emamian

emamian

پنج شنبه, 14 آذر 1404 15:22

بی‌اعتنایی به دنیا

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام:

اِزهَدْ فی الدُّنیا وَ اعرِفْ عَنها، وَ إیّاکَ أَنْ یَنزِلَ بِکَ المَوتُ وَ أَنْتَ آبِقٌ مِن رَبِّکَ فی طَلَبِها فَتَشقی.

به دنیا بی‌اعتنا باش و از آن دوری کن؛ و مبادا مرگ در حالی به سراغت آید که چون بنده‌ای گریزپا، از پروردگارت در طلب دنیا گریخته باشی و در نتیجه بدبخت شوی.

غررالحکم، ح ۲۳۹۸

* مگر نه اینکه خداوند عادل است و اگر چیزی یا کاری به صلاحمان نباشد به ما نمی‌دهد، پس چرا برخی از بندگانش را ناقص الخقه آفریده؟ برای عذاب کشیدن؟ می‌خواهم فلسفه اش را بدانم.

در پاسخ به این پرسش ابتدا تذکر این امرلازم است که عدالت در مشهورترین معنای کلامی خود عطا کردن حق هر صاحب حقی به اوست (۱) بر این اساس گفته می شود که صدق واژه عدالت فرع وجود "حق" است ، یعنی اگر چیزی مستحق قرار گرفتن در مکان و جایگاهی باشد ، لازم است که در همان جایگاه قرار بگیرد و گرنه اگر حقی در میان نباشد ، عنوان عدالت و ظلم معنا ندارد .

فرض کنید شما تصمیم گرفتید به چند نیازمند کمک کنید و اتفاقا به یک فقیر ۲۰۰۰ تومان و به دیگری ۱۰۰۰ تومان دادید ؛ آیا فقیر دومی می تواند اعتراض کند که چرا به او ۲۰۰۰ تومان دادی و به من هزار تومان ؟ مسلما خیر، زیرا او و فرد اول هیچ حقی به گردن شما نداشتند و شما از روی میل درونی و به اختیار خود خواستید کمکی به آن ها بکنید، حال با دلیل یا بی دلیل در کمک تفاوتی قایل شدید ، این امر هیچ ربطی به عدالت و یا ظلم بر نمی گردد . نه تنها در حق فرد دوم بلکه در حق کسی هم که هیچ به او ندادید، ظلمی نکردید ، چون حقی در میان نبود .
رابطه ما و همه موجودات با خداوند از همین قبیل است. هیچ حقی بر خداوند نداریم تا حق مطالبه آن را داشته باشیم و در نحوه اعطای نعمت ها به خداوند گله کرده ، از او ناراضی باشیم و عدالت او را زیر سوال ببریم .
البته نحوه توزیع نعمت ها در بین بندگان هرچند با عدالت ارتباطی ندارد ، اما با حکمت خداوند در ارتباط است، همان طور که کمک شما به فقیر از همین قبیل است؛ در واقع اگر دلیل معقولی برای تفاوتی که بین دو فقیر قایل شدید نحوه رفتار شما حکیمانه خواهد بود.

اگر بی هیچ دلیلی چنین تفاوتی را مرتکب شدید ، کار نیک شما دچار صفت منفی بی تدبیری و بی حکمتی خواهد بود.می شود گفت که در نحوه انجام کار نیک تان حکیمانه برخورد نکردید .

در مورد خداوند هرچند عدالت و ظلم در مورد اعطای نعمت ها به بندگان بی معناست ، اما تفاوت ها که به شکل های گوناگون مانند نعمت سلامت جسم یا رنج بیماری و معلولیت وجود دارد، تنها در صورتی قابل قبول و منطقی و منطبق بر حکمت الهی هستند که دلیل قانع کننده ای داشته باشند و گرنه می توان گفت خداوند در نعمت دادن به بندگان حکیمانه برخورد ننموده و نوعی تبعیض بی دلیل را در عالم محقق کرده است؛ اما در حالت کلی ابتدا باید دید که اختلافات ناشی از چیست و اختلاف بین مردم از نظر نعمت‏های ظاهری به چه تناسب و معیاری است؟

البته بخش مهم این تفاوت ها معلول علل خاص دنیایی خود است ؛ مثلا در مورد کودکان معلول این امر نتیجه اموری همچون اشتباه یا کوتاهی یا ناآگاهی والدین است که منجر به نقص عضو و معلولیت فرزند می شود و لزوما خداوند بیماری یا نقص عضو کودک را اراده نکرده بود بلکه ساختار علّی و معلولی عالم به این نتیجه منتهی شد.

اما آیا همین ساختار قابل قبول حکیمانه یا به تعبیری عادلانه تلقی می شود که یک فرد بر اثر اشتباه دیگران به رنج و سختی بیفتد ؟

در پاسخ باید گفت اراده‏ حکیمانه‏ خداوند بر آن است که تحقق هر پدیده‏ای را معلول علت خاصی قرار داده که این امر موجب قوام زندگی موجودات و از جمله انسان است. زیرا اگر اصل علّیت بر جهان هستی حکمفرما نبود، هیچ کاری نمی‏توانستیم انجام دهیم.

هیچ تصمیمی برای انجام کاری نمی‏ توانستیم بگیریم. در آن صورت، پدید آمدن هر چیزی از هر امر نامربوطی ممکن و محتمل بود.

لازمه‏ نظام علت و معلولی حاکم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ها به دنبال علت آن هاست، یعنی همان گونه که بر اساس نظام علت و معلولی، استفاده‏ بیمار عفونی از آنتی‏بیوتیک موجب سلامت یافتن و بهبود بیمار است، استفاده از این دارو در هنگام بارداری روی جنین اثر می‏گذارد.

موجب اخلال در آن و ناقص ‏الخلقه شدن نوزاد خواهد شد. همان گونه که قانون جاذبه زمین موجب آسایش انسان ها و ساختن بناهای بلند و زندگی و حرکت روی کره زمین است، قانون جاذبه باعث می‏شود که اگر کسی از ارتفاع بپرد، با زمین برخورد کند و بمیرد .

اما انتظار اینکه خداوند نتیجه علت هایی را که به تولد یک نوزاد معلول منجر می شود، به تولد نوزادی سالم دگرگون کند، انتظاری نامعقول است. زیرا این کار و تغییر در عمومیت قانون علیت به معنی مانع شدن از امکان رشد و بالندگی در یک انسان، همچنین مانع شدن از تلاش برای رسیدن به نتایج علل مطلوب و مورد نیاز بشر است .

به یقین این کودک معلول به خاطر ناآگاهی یا سهل انگاری والدین خود گرفتار مشکلی سخت شده و بدون گناه به رنج و مشقتی افتاده است ، اما این امر نیز نتیجه ناگزیر ساختار عالم ماده و تاثیر و تاثر انسان ها و بلکه همه موجودات از یکدیگر است.

چه ما بخواهیم و چه نخواهیم در عالم ماده موجودات مختلف از یکدیگر تاثیر و تاثر می پذیرند و بخصوص انسان ها که موجودات مختاری هستند از تصمیمات و رفتارهای یکدیگر منتفع یا متضرر می شوند.

مثلا همان گونه که بسیاری ازفرزندان از تمکن و توانایی مالی والدین خود یا موقعیت اجتماعی آنان یا کمالات جسمی و روحی ژنتیکی که از آنان به ارث می برند بهره مند می شوند بدون آنکه خود هیچ نقشی در این مساله داشته باشند، برخی کودکان نیز از نقائص و صدمات ژنتیکی والدین خود متاثر می شوند و معلول به دنیا می آیند و این امر ذوی دیگر سکه سلامت جسم و روح اکثریت نوزادان است و منطقی نیست که نتایج مثبت این فرایند را ببنیم و بپذیریم اما از نتایج منفی آن را نپذیرفته نادرست تلقی کنیم .

