
emamian
صبر در سیره حضرت زینب
هرکس که به خاطر ايمان و عقيدهاش و براى خدا، سختى زندگی را با صبر تحمّل كند، بهترين مصلحتها و پاداشها برای او رقم خواهد خورد: «الْإِیمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکرِ»؛[1] «ايمان دو نيم است نيمى صبر و نيمى شكر است».
مقام شکر، در کنار صبر عبادتی بزرگ است که سبب رفع بلا و باعث زیادتی نعمت میشود: «لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکم»؛[2] «اگر شکر کنید، نعمت شما را زیاد میکنم»، یعنی اگر راضی، صبور و شکرگذار نعمتهای الهی باشیم، خداوند متعال عطای زیادی را به ما عنایت میکند، به این جهت خداوند به شکرکردن سفارش کرده است؛ هرچند شکرگزاران در میان بندگان بسیار اندک هستند، چنانکه خداوند سبحان دراین باره میفرماید: «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّکورُ»؛[3] «و از بندگانم تعداد اندکی شکر گزار هستند».
امام صادق علیهالسلام از رسول الله صلیاللهعلیهوآله نقل فرمود: «إذا نُشِرَتِ الدَّواوينُ ونُصِبَتِ المَوازينُ لم يُنْصَبْ لأهلِ البَلاءِ مِيزانٌ، ولَم يُنْشَرْ لَهُم دِيوانٌ، وتلا هذِه الآيةَ: إنَّما يُوَفّى الصّابِرونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ»؛[4] «هنگامی که نامههای اعمال گشوده میشود و ترازوهای عدالت پروردگار نصب میگردد، برای کسانی که گرفتار بلاها [و حوادث سخت] شدهاند، نه میزان سنجشی نصب میشود و نه نامه عملی گشوده خواهد شد. پس این آیه را تلاوت کردند: شكيبايان پاداش خود را بىحساب [و] به تمام خواهند يافت».
حضرت زینب سلاماللهعلیها به استقامت و صبر، معنا داد و این حقیقت برای همه ما به یادگار ماند که گشایش و فرج، وعده الهی برای صابران و شکیبایان است؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ»؛[5] «شكيبايان پاداش خود را بىحساب [و] به تمام خواهند يافت».
با تطبیق این روایت با مصیبتهای زندگی حضرت زینب سلاماللهعلیها (که در سنین کودکی پیامبر را از دست دادند و با فاصله اندک مادر بزرگوارشان شهید شد، سپس پدر و پس از آن برادرشان امام حسن علیهمالسلام و در نهایت در واقعه عاشورا بنیهاشم و... به شهادت رسیدند) به ایمان راسخ ایشان پی میبریم و میفهمیم سیره حضرت زینب تفسیری برای آیات الهی است و دختر علیبنابیطالب علیهماالسلام مفسر آیات صبر و شکر است که پدر بزرگوارش شاهد نزول آنها بوده است.
این حجم از بلا و مصیبت که با صبر پاسخ داده میشوند، نشان از یک منبع معرفتی دارد و در کلام امام سجاد علیهالسلام و در وصف عمه خود نمایان میشود، امام سجاد علیهالسلام ایشان را عالمه بدون معلم میخواند: «أنْتِ الْحَمْدُ للهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفَهِّمَة»؛[6] «شكر خدا، تو دانای بدون آموزگار هستی و بانوی فهيمی هستی كه فهمانندهای نداشتهای».
در نتیجه حضرت زینب بانوی شکر و صبر و مفسر آیات قرآن بودند.
پی نوشت:
[1]. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، النشر الاسلامی، ص48.
[2]. ورّامبنأبیفراس، مجموعه ورام، مكتبهالفقيه، ج2، ص108.
[3]. سبا، آیه13.
[4]. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، دار الکتب الاسلامی، ص 517.
[5]. سوره زمر، آیه10.
[6]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، موسسه الوفا، ج45، ص164.
انحصاریبودن لقب "امیرالمؤمنین" به علیبن ابیطالب (ع) در منابع شیعه و سنی
حجت الاسلام والمسلمین محمدجعفر طبسی در نوشتاری با عنوان «انحصاریبودن لقب "امیرالمؤمنین" به علیبن ابیطالب (علیهما السلام) در منابع شیعه و سنی» آورده است:
سیزدهم ماه رجب سالروز ولادت امام الأوصیاء و سید الأولیاء امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.
مرحوم شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ ق) در کتاب الارشاد (ج۱، ص ۵) درباره ولادت آن حضرت می نویسد: علی علیه السلام در کعبه و در روز جمعه سیزدهم رجب سال سی از عام الفیل در متولد شد و قبل و بعد از تولد او هیچ کس در کعبه متولد نشد و این اکرام، احترام و بزرگداشت الهی نسبت به علی علیه السلام است.
آن حضرت دارای القاب فراوانی است. خوارزمی حنفی مذهب (متوفای ۶۵۸ ق) در کتاب المناقب (ص ۴۰) سی و چهار لقب برای حضرت نقل کرده و اول آنها را "امیرالمؤمنین" ذکر کرده است. لازم به ذکر است که این لقب به آن حضرت اختصاص دارد و استفاده از آن برای احدی جایز نیست؛ حتی امامان دیگر نیز با این که همگی امیر و مولای مؤمنان بودند اما جایز نیست که برای ایشان، لفظ امیرالمؤمنین را به کار ببریم.
طبق روایت شیخ مفید در کتاب الإرشاد (ج ۱، ص ۴۸) با سندی از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امسلمه فرمود: بشنو و گواهی بده این علی امیرالمؤمنین و سید وصیین است.
طبری که عالم قرن پنجم است در کتاب دلائل الأمامة (ص ۴۵۱) با سندی از ابو حمزه ثمالی نقل کرده که گفت: از امام باقر علیهالسلام پرسیدم که چرا علی(ع)، امیرالمؤمنین نامیده میشود در حالیکه کسی پیش از او به این اسم نامیده نشده و برای احدی پس از او نیز حلال نیست؟ فرمود: «زیرا علی به دیگران طعام علمی میدهد، طعام و خوراک علمی از اوست و از غیر او نیست»
صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله هم این حقیقت را کتمان نمیکردند. به ابوذر غفاری صحابی بزرگ پیامبر اکرم گفتند: آیا وصیت کردی؟ گفت: بله. گفتند: به عثمان وصیت کردی؟ گفت: نه اما به علی بن ابیطالب(ع) که او حقیقتاً امیرالمؤمنین است وصیت کردم. (ارشاد شیخ مفید، ج ۱، ص ۴۷؛ الیقین سید بن طاووس، ص ۱۶).
باید توجه داشت حقیقت انحصاری بودن لقب "امیرالمومنین(ع)" به علیبن ابیطالب(ع) فقط در منابع شیعی ذکر نشده است. بلکه در روایات منابع اهل سنت نیز انعکاس یافته است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱. جناب خوارزمی حنفی مذهب (متوفای ۵۶۸ ق) در کتاب المناقب (ص ۳۰۳) با سندی از امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که حضرت فرمود: زمانی که به آسمان برده شدم و از آنجا به آسمانی بالاتر و از آنجا به سدرة المنتهی رسیدم، در پیشگاه حضرت حق قرار گرفتم. خداوند به من فرمود: ای محمد! من این ندای الهی را لبیک گفتم. فرمود: من خلقم را مورد آزمایش قرار دادم؛ چه کسی از میان آنها بیشتر مطیع توست؟ پاسخ دادم: پروردگارا علی از همه مطیعتر است. ندا رسید: تو را تصدیق کردیم ای محمد، آیا برای خودت جانشینی اختیار کردهای تا مسائل تو را ادا کند و بندگانم را در آنچه از کتابم نمی دانند آموزش دهد؟ گفتم: خداوندا برایم اختیار کن و جانشینم را معلوم کن زیرا هر آنچه تو برایم اختیار کنی همان خواست من است. خداوند فرمود: به درستی که علی(ع) را برای تو اختیار کردم پس او را وصی وجانشین خود قرار ده زیرا او را از دانش و صبر خود چشانیدهام و او به حق امیرمؤمنان (امیرالمؤمنین) است که برای احدی قبل از او و بعد از او شایستگی چنین مقامی نیست.
از این روایت سه مطلب مهم و کلیدی استفاده می شود:
الف. تعیین امام و جانشین کار خداست و بشر هیچ گونه دخالتی در آن ندارد حتی رسول خدا چه رسد به سقیفه بنی ساعده و یا شورای به اصطلاح مردمی.
ب. لقب امیرالمومنین علیه السلام از طرف پروردگار متعال به آن حضرت داده شده است.
ج. این لقب نه شایسته کسی قبل از اوست و نه بعد از او. افراد دیگری که ملقب به این لقب شدهاند اصلاً شایستگی آن را ندارند.
۲. انس بن مالک صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوید: روزی رسول خدا(ص) به من فرمود: مرا در وضو گرفتن کمک کن. پس از وضو، حضرت دو رکعت نماز به جا آورد و فرمود: اولین کسی که بر تو از این در وارد میشود او امیرالمؤمنین و آقای مسلمانان و رهبر پیشانی درخشان ها و خاتم اوصیاء پیامبران است. (فرائد السمطین، ج ۱، ص ۱۴۵؛ میزان الإعتدال، ج۱، ۶۴)
۳. ابن عباس مفسر معروف از ام سلمه همسر رسول خدا نقل کرده که رسول خدا فرمود: ای ام سلمه این علی امیرالمؤمنین و سید وصیین است. (کفایة الطالب، ص ۱۶۸)
۴. رسول خدا به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: ای علی تو حجت خدا و دری به سوی خدا و تو راهی به سوی الله هستی، تو نبأ عظیم و صراط مستقیم هستی، تو الگو و نمونه بزرگ، امام مسلمانان و امیرالمؤمنین هستی. (مناقب خوارزمی، ص ۸۶؛ ینابیع المودّة، ص ۱۲۹)
۵. خوارزمی حنفی مذهب از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت نقل میکند که فرمود: ای ابوالحسن با خورشید سخن بگو که به اذن خدا با تو سخن خواهد گفت. پس علی خطاب به خورشید کرد و گفت: سلام بر تو ای بنده صالح و مطیع خدا. خورشید در پاسخ گفت: و علیک السلام یا امیرالمؤمنین و امام المتقین! (مناقب، ص ۶۴)
۶. مرحوم سید بن طاووس (متوفای ۶۶۴ ق) از کتاب المعرفة ابراهیم ثقفی اصفهانی نقل میکند که جابر میگوید: رسول خدا نشسته بود با اصحابش پس علی(ع) را دید و فرمود این امیرالمؤمنین و آقای مسلمانان و فرمانده پیشانی سپیدان (الیقین، باب ۵۲، ص ۲۰۳)
۷.احمد بن عقده در کتاب حدیث الولایة با سندی از اسعد بن زراره از پدرش نقل میکند که رسول خدا فرمود: درباره علی وحی شده که او امیرالمؤمنین و سیّد المسلمین و قائد الغرّ المحجّلین است. (الیقین، ص ۱۸۳، باب ۳۸)
۸. احمد بن محمد طبری با سندی از حارث بن خزرج پرچمدار رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل میکند که به علی علیه السلام فرمود: یا علی! بعد از من کسی از تو جلو نمیافتد مگر اینکه کافر باشد و اهل آسمانها تو را امیرالمؤمنین مینامند. (الیقین، ص ۳۲۸، باب ۱۲۳)
از مجموع این روایات پنج نکته استفاده می شود:
اول: لقب امیرالمؤمنین مختص یک نفر است و او کسی جز علی علیه السلام نیست.
دوم: احدی قبل و بعد از آن حضرت نباید ملقب به این لقب شود.
سوم: این لقب از طرف خداوند عزوجل به وسیله پیامبر اکرم به آن حضرت داده شده است.
چهارم: احدی حق پیشی گرفتن بر آن حضرت را ندارد.
پنجم: تعیین امام و خلیفه و جانشین کار بشر نیست بلکه کار خداوند است.
ثواب روزه در ماه مبارک رجب
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
مَن صامَ یَوماً مِن رَجَبٍ إِیماناً وَ احتِساباً جَعَلَ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعَالَی بَینَهُ و بَینَ النّارِ سَبعینَ خَندَقاً، عَرضُ کُلِّ خَندَقٍ ما بَینَ السَّماءِ إِلَی الأَرضِ
هر کس روزی از ماه رجب را از سر ایمان و برای خدا روزه بگیرد، خداوند ـ تبارک و تعالی ـ میان او و آتش [دوزخ]، هفتاد خندق فاصله می اندازد که عرض هر خندق، میان آسمان تا زمین است.
فضائل الأشهر الثلاثة: ص ۱۷، ح ۲
زینب کبری سفیر کربلا
برجستهترین نکته در سیره حضرت زینب سلاماللهعلیها پیامآوری و ابلاغ پیام عاشورا است. سیره و رفتار عاشوراییان را حضرت زینب به گوش جهانیان رساند، ازاینرو به چند نکته از پیامها و نقشآفرینیهای حضرت در بعد از عاشورا اشاره میکنیم.
