emamian

emamian

ناوگروه 86 نیروی دریایی ارتش متشکل از ناوشکن دنا و ناو بند مکران پیش از ظهر امروز شنبه با استقبال فرمانده نیروی دریایی ارتش و خانواده‌های کارکنان این ناوگروه وارد منطقه یکم دریایی نیروی دریایی ارتش در بندر عباس شد.

ماموریت ناوگروه 86 نیروی دریایی ارتش متشکل از ناوشکن تمام ایرانی دنا و ناوبندر مکران پس از 8 ماه دریانوردی و طی بیش 65 هزار کیلومتر مسیر دریایی که با هدف طی یک دور 360 درجه دور کره زمین بود، هم اکنون به پایان رسید.

این ناوگروه پس از اعزام به ماموریت دور کره زمین از مبدأ بندرعباس، در نخستین ایستگاه در بندر بمبئی هند توقف کرد و سپس با عبور از خلیج بنگال و تنگه مالاگا در جاکارتا پایتخت اندونزی پهلو گرفت.

پس از این توقف ناوگروه با ادامه مسیر به سمت دریای جاوه و عبور از تنگه ماکاسار و دریای سلبس، برای نخستین بار در تاریخ دریانوردی نظامی ایران پا به عرصه وسیع و پهناور اقیانوس آرام گذاشت و با عبور از بیشترین عرض اقیانوس آرام و گذر از کنار جزایر میکرونزی و پولینزی به سمت تنگه ماژلان در جنوب قاره آمریکا حرکت کرد و با عبور از این تنگه وارد اقیانوس اطلس جنوبی شد و سپس با حرکت به سمت شمال و عبور از سواحل شیلی، آرژانتین، اروگوئه و برزیل، نهایتا در بندر ریودوژانیروی برزیل پهلوگیری کرد که این پهلوگیری مصادف با یکصدوبیستمین سالگرد برقراری روابط ایران و برزیل بود.

ناوگروه 86 نیروی دریایی ارتش پس از توقف چند روزه در ریودوژانیرو، با عبور از عرض اقیانوس اطلس در شهر کیپ‌تاون آفریقای جنوبی پهلوگیری کرد و در این شهر نیز چند روزی توقف کرد و پس از آن طی یک دریانوردی حدودا 40 روزه، هم‌اکنون در بندر صلاله عمان پهلوگیری کرده است.

صلاله آخرین ایستگاه ناوگروه 86 نداجا پیش از رسیدن به ایران بود و دریادلان ایرانی پس از جدا شدن از اسکله صلاله به سمت کشورمان حرکت کردند و نهایتا ظهر چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه وارد آب‌های سرزمینی کشورمان شدند.

ناوگروه 86 نیروی دریایی ارتش امروز و پس از 8 ماه دریانوردی و کسب یک موفقیت تاریخی برای کشورمان در اسکله بندرعباس پهلوگیری کرد.

جمعه, 29 ارديبهشت 1402 07:08

چرا دین اسلام کاملترین دین است؟

در این مقاله  بحث بر سر این است که اثبات کنیم چرا دین اسلام کاملترین دین است؟ چه دلیلی برای جامع و کامل بودن  دین اسلام وجود دارد؟یا چرا انسان از میان ادیان آسمانی مختلف، دین اسلام را بر گزیند و سایر ادیان را مجاز نیست بر گزیند؟

تعالیم اسلام مجموعه‌ای است کامل از اعتقادات، اخلاقیات و احکام که به گونه منسجم و به هم پیوسته به وسیله امین وحی در اختیار انسان قرار گرفته است. (1)این نظریه را نقل و عقل تایید می‌کنند. (2)
 
آیین اسلام از یک سو با وضع قوانین اجتماعی، راه سعادت جامعه انسانی را باز نموده است و از سوی دیگر، با پای فشاری بر فضائل اخلاقی، در پی کمال افراد انسانی است.
 
 بدین سان، مراد از جامعیت دین اسلام، توجه آن به همه زوایا مادی و معنوی زندگی انسان و بر آوردن نیازهای او است. هر آنچه انسان برای راه یافتن به سعادت دنیوی و اخروی نیاز دارد، در دین اسلام آمده است. (3)
 
ویژگیهای دین جامع و جاودانه:
1ـ توجه به انسان شناسی: دین جامع باید از انسان شناسی عمیق برخوردار باشد و در این دین به تمام ابعاد انسان توجه شده باشد.
 
یعنی از معماهای وجود انسان، جایگاه انسان در هستی، عوامل تکامل انسان، نیازهای انسان و راههای ارضای آنها، روش رشد انسان در ارتباط های انسان یعنی رابطه انسان با خود، خدا، طبیعت و دیگران و سنت های الهی حاکم بر حیات فردی و جمعی انسان سخن نگوید.

2ـ هماهنگی با فطرت: اگر بنا شود که دین برای تمام اعصار دارای پیام باشد باید دستورات آن مطابق با فطرت باشد.

3ـ سهولت و سادگی: دستورالعمل دین جاوید و جامع، باید آسان باشد زیرا که دین برای همه افراد بشر در تمام زمانها آمده است باید به گونه ای باشد که التزام به آنها عسر و حرجی را برای مکلفین ایجاد نکند (یُریدُ اللّهُ بِکُم الیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُم العُسْر)(5) خداوند راحتی شما را می خواهد نه زحمت شما را.

4ـ انعطاف پذیری: دین ثابت و جامع باید انعطاف پذیر باشد تا بتواند نیازهای همه اعصار را جوابگو باشد.

5ـ عقلانی بودن: تعالیم دین جامع و جاودانه باید بر مبنای عقل و منطق باشد. عقاید و احکام نیز مبتنی بر مصالح باشد که زمینه ساز تکامل انسان قرار گیرد. تمام این ویژگی ها در دین اسلام موجود است.
 
اگر اسلام کامل جامع نباسد ضرری در قیامت وجود ندارد.
وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ‌: و هر کس غیر از اسلام به سراغ دینى دیگر برود، پس هرگز از او قبول نمى‌شود و او در قیامت از زیانکاران خواهد بود.
 
از جمله‌ى‌ «یَبْتَغِ»، استفاده مى‌شود که مراد آیه، کسانى هستند که اسلام به گوش آنها رسیده، ولى آن را رها کرده و به سراغ دیگر مکاتب رفته‌اند. این افراد در قیامت زیانکارند و دین آنها مورد پذیرش نیست.
 
با توجّه به آیه‌ى 81، پذیرش دین اسلام، میثاق خداوند از همه‌ى پیامبران پیشین است ولذا با آمدن پیامبر و دین اسلام، دین دیگرى غیر از آن مورد قبول نیست. «فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ»
 
در آیات قبل همین آیه اشاره سیمایى از اصول مکتب اسلام ترسیم شد که خطوط کلّى آن عبارتند از:
1- از تمام انبیاى پیشین پیمان گرفته شده تا به پیامبر بعدى ایمان آورند.
2. تمام هستى تسلیم خداست و نمى‌توان غیر دین الهى را پذیرفت.
3. پیروان اسلام، به تمام انبیا و کتب آسمانى ایمان دارند.
 
و در این آیه با صراحت اعلام مى‌کند: هرکس غیر از دین اسلام را بپذیرد، قابل قبول نیست. آرى، بعد از دعوت، استدلال، مباهله واعلام همسویى با عقاید و کتب آسمانى دیگر، جاى صراحت و بى‌پرده سخن گفتن است.(6)
 
پس اگر اسلام کامل جامع نباسد ضرری در قیامت وجود ندارد. در حالیکه خداوند در قرآن می فرماید غیر اسلام را انتخاب نکنید.زیرا دین های قبلی کامل نبوده و بعد اسلام هم دینی نخواهد آمد. پس دین اسلام جامع و کامل است
 
 
دین تکامل یافته آدم، نوح، ابراهیم،‌ موسى و عیسی(ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوندى است.دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خداوندى معرفى کرده است.
 
(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً). نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ پیام راستین خدا کامل گشت .به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است .
 
 خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
 
در منظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان،‌ بهترین و پیامش بهترین پیام ها است،‌ که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل،‌ یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی،‌ یاد مى شود.
 
بشارت دین کامل و ابدی توسط پیامبران یشین
به دلیل این که دین اسلام کامل‌ترین دین بود پیامبران پیشین به مردم خودشان بشارت مى‌دادند، که پس از ما پیامبر دیگرى خواهد آمد، ولى حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم آخرین پیامبر است.
 
 و پس از او پیامبرى نخواهد آمد. یکى از پیامبرانى که بشارت آمدن حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم را به پیروانش داد حضرت عیسى علیه السلام بود؛ چنان‌که خداوند به نقل از حضرت عیسى علیه السلام مى‌فرماید
 
وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُبِینٌ(7)
 
و هنگامی که عیسی مریم به بنی اسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق می‌کنم .
 
و نیز (شما را) مژده می‌دهم که بعد از من رسول بزرگواری که نامش (در انجیل من) احمد است بیاید. چون آن رسول ما با آیات و معجزات به سوی خلق آمد گفتند: این سحری آشکار است.
 
قسمتى از تعلیمات موسى‌ و عیسى‌ و محتواى کتاب‌هاى آنها در ضمن گفته‌هاى پیروانشان به این کتاب‌ها انتقال یافته است، به همین دلیل نمى‌توان همه آنچه را که در عهد قدیم (تورات و کتاب‌هاى وابسته به آن) و عهد جدید (انجیل و کتاب‌هاى وابسته به آن) آمده است، انکار کرد.

بلکه محتواى کتاب‌هاى فوق، مخلوطى از تعلیمات این دو پیامبر بزرگ خدا و افکار و اندیشه‌هاى دیگران است.در کتاب‌هاى موجود، تعبیرات گوناگونى که بشارتِ ظهور پیامبر بزرگى در آینده که نشانه‌هاى او جز بر پیامبر اسلام تطبیق نمى‌کند، دیده مى‌شود.
 
آخرین و کاملترین تسلّى دهنده در انجیل
جالب آنکه غیر از پیشگویى‌هایى که در این کتاب‌ها دیده مى‌شود و بر شخص پیامبراسلام صلى الله علیه و آله تطبیق مى‌کند،
 
 در سه مورد از انجیلِ «یوحنّا»، روى کلمه «فارقلیط» تکیه شده که در ترجمه‌هاى فارسى، به «تسلّى دهنده» ترجمه شده است. اکنون به متن انجیل یوحنّا به نقل از تفسیر نمونه توجّه کنید:
 
«و من از پدر خواهم خواست و او «تسلّى دهنده‌ى» دیگر به شما خواهد داد که تا ابد با شما خواهد ماند.» (8)و در باب 15 آمده است: «و چون آن «تسلّى دهنده» بیاید ... در باره‌ى من شهادت خواهد داد.» (9)
 
و در باب 16 نیز مى‌خوانیم: «لیکن به شما راست مى‌گویم که شما را مفید است که من بروم‌.که اگر من نروم، آن «تسلّى دهنده» به نزد شما نخواهد آمد، امّا اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد.» (10)
 
مهمّ این است که در متن سریانى اناجیل که از اصل یونانى گرفته شده است، به جاى تسلّى دهنده، «پارقلیطا» آمده و در متن یونانى «پیرکلتوس» که از نظر فرهنگ یونانى به معنى «شخص مورد ستایش» و معادل واژه‌هاى «محمّد و احمد» در زبان عربى است.
 
ولى هنگامى که ارباب کلیسا متوجّه شدند انتشار چنین ترجمه‌اى ضربه‌ى شدیدى به تشکیلات آنها وارد مى‌کند، به جاى «پیرکلتوس»، کلمه‌ى «پاراکلتوس» را نوشتند که به معناى «تسلّى دهنده» است و با این تحریف آشکار، این سند زنده را دگرگون ساختند، هر چند با وجود این تحریف، بشارت روشنى از ظهور یک پیامبر بزرگ در آینده مشهود است.(11)
 
خاتم پیامبران در دایرة المعارف بزرگ فرانسه،
«محمّد، مؤسّس دین اسلام و فرستاده‌ى خدا و خاتم پیامبران است. کلمه «محمّد» به معنى بسیار حمد شده است و از ریشه‌ى «حمد» به معنى تجلیل و تمجید، گرفته شده .
 
 و نام دیگرى که آن هم از ریشه‌ى «حمد» است و هم معنى لفظ «محمّد» مى‌باشد، «احمد» است که احتمال قوى مى‌رود، مسیحیان عربستان، آن لفظ را به جاى «فارقلیط» به کار مى‌بردند.
 
 احمد یعنى بسیار ستوده شده و بسیار مجلل، که ترجمه‌ى لفظ «پیرکلتوس» است و اشتباهاً لفظ «پاراکلتوس» را به جاى آن گذاشته‌اند و به این ترتیب نویسندگان مذهبى مسلمان مکرّر گوشزد کرده‌اند.
 
 که مراد از این لفظ، بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز آشکارا در آیه ششم سوره صف به این موضوع اشاره مى‌کند.» (12)
 
عدم تحریف اسلام دلیل بر تکمیل بودن دین
دین اسلام از هرگونه تحریفى محفوظ است و تحریف نمى‌شود، ولى دین و کتاب‌هاى آسمانى سایر دین‌ها تحریف شده است؛ خداوند مى‌فرماید:«إِنّٰا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ»؛(13) ما خود این کتاب را فرو فرستادیم و خودمان از آن نگهبانى (و نگهدارى) مى‌کنیم.
 
در حالى که کتابهاى آسمانى دیگر مانند تورات و انجیل تغییرهاى فراونى کرده و مطالب غیر معقول و خنده دارى در آنها دیده مى‌شود، که کُشتى گرفتن یکى از پیامبران با خدا یکى از نمونه‌هاى آن است.
 
در این آیه‌ى کوتاه، شش نوع تأکید بکار رفته است؛ سه تأکید براى نزول قرآن که در کلمات‌ «إِنَّا، نَحْنُ‌، الذِّکْرَ» نهفته شده و سه تأکید براى حفظ قرآن از هر نوع تغییر و تحوّل که در کلمات‌ «إِنَّا، لَهُ‌، ل» است که در اصطلاح ادبیات عرب براى اهل فن روشن است.
 
به گواهى و وعده خدا در این آیه، هیچ گونه تغییر وتحریفى در قرآن رخ نداده، چنانکه در آیات دیگر نیز این مطلب آمده است، از جمله: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»(14) هیچگونه باطلى از هیچ طریقى به قرآن راه ندارد.
 
و اگر روایاتى را دیدیم که‌ در آن به تحریف قرآن اشاره‌اى دارد؛ یا جعلى است که باید بر دیوار زد و یا مراد تحریف در معنا وعمل، تفسیر به رأى و سلیقه و کنارزدن قرآن شناسان اصلى یعنى اهل‌بیت پیامبر علیهم السلام مى‌باشد.
 
علاوه بر وعده خداوند مبنى بر حفاظت از قرآن، مسلمانان از آغاز، قرآن را حفظ کرده ودر نوشتن وحفظ آن جدّى بودند، حتّى آموزش قرآن را مهریه زنان قرار مى‌دادند،
 
 در نمازها مى‌خواندند و کاتبان وحى افراد متعدّد بودند که یکى از آنان حضرت على علیه السلام بود وامامان اهل‌بیت علیهم السلام مردم را به همین قرآن موجود دعوت مى‌کردند.
 