اما نکته مهم در این میان آن است که در هر حال این اختلاف وضعیت افراد در نعمت ها و توانایی ها و بهره مندی های دنیایی، از منظر خداوند مورد دقت و محاسبه بوده و اختلاف افراد در مسئولیت ها و تکالیف الهی از ایشان را هم رقم می زند و خداوند وضعیت این افراد معلول را متفاوت از دیگر افراد سالم در نظر می گیرد تا این تفاوت ها به نوعی تبعیض منتهی نگردد .

در برخی روایات نقل شده: کسانی که به حکم عوامل گوناگون اختیاری یا غیر اختیاری، رنج و بلای بیش تری را در دنیا متحمل می شوند، فارغ از تاثیرات مستقیم بلایا و مصیبت ها در دوری از غفلت و دنیا طلبی و انحرافاتی از این دست و زمینه های تربیتی که مشکلات به دنبال دارد، در برابر سختی ها اجر و پاداشی بی حساب را دریافت می کنند که در قیامت مورد حسرت دیگران خواهد بود .

در روایات متعددی آمده :« در روز قیامت کسانی که در دنیا با صحّت و عافیت به سر بردند، دوست دارند که گوشت بدن آن ها را با قیچی در دنیا چیده بودند برای ثواب هایی که می‏بینند به اهل بلا می‏دهند. » (۲)

پس افراد معلول اگر از افراد معلول جسمی باشند بسته به میزان توانایی هایشان تکالیف ومسئولیت های خود را دارند که معین است و خداوند بر همان اساس آن ها را مورد محاسبه قرار می دهد و در این امر هیچ بی عدالتی در حق آنان روا داشته نمی شود بلکه این تفاوت در نعمت ها و بهره مندی ها به طوری کاملا دقیق در زندگی ابدی و حیات اصلی جاودانه آخرتی افراد مورد محاسبه قرار خواهد گرفت.

پی‌نوشت‌ها:

۱. سید محسن خرازی‏، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، مؤسسة النشر الإسلامی ، قم ‏۱۴۱۷ ق‏، ج ۱، ص ۹۷.
۲. شیخ حسن دیلمی‏، إرشاد القلوب إلی الصواب‏، شریف رضی‏ ، قم‏، ۱۴۱۲ ق‏، ج ۱، ص ۴۲.

حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) نه تنها به عنوان همسر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و مادر شهیدان، بلکه به عنوان یک شخصیت هوشمند و راهبردی در تاریخ اسلام شناخته می‌شود. در این یادداشت با استفاده از چارچوب مفهومی «هوش سیاسی» که به معنای توانایی درک و مدیریت مؤثر روابط قدرت، شبکه‌های اجتماعی و بازی‌های پیچیده برای حفظ آرمان‌ها و تأثیرگذاری در عرصه اجتماعی است به تحلیل و بسط اقدامات و انتخاب‌های ایشان می‌پردازیم.

هوش سیاسی در این تحلیل، فقط به معنای قدرت‌طلبی نیست، بلکه به عنوان ابزاری برای «حفظ نظام ارزشی»، «صیانت از کیان امامت» و «تحقق مسئولیت‌های اجتماعی» در شرایطی بحرانی مورد بررسی قرار می‌گیرد. درنگی عمیق در سیره ایشان، مؤلفه‌های کلیدی هوش سیاسی از جمله تشخیص دقیق میدان قدرت، مدیریت احساسات و انتظارات، زبان‌شناسی موقعیتی و تعامل راهبردی با شبکه‌های اجتماعی را به وضوح آشکار می‌سازد.

هوش سیاسی چیست؟

پیش از تحلیل سیره ام‌البنین (س)، تبیین مفهوم «هوش سیاسی» ضروری است. بر اساس تعاریف موجود، هوش سیاسی نوعی توانمندی اجتماعی است که به فرد امکان می‌دهد تا محیط‌های سیاسی و سازمانی پیچیده را به درستی درک کند، رفتار دیگران را تفسیر نماید و به شکلی مؤثر بر رویدادها برای دستیابی به اهداف مطلوب تأثیر بگذارد . این هوش با مؤلفه‌هایی همچون «تشخیص پایگاه‌های قدرت»، «شکل‌دهی ائتلاف»، «مدیریت برداشت‌ها» و «کنترل احساسات» شناخته می‌شود و فرد را قادر می‌سازد تا در میدان‌های پرچالش، راه خود را به سمت موفقیت بیابد. افرادی که از هوش سیاسی بالایی برخوردارند، دیگران را شریک خود می‌دانند و از طریق تعامل مؤثر به اهداف والاتری دست می‌یابند.

تحلیل مؤلفه‌های هوشمندی سیاسی در سیره حضرت ام‌البنین (س)

زندگی و انتخاب‌های حضرت ام‌البنین (س) را می‌توان در ذیل مؤلفه‌های کلیدی هوش سیاسی به شرح ذیل تحلیل و بسط داد:

1. تشخیص دقیق میدان قدرت و اولویت‌بندی آرمانی (ادراک موقعیت)

ورود ایشان به خانه امامت پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)، خود نشانه‌ای از درک عمیق ایشان از «میدان قدرت معنوی و اجتماعی» آن خاندان بود. ایشان دریافتند که بقا و تداوم خط امامت، نیازمند پشتیبانی و حمایتی همه‌جانبه است.

هوشمندی ایشان در «اولویت‌بندی» متجلی شد. بالاترین اولویت ایشان، حفظ یکپارچگی و عزت خانواده رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود. از این رو، تمام اقدامات بعدی ایشان در راستای این اولویت کلان تنظیم شد.

2. مدیریت برداشت‌ها و زبان‌شناسی موقعیتی (بازی‌های اجتماعی و زبانی)

درخواست معروف ایشان برای خطاب شدن با لقب «ام‌البنین» به جای نام اصلی «فاطمه»، اوج هوشمندی در «مدیریت برداشت‌ها» است. ایشان با شناختی دقیق از جغرافیای عاطفی خانه امامت و جایگاه بی‌بدیل حضرت زهرا (س)، عملاً مانع ایجاد هر گونه مقایسه یا برانگیخته شدن حساسیت‌های احتمالی در دل فرزندان ایشان (امام حسن و امام حسین علیهماالسلام) شدند.

این اقدام یک استراتژی ارتباطی هوشمندانه بود که با «ایجاد همدلی و اعتماد» کامل، ایشان را نه به عنوان رقیب یا جایگزین، بلکه به عنوان یاور و خدمت‌گزار این خاندان معرفی کرد و پیوند ایشان با فرزندان امام علی (ع) را مستحکم‌تر نمود .

3. تربیت نیروهای وفادار و تشکیل شبکه حمایتی (شکل‌دهی ائتلاف درونی)

مهم‌ترین و ملموس‌ترین نمود هوش سیاسی عملی ایشان، در «تربیت و آماده‌سازی نیروهای وفادار» متجلی شد. ایشان چهار پسر خود را چنان تربیت کردند که نه تنها وفادار به امام زمان خویش، که آماده بالاترین سطح از فداکاری (شهادت) در راه او باشند.

