emamian

emamian

مقولۀ حج به عنوان فریضۀ بزرگ اسلام و از جمله مهمترین شعائر دین و به عنوان ارزشمندترین اعمال برای قرب خداوند متعال  مورد توجه می باشد. بنابراین مراسم پرشکوه حج همچون عبادات دیگر داراى برکات و آثار فراوانى در فرد و نیز جامعه اسلامى است که اگر طبق برنامه صحیح انجام پذیرد و از آن بهره بردارى درستى شود مى تواند هر سال منشأ تحوّل تازه اى در جوامع اسلامى گردد.[1]

از این رو لزوم تبیین مهمترین مولفه های مناسک ارزشمند حج با بهره گیری از آراء و اندیشه های مرجع عالی قدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظله می تواند به عنوان منشوری جامع در چیستی فریضۀ حج و ترسیم راهکارهای بهره گیری از برکات این عمل عبادی در ابعاد مختلف مورد نظر قرار گیرد که در این نگاشته به مخاطبان ارائه می گردد.

تأملی در چیستی فریضه ی حج

  1.  حج؛ بزرگترین رکن اسلام

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در تبیین چیستی ماهیت فریضۀ حج فرمودند: یکى از بزرگترین ارکان اسلام در نظر شیعه حج است،[2] حج در حقیقت یک نوع جهاد بدنى و مالى است، بلکه حج جهاد معنوى است همان طور که جهاد، حج حقیقى مى باشد و با دقت در اسرار و آداب این دو دستور اسلامى یک نوع وحدت و هماهنگى در میان آن دو به خوبى احساس مى‏گردد.[3]

  1.  چگونگی وجوب حج

هم چنین معظم له با تبیین شرایط وجودی تحقق این فریضه برای مسلمانان فرمودند: در صورتى که شرایط عمومى از قبیل «بلوغ و عقل» و شرایط خصوصى از قبیل مستطیع بودن (داشتن زاد، توشه، مرکب، سلامت بدن و امنیّت راه) در انسان جمع باشد حج یک مرتبه در تمام عمر واجب مى شود، البتّه وجوب آن وجوب فورى است و نمى توان آن را تأخیر انداخت.[4]

  1. حج؛ نماد مساوات بندگان الهی

مرجع و مفسر عالی قدر جهان تشیع در تشریح این فریضه مهم فرمودند: مراسم حج‏ از جمله عبادت های دسته جمعى است که با تجرّد کامل و وارستگى مطلق، تنها با پوشیدن دو قطعه پارچه ساده آغاز مى گردد، نشانه مساوات بندگان الهى در پیشگاه اوست و این یکى از آمال بزرگ انسانى است که روزى انسان هاى جهان عوامل برترى هاى موهوم را مانند نژاد، زبان، رنگ و ثروت را کنار گذارده، همگى خود را در برابر خدا مساوى و برابر بدانند. عمل حج از عبادت‏ هایى است که به این هدف تحقّق مى بخشد و موجب مى شود که افراد با ایمان امتیازات اجتماعى را وسیله برترى خود ندانند.[5]

  1. تبیین معرفتی حج ابراهیمی

سفر حج در حقیقت یک هجرت بزرگ است، یک سفر الهى است، یک میدان گسترده خودسازى و جهاد اکبر است.[6]

مراسم حج در واقع عبادتى را نشان مى دهد که عمیقا با خاطره مجاهدات ابراهیم و فرزندش اسماعیل و همسرش هاجر آمیخته است، و ما اگر در مطالعات در مورد اسرار حج از این نکته غفلت کنیم بسیارى از مراسم آن به صورت معما در مى آید، آرى کلید حل این معما توجه به این آمیختگى عمیق است.[7]

هنگامى که در قربانگاه در سرزمین منى مى آییم... مساله قربانى ابراهیم را به خاطر مى آوریم که عزیزترین عزیزانش و شیرین ترین ثمره عمرش را در این میدان در راه خدا ایثار کرد، و بعدا سنتى به عنوان قربانى در منى به وجود آمد، به فلسفه این کار پى مى بریم.

هنگامى که به سراغ جمرات (سه ستون سنگى مخصوصى که حجاج در مراسم حج آنها را سنگباران مى کنند و در هر بار هفت سنگ با مراسم مخصوص به آنها مى زنند) ...به خاطر مى آوریم این ها یاد آور خاطره مبارزه ابراهیم قهرمان توحید با وسوسه هاى شیطان است که سه بار بر سر راه او ظاهر شد و تصمیم داشت او را در این میدان" جهاد اکبر" گرفتار سستى و تردید کند، اما هر زمان ابراهیم قهرمان او را با سنگ از خود دور ساخت.

هنگامى که به" صفا" و" مروه" می آییم و مى بینیم گروه گروه مردم از این کوه کوچک به آن کوه کوچکتر مى روند، و از آنجا به این باز مى گردند، و بى آنکه چیزى به دست آورده باشند این عمل را تکرار مى کنند، گاه مى دوند، و گاه راه مى روند... . داستان سعى و تلاش آن زن با ایمان "هاجر" را براى نجات جان فرزند شیرخوارش اسماعیل در آن بیابان خشک و سوزان به خاطر مى آوریم که چگونه بعد از این سعى و تلاش خداوند او را به مقصدش رسانید، چشمه زمزم از زیر پاى نوزادش جوشیدن گرفت، ناگهان چرخ زمان به عقب بر مى گردد، پرده ها کنار مى رود، و خود را در آن لحظه در کنار "هاجر" مى بینیم، و با او در سعى و تلاشش همگام مى شویم که در راه خدا بى سعى و تلاش کسى به جایى نمى رسد! لذا  به آسانى مى توان از آنچه گفتیم نتیجه گرفت که" حج" را باید با این رموز تعلیم داد، و خاطرات ابراهیم و فرزند و همسرش را گام به گام تجسم بخشید، تا هم فلسفه آن درک شود و هم اثرات عمیق اخلاقى حج در نفوس حجاج پرتوافکن شود، که بدون آن آثار، قشرى بیش نیست.[8]

درآمدی بر نکات تفسیری در احکام حج

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، مفسر بزرگ قرآن کریم در تبیین برخی شاخصه های تفسیری احکام حج اینگونه فرمودند:

خداوند متعال در قرآن کریم و در (آیه 197سورۀ بقره) احکام حجّ را تعقیب مى‏ کند و دستورات جدیدى مى‏ دهد.

  1. نخست مى فرماید: «حجّ در ماه هاى معینى است» (الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ). منظور از این ماه ها، ماه هاى شوال، ذى القعده و ذى الحجه است.
  2. سپس به دستور دیگرى، در مورد کسانى که با احرام بستن شروع به مناسک حجّ مى کنند، اشاره کرده مى فرماید: «آنها که حجّ را بر خود فرض کرده اند (و احرام بسته اند باید بدانند) در حجّ آمیزش جنسى، و گناه و جدال نیست» (فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ)

به این ترتیب محیط حجّ باید از تمتعات جنسى و همچنین گناهان و گفتگوهاى بى فایده و جر و بحث ها و کشمکش هاى بیهوده پاک باشد، زیرا محیطى است که روح انسان باید از آن نیرو بگیرد و یکباره از جهان ماده جدا شود، و به عالم ماوراء ماده راه یابد، و در عین حال رشته الفت و اتحاد و اتفاق و برادرى در میان مسلمانان محکم گردد و هر کارى که با این امور منافات دارد ممنوع است.

  1. در مرحله بعد به مسائل معنوى حجّ، و آنچه مربوط به اخلاص است اشاره کرده، مى فرماید: «آنچه را از کارهاى خیر انجام مى دهید خدا مى داند» (وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّه)

و این بسیار لذت بخش است که اعمال خیر در محضر او انجام مى شود.[9]

و در ادامه همین مطلب مى فرماید: «زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه ها پرهیزکارى است و از من بپرهیزید اى صاحبان عقل» (وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏ وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ).

این جمله اشاره لطیفى به این حقیقت است که در سفر حجّ موارد فراوانى براى تهیه زادهاى معنوى وجود دارد که باید از آن غفلت نکنید،..آنها که روحى بیدار و اندیشه اى زنده دارند مى توانند براى یک عمر از این سفر بى نظیر روحانى توشه معنوى فراهم سازند.[10]

بدیهی است وجود ابعاد و زوایای مختلف فریضۀ حج امری انکار ناپذیر است، لیکن واکاوی این شاخصه ها با نگاه ژرف اندیشانۀ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله می تواند به عنوان چراغ راه کسب علم و معرفت و شناخت نسبت به زوایای مختلف این عبادت مهم از قبیل مولّفه های عبادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، اخلاقی و اقتصادی مورد توجه قرار گیرد که عبارتند از:

شاخصه های عبادی در فریضه ی حج

  1. تقویت پایه های تقوا و اخلاص

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله در تبیین شاخصه های عبادی فریضۀ حج «تربیت نفوس و تهذیب اخلاق و تقویت پایه هاى تقوا» را به عنوان شاکلۀ اصلی فلسفۀ حج برشمردند و فرمودند: در بعد اخلاقى و عبادى که مهمترین فلسفه حج را تشکیل مى دهد تربیت نفوس و تهذیب اخلاق و تقویت پایه هاى تقوا و اخلاص مطرح است.[11] تعبیر معروفى که در احادیث اسلامى آمده که مى گوید: «یخرج من ذنوبه کهیئته یوم ولدته امّه، کسى که حجّ خانه خدا را (از روى اخلاص و توجّه و با حفظ آداب و اسرار آن) انجام دهد از گناه پاک مى شود همانند روزى که از مادر متولّد مى شود!»[12] دلیل روشنى براى تأثیر حجّ بر روح و جان انسان است که او را از همه آلودگی ها پاک مى کند و آثار گناهانى که یک عمر در دل نشسته است، مى زداید و این بزرگترین فایده اى است که نصیب زوّار بیت اللّه الحرام مى شود.[13]

  1. حج؛ تولّد دوباره

معظم له در فرازی فریضۀ حج را به عنوان رویشی جدید برای مومنان عنوان نمودند و فرمودند: مومنان هر گامى که بر مى دارند گامى به سوى خدا نزدیکتر مى شوند و معبود و محبوب حقیقى را در همه جا حاضر مى بینند. آرى حج یک تولّد دوباره است! کسانى که حج را با تمام وجودشان درک مى کنند آثار معنوى و روحانى آن را تا پایان عمر در دل خویش احساس می کنند و شاید به همین دلیل است که حج، یک بار، در تمام عمر واجب شده است.[14]

مخصوصا توجه به این حقیقت که مراسم حج در هر قدم یاد آور خاطرات ابراهیم بت شکن، و اسماعیل ذبیح اللَّه، و مادرش هاجر است، و مجاهدت ها و گذشت ها و ایثارگرى آنها را لحظه به لحظه در برابر چشمان انسان مجسم مى کند، و نیز توجه به اینکه سرزمین مکه عموماً و مسجد الحرام و خانه کعبه و محل طواف خصوصاً یاد آور خاطرات پیامبر اسلام و پیشوایان بزرگ و مجاهدت هاى مسلمانان صدر اول است این انقلاب اخلاقى عمیقتر مى گردد، به گونه اى که در هر گوشه اى از مسجد الحرام و سرزمین مکه انسان، چهره پیامبر و على صلوات الله علیهما و سایر پیشوایان بزرگ را مى بیند، و صداى آواى حماسه هاى آنها را مى شنود.

