سیزدهم آبان ماه ، روز ملی مبارزه با استکبار جهانی، امسال در حالی با مراسم هفتم جانسوز شهدای مظلوم حرم مطهر حضرت احمدابنموسی«علیهما السلام» تقارن یافته، که این جنایتِ شقاوتآمیز و سکوت مدعیان حقوق بشر، گواهی بر عمقِ کینه و تجسمِ شرارتِ طاغوتِ اعظم آمریکای سلطه گر و نشانی از دست دشمنِ آتشافروز و عوامل خائن، جاهل و غافل آن علیه ملت بزرگ ایران اسلامی بوده و چالشی است که از 28 مرداد 1332، با سرنگونی حکومت ملی مصدق آغاز و با رخدادهای سهگانهیِ تجربهآموز این روز، یعنی «تبعید حضرت امام«قدس الله نفسه الزکیه» به ترکیه در سال 1343، کشتار وحشیانه دانش آموزان انقلابی توسط رژیم سفاک و یزیدی پهلوی در سال 1357 و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در سال 358 » ادامه یافته و هماکنون نیز در هیئت جنگ ترکیبی با ترور دانشمندان و فرماندهان نظامی و حمایت از گروهکهای تروریستیِ وهابی و سلفی و منافقین، تجزیهطلبها و اغتشاشگران استمرار و با دستور کار قرار دادن سیاستهای تبلیغی و رسانهای فعال در زمینۀ مأیوسسازی مردم با جعل اخبار ، تحلیلهای مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیتها ، پنهان کردن جلوههای امیدبخش ، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن محسّنات بزرگ و البته با استمداد از دنبالههای آنان در داخل کشور که با قلمفروشی و وطنفروشی و تیز کردن قمه اوباش و با بهرهمندی از آزادیها و امکانات کشور در خدمت دشمن و شبکههای نیابتی آن حرکت میکنند ادامه دارد.
اینک در این هنگامه ی غرورآفرینِ حماسه یِ ایستادگی و مقاومت ایران اسلامی، و در شرایطی که افول آمریکا آغاز و قدرت استکبار تنزل یافته و نشانههای انحطاط سیاسی، مدنی و اخلاقی و اختلافات و دو دستگیهای خونین داخلی نمایان گشته، و پیکر نامبارک این بت بزرگ در منطقه، به خاک مالیده شده و در سوی مقابل، ایران قوی و مستقل با ارادهیِ شکستناپذیر در نظم جدید جهانی به حقیقتی انکارناپذیر مبدل گشته، ما شرکت کنندگان در تظاهرات سراسری و یکپارچه 13 آبان ماه، مواضع خود را با بانگ رسای «الله اکبر» و «خامنه ای رهبر» به جهانیان اعلام میکنیم:
1ـ ما شرکت کنندگان در این راهپیمایی ضمن تجدید میثاق و عهدی دوباره با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی«رحمت الله علیه» و مقام معظم رهبری امام خامنه ای«مد ظله العالی» همچنان بر وحدت و همگرایی حول محور رهنمونبخش ولایت فقیه و تمسک به رهبری مقتدای عظیم الشان ملت ایران در عبور از گذرگاههای تاریخی تأکید، تبیین، تعمیق و ارتقای نگاه نسلهای آتی انقلاب نسبت به این نعمت بیبدیل الهی را خواستاریم.
2ـ ما شرکت کنندگان در این راهپیمایی با آگاهی نسبت به فتنه مرجفون، نیک میدانیم نقشههای سرویسهای جاسوسی آمریکا، انگلیس و رژیم کودککش صهیونیستی، با کمک اشرافیت بدوی آلسعود و اشرافیت خرافهپرست بریتانیا با قشونکشی بیسابقه سایبری و شبیخون وَهمآورِ شناختی، با اسیران چشم و گوش بسته عالم مجازی و با کمک بعضی سلبریتیهای بیهویت و مأمور و مزدور که در اغتشاشات اخیر ناکام ماندند دست از سر جوانان این مرز و بوم بر نخواهند داشت، لذا از خانوادهها، مربیان، معلمان و اساتید فرهیخته و مسئولین فرهنگی بصیر و دلسوز کشور میخواهیم که با حفظ هوشیاری، ارتباط و گفتگو با نسل جوان، به تبیین واقعیت ها و خنثی سازی نقشه دشمنان اهتمام نمایند .
3ـ ما شرکت کنندگان در این راهپیمایی از مسئولین فرهنگی کشور بویژه وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری و رسانههای جمعی میخواهیم، رهنمودهای مقام معظم رهبری حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای«مد ظله العالی» را، در زمینه جهاد و تولید محتوا و گنجاندن مضامین اسناد لانه جاسوسی در کتب درسی را جامه عمل پوشانده و با احساس مسئولیت نسبت به برنامه ریزی برای مقابله با حجم عظیم محتوای دروغ، تهمت و سخنان انحرافی که ذهن فعال نوجوانان وجوانان ما را هدف گرفته اند؛ اقدام نمایند.
4ـ ما شرکت کنندگان در این راهپیمایی ضمن اعلام حمایت از اقدامات انقلابی مجلس محترم، دولت ارزشی و جهادی و دستگاه محترم قضا مصرانه بر مقابله مستمر بر فتنه انگیزیها و اخلالگریها تاکید و استفاده از نگاه و توان و ظرفیت نخبگان جوان در پیشبرد کارها را گرهگشای کشور در شرایط و وضعیت خطیر دانسته و از مسئولین امر میخواهیم ضمن رسیدگی به مشکلات معیشتی و رفاهی مردم صف معترضان و اعتراضات به حق آنان را از مغرضان جدا دانسته و راهکارهای قانونی بیان انتقادات را فراهم سازند.