این اقدام، در حقیقت، تشکیل یک «شبکه حمایتی قدرتمند و کاملاً متعهد» در درون خاندان امامت برای پشتیبانی از امام حسین (علیه‌السلام) بود. حضرت عباس (علیه‌السلام) به عنوان پرچم‌دار این شبکه، نمونه اعلای تربیتی است که هدف آن، حفظ نظام امامت بود، نه قدرت‌طلبی خانوادگی.

4. مدیریت هیجانات و عواطف در بحران‌های عظیم (کنترل احساسات و تسخیر عواطف)

واکنش ایشان پس از واقعه عاشورا، یکی از درس‌های برجسته در «مدیریت هیجانات» در بحرانی ترین شرایط است. نقل است که هنگام بازگشت کاروان اسرا به مدینه و بیان شهادت فرزندان ایشان، ایشان ابتدا پرسید: «چه بر سر امامم، حسین (ع) آوردید؟» و سپس به مصیبت فرزندان خود اشاره کردند.

این پاسخ، بازتاب نهایت «کنترل درونی» و «تسخیر احساسات» شخصی در جهت آرمان بزرگتر است. ایشان با این واکنش، به جامعه این پیام را دادند که محور اصلی این فاجعه، شهادت امام و سقوط ارزش‌هاست و مصیبت شخصی ایشان ذیل این اصل بزرگ معنا می‌یابد . این مدیریت عواطف، خود شکلی از رهبری فکری و عاطفی در آن شرایط آشوب‌زده بود.

5. تداوم نقش‌آفرینی و تبلیغ پس از حادثه (رهبری تعاملی و خلق ارزش عمومی)

هوشمندی سیاسی ایشان با شهادت فرزندانش پایان نیافت. ایشان در مدینه، به مثابه یک «رهبر تعاملی» عمل کرد که همراه با حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) به «خلق و تبلیغ ارزش عمومی» عاشورا پرداخت. با برگزاری مجالس عزاداری و بیان مصائب کربلا، ایشان به طور مستقیم با جامعه مدینه تعامل کردند و در «تعریف دقیق مشکل» (سقوط ارزش‌های اسلامی در حکومت اموی) و «طرح راه‌حل» (احیای ارزش‌های حسینی) مشارکت نمودند. این نقش، ایشان را از یک سوژه منفعل تاریخ، به یک کنشگر فعال در حفظ و نشر پیام عاشورا تبدیل کرد.

حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) با به‌کارگیری هوشمندانه مؤلفه‌های هوش سیاسی (شامل ادراک عمیق از میدان قدرت، مدیریت ارتباطات، تربیت شبکه حامیان وفادار، مدیریت هیجانات در بحران و تداوم نقش‌آفرینی فرهنگی) نقش خود را به عنوان یک پایگاه اجتماعی و عاطفی حیاتی برای خط امامت ایفا نمودند.

هوش سیاسی در سیره ایشان، هرگز در خدمت منافع شخصی نبود، بلکه ابزاری در خدمت «حکمرانی ارزشی» امامان معصوم (علیهم‌السلام) و صیانت از اسلام ناب محمدی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود. از این منظر، ایشان نه تنها الگویی برای مادران، که نمادی برای تمامی مدیران و کنشگران اجتماعی است که می‌خواهند در عین حفظ اصول و آرمان‌ها، در میدان‌های پیچیده اجتماعی مؤثر و ماندگار باشند. مطالعه سیره ایشان نشان می‌دهد که هوش سیاسی، هنگامی که در مسیر آرمان‌های الهی قرار گیرد، می‌تواند به یکی از برجسته‌ترین فضایل اخلاقی و اجتماعی تبدیل شود.

مرضیه سادات هاشمی راد

پنج شنبه, 14 آذر 1404 15:03

چرا خدا جلوی ظلم را نمی‌گیرد؟

خداوند اراده کرده انسان آزاد باشد و لازمه آزادی این است که هر کاری که خواست انجام دهد.

شبهه:

فرق من با خدای تو این است که اگر من قادر بودم جلوی تجاوز به کودکان را بگیرم، حتما این کار را می‌کردم! نه این‌که بایستم و تماشا کنم و بگویم بعدا مجازاتش می‌کنم.

پاسخ:

شبهه کننده در واقع می‌خواهد بگوید چون در دنیا ظلم وجود دارد و برخی مردم به برخی دیگر ظلم می‌کنند، خدایی وجود ندارد، چون جلوی ظلم و ستم را نمی‌گیرد. در واقع می‌خواهد بگوید اگر خدایی قادر و متعال در عالم وجود داشت، باید جلوی ظلم و ستم و ناملایمات را بگیرد.

در پاسخ به این شبهه به صورت مقدمه می‌گوییم:

خداوند متعال ابتدا ملائکه را خلق کرد که در آن‌ها شهوت و غضب وجود ندارد، به همین خاطر هیچ‌گاه نافرمانی نکرده و گناهی مرتکب نمی‌شوند و تنها خدا را اطاعت می‌کنند. سپس حیوانات را خلق کرد و آن‌ها را از نعمت عقل محروم ساخت.

نظام احسن اقتضا می‌کرد موجودی خلق شود که هر دو جنبه را داشته باشد، لذا خداوند متعال انسان را خلق کرد که هم دارای عقل و فطرت است و هم در درون او شهوت و غضب تعبیه شده بود، قرآن کریم در این باره فرمود: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا [شمس/۸] سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است».

با توجه به این مطلب خداوند به انسان آزادی و اختیار داد تا مسیر زندگی خود را تعیین کند و بر اساس خوبی‌ها حرکت کند یا بر اساس بدی‌ها، لذا فرمود: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا [انسان/۳] ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس» یعنی انسان مختار است و باید مسیر زندگی خود را خودش تعیین کند و با اختیار خود مسیر درست را طی کند یا مسیر اشتباه را.

البته خداوند حکیم انسان را تنها نگذاشت و پیامبران و اولیای خود را به کمک او فرستاد تا او را در مسیر رسیدن به رشد و تعالی و انسانیت کمک کنند. لذا فرمود: «وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ [فاطر/۲۴] و هیچ امتی نبوده مگر آنکه در میان آنان بیم دهنده‌ای گذاشته است» بنابراین هیچ‌گاه انسان تنها نبوده و خداوند همیشه او را راهنمایی کرده است که مسیر درست را انتخاب کند.

اما در مورد این‌که چرا خدا جلوی برخی ظلم‌ها و جنایات انسان را نمی‌گیرد، باید گفت:

اولا: لازمه آزادی و اختیار انسان این است که بتواند هر کاری را انجام دهد، حتی اگر آن کار ظلم باشد؛ به طور مثال اگر انسان می‌خواست به کودکان تجاوز کند، سنگی از آسمان بر سر او می‌افتاد یا با هر وسیله دیگری خدا جلوی این کار را می‌گرفت، با آزادی انسان منافات داشت و انسان موجودی مختار نبود. پس انسان برای این‌که کاملا آزاد باشد، باید بتواند هر کاری را که خواست و نیت کرد انجام دهد.

ثانیا: بهشت و مقامات و درجات آن و یا جهنم و شدت عذاب آن، بر اساس اعمال و رفتاری است که از انسان سر می‌زند، انتخاب و عملکرد انسان است که سرنوشت او را در سرای باقی درست می‌کند، لذا باید بتواند بر اساس انتخاب خود هر عمل درست یا نادرسی را انجام دهد تا بر اساس آن عذاب شود یا پاداش بگیرد. اگر انسان برخی از اعمال شنیع و بسیار مذموم و نادرست را نتواند انجام دهد، بهشت و درجات آن و جهنم و شدت و ضعف عذاب آن معنا پیدا نمی‌کند.

