emamian

emamian

دوازده سال پیش نیروهای فلسطینی پس از 22 روز مقاومت در برابر حملات رژیم صهیونیستی توانستند به پیروزی دست پیدا کنند، از این رو روز 29 دی روز غزه نامگذاری شده است.

صهیونیست‌ها پس از ناکامی در جنگ 33 روزه علیه حزب‌الله و شکستی که در طرح ایجاد خاورمیانه جدید متحمل شدند، حملات خود را متوجه فلسطین و نوار غزه کردند تصور آنان این بود که شکست در برابر حزب‌الله با محاصره و پیروزی در برابر غزه جبران خواهد شد از این رو در 28 دسامبر 2008 حمله صهیونیست‌ها به نوار غزه آغاز شد.

رژیم صهیونیستی در جنگ 22 روزه از مجموعه‌ای از سلاح‌های متعارف و غیرمتعارف به منظور شکست مردم غزه و نابودی مقاومت استفاده کرد تسلیحات اسرائیل بالگردهای آپاچی، هواپیمای اف 16، هواپیماهای بدون سرنشین بود و فسفر سفید که طبق معاهده ژنو سال 1980 منع استفاده از آن به عنوان سلاح جنگی در مناطق مسکونی اعلام شده است بمب خوشه‌ای سلاح دیگری بود که اسرائیل از آن استفاده کرد که برای مدت‌ها حتی پس از جنگ جان غیرنظامیان را به خطر می‌اندازد که صلیب سرخ نیز آن را غیرانسانی خوانده است.

محاصره اقتصادی و سوختی نوار غزه نیز اقدام دیگری بود که رژیم صهیونیستی آن را به کار برد به طوری که تنها راه تامین غذا و مایحتاج مردم، کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل بود و حتی تامین آب آشامیدنی هم به مشکل خورده بود. توقیف کشتی راشل کوری از ایرلند که حامل محموله کمک‌های بشردوستانه برای غزه بود و در میان سرنشینان بک برنده جایره صلح نوبل و یک نماینده بلند پایه سازمان ملل حضور داشت و حمله به کشتی ملقب به کاروان آزادی که از ترکیه حرکت کرده بود و حامل 581 فعال حقوق بشر بود، نمونه‌ای از محاصره اقتصادی غزه توسط صهیونیست‌ها بود.

هرچند صهیونیست‌ها تمام تلاش خود را به کار بستند تا مقاومت غزه را بشکنند، اما موفق نشدند و در نهایت نیروهای فلسطینی و جبهه مقاومت موفق به پیروزی شدند.

** حضور سردار سلیمانی در غزه و نبرد مستقیم با صهیونیست‌ها

دو سال پس از پیروزی غزه در برابر رژیم صهیونیستی رهبر انقلاب اسلامی در یک سخنرانی اعلام کرد: «ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجه‌اش هم پیروزی جنگ سی و سه روزه و پیروزی جنگ بیست و دو روزه بود.» (14 بهمن 1390)

ایشان همچنین سال گذشته و پس از شهادت سردار سلیمانی در سخنانی فرمودند: «این مرد، دست فلسطینی‌ها را پُر کرد؛ کاری کرد که یک منطقه‌ی کوچکی، یک وجب جا مثل نوار غزّه در مقابل رژیم صهیونیستیِ با آن همه ادّعا می‌ایستد، کاری و بلایی سرِ آنها می‌آورد که آنها سرِ 48 ساعت می‌گویند آقا بیایید آتش‌بس بدهید؛ اینها را حاج قاسم سلیمانی کرد دستشان را پُر کرد کاری کرد که بتوانند بِایستند، بتوانند مقاومت کنند. این چیزی است که برادران فلسطینی ما مکرّر ‌در ‌مکرّر پیش خود بنده گفته‌اند. البتّه من می‌دانستم امّا آن‌ها هم آمدند پیش ما شهادت دادند در سفرهای متعدّدی که این رهبران فلسطینی آمدند، همه‌‌ی آن‌ها این را [گفتند.]»

پس از شهادت سردار سلیمانی، مقامات فلسطینی در سخنرانی‌های مختلف به نقش و حضور سردار سلیمانی در غزه و جنگ 22 روزه اشاره کردند. چیزی که پیش از شهادت وی در خصوص آن سخن گفته نشده بود.

اسامه حمدان عضو ارشد جنبش مقاومت اسلامی حماس با اشاره به نقش شهید سلیمانی در حمایت از مقاومت فلسطین در جنگ 22 روزه رژیم صهیونیستی علیه غزه، گفت: «شهید سلیمانی در جریان این نبرد لحظه به لحظه با مقاومت فلسطین همراه بود.»

احمد عبدالهادی عضو دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی و نماینده جنبش حماس در لبنان نیز گفت: «سلیمانی بارها به غزه سفر کرد و در نقشه دفاعی و طراحی و ترسیم آن از همان لحظه اول شرکت داشت این یک راز نیست و دشمن همه این‌ها را می‌داند، اما آنچه را که نمی‌داند بسیار بیشتر از آن چیزهایی است که می‌داند.»

اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس نیز در مراسم تشییع پیکر سردار شهید سلیمانی و همرزمانش در تهران اظهار داشت: «فرمانده شهید سلیمانی همه‌ی زندگی خود را در حمایت و پشتیبانی از فلسطین گذاشت و اعلام می‌کنم این فرمانده بزرگ شهید قدس است.»

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , کشور فلسطین , نوار غزه , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , سپاه قدس | نیروی قدس , جنبش مقاومت اسلامی |حماس ,
اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس نیز در مراسم تشییع پیکر سردار شهید سلیمانی در تهران گفت: «فرمانده شهید سلیمانی همه‌ی زندگی خود را در حمایت و پشتیبانی از فلسطین گذاشت و اعلام می‌کنم این فرمانده بزرگ شهید قدس است.»

**از ارسال موشک به فلسطین تا ساخت کارخانه موشک‌سازی در غزه

مهمترین اقدامی که سردار سلیمانی در خصوص جنگ 22 روزه انجام داد و رهبر انقلاب نیز بدان اشاره داشتند، رساندن تسلیحات به فلسطینی‌ها و شکست محاصره غزه بود.

زیاد النخاله دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین در این رابطه گفت: «قدرت و امکاناتی که امروز غزه به آن دست یافته است، نتیجه تلاش‌های بزرگ شهید سلیمانی است گام راهبردی سردار سلیمانی با ارسال موشک‌ها و اسلحه‌ها به نوار غزه آغاز شد و این مسئله شبیه یک معجزه بود و از نظر فنی و امنیتی و امکان‌پذیر بودن بسیار سخت بود، امّا انجام شد سردار سلیمانی شخصاً در این مسیر تلاش کرد و به کشورهای متعدد سفر کرد و برای رساندن این سلاح‌ها برنامه‌ریزی و مقدمه‌چینی کرد و واقعاً این سلاح‌ها به غزه رسید. سلاح‌هایی که سردار سلیمانی به نوار غزه رساند، با همان موشک‌ها راه برای بمباران تل آویو باز شد.»

به گفته حمدان بخشی از این موشک‌ها از سوریه به فلسطین منتقل شد. وی سخنان چندی پیش دبیرکل حزب الله لبنان در خصوص ارسال موشک‌های کورنت از سوریه به حزب‌الله و حماس با وساطت شهید سلیمانی را تأیید کرد و گفت: «شهید سلیمانی تصمیم گرفت موشک‌های کورنت به نوارغزه فرستاده شوند و این اتفاق هم افتاد.»

او همچنین عنوان کرد که انتقال موشک‌های مدرن بخشی از کار مقاومت در غزه بود و آنها با حضور سردار سلیمانی توانستند از لحاظ کیفی تغییرات عمده‌ای در موشک‌ها به وجود آورند و توانستند چند کارخانه تولید موشک‌ در غزه تأسیس کنند حمدان خاطرنشان کرد: «برخی از گروه‌های فلسطینی در غزه هزاران موشک در اختیار دارند که آماده شلیک به سوی کل مناطق صهیونیست‌نشین هستند اینکه در درگیری‌های اخیر که چند روز بیشتر طول نکشید شاهد بودیم اسرائیلی‌ها دست به دامان قاهره شدند تا توافق صلح به دست آید، ناشی از مقاومت موشکی این گروه‌ها و نیز اطلاع تل‌آویو از قابلیت مقاومت فلسطین برای حمله موشکی بود.»

یکی دیگر از اقدامات شهید سلیمانی در جنگ 22 روزه ساخت تونل بود. احمد عبدالهادی عضو دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی و نماینده جنبش حماس در لبنان گفت: «اندیشه احداث تونل در زیرزمین در غزه که امروز بیش از 360 کیلومتر در آن تونل احداث شده است و آنان (صهیونیست‌ها) این را به خوبی می‌فهمند و همین کافی است از طرف 2 نفر یکی فرمانده شهید یعنی عماد مغنیه و دوم حاج قاسم سلیمانی مطرح شد.»

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , کشور فلسطین , نوار غزه , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , سپاه قدس | نیروی قدس , جنبش مقاومت اسلامی |حماس ,
احمد عبدالهادی عضو دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی می‌گوید: «اندیشه احداث تونل در زیرزمین در غزه که امروز بیش از 360 کیلومتر در آن تونل احداث شده است و آنان (صهیونیست‌ها) این را به خوبی می‌فهمند و همین کافی است از طرف 2 نفر یکی فرمانده شهید یعنی عماد مغنیه و دوم حاج قاسم سلیمانی مطرح شد.»

انیس نقاش نیز در خصوص نقش سردار سلیمانی در شکست محاصره غزه گفته است: «وقتی که حزب الله تلاش کرد که در جنگ 22 روزه از مصر بخواهد که اجازه دهد زخمی‌های جنگ را از غزه برای مداوا از آنجا خارج کند و حسنی مبارک اجازه نداد. با تدبیر حاج عماد مغنیه و حاج قاسم اتفاق عجیبی رخ داد که نه تنها مجروحان را از آنجا خارج کردیم، بلکه سلاح به دست اهالی غزه رساندیم. به این ترتیب که حاج قاسم گفت «مگر مردم دارو و غذا نمی‌خواهند، مگر مجاهدان سلاح نمی‌خواهند پس چرا نشسته‌اند؟ کافی است به سمت مرزهای العریش مصر هجوم بیاورند و از مرز بگذرند، هم غذا و دارو آنجا هست هم سلاح آماده کرده‌ایم؛ هجوم بیاورند.» فلسطینی‌ها هم این کار را کردند بدون آنکه متوجه شوند از کجا دستور می‌گیرند، هجوم آوردند، از مرز گذشتند و مایحتاج و سلاح خود را دریافت کردند و برگشتند و مقاومت کردند و در جنگ پیروز شدند. این تدبیر حاج قاسم بود.»

حمایت‌های سردار سلیمانی از غزه و فلسطین تنها مربوط به جنگ 22 روزه نبود. ابوشریف نماینده جنبش جهاد اسلامی در تهران گفته است: «شهید سلیمانی همیشه به غزه کمک می‌کرد.» داود شهاب سخنگوی جنبش جهاد اسلامی فلسطین نیز عنوان کرده است: «شهید سلیمانی برای توسعه و پیشرفت مقاومت فلسطین در سطوح تسلیحات، آموزش و حمایت مادی و نظامی تلاش کرد.»

** سوگواری فلسطینی‌ها در شهادت سردار سلیمانی

پس از شهادت سردار سلیمانی گروه‌های فلسطینی از جمله فتح و حماس در بیانیه‌های مختلف ترور این سردار ایرانی را محکوم کردند و تسلیت گفتند. عباس زکی عضو کمیته مرکزی فتح قاسم سلیمانی را «چه‌گوارای خاورمیانه» نامید و گفت: این ترور پیامدهای خطرناکی برای منطقه دارد.

گروه‌های مختلف فلسطینی مانند الجبهه الشعبیه، حماس، جهاد اسلامی، لجان المقاومه، الساعقه، المقاومه الشعبیه، المجاهدین، الاحرار و جبهه مبارزه مردمی نیز مراسم بزرگداشت سردار سلیمانی برگزار کردند.

اکنون نیز تصاویر سردار سلیمانی به عنوان الگوی مبارزه با تروریسم در غزه به نمایش گذاشته شده است.