آرى اینها همه دست به دست هم مى دهند و زمینه یک انقلاب اخلاقى را در دل هاى آماده فراهم مى سازند، به گونه اى توصیف ناشدنى و رق زندگانى انسان را بر مى گردانند و صفحه نوینى در حیات او آغاز مى کنند.[15]

شاخصه های اخلاقی فریضه ی حج

  1. دگرگونی اخلاقی

در بیان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مهم‏ترین فلسفه حج همان دگرگونى اخلاقى است که در انسان‏ها به وجود مى آورد. مراسم «احرام» انسان را به کلّى از تعیّنات مادّى و امتیازات ظاهرى و لباس‏ هاى رنگارنگ و زر و زیور بیرون مى بَرد و با تحریم لذایذ و پرداختن به خودسازى که از وظایف مُحرم است، او را از جهان مادّه جدا کرده و در عالمى از نور و روحانیّت و صفا فرو مى بَرد و آنان که در حال عادى بار سنگین امتیازات موهوم و درجه ها و مدال ها را بر دوش خود احساس مى کنند یک مرتبه سبک بار و راحت و آسوده مى کند. زیرا حج‏ لباس غرور و خودبینى را از تن انسان بیرون می آورد و درس تواضع و اخلاص و فروتنى را به او می آموزد.[16]

  1. مبارزه با نفس

هم چنین معظم له در تشریح آثار بی بدیل آموزه های اخلاقی مناسک حج برای زائران حرم امن الهی فرمودند: به یقین برنامه اى همچون حج‏ براى این تنظیم شده که انسان در پرتو آن با هواى نفس و وسوسه هاى شیطانى مبارزه کند و هرگاه این مراسم، منظره جالبى داشته باشد این مبارزه کم‏رنگ خواهد شد؛ ولى هنگامى که با زحمت و مشقّت و در محیطى خشک و ساده برگزار گردد وسوسه هاى شیاطین و هواى نفس، فعّال مى شود و اینجاست که بازار مبارزه، داغ و بندگان باایمان، نیرومند و قوى مى‏شوند و آثار تربیتى حج‏ در آنها آشکار مى گردد.[17]

شاخصه های سیاسی فریضه ی حج

  1. وحدت امت اسلامی، راهبرد کلیدی در فریضۀ حج

بدیهی است لزوم تقویت وحدت امت اسلامی امری انکار ناپذیر است، لذا بهره گیری از اعمال عبادی سیاسی حج در تحقق این مسأله می تواند آثار و برکات بی نظیری در اتّحاد امت اسلامی فراهم سازد.

از این رو در اندیشۀ متعالی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله مولّفه وحدت امت اسلامی به عنوان شاخصۀ راهبردی در فریضۀ حج مورد توجه قرار گرفته است، معظّم له در فرازی فرمودند: روح عبادت توجّه به خدا و روح سیاست توجّه به خلق خداست. این دو در حج چنان به هم آمیخته اند که تار و پود یک پارچه به حساب مى آیند، لذا حج عامل مؤثّرى براى وحدت صف هاى مسلمانان است.[18]

حج عامل مبارزه با تعصّبات ملّى و نژادپرستى و محدود شدن در حصار مرزهاى جغرافیایى است.[19]

در روایات اسلامى، حج به عنوان جهاد افراد ضعیف شمرده شده، جهادى که حتّى پیرمردان و پیرزنان ناتوان با حضور در صحنه آن مى توانند شکوه و عظمت امّت اسلامى را منعکس سازند و با حلقه هاى تو در توى نمازگزاران گرد خانه خدا و سردادن آواى وحدت و تکبیر، پشت دشمنان اسلام را بلرزانند.[20] از این رو حج‏ باعث اتحاد صفوف مسلمانان و قوت و قدرت اسلام مى گردد.[21]

  1. کنگرۀ سالانۀ حج، بزرگترین حلقۀ اتصال امت اسلامی

معظم له با تشبیه موسم حج به کنگرۀ عظیم امت اسلامی و در تشریح کارآمدی بی بدیل این اجتماع عظیم و باشکوه فرمودند: آورنده اسلام با وضع قوانین سیاسى و دعوت به تشکیل کنگره سالانه در سرزمین مکّه، بقا و ابدیّت و مصونیّت آیین خود را تضمین نموده است و طبعاً این کنگره اثراتى بالاتر از اثرات کنگره هاى سالانه احزاب سیاسى و زنده جهان در بر خواهد داشت.[22]

منتها، سران سیاسى، در این اعصار به اهمّیّت چنین موضوعاتى توجّه پیدا کرده اند در حالى که اسلام از چهارده قرن پیش طرح آن را ریخته و اثرات مطلوبى از آن گرفته است. متفکّران اسلام که طبعاً در اجتماع مزبور شرکت خواهند داشت، مى توانند آخرین تحوّلات اوضاع جهان اسلام را مورد بررسى قرار دهند و پس از گردآورى اطّلاعات دقیق و تبادل نظر، در بهبود وضع مسلمانان بکوشند و سرزمین اسلام را از عوامل ضدّ آزادى و استقلال پاک سازند و به پیشرفت همه جانبه مسلمانان جهان کمک کنند.[23]

چه اجتماعى سودمندتر از این که می تواند بزرگترین حلقه اتّصال میان مسلمانان جهان باشد و سران اسلام را از اوضاع یکدیگر آگاه سازد.[24]

لذا کنگره سالانه حج همواره الهام بخش بسیارى از جنبش هاى آزادى خواهى و نهضت هاى عظیم براى گسستن زنجیرهاى ظلم و ستم و تعدّى بوده است و این نکته با مراجعه به تاریخ اسلامى و انقلاب هاى فرزندان اسلام روشن مى شود؛ زیرا نطفه بسیارى از نهضت هاى اسلامى که براى انداختن حکومت هاى جور و ستم صورت مى گرفت در ایّام حج بسته مى شد و این سرزمین الهام بخش چنین آزادى هایى بود.[25]

بنابراین کنگره عظیم اسلامى «حج‏» پایه هاى اسلام را مستحکم نموده، و قدرت و توان مسلمین را در زمینه هاى مختلف فکرى و فرهنگى و نظامى و سیاسى افزایش مى دهد.[26]

  1. عزتمندی امت اسلامی

مرجع عالی قدر جهان تشیع در تبیین آثار بی نظیر فریضۀ حج در تحقق عزت و عظمت مسلمانان فرمودند: حج -اگر همان گونه که اسلام دستور داده و ابراهیم بت شکن، جهانیان را به آن فراخوانده انجام شود- سبب عزّت مسلمین، و تحکیم پایه هاى دین، و وحدت کلمه، و مایه قدرت و شوکت در برابر دشمنان، و برائت از مشرکین جهان خواهد شد، و این کنگره عظیم الهى، که هر سال در کنار خانه خدا تشکیل مى شود، بهترین فرصت را به مسلمانان براى بازسازى نیروهاى خویش، و تقویت پایه هاى اخوّت و برادرى، و خنثى کردن توطئه ها و نقشه هاى دشمنان اسلام در طول یکسال مى دهد.[27]

  1. حج؛ شاخصه ای کلیدی در استکبار ستیزی

باید اذعان نمود آثار و برکات حج در مقولۀ سیاسی پس از تحقق وحدت و تحقق عزتمندی باید با مولّفه هایی همچون ستیز با ظلم و استکبار منتهی گردد، از این رو  حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله در تشریح این مسأله فرمودند: حج وسیله اى است براى شکستن سانسورها و از بین بردن خفقان هاى نظام هاى ظالمان ه‏اى که در کشورهاى اسلامى حکمفرما مى شود.[28]

حج وسیله اى است براى انتقال اخبار سیاسى کشورهاى اسلامى از هر نقطه به نقطه دیگر، و بالاخره حج، عامل مؤثرى است براى شکستن زنجیرهاى اسارت و استعمار و آزاد ساختن مسلمین.[29]

روى همین جهت امیر مؤمنان على علیه السلام به هنگامى که فلسفه فرائض و عبادات را مى شمرد درباره حج مى گوید: الحج تقویة للدین: «خداوند مراسم حج را براى تقویت آئین اسلام تشریع کرد».[30]

هم چنین بى جهت نیست که یکى از سیاستمداران معروف بیگانه در گفتار ی معنادار مى گوید: «واى به حال مسلمانان اگر معنى حج را نفهمند، و واى به حال دشمنانشان اگر معنى حج را درک کنند»!.[31]

مجموعه اى این چنین فراگیر و همگانى با انگیزه هاى بسیار والاى معنوى در دنیا بى نظیر است. افسوس که مسلمانان هنوز قدرت عظیم حج را در نیافته اند و گرنه هر سال مى توانستند در زیر سایه حج، بزرگترین خدمت را به اسلام و شدیدترین‏ ضربه را بر پایه کفر بزنند.[32]

شاخصه های اقتصادی فریضه ی حج

  1. حج و ضرورتی به نام ایجاد بازار مشترک اسلامی

تقویت بنیۀ اقتصادی امّت اسلامی از جمله راهبردهای کلیدی در عزتمندی امت اسلامی است، از این رو کنگرۀ عظیم حج می تواند در این مقوله نقش به سزایی در تحقق  تقویت اقتصاد امت اسلامی ایفا نماید، که تحقق این مهم نیازمند بصیرت دولت های اسلامی است، اما متأسفانه تاکنون در سایۀ غفلت برخی دولت های به ظاهر اسلامی فلسفۀ اقتصادی فریضۀ حج مورد غفلت و بی اعتنایی قرار گرفته است.

لیکن با این اوصاف نگاه ژرف اندیشانۀ مرجع عالی قدر جهان تشیع و تأکید روز افزون بر نقش آفرینی کنگرۀ عظیم حج در تقویت اقتصاد امّت اسلامی و ارائۀ راهکارهایی ارزشمند در این مسأله، حاکی از عمق معرفت و بصیرت و دغدغه مندی مرجعیت دینی نسبت به سرنوشت امّت اسلامی است؛ از این رو معظم له در فرازی فرمودند:

برخلاف آنچه برخى فکر مى کنند، استفاده از کنگره عظیم حج براى تقویت پایه هاى اقتصادى کشورهاى اسلامى نه تنها با روح حج منافات ندارد، بلکه طبق روایات یکى از فلسفه هاى آن را تشکیل مى دهد.[33]

لذا چه مانعى دارد مسلمانان در آن اجتماع بزرگ پایه یک بازار مشترک اسلامى را بگذارند و زمینه اى مبادلاتى و تجارى را در میان خود به گونه اى فراهم سازند که نه منافعشان به جیب دشمنانشان بریزد و نه اقتصادشان وابسته به اجانب باشد، این دنیاپرستى نیست، بلکه عین عبادت و جهاد است.[34]

بنابراین فلسفه اقتصادى حج، در روایات اسلامى نیز اشاره شده است که حج مى تواند قدرت اقتصادى مسلمین را بیشتر کند و از تنگناهاى مالى برهاند.

  1. کنگرۀ عظیم حج؛ تقویت اقتصاد عمومی امت اسلامی

مرجع عالی قدر جهان تشیع با تأکید بر ضرورت برگزاری نشست های اقتصادی کشورهای اسلامی و تبادل افکار و ایده های منبعث از اقتصاد اسلامی فرمودند: در روایات اسلامى «فلسفه اقتصادى» نیز یکى از اسرار و اهداف حج شمرده شده است. ممکن است کسانى بپرسند: حج با مسائل اقتصادى چه کار دارد؟ ولى وقتى به این نکته توجّه کنیم که مهمترین مشکل مسلمین امروز همان وابستگى اقتصادى آنها به دشمنان اسلام است، و در کنار مراسم حج مى توان کنگره ها و سمینارهاى عظیمى از اقتصاددانان جهان اسلام به وجود آورد، و مسلمین را از این نظر از زیر سلطه اجانب رهایى بخشید، اهمّیّت این موضوع روشن مى شود.[35]

لذا مسافرت مسلمانان از نقاط مختلف دنیا به سوى خانه خدا و تشکیل آن کنگره عظیم اسلامى مى تواند پایه و اساسى براى یک جهش اقتصادى عمومى در جوامع اسلامى گردد به این ترتیب که مغزهاى متفکر اقتصادى مسلمین پس از مراسم حج‏ یا قبل از آن دور هم بنشینند و با همفکرى و همکارى پایه محکمى براى اقتصاد جوامع اسلامى بریزند و با مبادلات صحیح تجارتى آن چنان اقتصاد نیرومندى به وجود آورند که از دشمنان و بیگانگان بى نیاز گردند.[36]

حال با این اوصاف این معاملات و مبادلات تجارتى خود یکى از وسایل تقویت جامعه اسلامى در برابر دشمنان اسلام است، زیرا مى دانیم هیچ ملتى بدون داشتن اقتصادى نیرومند استقلال کامل نخواهد داشت، ولى بدیهى است فعالیت هاى تجارتى باید تحت الشعاع جنبه هاى عبادى و اخلاقى حج باشد نه حاکم و مقدم بر آنها و خوشبختانه مسلمانان وقت کافى قبل یا بعد از اعمال حج براى این کار دارند.[37]

لذا باید اذعان نمود خطرناکترین مشکل مسلمانان امروز وابستگى اقتصادى آنها به بیگانگان است، چه مانعى دارد که در کنار مراسم حج، کنگره ها و سمینارهاى بزرگى از اقتصاددانان جهان اسلام تشکیل شود و به عنوان یک عبادت الهى و نجات مسلمین از چنگال فقر و وابستگى به بیگانگان، در باره مشکلات اقتصادى جهان اسلام بیندیشند و طرح­هاى سازنده‏اى تهیّه کنند؟ مسأله، جنبه شخصى ندارد که سر از دنیاپرستى بیرون آورد، بلکه هدف تقویت کلّ جهان اسلام و نجات از فقر و خدمت به عظمت مسلمین است.[38]

