emamian

emamian

آیا قوانین اسلام الزامی و اجباری است؟ چگونه ممکن است اصل پذیرش دین اختیاری باشد، اما انجام قوانین آن الزامی تلقی گردد؟ آیا آیات قرآن از الزامی بودن قوانین دین پشتیبانی می‌کند؟

نوشتار حاضر با ذکر چند نکته کوتاه به پاسخ این سوالات می‌پردازد:

ابتدا باید دانست که مقایسه میان ایمان و انجام قوانین، مقایسه صحیحی نیست؛ زیرا ایمان امری قلبی و درونی است و اجبار بر آن، معنا ندارد؛ اما قوانین دینی (فروع دین) افعالی بیرونی هستند و می‌توان از الزامی بودن آن سخن گفت.

تفاوت دیگری که میان اختیاری بودن ایمان و الزامی بودن تعهد به قوانین شرعی وجود دارد، مانند تفاوت اختیاری بودن ورود به یک کشور و الزامی بودن اجرای قوانین آن است. می‌دانیم ورود به یک کشور الزامی نیست اما اگر کسی به خواست خود وارد کشوری شد، ملزم به اجرای قوانین آنجا است و در صورت تخلف مجازات می‌شود. ورود به حوزه اسلام نیز گرچه امری اختیاری است، با پذیرش تکالیف و حقوقی همراه است و می‌‌‌توان شخص را نسبت به انجام و ترک آن مواخذه کرد.

در مورد الزام قوانین اسلامی و عدم اختیار مسلمانان در پذیرش و یا عدم پذیرش این قوانین، قرآن کریم دربردارنده آیاتی است که نشان می‌دهد مسلمانان در اجرای قوانین دینی اختیار نداشته و ملزم به اجرای آن هستند. در ادامه چند دسته از این آیات را ذکر می‌کنیم:

دسته اول: آیاتی که بیانگر حدود شرعی است:
«وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّه‏»؛[1] «دست مرد دزد و زن دزد را، به كيفر عملى كه انجام داده‏‌ا‌ند، بعنوان يک مجازات الهى، قطع كنيد!»
«الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني‏ فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ»؛[2] «هر يک از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد!»

قرار دادن مجازات شرعی برای برخی از امور مانند سرقت، زنا، محاربه و... در قرآن کریم نشانگر لزوم اجرای این احکام در جامعه است. به گونه‌ای که ترک این قوانین علاوه بر مجازات اخروی، با مجازات دنیوی نیز همراه است.

قوانین

دسته دوم: آیاتی که می‌توان جواز تعزیر توسط حاکم را از آن برداشت کرد:
«إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَة»؛[3] «كسانى كه دوست دارند زشتی‌ها در ميان مردمِ با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت است‏».

در تفسیر این آیه این گونه آمده است: «اين‌كه مى‌‏گويد: آن‌ها عذاب دردناكى در دنيا دارند، ممكن است اشاره به حدود و تعزيرات شرعيه و عكس العمل‌هاى اجتماعى و آثار شوم فردى آن‌ها باشد كه در همين دنيا دامن‌گير مرتكبين اين اعمال مى‌‏شود».[4]

بر این اساس حاکم شرع برای اجرای صحیح قانون اسلام و جلوگیری از اشاعه فحشا در جامعه می‌توان مجازاتی برای متخلفان در نظر بگیرد. آیا معنای این امری چیزی جز اجبار بر قوانین است؟ اگر اجرای قوانین اسلامی اجباری نباشد تعیین مجازات دنیوی چه معنایی دارد؟

دسته سوم: آیاتی که بیانگر عدم اختیار انسان در انجام دستورات خدا و پیامبر است:
«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِم‏»؛[5] «هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد!»

در تفسیر نمونه می‌خوانیم: «"قضى" در اينجا به معنى "قضاى تشريعى" و قانون و فرمان و داورى است‏».[6] بر این اساس کسی نمی‌تواند خود را نسبت به اجرای قوانینی که در شریعت اسلام آمده است مخیر بداند.

حاصل آن‌که الزامی بودن قوانین دینی با اختیاری بودن اصل ایمان منافاتی نداشته و آیات متعددی از قرآن کریم بر آن دلالت دارد.

پی‌نوشت:
[1]. قرآن کریم، سوره مائده، آیه38.
[2]. همان، سوره نور، آیه2.
[3]. همان، سوره نور، آیه19.
[4]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ دهم، دارالكتب الإسلامية، 1376ش،ج14، ص404.
[5]. قران کریم، سوره احزاب، آیه36.
[6]. مكارم شيرازى، تفسیر نمونه،همان، ج17، ص318.

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار صدها نفر از نخبگان جوان و استعدادهای برتر علمی، نخبگان دانشگاهی را در چهار دهه اخیر موجب آبروی ایران خواندند و افزودند: همه بویژه مسئولان و مؤثرین در فضای کشور باید نخبگان علمی را جزو مهمترین ثروت‌های کشور بدانند و از آنها حمایت کنند و نخبگان نیز ظرفیت‌ها و استعدادهای فردی خود را به سرمایه پیشرفت کشور تبدیل کنند.

