emamian

emamian

امام رضا(ع) فرمود: «مَنْ زارَها فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ کسی که فاطمه معصومه را زیارت کند بهشت برای او خواهد بود». (کامل‌الزیارات، ص 536، ح 826)

امام صادق (ع) نیز فرمود: کسی که حضرت معصومه (س) را زیارت کند در حالی که آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت می‌رود. (بحارالأنوار، ج 48، ص 307)

امام جواد(ع) فرمود: «مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ کسی که قبر عمه‌ام را در قم زیارت کند، بهشت برای او است». "کامل الزیارات، صفحه ۵۳۶"

آیت‌الله رئیسی، رئیس قوه قضاییه در مراسم گرامیداشت روز دانشجو در دانشگاه تهران ضمن تسلیت به مناسبت وفات حضرت فاطمه معصومه(س) و با گرامیداشت روز دانشجو اظهار کرد: ۱۶ آذر نماد ضد استکباری، ضد استبدادی و ضد استعماری دانشگاه و دانشجوست و این نماد نقش دانشجو و دانشگاه را در شناخت نیاز‌ها و ایفای نقش برای رفع نیاز‌ها نشان می‌دهد.

وی با بیان اینکه امروز روز احساس خطر دانشگاه و دانشجویان نسبت به نفوذ بیگانگان بوده است، گفت: ۴ ماه بعد از ۲۸ مرداد ماه و همزمان با حادثه آمدن معاون رئیس جمهور وقت آمریکا و احساس مسئولیت دانشجویان به اینکه ایران تحت نفوذ آمریکا قرار می‌گرفت، دانشجویان فریاد برآوردند و در این راه چند تن به شهادت رسیدند و این بصیرت و هوشیاری را ثبت کردند.

رئیس قوه قضاییه ادامه داد: جریان جنبش دانشجویی و شهدای دانشجو قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برای ضدیت با استبداد داخلی و استعماری خارجی و در زمان پیروزی انقلاب اسلامی در دفاع از انقلاب و ارزش‌های اسلامی گواه صدقی بر این مدعا هستند که دانشجویان در دفاع مقدس و در عرصه‌های مختلف ایستادگی کردند و نقش جنبش دانشجویی را به عنوان موذنان و کسانی که آرمان‌خواه و عدالت‌خواه هستند ایفا کردند و آن‌ها مانند برخی از تلاش‌ها و سخن‌ها به دنبال کسب قدرت و نام و نشان نیستند؛ بلکه دنبال تحقق یافتن آرمان‌های بلند هستند که این امر امر مبارکی است.

آیت‌الله رئیسی تاکید کرد: جریان دانشجویی کشور باید به عنوان جریان آگاه، بابصیرت، زمان‌شناس، دردآشنا و دغدغه‌مند نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی بماند و نقش دانشجویان در این عرصه بسیار تعیین کننده است.

وی با تاکید بر اینکه مطالبه از مسئولان باید به عنوان یک نعمت و فرصت تلقی شود گفت: هرگز نباید از مطالبات دانشجویی به عنوان یک مشکل یاد شود؛ بلکه بیان دغدغه‌ها و مشکلات و لسان مردم بودن یک نعمت و فرصت است.

دانشجویان صدای افرادی را که به هر شکلی ممکن است مشکل داشته باشند به گوش همه برسانند

رئیس قوه قضاییه تصریح کرد: عنوانی که عزیزان دانشجو به عنوان صدای مستضعفان انتخاب کردند، عنوان درستی است. اینکه دانشجویان خود را مسئول بدانند که صدای افرادی را که به هر شکلی ممکن است مشکل داشته باشند، به گوش همه برسانند، از جلوه‌های آرمان‌خواهی، عدالت‌خواهی و حق خواهی است و این مطالبه‌گری و نگاه به اصلاح امور همواره باید مورد توجه باشد.

آیت‌الله رئیسی ادامه داد: بحث از جناح و جریان سیاسی خاص نیست. جریان دانشجویی ما باید جریان دلداده به انقلاب و نظام باشد ، هر ایراد و اشکالی را برنتابد و در این زمینه احساس مسئولیت کند که این امر مبارکی است.

وی با تبریک مجدد روز دانشجو گفت: البته بنده با دانشجویان دانشگاه بی‌ارتباط نیستم و از اطلاعیه‌های عزیزان که در مواقع مختلف صادر می‌شود و از طرف دفتر نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌ها برای بنده ارسال می‌شود، آگاهی می‌یابم. البته شاید این اطلاعیه‌ها برای مدیران دیگر نیز ارسال شود؛ بنده این مواضع، دیدگاه و نظرات و دغدغه‌ها را با دقت می‌خوانم و از بعضی از دغدغه‌ها که ممکن است در رسانه‌ها مطرح نشود، اما دغدغه جوانان و دانشجویان است، خودم را موظف می‌دانم مطلع شوم؛ چرا که اطلاع ما مسئولان از این موارد ضرورت دارد.

رئیس قوه قضاییه ضمن تشکر از دانشجویان، مدیران و اساتید و دانشجویانی که به دلیل محدودیت مکان در جلسه حاضر نیستند، گفت: نکاتی که بیان کردید برخی به عنوان توصیه به بنده به عنوان مسئول بود؛ لذا در مورد آنچه که جنبه توصیه داشت، لازم به مرور در اینجا نیست.

مجریان عادل می‌توانند شیرینی عدالت را به مردم بچشانند

آیت‌الله رئیسی ادامه داد: اگرچه همه مسئولان در نظام موظف به اجرای عدالت هستند، اما دستگاه قضایی دستگاه بسیار مهمی برای اجرای عدالت است، ما در مورد آنچه که در زمینه پیشانی نظام و دستگاه قضایی مطرح کردیم چند برنامه برای دوره تحول دادیم.

وی گفت: اولین نکته در رابطه با تحول در دستگاه قضایی موضوع اجرای عدالت است. عدالت در مبانی دینی ما بعد از توحید گسترده‌ترین مفهوم است، اما در اینجا بحث ما از عدالت بحث ثبوتی نیست؛ بلکه در اینجا بحث ما عدالت اجرایی است. در مورد عدالت و فرج، عدالت و معاد، عدالت قضایی، عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی بحث‌های گسترده‌ای وجود دارد؛ اما در رابطه با اجرای عدالت اولین گام در این رابطه قانون عادلانه است. این مجریان عادل هستند که می‌توانند شیرینی عدالت را در کام مردم ایجاد کنند و حتما در این رابطه اقدام به موقع و زمان‌شناسانه بسیار اهمیت دارد.

رئیس قوه قضاییه با تاکید بر اینکه عدالت باید به صورت یک گفتمان غالب و رایج در همه سطوح نظام دربیاید، گفت: باید معلوم شود مهمترین هدف دولت اسلامی در جامعه اجرای عدالت است. برای تفاهم در اجرای عدالت باید روی اجرای قانون توافق کنیم و بگوییم به هر میزان به قانون عمل شود، به عدالت نیز عمل خواهد شد و به هر میزان قانون نقض شود، عدالت نیز نقض می‌شود و اجرای قانون را همگان محور قرار دهند.

آیت‌الله رئیسی تصریح کرد: هیچگونه بی‌قانونی، هیچ دور زدن قانون و تخلف از قانون را هیچ کس در هیچ جایگاهی به خود اجازه ندهد و احساس شود که امروز بی‌قانونی یک امر ناپسند و ضد ارزش است؛ لذا امروز اجرای عدالت یکی از نکات محوری است و در این رابطه گفتمان غالب در دانشگاه‌ها باید اجرای عدالت باشد.



فساد با شاخصه عدالت گستری نظام سازگار نیست

رئیس قوه قضاییه با تاکید بر اینکه مسئله شفافیت امر بسیار مهمی است، گفت: از مردم بودن و نبود محرمانگی نسبت به مردم امر مهمی است؛ البته در مورد یکسری مسائل امنیتی این موضوع متفاوت است و مورد اختلاف نیست؛ اما نسبت به مسائلی که مردم باید مطلع باشند، این موارد می‌تواند زمینه اجرای عدالت را فراهم نماید.

رئیس قوه قضاییه گفت: فساد را نباید در هیچ کجای جامعه اسلامی قبول کرد، فساد با شاخصه عدالت گستری نظام سازگار نیست. فساد ظلم به مردم و نظام است و امر مردودی است. جمهوری اسلامی ایران نظامی مبتنی بر احکام دینی و عمل به وظایف است؛ اما خطا و اشتباه، ممکن است. اشتباه یک امر است و فساد امر دیگری است.

وی تاکید کرد: نمی توان از فساد و دست اندازی به حقوق بیت المال، دزدی، ارتشا ، پورسانت و رانت خواری گذشت. باید همه دستگاه ها در کشور با فساد مبارزه کنند. بعضی می گویند دستگاه قضایی فقط بگیرو ببند می کند؛ بله، وظیفه ما برخورد با مفسدین است و برخورد هم خواهیم کرد.

ساختارهای فسادزا باید از بین برود

آیت الله رئیسی اضافه کرد: ساختارهای فسادزا باید از بین برود. بعضی از خصوصی سازی ها به صورت جدی بر فنا دادن اموال مردم و بیت المال است.

آیت‌الله رئیسی در ادامه اظهارات خود تاکید کرد: حتما جرم سیاسی غیر از جرم امنیتی است. من این موضوع را پیش‌تر هم اعلام کرده بودم؛ نه اینکه در این جلسه اعلام کنم؛ چون اینجا دانشگاه است. بنده از اولین روزی که آمدم این موضوع را اعلام کردم که باید بین جرم سیاسی و امنیتی تفاوت قائل شد. البته در قانون هم این مقوله همینطور است.

وی با اشاره به جریانات کارگری و دانشجویی در کشور و تحت تاثیر قرار گرفتن آن با جرم سیاسی و امنیتی گفت: ما بین این مسائل فرق میگذاریم. البته مقام معظم رهبری چند سال قبل هم فرمودند من از دانشگاه گله دارم. رهبری عنوان داشتند: چرا برخی می‌خواهند دانشجو و دانشگاه سیاسی نباشد؟ دانشجو باید سیاسی باشد.  سیاسی یعنی عضو فلان گروه و فلان دسته سیاسی باشد؟ خیر؛ سیاسی بودن دانشجو بدین منظور است که جامعه را بشناسد و نیاز جامعه را بداند و متناسب با نیاز جامعه حرف بزند و رفع نیاز کند.

عدالت باید چتری بر سر همه ملت ایران باشد

رئیس دستگاه قضا تصریح کرد: به اعتقاد بنده مهمترین سیاسیون ما شهدای عالیقدر دانشجوی ما هستند. شهدای دانشجوی ما نیاز جامعه را خوب شناختند و حاضر شدند خطر کنند و جان‌شان را در این امور بگذارند؛ بنابراین، این دانشجوی سیاسی است. دانشجوی سیاسی این نیست که با حرف‌های به اصطلاح روشنفکرانه جامعه را به فرهنگ، اخلاق و راه غربی گرایش دهد.

آیت‌الله رئیسی بیان داشت: دانشجوی سیاسی دانشجویی است که جامعه را بشناسد و بتواند بر اساس نیاز و خواست جامعه حرکت کند.

آیت‌الله رئیسی با بیان اینکه امروز یکی از مسائل مهم و خواست جامعه اجرای عدالت است، بیان داشت: وقتی می‌گوییم عدالت، عدالت برای چه کسی است؟ باید دانست این عدالت برای هر کس و برای همه آحاد ملت است و چون چتری بر سر همه ملت قرار گرفته است. این مسئله برای کسی که سُنی باشد و یا شیعه و یا گویشش ترک باشد یا بلوچ فرقی ندارد؛ اجرای عدالت برای هر کسی که دارای هر عقیده و نظر سیاسی باشد، صدق می‌کند. امروز عدالت باید چتری بر سر همه ملت ایران باشد.

وی با بیان اینکه عدالت به مانند امنیت است، اظهار داشت: شما وقتی می‌گویید امنیت، یعنی امنیت برای همه؛ بنابراین عدالت هم برای همه و هر کس صدق می‌کند و این خواست، خواست مهم و قابل توجهی است.

رئیس دستگاه قضا ادامه داد: مسئله آزادی‌های مشروع یکی از وظایفی است که باید از آن پاسداری کرد.

آیت‌الله رئیسی در ادامه با اشاره به توجه به کرامات انسانی بیان داشت: در این زمینه رهبری در حکمی به بنده دادند کرامات انسانی را با تعبیر مردمی بودن عنوان کردند. آقایان و خانم‌ها مردمی بودن بدین معنا نیست که از وجود مردم در میتینگ‌های سیاسی استفاده کنید و یا از عبارت مردمی بودن در مسائل تشریفاتی بهره‌برداری کنید چرا که امام (ره) فرمودند میزان رای ملت است حقیقتا به مردم هم معتقد بودند و بنده هم به شما می‌گویند حقیقتا مقام معظم رهبری به ملت و رای مردم اعتقاد دارند و ما هم به عنوان سربازان می‌گوییم که توجه به نگاه مردم مهم است.

وی با بیان اینکه ما همواره مسئله کرامت انسانی را در دادگستری عنوان کردیم بیان داشت: ما این مسئله را هم در بین همکاران عزیز و در بین همه بخش‌ها عنوان کردیم که باید رعایت شود. کرامات انسانی باید در کرامت به قاضی، کارمند، کارشناس و مراجعه‌کننده مدنظر قرار گیرد.

رئیس دستگاه قضا با بیان اینکه مدیران باید ابتدا خود را پاسخگو به خدا بدانند بیان داشت: مدیران در گام بعدی باید به تمام مردم پاسخگو باشند و در گام بعد به ارباب رجوع پاسخ دهند و در گام نهایی به سازمان‌ها و سلسله مراتب مدیریتی و نظارتی پاسخ بدهند.

آیت‌الله رئیسی در ادامه با اشاره به تشکیل شورای هماهنگی قوا بیان داشت: در این زمینه باید گفت که در سال 96 مشکلاتی درباره ارز و مسائل اقتصادی در کشور پیش آمد و زمزمه‌هایی بود. گفته می‌شد جمعی تشکیل شود که از این طریق به دولت کمک شود. در این بین برخی موضوع دولت در سایه را مطرح کردند و با این حال موارد مختلفی عنوان شد؛ اما مقام معظم رهبری تاکید داشتند که دولت بماند و به وعده‌های خود به مردم عمل کند. مقام معظم رهبری عنوان کردند که دولت اختیارات لازم را دارد که اگر در جایی مشکلی داشت، از شورای هماهنگی اقتصادی قوا همکاری بگیرد تا در انجام وظایفش مشکلی وجود نداشته باشد. بنابراین شورای هماهنگی قوا به نحوی اتمام حجتی است برای اینکه کسی نگوید من اختیار نداشتم و یا مشکلی وجود داشت.

وی با اشاره به تصمیم‌گیری درباره افزایش قیمت بنزین در شورای هماهنگی قوا بیان داشت: این طرح را دولت به شورا آورد. این طرح پیشنهاد دولت بود و در واقع این موضوع ارتباطی به شورای هماهنگی نداشت؛ چرا که قانون دولت را موظف به این امر کرده بود. با این حال آقایان فرمودند که این طرح را برای هماهنگی سه قوه به این شورا آورده‌اند.

اقدام ما به عنوان دستگاه قضایی کاخ مفسدان را ویران و خانه مستضعفان را آباد خواهد کرد

وی افزود: وقتی که ما از اصلاح ساختارهای فسادزا سخن می گوییم، یعنی نباید مالیات‌ها را به نحوی تنظیم کنیم که فرار مالیاتی صورت بگیرد و افرادی با درآمدهای بالا حاضر نباشند حقوق دولت را پرداخت کنند. شما در تلویزیون چقدر دادگاه هایی را دیده اید که به خاطر معوقات بانکی برگزار شده است. آقایی که اخیرا ما او را دستگیر کردیم و از افراد شاخص است، سه هزار میلیارد به بانک بدهکار است و نقل است که سالها دنبال ایشان بودند که بدهی اش را پس بدهد. ما گفتیم ایشان باید بازداشت شود و او بازداشت شد. همانطور که آقای سخنگو هم اعلام کردند هنوز که این پرونده را به دادگاه نداده ایم جمعا دو هزار و 500 میلیارد تومان توسط بانکها دریافت و وصول شده است که این روند بعد از این هم ادامه خواهد داشت. چرا باید معوقه بانکی بوجود بیاید؟ بانک و بانکدار باید مثل پول خودش و حتی بالاتر از آن با پول ملت برخورد کند؛ نه اینکه پول را به دست طرف بدهد؛ بدون آنکه بداند امکانات او چیست و او با این پول می‌خواهد چکار کند.

رئیس قوه قضاییه افزود: نقدینگی کشور با افزایش فعلی که مشکلات زیادی ایجاد کرده است، اگر به طرف تولید برود جای هیچ دغدغه ای نخواهد داشت؛ اما اگر به طرف دلالی برود و به دست کسی بیفتد که پول را بگیرد و به جای آبادی کارخانه به سراغ دلالی برود، مشکلات مضاعف برای کشور ایجاد می شود. لذا بخش اعطای تسهیلات از جمله ساختارهایی است که حتما باید اصلاح شود.



کرسی‌های آزاد اندیشی در دانشگاه ها را باید تقویت کرد

وی با بیان اینکه دفاع از آزادی‌های مشروع از جایگاه ویژه‌ای در برنامه‌های قوه قضاییه برخوردار است، تصریح کرد: آزادی را ما ندادیم؛ بلکه خدا به همه داده است. این آزادی شامل آزادی اندیشه، بیان ، قلم و ... است. البته همچنان که محدودسازی آزادی دچار اشکال است، اگر بسیار بی ضابطه و بدون قانون و به صورت ولنگار به آزادی پرداخته شود، باز هم آزادی دچار آسیب می‌شود. آزادی همان است که قانون اساسی آنها را برای همه آحاد مردم برشمرده است و ما معتقدیم که این آزادی تضمین کننده همه خواسته‌های ملت و اجرای عدالت و مبارزه با فساد در کشور است.

رئیس قوه قضاییه با بیان اینکه کرسی‌های آزاد اندیشی در دانشگاه ها را باید تقویت کرد، گفت: عزیزان دانشجو باید دیدگاه‌ها و نظرات خود را آزادانه بیان کنند؛ البته در این قضیه "توهین به هیچ کس و انتقاد به همه" را دانشجویان باید رعایت کنند. انتقاد، اصلاح گری، سوال کردن، مطالبه گری و پیشنهاد کردن، همگی امور درستی هستند و باید از آنها دفاع کرد و حتما بدانید که مسئولان باید در همه رده‌ها این امور را برای خود مغتنم بشمارند.

آیت الله رئیسی با بیان اینکه دفاع از حقوق عامه وظیفه دستگاه قضایی است، گفت: دفاع از آزادی های مشروع وظیفه همه است و باید آزادی‌های مشروع برای همه از جمله مردم، دانشجویان، کارگران و ... به رسمیت شناخته شود. ما بین اعتراض کننده و اغتشاشگر فرق می گذاریم و بین جرم سیاسی و جرم امنیتی تفاوت قائل می شویم. ما میان یک رسانه یا یک دانشجو یا یک استاد یا یک فعال مدنی و سیاسی و اجتماعی که سخنی به خطا گفته است، با آدمی که به دنبال براندازی و اخلال در امنیت است، فرق قائل می شویم.

رئیس دستگاه قضا با بیان اینکه بخشی از مسئله تصمیم‌گیری درباره افزایش قیمت بنزین نیاز به مصوبه شورای هماهنگی قوا داشت، تاکید کرد: آن بخشی که نیاز به مصوبه داشت این بود که درآمد‌های حاصل از افزایش قیمت سوخت بر اساس قانون باید سه الی چهار قسمت شود؛ یک بخش به دست مردم برسد، یک بخش در تولید و یک بخش هم در ارتباط با مسائل مربوط به انرژی مد نظر قرار گیرد. پیشنهاد دولت در این زمینه این بود که درآمد حاصل از این قضیه به دلیل مسائل اقتصادی بطور کامل به مردم داده شود که این مسئله احتیاج به مصوبه داشت؛ بنابراین این بخش مربوط به مصارف درآمدهای حاصل از مدیریت قیمت سوخت بود.

طرح مدیریت سوخت برای نخبگان و مردم تبیین نشده بود

وی در ادامه با اشاره به نحوه اجرای طرح مدیریت سوخت در کشور گفت: در اجرای این فرمان پیشینه‌ای همچون هدفمندی یارانه‌ها را داشتیم. باید دانست در رابطه با اجرای این طرح زمینه‌های لازم باید مد نظر قرار می‌گرفت، این مسئله هم زمینه‌های اقتصادی و هم اجتماعی داشت.

رئیس دستگاه قضایی با اشاره به توجه به زیرساخت‌های اجرای طرح مدیریت سوخت بیان داشت: البته در این زمینه برخی زیرساخت‌ها پیش‌تر آماده بود؛ همچون کارت سوخت که آقایان آن را از دستور کار خارج کردند که البته باید دید دانشگاه در زمانی که این مسئله رخ داد آیا جلسه‌ای، اعلامی و یا اعتراضی کرد و یا خیر. با این حال برای اجرای این طرح لازم بود اقناع عمومی مدنظر قرار گیرد. البته بنده به صورت غیررسمی مطلع شدم که این طرح قرار است انجام شود. بنده وقتی چند روز قبل از اجرای این طرح مطلع شدم، یک نامه رسمی به دفتر رئیس جمهور ارسال کردم که در آن نامه عنوان داشتم: «شنیدم این طرح (افزایش قیمت سوخت) قرار است اجرا شود؛ اما نه افکار عمومی آماده است و نه اقدامات مقدماتی مهیا شده است؛ بنابراین بنده این هشدار را در یک یادداشت رسمی به دولت منعکس کردم و گفتم ممکن است این مسئله عواقبی را در پی داشته باشد. البته بعد‌ها شنیدم که برخی وزرا در دولت، دستگاه‌های امنیتی و اجرایی هم نظراتی در این زمینه داشته‌اند؛ با این حال این طرح اجرا شد و اعتراضات مردم برانگیخته شد.

آیت‌الله رئیسی با بیان این که طرح مدیریت مصرف سوخت برای نخبگان و مردم تبیین نشده بود، تاکید کرد: این نکته، نکته قابل توجهی است که بنده معتقدم  باید اعتراض مردم در این زمینه کاملا شنیده شود. البته در این بین دشمنان هم فکر کردند که می‌توانند این مسئله را بهانه قرار داده و بر موج اعتراض مردم سوار شوند.

وی با بیان اینکه دشمنان کشور ناامنی‌هایی را در طی اجرای طرح افزایش قیمت بنزین در کشور ایجاد کردند، گفت: دشمنان به مال مردم و اموال عمومی صدمه زدند. آنچه که بنده باید در این زمینه مطرح کنم، این است که اعتراض مردم همواره جای خود را دارد.

رئیس دستگاه قضایی با اشاره به فرمان رأفت اسلامی مقام معظم رهبری در این موضوع بیان داشت: با فرمان رأفت اسلامی که مقام معظم رهبری فرمودند، ما هم در همان اوایل نسبت به جمعیتی که بازداشت شده بودند، به سرعت اقدام کردیم و کسانی که تقصیر نداشتند آزاد شدند؛ اما طبیعتا کسانی که به اموال عمومی صدمه زدند، جرم آنها باید در جای خودش مورد رسیدگی قرار گیرد.

حضرت فاطمه معصومه(س) که جهت دیدار با برادر بزرگوار خود امام رضا(ع) از مدینه به سمت طوس در حرکت بودند، در شهر قم وفات می‌کنند و همانجا به خاک سپرده می‌شوند، که امروزه، حرم مطهر ایشان برکات زیادی برای این شهر به همراه داشته است؛ در ادامه، خلاصه ای از زندگی این بانوی بزرگوار را بخوانید.

 ولادت

حضرت فاطمه معصومه(س) در منابع متقدم تاریخ ولادت ایشان نیامده است اما برخی از منابع بیان کرده‌اند که ایشان روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. پدر بزرگوار او حضرت «موسی بن جعفر(ع)» امام هفتم شيعيان می‌‎باشد و مادر گرامی ایشان «نجمه» مادر بزرگوار امام رضا(ع) می‌باشد. نجمه از بانوان با فضيلت و از اسوه‎های تقوا و شرافت و از مخدرات كم نظير تاريخ بشريت است.

درباره تعداد فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع) و اين كه چند تن از آن‎ها فاطمه نام داشته‎اند اختلاف است. شيخ مفيد تعداد آنان را سی و هفت تن ذكر كرده است؛ نوزده پسر و هجده دختر كه دو تن از دختران، فاطمه نام داشتند. فاطمة‌الكبری و فاطمة الصغری. حضرت فاطمه معصومه(س) بعد از امام رضا(ع) از ديگر فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع) فاضل‎تر و دارای مقامی شامخ‎تر می‎باشد.

علت مشخص نبودن تاریخ ولادت حضرت معصومه(س)

 اگرچه تاریخ دقیق ولادت آن بانوی بزرگ دقیق روشن نیست ـ اما تاریخ تقریبی استخراج شده در گذشته این است؛ اول ذی‌القعده سال 173 و این تاریخ ولادت قبل از انقلاب اسلامی توسط فضلای فرهنگی و به درخواست تولیت وقت استخراج شده است. این تاریخ ولادت براساس تخمین سن آن بانوی مکرمه که در سن جوانی درشهر قم بر اثر تألمات روحی که در ساوه به ایشان از ناحیه حمله به کاروانش توسط دژخیمان عباسی رسید رحلت کردند، استخراج شد.

یکی از علت‌ها، جو سیاسی و اختناق حاکمان بوده است که اجازه نمی‌دادند مردم با اهل بیت پیامبر(ص) ارتباط داشته و از اخبار آنان با خبر باشند که این وقایع نیز از جمله رویدادهاست.

زندانی و محصور بودن بیشتر امامان گواهی روشن بر این مسأله است، حاکمان مستبد اجازه نمی‌دادند در خانه اهل بیت(ع) به روی مردم باز باشد؛ در مقابل بیوت اهل بیت(ع) اقدام به جعل و برساخت شخصیت و برجسته کردن افراد وابسته به خود بودند تا فتاوایی به سود و پشتوانه فکری برای حاکمیت خود ساخته و اهل بیت(ع) و سادات و منسوبین به آنان را گمنام و در حصور فیزیکی، نظامی و فکری قرار دهند تا در جامعه شناخته نشوند؛ اینها توطئه‌های برخاسته از جو و فضای سیاسی بر تاریخ بوده است.

زندگی نامه حضرت معصومه(س)/ برکات حرم حضرت معصومه(س) در شهر قم

در باب تاریخ‌نگاری نیز قلم به دستان وابسته به قدرت و سیاست و مزدوران حاکمیت و مستبدان جورپیشه، ضمن اینکه از ضبط وقایع و رویدادهای مربوط به اهل بیت اعم از فضایل و دیگر وقایع را سانسور کرده‌اند تا اساساً از شناخته شدن آنان برای آیندگان نیز جلوگیری شود، لذا رویدادهای ریز از جمله وقایع مربوط به روز دقیق ولادت، شهادت و رحلت بزرگان از اهل بیت و وابستگان آنان ضبط نشده است، سانسورگرایی درتاریخ‌نگاری اهل بیت(ع) از آسیب‌های مهم این عرصه است که باید مورد تأمل واقع شود.

