emamian
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید آقایان محترم، برادران عزیز! این برای بنده جای خرسندی و خوشوقتی است که بحمدالله این جلسهی بسیار مهم در موعد مقرّر تشکیل میشود و همهی دوستان شرکت میکنید و آن طور که جناب آقای رئیسی گزارش کردند، بحثها با جدّیّت دنبال میشود. خداوند انشاءالله به شما کمک کند و این زحمات را از شما قبول کند. تبریک عرض میکنم اعیاد شعبانیّه را، بخصوص عید نیمهی شعبان را که روز شکوفایی آرزوهای همهی بشریّت در طول تاریخ است، که امیدواریم انشاءالله خدای متعال آن روز را، روز فرج را، روز ظهور را به ما نشان بدهد و هر چه زودتر انشاءالله اتّفاق بیفتد.
ماه شعبان با قطع نظر از این اعیاد هم ماه بسیار مهمّی است؛ اَلَّذى کانَ رَسولُ اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یَداَبُ فى صیامِهِ وَ قیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخوعاً لَکَ فى اِکرامِهِ وَ اِعظامِهِ اِلىٰ مَحَلِّ حِمامِه؛ پیغمبر تا آخر عمر با این ماه این جور رفتار میکردند. بعد هم [از خدا میخواهیم] که «فَاَعِنّا عَلَى الاِستِنانِ بِسُنَّتِهِ فیه».(۲) خود این مناجات شورانگیزی هم که روایت شده است و نقل شده است در این ماه، شاهد بر عظمت این ماه است. این فقراتی که در این مناجات شریف و عزیز وجود دارد، در کمتر [جایی هست]. البتّه همهی دعاهای در اختیار ما که مأثور از ائمّه (علیهم السّلام) است، دعاهای پُرمضمونِ پُرمحتوای فوقالعاده است، همه فوقالعاده است ــ آنهایی که حالا مأثور است و معلوم است ــ لکن مثل این مناجات انصافاً کم داریم. من یک وقتی از امام (رضوان الله علیه) سؤال کردم، گفتم شما در بین این دعاهایی که هست، به کدام دعا بیشتر علاقه دارید یا بیشتر اُنس دارید ــ حالا تعبیر خودم یادم نیست؛ یک سؤالِ این جوری کردم ــ ایشان یک تأمّل مختصری کردند، گفتند دعای کمیل و مناجات شعبانیّه. اتّفاقاً این دو دعا ــ دعای کمیل هم واقعاً یک مناجات عجیبی است ــ خیلی نزدیکند به هم از لحاظ مضامین، حتّی از لحاظ بعضی از فقرات خیلی به هم نزدیک هستند؛ خود این دعا هم واقعاً یک فرصتی است. اِلٰهی هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِساناً یَرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّه. واقعاً این جور حرف زدن با خدای متعال و عرض حاجت کردن و عرض شوق کردن به حضرت حقّ متعال، چیز خیلی فوقالعادهای است، خیلی عالی است؛ یا این فقرهی «اِلٰهی بِکَ عَلَیکَ اِلّا اَلحَقتَنى بِمَحَلِّ اَهلِ طاعَتِکَ وَ المَثوَى الصّالِحِ مِن مَرضاتِک»؛ یا این فقرهی اوج این دعا که امام (رضوان الله علیه) مکرّر این فقره را در بیاناتشان ذکر میکردند: اِلٰهى هَب لى کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیکَ حَتَّى تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّور.(۳) ماها واقعاً چه جوری میتوانیم اینها را بگوییم؟ جلوی ما حجب ظلمانی هم یکی پس از دیگری هست؛ آن وقت درخواست این دعا این است که: حَتّىٰ تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّور.
خب حالا اینها دیگر یک معالم(۴) فوقالعادهای است که خوشا به حال آن کسانی که دسترسی دارند و فهمشان، قلبشان، روحشان آشنای با این مضامین است و درست درک میکند این مفاهیم را؛ خوشا به حالشان! خداوند انشاءالله به ما هم بدهد. به هر حال این ماه پُربرکتی است و انشاءالله بتوانیم از این ماه هر چه میتوانیم و تا هر جایی که ممکن است استفاده کنیم.
مجلس خبرگان یکی از نهادهای قانونیای است که در استحکام نظام اسلامی نقش فراوانی دارد؛ البتّه همهی نهادهای قانونی ــ دولت، مجلس، نیروهای مسلّح، مجمع تشخیص، شورای نگهبان و امثال اینها؛ همهی اینها ــ هر کدام به نحوی در استحکام نظام اسلامی نقش دارند، لکن [نقش] بعضی بیشتر است، بعضی کمتر است. به نظر من مجلس خبرگان جزو آن دارای نقشترین نهادها در نظام جمهوری اسلامی است که البتّه شرط تأثیرگذاری همهی این نهادهای قانونی این است که طبق ضابطه، طبق حدودی که در قانون اساسی برایشان معیّن شده عمل کنند؛ شما هم همین جور؛ یعنی واقعاً باید همان چیزهایی که از مجلس خبرگان خواسته شده، چه نسبت به کسی که فعلاً در جایگاه رهبری است، چه نسبت به کسی که بعدها به وسیلهی شما انتخاب خواهد شد و وارد این میدان خواهد شد، و آن ضوابط دقیق قانونی را دربارهی اینها رعایت بکنید؛ مجلس هم همین جور، دولت هم همین جور. دولت حدود قانونی مشخّصی دارد؛ از همهی قوانین مجلس باید تبعیّت کند؛ مجلس حدود قانونی مشخّصی دارد؛ در کار اجرا مطلقاً نباید دخالت کند و وارد بشود؛ باید قانونگذاری کند؛ و امثال اینهایی که وجود دارد.
خب ضرورت این استحکام نظام که عرض کردیم که این مجلس و سایر نهادها تأثیر دارند در استحکام نظام، از آنجا است که اگر این استحکام وجود داشته باشد، «قدرت ملّی» و «قوّت ملّی» تحقّق پیدا خواهد کرد؛ قدرت ملّی و قوّت ملّی. و قدرت ملّی برای یک ملّت حیاتی است؛ یعنی یک ملّت اگر چنانچه بخواهد مستقل باشد، سرافراز باشد، از منابع حیاتی خودش به میل خودش و به سود خودش استفاده کند، رأی خودش را در مسائل اساسی خودش به کار ببندد و مجبور به پیروی از رأی این و آن نباشد، نگران طمعورزی بیگانگان نباشد، همیشه در ترس و لرز زندگی نکند، اگر این چیزها را یک ملّتی بخواهد، باید چه کار کند؟ باید قوی باشد. قدرت ملّی و قوّت ملّی حیاتی است برای یک ملّت. اگر چنانچه قدرت ملّی نبود و ملّتی قوی نبود، این چیزهایی که عرض کردیم که اینها اساسیترین و مهمترین مسائل یک ملّت است، برایش تحقّق پیدا نخواهد کرد؛ همیشه نگران، همیشه در حال ضعف و ذلت، بیگانگان مسلّط [بر او] و امثال اینها. خب پس بنابراین استحکام نظام لازم است؛ قدرت ملّی و قوّت ملّی لازم است.
قدرت ملّی که میگوییم یک امر مرکّب است، یک مجموعه است؛ یک مجموعهی بههمپیوسته است. قدرت ملّی را در یک نقطهی خاصّی، در یک جریان و حرکت خاصّی نباید دید، [بلکه] یک امری است که مجموعهای از عناصر وجود دارد که اگر اینها جمع شد، قدرت ملّی به وجود میآید که حالا من چند مورد از اینها را ذکر میکنم.
یک رکن قدرت ملّی، علم و فنّاوری است؛ یعنی یک بخشی از این [قدرت] علم و فنّاوری است. یک رکن، فکر و اندیشهورزی است. دارای فکر بودن فرق میکند با دارای علم بودن؛ باید فکر باشد. این آزادفکری که ما شعارش را میدهیم و هر کس شعارش را بدهد ما قبول میکنیم، اثرش همین پیشرفت فکری است؛ یعنی اگر پیشرفت فکری نباشد، علم و مانند اینها هم اگر گیر یک ملّتی بیاید، به دردش نخواهد خورد؛ فکر باید کار کند، حرکت کند و پیشرفت داشته باشد در مجموعِ ملّت، که این هم جز با آزادی فکر اصلاً امکانپذیر نیست؛ یعنی بدون آزادی فکری، پیشرفت فکری امکانپذیر نیست.
یک عنصر دیگر، امنیّت و قدرت دفاعی است؛ یک ملّت بتواند خاطرجمع باشد که در مواقع اضطرار میتواند از خودش دفاع کند. یک بخش دیگر، مسئلهی اقتصاد و رفاه عمومی است؛ این هم بسیار مؤثّر است که مردم از لحاظ معیشت دچار آسایش خاطر باشند. یک رکن دیگر، سیاست و قدرت چانهزنی سیاسی و دیپلماسی است؛ این هم یک بخشی از قدرت ملّی است که یک کشوری و یک ملّتی برگزیدگان و خبرگانی داشته باشد که در میدانهای سیاست و دیپلماسی بتوانند چانهزنی کنند، مذاکره کنند، منافع ملّت را تثبیت کنند و به دست بیاورند. یک رکن دیگر، فرهنگ و سبک زندگی است؛ این هم یک رکن قدرت است. اگر چنانچه [یک ملّت] از لحاظ سبک زندگی، تابع و اسیر دیگران و تابعِ بدونِ رأی و نظرِ دیگران باشند و فرهنگ مستقرّ خودشان را نداشته باشند، طبعاً این ضعف شدیدی در قدرت ملّی است.
یک رکن دیگر، منطق جذّابی است که روی ملّتهای دیگر اثر بگذارد و عمق راهبردی برای کشور درست کند. اینکه شما یک منطق جذّابی در جمهوری اسلامی داشته باشید که این را وقتی بدون حاجب و واسطه با ملّتهای دیگر مطرح کنید، برای آنها جذّاب است و کشش دارد و قبول میکنند، این میشود عمق راهبردی شما. همهی این چیزها جزو مجموعهی بههمپیوستهی قدرت ملّی است. البتّه عناصر دیگری هم هست که حالا من به بعضی از آنها که مورد بحث ما است، بعداً باز برمیگردم و اشاره میکنم.
هیچ کدام از این بازوهای قدرت نباید به نفع بازوهای دیگر قطع بشود؛ به این توجّه داشته باشید. ما حق نداریم هیچ کدام از این عناصر قدرت را به خیال اینکه مثلاً با فلان عنصر دیگر منافی است، قطع کنیم؛ نخیر، همهی اینها باید با همدیگر به پیش برود که این هم ممکن است. واقعاً ناشیانه است اگر کسی پیشنهاد کند که ما قدرت دفاعیمان را کم کنیم که دشمنها روی ما حسّاس نشوند! به نظر بنده دیگر از این ناشیانهتر و سادهلوحانهتر چیزی نیست که آدم یک چنین حرفی بزند که برای اینکه روی ما حسّاس نشوند، ما قدرت دفاعی خودمان و توان امنیّت خارجی خودمان را کم کنیم یا کاهش بدهیم. یا فرض بفرمایید که حضور در مسائل منطقه نداشته باشیم برای اینکه فلان قدرت بزرگ بدش نیاید یا علیه ما بهانهگیری نکند؛ نه، این حضور در مسائل منطقه، عمق راهبردی ما است؛ خود این، وسیلهی استحکام نظام است، وسیلهی قدرت نظام است؛ چطور این را ما از دست بدهیم وقتی یک چنین چیزی را میتوانیم داشته باشیم و باید داشته باشیم؟
یا انصراف از پیشرفت علمی! که بعضیها [میگویند] «آقا، مسئلهی هستهای را کنار بگذارید؛ مسئلهی هستهای این همه حسّاسیّت درست کرده یا مشکل درست کرده». خب مسئلهی هستهای یک مسئلهی علمی است؛ مسئلهی پیشرفت علمی و فنّاوری آیندهی ما است. ما بزودی ــ نه خیلی دیر ــ تا چند سال دیگر نیازمند محصول انرژی هستهای خواهیم بود؛ یعنی به طور کامل نیازمند خواهیم بود؛ به چه کسی مراجعه کنیم؟ کِی شروع کنیم که بتوانیم [به دست بیاوریم]؟ بنابراین صرفنظر کردن و بیاعتنائی کردنِ به اینها [درست نیست]. یا مثلاً کوتاه آمدن در مقابل آمریکا یا هر قدرت دیگری برای اینکه از تحریم مصون بمانیم! یعنی آن بازوی سیاست خودمان و چانهزنی سیاسی را قطع کنیم، در مقابل اینها کوتاه بیاییم تا مثلاً فرض کنید که نبادا اگر یک خردهای سرسختی کردیم، تحریم را بر ما تحمیل کنند. اینها به نظر من خطاهایی است، اشتباهاتی است که البتّه بعضیها گفتهاند؛ این چیزها را در طول زمان داشتهایم؛ با استدلالهای سست، با استدلالهای قابل خدشه و دارای ایراد به صورت فکرپردازی در روزنامه و اینجا و آنجا از این حرفها گاهی زده شده؛ با اینکه همهی استدلالهای اینها ابطالپذیر بود و ابطال شد و اصرارشان فایدهای نداشت.
اگر در طول این سالها اجازه داده میشد به کسانی که میخواستند برخی از این بازوهای قدرت را قطع کنند که این کار را بکنند، امروز کشور مواجه با یک خطرات بزرگی میشد. خدای متعال اراده فرمود و کمک کرد و امکان پیدا نکردند که این کارها را انجام بدهند. این هم این مطلب.