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , کشور فلسطین , نوار غزه , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , سپاه قدس | نیروی قدس , جنبش مقاومت اسلامی |حماس ,
بیلبورد شهید سلیمانی در غزه

** تاکید سردار سلیمانی بر دفاع از مردم فلسطین

سردار سلیمانی در سخنانی که در سال 90 و در جمع پیشسکوتان جهاد و شهادت ایراد کرد، اظهار داشت: «وقتی سال 2000 اتفاق افتاد و اسرائیل از جنوب لبنان فرار کرد، حادثه بعدی، عقب‌نشینی از غزه بود. به طوری که خاخام‌های یهودی با گریه از غزه عقب‌نشینی کردند. پس ثمره عقب‌نشینی از لبنان، عقب‌نشینی از غزه شد و ثمره پایداری در جنگ 33 روزه پیروزی دیگری در داخل غزه و در جنگ 22 روزه بود. این اتفاق‌ها در کنار مرزهای مصر افتاد.»

به گفته دبیرکل جنبش جهاد اسلامی شهر قدس اشغالی همیشه در قلب سردار سلیمانی قرار داشت و در تمامی نبردهایی که شهید سلیمانی در منطقه در آن حضور داشت، قطب‌نمای آن جنگ قدس بود؛ چراکه هدف حفظ مقاومت است.

ناصر ابوشریف نیز با اشاره به آخرین دیدار خود با شهید سلیمانی اظهار داشت: «حاج قاسم همواره بر اهمیت دفاع از مردم مظلوم فلسطینی تاکید داشت و در آخرین دیدارش به ما گفت که فلسطین بزرگترین مسئولیتی است که بر گردن ما نهاده شده و در آخرت اولین چیزی که از ما خواهند پرسید، درباره دفاع از مردم مظلوم فلسطین در برابر اسرائیل است.»

بنابراین سردار سلیمانی نقش بسیاری مهمی در مقاومت گروه‌های فلسطینی و جنگ 22 روزه داشت. در آن جنگ، حوادثی رقم خورد که سرنوشت مبارزات فلسطین را تغییر داد و نقطه عطف بزرگی در مقاومت اسلامی فلسطین شد.

ملت فلسطین که زمانی سلاحی جز سنگ نداشتند، در جنگ 22 روزه نشان دادند قابلیت­‌های بزرگی در خود ایجاد کردند. محمدباقر ذوالقدر از فرماندهان سابق سپاه می‌گوید: «این پشتیبانی‌­های نیروی قدس و حمایت‌­هایش از نهضت فلسطین بود که این موفقیت را رقم زد و معادله را به نفع فلسطین تغییر داد. در اهمیت این جنگ همین بس که رژیم صهیونیستی با آن قدرت و سلطه نظامی­‌اش نتوانست بر باریکه کوچک غزه فائق آید و پس از 22 روز جنگ و درگیری در نهایت با اعلام آتش­‌بس یک­جانبه از سوی رژیم صهیونیستی، جنگ به نفع فلسطینی‌­ها خاتمه یافت. این در مبارزات ملت فلسطین تبدیل به یک نقطه درخشان و نماد پیروزی مقاومت شد.»

سه شنبه, 30 دی 1399 16:54

مسجد«کچی‌اوا الجزایر»

مسجد جامع کچی‌اوا (کتشاوه) یکی از مشهورترین مساجد تاریخی الجزیره پایتخت الجزایر به شمار می آید که «حسن پاشا» آن را در دوره عثمانی در سال 1794 میلادی بنا کرد.
 
ژنرال «روفیگو» فرمانده نیروهای فرانسوی هنگام اشغال الجزایر در سال 1830 میلادی این مسجد را به کلیسا تبدیل کرد. روفیگو به نیروهای فرانسوی دستور داد تا قرآن های موجود در این مسجد را به میدان الماعز که بعدها به میدان شهداء معروف شد، منتقل کنند و سپس قرآن ها را آتش زدند.



این صحنه مشابه اقدام «هولاکو خان» حاکم مغول هنگام یورش به شهر بغداد بود که همه کتاب های موجود در این شهر را به آتش کشید.

ژنرال روفیگو در ابتدا مسجد کچی‌اوا را به اسطبل تبدیل کرد، پس از آن تصمیم گرفت که این مسجد را به کلیسا تبدیل کند. اما مسلمانان الجزایر به این اقدام روفیگو اعتراض کردند و آن را هتک حرمت به دین اسلام دانستند. به همین دلیل  بیش از چهار هزار نمازگزار در اعتراض به این اقدام در مسجد کچی‌اوا تحصن کردند و روفیگو همه آنها را به قتل رساند و این جمله مشهور را عنوان کرد که " باید زیباترین مسجد این شهر را به معبد مسیحیان تبدیل کنیم".


 
برهمین اساس، این ژنرال فرانسوی مسجد کچی‌اوا را در سال 1832 تخریب کرد و کلیسای «سنت فلیپ» را بنا کرد. مسیحیان نخستین نماز خود را در شب عید میلاد مسیح در 24 دسامبر 1844 در آن ادا کردند.  «ملکه امیلی» همسر «لویز فیلپ» هدایای گرانبهایی را به این کلیسای جدید فرستاد. پاپ «گریگور شانزدهم» نیز مجسمه هایی از قدیسین را ارسال کرد.


این کلیسا در سال 1962 یعنی زمان استقلال الجزایر از فرانسه دوباره به مسجد تبدیل شد. مسلمانان الجزایر در این مسجد نخستین نمازجمعه را پس از استقلال در پنجم جولای 1962 میلادی ادا کردند و «البشیر الابراهیمی» خطیب مشهور الجزایر و یکی از موسسان جمعیت علمای مسلمان الجزایر به عنوان خطیب این مسجد انتخاب شد.
 
مسجد کچی‌اوا شاهکار معماری بی نظیر ترکیه به شمار می آید. نام این مسجد برگرفته از بازاری است که در میدان مجاور آن قرار دارد.

ترک ها نام کچی‌اوا بر آن نهادند که به زبان عربی «العنزه» معنی می شود.

این مسجد نقش و نگارهای زیبایی از هنر اسلامی در خود دارد، به طوری که کتیبه های شگفت انگیز این مسجد در سال 1855 میلادی به موزه فرانسه منتقل شد و نقش و نگارهای دیگر که منعکس کننده فرهنگ دینی فرانسوی است، جایگزین این کتیبه ها شد.


 
روی دیوارهای این مسجد آیه های قرآنی دیده می شود که «ابراهیم چاکرهی» هنگام ساخت این مسجد در دوره عثمانی این آیه ها را نوشته است.

مسجد کچی‌اوا به عنوان یک قلعه علمی به شمار می آید که مردم را با مضامین دین اسلام آشنا می کند.



فعالیت های این مسجد در طول ماه مبارک رمضان افزایش می یابد. هر جمعه پس از نماز عصر، نشست هایی را علمای بزرگ الجزایر برای بررسی ضرورت شناخت امور دینی برگزار می کنند. علاوه براین، در این مسجد برنامه سالیانه ای برای حفظ قرآن خردسالان و زنان برگزار می شود.
 
این مسجد یکی از شاهکارهای معماری تاریخی الجزایر به شمار می آید که در فهرست میراث فرهنگی قرار دارد و معماری آن ترکیبی از معماری رومی، عربی و ترکی است.

اتفاقات فوق العاده ای که بعد از خوردن موز در بدن می افتد 

چه می شود اگر بگوییم یک ابزار نو برای کمک به کاهش وزن، کاهش تورم، مبارزه با سرطان و افزایش انرژی وجود دارد. همه میوه هایی که می خورید سرشار از مواد معدنی هستند که در این متن به یکی از آنها که موز است می پردازیم.

فواید موز

21 فایده تایید شده موز که پس از خوردن در بدن ایجاد می شود 

قوی ترشدن ماهیچه ها 

اگر بعد از ورزش، احساس می کنید که ماهیچه های تان درد می کند یا به اندازه کافی سریع رشد نمی کنند ممکن است در رژیم غذایی به اندازه کافی منیزیم نباشد. منبع خوب منیزیم، موز می تواند به انقباض عضلانی و تمدد اعصاب و نیز سنتز پروتیین کمک کند که به نوبه خود تود عضلانی را افزایش می دهد. جذب منیزیم به تسریع تجزیه تحلیل چربی کمک می کند، فرآیندی که بدن چربی را آزاد می کند.

 بهبود سریعتر 

همه ما می دانیم که موز منبع اصلی پتاسیم است. چون این یک الکترولیت است، پتاسیم به شما کمک می کند که بعد از ورزش بهبود پیدا کنید رشد آن ها را تقویت کرده و به شما اجازه می دهد بیشتر کار کنید.

فواید موز در بدنسازی

فواید موز برای سلامت بدن 

خوردن موز چه فوایدی دارد؟

شاد شدن سریعتر 

موز حاوی ویتامین ب9 (اسید فولیک)هستند که خواص ضد افسردگی دارند. به عبارت دیگر کمک می کند سروتونین سریعتر وارد مغز شود. مطالعه ای در مجله روانشناسی هندی نشان می دهد که بیماران مبتلا به افسردگی دارای میزان اسید فولیک هستند که به طور متوسط 25 درصد کم تر از سطح افراد سالم است. برخی پزشکان توصیه می کنند که مصرف اسید فولیک را افزایش دهند 

کم کردن استرس و اضطراب

 علاوه بر ب9، موز همچنین مقدار زیادی تریپتوفان دارد که ممکن است مهم ترین ماده شیمیایی مغز باشد چون یک ضد افسرده طبیعی است و می تواند اضطراب و بی خوابی، و دیگر مسائل روحی مانند خستگی، عصبانیت، هیجان، عصبانیت و پرخاشگری را درمان کند. موز همچنین نور اپی نفرین دارد که به تنظیم استرس کمک می کند.

کاهش استرس

فواید جالب موز برای رفع استرس 

فواید فوق العاده موز برای بدن

بهبود خواب 

این هم به خاطر تریپتوفان ماده تشکیل دهنده ملاتونین است، که آرامش را افزایش می دهد و به منظم کردن خواب کمک می کند.مصرف منظم موز به تجربه خواب بهتر کمک می کند. این میوه حاوی تریپتوفان است که ترشح ملاتونین را تحریک می کند. بدن انسان از ملاتونین به یک عنوان یک سیگنال برای آرامش و به خواب رفتن استفاده می کند. سطوح عادی ملاتونین در بدن انسان کسب آرامش و تنظیم خواب را بهبود می بخشد.

 نفخ کم تر

 نفخ شکم احساس بدی به فرد می دهد. موز در برابر گاز و نگهداری آب مبارزه می کند. مطالعه اخیر نشان داد زنانی که دو بار در روز به عنوان پیش غذا موز مصرف می کنند، نفخ شکم را به میزان 50 درصد کاهش می دهند. این میوه باکتری مبارز را در شکم افزایش می دهد و منبع خوبی از پتاسیم است که می تواند حفظ مایعات را کاهش دهد.

کاهش نفخ شکم

فواید موز برای نفخ شکم 

فواید شگفت انگیز موز برای لاغری

سوزاندن چربی 

موز 12 میلی گرم کولین دارد، ویتامین ب مستقیما روی ژن هایی که موجب ذخیره سازی چربی در شکم می شوند، عمل می کند. می توانید کولین را در گوشت بدون چربی، غذاهای دریایی و سبزیجات پیدا کنید.

 تثبیت قند خون 

آن ها به دلایل زیادی منبع تغذیه خوبی هستند. مصرف موز جذب شکر را کاهش می دهد و قند خون را ثابت نگه می دارد. این موثرترین راهکار برای حفظ پایداری سطح قند خون است که به معنی سطح انرژی ثابت و کاهش وزن است (از آنجایی که سطوح ثابت قند خون به پانکراس اجازه ترشح گلیکوژن ، که هورمون چربی سوز است را می دهد.) . 

کاهش اشتها

این یکی از فواید دیگر ثابت نگه داشتن قند خون است . خوردن یک موز بین وعده های غذایی به معنای کم تر غذا خوردن است .

موز برای خواب

فواید جالب موز برای اشتها 

فواید و مزایای خوردن موز

احساس سیری 

موزها غنی از چیزی به نام نشاسته مقاوم هستند و همان طور که از نامشان پیدا است در برابر فرآیند هضم مقاومت می کند. این باعث تغذیه باکتری سالم می شود که اشتها را سرکوب می کند و منجر به اکسیداسیون چربی کارآمدتر می شود.

کاهش سطح کلسترول بد 

حتمن چربی های ترانس را مصرف کرده اید نوعی چربی که سطح کلسترول بد را بالا می برد. موزحاوی ترکیباتی هستند که میزان کلسترول را با توجه به مطالعه در ژورنال تغذیه کاهش می دهند. علاوه بر این موز حاوی ویتامین ب6 است که برای تقریبا همه چیز مهم است سلامت قلبی، سلامت سیستم گوارشی و عملکرد سیستم عصبی.

