
emamian
چرا امام حسین(ع) با آنکه میدانست شهید میشود باز هم به کربلا رفت؟
یکی از شبهاتی که ممکن است ذهن خواننده یا شنونده روضه امام حسین (علیهالسّلام) را به خود مشغول کند این است که امام حسین (علیهالسّلام) با این کار خود را به هلاکتی انداختهاند .
که خداوند در قرآن با آیه «وَلَا تُلْقُوا بِاَیْدِیکُمْ اِلَی التَّهْلُکَةِ؛ خود را با دستهایتان به هلاکت نیندازید» نهی کرده است. و انجام این کار، خودکشی است.
چطور ممکن است امام حسین (علیهالسّلام) که فرزند رسول گرامی اسلام و امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است و با دین اسلام آشنایی کامل دارد چنین کاری کرده باشند؟
برخی افراد و بعضی از علمای با استناد به جمله «ولَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ»، شهادت را مصداق هلاکت دانستهاند و از این طریق از جهاد فرار میکنند.
و در ذهن برخی از عوام هم ممکن است بیاید، این است که مگر نه این که در قرآن می فرماید: «... وَلا تُلْقُوا بِایدیکمْ الَی التَّهْلُکةِ..»
به دست خود، خودتان را به هلاکت نیندازید. پس چطور حضرت با این که می دانست کشته می شود رو به سمت کربلا رفت؟
در این مقاله به شبهه (اگر امام حسین(ع) میدانست که عاقبت این راه کشته شدن و اسارت اهل و عیال میباشد، آیا این به معنی خود را به هلاکت انداختن نیست که ما را براساس آیه شریفه قرآن از آن نهی کردهاند؟) پاسخ خواهیم داد؟
چرا امام حسین طبق آیه ( 195 بقره) خودش را با دست خودش به هلاکت انداخته است؟
معنای هلاکت چیست؟
خداوند به ما امر فرموده : « َ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکه ؛ (1) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید » ؛ معنای هلاکت چیست ؛ در قاموس قرآن آمده :
« هلاک در اصل به معنى ضایع شدن و تباه گشتن است » (2)
«تهلکه» در این آیه به معنای هلاکت است و مقصود از آن هر کاری است که انجام آن به انسان ضرر بزرگی بزند که تحمل آن در حالت عادی ممکن نیست؛ مانند فقر یا مریضی یا مرگ.
این آیه کریمه در ابتدا به انفاق در راه خدا؛ یعنی فداکاری در راه وی و بخشش در طریقی که او میپسندد، دعوت و پس از آن از انداختن خود در هلاکت منع مینماید.
پس مراد از هلاکت در این آیه، هلاکتی است که از ترک فداکاری و از خودگذشتگی در راه خدا نشات میگیرد.
سپس میفرماید " و نیکی کنید". یعنی با فداکاری و از خودگذشتگی در راه خدا از نیکوکاران باشید؛ پرواضح است که هر نوع فداکاری، فداکاری نیکو نمیباشد.
و هر بخششی محبوب و پسندیده درگاه خداوند نیست؛ زیرا اگر چنین بود باید فداکاریهای دیوانگان و نادانان نیز، در نزد خداوند پسندیده باشد.
با تاملی کوتاه در آیات قرآن می توان دریافت که خداوند خود در جای جای قرآن مومنان را دستور به مجاهدت و بذل جان خود در راه اهداف بالاتر می دهد .
کشتن یا کشته شدن را یکی از دو نیکویی قلمداد می نماید(3) ، حال می توان مجاهده اختیاری در راه خدا را که احیانا به شهادت منتهی می گردد، به هلاکت انداختن خود و امری مذموم دانست ؟
پس به یقین منظور آیه خود را به هلاکت نیندارید، چیزی نیست که برداشت نموده اید .
با تامل در آیه به روشنی معلوم می شود که حقیقت بر عکس مدعای شما و به نوعی موید رفتار امام است ، زیرا متن کامل آیه از این قرار است :
« در راهِ خدا، انفاق کنید! (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! نیکى کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست مىدارد ».
مفسران تاکید می نمایند که این آیه در خصوص انفاق در مورد جهاد در راه خداست و کمک های مالی در تامین لشگری که در راه خداوند به جهاد و قتال می پردازد . خداوند ترک کمک در این مسیر را به منزله هلاک نمودن خود قلمداد نموده است .(4)
پس وقتی عدم تامین مایحتاج مالی برای سپاه به منزله هلاک نمودن خود و از دست دادن سعادت حقیقی است ، روشن است که ترک جهاد در راه خدا و فدا نمودن جان خود در جایی که لازم است این وظیفه انجام بپذیرد تا چه حد غیر قابل قبول خواهد بود .
هر کشته شدنی به معنای هلاکت نیست
درست است که قرآن کریم میفرماید: «ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» با دستهای خود، خویشتن را به هلاکت نیندازید (5) اما این موضوع خود را در معرض نابودی قرار ندادن یکی از موضوعاتی است که به حسب اختلاف احوال و عناوین، گاه موضوع حکم تحریمی و گاه موضوع حکم الزامی و وجوبی میشود .
و این طور نیست که مطلقا القای نفس در تهلکه در همه شرایط حرام باشد، بلکه گاهی هم واجب میشود. به عنوان مثال اگر اسلام در معرض نابودی باشد.
و نجات آن متوقف بر القای نفس در تهلکه باشد، آیا باز هم القای در تهلکه جایز نیست؟ آیا عقلا و شرعا کسی که برای حفظ جان خود اسلام را در تهلکه بگذارد مسئول نیست؟
در واقع فلسفه جهاد و دفاع، دعوت به توحید و آزاد کردن بشر از پرستش غیرخدا و حفظ اسلام و نجات دین از نابودی و یا حفظ کشور اسلام از تسلط اجانب است که طبق احکام جهاد و دفاع با یقین به کشته شدن و افتادن نفوس بسیار در تهلکه واجب است.
فرق بین هلاکت و شهادت
هلاکت به معنای مرگ بیدلیل است؛ امّا شهادت به معنای قربانی شدن در راه هدف و رسیدن به زندگی ابدی است
1- شهادت به عنوان آخرین راه کار و از روی اضطرار، برای حفظ اسلام ازخطر حتمی و نوعی جهاد به شمار می آید؛ که زیر نظر ولی خدا و با فرمان امام معصوم یا جانشین او انجام می پذیرد.
اما عملیات انتحاری به عنوان اولین راه کار و به دستور نظام سلطه برای کشتار عمومی و ایجاد رعب و وحشت و جنگ روانی انجام می گیرد.
۲- شهادت دارای مقصد شرعی و عقلی بوده و دارای نتایج دنیوی و اخروی بسیار است؛ اما عملیات انتحاری مخالف شرع و عقل بوده و امری خطرناک و وحشت آفرین برای بشریت است .
۳- انفاق مال و جان و شهادت طلبی در حقیقت نجات از تهلکه گمراهی و تباهی فرد و جامعه است ، اما عملیات انتحاری پرتاب خود و جامعه دروادی هلاکت و نابودی است .
۴- شهادت محبوب اولیا الهی و هنر مردان خدا است ،اما تهلکه و انتحار مبغوض خدا و معتقدان به معاد و دین الهی است .
۵- شهادت حاکی از شهود و عرفان و حضور آگاهانه شهید نسبت به مسیر و شناخت دو اردوگاه حق و باطل است ؛ اما انتحار در اوج بی خبری و جهالت و از روی تعصبات کورکورانه فرد انتحاری است.
۶- شهادت عامل تقویت اردوگاه حق و عامل افتخار مظلومان و موجب عصبانیت سران استکبار است ؛ اما انتحار موجب تقویت اردوگاه باطل و رضایت جبهه استکبار و خشم و نفرت خدا و مردم .
جایگاه شهید و شهادت در قرآن و احادیث
در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده باشند وجود دارد. از جمله مسائلی که در این آیات به آن اشاره شده است عبارت است .
از زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید. در این نوشتار کوتاه اشاره ای به آنها خواهیم داشت.
واژه شهید به معنای حضور و دیدن گرفته شده است، و صفت مشبّه و دلالت بر ثبوت دارد. (6) واژه شهید در قرآن کریم به عنوان گواه و شاهد (گواهان اعمال) آمده است.
قرآن کریم دربارة شهید و شهیدان می فرماید: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ(7) هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
منظور از حیات، همان حیات واقعی است و در نقطه مقابل در آیات دیگری خداوند متعال حیات کافران را پس از مرگ، هلاکت و نابودی شمرده است. (8)
بنابراین، حیات شهیدان و زنده بودن آنها سعادتمندی است که همه مؤمنان از آن بهره مند خواهند شد. از طرفی برخی از مردم تصور می کردند که کسانی که در راه خدا جهاد می کنند و به شهادت می رسیدند، نابود شده و از بین رفته اند،
به همین جهت قرآن کریم برای زدودن چنین تصوری می فرماید: کسانی که در راه خدا کشته می شوند، زنده اند، و نزد پروردگار خویش از روزی بهره مند می شوند. (9)
شهادت در فرهنگ دین مقدس اسلام دو معنای متفاوت دارد:
1- معنای خاص. که همان کشته شدن در معرکه و میدان جنگ در راه خدا است که دارای احکام ویژه ای در فقه اسلامی است. مثلاً می گویند: شهید نیاز به غسل و کفن ندارد، بلکه با همان لباس خونین دفن می شود.
2- معنای گسترده و عام. که انسان در مسیر انجام دادن وظیفه الهی کشته شود و یا بمیرد.
پس هر کس در حین ادای وظیفه ای به هر صورت از دنیا برود، شهید است، چنان که در روایات اسلامی نیز آمده که چند گروه شهید از دنیا می روند:
1- کسی که در طریق تحصیل علم از دنیا برود.
2- کسی که در بستر از دنیا برود، ولی به حق پروردگار و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت معرفت داشته باشد.
3- کسی که برای دفاع از مال خویش در برابر مهاجمان ایستادگی کند و کشته شود.
بنابراین، کسانی که عقیدة حق داشته و در مسیر حقیقت گام بر می دارند و در همین راه از دنیا می روند، براساس اشاره قرآن کریم و روایات اسلامی در زمرة شهدا قرار دارند، و اجر شهداء را می برند. خداوند متعال می فرماید:
وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ و آنان که به خدا و رسولانش ایمان آورند، به حقیقت راستگویان عالمند و برایشان نزد خدا اجر شهیدان است، پاداش اعمال و نور ایمانشان را (در بهشت) می یابند. (10)
در روایت آمده که شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: «از خدای بخواه که شهادت را برای من روزی کند. امام علیه السلام فرمود: «مؤمن شهید است» سپس آیه 19، سوره حدید را تلاوت کرد. (11)
حضرت امام باقر علیه السلام می فرماید: آن کس از شما که به مسأله ولایت آشنا باشد، و در انتظار ظهور مهدی (عج) به سر، برد و خود را آمادة (حکومت عدل جهانی او) سازد.
مانند کسی است که با مهدی آل محمد صلّی الله علیه و آله با سلاحش جهاد کرده باشد. سپس فرمود: «بلکه به خدا سوگند مانند کسی است که همراه رسول الله با سلاحش جهاد کرده باشد. »
و برای مرتبه سوم بیان داشت: «بلکه به خدا سوگند همانند کسی است که با رسول خدا صلی الله علیه و آله در خیمة او شهید شده باشد. » بعد فرمود: «دربارة شما آیه ای از قرآن نازل شده است. » راوی می گوید: پرسیدم کدام آیه؟ فرمود: آیه 19، سوره حدید. . »(12)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «اذا جاء الموت لطالب العلم و هوی علی هذا الحال مات شهیدا. کسی که در راه تحصیل علم از دنیا برود، شهید مرده است. »(13)
امام صادق علیه السلام می فرماید: کسی که برای دفاع از مال خود (در برابر مهاجمان) ایستادگی کند و کشته شود، شهید است. »(14)
پیامبر صلی الله علیه و آله در جایی دیگر می فرماید: «هر مؤمنی از امت من راستگو و شهید است. . . »(15)
حرمت فرار و عقب نشینی از جنگ و جهاد
یـایها الذین ءامنوا اذا لقیتم الذین کفروا زحفـا فلا تولوهم الادبار• ومن یولهم یومئذ دبره الا متحرفـا لقتال او متحیزا الی فئة فقد باء بغضب من الله وماوه جهنم وبئس المصیر. (16)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که با انبوه کافران در میدان نبرد رو به رو شوید، به آنها پشت نکنید (و فرار ننمایید)! • و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند-
مگر آنکه هدفش کناره گیری از میدان برای حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهی (از مجاهدان) بوده باشد- (چنین کسی) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهی است "
جنگی در میدان جنگ از این سو به آن سو شود تا بدین وسیله راهی برای غافلگیر کردن حریف خود پیدا کند.
و" تحیز" به معنای گرفتن" حیز" است که به معنای مکان است، و کلمه" فئة" به معنای یک قطعه از جماعت مردم است.
و" تحیز بسوی فئه" به این معنا است که مرد جنگی از یک تاختن صرفنظر نموده و خود را به طرف عدهای از قوم خود بکشاند تا به اتفاق ایشان بجنگد.
کلمه" باء" از" بواء" به معنای رجوع به مکان و استقرار در آن است لذا راغب میگوید: معنای اصلی کلمه" بواء" مساوی بودن
اجزاء در مکان است به خلاف" نبوة" که معنایش منافی بودن آن اجزاء است «۲»، و بنا بر آنچه راغب گفته معنای آیه چنین میشود:
" برگشت به جای خود در حالی که غضب خدا را به همراه داشت".
پس معنای دو آیه مورد بحث این میشود: ای کسانی که ایمان آوردهاید وقتی کفار را ملاقات میکنید ملاقات جنگی و یا در حالی که میروید تا با ایشان بجنگید پس از ایشان نگریزید.
که هر کس در چنین وقتی از ایشان بگریزد و از میدان جنگ برگردد با غضب خدا بر گشته است، و ماوای او جهنم است که بد بازگشت گاهی است.