دیگر عامل نیز، درباره وجود اختلاف یا عدم رسیدن خبر از وقایعی همچون ولادت یا شهادت بزرگان دین و فرزندان اهل بیت(ع) دخیل است، این عامل در تاریخ‌نگاری و تاریخ‌شناسی اهل بیت(ع) بسیار مهم است که دایره شمول آن وسیع است، ازبین رفتن آثار مربوط به اهل بیت و نابودی آن‌ها بر اثر تعصبات فرقه‌ای یا بر اثر نبود امنیت و پنهان ماندن این آثار در محیط‌های بسته که سبب فراموشی یا از بین رفتن آن‌ها شده است، عواملی دیگری نیز در این باره دخیل است که می‌توان به آنها در مجال دیگر پرداخت.

از این رو نبود نگارش دقیق و تاریخ دقیق دلیل بر عدم تولد نیست، در هر صورت برای این بانوی بزرگ روزی برای ولادت بوده است و بر اساس روز وفات که مشخص است و اقامت 16 روزه در قم، سن آن حضرت تقریبی برای دیدار کنندگان مشخص بوده است که حدود 18 سال تخمین زده شده است؛ بر همین اساس استخراج تقریبی ولادت امکان پذیر است؛ مشخص کردن یک روز ولادت برای آن حضرت خلاف واقعیت تاریخی نیست، ضمن اینکه این مسأله فواید بی‌شماری دارد، از جمله بیان فضایل اهل بیت(ع)؛ ترغیب مردم به زیارت آن حضرت که از چند تن از معصومین درباره زیارت آن بانو روایات معتبر وارد شده است که قابل ملاحظه است، گرفتن سالروز ولادت هیچ لطمه‌ای از نظر فرهنگی نخواهد داشت و بزرگ کردن و دامن زدن بر این قضایا از نظر عرف و فرهنگ پسندیده نیست.

 اسما و القاب

 از القاب ایشان می‌توان به معصومه، طاهره، حمیده، بِرّه، رشیده، تقیه، نقیه، رضیه، مرضیه، سیده، اُخت الرضا اشاره کرد. در زیارتنامه‌ای، از دو لقب صدیقه و سیدة نساء العالمین نیز برای او یاد شده است.

 «معصومه»، مشهورترین نام یا لقب این بانو است. این نام، از روایتی منتسب به امام رضا(ع) اخذ شده است که فرمود: «هر کس معصومه را در قم زیارت کند مانند کسی است که مرا زیارت کرده است.» همچنین نقل شده که وی خود را معصومه، خواهر امام رضا(ع) معرفی کرده است.

حضرت معصومه(س) امروزه به کریمه اهل بیت(ع) شهرت دارد. گفته شده است این نامگذاری مستند به خوابی است که سید محمود مرعشی نجفی، پدر آیه الله مرعشی نجفی دیده و در آن یکی از ائمه (ع)، حضرت معصومه را «کریمه اهل بیت» خوانده و مرعشی را به زیارت قبر ایشان سفارش فرموده است.

زندگی نامه حضرت معصومه(س)/ برکات حرم حضرت معصومه(س) در شهر قم

شخصیت و فضایل حضرت معصومه(س)

حضرت فاطمه معصومه(س) دارای شخصیتی رفیع و والا مقام می‎باشد به طوری كه ائمه طاهرین(ع) از این بانو، با جلالت و تكریم یاد كرده‎اند و حتی پیش از ولادت آن حضرت، بلكه پیش از ولادت پدر بزرگوارش، نام او بر لسان بعضی از ائمه(ع) آمده و از مقام والای او سخن گفته‎اند. 

امام صادق(ع) می‎فرمایند: «اَلا اِنَّ قم حَرَمی و حرم وَلدی من بعدی...»، بدانید قم حرم من و حرم فرزندانم پس از من است، زنی از فرزندان من در این شهر در می‎گذرد كه او دختر موسی است...»

 امام صادق(ع) در حدیثی دیگر پیش از این كه این فرزند گرانقدر متولد شود، از فضیلت زیارت و مدفن او سخن می‎گوید و شیعیان را به اهمیت آن توجه می‎دهد و می‎فرماید: «شهر قم، حرم ما است و در آن زنی از فرزندان من مدفون می‎شود، به نام فاطمه هر كس او را زیارت كند بهشت برای او ثابت می‎شود.»

 حضرت فاطمه معصومه(س)، كه بعد از حضرت زهرا(س) از جهت گستردگی شفاعت، هیچ بانویی به شفیعه محشر حضرت معصومه(س) نمی‎رسد.

 همه این بیانات حاكی از شأن و عظمت و فضیلت این بانوی مكرم اسلام می‎باشد. بی‎شک، این فضایل و خصوصیات اخلاقی این بانوی بزرگ است كه او را دارای چنین مقام و منزلتی نموده است، چون امام موسی كاظم(ع) دارای 37 فرزند بود كه در میان آنها، این بانوی مكرم است كه مثل ستاره‎ای درخشان می‎درخشد و در میان فرزندان امام كاظم(ع) بعد از امام رضا(ع) هیچ كدام هم سنگ او نمی‎باشد. 

بدیهی است كه تأثیر شخصیت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان را نمی‎توان انكار كرد؛ این ویژگی در وجود حضرت فاطمه معصومه(س) نیز بروز یافت و از هر دو طرف فضایلی را به ارث برد و می‎توان سر برتری آن حضرت بر دیگر فرزندان موسی بن جعفر(ع) را در همین نكته یافت. البته این نمی‎تواند به معنای تأثیر نداشتن تلاش و كوشش آن حضرت در این راه باشد بلكه علاوه بر همه شایستگی‎های فردی كه در وجود خویش به وجود آورده بود از این عوامل نیز به عنوان مكمل و پشتوانه ترقی و تكامل معنوی اخلاقی و علمی سود می‎برد.

زندگی نامه حضرت معصومه(س)/ برکات حرم حضرت معصومه(س) در شهر قم

یكی از عالی‌ترین نمونه‎های عبادت و بندگی خدا از خاندان ولایت و امامت، كریمه اهل بیت فاطمه معصومه(س) می‎باشد. او با عبادت و شب زنده‎داری هفده روزه‎اش در واپسین روزهای عمر شریفش در مدت اقامتش در منزل موسی بن الخزرج، گوشه‎ای از یك عمر عبودیت و خضوع و خشوع آن زاده عبد صالح خدا در برابر ذات پاك الهی است.

 امام صادق(ع) در حدیثی دیگر پیش از این كه این فرزند گرانقدر متولد شود، از فضیلت زیارت و مدفن او سخن می‎گوید و شیعیان را به اهمیت آن توجه می‎دهد و می‎فرماید: «شهر قم، حرم ما است و در آن زنی از فرزندان من مدفون می‎شود، به نام فاطمه هر كس او را زیارت كند بهشت برای او ثابت می‎شود».

از ویژگی‎های حضرت معصومه(س) این بود كه به علوم اسلام و آل محمد(ص) آگاهی داشت و آن حضرت از جمله روایت كنندگان حدیث بود و چندین حدیث است كه در سند آنها نام حضرت فاطمه معصومه(س) به چشم می‎خورد كه علامه بزرگوار امینی در كتاب شریف الغدیر به بعضی از آنها استناد می‎كند، مانند، عن فاطمه بنت علی بن موسی الرضا حدثتنی... «من كنت مولاه فعلی مولاه.» نقل این احادیث حاكی از مقام علمی والای آن بانو می‎باشد.

اعتقاد به شفاعت انبیاء و اولیاء از ضروریات مذهب شیعه است و هیچ تردیدی در آن نیست. و بالاترین جایگاه شفاعت، از آنِ رسول گرامی اسلام(ص) است كه در قرآن كریم از آن به (مقام محمود) تعبیر شده است. همانا دو تن از بانوان خاندان رسول مكرم(ص) هم شفاعت گسترده‎ای دارند كه بسیار وسیع و جهان شمول است.

یكی از شواهد عظمت استثنایی حضرت معصومه سلام الله علیها زیارتنامه‎ای است كه به خصوص، حضرت رضا علیه السّلام در شأن او صادر فرموده است. زیرا بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها تنها زیارتی كه از امام معصوم برای یك زن نقل شده، زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها است و هیچ یك از بانوان خاندان عصمت و طهارت زیارت مخصوص از امام ندارد.

زندگی نامه حضرت معصومه(س)/ برکات حرم حضرت معصومه(س) در شهر قم

 سفر حضرت معصومه(س) به ایران

 صاحب کتاب تاریخ قم می‌نویسد که در سال ۲۰۰ق مأمون، خلیفه عباسی، از امام رضا(ع) خواست که برای ولیعهدی از مدینه به مرو بیاید. پس خواهر ایشان در سال ۲۰۱ق به قصد دیدار برادر راهی مرو شد. گفته شده فاطمه معصومه(س) پس از دریافت نامه برادرش، خود را آماده سفر کرد. حضرت معصومه(س) با کاروانی از بستگان و خویشان راهی ایران شد. کاروان وقتی به ساوه رسید، دچار جنگ سختی با دشمنان اهل بیت شد و همه برادران و برادرزادگان حضرت معصومه(س) به شهادت رسیدند. فاطمه معصومه(ع) پس از دیدن جنازه‌های غرقه به خونِ عزیزانش به سختی بیمار شد. وی پس از این جریان، به خادم خود گفت او را به قم ببرد.

 قول دیگر آن است که چون خبر بیماری حضرت معصومه(س) به آل سعد رسید، تصمیم گرفتند خدمت او بروند و از وی درخواست کنند به قم بیاید. در این میان موسی بن خزرج اشعری یکی از اشعریان قم، و از یاران امام رضا(ع) در این کار بر دیگران پیشی گرفت و خدمت فاطمه معصومه(س) رسید، مهار شتر او را گرفت و فاطمه معصومه(س) را وارد قم کرد و به خانه خود برد. در بعضی از منابع متأخر آمده است حضرت معصومه(س) در روز ۲۳ ربیع‌الاول وارد قم شد. فاطمه معصومه(س) ۱۷ روز در خانه موسی بن خزرج ساکن و به عبادت و راز و نیاز مشغول بود. اکنون این خانه و عبادتگاه در شهر قم، به «سِتّیه» یا «بیت‌النور» مشهور است.

زندگی نامه حضرت معصومه(س)/ برکات حرم حضرت معصومه(س) در شهر قم

 وفات حضرت معصومه(س)

نظر به اینکه این ماجرا در سال 201 هجری قمری، حدود دو سال قبل از شهادت حضرت رضا(ع) رخ داده است، (امام رضا(ع) در سال 203 شهید شد) این نیز از مصائب دیگر حضرت رضا(ع) است، مصیبتی جان‌سوز، که خواهر مهربانش در نیمه راه وصال، مظلومانه و غریبانه به شهادت رسید، و دیدار و ملاقات، به فراق و جدایی، تبدیل گردید و داغ جان‌سوز شهادت حضرت معصومه(س) قلب مبارک حضرت رضا(ع) را جریحه‌دار کرده و آن بانو نیز با دلی پر از سوز فراق و امید دیدار برادر، و با چشمی گریان از دوری برادر شهید شده است.

  ثمرات حضور حضرت معصومه(س) در قم 

وجود حرم حضرت معصومه در شهر قم، باعث برکات زیادی برای این شهر و مردمانش شده است، که از میان آن‌ها، تأسیس حوزه علمیه قم را می‌توان از مهم‌ترین این برکات دانست. در ادامه به برخی از این برکات اشاره می‌نماییم.

حوزه علميه قم:  يکى ديگر از برکات مزار مقدس بانوى دو عالم، حضرت معصومه(ع) در شهر قم، رونق گرفتن حوزه علميه مى‏‌باشد. تاريخ اين کانون علم و فقاهت‏ به قرن‏ها قبل بر مى‌‏گردد. ابراهيم بن هاشم قمى، سعد بن عبدالله قمى، احمد بن اسحاق قمى، على بن بابويه قمى و ده‏ها محدث و عالم شيعى از اوايل قرن سوم هجرى به بعد، زمينه گسترش علم و ادب و حديث را در اين شهر ايجاد کرده بودند.

 پرورش علماى بزرگ در شهر قم:  يکى ديگر از برکات فاطمه معصومه(ع)، پرورش عالمان و انديشمندان بزرگ همچون شیخ صدوق، زکریا بن آدم، محمدبن حسن صفار، در اين شهر مى‏‌باشد.

گسترش شهر قم:  شهر قم به تدريج از شمال شرقى، به جنوب غربى که محل دفن آن حضرت بود کشيده شد به طورى که حرم فاطمه معصومه(س) که در حاشيه شهر قرار داشت، امروزه در مرکز شهر و در آبادترين قسمت آن واقع است.

زندگی نامه حضرت معصومه(س)/ برکات حرم حضرت معصومه(س) در شهر قم

مورد توجه شدن قم:  توجه پادشاهان و حاکمان و طبقات گوناگون مردم به اين شهر و کوچ بسيارى از افراد مشتاق اهل بيت عليهم السلام براى اقامت در آن، به خاطر مدفون بودن حضرت معصومه(س)در اين شهر است.

 استحکام مذهبى قم:  قم از جنبه مذهبى استحکام ويژه‌‏اى يافته و مرکز روحانيت ‏شيعه شد. و عده‏‌اى از بزرگترين علماى شيعه از آنجا برخاسته يا در آن اقامت کردند.

کثرت سادات در شهر قم:  بعد از دفن حضرت معصومه(س) عده بسيارى از فرزندزادگان امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و موسى بن‏ جعفر(ع) و على بن موسى الرضا(ع) و از فرزندان محمد حنفيه و زيد بن على بن الحسين(ع) و اسماعيل فرزند امام صادق(ع) از اطراف به قم روى آورده‌‏اند. از آنجا که اين شهر از ابتدا مورد نظر آل على(ع) بوده است و مردم قم نسبت‏ به اولاد پيغمبر(ص) ارادت و علاقه خاصى داشته‏‌اند، به تدريج‏ بعد از ورود حضرت معصومه(ع) از نظر کثرت سادات، موقعيت‏ بى نظير و يا کم نظيرى يافته است.

 توجه به امور امامزادگان: مردم قم از اوايل قرن سوم هجرى که فاطمه معصومه(ع) در قم مدفون شد، در بزرگداشت مقابر اولاد پيامبر(ص) همان تلاش را کردند که در زمان حياتشان از آنان به عمل مى‌‏آوردند. ساختن بناهاى مجلل و بارگاه و گنبد و وقف اموال در اين راه از جمله اين تلاش هاست. در دوره صفويه و قاجاريه، بعضى از جهانگردانى که به ايران آمده و از قم عبور کرده‌‏اند، در سفرنامه‏‌هاى خود امامزادگان قم را وصف نموده و حتى در پاره ‏اى از آن‏ها در تعداد امامزادگان افراط کرده‏‌اند.

جمعه, 15 آذر 1398 18:33

خوارج

خوراج

خوارج جمع خارجی به معنای خروج کننده و شورشی است. خارجی به دو معنای عام و خاص به کار می رود. معنای عام آن بر کسی اطلاق می شود که علیه امام بر حق و مورد قبول مسلمانها شورش کند.(12) امام خوارج در معنای خاصر به کسانی گفته می شود که در جنگ صفین در اعتراض به حکمیت، در مقابل امام علی علیه السلام شورش کردند و با او جنگیدند و سپس کار خود را باآرایی مانند کافر بودن گناهکار و وجوب جنگ با کافر، توجیه کردند. وجوه دیگری نیز برای وجه اطلاق خوارجبر گروه مذکور ذکر شده است.(13) به این گروه مارقین نیز گفته می شود که این واژه به معنای خوارج است. ظاهراً دلیل این نامگذاری حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که در آن، حضرت در مورد شخصی که به نحوه تقسیم غنایم توسط پیامبر اعتراض کرده بود و کار پیامبر را غیر عادلانه دانسته بود، فرمود: از نژاد این مرد گروهی پدید می آید که یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرمیة؛از دین خارج می شوند همان گونه که تیر از کمان خارج می گردد.(14)

خوارجو مارقینالقابی هستند که مخالفان به آنها داده اند. خوارج خود را شراةکه جمع شاری به معنای فروشنده است می خواندند و معتقد بودند که جان خویش را برای خدا و آخرت می فروشند و در این مورد به آیات و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله(بقره:207) و ان الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأن لهم الجنة(توبه: 111) استدلال می کردند. از میان این القاب خوارج تنها لقب مارقینرا نمی پذیرند زیرا آنها خود را خارج از دین نمی دانند بلکه مخالفان خود را چنین می پندارند.(15)

تاریخ پیدایش خوارج پیشتر ذکر گردید. در اینجا ابتدا به عقاید مشترک خوارج و سپس به شاخه های فرعی آن می پردازیم.

 

عقاید مشترک خوارج

عقاید خوارج را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد:

الف) مسائلی که به ایمان و کفر مربوط می شوند. همه خوارج مرتکب کبیره را کافر می دانستند. این مسأله اعتقادی دارای لوازم بسیار مهم کلامی است که معمولاً در زمانهای بعدی تبیین و تفسیر شده اند. این لوازم عبارت اند از:

1 - عمل جزء ایمان و داخل در ایمان است.

2 - میان کفر و ایمان منزلتی قرار ندارد. بنابراین هر انسانی یا مؤمن است یا کافر.

3 - ایمان دارای درجات گوناگون است و درجات ایمان به چگونگی اعمال بستگی دارد. مثلاً ایمان شخصی که همه واجبات و همه مکروهات را ترک می کند بالاتر از ایمان فردی است که تنها به واجبات عمل می کند.

4 - چون عمل جزء ایمان است، پس هر عملی که با ایمان منافات داشته باشد، سبب خروج از دایره ایمان می شود. از نظر خوارج، گناه کبیره عملی است که با ایمان منافات دارد و موجب کفر است.

5 - مرتکب کبیره چون کافر است، عذاب اخروی اش ابدی است و در آتش خالد و جاودان است.

ب) مسائلی که مستقیماً به ایمان و کفر مربوط نمی شوند. مهمترین این آرا عبارت اند از:

1 - امر به معروف و نهی از منکر در همه درجات واجب است، حتی اگر به قتال بیانجامد؛ آنها برای قتل و پیکار با کسانی که آنها را کافر می شمارند هیچ گونه قید و شرطی نمی شناختند.

2 - خروج و جنگ با حاکم جائر واجب است.

3 - تحکیم و پذیرش داوری غیر خدا حرام است.

4 - در صورتی که وجود امام ضروری باشد، او با انتخاب آزادانه همه مسلمین تعیین می شود و امامتش تا زمانی که بر طبق عدل و شروع عمل می کند و دچار خطا نشود ادامه خواهد داشت.

5 - امامت و خلافت از غیر قریش نیز رواست.

6 - آنها امام علی (علیه السلام)، عثمان، طلحه، زبیر، عایشه و همه خلفای بنی امیه و بنی عباس را کافر می دانند و تبری از آنها را واجب می شمارند.

 

فرقه های خوراج

خوارج به ده ها فرقه منشعب شده اند و درباره تعیین فرقه های اصلی آنها اختلاف نظر وجود دارد.(16) در اینجا پنج فرقه که به نظر می رسد از دیگران مهمتر بوده و بقیه فرقه ها از آنها انشعاب یافته اند مطرح می شوند.

 

1 - محکمة الأولی:

اینان همان گروهی هستند که در جنگ صفین در مقابل امام علی علیه السلام قرار گرفتند و چون حکمیت را انکار کردند و شعارشان لاحکم الا للهبود به آنها محکمهگویند و چون نخستین گروهی بودند که چنین اعتقادی داشتند، محکمة الأولینامیده می شوند. به این گروه از آن رو که در حروراء، یکی از قرای کوفه، اجتماع کردند، حروریهنیز می گویند.

البته این گروه را نمی توان فرقه ای در عرض دیگر فرق قرار داد بلکه آنان در واقع خوارج اولیه و اصلی هستند که بقیه فرق خوارج از آنها پدید آمدند.

محکمه، تحکیم انسانها را گناه و هرگونه گناه را باعث کفر می دانند. آنان وجود امام و حاکم را واجب نمی دانند و معتقدند که آزاد بودن و قریشی بودن از شرایط امام نیست. نخستین کسی که از سوی این گروه به امامت و رهبری برگزیده شد، عبدالله بن وهب الراسبی بود. محکمه پس از انتخاب عبدالله از حروراء به نهروان رفتند و در این مسیر به قتل و غارت مسلمانها پرداختند. امام علی علیه السلام در حروراء و نیز نهروان با آنها احتجاج کرد و شبهاتشان را پاسخ داد. پس از سخنان صریح امام در نهروان هشت هزار تن توبه کردند و بقیه که چهار هزار تن بودند به رهبری عبدالله بن وهب، آماده جنگ با امام شدند. سپاه امام همه این افراد را به هلاکت رساندند و تنها نه تن از آنها باقی ماندند که به نواحی مختلفی چون یمن و عمان متواری شدند و در آن نواحی به ترویج آرا و عقاید خود پرداختند. در زمان معاویه و دیگر حاکمان بنی امیه گروههایی با تفکرات محکمه نخستین بر حاکمان بنی امیه خروج کردند. این قیامها ادامه داشت تا اینکه نخستین انشعاب در میان خوارج رخ داد و ازارقهپدید آمدند.(17)

 

2 - ازارقه:

این گروه پیروان ابوراشد نافع بن الازرق (م 65 هجری) هستند. نافع نخستین کسی بود که با ابداع برخی آرای خاص باعث تفرقه و انشعاب در میان خوارج گردید.(18) ازراقه بیش از دیگران در تبدیل شدن خوراج به یک گروه مذهبی و کلامی و نه صرفاً سیاسی، نقش داشتند.(19) در عین حال، ازارقه از لحاظ سیاسی و نظامی و نیز تعداد پیروان و سپاهیان از دیگر فرقه های خوارج قویتر و پرنفوذتر بودند. نافع در زمانی که عبدالله بن زبیر قیام کرده بود و بر مناطقی از جمله بخشهایی از ایران تسلط یافته بود، از بصره به سمت اهواز حرکت کرد و اهواز، فارس، کرمان و نواحی اطراف را به تصرف در آورد. آنها به رهبری نافع مدتها با سپاهیان ابن زبیر و امویین جنگیدند تا اینکه ابن زبیر، یکی از فرماندهان خود را به نام مهلب بن ابی صفره با بیست هزار تن، از بصره به جنگ آنها فرستاد. مهلب نوزده سال با ازارقه جنگید که مدتی از سوی ابن زبیر و مدتی نیز از سوی حجاج و در زمان حکومت عبد الملک بن مروان بود. او در یکی از جنگها نافع را کشت و سپس با ایجاد اختلاف در سپاه ازارقه، آنان را به کلی نابود کرد.(20)

در این گروه به تدریج عقایدی پیدا شد که گاه به سختی و جانب افراط می گرایید.

عمده ترین معتقدات این گروه عبارت است از:

1- ازراقه مخالفان خود را مشرک و کافر می دانستند در حالی که خوارج اولیه آنان را تنها کافر می پنداشتند.

2- قاعدین خوارج، یعنی آن دسته از خوارج که همراه ازراقه جنگ نمی کردند کافر و مشرک هستند.

3- اطفال مشرکان (مخالفان ازراقه) نیز مشرکند.

4- کشتن مشرکان یعنی مخالفان ازراقه و زنان و اطفال آنها مباح است.

5- همه مشرکان از جمله اطفال تا ابد در آتش جهنم خواهند ماند.

6- انجام هر گناهی، اعم از گناه کبیره یا صغیره باعث کفر و شرک می شود.

7- خداوند می تواند کسی را به پیامبری برگزیده که قبل از نبوت کافر بوده و یا پس از نبوت کافر خواهد شد.

8- تقیه در گفتار و کردار جایز نیست.(21)

 

3 - نجدات یا نجدیه:

این فرقه پیروان نجدة بن عامر حنفی (م 69 هجری) به شمار می روند. در ابتدا نجدة ابن عامر با سپاه خویش در یمامه قصد پیوستن به سپاه خوارج بصره به رهبری نافع بن ازرق را داشت. در این میان، نافع آرای خاص خود را ابراز کرد و قاعدین خوارج را مانند دیگر مسلمانها کافر و مشرک دانست و قتل آنها و زنان و فرزندانشان را مباح شمرد. پس از واقعه، گروهی از یاران نافع از او جدا شدند و به سمت یمامه حرکت کردند. ابن عامر به استقبال آنها شتافت و از آرای جدید نافع آگاه شد و با او مخالفت ورزید. سپس گروه انشعابی ازارقه به همراه خوارج یمامه با نجدة بن عامر بیعت کردند و بدین ترتیب نجدات متولد گشتند. این گروه به عاذریهنیز معروف اند، زیرا ویژگی اعتقادی آنها این است که جاهل به فروع دین را معذور می دانند. این گروه در مجموع عقاید معتدلی داشته اند و از افراط گری خوارج تا حدودی خود را کنار داشته اند. آرای این فرقه:

1 - اگر کسی گناه کوچکی انجام داد و بر آن اصرار ورزید و آن را تکرار کرد مشرک است ولی اگر کسی مرتکب گناهان بزرگی چون زنا، سرقت و شرب خمر گردید و بر آن اصرار نکرد مسلمان است. بنابراین تنها گناهانی که شخص بر آنها اصرار ورزید موجب کفر و شکر است.

2 - مردم و جامعه نیازی به رهبری و امام ندارد و فقط لازم است انصاف را رعایت کنند و اگر این کار به وجود امام توقف پیدا کرد، تعیین امام لازم است.

3 - تقیه در گفتار و کردار جایز است.

4 - قتل اطفال مخالفان جایز نیست

5 - قاعدین خوارج معذورند.

نجدات به زودی به خاطر اختلافات درونی دچار انشعاباتی شدند و رهبر یکی از همین گروههای انشعابی، نجدة بن عامر را از پای در آورد.(22)

 

4 - صفریه:

به پیروان زیاد بن الاصفر گفته می شود. اشعری معتقد است که فرقه های اصلی خوارج چهار فرقه ازارقه، اباضیه، نجدیه و صفریه هستند و بقیه فرقه ها از صفریه منشعب شده اند. این گروه کشتن اطفال و زنان مخالفان خود را جایز نمی دانند. درباره کافر و مشرک بودن گناهکار سه نظریه در میان این گروه پدید آمد و باعث پیدایش سه فرقه فرعی گردید. برخی از آنها، مانند ازارقه، انجام هر گناهی را باعث کفر و شرک می دانند. برخی دیگر معتقدند اگر کسی مرتکب گناهی چون زنا و سرقت شود که حد شرعی دارد آن شخص زانی یا سارق نامیده می شود نه کافر؛ کافر تنها به کسی گفته می شود که گناهی چون ترک نماز را که حد شرعی ندارد انجام دهد. پاره ای دیگر کسی را که به واسطه گناهش از طرف حاکم شرع محکوم به حد شرعی شده باشد کافر می دانند.(23)

 

5 -اباضیه:

مؤسس این فرقه عبدالله بن اباض (م. 86 هق)است. برخی برآن اند که عبدالله رهبر سیاسی این گروه بوده است و رهبری علمی و دینی بر عهده جابر بن زیدالعمانی می باشد. عبدالله نخست با نافع بن ازرق (مؤسس فراقه ازارقه) همراهی می کرد اما پس از مطلع شدن از آرای افراطی از او جدا شد. عبدالله در زمان مروان بن محمد خروج کرد و سپاه مروان در محلی به نام تباله با او جنگید. جابر بن زید از سران اباضی مذهب و از همین قبیله اند. از این رو تبلیغ جابر در عمان مؤثر واقع شد و بسیاری از مردم آن دیار، مذهب اباضی را پذیرفتند. ظاهراً هم زمان با انحلال حکومت بنی امیه در سال 132 هجری جلندی بن مسعود موفق شد تا حکومت اباضی را در عمان تأسیس کند. اما به زودی سفاح خلیفه عباسی سپاهی به عمان فرستاد و حکومت جلندی را در سال 134 هجری از میان برداشت. پس از مدتی اباضیه بار دیگر در عمان حاکمیت یافتند و این وضعیت حدود صد سال ادامه داشت تا اینکه در میان اباضیه اختلافاتی رخ داد و پس از آن سپاهی از سوی معتضد عباسی به عمان حمله کرد و بار دیگر حکومت اباضیه را برچید اما عقیده بیشتر مردم همچنان اباضی باقی ماند.(24)

اباضیه معتدل ترین فرقه خوارج و تنها فرقه باقیمانده از آنان هستند که امروزه در کشور عمان و مناطقی از شمال آفریقا حضور دارند. خاندان سلطنتی کنونی عمان نیز اباضی مذهب هستند و از همان قبیله اند.