1. عمرسعد ملعون وقتی روز بعد عاشورا لشکر منحوس خود و کاروان اسرای کربلا را بهسوی کوفه حرکت داد، هنگامیکه حضرت زینب پیکر بیجان برادرش را مشاهده کرد که دفننشده است، فریاد زد: «یا محمد یا محمد درود فرشتگان آسمان بر تو باد. این حسین توست که بر صحرا افتاده است، درحالیکه به خون خود آغشته و اعضای بدنش قطعه قطعه شده است. ای محمد دخترانت به اسارت گرفتهشده و ذریهات کشتهشدهاند و باد صبا بر بدن [برهنه و نازنین] آنان میوزد».[1]
حضرت زینب در این پیام خود علاوه بر عزاداری بر سالار شهیدان این پیام را به دیگران میرساند که ای مردم بدانید این شخص، فرد معمولی نیست، بلکه نوه پیامبر خاتم الانبیاء و رُسل است که به این صورت کشته شده و بر روی زمین افتاده است.
2. وقتی ابن زیاد در مسجد کوفه حضرت را دید، برای این که ایشان و اهل بیت را تحقیر کند، گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَحَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ وَ أَكْذَبَ أُحْدُوثَتَكُم»؛ «سپاس خدایی را که شما را کشت و رسوا کرد و نشان داد که حرفهایتان دروغی بیش نبوده است».
حضرت زینب پاسخ داد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِيراً وَ إِنَّمَا يَفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ يَكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ»؛ «سپاس خدایی را که ما را به پیامبرش محمد صلیاللهعلیهوآله کرامت داد و از پلیدیها پاک گرداند؛ همانا فاسق رسوا میگردد و فاجر دروغ میگوید و آن، ما نیستیم؛ و خدا را سپاس».[2]
حضرت زینب سلاماللهعلیها در این مجلس بر پایۀ حق بهصورت روشنگرانه با هشدار و موعظه صریح، قاطع حساب شده و سنجیده، بدون ادای احترام به ابن زیاد، با برجسته کردن کمالات، برگشت به گذشته و ذکر مناقب اهل بیت پیامبر باعث شکستن اقتدار وی و جلوگیری از سوءاستفاده او از واقعه عاشورا شد.
3. در شام وقتی سر مطهر امام حسین علیهالسلام مقابل یزید، داخل تشتی گذارده شده بود، یزید به سر مبارک حضرت جسارت کرد و گفت: کاش بزرگان بنی امیه ـ که در جنگ بدر کشته شدند ـ حاضر بودند و میدیدند که من چگونه انتقام ایشان را از فرزندان قاتلانشان گرفتم...
در این هنگام حضرت زینب برخاست و ضمن خطبهای غرّاء فرمود: «فَمَهْلًا مَهْلًا لَا تَطِشْ جَهْلًا أَنَسِيتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ»؛ «اندکی آهستهتر به جهل و نادانی اتکا مکن، آیا کلام خدای تعالی را فراموش کردهای که فرمود: آنان که به راه کفر رفتند، گمان نکنند مهلتی که به آنان میدهیم، به حال آنان بهتر خواهد بود؛ بلکه مهلت [را برای امتحان] میدهیم تا بر سرکشی بیفزایند و آنان را عذابی است خوار [و ذلیل] کننده؟!».
و در ادامه فرمود: «أَمِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ»؛ «ای پسر آزاد شدگان [توسط جدّ بزرگ ما!] آیا از عدل است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و دختران رسول خدا را اسیر کرده و از شهری به شهر دیگر ببری؟ در حالی که پرده حجاب آنان را دریده و صورتهایشان را آشکار ساخته ای تا دشمنان آنان را ببینند».[3]
حضرت با این خطبه غراء خود باعث سکوت یزید، رسوایی بنی امیه و بیداری وجدانهای خفته مردم و جامعه خفقان زده شام شد که در ظلمت جهالت از اسلام دور نگاه داشته شده بودند و با پاسخ کوبنده و شجاعانه، تأثیر شگرفی بر آنان گذاشت، به طوری که صدای گریه از زن و مرد، پیر و جوان اهل مجلس بلند شد.
پی نوشت:
[1]. اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، انتشارات جهان، ص 133.
[2]. الاحتجاج، فضل بن احمد طبرسي، دارالاسوه، ج 2، ص 305.
[3]. شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، قاضی نعمان تمیمی مغربی، مؤسسه نشر اسلامی، ج 3، ص 69.
به عقيده امام خمينی، محرومان صاحبان اصلي انقلاب اند
كساني كه از سال 1341 در جريان مبارزات مردم ايران بر ضد رژيم شاهنشاهي، به رهبري امام خميني (ره) حضور فعال داشتند يا شاهد حوادث آن زمان تا زمان پيروزي سال 1357 و حوادث مهم بعد از آن، به ويژه دوران هشت ساله جنگ تحميلي، بوده اند به خوبي مي دانند كه طبقات محروم و مستضعف بزرگ ترين نقش را در سرنگوني رژيم شاهنشاهي و خنثي ساختن توطئه هاي دشمنان داخلي و خارجي و تثبيت نظام اسلامي داشته اند. در اين دوران بسيار حساس و سرنوشت ساز، كارگران، پيشه وران، كشاورزان، دانشجويان، دانش آموزان و طلابِ جواني كه غالباً از فرزندان همين طبقات بودند، در صحنه هاي مهم مبارزات حضور فعال داشتند. اكثر قريب به اتفاق زندانيان، شكنجه شدگان، تبعيديان، شهدا و جانبازان از همين اقشار زحمت كش و محروم بودند; به طوري كه مي توان گفت: پيروزي انقلاب اسلامي ايران مرهون ايثار و فداكاري و جهاد طبقات محروم و شريف است، چنان كه امام خميني (ره) بارها بدين مطلب اشاره نمودند. از باب نمونه ايشان فرمودند:
(فقرا و متدينين بي بضاعت، گردانندگان و برپا دارندگان انقلاب هستند.) [1]
( با پشتيباني مردم مخصوصاً طبقات محروم بود كه پيروزي حاصل شد و دست ستم شاهي از كشور و ذخاير آن كوتاه گرديد.) [2]
( مستمندان و فقرا و دور افتاده ها در صف مقدم جامعه هستند، همين ها و همين زاغه نشينان و همين حاشيه نشينان و همين محرومان بودند كه اين انقلاب را به ثمر رساندند… همين ها هستند كه الآن در جبهه ها مشغول به فداركاري هستند.) [3]
بنابراين، انقلاب ايران را مي توان يكي از مصاديق بزرگ نهضت هاي مستضعفان به شمار آورد و صاحبان اصلي انقلاب نيز همان ها هستند. ولي اين انقلاب با ديگر انقلاب هايي كه به وسيله طبقات محروم و مستضعف به وقوع پيوسته يك تفاوت مهم دارد: آن انقلاب ها غالباً ماهيت اقتصادي و ضد تبعيضاتي داشته و با تبليغات در اين محورها مردم به صحنه هاي مبارزه و پيكار كشيده مي شدند. برخلاف انقلاب ايران كه ماهيت اسلامي داشت. امام خميني به عنوان وجوب دفاع از اسلام و ارزش هاي ديني و مبارزه بر ضد ترويج مفاسد اخلاقي و امور ضد ديني مردم را بسيج مي كرد و به صحنه هاي مبارزه مي كشيد، از اين رو ايثار و فداكاري مردم به قصد قربت و جلب رضاي خدا و عمل به تكاليف شرعي انجام مي گرفت. پايداري و مقاومت، ايثار و فداكاري تا مرز شهادت نيز از همين منبع معنوي سرچشمه مي گرفت.
امام خميني در همه دوران مبارزات و بعد از آن سعي داشت نهضت از مسير خدايي و قصد اخلاص و انجام وظايف شرعي خارج نگردد. حتي جهاد و تلاش در راه تأسيس حكومت اسلامي و تحكيم پايه هاي آن و خنثي ساختن توطئه هاي دشمنان را نيز به عنوان يك وظيفه شرعي و موجب رضاي پروردگار جهان معرفي مي كرد.
ولي اين، بدان معنا نيست كه امام خميني توجّهي به امور زندگي و اجتماعي و سياسي، و اقتصادي مردم نداشت و صرفاً به منظور تأسيس و تثبيت حكومت اسلامي جهاد و تلاش كنند، بلكه به همه اين ها كاملاً عنايت داشت ولي از طريق اجراي احكام و قوانين اسلام. امام عقيده داشت اگر حكومت اسلامي برپا شود و احكام و قوانين ديني به طور صحيح و كامل به اجرا درآيد، و مسئولان نظام اسلامي در رده هاي مختلف به وظايف خود عمل كنند مشكلات اقتصادي، اجتماعي، سياسي، اخلاقي، قضايي مردم حل مي شود. كشورشان آباد و در حد امكان زندگي خوب و مرفهي خواهند داشت.
امام خميني و فقرزدايي
بي ترديد مهم ترين هدف امام خميني (ره) در مبارزات، سرنگوني رژيم شاهنشاهي و اقامه حكومت اسلامي بود كه با ايثار و فداكاري و جهاد مردم شريف و ديندار به پيروزي رسيد. ولي امام به خوبي مي دانست كه حكومت وسيله است نه هدف. هدف امام فقط اين نبود كه حاكماني بروند و حاكماني ديگر جايگزين آنان شوند. بلكه عقيده داشت با استحكام نظام اسلامي و اجراي كامل و همه جانبه احكام و قوانين دين، مشكلات اقتصادي، سياسي، اجتماعي، اخلاقي مردم حل مي شود و سعادت دنيا و آخرت آنان تأمين مي گردد. بنابراين، امام در تأسيس حكومت اسلامي اهدافي را تعقيب مي كرد كه تحقق آن ها را از آثار اجراي كامل احكام و قوانين اسلام مي دانست. در طول مبارزات نيز گاه گاه بدين مطلب اشاره مي كرد.
يكي از مهم ترين آرمان هاي امام خميني (ره) تحقق عدالت اجتماعي، كم شدن فاصله طبقاتي، رفع تبعيضات ظالمانه، حمايت از محرومان و فقر ستيزي بود. از بررسي سخنراني ها، پيام ها، توصيه هاي امام استفاده مي شود كه مسئله رفعِ تبعيض و فقر ستيزي يكي از اهداف بزرگ او بوده كه همواره بدان تأكيد داشت. آن بزرگوار به قدري در اين باره سخن مي گفت كه به عنوان پناهگاه مستضعفان و پابرهنه ها شناخته شد. كساني كه دوران صدر پيروزي انقلاب را درك كرده اند و سخنان و موضع گيري هاي امام خميني و ديگر مسئولان نظام را شنيده اند به خوبي مي دانند كه حمايت از محرومان و مستضعفان يكي از مهم ترين و پر جاذبه ترين شعارهاي انقلابيون و مورد عنايت و تأكيد رهبر انقلاب بود.
امام به دو انگيزه بر اين هدف تأكيد مي كرد:
انگيزه اول: انجام وظيفه ديني:
زيرا كوشش در تحقق عدالت اجتماعي و دفاع از حقوق محرومان و مبارزه با ستمكاران و چپاول گران اموال عمومي يكي از بزرگ ترين اهداف پيامبران و پيامبر اسلام بوده است. در قرآن مي گويد:
(ما پيامبران را با دليل هاي روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم عدالت را برپا سازند.) [4]
(اي كساني كه ايمان آورده ايد عدالت را برپا سازيد.) [5]
حمايت از مستضعفان آن قدر مهم بوده كه پيامبر اسلام و مسلمانان براي آنان در قرآن مورد خطاب قرار گرفته اند:
(چرا در راه خدا و براي نجات مستضعفان جنگ نمي كنيد؟) [6]
امام خميني در اين خصوص فرمود:
(اسلام از اول براي همين امر قيام كرده كه به اين مستمندان عالم در مقابل مستكبران خدمت كند و اين ستمگران را به جاي خود بنشانند و شما اشخاصي هستيد كه پيرو يك همچو اسلام عزيز هستيد و به اين پيروي بايد ادامه بدهيد.) [7]
انگيزه دوم: قدرداني از محرومان و مستضعفان:
به عقيده امام، محرومان صاحبان اصلي انقلاب اند و اگر ايثار و فداكاري آنان نبود انقلاب به پيروزي نمي رسيد. امام بارها و بارها بدين مطلب تذكر مي داد، از باب نمونه به چند فراز از سخنان ايشان اشاره مي كنيم:
(اين پايين شهري ها و اين پابرهنه ها ـ به اصطلاح شما ـ اين ها ولي نعمت ما هستند، اگر اين ها نبودند ما يا در تبعيد بوديم، يا در حبس بوديم يا در انزوا، اين ها بودند كه همه ما را از اين مسائل نجات دادند… اگر تا آخر عمرمان به اين ها خدمت كنيم نمي توانيم از عهده خدمت اين ها برآييم… شما امروز هم كه ملاحظه مي كنيد اين هايي كه در جبهه ها الآن دارند جانفشاني مي كنند اين ها از كدام طبقه هستند؟… الآن هم اين هايي كه جانشان را در دستشان گرفتند و شما را حفاظت مي كنند و آن هايي كه در بين شهرها و در بين روستاها حفظ مي كنند شما و مردم را همين طبقه هستند… شما بايد توجه به اين معنا بكنيد كه ما را اين ها آورده اند وكيل كرده اند، آورده اند وزير كرده اند، رئيس جمهور كرده اند. اين ها ولي نعمت ما هستند و ما بايد ولي نعمت خودمان را قدرداني كنيم و خدمت كنيم.) [8]
روحانيت و حمايت از محرومان
امام خميني در زمان مبارزه با رژيم شاهنشاهي تا زمان پيروزي انقلاب و بعد از آن، در خنثي سازي توطئه هاي دشمنان و به ويژه در زمان جنگ تحميلي همواره از همكاري علماي دين و روحانيون استفاده مي جست. از نقش حساس آنان در دفاع از اسلام و تأثير تبليغات آنان در ميان توده هاي مردم به ويژه محرومان و مستضعفان به خوبي آگاه بود، از اين رو، در نگهداري انقلاب و دفاع از آرمان هاي اسلامي نيز تلاشِ روحانيون را يك امر ضروري مي دانست.