مگر اینکه فرارش به منظور بکار بردن حیلههای جنگی و یا برای این باشد که بخواهد به اتفاق رفقایش بجنگد که در این دو صورت اشکال ندارد. (17)
فلسفه تحریم فرار از جهاد
در کتاب" عیون الاخبار" امام" علی بن موسی الرضا" ع در پاسخ یکی از دوستانش که از فلسفه بسیاری از احکام سؤال می کند در زمینه فلسفه تحریم فرار از جهاد می نویسد:"
خداوند به این دلیل فرار از جهاد را تحریم کرده که موجب وهن و سستی در دین و تحقیر برنامه پیامبران و امامان و پیشوایان عادل می گردد و نیز سبب می شود که آنها نتوانند بر دشمنان پیروز شوند و دشمن را به خاطر مخالفت با دعوت به توحید پروردگار و اجرای عدالت و ترک ستمگری و از میان بردن فساد کیفر دهند،
بعلاوه سبب می شود که دشمنان در برابر مسلمانان جسور شوند و حتی مسلمانان بدست آنها اسیر و مقتول گردند و سرانجام آئین خداوند عز و جل بر چیده شود"(18)
«زَحف»، به معنای غلتیدن و روی زمین کشیدن است، به لشکرکشی و حرکت یک لشکر انبوه هم از این جهت که از دور چنین به نظر می رسد که روی زمین می غلتند و پیش می آیند، زحف گفته می شود.
امام رضا علیه السلام فرمود: «فرار از جهاد، موجب وهن دین، استخفاف رهبر حقّ، جرأت یافتن دشمن و محو مذهب است».[(19)
در فضائل حضرت علی علیه السلام آمده است: «وی در تمام عمر، حتّی یک بار هم از جبهه و جنگ فرار نکرد».(20) و آن حضرت فرمودند:
«پسندیده ترین مرگ، شهادت است، سوگند به آن کسی که جان فرزند ابی طالب به دست اوست، برای من کشته شدن با هزار ضربه ی شمشیر، راحت تر و آسان تر از مرگ در بستر است».(21)
استناد به آیه برای فرار از جهاد
ایة الله مکارم شیرازی، مفسر و مرجع تقلید بعضى از عافیت طلبان براى فرار از جهاد فى سبیل الله به جمله و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکة (با دست خویش ، خود را به هلاکت نیفکنید) چسبیده اند.
و رسوائى را به آنجا رسانیده که قیام امام حسین (علیه السلام ) را در عاشورا که سبب نجات و بقاى اسلام در برابر دشمنانى همچون بنى امیه شد، مصداق این آیه شمرده اند،
غافل از اینکه اگر این باب گشوده شود، جهاد به کلى باید تعطیل گردد، اصولا تهلکه با شهادت دو مفهوم متباین دارد، تهلکه به معنى مرگ بیدلیل است در حالى که شهادت قربانى شدن در راه هدف و نایل گشتن به حیات جاویدان است .
باید به این حقیقت توجه داشت که جان انسان ، ارزشمندترین سرمایه وجود او نیست ، ما حقایقى با ارزشتر از جان داریم ، ایمان به خدا، آیین اسلام ، حفظ قرآن و اهداف مقدس آن ، بلکه حفظ حیثیت و آبروى جامعه اسلامى ، اینها اهدافى والاتر از جان انسان است که قربان شدن در راه آن هلاکت نیست ، و هرگز از آن نهى نشده .
در حدیثى مى خوانیم که : گروهى از مسلمانان براى جهاد به قسطنطنیه رفته بودند یکى از مردان شجاع حمله به لشکر روم کرد و داخل در صفوف آنها شد یکى از حاضران گفت : القى بیدیه الى التهلکة :
خود را با دو دست خویش به هلاکت انداخت اینجا بود که ابو ایوب انصارى برخاست و فریاد زد: اى مردم ! چرا این آیه را بد تفسیر و تاویل مى کنید؟
این آیه درباره ما طایفه انصار نازل شد، هنگامى که خداوند دینش را عزت داد و یاورانش فزونى گرفتند بعضى از ما به دیگرى مخفیانه به گونهاى که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نشنود،
چنین گفتند که اموال ما از دست رفت ، و خداوند اسلام را عزیز و یارانش را زیاد کرد، ما اگر در مدینه بمانیم به اموال از دست رفته خود برسیم بهتر است ،
آیه فوق بر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نازل شد و به ما فرمود: انفاق در راه خدا کنید و خویشتن را به هلاکت نیفکنید و منظور از هلاکت ، اقامت در مدینه براى اصلاح اموال و ترک جهاد بود
پس نتیجه این می شود که، برخی افراد برای فرار از جهاد، به عبارت «ولَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ؛ با دست خود، خودیش را به هلاکت نیفکنید»، استناد کرده و هر گونه جهاد ابتدایی را به هلاکت انداختن نفس دانستهاند و حتی قیام امام حسین(ع) را نیز مصداق آن شمردهاند. (22)
وی در پاسخ به این به این مسئله معتقد است «تَهْلُکَه» یا هلاکت با شهادت تفاوت دارد. تهلکه به معنای مرگ بیدلیل است، در حالی که شهادت به معنای قربانی شدن در راه هدف و رسیدن به زندگی ابدی و جاودان است. (23)
از نظر وی، به هلاکت انداختن نفس مربوط به جایی است که هدفی بالاتر از جان نباشد و الا باید جان را فدای آن هدف کرد؛ همانگونه که امام حسین(ع) و تمام شهیدان دیگر اینگونه کردند. (24)
صاحب جواهر مبارزه کردن مسلمان ضعیف با دشمنی که درخواست مبارزه در میدان نبرد کرده است، مصداق انداختن خویش در تهلکه ندانسته و آن را مصداق شهادت برشمرده است؛ برخلاف علامه حلی در قواعد که آن را حرام دانسته است. (25)
کلیدهای تحصیل رضایت الهی در دستان امام حسین(علیه السلام)
خدای متعال در قرآن کریم آیه های زیبایی را برای تحصیل رضایت خود در اختیار انسان ها قرار داده است، کلید های ارزشمندی که به درستی می توان همه آنها را در زندگی ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) مشاهده کرد.
1-خوف و امید به خدای متعال:
«رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّه (26) (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و این (مقام والا) براى کسى است که از پروردگارش بترسد.»
2-ایمان و عمل صالح:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ ... رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ؛( 27) کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات هستند. خدا از آن ها خشنود است و آن ها [هم] از خدا خشنودند.»
3-دشمنی با دشمنان خدا:
علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) این چنین نقل می نماید: «قَالَ عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ تَحَبَّبُوا إِلَى اللَّهِ وَ تَقَرَّبُوا إِلَیْهِ. قَالُوا: یَا رُوحَ اللَّهِ بِمَاذَا نَتَحَبَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ نَتَقَرَّبُ؟ قَالَ:
بِبُغْضِ أَهْلِ الْمَعَاصِی وَ الْتَمِسُوا رِضَا اللَّهِ بِسَخَطِهِم ؛( 28) حضرت عیسی بن مریم به حواریین فرمود: کاری کنید که نزد خدا محبوب گردید و به خدا نزدیک شوید. گفتند:
ای روح الله! چگونه در نزد خدا محبوب شویم و به او نزدیک گردیم؟ گفت: با بغض اهل گناه، و با دشمنی ایشان، رضای الهی را طلب کنید!»
امام حسین علیه السلام فاتح قله اطمینان و رضایتمندی از خدا
در احادیث مشخصی از منابع روایی و تفسیری، سوره مبارکه فجر به نام سوره ی امام حسین (علیه السلام) شهرت یافته است. منابع تفسیری و روایی رابطه ای زیبا بین محتوای این سوره و امام حسین (علیه السلام) برقرار کرده اند.
از جمله اینکه در روایتی از امام صادق (علیه السلام) این چنین بیان شده است: «ابْنِ فَرْقَدٍ از حضرت صادق (علیه السّلام) روایت کرده که حضرت به اصحاب خود فرمود: سوره ی فجر را در نمازهای واجب و نیز نماز مستحب خود بخوانید، چرا که این سوره به امام حسین(علیه السلام) اختصاص دارد. ابو اسامة عرض کرد:
چگونه این سوره به آن حضرت اختصاص دارد؟ فرمود: مگر نشنیدی قول خدای تعالی را «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی؟».
این آیه درباره حسین بن علی (علیه السّلام) است؛ چرا که او صاحب نفس مطمئنه ی راضیه ی مرضیه است».( 29)
به اذعان مفسران قرآن و روایاتی که در منابع تفسیر ذکر شده، مصداق اتم و اکمل نفس مطمئنه، وجود مقدس ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) است
. امام حسین (علیه السلام) در مسیر بندگی و سیر الی الله با صبر و تحمل سختی ها در آرامش بی مثالی قرار داشت. آرامشی که او را برای انجام تکالیف الهی مصمم تر می کرد.
هر چند کسانی که از این شاخص دینی و عرفانی برخوردار نبودند، و از این آرامش و اطمینان خاطر بهره ای نداشتند،( 30) سعی داشتند حضرت را از ورود در مسیر کرب و بلا، باز دارند،
قیام امام حسین(ع) تکلیف الهی بود نه هلاکت
هنگامى که امام(علیه السلام) به منزلگاه «زباله»(31) رسید، خبر شهادت برادر رضاعى اش ـ عبدالله بن یقطر (علاوه بر شهادت مسلم و هانى) ـ را شنید، نوشته ایى را بیرون آورد و براى مردم خواند:
««بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» أَمّا بَعْدُ؛ فَقَدْ أَتانا خَبَرٌ فَضیعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقیل وَ هانِی بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدُاللّهِ بْنِ یَقْطُرَ، وَ قَدْ خَذَلَتْنا شیعَتُنا، فَمَنْ أَحَبَّ مِنْکُمُ الاِنْصِرافَ فَلْیَنْصَرِفْ، لَیْسِ عَلَیْهِ مِنّا ذِمامٌ»؛
(به نام خداوند بخشنده مهربان، امّا بعد! خبر ناگوار شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه و عبدالله بن یقطر به ما رسید، شیعیان ما از یارى مان دست کشیدند، پس هر کس از شما بخواهد برگردد مى تواند. هیچ بیعتى از ما بر عهده او نیست).
به دنبال این سخنان، مردم از چپ و راست از اطراف امام پراکنده شدند، تنها همان عدّه از یاران آن حضرت که از مدینه با او همراه بودند، باقى ماندند.
این سخن را بدان جهت فرمود که عدّه اى فکر مى کردند امام(علیه السلام) به شهرى وارد مى شود که مردم آن سامان همه مطیع فرمان او هستند و امام زمام حکومت را به دست خواهد گرفت و آنها بهره مادّى خواهند برد!
ولى هنگامى که دیدند مردم بى وفاى کوفه دست از یارى امام کشیدند و قاعدتاً راهى جز شهادت براى امام و یارانش نیست از گرد آن حضرت پراکنده شدند.(32)
همچنین هنگامی که امام حسین(ع) خبر شهادت حضرت مسلم را از فرزدق شاعر شنید فرمود:«رَحِمَ اللهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صارَ إِلى رَوْحِ اللهِ وَ رَیْحانِهِ وَ جَنَّتِهِ وَ رِضْوانِهِ، أَلاَ إِنَّهُ قَدْ قَضَى ما عَلَیْهِ وَ بَقِىَ ما عَلَیْنا»؛
(خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانید او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقى مانده است).
این سخنان به خوبى نشان مى دهد که امام(علیه السلام) رسالت و مأموریّت خاصّى در این سفر خطرناک براى خویش مى دید.
و گرنه بعد از علم و اطّلاع از پیمان شکنى مردم کوفه و شهادت «مسلم» و «هانى» و «عبدالله بن یقطر» مى بایست به مکّه، یا مدینه باز گردد و تردیدى به خود راه ندهد، نه این که به سوى کوفه که ابن زیاد بر آن تسلّط کامل پیدا کرده بود برود.
به خصوص این که بیعت را از همه همراهان بر مى دارد و با صراحت مى گوید ما به سوى خطر پیش مى رویم آنها که غیر از این گمان مى کردند آزادند، بازگردند. (33)
اباعبداللَّه الحسین علیه السلام جانش را انفاق کرد نه به هلاکت رساند.
آیه تَهْلُکَه آیه ۱۹۵ سوره بقره که خداوند در آن به بندگانش دستور داده است که برای اقامه جهاد در راه خدا، انفاق کنند و با ترک انفاق خود را به هلاکت نیندازند.
یعنی اگر انفاق نکردید در راه خدا از مالتان مضایقه کردید و در مواردی که باید از جان خود دست بشویید از بذل جان دریغ کردید همین عمل اسباب دردسر و به مهلکه افتادن شماست در قیامت، این مال آتش می شود و بدن شما را به آن داغ می کنند .
(« یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْوَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنفُسِکُمْ فَذُوقُواْ مَاکُنتُمْ تَکْنِزُونَ»)(34)
اگر از جهاد فرار کردید کفّار بر شما مسلّط می شوند، عزّت بذل جان و شهادت در راه خدا را بپذیرید تا ذلّت اسیری کفّار را تحمّل نکنید.
پس معنی آیه این طور نیست که در افواه مشهور شده و ذهن به آن متوجه می شود. مهلکه دنیوی و اخروی ترک جهاد است.
پس اباعبداللَّه الحسین علیه السلام همیشه در حال انفاق بود و خود را به مهلکه نینداخت چه مهلکه ای بدتر از اسیری یزید، چه مهلکه ای بدتر از بیعت و همراهی با یزید؟(35)
در هر صورتی امام حسین (ع) را می کشتند
اگر حسین بیعت کرده بود جانش در امان بود؟ آبرویش محفوظ بود؟ معاویه با این که رعایت ظاهر را تا اندازه ای می کرد حضرت مجتبی علیه السلام در مجلس بود خطیب را می فرستاد سبّ علی علیه السلام را بکند امام حسن مجتبی علیه السلام چاره ای نداشت موقعیت این طور اقتضا می کرد.
