
emamian
بیانات در دیدار خانواده آیتالله مصباح یزدی
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید. بعد از مدّتها آقایان را و بعضی از خانمها را زیارت کردیم. بزرگداشت جناب آقای مصباح یکی از واجبات کارهای حوزه و روحانیّت و ماها و همه است و بزرگداشت ایشان به معنای زنده نگه داشتن جهتگیری ایشان و راه ایشان است.
مرحوم آقای مصباح (رضوان الله علیه) یک خصوصیّات منحصربهفردی داشتند که من در مجموعهی فضلای برجستهی قم که از قدیم میشناختیم، و حالا هم بحمدالله برکات بعضیشان ادامه دارد، نگاه میکنم، جامع این خصوصیّات را کسی مثل مرحوم آقای مصباح مشاهده نمیکنم؛ علم فراوان، فکر خوب و نوآور، بیان رسا و واضح، انگیزهی تمامنشدنی و بینظیر، خلقیّات و رفتارهای شایسته و برجسته، سلوک و معرفت و توجّه معنوی و مانند اینها؛ مجموع اینها را واقعاً انسان نمیتواند پیدا کند. اینها در آقای مصباح جمع بود.
بالاخره رفتن برای همه هست: اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُم مَّیِّتُون؛(۱) اگر چه خسارت است امّا بالاخره چارهای نیست، ناگزیریم؛ علاج این است که آن راه ادامه پیدا کند؛ آن ابتکار و آن کارهایی که ایشان کردهاند: همین «طرح ولایت» یکی از ابتکارات ایشان است؛ همین تشکیلات عظیم مرکز تحقیقات امام خمینی(۲) یکی از همان ابتکارات است؛ کتابهایی که ایشان نوشتهاند، چه کتابهای علمی، چه آنچه مربوط به اخلاقیّات و معنویّات و [برای] استفادهی عموم و مانند اینها است، یکی از آن کارها است؛ اینها را نباید گذاشت تعطیل بشود. الحمدلله آثار ایشان از همه جهت خوب است؛ آثار صوتی ایشان خیلی آثار خوبی است. سخنرانیهای ایشان را یک مدّتی که در آن حسینیّه سخنرانی داشتند، در عصرهای ماه رمضان تلویزیون پخش میکرد؛ من مینشستم پای تلویزیون گوش میکردم؛ نمیدانم کِی بود. حالا من عصری مینشستم گوش میکردم؛ عصر ماه رمضان بود. به ایشان گفتم؛ گفتم اینها خیلی برجسته است، واقعاً خیلی خوب است؛ آدم مینشیند گوش میکند، واقعاً استفاده میکند. خب اینها نبایستی متوقّف بشود؛ نباید مسکوت بماند، فراموش بشود. ایشان آثار صوتی دارند، آثار مکتوب دارند، آثار مؤسّسه و بنیانهای مؤسّساتی، مثلِ آنهایی که اسم آوردیم ــ یا شاید هم غیر آنها که من خبر ندارم ــ دارند، الحمدلله فرزندان خوبی دارند، آقازادههای خوبی دارند؛ وَ بَثَّ مِنهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساء؛(۳) الحمدلله؛ برکات نسلیشان هم برکات خوبی است.
در مورد حفظ آثار، نکتهای که وجود دارد، این است که نگذاریم این آثار کهنگی پیدا کند. یعنی آن روزی که ایشان این مؤسّسهی امام خمینی را راه انداختند، یک کار تازهای بود؛ آیا امروز هم اگر به همان شکلی که اوّل راه افتاده، اداره بشود، باز هم تازه است؟ این، جای سؤال است؛ این به عهدهی شماها است. آقای رجبی(۴) و شما آقایان ببینید چه کار باید کرد که آن تازگی و طراوت حفظ بشود. آن اوّلی که ایشان این کار را شروع کردند، خب یک کار خیلی نوِ جدیدی بود، توجّههایی را به خودش جلب کرد؛ حالا هم باید همان جور باشد.
یا مثلاً کتابهای ایشان. خب حالا بعضی از کتابها، کتابهای علمی است، کتاب درسی است، مثلاً فرض کنید فلسفه؛ خب حفظش به این است که در حوزه در جاهایی که مقتضی است تدریس بشود؛ امّا برخی از آثار مکتوب ایشان آثاری است که باید در ذهنها جایگزین بشود؛ بحث علم و فن و مانند اینها نیست؛ فکر است؛ باید در ذهن مخاطب بنشیند. چه جوری میشود نشاند؟ امروز با صِرف اینکه حالا تعداد نسخههایی که از یک کتاب چاپ میشود، بالا باشد یا پایین باشد، مسئله تمام نمیشود؛ یعنی این جور کتابهای فکری [این جوری حفظ نمیشود]. چرا، بعضی از کتابها هست که وقتی تعداد و تیراژ بالا برود، این یک موفّقیّت است؛ فرض کنید کتابهایی که در شرح حال شهدا مینویسند؛ خب هر چه افراد بیشتر بخوانند، بیشتر بهرهمند میشوند. کتابهای فکری این جوری نیست؛ کتابهای فکری لازم است در فکر رسوخ کند؛ و این، صرفاً با نشر کتاب حاصل نمیشود. شما نگاه کنید غربیها در این کارها خوب واردند، خوب بلدند؛ ببینید مثلاً فرض کنید فلان متفکّر، حالا مثلاً هِگل مگر چند کتاب نوشته؟ افکارش را از داخل این کتابها استخراج میکنند و درمیآورند، تخلیص میکنند، خلاصه میکنند، آن فکر را با بیانهای مختلف، با زبانهای مختلف، با شیوههای مختلف پخش میکنند، منتشر میکنند. این کار [در مورد ایشان هم] باید انجام بگیرد.