کنترل قند خون

خواص و فواید موز برای بدن 

خوردن موز چه فوایدی دارد؟

بهبود هضم

 آیا به طور مداوم بعد از غذا خوردن احساس دل درد می کنید ؟ موز نیز می تواند به هضم کمک کند. آن ها منبع عالی ، از پروبیوتیک ، کربوهیدرات های هستند که به عنوان غذا برای باکتری های خوب روده عمل می کنند پروبیوتیک گوارش را بهبود می بخشد - چون آن ها حاوی مولکول های فروکتوز هستند که منجر به سلامت معده و روده بهتر می شوند.

 تنظیم حرکت روده

فیبر بالا در موز می تواند به نرمال کردن حرکت روده کمک کند. با 3 گرم فیبر محلول، به شما کمک می کنند که بهتر بتوانید ضایعات بدن را دفع کنید. 

قوی تر شدن استخوان ها

اگرچه موز حاوی مقدار زیادی کلسیم نیستند - کم تر از 1 درصد از مصرف توصیه شده آن ها می توانند به ترویج جذب کلسیم با پربیوتیک کمک کنند. همانطور که فروکتوالیگوساکارید در بخش گوارشی سر و کار دارد، توانایی بدن برای جذب کلسیم را با توجه به مطالعه در مجله آمریکایی تغذیه بالینی افزایش می دهند.

جذب کلسیم بیشتر

فواید موز برای استخوان ها 

فواید موز برای بهبود عملکرد بدن

انرژی بیشتر 

دلیلی وجود دارد که دونده ها یک موز را قبل از (و در طول و بعد از)مسابقه می خورند :موز غنی در گلوکز هستند و به راحتی منبع قابل هضم شکر هستند که انرژی بهینه برای دویدن،وزنه برداری و ... فراهم می کند.

 مبارزه با بیماری ها 

با اینکه موز ویتامین آ ندارد اما آن ها هنوز هم می توانند به کمبود ویتامین آ کمک کنند. چطور؟ آن ها در سه نوع مختلف از کاراتنوئید پرو ویتامین آ، کاراتنوئید ، بتا کاراتوئن، و آلفا کاروتوئن غنی هستند که در واقع به ویتامین آ تبدیل می شود. عالی است، درست است؟ غذاهایی که حاوی سطوح بالایی از کاراتنوئید هستند در مقابل بیماری های مزمن از جمله سرطان های خاص، بیماری های قلبی و عروقی و دیابت محافظت می کنند.

 مبارزه با سرطان 

دلفینیدین یک آنتی اکسیدان است که در موزه یافت می شود که خواص ضد توموری دارد. مطالعه ای نشان داد که ممکن است از سرطان جلوگیری کرده و آن را درمان کند.

موز ضد سرطان

فواید موز برای جلوگیری از سرطان 

فواید موز برای فشار خون

کاهش فشار خون 

ترکیبی ازسدیم کم ، پتاسیم بالا با کاهش سطح فشار خون و کم ترین بروز سکته در افراد و جمعیت ها در ارتباط است. موز حاوی پتاسیم بالا و سدیم کم است و این میوه قادر به کاهش فشار خون و محافظت در برابر حمله قلبی و سکته است. 

بیشتر شدن آهن خون 

آهن خون بیشتر می شودو کم خونی را بهبود می دهد آهن برای سطوح انرژی حائز اهمیت است وقتی اکسیژن به سلول ها انتقال می یابد .کمبود آهن می تواند در کاهش وزن توقف ایجاد کند زیرا وقتی سطح آن پایین است بدن تلاش می کند انرژی ذخیره کند یعنی متابولیسم را کاهش دهد

جذب آهن خون

فواید موز برای کسانی که کم خونی دارند

بهبود بینایی 

موز حاوی ویتامین آ و ث و هر دو آنتی اکسیدان ها هستند و مواد مغذی سالم برای پوست و چشم دارند. آن ها همچنین بتاکاراتوئن، آنتی اکسیدان دارند که می تواند به محافظت از سلول ها و ترمیم آسیب در سطح سلولی کمک کند. هم چنین موز نیز شامل مواد مغذی دیگر مثل ویتامین ایی و لوتئین است که هر دو برای سلامت چشم مناسب هستند. لوتئین ماده غذایی است که ممکن است به کاهش خطر انحطاط چشمی کمک کند.

 دفع سموم

موز غنی در پکتین و یک دفع مسمومیت طبیعی است. این ژلاتین مثل فیبر به ترکیبات سمی در خون می چسبد و آن ها را از طریق ادرار دفع می کند.پکتین مقدار جذب چربی را کاهش می دهد. 

برخي از حكمتهاي غيبت در روايات چنين گزارش مي‌شود: 
الف) راز بزرگ الهي
غيبت امام زمان (عج)  مسئله‌اي غيبي و معناي غيب، پوشيده ماندن و مستور بودن است و ازاين‌رو، علت آن نيز پوشيده خواهد ماند. البته خداوند اين علم را به اوليا و حجت‏هاي خود كرامت فرموده است؛ يعني آن بزرگواران، علت غيبت امام زمان (عج) را مي‏دانستند، اما براي پرده برداشتن از آن راز اجازه نداشته و تاكنون هم آن را فاش نكرده‏ و تنها درباره برخي از حكمت‏هاي آن سخن گفته‌اند. براي نمونه، حكمت آن را به حكمت كارهاي حضرت خضر تشبيه كرده‏اند و سرّ كارهاي حضرت خضر تنها پس از جدا شدن موسي از او روشن شد. 
«شيخ صدوق» از «عبدالله بن فضل هاشمي» چنين نقل مي‏كند: 
از امام جعفر صادق (ع) شنيدم كه مي‏فرمود: «براي صاحب اين امر غيبتي است كه ‏بايد رخ دهد و هر فرد ناخالصي به شك و ترديد دچار خواهد شد». عرضه داشتم: «فدايت گردم چرا چنين خواهد شد؟» امام فرمود: «به سببي كه به ما اجازه آشكار كردن آن را نداده‏اند». عرض كردم: «حكمت آن چيست؟» امام فرمود: «به همان حكمتي كه در غيبت‏هاي حجت‏هاي پيشين بوده است». سپس فرمود: «وجه حكمت روشن نمي‏شود، مگر پس از ظهور آن امام؛ چنان‌كه وجه حكمت كارهاي خضر براي موسي پس از جدايي آن دو از يكديگر روشن شد». سپس امام به عبدالله بن فضل فرمود: «اي فرزند فضل! اين امري از سوي پروردگار و راز و سرّي از اسرار الهي و غيبي از غيب‏هاي خداوند است. چنانچه بدانيم كه خداوند حكيم است، حتي به رغم آشكار نبودن دليل كارهاي او، تصديق خواهيم كرد كه همه آنها از روي حكمت صورت مي‌پذيرند». 
ب) شناختن مقام و منزلت امام
مردم پس از بعثت پيامبر بزرگوار اسلام تا ۲۶۰ ه. ق، به پيامبر و امامان معصوم: بسيار بي‌حرمتي كردند. قرآن و كتاب‏هاي تاريخي به برخي از اهانت‏هاي مردم به پيامبر رحمت اشاره مي‌كنند كه آن حضرت در راه تبليغ چه سختي‌هايي كشيد و در مدينه حتي از برخي ياران خود بسيار رنج مي‏برد. 
آنان سفارش‏هاي پيامبر را درباره اهل‌بيت مكرّمش نشنيده گرفتند و بيشترين اهانت‏ها را به خاندان او روا داشتند كه شرح آنها در اينجا نمي‌گنجد. اهانت‏ها و بي‏حرمتي‏ها به حجت‏هاي خدا پس از رسول الله (ص) فراوان است كه شهادت فاطمه زهرا (س)، اميرالمؤمنين (ع)، امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و ديگر امامان معصوم‏ نمونه‌اي از آنها به شمار مي‌آيد. همين بي‌حرمتي‏ها سبب شد كه خداي تعالي حجت دوازدهم خود را براي دوره نامعلومي از ديد مردم دور نگه دارد تا زنگ خطري براي تنبيه مردم و زمينه‌اي براي محفوظ ماندن آخرين ذخيره الهي باشد و مردم، بيش از پيش، به قدر و منزلت امام معصوم پي ببرند. 
«مروان انباري» مي‌گويد: امام باقر (ع) فرمود: «اگر خداوند حضور ما را نزد مردمي كراهت داشته باشد، ما را از آنان جدا مي‌كند».
ج) ظلم و جور و گنا‌هان مردم
ظلم و جور و گناهان بيشتر مردم جامعه از ديگر حكمت‌هاي اين غيبت شمرده شده و خداوند به دليل همين گناهان حجت خود را در پس پرده‌ي غيب نگه داشته است. امام صادق (ع) به «مفضل بن عمر» فرمود: «بدانيد كه زمين لحظه‏اي از حجت خدا خالي نمي‏ماند. اما خداوند در آينده بندگان خود را در پي ظلم و جور و گناهاني كه مي‏كنند، از داشتن اين حجت محروم خواهد كرد». 
د) امتحان الهي
خداوند منّان از راه‏هاي بسياري مانند مرگ و زندگي، گرسنگي، ترس، كمبود اموال، تشريع واجبات مالي، دستور به جهاد در راه خدا، انسان‏ها، به‌ويژه مسلمانان را مي‌آزمايد تا خوب و بد، خالص و ناخالص و مؤمن و غير مؤمن از يكديگر جدا شوند. 
در اين ميان، خداوند انسان‌ها را بر پايه ميزان قرب به او و ايمانشان مي‌آزمايد. از اينرو، پيامبران و اولياي خداوند بيش از ديگران به امتحانات سختي دچار مي‌شدند؛ مانند حضرت ابراهيم (ع) در قضيه ذبح فرزندش اسماعيل (ع) و حضرت ايوب (ع) در از دست دادن اموال و دچار شدن به بيماري. پس از پيامبران و اولياي خداوند، مؤمنان راستين بيش از ديگران در معرض امتحان قرار مي‌گيرند. امتحان شيعه در دوران غيبت امام زمان نيز از همان آزمايش‏هاي بزرگ و سخت است كه در روايت‌هاي بسياري بدان اشاره شده است. 
امام صادق (ع) در اين‏باره مي‌فرمايد: «به خدا سوگند آنچه (انتظار فرج) را كه گردن‏هاي خود را به سوي او كشيديد، نخواهد بود تا اينكه مورد آزمايش قرار بگيريد و از هم جدا شويد». 
«جابر جعفي» از امام باقر (ع) پرسيد: «چه وقت فرج شما فرا خواهد رسيد؟» آن حضرت پاسخ فرمود: «هيهات هيهات! فرج ما نخواهد بود تا آنكه تصفيه شويد؛ پس تصفيه شويد [سه بار اين جمله را تكرار كرد] تا آنكه خوب و بد از هم جدا شوند»
اميرالمؤمنين (ع) نيز بنابر نقلي در اين‌باره فرمود: 
لَيَبْعَثَنَّ اللهُ رَجُلاً مِنْ وُلْدِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ يُطَالِبُ بِدِمَائِنَا وَ لَيَغِيبَنَّ عَنْهُمْ تَمْيِيزاً لأَهْلِ الضَّلالَة. 
خداوند مردي را از فرزندانم در آخرالزمان براي خون‏خواهي ما برمي‏انگيزد و اين شخص پيش از ظهورش غيبتي خواهد داشت تا اهل ضلالت و گمراهي مشخص شوند. 
ه‍ ) بيم از كشته شدن
ترس از كشته شدن آن امام نيز از حكمت‌هاي غيبت اوست. معصومان برپايه برخي از روايات فرموده‏اند كه: «براي امام مهدي (عج) غيبتي پيش از ظهورش خواهد بود». از ايشان پرسيده شد: «براي چه؟» فرمودند: «بيم از كشته شدن». 
اين مسئله انكارناپذير است؛ زيرا جباران و صاحبان قدرت از همان روزهاي نخست در پي دستگيري و كشتن آن وجود مقدس بوده و هم‌اكنون اوضاع دگرگون نشده است، بلكه آنان به خون حضرت تشنه‏تر شده‏اند.
طراح سوال اذعان مي‌‌كند كه جامعه نياز به امامي دارد كه سرپرست جامعه باشد، و طبق روايتي كه اهل سنت نقل كرده‌اند، هركس بيعت امامي را بر گردن نداشته باشد و بميرد، مرگ او مرگ جاهليت است. مي‌‌گويند: پيامبر (ص) فرمود: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَكُن فِي عُنُقِه بَيعةُ إِمامٍ ماتَ مِيتةً جاهليَّةً». 
مسلماً اين امام بايد امامي عادل و پاكدامن و معصوم از گناه باشد كه جهانيان را از لغزش و جهالت حفظ كند. 
حاكمان فعلي كشورهاي عربي، واجد چنين شرايطي نيستند، چگونه مي‌‌توان گفت اگر كسي بيعت «مبارك» ها و «قذافي» ها را به گردن نداشته باشد، مرگ او مرگ جاهليت است. 
اكنون بايد رفت و اين امام والامقام را پيدا كرد تا مرگ انسانها، مرگ جاهليت نباشد. آن امام موردنظر در لسان پيامبر (ص)، همان حضرت مهدي (عج) است كه خداوند منّان او را براي دادگستري در جهان، حفظ كرده است. حال اگر شرايط براي زمامداري اين امام غايب، آماده باشد، مسلّماً سرپرستي ظاهري را برعهده خواهد گرفت و امّا اگر بشر خيره‌ سر، مانع از چنين بركت الهي باشد، او به عنوان امام غائب، تصرفاتي در جامعه اسلامي خواهد داشت كه در گذشته به آن اشاره كرديم، بسان تصرفات مصاحب موسي (ع) (خضر(ع در سه مورد. ولي سرپرستي ظاهري جامعه بنا به فرموده خود آن حضرت به مجتهد جامع الشرايط، عادل و آگاه، فقيه وارسته كه تالي تلو معصوم است، سپرده مي‌‌شود و در طول اين مدّت كه امام، از ديدگان ما غايب است، (هرچند در خود جامعه زندگي مي‌‌كند)، مجتهدان عالي‌مقام، سرپرستي جامعه را به‌عهده دارند. البته اين بدان معنا نيست كه مجتهد بدون كمك گرفتن از متخصصان امور اجتماعي، حكومت مي‌‌كند. مشروح اين قسمت را در كتاب «حكومت اسلامي در چشم انداز ما» مطالعه كنيد. 
از اين گذشته، در زمان غيبت امام، جانشينان او، امور جامعه را اداره مي‌‌كنند، اين جانشينان، فقيهان با ورع و پرهيزكار هستند. 
حضرت موسي (ع) چهل روز براي اخذ تورات به ميقات رفت و سرپرستي جامعه بني‌اسرائيل را بر عهده برادرش هارون نهاد و به او چنين گفت: 
{اُخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ} (اعراف: ۱۴۲) 
جانشين من در ميان ملتم باش و به اصلاح كارها بپرداز و از مفسدان پيروي مكن. 
چه مانعي دارد كه امام معصوم نيز در حالت غيبت، اداره امور را به ديگران واگذار كند و اين كوچكترين منافاتي با امامت وي ندارد. اتفاقاً در زمان غيبت، فقيهان آگاه به نمايندگي از آن حضرت به تشكيل حكومت مي‌‌پردازند و خود، در رأس حكومت قرار مي‌‌گيرند؛ زيرا امام، آنان را بر اين مقام، نصب كرده است و در مقبوله عمر بن حنظله آمده است: «فَانّي قد جَعلتُه عَليكُم حاكماً»، و در حديث ابيخديجه آمده است: «فإنّي قد جَعلتُه عليكم قاضياً». 
بنابراين، آنان حاكمان امّت و قاضيان ملت هستند، البته نه به تنهايي بلكه با به كارگيري متخصصان و تقسيم كار ميان آنان.
بر پايه برخي از آيات، دين يهود و نصارا تا قيامت استمرار خواهد داشت: 
{وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ} (مائده: ۱۴) 
و از كساني كه مي‌گفتند: ما نصراني [و ياور مسيح] هستيم [نيز] پيمان گرفتيم. ولي آنها بخش مهمي از آنچه را به آنان تذكر داده شده بود، به دست فراموشي سپردند. از اين‌رو در ميان آنها تا روز قيامت [و پايان دنيا] دشمني و كينه افكنديم. 
{إِذْ قالَ اللهُ يا عِيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ… وَ جاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ} (آل عمران: ۵۵) 
[به ياد آوريد] هنگامي را كه خدا فرمود: اي عيسي! من تو را برمي‌گيرم… و كساني را كه از تو پيروي كردند، تا روز رستاخيز، برتر از كساني كه كافر شدند، قرار مي‌دهم. 
{وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ… وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ…} (مائده: ۶۴) 
يهود گفتند: «دست خدا بسته است» … و ما در ميان آنها تا روز قيامت عداوت و دشمني افكنديم…. 
اين آيات به استمرار دشمني و كينه‌توزي ميان يهود و نصارا تا قيامت اشاره مي‌كنند و ازاين‌رو، دين يهود و نصارا تا آن هنگام پابرجا خواهند ماند. برخي از روايات نيز چنين درون‌مايه‌اي دارند: 
عن ابي بصير عن ابي عبدالله (ع) … قُلتُ: فَما يَكونُ مِنْ اَهلِ الذّمّةِ عِندَه؟ قالَ: يُسالِمُهم كَما سالَمَهُم رَسولُ الله (ص) وَ يُؤَدُّونَ الجِزيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُم صاغرون…
ابوبصير گويد: «به امام صادق (ع) عرض كردم صاحب امر (مهدي (عج) ) با اهل ذمه (يهود و نصارا) چه مي‌كند؟ » فرمود: «مانند پيامبر اكرم (ص) با آنان مصالحه ميكند و آنها با ذلت و خواري جزيه ميدهند». 
البته احاديثي هم وجود دارد كه بر اين نكته دلالت ميكند: «ديني جز دين محمد (ص) نمي‌ماند»: 
الف) «عبدالله بن بكير» از امام موسي بن جعفر (ع) روايت مي‌كند كه از آن حضرت درباره تفسير آيه {وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ} پرسيدم. او فرمود: 
آيه مذكور در شأن حضرت قائم نازل شده است. وقتي آن حضرت ظاهر شد، دين اسلام را بر يهود و نصارا و صابئين و كفار شرق و غرب عرضه ميدارد. پس هركس با ميل و اختيار اسلام بياورد، به نماز و زكات و ساير واجبات امرش مي‌كند و هركس از قبول اسلام امتناع ورزد، گردنش را ميزند تا اينكه در شرق و غرب زمين جز موحد و خداپرست كسي باقي نماند و…. 
ب) «جابر» نيز از امام باقر (ع) چنين نقل مي‌كند: «… خدا شرق و غرب جهان را براي صاحب امر مفتوح مي‌كند [و او] آنقدر جنگ مي‌كند تا اينكه جز دين محمد ديني باقي نماند». 
ج) همچنين امام باقر (ع) در تفسير آيه شريفه {لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ} فرموده است: «يَكُونُ أَنْ لايَبقَى اَحدٌ إِلّا اَقرَّ بِمُحَمَّدٍ»؛ «طوري ميشود كه احدي باقي نمي‌ماند، مگر اينكه به محمد ايمان بياورد». 
از اين آيات و روايات به دست مي‌آيد: 
يك مقصود از ماندگاري زندگاني يهود و نصارا تا روز قيامت، ماندن آنان تا دوره «آخرالزمان» است كه به دليل نزديكي ظهور امام زمان (عج) و برپايي قيامت با يك تعبير از آنها ياد كرده‌اند؛ چنان‌كه بسياري از نشانه‌هاي آخرالزمان با علايم برپايي قيامت يكسان است. 
بنابراين، يهود و نصارا تا آن دوران خواهند ماند، اما با ظهور امام زمان (عج) و اقتداي حضرت مسيح به ايشان، پيروان حق‌طلب اديان با حق آشنا مي‌شوند و زير پرچم امام زمان (عج) گرد مي‌آيند و حق‌ستيزان از ميان خواهند رفت. 
دو يهود و نصارا در دوران حكومت حضرت مهدي (عج) خواهند بود و از عقايد شرك‌آلود خود مانند تثليث دست برخواهند داشت و در حمايت حكومت اسلامي مهدوي خواهند زيست. اما دين جهاني اسلام بر همه دين‌ها پيروز خواهد شد. 
بنابراين، حضرت مهدي (عج) نه با همه يهوديان و مسيحيان از در صلح درمي‌آيد و نه با همه عرب‌ها مي‌جنگد، بلكه حكومتي جهاني بر پايه عدل و قسط برپا مي‌كند و اسلام واقعي پيامبر اكرم (ص) را زنده مي‌كند. گروهي از پاك‌سرشتان يهود و نصارا در اين هنگام به وي ايمان ميآورند و گروهي از عربهاي به‌ظاهر مسلمان با او مخالفت مي‌ورزند و حضرت با گروه نخست از در صلح درمي‌آيد و با شمشير در برابر گروه دوم مي‌ايستد. 