اما در مورد حضرت سیدالشهدا زمینه طور دیگری برایش فراهم شده بود اگر بیعت می کرد باید همپیاله یزید بشود.
آن وقت مگر یزید دست برمی داشت؟ مگر امام حسن را راحت گذاشتند نه، عاقبت او را کشتند، یزید هم که محافظه کارتر از معاویه نبود، بلکه در بروز خیانت و شقاوت زیاده روی بیشتری می کرد.
پس بنابر این جواب امثال ابن تیمیه سنّی (که در کتاب منهاجش می نویسد چرا حسین با یزید صلح نکرد؟) واضح می شود. جناب شیخک مگر امام حسن با معاویه صلح نکرد؟
آیا معاویه شرایط صلح را رعایت کرد؟ آیا دست از فتنه و فساد برداشت؟ آیا غارت و کشتار شیعیان خاتمه یافت؟ در آخر امر آیا حسن را به زهر جفا نکشت؟
دیگر از یزید پلید چه انتظاری می توان داشت بر فرض که امام حسین هم بیعت می کرد آیا اگر یزید امان می داد به گفته اش اطمینان بود؟
صلحنامه و شیعه کشی معاویه
از جمله شرایط صلحنامه حضرت مجتبی علیه السلام با معاویه این بود که از این به بعد دوستان علی علیه السلام در امان باشند، اما معاویه به زیاد دستور داد که هر جا شیعه علی علیه السلام سراغ داری مهلتش مده فوراً او را بکش.
بعد کار را رسانید به جایی که هر کس را که «احتمال» شیعه بودن می داد،
می کشت عده زیادی را به همین بهانه از بین بُرد. اگر حسین هم بیعت می کرد آیا شما احتمال می دهید که ممکن بود یزید به شرایط حسین علیه السلام ترتیب اثر دهد؟
تقیه بر امام حسین (ع) حرام بود
از لحاظ اخروی هم اگر با یزید بیعت می کرد حرام واقعی مرتکب شده بود اینجا تقیه بر حسین علیه السلام حرام بود، زیرا وضع زمان طوری بود که اگر ابی عبداللَّه خلافت یزید را تصویب می فرمود اسلام از بین می رفت خودش فرمود که شنیدم از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود:
هر گاه سلطان جائری که هتک حکم خدا و سنّت پیغمبر می کند و حرمت عباد را می شکند هر کس با او اظهار مخالفت نکند- به قول یا به فعل- حق است بر خدا که او را با آن ظالم محشور فرماید.
مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلّاً لِحُرم اللَّهِ ناکِثاً لِعَهْدِاللَّهِ مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وآلِهِ وَسَلَّمَ یَعْمَل فى عِبادِ اللَّهِ بِالاثْمِ وَالْعُدوانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّر بِقَوْلٍ وَلا فِعْلٍ کانَ حَقیقاً عَلَى اللَّهِ انْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ ...»،( (36)
یعنی یزیدی که شرابخواری و زناکاری و قماربازی او علنی است، اگر من اظهار مخالفت نکنم به حکم خدا جایم با یزید یک جا است.
اگر بایزید بیعت می کرد تمام زحمات جدش از بین می رفت، این همان یزیدی است که صریحاً منکر پیغمبری و نزول وحی می شد .
«لعبت هاشم بالملک فلا- خبر جاء ولا وحی نزل» وقتی که مزاحمی نمی دید این عقیده را اعمال می کرد، زور است، به زور آثار رسالت را محو می کرد.
نتیجه:
در پاسخ به شبهه به هلاکت انداختن جان عزیز سید الشهدا علیه السلام می گوئیم که :فداکاری و از جانگذشتگی مورد پسند خداوند شرایطی دارد که مهمترین آن، این دو شرط است:
۱. فداکاری و از خودگذشتگی در راه و هدفی باشد که عقلای عالم آن را میپسندند؛ وگر نه اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنونآمیز یا ناخودآگاه شود، مورد پسند خداوند نخواهد بود؛
۲. آن چه در راه او هدیه میشود از نظر ارزش، از خود هدیه، دارای برتری و فضیلت باشد؛ مانند گذشتن از مال برای به دست آوردن علم یا سلامتی؛ و یا قربانی کردن حیوانی برای تامین نیاز غذایی انسان. در یک کلام، هرچه هدف والاتر باشد فداکاری در راه آن برتر و کاملتر است.
پس قیام امام حسین (علیهالسّلام) به طور کامل در راه خدا بوده است؛ زیرا و این دو شرط را به نحو کامل داشته است؛ بنابراین تمام فداکاریهایی که آن حضرت در روز عاشورا انجام دادهاند، در راه خدا و مورد رضایت الله بوده است.
آیه هلاکت (یا هر دلیلی که خودکشی را حرام میکند) شامل هرگونه خود را به خطر انداختن نمیشود؛ و قربانی کردن جان و مال را اگر برای هدفی بزرگ و شریف - مثل آن قیام جاودان امام حسین (علیهالسّلام) باشد، حرام نمیکند؛
چون در فداکاریهای حضرت شروط فداکاری شریف و از خودگذشتگی مقدس به بهترین نحو موجود است.اگر نبود فداکاری حسین (علیهالسّلام) در روز عاشورا، اسلام، قرآن و هر آنچه پیامبران در طول تاریخ آورده بودند.
در زیر آوار بدعتها، سیاهنماییها و انحرافاتی که خلفای پیشین به وجود آورده بودند دفن میشد و اثری از آن باقی نمیماند؛ همانطور که ادیان گذشته در زیر این رسوبات مدفون شد و اثر درستی از آنها بر جای نماند.
پس قیام امام حسین (علیهالسّلام) هم عقلائی است و هم هدفی که آن حضرت دارد، از دادن جان و مال و فرزند و در یک کلمه تمام هستی، باارزشتر است.
پی نوشت ها
1. بقره (2) آیه 195.
2. قاموس قران ، قرشى ، دار الکتب الإسلامیة ، تهران، 1371 ش ، ج 7 ص 159.
3.توبه ( 9) آیه 52 -نساء (4) آیه 74.
4. المیزان فى تفسیر القرآن ، طباطبایى ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، 1417 ق ، ج 2 ،ص 64.
5. بقره- 195
6. مجمع البحرین. ج3، ص80، ذیل واژه شهد.
7. آل عمران: 169-
8. ابراهیم: 28-
9. ر. ک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1397ق، ج 1، ص 534، طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1379، ج 4، ص 62-
10. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1367 ش، ج 23، ص 349، 350، 355-
11.ر. ک: الجمعه العروسی الحویزی، عبدعلی. نورالثقلین، قم، مطبعة العلمیة، چاپ سوم، بی تا، ج 5، ص 243-
12. نورالثقلین، همان.
13. ر. ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 1، ص 186-
14. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعة الاولی، 1419 ق، ج 5، ص 198-
15. ر. ک: بحارالانوار، همان، ج 97، ص 50.
16. انفال/سوره۸، آیه۱۶..
17.طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۴۵.
18. نور الثقلین ج 2 ص 138
19. تفسیر نورالثقلین.
20. تفاسیر نمونه و نور الثقلین.
21. نهجالبلاغه، خطبه 121.
22.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۶ و ۳۸.
23.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۸-۳۹.
24.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۶.
25.نگاه کنید به: نجفی، جواهرالکلام، ۱۳۶۲ش، ج۲۱، ص۸۹.
26. سوره بینه/8
27. سوره بینه/7و8
28. اللهوف على قتلى الطفوف(ترجمه فهرى)، ص160.
29. بحار الأنوار، ج 24، ص93.
30. سوره حج، آیه 11. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ».
31. زباله، منزلگاهى است معروف، در مسیر کوفه به مکّه، نزدیک منزل ثعلبیّه.
32. تاریخ طبرى، ج 4، ص 300-301 ; ارشاد مفید، ص 424 و بحارالانوار، ج 44، ص 374 (با مختصر تفاوت).
33. گردآوری از کتاب: «عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها»، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، انتشارات امام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1388 هـ.ش، ص 360.
34. سورهتوبه/ 35.
35.آن که مردن پیش چشمش تهلکه است - نهى لا تُلْقُوا بگیرد او به دست - وان که مردن شد مر او را فتح باب - سارِعُوا آمد مر او را در خطاب.
36. بحارالانوار، ج 44، ص 382.
رهبر انقلاب خطاب به ناوگروه ۸۶: کاری که شما انجام دادید یک افتخار بزرگ بود
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار فرماندهان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای ناوگروه 86 و خانوادههایشان، مأموریت موفق و افتخارآمیز این ناوگروه پیرامون کره زمین را حاصل همت بلند، اراده راسخ، اعتماد به نفس، قدرت طراحی، دانش پیشرفته نظامی، مدیریت کارآمد و «شجاعت و استقامت در مقابل سختیها» خواندند و افزودند: این حرکت بزرگ بار دیگر نشان داد موفقیتها، پیشرفتها و امیدهای برآوردهشده، از دل حرکت و تلاش و سختی بهوجود میآید.
حضرت آیتالله خامنهای با تشکر صمیمانه از «مجموعه فرماندهان و نیروهای ناوگروه 86 (متشکل از ناوشکن دنا و ناوبندر پشتیبانی ـ رزمی مُکران)، فرمانده نیروی دریایی و همه کسانی که در طراحی، پشتیبانی و اجرای» این عملیات بزرگ ارتش نقش داشتهاند، گفتند: حرکت امروز شما ثمره شیرین اقدامات و مجاهدات دهههای اخیر ارتش و سپاه در دریا و بهخصوص ایثار و فداکاری شهیدان سرافراز نیروی دریایی و خانوادههای معزز آنهاست که باید قدردان همه آنها بود.
ایشان ٦٥ هزار کیلومتر دریانوردی در حدود 8 ماه را افتخاری بیسابقه در تاریخ دریانوردی ایران دانستند و گفتند: این حرکت پرمعنا و عمیق را نباید بهچشم یک حادثه نظامی و دریایی نگریست؛ چرا که هر یک از عوامل شکلدهنده آن درخور توجه و درسآموزی است.
رهبر انقلاب علاوه بر عواملی همچون دانش نظامی و اراده و اعتماد و استقامت، نقش خانوادهها را در موفقیت مأموریت ناوگروه ٨٦ مهم خواندند و افزودند: صبر و بردباری در مقابل دلواپسیها و دلتنگیها، سربلندی در این امتحان و احساس آشکار افتخار پدران و مادران و همسران، عامل مؤثر دیگری در به نتیجه رسیدن این حرکت تاریخی بود.
حضرت آیتالله خامنهای با تعظیم در مقابل عظمت شهیدان برومند و خانوادههای معظم آنها افزودند: دلتنگی خانوادههای نیروهای ناوگروه با دیدن عزیزانشان پایان یافت اما جای خالی عزیزان خانوادههای شهیدان هیچگاه پر نشد؛ همه مرهون آنها هستیم و دعا میکنیم خداوند سایه آنها را از سر ملت ایران کم نکند.
رهبر انقلاب حرکت ناوگروه 86 را مصداق دستور صریح قرآن که «در مقابل دشمنان هرچه میتوانید آمادگیهای خود را افزایش دهید» خواندند و گفتند: این کار شما سطح تواناییهای نظامی کشور را ارتقاء داد و «ما میتوانیم» را که بنمایه پیشرفت کشور است، در نیروهای مسلح و در ذهنها تقویت کرد.
حضرت آیتالله خامنهای در تبیین نتایج آیه شریفه «وَ أَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» افزودند: احساس ضعف، تردید و انفعال موجب تشویق دشمن به حمله و اقدام ا ست اما وقتی آمادگی و توانایی ببیند، حساب کار خود را میکند.
ایشان تجربههای جدید و ارزشمند برای نیروی دریایی و نیروهای مسلح را از دیگر امتیازات دریانوردی ناوگروه 86 دانستند و گفتند: این ذخیرههای علمی باید در دانشگاههای مرتبط با نیروی دریایی تدریس شود.
رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه این دریانوردی افتخارآمیز، وجهه بینالمللی ایران را هم ارتقاء بخشید و ارزش سیاسی آن از ارزش نظامیاش کمتر نبود، به بیان چند درس این اقدام پرداختند.
ایشان با اشاره به ویژگیهای بینظیر دریا و عظمت آن بهعنوان نمایشگاهی از آیات پروردگار، درس اول این دریانوردی را خداشناسی خواندند و گفتند: درس دیگر این اقدام، درس انقلاب است زیرا در دوره ننگین پهلوی و قاجار، با وجود سواحل و امکانات دریایی فراوان، شناختی از دریا و ظرفیتهای آن در کشور وجود نداشت و نیروی دریایی نیز به کارهای دیگری سرگرم بود اما انقلاب دریا و دریانوردی را از تعطیلی و فراموشی خارج کرد بنابراین این دانایی، توانایی، همت، جسارت و اعتماد به نفس شما در این اقدام بزرگ، هدیه انقلاب به ایران است.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین حضور دریایی در مناطق دوردست و اقیانوسهای آرام و اطلس را حضوری امنیتساز برای کشور خواندند و افزودند: ویژهخواری در مسائل عمومی بشریت جزو خصوصیات آمریکا و ابرقدرتها است و اگر بتوانند حتی دریاها را هم به نام خود سند میزنند تا دست دیگران از آنها کوتاه شود اما شما با حضور خود و مقابله با اقدامات خصمانه آنها برای ناکامی یا تخریب این سفر، ثابت کردید که دریاهای آزاد متعلق به همه است.
ایشان با اشاره به برخی مانعتراشی آمریکاییها در حملونقلهای دریایی، گفتند: اینکه میگویند "ما اجازه نمیدهیم فلان کشتی از فلان جاها عبور کند"، غلط زیادی است چراکه آبهای آزاد متعلق به همه است و دریا و هوا باید برای همه ملتها آزاد، و امنیت کشتیرانی و حملونقل دریایی باید برای همه تأمین باشد.
رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: امروز آمریکاییها به نفتکشها تعرض و به باندهای قاچاق دریایی در منطقه ما و مناطق دیگر کمک میکنند که این کارها تخلف بزرگ و نقض قوانین بینالمللی و بشری است.
حضرت آیتالله خامنهای در جمعبندی درسهای دریانوردی افتخارآمیز ناوگروه 86 گفتند: همه پیشرفتها و موفقیتهای بزرگ از دل تلاشها و تحمل رنجها و سختیها زاییده میشود و با راحتطلبی، تماشا، گوشهنشینی، و حسرت خوردن و نقزدن کاری پیش نمیرود.
ایشان در ادامه داستان سفر 8ماهه ناوگروه 86 را بنمایه یک کار خوب جذاب، آموزنده و پرمعنای تلویزیونی و سینمایی دانستند و هنرمندان را به این میدان فراخواندند.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به سهم 90درصدی حملونقل دریایی در تجارت جهانی، ظرفیت چند هزار کیلومتر مرزهای دریایی و اتصال کشور به دریا در شمال و جنوب کشور خطاب به مسئولان گفتند: هنوز توجه لازم به دریا وجود ندارد، البته مدتی است حرکتی در این زمینه آغاز شده اما مسئولان باید با طراحی و برنامهریزی، حرکت وسیعتری را برای استفاده از فرصت دریا و تأمین منافع ملی آغاز کنند.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان به عزاداریهای پرشور در محرم امسال نیز اشاره کردند و گفتند: با وجود سعی و تلاش دشمنان برای بیرونق کردن محرم، امسال بهبرکت توجهات حضرت بقیةالله و درست در نقطه مقابل خواست دشمنان، دهه عاشورا پرشورتر، پررونقتر و پرفایدهتر از سالهای قبل بود که نشان میدهد خداوند به هر کاری در مسیر اهداف الهی باشد، کمک میکند.
در ابتدای این دیدار امیر دریادار شهرام ایرانی فرمانده نیروی دریایی ارتش، مأموریت ناوگروه 86 را اقدامی تاریخی و مرهون باور جوانان به توان داخلی، دیپلماسی فعال و بهرهمندی از انواع سامانهها و تجهیزات پیشرفته بومی برشمرد که به افزایش عمق راهبردی، پیام انزواگریزی و تحریمناپذیری، معرفی ایران بهعنوان قدرت مستقل، و تقویت بانک اطلاعات دریایی منجر شده است.
همچنین امیردریادار دوم فرهاد فتاحی فرمانده ناوگروه 86 نیروی دریایی ارتش نیز به بیان گزارشی از مأموریت سفر به دور کره زمین پرداخت.
همسر یکی از نیروهای ناوگروه 86 نیز در این دیدار، دلنوشتهای از دلتنگی، صبر و احساس افتخار خانوادههای ناوگروه در طول مدت مأموریت بیان کرد.
کودتاهای غرب آفریقا؛ عوامل و پیامدها
المیادین در گزارشی عوامل و پیامدهای کودتاهای پیاپی در کشورهای غرب و مرکز آفریقا به ویژه نیجر و همچنین وضعیت این منطقه از آفریقا را مورد بررسی قرار داد.
ضعف سیاسی و پراکندگیهای قبیلهای و نژادی از یک سو و وجود شبه کشورهایی که در سایه وضعیت اقتصادی نیمکره جنوبی جهان به ویژه آفریقا، نمیتوانند نمونه کامل یک کشور نوین باشند، از اموری هستند که در بیشتر مناطق آفریقا همچنان شاهد آن هستیم.
شبه کشورهایی که به دلیل ناهمسانی در رابطه با نظام جهانی و بازاری که قدرتهای بزرگ اداره آن را به دست دارند، فرمانبردار و شکننده هستند و در عین حال این بازار را تکمیل میکنند. بیشتر این شبه کشورها به محض داشتن شروط برپایی یک کشور کامل و با ثبات، ارزش اقتصادی بالایی را از خود نمایان خواهند کرد.
این کشورها از منابع و نیروی کار برخوردارند، اما اصلاح ساختارهای داخلی آنها ضرورتاً ضامن تغییر این معادله نخواهد بود؛ زیرا اساساً، ابزارها و قدرتهای حاضر در این معادله، در خارج از این سرزمینها قرار دارند؛ قدرتها، دستگاهها و ابزارهایی بینالمللی که توانایی بهکارانداختن تمامی این سیستم و بهرهکشی از آن را دارند و از نظر شبکهها و پیمانهای تجاری با پشتوانه سیاسی و نظامی قوی، با هم متناسب و از یک جنس هستند، در محل تأثیرگذاری بر این معادله قرار دارند و به خوبی میدانند که چگونه از این ابزارهای بسیار متنوع و پرگستره از دلار (دارایی و چاپ آن) گرفته تا مؤسسههای وامدهی، قانونگذاری بینالمللی و حضور نظامی، استفاده کنند.
گروه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا؛ تلاشی برای رهایی از چنگال فرانسه
تجربه اتحادیه پولی اقتصادی غرب آفریقا، سازوکار عملی گروه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا (اکواس) که متشکل از ۵ کشور است و مقر اصلی آن در نیجریه قرار دارد، به شمار میرود؛ تأسیس این گروه، در مقایسه با کشورهای نیمکره جنوبی زمین، تجربهای منحصر به فرد و از نظر فناوری، تجربهای پخته برای تکامل اقتصادی منطقه به حساب میآید. سازوکار این گروه، معافیت گمرکی، بازار مشترک، بانک سرمایهگذاری و توسعه و واحد پول مشترک (فرانک غرب آفریقا) صادره از بانک مرکزی کشورهای غرب آفریقا را شامل میشود.
اکواس قطع ارتباط نسبی خود با سلطه مستقیم فرانسه را از طریق توافقنامه سال ۲۰۱۹ اعلام کرد. بر اساس این توافقنامه، تا سال ۲۰۲۷ سپردهگذاری تجمیعی نیمی از ارز ذخیره اندوخته توسط بانک مرکزی ۸ کشور که در حسابهای عملیاتی خزانهداری فرانسه انجام میگرفت، متوقف خواهد شد، فرانسه نمایندگان خود را از دستگاههای دولتی منطقه اتحادیه پولی فراخواهد خواند و نام جدیدی برای واحد پولی کشورهای عضو برگزیده خواهد شد.
پارلمان فرانسه در اقدامی استثنایی و مرتبط با عملکرد سیستم یورو، بانک مرکزی اروپا و نفوذ آن، این توافقنامه را در سال ۲۰۲۰ به تصویب رساند. اگر این اقدام تاکنون خطری را در پی نداشته باشد، اما اثرات و قانونهای مرتبط با برابری نرخ ارز در برابر یورو همچنان در جایی دیگر با سیاست، جغرافیا، قوانین رسمی تجارت نظام جهانی، قوانین بینالمللی و سازمان ملل متحد در پیوند است. این تاثیرها واقعی هستند، یعنی بیشترین قابلیت پیادهسازی عملی را دارند و همیشه نفوذ ملموس قدرتها و اثرگذاران، چارچوب آن را تعیین میکنند.
به هر حال، صحنه این رخداد، حاکی از موفقیتی بوده که گروههای اقتصادی دیگر آفریقایی مانند کومیسا و گروه اقتصادی آفریقای مرکزی (که فرانک دیگری را به عنوان واحد پول استفاده میکند) شاهد آن نبودهاند. اکواس چندین بار شاهد عدم ثبات در حاکمیت و نبود دولت فراگیر در برخی کشورهای عضو بوده است. در نتیجه این گروه در سالهای گذشته عضویت مالی، گینه و بورکینافاسو را به دلیل کودتاهای نظامی تعلیق کرده بود.
پس از تعلیق عضویت نیجر به دلیل مشابه و تهدید بورکینافاسو و مالی نسبت به تقابل نظامی با هرگونه مداخله خارجی با هدف بازگرداندن رئیس جمهور مخلوع نیجر به قدرت، وضعیت کنونی این کشور نیز میتواند دخالت -یا فعالیت- نظامی جدید در این منطقه را محتمل کند.
این در حالی است که دیگر اعضای اکواس، به موضعگیری فرانسه مبنی بر درخواست بازگرداندن دولت قانونی نیجر به قدرت پایبند هستند. رویکرد نیجریه که بیشترین تعداد نمایندگان را در پارلمان اکواس و بیشترین جمعیت در میان کشورهای عضو این گروه را دارد، در خصوص قطع صادرات برق به نیجر ضربه بزرگی به این کشور به حساب میآید. همزمان با این اقدام، نخستوزیر دولت سقوطکرده نیجر که در فرانسه اقامت دارد از کشورهای جهان خواسته که به او کمک کنند تا به قدرت برگردد. در عین حال وی دو روز پیش از کشورهای جهان خواسته بود به جای تحریم نیجر به دنبال راه دیگری برای مقابله با کودتا در این کشور بگردند؛ چرا که به گفته وی تحریم نیجر، باعث ویرانی این کشور خواهد شد.
نشانهها و شاخصهای موجود نشان میدهند که بر خلاف واکنش فوری فرانسه، برگشتی در حاکمیت نیجر در کار نخواهد بود. شاید نشانه اول این موضوع، موضع راهبردی و بنیادین در این منطقه، پیش از کودتا در نیجر باشد؛ بر این اساس، پیش از کودتا در نیجر، نفوذ فرانسه در مالی و سپس بورکینافاسو به شدت کاهش یافت و خواست عمومی برای مقابله با نفوذ فرانسه (که به کشورهای دیگر این منطقه در حال سرایت است) با افزایش روبروست.
بحرانهای داخلی فرانسه؛ عامل اعتراضات در کشورهای وابسته
با شدتگرفتن نوسانات بازارهای انرژی و دشواری یافتن جایگزین فوری برای گاز وارداتی از روسیه از سوی اروپا، این منطقه از آفریقا به ویژه نیجر اهمیت بیشتری پیدا میکند. نیجر یکچهارم اورانیوم وارداتی اروپا و یکسوم اورانیوم وارداتی فرانسه را تأمین میکند و از سوی دیگر فرانسه جهت تولید برق که به منزله شاهرگ صنعت و مهمترین خدمات به شمار میآید، وابستگی شدیدی به اورانیوم دارد.
رکود اقتصادی ناشی از این نوسانات و بحران تأمین انرژی در فرانسه، با اعتراضات اجتماعی گستردهای همراه شد که نشانگر یک بحران سیاسی بود. بحرانی که ناشی از کاهش هزینهها همراه با کسری بودجه تجاری به میزان نزدیک به ۱۰ میلیارد دلار و نسبت بدهی چشمگیر در تولید ناخالص ملی به میزان ۱۰۰ درصد بود.
کاهش کارآمدی و تأثیرگذاری پروژههای سیاسی (همزمان با درگیریهای محدود) در دیگر طرفها از لبنان گرفته تا الجزائر و غرب آفریقا و جزایر دور افتادهای که ساکنان آن خواهان بازیگری در صحنه سیاست و بهبود خدمات ضعیف بودند، این مجموعه کامل بحران را بروز میدهند و چالش راهبردی جدیدی را برای تصمیمسازان در فرانسه ایجاد میکند؛ تصمیمسازانی که غیرممکن است این بخش از آفریقا را نادیده گرفته باشند.
پس از کودتای سال ۲۰۲۰ مالی که با جنبش سلفی توافق و تفاهم داشت و خطوط مقدم مبارزه با شورشیان تکفیری و صحرانشین در شمال این کشور را تثبیت نمود، فرانسه هنوز نتوانسته با حاکمان جدید مالی به تفاهمی دست پیدا کند. اکنون نیز نیجر شاهد کودتا و زندانیشدن حاکمان مسئول در قبال بخشهای اقتصادی و انرژی بوده و اظهارات رهبران کودتا نیز حاکی از گرایشهای مخالف با جریان سلطه است.
دشوار است که بگوییم چنین رخدادی در این منطقه تازگی دارد؛ منطقهای که تاریخ آزادی ملی آن شاهد رویاروییهای بزرگی با فرانسه بوده، میانگین تعداد ساکنان برخی کشورهای آن بیشتر از میانگینهای جهانی است، دولتهای مرکزی کشورهای آن ضعیف هستند، تنگنای انتخاب گزینه مهاجرت به اروپا در آن وجود دارد و دستاوردهای کافی برای بیشتر ساکنان آن جهت درآمیختگی اقتصادی منطقهای میان کشورهای منطقه با وجود حجم زیاد و عمر دراز آن، وجود ندارد.
به نظر میرسد عاملی ویژه این رویکرد را به سوی کارآمدی سوق داده است. ایجاد یک مجموعه کامل بینالمللی ضد سلطه غرب به رهبری چین به عنوان قطب اقتصادی و صاحب اعتبار سیاسی و روسیه به عنوان قدرت بینالمللی که تحرک آن در محیط داخلی و خارج از مرزهایش در حال افزایش است، این عامل را تشکیل میدهد.
بر اساس نظریه دگرگونی قدرت، بدون طرح نمونه جایگزین آماده در هنگام ضرورت، چین و روسیه هر دو کشورهایی بلندمرتبه و ناراضی از نظام جهانی هستند. از این روی نفوذ روسیه اندکاندک در نیجر و مالی افزایش یافت و به شکل یک کمربند عرضی به سوی شرق قاره آفریقا تا جمهوری آفریقای مرکزی در حال پیشروی است.
این امر فرصتی برای این کشورهاست که جهت دستیابی به پشتیبانی راهبردی، لجستیکی و عملی، در کنار حضور چین که با وجود تفاوت در ابزارها ویژگیهای مشابهی با همتای خود، روسیه، دارد، به آسانی قابل درک و دریافت است. در واقع چین آشکارا یا پنهانی، روی طرحهای اقتصادی و فعالیت دیپلماتیک و همکاری از بالا با متولیان حکومت که بیشترین سلاح و ابزارهای تشکیلاتی را در بافت آفریقا در اختیار دارند، متمرکز است.