من البتّه گمان میکنم قبلها به خود مرحوم آقای مصباح (رضوان الله علیه) یا شاید به بعضی از شاگردهای ایشان راجع به ملّاصدرا این حرف را زدم که کتاب ملّاصدرا تدریس میشود، امّا لبّ حرفهای ملّاصدرا چیست؟ ملّاصدرا چند مسئلهی اساسی دارد؛ اینها را پیدا کنید، بکشید بیرون، روی اینها بحث بشود، کار بشود، کتاب نوشته بشود، مباحثه بشود؛ این لازم است. در مورد خود آقای مصباح همین جور است و باید این جوری بشود. نگاه کنید، ببینید آن جهتگیری فکری ایشان، آن نقطهی تمرکز فکری ایشان چیست، چه در مسائل فلسفی، چه در مسائل اجتماعی، چه در مسائل اعتقادی و فکری، در فضای مجازی و از این قبیل پخش میشود ــ یک تکّه حرف را پخش کنید، این منتشر بشود، در ذهنها بماند، به زبانها بیاید، تکرار بشود؛ و مثل مَثَلِ سائر(۵) که در زبانها تکرار میشود و میمانَد، این فکر بماند، معلوم بشود این، فکر آقای مصباح است؛ تا افراد اسم آقای مصباح را میآورند، هر کسی که دیده این تکّهها را، این نوشتهها را، ذهنش به یکی از اینها متوجّه بشود، یادش بیاید. مثلاً یکی از راههای پخش فکرِ یک آدمِ متفکّر برجستهی عمیقی مثل آقای مصباح این است.
صوت هم خیلی خوب است. حالا شاید لازم نباشد از اوّل تا آخرِ یک سخنرانی را پخش کنیم ــ آن [کار] شاید یک مقداری تأثیر را هم کم کند ــ امّا بالاخره میتوان از یک صوتِ یک ساعته یا مثلاً سه ربع ساعتهای که مستمع را کاملاً جذب میکرده، مثلاً یک ربع ساعت مطلب درآورد.
یکی از چیزهایی که در این جلساتِ داخل حسینیّهی(۶) ایشان نظر من را خیلی جلب میکند، این است که وقتی [فیلم آن را] پخش میکنند، آدم میبیند اوّلاً مستمعین که متراکم نشستهاند، همه جوانند، یعنی مثلاً یک آدم مسنّ بالای چهل سال شاید در اینها دیده نمیشود؛ همه جوانند. و [ثانیاً] همه همین طور محوند! این خیلی مهم است. من چون خودم سخنرانم، دهها سال [سخنرانی کردهام]، به این نکات توجّه دارم. چه زمانی هست که سخنران احساس میکند موفّق است؟ این نگاهها و برخوردها و بهاصطلاح آن نمایشهایی که از رفتار مستمع وجود دارد، نشاندهندهی یک حقیقتی است؛ این را شما در سخنرانیهای ایشان مشاهده میکنید، یعنی این من را خیلی جلب میکند. ایشان چه دارد میگوید که این جور همهی دلها را، چشمها را مجذوب کرده، مبهوت کرده؟ این تکّههای خاص را پیدا کنید، مکرّر پخش کنید.
خوشبختانه صدا و سیما نسبت به این قضیّه روی خوش نشان داده. حالا گاهی اوقات هست مسئولانِ رسانهها و مانند اینها روی خوش به یک چیزی نشان نمیدهند، [ولی] نسبت به کارهای ایشان الحمدلله صدا و سیما گرایش خوبی دارد و در ساعات مختلف [پخش میکند]. من گاهی عبور میکنم، [وقتی] نگاه میکنم میبینم، یا گاهی نشستهام میبینم که از ایشان چیزهای زیادی را پخش میکنند؛ حیات آقای مصباح این است، زنده بودن آقای مصباح این است.
خب جسم ایشان رفت، حیف هم بود، خیلی حیف بود، یعنی وجود ایشان واقعاً مایهی برکت بود، آدم از دیدن ایشان استفاده میکرد؛ یکی از این کسانی [بود] که ما در طول عمر دیدیم از دورهی جوانیشان، نه حالا؛ آن وقت که ایشان شاید هنوز ازدواج هم نکرده بود ــ من قبل از اینکه بیایم قم، در مشهد با ایشان آشنا شدم؛ گمان میکنم مثلاً سال ۳۶، ۳۷ بود ــ از آن وقت آدم میفهمید ایشان یک مرد متدیّن، اهل دین و اهل تقوا بودند. از جملهی آن کسانی بود که «مَن یُذَکِّرُکُمُ اللهَ رُؤیَتُه»(۷) بود؛ رؤیت ایشان هم آدم را کمک میکرد، پیش میبُرد، به یاد خدا میانداخت. خب هر چه از آن جوانی گذشت، ایشان بهتر هم شد؛ اگرچه هر چه هست، مال همان دورهی جوانی است. شما جوانها قدر این دوره را بدانید؛ آنچه آن آخرِ کار به درد آدم میخورد و گیر آدم میآید و برای آدم میماند، همین [چیزی] است که حالا شماها کسب کردهاید و دارید کسب میکنید. جوانها قدر جوانیشان را بدانند.
خدا انشاءالله درجاتشان را عالی کند. بله، دو سال از درگذشتشان گذشت؛ دوازدهم دی بود. خداوند انشاءالله درجات ایشان را عالی کند و ایشان را مشمول مغفرت و رحمت خودش قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات پس از اقامه نماز بر پیکر دکتر عباس شیبانی
انشاءالله خداوند آقای دکتر شیبانی را رحمت کند، درجاتشان را عالی کند. آقای دکتر شیبانی به معنای واقعی کلمه جزو انسانهای صالح بود. ما ایشان را خیلی وقت [است]، سالها است، یعنی شاید پنجاه و چند سال است [میشناسیم]. ایشان تازه از زندان آزاد شده بود، به نظرم سال ۴۷ یا ۴۸ بود که با ایشان آشنا شدیم. آدم فعّال، خیرخواه و آمادهبهکار، و به معنای واقعی کلمه مبارز [بود]؛ واقعاً این جوری بود.