در حمايت از محرومان نيز به روحانيت دل بسته بود و انتظار همكاري جدي داشت، زيرا اولاً: چون روحانيت به ويژه طلاب و فضلاي جوان غالباً از خانواده هاي محروم هستند و طعم تلخ فقر و گرسنگي و محروميت را چشيده اند در تعقيب هدف مقدس فقر ستيزي نيز بيشتر مي توان به آنان اميدوار بود.
و ثانياً: حمايت از محرومين و مستضعفين يكي از مهم ترين اهداف اسلامي است كه روحانيت وظيفه دارد در تبليغ و ترويج آن كوشش كند. محرومان را به حقوق مشروعشان آشنا سازد و در گرفتن حق، آنان را بسيج نمايد، به مسئولانِ نظام تذكر دهد و آنان را از حيف و ميل اموال عمومي و تضييع حقوق مستضعفان بر حذر دارد.
و ثالثاً: روحانيون در طول تاريخ همواره پناهگاه و حامي محرومان بوده اند، و بايد موقعيت ديني واجتماعي خود را در ميان مردم به ويژه طبقات محروم حفظ كنند.
به همين جهت بود كه امام خميني (ره) بارها و بارها و به مناسبت هاي مختلف انجام وظيفه مهم دفاع از حقوق محرومان را به روحانيون تذكر مي داد، از باب نمونه ايشان فرمودند:
(آن چيزي كه روحانيون هرگز نبايد از آن عدول كنند و نبايد با تبليغات ديگران از ميدان به در روند حمايت از محرومين و پابرهنه هاست. چرا كه هر كسي از آن عدول كند از عدالت اجتماعي اسلام عدول كرده است. ما بايد تحت هر شرايطي خود را عهده دار اين مسئوليت بزرگ بدانيم و در تحقق آن اگر كوتاهي بنماييم خيانت به اسلام و مسلمين كرده ايم.) [9]
مسئولان نظام و حمايت از محرومان
مهم ترين مسئوليت حكومت اسلامي برپا ساختن عدالت اجتماعي، رفع تبعيضات ظالمانه، كم كردن فاصله طبقاتي، فقر زدايي و دفاع از حقوق محرومان و مستضعفان است، زيرا سيره و آرمان همه پيامبران، به خصوص پيامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) در طول تاريخ همين بوده است. مسئولان حكومت اسلامي وظيفه دارند تحقق اين آرمان مقدس الهي را در صدر برنامه هاي خود قرار دهند و در اين باره تلاش كنند، روشن است كه اجراي چنين مهمي بسي دشوار و نياز به طرح و برنامه ريزي دقيق و منسجم و همكاري و همفكري همه مسئولان در رده هاي مختلف دارد که ما در اينجا مي بينيم امام خميني (ره) رهنمودها و توصيه هاي مهمي در اين مورد داشت كه مي تواند براي همه مسئولان مفيد و كارساز باشد، در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود:
توصيه اول: به اسلام شناسان و قانون گزاران:
ايشان در اين باره فرمود:
(به عهده علماي اسلام و محققين و كارشناسان اسلامي است كه براي جايگزين كردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام طرح ها و برنامه هاي سازنده و دربرگيرنده منافع محرومين و پابرهنه ها را ارائه دهند و جهان مستضعفين و مسلمين را از تنگنا و فقر معيشت به درآورند. البته پياده كردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامه هاي اقتصادي آن و مقابله با اقتصاد بيمار سرمايه داري غرب و اشتراكي شرق بدون حاكميت همه جانبه اسلام ميسر نيست و ريشه كن شدن آثار سوء و مخرب آن، چه بسا بعد از استقرار نظام عدل و حكومت اسلامي هم چون جمهوري اسلامي ايران نيازمند به زمان باشد. ولي ارائه طرح ها و اصولاً تبيين جهت گيري اقتصاد اسلام در راستاي حفظ منافع محرومين و گسترش مشاركت عمومي آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان بزرگ ترين هديه و بشارت آزادي انسان از اسارت فقر و تهيدستي به شمار مي رود.) [10]
امام (ره) در همين راستا مي فرمايند: (مجموعه قواعد اسلامي در مسائل اقتصادي هنگامي كه در كل پيكره اسلام به صورت يك مكتب منسجم ملاحظه شود و همه جانبه پياده شود بهترين شكل ممكن خواهد بود. هم مشكل فقر را از ميان مي برد و هم از فاسد شدن يك عده به وسيله تصاحب ثروت جلوگيري مي كند و در نتيجه كل جامعه را از فساد حفظ مي كند.) [11]
هم چنين امام خميني(ره) اظهار داشتند: (در اين فرصت به همه مسئولان كشورمان تذكر مي دهم كه در تقدم ملاك ها هيچ ارزش و ملاكي مهم تر از تقوا و جهاد در راه خدا نيست، و همين تقدم ارزشي و الهي بايد معيار انتخاب و امتياز دادن به افراد و استفاده از امكانات و تصدي مسئوليت ها و اداره كشور و بالاخره جايگزين همه سنت ها و امتيازات غلط مادي بشود. چه در زمان جنگ و چه در حال صلح، چه امروز و چه فردا، كه خدا اين امتياز را به آنان عنايت فرموده است. و صرف اين امتياز لفظي و عرفي كفايت نمي كند كه بايد هم در متن قوانين و مقررات و هم در متن عمل و عقيده و روش و منش جامعه پياده شود. و مصلحت زجر كشيده ها و جبهه رفته ها و شهيد و اسير و مفقود و مجروح داده ها و در يك كلام مصلحت پابرهنه ها و گودنشين ها و مستضعفين بر مصلحت قاعدين در منازل و مناسك و متمكنين و مرفهين گريزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامي مقدم باشد.) [12]
لذا امام (ره) فرمودند: (خدا نياورد آن روزي را كه سياست ما و سياست مسئولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و رو آوردن به حمايت از سرمايه دارها گردد. و اغنيا و ثروتمندان از اعتبار و عنايت بيشتري برخوردار بشوند، معاذ اللّه كه اين با سيره و روش انبيا و اميرالمؤمنين و ائمه معصومين (ع) سازگار نيست.) [13]
امام خميني كه يك فقيه عالي رتبه و يك اسلام شناس واقعي و يك متفكر درد آشناي فقر و محروميت توده مردم بود عقيده داشتند كه احكام و قوانين اسلام به گونه اي از سوي خدا نازل شده كه اگر درست و همه جانبه و با توجه به اوضاع اسفبار مردم فقير و مستضعف، و سوء استفاده مستكبران و زراندوزان، مورد مطالعه و تحقيق فقها و علماي درد آشناي اسلام قرار گيرد و به صورت يك طرح كلي و همه جانبه در اختيار قانون گذاران واقع شود و به صورت قوانين درآيد و به وسيله مسؤولين اجرايي كشور پياده شود مي تواند تضمين كننده عدالت اجتماعي، و كم شدن فاصله طبقاتي و ريشه كن شدن فقر و محروميت باشد.
و تحقق اين امر بسيار مهم بر عهده فقها و اسلام شناسان و قانون گذاران نهاده شده است.
توصيه دوم: چگونگي گزينش كارگزاران:
امام خميني (ره) در خصوصِ انتخاب كارگزاران و مسئولان نظام اسلامي در تصدي پست هاي مختلف، نيز توصيه هايي داشتند كه به نمونه هايي از آن اشاره مي شود:
ايشان مي فرمايند: (ثروتمندان هرگز به خاطر تمكن مالي خود نبايد در حكومت و حكمرانان و اداره كنندگان كشور اسلامي نفوذ كنند و مال و ثروت خود را به بهانه فخر فروشي و مباهات قرار بدهند و به فقرا و مستمندان و زحمكتشان افكار و خواسته هاي خود را تحميل كنند.) [14]
همچنين مي فرمايند: (رئيس جمهور و وكلاي مجلس از طبقه اي باشند كه محروميت و مظلوميت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند نه سرمايه داران و زمين خواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخي محروميت و رنج گرسنگان و پابرهنه گان را نمي توانند بفهمند.) [15]
باز ايشان فرمودند: (آن هايي كه در خانه هاي مجلل، راحت و بي درد آرميده اند و فارغ از هم رنج ها و مصيبت هاي جان فرساي ستون محكم انقلاب و پابرهنه هاي محروم تنها ناظر حوادث بوده اند و حتي از دور هم دستي بر آتش نگرفته اند نبايد به مسئوليت هاي كليدي تكيه كنند كه اگر به آن جا راه پيدا كنند چه بسا انقلاب را يك شبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت را بر باد دهند.) [16]
ايشان تأكيد مي كرد كه كارگزاران نظام در سطوح مختلف نمايندگي مجلس، رياست جمهوري، وزرا، معاونان آن ها، استانداران، مدير كل ها و ديگر كارگزاران نبايد از افراد رفاه طلب انتخاب شوند. در اين تأكيدهاي فراوان و جدي به چند نكته مهم توجه داشت:
اول: امام عقيده داشت با توجه به اين كه تحقق عدالت اجتماعي و حمايت از محرومان از بزرگ ترين اهداف نظام اسلامي است در صورتي اين امر مهم، تحقق مي يابد كه كارگزاران نظام از افرادي باشند كه طعم تلخ فقر و محروميت را چشيده باشند و از طبقات محروم باشند، تا با ايمان و اخلاص در تحقق اين امر تلاش و جديت نمايند، زيرا افراد رفاه طلب چنين انگيزه اي ندارند.
دوم: در صورتي كه افراد رفاه طلب در مصادر امور، به ويژه پست هاي كليدي مانند مجلس، رياست جمهوري، وزارت، معاونت هاي وزيران، مدير كل ها، استاندارها قرار بگيرند اين خطر جدي وجود دارد كه در تدوين قوانين و مقررات، در تهيه طرح ها و در مراحل اجرا، منافع خود و وابستگان و افراد هم طبقه خود را بر تأمين منافع محرومان و مستضعفان ترجيح دهند و به تدريج نظام اسلامي را از مسير اصلي خود يعني حمايت از محرومان و تأمين عدالت اجتماعي منحرف سازند.
سوم: اگر سرمايه داران و مستکبران در مقام هاي كليدي نظام به كار گمارده شوند، طبعاً راه براي نفوذ افراد هم طبقه آن ها باز مي شود و محرومان و مستضعفان يعني صاحبان اصلي انقلاب، به تدريج كنار زده خواهند شد.
چهارم: در صورتي كه طبقات محروم يعني حاميان اصلي انقلاب احساس كنند كه امور مهم كشور در قبضه سرمايه داران و رفاه طلبان قرار گرفته نسبت به اصل نظام و تأمين اهداف انقلاب بدبين مي شوند و به تدريج از صحنه هاي انقلاب كنار مي كشند و اين بزرگ ترين ضايعه است.
پنجم: در صورتي كه رفاه طلبان در مصادر مهم امور كشورداري قرار گيرند بيم آن مي رود كه به تدريج روح تجمل گرايي بر ادارات حاكم گردد. تأسيس ساختمان هاي مجلل اداري و غير اداري، تزيين هرچه بيشتر اداره هاي دولتي، تأسيس هتل هاي بسيار لوكس و چند ستاره، برگزاري كنفرانس ها و كنگره هاي پرهزينه و تشريفاتي و كم فايده، سفرهاي تشريفاتي و كم سود داخلي و خارجي و ده ها امور تجملاتي ديگر به صورت يك ارزش حكومتي در مي آيد. در اين صورت، اموال عمومي كه بايد در راه تأمين عدالت اجتماعي و فقرزدايي و تأمين نيازهاي واقعي توده هاي محروم و مستضعف صرف شود به مصرف تجملات غير ضروري خواهد رسيد; كاري كه با اهداف مهم انقلاب اصلاً سازش ندارد.
