
emamian
چرا به هنگام ذکر شدن نام امام عصر(عج) قیام میکنیم؟
با وجود احترام برابر به تمامی ائمه اطهار علیهم السلام این پرسش مطرح است که چرا تنها با شنیدن نام حضرت قائم (عج) به قیام میایستیم و دست راست خود را بر سر میگذاریم؟
در خصوص این عمل، باید توجه داشت که پارهای از امور در عرف متشرعین شکل گرفته و به تدریج به فرهنگ بدل میشوند، ریشه برخی از این امور، روایات منقول است و برخی دیگر چنین نیستند.
آداب و رسومی که در عزاداریها، جشنها و مراسم گوناگون پدید میآیند، لزوماً در جزئیات، منطبق با روایات نیستند، اما هنگامی که کلیت یک عمل، ذاتاً ناپسند نبوده و حتی از جهاتی مورد تأیید دین باشد، این فرهنگها و رسوم نیز فینفسه اشکالی ندارند.
در خصوص قیام به هنگام شنیدن نام امام عصر (عج)، دو روایت احتمالاً منشأ این عمل گردیده است.
نخست، روایتی است از امام رضا (ع) نقل شده که "دعبل خزاعی" در محضر ایشان قصیدهای میخواند، و چون به نام امام عصر (عج) و لقب «قائم» رسید، امام رضا (ع) از جای برخاست، دست بر سر نهاد و از خداوند تعجیل در فرج آن حضرت را مسئلت نمود.
دیگر، روایتی است از امام صادق (ع) که ایشان نیز به هنگام ذکر نام امام (ع) قیام میکردند و این قیام را نشانه احترام به امام میدانستند.
اگرچه این دو روایت از نظر سندی، در کتب معتبر ما به طور قطعی یافت نمیشوند؛ اما با این حال، سنتی است که علمای بزرگ و بزرگان دین به آن ملتزم بودهاند. نام همه ائمه (علیهمالسلام) با احترام یاد میشود، اما این عمل خاص، یعنی قیام کردن و دست بر سر گذاشتن، مختص به امام زمان (عج) است.
برخی معتقدند این عمل تنها مختص به لقب «قائم» است، نه هرگاه که نام ایشان برده میشود؛ در هر صورت، قیام و دست بر سر نهادن، شاید نمادی از پذیرش ولایت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.
اما در مجموع، باید به این نکته توجه داشت که شکلگیری اینگونه سنتها، مادامی که به بدعت در دین نینجامد و به این معنا انجام نپذیرد که گویی یک توصیه دینی است، اشکالی ندارد؛ بلکه به عنوان نمادی از احترام، فرهنگ و رسوم، و به منظور تعظیم امام عصر (عج) و یادآوری نام مبارک ایشان، قابل انجام است. ریشه روایی این عمل نیز، همانگونه که پیشتر عرض شد، موجود است.
راز موفقیت در سختیها؛ توکل بر خدا یا تلاش انسان؟
مرحوم آیت الله محمدعلی ناصری از اساتید اخلاق حوزه در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «توکل بر خدا و نقش اسباب در زندگی انسان» پرداختند که متن آن بدین شرح است:
حضرت سجاد علیهالسلام در دعای مکارم الاخلاق از خدا میخواهد که «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَصُولُ بِک عِنْدَ الضَّرُورَةِ»؛ خدایا در گرفتاریها توفیق ده تا ملاذ و ملجأ من تو باشی.
این دعای پرمحتوا اشاره به نیاز انسان به توجه و ارتباط مستقیم با خداوند در زمان مشکلات دارد. این در حالی است که در همه شرایط باید به خدا توکل کرد، زیرا جمیع امور در دست اوست.
* توکل بر خدا در مشکلات
در تعقیب نماز مغرب، میخوانیم «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ وَ لاَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ غَیْرُهُ»، ستایش مخصوص خداوندی است که آنچه میخواهد محقق میشود نه آنچه غیر او بخواهد. این یادآوری از قدرت مطلق خداوند، انسان را به توکل و ایمان به اراده خداوند در تمام امور زندگی رهنمون میکند. داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل نیز همین نکته را تبیین میکند که خداوند در نهایت، چاقویی که برای قربانی شدن حضرت اسماعیل آماده بود را از عمل بازداشت، چون اراده خداوند غیر از آنچه انسان میخواهد است.
قدرت بیانتهای خداوند در همه امور
همچنین، یکی از رفقا از خاطرهای گفت که در زمان حمله روسها به آذربایجان، در دفاع از وطن بود و در هنگام مواجهه با دشمن، به وضوح مشاهده کرد که همهچیز در دست خداوند است. او تعریف کرد که سربازی روسی در حال شلیک به پیشانی او بود، اما تفنگ بارها عمل نکرد و در نهایت، سرباز با عصبانیت او را به زمین زد. این داستان به خوبی نشان میدهد که حتی در شرایطی که به نظر میرسد مرگ نزدیک است، اگر خدا نخواهد، هیچ چیزی اتفاق نخواهد افتاد.
* الهام از خداوند برای انجام اعمال خیر
مطالبی که به ذهن انسان میرسد، از خداوند است. حضرت بقیة الله عجل الله فرجه فرمودند:
«دوستان ما هر عمل خیری که میخواهند بکنند، ما به ذهن آنها القاء میکنیم». این نکته نشاندهنده اهمیت ارتباط معنوی با اهل بیت و ائمه معصومین است که ما را در انجام کارهای نیکو راهنمایی میکنند.
عمل خیری که از انسان سر میزند، در حقیقت، الهام و هدایت الهی است که از طریق امام زمان علیهالسلام به انسانها میرسد.
* دستیابی به هدایت الهی و شکرگزاری از نعمتهای خداوند
حضرت ابراهیم علیهالسلام خطاب به پدرش میگوید: «ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ»، که یادآوری از نعمتهای بیشمار خداوند است.
باید شکرگزاری از این نعمتها در قلب انسان وجود داشته باشد و انسان نباید به معصیت کردن بپردازد.
خداوند انسان را به بهترین شکل خلق کرده و همه امور زندگیاش از جمله هدایت به ولایت را در دست دارد. این هدایت را باید گرامی داشت و از آن بهره برد.
* ارتباط اسباب و توکل بر خداوند متعال
خداوند همه امور را با اسباب انجام میدهد. در روایت آمده است: «أبی اللهُ أَن یَجریَ الأُمور إلّا بأَسْبابِها».
این بدان معناست که ما باید به دنبال اسباب و ابزارهای لازم باشیم، زیرا خداوند با اسباب همه چیز را به انسان میدهد.