من با مرحوم طاهر احمدزاده از مشهد آمدیم تهران، یک کاری داشتیم اینجا، لازم بود جمعی از افراد صاحب فکر و صاحب نظر و مانند اینها مثل آقای طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، اینهایی که بودند، جمع میشدند؛ من و آقای احمدزاده یک حرفی برای آنها داشتیم. احمدزاده گفت که جمع کردنِ اینها کار ما نیست، کار عبّاس شیبانی است؛ او میتواند اینها را جمع کند. این بود که با ایشان تماس گرفتیم و آمد و گفتیم ما چنین کاری داریم، فوراً ــ به نظرم شاید در ظرف دو روز ــ یک جلسهی پانزده شانزده نفره، از دکتر شریعتی، آقای بهشتی، آقای مطهّری، همه را [جمع کرد]؛ یک آدم این جوری بود؛ آمادهبهکار. بعد از انقلاب هم به معنای واقعی کلمه ایشان مشغول کار بود، مشغول تلاش بود. خانمش هم با ایشان خیلی واقعاً همراهی کرد. خدا انشاءالله خانم مفیدی را رحمت کند.
بیانات در دیدار خانوادههای شهدای شاهچراغ
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید. حادثهی تلخ و در عین حال پُرشکوه حرم مطهّر حضرت احمدبنموسیٰ شاهچراغ یک حادثهی ماندنی است در تاریخ. اوّلاً خیلی پُرمعنا است؛ ثانیاً ماندنی است؛ حادثهای نیست که به این زودی از یاد تاریخ ایران برود. خب خود جناب احمدبنموسیٰ را هم شهید کردند. برادر بزرگوار ایشان یعنی حضرت علیّبنموسی الرّضا (سلام الله علیه) را هم شهید کردند. شهید کردند که نام آنها و یاد آنها فراموش بشود؛ فراموش شد؟ یاد امام رضا فراموش شد؟ یاد شاهچراغ فراموش شد؟ به کوری چشم دشمنان، یاد اینها، ارزش اینها، جایگاه اینها، عظمت رحمت الهی برای اینها روزبهروز آشکارتر خواهد شد.
البتّه خانوادهها داغدار شدند؛ این را کاملاً میفهمیم. عزیزانشان، فرزندانشان، حتّی کودکانشان، پدران و مادرانشان از دستشان رفتند؛ در اینها شکّی نیست. داغدار میشوند؛ دلها میسوزد، دل ما هم سوخت؛ دل ما هم خیلی سوخت برای این حادثه، امّا در مقابل این فقدان، یک عظمتی وجود دارد و آن عبارت است از لطف الهی نسبت به آنها و نسبت به شماها که بازماندهی آنها هستید. در بزرگی این لطف الهی نسبت به شما اینکه، خدای متعال در قرآن میفرماید: اُولئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم؛(۱) «اُولئِکَ» یعنی همین شماها؛ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم. خدا بر شماها، بر بازماندگان، بر داغدیدگان این شهدا درود میفرستد و صلوات میفرستد. خود آنها هم که خب مقامشان عالی است.
محکومیّت دشمن هم در این قضیّه با خیلی از حوادث تروریستی دیگر کشور فرق دارد. یک وقت یک مجموعهی نظامی را میزنند، یک وقت یک مجموعهی سیاسی را میزنند؛ خب آن یک حرف است؛ یک وقت یک مجموعهی زائر را میزنند که نه محفل سیاسی است، نه محلّ رزم و دعوا است؛ محلّ زیارت است، محلّ انس با خدا است. از تهران، از همدان، از گیلان، از خود شیراز، از کهگیلویه و بویراحمد، از جاهای مختلف انسانها رفتهاند آنجا برای عرض نیاز، برای خلوت با خدا، برای خلوت با اولیای خدا و مورد این ظلم قرار گرفتهاند. دشمن خیلی رسوا است در این قضیّه. این دشمن کیست؟ آن که مرتکب این جنایت شد، فقط او دشمن است؟ او که خب معلوم است؛ او دشمن است، جانی است، خیانتکار است، جنایتکار است، امّا فقط او نیست؛ کسانی پشت سر او هستند. میگویند «داعش»؛ خب بله، امّا داعش را چه کسی به وجود آورد؟ این موجود خطرناک را چه کسی تولید کرد؟ آمریکا صریحاً گفت ما داعش را تولید کردیم؛ خودش صریح گفت این را ــ نه حالا، [بلکه] هفت هشت سال پیش گفتند ما تولید کردیم داعش را ــ آنها گناهکارند؛ همانهایی که حالا پرچم حقوق بشر را به دست میگیرند. لعنت خدا بر این دهانهای دروغگو، بر این دلهای سیاه و شقی! این جور عمل میکنند، آن جور حرف میزنند. دربارهی حقوق بشر، دربارهی حقوق زن، دربارهی مسائل گوناگون انسانی، حرفشان این است، عملشان آن است؛ یعنی منافقِ کامل! و منافق، کافر است و کافر دشمن خدا است، عدوّالله است؛ اینها، هم کافرند، هم منافقند، هم دشمن خدایند. اینها در این قضیّهی شاهچراغ رسوا شدند.