 به علاوه حدیث ثقلین از شخص پیامبر که فرمودند: من دو چیز گرانبها در میان شما مى‌گذارم و مى‌روم؛ یکى قرآن و دیگرى اهلبیتم، که این دو هرگز از هم جدا نمى‌شوند.
 
و اگر شما به هر دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. گواه دیگرى بر سلامت قرآن است و به راستى مگر مى‌توان گفت رسالت پیامبر ثابت ولى کتابش متغیر است؟!(15)
 
احکام دین اسلام منطبق بر فطرت و عقل است
احکام دین اسلام منطبق بر فطرت و عقل است، در حالى که در دیگر شریعت‌ها، گاهى احکامى وجود دارد که معقول نیست؛ مثلاً دین اسلام به ما اجازه مى‌دهد در برابر زورگویان بایستیم و اگر به ما ستم کردند (مثلاً ما را زدند) ما هم مقابله به مثل کنیم .
 
الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ  فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ(16)
 
ماه‌های حرام را در مقابل ماه‌های حرام قرار دهید، که اگر حرمت آن را نگاه نداشته و با شما قتال کنند شما نیز قصاص کنید. هر که به ستم بر شما دست دراز کند او را از پای در آورید به قدر ستمی که به شما رسانده است، و از خدا پروا کنید و بدانید که خدا با پرهیزکاران است.
 
این آیه مى‌فرماید: اگر مخالفان شما در این چهار ماه به شما هجوم آوردند، شما نیز در برابرشان بایستید و در همان ماهها با آنان بجنگید و ماه حرام را در برابر ماه حرام قرار دهید.
 
 زیرا حرمت خون مسلمانان و حفظ نظام اسلامى از حرمت این ماهها بیشتر است، و هرکس حرمت‌ها را شکست باید مورد قصاص قرار گیرد.
 
 سپس به عنوان یک قانون کلّى مى‌فرماید: هرکس به شما تجاوز کرد، به همان مقدار به او تعدّى کنید. و تقوا داشته باشید و بیش از مقدار لازم قصاص نکنید و بدانید که خداوند با متّقین است.
 
 در حالى که انجیل مى‌گوید: اگر کسى به سمت راست صورت شما سیلى زد، سمت چپ صورتتان را هم جلو بگیرید تا بزند.حالا خودتان مقایسه کنید و ببینید زورگویان و ستم کاران کدام یک را بیشتر دوست دارند و با کدام روش مى‌توان ظلم و ستم را ریشه کن کرد؟
 
دین کامل محدود به منطقه جغرافیایی خاصّی نخواهد بود.
از ضروریات این آیین الهی است. همگان هم به خوبی می دانند که محدود به منطقه جغرافیایی خاصّی نبوده است. علاوه بر این، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به سران کشورهایی مانند:
 
 قیصر روم، پادشاه ایران و فرمانروایان مصر و… نامه نوشتند و همه را به پذیرش دین اسلام دعوت کرده و از پیامدهای کفر بر حذر داشتند.
 
 و اگر دین اسلام، جهانی نبود چنین دعوتی عمومی انجام نمی گرفت و سایر اقوام و امت ها هم عذری برای عدم پذیرش می داشتند. بنابراین، نمی توان بین ایمان به اسلام و ضرورت عمل بر طبق این شریعت الهی تفکیکی قایل شد و در نتیجه نمی توان کسی را از این آیین الهی مستثنی دانست. (17)
 
 آیات قرآنی نیز دین اسلام را برای هدایت تمام مردم می داند (اِنْ هُوَ اِلاّ ذکرٌ لِلعالَمِین)[ (18) در این آیه تأکید شده است که قرآن برای جهانیان نازل شده است.
 
و در آیه دیگر خبر از پیروزی دین جهانی اسلام، بر همه ادیان خبر داده و می فرماید: (هو الذی ارسل رسوله بالهُدی و دین الحقِّ لِیُظْهِرَهُ علی الّدین کُلِّهِ) (19)«او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد
 
اسلام بر اساس فطرت مشترک همه ی اقوام و ملت هاست
دین اسلام بر اساس فطرت انسان ها پایه گذارى شده و چون  فطرت در همه  انسان ها مشترک است ، پس اسلام همگانى است . چنان که قرآن کریم مى فرماید:«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ (20)


پس روى خود را متوجه آیین پروردگار کن!این فطرتى است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده ; دگرگونى در آفرینش الهى نیست .» نتیجه ، این که دین همگانى است .
 
حضرت رسول خدا فرمود هیچ مولودی نیست مگر اینکه بر فطرت دین اسلام متولد می شود سپس این پدر ومادر او هستند که اورا یا یهودی می کنند یا نصرانی ویا مجوسی . صحیح بخاری این نور براى همه افراد بشر لازم و مفید است .
 
 پس دین اسلام همگانى است ; چنان که خداوند مى فرماید «وَ مَا هِىَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْبَشَرِ» (21) ; «وَ مَا هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَــلَمِینَ ; (22) و اختصاصى به عصرى خاص و یا نژادى ویژه ندارد»; «وَ مَآ أَرْسَلْنَـکَ إِلاَّ کَآفَّهً لِّلنَّاسِ». (23)

 
 قلمرو دعوت رسول خدا نیز همه افراد بشرند: «تَبَارَکَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَــلَمِینَ نَذِیرًا (24)
 
 زوال ناپذیر و پر برکت است کسى که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد»; «نذیراً للبشر نذیر براى بشر است  (25)دعوت و ترغیب دین از همه انسان ها به تدبّر و تفکر، شاهد دیگرى بر جهانى بودن آن است : «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ (26) چرا در قرآن تدبّر نمى کنید»
 
دین اسلام تکمیل کننده ادیان قبلی است.
دین‌هاى الهى مانند پایه‌اى تحصیلى و دوره‌هاى درسى است، که با توجه به سطح بینش و توان مردم در یادگیرى و عمل کردن، خدا آنها را بر پیامبران نازل فرموده است. در زمان حضرت نوح مردم آگاهى بسیار کمى داشتند و نمى‌توانستند دین اسلام را دریافت کنند بفهمند و عمل کنند.
 
آنان مانند دانش‌آموزان کلاس اول ابتدایى بودند، به این خاطر خداوند دین ساده و ابتدایى براى آنها انتخاب کرد، پس دین آنها کامل نبود.در دورۀ حضرت ابراهیم علیه السلام سطح آگاهى‌هاى مردم بیشتر شد و مى‌توانستند دین کامل‌ترى داشته باشند. پس دین حضرت ابراهیم از دین حضرت نوح کامل‌تر بود.
 
 این روند تا دین‌هاى حضرت موسى علیه السلام و عیسى علیه السلام ادامه پیدا کرد، تا در زمان حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم مردم جهان به حدّى رسیدند که مى‌توانستند کامل‌ترین دین را دریافت کنند. بدین خاطر خداوند مهربان دین اسلام را که کامل‌ترین دین بود براى مردم فرستاد.
 
پس همان گونه که دانش‌آموزان، سال به سال و دوره به دوره معلومات بیشترى مى‌آموزند و کامل‌تر مى‌شوند، دین‌هاى الهى نیز دوره به دوره کامل‌تر شدند، تا به دوره اسلام رسید.
 
 و مسلمانان - این دانش آموخته گان دانشگاه اسلام به حدّى رسیدند که توانستند نقشه کامل و جامع مسیر خداشناسى یعنى قرآن را به دست بگیرند و با راهنمایى اهل بیت مسیر سعادت را طى کنند.
 
اسلام دین میانه ای است، افراط و تفریط در آن وجود ندارد
خداوند می فرماید: طه (27) مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى(28) ما این قرآن را بر تو نفرستادیم که تا رنج کشی.و نیز می فرماید: {یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ} (29) خداوند به شما ارادهء آسانی دارد و ارادهء دشواری بر شما ندارد.
 
و برای کسی که بنابر دلایلی نا توانی دارد تکلیف شرعی به اندازه توان او در نظر گرفته می شود.لا یکلف الله نفسا الا وسعها سوره بقره).خداوند هیچ نفسی را مکلف نمی کند مگر به اندازه توان او بنابر این طبق این اسناد اسلام بر خلاف اقوال معاندین دین میانه ای است و نه دین سختگیری ها.
 
دین اسلام در همه ی امور  جامع و کامل است
دین اسلام جامع است؛ یعنى براى تمام امور ما انسان‌ها برنامه ریزى کرده است؛ از روابط شخصى ما با خدا گرفته تا روابط اجتماعى، خانوادگى، اقتصادى و...، در حالى که دین‌هاى دیگر این جامعیت را ندارند.
 
نظریه جامع انگاری دین اسلام بر آن است که این جامعیت برخاسته از دو مؤلفه است: اول، جامعیت منابع آموزه‌های اسلامی که عبارت از قرآن و روایات بزرگان معصوم علیه‌السّلام است؛ دوم، جامعیت آموزه‌های دین اسلام.
 
تصریح قران بر جامعیت دین اسلام
قرآن تصریح می‌کند که این کتاب آسمانی به همه نیازهای انسان پاسخ می‌دهد (30) و تعالیم ادیان پیشین را تصدیق می‌کند و مردمی را که ایمان می‌آورند، راه می‌نماید. (31) قرآن، دین اسلام را جهانی می‌خواند(32)

و این گواه است بر جامعیت آن؛ زیرا دینی جهانی است که توان پاسخگویی به همه مردم جهان را داشته است و این امر تنها با جامعیت میسر خواهد شد. (33)
 
جامعیت اسلام در روایات معصومین
روایاتی که بر جامعیت دین اسلام گواهی می‌دهند، بسیارند. از آن جمله است روایتی از امام باقر علیه‌السّلام که می‌فرماید، خداوند هر آنچه را امت به آن نیازمند است، در کتاب خود یا سنت رسولش بیان کرده است. (34)
 
روایتی نیز از امام علی علیه‌السّلام نقل است که می‌فرماید: «بدانید که قرآن، دانش آینده و حدیث گذشته را در خود دارد و دردهایتان را درمان می‌کند و امور فردی و اجتماعی شما را سامان می‌دهد.» (35)
 
نیز امام صادق علیه‌السّلام می‌فرماید: «خداوند در قرآن همه چیز را بیان کرده است.» (36)
 
دلیل عقلی بر جامعیت اسلام.
نفی جامعیت به معنای آن است که بپذیریم دین اسلام ناقص است؛ حال آنکه نسبت هر گونه نقص به اسلام خلاف عقل است؛ زیرا اولا با خاتمیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم سازگار نیست (37)
 
و ثانیا بر خلاف قاعده لطف است (38)و ثالثا نظریه تقصیر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در تبلیغ دین را تقویت می‌کند. (39)
  
اصل اجتهاد ملاگی بر جامعیت اسلام.
وجود اصل اجتهاد مستمر در آیین اسلام ملاکی دیگر است که جامعیت آن را تضمین می‌کند. اجتهاد مستمر به معنای استنباط احکام جزئی از قواعد کلی متن دین است. (40)
 
امام‌ خمینی یکی از شاخصه‌ها و ویژگی‌های اسلام را، جامع بودن قوانین و معارف اسلامی و رساندن مردم به سعادت دنیا و آخرت می‌داند. (41)
 
ایشان تاکید دارد که اسلام تنها عبادت و تعلیم‌وتعلم عبادی نیست، بلکه منشا بسیاری از احکام عبادی اسلام، حکمت‌های اجتماعی و سیاسی است. (42)
 
به اعتقاد امام‌ خمینی مکتب اسلام مکتبی است که در تمام شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی و نظامی دخالت و نظارت دارد.
 
 و از هیچ نکته‌ای هرچند بسیار ناچیز که در طبیعت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش دارد، فروگذار نکرده و تمامی موانع تکامل اجتماع و فرد را بیان کرده و در مسیر برطرف‌کردن آنها گام برداشته‌ است. (43)
 
از نظر امام‌ خمینی اسلام از بیان هیچ‌چیز غافل نبوده است (44)و برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه دارد. (45)ایشان، با تاکید بر بعد تربیتی اسلام معتقد است.
 
 اسلام مکتب انسان‌ساز است و برای تمام مرحله‌های تکامل انسان از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل تهذیب نفس و سیروسلوک برنامه دارد. (46)
 
ازاین‌رو علاوه ‌بر جنبه‌های فردی به روابط اجتماعی انسان در جامعه و همچنین ارتباط جامعه اسلامی با سایر جوامع توجه کرده‌ است. امام‌ خمینی تاکید دارد که قرآن کریم و سنت، شامل همه دستورها و احکامی است که برای سعادت بشر نیاز است و بر همین اساس است که قرآن خود را «تبیان کل شی» (47)
 
معرفی کرده‌ است. این کتاب آسمانی کامل‌ترین و جامع‌ترین کتاب شریعت است. (48)
 
نتیجه:
دین مبین اسلام بر اساس آموزه‌هایش؛ کامل‌ترین و جامع‌ترین دین است، و بر اساس محتوایش؛ عقلانی‌ترین و منطقی‌ترین دین است و از نظر فراگیری؛ جهانی‌ترین و جاودانه‌ترین دین است .
 
و از نظر پذیرش؛ جوان پسندترین و عرفانی‌ترین دین است و از نظر پاسخ‌گویی به نیاز بشر، علمی‌ترین و عالی‌ترین دین است.
 
درعین‌حال وزین‌ترین، آسان‌ترین و ساده‌ترین دستورات در آن نهفته است، به صورتی که هیچ فرقه و مسلکی و هیچ مرام و روشی به گرد او نرسد.
 
دین مبین اسلام در اوج کمال و زیبائی، دینِ زندگی، دینِ آرامش و امنیت، دینِ عزت و شرافت، دینِ اتحاد و برادری، دینِ صلح و هم‌زیستی، دینِ پیشرفت و تمدن و دینِ تلاش و کوشش است.
 
با نگاه مقایسه اى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مى گوییم: دین اسلام برترى دارد،‌
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند،‌ قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
 
دوم: حقوق فردى انسان ها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
 
چهارم: رهنمود هاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستى اند،‌ مثلاً عدم خشونت بودایى ها و مسیحیان، در حالى که دنیا پر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیت ها همخوان است.
 
پنجم: اکثر دین ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان ها نیستند،‌ یا اگر هستند، تعادلى در آن ها دیده نمى شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسان‌ها مى شود. این وضع در اسلام بهتر است.
 
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند، در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد. که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده اند.
 
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.
 