ایشان با اشاره به افق روشن آینده کشور تأکید کردند: در چهل و سه سال اخیر چندین بار از فروپاشی جمهوری اسلامی حرف زده‌اند اما پایداری و استمرار حرکت انقلاب نشان می‌دهد این تحلیل غلط و غیر واقع‌بینانه است.
رهبر انقلاب با سپاسگزاری عمیق از پروردگار به علت تشکیل مجدد جلسه‌ی همیشه شاداب و امیدبخش با نخبگان بعد از سبک شدن مشکل کرونا گفتند: مطالبی که نخبگان مطرح کردند بسیار خوب و پیشنهادها نیز درست و غالباً عملی بود و نشان داد بسیاری از مشکلات، مشکلات مدیریتی بوده است چرا که راهکارها وجود دارد.
ایشان وزیران حاضر در جلسه را به انتقال و پیگیری پیشنهادهای نخبگان در هیئت وزیران مأمور کردند و افزودند: باید با رفتار کریمانه با نخبگان به عنوان ثروت عظیم ملی، در مراقبت از این ثروت تعیین کننده و افزایش آن، به جدّ تلاش کنیم.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، نخبه علمی و دانشگاه را از ارکان مهم پیشرفت کشور  دانستند و افزودند: هر قدر دانشگاه تعطیل و روند فعالیت علمی تخریب و ناقص شود برای دشمن مغتنم است به همین علت نه دیروز و امروز بلکه در مقاطع مختلف برای توقف دانشگاهها تلاش کرده‌اند.
رهبر انقلاب همچنین دانشگاه را از بزرگترین موانع سلطه استکبارخواندند و افزودند: قدرتهای گردن‌کلفت جهان برای سلطه بر دیگران و عقب نگه داشتن ملتها، از اسلحه، فریب و حتی علم استفاده می‌کنند بنابراین دانشگاهی که سطح علم کشور را بالا می‌برد، در حقیقت مانع سلطه دشمن می‌شود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای استعداد طبیعی و هوش سرشار، همت و تلاش و پشتکار، و هدایت و توفیق الهی را عناصر اصلی تبدیل یک فرد با هوش به فردی نخبه و ممتاز و برگزیده خواندند و افزودند: البته فراهم بودن زمینه مناسب، عامل مهم به نتیجه رسیدن این روند است.
ایشان فراهم شدن زمینه نخبه‌پروری با پیروزی انقلاب اسلامی را واقعیتی مسلم و تشکیک‌ناپذیر خواندند و افزودند: پس از انقلاب، با توسعه دانشگاهها در اقصی نقاط کشور، ‌افزایش خیره‌کننده تعداد دانشجویان و استادان و ایجاد پرشمار پژوهشگاه و اندیشکده، زمینه توسعه علم و نخبه‌پروری فراهم آمده و هدف جمهوری اسلامی یعنی گسترش دانشگاه و ارتقای توانایی علمی به فضل الهی محقق شده است.
رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه دانشگاهیان ما اجازه ندادند کشور محتاج غربی‌ها بماند، گفتند: نخبگان دانشگاهی ما بدون هیچ مبالغه، موجب آبروی ایران هستند و در هر زمینه‌ای دانشمندان ما ورود و تمرکز کردند، تحسین مجامع علمی جهان را برانگیختند بنابراین هم باید دیگران قدر شما را بدانند هم خودتان، و من نیاز بسیار قدردان شما هستم.
ایشان در تشریح گوشه‌هایی از افتخارات نخبگان و دانشمندان کشور،‌ به تحقیقات و دستاوردهای پژوهشگاه رویان در عرصه هایی همچون سلول‌های بنیادی و شبیه‌سازی حیوان زنده، پیشرفت در بیوشیمی، پرتاب و انتقال ماهواره به فضا، دستاوردهای بنیادی در صنعت هسته‌ای، تولید واکسن‌های پیچیده از جمله واکسن کرونا و پیشرفت‌های خیره کننده در صنایع موشکی و پهپادی اشاره کردند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه انسان‌های با هوش که از استعداد و علم خود در جهت ساخت سلاح اتمی و سلاح شیمیایی و یا ابزارهای جاسوسی استفاده کرده‌اند، نخبه نیستند، افزودند: نخبه آن انسان صاحب استعداد و پرتلاش است که از هدایت الهی بهره گرفته است.
ایشان در ادامه موضوع «انتظار از نخبگان» را مطرح کردند و گفتند: از فرد نخبه این انتظار وجود دارد که ظرفیت شخصی خود را تبدیل به ظرفیت ملی کند و توانایی‌های خود را در جهت حل مسائل کشور قرار دهد.
رهبر انقلاب اسلامی با گلایه از برخی نخبگان که در ایران رشد می‌کنند اما ثمره این رشد را به خارج می‌برند و برخی اوقات نیز با تبدیل شدن به پیچ و مهره‌های دشمن ظرفیت خود را در اختیار آن قرار می‌دهند، افزودند: نخبه باید در کنار مردم خود بماند البته مهاجرت کردن و درس خواندن نخبه در دانشگاه‌های برتر اشکالی ندارد اما بعد از پایان تحصیلات به کشور برگردد و توانایی‌های خود را برای پیشرفت کشور به‌کارگیرد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تأکید کردند: نخبگان ما باید در محضر وجدان خود و در محضر خدا، این مسئله را حل کنند.
ایشان توقع دیگر از نخبگان را «دچار غفلت نشدن» دانستند و گفتند: نخبگان نباید از توانایی‌های خود غفلت نکنند تا تلاش و حرکت آنها متوقف نشود و اسیر سرگرمی‌های زیان‌بار نشوند.
رهبر انقلاب اسلامی غفلت نکردن از ظرفیت‌های عظیم و وسیع کشور را یکی دیگر از الزامات نخبگی برشمردند و افزودند: متأسفانه اکثر نخبگان از ظرفیت‌های گسترده کشور مطلع نیستند و یکی از کارهای مهم معاونت علمی ریاست جمهوری آشنا کردن نخبگان جوان با ظرفیت‌ها و کارهای بزرگ در دست انجام است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: برخی حتی ظرفیت‌های بزرگ کشور را انکار می‌کنند و خواستار جمع‌آوری ظرفیتی همچون صنعت هسته‌ای می‌شوند و به دروغ می‌گویند «دنیا امروز از انرژی و صنعت هسته‌ای رویگردان شده است».
ایشان تأکید کردند: اگر ما صنعت هسته‌ای را در آن زمانی که آغاز کردیم، شروع نمی کردیم باید ۱۰ سال بعد وارد این موضوع می‌شدیم و بعد از ۳۰ سال نتیجه می‌گرفتیم.
رهبر انقلاب اسلامی «غفلت از دشمن» را از خطرات پیشِ روی نخبگان دانستند و گفتند: براساس اطلاعات متقن، سرویس‌های جاسوسی برای فریب و جذب نخبگان و یا خراب کردن ذهن آنها، در پوشش مراکز علمی، نخبگان را دعوت می‌کنند و خود را نیز بسیار مؤدب و با هوش جا می‌زنند تا بتوانند نقشه خود را پیش ببرند.
ایشان در ادامه در خصوص انتظارات از دستگاههای مسئول در قبال نخبگان خاطرنشان کردند: در یک کلمه انتظار اصلی از دستگاهها، حمایت از نخبگان به صورت عاقلانه، خردمندانه و با توجه به جوانب گوناگون است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: یکی از موارد حمایت این است که نخبه‌ای که در داخل درس خوانده و یا از خارج آمده، در اینجا اشتغال متناسب با دانش خود و همچنین امکان تحقیقات و ارتباط با مراکز علمی دنیا را داشته باشد و این توقع زیادی نیست.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به مهاجرت مجدد برخی از نخبگانی که از خارج برگشته بودند، خطاب به مسئولان گفتند: نباید بگذاریم نخبگان به واسطه برخی سنگ‌اندازی‌ها یا برخوردهای نامناسب، از دانشگاه و ادامه فعالیت در کشور، مأیوس شوند و هرچه در این زمینه خرج کنیم، هزینه نیست بلکه سرمایه گذاری است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم اصلاح شاخص ارزیابی اساتید و نخبگان، خاطرنشان کردند: اکنون شاخص ارزیابی اساتید و نخبگان، تعداد مقالات است در حالی‌که باید موضوع حل مسئله را شاخص ارتقاء قرار داد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش پایانی سخنانشان به یک موضوع اساسی درباره تحلیل صحیح مسائل، تصحیح افق دید و حرکت بر مبنای آن پرداختند.
ایشان با اشاره به تبلیغات مستمر غربی‌ها از ابتدای پیروزی انقلاب تا به امروز مبنی بر رو به زوال بودن جمهوری اسلامی گفتند: آنها برای این ادعا زمان هم تعیین می‌کردند و هر بار می‌گفتند یک ماه دیگر، یک سال دیگر یا پنج سال دیگر، کار جمهوری اسلامی تمام است و عده‌ای نیز در داخل از سرِ غفلت یا بدخواهی این ادعاها را ترویج می‌کردند.
رهبر انقلاب با اشاره به تیتر یکی از روزنامه‌ها در زمان حیات امام(ره) مبنی بر اینکه «نظام در حال فروپاشی است» و پاسخ کوبنده امام که «خودتان در حال فروپاشی هستید و نظام محکم و مستحکم ایستاده است» افزودند: بعد از رحلت امام در سال ۶۹ عده‌ای که در بین آنها افراد موجّه و با سابقه نیز حضور داشتند در اعلامیه‌ای گفتند «نظام در لبه پرتگاه است».
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تأکید کردند: ما تسلیم نشدیم و ایستادیم و ان‌شاءالله همچنان خواهیم ایستاد.
ایشان با اشاره به وجود دو نظام تحلیلی در این زمینه گفتند: یک نظام تحلیلی معتقد است کار و ایستادگی در مقابل هنجارهای فراگیر جهانی و قدرتهای برخاسته از این هنجارها همچون آمریکا، بی‌فایده و موجب از بین رفتن است، این افراد کسانی را هم که تحلیل دیگری از واقعیات و جهان دارند، متوهم تصور می‌کنند.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: اما تحلیل دوم و واقع‌بینانه بر این اساس است که مجموعه واقعیات را، آن هم نه فقط واقعیات خوب بلکه واقعیات بد را با هم می‌بیند و بر اساس آن حرکت می‌کند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: هرگز نقاط ضعف را انکار نکرده‌ایم و دراین باره ما بیش از همه در جلسات رمضانیِ مسئولان نظام و در جلسات خصوصی، تذکر داده‌ایم و بارها گفته‌ایم که عقب هستیم.
رهبر انقلاب افزودند: اما واقعیت قابل توجه این است که جمهوری اسلامی حرکت پر شتابی را که از انتهای قافله آغاز کرده بود ادامه داده و امروز به نزدیکی‌های جلوی قافله رسیده است.
ایشان با اشاره به پیشرفت‌های درخشان کشور در دانش و مدیریتهای گوناگون، گفتند: ضعف‌هایی وجود دارد و بعضی از مسئولان و دولتها هم کوتاهی‌هایی داشته‌اند اما حرکت عمومی به سمت پیشرفت است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: نگاه کنید ۴۰ سال یا ۲۰ سال قبل جمهوری اسلامی کجا بود و امروز کجا است با همین مقایسه می‌توان فهمید کدام تحلیل واقع‌بینانه است، تحلیل غربگراها یا تحلیل انقلاب؟
ایشان جوانان و نخبگان با انگیزه را از بزرگ‌ترین نشانه‌های حرکت محکم و رو به جلوی انقلاب دانستند و افزودند: بعد از گذشت ۴ دهه از انقلاب و انبوه دشمنی‌ها و تبلیغات منفی، وجود نخبگان پر شمار و معتقد به این راه که با جدیت در حال کار و تلاش هستند، بهترین دلیل برای صحت تحلیل انقلاب از جهان و مسیر صحیح پیشرفت است.
در ابتدای این دیدار ۷ تن از نخبگان جوان به بیان دیدگاهها و نظرات خود پرداختند. آقایان و خانمها:
-    امیر محمدزاده لاجوردی – دانشجوی پسا دکترا رشته نرم افزار دانشگاه شریف
-    حمیده مجد – برگزیده طرح شهید احمدی روشن بنیاد ملی نخبگان و فعال حوزه معدن
-    جواد شمس الدینی – رتبه ۶۵ کنکور در رشته پزشکی و عضو بنیاد ملی نخبگان
-    محمد تمنایی – دکترای تخصصی مهندسی حمل و نقل دانشگاه تربیت مدرس
-    زهرا احتشام – برگزیده طرح شهید احمدی روشن و دانشجوی استعدادهای درخشان
-    سید محمد نوید قریشی – دکترای تخصصی مهندسی هوا فضا دانشگاه تهران
-    وحید ضرغامی – دکترای تخصصی فناوری نانو دانشگاه صنعتی شریف
به بیان این نکات پرداختند:
-    لزوم تحول در زیرساختهای اکتشاف و بهره‌برداری از معادن با مشارکت دادن بخش خصوصی ضمن رعایت دغدغه‌های محیط زیستی
-    کاهش تعرفه واردات ماشین آلات سنگین مورد نیاز بخش تولید که تولید داخلی ندارند
-    ضرورت ارتقاء عدالت آموزشی و برقراری طرحهای خاص حمایت آموزشی در مناطق محروم
-    انتقاد از افزایش ناگهانی ظرفیت جذب دانشجویان رشته پزشکی بدون آماده‌سازی زیرساختهای لازم
-    پیشنهاد تشکیل شبکه راهبردی فرابری و ترابری به منظور تکمیل زیرساختهای حمل و نقل و تبدیل شدن ایران به قطب حمل و نقل منطقه
-    ضرورت ایجاد همبستگی بین مسئله ارتقاء در آموزش عالی با حل مسائل کشور
-    لزوم تحول در برنامه‌های فضایی بخصوص حمایت مالی در مقیاس ملی و تقویت همکارهای بین‌المللی
-    ضرورت سیاستگذاری بر رشد شرکتهای دانش بنیان در بخشهای دارای تقاضا و بازار و ایجاد جذابیت برای سرمایه‌گذاری های سودآور مردمی
در این دیدار همچنین دکتر دهقانی فیروزآبادی سرپرست معاونت علمی و فناوری رئیس جمهور، نهضت علمی در کشور را محصول گفتمان‌سازی و پیگیریهای جدی رهبر انقلاب اسلامی در سالهای گذشته دانست و با اشاره به لزوم رشد صنایع دانش بنیان به منظور تقویت زنجیره ارزش گفت: ایجاد و احیاء صنایع دانش‌بنیان بر مبنای قانون جهش تولید، همکاری با شبکه‌های دانش‌بنیان، حمایت از تولید داخلی فناورانه و جلوگیری از واردات غیرضروری در دستور کار دولت است.