از طرفی هدف از خلقت انسان، رشد و کمال اختیاری انسان است که جز در سایه بندگی و عبادت خداوند و اطاعت از او، حاصل نمی‌شود. لذا انسان باید این قابلیت را داشته باشد که به نهایت درجه بدی و پستی و همچنین نهایت درجه انسانیت و خوبی برسد و لازمه این مطلب این است که بتواند هر عملی که خواست انجام دهد.

بنابراین اینکه خداوند متعال جلوی برخی ظلم‌ها و اعمال شنیع آدمی را نمی‌گیرد، بر اساس حکمت و تدبیر خود اوست، چراکه او اراده کرده انسان مختار باشد و آزادی در عمل داشته باشد و بر اساس همین آزادی و اراده، بهشت یا جهنم را برای خود مهیا کند.

پرسش دیرینه آفرینش ابلیس از آن دست موضوعاتی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده و لایه‌های پنهانی دارد که بدون دقت در حقیقت اختیار و ماهیت عالم، فهم آن آسان نیست.

گاهی نام شیطان مطرح می‌شود، ذهن بسیاری را یک پرسش قدیمی و بنیادین به خود مشغول می‌کند: اگر خداوند رحمان و حکیم است، چرا اجازه داده چنین موجودی وجود داشته باشد؟ آیا هدف خداوند ایجاد وسوسه و گمراهی است؟

نگاه سطحی به این سؤال ممکن است گمراه‌کننده باشد، اما حقیقت روشن‌تر و عمیق‌تر است: خدا هرگز موجودی بدذات و شرور نیافرید. همان‌طور که تاریکی موجودی مستقل نیست و تنها نبود نور است، شرّ هم در ذات خود وجود ندارد و نتیجه‌ی انتخاب نادرست موجودی مختار است.

ابلیس نیز در ابتدا موجودی پاک و عبادت‌کننده بود و سال‌ها در زمره فرشتگان عبادت می‌کرد؛ اما با اختیار و ارادهٔ خود، تکبّر ورزید و راه گمراهی را برگزید. خدا موجود شرور نیافرید، بلکه موجود مختار آفرید و مسیر شر از سوی خود او انتخاب شد.

اما چرا امکان وسوسه و گمراهی وجود دارد؟ زیرا اگر جهان تنها یک مسیر داشت، انسانی که راهی جز خوبی ندارد، هرگز آزادی و اختیار را تجربه نمی‌کرد و ارزش اخلاقی اعمالش قابل سنجش نبود.

ایمان و بندگی تنها زمانی ارزش دارند که انسان بتواند از مسیر نادرست باز بماند، پاکی تنها زمانی زیباست که امکان آلوده شدن وجود داشته باشد، و مقاومت تنها زمانی معنا پیدا می‌کند که وسوسه‌ای برای غلبه وجود داشته باشد. در این چارچوب، حضور شیطان نه برای ویران‌کردن، بلکه برای آشکار کردن قدرت انتخاب و رشد معنوی انسان است؛ مانند وزنه‌ای که ورزشکار را به تلاش و پیشرفت وادار می‌کند، وسوسه هم شخصیت انسان را قوی می‌سازد.

شیطان هیچگاه اختیار انسان را نمی‌گیرد و نقش او تنها «دعوت» است، نه اجبار. او نمی‌تواند دست کسی را بگیرد یا مجبورش کند؛ تمام توان او محدود به وسوسه و فریب است، و انسان با بهره‌گیری از عقل و هدایت الهی می‌تواند در برابر این فریب‌ها مقاومت کند. خداوند همهٔ رخدادها را می‌داند، اما این علم به معنای جبر نیست؛ همان‌طور که اگر رفتار یک راننده را ببینی و بدانید تصادف خواهد کرد، دیدن تو او را مجبور به سقوط نمی‌کند، انسان نیز با علم خدا آزاد است تا راه درست را انتخاب کند.

در نهایت، حکمت وجود شیطان روشن می‌شود: نه برای ایجاد شر، بلکه برای آشکارکردن ارزش انتخاب و آزمایش انسان. بدون امکان وسوسه، تقوا معنا نمی‌یافت؛ بدون امکان خطا، بندگی آگاهانه پدید نمی‌آمد؛ بدون تاریکی، نور و رشد دیده نمی‌شد.

خداوند شرّ مطلق را نیافرید، بلکه اختیار و آزادی را بخشید؛ و در این آزادی، هم امکان خیر وجود دارد و هم امکان شر. انسان است که با انتخاب آگاهانهٔ خود، می‌تواند راه رشد، کمال و نور الهی را بیابد. بدین ترتیب، حضور شیطان بخشی از طرح بزرگ خدا برای شکوفایی انسان و آشکارسازی ارزش اختیار اوست.

حجت الاسلام والمسلمین سیدعلیرضا تراشیون در پرسش و پاسخی به موضوع «» اشاره کرد که تقدیم شما فرهیختگان می شود.

* سؤال

من پسری دو سال و هشت‌ماهه دارم که تازگی شروع کرده به ناسزا گفتن. از اطرافیان هم خواهش کرده‌ام حرف بد نزنند، اما نمی‌توانم مراقب حرف همه باشم. خودم هم که مادر هستم، خسته شده‌ام و زود از کوره در می‌روم. چه کنم تا این حرف‌های بد را فراموش کند؟

* پاسخ

برای این مادر بزرگوار یک فرمول بسیار مهم وجود دارد؛ اگر آن را دقیق رعایت کند، ماندگاریِ حرف‌های بد در ذهن کودک بسیار کوتاه می‌شود و ادامه‌دار نخواهد شد.

فرمول این است: وقتی بچه حرف بد می‌زند، هیچ واکنشی نشان ندهید.

نه لازم است بگویید «این بده»، نه لازم است بگویید «ما ناراحت شدیم».

چرا؟ چون بچه‌ها وقتی می‌بینند ما نسبت به یک رفتار حساسیم، همان رفتار در ذهنشان تثبیت می‌شود.

وقتی به کودک بگوییم:
– «این کلمه بده»

– «من ناراحت می‌شوم»

– «دیگه نگو!»

او یک پیام مهم می‌گیرد: این کلمه دیگران را ناراحت می‌کند.

پس از آن هر وقت بخواهد ناراحتیِ دیگران را نشان بدهد یا واکنش بگیرد، از همان کلمه استفاده می‌کند. یعنی آن رفتاری که ما از آن بیزاریم تبدیل می‌شود به ابزار او برای جلب توجه یا تخلیه احساسات.

بنابراین باید از «اصل تغافل» استفاده کرد؛ یعنی «نادیده گرفتنِ آگاهانه.»

گاهی ما فکر می‌کنیم تربیت یعنی مدام حرف بزنیم، تذکر بدهیم، توضیح بدهیم؛ در حالی که بخشی از بهترین تربیت‌ها با «سکوت و بی‌توجهیِ حساب‌شده» اتفاق می‌افتد.

وقتی بچه حرف بدی می‌زند، ما متوجه می‌شویم اما به روی خودمان نمی‌آوریم. همین «ندیدن»، کمک می‌کند آن رفتار در ذهن کودک جا نگیرد و سریع فراموش شود.

قانون تربیتی این است:

توجه = تقویت رفتار

بی‌توجهی = خاموش شدن رفتار

اگر توجه کنیم، آن کلمه یا رفتار بد در ذهن کودک تقویت می‌شود و او آن را تکرار می‌کند. و اینجاست که ما تحت فشار می‌افتیم و احساس خستگی و درماندگی می‌کنیم.