بدتر از همه اين كه اگر مسئولان نظام با تجمل گرايي و اشرافي گري خو گرفته و آن را به عنوان يك ارزش بشناسند، در تصميم گيري هاي خود تجمل گرايي و زندگي اشرافي و خوي رفاه طلبي را ترويج مي كنند و آن را به صورت يك فرهنگ عمومي در مي آورند و جامعه اسلامي را به سوي تجمل گرايي مي كشند. علاوه بر اين، رفتار اداري و زندگي خصوصي چنين كارگزاران رفاه طلبي براي طبقات متوسط جامعه الگو و سرمشق مي شود، به زندگي تجملاتي آن ها نگاه مي كنند و سعي مي نمايند به هر طريق ممكن ثروت بيشتري به دست آورند و زندگي خود را حداقل شبيه زندگي طبقه رفاه طلب سازند.
اين توقعات و افزون طلبي ها در حد معيني متوقف نخواهد شد و در اجتماع اختلال هاي فراواني به وجود خواهد آورد.
طبقات محروم جامعه نيز از اين چشم و هم چشمي ها مصون نخواهند ماند. آنان نيز از دور و نزديك كم و بيش، به تجملات زندگي طبقات متوسط و بالا نظاره مي كنند و سطح توقعاتشان روز به روز بالاتر مي رود. و چون به خواسته هايشان دسترسي ندارند نسبت به حكومت بدبين مي شوند و اگر قدرت داشته باشند نارضايتي هاي خود را اظهار مي دارند. و امكان دارد در مواقع لزوم از نظام حمايت نكنند. علاوه بر اين، فقر و تهيدستي منشأ بروز مشكلات فراواني در جامعه خواهد شد.
با توجه به اين آفت ها بود كه امام خميني (ره) همواره تأكيد شديد داشتند كه مسئولان نظام از افراد طبقات محروم انتخاب و گزينش شوند.
نفوذ فرصت طلبان
براي مصون ماندن انقلاب از انحراف فقط اين مقدار كافي نيست كه از گزينش مستکبران براي تصدي پست هاي كليدي جلوگيري به عمل آيد بلكه علاوه بر اين بايد سعي شود كه افرادي گزينش شوند كه واقعاً به آرمان هاي انقلاب ايمان داشته باشند; به گونه اي كه همواره آرمان ها را بر منافع خود ترجيح دهند، وگرنه بيم آن مي رود كه سود جويان و فرصت طلبان به تدريج در كادر اداري كشور نفوذ كنند و از درون به انقلاب و انقلابيون لطمه وارد سازند. اگر واقعاً به آرمان هاي انقلاب ايماني نداشته باشند وقتي پست هاي كليدي را اشغال كردند امكان دارد در آنان خوي زر اندوزي و رفاه طلبي غلبه كند و حمايت از محرومان ومستضعفان را ناديده بگيرند و آه و ناله محرومان را نشوند و انقلاب را از مسير حمايت از محرومان منحرف سازند. اين يكي از آفت هاي بزرگ انقلاب ها و نهضت هاي مردمي است كه بسياري از آن ها بعد از چندي با چنين خطري مواجه گشته و از درون پوسيده اند.
آن چه در اين نوشتار بدان اشاره شد مطالبي فشرده، در خصوص يكي از آرمان هاي مهم اسلام و انقلاب يعني تأمين عدالت اجتماعي، كم شدن فاصله طبقاتي، جلوگيري از تراكم ثروت هاي ظالمانه و غير مشروع و در نهايت فقر زدايي و تأمين حدّ متوسط معيشت براي عموم مردم بود. امام خميني (ره) براي تحقق اين هدف مهم رهنمودهايي داشتند كه بدان ها اشاره شد.
پاورقي ها:
[1] . صحيفه نور، ج2، ص532.
[2] . همان، ج12، ص091.
[3] . همان، ج17، ص642.
[4] . حديد، آيه52.
[5] . نساء، آيه531.
[6] . همان، آيه57.
[7] . صحيفه نور، ج17، ص752.
[8] . همان، ج16، ص33.
[9] . همان، ج2، ص442.
[10] . همان، ص821.
[11] . همان، ج4، ص671.
[12] . همان، ج2، ص321.
[13] . همان، ص921.
[14] . همان، ج12، ص821.
[15] . همان، ص781.
[16] . همان، ج02، ص421.
۱۰ ویژگی شخصیتی امیرالمؤمنین(ع)بر محور نهج البلاغه
١)اطاعت از پروردگار
مدرّس نهج البلاغه گفت:یکی از ویژگی های مشترک امامان(ع) اطاعت از پروردگار متعال است و امام علی(ع)نیز در این ویژگی سرآمد می باشد.حضرت در خطبه ١٩٧می فرمایند:«انی لم ارد علی الله و لا علی رسوله ساعة قط و لقد و آسیته بنفسی...»من حتی یک لحظه به معارضه با (احکام و دستورات) خدا و پیامبر برنخاسته ام.
٢)پیش قدم در ایمان
پژوهشگر حوزه و دانشگاه گفت:پیش قدم بودن امیرالمؤمنین در ایمان بر همگان(شیعه و سنی) مسلّم است و جای شک و شبهه نیست.آن حضرت در فرازی از خطبه ۵٧ فرمود:«انی ولدت علی الفطرة و سبقت الی الایمان.» من بر فطرت توحید تولد یافته ام و در ایمان از همه پیش قدم تر بوده ام.ابن ابی الحدید معتزلی - از بزرگان اهل سنت - دلایل زیادی بر اینکه اول کسی که به پیامبر ایمان آورد امام علی(ع) است اقامه می کند و اشکالاتی را که به این ادعا وارد کرده اند جواب می دهد.
٣)تربیت یافته دامان پیامبر اکرم
مدرس نهجالبلاغه گفت:امیرالمومنین(ع)در خطبه ١٩٢خیلی ریز و دقیق به قرابتشان با نبی مکرم اسلام(ص)اشاره می فرمایند. امام(ع)خود در این باره در خطبه ١٩٢(خطبه قاصعه)می فرماید:«و قد علمتم موضعی من رسول الله(ص) بالقرابة القریبة، والمنزلة الخصیصة وضعنی فی حجره و انا ولد یضمنی الی صدره، و یکنفنی فی فراشه و یمسنی جسده و یشمنی عرفه و کان یمضغ الشی ء ثم یلقمنیه »شما می دانید مرا نزد رسول خدا چه رتبت است،و خویشاوندی ام با او چه در نسبت است.آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویشم جا داد، و مرا در بستر خود می خوابانید چنان که تنم را به تن خویش می سود و بوی خوش خود را به من می بویانید. و گاه بود که چیزی را می جوید،سپس آن را به من می خوراند.
۴)چراغ هدایت
وی افزود:امیرالمومنین چراغ هدایت بود، البته نه چراغی که فقط نور بدهد بلکه دستگیری می کرد، مهربانانه و پدرانه هدایت می نمود؛آن حضرت در خطبه ١٨٧می فرماید:«انما مثلی بینکم کمثل السراج فی الظلمة، یستضی ء بها من ولجها.» من در میان شما همچون چراغی در تاریکی هستم; هر کس به سوی آن چراغ روی آورد و در کنارش بنشیند از نورش بهره مند می گردد.
وی ادامه داد:امام(ع)چراغ هدایتی است که هیچ گاه کسی را گمراه نمی کند.در حکمت ١٨۵فرمود:«لا ضللت و لا ضل بی.» هرگز گمراه نبوده ام و هرگز کسی به وسیله من گمراه نشد.
۵)علم امام
حجتالاسلام شکیبایی گفت:آن حضرت از محضر پیامبر کمال استفاده علمی و معنوی را برد.حضرت که از طفولیت تا واپسین لحظات عمر پیامبر ملازم ایشان بود، بیشترین بهره علمی را از مکتب عالی نبوت برد. امام(ع)در خطبه ٢١٠می فرمایند:«لیس کل اصحاب رسول الله(ص) من کان یساله و یستفهمه حتی ان کانوا لیحبون ان یجی ء الاعرابی الطاری فیساله(ع) حتی یسمعوا و کان لا عربی من ذلک شیی ء و الا سالته عنه و حفظته.» این طور نبوده که همه اصحاب پیامبر(ص) از او پرسش کنند و استفهام نمایند; عده ای دوست داشتند اعرابی یا سائلی بیاید و از آن حضرت چیزی بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند و بهره بگیرند. اما من هر چه از خاطرم می گذشت از او می پرسیدم و حفظ می نمودم.
۶)منبع فیض
کارشناس نهجالبلاغه گفت:آن حضرت نه تنها از محضر پیامبر فیض برد بلکه خودش هم یک منبع فیض شد؛ امام(ع)درخطبه ١٨٩فرمود: «ایها الناس، سلونی قبل ان تفقدونی، فلانا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض ». ای مردم، پیش از آن که مرا نیابید آنچه می خواهید بپرسید، زیرا من به راه های آسمان از راه های زمین آشناترم!
ابن ابی الحدید در این باره می نویسد:«اجمع الناس کلهم علی انه لم یقل احد من الصحابة و لا احد من العلماء (سلونی) غیر علی بن ابیطالب.» همه مردم اتفاق دارند که هیچ کدام از صحابه پیامبر و هم چنین از دانشمندان چنین ادعای (سلونی قبل ان تفقدونی) نکردند، غیر از علی بن ابی طالب!
٧)شریک غم مردم
وی گفت:امام فقط به امامت بسنده نکرد بلکه برای مردم پدری می کرد،امام در نامه ای که خطاب به «عثمان بن حنیف»فرماندار بصره نوشته اند نامه ۴۵فرموده اند:«ا اقنع من نفسی بان یقال هذا امیرالمؤمنین؟و لا اشارکهم فی مکاره الدهر او اکون اسوة لهم فی جشوبة العیش.»آیا به همین قناعت کنم که گفته شود: من امیرمؤمنانم! اما با آنان در سختی های روزگار شرکت نکنم؟ و پیشوا و مقتدای آنان در تلخی های زندگی شان نباشم؟
٨)ساده زیستی
عثمان بن حنیف، در بصره به مهمانی یکی از سرمایه داران شهر رفته و بر سر سفره او نشسته بود. امام بعد از شنیدن این خبر در نامه ای، ضمن توبیخ او، شیوه خود را نیز بیان کرد وفرمود: «الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه... فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا و لا اعددت لبالی ثوبی طمرا و لا حزت من ارضها شبرا، و لا اخذت منه الا کقوت آتان دبرة.» به خدا سوگند من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته ام. و از غنایم و ثروت های آن مالی ذخیره نکرده ام و برای این لباس کهنه ام بدلی مهیا نیساخته ام و از زمین آن حتی یک وجب در اختیار نگرفته ام و از این دنیا بیش از خوراک مختصر و ناچیزی بهره نبرده ام.
٩)سیاست به دور از ظلم
حضرت در خطبه ١٢۶فرمود:«اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه، والله لا اطور به ما سمر سمیر. و ما ام نجم فی السماء نجما.» آیا به من دستور می دهید که برای پیروزی خود، از جور و ستم،در حق کسانی که بر آنها حکومت می کنم استمداد جویم. به خدا سوگند تا عمر من باقی است و تا شب و روز برقراراندو ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد!امام (ع) خود در خطبه ٢٠٠ نسبت به سیاست معاویه می فرماید:
«والله ما معاویة بادهی منی، ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس ولکن کل غدرة فجرة و کل فجرة کفرة.»سوگند به خدا،معاویه از من سیاستمدارتر نیست; اما او نیرنگ می زند و مرتکب انواع گناهان می شود. اگر نیرنگ ناپسند و ناشایسته نبود، من سیاستمدارترین مردم بودم، ولی هر نیرنگی گناه است و هر گناهی یک نوع کفر!
١٠)شجاعت امام
حضرت در خطبه ١٩٢فرمود:«انا وضعت فی الصغر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون ربیعة ومضر.» من در دوران نوجوانی، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخه های بلند درخت قبیله ربیعه و مضر را درهم شکستم.
استاد حوزه در پایان از دانشجویان معتکف خواست تا در فرصت های ویژه ای مثل اعتکاف از نهجالبلاغه کمال استفاده را ببرند و حداقل موضوعات آن را که مرحوم دشتی جمع آوری کرده اند و آخر نهج البلاغه ها معمولا چاپ می شود را مطالعه کنند.
رهبر انقلاب: نوگلان عزیز با خدا دوست باشید و کاری کنید جزو زنان بزرگ کشور شوید
در شب ولادت مولای متقیان امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) مراسم معنوی و پرطراوت «جشن فرشتهها» با حضور صدها تن از دختران دانشآموزی که به سن تکلیف رسیدهاند، با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد.
در این مراسم که در فضایی روحبخش و با نشاط برگزار شد، دانش آموزان دختر آغاز فصل عبادت و بندگی خود را جشن گرفتند.
