
emamian
پیام قهرمانی شما پیام امید، نشاط و امکان تحقق کارهای بهظاهر نشدنی است
حضرت آیتالله خامنهای این پیام را برای جامعه، آورده بسیار مهمی خواندند و افزودند: در حالیکه دستگاههای بسیاری مشغول برنامهریزی برای سلب امید و نشاط از جامعه بویژه از جوانان هستند، قهرمانی ورزشکاران ایرانی، پیام امید را به کل جامعه تزریق میکند و این موضوع بسیار ارزشمند است.
ایشان با اشاره به پیامهای کوتاه تشکر خود بعد از قهرمانی ورزشکاران، خاطر نشان کردند: بدانید این پیامها از عمق جان است و قدر و اهمیت حرکت شما را میدانیم.
رهبر انقلاب با اشاره به قهرمانی ورزشکاران با وجود برخی محدودیتها، گفتند: اینکه با وجود این محدودیتها پرچم کشور بالا برده و سکوهای جهانی فتح میشود، نشان از اراده قوی و عزم راسخ است و این عزم، اراده و قهرمانی و امیدآفرینی نه تنها در ورزش بلکه در عرصههای علم، فناوری، هنر و ادبیات نیز وجود دارد که یکی از وظایف مهم مسئولان نشان دادن صادقانه این افتخارآفرینیها است.
ایشان در ادامه به نمونههایی از قهرمانیها و مدال آوریهای ناسالم در ورزش جهان اشاره کردند و افزودند: علاوه بر ناداوریها، رشوه و زد و بندهای سیاسی و استفاده از مواد نیروزا، کسب مدال بهواسطه وطنفروشی و خود فروشی نیز از نمونههای قهرمانیِ ناسالم است.
حضرت آیتالله خامنهای تجلی ارزشهای انسانی و دینی و معنوی در کنار قهرمانی را بسیار ارزشمند خواندند و با اشاره به نمونههایی از این موارد در رقابتهای المپیک و پارالمپیک گفتند: نامگذاری کاروان ورزشی به نام شهیدان بویژه شهید سلیمانی، اهدای مدال از طرف چند قهرمان به شهیدان خاص، استفاده از چفیه بهعنوان نماد ایثار و مقاومت و سجده برآن، رعایت حجاب و پوشش بخصوص استفاده از چادر در پرچمداری کاروان، ابراز عشق و محبت به پرچم ایران، صحنه های نماز خواندن، درآغوش گرفتن حریف مغلوب و صحنه احترام تیم والیبال پارالمپیک به مادر شهید بابایی، جلوههایی از ارزشهای اسلامی و معرّف هویت ملت ایران هستند.
ایشان تأکید کردند: بانوان ورزشکار ایرانی در این رقابتها ثابت کردند که حجاب اسلامی مانع درخشش در عرصه ورزش نیست همانگونه که این موضوع را در عرصههای سیاست و علم و مدیریت نیز ثابت کردهاند.
رهبر انقلاب اسلامی خاطر نشان کردند: حجاب ورزشکاران زن ایرانی، راه را برای ورزشکاران زن کشورهای اسلامی نیز هموار کرده است بهگونهای که اکنون بانوان ورزشکار بیش از ۱۰ کشور اسلامی، با رعایت حجاب در میادین ورزشی حاضر میشوند.
حضرت آیتالله خامنهای موضوع به رسمیت نشناختن رژیم جنایتکار صهیونیستی در میادین ورزشی را موضوعی بسیار مهم دانستند و گفتند: رژیم سفّاک، نسلکُش و نامشروع صهیونیستی تلاش دارد با حضور در میدانهای بینالمللی ورزشی برای خود کسب مشروعیت کند و مستکبرین جهانی نیز به او کمک میکنند اما مسئولان محترم ورزشی و ورزشکاران نباید در این حوزه، به هیچ وجه منفعل شوند.
ایشان با اشاره به اقدامات متقابل رژیم صهیونیستی و حامیانش برای محروم کردن ورزشکاران، تأکید کردند: وزارت ورزش و وزارت امور خارجه و دستگاههای حقوقی باید این موضوع را از راههای حقوقی دنبال و از ورزشکاران کشور و حتی ورزشکاران مسلمان دیگر کشورها همچون ورزشکار الجزایری که اخیراً محروم شد، حمایت کنند.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه ورزشکار سربلند ایرانی نمیتواند بخاطر یک مدال با نماینده رژیم جنایتکار دست بدهد و عملاً او را به رسمیت بشناسد، افزودند: این موضوع سابقه دارد و در گذشته هم ورزشکاران کشورها از مسابقه با نمایندگان رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی امتناع میکردند و بعد از مدتی هم آن رژیم از بین رفت و رژیم صهیونیستی نیز نابود خواهد شد.
حضرت آیتالله خامنهای چند توصیه نیز به مسئولان ورزشی داشتند.
«کیفیسازی ورزش بینالمللی و تکیه به اعزام ورزشکار در رشتههای مدال آور»، «برنامهریزی برای ارتقاء رتبه ایران در المپیک»، «تجلیل از درخشش یک نشان ایرانی پوشاک در المپیک و لزوم حمایت از تولیدکنندگان تجهیزات ورزشی در داخل»، «توجه بیشتر به ورزشهای اصیل ایرانی همچون چوگان و استفاده از این موقعیت برای جذب گردشگران خارجی»، «استفاده از مربیان ایرانی تا جای ممکن»، «رسیدگی جدی به مسائل و مشکلات کاری و معیشتی قهرمانان» و «ارتقاء عدالت ورزشی» جزو توصیههای رهبر انقلاب به مسئولان ورزش کشور بود.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آقای سجادی وزیر ورزش و جوانان گزارشی از کاوران اعزامی ایران به بازیهای المپیک و پارالمپیک، مدالهای کسبشده و جایگاه کشورمان در این رقابتها بیان کرد.
همچنین خانم هاشمیه متقیان قهرمان پارالمپیک در پرتاب نیزه و آقای جواد فروغی قهرمان المپیک در تیراندازی، نکات و پیشنهادهایی درباره حمایت برابر از قهرمانان، توسعه فعالیتهای فرهنگی در ورزش، و بومیسازی ورزش قهرمانی بر اساس مناطق، بیان کردند.
رئیسی: ایران به زیرساخت های اقتصادی آسیا متصل می شود/ درباره افغانستان اجماع ایجاد کردیم
رئیس جمهور در سفر به تاجیکستان علاوه بر حضور و سخنرانی در اجلاس سران کشورهای سازمان همکاری شانگهای، با روسای جمهور ازبکستان، بلاروس، قزاقستان و ترکمنستان و نخست وزیران پاکستان، ارمنستان و تاجیکستان دیدار کرد.
دکتر رئیسی همچنین در جمع ایرانیان مقیم تاجیکستان حضور یافته و در جمع آنان سخنرانی کرد.
حضور در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه ملی تاجیکستان از دیگر برنامه های رئیس جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان بود که در این مراسم دکترای افتخاری این دانشگاه به دکتر رئیسی اعطا شده و وی به عنوان عضو افتخاری هیات علمی این دانشگاه انتخاب شد.
حجت الاسلام رئیسی همچنین با حضور و سخنرانی در اجلاس پیمان امنیت دستهجمعی با موضوع افغانستان که در حاشیه نشست سران سازمان شانگهای برگزار شد، دیدگاه های جمهوری اسلامی ایران را درخصوص افغانستان تشریح کرد.
در بیست و یکمین نشست سران سازمان شانگهای که به میزبانی تاجیکستان برگزار شد، درخواست تبدیل عضویت کشورمان از عضو ناظر به عضو اصلی سازمان شانگهای از سوی همه اعضای اصلی مورد قبول قرار گرفت و ایران نهمین عضو اصلی این سازمان مهم منطقهای شد.
مهمترین دستاورد این سفر تبدیل عضویت جمهوری اسلامی ایران از عضو ناظر به عضو اصلی با اجماع هر ۸ عضو سازمان منطقهای شانگهای بود.
ایران از سال ۲۰۰۵ که به عنوان عضو ناظر در سازمان شانگهای پذیرفته شده بود، درخواست تبدیل عضویت داشت که بالاخره در اولین حضور آیتالله رئیسی در نشست سران این اجلاس به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران این درخواست مورد پذیرش قرار گرفت.
عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای یک موفقیت دیپلماتیک بود
دکتر سید ابراهیم رئیسی عصر شنبه در بازگشت از سفر سه روزه به کشور تاجیکستان در تشریح دستاوردهای این سفر، اظهار داشت: عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای که در اجلاس تاجیکستان انجام شد، یک موفقیت دیپلماتیک بود.
رئیس جمهور با بیان اینکه سفر به تاجیکستان ابعاد مختلفی داشت، گفت: یکی از ابعاد این سفر اجرایی کردن سیاست خارجی دولت در زمینه دیپلماسی اقتصادی و سیاست همسایگی بود که شاهد فصل نوینی از روابط با کشور تاجیکستان خواهیم بود.
رئیس جمهور افزود: حضور جمهوری اسلامی ایران به عنوان عضو اصلی سازمان شانگهای یک ارتباط اقتصادی قوی را برای مردم کشورمان رقم میزند که به معنای اتصال ایران به زیرساختهای اقتصادی آسیا و منابع پایدار ناشی از آن است.
رئیسی با تاکید بر اینکه وزارت امورخارجه و دیگر وزارتخانههای مسئول باید بسترهای لازم برای استفاده از این فرصت جدید را هر چه سریعتر فراهم کنند، اظهار داشت: اتصال به منابع زیربنایی اقتصادی آسیایی فرصتی ارزشمند برای جمهوری اسلامی ایران است.
دکتر رئیسی دستاورد دیگر سفر خود به تاجیکستان را برگزاری دیدارهای دوجانبه با سران کشورهای منطقه عنوان و تصریح کرد: در دیدار رسمی که با رئیس جمهور و مقامات تاجیکستان داشتیم توافق کردیم که فصل نوینی در روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دو کشور آغاز شود. مشکلاتی در مسیر گسترش روابط ایران و تاجیکستان وجود داشته که مقرر شد مقامات اجرایی دو کشور این مشکلات را برای ورود به فصل جدید روابط برطرف کنند.
رئیس جمهور ادامه داد: همچنین در دیدار با رئیس جمهور ترکمنستان نیز توافق کردیم که فصل جدیدی در عرصه روابط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دو کشور رقم بخورد.
حجت الاسلام رئیسی شرکت در نشست امنیت دستهجمعی با موضوع افغانستان در حاشیه نشست سران سازمان شانگهای را دیگر دستاورد این سفر برشمرد و خاطرنشان کرد: در این نشست مواضع جمهوری اسلامی ایران درباره افغانستان تبیین شده و تلاش شد یک اجماع منطقهای پیرامون این مواضع ایجاد شود که خوشبختانه این اجماع حاصل شد.
رئیس جمهور افزود: با دیدارهایی که با سران کشورهای منطقه برگزار شد روسای این کشورها نیز به این نتیجه رسیدند که باید پیرامون مواضع جمهوری اسلامی ایران درباره افغانستان یک اجماع ایجاد شود و با همان سطح از حساسیتی که ایران نسبت به افغانستان دارد، کار به شکلی دنبال شود که حکومتی فراگیر با مشارکت همه اقوام و گروهها در این کشور تشکیل شود که بتواند همه مردم خوب و عزیز افغانستان را نمایندگی کند.
دکتر رئیسی ابراز امیدواری کرد دستاوردهای این سفر که در راستای اجرایی کردن سیاست خارجی دولت سیزدهم بود، بتواند گامهای عملی مؤثر در جهت رشد اقتصادی کشور بردارد و فعالان اقتصادی کارآفرینان و سرمایهگذاران و مردم بتوانند از این فرصت و منافع حاصل از آن در عمل و اجرا بهرهمند شوند.
امضای اسناد بیستویکمین نشست سران شانگهای با تأیید عضویت دائم ایران
بیستو یکمین نشست سران سازمان همکاری شانگهای با تأیید سند عضویت ایران به کار خود پایان داد.
این نشست امسال به میزبانی «دوشنبه» پایتخت تاجیکستان برگزار شد.
«حسین امیرعبداللهیان» وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران پیش از پایان این نشست اعلام کرد که سند عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای به تایید سران رسید.
امیرعبداللهیان در صفحه توئیتر خود نوشت: «با کمال خرسندی اکنون سند عضویت دائم ج. ا. ایران در سازمان همکاری شانگهای در شهر دوشنبه با حضور رییس جمهور محترم کشورمان به تایید سران رسید».
وی همچنین افزود: «این عضویت راهبردی تاثیر مهمی بر روند همکاری های همه جانبه ایران در راستای سیاست همسایگی و آسیا محور دارد».
بر اساس این گزارش، صورتجلسه مکتوب عضویت ایران در شانگهای به امضای سران نشست رسیده و مفاد آن منتشر خواهد شد.
جمهوری اسلامی ایران در بیست و یکمین اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای به طور رسمی به عضویت کامل اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای درآمد.
در این اجلاس سران ایران، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان، بلاروس، پاکستان، ترکمنستان و ازبکستان حضور دارند و روسای جمهوری روسیه، چین، هند و مغولستان نیز به صورت آنلاین در این نشست شرکت کرده اند.
رئیسی در اجلاس پیمان امنیت جمعی افغانستان: راه حل مسائل افغانستان تنها از طریق گفت و گو بین افغانها امکان پذیر است
حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی ظهر جمعه طی سخنانی دراجلاس پیمان امنیت جمعی افغانستان که در حاشیه بیست و یکمین نشست سران کشورهای سازمان همکاری شانگهای در دوشنبه پایتخت تاجیکستان برگزار شد، اظهارداشت: تاریخ افغانستان درس بزرگی درباره مقاومت مردم این کشوردر برابر حضور دخالت خارجی به ما میدهد، مردم افغانستان ثابت کردند که نمیپذیرند کشوری خارجی سرنوشت آنها را رقم بزند.
