emamian

emamian

امام رضا علیه‌السلام فرمودند: اى پسر شبیب! به ‎راستى محرّم همان ماهى است كه اهل جاهلیت در زمان گذشته ظلم و قتال را به خاطر احترامش در آن حرام مى‏ دانستند؛ امّا این امّت نه حرمت این ماه را نگه داشتند و نه حرمت پیغمبرشان صلّی‌الله‌ علیه ‌و ‌آله‌ و‌ سلّم را. در این ماه ذریه‌ او را كشتند و زنانش را اسیر كردند و اموالش را غارت كردند خدا هرگز این گناه آنها را نیامرزد.

... اى پسر شبیب! اگر براى چیزى گریان شدی، براى حسین علیه‌السّلام گریه كن كه او را سر بریدند همان‌گونه که گوسفند را سر می‌برند و هجده كس از خاندانش علیهم‌السّلام با او كشته شدند كه روى زمین مانندى نداشتند؛ آسمان‏هاى هفت‏گانه و زمین‏ها براى كشته‌شدن او گریستند و چهار هزار فرشته براى یاری‏ اش به زمین آمدند و دیدند که ایشان كشته شده‌اند.پس بر سر قبرش ژولیده و خاك‌آلود می‌باشند تا قائم علیه‌السّلام قیام كنند و یاری ‏اش كنند و شعار آن‏ها «یا لثارات الحسین علیه‌السّلام» (ای خونخواهان حسین علیه‌السّلام) است.

اى پسر شبیب! پدرم از پدرش از جدّش علیهم‌السّلام برایم باز گفت كه: چون جدّم حسین علیه‌السّلام كشته شد، آسمان خون و خاك سرخ بارید.

اى پسر شبیب! اگر بر حسین علیه‌السّلام گریه كنى تا اشک‌هایت بر گونه‏ هایت روان شود، خداوند هر گناهى که كردى از کوچک و بزرگ و كم و زیاد می ‏آمرزد.

... اى پسر شبیب! اگر شاد می‏شوی که خدا را ملاقات کنی در حالی که گناهى نداری، حسین علیه‌السّلام را زیارت كن.

اى پسر شبیب! اگر شاد می‏شوی که در غرفه‏ هاى ساخته‌شده در بهشت با پیغمبر و آلش علیهم ‌السّلام ساكن شوى، بر قاتلان حسین علیه‌السّلام لعنت بفرست.

اى پسر شبیب! اگر شاد می‏شوی که ثوابی مانند ثواب کسانی که با حسین علیه‌السّلام شهید شدند برای تو باشد، هر وقت به یادش افتادى بگو: «یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً»: «ای كاش با آن‏ها بودم تا به فوز عظیمى مى ‏رسیدم».

... اى ابن شبيب! اگر دوست دارى با ما در درجات عالى بهشت همراه باشى، در اندوه ما اندوهگين و در خوشحالى ما، خوشحال باش، و بر تو باد به ولايت ما، زيرا اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با آن سنگ محشور خواهد كرد. 


متن حدیث:

عن الريان بن شبيب قال : دخلت على الرضا (عليه السلام) في أول يوم من المحرم فقال لي :
يا ابن شبيب أصائم أنت ؟
فقلت: لا !
فقال : إن هذا اليوم هو اليوم الذي دعا فيه زكريا ربه عز وجل فقال : {رب هب لي من لدنك ذرية طيبة إنك سميع الدعاء} فاستجاب الله له وأمر الملائكة فنادت زكريا وهو قائم يصلي في المحراب أن الله يبشرك بيحيى ، فمن صام هذا اليوم ثم دعا الله عز وجل استجاب الله له كما استجاب لزكريا عليه السلام .
 ثم قال:
يا ابن شبيب إن المحرم هو الشهر الذي كان أهل الجاهلية فيما مضى يُحرّمون فيه الظلم والقتال لحرمته ، فما عرفت هذه الأمّة حرمة شهرها ولا حرمة نبيها ، لقد قتلوا في هذا الشهر ذريته ، وسبوا نساءه ، وانتهبوا ثقلة ، فلا غفر الله لهم ذلك أبدا .