این قضیّه را هم نباید بگذارند فراموش بشود. البتّه فراموش نمیشود، امّا بایستی دستگاههای فرهنگی ما، دستگاههای رسانهای ما، عناصر هنری ما، این قضیّه را مثل قضیّهی عاشورا، مثل قضایای گوناگون تاریخی، نگه دارند، بزرگ کنند، ترسیم کنند، آیندگان بفهمند. ما در این زمینهها کوتاهی داریم؛ ما در قضیّهی رسانه و تبلیغ و ترسیم واقعیّات کوتاهی داریم. خیلی از جوانهای ما و شما قضایای بیست سال قبل را نمیدانند، قضایای منافقین را نمیدانند. در همین شیراز، روز ماه رمضان، دم افطار، منافقین وارد خانهی آن دکترِ شریفِ بزرگوار میشوند و [او را] به رگبار میبندند؛(۲) روز ماه رمضان در شیراز! بعدها من به آن خانه رفتم. نسل جوان ما متأسّفانه خیلی از اینها را نمیداند؛ ما در این زمینهها کمکاری داریم؛ باید عناصر هنری ما [کار کنند]. حالا شما جوانها که اینجا هستید، هر کدامتان که در کار هنر، در کار رسانه، در کار تبلیغ، در کار نگارش دستی دارید، یادتان باشد که اینها جزو وظایف حتمی ما است.
به هر حال، من به همهی شما بازماندگان عزیز این شهیدان بزرگوار مجدّداً تسلیت عرض میکنم؛ هم تسلیت، هم تبریک؛ تبریک هم دارد. اینها مقامات عالی پیدا کردند؛ کوچکشان، بزرگشان ــ در میان آنها بچّه بود، بزرگ بود، جوان بود، زن بود، مرد بود، شهری بود، روستایی بود ــ به مقامات عالی رسیدند؛ این واقعاً تبریک دارد و [البتّه] تسلیت هم عرض میکنیم. انشاءالله خداوند به شماها صبر بدهد و مأجور بدارد.
(۱ سورهی بقره، بخشی از آیهی ۱۵۷
گزیدهای از بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی
من در صحبت با دوستان در دولت، اشاره کردم به بازسازی انقلابیِ ساختارِ فرهنگی کشور؛(۱) گفتم که ساختار فرهنگی کشور یک بازسازی انقلابی لازم دارد. اوّلاً مراد، «ساختار فرهنگیِ کشور» است، یعنی جامعه؛ نه ساختار فرهنگی دولت. اینکه ساختارهای فرهنگی دولت، یعنی مثلاً ادارات و نسبتشان چه جوری باشد، این مورد بحث نیست؛ یعنی ذهنیّت جامعه، فرهنگ جامعه. یعنی همان طور که عرض کردم، آن نرمافزاری که در جامعه دارد کار میکند و دست افراد، زبان افراد، مغز افراد، امکانات افراد، ثروت افراد بر اساس این نرمافزار دارد به کار میافتد، باید درست بشود، باید ساختار انقلابیاش تجدید بشود. حالا چرا میگوییم «ساختار انقلابی»؟ برای خاطر اینکه انقلاب در این کار واقعاً معجزه انجام داد. این انقلابِ امام بزرگوار ما و ملّت، معجزهگر بود.
انقلاب اسلامی ایران مثل همهی انقلابها، بنیانهای پیشین را تغییر داد؛ یعنی طبیعت انقلاب، تهاجم به بنیانهای پیشین است؛ طبیعت هر انقلابی این است. انقلاب میآید برای اینکه بنیانهای اقتصادی غلط، بنیانهای فرهنگی غلط، بنیانهای سیاسی غلط را تغییر بدهد و دگرگون بکند. انقلاب آمد این بنیانها را تغییر داد؛ همیشه همین جور بوده، در صدر اسلام هم همین اتّفاق افتاد.
خب حالا مراد ما از بنیانهای فرهنگی غلط چیست. مراد، گزارههای غلطی است که بر اذهان مردم حاکم است. ذهن مردم بتدریج و تحت عوامل مختلف، تحت تأثیر گزارههای غلطی قرار میگیرد. حالا مثلاً در انقلاب ما یکی از گزارههای غلط که میشود مثال زد، مسئلهی «نمیتوانیم» بود. یعنی واقعاً بر ذهنیّت جامعهی ما، جوانان ما، «نمیتوانیم» حاکم بود.
... این یک گزارهی فرهنگی رایج بود: «نمیتوانیم»؛ که این خودکمبینی ملّی، عدم اعتماد به نفس ملّی بود. یا مثلاً شیفتگی نسبت به غرب: هر چیز غربی از نظرشان شیرین بود؛ افتخارِ به کار بردن لغات فرنگی؛ هر لغت فرنگی را به کار میبردند، افتخار میکردند. و از این قبیل صدها مورد میشود [مثال زد]؛ یعنی گزارههای کلیدی، چیزهایی که واقعاً در زندگی بشر تأثیر میگذارد، اینها وجود داشت؛ چه در زمینههای اجتماعی که مثال زدم، چه در زمینههای شخصی، در زمینههای زندگی شخصی، آن فرهنگهای غلطی که رایج بود در ذهن ماها، که حالا مثالهای فراوانی دارد که وقت را من نمیگیرم؛ انقلاب آمد اینها را، این بنیانها را، بعضی را متزلزل کرد، بعضی را بکلّی از بین برد، جایگزین کرد؛ «نمیتوانیم» را «میتوانیم» کرد؛ شیفتگی نسبت به غرب را، تبدیل کرد به اعتراض نسبت به غرب و انتقاد نسبت به غرب. در مسائل شخصی، خودشیفتگی و خودپسندی و میل به شهرت و مانند اینها را تبدیل کرد به ایثار، ازخودگذشتگی، عدم اصرار بر آوردن نام خود. و این چیزها خب یک چیزهای خیلی مهمّی است؛ انقلاب این کارها را انجام داد؛ و این تغییر فرهنگی به معنای واقعی کلمه اتّفاق افتاد.
