emamian

emamian

پنج شنبه, 28 مرداد 1400 08:51

محبت الهی، منشأ محبت امام حسین(ع)

محبت، اصل و اساس تمامی کارهاست؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: «هَلِ‏ الدِّینُ‏ إِلَّا الْحُب‏؛[۱] آیا دین چیزی غیر از محبت است؟». دین، برنامه منظم عملی و علمی برای انسان است که اطاعت، انقیاد، سیر و سلوک را برای او به دنبال می‌آورد. محبت، تبلور حقیقی اطاعت و عبادت و فلسفه آفرینش آدمی است. دین بر اساس محبت، و امام حسین(ع)، منشأ محبت الهی است. یکی از اوصاف خاص رسول مکرم اسلام(ص)، حبیب‌اللّه بودن آن حضرت است. همه انبیای الهی در نبوت و دعوت انسان به خداپرستی شریک هستند، اما هر نبی ویژگی مخصوص به خود را داراست؛ چنانکه در زیارت­نامه‌ها نیز به آن اشاره شده است. حضرت آدم(ع) صفوة‌اللّه، حضرت نوح(ع) نبی‌اللّه، حضرت ابراهیم(ع) خلیل‌اللّه، حضرت موسی(ع) کلیم‌اللّه و حضرت عیسی(ع) روح‌اللّه است.

پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) نیز افزون بر ویژگی مشترکی که با دیگر انبیای الهی دارد، به عنوان ویژگی خاص خود، حبیب‌اللّه است. این محبت در شخصیت کمالیه و در خاتمیت ایشان ظهور پیدا کرده است. در حدیثی مشهور از رسول‌ خدا(ص) نقل شده است که آن حضرت خطاب به امام حسین(ع) فرموده است: «حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْ‏ حُسَیْنٍ‏ أَحَبَ‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ أَحَبَ‏ حُسَیْنا؛[۲] حسین از من است و من از حسینم. خدا دوست دارد کسی را که حسین را دوست دارد». این سلسله حب، سلسله‌ای همیشگی و دائمی است. جایگاه امام حسین(ع)، حبیب‌اللّه بودن است؛ هم حبیب‌اللّه و هم حبیب رسول‌ خدا(ع) است.

       

رابطه حُسن و محبت

اگر انسان نسبت به خود محبتی نداشته باشد، نمی‌تواند به دیگران نیز محبت داشته باشد. مأنوس بودن با افرادی که بهره‌ای از محبت نبرده‌اند، در نفس آدمی نیز اثرگذار می‌شود تا آنجا که آدمی نیز نمی‌تواند به دیگران محبت کند. رسول ‌خدا(ص) درباره محبت به خانواده فرموده است: «أَحْسَنُ النَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ‏ بِأَهْلِهِ‏ وَ أَنَا أَلْطَفُکُمْ‏ بِأَهْلِی‏؛[۳] بهترین مردم از نظر ایمان، خوشخو‏ترین و مهربان‌ترین آن‌ها نسبت به خانواده‌اش است و من، مهربان‌ترین شما به خانواده‌ام هستم». محبت به افراد خانواده، زمینه محبت به دیگران را فراهم می‌کند. به طور کلی محبت بر اساس معرفت و کمال و کمال نیز بر اساس محبت است و این دو دایر مدار یکدیگر هستند. وقتی آدمی برای محبت برنامه‌ریزی کند، به طور طبیعی همه چیز نیز فدایی محبت می‌شود؛ چنانکه امام حسین(ع) فدایی محبت شد و این محبت، بر اساس حسن و جمال است.

رابطه حُسن و محبت، رابطه‌ای دو سویه است؛ بدین معنی که محبت، زمینه‌ساز حُسن می‌شود و حُسن با خود، محبت را به همراه می‌آورد. نام صحیح امام حسین(ع)، حُسَین علیه الصلاة و السلام است. امام صادق(ع) در معنای این نام فرموده است: «خداوند دارای اسمای حسنی است. بر اساس آیه شریفه به آدمی دستور داده‌اند که هر گاه می‌خواهد خدا را بخواند و با خدا صحبت کند، او را با اسمای حسنی بخواند تا وجودتان رنگ و بوی الهی بگیرد».

«وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا»[۴] اسماء امامان از اسماء الهی اشتقاق یافته است. حسین، اسمی از اسمای الهی و اسم مصغر است؛ بدین معنی که حسین علیه الصلاة و السلام، اسمی است که جمال و کمال و حسن الهی را در خود دارد. احسان الهی وقتی متشخص می‌شود اثر دارد. تصغیر حُسن یعنی تشخص احسان الهی در اسم شریف حسین علیه السلام. تأثر و اندوه قلبی انسان برای امام حسین(ع) به سبب ارتباط تکوینی با اسمای الهی است. حسین از حُسن و احسان الهی گرفته شده است. باحسان اللّه قامت السموات و الارض. اساس آسمان و زمین بر احسان الهی است.

           

اربعین نماد محبت امام حسین(ع)

یکی از جلوه‌های ویژه اجتماع بزرگ اربعین حسینی، حب الحسین است. محبت حسینی است که انسان‌ها را از اقصی نقاط جهان گرد هم جمع می‌کند. ایثار و فداکاری امام حسین(ع) برای پایداری دین بود و اساس دین نیز محبت، معرفت و حُسن است. در حقیقت ایام عزای اباعبداللّه(ع)، ایام توسل و تمسک به حب و محبت است و هرچه این فضا دلبازتر شود، محبت نیز گستردگی بیشتری پیدا می‌کند. اساس و پایه قیام امام حسین(ع)، محبت بود؛ از همین روست که با جان و دل انسان‌های آزاده پیوند خورده و ماندگار شده است. انسان‌های آزاده نیز به واسطه پیوند قلبی با امام(ع)، باقی می‌مانند و جاودانه می‌شوند؛ چنانکه یاران باوفای آن حضرت، جان‌شان را در طبق اخلاص گذاشتند تا مودت و محبت‌شان را به حضرت ابراز کنند. محبت به سیدالشهدا(ع) را می‌توان به هر شیوه ممکن ابراز داشت؛ حتی در این ایام که ویروس کرونا مانع گردهمایی‌های معمول شده است، می‌توان هر خانه را به یک حسینه تبدیل و با ذکر اباعبداللّه الحسین(ع) پیوند برقرار کرد.

محبت به دین و اهل‌بیت(ع) به‌ویژه امام حسین(ع) از آن­رو ارزشمند است که بر اساس محبت به خداوند شکل می‌گیرد؛ چنانکه در برخی روایات محبت و دوست داشتن وطن، از نشانه‌های ایمان شمرده شده است: «حُبُ‏ الْوَطَنِ‏ مِنَ‏ الإِیمَان‏».[۵]

       

رضایت الهی، هدف اصلی قیام امام حسین(ع)

یکی از اصول اساسی در محبت‌ورزی، آزار نرساندن و اذیت نکردن دوست است. خداوند، اولین دوست انسان مؤمن است. در مرحله دوم، رسول‌خدا(ص) و اهل‌بیت(ع) دوستان انسان مؤمن هستند. وظیفه دوستی نیز ایجاب می‌کند با پیروی از دستورات آن‌ها، رضایت شان را جلب، و از آزار و اذیت آن‌ها پرهیز کرد.

نقل شده است روزی امام باقر(ع) به عیادت جابر بن عبداللّه انصاری، صحابی رسول‌خدا(ص) رفت. جابر در بستر بیماری بود. وقتی امام باقر(ع) به خانه جابر وارد شد عرض کرد: «رسول ‌خدا(ص) به من فرمود عمرت آنقدر طولانی می‌شود که فردی از نوادگانم را درک می‌کنی که نامش، نام من و بقیةاللّه(عج) از وجود اوست. سلام مرا به او برسان». امام باقر(ع) احوال جابر را پرسید و جابر در پاسخ گفت: «شرایط بر من بسیار سخت است، آن‌گونه که مرگ را به زندگی، بیماری را به سلامتی و فقر و ناداری را بر ثروتمندی ترجیح می‌دهم». حضرت به او فرمود: «ما این‌گونه سخن نمی‌گوییم. ما می‌پسندیم، آنچه را که خدا می‌پسندد. اگر مرگ را برای ما مقدر کند، راضی هستیم. اگر سلامتی یا بیماری تقدیر کند، راضی هستیم. اگر فقر و ناداری تقدیر کند، باز هم راضی به رضای او هستیم. ما رضا را می‌پسندیم».[۶]

دوستدار واقعی اباعبداللّه الحسین(ع) باید هدف امام را هدف زندگی خود قرار دهد. هدف حقیقی امام حسین(ع) از قیام علیه ظلم، کسب رضایت خداوند بود؛ نه فقط مبارزه با ظلم و شهادت. خط‌مشی زندگی آن حضرت به‌ویژه در قیام کربلا، رضایت الهی است. از همین روست که هنگام خروج از مکه فرمود:

رِضَی‏ اللَّهِ‏ رِضَانَا أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏، نَصْبِرُ عَلَی بَلاَئِهِ وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ‌اللَّهِ(ص) لَحْمَةٌ هِیَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ، وَ یُنَجَّزُ لَهُمْ وَعْدُهُ، مَنْ کَانَ بَاذِلا فِینَا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً، إِنْ‌شَاءَاللَّهُ؛[۷] خشنودی خداوند، خشنودی ما اهل‌بیت است. در مقابل بلای او صبر می‌کنیم تا اینکه پاداش صابرین را به ما تمام و کمال عطا فرماید. یک تکه گوشت او هم از رسول‌خدا(ص) جدا نمی‌شود و آن اعضای قطعه قطعه، به زودی در بهشت جمع می‌شوند که چشم پیامبر(ص) بدان روشن می‌شود و به وعده­ای که خدا داده است، وفا می‌شود. کسی که در راه ما می‌خواهد جانش را ببخشد و خود را آماده دیدار با خدا کند، پس باید با من بیاید؛ زیرا من با خواست خدا فردا صبح روانه خواهم شد.

حضرت افرادی را که می‌خواهند در زمره محبت و رضایت الهی قرار گیرند، به همراهی و همگامی با خود دعوت کرد. جلب رضایت الهی تا آن اندازه برای امام(ع) اهمیت دارد که در آخرین لحظات زندگی پربار خویش نیز در گودال قتلگاه فرمود: «إلهِی رِضًی بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ؛[۸] الهی راضی‌ام به آنچه برای من می‌خواهی و تسلیم امر توأم ای فریادرس دادخواهان، معبودی جز تو نمی‌یابم».

      

تقوا و جلب رضایت الهی، وظیفه شیعیان

فلسفه قیام امام حسین(ع) رضایت حق تعالی است. از این­رو شیعه و مرید واقعی امام(ع) باید همواره تلاش کند در مسیر اطاعت الهی گام بردارد و کسب رضایت الهی را سرلوحه تمامی برنامه‌های خود قرار دهد.

در اولین فراز زیارت اربعین خطاب به امام(ع) این‌گونه سلام داده می‌شود: «اَلسَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ». زیارت با سلام به ولی‌خدا آغاز می‌شود؛ زیرا انسان را به خدا نزدیک می‌کند. ولیّ به معنای کسی است که مقرب الی‌اللّه است. انجام هر کاری به نیت نزدیکی به خدا با گناه سازگاری ندارد. فردی که هر کاری را به نیت قربت و نزدیکی به خدا انجام می‌دهد، باید از گناه دور شود. کسی که امام حسین(ع) را دوست دارد و با عنوان ولی‌اللّه به او سلام می‌دهد، باید از گناه دوری کند و اگر مرتکب گناهی شد، به سرعت استغفار کند. ولی‌اللّه بودن امام(ع) بدین معناست که حضرت حتی گناهکاران را نیز به حضرت حق نزدیک می‌کند؛ چنانکه فردی به محضر امام حسین(ع) آمد و به حضرت عرض کرد: «می‌خواهم گناه نکنم، اما نمی‌توانم. مرا موعظه‌ای کن که از گناه دوری کنم». امام(ع) به او فرمود:

افْعَلْ‏ خَمْسَةَ أَشْیَاءَ وَ أَذْنِبْ‏ مَا شِئْتَ‏ فَأَوَّلُ ذَلِکَ لَا تَأْکُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّانِی اخْرُجْ مِنْ وَلَایَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا یَرَاکَ اللَّهُ وَ أَذْنِب‏ مَا شِئْتَ وَ الرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِی النَّارِ فَلَا تَدْخُلْ فِی النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْت‏؛[۹] پنج کار را بکن و آن‌گاه هر چه خواستی, گناه کن - وگرنه دست از گناه بکش ـ اول روزی خدا را نخور و هر چه خواستی، گناه کن. دوم از ولایت خدا خارج شو و هر چه خواستی، گناه کن. سوم جایی پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه خواستی، گناه کن. چهارم آن‌گاه که ملک‌الموت برای قبض روح تو می‌آید، اگر توانایی دفع او را داری و می‌توانی از دست وی نجات پیدا کنی؛ هر چه می‌خواهی گناه کن. پنجم وقتی مأمور جهنم خواست تو را وارد جهنم کند، اگر می‌توانی داخل نشو و هر چه می‌خواهی، گناه کن.

این سخن گهربار امام(ع)، دستورالعمل جامعی برای سیروسلوک است. وجود امام(ع) جامع محبت، معرفت و رضایت الهی است و تمام لحظات زندگی آن حضرت، ترسیم سیروسلوک حقیقی و رسیدن به مقام قرب الهی است. اربعین تنها خاص امام حسین(ع) و تداوم کربلاست. قیام کربلا، استمرار غدیر و استمرار بعثت تامه اولیا و رسولان الهی بود و اربعین، معبر عشاقی است که قرب و رضایت الهی را می‌جویند. زیارت‌نامه اربعین، مشحون از امام‌شناسی و در نقطه مقابل دشمن‌شناسی است. در این زیارت‌نامه که دارای سلام‌های هفتگانه به امام(ع) است، امام(ع) با عنوان قتیل العبرات یاد می‌شود. عبرات می‌تواند دو معنی داشته باشد، در یک معنی، عبرت باشد؛ یعنی عبرة للعالمین است. در معنای دیگر به معنی اشک باشد؛ اشکی که اساس آن محبت است. اشکی که در دل شب برای خدا باشد و نیز اشکی که برای اباعبداللّه(ع) ریخته می‌شود، بهترین عاملی است که می‌تواند آدمی را به خدا متصل کند. وصیت‌نامه‌های شهدا به عنوان یاران اباعبداللّه(ع) در عصر کنونی، می‌تواند نقطه اتصال و پیوند خوبی برای ارتباط با خدا باشد. از همین روست که مقام معظم رهبری(مدظله العالی) همواره تأکید می‌کنند که وصیت‌نامه‌های شهدا را بخوانیم. هر فردی که اهل دل باشد، از فرصت اربعین و زیارت مخصوص به آن استفاده می‌کند تا بتواند بین خود و خدا، پلی ایجاد کند.

   

    

پی نوشت ها:

[۱]. احمد بن محمد برقی؛ المحاسن؛ ج ۱، ص ۲۶۳.

[۲]. جعفر بن محمد ابن‌قولویه؛ کامل الزیارات؛ ص ۵۳.

[۳]. محمد بن علی صدوق؛ عیون اخبار الرضا(ع)؛ ج ۲، ص ۳۸.

[۴]. اعراف: ۱۸۰.

[۵]. عبدالقادر آل‌ غازی؛ بیان المعانی؛ ج ۲، ص ۴۰۴.

[۶]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۳۶، ص ۳۱۳.

[۷]. حسین بن محمد حلوانی؛ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر؛ ص ۸۶.

[۸]. علی بن موسی ابن‌طاووس؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ ص ۱۶۶.

[۹]. محمد بن محمد شعیری؛ جامع الاخبار؛ ص ۱۳۱.

در پاسخ به این سؤال که « چراامام حسین علیه‌السلام همراهِ خانواده به کربلا رفتند؟ آیا این کار امام(ع) عقلانی بود؟» در فضای مجازی  و شبکه های مختلف اجتماعی علیه قیام سیدالشهدا(ع) شبهات زیادی مطرح می شود که یکی از رایج ترین آنها این سوال است که «مگر ایشان برای قیام و جنگ علیه یزید به سمت کوفه نرفتند؟ پس چرا اهل‌بیت‌ و حتی طفل شش‌ماهه را به همراه بردند؟».

نخستین دلیل در پاسخ به شبهه این است که در آن زمان مسئله‌ای عرفی بوده است، ظاهراً عرف زمان حضرت و همچنین عرف قبل و بعد از ایشان اینگونه بوده است که افراد، خانواده‌ی خود را در سفرهای طولانی به همراه می‌بردند و این روش خلاف عقل و عرف نبوده است تا کسی برایش سؤال مطرح شود که چرا امام حسین علیه‌السلام خانواده‌شان را به همراه بردند.

تاسی به جدشان رسول‌الله

این سوال را باید از پیامبر عظیم‌الشأن اسلام پرسید: اینکه چرا ایشان برای مباهله با مسیحیان نجران فرزندان‌شان را با خود بردند؟، نبی مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله برای اثبات حقانیت خود و اثبات حقانیت مکتب‌ِ خود، فرزندان‌ را با خود بردند، این مسئله نشانگر آن است تا همه بدانند برای تحقق آرمان‌های مقدس انسان باید از همه‌ی دارایی خود بگذرد، اینگونه فدا کردن هاست که هم موجب اطمینان بخشی به دیگران است و هم نشانگر اطمینان داشتن به حقانیت خود و مکتب‌ خود می‌باشد.

حفظ جان خود حضرت و اهل‌بیت و یاران

این سؤال به ذهن متبادر می شود که  آیا اگر خانواده و فرزندان امام حسین علیه‌السلام، با امام همراه نمی‌شدند در مدینه امنیت جانی داشتند؟ به نظر شما با آن لحن تندی که یزید علیه‌اللعنه به والی مدینه مبنی بر بیعت گرفتن از اباعبدالله‌الحسین داشت و اینکه در مدینه وضعیت به‌گونه‌ای بود که دشمنان و یزیدیان، امام حسین علیه‌السلام را تهدید می‌کردند، بهتر ین کار این بود که امام اهل‌بیت و اصحاب را برای خارج شدن از مدینه با خود همراه کنند.

تسلیم قضا و قدر و امر الهی بودن

وقتی ابن‌عباس و امثالهم می‌خواستند امام را از رفتن به سمت کوفه منصرف کنند، حضرت جمله‌ای را فرمودند و بر اساس همان جمله نیز عمل کردند، حضرت فرمودند: «ان الله شاء ان یراک قتیلا، و ان الله شاء ان یراهن سبایا» زیرا خدا خواسته بود حضرت را شهید و خاندان ایشان را اسیر ببیند.

اهل‌بیت علیهم‌السلام همگی تسلیم امر و قضای الهی هستند و همان کاری را انجام می‌دهند که رضایت و امر الهی بر آن تعلق گرفته باشد، تمام ارزش آل‌الله‌علیهم‌صلوات‌الله این است که تسلیم امر الهی هستند.

پیام‌رسانی کربلا

اگر حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و فرزندان حضرت همراه امام حسین علیه‌السلام نبودند، پیام‌رسانی این نهضت از بین می‌رفت و این حادثه‌ی عظیم کربلا به فراموشی سپرده‌می‌شد.

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

سِرِّ نِی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود

وی در پایان بیان کرد: همراه بردن اهل‌بیت خودش یک تاکتیک بزرگ و عظیمی از جانب اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام بوده است تا بعد از عاشورا این واقعه در تاریخ مورد غفلت قرار نگیرد و به کاخ یزید و یزیدیان در شام نیز برسد تا لرزه بر اندام آنان بیندازد و ندای "هل من ناصر ینصرنی" اباعبدالله‌الحسین به گوش جهانیان برسد.

«چرا جناب عبدالله بن جعفر (همسرِ حضرتِ زینب) با کاروان اباعبدالله الحسین علیه‌السلام همراه نشد؟»

نکته‌ی اول در مورد شخصیت عبدالله بن جعفر هست، ایشان صحابه‌ی بزرگ رسول خدا بودند و شأن و منزلت عظیمی در تاریخ دارند.

عبدالله بن جعفر علاقه ی شدیدی به امیرالمومنین(ع) و  امام حسن(ع) و امام حسین(ع) داشتند.

 نکته‌ی دوم در رابطه ی با حضور نیافتن ایشان در کربلا هست، در این رابطه تحقیقات و اقوال مختلفی مطرح شده است، اما آنچه که صحیح به نظر می‌رسد این که ایشان در زمان وقوع واقعه‌ی کربلا ۷۰ سال سن داشت، لذا به واسطه‌ی کهولت سن و ضعف جسمانی که بر او عارض شده بود، نتوانست با کاروان امام حسین علیه السلام همراهی شود.

 قول دوم این است که اباعبدالله الحسین علیه السلام دستور دادند، ایشان  بمانند تا از بنی هاشمی که در مکه و مدینه بودند، حفاظت کنند، بنابراین حضرت قیام را بر ایشان واجب نکردند.

 قول سوم این بوده که برخی هم معتقدند، نابینایی عبدالله جعفر مانع همراهی ایشان با امام شد، که البته با توجه به قرائنی که در دسترس است از جمله این که ایشان کارهای اجرایی در آن زمان انجام می‌دادند، نابینایی بعید به نظر می رسد.

ما معتقدیم عبدالله بن جعفر به دلیل اینکه مریض بودند و به خاطر کهولت سن و همچنین به دلیل این که امام علیه السلام قیام را بر ایشان واجب نکرده بودند و دستور دادند که  در جنگ شرکت نکنند تا از بنی هاشمی که در مکه و مدینه بودند، محافظت کنند، با کاروان حسینی همراهی نکردند و این بزرگوار محافظت بنی‌هاشم را بر عهده گرفت.

بهترین دلیل بر اینکه عبدالله بن جعفر معذور بر حضور و همراهی با کاروان حسینی  بوده، این است که بعد از واقعه ی عاشورا اولا تاسف شدید خورد و ناراحت شدند از جریانی که برای اباعبدالله الحسین و اصحابشان اتفاق افتاد و ثانیاً هیچکدام از اهل بیت علیهم‌السلام عبدالله‌ بن‌جعفر را به واسطه ی عدم شرکت در واقعه ی کربلا مذمت نکردند، بلکه همیشه به نیکی از ایشان یاد کردند و این صحابه را ستوده‌اند.

نزدیک به 20 سال است که اول ماه ژوئن میلادی که امسال مصادف با 12 خرداد ماه شده، به‌پیشنهاد سازمان جهانی خواروبار (FAO) به‌‌عنوان "روز جهانی شیر" شناخته می‌‌شود. این روز برای تأکید بر اهمیت این ماده غذایی نام‌گذاری شده و شعار روز جهانی شیر امسال "از شیر لذت ببرید (Enjoy dairy)" است.

مواد موجود در شیر شامل پروتئین‌‌ها، کلسیم، منیزیم، سلنیوم و برخی انواع ویتامین‌‌ها از جمله ویتامین‌‌های گروه B است.

شیر از دیدگاه دینی نیز حائز اهمیت ویژه‌‌ای است؛ در طب ایرانی طبع شیر را سرد می‌‌دانند به همین دلیل توصیه می‌‌شود شیر همراه با عسل، دارچین، خرما و مواد غذایی دارای طبع گرم مصرف شود.

سرانه مصرف شیر در کشورهای توسعه‌‌یافته بیشتر است و این سرانه در ایران در مقایسه با میانگین مصرف جهانی و کشورهای توسعه‌‌یافته بسیار پایین‌‌تر است؛ پایین بودن سرانه مصرف شیر می‌‌تواند عاملی برای گسترش پوکی استخوان باشد.

دکتر هدایت حسینی  درباره اهمیت مصرف شیر گفت: روز جهانی شیر برای توجه بیشتر مردم به مصرف لبنیات نام‌گذاری شده است تا سرانه مصرف شیر در جهان افزایش یابد؛ در کشور ما مردم به حد کفایت شیر مصرف نمی‌‌کنند.

وی با بیان اینکه فرآورده‌‌های شیر نیز می‌‌تواند مورد مصرف قرار گیرد، تصریح کرد: مصرف شیر باعث ارتقای سیستم ایمنی بدن در برابر بیماری‌‌ها و عفونت‌‌ها می‌‌شود؛ توصیه می‌‌شود که 120 لیتر شیر در سال مصرف شود؛ در کشور ما زیرساخت‌‌ها و پتانسیل‌‌های بسیار خوبی در صنایع لبنی برای تولید محصولات متنوع وجود دارد؛ در ارتباط با تولید شیر در کشور مشکلی وجود ندارد و فقط باید تشویق برای افزایش سرانه مصرف شیر صورت بگیرد.

میزان آفلاتوکسین در شیر کشور نگران‌‌کننده نیست

حسینی با بیان اینکه آفلاتوکسین‌‌ها توسط قارچ‌‌ها سنتز (تولید) می‌‌شوند، گفت: چند نوع قارچ، آفلاتوکسین تولید می‌‌کنند؛ غذاهایی که مسیر دریافت آفلاتوکسین هستند فراوانند و این سم قارچی در غلات، حبوبات، میوه‌‌های خشک، تنقلات، شیر و فرآورده‌‌های دامی وجود دارد؛ بعد از اینکه دام از غذای کپک‌‌زده آلوده به برخی انواع قارچ‌‌ها استفاده می‌‌کند در بدن حیوان این سم متابولیزه و از طریق شیر ترشح می‌‌شود.

حسینی با اشاره به تحقیق صورت‌گرفته در زمینه آفلاتوکسین در شیرها خاطرنشان کرد: نتیجه این تحقیق که در کشور انجام شد، سال گذشته منتشر شد؛ در زمینه ایمنی غذایی و میزان آفلاتوکسین شیر ارزیابی خطر انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که بحث آفلاتوکسین در شیر یک موضوع نگران‌‌کننده در کشور ما نیست؛ کیفیت شیر ما در سطح خوبی قرار دارد و تلاش سیستم بهداشتی کشور برای افزایش مصرف شیر است.

استاد گروه تغذیه دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه قیمت کالا، یک عامل تعیین‌‌کننده برای این است که یک ماده غذایی چقدر در سبد مصرف قرار می‌‌گیرد، گفت: افزایش قیمت لبنیات می‌‌تواند یکی از عوامل مؤثر در کاهش سرانه مصرف شیر باشد؛ باید تدابیری اندیشیده شود و یارانه‌‌هایی در اختیار سیستم توزیع شیر کشور قرار گیرد تا شیر با قیمتی مناسب و قابل قبول به دست مصرف‌‌کنندگان برسد زیرا مصرف شیر نوعی سرمایه‌‌گذاری برای سلامت مردم است و در ارتقای سیستم ایمنی، عصبی، تقویت حافظه و پیشگیری از پوکی استخوان بسیار مهم است.

وی با بیان اینکه انواع نوشیدنی‌‌ها و فرآورده‌‌های لبنی می‌‌تواند جایگزین شیر باشد، گفت: برخی افراد، آنزیم‌‌های لازم را به‌اندازه کافی برای هضم شیر ندارند و اصطلاحاً به "عدم‌تحمل لاکتوز" دچار هستند که ممکن است در صورت مصرف شیر، با مشکلات گوارشی روبه‌‌رو شوند و برای حل این مشکل، انواع فرآورده‌‌های عاری از لاکتوز ساخته می‌‌شود که در این فرآورده‌‌ها، با استفاده از آنزیم‌‌های اضافه‌‌شده به شیر، لاکتوز را تجزیه می‌‌کنند و مشکل کمبود آنزیم در افراد دچار مشکل عدم‌تحمل لاکتوز را برطرف می‌‌کنند و این افراد می‌‌توانند از فرآورده‌‌های عاری از لاکتوز استفاده کنند.

دکتر پروین میرمیران با بیان اینکه مصرف شیرهای غیرپاستوریزه، امکان دارد بیماری‌های عفونی، میکروبی و انواع اسهال‌ها را به دنبال داشته باشد، گفت: اولویت ما سالم بودن شیر است و می‌توانیم از شیر پاستوریزه یا هموژنیزه با حفظ ارزش غذایی آن استفاده کنیم؛ مصرف شیر برای سلامت بدن ضروری است اما نوشیدن شیر فاسد یا آلوده می‌تواند باعث بیماری‌های خطرناکی شود.

وی با اشاره به اینکه در لبنیات نباید از روغن پالم استفاده شود، بیان کرد: البته در انواع لبنیات به‌خصوص ماست به‌منظور بهبود طعم و مزه، روغن‌های خوراکی اضافه می‌کنند و ممکن است که مصرف مکرر آن برای سلامتی مشکل‌ساز باشد بنابراین، در اصالت و برچسب‌های تغذیه‌ای کالاهای خوراکی باید به میزان و نوع چربی افزوده شده به آن به طور دقیق اشاره شود.

کودکان زیر دو سال شیر مادر مصرف کنند

مدیر گروه تغذیه بالینی و رژیم‌درمانی در ادامه به مصرف روزانه شیر در گروه‌های مختلف سنی تأکید و تصریح کرد: برای کودکان توصیه شده که روزانه حداقل دو لیوان شیر مصرف کنند و در مورد کودکان دو سال به بالا توصیه به مصرف شیر کم چرب و کودکان زیر دو سال طبق علم روز و نظر اسلام توصیه به مصرف شیر مادر شده است.

تغذیه با شیر مادر مناسب‌ترین نوع تغذیه برای شیرخوار است

وی ادامه داد: تغذیه با شیر مادر مناسب‌ترین نوع تغذیه برای شیرخوار است؛ پس از زایمان، هیچ لحظه‌ای را برای شروع تغذیه با شیر مادر نباید از دست داد. چربی موجود در شیر مادر از نوع چربی‌هایی زنجیره متوسط و بلند است که به‌راحتی قابل هضم هستند و شیر مادر حدود 4 درصد چربی دارد. در حال حاضر علم روز به این نتیجه رسیده که مادران در سراسر دنیا و حتی آمریکا تشویق می‌شوند تا به فرزندانشان شیر خود را بدهند.

میرمیران ادامه داد: طبق تحقیقات انجام شده، شیرمادر برای رشد جسمی و ذهنی کودک با وجود چربی، برای رشد غشاهای سلولی مؤثر است. کودکانی که شیر مادر دریافت می‌کنند، در مقابل بیماری‌هایی همچون سرطان، ام اس و سایر بیماری‌ها، مقاوم هستند چراکه شیر مادر سرشار از ایمونوگلوبین‌‌های تقویت کننده سیستم ایمنی است.

وی در مورد کودکانی که شیر مادر را مصرف نمی‌کنند، بیان کرد: عدم مصرف شیر مادر نرمی استخوان را به دنبال دارد و در الگوهای غذایی و راهنماهای روزانه گفته می‌شود که نوزادان باید شیر مادر را دریافت کنند.

مدیر گروه تغذیه بالینی و رژیم‌درمانی دانشکده علوم تغذیه دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در ادامه در خصوص تأثیرگذاری مصرف شیر بر استخوان‌ها، تصریح کرد: افرادی که تا سن بلوغ شیر را تا دو لیوان مصرف می‌کنند، از رشد استخوانی بهتری برخوردار هستند. یعنی رشد آن‌ها، متناسب با قد و ژنتیک خانواده خواهد بود اما افرادی که شیر کمتر مصرف می‌کنند، ممکن است از جهت قدی به حد پتانسیل نرسند.

میرمیران خاطرنشان­ کرد: شیر در گروه لبنیات بیشترین تأثیر را در نشست کلسیم بر استخوان‌ها دارد بنابراین، برای جلوگیری از نرمی استخوان در کودکان شیر را توصیه و در بزرگسالان برای پیشگیری از پوکی استخوان و شکستگی‌های نواحی مختلف استخوان ناحیه دست نیز توصیه به مصرف لبنیات به‌ویژه لبنیات غنی‌شده از ویتامین D می‌شود. چون جذب کلسیم با ویتامین D افزایش می‌یابد. بنابراین، اگر کلسیم در کنار ویتامین D باشد، جذب آن بهتر است و پیشگیری از پوکی استخوان پیشگیری می‌کند. برای همین به افراد مسن توصیه می‌شود یک تا دو لیوان شیر به طور روزانه به‌منظور جلوگیری از پوکی استخوان مصرف کنند.

تأثیر مصرف شیر بر استحکام دندان‌ها

وی به تأثیر مصرف شیر بر استحکام دندان‌ها تأکید کرد و گفت: چون ترکیب شیر از کلسیم است توصیه به دریافت شیر برای استحکام دندان می‌کنیم.

در جریان درس آموز و عبرت انگیز واقعه عاشورا در سال 61 هجری به خوبی می توان به نقش آفرینی افراد شاخص و ممتازی اشاره کرد؛ افراد شاخصی که خون مظلومانه آنها برای تاریخ بشریت پیام های انسان سازی فراوانی را به دنبال دارد. در جریان  واقعه کربلا گاه با رشادت های قهرمانانه سالخوردگانی همچون حبیب بن مظاهر مواجه می شویم و از نوع رفتار غیرتمندانه او درس می گیریم و گاه با نقش آفرینی طفل شیرخواره ای مواجه می شویم که شهادت مظلومانه او ارکان دستگاه جور و ظلم را به لرزه در می آورد و زمینه رسوایی و نابودی آنها را فراهم می کند. در این نوشتار تلاش داریم به نقش آفرینی کوچک ترین سرباز امام حسین علیه السلام یعنی حضرت علی اصغر علیه السلام اشاره کنیم و  اسرار شهادت این طفل شیر خواره را مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم.

 
رزمنده و سرباز شیرخوار کربلا

در میان یاران حماسه آفرین و تاریخ ساز امام حسین علیه السلام سرباز کوچکی وجود دارد که از سال 61 هجری تا کنون قلبهای جامعه بشریت را به درد آورده و زمینه ساز تحول و تغییر معادلات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی شده است. طفل شیر خواره ای که به گواه منابع تاریخی و کهن نام مبارک او «عبد الله» معرفی شده است؛[1] کودک شش ماهه ای که در منابع متأخر شیعی به حضرت علی اصغر علیه السلام شهرت دارد. کوچک ترین سرباز فداکار امام حسین علیه السلام که مادر داغدار و صبور او حضرت رباب سلام الله علیها دختر امرؤ القیس می باشد.[2]

کسی که گویی در پاسخ به ندای مظلومانه اهل بیت علیهم السلام به خروش می آید و با گریه های کودکانه خود به این ندا لبیک می گوید:«هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخافُ اللَّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیثٍ یَرْجُوا اللَّهَ فِی إِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعینٍ یَرْجُوا ما عِنْدَاللَّهِ فِی إِعانَتِنا؟؛[3] آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یارى کننده اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟»

 اسرار شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

علی اصغر در مصاف با سپاه عمر بن سعد(روضه علی اصغر)

در خصوص نحوه شهادت این سرباز کوچک امام حسین علیه السلام منابع تاریخی و مقاتل چند نوع گزارش را در خود ثبت کرده اند.
در یک نقل شیخ مفید در کتاب ارشاد لحظه عروج و شهادت علی اصغر علیه السلام را این چنین به تصویر کشیده است: «حضرت علی اصغر زمانی که در جلوی خیمه ها در آغوش پدر بزرگوارش قرار داشت، با یک تیر ناجوانمردانه از سوی دژخیمان به شهادت رسید».[4]

در نقل دیگری به گزارش افرادی همچون سید بن طاووس  نحوه شهادت مظلومانه حضرت علی اصغر علیه السلام این چنین به تصور کشیده شده است: زمانی که امام حسین علیه السلام برای ودای آخر به سوی خیمه گاه آمد و تصمیم داشت برای آخرین بار طفل شیرخواره خود را در آغوش گرم خود بگیرد و دستان نوازش گر خود را بر سر کودک تشنه لب خود بکشد، و در هنگامی که علی اصغر علیه السلام می رفت که بعد از گریه های ممتد و مظلومانه خود در آغوش پدر آرام به خواب رود، و در لابه لای بوسه های عاشقانه پدر تیری ناجوانمردانه از سوی «حرمله بن کاهل اسدی»

به سوی امام حسین و علی اصغر نشانه گرفته می شود و علی اصغر علیه السلام را به شهادت می رساند.[5] روضه مظلومانه علی اصغر علیه السلام به گزارش ابن جوزی از هشام بن محمد کلبی این چنین در مقاتل و متون تاریخی ثبت شده است: « یا قوم ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل‏؛[6]ای جماعت! اگر به من رحم نمی‌کنید، پس به این کودک شیرخوار رحم کنید». مردی از میان سپاه کوفه تیری بر گلویش زد و آن کودک را به شهادت رساند».

 
اسرار شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

در خصوص شهات مظلومانه طفل شیرخواره امام حسین علیه السلام، علما و دانشمندان آثار و دستاوردهای فراوانی را ذکر کرده اند که هر یک از آنها به نوبه خود قابل توجه و دقت است. آثار شگفت انگیزی که در واقع زمینه ساز فرهنگ و اندیشه حسینی بوده و موجب تقویت نهضت و قیام خونین کربلا شد.

 اسرار شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
1-خون کودک مظلومی که ریشه ظلم را آتش زد

در واقع شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام یک اثر وضعی و تکوینی بر سیاست های جبارانه دستگاه اموی داشت. اثری که خدای متعال به خون خواهی آن اقامه عدل خواهد کرد و موجب متلاشی شدن دستگاه جور خواهد شد؛ کما اینکه برای این خون خواهی در منابع تاریخی نقل شده است: بعد از اصابت تیر به گلوی علی اصغر علیه السلام، امام حسین علیه السلام مشتی از خون مظلومانه او را به سوی آسمان پرتاب می کند،  به گونه ای که در منابع روایی نقل شده است، قطره ای از آن خون به زمین باز نگشت «قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ؛[7]امام باقر علیه السّلام فرمود: از آن خون، یک قطره بر زمین نیفتاد». موضوعی که می تواند حاوی این پیام باشد که خدایا تو خود پاسخگوی این شهادت مظلومانه و ظلمی که بر طفلان کربلا شد باش؛ کما اینکه در برخی از منابع نقل شده است که امام با مشاهده این واقعه گریست و فرمود: «پروردگارا! تو خود میان ما و این مردم داوری فرما که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند؛ اما ما را کشتند».[8]
با وجود تأکید و سفارش فراوانی که به رعایت حقوق کودکان شده شاهد هستیم که در جریان واقعه تلخ کربلا حتی کودکان نیز در امان نبوده، از لیست ترور خارج نشده با شدیدترین رفتارهای غیر انسانی مواجه می شوند.

 2-خونی که چهره ی واقعی امویان را آشکار ساخت

در منابع دینی و اسلامی سفارش و تأکید فراوانی بر تکریم فرزندان و رعایت حقوق آنها شده است. به گونه ای که هیچ کس حق ندارد کمترین ظلمی را به این چنین افراد ضعیف و بی دفاع روا دارد، در بزرگداشت و توجه به کودکان در منابع روایی نقل شده است: «أولادُنا أکبادُنا، صُغَراؤهُم اُمَراؤنا ، ...، وإن ماتُوا أحزَنُونا؛[9] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : فرزندان ما جگر گوشه هاى ما هستند، خردسالانشان فرمانروایان ما هستند ... و اگر بمیرند، باعث غم و اندوه ما مى شوند». و یا اینکه در روایتی دیگر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به لزوم رحم کردن به کودکان اشاره شده و این چنین در متون روایی نقل شده است: پیامبر صلی الله علیه و آله: «اَحِبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُمْ؛[10]کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید».

با وجود تأکید و سفارش فراوانی که به رعایت حقوق کودکان شده شاهد هستیم که در جریان واقعه تلخ کربلا حتی کودکان نیز در امان نبوده، از لیست ترور خارج نشده با شدیدترین رفتارهای غیر انسانی مواجه می شوند. در واقع دستگاه جور تلاش داشت تصویر خوبی از خود را به جهانیان نشان دهد، ولی با رفتارهای خشونت بار خود چهره ی ددمنشانه و بیرحمانه خود را در تاریخ ثبت و ضبط کرد.

 اسرار شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
3- خونی که قلب ها را زنده کرد

یکی از دردناک ترین انواع قتل، قتل کودک شیرخواره ای است که از فرط تشنگی و گرسنگی به خود می پیچد، کودکی که هیچ توان دفاع از خود ندارد و در نهایت ضعف و ناتوانی قرار دارد. قتل این چنین کودکی قلب هر انسانی را به درد می آورد و عاملان آن را به شدت محکوم می نماید. در واقعه تلخ عاشورا این چنین صحنه ای به وقوع پیوست و موجب شد تا قرن ها آزادی خواهان جهان با ذکر آن مصیبت بزرگ به شدت عاملان آن جنایت را محکوم نمایند و قلب هایشان پر از غم و اندوه شود و آماده و پذیرای شنیدن سخن حق باشند. به راستی علی اصغر را به کدامین جرم و گناه به قتل رساندند، موضوعی که پیشتر خدای متعال دادخواهی و روضه مظلومان عالم را در قرآن کریم منعکس کرده است: «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ؛[11] به کدامین گناه کشته شدند؟!»

 
4-نشان دادن اوج مظلومیت امام حسین علیه السلام

یکی دیگر از اسرار و ابعاد وجودی روضه دردناک شهادت حضرت علیه اصغر علیه السلام، نشان دادن اوج مظلومیت امام حسین علیه السلام است. موضوعی که می تواند هر آزادی خواه و حق طلب را به فکر و اندیشه وادار نماید و زمینه ساز آگاهی و تفکر او برای شناخت جبهه حق شود. امام مظلومی که نوه آخرین پیامبر الهی بود، حتی به کودک شیرخواره او رحم نمی شود و  این طفل شیرخوار با ناجوانمردی تمام در آغوش پدر داغدارش به درجه رفیع شهادت نائل می شود.


5-اتمام حجت برای بازگشت به سوی خدا

یکی دیگر از موضوعاتی که برخی از محققان و اندیشمندان در خصوص اسرار شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام مطرح کرده اند، اتمام حجت برای بازگشت از گمراهی بود. در واقع آخرین سرباز امام حسین علیه السلام در شرایطی به میدان رفت که شاید امیدی به بازگشت کوفیان و امویان به سوی حق نبود. ولی با این وجود این احتمال داده می شد که با شهادت طفل شیر خوار حسین علیه السلام، آن سپاه جهنمی به فکر وارد شد و شهادت طفل شیرخوار امام حسین علیه السلام موجب شود قلب های سنگی و زنگار بسته امویان قدری نرم شده و از کردار غیر انسانی خود توبه کنند و به سوی حق بازگردند.

پی نوشت ها:
[1]. مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۳۵.
[2]. خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۳۷؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، مؤسسه انتشارات علامه، ج۴، ص۱۰۹.
[3].مجلسی، بحار الأنوار، ج‏45، ص 46.
[4]. مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۰۸.
[5]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۷۸ق، ج۵، ص۴۴۸؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۳۷؛ ابن‌طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷.
[6]. ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۲۷.
[7]. ابن‌طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷، مجلسی، بحار الأنوار، ج‏45، ص46.
 [8]. ابن‌جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۲۷.
[9]. شعیری، محمد بن محمد،جامع الأخبار(للشعیری)، ص 105.
[10]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، الکافی، ج‏6، ص 49، ح3.
[11]. سوره مبارکه تکویر، آیه 9.

دوشنبه, 25 مرداد 1400 09:21

ویژگی‌های جوانان عاشورایی

شواهد تاریخی و تجربه‌های عینی در نهضت‌های بزرگ اسلامی، بیانگر آن است که نسل جوان از حرکت‌های انقلابی در سراسر جهان، به نحو احسن استقبال و حمایت کرده است. این جریان را می‌توان از آغاز بعثت رسول‌خدا(ص) تا عصر حاضر در صحنه‌های مختلف مشاهده کرد. روحیه حق‌طلبی و مسئولیت‌پذیری جوانان، موجب حضور چشمگیر آنان در صف اول مبارزه حق علیه باطل شده است. این مسئله، حقیقتی است که در عصر حاضر در دوران مبارزات انقلابی، هشت سال دفاع مقدس و دفاع از حرم اهل‌بیت(ع) خود را به خوبی نشان داد و الگوهایی همچون شهید حججی‌ها را به عالم اسلام معرفی کرد. بی‌تردید در نهضت عاشورا نیز مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین نقش‌ها را نیروهای جوان بر عهده داشتند. در هر جامعه‌ای جوانان بیشتر از هر گروه سنی، به دنبال اسوه و الگوی رفتاری هستند. اکنون که هجمه نرم دشمن ایمان جوانان را نشانه گرفته است، معرفی چهره‌های شاخص مذهبی و تبیین ابعاد مختلف زندگی آنان به جامعه و به‌ویژه جوانان، از ضروریات انکارناپذیر است؛ زیرا آشنایی جوانان با چهره‌های نورانی و پر صلابتی که با ایمانی راسخ و عزمی استوار به قله‌های رفیع سعادت صعود کردند، به آن‌ها هویت می‌بخشد.

    

۱. ایمان راسخ

عاشورا، عرصه تجلّی ایمان جوانانی است که با یاد خدا از مشکلات نترسیدند و خطر را به جان خریدند. نمونه بارز آن، ایمان راسخ حضرت عباس(ع) است. آنچه بیشتر از چهره مبارک آن حضرت در ذهن‌ها به تصویر کشیده شده است، شجاعت اوست؛ در حالی که آن حضرت ابتدا بنده‌ای سراپا تسلیم الهی بود و تمام عظمت‌ها و ارزش‌های او نیز زیر سایه همین بندگی و اطاعت محض الهی قرار دارد. امام صادق(ع) درباره ایمان آن حضرت فرموده است: «کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ نافِذَ البَصیرَةِ صُلبَ الإیمانِ جاهَدَ مَعَ أبی عَبدِاللّه ِو أبلی بَلاءً حَسَنا و مَضی شَهیدَا؛[۱] عموی ما عباس، دارای بینشی ژرف و ایمانی راسخ بود. همراه با امام حسین(ع) جهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید».

ایمان راستین و راسخ حضرت ابوالفضل(ع)، در رجزخوانی ایشان در روز عاشورا نمایان است. وقتی با مارد بن سدی شروع به مبارزه کرد، فرمود: «انا بنُ عَلی لاأَعجَزُ مِن مُبارزةِ الاَقران وَ ما اَشرَکتُ بِالله لَمحَةَ البَصَر؛[۲] من فرزند علی هستم که در مبارزه با شجاعان عرب، هیچ عجزی ندارم و من به اندازه یک چشم بر هم زدن، به خدا شرک نورزیده‌ام.

شرک در برابر توحید است و به شرک در ذات، صفات و افعال و به دو قسم جلی و خفی تقسیم می‌شود. این جمله حضرت با اطلاقی که دارد، همه مراتب شرک را از خود نفی می‌کند و نشان‌دهنده ایمان کامل ایشان است. از این رو امام صادق(ع) لقب گران‌سنگ بنده خدا بودن را به آن حضرت داده است؛ چنانکه در زیارتنامه‌اش می‌خوانیم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ».[۳]

مؤمنان واقعی در آخرت، با رویی درخشان و تابناک محشور می‌شوند و در دنیا نیز آثار بندگی و پرستش در سیمای‌شان پدیدار است؛ چنانکه قرآن مجید در وصف آن‌ها فرموده است: «سیماهُم فی وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ؛[۴] علامتِ آنان، اثر سجده در چهره‌هایشان است». یکی از مصادیق این آیه شریفه، حضرت عباس(ع) است. در تاریخ نوشته‌اند: «اثر سجده‌های طولانی بر پیشانی‌اش نقش بسته بود تا آنجا که قاتل او می‌گوید: وی نیکو چهره و رشید بود که در پیشانی‌اش اثر سجده می‌درخشید».[۵]

این ویژگی را در میان جوانان عاشورایی این زمان نیز می‌توان به راحتی مشاهده کرد. یکی از دوستان نزدیک شهید محسن حججی درباره ایمان این شهید والامقام می‌گوید:

محسن همیشه با بینش و نگرش کافی در هر عرصه و مسیری وارد می‌شد و در نتیجه همیشه بسیار مصمم بود. برای بحث اعزام به سوریه و مدافع حرم شدنش، خیلی تلاش کرد. دلیل اصلی آن آرامشی که هنگام اسارت در چهره‌اش نمایان است، این است که به راهی که انتخاب کرده بود، ایمان کامل داشت و حتی یک درصد هم نسبت به این مسیر شک و شبهه‌ای در دل نداشت. محسن مطمئن بود که پا در مسیری گذاشته است که در نهایت، عاقبت‌بخیری را برایش به همراه دارد ... انسان‌هایی که ایمان قوی داشته باشند و صاحب‌ پشتوانه اعتقادی خوبی باشند، هیچ‌گاه در برابر دشمنان خم به ابرو نمی‌آورند. این استقامت شهید با اینکه مجروح و در حال اسیر شدن بود، فقط به خاطر ایمان به خدا و راهی بود که در آن وارد شده و بیشتر رزمندگان ما نیز این خصلت را دارا هستند.[۶]

    

۲. تکلیف‌گرایی

یکی از صفات بارز جوانان عاشورایی، تکلیف‌گرایی است. آنچه برای آن‌ها مهم بود، انجام وظیفه بود؛ نه کسب نتیجه. این ویژگی هر چند به ظاهر امری ساده به نظر می‌رسد، اما انسان در مقام عمل با دشواری‌های زیادی مواجه می‌شود که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به شناخت تکلیف و در گام بعدی، توفیق در عبور از موانع و عمل به آن اشاره کرد. در چنین منطقی هدف، اجرای تعهدات و وظایف است؛ خواه به نتیجه برسد و خواه در ظاهر به شکست بینجامد؛ هر چند دستیابی به نتیجه نیز مهم است. گفتگوی حضرت علی‌اکبر(ع) با پدر بزرگوارش، گویای این موضوع است. وقتی امام حسین(ع) در مسیر کربلا، در منزل «قصر بنی مقاتل» به دنبال خوابی که دیده بود، جمله «انا لله و انا الیه راجعون» را بر زبان آورد، حضرت علی‌اکبر(ع) علت را جویا شد. امام(ع) فرمود: «اسب‌سواری مقابل من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرگ به استقبالشان می‌آید». حضرت علی‌اکبر(ع)، حق را با معیارش تشخیص داد. از این رو از امام(ع) ‌پرسید: «أَ لَسْنَا عَلَی الْحَق؟؛ پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟». امام(ع) فرمود: «سوگند به خدا که ما بر حقّیم». حضرت علی‌اکبر(ع) گفت: «فَإِنَّنَا إِذاً لَا نُبَالِی أَنْ نَمُوت؛[۷] پس ما را باکی از مرگ نیست».

جوان به سبب روحیه‌ای که دارد، آرمان‌گرا، حق‌طلب و آماده برای فداکاری است؛ اما گاهی ممکن است به سبب هیجاناتی که دارد، از مسیر حق خارج و درگیر حاشیه‌هایی ‌شود که برای او ثمره‌ای جز اتلاف وقت ندارد و یا در تشخیص حق و باطل، دچار سردرگمی شود. در چنین شرایطی باید به ولیّ و امام خویش مراجعه کند. قرآن امامان(ع) را مرجع علمی مردم معرفی کرده است: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛[۸] پس اگر نمی‌دانید، از اهل ‌ذکر (امامان) جویا شوید».

امروزه جوانان ما نیز این روحیه حق گرایی و دین‌داری داشته وبدان سخت پایبند هستند، چنانچه اینان با الهام از روحیه جوانان کربلا هشت سال از دین و نظام اسلامی دفاع و فرهنگ شهادت‌طلبی را نهادینه کردند، چنانچه رهبرمعظم انقلاب(مدظله العالی) می فرماید:

یک کتابی تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان ـ زن و شوهر ـ متولّدین دهۀ ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر می‌کنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی‌شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به‌ خدای متعال متوسّل می‌شوند، سه روز روزه می‌گیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب(س) می‌شود؛ گریۀ ناخواستۀ این دختر، دل او را می‌لرزاند؛ به این دختر ـ به خانمش ـ می‌گوید که گریۀ تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمی لرزانَد! و آن خانم می‌گوید که من مانع رفتن تو نمی‌شوم، من نمی‌خواهم از آن زن‌هایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمۀ زهرا سرافکنده باشم! ببینید، این‌ها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سال‌ها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است.[۹]

      

۳. بصیرت و زمان‌شناسی

بصیرت، واژه‌ای عربی و در لغت به معنای علم، عبرت و حجت است.[۱۰] در فرهنگ قرآنی نیز به معنای رؤیت قلبی و ادراک باطنی آمده است.[۱۱] امام علی(ع) بصیر را این‌گونه معرفی کرده است: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَوَ انْتَفَعَ بِالْعِبَر؛[۱۲] اهل بصیرت، کسی است که بشنود و بیندیشد و بنگرد و ببیند و از حوادث عبرت گیرد».

بصیرت یعنی شناخت حق از باطل در فضای پر هیاهو و غبارآلود که حق، چنان در باطل درآمیخته است که فرد، نیازمند بینشی فراتر از دانش معمولی باشد. بدیهی است بصیرت ربطی به علم و دانش کلاسیک و به موقعیت و جایگاه اجتماعی ندارد. در میان همه سطوح علمی و اجتماعی، افراد بی‌بصیرت وجود دارد. در واقع بصیرت و شناخت حق، مهم‌ترین نقشه جهت‌یابی برای به‌کارگیری این نیرو و انگیزه برتر جوانی است. اهمیت بصیرت تا جایی است که امام علی(ع) فرموده است: «ذَهَابُ الْبَصَرِ خَیْرٌ مِنْ عَمَی الْبَصِیرَة؛[۱۳] نابینایی چشم، بهتر از نابینایی دل (و نداشتن بصیرت) است».

مقام معظم رهبری(مدظله العالی)، بصیرت را نیاز اصلی جامعه دانسته و فرموده است: «بصیرت اجازه نمی‌دهد غبار آلودگی فتنه، کسی را گمراه کند».[۱۴] تأکیدهای پی‌درپی رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله العالی) بر موضوع بصیرت در شرایط کنونی و توصیه آن به جوانان، بیشتر به سبب جنگ نرم دشمنان است. در چنین شرایطی بصیرت، پیش‌نیاز مقابله با جنگ نرم در فضای مجازی است. ایشان بصیرت را چون قطب‌نما و نورافکن می‌دانند که مسیر درست را به آدمی نشان می‌دهد و از افتادن به دام فتنه باز می‌دارد.[۱۵]

یکی از ویژگی‌های مهم و برجسته جوانان عاشورایی که در حضرت عباس(ع) تجلی یافته است، بصیرت است. نکته دقیق و لطیف در فرمایش امام صادق(ع) درباره بصیرت قمر بنی‌هاشم(ع)، عنصر «نفوذ» (نافِذَ البَصیرَةِ) است. در زیارت ایشان می‌خوانیم: «أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَی بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِکَ مُقْتَدِیاً بِالصَّالِحِین‏؛[۱۶] به درستی که تو ای ابوالفضل! عمرت را سپری کردی، در حالی که دارای مقام بصیرت بودی و به صالحین اقتدا نمودی».

دامنه بصیرت، چنان قابلیتی در قمر بنی‌هاشم ایجاد کرد که پرچمدار نهضت حسینی و علمدار دشت کربلا شد. شواهد تاریخی فراوانی بر عمق بصیرت حضرت عباس(ع) حکایت دارد که در آثار تاریخ‌نویسان اهل‌سنت نیز یافت می‌شود. بلاذری، از مورخان مشهور اهل‌سنت می‌نویسد:

شمر به سمت خیمه امام حسین(ع) آمد و گفت: خواهرزاده‌هایم کجایید؟ خطاب شمر با چهار پسر حضرت ام‌البنین(س) بود). هنگامی که حضرت عباس(ع) و برادرانش از خیمه خارج شدند تا ببینند شمر چه کاری با آن‌ها دارد، شمر به آن‌ها گفت: برای شما امان‌نامه آورده‌ام. آنان ضمن رد کردن امان‌نامه، گفتند: لعنک اللَّه و لعن أمانک!!! أتؤمننا وَابْن بنت رَسُول اللَّهِ(ص) لا أمان لَهُ؛[۱۷] خداوند، تو و امان‌نامه‌ات را لعنت کند. آیا ما در امان باشیم، ولی امام حسین(ع) امانی نداشته باشد؟!

با دقت در این رویداد تاریخی می‌توان به این نتیجه رسید که عباس(ع) هم که باشی، دشمن در تو طمع می‌ورزد و حتی برایت امان‌نامه می‌فرستد. حضرت عباس(ع) نه تنها امام زمان خود را در سخت‌ترین اوضاعی که لشکر انبوه دشمن به ایشان حمله کرده بود، تنها نگذاشت؛ بلکه جان خود را سپر امام(ع) خود کرد. این نوع رشادت و دلاوری، تنها از کسی بر می‌آید که توان تشخیص حق را داشته باشد و با کمال رشادت و شجاعت از آن حمایت کند.

    

بصیرت نوجوان یازده‌ساله

جوانان عاشورایی با بصیرت خود، همواره عیار مردم را با گفتار و کردارشان نسبت به اهل‌بیت(ع) می‌سنجیدند. وقتی می‌دیدند برخی، گفتار زیبا و حق‌مدارانه دارند؛ ولی در عمل علیه ولایت حرکت می‌کنند، نفاق‌شان را کشف می‌کردند و به نیرنگ و خبث طینت‌شان پی می‌بردند. یکی از جلوه‌های زیبای بصیرت را می‌توان در سیمای نوجوان ۱۱ ساله یعنی عمرو بن جنادة[۱۸] جستجو کرد. او از امام حسین(ع) اجازه میدان خواست. حضرت فرمود: «پدر این جوان در جنگ به شهادت رسیده است. شاید مادرش راضی نباشد». او عرض کرد: «إنَّ أُمِّی هِیَ الَّتِی أَمَرَتْنِی؛[۱۹] مادرم به من فرمان داده است گام در این میدان بگذارم». این شهید ۱۱ ساله کربلا در رجزهای خود، سپاه به‌ظاهر مسلمان کوفه را افرادی رذل، دشمن قرآن و فاسق توصیف می‌کند که برای کنار زدن قرآن، به یاری دولتمردان فاسق خود برخاسته‌اند:

وَالْیوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دِماء مَعاشِرٍ
 

 

رَفَضُوا الْقُرآنَ لِنُصْرَةِ الاشْرارِ[۲۰]
 

امروز از خون جماعتی رنگین می‌شود که قرآن را برای یاری اشرار رها کردند و درصدد انتقام خون‌های ریخته شده‌شان در – جنگ ‌- بدر هستند.

او همان کسی است که رجز به یاد ماندنی‌ای از خود به جا گذارد:

أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاْمیرُ
 

 

سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذیرِ[۲۱]
 

این نوجوان عاشورایی، الگوی شهدای نوجوان جنگ تحمیلی همچون شهید محمدحسین فهمیده و شهید بهنام محمدی شد که هیچ هراسی از مرگ نداشتند و جان خود را در راه دفاع از آرمان‌هایشان نثار کردند.

مرحمت بالازاده؛ شهیدی که حکم جهادش را از دستان مقام معظم رهبری گرفت

در یکی از روزهای سال ۱۳۶۲، زمانی که حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای(مدظله العالی)، رییس جمهور وقت، از خیابان پاستور خارج می‌شدند، در مسیر حرکتش پسرکی ۱۲-۱۳ ساله به نام مرحمت بالازاده از میان حلقه محافظان بیرون آمده و خودش را به حضرت‌آقا می‌رساند و با هیجان و به ترکی می‌گوید: «آقا جان! من از اردبیل تا اینجا آمدم که یک خواهشی از شما بکنم.» حضرت‌آقا می‌فرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟» شهید بالازاده می‌گوید: آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند! حضرت‌آقا می‌فرمایند:چرا پسرم؟

شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته می‌گوید: «آقا جان! حضرت قاسم(ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم، می‌گوید ۱۳ ساله‌ها را نمی‌فرستیم، اگر رفتن ۱۳ ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم(ع) را چرا می‌خوانند؟». حضرت آقا می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است» شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند حضرت ‌آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز) تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است، هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش، بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل، نتیجه را هم به من بگویید».

سپس حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و می‌فرمایند: «ما را دعا کن، پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان...» شهید مرحمت بالازاده به اردبیل بازگشت، اما از خوشحالی در پوست نمی‌گنجید. شهید بالازاده با نشان دادن مجوز آقا، وارد تیپ عاشورا شد. کمتر از سه روز بعد، فرمانده سپاه اردبیل، شهید بالازاده را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد و با این مجوز وارد تیپ عاشورا شد و در عملیات‌های بسیار جان­فشانی کرد. شهید بالازاده حدود سه سال در جبهه‌های جنگ حق علیه باطل با دشمن جنگید سرانجام روز۲۱ اسفند ۱۳۶۳ در جزیره مجنون در عملیات بدر، میهمان سفره حضرت قاسم(ع) شد.[۲۲]

    

۴. ولایت‌مداری

تمامی رفتار و گفتار شهدای کربلا و به‌ویژه جوانان که در رجزخوانی‌های آنان متبلور است، سرشار از پشتیبانی از ولایت است. منطق آنان این است که همه باید فدای ولیّ خدا شوند تا درخت نوپای دین و ولایت رشد کند. عباس بن علی(ع)، آیینه تمام‌نمای ولایتمداری است. ایشان همواره در سراسر زندگی، تابع محض امام زمانش بود. برخورد ابوالفضل العباس(ع) با امام حسین(ع)، صرف ارتباط برادرانه نبوده است؛ بلکه او با نگاه امام زمان و ولیّ خود با حضرت رفتار می‌کرد و در تمام مراحل زندگی نهایت تواضع و ادب را نسبت به برادر خود رعایت می‌کرد و در دفاع از امام زمان خویش و یاری سیدالشهدا(ع)، لحظه‌ای آرام ننشست. او که شجاعت را از پدر بزرگوارش به ارث برده بود، برای جنگ با دشمنان لحظه‌شماری می‌کرد، اما به فرمان امام و ولیّ خود دست به شمشیر نبرد ـ مگر جز یک مورد که زهیر و حر در محاصره قرار گرفته بودند ـ و فرمان مُطاع مقام ولایت را اجرا کرد. برای ایشان انجام تکلیف مهم بود. فرقی نمی‌کرد بجنگد و یا علَمدار دشت کربلا باشد.

نقل است علم حضرت عباس(ع)، جزء اموال غارت‌شده‌ای بود که به شام بردند. وقتی چشم یزید به آن افتاد، عمیقاً به آن نگریست و سه بار از جای خود برخاست و سپس نشست. وقتی دلیل این کار را از او پرسیدند، گفت: «این پرچم در دست چه کسی بوده است؟» گفتند: «به دست عباس، برادر حسین». یزید گفت: «تعجبم از شجاعت اوست. تمام قسمت‌های آن از پارچه و چوب بر اثر اصابت تیرها و سلاح‌های دیگر آسیب دیده، جز دستگیره آن که کاملاً سالم مانده است. این امر نشانگر آن است که تیرها به دست پرچمدار اصابت می‌کرده، ولی او پرچم را رها نکرده و تا آخرین لحظه توان خود پرچم را نگه داشته است و آن‌گاه که رمق خویش را از دست داده، یا پرچم از دستش افتاده، یا با دست او با هم به زمین افتاده است».[۲۳]

حضرت حجت(عج) دربار وفاداری و ولایت‌مداری سقای دشت نینوا در زیارت‌نامه آن حضرت چنین به تصویر کشیده است:

السَّلَامُ عَلَی أَبِی الْفَضْلِ الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ- الْمُوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ- الْفَادِی لَهُ الْوَاقِی السَّاعِی إِلَیْهِ؛[۲۴] سلام بر ابوالفضل عباس، فرزندِ امیرمؤمنان(ع)، کسی که جان خود را نثار برادرش کرد. دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد. فدای برادرش شد، نگهبان بود و سعی بسیار کرد تا آب را به لب تشنگان برساند.

امتیاز «الفادی له»، نشان‌دهنده اوج ایثار است. حضرت ابوالفضل(ع) در راه ولایت و اطاعت از امام زمانش، همه سرمایه‌اش را که عمر و جان خویش بود، فدا کرد. در زمان حاضر نیز چه بسیارند جوانان عاشورایی‌ که به حضرت عباس(ع) اقتدا کردند و فرمان ولی‌ زمان خویش را به جان خریدند. نمونه بارز آن نوجوان اسیر ایرانی است که وقتی خبرنگار فرانسوی از او درباره امام خمینی پرسیده بود، جواب داده بود: «او رهبر من است. هر کاری که او گفت. او گفت بروید، ما می‌رویم و هر چه ایشان بگوید».[۲۵]

    

فهرست منابع

       

کتب

۱. ابن‌قولویه، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات؛ چاپ اول، نجف اشرف: دارالمرتضویه، ۱۳۵۶ق.

۲. ابن‌منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ بیروت: دار صادر، [بی‌تا].

۳. ابن‌نما حلی، جعفر بن محمد؛ مثیر الأحزان؛ ترجمه علی کرمی؛ چاپ اول، قم: نشر حاذق،‏۱۳۸۰ش.

۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین؛ مقاتل الطالبین؛ چاپ دوم، قم: مؤسسه دار الکتب، [بی‌تا].

۵. بلاذری، احمد بن یحیی؛ جمل من انساب الاشراف؛ بیروت: دارالفکر، [بی‌تا].

۶. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحکم و دررالکلم؛ قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ ش.

۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ بیروت: دارالمعرفه، [بی‌تا].

۸. ربانی‌خلخالی، علی؛ چهره درخشان قمر بنی‌هاشم؛ چاپ هفتم، قم: مکتب الحسین(ع)، ۱۳۸۶ش.

۹. شریف الرضی، حسین بن محمد؛ نهج‌البلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: هجرت، ۱۴۱۴ ق.

۱۰. مامقانی، عبداللّه؛ تنقیح المقال فی علم الرجال؛ [بی‌جا]: چاپ سنگی، [بی‌تا].

۱۱. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی،‏۱۴۰۳ق.‏

۱۲. مرکز صهبا؛ بصیرت و استقامت؛ چاپ اول، قم: مؤسسه فرهنگی هنری ایمان جهادی، ۱۳۸۹ش.

۱۳. مظفر، عبدالواحد؛ بطل العلقمی؛ بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۲۹ق.

۱۴. مفید، محمد بن محمد؛ الإرشاد؛‌ چاپ اول، قم: کنگره شیخ مفید، ‏۱۴۱۳ ق.

       

سایت‌ها

۱. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه؛ «دفاع مقدس و شاخص ولایتمداری»؛ ۲۷/۰۶/۱۳۹۹، کد خبر: ۹۹۲۶۰.

۲. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌اللّه سید علی حسینی خامنه‌ای؛ «باید در تاریخ ثبت کرد»؛ ۱۵/۰۶/۱۳۹۷.

۳. خبرگزاری تسنیم؛ «ایمان قوی، علت آرامش چهره شهید پس از اسارت»؛ ۲۸/۰۵/۱۳۹۶، کد خبر: ۱۴۹۴۰۱۵.

۴. خبرگزاری تسنیم؛ «مرحمت بالازاده؛ شهید ۱۱ ساله‌ای که حکم جهادش را از دستان مقام معظم رهبری گرفت»؛ ۱۰/۰۸/۱۳۹۵، کد خبر: ۶۸۲۰۹۰.

    

پی نوشت ها:

[۱]. جعفر بن محمد ابن‌نما حلی؛ مثیر الأحزان؛ ص ۲۵۵.

[۲]. عبدالواحد مظفر؛ بطل العلقمی؛ ج ۲، ص ۱۶۲.

[۳]. جعفر بن محمد ابن‌قولویه؛ کامل الزیارات؛ ص ۲۵۷.

[۴]. فتح: ۲۹.

[۵]. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی؛ مقاتل الطالبین؛ ص ۷۹.

[۶]. خبرگزاری تسنیم؛ «ایمان قوی، علت آرامش چهره شهید پس از اسارت»؛ ۲۸/۰۵/۱۳۹۶، کد خبر: ۱۴۹۴۰۱۵.

https://www.tasnimnews.com/fa/news/۱۴۹۴۰۱۵

[۷]. محمد بن محمد مفید؛ الارشاد؛ ج ۲، ص ۸۲.

[۸]. نحل: ۴۳.

[۹]. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه؛ «باید در تاریخ ثبت کرد»؛ ۲۵/۰۶/۱۳۹۷، کد خبر: ۴۰۴۲۴.

 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۴۰۴۲۴

[۱۰]. محمد بن مکرم ابن‌منظور؛ لسان العرب؛ ج ۴، ص ۶۵. 

[۱۱]. حسین بن محمد راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص ۴۹.

[۱۲]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهج البلاغه؛ خطبه ۱۵۳.

[۱۳]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ج ۴، ص ۳۲.

[۱۴]. بیانات در دیدار مردم چالوس با رهبر انقلاب در ورزشگاه شهدای هفتم تیر؛ ۰۵/۰۷/۱۳۸۸.

 https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=۸۱۷۴

[۱۵]. مرکز صهبا؛ بصیرت و استقامت؛ ص ۱۰.

[۱۶]. جعفر بن محمد ابن‌قولویه؛ کامل الزیارات؛ ص ۲۵۶.

[۱۷]. احمد بن یحیی بلاذری؛ جمل من انساب الاشراف؛ ج ۳، ص ۳۹۱.

[۱۸]. عبداللّه مامقانی؛ تنقیح المقال؛ ج ۲، ص ۳۲۷.

[۱۹]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۴۵، ص ۲۸.

[۲۰]. همان.

[۲۱]. همان، ص ۲۷.

[۲۲]. خبرگزاری تسنیم؛ «مرحمت بالازاده؛ شهیدی که حکم جهادش را از دستان مقام معظم رهبری گرفت»؛ ۱۰/۰۸/۱۳۹۵، کد خبر: ۶۸۲۰۹۰    https://www.tasnimnews.com/fa/news/۶۸۲۰۹۰

[۲۳]. علی ربانی خلخالی؛ چهره درخشان قمر بنی‌هاشم؛ ج ١، ص ١٩٠.

[۲۴]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۴۵، ص ۶۴.

[۲۵]. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه؛ «دفاع مقدس و شاخص ولایتمداری»؛ ۲۷/۰۶/۱۳۹۹، کد خبر: ۹۹۲۶۰.

https://hawzah.net/fa/Article/View/۹۹۲۶۰

    

باید به یاد داشت، اثبات دوستی و عاشقی و همراهی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام اختصاص به مقطع خاصی از تاریخ ندارد، چرا که همه ی شیعیان و محبان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام با برپا کردن بیرق عزا و ماتم و سوگواری در مجالس عزا این ذوات مقدسه بذر و نهال دوستی و عشق به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و اله را آبیاری می کنند.
راز و رمز گریه های 1400 ساله شیعه برای امام حسین علیه السلام
با فرا رسیدن ایام حزن و عزای اباعبدالله الحسین علیه السلام کمپانی های خبرپراکنی و اتاق های عملیات و  جنگ شناختی دشمن ارابه های جنگ نرم خود را به حرکت در می آورند و با توان هر چه بیشتر تلاش دارند مجالس سوگواری سالار و سرور شهیدان را آماج سیل شبهات خود قرار دهند، تا اینکه شاید با این ترفند ددمنشانه بتوانند افراد را از خیل محبان و عاشقان اباعبد الله الحسین علیه السلام جدا کنند و مانع گسترش و نشر معارف حسینی در بستر جامعه دینی شوند. یکی از سؤالات و شبهاتی که نوعاً در این ایام به آن دامن زده می شود، زیر سؤال بردن عزاداری و ریختن اشک و برپایی مجالس حزن و عزای حسینی است.
 
 سؤالی که در این خصوص به آن بیشتر پرداخته می شود این است: چرا باید این همه اشک ریخت و گریه کرد و مجلس عزاداری برپا نمود، اصلاً چه لزومی دارد برای شخصیتی که قریب به 1400 سال پیش یعنی در سال 61 هجری شهید شده مجلس حزن و عزا برپا کرد و بیش از هزار سال برای او اشک ماتم ریخت؟ در این فرصت و مجال تلاش داریم به این سؤال مهم و کلیدی پاسخ دهیم و فلسفه و چرایی برپایی مجالس عزا حسینی و اشک ریختن برای ابا عبد الله الحسین علیه السلام را مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم.

 
رمز و راز گریه های 1400 ساله شیعه برای امام حسین علیه السلام

بازشناسی جنس اشک (اشک مذموم و اشک ممدوح)
قبل از بیان هر نکته و مطلبی باید ماهیت و جنس اشک و گریه برای مجالس اهل بیت علیهم السلام مورد بازشناسی و شناخت قرار گیرد. از این رو توجه به این مطلب حائز اهمیت است که جنس و ماهیت گریه و اشکی که انسان در طول زندگی به بهانه های گوناگون می ریزد دارای اقسام و انواع گوناگونی است. برخی از اشک و گریه ها تنها ماهیت دنیوی و مادی دارند و کارکرد و اثری در حیات معنوی و اخروی ندارد؛ بلکه این قسم اشک و گریه ها به گونه ای است که اثر منفی آن می تواند حیات معنوی و اخروی را در معرض آسیب قرار دهد. گریه برای فقدان و از دست دادن امور مادی همچون مال و منال و مقام و منصب دنیوی که نمایانگر ناشکری، عدم رضایت و بی صبری و عدم بردباری افراد می باشد از این قسم اشک منفی و مضر است.

 
ماهیت و جنس بلورهای طلایی در مجالس حسینی

اگر اندکی در ماهیت و جنس اشک و بلورهای طلایی که در مجلس امام حسین علیه السلام ریخته می شود دقت و تأمل نماییم متوجه خواهیم شد؛ اشک هایی پرقیمت و گران سنگی که در مجالس عزای حسینی ریخته می شود از جنس اشک های مادی و دنیوی نیست؛ چرا که ریشه و اساس این بلورهای طلایی گویای نوع خاصی از جهان بینی الهی و توحیدی است که در خود پیامهای اعتقادی و عاطفی را به همراه دارد؛ گریه هایی عقیدتی که به جامعه سازی دینی کمک شایان کرده و امداد رسانی ویژه ای به انسان سازی در مجالس حسینی دارد، اشک های روانی که نوعی سلوک و بندگی عاشورایی را در جامعه تقویت می نماید و به دنبال تقویت بن مایه های دینی و معرفتی در جامعه است.
 راز و رمز گریه های 1400 ساله شیعه برای امام حسین علیه السلام
1-اشک و گریه ای از جنس اثبات محبت و عاشقی
در واقع جنس و ماهیت اشک و گریه برای امام حسین علیه السلام و سایر اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله از جنس محبت و عاشقی و دوستی است. در واقع عاشقان و محبان عبد الله الحسین علیه السلام با حضور در مجالس حسینی محبت و عاشقی خود را در تاریخ ثبت و ضبط می کنند و خود را در لیست محبان اهل بیت علیهم السلام قرار می دهند. رسالت قرآنی که پیشتر خدای متعال در قرآن کریم به همه مؤمنان تکلیف کرده است.

«قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ؛[1] «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‏]» در منابع روایی نیز بر این نکته تأکید شده است که محبان و شیعیان خاندان عصمت و طهارت در مجلس عزای اهل بیت علیهم السلام گریان و محزون هستند و در مجالس شادی ایشان شاد و مسرور.  کما اینکه در منابع روایی از مام صادق(علیه السلام) این چنین نقل شده است فرمود: «شِیعَتُنَا ... یَسُوؤُهُمْ‏ مَا یَسُوؤُنَا، وَ یَسُرُّهُمْ مَا یَسُرُّنَا؛[2] شیعیان ما ...؛ آن چه که ما را بدحال یا خوشحال مى‏ سازد، آنان را بدحال و خوشحال مى‏ گرداند».
در واقع کسانی که در زیر بیرق و حائر حسینی قرار می گیرند، با تربیت حسینی و رسالت دینی و سیاسی او بهتر آشنا می شوند. با گریه خود اعلام بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام را سر می دهند.از طرفی باید به یاد داشت، اثبات دوستی و عاشقی و همراهی با خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام اختصاص به مقطع خاصی از تاریخ ندارد، چرا که همه ی شیعیان و محبان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام با برپا کردن بیرق عزا و ماتم و سوگواری در مجالس عزا این ذوات مقدسه بذل و نهال دوستی و عشق به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و اله را آبیاری می کنند.
 راز و رمز گریه های 1400 ساله شیعه برای امام حسین علیه السلام
 2-انسان سازی و سکوی پرواز در سایه بیرق و عزای حسینی
یکی دیگر از موارد و چرایی، فلسفه و علت گریه 1400 ساله شیعیان برای امام حسین علیه السلام، قرار گرفتن در دایره مغناطیسی تربیت حسینی و وارد شدن در اردوگاه انسان ساز اهل بیت علیهم السلام است. در واقع گریه برای مصیائب وارد شده بر اهل بیت علیهم السلام علاوه بر اینکه محبت آن ذوات مقدسه را در قلب  و جان انسان تقویت می نماید، موجب می شود، عاشق رنگ و بوی محبوب را به خود بگیرد. این چنین افرادی تلاش می کنند با زنده نگه داشتن مجالس اهل بیت علیهم السلام سبک زندگی آنها را مورد توجه و اهمیت قرار دهند و این ذوات مقدسه را به عنوان الگوهای انسان ساز خود قرار داده و راه و منش آن ها را در زندگی، فردی، اجتماعی، سیاسی، معنوی و فرهنگی نهادینه نمایند.

با نهادینه شدن سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام و هم رنگ شدن با این اولیای الهی علاوه بر سامان یافتن حیات مادی و دنیوی درجه معنوی و اخروی آنها نیز ارتقای چشم گیری خواهد یافت؛ کما اینکه در منابع روایی نقل شده است: «پسر شبیب! اگر خواهى در غرفه ‏هاى ساخته بهشت با پیغمبر ساکن شوى بر قاتلان حسین لعن کن. اى پسر شبیب! اگر خواهى ثواب شهیدان با حسین را دریابى هر وقت بیادش افتادى بگو: کاش با آنها بودم و بفوز عظیمى مى‏ رسیدم. اى پسر شبیب! اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى براى حزن ما محزون باش و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولایت ما باش».[3]
 
3-تعظیم شعائر الهی در جامعه و بالا نگه داشتن پرچم حسینی در میان مردم
با استناد به آیات و روایات فراوانی که در منابع دینی درج شده به خوبی می توان تکریم مقام شامخ اهل بیت علیهم السلام را یکی از وظایف و شعائر دینی بر شمرد، به گونه ای که همگان در قبال آن دارای مسئولیت باشند. از طرفی علاوه بر شخصیت دینی و اجتماعی اهل بیت علیهم السلام رسالت دینی، اجتماعی، فرهنگی و انسان سازی آنها موضوعی است که اختصاص به مقطع خاصی از تاریخ ندارد؛ از این رو زنده نگه داشتن یاد و نام این اولیای الهی و بر پا کردن مجالس عزا و ماتم برای ایشان و نشستن در مجالسی که راه و رسالت ایشان در آن تبیین و تشریح می شود به طور قطع مصداق روشن این آیه شریف است: «ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب‏؛[4] این است (مناسک حج)! و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دلهاست‏». در واقع شیعیان و محبان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام با برپا کردن بیرق عزای حسینی تلاش دارند راه و منش ایشان را همیشه در جامعه زنده نگه دارند و به نوعی تلاش کنند خود را بر ریل صحیح سبک زندگی حسینی قرار دهند.
 راز و رمز گریه های 1400 ساله شیعه برای امام حسین علیه السلام
4-اعلام بیزاری از دشمنان اهل بیت و ستمگران جهان
اشک برای امام حسین علیه السلام زمینه ساز تقویت روحیه جهاد، شهادت طلبی و ظلم ستیزی است. در واقع کسانی که در زیر بیرق و حائر حسینی قرار می گیرند، با تربیت حسینی و رسالت دینی و سیاسی او بهتر آشنا می شوند و با گریه خود اعلام بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام را سر می دهند؛ کما اینکه در سایه همین جلسات سوگواری و ماتم برای اهل بیت علیهم السلام بود که قیام های بزرگی علیه دستگاه ظلم و جور شکل گرفت. جریان های انقلابی و اصلاح طلبی به ثمر نشست که نمونه بارز آن را می توان در جمهوری اسلامی ایران مشاهده کرد؛ کما اینکه امام خمینی (ره) در این خصوص نیز به این مطلب اشاره داشتند که …«محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکاری سید الشهدا- سلام الله علیه- است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است».[5]
 
پی نوشت ها:
[1]. سوره مبارکه شوری، آیه 23.
[2]. الأمالی (للطوسی)، ص299، ح588.
[3]. الأمالی (للصدوق)، ترجمه کمره‏اى، ص130. « یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ‏ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ‏ لِفَرَحِنَا».
[4]. سوره مبارکه حج، آیه 32.
[5]. صحیفه امام، ج‏15، ص330.

کاروان امام حسین علیه‌السلام هر اندازه به کربلا نزدیک‌تر می‌شد،‌ حال و هوایی آسمانی‌تر به خود می‌گرفت. وقتی به سخنان امام حسین علیه‌السلام دقت می‌کنیم، بیشتر سخنان حاکی از حس شهادت و اشتیاق به لقای پروردگار است. امام در مقام مربی عالم قصد دارند به بهانه‌های مختلف لب به سخن گشوده تا ایمان کاروانیان و حس و حال آنها را اصلاح کنند؛ همچنان که آن وجود مقدس در باطن و در خفا به تربیتِ ابعادیِ هر یک از کاروانیان می‌پرداختند. 

منزلگاه عذیب‌الهجانات
در تاریخ 28 ذی‌الحجه، کاروان حسینی در منزلگاه «عذیب‌الهجانات» فرود آمد. در این مکان، امام حسین علیه‎‌السلام برخاست و خطبه‎‌ای خواند. حضرت بعد از حمد خداوند و ذکر و یاد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ‏ بِنَا مِنَ‏ الْأَمْرِ مَا قَدْ تَرَوْنَ وَ إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ اسْتَمَرَّتْ حِذَاءً وَ لَمْ تَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَ خَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَی الْوَبِیلِ أَ لَا تَرَوْنَ إِلَی الْحَقِّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَی الْبَاطِلِ لَا یُتَنَاهَی عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما؛ همانا آنچه را بر ما وارد شده است، شما مشاهده می‎‏‌کنید. دنیا تغییر چهره داده و ناشناخته و نیکویی از آن رویگردان شده است و این روند با سرعت ادامه دارد و چیزی از آن جز ته‌‎‏مانده‏‌ای همانند ته‏‎‌مانده آب در میان ظرف و جز یک زندگی پست مانند چراگاه بد (مانند شوره‎‏زار) نمانده است. آیا نمی‎‏‌نگرید که به حق عمل نمی‎‌شود و از باطل جلوگیری نمی‎‌‏شود؟ با این وضع، مؤمن باید به لقای پروردگارش (شهادت) اشتیاق یابد،همانا من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملامت و ناراحتی نمی‌‎‏نگرم».

منزلگاه قطقطانیه
کاروانیان در روز 29 ذی‌الحجه به منزلگاه قطقطانیه رسیدند. از اتفاقات مشهور در این منزلگاه، دیدار «عبیدالله بن حرّ جعفی» با امام حسین(ع) و گفت‌وگوی وی با آن حضرت بود. عُبیدالله (از قبیله بنی سعد العشیره جُعفی) ابتدا از یاران معاویه در جنگ صفین در مقابل امیرالمؤمنین(ع) بود و پس از شهادت آن حضرت به کوفه آمد. وی در واقعه کربلا، دعوت به یاری امام حسین(ع) را نپذیرفت و پس از شهادت امام پشیمان شد؛ در قیام مختار ابتدا به قیام‌کنندگان پیوست اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت.

شیخ صدوق در کتاب «الأمالی» خود ضمن روایتی از امام صادق(ع) درباره وقایع مرتبط با کاروان امام حسین(ع) به نقل از آن حضرت می‌گوید: «... حسین حرکت کرد تا به قطقطانیه رسید و خیمه‏‌اى برپا کرد و فرمود این خیمه برای کیست؟ گفتند از عبیدالله بن حر جُعفی است. حسین(ع) به او پیغام داد که اى مرد، اگر در این ساعت مرا یارى کنى، جدم پیغمبر خدا(ص) نزد خدا شفیع تو خواهد بود وگرنه گناه‏کار و خطاکار می‌شوى و خدا تو را مؤاخذه می‌کند؛ أَیُّهَا الرَّجُلُ إِنَّکَ مُذْنِب‏ خَاطِئٌ‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ آخِذُکَ بِمَا أَنْتَ صَانِعٌ إِنْ لَمْ تَتُبْ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی سَاعَتِکَ هَذِهِ فَتَنْصُرَنِی وَ یَکُونَ جَدِّی شَفِیعَکَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏.

گفت یا ابن رسول‌الله، اگر یاری‌ات کنم، اول کسی باشم که جان قربانت کند، اما این اسبم را تقدیمت کنم که به خدا هر وقت سوارش شدم هر چه را خواستم دریافتم و هر که قصد مرا کرده از او نجات یافتم. آن را بگیر. حسین(ع) از او رو گردانید و فرمود: ما را نیازى به تو و اسب تو نیست «و من گمراه‌کنندگان را یار و مددکار خود نگرفته‏‌ام‏؛ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» (اشاره به سوره کهف، آیه 51) ولى بگریز و نه با ما باش و نه بر ما؛ زیرا هرکس فریاد و شیوَن ما خاندان را بشنود و اجابت نکند، خدایش به رو در دوزخ اندازد؛ لَا حَاجَةَ لَنَا فِیکَ وَ لَا فِی فَرَسِکَ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً وَ لَکِنْ فِرَّ فَلَا لَنَا وَ لَا عَلَیْنَا فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِیَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ثُمَّ لَمْ یُجِبْنَا کَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِی نَارِ جَهَنَّم.» («الأمالی» شیخ صدوق، ص154)

کاروان به حرکت خود ادامه داد تا روز اول محرم سال 61 هجری به منزلگاه بیست و چهارم خود رسید؛ جایی که با عنوان قصر بنی‌مقاتل شناخته شده است. حضرت اباعبدالله علیه‌السلام و یاران و همراهان آن حضرت در حدود نصفه روز در این مکان درنگ کردند. این محل جایی بین «عین التمر» و «قطقطانیه» قرار داشته که فاصله آن تا سرزمین کربلا بسیار کم بود. در همین محل بود که حضرت سیدالشهدا(ع) به خواب کوتاهی رفتند و وقتی بیدار شدند، چند بار آیه استرجاع را تلاوت کردند: «إنا لله و إنا إلیه راجعون.» حضرت علی اکبر جلو آمده و دلیل تکرار این ذکر را سؤال کردند. امام فرمود «لحظه‌ای به خواب رفتم و در خواب، اسب‌سواری را دیدم که می‌گفت: این کاروان می‌رود و مرگ نیز به دنبال آن‌ها می‌رود.» سپس فرمود: «دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را می‌دهد.» حضرت علی اکبر فرمود: «پدر جان، خداوند بر ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟» امام فرمود: «سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.» حضرت علی اکبر علیه‌السلام جواب داد: «پس باکی نداریم از اینکه بر حق بمیریم.» اما حسین علیه‌السلام که از این اندازه شجاعت و ایمان فرزند جوان خود شاد شده بودند، دعا فرمودند: «خداوند بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می‌برد، به تو عطا فرماید.»

ورود کاروان به کربلا

امام حسین(ع) از روز دوم ماه محرم که دستور توقف کاروان را صادر کرد، پس از مناجاتی که با خدا داشت، فرمود مرکبش را بیاورند. سپس سوار شد و با صداى بلند که همه مى‌‏شنیدند فرمود: «اى مردم، اگر از در انصاف رفتار کنید به سعادت نزدیک‌ترید و اگر گوش حقیقت‌شنو ندارید و منصف نیستید، اندیشه‌‏هاى خود را یکى کنید و کار را بر خود مُشتبه نکنید؛ بعد به من متوجه شوید و به من مهلت ندهید؛ زیرا که ولیّ من همان کسى است که قرآن را فرود آورده و او ولیّ صالحان است.» أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِی وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَکُمْ بِمَا یَحِقُّ لَکُمْ عَلَیَّ وَ حَتَّى أُعْذِرَ إِلَیْکُمْ فَإِنْ أَعْطَیْتُمُونِی النَّصَفَ کُنْتُمْ بِذَلِکَ أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِی النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْیَکُمْ‏ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ‏ إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِین.‏ (اشاره به سوره اعراف 196)

سپس بعد از حمد خداوند فرمود: اما بعد به حسب و نسب من توجه کنید و ب‏بینید من کیستم؛ آنگاه به خود بازگشته خواهید فهمید که سخت اشتباه کرده‌اید و شایسته است خود را ملامت کنید. متوجه باشید آیا کشتن و دریدن پرده احترام من مناسب با حال شماست؟! آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ آیا من فرزند وصى و پسر عمّ پیغمبر شما و نخستین مؤمنان به خدا و تصدیق‏‌کننده به آئینى که از طرف خدا آورده نیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموى من نیست؟ آیا جعفر طیار که با دو بال در بهشت پرواز مى‏‌کند عموى من نیست؟ مگر فرموده رسول خدا را درباره من و برادرم نشنیده‌‏اید که فرمود حسن و حسین دو آقاى جوانان بهشتند. اگر آنچه را اظهار می‌کنم تصدیق کردید، به حق رسیده و درب حقیقت را به روى خود گشوده‌‏اید؛ زیرا من از آغاز عمر که شنیدم خدا دروغگویان را سرزنش می‌کند، دروغ نگفته‌‏ام و اگر سخن مرا نمى‌‌پذیرید و تکذیب مى‌‏کنید، در میان شما افرادى هستند که اگر این حقیقت را از آنان جویا شوید پاسخ شما را خواهند داد. اینک از جابر انصارى و اباسعید خدرى و سهل ساعدى و زید بن ارقم و انس بن مالک که همین بیانیه را از رسول خدا شنیده‌‏اند بپرسید. آیا همین فرموده کافى نیست که دست از کشتن من بردارید؟ أَمَّا بَعْدُ فَانْسُبُونِی فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا ثُمَّ ارْجِعُوا إِلَى أَنْفُسِکُمْ وَ عَاتِبُوهَا فَانْظُرُوا هَلْ یَصْلُحُ لَکُمْ قَتْلِی وَ انْتِهَاکُ حُرْمَتِی أَ لَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ وَ ابْنَ وَصِیِّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ أَوَّلِ الْمُؤْمِنِینَ الْمُصَدِّقِ لِرَسُولِ اللَّهِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ أَ وَ لَیْسَ حَمْزَةُ سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ عَمِّی أَ وَ لَیْسَ جَعْفَرٌ الطَّیَّارُ فِی الْجَنَّةِ بِجِنَاحَیْنِ عَمِّی أَ وَ لَمْ یَبْلُغْکُم‏؟ (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص 97)

یکی از رویدادهای مشهور واقعۀ کربلا مربوط به ماجرای «حرّ بن یزید ریاحی» است. شاید یکی از اشکالاتی که به این یار وفادار امام می‌گیرند، ماجرای سدّ مسیر کاروانیان و سوق دادن کاروان به سمت کربلاست.

برای پاسخ به این شبهه از دو جهت می‌توان پرداخت؛ این دو علت به یکدیگر ارتباط دارند: اول مشیت خدا. دوم اهداف تربیت حسینی. در مورد اول باید مدنظر داشت شهادت امام حسین وابسته به شخصی همچون حرّ ریاحی نبود بلکه ماجرایی بود که پیش از خلقت در لوح الهی به ثبت رسیده بود، نشان به اینکه بسیاری از انبیای الهی از ماجرای عاشورا آگاهی داشتند. امام جواد علیه‌السلام در روایتی فرمود اول چیزی که در لوح ثبت شد، قتل الحسین بود: «أولُ ما جَری بِه القلم علی اللوحِ قَتلُ الحسین

در زمان صدر اسلام نیز اخباری مبنی بر شهادت اباعبدالله را از سوی نبی خاتم و امیرالمؤمنین و همچنین حضرت زهرا سلام‌الله علیها و امام حسن مجتبی و خود وجود مقدس امام حسین مشاهده می‌کنیم، همچنان که آن حضرت درباره علت قیام‌شان فرمود جدم رسول خدا به من فرمود قیام کن، چرا که خدا می‌خواهد تو را کشته‌شده ببیند «اُخْرُجْ فَإِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یَراکَ قَتیلا.» از این جهت است که امام با وجود اصرار برخی افراد در جلوگیری از ورودشان به کوفه و رفتن به‌سوی سرزمین‌هایی مثل یمن، این پیشنهادات را نپذیرفت و به مسیر خویش ادامه داد. پس افرادی که به کار حرّ ایراد می‌گیرند، ابتدا باید از خود بپرسند خود امام چرا مسیر کوفه و بعد کربلا را انتخاب کرد تا گذرش به افرادی مثل حرّ نخورد. حال اینکه چرا باید ماجرای شهادت امام شکل می‌گرفت در بحث دیگری جای دارد که خلاصۀ آن، سدی است که اصحاب سقیفه ایجاد کردند تا به این ترتیب کتاب و سنت و تمام دستاوردهای رسالت انبیاء را از میان بردارند و این سدّ جز با دو قتلِ امیرالمؤمنین و امام حسین «ثارَ اللَّهِ وَا بْنَ ثارِهِ» و اثرات این خون‌ها، شکاف بر نمی‌داشت. 

دومین مسئله، اهداف تربیتی امام حسین است. ما مشاهده می‌کنیم که امام در طول مسیر خویش سعی دارند مدام افراد را دعوت به کاروان کنند تا جایی که گاهی خود آن حضرت به خیمۀ افراد می‌رفت و آنها را به همراهی با کاروان ترغیب می‌کرد. حتی در روز عاشورا بسیار طمع داشتند افرادی مثل عمر بن سعد را از کار خود منصرف کنند تا در قتلشان مشارکت نداشته باشد و جزو اشقیاء نشود. با این نگرش، امام به بهانه‌های مختلف سعی داشتند از افراد دستگیری کنند و آنها را در کاروان جای دهند؛ همچنان که امام سجاد علیه‌السلام در دعای صحیفه خطاب به خداوند فرمود «يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَات‏»؛ یعنی ای کسی که سیئه‌ها را تبدیل به چندین برابر حسنات می‌کنیم. این امر نشان‌دهندۀ روش خداوند با گناهکاران است. حال چه چیز بالاتر از اینکه نزد خلیفۀ خدا بروی تا بهانه‌ای برای بزرگ‌ترین خطاها باشد، آن هم خطایی که از روی جهل است نه از روی معرفت. آن عده که از روی معرفت به جایگاه عترت جلوی ائمه و اولیا ایستادند، مورد بازخواست شدید خداوند قرار می‌گیرند، چرا که در نگاه قرآن نیز عده‌ای هستند که از روی علم به تکذیب و عناد می‌پردازند: «عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُون‏» (آل‌عمران 75) و عده‌ای با وجود علم به حق، به کتمان آن می‌پردازند «لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُون‏» (بقره 146)

نقل است حرّ پس از آنکه به سپاه امام پیوست، گفت خدا مرا فداى تو کند، من همان درمانده هستم که ترا از بازگشت به وطنت جلوگیرى کردم و در راه، همه جا قدم به قدم با تو آمدم و نگذاشتم از مسیر خارج شوی و ترا در این مکان وحشتناک و خونخوار فرود آوردم و خیال نمى‏‌کردم این مردم حق جد ترا رعایت نکنند و ترا با این حال گرفتار کنند و به خدا سوگند اگر از هدف آنها باخبر بودم، هیچ گاه چنان رفتارى با تو انجام نمی‌دادم؛ اینک از در توبه و انابه در آمده و از خدا مى‏‌خواهم از کرده من درگذرد. شما که سیدى کریمید، درباره من چه اندیشه دارید؛ آیا توبه مرا مى‏‌پذیرید؟ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا صَاحِبُکَ الَّذِی حَبَسْتُکَ عَن‏ الرُّجُوعِ وَ سَایَرْتُکَ فِی الطَّرِیقِ وَ جَعْجَعْتُ بِکَ فِی هَذَا الْمَکَانِ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ الْقَوْمَ یَرُدُّونَ عَلَیْکَ مَا عَرَضْتَهُ عَلَیْهِمْ وَ لَا یَبْلُغُونَ مِنْکَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّهُمْ یَنْتَهُونَ بِکَ إِلَى مَا أَرَى مَا رَکِبْتُ مِنْکَ الَّذِی رَکِبْتُ وَ إِنِّی تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِمَّا صَنَعْتُ فَتَرَى لِی مِنْ ذَلِکَ تَوْبَة.

امام حسین فرمود: بله، خدا توبه ترا مى‌‏پذیرد.از اسب پایین بیا. فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ ع نَعَمْ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْکَ فَانْزِل‏. حرّ عرض کرد هر گاه سواره باشم بهتر از آنم که پیاده شوم. آرزومندم به من اجازه فرمایى هم اکنون به پیکار با این مردم بى‏‌وفا بپردازم، آخر الامر که پیاده خواهم شد. امام فرمود هر کارى که در نظر گرفته‌‏اى انجام بده، خدا ترا در کنف رحمت خودش پایدار بدارد. فَاصْنَعْ یَرْحَمُکَ اللَّهُ مَا بَدَا لَکَ.

احادیث