خب حالا من گفتم که به بعضی از این ارکان اقتدار ملّی برمیگردم. یک رکن مهمّ اقتدار ملّی، آن چیزهایی است که به طور مستقیم به تودهی ملّت برمیگردد؛ مثل اتّحاد ملّی، مثل اعتماد ملّی، مثل امید ملّی، امید عمومی، مثل اعتماد به نفْس ملّی. یک وقت هست جنابعالی که مسئول فلان بخش دستگاه ادارهی کشور هستید، آدم دارای اعتماد به نفْسی هستید امّا یک کاری میخواهید انجام بدهید که احتیاج به کمک مردم دارد؛ [اگر] مردم این اعتماد به نفْس را نداشته باشند، شما نمیتوانید این کار را انجام بدهید؛ که بنده مفصّل راجع به این اعتماد به نفْس ملّی یک وقتی صحبت کردم.(۵) یا استحکام ایمان ملّی؛ یک اصولی وجود دارد که ملّت ما به این اصول مؤمن است؛ این ایمان موجب شد که در آن وقتی که در دست مردم هیچ اسلحهای نبود، حتّی سنگ هم خیلی اوقات نبود، توانستند در مقابل گلولهی نظامیان رژیم طاغوت بِایستند و او را سرنگون کنند؛ [این] بر اثر ایمان بود. این ایمان ملّی خیلی سرمایهی ارزشمندی است؛ حفظ ایمان ملّی، یکی از این سرمایهها است که به مردم ارتباط پیدا میکند. یا مسئلهی معیشت عمومی یا مسئلهی روان بودن مسائل اجتماعی.
حالا آقای رئیسجمهور شرح دادند بیانات شما آقایان را. یکی از مسائل مهم در ادارهی کشور و زندگی عمومی مردم این است که مسائل مردم روان باشد؛ دچار مشکل و عایق و مانع [نباشد]؛ مثل همین که حالا اخیراً مسئولین محترم تصمیم گرفتند که پنجرهی واحدی برای سرمایهگذاری و مانند اینها باز کنند؛(۶) شبیه این چیزها؛ کارها روان انجام بگیرد، آسان انجام بگیرد. اینها یک چیزهایی است که به مردم مرتبط میشود. اگر این چیزها تأمین شد، حضور مردم در صحنه تأمین خواهد شد؛ یعنی اگر ما توانستیم این مسائلی را که مستقیم به خود مردم ارتباط پیدا میکند تأمین کنیم، حضور مردم در صحنه صد درصد خواهد بود. البتّه بحمدالله الان هم با اینکه ما در بعضی از این مسائل مشکل داریم [مردم در صحنهاند]. حتّی در دههی ۶۰، در دوران دفاع مقدّس هم [با اینکه] مشکلات زیادی وجود داشت، مردم حضور داشتند در صحنه، در این تردید نیست امّا اگر چنانچه این چیزها تأمین باشد، مردم یکپارچه در صحنه حضور خواهند داشت و وقتی مردم حضور داشته باشند، یک کشور و یک ملّت هیچ غمی نخواهد داشت، هیچ هراسی از کسی نخواهد داشت.
لذا به همین دلیل که چون حضور مردم بسیار مهم است و حضور مردم هم وابستهی به این چیزها است، شما میبینید که شیاطین کوچک و بزرگ در صدد اغوای مردمند؛ [همان جور] که رئیسشان گفت «لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعین»،(۷) دائم مشغول اغواء [هستند]؛ به وسیلهی این رسانههایی که امروز دیگر خیلی آسان کرده رساندن هر حرفی را، هر دروغی را و تزیین کردن و توجیه کردن هر حرف غلطی را، دائم به اعماق ذهنیّات جامعه چیزهایی را میرسانند. اغواء میکنند دیگر؛ لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعین؛ برای اینکه بتوانند مردم را از آن ایمان، از آن اعتماد، از آن امید، از آن اعتماد به نفْس، از این چیزهایی که گفتیم منصرف کنند و آنها را مأیوس کنند، اعتماد به نفْس آنها را سلب کنند، اعتماد به مسئولین را از آنها سلب کنند، اتّحاد ملّی را تضعیف کنند؛ دائم در حال یک چنین کارهایی هستند؛ و این کاری است که دشمن میکند.
البتّه هدف این است که تودههای مردم مورد اغوا قرار بگیرند امّا وسیلهی اغوای تودههای مردم، اغوای خواص است. امروز یکی از کارهای مهم، اغوای خواصّ جامعه است، [یعنی] کسانی که عنوانی دارند و امکانی دارند و احیاناً سوادی دارند و مانند اینها. چون وقتی خواص اغوا شدند، اگر به این خواصّ اغواشده فرصت داده بشود و امکان داده بشود، راحت تودهی مردم را اغوا خواهند کرد. یکی از سنگینترین جنگهای نرم تاریخ کشور ما امروز در همین زمینه در جریان است. دارند دائم با مزدورپروری، با حرامخوارسازی، با لطایفالحیل افرادی را حرامخوار میکنند؛ وقتی حرامخوار شد، مثل حیوان جلّال،(۸) دیگر خیلی مشکل میشود او را از حرامخواری دور کرد. و مزدورپروری میکنند؛ بعضیها را با تهدید، بعضیها را با تطمیع و انواع و اقسام این چیزها. خب بنابراین الان یک جنگ نرم سختی وجود دارد.
البتّه من این را عرض بکنم: چرا امروز جنگ نرم علیه ما این قدر سخت است؟ علّت، این است که ما قوی شدهایم؛ ما قوی شدهایم. امروز جبههی حق از لحاظ زیرساختها، از لحاظ امکانات قوی شده. امروز چالش دشمن با جبههی حق آسان نیست، کار دشواری است؛ لذاست که به جنگ نرم متوسّل میشوند و همهی تلاش خودشان را میکنند که ذهنیّات را خراب کنند؛ این به خاطر قدرت و قوّت ما است. البتّه گفتیم خواص آماجند لکن در بین خواص عدّهی زیادی، مجموعههای عظیمی از خواص بحمدالله امروز هستند ــ از پروردگانِ حوزه و دانشگاه، بخصوص جوانها ــ که اینها هم بابصیرتند، هم پُرانگیزه هستند و میتوانند به معنای واقعی کلمه یک ستونی باشند، یک استوانهی مستحکمی باشند. البتّه دشمن هم بشدّت در حال تلاش است، بشدّت در حال اثرگذاری و نفوذ است.
خب حالا چه کار کنیم در مقابل این حرکت دشمن؟ جهاد تبیین؛ همین که شماها هم در بیاناتتان در این دو روز، مکرّر گفتید؛ بنده هم قبلاً چند بار تا حالا تکرار کردهام و بحث جهاد تبیین را گفتهام. خب حالا چرا میگوییم جهاد، جهاد تبیین؟ این گرفته شده است از کلام امیرالمؤمنین (علیه السّلام)؛ امیرالمؤمنین در آن وصیّت معروف خودشان به حَسنین (علیهما السّلام) ــ که خطاب به آنها است، منتها میفرمایند «وَ مَن بَلَغَهُ کِتَابِی»؛ یعنی بنده و شما هم مخاطب این وصیّت هستیم ــ از جملهی چیزهایی که میفرمایند [این است]: «وَ اللَهَ اللَهَ فِی الجِهَادِ بِاَموَالِکُم وَ اَنفُسِکُم وَ اَلسِنَتِکُم فِی سَبِیلِ اللَه»؛(۹) جهاد با السنة.(۱۰) حالا خوشبختانه [از میان] ملّت ما، کسانی که میتوانستند، وارد بودند، با اموالشان، با انفسشان جهاد کردند؛ الان هم دارند جهاد میکنند؛ با السنه هم باید جهاد کرد که کسانی در این بخش هم میتوانند واقعاً فعّال باشند و جهاد کنند.
نکتهی دوّم این است که در جنگهای سخت با سلاحهای قدیمی دیگر نمیشود جنگید. امروز با شمشیر و با نیزه و با این چیزها، نمیشود به جنگِ توپ و موشک و مانند اینها رفت. در جهاد تبیین هم همین جور است؛ با شیوههای قدیمی [نمیشود کار کرد]. البتّه بعضی از شیوههای قدیمی جایگزین ندارد، مثل منبر، مثل مدّاحی؛ اینها قدیمی است امّا اینها جایگزین ندارد؛ اینها همچنان اثرگذار است و هیچ چیز دیگری جای اینها را نمیگیرد، لکن از لحاظ ابزارهای گوناگون بایستی بِهروز حرکت کرد. البتّه ما امروز در این زمینه سلاحهای سختافزاریمان خوب است؛ یعنی بخش فضای مجازی و امثال اینها بالاخره فعّالند و کار میکنند و اگر چه فضای مجازی مشکلاتی دارد ــ که انشاءالله جناب آقای رئیسی و دوستانشان باید همّت کنند و هر چه زودتر باید این مشکلات برطرف بشود ــ لکن به هر حال در دسترس است؛ کارهایی که بایستی انجام بگیرد، از لحاظ سختافزاری در دسترس است؛ مهم بخش نرمافزاری قضیّه است. سلاح تبیین یک بخش نرمافزاری مهمّی دارد؛ در اینجا بایستی نوآوری صورت بگیرد، بایستی سخن نو گفته بشود و شیوهی نو در بیان ذکر بشود.
و به نظر من امروز آن چیزی که میتواند به بهترین وجهی به صورت یک سلاح مؤثّری عمل کند، تبیین مفاهیم عالی اسلامی است در زمینههای مختلف. ما در زمینهی مسائل معرفتی، مسائل معارفی، حرفهای نگفته زیاد داریم؛ حرفهای قابل گفتنی که برای دنیا جذّاب و شیرین است، زیاد داریم. در زمینهی مسائل مربوط به سبک زندگی اسلامی، ما خیلی حرفِ نگفته داریم. فرض کنید حالا یک قلم، بحث محیط زیست است، یک قلم بحث معاملهی(۱۱) با حیوانات است، یک قلم بحث خانواده است؛ اینها سبک زندگی است دیگر. در همهی اینها اسلام حرفهای جذّاب دارد؛ معارف اسلامیای که اینها را میشود از درون متون اسلامی تخلیص کرد و تجرید کرد و در اختیار همه گذاشت.
یا در زمینهی آئین حکمرانی اسلامی؛ یکی از موضوعاتی که بسیار مهم است و میتوان این را مطرح کرد، مسئلهی حکمرانی اسلامی است. حکمرانی در منطق اسلام از بن و بنیاد با حکمرانیهای رایج جهان متفاوت است؛ نه شبیه سلطنت است، نه شبیه ریاستجمهوریهای امروز دنیا است، نه شبیه فرماندهیها است، نه شبیه رؤسای کودتاگر است؛ شبیه هیچ کدام از اینها نیست؛ یک چیز خاصّی است متّکی به مبانی معنوی. سبک حکمرانی اسلامی این است: مردمی بودن، دینی بودن، اعتقادی بودن، اَشرافی نبودن، مسرف نبودن، ظالم نبودن؛ نه ظالم [و نه مظلوم]: لا اُظلَمَنَّ وَ اَنتَ مُطیقٌ لِلدَّفعِ عَنّی وَ لا اَظلِمَنَّ وَ اَنتَ القادِرُ عَلَى القَبضِ مِنّی.(۱۲) در این دعاهای صحیفهی سجّادیّه [هست]؛ اینها هر کلمهکلمهاش مبانی مهمّ معرفتی است؛ اینها چیزهایی است که سلاحهای جدید ما است، باید از اینها استفاده کرد.
نکتهی سوّمی که در باب جهاد تبیین عرض میکنیم، این است که بایستی در جهاد تبیین، راه پیشرفت و تعالی مادّی ملّت از بیراههها و کجراههها جدا بشود؛ یکی از مسائل مهم این است. ما یک روزی سالها پیش در خطبهی نماز جمعه(۱۳) گفتیم «خودیها و غیر خودیها»، جنجال شد که «چرا تقسیم میکنید به خودی و غیر خودی»، در حالی که همان حضراتی که این مسئله را مطرح میکردند، بارها و بارها خودشان خودی و غیر خودی را در مسائل گوناگون اِعمال کردند. بحث «خودی و غیر خودی» یک بحث اساسی است؛ نه خودیِ به معنای خویشاوند یا هممسلک یا همحزب یا همفکر در مسائل گروه؛ نه، خودی در اعتقاد به راه اسلام، در اعتقاد به نظر قرآن، در اعتقاد به ایمان اسلامی و حرکت عظیم جمهوری اسلامی که این همه برای آن هزینه شده. این مهم است؛ این راه صحیح از کجراهه و بیراهه بایستی جدا بشود، روشن بشود؛ در جهاد تبیین، این معنا مهم است.