شاخصه های اجتماعی فریضه ی حج

  1. فریضۀ حج؛ نفی اسلام سکولار؛ تأکید بر اسلام نبوی صلّی الله علیه وآله وسلّم

از جمله آثار و برکات فریضۀ حج می توان به کارکردهای بی نظیر این عمل عبادی در تقویت بافت اجتماعی منبعث از ارزش های مشترک اسلامی در جهان اسلام اشاره نمود، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله در تشریح این مسأله فرمودند: عبادات اسلامى هم چون حج داراى اسرارى است که مستقیماً به خود عبادت کننده یا جامعه اى که در آن زندگى مى کنند باز مى گردد.[39] لیکن فراتر از همه عبادات، حج می باشد که به طور کامل جنبه اجتماعى دارد.[40]

بدیهی است اسلام یک دین اجتماعى است؛ بدین جهت جامعه اصل، و افراد فرع به حساب مى آیند که باید در جامعه ذوب شوند. بنابراین، کسانى که مى پندارند اگر در خانه عبادت کنند حضور قلب بیشترى پیدا مى کنند و با این بهانه از مسجد و جماعت مسلمانان دورى مى گزینند در اشتباهند. از این رو غالب ضمیرهاى نماز ضمیر جمع است. به عنوان مثال مى توان به‏ «ایّاکَ نَعْبُدُ»؛ (پروردگارا) تنها تو را مى پرستیم»؛ «وَایَّاکَ نَسْتَعینُ»؛ و تنها از تو یارى مى جوییم»؛ «وَاهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمِ»؛ ما را به راه راست هدایت کن».[41]

  1. فریضۀ حج؛ آشتی قلوب در جوامع اسلامی

معظم له در تبیین کارکردهای ارزشمند حج در جمع گرایی امت اسلامی  و رفع برخی مسائل و مشکلات و چالش ها و کدورت ها در میان جوامع اسلامی فرمودند: مسائل اجتماعى از دیدگاه اسلام به قدرى اهمیّت دارد، که هر چیز در راستاى آن باشد و به وحدت و آشتى میان مسلمین کمک کند مطلوب است. و آنچه سبب جدایى و اختلاف مسلمانان گردد، منفور است. بنابراین آشتى دادن و اصلاح ذات البین آن قدر اهمیّت دارد که در ردیف جهاد در خط مقدم جبهه شمرده شده است.[42]

حال با این تفاسیر اساس تعلیمات اسلامى بر اجتماع و جمعیّت است، یعنى اسلام اصل را جامعه مى داند و افراد در دل جامعه پرورش پیدا مى کنند و لذا مى بینیم که عبادات در اسلام شکل جمعى دارد... روح حج‏ هم جماعت است.. و هر چه جماعت را سست کند مبغوض است. سخن چینى، غیبت و تهمت، پیوندها را قطع مى کند، اصلاح ذات بین، تعاون و همکارى، برآوردن حوائج مردم، محبوب است چون باعث پیوند است.[43]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت در کنار توجّه و عنایت به جسم عبادات، باید به روح آن هم توجّه نمود. زیرا هم آنان که فقط به جسم عبادات توجّه مى کنند و از روح آن غافلند در خطا و اشتباهند، و هم آنان که توجّهى به جسم عبادات ندارند، و به خیال خود فقط به روح عبادت نظر دارند، راه خطا و اشتباه را در پیش گرفته اند. جسم حج‏، احرام، وقوف در عرفات و مشعر، اعمال منى، طواف، سعى، حلق، تقصیر و مانند آن است، امّا روحش آن است که حاجى وقتى از مکّه باز مى گردد آدم تازه اى شده باشد، نه این که پول زیادى همراه خود ببرد و مقدارى وسائل نامرغوب ساخت چین و آمریکا و اسرائیل همراه خویش بیاورد. آرى روح حج‏ آن است که تحوّلى در روح انسان ایجاد شود، آثار رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلّم را ببیند. تاریخ زنده اسلام را در مکّه و مدینه مطالعه کند، و با یک سیر روحانى، به دل تاریخ اسلام و زمان پیامبر خدا صلى الله علیه وآله وسلّم در صدر اسلام سفر کند، و با چشم دل ببیند که چگونه پیامبر صلى الله علیه وآله وسلّم تنها با خدیجه علیها السلام و حضرت على علیه السلام در مقابل دیدگان مشرکان و دشمنان اسلام در برابر ذات لایزال حضرت حق به نماز مى ایستاد، و جز به رضایت پروردگار به هیچ چیز نمى اندیشید.[44]

لذا برای حصول به روح و مغز فریضۀ حج به ویژه دریافت آموزه های اخلاقی حج، باید از تهدید و کابوسى به نام سوغاتى، حتّى در آن مواقف شریف، برحذر بود، زیرا این مقوله برخى از حجّاج را رها نمى کند، و بیشتر وقتشان را اشغال نموده، وآنها را در بازارها و مغازه ها سرگردان مى نماید. آنها بجاى اینکه در آنجا به دنبال چیزهایى باشند که در وطن نمى یابند، متأسّفانه بیشتر وقتشان را صرف امورى مى کنند که در شهر و دیارشان به وفور یافت مى شود. باید براى این فرهنگ غلط فکرى کرد، تا این بیمارى مهلک فلسفه اخلاقى حج را کمرنگ نسازد.[45]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظلّه

 


[1] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 401.

[2] آیین ما (اصل الشیعة)؛ ص 201.

[3] همان.

[4] همان.

[5] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 288.

[6] تفسیر نمونه؛ ج ‏19؛ ص 125.

[7] همان.

[8] تفسیر نمونه؛ ج ‏19؛ ص 127.

[9] برگزیده تفسیر نمونه؛ ج‏ 1؛ ص 180.

[10] همان.

[11] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج ‏1؛ ص 261.

[12] بحار الانوار، جلد 99، صفحه 26.

[13] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج ‏1؛ ص 261.

[14] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج ‏1؛ ص 262.

[15] تفسیر نمونه؛ ج ‏14؛ ص 76.

[16] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج ‏7؛ ص 426.

[17] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج ‏7؛ ص 430.

[18] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 403.

[19] همان.

[20] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 404.

[21] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج ‏7؛ ص 442.

[22] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 289.

[23] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 289.

[24] همان.

[25] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 290.

[26] زهرا سلام الله علیها برترین بانوى جهان؛ ص 170.

[27] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم (علیه السلام)؛ ص 181.

[28] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ؛ ص 437.

[29] همان.

[30] نهج البلاغه کلمات قصار شماره 252.

[31] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ؛ ص 437.

[32] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج ‏1؛ ص 262.

[33] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 405.

[34] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 405.

[35] این چهار فلسفه در حدیثى از امام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام نقل شده است. به وسائل‏الشّیعه، ج 8، ص 7، ح 15، مراجعه فرمایید.

[36] تفسیر نمونه؛ ج ‏2؛ ص 57.

[37] تفسیر نمونه؛ ج ‏2؛ ص 57.

[38] در روایتى که هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام نقل کرده است به همه این فلسفه‏هاى چهارگانه به طور اجمال اشاره شده است (وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 9) براى توضیح بیشتر در باره فلسفه حج مى‏توانید به جلد 14 تفسیر نمونه مراجعه کنید.

[39] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 290.

[40] اخلاق در قرآن؛ ج‏ 3؛ ص 452.

[41] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم (علیه السلام)؛ ص 178.

[42] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم (علیه السلام)؛ ص 180.

[43] گفتار معصومین (علیهم السلام)؛ ج ‏2؛ ص 77.

[44] از تو سوال مى کنند (مجموعه سوالات قرآنى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله)؛ ص 53.

[45] سوگندهاى پر بار قرآن؛ ص 163.

حسین امیرعبداللهیان با ابراز خرسندی از سیر توافقات انجام شده از سوی جمهوری اسلامی ایران و عربستان از جمله نشست وزرای خارجه دو کشور و اعلام ازسرگیری روابط، اعزام تیم های فنی بازگشایی سفارتخانه ها و سرکنسولگری های دو کشور و همچنین اقدام به معرفی سفرا گفت: جمهوری اسلامی ایران تمهیدات لازم را برای افتتاح رسمی نمایندگی سیاسی و کنسولی خود در عربستان سعودی در نظر گرفته است.

امیرعبداللهیان برنامه دیدار مقامات و وزرای خارجه دو کشور از پایتخت های یکدیگر را نشان دهنده عزم طرفین برای همکاری و ترسیم روابطی مناسب دانست.

وزیر خارجه عربستان با تاکید بر دیدگاه مثبت ریاض به آینده مناسبات دو کشور و تلاش برای توسعه و تحکیم روابط فیمابین اظهار داشت : ما ظرف دوماه گذشته گام های خوبی برداشتیم و پایبندی ما به توافقات انجام شده بیانگر عزم جدی ماست.

فیصل بن فرحان گفت امیدواریم با استقرار سفرای دو کشور، آنان بتوانند راه های همکاری فیمابین را تسهیل کنند.

لیمو دارای خواص بهداشتی باورنکردنی است. بنابراین اگر در صورت ابتلا به برخی شرایط پزشکی تصمیم به دریافت نسخه از پزشک تان دارید، می توانید این بار آب گرم با لیمو را جایگزین این نسخه ها کنید.

به گزارش رادیو دری، لیمو دارای خواص بهداشتی باورنکردنی است. بنابراین اگر در صورت ابتلا به برخی شرایط پزشکی تصمیم به دریافت نسخه از پزشک تان دارید، می توانید این بار آب گرم با لیمو را جایگزین این نسخه ها کنید.

لیمو منبع شگفت انگیز ویتامین ب ۶، آهن، پتاسیم، و فیبر است. مصرف فقط یک عدد لیمو می تواند ۱۷۸ درصد از میزان نیاز روزانه شما به ویتامین سی را تامین کند.روز خود را با نوشیدن آب گرم همراه با لیمو آغاز کنید تا ۱۳ مشکل رایج بهداشتی را بدون نیاز به مصرف قرص درمان نمایید:

سرماخوردگی: لیمو به دلیل دارا بودن مقادیر زیادی ویتامین سی، سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند به طوری که نوشیدن یک فنجان آب لیمو در روز به محافظت از بدن در برابر سرماخوردگی و آنفلوآنزا منجر می شود. ویتامین سی یک ماده مغذی و نوعی آنتی اکسیدان برای دفاع از سیستم ایمنی بدن است.

گلودرد: حتی اگر سرماخوردگی از بین رفته باشد، آب لیمو می تواند به سرعت بخشیدن به بهبودی کامل کمک کند و گلودرد را تسکین دهد.

ضعف ناخن ها: آب لیمو برای ناخن های شما عالی است. ویتامین سی موجود در آن به تقویت و استحکام ناخن ها کمک می کند.

افزایش وزن: نوشیدن آب لیمو هنگام صبح و قبل از شروع صبحانه باعث هیدراتاسیون و جلوگیری از کم آبی بدن می شود و به کاهش وزن نیز کمک می کند. نقش ویتامین سی برای جلوگیری و مبارزه با چاقی، ثابت شده است.

آسیب عضلات: یکی از عوارض ورزش، درد شدید عضلات است. خبر خوب این است که آب لیمو به کاهش آسیب عضلات در نتیجه ورزش کمک می کند.

درد مفاصل: نوشیدن آب لیمو یک راه عالی برای کاهش درد مفاصل است و به کاهش علائم آرتریت و آرتروز کمک می کند. این نوشیدنی التهاب را از مفاصل دور می کند.

رفلاکس اسید: بیماری ریفلاکس هنگامی رخ می دهد که اسید معده به مری بازمی گردد و باعث ایجاد سوزش در گلو و سینه شما میشود. آب لیمو اگرچه اسیدی است اما خاصیت قلیایی دارد و می تواند ریفلاکس را درمان کند.

فیبرومیالژیا: این اختلال مزمن باعث ایجاد حساسیت و درد در تمام بدن می شود. اگر از این اختلال رنج یم برید، آب لیمو یک راه عالی برای درمان درد بدون عوارض جانبی است.

التهاب: لیمو خاصیت ضد التهابی دارد. نوشیدن یک لیوان آب گرم همراه با لیمو التهاب بدن را به طور کامل از بین می برد.