شهرستانی مهمترین عقاید اباضیه را در خصوص مسأله ایمان و کفر به این شرح می نگارد:

1 - مرتکبین کبیره مؤمن نیستند؛ بلکه کافرند.

2 - کفر مرتکبین کبیره از نوع کفر نعمت است، نه کفر ملت و دین.

3 - مرتکبین کبیره موحدند، نه مشرک زیرا خدای یکتا را قبول دارند.

4 - مناکحه و موارثه با مرتکبین کبیره جایز است و قتل آنها جایز نیست، مگر اینکه جنگی در میان باشد.(25)

خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند (۳۳)

جمعه, 15 آذر 1398 17:00

امنیت اجتماعی" در قرآن

یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های اجتماعی که وجود آن در هر جامعه‌ای، از ضروریات و به عبارت دقیق‌تر از نخستین ضروریات محسوب می‌شود و بدون آن زندگی سعادتمندانه برای آحاد مردم، امکان‌پذیر نیست، مقوله مهم و اساسی «امنیت» است؛ امری که فی‌الواقع منشأ و زیربنای تمامی امور بوده و با عدم آن هیچ‌گونه فعالیت فردی و اجتماعی دیگر چه در عرصه فرهنگی و چه در عرصه‌های دیگر نظیر صنعت، اقتصاد، هنر، سیاست و... انجام‌پذیر نخواهد بود. از این‌رو تمامی خردمندان جوامع بشری از آن به ‌عنوان نخستین نیاز هر جامعه یاد کرده و حاکمان را به تأمین و ایجاد آن توصیه نموده‌اند. کما اینکه در احادیث و روایات منقول از حضرات معصومین(ع) نیز این موضوع یعنی «امنیت» از جایگاه و اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و آن ذوات مقدس به کرّات نقش آن را مورد تأکید و تکرار قرار داده‌اند.

«امنیت» از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی موضوعی بسان «عدالت» نیز که خود در ردیف والاترین ارزش‌های الهی و انسانی قرار دارد نسبت به آن در درجه دوم قرار دارد، چرا که تا امنیت و آرامش در جامعه‌ای برقرار نباشد، برقراری عدالت نیز امری غیرممکن خواهد بود. اصولاً باید دانست که پایه‌ریزی و ایجاد یک تمدن و زندگی انسانی اصیل که «عدالت» یکی از پایه‌های آن است بدون تأمین «امنیت» ممکن نیست.
بدون امنیت در هیچ جامعه‌ای امید تعالی و ترقی وجود نخواهد داشت و یکی از اولین وظایف هر سیستم حکومتی باید تلاش در راستای ایجاد فضایی امن و خالی از دغدغه‌های مادی و معنوی برای شهروندان خود باشد. تا آنان در سایه این امنیت به فعالیت پرداخته و زمینه پیشرفت‌های گوناگون در عرصه اجتماع خویش را فراهم آورند.

در نوشتار پیش رو اهمیت و جایگاه امنیت اجتماعی در آیات قرآن و راهکارهای ایجاد آن مورد بررسی قرار گرفته است.  در ادامه نخستین بخش از آن از نظر خوانندگان می‌گذرد.

 

* اقسام امنیت

موضوع «امنیت» از جمله موضوعاتی است که دارای اقسام گوناگون و متنوعی می‌باشد و علمای علم جامعه‌شناسی برای آن انواعی را قائل شده‌اند که از آن جمله می‌توان به: «امنیت روانی»، «امنیت شغلی»، «امنیت خانوادگی»، «امنیت سیاسی»، «امنیت اقتصادی»، «امنیت فرهنگی» و امثالهم اشاره کرد که هر یک مقوله‌ای جداگانه بوده و در جای خود به‌طور کافی و وافی مورد بحث قرار گرفته‌اند.

اما در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان امنیت را به دو نوع «امنیت فردی» و «امنیت اجتماعی» تقسیم کرد. یعنی به هنگامی که بحث از امنیت به میان می‌آید، این موضوع را هم در حوزه فرد و هم در حوزه اجتماع باید مدنظر قرار داد و البته ناگفته پیداست که این دو اگرچه از نظر ظاهر دو حوزه جدا از یکدیگرند ولی در حقیقت ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، به گونه‌ای که ایجاد امنیت اجتماعی، بدون پرداختن به علل و عوامل ایجاد امنیت فردی به ثمر نخواهد نشست. از این‌رو در نظرگاه علمای جامعه‌شناسی «امنیت فردی زیربنای امنیت اجتماعی است.»

* اهمیت امنیت اجتماعی در قرآن کریم

از آنجا که قرآن کریم به‌عنوان قانون اساسی آئين آسمانی اسلام و نیز بهترین نسخه شفابخش آلام روحی و جسمی انسان‌ها دربر گیرنده تمامی نیازهای دنیوی و اخروی و فردی و اجتماعی انسان‌هاست، نسبت به مقوله «امنیت» نیز توجه ویژه‌ای داشته و در آیات بسیاری ضمن بیان اهمیت موضوع «امنیت»، مخاطبان خود را نسبت به آن یادآور شده است و ما در این بخش به برخی از آن آیات اشاره می‌کنیم:

یکی از مشهورترین آیات قرآن کریم که در آن موضوع «امنیت» مورد تذکر واقع شده آیه 126 سوره مبارکه بقره است که مشتمل بر دعای پیامبر بزرگ خداوند حضرت ابراهیم(ع) درباره سرزمین و مردم مکه می‌باشد:
«و به یادآور هنگامی که ابراهیم عرض کرد: پروردگارا این سرزمین را شهر امنی قرار داده و اهل آن را، آنها که ایمان به خدا و روز بازپسین آورده‌اند، از ثمرات (گوناگون) روزی ده...»

همان‌طور که گفته شد این آیه متضمن دعای ابراهیم(ع) درباره سرزمین مکه و اهل آن است و این دعا در حالی به پیشگاه الهی عرضه شده که «مکه ترجیحا شکل شهری به خود گرفته و قبیله جرهم در آنجا ساکن شده بودند و پیدایش زمزم آنجا را قابل سکونت ساخته بود.»(1) و در نتیجه آن پیامبر عظیم‌الشأن در دعای خود اصلی‌ترین نیاز این اجتماع نه چندان بزرگ(در آن روزگار) را مد نظر قرار داده و قبل از هر تقاضای دیگری برای آنان درخواست «امنیت» می‌کند «و این خود اشاره‌ای است به این حقیقت که تا امنیت در شهر یا کشوری حکمفرما نباشد فراهم کردن یک اقتصاد سالم ممکن نیست!»(2) و نه تنها اقتصاد سالم که اصولا برخورداری از یک زندگی انسانی مطلوب بدون وجود امنیت امکان‌ناپذیر است و «اگر جایی امن نباشد قابل سکونت نیست، هرچند تمام نعمت‌های دنیا در آن جمع باشد و اصولا شهر و دیار و کشوری که فاقد نعمت امنیت است همه نعمت‌ها را از دست خواهد داد!»(3)

گفتنی است این درخواست ابراهیم(ع) مبنی بر امنیت مکه و اهل آن در آیه 35 از سوره مبارکه ابراهیم نیز تکرار شده که بیانگر اهمیت موضوع است، البته این خواسته بزرگ از جانب پروردگار مورد اجابت واقع شد و خداوند دعایش را مستجاب کرد و «دعای ابراهیم درباره امنیت مکه از دو سو اجابت گردید: هم امنیت تکوینی به آن داد، زیرا شهری شد که در طول تاریخ، حوادث ناامن‌کننده کمتر به خود دیده و هم امنیت تشریعی، یعنی خدا فرمان داده که همه انسان‌ها و حتی حیوانات در این سرزمین در امن و امان باشند.»(4)

* امنیت، نعمت بزرگ شهر مکه

در سوره مبارکه قصص آيه 57 چنین آمده است: «آنها گفتند: ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم ما را از سرزمین‌مان می‌ربایند! آیا ما حرم امنی در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هرچیزی (از هر شهر و دیاری) به سوی آن آورده می‌شود، ولی اکثر آنها نمی‌دانند!»

در تفاسیر اسلامی پیرامون این آیه شریفه و شأن نزول آن می‌خوانیم که: «شخصی به نام حارث بن عثمان بن نوفل بن عبد مناف، خدمت پیامبر گرامی اسلام(ص) رسید و گفت: تنها چیزی که باعث می‌شود ما از پیوستن به شما و اسلام آوردن خودداری کنیم آن است که ما از عرب و قدرت آنها بیمناکیم که در صورت مسلمان شدن، ما را از سرزمین‌مان بیرون کرده و مورد آزار قرار می‌دهند. و اگر نبود این مطلب، ما مسلمان می‌شدیم. در پاسخ به این بهانه او، خداوند آنها را به این واقعیت متذکر شد که آیا ما شهر مکه را برای شما مکانی امن قرار ندادیم که درآن با آسودگی زندگی می‌کنید و از ثمرات آن بهره‌مند می‌شوید پس، از چه می‌ترسید؟ همان که این شهر را برای شما به خلعت امنیت آراست، باز هم قادر است تا شما را از شرور و آزار عرب ایمن گرداند.»(5)

با تدبر در این آیه شریفه باز هم به یک نکته مهم و اساسی پی می‌بریم و آن نکته همانا تاکید بر اهمیت موضوع «امنیت» به‌عنوان نخستین نعمت الهی ارزانی شده بر شهر و مردم مکه است. خداوند عزیز در این آیه شریفه قبل از پرداختن به موضوع رزق و روزی و بدون توجه به سایر امتیازات مادی و معنوی سرزمین عربستان و علی‌الخصوص شهر مکه، موضوع «امنیت» حاکم بر آن را یادآوری می‌کند تا اولا افراد بیمناک از صولت عرب را اطمینان خاطر بخشد و ثانیا اهمیت ویژه امنیت و نقش ارزشمند آن را در دستیابی به اهداف عالیه مورد یادآوری قرار دهد و بدین‌گونه به تمامی مخاطبان مصحف شریف خود یادآور شود که آنچه لازمه یک محیط اجتماعی برای رشد و تعالی در زمینه‌های گوناگون است در درجه نخست «امنیت اجتماعی» است و پس از تامین این مقوله مهم است که باید به امور دیگر پرداخت.

* امنیت، نخستین شاخصه آبادانی

در سوره نحل آیه 112 آمده است: «خداوند (برای آنها که کفران نعمت می‌کنند) مثلی زده است، منطقه‌ای را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزی‌اش بطور وافر از هر مکان فرا می‌رسیده است...»

در این آیه شریفه خداوند متعال برای آنان که قدر نعمتهای الهی را نمی‌دانند و به جای شکرگزاری به درگاه خداوند، کفران نعمت کرده و راه ناسپاسی پیش می‌گیرند، داستان شهری را در قالب یک مثل ذکر می‌کند و سرگذشت تلخ و غم‌انگیز اهل آن را برای ناسپاسان یادآور می‌شود که چگونه در اثر قدرناشناسی و کفران نعم الهی به عذاب خداوند دچار شده و آن نعم بیکران از آنان سلب شد.

در این آیه سه ویژگی برای یک سرزمین آباد و قابل سکونت و زندگی ذکر گردیده که به ترتیب عبارتند از: امنیت، اعتماد و اطمینان به تداوم حیات در آن و وجود رزق و روزی فراوان. که باز در رأس همه آنها موضوع امنیت مطرح است «و این درسی است برای همه ما و همه کسانی که می‌خواهند سرزمینی آباد و آزاد و مستقل داشته باشند که باید قبل از هر چیز به مسئله «امنیت» پرداخت، سپس مردم را به آینده خود در آن منطقه امیدوار ساخت و به دنبال آن چرخ‌های اقتصادی را به حرکت درآورد.»(6)

جالب توجه آنکه در این آیه شریفه محروم شدن از این سه نعمت الهی که «امنیت» نیز یکی از آنها و در حقیقت مهمترینشان است، به عنوان عذاب و نعمت الهی مطرح گردیده و اعلام شده که خداوند در مقابل ناسپاسی اهل آن شهر، لباسی از گرسنگی و ترس را بر اندام آنها پوشانید و با سلب امنیت از آنها و گرفتار کردنشان به قحطی و گرسنگی، کیفر کفران آنان را به سختی عطا فرمود!

* امنیت، ریشه‌ همه نعمت‌ها

یکی از زیباترین قصه‌های قرآنی که به حق از جانب خداوند از آن به «احسن القصص» تعبیر شده، داستان زندگی پیامبر عظیم‌الشأن حضرت یوسف(ع) است که بطور مفصل در سوره مبارکه یوسف ذکر شده و در آیه 99 آن می‌خوانیم: «هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و گفت همگی داخل مصر شوید که ان‌شاءالله در امن و امان خواهید بود.»

از آیه فوق که فی‌الواقع در برگیرنده فرازهای آخر سرگذشت حضرت یوسف(ع) است، استفاده می‌شود که هنگامی که یعقوب(ع) پس از سالیان متمادی تحمل رنج هجران و فراق فرزند گرامی‌اش یوسف(ع)، به همراه سایر فرزندان خود وارد شهر مصر شدند، یوسف(ع) که اینک به رفیع‌ترین مقامات حکومتی سرزمین مصر نائل شده بود به جهت استقبال از پدر و مادر و برادران خود به دروازه شهر آمده و آنان را به زندگی پاک و گوارایی همراه با برخورداری از امنیت کامل در مصر مژده داد و جالب توجه آنکه: «یوسف از میان تمام مواهب و نعمتهای مصر، انگشت روی مسئله امنیت گذاشت و به پدر و مادر خود و برادرانش گفت: وارد مصر شوید که ان‌شاءاله در امنیت خواهید بود و این نشان می‌دهد که نعمت امنیت ریشه همه نعمتها است و حقا چنین است زیرا هر گاه امنیت از میان برود، سایر مسائل رفاهی و مواهب مادی و معنوی نیز به خطر خواهد افتاد، در یک محیط ناامن، نه اطاعت خدا مقدور است و نه زندگی توأم با سربلندی و آسودگی فکر و نه تلاش و کوشش و جهاد برای پیشبرد هدفهای اجتماعی.»(7)

همچنین از این آیه شریفه می‌توان این نکته را نیز استفاده کرد که موضوع «امنیت» باید در رأس برنامه‌های اجرایی حاکمان دلسوز و متعهد باشد و مسئولان هر جامعه باید قبل از هر چیز، تأمین این نیاز اساسی اجتماع را مد نظر قرار دهند. همچنانکه یوسف(ع)، هنگامی که در سرزمین مصر صاحب قدرت و مکنت حکومتی می‌شود، در راستای ایجاد امنیت کامل، به عنوان اساسی‌ترین نیاز جامعه قدم برداشته و امنیت کامل را در کشور تحت حکمرانی‌اش برقرار می‌کند و این فضای امن و آرام را به عنوان نخستین هدیه حکومت و زمامداری خود به مردم مصر و پدر و مادر و برادرانش عرضه می‌دارد.

* امنیت در بهشت

در آیه 37 سوره مبارکه سبأ می‌خوانیم: «اموال و فرزندان شما هرگز شما را نزد ما مقرب نمی‌سازد، جز کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند که برای آنها پاداش مضاعف در برابر اعمالی است که انجام داده‌اند و آنها در غرفه‌های (بهشتی) در (نهایت) امنیت خواهند بود.»

در این آیه شریفه که بیانگر عاقبت نیک و سعادتمند بهشتیان است، از جمله نعم الهی که در سرای جاوید یعنی بهشت موعود از سوی خداوند به آنان ارزانی می‌شود را «امنیت» برمی‌شمرد و همین خود بیانگر ارزش و اهمیت والای این مقوله از نظر قرآن کریم و خداوند است که حتی تأمین بودن در بهشت را در ردیف پاداش‌های بهشتیان ذکر می‌کند. البته تذکر این نعمت بزرگ یعنی امنیت در بهشت، مختص این آیه نیست بلکه در آیات دیگر نیز مورد اشاره واقع شده که از آن جمله باید به آیه 46 از سوره

حجر اشاره کرد؛ آن جا که بهشتیان از سوی فرشتگان الهی مورد خطاب واقع شده و به آنان گفته می‌شود: «داخل این باغ‌ها(ی بهشتی) شوید با سلامت و امنیت» و اما در آیه مورد بحث (آیه 37 سبا) «تعبیر به آمنون (کسانی که در امنیت به سر می‌برند) در مورد بهشتیان تعبیر بسیار جامعی است که آرامش روح و جسم آنها را از هرنظر منعکس می‌کند، چرا که نه ترس فنا و زوال و مرگ دارند و نه ترس هجوم دشمن و نه بیماری و آفت و اندوه و نه حتی ترس از ترس! و نعمتی برتر از این نیست که انسان از هر نظر در امنیت به سر برد، همان‌گونه که بلایی بدتر از ناامنی در جنبه‌های مختلف زندگی وجود ندارد.» (8)

نتیجه آنکه «امنیت» از چنان ارزش والایی برخوردار است که بهشت با تمام خوبی‌ها و امتیازاتش بدون آن گوارا نخواهد بود و تمام نعم این دارالسلام با بودن امنیت است که قابل بهره‌برداری و استفاده می‌شود. به تعبیر دیگر «بهشت ناامن» جز دوزخی سراسر رنج و مشقت نخواهد بود و با «امنیت» است که بهشت، بهشت می‌شود.

* امنیت در سفر

یکی از مهمترین جنبه‌های «امنیت اجتماعی» برخورداری از امنیت به هنگام سفر و دور شدن از خانه و کاشانه است. «امنیت» اگر چه در وقت حضر و بودن در وطن از اهمیت به‌ سزایی برخوردار است ولی ناگفته پیداست که این مقوله به هنگامی که آدمی پای در سفر می‌گذارد و غربت و غریبی را تجربه می‌کند، اهمیتی مضاعف و دوچندان پیدا می‌کند.

جالب توجه اینجاست که در آیات قرآن کریم امر «امنیت در سفر» مورد عنایت و توجه واقع شده است.

به عنوان نمونه می‌توان به آیه 18 از سوره مبارکه سبا اشاره کرد: «میان آنها و سرزمین‌هایی که برکت داده بودیم، شهرها و آبادی‌های آشکار قرار دادیم و فاصله‌های متناسب و نزدیک مقرر داشتیم (و به آنها گفتیم) شب‌ها و روزها در این آبادی‌ها در امنیت کامل مسافرت کنید.»

این آیه شریفه که بیان‌کننده برخی از نعمت‌های الهی است که شامل حال قوم سبا شده بود، ضمن بیان این موضوع که سرزمین این قوم، سرزمین پرخیر و برکت و آباد بوده است و آنها در این سرزمین از همه‌گونه رزق و روزی گوارا بهره‌مند بوده‌اند، به یکی دیگر از نعم الهی که بدان‌ها ارزانی شده بود یعنی «امنیت در سفر» نیز اشاره می‌کند و در پایان آیه این نکته را متذکر می‌شود که مردم و قوم سبا در سرزمین خود چه در سفر و چه در حضر از امنیت کامل برخوردار بودند و همین اشاره به موضوع‌ «امنیت» آن‌هم به هنگام سفر باز بیانگر ارزشمند‌بودن این نعمت الهی و اهمیت داشتن آن در دیدگاه قرآن کریم است، چرا که از میان همه نعمت‌های معنوی دیگری که قابل اشاره بوده‌اند نظیر: آزادی، عدالت، اقتدار و... انگشت روی «امنیت» گذارده و این مقوله مهم را یادآور شده است.

* هدف ایجاد امنیت اجتماعی در قرآن کریم

آنچه مسلم است هر نوع فعالیتی که از آدمی سر می‌زند چه در عرصه فعالیت‌های فردی و چه در عرصه فعالیت‌های اجتماعی، هدف و یا اهدافی را تعقیب می‌کند که انگیزه آن فعالیت‌ها است. تلاش در جهت ایجاد «امنیت اجتماعی» نیز یقیناً از این قاعده مستثنی نبوده و مسئولین برقراری امنیت در هر جامعه‌ای بنابر پایگاه و خاستگاه اعتقادی خویش، اهدافی را دنبال می‌کنند. در این میان قرآن کریم که مسئولیت تربیت انسان را به عنوان جانشین پروردگار در زمین برعهده دارد نیز «برقراری امنیت اجتماعی» را به عنوان وسیله‌ای بسیار مهم درجهت این امر مدنظر قرار داده و اهدافی را از امنیت دنبال می‌کند تا در نهایت منجر به دستیابی به این غایت یعنی خلافت پروردگار شود و ما در اینجا به یکی از این اهداف اشاره می‌کنیم:

* محو فتنه و آثار شرک و بت‌پرستی

از آنجا که هدف اصلی از خلقت انسان، عبودیت و بندگی‌ بوده (با توجه به آیه 56 سوره مبارکه ذاریات: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون.) و آدمی هنگامی در مسیر عبودیت حرکت می‌کند که در جامعه، توحید و یکتاپرستی متجلی باشد، فلذا هرگونه پدیده اجتماعی که مغایر با توحید باشد به نوعی فضای امن را برای عبودیت و بندگی از بین برده و زمینه ناامنی مذهبی و فرهنگی را فراهم می‌آورد. به همین دلیل در آیات متعددی از قرآن کریم، خداوند متعال مسلمانان را به جهاد با عوامل ناامنی فرا می‌خواند تا با از بین بردن این عوامل، «امنیت اجتماعی» در سطح جامعه برقرار شده و انسان‌ها در سایه این امنیت، آسوده‌خاطر به بندگی خداوند پرداخته و جسم و جان خود را با آراستن به فضایل معنوی، آماده لقاء پروردگار نمایند. از جمله این آیات می‌توان به آیه 193 از سوره مبارکه بقره اشاره کرد که می‌فرماید: «و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت‌پرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند و دین مخصوص خدا گردد، پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدی جز بر ستمکاران روا نیست.»

مفسران اسلامی در توضیح این آیه شریفه که دربردارنده بیان اهداف جهاد اسلامی است می‌گویند: «جهاد اسلامی نه به خاطر فرمانروایی در زمین و کشورگشایی و نه به منظور به چنگ آوردن غنائم و نه تهیه بازارهای فروش یا تملک منابع حیاتی کشورهای دیگر یابرتری بخشیدن نژادی بر نژاد دیگر است، (بلکه) هدف یکی از سه چیز است: خاموش کردن آتش فتنه‌ها و آشوب‌ها که سلب آزادی و امنیت از مردم می‌کند، محو آثار شرک و بت‌پرستی و مقابله با متجاوزان و ظالمان و دفاع در برابر آنان است.» (9)

آری، مهمترین هدف از منظر قرآن کریم در تامین امنیت اجتماعی، فراهم آوردن محیطی سالم و آرام برای پرداختن به امر عبادت و بندگی خداست؛ محیطی که در آن کوچکترین اثری از ناامنی و عوامل ایجاد آن نباشد و مردمان با آسودگی خاطر و به دور از فتنه‌های رنگارنگ و آشوب‌های گوناگون، تنها و تنها در جهت خشنودی پروردگار گام بردارند و به هدف خلقت خویش یعنی عبودیت خالصانه خداوند نزدیک شوند.

* راهکارهای ایجاد امنیت اجتماعی از منظر قرآن کریم

یکی از مهمترین دغدغه‌های جوامع بشری در جهت تامین «امنیت»، همواره این بوده که چگونه و از چه طریقی «امنیت» را برقرار کرده و به اصطلاح امروزی به «امنیت پایدار» برسند. به عبارت دیگر چگونه می‌توان ایجاد امنیت را از مرحله تئوری و نظری به مرحله عمل رساند و آن را در حیطه فعالیت‌های فردی و اجتماعی محقق کرد و جامعه‌ای به وجود آورد که در آن، افراد هم از لحاظ زندگی شخصی و خصوصی و هم از لحاظ زندگی اجتماعی و در تعامل با دیگران احساس امنیت کنند.

برای پاسخگویی به این پرسش از دیرباز و از سوی علمای علم‌الاجتماع و نیز نظریه‌پردازان امر حکومت و سیاست، اظهارنظرهای فراوانی صورت گرفته است و هر یک به فراخور اندیشه و طرز تفکر و نیز میزان علم و دانش خود، پاسخ‌هایی ارائه داده‌اند که البته هر یک از آن پاسخ‌ها می‌تواند درصدی از امنیت را در سطح جوامع تامین کند، ولی آنچه مسلم است چون اغلب این راهکارها نشأت گرفته از معلومات و تجارب بشری بوده و معلومات و تجارب بشری هم از سوی دو عنصر زمان و مکان دچار محدودیت است، نتوانسته است آنگونه که شایسته و بایسته است در جهت تامین امنیت، گام‌های موثری بردارد. کما اینکه در جهان کنونی، علیرغم پیشرفت‌های صنعتی و تکنولوژی و وفور تئوری‌های امنیتی ارائه شده از سوی دانشمندان، بدون اغراق باید اعتراف کنیم که «امنیت» مهمترین گمشده انسان امروزی است که برای یافتن آن چشم امید به هر سوی می‌دواند و افزایش آمار قتل‌ها و جنایت‌ها، دزدی‌ها و تجاوز به عنف و هزاران نوع جرم و خطای فردی و اجتماعی دیگر بهترین و روشن‌ترین دلیل این مدعاست. فلذا انسان امروزی برای دستیابی به «امنیت پایدار و همه‌جانبه» چاره‌ای جز این ندارد که دست یاری به سوی مکاتب آسمانی دراز کند و در میان آنها از خالص‌ترین و ناب‌ترین‌شان یعنی اسلام عزیز و نسخه شفابخش آن یعنی قرآن کریم مدد جوید، زیرا قوانین این کتاب آسمانی ریشه در وحی و علم خداوندی دارد. و هیچ‌گونه تردیدی در صحت و اصالت آن راه ندارد.