پی نوشت:
1. سورآل عمران ۳، آیه۷.   
2. سور مائده ۵، آیه۳.   
3. عقائد الشیعة الامامیه، ص۵۶۳.   
5. سوره بقره، آیه 185.
6.تفسیر نور جلد 1 - صفحه 556
7. سوره صف آیه 6.
8. انجیل یوحنّا، باب 14، جمله 16.
9. انجیل یوحنّا، باب 15، جمله 26.
10. انجیل یوحنّا، باب 16، جمله 8.
11. تفسیر فرقان.
12. دایرة المعارف بزرگ فرانسه، ج 23، ص 4176، به نقل از تفسیر نمونه.
13. سوره حُجر، آیه 9.
14. سوره  فصلت آیه 42
15. تفسیر نور جلد 4 - صفحه 444
16. سوره بقره  آیه 194 .
17. مصباح یزدی، محمد تقی، اصول عقاید، ناشر مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سیزدهم، 1374، ج 1 و 2، ص 330ـ329.
18.سوره  تکویرآیه 27.
19.سوره  صف آیه 9.
20.سوره روم  آیه 30
21. سوره مدثرآیه 31
22. سوره قلم آیه 52
23. سوره صبا آیه 28
24. سوره فرقان آیه 1
25. سوره مدثر آیه 26
26. سوره محمد آیه 24
27. سوره طه، آیه 1
28 سوره طه، آیه 2
29. سوره  بقره: آیه ۱۸۵
30 نمل/سوره۲۷، آیه۸۵.   
31 یوسف/سوره۱۲، آیه۱۱۱.   
32 انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷.   
33. کشف المراد، ص۳۸۶.
34. نور الثقلین، ج۳، ص۷۴.   
35. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸.   
36. کلینی، محمد بن یعقوب،اصول کافی، ج۲، ص۵۹۹.   
37. خاتمیت، ص۸۶- ۷۰.   
38. الالهیات، ج۲، ص۵۴- ۴۷.
39. نهج البلاغه، خطبه
40. رهبری در اسلام، ص۴۶۳- ۴۴۹.
41. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۳، ص۲۰۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.   
42. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۶-۴۰۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.   
43. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۲-۴۰۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.   
44. خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، ص۱۸۴، تهران، بی‌تا.
45. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۴، ص۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.   
46. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.   
47. نحل/سوره۱۶، آیه ۸۹.   
48. خمینی، روح‌الله، ولایت فقیه، ص۲۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.   

نبوت یک جریان پیوسته است و پیام خدا (یعنی دین) یک حقیقت بیشتر نیست، ظهور پیاپی پیامبران، تجدید دائمی شرایع، نسخه های مداوم کتب آسمانی، این سؤال را پیش می کشد که چرا پس از اسلام و با اعلام ختم نبوت، ارتباط انسان با جهان غیب یکسره منقطع شد،.

و نه تنها پیامبر تشریعی (صاحب شریعت) نیامده و نخواهد آمد، حتی پیامبر تبلیغی نیز نیامده و نخواهد آمد؟ فلسفه و راز ختم نبوت چیست؟ در پاسخ به این سوال و علت یابی خاتمیت سه علت عمده را باید بیان کرد.
 

چرا پس از پیامبر اسلام (ص) پیامبر دیگری نیامد؟

زیرا قرآن بر سایر کتب اشرافیت دارد
«مهیمن» به معنای حافظ، شاهد ، مراقب، امین، نگهبان و ایمنی بخش، و یکی از اسامی و صفات قرآن است: (وانزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب ومهیمنا علیه). «و این کتاب قرآن را به حق بر تو نازل کردیم؛ در حالی که کتب پیشین را تصدیق می‌کند و حاکم بر آن‌ها است».(1)

قرآن ، حافظ کتاب‌های گذشته است و اصل وجود آن‌ها را تثبیت و تصدیق می‌کند و مراقب است و بر آن‌ها اشراف دارد و در نتیجه می‌تواند بعضی از احکام آن‌ها را نسخ و بعضی دیگر را امضا و تثبیت کند و هر غلط و تحریف راه یافته در آن‌ها را بیان می‌کند.
 
خداوند می‌ فرماید: همه انبیا حقّ آوردند ولی کتب انبیای گذشته، زیر هیمنه و سیطره و نفوذ قرآن کریم حفظ می ‌شود؛ وقتی خدا قرآن را مُهَیْمن برکتب انبیای پیشین قرار داده،.
 
 چون کمال علمی‌ هر پیامبری در کتاب آسمانی او و کمال علمی‌ پیغمبر خاتم نیز در قرآن ظهور می‌ کند، پس ره ‌آورد رسول خدا بالاتر از کتب انبیای پیشین است.
 
اعلام خاتمیت رسول اکرم (ص) در قرآن
ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیماً (2)محمّد صلى الله علیه و آله، پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست، بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است.

گذشته از این، شواهد دیگری نیز دلالت قطعی بر خاتمیت رسول‌ الله دارد که صحیفه نبوت پیامبران به وسیله آن حضرت، به پایان رسید. مقصود از خاتمیت، هم تأخر و خاتمیت زمانی و هم خاتمیت رتبی در قوس صعود است.
 
در این آیه هم کلمه «رسول» و هم کلمه «نبىّ» آمده است. «رسول» صاحب کتاب و «نبىّ» خبر دهنده است، یا آنکه «رسول» پیام‌آور و «نبىّ» انجام دهنده رسالت است.(3)
 
«خاتَمَ» به معناى نگین انگشتر است که در قدیم با حک کردن نام خود بر روى آن، پایان نامه‌ها و دستورها را با آن مُهر مى‌کردند. خاتم و در اینجا کنایه از آخرین پیامبر بودن است.
 
«خاتم» یعنی مُهر، که در پایان نوشته‌ ها قرار می‌ گیرد؛ وقتی نویسنده هر آنچه لازم بود بیان داشت و مقاصد خود را عنوان کرد، پایان نوشتار خود را مهر کرده، ختم آن را اعلام می‌ دارد؛ خدای سبحان که با جهانیان سخن می‌ گوید، از راه فرستادن وحی برای هدایت انسان ها برنامه دارد .
 
لذا نه تنها عیسای مسیح، بلکه همه انبیا کلمات الهی هستند انبیا کتاب حقّ و کلام حقّند. خدای سبحان با فرستادن آنها برای جوامع بشری پیام می ‌فرستد. پس از پایان گفتار و کلماتش، سلسله‌ نبوتشان را با فرستادن پیامبر اکرم ختم، و صحیفه رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم المرسلین مهر کرده است .
 
پس هرگز جا برای نبوت و رسالت دیگری نیست لذا می‌ فرماید: رسول اکرم زیور همه انبیا و خاتم آنان بوده، و سلسله نبوت، با آن حضرت مهر شده و پایان پذیرفته است.
 
ولایت و عبودیت  کامل رسول اکرم (ص)
روایات معتبر اسلامی هیچ پیامبری به نبوت نرسید مگر به معرفت این انوار مقدس. حذیفة بن اسید از پیامبر اکرم (ص) نقل کرد «نبوت هیچ پیامبرى در عالم «اظله» (ظاهرا عالم ارواح) تکمیل نشد .
 
مگر اینکه ولایت من و ولایت اهل بیتم بر او عرضه شد و تمثال آن‌ها براى آن پیامبر مجسم شد و پیامبران، اقرار به اطاعت و ولایت اهل‌بیت کردند؛ عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ أُسَیْدٍ الْغَفَّارِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ‏:
«مَا تَکَامَلَتِ‏ النُّبُوَّةُ لِنَبِیٍّ فِی الْأَظِلَّةِ حَتَّى عُرِضَتْ عَلَیْهِ وَلَایَتِی وَ وَلَایَةُ أَهْلِ بَیْتِی وَ مَثُلُوا لَهُ فَأَقَرُّوا بِطَاعَتِهِمْ وَ وَلَایَتِهِمْ.» (4)

یا امام صادق (ع) در دیگر روایت فرمود: مَا تَنَبَّأَ نَبِیٌّ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا وَ بِفَضْلِنَا عَلَى مَنْ سِوَانَا؛ هیچ پیامبرى به مقام نبوت نرسید مگر به‌معرفت حق ما و برترى دادن ما بر سایرین.» (5)

بعضی از انسان ها تحت تدبیر اسمای جزئیّه حقّند، مثلاً بعضی در حقیقت، عبدالرزّاق، عبدالباسط، عبدالقابض، عبدالکریم یا عبدالجلیل هستند اما پیامبر اسلام «عبدُه» است و پروردگاری مدبّر و مربی شخصی وی است که نهایی ترین مرتبه را داراست، و در قوس صعود، مقامی ‌برتر از مقام مربوبیت شخص رسول اکرم نیست.
 
نزول اختصاصی وحی بر پیامبر اسلام (ص)
 کیفیت نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را می‌توانیم از زبان آن حضرت بشنویم و این بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در طی حدیثی آمده است که در طرق روایات شیعه و اهل سنت دیده می‌شود:

 حارث بن هشام از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) پرسید، وحی چگونه بر شما نازل می‌شود؟ فرمود: گاه صدایی همانند صدای جرس به گوش من می‌رسید و وحیی که بدین صورت بر من نازل می‌شد سخت برمن گران و سنگین بود،
 
سپس این صداها قطع می‌شد و آنچه را جبرائیل می‌گفت فرا می‌گرفتم، و گاهی جبرائیل به صورت مردی بر من فرود می‌آمد و سپس بامن سخن می‌گفت ومن گفته های او را حفظ و از بر می‌کردم (6)
 
پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) در این حدیث، دو کیفیت را درباره وحی بخود، یاد می‌کند که در یکی از آنها صداهای پی در پی همچون آواز جرس به سمع مبارکش می‌رسید.
 
 و در دیگری، جبرائیل (علیه السلام) بصورت یک انسان عادی در نظرش مجسم می‌شد. وحی بگونة اول بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سخت گران و طاقت فرسا بوده است .

چنانکه خداوند متعال از اینگونه وحی به «قول ثقیل = گفتاری گران و سنگین » تعبیر کرده و فرموده است «انا سَنُقلی عَلیکَ قولاً ثَقیلاً» (7) ما گفتار گرانی را بر تو القاء خواهیم کرد).
                                                                                                   
ولی وحی به صورت دوم کمی سبکتر و لطیف بوده و دیگر، آن سرو صداهای هولناک و نا آشنا بگوش نمی‌رسید بلکه جبرائیل (علیه السلام) بصورت فرد عادی و با فرمی مشابه شکل انسانی مألوف و مأنوس، مجسم می‌شد تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بدو آرام گرفته و رعب و بیمی در او بهم نرسد.
 
 ولی باید گفت که وحی در هر دو صورت بر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) سنگین بوده، وهمیشه همزمان با لحظاتی که وحی نازل می‌گردید ـ در تمام فصول سال ـ از پیشانی مبارکش عرق فرو می‌ریخت و خود نیز می‌فرمود:
 
 «فما مِن مَرَّهٍ یوحی الیَّ الّا ظَنَنْتُ آنَّ نَفسی تُقبضُ» هیچ بار وحی بر من نازل نگردید جز آنکه این تصور (به علت سنگینی وحی) در من پدید می‌آمد که جانم گرفته می‌شود.(8)
 
برای آگاهی بیشتر از کیفیت گرانی و سنگینی وحی بر پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به کناب سفینه البحار رجوع کنید (9)
 
 معجزه پیامبر(ص) برای همه قابل درک و فهم است
و اگر درک قرآن مقدور همه نیست، لااقل دسترسی به برخی از درجات آن مقدور محقّقان هست و به همان میزان می‌ توان رسول خدا و سیره علمی‌ آن حضرت را شناخت.
 
از آیاتى از قرآن که امر به تدبّر مى کند به خوبى استفاده مى شود که قرآن براى هر کس قابل فهم است، ولى به مقدار بضاعت علمى، و اگر قابل فهم نبود امر به تدبّر لغو بود و خداوند بزرگتر از آن است که سخن لغو گوید،
 
 پس آنچه بعضى فکر مى کنند قرآن قابل فهم ما نیست و کتابى فوق فهم ما است، اینها یا عالمانه و یا جاهلانه قرآن را طرد مى کنند و متوجّه نیستند.
 
 ما فکر مى کنیم به طرفدارى از این کتاب الهى سخن مى گویند و ظاهر سخن آنها هم زیبا است، ولى اگر در سخن آنها دقت شود، مفهوم حرفشان این است که:
 
قرآن را باید فقط خواند و از متن زندگى و جامعه کنار گذارد، زیرا فقط الفاظى مى خوانیم ولی معانى آن را درک نمى کنیم، آیا از خود نباید بپرسیم .
 
اگر قرآن قابل تدبّر و درک نیست چرا فقط در خود قرآن چهار مرتبه امر به تدبّر شده، و این غیر از مواردى است که امر به تفکر و تفقّه و غیره شده است .
 
یعنى فقط ماده (تدبّر) این قدر مورد تأکید قرار گرفته است. «أَفَلَایَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»(10) آیا نخوانده اند که خداوند غایت انزال قرآن را تدبّر در آیات آن و تذکر قرار داده است:
 
 «کِتَابٌ اَنزَلنَاهُ اِلَیکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ اُولُوا الاَلبَابِ»(11)؛ (این کتابى است پربرکت که بر تو نازل کرده ایم، تا در آیات آن تدبر کنند، و صاحبان مغز [و اندیشه] متذکّر شوند).(12)
 
از برجسته ترین مزایای علمی ‌رسول اکرم  آن است که خدای سبحان قرآن را به ‌او آموخته و حقیقت آن را در قلب مطهر او القا کرده، پس زمانی می ‌توانیم سیره علمی‌ رسول گرامی‌ را ارزیابی کنیم که حقیقت قرآن را بشناسیم.
 
تجلیل خداوند نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطاب
خدای سبحان، از نظر ادب محاوره، حرمتی خاص برای پیامبر خاتم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ قایل است که برای انبیای پیشین قایل نبوده. انبیای گذشته را با نام مخصوص آنها خطاب می کند.
 
اما هرگز نام مبارک پیامبر اسلام را به عنوان «یا محمد» نمی برد بلکه همیشه از او با تعبیرهای تجلیل آمیزی همچون: «یا أیّها النبی»(13 )، «یا أیّها الرسول»(14) یاد می کند. مثلا درباره آدم ابوالبشر می فرماید:
 
«یا آدَمُ اْسْکُنْ اَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّة» درباره حضرت نوح می فرماید:«یا نُوح اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أهْلِک»درباره موسی:«یا مُوسی أَقْبِلْ وَ لاتَخَفْ»
 
ولی درباره رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ علاوه بر خطاب جلالت آمیز خود، به بندگان نیز می آموزد:«لا تَجْعَلوُا دُعاءَ الْرَّسولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضُکُمْ بَعْضاً»(15)
 
«هر گاه خواستید پیامبر را صدا بزنید او را مانند مردی عادی صدا نزنید.»
 
عظمت اخلاق پیامبر اکرم(ص)
عائشه گوید: هیچ کس خوش خلق تر از رسول خدا صلى الله علیه و آله نبوده است و هر وقت کسى از اهل بیت او یا دیگران او را می‌خواندند و صدا می‌زدند در جواب آن‌ها لبیک مى فرمود لذا این آیه براى او نازل شد.(16) وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ(17)

با جمله اسمیه و تأکید، می ‌فرماید: تو دارای اخلاق عظیمی هستی، وقتی خدای سبحان از چیزی به عظمت یاد کند، معلوم می ‌شود که از عظمت فوق العاده ‌ای برخوردار است.
 
 چون او هر چیزی را به عظمت نمی‌ ستاید؛ بسیاری از موارد را با صفت «ضَعف» یا «قلّت» یاد می‌ کند، سراسر دنیا را اندک می‌ شمرد:
 
 ﴿متاع الدنیا قلیل﴾ و از دسیسه‌ های شیطان به عنوان: ﴿إنّ کید الشیطان کان ضعیفاً﴾ سخن می‌ گوید؛ اما وقتی از خُلق رسول خدا نام می‌ برد می‌ فرماید: ای پیامبر تو واجد همه ملکات نفسانی در حد اعلا هستی!
 