این، روح تهاجمی انقلاب است؛ یعنی انقلاب یک روحیهی تهاجمی دارد که خصلت انقلاب است، بنیانهای غلط را، بنیانهای گذشته را ویران میکند و به جایش نوآوری میکند، بنیانهای جدیدی میآورد.... ما به کمک پایههای فکری انقلاب و به کمک روحیهی جوانهای انقلابی ــ که بحمدالله امروز هستند و کم هم نیستند و زیادند و تحت تأثیر تفکّرات انقلابیاند ــ میتوانیم آن روحیه را تجدید کنیم؛ آن تهاجم را دوباره به وجود بیاوریم؛ آن حرکت عظیم را بار دیگر در کشور به وجود بیاوریم از حرکت عظیم فرهنگی.
اگر ما بتوانیم مهندسی فرهنگی را به معنای واقعی کلمه ــ که حالا یک مختصر توضیحی خواهم داد ــ انجام بدهیم، میتوانیم گزارههای غلط را از فضای جامعه برطرف کنیم؛ نتیجهی حتمیاش، زدودن گزارههای غلط از فضای ذهنیّت جامعه و رواج گزارههای درست است. حالا مثلاً فرض کنید که اگر چنانچه همین گزارهی «نمیتوانیم» ــ که گفتیم انقلاب آمد و اساس این گزاره را به هم زد و از بین برد ــ علاج نشود، امروز باز در یک بخشهایی، با یک عناوین دیگری، با یک مقدّمات دیگری، این «نمیتوانیم»ها استنتاج میشود که باید علاج بشود. حالا با آن مقدّمات گاهی میگویند نمیگذارند؛ مثلاً جوان است، توانایی دارد، میتواند کار کند امّا میگوید «نمیگذارند کار کنم»، یا میگوید مدیریّت جامعه ضعیف است، یا میگوید قانون غلط است. بالاخره با مقدّمات گوناگونی به این نتیجه میرسد که آقا نمیشود کار کرد؛ نتیجهی این «نمیشود کار کرد» چیست؟ یأس است دیگر؛ و این یأس به معنای واقعی کلمه، یک آفتی است مثل آفاتی که به گیاهان و به درختان و مانند اینها میخورد و خشک میکند و درخت را از رشد و از طراوت میاندازد. بنابراین این گزاره مثلاً باید از بین برود.
در یک دورهای، حدود یکی دو دههی پیش، یک حرکت وسیع و عمیقی در زمینهی پیشرفت علم در کشور اتّفاق افتاد. آن هم باز به خاطر همین بود که یک گزارهی درستِ صحیحِ عبور از مرزهای دانش مطرح شد و همهگیر شد و پذیرفته شد، دنبالگیری شد، تعقیب شد و نتیجه این شد که ما از لحاظ علمی واقعاً یک حرکت بزرگی در کشور انجام دادیم؛ یعنی واقعاً جهش علمی در کشور به وجود آمد. به دنبال آن، در بخشهای مختلف جهش فنّاوری به وجود آمد؛ این، اتّفاق افتاد؛ این واقعیّتی است که وجود دارد. الان آن طور که انسان احساس میکند، با گزارشهایی که میرسد، این حرکت ضعیف شده. این خیلی خطرناک است! دنیا که متوقّف نمیشود، رقبا که متوقّف نمیشوند؛ دائم در حال حرکت و پیشرفتند. ما اگر چنانچه توقّف کنیم، قطعاً عقب میافتیم و عقبافتادگی علمی به معنای زیر دست قرار گرفتن است.اگر بخواهید کشور زیر دست قرار نگیرد، ما باید از لحاظ علمی دستِ بالا را در بخشهای مختلف دانش در کشور داشته باشیم؛ و این احتیاج دارد به حرکت مجدّد؛ واقعاً روی این مسئله فکر کنید.
۵ راهکار موثر برای کوچک کردن شکم پس از ۵۰ سالگی
۵ راهکار موثر برای کوچک کردن شکم پس از ۵۰ سالگی به ترتیب عبارتند از:
۱. مصرف کافی پروتئینها
با افزایش سن، بدن دچار تغییرات متعددی میشود که یکی از مهمترین آنها، تحلیل توده عضلانی است. تحلیل عضلانی میتواند با افزایش توده چربی شکم همراه باشد زیرا در این شرایط بدن بهتدریج مقدار چربی بیشتری را در بافت شکم ذخیره میکند. برای مقابله با این وضعیت، لازم است تا مقدار کافی پروتئین در رژیم غذایی گنجانده شود. پروتئینها علاوه بر حفظ و تشکیل بافت عضلانی در تحریک متابولیسم و تسهیل کاهش وزن نیز نقش دارند. در سنین میانسالی و پس از آن نیاز روزانه بدن به پروتئینها بین ۱ تا ۲/۱ گرم بهازای هر کیلوگرم وزن است.
۲. کاهش مصرف غلات تصفیهشده
یکی از روشهای کاهش چربیهای شکمی، محدودیت مصرف غلات تصفیهشده است. انواع نان سفید و خوراکیهای آماده از غلات تصفیهشده تهیه میشوند که پس از مصرف به سرعت به قند تبدیل میشوند و زمینهساز افزایش قند خون خواهند بود. افزایش قند خون منجر به تجمع چربیهای شکم میشود که برای سلامت بدن مضر است. بنابراین، استفاده از نان و آردهای سبوسدار و کاهش خوراکیهای آماده برای حفظ تناسب اندام و دریافت ریزمغذیهای ضروری اهمیت دارد.
۳. دریافت مقدار بیشتر فیبرهای غذایی
فیبرها انواعی از کربوهیدراتها هستند که بدن قادر به هضم آنها نیست و تقریبا بدون تغییر از بدن دفع میشوند. مصرف خوراکیهای حاوی فیبر در تنظیم اشتها و پیشگیری از یبوست نقش دارد و از طرفی به حفظ احساس سیری کمک میکند که مانع از پرخوری و ریزهخوری میشود. از آنجا که با افزایش سن روند متابولیسم کندتر میشود و احتمال افزایش وزن بیشتر خواهد بود، بهتر است از منابع حاوی فیبر مانند میوهها و سبزیجات بیشتر مصرف شود.
