emamian
آیا شفاعت حضرت زهرا (س)، باعث گستاخی گنهکاران در ارتکاب گناه نمیشود؟
پاسخ آیتالله العظمی جوادی آملی به شبههای پیرامون «آیا وعده شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیها، باعث گستاخی گنهکاران در ارتکاب گناه نمیشود؟» در یکی از آثار ایشان تقدیم شما فرهیختگان می شود.
* پرسش
* آیا وعده شفاعت، باعث گستاخی گنهکاران در ارتکاب گناه نمیشود؟
* پاسخ:
شفاعت همچون دارویی شفابخش است که هیچ انسان عاقلی را به بیماری تشویق نمیکند، بلکه تنها راهی برای نجات بیماران است.
شرایط بهرهمندی از شفاعت حضرت زهرا(س):
برای آنکه شفاعت شامل حال فردی شود، باید دارای شرایطی باشد، از جمله:
_مشرک، کافر، منافق یا ناصبی نباشد.
_از گناهان خود پشیمان باشد.
_ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) و اهل بیت(ع) را پذیرفته باشد.
_دوستدار شیعیان و ذریه پیامبر(ص) باشد.
_سادات را نیازارد.
شرط اصلی شفاعت، ندامت از گناه و داشتن ایمان پایه است. خداوند در قرآن میفرماید:
«وَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی»
(آنان فقط برای کسی شفاعت میکنند که [خدا] از او راضی باشد، سوره انبیا، آیه ۲۸)
چرا شفاعت باعث گستاخی نمیشود؟
۱. خداوند دقیقاً مشخص نکرده که شفاعت شامل چه کسانی میشود؛ بنابراین هیچکس نمیتواند با اطمینان بر شفاعت حساب کند.
۲. مؤمن واقعی همواره بین ترس از عقاب و امید به رحمت خداوند در نوسان است.
۳. قرآن به صراحت هشدار میدهد که هیچکس خود را از مکر خدا در امان نبیند.
۴. اصرار بر گناه، ممکن است به کفر و قساوت قلب بینجامد.
شفاعت حضرت زهرا(س) نه تنها باعث گستاخی گنهکاران نمیشود، بلکه امیدی برای بازگشت و جبران گذشته است.
این موهبت، همچون نوری در تاریکی، برای کسانی است که در مسیر ایمان، لغزش داشتهاند اما قصد بازگشت دارند.
منبع: تسنیم، ج۴، ص ۲۷۰ – ۲۷۳.
اثر شگفتانگیز دعای مادر
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
دُعاءُ الوالِدَةِ یُفْضی إِلی الحِجابِ.
دعای مادر از همه حجابها و موانعِ اجابت میگذرد.
مشکاة الأنوار، ص ۲۸۲
اراده فرزندانمان را قوی کنیم، نه خواستههایش
حجت الاسلام والسلمین سیدعلیرضا تراشیون در یکی از سخنرانی های خود به موضوع «تربیت اراده فرزندان» پرداخت که تقدیم شما فرهیختگان می شود.
گاهی پیش میآید که والدین، حتی با نیت خوب، اراده فرزندشان را بهطور غیرعمد تضعیف میکنند.
مثلاً یک بچه سه یا چهار ساله روی صندلی عقب ماشین نشسته و تشنه شده است.
پدر میگوید: «صبر کن، یک ربع دیگر به خانه میرسیم، آن موقع آب میخوری.» اما مادر میبیند بچه ناراحت است و میگوید: «چرا صبر نکنی؟ بیا کنار، از این بطریها بخریم.»
او فکر میکند کارش درست است و نیتش محبت به کودک است، اما واقعیت این است که این نوع رفتارش، اراده بچه را تضعیف میکند.
در شرایط طبیعی، یک بچه سه ساله میتواند ده یا پانزده دقیقه بدون آب بماند و هیچ آسیبی نبیند.
اگر والدین همیشه این نوع «رفع فوری نیازها» را انجام دهند، زیرساخت اراده کودک آسیب میبیند. یعنی بچه یاد نمیگیرد صبر کند و به مرور توانایی مدیریت خواستهها و تحمل تأخیر را کسب نمیکند.
این مسئله در بزرگسالی هم اثر دارد: فردی که از کودکی به ارادهاش احترام گذاشته نشده و همه خواستههایش سریع رفع شده، در مواجهه با محرکها و وسوسهها دچار ضعف خواهد شد؛ بهطوری که توانایی کنترل و تصمیمگیریاش کاهش مییابد.
مدلهای زندگی امروز نیز با همین الگوها، بهطور طبیعی اراده کودکان را تضعیف میکند.
ما با این رفتارهای ناآگاهانه، زمینه را برای کمتحمل شدن، ناتوانی در صبر و ضعف در مدیریت خواستهها در بزرگسالی فراهم میکنیم.
به عبارت دیگر، محبت بیش از حد و رفع فوری همه خواستههای کودک، برخلاف ظاهرش، به رشد تواناییها و قدرت تصمیمگیری او آسیب میزند.
چرا دین اسلام کاملترین دین است؟ مگر ادیان قبل ناقص بودند؟
هدایت الهی همیشه متناسب با زمان و جامعهای که پیامبران به آن فرستاده شدهاند، ارائه شده است؛ تکامل اسلام به معنای نقص ادیان پیشین نیست، بلکه نشاندهنده بلوغ ظرفیت بشری در هر دوره است.
یکی از پرسشهایی که گاهی ذهن انسانها را درگیر میکند این است که اگر دین اسلام کاملترین دین است، آیا ادیان پیشین ناقص بودهاند؟ پاسخ به این شبهه نیازمند توجه به چند نکته اساسی است:
اولاً: دین برای هدایت بشر و فراهم کردن مسیر تکامل اوست، نه برای تکامل خداوند. خداوند متعال کامل و بینیاز است و هیچ گونه نقصی در او راه ندارد. بنابراین وقتی گفته میشود اسلام کاملترین دین است، این «کمال» به منظور تکمیل مسیر هدایت بشر و انطباق آن با ظرفیتهای جوامع مختلف انسانی است، نه به معنای نقص در سایر ادیان الهی.
ثانیاً: پیامبران الهی هر یک برای جامعهای خاص و در زمان مشخصی مأمور هدایت مردم شدند و دین خود را تدریجی و مرحله به مرحله به آنان عرضه کردند. مثلاً حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) مأمور هدایت قوم بنیاسرائیل بودند و شواهد قرآنی و کتابهای آسمانی نشان میدهد که فعالیت آنها محدود به جامعه خاص خود بوده است. قرآن کریم میفرماید: «و به یقین موسی را هدایت دادیم و به بنی اسرائیل کتاب را میراث دادیم» و نیز درباره حضرت عیسی (ع) آمده است که او فرستادهای به سوی بنی اسرائیل بود.
اما اسلام به عنوان دین جهانی، مأموریت هدایت همه انسانها در تمام اعصار را دارد. قرآن کریم تصریح میکند: «و ما تو را نفرستادیم مگر برای همه مردم، تا بشارت دهی و هشدار دهی». بنابراین محدودیت سایر ادیان به جامعه مخاطب خاص، نشان از ناقص بودن آنها نیست، بلکه به دلیل گستره محدود ماموریت پیامبرانشان بوده است.
سوم: اینکه، هیچ یک از ادیان الهی توسط خدا ناقص شمرده نشدهاند. همه آنها از سوی خداوند آمده و همه پیامبران الهی راستگو و هدایتگر بودهاند. اسلام کاملترین دین است نه به دلیل نقص دیگر ادیان، بلکه به دلیل جامعیت، جهانی بودن و هماهنگی کامل آن با فطرت انسانی و نیازهای مادی و معنوی بشر. قرآن کریم میفرماید: «قطعاً دین بر حق نزد خدا دین اسلام است و اختلاف افراد بعد از آمدن علم به خاطر ستم و تحریف بوده است».