فروپاشیهای بزرگ؛ مولد ائتلافهای کوچک جدید
نیجر به عنوان پیکرهای شکننده که به سختی میتوان نام یک کشور را بر آن نهاد، فرصت پیدا کرده که پیکرهای قویتر از جهت کنترل منابع و هدایت آنان را شکل دهد، حجم سنگین بهرهکشی فرانسه را کاهش دهد و در نتیجه امکانات، قدرت مالی و آزادی عملی را به دست آورد که حاشیه گسترده جدید آن را تضمین میکند. حاشیهای که روسیه و چین از داخل نظام جهانی و نه خارج از آن کسب کردهاند و منافع اروپا و فرانسه را از آن خود کردهاند.
مواردی چون دوگانه مخالفت و موافقت اروپا و فرانسه با آمریکا درباره استانداردهای روابط اقتصادی و انتقال فناوری با چین و سخنان ماکرون پیش از اجرای عملیات روسیه در اوکراین لزوم تشکیل ارتشی برای دفاع از اروپا را مشخص کرد. همچنین اروپا تعالی چین را به عنوان اتفاقی محققشده و روابط با آمریکا را به عنوان روابطی در معرض تغییر پذیرفت؛ تغییراتی که منافع فرانسه میتواند موجب آن شود.
چگونگی معادله روابط غرب آفریقا و نیجر با فرانسه وابستگی شدیدی به ویژگیهای نظامیان حاکم بر ۳ کشور پراهمیت این منطقه و حد و مرزهای سیاستهای آنها دارد. تاکنون گفتمان رهبران این کودتاها همگی در غیر ایدئولوژیکبودن و نداشتن سیاستهایی با این رویکرد، اشتراک داشته، اما تاکنون از سوی آنان شاهد موضعگیری روشنی در خصوص لیبرالیسم اقتصادی حاکم بر کشورهایشان نبودهایم. جوانی جمعیت این کشورها برخلاف قدمت حاکمان پیشین و شکنندگی ساختار تشکیلاتی دستگاههای دولتی و ارتش، عاملی است که شاید با اقدامات فوقالعاده، تخصیص اعتبارات فوری، تحویل سلاحها و تجهیزات نظامی و با تکیه بر توده جمعیتی، امکان اصلاح را میسر کند.
چیزی که اکنون از این موضوع روشن شده این است که شکلگیری یک ائتلاف منطقهای، فروپاشی ائتلافی بزرگتر را در پی دارد و نقشه روابط منطقهای و بینالمللی راه گذر از این مرحله به سوی تثبیت اوضاع و سپس ساخت سبک جدیدی از روابط را باز میکند؛ با وجود طرفی مانند الجزایر که علی رغم تعهد خود نسبت به مشروعیت رئیس جمهور مخلوع نیجر، به دلیل دیدگاهش در رابطه با بیاثرنمودن تحرکات بسیار محتمل آمریکا در منطقه، از ریشه با مداخله نظامی خارجی مخالف است و همچنین با وجود کشورهایی که رویکرد عملی را پس از تحقق تحولات در اولویت خود قرار میدهند، این امر امکان مییابد. شکلگیری این ائتلاف منطقهای، خود نتیجه اتفاقات انباشتهای است که طی سالها در برابر چشمان همگان به وقوع پیوسته است.
تصمیم سوئد برای بهبود روابط خود با کشورهای اسلامی
توبیاس بیلستروم، وزیر امور خارجه سوئد با سفرای کشورهای سازمان همکاری اسلامی در سوئد دیدار و درباره حملات به قرآن کریم گفتوگو کرد.
بیلستروم در بیانیه ای ویدئویی و مکتوب در سایت رسمی وزارت امور خارجه پس از این دیدار گفت: ما دیدار سازنده و خوبی داشتیم و از این پس بخش بزرگی از وظیفه خود را صرف توسعه روابط با کشورهای مسلمان خواهم کرد.
بیلستروم با اشاره به اینکه کسانی که قرآن را می سوزانند، تحریک کننده هستند، گفت: "اقدامات اسلامهراسانه توسط دولت سوئد به هر شکلی رد میشود. هر گونه هتک حرمت به کتاب مقدس یا هر کتاب مقدس دیگر توسط جامعه سوئد به عنوان یک اقدام بسیار توهینآمیز و بیاحترامی تلقی میشود.
بیلستروم تاکید کرد که آنها کار را برای اصلاح قانون نظم عمومی برای جلوگیری از سوزاندن کتب مقدس آغاز کردهاند.
قبل از خواب اصلا این میوه را نخورید!
بهترین زمان برای خوردن هندوانه ساعت ۱۲ تا ۱۳ و زمانی است که دستگاه گوارش بیشترین فعالیت را دارد. اما توصیه میشود این میوه را در شب و پیش از خواب مصرف نکنید.
هندوانه به دلیل داشتن سطح قابل توجهی از آب، میتواند کم آبی بدن در طول روزهای گرم تابستان را جبران کند. همچنین به دلیل دارا بودن ریزمغذی ها، هندوانه گزینهای مناسب برای مصرف به عنوان میان وعده است. اما دانشمندان هندی میگویند مصرف هندوانه در شب برای بدن مضر است.
در حقیقت ۹۴ درصد هندوانه را آب تشکیل میدهد. برخی افراد عادت دارند در وعده شام یک غذای سبک مانند نان، هندوانه و پنیر میل کنند. هندوانه میوهای خوشمزه و دارای مواد مغذی است، اما توصیه میشود این میوه را در شب و پیش از به بستر رفتن مصرف نکنید.
یکی از متخصصان هندی در این باره میگوید: «در حقیقت هندوانه کمی اسیدی است و اگر در شب مصرف شود میتواند با ایجاد اختلال در دستگاه گوارش، باعث کند شدن روند هضم غذا در زمانی که فرد تحرک کافی ندارد شود. بهترین زمان برای خوردن هندوانه ساعت ۱۲ تا ۱۳ و زمانی است که دستگاه گوارش بیشترین فعالیت را دارد.»
هندوانه کمی اسیدی است و اگر در شب مصرف شود میتواند با ایجاد اختلال در دستگاه گوارش، باعث کند شدن روند هضم غذا در زمانی که فرد تحرک کافی ندارد شود.
اصلیترین دلایل برای نخوردن هندوانه قبل از خواب
۱- مصرف هندوانه در شب باعث بروز مشکلات گوارشی و در راس آن «سندروم روده تحریک پذیر» میشود. این موضوع میتواند باعث ناراحتی معده در روز بعد شود.
۲- به دلیل آنکه هندوانه دارای میزان قابل توجهی قند طبیعی است، مصرف آن در شب میتواند در برخی افراد باعث چاقی شود.
۳- هندوانه دارای حجم بالایی از آب است. این موضوع بدان معناست که خوردن آن پیش از خواب، فرد را مجبور به مراجعه مکرر به سرویس بهداشتی در طول شب خواهد کرد. این موضوع کیفیت خواب فرد را کاهش میدهد و باعث احساس خستگی در روز بعد میشود.
۴- مصرف هندوانه در شب میتواند باعث بروز مشکلات گوارشی مانند اسهال یا یبوست در فرد شود.
8 نوشیدنی برای مقابله با گرمازدگی
فصل تابستان از راه رسیده و گرمای هوا روزهای طاقت فرسایی را به دنبال خواهد داشت؛ روزهایی که میل به وسائل خنک کننده و مواد غذایی سرد، بسیار زیاد شده و مردم در هر کوی و برزن و محلی سعی دارند تن گرما زده و حرارت دیده خود را با ماده غذایی خنکی آرام کنند.
باید بدانیم گرمای هوا شدت تعریق بدن را افزایش داده و سطح آب بدن کاهش پیدا میکند. نتیجه این کاهش بیحالی، ضعف و در موارد شدید و حادتر به کما رفتن فرد است. برای جلوگیری از بروز گرمازدگی رعایت نکاتی ساده اما کاربردی میتواند از بروز گرمازدگی و تبعات منفی آن جلوگیری کند.
برای خنک شدن در روزهای گرم تابستان با محبوبترین نوشیدنیهای اصیل ایرانی و طرز تهیه و خواص آنها آشنا شوید:
1) شربت سکنجبین
شربت سکنجبین یکی از قدیمیترین و لذیذترین نوشیدنیهای تابستانی است که از ترکیب آب، سرکه، شکر یا عسل و عصاره نعناع درست میشود. احتمالا با شنیدن اسم سکنجبین یاد کاهو سکنجبین خوردن در روزهای تابستان و حیاط خانههای قدیمی افتادید. شربت سکنجبین را هم میشود به صورت شربت و نوشیدنی استفاده کرد هم میتوان با کاهو خورد که اتفاقا این ترکیب محبوبیت زیادی هم دارد.
شربت سکنجبین طبع گرم دارد و برای رفع تشنگی، تعدیل حرارت بدن، پاکسازی کبد و پاکسازی صفرا بسیار مفید است.
2) شربت تخم شربتی
یکی از پرخاصیتترین نوشیدنیهای اصیل ایرانی تخم شربتی، ناجی روزهای گرم تابستانی است. علاوه بر پراستفاده بودن این شربت در پذیراییها و مهمانیهای تابستان، خیلی از افراد در سفره افطار هم حتما تخم شربتی را میگذارند؛ چرا که هم پرخاصیت است و هم تشنگی را رفع میکند.
البته که خواص این شربت فراتر از رفع عطش و تشنگی است. این دانههای سیاه سرشار از فیبر، پروتئین، کربوهیدرات و چربیهای ضروری هستند و برای بهرهمندی از خواص آن توصیه میشود که به صورت خام مصرف نشوند و دانهها در آب خیسانده شوند. از جمله خواص تخم شربتی میتوان به کمک به کاهش وزن، کاهش حرارت بدن، کنترل سطح قند خون، رفع یبوست، درمان سوزش سر دل، تسکین سرفه و کمک به سلامت پوست و مو اشاره کرد.
3) شربت بهار نارنج
شربت بهار نارنج را میتوان به جرات بهترین نوشیدنی سنتی ایرانی دانست. در میان نوشیدنی های اصیل ایرانی عطر خوش شربت بهار نارنج مثل و مانند ندارد و خاصیت آرامشبخشی آن هم مثالزدنی است. این شربت را هم با عرق بهار نارنج و هم با شکوفههای درخت نارنج میتوان درست کرد.
بهار نارنج با تاثیر بر سیستم عصبی باعث کاهش استرس میشود و در درمان بیخوابی هم موثر است. همچنین برای رفع میگرن و سردرد از آن استفاده میشود. برای تقویت معده، تقویت سیستم ایمنی بدن، سلامت قلب و داشتن پوستی روشن و درخشان نیز نوشیدن این شربت لذیذ پیشنهاد میشود.
4) شربت گلاب
استفاده از گلاب در طب سنتی بسیار توصیه شده و از زمانهای قدیم تا امروز یکی از پرمصرفترین و محبوبترین نوشیدنیهای اصیل ایرانی شربت گلاب است. شربت گلاب را هم میتوانید به تنهایی میل کنید و هم میتوان آن را با عرقیجات دیگر به صورت ترکیبی نوش جان کرد.
گلاب حاوی آنتیاکسیدانهای قوی است و میتوان از آن برای آرامش سیستم اعصاب مرکزی استفاده کرد. همچنین گلاب با وجود خواص ضدالتهابی برای پوست هم بسیار مفید است و به عنوان محصول ضدپیری شناخته میشود. سرعت بخشیدن به بهبود زخمها، بهبود عملکرد مغز و درمان سردرد و درمان یبوست از دیگر خواص گلاب است.
5) شربت زعفران
این شربت خوشطعم و عطر یکی از نوشیدنیهای اصیل ایرانی و در نشاطآوری زبانزد است. زعفران سرشار از انواع مواد معدنی، ویتامینهای A، C، E و ویتامینهای گروه B است و خواص درمانی زیادی دارد. مصرف شربت زعفران به کسانی که مدام دچار استرس و اضطراب میشوند توصیه میشود؛ چرا که خواص ضدافسردگی دارد.
شربت زعفران همچنین برای تقویت سیستم ایمنی، حفظ سلامت قلب، کاهش خطر ابتلا به دیابت، جلوگیری از کمخونی، تقویت استخوانها و کاهش نفخ شکم و درمان یبوست بسیار مفید است.
6) شربت آبلیمو
شربت آبلیمو که یکی از نوشیدنیهای اصیل ایرانی است؛ البته از آنجایی که سرشار از ویتامین C است و ویتامین C هم دشمن کروناست؛ این روزها نیز از نوشیدن شربت آبلیمو غافل نشوید.
شربت آبلیمو آنتیاکسیدانی بسیار قوی است و سیستم ایمنی بدن را تقویت میکند. لیمو حاوی مقادیر فراوانی ویتامین C، پتاسیم، کلسیم، آهن، منیزیم و فیبر است و فرآیند هضم را بهبود میبخشد. جوانسازی پوست و کاهش چین و چروک، کمک به کاهش وزن، کاهش التهاب و کاهش عفونتهای ویروسی از دیگر فواید شربت آبلیموست.
7) شربت بیدمشک
از گیاه بیدمشک، عرق بیدمشک به دست میآید که ضمن خوشعطر بودن بسیار پرخاصیت است و میتوان با آن یکی از لذیذترین نوشیدنی های اصیل ایرانی را درست کرد. شربت بیدمشک به عنوان یکی از نوشیدنیهای سنتی و محبوب شیراز هم معرفی میشود.
بیدمشک دستگاه گوارش را تقویت کرده و اشتها را زیاد میکند. همچنین طب سنتی بیدمشک را درمانی برای اسهال میداند. مصرف عرق این گیاه به افرادی که دارای قند خون بالا هستند نیز توصیه میشود؛ البته بدون شکر و هر گونه ماده شیرینکننده. از دیگر خواص شربت بیدمشک میتوان به تقویت قلب، آرامشبخش اعصاب، تسکین سردرد و پاکسازی کیسه صفرا اشاره کرد.
8) شربت خاکشیر
شربت خاکشیر یکی از معروف ترین شربتهای خانگی است که به راحتی و با مواد مختلف میتوانیم تهیه کنیم و همراه با وعدههای غذایی به جای انواع نوشیدنیهای مضر سرو کنید و از خوردن آن لذت ببرید. شربت خاکشیر یکی از شربتهایی که است از گرمازدگی فصل تابستان جلوگیری میکند.
