
emamian
معادله جدید سید حسن نصرالله در آستانه انتخابات پارلمانی لبنان
روز گذشته سید «حسن نصرالله» دبیرکل حزب الله لبنان در مراسمی که چند روز مانده به زمان انتخابات پارلمانی این کشور، برای رای دهندگان در بیروت و منطقه جبل برگزار شده بود طی سخنانی تاریخ درگیری لبنان با دشمن صهیونیستی و اهمیت سلاح مقاومت در محافظت از لبنان و همچنین مقابله با بحرانهای اقتصادی و معیشتی را تشریح کرد.
تبدیل تهدید به فرصت
سید حسن نصرالله مانند همیشه تهدید مخالفان حزبالله را به فرصتی برای بازگرداندن توجهات به آرمان مقاومت در لبنان تبدیل کرد؛ مقاومتی که بخش جدایی ناپذیر از لبنان بوده و این کشور در همه سطوح به آن نیازمند است. یکی از نکاتی که در سخنان سید حسن نصرالله مشخص شد این بود که او علیرغم ابراز نارضایتی از مواضع بسیاری از احزاب داخلی لبنان که منافع شخصی را به منافع ملی ترجیح میدهند همچنان بر پایبندی به گفتگوی ملی در مورد استراتژی دفاعی لبنان در برابر توطئههای خارجی تاکید دارد و بر موضع خود در عدم وقوع هرگونه تنش داخلی در لبنان متعهد است.
از طرف دیگر در اظهارات دبیرکل حزب الله روشن بود که کمپین انتخاباتی مخالفان مقاومت که توسط سفارتخانههای آمریکا و عربستان اداره میشود تاثیری در برنامههای کاری حزب الله برای پارلمان آینده ندارد.
در این بین نکته قابل توجه در سخنان سید حسن نصرالله این است که هر چند سخنرانی وی در مراسمی مربوط به انتخابات پارلمانی لبنان انجام شد و انتظار میرفت که سخنان وی بیشتر مربوط به این مسئله باشد، اما دبیرکل حزبالله محور سخنان خود را سلاح مقاومت قرار داد و به نظر میرسد که او قصد دارد در سخنرانیهای بعدی خود در روزهای باقیمانده تا برگزاری انتخابات، به وضعیت داخلی و چالشهای سیاسی و اقتصادی و معیشتی لبنان بپردازد.
ابعاد اهمیت سخنان سید حسن نصرالله درباره سلاح مقاومت
سید حسن نصرالله از حامیان مقاومت خواست بر این اساس عمل کنند که مخالفان مقاومت و دشمنان آن در داخل و خارج میخواهند انتخابات لبنان را به جنگی مشابه جنگ جولای 2006 تبدیل کنند؛ با این تفاوت که این جنگ ماهیت سیاسی دارد. با توجه به اینکه مخالفان حزب الله در انتخابات لبنان بدون ارائه هیچ برنامه خاصی برای آینده این کشور همه توان و تمرکز خود را معطوف به مخدوش کردن چهره حزب الله و فراخوان برای خلع سلاح آن کردهاند، این سخنان سید حسن نصرالله در ابعاد مختلف حائز اهمیت است.
دبیرکل حزب الله گفت که بر اساس نظر سنجیهای انجام گرفته اکثریت مردم شرایط معیشتی را دغدغه فوری خود اعلام کرده و به هیچ وجه به سلاح مقاومت به عنوان دغدغه یا مشکل مبتلابه و فوری که باید مجلس لبنان آن را در دستور کار قرار دهد، اشاره نکردهاند. برخی از کسانی که خواهان خلع سلاح مقاومت هستند، نمیدانند یا نمیخواهند به یاد آورند که جنوب لبنان چه مصیبتهایی از زمان شکل گیری رژیم موقت غاصب صهیونیست در سال 1948 کشیده است.
از طرف دیگر این سخنان در زمانی بیان شد که ارتش رژیم صهیونیستی بزرگترین مانور نظامی تاریخ این رژیم جعلی را آغاز کرده بود. بنابراین دبیرکل حزب الله با اشاره به تقویت روز افزون توانایی نظامی مقاومت و نقش سلاح آن در دفاع از لبنان تاکید کرد که همه نیروهای مقاومت برای مقابله با هرگونه اقدام متجاوزانه رژیم صهیونیستی در آمادگی کامل قرار دارند.
این مسئله هشداری برای صهیونیستها بود مبنی بر اینکه تحولات سیاسی و انتخابات پارلمانی لبنان نمیتواند توجه حزبالله را به مسائل امنیتی و مرزهای جنوبی کم کند.
خط قرمزهایی که دبیرکل حزبالله درباره ثروتهای لبنان مشخص کرد
اما مسئله مهم دیگری که دبیرکل حزب الله در سخنان خود به آن اشاره کرد پرونده ترسیم مرزهای دریایی میان لبنان و فلسطین اشغالی بود؛ پروندهای که از مدتها قبل به دلیل زیاده خواهیهای رژیم صهیونیستی و حمایت آمریکا از آن همچنان معلق مانده است. سید حسن نصرالله در این زمینه اعلام کرد که هیچ اعتمادی به میانجی آمریکایی وجود ندارد و از آن گذشته یک اراده سیاسی داخلی نیز برای آغاز عملیات اکتشاف در منطقه آبی لبنان که میتواند کمک زیادی به حل مشکلات مالی این کشور کند، دیده نمیشود.
دبیرکل حزب الله در این زمینه صراحتا صهیونیستها را تهدید و تاکید کرد، در صورتی که امکان اکتشاف و حفاری لبنان در منطقه آبی خود وجود نداشته باشد مقاومت اسلامی این کشور هرگز اجازه نخواهد داد دشمن صهیونیستی به هرگونه عملیات اکتشاف و حفاری در منطقه مورد مناقشه دست بزند. وی همچنین به همه شرکتهای جهانی که در پرونده اکتشاف و حفاری در منطقه مورد مناقشه لبنان و فلسطین اشغالی، به رژیم صهیونیستی کمک میکنند نیز هشدار داد.
معادله جدید سید حسن نصرالله در آستانه انتخابات پارلمانی لبنان
با بازخوانی دقیق سخنان سید حسن نصرالله میتوان متوجه معادله جدیدی شد که او با پیوند دادن انتخابات پارلمانی لبنان و پرونده نفتی و گازی این کشور در آبهای سرزمینی ترسیم کرد؛ جایی که یک مناقشه بزرگ میان لبنان و رژیم صهیونیستی وجود دارد و در این میان آمریکاییها در راستای امتیازگیری برای رژیم صهیونیستی تلاش میکنند.
اظهارات سید حسن نصرالله نشان میدهد که علت واقعی کمپینی که مخالفان حزب الله در انتخابات علیه مقاومت به راه انداختهاند این است که مقاومت، کارت قدرت لبنان در پرونده ترسیم مرزها محسوب میشود و دلیل آن که آمریکاییها و صهیونیستها تا این لحظه نتوانستهاند خواستههای خود را در این پرونده به لبنان تحمیل کنند مواضع قاطع حزب الله در دفاع از حاکمیت و منابع این کشور بوده است.
همچنین نکته قابل توجه در این سخنان سید حسن نصرالله آنجاست که ثروتهای نفتی و گازی لبنان در مرحله کنونی و شرایط جدید بین المللی در سایه بحران اوکراین و روسیه و نیاز شدید اروپا به منابع انرژی جایگزین اهمیت زیادی دارد و رژیم اشغالگر نیز کاملاً از این مسئله آگاه است. بنابراین در صورتی که لبنانیها تسلیم خواستههای آمریکا و رژیم صهیونیستی در این پرونده شوند یک امتیاز بزرگ را که میتواند نجات بخش لبنان از بحران مالی و اقتصادی باشد از دست میدهند. به همین دلیل است که سید حسن نصرالله بر محافظت از این منابع تاکید کرد.
راهکار دبیرکل حزبالله برای خروج لبنان از بحران مالی و اقتصادی
بنابراین دبیرکل حزب الله به توضیح معادله جدید خود در این زمینه پرداخت و اظهارات وی نشان میدهد که که منابع نفتی و گازی اکنون بزرگترین شانس لبنان برای برون رفت از بحران مالی و اقتصادی است. بنابراین کسانی که شعار تلاش برای خروج از بحران اقتصادی و اجتماعی و مالی در لبنان را سر میدهند و در عین حال به دنبال امتیاز دهی به آمریکا و رژیم صهیونیستی در پرونده ترسیم مرزها هستند، صرفا میخواهند خودشان و مردم را فریب دهند.
با توجه به سخنان سید حسن نصرالله و هشداری که به شرکتهای بین المللی در مورد اکتشاف در میدان گازی «کاریش» واقع در منطقه مورد مناقشه با فلسطین اشغالی داد، حزبالله تصمیم گرفته تا با استفاده از موضع سیاسی خود در پارلمان آینده مانع اجرای توطئه و سوءاستفاده آمریکاییها و صهیونیستها در پرونده ترسیم مرزها شود و متعاقب آن دولت لبنان نیز باید چنین شجاعتی برای موضعگیری در برابر واشنگتن و تلآویو را داشته باشد.
بنابراین انتخابات پارلمانی لبنان طبق معادله سید حسن نصرالله ایستگاه جدیدی حد فاصل دو گزینه برای لبنانیهاست. گزینه اول این است که لبنانیها در برابر خواستههای آمریکا تسلیم شده و محاسبات خود را در راستای منافع واشنگتن تدوین کنند. به این ترتیب فرصت سرمایهگذاری لبنانیها روی ثروتهای خود را از دست داده و این کشور همچنان مسیر تاریکی را طی میکند که برنامههای آمریکا و صندوق بینالمللی پول و سایر موسسات وابسته به غرب و واشنگتن، آن را تاریکتر نیز خواهد کرد.
اما گزینه دوم آن است که لبنانیها با توسل به موضع شجاعانه مقاومت برای محافظت از حقوق و ثروت نفتی و گازی خود و سرمایه گذاری سریع روی آن، در مسیر چشماندازی روشن برای آینده اقتصادی و مالی کشورشان گام بردارند. در این میان دولت لبنان و نهادهای وابسته به آن اگر واقعا به وعدههای خود برای حل بحران مالی و اقتصادی لبنان پایبند هستند، بیشتر از هر طرف دیگری وظیفه دارند از این موضع مقاومت حمایت کنند.
با مردم چگونه برخورد کنیم؟
پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله):
إنَّکُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بأموالِکُم، فالْقُوهُم بِطَلاقةِ الوَجهِ و حُسْنِ البِشرِ.
شما نمیتوانید با مالتان همه مردم را بهره مند سازید، پس با آنان با روی خوش و گشاده رویی برخورد کنید.
الکافی، ج ۲، ص ۱۰۳، ح
اهمیت و جایگاه حج در اسلام
حج علاوه بر اینکه ارکان دین اسلام به شمار می رود،جایگاه ویژه ای هم در اسلام به خود اختصاص داده است از این رو به نقل این روایت در مقدمه بسنده می کنم:
قُلتُ لاَبي عَبدِالله ( عليه السلام ) جَعَلَني اللهُ فِداكَ اَسئَلُكَ مِنَ الحَجِّ مُنذُ اَربعينَ عاماً فَتَفتيني فَقالَ: يا زُرارَة، بَيتٌ يُحَجُّ قَبلَ آدمَ ( عليه السلام ) بِاَلفَي عامٍ، تُريدُ اَن تَفْنَي مَسائلُهُ في اَربعينَ عاماً.[1]
به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردم فدايت شوم حدود چهل سال است كه مسايل حج را از شما ميپرسم و شما فتوا ميدهيد... (و تمام نميشود) حضرت فرمود: اي زراره، خانهاي که فرشتگان آن را دو هزار سال پيش از آدم ( عليه السلام ) زيارت كرده و بدان حج گزاردهاند، تو انتظار داري که مسايل آن طي چهل سال پايان پذيرد.
با توجه به این مقدمه به بررسی مختصر اهمیت حج درآیات و روایات می پردازم:
1. فلسفه حج در قرآن
خداوند متعال در قرآن به فلسفه حج اشاره كرده، ميفرمايد:
(وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَعَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ...) (حج: 28ـ27)
اي ابراهيم، مردم را به حج «انجام اعمال حج» دعوت كن تا پياده به سوي تو آيند و سوار بر مركبهاي لاغر، از راه دور و درههاي عميق، تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند و نام خدا را ياد كنند...
در اين آيه شريفه، خداوند متعال به دو فلسفه مهم و حياتي حج اشاره كرده است:
الف) كسب منافع دنيوي و اخروي
بدون شك، مراسم با شكوه حج، براي امّت اسلام، منافع دنيوي و اخروي را در پي دارد. زيرا وقتي، اقوام و ملّيّتهاي مختلف از اطراف و اكناف جهان، در آنجا جمع ميشوند با همه تفاوتهايي كه در نژادها، رنگها، آداب و سنن دارند، همگي با برقراري ارتباط و شناخت همديگر، هماهنگ و متّحد، در انجام عملي واحد، بسيج ميشوند. در واقع مراسم حج، عمل واحد، كلمه واحد، معبود واحد و كعبه واحد است.