چهارم: تفاوتها و تحریفهایی که در تورات و انجیل رخ داده و امروز نسخه اصلی آنها در دسترس نیست، سبب شد که اسلام به شکل کامل و محفوظ باقی بماند. قرآن کریم خود را «نگهدارنده دین» معرفی میکند: «ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع نگهدار آنیم». بنابراین کسی که بخواهد هدایت کامل را دنبال کند، تنها دین محفوظ و جهانی اسلام میتواند پاسخگوی همه نیازهای بشر باشد.
پنجم: تکامل دین با تکامل جامعه همراه است؛ همانطور که یک کودک ابتدا راه رفتن و سخن گفتن را یاد میگیرد و سپس به آموزشهای پیچیدهتر میرسد، دین نیز در هر جامعه به تناسب ظرفیتها و زمان، تدریجاً کامل میشود. پیامبران پیشین پیام خود را به تدریج ارائه کردند، اما اسلام با گستره جهانی و جامعیت کامل، نسخه نهایی و کامل هدایت بشری است.
در نهایت، نکته بسیار مهم این است که دین، ابزار هدایت بشر است و کمال آن به انسانها کمک میکند تا به سعادت دنیوی و اخروی برسند. اختلافها و تفرقههای میان مسلمانان یا دیگر جوامع، هیچ خللی به کمال دین وارد نمیکند؛ بلکه نتیجه عدم بهرهگیری صحیح از هدایت الهی است. همانطور که قرآن کریم میفرماید: «پس روی خود را متوجه دین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند انسان را بر آن آفرید».
بنابراین، اسلام کاملترین دین است نه به این معنا که ادیان پیشین ناقص بودهاند، بلکه به این دلیل که پیامبر اسلام مأمور هدایت جهانی و اتمام حجت برای همه انسانها در همه زمانها بوده و قرآن کریم محفوظ، جامع و هماهنگ با فطرت انسانی است.
معنای ترس از خداوند متعال و آثار آن
مرحوم آیتالله مصباح یزدی در گفتاری به تبیین ترس و خوف الهی پرداختند که در ادامه آن را می خوانیم:
مفهوم ترس از خداوند متعال
اساساً مفهوم و معنای ترس از خدا چیست؟ انسان از موجودات خطرناک و وحشتآفرین میترسد، اما با توجه به این که خداوند مظهر مهر، محبت و رحمت بینهایت است، ترس از او به چه معنا است؟
متعلق و منشأ ترس، خطری است که متوجه انسان میشود، یا منفعتی است که از وی سلب میگردد، یا محرومیت وی از چیزی است که دوست میدارد و در درجه اول، ترس به این امور نسبت داده میشود. اما به دلیل علاقه سببیت و مسببیت، گاهی کس یا چیزی که سبب پیدایش خطر یا سلب منفعت یا محرومیت است نیز متعلق ترس قرار میگیرد. برای مثال، کسی که از گرگ میترسد، ترس او در واقع از دریده شدن و آسیب دیدن بدنش است و چون چنین زیانی به وسیله گرگ متوجه او میگردد، از آن میترسد.
با توجه به این که گاهی ترس به سبب و عامل خطر، ضرر و سلب منفعت نسبت داده میشود، در اسلام نیز چون آموزههای اسلامی بر اساس توحید پیریزی شده، روش همه انبیا و از جمله پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و نیز قرآن توجه دادن انسان به علتالعلل و مسببالاسباب است. بر اساس آن آموزهها، گرچه انسان از گرگ میترسد که خطری متوجه او سازد، اما چون گرگ آفریده خدا است و اختیار و تدبیر آن را خداوند به عهده دارد، انسان باید از خداوند که آفریننده گرگ و مسببالاسباب است بترسد. همچنین روشن است که با نزول باران و جریان آن بر روی زمین، دانه گیاه در درون خاک جوانه میزند و رشد میکند.
اما چون فعل و انفعالات درون خاک و دانه و نزول باران و تهیه مواد لازم برای احیا و جوانه زدن دانه و رشد آن همه با اذن و تدبیر خداوند انجام پذیرفته است و عوامل دیگر واسطهای بیش نیستند، قرآن کریم احیا و شکافتن دانه را به خداوند نسبت میدهد و میفرماید: إِنَّ اللهَ فالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوی؛ خداوند شکافنده دانه و هسته است. «انعام (6)، 95»
روشن شد که شیوه تربیتی قرآن، توجه دادن ما به مسببالاسباب است و گرچه ما از آنکه ضرری متوجهمان شود میترسیم و نیز نگران از دست دادن منافع خود هستیم. یا از حوادث و بلایای طبیعی مثل سیل میترسیم، اما در هر حال باید از خداوند بترسیم؛ چون زنجیره عوامل و اسبابی که باعث آن حوادث و خسارتها میشود، در اختیار خداوند است و او مسببالاسباب شمرده میشود.
اما در حوزه رفتار اختیاری و اعمالی که ارزشگذاری اخلاقی میشوند، ترس ما از خداوند، در واقع ترس از رفتار زشت و ناپسند خودمان است که بر اثر قوانین تشریعی الاهی عذاب و کیفر خداوندگاری بر آنها مترتب میگردد و در اینباره باید از خدا بترسیم؛ چون او است که میتواند ما را ببخشد و کیفر و عذاب را از ما بردارد و یا ما را به عذاب خویش مبتلا سازد: ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [خداوند جزای] برخی از آنچه کردهاند به آنها بچشاند، باشد که بازگردند. «روم (30)، 41»
پس از آنکه روشن شد ترس ما از خدا، به معنای ترس از اعمال خود ما است که به سلب نعمت الاهی و یا گرفتار شدن به عذاب الاهی میانجامد، باید توجه داشت که عذاب گناهکاران از سوی خدا، با صفت رحمانیت خداوند منافات ندارد و خداوند در عین آنکه ارحمالراحمین است، عدالت و حکمتش ایجاب میکند بدکاران و کسانی را که به دیگران ستم کردهاند، در این دنیا و یا در آخرت مجازات کند و اگر نیک بنگریم، عذاب و کیفر الاهی نیز خود مظهر رحمت خداوند است.
بخشی از اعمال زشت بندگان در دنیا کیفر داده میشود و بخشی بخشیده میشود و بخشی از آنها که در دنیا تدارک نگردیده و عفو نشده است، در آخرت کیفر داده میشود و اگر بنا بود خداوند در همین دنیا به عقوبت و کیفر همه گناهان بپردازد، کسی بر روی زمین باقی نمیماند: وَلَوْ یُؤاخِذُ اللهُ النّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّة وَلکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَل مُسَمًّی فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللهَ کانَ بِعِبادِهِ بَصِیراً؛ و اگر خدا مردم را به [سزای] آنچه انجام دادهاند مؤاخذه میکرد، هیچ جنبندهای را بر پشت زمین باقی نمیگذاشت، ولی تا مدتی معیّن مهلتشان میدهد و چون اجلشان فرارسد، خدا به [احوال ]بندگانش بینا است. « فاطر (35)، 45»
ضرورت ترس از خداوند در آموزههای دینی
با توجه به این که ترس برای انسان خوشایند نیست و روانشناسان به نکوهش ترس پرداختهاند و آن را باعث بر هم خوردن آرامش و آسایش انسان دانستهاند، چرا در قرآن و روایات فراوان، از خشیت، خوف و ترس از خدا سخن رفته است؟ آیا اصولا ترسیدن پسندیده است تا ترس از خداوند و عذاب او مطلوب و پسندیده پنداشته شود؟
ترس، بهخودی خود و به عنوان حالت طبیعی و انفعالی نفسانی، نه خوب است نه بد و اخلاقاً ارزشگذاری نمیشود.اما مطلوب و پسندیده بودن مقدمات، زمینههای اختیاری ترس، تضعیف، تقویت یا تداوم آن، در گرو هدف و نتیجهای است که بر آنها مترتب میشود و باید دید که متعلق آن ترس چیست. صرفنظر از جنبههای معنوی، گاهی ترسْ مطلوب است و انسان باید از خطرهایی که سلامت و زندگی او را تهدید میکند بپرهیزد و در موارد لازم، حزم و احتیاط داشته باشد.