5 ـ به نام نامی خدای مظلومان و خونهای به ناحق ریخته شده شهدای امنیت و شهدای بارگاهِ قدسیِ حضرت شاهچراغ«علیه السلام» و ضمن تسلیت به خانوادههای عزادار، مردم شیراز و ملت ایران، از دستگاههای مسئول و بخش حقوقی و قضائی کشور خواستاریم عاملان این جنایات اندوهبار و سررشتههای فاجعهآفرینیهای یک ماهه اخیر را سریعاً شناسایی و مجازات نموده و همکاری کنندگان با سنتکام رسانهای را تحریم نماید.
6ـ ما شرکت کنندگان در این راهپیمایی از دانشآموزان و دانشجویان و اساتید معزز، این پیشگامان گام دوم انقلاب اسلامی، که با هوشمندی و بصیرت، استوار و پابرجا، با مقاومتی آگاهانه و وظیفهشناسیِ مسئولانه، در مقابل عوامل فتنهانگیز مراکز آموزشی ایستادگی کردند قدردانی نموده و همچنین از امت ایران اسلامی میخواهیم در مقابل دست آتشافروز و جریانی که به جان مردم و امنیت آنان و مقدسات آنان بیاعتنائی و بیاحترامی روا میدارد ید واحده بوده و وحدت و انسجام خود را حفظ نمایند.
7ـ ما امت شهیدپرور، استقلال، اقتدار و امنیت ایران اسلامی را مرهون خون دهها هزار شهید گرانقدر و مجاهدت فرزندان غیور ملت ایران و جانبرکفان نیروهای حافظ امنیت کشور و مجاهدتهای ایثارگرانه و فداکارانه آنان دانسته و در پایان با درود به روح پرفتوح همه شهدای انقلاب اسلامی بویژه شهدای مدافع امنیت کشور، شهدای محور مقاومت و شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی، عهد میبندیم که همواره ادامه دهندگان راه پرفروغ و نورانی آنان و قدردان و پشتیبان و حافظان امنیت کشور خواهیم بود.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
جمعه 13 آبان 1401 هجری خورشیدی
مطابق با 8 ربیع الثانی 1444 هجری قمری
سیرۀ امام حسن عسکری (علیه السّلام) در برخورد با خطاکاران
هشتم ربیع الثانی، سالروز ولادت پیشوای یازدهم شیعیان، حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) است که در این نوشتار، به سیره این امام همام در برخورد با خطاکاران اشاره می کنیم :
مقدمه
در این مقاله سیرۀ امام حسن عسکری(ع) در برخورد با خطاکاران و گناهکاران ذکر می شود. مناسب است قبل از پرداختن به موضوع بحث، روایت زیبای امام حسن عسکری(ع) را مرور کنیم تا هم خود را در معرض آسیب و خطا بدانیم و هم بدانیم هر چه داریم از این خانواده و به دست این خاندان است.
امام حسن عسکری(ع) به اسحاق بن اسماعیل نوشتند: خداوند تبارک و تعالی منّت نهاد و رحمتش اقتضاء نمود که بر شما واجبات را لازم کند، البتّه واجب نمودن آنها نه به خاطر این است که به شما محتاج باشد بلکه رحمت واسعه اش شما را شامل شد، باری این الزام و ایجاب به خاطر آن صورت گرفت که خبیث از طیب ممتاز گشته و آنچه در سینه های شما است مورد ابتلاء و آزمایش قرار گرفته و نیت های قلبی شما را خالص نموده و هر کدام نسبت به رحمتش از دیگری پیشی گزیده و به منازل و جایگاهتان در بهشت برسید و مراتب هر کدام معلوم گردد پس به منظور این مقاصد حج و عمره و ایقاع نماز و دادن زکات و گرفتن روزه و اتّخاذ ولایت را به شما تفویض نمود و برایتان بابی قرار داد تا به واسطه آن ابواب فرائض گشوده گردد «وَ لَوْ لَا مُحَمَّدٌ(ص) وَ الْأَوْصِیاءُ مِنْ وُلْدِهِ کنْتُمْ حَیارَی کالْبَهَائِمِ لَا تَعْرِفُونَ فَرْضاً مِنَ الْفَرَائِضِ؛ اگر حضرت ختمی مرتبت محمّد مصطفی(ص) و اوصیاء آن حضرت که جملگی فرزندانش می باشند نبودند شما همچون بهائم متحیر می بودید یعنی یک واجب از واجبات را هم نمی دانستید.»
همان طوری که نمی توان وارد قریه ای شد مگر از باب و دروازه آن، به فرائض الهی نیز نمی توان رسید مگر از طریق معصومین(ع)، باری وقتی حقّ جلّ و علا بر شما منّت نهاد و اولیاء و اوصیاء را بعد از نبی و پیامبرتان بپا داشت فرمود: «الْیوْم أَکملْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِیناً»؛[۱] «امروزه دین شما را کامل کرده و نعمت خود را بر شما تمام نموده و دین اسلام را برایتان پسندیدم.»
در ادامه سیرۀ امام حسن عسکری(ع) در برخورد با خطاکاران و گناهکاران را یادآور می شویم.