۴. گنجاندن چربیهای سالم در رژیم روزانه
مصرف منابع چربیهای سالم میتواند به کاهش وزن کمک کند و در تامین منابع انرژی نیز تاثیر داشته باشد. این چربیها در گردو و روغن زیتون بهوفور وجود دارد که بهدلیل ریزمغذیهای دیگر در تحریک متابولیسم و کاهش وزن موثر است. اسیدهای چرب ضروری در این منابع برای سلامت سلولها و پیشگیری از التهابات بدن نیز مفید خواهد بود.
۵. نوشیدن فراوان آب
نوشیدن فراوان آب نهتنها برای تامین رطوبت مورد نیاز بدن ضروری است بلکه در دفع مواد زائد و جلوگیری از نفخ نیز نقش دارد. نوشیدن آب فراوان بهخصوص در سنین میانسالی و افرادی که قصد کاهش چربیهای شکم را دارند، بسیار مهم است. براساس مطالعات، افرادی که در سنین حدود ۵۰ سالگی و پس از آن ۸ لیوان در روز آب مینوشند در زمینه کاهش چربیهای شکم موفقتر هستند.
خواص شگفت انگیز شلغم
یکی از خواص شلغم تقویت سیستم ایمنی بدن است. این مادهی خوراکی به دلیل داشتن فیتوکمیکال (مواد شیمیایی گیاهی) و چند نوع آنتی اکسیدان بدن را در برابر بیماری سرطان مقاوم میکند.
خواص شلغم به دلیل وجود ویتامینهای K، A، C، E، B۱، B۳، B۵، B۶، B۲ و مواد معدنی مانند منگنز، فیبر، پتاسیم، منیزیم، آهن، کلسیم و مس بر کسی پوشیده نیست. این مادهی خوراکی از اواسط فصل پاییز وارد بازار میشود. درست زمانی که سرما به اوج خود میرسد، شلغم با آن خاصیت گرم خود میتواند شما را از ابتلا به بیماری سرماخوردگی در امان نگه دارد.
البته این تنها یکی از خاصیتهای درمانی شلغم به شمار میرود.
این مادهی غذایی خواص دیگری نیز دارد که عبارتند از:
پیشگیری از ابتلا به سرطان
سلامت قلب و عروق
خاصیت شلغم برای سلامت استخوانها
خواص شلغم برای بیماران مبتلا به آسم
تقویت دستگاه گوارش
تاثیر شلغم در کاهش وزن
سلامت چشم
پیشگیری از ابتلا به سرماخوردگی
روشن کردن پوست
مسئله پیشرفت علمی و عبور از مرزهای دانش نباید فراموش شود
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار با گرامیداشت یاد مرحوم حجتالاسلام دکتر اژهای از بنیانگذاران اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، فعالیت جوانان دانشجو و برخوردار از نگاههای نو و تحولی را مغتنم دانستند و افزودند: انجمنهای اسلامی با دو هدف تقویت پایههای فکری و اعتقادی خود اعضاء و همچنین اثرگذاری بر محیط پیرامونی شکل گرفت اما انجمنهای اسلامی در خارج از کشور یک مأموریت دیگر نیز دارند که معرفی تفکر بنیادی و مرکزی جمهوری اسلامی است.
ایشان تبیین اصول جمهوری اسلامی از جمله پیوند و ارتباط جمهوریت و اسلامیت را کلیدی برشمردند و گفتند: حرف نوی جمهوری اسلامی همین است که در تشکیل یک حکومت، علاوه بر اثرگذاری مردم، اصول دینی و ایمانی نیز اثرگذار است.
رهبر انقلاب، به روز رسانی انجمنهای اسلامی با حفظ اصول و مبانی را الزام دیگری برای شرایط امروز دانستند و خاطرنشان کردند: برخی اصول و مفاهیم ثابت و ماندگار هستند همچون اصل عدالت که از هزاران سال قبل وجود داشته و کهنه نمیشود اما در شکل اجرای عدالت امکان تغییر و نوآوری وجود دارد.
ایشان مسئله علم و پیشرفت علمی را گفتمان رایج کشور در سالهای اخیر خواندند و با تقدیر از برگزاری گردهمایی علمی در همایش کنونی انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا گفتند: مسئله پیشرفت علمی و عبور از مرزهای دانش نباید فراموش، و اینگونه تصور شود که توجه به جنبه های دینی و انقلابی موجب غفلت از پیشرفتهای علمی است.
در ابتدای این دیدار، حجتالاسلام واعظی نماینده مقام معظم رهبری در انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا نیز گزارشی از فعالیتها و برنامههای این انجمنها بیان کرد.
سید حسن نصرالله: حاج قاسم «سرباز ولایت» بود
سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان در ابتدای سخنانش به مناسبت سومین سالروز شهادت فرماندهان پیروزی با اشاره به شایعات ایجاد شده از سوی رسانه های صهیونیستی و عربی درباره وضعیت جسمانی خود، گفت: الحمدلله مشکلی ندارم و جای هیچگونه نگرانی نیست و من از ۳۰ سال پیش حساسیت دارم و زمانی که سید عباس موسوی به شهادت رسید به خاطر این شرایط در بستر بودم، به همین علت از همه دوستداران و طرفداران به علت نگرانی ایجاد شده در این زمینه و نگران کردن آنها عذرخواهی می کنم.
دبیر کل حزب الله لبنان در ادامه ضمن تبریک سال نو میلادی و میلاد حضرت مسیح، گفت: امیدوارم سال جدید سال پر خیر و برکت، گشایش و امید برای لبنان و همه ملت های منطقه باشد.