یک نکته مهم دیگر این است که علاوه بر مادر، به اطرافیان نیز باید توضیح داده شود که وقتی کودک حرف بد می‌زند:

– نصیحت نکنند

– تذکر ندهند

– واکنش نشان ندهند

– حتی ابراز ناراحتی نکنند

طوری رفتار کنند که انگار اصلاً نشنیده‌اند.

این بهترین کمک به کودک است تا ماندگاری آن کلمات در ذهنش بسیار کوتاه شود.

«لین جیان» سخنگوی وزارت خارجه چین در پاسخ به پرسشی درباره خطرات ناشی از اقدامات یک‌جانبه از جمله اقداماتی که برخی کشورها در سال‌های اخیر علیه کشورهایی مانند ایران، چین و روسیه اعمال کرده‌اند، گفت که این اقدامات یک‌جانبه با اهداف و اصول منشور سازمان ملل مغایرت دارد، چندجانبه‌گرایی و بنیان‌های حاکمیت قانون در سطح بین‌المللی را تضعیف می‌کند، حقوق اساسی بشر همچون حق حیات و حق توسعه را به‌شدت نقض می‌کند و همچنین همکاری جهانی برای توسعه و اجرای دستورکار توسعه پایدار ۲۰۳۰ سازمان ملل را مختل می‌سازد.

لین در ادامه افزود که چین با اقدامات قهری یک‌جانبه مخالف است و از جامعه بین‌الملل می‌خواهد وحدت و همکاری را تقویت کند، به‌طور مشترک در برابر یک‌جانبه‌گرایی مقاومت نشان دهد، از نظام بین‌المللی مبتنی بر سازمان ملل و نظم بین‌المللی مبتنی بر حقوق بین‌الملل حمایت کند و حکمرانی جهانی عادلانه‌تر و منطقی‌تری را ترویج دهد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به فضائل بی‌حدّ وحصر بانوی دو عالم در «عبادت و خشوع، ایثار و گذشت برای مردم، تاب‌آوری در سختی‌ها و مصائب، دفاع شجاعانه از حق مظلوم، روشنگری و تبیین حقایق، فهم و عمل سیاسی، «خانه‌داری، همسرداری و فرزندپروی»، حضور در حوادث مهم تاریخ صدر اسلام» و دیگر عرصه‌ها، گفتند: زن ایرانی الحمدلله از چنین خورشیدی که به فرموده پیامبر(ص)، سرور همه زنان عالم در همه دوران تاریخ است، الگو و درس می‌گیرد و در جهت اهداف او حرکت می‌کند.

ایشان شأن زنان در اسلام را بسیار بالا و والا خواندند و افزودند: تعابیر قرآن درباره هویت و شخصیت زن، عالی‌ترین و مترقی‌ترین تعابیر است.

رهبر انقلاب با اشاره به آیات قرآن کریم درباره «نقش برابر زن و مرد در حیات و تاریخ بشر و  امکان برابر رشد زن و مرد در رسیدن به کمالات معنوی و عالی‌ترین مقامات»، گفتند: همه این نکات با بدفهمی‌های کسانی که دین دارند اما دین را نشناخته‌اند و کسانی که از اساس دین را قبول ندارند، در تضاد است.

ایشان با تبیین منطق قرآن در زمینه حقوق زنان در جامعه تأکید کردند: در اسلام در فعالیت‌های اجتماعی، کسب و کار، فعالیت سیاسی، دستیابی به بیشترِ مناصب حکومتی و در عرصه‌های دیگر، زن با مرد حقوق برابری دارد و در سلوک معنوی و تلاش و حرکت فردی و عمومی، زمینه‌های پیشرفت او باز است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به اینکه فرهنگ منحط غربی و سرمایه‌داری از نگاه اسلام کاملاً مردود است، افزودند: در اسلام برای حفظ شأن زنان و مهار خواهش‌های بسیار قوی و خطرناک جنسی، محدودیت‌ها و احکامی در «ارتباط زن با مرد، پوشش زن و مرد، حجاب زن و تشویق به ازدواج» وجود دارد که کاملاً منطبق با طبیعت زن و مصلحت و نیازهای حقیقی جامعه است؛ در حالیکه مهار کشش‌های بی‌پایان و مخرب جنسی در فرهنگ غربی، مطلقاً مورد توجه نیست.

رهبر انقلاب، زن و مرد را در اسلام دو عنصر متعادل با مشترکات فراوان و برخی تفاوت‌های ناشی از جسم و طبیعت دانستند و گفتند: این «دو عنصر مکمل» در اداره جامعه بشری، ادامه نسل بشر، پیشرفت تمدن، تأمین نیازهای جامعه و اداره زندگی نقش‌آفرین هستند.

ایشان در روند این نقش‌آفرینی حیاتی، تشکیل خانواده را از مهمترین کارها برشمردند و افزودند: برخلاف فراموشی نهاد خانواده در فرهنگ غلط غربی، در اسلام برای «زن، مرد و فرزندان» به عنوان عناصر شکل‌دهنده خانواده، حقوق متقابل و مشخصی دیده شده است.  

رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنانشان که به حقوق زن اختصاص داشت، «عدالت در رفتار اجتماعی و خانوادگی» را اولین حق زنان برشمردند و با تأکید بر وظیفه دولت و آحاد جامعه در تأمین این حق، گفتند: «حفظ امنیت، حرمت و کرامت» نیز از حقوق اصلی زنان است و بر خلاف سرمایه‌داری غرب که کرامت زن را لگدمال می‌کند، اسلام بر رعایت کامل احترام  زن تأکید دارد.

ایشان با اشاره به روایتی از پیغمبر اکرم که زن را «گُل» و نه «کارگزار و مأمور انجام کارهای خانه» می‌داند، افزودند: در این نگاه باید با پرهیز از عتاب و خطاب زن، او را همچون گل مراقبت و محافظت کرد تا او نیز خانه را از رنگ و عطر خود برخوردار سازد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مثال زدن قرآن از دو بانوی مؤمن یعنی مریم و آسیه (همسر فرعون) را یک شاخص برای همه مردان و زنان مومن و نشان‌دهنده اهمیت فکر و عمل زن خواندند و گفتند: حقوق اجتماعی زن همچون تساوی دستمزد با مردان در کار واحد، بیمه زنان شاغل و یا سرپرست خانوار، مرخصی‌های ویژه زنان و ده‌ها مسئله دیگر باید بدون تبعیض رعایت شود و محفوظ باشد.

ایشان مهمترین حق و نیاز زن در خانه را «محبت همسر» برشمردند و با بیان روایتی که مردان را به ابراز علاقه و بیان محبت به زنان خود توصیه می‌کند، افزودند: حق مهم و بزرگ دیگر زن در خانه، «نفی هر گونه خشونت علیه او» و اجتناب کامل از انحرافات رایج در غرب همچون کشتن و یا کتک زدن زنان به دست مردان و همسران است.

رهبر انقلاب «پرهیز از تحمیل کارِ خانه به زن»، «کمک شوهر به زن در گذراندن عوارض فرزندآوری» و «باز گذاشتن راه ترقی و پیشرفت علمی و شغلی» را از دیگر حقوق زنان دانستند و با تأکید بر اینکه زن مدیر و رئیس خانه است، گفتند: باید از زنان که با وجود درآمدهای ناکافی و ثابت همسران و گرانی اجناس، هنرمندانه خانه را اداره می‌کنند قدردانی کرد.