ب) ياد خدا
فلسفه دوم حج، ياد خداست (وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ) (حج: 28) حجگزار، در ايّام حج، ياد خدا و عبادت او را به جاي آورد. زيرا ياد و عبادت خداوند، در كعبه ـ قديميترين مركز عبادت ـ از اهميت خاصي برخوردار است و بر اساس روايات، ثواب و پاداش فراوان الهي را در پي دارد.
2. جايگاه حج از منظر روايات
الف) برتري حج، بر اعمال ديگر
يک ـ برتري حج، بر صدقه
عبد الرحمن بن ابي عبدالله روايت کرده است:
قُلتُ لاَبي عَبدالله ( عليه السلام ) انَّ ناساً مِن هؤُلاءِ القَصّاص يَقُولُون: اِذا حَجَّ رَجُلٌ حَجَّةً ثُمَّ تَصَدَّقَ وَوَصَلَ کانَ خَيراً لَه، فَقالَ: کَذَبُوا لَو فَعَلَ هذَا النّاسُ لعََطَّلَ هذَا البيت (جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ).[2]
به امام صادق ( عليه السلام ) عرض کردم: برخي از قصهپردازان ميگويند: هر گاه کسي يک بار حج رود، سپس «به جاي دوبار حج کردن» صدقه بدهد و صله رحم انجام دهد، برايش بهتر است. حضرت فرمود: دروغ گفتهاند؛ اگر مردم، چنين کنند، حج تعطيل ميشود. خداي تعالي اين خانه را مايه قوام، برپايي و استواري براي مردم قرار داده است.
دوم ـ آن حضرت در حديثي ديگر فرمود:
حَجَّةٌ خَيرٌ مِن بَيتٍ مَملُوءٍ ذَهَباً يُتَصَدَّقُ بِهِ حَتّي يَفني.[3]
يک نوبت حج «کردن» بهتر است از خانهاي پر از طلا «زر» که آن را به طور کامل صدقه بدهد.
دو ـ برتري حج بر نماز و روزه
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در اين باره فرموده است:
لَحَجَّةٌ مَقْبُولَةٌ خَيرٌ مِن عِشرينَ صَلاةً نافِلَةً وَمَن طافَ بِهَذا البَيتِ طَوافاً اَحصي فيهِ اُسبُوعَهُ وَاَحسَنَ رَکعَتَيهِ غَفَرَ اللهُ لَه.[4]
يک حج پذيرفته، بهتر از بيست نماز مستحب است و هر کس اين خانه را طواف کند و هفت بار آن را بشمارد و دو رکعت آن را نيکو به جا آورد خداوند او را ميآمرزد.
سه ـ برتري حج بر آزاد کردن بنده
در روايات، برتري حج بر آزاد کردن بنده با تعبيرهاي گوناگون ياد شده است، زيرا در بعضي روايات، از آزاد کردن ده بنده و در برخي ديگر از آزاد کردن هفتاد بنده، برتر شمرده شده است.
عبدالله بن سنان از امام صادق ( عليه السلام ) روايت کرده که حضرت فرمود: «... الحَجَّةُ اَفضَلُ مِن عِتقِ رَقَبَةٍ وَرَقَبَةٍ وَرَقَبَةٍ حَتّي عَدَّ عَشراً...».[5]
و نيز آن حضرت ميفرمايد:
اَلحَجُّ اَفضَلُ مِن عِتقِ عَشرِ رَقَباتٍ حَتّي عَدَّ سَبعينَ رَقَبَةً وَالطَّواف وَرَکعتانِ اَفضَلُ مِن عِتقِ رَقَبَة.[6]
در حديثي ديگر هم فرمود: «حَجَّةٌ اَفضَل مِن سَبعينَ رَقَبة لي...» «بهجا آوردن يک حج، نزد من برتر از آزاد کردن هفتاد بنده است».
چهار ـ حج، برترين اعمال پس از جهاد
در ميان عبادات اسلامي، حج از جايگاه ويژه و فوق العادهاي برخوردار است و از اين رو، در روايات پس از جهاد در راه خدا، برترين اعمال معرفي شده است. چنانکه در روايتي آمده است:
سُئِلَ النَّبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اَيُّ الاَعمالِ اَفضَلُ؟ قالَ: ايمانٌ بِاللهِ وَرَسُولِهِ، قيلَ: ثُمَّ ماذا؟ قالَ: جِهادٌ في سَبيلِ اللهِ. قيلَ: ثُمَّ ماذا؟ قالَ: حَجٌّ مَبروُر.[7]
از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پرسيدند: کدام يک از کارها بافضيلتتر (برتر) است؟ حضرت فرمود: ايمان به خدا و پيامبرش. پرسيدند: پس از آنچه؟ فرمود: جهاد در راه خدا. گفتند: پس از آنچه؟ فرمود: حج پذيرفته شده.
ب) حج، جهاد مستضعفان
در روايات فراواني، حج (زيارت خانه خدا) به عنوان جهاد، معرفي شده است. در اينجا به ذکر برخي از آن روايات اکتفا مينماييم:
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: «الحَجُّ، جِهادُ الضَّعيف»[8]
حج، جهاد هر ناتوان است».
ج) ثبوت کفر براي تارک حج
در اهمّيت و جايگاه حج (و زيارت خانه خدا) در روايات همين بس که تارک آن، در صورتي که عذر شرعي نداشته باشد، کافر معرفي شده است. چنانکه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در وصيتش به امام علي ( عليه السلام ) فرمود:
يا عَليّ! کَفَرَ بِاللهِ العَظيم مِن هذهِ الاُمّة عَشرَة ... وَمَن وُجِدَ سَعَةً فَماتَ وَلَم يَحُجَّ يا عَليّ تارِکُ الحَجّ وَهُوَ مُستَطيعٌ کافِر يَقُولُ اللهُ تَعالي: (وَ لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ) يا عَليّ! مَن سَوَّفَ الحَجَّ حَتّي يَموتَ بَعَثَهُ اللهُ يَومَ القيامَةِ يهوديّاً او نَصرانيّاًً.[9]
اي علي! از اين امّت ده گروه به خداوند کافر شدهاند... «يکي هم» کساني که توانگرند و بي آن که به حج بروند از دنيا ميروند. اي علي! ترککننده حج در حال استطاعت کافر است. خداي متعال، ميفرمايد: براي خداست بر عهده مردم، حج خانه خدا براي کسي که راهي «استطاعت و توانايي» داشته باشد و هر کس کفر ورزد، خداوند از جهانيان بينياز است. اي علي! هر کس حج را آن قدر تأخير اندازد تا مرگش فرا رسد، خداوند در روز قيامت او را يهودي يا نصراني برميانگيزد «محشور ميکند».
پی نوشت:
1- من لا يحضره الفقيه، ج2، ص306
2- علل الشرايع، ج2، ص452
3- من لا يحضره الفقيه، ج2، ص143؛ وسايل الشيعه، ج8، ص79.
4- اصول کافي، ج3، باب دعائم الاسلام، ص30، ج5
5-علل الشرايع، ج 2، ص84.
6-وسايل الشيعه، ج 8، ص85؛ ثواب الاعمال، ص122.
7- صحيح البخاري، ج2، ص638.
8-وسايل الشيعه، ج8، ص69.
9-وسايل الشيعه، ج8، ص20
مناسک حج تجلی شوکت مسلمین
حج جلوهای باشکوه از وحدت جامعه اسلامی است. هر مسلمانی میبایست با رها شدن از همه قید و بندهای دنیوی و پیوندهای زندگی مادی با پرهیز از همه روزمرگیها در این مراسم عظیم (ولو یکبار هم شده) شرکت کند. قرآن این معجزه جاودان الهی، که از علم بی انتهای الهی به همه اسرار و رموز سرچشمه میگیرد. در آیات بسیاری از گنجینه های نهفته در مراسم باشکوه حج سخن میگوید که هرچه بررسی و تحقیق در اطراف آن بیشتر شود، معارف و اسرار آن آشکارتر میگردد.
اعمال و مناسک باشکوه «حج» داراى ابعاد مختلفى است که یکى از ابعاد آن، بعد سیاسى و ارتباط مسلمانان از نقاط دور دست جهان با هم، آشنایى با یکدیگر و در نتیجه برقرارى وحدت و همدلى آنان است و در حقیقت مراسم حج و خانه خدا و قبله مشترک تمام مسلمانان پیوند دهنده مسلمانان به یکدیگر و بهترین وسیله وحدت بین آنان است. روح عبادت، توجه به خدا، روح سیاست، توجه به خلق خدا، یک رنگى و یکسان بودن پوشش، حرکت منظم و دسته جمعى و انجام اعمال و عبادات به سوى یک قبله و خانه خدا و… آن چنان به هم آمیخته که گویا مسلمانان اعضاى یک پیکرند و در این میان دل هاى مسلمانان بیشتر از هر زمانى به یکدیگر نزدیکتر بوده و حج عامل بسیار مؤثرى براى وحدت دل هاى مسلمانان از نژادها و طبقات مختلف است.
مناسک حج تعصب هاى ملى، قومى و نژادپرستى را شکسته و محدودیت مرزهاى جغرافیایى را طى کرده و هر ساله مسلمانان در کنار هم در یک محل و با اعمالى مشترک گرد هم مى آیند. که مسلمانان با بزرگداشت شعائر الهی و انجام مراسم عبادى و سیاسى به ریسمان الهى چنگ مىزنند و از اجتماع عظیم حج بهره هاى فراوانى مى برند، خداوند متعال نیز مىفرماید: «وَ أَذِّن فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً وَ عَلَى کُلِّ ضَامِر یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجّ عَمِیق لِّیَشْهَدُواْ مَنَـفِعَ لَهُم…[حج/ ۲۷و۲۸] و مردم را دعوت عمومى به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکب هاى لاغر از هر راه دور به سوى خانه خدا بیایند، تا شاهد منافع گوناگون خویش باشند».
خداوند متعال، کعبه و خانه خود را نه فقط برای عبادت قرار داده، بلکه اولین خانه برای برکت و هدایت مردم است «ان اول بیت وضع للناس»[آل عمران ۹۶] که محوریت و مرکزیت اجتماع مسلمین و امنیت آنان بوده و محل قیام مسلمین است.
حق خدا بر مردم است که هرکس می تواند حج آن را به جا آورد [آل عمران ۹۶]، مردم از هر سو قصد و آهنگ آن کنند تا شاهد منافع خود باشند و بر آنچه خدا روزیشان کرده نام خدا را یاد کنند و به درماندگان مستمند بخورانند و آلودگی ها را از خود دور کنند و طواف خانه ی عتیق را به جای آورند. به هر حال هر کس مقررات خدا را ارج نهد برای او نزد پروردگارش بهتر است [حج/۲۷ تا ۳۰]
مهمترین تأثیرات حج از دیدگاه قرآن:
1- تقرب الهی انگیزه گزاردن حج و عمره «وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ [ بقره ، ۱۹۶] حج و عمره را برای رضای خدا به انجام برسانید»
2- فعالیت هاى اقتصادى در موسم حج: «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ [بقره ، ۱۹۸] بر شما گناهى نیست که در سفر حج فضل پروردگارتان روزى خویش را بجویید»
3- مساوات و عدم تبعیض: «سَوَآءً الْعَـکِفُ فِیهِ وَ الْبَادِ [حج ، ۲۵]مسجدالحرام را براى مردم اعم از مقیم در آن جا و بادیه نشین ، یکسان قرار دادیم»
4- کنترل شهوات و جدال و گناه در ایام حج : «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَـتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ» [بقره ، ۱۹۷]
5- فواید مادى و معنوى حج: «لِّیَشْهَدُواْ مَنَـفِعَ لَهُمْ» [حج ، ۲۸]
مناسک حج هم منافع معنوى را شامل مى شود و هم منافع مادّى را قرآن نیز تاکید می فرماید:«و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنی عن العالمین»[ آل عمران، ۹۷] این آیه از آیاتی است که دلالت بر وجوب حج دارد اما نحوه بیان وجوب حج در این آیه کریمه بگونهای است که در هیچ یک از واجبات دیگر به چشم نمیخورد، بیان وجوب حج در این آیه مانند بیان وجوب نماز و زکات نیست بلکه به منزله میثاق و عهد الهی است که بر گرده همه انسانها گذاشته شده است.
بعضی از مفسرین در توضیح آیه «و لله علی الناس حج البیت» گفتهاند اینکه لله علی الناس حج البیت بکار برده شده، بخاطر عمومیت است. وقتی این آیه مبارکه نازل شد پیامبر مکرم اسلام سران کسانی که معتقد به مبدأ بودند (یهود – نصاری- مجوس – صائبی – مشرکین و مسلمین) را جمع نمود و این آیه را بر آنها تلاوت کرد و فرمود خداوند حج را بر شما واجب نموده است.
خداوند متعال در قرآن در باب عمومیت حج، اصل بناء کعبه را برای مردم قرار داده است.«ان اول بیت وضع للناس» [آل عمران ۹۶] و برای تأکید بیشتر فرمود: «جعلناه، للناس سواء العاکف فیه« [حج ۲۵ ] ذکر آیات درباب حج اهمیت و جایگاه آن در قرآن بسیار است که فراتر از این نوشتار است.