۱- ایمان به خدا و یاد او

ایمان به خدا و یاد او یكی از مهمترین عوامل، در پیشگیری انسان از گناه می‌باشد. خداوند می‌فرماید: «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئنِ‏ُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئنِ‏ُّ الْقُلُوبُ»، هدایت یافتگان، كسانی هستند، كه ایمان آورده‌اند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشید كه تنها با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد(رعد/۲۸).

و در مورد دیگر می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسهَُّمْ طَئفٌ مِّنَ الشَّیطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ»، پرهیزكاران، هنگامی كه گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند، به یاد خدا می‌افتند و بینا می‌شوند(اعراف/۲۰۱).

۲- اعتقاد به حضور خدا

یكی از اساسی‌ترین، اهرمهای بازدارنده گناه این است، كه انسان، خدای را حاضر، ناظر و شاهد اعمال خود دانسته و عالم را در محضر و پیشگاه حضرت حق بداند. می‌فرماید: «أَ لَمْ یعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یرَى‏»، آیا انسان نمی‌داند كه خدا [همة اعمالش] را می‌بیند. و آیه ۱۴ فجر می‌فرماید: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ»، و قطعاً پروردگار تو در كمین‌گاه است. و همینطور در آیه ۱۹ سورة مؤمن آمده است: «یعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْینِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»، خداوند، چشمهائی را كه به خیانت گردش می‌كند می‌داند و بر آنچه در سینه‌ها پنهان است آگاه می‌باشد. با چنین اعتقادی، قطعاً انسان به دنبال گناه نخواهد رفت.

۳- بالا بردن سطح آگاهی و برطرف نمودن جهل

انسان هرچه باورهای دینی خود را تقویت نماید و آگاهی‌های خود را در رابطه با اصول اعتقادی (توحید، نبوت، معاد) بالا برد خود بهترین عامل برای رهائی از گناه خواهد بود.

قرآن كریم، سرچشمه بسیاری از گناهان را جهل می‌داند، مثلاً در رابطه با قوم لوط و عمل زشت آنها می‌فرماید: «أَ ئنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شهَْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تجَهَلُونَ»، شما بجای زنان به سراغ مردان از روی شهوت می‌روید، آری شما مردان جاهل هستید(نمل/۵۵).

و از طرف دیگر، سرچشمه بسیاری از نیكها علم برشمرده شده است، حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «العلم اصل كل خیر و الجهل اصل كل شر»، دانش و آگاهی ریشه تمام فضائل است درحالی كه جهل و بی‌خبری سرچشمه تمام رذائل اخلاقی است.

۴- توجه به آثار گناه

از اسباب بازدارنده گناه، توجه به آثار و عواقب آن می‌باشد، گناه دارای عواقب و آثار فراوانی می‌باشد كه می‌توان آنها را بر سه دسته تقسیم نمود.

۱- آثار اخروی گناه، كه همان عذابهای اخروی می‌باشد. و در قرآن و روایات به آن تصریح شده است. مانند آتش جهنمی كه قرآن می‌فرماید: پوست را بر تن انسان می‌سوزاند، «كلَُّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیرَْهَا»، هرآنچه پوست بر تن آنها بسوزد به جای آن پوست دیگری می‌آید(نساء/۵۶). و در آیه دیگر می‌فرماید:«خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الجْحِیمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فىِ سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ»، خداوند به ملائكه دستور می‌دهد، او را بگیرید و ببندید و جهنم را به او بچشانید بعد او را به زنجیری كه هفتاد ذراع است ببندید»(حاقه/۳۰و۳۱). و بالاخره می‌فرماید: « یوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یفْتَدِى مِنْ عَذَابِ یوْمِئذِ بِبَنِیهِ * وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ * وَ فَصِیلَتِهِ الَّتىِ تُْوِیهِ * وَ مَن فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا ثمُ‏َّ ینجِیهِ * كلاَّ إِنهَّا لَظَى‏ * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى‏»، گناهكار دوست می‌دارد، كه فرزندان خود را، در برابر عذاب آن روز فدا كند و همسر و برادرش و قبیله‌اش را كه از او حمایت می‌كرد و حتی حاضر است تمام روی زمین را فدا كند، تا نجات پیدا كند، ولی هرگز چنین نیست آری آتش جهنم شعله می‌كشد و دست و پا و پوست سر او را می‌كند و می‌برد(معارج/۱۱تا۱۶).

۲- آثار دنیوی كه خود بر دو قسم است:

الف) حدود و تعزیراتی كه گاهی بر بعضی از گناهان مترتب می‌شود.