ایشان در بیان تقابل نگاه سرمایه‌داری و اسلام به زن، گفتند: زن در اسلام، استقلال، توانایی، هویت و امکان پیشرفت دارد اما نگاه سرمایه‌داری، تبعیت و هضم شدن هویتی زن در مرد و عدم رعایت شرافت و حرمت زن است و زن را وسیله مادی و ابزار هوسرانی و خوشگذرانی می‌داند که باندهای خلافکار که اخیراً در آمریکا سر و صدای زیادی به پا کرده‌اند نتیجه این نوع نگاه است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، «تخریب بنای خانواده» و ایجاد آسیب‌هایی همچون کودکان پدرنشناس، کاهش نسبت‌های خانوادگی، باندهای شکار دختران جوان و ترویج روزافزون بی‌بند و باری جنسی به نام آزادی را از گناهان بزرگ فرهنگ سرمایه‌داری در یکی دو قرن اخیر برشمردند و گفتند: سرمایه‌داری غرب با فریبکاری، اسم این حجم عظیم از کارهای خلاف را «آزادی» می‌گذارد و برای رواج آن حتی در کشور ما نیز از این عنوان استفاده می‌کنند در حالی‌که این آزادی نیست بلکه اسارت است.

ایشان با اشاره به اصرار غرب برای صادرات فرهنگ غلط خود به دنیا، افزودند: آنها مدعی هستند که محدودیت‌های معیّن برای زن از جمله حجاب، مانع پیشرفت او خواهد شد اما جمهوری اسلامی این منطق غلط را باطل کرد و نشان داد که زن مسلمان و مقیّد به پوشش اسلامی می‌تواند در همه عرصه‌ها، بیشتر از دیگران حرکت و نقش‌آفرینی کند.

رهبر انقلاب، پیشرفت‌های علمی، ورزشی، فکری، پژوهشی، سیاسی، اجتماعی، سلامت وبهداشت، امید به زندگی و پشتیبانی‌های جهادی و همراهی‌های زمینه‌ساز همسران شهدای پر افتخار را دستاوردهای بی‌سابقه زنان در طول تاریخ ایران خواندند و گفتند: ایران در تاریخ خود هیچ‌گاه از حتی یک‌صدم اینهمه زنان دانشمند، متفکر و صاحب فکر و نظر، برخوردار نبوده و جمهوری اسلامی بود که باعث ارتقاء و پیشروی زنان در همه عرصه‌های مهم شد.

ایشان در بیان توصیه‌ای مهم، رسانه‌ها را از ترویج تفکر غلط سرمایه‌داری غرب درباره زن بر حذر داشتند و افزودند: وقتی درباره حجاب و پوشش زنان و همکاری زن و مرد بحث می‌شود نباید رسانه داخل کشور، حرف غربی‌ها را تکرار و برجسته کند بلکه باید نگاه عمیق و کارسازِ اسلام در داخل و مجامع جهانی مطرح و بزرگ شود که این بهترین راه ترویج اسلام است و باعث گرایش بسیاری از مردم دنیا بخصوص زنان به آن خواهد شد.

پیش از سخنان رهبر انقلاب، «همسر سردار شهید غلامعلی رشید و مادر شهید امین‌عباس رشید» و همچنین دختر سردار شهید حسین سلامی مطالبی در خصوص زنان، مسئولیت‌ها و نیازهای آنها مطرح کردند.

جمعه, 08 آذر 1404 23:04

یمانی کیست؟

مفهوم «یمانی» یکی از بحث‌برانگیزترین و در عین حال مهم‌ترین موضوعات در مطالعات مهدویت است. طبق روایات معتبر، خروج یمانی یکی از پنج علامت حتمی ظهور امام مهدی(عج) است و نقش او در ایجاد انسجام، هدایت و شکستن جبهه باطل نقشی بی‌بدیل معرفی شده است.

در سال‌های اخیر، به‌ویژه با ظهور جریان‌هایی مانند سید احمد الحسن یمانی و ادعاهای مربوط به «معجزات احمد الحسن یمانی»، ضرورت ارائه تحلیلی دقیق، مستند و منطبق بر منابع شیعی احساس می‌شود.

یمانی کیست؟ بررسی هویت یمانی در روایات

ریشه واژه یمانی

واژه «یمانی» به معنای منسوب به یمن است. در روایات، یمانی فردی است که در آخرالزمان از منطقه یمن خروج می‌کند و آغاز حرکت او هم‌زمان با تحولات گسترده در شام، عراق و حجاز خواهد بود.

صفات و ویژگی‌های یمانی در احادیث

بر اساس متون معتبر حدیثی، یمانی دارای ویژگی‌های زیر است:

  • دعوت او دعوت به حق است

  • از جانب امام مهدی(عج) حمایت می‌کند

  • مردم را از پیوستن به سفیانی بازمی‌دارد

  • پرچم او «هدایت‌گرترین پرچم» معرفی شده است

مهم‌ترین حدیث در این‌باره، روایت امام باقر(ع) است که می‌فرماید:

حدیث امام باقر(ع) در مورد یمانی

«وَ لَیْسَ فِی الرَّایاتِ رَایةٌ أَهْدی مِنْ رَایةِ الْیَمَانِی… یَدْعُو إِلَی صَاحِبِکُمْ».
(الغیبة للنعمانی)

این روایت نشان می‌دهد که یمانی از ابتدا تا پایان، در جبهه حق و تابع مستقیم امام مهدی(عج) خواهد بود.

خروج یمانی؛ یکی از علائم قطعی ظهور

جایگاه خروج یمانی در علائم پنج‌گانه

طبق احادیث، پنج علامت «حتمی» برای ظهور ذکر شده است:

  1. خروج سفیانی

  2. خروج یمانی

  3. صیحه آسمانی

  4. خسف بیداء

  5. قتل نفس زکیه

در کنار خروج سفیانی، تحرکات یمانی بخشی از رویدادهای بزرگ و هم‌زمان در منطقه محسوب می‌شود.

محل و زمان خروج یمانی

در روایات، محل خروج او یمن بیان شده است؛ اما جزئیات دقیق زمان آن بیان نشده است.
روایات فقط می‌گویند که:

  • خروج یمانی در رجب است

  • هم‌زمان با خروج سفیانی و خراسانی خواهد بود

  • و فاصله آن تا ظهور نهایی، چند ماه بیشتر نیست

آیا خروج یمانی نزدیک است؟

هیچ‌یک از احادیث معتبر تعیین زمان نمی‌کند.
بنابراین ادعاهای معاصر درباره اینکه «خروج یمانی در فلان سال» رخ می‌دهد، فاقد ارزش حدیثی است.

پرچم یمانی؛ هدایت‌گرترین پرچم

معنای پرچم یمانی در روایات

«پرچم» در فرهنگ روایی نماد:

  • هویت سیاسی

  • حرکت نظامی

  • جهت‌گیری فکری
    است.