باید به اسباب عمل کرد، اما توکل بر خداوند باید در پسزمینه همه این امور قرار گیرد. برای مثال، خدا میتواند بدون اسباب فرزند به انسان بدهد، اما او از اسباب استفاده میکند.
لذا در عمل باید دنبال راه و روش خداوند رفت و به اسباب دل نبست.
* درس حضرت موسی درباره دعا و سببشناسی
در بحارالأنوار جلد دوم، امام سجاد علیهالسلام نقل میکند که حضرت موسی علیهالسلام فردی را دید که در حال دعا بود.
حضرت موسی پس از گذشت چند روز دوباره همان شخص را در همان وضعیت یافت و از خداوند پرسید چرا حاجت او برآورده نمیشود؟
خداوند پاسخ داد: «برای اینکه بدون اینکه به دنبال سبب کار رود، از من میخواهد». این حدیث نشان میدهد که دعا باید همراه با جستوجو برای سبب باشد. دعا کردن بدون تلاش برای یافتن سبب، نمیتواند نتیجه دهد.
* تواضع در برابر علم پزشکان و شفا از خداوند
در نهایت، باید بدانیم که شفا از خداوند است، ولی خداوند در بسیاری از موارد، اثر شفابخشی را در داروها و پزشکان قرار میدهد.
همانطور که در داستان حضرت موسی علیهالسلام آمده است، شفا از خداست و پزشکان باید به خداوند توکل کنند تا در دلشان راهحل صحیح را برای درمان پیدا کنند.
این درس بزرگ از توحید افعالی است که در دعای امام سجاد علیهالسلام نیز اشاره شده است.
در مجموع، باید به یاد داشته باشیم که هر عملی که در این دنیا انجام میدهیم، از خداست و ما باید به اسباب و وسایل کارها توجه کنیم، اما در عین حال توکلمان بر خداوند باشد.
هر چیزی که به نظر میرسد در دست ما نیست، در نهایت تحت اراده خداوند قرار دارد و اوست که نتیجه را رقم میزند.
عوامل موثر بر خوابی با کیفیت
خواب کافی و مناسب، نقشی حیاتی در سلامت جسمی و روانی ایفا میکند. کمتوجهی به این موضوع و محروم شدن از خواب مطلوب و آرامشافزا، پیامدهای جدی همچون افزایش خطر ابتلا به بیماریهای مزمن، اختلال در عملکرد روزانه و کاهش کیفیت روانی را همراه دارد. این درحالیست که با ایجاد تغییرات ساده در سبک زندگی و رعایت بهداشت خواب، میتوان گامهای موثری در جهت بهبود کمیت و کیفیت خواب برداشت.
خواب خوب، سوخت و ساز بدن را تنظیم کرده، حافظه و یادگیری را تقویت و به کاهش استرس و اضطراب کمک میکند.
زمان خواب
خواب منظم
سعی کنید هر روز در یک ساعت مشخص به رختخواب بروید و در یک زمان مشخص بیدار شوید، حتی در آخر هفتهها
زمان مناسب شروع خواب شبانه
بهترین زمان برای شروع خواب شبانه بین ساعت ۸ تا ۱۰ شب است.
مدت خواب
بزرگسالان باید به طور میانگین ۷ تا ۹ ساعت در شبانهروز بخوابند.
محیط و بستر خواب
خواب در محیط تاریک
تاریکی نه تنها برای ترشح ملاتونین، هورمون تنظیمکننده خواب ضروری است، بلکه تولید ویتامین A نیز نقش دارد. ویتامین A برای حفظ سلامت چشم، پوست و سیستم ایمنی ضروری است.
خواب در محیط ساکت
سر و صدای مزاحم میتواند خواب را مختل کند. در صورت نیاز، از گوشگیر یا ماشین صداساز نویز سفید استفاده کنید.
خواب در دمای معتدل
دمای بالا یا پایین میتواند کیفیت خواب را کاهش دهد. دمای مطلوب برای اکثر افراد حدود ۱۸ تا ۲۴ درجه سانتیگراد است.
بستر خواب (تشک، زیرسری و روانداز)
یک تشک راحت با سطح سفتی متوسط که ستوان فقرات را پشتیبانی میکند و درعین حال نقاط فشار را کاهش میدهد، انتخاب کنید. بهترین ارتفاع بالش، ارتفاعی است که ستون فقرات گردن را در یک راستای طبیعی با ستوان فقرات نگه دارد، که معمولا بین ۱۰ تا ۱۵ سانتی متر است. روانداز مناسب نیز به حفظ دمای بدن در طول شب کمک میکند.
نحوه خوابیدن
برای کاهش خر و پف، به پهلو بخوابید. خوابیدن به پشت میتواند باعث افتادگی زبان و بافتهای نرم گلو به عقب شده و راه هوایی را مسدود کند.
آمادگی برای خواب شبانه
پرهیز از چرتهای طولانی در روز
چرت کوتاه (۲۰-۳۰ دقیقه) در طول روز میتواند مفید باشد، اما چرتهای طولانیتر ممکن است بر چرخه خواب تاثیر منفی بگذارد.
محدود کردن استفاده از وسایل الکترونیکی
حداقل یک ساعت قبل از خواب، استفاده از تلویزیون، تلفن همراه، تبلت و کامپیوتر را محدود کنید.
ایجاد یک عادت قبل از خواب
یک عادت آرامشبخش قبل از خواب، مانند خواندن کتاب یا گوش دادن به موسیقی ملایم، میتواند به شما کمک کند تا بهتر به خواب بروید.
تغذیه و خواب
حفظ رژیم غذایی سالم
یک رژیم غذایی متعادل و سالم میتواند بر کیفیت خواب تاثیر مثبت داشته باشد.
اجتناب از کافئین، نیکوتین و الکل
مصرف این مواد، به ویژه در ساعات نزدیک به خواب، میتواند باعث بیخوابی شده، کیفیت خواب را کاهش دهد.
چند ساعت قبل از خواب شام بخوریم؟
سعی کنید حداقل ۲ تا ۳ ساعت قبل از خواب شام بخورید تا به بدن فرصت هضم غذا را بدهید.
هنگام خواب، شکم نه پر و نه خالی
از مصرف وعدههای غذایی سنگین، چرب و تند قبل از خواب اجتناب کنید.
محدود کردن مصرف مایعات در شب
نوشیدن مایعات زیاد قبل از خواب میتواند منجر به بیدار شدن مکرر برای رفتن به دستشویی میشود.