به هیچ وجه تهور و بیپروا به استقبال هر خطری رفتن پسندیده نیست و کسانی که اهل ماجراجویی هستند و بی محابا خود را به آب و آتش میزنند و به ورطههای خطر وارد میشوند، از سلامت روانی و عقل کافی برخوردار نیستند. پس در مواردی که نتیجه و هدف شایستهای برای ترس وجود دارد، تقویت و ایجاد آن مطلوب است و بیتردید ترس از خدا به دلیل ثمرات و نتایج فراوان دنیوی و اخروی که در پی دارد، نه تنها مطلوب، که لازم و ضروری است.
نقش تربیتی ترس از خداوند در رفتار انسان
پس از آنکه مفهوم ترس از خدا روشن شد، آیا مناسبتر نبود که خداوند به جای ترساندن بندگان از خویش و ذکر مکرر عذابهای جهنم، شیوه تربیتی دیگری را بر میگزید و از راه وعده پاداش و امیدوار ساختن بندگان به رحمت و بخشایش خود، مردم را به راه مستقیم، انجام تکالیف و ترک گناهان دعوت میکرد؟
پاسخ اقناعی به این پرسش این است که:
خداوند، خالق ما و آشنای به همه مصالح ما است و او خود نیک میداند که چه شیوهای برای هدایت و تربیت ما مؤثرتر است. بر این اساس، ترساندن از عذاب و کیفر گناهان را به عنوان شیوهای عمومی و مؤثر بر گزید و پیامبرانش را با عنوان نذیر و بیمدهنده به سوی مردم فرستاد: إِنّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَنَذِیراً وَإِنْ مِنْ أُمَّة إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ؛ ما تو را بهحق مژدهدهنده و بیمدهنده فرستادیم، و هیچ امّتی نبود مگر آنکه در میانشان بیمدهندهای [پیامبری] گذشت. (فاطر (35)، 24)
گرچه دعوت پیامبران الاهی، هم شامل بشارت به رضوان و بهشت الاهی بود و هم بیم دادن از کیفر گناهان و عصیان خداوند، اما در هیچ جای قرآن خداوند نفرموده «إِنْ مِنْ أُمَّة إِلاّ خَلا فِیها بَشِیرٌ» و ذکر صفت «نذیر» در ذیل آیه بالا، به عنوان صفت عمومی برای همه پیامبران، حاکی از تأثیر همگانی و کارساز بیم دادن از عذاب الاهی است.
اما پاسخ روانشناختی به پرسش یاد شده این است که:
اما پاسخ روانشناختی به پرسش یاد شده این است که: هم با تحقیقات و روشهای علمی و هم با تجربههای عادی ما ثابت شده است که عامل محرک انسان در بیشتر کارها ترس است و میتوان گفت در نود درصد موارد، ترس باعث تحریک و تلاش انسان میشود و ده درصد رفتار ما از وعده پاداش یا جلب منفعت سرچشمه میگیرد. آنچه باعث تلاش بیشتر دانشآموزان در تحصیلاتشان میشود، ترس از شکست و مردود شدن است و آنان اگر از مردود شدن و تنبیه و سرزنش پدر و مادر و دیگران نمیترسیدند، درس نمیخواندند. بسیار اندکاند دانشآموزانی که تلاش آنان، ناشی از ترس نیست و عشق به علم باعث تلاش و کوشش آنان برای فراگیری علم میگردد. بر این اساس، پدر و مادر برای این که فرزندشان را به درس خواندن تشویق کنند، او را از عواقب مردود گشتن و شکست در تحصیل علم میترسانند.
در امور معنوی نیز گرچه ما معتقدیم خداوند افزون بر جهنم، بهشت نیز دارد و رحمت خداوند گستردهتر و مقدّم بر غضب اوست [یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه] اما در بیشتر مردم، ترس از عقوبت الاهی باعث انجام وظایف و عبادات میگردد و اگر ترس از عقوبت نبود، اندکی از مردم به امید ثواب و پاداش الاهی به انجام عبادات و تکالیف خود میپرداختند. البته در برخی از رفتارها، تنها امید به پاداشْ محرک است؛ چون عقوبتی برای ترک آنها در نظر گرفته نشده است. در این رفتار، امید به پاداش که مطلوب انسان است، تأثیر مستقیمی در انجام آنها دارد و در این میان، ترس از محرومیت از آن پاداش نیز به صورت غیر مستقیم محرک انسان میگردد.
روشن شد که در زندگی فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی، محرک اصلی در بیشتر رفتارها و اعمال انسانْ ترس است. ترس از آنکه گرفتاری برایش رخ دهد، یا ترس از آنکه خوشیها و نعمتهایش را از او بستاند یا ترس از آنکه حرمت، اعتبار و موقعیت خویش را از دست دهد. اما برای خداباوران و معتقدان به جهان آخرت، همچنین ترس از سختیهای شب اول قبر و عذاب جهنمْ محرک بسیاری از رفتارها است. فراتر از آنچه گفتیم، کسانی که در زمینههای معنوی به مدارج عالی معرفت دست یافتهاند، بزرگترین و جانفزاترین ترس و نگرانیشان، ترس از آن است که توجه و عنایت خدا از آنان گرفته شود و مورد بیاعتنایی پروردگار خویش قرار گیرند. بیتردید محروم شدن از عنایت و توجه خداوند، عذاب بزرگی است و از این رو، خداوند در مقام نکوهش پیمانشکنان، محروم گشتن از آن را در شمار عذابهای سخت خود نام میبرد و میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَأَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ وَلا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ وَلا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَلا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ؛ ( آل عمران.۷۷) کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی میفروشند، آنان را در آخرت بهرهای نیست، و خدا روز قیامت با آنان سخن نمیگوید و به ایشان نمینگرد و پاکشان نمیگرداند، و عذابی دردناک خواهند داشت.
چنانکه برای کودک تحمّل گرسنگی آسانتر از تحمل محروم گشتن از نوازش و مهر مادر است و ترس از قهر و بیاعتنایی مادر برای او سنگین است، و همچنان که ترس از گسستن ارتباط با معشوق و محروم شدن از گفتوگو و همنشینی با او برای عاشق بسیار سخت است، برای کسانی که طعم ارتباط با خدا و گفتوگوی با او را چشیدهاند، سختترین عذابها و حتی سختتر از عذاب جهنم و محروم گشتن از بهشت خداوند، عذاب حرمان از توجه خداوند و عنایات و الطاف او است. از این رو، ترس از حرمان از توجهات و لقای خداوند، بزرگترین محرک و عاملی است که آنان را به انجام وظایف بندگی خدا وامیدارد.
قیامهای پیش از ظهور حضرت مهدی علیهالسلام
یکی از موضوعاتی که در مباحث مهدویت، همواره مورد بحث و مناقشه بوده، حکم قیامها و حکومتهای دوران غیبت و پیش از قیام جهانی حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف است. برخی، با استناد به پارهای از روایات، پنداشتهاند هرگونه تحرّک بر ضدّ فرمانروایان ستمگر، پیش از ظهور امام زمان علیهالسلام ممنوع است؛ از این رو با هرگونه ندای عدالتخواهانهای، مخالفت ورزیده و آن را طاغوت مینامند!
در اینجا به بررسی کوتاهی در روایات مربوط به قیامهای پیش از ظهور میپردازیم.