برای تهیه شربت خاکشیر بعد از اینکه خاکشیر را تمیز کردید، داخل پارچی بریزید و روی آن آب بریزید و بعد شکر را به آن اضافه کنید؛ اجازه بدهید شکر مدتی بماند و بعد آن را هم بزنید. تا شکر حل شود، زمانی که حل شد گلاب و در صورت تمایل مقداری آب لیمو ترش به آن اضافه کنید و تعدادی یخ داخل آن بریزید. شیرینی و ترشی شربت خاکشیر به ذائقه شما بستگی دارد.
جلوگیری از گرمازدگی با مصرف این میوه ها و سبزی ها
گرما در فصول گرم اغلب منجر به کم آبی بدن و سایر مشکلات سلامتی میشود که ممکن است خطرناک باشند.
به همین دلیل توصیه میشود بدنتان را هیدراته یا پر آب نگهدارید و غذاهایی مصرف کنید که هضم آسانی دارند و مواد مغذی کافی برای تناسب اندام در ماههای گرم را فراهم میکنند.
به گفته متخصصان غذاهای فصلی مملو از آب وجود دارند که نه تنها بدن را هیدراته نگه میدارند، بلکه باعث تقویت سیستم گوارشی و بهبود متابولیسم میشوند.
در این مقاله لیستی از مواد غذایی تابستانی وجود دارد که می توانید به صورت خام در این فصل از خوردنشان بهرهمند شوید.
خیار ۹۵ درصد آب دارد و یک فنجان خیار فقط ۱۶ کالری دارد. بدن را هیدراته نگه میدارد و توصیه میشود هنگام خیار خوردن پوستش را جدا نکنید، زیرا حاوی ویتامین C است.
خیار حاوی آنتی اکسیدانی است که مانع از سرطان پوست ناشی از اشعههای تاول زای UVA/UVB میشود.
هندوانه شامل ۹۲ درصد آب است و همچنین ترشح عرق اضافی را تحریک میکند تا شما را از گرمازدگی در امان نگه دارد.
انار میوهای سرشار از آب و آنتی اکسیدان خاصی به نام پونیکالاگین است که به دفع سموم از بدن کمک میکند ، متابولیسم را اصلاح میکند و از شما در برابر گرمازدگی محافظت میکند. میتوانید در فصل تابستان از نوشیدن آب انار بهرهمند شوید.
برگهای تازه نعناع در تابستان مفید هستند، زیرا حاوی منتول هستند که پایانههای عصبی تخصصی را تحریک میکند و به شما اجازه میدهد احساس سرما کنید و یک تکانه الکتریکی به مغز میرسد و باعث میشود که فکر کنید بیرون سردتر است. بنابراین به طور خودکار مکانیسم بدن را خنک میکند.
طبق اعلام مؤسسه پزشکی، مصرف منظم کیوی به افزایش سطح هیدراتاسیون و وجود پتاسیم کمک میکند تا سطح الکترولیتها را بهبود بخشد و در نتیجه از گرمازدگی جلوگیری کند.
کرفس از ۹۶ درصد آب تشکیل شده است و منبعی غنی از منیزیم، کلسیم، آهن و روی است که الکترولیتها و رفلاکس اسید را از بین میبرد و از شما در برابر گرمازدگی محافظت میکند.
نخود سبز علاوه بر اثرات آبرسانی، سرشار از ویتامین C است که از پوست در برابر آفتاب سوختگی محافظت میکند و همچنین به تولید کلاژن کمک میکند.
گلابی این میوه آبرسان سرشار از فیبر محلول است که سیستم گوارش را سالم نگه میدارد و شما را در برابر گرمازدگی محافظت میکند.
انبه سرشار از مواد مغذی غنیکننده برای سلامتی مانند پروتئینها، ویتامینهای A، B۶، C، آهن، فولات، منیزیم، ریبوفلاوین و فیبرهای غذایی است که حاوی بیش از ۲۰ ویتامین و مواد معدنی مختلف است که انبه را به یک میوه فوقالعاده تبدیل میکند.
به گفته کارشناسان تغذیه ۳/۴ فنجان انبه در طول روز ۵۰ درصد از ویتامین سی ، ۸ درصد از ویتامین A و ۸ درصد از ویتامین B۶ مورد نیاز شما را تأمین میکند.
سیب یک درمان عالی برای اسهال خونی و سایر مشکلات مربوط به هضم غذا است که به دلیل هوای گرم رخ میدهند. به علاوه منبع بسیار خوبی از فیبرهای غذایی است که به عنوان یک ملین طبیعی عمل و به بهبود هضم و رفع یبوست کمک میکنند.
با وجود آنتی اکسیدانها و ویتامین C به تقویت سیستم ایمنی بدن نیز کمک میکند.
علت عدم آغاز سوره توبه با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
درباره ی علت نیامدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در آغاز سوره ی توبه میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد.
۱. برخی حکمت آن را ارتباط سوره های انفال و توبه یا آن که این دو سوره را یک سوره دانسته و آن را دلیل عدم ذکر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ معرفی نموده اند.
کسانی که ارتباط میان سوره ی انفال و توبه را دلیل نیامدن «بسم الله» در آغاز سوره ی توبه می دانند، به روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ تمسک کرده اند که می فرماید: «انفال و برائت یک سوره محسوب می شوند»(۱) و معتقدند: تناسب و ارتباط میان این دو سوره، از ارتباط سایر سوره ها با یک دیگر بیش تر است بلکه در بیش تر مسایل، گویی سوره ی توبه متمم سوره ی انفال است. چرا که بیش تر مطالب این دو سوره در اصول و فروع دین ، سنن الهی، شریعت و قانون، به ویژه قوانین جنگ و آن چه مربوط به آن است مانند آمادگی رزمی ، اسباب پیروزی و غیره از امور روحی ، مالی ،احکام معاهدات ، پیمان ها از نظر حفظ ، نقض به موقع آن ها و نیز احکام ولایت در جنگ میان مؤمنان با یکدیگر و کافران با هم و هم چنین ویژگی مؤمنان راستین ،کفرپیشگان ، منافقان و بیماردلان، آن چه در سوره ی انفال به طور اجمال مورد اشاره قرار گرفته در سوره ی توبه به تفصیل آمده است.(۲)
۲. بعضی دیگر، دلیل آن را عدم تناسب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ـ که نشانه ی رحمت است ـ با اعلام برائت ـ که نشانه ی غصب است ـ دانسته اند.
کسانی که این دو را یک سوره نمی دانند و حکمت نیامدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در آغاز سوره ی توبه را عدم تناسب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ با اعلام برائت دانسته اند، استناد نموده اند به روایتی از حضرت علی ـ علیه السلام ـ که می فرمایند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ برای امان و رحمت است ولی سوره ی برائت برای برداشته شدن امان از شمشیر نازل شده است.(۳)
این گروه عقیده دارند سوره ی توبه مستقل است و نیامدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در آغاز آن به خاطر لحن قهرآمیز سوره نسبت به مشرکان و اعلام تنفر از مشرکان پیمان شکن است که این موضوع با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ که نشانه ی صلح و رحمت است سازگار نمی باشد.
۳. بعضی از مفسّران که این دو سوره را یک سوره دانسته اند, علاوه بر وجود ارتباط معنوی، بین دو سوره محسوب شدن سوره ی انفال از سوره های هفت گانه ی طولانی (سبع طوال) در روایات(۴) و به دنبال آن سوره های مئون (صد آیه)، در صورتی که سوره ی انفال به تنهایی ۷۵ آیه است . تأییدی است بر این که دو سوره ی انفال و توبه، مجموعاً هفتمین سوره ی طولانی قرآن است, ضمن این که نیامدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در میان دو سوره را تأیید دیگری بر یکی بودن این دو سوره دانسته اند.(۵)
نتیجه:
سوره ی توبه با اعلان جنگِ عمومی با مشرکان و طردِ تمام پیمان های پوشالی آنان افتتاح گشته است و بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ حاملِ روح صلح و آرامش و هم زیستی مسالمت آمیز است, به همین جهت سوره ی جنگ و نبرد و یا سوره ی قتال و پیکار با مشرکین، با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ آغاز نشده است.
ممکن است علت نیامدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در اول سوره ی توبه، مشابهت آن با سوره ی انفال باشد که به سانِ بخشی از آن تلقی می شود. سوره ی انفال بازگوکننده ی جهادِ مسلمین در جنگ بدر است و سوره ی توبه جهادِ مسلمین را در جنگ تبوک گزارش می کند, پس داستان مندرج در سوره ی انفال ـ از لحاظ هدفِ کلی ، تشویقِ مسلمین به جهاد و برحذر داشتن آن ها از تخلف نسبت به اوامرِ خدا و رسول ـ همانند داستانِ موجود در سوره ی توبه است, از این رو، سوره ی توبه همراه سوره ی انفال و به دنبال آن آمده است.(۶)
به نظر ما می توان میان دو موضوع جمع کرد و با توجه به روایت امام صادق -علیه السلام- و حضرت علی-علیه السلام- ، حکمت ترک بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در آغاز سوره ی توبه، ارتباط و تناسبِ میان سوره ی انفال و توبه و هم چنین عدم تناسب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ با اعلان جنگ با مشرکان پیمان شکن بدانیم, زیرا در غیر این صورت، موضوع عدم تناسب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ با اعلام برائت، به تنهایی با سوره هایی مانند کافرون، منافقون و مسد که با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ آغاز شده اند، نقض خواهد شد و از سوی دیگر، درست است که سوره ی توبه با آیات برائت شروع شده است ،ولی متضمن موضوع توبه، محبت به پرهیزکاران، دادن چهار ماه مهلت به مشرکان و … می باشد که نشان دهنده ی رحمت خداوند، حتّی در حق دشمن می باشد.
نتیجه آن که ارتباط عمیق میان مطالب مطرح شده در سوره ی انفال و توبه و عدم تناسب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ با آیات ده گانه ی برائت در آغاز سوره ی توبه می تواند دلیل ذکر نشدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ باشد.
پی نوشت:
۱. طبرسی ، فضل بن علی . مجمع البیان، ج ۳، ص ۶.
۲. تفسیر کاشف، ج ۵، ص ۲۵۵ به نقل از: عبده، محمد، تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۱۴۸.
۳. مجمع البیان، ج ۳، ص ۷.
۴. ر.ک: تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۵, و تفسیر طبری، ج ۱، ص ۳۴, و سیوطی: الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۸۹ و ج ۶ ص ۱۰۱ و روض الجنان، ج ۱، ص۱۱ .
۵. تفسیر کاشف، ج ۵، ص ۲۵۵.
۶. حجتی، سید محمد باقر، اهداف و مقاصد سوره های قرآن کریم، ص ۱۸۵.
بهترین و بدترین صفات اخلاقی زن و مرد
آیا در تعیین بهترین و بدترین صفات اخلاقی زن و مرد، تفاوتی هم وجود دارد؟ زن و مرد، نقش های متفاوت همسری، مادری و پدری دارند و همین می تواند عامل ایجاد تفاوت شود.
بدین جهت و با توجه به تفاوت نقش های هر یک نسبت به دیگری، نظام ارزشگذاری ویژگی ها و صفات اخلاقی زن و مرد نیز در برخی موارد از جمله تعیین بهترین و بدترین صفات اخلاقی دستخوش تغییر می شود.
تفاوت ها در صفات اخلاقی زن و مرد
بنا بر روایات، زن و مرد با توجه به موقعیت شان، در اتصاف به برخی از صفات اخلاقی متفاوتند؛ یعنی بهتر است زن خود را به برخی از صفات اخلاقی آراسته کند و مرد نیز به برخی دیگر.
در روایت جالبی از امیرمومنان على (علیه السلام) به بهترین و زشت ترین صفات اخلاقی زن و مرد اشاره شده است:
«خِیَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ فَإِذَا کَانَتِ الْمَرْأَهُ مَزْهُوَّهً لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا کَانَتْ بَخِیلَهً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا کَانَتْ جَبَانَهً فَرِقَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ یَعْرِضُ لَهَا»؛[۱]
برخی از نیکوترین خلق و خوی زنان، زشت ترین اخلاق مردان است، مانند تکبر و به خود بالیدن، ترس و بخل. هرگاه زنی متکبر باشد، بیگانه را به حریم خود راه ندهد؛ و اگر بخیل باشد، اموال خود و شوهرش را نگهبان است؛ و چون ترسان باشد، از هر چیزی که به آبروی او زیان رساند، فاصله می گیرد.
یا در روایت دیگری حضرت درباره بهترین و بدترین صفات اخلاقی زن و مرد فرموده است:
«خَیْرُ خِصَالِ الرَّجُلِ شَرُّ خِصَالِ النِّسَاءِ، کَالشّجَاعَهِ وَ الکَرَمِ فَإنَّهُمَا مِنْ خَیْرِ خِصَالِ الرِّجَالِ وَ هُمَا فِی النِّسَاءِ شَرّ»؛[۲]
بهترین اخلاق مردان مانند شجاعت و بخشندگی، بدترین اخلاق زنان است.
نکته ای مهم
باید گفت در روایت اول، خود بزرگ بینی، ترس و بخل، به طور کلی هم برای زن و هم مرد پسندیده نیستند. این سه ویژگی، از رذایل اخلاقی به شمار می روند.
اگر در صفات اخلاقی زن، خود بزرگ بینی وجود داشته باشد و زنان و مردان دیگر را کوچک بشمرد، کار ناپسندی انجام داده و سزاوار سرزنش است یا اگر زنی ترسو باشد، ترس وی مانع امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از خود و حضور در صحنه های اجتماعی می شود.
به طور کلی، وجود شجاعت و بخشندگی در صفات اخلاقی زن، ستودنی است و زنان شجاع را که با صراحت، امر به معروف و نهی از منکر کرده اند، می ستایند و بخشندگی زنان را ستایش و تحسین می کنند.