يا ابن شبيب إن كنت باكيًا لشيءٍ فابكِ للحسين بن علي بن أبي طالب عليهما السلام ، فانه ذبح كما يذبح الكبش ، وقتل معه من أهل بيته ثمانية عشر رجلاً ، ما لََهَم في الأرض شبيهون ، ولقد بكت السماوات السبع والأرضون لقتله ، ولقد نزل إلى الأرض من الملائكة أربعة آلاف لنصره ، فوجدوه قد قتل ، فهم عند قبره شُعْثٌ غُبْرٌ إلى أن يقوم القائم ، فيكونون من أنصاره ، وشعارهم "يا لثارات الحسين" .

 يا ابن شبيب لقد حدثني أبي ، عن أبيه ، عن جده أنه لما قتل جدي الحسين أمطرت السماء دمًا وترابًا أحمر .
 
يا ابن شبيب إن بكيت على الحسين حتى تصير دموعك على خديك غفر الله لك كل ذنب أذنبته صغيرًا كان أو كبيرًا ، قليلاً كان أو كثيرًا .

يا ابن شبيب إنْ سرّك أن تلقى الله عز وجل ولا ذنب عليك ، فزُر الحسين عليه السلام .

 يا ابن شبيب إنْ سرّك أن تسكن الغُرف المبنيّة في الجنة مع النبي صلى الله عليه واله فالعن قتلة الحسين .

يا ابن شبيب إنْ سرّك أن يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسين فقلْ متى ما ذكرته : " يا ليتني كنتُ معهم فأفوزَ فوزًا عظيمًا " .
يا ابن شبيب إنْ سرّك أن تكون معنا في الدرجات العلى من الجنان ، فاحزن لحزننا ، وافرح لفرحنا ، وعليك بولايتنا ، فلو أن رجلا تولى حجرًا لحشره الله معه يوم القيامة.


 

«بحارالأنوار ج 44ص 285-عيون أخبارالرضا(ع)، ج1 ص 299»
شنبه, 16 مرداد 1400 13:13

امتیازات ویژه سیدالشهدا (ع)

با اینکه همه امامان جلوه کاملی از صفات و اسمای الهی هستند و الگوهای کاملی برای هدایت انسان ها، اما شرایط خاص و ویژگی های زمانه، باعث می شد که جنبه ای از شخصیت انها در هر زمانی، تجلی پیدا کند و به فعلیت برسد و در هر زمان، یک بعد از ابعاد وجودی انان ظهور، بروز و جلوه خاصی داشته باشد. در این بین، موقعیت و شرایط امام حسین (ع)، شرایط ویژه ای بوده است و در این شرایط امام توانست هم اسلام را از نابودی نجات بخشد و هم تمام ابعاد اسلام واقعی را در عمل برای جهانیان ترسیم نماید و به نمایش بگذارد؛ یعنی در حادثه (کربلا) و به ویژه روز (عاشورا)، ما شاهد بروز و ظهور همه فضایل و خوبی ها از وجود مقدس امام حسین (ع) و یارانش هستیم و راز اثبات امتیازات ویژه در روایات نیز در همین نکته نهفته است.

این در حالی است که برای امامان دیگر، این شرایط و امکان فراهم نشد که همه ویژگی ها و فضایل خود را به منصه ظهور برسانند و در معرض دید حقیقت جویان قرار دهند و البته این به مقتضای وظیفه ای بود که بر عهده انان بود که هر شرایط خاص، رفتار خاصی را هم می طلبید و انان موظف بودند الگوی رفتاری مناسب همان شرایط را به بشریت ارایه دهند؛ یعنی این محدودیت از سوی شرایط، محدودیت در رفتار الگویی را اقتضا می کرد.از این رو، به تعبیر برخی از بزرگان، همه اهل بیت (ع) کشتی نجات هستند؛ اما کشتی امام حسین (ع) وسیع تر و در عبور از امواج سهمگین دریاها سریع تر است. از این رو، ما در این مقاله، برانیم تا از چند مورد از ویژگی های اختصاصی سیدالشهداء (ع) که در روایات، به انها اشاره شده است، پرده برداریم.