آیا ساخت بنا بر روی قبور اشکالی دارد؟
مرام و مسلک همه مسلمانان، با ساخت بنا بر روی قبور سازگار بوده و هیچ گروهی از مسلمانان، آن را زشت نشمرده اند. بلکه به آن اقدام کرده اند، مثل:
۱ - بناى حجره شریف نبوى.
۲ - قبور ائمه بقیع که در سال ۱۳۴۵ ه' ق به دست وهابیان تخریب گردید.
۳ - قبر ابراهیم، فرزند رسول اللّه (ص) در خانه محمدبن زیدبن على بود و به دست وهابیان تخریب گردید.
۴ - بناى مسجد، روى قبر حمزه( ع ). در اوایل قرن دوم هجرى که به دست وهابیان تخریب گردید.
۵ - بناى قبر سعد بن معاذ - این قبر در منزل ابن افلح بود و در زمان عمربن عبدالعزیز بر روى آن گنبد ساختند.[۱]
۶ - بنا بر روى قبر باهلى (سال ۲۷۵ ه' .) در بصره.[۲]
۷ - بنا بر روى قبر امیر مؤمنان حضرت على بن ابى طالب ( ع ) در قرن دوم.[۳]
۸ - بنا بر روى قبر سلمان فارسى.[۴]
۹ - بنا بر روى قبر ابوعوانه (سال ۳۱۶ ه).[۵]
خلاصه، سیره مسلمین؛ چه شیعه و چه سنى بر این بوده است که بر قبور بزرگان دین حرم و بارگاه بسازند و این سیره در تمام بلاد اسلامى همچنان ادامه دارد. قبور ائمه اطهار(ع) در نجف و کربلا و کاظمین و سامرا و مشهد و قبور بزرگان اهل سنت؛ ابو حنیفه و عبدالقادر در بغداد و بخارى در سمرقند و . . . شاهد بر مدّعى است، تنها وهابیان هستند که در حجاز با این سیره مسلمین به مخالفت برخاستهاند.
حتی در ادیان گذشته نیز این رسم جاری بوده است. آیت الله سبحانی در پیامی به مناسبت سالروز تخریب قبرستان بقیع می فرمایند: «رسم خردمندان جهان، حتی رسم پیروان شرایع پیشین این بود که قبور بزرگان و پیامبران را تکریم نموده و با ساختن بنا بر قبور آنان، ادای احترام میکردند و هم اکنون قبر خلیل الرحمن در فلسطین اشغالی، و قبور دیگر پیامبران و اوصیای آنان در کشورهای اردن و سوریه و مصر و عراق گواه این مطلب است.»[۶]
اما حزب سیاسی وهابیت، سعی در نابودی آثار مذهبی و بیوت ذکر دارد «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْكَرَ فیهَا اسْمُهُ [نور/۳۶] آن نور در خانه هایى است كه خدا رخصت داد ارجمندش دارند و نامش در آنجا یاد شود» و برای این اقدام خبیثانه خود دلایلی نیز می تراشد، در حالی که ساخت بنا برای مقبره مردگان، به طور واضح در قرآن آمده است. آنجا که سخن از اصحاب کهف است و در نهایت برای آنها بنایی می سازند:
«فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً[کهف/۲۱] (اما مؤمنان یعنى) كسانى كه بر كار آنها غالب بودند گفتند: ما بر اجساد آنان مسجدى بنا خواهیم كرد (تا یادگار جاویدان آنها باشد)»
حزب سیاسی ای که با کمک تسلیحاتی انگلیس بر روی کار آمد، علاوه بر کشتار مسلمانان و تکفیر آنها، و حمله به حرم امن الهی، بناهای مزار بزرگان را نیز تخریب کرده و جنایات خود را به نهایت رسانده؛ در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری پس از اشغال مکه، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده، و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور هم چنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس – علیه السلام – و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق – علیه السلام – و بسیاری قبور دیگر پرداختند. در حالی که این کار هیچ توجیه مقبولی ندارد.
در پایان حدیثی از پیامبر (ص) خطاب به حضرت علی (ع) درباره زیارت و عمارت قبور ایشان تقدیم می کنم:
« پیامبر (ص) به على بن ابى طالب علیه السّلام فرمود: بخدا سوگند كشته میشوید در زمین عراق و در آنجا دفن مىشوید عرض كردم یا رسول اللَّه پاداش زیارت قبرهاى ما چیست هر كس آنها را آباد كند جزایش چیست؟
سپس بمن فرمود: اى ابا الحسن همانا خداى تعالى قبر تو و قبرهاى فرزندانت را بقعهاى از بقعهها و میدانهاى بهشت قرار داده و خدا دلهائى را از آفریدگان و برگزیدگانش قرار داده كه به سوى شما میل میكنند و در باره شما اذیت و آزارها را تحمل میكنند سپس قبرهاى شما را آباد میكنند بواسطه نزدیكى آنان بخداوند جل و علا و دوستى براى رسول خدا یا على اینان ویژگان و مخصوصین بشفاعت منند و اینان فردا در بهشت مرا زیارت میكنند.
اى على هر كس شما را زیارت كند ثوابش برابر است با ثواب هفتاد حج بعد از حجة الاسلام هنگامى كه از زیارت بر میگردد از گناهانش بیرون آید مانند روزى كه از مادر متولد شده پس اینان را مژده بده و مژده ده كه ایشان از دوستان تواند در بهشتى كه نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه بدل بشرى خطور كرده و گروهى از مردم زائران قبرهاى شما را سرزنش میكنند آنچنان كه زن زناكار را بزنایش سرزنش مینمایند اینان بدترین امت منند شفاعت من باینان نمیرسد و بر حوض من وارد نمیشوند.[۷]
[۱]. وفاء الوفا، ج۲، ص۵۴۵.
[۲]. سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۲۸۵.
[۳]. موسوعه العتبات ۶، ۹۷.
[۴]. تاریخ بغداد، ج۱ ، ص۱۶۳.
[۵]. سیر اعلام النبلاء ، ج۱۴ ، ص۴۱۹.
[۶]. مركز خبر حوزه
[۷]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج۲، ص: ۴۴۱.
حیا و عفت در آموزه های قرآن
معناى حیا: حیا به معناى شرم و آزرم است [۱].
جرجانى مى گوید: گرفتگى نفس است از چیزى و ترک آن چیز از ترس سرزنش، و آن دو نوع است: نفسانى و ایمانى. حیاى نفسانى شرمى است که خداوند آن را در همه ى نفوس آورده است؛ مانند شرم از کشف عورت و جماع بین مردم، و حیاى ایمانى، شرمى است که مؤمن را از ارتکاب معاصى از ترس خدا باز مى دارد. [۲]
مرحوم مجلسى مى فرمایند: حیا غریزه اى است که مانع ارتکاب و انجام اعمال زشت و قبیح شده و نیز مانع تعمّد در از بین بردن و تقصیر در حقوق حق تعالى و خلق خدا مى شود. [۳]
معناى عفّت: عفّت در اصل به معناى خویشتن دارى، تسلّط بر نفس و نقطه مقابل شهوت پرستى و شکم پرستى است.
اهل لغت مى گویند: «عفّت حالتى در نفس است که انسان را از غلبه ى شهوت باز مى دارد».
و نیز: «عفّت عبارت است از خوددارى کردن از آن چه حرام است و در عین حال زیباست».
همچنین: «عفّت، بازدارى روح و روان از گناهان و هم چنین نگه دارى خویش از دراز کردن دست سؤال به سوى دیگران است». [۴]
دارنده ى عفت زبانى کسى است که سخن حرامى مانند غیبت و سخنان بیهوده را بر زبان جارى نمى کند و دارنده ى عفت جنسى آن است که زنا مرتکب نشود. [۵]
این واژه معناى گسترده اى دارد، ولى بیشتر در مورد خویشتن دارى در دو مسئله استعمال شده است: خویشتن دارى و قناعت درامور مالى و کنترل غریزه جنسى، که اوّلى موجب حفظ عزّت و آبرو شده و دوّمى موجب حیا، شرم و غیرت در مقابل پرده درى و انحرافات جنسى مى گردد. در روایات از این دو در اصطلاح به عفّت «بَطن» و «فَرْجْ» تعبیر شده است؛ مثلا پیامبر(ص) فرمود: «در مورد امّتم در مورد شکم پرستى و شهوت پرستى جنسى، بیمناک هستم». [۶]
دقت در معناى لغوى و موارد استعمال نشان مى دهد که این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند. کسى که حیا دارد، عفت مىورزد و کسى که عفیف است، دامن خود را آلوده نمى کند و از گناه و معصیت شرم دارد. بى حیایى همان بى عفتى است و به انسانى که پاکدامن نیست، بى حیا مى گویند.
واژه ى عفّت در قرآن، بیشتر در مورد عفت «بَطْن» و «فَرْجْ»؛ یعنى: شکم و شهوت، استعمال شده است.
۱.عفت شهوت:
گاهی افراد از همسر خود دور مى افتند و بعضى هنوز ازدواج نکرده اند و از آنجا که با افراد سروکار دارند، عوامل تحریک زیادى سر راه آنها قرار مى گیرد. قرآن به چنین کسانى که امکان ارضاى نیاز جنسى از راه مشروع برایشان فراهم نیست، مى فرماید: «وَ لْیَستَعْفِفِ الَّذِینَ لا یجِدُونَ نِکاحاً حَتى یُغْنِیهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ...» [۷] ؛ و آنها که امکان ازدواج و (ارضاى شهوت) ندارند باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنانرا به فضلش بى نیاز سازد.
«نکاح» از نظر لغت به عمل جنسى و ارضاى شهوت گفته مى شود و صرف عقد «نکاح» نیست. پس، خطاب خداوند در این آیه، به همه ى کسانى است که نمى تواند نیاز جنسى خود را برآورده کنند. از طرفى، گاه با تمام تلاش و کوشش ها، امکان ازدواج فراهم نمى گردد و خواه و ناخواه انسان مجبور است مدتى را با محرومیت بگذراند. قرآن به این گونه افراد تذکر مى دهد که مبادا در این وضع گمان کنند آلودگى جنسى براى آنها مجاز است و ضرورت چنین ایجاب مى کند! از این رو، بلافاصله در آیه ى بعد دستور پارسائى را هر چند مشکل باشد به آنها داده و مى گوید: و آنها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى نیاز سازد.
قرآن هشدار مى دهد تا نکند در این مرحله ى بحرانى و در این دوران آزمایش، تن به آلودگى دهند و خود را معذور بشمرند که هیچ عذرى پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیت و تقوا را در چنین مرحله اى آزمود.
۲. حیا و عفت در نگاه شهوانى:
آیه اى در سوره ى نور ـ سراسر این سوره دستور العمل حیا و عفت است ـ، مرتبه اى بالاتر از آنچه را در مورد قبل گفتیم، بیان مى فرماید و مؤمنان را موظف مى کند که حیا و عفت چشم را رعایت کنند و مواظب نگاه خود باشند تا گرفتار بى عفتى و غلبه ى شهوت نشوند:
«قُل لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصرِهِمْ وَ یحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِک أَزْکى لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصنَعُونَ» [۸] ؛ به مؤمنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان ) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این براى آنها پاکیزه تر است، خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است.
در شان نزول آیه، از قول امام باقر(ع) آمده است: جوانى از انصار در مسیر خود با زنى روبرو شد - و در آنروز زنان مقنعه خود را در پشت گوشها قرار مى دادند - (و طبعا گردن و مقدارى از سینه آنها نمایان مى شد)، چهره ى آن زن نظر آن جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامى که زن گذشت جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه مى کرد، در حالى که راه خود را ادامه مى داد، تا اینکه وارد کوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى کرد ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزى چیزى که در دیوار بود صورتش را شکافت! هنگامى که زن گذشت جوان به خود آمد و دید خون از صورتش جارى است و به لباس و سینه اش ریخته است! سخت ناراحت شد، با خود گفت: به خدا سوگند! من خدمت پیامبر(ص) مى روم و این ماجرا را بازگو مى کنم. هنگامى که چشم رسولخدا(ص) به او افتاد فرمود: چه شده است؟ جوان ماجرا را نقل کرد، در این هنگام جبرئیل، پیک وحى خدا نازل شد و آیه فوق را آورد: «قُلْ لِلْمُؤمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ...».
آیه نمى گوید مؤمنان باید چشمهاشان را فرو بندند، بلکه مى گوید باید نگاه خود را کم و کوتاه کنند، و این تعبیر لطیفى است به این منظور که اگر انسان به راستى هنگامى که با زن نامحرمى روبرو مى شود بخواهد چشم خود را به کلى ببندد ادامه راه رفتن و مانند آن براى او ممکن نیست، امّا اگر نگاه را از صورت و اندام او بر گیرد و چشم خود را پائین اندازد گوئى از نگاه خویش کاسته است و آن صحنه اى را که ممنوع است از منطقه دید خود به کلى حذف کرده است.
قابل توجه اینکه قرآن نمى گوید از چه چیز چشمان خود را فرو گیرند تا معنا گستردگى خود را حفظ کند، یعنى: از مشاهده ى تمام آنچه که حرام است خود را حفظ کنند.