- طاغوتبودن پرچمداران قیامهای پیش از ظهور
بعضی از این روایات، به طور عام، هرگونه شورش و برافراشتن هر پرچمی را پیش از قیام حضرت حجّت عجلاللهتعالیفرجهالشریف محکوم کرده و پرچمدار آن را طاغوت و یا مشرک معرّفی میکنند. تنها به دو روایت در این بحث اشاره میکنیم:
امام صادق علیهالسلام فرمود:
«کُلُّ رایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیامِ القائِمِ فَصاحِبُها طاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.» (کافی، ج ۸، ص ۲۹۵)
هر پرچمی پیش از قیام قائم برافراشته شود، پرچمدار آن طاغوتی است که در برابر خدا پرستش میشود.
امام باقر علیهالسلام فرمود:
«کُلُّ رایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ رایة القائِمِ صاحِبُها طاغُوتٌ.» (نعمانی، الغیبة، ص ۱۱۴)
هر پرچمی پیش از قیام قائم بر افراشته شود، صاحب آن طاغوت است.
جدای از اشکالات سندی که به این روایات وارد است، یکی از محققان در بررسی دلالت این روایت مینویسد: دعوت، دو گونه است:
۱. دعوت حق؛ یعنی دعوت مردم برای بهپاداشتن حق و بازگردانیدن زمام امور حکومت، به دست اهلبیت علیهمالسلام که چنین دعوتی مورد تأیید امامان معصوم علیهمالسلام است.
۲. دعوت باطل؛ یعنی، دعوت مردم برای مطرحکردن خود و مقصود از «کلُّ رایة» همین بخش دوم است؛ یعنی دعوت، در عَرَض و مقابلِ دعوتِ اهلبیت علیهمالسلام باشد، نه در طول و مسیر آن؛ بنابراین، قیامهایی که بر مبنای دفاع از حریم اهلبیت علیهمالسلام و دعوت مردم به سوی آنان صورت گرفته است، به طور کلّی از دائره مصادیق این روایت، خارجاند.
ممکن است گفته شود: این حدیث، در بطلان تمام قیامهای پیش از قیام قائم عجلاللهتعالیفرجهالشریف، ظهور دارد؛ یعنی، ملاک بطلان، این نیست که دعوت برای خود و در عَرَض نهضت امامان معصوم علیهمالسلام صورت بگیرد؛ بلکه ملاک، پیشیگرفتن آن بر قیام حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف است؛ خواه دعوتِ حق باشد و یا دعوتِ باطل!
اوّلا: به احتمال قوی این روایات، ناظر به بعضی از قیامهای آن زمان است و به اصطلاح، «قضیه خارجیه» است، نه حقیقی، و ناظر به تمام قیامها نیست و ملاک حق و باطلبودن، همان دعوت به راه راست است.
ثانیاً: روایات بسیاری از امامان معصوم علیهمالسلام وارد شده که برخی از قیامهایی را که بعدها و پیش از ظهور امام زمان اتّفاق میافتد، کاملاً تأیید کرده و مردم را برای پیوستن به آنان تشویق نمودهاند؛ همانند «رایة الیمانی». (نجمالدین طبسی، تا ظهور، ج ۱، ص ۷۸)
امام خمینی رحمةاللهعلیه در برابر کسانی که با تمسّک به روایتهای یادشده به بهانهجویی میپردازند، میفرماید:
«این احادیث، هیچ مربوط به تشکیل حکومت خداییِ عادلانه _ که هر خردمند، لازم میداند _ نیست؛ بلکه در روایت اول، دو احتمال است: یکی آنکه راجع به خبرهای ظهور ولی عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید عَلَمهایی که به عنوان امامت، قبل از قیام قائم برپا میشود باطل است و احتمال دیگر آنکه از قبیل پیشگویی باشد از این حکومتهایی که در جهان تشکیل میشود تا زمان ظهور که هیچکدام به وظیفه خود عمل نمیکنند و همینطور هم تاکنون بوده...» (کشفالاسرار، ص ۲۲۵)
ایشان در جای دیگر میفرماید: «آن روایات [اشاره دارد] که هر کس عَلَم بلند کند با عَلَم مهدی، به عنوان «مهدویت» بلند کند [باطل است]. (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۴)
- شکست قیامهای پیش از ظهور
روایاتی که بیانگر ناکامی و شکست قیامهای پیش از قیام حضرت مهدی علیهالسلام است. این دسته از روایات، به مشروعنبودن تلاش برای ایجاد حکومت اسلامی اشاره کرده است؛ زیرا قیامی که بدون ثمر باشد، از دیدگاه عقل و عقلا ناپسند است.
بعضی از روایاتی که در اینباره نقل میشود از این قرار است:
امام سجاد علیهالسلام فرمود:
«وَاللَّهِ لایَخْرُجُ واحِدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ القائِمِ علیهالسلام اِلاّ کانَ مَثَلُهُ مَثَلَ فَرْخٍ طارَ مِنْ وَکْرِهِ قَبْلَ اَنْ یَسْتَوِی جَناحاهُ فَاَخَذَهُ الصِّبْیانُ فَعَبَثُوا بِهِ.» (کافی، ج ۸، ص ۲۶۴)
به خدا سوگند! هیچ یک از ما پیش از قیام قائم خروج نمیکند، مگر اینکه مَثَل او، مانند جوجهای است که پیش از محکمشدن بالهایش، از آشیانه پرواز کرده باشد. در نتیجه کودکان او را گرفته و با او به بازی میپردازند.
از این روایت نتیجه گرفتهاند که: قیام برای تشکیل حکومت اسلامی، نهتنها بینتیجه است که گرفتاری و ناراحتی اهلبیت را نیز در پی دارد. بنابراین باید از تشکیل حکومت اسلامی، پیش از قیام حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف چشم پوشید!
اضافه بر اشکالات سندی، استناد به این روایت و مانند آن از جهاتی باطل است:
جهت نخست: این روایت در صدد این نیست که اصل جواز قیام را ردّ کند؛ بلکه پیروزی را نفی میکند. اگر چنانچه قائل شویم این روایت نفی جواز میکند، پس قیام امام حسین علیهالسلام در برابر یزید و نیز قیام زید بن علی و حسین بن علی (شهید فخ) و… را نیز محکوم کرده است! با اینکه بدون تردید، این قیامها مورد تأیید ائمه علیهمالسلام بوده است. امام صادق علیهالسلام درباره قیام زید شهید فرمود:
«وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَیْدٌ فَإِنَّ زَیْداً کَانَ عَالِماً وَ کَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ یَدْعُکُمْ إِلَی نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاکُمْ إِلَی الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَی بِمَا دَعَاکُمْ إِلَیْهِ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَی سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لِیَنْقُضَه.» (کافی، ج ۸، ص ۲۶۴)
قیام زید را به رخ نکشید؛ زیرا او مردی عالم و راستگو بود و شما را به سوی خود دعوت نکرد؛ بلکه به سوی آلمحمد علیهمالسلام و رضایت آنان دعوت نمود. هر آینه، اگر پیروز میشد، به وعده خود وفا میکرد. او در برابر سلطنت و حکومتی قیام کرد که محکم و پارچه بود و میخواست ارکان آن را متلاشی کند.
جهت دوم: پیروز نشدن قیام، دلیل بر نفی تکلیف به قیام نیست؛ به عنوان نمونه «در جنگ صفّین، شایع شد که معاویه مرده است. این خبر باعث شادی مردم شد، اما حضرت علی علیهالسلام در مقابل شادی مردم، فرمود: سوگند به آن خدایی که جان من در قبضه قدرت او است، معاویه هلاک نمیشود تا مردم با او هماهنگ شوند. از آن حضرت پرسیدند: بنابراین پس چرا با او میجنگید؟ امام فرمود:
«اَلْتَمِسُ العُذْرَ بَینی وَ بَیْنَ اللَّهِ.»؛ (ابن شهر آشوب، المناقب، ج ۲، ص ۲۵۹)
میخواهم بین خود و خدایم عذر داشته باشم.