قرآن کریم در جهت برقراری و تامین امنیت اجتماعی، راه حل‌ها و راهکارهای متعددی ارائه کرده که ذکر تمامی آنها در این مقاله مقدور نیست و ما به‌طور اختصار به دو مورد از آنها اشاره می‌کنیم:

* الف) توجه به عبادت و یاد خدا

انسان امروزی، علی‌رغم پیشرفت‌های صنعتی و تکنولوژی، بیش از گذشته در معرض نا امنی قرار دارد. چرا که گسترش زندگی صنعتی و ماشینی اگرچه توانسته است جسم او را اندکی به راحتی رساند و زحمت جسمی او را کم کند، ولی این حقیقت بر کسی پوشیده نیست که «روح و روان» او را به بند کشیده و در مقابل آن آسایش جسمانی، انواع و اقسام اضطراب، دغدغه‌ها و نگرانی‌های روحی را به او هدیه کرده است و این نیز نبوده مگر به خاطر اینکه دلبستگی به ظواهر تمدن امروزی او را از یاد خدا غافل کرده و در نتیجه‌ این فراموشی یاد خدا، هم «امنیت فردی» و هم «امنیت اجتماعی» او به خطر افتاده است و از همین‌رو قرآن کریم همواره انسان‌ها را متذکر این حقیقت می‌کند که اگر طالب آسایش و آرامش هستید راهی جز

روی آوردن به یاد خدا فرا روی شما نیست که: «الا بذکرالله تطمئن القلوب: آگاه باشید که با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد.» (رعد، آیه 28) هنگامی که دل و جان انسان در اثر یاد خدا به ساحل آرامش رسید به‌طور طبیعی جامعه بشری نیز از امنیت اجتماعی مطلوب برخوردار خواهد شد.

قرآن کریم به منظور ایجاد روحیه به یاد خدا بودن، آدمیان را امر به اقامه نماز فرموده است، چرا که نماز مهم‌ترین و زیباترین جلوه یاد خداست، همان‌طور که در سوره مبارکه طه آیه 14 به این مطلب اشاره شده که: «اقم الصلوهًْ لذکری: نماز را برای یاد من بپادار.»

* نقش نماز در تأمین «امنیت اجتماعی»

بدون شک امنیت اجتماعی، معمولا از جانب کسانی تهدید شده و مختل گردیده است که شخصیت فردی آن‌ها بنا به علل گوناگون در بستری سالم رشد نکرده و درخود کمبودهایی حس می‌کنند. و عزت و کرامتی برای خود قائل نیستند، این‌گونه افراد ناسالم و آلوده و دارای شخصیت غیرعادی از دست‌زدن به انواع و اقسام بزهکاری‌ها و جرم و جنایت‌های اجتماعی ابایی نداشته و احساس شرمساری نمی‌کنند و به همین دلیل جامعه از شر آن‌ها ایمن نخواهد بود، همچنان که در سخن حکیمانه‌ای که از پیشوای دهم شیعیان امام هادی(ع) نقل شده می‌خوانیم: «من طانت علیه نفسه فلا تامن شره: کسی که خود را خفیف و خوار می‌داند و در باطن، احساس پستی و حقارت می‌کند از شر او ایمنی نداشته باش.» (10)
 و اما نقطه مقابل این مسئله یعنی «ذلت نفس»، «کرامت نفس» و احساس عزت کردن است که آدمی را از هرگونه گناه فردی و اجتماعی مصون می‌دارد، همان‌گونه که علی(ع) می‌فرماید: «من کرمت علیه نفسه لم یهنها با لمعصیهًْ : آن کس که بزرگی و کرامت نفس خود را باور دارد هرگز با پلیدی گناه، پست و موهونش نمی‌کند.» (11)

با توجه به آنچه آمد، این نتیجه حاصل می‌شودکه برای برقراری امنیت اجتماعی یکی از راهکارهای اساسی و مهم آن است که عوامل عزت‌‌آفرین و کرامت‌بخش را شناسایی و تقویت کرد تا افراد جامعه با تمسک به آن‌ها از چنان کرامت نفسی برخوردار شوند که ارتکاب گناه حتی در خلوت و پنهانی برای آن‌ها امری دشوار و هراسناک جلوه کند و بدین‌ترتیب انسانی که از چنین تربیت الهی برخوردار شد هرگز نه در عرصه زندگی فردی و نه در عرصه زندگی اجتماعی تهدیدی برای امنیت و آسایش خود و جامعه نخواهد بود و در این راه یعنی مسیر «کرامت‌بخشی» به نفوس انسان‌ها، بدون شک، یکی از مهم‌ترین عوامل و راهکارهای قابل توجه که در عین حال هیچ‌گونه هزینه‌ای در بر ندارد، امر مقدس و عظیم «نماز» است، چرا که نماز در واقع حلقه اتصال انسان‌ با وجودی عظیم‌الشأن و بی‌نهایت به‌نام خداست که یکی از مهم‌ترین اسامی و صفات او «کریم» است به معنی بزرگوار، و کسی است که به مصداق آیه شریفه «فان العزهًْ  لله جمیعا: پس همانا تمامی عزت از آن خداست» دارنده تمامی مراتب عزت خواهد بود. یقینا چنین انسانی رنگ و بوی خدایی به خود می‌گیرد و «کریم» و عزیز می‌شود و چون چنین شد هرگز نفس کریم و عزیز خود را با گناه نمی‌آلاید و جامعه از جانب او در امن و آسایش قرار خواهد گرفت. از سوی دیگر خداوند عزیز، در سوره عنکبوت آیه 45 یکی از مهم‌ترین آثار نماز را دور کردن نمازگزار از فساد و فحشا معرفی می‌کند، آنجا که می‌فرماید: «براستی نماز انسان را از زشتی و پلیدی باز می‌دارد.»

در نتیجه انسان نمازگزار فردی است که گرد گناه نمی‌گردد، چرا که صبح و شام با خدای خود در راز و نیازی عاشقانه است و حضور او را مستمرا درک می‌کند و چنانچه صحنه گناه و تجاوز به حقوق دیگران پیش آید پا پس می‌کشد و مرتکب گناه نمی‌شود چرا که خداوند را حاضر و ناظر می‌داند و بالمال جامعه از ناحیه او در امن  و امان خواهد بود. نگاهی هرچند گذرا به تاریخچه زندگی بزهکاران اجتماعی و آنان که «امنیت اجتماعی» را به نحوی از انحاء مختل کرده‌اند، به‌خوبی این نکته را به اثبات می‌رساند که اکثر قریب به اتفاق آنان، کسانی بوده‌اند که با نماز و مسجد ارتباطی نداشته و به این دو عنصر انسان‌ساز علقه‌ای نشان نداده‌اند و بدین‌ترتیب خود را در عرصه حیات یله و آزاد شمرده و دست به گناهان عظیمی همچون قتل، دزدی، تجاوز به عنف و... آلوده‌اند و جوامع بشری را با ناامنی مواجه کرده‌اند حال آن‌که در میان کسانی که در طول حیات خود بیشترین تعهد و مسئولیت را نسبت به جان، مال، عرض و ناموس دیگران داشته‌اند، همواره نام نمازگزاران و مقیدین به نماز از درخشندگی ویژه‌ای برخوردار بوده است، زیرا نمازگزار می‌داند که «اقامه نماز» با تجاوز به حقوق دیگران سازگاری ندارد و اصولا نمازی که در کنار آن به نوعی «تجاوز» به حقوق انسان‌ها باشد، نماز نخواهد بود. جایی که بودن حتی یک تار نخ غصبی در لباس نمازگزار، موجب بطلان نماز شود، مسلم است که نمازگزار خود را مقید به رعایت حقوق دیگران می‌کند و از دست یازیدن به گناهی بزرگ‌تر خودداری می‌کند. مطالعه زندگی نمازگزاران حقیقی در طول تاریخ اثبات‌کننده این حقیقت مسلم است که برای برقراری «امنیت اجتماعی» هیچ عاملی برتر و بالاتر از نماز نیست، چرا که خاصان درگاه الهی، چنان تقیدی به رعایت حقوق دیگران داشته‌اند که گاه تا مرز رسوایی پیش رفته‌اند! اگر سلسله‌جنبان عرفان و تقوا، مولای متقیان علی‌(ع) در آن کلام نورانی خود می‌فرماید که: «والله لو اعطیت الا قالیم السبعهًْ بما تحت افلاکها علی ان اعصی الله فی نملهًْ اسلبها جلب شعیرهًْ ما فعلته: به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان‌هاست به من دهند تا خدای را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچه‌ای ناروا و به ستم بگیرم، چنین نخواهم کرد...» (نهج‌البلاغه خطبه 224)

بدون تردید این همه تقید به رعایت حقوق دیگران و حتی حیوانات از سوی آن حضرت(ع) از تاثیرات «نمازهای حقیقی» آن یگانه عالم خلقت است و بدین‌گونه است که نماز «نفس سرکش» را مودب به آداب الهی و رعایت حقوق فردی و اجتماعی دیگران کرده و در نتیجه «امنیت اجتماعی» را در بالاترین سطح برای جوامع بشری به ارمغان می‌آورد.

آری، نماز بنا به تصریح آيه شریفه «ان الصلوهًْ تنهی عن ‌الفحشاء و المنکر» انسان را از غیبت، سرقت، قتل نفس، تجاوز به حریم خصوصی دیگران، رباخواری، زنا، چشم‌چرانی، تهمت، حرام‌خواری،‌ قمار، شرب خمر و هر عملی که منجر به تجاوز به دیگران و در نتیجه ایجاد اختلال در «امنیت اجتماعی» می‌شود بر حذر می‌دارد و مگر فقدان امنیت اجتماعی در جوامع بشری به غیر از این امور و امثالهم، سرچشمه‌ای دیگر دارد؟! و مگر تمام هم و غم متولیان ایجاد «امنیت» و تئوری‌پردازان اجتماعی، دست یافتن به راه‌حلی عملی و کارا برای از بین بردن ناامنی و ریشه‌کن کردن عوامل آن نیست؟ پس چرا باید از سهل‌ترین و در دسترس‌ترین و فی‌الواقع ارزان‌ترین راه‌حل این امر یعنی «نماز» غافل باشیم؟ و درست به همین‌خاطر است که ما معتقدیم برای برقراری امنیت اجتماعی،‌ بهترین و مهم‌ترین راه‌، اصلاح و بهینه‌سازی رابطه بین «انسان» و «خداوند» و تلاش در جهت آشنا کردن «انسان‌ها» با «خالق خویش» است و این امر نیز ممکن نخواهد بود الا از طریق «اقامه نماز»، البته با توجه به تمامی شرایط صحت و قبول آن، نظیر اخلاص، حضور قلب و...

* ب) اجرای حدود اسلامی و قرآن

اسلام به منظور فراهم کردن فضای امن و خالی از هرگونه ناامنی و نگرانی،‌در کنار فاکتورهای تشویقی که برای دور کردن انسان‌ها از عوامل مخل به امنیت اجتماعی در نظر گرفته،  برخی قوانین و مقررات تنبیهی نیز معین کرده است. زیرا این به تجربه ثابت شده است که برخی انسان‌ها تنها هنگامی‌که با مجازات سخت و کیفری شدید مواجه می‌شوند، دست از گناه کشیده و خود را آلوده به معصیت نمی‌کنند و از آنجا که گناهی که از آدمی سر می‌زند اغلب به حیطه فردی خودش محدود نشده و عواقب و ثمرات آن دامن‌گیر اجتماع نیز شده و در نتیجه، «امنیت اجتماعی» را به مخاطره می‌افکند، اجرای این قوانین و مقررات باید از سوی مجریان حکومت اسلامی با جدیت هرچه بیشتر دنبال شود.
به عنوان نمونه دو گناه بزرگ قتل و دزدی، از جمله عوامی هستند که اگر نسبت به آنها هرگونه سهل‌انگاری و مسامحه‌ای صورت گیرد، بسیار زودتر از آنچه تصور کنیم در جامعه حالت شیوع و گسترش به خود گرفته و در نتیجه «امنیت اجتماعی» را به طور جدی تهدید می‌کند، از همین رو و درست به همین دلیل است که در آیات بسیاری از قرآن کریم نسبت به این دو گناه هشدارهای لازم داده شده تا مردمان از ارتکاب آنها خودداری کنند و چنانچه کسی پا را از این حدود الهی فراتر نهد و علی‌رغم تحذیرات الهی مرتکب یکی از این گناهان شود باید مطابق دستورات قرآن کریم و شرع مقدس با مرتکبین آنها برخورد شود. (بقره، آیات 178 و 179 یا مائده آیه 38)

در پایان این نوشتار بسیار ضروری است که به یکی از آيات قرآن کریم که به روشنی، فرمان مبارزه با عوامل ایجاد ناامنی در جامعه را صادر فرموده‌ اشاره کنیم تا هر چه بیشتر به اهتمام قرآن کریم در مبارزه با اخلال در امنیت اجتماعی واقف شویم خداوند متعال در آیه 33 از سوره مبارکه مائده می‌فرماید: «کیفر آنها که با خدا و پیامبر به جنگ برمی‌خیزند و در روی زمین دست به فساد می‌زنند (و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند) این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از)دست راست و پای چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگی دارند.»

با نگاهی به متن آیه شریفه استفاده می‌شود که برای آنان که امنیت عمومی را برهم زده و موجبات ناامنی جامعه را فراهم می‌آورند خداوند متعال چهار نوع کیفر معین کرده است که بنا به نوع جرم، حاکم اسلامی یکی از آنها را برای مجازات در نظر می‌گیرد عبارتند از: کشته شدن، به دار آویخته شدن، بریدن دست و پای آنها به طور مخالف(دست راست با پای چپ) و تبعید از محل زندگی.

مضمون آیه شریفه به خوبی بیانگر اهمیت والای امنیت اجتماعی در آئین اسلام است، چرا که آنان را که به این امر مهم لطمه وارد می‌کنند را با عنوان «محارب با خدا و رسول» یاد کرده است، یعنی «امنیت اجتماعی» امری است که به طور مستقیم وابسته به خدا و رسول(ص) است و جزو حدود الهی محسوب می‌شود که هر کس به این حدود تجاوز کند در واقع حد و مرز الهی را مورد سوء قصد قرار داده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- تفسیر نمونه، ج 10، ص 365
2- تفسیر نمونه، ج 1، ص 452
3 و 4- تفسیر نمونه، جلد 10، ص 266
5- به مضمون از تفسیر روضهًْ‌الجنان، ابوالفتوح رازی ج 15 ص 154
6- تفسیر نمونه، ج 11، ص 433
7- همان، ج 10، ص 84
8- همان، ج 18، ص 110
9- همان، ج 2، ص 25

شیطان دشمن آشکار و سوگند خورده برای گمراهی بشر است. شیطان با یاران جنی و انسی خویش شبانه‌روز تلاش می‌کند تا به‌گونه‌ای به درون انسان وارد شده و ولایت خویش را ایجاد و تثبیت کند و سلطه بی‌چون و چرای می‌خرد را تحقق بخشد. شیطان برای تحقق خواسته‌ها و اهدافش از ابزارهای گوناگونی بهره می‌برد که شناخت آنها می‌تواند انسان را برای جلوگیری از ولایت و سلطه شیطان یاری رساند. از همین رو بخشی از آیات قرآن به معرفی ابزارهای شیطان اختصاص یافته است. این ابزارها شامل بهره‌گیری از روش‌هایی ساده تا پیچیده است. از مهم‌ترین این ابزارهای شیطان بنابر تصریحات قرآن می‌توان به موارد زیر‌ اشاره کرد:

1- اختلاف:

یکی از ابزارهای ایجاد و تثیبت ولایت و سلطه شیطان بر انسان می‌توان به اختلاف ‌ اشاره کرد؛ زیرا اختلاف و تفرقه شرایطی را ایجاد می‌کند که انسان‌ها از دایره حق و عدالت خارج می‌شوند و بستری برای گمراهی و ولایت و سلطه شیطان می‌شود. شیطان برای دستیابی به اهداف پلید خویش در هر کاری برآن است تا گام به گام و مرحله به مرحله پیش روی داشته باشد. هر گامی ‌که انسان در اختلاف و تفرقه بر می‌دارد، تأمین‌کننده مرتبه‌ای از ولایت و سلطه شیطان است. از همین‌رو شیطان از هرگونه ایجاد شرایط صلح و آشتی میان فردی یا میان گروهی جلوگیری می‌کند؛ زیرا نمی‌تواند در شرایط صلح و آشتی به اهداف خویش برسد؛ در حالی که در شرایط اختلاف و گل‌آلود شدن روابط سالم میان فردی و اجتماعی می‌تواند به سادگی از این آب گل‌آلود ماهی صید کند و به اهداف پلید خویش برسد. (بقره، آیه 208)

2- جنگ:

صلح و دوستی میان مردمان می‌تواند شرایط مساعدی را برای همزیستی و همگرایی بشر ایجاد کند و اسباب همکاری را فراهم آورد؛ چرا که در این شرایط، این عقلانیت است که بر فرد و اجتماع حاکمیت دارد و موجب تعادل رفتاری و انتخاب‌های درست و صالح و سالم می‌شود؛ اما در شرایط جنگی که قوه غضب طغیان کرده و حتی مدیریت عقل را به دست گرفته است، نمی‌توان امید داشت که کسی رفتاری متعادل داشته باشد. در شرایط غضب است که شیطان بر نفوس انسانی مسلط می‌شود و او را به انتخاب و انجام کارهای به دور از عقلانیت سوق می‌دهد که از جمله آنها بدعهدی، پیمان‌شکنی، خیانت، دروغ، ظلم و بی‌عدالتی است. خدا به مومنان فرمان می‌دهد برای جلوگیری از ایجاد شرایط ولایت و سلطه شیطان، همگی می‌بایست با هم از در دوستی و صلح وارد شوند و همه اختلافات و عوامل تفرقه را کنار بگذارند و اجازه ندهند تا خشم و غضب به شکل افراطی بر نفس انسان سلطه یابد و عقلانیت و سلامت انسان و اجتماع را تهدید کند. (بقره، آیه 208)

3- ازلام:

یکی از ابزارهای شیطان، بهره‌گیری از ازلام است. این واژه در عربی به معنای نوعی تفال و قماری خاص است؛ زیرا رسم در جاهلیت این بود که گاه از ازلام برای تقسیم گوشت به شکل قمار استفاده می‌کردند؛ یعنی حیوانی را با هم می‌خریدند و با ازلام و قمار سهم هر کسی را مشخص می‌کردند و یا اصلا به کسی گوشتی نمی‌رسید؛ پس در این موارد با ازلام به برد و باخت گوشت اقدام می‌کردند؛ یا اینکه از این ازلام برای خیر و شر امور استفاده می‌کردند. ازلام در آن روزگار چیزی شبیه همین شیر یا خط با سکه است که امروز گاه برای تقسیم میدان ورزشی یا حتی خیر و شر امور استفاده می‌کنند. این‌گونه رفتارهای اجتماعی یا عبادی به جای آنکه مبتنی بر علم و عقلانیت باشد، بر اساس جهالت علمی ‌و عملی است و اصولا قرآن، هرگونه رفتاری را که به معنای مخالفت علنی با عقل و علم است محکوم می‌کند؛ یعنی کسانی به این‌گونه رفتارها گرایش می‌یابند که گرفتار جهالت عقلی و علمی ‌هستند. آنان به جای آنکه تعقل و اندیشه کنند و به علم و دانش رو آورند و آن را مبنای فکر و عمل قرار دهند، براساس گمانه‌ها و ظنون و سفاهت و سبک مغزی عمل می‌کنند. این‌گونه است که بستری را برای سلطه و ولایت شیطان فراهم می‌آورند و شیطان با این ابزارها به ایجاد دشمنی در میان مردمان اقدام می‌کند؛ زیرا کسانی که گرفتار بی‌خردی و نادانی هستند، رفتارهای نسجیده داشته و با کوچک‌ترین سخنی بر اساس حکومت شهوت و غضب از کوره در می‌روند و در خدمت مقاصد و اهداف شیطان قرار می‌گیرند. (مائده، آیه 90)

4- انصاب:

واژه انصاب در قرآن شاید به معنای بتان باشد؛ زیرا این واژه به هر نمادی از پرستش و تبرک‌ اشاره می‌شود؛ در میان بت‌پرستان این امر متداول بود که برای تبرک چیزهای خویش آن را به بتان می‌مالیدند یا در کنار آن قرار‌ می‌‌دادند. در کتب لغت آمده که انصاب، جمع نُصُب، هر چیزی است که برای هدفی معین، چون پرستش، راهنمایی افراد، ‌ترساندن و فراری‌دادن حیوانات، تقرب‌جستن به خدا و مانند آن در جایی نصب می‌شود. (التحقیق، ج ۱۲، ص ۱۲۹، «نصب».) همچنین نُصُب جمع نصیب یا نصیبه هر چیزی جز خدای متعالی است که پرستش می‌شود. (لسان العرب، ج ۱۴، ص ۱۵۵، «نصب».)  با نگاهی به فرهنگ نامه  و تفاسیر روشن می‌شود که انصاب در اصطلاح در دو معنا به کار رفته است: الف: سنگ‌هایی که در دوران جاهلیت پیرامون کعبه نصب می‌شد تا با تکریم آنها و قربانی‌کردن برای آنها به بت‌ها تقرب جویند. گاه این سنگ‌ها را به دلخواه با سنگ‌های بهتر عوض می‌کردند (جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۰۰) و شمار آنها را ۳۶۰ تخته گفته‌اند.(مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۴۴.) ب: سنگ‌ها یا هر چیز دیگری که مورد پرستش قرار می‌گرفت. مشرکان این سنگ‌ها را با خود حمل می‌کردند و هرگاه سنگ بهتری می‌یافتند سنگ پیشین را رها می‌کردند. (جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۱۱۱.)   باید توجه داشت که انصاب با «اوثان» و «اصنام» که مشرکان آنها را نیز می‌پرستیدند، این تفاوت را داشت که «اوثان» از سنگ و چوب ساخته می‌شد و دارای پیکره بی‌صورت بود؛ در حالی که اصنام با چوب یا سنگ‌های گرانبها یا جواهرات معدنی ساخته می‌شد و برای آن پیکره و صورت می‌تراشیدند و به جواهرات و فلزات گرانبها می‌آراستند (التحقیق، ج ۶، ص ۲۸۶، «صنم».) این در حالی است که «انصاب» بدون صورت و پیکره بوده و یا خود پرستش می‌شد یا مقابل اصنام قرار می‌گرفت و خون قربانی بر آن ریخته می‌شد. (التحقیق، ج ۱۲، ص ۱۲۸.) در حقیقت از نظر قرآن، کسانی که برای پرستش و تبرک‌جویی به سمت و سوی بتان می‌روند و خدای رب‌العالمین و معبود حقیقی را کنار می‌گذارند، گرفتار ولایت و سلطه شیطان می‌شوند و اصولا شیطان برای گمراهی و اهداف پلید خویش از این روش و ابزار بهره می‌برد. (مائده، آیه 90)

5- افتراء به خدا:

هرگونه افترا و نسبت دادن چیزی به خدا و دین اسلام در حالی که از دین نیست، از ابزارهای شیطان است. بر همین اساس، بدعت در امر دین می‌تواند مهم‌ترین شکل افترا به خدا باشد که شیطان از آن برای گمراهی و بدبختی بشر بهره می‌گیرد. خدا به مومنان هشدار می‌دهد که درباره چیزی که «علم» ندارند، سخنی نگویند. پس درباره امور دینی نیز که «علم» ندارند، سکوت کنند و سخنی نگویند؛ زیرا سخن گفتن دراین امور بدون علم و از روی جهالت و ناآگاهی چیزی جز افترا زدن به خدا نیست. این افترا می‌تواند انسان را از خدا و دین دور کند و شیطان را بر وی مسلط سازد. (بقره، آیات 168 و 169؛ انعام، آیه 112) از نظر قرآن، برای هر پیامبری دشمنی از شیاطین جنی و انسی است که مسئولیت آنان «وحی شیطانی» و ایجاد دین باطل در برابر دین حق و وحی الهی است. این شیاطین جنی و انسی، باطل را با امور زیبا تزیین می‌کنند و با آراستن باطل، آن را به خورد مردمان می‌دهند و این‌گونه با مثلا کلماتی چون آزادی و صلح و برابری، مردمان را به سمت گناه و فسق و فجور می‌برند و شیطان را بر جان و جامعه مسلط می‌کنند. (انعام، آیه 112)

6-تحریم حلال و تحلیل حرام: از دیگر ابزارهای شیطان می‌توان به تحریم حلال الهی و تحلیل حرام خدایی‌ اشاره کرد؛ یعنی شیطان به‌گونه‌ای عمل می‌کند که تا مردمان حلال خدا را حرام بشمارند و حرام خدا را حلال بدانند. مثلا به جای خوردن گوشت گاو و گوسفند و ماهی فلس‌دار، آن را حرام بدانند و به خوردن گوشت سگ و کوسه ماهی و خوک بروند. همچنین به‌جای آنکه دنبال حسنات و نیکی‌ها بروند دنبال بدی‌ها و زشتی‌ها باشند و به جای زناشویی به زنا رو آورند و فحشاء و منکرات را مرتکب شوند. (بقره، آیات 168 و 169)

7- افساد و اخلالگری در روابط انسان‌ها: از دیگر ابزارهای شیطان برای ولایت و سلطه، افساد در روابط اجتماعی و اخلال در آن است. (یوسف، آیه 100؛ اسراء، آیه 53؛ فصلت، آیات و 34 و 36)؛ زیرا چنانکه گفته شد ابلیس و شیاطین برای تحقق سلطه و ولایت خویش از تفرقه میان مردمان و گسست اجتماعی سود می‌برند. همین رویه‌ای که فرعون از شیاطین انسی برای ایجاد و تثبیت سلطه خویش بر اهالی مصر سود می‌برده است. (قصص، آیه 4) خدا در قرآن به مردمان هشدار می‌دهد که ابلیس استاد «نزغ» و اخلال و افساد میان انسان‌ها است، بنابراین برای رهایی از آن می‌بایست تنها دست به دامن خدا شد و به او پناه برد؛ زیرا انسان نمی‌داند چگونه  و چه زمانی از سوی شیاطین مورد حمله قرار می‌گیرد. (فصلت، آیات و 34 و 36)

8- ایجاد آرزو:

آرزو غیراز امید است؛ آرزو به خواسته‌ای گفته می‌شود که انسان ابزار دستیابی و استحقاق آن را ندارد، اما امید چیزی است که ابزار و استحقاق دستیابی فراهم است و انسان تنها باید سعی و تلاش کند تا به آن برسد.شیاطین از طریق آرزوهای باطل و دور و دراز، مردمان را سرگرم می‌کنند و با بیهودگی آنان را از حقیقت و دستیابی به آن باز می‌دارند. خدا بارها در قرآن بیان می‌کند که ایجاد آرزوى فریبکارانه، از دام‌هاى شیطان است. (نساء، آیات 117 تا 120؛ محمد، آیه 25) البته از آنجا که آموزه‌های وحیانی پیامبران(ع) همواره در تقابل با شیطنت‌های ابلیس است، ایجاد آرزوهای باطل از مهم‌ترین راهکارهای شیطان برای مبارزه با وحی است. در حقیقت، القاى آرزوهاى باطل، وسیله اى از سوى شیطان، براى مبارزه با تعلیمات انبیا است. (حج، آیه 52)

9- تبذیر و ریخت و پاش:

در امور اعتقادی و اقتصادی حد وسط و میانه‌روی و قوام از اصول اساسی است؛ بنابراین، هرگونه اسراف در این امور همانند اسراف شرک (غافر، آیه 43) و اسراف جنسی مانند لواط (ذاریات، آیه 83) و اسراف مالی (انعام، آیه 141) و اسراف قدرتی (یونس، آیه 83؛ دخان، آیه 31) نادرست است. شیطان در مسائل اقتصادی با ابزار تبذیر یعنی ریخت و پاش بر آن است تا ضمن ایجاد کمبود مواد غذایی و فقر اقتصادی، بستری را برای کفر ایجاد کند؛ زیرا فقر به کفر نزدیک است و ابلیس برای ایجاد کفر و کفران در مردمان از این ابزار تبذیر بهره می‌برد. خدا به صراحت می‌فرماید: ریخت و پاش‌کنندگان برادران شیطانند و شیطان نسبت به پروردگارش کفران ورزید.(اسراء،  آیه 27)

10. جدال جاهلانه:

وحی شیطانی در راستای بستری برای مجادله باطل میان مردمان است. در حقیقت شیطان از جدال جاهلانه برای رسیدن به مقاصد خویش استفاده می‌کند؛ زیرا این گفت‌وگوهای بی‌ثمر و بی‌پایه نه تنها مردم را به خود سرگرم می‌کند، بلکه موجبات اختلاف و تشتت و گسست اجتماعی را فراهم می‌آورد. خدا بصراحت بیان می‌کند که جدال جاهلانه براى انکار خدا، روشى شیطانى است(حج، آیه 3) و از همین رو بیان می‌کند که چگونه وحی شیطانی در همین راستا و برای تحقق همین اهداف پلید و زشت بوده است؛ خدا می‌فرماید که جدال مشرکان با مسلمانان براى حلال شمردن ذبیحه غیرشرعى، از الهامات شیطان است که می‌بایست انسان نسبت به آن آگاهی داشته و از آن پرهیز کند.(انعام، آیه 121)

11. اعمال خرافی: اصولا اعمال خرافی و بهره‌گیری از روش‌هایی چون جادو و طلسم و سحر و مانند آنها، ابزارهای شیطان برای دوری مردم از هدایت و راهکارهای قرآنی و وحیانی است. اعمال خرافى، ابزار شیطان براى گمراه کردن بندگان خدا است و شیطان با این ابزارها دنبال تحقق مقاصد زشت و پلید خویش است. (نساء، آیات 117 تا 119)

12. خمر و میگساری:

مهم‌ترین نعمت الهی باطنی، عقل است که در کنار وحی این نعمت ظاهری، دو حجت و راهنمای بشر برای سعادت ابدی است. این عقل است که می‌توان با بهره‌گیری از آن جلوی خواسته‌ها و هواهای نفسانی از شهوت و غضب ایستاد و آنها را مهار و مدیریت کرد و برای اهداف متعالی به کار گرفت؛ بنابراین، هر چیزی که موجب شود تا عقل از کار بیفتد یا پوشیده و ناتوان از عمل باشد، به‌عنوان ابزارهای شیطانی معرفی می‌شود. در همین راستا نوشیدنی‌های مسکر  که عقل را تخریب یا از کار می‌اندازد، به‌عنوان ابزارهای شیطان معرفی می‌شود(مائده، آیه 90)؛ چرا که انسان وقتی خمر می‌نوشد، نمی‌داند چه می‌گوید و چه می‌کند؛ زیرا هنگام نوشیدن مسکرات عقل از کار می‌افتد.