مفهوم آیه فوق این نیست که مردان در صورت زنان خیره نشوند تا بعضى از آن چنین استفاده کنند که نگاه هاى غیر خیره مجاز است، بلکه منظور این است که انسان به هنگام نگاه کردن معمولا منطقه وسیعى را زیر نظر مى گیرد، هر گاه زن نامحرمى در حوزه دید او قرار گرفت، چشم را چنان فرو گیرد که آن زن از منطقه دید او خارج شود.
دومین دستور در آیه فوق همان مساله حفظ فروج است. منظور از حفظ فَرْجْ به طورى که در روایات وارد شده است پوشانیدن آن از نگاه دیگران است.
در حدیثى از امام صادق(ع) مى خوانیم: «کُلُّ آیَة فِى الْقُرآنِ فِیها ذِکْرُ الْفُروجِ فَهِىَ مِنَ الزِّنا إلاّ هذِهِ الاْیَةِ فَإنَّها مِنَ النَّظَر»؛ هر آیه اى که در قرآن سخن از حفظ فروج مى گوید، منظور حفظ کردن از زنا است جز این آیه منظور از آن حفظ کردن از نگاه دیگران است.
سپس قرآن هدف از این نهى را بیان مى کند: این براى آنها بهتر و پاکیزه تر است: «ذلِکَ أزْکى لَهُم»؛ یعنى: هدف از ممنوعیت نگاه حرام، پاکى و سالم ماندن خود شماست.
سپس به عنوان اخطار براى کسانى که نگاه هوس آلود و آگاهانه به زنان نامحرم مى افکنند و گاه آن را غیر اختیارى قلمداد مى کنند، مى گوید: خداوند از آنچه انجام مى دهید مسلما آگاه است: «إنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَصْنَعُون». [۹]
۳- عفت شکم:
گاه بعضى به بهانه کمى درآمد و حقوق دست به کارهایى مى زنند که باعث آلودگى آنها و شکستن عزت آنها مى گردد. قرآن نمونه اى را مطرح مى کند که از شرایط آنها سخت تر وجود ندارد، ولى آنها عفت به خرج داده و خود را آلوده نکردند. آنان نه تنها اقدام به تامین نیاز از راه گناه نکرده، بلکه دست به سمت کسى نیز دراز نکردند: «...یَحْسَبُهُمُ الجاهِلُ أغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّف» [۱۰] ؛ (مهاجران فقیرى) ... که از شدّت عفّت و خویشتن دارى، افراد ناآگاه، آنها را ثروتمند مى دانند.
عفت و حیا آنقدر ارزشمند و مهم هستند که دعاى همیشگى پیامبر(ص)، در عین عصمت، این بود: «اِنَّ النَّبِى(ص) کان یَدْعُوا: اَللّهُمَّ إنِّى أَسأَلُکَ الْهُدى وَ التُّقى وَ الْعِفافَ وَ الْغِنى». [۱۱] ؛ خدایا از تو هدایت، تقوا، عفاف و بى نیازى مى خواهم.
عقل و حیا از هم جدا نمى شوند:
حیا چنان ارزش و اهمیتى دارد که در کلامى گهربار از پیامبر اکرم(ص) در بیان صفات عاقل آمده است: «صِفَةُ الْعاقِلِ... لایُفارِقُهُ الْحَیاءُ...»([۱۲])؛ ویژگى عاقل این است که هرگز حیا از او جدا نمى شود.
ودر دنباله ى همین حدیث، حضرت در صفات جاهل و نادان، مى فرمایند: «وَ صِفَةُ الْجاهِلِ ...لایَخافُ ذُنُوبَهُ الْقَدیمَةِ، وَ لایَرْتَدِعُ فیما بَقِىَ مِنْ عُمُرِهِ الذُّنُوب...»؛ و صفت جاهل این است که... از گناهان گذشته اش نمى ترسد و در باقى مانده عمر نیز از گناه دست برنمى دارد.
معناى این حدیث این است که بى حیا اصلاً عاقل نیست.
بى حیا کور معنوى است:
در حدیثى دیگر امام موسى بن جعفر(ع) از اجداد پاکش از پیامبر اکرم(ص) نقل مى فرمایند: «إنَّ اللّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ مِنْ نُور مَخْزُون مَکْنُون فِی سابِقِ عِلْمِهِ الَّذی لَمْ یَطِّلِعْ عَلَیْهِ نَبِّی مُرْسَل وَلا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ،... فَجَعَلَ... الْحَیاءَ عَیْنَیْهِ...» [۱۳] ؛ خداوند عقل را از نور خزانه ى خود که پنهان شده ى در علم ازلى او بوده و هیچ پیامبر و فرشته اى از آن آگاه نبود، خلق کرد،... و حیا را دو چشم او قرار داد....
حضرت در این حدیث آنچه را که خداوند به عقل داده برمى شمارند و مهمترین نعمت اعطایى به عقل را حیا نام مى برند؛ زیرا حیا را چشم عقل مى دانند و ما مى دانیم که چشم مهم ترین عضو بدن براى پیشرفت، کار و فعالیت است. نتیجه ى این سخن حکیمانه و الهى این است که در واقع و عالم معنا، بى حیا کور است، اگر چه چشم سر داشته باشد.
عقل، حیا و دین به هم پیوسته اند:
امام على(ع) مى فرمایند: «هَبَطَ جِبْرِئیلُ عَلى آدَم(ع)، فَقالَ: یا آدَمُ! إنّی اُمِرتُ أنْ اُخَیِّرَکَ واحِدَةً مِنْ ثلاث، فَاخْتَرْ واحِدَةً وَ دَعْ إثْنَتَیْنِ. فَقالَ لَهُ آدمُ: وما الثَّلاثُ یا جِبْرِئیلُ؟ فَقالَ: الْعَقْلُ، وَالْحَیاءُ، وَالدِّینُ. قالَ آدمُ: فَإنّی قَدْ إخْتَرْتُ الْعَقْلَ، فَقالَ جِبْرئیلُ لِلْحَیاءِ والدِّینِ: إنْصَرَفا وَدَعاهُ. فَقالا لَهُ: یا جِبْرِئیلُ إنّا اُمِرْنا أنْ نَکُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَیْثُما کانَ. قال: فَشَأنُکُما، وعَرَج» [۱۴] ؛ جبرئیل بر آدم(ع) فرود آمد و گفت: اى آدم، من مامورم تو را بین سه چیز مخیر کنم، پس یکى از آن سه را انتخاب کن و دو تاى دیگر را رها نما. آدم(ع) گفت: آن سه کدامند اى جبرئیل؟ او گفت: عقل، حیا و دین. آدم(ع) گفت: من عقل را اختیار مى کنم. پس جبرئیل به حیا و دین گفت: برگردید و او را ترک کنید. حیا و دین گفتند: یا جبرئیل، ما ماموریم که با عقل باشیم، هر جا که باشد! جبرئیل گفت: اختیار با خودتان است و به آسمان رفت.
حیا نشانه ى مؤمن است:
امام جعفر صادق(ع) مى فرمایند: «اَلْحَیاءُ وَالْعِفافُ وَالْعَی - أَعْنِی عَىَّ اللِّسانِ لا عَىَّ الْقَلْبِ - مِنَ الاْیمانِ» [۱۵] ؛ حیا، عفت پیشگى و کوتاهى و ثقل زبان از نشانه هاى ایمان است.
از این کلام مى توان فهمید که انسان بى حیا و بى شرم که از هیچ رفتارى خجالت نمى کشد و از بر زبان راندن هیچ کلامى ابایى ندارد ایمانش مشکل دارد و باید ریشه ى بى حیایى او را در مشکلات اعتقادى او جستجو کرد؛ پس براى تشخیص انسان هاى مؤمن مى توانیم این اوصاف را در افراد بررسى کنیم.
از امام باقر(ع) نیز نقل شده: «اَلْحَیاءُ وَالاْیمانُ مَقْرُونانِ فِی قَرْن، فَإذا ذَهَبَ أَحَدُهُما تَبِعَهُ صاحِبُهُ» [۱۶] ؛ حیا و ایمان در کنار هم در یک ظرف قرار دارند (و چنان به هم پیوسته اند که) اگر یکى از آنها برود، دیگرى هم به دنبالش خواهد رفت.
در حدیث دیگرى مطلب روشن تر بیان شده است: حضرت صادق(ع) به صراحت مى فرمایند: «لا إیمانَ لِمَنْ لا حَیاءَ لَهُ» [۱۷] ؛ هر کس حیا ندارد، ایمان ندارد.
پی نوشتها
[۱]. فرهنگ لاروس، «حیاء».
[۲]. لغت نامه دهخدا، «حیا».
[۳]. بحار الأنوار، علامه مجلسى، ج۱ ص۸۶.
[۴].به ترتیب: مفردات راغب، المصباح المنیر و لسان العرب، واژه «عفّ».
[۵]. معجم لغة الفقهاء، ص۳۶.
[۶]. اصول کافى، کلینى، ج۲، ص۷۹.
[۷]. سوره نور، آیه ى ۳۳.
[۸]. سوره ى نور، آیه ى ۳۰.
[۹]. آیت الله مکارم شیرازى و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱۴ ص ۴۳۶.
[۱۰]. سوره بقره، آیه۲۷۳.
[۱۱]. صحیح ترمذى، ترمذى، ج ۱۳، ص ۲۶.
[۱۲]. بحار الأنوار، ج۱ ص۱۲۹ حدیث۱۲.
[۱۳]. همان، ج۱ ص۱۰۷ حدیث۳.
[۱۴]. همان، ج۱ ص۸۶ حدیث۸.
[۱۵]. الکافى، ج۲ ص۱۰۶ حدیث۲.
[۱۶]. همان، حدیث۴.
[۱۷]. همان، ص۱۰۷ حدیث۵.
دروغ از منظر قرآن و روایات
دروغ از بدترین معایب، زشت ترین گناهان و منشأ بسیاری از مفاسد است و بالطبع از کارهای زشت و ناپسند و عادت به آن از رذایل اخلاقی و از گناهان کبیره است و تا ضرورت و مصلحت مهمی در میان نباشد ، دروغ گفتن جایز نمی باشد.
دروغ در دنیا و آخرت انسان را از رحمت الهی محروم می کند و در میان مردم بی اعتبار می نماید و اعتماد عمومی را سلب و جامعه را به بیماری نفاق دچار می سازد و از آفات زبان و خراب کننده ایمان است.
علت اصلی دروغ ، عقده حقارت و خود کم بینی انسان دروغگو است و این یکی از نکات روانی است که به عنوان روانشناسی اخلاقی در کلمات معصومین به آن اشاره شده است.
سرچشمه دروغ نیز گاهی به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعیت و مقام و زمانی نیز به خاطر علاقه شدید به مال و جاه و مقام و ...است که شخص از این وسیله نامشروع برای تامین مقصود خود کمک می گیرد.
ابزار بسیاری از گناهان دروغ است اینکه افراد دروغگو بدبینی و سوء ظن خاصی نسبت به همه کس و همه چیز دارند ، با دروغ خود را بزرگ جلوه می دهند، با دروغ هزار گونه تملق می گویند و یکی از راههای درمان دروغ این می باشد که قبل از هر چیز باید مبتلایان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوی و مادی آن متوجه ساخت و نیز باید باید متوجه ساخت که اگر چه دروغ در پاره ای از موارد نفع شخصی دارد ولی نفعش بسیار آنی و زودگذر است و یکی دیگر از موثرترین راههای درمان دروغ پرورش شخصیت در افراد و کوشش برای تقویت پایه های ایمان در دل آنان است و باید محیط های تربیتی و معاشرتی مبتلایان را از وجود افراد دروغگو پاک کرد تا تدریجا طبق اصل محاکات و تاثیرپذیری محیط وجود آنها از این رذیله پاک گردد.
در سراسر جهان هستی قانون صداقت و صراحت و حقیقت جاری است . هر چند به حسب ظاهر در عالم هستی تضادها و تعارض هایی دیده می شود ولی دروغ و خیانت در طبیعت اصلا وجود ندارد. اصولا حقایق ناب را در طبیعت و هستی باید جستجو کرد و از زبان آفرینش باید شنید. مگر جز این است که تمام قوانین علمی و فلسفی برداشتی است نسبی از جهان هستی و قوانین حاکم بر آن و طالبان حقیقت همه و همه در اسرار هستی می اندیشند و از آن الهام می گیرند و جز با هستی و قوانین حاکم بر آن سروکاری ندارند؟
خلاصه کلام آنکه بنای خلقت و طبیعت بر حقیقت و راستی استوار است ، لکن این انسان ظالم و ستمکار است که حق را با باطل به هم آمیخته و آن را وارونه جلوه می دهد، زیرا باطل محض را نمی شود به مردم ارائه داد که طبع حقیقت جوی مردم خود به خود آن را دفع می کند.
خداوند سبحان چه با زبان تکوین و چه با زبان تشریع با صداقت و راستی با بندگانش سخن می گوید و می فرماید که صداقت برای شما بهتر است. علی(ع) در نهج البلاغه می فرمایند« ولکن یوخَذُ مِن هذا ضِغثٌ و من هذا ضغث فَیمزجان ...»(۱) مردم قسمتی از حق و قسمتی از باطل را گرفته و در هم می آمیزند و از این راه ، باطل را به خورد مردم می دهند.