نصرالله افزود: مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و سالگرد درگذشت شماری از علما از جمله آیت الله مصباح یزدی و شیخ شهید نمر النمر را داشتیم و همچنین نسیم عطوی عالم، واعظ و مبارز را از دست دادیم که همه آنها را به شما تسلیت می گویم.
وی در ادامه افزود: طی دو دهه گذشته شهید حاج قاسم سلیمانی فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران را بر عهده داشت، زمانی که حاج قاسم وارد میادین ما شد، ویژگی هایی را داشت که نخستین آن شخصیت بسیار با اخلاص و صادق او بود، شخصیتی که درجه بالایی از تقوا و شوق فراوان به لقاء الله داشت، همچنین ایشان سرباز ولایت بود و اقدامات، جهت گیری ها و راهبردهای حاج قاسم در چارچوب توجیهات امام خامنه ای بود، حاج قاسم سرباز ولایت بود و وصیت کرد که در سنگ مزار او بنویسند، «سرباز ولایت» و اینگونه زندگی کرد.
دبیر کل حزب الله لبنان تصریح کرد: متأسفانه هنوز برخی تصور می کنند که کشورهای محور مقاومت صرفا پیرو ایران هستند، در حالی اصلا اینگونه نیست؛ بلکه این کشورها به وطن و مقدسات خود باور دارند و حاج قاسم دست یاری خود را به سمت آنها دراز کرد. وی توانست از طریق تدبیر، اخلاص و حضور مستمر خود باعث پیوند کشورهای محور مقاومت شود و با دیدارها و حضور مستقیم خود در جبهه ها و خط مقدم از آنها حمایت مادی و معنوی به عمل آورد.
دبیر کل حزب الله لبنان تأکید کرد: حاج قاسم در طول دو دهه با دو نسخه از پروژه آمریکا در منطقه مواجه بود، پروژه آمریکا در منطقه که پروژه تسلط و کنترل همه چیز بود که «اسرائیل» در هسته اصلی این پروژه حضور داشت، اولین نسخه از پروژه آمریکایی در منطقه که شهید سلیمانی و سایر فرماندهان شهید با آن مواجه شدند، پروژه «خاورمیانه جدید» در لبنان و فلسطین بود، این نسخه در سال ۲۰۰۱ و پس روی کار آمدن جورج بوش پسر شروع شد و آنگونه که اعلام شد، افغانستان در این طرح نبود.
سید مقاومت عنوان کرد: ۱۱ سپتامبر، انگیزه آمریکا برای ورود به افغانستان و عراق و نزدیک شدن به ایران و سوریه بود.
وی افزود: فعالیت برای ضربه زدن به مقاومت در فلسطین و لبنان در سال ۲۰۰۶ آغاز شد و برنامه، حمله به مقاومت و تحمیل نیروهای چند ملیتی در فرودگاه ها، بنادر و مرزها بود. اینجا بود که حاج قاسم به عنوان فرمانده وارد عمل شد و ایران و سوریه نیز ایستادگی کردند و دشمن در جنگ ۳۳ روزه شکست خورد، البته اگر حمله دشمن صهیونیستی به لبنان موفقیت آمیز بود، جنگ علیه سوریه نیز شروع می شد، ولی به برکت حضور شهید سلیمانی این اتفاق نیفتاد، گروه های مقاومت شیعه و سنی با صداقت و اخلاص با نظامیان صهیونیست جنگیدند و در آن روزها عملیات های بسیار خوبی برای هدف قرار دادن نیروهای اشغالگر آمریکایی انجام شد و به نظامیان صهیونیست جدول زمانی برای عقب نشینی تحمیل شد و زمانی که آنها دچار تزلزل شدند عملیات افزایش یافت تا اینکه آنها مجبور به خروج شدند.
نصرالله اظهار داشت: اگر اقدامات مقاومت در عراق و ایستادگی ایران، سوریه و مقاومت لبنان و فلسطین را در کنار هم قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم که نسخه اول پروژه آمریکایی پایان یافته و شکست خورده است. نتیجه نسخه اول پروژه آمریکایی این است که ترامپ مجبور می شود مخفیانه به عراق برود و برغم هزینه ۷ هزار میلیارد دلاری، به شکست در پروژه اول اذعان کند.
دبیر کل حزب الله لبنان گفت: نسخه دوم با آمدن اوباما شروع شد، زمانی که آنها پی بردند نتیجه جنگ های همه جانبه و گسترده شکست است و دریافتند که نتیجه اتکا به اسرائیل در جنگ ها شکست است، از این رو اوباما و کسانی که پس او روی کار آمدند، نسخه دوم پروژه آمریکایی را دنبال کردند. در نسخه دوم این پروژه ، جنگ ها ماهیت داخلی به خود گرفت و درگیری میان ملت ها به وجود آمد و با آمدن تکفیری ها نبردها جنبه فرقه ای نیز به خود گرفت، نسخه دوم، نسخه نابودی کشورها و ملت ها و نابود کردن همه چیز در منطقه بود تا آمریکا به عنوان منجی وارد عمل شود، اینجا بود که شهیدان سلیمانی و المهندس علنا وارد عمل شدند، چرا که قرار بود آنها در میدان حضور داشته باشند.
وی تأکید کرد: پروژه دوم آمریکا نیز در منطقه با مقاومت، ایستادگی و حضور فرماندهان پیروزی شهیدان سلیمانی و المهندس شکست خورد، پس از این دو شکست بزرگ و تاریخی، ترامپ روی کار آمد. او دید باید علیه محور مقاومت حمله ای تعیین کننده انجام دهد و این اقدام ترور فرماندهان سلیمانی و المهندس بود. هدف از این ترور در هم شکستن مقاومت، ایجاد ترس در میان عراقی ها و تضعیف اعضای محور مقاومت در سوریه، ایران، لبنان و فلسطین بود.