13. خوف و‌ ترس بی‌پایه:

خوف و‌ ترس مبتنی بر عقلانیت و احتمالات قوی چیز خوب و کاربردی است؛ زیرا انسان هنگام خوف با احتیاط عمل می‌کند و هر کاری را انجام نمی‌دهد. اصولا خوف و رجا مبنای اصلی در سبک زندگی انسان مسلمان است. انسان با‌ ترس و امید می‌تواند به درستی تصمیم بگیرد و عمل کند؛ اما ابلیس برای اینکه بتواند بر انسانی مسلط شود، از خوف بی‌پایه و اساس بهره می‌گیرد و با‌ ترساندن اولیای خویش آنان را مطیع می‌سازد؛ چنان‌که امروز شیطان بزرگ، آمریکای مستکبر این‌گونه با کشورهای خلیج ‌فارس برخورد کرده و با ‌ترساندن آنان بر آنها حکمرانی می‌کند. خدا در قرآن بیان می‌کند چگونه شیطان با ایجاد ‌ترس بر آن بود تا حتی مومنان را از حرکت جهادی بازدارد. در قرآن آمده است که  ایجاد‌ ترس، از شگردهاى شیطان براى جلوگیرى از شرکت در جهاد بوده است(آل‌عمران، آیات 173 و 175)؛ زیرا آيات ياد شده درباره عمل نفاق‌گونه «نعيم بن مسعود» است كه از طرف ابوسفيان مأمور شد در دل مسلمانان ايجاد ‌ترس كرده، آنان را از شركت در جنگ با مشركان بازدارد. (مجمع‌البيان، ج 1-2، ص 888 و 890؛ الكشّاف، ج 1، ص 443)

14. دشمنی و کینه‌توزی:

از دیگر ابزارهای شیطان برای سلطه و ولایت بهره‌گیری از دشمنی و کینه‌توزی میان انسان‌ها است. ابلیس برای تحقق اهداف پلید خویش از همه ابزارهای دشمنی و ایجاد دشمنی و کینه‌توزی همچون قمار و خمر و مانند آنها بهره می‌گیرد.(مائده، آیه 90؛ یوسف، آیه 100؛ اسراء، آیه 53؛ قصص، آیات 15 و 16؛ فصلت، آیات 34 و 36)

15. ایجاد شبهه در معاد:

پذیرش خالقیت یا معبودیت خدا، در فلسفه زندگی و سبک آن نقش دارد، ولی هیچ چیزی در سطح اعتقاد نسبت به ربوبیت خدا و معاد باوری نقش اساسی ندارد؛ زیرا پرورش الهی به هدفمندی‌ اشاره دارد و معادباوری به جهت‌گیری این هدف و آثار آن در سعادت و شقاوت دو سرای انسان. از همین رو ابلیس بیشترین همت خود را مصروف می‌کند تا در باور ربوبیت و معاد شبهه‌افکنی کند. از نظر قرآن، یکی از ابزارهای شیطان برای گمراهی بشر، بهره‌گیری از شبهه‌سازی و شبهه‌افکنی در معاد و حقیقت آن است تا این‌گونه مردم را اغوا و گمراه سازد.(زخرف، آیات 61 و 62)

16. طاغوت‌گرایی:

ولایت دوگونه است، الهی و طاغوتی. کسی که تحت ولایت الله نباشد به‌طور طبیعی به دامن ولایت طاغوت می‌رود.(بقره، آیات 256 و 257) ولایت شیطان از مصادیق ولایت طاغوتی است. شیطان برای اینکه مردم از ولایت الله به ولایت طاغوت سوق داده شوند، از ابزارهایی چون مراجعه به طاغوت براى داورى،  استفاده می‌کند(نساء، آیات 60 و 76)؛ چنانکه جنگ و مبارزه در راه طاغوت، ابزار اغواگرى شیطان است تا این‌گونه انسان از ولایت الله به ولایت طاغوت برسد.(همان)

17. فحشاء:

ایجاد و گسترش فحشاء و زشتی‌ها در اجتماع و تبدیل هنجارها به نابهنجارها و نابهنجارها به هنجارهای اجتماعی تا جایی که پدیده‌های زشت اجتماعی چون بی‌حجابی و زناکاری از رویه‌های اجتماعی باشد، از جمله ابزارهای شیطان است که در قرآن بیان شده است.(بقره، آیات 168 و 169 و 268؛ نور، آیه 21)

18. غفلت از خدا:

با آنکه خدا در همه چیز مشهود خلق است و همه خلق، آیت الهی است، با این همه مردم خلق را بدون خالق می‌بیینند و از حضور خدا غافل هستند. همین غفلت از مهم‌ترین ابزارهای شیطان برای سلطه و ولایت خویش است.(مجادله، آیه 9؛ یوسف، آیه 42؛ انعام، آیه 68؛ کهف، آیه 63)

19. قمار:

قمار، ابزار شیطان براى بازداشتن مردم از یاد خدا و نماز و ایجاد کینه و عداوت میان مردمان است. از همین رو خدا آن را حرام کرده است.(مائده، آیه 91)

20. سخنان فریبا:

شیاطین باطل خویش را با حق می‌آرایند و با آرایه‌های زیبا تلاش می‌کنند تا ظلم‌شان دیده نشود؛ چنان‌که مستکبران جنگ و نسل‌کشی را در کشورها با شعارهایی چون دمکراسی و برابری و صلح و عدالت جهانی انجام می‌دهند.(انعام، آیات 111 تا 112)

21. گناه:

گناه از مهم‌ترین ابزارهای شیطان برای ایجاد و گسترش ولایت و سلطه خود است. این ابزار می‌تواند حتی مومنان و مسلمانان را از جاده هدایت خارج کرده و آنان را از مسیر جهاد اکبر و اصغر دور سازد.(آل‌عمران، آیه 155)

22. نجواهای شیطانی:

در گوشی صحبت کردن در میان جمع و ایجاد محافل زیرزمینی توطئه از مهم‌ترین ابزارهایی است که شیطان برای ایجاد دشمنی و حکومت و سلطنت و ولایت خویش بهره می‌برد. نجواها اصولا موجب می‌شود تا مردم نسبت به پیشرفت‌ها دلسرد شده و گرفتار حزن و اندوه شوند و امید خویش را نسبت به آینده روشن و سعادت از دست دهند. از همین رو خدا نسبت به این‌گونه محافل و رفتارهای اجتماعی هشدار می‌دهد و آن را عامل معصیت و دوری مردم از تعاون در کارهای خیر و تقوا می‌شمارد. (مجادله، آیات 9 و 10؛ مائده، آیه 2)

نگاه به عنوان یک فعل طبیعی انسانی که از دریچه و ابزار چشم انجام می‌گیرد می‌تواند انسان را به اوج کمالی برساند و علم و شناخت و معرفت او را افزایش دهد یا آنکه او را در مسیر دلبستگی‌ها به دنیا و شهوات قرار دهد و او را اسیر و بنده هواهای نفسانی سازد و هبوط و سقوط را برای وی رقم زند.

خیانت چشم در مصادیق مختلف و موارد متعددی اتفاق می‌افتد. چشم‌چرانی و نگاه دزدکی از موارد و مصادیق خیانت چشم است. شخص به‌گونه‌ای رفتار می‌کند که گویی به زن نامحرم نمی‌نگرد در حالی که زیر‌چشمی و دزدکی او را نگاه می‌کند. این نگاه به سبب اینکه تبعات و پیامدهای زیانباری برای شخص دارد و استفاده نادرست از عضوی که به امانت در اختیاراو نهاده شده ، امری حرام دانسته شده است.(یوسف، آیات ۵۱ و ۵۲)

خداوند چنین نگاه دزدکی و چشم‌چرانی را به عنوان خیانت به خویشتن قلمداد کرده و از مردمان خواسته است تا از آن پرهیز کنند. این عمل موجبات خشم الهی را فراهم می‌آورد(آل عمران، آیات ۱۶۱ و ۱۶۲) و از محبت خدا دور می‌سازد (انفال، آیه ۵۸؛ و نیز نساء، آیه ۱۰۷) بنابراین فرصت برای کمال چشم و دستیابی به بصیرت و رویت خاص از دست می‌رود و خداوند ربوبیت اسمای کمالی دیگر را از او سلب می‌کند.

دزدان چشمی چون مخفیانه این‌گونه اعمال را انجام می‌دهند و در حقیقت از مردم و نگاه دیگران شرم و حیا می‌کنند ولی نسبت به خداوند این‌گونه شرم و حیا نمی‌ورزند دشمن خداوند قلمداد می‌شوند و خداوند نیز آنان را رسوا می‌سازد و آبرویشان را می‌برد.(نساء، آیات ۱۰۷ و ۱۰۸)

برای رهایی از گرفتاری به خیانت چشمی راهکارهایی در قرآن مطرح شده است که از جمله آنها می‌توان به دوری از صحنه‌های محرک‌زا و فروهشتن چشم‌ اشاره کرد. خداوند در آیه ۳۱ و ۳۲ سوره نور می‌فرماید: «به مؤمنان بگو چشم‌های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند این برای آنان پاکیزه‌تر است. خداوند از آنچه انجام می‌دهند آگاه است؛ و به زنان با ایمان بگو چشم‌های خودرا (از نگاه هوس‌آلود) فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را، جز آن مقدار که نمایان است آشکارننمایند». در این آیه بصراحت دستور داده شده که زن و مرد از نگاه‌های هوس آلود پرهیز کنند.

در شأن نزول آیه فوق از امام باقر(ع) ‌نقل شده است که: جوانی از انصار در مسیر خود با زنی رو به رو شد چهره آن زن، نظر آن جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامی که زن گذشت جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه می‌کرد در حالی که راه خود را ادامه می‌داد تا اینکه وارد کوچه تنگی شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه می‌کرد ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزی استخوان یا قطعه شیشه‌ای که در دیوار بود صورتش را شکافت! هنگامی که زن گذشت (و از چشم او ناپدید شد) جوان به خود آمد و دید خون از صورتش جاری است و به لباس و سینه‌اش ریخته! (سخت ناراحت شد) با خود گفت: به خدا سوگند من خدمت پیامبر(ص) می‌روم و این ماجرا را بازگو می‌کنم، هنگامی که چشم رسول خدا(ص) به او افتاد، فرمود چه شده است؟ جوان ماجرا را نقل کرد، دراین هنگام آیه فوق نازل شد. (وسائل‌الشیعه، حر عاملی، ج ۱۴، ص ۱۳۹، بیروت؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، ص ۴۳۶)

از امیرمومنان علی(ع) نیز روایت شده که فرمود: «نعم صارِفُ الشهوات غَضُّ الابصار؛ چشم‌پوشی از نگاه بهترین عامل بازداری از شهوت است.»(محدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج ۱، ص ۷۲)
برای کنترل نگاه حتی خوب است از نگاه به لباس زیر زنان پرهیز شود: «فإن قَدَرتْ أن لاتَنْظُر الی ثَوبِ المرأهِ التی لاتحلُّ لک فَافْعل؛ اگر توان داری به جامه زنی که برای تو حلال نیست نگاه نکنی، نگاه نکن».(منتخب میزان‌الحکمه، ص ۲۳۰، ح ۲۷۴۹)

توجه به زیان‌های دنیوی و آخرتی خیانت چشم می‌تواند خود عامل بازدارنده باشد. از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: «هر کس چشم را از نگاه حرام و هوس‌آلود پر کند خداوند در روز قیامت آن را از آتش پر می‌نماید، مگر توبه کند و از راه (نادرست) باز گردد.»(میزان الحکمه ، ج ۱۰، ص ۷۷)

همچنین توجه به فوائد ترک گناه و رسیدن به کمالات، خود عامل دیگری برای ترک این گناه است. علی(ع) فرمود: «غُضّوا أبصارکم تَرَوْنَ العَجَائِب؛ چشم‌های خود را فرو بندید تا عجاب (عالم معنی) را مشاهده کنید.»(منتخب میزان‌الحکمه، ج ۱، ص ۵۰۴، ح ۶۱۳۷) و حضرت امام‌صادق(ع) نیز فرمود: «من ترکها لله لا لغیره أعْقَبَهُ الله ایمانا یجد طعمه؛ کسی که نگاه به نامحرم را ترک گوید برای خدا نه غیر خدا به دنبالش خدا شیرینی ایمان را به او می‌چشاند».(همان، ص ۵۰۴، ح ۶۱۴۱) و قرآن هم می‌فرماید: «ذلک ازکی لهم؛ این نگاه نکردن پاکیزه‌تر است برای آنان».(نور، آیه ۳۰)

اگر شخص، خود را در محضر خدا بداند و بر این باور باشد که عالم محضر خداوند و او حتی مخفی‌ترین‌ها را می‌داند: یعلم خائنه الاعین؛ و  از نگاه دزدکی آدمی نیز آگاهی دارد، در آن صورت است که رفتار خویش را تغییر می‌دهد و از خدا شرم و حیا کرده و از گناه در برابر دیدگان حضرت حق پرهیز می‌کند.

از علی(ع) سؤال شد که چگونه می‌توان از حرام چشم فرو بست؟ در پاسخ فرمود: «بالخُمُودِ تَحْتَ سُلْطانِ المُطَّلعِ علی سِتْرِک؛ با اطاعت و فرمانبرداری از سلطانی که مطلع بر اعمال مخفی توست».(میزان الحکمه، همان، ج ۱۰، ص ۸۱، ح ۲۰۳۰۰ و ترجمه المیزان، ج ۱۳، ص ۶۳۲۶) از بهترین راه‌های چشم از حرام بستن، حاضر و ناظر دانستن ناظر آگاهی است که بر همه اعمال آشکار و نهان ما احاطه دارد و از سر ضمیر، مطلع است و هم اوست که فردای قیامت حسابرس و حاکم است.

خداوند در قرآن می‌فرماید: «تعلمُ خائِنَه الاَعیُن؛ خدا از خیانت چشم‌ها آگاه است.» و در حدیثی در تفسیر آیه می‌خوانیم: «منظور نگاهی است که شخص، در حال نگاه وانمود کند که نگاه نمی‌کند، خدا از این نگاه آلوده نیز با خبر است.»(میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۷۶)

خداوند در ضمن آیه که فرمان به فرو بستن چشم‌ها داده می‌فرماید: «إن الله خبیر بما یصنعون؛ خداوند از آنچه انجام می‌دهند آگاه است.» این جمله ‌اشاره به این نکته است که خداوند از رفتار انسان خبر دارد.

رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ چشمان با ارزش را این گونه توصیف می‌کند: «کُلُّ عَیْنٍ باکِیَهٌ یَومَ القِیامَهِ اِلّا ثَلاًًثَهُ اَعیُنٍ: عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشیَهِ اللهِ وَ عَیْنٌ غَضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللهِ وَ عَیْنٌ باتَت ساهِرَه فی سبیلِ الله»؛ همه چشم‌ها روز قیامت‌گریانند جز سه چشم: چشمی که از ترس خدا بگرید، چشمی که از نامحرم فرونهاده شود، چشمی که در راه خدا (و پاسداری از کیان اسلام) شب زنده دار باشد. (بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۳۵)

* آزادکردن دل به فروهشتن چشم

نگاه، دریچه‌ای به سوی گناه و سقوط است؛ چرا که دل با دیدن، گرفتار می‌شود و در زنجیری از گناهان می‌افتد که او را به ورطه نابودی و سقوط از مقام انسانیت می‌کشاند.

باباطاهر با توجه به تأثیرات منفی نگاه می‌سراید:

ز دست دیده و دل هر دو فریاد/ که هرچه دیده بیند دل کنه یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد/ زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

البته خاستگاه این شعر طاهر در آموزه‌های اسلامی نهفته است، چرا که ‌اشعار فارسی درگذشته درحقیقت برگرفته از آموزه‌های اسلام بوده یا تفسیر آیات قرآن است؛ چنانکه شعرهای عطار، سنایی، مولوی، حافظ و سعدی این‌گونه است. امام علی(ع) راحتی دل‌ها را در رهایی از نگاه‌های هیز و چشم چرانی و از طریق چشم فروهشتن می‌داند و می‌فرماید: «من غض طرفه اراح قلبه؛ هرکس چشم خود را از نامحرم فروبندد، قلبش راحت می‌شود. (غررالحکم، ح ۹۱۲۲)

* برخی آثار نگاه حرام و چشم‌چرانی

انسان همواره در حال نظر کردن و نگریستن است و برای همین چشم خویش را باز نگه می‌دارد و سر می‌گرداند تا اطلاعات و دانشی از پیرامون به دست آورد و منافع خویش را تامین و از مضرات پرهیز کند. پس گردش چشمان و نگاه کردن اختیاری چشم همانند نفس کشیدن است، ولی انسان باید توجه داشته باشد که این نگاه و نظر می‌تواند به دیدن تبدیل شود و از حالت غیرطبیعی به اختیاری تغییر ماهیت دهد. از این رو میان نگاه نخست و نگاه‌های پس از آن، تفاوت حکمی و آثاری است! یعنی یک حکم حلال و جواز، به حرام تبدیل می‌شود و به تبع آن، آثار آن بر دل و جان و روح آدمی باقی خواهد ماند. گاه این آثار می‌تواند بسیار مخرب و زیانبار باشد. از این رو امام صادق(ع) نگاه دوم را خطرساز و نگاه سوم را هلاکت بار دانسته و می‌فرماید: اول النظره لک و الثانیه علیک ولا لک و الثالثه فیها الهلاک؛ نگاه اول (ناخودآگاه به نامحرم) برای تو جایز و حلال است؛ و نگاه دوم ممنوع است و حرام؛ و نگاه سوم، هلاکت بار است. (من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۷۴، ح۴۶۵۸)

پیامبر اکرم(ص) نیز از استمرار نگاه کردن برحذر داشته و می‌فرماید: ایاکم و فضول النظر فانه یبدر الهوی و یولد الغفله؛ از نگاه‌های اضافی بپرهیزید چرا که تخم هوس می‌پراکند و غفلت می‌آورد.(بحارالانوار، ج ۶۹ ، ص ۱۹)

پس اگر کسی خواهان راحتی دل از همه گرفتاری‌ها و اسارت شهوات باشد، باید در نگاه، توجه خاص داشته باشد؛ چرا که نگریستن همان و دل دادن همان و گرفتاری و بدبختی‌ها نیز همان.

خداوند در آیات ۳۰ و ۱۳ سوره نور، چشم چرانی را زمینه‌ساز آلودگی به فحشا و فساد جنسی دانسته و به مؤمنان هشدار می‌دهد که مراقب نگاه‌های خود باشند و اجازه ندهند که به چریدن خود ادامه دهد و حرکات خیانت‌آمیز داشته باشد. در این آیات که حکم حرمت چشم‌چرانی و نگاه به نامحرمان بیان شده، به این نکته توجه می‌دهد که انسان‌ها به سبب همین نگاه و چشم‌چرانی گرفتار زنا می‌شوند.

از امام صادق(ع) نقل شده که مقصود از «حفظ فروج» در هر آیه‌ای، همان حفظ از زنا است؛ جز همین آیه که منظور، حفظ از نظر و چشم چرانی است. (تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۵۸۸، ح ۹۱) ولی شکی نیست که این حرمت از چشم چرانی نیز به سبب همان گرفتار شدن انسان به زناست.

به سخن دیگر، هر چند که چشم چرانی خودش به عنوان یک فعل دارای حکم مشخصی چون حرمت است که از بیان امام صادق(ع) به دست می‌آید، ولی از نظر آثار نیز می‌بایست توجه داشت که چشم چرانی، انسان را به جاهای خطرناک‌تری می‌کشاند که زنا از نتایج آن خواهد بود. از این رو امام صادق(ع) در سخنی دیگر نگاه را بذر شهوت و فتنه می‌داند و نسبت به کنترل و مدیریت نگاه و چشم هشدار داده و می‌فرماید: ایاکم و النظره؛ فانها تزرع فی القلب الشهوه و کفی بها لصاحبها فتنه؛ از نگاه (ناپاک) بپرهیزید که چنین نگاهی تخم شهوت را در دل می‌کارد و همین برای فتنه و امتحان صاحب آن دل بس است. (تحف العقول، ص ۳۰۵)

این فتنه‌ای که امام صادق(ع) از آن باز می‌دارد، همان گرفتار شدن به فتنه زناست که آدمی را ساقط می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا در مسیر بالندگی و رشد گام بردارد.

رسول خدا(ص) در این باره فرموده است: «لکل عضو من ابن آدم حظ من الزنا، العین زناها النظر؛ هر عضوی از بنی آدم بهره‌ای از زنا دارد و زنای چشم نگاه کردن به بدن نامحرم است.» (جامع الاخبار، ص ۴۰۸، ح ۱۱۲۹، به نقل از منتخب میزان الحکمه، ج ۱، ص ۵۰۴، ح ۶۱۴۱)

از نظر آموزه‌های اسلام نگاه به نامحرم حتی به لباس و مو و جاهایی که از نظر شرعی جایز است مانند دست و چهره، زمانی که آدمی را به گمراهی می‌کشاند حرام است. با این همه، اگر این نگریستن به نامحرم، چنین تاثیری نداشته باشد باز می‌بایست از آن پرهیز کرد؛ زیرا تاثیرات بد وضعی خود را بجا خواهد گذاشت. از این رو از حضرت مسیح(ع) نقل شده است که فرمود: هرگز تیزنظر نباش به سوی چیزی که برایت حلال نیست؛ زیرا تا زمانی که چشمت را حفظ کنی دامنت آلوده به زنا نمی‌شود و اگر بتوانی به لباس زنی که برایت حلال نیست نگاه نکنی، این کار را انجام بده.» (منتخب میزان الحکمه، ص ۲۳۰، ح ۲۷۴۰)

نگاه حرام علاوه ‌بر آثار جسمی آثار روانی نیز به دنبال دارد،. از جمله حسرت و افسوسی که بر دل‌ها می‌رود. علی(ع) نسبت به نگاه کردن هشدار می‌دهد و می‌فرماید: «من اطلق طرفه کثر اسفه؛ هر کس چشم خویش را آزاد گذارد، همیشه اعصابش ناراحت بوده و به آه حسرت دائمی گرفتار می‌شود.» (میزان الحکمه، محمدی ری شهری، همان، ج ۱۰، ص ۷۴ و غرر الحکم، ج ۲، ح ۳۰۴)

و در جای دیگر فرمود: «من اطلق ناظره اتعب حاضره؛ هر کسی چشم را رها کند زندگی فعلی خود را به رنج و ناراحتی گرفتار کرده است.» (منتخب میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۵۰۴، ح ۶۱۳۱۳)

و حضرت امام صادق(ع) فرمود: «کم من نظره اورثت حسره طویله؛ چه بسیار نگاه‌ها که حسرت طولانی و همیشگی را در پی دارد.» (همان، ج ۱۰، ص ۵۰۴، ح ۶۱۳۳)

این حسرت به دلایل مختلف ممکن است پدید آید که یکی از آنها عدم دسترسی به آنچه دیده است. وقتی انسان نتواند چیزی را به دست آورد، درحسرت آن می‌ماند که گاه این حسرت به حسد تبدیل می‌شود و در شکل فعلی آن رفتار آدمی را نیز تغییر می‌دهد که نمونه آن قتل برادر و مانند آن است. (یوسف، آیه ۹؛ مائده، آیه ۳۰)
در حقیقت انسانی که نگاهی شهوت انگیز دارد، عقل خویش را به تباهی می‌دهد و نگاه، زمینه‌ساز شهوت و شهوت موجب زوال عقل می‌شود. از این رو حضرت امیرمومنان علی(ع) نسبت به هرگونه شهوت برخاسته از رفتارهای نادرست از جمله چشم چرانی هشدار می‌دهد و می‌فرماید: «ذهاب العقل بین الهوی و الشهوه؛ نابودی عقل در هواپرستی و شهوت است.» (همان، ج ۱ ص ۳۶۰، ح ۴۴۲۱)

بنابراین در بیان آثار نگاه حرام و چشم‌چرانی می‌توان به مسائلی چون ارتکاب به زنا، حسرت و نومیدی، افسردگی و ناراحتی، آسیب‌های جسمی و روحی و اختلافات خانوادگی و جدایی همسران و فروپاشی بنیاد خانواده، تعرض افراد بیماردل و مانند آن ‌اشاره کرد.