فشار خون بالا: اگر مبتلا به فشار خون بالا هستید، آب لیمو بنوشید. اگر در حال حاضر از داروهای فشار خون استفاده می کنید، این داروها را یکباره ترک نکنید و با پزشکتان به طور خاص در باره جایگزین کردن آب لیمو مشورت نمایید.

بیماری کیسه صفرا: بیماری کیسه صفرا عموما ناشی از التهاب و تحریک کیسه صفرا است. این نکته ثابت شده که کمبود ویتامین سی در بدن شما را در معرض خطر این بیماری قرار می دهد. از آنجا که لیمو خاصیت ضد التهابی دارد و منبع ویتامین سی است، مصرف آن می تواند به پیشگیری از بیماری کیسه صفرا کمک کند.

آکنه: آب لیمو می تواند به تقویت پوست و محافظت در برابر استرس های محیطی کمک کند و مانع ابتلا به آکنه شود.

سنگ کلیه: پتاسیم و اسید سیتریک موجود در لیمو باعث کاهش اشباع ادرار و جلوگیری از رشد کریستال و ابتلا به سنگ کلیه می شود.

قلب خون را از طریق شریان‌ها - رگ‌های خونی اصلی بدن - پمپاژ می‌کند و خون به دیواره‌های سرخرگ فشار می‌آورد. به فشار وارد شده از خون به دیواره‌های سرخرگ «فشارخون» می‌گویند.

هنگامی که فشارخون اندازه گیری می‌شود، دو عامل مد نظر قرار می‌گیرد. این دو عامل دو عددی هستند که فشارخون فرد را تشکیل می دهند. هر دو این اعداد نیز مهم هستند.

عدد بالایی فشار وارد بر شریان ها هنگام تپش قلب است که همچنین به عنوان فشار سیستولیک نیز شناخته می‌شود.

عدد پایین هم فشاری است که بر شریان‌ها در زمانی که عضله قلب بین ضربان‌ها شل می‌شود، وارد می‌شود که همچنین به عنوان فشار دیاستولیک نیز شناخته می‌شود.

وقتی عدد بالایی (سیستولیک) بیشتر از ۱۳۰ باشد، فرد مبتلا به فشار خون بالا است. همچنین زمانی که عدد پایین (دیاستولیک) بیشتر از ۸۰ باشد، فرد مبتلا به فشار خون بالا در نظر گرفته می‌شود.

با افزایش سن افراد، هر دو عدد فشارخون افزایش می یابد و فقط یک افزایش جزئی در هر یک از آنها به طور قابل توجهی خطر مرگ بر اثر بیماری قلبی یا سکته مغزی را افزایش می دهد.

* چگونه فشارخون بالا را کاهش دهیم؟

افراد مبتلا به فشارخون بالا می‌بایست تغییرات موثری را در سبک زندگی خود اعمال کنند از جمله:

- محدود کردن مصرف نمک در رژیم غذایی

- کاهش وزن

- افزایش فعالیت بدنی و ورزش

- ترک سیگار و پرهیز از الکل

همچنین برای افرادی که عوامل خطری مانند دیابت و سابقه خانوادگی ابتلا به بیماری قلبی دارند نیز احتمالا دارو تجویز می‌شود. افراد مبتلا به فشارخون بالا می‌بایست تحت نظر یک پزشک باشند تا از عواقب احتمالی این عارضه پیشگیری کنند.

 از آنجا که اغلب هیچ علامتی برای این عارضه وجود ندارد، اگر افراد به بررسی آن و انجام معاینات پزشکی ضروری نپردازند، بسیاری از آنها حتی متوجه نخواهند شد که به این عارضه مبتلا هستند و در سال‌های بعد با عوارض جدی و تهدیدکننده آن مواجه خواهند شد.

«اسماعیل رضوان» از رهبران حماس اعلام کرد: مقاومت عمق رژیم صهیونیستی را هدف قرار داد و موشکهای آن به قدس رسید و این پیامی به دشمن صهیونیست است که هرچه حملاتش علیه ملت ما ادامه دار باشد مقاومت دامنه عملیات خود را در واکنش به جنایات اشغالگران افزایش خواهد داد.

وی افزود: مقاومت نبرد ثار الاحرار(انتقام آزادگان) را با اقتدار و به شکل یکپارچه مدیریت می‌کند و بر وحدت میادین و ارتباط جبهه‌های مقاومت تاکید دارد.

از سوی دیگر «داود شهاب» از رهبران جهاد اسلامی فلسطین هم امروز جمعه گفت: هدف قرار دادن قدس پیامی است که چشم مقاومت به قدس است و همه تحولات آن، و هر آنچه دشمن در حال برنامه ریزی برای آن است را رصد می کند.

وی افزود: نبرد با موعد راهپیمایی پرچم قرین شده است و این ما را به ادامه نبرد تشویق می‌کند. ما آماده گزینه‌های زیاد و متنوع هستیم.

سخنگوی جهاد اسلامی: غافلگیری‌های زیادی برای دشمن در راه است

طارق سلمی سخنگوی جنبش جهاد اسلامی: سرایاالقدس(شاخه نظامی جهاد اسلامی) غافلگیری‌های زیادی را برای دشمن رو خواهد کرد، و دشمن غافلگیر خواهد شد.

گروههای مقاومت در واکنش به تجاوزات و جنایات مستمر رژیم صهیونیستی، همچنان عمق این رژیم را با موشکهای خود درهم می کوبند.

سامانه گنبد آهنین که ناکارامدی اش در برابر موشکهای مقاومت بارها ثابت شده، تلاش می کند تا حداقل بتواند تعدادی از موشکها را رهگیری کند.

جمعه, 22 ارديبهشت 1402 23:32

نتیجه احترام به علما

امام علی (ع):


مَن وَقَّرَ عالِما فقَد وَقَّرَ رَبَّهُ.


هر که عالمی را احترام کند، خدا را احترام کرده است.


غررالحکم: ۸۷۰۴

 

 

سید حسن نصرالله دبیرکل جنبش حزب‌الله لبنان، عصر امروز (جمعه)، در سخنرانی خود به مناسبت سالروز شهادت فرمانده جهادی «سید مصطفی بدرالدین» (شهید سید ذوالفقار) به جنگ نیروهای مقاومت با رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطین اشاره کرد و شهادت شماری از فرماندهان مقاومت در نوار غزه را تبریک و تسلیت گفت.

دبیرکل جنبش‌ حزب‌الله لبنان در عین حال به شهادت «خضر عدنان» عضو ارشد جنبش جهاد اسلامی فلسطین اشاره کرد و شهادت وی را به نیروهای مقاومت تسلیت گفت.

دبیرکل حزب‌الله در ادامه جانفشانی‌ها و دستاوردهای شهید سید مصطفی بدرالدین پرداخت و اظهار داشت: «شهید ذوالفقار نشان رزمندگی در خط مقدم، نشان جانبازی، نشان اسارت، نشان فرماندهی، نشان دستاوردها و پیروزی‌ها و در نهایت نشان شهادت را بر سینه خود داشت. شهید از فهم عمیق، بصیرت و هوش راهبردی برخوردار بود. بسیاری از فرماندهان ما از چنین ویژگی‌هایی برخوردار هستند.»

سید حسن نصرالله ادامه داد: «ما نمی‌توانیم تحولات لبنان را به دور از تحولات منطقه مورد بحث و بررسی قرار دهیم. آیا می‌توان رویدادهای لبنان را به دور از تحولات منطقه مورد بحث بررسی قرار داد؟ می‌توان رویدادهای منطقه را به دور از رویدادهای جهان بررسی کرد؟ ما باید حقایق را به درستی مورد بررسی قرار دهیم و خیال‌پردازی نکنیم. هر کسی که در سال ۱۹۸۲ فکر می‌کرد اسرائیل در لبنان باقی می‌ماند و لبنان وارد عصر اسرائیل شده، به اشتباه خود پی برد و این شرط‌بندی آن‌ها ناکام و ناموفق بود، چون این شرط‌بندی مبتنی بر محاسبات غلطی بود. طبیعی است که برخی‌ها اظهاراتشان را در خصوص ایران و سوریه تغییر دهند، چون برداشت آن‌ها اشتباه بود.»

ناکامی نتانیاهو در فتنه‌انگیزی میان نیروهای مقاومت

دبیرکل حزب‌الله لبنان در بخش دیگری اشاره کرد: «این نتانیاهو بود که تجاوزات فعلی را علیه نوار غزه با ترور برادران ما در سرایا القدس و با کشتار همسران و فرزندان آن‌ها آغاز کرد. سکوت جهان [در قبال جنایات رژیم صهیونیستی] تأسف بار است. آمریکا در شورای امنیت از محکومیت اسرائیل جلوگیری کرد.»

سید حسن نصرالله در ادامه گفت: «انگیزه نتانیاهو از تجاوز روشن و واضح است: ۱. احیای قدرت بازدارندگی و ترمیم آن ۲. فرار از بحران داخلی ۳. اصلاح شکاف و تجزیه ائتلاف کابینه ۴. بهبود اوضاع سیاسی و انتخاباتی. محاسبات نتانیاهو با شکست مواجه شد. قصد آن‌ها هدف قرار دادن جهاد اسلامی و تفرقه انداختن میان گروه‌های فلسطینی و ایجاد فتنه در میان نیروهای مقاومت بود. آن‌ها می‌‌خواستند به فرماندهان اصلی سرایا القدس ضربه بزنند و فرماندهی مستقیم یگان موشکی را حذف کنند.»

دبیرکل حزب‌الله اضافه کرد: «نتانیاهو فکر می‌کرد که با این نقشه، فرماندهی نظامی جهاد اسلامی از هم خواهد پاشید و قدرت بازدارندگی آن‌ها در برابر غزه احیا خواهد شد. رهبر جهاد اسلامی بعد از ترور فرماندهان شاخه نظامی این جنبش دوراندیشانه و با خونسردی عمل کرد و با فرماندهی «کتائب القسام» رایزنی کرد تا موضع‌گیری مقاومت یکسان و یکپارچه باشد. دشمن در انتظار واکنش جهاد اسلامی بود و زمانی که فرماندهی گروه‌های مقاومت با خونسردی عمل کرد، دشمن دستپاچه شد.»

سید حسن نصرالله اشاره کرد: «نبرد با خونسردی و دوراندیشی مدیریت شد و این مسئله دشمن را در دستیابی به اهدافش ناکام گذاشت. از جمله نقاط قوت جنبش‌های مقاومت در فلسطین و منطقه این است که آن‌ها قدرت زیادی در ترمیم سریع زیرساخت خود دارند. به‌رغم ترور فرماندهان مقاومت، گروه‌های مقاومت در منطقه تضعیف نشدند. نه‌تنها آن‌ها تضعیف نشده‌اند، بلکه این خون‌های پاک ریخته‌شده شتاب بیشتری به مقاومت داد. سرایا القدس با ترمیم سریع زیرساخت فرماندهی خود، دشمن را با شلیک موشک به جنوب تل‌آویو و قدس غافلگیر و دستپاچه کرد.»

حزب‌الله به صورت مستمر با مقاومت فلسطین در ارتباط است

دبیرکل حزب‌الله افزود: «مقاومت غزه توانست دشمن را در دستیابی به اهدافش ناکام بگذارد. باوجود فشارهای میدانی و سیاسی، اما مقاومت فلسطین تضعیف نشده است. جنگ غزه مهم است و تاثیر آن‌ها تنها نوار غزه را شامل نمی‌شود، بلکه منطقه را نیز در بر می‌گیرد. ما همواره با فرماندهان مقاومت در نوار غزه در ارتباط هستیم و اوضاع و تحولات را رصد می‌کنیم. در محدوده معینی به آن‌ها کمک می‌کنیم، اما اگر هر زمان بدانیم که مسئولیتی بر دوش ماست، از هیچ اقدامی فروگذار نخواهیم کرد ان‌شاءالله.»

سوریه با قدرت در جایگاهش باقی است

سید حسن نصرالله همچنین بیان کرد: «سوریه در جای خود باقی ماند و نه موضعش تغییر کرد و نه محورش. بازگشت سوریه به اتحادیه عرب و دعوت از رئیس‌جمهور اسد به اجلاس عربی یک نشانه مهم است. سفر سید ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور ایران به سوریه نشان از روابط راهبردی ایران و سوریه در سطوح مختلف دارد. امروز مسئله سوریه با قدرت در انتخابات ترکیه مطرح است و نامزدهای انتخاباتی بر سر نگاه و نظرات خود در قبال دمشق رقابت می‌کنند. با هر پیروزی سیاسی یا موفقیت معنوی در سوریه، ما چهره مصطفی بدر الدین و تمام شهدا و همچنین جانفشانی‌‌ها در سوریه و غریب بودنمان را به یاد می‌آوریم زمانی که به خاطر حمایت از سوریه جهان از ما انتقاد می‌کرد و اکنون با هر پیشرفت و موفقیتی نیز که روی می‌دهد، این ما هستیم که بهمان تبریک گفته می‌شود.»