این روایت و مانند آن بیانگر این معنا است که انسان مسلمان، باید به تکلیف خود عمل کند و نباید انتظار داشته باشد، حتماً به نتیجه مطلوب برسد.
جهت سوم: در برخی از روایات، به قیامهای پیش از قیام قائم بشارت داده شده است که زمینهساز حکومت حضرت مهدی علیهالسلام هستند. بدون تردید زمینهسازی آنها، به لحاظ موفقیت آن قیامها است. افزون بر اینکه ایجاد آمادگی، خود، بزرگترین ثمره آنها میباشد. یکی از بارزترین این قیامها خروج یمانی است که در روایات فراوانی، از پرچم او به عنوان هدایتیافتهترین پرچم یاد شده است.
جهت چهارم: این روایات اگر در صدد نهی از قیام و مبارزه با ستم و فساد باشد، با آیات جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و نیز با سیره پیشوایان معصوم علیهمالسلام ناسازگار خواهد بود.
- سکوت و خانهنشینی
برخی از روایات، مردم را به سکوت و سکون فرا میخوانند و از مشارکت در هر قیام و مبارزهای پیش از تحقق نشانههای ظهور باز میدارند. به عنوان مثال، امام صادق علیهالسلام به سدیر میفرماید:
«یا سَدیرُ اِلْزَمْ بَیْتَکَ وکُنْ حِلْساً مِن اَحْلاسِهِ وَاسْکُنْ ما سَکَنَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ فَاِذا بَلَغَکَ اَنَّ السُّفْیانِیَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ اِلَیْنا وَلَوْ عَلی رِجْلِکَ.» (الکافی، ج ۸، ص ۲۶۴)
ای سدیر! در خانه بنشین و به زندگی بچسب و آرامش داشته باش تا آن هنگام که شب و روز آرام هستند؛ اما هنگامی که خبر رسید سفیانی خروج کرده، به سوی ما بیا، اگرچه با پای پیاده باشد.
از دیدگاه برخی، مقتضای این روایت منحصر به سدیر نیست؛ بلکه بر همه واجب است تا خروج سفیانی و... سکوت کرده و از قیام و خروج خودداری کنند!
در پاسخ به این دیدگاه باید گفت: تعمیم حکم به همه افراد، در همه زمانها، متوقف است بر اینکه ما علم داشته باشیم به اینکه شخص یا زمینه خاصّی، مورد نظر امام نبوده است.
بنابراین بر فرض صحیحبودن اسنادِ بعضی از احادیث، هیچ یک از آنها نمیتواند مشروعیّت قیام و حکومت در عصر غیبت را زیر سؤال ببرد؛ بلکه اینگونه روایات، قیامهایی را ممنوع و محکوم به بطلان میداند که دارای شرایط لازم نیست و یا جهت اهداف فاسد و هوسها انجام میشود.
پس اگر قیامی با شرایطِ بیانشده در شرع، زیر نظر حاکم عادل (فقیه) انجام پذیرد و اهداف آن نیز بر اساس شریعت شکل گرفته باشد، زمینهساز قیام حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف خواهد بود و نه تنها از آن نهی نخواهد شد، بلکه در برخی از موارد، تلاش برای برپایی آن، واجب خواهد بود.
تحلیل ثواب و پاداش های شگفت انگیز برای برخی اعمال
ثوابهای شگفتانگیز روایات، بیش از آنکه محاسبه ریاضی باشند، پیام تربیتی و معنوی دارند.
پرسش:
در برخی از روایات برای برخی از اعمال، ثوابهای عجیبی ذکر شده است مثلاً امام جواد علیهالسلام فرمود: هر کس بعد از عصر، ده مرتبه سوره مبارکه قدر را بخواند همانند پاداش اعمال همه خلایق به او عطا میشود. اینگونه احادیث را چگونه میشد تحلیل کرد چون واقعاً قابلدرک نیستند؟
پاسخ:
در گسترهی وسیع آموزههای دینی، با روایاتی مواجه میشویم که در ظاهر، حاوی ثوابها و پاداشهایی بزرگ و گاه شگفتانگیز برای انجام اعمالی خاص هستند. این نوع روایات، از دیرباز مورد توجه عموم مردم و علما بوده است. این نوشتار به تحلیل و فهم برخی از روایات موردبحث میپردازد. بررسی این روایات، فرصتی برای تعمق بیشتر در مفاهیم عمیق دینی و درک بهتر حکمت الهی فراهم میآورد.
در ادامه به بررسی و تحلیل احادیثی که ثوابهای فوقالعاده و گاه غیرقابلتصور برای اعمالی ساده مثل خواندن چند آیه یا ذکر بیان میکنند، پرداخته میشود.
۱. بررسی سند و راویان
در بررسی روایات مربوط به اعمال و ثوابهای ذکرشده در آنها اولین قدم، مورد توجه قرار دادن سند روایت است. باید مطمئن شد که روایت ازنظر صدوری، معتبر و قابلاعتماد است.
شیخ طوسی این روایت را بدون ذکر سند از امام جواد علیهالسلام نقل فرمودند:
«مَنْ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ بَعْدَ الْعَصْرِ عَشْرَ مَرَّاتٍ مَرَّتْ لَهُ عَلَی مِثْلِ أَعْمَالِ الْخَلَائِقِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ؛ (۱) هر کس بعد از عصر، ده مرتبه سوره قدر را بخواند در روز قیامت همانند پاداش اعمال همه خلایق به او عطا میشود.»
همچنین این روایت را سید بن طاووس با سند ضعیف نقل کردهاند؛ (۲) در نقل ایشان کلمه «یوم القیامه» وجود ندارد.
۲. جایگاه تقوا در پذیرش اعمال
بهعنوان یکی از مهمترین و تعیینکنندهترین قسمتهای پاسخ این سؤال میگوییم که اعمال مستحبی، در صورتی قبول شده و دارای ثوابهای بسیار میگردد که شرط بسیار مهم و حیاتی «تقوای» الهی در آن رعایت شده باشد. تقوای الهی جزء شروط قبولی تمامی اعمال عبادی است و انجام همه واجبات شرعی ازجمله حج و جهاد از ارکان تقوای الهی است.
قرآن کریم، پذیرش اعمال را به وجود تقوا مشروط میکند:
«انَّما یتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقین؛ (۳) همانا خداوند [اعمال صالح را] تنها از باتقوایان میپذیرد؛»
پس اگر کسی درحالیکه تکلیف شرعی او حج یا جهاد است، بهجای آنها مشغول اعمال مستحبی مثل زیارت بشود، نهتنها ثوابی به دست نمیآورد، بلکه به دلیل ترک واجب و بیتقوایی در دادگاه قیامت مورد سؤال و مواخذه الهی واقع میگردد. پس قبول اعمال و هر نوع مناسک عبادی، منوط و مشروط به رعایت تقوا شده است؛ ترک واجبات به بهانه ثواب مستحبات، خلاف تقوا و نوعی بیعملی و امری عبث است. امام علی علیهالسلام فرمودند: «لَا قُرْبَهَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِض؛ (۴) مستحبات تقرّبی ندارد (و به خدا نزدیک نکند) اگر به واجبات زیان زند.»
یا در فرمایش دیگر فرمودند:
«إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا؛ (۵) هنگامیکه مستحبات به واجبات زیان رساند آنها را ترک گویید.»
۳. ثوابهای الهی تابع معیارهای مادی ما نیستند
در نظام فکری اسلامی، خداوند حکیم است و معیارهای او برای پاداش، با معیارهای دنیایی ما یکی نیست. همانگونه که در شب قدر، عبادت یکشب معادل هزار ماه شمرده شده است:
«لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛» (۶)
خداوند میتواند به یک عمل کوچک، پاداش بسیار بزرگی بدهد؛ مانند ثواب جواب سلام، از امام علی علیهالسلام نقل شده است:
«السَّلَامُ سَبْعُونَ حَسَنَهً تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدِی وَ وَاحِدَهٌ لِلرَّاد؛ (۷) سلام، هفتاد ثواب دارد که شصتونه تای آن برای سلام کننده است و یکی برای جواب دهنده.»