برنامه‌های دینی به گونه‌ای طراحی شده است که عمل به فرامین آن موجب شود، هم به زندگی و لذت‌های دنیوی پرداخته شود و هم برنامه سعادت اخروی را رقم بزند. انسان عاقل با توجه به محدود بودن زندگی این دنیا از آخرت غافل نمی‌شود و تمرکز خود را بر بهتر زندگی کردن در هر دو جهان قرار می‌دهد، اما در تقابل دنیا و آخرت حاضر است جان خود را فدای سرای ابدی کند و چه خوب معامله‌ای است که از کم بگذری و به زیاد برسی.  چه بسا اشخاصی با پیشه کردن صبر، هم دنیا و هم آخرت خود را آباد می‌کنند و از نعمت های الهی در هر دو جهان بهره‌مند می‌شوند.

رابطه دین دنیا و آخرت از منظر قرآن کریم

برخی بر این باورند که دین مرتکب یک جرم می‌شود که به انسان اجازه نمی‌دهد زندگی خود را تا عمق و ابعاد آن دریابد؛ دینداران به بهانه زندگی واقعی در جایی دیگر، خود را از لذت زندگی در دنیا محروم ساخته‌اند.

دین نه تنها در مورد زندگی در این دنیا برنامه های دقیق و عملیاتی دارد بلکه راه های بهره مندی حداکثری از دنیا برای دستیابی به سعادت آخرت را نیز پیش رو قرار می دهد؛ با این حال برخی دین گریزان صرفاً به خاطر این که دین، بهره در آخرت را بزرگ تر از دنیا می داند، با این بهانه که می‌خواهند همه چیز را با حواس پنجگانه خود درک کنند منکر قیامت و معاد می‌شوند زیرا آن دنیا را به چشم ندیده‌اند! این در حالی است که بخش مهمی از اتفاقاتی که در همین دنیا رخ می‌دهد از طریق لمس، دیدن و ... قابل درک نیست مانند عواطف و احساساتی همچون ترحم، تنفر و... که فقط با حس باطنی قابل درک اند. همچنین آن ها در مورد آینده و یا موارد کشف نشده نمی‌توانند اظهار نظر کنند در حالی که احتمال دارد، وجود داشته باشند.

مادی گرایان قیامت را نیز با این بهانه که عاجز از درک آن هستند انکار می‌کنند؛ در صورتی که تنها راه شناخت معاد و ویژگی‌های آن از طریق سخنان الهی و فرستادگان او به صورت وحی می‌باشد. به خصوص که تمامی انبیاء به صورت مشترک از معاد سخن گفته‌اند و در قرآن کریم و روایات، مکرر اصل معاد، نشانه‌ها و خصوصیات آن بیان شده است.