یکی از محرمات و آفت های خطرناک زبان، دروغ گفتن است و دروغ از گناهان کبیره می باشد.(۲)
معنای دروغ
کذب بر وزن وِزر و کَتِف به معنی دروغ گفتن می باشد. صحاح و قاموس و اقرب و ... هر دو وزن را مصدر گفته اند ولی استعمال قرآن نشان میدهد که کذب بر وزن وزر مصدر است.(۳)
کذب بر وزن کَتِف اسم مصدر است به معنی دروغ مثل « یفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِب» (۴) چون کذب مفعول به یفترون است لذا اسم است نه مصدر یعنی بر خدا دروغ می بندند.
تکذیب آن است که دیگری را به دروغ نسبت دهی و بگویی دروغ می گوید.
کذّاب مبالغه است یعنی بسیار دروغگو« إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب(۵)» .
کاذبه مصدر است مثل عاقبه ، عافیه و باقیه« إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ - لَیسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَة»(۶)
کذب در لغت به معنای عدم مطابقت است و همانگونه که سخن به دروغ متّصف می شود اعتقاد و عمل هم به آن متّصف می گردد. گمان و اعتقاد مخالف با واقع دروغ است ، همانگونه که عمل مخالف با سخن و وعده نیز دروغ است.(۷)
دروغ از منظر آیات و روایات:
آیات و روایات بسیاری در زمینه زشتی دروغ سخن می گویند و آیات تکان دهنده ای حتی دروغگ را در ردیف کافران و منکران آیات الهی می شمارند.
« إِنَّما یفْتَرِی الْكَذِبَ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُون»(۸) گرچه در این آیه دروغ و افترا بر خدا و پیامبر است ولی به هر حال زشتی دروغ اجمالا در این آیه مجسم شده است و در تعلیمات اسلام به مساله راستگویی و مبارزه با کذب و دروغ فوق العاده اهمیت داده شده است که نمونه های آن را در زیر می آوریم.
دروغ سرچشمه همه گناهان
در روایات اسلامی دروغ به عنوان " كلید گناهان" شمرده شده است، على (ع) مىفرماید: « الصدق یهدى الى البر، و البر یهدى الى الجنة»(۹) " راستگویى دعوت به نیكوكارى مىكند، و نیكوكارى دعوت به بهشت".
در حدیثى از امام باقر( ع) مىخوانیم:« ان اللَّه عز و جل جعل للشر اقفالا، و جعل مفاتیح تلك الاقفال الشراب، و الكذب شر من الشراب» "(۱۰) خداوند متعال براى شر و بدى، قفلهایى قرار داده و كلید آن قفلها شراب است (چرا كه مانع اصلى زشتیها و بدیها عقل است و مشروبات الكلى عقل را از كار مىاندازد) سپس اضافه فرمود: دروغ از شراب هم بدتر است" .
امام حسن عسكرى (ع) مىفرماید: «جعلت الخبائث كلها فى بیت و جعل مفتاحها الكذب»(۱۱)" تمام پلیدیها در اطاقى قرار داده شده، و كلید آن دروغ است" .
رابطه دروغ و گناهان دیگر از این نظر است كه انسان گناهكار هرگز نمىتواند، راستگو باشد، چرا كه راستگویى موجب رسوایى او است، و براى پوشاندن آثار گناه معمولا باید متوسل به دروغ شود. و به عبارت دیگر، دروغ انسان را در مقابل گناه آزاد مىكند، و راستگویى محدود.
اتفاقا این حقیقت در حدیثى كه از پیامبر (ص) نقل شده ،كاملا تجسم یافته، حدیث چنین است:
شخصى به حضور پیامبر( ص) رسید، عرض كرد نماز مىخوانم و عمل منافى عفت انجام مىدهم، دروغ هم مىگویم! كدام را اول ترك گویم؟! پیامبر( ص) فرمود: دروغ، او در محضر پیامبر( ص) تعهد كرد كه هرگز دروغ نگوید: هنگامى كه خارج شد، وسوسههاى شیطانى براى عمل منافى عفت در دل او پیدا شد، اما بلافاصله در این فكر فرو رفت، كه اگر فردا پیامبر( ص) از او در این باره سؤال كند چه بگوید، بگوید چنین عملى را مرتكب نشده است، اینكه دروغ است و اگر راست بگوید حد بر او جارى مىشود، و همین گونه در رابطه با سایر كارهاى خلاف این طرز فكر و سپس خود دارى و اجتناب براى او پیدا شد و به این ترتیب ترك دروغ سرچشمه ترك همه گناهان او گردید.
دروغ سرچشمه نفاق است
چرا كه راستگویى یعنى هماهنگى زبان و دل، و بنا بر این دروغ ناهماهنگى این دو است، و نفاق نیز چیزى جز تفاوت ظاهر و باطن نیست.
در آیه ۷۷ سوره توبه مىخوانیم: فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى یوْمِ یلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یكْذِبُونَ:"(۱۲)اعمال آنها نفاقى در دلهایشان تا روز قیامت ایجاد كرد، به خاطر اینكه عهد خدا را شكستند و به خاطر اینكه دروغ مىگفتند".
دروغ با ایمان سازگار نیست
این واقعیت نه تنها در قرآن بلکه در احادیث نیز ثابت می شود: در حدیثى چنین مىخوانیم: سئل رسول اللَّه (ص) یكون المؤمن جبانا؟ قال نعم، قیل و یكون بخیلا؟ قال نعم، قیل یكون كذابا؟ قال لا!" (۱۳) از پیامبر پرسیدند آیا انسان با ایمان ممكن است (گاهى) ترسو باشد فرمود: آرى، باز پرسیدند آیا ممكن است (احیانا) بخیل باشد فرمود: آرى، پرسیدند آیا ممكن است كذاب و دروغگو باشد؟ فرمود نه"!
چرا كه دروغ از نشانههاى نفاق است و نفاق با ایمان سازگار نیست.
و نیز به همین دلیل این سخن از امیر مؤمنان (ع)نقل شده است:
«لا یجد العبد طعم الایمان حتى یترك الكذب هزله وجده»(۱۴)
" بنده ای مزه ایمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخی باشد و چه جدی" .
دروغ نابود كننده سرمایه اطمینان است
مىدانیم مهمترین سرمایه یك جامعه اعتماد متقابل و اطمینان عمومى است، و مهمترین چیزى كه این سرمایه را به نابودى مىكشاند دروغ و خیانت و تقلب است، و یك دلیل عمده بر اهمیت فوق العاده راستگویى و ترك دروغ در تعلیمات اسلامى همین موضوع است.
در احادیث اسلامى مىخوانیم كه پیشوایان دین از دوستى با چند طایفه از جمله دروغگویان شدیدا نهى كردند، چرا كه آنها قابل اطمینان نیستند.
على( ع ) در كلمات قصارش مىفرماید:
«ایاك و مصادقة الكذاب فانه كالسراب، یقرب علیك البعید، و یبعد علیك القریب»(۱۵)
" از دوستى با دروغگو بپرهیز كه او همچون سراب است، دور را در نظر تو نزدیك و نزدیك را دور مىسازد" .
خدا نکند کسی معروف شود به دروغگویی که هیچ چیز شاید بیشتر از این به حیثیت انسان لطمه نمی زند.(۱۶)
البته سخن در باره زشتیهاى دروغ و فلسفه آن و همچنین علل پیدایش دروغگویى از نظر روانى و طرق مبارزه آن بسیار زیاد است كه باید آن را در كتب اخلاق جستجو كرد.
سوگند دروغ
یکی از موارد رواج دروغ ، سوگند دروغ است. این عمل از زشت ترین گناهان و فاحش ترین عیوب است.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:« هر کس سوگندی به خدا یاد کند که به اندازه بال پشه ای دروغ در آن باشد نقطه ای سیاه در قلبش پدید می آید و تا روز قیامت باقی می ماند»
حضرت رسول(ص) فرمودند:« چه خیانت بزرگی است که به برادرت چیزی بگویی که تو را تصدیق کند و تو به او دروغ گفته باشی»
پیامبر(ص)فرمودند:« سه گروهند که فردای قیامت خدا با آنها سخن نمی گوید و به آنها توجه نمی کند و آنها را از گناهانشان تزکیه نمی کند اول کسانی که چون چیزی ببخشند منت می گذارند دوم کسانی که کالای خود را با سوگند دروغ به فروش می رسانند و سوم انسانهای متکبر.»
دروغ در ردیف شرک به خدا
رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: « آیا شما را از بزرگترین گناهان خبر ندهم ؟بزرگترین گناه شرک به خدا و درفتاری نسبت به پدر و مادر و دروغ گفتن است»(۱۷)
دروغ از پستى انسان است
پیامبر(ص) می فرمایند:« دروغ گو دروغ نمی گوید مگر به سبب پستی نفسش» (۱۸)
دروغ هم گناه است و هم مقدمه فتنه ها
علی(ع):« دروغ انسان را به سوی بدیها هدایت می کند و بدیها نیز به سوی آتش جهنم»(۱۹)
تمام انبیاء دروغ را تحریم كردند
امام صادق(ع) فرموده اند:« خدای عزوجل انبیاء را مبعوث نکرد مگر به راستی سخن و اداء امانت به نیک و فاجر» (۲۰)
دروغ سبب خرابی ایمان می شود
امام باقر(ع) می فرماید« دروغ ویران کننده ایمان است».
دروغ بدترین بیماری
حضرت علی (ع) می فرماید« بیماری دروغ ، زشت ترین بیماری است» (۲۱)
روزی انسان در ارتباط با خدا
رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: « دروغ روزی انسان را کم می کند»
دروغ بدترین رباها
رسول خدا(ص) فرمودند:« بدترین و بالاترین رباها دروغ است» (زیرا در ربای اقتصادی سرمایه افراد از میان می رود لکن در دروغ اصل ایمان خدشه دار می شودو ربا خوار مالى دارد و آن را زیاد مىكند و دروغ گو از هیچ، چیزى درست مىكند). أَرْبَى الرِّبَا الْكذِبُ(۲۲)
دروغ فراموشی می آورد
امام صادق(ع) فرمودند:« خداوند فراموشی را بر دروغ پردازان مسلط می سازد که انسان علاوه بر اینکه لازم است خود از دروغ گفتن بپرهیزد بایستی از همنشینی و دوستی با افراد دروغگو خودداری کند». قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْكذَّابِینَ النِّسْیانَ (۲۳)
از امام صادق(ع) نقل شده که امیرالمومنین علی(ع) مکرر بالای منبر می فرمود« سزاوار است انسان مسلمان از دوستی با سه کس دوری کند: پر روی بی باک و تبه کار – احمق و دروغگو سپس درباره دروغگو فرمود زندگی کردن با دروغگو برای تو سزاوار نیست چون سخنان تو را برای دیگران و سخنان دیگران را برای تو بازگو می کند و هرگاه داستانی را به پایان رساند ، داستان دیگری به آن می افزاید تا آنجا که اگر راست گوید کسی باور نکند».
امیرالمومنین علی(ع) در ضمن حدیثی به امام حسن مجتبی(ع) فرمود« از دوستی با دروغگو برحذر باش زیرا او مانند سراب است که در نظرت دور را نزدیک و نزدیک را دور می سازد»
امام باقر(ع) می فرماید:« خدای تعالی بر بدی ها قفل های فراوانی زده و شراب را کلید آن قرار داده است اما دروغ از شراب بدتر است».
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند:« خیانت بزرگی است که با برادرت سخنی بگویی که او تو را تصدیق کند و تو به او دروغ گفته باشی (۲۴) و نیز می فرماید: دروغ روزی را کم می کند و ممکن است مومن هر خصلتی پیدا کند و حتی با همان خصلت بمیرد اما به خیانت و دروغ آلوده نمی شود».
امیرالمومنین(ع) فرمودند:« بزرگترین کژی ها و لغزشها نزد خدا زبان دروغ پرداز است«.
امام باقر(ع) می فرمایند:« دروغ مایه ویرانی ایمان است».
مواردی که دروغ گفتن جایز است
چنانچه گفته شد دروغ بالطبع از کارهای زشت و ناپسند و عادت به آن از رذایل اخلاق و گناهان کبیره است و تا ضرورت و مصلحت مهمی در کار نباشد گفتن دروغ جایز نیست.
مقام ضرورت و ناچاری
قرآن کریم تقیه را در مقام اکراه و اضطرار جایز دانسته و بدیهی است که تقیه از مصادیق دروغ و خلاف واقع است و انسان در مقام اضطرار می تواند عقیده خود را پنهان کند و بر خلاف عقیده و ایمانش گواهی دهد.
از رسول خدا(ص) نقل شده است که:« ما من شیء إلا و قد أحله الله لمن إضطر ألیه»(۲۵) هیچ کاری نیست جز آنکه خداوند آنرا برای کسیکه ناچار شده باشد حلال کرده است.
در باب رفع ضرر احادیثی به تواتر رسیده که انسان به خاطر جلوگیری از ضرر مالی و جانی و عرضی و... می تواند سوگند دروغ یاد کند.
اصلاح میان مردم
یعنی در صورتی که انسان برای ایجاد الفت و محبت و رفع کینه و کدورت دروغ بگوید و بدین وسیله میان آنها صلح و صفا و صمیمیت برقرار کند که در این موارد دروغ حرام نیست.