بر اساس روایات:

  • پرچم او حق است

  • مردم را به امام مهدی(عج) دعوت می‌کند

  • هیچ پرچمی مانند پرچم یمانی هدایت‌گر نیست

تفاوت پرچم یمانی با پرچم سفیانی و خراسانی

  • پرچم سفیانی: پرچم ضلالت و دشمنی

  • پرچم خراسانی: همراه حق، اما نقش محوری ندارد

  • پرچم یمانی: هدایت‌گرترین و نزدیک‌ترین پرچم به امام عصر(عج)

ارتباط سفیانی و یمانی

سفیانی و یمانی در روایات

خروج یمانی در نقطه مقابل خروج سفیانی قرار دارد.
به بیان دیگر:

  • سفیانی نماینده ظلم و انحراف

  • یمانی نماینده هدایت و اتصال به امام مهدی(عج)

نقش یمانی در مقابله با سفیانی

در برخی روایات آمده:

  • یمانی مردم را از پیوستن به سپاه سفیانی نهی می‌کند

  • و مسیر حق را مشخص می‌سازد

قیام یمانی؛ بسترساز ظهور

اهداف قیام یمانی

  • آماده‌سازی مردم برای ظهور

  • هدایت مؤمنان

  • مقابله با جریان‌های باطل منطقه

  • ایجاد بستر سیاسی–اجتماعی برای کمک به دولت امام عصر(عج)

گستره جغرافیایی قیام یمانی

  • آغاز در یمن

  • تأثیرگذاری در حجاز

  • ارتباط با تحولات عراق

جریان یمانی چیست؟ نگاه تحلیلی

یمانی به‌عنوان یک فرد یا یک جریان؟

علما دو دیدگاه دارند:

  1. یمانی شخص حقیقی است (نظر مشهور)

  2. یمانی یک جریان حق در یمن است (نظر برخی معاصرین)

اما نظر غالب حوزه‌های علمیه این است که یمانی فردی مشخص و حقیقی است.

آیا هر قیام در یمن «قیام یمانی» است؟

خیر.

روایات صفات دقیق برای یمانی بیان کرده‌اند:

  • دعوت به حق

  • دعوت به امام عصر(عج)

  • هم‌زمان با خروج سفیانی

  • آغاز در رجب

پس هر گروه یمنی را نمی‌توان یمانی دانست.

بررسی ادعاهای سید احمد الحسن یمانی

در دو دهه اخیر، فردی به نام احمد اسماعیل گاطع مشهور به احمد الحسن ادعای یمانی‌بودن کرده است. برخی نیز از «معجزات احمد الحسن یمانی» سخن گفته‌اند یا عکس‌هایی از او با عنوان «عکس سید یمانی» منتشر کرده‌اند.

مهم است این ادعا با معیارهای روایی سنجیده شود.

نقد علمی و روایی ادعاهای احمد الحسن

معیار اول: نسب یمانی

احمد الحسن خود را «سید» و از نسل امام مهدی(عج) معرفی می‌کند، در حالی‌که:

  • یمانی بر اساس روایات منسوب به یمن است نه عراق

  • هیچ روایتی نگفته یمانی سید حسنی یا حسینی است

  • هیچ سندی درباره نسب او وجود ندارد

معیار دوم: زمان خروج

روایات می‌گویند:

  • خروج یمانی هم‌زمان با سفیانی است

سفیانی هنوز خروج نکرده؛ پس ادعای احمد الحسن باطل است.

معیار سوم: دعوت به امام زمان

روایات می‌فرمایند:

  • یمانی مردم را به «صاحب‌الامر» دعوت می‌کند، نه خود

احمد الحسن عملاً مردم را به امامت خودش دعوت می‌کند.

معیار چهارم: رفتارشناسی

امام باقر(ع) فرمود:
«رایة الیمانی أهدی»
پرچم یمانی پاک، رها از خشونت و مبتنی بر هدایت است، اما:

  • جریان احمد الحسن مملو از تکفیر علما

  • اهانت به مراجع

  • ارائه روایات جعلی

  • و رفتارهای غیرعقلانی است

و این با معیار «أهدی» سازگار نیست.

معیار پنجم: نبودن معجزه

هیچ معجزه معتبر و قابل اثباتی برای او ذکر نشده است.
مطالب مربوط به معجزات احمد الحسن یمانی صرفاً:

  • ویدئوهای ضعیف

  • داستان‌های شفاهی

  • یا ادعاهای بدون سند
    هستند.

چرا عکس سید یمانی منتشر می‌شود؟ تحلیل رسانه‌ای

انگیزه‌های انتشار عکس‌های جعلی

  • جلب هوادار

  • ایجاد هیجان رسانه‌ای

  • سوءاستفاده از بی‌اطلاعی مردم

  • پروژه‌های فرقه‌سازی

موضع روایات

روایات هیچ اشاره‌ای به چهره یمانی نکرده‌اند.
بنابراین هر عکسی با این عنوان، فاقد پایه دینی است.

یمانی در منابع معتبر شیعه

مهم‌ترین کتاب‌هایی که درباره یمانی روایت دارند

  • الغیبة نعمانی

  • الغیبة شیخ طوسی

  • بحارالانوار علامه مجلسی

  • کمال‌الدین شیخ صدوق

  • ارشاد شیخ مفید

  • و برخی منابع اهل‌سنت درباره علائم آخرالزمان

لامؤاخذه باید گفت:
در هیچ‌یک از منابع معتبر، نامی از احمد الحسن نیامده است.

مقایسه یمانی واقعی با مدعیان یمانی‌بودن

ویژگی‌های یمانی واقعی

  • دعوت به امام مهدی(عج)

  • خروج از یمن

  • هم‌زمان با سفیانی

  • اقدام در رجب

  • داشتن پرچم هدایت

  • حمایت گسترده مردمی

  • تأثیر منطقه‌ای در شام، عراق و حجاز

  • نبود ادعای امامت یا وصایت مستقل

ویژگی‌های مدعیان دروغین

  • دعوت به خود

  • ادعاهای بی‌پایه

  • تحریف روایات

  • عدم مطابقت با علائم پنج‌گانه

  • تناقض‌گویی

  • نبود حمایت مراجع و علمای شیعه

نقش یمانی در رویدادهای پیش از ظهور

تأثیر بر تحولات عراق

یمانی در برخی روایات ارتباطی با عراق دارد، از آن جهت که:

  • عراق مرکز حکومت حق در عصر ظهور است

  • و یمانی به سامان‌دهی امور شیعیان کمک می‌کند

تأثیر بر تحولات حجاز

حرکت یمانی تأثیر غیرمستقیمی بر فروپاشی حکومت ظلم در حجاز دارد و مردم را به سمت امام عصر(عج) سوق می‌دهد.

تأثیر بر مردم یمن

به دلیل ایمان و سابقه تشیع در مناطق مختلف یمن، یمانی در میان مردمش محبوب است.

جمع‌بندی نهایی

یمانی از نگاه روایات یک شخصیت حقیقی، صالح، هدایت‌شده و تابع کامل امام مهدی(عج) است.
خروج یمانی یکی از نشانه‌های قطعی ظهور است که به همراه خروج سفیانی، خراسانی و رخدادهای بزرگ منطقه‌ای اتفاق می‌افتد. پرچم یمانی، «هدایت‌گرترین پرچم» معرفی شده و نقش او مقدمه‌ای مهم برای شکل‌گیری نهضت جهانی امام عصر(عج) است.

ادعاهایی همچون:

  • «سید احمد الحسن یمانی»

  • «معجزات احمد الحسن»

هیچ پایه حدیثی، فقهی یا تاریخی ندارند و از نظر مکتب اهل‌بیت(ع) باطل و مردود هستند.

در نهایت، شناخت یمانی باید تنها بر پایه روایات معتبر، تحلیل منطقی و معیارهای حوزه‌های علمیه باشد، نه شایعات رسانه‌ای.

برخی از ویتامین‌ها خواصی دارند که می‌توانند به کاهش وزن و بهبود تناسب اندام کمک کنند، ولی کدام‌یک از آنها واقعا بهترین ویتامین ها برای کاهش وزن و لاغری هستند؟.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، بالا رفتن آمار چاقی و افزایش وزن جزو نگرانی‌های عمده‌ در دنیای امروز به شمار می‌رود. سبک زندگی کم‌ تحرک به افزایش وزن و مشکلات چاقی مفرط منجر شده است. با این‌که معمولا از دست دادن وزن بدون انجام فعالیت‌های بدنی بسیار دشوار است، ولی برخی ویتامین‌ها می‌توانند تا حدودی زیادی به تسریع روند کاهش وزن کمک کنند.