روابط لبنان و سوریه باید به حالت طبیعی بازگردد

دبیرکل حزب‌الله در عین حال اشاره کرد: «آمریکا نفت و گاز سوریه را سرقت می‌کند و همچنان بر قانون سزار و محاصره سوریه پافشاری دارد. اوضاع سوریه در حال گشایش است و آن دوران سختی که گذشت، دیگر باز نخواهد گشت. انتظار می‌رود که روابط لبنان و سوریه نیز به حالت طبیعی بازگردد. اگر حزب‌الله زمام امور را در لبنان به دست داشت، روابط با سوریه مدت‌ها پیش به حالت عادی بازگشته بود. از دولت پیشبرد امور در لبنان انتظار می‌رود که روابط با دمشق را به حالت عادی بازگرداند، چراکه بازگشت این ارتباط به نفع لبنان است. مسئله آورگان سوری هم با سخنرانی و اظهارنظر در فضای مجازی حل و فصل نمی‌شود.»

سید حسن نصرالله در ادامه اظهار داشت: «تغییر موضع برخی از احزاب در خصوص آوارگان سوری، نشان می‌دهد که موضع پیشین آن‌ها سیاسی بوده و نه بشردوستانه. مسئله آوارگان سوری باید با اعزام هیأتی از وزیران و فرماندهان امنیتی به دمشق حل و فصل شود.  حزب‌الله نه خانه‌ای را اشغال کرده و نه روستایی را و از بازگشت کسی به روستاهای مرزی سوریه جلوگیری نمی‌کند. تمام تبلیغاتی که در این خصوص شده یک دروغ بزرگ است. حزب‌الله بیش از همه بر بازگشت اهالی القصیر و روستاهای آن به خانه‌هایشان پافشاری داشت و خوشحال بود. هر حادثه‌ای که رخ می‌دهد، حزب‌الله را به تجارت مواد مخدر متهم می‌کنند که تمام این‌ها کذب، خیانت است. اگر کمک‌های حزب‌الله نبود، مقامات لبنان نمی‌توانستند با تجار مواد مخدر مقابله کنند. موضع شرعی و جهادی ما اجازه نمی‌دهد که ما از قاچاقچیان مواد مخدر برای ارسال سلاح به فلسطین اشغالی کمک بگیریم.»

دبیرکل حزب‌الله تاکید کرد: « تحولات اخیر در خصوص مسئله ریاست‌ جمهوی لبنان مثبت بوده است. سلیمان فرنجیه وزیر سابق برای ما یک نامزد تصادفی نیست، بلکه یک کاندیدای طبیعی و جدی است. ما نامزدی را به کسی تحمیل نمی‌کنیم و هر حزبی هر نامی را که می‌خواهد به عنوان نامزد مطرح کند و برای انتخابات رئیس‌جمهور به مجلس برویم. دَرِ گفت‌و‌گو و توافق در خصوص مسئله ریاست‌جمهوری همچنان باز است. دولت پیشبرد امور به‌رغم تمام سختی‌ها و مشکلات باید بر سر کار بماند و وظایف خود را در چارچوب قانون انجام دهد. ما از آن‌ها تشکر می‌کنیم.»

جمعه, 22 ارديبهشت 1402 23:29

سه نشانه مؤمن واقعی

نشانه‌های ایمان و مؤمن حقیقی

 

یَا ابْنَ جُندَب، اِنَّما المُؤمِنونَ الّذینَ یَخافُونَ اللّهَ و یُشْفِقُونَ اَن یُسْلَبوا ما اُعطُوا مِنَ الهُدی فَإِذا ذَکَرُوا اللّهَ وَ نَعْمائَهُ وَجِلُوا و اَشْفَقُوا وَ اِذا تُلیَتْ علیْهِم ایاتُهُ زادَتْهُم اِیماناً مِمّا اَظْهَرَهُ مِنْ نَفاذِ قُدرتِه وَ علی ربِّهم یَتوَکَّلونَ.

 

ایمان ظاهری و ایمان واقعی

 

این قسمت از روایت در مقام توضیح ایمان حقیقی و آثار آن است؛ آثاری که می‌توان از راه آنها مؤمن حقیقی را شناخت. درباره ایمان واقعی و آثار آن، معرفی مؤمن حقیقی و مراتب و درجات ایمان، آیات و روایات بسیاری وارد شده است.

دست کم، یکی از دلایل ذکر این مطالب آن است که بعضی افراد که فکر سطحی دارند، تصور می‌کنند که انسان یا کافر است یا مؤمن، و اگر کافر و منکر خدا و قیامت نبود مؤمن است. مؤمن هم که شد، با دیگر مؤمنان فرقی ندارد و همه آثار و فواید ایمان برای او وجود دارد؛ در صورتی که چنین نیست. از روایات و بحث‌های تاریخی چنین بر می‌آید که این نوع کج اندیشی‌ها از صدر اسلام وجود داشته است.

 

اسلام برخی از افراد «اسلام ظاهری» است، در مقابل «کفر ظاهری». اثر این نوع اسلام مربوط است به زندگی دنیا و فقط احکامی در این دنیا بر آن مترتّب می‌شود. ممکن است کسی در ظاهر مسلمان باشد و تمام احکام اسلام هم در این دنیا برای او ثابت باشد، اما هیچ بهره‌ای از ثواب آخرت نداشته باشد و تا ابد در اسفل السافلین جهنم بسوزد. چنین کسی منافقی است که فقط در ظاهر اظهار اسلام می‌کند. احکام اسلام برای چنین شخصی ثابت است؛ نظیر این که ریختن خونش حرام است، تصرف در اموالش جایز نیست، با مسلمانان می‌تواند ازدواج کند، از پدر و مادر مسلمانش ارث می‌برد و...، ولی اینها فقط احکامی ظاهری و برای این دنیا هستند.

 

در صدر اسلام گروهی از افراد در ظاهر اظهار اسلام می‌کردند، به مسجد می‌آمدند، نماز می‌خواندند، حتی گاهی در صف اول هم می‌ایستادند و خلاصه به احکام ظاهری اسلام عمل می‌کردند، ولی مسلمان واقعی نبودند. آیات بسیاری از قرآن ناظر به اینها است.

این افراد گرچه در قلبشان به خدا و پیامبر و اسلام اعتقادی ندارند اما همین که در ظاهر اظهار اسلام می‌کنند، احکام ظاهری اسلام در موردشان اجرا می‌شود. ملاک این اسلام، گفتن شهادتین است؛ یعنی همین که کسی شهادتین را بر زبان جاری کرد جزو مسلمانان به حساب می‌آید.

شهادتین یعنی شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر (صلی الله علیه وآله) که هر چه را او به عنوان رسالت از طرف خداوند آورده قبول داشته باشیم. بنابراین اگر کسی بداند چیزی را مسلّماً پیغمبر (صلی الله علیه وآله) فرموده و در عین حال بگوید آن را قبول ندارم، با پذیرش رسالت تناقض پیدا می‌کند. چه طور می‌توان گفت، رسالت پیغمبر (صلی الله علیه وآله) را قبول دارم اما آنچه را او از طرف خدا آورده است نمی‌پذیرم؟! این تناقض است. لذا انکار ضروریات دین موجب کفر می‌گردد و این همان «کفر ظاهری» است.

منافق این گونه نیست، او در ظاهر می‌گوید همه آنچه را پیامبر آورده قبول دارم، و اگر انکاری هم دارد در باطن و در قلب او است؛ وگرنه اگر به ظاهر هم منکر شود این کفر ظاهری است که علاوه بر عذاب اخروی موجب می‌شود احکام ظاهری اسلام هم در این دنیا در مورد او جاری نباشد.

بعضی از فقها مثل حضرت امام (رحمه الله) تصریح می‌کنند که انکار ضروری دین به انکار رسالت بازمی گردد؛ یعنی چیزی را که شخص خودش می‌داند پیامبر (صلی الله علیه وآله) به عنوان رسالت آورده قابل انکار نیست؛ مثل نماز خواندن. هر مؤمن و کافری می‌داند که آنچه را پیغمبر (صلی الله علیه وآله) آورده قطعاً جزو رسالتش بوده است، لذا اگر بگوید آن را قبول ندارم این تناقض است.

 

در هر صورت، اینها مربوط به اسلام ظاهری است؛ یعنی با گفتن شهادتین، احکام اسلام برای چنین شخصی ثابت می‌شود، مگر این که نقضش ثابت شود؛ مثلاً بگوید، اشتباه کردم که مسلمان شدم، یا یکی از ضروریات دین را ـ که انکارش به انکار رسالت بازگشت می‌کند ـ انکار کند.

احکامی که بر اسلام منافقانه و اسلام ظاهری بار می‌شود هیچ ربطی به زندگی آخرت و ثواب و عقاب اخروی ندارد، حکم ظاهری است، ملاکش هم همین مسایل دنیایی است. در مقابل آن هم «کفر ظاهری» قرار می‌گیرد؛ یعنی این که کسی با زبان، شهادتین را نگوید یا یکی از ضروریات دین را انکار کند.

 

برای تفکیک ایمان ظاهری از ایمان واقعی، بهتر است ایمان ظاهری را «اسلام» بنامیم و واژه «ایمان» را فقط در مورد ایمان واقعی، که موجب سعادت اخروی است به کار ببریم؛ همان‌گونه که خداوند در قرآن می‌فرماید: قالَتِ الاَْعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ .(۳۵)

«اسلام» همین اظهار لفظ و انجام اعمال ظاهری و تظاهر بیرونی است، اما «ایمان» مربوط به درون و قلب است؛ لَمّا یَدخلِ الایمانُ فی «قلوبکم». » اگر کسی به توحید، نبوّت، معاد و حقایق اسلام باور داشته باشد، ممکن نیست این باور هیچ اثری در بیرون و ظاهر او نداشته باشد. اگر انسان چیزی را باور کرد دست کم، بعضی از لوازمش در او ظاهر می‌شود.

 

البته در مواردی ممکن است کسی واقعاً مؤمن باشد اما تا آخر عمر، ایمانش را ظاهر نکند و تقیّه نماید؛ مثل مؤمن آل فرعون یا حضرت ابوطالب (علیه السلام) که ایمانشان را اظهار نمی‌کردند.

در روایات آمده است که حضرت ابوطالب(علیه السلام) حکم مؤمن آل فرعون را داشته است. این مسأله باعث اشتباه امر بر مسلمانان شده و تا امروز هم بیش تر مسلمانان (اهل تسنّن) معتقدند که حضرت ابوطالب(علیه السلام) ایمان نیاورد، در صورتی که به اعتقاد شیعه، ایشان از همان ابتدا که پیغمبر (صلی الله علیه وآله) مبعوث شدند، ایمان داشت، ولی کتمان می‌کرد تا بتواند در مقابل کفار از آن حضرت حمایت کند.

 

در قرآن هم نمونه روشن این مسأله مؤمن آل فرعون است که تصریح می‌کند: «یَکْتُمُ إِیمانَهُ(۳۶) یا در جای دیگر می‌فرماید: اِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ. »(۳۷) ممکن است کسی وادار به اظهار کفر شود؛ تهدیدش کنند که اگر مثلاً ـ العیاذ باللّه ـ سبّ پیامبر اکرم یا ائمّه اطهار(علیهم السلام) نکنی تو را می‌کشیم، یا او را تهدید کنند که اگر به کعبه معظّمه توهین نکنی خونت را می‌ریزیم، او هم مجبور باشد برای حفظ جانش، در ظاهر تبرّی کند، ولی در باطن، چنین اعتقادی نداشته باشد؛ إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً.(۳۸) تقیّه در چنین مواردی واجب است و به ایمان ضرر نمی‌زند. از این رو ممکن است کسی مثل مؤمن آل فرعون یا حضرت ابوطالب عمری را با تقیّه بگذراند و مردم نفهمند که او ایمان دارد. این بدان سبب است که ایمان اصالتاً سر و کارش با قلب و باطن انسان است.