همچنین رهبر انقلاب اسلامی در سخنان کوتاهی با تبریک عید و جشن تکلیف به دختران، گفتند: دختران و نوگلان عزیز من! جشن تکلیف یک جشن و عید واقعی است چون از لحظه تکلیف این قابلیت را پیدا کردهاید که خدا با شما حرف بزند و به شما تکلیفی بدهد که آن را انجام دهید و این رتبه یعنی «مخاطبِ خدا شدن»، رتبهای بسیار با ارزش در انسانیت است.
ایشان خطاب به دختران افزودند: جشن تکلیف یعنی شما دیگر کودک نیستید بلکه نوجوان و مسئولیتپذیرید و میتوانید در خانواده، مدرسه و محیط بازی با دوستان خود اثرگذار باشید و دیگران را نیز به راه راست هدایت و راهنمایی کنید که این مسئولیتی بر عهده همه ما است.
حضرت آیتالله خامنهای، دختران نوجوان را به دوست شدن با خداوند مهربان توصیه کردند و گفتند: شما با دلهای نورانی، روشن و با صفای خود از همین امروز میتوانید با خدا دوست شوید. یکی از راههای دوستی با خدا این است که در نماز توجه داشته باشید که در حال سخن گفتن با خدا هستید بنابراین معانی و ترجمه کلمات نماز را فرابگیرید. راه دیگر دوستی با خداوند هم این است که کارهایی را که گفته انجام بدهید انجام دهید و آنچه را نهی کرده، انجام ندهید.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به درخشش زنان بزرگ و تأثیرگذار در تاریخ ایران عزیز، خاطرنشان کردند: امروز زنان برجسته و مسئولیتپذیر ما در بخشهای علمی، عملی و جهادی که مایه افتخار کشور هستند، زیاد و بیش از گذشته هستند. شما نیز سعی کنید با درس و کتاب خواندن و کار و فکر کردن، در آینده جزو زنان بزرگ کشور عزیزتان شوید.
ایشان خطاب به نوگلان تازه مکلّف شده افزودند: شما میتوانید در این مبارزه عظیمی که ملت ایران در دوران انقلاب با ظلم، بدبختی و تبعیض آغاز کرده است، نقشآفرین باشید همچنانکه قبلاً نیز زنان زیادی نقشآفرینی کردند و امروز مردم با مطالعه کارهای بزرگ آنها در کتابها از زحمات برجسته آنها در طول سالهای انقلاب آگاه میشوند.
در پایان این مراسم، تعدادی از دختران نوجوان در فضایی صمیمانه با رهبر انقلاب گفتگو کردند و مورد تفقد ایشان قرار گرفتند.
متن کامل سخنان امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷
امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ پس از حضور در ایران اسلامی، سخنرانی در بهشت زهرا برای مردم داشتند که متن آن بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده. من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود که نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید. من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می کنم. من به جوان هائی که پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می کنم.
خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبت ها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه می گفت و چه می گوید که از آنوقتی که صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود. آنهائی که در سن من هستند، می دانند و دیده اند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینکه ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است.
ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها می آیند. در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این می شود که - بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادراک آنوقت را نکرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست.
علاوه بر این، این سلطنتی که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رای دادند به اینکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است.
حالا می آئیم سراغ دولت هائی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا. شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال می کنم که آیا این وکلائی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم می شناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم. مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است.
بنابر این اینهائی که در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینکه حقوق هر فرض کنید که وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم که در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتی که ناشی می شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلائی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضاخان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم. آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود که قانونی باشد ما می گوئیم که شما غیر قانونی هستید باید بروید.
ما اعلام می کنیم که دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است، حالا چه شده است که می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را می دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست، شما او را تعیین کردید حتما بدانید که جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یک ملتی که فریاد می کند که ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر
من باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را می توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند. شما ملاحظه کنید، به اسم اینکه ما می خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان کنیم، اصلاحات ارضی درست کردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل که دست نشانده آمریکاست بیاوریم.
بنابراین کارهائی که این آدم کرده به عنوان اصلاح، این کارها خودش افساد بوده است. قضیه اصلاحات ارضی یک لطمه ای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری که جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.
این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشائالله است. برای چه سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مرکز چیزی که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید که جوان های ما را اینها به تباهی کشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت کرده اند به مملکت ما.
ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشد، زندگی معنوی شما را هم می خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید.معنویات ما را بردند اینها. دلخوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن می سازیم، آب و برق را مجانی می کنیم، اتوبوس را مجانی می کنیم. دلخوش به این مقدار نباشید.معنویات شما را، روحیات شما را عظمت م یدیم. شما را به مقام انسانیت می رسانیم. اینها شما را منحط کردند. اینقدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما هم دنیا را می آباد می کنیم و هم آخرت را. یکی از اموری که باید بشد همین معناست که خواهد شد. این دارایی ها از غنائم ملت است و مال ملت است و مستضعفین. من امر کرده ام که به مستضعفین بدهند و خواهند داد. و پس از این هم تغییراتی دیگر در امور خواهد حاصل شد.لکن قدری باید تحمل کنید.به این حرفهای باطل گوش نکنید.اینها حرف میزنند.ما عمل می کنیم. اینها شما را میخواهند دلسرد کنند از اسلام. اسلام پشتیبان شماست.
ما پس از این راجع به بانکها هم طرحهایی داریم که از وضع رخوت بار برگردد.از این وضع استعماری برگردد.ما باید تمام این کاخهای وزارت خانه را،وزارت خانه ها را، که میلیونها ، میلیلردها مال ملت درش خرج شده است.اینها باید تبدیل بشد به یک چیز معتقد اسلامی،اینها فرم خارجی است،فرم اجنبی است.فرم طاغوت است.در دادگستری کاخ درست شده است.لکن دادگستری نیست.دادخواهی نیست.فقط کاخ است.بانکها به تدریج باید بشد و ربا به کلی قطع بشد.من باید به مصادر امور بگم که اخلال کنند.که اینقدر ضعف نفس به خرج ندید.دنبال این نباشید که فرم غربی پیدا کنید.بیچارگی ما این است که دنبال این هستیم که فرم غربی پیدا کنیم.دادگستری ما دادگستری غربی باشد.قوانین ما قوانین غربی باشد.اینقدر ضعیف النفس نباشید.اینهایی که فرم غربی را به فرم الهی ترجیخ میدهند.اینها از اسلام اطلاع ندارند.اونهایی که میگن نمیشد اسلام را در این زمان پیاده کرد، برای اینکه اسلام را نشناخته اند، نمیفهمند چی میگن. ما مبارزه با فساد را با دایره امربه معروف و نهی از منکر که یک وزارت خانه مستقل ، بدون پیوستگی به دولت .با یک همچنین وزارت خانه ای که تاسیس خواهدشد ان شاءالله، مبارزه با فساد میکنیم.فحشا را قطع میکنیم.مطبوعات را اصلاح میکنیم.رادیو را اصلاح میکنیم.تلویزیون را اصلاح میکنیم.سینماها را اصلاح میکنیم.تمام اینها به فرم اسلام باید باشد. تبلیغات ، تبلیغات اسلامی . وزارت خانه ها ، وزارت خانه های اسلامی. احکام ، احکام اسلام. حدود اسلام را جاری میکنیم.خوف از اینکه غرب نمیپسندد نمیکنیم.غرب ما را خوار کرد.غرب روحیات ما را از بین برد.ما را غرب زده کردند.ما غرب زدگی را می زداییم. تمام آثار غرب را،تمام آثار فاسده .تمام اخلاق فاسده غربی را، تمام نظرات باطله غربی را خواهیم زدایید. ما یک مملکت محمدی ایجاد میکنیم.
(صلوات بلند و قراء حضار)
در ایران نباید بیرق شاهنشاهی باشد.آرمهای ایران نباید آرمهای شاهنشاهی باشد.باید آرمهای اسلامی باشد.از همه وزارت خانه ها، از همه ادارات، باید این شیر خورشید منحوس قطع بشد. علم اسلام باید باشد.آثار طاغوت باید برد.اینها آثار طاغوت است.این تاج ، آثار طاغوت است.آثار اسلام باید باشد.نه آثاری که تمدن است.آقا بیدار باشید.ملت بیدار باش. ملت بیدار باش.آقا یدار باشید.کم کم شما را دوباره نکشانند آنجا.از الان، از الان باید این مسائل حل بشد.
و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریکا و غیر از آمریکا دادند، آنی که به آمریکا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست کردن برای آقای آمریکا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم. آمریکا با این حیله که این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست کرد یعنی اسلحه آورده اینجا که ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بکند، باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت که این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعت مان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار. ما که فریاد می کنیم از دست این، برای این است. خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او که باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است. ما می گوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می کنیم.
من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (تکبیر حضار) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند لکن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار). می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما می گوئیم، دولتی است که متکی به آرای ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند یک دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام کند.
ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا کنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت که محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می کشند، ستاد درست کرده مردیکه در آن جائی که هست، روابط دارند درست می کنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود. ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می کنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بکنیم.
و من باید یک نصحیت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی که می کنم این است که ما می خواهیم که شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می کشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشید
آقای سرلشکر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوکر باشید من به شما نصحیت می کنم که بیائید در آغوش ملت، همان که ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.) ما که این حرف را می زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید که چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی.
و اما تشکر می کنم از این قشرهائی که متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ کردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند ما از آنها تشکر می کنیم و به اینهائی که متصل نشدند می گوئیم که متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از کفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را، خیال نکنید که اگر رها کردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است که شماها یا کسان دیگر درست کرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می کنیم و ما می خواهیم که مملکت، مملکت قوی باشد، ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی که دیگران سرپرستی اش را بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.
والسلام علیکم ورحمت الله و برکاته
امام علی(ع) همواره امت اسلامی را پدرانه هدایت می کردند
ماموستا ملاقادر قادری، عضو شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی ضمن تبریک به مناسبت فرارسیدن میلاد امام علی(ع)، پیرامون شخصیت و نقش مؤثر ایشان در وحدت امت اسلامی، اظهار داشت: در حالت طبیعی ما پدرانی داریم که سبب به دنیا آمدن ما خواهند شد و برخی پدران طوایف و عشیره خود هستند؛ امام علی (ع) در واقع پدر مسلمین و بشریت می باشند.
وی افزود: ایشان پدر همه بشریت بودند؛ فرمایشات، کلام و نوشته های آن بزرگوار گویای آن مطلب است که او پدر امت اسلامی بوده است.
امام جمعه پاوه تصریح کرد: ایشاندر عصری که خانواده او مورد تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام واقع شده اند، بیانی دارند که می فرمایند: "لا تَقسِروا [لا تکرهوا] أولادَکُم عَلى آدابِکُم فَإِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَیرَ زمانِکُم"؛ فرزندان خود را به رعایت آداب [و رسوم روزگارِ] خودتان مجبور نسازید؛ چون آنان براى روزگارى غیر از روزگار شما آفریده شدهاند.
عضو شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت، ادامه داد: در زمانی که جوانان مورد هجمه آموزش های فضای رسانه ای و مجازی هستند و دخل و تصرفی از سوی خانواده ها وجود ندارد باید متناسب زمان با آن برخورد کنید.
ماموستا قادری عنوان کرد: ایشان به مانند پدری دلسوز برای امت اسلامی در مسئله حق شناسی، دوست شناسی و دشمن شناسی هستند؛ امام علی (ع) خطاب به فرزندان خود یعنی حسنین(ع) می فرماید: "کن للظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلومِ عَونا"؛ شما در مقابل ظالمین بایستید و مقاومت کنید و نسبت به محرومی همواره یاری گر باشید.
وی در پایان تأکید کرد: باید نسبت به سخنان و رهنمودهای امام علی (ع) توجه ویژه داشت و نسبت به آنان عمل کرد؛ ایشان پدر فرهنگی امت اسلامی هستند و باید در امور زندگی بیانات ایشان را عمل کرده و به آنها اهتمام ورزید.
بیانات در دیدار کارآفرینان، تولیدکنندگان و دانش بنیانها
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
برادران عزیز، خواهران عزیز، کارآفرینان، فعّالان، مبتکران! خیلی خوش آمدید. از بیاناتی که دوستان در اینجا کردند، واقعاً خیلی بهره بردیم؛ روحیهها خیلی خوب، امیدها بالا، فعّالیّتها کاملاً محسوس. البتّه من تعجّب نمیکنم؛ اگر چنانچه برجستگیای در بین جوانانمان، مردممان، کارفرمایانمان، کارآفرینانمان، محقّقینمان مشاهده کنم، واقعاً هیچ تعجّبی نمیکنم. برای من روشن است که استعداد کشور خیلی بالا است و ما، هم در زمینهی منابع خدادادِ طبیعی یک کشور فوقالعادهای هستیم، هم از لحاظ مسائل جغرافیایی و موقعیّت جغرافیاییِ بینالمللی و سیاسی یک کشور برجسته و استثنائی هستیم، و هم از لحاظ نیروی انسانی؛ از جهت نیروی انسانی حقّاً و انصافاً ما خیلی برجستهایم. حالا یکی از دوستان گفتند که دیگران نیروهای ما را جذب میکنند، ما چرا نیروی دیگران را جذب نکنیم؟ خب، ما احتیاج نداریم؛ ما اگر خیلی فعّال باشیم، بلد باشیم، نیروهای خودمان را اگر نگه داریم، تربیت کنیم، احتیاج نداریم به اینکه نیروی دیگری را از خارج جذب کنیم، اینجا بیاوریم.