فعالیت بدنی و خواب
ورزش منظم
ورزش منظم میتواند کیفیت خواب را بهبود بخشد، اما سعی کنید حداقل سه ساعت قبل از خواب ورزش سنگین نکنید. انجام تمرینات شدید بلافاصله قبل از خواب میتواند برای برخی افراد مشکلساز باشد. با این حال، فعالیتهای سبک مانند پیاده روی آرام بعد از شام، میتواند به آرامش ذهن و بدن کمک کند و خواب را تسهیل کند. توصیه میشود ورزشهای شدید را حداقل سه ساعت قبل از خواب به پایان برسانید.
مدیریت استرس
فنون آرامسازی مانند مدیتیشن یا تنفس عمیق را امتحان کنید تا استرس را کاهش دهید و خواب بهتری داشته باشید.
کابوسهای شبانه
کابوسهای مکرر ممکن است نشانهای از اختلالات خواب یا مشکلات روانی باشد. در صورت تداوم با پزشک مشورت کنید.
مکملها و داروهای خوابآور
مکملهایی مانند ملاتونین یا گیاهان دارویی مانند بابونه ممکن است به بهبود خواب کمک کند، اما قبل از مصرف با پزشک مشورت کنید. مصرف طولانی مدت داروهای خوابآور میتواند منجر به وابستگی شود. سعی کنید روشهای غیر دارویی بهبود خواب را امتحان کنید.
والدین چطور میتوانند مانع ایجاد تنش بین خود و نوجوانشان شوند؟
نقطه عطف دوران زندگی هر شخص، دوران نوجوانی اوست؛ این دوران تغییرات بنیادین و اساسی را به همراه دارد که شامل رشد جسمانی و جنسی، تکامل شناختی، شکلگیری هویت، استقلال و مسئولیتپذیری و ... میشود. اما مسائل زیادی به سبب تغییرات متعدد در دوران نوجوانی رخ میدهد که اگر والدین نسبت به این مسائل آگاهی کافی نداشته باشند ممکن است باعث ایجاد چالش بین والدین با نوجوانان شود.
همچنین اگر این چالشها بزرگ شده و به آنها رسیدگی نشود باعث ایجاد آسیبهای روانی خواهد شد که گاهی جبرانپذیرند؛ یکی از آنها بحران چالشهای کلامی است که باید والدین آگاهی داشته باشند که چطور میتوانند از تنشهای دوره نوجوانی پیشگیری کنند؟ که در این خصوص توصیههایی شده است که در ادامه به آنها اشاره میشود:
دستوری حرف نزنید: دستوری حرف زدن آن هم با صدای بلند باعث واکنش نوجوان و بی اعتنا شدن او میشود. با نوجوان با صدای آرام صحبت کنید تا او شما را در کنار خود ببیند، نه در مقابل خود
اول نکات مثبت رفتاری اش را بگویید و او را تحسین و تأیید کنید: با این کار اعتماد به نفس او را تقویت میکنید و باعث میشوید او نسبت به انجام کارهای خوب تشویق شود.
نصیحت نکنید و به جای آن شنونده خوبی باشید: این یعنی به نظرات او احترام بگذارید. نوجوان شما باید احساس کند که به خوبی شنیده و درک میشود در غیر این صورت حالت تدافعی میگیرد و نگرانی هایش را با شما در میان نمیگذارد.
با او مهربان باشید و از توهین، تحقیر و قضاوت وی بپرهیزید: توهین به طرف مقابل، در هر سنی باشد، باعث میشود که حرف هایتان شنیده نشود.
بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
از خداوند متعال بقا و دوام این روحیههای برجسته و ممتاز را که در این جمعِ حاضر مشاهده میکنیم، استدعا میکنیم و طلب میکنیم. خوشامد عرض میکنم به همهی حضّار محترم، بخصوص خانوادهی معظّم شهیدان و مسئولان محترم. رئیسجمهور(۲) محترم هم به مقتضای خوی مردمی در این جمع حضور دارند.
لازم میدانم قبل از هر سخنی یاد کنم از امام جمعهی شهید و فقیدمان، مرحوم آقای آلهاشم که سال گذشته در همین جلسه در اینجا بیانات متین، با بیان فصیح و پُرمغز بیان کردند. خداوند انشاءالله درجات ایشان را عالی کند و خوشا به سعادت خدمتگزارانی که پایان کارشان اینچنین، با این شیوه به ارادهی الهی انجام میگیرد. همچنین یاد کنم از استاندار جوان و انقلابی و محبوب آذربایجان(۳) که ایشان هم جزو شهدای آن حادثه هستند و دیگرِ شهیدان عزیزی که در حادثهی تلخ گذشته از دست ملّت ایران گرفته شدند.
روز بیستونهم بهمن سال ۵۶، آنچه اتّفاق افتاد، حادثهی بزرگی بود. من امروز مایلم با نگاه به مردمی که آن حادثه را آفریدند، چند کلمهای عرض بکنم؛ چون افتخارات آذربایجان، از جهات مختلف، خیلی زیاد و متعدّد است و بنده مکرّر در مکرّر دربارهی این مطالب با شما عزیزان، مردم آذربایجان سخن گفتهام. امروز، جوان تبریزی ما که اوضاع منطقه را میبیند، میشناسد، دشمنان را، دوستان را تشخیص میدهد، در مقابل عربدههای یک نفر از آن طرف و زوزههای یک نفر از این طرف هیچ احساس ترسی نمیکند، احساس انفعالی نمیکند، [بلکه] احساس قدرت میکند.
جوان آذربایجانی، جوان تبریزی، امروز در مقابل این حوادثی که افراد کارکشتهی سیاست را متزلزل میکنند، مثل کوه میایستد؛ این جوان [باید] بداند که این روحیه میراث چه کسانی است، متعلّق به چه حادثهای است. اگر جوان ما ــ که دوران انقلاب را درک نکرده و از بیستونهم بهمن، جز یک نام و یک حادثه چیزی در خاطر ندارد ــ نداند که گذشتهی این مجموعه و مردمی که این حادثه را به وجود آوردند، این واقعهی عظیم را ایجاد کردند، که بودند، چه بودند، چه کار میکردند، با چه روحیهای در میدان حاضر میشدند، روایتهای غلطِ ساختهی دشمن بر ذهنها غالب خواهد شد؛ من امروز روی این نکته میخواهم یک مقداری عرایضی بکنم و تکیه کنم.