در وصیت پیانبر(ص) به علی (ع)آمده است که ای علی خداوند دروغ مصلحت آمیز را دوست دارد و از راست فتنه انگیز بیزار است»(۲۶)
خدعه و نیرنگ
شک نیست که جنگ یک ضرورت دینی و اجتماعی است که به دلایل مختلف عقیدتی، سیاسی و اقتصادی و... بر ملتها و جوامع بشری الزام یا تحمیل می گردد و معمولا برای خروج از این تحمیل و رهایی از این مخمصه و سرعت بخشیدن به شکست دشمن از وسایلی استفاده می شود که در مواقع عادی جایز نیست. یکی از این موارد مهم غافلگیری دشمن است که در این راستا عنصر خدعه و نیرنگ می تواند وسیله خوبی باشد. در وصایای رسول(ص)به علی(ع)آمده است:« ای علی سه چیز است که دروغ بر آنها نیکوست: خدعه و نیرنگ در جنگ – وعده به همسر و اصلاح میان مردم»(۲۷)
وعده به خانواده و همسر
در دین مقدس اسلام نفقه(هزینه زندگی)زن و فرزند به عهده مرد است . البته نفقه به تناسب امکانات و در حدّ میانه روی است و بیش از آن لزومی ندارد ولی چون بسیاری از اوقات در اثر زیاده طلبی و چشم و هم چشمی تقاضای خانواده فراتر از امکانات مرد و بیش از حد کفایت است در چنین وضعی مرد بر سر دوراهی قرار می گیرد که یا باید با برخورد منفی و ردّ صریح در برابر خواسته های آنان موضع گیری کند و یا با برخورد امیدوار کننده و وعده های مصلحتی تا حدودی آنها را راضی و قانع نماید. اما باید در نظر داشت که اگر سرپرست خانواده بخواهد هر روز به بهانه های پوچ و بی اساس به خانواده اش دروغ بگوید علاوه بر آنکه از نظر تربیتی آثار بدی در پی دارد حسّ اعتماد و اطمینان را در اعضای خانواده از بین می برد و جایگاه رفیع پدر و سرپرست خانواده را متزلزل ساخته و آنرا در معرض سقوط قرار می دهد و در نتیجه اساس خانواده از بین می رود.
آثار دروغ
دروغ به جز آثار سوء اخلاقی که در شاکله خود انسان دارد بنیان و شالوده جامعه را ویران می کند مثل موشهایی که سد سبا را با آن استحکام ویران کردند. دروغ در خانه ، دروغ در مدرسه ، دروغ در بازار و محله و اداره و ... نظام خانواده و مدرسه و بازار و اداره و... را از هم می پاشد. دروغ آثار زیانباری از جهت فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی به دنبال دارد .
بی آبرویی
امام علی(ع):«الکذب یزری بالانسان» (۲۸)
رسوایی
« والله مخرج ما کنتم تکتمون»(۲۹)
به قول علامه طباطبایی هر جزء نظام هستی با اجزاء دیگر و لوازمش مرتبط است . دروغگو اگر چیزی را پنهان کند لوازمش را چه کند لذا زود رسوا می شود. بر فرض گرگ یوسف را درید پیراهنش چرا سالم است؟ گندم کاشتی پس چرا جو سبز شد همین است که قرآن می فرماید:
« إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّار»(۳۰)
« ْ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب»(۳۱)
دروغ گو در اضطرار است
پیامبر(ص):« راستی آرامش است ولی دروغ هراس است»(۳۲) دروغگو در هیجان است که مبادا حرف امروزش با فردا تضاد داشته باشد
سرچشمه دروغ
همانطور که در سابق هم اشاره شد دروغ معمولا از یکی از نقاط ضعف روحی سرچشمه می گیرد.
گاهی از ضعف ایمان که انسان خدا را شاهد نمی داندیا به خاطر تبرئه خودیا به قصد تفریح و شوخی: علی(ع):« بنده ای مزه ایمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخی باشد و چه جدی»(۳۳)
گاهی انسان به خاطر ترس از فقر ، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعیت و مقام دروغ می گوید . زمانی به خاطر علاقه شدید به مال و جاه و مقام و شهرت دیگری زبان به دروغ می گشاید و از این وظیفه نامشروع برای تامین مقصود خود کمک می گیرد. گاهی تعصب های شدید و حبّ و بغض های افراطی سبب می شود که انسان به نفع کسی که مورد علاقه اوست یا به زیان کسی که مورد نفرت و کینه او می باشد بر خلاف واقع سخن بگوید. زمانی برای آنکه خود را بیش از آنچه که هست بنمایاند و اظهار علم کند دروغ می گوید. ولی در تمام این صفات رذیله که ریشه صفت دروغ را تشکیل می دهد باید از کمبود شخصیت و ضعف ایمان نام برد.
یکی دیگر از عوامل مهم دروغگویی ، احساس کمبود شخصیت و عقده حقارت است کسانی که گرفتار چنین عقیده ای هستند با انواع دروغها و لاف و گزافها حقارتی را که در خود احساس می کنند جبران می کنند . و گاهی نیز به خاطر عدم توجه به مضارّ دروغ و اهمیت راستگویی یا آلودگی محیط خانوادگی یا محیط اجتماع و معاشرین این رذیله در انسان ریشه می دواند.
تلقین - احساس کمبود- نجات یافتن- خجالت نابجا- دشمنی و حسد- طمع در مال و مقام-نقل همه چیزو پیش گویی ها از دیگر عوامل دروغگویی به شمار می آیند.
عذاب ویژه دروغگویان
دروغگو از نماز شب محروم است در نتیجه از برکاتی که این عبادت بزرگ دارد محروم می ماند که از آن جمله سعه رزق است.عیسی بن مریم(ع) فرمود: « کسی که دروغگوئیش زیاد شود حسن و جمال و وقارش نزد خدا و خلق از بین می رود به طوریکه مردم از او متنفر و منزجر می شوند»(۳۴)
خداوند او را هدایت نمی کند و راه حق را نشان او نمی دهد:«إن الله لا یهدی من هو مسرف کذاب»(۳۵)
دروغگو قابل رفاقت و برادری نیست .حضرت علی(ع):« مسلمان باید از دوستی و برادری دروغگو بپرهیزد زیرا به سبب دروغ گفتن اگر راست هم بگوید باور نمی شود»(۳۶)
گوش دادن به دروغ
باید دانست همانطور که دروغ بر دروغگو حرام است نقل دیگری هم حرام و همچنین ثبت کردن و نوشتن یا خواندن و گوش دادنش هم حرام می شود
«سمّاعون للکذب» (۳۷)در مذمت گوش فرادادن به دروغ و با علم به اینكه دروغ است آن را مىپذیرند چون اگر علم به دروغ بودن آن نداشته باشند صرف شنیدن دروغ صفت مذموم شمرده نمىشود
انواع دروغ
انواع و نمونهای متعددی را می توان نام برد اما به عنوان مثال چند نمونه را ذکر می کنیم
دروغهای نامرئی مانند نفاق و ژشتهای خلاف واقع مثل اینکه کسی کتابخانه بزرگی دارد ولی فقط برای زیبائیش تهیه شده است.
دروغهای عملی مانند ریا و تکذیب حرف راست که این هم دروغ عملی است . نوشتن دروغ و اشاره دروغ و تدلیس یعنی زیبا جلوه دادن جنس هم از مصادیق این گروه اند.
دروغهای عادی و رایج مانند تعارفات معمولی و تعریف خواب با کم و زیاد کردن.
دروغهای مکتبی مانند : تحریف و کج فهمی و کتمان.
توریه چیست؟
توریه بر وزن توصیه به سخنی گفته می شود که از ظاهر آن چیزی فهمیده می شود درحالیکه منظور گوینده چیز دیگری است. در معنی توریه چنین گفته اند: توریه عبارت از این است که انسان کلامی بگوید و از آن معنی مطابق واقع اراده نموده ولی آن کلام طوریست که شنونده معنی دیگری از آن می فهمد و منظور گوینده نیز همین است که در عین اراده معنی صحیح ، مخاطب چیز دیگری بفهمد .
مشهور در میان فقهای ما این است که در مواردی که دروغ به خاطر ضرورتی تجویز می شود از توریه باید استفاده کرد و تا توریه ممکن است نباید دروغ صریح گفت.
آیا توریه جزء دروغ نیست ؟
آنچه در اینجا کاملا حایز اهمیت است این است که روشن شود آیا توریه داخل در ادله کذب می باشد به طور کلی سه قول دیده می شود : گروهی معتقدند توریه اصلا دروغ نیست و لذا گفته اند باید در موارد ضرورت چنان سخن بگوید که از دروغ خارج گردد. گروه دوم توریه را داخل در کذب می دانند و گروه سوم می گویند توریه مصداق کذب است ولی میزان قبح و فساد آن از کذب معمولی کمتر است.
راه درمان دروغ
با توجه به عواملی که در ایجاد این صفت و ریشه دارساختن آن موثر است راه درمان آن نسبتا روشن خواهد بود و به طور کلی برای درمان این انحراف اخلاقی باید از طریق زیر اقدام نمود:
قبل از هر چیز باید مبتلایان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوی و مادی ، فردی و اجتماعی این رذیله زشت متوجه ساخت و با تدبیر و تفکر در آیات قرآن کریم و سخنان پیشوایان بزرگ دین و تجزیه و تحلیل گذشته و گفتار بزرگان به این نکته برسید که دروغ در پاره ای از موارد هر چند نفع شخصی نیز داشته باشد نفعی آنی و زود گذر است.و هیچ سرمایه ای برای یک انسان در اجتماع بالاتر از سرمایه اعتماد و اطمینان مردم نسبت به وی نیست که بزرگترین دشمن آن همین دروغ است.
ایجاد شخصیت: یکی دیگر از موثرترین طرق درمان دروغ پرورش شخصیت در افراد است زیرا همانطور که دانستیم یکی از عوامل مهم روانی دروغ، احساس حقارت و کمبود شخصیت است و در حقیقت دروغ گفتن یک نوع عکس العمل برای جبران این موضوع است.اگر مبتلایان به دروغ احساس کنند صاحب نیروها و استعدادهایی در درون خود هستند که با پرورش آنها می توانند ارزش و شخصیت خود را بالا ببرند نیازی به توسل جستن به دروغ برای ایجاد شخصیت قلابی در خود نمی بینند به علاوه باید اینگونه افراد را متوجه ساخت که ارزش اجتماعی یک انسان راستگو بالاتر است ازهر سرمایه مادی و چیزی با آن برابری نمی کند.
کوشش برای تقویت پایه های ایمان به خدا در دل مبتلایان و توجه دادن آنها به این حقیقت که قدرت خدا مافوق تمام قدرتهاست و قادر برحل تمام مشکلاتی است که افراد ضعیف الایمان به خاطر آن به دروغ پناه می برند . راستگویان در برابر حوادث گوناگون بر خدا تکیه دارند ولی دروغگوها در این گونه موارد تنهایند.
و برای درمان دروغ راههای بسیاری وجود دارد که بویژه در کلام ائمه معصومین به آنها طی احادیثی اشاره شده است.
پی نوشتها
[۱] نهج البلاغه صبحی صالح خطبه ۵۰
[۲] آیت الله محمد رضا مهدوی کنی نقطه هایی آغاز در اخلاق عملی
[۳] سید علی اکبر قرشی قاموس قرآن ج۷
[۴] سوره نساء آیه ۵۰ و مائده ۱۰۳ و یونس۶۰ و ۶۹ و نحل ۱۱۶
[۵] سوره غافر آیسه ۲۸
[۶] سوره واقعه آیات ۱ و۲
[۷] میرزا علی – آیست الله مشکینی ، درسهایی از اخلاق ص ۲۸۲
[۸] سوره نحل آیه ۱۰۵
[۹] مشكاة الانوار طبرسى صفحه ۱۵۷
[۱۰] اصول كافى جلد ۲ صفحه ۲۵۴
[۱۱] جامع السعادات جلد ۲ صفحه ۲۳۳
[۱۲] سوره بقره آیه۷۷
[۱۳] جامع السعادات جلد ۲ صفحه ۳۲۲
[۱۴] اصول کافی باب دروغ ج۵ ص ۲۹۱
[۱۵] نهج البلاغه كلمات قصار كلمه ۳۷.