ویتامین‌هایی خاص مانند ویتامین‌های گروه B (ب کمپلکس) و مواد معدنی نظیر کلسیم در کنار برخی کوآنزیم‌ها می‌توانند به شکل فوق‌العاده‌ای به کاهش وزن کمک کنند. ولی این ویتامین‌ها و مواد معدنی باید به اندازه مناسب و تحت نظارت پزشک مصرف شوند. مصرف بیش از اندازه‌ ویتامین‌ها می‌تواند به هیپروویتامینوز منجر شود که اثرات منفی بر سلامت افراد به همراه دارد.

در پیِ مطالعات و پژوهش‌های کامل و مفصل، تقریبا همه‌ دانشمندان به این نتیجه رسیدند که هیچ چیز به اندازه‌ رژیم غذایی مفید و متعادل به همراه فعالیت‌های بدنی مداوم نمی‌تواند به کاهش وزن و رسیدن به تناسب ایده‌ال افراد کمک کند. کاهش وزن باید به صورت فرآیندی مداوم و پایدار اتفاق بیفتد. کاهش وزن یک یا دو روزه اتفاق نمی‌افتد. بنابراین، باید از صبر و حوصله‌ زیاد برخوردار باشید و برنامه‌ کاهش وزن‌تان را تا رسیدن به موفقیت با دقت و تعهدِ بالا دنبال کنید.

با این حال مکمل‌هایی نظیر برخی ویتامین‌ها و مواد معدنی خاص وجود دارند که تا حدودی زیاد به کاهش وزن کمک می‌کنند. این‌ها به ویتامین‌های کنترل‌کننده‌ وزن شهرت دارند و به عنوان بهترین ویتامین‌های کاهش وزن شناخته می‌شوند.

۱. تیامین یا ویتامین  B۱

تیامین کربوهیدرات‌ها را تبدیل به چربی و در نقاط مختلف بدن ذخیره نمی‌کند؛ در عوض، کربوهیدرات‌ها را می‌سوزاند و آن‌ها را به انرژی تبدیل می‌کند. اگر به دنبال کاهش وزن‌تان هستید، از این خاصیت خارق‌العاده به خوبی بهره‌مند شوید.

۲. پیریدوکسین یا ویتامین B۶

ویتامین ب ۶ به بهبود فعالیت‌های سوخت‌وسازی بدن کمک می‌کند و بهترین ویتامین ها برای کاهش وزن است. این ویتامین با روی (زینک) واکنش می‌دهد و آنزیم تولید می‌کند. این فرآیند نیز باعث افزایش سرعت متابولیسم بدن می‌شود و از این طریق به کاهش وزن کمک می‌کند. هم‌چنین ویتامین B۶ از این جهت به عنوان یکی از مواد مغذی ضروری بدن به شمار می‌رود که میزان مناسب پیام‌رسان‌های عصبی را در بدن حفظ می‌کند و از این طریق از نوسانات خلقی و افسردگی جلوگیری می‌کند. منابع رایج برای مصرف ویتامین B۶ شامل تخم‌مرغ، غلات صبحانه، لوبیا، پروتئین حیوانی، اسفناج (پالک)، کلم و غیره هستند.

۳. سیانوکبالامین یا ویتامین B۱۲

سیانوکبالامین به عنوان یکی از بهترین ویتامین‌ها برای کاهش وزن به شمار می‌رود. این ویتامین را به صورت آمپول نیز برای کاهش وزن افراد تزریق می‌کنند. ب ۱۲ باعث سوختن چربی‌های ذخیره شده و ایجاد انرژی می‌شود. هم‌چنین این ویتامین علاوه بر آن‌که نقشی فوق‌العاده در کنترل وزن افراد ایفا می‌کند، به از بین رفتن کوفتگی و خستگی و در عوض به ایجاد انرژی و شادابی فرد کمک می‌کند. کمبود ویتامین ب۱۲ این نشانه ها را دارد.

۴. ویتامین B۲

نام ریبوفلاوین یا ویتامین B۲ در میان فهرست بهترین ویتامین‌ها برای کاهش وزن به چشم می‌خورد، زیرا سرعت متابولیسم بدن افراد را حفظ می‌کند و از این طریق میزان در هم شکستن چربی‌های اضافه، کربوهیدرات‌ها، و تولید انرژی را افزایش می‌دهد و به این ترتیب می‌تواند تا حدودی زیاد به کاهش وزن کمک کند.

۵. ویتامین های ، ، 

این ویتامین‌ها تحت مجموعه‌ ویتامین ب کمپلکس طبقه‌بندی می‌شوند. همه‌ این ویتامین‌ها با به جریان انداختن موثر فعالیت‌های سوخت‌وسازی بدن باعث حفظ موثر سوخت‌وساز و سلامتی سیستم ایمنی بدن افراد می‌شود و از این طریق، به حفظ وزن متناسب افراد کمک می‌کند. ویتامین ب کمپلکس نوعی ویتامین‌ محلول در آب است که در کاهش وزن افراد تاثیری زیاد دارد.

۶ . ویتامین D

ویتامین D تنها هنگامی به صورت طبیعی در بدن تولید می‌شود که در معرض مستقیم نور آفتاب قرار بگیریم. این ویتامین کربوهیدرات‌ها را با اکسیژن ترکیب می‌کند و از این طریق، از تجمع آن‌ها در نواحی مختلف بدن جلوگیری و وزن کلی بدن را کم می‌کند.

۷. ویتامین C

ویتامین C که در بروکلی و در پرتقال (مالته) یافت می‌شود به تبدیل گلوکز ذخیره شده به انرژی در بدن کمک می‌کند. این کار از تجمع گلوکز در نواحی مختلف بدن جلوگیری می‌نماید؛ و به همین دلیل، به عنوان یکی از بهترین ویتامین‌ها برای کاهش وزن شناخته می‌شود.

۸. کولین

کار اصلی کولین جلوگیری از تجمع چربی در کبد و کاهش سطح کلسترول است. این کار نه تنها به سوخت‌وساز مناسب بدن بلکه هم‌چنین به عملکرد خوب کبد نیز کمک می‌کند. این ویتامین به شکلی خارق‌العاده به سوخت‌وساز بدن کمک می‌کند و بیش‌تر در زرده‌ تخم‌مرغ و بادام زمینی یافت می‌شود. 

۹. اینوزیتول

اینوزیتول یکی از برترین ویتامین‌های کنترل‌کننده‌ وزن بدن است. این ویتامین معمولا در اقلام خوراکی سرشار از فیبر نظیر برنج قهوه‌ای یافت می‌شود و از تجمع چربی در بدن جلوگیری و به این ترتیب، وزن فرد را کم می‌کند.

۱۰. مولتی‌ ویتامین‌

مصرف مولتی ویتامین می‌تواند بیش‌تر ویتامین‌های مورد نیاز بدن را تامین کند. ولی نباید آن‌ها را به صورت مرتب مصرف کرد، بلکه بهتر است صرفا در دوره‌های کوتاه‌مدت مصرف شوند.

به این ترتیب، ویتامین‌ها از بهترین مواد مغذی برای کنترل وزن بدن هستند. وقتی فهرست بهترین ویتامین‌ها را برای کاهش وزن بررسی می‌کنید، این نکته را به خاطر داشته باشید لازم است این ویتامین‌ها تحت نظارت دقیق پزشک مصرف شوند تا بهترین نتایج را در کاهش وزن‌ شامل حال‌تان کنند.

احادیث