آذربایجان و تبریز در واقع سدّ مستحکم ایران در دورههای مختلف در قبال تعرّض و تجاوز بیگانگان بوده. در مواردی، به خاطر اینکه مرکزنشینان و پایتختنشینان بیعرضگی به خرج دادند، مأموران دولتهای تزاری یا عثمانی بر مناطقی از آذربایجان، حتّی بر خود تبریز مسلّط شدند امّا این مردم تبریز بودند که توانستند با ایستادگی خود، با صبر خود، در مقابل دشمن رفتاری را دنبال کنند که دشمن را مجبور به فرار بکنند. مأموران تزاری اصرار میکردند به ستّارخان که بالای خانهات پرچم سفید بزن تا از تعرّض نیروهای روس ــ که در آنجا بودند ــ محفوظ بمانی؛ ستّارخان گفت: من زیر بیرق ــ به تعبیر او «بیدق» ــ اباالفضلالعبّاسم؛ من زیر بیرق هیچ کس دیگر نمیروم.
در دورههای متعدّدی از سوی آدمهایی ــ که نمیتوان درست اینها را مأمور بیگانه دانست لکن به هر حال منحرف بودند و دستی در دستگاههای دولتی زمان طاغوت داشتند ــ تلاش میشد با تکیه بر خصوصیّات قومی، با یک نگاه ضدّ دینی و بهاصطلاح سکولاریستی، یک هویّت غیر اسلامی به آذربایجان بدهند؛ آنچه در مقابل این حرکت اتّفاق افتاد، برای چشمهای بینا درسآموز است. در همان دورانی که این تلاشها انجام میگرفت، تبریز گوهرهای درخشانی از قبیل علّامهی طباطبائی،(۴) از قبیل علّامهی امینی،(۵) شخصیّت برجستهی ادبی و هنریای از قبیل استاد محمّدحسین شهریار و امثال اینها را تحویل جامعهی ایران داد و نام ایران را، عنوان ایران را، اعتبار ایران را بالا برد. در دستگاههای مختلف اینجوری است.
یکی از خصوصیّات ممتاز آذربایجان که حوادثی از قبیل حادثهی مهمّ بیستونهم بهمن را به وجود آورد، ایمان اسلامی و غیرت دینی مردم آذربایجان بود. مردم تبریز و همهی کسانی که از شهرستانهای دیگرِ استان در آن روز در تبریز بودند و در آن حرکت شرکت کردند، این حادثه را به وجود آوردند. بزرگی حادثه فقط به این نیست که رژیم طاغوت مجبور شد در مقابل مردم، تانک در خیابانها بیاورد؛ بزرگی حادثه به این است که این حرکت توانست الگویی بشود برای سراسر ایران، و مردم ایران در شهرهای مختلف این حرکت را تکرار کنند و حرکت انقلابی عظیم سال ۵۷ اتّفاق بیفتد؛ عظمت حادثه اینجا است.
یکی از خصوصیّات مهمّ مردم تبریز و آذربایجان عبارت است از پیشتازی در مسائل مختلف. در حوادث گوناگون، پیشتازی آذربایجان را ما دیدهایم، ملاحظه کردهایم؛ میدانیم که در قضایای مختلف ــ چه قضایای علمی و فرهنگی، چه قضایای سیاسی، چه قضایایی که در دفاع از کشور ممکن است برای یک کشور پیش بیاید ــ اینها پیشتاز بودند، اینها بودند که حرکت را آغاز کردند و شروع کردند. این خصوصیّت این مردم است؛ جوانِ امروز باید بداند اینها را. این میراث ایستادگی و احساس قدرت و احساس توان و عدم انفعال در مقابل حوادث ــ که امروز این احساس را جوان آذربایجانی و تبریزی ما دارد ــ یادگار آن دوران است.
یکی از خصوصیّات آذربایجان و تبریز، الگوسازی است؛ خود این حادثه یک الگو بود. شخصیّتهایی که در آذربایجان، در تبریز نقش آفریدند، هر کدام یک الگو هستند؛ الگوهای ممتاز که از یاد تاریخ ایران و ملّت ایران نمیروند. ثقةالاسلام،(۶) عالِم روحانی یا شیخ محمّد خیابانی، عالِم روحانی، اینها در مقابل دخالت بیگانه، جان خودشان را از دست دادند. شخصیّتهایی مثل ستّارخان و باقرخان در حادثهی مشروطه پیشتاز بودند، و برای قهرمانانِ حرکتِ عظیمِ مشروطه در ایران و انقلاب مشروطه الگو شدند. در دفاع مقدّس، جوانان برجستهی آذربایجان ــ که یک نمونهی آنها شهیدان باکری(۷) هستند ــ نمونه شدند. در ادبیّات، در فرهنگ، در علم، در آذربایجان نمونه زیاد داریم. در یک دورهای، تعداد علمای بزرگی که حوزهی علمیّهی تبریز توانست به جامعه تقدیم کند، از همهجای کشور بجز اصفهان، بیشتر و بالاتر بود. دو شهرِ تبریز و اصفهان، از لحاظ برونداد علمای بزرگ و برجسته در میان همهی حوزههای علمیّه و شهرهای بزرگ کشور نمونهاند، ممتازند. این خصوصیّت مردمی است که این حادثه را آفریدند و این حوادث را آفریدند. بنابراین جوانِ امروزِ آذربایجان، مرد و زنِ امروزِ تبریز باید خصوصیّت «ایمان و غیرت دینی»، خصوصیّت «پیشتازی»، خصوصیّت «الگوسازی» را میراث ماندگار اخلاقی و اجتماعی خودشان بدانند و از آنها برای پیشرفت کشور ــ که حالا عرض خواهم کرد آنچه امروز ما نیاز داریم چیست ــ استفاده کنند.
برادران عزیز، خواهران عزیز! ما به برکت تلاش جوانانمان، دانشمندانمان، فنّاوران ماهرمان، امروز از لحاظ دفاع سخت، از لحاظ تهدیدِ سختافزاریِ دشمن نگرانی و مشکل نداریم. امروز بحمدالله خود ما هم میدانیم، دوستان ما هم میدانند، دشمنان ما هم میدانند که ایران اسلامی از لحاظ تواناییهای مقابله با تهدیدهای سخت، در یک سطح عالی قرار دارد و مردم از این جهت احساس امنیّت میکنند. بنابراین مسئلهی امروز ما تهدید سختافزاری دشمن نیست.
امّا یک تهدید مهمّ دیگری وجود دارد که باید برای آن آماده شد و آن، تهدید نرمافزاری است. امروز دشمنان ما اعتراف میکنند که به این نتیجه رسیدهاند که اگر بخواهند بر ملّت ایران فائق بیایند، اگر بخواهند جمهوری اسلامی را از مواضع قدرتمندانهی خودش عقب برانند، راهش این است که در داخل کشور، در داخل ملّت مشکل ایجاد کنند، مردم را دچار مشکلات و تهدیدات نرمافزاری کنند.