 

حتی می‌توان مؤمنی را فرض کرد که توان خواندن دو رکعت نماز را هم نداشته باشد. چنین شخصی نمازش را باید در قلبش بخواند. البته این فرض بعیدی است، اما در زمان‌های گذشته که برده داری وجود داشت و برخی غلامان کاملا زیر نظر مولایشان قرار داشتند، چنین حالاتی پیش می‌آمد.

 

شرط نجات بخش بودن ایمان

 

این که ایمان با چه چیز ثابت می‌شود و با چه از بین می‌رود، مسأله‌ای است که از صدر اسلام مورد بحث و گفتگو بوده است. برخی می‌گفتند: ممکن است انسان ایمان بیاورد و هیچ عملی هم انجام ندهد، همه گناهان را هم مرتکب شود، ولی چون ایمان آورده است به بهشت برود. این گروه به «مُرجئه» معروفند.

در مقابل، برخی معتقد بودند اگر مؤمنی مرتکب گناه کبیره‌ای گردد «کافر» می‌شود. این اعتقادی است که به خوارج نسبت می‌دهند. آنها می‌گفتند که ایمان همان عمل به دستورات و ترک گناهان کبیره است و از این رو، مرتکب کبیره کافر است. به همین دلیل، خوارج خون طرفداران امیرالمؤمنین (علیه السلام) را حلال می‌دانستند و به نوامیسشان تجاوز می‌کردند و آن همه فجایع را مرتکب شدند. حرفشان این بود که می‌گفتند اینها کافر شده اند. حتی در مورد شخص حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هم چنین اظهار می‌کردند که چون ایشان حکمیّت را پذیرفته ـ و این کفر است و شرک ـ پس از اسلام خارج شده است. این نوعی برداشت انحرافی از ایمان بود.

 

اما به نظر ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) ، هیچ کدام از اینها درست نیست. آنان نه نظر مرجئه را قبول داشتند نه نظر خوارج را. چنین نیست که به صِرف ایمان قلبی، انسان به بهشت برود، گرچه همه عمر گناه کرده باشد: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ .(۳۹) این طور نیست که زندگی انسان با یک ایمان لحظه‌ای تمام شود و بعد مجاز باشد هر گناهی را مرتکب شود و در عین حال اصل ایمانش محفوظ باشد. بله، اگر کسی ایمانش را تا آخرین لحظه حیات حفظ کرد، در عالم آخرت، پس از این که در عرصات قیامت به اندازه گناهانش عذاب شد، اگر لیاقت شفاعت را داشت، در بعضی از مراحل، مشمول شفاعت قرار می‌گیرد و به بهشت می‌رود.

 

ایمان این هنر را دارد که اگر شخص توانست آن را تا آخرین لحظه حفظ کند، او را نجات می‌دهد. اما هیچ کس نمی‌تواند چنین اطمینانی داشته باشد؛ چون ارتکاب گناهان موجب می‌شود که ایمان به تدریج ضعیف شود و از بین برود و انسان باطناً کافر گردد. نمونه این افراد در زمان ما کم نیست و با کمی دقت، می‌توان آنها را شناسایی کرد. در گذشته هم بوده‌اند و تا آخر نیز خواهند بود؛ این سنّت الهی است: ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ.(۴۰) کسانی که گستاخانه مرتکب گناه می‌شوند و گناه کردن برای آنها به صورت امری عادی درآمده و هر چقدر هم گناه کرده باشند، باکشان نیست به کفر کشیده می‌شوند و تا آن جا پیش می‌روند که آیات الهی را تکذیب می‌کنند».

 

پس نه نظر مرجئه درست است که گناه هیچ تأثیری در سعادت و شقاوت انسان نداشته باشد، و نه قول خوارج که وقتی انسان مرتکب کبیره‌ای شد فوراً از ایمان خارج گردد و کافر شود. اگر مؤمن حتی مرتکب گناه کبیره هم بشود خدا به او مهلت می‌دهد تا توبه کند و اگر موفق به توبه نشد به اندازه همان گناهش، در عالم برزخ عذاب می‌شود و اگر ایمانش محفوظ باشد در نهایت، در قیامت نجات پیدا می‌کند.

 

تفاوت اسلام و ایمان ظاهری و واقعی

 

از آنچه گفتیم روشن شد که اولا، اسلام ظاهری و ایمان دو مقوله متفاوت هستند؛ ثانیاً، اسلام ظاهری فقط ملاک احکام ظاهری اجتماعی است و موجب سعادت اخروی نمی‌شود؛ ثالثاً اسلام ظاهری هم که با اقرار به شهادتین حاصل می‌شود، در صورتی است که فرد ـ هرچند در ظاهر ـ به لوازم شهادتین هم ملتزم باشد. بنابراین اگر کسی شهادتین را گفت ولی به معاد اقرار نکرد و آن را قبول نداشت، قطعاً کافر است و حتی اسلام ظاهری هم ندارد.

بعضی تصور کرده‌اند که اقرار به شهادتین موجب اسلام می‌شود و اسلام موجب نجات است گرچه فرد اقرار به برخی از اصول و ضروریات اسلام ـ مانند پذیرش و اقرار به معاد ـ نداشته باشد. این تصورات از نقص معرفت نسبت به مسایل و معارف اسلامی است. شهادت به رسالت معنایش شهادت به رسالت و لوازم آن است؛ یعنی هرچه پیغمبر (صلی الله علیه وآله) از طرف خدا گفته حتماً قبول است؛ و به طور قطع یکی از چیزهایی که هر مسلمان باید به آن متعهد شود و حتی مسلمانان صدر اسلام هم می‌دانستد، اعتقاد به معاد است که در سوره‌های اول قرآن نیز درباره آن سخن به میان آمده است. چه طور ممکن است کسی بگوید من مسلمانم و رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله) را قبول دارم، اما نداند که ادعای ایشان آن است که معادی در کار است و این جزو رسالت آن حضرت می‌باشد؟ البته اسلام ظاهری با کفر باطنی که موجب عذاب ابدی است جمع می‌شود. از این رو، همان‌گونه که ذکر شد، ممکن است کسی تا آخر عمر جزو مسلمان‌ها باشد، مردم هم تصور کنند که مسلمانی صالح و متعهد است، ولی در واقع، ذرّه‌ای ایمان در دلش نباشد: لَمّا یَدخُلِ الایمانُ فی قلوبِکُم. این همان «اسلام ظاهری» است که فقط موجب می‌شود در این دنیا فرد را مشمول قوانین و حقوق اسلامی بدانیم.

البته فعلا بحث ما در این نیست که از حیث ظاهر، چه کسی را باید مسلمان حساب کنیم و احکام ظاهری اسلام را برایش ثابت نماییم. این مسأله مربوط به فقها است که چه حقوقی در اجتماع برای این افراد ثابت می‌شود یا از آنها سلب می‌گردد.

 

نکته دیگر این که، اسلام مراتب دیگری هم دارد که حتی انبی(علیهم السلام) از خداوند می‌خواستند به آن نایل شوند. حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل(علیهم السلام) وقتی کعبه را بنا می‌کردند یکی از دعاهاشان این بود: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ ؛(۴۱)خدایا! ما را مسلمان قرار بده . این نشان دهنده مراتب عالی تری از اسلام است و آن، تسلیم بودن مطلق در برابر خدا است.

 

هم چنین تأکید می‌کنیم که گرایش مرجئه هم صحیح نیست که ایمان را مطلقاً موجب نجات می‌دانستند و می‌گفتند کسی که مؤمن بمیرد، هیچ عذابی نخواهد شد. ممکن است کسی مؤمن هم از دنیا برود ـ یعنی ایمان واقعی داشته باشد ـ اما به دلیل گناهان زیادی که مرتکب شده، در مراحل مختلف عذاب‌هایی برای او در نظر گرفته شود.

 

روایات متعددی در این باره وجود دارد که مؤمن وقتی از دنیا می‌رود، اگر از گناهانش توبه نکرده باشد و گناهانش بخشیده نشده باشد، ملک الموت جانش را سخت می‌گیرد. این سختی موجب می‌گردد گناهانش پاک شود. اگر پاک شد، در برزخ راحت است. اما اگر گناهانش بیش از آن بود که با سختی جان دادن پاک شود، شب اول قبر بر او سخت می‌گذرد. در روایات، برای این شب، عذاب‌هایی ذکر شده است. اگر در این مرحله پاک شد، چه بهتر، وگرنه این عذاب‌ها در عالم برزخ ادامه دارد تا زمانی که جانش پاک شود. اگر مؤمنی در طول عالم برزخ، همه عذاب‌ها را کشید و باز هم گناهانش پاک نشده بود، در عرصات قیامت و در محشر، آن قدر تشنگی، شرمندگی، گرفتاری، وحشت، اضطراب و انواع مصیبت‌ها را خواهد کشید تا پاک شود. در تمام این مراحل، هر کس به حسب لیاقت خود و اعمال خوبی که انجام داده، ممکن است در مرحله‌ای مشمول شفاعت واقع شود: موقع جان دادن، شب اول قبر، در عالم برزخ و بالاخره، در قیامت.(۴۲)

 

در روایتی آمده است که ائمّه اطهار(علیهم السلام) به شیعیانشان می‌فرمودند: «آنچه را ما برای شما ضمانت می‌کنیم، شفاعت قیامت است؛ برای عالم برزخ خود فکری بکنید.» با این حساب، این طور نیست که هر کس مؤمن و شیعه باشد، حتماً در عالم برزخ راحت باشد. ممکن است در عالم برزخ سال‌ها عذاب بکشد. چند سال، خدا می‌داند! شاید هزاران سال، شاید هم میلیون‌ها سال. به خدا پناه می‌بریم!

به هر حال، شفاعت، بی حساب نیست. وقتی می‌گویند فلان افراد مشمول شفاعت واقع می‌شوند، این طور نیست که از همان اول که از دنیا می‌روند مورد شفاعت قرار گیرند. شفاعت مراحلی دارد و افراد ممکن است در جاهای گوناگونی مشمول شفاعت واقع شوند. اما آن شفاعت کارساز، مخصوص روز قیامت است؛ وقتی که حساب‌ها به کلی تصفیه می‌شود. اگر کسی در آن جا حسابش پاک نشد تا ابد در جهنّم خواهد سوخت. به همین دلیل، در روایات، تصریح شده است که جوانانِ خودتان از افکار مرجئه برکنار بدارید. آنها با نشر افکارشان، جوانان را تحریک می‌کردند و به ارتکاب گناه وامی‌داشتند؛ می‌گفتند: نگران نباشید، هر کس ایمان داشته باشد، بهشتی می‌شود. لذا ائمه(علیهم السلام) می‌فرمودند: مواظب باشید این افکار انحرافی بر افکار جوانان شما اثر نگذارد: عَلِّموا صِبْیانَکُم ما یَنْفَعُهُمُ اللّهُ بِهِ لایَغْلِبُ عَلَیْهِمُ الْمُرجئةُ بِرَأْیه .(۴۳) چنین برداشتی از اسلام بسیار خطرناک است. وقتی انسان فکر کند که هر کاری انجام دهد آمرزیده می‌شود، از هیچ جنایتی خودداری نخواهد کرد. راستی اگر این گونه باشد پس این همه دستورات پیامبر (صلی الله علیه وآله) و انذارها و تعالیم برای چه بوده است؟

 

مسأله دیگر این است که در داشتن ایمان واقعی هم همه در یک سطح نیستند. مراتب ایمان بسیار زیاد است. در روایات ما بر این مسأله تأکید شده که ایمان درجاتی دارد. بعضی از روایات برای آن ده مرتبه و بعضی از آنها هفت مرتبه ذکر کرده اند. اما بر حسب تحقیق و نظر دقیق، می‌توانیم بگوییم مراتب ایمان تا بی نهایت ادامه دارد. آن قدر اختلاف در مراتب ایمان افراد وجود دارد که شاید دو نفر هم کاملا شبیه یکدیگر نباشند.