الف) برطرف کردن زمینه های خطا
امام مانند اجداد مطهرش(ع)، زمنیۀ خطا و گناه را برطرف می کردند تا کسی گرفتار گناه نشود. یحیی بن قشیری از اهالی دهی به نام قیر می گوید: ابی محمد (امام عسکری(ع)) وکیلی داشتند که در یک خانه اطاقی گرفته بود که در آن به سر برد، با او خدمتکار سفید پوستی بود، وکیل طمع در آن خادم کرد و او نپذیرفت جز با صرف شراب خرما و برای او فراهم کرد و نزد او آورد. .. او می گوید: خود وکیل برایم باز گفت که: من بیدار و متوجه بودم که ناگاه درها گشوده شد تا خود امام(ع) آمد و بر در اطاق ایستاد و فرمودند: «اتقُوا اللَّهَ! خَافُوا اللَّهَ؛ پروا پیشه کنید و از خدای متعال بترسید!» و چون صبح شد دستور دادند آن خدمتکار را فروختند و مرا از خانه بیرون کردند. در این جریان، حضرت با فروش خادم، زمینۀ رابطۀ حرام آنان را برطرف نمود و آنها را از انجام گناه دور ساختند.
ب) هدایت و راهنمایی
امام در بسیاری از موارد، خطاکاران را با شیوه های مناسب و کارآمد، به راه راست هدایت می فرمود که در ادامه برخی از آنها را بیان می کنیم:
۱. توانمند دروغگو
اسماعیل بن محمد از نوادگان عباس بن عبدالمطلب می گوید: بر سر راه امام عسکری(ع) نشسته بودم. وقتی حضرت خواستند بگذرد، جلو رفتم و شرح نیازمندی و پریشانی خود را به ایشان عرض کردم و سوگند خوردم که درهمی ندارم؛ نه صبحانه ای دارم و نه شامی. آن حضرت فرمودند: «تَحْلِفُ بِاللَّهِ کاذِباً وَ قَدْ دَفَنْتَ مِائَتَی دِینَارٍ، وَ لَیس قوْلِی هذَا دَفْعاً لَک عَنِ الْعَطِیةِ؛ به خداوند سوگند دروغ یاد می کنی، در حالی که دویست دینار را پنهان کرده ای؟! این سخن من برای آن نیست که به تو کمک نکنم.» سپس به غلام خود فرمودند: «أَعْطِهِ یا غُلَامُ مَا مَعَک؛ ای غلام! آنچه همراه داری، به این مرد بده!» غلام، صد دینار طلا به من داد. سپس امام به من فرمودند: از آن دینارها که پنهان کرده ای، محروم خواهی شد، در حالی که به شدت به آنها نیاز خواهی داشت.
اسماعیل می گوید: این سخن امام درست بود؛ زیرا من دویست دینار پنهان کرده بودم. سرانجام هرچه داشتم، خرج کردم و به مشکل بسیار بزرگی گرفتار شدم و درهای روزی به رویم بسته شد و به سراغ دینارهای پنهان کرده رفتم؛ اما آنها را نیافتم. پس از جستجو دریافتم که پسرم جای دینارها را فهمیده، آنها را برداشته و فرار کرده است و به دیناری از آنها دست پیدا نکردم.
در این قضیه، حضرت با اینکه می دانستند او دروغ می گوید؛ ولی از روی لطف، او را از خان کرمش محروم نکردند؛ ولی راه درست را به او تذکر دادند و عاقبت دروغ گفتن به ولی خدا را متذکر شدند.
۲. فیلسوف و شاگرد
«اسحاق کندی»[۲] که از فیلسوفان عراق بود، کتابی به زعم خود دربارۀ تناقضهای قرآن نوشت. برخی از شاگردانش به محضر امام وارد شده، قضیه را به ایشان گفتند. حضرت خطاب به برخی از شاگردان وی فرمودند: «أَمَا فیکمْ رَجلٌ رَشیدٌ یرْدَع أُستَاذَکمْ الْکنْدِی عَمَّا أَخذَ فیهِ مِنْ تَشَاغُلِهِ بِالْقُرْآنِ؛ آیا در میان شما مردی وجود دارد که بتواند اسحاق کندی را از اشتباه خود مطلع کند؟» یکی از میان جمع پاسخ داد: من می توانم. حضرت به او فرمودند: با او رفیق شو و مطلبی را که من می گویم، به او بگو! سپس امام فرمودند: به او بگو اگر گویندۀ آیات قرآن، چیزی را که تو از آن درک کرده ای، مد نظرش نبوده؛ بلکه مطلب دیگری قصد کرده باشد و تو برداشت اشتباهی نسبت به آن داشته ای، چه جوابی خواهی داشت؟
وقتی او به اسحاق کندی همین کلمات را گفت، اسحاق با تعجب به او گفت: دوباره تکرار کن! و بعد از تکرار شاگردش، به فکر فرو رفت و به او گفت: این سخنان را از کجا آورده ای؟ گفت: به ذهن خودم رسیده است. اسحاق گفت: اینها سخنان تو نیست. شاگرد گفت: سخنان ابا محمد (امام حسن عسکری(ع)) است. اسحاق گفت: به ایشان بگو: هرچه نوشته ام، آتش می زنم.