تهدید نرمافزاری چیست؟ تهدید نرمافزاری یعنی دستکاری کردن افکار عمومی مردم، یعنی ایجاد اختلاف، یعنی ایجاد تردید در محکمات انقلاب اسلامی؛ این تهدید نرمافزاری است. تهدید نرمافزاری یعنی ایجاد تردید در پایداری در مقابل دشمن؛ این کار را دارند میکنند. به فضل الهی، تا امروز موفّق نشدهاند؛ تا امروز وسوسهی دشمن نتوانسته دل مردم ما را تکان بدهد، جوانان ما را از عزم و از حرکت باز بدارد. نمونهاش همین راهپیمایی عظیم روز بیستودوّم بهمن؛ کجای دنیا چنین چیزی وجود دارد؟ بعد از چهل و چند سال از پیروزی انقلاب، روز پیروزی انقلاب را آحاد مردم ــ نه نیروهای مسلّح، نه مسئولین، [بلکه] تودهی مردم، آحاد مردم، بدنهی ملّت ــ اینجور گرامی بدارند و با این حجم عظیم وارد میدان بشوند؛ و ۴۶ سال با همهی مشکلاتی که وجود دارد ــ مردم مشکلاتی دارند، توقّعاتی دارند، توقّعات بهحقّی دارند ــ امّا اینها مانع نمیشود از اینکه از انقلابشان دفاع کنند. معنای این چیست؟ معنایش این است که تهدید نرمافزاری دشمن هم تا امروز در این کشور و در این ملّت کارساز نبوده. حرف من این است که نگذارید این حیلهی دشمن که همچنان ادامه دارد، در آینده هم اثر کند.
صاحبان دستگاههای تبلیغاتی، صاحبان بیان، صاحبان قلم، اصحاب هنر، اصحاب دانش، آن کسانی که در دستگاههای رسمی آموزش و رسانه و هنر و مانند اینها مسئولیّت دارند، آحاد جوانان ما که با فضای مجازی ارتباط دارند، اینها بایستی تلاششان را متوجّه به این بکنند که ببینند دشمن بر روی چه نقطهای تکیه میکند و انگشت میگذارد، از چه راهی میخواهد در ذهن مردم و در افکار عمومی مردم نفوذ کند، آن راه را ببندند؛ تولید محتوا کنند؛ صاحبان اندیشه تولید فکر و اندیشه کنند و با این کار خودشان در مقابل دشمن بِایستند؛ امروز این [کار] از دفاع سختافزاری مهمتر است. در دفاع سختافزاری اگر نقصی ایجاد بشود، با حرکت نرمافزاری میشود آن نقص را جبران کرد، آن ضعف را برطرف کرد ــ که بارها این کار انجام گرفته ــ امّا اگر چنانچه در دفاع نرمافزاری مشکل داشته باشیم، مشکل را ابزارهای سختافزاری برطرف نمیکنند؛ به این توجّه باید کرد.
جوانهای ما خودشان را با مفاهیم انقلاب، با بیانات امام، با آنچه در طول این سالهای متمادی از انقلاب و از خصوصیّات انقلاب گفته شده آشنا کنند، مأنوس کنند. انقلاب ما به معنای حقیقی کلمه مبارزهی نور با ظلمت بود، مبارزهی حق با باطل بود. انقلاب درصدد اعتلای ایران، اعتلای ملّت ایران و عظمت آیندهی ایران و نشان دادن هویّت ملّت ایران بوده؛ امروز هم همان است. بحمدالله تا امروز موفّق شدهایم، تا امروز در این راه توانستهایم پیش برویم. بله، به اهدافی که انقلاب برای ما ترسیم کرده، به طور کامل دست پیدا نکردهایم. ما امروز در زمینهی عدالت عقبیم، در زمینهی شکافهای اجتماعی عقبیم، در بعضی از مسائل گوناگون اصولی عقبیم که باید بیشتر تلاش کنیم، پیش برویم، لکن انقلاب توانسته است خود را به عنوان یک هویّت مستقل، به عنوان یک پایگاه عظیم و امیدبخش برای ملّتهای منطقه بلکه حتّی برخی از ملّتهای فرامنطقه حفظ کند، نگه دارد. عصبانیّت مستکبرین عالم و مستعمرین عالم و عناصر پلیدی که زیر نامهای خوب دارند جنایت میکنند، از جمهوری اسلامی به خاطر همین است که جمهوری اسلامی توانسته بماند، توانسته بِایستد، توانسته مشت محکم خود را به اینها نشان بدهد.
بعضی در تحلیلهای ناقص دوست میدارند اینجور وانمود کنند که ملّت ایران، خودش به دست خودش دشمن درست میکند؛ اینجور نیست. اگر شما میبینید دستگاههای سیاستگذارِ آمریکای جبّار به طور دائم دارند علیه ملّت ایران تلاش میکنند، به خاطر این نیست که شما «مرگ بر آمریکا» میگویید؛ این به خاطر آن است که ایران به همّت این مردم، به فداکاری این مردم، توانسته است خودش را از یوغِ اسارتِ قدرتِ استعمارگر خارج کند؛ دشمنی با ملّت ایران به خاطر این است. از ملّت ایران عصبانی هستند به خاطر اینکه زیر بار تحمیل آنها نمیرود. آنها عادت کردهاند تحمیل کنند؛ میشنوید [میگویند]: فلان جا را به ما بدهید، فلان محل را به اسم ما بکنید! این کلام آنها است؛ عمل آنها خیلی سختتر، خیلی زشتتر، خیلی بدتر است. غارتگری ثروتهای ملّتها، تسلّط بر ارادهی ملّتها جزو جنایات بزرگ مستکبرین، در رأس آنها آمریکا و شبکهی پیچیدهی صهیونیسم است. اینها نمیتوانند ببینند یک ملّتی مثل ملّت ایران بر روی پای خودش بِایستد و علیه ظلم آنها، علیه دخالت آنها، علیه تجاوز آنها اعتراض کند، نظام تشکیل بدهد و این نظام را بتواند چهل و چند سال نگه دارد و روزبهروز قویتر کند؛ اینها این را نمیتوانند ببینند.