* خواسته‌های نفسانی و مهار آن

نفس انسانی دارای حالات متعددی است. از زمانی که روح در کالبد خاکی دمیده می‌شود و نفس انسانی شکل می‌گیرد که از آن به روان یاد می‌شود تا زمانی که این نفس، از کالبد خارج می‌شود، هر دم احوالی به خود می‌گیرد که از جمله احوال نفس، انحراف و آلودگی به گناه و فجور و در نتیجه آن بیماری و تباهی است.

این انحراف به سبب خواسته‌های افراطی نفس و گرایش به تزیین و ارضای خواسته‌های مادی و شهوانی بیش از اندازه نیاز انسان است. این‌گونه است که گرفتار بدی و شرور می‌شود و راه فجور و عبور از مدار عدالت و تقوا را در پیش می‌گیرد و تباهی را برای انسان رقم می‌زند.

یکی از مهم‌ترین مباحث در انسان شناسی، شناخت این احوال نفس و مدیریت و مهار آن است؛ زیرا خوشبختی و بدبختی انسان در دوسرا به این مسئله بستگی دارد. آموزه‌های الهی در حقیقت برای بیان این مسائل و چگونگی مدیریت نفس است.

انسان هماره باید مواظب باشد تا مدیریت نفس در اختیار قوه عاقله باشد؛ نه قوای شهوانی و غضبانی؛ زیرا این دو، گرایش به افراط داشته و انسان را به انحراف می‌کشاند.

انسان برای اینکه قوه شهوانی‌اش تغذیه نشود، باید ابزارهایی را که موجب برانگیختگی شهوانی می‌شود، مدیریت و مهار کند. از آنجا که چشم و نگریستن و دیدن و بینایی، ابزارهای برانگیختگی شهوت است باید آن را محدود و مهار کرد. بر همین اساس است که در آموزه‌های اسلام از چشم چرانی برحذر داشته شده است؛ زیرا مهم‌ترین عامل برانگیختگی شهوت جنسی و بلکه همه نوع شهوات است؛ چرا که انسان با دیدن تحریک و برانگیخته می‌شود و دل به آن چیز می‌سپارد و خواهان آن می‌شود.

بر اساس آیات قرآن علل و عواملی موجب می‌شود تا نابهنجاری‌های اجتماعی از جمله مزاحمت زنان در جامعه ایجاد شود. از این رو از دو جنس خواسته شده تا بسترها و زمینه‌‌ها و علل و عوامل ایجادی نابهنجاری‌ها را شناسایی و از آنها پرهیز کنند.

این علل و عوامل به هر دو سویه زن و مرد مربوط می‌شود؛ زیرا هر دو می‌توانند بستر نابهنجاری رفتاری و مزاحمت‌ها را فراهم آورند. به عنوان نمونه پوشش نامناسب زنان و سخنان شهوت انگیز از سوی آنان و چشم چرانی، از مهم‌ترین علل و عوامل مزاحمت‌ها و انحرافات جنسی و شهوانی است.

مردی که چشم فروهشته دارد و به تعبیر قرآنی غض بصر می‌کند، تحت تاثیر زنی قرار نمی‌گیرد و شیطان او را وسوسه نمی‌کند، اما اگر چنین نباشد شیطان او را وسوسه می‌کند؛ زیرا به هر حال، زیبایی زنی موجب شگفتی او می‌شود و دلش را می‌لرزاند و زمینه مزاحمت ولو به نگاه‌های تیز و تند را فراهم می‌آورد و او را چشم هیز می‌گرداند.

هیز شدن مردان به سبب شگفت آوری زیبایی زنی یا زنانی اتفاق می‌افتد. البته برخی از مردان به سبب چشم چرانی مزاحمت کلامی و نگاهی و رفتاری و مانند آن را خواهند داشت. خداوند در آیه ۳۰ سوره نور می‌فرماید:‌ای پیامبر! به مردان مومن بگو: «چشم‌هایشان را از نگاه حرام

فرو کاهند، و دامانشان را در امور جنسی حفظ کنند. که این برای آنان پاک‌کننده‌تر و رشدآورتر است، چرا که خدا به آنچه با زیرکی انجام می‌دهند آگاه است.» «چشم چرانی» و نگاه به نامحرم گذرگاه ورود به منجلاب انحرافات و فساد جنسی است.

نگاه کردن به ناموس دیگران، ‌خواست شیطان است. چشمی که تیرهای آلوده نگاه را به  نامحرمان پرتاب می‌کند، محل کمین شیطان است. شیطان از کمان چشم‌های او ناموس دیگران را نشانه می‌گیرد. پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «النَّظَرُ سَهمٌ مَسْموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبلیسَ؛ نگاه به نامحرم تیر زهرآلودی از تیرهای شیطانی است». (بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۳۱)

از نظر آموزه‌های قرآن، شایستگان و صالحان کسانی هستند که از ویژگی‌های خاصی برخوردار باشند؛ زیرا در یک نظام اسلامی بدون وجود این صلاحیت‌ها که صالحان از آن برخوردار هستند نمی‌توان امید داشت که نظام سیاسی موفق و کارآمدی وجود داشته باشد. خدا در قرآن به‌صراحت حکومت مصلح جهانی و آخر زمانی را متصف به حکومت صالحان می‌کند و می‌فرماید: و به تحقیق در زبور پس از ذکر یعنی تورات نوشتیم که زمین را بندگان صالح و شایسته ما به ارث می‌برند.(انبیاء، آیه ۱۰۵) باید یادآور شد که مراد از ذکر در آیه همان کتاب تورات است؛ پس خدا اول در کتاب تورات و سپس در کتاب زبور و در نهایت در قرآن به این نکته توجه می‌دهد که وراثت زمین و حکومت و حاکمیت آن متعلق به صالحان است که چنین شاخص‌هایی را دارند که در بخش بعدی بدان‌ها  اشاره می‌شود. (مجمع البیان، ج ۷ – ۸ ، ص ۱۰۶؛ الکشّاف، ج ۳، ص ۱۳۸)

صالح از ریشه صلح و صلاح، ضد فساد و جنگ، به کسی گفته می‌شود که همواره در کار نیک و نیکی است و از فساد و جنگ پرهیز می‌کند.

از نظر قرآن، صالحان کسانى‌اند که در علم و ایمانشان به خدا و آنچه از نزد خدا آمده و نیز در صداقت، شهادت و توبه آنان خللى وارد نشده باشد و تمام عمر خود را در طاعت خدا بگذرانند و اموالشان را در راه رضاى او صرف کنند.(روح‌المعانى، ج ۴، جزء ۵، ص۱۱۴) صالحان در بالاترین مرتبه ایمان قرار دارند؛ زیرا اینان با آزمون‌های بسیار ایمان خویش را در عمل به اثبات رسانده‌اند و جزو صالحین قرار گرفته‌اند که مقامی برتر در میان اهل ایمان است.(عنکبوت، آیه ۹؛ انبیاء، آیات ۷۲ و ۷۵)

به هر حال، کسانی شایستگی مسئولیت را در یک نظام اسلامی دارا هستند که به مقام صالحان رسیده باشند (انبیاء، آیه ۱۰۵) و کسی که در این سطح از ایمان قرار نگرفته است، شایستگی ندارد تا در یک نظام اسلامی مسئولیت‌های خطیر آن را به عهده گیرد؛ زیرا هر گونه فقدان ویژگی‌های صالحان در این افراد مسئول به معنای ناشایسته‌سالاری به جای شایسته‌سالاری است؛ یعنی اگر در نظام‌های سیاسی غیر‌اسلامی، شاخص‌های شایسته‌سالاری اموری است که فلسفه و سبک زندگی آن نظام سیاسی تحمیل می‌کند، در نظام  اسلامی شاخص‌های شایسته‌سالاری تحقق عنوان صالح است که صلاحیت مسئولیت را برای او فراهم می‌آورد.

* مهم‌ترین شاخص‌های صالحان

در آیات قرآن، شاخص‌هایی برای صالحان بیان شده است که اگر در کسی تحقق یابد، شایستگی پذیرش مسئولیت‌ها را در یک نظام اسلامی دارا خواهد بود؛ زیرا نظام اسلامی، نظام شایسته‌سالاری در قالب عنوان «صالحان» به معنا و مفهوم قرآنی آن است و اگر کسی این شاخص‌های صالحان را نداشته باشد، در حقیقت فاقد شاخص‌های مسئولیت در یک نظام اسلامی است و نمی‌تواند در این مسئولیت‌ها و مناصب قرار گیرد. بر این اساس احراز شایستگی برای تحقق شایسته‌سالاری در یک نظام اسلامی به معنای احراز شاخص‌های مشخص شده برای صالحان از نظر قرآن است.(انبیاء، آیه ۱۰۵) از مهم‌ترین شاخص‌ها، ویژگی‌ها و فضایل صالحان از نظر قرآن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- ایمان:

ایمان برتر یکی از اصلی ترین شاخص‌های صالحان است. این ایمان به خدا و روز قیامت موجب می‌شود تا عملی را به گونه‌ای شایسته و صالح انجام دهند.(آل عمران، آیه ۱۱۴؛ عنکبوت، آیه ۹) کسی که در سطح عالی ایمان قرار ندارد، شایستگی ندارد تا در یک نظام اسلامی مسئولیت و منصبی را به عهده گیرد؛ زیرا نمی‌تواند در شرایط سخت و بحرانی مسئولیت خطیر خویش را به خوبی انجام دهد یا در برابر وسوسه‌ها و فتنه‌ها به سبب فقدان بصیرت ممکن است، تاب تحمل خویش را از دست بدهد و مثلا دست به اختلاس بزند و در بیت‌المال و مسئولیت حقوقی خیانت ورزد. در حالی که صالحان با ایمان قوی هرگز گرفتار «غل» و خیانت نمی‌شوند و قدرت و ثروت هنگفت، ایشان را فریب نمی‌دهد.

2- بندگان خاص خدا:

همه هستی برای بندگی و عبودیت خدا آفریده شده و انسان می‌بایست این بندگی را به اراده و اختیار آزاد داشته باشد و در چارچوب قوانین اسلامی بندگی کند.(ذاریات، آیه ۵۶؛ بقره، آیه ۲۱) از نظر قرآن صالحانی شایسته منصب در نظام اسلامی هستند که در مقام بندگی به بندگی خاص برسند و مشرف به عنوان «عبادی‌الصالحون» شوند.(انبیاء، آیه ۱۰۵) دستیابی به این شاخص تنها با ایمان و اعمال صالح مبتنی بر قوانین اسلامی خواهد بود.(نمل، آیه ۱۹)

3- شکرگزاری:

صالحان شایسته مناصب در نظام اسلامی، کسانی هستند که نسبت به قدرت و اقتدار و تمکنی که خدا به ایشان داده است، همه گونه شاکر خدا هستند. این شکرگزاری افزون بر زبانی و قلبی، به شکل عملی خودنمایی می‌کند؛ زیرا شکر عملی به معنای استفاده درست و مناسب از هر نعمت از جمله قدرت سیاسی و مناصب اجتماعی است که اهداف و فلسفه سیاسی را تامین می‌کند. در حقیقت به کارگیری قدرت و ثروت اجتماعی برای تحقق فلسفه وجودی نظام سیاسی مانند تامین امنیت و آرامش و آسایش و سعادت دنیوی و اخروی مردم از مصادیق شکر عملی است. به عبارت دیگر هر کسی در هر منصب و مسئولیتی که قرار دارد اهداف و کارویژه آن را تحقق بخشد، شاکر به شکر عملی است. شاخص مهم در احراز صلاحیت در نظام اسلامی همین شکر عملی است که باید در صاحب منصبان تحقق داشته باشد.(سباء، آیه ۱۳؛ نمل، آیه ۱۹)

4- امر به معروف و نهی از منکر:

از دیگر شاخص‌های شایسته‌سالاری در نظام  اسلامی، این است که صاحب منصان می‌بایست اهل امر به معروف و نهی از منکر باشند. پس نه تنها خود عامل به معروف و تارک منکر هستند، بلکه در قبال اجتماع متعهد هستند تا هنجارها را تشویق بلکه به عنوان حق ولایت عمومی، امر کنند و از ناهنجاری‌ها و ضد ارزشی‌ها نهی کنند. باید توجه داشت که امر و نهی از مصادیق ولایت عمومی است که صاحب منصبان به سبب حضور در مناصب قدرت و حاکمیت نظام اسلامی می‌بایست بیش از دیگران به این مسئولیت بها داده و از ولایت برای مقاصد الهی بهره گیرند و به این فریضه اهتمام ورزند.(آل عمران، آیه ۱۱۴؛ حج، آیه ۴۱)

5- پرهیز از ترک اولی:

چنانکه گفته شد، صالحان از نظر قرآن در برترین درجه ایمانی قرار دارند. از همین‌رو در زندگی خویش هیچ گناهی نمی‌کنند و حتی ترک اولی ندارند و هرگز به خود اجازه نمی‌دهند تا بدون رضایت‌مندی خدا کاری را انجام دهند و پیش از موافقت الهی از اقدام به کاری یا ترک کاری خودداری می‌کند؛ آنان همواره گوش به فرمان هستند و از کوچک‌ترین احتمال خطا و اشتباه پرهیز می‌کنند و  در هرکاری که گمان می‌کنند بر خلاف شریعت یا رضایت الهی است احتیاط می‌کنند. (قلم، آیات ۴۸ تا ۵۰)

6- توبه و انابه:

صالحان شایسته در نظام اسلامی همان طوری که از هر خطا و گناهی پرهیز کردند، اهل انابه به سوی خدا هستند و از خدا می‌خواهند تا ایشان را در کارهایشان موفق داشته و شرایطی را فراهم آورد که خطا و گناهی را مرتکب نشوند و اگر به هر دلیلی خطا و گناهی مرتکب شدند به سرعت اعتذار می‌جویند و به درگاه خدا توبه و استغفار می‌کنند تا از آثار خطا و اشتباه در امان مانند و به اجتماع و مردم آسیبی نرسد.(توبه، آیات ۲۴ و ۲۵).

7- سرعت در کار خیر:

مسئولان در نظام اسلامی می‌بایست اهل عمل جهادی و مدیریت جهادی باشند و در هر کار خیری که وارد می‌شوند با سرعت و پیشتازى انجام دهند؛ زیرا صالحان از نظر قرآن این دسته افراد هستند
(آل عمران، آیه ۱۱۴) و آنان می‌توانند مسئولیت‌ها را در نظام اسلامی در اختیار داشته باشند. (انبیاء، آیه ۱۰۵)

8- صبر و حلم:

صالحان مردمانی صابر و حلیم هستند.(رعد، آیات ۲۳ و ۲۴؛ انبیاء، آیات ۸۵ و ۸۶، صافات، آیات ۱۰۰ و۱۰۱) بنابراین، احراز چنین صلاحیت‌ها برای مسئولان نظام اسلامی لازم و ضروری است؛ اما همان طوری که صاحبان مناصب در همه چیز می‌بایست برترین‌ها باشند، همچنین مسئولان نظام اسلامی برای تحقق اهداف و ایجاد تمدن اسلامی جهانی می‌بایست فراتر از صبوری در مقام حلم و بردبارى قرار گیرند و فشارهای سهمگین درونی و بیرونی را تحمل کنند. از همین‌رو قرآن در تبیین شاخص صالحان به حلم و بردباری افزون بر صبر توجه می‌دهد و مدیران و مسئولان نظام اسلامی را دارای این شاخص برمی‌شمارد. برهمین اساس حضرت ابراهیم(ع) خواهان این است که جانشین وی که از فرزندان اوست، دارای چنین شاخصی باشد.(صافات، آیات ۱۰۰ و ۱۰۱)

9- شجاعت:

مدیریت جهادی نیازمند شجاعت است. صلاحیت مسئول در نظام اسلامی زمانی احراز می‌شود که شاخصه شجاعت را داشته باشد؛ زیرا بدون شجاعت نمی‌تواند تصمیمات سخت را در شرایط سخت و بحرانی عملیاتی کند و جزم اندیشه‌ای را به شکل عزم عملی به اجرا در آورد. از نظر قرآن، صالحان به سبب ولایت الهی و توجه به آن ، از شجاعت لازم برای برخورد با هرگونه امر ضد الهی از شرک و غیرشرک بهره‌مند هستند و در برابر فشارها مقاومت می‌ورزند و از هیچ توطئه‌ای نمی‌هراسند.(اعراف، آیات ۱۹۵ و ۱۹۶)

10- قیام: 

یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های صالحان صلاحیت‌دار برای مناصب در نظام اسلامی، قیام به امرالله است که شامل قیام به عدالت و مانند آن است. اینان همان‌طوری که نماز را اقامه می کنند، «قوامین بالقسط» هستند و امر الهی را در اجتماع اقامه می‌کنند.(آل عمران، آیات ۱۱۳ و ۱۱۴) باید یاد آور شد که در مورد «أمّه قائمه» در آیه یاد شده احتمالاتى وجود دارد؛ ازجمله اینکه مقصود از آن، قیام به طاعت خدا و امر الهی است. (مجمع البیان، ج ۱ – ۲، ص ۸۱۶) پس بر اساس یک برداشت که شواهد بسیاری برای آن است، صالحان شایسته برای مناصب در نظام اسلامی می‌بایست اهل «قیام» باشند که فلسفه انزال کتب و ارسال رسولان است.(حدید، آیه ۲۵) این قیام می‌بایست با اقامه نماز (حج، آیه ۴۱) و عدالت در سطح «مقوم» و «ملکه» باشد که در آیه به عنوان «قوامین بالقسط» بیان شده است.(مائده، آیه ۸)

11- آسان‌گیری:

از دیگر شاخص‌های صالحان، عدم سخت‌گیری نسبت به مردم در کارها و مسائل آنان است.(قصص، آیه ۲۷) بنابراین، صاحبان مناصب در نظام اسلامی می‌بایست اهل سختگیری نسبت به همکاران به‌ویژه در بیت‌المال و آسان‌گیری نسبت به مردم باشند که در دعای امام زمان(ع) به عنوان «علی‌الامراء بالعدل و الشفقه» بیان شده است.

12- تخصص:

از دیگر شاخص‌های صاحب منصبان شایسته در نظام اسلامی، داشتن تخصص در زمینه مسئولیت‌ها است، به‌طوری که اگر کسی صاحب تخصص نباشد، حق ندارد در جایگاه و منصب قرار گیرد. این همان علم مدیریت اقتصادی و مانند آن است که شخص می‌بایست دارای آن باشد.(یوسف، آیه ۵۵)

13- امانتداری:

هر مسئولیتی از جمله مسئولیت خلافت الهی در زمین، امانتی از سوی خدا است که باید آن را مراعات کند. ولایت الهی که در ولایت نظام سیاسی خودنمایی می‌کند، از جمله امانت‌های الهی است.(احزاب، آیه ۷۲) بر همین اساس صالحان شایسته کسانی هستند که امین هستند و در امر مسئولیت‌های خویش خیانت نمی‌ورزند.(یوسف، آیه ۵۵؛ قصص، آیه ۲۶)

* آثار شایسته‌سالاری

از نظر آموزه‌های قرآن، عمل به شایسته‌سالاری و انتخاب مسئولان صالح برای مناصب آثار و برکاتی برای فرد و اجتماع دارد که از جمله آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- مشروعیت نظام اسلامی:

نظام اسلامی زمانی مشروعیت می‌یابد که فلسفه و سبک زندگی اسلامی را تحقق بخشد و تمدن اسلامی را در چارچوب آموزه های اسلامی و  قوانین آن ایجاد کند. وقتی صالحان شایسته در مناصب قرار گیرند، این هدف برآورده می‌شود. البته باید توجه داشت که از نظر قرآن، کسی که صلاحیت ندارد نمی‌تواند در مناصب نظام اسلامی قرار گیرد و انتخاب و یا جلوس شخصی ناشایسته به معنای فقدان مشروعیت اوست(انبیاء، آیه ۱۰۵)

2- فقدان مقبولیت سیاسی:

مقبولیت سیاسی در گرو کارآمدی نظام سیاسی است. وجود افراد ناصالح در مناصب به معنای ناکارآمدی آن نظام است و موجب می‌شود تا نظام اسلامی مقبولیت خود را به سبب ناکارآمدی و عدم تحقق فلسفه وجود نظام سیاسی از دست بدهد.(حج، آیه ۴۱)

3- بهره مندی از امدادهای الهی:

ولایت الهی که در ولایت صالحان خودنمایی می‌کند موجب می‌شود تا خدا فراتر از نصرت به نظام اسلامی و صاحب منصبان آن توجه کند و از جایی که گمان نمی رود به آنان یاری و امداد برساند؛ چنانکه این مساله در واقعه طبس و بسیاری از جنگ‌های صدر اسلام اتفاق افتاد.(اعراف، آیه ۱۹۶)

4- بهره‌مندی از فضل خاص الهی:

نظام اسلامی با حضور شایستگان از فضل الهی بهره‌مند می‌شود؛ زیرا حکومتی است که منعم علیهم بر آن حاکمیت دارد.(نساء، آیات ۶۹ و ۷۰)

5- برخورداری از رحمت خاص الهی:

همچنین نظام اسلامی با حضور صالحان شایسته مناصب الهی از رحمت خاص الهی در دنیا و آخرت سود می‌برد و به طور طبیعی کسانی که با آنان هستند نیز بهره‌مند از رحمت خاص الهی می‌شوند و سعادت را برای خویش رقم می‌زنند. (انبیاء، آیات ۷۵ و ۷۶؛ غافر، آیات ۸ و ۹)

نکوهش و مذمت آزار و اذیت

براى اينكه زندگى انسان­ها همراه با صفا و صميميت و همكارى باشد و در اثر آن وحدت و يكپارچگى در جامعه پديد آيد، اسلام روابط و حقوق هر مسلمان را در ارتباط با مسلمان ديگر، بر اساس مسالمت، رفق، مدارا و عدم مزاحمت برای یکدیگر قرار داده است. اين اصل علاوه بر اینکه مورد تأييد دين اسلام و اديان آسمانى است، مورد قبول همۀ عقلا و مصلحين جهان از هر فرقه و طايفه‏اى نیز می‌باشد؛ زيرا اگر بنا باشد مردم مانند حيوانات وحشى، بدون قانون و جنگل‏وار زندگى كنند و هيچ حقوق و قانون و آدابى را مراعات نكنند، شيرازۀ زندگی اجتماعی به طور قطع از هم مى‏پاشد؛ ازاين‏رو اسلام آزار به ديگران را امرى حرام و موجب وزر و وبال و در نتیجه مؤاخذه و عقاب مى‏داند. چنان‌كه وقتى گروهى در مدينه بر ضد اشخاص با ايمان شايعه‏پراكنى كردند و موجب آزار آنان شدند و نسبت‏هاى ناروا به ايشان دادند، مورد نکوهش قرآن كريم قرار گرفتند و خداوند دربارۀ آنان فرمود: (وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً):[1] كسانى كه مردان و زنان مؤمن را در رابطه با آنچه انجام نداده‏اند، برنجانند [بدون اينكه كارى سزاوار ايذاء مرتكب شده‏ باشند] پس اينان بهتان و گناه آشکاری را به گردن گرفته­اند.

آزار و اذیت رساندن به دیگران به اندازه‌ای قبیح و زشت است که امام على بن موسى الرضا”علیه السلام” از جدش پيامبر”صلی االه علیه و آله” نقل فرموده: «من بهت مؤمناً أو مؤمنةً أو قال فيه ما ليس فيه اقامه الله تعالى يوم القيامة على تلٍ من نار حتى يخرج مما قاله فيه؛[2] کسی كه به مرد يا زن مسلمانى بهتان زند يا دربارۀ او سخنى بگويد كه در او نيست، خداوند او را در قيامت روى تلى از آتش قرار مى­دهد تا از عهدۀ آنچه گفته برآید».

برخی از جنبه­های نهی مؤکد از آزار و اذیت را می­توان در موارد زیر جستجو کرد:

1. بدترین عمل

 طبق روایات یکی از بدترین و زشت­ترین اعمال، آزار و اذیت دیگران است؛ چرا که برهم زنندۀ تعادل در زندگی فردی و اجتماعیست. پیامبر اکرم”صلی االه علیه و آله” در این‌باره فرمود: « خَصْلَتَانِ لَیسَ فَوْقَهُمَا مِنَ الشَّرِّ شَی ءٌ الشِّرْکُ بِاللَّهِ وَ الضَّرُّ لِعِبَادِ اللَّه؛[3] دو خصلت ناپسند است كه بدتر از آنها نيست: شرك به خدا و آزار بندگان خدا». لذا انس مى­گويد: هرگاه پيامبر”صلی االه علیه و آله” شبانه براى قرائت برمى‏خاست، آيات قرآن را بسيار آهسته تلاوت مى‏كرد. پرسيدند: اى رسول خدا! چرا به هنگام خواندن قرآن صدايت را بلند نمى­كنى؟ فرمود: «خوش ندارم دوستانم و خانواده‏ام را بيازارم».[4]

2. پست­ترین مردم

ارزش آدمی در گرو اعمال و کمالات اوست و کسی که اعمالش از بدترین­ها باشد، در پیشگاه خداوند ارزشی ندارد و از پست­ترین مردم محسوب می­شود؛ لذا از آنجایی که گفتیم آزار رساندن به دیگران از بدترین اعمال است، اینگونه افراد از پست­ترین مردم به شمار خواهند رفت؛ چنانکه رسول اكرم”صلی االه علیه و آله” در این زمینه فرمود: «اَذَلُّ النّاسِ مَن اَهانَ النّاسَ؛[5] پست‏ترين افراد، کسى است كه به مردم اهانت كند».

3. اعلان جنگ با خداوند

 ايذاء مؤمنان به اندازه­ای مذموم است كه در روايت اسلامى اين عمل زشت و ناپسند به منزلۀ اعلام جنگ با خدا و پيامبر”صلی االه علیه و آله” مى‏باشد. رسول اكرم”صلی االه علیه و آله” در این رابطه فرمود: «من آذى مؤمناً فقد آذاني و من آذاني فقد آذى اللَّه و من آذى اللَّه فهو ملعون في التّوراة و الإنجيل و الزّبور و الفرقان؛[6] هركس که مؤمنى را بيازارد، مرا آزرده و هركسى كه مرا بيازارد خدا را آزرده و هركسى كه خدا را بيازارد در تورات و انجيل و زبور و قرآن ملعون است‏». همچنین خداوند در حديث قدسى مى‏فرمايد: «مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ؛[7] هر كه به يك دوست من اهانت كند، آشكارا به جنگ با من آمده است». مرحوم كلينى; در كتاب شريف كافى، روايتى ذكر كرده كه مراد از «ولىّ» در روايت فوق را شيعيان مى‏داند.[8]

از منظر تعاليم اسلامی، اهانت به گناهكاران و مجرمين و حتّى محكومين به اعدام نيز جايز نيست و اساساً شكنجه و تحقير در اسلام ممنوع است و اين به خاطر عزّت و احترامى است كه پروردگار عالم براى انسان، خصوصاً مؤمنین قائل شده است؛ از این‌رو امام صادق”علیه السلام” در حدیث قدسی فرمود: «ليأذن بحرب منّى من اذى عبدى المؤمن و ليأمن غضبى من اكرم عبدى المؤمن؛[9] بايد اعلام جنگ با من [خداوند] بكند هركسى كه بندۀ مؤمنى را بيازارد و از خشم و غضب من آسوده و ايمن باشد كسى كه بندۀ مؤمن مرا گرامى بدارد».