گاهی بزرگی پاداش به دلیل عظمت نیت، فرصت خاص زمانی (مثل بعد از عصر یا شب قدر)، یا جایگاه سوره مثل سوره قدر است. این پاداشها بر اساس رحمت و فضل الهی و درجات قرب به خداوند تعیین میشوند و محدودیتهای دنیوی را ندارند. باید توجه داشت کیفیت اعمال سبب ثواب عظیم میشود نه کمیت اعمال، همانگونه که در مقابل برخی از محرمات یا مکروهات از جهت کمیت، اندک میباشند؛ اما از جهت کیفیت عواقب زیادی دارند، مثلاً کفر یکلحظه که سبب خلود در جهنم میشود «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُون؛ (۸) و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند اهل دوزخاند و همیشه در آن خواهند بود.»
۴. تشویق و تربیت عملی انسانها
بسیاری از این احادیث را میتوان در قالب ادبیات تربیتی و انگیزشی تحلیل کرد. گاهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله یا ائمه علیهمالسلام برای تشویق مردم به انجام عبادتهایی که ظاهراً سادهاند؛ اما آثار روحی و اجتماعی عمیقی دارند، ازاینگونه تعابیر استفاده میکردند. مثلاً خواندن سوره قدر ده مرتبه ممکن است در ظاهر ساده باشد؛ اما تأثیر معنوی فوقالعادهای دارد؛ بنابراین چنین روایاتی معمولاً در دسته تربیتی یا تشویقی قرار میگیرند؛ یعنی برای تشویق مؤمنان به یاد خدا یا تکرار سورهای با محتوای عظیم (سوره قدر)، ثواب بسیار آوردهاند. این پاداشها درواقع هدفی برای تشویق و ترغیب انسان بهسوی کمال و نزدیکی به خداوند هستند.
نتیجهگیری:
روشن است با فرض ترک واجبات یا نعوذبالله ارتکاب محرمات، هیچ عمل مستحبی و لو دارای ثواب زیادی هم باشد، نمیتواند خسران ترک آن واجب یا ارتکاب آن حرام را جبران کند.
روایاتی با ثوابهای عظیم برای اعمالی کوچک میتواند:
الف. کیفیت اعمال سبب ثواب عظیم میشود نه کمیت اعمال، همانگونه که در مقابل برخی از محرمات یا مکروهات از جهت کمیت، اندک میباشند؛ اما از جهت کیفیت عواقب زیادی دارند
ب. بیان تشویقی و تربیتی برای ترغیب به عبادت باشد.
ج. گاهی بزرگی پاداش به دلیل عظمت نیت، فرصت خاص زمانی (مثل بعد از عصر یا شب قدر)، یا جایگاه سوره باشد.
پینوشتها:
۱. طوسی، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج۱، ص ۷۳، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ ق.
۲. ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص ۱۹۹، بوستان کتاب، قم، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق.
۳. سوره مائده، آیه ۲۷.
۴. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه (للصبحی صالح)، حکمت ۳۹، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق.
۵. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه (للصبحی صالح)، حکمت ۲۷۹، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق.
۶. سوره قدر، آیه ۳.
۷. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، ص ۱۹۷، المکتبه الحیدریه، نجف، چاپ دوم، ۱۳۸۵ ق.
۸. سوره بقره، آیه ۳۹.
اگر قرار بود آیهای در قرآن نسخ شود، چرا در قرآن آمده بود؟
قرآن فقط کتاب قانون نیست، بلکه روایت شکلگیری یک امت در مسیر زمان است؛ در این مسیر، برخی آیات مأموریتی مقطعی داشتهاند، اما برای همیشه بهعنوان نشانهای از حکمت و صدق وحی در متن قرآن باقی ماندهاند.
گاه این پرسش مطرح میشود که اگر قرار بوده حکمی از احکام قرآن نسخ شود، پس چرا از ابتدا به صورت آیه نازل شده است؟ و اگر حکم آن برداشته شده، چرا همچنان در قرآن باقی مانده و حذف نشده است؟ و اساساً تلاوت آیات منسوخ چه دلیلی دارد؟
چرا با وجود نسخ، آیات منسوخ هنوز در قرآن هستند و چرا تلاوت میشوند؟
برای پاسخ درست به این پرسشها، ابتدا باید معنای دقیق نسخ روشن شود. نسخ به معنای اشتباه بودن یا باطل شدن یک آیه نیست؛ بلکه به این معناست که مدت اعتبار اجرای یک حکم به پایان رسیده و حکم جدیدی جای آن را گرفته است. یعنی حکم نخست از همان ابتدا هم محدود به یک بازه زمانی خاص بوده، اما این محدودیت برای مردم آشکار نبوده و با نزول آیه ناسخ، پایان زمان اجرای آن روشن شده است. بنابراین، در نسخ هیچگونه تغییر رأی، پشیمانی یا بازنگری در علم الهی وجود ندارد، بلکه فقط مرحلهای از تدبیر حکیمانه خداوند آشکار میشود.
اما اینکه چرا اصلاً آیهای که قرار بوده بعداً نسخ شود، از ابتدا در قرآن آمده است، پاسخش روشن است: زیرا آن آیه دقیقاً برای همان مقطع زمانی لازم، مؤثر و تربیتکننده بوده است. جامعه اسلامی در آغاز شکلگیری، توان پذیرش همه احکام نهایی را نداشت. تربیت انسان و جامعه نیازمند حرکت تدریجی است؛ درست مانند آموزش که مرحلهبهمرحله انجام میشود. برخی احکام فقط برای عبور دادن جامعه از یک وضعیت به وضعیت بالاتر نازل شدند و پس از تحقق آن هدف، جای خود را به حکم کاملتر دادند. پس آیه منسوخ از ابتدا هم مأموریتی موقت داشته و نقش تاریخی، تربیتی و اجتماعی خود را بهدرستی ایفا کرده است.
در این میان، اصطلاح ناسخ و منسوخ معنا پیدا میکند:
آیهای که حکم جدید را میآورد، ناسخ است، و آیهای که زمان اجرای حکم آن پایان یافته، منسوخ نامیده میشود. اما نکته اساسی اینجاست که منسوخ بودن تنها به معنای برداشته شدن حکم عملی است، نه حذف آیه از قرآن. یعنی آیه منسوخ همچنان «کلام الهی» است و جایگاه قرآنی خود را حفظ کرده است.
چرا آیات منسوخ از قرآن حذف نشدهاند؟
اگر آیات منسوخ از قرآن حذف میشدند، این کار به معنای تحریف و تصرف در آیات الهی بود و این همان دری است که اگر یکبار گشوده شود، دیگر حد و مرزی نخواهد داشت. در آن صورت، راه برای اهل زیغ، انحراف و بدعت باز میشد تا هر آیهای را به بهانه «منسوخ بودن» حذف کنند، و این خطری بزرگ برای اصل قرآن و سلامت دین بود. از همین رو، باقی ماندن آیات منسوخ در قرآن، سدی محکم در برابر تحریف و دستکاری در کتاب الهی به شمار میآید.
از سوی دیگر، آیات منسوخ با اینکه حکم اجرایی ندارند، اما همچنان کلام خداوند هستند و حامل حقایق بزرگیاند: تاریخ نزول وحی را نشان میدهند، فلسفه تشریع احکام را آشکار میکنند،و روند تدریجی تربیت جامعه اسلامی را برای همیشه ثبت کردهاند.