و نکتهی پایانی در باب جهاد تبیین این است ــ که این تحذیر خود ما است، تهدید خود ما است ــ که بدانیم که اگر جهاد تبیین بدرستی صورت نگیرد، دنیامداران حتّی دین را هم وسیلهی هوسرانی و شهوترانی خودشان قرار خواهند داد؛ یعنی اگر من و شما کارمان را درست انجام ندهیم، آن که برایش صرفاً دنیا مطرح است ــ دنیای شخص خودش، یعنی هوسهای خودش، آرزوهای خودش، خواستههای شخصی خودش ــ حتّی دین را هم در خدمت خواهد گرفت. این جمله در نامهی معروف امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) به جناب مالک اشتر است. (۱۴) حضرت شرح میدهند که کسانی را انتخاب کن که این خصوصیّات را داشته باشد؛ [به طور] مفصّل خصوصیّاتی را ذکر میکنند، میگویند اینها را برای همکاری خودت انتخاب کن؛ بعد که آن خصوصیّات را بیان میکنند میفرمایند: فَانظُر فی ذٰلِکَ نَظَراً بَلیغا؛ با دقّت نگاه کن، با دقّت نظر کن؛ فَاِنَّ هٰذَا الدّینَ قَد کانَ اَسیراً فی اَیدِی الاَشرار. عجیب است! این را امیرالمؤمنین به مالک اشتر میگوید؛ یعنی بیست و چند سال بعد از رحلت پیغمبر؛ این اشارهی به همین تسلّط بنیامیّه و عناصر آنچنانی است دیگر؛ آن کسانی که نماز صبح را چهار رکعت یا شش رکعت میخواندند، بعد هم میگفتند که حالمان خوب است، خوش است، اگر بخواهید، بیشتر هم برایتان میخوانیم. فَاِنَّ هٰذَا الدّینَ قَد کانَ اَسیراً فی اَیدِی الاَشرارِ یُعمَلُ فیهِ بِا لهَوىٰ وَ تُطلَبُ بِهِ الدُّنیا؛ دین را وسیلهی به دست آوردن دنیا و اطفاء شهوات خودشان قرار بدهند. به خدای متعال پناه میبریم از اینکه در این دامهای سخت شیطان قرار بگیریم؛ چه خودمان، چه مردممان. و امیدواریم که از این حرفهایی که زدیم، انشاءالله خودمان در درجهی اوّل متّعظ(۱۵) بشویم؛ بعد هم این حرفها اثر کند.
پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد، این ماه شعبان را برای همهی امّت اسلامی، برای ملّت عزیز ایران مبارک بفرما. پروردگارا! قلب مقدّس ولیّعصر را از ما راضی و خشنود کن؛ ما را از دعا و رضای آن بزرگوار برخوردار بفرما؛ و سلام و ارادت ما را هم به ایشان ابلاغ بفرما.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات پس از کاشت نهال در روز درختکاری
به مناسبت روز درختکاری و هفتهی منابع طبیعی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
اوّلاً عید سعید ولادت حضرت اباعبداللهالحسین (علیه الصّلاة و السّلام) را به همهی ملّت ایران و همهی کسانی که این سخن ما را میشنوند تبریک عرض میکنم. وجود شریف حسینبنعلی (سلام الله علیه و صلوات الله علیه) کانون عشق ملّت ایران و همهی ملّتهای مسلمان، اعمّ از شیعه و غیر شیعه است و امیدواریم این روز برای ملّت ایران روز مبارکی باشد و انشاءالله نبیّ مکرّم اسلام و امیرالمؤمنین و صدّیقهی طاهره (سلام الله علیهم) به ملّت ایران و همهی ملّتهای مسلمان، امروز عیدی بدهند.
خب امروز روز درختکاری است؛ بحمدالله توفیق پیدا کردیم، مثل سالهای دیگر دو اصله نهال غرس کنیم و این کاری را که از ما در این مورد برمیآمد، انجام بدهیم. این را همهی برادران و خواهران عزیز ما بدانند که کاشت درخت یک حرکت دینی و انقلابی است؛ کاری است که منشأ دینی دارد و منشأ انقلابی دارد و امروز هر کسی که در این زمینه فعّال است، بداند که دارد یک کار انقلابی انجام میدهد و یک کار دینی انجام میدهد. البتّه کاشتن، مرحلهی اوّل کار است، نگهداری هم مرحلهی بعدی است؛ یعنی نگهداشتن درختان و حفظ درختان هم بسیار مهم است که بایستی رعایت بشود.
خدای متعال گیاه زنده را منبع رزقِ همهجانبهی آحاد مردم قرار داده؛ یعنی گیاه، هم منشأ خوراک است، هم منشأ دارو است، هم منشأ تنفّس است، هم منشأ جمال و زیبایی طبیعت و چشمنواز و دلنواز است؛ آسایشدهندهی روح و نگهدارندهی جسم انسان است؛ گیاه این [طور] است.
بنابراین ایجاد گیاه زنده و حفظ گیاه زنده یک وظیفهی عمومیِ همهی انسانها است، چون انسانها همه به گیاه وابسته هستند. به همین جهت است که تأکید میکنیم، همیشه هم تأکید کردهایم که تخریب جنگلها، تخریب محیط زیست و نابود کردن رویشهای گیاهی و درخت و سبزهی روی زمین، تخریب منابع ملّی است و ضربهی به منافع عمومی جامعه است؛ همه بدانند، این که یک بخشی از جنگل را تخریب کنند، ویران کنند برای اینکه فرض کنید یک ساختمانی، یک مرکزی بسازند، این قطعاً به ضرر است. در یک موارد اضطراری البتّه اشکال ندارد، امّا به طور طبیعی این بدون شک ضرر به ملّت و ضرر به منافع ملّی است.
این را باید همه توجّه داشته باشیم که مسئلهی محیط زیست یک مسئلهی تشریفاتی و تزئینی نیست؛ بعضی خیال میکنند مسئلهی محیط زیست یک مسئلهی تزئینی است و در حاشیهی کارهای بعد و در درجهی دوّم کارهای اساسی کشور است؛ این جور نیست. حفظ محیط زیست جزو اساسیترین و لازمترین کارهای کشور و مؤسّسات کشور است.
یکی از کارهای جدّیِ حفاظت از محیط زیست، مسئلهی آب و خاک است. خیلیها غافلند از اینکه آب و خاک دو ثروت عظیم ملّی است، دو ذخیرهی حیاتی همهی ملّتها است در همهی کشورهای عالم؛ نباید با اینها مسرفانه برخورد کرد و نباید خاک را تخریب و نابود کرد. بنابراین، رفتار مسرفانهی با آب و خاک مطمئنّاً ضربهی به منافع ملّی است. البتّه سیاستها و روشهای فراوانی وجود دارد برای استفادهی بهینهی از آب و استفادهی بهینهی از خاک؛ اینها معلوم است برای اهلش؛ کسانی که در این زمینه سررشته دارند بایستی مسئولین را هدایت کنند، کمک کنند و مسئولین به این مسئله توجّه کنند.
یک موضوع دیگری که در باب حفاظت از محیط زیست مورد نظر است، مسئلهی حفاظت از حیات وحش است. اینکه نسبت به حیات وحش و حیواناتی که در سرتاسر کشور در جنگلها، در بیابانها، در دشتها متفرّقند، بیتفاوت باشیم، قطعاً به ضرر منافع ملّی است. مسئلهی شکار غیر قانونی را باید جدّی گرفت. در شرع مقدّس اسلام، شکار فقط در صورتی که کسی برای تغذیه نیاز به شکار داشته باشد مجاز است؛ در غیر این مورد، اصلاً شکار مجاز نیست، شرعاً اجازهی شکار داده نشده. شما در کتابهای فقهی که نگاه کنید، میگویند نماز در سفری که برای شکار انجام میگیرد تمام است؛ یعنی سفر، سفر حرام است؛ معنایش این است دیگر؛ یعنی این کار یک کار خلاف است. این را باید توجّه کرد؛ بحث حیات وحش بسیار مهم است.
یک نکتهی دیگری که باز آن هم مربوط به سازمان حفاظت محیط زیست است، جلوگیری از تبدیل زمینهای کشاورزی است که شنفته میشود در یک موارد زیادی زمینهای کشاورزی را در اطراف شهرها، در نزدیکی شهرها، در بعضی از دشتها تبدیل میکنند به بناهای دیگری؛ جلوی این [کار] باید گرفته بشود، این قطعاً به زیان منافع ملّی است. باید زمینهای کشاورزی توسعه داده بشود که این البتّه فقط کار [سازمان حفاظت] محیط زیست نیست؛ وزارت کشاورزی و بعضی دستگاههای دیگر هم در این [قضیّه] تأثیر دارند.
یک موضوع دیگری که آن هم مربوط میشود به محیط زیست، توسعهی انرژیهای غیر فسیلی است؛ یعنی انرژیهایی که متّکی به نفت نیستند، مثل انرژی هستهای که امروز در دنیا روزبهروز بیشتر دارد رواج پیدا میکند و در اطراف ما کشورهای مختلف دارند به سمت انرژی هستهای حرکت میکنند. انرژی خورشیدی، انرژی بادی و مانند اینها چیزهای لازمی است که البتّه محیط زیست در این زمینه تأثیر دارد، لکن دستگاههای دیگر مثل وزارت نیرو و دیگران هم نقش بسیار مهمّی در این مورد دارند که همه بایستی به این وظیفه عمل کنند.
بنابراین، کار در زمینهی مسائل مربوط به محیط زیست یک کار اساسی است، یک کار کشوری است، کاری است مربوط به منافع ملّی و وظیفهی همه است، مسئولین دولتی هم [باید] به این توجّه کنند که انشاءالله این کار را خواهند کرد. البتّه همهی کارهای مهم با پشتیبانی ملّت انجام میگیرد. حالا امروز روز درختکاری است که آحاد ملّت میتوانند در این زمینه تأثیر داشته باشند به معنای واقعی کلمه؛ یعنی درخت بکارند و درخت را حفظ کنند و از محو درختها و محو باغهایی که در شهرها یا اطراف شهرها هست جلوگیری کنند و کمک کنند به اینکه گیاهها و روییدنیهای سبز و مفید برای کشور انشاءالله روزبهروز گسترش پیدا کند. این کار، کار مردم است؛ میتوانند کاملاً شرکت کنند، کاملاً به دولت و مسئولین کمک کنند و انشاءالله که این کار را انجام بدهند.
مجدّداً روز عید را به همهی مردم عزیزمان، به همهی مخاطبان این سخن و شنوندگان این سخن تبریک عرض میکنم، و سلامت همه را از خدای متعال مسئلت میکنم.
ولایتمداری «حضرت علی اکبر (ع)
علی اکبر تمام هستی خود را در راه ولای امامت فدا کرد ؛ او یک جوان بود واختیار داشت و می توانست از کاروان پدر جدا شود ومانند دیگر خویشاوندان امام که با امام همراهی نکردند به زندگی با رفاه وآسایش ادامه دهد ؛ انتخاب این راه آسان نیست، انتخاب راهی که قطعا به زندگی و کامیابی های زندگی آسیب می زند سخت است ؛ علی اکبر راه پدر وراه ولی وامام زمانش را به همه ترجیح داد ؛ می توانست مثل برادرامام حسین (ع) محمد حنفیه یا ابن عباس و...اما راهی انتخاب کرد که نامش به نیکی ودرزیارت نامه امام حسین (ع) جاودانه بماند.
سیره شخصیتی «حضرت علی اکبر (ع)
علی اکبر (ع ) از نظر شخصیتی دارای نجابت و اصالت واز مادری نجیب بود ؛ نام مادر علی، لیلی دختر ابی مرّه بن عروة بن مسعود ثقفی بوده است.
درباره سیره وشخصیت آن حضرت اگرچه منابع مطالب زیاد گزارش ننموده اند به جهاتی همچون حضورش در کربلا در کنار پدر و مخالف جریان اموی ؛ با وجود کاستی گزارش در زمینه شخصیت علی اکبر گزاره های کوتاه هست که با آن جمله می توان دریایی از سیره وشخصیت او را تفسیر وتحلیل نمود ؛ « اشبه الناس خلقا وخلقا ومنطقا برسول الله » این جمله ای بود که امام حسین (ع) هنگام روانه کردن او به میدان شهادت گفت ؛ اما شباهت علی اکبرعلیه السّلام به پیامبر اکرم صلّ الله علیه و آله از جهات مختلف منظور امام از شباهت در منطق، شباهت در نطق و بیان گفتار و کردار و جامع تر از آن سیره و همه ی جلوه های رفتاری است ، چنانکه می دانید پیامبر اکرم(ص) بیانی بسیار زیبا و فصیح داشت و بسیار روشن و واضح سخن می گفت، خوش بیان، خوش لحن و خوش صدا بود چون تمام کمالات بشری در آن حضرت نمایان بود، لذا از این حیث، حضرت علی اکبر(ع) در این خصوصیات از جدش رسول خدا ارث برده بود و کاملاً شبیه جدش و مثل جدش سخن می گفت؛ درباره وصف پیامبر(ص)این جمله را نوشته اند : «ان خلقه القرآن » شباهت کامل این شخصیت به رسول الله (ص) یعنی تجسم مکرر قرآن در شخصیت علی اکبر (ع) که به دست شیعیان ابو سفیان به شهادت رسید .
بنابر نقل برخی از مورخان و محققان پس از شهادت اصحاب امام حسین، علی اکبر نخستین کسی بود که از بنی هاشم به میدان جنگ رفت و به شهادت رسید. او با دیدن تنهایی پدر برای اجازه از پدر در حال سوار بر اسب به حضورش رسید و از آن حضرت اجازه خواست و امام حسین علیه السّلام او را بدرقه کرد و در حین بدرقه در حالیکه زیباترین و نیکوخوترین مردم را با چشمان اشک بار به میدان جنگ می فرستاد چنین فرمود: خدایا گواه باش که جوانی به مبارزه ایشان می فرستم که از همه ی مردم از نظراخلاق و سیما و گفتارش به رسول خدا(ص) شبیه تر است ما هر وقت شوق دیدار پیامبرت را داشتیم به او می نگریستیم ......»