4. گناه اکبر

 در دین مبین اسلام حفظ احترام، شرف، آبرو و بقاى آرامش مؤمن با مال دنيا قابل قياس نيست؛ زیرا مال دنيا هر قدر هم كه زياد باشد، خسارت روحى و روانی مؤمنِ آزار ديده را جبران نمى‏كند، از این‌رو گناه آزار رساندن به دیگران به حدی عظیم است که پیامبر گرامی اسلام”صلی االه علیه و آله” فرمود: «من آذى مؤمناً بغير حق فكأنما هدم مكة و بيت المعمور عشر مرات و كأنما قتل الف ملك من المقربين؛[10] هركه مؤمنى را به ناحق مورد آزار و اذيت قرار دهد، مثل اين است كه ده مرتبه مكۀ معظمه و بيت المعمور [مسجد ملائکه] را خراب كرده و هزار ملك مقرب را كشته باشد». همچنین در جای دیگر فرمود: «من احزن مؤمناً ثمّ اعطاه الدّنيا لم يكن ذلك كفارته و لم يؤجر عليه؛[11] هركس كه مؤمنى را محزون كند سپس تمام دنيا را به او بدهد، تلافى آن گناه را نخواهد كرد و دهنده هم اجرى ندارد».

مصادیق آزار و اذیت

اسلام روابط مسلمین را بر اساس مسالمت و رفق و مدارا با دیگران قرار داده و همگان را از اذیت و آزار یکدیگر برحذر داشته و آن را گناهی بزرگ به حساب آورده است، لکن متأسفانه با این همه سفارش‌ها و هشدارها بسیارند کسانی که دیگران را با زبان، قلم و رفتارشان آزار می‌دهند. برای آزار و اذیت می­توان به چهار مصداق کلی اشاره کرد:

1. ایذاء المسلمین

 آزار مسلمین به طرق مختلفی انجام مى‏گيرد که بارزترین مصداق آن تجاوز به حقوق يا كوتاهى از اداى حق و حقوق آنان است. گاهی حتى يك كلمۀ اهانت‏آميز و بى‏اعتنايى و بى‏احترامى به او و مراعات نكردن موازين اخلاقى، می­تواند مصداق آزار و اذيت‏ او باشد که ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می­کنیم:

الف) سلاح کشیدن روی مؤمن

 اگر كسی به وسیلۀ سلاح [اعم از سلاح گرم یا سرد مانند چاقو] مؤمنى را تهديد كند و یا او را بترساند، از موارد آزار و اذيت محسوب مى‏شود و خداوند او را از رحمت خود دور مى‏كند؛ چنانچه رسول اكرم”صلی االه علیه و آله” در این راستا می‌فرماید: «من اشار الى اخيه المؤمن بسلاحه لعنته الملائكة حتّى ينجيه عنه‏؛[12] كسى كه با سلاح به برادر مؤمن خود اشارۀ تهديدآميزى بكند، فرشتگان به چنين كسى لعنت مى‏فرستند تا هنگامى كه آن مؤمن از دست او نجات مى‏يابد».

ب) تمسخر

 از دیگر مصادیق آزار مسلمین، استهزاء و تمسخر آنهاست. کسی كه گفتار، كردار، صفات و یا خلقت و خلق و خوی مردمان را وسيلۀ استهزاء و تمسخر آنها قرار مى‏دهد، از فطرت انسانى به دور بوده و از صفات الهى بى‏بهره است. آنانكه بهره‏اى درست از ايمان داشته باشند هرگز آلوده به چنين رفتاری نمی­شوند. خداوند سبحان در قرآن کریم مى‏فرمايد:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یکُونُوا خَیرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یکُنَّ خَیرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ):[13] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نباید گروهی از شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیب‌جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید.

در عرصه‏گاه قيامت و صحرای محشر مسخره­كنندگان را مسخره مى‏كنند و تحقيركنندگان را دست مى‏اندازند تا به مكافات و جزاى عمل زشتشان برسند؛ چنانچه رسول خدا”صلی االه علیه و آله” دربارۀ تمسخر دیگران مى‏فرمايد: «انَّ الْمُسْتَهْزِئينَ يَفْتَحُ لِاحَدِهِمْ بابُ الْجَنَّةِ فَيُقالُ: هَلُمَّ، فَيَجى‏ءُ بِكَرْبِهِ وَ غَمِّهِ، فَاذا جاءَ اغْلِقَ دُونَهُ؛[14] به روى يكى از مسخره­كنندگان درب بهشت باز مى‏شود، به او گفته مى‏شود: به جانب بهشت بيا، به سوى بهشت با غم و غصه‏اى كه دارد مى‏آيد، چون به درب بهشت مى‏رسد درب به رويش بسته مى‏شود». این امر در حقیقت تجلی رفتار دنیوی او در قیامت بوده و امری است که او برای خوش رقم زده.

از نظر علم روانشناسی كسانى كه مردم را مسخره مى‏كنند، نوعى كمبود شخصيت دارند که از طريق كوچك كردن مردم، به دنبال جبران کمبودهای خود هستند؛ لذا افراد عاقل، آگاه و باشخصيت كه كمبود و نقصانى در خود احساس نمى‏كنند، هرگز دست به اين كار نمى‏زنند و از مشاهدۀ چنين رفتارى سخت رنج مى‏برند.

ج) تحقیر و سبک شمردن

 اگر فردى برادر مسلمان خويش را تحقير کرده و كلمات حقارت‏آميز به او بگويد، جزء كسانى خواهد بود كه او را آزرده است.[15] در مذمت و نکوهش این عمل شنیع همین بس که پيامبر گرامی اسلام”صلی االه علیه و آله” در يكى از خطبه‏هايشان فرمود:

هر كه مسلمان فقيرى را به خاطر فقرش خوار و پست بشمارد، خداوند را كوچك شمرده است و همواره مورد خشم و غضب خداوند خواهد بود تا اينكه او را از خود راضى كند و هر كه فقير مسلمانى را گرامى بدارد، روز قيامت خداوند را شاد و خندان ديدار مى‏كند. سپس فرمود: هر كه بر فقيرى ستم كند يا بر او تعدّى نمايد، يا او را حقير شمارد، خدا در روز قيامت وى را به شكل آدمكى به اندازۀ مورچه محشور گرداند تا اينكه داخل آتش دوزخ شود.[16]

همچنین سبک شمردن و بی­اعتنایی به مسلمین، در روایات به مثابۀ سبک شمردن اهل بیت”علیهم السلام” محسوب شده است؛ چنانچه ابو هارون می‌گويد: در حضور امام صادق”علیه السلام” بودم که ایشان خطاب به حضار در جلسه فرمود:

شما چرا ما را سبك مى‏شماريد؟ مردى از اهل خراسان برخاست و گفت پناه مى‏بريم به خدا از اينكه شما و يا چيزى از اوامر شما را سبك بشماريم. حضرت فرمود: آرى تو يكى از آنهايى هستى كه مرا سبك شمردى! آن شخص گفت: به خدا پناه مى‏برم از اينكه شما را كوچك بشمارم. حضرت فرمود: واى بر تو آيا حرف فلانى را نشنيدى؟ وقتى كه نزديك جحفه بوديم و او خسته بود و از تو درخواست كرد كه به اندازۀ يك ميل راه او را با خود ببرى، به خدا سوگند سرت را به سوى او نگرداندى و او را سبك شمردى، هر كه مؤمنى را سبك شمارد، ما را سبك شمرده و حرمت خدا را ضايع نموده است.[17]

د) سد معبر مسلمین

 سد معبر یکی از گناهان رایجی است که متأسفانه برخی از افراد جامعه از آن غافل­اند و لازم است مسلمانان به آثار و پیامدهای آن توجه داشته باشند و از این رهگذر به رفع آن بپردازند. اموری مانند: ایستادن، نشستن، تجمع، پارک کردن وسیلۀ نقلیه در جایی‌که سبب ترافیک شود و نیز عروس گردانی­هایی که امروزه باب شده است، نهادن هرگونه کالا و اشیاء در پارک‌ها و پارکینگ‌های عمومی، اشغال معابر از سوی دست‌فروشان، نصب دکه­های غیر مجاز، تخلیۀ نخاله­های ساختمانی و ریختن مصالح ساختمانی اعم از آجر، سیمان، شن، ماسه و ... در معابر عمومی [البته این امر اگر برای مدت مشخص و با کسب مجوز از شهرداری باشد و نکات ایمنی را رعایت نمایند، سد معبر محسوب نمی­شود] از موارد سد معبر است.

این عمل به حدی نکوهیده است که  امام متقین علی”علیه السلام” فرمود:

كُنَّا فِي غَزَوةٍ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ”صلی االه علیه و آله” فَازْدَحَمَ النَّاسُ وَ تَضَايَقُوا فِي الطَّرِيقِ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ مُنَادِياً فَنَادَى مَنْ ضَيَّقَ طَرِيقاً فَلَا جِهَادَ لَهُ؛[18] در جنگى همراه رسول خدا”صلی االه علیه و آله” بوديم. مردم ازدحام كرده و موجب گرفتگی راه شدند. ایشان به شخصى دستور داد تا ندا دهد هر كس راه را بر مردم تنگ کند، هيچ جهادى نكرده است.

 پیامبر گرامی اسلام”صلی االه علیه و آله” نیز فرمود: «كسي كه سدّ معبر كند و مانع عبور ره‌گذران شود از رحمت خدا به دور است».[19] همچنین امام سجاد”علیه السلام” فرمود: «از گناهاني كه نابودي سريع آدمي را در پي دارد، سد كردن راه مسلمانان است».[20] و نیز طبق روایات هر كس راهي را ببندد و سد معبر کند، خدا عمرش را كوتاه مي­كند.[21]

ه) افشای اسرار

هر انسانی در زندگی فردی و اجتماعی خویش، خواه ناخواه اسرار مگویی دارد که بایستی در نگه‌داری آن کوشا باشد. برخی از این اسرار مربوط به خودش و برخی مربوط به خانواده یا جامعۀ اوست. امروزه با توجه به وجود ابزار پیشرفته و حساس جاسوسی و اطلاعاتی و کاربرد گستردۀ آنها برای دگرگونی سرنوشت ملت‌ها، ضرورت رازداری، بدیهی و انکارناپذیر است و گذشته از آنکه فضیلتی اخلاقی به‌شمار می‌آید، در نیک‌بختی انسان‌ها نیز تأثیر بسزایی دارد. در مقابل، افشای اسرار دیگران یکی از مصایق بارز آزار و اذیت بوده و سبب دوری از موفقیت و حتی سقوط و شکست فرد در تصمیم‌های او می‌شود؛ چنان‌که امام صادق”علیه السلام” فرمود: «اِفشاءُ السِّرِّ سُقُوطٌ؛[22] برملا کردن راز، [مایه] سقوط است».

ز) ایجاد آلودگی صوتی

منظور از آلودگی صوتی امواج ناخواسته‌ای است که در شرایط مکانی و زمانی ویژه بر فعالیت موجودات زنده به ویژه انسان تأثیر گذاشته و می‌تواند عوارض متعدد جسمی، روحی و علی‌الخصوص اختلال در اعصاب شنوایی را به بار آورد. آلودگی صوتی یکی از عوامل خستگی بوده و ظرفیت کار انسان را چه در مشاغل فکری و چه در شغل‌های بدنی و ساده کاهش می‌دهد و با تأثیر بر روی اوضاع روانی و روحی شخص، موجب اشکال در تطابق یافتن انسان با محیط کار و حتی اجتماع و خانواده می‌شود و در صورتی که مدت در معرض آلودگی صوتی قرار گرفتن افزایش پیدا کند، می‌تواند موجب کاهش قدرت شنوایی شود و همچنین خطر ابتلا به امراض قلبی-عروقی را افزایش دهد.

یکی از حقوق زندگی اجتماعی، آرامش صوتی است. صلب مسئولیت از این مهم موجب بروز عدم تمرکز، پرخاشگری و در نهایت اختلالات روحی افراد می‌شود. منابع اصلی آلودگی‌های صوتی شهری شامل: کارخانجات، کارهای ساختمانی، صداهای ناشی از سیستم تهویه منازل و صدای ناشی از حمل و نقل [صدای موتور هواپیما، بوق اتومبیل، بلند بودن ضبط ماشین و اموری از این قبیل] هستند. سر و صدای داخل منازل مثل صدای تلویزیون نیز حائز اهمیت‌ است. بنابراین از آنجایی که آلودگی صوتی که سبب اختلال در آسایش افراد گشته و موجب آزار عصبی-روانی آنان می‌شود یکی از مصادیق بارز آزار و اذیت مسلمین به شمار می‌رود. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: (وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرِ):[23] از صدای خود بکاه [و هرگز فریاد مزن] که زشت‌ترین صداها صدای خران است.

2. ایذاء الجار

دومین مصداق آزار و اذیت، ایذاء همسایه است که در روایات و متون اسلامی به شدت از آن نهی شده و مورد نکوهش­ قرار گرفته است؛ به گونه­ای که امام صادق”علیه السلام” فرمود: « ِاعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ‏ مِنَّا مَنْ‏ لَمْ يُحْسِنْ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَه‏؛[24] از ما نيست كسى كه با همسايۀ خود به خوبى رفتار نكند».

همچنین از پيامبر اكرم”صلی االه علیه و آله” روایت شده است که فرمود: «هر كه به همسايۀ خود آزار برساند، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى‏کند و جايش را در دوزخ قرار می‌دهد و بد جايگاهى است و از ما نيست كسى كه حق همسايۀ خود را ضايع سازد و هميشه جبرئيل به من سفارش همسايه را مى‏كرد تا اينكه گمان كردم، همسايه از همسایه­اش ارث ‏می­برد».[25]

همسایه‌آزاری خود دارای مصادیق متعددی است که ما به دو نمونۀ آن اشاره می­کنیم:

الف) بددهنی

 یکی از مصادیق بارز آزار و اذیت همسایه، بددهنی و ناسزاگویی به او می‌باشد. طبق روایات فردی که مردم از بددهنى او در امان نباشند نيز مردم‌آزار است و در آتش جهنم خواهد بود.[26] هرچند ناسزاگویى و بددهنى‏ نسبت به همۀ افراد ناروا می‌باشد اما نسبت به برادر مؤمن و همسایگان نارواتر است. تا حدّى كه رسول خدا”صلی االه علیه و آله” فرمود: «سباب المؤمن فسق و قتاله کفر؛[27] ناسزاگویی به مؤمن فسق و جنگ با او کفر است».

همچنین سليم بن قيس از اميرمؤمنان على”علیه السلام” نقل مى‏كند كه رسول اللّه”صلی االه علیه و آله” مى‏فرمود: «خداوند بهشت را بر هر فحّاش بى‏آبرو و كم‏شرمى كه باكى از آنچه گويد و آنچه به او گفته شود ندارد، حرام كرده است؛ زيرا اگر بازرسى از حالش كنى يا از زنا است يا از شركت شيطان».[28]

حکایت: شب‌زنده‌دارِ همسایه‌آزار

روزى اصحاب پیامبر”صلی االه علیه و آله” به آن حضرت عرض كردند: فلان زن، روزها روزه و شب­ها را به عبادت مى‏گذراند و صدقه مى‏دهد؛ لكن همسايه‏اش را به زبان مى‏آزارد. رسول خدا”صلی االه علیه و آله” فرمود: «خيرى در آن زن نيست، او اهل جهنم است. گفتند: فلان زن، فقط نماز واجب و روزۀ ماه رمضان را به جا مى‏آورد و آزارى به همسايه نمى‏رساند. فرمود: او اهل بهشت است‏».[29]

ب) عدم رعایت حریم

 در خصوص رعایت حقوق همسایه از جهات انسانی و دینی توصیه­های فراوانی شده است؛ لذا رعایت حقوق همسایگان و دستگیری وکمک به آنها از اهمیت خاصی برخوردار است. یکی از حقوقی که همسایه به گردن همسایه­اش دارد این است که باید حریم او را رعایت کند. مثلاً چنانکه کسی بخواهد در حیاط منزل خود باغچه­ای احداث کند، باید موارد لازم و فنی این کار از قبیل حفظ فاصلۀ لازم بین دیوار همسایه و باغچه، استفادۀ از عایق مورد نیاز جهت جلوگیری از نفوذ آب و رطوبت به منزل همسایه و مواردی از این قبیل را رعایت کند، به گونه­ای که منجر به ورود ضرر و زیان به ملک همسایه نگردد. در غیر این صورت ملزم به جبران و پرداخت خسارات ناشی از آن می­باشد. همچنین کسی حق ندارد ناودان خود را به طرف ملک همسایه بگذارد و یا اینکه بدون اجازۀ همسایه، برای خانۀ خود به سمت فضای خانۀ همسایه خروجی ایجاد کند و به طورکلی هیچ کس نمی­تواند در ملک خود تصرفی کند که موجب ضرر رساندن به همسایه­اش شود و نیز استفادۀ از حریم منزلِ هر کسی باید مورد توجه او قرار گیرد و به خود اجازه ندهد حریم منزل دیگری را تصرف کند. مثلاً نباید برای اتومبیل خود از حریم منزل همسایه استفاده نماید و مانع استفادۀ او از حریم منزل خودش شود؛ چرا که تمامی این امور از مصادیق آزار به همسایه محسوب می­شود و دارای عواقب و پیامدهای دنیوی و اخروی شدیدی خواهد بود.

حکایت: سزای همسایه‌آزاری

سمرة بن جندب که از مهاجرین و اصحاب پیامبر”صلی االه علیه و آله” بود یک نخل خرما در باغ یکی از انصار داشت به طوری که خانۀ مسکونی مرد انصاری که زن و بچه­اش در آنجا به سر می­بردند، در ورودی باغ قرار داشت. سمره طبق قوانین اسلامی گاهی می­آمد و از نخل خود خبر می­گرفت یا از آن خرما می­چید. اما مشکل این بود که او هر وقت می­خواست از درخت خود خبر بگیرد، بی­اعتنا و سر زده داخل خانۀ انصاری می­شد و ضمناً چشم‌چرانی هم می­کرد. صاحب­خانه از او خواهش کرد که هر وقت می­خواهد داخل شود، سر زده وارد نشود، اما او قبول نکرد. صاحب­خانه به ناچار نزد رسول اکرم”صلی االه علیه و آله” رفته و شکایت کرد و گفت: این مرد سر زده داخل خانۀ من می­شود. شما به او بگویید بدون اطلاع و سر زده وارد نشود، تا خانوادۀ من قبلاً مطلع باشند و خود را از چشم‌چرانی او حفظ کنند.

رسول اکرم”صلی االه علیه و آله” سمره را احضار کرده و به او فرمود: «فلانی از تو شکایت دارد، می­گوید تو بدون اطلاع وارد خانۀ او می­شوی و قهراً خانوادۀ او را در حالی می­بینی که او دوست ندارد. بعد از این اجازه بگیر و بدون اطلاع و اجازه داخل نشو». سمره تمکین نکرد. حضرت فرمود: پس درخت را بفروش. سمره حاضر نشد. رسول اکرم”صلی االه علیه و آله” قیمت را بالا برد، باز هم حاضر نشد. بالاتر برد، باز هم حاضر نشد. فرمود: اگر این کار را بکنی، در بهشت برای تو درختی خواهد بود. باز هم تسلیم نشد. نه حاضر بود از درخت خود صرف نظر کند و نه حاضر بود هنگام ورود به باغ از صاحب باغ اجازه بگیرد. در این وقت پیامبر”صلی االه علیه و آله” فرمود: تو مردی زیان‌رسان و سخت‌گیری هستی و در دین اسلام زیان رساندن و تنگ گرفتن وجود ندارد. سپس خطاب به مرد انصاری فرمود: برو درخت خرما را از زمین در آور و جلوی او بیانداز. رفتند و این کار را کردند. آنگاه حضرت به سمره فرمود: حالا برو درختت را هر جا که دلت می­خواهد بکار.[30]

به طور کلی کسانی که همسایگان خود را اذیت می‌کنند، در سرای آخرت وضع ناگواری دارند؛ لذا رسول خدا”صلی االه علیه و آله” سرنوشت آشفتۀ آنان را چنین ترسیم می­فرماید: «کسی که به اندازۀ یک وجب زمین به همسایه­اش خیانت ورزد، خداوند آن یک وجب زمین را از پوستۀ هفتم زمین به گردنش حلقه کرده و او بدین حالت، خداوند را در روز جزا ملاقات می‌کند؛ مگر اینکه توبه کند و دست از ظلم به همسایۀ خود بردارد».[31]

3. ایذاء الوالدین

 مورد دیگر از موارد آزار رسانی به دیگران، آزردن پدر و مادر می‌باشد؛ لذا در آموزه‏هاى اسلامی توسط رسول خدا”صلی االه علیه و آله” نسبت به نافرمانى از پدر و مادر و آزردن و عقوق آنان هشدارهاى شديدی داده شده است. از امام باقر”علیه السلام” روايت شده است كه پيامبر اكرم”صلی االه علیه و آله” فرمود: «إيّاكم و عقوق الوالدين، فإنّ ريح الجنّة توجد من مسيرة ألف عام و لا يجدها عاقّ؛[32] بپرهيزيد از آزردن پدر و مادر؛ زيرا بوى بهشت از مسافت هزار سال راه‏ به مشام مى‏رسد، ولى هيچ‏گاه به كسانى كه مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسيد».

آزردن پدر و مادر و مورد خشم آنان واقع شدن به اندازه‌ای نكوهيده و بازدارندۀ انسان از كمال است كه رسول خدا”صلی االه علیه و آله” به پيروان خود مى‏فرمود: «كن بارّاً و اقتصر على الجنّة، و إن كنت عاقّاً [فظّاً] فاقتصر على النّار؛[33] با پدر و مادر نيكو رفتار باش تا پاداش تو بهشت باشد و اگر عاق و جفاكار باشی جهنمی خواهی بود».

عاق والدین به معنای به خشم آوردن و دل شکستن و آزرده‌خاطر کردن آنان، از گناهان کبیره و سبب بدبختی انسان در دنیا و آخرت است که موجب کوتاهی عمر، تلخ و سخت شدن زندگی بر انسان و فقر و پریشانی انسان می‌شود و در آیات و روایات از این کار مذمت شده و بدترین نوع قطع رحم محسوب می‌شود.

علامۀ مجلسی; در شرح کتاب اصول کافی دربارۀ معنای عاق والدین می­نویسد:

عقوق والدین به این است که فرزند، حرمت آنها را رعایت نکرده و بی­ادبی نماید؛ آنها را به سبب گفتار یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که منع شرعی و عقلی ندارد، از آنها نافرمانی کند. [34]

 چنان‌که در کلام امام صادق”علیه السلام” آمده است که کمترین ناسپاسی والدین، گفتن «اُف» است، نگاه تند به پدر و مادر، محزون ساختن آنها و ترک وظایف حتمی در قبال آنها مثل برآورده نکردن نیازهای مالی والدین در صورت نیاز نیز از موارد عاق شدن فرزندان معرفی شده است.

حکایت: عاقب آزار و اذیت والدین

شیخ صدوق به نقل از امام باقر”علیه السلام” می‌نویسد: «در میان بنی اسرائیل، عابدی به نام جریح بود که همواره در صومعه­ به عبادت می­پرداخت. روزی، مادرش، نزد وی آمد و او را صدا زد، اما جریح چون مشغول عبادت بود، پاسخ مادرش را نداد. مادر به خانه­اش بازگشت و بار دیگر، پس از ساعتی به صومعه آمد و او را صدا زد؛ اما باز جریح به مادر اعتنا نکرد. برای بار سوم که مادر آمد و از او جوابی نشنید، از این رفتار فرزند، دل‌شکسته شد و او را نفرین کرد. فردای همان روز، زن فاحشه­ای که حامله بود، نزد جریح آمد و همانجا در کنار دیوار صومعه بچه­ای به دنیا آورد و نزد جریح گذاشت و ادعا کرد که آن بچه، فرزند نامشروع این عابد است. این موضوع شایع شد و سر زبان­ها افتاد، به طوری که مردم به یکدیگر می­گفتند: کسی که مردم را از زنا نهی می­کرد و سرزنش می­نمود، اکنون خودش بدان مبتلا شده است.

ماجرا را برای حاکم وقت تعریف کردند و او فرمان اعدام جریح عابد را صادر کرد. هنگامی که مردم برای تماشای اعدام او جمع شده بودند، مادرش نیز حاضر شد. وقتی فرزندش را آن‌گونه در حالت رسوایی دید، از شدت ناراحتی به صورت خود می‌زد و گریه می‌کرد. جریح رو به مادر کرد و گفت: مادرم! ساکت باش! نفرین تو مرا به اینجا رسانده است وگرنه من بی‌گناه هستم. وقتی مردم این سخن جریح را شنیدند به او گفتند: ما از تو نمی‌پذیریم مگر اینکه ثابت کنی. عابد که مادرش، دیگر از او ناراضی نبود، گفت: طفلی را که به من نسبت می­دهند، پیش من بیاورید. جریح از طفل چندروزه سؤال کرد پدرت کیست؟ و در حالی که همه متعجب بودند طفل به صورت واضح گفت: پدرم، فلان چوپان است. به این ترتیب پس از رضایت مادر، خداوند آبروی از دست رفتۀ عابد را باز گردانید و تهمت­هایی که مردم به او می­زدند، برطرف شد. پس از آن، جریح سوگند یاد کرد که هیچگاه، مادر را از خود ناراضی نکند و همواره در خدمت او باشد.[35]

4. ایذاء الزوجین

 یکی دیگر از موارد آزار و اذیت، همسرآزاری است. پيامبر اكرم”صلی االه علیه و آله” مى‏فرمايد:

هركس زنى دارد كه او را مى‏آزارد، خداوند نمازها و كارهاى نيك آن زن را نمى‏پذيرد، تا وقتى كه حق شوهرش را ادا كند و او را از خود خشنود سازد. هر چند تمام روزها روزه باشد و بنده‏ها آزاد كند و مال فراوان صدقه دهد و اول كسى است كه داخل جهنم مى‏شود. سپس فرمود: هر مردى كه زن خود را آزار دهد، آنچه دربارۀ زن گفته شد برای او هم هست و هر كسى بدرفتارى زنش را تحمل كند و مزد صبر خود را از خدا بخواهد، براى او است در هر مرتبه‏اى كه صبر مى‏كند، مثل آنچه به حضرت ايوب براى صبرش داده شده و گناه آن زن، در هر شبانه‏روزى مانند ريگ­هاى بيابان است و اگر بميرد، پيش از آنكه شوهر را از خود راضى سازد، با سر وارد جهنم مى‏شود و با منافقين در پایين‏ترين دركات جهنم خواهد بود و هركه زنى دارد كه با او موافقت نمى‏كند و بر آنچه كه شوهر نفقه مى‏دهد، صبر نمى‏نمايد و بر شوهرش سخت مى‏گيرد و او را وادار به آنچه طاقت ندارد مى‏كند، خداوند از او كار خيرى كه آتش را از او دور سازد، نمى‏پذيرد و تا وقتى كه چنين است بر او غضب مى‏کند.[36]

آزار دادن همسر نیز به شیوه­های مختلفی صورت می­پذیرد که از باب نمونه به چند مورد آن اشاره می­کنیم:

الف) تحمیل وظایف غیر مربوطه

 قوام، تحکیم و استمرار زندگی زناشویی به محبت، دوستی، تفاهم، احترام متقابل و به رسمیت شناختن و رعایت حقوق همدیگر است. دین اسلام برای آنکه محیط و اجتماع کوچک خانواده قوام پیدا کند و تداوم یابد، برای هر یک از زن و شوهر حقوقی در نظر گرفته و در مقابل این حقوق وظایفی را نیز برای آنان تعیین کرده است؛ چرا که خداوند هر جا حقی در نظر گرفته، تکلیفی را هم مقرّر نموده است. بنابراین زن و شوهر باید وظایف یکدیگر را بشناسند و از تحمیل وظائف غیر مربوطه پرهیز نمایند. در حدیثی از امیرمؤمنان علی”علیه السلام” در سفارش به فرزندشان می­خوانیم: «و لا تملک المراة من امرها ماجاوز نفسها فان المراة ریحانة و لیست بقهرمانة؛[37] کارى را که در توانمندى زن نیست، بر او تحمیل نکن، زنان چون گل بهارى هستند، نه پهلوان سخت کوش و پرتوان».