امروز مخاطب من، در درجهی اوّل، شما جوانان آذربایجان و جوانان تبریز هستید، امّا این سخن خطاب به همهی جوانان کشور است: امروز مسئولیّت شما حفظ این روحیه، تقویت این حرکت و پیشرفت در راه رسیدن به اهدافی است که انقلاب معیّن کرده. ما به جوانها امیدوار هستیم و انشاءالله در همهی بخشها این حرکت عظیم مردمی پیشرفت خواهد کرد. خداوند شما را حفظ کند، خداوند انشاءالله برکات خودش را بر شما مردم عزیز، بر مردم تبریز و مردم آذربایجان نازل کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
چرا دنیای فانی هرگز ما را راضی نمیکند؟
چرا با وجود اعتقاد به آخرت ابدی، باز هم در دنیای فانی به دنبال رضایت هستیم؟ این سوالی است که ریشه در فطرت انسان دارد. دنیای گذرا با لذتهای زودگذرش نمیتواند ما را کاملاً سیراب کند، در حالی که امید به زندگی جاودان آخرت، ما را به تلاش و صبر در این دنیا وامیدارد. این مقاله به بررسی این تضاد جذاب و دلایل آن میپردازد.
چرا در دنیای فانی رضایت نداریم، با آنکه آخرت ابدی را نیز قبول داریم؟ این سوالی است که ذهن بسیاری از انسانها را به خود مشغول کرده است.
چرا با وجود اعتقاد به زندگی ابدی در آخرت، باز هم در دنیای فانی به دنبال رضایت و خوشبختی هستیم؟
دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱. طبیعت انسان: انسان موجودی است که همواره به دنبال کمال و بهترینهاست. این میل به کمال در وجود انسان باعث میشود که هیچگاه به وضع موجود راضی نباشد و همواره به دنبال بهبود شرایط خود باشد.
۲. دنیای فانی: دنیای فانی، دنیایی است که در آن همه چیز گذرا و ناپایدار است. لذتها و خوشیهای این دنیا زودگذر هستند و نمیتوانند رضایت دائمی را برای انسان به ارمغان بیاورند.
۳. آخرت ابدی: آخرت، دنیایی است که در آن همه چیز ثابت و پایدار است. لذتها و خوشیهای آخرت دائمی هستند و میتوانند رضایت واقعی را برای انسان به ارمغان بیاورند.
۴. تفاوت بین دنیا و آخرت: دنیا و آخرت دو دنیای متفاوت هستند. دنیا، دنیای عمل و تلاش است و آخرت، دنیای نتیجه و پاداش. در دنیا انسان باید تلاش کند و زحمت بکشد تا به موفقیت برسد، اما در آخرت، نتیجه اعمال خود را خواهد دید.
۵. امید به آخرت: امید به آخرت، یکی از عواملی است که باعث میشود انسان در دنیا تلاش کند و به سختیها و مشکلات آن صبر کند. انسان امیدوار است که در آخرت، پاداش صبر و تلاش خود را خواهد گرفت.
با توجه به دلایل فوق، میتوان گفت که چرا انسان در دنیای فانی رضایت ندارد، با آنکه آخرت ابدی را نیز قبول دارد. انسان فطرتاً به دنبال کمال و بهترینهاست و دنیای فانی نمیتواند رضایت دائمی را برای او به ارمغان بیاورد. امید به آخرت و پاداشهای آن، باعث میشود که انسان در دنیا تلاش کند و به سختیها و مشکلات آن صبر کند.
البته باید توجه داشت که این بدان معنا نیست که انسان نباید در دنیا به دنبال رضایت و خوشبختی باشد؛ بلکه باید تلاش کند تا در دنیا نیز زندگی خوبی داشته باشد؛ اما نباید تمام امید و آرزوی خود را به این دنیا ببندد و از آخرت غافل شود.
در پایان، میتوان گفت که انسان باید بین دنیا و آخرت تعادل برقرار کند. هم باید برای دنیای خود تلاش کند و هم برای آخرت خود.
چگونه توبه رابطه بنده و معبود را زیباتر میکند؟
یکی از اموری که در نزد خداوند متعال محبوب است، توبه است؛ لذاست که امام سجاد علیه السلام اینگونه از خداوند مسئلت می کند:
«اللَّهُمَّ ... صَیِّرْنَا إِلَی مَحْبُوبِکَ مِنَ التَّوْبَةِ.» ۱
خدایا! راه ما را به سوی توبه که محبوبِ توست تغییر ده.
شرح:
توبه، مظهر لطف و رحمت بی منتهای الهی است.
توبه، یعنی اینکه خداوند هرگز راضی به جدایی از بنده اش نیست؛ لذاست که مسیر بازگشت بنده خدا در هر لحظه و هر مکانی به سوی معبود باز است.
در روایتی بسیار قابل تأمل، امام باقر علیه السلام در باب فضیلت توبه اینگونه می فرمایند:
«خداوند متعال نسبت به توبه بنده اش شادمانتر است از مردی که در شبی تاریک، در یک بیابان، مَرکب و توشه اش را گم کرده و ناگاه پیدایش کند.» ۲
نکته قابل تأمل تر این است که توفیق این توبه و بازگشت به سوی معبود نیز از جانب خود معبود است!
قرآن در این باره می فرماید:
«ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.» ۳
سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود، (و به آنان توفیق داد) تا توبه کنند؛ خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است.
در واقع، توبه انسان در میان دو توبه خداوند قرار گرفته است. در ابتدا، خداوند متعال توفیق عجز، انابه و درخواست بازگشت را به بنده خود عطا می کند، سپس بنده توبه می کند و در نهایت، خداوند متعال توبه او را از سرِ رحمت خویش می پذیرد.
به راستی که این خدا، ستودنی است.
اما آنچه که رابطه بین بنده و معبود را در این «بازگشت»، قابل تأمل تر و شگفت انگیز تر می کند، قدم هایی است که خداوند برای شخص تائب بر می دارد.
اولین قدم الهی برای شخص توبه کننده این است که توبه او را می پذیرد.
«هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ.» ۴
او کسی است که توبه را از بندگانش میپذیرد.
در قدم بعدی، خداوند، گناهان و زشتی های او را می بخشد.
«وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ.» ۵
و بدیها را میبخشد.
در قدم بعدی، همه گناهان و زشتی های بنده اش را تبدیل به زیبایی و حسنه می کند.
«فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ.» ۶
خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل میکند.
و اما آخرین قدم الهی، زیباترین قدم است. خداوند به شخص توبه کننده می فرماید: «دوستَت دارم.»
«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ.» ۷
خداوند، توبهکنندگان را دوست دارد.
به راستی که آیا می توان از چنین معبودی جدا بود؟
مو از قالوا بلی تشویش دیرم
گنه از برگ و باران بیش دیرم
اگر لاتقنطوا دستم نگیره
مو از یاویلنا اندیش دیرم ۸
پی نوشت ها:
۱. صحیفه سجادیه، دعای نهم.
۲. بحارالانوار، ج ۶، ص ۹۰.
۳. سوره توبه، آیه ۱۱۸.