آنچه بنده در ذهن خودم، در مقابل چشمِ ذهنی و عقلی خودم از آیندهی کشور و از آیندهی ملّت و از پیشرفت دانش این کشور مشاهده میکنم، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در این حدسیّاتِ متعارف اظهار میشود یا فکر میشود و واقعاً خیلی بیش از این حرفها [است]. حالا یکی از دوستان در زمینهی چوب به کاشت درخت اکالیپتوس اشاره کردند؛ من یک خاطرهای یادم آمد. در قم من درخت اکالیپتوس دیده بودم تقریباً به اندازهی یک درخت سیب؛ درخت اکالیپتوس [به اندازهی یک] درخت معمولی بود. در ایرانشهر که بودیم، یک باغی بود، مزرعهی بزرگی بود نزدیک بَمپور در چند فرسخی ایرانشهر. یک باغی بود که ایتالیاییها سالها پیش آنجا برای آزمایشها و مانند اینها ساخته بودند؛ من گاهی به آن باغ میرفتم. یک درختی ــ البتّه یک مجموعهی درختی ــ خیلی بلند من دیدم؛ مثل این چنارهای قدیمی بلند که شاید مثلاً فرض کنید پانزده متر ارتفاع داشت؛ تعجّب کردم این چه درختی است. پرسیدم چیست؟ گفتند اکالیپتوس. من اکالیپتوس را در قم به آن اندازه و با آن حجم دیده بودم، اینجا حالا اکالیپتوس [به این بلندی]! من رشد ملّت ایران و استعداد رشد ملّت ایران را تشبیه میکنم به این تفاوت اکالیپتوس بَمپور ایرانشهر با اکالیپتوس قم. استعداد ما خیلی خوب است، تواناییهای ما خیلی خوب است.
خب در سال گذشته، در دیدار با فعّالان اقتصادی(۲) ــ که شاید بعضی از شماها هم آنجا بودید یا نبودید ــ مطالبی ما گفتیم، مطالبی دوستان گفتند، بهره بردیم و نتیجه شاید این شد که من امسال شعار سال را این قرار دادم: «تولید؛ دانشبنیان و اشتغالآفرین»؛ این شاید تا حدودی متأثّر بود از اظهارات دوستان در آن جلسهای که سال گذشته داشتیم. امسال، در این نمایشگاهی که دو روز قبل از این اینجا تشکیل شد(۳) و من رفتم نگاه کردم، دیدم کارهای خوبی شده؛ هم در زمینهی مسائل دانشبنیان، هم در زمینهی بحث اشتغالآفرینی و کارآفرینی، نسبتاً کارهای خوبی انجام گرفته. اینجا هم دوستانی که صحبت کردند، ــ چند نفر که صحبت کردند ــ همه همین امید را، همین نوید را دادند که مسئلهی کارآفرینی، مسئلهی اشتغال، مسئلهی پیشرفت دانش و پیشرفت اقتصادی کشور و تولید کشور، یک امر محسوسی است؛ بلاشک، از این جلسه و دیدار پریروز و اطّلاعات متفرّقی که بنده دارم، این را میشود فهمید. در نیمهی اوّل سال ۱۴۰۱، شاخصهای اقتصادی رشد هم داشته که خب این شاخصها را، در مقایسهی با نیمهی اوّل سال ۱۴۰۰، مراکز رسمی اعلام کردند. این نشاندهندهی یک حرکتی است؛ رشد تولید ناخالص بدون نفت، رشد ارزش افزودهی بخش صنعت و معدن ــ بخصوص در تولید کارگاههای بزرگ، یک رشد ۶/۶ درصدی را نشان میدهد که خب رقم خوبی است ــ رشد تشکیل سرمایهی ثابت و امثال اینها؛ این [نشان میدهد که] پیشرفتهایی وجود داشته.
آنچه من میخواهم عرض کنم دو مطلب است. یک مطلب کوتاه میخواهم به مسئولین محترمی که اینجا نشستهاند، بخصوص معاون اوّل محترم(۴) که اینجا هستند بگویم. این مطالبی را که این دوستان گفتند، با دقّت به خاطر بسپرید. اینها صرفاً گزارش نبود؛ گزارش بود و همراه گزارش، گلایه هم بود. و این گلایههایی که اینجا کردند، تقریباً همهی اینها به نظر من درست است؛ همهی آنچه گفتند به عنوان توقّعاتی که از دولت و از مسئولین و از شخص بنده دارند، توقّعات درستی است. منتها شماها میدانید، مسئولین دولتی میدانند، دأب بنده در این مسائل ورود در مسائل اجرائی نیست، تأکید بر اجرا است. در همان مسائلی هم که اسم آوردند، مثل نانو و بقیّهی چیزها، حتّی در زمینههای نظامی ــ که بنده مسئولیّت مستقیم دارم ــ من ورود نمیکنم؛ من اصرار میکنم، راه را نشان میدهم، دنبالگیری میکنم، پیگیری میکنم، سؤال میکنم. حالا هم به شما عرض میکنم برای همهی این چیزهایی که این دوستان گفتند کارگروه تشکیل بدهید؛ یعنی اینها کارهایی نیست که یک نفر بتواند انجام بدهد؛ اینها کارگروه میخواهد. کارگروه هر کدام از اینها در مرکز و آن اداره و وزارت مربوط به خودش باید تشکیل بشود. در این کارگروه، حتماً بایستی از نیروهای مباشرِ کار استفاده بشود، حضور داشته باشند؛ همینهایی که اینجا صحبت کردند، این آقایان و دیگرانی که هستند؛ نظرات آنها گرفته بشود و پیگیری بشود؛ یعنی سؤال بشود کار به کجا رسید؛ در زمینهی مسائل سلامت که گزارش شد، مسائل صنعت که گزارش شد، مسائل نفت که گزارش شد، مسائل کشاورزی که اینجا مطرح نشد و آن هم مهم است، باید دنبال بشود و دنبال کنید اینها را؛ اگر چنانچه اینها دنبال شد کشور به رشد مورد نیاز خواهد رسید که من حالا در مورد رشد چند نکتهای را عرض خواهم کرد.
ما احتیاج داریم به رشد سریع و مستمر؛ علّت هم این است که عقبافتادگی داریم. ما در دههی ۹۰ به دلایل مختلف یک عقبماندگی و بهاصطلاح تعطیل نسبی مسائل اقتصادی داشتیم. نمیشود همه را منسوب کرد به ضعف مدیریّتها؛ نه، بخشی مربوط به عوامل خارجی و بیرونی است، بخشی مربوط به عوامل درونی است؛ مسئلهی تحریمها مؤثّر بود، مسئلهی کاهش ارزش نفت در یک برههای از زمان مؤثّر بود، مسئلهی تمرکز کشور بر روی مسئلهی هستهای که اقتصاد را شرطی کرد، مؤثّر بود؛ مسائل گوناگونی اینجوری مؤثّر بود؛ نتیجه این شد که ما یک دهه عقبماندگی داریم و شاخصهای منفی، زیاد داریم که آمار متقن مراکز رسمی است؛ یعنی اینها ادّعا نیست. شاخصها، شاخصهای منفی است در بخشهای مهمّی که البتّه من اینجا یادداشت هم کردهام، [ولی] نمیخواهم حالا وقت را به این بگذرانم. طبعاً جبران این عقبماندگی کار آسانی نیست؛ این طبعاً محتاج یک رشد مستمرّ پیدرپی اقتصادی است در میانمدّت؛ حالا بلندمدّت نگوییم. یعنی مثلاً ما اقلّاً هفت، هشت ده سال بایستی تلاش را پیگیر کنیم، متمرکز کنیم و با شرایط لازم پیش برویم که من حالا یک نکاتی را در این زمینه عرض میکنم. لذا برای همین است که ما در برنامهی هفتم توسعه، اولویّت اصلیِ برنامه را گذاشتیم پیشرفت اقتصادی توأم با عدالت. مسئلهی عدالت هم مهم است؛ یعنی اگر چنانچه ما پیشرفت بدون عدالت داشته باشیم، در واقع پیشرفت نکردهایم؛ پیشرفت باید همراه با عدالت باشد؛ البتّه ساز و کار دارد، راه دارد؛ این جور نیست که امکانپذیر نباشد، یک چیز معضل و مبهمی باشد؛ نه، راه کار وجود دارد.
و رشد اقتصادی را متوسّط هشت درصد در سیاستهای برنامهی هفتم قرار دادیم که اگر واقعاً ما بتوانیم به طور متوسّط به رشد هشت درصد برسیم در طول مدّت پنجسالهی برنامه به نظر من کار بسیار خوبی انجام گرفته. ما به این رشد احتیاج داریم؛ چرا؟ به چند علّت، به چند دلیل ما نیاز داریم به اینکه این رشد را به دست بیاوریم. مخاطب این حرفِ من همه هستند؛ هم مسئولین دولتی هستند، هم شما برادران عزیز، خواهران عزیز، فعّالان اقتصادی؛ شماها هم مخاطبین این حرفید. این رشد با کمک همه اتّفاق میافتد.
چهار علّت دارد که ما بایستی به این چهار دلیل و به این چهار علّت حتماً دنبال رشد باشیم. اوّلین علّت این است که ما به طور محسوس مشکل معیشت مردمی و رفاه خانوار را داریم در کشور که این بدون رشد اقتصادی علاجپذیر نیست. ما اگر بخواهیم فقر را برطرف بکنیم، اگر بخواهیم رفاه خانوار را در کشور رشد بدهیم، این احتیاج دارد به رشد اقتصادی در کشور؛ بدون این، امکان ندارد. خود این، یک دلیل کافی است؛ مسئولیّت دولت است، مسئولیّت افراد توانا است ــ چه توانایی فکری، چه توانایی مالی، چه توانایی مدیریّتی ــ همه مسئولیّت دارند که این کار را انجام بدهند. این دلیل اوّل.
دوّم، ارتقای جایگاه ایران در اقتصاد منطقه و جهان. میدانید، در دنیای امروز، ارتقای جایگاه یک کشور به میزان زیادی مربوط به وضع اقتصادی آن کشور است؛ وقتی یک کشوری پولش ضعیف میشود، امکانات اقتصادیاش پایین میآید، اعتبار و جایگاهش در دنیای امروز کاهش پیدا میکند. ما برای اینکه این جایگاه کشور را در مجموعهی منطقه و در مجموعهی جهان حفظ کنیم، به این رشد احتیاج داریم. این هم علّت دوّم.
علّت سوّم؛ ما نیروی انسانی متخصّص زیاد داریم؛ خوشبختانه یکی از افتخارات و امتیازات ما در کشور این است که ما نیروی متخصّص خیلی داریم. خب، از اوّل انقلاب که مثلاً حدود ۱۵۰ هزار دانشجو داشتیم، حالا مثلاً میلیونها دانشجو و میلیونها فارغالتّحصیل در مقاطعِ مختلفِ علمی داریم؛ خب، اینها شغل لازم دارند، اینها کار میخواهند. بله، داشتنِ نیروی انسانیِ جوانِ متخصّص یک افتخار است امّا اگر شغل نداشت و بیکار ماند چه؟ یک سرافکندگی است، دیگر افتخار نیست. ما آن وقت بنشینیم مدام به خودمان بگوییم: «چرا مهاجرت میکنند، چرا خارج میروند»! خب باید کار بدهید. من، چند وقت پیش که در این حسینیّه یک جلسهای بود(۵) گفتم، آن جوانِ کارآمدِ تحصیلکردهی ما که حالا از خارج آمده یا در خارج تحصیل کرده یا در داخل تحصیل کرده، دو چیز بیشتر از ما نمیخواهد: اوّلی شغل است؛ دوّمی هم امکان پیشرفت علمی است؛ ما شغل را باید برایش فراهم بکنیم. بدون یک رشدِ بالا، نمیتوانیم اشتغال ایجاد کنیم برای این مجموعهی عظیمِ جوانِ متخصّص و دانشمند. این هم دلیل سوّم.
دلیل چهارم هم اینکه ما امروز در کشورمان جوان خیلی داریم امّا آیا فردا هم همین اندازه جوان خواهیم داشت؟ معلوم نیست. با این وضعی که من مشاهده میکنم، با اینهمه تأکیدی هم که کردیم، در عین حال نتایج، خیلی نتایجِ دلگرمکنندهای نیست؛ ممکن است فردا اینهمه جوان نداشته باشیم؛ ما باید کشور را برای آن روز ثروتمند کنیم. اگر آن روزی که ما جوان کم داریم، کشور ثروتمند نباشد، نمیتواند دیگر ثروتمند بشود. این هم دلیل چهارم برای اینکه امروز باید رشد ایجاد کنیم تا کشور ثروتمند بشود برای اینکه فردای محتمَل که اینقدر جوان نداریم، واقعاً کشور بتواند خودش را اداره کند.