[۱۶] روح الله الخمینی چهل حدیث ص ۴۷۱
[۱۷] ارشادالقلوب ج۱ ص۱۸۵
[۱۸] اختصاص مفید ص ۲۳۲
[۱۹] أمالی صدوق ص۴۱۹
[۲۰] کافی ج۲ ص ۱۰۴
[۲۱] غرر الحكم، ص۲۲۰
[۲۲] من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۷
[۲۳] كافى، ج۲، ص۳۴۱
[۲۴] عبدالله شبر، اخلاق عبادی ص۲۳۲
[۲۵] مکاسب محرمه شیخ انصاری ص۲۶۵
[۲۶] من لا یحضره الفقیه ج۴ ص۳۵۲ و وسائل الشیعه ج۸ص۲۶۵
[۲۷] بحارالانوار ج۷۴ص۵۱
[۲۸] غررالحکم ص۲۲۹
[۲۹] سوره بقره آیه ۷۲
[۳۰]سوره زمر آیه۳
[۳۱] سوره غافر آیه ۲۸
[۳۲] کشف الغمه ج۱ص۵۳۵
[۳۳] اصول کافی باب دروغ ج۵ ص ۲۹۱
[۳۴] سید محمد هاشم دستغیب گناهان کبیره ص۲۹۵
[۳۵] سوره غافر آیه ۲۸
[۳۶] اصول کافی باب دروغ ج۵ ص ۲۹۳
[۳۷] سوره مائده آیه ۴۱
دولت کارهای اقتصادی مهمی در پیش دارد؛ همه کمک کنند تا به نتیجه دست یابد
حضرت آیتالله خامنهای همچنین با اشاره به برنامههای مهم دولت در زمینه مسائل اقتصادی تأکید کردند: همه قوا و دستگاهها و مردم به دولت کمک کنند.
رهبر انقلاب هدف از دیدار با کارگران را قدرشناسی و تشکر از آنان و تأکید بر ارزش نفسِ کار برشمردند و با اشاره به نگاه اسلام به «کارگر» و موضوع «کار» گفتند: برخلاف نگاه استثماریِ نظام سرمایهداری و نگاه شعاریِ نظامِ فروپاشیده کمونیستی، نگاه اسلام به کارگر، قدرشناسانه و ارزشمدارانه است و بر همین اساس است که پیامبر اسلام(ص) بر دستان کارگر بوسه میزنند.
ایشان با تأکید بر لزوم فرهنگسازی در جامعه درباره «ارزش کار»، مسئولان مربوط را به اهمیت دادن به موضوع بسیار حیاتی مهارتافزایی در کارگران توصیه کردند.
رهبر انقلاب با اشاره به انگیزههای ملّی و درخشان کارگران در عرصههای نظامی، اقتصادی و سیاسی، گفتند: نمونه بارز عرصه نظامی، تقدیم ۱۴ هزار شهید کارگر در دوران دفاع مقدس است و اگر بار دیگر نیز مسئله نظامی پیش بیاید، جامعه کارگری قطعاً جزو صفوف مقدم خواهد بود.
ایشان درخصوص انگیزههای ملی کارگران در عرصه اقتصادی افزودند: یکی از سیاستهای اصلی استکبار از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی از کار انداختن تولید کشور بود که در سالهای اخیر و تشدید تحریمها، این هدف کاملاً روشن شده است اما کارگران با ایستادگی خود مانع از تحقق این هدف شدند و در این عرصه ستون اصلی خیمه تولید بودند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به تحریکات کارگری که از ابتدای پیروزی انقلاب وجود داشته است، خاطرنشان کردند: هدف از این تحریکات، تبدیل جامعه کارگری به تابلو و نشانه اعتراضات مردمی بود اما کارگران در عرصه سیاسی نیز بینی تحریککنندگان را به خاک مالیدند و همواره در کنار نظام و انقلاب بوده و هستند.
ایشان افزودند: البته در مواردی همچون واگذاریهای نادرست کارخانهها، اعتراض کارگران بهحق بوده است اما در همین موارد نیز کارگران مرز خود را با دشمنان مشخص کردهاند که این موضوع بسیار مهمی است و باید از این مجموعه آگاه، با بصیرت و متعهّد عمیقاً تشکر کرد.
رهبر انقلاب با اشاره به مشکلات جامعه کارگری ابراز امیدواری کردند که با سیاستهای دولت جدید، این مشکلات به تدریج برطرف شود.
حضرت آیتالله خامنهای «افزایش فرصتهای شغلی»، «تنظیم عادلانه رابطه کار و سرمایه» و «تأمین امنیت شغلی» کارگران را سه موضوع اساسی در مسائل کارگری برشمردند و گفتند: مسئولان باید تلاش کنند تا فرصتهای شغلی را افزایش دهند و این موضوع با سرمایهگذاری بخش خصوصی و مدیریت صحیح دولت در هدایت سرمایهها به سمت ظرفیتها و احیای فرصتهای شغلی، امکانپذیر است.
ایشان تأکید کردند: یکی از مواردی که میتواند فرصتهای شغلی را احیاء و مشکل بیکاری دانشآموختگان را برطرف کند، افزایش شرکتهای دانش بنیان است البته این شرکتها باید به معنی واقعی کلمه دانشبنیان باشند که در این صورت میتوان اشتغال را افزایش داد.
حضرت آیتالله خامنهای، کارگر و کارآفرین را دو بال پرواز و دو نیاز قطعی دانستند و گفتند: تنظیم عادلانه رابطه کار و سرمایه و یا رابطه کارگر و کارآفرین، نیازمند فکر، تدبیر، مجاهدت، شکیبایی و نرفتن به سمت کارهای نسنجیده است.
«امنیت شغلی کارگران» نکته دیگری بود که رهبر انقلاب درباره آن گفتند: مواردی همچون قراردادهای موقت کار که موجب ناامنی شغلی است، بهگونهای اصلاح شود که بر اساس قانونی عادلانه، هم کارگران آسودهخاطر باشند هم کارآفرینان قادر به برقراری انضباط در محیط کار.
ایشان، ناامنی شغلی را منحصر در مسئله قراردادهای کار ندانستند و افزودند: با ضربه خوردن تولید ملی، کار و اشتغال کارگر نیز ضربه میخورد و علت تأکیدهای مکرر بر تقویت تولید ملی همین مسئله است.
حضرت آیتالله خامنهای، قاچاق و واردات بیرویه کالاهایی را که تولید داخلی و با کیفیت دارند، خنجری بر قلب تولید کشور خواندند و گفتند: بر اساس آمارهای کارشناسان، هر یک میلیارد دلار واردات از اجناس دارای تولید داخلی مانند کفش، پوشاک و لوازم خانگی، به تعطیلی ۱۰۰ هزار فرصت شغلی در کشور منجر میشود.
ایشان در این زمینه افزودند: البته خودروسازها از این حرف سوءاستفاده نکنند زیرا وضع آنها تعریفی ندارد و مقصود، آن جاهایی است که تولید خوب و با کیفیت دارند.
رهبر انقلاب، ترجیح دادن جنس خارجی به جنس داخلی را ضربه زدن به کارگر داخلی به نفع کارگر خارجی دانستند و گفتند: بر این اساس است که از مردم میخواهیم به خرید تولید داخلی مقیّد باشند البته بزرگترین خریدار در کشور، دستگاههای دولتی هستند که باید سعی کنند هیچ جنس خارجی مصرف نکنند.
ایشان در ادامه اتقان و استحکام کار و زیبایی محصول را از جمله وظایف کارگران و کارآفرینان برشمردند و گفتند: نظام آموزشی کشور باید هر چه بیشتر به حالت عملی و کاربردی نزدیک شود و در بخش تولید نیز مهارت کارگران بهگونهای افزایش یابد که با ابتکار و سلیقه خوب، ارزش کار و محصول در چشم مشتریان بالاتر برود.
حضرت آیتالله خامنهای با تشکر مجدد از ایستادگی کارگران در مقابل تحریکات دشمنان، گفتند: مسئولان و مدیران مرتبط با جامعه کارگری باید به برنامههای خود طبق وعدههای داده شده عمل کنند.
رهبر انقلاب در پایان سخنانشان با اشاره به برنامههای اقتصادی دولت تأکید کردند: کارهایی که امروز دولت در زمینه اقتصاد در پیش دارد، کارهای مهمی است و همه اعمّ از قوا و دستگاههای مختلف و آحاد مردم باید کمک کنند که انشاءالله دولت بتواند به این نتایج دست پیدا کند.
در ابتدای این دیدار، آقای عبدالملکی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، گزارشی از برنامهها و اقدامات این وزارتخانه در بخشهای اشتغال، تسهیل کسب وکار، تأمین اجتماعی و مدیریت شرکتها بیان کرد.
تخریب قبور ائمه بقیع در نظر اهل سنت هیچ مبنایی ندارد
هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هـ.ق وهابیان عربستان با اتکا به فتوای ۱۵ تن از مفتیان مدینه، مبنی بر «ممنوعیت اجماعیِ ساختن بنا روی قبور و لزوم تخریب آنها» و «تقابل با شرک» به ویران کردن اماکن و بقعههای بقیع پرداختند. تخریب بقیع، واکنش مردم و عالمان بسیاری را در ایران، عراق، پاکستان، شوروی سابق و... برانگیخت.
حرم ائمه بقیع تا پیش از تخریب از سوی وهابیان
مغلطه شرکآمیز بودن ساخت حرم برای بزرگان
اما نکته مهم و سؤال اساسی در این باره آن است که آیا از نظر قرآن و سنت ساخت حرم و بارگاه برای بزرگان به قصد تعظیم شأن ایشان عملی غیر اسلامی و فعلی جاهلی است؟ اعتقادات و نظریات کلامی و فقهی وهابیان از افکار و نظریات شخصی به نام «ابنتیمیه» متأثر است. آنان در بسیاری از مسائل عبادی و اجتماعی بر خلاف اجماع مسلمانان میاندیشند و عموم مسلمانان را به سبب تفاوت و تضاد فکری با آنان، به شرک و ارتداد متهم میکنند. وهابیت که با کنار گذاشتن تمام مذاهب و کشیدن شمشیر تکفیر به روی مسلمانان و ملحق کردن جامعه اسلامی به جمع کفار، تمام تلاش دینی خود را در مبارزه با موضوعاتی مانند زیارت، توسل و شفاعت خلاصه کرد و با پیوند اخوت و دوستی با آل سعود که خود را صاحبان قدرت و ثروت در تمام ممالک اسلامی میدانند، به مسلمانان نسبت شرک و کفر داد.
یکی از مسائل اختلافی، حکم فقهی ساختن بارگاه بر قبور اولیا و صالحان و حرم خواندن آن است. وهابیان چنین کارهایی را حرام و مشرکانه دانسته و به شدت آن را محکوم میکنند. ابنتیمیه در اینباره چنین مینویسد: «حرمهای ساخته شده بر قبور انبیاء و صالحان و اهلبیت (علیهمالسلام)، تماماً از بدعتهای حرامی است که در دین اسلام ایجاد شده و برخلاف دین الهی و نوعی شرک است!»
ساخت حرم و بارگاه آیا در فقه اسلامی حرام است؟
اما جالب است که از نظر قرآن و سنت اسلامی، حتی به نظر بزرگان اهل سنت ساخت بارگاه و حرم برای مردگان نه تنها مذموم نیست، بلکه عمل پسندیده و ممدوحی است. فقه اسلامی، اصل در همه رفتارهای انسان را اباحه میداند، مگر آنکه حرمت یا وجوب رفتاری با دلایل معتبر فقهی اثبات شود. فقه اسلامی بر بنیاد مصالح و مفاسد واقعی بنا شده و تا حد ممکن به آزادی و آسایش انسانها احترام نهاده است.
از یک سو بیعلت و بدون حکمت، آزادی عمل آنان را محدود نساخته و از دیگر سو از مصالح و مفاسد واقعی که دین و دنیای آنان را به صورت جدی متأثر میسازد و سعادت حقیقی آنان را تأمین یا تخریب میکند، غفلت نورزیده است. بر این اساس، حکم اولی در همه مسائلی که انسان با آن روبرو میشود، اباحه است؛ مگر اینکه با دلیل معتبر عقلی یا نقلی (قرآن و سنت) حکم دیگری اعم از حرمت یا وجوب برای آن مقرر شده باشد. مسائلی مانند توسل، زیارت، ساختن حرم و آیینهای مذهبی در احترام به قبور اولیا و غیره هم از این قاعده مستثنا نیست و اگر دلیل محکم و معتبری بر حرمت آنها نداشته باشیم، حکم حلیت و جواز آن مستمراً جاری خواهد بود؛ چه رسد به آنکه ادلهای دال بر جواز و حتی استحباب آن در منابع معتبر دینی موجود باشد.
ساخت حرم و بارگاه برای بزرگان در «قرآن»
اولین و مهمترین منبع تشریع اسلامی، قرآنکریم است. پایه همه احکام فقهی را باید در قرآنکریم جستوجو کرد؛ هرچند تفصیلات آن احکام در منابع دیگر بیان شده است. از این رو به صورت منطقی باید مسأله جواز یا عدم جواز ساختن بارگاه و حرم خواندن مراقد امامان را نخست در قرآنکریم بررسی کنیم. در قرآن آیاتی وجود دارد که از آن میتوان جواز ساخت حرم و بارگاه را برای بزرگان استخراج کرد که در اینجا به یکی از آن ها اشاره خواهد شد: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ»؛ در خانههایی که خداوند اذن داده والا مرتبه باشد و در آن نام او برده شود؛ صبحگاهان و عصرگاهان در آن خانهها تسبیح او کنند!» (نور: ۳۶).
بنا به روایاتی که ذیل آیه مذکور وارد شده، مراد از «بُیوتٍ» در این آیه خانههای انبیاست. در روایاتی چنین آمده است: «یکی از صحابه از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) پرسید: «ای رسولخدا! مراد از آن بیوت چیست؟ پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: مراد خانههای انبیاء است. ابوبکر پرسید: «آیا خانه علی و فاطمه هم جزو خانههای انبیاست؟ پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «آری! از بافضیلتترین آن خانههاست!» (سیوطی، [بیتا]، ج ۲، ص ۲۰۳).