 

آنچه در درجه اول مهم است این است که سعی کنیم ایمان واقعی داشته باشیم و تنها به اسلام ظاهری اکتفا نکنیم. دلمان خوش نباشد که جزو مسلمان‌ها هستیم، از پدر و مادرمان می‌توانیم ارث ببریم، ذبیحه مان حلال است یا بدنمان پاک است. اینها دلخوش کننده نیست، احکام ظاهری این دنیا است. برای سعادت اخروی باید در باطن، ایمان داشته باشیم. در درجه بعد نیز باید ببینیم در کدام مرتبه از ایمان هستیم و به مراتب اولیه ایمان اکتفا نکنیم. آن قدر مراتب عالی برای ایمان وجود دارد که انسان به هر مرتبه‌ای که برسد، وقتی به مرتبه پایین نگاه کند، می‌فهمد چه قدر ترقّی کرده و یا اگر ـ خدای ناکرده ـ تنزّل کند، می‌بیند چه سرمایه عظیمی را از دست داده است. البته این تحوّل‌ها برای همه پیش می‌آید. ما در طول عمرمان ممکن است گاهی ایمانمان تقویت شود و ممکن است به عکس، گاهی خود را بیازماییم و ببینیم ایمانمان کم تر شده است. هر قدر ایمان قوی تر باشد تأثیرش در عمل بیش تر است. گاهی هم آثار ایمان به سادگی قابل شناختن نیست.

 

برخی نشانه‌های ایمان و مؤمن واقعی

 

برخی از آیات قرآن در مقام معرفی ایمان واقعی به مردم است و آنها را ترغیب می‌کند که آن را به دست آورند و سعی کنند ایمانشان کامل تر شود و به مراتب نازل ایمان اکتفا نکنند. یکی از این آیات آیه دوم سوره انفال است: اِنَّما المُؤمنونَ الّذین اذا ذُکرَ اللّهُ وَجلت قلوبُهم.

اولین نشانه مؤمن واقعی آن است که وقتی یاد خدا می‌شود یا خودش به یاد خدا می‌افتد، دلش می‌لرزد. ما هم می‌توانیم خودمان را بیازماییم تا بدانیم که چقدر این نشانه در ما وجود دارد. در این جا مناسب است لختی درنگ کنیم و بحثی را در توضیح این آیه داشته باشیم.

 

«قلب» در اصطلاح قرآن، هم مرکز معرفت انسان است و هم مرکز احساسات و عواطف. جای یقین، ایمان، محبت، بغض، کینه، ترس، امید و... قلب است. این که حقیقت قلب چیست که این اوصاف برایش ذکر می‌شود خود بحث مفصّلی است که مجالی دیگر را می‌طلبد. در هر صورت، «قلب» در اصطلاح قرآن، همان است که این آثار را دارد. به تعبیر علمی، جای معارف، احساسات و عواطف در قلب است. اگر در چنین ظرفی ایمان وجود داشته باشد باید آن احساس که لازمه ایمان است، به موقع پدید بیاید. اگر انسان واقعاً کسی را دوست داشته باشد و اتفاقاً به یاد او بیفتد یا کسی نامش را بیاورد، تغییر حالی در انسان پیدا می‌شود. به عنوان مثال، وقتی اسم امام زمان (علیه السلام) را می‌شنود، احساس می‌کند به همان اندازه‌ای که نسبت به ایشان معرفت و علاقه دارد دلش تکان می‌خورد و تغییر حالی در او پیدا می‌شود. هر قدر انسان معرفت و محبتش بیش تر باشد، تغییر حال بیش تری در او ظاهر می‌شود.

 

یکی از مصادیق مهم این قاعده، یاد خداست. کسانی که خدا را به عنوان یک عظمت بی نهایت می‌شناسند و این معرفت در دلشان وجود دارد، بسته به درجه معرفتشان، به هنگام یاد خدا حالشان تغییر می‌کند. این همان است که در آیات کریمه قرآن با تعبیراتی از قبیل خشیت، خوف، وَجَلْ و مانند اینها از آن یاد شده است.

همه این تعابیر معنایی واحد دارند و یا لوازم و توابع یک حقیقت هستند. در آیات بسیاری می‌فرماید، هدایت یا انذار پیغمبر (صلی الله علیه وآله) یا قرآن فقط شامل کسانی می‌شود که خشیت داشته باشند: إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ ؛(۴۴) [تو] تنها کسانی را که از پروردگارشان در نهان می‌ترسند، هشدار می‌دهی. اینان با آن که خدا را نمی‌بینند، نسبت به او خشیت دارند، و تا آن خشیت نباشد، انسان از هدایت قرآن استفاده نمی‌کند. لذا به پیامبر (صلی الله علیه وآله) می‌فرماید: تو تنها کسانی را بیم می‌دهی و در آنها اثر می‌گذاری که این حالت خشیت در آنها باشد. در آیه دیگری می‌فرماید: هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ ،(۴۵) و یا: یَخافُونَ رَبَّهُمْ.(۴۶) در آیه مورد بحث می‌فرماید: اَلّذین اِذا ذُکر اللّهُ وَجلت قلوبُهم. «وَجَل» حالت لرزش و تکان است. اگر چنین حالتی نباشد، انسان چه به یاد خدا باشد، چه نباشد برایش فرقی نمی‌کند؛ بنابراین نمی‌شود گفت ایمان واقعی به خدا دارد. پس اولین اثر ایمان این است که هنگام توجه به خدا تغییر حالی در درون انسان پیدا شود.

 

سپس می‌فرماید: اِذا تُلیَتْ عَلیهم ایاتُه زَادَتْهُم اِیمان ؛ نشانه دیگر ایمان واقعی آن است که ساکن و جامد نیست؛ به اصطلاح، پویا و متحرک است، رشدیابنده است. وقتی آیات الهی برای چنین کسی خوانده می‌شود، ایمان دارد، بر ایمانش افزوده هم می‌شود. چنین کسی که مرتبه‌ای از ایمان را دارد، خدای متعال از لطف خودش، برای هدایت او وسیله‌ای فرستاده و آن، قرآن است.

قرآن پیام الهی است برای هدایت بیش تر ما، برای این که به او بیش تر نزدیک شویم. اگر از کسی که او را دوست می‌دارید نامه‌ای دریافت کنید، به شوق می‌آیید و خوشحال می‌شوید، در حالی که پیش از آن حالتان طبیعی بود. قرآن نیز نامه خدا است برای بندگانش. چه طور ممکن است کسی به خدا ایمان داشته باشد، اما وقتی نامه خدا را برایش می‌خوانند تغییر حال پیدا نکند؟! اگر این طور باشد علامت ضعف ایمان است. قرآن می‌فرماید ایمانی زنده است که وقتی آیات قرآن تلاوت می‌شود، انسان به آنها توجه پیدا کند و بر ایمانش افزوده شود.

 

نشانه سومی که در قلب انسان مؤمن ظاهر می‌شود این است که: عَلی رَبِّهم یَتوکّلونَ. وقتی ایمان انسان اضافه شد و خدا را این گونه شناخت که کلید همه کارها به دست او است، سر سلسله اسباب و علل به ید قدرت او است، بر همه چیز احاطه دارد و همه چیز به اذن او تأثیر می‌کند؛ اعتمادش فقط به خدا خواهد بود. ما معمولاً حلقه‌های سلسله اسباب و مسبّبات را می‌بینیم، اما عامل اصلی را، که سلسله جنبان است، نمی‌بینیم. او است که همه سلسله‌ها به دست او است و همه چیز به اراده او به حرکت در می‌آید. اگر این را درک کنیم، اعتمادمان به او بیش تر خواهد شد.

 

فرض کنید شخصی در وزارت‌خانه‌ای کاری دارد و می‌داند که ابتدا باید وزیر دستور بدهد، سپس معاونش به مدیر کل ارجاع دهد، بعد مدیر کل به مسؤول مستقیم دستور دهد، تا برسد به کارمندی که باید آن را اجرا کند. در این جا، اعتماد این شخص فقط به فرمان وزیر است، نه به آن کسی که می‌خواهد فرمان را اجرا کند. اگر انسان خدا را به این صورت شناخت که هر حرکت و سکونی در عالم به اذن او است، آن گاه توکّلش فقط به خدا خواهد بود و در برابر اسباب ظاهری سر خم نمی‌کند و برای مسأله‌ای جزئی هر بی سر و پایی را تملّق نمی‌گوید.

از سوی دیگر نیز آن جا هم که خدا می‌فرماید: اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ ،(۴۷) اطاعت می‌کند و در مقابل پدر و مادر اظهار خضوع می‌نماید، یا مثلاً، در مقابل اولیای خدا تواضع می‌کند؛ چون او فرموده است؛ یعنی اصالتاً فقط برای خدا احترام قایل است و او را واجب الاطاعه می‌داند و غیر از خدا در مقابل دیگری خضوع نمی‌کند. از این رو، در مقابل پیامبر و اولیای خدا و کسانی که خدا دستور داده ـ مانند معلم یا پدر و مادر ـ خضوع می‌کند و این خضوع در واقع، اطاعت از خدا است. انسان مؤمن عزت نفسی پیدا می‌کند که به جز خدا، به هیچ چیز دیگری اعتنا نمی‌کند، خواه دیگران برای او ارزشی قایل بشوند یا نشوند. او سر و کارش با خدای جهان است. دیگران چه کاره‌اند که بر آنها اعتماد کند؟ و علی ربِّهم یَتوکّلونَ ؛ تقدیم جار و مجرور در این آیه، دلالت بر حصر دارد؛ یعنی فقط بر خدا توکّل می‌کنند.

 

اینها سه نشانه از نشانه‌های قلبی و باطنی مؤمنان است.

در آیه بعد، دو نشانه عملی و ظاهری نیز ذکر کرده است: اقامه نماز و انفاق؛ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ .(۴۸) در پایان هم می‌فرماید: اولئک هم المؤمنون حقّاً؛(۴۹) آنان هستند که حقاً مؤمنند.

 

امام صادق(علیه السلام) نیز در این روایت می‌فرمایند، مؤمنان کسانی هستند که: إذا ذَکَرُوا اللَّهَ و نَعْمائَهُ وَجَلوا. «وَجَل» یعنی: لرزش دل. مؤمنان کسانی‌اند که وقتی یاد خدا می‌شود دلشان به لرزه می‌افتد. خداوند در وصف قرآن فرموده است: کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ؛(۵۰) خاصیت قرآن این است که وقتی تلاوت می‌شود کسانی که ایمان دارند وقتی آن را می‌شنوند مو بر اندامشان راست می‌شود. ثُمَّ تَلینُ جُلودُهُمْ و قُلُوبُهُمْ الیِ ذِکْرِ اللّهِ ؛ ابتدا آن حالت را پیدا می‌کنند، اما سپس انس می‌گیرند و پوستشان دوباره نرم می‌شود و به حالت اولیه باز می‌گردد. «وَجَل» هم حالتی شبیه همین است که در مؤمنان وقتی به یاد خدا می‌افتند پیدا می‌شود؛ مثل این که در مجلسی شخص بزرگی حضور دارد ولی شما غافل بوده اید و دفعتاً متوجه می‌شوید. این جا ابتدا کمی مضطرب و نگران می‌شوید. ما معمولاً از خدا غافلیم و توجه نداریم که خدا همیشه و همه جا حضور دارد. انسان مؤمن وقتی از این غفلت در می‌آید و به طریقی به یک باره به یاد خدا می‌افتد، تکانی می‌خورد و خوفی در او پیدا می‌شود. این همان حالت «وَجَل» قلب‌ها است.

 

این در صورتی است که باور داشته باشیم چنین کسی هست و چنین عظمتی دارد. اگر ما چنین احساسی را در خود نمی‌یابیم، باید بدانیم ایمانمان ضعیف است. خداوند وقتی این اوصاف را ذکر می‌کند، می‌فرماید: اُولئکَ هُم المُؤمنونَ حقّ ؛ اینان مؤمنان واقعی اند. ایمانی که هیچ اثری در دل و عمل انسان نداشته باشد، ایمان نیست.

امام صادق(علیه السلام) هم به ابن جندب می‌فرمایند: «اِنَّما المُؤمنونَ الَّذینَ یَخافونَ اللّهَ »؛ مؤمنان کسانی‌اند که خوف الهی در دل دارند. این نکته‌ای لطیف است که ما از آن غفلت داریم. خوف ما از خدا، معمولاً به دلیل اعمال بدمان است؛ چون موجب عقاب و سقوطمان می‌شود. در واقع، ما از آثار بد گناهان خودمان می‌ترسیم، ولی غافل هستیم از این که اگر کار بدی هم نکرده ایم، باز هم جای ترس وجود دارد؛ مثلاً، ترس از این که آنچه داریم از ما گرفته شود.

 

این موضوع بسیار مهمی است و ما توجه نداریم که هر لحظه به کمک خدا احتیاج داریم. خدا تا کنون به ما ایمان داده، اما آیا لحظه بعد هم ایمان خواهیم داشت؟ اگر او بخواهد، ایمان خواهیم داشت، ولی ممکن است از ما بگیرد. در زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) می‌خوانیم: فَلا تَسلُبْ مِنّی ما اَنا فیه. این جمله چقدر اهمیت دارد! یعنی: آنچه را دارم از من مگیر. در آیه قرآن هم از قول مؤمنان می‌فرماید: رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَن ؛(۵۱) خدایا، این هدایتی را که به ما داده‌ای از ما مگیر. چه اطمینانی داریم که این ایمان از ما سلب نشود؟ چه ضمانتی وجود دارد که آنچه را داریم برایمان باقی بماند؟ بنابراین باید دستمان پیش خدا دراز باشد.

 

پس خوف مؤمنان از عظمت الهی است. این با خوف از گناهانی که مرتکب شده ایم و از آثار بد آنها می‌ترسیم تفاوت دارد. ترس از این که آنچه را تاکنون از نعمت‌های مادی و معنوی داشته ایم از ما سلب شود نیز موضوع دیگری است. امام (علیه السلام) بر این نکته تأکید دارند و می‌فرمایند: وَ یُشْفِقونَ أَنْ یُسلَبوا ما اُعطوا مِن الهُدی ؛ می‌ترسند آنچه را از هدایت به آنها داده شده، گرفته شود.

یکی از دلایل تکرار «اِهدنا الصّراطَ المُستقیم» که هر روز باید چند مرتبه در نماز بخوانیم، همین است که تا این ساعت و این لحظه خدا ما را هدایت کرده، اما لحظه بعد چه؟ باز هم به هدایت نیاز داریم. او باید ما را هدایت کند. اگر هدایت او به ما نرسد گمراه خواهیم شد. ما از خودمان هدایت نداریم، او باید بدهد. پس باید دایم ما را هدایت کند. بنابراین مؤمنان در ارتباط با خدا دو جور ترس دارند: هم وقتی به مقام الهی و عظمت او توجه پیدا می‌کنند حالت وَجَل و خشیت در آنها پیدا می‌شود، و هم وقتی به یاد نعمت‌های خدا می‌افتند، می‌ترسند که نعمت‌ها از آنها گرفته شود. هم چنین وقتی آیات الهی بر آنان تلاوت می‌شود بر ایمانشان افزوده می‌گردد. آنان وقتی آیات تکوینی الهی را مشاهده می‌نمایند و در آنها تأمّل می‌کنند، آثار نفوذ قدرت الهی را می‌بینند که در تمام جهان نافذ است؛ وقتی هم آیات تشریعی و آیات قرآنی برایشان تلاوت می‌شود تأمّل می‌کنند و تحت تأثیر قرار می‌گیرند.

 

امیدواریم که خداوند متعال به همه ما بهره وافری از ایمان واقعی مرحمت فرماید.

 

پی نوشت ها:

(۳۵) - حجرات (۹)، ۱۴.

(۳۶) - غافر (۴۰)، ۲۸.

(۳۷) - نحل (۶)، ۱۰۶.

(۳۸) - آل عمران (۳)، ۲۸.

(۳۹) - زلزال (۹۹)، ۷ـ۸.

(۴۰) - روم (۳۰)، ۱۰.

(۴۱) - بقره (۲)، ۱۲۸.

(۴۲) - ر.ک: بحارالانوار، ج ۲، باب ۶، روایت ۶.

(۴۳) - همان، ج ۲، باب ۸، روایت ۳۹.

(۴۴) - فاطر (۲۵)، ۱۸.

(۴۵) - انبیاء (۲۱)، ۲۸.

(۴۶) - نمل (۲۷)، ۵۰.

(۴۷) - اسراء (۱۷)، ۲۴.

(۴۸) - انفال (۸)، ۳.

(۴۹) - زمر (۳۹)، ۲۳.

(۵۰) - زمر (۳۹)، ۲۳.

(۵۱) - آل عمران (۳)، ۸.

به نقل از روابط عمومی مرکز توسعه فرهنگ و هنر در فضای مجازی با تلاش مرکز توسعه فرهنگ و هنر در فضای مجازی و همکاری معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جانمایی مناسبی نسبت به دوره‌های گذشته نمایشگاه کتاب برای حضور ناشران کتاب دیجیتال انجام شده به طوری که بیش از 50 ناشر تمایل خود را برای حضور در سی و چهارمین نمایشگاه کتاب اعلام کرده‌اند.

بنا بر این گزارش رویکرد مثبت معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و خانه کتاب نسبت به فعالان کتاب دیجیتال در دوره جدید، باعث شده که ناشران کتاب دیجیتال به عنوان بخش بزرگی از زیست‌بوم کتاب کشور، در نمایشگاه کتاب پیش رو حضوری فعال داشته باشند.

همچنان که «کتاب‌های سنتی و کاغذی طرفداران خاص خود را در جهان دارند اما  توسعه فناوری تولید و نشر کتاب دیجیتال در جوامع مختلف مخاطبان بسیاری را به سوی خود جذب می‌کند.

در دسترس بودن، وزن کم با وجود حجم بسیار محتوا، سازگاری با محیط زیست، هزینه پایین تولید و انتشار، تنوع محتوا و مدل‌های مختلف درآمدزایی از مزیت‌های کتاب دیجیتال است که با توجه به شرایط اقتصادی روز جامعه، می‌تواند منبع مهمی برای مطالعه اقشار مختلف مردم و جایگزین مناسب کتاب‌های کاغذی باشد.

مرکز توسعه فرهنگ و هنر در فضای مجازی سال 1401 و در جریان برگزاری نمایشگاه فناوری محتوای فضای مجازی (سی‌تکس)، راه‌اندازی انجمن فعالان کتاب دیجیتال را در دستور کار قرار داد که پس از برگزاری این نمایشگاه انجمن مذکور با حضور اکثر فعالان حوزه کتاب دیجیتال کشور تشکیل شد.

به نظر می‌رسد این تشکل می‌تواند در توسعه صنعت نشر دیجیتال و صادرات فرهنگ ایران زمین به سایر کشورها به خصوص کشورهای پارسی زبان، نقش اساسی ایفا کند.

بنابراین گزارش، سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران با شعار «آینده خواندنی است» 20 تا 30 اردیبهشت ماه 1402 در مصلی امام خمینی (ره) و همزمان به صوره مجازی در نشانی ketab.ir برگزار خواهد شد.

مادران و پدران همیشه نگران تربیت فرزندان خود هستند که در برخی موارد همین نگرانی‌ها بر نحوه‌ی تربیت فرزندان تاثیر منفی می‌گذارد!  در ادامه 5 شیوه‌ای که ممکن است نگرانی شما بر نحوه‌ی تربیت فرزندان تاثیر بگذارد را بشناسید.

نگرانی و تربیت فرزندان هیچ تداخلی با هم نخواهند داشت.

نگرانی درباره‌ی آینده‌ی فرزندان و یا آسیب دیدن آن‌ها طبیعی است؛ اما کنترل این اضطراب برای برخی از والدین دشوار است. پس به جای غلبه بر این ناراحتی، بیش از اندازه نگران و محتاط خواهند بود. متاسفانه، این موضوع مانع رشد فرزند و کسب مهارت‌هایی که برای تبدیل شدن به یک فرد بالغ و مسئول نیاز دارد، خواهد شد.
اگر نگرانی شما بابت تربیت فرزندتان کم باشد و یا اختلال اضطراب داشته باشید، این 5 مورد را به یاد داشته باشید که اضطرابتان ممکن است مانع تربیت صیحیح فرزندتان شود:

1. همه‌ی کارها را خودتان انجام می‌دهید

والدین نگران اغلب تصور می‌کنند فرزندشان چیزی را شکسته یا خرابکاری خواهد کرد. پس به جای اینکه به او اجازه بدهند خودش وسایلش را داخل کیفش گذاشته و یا ظرف‌ها را در ماشین ظرفشویی بگذارد، خودشان این کار را برایش انجام می‌دهند.

گرچه ممکن است انجام این کارها برایتان آسان باشد، اما کودکان با انجام مستقل وظایف، مهارت‌های زندگی را می‌آموزند. شاید گاهی اوقات چیزی را خراب کنند، اما زندگی را از طریق اشتباهات خواهند آموخت. بپذیرید که فرزندتان گاهی اوقات غذایش را ریخته و اسباب بازی‌هایش را خواهد شکاند، اما بدانید که این‌ها همگی جزئی از فرایند یادگیری هستند.

2. به محض اینکه فرزندتان با مشکل مواجه می‌شود، شما مداخله می‌کنید

هیچ فردی نمی‌خواهد رنج کشیدن یک کودک را ببیند، اما دیدن کودکی که مشکلی را تجربه می‌کند، برای والدین ایجاد اضطراب می‌کند. کودکی که هنگام انجام تکالیفش، آه غلیظی می‌کشد یا هنگامی که خانه‌های اسباب بازی‌اش فرو می‌ریزند می‌گوید "من نمی‌توانم این کار را انجام دهم"، موجب می‌شود والدین نگران به سرعت برای کمک به او بشتابند.

کودکان باید یاد بگیرند چگونه با احساسات ناخوشایند، مانند نا امیدی کنار بیایند. هم‌چنین به فرصت‌هایی برای تمرین مهارت‌های حل مسئله به صورت مستقل نیاز دارند.

کمک به آن‌ها با دیدن اولین نشانه‌ی تلاش و تقلا می‌تواند مانع آن شود که بیاموزند چگونه باید بر مشکلات غلبه کنند.

3. تمامی فعالیت‌های فرزندتان را کنترل می‌کنید

دیدن کودکی که کارها را با روش خودش انجام می‌دهد، می‌تواند اضطراب برخی از والدین را تحریک کند. آن‌ها به فرزندشان اجاره نمی‌دهند کاری را به تنهایی انجام دهد، زیرا می‌ترسند "آن را به درستی انجام ندهد". برخی از والدین برای کنترل و غلبه بر اضطراب، فرزندان را زیر نظر گرفته و بر انجام صحیح کارها تاکید و پافشاری می‌کنند.

والدینی که فعالیت‌های روزانه‌ی فرزندان را زیر ذره بین می‌گذارند، موجب می‌شوند فرزندان شدیداً وابسته شوند. فرزندان به فرصت‌هایی نیاز دارند تا نشان دهند که می‌توانند مسئولیت پذیر باشند؛ اما والدینی که بر همه‌ی فعالیت‌ها نظارت می‌کنند، مانع آن می‌شوند که فرزندان یاد بگیرند چگونه خودشان کارها را انجام دهند.

4. به فرزندتان اجازه نمی‌دهید فعالیت‌های مناسب سنش را انجام دهد

تنها گذاشتن کودک در خانه و یا در خیابان برای اولین بار، تقریباً برای همه‌ی والدین اضطراب آور است. برخی از والدین به جای غلبه بر این احساس ناخوشایند، به کودکانشان اجازه نمی‌دهند فعالیت‌های مناسب سنشان را انجام دهند و بدین گونه سعی می‌کنند اضطرابشان را کاهش دهند.

کودکان، گاهی اوقات مرتکب اشتباه می‌شوند، آسیب می‌بینند و ریسک‌هایی را که نباید انجام دهند، می‌پذیرند؛ اما نتایج طبیعی می‌توانند آموزگاری خوب باشند. کودکان اغلب به هدایت بیشتر و محدودیت کمتری نیاز دارند تا بتوانند بیاموزند چگونه به تنهایی تصمیمات صحیح اتخاذ کنند.

5. قوانین سخت و سریع وضع می‌کنید

گاهی اوقات هنگامی که والدین قوانینی سفت و سخت وضع می‌کنند، حتی اگر هیچ دلیل منطقی برای آن‌ها وجود نداشته باشد، احساس راحتی بیشتری می‌کنند. چه تاکید کنید که نهار باید دقیقاً سر ساعت خورده شود و یا به فرزندتان اجازه ندهید یک دقیقه بعد از زمان خوابش بیدار بماند؛ تمامی این قوانین سخت تنها یک هدف دارند و آن، کنترل اضطراب است.

گرچه داشتن قوانین واضح اهمیت دارد، اما بیش از اندازه مستبد بودن می‌تواند آسیب‌زا باشد. فرزندان باید درک کنند که استثنائاتی در مورد قوانین وجود دارند؛ مصلاً اگر خانه آتش گرفته باشد می‌توان در کارها خللی ایجاد کرد. گاهش اوقات با نشان دادن تمایل برای تغییر قوانین، به فرزندتان تفکر منطقی و انعطاف پذیری را بیاموزید.