خب، حالا این رشد را چه جوری به دست بیاوریم؟ البتّه این الزاماتی دارد. در خلال حرفهایی که سخنرانانِ محترمِ امروز گفتند، بعضی از این الزامات گفته شد؛ من هم چند نکته در این زمینه عرض میکنم. البتّه بعضی از این الزامات، متوجّه دستگاههای حکومتی است که آنها موظّفند و باید دنبال کنند؛ بعضی متوجّهِ خود فعّالانِ اقتصادی است؛ بعضی متوجّه آحاد مردم است. به نظرم یکی از دوستان به مسئلهی «اسراف» اشاره کردند؛ خب، اسراف آب، اسراف گوشت، اسراف نان و نانِ دورریخته، چیزهایی است که مربوط به آحاد مردم است. پس بنابراین اگر ما بخواهیم به آن مقصود دست پیدا کنیم، کارهایی را باید انجام بدهیم؛ این کارها، هم کارهای دولتی است، هم کارهای فعّالان اقتصادی است، هم کارهای دانشمندان است، هم کارهای آحاد مردم است.
دو رکن اساسی اینجا وجود دارد که من اوّل عنوان آن دو رکن اساسی را میگویم؛ اوّل، افزایش سرمایهگذاری برای تولید. سرمایهگذاری باید افزایش پیدا کند. ما دورههایی را داشتیم که فعّالیّتهایی در آن انجام گرفت، [امّا] سرمایهگذاری، رشد منفی داشت؛ چند سال بعد آثارش را مشاهده کردیم. متأسّفانه یکی از نتایج آن دههی ۹۰ هم که گفتم مشکلات داشتیم همین است؛ آنجا یکی از شاخصهای سلبی و منفیِ ما سرمایهگذاری بود؛ کم انجام گرفت. قبل از آن هم البتّه همین جور [بود]؛ در دورهی قبل هم از این جهت مشکل داشتیم.
یکی مسئلهی افزایش سرمایهگذاری است، دوّم ارتقای بهرهوری. وضع ما از لحاظ بهرهوری خیلی بد است؛ بخصوص در بعضی از بخشها بهرهوری خیلی پایین است؛ کار انجام میگیرد، [منابع] مصرف میشود، [ولی بهرهوری ناچیز است.] من حالا در همین تصویرهایی که از کارها نشان دادند ــ نمیدانم مربوط به کدام تصویر بود ــ چشمم افتاد به این آبیاریِ کذاییِ قدیمی که آب داشت همین طور از داخل جویِ گلآلود عبور میکرد و حرکت میکرد؛ نمونهی آبیاری ما این است. بنده یک وقتی چند سال قبل از این گفتم، که حدود نود درصدِ آبِ کشور صرف کشاورزی میشود.(۶) [آب مصرفیِ] صنعت و مصارف خانگی و امثال اینها ده درصدِ آبِ کشور است، نود درصد مربوط به کشاورزی است. ما اگر بتوانیم از این نود درصد، ده درصد را صرفهجویی بکنیم، به قدر همهی آبی که امروز صرف صنعت و صرف شرب خانگی و بقیّهی مصارف میشود، آب بازیافت کردهایم؛ مسئلهی بهرهوری اینجوری است. ما از آب، بد بهرهوری میکنیم؛ از انرژی، بد بهرهوری میکنیم. این، دو رکنِ اساسی است: افزایش سرمایهگذاری، ارتقای بهرهوری.
الزامات دیگری هم وجود دارد که من چند موردش را یادداشت کردهام، که مختصر میگویم؛ چون جلسه طولانی شده و میخواهم زودتر تمام بشود. اوّل اینکه دستگاههای اجرائیِ حکومتی برای مسائل اقتصادی ــ چه کلّ اقتصاد کشور، چه بخشهای مختلف اقتصادی ــ بایستی چشمانداز راهبردی داشته باشند، برنامهی بلندمدّت داشته باشند. البتّه من معمولاً از مسئولین محترم سؤال میکنم، و [آنها هم] اظهار میکنند که این برنامه را داریم. خب اگر برنامهی بلندمدّت و چشمانداز و برنامهی راهبردی وجود داشته باشد، دچار روزمرّگی و حرکت زیگزاگی نمیشویم؛ این روزمرّگیها به همه جا خیلی ضربه میزند. یک روز یک چیزی را میگوییم، فردا آن را نقض میکنیم یا به یک شکلی تغییر میدهیم؛ همین چیزی که شکایت این آقایان است. شکایتِ خیلی از این آقایانِ فعّالان اقتصادی همین است؛ که حالا در مورد فضای کسب و کار و مانند آن بعداً عرض خواهم کرد؛ این مطلب اوّل.
دوّم، دستگاههای اجرائی باید از توسعهی بنگاههای خصوصی حمایت کنند؛ کشور بدون فعّالیّت بنگاههای خصوصی اداره نخواهد شد. اشتباه مهمّی که در سالهای اوّل انقلاب اتّفاق افتاد و مبالغ زیادی از آثارش همین طور ماند، این بود که بخش خصوصی را کنار زدند و همهی کارها، حتّی فروش مثلاً اجناس خُرد را به مسئولین دولت و دستگاههای دولتی سپردند؛ خطای بزرگی بود که ما انجام دادیم. بایستی بنگاههای خصوصی که حضور مردم است، توانایی مردم است، ابتکار مردم است، پول مردم است، حمایت بشوند؛ وسط میدان بیایند؛ اقتصاد را اینها باید اداره کنند.
من مکرّر این مثال را گفتهام: دو جور میشود کار کرد؛ شما میتوانید یک باری را داخل یک وانتی بگذارید و بعد پشتِ فرمانِ این وانت بنشینید، این بار را بهآسانی از یک جایی به یک جای دیگری منتقل کنید. میتوانید این وانت را کنار بیندازید، این بار را به دوش خودتان بگیرید، هم خسته بشوید، هم به منزل نرسید، هم این بار وسطِ راه زمین بیفتد، ضایع بشود. بخش خصوصی باید حمایت بشود؛ بخش خصوصی بدون حمایت وارد میدان نمیشود یا اگر وارد میدان شد، موفّق نمیشود. بنده کسانی را میشناسم، افراد مؤمن و معتقد و علاقهمند به کشور و علاقهمند به نظام جمهوری اسلامی، که یک بخش خصوصی را، یک مرغداری را، مثلاً یک واحد صنعتی را از روی اخلاص اداره میکردند. میگفتند که ما میتوانیم این پول را در بانک بگذاریم، از سودش تا آخر عمر استفاده کنیم، زحمتی هم برایمان نداشته باشد، مالیات هم نمیدهیم، امّا این زحمت را به عهده گرفتند، [ولی] نیمهکاره ماند؛ چون حمایت نشدند، چون فشار بر آنها وارد آمد؛ حالا من بعد باز در بخشهای بعدی اشاره میکنم.
اینکه ما سیاستهای اصل ۴۴ را مطرح کردیم، برخلاف تصوّر میبینم بعضی از برادرهای خوب، بعضی از عناصر خوب و خوشنیّت به سیاستهای اصل ۴۴ اعتراض میکنند؛ این اعتراض درست نیست. این سیاستها با دقّت انتخاب شد، با فکر انتخاب شد؛ افرادی که وارد بودند در مسائل اقتصادی و علاقهمند به عدالت اجتماعی و بجد دنبال عدالت اجتماعی بودند، همه آن را تأیید کردند؛ منتها خب عمل نشده؛ متأسّفانه دولتها درست عمل نکردند؛ خیلی کم عمل شده. چندین دولت این جور پشت سر هم به این سیاستهای اصل ۴۴ عمل نکردند؛ باید عمل بشود. البتّه دقّت بشود، مراقبت بشود، مدیریّت بشود، نظم و انضباط کاری ملاحظه بشود و این کار انجام بگیرد. بنابراین الزام دوّم این است که دستگاههای دولتی از بنگاههای اجتماعی حمایت کنند؛ هم حمایت مالی لازم است، هم حمایت قانونی لازم است. مخاطب این حرف، هم دولت، هم مجلس، هم قوّهی قضائیّه است؛ یعنی هر سه قوّهی کشور مخاطبِ این توصیه هستند.
الزام سوّم؛ دانش و فنّاوری باید بالا برود. همین مقداری که ما امروز موفّقیّت داریم، ناشی از پیشرفت علم در کشور است که بحمدالله از پانزده شانزده سال پیش در کشور شروع شده؛ یک روند خوبی داشته، پیشرفت خوبی داشته. اینکه میبینید این جوان اینجا میآید، با شجاعت اظهار میکند که ما این کار را کردهایم، و این کار را میتوانیم بکنیم و مانند اینها، به خاطر این است که اینها در دانش پیشرفت کردهاند، راه علم باز شد. گفتیم(۷) بروید خطوط مقدّم علم را بشکنید، از آن عبور کنید، بروید جلو؛ اکتفا نکنید به اینکه در قسمتهای مؤخّرِ قافلهی علمی جهان باقی بمانید. جلو بروید. آن چیزی که من به عنوان یک آرزو، چند سال قبل از این مطرح کردم و باید به این آرزو برسیم، این است که گفتم ما باید جوری برنامهریزی کنیم، جوری حرکت کنیم که پنجاه سال بعد اگر کسی در دنیا خواست حرفِ علمیِ نو بشنود، مجبور باشد فارسی یاد بگیرد تا بتواند سخنِ علمیِ نو را بشنود. ما باید اینجوری حرکت کنیم. آن «پنجاه سال» که من گفتم، حالا بیش از ده سالش گذشته؛ باید دنبال کنید، باید همّت کنید. بنابراین، یک کار هم مسئلهی پیشرفت دانش و فنّاوری است ــ دانش و فنّاوری، هر دو ــ که مسئول این کار، مخاطب این کار، بنگاهها و مراکز دانش و تحقیقند؛ دانشگاهها، مراکز تحقیقی، پژوهشگاهها و اندیشکدهها؛ اینها بایستی دنبال بکنند، و [هم] معاونت علمی رئیسجمهور، که این به نظر من بسیار کار مهمّی است. در دولت هفتم یا هشتم بنده اصرار کردم این معاونت به وجود آمد؛ مرحوم دکتر ابتکار(۸) ــ خدا رحمتش کند ــ که مسئول این معاونت بود، آمد پیش من شکایت که به من نه میدان داده میشود، نه کار گفته میشود، نه مسئولیّت مشخّص میشود؛ یعنی توجّه نمیشد. خب الحمدلله پیشرفت کرده؛ بعدها، در این سالهای اخیر، بحمدالله پیشرفت خوبی کرده و مخاطب این حرف، از جمله معاونت علمی است که باید دنبال بشود.
الزام بعدی افزایش بهرهوری است؛ بایستی روی مسئلهی افزایش بهرهوری که اشاره کردم کار بشود، بخصوص مسئلهی آب، مسئلهی انرژی و مسئلهی نیروی انسانی، نیروی کارمندی. یکی از مواردی که ما دچار ضعف بهرهوری هستیم همین نیروهای کارمندی دولتی هستند که کار مفیدشان در طول هفته خیلی معدود است، چند ساعت بیشتر نیست؛ این همین کاهش بهرهوری در مورد نیروی انسانی است؛ اینها باید اصلاح بشود. مسئلهی آب باید اصلاح بشود. در قضیّهی آب، یکی از آشناهای ما، دوستان ما و به یک معنا همکاران ما، یک طرحی را در زمینهی مسائل کشاورزی مطرح کرد با ما، من با آقای رئیسجمهور در میان گذاشتم، ایشان همّت کردند رفتند از نزدیک طرح را دیدند و تصدیق کردند. پریروز که اینجا ما در نمایشگاه بودیم، وزیر محترم کشاورزی(۹) به من گفت این طرح پیشرفتهترین طرح دنیا است! این را وزیر کشاورزی ما میگوید. یک طرحی است که از یک گوشهای درمیآید، یک نفری که نه مسئول دولتی است، نه وزیر است، یک طرحی را حالا یا یاد میگیرد از کسی یا خودش به ذهنش میرسد، ارائه میکند، مسئولین ما میگویند این بهترین طرح و پیشرفتهترین طرح کشاورزی است؛ خیلی خب، دنبال بشود، دنبال کنید. حالا به من گفتند که این یک مقداری هزینههای بیشتری را تحمیل میکند؛ نگاه کنیم به آینده ببینیم بعد که این هزینهها را کردیم، چه خواهد شد. به هر حال، یک الزام هم این است.
مسئلهی بعدی بحث رقابتپذیر کردن کالا است. طبیعت کالای ایرانی، بخصوص در بخشهای طبیعی و مانند اینها، بهترین و برترین طبیعت است؛ میوهی ما بهترین میوه است، سبزیجاتمان بهترین سبزیجات است، سنگمان بهترین سنگ است، بسیاری از معادنمان [همینطور است]، محصولاتمان محصولات خوبی است؛ هم از لحاظ کمّیّت خوب است، هم از لحاظ کیفیّت خوب است. در دنیا باید کاری کنیم که بخصوص در بخش صادرات، [محصولاتمان] رقابتپذیر بشود؛ یعنی هم کیفیّت محصول نهایی را بالا ببریم و هم قیمت تمامشده را کاهش بدهیم. این از جملهی کارهای خیلی واجب است که بایستی انجام بگیرد، بخصوص برای بازارهای صادراتی. و امکانات ما خب خیلی خوب است.