پس مقصود از روایت این نیست که سه ویژگی ناپسند مذکور را برای زنان پسندیده بداند، بلکه منظور روایت، مربوط به نمود های پسندیده این سه خلق در موارد مشخص است.
غرور، از صفات اخلاقی ناپسند
غرور و تکبر، از صفات زشت اخلاقی است. انسان متکبر، خود را از دیگران برتر و والاتر و دیگران را پست می شمارد؛ از همنشینی با آنان اجتناب می ورزد؛ آن ها را کسر شان خود می پندارد. اگر ناچار از همنشینی باشد، تکبر و غرور در رفتارش آشکار است و نفرت همنشینان از وی را در پی دارد؛
غرور و تکبر، از صفات اخلاقی زن
اما رفتار متکبرانه و مغرورانه زنی در برابر مردان نامحرم، نه تنها ناپسند نیست بلکه بسیار بجا و پسندیده است. رفتار غرورمندانه و متکبرانه زن با مرد نامحرم، بین آن دو حریم ایجاد می کند. نه خود به نامحرم متمایل می شود و نه به نامحرم اجازه می دهد درباره او خیال بد و فساد انگیز کند.
خود بزرگ بینی زن در ارتباط با هر کس و ناکسی، از صفات خوب و پسندیده ای است که موجب می شود در فعالیت های اجتماعی و درگیری های شغلی با مردان، حیثیت، عفاف، وقار و هیبت خود را حفظ کند.
بخل، از صفات اخلاقی زن!
درباره بخیل بودن زن نیز باید گفت که زن هم مالک دارایی های شخصی خود است و هم تا حدی اموال شوهر، از قبیل هزینه زندگی یا مسائل دیگر در اختیار اوست. زن اگر بخیل باشد، این صفت ناپسند او را از دادن حقوق واجب مالی که به اموال خودش تعلق می گیرد یا از بخشش اموالش به نیازمندان در حد متعادل باز می دارد.
از سوی دیگر، اگر در ارتباط با اموال شوهرش دست و دل باز باشد، علاوه بر تصرف نابجا، مخارج زندگی را با اسراف و ریخت و پاش هزینه کرده و آن ها را هدر می دهد؛ ولی اگر نسبت به خرج کردن اموال شوهرش بخل داشته باشد، هم در خانه از ریخت و پاش بی مورد خودداری می ورزد و هم با انفاق های بیجا، خود و خانواده را به زحمت نمی اندازد. علاوه بر آن، با صرفه جویی می تواند در اندوختن مخارج اضافی، کمک کار شوهر باشد.
مرحوم مغنیه درباره برخی از صفات اخلاقی زن می نویسد:
بخل زنانه، کرم و سخاوت او نسبت به شوهر و فرزندانش است. استاد ما- که خداوند خشنودش سازد و خاکش را عطرآگین کند- می گفت: زن فقیر بی چیز می تواند شوهرش را با دارایی خود یاری کند.
به او گفتیم: ای استاد! چگونه فاقد چیزی، دهنده آن خواهد بود؟ فرمود: صبوری می کند و با فزون خواهی بر او، سخت نمی گیرد و کم را حفظ می کند و سرسختانه آن را نگه می دارد.[۳]
بخل، از صفات اخلاقی ناپسند مرد
تا اینجا روشن شد که بخل زنانه، می تواند از بهترین صفات اخلاقی زن باشد. در مقابل، صفت بخل و خساست برای مرد ناپسند شمرده شده است؛ زیرا مرد بخیل، از دادن خرجی روزمره زندگی خودداری و نسبت به همسر و فرزندان خود، تنگدستی می کند و آن ها را در محرومیت قرار می دهد.
به راستی چه تفاوت ظریفی بین بهترین و بدترین صفات اخلاقی زن و مرد وجود دارد.
ترس، از صفات اخلاقی پسندیده زن
ویژگی ترس برای زن در مواردی که به بی آبرویی او بینجامد، پسندیده است. علامه جعفری در این باره می گوید: و اگر ترسو باشد، از هر چیزی که حالت تعرض به او داشته باشد، وحشت می کند.[۴]
از آن رو که زن باید از بی آبرویی بترسد و به هر مکانی بدون اطلاع از امنیت آن وارد نشود.
وظیفه دفاع از خانه و خانواده در مقابل هجوم دشمنان، بر عهده مرد نهاده شده و به همین جهت، در فقه اسلام، جهاد بر زنان واجب نیست. اگر مرد ترسو باشد، از دشمن فرار می کند و خانواده را بی پناه می گذارد و این، از صفات اخلاقی ناپسند او محسوب می شود؛ ولی اگر شجاع باشد، با دشمنان نبرد می کند و اجازه نمی دهد دشمن به خانواده، مال، ناموس و وطنش تجاوز کند و این از صفات اخلاقی پسندیده او محسوب می شود.
نتیجه گیری
ارزشگذاری صفات اخلاقی زن و مرد به دلیل تفاوت نقش ها و موقعیت های آنان، در مواردی، متفاوت از یکدیگر می شود و بهترین صفات اخلاقی زن جزء بدترین صفات اخلاقی مرد به شمار می رود و عکس آن هم صادق است.
در این راستا، سه صفت تکبر، بخل و ترس، در موارد خاصی برای زن پسندیده است و برای مرد ناپسند. در مقابل، دو صفت شجاعت وکریم و بخشنده بودن، برای مرد سزاوار است و اگر مردی شجاع یا کریم نباشد، نمی تواند مدیریت موفقی را در خانواده تجربه کند.
پی نوشت ها
[۱] . نهج البلاغه؛ ص۵۰۹-۵۱۰- حکمت ۲۳۵
[۲] . مستدرک سفینه البحار، ج۳، ص۷۰
[۳] . اخلاق و جنسیت در حدیث «خصال النساء»، نقل از مغنیه، فی ظلال نهج البلاغه، ج۶، ص۲۹۳ – ۲۹۴
[۴] . ترجمه نهج البلاغه، ص۱۱۲۱
تحقیر و مسخره کردن دیگران از نگاه اسلام و روانشناسی
تحقیر و مسخره کردن دیگران، بدون شک یک صفت ناپسند اخلاقی و رفتاری منفور نزد همگان است. ما ایرانی ها علیرغم داشتن بسیاری از ویژگی ها و صفات اخلاقی خوب، این رفتار ناپسند را در قالب گفتار یا رفتار در موقعیت های مختلف از خود نشان می دهیم.
این رفتار ناپسند اخلاقی دربردارنده آسیب های گسترده ای است که به طور یقین زندگی فردی و اجتماعی فرد مسخره کننده و طرف مقابل وی را تحت تاثیر قرار می دهد. در ادامه، ضمن تعریف اجمالی تمسخر و تبیین آن از دیدگاه اسلام، به پاره ای از عوامل، پیامدها و آسیب های آن اشاره می کنیم:
مسخره کردن به معنی مضحکه کردن، ریشخند نمودن و استهزا کردن آمده است که در قالب گفتار یا رفتار به صورت طعنه و کنایه به قصد تخریب و تحقیر فرد یا افرادی انجام می گیرد.[۱]
تحقیر و مسخره کردن دیگران از نگاه اسلام
تحقیر و مسخره کردن، در آموزه های اسلام و سخنان پیشوایان و بزرگان دین، به شدت مورد نکوهش قرار گرفته و نسبت به پیامد های منفی آن برای فرد و جامعه هشدار داده شده است. از این رو، تمسخر و تحقیر دیگران به هر شکلی که باشد امری ناپسند، حرام و غیر اخلاقی است (چه شفاهی، چه کتبی چه صوتی و چه تصویری). خداوند در قرآن کریم مسلمانان را از مسخره کردن دیگران بازداشته و می فرماید:
«اى کسانى که ایمان آورده اید، هیچ قومى حق ندارد قومى دیگر را مسخره کند؛ چه بسا که آنان از ایشان بهتر باشند…»[۲]
همچنین برای فرد مسخره کننده از کلمه (ویل) استفاده شده که در لغت عرب، کنایه از عذابی سخت برای اوست: «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ»؛[۳] واى بر هر عیبجوى مسخره کننده اى.
در قرآن کریم از جهل و نادانی (ظاهربینی و درک نادرست از مسائل)[۴] و نیز غرور و تکبر به عنوان علل و ریشه رفتار های تمسخرآمیز یاد شده است. دستور نخست قرآن برای رهایی از این ناهنجاری اخلاقی و اجتماعی، ابتدا پند دادن به افراد مسخره کننده[۵] و در مراحل بعد، پرهیز از همنشینی[۶] و دوستی با آنهاست.[۷]
قرآن کریم، قساوت قلب و از یاد بردن خدا و روز قیامت را از پیامد های شوم تحقیر و مسخره کردن دیگران عنوان نموده است.[۸]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایتی بعد از بیان وضعیت تمسخر کنندگان در روز قیامت، فرموده که درهای بهشت به روی آنان بسته می شود.[۹]
در روایتی از امام سجاد (علیه السلام) دست انداختن و مسخره کردن دیگران، از گناهانى شمرده شده که باعث نزول عذاب مى شوند.[۱۰]
امام صادق (علیه السلام) نیز در بیان پیامد دنیوی مسخره کردن دیگران فرموده اند: «کسى که مردم را مسخره مى کند، نباید به دوستى خالصانه آنها چشم امید بندد.»[۱۱]
عوامل تحقیر و مسخره کردن دیگران
به اعتقاد روانشناسان، تحقیر و مسخره کردن دیگران، ریشه روانی داشته و در واقع رفتار و ساز و کاری ناسالم برای مقابله با خشم و ناامیدی های سرکوب شده در درون افراد است.
برخلاف تصور عموم، رفتار های خشونت آمیز لزوما در چارچوب صدمه زدن جسمی به دیگران تعریف نمی شوند و مفهومی وسیع تر داشته و شکل های مختلف خشم به صورت کلام و رفتار بدون ضرب و شتم را نیز در بر می گیرد.
بنابراین تحقیر و مسخره کردن، یک نوع خشم است. مسخره کردن به قصد آزار و صدمه رساندن به دیگران، رفتاری ضد اجتماعی است و بیشتر در افراد دارای اختلال شخصیت، مشاهده می شود.
به بیانی دیگر، فردی که در موقعیت ها و لحظه های مختلف اقدام به این کار میکند، از نظر روانی در حال تجربه کردن نوعی تنش است. از این رو فرد، تنش و درگیری درونی خود را در قالب گفتار یا رفتاری ناخوشایند و به قصد تحقیر و مسخره کردن دیگران، بروز می دهد تا از تنش درونی خود بکاهد.
در ادامه به برخی از مهمترین عوامل تحقیر و مسخره کردن دیگران اشاره می شود:
۱- آسیب های روانی در دوران کودکی
یکی از مهمترین و شاید ریشه اصلی تحقیر و مسخره کردن دیگران، تجربه آسیب های روانی فرد در دوران کودکی است. به گفته روانشناسان، معمولا افرادی به تحقیر و مسخره کردن دیگران روی می آورند که در دوران کودکی دچار انواع آسیب های روحی و جسمی شده اند.
به طور مثال فردی که از بدو تولد، به نیاز های حیاتی اش پاسخ درستی داده نشده، دچار دلبستگی ناایمن خواهد شد. پیامد این دلبستگی ناسالم، پرورش بی اعتمادی نسبت به دیگران و خطرناک پنداشتن محیط و جهان است.
فرد در نتیجه همین نگرش، در موقعیتهای مختلف احساسات منفی خود مثل نگرانی، خشم، ترس و ناامنی را به شکل های مختلفی همچون تحقیر و مسخره کردن دیگران نشان می دهد. این افراد، به علت نیازهای روانی سرکوب شده و تجربیات تلخ شکست در مسائل مختلف دوران کودکی، همواره نوعی خشم پنهان و درونی را با خود یدک می کشند.
۲- خودشیفتگی و خودبرتربینی [۱۲]
خودشیفتگی[۱۳] یا خودستایی، نوعی عشق افراطی به خود و خود مهم پنداری است. افراد خودشیفته پشت نقاب احساس خود بزرگ بینی و قدرتمندی ظاهری خود، از عزت نفس شکننده ای برخوردارند و علاوه بر نیاز مفرط به تحسین و تایید دیگران، تحمل کمی در شنیدن انتقاد دارند. آنان این عزت نفس شکننده را با تحقیر و مسخره کردن دیگران پوشش می دهند.
۳- عدم اعتماد به نفس و کمبود شخصیت
کسی که اعتماد به نفس کافی ندارد، تلاش می کند به شیوه های متفاوت (مثل شکست دادن دیگران در رقابتی ناسالم)، آنان را تحقیر و تمسخر کند.
از نظر روانکاوی کسی که دیگران را مسخره می کند، از نوعی کمبود شخصیت رنج می برد و از طریق کوچک کردن مردم، می خواهد کمبودهای شخصیتی خود را جبران نموده و به رضایتی درونی برسد. درست به همین دلیل است که می بینیم افراد با شخصیت که کمبودی در خود احساس نمی کنند، هرگز دست به این کار نمی زنند و حتی از مشاهده چنین رفتاری از جانب دیگران، رنج می برند.
۴- کمبود عزت نفس
بدیهی است هر چه عزت نفس فرد سالم تر باشد، احترام بیشتری برای دیگران قائل است و با آنان برخورد بهتر و منصفانه تری دارد و هر چه عزت نفس کمتری داشته باشد، نسبت به ارزشمندی خود و دیگران، دچار کمبود و نقصان می شود. بنابراین کسی که مدام در پی تحقیر و مسخره کردن دیگران است، باید به عزت نفس خود شک کند.
۵- خودنمایی و عرض اندام
انگیزه و هدف فرد از تمسخر دیگران، صرفا جلب توجه نمودن اطرافیان به خود در مجالس و گردهمایی ها و حتی در برخی افراد، مطرح نمودن خود در رسانه ها و سطح جامعه است. این مورد در افراد دارای اختلال شخصیت نمایشی[۱۴] بیش از سایرین مشاهده می شود.