۴. سوره شوری، آیه ۲۵.
۵. همان.
۶. سوره فرقان، آیه ۷۰.
۷. سوره بقره، آیه ۲۲۲.
۸. باباطاهر.
طواف خانه خدا؛ دایرهای از عشق، بندگی و نزدیکی به خداوند
طواف خانه خدا حرکت در دایرهای از عشق و بندگی است که از هر قدم آن، نور ایمان و تواضع در دل انسان میتابد. این تجربهی روحانی و معنوی، بیشتر از یک عبادت ساده است؛ یک فرآیند عمیق از خودشناسی و نزدیکی به خالق است. وقتی که زائر در اطراف کعبه، این بنای مقدس و نمادین، میچرخد، در حقیقت در یک فرآیند معنوی قرار دارد که به او اجازه میدهد تا درک عمیقتری از محدودیتهای انسانی و بیپایانی خداوند داشته باشد.
در میان جمعیتی که هر کدام در جستجوی خود و در مسیری مشابه، به سمت خانه خدا حرکت میکنند، انسان حس میکند که بخشی از یک جریان عظیم است؛ جریانی که نه تنها در زمان و مکان محدود نمیشود، بلکه در ابعاد روحانی بیپایان است. هر قدم در این طواف، به معنای قدم گذاشتن به سوی خداوند و درک معنای واقعی بندگی است. در هر چرخش، زائر با خود و با خداوند روبرو میشود، گویی در هر دوری که میزند، به دایرهی بیپایان عشق الهی نزدیکتر میشود. این فرآیند، نه تنها حرکت جسمانی است، بلکه حرکت روحانی است که انسان را از سطح ظاهری به عمق وجودی خود میبرد.
وقتی که در میان این جمع عظیم طوافکنندگان قرار میگیریم، دل انسان از درک این حقیقت که همه به سوی یک مقصد واحد در حرکتاند، آرامش پیدا میکند. در این لحظات، انسان خود را جزئی از یک جماعت جهانی میبیند که در جستجوی همان هدف است: نزدیکی به خداوند و رسیدن به حقیقت. در این جمع، گویی هیچکدام تنها نیستند؛ هر فرد در کنار دیگری، با قلبی یکسان به سوی نور حرکت میکند. هر حرکت در این طواف، یادآور این است که هیچکدام از ما به تنهایی قادر به درک و فهم عظمت خداوند نیستیم، بلکه در کنار یکدیگر، در این حرکت دایرهای، به حقیقت نزدیک میشویم.
در دل این طواف، دعای "ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة" به زبان جاری میشود و در دل هر زائر، نوری از امید و آرامش میافروزد. این دعا، نه تنها آرزوی دنیوی و اخروی است، بلکه تأملی عمیق در مورد روح انسان و نیازهای معنوی اوست. هر کلمه از این دعا، در دل انسان بازتاب مییابد و او را به یاد میآورد که در این جهان، علاوه بر تلاش برای بهبود وضعیت دنیوی، باید به دنبال کمال روحانی و تقوا باشد.
یکی از زائران که کنار من در حال طواف بود، با صدای آرام و پر از ایمان به من گفت: "این حرکت دایرهای نمادی از بیپایانی عشق به خداست." در آن لحظه، اشکهای من جاری شد. این جمله، به عمق قلبم رسید، چرا که احساس کردم در این دایره، تنها انسان نیست که به حرکت در میآید، بلکه عشق به خداوند است که او را در این مسیر هدایت میکند. هر دوری که به دور خانه خدا میزنیم، گویی به سوی بیپایانی حرکت میکنیم که هیچگاه پایان نمییابد. این حرکت نه تنها به سمت خداوند است، بلکه در مسیر درک بیپایانی از محبت و رحمت الهی قرار داریم.
این تجربهای است که نه تنها در آن لحظات خاص، بلکه در طول زندگی انسان تأثیر میگذارد. طواف خانه خدا، فرصتی است برای رهایی از محدودیتهای دنیوی، برای فراموش کردن دنیا و مادیات و بازگشت به حقیقت وجودی خود. در این لحظات، انسان میفهمد که بندگی خداوند نه تنها در عبادات ظاهری است، بلکه در درک این حقیقت که انسان در برابر عظمت خداوند بسیار کوچک است، ولی در عین حال در آغوش رحمت بیپایان خداوند قرار دارد.
این طواف، در واقع یک سفر روحانی است که انسان را از هر گونه گناه و اشتباهی پاک میکند. این حرکت دایرهای، نمادی از حرکت روح انسان به سمت پاکی، کمال و نور است. در این لحظات، انسان به حقیقت پی میبرد که خداوند نه تنها بزرگ است بلکه در تمام جزئیات زندگی انسان حضور دارد. طواف خانه خدا به نوعی راهی است برای رهایی از گرفتاریها، برای به دست آوردن آرامش و برای نزدیک شدن به خداوند در عمیقترین لایههای وجود انسان.
این لحظات در طواف خانه خدا، لحظاتی هستند که هیچگاه فراموش نمیشوند. در این لحظات، انسان درک میکند که عشق به خداوند یک فرآیند بیپایان است، که در آن انسان در هر حرکت خود به سوی کمال نزدیکتر میشود. این طواف، نه تنها یک حرکت جسمانی، بلکه یک سفر روحانی است که انسان را به عمق وجود خود و به حقیقت نزدیک میکند.
هجرت به سوی خدا؛ سفری از تاریکی به نور با حج
در دنیای پر از تکاپو و دگرگونی، هیچ شکی در نزدیکی بیکران خداوند به بندگانش وجود ندارد. او همیشه در کنار ماست، در هر لحظه و در هر پنهانی از دلها و ذهنها. اما گناهان و تعلقات دنیوی، همچون پردههای ضخیم و تاریک، این حقیقت ناب و لایتناهی را از چشم دل ما میپوشانند. در حقیقت، خودخواهیها و خطاهای انسانی هستند که این نزدیکی را مخفی میسازند و در اعماق دل، آگاهی از این حقیقت را به چالش میکشند.
برای رهیدن از این حصار، باید همچون گفته حافظ، «تو خود حجب خویش حافظ از میان برخیز»، از خویشتن فاصله گرفت. این دعوتی عمیق است که به انسان هشدار میدهد تنها در صورتی میتواند به حقیقت برسد که از هر آنچه که خود را از آن میداند عبور کند. هجرت، نه فقط به معنای ترک مکان، بلکه به معنای ترک افکار، تعلقات، و حتی هویتهای دروغین است. در این سفر روحانی، انسان باید از خواستههای مادی و دنیوی عبور کند، باید از خودخواهیها و توهماتش رها شود و خود را در نور بیپایان خداوند غرق کند.