افزون بر این، تلاوت و قرائت این آیات نیز دارای آثار و برکات فراوان دنیوی و اخروی است؛ همان نوری که در سایر آیات قرآن جاری است، در این آیات نیز وجود دارد. حذف آنها به معنای محروم شدن از این برکات، انوار الهی و لایههای عمیق هدایت تربیتی قرآن بود.
چرا آیات منسوخ همچنان تلاوت میشوند؟
تلاوت قرآن فقط برای اجرای حکم نیست؛ بلکه برای: ارتباط با کلام خدا، تقویت ایمان، تدبر در مسیر هدایت و فهم فلسفه تشریع احکام
انسان با خواندن این آیات درمییابد که اسلام چگونه جامعه را گامبهگام ساخت، چگونه تکالیف را مرحلهبندی کرد و چگونه میان «آرمان نهایی» و «توان واقعی مردم» تعادل برقرار نمود.
نکته مهم دیگر این است که نسخ هرگز شامل اصول بنیادین دین نشده است. اصولی مانند توحید، عدالت، اخلاق و اصل عبادت خداوند، از آغاز تاکنون ثابت بودهاند و هیچگاه نسخ نشدهاند. نسخ تنها در بخش محدودی از احکام اجرایی و اجتماعی رخ داده است؛ همان بخشهایی که مستقیماً با شرایط زمان، توان مردم و موقعیتهای خاص جامعه ارتباط داشتهاند.
از نظر عقل نیز نسخ کاملاً قابل فهم است. همانطور که برنامه آموزشی کودک، نوجوان و بزرگسال یکسان نیست، احکام اجتماعی دین هم متناسب با سطح آمادگی جامعه نازل شدهاند. تغییر این برنامهها نشانه ضعف قانونگذار نیست، بلکه نشانه حکمت، تدبیر و شناخت دقیق مسیر رشد انسان است.
در پایان باید توجه داشت که برخلاف برخی تصورها، تعداد آیات منسوخ بسیار اندک است و طبق نظر بیشتر محققان، از ده آیه فراتر نمیرود. حتی بسیاری از آیاتی که گاهی منسوخ پنداشته شدهاند، در واقع با دقت در معنا، اصلاً منسوخ نیستند و هر کدام حکم و جایگاه مستقل خود را دارند.
ظرافتهای رفتار با پدر و مادر
امام صادق علیهالسلام:
«لا تَمْلَأْ عَیْنَیْکَ مِنَ النَّظَرِ إِلَیْهِما إِلّا بِرَحْمَةٍ وَرِقَّةٍ، وَلا تَرْفَعْ صَوْتَکَ فَوْقَ أَصْواتِهِما، وَلا یَدَیْکَ فَوْقَ أَیْدِیهِما، وَلا تَتَقَدَّمْ قُدّامَهُما.»
چشمانت را جز از روی دلسوزی و مهربانی به پدر و مادرت خیره مکن؛صدایت را بر صدای آنان بلند مکن؛دستهایت را بالاتر از دستهایشان مبر؛
و پیش از آنان راه نرو.
بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۷۹
دعای سفر؛ توکل، آرامش و آغاز مسیر با یاد خدا
سفر در نگاه اسلامی تنها جابهجایی مکانی نیست؛ آغاز مرحلهای تازه از رشد معنوی و تجربههای تازه است. انسان وقتی پا از خانه بیرون میگذارد، خود را وارد جهانی ناشناخته میکند؛ جهانی که ممکن است همراه با لطف خدا و یا گرفتار حوادثی خارج از اراده بشر باشد. به همین دلیل، معصومان(ع) همواره توصیه کردهاند که هیچ سفری نباید بدون «یاد خدا» آغاز شود. دعاهای سفر که از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نقل شده، در حقیقت نوعی سپردن خود و خانواده به خدا، و طلب همراهی فرشتگان در مسیر است. این دعاها، نهتنها جنبه معنوی دارند بلکه آرامشی درونی ایجاد میکنند که مسافر را در طول مسیر یاری میدهد.
ریشه قرآنی دعاهای سفر
آغاز مفهوم دعا سفر را باید در قرآن کریم جستوجو کرد. خداوند در آیه ۱۳ سوره زخرف، پس از اشاره به آفریدن وسایل و امکانات سفر، انسان را دعوت میکند که هنگام سوار شدن بر مرکب بگوید: «سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ». این آیه، حقیقتی بنیادین را یادآوری میکند: اینکه توانایی بهرهبردن از وسایل حرکت و سفر، در اصل هدیهای از جانب خداوند است. بنابراین، خواندن دعای سفر «اللَّهُمَّ سَخَّرَ لَنَا» که برگرفته از همین آیه است، تنها یک ذکر لفظی نیست بلکه نوعی اعتراف قلبی به توحید افعالی خداوند است. انسان مسافر با این بیان، عملاً به خدا عرضه میکند که «من بر این مرکب و این سفر تسلطی از خود ندارم؛ تویی که این مسیر را برایم مسخر کردهای، پس مرا محافظت کن.»
فضیلت سوره صف
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند:
هر کس در سفرهایش بر قرائت سوره صف مداومت ورزد خداوند او را حفظ می کند و از خطرات دزد و راهزن در امان است تا به خانه اش برگردد. (فسیرالبرهان، ج5، ص361)
امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند:
هر کس سوره صف را قرائت کند و در سفرهایش بر قرائت آن مداومت ورزد از خطرات و راهزنان در امان می ماند. و همواره در حفظ و حراست الهی است تا به نزد خانواده اش بازگردد. (تفسیرالبرهان، ج5، ص361)
فضیلت سوره توحید
از رسول خدا (ص) روایت شده است که:
هر کس که می خواهد به سفری برود دو طرف چهارچوب در را بگیرد و 11 بار توحید را قرائت نماید خداوند پاسبان او خواهد بود تا به منزلش بازگردد.(الدعوات، ص295)
خواص آیت الکرسی برای سفر
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
مَنْ قَرَأَ آیَةَ اَلْکُرْسِیِّ فِی اَلسَّفَرِ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ سَلِمَ وَ سَلِمَ مَا مَعَهُ وَ یَقُولُ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ مَسِیرِی عَبَراً وَ صَمْتِی تَفَکُّراً وَ کَلاَمِی ذِکْراً
هر که در سفر آیة الکرسی را در هر شب بخواند خود و همراهانش سالم بمانند،و بگوید:خداوندا سیر مرا وسیله عبرت و سکوتم را وسیله تفکر و سخنم را ذکر قرار ده. (مکارم الأخلاق / ترجمه میرباقری ; ج 1 ص 488)
دعای سفر از پیامبر اکرم(ص)
پیامبر خدا(ص) هنگام سوار شدن بر مرکب، دعایی را میخواندند که مضمون آن در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت نقل شده است. آن حضرت ابتدا تکبیر میگفتند، سپس آیه تسخیر وسایل را تلاوت میفرمودند و در ادامه از خداوند خیر، تقوا، رضایت الهی و همراهی نیک میخواستند. این دعای سفر از پیامبر تنها یک دعا برای سلامتی نیست؛ بلکه برنامهای اخلاقی است که به انسان یاد میدهد سفر را تنها یک حرکت جسمانی نبینید. پیامبر در این دعا از خداوند «عملی که رضایت او را در پی دارد» طلب میکند؛ یعنی سفر میتواند فرصتی باشد برای تقویت اخلاق، دیدار خویشاوندان، خدمت به دیگران یا حتی خودسازی قلب. همین نگاه معنوی است که سفر را از یک امر عادی به مرحلهای الهی تبدیل میکند.