۳. یگانگی خدای متعال
«محمد بن ربیع شیبانی» می گوید: در اهواز با شخص بت پرستی مناظره کردم. برخی از سخنان او در من تأثیر گذاشت. هنگامی که به سامراء رسیدم، با امام عسکری(ع) مواجه شدم، حضرت به من فرمودند: «أَحَدٌ أَحَدٌ فَوَحِّدْهُ؛ خدا یکی است، پس او را یگانه بدان!» من مدهوشانه افتادم؛ (آن حضرت چنان درس توحید به من داد که من مدهوش شدم).
۴. بی احترامی به سادات
علامه مجلسی(ره) می گوید: روزی حسین بن حسن از نوادگان امام صادق(ع). بود که به صورت آشکار شراب می خورد، برای درخواست و نیازی که داشت، به در خانۀ احمد بن اسحاق اشعری[۳] می رود؛ ولی احمد او را رد می کند. حسین با ناراحتی به خانه برگشت. احمد بن اسحاق برای حج ابتدا به سامراء رفت و به محضر امام عسکری(ع) شرفیاب شد؛ ولی حضرت او را نپذیرفتند. احمد به شدت گریست. وقتی حضرت او را پذیرفت، عرض کرد: چه چیزی مرا از حضور شما محروم نمود، در حالی که من از شیعیان شما هستم؟ حضرت فرمودند: «لِأَنَّک طَرَدْتَ ابْنَ عَمِّنَا عَنْ بَابِک؛ چون تو پسرعمویم را از در منزلت راندی.» احمد گفت: به سبب شرابخواری او را رد کردم. امام فرمودند: «صَدَقْتَ وَ لَکنْ لَابُدَّ عَنْ إِکرَامِهِمْ وَ احْتِرَامِهِمْ عَلَی کلِّ حَالٍ وَ أَنْ لَا تُحَقِّرَهُمْ وَ لَا تسْتَهِینَ بهِمْ لِانْتِسَابِهِمْ إِلَینَا؛ راست می گویی؛ ولی در هر شرایطی باید به سبب انتسابش به ما، او را اکرام کرده و احترامش را حفظ می نمودی و او را تحقیر نمی کردی.»
احمد بن اسحاق هنگامی که به قم بازگشت، بزرگان و از جمله حسین بن حسن را دعوت کرد. هنگامی که او را دید، به سمتش رفت و او را در بالای مجلس جای داد. حسین بن حسن تعجب کرد و علت رفتارش را پرسید. احمد ماجرا را بیان کرد. حسین با شنیدن سخنان احمد (که نشانگر لطف و رحمت امام(ع) با او بود)، از اعمال زشت خود پشیمان شد و بعد از مراجعت به خانه، شرابهایش را نابود کرد و از خوبان روزگار شد و ملازمت مساجد را اختیار نمود و بیش تر اوقات خود را در مسجد به سر می برد تا وقتی که از دنیا رفت و نزدیک قبر حضرت فاطمه معصومه(ع) دفن گردید.
۵. بندگان مقرب الهی
«ادریس بن زیاد» می گوید: من از جمله افرادی بودم که دربارۀ ائمه(ع) غُلوّ می کردم. روزی برای دیدار با ابومحمد عسکری(ع) روانۀ سامراء شدم. وقتی وارد شهر شدم، از فرط خستگی خود را بر پلّکان حمّامی انداخته و کمی به استراحت پرداختم. در این هنگام خوابم برد. پس از مدتی با صدای چوب دستی ای که در دست امام عسکری(ع) بود و بر در می کوبید، از خوب بیدار شدم و حضرت را شناختم. فوراً برخاسته و در حالی که آن حضرت سوار بر اسب بود و غلامان و پیشکاران اطراف ایشان را گرفته بودند، پا و زانوی مبارکش را بوسه زدم.
اولین سخنی که امام در این ملاقات کوتاه به من فرمودند، این بود: «یا إِدْرِیسُ بَلْ عِبادٌ مُکرَمُونَ لا یسْبِقُونَهُ بالْقَوْلِ وَ همْ بأَمْرِهِ یعْمَلُونَ؛[۴] ای ادریس! بلکه آنان بندگان مقرب خدایند و در گفتار بر او سبقت نمی گیرند و به فرمان وی عمل می کنند.» بعد از شنیدن سخن حضرت، به ایشان عرض کردم: «حَسْبِی یا مَوْلَای وَ إِنَّمَا جِئْتُ أَسأَلُک عنْ هذَا؛ ای مولای من! مرا همین کلام بس است؛ زیرا آمده بودم تا این مسئله را از شما بپرسم.»