دین خواستار خوبی هر دو دنیا
در منابع اسلامی جایگاه زندگی در دنیا و آخرت به طوری ترسیم شده است که دین به دنبال خوبی‌های هر دو جهان است. خدای سبحان که دنیا و آخرت از آن اوست: «فَلِلّهِ الاخِرهَ وَ الاُولَی»[1]، دعا و درخواست افرادی را که حسنه(خوبی) دنیا و آخرت را با همدیگر می‏‌خواهند تایید می‌کند و می‏‌فرماید: «وَ مِنهُم مَن یَقولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا حَسنهً وَ فِی الاخِرهِ حَسنهً وَ قِنا عَذابَ النّار؛ و برخى از مردم می‌گويند: اى پروردگار ما، هم در دنيا و هم در آخرت به ما خيرى بخش، و ما را از عذاب آتش دور نگه دار.»[2]

دنیا مقدمه آخرت
به نظر اسلام، زندگی در این دنیا مقدمه‌ای برای رسیدن به جهان ابدی است. چرا که در روایات، دنیا را همانند مزرعه ای برای آخرت دانسته است: «الدنیا مزرعه الاخرة»[3] و انسان در پرتوی اعمال نیک و بد خود، آینده آن جهانش را می‌سازد. در سوره زلزله این چنین بیان شده است: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ و َمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ؛[4] پس هر کسی هم‌وزن ذره‌ای نیکی کند، آن نیکی را می‌بیند و هرکس هم‌وزن ذره‌ای بدی کند، آن بدی را می‌بیند.»

گویا حیات انسانی همانند نیم خطی است که سیر ممتدی برای انسان تعریف کرده است که شروع آن از بدو تولد انسان است و دین برای این حیات پیوسته برنامه دارد و او را یاری می‌دهد.

آثار دین
برنامه‌های دینی علاوه بر توجه اخروی موجبات عافیت و سلامت در جسم و روح انسان را در دنیا فراهم می‌آورد؛ اسلام در بُعدهای مختلف زندگی، دارای آدابی است که از چیدن موی سر تا گرفتن ناخن انگشتان پا، روش را بیان کرده است؛ به عنوان نمونه غذای جسمی او را این چنین مورد توجه قرار داده است و گفته است انسان باید به طعام(غذای) خود به دقت بنگرد: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ؛[5] آدمی باید به قوت و غذای خود با چشم خود بنگرد.»

عامل رسیدن به موفقیت
همچنان که غیردینداران برای موفقیت‌های دنیوی خود تلاش و سختی دارند، یک شخص دیندار در پرتو کوشش و مجاهدت به پیروزی و رستگاری دست پیدا می‌کند و برای رسیدن به دین کامل نیازمند است که تلاش کند: «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ؛[6] و اين‌كه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست.» خداوند نیز به پاس تلاش انسان در مسیر پروردگارش، به او وعده‌ی پاداش داده است و خطاب به او می‌گوید: «یا اَیُّها الاِنسانُ اِنَّکَ کادِحٌ اِلی رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاقیه؛[7] اى انسان، تو در راه پروردگارت رنج فراوان مى‌كشى؛ پس پاداش آن را خواهى ديد.» بدیهی است که دینداران هر قدر به طور کامل‌تر به فرامین الهی عمل کنند این هدف نیز به نحو احسن محقق می‌شود و هر اندازه که از دستورات اسلام فاصله بگیرند خود را از موهبت‌های آن محروم کرده‌اند.

دنیا محل ابتلاء(آزمایش)
در مسیر رسیدن به موفقیت‌های دنیوی و اخروی موانع و سختی‌هایی نیز وجود دارد؛ زیرا حقیقت دنیا محل بلا و مصیبت است و از همین رو خداوند به صبرکنندگان در برابر مصائب مژده می‌دهد و می‌فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ؛[8] و قطعاً شما را به چيزى از [قبيلِ‌] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جان ها و محصولات مى‌آزماييم؛ و مژده ده شكيبايان را.»  در عرصه های سخت، انسان خود را بالا می‌کشد و به موفقیت دست پیدا می‌کند.

غرق شدن در دنیا
سبک زندگی اسلامی به گونه ای طراحی شده است که هم دنیای انسان و هم آخرت او را تامین می‏ کند؛ اما توجه داشتن به دنیا غیر از دنیایی شدن دین است. دنیایی محض بودن بدون در نظر گرفتن جهان ابدی، امری نکوهیده است؛ چنان‌که در قرآن کریم به مذمت آن اشاره شده است: «فَمِنَ النّاسِ مَن یَقولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا وَ ما لَه فِی الاخِرَهِ مِن خَلاق؛[9] پس گروهی از مردم می گویند: پروردگارا! به ما در دنیا [کالای زندگی] عطا کن؛ در حالی که برای آنان در آخرت هیچ بهره ای نیست.»

جمع بندی 
خداوند دینی فرستاده است تا بدانیم بدون حسنه دنیا نمی‏‌توان به حسنه آخرت دست یافت. بنابراین دین الهی، به دنیا نیز توجه دارد و آن را مقدمه‌ای برای جهان ابدی می‌داند.

پی نوشت:
1. سوره نجم، آیه 25.
2. سوره بقره، آیه 201.
3. بحارالانوار، ج 67، ص 225 (باب 54).
4. سوره زلزله، آیه7-8..
5. سوره عبس، آیه 24.
6.سوره نجم، آیه 39.
7. سوره انشقاق، آیه 6.
8. سوره بقره، آیه 155.
9. سوره بقره، آیه 200.

امام صادق علیه‌السلام:

مَنْ فَارَقَ جَمَاعَةَ اَلْمُسْلِمِینَ وَ نَکَثَ صَفْقَةَ اَلْإِمَامِ جَاءَ إِلَی اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْذَمَ

هر کس از جماعت مسلمانان جدا شود و عهد و پیمان خود را با رهبر بشکند، دست بریده محشور خواهد شد.

(محشور شدن با دست بریده؛ یعنی آنکه در دست خود چیزی ندارد که سبب نجاتش گردد و دستش از همه جا کوتاه است .)

 

کافی، جلد ۱، ص ۴۰۵

سه شنبه, 26 مهر 1401 12:51

پاسخ به یک ادعا از سوی بهائیت

- شبهه

بهائی‌ها مدعی‌اند که تعالیم آنها برای اولین بار بیان شده است. یکی از مصادیق این ادعا، آموزه‌ی تعلیم و تربیت است که ادعای بدیع بودن آن را دارند. آیا براستی بهائیت تعالیم جدیدی را به بشریت ارائه کرده است؟

 

_ پاسخ

 

مقدمه

یکی از گرایش‌های فطری انسان، میل به حقیقت‌جویی است. انسان برای شناخت حقایق اطراف خود نیاز به‌ علم‌ آموزی دارد.‌ در همه ادیان الهی بویژه در دین اسلام به این موضوع پرداخته شده است‌. دین اسلام با دعوت به علم‌آموزی آغاز شده و اولین آیاتی که بر وجود مقدس پیامبر نازل شده‌، نشان از جایگاه والای علم‌آموزی در تعالیم اسلامی دارد.

 

بهائیت

بهائیت فرقه ضاله‌ایست که رهبر این فرقه عبدالبهاء، سعی در تبلیغ آموزه‌های انحرافی خود دارد. یکی از آموزه‌های اصل بهائیت تعلیم و تربیت است. عبدالبهاء ادعا می‌کند که ما این تعالیم را برای اولین ‌بار به گوش بشریت رسانده‌ایم و تعالیم ما قابل اجراست.

 

تعلیم و تربیت

اصول اعتقادی عبدالبهاء در تعلیم و تربیت عبارت است از:

۱. تعلیم و تربیت عمومی است نه محدود به افراد معدود.