۶- عقده حقارت
افراد دارای عقده حقارت، برای مبارزه با حقارت خود و همسان کردن خویش با فرد دیگر، به تمسخر وی روی می آورند.
در حقیقت آنان برای پنهان کردن کمبود درونی خود، آن را به شخص دیگر فرافکنی کرده و چه بسا عیب خود را به فرد دیگر نسبت می دهند. مثلا شخصی که در رانندگی مهارت لازم را ندارد، در هنگام رانندگی، دائما از رانندگی دیگران ایراد می گیرد.
۷- الگوهای ارتباطی ناکارآمد و منفعلانه
الگوپذیری نادرست از خانواده یا اطرافیان می تواند فرد را به یک الگوی ارتباطی معیوب و ناکارآمد در تعامل با دیگران هدایت کند.
مثال شایع و فراگیر آن، قهر کردن است که رفتاری ناسالم، ناپخته و ناکارآمد اما در بسیاری از خانواده ها رایج است و در آن، فرد به جای بیان دیدگاه و گفتگو و حل مساله و تعارض با طرف مقابل، به قطع رابطه اقدام می کند. تحقیر و مسخره کردن دیگران نیز می تواند ناشی از یک الگوپذیری غلط از خانواده یا اطرافیان باشد.
۸- حسادت و دشمنی
وجود حسادت، کینه و دشمنی نسبت به دیگران می تواند فرد را به تحقیر و مسخره کردن آنان وا دارد؛ حتی برخی با توهم مورد حسادت واقع شدن توسط دیگران، به توهین و تمسخر آنان می پردازند.
۹- ترس از صمیمیت
برخی افراد که تجربه ناخوشایندی از زندگی و ارتباط گذشته خود با دیگران دارند، ترس از نزدیک شدن به دیگران و آسیب دیدن از آنها دارند. این افراد با تحقیر و تمسخر دیگران، بین خود و سایرین مرزبندی می کنند تا به گمان خود، در وضیعت بالاتری باشند و دیگران به آنها نزدیک نشوند.
۱۰- تمایل زیاد به کنترل دیگران
این رفتار معمولا ناشی از ضعف و عدم قدرت، ترس از نادیده گرفته شدن و احساس طردشدگی است. این فرد باور دارد که اگر دیگران را کنترل نکند، دیگران او را کنترل خواهند کرد. از این رو با تحقیر و مسخره کردن دیگران، به گمان خود، اوضاع را تحت کنترل خویش در می آورد. او با این شیوه رفتاری، احساس رضایتمندی می کند.
پیامد های فردی و اجتماعی تحقیر و مسخره کردن دیگران
۱- تخریب روابط
تحقیر و مسخره کردن، رفتاری فراتر از شوخی های عادی است و می تواند به تخریب روابط عاطفی و دوستانه منجر شود. کسی که مورد تمسخر قرار می گیرد از فرد مسخره کننده دوری می کند. حتی بروز این رفتار بین زن و شوهر می تواند در کوتاه مدت، طلاق عاطفی و در دراز مدت، طلاق و جدایی را به دنبال داشته باشد.
۲- منفور و منزوی شدن مسخره کننده
هیچکس دوست ندارد با کسی در ارتباط باشد که پیوسته از تمسخر و تحقیر شدن در مقابلش احساس ناامنی کند. این رفتار، چهره منفوری از فرد تمسخر کننده به نمایش گذاشته و او را منزوی می گرداند.
این انزوا باعث می شود فرد تمسخر کننده، احساس کمبود بیشتری کرده و به علت تنفر از رابطه اجتماعی کمرنگ شده، وارد چرخه باطلی شود و افراد بیشتری را مورد تمسخر و تحقیر خود قرار دهد و بیش از پیش از اجتماع رانده شود.
۳- تخریب عزت نفس و اعتماد به نفس دیگران
روشن است بزرگ کردن اشتباهات و عیوب دیگران، غرور آنان را خدشه دار و احساسات آنها را جریحه دار می کند. چه بسا ممکن است فردی که مورد تمسخر قرار گرفته، این تمسخرها را در درون پذیرفته و پیوسته به آنها فکر کند و موارد تمسخر را به عنوان ویژگی شخصی خود بپذیرد و عزت نفس و اعتماد به نفس او آسیب جدی ببیند.
۴- ایجاد خشونت، کینه و دشمنی
همانطور که گفته شد تحقیر و مسخره کردن، از طیف رفتارهای پرخاشگرانه است و طرف مقابل را به عداوت و دشمنی بر می انگیزد؛ زیرا هر کس برای شخصیت خود، ارزش و احترام قائل بوده و دوست ندارد به هیچ شکلی، مورد تمسخر و تحقیر قرار گیرد.
اصرار فرد تمسخر کننده بر انجام این رفتار در تعامل با دیگران، می تواند پرخاشگری و عصبانیت آنان را در پی داشته و حتی کار را به درگیری و خشونت نیز بکشاند.
در بعد اجتماعی، شیوع این صفت ناپسند اخلاقی در سطح جامعه، سبب تیره و سرد شدن روابط اجتماعی شده و سطح دوستی، مهرورزی و همدلی جامعه را به شدت کاهش داده و بذر کینه و دشمنی را در بین توده مردم می افشاند.
روش های برخورد و پاسخ به تمسخر کنندگان
همه ما هنگامی که مورد تمسخر قرار می گیریم، دچار حس بسیار بدی می شویم و ممکن است در خود فرو رویم. این احساس به مرور ممکن است سبب بروز افسردگی یا سایر اختلالات روانی شود.
بنابراین مهم است که بتوانیم در برابر این رفتارها، واکنش و برخورد مناسبی داشته باشیم. در ادامه به چند روش در مواجهه با فرد تمسخر کننده اشاره می کنیم:
۱- رفتارهای خویشتن دارانه
این خیلی مهم است که درک کنید کسانی که شما را مسخره می کنند، به نوعی ناراضی هستند. درک این موضوع تاثیر آشکاری بر احساس درونی شما و به کار گیری واکنشی مناسب و منطقی از طرف شما دارد. کسی که شما را تمسخر و تحقیر می کند، از یک ناراضایتی درونی رنج می برد و می خواهد همین احساس را در شما ایجاد کند.
بدیهی است احساس شفقت و دلسوزی برای کسی که شما را مسخره می کند، شما را در ذهنیت بهتری برای مقابله با رفتار او قرار می دهد.
سعی کنید از موقعیت اخلاقی بالایی برخوردار شوید و با واکنش و رفتاری شایسته، به همگان نشان دهید که شما فرد بزرگی هستید. رفتار اشتباه را با رفتار اشتباه، پاسخ ندهید و به یاد داشته باشید که دو اشتباه، باعث درستی نمی شود.
۱-۱- حالت بی تفاوتی و نادیده گرفتن او
هدف فرد تمسخر کننده این است که در هر شرایطی، شما را تحت تاثیر قرار دهد و احساسی منفی نسبت به خودتان در شما به وجود آورد. پس در وهله نخست باید مراقب باشید تا به این هدف نرسد و او را نادیده بگیرید. بدین منظور می توانید از زبان بدنتان استفاده کنید و در برابر او حالتی خنثی و بی تفاوت داشته باشید.
شما با چهره بی تفاوت و زبان بدنی که نشان می دهد رفتار او کارکردی نداشته، عملا به او نشان می دهید که تلاش بیهوده می کند و گفتار و رفتارش در شما بی اثر است و نمی تواند در دراز مدت با مسخره کردن شما، به اهداف خود برسد. این واکنش شما، به او می فهماند که نظراتش برای شما اهمیت نداشته و وقتتان را برای سر و کله زدن با او تلف نمی کنید.
۱-۲- انجام رفتار معکوس
می توانید در قالب طنز و شوخی، اثرات سخنان تمسخرآمیز او را خنثی کنید. البته به این نکته توجه داشته باشید که شوخی یا طنز شما، باید مودبانه باشد و نباید همانند رفتار او، جنبه تمسخر داشته و پرخاشگری را القا کند.
۱-۳- گفتگوی خصوصی
اگر احیانا در جمع یا جلسه ای مورد تمسخر فردی واقع شدید و شخصیت شما زیر سوال رفت، لازم است رفتار شایسته ای در پیش بگیرید و در جمع، واکنش شتابزده ای نشان ندهید بلکه فرصت مناسبی برای یک گفتگوی خصوصی دو نفره فراهم کنید و با او در این مورد حرف بزنید.
در این گفتگو ضمن حفظ آرامش خود، به جای به کار بردن ضمیر «تو» که نشانه سرزنش و متهم کردن را با خود دارد، از ضمیر «من» استفاده کنید و به جای اینکه نوک پیکان انتقاد و سرزنش را به طرف او بگیرید، از احساس ناخوشایند درونی خودتان در مورد رفتار او حرف بزنید.
۱-۴- ترک محل
لازم نیست حتما در کنار او باشید و همه حرف هایش را بشنوید. یکی از راهکارهای موثر این است که در کمال خونسردی، با سری برافراشته و مملو از احساس اعتماد به نفس، محل را ترک کنید و بدین ترتیب از ایجاد تنش و بروز احساس ناخوشایند در خود جلوگیری نمایید.
۲- رفتارهای مقابله جویانه
۲-۱- روراستی و صراحت
طفره رفتن در برخورد با چنین افرادی، خیلی وقت ها پاسخ نمی دهد و لازم است ضمن رو در رو شدن و ارتباط مستقیم چشمی با آنها، بدون حاشیه رفتن و با صراحت کامل، به آنان بگویید رفتارشان موجب آزردگی خاطر و ناراحتی شما شده است.
مثلا اگر کسی یکی از ویژگی های ظاهری شما را مسخره کرد، مستقیم در چشم های او نگاه کنید و محترمانه بگویید درباره ظاهرتان از او نظری نخواسته اید.
۲-۲- قطع کامل ارتباط
اگر همه راهکارهای قبل را بکار بستید و نتیجه ای نگرفتید، قطع ارتباط با این قبیل افراد، آخرین راهکار موثر است. مجبور نیستید تا آخر عمر با کسی که از روی عادت و آگاهانه به تمسخر دیگران می پردازد، در رابطه بمانید.
اگر با وجود تذکر و هشدارهای شما همچنان به رفتارش ادامه داد و تلاشی برای اصلاح رفتارش نکرد، باید برای صیانت از آرامش و امنیت ذهنی و حفظ شخصیت خود، ارتباط و دوستی تان را با او قطع کنید.
البته چنین کاری در مورد اعضای خانواده یا اقوام و دوستان نزدیک، پیچیدگی های خاص خود را داشته و ظرافت بیشتری می طلبد. در این صورت سعی کنید وقت کمتری را با آن فرد بگذرانید یا دوستی و رفت و آمد با او را موقتا کم رنگ کنید. ضرب المثل قدیمی «دوری و دوستی» خیلی هم بی راه نیست. این دوری به طرف مقابل تان کمک می کند که درک کند دوستان و نزدیکان باید از یکدیگر حمایت کنند نه این که در صدد تضعیف هم باشند.
نویسنده: حسین فاضلی
نتیجه گیری
تحقیر و مسخره کردن دیگران بدون شک یک صفت ناپسند اخلاقی و اجتماعی است که از نظر روانی ریشه در عواملی همچون ترس، کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس، الگوهای ارتباطی ناسالم و نیازهای روانی سرکوب شده، دارد. این رفتار از نظر قرآن و دیدگاه معصومان (علیهم السلام) یک بیماری اخلاقی ناپسند شمرده شده و دارای پیامد های شومی است؛ از این رو مورد نهی و نکوهش شدید قرار گرفته است.
در صورت مواجهه با چنین افرادی، نباید خودمان را طرد شده یا دوست نداشتنی بدانیم بلکه باید ضمن حفظ آرامش و خونسردی و با اعتماد به نفس بالا، در قالب دو طیف رفتاری خویشتن دارانه و مقابله جویانه، واکنش مناسب و شایسته ای از خود نشان دهیم و آنان را نسبت به رفتار ناشایستشان آگاه و یا دست کم در رسیدن به اهدافشان ناکام بگذاریم.
پی نوشت ها
[۱] . ر ک: دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه مسخره کردن؛ فرهنگ عمید ذیل واژه استهزاء
[۲] . حجرات/۱۱
[۳] . همزه/۱
[۴] . بقره/۶۷
[۵] . هود/۸۷
[۶] . انعام/۶۸ و حجر/۹۴
[۷] . مائده/۵۷
[۸] . جاثیه آیه ۳۴ و مومنون آیه ۱۱۰
[۹] . سیوطی، درالمنثور، ج۶، ص۳۲۸
[۱۰] . شیخ صدوق، معانى الاخبار، ص۲۷۰
[۱۱] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۲، ص۶۷
[۱۲] . شایان ذکر است این عامل و سایر عواملی که در ادامه می آید به نوعی می تواند برآمده از آسیب های دوران کودکی باشد که در سطح ناخودآگاه فرد بروز می نماید؛ با این حال نظر به اهمیت آنها، به صورت جداگانه اشاره شده است.
[۱۳] . Narcissism
[۱۴] . Histrionic personality disorder
منابع
- قرآن کریم
- شیخ صدوق (ابن بابویه)، محمد بن علی؛ معانی الاخبار؛ قم؛ دفتر انتشارات اسلامی؛ چاپ اول؛ ۱۴۰۳ ق.
- مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ بیروت؛ دار احیاء التراث العربی؛ چاپ دوم؛ ۱۴۰۳ ق.
- جلال الدین سیوطی، ابوالفضل عبدالرحمان بن ابی بکر بن محمد؛ الدر المنثور فی التفسیر بالماثور؛ قم؛ انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی؛ چاپ اول؛ ۱۴۰۴ ق.
- دهخدا، علی اکبر؛ لغتنامه دهخدا؛ تهران؛ انتشارات دانشگاه تهران؛ چاپ دوم؛ ۱۳۷۷ش.
- عمید، حسن؛ فرهنگ عمید؛ تهران؛ انتشارات امیرکبیر؛ چاپ سی و هشتم؛ ۱۳۹۰ ش.