ج) برخورد جدی با خطاکاران
گرچه اهل بیت(ع) برای هدایت آمده اند و با رأفت و مهربانی با مردم و مخصوصاً خطاکاران برخورد می کردند؛ ولی در شرایطی تند، جدی و قاطع بودند تا افراد متوجه خطای خود شوند. از جمله:
۱. لعن و نفرین منحرفان
با توجه به شیوع فرقه های انحرافی (مخصوصاً غلات و صوفیان) در زمان امام حسن عسکری(ع)، حضرت در بسیاری از موارد با صراحت، نام افراد منحرف را بازگو کرده، مردم را از پیروی آنها بر حذر می داشتند. همچنین در نامه هایی که به ایشان نوشته می شد، اسامی برخی از چهره های سرشناس فرقه های انحرافی را بیان و آنها را لعن و نفرین می کردند. در این قسمت، نام برخی از افراد منحرف را که موجب رنجش خاطر حضرت شده و مورد غضب و لعنت ایشان قرار گرفتند، بیان می کنیم:
الف. «احمد بن محمد بن مطهر» می گوید: برخی از اصحاب ما به امام حسن عسکری(ع) نامه ای نوشته، از آن حضرت پرسیدند: آیا کسانی را که در مورد امامت موسی بن جعفر (ع) توقف کرده (و جانشینی او را نپذیرفته اند) دوست بدارند، بیزاری می جویید؟ حضرت پاسخ دادند: «لَا تَتَرَحَّمْ عَلَی عَمِّک، لَا رَحِمَ اللَّهُ عَمَّک وَ تَبَرَّأْ مِنْهُ أَنَا إِلَی اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِی ءٌ فلَا تتَوَلَّاهُمْ وَ لَا تَعُدْ مَرْضَاهُمْ وَ لَا تَشْهَدْ جَنَائِزَهُمْ وَ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً. سَوَاءٌ مَنْ جحَدَ إِماماً منَ اللَّهِ أَوْ زَادَ إِمَاماً لَیسَتْ إِمَامَتُهُ مِنَ اللَّهِ أَوْ جَحَدَ أَوْ قَالَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ. إِنَّ جَاحِدَ أَمْرِ آخِرِنَا جاحِدُ أَمرِ أَوَّلِنَا وَ الزَّائِدَ فِینَا کالنَّاقِصِ الْجَاحِدِ أَمْرَنَا؛ به عمویت، ترحم و رأفت نکن. خداوند عمویت را نیامرزد. از او بیزاری بجوی و من در پیشگاه خدا از آنها بیزاری می جویم. آنها را دوست نداشته باش، از بیمارانشان عیادت نکن، در تشییع جنازه هایشان حاضر نشو و هرگز بر جنازه های آنها نماز مگزار؛ خواه امامی را از ناحیۀ خدا انکار کرده باشند، خواه امامی را که امامتش از سوی خدا نیست، بر امامان افزوده باشند، یا قائل به تثلیث (سه خدایی) باشند. کسی که امامتِ آخرین فرد ما را انکار کند، گویا امامت اولین ما را انکار کرده و کسی که تعداد ما را اضافه بداند، مانند کسی است که از تعداد ما کاسته و امامت ما را انکار کرده است.» جالب اینکه سؤال کننده نمی دانست عمویش منحرف شده است و حضرت با این کلام، او را آگاه فرمودند.
ب. «علی بن سلیمان بن رُشید» می گوید: امام حسن عسکری(ع) گنجینه ای از مال داشت که آن را نزد «علی بن راشد» قرار داد و او آن را به «عُرْوَة بن یحیی بغدادی» (معروف به دهقان) تحویل داد. عروه مقداری از آن را برداشت و باقیماندۀ آن را آتش زد. حضرت او را لعنت فرمودند و از او برائت جُستند[۵] و فرمودند: «جلَسْتُ لِرَبی لَیلَتِی هَذِهِ کذَا وَ کذَا جِلْسَةً فَمَا انْفَجَرَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ لَا انْطَفَی ذَلِک النَّارُ حَتَّی قَتَلَ اللَّهُ عدُوَّهُ لَعنَهُ اللَّه؛ در محضر پروردگارم این شب را به مناجات نشستم و تا قبل از اینکه صبح طلوع کند و این آتش خاموش گردد، خدای متعال دشمنش (که لعنت خدا بر او باد) را به هلاکت رساند.»[۶]
ج. «سهل بن زیاد آدمی» می گوید: برخی از اصحاب به امام حسن عسکری(ع) نامه نوشته، سؤال کردند: «علی بن حسَکة» ادعا می کند از دوستان شماست و شما خدای قدیم ازلی هستید و اینکه او واسطه و فرستادۀ شماست و عقیده دارد که نماز و زکات و حج و روزه همگی [برای] معرفت شما و معرفت نبوت کسانی مثل ابن حسکه است، از این رو، او مؤمن کاملی است که دیگر تکلیف نماز و روزه و حج از او برداشته شده است.