امام حسین(ع) در توصیف و معرفی علی اکبر (ع) فرمود: علی اکبر جلوه ای از رخ و رفتار زیبای رسول خدا است : «..... اَشبه الناس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسولک ....» یعنی شبیه ترین مردم از نظر رفتار و خلق و خوی و از نظر گفتار به پیامبرست. این جمله امام حسین علیه السّلام سه شباهت علی اکبر به پیامبر را بیان می نماید.
آنچه از این روایت استفاده می شود این است که حضرت علی اکبر(ع) اخلاقی بسیار نیکو و پسندیده داشت و در این نیک خلقی به پیامبر اکرم صلّ الله علیه و آله که قرآن از خلق آن حضرت تحسین می نماید، شباهت داشت.
حسن اخلاق پیامبر(ص) با اعجاب و حیرت در قرآن کریم بیان شده است چنانکه می فرماید: «انک لعلی خلق عظیم ....» و همین حسن خلق و نوع برخورد پیامبر(ص) با مردم بود که اسلام با سرعت چشمگیری رونق و گسترش یافت چنانکه قرآن در این باره سخن گفته است.
با این اوصاف اخلاق علی اکبر(ع) شباهت کامل به پیامبر(ص) داشت که امام حسین علیه السّلام آن را اظهار می نماید. شباهت دیگری که مورد توجه امام بوده است شباهت ظاهری و جسمانی است که با عبارت«خَلقاً» در روایت مطرح شده بنابر اظهار امام، حضرت علی اکبر از نظر قیافه و شمایل و سیمای ظاهر ی نیز به پیامبر اکرم صلّ الله علیه و آله شباهت کامل داشته است، این شباهت نیز در بین اصحاب پیامبر(ص) که آن جناب را دیده بودند معروفیت داشت و تمام بنی هاشم و اصحاب پیامبر(ص) که یاد پیامبر می افتادند به زیارت علی اکبر می رفتند ؛ چنانکه از عبارت حدیث امام حسین(ع) این مطلب روشن می شود.
امام حسین (ع) درمعرفی وتبیین شخصیت فرزند برومندش اورا جلوه ای تمام نما از رفتار و کردار پیامبر(ص) معرفی کرد و به مخاطبان آن روز وآیندگان اعلام نمود که ای مردم دنیا بدانید بنی امیه و پیروان آنها چه کسی را در کربلا برای رسیدن به قدرت وسلطنت وحکومت به قتل رساندند .
بنابراین شخصیت و سیره علی اکبر (ع) باید در شخصیت وسیره نبوی جست واز آن درسها والهامات متعالی گرفت .
نقش علی اکبر (ع)در حادثه کربلا
علی اکبر(ع) در کنار پدر سربازی فداکار بود ؛ جوانی رشید و بسیار خوش خلق که بعنوان پاسداری از حریم اهل بیت است ؛ در کنار عموی خود عباس چندین بار به سوی آب رفته و به خیمه ها آب رسانی نمودند ؛ پیش قراول سپاه امام در کربلا بود در برخی مقاتل نوشته موذن کاروان امام نیز بود ودر هنگام نماز اذان می گفت به امر پدر ؛ در روز عاشور امام اورا بعنوان اولین شهید هاشمی به میدان فرستاد ؛وآن حضرت دفاع سختی نمود وسرانجا در محاصره خیل سپاه عظیم مجروه و به شهادت رسید.
درس از شخصیت علی اکبر (ع)
الگو سازی برای جوانان یک رسالت فرهنگی است که باید پیرامون شخصیت های دینی وقهرمانان کاراساسی صورت پذیرفته وبرای جوانان الگوهای دینی وقهرمانان معرفی شوند تا دنبال قهرمانان دیگر والگوهای شخصیتی منحرف جذب نشوند ؛
شناخت شخصیت علی اکبر (ع) قبل از الگو بودن مهم است ؛ لذا ابتدا باید شخصیت اورا شناخت ؛ نکته دیگر اینکه در بیان جامعیت تبیین امام حسین(ع) این نکته نیز وجود دارد که برای شناخت حضرت علی اکبر (ع) باید از آیات قرآن نیز کمک گرفت چون درروایاتی ذکر شده که وجود شریف پیامبر( صلّی الله علیه و آله) تجلی قرآن است.وجود علی اکبر(ع) درکربلا درکنار امام با معرفی شخصیت او از سوی امام به تاریخ وآیندگان بیانگر این است که راه درست اسلام در مسیر امامت است وراه باطل همان راه مدعیان خلافت واصحاب سقیفه؛ امام با این پیام رسا فرمود که درهمیشه تاریخ قدرت طلبانی هستند که برای مطامع دنیوی جلوه های حق را به قتل رسانده وبه اسارت می برند .
جوانان پس از شناخت شخصیت او می توانند از او الگو بگیرند که در کنار امام زمان جان خود را در راه دفاع از دین و حریم امامت نثار نمود .
درس آزادگی ورشد معنوی درس ایثار وفداکاری و وفاداری به امام خود و احترام پدر وشناخت جایگاه ومنزلت پدر از جمله نکات درس آموز است ؛ این روز را بعنوان روز جوان نامیده تا جوانان به الگو گیری از شخصیت علی اکبر ادامه دهنده راه علی اکبر باشند ؛ علی اکبر شریک نهضت عاشوراست و هرآنچه در این مکتب است یکی از ستونهای این خیمه به نام علی اکبر است.
سپاه: "مرکز راهبردی و شرارت صهیونیستها" مورد هدف موشکهای نقطهزن ما قرار گرفت
در پی شرارتهای اخیر رژیم صهیونیستی و هدف قرار گرفتن "مرکز راهبردی توطئه و شرارت صهیونیستها"، "روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" بیانیهای صادر کرد.
متن بیانیه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در پی جنایات اخیر رژیم جعلی صهیونیستی و اعلان قبلی مبنی بر بیپاسخ نگذاردن جنایتها و شرارتهای این رژیم منحوس، شب گذشته "مرکز راهبردی توطئه و شرارت صهیونیستها" مورد هدف موشکهای قدرتمند و نقطهزن "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" قرار گرفت.
بار دیگر به رژیم جنایتکار صهیونیستی هشدار میدهیم، تکرار هرگونه شرارت با پاسخهای سخت، قاطع و ویرانگر مواجه خواهد شد.
به ملت عظیمالشأن ایران نیز اطمینان میدهیم امنیت و آرامش میهن اسلامی، خط قرمز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بوده و به احدی اجازه تهدید و تعرض به آن را نخواهند داد.
روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
نقره داغ شدن اسرائیل با موشکهاى فاتح/ شلیک سپاه به "چشم فتنه"
بامداد روز یکشنبه 22 اسفند 1400 خبرهایی از وقوع انفجارهای مهیبی در حوالی شهر اربیل در منطقه کردستان عراق منتشر شد. دقایقی بعد فیلمهای کوتاهی از اصابت موشکهایی به اشتراک گذاشته شد. فیلم لحظات نهایی قبل از برخورد و شدت انفجار این گمانه را تقویت می کرد که موشک بالستیک در این حمله حضور داشته و اخبار منبی بر شلیک شدن راکتهای 122 میلیمتری گراد صحیح نیست. اخباری از داخل کشور هم منتشر می شد که شلیک موشکهایی از سمت ایران را نشان می داد که مهمترین آنها فیلم شلیک چند موشک از منطقه ای در حوالی شمال غرب به سمت عراق بود.
بیانیه رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که ساعاتی پیش منتشر شد نشان داد که این حمله در پاسخ به جنایت اخیر رژیم صهیونیستی در هفتههای گذشته صورت گرفته است.
اربیل، چشم فتنه
رژیم صهیونیستی از چند دهه پیش ارتباطات گستردهای را با افراد مختلفی در اقلیم کردستان عراق برقرار و افرادی را نیز در این رهگذر جذب دستگاه جاسوسی خود کرده است. در نتیجه به واسطه فعالیت این عده و پشتیبانی همه جانبه صهیونیستها این منطقه همواره کانون بروز شرارت علیه جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت بوده است. تحریک گروهکهای تجزیه طلب بر محور اختلافات قومی و تسلیح و آموزش آنها برای اجرای عملیاتهای تروریستی مختلف همواره از مقرهای سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق پشتیبانی شده است.
در نتیجه رصد دقیق این فعالیتها بارها از مبادی رسمی و غیررسمی نسبت به این موارد به مسئولان اقلیم و دولت مرکزی عراق اطلاع رسانی شده و مراتب اعتراض منتقل شده اما هیچ گونه عمل مثبتی از سوی این افراد برای رفع این مشکلات مشاهده نشد.
سوابق عملیات علیه تروریستها در اقلیم کردستان عراق
پس از پایان جنگ تحمیلی در چند نوبت جمهوری اسلامی ایران اقدام به عملیات نظامی در شمال عراق برای پاکسازی گروهکهای تروریستی و رفع تهدید از این مناطق اقدام کرد. یکی از اولین و مؤثرترین آنها به فرماندهی شهید احمد کاظمی و برپایه حضور نیروی زمینی سپاه صورت گرفت. یکی از آخرین موارد هم حمله موشکی به جلسه مشترک گروهکهای تروریستی در کردستان عراق بود که با موشکهای بالستیک فاتح 110 صورت گرفت و محل جلسه در قلعه دموکرات در منطقه کوی سنجر هدف قرار گرفته و چندین نفر از افراد کلیدی احزاب معاند مسلح به هلاکت رسیدند.
در زمان حمله به عین الاسد و از آن زمان تاکنون هم اخبار متعددی از حمله به اهداف وابسته به رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه کردستان عراق و خصوصاً اربیل منتشر شده که اغلب از مبادی رسمی تأیید نشده است.
کدام موشکها ضرب شصت ایران را نشان دادند؟
بنا بر اطلاعات موجود بخشی یا تمام حمله موشکی بامداد امروز از شمال غرب کشور صورت گرفته است. فاصله این منطقه تا اربیل عراق در حدود 270 الی 280 کیلومتر است؛ اما تعداد موشکهای گزارش شده توسط شاهدان عینی از این منطقه با تعدادی که اصابت آنها به هدف گزارش شده متفاوت است. شلیک چند موشک از منطقه مذکور در یک ویدیوی کوتاه مشاهده شده در حالی که منابعی در عراق اصابت 12 موشک را گزارش کرده اند اما یک منبع آگاه در گفت وگو با تسنیم از شلیک 10 موشک در حمله اخیر خبر داد.
با توجه به بعد مسافت، سپاه از موشکهای خانواده فاتح ازجمله 10 موشک فاتح 110 برای این حمله استفاده کرده است. در حمله شهریور 1397 به کوی سنجر هم از همین موشکها استفاده شده بود. فاتح 110 که یادگار شهید گرانقدر حسن طهرانی مقدم فرمانده وقت موشکی سپاه و کار مشترک چندین صنعت از وزارت دفاع و دانشگاههای مختلف بود با 5 میلیون نفر ساعت کار به ثمر رسیده و در حوالی سال 1381 برای اولین بار آزمایش شد.

تصویری از موشک فاتح 110
این موشک تا لحظه اصابت به هدف قابلیت هدایت دارد و به مرور تا نسل چهارم دقت آن افزایش یافته و به توان نقطه زنی دست پیدا کرد. حمله دقیق دیشب به اهدافی که فاصله خیلی زیادی با مراکز جمعیتی ندارند نشان داد که این موشکها تا چه حد قابل اطمینان هستند.
سوابق حملات موشکی اخیر
برای اولین بار پس از نزدیک به دو دهه از آخرین عملیات موشکی سپاه که علیه منافقین انجام شده بود، در پاسخ به عملیات گروه تروریستی داعش در تهران در تابستان سال 1396 عملیات لیله القدر انجام شد که اهدافی در منطقه دیروالزور در شرق سوریه هدف قرار گرفت. سال بعد پس از عملیات شهریور ماه علیه گروهکهای تروریستی در کردستان عراق در مهر ماه پاسخ موشکی به جنایت تروریستها در رژه 31 شهریور ماه در اهواز باز هم در شرق سوریه این بار به صورت عملیات ترکیبی موشکی و پهپادی صورت گرفت. در دی 1398 و در پاسخ به شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی سپاه مستقیماً به اهداف آمریکایی در پایگاه عین الاسد حمله کرد که اولین حمله سنگین به نیروهای آمریکایی بعد از حدود 70 سال بود.

تصویر هوایی از اصابت موشکها در عملیاتهای قبلی سپاه
این حملات موشکی علاوه بر نشان دادن توانمندی بومی صنعت دفاعی کشور در ساخت موشکهای نقطه زن و قدرتمند که هیچ گونه وابستگی علمی و فنی به خارج از کشور و قدرتهای بزرگ موشکی غرب و شرق ندارد میزان بالای دقت آنها را در عملیات نظامی واقعی و نه در یک رزمایش به رخ دشمن کشید. از آن مهمتر نشان داد که جمهوری اسلامی ایران با وجود تلاش حداکثری در راهبرد بازدارندگی، اراده استفاده از سلاح خود را نیز دارد و در این زمینه تنها امنیت ملی را مبنای عمل خود قرار میدهد.
آیا اسلام برای فقرزدایی راهکار دارد؟
خداوند در آیه ۲۶۱ سوره بقره می فرماید: «مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّة اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کُلِّسُنْبُلَة مِائَةُ حَبَّة وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمُ» کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه، یک صد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد [و شایستگی داشته باشد] دو یا چند برابر می کند و خدا [از نظر قدرت و رحمت] وسیع و [به همه چیز] داناست.
دورنمای بحث
این آیه شریفه درباره «انفاق» است که در آن برای انفاق «فی سبیل اللّه» تشبیه زیبا و مثال جالبی بیان شده است. یکی از مشکلاتی که در طول تاریخ و در تمام جوامع بشری وجود داشته است و اکنون نیز وجود دارد، مسأله فقر و نابرابری در توزیع ثروت است؛ یعنی ثروت های دنیا در طول تاریخ عادلانه تقسیم و توزیع نشده است. به همین جهت، مردم به دو دسته غنی و فقیر و دارا و ندار تقسیم شده اند.
افرادی را در طول تاریخ سراغ داریم که مانند قارون، چنان ثروت عظیمی یافتند که حتّی کلیدهای انبارهای آنان را چندین مرد قدرتمند، به زحمت حمل می کردند. (۱) و در برابر کسانی بوده و هستند که به حدّاقل معیشت، نان شب، محتاجند. این مشکل در عصر ما شدیدتر هم شده است.
به عنوان مثال، آمارها حکایت از آن دارند که: «۸۰% ثروت جهان تنها در اختیار ۲۰% مردم کره زمین است» یعنی اگر جمعیّت جهان، پنج میلیارد نفر باشد، یک میلیارد نفر از مردم جهان، مالک ۸۰% ثروت های دنیا هستند به عبارت دیگر کشورهای صنعتی، پیشرفته و استکباری، اگر جمعیّتشان یک میلیارد نفر در نظر گرفته شود، صاحب چهارپنجم ثروت عالم هستند و چهار میلیارد از جمعیّت کره خاکی، فقط یک پنجم ثروت های جهان را در اختیار دارند.
شگفتا که این نسبت، روز به روز به نفع ثروتمندان تغییر می کند و در حقیقت شکاف میان فقیر و ثروتمند، هر روز بیشتر و عمیق تر می شود.
راه های درمان فقر
برای از بین بردن مشکل نابرابری فقر و ثروت، از دیرباز، اندیشمندان راه هایی اندیشیده اند و حتّی دو راه متفاوت آن را مدّت ها به مرحله اجرا و عمل درآوردند.
اوّل ـ سوسیالیست ها و کمونیست ها اعتقاد داشتند که مشکل اصلی بشریّت و ریشه درد فقر، مالکیّت خصوصی است. اگر این ریشه خشکیده شود، مشکل حل می شود. به همین منظور، هفتاد سال تجربه کردند، میلیون ها انسان را کشتند، جنایات زیادی آفریدند، مخارج فراوانی متحمّل شدند، وعده های دروغین بسیاری دادند، نوید یک زندگی عالی سر دادند، از بهشت دم زدند و حتّی بهشت انبیا را محصول کار خود اعلام کردند و...؛ ولی پس از هفتاد سال به شکست خود اعتراف کردند و در نتیجه، نظامشان از هم پاشیده شد و مردم تحت سلطه آنان نفس راحتی کشیدند.
دوّم ـ کشورهای سرمایه داری و بلوک غرب، برنامه های دیگری طرح ریزی کردند و برای رفع فقر، مؤسّسات و سازمانهای مختلفی تشکیل دادند: هلال احمر، صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، صندوق تعاون سازمان ملل و برنامه های کمک های اقتصادی و غذایی به گرسنگان طراحی کردند و بودجه هایی برای کمک به کشورهای عقب مانده در نظر گرفتند، ولی این سازمان ها و برنامه ها هم دو ضعف ماهیّتی مهم دارند:
نخست آن که این کارها و اقدامات کم و اندک است و هیچ تناسبی با جمعیّت فقیر جهان ندارد و به همین دلیل، تغییر چندانی در چهره فقر جهانی پدید نیاورده است.
و دیگر این که، این کمک ها، معمولا آمیخته با اغراض سیاسی است. اگر مصالح سیاسی حامیان این مؤسّسات اقتضا کند، کمک می کنند، در غیر این صورت از ارسال کمک خودداری می نمایند؛ و حتّی گاه علناً بعضی از این کشورها کمک کننده به این مطلب اعتراف می کنند. (۲)
بنابراین، این راه حل هم گرهی از مشکلات جامعه فقیر جهان را نگشوده است.
راه حلّ اسلام
یکی دیگر از راه های حلّ مشکلات فقر، توصیه ها و راه حل های «دین مبین اسلام» است که عمل بدان ها، سبب پر شدن شکاف فقر و کم شدن فاصله های طبقاتی مردم می شود.
همان گونه که در صدر اسلام و در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) با عمل به فرمان های الهی و دستورات دینی، چنان شد و برای اوّلین بار در تاریخ بشر، جامعه ای بی طبقه یا دست کم با فاصله طبقاتی بسیار اندک، عملا پدیدار شد.
امروزه هم، اگر بتوانیم در جامعه خود و حتّی همه جوامع بشری، این دستور العمل ها را به کار بندیم، توزیع ناعادلانه ثروت و فاصله فقیر و غنی و به طور کلّی نابرابری در جوامع بشری از میان خواهد رفت.
«انفاق» راهی برای فقرزدایی
یکی از این توصیه ها و دستور العمل های با ارزش در اسلام، مسأله «انفاق» است که موضوع بحث ماست. قرآن مجید بر موضوع انفاق تأکید بسیاری کرده و آیات فراوانی در این زمینه آورده است. تعداد آیاتی که کلمه «انفاق» یا مشتقّاتش در آن به کار رفته است، بیش از هفتاد آیه است؛ البتّه اگر آیاتی که مضمون آنها، دلالت بر انفاق دارد؛ ولی کلمه انفاق یا مشتقّاتش در آن ذکر نشده است را اضافه کنیم، مجموع آیات انفاق بیش از این تعداد خواهد شد.
خداوند متعال در قرآن مجید، انسان را به پرداخت قسمتی از آنچه نصیب او می گردد و در اختیارش می باشد، فرمان داده است. در آیه ۱۹ سوره ذاریات تعبیر زیبایی از این مطلب شده است: «وَ فِی اَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الَمحْرُوم» و در اموال آنان (پرهیزگاران) حقّی برای سائل و محروم بود.
برابر این آیه، مؤمن برای فقرا و مساکین در اموالش حقّی قائل است.
در قرآن مجید برای تشویق مردم به انفاق تعبیرهای زیبا و جذّابی به کار برده شده است.
۱ـ خداوند در آیه ۹۶ سوره نحل می فرماید: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَاللّهِ باق» آنچه نزد شماست فانی می شود، امّا آنچه نزد خداست باقی است.
چه تعبیر زیبایی! چه عبارت کوتاه و پرمعنایی! یعنی اگر کسی میلیون ها تومان پول خرج کند، تماماً از بین می رود؛ ولی اگر یک تومان برای رضای خداوند و در راه خدا هزینه شود، نزد خداوند در خزانه غیب او باقی می ماند؛ یعنی بر خلاف آنچه بیشتر مردم تصوّر می کنند، انفاق نابود نمی شود.
۲ـ در آیه ۸۹ سوره نمل آمده است: «مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها...» هر کس کار نیک و خوبی انجام دهد، بهتر از آن را پاداش می گیرد. (۳)
برابر صراحت این آیه شریفه، نه تنها انفاق و صدقه از بین نمی رود و نزد خداوند باقی می ماند، بلکه خداوند در عوض، چیزی بهتر به انفاق کننده می دهد.
۳ـ آیه ۱۶۰ سوره انعام ارزش انفاق را فراتر برده است و خداوند در آن آیه می فرماید: «مَنْ جاءَ باِلْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها...» هر کسی کار خوبی انجام دهد، خداوند ده برابر به او پاداش می دهد.
و سرانجام در آیه مورد بحث (آیه ۲۶۱ سوره بقره) ارزش فوق العاده ای برای صدقه و انفاق بیان می شود در این آیه آمده است: «مَثَل کسانی که انفاق می کنند و قسمتی از اموالشان را در راه خدا به فقرا و مساکین می دهند، همچون یک دانه است که هر گاه در زمینی حاصلخیز و مستعد کاشته شود، رشد و نموّ می کند، به هفت خوشه تبدیل می شود و در هر خوشه یک صد دانه جای می گیرد» یعنی انفاق تا هفتصد برابر اجر و پاداش دارد و حتّی بیش از این؛ زیرا که خداوند برای هر کس که بخواهد آن را مضاعف، دو برابر یا بیشتر می کند.
سپس آیه شریفه می فرماید: «شما نگران آن نباشید که این ثواب ها از کجا می آید. چون خزانه غیب الهی، وسیع و گسترده است و علاوه بر این خداوند نسبت به همه چیز و همه کس آگاه است».
پیام های آیه
۱ـ منظور از «فی سبیل اللّه»
در قرآن مجید «فی سبیل اللّه» (۴) و «عن سبیل اللّه» (۵) زیاد به کار رفته است. این کلمه؛ یعنی «سبیل اللّه» در بسیاری از موارد استعمالش در قرآن، در معنای «جهاد» آمده است؛ مانند آیه شریفه ۱۶۹ سوره آل عمران که درباره مقام والای شهیدان نازل شده است. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» ]ای پیامبر! [هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شده اند، مردگانند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
در این آیه، «فی سبیل اللّه» همانند بسیاری از آیات دیگر به معنای «جهاد» آمده است.
ولی در آیه شریفه ۲۶ سوره «ص» آمده است: «... وَ لا تَتَّبِعِ الهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ...» ]ای داوود! [از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف می سازد.
در این آیه ـ که درباره قضاوت داوود (علیه السلام) است و آن حضرت از متابعت هوا و هوس نهی شده است ـ «سبیل اللّه» به معنای قضاوت عادلانه و حق را به حق دار رساندن، می باشد.
بنابراین، با نتیجه گیری از این مطلب، این ادّعا که بعضی گفته اند، منظور از «سبیل اللّه» در آیه انفاق، تنها برای جهاد است، سخنی درست نیست؛ زیرا منظور مطلق «راه خدا» است و در برگیرنده همه نوع انفاق فی سبیل اللّه می شود؛ مانند جهاد نظامی، جهاد فرهنگی یا جهاد سازندگی، تأسیس کتابخانه، کمک به نیازمندان، ساخت و راه اندازی بیمارستان و درمانگاه، تأسیس صندوق قرض الحسنه و... و.
البتّه رعایت اولویّتها و ضرورتها، بسیار مهّم و بجاست و دست زدن به ابتکار و نوآوری باعث جلب و جذب گسترده مردم به این گونه کارها می شود که در این جا دو نمونه آن را برمی شمریم:
اوّل: صندوق کمک به خانواده زندانیان
شخصی به هر دلیل که زندانی شود، عمدتاً نان آور خانواده ای بوده است. در مدّت زندانی ـ به ویژه اگر طولانی باشد ـ خانواده وی دچار مشکل و عذاب می شوند.
از یک سو، فقر مالی آنان را تهدید می کند و از سوی دیگر، مشکلات اخلاقی و اجتماعی در کمین آنان می نشیند. حال اگر به زندگی و معیشت آنان رسیدگی نشود، از یک زندانی، چندین مجرم و زندانی بالقوّه دیگری پدید می آید و متأسّفانه در جامعه، کمتر به این موضوع اندیشیده می شود و کمتر افرادی بدانها توجّه می کنند.
در چنین شرایطی، اگر مانند بعضی از شهرستانها، صندوقی برای این خانواده ها تأسیس شود، تا هم مشکلات خانواده های زندانیان را بررسی و حل کند و هم به مشکل خود زندانیان رسیدگی کند، بسیاری از معضلات و کجرویهای اجتماعی پیش از شکل گیری، از بین می رود؛ مثلا اگر شخصی به خاطر بدهی مالی زندانی باشد، پولی به عنوان «قرض الحسنه» به او پرداخت شود تا با پرداخت بدهی از زندان آزاد شود و بعدها با کار شرافتمندانه قرضش را بپردازد، جلوی مشکلات مالی، اخلاقی و اجتماعی فراوانی گرفته می شود.
دوّم: جمعیّت کمک به بیماران کلیوی
افراد بسیاری از بیماری کلیه رنج می برند و تعدادی از آنان، هر چند روز یک بار دیالیز می شوند، در هر نوبت دیالیز علاوه بر تحمّل دردی جانکاه هزینه زیادی نیز بر بیمار تحمیل می شود. بیشتر این بیماران دیالیزی با پیوند کلیه شفا می یابند؛ ولی اکثر آنان قادر به پرداخت هزینه های سنگین عمل پیوند نیستند. در چنین وضعی اگر جمعیّتی تشکیل شود، می تواند با کمک به چنین بیماران نیازمند به پیوند کلیه، هم خود آنان را از درد کشنده نجات دهد و هم خانواده شان را از اضطراب و نگرانی رهایی بخشد.
و نیز می توان در دیگر امور، جمعیّت ها و مؤسّساتی «خیریّه و عامّ المنفعه» تأسیس کرد و بخشی از بار مالی و اجتماعی مشکلات مردم را بر دوش گرفت و آنها را حل کرد.
۲ـ منظور از «حبّه» در آیه شریفه
مفسّران درباره این موضوع بحث های فراوانی کرده اند که مراد از «حبّه» یا دانه در این آیه چیست؟
بعضی گفته اند:(۶) این مثالی که قرآن زده است ـ یعنی دانه ای هفت خوشه دهد و هر خوشه صد دانه داشته باشد، یعنی از یک دانه، هفت صد دانه به دست آید ـ وجود خارجی ندارد.
گرچه نداشتن وجود خارجی، به مفهوم مثال آسیبی نمی رساند، همان گونه که موضوع بعضی از مثَل های فارسی وجود خارجی ندارد؛ مانند این که شخص را به «غول بی شاخ و دم» تشبیه می کنند، قطعاً چنین حیوانی وجود ندارد؛ ولی چون مَثَل دانه در قرآن آمده و خداوند دانا و حکیم آن را بیان کرده است، حتماً وجود خارجی دارد.
به همین منظور بعضی گفته اند: مراد از حبّه در این آیه شریفه «دانه ارزن» است؛ چون یک دانه ارزن، هفتصد دانه می دهد، نه گندم. ولی از آن جا که در چند سال گذشته یک کشاورز بوشهری از یک دانه گندم ۴۰۰۰ دانه به دست آورده بود، «اگر در آیه شریفه، حبّه به گندم نیز تفسیر شود، می توان برای آن وجود خارجی پیدا کرد.»(۷)
۳ـ منظور از «یُضاعفُ» در آیه شریفه
آیا منظور از جمله «وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ» این است که خداوند به هر کس که بخواهد بی حساب و میزان چند برابر می دهد؟ مثلا به شخص «الف» که انفاق کرده است، دو برابر و برای شخص «ب» که صدقه داده است، سه برابر؟ یا این که اجر مضاعف حساب خاصّی دارد؟
حکمت خداوند حکیم اقتضا می کند که این مطلب بی حساب و میزان نباشد و این تفاوت ها، به درجات اخلاص، کیفیّت و مورد انفاق، شخص انفاق کننده و انفاق شونده وابسته باشد؛ یعنی پاداش کسی که قصدی کاملا الهی دارد با ثواب کسی که به این درجه از اخلاص نرسیده است، تفاوت دارد. شخصی که پنهانی و بدون منّت و آزار، به کسی کمک می کند، با کسی که آشکارا انفاق می کند، در یک مرتبه نیستند. مسلمانی که از دو قرص نان خود، یک قرصش را انفاق می کند، با مسلمانی که ده قرص نان دارد و یک قرص انفاق می کند، یکسان پاداش نمی گیرند. انسانی که به یک خانواده نیازمند بدون اظهار نیاز، کمک می کند با شخصی که به محتاج طلب کرده، کمک می کند، به یک میزان اجر نمی برند.
خلاصه این که، زمان، مکان، ویژگی ها و موضوع انفاق، کمک کننده و کمک شونده، کیفیّت کمک، همه و همه در نتیجه کار تأثیر می گذارند و شخصی که همه این شرایط را به خوبی دارا باشد، به درجه ای می رسد که دیگر اجر او بی حساب است «یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِساب».(۸)
عالی ترین نمونه انفاق در قرآن
در قرآن مجید سوره ای است به نام «دهر» یا «انسان» یا «ابرار»، که در شأن یک انفاق پاک و خالص نازل شده است و در آن زیباترین نعمت های بهشتی برای انفاق کنندگان در نظر گرفته شده است.
عامّه و خاصّه نقل کرده اند که «امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) بیمار شدند. حضرت علی (علیه السلام) به منظور شفای آنان، سه روز روزه نذر کرد. حضرت زهر (علیه السلام) و فضّه هم به این نذر پیوستند، پس از شفا یافتن آن دو بزرگوار، همگی حتّی امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) روزه گرفتند. فاطمه زهرا (علیه السلام) برای افطاری، پنج قرص نان جو آماده کرده بود، هنگام افطار، فقیری در خانه را زد و تقاضای کمک کرد. تمام اعضای خانه، با وجود گرسنگی و نیازشان به نان، نان افطاری خود را به آن فقیر دادند و با آب افطار کردند. روزهای دوّم و سوّم نیز، یتیمی و اسیری درخواست کمک کردند و آن عزیزان نان های افطاری خود را به آنان بخشیدند. روز چهارم در حالی که حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) بر ناتوانی این خانواده نگران بود، سوره دهر در شأن انفاق آنان نازل شد».(۹) و در آن توصیف و تمجیدهای فراوان از انفاق آنان و وعده نعمت های بهشتی برای آنان بیان شده است.
از این رو، خاندان عصمت و طهارت که در این سه روز، تنها پانزده قرص نان به نیازمندان دادند، این همه فضیلت به دست آوردند.
آیات ۹ و ۱۰ سوره دهر در این باره می فرماید: «اِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً اِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» ما شما را] تنها [به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم. ما از پروردگارمان می ترسیم در آن روزی که عبوس و سخت و هولناک است. آری، اخلاص و نیّت پاک است که چنین ثمرات ارزشمندی در پی دارد.
نمونه ای که بیان شد و دیگر نمونه های مشابه که در طول تاریخ از معصومان (علیهم السلام) و اولیا و بزرگان دین نقل شده است، الگوهایی است برای ما مسلمانان که با الهام گرفتن از آنها به سوی جامعه اسلامی مطلوب و بدون نابرابری اقتصادی روی آوریم.
از روایات و احادیث می توان چنین نتیجه گرفت که: یکی از ویژگی های جامعه اسلامی مطلوب، نبود فقیر و نیازمند در آن است. جامعه ای که فقر از آن برچیده و ریشه آن خشکانده شده باشد.
یعنی اگر روزی به حدّی از توانایی اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت برسیم که در سراسر کشورهای اسلامی، فقر و فقیر وجود نداشته باشد، در آن صورت، از نظر اقتصادی جامعه اسلامی مطلوبی خواهیم داشت.
این عقیده و خواسته، یک ادّعا و شعار یا سخن احساس برانگیز و یا شعر نیست، بلکه مضمون روایتی است از ششمین پیشوای شیعیان جهان، حضرت امام صادق (علیه السلام)؛ به این روایت توجّه کنید:
محمّد بن مسلم، یکی از اصحاب عالیقدر امام ششم، از آن حضرت نقل می کند که فرمودند: «اِنَّ اللّهَ عَزَّوَ جَلَّ فَرَضَ لِلْفُقَراءِ فی مالِ الاَغْنیاء ما یَسعُهُمْ وَ لَوْ عَلِمَ اَنَّ ذلِکَ لا یَسْعُهُمْ لَزادَهُمْ، اِنَّهُمْ لَمْ یُؤتَوا مِنْ قِبَلِ فَریضَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَلکِنْ اُوتُوا مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنَعَهُمْ حَقَّهُمْ لا مِمّا فَرَضَ اللّهُ لَهُمْ، وَ لَوْ اَنَّ النّاس اَدّوا حُقُوقَهُمْ لَکانُوا عایِشینَ بِخَیْرِ» خداوند ـ عزیز و جلیل ـ در مال ثروتمندان برای فقرا و نیازمندان مقدار حقّی قرار داده است که برای آنان کفایت می کند (یعنی اگر ثروتمندان حقوق واجب الهی خود را بپردازند، نیازمندان بی نیاز می شوند) و اگر آنچه را بر ثروتمندان واجب کرده است، برای رفع نیاز فقرا کافی نبود، خداوند آن را بیشتر می کرد. (یعنی اگر خمس و زکات از همه آنانی که برایشان واجب شده است گرفته شود و در مصارفش صرف شود، فقیری باقی نخواهد ماند). فقر فقرا از ناحیه نقصی در قانون الهی نیست، بلکه از ناحیه خودداری ثروتمندان از پرداخت حقوق واجب شده بر آنان است و اگر ثروتمندان حقوق واجب شده خود را بپردازند، ]نه تنها فقر از جامعه رخت بر می بندد، بلکه [تمام مردم در آرامش زندگی خواهند کرد. (۱۰)
اگر در جامعه فقر وجود داشته باشد، تنها فقیر متضرّر نمی گردد، بلکه کلّ جامعه آسیب می بیند؛ چه، فقر ریشه بسیاری از گناهان از جمله: دزدی، کارهای خلاف عفّت و... می باشد.
در روایتی دیگر از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «وَ لَوْ اَنّ النّاسَ ادّوُا زَکاةَ اَمْوالِهِمْ، ما بَقِی مُسْلِمٌ فَقیراً مُحْتاجاً و لاَسْتَغْنِی بِما فَرَضَ اللّهَ وَ اَنّ النّاسَ ما افْتَقَرُوا وَ لا اِحْتاجُوا وَ لا جاعُوا وَ لا عَرَوا اِلاّ بِذُنُوبِ الاَغْنیا»؛ (۱۱) اگر مردم زکات اموالشان را پرداخت می کردند، حتّی یک مسلمان فقیر و محتاج پیدا نمی شد و فقرا با همان حقوق واجب شده] بر اغنیا [بی نیاز می شدند. مردم به واسطه گناه ثروتمندان (ندادن حقوق واجب مالی) محتاج، فقیر، گرسنه و برهنه هستند.
برابر این روایت، حقوق واجب مالی از قبیل خمس و زکات، نیاز نیازمندان را تأمین می کند و در صورت عمل به این قوانین ریشه فقر در جامعه خشکیده می شود.
در این جا پرسشی مطرح می شود که: دیگر چه نیاز به انفاق و صدقات مستحبّی است و کمک های تبرّعی و داوطلبانه که موضوع بحث ما در این آیه شریفه (آیه ۲۶۱ سوره بقره) است در این میان چه نقشی دارد؟
با دو استدلال می توان به این پرسش پاسخ داد:
اوّل ـ این که ممکن است عدّه ای از ثروتمندان از وظیفه شرعی خود تخلّف کنند و زکات مال خود را نپردازند ـ همان گونه که اکنون بسیاری از ثروتمندان توفیق انجام آن را از دست می دهند ـ در این صورت صدقات مستحبّی و کمک های داوطلبانه و تبرّعی، این کمبود را پر می کند.
بنابراین، در واقع مؤمنان نیکوکار، وظیفه و تکلیف ثروتمندان نافرما را بر عهده می گیرند و علاوه بر انجام وظیفه دینی و پرداخت حقوق واجب مالی، انفاق های مستحبّی هم انجام می دهند.
دوّم ـ زکات و دیگر پرداخت های دینی که بر ثروتمندان واجب است، در صورت پرداخت، مایحتاج ضروری و لوازم اوّلیّه زندگی فقرا را تأمین می کند و حدّاقل واجب معیشت نیازمندان را برآورده می سازد. ولی نقش انفاق، توسعه زندگی مساکین و نیازمندان و رسانیدن آنان به سطحی از زندگی نسبتاً مرفه و آبرومند است.
نتیجه این که: با در نظر گرفتن میزان و نوع فقر در جامعه خود، می توان دریافت که چه مقدار به جامعه مطلوب اسلامی نزدیک شده ایم.
۴ـ بررسی «مشبّه» در آیه انفاق
در تشبیهی که در آیه ۲۶۱ سوره بقره آمده است، شناخت مشبّه، مورد بحث مفسّران بوده است. بعضی مال انفاق شده را به دانه های پربرکت تشبیه می کنند که هفت صد برابر می شود و برخی دیگر، شخص انفاق کننده را که رشد و تکامل می یابد.
بیشتر مفسّران معتقدند که مشبّه، مال انفاق شده است و با این استدلال، در آیه شریفه جمله حذف شده ای را در تقدیر فرض کرده اند و معتقدند که آیه در حقیقت چنین است: «مَثَلُ اَمْوالِ الَّذینَ یُنْفِقُونَ...» و بر این اساس، مَثَل اموال انفاق شده مانند آن دانه پربرکت است.
ما معتقدیم که این آیه شریفه، احتیاج به «تقدیر»، جمله فرضی محذوب، ندارد و برابر ظاهر آیه، مشبّه شخص انفاق کننده است که شخصیّت، کمال، ویژگی های معنوی و ارزش های انسانی او تا هفت صد برابر رشد و نموّ می کند.
مصداق این اعتقاد، آیات و روایاتی است که دلالت می کند بر این که انسان همچون گیاه رشد و نموّ می کند.
اوّل ـ خداوند متعال در آیات ۱۷ و ۱۸ سوره نوح می فرماید: «وَ اللّهُ اَنْبَتَکُمْ مِنْ الاَْرْضِ نَباتاً ثُمَّ یُعیدُکُم فِیها وَ یُخْرِجُکُمْ اِخْراجاً» [حضرت نوح (علیه السلام) خطاب به قومش می گوید:] خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید سپس شما را به همان زمین باز می گرداند، و بار دیگر شما را خارج می سازد.
در این آیه شریفه وجود انسان به یک گیاه تشبیه شده است که پرورش می یابد، سپس خشک می شود و دوباره زنده می شود و می روید و سپس خشک می گردد و بار دیگر زنده می شود و ...
دوّم ـ خداوند کریم در آیه ۳۷ سوره آل عمران می فرماید: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُول حَسَن وَ اَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیّا...» همسر عمران، مادر حضرت مریم، باردار شد، نذر کرد که این فرزندش را در خدمت بیت المقدّس قرار دهد؛ امّا وقتی وضع حمل کرد، بر خلاف انتظارش، مولود را دختر دید. مریم تحت نظر زکریّای پیامبر (علیه السلام) پرورش یافت و خداوند او را چون یک گیاه زیر نظر پیامبرش رشد و نمو داد. در این آیه نیز سخن از تشبیه انسان به گیاه است.
سوّم ـ در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است که: «اِیّاکُمْ وَ خَضْراءُ الدِّمَنْ، قیلَ وَ ما خَضْراءُ الدِّمَنْ؛ قالَ: اَلْمَرْئَة الْحَسْناءُ فی مَنْبَتِ السُّوءِ» (۱۲) پرهیز کنید از گلهای دمن. از آن حضرت پرسیده شد که منظور از «خضراء الدمن» (۱۳) چیست؟
حضرت فرمود: منظور از گلهای مزبله، زنان زیبایی هستند که در خانواده های آلوده ای پرورش یافته اند. در این فرموده رسول خد (صلی الله علیه وآله) نیز انسان به گیاه تشبیه شده است.
از سوی دیگر، این روایت برای جوانانی که در اندیشه تشکیل خانواده هستند، پیامی روشن و توصیه ای مهم در بردارد. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) سفارش می کند، در انتخاب همسر تنها به زیبایی ظاهری نیندیشیم، بلکه به خانواده و محیط پرورشی اش نیز توجّه کنیم؛ زیرا زیبایی ظاهری برای مدّتی کوتاه، ارضا کننده و یک «ارزش» است. پس از دوران کوتاه اوّلیّه ازدواج، معیارهای اصلی زندگی خانوادگی؛ یعنی تربیت، فرهنگ، اندیشه و ارزشهای کسب شده در خانه و خانواده است که مطرح می شود و خود را می نمایاند و اگر خدای ناکرده، همسر زیبا، سیرت و خوی و منش زیبا نداشته باشد محیط مقدّس خانه به جهنّمی طاقت فرسا مبدّل می شود.
همان گونه که در موارد یاد شده بالا، آیات قرآنی و حدیث نبوی، دیده می شود، انسان به گیاه تشبیه شده است. بنابراین، می توان استدلال کرد که در آیه انفاق هم انسان، یعنی شخص انفاق کننده، به دانه پربرکت گیاهی تشبیه شده است. در نتیجه مفهوم و پیام آیه مزبور چنین است که: ای انسان! تو همانند گیاهی و انفاق بسان آبی است که گیاه بدان زنده می ماند و رشد می کند. به بیان دیگر انفاق در وجود تو صفات عالی انسانی، بخشش، سخاوت، مروّت، انصاف، شجاعت و... را زنده می سازد.
این صفات در آغاز، «فعل» یعنی عمل تنهاست. پس از چندی بار تکرار «عادت» می شود؛ سپس در صورت تداوم جزء «حالات» انسان می شود و سرانجام به صورت «ملکه» (۱۴) جزیی از وجود او می گردد.
بنابراین، انفاق پیش از آن که نفع مادّی برای نیازمند داشته باشد، سود معنوی برای انفاق کننده دارد و هر چه این انفاق خالصانه تر، پاکتر و مناسب تر باشد، به همان نسبت رشد آثار آن بیشتر می شود. شاید هر یک از ما تجربه کرده باشیم هنگامی که به شخص نیازمندی که علی رغم احتیاج شدید، هرگز دست نیاز سوی دیگری دراز نمی کند، پنهانی و با حفظ حرمت و آبرو وی را کمک می کنیم، لذّتی معنوی در خود حس می کنیم و به نوعی آرامش درونی و حالتی روحانی و کیفیّتی معنوی دست می یابیم.
اینها همان رشد و تعالی ای است که «آیه شریفه مَثَل» بدان دلالت دارد. خداوند قادر و رحمان می توانست به همه فقرا آن اندازه مال و ثروت بدهد که هیچ نیازمندی در جهان وجود نداشته باشد؛ ولی آفریدگار حکیم به من و تو مسلمان دستور داد با انفاق فاصله میان خود و نیازمند را کم کنیم و فقر مالی را از بین ببریم، تا آثار و برکات انفاق در وجودمان ظاهر شود و به سطوح بالاتری از معنویّت دست یابیم.
بنابراین، در انفاق منّتی بر خداوند و انفاق شونده نیست، بلکه این خداست که بر ما منّت دارد که این توفیق بزرگ را نصیبمان کرده است: «اَللّهمَّ وَفِّقْنَا لِما تُحِبُّ وَ تَرْضی».
از مجموعه مطالب یاد شده بالا می توان، آیه شریفه ۲۶۱ سوره بقره را به صراحت ظاهر آن و بدون استفاده از جمله فرضی محذوف، تقدیر، تفسیر کرد. اگرچه بر تفسیر خود پای نمی فشاریم و حتّی می توان گفت که هر دو تفسیر توأمّاً قابل توجّه و پذیرفتنی است؛ یعنی می توان از آیه چنین استنباط کرد که هم مال شخص انفاق کننده رشد می کند و هم خود شخص و شخصیّت و خصایص انسانی او. (۱۵)
پرورش مال انفاق شده در کلام پیامبر(صلی الله علیه وآله)
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در مورد رشد و افزایش مال انفاق شده، سخنی زیبا و پربار بیان فرموده اند: «ما تَصَدَّقَ اَحَدٌ بِصَدَقَة مِنْ طَیِّب ـ وَ لا یَقْبَلُ اللّهُ اِلاّ الطَّیِّب ـ اِلاّ اَخَذَهَا اللّهُ الرَّحْمنُ بِیَمینِه وَ اَنْ کانَتْ تَمرةً فَتَرْبُوا فی کَفِّ الرَّحْمانِ حَتّی تَکُونَ اَعْظَم مِنَ الجَبَلِ» هر کس صدقه و انفاق و کمکی از مال حلال بنماید ـ البتّه خداوند جز مال حلال و پاکیزه را نمی پذیرد ـ خداوند رحمان با دست راستش آن را می گیرد، اگرچه یک دانه خرما باشد؛ سپس آن مال انفاق شده در دست خداوند رشد و نموّ می کند و به قدری بزرگ می شود که از یک کوه بیشتر می شود. (۱۶)
در این روایت چند نکته مهم و قابل توجّه دیده می شود:
اوّل ـ در روایت گفته شده است که خداوند با دست راست مال انفاق شده را می گیرد. این گفته پرسشی را در ذهن مطرح می سازد که مگر خداوند جسم است که عضو و اندام داشته باشد؟
بدیهی است که خداوند وجود مادّی و جسم نیست و این تعبیر «دست راست خداوند» کنایه از قدرت کامل خداوند است. زیرا در بدن انسان، دست راست قوی تر و صمیمی تر است. بنابراین، مفهوم عبارت این است که: خداوند با قدرت کامل توأمم با احترام، مال انفاق شده را می گیرد.
دوّم ـ آنچه در اسلام اهمّیّت دارد، کیفیّت و انگیزه عمل است نه کمیّت و ظاهر آن. بنابراین اگر تنها یک دانه خرمای حلال بدون منّت و آزار به نیازمندی داده شود، در پیشگاه خداوند ارزشمندتر از انبوهی خرمای غیرحلال و یا همراه با منّت و آزار است.
سوّم ـ برابر این روایت مال انفاق شده، رشد و نموّ می کند و هفت صد برابر یا بیشتر می شود. بنابراین حدیث، مال انفاق شده، نزد خدا می ماند و رشد می کند و در قیامت به صاحبش، شخص انفاق کننده، بازگردانده می شود و سبب نجات و رستگاری وی می گردد.
«انفاق» در تعبیرات زیبای قرآن
به منظور بیان اهمّیّت انفاق در اسلام و نشان دادن ارزش آن در قرآن، تعبیراتی که خداوند در آیات متعدّد قرآن از انفاق فرموده است، بسیار قابل توجّه و دقّت است. در این جا تنها به دو نمونه آن اشاره می شود.
اوّل ـ در آیه شریفه ۲۴۵ سوره بقره می فرماید: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافاً کَثیرَةً» کیست که به خدا «قرض الحسنه ای» بدهد] و از اموالی که خدا به او بخشیده، انفاق کند [تا آن را برای او چندین برابر کند؟
تعبیر «قرض الحسنه» در مورد انفاق چه بدیع و شگفت است! خدایی که بی نیاز مطلق است و وجودش غنی بالذّات و خود مالک همه چیز، چگونه ممکن است از انسان نیازمند فقیر ناچیز، که هر دم از حیات او به اراده الهی وابسته است و اگر رشته فیض الهی از او بریده شود، نیست و نابود می شود، وام بگیرد؟ با توجّه به این که در شرع مقدّس اسلام «قرض ربوی» حرام است. آیا این تعبیر بدیع «قرض الحسنه» چیزی جز بیان اهمّیّت انفاق و تشویق بندگان به انجام خالصانه آن است؟
ذکر این نکته ضروری است که تحریم «قرض ربوی» ناظر به بندگان است؛ امّا تعبیر «قرض الحسنه» در آیه شریفه بالا، به معنای «وام ربوی» است. یعنی خداوند نه تنها اصل آنچه را از بنده می گیرد، بدو باز می گرداند، بلکه چندین برابرش را نیز بدو می بخشد. نکته بسیار شگفت تر آن است که برابر این آیه شریفه و حدیث نبوی یاد شده، دست بنده نیازمند دست خداست و خانه او، خانه خدا؛ و در حقیقت هر چه در دست فقیر گذاشته می شود، در دست خدا جای می گیرد و شاید بدین استدلال باشد که در بعضی از روایات گفته شده است که وقتی مالی به فقیر می دهی، دستت را پایین تر از دست او بگذار تانیازمند، آن را از دست تو بردارد؛ زیرا به واقع نه دست نیازمند که دست خدا و قدرت کامل اوست که آن مال را از تو تحویل می گیرد. زنهار! که بی حرمتی کنی و یا فقیری را تحقیر نمایی.
آیه شریفه فوق در آیه ۱۱ سوره حدید نیز تکرار و جمله ای هم بر آن افزوده شده است. «مَنْ ذَا الَّذی یَقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ اَجْرٌ کَریمٌ...»
یعنی] اوّل [چند برابر به او برمی گرداند و] در مرحله بعد [اجر کریم و پاداش پرارزش در انتظار اوست.
دوّم ـ در آیه ۹۲ سوره آل عمران می خوانیم: «لَنْ تَنالُوا البِّرَ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیء فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیمٌ» هرگز به] حقیقت [نیکوکاری نمی رسید مگر این که از آنچه دوست دارید، ]در راه خدا [انفاق کنید، و آنچه انفاق می کنید، خداوند از آن آگاه است.
و نیز در آیه شریفه ۲۶۷ سوره بقره آمده است: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمّا اَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الاَرْضِ...» ای ایمان آورندگان از دستاوردهای نیکوی خویش و از آنچه برایتان از زمین رویاندیم انفاق کنید. غذای مانده، لباس مندرس و پاره، میوه گندیده، لوازم زاید و مانند اینها را انفاق نکنید که بی ارزش اند، بلکه از چیزهای خوب و ارزشمند خود انفاق کنید. و حتّی در آیه مورد بحث به فراتر از این دستور می دهد که نه تنها از دستاوردهای خوب و ارزشمند خود انفاق کنید، بلکه چیزی را در راه خداوند به نیازمندان بدهید که خود دوست می دارید. همان غذایی که خود می خورید در انفاقتان به نیازمندان بخورانید. همان جامه ای که بر تن فرزندان خود می کنید، بر فرزندانشان بپوشانید و همان آسایشی که برای خود و خانواده خود می خواهید، برای آنان بخواهید و فراهم آورید.
در نظام ارزشی اسلام، آنچه که اهمّیّت دارد، کیفیّت و چگونگی عمل است نه کمیّت و مقدار آن. گاهی یک دانه خرمای انفاق شده از هزاران دانه خرمای دیگر باارزش تر است؛ چرا که شاید از مال حلال نبوده باشد و یا انفاق به قصد ریا انجام شده باشد در این مورد حکایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل می کنیم که بیانگر ظرایف و دقایق انفاق است:
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) مسلمانان را برای یکی از جنگهای صدر اسلام آماده و آذوقه تهیّه می کردند. هر کس به میزان توانایی خود کمک می کرد. حتّی یکی از مسلمانان چهار هزار «مَن» خرما تقدیم پیامبر کرد. ابوعقیل انصاری که یکی از مسلمانان فقیر مدینه بود، علاقه مند به مشارکت در این بسیج مالی و شرکت در این همیاری عمومی بود؛ ولی تمامی درآمد روزانه او تنها به میزان حدّاقل معاش خانواده او بود. بناچار تصمیم گرفت، شب ها نیز کار کند و درآمد آن را به عنوان کمک به پیامبر(صلی الله علیه وآله) تقدیم کند.
وی همچون کار روزانه اش، از بیرون شهر مدینه آب آشامیدنی آورد و به مردم فروخت. حاصل و درآمد این کار شبانه و تلاش خستگی ناپذیر او تنها به اندازه تهیّه یک «مَن» خرمای نامرغوب شد که آن را خالصانه به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) تقدیم کرد. یا رسول اللّه! این هم کمک من برای سربازان اسلام.»
جمعیّت منافق حاضر در آن جا، شروع به تمسخر این مسلمان مخلص کردند. «عجب خرمایی! اگر سربازها آن را بخورند، حتماً پیروز می شوند. ابوعقیل! این همه خرما را چطور آوردی؟»
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از این سخنان و رفتار منافقان ناراحت شد و خطاب به ابوعقیل انصاری فرمود: «ابوعقیل جلو بیا و خرماهایت را روی این تل خرما بریز تا باعث برکت آنها شود».
در این هنگام آیه ۷۹ سوره توبه در شأن ابوعقیل و در مذمّت منافقان نازل شد:
«اَلّذینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِعینَ مِنَ المؤُمِنینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لایَجِدُوَنَ اِلاّ جُهْدَهُمْ فَیَسخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ» آنهایی که از مؤمنان مطیع در صدقاتشان عیب جویی می کنند و کسانی را که] برای انفاق در راه خدا [جز به مقدار] ناچیز [توانایی خود دسترسی ندارند، مسخره می کنند، خدا آنان را مسخره می کند] کیفر استهزا را به آنان می دهد [و برای آنان عذاب دردناکی است! (۱۷)
پی نوشت ها:
۱- داستان قارون در قرآن مجید، در سوره قصص، آیه ۷۶ به بعد آمده است، خود این آیه می فرماید: «... وَ آتَیْناهُ مِنَ الکُنُوزِ ما اِنَّ مفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالعُصْبَةِ اُولِی القُوَّةِ...» ما آنقدر از گنج ها به او دادیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود. این داستان از داستان های زیبا و عبرت آمیز قرآن مجید است.
۲- همان گونه که در جنگ «بوسنی» و در زمستانهای طاقت فرسای آن سرزمین در طول جنگ، دیدیم که بعضی از سران حقوق بشر صریحاً گفتند: «ما منافعی در بوسنی نداریم که در آن جا دخالت نظامی کنیم».
۳- این آیه شریفه در سوره قصص، آیه ۸۴ نیز آمده است.
۴- این تعبیر بیش از ۴۵ بار در قرآم مجید به کار رفته است.
۵- این تعبیر بیش از ۲۵ بار در قرآن مجید به کار رفته است.
۶- المیزان، جلد ۴، صفحه ۳۳۱.
۷- تفسیر نمونه، جلد ۲، صفحه ۲۳۵.
۸- سوره مؤمن، آیه ۴۰.
۹- التبیان، جلد ۹، صفحه ۲۱۱.
۱۰- وسائل الشّیعه، جلد ۶، ابواب ما تجب فیه الزکاة، باب ۱، حدیث ۲ و نیز «من لا یحضره الفقیه»، جلد ۲، ابواب الزکاة، باب ۱ (علة وجوب الزکاة)، حدیث ۴ و نیز «کافی»، جلد ۳، «کتاب الزکاة» باب فرض الزکاة، حدیث اوّل.
۱۱- وسائل الشّیعه، جلد ۶، ابواب ما تجب فیه الزکاة باب اوّل، روایت ششم.
۱۲- وسائل الشّیعه، جلد ۱۴، ابواب مقدّمات النکاح، باب ۷، حدیث ۷.
۱۳- دِمَن جمع دمنَه به معنای مزبله و زباله دان است.
۱۴- ملکه به معنای «صفت راسخ در نفس» است. توضیح آن که هرگاه به سبب فعلی از افعال، هیأتی در نفس پیدا شود، این هیأت را کیفیّت نفسانی نامند و اگر این کیفیّت «سریع الزّوال» باشد، آن را «حال» گویند؛ امّا هر گاه بر اثر تکرار و ممارست، در نفس رسوخ یابد و «بطیء الزّوال» شود، ملکه و عادت و خلق می گردد. (از تعریفات جرحانی به نقل از لغت نامه دهخدا)
۱۵- استاد، همانند برخی از دیگر محقّقان علم اصول، استعمال یک لفظ در بیش از یک معنا را جایز می داند. برابر این نظر، گوینده می تواند از استعمال لفظی دارای چند معنا، همه یا بعضی از معانی آن را اراده کند. برای توضیح بیشتر ر. ک. انوار الاصول، جلد ۱، صفحه ۱۴۱ به بعد.
۱۶- صحیح مسلم، جلد ۲، صفحه ۷۰۲. مضمون این روایت در منابع اهل بیت(علیهم السلام) نیز آمده است، ر. ک. وسائل الشّیعه، جلد ۶، ابواب الصدقه، باب ۷، حدیث ۵ تا ۸.
۱۷- تفسیر نمونه، جلد، ۸، صفحه ۵۵.
توصیه به همنشینی با صالحان و معاشرت با علما
حضرت علی بن الحسین(علیه السلام):
مُجالَسَهُ الصَّالِحیِنَ داعِیَهٌ إلى الصَّلاحِ، وَ أَدَبُ الْعُلَماءِ زِیادَهٌ فِى الْعَقْلِ.
هم نشینى با صالحان انسان را به سوى صلاح و خیر مى کشاند; و معاشرت و هم صحبت شدن با علما، سبب افزایش شعور و بینش مى باشد.
بحارالأنوار، ج 1، ص 141، ضمن ح 30، و ج 75، ص 304
راه کارهای طبیعی برای سم زدایی بدن
بدن طوری طراحی شده است تا بدون کمک نیز بتواند از شر سموم رهایی یابد. در این موارد توصیه میشود تا از تنظیم مجدد ذهن و بدن بهره بگیرید.
بدن شما به شکل اتومات دارای سیستم سم زدایی خاص خود است که از این قرار است:
کبد که سیستم فیلتراسیون اولیه بدن محسوب میشود، مواد سمی را به مواد بی ضرر تبدیل میکند.
کلیهها سموم را روزانه از بدن ما خارج میکنند و به ما این امکان را میدهند که با خیال راحت آنها را از بین ببریم. علاوه بر این، کلیهها فشار خون شما را تنظیم میکنند و به استخوانهای ما کمک میکنند تا قوی بمانند.
روده بزرگ دارای میکروبها (یا همان باکتریهای خوب) است که به ما در هضم غذا، جذب مواد مغذی و دفع بیماریهای گوارشی کمک میکنند.
علاوه بر این، به جای اینکه خودتان را از خوردن غذاهایی که دوست دارید محروم کنید، این مراحل ساده را برای تنظیم مجدد بدن تان امتحان کنید.
شما میتوانید برای کمک به بدن خود برای رهایی از سموم، برخی از این غذاها را در رژیم غذایی خود بگنجانید: کلم، کلم بروکلی، کلم پیچ، کلم بروکسل، سبزی خردل و شلغم.
از زردچوبه در آشپزی خود استفاده کنید. آنها به کبد کمک میکنند تا بدن را از شر سموم خلاص کند.
چای سبز بنوشید که گلوتاتیون را افزایش میدهد. گلوتاتیون آنتی اکسیدانی قوی است که به بدن کمک کرده تا خود را ترمیم کند و از شر سموم خلاص شود.
غذاهای حاوی گوگرد مانند تخم مرغ، سیر و پیاز بخورید. گوگرد همچنین در فرآیند سم زدایی مهم است.
ورزش منظم راه دیگری برای حمایت از بدن در حال تنظیم مجدد است. خود عرق کردن یکی از راههایی است که سبب میشود بدن شما به طور طبیعی خود را سم زدایی کند.
متخصصان طب سنتی: ناهار ممنوع!
در طب سنتی وعدههای اصلی غذا صبح و شب است و وعده ناهار حذف می شود.
ناهار نخوردن و به جای آن استراحت قیلوله موجب سلامتی و تناسب اندام و برعکس شام نخوردن موجب زیان برای بدن است.
متخصصان طب سنتی، افزایش قدرت ایمنی بدن، پیشگیری و درمان چاقی، پیشگیری و درمان چربی خون، پیشگیری و درمان قند خون و دیابت، پیشگیری و درمان کبد چرب، پیشگیری از ضعف حافظه و درمان آن، پیشگیری از غلبه دم و درمان کمکی در مهار غلبه دم، پیشگیری از فشار زیاد به معده و درمان کمکی برای پاکسازی معده، پیشگیری از ابتلا به بیماریهای مختلف قلبی مانند انسدادها، ضعف عضلات و درمان کمکی آن، افزایش ضریب کارایی و قدرت پردازش مغز را از مزایای ترک ناهار می دانند.
بنابراین ترک تدریجی ناهار موجب تقویت کلی بدن، ایجاد نشاط، جوانی، طول عمر و سلامتی میشود.
همچنین بر اساس مبانی طب سنتی و طب اسلامی، وعده غذایی "شام" تحت هیچ شرایط نباید حذف شود، بلکه باید در ابتدای شب صرف شود و باید از خوردن شام در ساعات پایانی شب پرهیز کرد.
معمولا افراد در وعده بعد از ظهر به علت مصرف ناهار و خستگی حاصل از فعالیت روزانه میخوابند که این خواب دارای عوارض شدیدی مانند کوفتگی بدن، سردرد، بیحالی، بیحوصلگی و… است.
یکی از علل نهی ناهار در طب سنتی زمان آن است که هضم غذا برای بدن در این زمان دشوار است.
دلیل دیگر نیاز دستگاه گوارش به استراحت است.
طب جدید میگوید زمان هضم معده حدود ۶ ساعت و روده حدود سه ساعت است. پس از آن تازه به هضم کبدی میرسیم؛ پس بین دو وعده باید حدود ۱۰ ساعت فاصله باشد.
وعده غذایی ظهر، همچنین بلغم و سودا را در بدن زیاد میکند و سبب غلظت خون میشود؛ به همین دلیل در طب سنتی دو وعده مصرف غذا در صبح و نزدیک غروب توصیه شده است.
گرمترین زمان در طول روز، ظهر است و باید در آن ساعت بدن سرد و خنک باشد، در نتیجه صرف غذا موجب تمرکز خون در دستگاه گوارش میشود و انرژی زیادی از دست میرود.
موافقت اعضای شانگهای با سازوکار ورود ایران به این سازمان
پس از رایزنی جمهوری اسلامی ایران با نمایندگان کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای، مراسم امضای صورت جلسه نتایج رایزنیهای ایران و کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای در تاشکند برگزار شد.
در این سند طرف ایرانی تمایل خود را نسبت به تکمیل فرایند کسب وضعیت عضو دائم در سازمان همکاری شانگهای اعلام کرد.
در این مراسم «ولادیمیر ناروف» معاون وزیر امور خارجه جمهوری ازبکستان، روسای نهادهای دائم سازمان همکاری شانگهای، هماهنگ کنندگان ملی کشورهای عضو و همچنین روسا و نمایندگان نمایندگی های دیپلماتیک چین و ایران در تاشکند حضور داشتند.
امضای این صورت جلسه گامی عملی در راستای اجرای تصمیمی بود که سال گذشته سران هشت کشور در اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای در «دوشنبه» برای آغاز روند پذیرش ایران به عضویت این سازمان اتخاذ کردند.
این سند حاکی از آمادگی طرف ایرانی برای عضویت در سازمان و رعایت اهداف و اصول منشور سازمان همکاری شانگهای، معاهدات بینالمللی و اسناد مصوب در سازمان برای کمک به توسعه دوستی و همکاریهای متقابل سودمند با کشورهای عضو است.
در این مراسم «حمید نیرآبادی» سفیر جمهوری اسلامی ایران در جمهوری ازبکستان حضور داشت. وی در سخنانی ضمن تشکر از حمایت کشورهای عضو برای پذیرش کشورمان در این سازمان، چندجانبه گرایی، همکاری جمعی و مبارزه با تروریسم را از ویژگی های متمایز سازمان همکاری شانگهای دانست.
سفیر کشورمان در تاشکند با بیان این که سازمان همکاری شانگهای یک «کلوپ شرقی» است، گفت: مبنای همکاری در این سازمان بهره گیری از ظرفیت های گسترده سازمان در چارچوبی دوستانه و همراه با اجماع است.
مرحله بعدی این روند، امضای یادداشت تعهدات در حاشیه نشست آتی سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای در سمرقند در شهریور ماه سال جاری خواهد بود. پس از آن، سران کشورهای عضو اعطای وضعیت عضویت سازمان همکاری شانگهای به کشورمان را تایید خواهند کرد.
«ولادیمیر ناروف» معاون وزیر امور خارجه جمهوری ازبکستان در سخنان خود به این نکته توجه کرد که ایران از سال 2005 میلادی به عنوان یک کشور ناظر، فعالانه در فعالیت های سازمان همکاری شانگهای مشارکت دارد. این کشور به طور منظم در جلسات نهادهای اصلی و رایزنی در مورد مسائل امنیتی منطقه ای شرکت میکند. به ویژه، ساختارهای ذیصلاح جمهوری اسلامی ایران با ساختار منطقهای ضد تروریستی سازمان همکاری شانگهای ارتباط کاری برقرار کرده و حفظ کرده اند.
وی افزود: ورود کشوری مانند ایران، منطقه «مسئولیت جغرافیایی» سازمان همکاری شانگهای را گسترش میدهد و چشمانداز جدیدی را برای توسعه همکاریهای منطقهای باز میکند.
«ژانگ مینگ» دبیرکل سازمان همکاری شانگهای که در این مراسم به صورت ویدئو کنفرانس شرکت کرد، ضمن تشکر از طرف ازبکستانی که ریاست سازمان همکاری شانگهای را بر عهده دارد و سازماندهی این رویداد را انجام داده است، از همه کشورها به دلیل کار هماهنگ در زمینه نهایی کردن اسناد پذیرش ایران در سازمان همکاری شانگهای قدردانی کرد.
سازمان همکاری شانگهای یک سازمان بین المللی بین دولتی است که در تاریخ 15 ژوئن سال 2001 میلادی در شانگهای چین از سوی قزاقستان، چین، قرقیزستان، روسیه، تاجیکستان و ازبکستان تاسیس شده است.
در نشست سازمان که روزهای 8 و 9 ژوئن سال 2017 میلادی در شهر آستانه پایتخت قزاقستان برگزار شد، هندوستان و پاکستان عضو دائم سازمان همکاری شانگهای شدند.
ترکیه، سریلانکا، ارمنستان، آذربایجان، نپال و کامبوج شریک گفت وگو با این سازمان هستند.