دبیر کل حزب الله لبنان ادامه داد: طرحهای آمریکا با تشییع میلیونی پیکر شهید سلیمانی که بزرگترین تشییع در تاریخ بود، نتیجه عکس داد. مراسم تشییع پیکر شهید سلیمانی به یک نماد الهام بخش و سمبلی برای ایرانیان و عامل ثبات فرماندهان ایرانی تبدیل شد. طرح آمریکا در عراق نیز با بیانیه مرجعیت و همبستگی وفادارانه تمام اقشار این کشور و همچنین تظاهرات میلیونی در بغداد نتیجه عکس داد؛ تظاهراتی که مردم در آن خواهان اخراج نیروهای آمریکا، حمله به این نیروها و در نهایت خروج آنها از عراق بودند.
دبیر کل حزب الله با تأکید بر اینکه پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی معامله قرن نیز کنار رفت، افزود: لبنان قواعد بازدارندگی را وضع کرد و در پرونده ترسیم مرزهای دریایی نیز بر دشمن پیروز شد و نسخه سوم پروژه آمریکایی با جنگ اقتصادی شروع شد که این موضوع نیاز به گفتگو دارد.
سید مقاومت یادآور شد: کابینه جدید صهیونیست ها که دیوانه ها در آن حضور دارند، با ارتکاب اشتباهات و حماقت های خود به دنبال سرعت بخشیدن به پایان رژیم اشغالگر قدس هستند، تعرض به مسجدالاقصی و مقدسات اسلامی و مسیحی در فلسطین و بیت القدس اشغالی نه تنها منجر به انفجار اوضاع در داخل فلسطین می شود، بلکه ممکن است باعث انفجار اوضاع در کل منطقه شود. ما با هیچ گونه تغییر در قواعد درگیری یا هر گونه خدشه به وضعیت موجود در محافظت از لبنان مماشات نخواهیم کرد.
سید حسن نصرالله تصریح کرد: نگاه ها در کنار این کابینه جدید صهیونیست ها به فلسطین، قدس، کرانه باختری و مسجد الاقصی دوخته شده است. مقاومت در لبنان نیازی به حمایت ندارد، خواسته اش رئیس جمهوری است که از پشت به مقاومت خنجر نزند و علیه آن توطئه نکند که این حق طبیعی ماست.
دبیر کل حزب الله عنوان کرد: رئیس جمهوری که از پشت به مقاومت خنجر نزند، یعنی اینکه کشور را به سمت جنگ داخلی نکشاند، فردی که خواستار وفاق و گفتگو باشد و در پاسداری از لبنان در برابر تهدیدات و خطرها کمک کند و این به مصلحت تمام کشور است.
وی ادامه داد: تبلیغ می کنند که نتیجه انتخاب رئیس جمهوری منتظر نتیجه مذاکرات هسته ای ایران است. چقدر تا حالا تکرار کرده ایم که این حرف بی اساس است و درست نیست، ایران نه در امور داخلی لبنان نه در امور داخلی کشور دیگری دخالت نمی کند. هر کس بحث انتخاب رئیس جمهور را به مذاکرات هستهای ایران مرتبط کند، نادان است. کسی که منتظر مذاکره هستهای ایران و آمریکا می ماند ممکن است ده ها سال منتظر بماند چون ما اینگونه بدون رئیس جمهور خواهیم ماند. ایران در هیچ موضوعی جز هسته ای مذاکره نکرده است، هر چند آمریکا دنبال وارد کردن مسائل دیگر است.
سید حسن نصرالله یادآور شد: ما باید گفتگوی داخلی را شروع کنیم، این برای ما اصل است. همه باید به این اتفاق نظر برسیم که وقت تنگ است و شرایط داخلی بسیار دشوار است. ما به دیدارها و گفتگوهای داخلی در لبنان تشویق می کنیم، به شما می گویم که منتظر خارج نباشید؛ چرا که زمان به سرعت می گذرد.
وی در پایان گفت: به زودی در سخنرانی جداگانه ای درباره نسخه سوم پروژه آمریکایی که مربوط به جنگ اقتصادی است، صحبت خواهم کرد.
توصیهای تربیتی امیر المومنین علیه السلام
امام علی علیه السلام در روایتی به بیان توصیهای تربیتی پرداختهاند.
امام علی علیه السلام:
تَولَّوْا مِن أنفسِکُم تأدیبَها، واعدِلُوا بها عَن ضَراوةِ عاداتِها؛
به تأدیب و تربیت نفس های خود بپردازید و آنها را از شیفتگی به عادتهایشان بازدارید.
غررالحکم، ح ۴۵۲۲
شهید سلیمانی به کشور ما قدرت و عزت بخشید و ما را مدیون خود کرد
مولوی شمس الحق دامنی امام جمعه اهل سنت در شهرستان ایرانشهر اظهار داشت: شهید سلیمانی بهترین الگو برای جوانان در استقامت و مبارزه علیه ظلم و استکبار و همچنین شخصیتی کمیاب در جهان اسلام است.
مولوی دامنی افزود: سردار سلیمانی از همان زمان دفاع مقدس همواره شجاعانه در مقابل دشمن می جنگید و شخصیتی مهم و تاثیرگذار برای کشور بود.
وی خاطرنشان کرد: همه ما مدیون چنین شهدای بزرگی هستیم، زیرا امنیت، عزت و قدرت را به ملت و کشور ما بخشیدند.
امام جمعه اهل سنت مسجد محمد رسول الله ایرانشهر گفت: زمانی که دشمن قصد ایجاد ناامنی و تنش در منطقه را داشت، سردار سلیمانی داوطلبانه به کشورهای عراق و سوریه رفت تا جلوی غده سرطانی به نام داعش را بگیرد که الحمدالله به مقصود خود نیز دست یافت.