عالم بودن به غیب و شهادت حضرت رسول (ص)
از مقامهای منیع رسالت، اطلاع بر غیب است. خدای سبحان می فرماید:«قُلِ اْعْمَلوُا فَسَیَرَیْ اللّهُ عَمَلُکُمْ وَ رَسوُلُهُ وَ الْمُؤْمِنون»«به مردم بگو هر کاری می کنید خدا، پیامبر و مؤمنان می بینند.» (18)
 
یعنی مقام رسالت که مقام اطلاع بر غیب، آگاهی بر نهان و نهاد انسان ها، قلب ها و فکرها و سرهای دیگران است، از کارهای شما اطلاع دارد. این که خدا فرمود:
 
بگو پیامبر می بیند، تنها اخبار نیست بلکه با این بیان، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را مظهر عالم غیب و شهادت کرده است.
 
عدم تحریف و تغیر در کتاب و شریعت پیامبر اکرم (ص)
یکى از مهمترین علل ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیلهایى است که در تعلیمات و کتب مقدّس پیامبران رخ مى داده است.
 
 و غالباً پیامبران احیا کننده سنن فراموش شده و اصلاح کننده تعلیمات تحریف یافته پیشینیان خود بوده اند. گذشته از انبیائى که صاحب کتاب و شریعت و قانون نبوده و تابع یک پیغمبر صاحب کتاب و شریعت بوده اند.
 
 مانند همه پیامبران بعد از ابراهیم تا زمان موسى و همه پیامبران بعد از موسى تا عیسى، پیامبران صاحب قانون و شریعت نیز بیشتر مقرّرات پیامبر پیشین را تأیید مى‏ کرده ‏اند.
 
ظهور پیاپى پیامبران تنها معلول تغییر و تکامل شرایط زندگى و نیازمندى بشر به پیام نوین و رهنمایى نوین نیست، بلکه بیشتر معلول نابودیها و تحریف و تبدیلهاى کتب و تعلیمات آسمانى بوده است.(18)
 
شهید مطهری(ره) امت های انبیای گذشته را همانند کودک مکتبی مثال می زند که توان نگهداری کتاب خود را ندارد و پس از مدت کوتاهی آن را پاره پاره می کند.(19)
 
 لذا لازم است روند تجدید بعثت انبیای الهی ادامه یابد تا اینکه بشر به آن سطح از بلوغ فناوری و اجتماعى رسید که مى ‏توانست. [با استفاده از ابزاری که در اختیار داشت مثل صنعت چاپ و کتابت و حفظ و تلاوت متناوب آیات و احادیثی که در تفسیر آنها بیان می شود و...] حافظ و نگهبان مواریث علمى و دینى خود باشد و خود به نشر و تبلیغ و تعلیم و تفسیر آن بپردازد.
 
در چنین شرایطی خداوند خاتم پیامبران را با قرآن که از همه جهت کامل است می فرستد و خود نیز بدین گونه به آن تصریح کرده که: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛(20)

 (ما خود این کتاب را فرود آوردیم و هم البتّه خود نگهبان آن هستیم) - از تحریف آن جلوگیری می کند. در چنین شرایطی امر تجدید شرایع و تبلیغ و حفظ آنها از تحریف دیگر لزومی ندارد و متوقف می گردد.
 
و دیگر نه به پیامبری با شریعت جدید نیاز است و نه به پیامبرانی که بخواهند سنت پیامبران قبلی را که بخاطر تحریف یا بی توجهی مردم فراموش می شد، احیا کنند.
 
رسالت پیامبر (ص) برای همه انسان ها تا روز قیامت هست
خداوند پیامبر اکرم  را شخصیتی جهانی دانسته و در باره قلمرو رسالت او می‌ فرماید: ما تو را برای جهانیان فرستادیم اما بر مؤمنان منت نهادیم.
 
 این دو نکته در باره قرآن کنار هم آمده است که قرآن کتابی جهانی است: ﴿شهر رمضان الذی اُنزل فیه القران هدی للناس و بیناتٍ من الهدی و الفرقان﴾(21) لیکن تنها اهل‌ تقوا از آن طرفی می ‌بندند:
 
﴿ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین﴾(22) این کتاب برای همه آمده، ولی عده ‌ای به عمد خود را از آن محروم کرده ‌اند، کتابی جهانی است ولی اهل‌ تقوا و فضیلت از آن بهره می‌ گیرند.
 
درباره رسول خدا نیز این دو تعبیر را دارد، از طرفی می ‌فرماید: تو پیامبری جهانی هستی: ﴿وما أرسلناک إلا کافةً للناس) (30)، و از طرف دیگر می‌ فرماید: ﴿لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم﴾(24): خداوند بر مؤمنان منت نهاده پیامبری را از خودشان در میان آنها برانگیخت.
 
«منت» عبارت است از نعمت سنگین و بزرگی که تحمل آن آسان نیست، تنها مؤمن از عهده پذیرش نعمت پیامبری و اطاعت از آن، به خوبی برمی ‌آید، نعمت ایمان، رسالت و ولایت چنین است.
 
حاصل آنکه: رسالت پیامبر برای همه انسان ها تا روز قیامت هست ولی تنها مؤمنان از فیض رسالت بهره ‌مند می‌ شوند و خدا تنها بر آنان منت نهاده و رسول، از بین آنها مبعوث شده است.
 
 گرچه بعثت همه انبیا منت است اما دو ویژگی خاتمیت و منت بودن بعثت تنها در خصوص پیامبر خاتم آمده است.
 
رسول اکرم مظهر رأفت و رحمت خدا برای مؤمنان
خداوند در مورد بعضی از انبیا تعبیر برادر کرده می‌ فرماید: «برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، «برای قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم»، «...آن هنگام که برادرشان نوح آنها را گفت. »
 
ولی درباره پیامبر تعبیر برادر نیامده، بلکه می‌ فرماید: ﴿هو الذی بعث فی الأمّیین رسولاً منهم﴾ یا اینکه می ‌فرماید ﴿لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیزعلیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم﴾(25)
 
 پیامبری برای شما آمده که از جانتان برخاسته، انحراف شما برای او بسیار سخت است، با حرص و شوق کوشش می‌ کند تا شما مؤمن بشوید، او مظهر رأفت و رحمت خدا برای مؤمنان است.
 
خداوند خطاب به پیامبر می فرماید، تو مبشر جهانیان هستی اما تنها مؤمنان از تو استفاده کرده آنان را به رحمت خاصه نوید می‌ دهی و گرنه توده انسان ها از خُلق و سبک زیست مردمی‌ تو بهره می‌ برند، هر چند به راه نیایند، حد اقل از تیرگی آنها کاسته می شود.
 
شرح صدر رسول اکرم (ص)
خداوند سبحان به رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید:«ما برای این که تو را به مکتب لدی اللهی برسانیم و از ام الکتاب برخوردارت کنیم. ظرف دلت را باز کردیم تا گنجایش این علوم را داشته باشی.»
 
«اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکْ * اَلَّذی اَنْقَضَ ظَهْرَک»(26)«آن بار توان فرسا را از دوش تو برداشتیم و سینه ات را گشودیم، مانعی از درون و فشاری از بیرون نداری، می توانی اسرار را بنگری و سختی ها را تحمل کنی.»
 
رهبران حق که در برابر طوفان مخالفت‌ها و مشکلات و شکنجه‌ها و تهدیدها و توطئه‌ها و تهمت‌ها و لجاجت‌ها و جنگ‌ها و ... قرار مى‌گیرند بیش از هر چیز به سعه صدر نیاز دارند.
 
شرح صدرى که به پیامبر اسلام داده شد، باعث شد تا آن حضرت در برابر آن همه آزارها، قومش را نفرین نکند و مى‌فرمود: «اللهم اهد قومى فانهم لا یعلمون» (27)یعنى خداوندا این مردم را هدایت کن زیرا که نمى‌دانند و در فتح مکه با اعلام عفو عمومى فرمود:

«لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ» امروز باکى بر شما نیست و همه را بخشیدم، همانگونه که یوسف با این جمله تمام برادرانش را یکجا عفو کرد(28)سعه صدر، زمینه‌ساز انجام برنامه‌هاى سنگین رسالت است
 
درود فرستادن خدا و ملائکه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
مقام پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آن قدر والاست که آفریدگار هستی و تمامی فرشتگان بر او درود می فرستند و خداوند به همه مؤمنان دستور می دهد که آنها هم بر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درود بفرستند:
 
«اِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا اَیُّهاَ الَّذینَ آمَنوُا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّموُا تَسْلیماً»«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند، ای کسانی که ایمان آورده اید! بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.»
 
خداوند در قرآن به پیامبرش مى‌فرماید: به زکات دهندگان صلوات فرست، خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً ... صَلِّ عَلَیْهِمْ‌ (29)
 
 در این آیه به مردم سفارش مى‌کند که بر پیامبر صلوات فرستاده شود. خدا به پیامبرش دستور مى‌دهد به کسانى که به ملاقاتت مى‌آیند سلام کن. «إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ»(30)
 
امام صادق علیه السلام فرمود: «درود خداوند به معناى رحمت، درود ملائکه به معناى به پاکى یاد کردن و درود مردم به معناى دعاست». (31)

پس درود لفظى کافى نیست، تسلیم عملى نیز لازم است. «صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا» و رابطه‌ى مردم و رهبر در حکومت الهى، صلوات و سلام است. (علاقه‌ى قلبى کافى نیست، اظهار علاقه لازم است.) «صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا»(32)
  
دوره رسالت خاتم دوره  بلوغ و رشد است
در دوره های پیشین، بشر به دلیل نرسیدن به بلوغ و رشد، نمی توانست یک نقشه کلی برای مسیر خود دریافت کند و راه خویش را ادامه دهد. لازم بود مرحله به مرحله راهنمایی شود و همیشه راهنمایانی، او را همراهی کنند.
 
هم زمان با دوره رسالت خاتم و پس از آن، این توان برای بشر پیدا شد و برنامه دریافت راهنمایی های منزل به منزل و مرحله به مرحله متوقف گشت.
 
علت دوم تجدید شریعت ها این بود که بشر نمی توانست برنامه کلی و طرح جامع خود را دریافت و تدوین کند. با پیدایش این امکان و استعداد، طرح کلی و جامع در اختیار بشر قرار گرفت و علت دوم تجدید نبوت ها و شریعت ها نیز منتفی شد.
 
عالمان امت، کارشناسانی هستند که با استفاده از نقشه کلی که اسلام به دست می دهد و با تدوین و تنظیم آیین نامه های موقت، راه را می نمایانند. (33)
 
تفسیر و تبلیغ نیاز اصلی بعد از ختم نبوت است
در کل، پیامبران دو وظیفه داشتند: اول اینکه از سوی خدا برای بشر قانون و دستورالعمل می آوردند. دوم اینکه مردم را به اطاعت از خدا و عمل به دستورها و قوانین الهی آن عصر و زمان فرا می خواندند.
 
 در اینجا استاد مطهری میان نبوت تبلیغی و نبوت تشریعی تفکیک قائل می شود و پیامبران را به پیامبران صاحب شریعت و پیامبران مبلّغ شریعتِ پیامبران گذشته تقسیم می کند.
 
به باور وی «غالب پیامبران، پیامبر تبلیغی بوده اند، نه تشریعی. پیامبران تشریعی شاید از انگشتان یک دست تجاوز نکنند. کار پیامبران تبلیغی، ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتی بود که حاکم بر زمان آنها بوده است.
 
 علمای امت در عصر خاتمیت که عصر علم است، قادرند با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان، آن کلیات را با شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی تطبیق دهند و حکم الهی را استخراج و استنباط کنند. نام این عمل، «اجتهاد» است.
 
علمای شایسته امت اسلامی، بسیاری از وظایفی را که پیامبران تبلیغی و قسمتی از وظایف پیامبران تشریعی را (بدون آنکه خود مشرّع باشند) با عمل اجتهاد و با وظیفه خاص رهبری امت انجام می دهند.
 
 ازاین رو، در عین اینکه نیاز به دین همواره باقی است و بلکه هر چه بشریت به سوی تمدن پیش رود، نیاز به دین فزونی می یابد، نیاز به تجدید نبوت و آمدن کتاب آسمانی جدید و پیامبر جدید برای همیشه منتفی گشت و پیامبری پایان یافت».(34)
 
بنابراین، اسلام با اعلام ختم نبوت، نه تنها به نبوت تشریعی، بلکه به نبوت تبلیغی نیز پایان داد. حال بر فرض که پذیرفتیم اسلام به واسطه کمال، کلیّت و جامعیتش به نبوت تشریعی پایان داد، پایان یافتن نبوت تبلیغی را چگونه می توان توجیه کرد؟ استاد مطهری در پاسخ این پرسش می گوید:
 
حقیقت این است که وظیفه اصلی نبوت و هدایت وحی، همان وظیفه اول است، اما تبلیغ و تعلیم و دعوت، یک وظیفه نیمه بشری و نیمه الهی است، ولی عالی ترین و راقی ترین مظاهر و مراتب هدایت است.
 
 وحی رهنمودهایی دارد که از دسترس حس و خیال و عقل و علم و فلسفه بیرون است و چیزی از اینها جانشین آن نمی شود، ولی وحی ای که چنین خاصیتی دارد، وحی تشریعی است، نه تبلیغی؛وحی تبلیغی برعکس است.
 
تا زمانی بشر نیازمند به وحی تبلیغی است که درجه عقل و علم و تمدن به پایه ای نرسیده است که خود بتواند عهده دار دعوت و تعلیم و تبلیغ و تغییر و اجتهاد در امر دین خود بشود.
 
ظهور علم و عقل و به عبارت دیگر، رشد و بلوغ انسانیت، خود به خود به وحی تبلیغی خاتمه می دهد و علما جانشین چنان انبیا می گردند. در عهد قرآن، وظیفه تعلیم و حفظ آیات آسمانی به علما منتقل شده و علما از این نظر جانشین انبیا می شوند. (35)
 
از دیدگاه استاد مطهری، مفهوم «اجتهاد» در فلسفه ختم نبوت، نقش مهمی دارد. عالمان امت در دوران خاتمیت که عصر علم است، با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان، می توانند وظیفه خطیر خود را به انجام رسانند.
 
از آنچه گفته شد، برمی آید که بلوغ و رشد فکری اجتماعی بشر در ختم نبوت نقش دارد و این نقش از چند جهت است:

1. کتاب آسمانی اش را از خطر تحریف، حفظ کرده است.

2. به مرحله ای رسیده است که برنامه تکاملی خویش را یک جا ـ نه منزل به منزل و مرحله به مرحله ـ تحویل بگیرد.
 
3. بلوغ فکری و رشد اجتماعی اش به او اجازه می دهد که ترویج و تبلیغ و اقامه دین و امر به معروف و نهی از منکر را خود برعهده بگیرد. از این طریق، نیاز به پیامبران تبلیغی که مروّج و مبلّغ شریعت پیامبران صاحب شریعت بوده اند، برطرف شده است. این نیاز را عالمان و مصلحان امت برآورده می کنند.
 
4. انسان چنان رشد فکری یافته است که می تواند در پرتو اجتهاد، کلیات وحی را تفسیر و توجیه کند و در شرایط مختلف مکانی و زمانی، هر موردی را به اصل مربوط ارجاع دهد. این مهم را نیز عالمان امت انجام می دهند.
 