به همین جهت اسلام کارهاى دشوار را از دوش زنان برداشته و در مقابل کارهاى کلیدى­ترى را مانند تربیت و تعلیم، تأمین آرامش و امنیت خانواده را به او واگذار کرده است، تا در رسالت مربى­گرى، مادرى و همسرى به خوبى نقش خود را ایفا نماید. از سوى دیگر حسن معاشرت با همسر را در سایۀ اصل مودت و رحمت بر زوجین واجب نموده، تا خانه و خانواده که محل رشد و نمو آدمى است، مهد صفا و آرامش باشد، به همین جهت تخلف از حسن معاشرت و رفتار غیر معروف براى زن و مرد، نشوز و عصیان محسوب مى­گردد.

ب) اعلام برائت و بیزاری

همچنین اگر شخصی به همسرش بگويد من از تو بيزارم و یا اینکه تو را دوست ندارم، او را آزرده است؛ زيرا اظهار برائت نمودن از مؤمن بدون دليل، اهانت به اوست. امیرمؤمنان على”علیه السلام” فرمود: «از جمله حقوق مؤمن دربارۀ مؤمنی ديگر اين است كه خطاب به او نگويد من از تو بیزارم و برائت می­جویم».[38] بنابراین چون زوجین از جملۀ مؤمنین هستند مشمول این حکم خواهند بود.

ج) بدزبانی و ترشرویی

یکی از موضوعات مهم و مورد توجه و تأکید دین مبین اسلام در احکام تکلیفی و تربیتی، بحث حفظ آبروی مسلمان است. در مقابل فحاشی و بدزبانی یکی از آسیب‌ها و رذائل اخلاقی محسوب می‌شود. به طوری که می‌توان انسان‌های فحاش و بدزبان را در زمرۀ انسان‌هایی که بی‌منطق و بی‌استدلال هستند، به حساب آورد؛ زیرا کسی که اهل منطق و استدلال باشد، نیازی به فحاشی و بدزبانی ندارد.

یکی از مشکلات بعضی از خانواده‌ها بالاخص در مورد مردان، فحاشی کردن و بدزبانی نسبت به همسر خود است که بسیار مذموم و مورد نکوهش می‌باشد. يكي از حقوقي كه زن و شوهر بايد آن را رعايت كنند، دوري از بدگويي و بدزباني است؛ چرا كه اثر آن زدودن احترام، اعتماد، صمیمیت، محبت و عشق زن و شوهر نسبت به يكديگر است و چنين رفتار ناپسندي از مصادیق بارز آزار و اذیت همسر محسوب می‌شود؛ چرا که اگر زن در برابر شوهر بدزباني كند، در همان جملۀ‌ اول احساس مرد را جريحه‌دار مي‌كند و اگر مرد چنين رفتاري انجام دهد به محبت همسر خود صدمه وارد كرده است و اگر اين تندخويي و بدزباني از طرف هر دو ادامه پيدا كند، قطعا حرمت‌ها شكسته مي‌شود و ممكن است محبت به نفرت تبديل شود؛ درحالي‌كه ستون اصلي برپايي خانواده محبت می‌باشد. بنابراين زن و شوهر بايد تمام تلاش خود را به‌كار بگيرند تا اجازه ندهند محبت بين آنها به وسيلۀ اين بي‌احترامي‌هاي كلامي از بين برود.

عواقب و پیامدهای آزار و اذیت دیگران

رفتار و گفتار آدمی تأثیر اساسی در سرنوشت انسان دارد. همانگونه که رفتار شایسته ممکن است انسان را به بالا‌ترین مرتبۀ انسانی برساند، امکان دارد انسان در اثر بر‌خورد نا‌درست ارزش و احترام خود را از بین ببرد. آزار و اذیت دیگران به هر شکل و عنوان که باشد به انسان ضربه می‌زند و نه تنها موجب عذاب اخروی است بلکه دنیا را نیز همچون جهنمی می‌کند که انسان در آن عذاب می‌کشد. آزاردهندگان همیشه مورد نفرت و دشنام مردم هستند و کسی به آنها علاقه‌مند نیست. همچنین این عمل شنیع دارای عواقب شومی است که به چند مورد آن اشاره می­کنیم:

1. حزن و اندوه

 از آنجایی که دنیا دار عمل و عکس العمل است، اگر کسی دیگران را آزار ­دهد و موجبات ناراحتی و اندوه آنان را فراهم کند، خداوند نیز دل آن شخص را محزون می­کند؛ چنانچه پيامبر اسلام”صلی االه علیه و آله” فرمود: «من احزنه احزنه اللّه‏؛[39] كسى كه دل مؤمن را محزون کند خداوند نيز دل او را محزون و اندوهناك مى‏سازد». آری کسی که با رفتار و گفتارش دیگران را آزار می‌دهد و موجب ناراحتی و اندوه آنان می‌شود، كمترين سزاى چنين كسى اين است كه خداوند نيز قلب او را محزون مى‏كند.

2. ناامیدی از رحمت الهی

  از دیگر عقوبت­های آزار رساندن به دیگران، محرومیت از رحمت الهی است؛ چنانچه رسول اکرم”صلی االه علیه و آله” در این زمینه فرمود:

مَنْ‏ آذَى‏ مُؤْمِناً وَ لَوْ بِشَطْرِ كَلِمَةٍ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوباً بَيْنَ عَيْنَيْهِ آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ كَانَ كَمَنْ هَدَمَ الْكَعْبَةَ وَ الْبَيْتَ الْمُقَدَّسَ وَ قَتَلَ عَشَرَة آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَة؛[40] هر كه مؤمنى را اذيت‏ كند، اگر چه با يك كلمه باشد، روز قيامت وارد محشر مى‏شود در حالى كه بر پيشانيش نوشته است: آيساً من رحمة اللَّه؛ ناامید از رحمت پروردگار و چنين شخصى مانند آن كسى است كه خانۀ كعبه و بيت المقدس را خراب نموده و ده هزار نفر از ملائكه را كشته باشد.

3. رفتن به دوزخ

  با توجه به مطالب فوق الذکر، افرادی که دیگران را مورد آزار و اذیت قرار می­دهند، از رحمت الهی ناامید هستند و هرگز به آن نمی­رسند، در نتیجه جایگاهشان دوزخ خواهد بود؛ چنانچه امام صادق”علیه السلام” در این رابطه فرمود:

چون روز قيامت شود، منادى از جانب خداوند فرياد می‌زند و می‌گوید: آنانكه از دوستان من روگردانده بودند كجايند؟ گروهى بر مى‏خيزند كه رخسارشان گوشت ندارد، پس گفته شود، اينها كسانى هستند كه به مؤمنين آزار رسانده و با آنان دشمنى و عناد ورزيده‏اند و در امور دينى آنها را با تندى سرزنش كرده‌اند، سپس دستور داده می‌شود كه آنها را به دوزخ ببرند.[41]

  آری عاقبت آزار رساندن به دیگران نه تنها رفتن به دوزخ است، بلکه در دوزخ شدیدترین عذاب­ها برای کسانی خواهد بود که گرفتار این رذیله بوده­اند؛ چنانچه امام صادق”علیه السلام” خطاب به یکی از اصحابشان [زراره] فرمود:

آیا خبر ندهم تو را به سخت‏ترين مردم از حيث عذاب در روز قيامت؟ عرض كردم بيان فرمایيد [كه بسيار طالبم]. فرمود: آن كسى است كه به ضرر مؤمن كمك نمايد اگر چه به يك كلمه باشد. سپس فرمود: آیا ميل دارى سخت‏تر از آن را بگويم؟ عرض كردم آرى، فرمود: سخت‏تر از آن كسى است كه از گفتار و کردار مؤمن عیب‌جویی نماید. سپس به او فرمود جلو بيا و چون نزدیک شد، فرمود: به خداى يكتا و به رسول او و به ولايت ما اهل بيت ايمان نياورده كسى كه مؤمنى براى حاجتى نزد او بيايد و او گشاده‏رویى نكند و با وجود توانایی حاجت او را بر نياورد و اگر قرض بخواهد به او ندهد. اگر مردم مي­دانستند كه مؤمن چه مقامى نزد خدا دارد، هر آينه براى تعظيمش گردن خم مي­کردند، به درستى كه خداوند به جهت شرافت و تكريم مؤمن اسم او را از اسم خود «المؤمن» مشتق فرموده است، همانا مؤمن در قيامت شفاعت مي­كند و امان از عذاب به گناهكاران مي­دهد، پس خداوند شفاعت او را مى‏پذيرد و امان او را قبول مي­كند.[42]

روش برخورد با آزار و اذیت دیگران

زندگی اجتماعی هرگز به دور از اذیت و آزار دیگران نیست. برخی از مردم به سبب علل درونی و بیرونی، روابط سالم هنجاری را نمی‌توانند در پیش گیرند و برخی دیگر به سبب مسائلی هر از گاهی از تعادل و سلامت رفتاری بیرون می‌روند و به اذیت و آزار دیگران می‌پردازند.

هرچند که اذیت و آزار دیگران از نظر اخلاقی امری ناپسند و نابهنجار در حوزۀ رفتار اجتماعی است و حتی در برخی از موارد دارای بار حقوقی به معنای جرم و یا فقهی به معنای گناه است، ولی نمی‌توان امید داشت که همواره هر کسی در همۀ شرایط به شکل طبیعی و سالم رفتار کند و رفتارهای آزاردهنده‌ای را در پیش نگیرد؛ از این‌رو در منابع دینی به راه کارهایی جهت مقابلۀ با چنین رفتاری از ناحیۀ دیگران در ضمن بیان اجر و پاداش شخصی که در برابر این آزار و اذیت‌ها بردباری می‌کند بیان شده است که ما در این قسمت به ذکر آنها می‌پردازیم:

بخش اول: روش برخورد با آزاردهندگان

هرچند یک سوی داستان به شیوۀ اصلاح رفتاری شخص آزاردهنده باز می‌گردد ولی از آنجایی که آزار و اذیت همواره دو سویه است، شخص دیگر یعنی آزارشونده چگونه می‌تواند با این مسأله کنار آید و چه برخوردی باید داشته باشد؟ به نظر می‌رسد که برای هر یک از شرایط و نیز آزاردهندگان می‌بایست روش‌های خاصی را در پیش گرفت و نمی‌توان با یک روش خاص به نتایج مطلوب رسید. برخی از روش‌هایی که قرآن کریم در مقابله با آزار و اذیت دیگران بیان می‌کند عبارتند از:

1. تهدید

 یکی از روش‌های بازدارنده آن است که آزاردهندگان را تهدید کرد؛ به این معنا که برخی از اذیت‌کنندگان تحت تأثیر تهدید، از رفتار ناشایسته و نابهنجار خود دست می‌کشند و رفتاری درست و سالم را در پیش می‌گیرند و از این‌روست که خداوند از روش تهدید برای جلوگیری از آزار زنان و مردان مؤمن به دست کافران و مشرکان بهره می‌گیرد و آنان را به عذاب سخت و یا مرگ تهدید می‌کند و می‌فرماید: (لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَکَ فيها إِلاَّ قَليلاً*مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً):[43] اگر منافقان و بیماردلان و آنهایی که اخبار دروغ و شایعات بی‌اساس در مدینه پخش می‌کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان می‌شورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمی‌توانند در کنار تو در این شهر بمانند! و از همه جا طرد می‌شوند و هر جا یافته شوند گرفته خواهند شد و به سختی به قتل خواهند رسید!

2. صبر

 گاه تهدید نتیجه‌ای نمی‌بخشد و اشخاص جسورتر و بی‌باک‌تر از آن هستند که از تهدید به ویژه تهدیدهایی که به نظر آنان نادرست و یا ناممکن می‌باشد، بترسند و رفتار خود را تغییر دهند. در این صورت یکی از روش‌های برخورد با اذیت و آزار آن است که شکیبایی و صبر را پیشه کرده و منتظر فرصتی مناسب برای ادب کردن آزاردهنده باشیم.

از آنجایی که صبر در انظار بسیاری از مردم امری منفی تلقی می‌شود، می‌بایست گفت که صبر و شکیبایی نه تنها امری منفی و رفتار و واکنش منفی نیست، بلکه می‌تواند بسیار کارساز باشد؛ زیرا همان اندازه که توان و قدرت باطنی شخص را افزایش می‌دهد، همان اندازه می‌تواند شخص آزاردهنده را خسته کند؛ چرا که بی‌نتیجه بودن آزار و عدم واکنش عصبی و احساسیِ شخص آزاردیده، می‌تواند آزاردهنده را نومید سازد؛ زیرا بسیاری از آزاردهندگان به حوزۀ عاطفی و احساسی شخص توجه دارند و می‌خواهند با آزار و اذیت، وی را در تنگناهای عصبی قرار داده و واکنش احساسی و عاطفی او را بر انگیزند.

بنابراین بهره‌گیری از روش صبر و شکیبایی و عدم واکنش های تند و عصبیِ برخاسته از عواطف هیجانی می‌تواند شخص آزاردهنده را ناکام و نومید سازد و دست از اذیت و آزار بردارد؛ چنانچه قرآن کریم می‌فرماید: (وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ): [44] و از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [نيز] از كسانى كه به شرك گراييده‌اند، [سخنان دل‌]آزار بسيارى خواهيد شنيد، و[لى‌] اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، اين [ايستادگى‌] حاكى از عزم استوار [شما] در كارهاست.

3. عفو و گذشت

 از دیگر روش‌هایی که قرآن کریم برای مقابله و برخورد با آزار و اذیت‌های دیگران ارائه می‌دهد، گذشت و عفو نسبت به آنان است. خصوصاً اگر آزار و اذیت در گذشته بوده و زمانی بر آن گذشته باشد، این مطلب لازم و ضروری‌تر است. به دیگر سخن، بر هم زدن گذشته و بیدار کردن خاطرات تلخ آن، امری نادرست و به دور از احسان و گذشت می‌باشد و شخص می‌بایست نسبت به کسی که در گذشته وی را آزرده و اذیت نموده از باب کرامت در آید و حتی به او یادآوری هم نکند. این عملی است که حضرت یوسف”علیه السلام” با برادران خویش انجام می‌دهد و حتی گذشتۀ ایشان را به یادشان نمی‌آورد.

4. پرهیز از عوامل آزاررسانی

 پرهیز از علل و عواملی که موجبات آزاررسانی دیگران می‌شود خود یکی از روش‌هایی است که قرآن کریم بدان اشاره می‌کند و می‌فرماید: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْني‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً):[45] ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسری‌های بلند خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است [و اگر تا کنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند] خداوند همواره آمرزندۀ رحیم است.

خداوند در این آیۀ شریفه به یک نمونه از علل آزار دیدن زنان اشاره کرده و می‌فرماید: بی‌حجابی زنان و تحریک عواطف و احساسات جنسی مردان می‌تواند خود عاملی برای اذیت و آزار ایشان شود. بنابراین می‌بایست در هر موردی با توجه به عوامل انگیزش احساسات آزاردهندگان رفتار کرد و کاری نکرد که احساسات آنان تحریک شده و موجبات آزاررسانی را فراهم آورد.

با این همه، گاه بهره‌گیری از این روش‌ها نمی‌تواند چندان کارساز باشد و می‌بایست نسبت به کنش‌های آزاردهندگان واکنش‌های مناسبی را اتخاذ کرد؛ از این‌روست که با توجه به تفاوت علل و انگیزه‌های آزاردهندگان و نیز شیوه‌ها و شدت و ضعف آزار و اذیت، می‌بایست روش و شیوه‌هایی را در نظر گرفت. از لعن و نفرین آزاردهندگان گرفته تا انذار ایشان به عذاب‌ها و کیفر سخت الهی در رستاخیز، تا اسارت، تا تبعید ایشان و تا اعدام و قتل آنان روش‌هایی است که قرآن کریم برای برخورد با آزاردهندگان بیان می‌کند. لکن بخش‌های اخیر چون اسارت و تبعید و قتل، در حوزۀ قضایی و حقوقی قرار می‌گیرد و می‌بایست از طریق مراجع صالح عمل کرد و خودسرانه بدان دست نزد.

بخش دوم: اجر و پاداش تحمل آزار و اذیت دیگران

بهترین راه برای مقابلۀ با آزار و اذیت دیگران، صبر و بردباری در مقابل رفتار ناشایست آنان می­باشد. البته باید توجه داشت صبر در اینجا به معنای پذیرش ظلم و ذلت دیگران نیست؛ چرا که پذیرش ظلم و ذلت در اسلام مورد نکوهش قرار گرفته است. همچنین ناگفته نماند که صبر در مقابل آزار و اذیت دیگران زمانی نیکو خواهد بود که منجر به جری شدن طرف مقابل، ضایع شدن حقوق دیگران و همچنین ضربه خوردن به احکام و مقررات اسلامی نشود، که در این صورت شخص صابر از اجر و برکات زیادی بهره­مند خواهد شد. به عنوان نمونه در روایات از این شخص با عنوان «پرهیزگار واقعی» یاد شده است؛ چنانچه در حدیثی از حضرت علی”علیه السلام” می­خوانیم:«مَنْ صَبَرَ عَلَى مُرِّ الْأَذَى أَبَانَ عَنْ صِدْقِ التَّقْوَى‏؛[46] هر کسی که بر آزار تلخ و مکروه صبر کند واقعیت پرهیزگارى را ظاهر کرده است».

برخی دیگر از شاخص­ترین آثار صبر در برابر آزار و اذیت دیگران عبارتند از:

1. محشور شدن با ائمه”علیهم السلام”

  فردای قیامت هر انسانی با تعلقاتی که به آنها علاقه داشته اعم از افراد، اعمال و داشته‌هایش محشور می­شود. برای محشور شدن با اهل بیت”علیهم السلام” راه­های متعددی وجود دارد. یکی از آن راه­ها صبر در برابر اذیت­هایی است که در طریق تبعیت آنها متحمل می­شویم؛ چنانچه امام صادق”علیه السلام” می­فرماید: «أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَى مَا یرَى مِنَ الْأَذَى وَ الْخَوْفِ هُوَ غَداً فِی زُمْرَتِنَا؛[47] آیا ندانسته‏اى هر که چشم به راه دولت ما باشد و بر آزار و ترسى که مى‏بیند شکیبایى ورزد فرداى قیامت در زمرۀ ما محشور گردد».

  منظور از آزار و اذیت در این حدیث شریف، آزار و اذیتی است که مؤمنین در راه پیروی از ائمۀ معصومین”علیهم السلام” متحمل می­شوند. در عصر غیبت نیز این پاداش نصیب شخصی می­شود که در راه تمسک به طریق امام زمان”علیه السلام” مورد آزار و اذیت و نیش و کنایه­های بدخواهان دین قرار می­گیرد.

  2. دستیابی به ابواب رحمت

همچنین یکی از راه­های رسیدن به رحمت الهی، صبر در برابر آزار و اذیت دیگران است. پیامبر گرامی اسلام”صلی االه علیه و آله” در این زمینه می­فرماید: «یا عَلِی ثَلَاثٌ مِنْ أَبْوَابِ الْبِرِّ سَخَاءُ النَّفْسِ وَ طِیبُ الْکَلَامِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْأَذَى؛[48] اى على! سه چیز از درهاى خیر و رحمت است: دست‌بخشنده و خوش‌زبانى و صبر در برابر آزار و اذیت دیگران».

پرسش و پاسخ

دین اسلام برای در امان ماندن از آزار و اذیت دیگران چه راه حل­هایی ارائه داده است؟

پاسخ: در آموزه‌های دینی به مؤمنان سفارش شده است که ابتدا در رویکردی پیشگیرانه، رفتار خود را به گونه‌ای تنظیم کنند که انگیزه و یا زمینۀ آزار و اذیت را برای دیگران فراهم نیاورند. به عنوان نمونه انسان می‌تواند با زبان نرم و ملایم بسیاری از افراد را به خود جذب کرده و خود را از آسیب آنها مصون بدارد. امام باقر”علیه السلام” در این‌باره می‌فرماید: «زبان کلید هر خیر و شرى است، سزاوار است که مؤمن زبان را مانند صندوق سیم و زر قفل کند». همچنین پیامبر گرامی اسلام”صلی االه علیه و آله” فرمود: «خدا بر آن مؤمن رحمت فرستد که زبان را از هر شرى نگه می‌دارد. این صدقه‌‏اى است که به خود می‌دهد».[49]

بنابراین قبل از هر چیز، عملکرد خود انسان می‌تواند بهترین محافظ وی در برابر آزار و اذیت دیگران باشد. اما در عین حال برای در امان ماندن از شر افرادی که این روش در آنان تأثیرگذار نیست، با هر عملی می‌توان از خداوند خواست که او را از اذیت و آزار دیگران محافظت کند و دعاهای مأثوری نیز در این زمینه وجود دارد:

  1. ۱. صدقه: امام باقر”علیه السلام” فرمود: «آیا می‌خواهید شما را از چیزى آگاه کنم که با انجام آن سلطان و شیطان از شما دور شوند؟! أبو حمزه گفت: بفرمایید تا انجامش دهیم. امام”علیه السلام” فرمود: روز را با صدقه دادن آغاز کنید، که صدقه روى ابلیس را سیاه می‌نماید و شرّ آن روز سلطان ستمگر را بر شما بی‌اثر می‌کند. بر شما باد به دوستى و محبّت در راه خدا و همکارى در اعمال شایسته، که آن ریشۀ سلطان و شیطان را قطع می‌کند. در آمرزش خواهى [استغفار] سماجت و اصرار کنید؛ چرا که استغفار موجب محو گناهان می‌شود».[50]

2. دعا: امام سجاد”علیه السلام” در دعایی این‌گونه می‌فرماید: «وَ أَعِذْنِی وَ ذُرِّیَّتِی مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، وَ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ و الْعَامَّةِ وَ اللَّامَّةِ، وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ، وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سُلْطَانٍ عَنِیدٍ، وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ مُتْرَفٍ حَفِیدٍ، وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ ضَعِیفٍ وَ شَدِیدٍ، وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَرِیفٍ وَ وَضِیعٍ، وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ، وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ قَرِیبٍ وَ بَعِیدٍ، وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ مَنْ نَصَبَ لِرَسُولِکَ وَ لِأَهْلِ بَیْتِهِ حَرْباً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ، وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ‏ آخِذٌ بِناصِیَتِها‏؛[51] خدایا، مرا و ذریّه‌ام را از شیطان رجیم در پناه خود قرار ده و از آسیب هر گزندۀ زهر دارنده و هر بیم و هراس و بلا و چشم زخم در امان دار، از شر هر شیطان سرکش و هر پادشاه ستمگر کینه‌توز، هر خدمتگذار غرق در ناز و نعمت، هر ناتوان و نیرومند، هر بلند پایه و فرومایه، هر خرد و کلان، هر نزدیک و دور و هر کس که علیه رسول تو و اهل‌بیتش به جنگ برخاسته، از جن و انس و هر جنبنده‌‏اى که زمامش به دست قدرت تو است، پناه ده.

 

[1] . سورۀ احزاب: آیۀ 58.

[2] . تفسیر نمونه: ذیل آیۀ شریفه.

[3] . تحف العقول: ترجمۀ جنتی، ص 63.

[4] . کنزالعمال: ج 2، ص 319.

[5] . بحارالانوار: ج 16، ص 52.

[6] . مستدرک الوسائل: کتاب حج، باب 125.

[7] . اصول کافی: ج 2، ص 351.

[8] . همان: ص 353.

[9] . همان: ج 3، ص 161.

[10] . مستدرک الوسائل: کتاب حج، باب 135.

[11] . گناهان کبیره: ج 2، ص 304.

[12] . مستدرک الوسائل: ج 2، ص 111.

[13] . سورۀ حجرات: آیۀ 11.

[14] . کنزالعمال: ح 8328.

[15] . اثنی عشریه: ص 13.

[16] . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال: ص 46.

[17] . روضۀ کافی: باب 148، ص 102.

[18] . دعائم الاسلام: ج 1، ص 348.

[19] . اصول کافی: ج 2، ص 292.

[20] . معانی الاخبار: ص 271.

[21] . من لایحضره الفقیه: ج 1، ص 26.

[22] . تحف العقول: ص  315.

[23] . سورۀ لقمان: آیۀ  19.

[24] . اصول کافی: ج 2، ص 668.

[25] . وسائل الشیعه: ج 8، کتاب حج، باب 86، ص 488.

[26] . بحارالانوار: ج 17، ص 20.

[27] . منتخب میزان الحکمة: ص 264.

[28] . اخلاق اسلامی در نهج البلاغه: ج 2، ص 462.

[29] . مستدرک الوسائل: کتاب حج، باب 72.

[30] . وسائل الشیعه: ج 3، کتاب الشفعه، باب عدم جواز الاضرار بالمسلم، ص 329.

[31] . لئالی الاخبار: ج 3، ص 6.

[32] . اصول کافی، ترجمۀ مصطفوی: ج 2، ص 349.

[33] . همان: ص 348.

[34] . مرآة العقول، مجلسی: باب العقوق، ج 10، ص 371.

[35] . داستان­های بحارالانوار: ج 1، ص 4.

[36] . وسائل الشیعه: کتاب نکاح، باب 82، ص 116.

[37] . نهج البلاغه: نامۀ 31.

[38] . بحارالانوار: ج 16، ص 142.

[39] . بحارالانوار: ج 2، ص 103.

[40] . ارشاد القلوب دیلمی: ج 1، ص 76.

[41] . اصول کافی: باب 145، ص 470.

[42] . ارشاد القلوب دیلمی، ترجمۀ مسترحمی: ج 1، ص 176.

[43] . سورۀ احزاب: آیات 60 و 61.

[44] . سورۀ آل عمران: آیۀ 186.

[45] . سورۀ احزاب: آیۀ 59.

[46] . غررالحکم: ص  285.

[47] . فروع کافی: ج  8، ص  37.

[48] . تحف العقول، ترجمۀ حسن زاده: ص 14.

[49] . همان: ص 298.

[50] . همان.

[51] . صحیفۀ سجادیه: ص 114.