در تبیین معنای «تُرْفَعَ» روایات زیادی از طرق مختلف وارد شده است. ابنعباس و مجاهد بر این باورند که مراد از «تُرْفَعَ» برافراشته شدن بنا و برآمدن ساختمان آن خانههاست: «ترفع، ای تُبنی و تُعلی؛ ساختمانهایی بر آن خانهها بنا شود و بنای آن برافراشته گردد» (اندلسی، ۱۴۲۲ ق، ج ۱، ص ۵۲۸). حسن بصری و ضحاک گفتهاند که مراد از ترفع، محترم و گرامی داشتن آن خانههاست (جوزی، ۱۴۲۲ ق، ج ۳، ص ۲۹۸) و از آنجا که ساختن بارگاه و نظافت و مراقبت از آن برای عبادت، یکی از مصادیق مهم تکریم است، ساختن بارگاه بر خانهها و قبور اولیای الهی مجاز و مباح بلکه مستحب خواهد بود.
زمخشری نیز در تفسیر آیه مینویسد: «رفع بیوت، یا به معنای بنای بیوت است؛ همانند آیه شریفه «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ» و یا به معنای تعظیم بیوت و بالا بردن قدر و منزلت بیوت است» (زمخشری، [بیتا]، ج ۳، ص ۲۴۷).
سنت ساخت بارگاه و انجام توسل در گزارشات تاریخی و روایی
از این گذشته، گزارشهای فراوانی در کتابهای اهلسنت وجود دارد که از اهتمام ویژه صحابه و تابعان به ساختن بنا بر قبور حکایت دارد. شواهد بسیاری نشان میدهد قبر پیامبر و بسیاری از صحابه آن حضرت همواره مورد تکریم مسلمانان، از صدر اسلام تاکنون بوده است. این اهتمام یقیناً در تفکر دینی صحابه و تابعان ریشه دارد. در اینجا به نمونههایی از آن اشاره میشود.
ساختن حرم برای پیامبر
اولین کسی که برای پیامبر بارگاهی احداث کرد، خلیفه دوم، عمر بن خطاب بود (سهمودی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۵). در منابع اهلسنت آمده است که «أمالمومنین عایشه پیش و پس از آنکه دیواری بر اطراف قبر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) بنا شود، در کنار قبر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) سکونت داشت و همانجا هم عبادت میکرد». عبداللهبنزبیر، حائط اطراف قبر را از بین برد و بنای جدیدی بر آن ساخت. عمربن عبدالعزیز بنای ابنزبیر را ویران و بنایی از نو ساخت و حرم را توسعه داد.
ولیدبنعبدالملک از خلفای اموی به عمر بن عبدالعزیز که در آن زمان حاکم مدینه بود، فرمان داد تا حرم پیامبر را بازسازی کرده و توسعه دهد و حجرات زنان پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) را هم به محدوده حرم بیفزاید (ابنکثیر، ۱۴۰۸ ق، ج ۹، صص ۹۰-۸۹). نکته حائز اهمیت این است که این ساخت و سازها در حالی صورت میگیرد که رفتار خلفا نه تنها از سوی صحابه و تابعان سرزنش نمیشود که همراهی توده مردم با تغییرات صورت گرفته حاکی از رضایت مؤمنان نسبت به این رفتارهاست و این گزارشها به خوبی نشان میدهد که صحابه و تابعان پیامبر و بزرگان اهلسنت درباره ساختن حرم نظری متفاوت از وهابیان داشتهاند.
ساختن حرم برای دیگر بزرگان مذاهب اسلامی
الف) ساختن بارگاه قبر سلمان فارسی در مدائن (خطیب بغدادی، [بیتا]، ج ۱، ص ۱۶۳).
ب) ساختن بارگاه قبر طلحه و زبیر در بصره (ابنبطوطه، [بیتا]، ج ۱، ص ۱۴۳).
ج) ساختن بارگاه قبر احمد بن حنبل امام اهل سنت؛ ذهبی درباره قبر احمد بن حنبل در بغداد مینویسد: ضریح احمد بن حنبل زیارتگاه مردم بغداد است (ذهبی، [بیتا]، ص۱۰۳).
قبر امام محمد بن اسماعیل بخاری، بزرگترین محدث اهلسنت
عالم اهل سنت و استغاثه به قبر امام رضا
محمد بن مأمل مینویسد: «در حالات ابنخزیمه، پیشوای اهلحدیث و مقبول همه وهابیان و حنبلیها آمده است: «به زیارت مرقد امام رضا (علیه السلام) میآمد و آنچنان در برابر قبر و ضریح مطهر ایشان تعظیم و تواضع میکرد که توجه همه به سوی او جلب میشد و همه از اینکه چنین شخصیت بزرگی از اهلسنت اینگونه در برابر قبر امام رضا (علیه السلام) تعظیم میکند در حیرت و بهت میشدند!» (عسقلانی، ۱۳۲۶ ق، ج ۷، ص ۳۸۸).
وقتی عالم سنیمذهب از امام رضا حاجتگرفت
ابنحبان، رجالنویس مشهور اهلسنت مینویسد: «مدتی در طوس بودم و هرگاه مشکلی پیش میآمد کنار قبر علی بن موسیالرضا (علیه السلام) میرفتم و مشکلم را با او درمیان میگذاشتم و برطرف میشد. بارها این قضیه را آزمودم و تجربه کردم و هرگاه به قبر علیبنموسیالرضا (علیه السلام) متوسل شدم، بدون نتیجه از حرم او بیرون نیامدم!» (بستی، ۱۹۷۳م، ج ۸، ص ۴۵۷).
«وهابیت»، دشمنی که ادعای دینداری دارد
تا پیش از تخریب و ویرانی قبور مطهر بقیع توسط وهابیت متعصب که براساس معتقدات خود، به تخریب بسیاری از آثار تاریخی پرداختند، روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان اسلام که در مدینه مدفون بودند، گنبدها و بناهایی قرار داشت. به عقیده خلاف قرآنی وهابیت، مردگان قدرت سماع و اِعمال فعلی را ندارند، پس سنتهای نظیر توسل و استغاثه به بزرگان نظیر اهلبیت و رسولالله عمل بیهوده و شرک است. در نتیجه ساخت حرم و بارگاه برای آنان هم عملی خلاف شرع خواهد بود و به نوعی تشبه به بتپرستی به حساب خواهد آمد.
از ایران تا شام، همه حرمها را نابود میکنیم
وهابیان نجدی با دولت عربستان عهدنامهای را تنظیم کردند و قرار بر این شد تا در یک طرح «کشورگشایی» علمای متعصب وهابی فتوای جهاد بدهند و حکوت آلسعود آن را عملی و اجرا کند. آنها به بهانه دشمنی با شرک برای آغاز این حرکت از بقاع متبرکه جزیرةالعرب تا بقاع متبرکه عتبات عالیات عراق و سالها بعد در دیگر کشورها مثل ایران و سوریه طرح و برنامه ارائه دادهاند. در نیمه سده قرن ۱۱ که همزمان با پیدایش وهابیت است، چند مرتبه تخریب قبور بزرگان رخ میدهد و آنها در ابتدا این تخریب را از قبور بزرگان اهل سنت شروع کردند و پس از آن در همان حملات اولیه به سمت کربلا آمدند و تمام ضریح سیدالشهدا (ع) را غارت کرده و پس از آن تخریب قبور پیامبر (ص) و قبرستان بقیع را انجام دادند. این سنت متعفن و تروریستی تا به امروز ادامه دارد و از باب نمونه در ۱۰ سال اخیر با قدرت گرفتن نیروهای مسلح تکفیری نظیر داعش و النصرة در عراق سوریه، از حرم امامین سامرا تا حرم بزرگانی چون حجر بن عدی مورد حملات دشمن وهابی قرار گرفت.
مزار ویران شده جناب حجر بن عدی، صحابه امام علی علیهالسلام
از آنچه که گذشت به خوبی میتوان دریافت که ساخت حرم و بارگاه برای ائمه و بزرگان نه تنها کار ناشایست و خلاف دینی نیست، بلکه بسیار ممدوح و نیکو خواهد بود. تخریب قبور و حرم ائمه و بزرگان بقیع جرحی بر پیکره و روان مسلمین است که امید میورد بار دیگر با ساختن حرم و بارگاه برای آن بزرگان بار دیگر شأنیت حقیقی این عزیزان بازگردد.
رهبر انقلاب در دیدار بشار اسد: امروز رئیسجمهور و ملت سوریه نزد ملتهای منطقه سرافرازند
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز (یکشنبه) در دیدار بشار اسد رئیسجمهور سوریه و هیئت همراه، مقاومت و ایستادگی ملت و نظام سوریه و پیروزی در یک جنگ بینالمللی را زمینهساز افزایش اعتبار و سرافرازی سوریه دانستند و تأکید کردند: با توجه به روحیه و نشاط و اراده بالا در شخص رئیسجمهور و دولت ایران برای گسترش همکاریها با سوریه، باید تلاش کرد روابط دو کشور بیش از گذشته ارتقاء یابد.
رهبر انقلاب با اشاره به موفقیتهای بزرگ سوریه در میادین سیاسی و نظامی گفتند: سوریه امروز، سوریه قبل از جنگ نیست، اگرچه آن زمان خرابیها نبود، اما احترام و اعتبار سوریه اکنون بسیار بیشتر از گذشته است و همه به این کشور بهعنوان یک قدرت نگاه میکنند.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه امروز رئیسجمهور و ملت سوریه نزد ملتهای منطقه سرافراز هستند، افزودند: برخی از سران کشورهای همسایه ما و شما، با سران رژیم صهیونیستی نشست و برخاست دارند و با یکدیگر قهوه مینوشند، اما مردم همین کشورها در روز قدس خیابانها را از جمعیت و شعار ضد صهیونیستی پر میکنند و این واقعیت امروز منطقه است.
ایشان عوامل متعددی را در مقاومت و پیروزی سوریه در جنگ بینالمللی تأثیرگذار دانستند و خطاب به اسد خاطرنشان کردند: یکی از مهمترین این عوامل، روحیه بالای شخص جنابعالی است و انشاءالله با همین روحیه بتوانید ویرانیهای جنگ را نیز بازسازی کنید، زیرا کارهای بزرگی پیش روی شما قرار دارد.
رهبر انقلاب همچنین با گرامیداشت یاد و خاطره شهید سردار سلیمانی، گفتند: آن شهید بزرگوار تعصّب خاصی به سوریه داشت و به معنی واقعی کلمه، فداکاری میکرد و رفتار او در سوریه، با رفتارش در دفاع مقدس هشت ساله ایران تفاوتی نداشت.
ایشان افزودند: شهید سلیمانی و دیگر برجستگان سپاه از جمله شهید همدانی، واقعاً با جان و دل تلاش میکردند و به موضوع سوریه همچون یک وظیفه و واجب مقدس مینگریستند.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: این پیوند و ارتباط برای هر دو کشور حیاتی است و نباید بگذاریم ضعیف شود، بلکه باید آن را هر چه ممکن است، تقویت کنیم.
ایشان با اشاره به اظهار دوستی و محبت برخی کشورهایی که در سالهای گذشته در جبهه مقابل سوریه قرار داشتند، افزودند: باید از تجربههای گذشته، خط آینده را روشن کرد.
رهبر انقلاب، روحیه و نشاط رئیسجمهور سوریه را زمینهساز انجام کارهای بزرگ برشمردند و گفتند: شخص رئیسجمهور و دولت جمهوری اسلامی ایران نیز واقعاً با نشاط و دارای روحیه و اراده بالایی هستند و به موضوع سوریه اهتمام و انگیزه جدی دارند که باید از این فرصت برای ارتقاء بیش از پیش روابط دو کشور استفاده کرد.
در این دیدار که حجتالاسلام رئیسی رئیسجمهور نیز حضور داشت، بشار اسد با تشکر از مواضع و حمایتهای ملت و دولت ایران و همچنین با گرامیداشت یاد شهید سلیمانی، گفت: ایستادگی و مواضع پایدار ایران در چهار دهه گذشته در مسائل منطقه و بویژه موضوع فلسطین، به همه مردم منطقه نشان داد که راه ایران، راه درست و اصولی است.
رئیسجمهور سوریه خاطرنشان کرد: خرابیهای جنگ را میتوان بازسازی کرد، اما اگر مبانی و اصول از بین بروند، قابل بازسازی نیستند و ایستادگی ملت ایران بر مبانی و اصول امام خمینی(ره) که با همت جنابعالی نیز ادامه یافت، زمینهساز پیروزیهای بزرگ ملت ایران و مردم منطقه بویژه مردم فلسطین شد.
بشار اسد افزود: برخی تصور میکنند حمایت ایران از جبهه مقاومت، حمایت تسلیحاتی است، در حالیکه مهمترین حمایت و کمک جمهوری اسلامی، دمیدن روحیه مقاومت و استمرار آن است.
رئیسجمهور سوریه در پایان تأکید کرد: آنچه باعث شد رژیم صهیونیستی نتواند بر منطقه حاکم شود، روابط راهبردی ایران و سوریه است که باید با قدرت ادامه یابد.