ب) آثار تكوینی كه نتیجه عمل انسان می‌باشد، از جمله این‌كه:

۱- برخی از گناهان عمر را كوتاه می‌كند

۲- برخی، نعمت را از انسان می‌گیرد

۳- گناه دل انسان را سیاه می‌كند و در نتیجه شیرینی عبادت و یاد خدا از انسان گرفته می‌شود

۴- گناهان مانع استجابت دعا می‌شود

۵- گناه آرامش خاطر را از انسان می‌گیرد

۶- بالاخره گناه انسان را به كفر می‌كشاند و مواردی دیگر كه در روایات به آن اشاره شده است و می‌توانید در این زمینه به كتاب «كیفر گناه» نوشته رسولی محلاتی مراجعه فرمائید.

۵- توجه به آثار ترك گناه

این نیز خود یكی دیگر، از عوامل ترك گناه است. انسانی كه گناه را ترك نموده و به فرامین الهی گردن نهاد، مورد عنایات خاصه خداوندی قرار می‌گیرد، به عنوان مثال در حدیث نبوی، چشیدن شیرینی ایمان و عبادت یكی از آثار ترك گناه شمرده شده است. می‌فرماید: «النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَكَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ‏ اللَّهُ‏ إِیمَاناً یجِدُ حَلَاوَتَهُ‏ فِی‏ قَلْبِهِ‏»[۱]، نگاه، تیری از تیرهای مسموم شیطان است كه هركس آن را ترك كند خداوند به او ایمانی عطاء می‌كند كه شیرینی آن را در قلبش می‌چشد (در برخی از روایات به جای لفظ ایمان لفظ «عبادت» آمده است).[۲] در روایت دیگر دارد: كه هر انسانی دو چشم ظاهری دارد كه با آن چیزهای دنیائی را می‌بیند و دو چشم باطنی در قلبش دارد (اگر در اثر ترك گناه و انجام طاعات مورد عنایت الهی قرارگرفت)خداوند دو چشم‌ قلب او را می‌گشاید وآنچه را نادیدنی ومربوط به امورپنهان است، خواهددید[۳].

۶- توجه به عاقبت كار گنهكاران

بررسی و مطالعة عواقب و سرانجام گنه‌كاران عامل بازدارنده دیگری از گناه می‌باشد. قرآن كریم، به انسانها دستور می‌دهد كه در آثار گذشتگان تدبر و تفكر نمایند. می‌فرماید: «قُلْ سِیرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَانظُرُواْ كَیفَ كاَنَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ»، بگو در روی زمین، سیر كنید و ببینید عاقبت كار مجرمان، به كجا رسید(نمل/۶۹).

«فَسِیرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَانظُرُواْ كَیفَ كاَنَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِینَ»، پس در روی زمین، سیر كنید و ببینید عاقبت تكذیب كنندگان، چگونه بود(نحل/۳۶). مكذبین، همان كسانی هستند كه بسیار گناه نمودند تا جایی كه به تكذیب آیات الهی پرداختند. می‌فرماید: «ثُمَّ كاَنَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَُواْ السُّوأَى أَن كَذَّبُواْ بَِایاتِ اللَّهِ وَ كاَنُواْ بهَِا یسْتَهْزِءُونَ»، سپس كسانی كه اعمال بد مرتكب شدند، به جایی رسیدند كه آیات خدا را تكذیب كردند و آن را به مسخره گرفتند(روم/۱۰).

۷- همنشینی و همراهی با نیكان و پرهیز از همنشینی با بدان

از عوامل بسیار مهمی كه انسان را به گناه می‌كشاند، همنشینی با بدان است و لذا یكی از راههای فرار و رهائی از گناه، دوری از این‌گونه افراد و همنشینی با نیكان است. بر همین اساس، احادیث بسیاری در زمینه دوست و آیین دوست یابی وارد شده است كه به ترجمه‌ چند حدیث بسنده ‌می‌نماییم.حضرت‌علی (علیه السلام) می‌فرماید: با دنیا پرستان در آمیختن نتیجه‌اش معیوب ساختن دین و ناتوان كردن یقین است[۴]. و حضرت فرمود: هركس با فاسدان مصاحبت نماید از شرارت آنها سالم نمی‌ماند.[۵] و پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود دوست خوب مانند عطر فروش است كه اگر عطر هم به تو ندهد بوی عطر او به تو سرایت می‌كند و دوست بد مانند كوره آهنگران است، كه اگر آتش او هم، به تو اصابت نكند بوی دود و گند آتش به تو سرایت می‌كند.

۸- دوری كردن از محیطها و چیزهای وسوسه انگیز

همانگونه كه داخل شدن درمحیطهای گناه و وسوسه انگیز،عاملی برای ورودانسان به‌گناه می‌باشد خروج از این گونه‌ محیطها وترك‌آنها، بهترین‌عامل‌برای فرار ازگناه می‌باشد. البته واضح است‌كه هرگونه‌ گناهی سبب خاص خود را دارد و لذا ترك آن نیز سبب خاص خود را می‌طلبد. مثلاً انسان مجردی كه شیطان هر لحظه او را وسوسه می‌كند باید ازتمام چیزهایی كه وسوسه انگیز است دوری نماید در تنهایی نماند، كتاب ها، عكس ها، تصاویر، فیلم های تحریك آمیز را تماشا نكند وخود را از هرگونه كار تحریك آمیز برحذر دارد.

۹- عبادت

یكی از مهمترین عوامل پیشگیری از گناه به حساب می‌آید در صورتی كه، به طور صحیح و با شرائط، انجام گیرد.

قرآن در این رابطه می‌فرماید: «یأَیهَُّا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُمْ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»، ای مردم، پروردگار خود را پرستش كنید، همان خدائی را كه شما و كسانی را كه پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزكار شوید(سوره بقره/۲۱).

و یا در مورد دیگر نماز را كه، از بالاترین عبادات و ستون دین است، به عنوان عامل باز دارنده از گناه معرفی نموده، می‌فرماید: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»، نماز را برپا دار كه نماز انسان را از زشتیها و گناه باز می‌دارند.

به همین دلیل، نمازگزاران واقعی كمتر سراغ گناه می‌روند و هر مقدار كه نماز دارای روح و جان و محتوای بیشتری باشد به همان نسبت قدرت بیشتری در بازداشتن انسان از گناه خواهد داشت.

و در آیه دیگر، روزه را نیز، عامل پیدایش صفت تقوا در انسان می‌داند و گوشه‌ای از معنای تقوا همان پرهیز از گناه است، می‌فرماید: «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَیكُمُ الصِّیامُ كَمَا كُتِبَ عَلىَ الَّذِینَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»، ای كسانی كه ایمان آورده‌اید روزه بر شما نوشته شد همانگونه كه بر كسانی كه قبل از شما بودند نوشته شد تا پرهیزكار شوید(بقره/۱۸۳).

شخص روزه‌دار، به هنگام روزه داشتن نور تازه‌ای در دل احساس می‌كند و خود را به نیكیها نزدیك و از زشتیها دور می‌بیند و این به آن جهت است، كه انسان روزه‌دار خود را مقید می‌داند، كه بسیاری از گناهان را انجام ندهد و این تقید، كم كم در نفس او به صورت صفات ثابت وراسخ باقی‌ خواهد ماند.

و لذا روایاتی هم در این مورد رسیده، كه به انسان توصیه می‌كند، كه برای كنترل غرایز شهوانی، روزه بگیرد.

۱۰- یاد مرگ

یاد مرگ نیز یكی دیگر از عوامل شكستن غرور در نتیجه زمینه‌ساز ترك گناه می‌باشد. رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند: «اكثروا ذكر الموت فانه یمحض الذنوب»، بسیار در یاد مرگ باشید، زیرا یاد مرگ گناهان را می‌زداید.

۱۱- اعتقاد به عرض اعمال بر پیامبر و ائمه اطهار

یكی از معتقدات اسلامی، كه نقش بسزایی در بازدارندگی از گناه دارد، مسألة عرض اعمال بر پیشوایان بزرگ است یعنی‌خداوند از طرق خاصی اعمال انسانها را هرروز یا هر هفته یك بار به عرض پیامبر و امامان (علیهم السّلام) می‌رساند،وانسان وقتی‌بداند چنین جریانی دركار است، بیشتر رعایت‌می‌نماید تا با ترك‌گناه قلب آنها را شاد سازد. می‌فرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیرََى اللَّهُ عَمَلَكمُ‏ْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَترَُدُّونَ إِلىَ‏ عَالِمِ الْغَیبِ وَ الشهََّادَةِ فَینَبِّئُكمُ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»، بگوعمل كنید،خداوند وفرستادة او ومؤمنان اعمال شما را می‌بینند و به‌ زودی به سوی كسی بازمی‌گردید،كه پنهان وآشكار را می‌داند وشما را به‌ آنچه عمل می‌كردید خبرمی‌دهد(توبه/۱۰۵).

۱۲- تقویت ایمان به معاد و جزاء و پاداش

خداوند می‌فرماید: «فَمَنْ كانَ یرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»، هركس به لقای پروردگارش امید دارد باید كاری شایسته انجام دهد و هیچ‌ كس را در عبادت پروردگارش شریك نكند. اگر انسان ایمان به معاد و جزا و پاداش و ملاقات پروردگار را، در خود تقویت نماید این خود بهترین عامل، در باز داشتن انسان از گناهان است.

در قرآن آیات بسیاری است، كه حكایت از این دارد، كه انسان در روز قیامت تمام اعمال خود چه نیك و چه بد را مشاهده خواهد نمود: «فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ * وَ مَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ»، هركس هموزن ذره‌ای، كار خیر انجام دهد آن را می‌بیند و هركس هموزن ذره‌ای، كار بد كرده آن را می‌بیند(زلزال/۶و۷).

۱۳- استعانت

می‌فرماید: «وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبرِْ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنهََّا لَكَبِیرَةٌ إِلَّا عَلىَ الخَْاشِعِینَ»، از صبر و نماز كمك جوئید و این یاری خواستن سنگین است مگر بر افراد فروتن(بقره/۴۵).

البته، استعانت از خدا و كمك خواستن از او، هم در پیشگیری از گناه و هم برای جبران آن مؤثر می‌باشد.

۱۴- استعاذه

خداوند در آیه ۹۸ سورة نحل می‌فرماید: «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»، پناه ببر به خدا از شر شیطان رانده شده. استعاذه و پناه بردن به خدا نیز، یكی از عوامل بازدارنده از گناه می‌باشد، هرچند به نوعی عامل جبران گناه نیز خواهد بود.

راههای ترك گناه

قبل از بیان راههای ترك گناه توجه به این نكته لازم است كه هیچ انسانی گناهكار به دنیا نیامده و از روز اولی كه از مادر زاده شده است، در منجلاب گناه وارد نبوده است بلكه اسباب و عواملی او را به این راه كشانده است، كه توجه به آن اسباب و عوامل به انسان كمك می‌كند، كه بتواند خویش را از گرداب هلاكت كننده گناه بیرون بكشاند و روشن است كه هر گناهی كه انسان مرتكب می‌شود عاملی خاص به خود را دارد و با نگاه ابتدائی، می‌توان برخی از اسباب و زمینه‌های گناه را در موارد زیر خلاصه نمود.

۱- جهل و نادانی

۲- ضعف اعتقادات دینی (فقر مذهبی)

۳- غرور و لجاجت

۴- سوء تربیت خانوادگی

۵- همنشین نامناسب

۶- فقر مالی و بیكاری

۷- آزادی در هوس

۸- محیطهای فاسد

۹- گریز از ازدواج و دستورات دیگر شرعی

و عوامل و زمینه‌های دیگر كه برشمردن تك‌تك آنها میسر نیست، بدیهی است شاید بتوان تمام موارد را در سه عنوان جمع نمود:

الف) جهل و نادانی به دستورات شرعی و ضعف اعتقادات دینی (عوامل فردی)

ب) سوء تربیت خانوادگی (عوامل خانوادگی)

ج) وارد شدن در محیطهای فاسد و همنشینی با افراد ناباب (عوامل اجتماعی)

حال كه اسباب وارد شدن در گناه، تا حدودی روشن گشت، این مسأله نیز مشخص می‌شود كه راههای فرار از گناه و خروج از آن نیز كدام است. هرچند برخی از اینها، با عوامل پیشگیری از گناه، یكی می‌باشد. ولی به اختصار به ذكر آنها می‌پردازیم.

۱- قصد و نیت و تلقین

اولین عامل مهم در ترك گناه و خروج از آن، قصد و اراده جدی در ترك آن است. انسان موجودی مختار و دارای امانت الهی، یعنی اراده می‌باشد و با اراده خویش می‌تواند كوهها را از میان بردارد و این كاری است، كه بشر امروز انجام داده است و لذا در اولین گام، باید قصد نموده و به خود تلقین نماید كه من این گناه را ترك می‌كنم و قدرت بر ترك آن را دارم.

۲- تقویت باورهای دینی

همانگونه كه ضعف باورهای دینی موجب وارد شدن در گناه می‌باشد، تقویت آن می‌تواند عاملی برای خروج از آن باشد كه دربحث از عوامل پیشگیری از گناه گذشت.

۳- جایگزین

سومین مطلبی كه باید به آن توجه نمود، این است كه انسان گاهی برای انجام ندادن گناهی، باید خود را به كار دیگری، مشغول دارد و به عبارت دیگر كاری را جایگزین آن نماید، كما این‌كه اسلام به این نكته توجه نموده است. مثلاً برای دوری از فحشاء و اجتناب از آن مسأله ازدواج را پیشنهاد می‌كند و به صالحین و مؤمنین دستور می‌دهد ازدواج نمایید و براین سنت حسنه تأكید می‌نماید و در صورت عدم امكان ازدواج دائم، جانشین دیگری را با عنوان ازدواج موقت پیشنهاد می‌كند و بنابراین انسان آلوده به فحشاء باید ازدواج كند و از طریق صحیح، خود را ارضاء نماید و عمل خلاف را ترك نماید. یا انسان معتاد اگر بخواهد خود را نجات دهد باید جایگزین دیگری بیابد و به جای این كار بگذارد و همین طور بسیاری از كارها را اگر انسان بخواهد ترك كند، جایگزین می‌خواهد.

۴- ترك همنشینی بدان و همراهی با نیكان

۵-دوری كردن از محیطهای فاسد و چیزهای وسوسه انگیز (آنگونه كه گذشت).

۶- عبادت

عبادت، به عنوان یكی از عوامل پیشگیری از گناه، خود بهترین عامل برای خروج و ترك گناه نیز می‌باشد. در حدیثی از رسول گرامی اسلامی می‌خوانیم كه شخصی به خدمت آن حضرت آمد و گفت جوانی است، كه كارهای زشت و فاحشه انجام می‌دهد و پشت سر شما نماز می‌خواند. حضرت فرمود: اشكالی ندارد شاید این نماز او، روزی او را از كار زشتش باز دارد و عاقبت، همینطور شد پس عبادت و از جمله نماز، خود بهترین عامل برای خروج ازگناهان است و عاقبت دست انسان را می‌گیرد.

۷- استعانت و استغاثه

كمك خواستن از خداوند همانگونه كه عاملی برای پیشگیری از گناهان است عامل مهمی، برای خروج از گناه می‌باشد. انسان، در هر حال باید از خداوند كمك بخواهد و دست نیاز به سوی او دراز نماید تا محفوظ بماند. انسانی كه ارتباط خویش را با خدای خودش قطع نماید بدون شك به خود واگذارده خواهد شد و به ورطه نیستی و هلاك خواهد افتاد.

پی نوشتها:

[۱]. بحار الانوار؛ ج ۱۰۱؛ ص ۳۸

[۲]- میزان الحكمه ج۱۰ ص۷۸.

[۳]- میزان الحكمه ج۸ ص۲۲۴.

[۴]- غرر الحكم ص۳۹۷.

[۵]- غرر الحكم ص۵۸۷.

 

بیش از ۷۰ کارشناس کنترل تسلیحاتی در دنیا سیاست «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا در خروج از برجام را «شکست‌خورده» توصیف کرده و خواستار اتمام آن شده‌اند. 

این کارشناسان در بیانیه‌ای که روز سه‌شنبه منتشر شده خاطرنشان کرده‌اند: «برنامه جامع اقدام مشترک، توافقی موثر و قابل راستی‌آزمایی است که بحران چندین دهه‌ای بر سر برنامه هسته‌ای ایران را رفع کرد.»

نگارندگان این بیانیه که در میان آنها نام «هانس بلیکس»، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دیده می‌شود از «جو بایدن»، رئیس‌جمهور منتخب آمریکا خواسته‌اند بازگشت به برجام را جزو اولویت‌های دولتش قرار دهد. 

آنها نوشته‌اند: «هنگامی که رئیس‌جمهور منتخب [آمریکا] جو بایدن روز ۲۰ ژانویه قدرت را به دست می‌گیرد، بازگرداندن ایالات متحده به پایبندی به تعهدات برجامی‌اش در کنار ایران باید جزو اولویت‌های اساسی باشد.»

آنها موضعی که «جو بایدن» در یادداشت خود در سی‌ان‌ان درباره بازگشت آمریکا به برجام مطرح کرده بود را یادآوری کرده و «قویاً» از آن حمایت کرده‌اند. 

جوبایدن در یادداشت خود در سال ۲۰۲۰ نوشته بود: «چنانچه ایران به توافق هسته‌ای پایبند شود ایالات متحده به توافق هسته‌ای بازخواهد گشت و آن را نقطه شروعی برای مذاکرات بعدی قرار خواهد داد.»

امضاکنندگان این بیانیه، پس از نقل قول این جمله از جو بایدن تصریح کرده‌اند: «ما قویاً از این رویکرد حمایت می‌کنیم.»

دونالد ترامپ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۹۷ بعد از خروج از برجام سندی را برای احیای تحریم‌ها علیه ایران امضا کرد. 

کارشناسان کنترل تسلیحاتی همچنین هشدار داده‌اند عدم بازگشت آمریکا به برجام خطر فروپاشی این توافق را افزایش خواهد داد: «عدم بازگشت به پایبندی به توافق هسته‌ای، احتمال فروپاشی برجام را افزایش خواهد داد. این اتفاق، رقابت ثبات‌زدای هسته‌ای در منطقه را کلید زده و احتمال درگیری نظامی را بالا خواهد برد.»

آنها تصمیم دونالد ترامپ برای خروج از برجام را اقدامی «بی‌‌‌ملاحظه» توصیف کرده و نوشته‌اند این اقدام به جدا شدن ایالات متحده از متحدان و شریکانش منجر شد و تلاش‌های بین‌المللی در زمینه منع اشاعه هسته‌ای را تضعیف کرد. 

در بخش پایانی این بیانیه آمده است: «ما قویاً از دولت بایدن می‌خواهیم به سیاست شکست‌خورده دولت ترامپ در خروج از برجام که به پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران و تضعیف تلاش‌های جهانی برای جلوگیری از گسترش سلاح‌های هسته‌ای منجر شده پایان بدهد.» 

کشورهای غربی به رهبری آمریکا و رژیم صهیونیستی در سال‌های گذشته ایران را به پیگیری اهداف نظامی در برنامه هسته ای این کشور متهم کرده‌اند. ایران قویاً این ادعاها را رد کرده است.

ایران تأکید می‌کند به عنوان یکی از امضاکنندگان پیمان منع گسترش سلاح‌های اتمی (ان‌پی‌تی) و عضوی از آژانس بین المللی انرژی اتمی، حق دستیابی به فناوری هسته‌ای را برای مقاصد صلح آمیز دارد.

علاوه بر این، بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تاکنون بارها از تاسیسات هسته‌ای ایران بازدید کرده‌اند اما هرگز مدرکی که نشان دهد برنامه صلح آمیز انرژی هسته‌ای این کشور به سمت مقاصد نظامی انحراف داشته باشد، پیدا نکرده‌اند.

ایران علاوه بر این در سال ۲۰۱۵ به توافقی با کشورهای موسوم به گروه ۱+۵ برای حل و فصل تنش‌ها بر سر برنامه هسته‌ای خود دست پیدا کرد. 

علی‌رغم اذعان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به پایبندی ایران به تمامی تعهداتش، دولت آمریکا در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۹۷ به صورت یکجانبه از این توافق خارج شد.

با نگاهی اجمالی به منابع عامه مشاهده می گردد که صلوات مشروع، صلواتی بوده که قرین بر درود بر آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین بوده است؛ وعدم ذکر صلوات بر آل به منزله ی صلوات ابتر تفسیر شده است.

در روایتی که کَعب بن عُجرَة نقل کرده است آمده است: عبد الرحمن بن ابی لیلی از کعب نقل می نماید که «کعب»، به او گفت: آیا می خواهی هدیه ای به تو بدهم که آنرا از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیده ام؟ عرض کردم آری. به من هدیه بده. وی گفت: به پيامبر«صلَّي اللّه عليه و آله و سلَّم» عرض کرديم، بر شما اهل بيت چگونه درود بفرستيم، در حالي که از کيفيت دادن سلام آگاهيم. پيامبر اسلام«صلَّي اللّه عليه و آله و سلَّم»فرمودند: بگوييد:

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَعَلي آلِ مُحَمَّد، کَما صَلَّيْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَعَلي آلِ إِبْراهيمَ إِنَّکَ حَميدٌ مَجِيدٌ، اللّهُمَّ بارِکْ عَلي مُحَمَّد وَعَلي آلِ مُحَمَّد کَما بارَکْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَآلِ إِبْراهيمَ إِنَّکَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».[1]

جلال الدین سیوطی(م:911)، در تفسير درّ المنثور، این حدیث را از طرق متعددی از طریق صحابی ای همچون:«ابن عباس» و «طلحه» و «ابو سعيد خدرى» و «ابو هريره» و «ابو مسعود انصارى» و «بريده» و «ابن مسعود انصاری» و «كعب بن عجرة» و«زید بن ابی خارجة» و «یونس بن خباب» و اميرمؤمنان على عليه السلام روایت نموده است.[2]

نقل روایات صلوات در صحیح بخاری:

بخاری در سه موضع متعرض بحث صلوات شده است:

الف) کتاب احادیث الانبیاء، باب 12.(بخاری دو روایت در اینجا آورده است، روایتی که از طریق ابو حُمید ساعدی است که در آن بجای آل، ذریه و همسران داخل در صلوات شده اند؛ و روایتی که ازطریق کعب بن عجرة نقل شده که در آن صلوات بر آل تنها قرین درود بر پیامبر صلی الله علیه وآله شده است).

ب) کتاب التفسیر، سوره ی احزاب.(که در این قسمت بخاری سه روایت ذکر نموده از طریق کعب بن عجرة، و ابو سعید خدری، و یزیدبن عبدالله خباب . در این روایات خبری از صلوات بر ازواج وجود ندارد).

ج) کتاب الدعوات، باب 32.(بخاری در این باب روایت صلوات بر آل را از طریق کعب بن عجرة و ابو سعید خدری نقل نموده و در این باب نیز خبری از صلوت بر ازواج دیده نمی شود؛ البته بخاری در باب بعد صلوات بر ازواج را از طریق ابو حمید ساعدی نقل نموده است).

صیغه ی مشتمل بر صلوات بر ازواج در صحیح بخاری

بخاری این روایت را تنها از یک طریق ذکر نموده. وی به نقل از عمر بن سلیم زُرَقی روایت می کند که ابو حمید ساعدی به من خبر داد که آنان از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سؤال نمودند: ای رسول خدا چگونه بر شما درود بفرستیم؟ آنحضرت فرمودند بگوئید:«اللهم صل على محمد وأزواجه وذريته كما صليت على آل إبراهيم وبارك على محمد وأزواجه وذريته كما باركت على آل إبراهيم إنك حميد مجيد».[3] پروردگارا بر محمد درود فرست و بر همسران و ذریه ی آنحضرت درود فرست؛ همچنان که بر آل ابراهیم درود فرستادی و برکت فرست بر محمد و همسران و ذریه ی آنحضرت؛ همچنان که بر آل ابراهیم برکت فرستادی که تو حمید و مجیدی.

این امر در حالی است که روایت صلوات بر آل محمد صلی الله علیه وآله از چند طریق به واسطه ی صحابی ای همچون:«ابن عباس» و «طلحه» و «ابو سعيد خدرى» و «ابو هريره» و «ابو مسعود انصارى» و «بريده» و «ابن مسعود انصاری» و «كعب بن عجرة» و«زید بن ابی خارجة» و «یونس بن خباب» و اميرمؤمنان على عليه السلام روایت شده است.

سخن ابن حجر هیتمی در رابطه با صیغه ی صلوات

ابن حجر هیتمی مکی(م:974)، در کتاب:«الصواعق المحرقة»، در رابطه با صلوات بر آل می نویسد:

سؤال اصحاب بعد از نزول آیه ی:«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»؛[4] و جواب پیامبر صلی الله علیه وآله به چگونگی درود فرستادن؛ دلیل آشکاری است مبنی بر اینکه امر به صلاة و درود بر اهل بیت[5] و بقیه ی آل[6] بعد از نزول این آیه بوده است…و صلوات بر آل از جمله ی مامور به بوده است.

وی سپس می گوید روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: بر من درود ناتمام نفرستید. عرض کردند: درود ناتمام چیست؟ حضرت فرمودند: نگوئید:« اللهم صل على محمد»آنگاه توقف کنید؛ بلکه بگوئید:«اللهم صل على محمد وعلى آل محمد».[7]

از آنجا که ذکر آل محمد صلی الله علیه وآله در صلوات بر آن حضرت امری یقینی بوده و صلوات با ذکر آل تشریع گردیده است؛ حدیث سازان در صدد کم رنگ نمودن این امر و قرار دادن عدلی برای عترت علیهم السلام برآمده اند؛ لذا در روایاتی که این روایات نیز در صحاح اهل سنت نقل شده است، ازواج پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز قرین یاد پیامبر صلی الله علیه وآله شده؛ به اینکه بعد از صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وآله، بر ازواج و ذریه ی آن حضرت درود فرستاده شود.

ابن حجر در کتاب :«الصواعق المحرقة» در این رابطه می نویسد:

روایت صلوات به دو صیغه ی (صلوات بر پیامبر و آل آنحضرت) و (صلوات بر پیامبر و ازواج و ذریه ی آنحضرت) وارد شده است؛ بنابراین منافاتی ندارد که در صحیحین آل حذف شده باشد؛[8] زیرا که در روایات دیگری ذکر آل محمد ثابت است.

ابن حجر در جمع بین این دو دسته روایات(روایات متواتر که ذکر ال محمد آمده- و روایت ابو حمید ساعدی)، بیان می دارد: از اینجا دانسته می شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، همه ی این افراد را در کیفیت صلوات داخل فرموده اند، منتهی برخی از روات این قسمت (درود بر آل) را حفظ نموده اند، درحالی که صلوات بر ازواج و ذریه را حفظ ننموده اند و برخی دیگر صلوات بر ازواج و ذریه را حفظ نموده و صلوات بر آل را حفظ ننموده اند.[9]

پاسخ ما به ابن حجر آن است که درود بر آل محمد صلی الله علیه وآله و قرین بودن آن در کنار نام پیامبر صلی الله علیه وآله امری متواتر بوده است؛ به گونه ای که فرض فراموشی و عدم حفظ آن از سوی راویان اخبار امری بعید می نماید؛ لذا ما معتقدیم که این اسقاط امری عمدی بوده در راستای کم رنگ نمودن جایگاه عترت بوده است.

همچنین اضافه نمودن این فقره :(صلوات بر ازواج)؛ با اینکه در روایات صحیح دیگر (که تعداد آنها زیاد است و از طریق صحابی ای همچون امام علی علیه السلام و ابن عباس و ابو سعید خدری و…نقل گردیده است)نامی از ازواج برده نشده؛ در حالی که این اصحاب شاخص ترین افراد امت بوده اند و دیگر اینکه راویانی که این اخبار را از این اصحاب نقل نموده اند؛ خود نسبت به ازواج عنایت ویژه ای داشته اند که فرض فراموشی این فقره از طرف آنان، فرضی بعید می نماید.

نکته ی دیگر آنکه در صلواتی که ذکر ازواج به میان آمده گفته شده: پروردگارا بر محمد و همسران و ذریه ی آنحضرت درود فرست؛ همچنان که بر آل ابراهیم درود فرستادی … با نگاه به این روایات می یابیم که از خدا می خواهیم همچنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی بر محمد و آل محمد نیز صلوات بفرست.

این امر در روایات بیانگر صلوات بر آل امری واضح و روشن است؛ زیرا مقایسه بین پیامبر و آل آنحضرت علیهم السلام با ابراهیم و آل ابراهیم علیهم السلام صورت پذیرفته(صلوات بر محمد و آل- صلوات بر ابراهیم و آل)؛ در حالی که در صلواتی که ازواج قرار گرفته اند، هیچ تناسبی بین دو فقره مشاهده نمی گردد (یک طرف پیامبر و ازواج و ذریه قرار دارند. ودر طرف دیگر ابراهیم و آل او قرار دارند).

قرآن کریم نیز به هنگام یاد از ابراهیم علیه السلام می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ »؛[10] خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد. در این آیه سخنی از همسران حضرت ابراهیم به میان نیامده است؛(در حالی که مقام و منزلت حضرت هاجر بر کسی پوشیده نیست)؛ اما مراد از آل ابراهیم همان کسانی اند که به مقام رسالت و امامت نائل گشتند:«وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين»؛[11] در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز، آل پیامبرند که با آنحضرت معیت و همراهی داشته اند؛ کسانی که به نص قرآن معصومند و تالی تلو مقام رسالت قرار گرفته اند.

علت عدم ذکر آل محمد صلی الله علیه وآله در صلوات از سوی اهل سنت

با توجه به نکات گفته شده صلوات مشروع صلواتی است که به همراه درود بر آل محمد صلی الله علیه وآله بوده باشد؛ اما با این حال با دو ابهام در عملکرد اهل سنت مواجه هستیم:

الف)بسیار دیده می شود که اهل سنت به هنگام صلوات، یا آنرا قرین به آل نمی کنند و به درود بر پیامبر صلی الله علیه وآله اکتفا می نمایند، و یا اینکه اگر آل را ذکر می کنند اصحاب آن حضرت را هم داخل در درود می نمایند.(البته باید توجه داشت که دیدگاه غالبی آنان این است که ازواج آنحضرت جزو آل محسوب می شوند).

ب) نکته ی دیگر اینکه اهل سنت به هنگام کتابت درود بر پیامبر اینگونه می نویسند: صلی الله علیه وسلم. یعنی حتی افرادی نیز که در گفتار آل را قرین پیامبر صلی الله علیه وآله می کنند اما در کتابت چنین عمل نمی کنند. حال علت این رویه چه می تواند باشد؟

در باره ی عدم ذکر آل به هنگام صلوات گفته شد که چنین عملی مغایر با دستور و تشریع پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می باشد؛ اما داخل نمودن اصحاب و مشمول نمودن درود بر آنان می توان به طور قطع گفت که عملی بدعی و بدعتی آشکار می باشد. و حکم بدعت نیز مشخص است که ضلالت و گمراهی است و هر گمراهی نیز در آتش است.

حافظ معاصر اهل سنت، عبدالله بن الصدیق الغماری المغربی، در رساله ای با عنوان:«القول المقنع فی الرد علی الالبانی المبتدع»، می نویسد:

«ودر اینجا خطائی که جمهور اهل سنت در آن واقع شده اند را تذکر می دهیم؛ خطائی که آنرا گروهی از گروه دیگر تبعیت نمودند؛ و بر این امر آگاهی نیافت مگر شیعه! و آن امر این است که مردم به هنگام صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وآله اصحاب را با آنحضرت ذکر می نمایند؟ در حالی که در جواب صحابه که از ایشان سوال نمودند چگونه بر شما صلوات بفرستیم آنحضرت جواب دادند: بگوئید: «اللهم صل على محمد وآل محمد». ودر روایتی دیگر آمده است:«اللهم صلعلى محمد وأزواجه وذريته». ودر هیچکدام از طرق حدیث نامی از اصحاب برده نشده است؛ با این که این طرق در حد تواتر نقل شده اند.

بنابراین ذکر صلوات بر اصحاب در صلوات؛ زیاد نمودن امری است در آنچه شارع مقدس به ما آموخته است؛ در حالی که چنین امری جایز نمی باشد».[12]

علت عدم نوشتار آل در صیغه ی صلوات از سوی عده ی کثیری از اهل سنت

روش کتابتی اهل سنت به هنگام درود تنها اکتفاء به درود بر آنحضرت می باشد:صلی اله علیه و سلم. در حالی که طبق نصوص روائی باید صلی الله علیه وآله و سلم به نگارش درآید. علت عدم ذکر آل به هنگام کتابت چه خواهد بود؟

امیر یمنی، محمد بن اسماعیل صنعانی پرده از این راز برداشته است. وی در بیان علت این امر در کتاب فقهی خود:«سبل السلام شرح بلوغ المرام»، ج1،ص391 می نویسد:

«…وکانهم حذفوه خطا تقیة لما کان فی الدولة الامویة من یکره ذکرهم ثم استمر علیه عمل الناس متابعة من الاخر للاول فلا وجه له»؛گویا حذف آل(محمد) در صلوات بخاطر تقیه(وترس از ذکر آن) در دوران بنی امیه بوده است، زیرا در این دوران افرادی بودند که از ذکر آل محمد کراهت داشتند. سپس عمل مردم بر همین امر استقرار یافت و متاخرین از متقدمین تبعیت نمودند؛ بنابراین وجهی برای عدم ذکر آل در صلوات وجود ندارد.

 

[1] . صحیح البخاری، کتاب الدعوات، باب 31، ح6230.

[2] . الدرالمنثور، السیوطی، ج5،ص218.

[3] . صحیح البخاری، کتاب الدعوات، باب 23.

[4] . الاحزاب/33.

[5] . عبارت ابن حجر بدین صورت است: هذا دليل ظاهر على أن الأمر بالصلاة على أهل بيته وبقية آله مراد منه هذه الآية وإلا لم يسألوا عن الصلاة على أهل بيته وآله عقب نزولها ولم يجابوا بما ذكر فلما أجيبوا به دل على أن الصلاة عليهم من جملة المأمور به وأنه صلى الله عليه وآله أقامهم في ذلك مقام نفسه لأن القصد من الصلاة عليه مزيد تعظيمه ومنه تعظيمهم ومن ثم لما دخل من مر في الكساء قال : اللهم إنهم مني وأنا منهم فاجعل صلاتك ورحمتك ومغفرتك ورضوانك علي وعليهم.

[6] . ابن حجر معتقد است که در صلوات بر پیامبر آل و ازواج و ذریه نیز داخلند؛ لذا ازواج اهل پیامبر صلی الله علیه وآله محسوب می شوند، اما (آل) او محسوب نمی شوند.

[7] . الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، احمد بن حجر الهیتمی المکی، ص146، مکتبة القاهرة.

[8] . مراد تنها نقل ابوحمید ساعدی است.

[9] . همان.

[10] . آل عمران/33.

[11] . البقرة/124:«(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايش ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)».

[12] . القول المقنع فی الرد علی الالبانی المبتدع، عبدالله الصدیق الغماری، ص6:«و ننبه هنا على خطأ وقع من جماهير المسلمين ، قلد فيه بعضهم بعضا ولم يتفطن له إلاالشيعة . ذلك أن الناس حين يصلون على النبي صلى الله عليه وآله وسلم يذكرون معه أصحابه ، مع أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم حين سأله الصحابة فقالوا : كيف نصلي عليك ؟ أجابهم بقوله : ” قولوا اللهم صل على محمد وآل محمد ” وفي رواية ” اللهم صل على محمد وأزواجه وذريته ” ولم يأت في شيء من طرق الحديث ذكر أصحابه ، مع كثرة الطرق وبلوغها حد التواتر ، فذكر الصحابة في الصلاة على النبي صلى الله عليه وآله وسلم ،زيادة على ما علمه الشارع ، واستدرك عليه ، وهو لا يجوز . وأيضا فان الصلاة حق للنبي صلى الله عليه وآله وسلم و لآله ، لا دخل للصحابة فيها ، لكن يترضى عنهم».

با نگاهی به مجموع منابع عامه می بینیم اکثر روایاتی که در منابع شیعی در باب فضائل حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده، در کتب اهل سنت نیز با اسناد خودشان نقل شده است؛ هرچند که برخی از این روایات مورد بی مهری برخی دیگر از علمای عامه شده است و به هر صورتی خواسته اند آنها را تضعیف نمایند.

در بررسی متون به این نتیجه می رسیم که از این منظر، در منابع روایی اهل سنت کسی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به برتری بانوی بزرگ اسلام نخواهد رسید که در اینجا نمونه ای از روایات معتبر اهل سنت را با عناوین ذیل بررسی می کنیم:

الف) فاطمه (علیها السلام) سرور بانوان.

ب)فاطمه (علیها السلام) پاره ی تن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله).

ج) خشم و خشنودى فاطمه (عليها السلام)، خشم و خشنودى خداست‏.

د) راستگوترين فرد پس از پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله‏).

ه) استقبال پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله) از فاطمه زهرا (عليها السلام)‏.

و)فاطمه (علیها اسلام) محبوبترین بانو.

الف)فاطمه (عليها السلام)، سرور بانوان‏

در حديثى كه از پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ نقل شده است، که آنحضرت فرمودند:

«فاطمة سيّدة نساء أهل الجنّه»[1]؛فاطمه سرور بانوان بهشتيان است.

اين حديث با تعابير ديگرى نيز از آن حضرت‏ (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ نقل شده است؛ مثلًا: در سخنى مى‏فرمايد:

«فاطمة سيّدة نساء هذه الأُمّه»[2]؛فاطمه سرور بانوان اين امّت است.

در تعبير ديگرى مى‏فرمايد:

«فاطمة سيّدة نساء المؤمنين»[3]؛فاطمه سرور بانوان مؤمن است.

در سخن ديگرى فرمودند:

«فاطمة سيّدة نساء العالمين»[4]؛فاطمه سرور بانوان جهانيان است.

ب)فاطمه (عليها السلام)، پاره تن پيامبر خدا(صلّى اللَّه عليه وآله‏).

در حديث ديگرى كه در منابع معتبر شيعه و سنّى آمده است، پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ مى‏فرمايد:

«فاطمة بضعة منّي من أغضبها أغضبني»؛[5] فاطمه، پاره تن من است؛ هر كس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است».

در تعبير ديگرى پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ فرمودند:

«فاطمة بضعة منّي يريبني ما أرابها و يؤذيني ما آذاها»[6]؛فاطمه، پاره تن من است؛ مرا آشفته مى‏كند، هر آن‏چه او را آشفته كند و مرا ناراحت مى‏سازد، هر چه كه او را ناراحت كند.

در صحيح‏ مُسلم آمده است كه پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ فرمود:

«إنّما فاطمة بضعة منّي يؤذيني ما آذاها»؛[7]به طور حتم، فاطمه، پاره تن من است؛ آن‏چه كه او را بيازارد، مرا مى‏آزارد.

در مسند احمد نیز روایت شده كه پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ فرمود:

«إنّما فاطمة بضعة منّي يؤذيني ما آذاها وينصبني ما أنصبها»؛[8]بى‏ترديد، فاطمه، پاره تن من است؛ آن‏چه كه او را بيازارد، مرا مى‏آزارد و آن‏چه كه او را اندوهگين سازد، مرا اندوهگين مى‏كند.

همين حديث را تِرمذى نيز در كتاب‏ سنن خود نقل كرده است[9]‏ . حاكم نيشابورى نيز پس از نقل اين حديث در مستدرك‏ مى‏گويد: «اين حديث بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحيح است».[10]‏

احمد بن حنبل در جاى ديگرى از كتاب‏ «مسند» اين گونه نقل مى‏كند كه پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله‏) فرمود:«فاطمة بضعة منّي يقبضني ما يقبضها و يبسطني ما يبسطها»؛[11]فاطمه، پاره تن من است؛ آن‏چه كه او را اندوهگين كند، مرا اندوهگين مى‏كند و آن‏چه كه او را شاد كند، مرا شاد مى‏كند.همين تعبير در المستدرك‏ و ديگر منابع نيز آمده است و حاكم نيشابورى در ذيل آن مى‏گويد:اسناد آن، صحيح است.[12]

ج) خشم و خشنودى فاطمه (عليها السلام)، خشم و خشنودى خداست‏

در حديثی پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله‏)، دختر گرامى خود را اين گونه توصيف مى‏نمايد:

« إن الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك»؛[13]خداوند به خشم تو، خشمگين و به خشنودیّت، خشنود مى‏گردد.

اين حديث را در كتاب‏هاى: المستدرك‏، الإصابة‏ و تهذيب التهذيب‏ مى‏توانيد بيابيد. ابو نعیم اصفهانی روایت را اینگونه نقل نموده:«إن الله عز وجل ليغضب لغضبك ، ويرضى لرضاك».[14]

متقی هندی نیز در كنز العمّال‏ روایت را از دیلمی اینگونه نقل نموده است:«إن الله عز وجل ليغضب لغضب فاطمة ويرضى لرضاها. الديلمي عن علي».[15]

د) راستگوترين فرد پس از پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله).‏

عايشه در مورد شخصيّت والاى حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام)‏ لب به سخن گشوده و مى‏گويد:

«ما رأيت أحداً كان أصدق لهجة منها غير أبيها»؛هيچ شخصى را راستگوتر از فاطمه، جز پدرش نديدم».

حاكم نيشابورى اين روايت را در المستدرك‏ آورده است و در ذيل آن مى‏گويد: اين روايت بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحيح است و ذهبى نيز بر صحّت آنرا طبق شرط مسلم تصریح می نماید؛ همچنين اين حديث در كتاب‏هاى‏ الإستيعاب‏ و حلية الأولياء نيز آمده است.[16]‏

هـ) فاطمه (علیهالسلام) محبوب‏ترين بانو.

طَبَرانى روايت مى‏كند و مى‏گويد: پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ به امام علی ‏(عليه السلام)‏ فرمود: «فاطمة أحبّ إليّ منك وأنت أعزّ عليّ منها»؛فاطمه نزد من محبوب‏تر از توست، و تو در نزد من، از او عزيزترى».

هيثمى نیز پس از آن كه اين روايت را در مجمع الزوائد نقل مى‏كند، مى‏گويد: رجال اين حديث، رجال صحيح هستند .[17]

نگاهى به گفتارهاى علماى اهل سنّت‏

اين احاديث از مصادر مهمّ اهل سنّت و با اسنادى كه نزد آن‏ها صحيح است، گزينش شد؛ البتّه در دلالت آن‏ها نيز هيچ گونه مناقشه‏اى راه ندارد.

با توجه به این روایات بزرگانی از محدّثانِ حافظ و علماى اهل سنّت قائل‏اند كه حضرت زهرا (عليها السلام)‏ از خليفه اول و دوم، برتر است.

حتّى برخى از آن‏ها با استدلال به دلالت اين احاديث، به ويژه حديثى كه از پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ نقل شده است كه حضرتش فرمود: «فاطمة بضعة منّي»، فاطمه‏ (عليها السلام)‏ را از همه خلفاى چهارگانه نيز برتر شمرده ‏اند و دليل آن‏ها، فقط همين احاديثى است كه بيان كرديم.

«مناوی» در كتاب‏ فيض القدير و در شرح حديث‏ «فاطمة بضعة منّي» مطلبى را از «سُهيلى»- از بزرگان علماى حافظ اهل‏ سنّت‏ كه سيره ابن هُشام و كتاب‏هاى ديگرى را شرح كرده است- مى ‏آورَد و مى‏ گويد:

«استدلّ به السهيليّ على‏ أنّ من سبّها كفر، لأنّه يغضبه وأنّها أفضل من الشيخين»؛ سُهيلى، طبق اين روايت، بر كفر كسى كه به فاطمه دشنام دهد، استدلال مى ‏كند. و مى ‏گويد: هر كس او را دشنام دهد، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ را به خشم آورده است و فاطمه‏ (عليها السلام‏) برتر از ابوبكر و عمر است».

پس آزار فاطمه‏ (عليها السلام‏) نيز موجب كفر است، چون بى ‏ترديد، آزار فاطمه‏ (عليها السلام)‏، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ را به خشم مى ‏آورَد.

مَنّاوى در ادامه به نقل از ابن حجر مى نویسد:

«قال ابن حجر: وفيه- أي‏في هذا الحديث- تحريم أذى‏ من يتأذّى‏ المصطفى‏ بأذيّته، فكلّ من وقع منه في حقّ فاطمة شي‏ء فتأذّت به فالنبيّ‏ (صلّى اللَّه عليه وآله) يتأذّى‏ به بشهادة هذا الخبر، ولا شي‏ء أعظم من إدخال الأذى‏ عليها في ولدها، ولهذا عرف بالاستقراء معاجلة من تعاطى‏ بالعقوبة بالدنيا ولعذاب الآخرة أشد»؛ابن حجر گويد: در اين حديث، تحريم آزار كسى است كه با آزار او، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه وآله‏) مورد آزار قرار مى‏ گيرد. بنابر اين، هر كوتاهى و آزارى كه در حقّ فاطمه‏ (عليها السلام‏) واقع شود و او را آزار دهد، به گواهى اين حديث، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ را مورد آزار قرار داده است و چيزى فاطمه‏ (عليها السلام)‏ را بيش از آن نمى ‏آزارد كه فرزندانش را بيازارند. به همين دليل، با استقراء به دست مى ‏آيد: كسى كه چنين كند، به زودى در دنيا كيفر خود را خواهد ديد و البتّه عذاب جهان آخرت شديدتر خواهد بود.

از اين رو، اين حديث، حكم به حرمت آزار فاطمه‏ (عليها السلام)‏ مى ‏نمايد، چرا كه او، پاره تن رسول خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ است؛ بلكه- آن سان كه گذشت- آزار او، موجب كفرورزى است.

سپس مَنّاوى مى‏افزايد:

«قال السُبكي: الّذي نختاره وندين اللَّه به أنّ فاطمة أفضل من خديجة ثمّ عائشه. قال شهاب الدين ابن حجر: ولوضوح ما قاله السُبكي تبعه عليه المحقّقون …وذكر العَلَم العراقي: إنّ فاطمة وأخاها إبراهيم أفضل من الخلفاء الأربعة باتّفاق»؛ [18] سُبكى گويد: آن‏چه ما اختيار مى‏ كنيم و در برابر خداوند، آن را بر گردن مى ‏گيريم، اين است كه فاطمه‏ (عليها السلام)‏ برتر از خديجه و عايشه است.

شهاب الدين ابن حجر گويد: به دليل روشنى سخنِ سُبكى، محقّقان و پژوهشگرانِ پس از او، در اين نظر از او پيروى كرده‏ اند.

و علم الدين عراقى گويد: فاطمه و برادرش ابراهيم- به اتّفاق علما- از خلفاى چهارگانه برتراند».[19]

بر این اساس، بين ما و اهل سنّت در اين كه فاطمه‏ عليها السلام‏ از ابوبكر و عمر برتر است و آزار او موجب دخول در آتش است، اختلافى مشاهده نمى ‏شود. [20]

 

[1].صحیح البخاری، باب مناقب المهاجرین و فضلهم، ج4،ص209.

[2].المستدرک، حاکم نیشابوری، ج4،ص47.ح6837.

[3].شرح احقاق الحق، ج10،ص103.

[4]. مصنف ابن ابی شیبة،ج12،ص127.

[5]. صحيح البخارى،ج4،ص210، كتاب بدء الخلق، باب مناقب قرابة الرسول و منقبة فاطمه (عليها السلام).

[6]. سنن النسائی،ج5،ص97.

[7]. صحيح مُسلم:ج7،ص141، ح:6461، باب فضايل فاطمه (عليها السلام).

[8]. مسند احمد، ح:16168. « تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده صحيح على شرط الشيخين».

[9]. سنن الترمذی، باب فضل فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله، ح:3869.« قال أبو عيسى هذا حديث حسن صحيح».

[10]. المستدرک علی الصحیحین،ج3،ص173، ح:4751. «هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه».

[11]. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ح:4747. همچنین سیوطی در کتاب جامع الاحادیث این احادیث قریب به این معنا را آورده:«8941 – إنما فاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبنى (ابن أبى شيبة عن محمد بن على مرسلاً) أخرجه ابن أبى شيبة (6/388 ، رقم 32269) .8942 – إنما فاطمة بضعة منى يؤذينى ما أذاها وينصبنى ما أنصبها (أحمد ، وابن منيع ، والترمذى – حسن صحيح – والطبرانى ، والحاكم ، والضياء عن عبد الله بن الزبير)،أخرجه أحمد (4/5 ، رقم 16168) ، والترمذى (5/698 ، رقم 3869) ، والطبرانى (22/405 ، رقم 1013) ، والحاكم (3/173 ، رقم 4751) .8943 – إنما فاطمة شجنة منى يبسطنى ما يبسطها ويقبضنى ما يقبضها (الحاكم ، والطبرانى عن المسور)».

[12].المستدرک علی الصحیحین، ح4747.« هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه ، تعليق الذهبي قي التلخيص : صحيح».

[13]. المستدرک علی الصحیحین، ج3،ص167،ح4730؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج12،ص392، من اسمها فاطمة؛الاصابة، ج8،ص266؛ ینابیع المودة،قندوزی، ج2،ص59.

[14].معرفة الصحابة، ابو نعیم اصبهانی، ج22، ص206، ح:6704.

[15].کنز العمال، متقی هندی، ح:34237.

[16]. المستدرک علی الصحیحین، ج3،ص175،ح:4756؛ حلیة الاولیاء، ابونعیم اصبهانی، ج2،ص41؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج4،ص1896.

[17].مجمع الزوائد، هیثمی، ج9،ص325،ح:15016،15195،15196؛ فیض القدیر، مناوی، ج4،ص556،ح:5836؛ سنن الکبری، نسائی، ج5،ص150،ح:8531؛معجم الاوسط، طبرانی، ج7،ص343،ح:7675.

[18]. فيض القدير فى شرح الجامع الصغير، مناوی، ج4،ص555.

[19]. همان،.

[20].برای مطالعه بیشتر به کتاب:مظلومیت برترین بانو، آیت الله سید علی میلانی مراجعه نمائید.