ابن عباس می گوید:
پیامبر خدا هنگامی که می خواست عزم سفری کند، نزد اهل و عیالش، دو رکعت نماز می خواند تا خداوند، او را سالم به انان باز گرداند.( کنز العمال، ج 6، ص 731، ح 7610)
مستحب است پس از نماز این دعا را نیز بخواند:
اللهم انی استودعک الیوم نفسی و اهلی و مالی و ولدی و من کان منی بسبیل، الشاهد منهم و الغایب، اللهم احفظنا بحفظ الایمان، و احفظ علینا، اللهم اجمعنا فی رحمتک، و لا تسلبنا فضلک، انا الیک راغبون، اللهم انا نعوذ بک من و عثاء السفر، و کابه المنقلب، و سوء المنظر فی الاهل و المال و الولد فی الدنیا و الاخره، اللهم انی اتوجه الیک هذا التوجه طلبا لمرضاتک، و تقربا الیک، اللهم فبلغنی ما اومله و ارجوه فیک و فی اولیایک یا ارحم الراحمین.(الامان من اخطار الاسفار و الازمان ص 40)
پروردگارا، اکنون خودم، اقوام و خانواده ام، مال و فرزندانم و هرکه را به شیوه ای از خانواده و دوستان من است، حاضر و غایبشان را به تو میسپارمش، خدایا ما را به حفظ ایمان در هر جا و مکان حافظ باش و از ما محافظت فرما.
خدایا ما را مورد حمایت و رحمت خودت قرار بده و فضلت را هرگز از ما نگیر. قطعا همه ما فقط و فقط به سوی تو راغب و مشتاقیم. خدایا به تو پناه میبرم از رنج سفر، و اندوه بازگشت، و بدی دیدار در خاندان و مال و فرزند در دنیا و آخرت.
خدایا به تو روی می آورم که در این روی آوردن، میخواهم به سوی تو تقرب گزنیم و خشنودی و رضایتت را میخواهم. پس مرا به آنچه از تو و اولیایت آرزو میکنم و امید دارم برسان، ای مهربانترین مهربانان.
دعای سفر امام علی(ع)
امام علی (علیه السلام) هنگامی که پا در رکاب گذاشت تا عازم جنگ صفّین شود، به پیشگاه خداوند چنین عرضه داشت:
أللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ وَعَثَاءِ السَّفَرِ وَ کَآبَةِ الْمُنْقَلَبِ وَ سُوءِ الْمَنْظَرِ فِی الاَْهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ.
یعنی
بارالها من از رنج و مشقّت این سفر، و بازگشت پر اندوه از آن، و مواجه شدن با منظره ناخوشایند در خانواده و مال و فرزند، به تو پناه می برم. (ترجمه و شرح خطبه 46 نهج البلاغه)
معنای دعای سفر بسم الله و بالله
روایات شیعه، دعا سفر رفتن کوتاه اما بسیار پرمغزی را نقل میکنند که خواندن آن در آغاز سفر تأکید شده است: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، اللَّهُمَّ خَلِّفْنِی فِی أَهْلِی بِخَیْرٍ، وَاخْلُفْنِی فِیهِمْ بِخَیْرٍ.» در این دعا، انسان با ذکر «بسم الله»، آغاز سفر خود را بر محور خدا قرار میدهد و با گفتن «بالله» اعلام میکند که اعتماد و اتکایش تنها بر قدرت الهی است. بخش دوم دعا نیز نشانه مسئولیتپذیری فرد نسبت به خانواده است. مسافر از خداوند میخواهد که در زمانی که او از خانواده دور است، خداوند جای او را پر کند و مراقب اهلش باشد. این بُعد عاطفی و معنوی دعا، موجب میشود سفر تنها یک رفتوآمد نباشد، بلکه پیوندی مخلصانه میان انسان، خانواده و خداوند شکل گیرد.
دعای سفر «اللَّهُمَّ سَخَّرَ لَنَا»؛ اظهار بندگی در برابر قدرت الهی
یکی از زیباترین بخشهای دعاهای سفر، عبارت «اللَّهُمَّ سَخِّرْ لَنَا» است. این عبارت نهتنها بر زبان جاری میشود بلکه درونیترین باور توحیدی انسان را نمایان میکند. وقتی مسافر این جمله را میخواند، به خود یادآوری میکند که اگر خداوند قدرت تسخیر به او نداده بود، نه میتوانست سوار خودرو یا هواپیما شود، نه میتوانست راهی جادهها و آسمانها گردد. در حقیقت، تمام علم، فناوری، وسایل حملونقل و حتی توان جسمی انسان، جلوهای از لطف الهی هستند. به همین دلیل، فقها توصیه میکنند این دعا در تمام سفرها—چه سفرهای زمینی، چه دریایی و چه هوایی—خوانده شود. چون ماهیت دعا فرازمانی و فرامکانی است و فلسفه آن محدود به نوع خاصی از وسیله سفر نیست.
دعای سفر در هواپیما؛ آرامش در ارتفاعات آسمان
در منابع دینی، دعایی خاص به نام «دعای هواپیما» وجود ندارد. اما از نگاه فقهی و معنوی، بهترین دعا برای سفر هوایی همان دعاهای معتبر و مأثور پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) است. مسافر میتواند هنگام نشستن روی صندلی هواپیما، علاوه بر دعای تسخیر، این ذکر نورانی امام صادق(ع) را بخواند: «أَعُوذُ بِاللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، الْحَیُّ الْقَیُّومُ، مِنْ کُلِّ سُوءٍ فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ.» این دعا گویی چتری از امنیت را در آسمان بر سر مسافر گسترده و به او یادآور میشود که حتی در ارتفاع هزاران متری نیز پناهگاهش خداوند حیّ و قیّوم است.
سفرهای هوایی معمولاً با نوعی اضطراب همراهاند؛ زیرا انسان کنترل محدودی بر شرایط دارد. خواندن دعاهای سفر در هواپیما، علاوه بر جنبه معنوی، چنین القا میکند که آرامش حقیقی نه از تکنولوژی، بلکه از توکل به خداوند حاصل میشود. همین باور، سفر را از تجربهای پرتنش به تجربهای امن و آرام تبدیل میکند.
نگاه اهلبیت(ع) به امنیت سفر
اهلبیت(ع) سفر را فرصتی برای رشد روحی و شناخت بهتر جهان میدانستند. اما در عین حال، برای حفاظت مسافر نیز آداب ویژهای بیان کردهاند. در روایات آمده است که اگر انسان هنگام خروج از منزل «بسم الله» و «توکلتُ علی الله» بگوید، دو فرشته تا لحظه بازگشت او را همراهی میکنند. این روایت به روشنی نشان میدهد که دعاهای سفر تنها برای آرامش قلبی نیست، بلکه پیوندی معنوی ایجاد میکند که نتیجه آن حفاظت الهی است. به همین دلیل، بزرگان دین توصیه کردهاند که هیچ سفری—even یک سفر کوتاه داخل شهر—نمیباید بدون یاد خدا آغاز گردد.
نتیجهگیری؛ سفر با دعا، سفر با نور
دعای سفر در فرهنگ شیعی، تنها یک مجموعه کلمات نیست؛ فلسفهای است که سفر را از یک حرکت دنیایی به مسیری الهی تبدیل میکند. انسان با خواندن دعای سفر از پیامبر، دعای سفر «بسم الله و بالله»، و آیه تسخیر که در قالب «دعای سفر اللَّهُمَّ سَخَّرَ لَنَا» شناخته میشود، در واقع مسیر را با نور خدا آغاز میکند. این دعاها یادآور میشوند که جهان زیر پوشش قدرت الهی است و هیچ حرکتی بدون اذن او به سرانجام نمیرسد. همچنین خواندن دعای سفر در هواپیما یا دیگر وسایل نقلیه، تنها یک عمل مستحبی نیست؛ بلکه ساختن حصاری از آرامش و توکل است که انسان را در برابر اضطرابها و خطرات احتمالی محافظت میکند.
مسافرِ مؤمن نه تنها قدمهایش، که نیت و قلبش را نیز به خداوند میسپارد. چنین سفری، سفری امنتر، پربرکتتر و نزدیکتر به معنویت خواهد بود.