حضرت در جواب او نوشتند: «کذَبَ ابْنُ حسَکةَ علَیهِ لَعنَةُ اللَّهِ وَ بِحَسْبِک أَنِّی لَا أَعْرِفُهُ فِی مَوَالِی ، ما لَه لَعنَهُ اللَّهُ!؛ دروغ گفت ابن حسکه و لعنت خدا بر او باد! برای تو همین بس که من او را در میان یاران خود نمی بینم. او را چه شده است؟ خدا او را از رحمت خود دور کند! فَوَ اللَّهِ مَا بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً وَ الْأَنْبِیاءَ قَبْلَهُ إِلَّا بِالْحَنِیفِیةِ وَ الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصِّیامِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ، وَ مَا دَعَا مُحَمَّدٌ(ص) إِلَّا إِلَی اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ، وَ کذَلِک نَحْنُ الْأَوْصِیاءُ مِنْ وُلْدِهِ عبِیدُ اللَّه لَا نُشْرِک بِهِ شَیئاً، إِنْ أَطَعْنَاهُ رَحِمَنَا وَ إِنْ عَصَینَاهُ عَذَّبَنَا؛ سوگند به خدا! خدا محمد(ص) و پیامبران پیش از او را مبعوث نکرد، مگر به دین حنیف و نماز و زکات و روزه و حج و ولایت و محمد(ص) جز به سوی خدای یگانۀ بی شریک دعوت نکرد، و همچنین ما اوصیا از فرزندان او، بندگان خداییم که هیچ چیز را شریک او قرار نمی دهیم. اگر از خدا اطاعت کنیم، به ما رحم می کند، و اگر از او نافرمانی کنیم، کیفرمان می دهد. مَا لَنَا عَلَی اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ بَلِ الْحُجَّةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَینَا وَ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ، أَبْرَأُ إِلَی اللَّهِ مِمَّنْ یقُولُ ذَلِک وَ أَنْتَفِی إِلَی اللَّهِ مِنْ هَذَا الْقوْلِ، فاهْجُرُوهُمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ أَلْجِئُوهُمْ إِلَی ضیقِ الطرِیقِ! فَإِنْ وَجَدْتَ مِنْ أَحَدٍ مِنْهُمْ خَلْوَةً فَاشْدَخْ رَأْسَهُ بِالصَّخْرِ؛ ما هیچ [عذر و] حجتی بر خدا نداریم و این خدای سبحان است که بر ما و تمام بندگانش حجت دارد. من از هر که آن ادعاها را بکند، بیزارم و از چنان گفتاری تبری می جویم. از آنان - که خدا لعنتشان کند - دوری کنید و در تنگنا قرارشان دهید و چنانچه در خلوت یکی از ایشان را دیدید، با سنگ سرش را بشکنید!»[۷]
ه. «ابی سهل بلخی» می گوید: شخصی به امام عسکری(ع) نامه نوشت و درخواست کرد برای پدر و مادرش دعا کند، در حالی که مادرش، از غالیان بود. حضرت در جواب نامه نوشتند: «رَحِمَ اللَّه وَالِدَک؛ خداوند پدرت را رحمت کند!» و در نقل دیگری آمده: شخص دیگری به امام نامه نوشت و از ایشان خواست برای والدین او دعا کند، در حالی که پدرش، بت پرست بود. حضرت در جواب نامه نوشتند: «رَحِمَ اللَّه وَالِدَتک؛ خداوند مادرت را رحمت کند!»
و. «نصر بن صبّاح» می گوید: امام حسن عسکری(ع)، حسن بن محمد (معروف به ابن بابا)، محمد بن نُصیر نُمیری و فارس به حاتم قزوینی را لعن فرمود.[۸]
۲. برائت و بیزاری از منحرفین
امام در مواردی از دشمنان، منحرفین و خطاکاران اعلام برائت می کردند و آنها را از خود و شیعیان دور می ساختند و به صراحت، هرگونه ارتباط با آنها را انکار می کردند که برای نمونه، چند مورد را بیان می کنیم:
الف. شخصی به نام عبیدی می گوید: امام حسن عسکری(ع) در نامه ای به من، نوشتند: «أَبْرَأُ إِلَی اللَّهِ مِنَ الْفِهْرِی وَ الْحَسَنِ بْنِ محَمَّدِ بْنِ بَابَا الْقُمِّی فَابْرَأْ مِنْهُمَا، فَإِنِّی مُحَذِّرُک وَ جَمِیعَ مَوَالِی وَ إِنِّی أَلْعَنُهُمَا عَلَیهِمَا لَعْنَةُ اللَّهِ... یزْعُمُ ابْنُ بَابَا أَنِّی بَعَثْتُهُ نَبِیاً وَ أَنَّهُ بَابٌ عَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ، . .. یا مُحَمَّدُ إِنْ قَدَرْتَ أَنْ تَشْدَخَ رَأْسهُ بالْحَجَرِ، فَافْعَلْ! فَإِنَّهُ قَدْ آذَانِی آذَاهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ؛[۹] از فهری و حسن بن محمد (ابن بابای قمی ) برائت می جویم و تو هم از آنها بیزاری بجو! من تو و همۀ شیعیانم را از نزدیک شدن به آنان برحذر می دارم و آنان را - که خداوند لعنتشان کند - لعنت می کنم... ابن پسر پدرش عقیده دارد که من او را فرستاده ام و او واسطۀ بین من و مردم است. خداوند او را لعنت کند... ای محمد! اگر می توانی، سر او را با سنگ بشکن؛ زیرا او مرا اذیت کرد. خداوند او را در دنیا و آخرت اذیت کند!»
ب. شیخ طوسی(ره) می نویسد: در نامه ای که از جانب امام حسن عسکری(ع) به یکی از خواص شیعه[۱۰] صادر شده، آمده است: «نَحْنُ نَبْرَأُ إِلَی اللَّه تعَالَی منِ ابْنِ هِلَالٍ لَا رَحِمَهُ اللَّهُ وَ ممَّنْ لَا یبرَأُ منْهُ؛[۱۱] ما از احمد بن هلال و کسی که از او برائت نمی جوید، به خدای متعال برائت می جوییم و از او بیزاریم.» و در نقل دیگری آمده است: نامه ای از امام حسن عسکری(ع) به «قاسم بن علاء» رسید که در آن نوشته شده بود: «احذَرُوا الصُّوفِی الْمُتَصَنِّعَ. .. لَمْ یزَلْ لَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذَنْبَهُ وَ لَا أَقَالَهُ عَثْرَتَهُ یدَاخِلُ فِی أَمْرِنَا بِلَا إِذْنٍ مِنَّا وَ لَا رِضًی، یسْتَبِدُّ بِرَأْیهِ، فیتَحَامَی منْ دُیوننَا، لَا یمْضِی مِنْ أَمْرِنَا إِلَّا بِمَا یهْوَاهُ وَ یرِیدُ، أَرْدَاهُ اللَّهُ بِذَلِک فِی نارِ جهَنَّمَ، فَصَبَرْنَا عَلَیهِ حَتَّی بَتَرَ اللَّهُ بِدَعْوَتِنَا عُمُرَهُ؛[۱۲] از صوفی فریبکار پرهیز و دوری نما... خداوند گناهان او را نمی آمرزد و لغزش او را پس نمی گیرد. او بدون کسب رضایت و نظر ما، با استبداد رأی، در امور ما دخالت کرده است و مطابق هوسهای نفسانی خود رفتار می کند؛ خداوند اراده کرده که او را به دوزخ بفرستد. ما صبر می کنیم تا خداوند بر اثر نفرین ما، عمر او را کوتاه کند.»