۲. تعلیم و تربیت اطفال بایستی اجباری باشد نه اختیاری. اگر پدری در تعلیم و تربیت فرزند خود غفلت ورزد، حق پدری از او ساقط می‌شود.

۳. این اصول باید در سراسر کره زمین براساس واحد باشد.

۴. تربیت دختران نسبت به پسران ارجحیت دارد و اظهار می‌دارند، دختران مادر خواهند شد و در صورتی که تربیت صحیحی نداشته باشند، نمی‌توانند اطفال خود را خادم عالم انسانی تربیت نمایند. (۱)

 

نقد و بررسی

به منظور رد یا اثبات این ادعا به منابع تاریخی مراجعه و آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

۱. بدیع نیست

از جمله ادعاهای بهائیت در تعلیم و تربیت بدیع بودن آموزهای آن است و این در حالی است که سالیان بسیار دورتر از تاسیس بهائیت، در ادیان الهی به اهمیت در تعلیم و تربیت پرداخته شده است. به جرأت می‌توان گفت که در هیچ یک از ادیان و مکاتب به اندازه اسلام به کسب معرفت تاکید نشده تا جایی که اسلام آن را فریضه می‌داند.

در قرآن کریم آیات بی‌شماری در خصوص علم آموزی نازل گردیده است از جمله آیات سوره علق "الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَم (۲) او که با قلم آموخت. آنچه را انسان نمی‌دانست به او آموخت". همچنین سوره قلم "ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ (۳) نون. به قلم و به آنچه می‌نویسند سوگند".

علاوه بر قرآن در روایات نیز بر اهمیت علم‌آموزی تاکید زیادی شده به عنوان مثال پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: "اُطلبوا العلم وَلو بِالصین (۴) علم بیاموزید حتی اگر در سرزمین چین باشد".

بنابراین مسئله بدیع بودن این اصل از اصول بهائیت، مردود است و ادعایی بیش نیست.

 

۲. عقلایی نبودن قید اجباری و عمومی

در دومین اصل از تعالیم عبدالبهاء آمده است که تعلیم و تربیت اجباری است نه اختیاری‌. حال جای این سوال وجود دارد که با وجودی که برخی واقعا استعداد تعلیم و تربیت را ندارند، بهائیت چه توجیهی برای آوردن قید اجباری دارد؟

عبدالبهاء از یکسو تعلیم‌ و تربیت را اجباری و عمومی می‌داند؛ اما در جایی دیگر مدعی است که: "تعلیم ‌و تربیت باید متناسب با ظرفیت و شایستگی افراد باشد. هیچ شخصی را نباید مانع از آموزش فکری و ذهنی او شد و یا او را از آن محروم کرد؛ اگر چه همه باید متناسب با ظرفیت، آموزش را دریافت کنند. هیچ کس نباید در مراحل جهل باقی بماند زیرا در عالم انسانی جهل یک نقص است. تمام بشریت را باید در ابواب علم‌ و فلسفه تعلیم داد، البته در حد نیاز. همه نمی توانند دانشمند و فیلسوف شوند ولی هر کس را باید متناسب با نیاز و شایستگی تعلیم داد." (۵)

در دین اسلام هم زور و اجبار جایی ندارد. خداوند در قرآن به پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: "وّ ما اّنتَ عّلَیهِم بِجَبّار (۶) ای پیامبر تو را بر آنان تسلطی نیست که به قبول حق وادارشان کنی".

با توجه به آنچه که گفته شد درمی‌یابیم که اکراه، اجبار، تحکم و تحمیل، بی‌رغبتی و گریز را به دنبال خواهد داشت و بکارگیری این روش‌ها غالباً اثر عکس دارد و نتیجه بخش نیست.

علاوه‌براین اگر منظور از تعلیم‌ و تربیت، تعلیم وتربیت عمومی بوده، چرا اجبار مخصوص کودکان بوده؟ در تعالیم آنها کودکان مجبور به حفظ مناجات و سرودهایی در وصف شخصیت‌های بهایی یا داستانها و نمایش و بازی‌هایی با مفاهیم بهائیت هستند؛ این در حالی است که کودکان درک کاملی از این تعالیم ندارند. کودکان در آیین بهائیت صرفا ابزاری هستند که باید به گونه‌ای تربیت شوند که متعصبانه هر عقیده‌ای را جز بهائیت رد کنند. بهائیت سعی دارد در این قشر آسیب پذیر نفوذ کند تا در آینده از آنها به نفع بهائیت و برای تبلیغ بهائیت استفاده کند.

 

۳. تناقض با دیگر تعالیم بهائیت

یکی دیگر از تعالیم بهائیت، اصل تساوی حقوق زنان با مردان است که طبق این اصل زن و مرد از حقوق مساوی با هم برخوردارند و این در حالی است که ارجحیت آموزش و پرورش دختران بر پسران، با اصل تساوی مغایرت دارد.

 

۴. تناقض در گفتار

عبدالبهاء از یکسو جهانیان را به تعلیم و تربیت یکسانی دعوت می‌کند؛ ولی خود به بهائیان امر می‌کند فرزندان خویش را به مدارس غیر بهائی نفرستند. ۷

عبدالبهاء تعلیم و تربیت مدارس غیر بهائیان را موجب جامد و بی‌روح شدن، افسردگی و مرگ مجسم می‌داند.۸

آیا این دو دستور در تضاد با یکدیگر نیست؟

 

۵. عملیاتی نشدن تعالیم بهائیت

بهائیت برای اصول و عقاید خود تبلیغات گسترده ای به راه انداختند، به گونه‌ای که تنها راه رسیدن به زندگی سعادتمندانه بشر را، عمل به این آموزه‌ها معرفی می‌کردند.

اما از رهبران این فرقه جز شعار و ادعا، هیچ راهکار مناسبی دیده و شنیده نشد و تمام آنها ناکارآمد بوده است.

 

نتیجه

پیدایش علم و دانش بشر با خلقت انسان برابری می‌کند و بشر از ابتدای خلقت درصدد آن بوده که بفهمد و درک کند. علم، راه سعادت و تکامل را به انسانها می‌آموزد. اما با نگاهی به اصول و عقاید بهائیت درمی‌یابیم که بهائیت یکی از فرقه‌های بی ‌بنیاد بشری و فاقد معیارهای‌ قوی و مستند است. تعالیم بهائیت در ظاهر نشان می‌دهد که استعدادهای بالقوه افراد را پرورش می‌دهد؛ اما با بررسی تعالیم، به عدم هماهنگی و تعارض درونی بین آموزه‌هایشان پی می‌بریم. در واقع این فرقه با استفاده از ابزارها و شگردهای سیاسی، تبلیغاتی، اجتماعی، اقتصادی و... در گوشه و کنار جامعه، افراد ساده و کم اطلاع را فریب داده و جذب می‌نماید. مقصود بهائیان از تعلیم و تربیت چیزی جز کاشتن بذر اعتقاد به بهائیت نمی‌باشد. بنابراین تا زمانی که محور تبلیغ‌ و تربیت در بهائیت مشخص نباشد، تعلیم و تربیت ذره‌ای ارزش ندارد و جز ادعا چیزی نیست.

 

پی نوشت ها:

۱.اشراق خاوری، عبدالحمید، پیام ملکوت، ص ۲۱۴

۲.سوره علق(۶۸)، آیه،۴و ۵

۳.سوره قلم (۹۶)، آیه ۱

۴.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، نشردارالکتب اسلامیه، ج ۱، ص ۱۷۰

۵.عبدالبهاء، خطابات، ج ۲، ص ۱۴۸

۶.سوره قاف(۵۰)، آیه ۴۵

۷.عبدالبهاء، مکاتیب، ج ۵، ص ۵۰

۸.عبدالبهاء، مکاتیب ،ج ۵ ص ۱۷۰

وقتی بر شخص یا اشخاصی صلوات می‌فرستیم، به این معناست که برای آنان درود و رحمت را خواستاریم.