باز در همین زمینهی کشاورزی، من پریروز که اینجا نمایشگاه داشتیم به دوستانی که آنجا بودند گفتم ایرانشهر یک منطقهی عجیبی است. یکی از توفیقات بنده در طول عمرم این بوده که مدّتی در ایرانشهر تبعید بودم و با مسائل ایرانشهر و بلوچستان و مانند اینها یک مقداری آشنا شدم. یک گوجهفرنگی برای من آوردند آنجا، در ایرانشهر که من دستم را باز کردم، پُر کرد دست من را. گوجهفرنگی پُر [کرد] دست من را؛ مثل یک طالبی، به قدر یک طالبی. این [جور] است. در همان ایرانشهر، به من خبر دادند که در یک مناطقی از اطرافِ ایرانشهر پنبهای تولید میشود رنگی؛ پنبهی سفید نیست، پنبهی رنگی است؛ مثلاً آبی یا سبز. یعنی کیفیّت محصولات ما اینجوری است. ما اینها را [باید] بتوانیم در دنیا مطرح کنیم. اگر چنانچه ما محصولمان را رقابتپذیر کنیم، یعنی هم کیفیّت بالا برود، هم قیمت پایین بیاید، تحریم دیگر اثر نمیکند. آن روز به من گفتند که پیراهن تیم ملّی را ما درست کردیم، مجبور شدیم به نام کشور دیگری بدهیم. خب این علاج دارد. باید کاری کنید محصولتان را که نتوانند مجبورتان کنند که به نام کشور دیگری ببرید؛ نه، به نام ایران و ساخت ایران [ببرید]؛ بنویسید «ساخت ایران»؛ «MADE IN IRAN» هم ننویسید؛ بنویسید «ساخت ایران» با خطّ فارسی. ببرید در خارج، مجبور بشوند بخرند؛ برای خاطر اینکه کیفیّتش خوب است و قیمتش پایین است. الان این اتّفاق در مواردی هم میافتد؛ من اطّلاع دارم. یک جاهایی الان هست که ما محصولاتمان را آنجا صادر میکنیم، محصولات دیگران هم میآید آنجا و محصول ما مطلوبتر است، کیفیّتش بیشتر است، بهتر است و ارزانتر است. لذا مردم به آن اقبال میکنند، به محصولهای دیگر اقبال نمیکنند. میتوانیم.
خدمات هم همین جور است. حالا امروز یکی از آقایانی که صحبت کردند، کارشان کارِ سدسازی و جادّهسازی و کارهای اینجوری است. خیلی از کشورهایی که در دنیا هستند، کشورهای آفریقایی، بعضی از کشورهای آمریکای لاتین، احتیاج دارند؛ به سد احتیاج دارند، به جادّه احتیاج دارند، به شاهراههای بزرگ احتیاج دارند. اینها را برایشان میسازند با قیمتهای گران، با کیفیّتهای نامطلوب. ما میتوانیم با قیمت ارزان، با کیفیّت مطلوب برایشان بسازیم. بنابراین رقابتپذیر کردن کالا و خدمات هم یکی از الزامات رشد است.
یکی از مهمترین الزامات، بهبودِ فضای کسب و کار است که من راجع به این هم چند بار صحبت کردهام؛ در این صحبتی هم که از جلسهی پارسال ما پخش شد، نشان داد که من راجع به بهبود فضای کسب و کار صحبت کردم که خودم یادم نبود. مهم است. ما بایستی کاری کنیم که مردم بتوانند راحت کسب و کار کنند، بتوانند داد و ستد کنند، بتوانند تولید کنند؛ که حالا من اینجا چند مورد را ذکر کردهام.
تصمیمگیریهای متناقض را علاج کنیم. ما گاهی اوقات تصمیمگیریهای متناقض داریم. یک دستگاه یک تصمیمی میگیرد و اعلام میکند، یک دستگاه دیگر خلافِ آن را یا ضدّ آن را تصمیم میگیرد و او هم اعلام میکند؛ هر دو هم در جلسهی هیئت دولت دُور یک میز مینشینند؛ این نباید اتّفاق بیفتد. تصمیمات متناقض را بایستی علاج کنیم؛ یکی این، که مردم بدانند که چه کار باید بکنند.
دوّم علاج تغییرات مکرّر قوانین و مقرّرات. مکرّراً قوانین ما، مقرّرات ما، تغییر پیدا میکند. مخاطب این، هم دولت است، هم مجلس؛ بخصوص مجلس. یک مقرّرهای در دولت تصویب میشود، اعلام میشود، ناگهان از مجلس صدایی بلند میشود ضدّ آن، بعد از آنکه مدّتی ترتیبات داده شده و بر اساس آن تصمیمگیری شده، برنامهریزی شده، حالا لغو میشود! اینها اشکال دارد، اینها را باید علاج کرد. مخاطب این توصیهی مؤکّد، هم مجلس است، هم دولت.
علاجِ راهِ دراز و پُرپیچوخم فرایندهای اداری. یک وقتی یک تعدادی از همین مسئولین و فعّالین بخشهای مختلف اقتصادی پیش من آمدند و یکی از آنها گفت برای گرفتن یک مجوّز، تعداد زیادی مرکز وجود دارد که باید به اینها مراجعه کنیم که [چون] چند سال گذشته، متأسّفانه من تعدادش یادم نیست؛ اینها باید اصلاح بشود. حالا در یک بخشهایی یک پنجرهی واحدی درست شده(۱۰) که بسیار خوب است، این بسیار مفید است؛ در بخشهای مختلف باید این کار انجام بگیرد؛ یعنی فرآیندهای اداری برای کسب مجوّز، برای رفع اشکالات مردمی که مشغول کسب و کار هستند، بایستی اصلاح بشود، راهها کوتاه بشود و مقرّراتزدایی بشود. معنایش مراقبتزدایی نیست؛ مراقبت باید وجود داشته باشد امّا این راههای پُرپیچوخم بایستی برداشته بشود.
یکی دیگر از این مسائلی که مربوط به بهبود فضای کسب و کار است، مداخلههای سلیقهای از سوی نهادهای نظارتی و غیرنظارتی است؛ این هم باید برداشته بشود. مداخله میکنند در کارها؛ حالا یک مسئله مداخلهی قانونی است که میگوید: «شما خلاف قانون عمل کردی»! این باید انجام بگیرد، به این کسی ایراد ندارد امّا مداخلههای سلیقهای میکنند، با نظرات غیر قانونی و بدون اینکه الزامی وجود داشته باشد، بیخود در کار مردم دخالت میکنند؛ این هم بایستی برداشته بشود.
تأمین مالی برای فعّالیّتهای بخش خصوصی هم یکی دیگر از آن چیزهایی است که به بهبود فضای کسب و کار کمک میکند. البتّه مسئولین محترم دولتی اینجا تشریف دارند، یکی از چیزهایی که برای کمک مالی به بخش خصوصی مهم است، مسئلهی صندوق توسعهی [ملّی] است؛ صندوق توسعه اصلاً تشکیل شد برای اینکه به بخش خصوصی کمک کند. متأسّفانه در دولتهای مختلف ــ از وقتی این صندوق تشکیل شده تا حالا؛ در طول این چند سال ــ هر وقت کارشان یک جایی گیر میکند و مجوّز قانونی هم برای برداشت از صندوق توسعه ندارند، مراجعه میکنند به این حقیر برای اینکه مجوّز داده بشود که فراتر از قانون از این صندوق استفاده کنند؛ این درست نیست، این اشکال دارد؛ هم اشکال فنّی دارد، هم اشکال نتیجهای دارد. باید [به بخش خصوصی] کمک بشود؛ این هم یکی از مسائل است.
یکی [دیگر] از الزامات، مسئلهی انضباط مالی در بودجه است؛ متأسّفانه بودجهی ما دچار مشکلات ساختاری است. این کسرِ بودجههای عجیب و غریبی که در سالهای مختلف وجود داشته، یکی از مشکلسازترین عوارض مالی کشور ما و عوارض اقتصادی کشور ما است. ما این جلسهی شورای اقتصادی سران قوا را تشکیل دادیم برای اینکه این مشکل برطرف بشود [امّا] تا حالا هنوز برطرف نشده. [برای] مشکل ساختار غلط بودجه بایستی کاری بشود؛ مسئلهی کسرِ بودجه حل بشود، مسئلهی تعهّدات مالیِ بدون وجود منابع قابل اطمینان [حل بشود]. حالا گاهی اوقات یک مواردی هست که درآمدها چندان قابل اطمینان نیستند که خود مسئولین هم میدانند امّا تعهّدهایی انجام میگیرد به اتّکاء این درآمدهای غیر قابل اطمینان. از این بدتر، گاهی اوقات خواستههای مجلس است؛ موارد زیادی تعهّد به دولت تحمیل میکنند در حالی که منابع مالی مطمئنّی برایش وجود ندارد؛ اینها باید متوقّف بشود؛ اینها در اقتصاد کشور و رشد کشور مشکل ایجاد میکند. و بالاخره از این قبیل الزامات هست.
یکی [دیگر از الزامات] هم رفع مداخلات دولتی در مالکیّت و مدیریّت بنگاههای اقتصادی است. یک مواردی هست که بخش مهمّی از مالکیّتها را به مردم دادهاند، [ولی] مدیریّتها دست دولت است؛ این هم کار درستی نیست. مدیریّت را حالا باید بدهند دست خود مردم. این هم یک مسئله است.
یک مسئلهی مهمّ دیگر این است که دستگاههای دولتی با بخش خصوصی رقابت نکنند؛ که این هم از چیزهایی است که بنده مکرّر تأکید کردهام ولیکن خب آن روز [نمایشگاه] باز بعضی به من گله میکردند، شکایت میکردند که از این دخالتها و مانند اینها وجود دارد. با اینکه مکرّر تذکّر دادهایم، باز هم من تذکّر میدهم و خواهش میکنم مسئولین محترم دولتی، بخصوص جناب آقای مخبر، این قضیّه را دنبال کنند که بخشهای دولتی در آن کاری که در بخش خصوصی دارد انجام میگیرد رقابت نکنند؛ چون امکانات بخش دولتی بیشتر است و نگرانی و دغدغهی مالیاش کمتر است، لذا بخش خصوصی را زمینگیر میکند. اگر [بخش دولتی] وارد شد، بخش خصوصی زمینگیر خواهد شد. یکی هم واردات بیرویّه است که امروز هم اینجا چند نفر از آقایان روی آن تذکّر دادند.
در پایان، چند تذکّر کوتاه عرض بکنم: یکی اینکه بنگاههای اقتصادی میان خود عرصهی رقابت را از حوزهی همکاری جدا کنند. بخش خصوصی، بخشی است که رقابت در آن وجود دارد و باید وجود داشته باشد؛ رقابت مثبت، پیشبرنده است؛ امّا این رقابت معنایش این نیست که در کارهای بزرگ، در اقدامهای بزرگ، با هم همکاری و همافزایی نکنند؛ بخصوص آنجایی که با مسائل اقتصادی خارج از کشور ارتباط پیدا میکند. بخشهای مختلف خصوصی باید با هم همکاری و همافزایی بکنند.
تذکّر بعدی مربوط به شرکتهای کوچک و متوسّط است که من چند سال قبل از این، در سخنرانی اوّل سال بخصوص روی آن تأکید کردم.(۱۱) این شرکتهای کوچک و متوسّط، نقش زیادی در ایجاد اشتغال و در ایجاد ارزش افزوده برای کالاها دارند و میتوانند کمک کنند؛ ما اینها را حتماً از نظر دور نداریم؛ هم دستگاههای دولتی به اینها توجّه کنند، هم بنگاههای بزرگ در زنجیرهی تولید خودشان با اینها همکاری کنند و اینها را توسعه بدهند و به آنها کمک کنند.
آخرین مسئله هم، مسئلهی تعاونیها است. تعاونیهای تولید میتواند یکی از گرهگشاترین کارها برای ایجاد اشتغال باشد؛ و بخصوص برای ایجاد عدالت اقتصادی در مجموعهی کشور.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال به شماها توفیق بدهد، به مسئولین دولتی توفیق بدهد. من این را گواهی میدهم، شهادت میدهم که مسئولین محترم دولتی با همهی وجود دارند کار میکنند؛ یعنی واقعاً تلاشی که دارد انجام میگیرد، تلاش بسیار خوبی است؛ منتها جهتگیریها را مراقبت کنند و کار را جوری انجام بدهند که انشاءالله نتایج مطلوبی داشته باشد. از خداوند متعال توفیق همهی شما را خواستاریم و لطف و رحمت الهی را به روح مطهّر امام و به ارواح مطهّر شهدای عزیز مسئلت میکنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته