emamian

emamian

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام:

بِئْسَ السَّعْیُ التَّفْرِقَةُ بَیْنَ الاَْلیفَیْنِ

بدترین تلاش، جدایــی‌ انداختن میان دو دوست است.

 

شرح غررالحکم، ج ۳، ص ۲۵۶

الازهر مصر با صدور بیانیه‌ای خواستار اتخاذ موضعی یکپارچه و قدرتمند برای یاری کتاب خدا و در پاسخ به دو کشور سوئد و هلند به دلیل اهانت به یک میلیارد و نیم مسلمان شد.

الازهر با اشاره به پافشاری این کشورها در حمایت از جنایات نفرت‌انگیز و وحشیانه با پوشش غیرانسانی و غیراخلاقی که آن را "آزادی بیان" می‌نامند، تاکیدکرد: سزاوار است آن را دیکتاتوری هرج و مرج، بی‌اخلاقی و سلطه بر مردمان نجیب که به خدا و هدایت آسمانی ​​پیوند خورده‌اند، بنامند.

در ادامه این بیانیه بر ضرورت پایبندی ملت‌های عربی و اسلامی به تحریم کالاهای هلند و سوئد و لزوم آشنا کردن کودکان، جوانان و زنان با این مسئله تاکید شده و آمده است: ملت‌های مسلمان باید بدانند هرگونه کوتاه آمدن در رابطه با این موضوع، کوتاهی آشکار در یاری دینی است که خداوند آن را برای آنان پسندیده است.

در ادامه آمده است: آن منحرفان هرگز ارزش این دین را که هیچ چیزی از آن نمی‌دانند، درک نخواهند کرد. لذا با اهانت به آن مسلمانان را تحریک می‌کنند تا زمانی که رو در رو و در برابر ضررهای مادی و اقتصادی قرار بگیرند چرا که آنها تنها این زبان را می‌فهمند و هیچ چیز جر قوانین فراوانی، تولید و مصرف را مقدس نمی‌دانند.

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی درباره فضیلت ماه رجب اینگونه فرموده است:

 

إنَّ اللّهَ تَعالی نَصَبَ فِی السَّماءِ السّابِعَةِ مَلَکا یُقالُ لَهُ: الدّاعی، فَإِذا دَخَلَ شَهرُ رَجَبٍ یُنادی ذلِکَ المَلَکُ کُلَّ لَیلَةٍ مِنهُ إلَی الصَّباحِ : طوبی لِلذّاکِرینَ! طوبی لِلطّائِعینَ!

و یَقولُ اللّهُ تَعالی : أنا جَلیسُ مَن جالَسَنی ، ومُطیعُ مَن أطاعَنی ، وغافِرُ مَنِ استَغفَرَنی ، الشَّهرُ شَهری ، وَالعَبدُ عَبدی ، وَالرَّحمَةُ رَحمَتی ، فَمَن دَعانی فی هذَا الشَّهرِ أجَبتُهُ ، ومَن سَأَلَنی أعطَیتُهُ ، ومَنِ استَهدانی هَدَیتُهُ ، وجَعَلتُ هذَا الشَّهرَ حَبلاً بَینی وبَینَ عِبادی ؛ فَمَنِ اعتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إلَیَ .

 

خداوند متعال در آسمان هفتم، فرشته ای گماشته است که به آن «داعی» می گویند و چون ماه رجب فرا رسد، آن فرشته هر شبِ آن ماه را تا صبح ندا می دهد: «خوشا بر ذاکران، خوشا بر طاعت کنندگان!» .

خداوند متعال نیز می فرماید: «من همنشین کسی هستم که با من همنشین باشد و مطیع کسی هستم که اطاعتم کند و آمرزنده کسی هستم که از من آمرزش بخواهد. ماه، ماه من است و بنده، بنده من و رحمت، رحمت من.

هر که مرا در این ماه بخوانَد، پاسخش می گویم و هر که از من [چیزی] بخواهد، عطایش می کنم و هر که از من هدایت جوید، راه نمایش باشم.

این ماه را رشته ای بین خودم و بندگانم قرار داده ام. هر کس به این رشته (ریسمان) چنگ زند، به من می رسد» .

 

بحارالأنوار : ج ۹۸ ص ۳۷۷ ح

پنج شنبه, 29 دی 1401 11:29

گذری بر آداب و آثار خیرخواهی

خیرخواهی

(خـیـرخـواهـی) بـا (نـصـیـحـت) هـم مـعـنـاسـت و نـصـیـحـت یـعـنـی درخـواسـت عـمـل یـا سـخـنی که مصلحتِ کننده آن کار و گوینده آن سخن را در پی داشته باشد یا دعوت به آنچه که صلاح مخاطب در آن باشد و نهی از چیزی که تباهی و فساد در پی دارد.۳۴۶ بنابراین، ناصح و خیرخواه کسی است که به کردار و گفتار نیک راهنمایی کند.

 

ضرورت خیرخواهی

خـرد انـسـان بـا کـم تـریـن تـوجـّه درمـی یـابـد کـه انـسـان هـای عـاقـل و بـا تـجـربـه، بایستی اندیشه صائب و تجربیات اندوخته خویش را بدون کم ترین شـائبـه در اخـتـیـار هـمـنـوعـان خـود گذارند، از سوی دیگر، مخاطبان را ملزم می داند که اندیشه وتـجـربـه خـردمـنـدان را بـه کـار گـیـرنـد تـا بـه سـعـادت و خـوشـبـخـتـی نایل آیند و گرنه در دیدگاه امیرمؤمنان صلوات اللّه علیه، اجتماعی که فاقد (نصیحت گر) و (نصیحت پذیر) باشد، فاقد خیر و نیکی است :

(لا خَیْرَ فی قَوْمٍ لَیْسُوا بِناصِحینَ وَ لا یُحِبُّونَ النّاصِحینَ)۳۴۷

در مردمی که، ناصح نباشد و ناصحان را دوست نداشته باشند، خیری نیست .

 

بـدون تـردیـد کـسـی کـه در بـرابـر خـیـرخواهی دیگران، بی تفاوتی نشان دهد یا به جای پذیرش نصیحت ناصح، در برابر او جبهه گیری کند، هرگز به موفّقیت نخواهد رسید و طعم تلخ شکست را خواهد چشید همان امام فرمود:

(لَمْ یُوَفَّقْ مَنِ اسْتَحْسَنَ الْقَبیحَ وَ اَعْرَضَ عَنْ قَوْلِ النَّصیحِ)۳۴۸

کسی که زشتی را نیکو شمارد و سخن نصیحت گر را نپذیرد، موفّق نخواهد شد.

 

دانشمندان و آگاهان نیز اگر از خیرخواهی امتناع ورزند و دیگران را راهنمایی نکنند، دچار لغزش شده، خیانت، پیشه کرده اند. امام باقر(ع) می فرماید:

(اَلْعُلَماءُ فی اَنْفُسِهِمْ خانَةٌ اِنْ کَتَمُوا النَّصیحَةَ)۳۴۹

دانشمندان، اگر نصیحت را پنهان دارند، خود، خائنند.

 

بـر ایـن اساس، هم بر آگاهان و مجرّبان، فرض است که نسبت به جامعه خیرخواهی کنند و راه را از چاه نشان دهند و هم بر نصیحت شوندگان لازم است نصیحت خیرخواهان را به گوش گیرند و به کار بندند. همان امام همام پیرامون گروه نخست فرمود:

(یَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ النَّصیحَةُ)۳۵۰

خیرخواهی مؤمن بر مؤمن، واجب است .

 

و امام علی (ع) سلام اللّه علیه، به گروه دیگر فرمود:

(اِجْتَلِبُوا النَّصیحَةَ مِمَّنْ اَهْداها اِلَیْکُمْ وَ اعْقِلُوها عَلی اَنْفُسِکُمْ)۳۵۱

نصیحت را از کسی که آن را به شما هدیه می کند، بپذیرید و آن را بر خود لازم شمارید.

 

منزلت خیرخواهی

بـا تـوجـه بـه مـطـالب یـاد شـده، خـیـرخـواهـی در فـرهـنـگ انـسان ساز اسلام از منزلتی والا برخوردار شده، در ردیف اصول اخلاق اجتماعی جای می گیرد و نصیحت گر مقامی بس رفیع می یابد. رسول گرامی اسلام (ص) فرمود:

دین یعنی خیرخواهی . پرسیدند: برای چه کسی ؟ فرمود: برای خدا، پیامبرش، پیشوایان دین و انبوه مسلمانان .۳۵۲

و در سخنی دیگر، انسان کوشا در اطاعت و نصیحت گر را در برخی مقامات، همراه خویش دانسته، می فرماید:

(مـا نـَظـَرَ اللّهُ عـَزَّوَجـَلَّ اِلی وَلِیٍّ لَهُ یـَجْهَدُ نَفْسَهُ بِالطّاعَةِ لاِِمامِهِ وَ النَّصیحَةِ اِلاّ کانَ مَعَنا فِی الرَّفیقِ الاَْعْلی)۳۵۳

خداوند به دوستدار خود ـ که خویشتن را در پیروی از پیشوایش و خیرخواهی (برای او) به زحمت افـکـنـده باشد ـ نظر نمی کند مگر آنکه وی (در اثر نظر لطف الهی) در جایگاه برتر(بهشت) با ما خواهد بود.

از این رو امیرمؤمنان (ع) می فرماید:

(اصـحـابـی کـه بـیـش از دیـگـران، مـسـلمـانـان را نصیحت می کردند، نزد پیامبر(ص) جایگاه برتری داشتند.۳۵۴

امام صادق (ع) فرمود:

(عَلَیْکَ بِالنُّصْحِ لِلّهِ فِی خَلْقِهِ فَلَنْ تَلْقاهُ بِعَمَلٍ اَفْضَلَ مِنْهُ)۳۵۵

بر تو باد که به خاطر خدا در میان خلق او خیرخواهی کنی (یا خیرخواهِ خلق خدا باشی) که او را با کرداری بهتر از نصیحت ملاقات نخواهی کرد.

آنـچـه یـاد شد، نمونه ای از ارج گذاری اسلام و پیشوایان معصوم به موضوع خیرخواهی نسبت به رهبری و آحاد جامعه اسلامی است .

 

ویژگی پیامبران

نـصـیـحـت وخـیـرخـواهـی ـ بـه مـعـنای واقعی کلمه ـ از اصول ادیان الهی به شمار می رود و همه پـیـامـبران، بدان متّصف بودند و با تمام وجود تلاش می کردند مردم را به راه خیر و صلاح، رهنمون شوند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نداشتند.

خداوند، از خیرخواهی و دلسوزی رسول اکرم (ص) چنین یاد می کند:

(لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ اَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ)۳۵۶

گویا از شدّت اندوهِ اینکه آنها ایمان نمی آورند، می خواهی جانت را از دست بدهی !

 

ایـن آیـه و آیـه شـشـم سـوره کـهـف، تـصـریـح دارنـد کـه رسول خدا(ص) جان خویش را در راه نصیحت و هدایت مردم، در طبق اخلاص نهاده بود و بدون هیچ گونه چشمداشتی، آنان را به خیر و صلاح دعوت می کرد.

دیگر پیامبران الهی نیز این ویژگی را در حد اعلا دارا بودند که قرآن مجید، به عنوان نمونه، از چهار نفر آنان یاد کرده است :

 

۱ـ حـضـرت نـوح (ع)؛ آن حـضـرت، ۹۵۰ سـال بـه تـبـلیغ آیین آسمانی خویش پرداخت و به ویژگی نصیحت گری خویش ‍ اشاره کرد و فرمود:

(اُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبّی وَ اَنْصَحُ لَکُمْ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ)۳۵۷

مـن پیام های پروردگارم را به شما ابلاغ می کنم و خیرخواه شما هستم و از خداوند چیزهایی می دانم که شما نمی دانید.

 

۲ـ حـضـرت هـود(ع)؛ آن بـزرگوار نیز با تلاش و کوشش وصف ناپذیری به خیرخواهی مردم زمان خویش پرداخت و به آنان فرمود:

(اَبْلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبّی وَ اَنَا لَکُمْ ناصِحٌ اَمینٌ)۳۵۸

من رسالت های پروردگارم را به شما می رسانم و من برای شما خیرخواه و امینم .

 

۳ـ حضرت صالح (ع)؛ آن پیامبر معصوم نیز، سالیان دراز به نصیحت و خیرخواهی مردم منطقه خویش پرداخت و با آوردن ناقه ـ به عنوان معجزه ـ حجت را بر آنان تمام کرد، ولی نابخردان، نصیحت آن فرستاده خدا را نادیده انگاشتند و با عذاب الهی از پای درآمدند و آن حضرت، آخرین سخن خود را در حالیکه از آنان روی برتافته بود، این گونه به گوش ‍ آنان رساند:

(..یـا قـُوْمِ لَقـَدْ اَبـْلَغـْتـُکـُمْ رِسـالَةَ رَبـّی وَ نـَصـَحـْتُ لَکـُمْ وَ لکـِنْ لا تـُحـِبُّونـَ النّاصِحینَ)۳۵۹

ای قوم من ! همانا من، رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برایتان خیرخواهی نمودم، ولی شما خیرخواهان را دوست ندارید!

 

۴ـ حـضـرت شـعـیـب (ع)؛ قـوم شعیب نیز فرجامی چون فرجام قوم صالح داشتند و سخن حضرت شعیب (ع) نیز نظیر سخن حضرت صالح (ع) بود:

(فَتَوَلّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ اَبْلَغْتُکُمْ رِسالاتِ رَبّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ...)۳۶۰

سـپـس از آنـان روی بر تافت و گفت : ای قوم من ! همانا من رسالت های پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و برایتان خیرخواهی نمودم .

 

آداب خیرخواهی

هر کس می خواهد به چنین کار شریفی دست یازد باید شرایط آن را نیز در خویشتن فراهم آورد و آن را بـا آداب مـخـصـوصـی بـه جـای آورد تا اثر مطلوب را در پی داشته باشد.

در اینجا به برخی از آن آداب و شرایط به طور فشرده اشاره می کنیم :

 

۱ـ نیّت خالص

هـدف نـهـایی ناصح، بایستی قرب به خدا باشد و بندگانش را برای رهپویی به سوی او نـصـیحت کند، زیرا منبع خیر و برکت جز او نیست و هر کار نیکی به سوی او می رود و به او می پیوندد.

رسـول خـدا(ص) نـامـه هـایـی را تـنـظـیـم کـرد تـا بـرای سـران کـشـورهـای جـهـان، ارسال دارد، پیک های آن حضرت به خدمت رسیدند، پیامبر ضمن ابلاغ ماءموریتشان، فرمود:

(اِنـْصـَحـُوا لِلّهِ فـی عـِبـادِهِ فَاِنَّهُ مَنِ اسْتَرْعی شَیْئاً مِنْ اُمُورِ النّاسِ ثُمَّ لَمْ یَنْصَحْ لَهُمْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ)۳۶۱

(تنها) به خاطر خدا در میان بندگانش خیرخواهی کنید، زیرا اگر کسی مسؤ ولیت بخشی از امور مردم را به عهده گیرد و برایشان خیرخواهی نکند، خداوند بهشت را بر او حرام میکند.

خـاصیت قصد قربت این است که ناصح هرگز به بندگان خدا خیانت نکند و آنچه را که صلاح است با آنان در میان گذارد.

 

۲ـ آزادگی و تدیّن

نـصـیـحـت گـر بـایـد از حـرّیـت و دیانت برخوردار باشد تا خیرخواهی او امضای شرعی داشته باشد و از شائبه بزدلی و سازشکاری مصون باشد. امام صادق (ع) در این باره می فرماید:

(...اَلثـّانـِیـَةُ اَنْ یـَکـُونَ حـُرّاً مـُتـَدَیِّنـاً... وَ اِذا کـانَ حـُرّاً مـُتـَدَیِّنـاً اَجْهَدَ نَفْسَهُ فِی النَّصیحَةِ لَکَ...)۳۶۲

دومـیـن شـرط ایـن اسـت که ناصح، آزاده و دیندار باشد، اگر چنین بود خود را در خیرخواهی تو به تلاش و کوشش وا می دارد.

 

۳ـ پاکی درون

ناصح باید خود از آلودگی ها پاک باشد، شیطان را از خویش دور سازد، طوق بندگی خدا را بـر گـردن نهد و پس از منزّه شدن از شرّ و زشتی، به خیرخواهی دیگران همّت گمارد؛ امیرمؤمنان صلوات اللّه علیه با شگفتی می پرسد:

(کَیْفَ یَنْصَحُ غَیْرَهُ مَنْ یَغُشَّ نَفْسَهُ)۳۶۳

کسی که به خویشتن خیانت کند، چگونه خیرخواه دیگران می شود؟!

امـام صـادق (ع) نـیـز خـیـرخـواهـی از انـسـان هـای آلوده را بـس بـعـیـد مـی دانـد و حـتـی بـرخی رذایل را مانع اصلی خیرخواهی معرفی کرده، می فرماید:

(اَلنَّصیحَةُ مِنَ الْحاسِدِ مُحالٌ)۳۶۴

خیرخواهی از حسود محال است .

عـکـس آن نیز صحیح است، یعنی کسی که بیشتر به صفای درون خویش بپردازد و خیرخواه خود باشد برای مردم هم بهتر خیرخواهی می کند؛ امام علی (ع) فرمود:

(اِنَّ اَنْصَحَ النّاسِ اَنْصَحُهُمْ لِنَفْسِهِ وَ اَطْوَعُهُمْ لِرَبِّهِ)۳۶۵

خـیـرخـواه تـریـن مـردم کـسـی اسـت کـه بـرای خـودش خـیرخواه تر و برای پروردگارش مطیع ترباشد.

 

۴ـ آداب دیگر

هـمـچـنـیـن نـصـیـحـت گـر بـایـد مـوقـعـیـت نـصـیـحـت پـذیـر را در نـظـر بـگـیـرد و بـا عقل وتدبیر پیش رود، با زبان خوش و نرمخویی به نصیحت بپردازد، مخاطب را به جای خویش فرض کند و هر چه برای خود می خواهد برای او هم بپسندد و... .

 

آثار خیرخواهی

اگـر انـسـان هـای شـایسته با آداب و شرایط لازم به خیرخواهی مردم بپردازند و آنها هم بدون شـائبـه، نـصـیـحـت خـیـرخواهان را به کار بندند، خیر و سلامت جامعه را فرا می گیرد و شرّ و پـلیدی از آن رخت بر می بندد؛ کاستی ها به تکامل، فقر به غنا، وحشت به امنیت، کینه توزی بـه مـحـبـت، ضـعـف به قدرت تبدیل می شود و نارسایی ها جبران می گردد و استعدادهای خفته شکوفا می شود.

در روایات اسلامی به برخی از آثار گرانقدر خیرخواهی اشاره شده است، از میان آنها به سه روایت از امام علی (ع) بسنده می کنیم :

 

۱ـ (اَلنَّصیحَةُ یُثْمِرُ الَْمحَبَّةَ)۳۶۶

محبت، ثمره خیرخواهی است .

 

۲ـ (مَنْ قَبِلَ النَّصیحَةَ اَمِنَ مِنَ الْفَضیحَةِ)۳۶۷

هر کسی نصیحت را بپذیرد از رسوایی ایمن می شود.

 

۳ـ (اِقْبَلِ النَّصیحَةَ کَیْ تَنْجُوَ مِنَ الْعَذابِ)۳۶۸

نصیحت را بپذیر تا از عذاب رهایی یابی .

 

پی نوشت ها:

۳۴۶ ـ مفردات، راغب اصفهانی، المنجد، لغت نامه دهخدا، واژه نصح و نصیحت .

۳۴۷ ـ شرح غررالحکم، ج ۶، ص ۴۲۷.

۳۴۸ ـ شرح غررالحکم، ج ۵، ص ۱۰۴.

۳۴۹ ـ فروع کافی، ج ۸، ص ۵۴.

۳۵۰ ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۲۰۸.

۳۵۱ ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۰، ص ۳۷۳.

۳۵۲ ـ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۹۵.

۳۵۳ ـ بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۷۲.

۳۵۴ ـ همان، ج ۱۶، ص ۱۵۱.

۳۵۵ ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۶۴.

۳۵۶ ـ شعرا(۲۶)، آیه ۳.

۳۵۷ ـ اعراف (۷)، آیه ۶۳.

۳۵۸ ـ همان، آیه ۶۸.

۳۵۹ ـ اعراف (۷)، آیه ۷۹.

۳۶۰ ـ همان، آیه ۹۳.

۳۶۱ ـ مکاتیب الرسول، علی احمدی، ص ۳۱.

۳۶۲ ـ وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۲۸.

۳۶۳ ـ شرح غررالحکم، ج ۵، ص ۵۶۵.

۳۶۴ ـ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۵۸.

۳۶۵ ـ شرح غررالحکم، ج ۲، ص ۵۳۱.

۳۶۶ ـ همان، ج ۱، ص ۱۶۱.

۳۶۷ ـ شرح غررالحکم، ج ۵، ص ۲۷۷.

۳۶۸ ـ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۸۰.

در قرآن و نهج‌البلاغه آیات و بیانات فراوانی در مورد «تقوا» وجود دارد.[1] نتایج و تأثیرهای زیادی برای تقوا در تمام عرصه‌های زندگی بشر وجود دارد. از این رو نباید تقوا صرفاً مرتبط با آخرت معنا شود که خداوند به‌خاطر آن به انسان اجر می‌دهد. تقوا، زندگی دنیوی را نیز اداره می‌کند و منشأ خیر و کمال است. در برابر، نداشتن تقوا پیامدهای منفی برای فرد و اجتماع دارد .

انسان به‌وسیله تقوا می‌تواند به کمالاتی که برایش ترسیم شده، برسد. درواقع تقوا را می‌توان به ‌وسیله و موجودی تشبیه نمود که راه بلد است و کافی است انسان بر آن سوار شود تا او را به سعادت برساند.

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام؛ مولای متقیان، با تشبیه تقوا‌ به اسب راهوارِ نجیبی که در اختیار انسان است و بدون هیچ دغدغه‌ای، صاحب خود را به آنجایی که باید ببرد، می‌برد، می‌فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ، أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ»؛[2] «آگاه باشيد! گناهان، اسب‌هاى سرکشى هستند که اهلش را بر آن‌ها سوار می‌کنند و لجام‌های آن‌ها برگرفته می‌شود و سرانجام آنان را در دوزخ سرنگون می‌کند! آگاه باشيد! تقوا و پرهيزگارى همانند مرکب‌های راهوار و رام و سریع‌السیر می‌باشند که اهلش را بر آن سوار می‌کنند و زمام آن‌ها را به دستشان می‌سپارند و آن‌ها را به بهشت جاويدان می‌رسانند».

ازاین‌رو باید با رعایت تقو‌ا هر چه بیشتر در مسیر سعادت قدم برداریم و بدانیم که تقوا در تمام عرصه‌ها کارساز است. با رعایت تقو‌ا در امور فردی، اجتماعی، کارهای سازمانی، امور سیاسی و ... هم به کمال فردی و هم به کمال رسیدن جامعه اسلامی کمک کنیم. این نکته نیز مهم است که خداوند یاور متقین و صالحان زمین بوده و هر کسی با خدا باشد، پیروزی در انتظارش است و البته عاقبت بدون تردید با پرهیزگاران است.[3]

راز موفقیت امام خمینی رحمه‌الله‌ از شروع نهضت تا پیروزی انقلاب و تشکیل حکومت اسلامی نیز بی‌تردید در تقوای همه‌جانبه امام ریشه دارد. به تعبیر مقام معظم رهبری «امام اگر باتقوا نبود، در طول این مبارزه نمی‌توانست آن منش و شخصیتی را از خود بروز دهد که برای چنین حرکت عظیمی محور شود و کار به اینجا [پیروزی] منتهی گردد. تقوای او، او را به اینجا رساند. تقوای او، او را حفظ کرد».[4]

حاصل آنکه در آیات قرآن و فرمایشات معصومین سخنان زیادی در مورد تقوا بیان شده که حاکی از نقش مهم آن در رشد فردی و اجتماعی است. پس باید با رعایت تقوا سبب رشد فردی و مهمتر رشد اجتماعی شویم.

پی‌نوشت:
[1]. بقره:2؛ آل‌عمران:۱۰۲؛ تغابن:۱۶؛ در نهج‌البلاغه، نامه 56، 47، 53 و خطبه 198، 95، 167 و حکمت 242، 349 و ... .
[2]. نهج‌البلاغه، خطبه 16.
[3]. اعراف: 128.
[4]. بیانات مقام معظم رهبری، 1376/6/26.

جایگاه  ورتبه معنوی

بر خی از دانشمندان اهل سنت به جهت توجه به رتبه معنوی وجایگاه علمی حضرت پس از بررسی اقرار به عصمت و بلندی مقام و عظمت ایشان نموده وبه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) علاقه مند گردیده ودراین باره کتاب نوشته اند؛ نمونه اش کتاب «با نور فاطمه هدایت شدم» نوشته عبدالعظیم حسن سودانی، ترجمه، سید حسین محفوظی است.

 حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) صاحب ولایت کبری است. یعنی همان طور که ایمان به نبوت وامامت لازمه نجات وسعادت است، ایمان به ولایت وجایگاه فاطمه نیز در همان رتبه معنوی وانکار ولایت او مخل تکامل ایمان است.

آیات وروایات متعددی در قرآن در مورد جایگاه حضرت زهرا (سلام الله علیها) وجود دارد که به چند نمونه اشاره می شود؛

۱- آیه تطهیر

یکی از آیاتی که می توان در باره عظمت معنوی و عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و اهل بیت(علیهم السلام) استناد نمود این آیه است «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»[1] «خدا چنین می خواهد که رجس (هر آلایش) را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را پاک و منزه گرداند».

بزرگان از مورخان ومحدثان اسلامی، معتقدند که این آیه در حق اهل بیت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در منزل امّ سلمه، و در حق پنج تن آل عبا نازل شده است و هیچ یک از زنان پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ داخل این قضیه نیست، و این مطلب از مسلمات است. وقتی که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و علی ـ علیه السلام ـ و فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و حسنین ـ علیهم السلام ـ زیر عبای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بودند که «ام سلمه» می خواست زیر عبا برود، ولی پیامبر فرمودند داخل نشود (و أنت فی خیر) «تو بر خیر و نیکی هستی» ولی این آیه مخصوص ما پنج تن است. ۱۷ نفر از صحابه از جمله، انس بن مالک، ابن عباس، ابوهریره و...، این روایت را نقل کرده اند. علاوه بر آن ۳۰۰ نفر دیگر نیز این روایت را به همان ترتیب و با ذکر این که محل نزول آیه خانه «ام سلمه» بوده است، نقل کرده اند، که به طور تفصیل در کتاب «الغدیر» شرح آن آمده است. پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، برای اثبات و روشن شدن حقیقت امر، کار بسیار جالبی کرده است که ۹ نفر از صحابه آن را نقل کرده اند، به این شرح که بعد از نزول این آیه، حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هر روز (تا زمان وفاتش تقریبا)، هنگام خروج از منزل که برای اقامه نماز صبح به مسجد تشریف می برد، قبل از نماز صبح به در خانه حضرت صدیقه ـ سلام الله علیها ـ می آمد و می فرمود: «السلام علیکم یا اهل البیت، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا».پس با توجه به مطالب فوق، جای هیچ گونه تردیدی نیست که حضرت صدیقه طاهره ـ سلام الله علیها ـ نیز از مصادیق کامل آیه تطهیر است 

از جمله روایاتی که در شان وجایگاه معنوی فاطمه (س) که مورد قبول فریقین «شیعه و سنی» می باشد نه دیگر زنان، این است که خود «ام سلمه» که سرآمد زن های پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است، می گوید: من از پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پرسیدم که این آیه تطهیر در شأن کیست؟ حضرت فرمود: درباره من، علی، فاطمه و حسنین است و تو مشمول این آیه نیستی. لذا ام سلمه اقرار می کند؛ ما همسران پیامبر، مشمول این آیه نیستیم. اگر این آیه شریفه، مشمول زنان پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود، بر خی از زنان حضرت که که در تاریخ سبب بروز حوادثی بودند، به این حدیث  وآیه استناد می نمودند. در منابع ومناظرات علمی که بوده است به این موضوعات پرداخته شده است.

۲- آیه ذوی القربی (اهل بیت ونزدیکان)

یکی دیگر از آیات که درباره رتبه معنوی حضرت است آیه مودت است که خداوند تصریح فرمود به پیامبرش  به مردم بگو من از شما به جهت نبوتم مزد وپاداش نمی خواهم بلکه مودت اهل بیتم را به شایستگی به انجام برسانند «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»  از مصادیق مودت سزاوار اطاعت مردم از روش وفرمایش اهل بیت(ع) است که باید از اهل تاریخ ومسلمانان پرسید نسبت به مودت زهرا(س) که در منابع تفسیری اهل سنت تاکید شده است که فاطمه وفرزندانش مصداق این آیه هستند؛ باید پرسید مسلمانان آیا ملت اسلام به خوبی دریافتند اهل بیت (ع) در چه رتبه ای هستند وچگونه مودت و علاقه خود را به نزدیکان رسول الله بروز داده اند؟ آیا پس از پیامبر(ص) آنگونه که قرآن فرمود عمل شد  ؟

در منابع تفسیری اهل سنت است که از رسول الله پرسیدند منظور از ذوی القربی چه کسانی هستند؟ حضرت به صراحت فرمود فاطمه وفرزندانش هستند.

 آیا مسلمانان به  این سفارش به خوبی عمل کرده اند؟ اگرچه درباره حکمت و فلسفه این سفارش هم اگر تامل شود به سود جوامع اسلامی اگر به آیه مودت و آیه تطهیر ملتزم وعامل وپای بند بود! گرفتار معضلات کنونی وبرادر کشی و فتنه هایی چون داعش نمی شدند وطعمه استعمارگران نبودند؛ بنابر این اگر پیامهای قرآن دراین آیات به خوبی دریافت و عمل می شد به سود ملت اسلام بود.

۳- سوره انسان و خانواده علی (ع)

آیات  وسوره دیگر که در شان فاطمه (س) وخانواده آن حضرت نازل شده است؛ سوره انسان وآیات شریفه این سوره است؛ «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‌ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً» [۲] دراین آیه نیز ایثار واخلاص در راه خداوند از جمله ویژگی های ممتاز همسر وفرزندان  فاطمه (س) که محور این ایثار آن حضرت است شمرده شده است؛ این سیرت فاطمه نیز الگو بخش برای همه انسانهاست نامه سوره انسان موضوع وپیام سوره معرفی انسان ممتاز وسر مشق برای جوامع انسانی است؛ علمای اهل سنت نیز به این امتیاز فاطمه(س) وخانواده آن حضرت تصریح نموده اند. [2]

۴- سوره کوثر (فاطمه تجلی همه خوبی خوبی ها)

این سوره به پیامبر(ص) بشارت می دهد که خداوند خیر کثیر یعنی برکت پایان ناپذیر را به تو داده است؛ این سوره وقتی نازل شد که یکی از نابخردان درباره حضرت سخن ناصواب گفت وحضرت را به خاطر داشتن دختر ی چون فاطمه مقطوع النسل نامید واین بینش جاهلی بود که قرآن پاسخ این فرهنگ وبینش جاهلی را با نزول سوره کوثر درشان فاطمه برای پیامبر(ص) و به پیامبر تسلی داد واطمینان داد که نسلی بابرکت از همین دختر برای تو بوجود آید که تمام خیرات ونیکی ها در او جمع است او تجلی زیبایی ها وخوبی هاست  ؛ تمام نیکی ها در نسل فاطمه است ویکی از مصادیق خیر کثیر،   شناخت جایگاه فاطمه (س) واطاعت ومودت وپیروی از دستورات فاطمه وفرزندانش است؛ فرزندان فامه ونسل او پس از ائمه(ع) سادات هستند که نیکی های آنان برای همه محسوس وملموس است؛ امام خمینی (ره) ورهبری معظم(مدظله) ومراجع تقلید دیگر که از سادات بوده اند در دوره غیبت کبری که خدمات آنان وآثار علمی وتمدنی آنها جلوه هایی از آن خیر کثیر است که قرآن از آن سخن گفته است.

ب) نمونه هایی از روایات :

۱-ناراحتی فاطمه معیار ناراحتی خداوند

روایات زیادی در شان معنوی و در تبیین منزلت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ وارد شده است که به چند نمونه اشاره می شود؛ گفتار رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در مورد اینکه: «ان الله تبارک و تعالی یغضب لغضب فاطمه، و یرضی لرضاها» «خداوند خشم می گیرد برای خشم فاطمه، و نسبت به خرسندی او خرسند می گردد».این روایت نیز جایگاه رفیع ومنزلت معنوی بی مانند فاطمه را که به آن رتبه در مقام اطاعت پروردگا رسیده است را بیان می نماید.

فاطمه کسی که خشمش به معنی خشم خداوند است، جز حق عملی نمی کند و از او خطایی سر نمی زند، و برای یک لحظه میل به باطل ندارد وجود  او تجلی حق است ، بنابراین خشم او: نمایانگر حق است و در واقع این حدیث، بر این دلالت می کند که زهرا ـ سلام الله علیها ـ جایگاه بزرگی دارد که صرفا با عقل مادی قابل درک نیست.

۲- فاطمه هم وزن قرآن

روایات دیگر که جایگاه و منزلت اهل بیت فاطمه (علیهم السلام) را تبیین می نماید که مورد قبول فریقین (شیعه و سنی) است؛ حدیث ثقلین است. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: «من در میان شما چیزی را بر جای می گذارم که آن را داشته باشید هرگز گمراه نمی شوید، کتاب خدا و عترت اهل بیتم که از هم جدا نمی شوند تا اینکه کنار حوض بر من وارد شوند». استدلال به حدیث چنین است که، کسی که از قرآن جدا نمی شود و از او دور نمی گردد، به معنی آن است که کاملا همانند قرآن، باطل از پیش او و از پشت سر به سراغش نمی آید. و اگر احتمالی هر چند بسیار اندک از جدایی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ از قرآن وجود می داشت، حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در کلام خودبر جدا ناپذیر بودن ایندو تا زمانی که در کنار حوض بر من وارد شوند تاکید نمی کرد. این روایات در منابع تاریخی کهن اهل سنت از جمله ابن سعد در الطبقات‌الکبری، ج‌۲، ص:۱۵۰؛ مقدسی در المعرفةوالتاریخ، ج‌۱، ص:۵۳۶ و ابن کثیر در البدایةوالنهایة، ج‌۵، ص:۲۰۹؛   مقریزی در إمتاع‌الأسماع، ج‌۶، ص:۱۳؛ در منابع تفسیری همچون : اندلسی در البحر المحیط فی التفسیر، ج‌۱، ص: ۲۴ و تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج‌۷، ص: ۱۸۵و ونیشابوری در تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج‌۲، ص:  -۲۲۵۲۲۱وسیوطی در الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج‌۲، ص: ۶۰ از منابع حدیثی معتبر اهل سنت، مانند کتاب سنن ابن ماجه و دهها نفر از صحابه گزارش نمده است؛ ثعلبی نیز الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج‌۳، ص: ۱۶۳و ...به این حدیث تصریح نموده اند که فاطمه نیز بعنوان عترت یکی از ثقلین و هم وزن قرآن است؛ خرمتی که پیامبر(ص) برای فاطمه(س) می نمود  همچون حرمت قرآن بود.

۳- فاطمه بهتر ین بانوی دوعالم

روایت دیگر که رسول الله(ص) در باره جایگاه رفیع معنوی فاطمه فرمود : فاطمه بهترین زنان دو عالم است، افضل از همه بانوان جهان از مقام عصمت کبری برخوردار بود، و از هر حیث نسبت به بانوان جهان برتری و الگوی زنان بعد از خود است «فاطمه سیدة زنان عالمین است»

۴- فاطمه(س) همتای علی(ع)   در علم ومنزلت

چنانکه در روایات فراوان آمده است، حضرت زهرا تنها بانویی بود که در شأن همسری امیرمؤمنان بود و اگر علی نبود  برای زهرا کفوی نبود، این روایت و روایتهای دیگری که در منابع حدیثی درباره مقام و فضیلت حضرت زهرا آمده است همه نشانگر این است که این بانو فضایل و مقام معنوی و علمی بسیار بالایی داشت. از نظر علمی در حدّی بود که سایر ائمه در آن درجه قرار داشتند، اگر آن بانو هم‌کفوی غیر از علی نداشت؛ این حقیقت بیانگر عظمت علمی حضرت زهرا (س) است. از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که سؤال فرمود: آیا می‌دانید تفسیر کلمه «فاطمه» چیست؟ راوی گوید خیر مولایم مرا به تفسیر آن آگاه فرمایید؛ فرمود یعنی که شرّ و بدی در وجود او راهی ندارد و اگر برای همسری این بزرگوار علی نبود تا قیامت کسی همشأن ایشان نمی‌شد؛ مقام علمی ومعنوی آن حضرت نیز چونان علی(ع) بعد از پیامبر سرآمد تمام بشریت است؛

۵- علم او علم لدنی

اگرچه روزگار او پس از رسول الله چنان تیره شد که مجال تجلی علمش نبود؛ با توجه به آنچه از معرفت ومعارف الهی به دست رسیده از جمله چند خطبه وگوشه هایی از علوم آن حضرت جایگاه علمیش معلوم است چنانکه دراین باره فرزندش فرمود، (الله لقد فطمها الله تبارک و تعالی بالعلم و عن الطمث بالمیثاق) ترجمه: خداوند آن با نور را از علم مملو ساخت و از ناپاکیهای زنان در عالم در منع کرد و مبرا نمود.

«به خدا سوگند خداوند متعال آن حضرت را به قدری در علم وسعت و ظرفیت داد که از علم بشری بی‌نیاز نمود و هرگز نیازی به آموختن از دیگران نداشته باشد زیرا پدرش اولین معلم اسلام است و آخرین پیامبر است که خداوند او را با دین کامل و کتاب آسمانیش به سوی بشریت فرستاد».

همچنانکه علی می‌فرمود: «بپرسید از من از هر چیزی که نمی‌دانید و از هر چیزی که می خواهید زیرا که در این سینة من علومی انباشته شده که از پیامبر فراگرفته‌ام و همواره دنبال مردمی هستم که لیاقت داشته باشد، تا آن را به آنها بیاموزم. فاطمه نیز از این مقام رفیع علمی برخوردار بود، چون همشأن با علی در تمام فضایل معنوی و علمی بود، اگر ما به خطبه آن حضرت که دربارة دفاع از ولایت که در مسجد ایراد فرمود خوب تأمل کنیم خطبه‌اش را هم‌سنگ خطبه‌های امیرمؤمنان خواهیم یافت.

مرحوم مجلسی دربارة تفسیر حدیث امام باقر ـ علیه السلام ـ که فرمود: «فطمها الله بالعلم»

یعنی به سیب کثرت علم از جهل بریده شد و به قدری علم دارد که جهالت هرگز در آن راه ندارد و از آغاز آفرینش برخوردار از علوم ربانی شده است؛ بنابراین با توجه به این‌که آن حضرت تنها دختر پیامبر اکرم بوده است که فرزندانش امامان معصومی چون حسن و حسین هستند که هر یک معدن و مخرن علوم الهی بودند و در حضور آن بانو تعلیم و تربیت دیده بودند.

از طرفی آن بانو تنها هم شان امیرمؤمنان(ع) بود و از هر جهت خصوصاً از جهت علمی و همچنین یازده امام معصوم که وارث علم الهی هستند، فرزندان آن حضرت هستند و تمام آنها به فضائل آن حضرت تصریح کرده‌اند و آن حضرت در تمام فضائل با آنها شریک است و آنها وارث علم فاطمه (س) هستند که مصحف فاطمه به آنها رسید.

فاطمه متصل به معدن علم که رسول الله(ص) است بود؛ از طرفی او باامیر مومنان(ع) که باب شهر علم بود  همدم بود.

چند روایت درباره منزلت وجایگاه علمی حضرت عینا با ترجمه نقل می شود :

۱- فی حدیث عمار فی علم‌ فاطمة علیها السّلام بما کان و بما هو کائن و بما لم یکن إلی یوم القیامة. ؛ در حدیثی ذکر شده که تمام آنچه در گذشته وآینده رخ داده ومی دهد  را به فاطمه یاد دادند.

۲- إعطاء اللّه عشرة أشیاء لعشرة من النساء: التوبة لحوا ...، إلی قوله: و العلم لفاطمة علیها السّلام. ده چیز را خداوند به ده نفر از زنان اختصاص داده است ...علم را به فاطمه

۳- إعطاء النبی صلّی اللّه علیه و آله کربة لفاطمة علیها السّلام و أمرها بتعلّم ما فیها. پیامبر مجموعه که در آن علومی بود به فاطمه داد وفرمود آن را فرا بگیر

۴-کلام أبی البرکات بأن فاطمة علیها السّلام عالمة و هی مدینة العلم. ابوالبرکات گفته است که دانش  دراختیار فاطمه واو شهر علم است.

۵- کلام الإمام الصادق علیه السّلام فی مصحف فاطمة علیها السّلام: أنه إخبار جبرئیل عن أبیها و مکانه و إخبارها بما یکون بعدها فی ذریتها، و کان علی علیه السّلام کاتبه، فهذا مصحف فاطمة علیها السّلام.

سخن پایانی : شناخت جایگاه فاطمه برای مسلمانان وملت اسلام به جهت بر خی از مسائل ناشناخته مانده است؛ بر بانوان مسلمان  جهان اسلام، بعنوان یک وظیفه سزاوار است، در فرصتهای مختلف به تبیین ومعرفی شخصیت آن حضرت، به بانوان بشریت معرفی نمایند تا امکان دسترسی والگو گیری از حضرت برای همه فراهم آید وپس از این زمینه شناخت و ظهور فرزندش و وعده الهی محقق شود، تا نقش زنان در آماده سازی وتربیت انسانهای فرهیخته برای زمان ظهور فراهم آید واین مهمترین نقش و وظیفه ای است که زنان می توانند در عصر انتظار ایفا نمایند؛ براین اساس یک بعد ویکی از ارکان مهم نجات وسعادت جوامع بشری که ارتقا وتوسعه فرهنگی جوامع بشری به ایفای درست وکامل نقش زنان بستگی دارد. بنابراین زنان از منظر بینش اسلامی نقش مهمی در عصر انتظار وظهور دارند که نباید مورد غفلت واقع شود؛ چنانکه اگر خطبه های فاطمه (س) به خوبی تببین وشناخته شود از طرفی تربیت درست فرزندانش که در راه اعتلای کلمه توحید وحفظ  اسلام نثار جان نمودند به خوبی  شناخته گردد روشن می شود که نقش آفرینی بانوان در جامعه اسلامی بسیار مهم است؛ لذا زنان جامعه اسلامی باید به جایگاه و نقش فرزندآوری وتربیتی خود دراین زمینه توجه بیشتری واهتمام بیشتر وبهای بیشتر دهند.

منابع  ومآخذ

[۱]. قرآن کریم

۲.فاطمه الزهراء (س)، گفتار علامه امینی به کوشش حبیب چایچیان (حسان)، چاپ سیزدهم، چاپ و صحافی چاپخانه سپهر، تهران، ۱۳۶۲.

۳. شب های پیشاور، گفتار مرحوم سلطان الواعظین شیرازی، ناشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۳ش.

 ۴ . ابن أبی حاتم تفسیر القرآن العظیم

۵ . ابن کثیر تفسیر القرآن العظیم

۶. با نور فاطمه هدایت شدم

۷ . موسوی، محمدکاظم، فاطمه از مهد تا لحد، نشر آقاق، چاپ چهارم، ۱۳۷۱، ص۶۵.

۸ . مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۴، ۱۵، و رحمانی همدانی، فاطمه الزهرا و بهجه قلب المصطفی، تهران، مرضیه، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش،

۹. خطابة فدک، آیه الله سید محمد عزالدین حسینی زنجانی، شرح خطبه حضرت زهرا، مشهد، چاپ اول.

۱۰.رحمانی همدانی، فاطمه الزهرا بهجه قلب المصطفی.

۱۱ . اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء،

حضرت آیت الله خامنه‌ای ضمن قدردانی از اقدامات خوبی که در سازمان تبلیغات اسلامی انجام گرفته است، با استناد به آیات قرآنی، خشیت از پروردگار به معنای «ملاحظه، رعایت و مراقبت» را راهبرد ضروری و همیشگی فعالان عرصه فرهنگ و تبلیغ دانستند و افزودند: دستگاهها و عناصر فرهنگی - تبلیغی باید کاملاً مراقب باشند که حرف خدا در هیچ شرایطی زمین نماند و در این زمینه نباید از جنجال و هوچی گری و اتهامات ترسید.

ایشان توجه به اقتضائات اجتماعی در تبلیغ را نادیده گرفتن خشیت الهی ندانستند و گفتند: کارهای فرهنگی لوازمی دارد که باید به آنها توجه کامل کرد.

ایشان توجه به لسان قوم را در فعالیت های فرهنگی- تبلیغاتی از جمله این اقتضائات برشمردند و گفتند: زبان ارتباط گرفتن با یک جوان و نوجوان با زبان حرف زدن با یک غافل جاهل یا معاند فرق می کند همچنانکه باید زبان و لسان صحبت و تبلیغ در کشورهای دیگر با  کار فرهنگی-تبلیغی در داخل از جمله در مجموعه های انقلابی تفاوت داشته باشد.

رهبر انقلاب اسلامی بازار فکر و محصولات نو در داخل و خارج را پررونق خواندند و گفتند: با تولید فکر نو، فرآوری آنها و تبدیلشان به محصولات فاخرِ دارای بسته بندی خوب، در این بازار پرمشتری فعال شوید.

ایشان با ابراز ناخرسندی از کم کاری در این عرصه گفتند: سازمان تبلیغات و حوزه هنری در عرصه های مختلف، کار خوبِ زیاد کرده اند اما نه به اندازه عمر حدوداً چهل سال خود، بنابراین باید کار و تلاش را مضاعف کرد.

اهمیت دادن به نیروی انسانی زبده به عنوان محور اساسی مجموعه های فرهنگی، حفظ نیروهای خوب سازمان تبلیغات در همه رشته ها،‌مراقبت از نیروها و مواظبت در زمینه آفات برون سپاری کارهای فرهنگی تبلیغاتی، چهار نکته دیگر رهبر انقلاب در این دیدار بود.

ایشان در این زمینه گفتند: البته باید از ظرفیت های مردمی حداکثر استفاده را کرد که در این زمینه جشنواره عمار نمونه خوبی است.

حفظ شادابی، سرزندگی، خوشحالی و خشنودی مردم از دیگر نکاتی بود که ایشان به عنوان یکی از وظایف مهم دستگاههای فرهنگی تبلیغاتی بیان کردند.

رهبر انقلاب در تشریح بیشتر ابعاد و اهمیت این موضوع گفتند: البته اگر وضع اقتصاد و زندگی مردم بهتر شود شادابی و خشنودی آنها تا حدودی تأمین می شود اما جدا از این مسئله هم می توان با مشارکت خود مردم، کارهای متنوع – شیرین و سرزنده ای انجام داد.

بخش آخر سخنان حضرت آیت الله خامنه‌ای در این دیدار حاوی چند توصیه از جمله پرهیز از جناح گرایی بود.

ایشان گفتند: در کل کشور به اتحاد کلمه و همدلی نیاز داریم چه برسد به مجموعه‌های انقلابی که باید کاملاً از افتادن در دام نحله‌های گوناگون فکری و جناح گرایی پرهیز کنند.

خودداری از کارهای صرفاً ویترینی و شکلی، و مراقبت از تولید آثار خنثی و بدون جهت گیری صحیح توصیه‌های دیگر رهبر انقلاب به رئیس و تعدادی از مدیران سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری بود.

رییس سازمان تبلیغات اسلامی هم در این دیدار، از فعالیتها گزارش داد.

حجت‌الاسلام محمد قمی گفت: جوانگرایی – پرورش نیرو و جهاد تبیین را جدی گرفته و در اولویت قرار داده‌ایم و سعی داریم به سهم خودمان به تأمین نیازهای فرهنگی جامعه کمک کنیم، البته در برخی زمینه‌ها همچنان ضعف داریم.

آقای دادمان رئیس حوزه هنری هم در گزارش کوتاهی گفت: مسیر رشد حوزه در زمینه ادبیات و کتاب را ادامه داده‌ایم اما سعی کرده‌ایم در دیگر زمینه‌های فرهنگی هنری و رسانه‌ای هم با تکیه بر ظرفیت درخشان جوانان همه مناطق کشور فعال باشیم.

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

امروز جلسه‌ی بسیار خوشایند و مفید و ان‌شاءالله دارای سود فراوانی برای آینده‌ی ما، برای فکر ما اینجا تشکیل شد. من خیلی خرسندم از اینکه این جلسه را توانستیم امسال تشکیل بدهیم. سال گذشته، خانمها یک نامه‌ای نوشتند، اعتراض کردند که چرا روز زن را شما به [دیدار] مدّاحها اختصاص دادید؛ درست است؛ اشکال واردی است. و خب، [برای تشکیل این جلسه] روز زن خصوصیّتی ندارد، همین حول و حوش ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) [خوب است]؛ حالا اگر زنده بودیم، در آینده هم ان‌شاءالله این جلسه را تشکیل میدهیم.

این جلسه تا الان، تا این لحظه یک جلسه‌ی زنانه‌ی محض و مشحون از مفاهیم برجسته و عالی بوده. صحبتهایی که خانمها کردند، بسیار خوب بود و حقیقتاً بنده بهره بردم. البتّه تأییدِ این مطالب با یک بار شنیدن، آن هم تندتند و پشت این بلندگو بیان کردن، ممکن نیست. انسان باید تأمّل کند، فکر کند؛ لذا حتماً این نوشته‌ها را به من بدهید ــ آن خانمی هم که بدون نوشته صحبت کردند، ایشان هم همان حرفها را بنویسند؛ هم دقّتش بیشتر خواهد بود، هم فرصت تأمّل و تدبّر به ما خواهد داد ــ تا من این مطالب را بدهم یک جمعی روی آن فکر کنند، مطالعه کنند؛ پیشنهادهایی بود، ان‌شاءالله بتوانند راه‌حلّی برای آن پیشنهادها پیدا کنند. شاید بعضی از این مطالب مثلاً مرتبط بشود به شورای انقلاب فرهنگی؛ در آنجا باید مطرح بشود یا هر جای دیگری. بخصوص این موضوعِ به‌کارگیریِ زنانِ فرزانه‌ی ما، کارآمد ما، مجرّب ما، دانشمند و عاقل و فهمیده‌ی ما در رده‌های گوناگونِ تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کشور؛ این مطلب مهمّی است. البتّه ذهن بنده به این قضیّه مشغول است؛ باید یک راهی برایش پیدا کنیم؛ باید یک مسیری ان‌شاءالله پیدا کنیم، ببینیم چه ‌کار میشود کرد. خب، شما امروز خیلی از مطالبِ خوب را از این خانمها شنیدید. فراموش نکنم از این سرودی هم که بچّه‌ها خواندند، تمجید کنم که واقعاً جای تمجید دارد؛ هم شعرش بسیار خوب بود، هم آهنگش آهنگِ بسیار خوبی بود، هم خیلی خوب اجرا شد. من از همه‌ی اینها تشکّر میکنم.

بنده امروز درباره‌ی مسئله‌ی زن چند نکته‌ای را میخواهم بیان کنم ــ چند نکته‌ی مهمّی به نظر خودم ــ شاید قبلها هم بعضی از این نکات را ما گفته‌ایم یا شماها بعضی گفته‌اید، لکن اینها تأکید بشود، خوب است. من قبلاً این را به شما دختران دانشور ایران که اینجا حضور دارید و همه‌ی کسانی که این صحبتها را می‌شنوند بگویم که در مسئله‌ی زن، موضع ما در قبال مدّعیان ریاکار غربی، موضع مطالبه است، موضع دفاع نیست. یک وقتی سالها پیش دانشجوها در دانشگاه از من پرسیدند که شما در فلان قضیّه چه دفاعی از خودتان دارید؟ گفتم من دفاعی ندارم؛ من هجومی دارم. در قضیّه‌ی زن این‌ جوری است؛ دنیا مقصّر است. «دنیا» که میگویم یعنی همین دنیای غرب و فلسفه‌ی غربی و فرهنگ غربی موجود؛ البتّه غرب متجدّد و به قول خودشان مدرنیته؛ من غرب تاریخی را کاری ندارم، آن بحث دیگری است. غرب متجدّد یعنی همین که از حدود دویست سال پیش به این طرف در همه‌ی شئون زندگی یک حرفی ابراز کرده؛ ما در قبال اینها مطالبه‌کننده‌ایم، اینها نسبت به مسئله‌ی زن جدّاً گناهکارند، مقصّرند؛ ضربه زدند، جنایت کردند. بنابراین صحبتهایی که ما میکنیم جنبه‌ی دفاع ندارد، جنبه‌ی بیان نظر و عقیده‌ی اسلامی و موضع اسلامی است. حتّی اگر این مطالبی را که درباره‌ی مسئله‌ی زن و موضوع زن مطرح میکنیم و بحمدالله میبینم که امثال شماها خانمهایی که صحبت کردند کاملاً مسلّطند به این مسائل، تکرار بکنید، بیان کنید، امید این هست که بتوانید روی افکار عمومی غربی‌ها هم واقعاً اثر بگذارید؛ چون واقعاً زنهای آنها در رنجند؛ جامعه‌ی زن غربی، امروز در یک رنج ناخودآگاه در مواردی، و آگاه در یک موارد دیگری است؛ روی آنها هم ممکن است اثر بگذارید.

یکی از آن نقاطی که من میخواهم عرض بکنم، نگاه اسلام به مسئله‌ی جنسیّت و به مسئله‌ی زن است که نظر اسلام نسبت به مسئله‌ی زن و مرد چیست. من حالا مختصری میگویم، تبیین و تفصیل و تفریع(۲) فروعش با شماها است که دنبال کنید، تحقیق کنید، کار کنید. درباره‌ی نظر اسلام این‌جوری میشود گفت که اسلام در ارزش‌گذاری انسانی و اسلامی، «انسان» را مورد نظر دارد؛ زن و مرد هیچ خصوصیّتی ندارند، هیچ تفاوتی ندارند؛ تساوی زن و مرد در زمینه‌ی ارزشهای انسانی و اسلامی جزو مسلّمات اسلام است؛ در این هیچ تردیدی نیست. در آیه‌ی قرآن و در دنباله‌ی همین آیاتی که اینجا تلاوت شد، این‌جوری میفرماید: اِنَّ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ وَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ وَ القانِتینَ وَ القانِتاتِ وَ الصّادِقینَ وَ الصّادِقاتِ‌ وَ الصّابِرِینَ وَ الصّابِراتِ وَ الخاشِعینَ وَ الخاشِعاتِ وَ المُتَصَدِّقینَ وَ المُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمِینَ وَ الصّائِماتِ وَ الحافِظینَ فُروجَهُم وَ الحافِظاتِ وَ الذّاکِرینَ اللهَ کَثیراً وَ الذّاکِرات؛ ده خصوصیّت عمده‌ را ذکر میکند برای مرد و زن، که همه [در اجر] یکسانند؛ اَعَدَّ اللهُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجراً عَظیما.(۳) نگاه اسلام این است. یا در یک آیه‌ی دیگر [میفرماید]: اَنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثَى‌»؛(۴) تفاوتی ندارند. یعنی از لحاظ ارزش‌گذاری انسانی و اسلامی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست. نگاهِ اسلام به زن و مرد، نگاه به انسان است؛ [هیچ کدام] خصوصیّتی ندارند.

البتّه وظایف متقابل زن و مرد نسبت به یکدیگر مختلفند امّا تعادل وجود دارد. شارع مقدّس در قرآن در سوره‌ی بقره [میفرماید]: ‌وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذی عَلَیهِنَّ بِالمَعرُوف؛(۵) آن مقداری که حق برای آنها هست، همان مقدار حق، علیه آنها هست، یعنی بر آنها هست. یک چیزی متعلّق به آنها است، به همان میزان یک چیزی متعلّق به طرف مقابل است، [یعنی] بر دوش آنها و تکلیف آنها است. یعنی هر وظیفه‌ای که به کسی محوّل شده، در قبالش یک حقّی وجود دارد. هر امتیازی به هر کدام داده شده، در مقابلش یک وظیفه‌ای وجود دارد؛ تعادل کامل. این هم در مورد حقوق زن و مرد. بنابراین حقوق و وظایف یکسان نیست امّا متعادل است ــ که حالا یکی از خانمها هم اشاره کردند در صحبتهایشان به همین معنا ــ و روی این کار شده، مطالعه شده؛ و حالا تفصیلش را در همان کتابها و نوشته‌ها و مانند اینها میتوانید ببینید.

در نگاه به مسئولیّت‌پذیری‌ها، اینجا تکیه بر ویژگی‌های طبیعی زن و مرد است. یک تفاوتهایی بین زن و مرد، یعنی طبیعت زنانه و طبیعت مردانه وجود دارد. هم در جسم، هم در روح و در مسائل معنوی، یک تفاوتهایی وجود دارد؛ مسئولیّتها متناسب با آن تفاوتها است. این تفاوتها تأثیر دارد در نوع مسئولیّتهایی که متوجّه به زن یا مرد است؛ این مربوط به طبیعت زنانه یا طبیعت مردانه است. هیچ کدام نبایستی چیزی بر خلاف طبیعت خودشان [انجام بدهند]. این مردی که در شیوه‌ی رفتارش و آرایش صورتش و بقیّه‌ی چیزهایش تشبّه به زن میکند، آن زنی که در رفتارهایش، در گفتارهایش، در حرکتهایش، تشبّه به مرد میکند اشتباه میکند؛ هر دو اشتباه میکنند. این در [مورد] تکالیف شخصی و به‌اصطلاح مسئولیّتهای گوناگونی بود که در محیط خانه و محیط بیرون و مانند اینها وجود دارد.

امّا در مورد وظایف اجتماعی، تکالیف زن و مرد یکسان است. نقشها مختلف است امّا تکالیف یکسان است. یعنی هم زن، هم مرد برایشان جهاد واجب است منتها جهاد مرد یک جور است، جهاد زن یک جور دیگر است. یعنی مثلاً‌ در همین دفاع هشت‌ساله، زنها هم مکلّف بودند، تکلیف داشتند؛ تکلیفشان را هم خوب عمل کردند. زنها در این مدّت اگر بهتر از مردها عمل نکرده باشند، حدّاقل به اندازه‌ی مردها عمل کردند. اگر کتابهایی را که در مورد [نقش] بانوان هست در دوره‌ی دفاع مقدّس نخوانده‌اید، بخوانید؛ کتابهایی نوشته شده. الحمدلله حالاها به فکر این چیزها هستند، جوانهای خوب ما [اینها را] فراهم میکنند. فرض بفرمایید همین شرح‌حال‌هایی که مربوط به همسران شهدا است؛ گمان نمیکنم شما بتوانید یکی از این شرح‌حال‌ها را بخوانید و در مدّت خواندن این، ده بار اشک نریزید؛ امکان ندارد! یعنی انسان میبیند جهاد این زن را؛ مرد رفته در میدان امّا این [زن] دارد جهاد میکند؛ جهاد بر هر دوی آنها واجب است. امر به معروف و نهی‌ از منکر، هم بر زن واجب است، هم بر مرد واجب است، منتها تقسیم نقش شده؛ نقشها یکسان نیست. این نگاه اسلام است نسبت به زن و نسبت به مرد در عرصه‌های مختلفی که من عرض کردم. خب این، هم یک نگاه مترقّی است، هم عادلانه است: زن در جای برجسته‌ی خود، مرد هم در جای برجسته‌ی خود، و هر دو برخوردار از امتیازات قانونی، فکری، نظری و عملی؛ بر خلاف نظام ارزش‌گذاری و سرمایه‌داری غرب؛ البتّه همان طور که عرض کردم، غرب متجدّد مورد نظر من است.

اصلاً نظام سرمایه‌داری غرب یک نظام مردسالار است؛ یعنی آن چیزی که آنها نسبت به اسلام میگویند و غلط میکنند و خلاف واقع میگویند، عیناً در مورد خودشان صادق است؛ چرا؟ ریشه‌ی این نگاه هم این است که در نظام سرمایه‌داری، سرمایه بالاتر از انسانیّت است؛ و انسانها در خدمت سرمایه قرار میگیرند. خب هر انسانی که بیشتر بتواند سرمایه‌آوری کند، سرمایه‌اندوزی کند، ارزشش بیشتر است. مرد گردن‌کلفت‌تر است، قوی‌تر است؛ [استخراج] معادن طلا و جواهرات و الماس و غیره در آفریقا و در آمریکا و آمریکای جنوبی و مانند اینها را مردها [انجام میدادند]؛ مدیریّتهای کلان اقتصادی و تجاری و مانند اینها را مردها انجام میدادند؛ بنابراین مرد اولویّت دارد بر زن در نظام سرمایه‌داری؛ چون رجحان‌ سرمایه بر انسان، در مورد مرد بیشتر صادق است. خب، حالا که بنا شد سرمایه جایگاه انسانها را تعیین بکند، انسانها دیگر یکسان نیستند، طبعاً مختلفند. بعد گفتیم بر طبق این نگاه سرمایه‌سالاری، جنس مرد طبعاً بالاتر از جنس زن است. لذا شما می‌بینید در نظام سرمایه‌داری دو جور از زن سوء استفاده میشود: یکی در مورد خود کار؛ این یکی از این نکات مهم است. حالا این خانمی که گفتند در غرب بودند، در این نکات، ایشان قاعدتاً خوب مطّلعند، واردند؛ در کتابها و جاهایی هم که اطّلاعات عمومی هست، میتوانید پیدا کنید. همین الان در بسیاری از کشورهای غربی، مزد زن برای کارِ مشابه با مرد، کمتر از مرد است، یعنی همان کار مرد را به زن محوّل میکنند، مزد کمتری میدهند؛ چون ضعیف‌تر است، چون زورپذیرتر است؛ این [جور] است. این یک جور سوء استفاده است. یک علّت اینکه در قرن نوزدهم و بعد، قرن بیستم ــ بیشتر قرن نوزدهم ــ مسئله‌ی آزادی زن مطرح شد، برای این بود که زنها را از خانه بیرون بکشند، ببرند کارخانه، با مزد کمتر از آنها استفاده کنند.

اینجا من یک پرانتز باز کنم؛‌ عین همین قضیّه در مورد آزادی سیاهان در آمریکا اتّفاق افتاد در جنگهای داخلی آمریکا در ۱۸۶۰ ــ یعنی تقریباً صد و شصت سال پیش که در آن جنگهای داخلی چندساله‌ی آمریکا [طیّ] چهار سال، بیش از یک میلیون کشته دادند؛ بین شمال و جنوب جنگ بود ــ که دنباله‌ی این جنگها مسئله‌ی آزادی غلامان، آزادی بردگان سیاه‌پوست مطرح شد. در جنوب، کشاورزی بود، در شمال صنعت بود. جنوب مرکز بردگان بود، برده‌ها بیشتر در جنوب بودند که کشاورزی میکردند، شمالی‌ها احتیاج داشتند به کارگرِ ارزان، به این سیاه‌ها احتیاج داشتند؛ جنجال آزادی برده‌ها را شمالی‌ها شروع کردند. شما اگر این کتاب رمان کلبه‌ی عمو تام را خوانده باشید، می‌بینید؛ این تقریباً مال دویست سال پیش است؛ این کلبه‌ی عمو تام، نوشته‌ی نزدیک دویست سال قبل [است]؛ مال همان وقتها است. آنها را تشویق میکردند، از اینجا فرار میکردند، آن طرف میبردند؛ برای چه؟ برای اینکه آزاد باشند؟ نه، برای اینکه کارگر ارزان لازم داشتند؛ کارگر ارزان! تقلّبِ حضراتِ متمدّنینِ غربی در مسائل گوناگون از این قبیل است. حالا البتّه امثال و نظایر زیاد دارد.

بنابراین یکی اینجا بود که به زن ضربه زدند و او را وارد میدان کار کردند برای اینکه خرج کمتری بکنند، هزینه‌ی کمتری به عهده بگیرند، پول کمتری بدهند؛ یکی هم چون مرد جنس برتر است، زن وسیله‌ی التذاذ مرد قرار بگیرد. البتّه برای من سخت است؛ درباره‌ی این قضیّه حرف زدن در همه‌ی مجالس واقعاً برایم سخت است، بخصوص مجلس زنانه، لکن واقعیّتی است؛ چه ‌کار کنیم؟ همه ‌کار کردند برای اینکه بتوانند زن را قانع کنند که امتیاز او به نوع رفتاری است که جذّابیّتهای جنسی او را برای مرد بیشتر کند؛ همه‌ی تلاش را کردند. این داستانِ خیلی غم‌انگیزی است؛ من در این زمینه‌ها خیلی چیزها خوانده‌ام که واقعاً آدم نمیتواند [بیان کند]. در یکی از مجلّات آمریکایی ــ هفت، هشت، ده سال قبل از این برای من آوردند ــ یک سرمایه‌دار آمریکاییِ خیلی برجسته که مثلاً ده‌ها رستوران زنجیره‌ایِ خیلی مدرن و پیشرفته و زیبا و مانند اینها داشت، اعلان کرده بود که استخدام میکند؛ چه کسی را؟ دختران جوان را؛ زنهای جوان را با این خصوصیّاتی که ذکر کرده؛ یکی از این خصوصیّات این است که اینها باید حتماً لباسشان، دامنشان، از زانو فلان مقدار بالاتر باشد؛ عکسش را هم انداخته بودند که باید این جوری باشد! یعنی ببینید، برنامه‌ریزی برای تجارت، برای صنعت، برای زندگیِ متعارف در کوچه و خیابان جوری است که مردِ هوسباز و هوسناک بتواند خودش را با چشم، با غیر چشم اشباع کند! خب، اینها واقعاً کرامت زن را شکستند؛ اینها حرمت زن را شکستند. بدترین قضیّه هم همین است که اشاره کردم: کار را به جایی برسانند که خود زن ــ زن جوان یا دختر جوان ــ صلاح خودش را در این ببیند که جوری ظاهر بشود که از جنبه‌ی جنسیّتی بتواند نظر مرد را به خودش جلب کند! حالا کدام مرد را؟ مردی که در کوچه خیابان دارد راه میرود. رساندنِ زن به این نتیجه، بزرگ‌ترین ضربه‌ای بود که اینها به زن وارد کردند. و حالا دیگر قضایای فراوانی دارد که خیلی از آنها را شماها شاید میدانید و خوانده‌اید.

خب، نتیجه‌ی این نگاهِ مردسالاری چه شد؟ وقتی که مرد در تمدّن غربی، جنس برتر است و تمدّن، تمدّن مردسالار است، نتیجه این است که زن سعی میکند الگوی خودش را مرد قرار بدهد و مرد میشود الگوی زن؛ زن دنبال کارهای مردانه حرکت میکند؛ نتیجه این است. ببینید اینجا یک آیه‌ی قرآن هست که یکی از خانمها هم به نظرم اشاره کردند، [البتّه] آیه را نخواندند امّا به نظرم منظور همین آیه بود. آیه‌ی شریفه میفرماید: ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ کَفَرُوا امرَأَتَ نُوحٍ وَ امرَأَتَ لوط؛ برای کفّار، دو زن‌ الگو هستند؛ دو زنِ کافر، نمونه و الگو ی زنان کافرند: زن نوح و زن لوط که اینها به شوهرهایشان خیانت کردند؛ فَلَم یُغنیا عَنهُما مِنَ اللهِ شَیئا؛(۶) شوهرها با اینکه پیغمبر بودند، دیگر به درد اینها نمیخورند، فایده‌ای برایشان ندارند. این مال کافران. بعد [میفرماید]: وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَون.(۷) دو زن را الگو قرار میدهد برای همه‌ی انسانهای کافر، دو زن را الگو قرار میدهد برای همه‌ی انسانهای مؤمن؛ اعمّ از زن و مرد. یعنی اگر همه‌ی مردان عالم میخواهند مؤمن باشند، الگویشان دو زن‌ هستند: یکی زن فرعون، یکی حضرت مریم. وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَون؛ در اوج نجابت و عفّت؛ همان خانمی که موجب شد وقتی موسیٰ را از آب گرفتند، به قتل نرسانند؛ لا تَقتُلوه،(۸) [گفت] او را نکُشید؛ بعد هم ایمان آورد به حضرت موسیٰ، بعد هم زیر شکنجه به قتل رسید. این الگو است. [و الگوی دیگر] «وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرَان» که حالا در مورد حضرت مریم (سلام ‌الله ‌علیها) «الَّتی اَحصَنَت فَرجَهَا»(۹)  که عفّت خودش را حفظ کرد، ما متأسّفانه اطّلاعات زیادی نداریم که قضیّه چه بوده؛ قضایایی حول و حوش حضرت مریم بوده که این بزرگوار با کمال قدرت مقاومت کرده و دامن پاک خودش را حفظ کرده، و تا آخر قضایا که میدانید. یعنی درست نقطه‌ی مقابل تمدّن غربی که مرد را الگو قرار میدهد، در قرآن زن را الگو قرار میدهد؛ نه فقط برای زنان بلکه برای همه‌ی انسانها؛ چه در زمینه‌ی کفر، چه در زمینه‌ی ایمان.

خب، آن وقت وقاحت غرب اینجا ظاهر میشود؛ اینها با این‌ همه ضربه‌ای که به زن و به حیثیّت زن و به کرامت زن وارد آورده‌اند، خودشان را پرچم‌دار حقوق زن وانمود میکنند! یعنی اینها از [قضیّه‌ی] حقوق زن در دنیا دارند استفاده میکنند؛ یعنی واقعاً این نهایت وقاحت است. حالا یک وقت کسی از یک جاهایی یک اطّلاعات پنهانی دارد، یک وقت نه، خیلی آشکار است که دیگر واقعاً اسم نمیخواهم بیاورم؛ آدم خجالت میکشد اسم بیاورد از این چیزی که سال گذشته راه افتاد بین زنهای غربی و تعرضّهای جنسی و مانند اینها. با همه‌ی اینها، باز میگویند ما طرف‌دار زن هستیم، طرف‌دار حقوق زن هستیم! آن چیزی که در زبان بی‌تقوای غربی‌ها به‌ عنوان آزادیِ زن نامیده میشود اینها است. اینکه میگویند آزادیِ زن، مرادشان آزادی به این معنا است؛ [در نظرشان] اینها آزادی است؛ [اینها] که آزادی نیست؛ عین اسارت است، عین اهانت است.

متأسّفانه در داخل، ما دیر به این نقاط رسیدیم، یعنی خیلی از این حرفها بعد از انقلاب برای ما روشن شد، وَالّا قبل از انقلاب، حتّی بعضی از بزرگان تصوّرشان این بود که این آزادیِ ارتباط زن و مرد در غرب، موجب میشود که چشم و دل مردها سیر بشود و دیگر تخلّفات جنسی انجام نگیرد؛ تخلّفاتی که گاه‌به‌گاه گوشه و کنار انجام میگرفت، وقتی چشم و دل مردها سیر شد، دیگر این تخلّفات انجام نمیگیرد؛‌ این ‌جوری فکر میکردند! حالا شما نگاه کنید ببینید که چشم و دل اینها سیر شده یا حرصشان صد برابر شده با این تعرّضهای جنسی‌ای که انجام میگیرد؟ دائم دارند میگویند. در محیط کار، در کوچه و بازار، در همه جا، حتّی در تشکیلات منظّم و آهنینی مثل ارتش ــ که زنها هم آنجا هستند ــ تعرّض انجام میگیرد! تعرّض غیر از فسق توافقی است. حالا آن فسق توافقی به جای خود؛ علاوه‌ی بر آن، تعرّض زورکی هم انجام میگیرد؛ یعنی نه ‌فقط چشم و دل سیر نشده، حرص و هوس در بین آنها صد برابر شده. لذاست که امروز شما نگاه میکنید در محیط غرب، تجارت جنسی هست، برده‌داری جنسی هست، شکستن همه‌ی حد و مرزهای اخلاقی و انسانی هست، عرفی کردن و قانونی کردن چیزهایی [هست] که در همه‌ی ادیان حرام است. این هم‌جنس‌بازی و این قبیل حرفها فقط مربوط به اسلام نیست؛ اینها در همه‌ی ادیان جزو محرّمات کبیره است؛ اصلاً اینها را قانونی میکنند، واقعاً خجالت هم نمیکشند! خب، بنابراین یکی از واجبات عملی در جامعه‌ی ما این است که ما از [پیروی] نگاه غربی‌ها به مسئله‌ی جنسیّت بشدّت اجتناب کنیم.

شما بانوان فرزانه و دانشور و فهیم و باسواد، الحمدلله همه‌ جا هستید و این جمعی که اینجا هستید مشتِ نمونه‌ی خروارید، یعنی یک گل از یک گلستان بزرگ هستید؛ در سراسر کشور بحمدالله بانوان فهمیده، سنجیده، درس‌خوانده، بااطّلاعات، خیلی زیادند، الحمدلله. همان امیدی که ما داشتیم که این دخترهای جوانِ مؤمن رشد میکنند، تبدیل میشوند به بانوان عالِم و دانشمند، بحمدالله برآورده شده. یکی از کارهای مهمّ شما همین است که فاجعه‌آمیزیِ نگاهِ فرهنگِ غربی به مسئله‌ی جنسیّت و مسئله‌ی زن را افشا کنید، به همه بگویید؛ بعضی‌ها نمیدانند. در داخل کشور خودمان هم بعضی‌ها نمیدانند، در بیرون هم خیلی‌ها نمیدانند؛ در کشورهای اسلامی [خیلی‌ها] نمیدانند. کشورهای اسلامی تشنه‌ی فهمیدن این‌ جور چیزها هستند. آن جاهایی که ما رفته‌ایم و هستیم و حضور داریم و خبرهایش به ما هم میرسد، این جوری است؛ آن وقت کشورهای غربی هم همین جور. امروز خب ارتباطات فضای مجازی خیلی آسان است؛ شماها میتوانید ارتباطات فضای مجازی بگیرید و زمینه‌سازی کنید برای اینکه توجّه کنند و این مفاهیم را در قالب گزاره‌های کوتاه و گویا ــ که هم کوتاه باشد، هم گویا باشد ــ تنظیم کنید، و بفرستید برای فهم افکار عمومیِ این هشتگ‌سازی‌ها و مانند اینها که هست؛ اینها امروز خیلی امکان بزرگی است برای شما که در اختیار شما است. خب این یک نقطه: نگاه اسلام از لحاظ نظری و عملی به مسئله‌ی زن و مرد، و مسئله‌ی جنسیّت.

یک نقطه‌ی دیگر در زمینه‌ی مسائل زنان، مسئله‌ی خانواده است که خوشبختانه در صحبتهای این خانمهایی که صحبت کردند، از چند ناحیه، از چند نگاه مطرح شد و خیلی خوب بود؛ من واقعاً لذّت بردم از بیاناتشان. ببینید، تشکیل خانواده ناشی از یک قانون عامّ عالم وجود است، قانون عامّ آفرینش است؛ آن قانون عبارت است از قانون زوجیّت: سُبحانَ الَّذی خَلَقَ الاَزواجَ کُلَّها مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ وَ مِن اَنفُسِهِم وَ مِمّا لا یَعلَمون؛(۱۰) خدای متعال در همه چیز، در همه چیز ــ خَلَقَ الاَشیاءَ کُلَّها ــ  در همه چیز زوجیّت قرار داده؛ در انسان زوجیّت هست، در حیوانات زوجیّت هست، در گیاهان زوجیّت هست؛ وَ مِمّا لا یَعلَمون؛ یک چیزهایی هم هست که زوجیّت هست، [ولی] ما نمیدانیم. حالا مثلاً در بین سنگها زوجیّت چه جوری است، ما نمیدانیم؛ در آینده ممکن است کشف بشود. در بین اجرام فلکی زوجیّت هست، چه جوری است، ما نمیدانیم؛ در آینده کشف خواهد شد. ببینید، سُبحانَ الَّذی خَلَقَ الاَزواجَ کُلَّها مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ وَ مِن اَنفُسِهِم وَ مِمّا لا یَعلَمون؛ خب، این زوجیّت است. این که خواندم سوره‌ی «یس» بود. آیه‌ی دیگر، سوره‌ی «والذّاریات» است: وَ مِن کُلِّ شَیءٍ خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرون؛(۱۱) زوجیّت یک قانون عام است.

من حالا اینجا در پرانتز، باز در حاشیه عرض بکنم، این زوجیّت که در نگاه اسلامی این جور واضح است، درست نقطه‌ی مقابل تضاد در دیالکتیک هگلی و مارکسیست است؛ یعنی رکن اصلی این دیالکتیک هگل که بعد هم مارکس از او گرفته، تضاد است که حرکت جامعه‌ و حرکت تاریخ و حرکت بشری ناشی از تضاد است؛ یعنی «تز» و «آنتی‌تزی» وجود دارد که از آنتی‌تز و تز، سنتز به وجود می‌آید. در اسلام نه، سنتز از آنتی‌تز به وجود نمی‌آید، از زوجیّت به وجود می‌آید؛ از زوجیّت است، از ملائمت(۱۲) است، از همراهی است که آن رتبه‌ی بعدی به وجود می‌آید، نسل بعدی به وجود می‌آید، حرکت بعدی به وجود می‌آید، مرحله‌ی بعدی به وجود می‌آید. البتّه اینها احتیاج به بررسی و کار دارد. این که من عرض کردم، یک نظریّه است، یک نگاه است. خب، بنابراین زوجیّت، قانون عامّ عالم آفرینش است. این زوجیّت در گیاه هم هست، در حیوان هم هست، منتها این قانون ثابت در [مورد] انسان، یک ضوابطی دارد؛ در مورد خصوص انسان ضوابطی معیّن کرده‌اند. علّت چیست که ضوابط معیّن کرده‌اند؟ چون بدون ضابطه هم میشد زوجیّت به وجود بیاید، مثل اینکه بعضی جاهای دنیا بی‌قاعدگی وجود دارد. علّت این است که کار انسان از روی انتخاب و اختیار است. حرکت انسان، پیشرفت انسان، بدون انتخاب خودش و اختیار خودش ممکن نیست. باید بتواند این انتخاب و اختیار در یک چهارچوب قرار بگیرد وَالّا یکی یک چیزی انتخاب میکند، یکی چیز ضدّ او انتخاب میکند، اغتشاش به وجود می‌آید.

برای اینکه در جامعه، در تاریخ، در زندگی بشر نظم برقرار بشود، قانون لازم است. قانون در همه جا هست، در مسئله‌ی زوجیّتِ انسان هم وجود دارد. این باز مخصوص اسلام نیست؛ در همه‌ی ادیان عالم شما نگاه کنید، زوجیّت با یک قانونی است؛ در مسیحیّت، در یهودیّت، [حتّی] در بودایی، در جاهای دیگر، ادیان دیگر ــ تا آنجایی که ما اطّلاع داریم ــ یک قانونی وجود دارد که یک زن و مرد با همدیگر زوجیّت پیدا میکنند. بی‌قانونی در اینجا گناه است، جرم است، ظلم است، موجب آشفتگی است، موجب اغتشاش است. خب، این ضوابط، موجب سلامت خانواده است؛ اگر چنانچه این ضوابط رعایت شد، موجب این است که خانواده سالم بشود؛ خانواده که سالم بشود، اجتماع سالم میشود. خانواده سلّول تشکیل‌دهنده‌ی اجتماع است؛ خانواده‌ها که سالم شدند، اجتماع سالم میشود.

خب، حالا زن در خانواده، در محیط خانواده، چه ‌کاره است؟ من با توجّه به مجموعه‌ی معارفی که در آیات و روایات و مانند اینها هست در ذهن خودم این ‌جور تصویر میکنم که زن، هوایی است که فضای خانواده را انباشته؛ یعنی همچنان که شما در فضا تنفّس میکنید، اگر هوا نباشد، تنفّس ممکن نیست، زن این جوری است؛ زنِ خانواده به منزله‌ی تنفّس در این فضا است. اینکه در روایت هست: اَلمَراَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة،(۱۳) مال اینجا است، مال خانواده است. «ریحانه» یعنی گل، یعنی عطر، بوی خوش؛ همان هوایی که فضا را پُر میکند. «قهرمان» در زبان عربی  ــ در «لَیسَت بِقَهرَمَانَة» ــ با قهرمان در زبان فارسی فرق دارد. «قهرمان» یعنی کارگزار، کارگر یا مثلاً فرض کنید سرکارگر؛ زن یک «قهرمانة» نیست. در خانواده، این جور نیست که شما خیال کنید حالا زن گرفتید، کارها را بریزید سر زن؛ نخیر. خودش داوطلبانه یک کاری را میخواهد انجام بدهد، [عیب ندارد؛] خانه‌ی خودش است، دلش میخواهد یک کاری را انجام بدهد، انجام داده؛ اگر نه، هیچ کس حق ندارد ــ مرد یا غیر مرد ــ او را وادار کند، اجبار کند به اینکه این کار را باید انجام بدهد. پس این [جور] است.

خب، زن در خانواده یک وقت در نقش همسری ظاهر میشود، یک وقت در نقش مادری ظاهر میشود؛ هر کدام یک خصوصیّتی دارند. در نقش همسری، زن در درجه‌ی اوّل مظهرِ آرامش است: وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ اِلَیها؛(۱۴) آرامش. چون زندگی تلاطم دارد؛ مرد در این دریای زندگی مشغول کار و تلاطم است؛ وقتی به خانه می‌آید، احتیاج به آرامش دارد، احتیاج به سکینه دارد. این سکینه را زن در خانه ایجاد میکند؛ لِیَسکُنَ اِلَیها؛ [یعنی] مرد در کنار زن احساس آرامش کند؛ زن مایه‌ی آرامش است. نقش زن به عنوان همسر، عشق و آرامش است، همین طور که قبلاً اشاره کردم، این کتابهای همسران شهدا را بخوانید، عشق و آرامش آنجا خوب واضح میشود و نشان میدهد خودش را که این مردی که حالا رفته داخل میدان جنگ ــ چه دفاع مقدّس، چه دفاع از حرم، چه بقیّه‌ی میدانهای سخت ــ چطور در کنار این زن آرامش پیدا میکند و آن تلاطم روحی‌اش فرو می‌نشیند و چطور عامل عشق او را سرِ پا نگه میدارد، به او جرئت میدهد، به او جسارت میدهد، به او قوّت میدهد تا او بتواند کار کند. یعنی زن به عنوان همسر این‌ جوری است: مایه‌ی سکونت، مایه‌ی عشق و آرامش و مانند اینها است. حالا این مسئله‌ی سکونت را که گفتم: وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ اِلَیها؛ این یک آیه‌ است؛ در یک آیه‌ی دیگر هم «خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجًا لِتَسکُنوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَة»(۱۵) [دارد]. «مَوَدَّة» یعنی همان عشق؛ «رَحمَة» یعنی مهربانی؛ بین زن و شوهر عشق و مهربانی متبادل میشود. نقش زن به عنوان همسر این است؛ این نقش کوچکی نیست، خیلی نقش مهمّی است، خیلی نقش بزرگی است. این مربوط به همسری.

در مورد مادریِ نقش زن، نقش حقّ حیات است؛ یعنی زن تولیدکننده‌ی موجوداتی است که از او به وجود می‌آیند. این [جور] است دیگر. او است که حمل میکند، او است که وضع میکند،‌ او است که تغذیه میکند، او است که نگهداری میکند. جان انسانها در مشت مادرها است؛ مادرها به فرزند حقّ حیات دارند. محبّتی که خدای متعال در دل مادر نسبت به فرزند قرار داده، یک چیز بی‌نظیر است؛ یعنی اصلاً هیچ عشقی از این نوع نیست، به این کیفیّت نیست که آن را قرار داده. صاحب حقّ حیات است، بعد ادامه‌ی نسل؛ مادرها مایه‌ی ادامه‌ی نسلند، یعنی نسل بشر با «مادری» است که ادامه پیدا میکند.

مادرها مایه‌ی انتقال عناصر هویّت ملّی‌اند؛ هویّت ملّی یک چیز مهمّی است. یعنی هویّت یک ملّت، شخصیّت یک ملّت در درجه‌ی اوّل به وسیله‌ی مادرها منتقل میشوند؛ زبان، عادات، آداب، سنّت‌ها، اخلاقهای خوب، عادتهای خوب، اینها همه در درجه‌ی اوّل به وسیله‌ی مادر منتقل میشود. پدر هم مؤثّر است امّا خیلی کمتر از مادر؛ مادر بیشترین تأثیر را دارد.

افشاننده‌ی بذر ایمان در دلها؛ مادرها هستند که فرزند را مؤمن بار می‌آورند. «ایمان» درس نیست که آدم به یکی درس بدهد یاد بگیرد؛ ایمان یک رویش است، یک رشد معنوی است که بذرافشانی لازم دارد؛ این بذرافشانی به وسیله‌ی مادر انجام میگیرد و مادر این کار را میکند. اخلاق را همین ‌طور. بنابراین نقش [او] فوق‌العاده است.

حالا این دو نقش، نقش مهمّی است؛ من بارها گفته‌ام، عقیده‌ام هم همین است، که مهم‌ترین و اصلی‌ترین وظایف زن هم اینها است. یعنی حالا این خانم گفتند «من یک خانم خانه‌دار هستم»، خب خیلی خوب است. اصلی‌ترین نقش یک زن از نظر اسلام همین نقش خانه‌داری است منتها مهم این است که خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. بعضی اینها را با هم اشتباه میکنند؛ وقتی میگوییم خانه‌داری، خیال میکنند میگوییم داخل خانه بنشینید، هیچ کار نکنید، هیچ وظیفه‌ای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعّالیّتهای سیاسی نکنید؛ معنای خانه‌داری این نیست. خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید؛ در کنار داشتن خانه، هر کار دیگری که از عهده‌ی شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانه‌داری است. ‌اگر چنانچه امر، یک جایی دائر شد بین اینکه جان این بچّه حفظ بشود یا آن کار در اداره انجام بگیرد، جان این بچّه مقدّم است؛ در این تردیدی دارید؟ نه، یعنی هیچ زنی در این تردید ندارد که اگر جان بچّه در خطر بیفتد یا آن کار در اداره در خطر بیفتد، جان بچّه مقدّم است. اخلاق بچّه هم همین‌ طور است، ایمان بچّه‌ هم همین‌ طور است، تربیت بچّه هم همین‌ طور است. یعنی همان ‌طور که در مورد جان بچّه تردیدی ندارید، در مورد تربیت [هم همین طور است]. البتّه یک جاهایی هست که میتوان با یک شیوه‌ای، با یک شگردی، این به‌اصطلاح تردید و دَوَران امر بین این و آن را به یک شکلی حل کرد، یک مواردی میشود حل کرد، امّا اگر چنانچه واقعاً دَوَران بود و چاره‌ای نبود، این مقدّم بر آن [کار اداره] است؛ ولیکن [اگر] آن هم کار مُجازی است، کار لازمی است، در مواردی ضروری است ــ‌ یعنی کارهای اجتماعی در یک مواردی‌ فریضه است، وظیفه است، باید انجام بدهید ــ آنجا خب باید انجام داد.

البتّه آنجایی [هم] که فریضه است، بستگی دارد به اینکه اهمّیّت این فریضه چقدر باشد. حالا من مسئله‌ی جان را مثال زدم [لکن] گاهی هست که اهمّیّت یک فریضه از جان بچّه‌ی انسان، از جان همسر انسان، از جان پدر و مادر انسان بالاتر است. لذا شما به امام حسین عرض میکنید: بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی؛(۱۶) پدر و مادرم قربانت. از پدر و مادر چه کسی بالاتر؟ جانشان قربانِ جان شما. یا در آیه‌ی قرآن [میفرماید]: «قُل اِن کانَ آباؤُکُم وَ اَبناؤُکُم وَ اِخوانُکُم» تا بقیّه‌ی آن که: «اَحَبَّ اِلَیکُم مِنَ اللهِ وَ رَسولِهِ وَ جِهادٍ فی‌ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصوا»؛(۱۷) نباید اینها را  بیشتر از خدا و جهاد در راه خدا دوست داشته باشیم؛ یک جاهایی این ‌جوری است. فریضه وقتی که بزرگ شد، عظمت پیدا کرد، حتّی بر جان کودک هم ترجیح پیدا میکند؛ لکن در غیر [این] موارد، در موارد عادی، محورِ وظایفِ زن، خانواده است و واقعاً هم خانواده بدون حضور زن، بدون فعّالیّت زن، بدون احساسِ تکلیفِ زن، امکان ندارد اداره بشود، و اداره نمیشود؛ بدون زن، اداره نمیشود. یک گره‌های ریزی گاهی در خانواده هست که جز با سرانگشت ظریفِ زن باز نخواهد شد. مرد هر چه هم قوی باشد و توانا باشد، نمیتواند بعضی از گره‌ها را باز کند. این گره‌های ظریف و گاهی گره‌های کور، جز با سرانگشت ظریف زن بازشدنی نیست. خب، این هم در مورد خانواده.

البتّه در مورد مسئله‌ی خانواده هم باز اگر بخواهیم مسائل غرب را نگاه کنیم، فاجعه است؛ فاجعه است! غرب خانواده را متلاشی کرده؛ واقعاً متلاشی کرده. البتّه حالا من که میگویم متلاشی کرده، معنایش این نیست که در غرب اصلاً خانواده وجود ندارد؛ چرا، بعضی از خانواده‌ها، خانواده‌های خوبی هم هستند، واقعاً خانواده‌اند؛ بعضی‌ها صورتِ خانواده است، باطنِ خانواده نیست. من در یک نوشته‌ی غربی آمریکایی میخواندم که زن و مرد برای اینکه بتوانند بچّه‌ها را درست ببینند و به‌اصطلاح خانواده باشند، قرار میگذارند که فلان ساعت شما از اداره بیا، خانم هم از اداره بیاید، یک چایی، یک عصرانه‌ای با هم بخوریم؛ یعنی یک ساعت معیّنی ــ مثلاً ساعت ۴ تا ۶ ــ این بیاید، او هم بیاید، بچه‌ها هم که از مدرسه آمدند، بیایند بنشینند یک چایی دُور هم بخورند؛ این میشود خانواده! بعد این برود دنبال کار خودش، آن [هم] برود دنبال شب‌نشینی خودش، دنبال رفاقت خودش؛ اینکه خانواده نیست، صورتِ خانواده است.

غربی‌ها با انواع و اقسام همین مسائلی که قبلاً اشاره کردم، خانواده را واقعاً متلاشی کردند و [این] به فروپاشی تدریجی خانواده انجامیده که صدای خود متفکّرین غربی را هم بلند کرده؛ خیلی از خیرخواهان‌شان، مصلحینشان به این توجّه کرده‌اند و فریاد میکنند؛ منتها من گمانم این است که الان چاره‌ای ندارند دیگر؛ یعنی در بعضی از کشورهای غربی، سرازیری جوری تند شده که دیگر قابل توقّف نیست، رفتنی‌اند؛ یعنی خانواده‌ها اصلاح‌پذیر نیست. این هم مسئله‌ی خانواده.

چند مطلب دیگر هم هست که متأسّفانه دیگر نمیتوانم به تفصیل صحبت کنم؛ یکی مسئله‌ی حجاب است. حجاب یک ضرورت شریعتی است؛ شریعت است؛ ضرورت شرعی است؛ یعنی هیچ تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد؛ این را همه باید بدانند. این که حالا خدشه کنند، شبهه کنند که آیا حجاب هست، لازم است، ضروری است، نه، جای خدشه و شبهه ندارد؛ یک واجب شرعی است که باید رعایت بشود، منتها آن کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند، اینها را نباید متّهم کرد به بی‌دینی و ضدّانقلابی؛ نه. من قبلاً هم گفته‌ام؛ یک وقتی در سفری از سفرهای استانی که میرفتم، در جمع علما گفتم این را؛(۱۸) علمای آنجا جمع بودند؛ گفتم چرا گاهی بعضی از شما این خانمی را که حالا فرض کنید یک مقداری موهایش بیرون است یا به تعبیر رایج بدحجاب است ــ که حالا باید گفت ضعیف‌الحجاب؛ حجابش ضعیف است ــ متّهم میکنید؟ بنده وارد این شهر شدم، جمعیّت آمدند استقبال؛ شاید اقلّاً یک‌سوّم جمعیّت این جور خانمها هستند، دارند اشک میریزند؛ این را نمیشود گفت ضدّانقلاب است؛ این چطور ضدّانقلابی است که این جور با شوق و با حرارت و با انگیزه می‌آید و مثلاً فرض کنید در فلان مراسم دینی یا فلان مراسم انقلابی شرکت میکند؟ اینها بچّه‌های خودمانند، دخترهای خودمانند. من چند بار تا حالا در خطبه‌ی نماز عید فطر این را تکرار کرده‌ام که در مراسم ماه رمضان، در شبهای اَحیاء ــ عکس‌هایش را برای من می‌آورند، حالا من که آنجاها را نمیتوانم [بروم] امّا تصویرش را برای من می‌آورند ــ زنها با ریختهای مختلف، قواره‌های مختلف اشک میریزند؛ من حسرت میخورم به آن جور اشک ریختن! میگویم ای کاش من هم میتوانستم این جور مثل این دختر، مثل این زن جوان اشک بریزم؛ این را چطور میشود متّهم کرد؟ بله، کار درستی نیست، بدحجابی یا ضعف حجاب درست نیست امّا این موجب نمیشود که ما این [افراد] را از حوزه‌ی دین و انقلاب و مانند اینها خارج بکنیم و خارج بدانیم؛ چرا؟ البتّه همه‌ی ماها یک نقصهایی داریم، باید نقصها را برطرف کنیم؛ هر چه بتوانیم برطرف کنیم، بهتر است. این یک مسئله و یک موضوع دیگر که راجع به مسئله‌ی حجاب بود.

یک مسئله که متأسّفانه وقت نیست من در این زمینه صحبت کنم، خدمت جمهوری اسلامی به زنان است؛ این نباید فراموش بشود. ببینید، به نظرم هیچ کدام از شماها دوره‌ی پیش از انقلاب را ندیده‌اید؛  ما نصف عمرمان را تقریباً در دوره‌ی قبل از انقلاب گذراندیم. در دوره‌ی پیش از انقلاب، زنان فرزانه، فهمیده، دانشمند، تحصیل‌کرده، اهل تحقیق و صاحب پژوهش در زمینه‌های مختلف، انگشت‌شمار بودند؛ این‌‌همه استاد دانشگاه زن، این‌‌همه پزشک متخصّص و فوق تخصّص زن، این‌همه دانشمند محقّق در بخشهای مختلف ــ اینکه میگویم بخشهای مختلف واقعاً جاهایی است که خودم رفته‌ام، دیده‌ام، بازدید کرده‌ام ــ دانشهای پیشرفته، فنّاوری‌های پیشرفته، زنان دانشمند، زنان فرهیخته آنجا مشغول کار هستند. این در پیش از انقلاب سابقه نداشت؛ این کاری است که انقلاب کرد. این‌‌همه دانشجوی دختر، که در بعضی از سالها شما می‌بینید دانشجوهای دختر در آمارها بیشتر از دانشجوهای پسرند. [این] خیلی معنی دارد؛ این‌‌همه میل به تحصیل علم.

بعد در میدانهای ورزشی؛ شما ببینید، دخترهای ما میروند در میدانهای ورزشی، قهرمان میشوند، طلا میگیرند با حجاب اسلامی؛ کدام تبلیغ برای حجاب بهتر از این است؟ تعدادی از این خانمها آمدند آن طلاهایشان را به بنده اهدا کردند. من البتّه برمیگردانم به خودشان که نگه دارند؛ امّا واقعاً من افتخار میکنم به این‌ جور خانمها. در یک میدان بین‌المللی که میلیون‌ها انسان از پشت دوربین‌ها دارند می‌بینند، این دختر ایرانی میرود آنجا، مدال طلا را میگیرد،  پرچم کشورش را بالا میبرد و آن وقت با حجاب ایستاده؛ تبلیغی برای حجاب بهتر از این، بیشتر از این؟ در بخشهای مختلف، در المپیادهای علمی، در جاهای مختلف، همه جا خانمها پیشرفت کرده‌اند؛ یعنی واقعاً این ‌جوری است. خب حالا اینکه چند نفر از این خانمها گفتند که [خانمها] به کار گرفته نمیشوند، از آنها استفاده‌ی عملی در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها نمیشود، بله، این یک عیب است، در این تردیدی نیست، این عیب باید برطرف بشود امّا وجود این‌‌همه زن فهمیده، فرزانه، دانشمند، محقّق، صاحب‌نظر، نویسنده [قابل توجّه است]. از این کتابهایی که در شرح‌حال شهدا و زنان شهدا و خانواده‌ی شهدا است و پیش من می‌آورند، واقعاً من لذّت میبرم، نویسنده‌های اینها غالباً خانمها هستند که از مردها جلوتر رفته‌اند. چه قلمهایی، چه نگارشهایی!  شعرای زن، شعرای خیلی خوب. همین شعری که این خانم مجری(۱۹) خواندند، شعر خیلی خوبی بود که مال خودشان هم هست. این هم یک نکته.

و من این را هم اضافه کنم که در این قضایای اخیر، خب دیدید دیگر، علیه حجاب خیلی کار شد؛ چه کسی ایستادگی کرد در مقابل این تلاشها و فراخوان‌ها؟ خود زنها؛ زنها ایستادگی کردند. آنها امیدشان به همین زنهایی بود که شما به آنها میگویید بدحجاب؛ امیدشان به اینها بود. اینها امیدشان این بود که همینهایی که حجاب نیمه‌کاره دارند بکلّی کشف حجاب کنند، [ولی] نکردند؛ یعنی زدند تو دهن آن تبلیغ‌کننده و فراخوان‌فرستنده.

آخرین مطلبی که عرض میکنم، این است که با همه‌ی حرفهایی که زدیم، با همه‌ی تعریفهایی که کردیم که واقعیّت هم دارد، انصاف این است که در جامعه‌ی ما در درون بعضی از خانواده‌ها به زنها ظلم میشود؛ مرد با تکیه‌ی بر توان جسمی خودش، چون صدایش کلفت‌تر است، قدّش بلندتر است، بازوهایش کلفت‌تر است، زور میگوید به زن؛ ظلم میشود به زنها؛ خب راهش چیست؟ چه کار کنیم؟  خانواده را هم میخواهیم حفظ کنیم دیگر؛ راهش این است که قوانینِ مربوط به داخل خانواده آن‌چنان محکم و قوی باشد که هیچ مردی قادر به ظلم کردن به زنان نباشد؛ بایستی قوانین، اینجا به کمک طرف مظلوم بیایند. البتّه موارد اندکی هم وجود دارد که عکس قضیّه [است]، یعنی خانم ظلم میکند؛ یک موارد این‌ جوری هم داریم؛ البتّه کم است و بیشتر موارد آن است که قبلاً گفتم. امیدواریم که ان‌شاءالله همه‌ی این موارد اصلاح بشود.

من از این مطالبی که خانمها گفتند استفاده کردم. امیدواریم که ان‌شاءالله همه‌ی این مسائل به بهترین وجهی به نهایتهای خیر برسد، و از خداوند متعال برای همه‌ی شما خیر و سلامت و عافیت میخواهم.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
 
 
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، خانم‌ها: عاطفه خادمی (پژوهشگر و عضو شورای فرهنگی و اجتماعی کشور)، پریچهر جنتی (نویسنده و خانه‌دار)، مریم نقاشان (حقوقدان فعال در محاکم قضایی آلمان)، مهدیه‌سادات محور (برنده جوایز ملی و بین‌المللی سینمای مستند)، شهرزاد زاده‌مدرس (استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی)، نگین فراهانی (کنشگر حوزه دختران نوجوان)، سارا طالبی (دکتری علوم ارتباطات و طلبه سطح چهار حوزه علمیه) مطالبی بیان کردند.
از هم جدا کردن
سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۳۵؛ « مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان باایمان، و مردان و زنان عبادت‌پیشه، و مردان و زنان راست‌گو، و مردان و زنان شکیبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه‌دهنده، و مردان و زنان روزه‌دار، و مردان و زنان پاکدامن، و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مىکنند، خدا براى [همه‌‌‌ی] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.»
سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۹۵؛ «... من عملِ هیچ صاحب عملى از شما را، از مرد یا زن، تباه نمىکنم ...»
سوره‌ِی بقره، بخشی از آیه‌ی ۲۲۸
سورهی تحریم، بخشی از آیهی ۱۰
سورهی تحریم، بخشی از آیهی ۱۱
سورهی قصص، بخشی از آیهی ۹
سورهی تحریم، بخشی از آیهی ۱۲
(۱۰ سوره‌ی یس، بخشی از آیه‌ی ۳۶
(۱۱ سوره‌ی ذاریات، آیه‌ی ۴۹
(۱۲ سازگاری،سازواری
(۱۳ کافی، ج ۱۱، ص ۱۷۰
(۱۴ سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۸۹
(۱۵ سوره‌ی روم، بخشی از آیه‌ی ۲۱
(۱۶ کامل‌الزّیارات، ص ۱۷۷ (زیارت عاشورا)
(۱۷ سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۲۴؛ «بگو: اگر پدران و پسران و برادران و ... نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وى دوست‌داشتنى‌تر است، پس منتظر باشید ...»
(۱۸ بیانات در دیدار جمعی از فضلا، طلّاب و روحانیّون استان خراسان شمالی (۱۳۹۱/۷/۱۹)
(۱۹ خانم نفیسه‌سادات موسوی
 بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
 
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش آمدید. بنده هم اگر نگویم بیشتر از شما از این دیدار و این گونه دیدارها خرسند و خوشحال میشوم، حدّاقل به اندازه‌ی شماها خرسند میشوم. خدا را شکر میکنیم که الحمدلله این توفیق دست داد و توانستیم شما را زیارت کنیم.
خدا رحمت کند مرحوم آقای اژه‌ای(۲) را؛ ایشان را فراموش نمیکنیم. ایشان جزو بنیانگذارهای این اتّحادیه‌ی انجمنهای اسلامی بود در اروپا و دهها سال در این زمینه کار کرده بود، مجرّب بود؛ خدا ان‌شاءالله ایشان را رحمت کند. خدا آقای واعظی را موفّق کند که بتوانند ان‌شاءالله همین جور که شرح دادند، پیش بروند. و خدا همه‌ی شماها را حفظ کند برای ملّتتان، برای کشورتان، برای ما. ان‌شاءالله شماها سرمایه هستید، روشنی چشم هستید و محبّت به شماها برای امثال بنده یک امر طبیعی است.

انجمنهای اسلامی یکی از ثروتهای جمهوری اسلامی است، یعنی واقعاً ثروتی هستند. من از قدیم با مجموعه‌های دانشجویی و از اوّلِ انقلاب با انجمنهای اسلامی، یک ارتباطکی داشتم و مرتبط بودیم؛ ما میرفتیم، آنها می‌آمدند، من دانشگاه میرفتم و تماس داشتم؛ برداشت من این است که از اوّلی که انجمنها تشکیل شدند، برای دو منظور تشکیل شدند در کشور؛ حالا خارج کشور را بعد میگویم. [تشکیل] انجمنها هم از قبل از انقلاب شروع شد. در دانشکده‌ی فنّی دانشگاه تهران، مرحوم مهندس بازرگان و سحابی(۳) و این به‌اصطلاح اساتید متدیّن، اینها اوّل‌بار به فکر انجمن اسلامی افتادند که یک مشت دانشجو را جمع کنند.

فلسفه‌ی انجمن اسلامی از اوّل این دو کار بوده: یکی حفظ آن مجموعه از لحاظ فکر اسلامی؛ آن روز فکر مبارزی، بعد فکر انقلابی. یعنی خود این اعضائی که انجمن را تشکیل دادند، از لحاظ پایه‌های مذهبی، پایه‌های فکریِ اعتقادی و دینی، و همچنین پایه‌های انقلابی در دوره‌ی بعد از انقلاب، و پایه‌های مبارزاتی در دوران پیش از انقلاب، بتوانند استمرار، استقامت و ثبات داشته باشند. این یک هدف بوده که [بتوانند] این بچّه‌ها را، این افرادی را که جزو مجموعه میشوند، نگه دارند.

دوّم، اثرگذاری روی محیط پیرامونی؛ این هدف دوّم بود. یعنی شما به عنوان یک مجموعه که دارای اعضائی هم هستید، میتوانید روی محیط اطراف خودتان اثر بگذارید. من پیش از انقلاب، همیشه مثال میزدم، میگفتم شما اگر چنانچه یک گُله آتش وسط یک مجموعه‌ی زغال ــ مجموعه‌ی زغالی که روی هم ریخته‌اند ــ بگذارید، بعد از دو سه ساعت که نگاه کنید، میبینید یک مجموعه‌ی بزرگی را این [زغال] تبدیل کرده به آتش؛ طبیعت آتش این است دیگر. اعضای انجمن اسلامی این جوری تربیت میشوند که میتوانند در محیط اثر بگذارند. البتّه عوامل موجود در محیط همه جا یکسان نیست؛ گاهی موانعی وجود دارد، گاهی موانعی نیست و طبعاً اوضاع بهتر پیش میرود؛ وقتی موانع وجود دارد اوضاع کمتر پیش میرود؛ انواع موانع مختلف هم هست، لکن باید انجمنهای اسلامی یکی از دو وظیفه‌ی خودشان را این بدانند که روی محیط پیرامونیِ خودشان اثر بگذارند.

در مورد انجمنهای خارج از کشور، غیر از این دو، یک هدف سوّمی هم وجود دارد و آن، معرّفی تفکّر بنیادی و مرکزی جمهوری اسلامی در خارج است. فروع را کار ندارم؛ اصول. جمهوری اسلامی یک اصولی دارد؛ اصل «جمهوری» یک اصل است، اصل «اسلامی» یک اصل است، چگونگی و نوع ارتباط و پیوند «جمهوری» و «اسلامی» هم ــ که بعضی خیال میکنند اینها تضاد دارند با همدیگر، در حالی که تضاد ندارند ــ خودش یک اصل است، یک موضوعِ نو است در دنیا. اینکه ما همیشه میگوییم حرف نو داریم در دنیا، عمده‌ی حرفِ نوِ ما همین مسئله‌ی شکل حکومت جمهوری اسلامی است. این چیز مهمی است؛ یعنی در عین اینکه مردم در تشکیل یک حکومت تأثیر میگذارند، در عین حال اصول دینی و ایمانی هم اینجا اثر میگذارد؛ این نوع ارتباط اینها و پیوند اینها با همدیگر یک چیز مهمّی است. البتّه شماها به عنوان دانشجو، به عنوان جوان متفکّر و دارای علم میتوانید بنشینید اینها را باز کنید، تشریح کنید، تفکیک کنید، برایش فروع تعیین کنید؛ ده برابر آنچه من میگویم، شما میتوانید در این زمینه‌ها فکر ارائه بدهید به مخاطب خودتان. این، انجمن اسلامی است؛ لذا به همین دلیل، همان طور که گفتم، انجمن اسلامی یک ثروت بزرگی است. اصرار من این است که شما این ثروت را هر جور میتوانید، با همه‌ی وجود، با همه‌ی ایمان، با همه‌ی انگیزه حفظ کنید؛ این یک نکته است.

نکته‌ی دوّم ــ که من بارها این را به مجموعه‌های مختلف میگویم ــ این است که شما امروز انجمن اسلامی هستید، سی سال پیش هم ما انجمن اسلامی داشتیم، [امّا] انجمن اسلامی سی سال پیش باب امروز نیست؛ شما باید انجمن اسلامی‌تان را امروزی کنید. بعضی‌ها خیال میکنند وقتی میخواهیم امروزی کنیم، یعنی محورهای اصلی و زیربناها و فکرهای اصلی را عوض کنیم؛ نه، این جوری نیست. خب مثلاً فرض بفرمایید [در باب] عدالت اجتماعی، عدالت از هزاران سال پیش تا حالا یک اصل است، هیچ وقت کهنه نمیشود؛ نوع اجرای عدالت است که تغییر پیدا میکند، وَالّا عدالت کهنه نمیشود؛ آزادی همین جور، پیشرفت همین جور؛ اینها چیزهایی نیست که کهنه بشود. مبانی اسلامی مبانی ماندگار و باثباتی است، منتها نوع برخورد با اینها، نوع اِعمال اینها، نوع پیاده کردن اینها در جامعه، نوع تفهیم اینها به مخاطب، طبعاً باید امروزی بشود؛ این را من اصرار دارم. آن وقت امروزی شدن هم همین طور که یک جنبه‌ی مثبت دارد، جنبه‌ی اثباتی دارد، یک جنبه‌ی نفی هم دارد که معنای جنبه‌ی نفی آن هم همین است که اصول نبایستی تغییر پیدا کند، مبانی و پایه‌ها نبایستی تغییر پیدا کند؛ این هم نکته‌ی بعدی است که به شما عرض میکنم.

نکته‌ی آخر هم [اینکه] این گردهمایی علمی که خبرش را دادید،(۴) خیلی خبر خوبی است، خیلی مهم است. خب شما میدانید که مسئله‌ی علم و پیشرفت علمی، در کشور یک مسئله‌ی رایج و اصلی شده دیگر؛ یعنی در محیطهای خواصّی به عنوان یک گفتمان مطرح است، مسئله‌ی پیشرفت علمی و عبور از خطوط مقدّم علم در دنیا یک چیزی است که امروز مطرح است. این نباید کهنه بشود؛ این نبایستی فراموش بشود؛ نباید تصوّر بشود که وقتی ما به جنبه‌های دینی یا جنبه‌های انقلابی توجّه میکنیم، از پیشرفت علم غافل میشویم؛ مطلقاً این جوری نباید تصوّر بشود. بنابراین، کار علمی کار خوبی است، این گردهمایی علمی البتّه بسیار کار مفیدی است، لکن زمینه‌ی این گردهمایی پیشرفتهای علمیِ خودِ شما است؛ شماها باید واقعاً پیشرفت کنید. خب خوشبختانه این امکان برای شما فراهم شده، توفیق دارید،‌ فرصت دارید که در دانشگاه‌های دنیا که تنوّعهای علمی دارند، کارهای علمی پیشرفته دارند و خیلی‌هایشان از ما در بسیاری از موارد علمی پیشرفته‌ترند، در این دانشگاه‌ها حضور داشته باشید؛ از این فرصت حدّاکثرِ استفاده را بکنید، این را مغتنم بشمرید و ان‌شاءالله کارتان را پیش ببرید.
 
 
در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین احمد واعظی (نماینده‌ی مقام معظّم رهبری در اتّحادیه‌ی انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا) گزارشی ارائه کرد.
حجّت‌الاسلام والمسلمین دکتر جواد اژه‌ای (نماینده‌ی سابق مقام معظّم رهبری در اتّحادیه‌ی انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا)
آقای ید‌الله سحابی
دوّمین همایش علمی بین‌المللی دانشجویان و اساتید ایرانی خارج از کشور، دوازدهم و سیزدهم دی‌ماه در تهران در حال برگزاری است.
در آستانه‌ی سوّمین سالگرد شهادت شهید سلیمانی(۱)
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی ممنون از بیاناتی که کردند؛ هم جناب آقای سلامی، هم خانمها. تمجید از شهید عزیز، و تعبیرات برجسته و خوبی درباره‌ی ایشان که به دل انسان می‌نشیند این تعبیرات، هم شرح فعّالیّتها و کارهایی که در بزرگداشت این شهید عزیزمان دارید انجام میدهید، همه چیزهایی است که انسان را خرسند میکند، خوشحال میکند. بحمدالله خانواده‌ی شهید هم بعد از شهادت شهید سلیمانی نشاط و آمادگی و حضور روشن‌تری در جامعه دارند. این هم از برکات خون شهید عزیزمان است، و این هم مایه‌ی خوشحالی ما است.

خب حرفها زیاد گفته شده. این روزها انسان در روزنامه، در تلویزیون، در زبان این و آن، در خطبه‌های نماز جمعه‌ها هر جا چشمش و گوشش کار میکند، بحمدالله یاد شهید سلیمانی است. این، آدم را خوشحال میکند. هر کس به زبانی درباره‌ی ایشان حرف میزند و تمجید میکنند؛ الحمدلله، خدا را شکر. انسان خوشحال میشود وقتی این را مشاهده میکند. سال گذشته که دوّمین سالگرد شهید سلیمانی بود، من نگاه میکردم به سطح جامعه و خبرهایی که می‌آمد، میدیدم بدون اینکه تبلیغی بشود، بدون اینکه دستوری از جایی صادر بشود، مردم همین طور خودجوش دارند یاد این شهید را زنده نگه میدارند. امسال هم همین جور است. خب الحمدلله در این زمینه‌ها ما هیچ مشکلی، کمبودی نداریم.

درباره‌ی شهید سلیمانی یک وقت انسان راجع به مسائل شخصی او، خصوصیّات فردی این مرد برجسته حرف میزند که یک باب مفصّلی است خوب است. ایشان شجاع بود، مؤمن بود، مسئولیّت‌پذیر بود، خطرپذیر بود، باهوش بود، عاقل بود، هر وقت احساس میکرد یک کاری باید بشود یا میتواند انجام بگیرد، قدم جلو میگذاشت. توقّف و تأمّل و تردید و مانند اینها در کارش نبود. اینها خصوصیّات شخصی است. و از این قبیل خصوصیّات برجسته ایشان زیاد داشت. از همه مهم‌تر [اینکه] بااخلاص بود، به فکر نام و اعتبار و [اینکه] مردم بدانند و مانند اینها نبود. اخلاص خیلی مهم است که من گمان میکنم همین اخلاص است که موجب شده خدای متعال این جور پاسخ بدهد. اینها پاسخهای دنیایی است. این احترام و تجلیل و تمجید و مانند اینها، پاداشهای دنیایی شهید سلیمانی است. حالا پاداش اخروی که اصلاً ذهن ما و عقل ما به آنجاها قد نمیدهد آن خیلی بالاتر از این حرفهایی است که ماها اصلاً میتوانیم فکر کنیم امّا همانی که در دنیا می‌بینیم، اینها پاداش اخلاص است؛ این هم یکی از خصوصیّات شخصی ایشان بود. باصفا بود، آدم صادقی بود، روراست بود. با اینکه در مسائل پیچیده‌ی سیاسی وارد میشد و پیش میرفت و کار میکرد و کارهای خوبی هم انجام میداد، امّا در عین حال آدم صاف و روراست و بی‌خدعه و بی‌تقلّبی بود؛ این خیلی مهم است؛ و در هر بخشی که کار میکرد این جوری بود. اینها حالا خصوصیّات شخصی است؛ اینها چیزهایی است که آنچه ماها در این مورد میتوانیم بهره‌مند بشویم، این است که نگاه کنیم و این خصوصیّات را در خودمان به وجود بیاوریم. اگر نیست، اگر نداریم، این خصوصیّات را در خودمان ایجاد کنیم. واقعاً مسئولیّت‌پذیر باشیم، واقعاً بااخلاص باشیم، واقعاً برای خدا کار کنیم، باصفا و روراست باشیم. اینها دیگر خصوصیّات این جوری است.

یک بخش، خصوصیّات کاری شهید سلیمانی است. یعنی منطقه‌ی کاری و حوزه‌ی کاری او است. خب حالاها من نگاه میکنم، میبینم بیشتر تکیه میشود روی تلاش شهید سلیمانی در مقابله‌ی با داعش، چه در عراق، چه در سوریه. بله، البتّه این خیلی کار مهمّی بود. واقعاً داعش آفتی بود و هست و شهید سلیمانی در این میدان خوب وارد شد، خوب حرکت کرد، امتحان خوبی داد و همه‌ی آن خصوصیّات فردی را که به بعضی از آنها اشاره کردم، در این قضیّه به کار انداخت و این غائله‌ی بزرگ را که داشت همین طور روزبه‌روز رشد پیدا میکرد، متوقّف کرد و خیلی از ریشه‌های آن را زد؛ این بخش مهمّی است منتها کار مهمّ شهید سلیمانی این نبود؛ [بلکه] این یکی از کارهای شهید سلیمانی بود. کار مهم‌تر که ایشان از اوّل مسئولیّتش دنبال این کار بود، تقویت جبهه‌ی مقاومت در منطقه بود؛ همان چیزی که استکبار روی آن حسّاس است، آمریکا روی آن حسّاس است، در قضایای گوناگون مرتّب با ما محاجّه میکنند، مجادله میکنند در مورد این که «شما چرا در منطقه حضور دارید؟ چرا از فلان دولت یا فلان مجموعه یا فلان شخص حمایت میکنید؟» یعنی مسئله‌ی مقاومت.

امروز یک پدیده‌ای در منطقه‌ی ما وجود دارد که اسمش را گذاشته‌ایم مقاومت؛ و این مقاومت هم فقط در مقابل رژیم صهیونیستی نیست، [بلکه] در مقابل نفوذ استکبار است البتّه رأس استکبار و شیطان بزرگ آمریکا است منتها منحصر به آمریکا نیست؛ بقیّه‌ی دستگاه‌های استکباری هم مستکبرند این مقاومت، مقاومت در مقابل اینها است. شهید سلیمانی از نگاه من و تجربه‌ی من و چیزی که حس کردم، یک روح تازه‌ای در این مجموعه‌ی مقاومت دمید و راه تازه‌ای در مقابل آن باز کرد و آن را، هم از لحاظ معنوی مجهّز کرد، هم از لحاظ مادّی مجهّز کرد. شهادت و گواهی سیّد بزرگوار و عزیز ما آقای آسیّد حسن نصرالله که واقعاً ایشان یک انسان بی‌بدیلی است در مورد آقای سلیمانی یک باب بزرگی است در این زمینه. ایشان شهادت میدهد، گواهی میکند که شهید سلیمانی احیا کرد مقاومت را. ما هم خودمان از نزدیک میدیدیم که فعّالیّت ایشان در این مورد یک فعّالیّت بسیار برجسته و مهمّی بود. کار اساسی شهید سلیمانی در واقع این بود، یعنی حفظ مقاومت و رشد دادن مقاومت، مجهّز کردن مقاومت، احیای مادّی و معنوی مقاومت. به اینها روحیه میداد، معنویّات میداد، خط میداد، راه نشان میداد، گاهی دستشان را میگرفت، میبرد به آن سمتی که باید بروند از لحاظ معنوی و از لحاظ روحی. از لحاظ مادّی هم دست اینها را قوی کرد.

خب، فراموش نکرده‌ایم دیگر؛ من خودم در سخنرانیِ آن سالها خطاب میکردم که فلسطینی‌ها با سنگ دارند مبارزه میکنند واقعاً هم فلسطینی‌ها آن روز با سنگ مبارزه میکردند، چیز دیگر نداشتند خب آن را مقایسه کنید با وضعی که فلسطین امروز دارد؛ چه آنچه در غزّه میگذرد، چه آنچه در کرانه‌ی غربی میگذرد؛ اصلاً قابل مقایسه است؟ یعنی مقاومت را ایشان زنده کرد، احیا کرد، متّکی به امکانات داخل و متّکی به تجربه‌های خودش در سالهای دفاع مقدّس، متّکی به مشورتهای خوبی که به ایشان داده میشد. خب کار بزرگی ایشان در این زمینه انجام داد. این باید دنبالگیری بشود. آقای قاآنی الحمدلله خوب پیش رفتند، خوب حرکت کردند و در موارد بسیاری بکلّی آن خلأ را پر کردند الحمدلله و خب دارد کار پیش میرود، و باید برود، یعنی جهت این است؛ جهت مسئله‌ی مقاومت در منطقه، مسئله‌ی مهمّی است. مجموعه‌ی مقاومت خودشان را پر و بال اسلام، پر و بال نظام اسلامی میدانند. این هم یک مسئله است که به آن توجه بشود.

یک نکته‌ی دیگری که من میخواهم در مورد شهید سلیمانی بگویم، [این است که] خب ایشان خیلی امتیازات دارد. همه‌ی آنهایی که درباره‌ی ایشان صحبت میکنند، مراقب باشند که خصوصیّات آقای شهید سلیمانی را خصوصیّات ماورائی نکنند. خصوصیّات یک انسان زنده‌ای است که جلوی ما دارد حرکت میکند: یَأکُلُ الطَّعامَ وَ یَمشی فِی الاسواق؛(۲) یعنی این جور نباشد که تصوّر بشود که این یک جایگاه دست‌نیافتنی است؛ نه، شهید سلیمانی زنده بود، کسی هم نمیدانست. الان هم زنده‌هایی هست که کسی نمیداند که اینها چه هستند. اگر یک وقتی توفیقی نصیبشان شد شهید شدند، شاید بخشی از آنچه هستند آشکار بشود، دانسته بشود، فهمیده بشود. به این نکته توجّه کنید.

یک نکته‌ی دیگر هم که حالا این را نکته‌ی آخر قرار بدهیم، این است که شهید سلیمانی باید زنده بماند. شهدا همه باید زنده بمانند. نباید بگذاریم غبار فراموشی، گَرد فراموشی روی اینها بنشیند. و خب شهید سلیمانی جزو برجسته‌ترین‌ها است. باید اینها زنده بمانند. یک بخشی از زنده ماندنشان کار من و شما است. حالا یک بخشی‌اش کار خدا است که به ما ربطی هم ندارد و خدا خودش زنده نگه میدارد، امّا یک بخشی هم کار ما است. عیناً مثل قضیّه‌ی امام حسین (علیه السّلام)؛ امام حسین را خدا زنده نگه داشته، امّا اگر من و شما جلسه درست نکنیم، سینه نزنیم، حرف نزنیم، منبر نرویم، روضه نخوانیم، این تحقّق پیدا نمیکند. یعنی اراده‌ی الهی اسباب لازم دارد، اسباب را هم البتّه خدا راه می‌اندازد، امّا از طریق اسباب این کارها انجام میگیرد، و اسبابش من و شماییم، وَ تَسَبَّبَت بِلُطفِکَ الاَسباب؛(۳) اسباب سببیّت پیدا میکنند به لطف پروردگار، امّا اسباب باید وجود داشته باشد و اینها سببند.

خب ما که اسباب هستیم، چه جوری باید عمل بکنیم؟ الان که من آمدم، تلویزیون نشان میداد مزار شهدای کرمان را و حول و حوش مزار شهید سلیمانی را، خب جمعیّت زیادی بودند. این جمعیّت بالاخره هستند، امّا تا کِی هستند؟ تا چند سال دیگر؟ این را نمیتوانیم پیش‌بینی کنیم امّا میتوانیم کاری بکنیم که این تضمین بشود؛ میتوانیم کاری بکنیم که این تضمین بشود. چه جوری؟ زنده نگه داشتن خصوصیّات شخصی و جمعی شهید سلیمانی از طرق مختلف، و عمدتاً طرق هنری. این [جور] است. حالا شما گفتید، این خانم [هم] گفتند که کتابهایی برای سطوح مختلف [پیش‌بینی شده]، خب خوب است، امّا کتاب یک جزء کار است؛ مستندسازی، فیلم‌سازی، سریال‌سازی، خاطره‌گویی، اینها خیلی مهم است، اینها خیلی تأثیر میگذارد؛ هم در مورد خود شهید سلیمانی، هم بخصوص در مورد ابومهدی المهندس (رضوان الله تعالی علیه) که واقعاً ایشان هم یک انسان برجسته‌ای بود، خیلی برجسته بود. او هم بااخلاص بود، اخلاص او هم این جور خدای متعال را نسبت به او دارای لطف و رحمت قرار داد و همچنین بقیّه‌ی همراهان ایشان و بقیّه‌ی کسانی که با ایشان شهید شدند. یا اینکه در همراهی ایشان در مبارزات و مانند اینها حضور داشتند؛ اینها بایستی تکثیر بشود. [برنامه‌ای برای حفظ یاد] اینها از طرق مختلف بخصوص طرق هنری بایستی گذاشته بشود.

خداوند ان‌شاءالله درجاتش را عالی کند. خداوند ما را به اینها ملحق کند ان‌شاءالله؛ ما را قدردان اینها قرار بدهد و توجّه او و دعای او و شفاعت او را ان‌شاءالله نصیب ما کند، همچنانی که در دنیا با هم خیلی خوب بودیم، خیلی رفیق بودیم، خدای متعال کاری کند که در قیامت هم همین جور باشد، خیلی خوب باشیم، خیلی خوب باشد با ما، خیلی رفیق باشد با ما؛ ان‌شاءالله.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
 
 
در ابتدای این دیدار، سرلشکر حسین سلامی (فرمانده کلّ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و خانم‌ها زینب و نرجس سلیمانی مطالبی بیان کردند.
سوره‌ی فرقان، بخشی از آیه‌ی ۷؛ «... غذا میخورد و در بازارها راه میرود ...»
صحیفه‌ی سجّادیّه، دعای هفتم