صلوات بر پیامبر در قرآن، به مومنان سفارش شده است: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلیَ النَّبیِ‏ِّ یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَیْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِیمًا»؛[۱] «خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‏‌فرستند، ای کسانی که ایمان آورده‏‌اید بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبی گردن نهید».

 

برخی این آیه شریفه را دست آویز مقاصد خود قرار داده و برای این که با مقام اهل‌بیت پیامبر علیهم‌السلام مخالفت کنند، می‌گویند: آیه فقط امر به صلوات بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله کرده است و ما جایز نیستیم بر غیر حضرت، صلوات بفرستیم و گفتن«وآله» آخر صلوات نباید گفته شود.

 

در پاسخ به این افراد باید گفت: ما در حکم کردن، مجاز نیستیم با یک آیه از قرآن حکم کنیم؛ زیرا در آیات دیگر قرآن صلوات بر غیر حضرت نیز جایز شمرده شده است، همچنین روایات پیامبر و اهل بیت علیهم‌السلام نیز بر این امر دلالت دارند:

 

۱. «هُوَالَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ»؛[۲] «اوست کسی که با فرشتگان خود بر شما درود می‏ فرستد تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی برآورد». در این آیه شریفه، خدا و فرشتگان بر مؤمنان درود می‌فرستند، در نتیجه آیه خلاف مدعای این افراد است.


۲. «خُذْ مِنْ أَمْوَالهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِم بهِا وَ صَلّ‏ِ عَلَیْهِم»؛[۳] «از اموال آنان صدقه‏‌ای بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزه‏‌شان سازی و برایشان درود بفرست». در این آیه قرآن، به پیامبر نیز خطاب شده است که بر نیکوکاران صلوات بفرستد.


۳. در روایات نیز صلوات‌ بر غیر پیامبر وجود دارد، این روایات به حدی زیاد است که به ذکر یک مورد از صلوات‌هایی که پیامبر بر دیگران فرستاده است، اکتفا می‌کنیم: «زمانی که ابو اوفی زکات خود را پرداخت کرد، پیامبر فرمود: «اللَّهُمَّ صَلِ‏ عَلَی‏ آلِ‏ أَبِی‏ أَوْفَی»؛[۴] «خدایا درود بفرست برآل ابی‌اوفی».

 

بنابراین صلوات بر غیر پیامبر جایز است و ادله قرآنی و روایی نیزگواه بر این مطلب هستند.

 

پی‌نوشت ها:
[۱]. سوره احزاب، آیه۵۶.
[۲]. همان، آیه۴۳.
[۳]. سوره توبه، آیه۱۰۳.
[۴]. ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، دار سیدالشهدا، ج ۲، ص ۴۰.

 

دوشنبه, 25 مهر 1401 23:01

ائمه و رفع مشکلات شیعیان

اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام با فضیلت‌ترین انسان‌ها بوده و دارای کرامات فراوانی هستند. این کرامات منحصر به عصر حضور معصومان علیهم‌السلام نبوده و در زمان غیبت حضرت حجت‌بن‌الحسن علیه‌السلام نیز کرامات متعددی از ایشان مشاهده شده است.[1]

نقل این کرامات و مقام والای ائمه علیهم‌السلام برای برخی این سوال را ایجاد کرده است که چرا ایشان مشکلات شیعیان را حل نکرده و آن‌ها را از اتفاقات و حوادث نجات نمی‌دهند.

برای فهم پاسخ این سوال باید به چند نکته توجه کرد:

1. ائمه علیهم‌السلام هادیان جامعه هستند. ایشان گرچه در مواردی به اذن خداوند متعال با انجام کارهای خارق عادت، یاران و شیعیانشان را یاری می‌دهند، اما وظیفه‌ ندارند همیشه با معجزه و کرامت مشکلات دنیوی شیعیان را حل کنند.

2. اهل بیت رسول خدا علیهم‌السلام اراده‌ای مستقل از خواست خدا ندارند و هر آنچه انجام می‌دهند به خواست او و در جایی است که او مصلحت بداند.[2] گاهی خداوند صلاح بندگان و جامعه را در تحمل دشواری‌ها می‌داند. در ماجرای قیام امام حسین علیه‌السلام از زبان ایشان می‌شنویم که به محمدبن حنفیه فرمودند: «أَتانی رَسُولُ اللّهِ ص بَعْدَ ما فارَقْتُکَ، فَقالَ: یا حُسَیْنُ اُخْرُجْ فَإِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یَراکَ قَتیلا»؛[3] «هنگامى که از تو جدا شدم، پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به نزدم آمدند و به من فرمودند: اى حسین! خارج شو، خداوند مى‌خواهد تو را کشته ببیند!»

اهل بیت

3. در مواردی تحمل دشواری‌ها باعث آمرزش گناهان و ارتقای مقام انسان می‌شود. از این رو برخی از آسیب‌ها و گزندهایی که به ما می‌رسد، لطفی است از جانب خداوند متعال.

4. چه بسا در برخی از موارد آنچه باعث نجات ما می‌شود، اراده و عنایت خاص اهل بیت علیهم‌السلام باشد و ما متوجه آن نشویم. برای مثال در سال 92 در سفر زائران به کربلا، زنی که کمربند انفجاری بسته بود، پیش از آن که موفق به انتحار شود، توسط عقربی گزیده شده و مُرد. با کشف بمب و خنثی‌سازی آن توسط تیم امنیتی جان تعداد زیادی از زوار امام حسین علیه‌السلام نجات یافت.[4] آیا نمی‌توان این اتفاق را عنایتی از جانب معصومان علیهم‌السلام دانست؟

کسی چه می‌داند که عنایت و توجه ائمه علیهم‌السلام، چه مصیبت‌ها و دشواری‌هایی را از شیعیان دفع کرده است؟ مگر نه این است که امام عصر اروحنا له الفدا در نامه به شیخ مفید فرمودند: «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَلا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ، وَلَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ الَّلاْواءُ وَاصْطَلَمَکُمُ الاَعْداءُ»؛[5] «ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم که اگر جز این بود، دشواری‌ها و مصیبت‌ها بر شما فرود می‌آمد و دشمنان، شما را ریشه‌کن می‌نمودند».

اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام با فضیلت‌ترین انسان‌ها هستند برای هدایت بشر.

پی‌‌نوشت:
[1]. برای مطالعه برخی از این کرامات به کتاب «شفا یافتگان و نجات یافتگان امام زمان» اثر سید محمد طباطبایی مراجعه کنید.
[2]. صفار، محمد بن حسن‏، بصائر الدرجات‏، كوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، چاپ دوم، مکتبة آیةالله المرعشی، 1404ق، 517.
[3]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، ج44، ص364.
[4]. خبرگزاری تسنیم، یک"عقرب" ناجی زائران حسینی(ع) شد، https://tn.ai/234489.
[5]. طبرسى، احمد بن على‏، الاحتجاج، چاپ اول، نشر مرتضی، 1403ق، ج2، ص497.

دوشنبه, 25 مهر 1401 23:00

رابطه توحید و صفات ائمه(ع)

سخنان گهربار معصومان علیهم‌السلام دربردارنده ناب‌ترین و خالص‌ترین معانی توحید است.[1] خاندان مطهر عصمت و طهارت نه فقط در بیان، بلکه در عملشان نیز توحید را به صورت عملی بر جهانیان نشان داده‌اند. ماجرای شهادت امام حسین علیه‌السلام و تسلیم محض بودن ایشان در برابر خدای متعال در روز عاشورا نمونه کامل توحید در رضاست.

با این حال در بعضی از روایات صفاتی برای ائمه علیهم‌السلام ذکر شده که ممکن است برخی آن را عجیب بپندارند. این دسته از افراد، که آشنایی کافی با معارف قرآن و اهل بیت ندارند، به مراد حقیقی روایت پی نبرده و آن را مخالف توحید یافته‌اند.

برای نمونه امام سجاد علیه‌السلام در روایتی به بیان ویژگی‌های خاصی برای ائمه علیهم‌السلام می‌پردازند. در قسمتی از این روایت، حضرت پس از اشاره به اینکه ائمه علیهم‌السلام ممتاز به روح خدا هستند، می‌فرماید:

«كُلُّ مَنْ خَصَّهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالرُّوحِ فَقَدْ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَهُ يَخْلُقُ بِإِذْنِهِ‏ وَ يُحْيِي بِإِذْنِهِ وَ يَعْلَمُ الْغَيْرَ مَا فِي الضَّمَائِرِ وَ يَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّ هَذَا الرُّوحَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى فَمَنْ خَصَّهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهَذَا الرُّوحِ فَهَذَا كَامِلٌ غَيْرُ نَاقِصٍ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ بِإِذْنِ اللَّهِ يَسِيرُ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَى الْمَغْرِبِ فِي لَحْظَةٍ وَاحِدَةٍ...»؛[2] «هركسى که خداوند اين روح را به او بخشيده، امر خود را نيز به او تفويض نموده و با اجازه خدا می‌آفريند و زنده می‌كند و به ديگرى علم غيب می‌آموزد و از گذشته و آينده تا روز قيامت اطلاع دارد؛ چون آن روح از امراللَّه است. هر كه ممتاز به اين روح شد، كامل است و نقصانى ندارد؛ هرچه بخواهد با اجازه خدا انجام می‌دهد، از مشرق به مغرب در يك لحظه می‌رود و...».

در این روایت شریف برای ائمه علیهم‌السلام ویژگی‌هایی نظیر علم غیب، طی الارض، آفرینش و زنده‌ کردن مردگان بیان شده است.

آیا حقیقتاً باور به اینکه شخصی دارای این صفات است، شرک و غلو است؟

با مراجعه به آیات قرآن درصدد پاسخ به این سوال برآمده‌ایم:

1. علم غیب امام : «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی‌ غَیْبِهِ اَحَداً*إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ»؛[3] «دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده». مطابق این آیه شریفه، گرچه علم غیب اصالتاً مخصوص خداست، اما او برخی را از علم غیبش مطلع می‌سازد.

2. طی الارض: «قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»؛[4] «کسی که دانشی از کتاب [آسمانی] داشت، گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن [تخت ملکه سبأ] را نزد تو خواهم آورد!» اگر آصف بن برخیا _که به فرموده قرآن کریم، تنها اندکی از علم‌الکتاب را داراست_ می‌تواند در چشم به هم زدنی به مقر پادشاهی بلقیس رفته، تخت او را بیاورد، آیا عجیب است که امام علیه‌السلام _که قرآن او را واجد علم‌الکتاب[5] می‌داند_ طی الارض داشته باشد؟!

3. آفرینش و زنده کردن مردگان: «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي»؛[6] «و هنگامی که به اذن من، از گِل چیزی به صورت پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من، پرنده‌ای می‌شد».

«وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي»؛[7] «و مردگان را به اذن من زنده می‌کردی». این آیه بیان می‌دارد که عیسی علیه‌السلام به اذن خداوند پرنده‌ای آفریده و مردگان را زنده می‌کرد.

همان‌گونه که از آیات قرآن برداشت می‌شود، اعتقاد به اتصاف برخی انسان‌ها به صفات مذکور، هیچ مخالفتی با توحید ندارد. البته همان‌گونه که از آیات و روایات استفاده می‌شود، باید دانست که تنها خدا به صورت استقلالی واجد این صفات است و دیگران با عنایت و اذن خدا از این صفات بهره‌مند می‌شوند.[8]

پی‌نوشت:
[1]. سید مرتضی، محمدبن حسین، نهج البلاغه، ص23.
[2]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج26، ص14.
[3]. جن، 26-27.
[4]. نمل، 40.
[5]. رعد، 43.
[6]. مائده، 110.
[7]. همان.
[8]. ذکر کلمه «باذنه» در آیه 110 مائده و روایت مذکور برای بیان همین مطلب است.

خداوند متعال انسان را برای رسیدن به سعادت و قرب الهی خلق کرده و با ارسال رسل مسیر را برای او هموار نموده است. بنابر آیات قرآن یکی از راه‌های رسیدن به قرب الهی توسل به اهل بیت علیهم‌السلام می باشد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون»؛[1] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‌ای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!». امام‌رضا علیه‌السلام در روایتی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل می‌فرمایند، ائمه علیهم‌السلام همان وسیله تقرب الهی هستند: «هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ هُمُ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛[2] «آنها همان ريسمان محكم و وسيله‌ تقرّب به خداوند هستند».

با این وجود برخی از اهل سنت خواسته‌اند توسل را بدعتی از جانب شیعیان نشان دهند و بدین سبب آنان را تکفیر کنند. حقیقت چیست؟ آیا توسل از نگاه شرعی مشروعیت دارد یا خیر؟ برای یافتن پاسخ این مسئله از دیدگاه اهل سنت به فتاوای دارالفتوی بزرگ مصر مراجعه می‌کنیم:

دارالفتوی مصر در جواب سوالی پیرامون توسل به پیامبر و اولیا خدا نوشته است: «وَقَدْ أَجْمَعَ الْمُسْلِمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ هُوَ الْوَسِيلَةُ الْعُظْمَى، وَ اتَّفَقَتْ الْأَمَةُ عَلَى التَّوَسُّلِ بِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ مِنْ غَيْرِ خِلَافٍ مِنْ أَحَدٍ يَعْتَدُّ بِهِ. وَ جَاءَتِ النُّصُوصُ وَ الْأَدِلَّةُ المتكاثرةُ مِنَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ الْآثَارِ عَنِ الصَّحَابَةِ بمشروعية التَّوَسُّلِ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، وَ أَنَّ ذَلِكَ حَاصِلٌ قَبْلَ مَوْلِدِهِ، وَفِي حَيَاتِهِ الدُّنْيَوِيَّةِ، وَ بَعْدَ انْتِقَالِهِ إِلَى الرَّفِيقِ الْأَعْلَى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، وَ عَلَى ذَلِكَ اتَّفَقَتْ الْمَذَاهِبُ الْأَرْبَعَةِ»؛[3] «مسلمانان اجماع دارند که پیامبر صلوات خدا بر او و خاندانش، وسیله بزرگ [برای تقرب به خدا] است، و همگان بر [جواز] توسل به ایشان اتفاق نظر دارند، بدون مخالفت از کسی که نظرش قابل اعتنا باشد. عبارات و ادله متعددی از کتاب و سنت و آثار صحابه بر مشروعیت توسل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دلالت دارد. مشروعیت توسل به ایشان پیش از ولادت آن‌ها و در زمان حیاتشان و پس از انتقال ایشان به ملکوت اعلی جریان دارد، مذاهب اربعه اهل سنت بر این مسئله اتفاق نظر دارند».

در قسمت دیگری از این مطلب آمده است که: «وَ بِهَذَا كُلِّهِ يتضحُ أَنُّ الِاسْتِغَاثَةَ والاستمدادَ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْلِيَاءِ وَ الصَّالِحِينَ هِيَ مِمَّا قَالَ الْعُلَمَاءُ بِجَوَازِهِ سَلَفاً وَ خَلَفاً، وَأَنَّ الْقَوْلَ بِأَنَّ ذَلِكَ شِرْكٌ هُوَ أَعْظَمُ بِدْعَةٍ ظَهَرَتْ فِي الْأَمَةِ الْإِسْلَامِيَّةِ فِي الأعصر الْمُتَأَخِّرَةُ»؛[4] «و با این مطالب روشن شد که استغاثه و استمداد از انبیا، اولیا و صالحین از جمله چیزهایی است که علمای سابق و لاحق آن را جایز دانسته‌اند، قول به اینکه این مسائل شرک می‌باشد، بزرگترین بدعتی است که در دروان متاخر در امت اسلامی ظهور کرده است».

بنابر این، از نگاه اهل سنت، نه تنها توسل به پیامبر جایز بوده، بلکه مستحب است. «توسل به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از امور جایز و مستحبی است که کتاب و سنت و عمل صحابه بر جواز و استحباب آن دلالت دارد».[5]

حاصل آنکه توسل بدعت نیست، بلکه سنتی مستحب است که تمام فرق اسلامی بر آن تاکید دارند.

پی‌نوشت:
[1]. قرآن کریم، سوره مائده، آیه35.
[2]. ابن بابويه، محمد بن على‏، عیون اخبار الرضا، لاجوردی، مهدی، چاپ اول، نشر جهان، 1387ق، ج2، ص58.
[3]. دارالفتوی المصریة، التوسل بالأنبياء والأولياء والصالحين وطلب المدد منهم، http://dar-alifta.org/Home/viewfatwa?ID=14393.
[4]. همان.
[5]. همان، حكم التوسل بالنبي صلى الله عليه وآله وسلم، http://dar-alifta.org/home/viewfatwa?ID=16336

در جامعه کنونی و به ویژه روزهای اخیر بحث حجاب اهمیت ویژه‌ای به خود گرفته است و ابعاد گوناگون آن مورد بررسی قرار می‌گیرد. از این رو به مناسبت میلاد با برکت امام‌صادق علیه‌السلام شایستگی‌های حجاب زن مسلمان شیعه را از دیدگاه امام‌صادق علیه‌السلام بیان می‌کنیم.

بی‌حجابی و یا حجاب نامناسبی که در جامعه ایران به عنوان یک کشور اسلامی مشاهده می‌شود، دل انسان متعهد به اسلام را به درد می‌آورد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «برای زن مسلمان زیبنده نیست که روسری (مقنعه) و پیراهنی برتن کند که بدنش را نپوشاند»[1] از این روایت به خوبی می‌شود فهمید، استفاده از لباس و روسری کوچک که غیرمناسب برای حجاب یک زن است، یک امر تازه و نویی نیست، بلکه حضرت در آن زمان، مناسب نبودن آن را برای حجاب بیان کرده‌اند. این نوع لباس‌ها همان ابزار فریب و انحراف شیطان هستند.

انسان وقتی در بیرون از خانه و در جامعه قدم بر می‌دارد، چیزهای خاصی که دارای جذابیت هم هستند، توجه انسان را به خود جلب می‌کنند، مانند: مغازه‌ای با نورپردازی ویژه، نوع سنگ‌فرش خیابان و... در این میان انسان اگر دنبال چیزی بگردد، مغازه‌هایی که آن چیز مورد علاقه شخص را داشته باشند، بیشتر جلب توجه می‌کنند. حجاب نیز با یک مقایسه کوتاه، این چنین است. خانمی که با آرایش و حجاب نامناسب بیرون می‌آید و در جامعه ظاهر می‌شود، توجه اطرافیان را به خود جلب می‌کند و افراد سودجو که دنبال هوس‌رانی هستند، به این نوع خانم‌ها توجه می‌کنند، این نوع جلب توجه کردن از چند جهت بر جامعه مضر است:

1. زمینه برای سوء استفاده افراد سودجو بیشتر می‌شود.
2. افرادی که از تقوای محکم و قوی برخوردار هستند، با دیدن چنین صحنه‌هایی اذیت می‌شوند و آزادی آنها سلب می‌شود.
3. زمینه برای انحراف افراد ساده‌ای که از دو دسته قبلی نیستند، فراهم می‌شود.
امام صادق علیه‌السلام در این زمینه و برای جلوگیری از این امور می‌فرمایند: «لا يَنْبَغى لِلْمَراَةِ اَنْ تُجَمِّرَ ثَوْبَها اِذا خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِها»؛[2] «شایسته نیست که زن مسلمان، آن گاه که از خانه بیرون می رود، لباس خود را وسیله جلب توجه دیگران نماید».

الگوی زن مسلمان
زنان جامعه ما باید دنبال الگویی باشند که بتواند زمینه سعادت آن‌ها را فراهم کند. حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها در این زمینه بهترین الگو است. قاضی نعمان در روایتی از امام صادق علیه‌السلام تصویر مقام والای حجاب و عفاف آن بانوی مطهر را ترسیم می‌کند: «اسْتَأْذَنَ أَعْمَى عَلَى فَاطِمَةَ، فَحَجَبَتْهُ. فَقَالَ لَهَا النَّبِيُّ: لِمَ تَحْجُبِينَهُ وَ هُوَ لَا يَرَاكِ؟ قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنْ لَمْ يَكُنْ يَرَانِي، فَإِنِّی أَرَاهُ وَ هُوَ يَشَمُّ الرِّيحَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنِّی‏»؛[3] «مرد نابینایی از فاطمه اذن ورود به منزل گرفت، فاطمه به خاطر او حجاب گرفت. پيامبر به دخترش فرمود: براى چه خود را از فردی نابينا پوشاندى‌؟ فاطمه عرض كرد: اگر او مرا نبيند، من او را مى‌بينم و او بو را تشخیص می‌دهد. پيامبر فرمود: شهادت مى‌دهم كه تو پارۀ تن من هستى».

یکی از نتایج این الگوگیری، زینب کبری سلام‌الله‌علیها می‌باشد. انتقال این منش از آن حضرت به دخترش تابلویی بسیار ماندگار را از حجاب و عفاف برای ما به یادگار گذاشت.
زینب کبری سلام‌الله‌علیها یکی از مهم‌ترین وارثان اخلاق فاطمی شد. زینب والا گوهری که هیچ یک از نامحرمان، جز در واقعه‌ کربلا، او را نمی‌دید. عفاف فاطمی در شخصیت زینب کبری سلام‌الله‌علیها طی حوادث دردناک عاشورا و بعد از آن، به شکل غیرتمندی و تعصب بر حجاب ظاهر شد. او بود که بدون هیچ واهمه‌ای در مجلس یزید، این گونه فریاد زد: «ای پسر آزاد شده‌های [جدمان پیامبر اسلام]! آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده بنشانی، و دختران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی؟! نقاب آنان را دریدی و صورت‌های آنان را آشکار ساختی».[4]

در نتیجه زن مسلمان باید حجاب و پوششی را که شایسته اوست، داشته باشد و در زندگی، شخصی را الگوی خود قرار بدهد که بتواند سعادت او را تامین نماید.

پی نوشت:
[1]. حرعاملی، محمد، وسائل‌الشیعه، دارالکتب الاسلامی، ج3، ص281.
[2]. شیخ کلینی، محمد، کافی، دارالکتب الاسلامی، ج5، ص519.
[3]. بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال، مؤسسة الإمام المهدى(عج)، قم‏، 1413 هـ ق، ص 950.
[4]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، بحارالانوار،دار إحياء التراث العربی‏، ج 45، ص 134.