ج. «ابوهاشم جعفری» یکی از یاران امام حسن عسکری(ع) می گوید: با چند نفر در زندان بودم، ناگاه امام را وارد زندان کردند. در این هنگام شخصی که از گروه «جمَحی» و زندانی بود، ادعا می کرد که از علویان است. امام در غیاب او به یارانش که در زندان بودند، فرمودند: «هذَا لَیسَ مِنْکمْ فَاحْذَرُوهُ فَإِنَّ فِی ثِیابِهِ قِصَّةً قَدْ کتَبَهَا إِلَی السُّلْطَانِ یخْبِرُهُ فِیهَا بِمَا تَقُولُونَ فیهِ؛ این مرد جُمَحی از شما نیست، از او برحذر باشید، آنچه را گفته اید در نامه ای نوشته و آن را در میان لباسهایش پنهان کرده است تا آن را به خلیفه برساند». یکی از حاضران لباسهای او را جستجو کرد، همان نامه را یافت که مطالب خطرناکی در مورد زندانیان در آن نوشته شده بود.»
«محمد بن صالح خثعمی» می گوید: از امام عسکری(ع) دربارۀ «صالح الزنج» سؤال کردم. حضرت در پاسخ نوشتند: «صَاحِبُ الزَّنْجِ لَیسَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ؛ صاحب الزنج از ما اهل بیت نیست.»
نتیجه گیری
امام حسن عسکری(ع) با توجه به شرایط خویش که در پادگان نظامی و زیر نظر خلیفه و جاسوسان وی زندگی می کردند، با نوشتن نامه یا جواب نامه های شیعیان، حقایق را بیان کرده، مردم را از وجود فتنه ها و افراد خطاکار آگاه می ساختند و یا با برخوردی مناسب، جلوی خطا و گناه افراد را می گرفتند که همگی اینها بیانگر توجه ویژۀ حضرت به هدایت و سعادت جامعۀ بشری است.
پی نوشت ها:
[۱] مائده /۳.
[۲] یعقوب ابن اسحاق کندی متولد ۱۸۵ق، متوفای ۲۵۶ق، فیلسوف، ریاضیدان، منجم اسلامی و... و اهل عراق است و از خاندان کنده و از دانشمندان سرشناس عصر امام عسکری(ع) بود.
[۳] وکیل امام حسن عسکری(ع) در قم.
[۴] انبیاء / ۲۶-۲۷.
[۵] در نقل دیگر آمده است که حضرت به شیعیان دستور دادند او را لعنت کنند؛ (همان).
[۶] همان.
[۷] رجال الکشی، ص ۵۱۸، ح ۹۹۷.
[۸] رجال الکشی، ص ۵۲۰، ح ۹۹۹.
[۹] همان.
[۱۰] بنا بر نقل رجال کشی، نام این شخص «قاسم بن علاء» است و بنا بر نقل شیخ طوسی (ره) در «الغیبه» نام او «عمری» است. (الغیبة «کتاب الغیبة للحجة»، محمد بن الحسن طوسی، محقق و مصحح: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، دارالمعارف الإسلامیة، قم، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص ۳۵۳؛ رجال الکشی، ص ۵۳۵، ح ۱۰۲۰).
[۱۱] الغیبة، ص ۳۵۳؛ رجال الکشی، همان.
[۱۲] رجال الکشی، همان.
جهاد تبیین در سیره امام حسن عسکری(ع)
جهاد تبیین در سیره امام حسن عسکری(ع) | یکی از سفارشات دین اسلام، علم، دانش و توصیه به آگاهی از حوادث زمان است. امام صادق علیهالسلام در این زمینه فرمودند: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس»؛[1] «كسى كه به اوضاع زمانش، آگاه باشد، اشتباهات بر او هجوم نيارد». بر این اساس بر انسان است که به مسائل زمان خود، آگاهی و دانش داشته باشد و به عبارت دیگر به شنیدهها و گفتهها، اکتفا نکند و دنبال تبیین حق باشد، تا از حوادث مشتبه و روایات غیر واقع، در امان بماند، در این صورت، قدرت تصمیمگیری او نیز به صواب نزدیکتر خواهد بود.
معنای جهاد تبیین
قرآن کریم «تبیین» را ابتدا بر عهده پیامبر صلیاللهعلیهوآله گذاشته است. «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون»؛[2] «و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کنند!».
بر این اساس میتوان گفت تبیین، یعنی: کنار زدن غبار جهالت، روشن کردن حقیقت، رفع هر گونه ابهام و شبهه از اذهان مردم؛ زیرا دشمن همواره، در صدد شبههپراکنی، ایجاد ابهام، ناکارآمدی اسلام و... بوده و با تبلیغات پیدرپی به دنبال باطل کردن حق و حقیقت است.