پس معنای ختم نبوت این نیست که چون نیاز بشر به آموزه های الهی و تبلیغاتی که از راه وحی می رسید، به دلیل بلوغ و رشد فکری برطرف شده، نبوت پایان یافته است. باید گفت هرگز چنین نیست، بلکه نیاز به وحی جدید و تجدید نبوت ها رفع شده است، نه نیاز به دین و آموزه های الهی.
 
از نظر استاد مطهری، پیامبر خاتم کسی است که جمیع مراتب را پیموده است و دیگر مرحله ای ناپیموده از نظر او و از نظر کارش وجود ندارد: «اَلْخاتَمُ مَنْ خَتَمَ الْمَراتِبَ بَأَسْرِها؛... ختم کننده کسی است که تمام مراتب و مراحل را پیموده است».
 
ازاین رو، چیزهایی که از طریق وحی و الهام باید به بشر القا شود، ابلاغ شده است و دیگر راه نرفته و سخن نگفته دیگری باقی نمانده است. بنابراین، وقتی تمام مراحلی که در این قسمت هست، به پایان رسید، خواه ناخواه نبوت هم تمام می شود. ایشان در توضیح این مطلب می نویسد:
 
مسائلی که بشر از طریق وحی و الهام باید آنها را کشف کند و از این طریق باید به بشر الهام بشود، نامتناهی نیست؛ محدود است و متناهی. وقتی آنچه در ظرفیت و استعداد بشر هست، بیان شد، مطلب ختم می شود. (36)
 
ایشان خاتمیت و جاودانگی اسلام را بر فطری بودن دین مبتنی می کند؛ زیرا اگر آموزه های اسلامی، فطری یا مبتنی بر فطرت باشد، تغییرناپذیر و جاویدان خواهد ماند. به باور وی،
 
 «رمز دیگر خاتمیت و جاودانی بودن این دین که آن نیز از هماهنگی با قوانین فطری سرچشمه می گیرد، این است که برای احتیاجات ثابت و دایم بشر، قوانین ثابت و لایتغیری در نظر گرفته و برای اوضاع و احوال متغیر وی، وضع متغیری را پیش بینی کرده است».(37)
  
نتیجه:
در پاسخ به  این سوال که: چرا پس از اسلام انسان‌ها به پیامبر جدید نیاز ندارند؟
یکى تحریف دین سابق، به گونه‌اى که از کتاب خدا و تعالیم پیامبر پیشین امور بسیارى تحریف شده باشد و دیگرى تکامل بشر در طول تاریخ که مقتضى نزول قوانین جامع‌تر و کامل‌تر بود.

امّا پس از پیامبر اسلام، این دو امر واقع نشده است. زیرا اوّلًا قرآن، بدون آنکه کلمه‌اى از آن تحریف شود، در میان مردم باقى است و ثانیاً جامع‌ترین و کامل‌ترین قوانین در آن مطرح شده و بر اساس علم خداوند، تا روز قیامت هیچ نیازى براى بشر نیست، مگر آنکه حکمش در اسلام بیان شده است.

پس نیازهاى متغیّر انسان با خاتمیّت دین سازگار است زیرا باب اجتهاد باز است و مى‌توان قوانین مورد نیاز را از قواعد کلّى استنباط کرد. البتّه بر اساس اصولى که فقها براى استخراج احکام تدوین نموده‌اند.
 
پی نوشت:
1.سوره مائده/۵، آیه۴۸.   
2.آیه 40 سوره احزاب
3.تفسیر نور جلد 7 - صفحه 376
4. بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۷۳
5. همان، ج ۱، ص ۷۴
6.الاتقان ج 1 ص 76. بحارالانوار ج 6 ص 669. صحیح بخاری ج 1 ص 27
7. سوره مزمل،آیه 4
8.. الاتقان ج 1 ص 76
9. سفینه البحار ج 2 ص 638.
10. سوره نساء، آیه 82.
11. ترجمه: «کتابى است پر برکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند»؛ سوره ص آیه 29.
12. گردآوری از کتاب: اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: اکبر خادم الذاکرین‏، نسل جوان‏، قم‏، 1385 شمسی، چاپ: اول، ج 1، ص 523.
13.آیه 59 و45 سوره احزاب
14.آیه 67 سوره مائده
15.آیه 63 سوره نور
16. کتاب الدلائل از ابونعیم واحدى صاحب اسباب النزول.
17.آیه 4 سوره قلم
18. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى‏، مطهرى‏، مرتضی، انتشارات صدرا، تهران، 1374 هـ ش، چاپ ششم، ج ‏3، ص 156.
19. همان، ج 3، ص 175.
20. آیه 9 سوره حجر
21.آیه 185 سوره بقره
22.آیه 2 سوره بقره
23.آیه 28 سوره سبأ
24.آیه 164 سوره آل عمران
25. آیه 128 سوره توبه
26.آیه 1 سوره شرح
27.بحارالانوار، ج 11، ص 298
28.تفسیر نور: جلد 10 - صفحه 524
29. توبه، 103.
30.آیه 54 سوره انعام
31. تفسیر نورالثقلین.
32.تفسیر نور:جلد 7 - صفحه 396
33. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، صدرا، 1378، چ 1،صص 240 و 241.
34.همان، ص 284؛
35.  ختم نبوت، صص 173 و 174.
36.  خاتمیت، ص 59.
37. همان، ص 199.

دوران غیبت امام زمان علیه‌السلام از دوران سخت و فتنه‌انگیزی است که مردم به‌ویژه شیعیان و پیروان حضرت هر روز غربال می‌شوند؛[1] بنابراین یکی از راه‌های نجات از این گرداب سنگین، استواری بر ایمان و شناخت امام عصر علیه‌السلام است. امام صادق علیه‌السلام برای تحقق این امر، چهار توصیه دارد:

یک. صلوات همراه با «عَجِّل فَرَجَهم»
صلوات همراه با درخواست ظهور در دیدگاه امام صادق علیه‌السلام از آسان‌ترین راه‌ها برای درک امام زمان علیه‌السلام است؛ ازاین‌رو حضرت فرمود: «هر کس بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگويد: «أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ»، نمی‌‏ميرد تا اينکه حضرت مهدی علیه‌السلام را درک کند».[2]

دو. خواندن دعای عهد 
امام صادق علیه‌السلام فرمود: «مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ، كَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا عَلَيْهِ‌السَّلَام، فَإِنْ مَاتَ قَبْلَهُ أَخْرَجَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَة»؛[3] «هر که چهل صبح دعای عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد؛ پس اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خدا او را از قبر بیرون آورد [که در خدمت آن حضرت باشد] و حق‌تعالی به هر کلمه آن هزار حسنه به او دهد و هزار گناه از او محو کند».

سه. دعای معرفت
از آنجا که معرفت امام زمان علیه‌السلام از مهمترین شناخت‌هاست،[4] امام صادق علیه‌السلام برای به‌دست آوردن معرفت و شناخت حضرت، مداومت بر دعای زیر را سفارش کردند؛ زیرا معرفت، تنها راه نجات از مرگ جاهلیت است: «اللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى»؛[5] «خدایا خودت را به من بشناسان؛ زیرا اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نشناخته‌ام. خدایا پیامبرت را به من بشناسان؛ زیرا اگر فرستاده‌ات را به من نشناسانی، حجّتت را نشناخته‌ام. خدایا حجّت خود را به من بشناسان؛ زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه می‌شوم».

چهار. دعای غریق در دوران سرگردانی
امام صادق علیه‌السلام برای نجات از سرگردانی در دوران غیبت فرمود: «زمانی می‌رسد که امام هدايتگر و نشانه آشکاری نباشد. از حيرت و سرگرداني آن دوره، کسی نجات پيدا نمی‌کند؛ مگر آنکه به خواندن دعای غريق مداومت کند و آن دعا این است: «یا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»؛[6] «ای خدا! ای بخشنده! ای مهربان! ای تغییر دهنده‌ قلب‌ها! قلب مرا بر دین خودت ثابت گردان».

بنابراین هر انسان منتظری با عمل به این چهار توصیه آسان و پر مغز، می‌تواند زمینه‌های نجات از فتنه‌های دوران غیبت را در خود فراهم کند.

پی‌نوشت:
[1]. طوسی، محمدبن الحسن، الغیبة، دارالمعارف الاسلامیه، 1411ق، چاپ اول، ص340.
[2]. همان، مصباح المتهجد، فقه الشیعه، 1411ق، چاپ اول، ج1، ص368.
[3]. ابن‌مشهدی، محمدبن جعفر، جامعه مدرسین، 1419ق، چاپ اول، المزار الکبیر، ص663.
[4]. حمیری، عبدالله‎بن جعفر، قرب الاسناد، موسسه آل‌البیت، 1413ق، چاپ اول، ص351.
[5]. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، ج1، ص337.
[6]. ابن بابویه، محمدبن علی، کمال‌الدین، اسلامیه، 1395ق، چاپ دوم، ج۲، ص۳۵۱.

حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها در نخستین روز ماه ذی‌القعده سال173 هجری قمری در شهر مدینه، پا به عرصه وجود گذاشت.[1] مادر ایشان، حضرت نجمه خاتون سلام‌الله‌علیها از بانوان بافضیلت و از اسوه‌های باتقوای روزگار خود بود.[2] آن بانوی باکرامت با امام رضا علیه‌السلام از یک پدر و مادر بوده و همچون برادر خویش از ویژگی‌های خاصی برخوردار می‌باشد.

زیارت حضرت عامل سعادت 
سعادت و رستگاری به‌ویژه سعادت در آخرت از مهمترین دغدغه‌های هر مسلمان است و در مورد این مهم در زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها چنین آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَخْتِمَ لِي بِالسَّعَادَة»؛[3] «خداوندا من از تو می‌خواهم که عاقبت مرا به سعادت ختم کنی». امام رضا علیه‌السلام در ادامه می‌فرماید: «فَلَا تَسْلُبَ‏ مِنِّي‏ مَا أَنَا فِيه‏»؛[4] «خدایا آنچه در آن هستم را از من سلب نکن». بی‌تردید یکی از مصادیق سعادت، زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها است.

عوامل سعادت
در قرآن کریم یکی از ثمرات زندگی سعادتمندانه را جاودانگی در بهشت می‌داند: «وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدينَ فيها»؛[5] «امّا آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند». در اینجا عواملی وجود دارد که باعث سعادت انسان می‌شود.

توفیق و منَّت الهی
امام رضا علیه‌السلام درباره سعادت انسان فرمود: «لَيسَ كُلُّ مَن يُحِبُّ أن يَصنَعَ المَعروفَ إلى الناسِ يَصنَعُهُ و لا كُلُّ مَن رَغِبَ فيهِ يَقدِرُ علَيهِ و لا كُلُّ مَن يَقدِرُ علَيهِ يُؤذَنُ لَهُ فيهِ، فإذا مَنَّ اللّه على العَبدِ، جَمَعَ لَهُ الرَّغبَةَ في المَعروفِ و القُدرَةَ و الإذنَ، فهُناكَ تَجبُ السَّعادَةُ»؛[6] «چنين نيست كه هر كس بخواهد به مردم خوبى كند، بتواند و هر كس به اين كار رغبت داشته باشد، توانا بر آن باشد و هر كس بدان توانا باشد، توفيق آن را بيابد؛ بلكه هرگاه خداوند بر بنده منّت نهد، «رغبت به نيكى كردن»، «توانايى بر انجام آن» و «اذن و توفيق» را برايش فراهم آورد، در اين هنگام است كه سعادت برای او واجب گردد».

بنابراین نخست خداوند با منّت گذاشتن، باید مراحل رغبت به خوبی‌ها، قدرت و اجازه بر انجام آنها را در انسان ایجاد کند تا به سمت سعادت حرکت کرده و این انسان است که باید زمینه چنین توفیقی را در خود فراهم کند.

یک. اطاعت از اهل‌بیت علیهم‌السلام 
هر چند زیارت حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها در رسیدن انسان به سعادت مؤثر است؛ ولی سعادت بدون عمل و اطاعت، محقق نخواهد شد؛ بر این اساس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «...أَنَّ مَنْ أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ اسْتَحَقَّ السَّعَادَةَ بِرِضْوَانِهِ»؛[7] «به تحقیق کسی که از تو (امیرالمؤمنین علیه‌السلام) اطاعت کرد، از خدا اطاعت کرده است و به رضای الهی مستحق سعادت خواهد بود».

دو. خودسازی و تقوی 
یکی از مهمترین مواردی که انسان را به سعادت دنیا و آخرت وامی‌دارد، دوری از صفات رذیله و زینت دادن نفس به صفات خوب و زیباست. در این زمینه به دو روایت از امیرالمؤمنین علیه‌السلام اشاره می‌شود:

یک. ترک صفات رذیله: «خُلُوُّ الصَّدْرِ مِنَ‏ الْغِلِّ وَ الْحَسَدِ مِنْ سَعَادَةِ الْعَبْد»؛[8] «خالى بودن دل از كينه و حسادت از خوشبختى بنده است». 
دو. زینت دادن نفس به خوبی‌ها: «سَعادَةُ المَرءِ القَناعَةُ و الرِّضا»؛[9] «خوشبختى انسان در قناعت و رضایت [به داشته‌ها] است».

بر این اساس حضرت در یک جمله، همه سعادت در دنیا و آخرت را تقوا و پرهیزگاری معرفی کردند.[10]

سه. زهد و پارسایی 
اگر چه خداوند انسان را از داشتن دنیا نهی نکرده است؛ ولی او را از درگیر شدن با مسائل زودگذر دنیایی باز داشته و به زهد و پارسایی تشویق کرده است؛ زیرا دلبستگی به دنیا؛ علاوه بر اینکه او را از سعادت آخرت محروم می‌کند، سعادت و خوشبختی دنیا را نیز از او می‌گیرد؛ بنابراین اسلام برای آرامش انسان، زهد و پارسایی نسبت به دنیا را پیشنهاد داده است: امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «أَصْلُ‏ الزُّهْدِ الْيَقِينُ وَ ثَمَرَتُهُ السَّعَادَة»؛[11] «یقین، اساس زهد و ثمره آن سعادت و خوشبختی است».

بنابراین رعایت این عوامل، زمینه‌های سعادت را در انسان ایجاد می‌کند و نتیجه آن فرمایش امام جواد علیه‌السلام است که فرمود: «مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِي‏ بِقُمَ‏ فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛[12] «کسی که قبر عمه‌ام در قم را زیارت کند، بهشت برای او خواهد بود».

پی‌نوشت:
[1]. نمازی، علی، مستدرک سفینه، جامعه مدرسین قم، بی‌تا، ج5، ص221.
[2]. صدوق، محمدبن علی، عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، منشورات جهان، بی‌تا، ج1، ص14.
[3]. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها
[4]. همان.
[5]. هود: 108.
[6]. الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه‌السلام، موسسه آل‌البیت، 1406ق، چاپ اول، ص: 374.
[7]. التفسیرالمنسوب الی الإمام الحسن العسكري عليه‌السلام، مدرسه الامام المهدی علیه السلام، 1409ق، چاپ اول، ص94.
[8]. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، دارالکتاب الاسلامیه، 1410ق، چاپ دوم، ص364.
[9]. همان، 398.
[10]. همان، ص328.
[11]. همان، ص199.
[12]. این قولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، 1356ش، چاپ اول، ص324.

جمعه, 29 ارديبهشت 1402 06:58

مسجد قبة الصخره

مسجد صَخْره یا صَخرهٔ مقدس، مسجدی در محوطه حریم شریف بر تپه موریا در شهر بیت المقدس است. این مسجد و گنبد آن که به قبة الصخره مشهور شده، بر روی صخره‌ای بزرگ ساخته شده که در دین یهود، اسلام و مسیحیت محترم است. به باور مسلمانان حضرت محمد(ص) در شب معراج از روی این صخره به آسمان عروج کرده یهودیان نیز بر این باورند که زمین از این صخره گسترش یافته، بدن آدم از خاک آن آفریده شده و ابراهیم مأمور شد در همین مکان فرزندش را قربانی کند.
 


گنبد یا قبه طلایی مشهور که برخی از مردم آن را گنبد مسجد الاقصی می‌پندارند، بر روی صخره مذکور ساخته شده و گنبد مسجد صخره است.

مسجد صخره در قرن نخست قمری و در دوره عبدالملک بن مروان ساخته شد و پس از آن در دوره‌های مختلف بازسازی شده است.

قبة الصخره به همراه مسجد اموی در دمشق، مسجد عمروعاص در قاهره، و مسجد قیروان در تونس، از مهمترین بناهای ساخته شده در قرن اول قمری و در میان یهودیان، مسیحیان و مسلمانان مورد احترام است.

کوهی که قبة الصخره بر روی آن ساخته شده، تا سال دوم هجری قبله مسلمانان بوده است. به باور مسلمانان حضرت محمد(ص) در شب معراج از روی این صخره به آسمان عروج کرده است. یهودیان بر این باورند که زمین از این صخره گسترش یافته و بدن آدم از خاک آن آفریده شده و همان جایی است که حضرت ابراهیم پس از آنکه از سوی خدا مأمور به ذبح شد، فرزندش را به آنجا برد تا قربانی کند.

تاریخچه
ساخت مسجد صخره در سال ۶۶ق در دوره عبدالملک بن مروان، خلیفه اموی، بر گرد صخره موجود در تپه موریا در بیت المقدس آغاز شد و در سال ۷۲ق به اتمام رسید. در شرایطی که عبدالله بن زبیر در مکه به خلافت رسید و حاجیان را وادار به بیعت با خود می‌کرد، عبدالملک مروان مانع از عزیمت مردم به سفر حج شد و تلاش کرد زیارت و طواف قبة الصخره را جایگزین سفر حج سازد.

قبة الصخره در دوره مأمون، خلیفه عباسی در سال ۲۱۶ق بازسازی شد. پس از بازسازی، نام مأمون در سنگ‌نوشته‌های مسجد جایگزین نام عبدالملک مروان شد، اما سال ساخت بنا، یعنی ۷۲ق بدون تغییر ماند.
 

 
در سال ۴۰۷ق زلزله شدیدی در قدس رخ داد و قبة الصخره ویران شد، در سال ۴۱۳ق و در دوره خلافت الظاهر، خلیفه فاطمی، مسجد صخره بازسازی شد. زلزله دیگری در سال ۴۶۰ق نیز به ویرانی مسجد و بازسازی دوباره آن در سال ۴۶۷ توسط القائم بامرالله، خلیفه عباسی شد.
 
دلیل نام‌گذاری
نامگذاری مسجد صخره از آن رو است که این مسجد بر روی صخره‌ای ساخته شده که در تپه موریا در بیت‌المقدس قرار دارد و به همین دلیل، قبة الصخره نیز نامیده می‌شود. «قبه» در عربی به معنای گنبد است.

قبة الصخره گاه با مسجد الاقصی اشتباه گرفته می‌شود؛ قبة الصخره گنبدی طلایی دارد و گنبد مسجد الاقصی، تیره‌رنگ است.

ساختمان و معماری
بر قطعه‌ای از یک ستون مرمری در جنوب غربی مسجد صخره، جایگاهی به نام «قدم محمد» قرار دارد که گفته شده جای پای حضرت محمد(ص) در شب معراج است. همچنین در نزدیکی قبة الصخره مکانی مشهور به «قبة النبی» وجود دارد که بنابر باورهای اهالی قدس، حضرت خضر در آن نماز خوانده است. قبة الصخره از لحاظ تزیینات از غنی‌ترین ساختمان‌های اسلامی دانسته شده است.

موقعیت مسجد در حرم شریف به صورتی است که صخره میان مسجد و مسجد میان سکو و سکو میان صحن واقع شده است. سکویی که مسجد بر آن بنا شده و با چهار مسیر پله‌ای به آن دسترسی پیدا می‌کنند، به ابعاد 330 ارش (فاصله‌ای از سر آرنج تا نوک انگشت میانی) در سیصد ارش و ارتفاع دوازده گز (فاصله‌ای در حدود یک و نیم ارش) است.
 
با تکیه بر گزارشات تاریخی، سیمای ظاهری مسجد قبة ‌الصخره، در عصر حاضر، تفاوت چندانی با بنای آن در قرون نخستین اسلامی ندارد؛ چنانچه مقدسی (م381ق) بنای کلی آن را یک عمارت هشت ضلعی با چهار در ورودی زرین‌فام به نام‌‌های «باب القبله»، «باب اسرافیل»، «باب الصور»، «باب النساء» معرفی می‌کند.


 
تزیینات سردر‌های ورودی به اهتمام مادر المقتدر، خلیفه عباسی، صورت گرفته است. گنبد مسجد دارای سه پوسته است: نخست از لوح‌‌های نقاشی شده، دوم از تیر‌های آهنین مشبک شده و سوم از لوح‌هایی چوبین پوشانده شده با صفحه‌‌های مسین زراندود است ارتفاع گنبد تا زمین، یکصد ذراع است.
 
ساختمان مسجد قبة ‌الصخره متشکل از هشت ضلع است که هر ضلع، 33 ارش طول دارد. صخر‌ه‌ای که مسجد به پاس آن بنا شده، کبودرنگ و دارای شکلی نامنظم و محیطی به ابعاد صد گز است. این صخره را که به قامت یک انسان ارتفاع دارد، پنجر‌ه‌ای از مرمر احاطه کرده و از باقی شبستان متمایز شده است. مسجد قبة ‌الصخره در زمان توصیف مقدسی (م381ق) ماهانه یکصد دینار روغن زیتون و سالانه هشتصد هزار ذراع حصیر، مقرری داشت.

جمعه, 29 ارديبهشت 1402 06:54

بیانات در دیدار کارگزاران حج

در آستانه‌‌ی اعزام حجاج بیت‌الله‌الحرام به سرزمین وحی(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش آمدید برادران و خواهران عزیز؛ بخصوص جمع شما خانواده‌های معظّم و مکرّم شهیدان و همچنین بالخصوص خدمتگزاران به فریضه‌ی عظیم حج و حج‌گزاران عزیز. به مناسبت شهادت حضرت امام صادق (سلام ‌الله ‌علیه) به همه‌ی حضّار محترم تسلیت عرض میکنم.

در مسئله‌ی حج یک اصل اساسی برای همه، هم برای حج‌گزار، هم برای خدمتگزار، عبارت است از فهم اهمّیّت حج؛ [اینکه] حج در مجموعه‌ی نظام اسلامی و در مجموعه‌ی عباداتی که انسان انجام میدهد چه اهمّیّتی دارد؛ این مهم است. اهمّیّت حج را [باید فهمید]. یک وقت یک سفری است انسان انجام میدهد؛ خب در این سفر ممکن است زیارت هم باشد، سیاحت هم باشد، تجارت هم باشد؛ یک وقت نه، مسئله فراتر از یک سفر است؛ مسئله یک مسئله‌ی جهانی، یک مسئله‌ی بین‌المللی، یک مسئله‌ی تمدّنی در معارف اسلامی است. حج را با این چشم باید نگاه کرد و دید.

حالا آیات حج متعدّد است در قرآن، و هر کدام هم یک نکته‌ی خاصی دارد لکن دو آیه از این آیات را که اشاره‌ به منافع حج دارد، من اینجا یادداشت کرده‌ام که عرض کنم. یکی این آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی مائده است که میفرماید: جَعَلَ اللهُ الکَعبَةَ البَیتَ الحَرامَ قیامًا لِلنّاس؛(۲) خدا کعبه را مایه‌ی قوام جامعه دانسته؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ «قیامًا لِلنّاس». یعنی اگر چنانچه حج وجود نداشته باشد و تحقّق پیدا نکند، امّت اسلامی و جامعه‌ی اسلامی فرو خواهد پاشید؛ لذاست که فقها میگویند که حج در مواردی واجب کفائی است؛ یعنی اگر چنانچه شما دیدید یک روزی ــ که خدا نیاورد آن‌چنان روزی را ــ حاجی‌ای وجود ندارد از هیچ جای دنیا، بر شما شخصاً واجب است که حج بروید ولو ده بار هم قبل از آن حج رفته باشید. هرگز نباید این خانه، این قرارگاه اصلی، این مرکز اساسی، خالی بماند. «قیامًا لِلنّاس»؛ این خیلی تعبیر مهمّی است.

یک آیه‌ی دیگر آیه‌ی مبارکه‌ی سوره‌ی حج است: وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجِّ یَأتوکَ رِجالاً وَ عَلیٰ‌ کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ * لِیَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم؛(۳) مردم، ملّت، امّت اسلامی، از اکناف جهان بیایند حج، تا به چشم خودشان منافع خود را ببینند: لِیَشهَدوا؛ مشاهده کنند، ببینند، حضور پیدا کنند در مجموعه‌ی منافعی که وجود دارد. از امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) پرسیدند مراد از این منافع، منافع اخروی است، یعنی ثواب و مانند اینها؟ فرمود نه، هر دو. (۴) البتّه منافع اخروی هم هست، امّا منافع دنیوی [هم هست]. امّت اسلامی در حج منافعی میبرد که با هیچ عامل دیگری این منفعت قابل استیفاء نیست؛ جز با حج، جز با این میقات بین‌المللی [ممکن نیست]؛ فقط با این میعاد جهانی ممکن است. خب، از جمله‌ی منافع دنیوی، ارتقاء سطح مدنیّت دنیای اسلام است، به خاطر همین تفاهم و هماهنگی‌هایی که وجود دارد. یک چیزهایی هست که خیلی ظاهر است، امّا از چشم انسان پوشیده میماند؛ یکی از آنها همین قضیّه است. شارع مقدّس همه‌ی آحاد امّت اسلامی را [خطاب میکند]: وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَج. در این کلمه‌ی «ناس» هم نکاتی وجود دارد، نمیخواهم حالا وارد بشوم. در چند آیه‌ی شریفه‌ی قرآن بحث «ناس» است، بحث «مؤمنین» نیست؛ یکی همین آیه [است]: وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَج؛ مال آحاد مردم و همه‌ی بشریّت است. ندای حضرت ابراهیم خطاب به همه‌ی بشریّت بود. در روایت دارد که وقتی خداوند متعال به ابراهیم (علیه السّلام) وحی فرمود که مردم را دعوت کن، رفت روی کوه ابوقُبیس و گفت «اَیُّهَا النّاس»؛(۵) بحثِ کسانی نیست که به من اعتقاد دارند، من را قبول دارند؛ همه‌ی بشریّت را دعوت کرد به حج. در طول تاریخ، در طول زمان، تا وقتی دنیا دنیا است، این دعوت ابراهیم وجود دارد. خب، در یک ایّام مشخّص، در یک محدوده‌ی معیّنی از زمان ــ که در سوره‌ی بقره «اَیّامٍ مَعدودات»(۶) و در سوره‌ی حج «اَیّامٍ مَعلومات»(۷) ذکر شده است ــ و در یک نقطه‌ی خاصّی از مکان، همه‌ی آحاد بشریّت را خداوند متعال دعوت کرده. البتّه پیدا است آن کسانی که ایمان به این دعوت دارند، قبول میکنند، می‌آیند و عمل میکنند، پس مؤمنینند، مال مسلمانها است؛ دیگرانی که قبول ندارند قهراً اجابت نمیکنند این دعوت را، محروم میمانند. اینکه همه‌ی آحاد مردم از اطراف عالم برای یک روز معیّن و تاریخ معیّن در یک مکان معیّن جمع بشوند، این یک چیز تصادفی نیست، این یک امر حساب‌شده است، پیدا است اینها را برای کاری دعوت میکنند.

شما ملاحظه کنید، اگر حالا یک فراخوانی داده بشود که مثلاً فلان گروه از مردم یا فلان شهر از شهرهای کشور یا همه‌ی مردم کشور در فلان روز، فلان جا و در فلان نقطه حاضر بشوید، معنایش چیست؟ معنایش این است که این حضور برای یک غرض و یک مقصودی است؛ معنایش این نیست که به آنجا بیایید و بروید؛ نه، [یعنی] بیایید تا یک کاری انجام بگیرد، بیایید تا یک هدفی تأمین بشود؛ حج این است. دعوت کردند برای یک هدفی؛ آن هدف چیست؟ ارتقاء امّت اسلامی است؛ آن هدف، نزدیکی دلهای آحاد امّت اسلامی به یکدیگر است؛ آن هدف، اتّحاد امّت اسلامی است؛ در مقابل چه چیزی؟ در مقابل کفر، در مقابل ظلم، در مقابل استکبار، در مقابل بتهای بشری و غیر بشری، در مقابل همه‌ی آن چیزهایی که اسلام آمد برای اینکه آنها را از بین ببرد؛ جمع بشوند تا با اینها مقابله کنند. مثلاً فرض کنید که امروز مسئله‌ی اسرائیل، رژیم صهیونیستی، مطرح است؛ همه‌ی دنیای اسلام باید جمع بشوند و این اجتماع، پیغامی داشته باشد علیه رژیم صهیونیستی. امروز مسئله‌ی دنیا، نفوذ قدرتهای استکباری است؛ همه باید جمع بشوند برای اینکه اعلام حضور بکنند، اعلام قدرت بکنند، سینه سپر کنند در مقابل قدرتهای استکباری؛ اصلاً قضیّه این است. این منافع دنیوی است. البتّه منافع دنیایی را [اگر] بخواهیم بشمریم، باید ده‌ها صفحه نوشت و گفت؛ حالا ما دو جمله عرض کردیم.

منافع اخروی؛ منافع اخروی، آمیخته‌ی با همین منافع دنیوی است؛ تأثیر حج در دلها است؛ ایجاد اُنس با خدای متعال؛ تقویت رابطه‌ی با خدای متعال؛ ایجاد اخلاص در عمل؛ پاک کردن دل از هر آنچه با یاد خدا معارض و مخالف است؛ اینها است؛ اینها باید اتّفاق بیفتد. این اعمالی که در حج هست ــ این احرام و این طواف و این نماز و این سعی و این عرفات و این مشعر و این اعمال منیٰ و مانند اینها ــ هر کدام یک بابی است، یک دریچه‌ی روشنگر و منوّرکننده‌ای است به سوی عالم معنا و عالم غیب که دل شما از این دریچه استفاده میکند. این‌جوری باید حج رفت، این‌جوری باید حج کرد.

یک مسئله‌ی مهم در مورد حج، نگاه جهانی و فراسرزمینی آحاد مسلمان است؛ از این نباید غفلت کرد. اسلام از آحاد مسلمان خواسته است که نگاهشان، نگاه فراسرزمینی باشد. طبعاً انسان با مسائل بلندمدّت و کوتاه‌مدّت و روزمرّه‌ی زندگی مواجه است؛ در این تردیدی نیست، از این گزیری نیست امّا در این منحصر نباید بود. ضمن اینکه شما به زندگی شخصی‌تان، زندگی خانوادگی‌تان، به فرزندانتان، به آینده‌تان،‌ به شغلتان، به آینده‌ی کشورتان، به پیشرفت و اعتلای کشورتان فکر میکنید، باید به دنیا هم فکر کنید؛ تعلیم اسلام این است. یک روایتی من اینجا یادداشت کرده‌ام که اتّفاقاً به مناسبت همین حج است که آن هم از امام صادق (علیه السّلام) است؛ البتّه روایت، طولانی‌تر از این است؛ این روایت در وسائل، ابواب «وجوب الحج» است. توجّه کنید نکته این است که این حرفها را امام (علیه السّلام) به مناسبت وجوب حج میزنند.

از جمله‌ی تعابیری که در این روایت هست، [این است که] میفرمایند: وَ لَو کانَ کُلُّ‌ قَومٍ‌ اِنَّما یَتَّکِلونَ عَلیٰ بِلادِهِم وَ ما فیها؛ اگر قرار باشد که هر جمعیّتی، هر ملّتی فقط به خودشان، به مسائل کشور خودشان، به مسائل شهر خودشان بپردازند، به آنها فقط تکیه کنند و اهمّیّت بدهند، هَلَکوا؛ از بین میروند. اگر شما ندانید در دنیا چه میگذرد، ضعیف میشوید؛ هَلَکوا، تعبیر امام صادق (علیه السّلام) است. وَ خَرُبَتِ البِلاد؛ همان کشور خودتان، منطقه‌ی مورد نظر خودتان هم نابود میشود، خراب میشود. وَ سَقَطَتِ الجَلَبُ وَ الاَربَاح ــ‌ «جَلَب» یعنی درآمد ــ درآمدهای ملّی‌تان هم کاهش پیدا میکند. باید بدانید دنیا چه خبر است. وَ عَمِیَتِ الاَخبَار؛(۸) از دنیا بی‌خبر میمانید. باید نگاه کنید به دنیا، ببینید دنیا چه خبر است.

اینکه ما تکرار میکنیم مسئله‌ی دشمن‌شناسی را، اینکه ما عرض میکنیم دشمن را بشناسید، روشهای دشمن را بشناسید، کارکرد دشمن را بشناسید، مقدار پیشرفت دشمن را بشناسید، ضعف دشمن را بشناسید، قوّت دشمن را بشناسید، این فقط خطاب به مسئولین نیست، به آحاد مردم [هم هست]. کشوری که جوانش، غیر جوانش، عالِمش، درس‌خوانش، کاسبش، همه، توجّه به مسائل جهانی دارند، این کشور، هرگز سرش کلاه نمیرود. ما خیلی‌ جاها در معاملات جهانی سرمان کلاه رفته؛ برای خاطر اینکه به مسئله‌ی جهانی توجّه نداشتیم. این طرفِ ما با چه نیّتی وارد میدان شده، با چه نیّتی این حرف را به ما میزند، این اصرار را روی فلان مسئله انجام میدهد، مشکل او چیست، ما چقدر احتیاج داریم، او چقدر احتیاج دارد؛ اینها را باید [بدانیم]. اگر اینها را بدانیم، سرمان کلاه نمیرود. هر جا اینها را دانستیم و بر طبق این دانسته‌ها عمل کردیم، پیش رفتیم. ما الان در سطح جهانی، در سطح بین‌المللی، در سطح منطقه‌ای پیشرفتهای خوبی داریم؛ همین که آمریکایی‌ها خیلی از آن عصبانی‌اند پیشرفتهای ما است. این پیشرفتها به ‌خاطر این بوده که آن کسانی که مسئول کار بودند حواسشان جمع بوده؛ میفهمیدند دنیا چه خبر است. حج آن نقطه‌ی اساسی است که شما میتوانید این را پیدا کنید.

در حج، از اروپا می‌آیند، از آفریقا می‌آیند، از سرتاسر آسیا می‌آیند، از کشورهای متمایل به فلان سیاست می‌آیند، از کشورهای متمایل به فلان سیاست دیگر می‌آیند، همه‌جور آدم می‌آید. شما میدان دارید، مجال دارید، برای اینکه از مسائل جهان از نزدیک آشنا بشوید، نه از طریق فلان روزنامه‌ی دروغ‌گو و دروغ‌نویس یا فلان خبرگزاری کذّاب خبیثی که در سطح دنیا اخبار پخش میکند، شایعاتِ دروغ پخش میکند، واقعیّات را وارونه میکند. از نزدیک میتوانید بفهمید؛ حج این است دیگر؛ حج را با این چشم باید نگاه کرد.

یک نکته‌ی مهمّ اساسی در حج این است که اسلام عملاً نشان میدهد که این تمایزهایی که در دنیا وجود دارد، در کشورهای مختلف، این تمایزها را قبول ندارد؛ تمایز نژادی، تمایز جغرافیایی، تمایز طبقاتی؛ اینها را قبول ندارد؛ این نکته خیلی مهم است. امروز کشورهای به ادّعای خودشان متمدّن که به نظر بنده هیچ بویی از تمّدن نبرده‌اند ــ همین کشورهایی که میدانید خودشان را متمدّن میدانند و بقیّه‌ی دنیا را وحشی ــ گیرند در مسئله‌ی سیاه و سفید، گیرند در مسئله‌ی نژاد اروپایی و نژاد غیر اروپایی، گیرند در مسئله‌ی مهاجرین. هزاران آدمِ مهاجر [اگر] در دریا غرق بشوند، ککشان نمیگزد، اهمّیّتی به آنها نمیدهند، اصلاً کأنّه [آنها را] انسان نمیدانند، موجود قابل توجّه نمیدانند. به حیوانِ خانگیِ خودشان بمراتب بیشتر اهمّیّت میدهند تا یک بیگانه‌ای که در همسایگیِ آنها زندگی میکند. این حوادثی است که روزمرّه انسان دارد مشاهده میکند در دنیا؛ گیرند، نتوانسته‌اند این مشکل را حل کنند. اسلام حل کرده، آن هم نه در زبان؛ حالا در زبان که قرآن کریم [میفرماید]: «اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَة»(۹) و آیاتی مانند این، در روایات و در کلمات بزرگان اسلام [هم] که این حرفها پُر است؛ امّا در عمل، اسلام زبان رفع تمایزش زبان عملی است؛ کجا؟ در حج؛ سیاه هست، سفید هست، از فلان نقطه‌ی دنیا هست، از فلان تمدّن هست، از فلان تاریخ هست، همه در کنارِ هم هستند بدون هیچ تمایزی؛ هیچ تمایزی با همدیگر ندارند؛ با هم راه میروند، با هم طواف میکنند، با هم سعی میکنند، با هم وقوف میکنند. اینها خیلی مهم است. اینها از اسرار حج است؛ اینها را بایستی با معرفت انجام داد.

من حالا در این [مطلبی] که عرض میکنم ــ خب بارها گفته‌ایم این مسائل را ــ اصرارم بر این است که مسئولان محترم حج در این زمینه‌ها فرهنگ‌سازی کنند. کاری کنید که تا اسم حج می‌آید، تا اسم کعبه‌ی معظّمه می‌آید، آن جوانِ امروزیِ ما این مفاهیم به ذهنش خطور کند: مفهوم تمدّن‌سازی، مفهوم اتّحاد جهانی، مفهوم نگاه فرامرزی و بین‌المللی، مفهوم رفع تمایز و مانند اینها به ذهنش بیاید. فرهنگ‌سازی در این زمینه‌ها باید انجام بگیرد؛ این، هم به عهده‌ی روحانیّونی است که در کاروانها هستند، هم به عهده‌ی مسئولین حج است، هم به عهده‌ی مسئولین بعثه است؛ همه؛ هر کسی که توانایی دارد، در این زمینه‌ها فرهنگ‌سازی کند در باب حج. کاری کنید که حج را مردم با این نیّت به جا بیاورند. آن‌وقت اگر ما توانستیم این فرهنگ را در ذهن مردم رسوخ بدهیم، دیگر نگرانِ این نخواهیم بود که حالا فلان برادر ما یا خواهر ما در حج مشغول بازارگردی است برای اینکه یک جنس بنجلی را بخرد به عنوان سوغاتی بیاورد. این نگرانی است دیگر، این جزو نگرانی‌ها است؛ اگر آن‌جور بشود، این نگرانی‌ها را دیگر نخواهیم  داشت.

اینکه امام بزرگوار (رضوان الله علیه) اصرار کردند، بنده هم به تبعِ ایشان تأکید کردم که حتماً در نمازهای مسجدالحرام ــ نمازهای اهل‌سنّت ــ شرکت کنید، این به خاطر همین است؛ وَالّا آنجا در مسجدالحرام یک جمعیّت میلیونی جمع میشوند نماز میخوانند، شما هم در هتلِ خودت با پنجاه نفر آدم نماز بخوانید، این نمیشود. در اجتماعات شرکت کنید، حرف بزنید، صحبت کنید، تماس بگیرید. بله، مخالفت هست با اینها، میدانیم؛ ممانعت هست، امّا آن کسی که ممانعت میکند یک انسان است، شما هم یک انسانی؛ شما میتوانید [حرف بزنید]. این منافع را باید به دست آورد. منافع معنوی، همین دعا و تضرّع است. هر چه میتوانید دعا کنید، هرچه میتوانید تضرّع کنید. هر چه میتوانید در مسجدالحرام، در مدینه‌ی منوّره آن عملی را که خدای متعال دوست میدارد که عبارت است از آن عمل مخلصانه و نگاه مخلصانه و تضرّع الی الله تعالیٰ، این را تکرار کنید، زیاد کنید، افزایش بدهید. اَللهُمَّ ارزُقنی حُبَّکَ وَ حُبَّ مَن یُحِبُّکَ وَ حُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یوصِلُنی اِلیٰ قُربِک؛(۱۰) عملی که ما را به خدا نزدیک میکند؛ [مثل] همین تضرّع و همین توجّه و ادعیه‌ای که وارد شده. یا ادعیه‌ای که مخصوص آنجا هم نیست، [مثل] همین دعای کمیل؛ این [خواندن] دسته‌جمعی دعای کمیل بسیار کار خوبی است؛ مسئولان محترم با طرفهای مسئول در‌ آن کشور صحبت کنند، تفاهم کنند، توافق کنند که این [کار] انجام بگیرد. این، این بخش مثبت قضیّه، [یعنی] بخش تقرّب الی الله؛ آن طرف هم بخش برائت از مشرکین، و این حرکت عظیمی که وجود دارد و ادامه دارد و باید ادامه پیدا کند.

یکی از افتخارات جمهوری اسلامی این است که این ظرفیّتها را شناساند؛ نمیگوییم حالا به طور کامل احیا کرد که نکردیم ــ به طور کامل احیا نکردیم، باید بکنیم ــ امّا این ظرفیّتها را به آحاد مردم شناساند. قبل از انقلاب، این چیزها مطرح نبود؛ نه آحاد مردم متوجّه این چیزها بودند، نه ماها که عمامه به سر داشتیم و برای مردم موعظه میکردیم؛ ماها هم متوجّه این چیزها نبودیم. اینها را انقلاب به ما یاد داد، اینها را حرکت انقلابی به ما یاد داد؛ این ظرفیّتهای عظیم حج را به ما نشان داد. خیلی خب، این ظرفیّتها را به مردم معرّفی کنیم، بعد هم سعی کنیم که عمل کنیم.

خداوند ان‌شاءالله شماها را موفّق بدارد، حجّتان را قبول کند؛ ان‌شاءالله خداوند حجّ همه‌ی حجّاج از سراسر عالم را مقبول کند و به آنها توفیق بدهد و عزّت و احترام برای آنها فراهم کند و روح مطهّر امام و شهدای عزیز را ان‌شاءالله شاد کند.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته

 
 
در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدعبدالفتّاح نوّاب (نماینده‌ ولیّ‌فقیه در امور حج و زیارت) گزارشی ارائه کرد.
۲) سوره‌ی مائده، بخشی از آیه‌ی ۹۷
سوره‌ی حج، آیه‌ی ۲۷ و بخشی از آیه‌ی ۲۸؛ «و در میان مردم برای [اداء] حج بانگ برآور تا [زائران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغری ــ که از هر راه دوری می‌آیند ــ به سوی تو روی آورند، تا شاهد منافع خویش باشند ...»
۴) کافی، ج۴، ص۴۲۲
کافی، ج ۴، ص ۲۰۵
سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۲۰۳
سوره‌ی حج، بخشی از آیه‌ی ۲۸
وسائلالشّیعه، ج ۱۱، ص ۱۴
سوره‌ی حجرات، بخشی از آیه‌ی ۱۰؛ «در حقیقت، مؤمنان با هم برادرند ...»
(۱۰ بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۱۴۹ (با اندکی تفاوت)

سید مجید میراحمدی معاون وزیر کشور و رئیس ستاد قرارگاه اربعین پس از نشست مشترک با همتای عراقی خود در جمع خبرنگاران در تشریح توافقات صورت گرفته افزود: درباره اتباع غیر ایرانی کلیاتی مطرح و مرز‌ها و محل‌هایی برای ورود زوار هر یک از کشور‌ها مطرح شد اما درباره اسنادی که لازم داریم؛ تصمیم بر این شد که در جلسات آینده تصمیمات لازم گرفته و توافقات نهایی در نشست های آینده مشخص شود.


وی گفت : در خصوص اتباع عراقی ساکن ایران هم توافق شد تا کمیته مشترکی میان دو طرف تشکیل شود.


هادی علی الفکیکی مشاور وزیر کشور عراق هم در این نشست گفت: امروز در ایران حاضر شدیم تا درباره مسائل دو طرف و راهپیمایی میلیونی اربعین صحبت کنیم. در خصوص موارد زیادی به تفاهم رسیدیم تا ان شاءالله ترافیک روانی را در نزدیکی مرز‌ها شاهد باشیم.


وی با اشاره به تمهیدات لازم برای زیارت اتباع غیر ایرانی مقیم ایران افزود: درخصوص دانشجویان و سایر اتباع صحبت کردیم تا اسناد هویتی این افراد برای سفر اربعین از سوی ایران صادر شود.


الفکیکی درباره عراقی‌های مقیم ایران هم گفت: دو نوع عراقی مقیم ایران داریم؛ یک دسته از این افراد اسناد هویتی ایرانی در اختیار دارند و دسته دیگر به دلیل ظلم‌های صدام هیچ گونه سندی مبنی بر ایرانی یا عراقی بودن ندارند و به این افراد هم در زمان صدام و هم در زمان حال ظلم می‌شود. با طرف ایرانی صحبت کردیم تا برای همه این افراد اسناد لازم تدارک دیده شود تا با هماهنگی دو سفارت در دو کشور سفر راحتی برای زیارت اربعین داشته باشند.


 مشاور وزیر کشور عراق با تاکید بر اینکه از زوار اباعبدالله الحسین تحت هر شرایطی استقبال می‌کنیم افزود: زوار ایرانی بسیار علاقه‌مند به راهپیمایی اربعین هستند و خوشبختانه دولت و ملت عراق هم از این راهپیمایی استقبال می‌کنند و هر شرایطی را برای زیارت آسان زوار اباعبدالله الحسین فراهم می‌کنند.


وی گفت: طرف ایرانی و عراقی هر دو خواستار این مسئله هستند که بدون مشکل زوار اباعبدالله الحسین زیارت خود را انجام دهند.


میراحمدی معاون وزیر کشور هم تاکید کرد: گذرنامه ویژه اربعین را امسال خواهیم داشت که به تازگی تمهیدات لازم برای صدور آن صورت گرفته است، این گذرنامه ویژه به مدت پنج سال اعتبار دارد و قرار است با هزینه کمتر و فقط برای سفر اربعین صادر شود.

 

 

خبرگزاری الجزیره در نوشته‌ای به دلایل اختلاف نظرسنجی‌های پیش از انتخابات با خروجی صندوق‌های رای در انتخابات ترکیه پرداخته است: "با شمارش بیش از ۹۹ درصد آرا، مشخص شد که رجب طیب اردوغان، رهبر حزب «عدالت و توسعه» و رئیس‌جمهوری ترکیه ۴۹.۵۱ درصد آرا را به خود اختصاص داده است. در مقابل، کمال قلیچداراوغلو، نماینده برجسته اپوزیسیون و رهبر حزب «جمهوری خلق» ۴۴.۸۹ درصد رای‌های مردمی را به دست آورد.

از آنجا که هیچ‌یک از دو نامزد بیش از ۵۰ درصد آرای صندوق‌ها را به خود اختصاص ندادند، انتخابات به دور دوم کشید و قرار است در ۲۸ مه (هفتم خرداد) میان اردوغان و قلیچداراوغلو برگزار شود.

سونار کاگاپتای، عضو ارشد «انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» با بیان اینکه نتایج انتخابات با انتظارات هم‌خوانی نداشت، می‌گوید: اینکه اردوغان تقریبا سه درصد از قلیچداراوغلو جلوتر بود، مایه تعجب است.

موسسه نظرسنجی «کندا» در تحقیقی که پیش از انتخابات انجام داد، اعلام کرد که ۴۹.۳ درصد از شرکت‌کنندگان به قلیچداراوغلو و ۴۳.۷ درصد به اردوغان رای می‌دهند.

یک تحقیق دیگر توسط موسسه تحقیقات سیاسی «گزیچی» نشان داده بود که قلیچداراوغلو با ۴۶.۹ درصد محبوبیت، یک درصد از اردوغان پیشتاز است.

نظرسنجی‌های سیاست‌زده

با این حال، روزنامه‌نگار الجزیره در استانبول گفت که به‌طور کلی نظرسنجی‌ها در ترکیه چندان قابل استناد نیستند.

این روزنامه‌نگار گفت: پیش از انتخابات، بسیاری از موسسات نظرسنجی به این متهم شدند که جهت‌گیری‌های سیاسی خود را در نظرسنجی‌هایشان اعمال کرده‌اند. این بدین معناست که موسسات نظرسنجی سیاست‌زده شده و سعی دارند در نتیجه انتخابات تاثیر بگذارند.

نظرسنجی دیگری در ۱۰ و ۱۱ مه که با شرکت ۴۰۰۰ رای‌دهنده برگزار شد، نتیجه گرفت که قلیچداراوغلو با ۵۱.۷ درصد آرا در همان دور اول انتخابات کار را یکسره خواهد کرد.

وقتی محرم اینجه، رهبر حزب «مملکت» چند روز پیش از انتخابات از رقابت‌ها کناره‌گیری کرد، انتظار می‌رفت آرای قلیچداراوغلو و ائتلاف شش‌حزبی «ملت» افزایش یابد. با این حال، در روز انتخابات دیدیم که نام اینجه هنوز روی برگه‌های رای‌گیری وجود دارد و او ۰.۴۴ درصد از آرا را به خود اختصاص داد که طبیعتا با توجه به کناره‌گیری‌اش، این رای‌ها به عنوان آرای باطله محسوب می‌شوند.

یکی از اندک نظرسنجی‌هایی که پیروزی اردوغان را پیش‌بینی کرد، نظرسنجی موسسه «اوپتیمار» بود که بسیاری آن را یک نهاد نزدیک به دولت ترکیه می‌دانند. این موسسه پیش‌بینی کرد که اردوغان با ۵۰.۴ درصد آرا، پیروز انتخابات خواهد شد.

سینان اوغان از ائتلاف «آتا» که سومین نامزد این انتخابات بود، ۵.۱۷ درصد آرای مردمی را به خود اختصاص داد و حیرت ناظران را برانگیخت. این نامزد ملی‌گرا در اکثر نظرسنجی‌ها تنها بین دو تا چهار درصد آرا را به خود اختصاص داده بود.

از آنجا که آرای اختصاص‌یافته به سینان اوغان، در دور دوم انتخابات میان قلیچداراوغلو و اردوغان تقسیم خواهد شد، احتمالا او نقشی کلیدی در تعیین سرنوشت این دور از انتخابات ریاست‌جمهوری ترکیه خواهد داشت.

پایگاه مردمی اردوغان در زلزله نلرزید

با این حال، عملکرد اردوغان در دور اول انتخابات ترس به دل حامیان اپوزیسیون انداخته‌است.

انتخابات ریاست‌جمهوری و پارلمانی یکشنبه نمایانگر بزرگترین چالشی بود که در حکومت ۲۰ ساله اردوغان متوجه این رئیس‌جمهوری ترکیه شده است. او از ۱۹۹۴ که در انتخابات شهرداری استانبول پیروز شد، در هیچ انتخاباتی شکست نخورده است.

این انتخابات در حالی برگزار شد که افزایش هزینه زندگی و تورم افسارگسیخته به یکی از بحران‌های جدی مردم ترکیه تبدیل شده است.

بسیاری بر این باور بودند که زلزله ماه فوریه سال جاری در ترکیه می‌تواند محبوبیت اردوغان را از بین ببرد. او و دولتش به این متهم شدند که واکنش نامناسبی به زلزله داشته و همچنین قوانین را در صدور مجوز ساخت‌وساز نادیده گرفته‌اند. منتقدان اردوغان می‌گویند که این دو عامل باعث شد تا بیش از ۵۰ هزار شهروند ترکیه جان خود را از دست بدهند.

با این حال، خبرنگار الجزیره می‌گوید که مناطق جنوبی ترکیه که بیش از همه از زلزله آسیب دیدند، هنوز حامی ائتلاف اردوغان هستند.

این روزنامه‌نگار می‌گوید: این مناطق که از زلزله آسیب دیدند، از پایگاه‌های قدرتمند دیرینه حزب عدالت و توسعه محسوب می‌شوند و بعد از زلزله هم وفاداری مردم این مناطق به اردوغان متزلزل نشده‌است.

او ادامه می‌دهد: گرچه در نخستین روزهای بعد از زلزله مردم از عملکرد کند دولت در امدادرسانی ناراضی و خشمگین بودند، و گرچه هنوز هم به دلیل شروع نشدن عملیات بازسازی به شکل جدی، نارضایتی‌هایی وجود دارد، اما عدالت و توسعه حمایت این منطق را از دست نداده است. "

اعتماد به نفس، اتکا به نیروها و توانایی های خود و بهره گیری از این نیروهای خدادادی، در مسیر پر پیچ و خم زندگی و مشکلات و سختی ها بار خود را خویش به دوش کشیم، نه آن که دست نیاز به سوی دیگران بگشاییم و چشم به آن ها بدوزیم.

اسلام نیز به این خوداتکایی و اعتماد به نفس با توکل به خدا، تاکید دارد.[۱] اعتماد به نفس عزم انسان را راسخ می کند و انسان را به قله های سعود و پیشرفت می رساند.


* ویژگی های افراد دارای اعتماد به نفس


۱. داشتن احساس مثبت به خود، خدا، زندگی و مردم، و روابط با آن ها.[۲]
۲. داشتن اعتدال و عزت نفس
۳. توجه به باورهای دینی و نقش سازنده آن ها در زندگی.
۴. در برابر مشکلات زندگی صبورند و شکست و سختی ها را مقدمه پیروزی می دانند.
۵. مشورت با دیگران و استفاده از تجارب دیگران، برای زندگی خوب اهداف (ابتدائی، متوسط و نهایی) با توجه به اولویت دارند.
۶. بهره مندی از نشاط روحی و سلامت جسمی و هر شب به مرور برنامه های روز خود می پردازند (برای رفع عیوب) ـ برنامه ریزی دارند.[۳]
۷. نظارت و کنترل احساسات و عواطف: (محرک اصلی احساس ها و عواطف مغز است، با کنترل آن رفتار را نیز کنترل کرده ایم).
۸. شجاع، با اراده و بلند همّت اند.
۹. از نیازمندان دستگیری می کنند.
۱۰. مسئولیت پذیرند و از بیکاری نفرت دارند.
۱۱. توجه زیادی به خودشناسی دارند و به سادگی محدودیت های خویش را می پذیرند.
۱۲. قدرت رهبری مقتدرانه گروه را دارند ولی ریاست طلب نیستند.
۱۳. آن قدر برخود تسلط دارند که با توجه به انرژی درونی خود می توانند در هر زمان که لازم باشد در مقابل دیگران نه بگویند.
۱۴. توانایی شکوفایی استعدادهای خود را دارند و می توانند از آن ها استفاده کنند.


* راه کارهای تقویت اعتماد به نفس


۱. ارزیابی امکانات و محدودیت های خود: تطابق واقع بینانه بین توانایی ها و محدودیت ها. اگر کسی پیش از توانایی خود از خود انتظار داشته باشد او گامی بر خلاف اعتماد به نفس برداشته است.
۲. ثبت و یاد آوری نقاط درخشان زندگی: فهرستی از موفقیت های کوچک و بزرگ گذشته خود تهیه کنید. هر از گاهی آن را مرور کنید: یاد آوری و مرور آن به شما یک نوع مسرّت باطنی می دهد.
۳. تلقین به نفس: در همه حال به خصوص قبل از خواب[۴] جملات مثبتی را به خود تلقین کنید؛ این امر اگر تکرار شود اثر بادوام در شخصیت شما بر جای می گذارد.
۴. احراز شایستگی در عمل: کارهای محوّل شده به خود را (کوچک و بزرگ) به خوبی انجام دهید و با این کار مهر تأییدی از طرف دیگران بر رفتار و عمل خود دریافت کنید. معمولاً افرادی که کارهای خود را نیمه تمام رها می کنند، احساس خوبی در مورد خودشان ندارند. ملاک ارزیابی شخصیت صرفاً در کارهای بزرگ ظاهر نمی شود؛ بلکه در چگونگی انجام کار تجلّی می یابد.
۵. مطالعه زندگینامه بزرگان: این کار به شما نیرو می دهد که در مقابل سختی ها سر فرود نیاورید و توانایی های خود را بسیج کنید و به جنگ ضعف های خود بروید. این کار باعث می شود که شما به جنبه های مثبت شخصیت، زندگی و انسان ها بیشتر توجه داشته باشید، اغلب انسان های موفق بر اثر تلاش، بردباری، تحمل فقر و نداری به مراتب عالی رسیده اند، فقط کافی است شما زندگی افراد موفق را مطالعه کنید این کار بهتر است به طور روزنامه و ۵ الی ۱۰ دقیقه انجام شود تا اثر بخش تر باشد.
۶. توسعه اطلاعات عمومی: اطلاعات عمومی به شما فرصت می دهد که با آمادگی در مباحث گوناگون به بحث و تبادل نظر بپردازید و با تشویق های دیگر مواجه شوید و نیرو بگیرید تا گامی بلند تر بردارید.
۷. تقویت ارتباط با خدا: برای موفقیت خود به خداوند توکل و توسل داشته باشید و از او بخواهید در تنهایی ها و نا امیدی ها دستگیری کند؛ چشم امید از غیر او بستن و به او پیوستن اعتماد به نفس شما را تقویت می کند.[۵]
۸. تقویت اراده: اعتماد به نفس امری اکتسابی است.[۶] انسان های شاخص تنها با همت خویش آن اطمینان خاطر و اعتماد به نفس را ذره ذره اندوخته اند.
۹. تمرکز فکر: مثل ذره بین عمل کنید، نور را متمرکز کنید و آتش ایجاد کنید؛ یعنی از پراکنده کاری پرهیز کنید. اگر توانایی های شما یک جا جمع شود موفق تر خواهید بود (به داشته های خود تمرکز بخشید.)[۷]
۱۰. متین و جدی باشید، و با خودکم بینی و کمرویی مبارزه کنید؛ بدانید که کمرویی یک معلولیت اجتماعی است.
۱۱. در جمع نظر دهید (جامعه پذیری).
۱۲. خود را به نظم و دقت وادار کنید و سعی کنید همیشه خندان و متبسم باشید.
۱۳. انتقاد پذیر باشید.[۸] جواب انتقاد را با انتقاد ندهید؛ سعی کنید با خوب شنیدن انتقادها زمینه خودشناسی (شناخت ضعف و نکات قوت) را فراهم آورید. و همچنین از انتقاد سازنده و محترمانه نترسید.
۱۴. به زندگی خوش بین باشید و از یأس و ناامیدی دوری کنید.
۱۵. خود را به قناعت و کم توقعی عادت دهید.
۱۶. از کارهای کوچک شروع کنید و سپس به کارهای بزرگ و بهتر دست بزنید.
۱۷. نقاط ضعف خود را بپذیرید و خصوصیات مثبت خود را تقویت نمایید.
۱۸. از اعمال موفق خود تقدیر کنید و در صدد جبران شکست های خود بر آیید.
۱۹. در فعالیت های اجتماعی بیشتر شرکت کنید و سعی کنید در جمع مؤثر باشید.
۲۰. از زیر بار مسؤولیت هایی که به شما واگذار می شود شانه خالی نکنید.
۲۱. بعد از تصمیم به انجام کاری قاطع باشید و به خدا توکل کنید و از او و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ یاری جویید.
۲۲. در کارهای خود اهدافتان را مشخص کنید و انگیزه تان را تقویت کنید و طبق آن اقدام کنید.

 

پی نوشت ها:

[۱] . ر.ک: شجاعی، محمد صادق، توکل به خدا راهی به سوی حرمت خود و سلامت روان، قم، مؤسسه امام خمینی ـ رحمه الله ـ، ۱۳۸۳، ص۵۰.
[۲] . نینوایی، ژیلا، اعتماد به نفس راه خوشبختی، ندای فرهنگ، چاپ دوم، ۱۳۷۵، ص ۲۴.
[۳] . جزوة شماره هفت مرکز مشاوره حوزه علمیه قم، آثار و راه های اعتماد به نفس، ص ۵.
[۴] . مغز حتی در خواب نیز در حال فعالیت و پردازش اطلاعات است.
[۵] . شرفی، محمد رضا، مشکلات تربیتی را چگونه حل کنیم، تزکیه، ۱۳۷۷، صص ۹ـ ۶ (اقتباس).
[۶] . شرفی، محمد رضا، جوان و نیروی چهارم زندگی، سروش، ۱۳۸۰، ص ۱۴.
[۷] . حقیقی محمد علی، تکنولوژی و مهندسی فکر، انتشارات فراوان، چاپ چهارم، ۱۳۸۲، ص ۲۴۱.
[۸] . اعتماد به نفس برتر، گیل لیندن فیلد، حمید و نگار اصغری پور، جوانه رشد، ۱۳۸۲، ص ۱۳۶ (اقتباس).