هجرت به سوی خداوند؛ درک حقیقت در خانه کعبه
اسلام، با به تصویر کشیدن هجرت به سوی خدا در قالب سفر به خانه خدا، این معنا را به شکلی بسیار روشن در مقابل چشمان ما قرار میدهد. کعبه، تنها یک بنای سنگی نیست، بلکه نمادی است از سفر جمعی انسانها به سوی حقیقتی که در تمام وجودشان نهفته است. در موسم حج، انسان نه فقط به مکانی خاص میرود، بلکه به سفری درونی گام مینهد که در آن میتواند به آرامش، حقیقت و رهایی دست یابد.
در این مسیر، حج همچون دریچهای است که به انسان امکان میدهد «پلهپله تا ملاقات خدا» نزدیک شود. سفر به سوی خدا، همانطور که در قرآن آمده، فرار از غیر خدا به سوی اوست. فرار به سوی خدا یعنی رها شدن از تمام چیزهایی که ما را از حقیقت جدا میسازد. خدا در هر جا و در هر لحظه حاضر است، و این سفر، انسان را از بندهای درونی خود و از دنیاهای مادی رها میکند و به سوی نور جاویدان سوق میدهد.
ایام حج، همچون دورهای از تطهیر است که در آن انسان از تمامی زنگارهای گناه و پلیدیهای درونی پاک میشود. حج، تولدی دوباره است، تولدی که انسان را از عالم ماده به عالم معنا انتقال میدهد. در این سفر، هر گامی که برداشته میشود، انسان را از خودبینی و تعلقات دنیوی دور میکند و به نزدیکترین حالت به حقیقت میرساند.
گویی انسان در این مسیر به سوی نور الهی حرکت میکند، نوری که از دل کعبه و از هر گوشهای از عالم وجود میتابد. این نور، تمام زشتیها و پلیدیهای درونی انسان را پاک میکند و او را به جایی میبرد که گویی تازه از مادر متولد شده است.
حج، فرصتی برای رهایی از گناهان: نور الهی و بازگشت به اصل وجود
به همین دلیل است که گفته شده است: «مردم موظفند به زیارت خانه خدا بروند، پیش از آنکه با آلوده شدن به گناه، آن نور الهی حج از ایشان رخت بربندد.» حج، فرصتی است که نباید از دست برود. در این زمان خاص، انسان میتواند از تمام پلیدیها و گناهان رها شود و به نورانیترین حالت خود برسد. اما اگر این فرصت گرانبها نادیده گرفته شود، نور الهی که از این سفر بر دل انسان میتابد، ممکن است خاموش شود و انسان مجدداً در لایههای تاریک نفس گرفتار بماند.
حج، بیشتر از یک سفر ظاهری، یک سفر درونی است. این سفر، مسیر تحول و تکامل روحانی است، جایی که انسان باید از هر آنچه که او را از خداوند دور میکند، جدا شود و تنها در جستجوی او باشد. در این سفر، هر گام به سوی خداوند، انسان را از تمامی زوایای تاریک نفس آزاد میکند و به حقیقتی متعالی میرساند. این سفر، نه تنها رهایی از گناهان است، بلکه رسیدن به حقیقتی است که در وجود هر انسان نهفته است: نزدیکی به خداوند، یگانه حقیقت که هر جستجویی به سوی او باز میگردد
رزمندهای که سید حسن نصرالله مسئول گزینش او بود
محمد قطرانی فعال فرهنگی در یادداشتی به مناسبت تشییع سید حسن نصرالله نوشت:
کنار آتش روشن در شومینه، در خانهی سرد سید نشسته بودیم. خانهشان در روستایی زیبا، نزدیکی نبطیه، قرار داشت. مانند بسیاری از جنوبیها، آنها هم خانه و کاشانه را ترک کرده بودند و بهتازگی بازگشته بودند.
سید مرا به سهرهای دعوت کرده بود، همراه با برخی رزمندگان حزب، تا دربارهی حال و آیندهی مقاومت صحبت کنیم. سهره کاملاً عربی بود! سید، آن سید دیگر، و برادر دیگر، سیگار را با سیگار روشن میکردند و من آخرش حساب تعدادشان را از دست دادم!
پدرخانم سید، که از دههی ۸۰ میلادی عضو حزبالله بود و از قضا سید حسن نصرالله مسئول گزینش او بود، حرفهای شنیدنی بسیاری از گذشته و حال حزب داشت. در میان صحبتهایش، خاطرهای تعریف کرد که پیشتر بخشی از آن را از زبان یکی از برادران سپاه که مدتی در لبنان فرماندهی کرده بود، شنیده بودم.
میگفت وقتی قرار بود در همان دههی ۸۰ عملیاتی بزرگ تحت عنوان عملیة البدر الکبری انجام شود، سید عباس موسوی به برادران ایرانی گفته بود: «شما انگار حواستان نیست که ما کلاً چند نفر هستیم؟ کل موجودیت حزب چیزی در حدود ۳۰۰ نفر است و این عملیات یعنی از بین رفتن همهی ما!» در نهایت، نقشهی عملیات کمی تغییر کرد، اما در عین پیروزیهای بزرگ، شهدای فراوان، مجروحان بسیار، و اسیران متعددی نیز حاصل این عملیات شد.
حزب ۳۰۰ نفرهی آن روز، امروز، پس از حدود ۴۰ سال، به کجا رسیده است؟ بهجرئت میتوان گفت که امروز دیگر تفاوتی میان هویت شیعی و هویت حزبالله وجود ندارد؛ امروز همهی شیعیان، در تفکر و در ساختار، حزباللهاند. حزب، سازمانی دارد که حتی شهادت ابرمردی همچون سید حسن نصرالله نیز آن را از پا نمیاندازد.
امروز مقاومت، هویت جدانشدنی شیعیان لبنان شده است، حتی افرادی مانند نبیه بری و حزب امل، که روزگاری در حرب الإخوة سلاح بر روی حزب کشیده بودند، نیز اکنون در پروژه و برنامهی آن جای گرفتهاند. اینها نتیجهی چیست؟ صبر، برنامهریزی بلندمدت، و استقامت انسانهای بزرگی چون شهید امت، شهید سید حسن نصرالله.
اگرچه حزبالله روزهای سختی را میگذراند، اما پیشتر روزهای بسیار سختتری را، با توانی بهمراتب کمتر، پشت سر گذاشته است. این عوعوی سگهای آمریکایی نیز در لبنان خواهد گذشت، و آنچه باقی خواهد ماند، مقاومت است و مقاومت است و مقاومت!