هر چند تبیین از ابتدا بر عهده اولیای دین گذاشته شده است؛ ولی از آنجا که همواره مردم در معرض خطر روایتها و برداشتهای انحرافی از دین و اسلام هستند، تبیین نیز وجود دارد، بنابراین، تلاش در امر تبیین و رفع جهالت از اذهان مردم، جهاد تبیین خواهد بود. از سویی جهاد در جایی است که سخن از دشمن باشد. پس جهاد تبیین، روشنگری و رفع ابهام از اذهان مردم، در مقابل هجوم و حملههای دشمنان است.
جهاد تبیین در سیره امام حسن عسکری علیهالسلام
هر چه دوره امامت، به غیبت امام زمان علیهالسلام نزدیکتر میشد، علاوه بر اینکه فشار بنیعباس بر علویان، بیشتر میشد، برداشتها و روایتها از دین و در نتیجه فرقههای انحرافی بیشتری در جامعه شکل میگرفت، به عبارت دیگر، جنگ روایتها، امور را بر مردم مشتبه می کرد. به همین جهت، وظیفه امام عسکری علیهالسلام نیز در امر تبیین، پررنگتر دیده می شود. در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
یک. تلاش علمی در دفاع از اسلام و رفع شبهات
امام حسن عسکری علیهالسلام، بارها توسط خلفای عباسی به زندان افتاد؛ علاوه بر اینکه تحت مراقبتهای شدید حکومت نیز قرار داشت، با این حال حضرت از همه توان و از هر فرصتی برای پرورش نیروهای علمی و مذهبی استفاده میکرد. حضرت در این دوران خفقان، شاگردانی را تربیت کرد که تعداد آنها به صد نفر میرسید.[3]
از آنجا که حضرت در تنگنای محاصره شدید بود و از سویی شیعیان در منطقههای مختلف و پراکنده زندگی میکردند، امام عسکری علیهالسلام، با ایجاد سازمان ارتباطی منظمی، با مراکز شیعی، در مناطق مختلف ارتباط بر قرار کرد و پیوند شیعیان را با حوزۀ امامت و نیز ارتباط آنان را با همدیگر برقرار ساخت و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی، رهبری و سازماندهی کرد.
با وجود فشار حکومت عباسی و محدودیتها و کنترل پیدرپی، با رهبری زنجیره سری سازمان وکالت، به طور پنهانی، همواره نمایندگانی از سوی امام حسن عسکری علیهالسلام، به نقاط مختلف سفر میکردند و شیعیان را از پیامها و نامههای حضرت آگاه میکردند و حضرت نیز از احوال، مسائل و مشکلات شیعیان مطلع میشدند. [4]
آگاهی بخشی در مسائل روز
حضرت از طریق سازمان وکالت، با تقویت روحیه شیعیان به خصوص بزرگان شیعه، در برابر فشارها و سختیهای جامعه، آنها را برای حمایت از آرمانهای اسلام، آماده میکرد. ایشان با بیان معارف اسلامی، میکوشید صبر و آگاهی آنان در برابر فشارها، تنگناها و تنگدستیها فزونی یابد، تا بتوانند مسئولیت بزرگ اجتماعی، سیاسی و وظایف دینی خود را به خوبی انجام دهند.[5]
آماده کردن شیعیان برای غیبت
در چنین دورانی، معرفی جانشین و امام بعد خود، یکی از دشوارترین کارهای امام عسکری علیهالسلام بود؛ زیرا از یک طرف، فشار عباسیان بر علویان و کنترل شدید آنها، معرفی امام زمان علیهالسلام را با خطرات جدی روبرو میکرد و از طرفی دیگر غیبت امام زمان علیهالسلام در پیش بود و امام عسکری علیهالسلام، باید شیعیان را در امر غیبت قانع میکرد. بر این اساس حضرت با لطافت به معرفی امام زمان علیه السلام پرداخت.[6]
بنابراین ایشان امام زمان علیهالسلام را فقط به شیعیان خاص و بسیار نزدیک خود معرفی میکرد، از طرف دیگر تلاش میکرد ارتباط مستقیم شیعیان با خود را روز به روز محدودتر و کمتر کند،[7] تا علاوه بر اینکه بر شیعیان با امام بعد از خود، آشنا می شدند، به مرور زمان، شیعیان با ارتباط گرفتن با وکلای حضرت، دوره جدیدی را شروع کنند.
بنابراین امام حسن عسکری علیهالسلام در دورانی پر خطر، جهاد تبیین را به بهترین وجه ممکن در زمینههای مختلف از جمله مهدویت شناسی به سرانجام رسانید.
پینوشت:
[1]. کلینی، کافی، مصحح، غفاری، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق، چاپ چهارم، ج1، ص27.
[2]. سوره نحل، آیه44.
[3]. طوسی، محمدبن حسن، رجال الطوسی، نشر جامعه مدرسین، 1373، ش، چاپ سوم، ص397.
[4]. همان، الغیبة، دارالمعارف الاسلامیه، 1411 ق، چاپ اول، ص354.
[5]. حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، مصحح، غفاری، جامعه مدرسین، 1404 ق، چاپ دوم، ص487؛ ابن بابویه، علی بن حسین، الامامة و التبصره، مدرسه الامام المهدی علیه السلام، 1404 ق، ص21.
[6]. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، موسسه امام صادق علیهالسلام، 1390 ش، ص686.
[7]. رک، همان، ص685.