رئیسی با بیان اینکه کشورهای همسایه مسئولیت بسیار مهمی در این برهه تاریخی افغانستان دارند، تصریح کرد: ما باید شرایطی را فراهم کنیم تا مردم و گروه های این کشور بتوانند تعاملی مثبت و مسالمت آمیز داشته باشند و بتوانند مسیر آینده کشور خود را به درستی ترسیم کنند.
رئیس جمهور تاکید کرد: ما معتقدیم زمانی صلح در افغانستان پایدار خواهد شد که دولت و ارکان حاکمیت بازتاب دهنده ترکیب جامعه افغانستانی باشد و تمامی اقوام و گروههای این کشور به طور واقعی احساس کنند شراکتی اثرگذار و متناسب با وزن خود در دولت دارند و حاکمیت مبتنی بر رای و نظر مردم است.
متن کامل سخنان حجت الاسلام رئیسی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین و صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّد وَ آلِهِ الطَّاهِرِین و صحبه المنتجبین
تشکر میکنم از جناب آقای امام علی رحمان رئیس محترم جلسه، افغانستان در روزهای پرالتهابی به سر میبرد دولت این کشور به صورت یکباره در کمتر از دو هفته فروپاشید آن هم به رغم حضور نظامی ۲۰ ساله آمریکا در افغانستان، حضور آمریکا در افغانستان دستاوردی جز افزایش بیثباتی، رشد تروریسم، افزایش تولید مواد مخدر، گسترش جرم و جنایت، نابودی زیرساختهای اقتصادی، رنج و درد و هزاران داغ برای خانوادههای مظلوم افغانستان نداشت. خون هزاران سرباز آمریکایی و اروپایی را نیز به هدر داد، سقوط پرشتاب دولت افغانستان به خوبی نشان داد که ساختارهایی که امریکا ایجاد کرد سخت، سست و بنیان است و این تجربه دردناک برای افغانستان و کشورهای منطقه و جهان بود.
همکاران محترم ما معتقدیم زمانی صلح در افغانستان پایدار خواهد شد که دولت و ارکان حاکمیت بازتاب دهنده ترکیب جامعه افغانستانی باشد و تمامی اقوام و گروههای این کشور به طور واقعی احساس کنند شراکتی اثرگذار و متناسب با وزن خود در دولت دارند و حاکمیت مبتنی بر رای و نظر مردم است. نادیده انگاشتن مردم و ضرورتهای سیاسی و اجتماعی ناشی از نقش فعال مردم خسارت بار بوده علاوه بر خودِ افغانستان زیانهایش متوجه همسایگان و کشورهای منطقه نیز خواهد شد.
تاریخ افغانستان درس بزرگی درباره مقاومت مردم افغانستان در برابر حضور دخالت خارجی به ما میدهد، مردم افغانستان ثابت کردند که نمیپذیرند کشوری خارجی سرنوشت آنها را رقم بزند.
ما کشورهای همسایه مسئولیت بسیار مهمی در این برهه تاریخی افغانستان داریم ما باید شرایطی را فراهم کنیم تا مردم و گروههای این کشور بتوانند تعاملی مثبت و مسالمت آمیز داشته باشند و بتوانند مسیر آینده کشور خود را به درستی ترسیم کنند.
نشست کشورهای همسایه افغانستان در هشتم سپتامبر و نشست وزرای خارجه ا یران، روسیه، چین و پاکستان برای بررسی تحولات افغانستان پیام رسایی به مردم افغانستان است. مردم منطقه و تمام جهانیان که راه حل مسائل افغانستان تنها از طریق گفت و گو بین افغانها و به مدیریت افغانها امکان پذیر است.
همکاران عزیز جامعه جهانی به طور عام و کشورهای منطقه به طور خاص در این برهه حساس مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی مهمی بر عهده دارند نخست بسیج تمامی امکانات کشورها در راستای حمایت و پشتیبانی از شکل گیری اجماع داخلی میان جریانهای مختلف افغان، ترغیب همه طرفها به بازگشت به میز مذاکره و حل موضوع است.
دوم ارائه کمکهای سازمان یافته بشردوستانه به مردم افغانستان، بسیاری از مردم از روی اراده یا اجبار آواره شدند امروز در ایران اسلامی ما بیش از ۳ میلیون مهاجر افغانستانی داریم که اینان مهمانان جمهوری اسلامی هستند.
سوم با توجه به تحولات جاری در افغانستان موج جدیدی از آوارگان افغان به سوی کشورهای همسایه هجوم آوردند، مدیریت این جمعیت انبوه و ممانعت از سرازیر شدن آنها به سایر کشورها، علاوه بر تشریک مساعی منطقهای نیازمند کمک جدی نهادهای بینالمللی و کشورهای کمک کننده است.
چهارم رفتارهای یکجانبه و غیر سازنده برخی بازیگران که مسئولیت قطعی در ایجاد شرایط کنونی دارند، میتواند اجماع منطقهای و بینالمللی مورد نیاز برای پیشبرد روند صلح افغانستان را مخدوش نماید. در این میان لزوم نقش آفرینی سازمان ملل درخصوص بحران افغانستان نیز نباید فراموش شود.
این روزها گزارشهای نگران کنندهای از حضور افراد وابسته به گروههای تروریستی چند ملیتی از جمله داعش در افغانستان دریافت شده است که بیش از گذشته خطر ایجاد کانونی برای صدور ناامنی به منطقه و جهان را برجسته میکند و همگان را نگران شکل گیری همگرایی بین جریانهای تکفیری، افراطیگری در افغانستان با گروههای مشابه در منطقه آسیای مرکزی، عراق، سوریه و دیگر کشورها میکند.
همکاران عزیز مساله افغانستان پیچیده اما شناخته شده است و راه حلها غامض اما در دسترس هستند، همه ما باید دوستانمان در افغانستان را به پیگیری راه حلها ترغیب و آنها را برای رسیدن به نتیجه مطلوب و مورد قبول همه طرفها کمک و همراهی نماییم.
جمهوری اسلامی ایران آمادگی دارد تا همچون گذشته تمامی امکانات خود را برای کمک به پیشبرد مذاکرات بینالافغانستانی و روند صلح در اختیار مردم افغانستان قرار داده و برای مدیریت تهدیدات احتمالی با کشورهای منطقه همکار و همراه باشد، منطقهای همگرا و باثبات و افغانستان امن، توسعه یافته، سعادتمند، آرزوی ملت و دولت ایران برای یکایک مردمان این جغرافیاست.
متشکرم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ورود محموله سوخت به لبنان؛ شکست آمریکا و اسرائیل و پیروزی محور مقاومت
عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه رأی الیوم در تحلیلی نوشت: هیبت آمریکا در لبنان به پایینترین حد خود رسیده است. دوروتی شیا، سفیر قلدر آمریکا که معتقد بود حاکم فعلی لبنان است و میتواند هرکس را خواست پایین بیاورد و هر کس را خواست بالا ببرد پرچم تسلیم را با اکراه بالا برد و بعد از اظهارات سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان که اعلام کرد نفتکش مذکور وارد سوریه و محموله آن بارگیری شده و مازوت پنجشنبه به عنوان هدیهای برای طرفهایی که نیاز بیشتری دارند مثل بیمارستانها و پرورشگاهها توزیع میشود، ناپدید شد.
سید حسن نصرالله درحالی این سخنان را گفت که لبخند پیروزی بر چهرهاش نمایان بود؛ رهبری حکیمانه، قدرت و جسارت و اتخاذ تصمیمات مهم و اجرای آن براساس محاسبات دقیق دقیقا کاری است که سید حسن نصرالله کرد. زمانی که برای هزارمین بار گفت که او حرف میزند و عمل میکند و مسائل انسانی مردم سوریه را بر مسائل دیگر ترجیح میدهد.
زمانی که این مردم گرسنه میشوند و نانواییهایشان از کار میافتد و بیمارستانهایشان به خاطر نبود مازوت بسته میشود و داروخانهها به دلیل محاصره دارو ندارند مردم لبنان کسی را پیدا نمیکنند که به سرعت برای نجاتشان و توقف رنجهایشان گام بردارد جز سید حسن نصرالله و حزب الله. در این میان اما برخی رو به سمت دیگر برده و از رنج مردم سواستفاده میکنند و منتظر انفجار جنگ داخلی هستند که به دستور اربابانشان برای آن برنامه ریزی میکنند.
این پیروزی سه جانبه و عظیم علیه آمریکا و رهبری و سفیر آن و تحریمهایش و پیروزی برای سه طرفی بود که تحت تحریمها هستند؛ ایرانی که نفتکشهای حامل مازوت را فرستاد، سوریه که با قانون سزار مواجه است و بنادرش را برای استقبال از این نفتکش باز کرد و نصرالله که متعهد شد از آن در برابر هرگونه تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی حمایت کند.
این نفتکش حامل مازوت ایرانی که با موشکهای محور مقاومت حمایت میشد و تانکرهایش را برای محاصره شدگان گرسنه در لبنان میبرد آغازی برای ورود کشتیهای دیگر و شکستهای دیگری برای محور قلدرانه آمریکا است که پرچمهایش را پایین کشیده و به دنبال جایگزینهایی(گاز مصر و برق اردن) در وقت تلف شده است.
از لحظهای که نجیب میقاتی، نخست وزیر مکلف لبنان از ورود این نفتکشها استقبال کرد به دو مسئله اصلی پی بردیم. اول اینکه دولت لبنان به محض رسیدن نفتکشها تشکیل خواهد شد و رأی اعتماد پارلمان را خواهد گرفت و کشور در مسیر بهبود طولانی مدت قرار خواهد گرفت.
سید حسن نصرالله و حزبش کارشناس سوخت نیستند بلکه تخصصشان ایستادن در خندق مقاومت علیه اشغالگران و پروژههای توطئه طلبانه آمریکا است. مسئله مهم تر اینکه او قبل از آن که یک رهبر باشد در کنار رنج مردم لبنان است؛ تمام مردم لبنان.او تأکید دارد که این مازوت برای تمام لبنانیهاست و برای فقرا مجانی است و با قیمتی کمتر از قیمت دیگران داده خواهد شد مثل طبقه مرفهین که ثروتهای کشور را غارت کردند و شروط صندوق بین المللی پول را تأیید و یارانه کالاهای اساسی را لغو کردند تا رنج و مشکلات فقرا را افزایش دهند.
رساندن سوخت به مردم صبور لبنان و شکستن محاصره یکی از انواع جهاد و مقاومت است و مردان سرسخت در زمان سخت خود را نشان میدهند.
دشمن آمریکایی و اسرائیلی تنها زبان زور را میفهمند برای همین محور مقاومت و مردانش در فلسطین، لبنان، سوریه، یمن، عراق و ایران پیروز میشوند. گوارای مردم لبنان باشد بازگشت برق و باید از مردانی که حرف زدند و به آن عمل کردند تشکر کنیم و برای دورتی شیا از پیامدهای شوکی که به او وارد شده شفای عاجل بخواهیم.
رئیسی: به دنبال مذاکرات نتیجه بخش هستیم و مذاکره را برای مذاکره نمیخواهیم
آیت الله سید ابراهیم رئیسی صبح امروز جمعه در دومین روز از سفر به تاجیکستان، در دیدار "قاسم توقایف" رئیس جمهور قزاقستان که با حضور وی در اقامتگاه رئیس جمهور کشورمان برگزار شد، تحولات افغانستان را موضوع مشترک همه کشورهای منطقه عنوان کرد و افزود: مشکلات افغانستان صرفا با تشکیل دولتی فراگیر و با مشارکت همه اقوام و گروهها که بتواند صلح و ثبات را در این کشور برقرار کند و پرهیز کشورهای خارجی از مداخله در امور افغانستان حل و فصل خواهد شد.
رئیس جمهور با بیان اینکه ایران به دنبال حل و فصل مسئله هستهای از طریق گفتگو است، تاکید کرد: البته چنانکه پیش تر نیز اعلام شده است، مذاکره را برای مذاکره نمی خواهیم و به دنبال مذاکراتی هستیم که به حل مسئله و رسیدن به نتیجه منجر شود.
رئیس جمهور قزاقستان نیز در این دیدار با بیان اینکه کشورش علاقمند به تقویت روابط و تعاملات خود به ویژه در عرصه اقتصادی با جمهوری اسلامی ایران است، اظهارداشت: خطوط ارتباطی و ترانزیتی با محوریت بندر چابهار می تواند محور توسعه روابط اقتصادی بین ایران و کشورهای آسیای میانه باشد.
قاسم توقایف افزود: قزاقستان هم کاملا با نظر جمهوری اسلامی ایران موافق بوده و تشکیل دولت فراگیر با مشارکت همه گروه ها و اقوام را تنها راهکار حل و فصل مسائل و مشکلات افغانستان می داند.
نفاق در قرآن و منافق در جامعه اسلامی
خطر منافقان برای هر جامعه از خطر هر دشمنی بیشتر است چرا که از یک سو شناخت آنها غالباً آسان نیست و از سوی دیگر دشمنان داخلی هستند و گاه چنان در تارو پود جامعه نفوذ می کنند که جدا ساختن آنها کار بسیار مشکلی است و از طرفی روابط مختلف آنها با سایر اعضاء جامعه، کار مبارزه را با آنها شوار می سازد. افراد دو چهره كه معمولا به حسب ويژگي هاي شخصيتي به دنبال منافع فردي، گروهي و باندي خود هستند، از منظر قرآن داراي ويژگي هايي اند كه به راحتي قابل شناسايي مي باشند. اين نوشتار به صورت مختصر و با نگاهي اجمالي در پي نشان دادن بخشي از ادبيات و چهره دوچهرگان(منافقان) از منظر قرآن مجيد مي باشد. مسلمانان براي شناخت دقيق راه هاي زندگي در جامعه كه نيازمند آگاهي از هويت فكري افراد مختلف به ويژه مدعيان تصدي در امورات عمومي و موثر بر زندگي مردم اند، اگر به اخبار و راهنمايي هاي قرآن بيشتر توجه نمايند، معيارهاي شناخت دقيق و موشكافانه اي را استخراج خواهند كرد كه مي تواند آنان را در پيشبرد اهداف بلند زندگي اجتماعي موفق نمايد. و خطر منافقین در هر جامعه ای هشداری است که باید مردم و مسولین با دقت نظر نسبت به عملکرد آنان حساس باشند.
مقدمه
افراد دوچهره كه معمولا به حسب ويژگي هاي شخصيتي به دنبال منافع فردي، گروهي و باندي خود هستند نه منافع عموم و منافع ملي، از منظر قرآن داراي ويژگي هايي اند كه به راحتي قابل شناسايي مي باشند. اين نوشتار به صورت مختصر و با نگاهي اجمالي در پي نشان دادن بخشي از ادبيات و چهره دوچهرگان(منافقان) از منظر قرآن مجيد مي باشد.هر زمان که حق قدرت می گیرد، گروهی منافع خود را در ضرر می بینند و با توجه به اینکه توانایی مقابله با حق را ندارند، دست به اقداماتی غیر اخلاقی می زنند و درظاهر با مردم هستند ولی در اصل، برعکس جهت حرکت حق عمل می کنند و بدون اینکه متهم به مقابله و مبارزه با حکومت اسلامی باشند کار شکنی می کنند. ولی افراد مسلمان باید زیرک و باهوش باشند، تا قربانی ساده لوحی خویش نشوند و با استفاده از قرآن و زندگی نامه پیامبراکرم(ص) که بهترین الگو برای ما مسلمانان است، بهترین راه برخورد با این افراد را بفهمند وعمل کنند. در این تحقیق ابتدا به معنا و مفهوم منافقین پرداخته و سپس در مورد صفات منافقین و نحوه پیدایش نفاق و ویژگی های منافقین اشاره کرده ایم. تا هرچه بهتر این افراد را بشناسیم و بدانیم که چگونه با آنها رفتار کنیم تا از طرف آنها ضرری به ما نرسد.
نفاق رفتاری است ناشی از انگیزههای مادی و دنیوی؛ در چنین حالتی بشر به راستی و از درون به امری معتقد نیست بلکه از روی انگیزه های خاص تظاهر به اعتقاد می نماید.در ریشهیابی نفاق و رفتار منافقان به این نتیجه میرسیم که اهل نفاق انگیزههای مختلفی داشتهاند و عوامل گوناگون منشأ نفاق و رفتار منافقانه است.
صفات اخلاقی و شخصیتی از صفات منافق
براستی که بیماری نفاق از سایر بیماری های دیگر خطرناکتر است که سرانجام انسان را در روز قیامت معلوم و مشخص می سازد، امروزه یه خاطر پایبند نبودن مردم به ایمان و نبود تقوا نفاق به صفت بسیاری از مردم تبدیل شده است. و دعوتگران و علما و جانشینان پیامبر-صلی الله علیه وسلم- باید بدانند که چنانچه رهبر و قائد ما به سه طیف (ایمانداران واقعی و کفار و منافقان) روبرو بود، آنان نیز با این سه طیف در جامعه روبرو هستند. صفات ایماندار واقعی و کفاری که کفرشان صریح است برای همگان محرز و مشخص می باشد، آنچه که نامعلوم و مشخص است منافقانند که باید تلاش کنند تا آنان را بشناسند چرا که شناخت و معرفت نیمی از مشکل را حل می سازد.
اقسام نفاق
۱.نفاق ایمان و عقیده،
چنین نفاقی انسان را از دایره ی مسلمانی خارج و صاحب چنین نفاقی در اسفل سافلین جهنم قرار می گیرد. چنانچه خداوند متعال فرموده:«إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْک الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً»[نساء/۱۴۵] بیگمان منافقان در اعماق دوزخ و در پائین ترین مکان آن هستند و هرگز یاوری برای آنان نخواهی یافت(تا به فریادشان رسد و آنان را برهاند). منافق کسی است که به طور پنهان پیام پیامبر-صلی الله علیه وسلم را –که دین خداوند می باشد- دروغ پندارد، یا اینکه کتابهای آسمانی و فرشتگان، و یا اصلی از اصول ایمان را دروغ پندارد چنین کسی منافق است. چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ؛ یخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَ مَا یخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یشْعُرُونَ ؛ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کانُوا یکذِبُونَ»[بقره/۸-۱۰] در میان مردم دسته ای هستند که می گویند: ما به خدا و روز رستاخیز باور داریم. در صورتی که باور ندارند و جزو مؤمنان بشمار نمی آیند.(اینان به نظرشان) خدا و کسانی را گول می زنند که ایمان آورده اند، در صورتی که جز خود را نمی فریبند ولی نمی فهمند. در دل هایشان بیماری(حسودی و کینه توزی با مؤمنان) است و خداوند(نیز با یاری دادن و پیروز گرداندن حق) بیماری ایشان را فزونی می بخشد، و عذاب دردناکی(در دنیا و آخرت) به سبب دروغگوئی و انکارشان در انتظارشان می باشد.[۱]
۲.نفاق در عمل
چنانچه پیامبر-صلی الله علیه وسلم در صحیحین فرموده اند:«آیةُ الْمُنَافِقِ ثَلَاثٌ إِذَا حَدَّثَ کذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ» نشانه منافق سه است: هرگاه حرف بزند دروغ می گوید و اگر وعده داد خلاف وعده می کند واگر امانتی به او سپرده شود در امانت خیانت می کند.
شاخصه منافقین در قرآن کریم
۱.دروغ گفتن
ابن تیمیه رحمه الله می گوید که دروغ گفتن از جمله ارکان کفر است. خداوند در قرآن کرین هرگاه از نفاق بحث کند فورا همراه آن از دروغ بحث می کند و همچنان هرگاه از دروغ بحث کند بلافاصله از نفاق بحث می کند. چنانچه می فرماید:«وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ»[منافقون/۱] خدا گواهی می دهد که منافقان در گفته خود دروغگو هستند(چرا که به سخنان خود ایمان ندارند)دروغ فرقی نمی کند که به صورت جدی یا شوخی یا برای فریب و انجام دادن کاری باشد شاخه ای از نفاق است.
۲.پلید بودن در قول دادن به کسی
دلیل این صفت فرمایش پیامبر-صلی الله علیه و سلم- می باشد که می فرماید:«اذا عاهد غدر» روایت بخاری؛ یعنی هرگاه پیمانی با کسی ببندد پیمان شکنی می کند. هر کس به مسلمانی و حتی کافری پیمان دهد یا اینکه به همسر و یا پسر یا رفیق خود پیمانی دهد و بدون هیچ معذرتی شرعی پیمان و قول را به جا نیاورد و خیانت کند چنین عملی رکنی از ارکان نفاق است و چنین کسی علیه خود شهادت می دهد که وی منافق است.
۳.خلاف وعده عمل کردن
هرکس به مسلمانی وعده دهد ولی در موقع خود آن را به جا نیاورد یا اینکه کسی به تو وعده داد که در ساعت فلان در فلان مکان همدیگر را ببینیم ولی بدون عذر شرعی آن را به جا نیاورد بدان که چنین شخصی علامتی از نفاق در درونش وجود دارد.(فرق بین خلاف وعده و پلید بودن در قول این است که مثلا شخصی به کسی قول دهد که فلان کار را انجام دهد یا فلان گناه را ترک کند ولی نه کار را انجام دهد و نه فلان کار را ترک کند این پلید بودن در قول است و لی خلاف وعده این است که شخصی به کسی وعده دهد در فلان وقت پیش تو می آیم و در موعد مقرر حضور پیدا نکند این خلاف وعده است.
۴.سستی در عبادات
چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَإِذَا قَامُواْ إِلَی الصَّلاَةِ قَامُواْ کسَالَی»[نساء/۱۴۲] منافقان هنگامی که برای نماز برمی خیزند، سست و بی حال به نماز می ایستند.
اگر کسی برای نماز خواندن یا برای صف اول یا برای ذکر و یاد خدا و یا برای دعوت اسلامی و یا برای هر نوع خیر و احسانی تنبل و سست بود و سستی می کرد بدان که چنین کسی در درونش وسوسه ی شیطان وجود دارد و شیطان می خواهد در درونش لانه کند. پس باید هوشیار باشد کسی که دو رکعت نماز می خواند به این معنا نیست که دیگر از نفاق دور است. چرا که منافقان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم همراه پیامبر نماز می خواندند ولی نماز را با سستی و تنبلی انجام می دادند. از ابو هریره روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند:«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ إِنَّ أَثْقَلَ الصَّلَاةِ عَلَی الْمُنَافِقِینَ صَلَاةُ الْعِشَاءِ وَصَلَاةُ الْفَجْرِ وَلَوْ یعْلَمُونَ مَا فِیهِمَا لَأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْوًا» رواه البخاری. سخت رین نماز برای منافق نماز عشاء و صبح است و اگر می دانستند که این دو نماز چقدر ثواب دارد آن را انجام می دادند اگر چه با چهار دست و پا باشد.
۵.ریا در عبادات
خداوند متعال می فرماید: «یرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ یذْکرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً»[نساء/۱۴۲] با مردم ریا می کنند(و نمازشان به خاطر مردم است؛ نه به خاطر خدا) و خدای را کمتر یاد می کنند و جز اندکی به عبادت او نمی پردازند. ریا چگونه است: ریا این است که در جلو چشم مردم خود را نشان دهد که شخصی متقی است، و هر گاه تنها باشد به سرعت نمازش را بخواند، و هر گاه در مجلسی حضور داشته باشد ادب و عبادت و زهد از خود نشان دهد و اگر جدا شد بر عکس عمل کند پس هر کس هر عملی را به خاطر غیر خدا انجام دهد بادنید که ریا کار است و ریا نیز خود شرک است چنانچه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:« الریاء شرک» رواه احمد با سند جید و ابن ماجه.
۶.با عجله نماز خواندن( و یا به تاخیر نماز خواندن)
چنانچه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:«یقُولُ تِلْک صَلَاةُ الْمُنَافِقِ یجْلِسُ یرْقُبُ الشَّمْسَ حَتَّی إِذَا کانَتْ بَینَ قَرْنَی الشَّیطَانِ قَامَ فَنَقَرَ أَرْبَعًا لَا یذْکرُ اللَّهَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا»علا بن عبدالرحمن وارد خانه ی انس بن مالک در بصره شد وقتی که از نماز ظهر فارغ شد در حالی خانه اش نزدیک به مسجد بود گفت بلند شوید و نماز عصر را بخوانید بلند شدیم و نماز عصر را خواندیم وقتی که نمازمان تمام شد گفت از رسول خدا شنیدم که می گفت چنین نمازی نماز منافقان است که به انتظار خورشید می نشنند تا اینکه شیطان آنان را فریب می دهد سپس بلند می شوند و به سرعت چهار رکعت نماز می خوانند و در آن جز اندکی یاد خدا نمی کنند.
نماز خواندن با عجله که هیچ گونه خشوع و خضوع و ترسی از خداوند در آن نباشد و همچنان کم ماندن در نماز و ذکر و یاد خداوند کم کردن در نماز و نبود هیبت و ترس از خداوند از جمله نشانه های منافق است.
۷. کم کردن یاد و ذکر خدا
منافقان یاد و ذکر خدا می کنند ولی خیلی کم چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَلاَ یذْکرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً» [نساء/۱۴۲] و خدای را کمتر یاد می کنند و جز اندکی به عبادت او نمی پردازند.
توجه: در این آیه خداوند متعال نفرموده اند که یاد خدا نمی کنند بلکه فرموده که کم یاد خداوند می کنند.
ز ابن صلاح شهرزوری که محدثی شافعی است پرسیدند که حد و مرز یاد خدا چقد است؟ وی نیز فرمود: هر کس اذکاری را که از پیامبر نقل شده را بخواند این نشانه ی یاد خدا بسیار کردن است. و همچنین هر کس اذکار بعد از نماز صبح و مغرب و دعاهای موقع خوردن و آشامیدن و بیدار شدن و رعد و برق و باران و ورود و خروج از مسجد را بخواند چنین کسی بسیار یاد خداوند می کند. بهترین کتاب ذکر و دعا «الأذکار» امام نووی و «الوابل الصیب» ابن قیم جوزی و«الکلم الطیب» ابن تیمیه است.
۸.طعنه زدن به مسلمانان
از نشانه های منافق طعنه زدن به ایمانداران است و آنقدر که بد گویی مسلمانان می کند از یهود و مسیح و … بدگویی نمی کند و مسلمانان را مورد شوخی و مسخره قرار می دهد.
۹.شوخی با قرآن و سنت
از نشانه های دیگر منافقان این است که به قرآن و سنت شوخی می کنند چنانچه قرآن می فرماید:«قُلْ أَبِاللّهِ وَآیاتِهِ وَرَسُولِهِ کنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ؛ لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ کفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکمْ»[نساء/۶۵ و۶۶]. بگو: آیا به خدا و آیات او و پیغمبرش می توان بازی و شوخی کرد؟ ! (بگو: با چنین معذرتهای بیهوده) عذرخواهی نکنید. شما پس از ایمان آوردن، کافر شده اید. خداوند متعال این آیات را در مورد منافقانی نازل کرد که همراه پیامبر صلی الله علیه وسلم نماز می خواندند و روزه می گرفتند و جهاد می کردند.ولی وقتی یکدیگر را می دیدند و با هم می نشستند یکی از آنان می گفت هیچ کس را ندیده ام که به اندازه ی این اصحاب در فکر سیر کردن شکم باشد و ترسو باشد و نیز می گفتند که آیا این پیامبر با این چند نفر پرخور و ترسو می خواهد جهاد کند. سرانجام خداوند متعال این منافقان را کافر به حساب اورد و انان را رسوا کرد.شوخی کردن به لباس و مسواک و ریش و شکل و شمایل مسلمانان از نشانه های منافق است و انسان را کافر می کند.
۱۰.قسم دروغ
خداوند متعال می فرماید:«اتَّخَذُوا أَیمَانَهُمْ جُنَّةً»[منافقون/۲] آنان سوگندهای(دروغین) خود را سپری(برای رهائی از گرفتار آمدن به دست عدالت، و پوشاندن چهره واقعی خویش) می گردانند،
اگر از منافقی چیزی درخواست کنی بلا فاصله سوگند می خورد و آسان ترین چیز نزد منافق سو گند خوردن به دروغ است. مثلا یکی را غیبت می کند و بعد آن شخص می فهمد که فلانی او را غیبت نموده است. به او می گوید چرا چنین گفته ای؟ او نیز می گوید بخدا چنین حرفی نزده ام. یا به دروغ می گوید به کسی که تو محبوبترین کس نزد من هستی ولی در واقع دروغ می گوید وسوگند را وسیله ی تبرئه ی خود می کند. پس از جمله نشانه های بارز یک منافق این است که از همه کس بیشتر قسم می خورد.
۱۱. بخشش مال، جهت رسیدن به اهداف خود
منافق مال می بخشد ولی از قلب دوست ندارد و یا اینکه خیر و حسنات دارد حتی مسجد می سازد ولی به خاطر شهرت است و درونا دوست ندارد ولی مسلمان وقتی که می بخشد وبخشش می کند شرح صدر پیدا می کند و شکر خدا می کند.
۱۲.سر به زیر کردن مسلمانان و کوچک شمردن آنان
از جمله نشانه های منافقان این است که مسبمانان را بی اهمیت در نظر بگیرد و هر وقت بحث کند می گوید که کافر از مسلمان بهتر و قوی تر است و با شوخی می گوید که آیا مسلمانان می توانند با آمریکا که دارای سلاح اتمی است جنگ کنند؟ و می گوید نمی توانند.
منافق می گوید که ما مسلمانان همیشه در هلاکت و ناخوشی به سر می بریم ولی نمی داند که خداوند متعال بندگان خود را پیروز می گرداند چنانچه می فرماید: «إِن ینصُرْکمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکمْ وَإِن یخْذُلْکمْ فَمَن ذَا الَّذِی ینصُرُکم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَی اللّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ»[ آل عمران/۱۶۰] اگر خداوند شما را یاری کند(همان گونه که در جنگ بدر یاری کرد) هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد، و اگر خوارتان گرداند(و دست از یاریتان بردارد، همان گونه که در جنگ احد چنین شد) کیست که پس از او شما را یاری دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند و بس.
همچنین نمی دانند که تنها خداوند است که عزت می بخشد. از جمله علامات منافق این است که وقتی می بینند جوانان رو به جهاد می کنند می گوید به نظر من اینان به جهاد نمی روند یا اگر کسی را دیدند که برای محاضره می رود می گوید که باور نمی کند این محاضره سود داشته باشد و هیچ نفی در این محاضره نمی بینم. یا اینکه به رفقای خود می گوید برای این درس ها حضور پیدا نکنید چرا که همه ی اینها تکراری است و در خانه خود بمان و وقت خود را به خاطر چند مطلبی که در کتابها است هدر نده. تمامی اینها را از نشانه ی سر به زیر کردن و سبک شمردن مسلمانان به حساب می آورد.
۱۳.بزرگ قلمداد کردن واقعه کوچک
خداوند متعال می فرماید:«لَئِن لَّمْ ینتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِینَّک بِهِمْ ثُمَّ لَا یجَاوِرُونَک فِیهَا إِلَّا قَلِیلاً»[احزاب/۶۰] اگر منافقان و بیمار دلان و کسانی که در مدینه(شایعات بی اساس و اخبار دروغین پخش می کنند و) باعث اضطراب(مؤمنان و تزلزل دین ایشان) می گردند، از کار خود دست نکشند، تو را بر ضدّ ایشان می شورانیم و بر آنان مسلّط می گردانیم، آن گاه جز مدّت اندکی در جوار تو در شهر مدینه، نمی مانند(و بلکه در پرتو شوکت اسلام از آنجا رانده می شوند).
از جمله علائم منافق این است که مورد کوچک را بزرگ می کند مثلا وقتی می شنود یک مجاهد شهید شده می گوید شنیدم که صد مجاهد کشته شد. و یا اگر بشنود که یک شخص عالم در مسأله ای دچار اشتباه شده آن را بسیار تکرار می کند و می گوید که خدا همگی ما را هدایت کند این عالمی که ما داریم اشتباهات بسیاری دارد.. یا وقتی که یک داعی سخنرانی می کند بدون اینکه هیچ منظور و مقصودی داشته باشد برایش منظور و مقصود پیدا می کنند و می گویند که دیدید فلان داعی چگونه مرا مورد تهمت قرار می دهد و چگونه به ما بی احترامی می کند.
۱۴.اشکال و شبه در قضا و قدر خداوند
خداوند متعال می فرماید:«الَّذِینَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا»[ آل عمران/۱۶۸] آنان کسانی هستند که نشستند و ( از جنگ کناره گیری کردند و نسبت ) به برادران خود گفتند: اگر از ما اطاعت می کردند(و حرف ما را می شنیدند) کشته نمی شدند.
وقتی که مسلمانان به جنگ احد می رفتند منافقان می گفتند به جنگ نروید و با ما بمانید ولی مسلمانان رفتند و شهید شدند. منافقان در مجالس و محافل می گفتند که ما آنان را نصیحت کردیم و به آنان گفتیم که به جنگ نروند ولی آنان حرفهای ما را گوش نکردند، و اگر به حرفهای ما گوش می کردند کشته نمی شدند، به این خاطر منافقان از قدر خداوند رخنه می گرفتند و راضی به قدر خدا وند نیستند. و اگر به بلا و مصیبتی گرفتار شوند می گویند چطور شد و اگر چنین کاری می کردم چنین و چنان می شد. و مردم را لومه می کنند. ولی شخص مومن می گوید به خدا ایمان آورده ام و در برابر فرمانهای او گردن کچ می کنم چون مومن می داند که هر کاری برای او پیش بیاید از طرف خدا و قدر خداوندی است در نتیجه همیشه راضی به رضای خداوند است امام مسلم از صهیب روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:«عجبا لأمر المؤمن إن أمره کله خیر، إن أصابته سراء شکر، وإن أصابته ضراء صبر، وکان خیرا له، ولیس ذلک لأحد إلا للمؤمن» کار مسلمان شگفت اور است و تمامی کارهایش خیر است. اگر دچار خوشی و شادی شود خداوند را شکر گذار است پس برایش خیر است و اگر دچار بلا و ناخوشی شود صبر پیشه می کند باز برایش خیر است. چنین چیزی فقط برای انسان مومن است.
۱۵.از انسان های خوب به خوبی یاد نکردن
چنین صفتی همانند غیبت کردن است، خداوند متعال می فرماید: «سَلَقُوکم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَی الْخَیرِ»[احزاب/۱۹] زبانهای تند و تیز خود را بی ادبانه بر شما می گشایند(و مقامات شجاعت و یاری خویشتن را می ستایند، و پررویانه سهم هر چه بیشتر غنائم را ادّعاء می نمایند!) و برای گرفتن غنائم سخت حریص و آزمندند. منافق اگر از انسان صالح پشت کرد با زبانی تیز همانند شمشیر از او بحث می کند، و اگر از او در مورد انسانی صالح پرسیده شود می گوید: که خداوند ما و او را مورد عفو قرار دهد و این دعا را می کند ولی منظورش چیز دیگری است.
۱۶.تأخیر در نماز جماعت
از ابن مسعود روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم- فرموده: «وَمَا یتَخَلَّفُ عَنْهَا إِلَّا مُنَافِقٌ مَعْلُومُ النِّفَاقِ» رواه مسلم. کسی جز منافق معلوم و آشکار از نماز جماعت به جای نمی ماند. بنابراین اگر کسی کاری نداشت و در صحت و سلامتی کامل به سر می برد بدون عذر شرعی از نماز جماعت به جا ماند و صدای اذان را می شنید و به مسجد نمی رفت شهادت دهید که منافق است.
۱۷.شایعه کردن یک کار بد به نام کسی که کار خوب انجام می دهد
خداوند متعال می فرماید:«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکن لاَّ یشْعُرُونَ»[بقره/۱۱ و۱۲] هنگامی که بدیشان گفته شود: در زمین فساد و تباهی نکنید. گویند: ما اصلاحگرانی بیش نیستیم. هان! ایشان بی گمان فسادکنندگان و تباهی پیشگانند ولیکن(به سبب غرور و فریب خوردگی خود به فسادشان) پی نمی برند.
از جمله مشخصات بارز این صفت این است که کسی را می بینی می خواهد مردم را به هم بزند و دو زبانی می کند و شهادتی دروغ می دهد اگر از او بپرسی که فلانی چرا چنین کاری می کنی مگر از خدا نمی ترسی فورا در جواب می گوید به خدا می خواهم اصلاح کنم ولی در دلش می خواهد فساد را منتشر کند.
۱۸.ظاهر و باطنش یکی نیست
خداوند متعال می فرماید: «إِذَا جَاءک الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّک لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یعْلَمُ إِنَّک لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ»[منافقون/۱] هنگامی که منافقان نزد تو می آیند، سوگند می خورند و می گویند: ما گواهی می دهیم که تو حتماً فرستاده خدا هستی! – خداوند می داند که تو فرستاده خدا می باشی – ولی خدا گواهی می دهد که منافقان در گفته خود دروغگو هستند(چرا که به سخنان خود ایمان ندارند). منافقان کسانی بودند که به ظاهر به پیامبر ایمان آورده بودند و به حق دندان می نهادند ولی باطنا راست نمی گردند به این خاطر خداوند آنان را برای مسلمانان معلوم ساخت. بنابراین اگر کسی ظاهر و باطنش یکی نباشد از صفات منافقان برخوردار است.
۱۹.ترس از اینکه مبادا برایشان چیزی رخ دهد(ترسو بودن)
خداوند متعال فرموده«یحْسَبُونَ کلَّ صَیحَةٍ عَلَیهِمْ»[منافقون/۴] هر فریادی را بر ضدّ خود می پندارند و هر آوازی را به زیان خویش! چنین افرادی(منافقان) از این می ترسند که مبادا چیزی رخ دهد، مثلا اگر قیمت کالا سیر صعودی گرفت در مجالس و محافل می گویند که قیمت برنج و شکر و غیره چقدر گران شده است و چنین افرادی فقط غم شکمشان را دارند و دیگر به دین و دعوت و پیروزی اسلام و امر به معروف و نهی از منکر گوش فرا نمی دهند و اگر درجایی چیزی رخ دهد از هزار کیلومتی می ترسند و بدنشان از ترس به لرزه می افتد ولی مسلمان واقعی نفس و جان خود را به خدا فروخته و از پدید آمدن جنگ هیچ هراسی ندارد.
۲۰.عذر تراشی به دروغ
وقتی که پیامبر صلی الله علیه وسلم خواست با قوم بنی اصفرا جنگ کند در جنگ تبوک به جدی پسر قیس – که از بزرگان بنی سلمه بود- گفت همراه ما به جهاد بیا در جواب پیامبر گفت: من از فتنه ی زنان بنی اصفرا نسبت به خودم می ترسم. چنین عذر تراشی از نشانه های منافق است.(امروزه نیز چنین افرادی بسیارند وقتی به آنان می گویی گه چرا به مسجد نمی آیی؟ می گوید چون فلانی و فلانی در مسجدند و من می دانم که آنان اهل فسادند به این خاطر به مسجد نمی آیم و یا می گوید مسلمانی فقط به خواندن نماز نیست و …
۲۱. امر به منکر و نهی از معروف!
خداوند متعال می فرماید: «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمُنکرِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»[توبه/۶۷] مردان منافق و زنان منافق همه از یک گروه(و یک قماش) هستند. آنان همدیگر را به کار زشت فرا می خوانند و از کار خوب باز می دارند و(از بذل و بخشش در راه خیر) دست می کشند. خدا را فراموش کرده اند(و از پرستش او روی گردان شده اند)، خدا هم ایشان را فراموش کرده است (و رحمت خود را از ایشان بریده و هدایت خویش را از آنان دریغ داشته است). واقعاً منافقان فرمان ناپذیر(و سرکش و گناهکار) هستند.
این چنین افراد می خواهند که منکرات و زنا و بد رفتاری و بی حجابی در میان مردم انتشار یابد و آوازهای مذموم و ناپسند و مجلات زنان عریان و تریاک و هرویین در میان مردم پخش شود، و می خواهند خیر و خوبی و علم و دعوت کم شود، وقتی که گفته می شود خدا و پیامبر چنین فرموده اند می گوید خودمان می دانیم که دین چه می گوید و به اندازه ی خود از دین بلد هستیم و می دانیم.
۲۲.به خاطر بخیلی و خست اهل خیر و خیرات نیستند
منافقان بیشتر از همه کس نسبت به خیر و صدقات بخیل تر هستند، بعضی اوقات افرادی هستند که برای یک دعوتی غذا خوردن شصت گوسفند سر می برد برای اینکه در ملأ عام نامش منتشر شود ولی اگر برای کار خیری به او گفته شود که باید ده دینار بیاوری او برایت یک دینار می اورد و می گوید که به خدا همین یک دینار را دارم. خداوند متعال می فرماید:« وَ یقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ»[توبه/۶۷] و (از بذل و بخشش در راه خیر) دست می کشند.
۲۳.یاد نکردن خداوند متعال
یکی دیگر از صفات منافقان این است که از همه چیز یاد می کنند ولی از خدا یادی نمی کنند. از همسر و بچه ها و آرزوها و تمام چیزهای دنیایی یاد می کنند و تنها خدا را یاد نمی کنند. در حالی که خدا را فراموش کردن بزرگترین بلا مصیبت است که منافقان به آن گرفتارند خداوند متعال می فرماید:«نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیهُمْ»[توبه/۶۷] خدا را فراموش کرده اند(و از پرستش او روی گردان شده اند)، خدا هم ایشان را فراموش کرده است(و رحمت خود را از ایشان بریده و هدایت خویش را از آنان دریغ داشته است). دوستان خداوند و اولیاء الله در همه وقت خدا را یاد می کنند ولی منافقان کمتر یاد خدا می کنند و خداوند متعال نیز آنان را از یاد می برد و به انان پشت می کند و آنان را پشت می اندازد.
۲۴.دروغ پنداشتن وعده های خداوند و پیامبر صلی الله علیه و سلم
خداوند از زبان منافقان می فرماید:« وَ إِذْ یقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً» [احزاب/۱۲] و(به یاد آورید) زمانی را که منافقان و آنان که در دلهایشان بیماری(نفاق) بود می گفتند: خدا و پیغمبرش جز وعده های دروغین به ما نداده اند.
سبب نزول این آیه چنین است که وقتی پیامبر در جنگ احزاب در وقت کندن خندق بودند به سنگی رسیدند که بیرون نمی امد، پیامبر داخل خندق رفت با یک پتک یه ضربه به آن زد که قسمتی از سنگ جدا شد و برای بار دوم که به سنگ ضربه زد تکه ای دیگر جدا شد و فرمود گنجینه ها ی قرمز و سفید ملک امت من می شود. منافقان در بیرون از خندق می گفتند که نگاه کنید وعده ی گنجینه ی کسری و قیصر به ما می دهد در حالی که همه ی ما از ترس کار قضای حاجت نمی کنیم. این نیز یکی از صفات بارز منافقان می باشد.
۲۵.اهمیت به ظاهر و فراموش کردن باطن
دیده می شود که منافقان لباس و پوشش زیبا به تن می کنند ولی درونشان آلوده و فاسد است. نمی گوییم که لباس زیبا به تن کرده نشود بلکه مسلمان باید لباس زیبا به تن داشته باشد و بوی خود را معطر کند و همراه آن درون خود را نیز با ذکر و یاد خدا و صداقت و دلسوزی زیبا سازد تا زیبایی درون و بیرون باهم باشد.
۲۶.آگاه نبودن از دین
آنچه که می توان منافقان را با آن مشخص کرد آگاه نبودن از دین است، از همه چیز خبر دارد و همه چیز را می داند مثلا می داند یک ماشین چگونه کار می کند و پایتخت فلان کشور کجاست و در آن شهر چه چیزی وجود دارد ولی اگر از دین چیزی از او پرسیده شود چیزی بلد نیست چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَلَکنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یعْلَمُونَ»[منافقون/۷] ولیکن منافقان نمی دانند. پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «من یرید الله به خیرا یفقه فی الدین» رواه البخاری و مسلم. یعنی هر کسی که خدا بخواهد چیزی نصیب او گرداند او را در دین آگاه می سازد.از نشانه های ایمانداران این است که خود را از دین آگاه سازد و هر چیزی که خیری زیاد در آن باشد تلاش کند آن را بدست اورد. منافقان دوست ندارند که در مجالس و محافل از عبادات و نماز بحث شود و چنین می پندارند که این زبانی دیگر است که با آن حرف می زنند و بحث از موارد دینی برای او ناخوشایند است.
۲۷.شادی در برابر غم مخالفان و مسلمانان
دلخوش بودن به اینکه بلا و مصیبتی برای ایمانداران پیش آید، و ناراحت و اندوه شدن هنگامی که برای مسلمانان شادی و خوشی پیش آید: خداوند متعال می فرماید:« إِن تُصِبْک حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْک مُصِیبَةٌ یقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَیتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ»[توبه /۵۰] اگر نیکی به تو رسد و پیروزی و غنیمت یابی، این توفیق ) ایشان را ناراحت می کند، و اگر مصیبتی به تو دست دهد(و مثلاً کشته ها و زخمیهائی داشته باشی، شادی می کنند و) می گویند: ما که تصمیم خود را از پیش گرفته ایم ( و قبلاً خویشتن را برحذر از این بلا داشته ایم) و شادان برمی گردند و می روند.
پس منافق به محض شنیدن اینکه بلایی و یا مصیبتی برای مسلمانان پیش امده آن را پخش می کند و چنان وانمود می کند که دوست ندارد و با پیش امدن این بلا ناراحت است، ولی قلبا به آن دلخوش می کند، و هرگاه برای مسلمانان خوشی و شادی پیش آید برای او دلنگرانی و دلتنگی است.
۲۸.زبان لوسی و زیاد گفتن
حرفهای بزرگ زدن و بی معنا و با گردن درازی حرف زدن از نشانه های نفاق است و هر وقت می خواهند از همه کس خوبتر حرف بزنند چنین حرف می زنند که با آن مردم را فریب دهند خداوند متعال می فرماید:« وَ إِن یقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»[منافقون/۴] و هنگامی که به سخن در می آیند(به علّت حلاوت کلامشان) به سخنانشان گوش فرا می دهی. و چنین می پندارند که از همه کس فهمیده تر و عاقل ترند که درواقع این چنین نیست.
۲۹.تظاهر به حیا درجلو مردم و از خدا حیا نکردن
این نشانه از بارزترین صفات برای جدایی منافقان از کافران است. که جلو چشم مردم گناه نمی کنند ولی وقتی که مردم او را نمی بیند گناه می کند و خداوند متعال را برای دیدنش کم می پندارد چنانچه خداوند متعال می فرماید:« یسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ یسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ»[نساء/۱۰۸] آنان می توانند خیانت خود را از مردم پنهان دارند، ولی نمی توانند آن را از خدا پنهان دارند که همیشه با آنان است. ولی ایمانداران واقعی خداوند را حاضر و ناظر حرکات و سکنات درونی و ظاهریش می دانند در پنهان و آشکار.
۳۰.مشهور بودن به فحاشی و زیاده روی در آن
هرگاه با کسی درگیر شد زیاده روی می کند و رو در روی او انواع حرف های رکیک و زشت می زند: چنانچه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده اند «اذا خاصم فجر» رواه الشیخین. علما فرموده اند که منظور از حدیث این است هرگاه کسی با مسلمانان فقط در گیر شد کافر است ولی اگر همراه درگیری فجور کرد خدا شاهد است که او منافق است.
برسی نفاق و منافق
یکی از مسائل مهمّی که در سوره های مختلف قرآن مورد بحث قرار گرفته، مساله «نفاق» است و قرآن از گروهی به نام «منافقین» به عنوان دشمنان اسلام و مسلمین یاد می کند که در لغت فارسی از آن به «دورو» یا «دو چهره» تعبیر می شود. این گروه که نه اخلاص و شهامت برای ایمان آوردن داشته و نه قدرت و جرأت بر مخالف صریح، درصفوف مسلمانان واقعی نفوذ کرده بودند و از آن جا که ظاهری اسلامی داشتند، غالباً شناخت آنها مشکل بود که قرآن با بیان نشانه های دقیق و روشن، خط باطنی آنها را آشکار می سازد. از آن جا که اسلام در طول تاریخ خود بیشترین ضربه را از منافقان خورده است، سخت ترین حملات خود را متوجّه منافقان ساخته و آن قدر که آنها را کوبیده، هیچ دشمنی را نکوبیده و نکوهش نکرده است. نکته حائز اهمیت این است که هیچ یک از امامان معصوم (ع) توسط کفار و مشرکین به شهادت نرسیده اند و همگی به دست همین منافقان به ظاهر مسلمان شهید شده اند که خود جای بسی تأمّل است.
تاریخچه و ریشه نفاق
واژه «منافق» از ریشه «نفق» به معنی خروج است. نفاق، مصدر است به معنی منافق بودن. نفاق، صفت افراد بی ایمان است که ظاهراً در صف مؤمنین هستند اما باطناً دل در گرو کفر دارند و بنابراین می توان گفت منافق کسی است که در باطن، کافر ولی ظاهراً مسلمان است. علت این تسمیه آن است که منافق از ایمان به طرف کفر خارج شده است. منافق، خط زندگی مشخصی ندارد و درمیان هر گروهی به رنگ آن گروه در می آید. در فرهنگ دینی، منافق از کافر خطرناک تر، دشمنی و عداوتش مخرّب تر و عذاب او در آخرت از کافر سخت تر است. زیرا که به حکم دزد خانگی بوده و پلی است که کفر و کفار از طریق آن به خراب کاری در اسلام راه می یابند.
در خصوص تاریخچه نفاق و پیدایش این جریان، عده ای معتقدند، از زمانی مطرح شد که پیامبر اکرم (ص) به مدینه هجرت فرمود و تقریباً بعد از حادثه احد، زمینه برای فعالیت منافقان آماده شد و این زمانی بود که پایه ی اسلام، قوی و پیروزی آن آشکار شد و گرنه در مکه، تقریباً منافقی وجود نداشت. در مدینه اظهار مخالفت صریح، مشکل و گاه غیر ممکن بود. و لذا دشمنان شکست خورده برای ادامه فعالیت و برنامه های تخریبی خود، تغییر چهره داده و ظاهراً به صفوف مسلمانان پیوستند اما در خفا به اعمال خود ادامه دادند.
شاید این طبیعت و ماهیت هر انقلاب است که پس از پیروزی چشم گیر، با صفوف منافقان رو به رو گردد و دشمنان سرسخت دیروز به صورت عوامل نفوذی امروز در لباس دوستان جلوه گر می شوند و از این جاست که می توان فهمید چرا همه آیات مربوط به منافقین درمدینه نازل شده است.
نکته مهم دیگر این که خطر منافقان برای هر جامعه از خطر هر دشمنی بیشتر است چرا که از یک سو شناخت آنها غالباً آسان نیست و از سوی دیگر دشمنان داخلی هستند و گاه چنان در تارو پود جامعه نفوذ می کنند که جدا ساختن آنها کار بسیار مشکلی است و از طرفی روابط مختلف آنها با سایر اعضاء جامعه، کار مبارزه را با آنها شوار می سازد. در این جا به بررسی برخی از نشانه ها و خصوصیات منافقان می پردازیم:
نشانه ها و خصوصیات منافقین و تکنیک های دشمنی آنها
خداوند در سوره منافقون، نخستین نشانه ای که درباره ی ایشان بیان می کند، همان ایمان دروغین آن هاست که پایه ی اصلی نفاق را تشکیل می دهد: «هنگامی که منافقان نزد تو آیند می گویند ما شهادت می دهیم که حتماً تو رسول خدایی. خداوند می داند که تو فرستاده ی او هستی ولی خداوند شهادت می دهد که منافقان دروغگو هستند: «و الله یشهد ان المنافقین لکاذبون»(منافقون/۱) در این آیه نخستین نشانه نفاق روشن می شود و آن «دوگانگی ظاهر و باطن» است که با زبان، موکداً اظهار ایمان می کنند ولی در دل آن ها مطلقاً خبری از ایمان نیست. این دروغگویی که محور اصلی نفاق را تشکیل می دهد، خطر دشمنی را بیشتر می کند. (ر.ک: تفسیر نمونه، ج۱، ص۹۷، ج۷، ص ۴۳۹) از دیگر نشانه های منافقین آن است که «آنها سوگندهایشان را سپر ساخته اند تا مردم را از راه خدا باز دارند؛ اتخذوا ایمانهم جنه فصدوا عن سبیح الله» و در ادامه، خداوند می افزاید: «آنها کارهای بسیار بدی انجام می دهند انهم ساء ما کانوا یعملون»(منافقون/۲) تعبیر «جُنّه»(سپر) نشان می دهد که آنها دائماً با مومنان در جنگ و ستیزند و هرگز نباید فریب ظاهر سازی و چرب زبانی آن ها را خورد، زیرا سپر، مخصوص میدان های نبرد است.
دو رنگی، نفاق و دورویی
منافقان فقط لقلقه زبانی دارند، نه حرفشان پشتوانه فکر و عقیدتی دارد و نه عملشان. آن ها با دروغ و تزویر زنده اند و جالب است که این کار را یک نوع زرنگی می دانند: «آن ها با این عمل می خواهند خدا و مؤمنان را بفریبند در حالی که تنها خود را می فریبند اما نمی فهمند؛ یخاعدون الله و الذین آمنوا و ما یخدعون الا انفسهم و ما یشعرون»(بقره/۹)یکی دیگر از ادعاهای منافقان، «اصلاح طلبی» است. آن ها خود را اصلاح طلب معرفی می کنند در حالی که مفسد واقعی هستند «و هنگامی که به آن ها گفته شود در روی زمین فساد نکنید، می گویند ما فقط اصلاح کنندگانیم؛ و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون»(بقره/۱۱)منافقین هدف خود را اصلاحات بیان می کنند در حالی که اصلاحات آنها جز فساد و فحشا نیست. در طول تاریخ نیز هر گاه خیانتی توسط منافقان صورت گرفته است برای عوام فریبی بوده ولی پیشبرد آن را به نفع مردم معرفی کرده اند. قرآن در پاسخ به این ادّعا می فرماید: «بدانید اینان همان مفسدانند و برنامه ای جز فساد ندارند ولی خودشان نمی فهمند؛ الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون»(بقره/۱۲)
از دیگر نشانه های منافقان که در آیه ی ۱۳ سوره بقره به آن اشاره شده، این است که آن ها خود را عاقل و هوشیار می دانند و مومنان را ساده لوح و خوش باور؛ «هنگامی که به آن ها گفته شود ایمان بیاورید، آن گونه که توده های مردم ایمان آوردند،می گویند ما هم چون این سفیهان ایمان بیاوریم؟ و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس قالوا انومن کما آمنه السفهاء» این گروه منافق، افراد پاکدل، حقیقت جو و حق طلبی که در برابر دعوت پیامبر و تعلیمات آسمانی اش سر تسلیم فرود آورده اند، را به سفاهت، متّهم می کنند. البته خداوند در ادامه ی آیه، واقعیت را این گونه بیان می کند «سفیهان واقعی، منافقان هستند، اما نمی دانند؛ الا انهم هم السفهاء و لکن لا یعلمون»(بقره/۱۳)
رنگارنگی
از مشخصه های بارز منافقان، این است که هر روز به رنگی در می آیند و به اصطلاح ملون و مذبذبند، میان هر جمعیتی که قرار بگیرند با آنها هم صدا می شوند. امروز فریاد «زنده باد» و شعار «مرگ بر» سر می دهند. قرآن این صفت منافقان را در آیه ی ۱۴ سوره ی بقره این چنین بیان می کند: «هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات کنند، گویند ایمان آوردیم، اما هنگامی که با دوستان شیطان صفت خود به خلوتگاهی می روند می گویند ما با شماییم؛ و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزئون» و می گویند: اگر می بینید ما در برابر مومنان اظهار ایمان می کنیم ما آنها را مسخره می کنیم. این دگانگی شخصیت و تضاد درون و برون که صفت همیشگی منافقان است، پیامدهای گوناگونی در عمل و گفتار و رفتار فردی و اجتماعی آن ها دارد که به خوبی می توان آن ها را شناخت(تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۸۰-۴۷۷)
ابزار کار منافقان
یکی از ابزار هایی که منافقون در دشمنی با مؤمنین به کار می گیرند استهزاء و مسخره کردن است، این صفت چنان با آن ها عجین شده که گویی نمی توان آن ها را از منافقان جدا کرد. منافقان که عموماً افرادی لجوج، بهانه جو، ایراد گیر و کار شکن هستند، هر کار مثبتی را با وصله های نا مناسبی تحقیر کرده و بد جلوه می دهند. قرآن مجید شدیداً این روش غیر انسانی آن ها را نکوهش می کند و مسلمان ها را از آن آگاه می سازد، تا تحت تأثیر این گونه القائات سوء قرار نگیرند و هم منافقان بدانند حنای آ ن ها در جامعه ی اسلامی و قرآنی، رنگی ندارد.(توبه/۷۹، تفسیر نمونه، ج۲۶،ص۲۹۰)روح نفاق در مرد و زن ممکن است متفاوت باشد و این هم بر می گردد به این که ساختار جسمی و روحی و تفاوت های طبیعی زن و مرد در خلقت. اما با وجود این، نباید فریب تغییر چهره های نفاق را در میان منافقان خورد. لذا خداوند می فرماید: «مردان و زنان منافق، همه از یک قماشند؛ المنافقون المنافقات بعضهم من بعض»(توبه/۶۷)
پس اوصاف منافقان را چنین بیان می کند: «آنها مردم را به منکرات تشویق و از نیکی ها باز می دارند. یامرون با لمنکر و ینهون عن المعروف» یعنی درست بر عکس برنامه ی مؤمنان راستین که دائماً از طریق «امر به معروف» و «نهی از منکر» در اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگی و فساد کوشش دارند، منافقان دائماً سعی میکنند که فساد همه جا را بگیرد و معروف و نیکی از جامعه بر چیده شود.
افراد ریاکار
در آیه ۵۴ سوره توبه نیز دو ویژگی مشخص منافقان بیان گردیده، یکی آن که آنان نماز را به جا نمی آورند مگر از روی کسالت و با ناراحتی و سنگینی؛ «و لا یاتون الصلاه الا و هم کسالی» و دیگر آن که انفاق نمی کنند مگر از روی کراهت و اجبار؛ «ولا ینفقون الا و هم کارهون» به عبارت دیگر این دسته از انسان ها، دشمنانی هستندکه نه به وظیفه خود در برابر خالق به درستی عمل می کنند و نه وظیفه ی خود در برابر مخلوق را ادا می کنند. از دیگر صفات همیشگی دشمنان منافق این است که «آنها به زبان، چیزی گویند که در دل ندارند؛ یقولون با فواههم ما لیس فی قلوبهم»(آل عمران/۱۶۷)به این ترتیب منافقان هیچ ارزشی برای سخن خود قائل نیستند و از طرف دیگر هیچ اعتمادی به حرف های آن ها نیست.
از نشانه های دیگر منافقان این است که «آنها کافران را به جای مومنان دوست خود انتحاب می کنند. «الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المومنین(نساء/۱۳۹)این گروه به جای این که به مؤمنین نزدیک شوند همیشه سعی در توسّل به کافرین و بیگانگان دارند البته عواقب این دوستی ها همیشه دامن گیر جامعه ی اسلامی و دیگر مسلمانان بوده است. نمونه های بی شمار آن در سریه ها و غزوه های صدر اسلام تا سقیفه و بعد از آن در جنگ های جمل، صفین و نهروان در آینه ی تاریخ قابل مشاهده است(تاریخ اسلام، منتظر القائم، صص۲۱۶(حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه، به وجود جریان نفاق پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) اشاره کرده می فرماید: منافقان پس از رسول خدا بر جای ماندند و با دروغ و تهمت به پیشوایان گمراهی و دعوت کنندگان به آتش نزدیکی جستند» (نهج البلاغه، خطبه ۲۱۰) حضرت در جای دیگر بیعت مردم را این گونه توصیف می کند: «بیعت شما با من، بی اندیشه و بی تدبیر نبود و کار من وشما یکسان نیست. من شما را برای خدا می خواهم و شما من را برای خود می خواهید»(همان، خطبه ۱۳۶)
همین مردم دو چهره اند که اندکی بعد، حضرت، آن ها را شماتت نموده و می فرماید: «امروز مردم از ستم حاکمان خود می ترسند و من از ستم رعیت خویش، خواستم تا برای جهاد بیرون شوید در خانه خزیدید، سخن حق را به گوش شما خواندم، نشنیدید آشکار و نهان خواندم، پاسخ نگفتید، اندرزتان دادم، نپذیرفتید»(همان، خطبه ۹۷)
این مردم دو رو و منافق، کار را به جایی رساندند که حضرت درباره شان می فرماید، «به خدا دوست داشتم خدا میان من و شما جدایی اندازد و مرا به آن که از شما سزاوار تر است ملحق سازد»(همان، خطبه ۱۱۶)
به هر حال شاید بتوان گفت در طول تاریخ، بزرگترین و خطرناک ترین دشمنان چه در مجموعه اعتقادات دینی و مذهبی و چه در ناحیه معاشرت های اجتماعی-سیاسی، دشمن منافقین است که نقابی از دوستی محبت بر چهره زده و لباسی از دوستی ملی گرایی به تن کرده، شعارش، شعار توده های مردم و معتقدان به یک مسلک و روش معلوم باشد، اما در زیر این نقاب و لباس ظاهری، خنجری زهر آلود و کشنده را پنهان کرده باشد و همواره مترصّد فرصتی مناسب، برای عملی کردن مقاصد و اغراض پلید و شوم خود است. زبان گویا و قیافه ی جذابش، باطن خبیث و شیطانی او را از چشم همگان پوشیده داشته و شناسایی آن را مشکل می سازد.(دو چهره گان، سید محمد حسینی، ص ۳۳) خطر منافقین آن قدر مهم و قابل توجه است که خداوند در قران کریم اهمیّت آن را با تاکید بسیار به پیامبر(ص) چنین تذکر می دهد: «هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله»(منافقون/۴)خودشان، دشمنند، از آنان بپرهیز، خدا بکشدشان.
برخی از اوصاف منافقین در قرآن کریم
منافق چون با ظاهری دینی با مؤمنان روبه رو می شود، قبل از هر چیز باید او را شناخت؛ از همین رو به برخی از اوصاف آن ها اشاره می شود:
ادعای دروغین ایمان
خداوند متعال می فرماید: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ﴾و گروهی از مردم کسانی هستند که می گویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده ایم.» در حالی که ایمان ندارند.[۲]
نیرنگ بازی
آنان با خدا و کسانی که ایمان آورده اند سخت نیرنگ می بازند؛ ولی جز خود را فریب نمی دهند، و این را درنمی یابند.
انحصارطلبی
قرآن کریم می فرماید: ﴿یقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدینَةِ لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لکنَّ الْمُنافِقینَ لا یعْلَمُونَ﴾آنها می گویند: «اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون می کنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی دانند.[۳]
ترس از مرگ
هنگامی که جهاد بر آنان واجب شد، بر خلاف انتظار، گروهی از ایشان از مردم [مشرکان] ترسیدند، مانند ترس از خدا یا ترسی بیشتر، و گفتند: پروردگارا چرا پیکار را بر ما مقرّر داشتی؟....
زورمداری طبقه گرایی
قرآن می فرماید: ﴿وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکنْ لا یعْلَمُونَ﴾و هنگامی که به آنان گفته شود: «همانند(سایر) مردم ایمان بیاورید!» می گویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولی نمی دانند!.[۴]
سازشکاری با دشمن
ذات باریتعالی می فرماید: ﴿ذلِک بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذینَ کرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطیعُکمْ فی بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ یعْلَمُ إِسْرارَهُمْ﴾این به خاطر آن است که آنان به کسانی که نزول وحی الهی را کراهت داشتند گفتند: «ما در بعضی از امور از شما پیروی می کنیم؟» در حالی که خداوند پنهانکاری آنان را می داند.[۵]
کسالت و خودنمایی در عبادت
خداوند متعال در کتاب محکم خود می فرماید: ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کسالی یراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یذْکرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلاً﴾منافقان می خواهند خدا را فریب دهند؛ در حالی که او آنها را فریب می دهد؛ و هنگامی که به نماز برمی خیزند، با کسالت برمی خیزند؛ و در برابر مردم ریا می کنند؛ و خدا را جز اندکی یاد نمی نمایند!.[۶]منافق چون در باطن کافر است و خدا را قبول ندارد، اصلاً به یاد او نخواهد بود؛ چه اندک و چه فراوان. طبق کلام نورانی حضرت امیرموٴمنان (سلام الله علیه) در ذیل همین آیه، منافقان فقط برای دنیا به یاد خدایند و دنیا متاع قلیل است، از این جهت خدا فرمود: ﴿إلاّ قَلیلاً﴾.
تمسخر مؤمنان
کلام الهی در این خصوص می فرماید: ﴿وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ﴾و هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات می کنند، می گویند: «ما ایمان آورده ایم!» (ولی) هنگامی که با شیطان های خود خلوت می کنند، می گویند: «ما با شمائیم! ما فقط(آنها را) مسخره می کنیم!.[۷]
پیمان شکنی و کذب
ذات اقدس إله می فرماید: ﴿فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یکذِبُونَ﴾این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دل هایشان برقرار ساخت. این به خاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند؛ و به خاطر آن است که دروغ می گفتند.[۸]
پنهان کاری
قرآن کریم می فرماید: ﴿أَ لَمْ یعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُیوبِ﴾آیا نمی دانستند که خداوند، اسرار و سخنان درگوشی آنها را می داند؛ و خداوند دانای همه غیب ها(و امور پنهانی) است؟.[۹]
خیانت، حق ناشناسی
در روایات نیز صفات منافقان به وضوح بیان شده و حضرات معصومین این گروه خطرناک را به مسلمانان معرفی نموده اند. امام صادق (سلام الله علیه) فرمود: ثَلَاثٌ مَنْ کنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِقٌ وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّی مَنْ إِذَا حَدَّثَ کذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ سه چیز در هر کسی باشد، او منافق است، گرچه روزه بگیرد و نماز بگزارد؛ کسی که هرگاه سخن بگوید دروغ می گوید و هرگاه وعده دهد، خلف وعده کند و هرگاه امین شمرده شود، خیانت ورزد.[۱۰]
امام صادق (سلام الله علیه) فرمود: سه گروه اند که جز منافق معروف به نفاق، نسبت به آنان بی احترامی نمی کند: ۱. کسی که موی او در اسلام سفید شده باشد. ۲. دانشمند قرآن شناس. ۳. پیشوای دادگر.
عیاشی گری
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: یا ابْنَ مَسْعُودٍ سَیأْتِی مِنْ بَعْدِی أَقْوَامٌ یأْکلُونَ طَیبَاتِ الطَّعَامِ وَ أَلْوَانَهَا وَ یرْکبُونَ الدَّوَابَّ وَ یتَزَینُونَ بِزِینَةِ الْمَرْأَةِ لِزَوْجِهَا وَ یتَبَرَّجُونَ تَبَرُّجَ النِّسَاءِ وَ زِیهُمْ مِثْلُ زِی الْمُلُوک الْجَبَابِرَةِ هُمْ مُنَافِقُو هَذِهِ الْأُمَّةِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ شَارِبُوا الْقَهَوَاتِ لَاعِبُونَ بِالْکعَابِ رَاکبُونَ الشَّهَوَاتِ تَارِکونَ الْجَمَاعَاتِ رَاقِدُونَ عَنِ الْعَتَمَاتِ مُفَرِّطُونَ فِی الْغَدَوَاتِ یقُولُ اللَّهُ تَعَالَی: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا رسول گرامی(صلوات الله علیه) فرمود: ای پسر مسعود! پس از من اقوامی خواهند آمد که غذاهای خوب و رنگارنگ می خورند و بر مرکب سوار می شوند در حالی که خود را به آرایش ویژه زنان برای شوهر، می آرایند و همچون زنان جلوه گری می کنند و همانند شاهانِ ستمکار زندگی می کنند؛ آنان منافقان این امّت در آخر الزمان اند که شراب می نوشند و در پی بازی با دوشیزگانند و بر مرکبِ شهوت سوار می شوند و نمازهای جماعت را ترک می گویند و با سهل انگاری از نماز شامگاهان باز می مانند و در خوردن زیاده روی می کنند. خداوند متعال می فرماید: امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و به زودی(مجازات) گمراهی خود را خواهند دید!.[۱۱]
انزجار قلبی از کردار آنان و توکل به خداوند
امیرمؤمنان علی (صلوات الله علیه) می فرماید: ای کمیل! از منافقان دوری کن و با خائنان همراهی نکن. ای کمیل! از رفتن به درِ خانه ستمکاران و اختلاط با آنان و کسب درآمد از طریق آن ها برحذر باش و از اطاعت آنان و حضور در مجالسشان نیز بپرهیز که این کار موجب خشم خدا بر تو خواهد بود.
ای کمیل! هرگاه ناچار شدی نزد آنان روی پیوسته خدای متعال را به یاد آور و بر او توکّل کن و از شرّ آنان به خدا پناه ببر. نزدشان برو؛ ولی با قلب خود از کردارشان بیزار باش و با صدای بلند خدا را به عظمت یاد کن تا آن ها بشنوند؛ زیرا [در این صورت] هیبت تو در آنان اثر خواهد کرد و از شرّشان در امان خواهی بود. امام صادق (صلوات الله علیه) نیز فرمود: یا إِسْحَاقُ! صَانِعِ الْمُنَافِقَ بِلِسَانِکَ وَ أَخْلِصْ وُدَّکَ لِلْمُؤْمِن ای اسحاق! با منافق تعامل زبانی داشته باش و دوستی ات را برای مؤمن خالص کن.[۱۲]
منافقین از منظر مقام معظم رهبری
و اذا قيا لهم لا تفسدوافي الارض قالوا انما نحن مصلحون، الا انهم هم المفسدون و لكن لايشعرون، واذا قيل لهم آمنوا كما آمن الناس قالوا اَنؤمن كما اَمن السفهاء الا انهم هم السفهاء و لكن لايعلمون)۱۱و ۱۲ و ۱۳/ بقره (و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد گويند: ما همين اصلاح كنندهايم آگاه باشيد كه آنان همين مفسدند و ليكن نميفهمند. و چون به آنان گفته شود ايمان آوريد چنانكه مردم ايمان آوردهاند گويند: آيا ايمان آوريم چنانكه نابخردان ايمان آوردهاند، آگاه باشيد آنان خود نابخردند و ليكن نمي فهمند.
ترسيم چهرهي منافقين
مسأله اصلي در اين آيات، ترسيم چهره منافقن است. و عرض كرديم كه مقصود عمده از منافقين، عبارتست از آن جريان نفاق در جامعه اسلامي، يعني سخن بر سر اين نيست كه كسي ظاهر و باطنش با هم يكي نيست. اين البته يك بيماري است، اما اين آن چيزي نيست كه اين آيات با اين همه توجه و شدت به مقابله با آن برخاسته باشد، بلكه مقصود اينست كه در جامعه يك جريان خصومت و دستگاه توطئهاي زير پوشش دين و زير ظاهر ادعاي ايمان وجود دارد، كه اين آيات، با آن جريان مقابله ميكند و او را ميخواهد افشاء كند، در حقيقت يك گروه دشمني را ميخواهد ترسيم و چهرهنگاري كند. ولذا آيات سيزده گانهاي كه اينجا هست، هر كدام از يك بعد بر شخصيت اين مجموعهي زيانبخش خطرناك يك پرتوي از افشاگري مياندازد و ميافشاند تا مؤمنين اشتباه نكنند و دشمن را بشناسد.
توضیح
در آيه اول كه هفته گذشته خوانديم، صرفاً اين خصوصيت ذكر شده است كه اينها دروغزن و دورو هستند، تا اين احساس را مؤمن پيدا كند كه آن مجموعهي منافق كه غالباً شناخته شده هم نيستند(اگر چه گاهي هم ممكن است جمعي از مؤمنين اينها را شناخته باشند)زير بار نميروند، دروغ ميگويند و منافقند.
پس در آيه اول مقصود اين است كه نشان بدهد اين گروه به سخنشان و ظاهرشان اعتمادي نيست. نگاه نكنيد كه اينها ميگويند ما ايمان آورديم در دل آنها چيز ديگري هست و اين خصوصيت محوري آنها كه دوروئي و دروغزني و نابرابر بودن ظاهر و باطن است و مورد اشاره قرار ميگيرد.
توضیح
و در آيه دوم: خدعهگري آنها و تصميم آنها بر فريب مؤمنين و به تعبير آيه، فريب خدا مورد توجه قرار ميگيرد، فقط اين نيست كه ظاهر و باطنشان يكي نيست، بلكه درصدد فريبزني و خدعه هم هستند، ميخواهند با شما خدعه كنند و اين خدعه چيزي وراي آن دروغزني است. يك وقت يك كسي صرفاً دروغي به شما ميگويد، اما يك وفت هست كه پشت سر اين دروغ يك فتنهاي هست و ميخواهد با خدعه و نيرنگ آن فتنه را تحقق ببخشد و اين چيز بزرگتري است. البته اساس اين خصوصيت دوم بر خصوصيت اول استوار است، يعني دروغزني آنها محور كار است، اما پشت سر اين دروغزني يك خدعهگري وجود دارد كه اين، هشياري بيشتري را ميطلبد، البته آن منافق فردي بعنوان يك خصوصيت فردي، اين دومي را ديگر ندارد و همان ظاهر و باطنش يكي نيست.[۱۳]
جريان نفاق در دوران نظام اسلامي
اينجا من يكبار ديگر مطلبي را كه يكي دو بار گفتم يادآوري ميكنم لااقل، در اين مجموعهي آيات اول سوره بقره، منظور از نفاق فقط آن احساس شخصي ناشي از اختلال رواني او باشد نيست، بلكه منظور جريان نفاق است و جريان نفاق را گفتيم، يعني در درون نظام اسلامي يك مجموعهاي به قصد ضربهزدن و مخالفتكردن و توطئهكردن، زير پوشش حق بجانب بوجود بيايد، بدون اينكه اين شجاعت را داشته باشند كه صريحاً اعلام كنند ما دشمنيم.
مورد ديگر باز براي افساد كه در قرآن به آن اشاره شده، نفوذ در نيروهاي جنگي براي شكستن مقاومت آنهاست. چون جهاد يكي از اساسيترين مسائل يك جامعه انقلابي است كه نميتواند بدون جهاد زندگي كند، يعني جنگهايي را بر او تحميل ميكنند و او مجبور است دفاع كند نسبت به او سوءنيتهايي هست كه مجبور است آمادگي خودش را حفظ كند و مجبور است از ملتهاي مظلومي كه زير سلطهي قدرتهاي شيطاني هستند دفاع كند و به آن قدرتها حمله كند همهي اينها وجوهي براي جهاد اسلامي هستند كه البته جهاد اسلامي هم تدافعي و هم تهاجمي است. پس جهاد يكي از اركان است، و لذا نفوذ در نيروهاي مجاهد في سبيل الله و مبارزه در راه خدا سست كردن و متزلزل كردن پايه جهاد است و همه اينها را كه انواع فساد در جامعه اسلامي و در درون نظام اسلامي است چه كسي انجام ميدهد؟ آيا دشمن با چهره دشمن ممكن است بيايد در داخل جامعه اسلامي اين كارها را انجام بدهد؟ طبيعي است كه نه. پس دشمن در درون نظام اسلامي كساني را در چهره خودي و در باطن بيگانه ميسازد، يا اگر هستند از آنها استفاده ميكند و آنها همان گروه منافقين و همان جريان نفاق در برابر جربان ايمان و در معارضه با جريان ايمان است. حالا چه كسي به اينها ميگويد اين فسادها را نكنيد؟ گفتيم: ممكن است بگوئيم كساني از درون خودشان به آنها خطاب ميكنند و ميگويند اينقدر بدي نكنيد. فرضاً الان در وضع كنوني، آن جمعي كه مصلحت خودشان را در مبارزه با انقلاب و با نظام اسلامي در اين ميبيند كه دشمنان خارجي را به حمله كردن تشويق كنند، يا در دوران جنگ مثلاً: آن گروهي كه لازم ميبيند با انواع و اقسام حيلهها و شيوهها دشمن را نسبت به وضع داخلي ما آگاه كنند كه از اين قبيل داشتيم، يعني كساني در دوران جنگ بودند كه با بيرون مرزها تماس ميگرفتند و وضعيتهايي را كه براي هجوم دشمن به ما مفيد بود در اختيار آنها ميگذاشتند، اخبار را فوراً به آنها ميرساندند، يا فرضاً وقتي تهرام بمباران ميشد و به يك نقطهاي موشك ميخورد كه دشمن محل اصابت آن را نميدانست، اينها ميگفتند فلان جا اصابت كرده تا او هدفش را تصحيح كند و با كارهايي كه دارد وشيوههايي كه دارد نقطهاي را كه ميخواهد هدف قرار بدهد و از اين خيلي نزديكتر و ريزترش را بنده خودم در اوايل جنگ در اهواز ديده بودم اين يك حركتي است كه اين منافق انجام ميدهد و منافق ديگري كه او هم مؤمن نيست و او هم منافق است به اين ميگويد چرا فساد ميكني؟ و چرا كاري مكني كه مثلاً دشمن بتواند شهر ما را و خانه ما را هدف قرار بدهد؟ اينها هر دو منافقند اما در انجام اين كار باهم اتحاد نظر ندارند.[۱۴]
کارنامه منافقین در چند جمله زیر خلاصه میشود:
۱-اولین جرم منافقین، تفسیر انحرافی از اسلام و دروغ بستن به خدا در تعریف دین است. آنها قبل از انقلاب با کمک کفار و مشرکین در تصفیه درون گروهی صدها جوان مبارز را به دلیل پایبندی به دین و مراجع دینی سر به نیست یا به رژیم معرفی کردند.
۲-اخلال در نهضت اسلامی و کمک به لیبرالها در ضربه به خط امام در غائله بنی صدر، دومین جرم آنهاست.
۳-اعلام رسمی مبارزه مسلحانه، ترور علمای بزرگ دین و مسئولین بلندپایه کشور، نام آنها را در شمار مفسدین فی الارض و محاربین، ثبت کرد.
۴-به شهادت رساندن ۱۷ هزار نفر از مردم ایران که به شهدای ترور معروفند، به جرم حمایت از اسلام و امام خمینی و دفاع از جمهوری اسلامی، چهارمین جرم نابخشودنی آنهاست.
۵-پیوستن به دشمن بعثی و ایفای نقش ستون پنجم دشمن در ۸ سال دفاع مقدس، رسواترین جرم منافقین است.
۶-حمله نظامی به ایران بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به قصد تصرف تهران و سرنگونی نظام با حمایت و پشتیبانی صدام، که آنها را به عنوان مصداق اتمّ محارب قرار داد.
۷-همکاری با ارتش بعث در کشتن هزاران نفر از مردم عراق اعم از کردها و نیز سرکوب قیامهای مردمی در عراق در اوج دیکتاتوری صدام در بغداد.
۸-لو دادن اسرار نظام با نفوذ در سازمانهای دولتی، لشکری و کشوری.
۹-و...
این جماعت روسیاه در روزهای پایان جنگ به اعضای خود در زندانها پیام دادند ما به زودی به ایران حمله میکنیم، همزمان با حمله ما، شما هم در زندانها دست به شورش بزنید. ما شما را آزاد خواهیم کرد، در همان زندان چوبههای دار برای اعدام مسئولین نظام و طرفداران آن برپا میکنیم و... منتظر توزیع سلاح پس از فتح زندان باشید.
پی نوشت ه
[۱] عائض القرنی، ترجمه سید ادریس قیصری
[۲] بقره/ ۸
[۳] منافقون/ ۸
[۴] بقره/ ۱۳
[۵] محمد/ ۲۶
[۶] نساء/ ۱۴۲
[۷] بقره/ ۱۴
[۸] توبه/ ۷۷
[۹] توبه/ ۷۸
[۱۰] تحف العقول، ص۳۱۵
[۱۱] مکارم الاخلاق، ص ۴۴۹). (سوره مریم، ۵۹)
[۱۲] من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۴
[۱۳] پایگاه حفظ آثار و نشر دفتر مقام رهبری
[۱۴] همان.
حبّ دنیا در قرآن
یكی از ریشه های «حرص» دلباختگی و دلدادگی در برابر زرق و برق دنیاست. هنگامی كه آتش سوزان این عشق در درون جان انسان زبانه می كشد او را به سوی حرص و ولع نسبت به مواهب دنیای مادّی می كشاند، مانند: سایر عشّاق بی قرار كه فارغ از هرگونه فكر منطقی پیوسته دست و پا می زنند و روز به روز خود را در این لجن زار آلوده تر می سازند.
به همین دلیل قرآن مجید برای خشكانیدن ریشه ی حرص و ولع به سراغ حبّ دنیای افراطی و یا به تعبیر دیگر «دنیاپرستی» می رود و با تعبیرات گوناگون قدر و قیمت مواهب دنیا را در نظرها می شكند تا عاشقان بی قرار دنیا به خود آیند و حریصانه به دنبال آن نشتابند و همه ی ارزش ها را به خاطر وصول به آن زیر پا نگذارند.
با این اشاره به قرآن مجید باز می گردیم و تعبیرات دقیق و حساب شده قرآن را در این زمینه بررسی می كنیم.
۱. قرآن در موارد متعدّدی زندگی دنیا را نوعی بازیچه ی كودكانه و سهو و سرگرمی می شمرد، می فرماید:
«وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ...؛ زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.»[۱]
در جای دیگر می فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ...؛ بدانید زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است.»[۲]
در حقیقت دنیاپرستان را به كودكانی تشبیه می كند كه از همه چیز غافل و بی خبرند و تنها به سرگرمی و بازی مشغولند و حتّی خطراتی را كه در یك قدمی آنها وجود دارد نمی بیند!
بعضی از مفسّران زندگی انسان را (از كودكی تا چهل سالگی) به پنج دوران تقسیم كرده اند و برای هر دورانی مدّت هشت سال قائلند و می گویند: هشت سال به بازی مشغول است، هشت سال به لهو و سرگرمی، هشت سال در بحبوبه ی جوانی به سراغ زینت و زیبایی می رود، هشت سال به تفاخر و فخرفروشی می پردازد و بالاخره در هشت سال آخر به دنبال تكاثر و افزون طلبی در اموال و نیروها می رود و در اینجا شخصیت انسان تثبیت می شود و این حالت تا آخر عمر ممكن است باقی بماند و در نتیجه مجالی برای دنیاپرستان جهت اندیشیدن به حیات معنوی در ارزش های جاودانی باقی نماند.
۲. در آیات دیگری زندگی دنیا سرمایه ی «فریب و غرور» شمرده شده است، می فرماید:
«وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ...؛ زندگی دنیا چیزی جز سرمایه ی فریب نیست!»[۳]
در جای دیگر می فرماید: «فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ...؛ پس مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد و مبادا (شیطان) فریبكار شما را به (كَرَم) خدا مغرور سازد و فریب دهد!»[۴]
این تعبیرات نشان می دهد كه زرق و برق دنیای فریبنده یكی از موانع مهم بر سر راه تكامل معنوی انسان است كه تا این مانع را پشت سر ننهد راه به جایی نمی برد.
زندگی دنیا همچون سرایی است كه تشنه كامان را در بیابان سوزان تعلّقات مادّی به سوی خود فرا می خواند، امّا هنگامی كه نزد آن می آیند چیزی كه عطش را فرو نشاند پیدا نیست، بلكه دویدن در این بیابان سوزان آنها را تشنه تر می كند، باز سراب را در فاصله ی دیگری جلو خود می بینند و به گمان اینكه آنجا آب است و به سوی آن می شتابند و باز هم تشنه تر و تشنه تر می شوند تا هلاك گردند.
بسیارند كسانی كه سالها به سوی دنیا دویده اند، هنگامی كه به آن رسیده اند، صریحاً اعلام می كنند نه تنها گمشده ی خود را (یعنی آرامش و آسایش را) پیدا نكرده اند، بلكه «شهد» آن را با «شرنگ» و «گل» آن را با «خار» همراه دیده اند، غالباً به جای آرامش، نگرانی ها و اضطراب های آنها برای حفظ آنچه دارند چندین برابر شده است!
۳. گروه دیگری از آیات از این حقیقت پرده برمی دارد كه مجذوب شدن به زرق و برق دنیا انسان را از آخرت غافل می كند؛ یعنی شغل شاغل و همّ واحد آنها می شود و تمام توجّه آنان را به سوی خود جلب می كند.
می فرماید: «یعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ؛ آنها تنها ظاهری از زندگی دنیا را می دانند و از آخرت غافلند!»[۵]
آنها حتّی زندگی دنیا را نشناخته اند و به جای اینكه آن را مزرعه ی آخرت و قنطره و گذرگاهی برای نیل به مقامات معنوی و میدانی برای ورزیدگی و تمرین جهت به دست آوردن فضایل اخلاقی بشناسند آن را به عنوان هدف نهایی و مطلوب حقیقی و معبود واقعی خود شناخته اند و طبیعی است كه چنین افرادی از آخرت غافل می شوند.
در جای دیگر می فرماید: «أرَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الآخِرَةِ؛ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟!» سپس می افزاید: «فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ؛ با اینكه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت چیز اندكی بیش نیست.»[۶]
آری افراد كم ظرفیت و هوس باز، چنان دنیای كوچك و ناپایدار در نظرشان بزرگ جلوه می كند كه حیات جاویدان و ابدی را كه مملوّ از مواهب الهی است به فراموشی می سپارند.
۴. در بخش دیگری از آیات، دنیا به عنوان «عَرَض» (بر وزن غَرَض) به معنی وجود بی ثبات و زوال پذیر تعبیر شده است، از جمله می فرماید: «... تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِیرَةٌ...؛ شما سرمایه ی زوال پذیر دنیا را طلب می كنید در حالی كه نزد خداوند غنیمت های فراوانی برای شما (در سرای آخرت) است».[۷]
در جای دیگر خطاب به اصحاب پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید: «شما متاع ناپایدار دنیا را می خواهید ولی خداوند سرای دیگر را برای شما می خواهد»، (...تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یرِیدُ الآخِرَةَ...)[۸]
در آیات دیگری نیز همین گونه تعبیر دیده می شود كه نشان می دهد گروهی از مسلمانان یا غیر مسلمین به خاطر حرص در جمع آوری متاع زوال پذیر و ناپایدار دنیا از پرداختن به مواهب پایدار الهی در سرای دیگر و ارزش های والای انسانی و مقام قرب به خدا باز می مانند. آری نعمت حقیقی زوال ناپذیر نزد اوست و باقی همه «عرض» و «عارضی» و زوال پذیر است.
این تعبیر هشداری است به همه ی دنیاپرستان كه مراقب باشند سرمایه های عظیم انسانی خود را فدای امور زوال پذیر نكنند.
۵. در بخش دیگری از آیات، از مواهب مادّی دنیا تعبیر به «زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» شده است.[۹]
تعبیراتی مشابه آن در آیات دیگر آمده است، مانند: «مَنْ كانَ یرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یبْخَسُونَ؛ كسانی كه زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه ی) اعمالشان را در همین دنیا به طور كامل به آنها می دهیم و چیزی از آنها كم و كاست نخواهد شد (ولی در آخرت بهره ای نخواهند داشت)».[۱۰]
در جای دیگر خطاب به زنان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید: «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَینَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِیلاً؛ ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می خواهید بیایید با هدیه ای شما را بهره مند سازم و به طرز نیكویی رها سازم! (تا بتوانید به مقصد خود برسید)».[۱۱]
این تعبیرات به خوبی نشان می دهد كه این زرق و برق تنها زیور و زینتی است برای حیات دنیای مادّی. بدیهی است هرگز در مورد امور حیاتی و سرنوشت ساز تعبیر به زینت نمی شود آن هم زینت «حیات دنیا» كه به معنی زندگی پست است.
شایان توجّه اینكه: حتّی زینت بودن آن هم در آیات دیگر زیر سؤال رفته است و تعبیر به «زُینَ» شده كه نشان می دهد یك زینت مصنوعی و خیالی و پنداری است، نه یك زینت واقعی و حقیقی.
مثلاً در سوره ی بقره آیه ی ۲۱۲ می خوانیم: «زُینَ لِلَّذِینَ كَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا...؛ زندگی دنیا برای كافران زینت داده شده است»!
و در سوره ی آل عمران آیه ی ۱۴ می فرماید: «زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ...؛ محبّت امور مادّی از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و... در نظر مردم زینت داده شده است!»
این تعبیرات و تعبیرات مشابه آن نشان می دهد كه حتّی زینت بودن این امور، جنبه ی پنداری و خیالی دارد و گرفتاران آنها در واقع گرفتار خیال و پندار خویشند.
در اینجا سؤال مهمّی مطرح است: چرا خداوند این امور را در نظرها زینت داده؟! به یقین برای آزمایش انسان ها و تربیت و پرورش آنهاست؛ زیرا هنگامی كه این اشیای زینتی جالب و دلربا را كه غالباً با گناه و حرام آلوده است به خاطر خدا رها می كند، نهال ایمان و تقوا در وجود آنها بارور می شود و گرنه صرف نظر كردن از اشیای غیر جالب افتخاری محسوب نمی شود.
به تعبیر دقیق تر تمایلات افسارگسیخته ی درونی و هوا و هوس های سركش، امور مادّی و گناه آلود را در نظر انسان جلوه می دهد، بنابراین زینت بودنش از درون انسان می جوشد و اگر به خدا نسبت داده شده است به خاطر آن است كه خداوند چنین اثری را در آن تمایلات و هوس های سركش آفریده و اگر در بعضی از آیات به شیطان نسبت داده شده، مانند «... وَ زَینَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعْمالَهُمْ...؛ شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داد»[۱۲] نیز به خاطر همین است كه این تزیین از یك نظر كار خداست چرا كه اثر هر چیزی از اوست و از نظر دیگر كار هوس های درونی است و از دیدگاه سوم كار شیطان است (دقّت كنید).
به هر حال از مجموعه ی آیات بالا به دست می آید كه حبّ دنیا هرگاه به صورت افراطی در آید انسان را به بیگانگی از خدا می كشاند.
پی نوشت ها:
[۱] . انعام، ۳۲.
[۲] . حدید، ۲۰.
[۳] . آل عمران، ۱۸۵.
[۴] . لقمان، ۳۳.
[۵] . روم، ۷.
[۶] . توبه، ۳۸.
[۷] . نساء، ۹۴.
[۸] . انفال، ۶۷.
[۹] . كهف، ۴۶ و ۲۸.
[۱۰] . هود، ۱۵.
[۱۱] . احزاب، ۲۸.
[۱۲] . نمل، ۲۴.
نویسنده : آیت الله مكارم شیرازی- اخلاق در قرآن, ج۲
حسد از دیدگاه قرآن و روانشناسی
قرآن کتاب دینی و هدایت است، و برای دست یابی به رشد شخصیت و خودشناسی بهترین راه را نشان می دهد؛زیرا انسان تنها موجودی است که از دو بعد مادی و غیر مادی شکل گرفته است.
به این آیه شریفه توجه کنید:
«یا ایها النّاس قد جائتکم موعظة من ربّکم …؛ای مردم نامه ای (قرآن) که همه پند و اندرز و شفای دلهای شما و هدایت و رحمت برای مؤمنان است،از جانب خدا برای نجات شما آمد».(سوره یونس،آیه ۵۷)
همچنین آیات:(۸۹ /نمل ـ ۱۵۱/بقره ـ ۲/ جمعه ـ ۲۰/عنکبوت) و آیاتی از این قبیل.
قرآن کریم فطرت وجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و علل انحراف و بیماری،و همچنین راه های تهذیب و تربیت و معالجه روان انسان را به طور جامع نشان می دهد و در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانی ما تأثیر بسزایی دارد.
یکی از این انفعال های روانی که معمولاً غالب مردم دچار آن هستند حسد است.
حسد را علمای اخلاق این گونه تعریف کرده اند:
حسادت،تمنای سلب نعمت است از دیگری که به صلاح او باشد،یعنی حسود دوست دارد نعمت ها از طرف مقابل گرفته شود،خواه آن نعمت به حسود برسد! یا نرسد.
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در این باره می فرماید:«منشأ و ریشه رذایل حسادت است».۱
البته یک حالتی هم نزدیک به حسادت وجود دارد، که پسندیده و مایه ترقّی و پیشرفت است،و آن حالت غبطه است.
امام صادق(ع) می فرمایند:«به راستی مؤمن غبطه می خورد،ولی حسادت نمی ورزد اما منافق حسادت می ورزد و غبطه نمی خورد».۲
راستی می دانید نخستین حسدی که از سوی انسان در روی زمین صورت گرفت چه زمانی بود؟ که بود؟برای چه بود؟ و نتیجه اش چه شد؟
آری،نخستین حسد،حسادت قابیل نسبت به برادرش هابیل بود،آن هم به جهت اینکه خداوند قربانی هابیل را پذیرفت ولی قربانی قابیل را نپذیرفت،و این موضوع برای قابیل انگیزه ای برای کشتن برادرش شد.به این آیه شریفه توجه کنید:«و اتل نبأ ابنی آدم بالحقّ اذا قرّباً قرباناً…».(سوره مائده،آیه ۲۷)
در این آیه کریمه داستان حسادت قابیل نسبت به هابیل بیان شده است.نوجوانان و جوانان عزیز در قرآن نمونه هایی از این قبیل ذکر شده است.مانند:داستان برادران یوسف،پسر نوح، هابیل و قابیل و داستان های عبرت آموز دیگر.
عزیزان،ما نمی دانیم چه نعمتی به صلاح هست یا نه،پس به جای تقویت حسّ حسادت،برای جبران کاستی ها و بالا بردن توانایی های خود تلاش کنیم.
نشانه های حسد
۱.ناراحتی از رسیدن نعمت به دیگری،بدون نشان دادن عکس العمل.
۲.غیبت و عیب جویی.
۳.دشمنی،عداوت و کارشکنی.
۴.بی مهری یا قطع رابطه از شخص،و پنهان کردن صفات برجسته او به طوری که حتی نمی خواهد سخنی از او بشنود.
آثار حسد
الف: آثار اجتماعی
۱.نابسامانی های اجتماعی
حسود تمام یا بیشتر نیرو و انرژی بدنی و فکری خود را صرف حسادت می کند، لذا این کار منشأ نابسامانی های اجتماعی است.
قرآن مجید می فرماید:و کسانی که بعد از آنها آمدند،می گویند:پروردگارا ما و برادرانمان را که در ایمان به ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهایمان کینه و حسدی نسبت به مؤمنان قرار مده…(سوره حشر،آیه ۱۰)
۲.قتلها و جنایت ها:چنان که در داستان هابیل و قابیل ملاحظه کردید.
۳.از بین رفتن دوستی ها.
۴.عقب ماندگی اجتماعی؛اشخاص حسود و تنگ نظر می کوشند دیگران را به عقب بکشند.
۵.هرج و مرج،پیامبر اکرم(ص) حسد را به بیماری بزرگ امت ها تشبیه کرده و می فرمایند:«…در اثر اختلاف و نفاق و حسد نسبت به یکدیگر،سرانجام به ظلم و ستم و سپس به هرج و مرج مبتلا می شوند».۳
ب: آثار معنوی حسد
۱.نابود کننده ایمان، ۲.آفت دین، ۳.نابود کننده نیکی ها، ۴.رسیدن به کفر و تفکرات کفر آمیز، ۵.غیبت، ۶. حسرت زیاد،(گناه زیاد)، ۷.حجاب ضخیمی در برابر شناخت حقایق می افکند، ۸.مانع رشد و تعالی ـ روحی فکری،معنوی خانوادگی و اجتماعی می گردد.
ج: آثار جسمانی حسد
افراد حسود معمولاً افرادی رنجور،حساس،عصبی،پرخاشگر و افسرده می باشند.دستگاه های مختلف بدن تحت تأثیر این حالت روحی دچار بیماری می گردد.
حضرت علی(ع) می فرماید:«شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل مانده اند».۴
د: آثار اخروی حسد
۱.بدون حساب به جهنم می رود، ۲.بدبختی و شقاوت دنیا و آخرت
برخی از ویژگی های حسود
۱.دشمن خیر و طالب شر است، ۲.خواهان زوال نعمت از دیگران،۳.به بدی گرایش دارد، ۴.منافق است، ۵.غیبت،شماتت و تملّق می کند،قرآن کریم می فرماید:«انّ تصبک حسنة تسؤهم و إن تصبک مصیبة…».(سوره توبه،آیه ۵۰) ، ۶.در حال خوشی دیگران غمگین است، ۷.رفیق بدی است،۸.دشمن نعمت های خدا است، ۹.به خود ظلم می کند،۱۰.زود عصبانی می شود.
پی نوشتها
۱.غررالحکم،۵۲۴۲.
۲.اصول کافی،۲،۳۰۷.
۳.المحجة البیضاء،۵،۳۲۶.
۴.غررالحکم،۱۸۰۳.
آزمون منتظران در دوران غیبت
امام کاظم علیه السلام در روایتی، غیبت امام زمان (عج) را وسیله ای برای آزمون بندگان عنوان کردهاند.
امام کاظم علیه السلام:
یا بُنَیَّ إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اَللَّهِ اِمْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ
فرزندم، (غیبت قائم) یک آزمون الهی است که به وسیلهی آن بندگانش را میآزماید.
الغیبة (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۱۶۶