1- عظمت مصیبت سیدالشهداء (ع)

طبق روایات زیادی که در بیان مصایب وارده بر معصومان (ع) رسیده و طبق زیارات متعدد امام حسین (ع)، مانند (زیارت عاشورا)، هیچ مصیبتی به عظمت و بزرگی مصیبت اباعبدالله (ع) و واقعه عاشورا نمی رسد. از اهتمام سایر ایمه معصومان (ع) بر حفظ و نگهداری و بزرگ داشتن واقعه عاشورا نیز، می توان این نکته را استنباط کرد.

حادثه عاشورا، حادثه ای فراگیر و با جلالت است؛ به طوری که ملکوت کل عالم، با این حادثه درگیر است. در زیارت عاشورا امده است:(یا ابا عبدالله لقد عظمت الرزیه و جلت و عظمت المصیبه بک [بکم ] علینا و علی جمیع اهل الاسلام و جلت و عظمت مصیبتک فی السماوات علی جمیع اهل السماوات؛

ای اباعبدالله! به راستی بزرگ شد سوگواری تو و گران و عظیم گشت مصیبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام و گران و عظیم گشت مصیبت تو در اسمان ها بر همه اهل اسمان ها).

بنابراین، این حادثه به حسب ظاهر، حادثه ای محدود است؛ ولی همه عوالم، ملکوت عالم، اسمان و زمین با این حادثه درگیر هستند. در جای دیگری از این زیارت می خوانیم: (مصیبه ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السماوات و الارض [الارضین ]؛ به راستی چه مصیبت بزرگی و چه داغ گرانی بود در اسلام و در تمام اسمان ها و زمین!) در روایات ما هست که همه عوالم بر وجود مقدس سیدالشهداء (ع) گریسته اند. از عالم ملک، از گیاهان و نباتات و حیوانات تا جمادات، همچنین عالم ملایکه و انسان و جن، همه و همه بر حادثه عاشورا گریسته اند.

راوی می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: یابن رسول الله! چه شد روز عاشورا؟ روز شهادت حسین (ع) است، روز بزرگ مصایب است و حال ان که روز وفات رسول الله (ص) و روزی که فاطمه (س) جهان را وداع گفت و روزی که امیرالمومنین (ع) شهادت یافت و روزی که حسن بن علی (ع) به ضربت ستم شهید گشت، واجب می کند که مصایب این روزها بزرگتر باشد؟

امام (ع) فرمودند: (مصیبت روز قتل امام حسین (ع) از همه روزها بزرگتر است؛ زیرا که اصحاب کساء که در نزد خداوند، بهترین افریدگانند، بیشتر از پنج تن نباشند و انها محمد و علی فاطمه و حسن و حسین (ع) هستند و وجود عالم منوط به وجود ایشان بود؛ چون رسول خدا (ص) جهان را وداع کرد، مردمان به بقای چهار تن دیگر شاد بودند و چون فاطمه (س) از دنیا رفت، مردمان به وجود حسن و حسین (ع) تسلیت می یافتند، چون علی (ع) به شهادت رسید، امام حسن و امام حسین (ع) به جای او بودند و بعد از شهادت حسن (ع)، مردم چشمشان به جمال حسین (ع) بود؛ اما چون حسین را به قتل رساندند، کسی از اصحاب کساء باقی نماند و مردم پیوسته در سوگواری ان حضرت در عزا بودند. پس شهادت حسین (ع) بسان از دست دادن همه انها بود و گویا پیامبر (ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) همگان را شهید کرده باشند، اینجاست که مصیبت روز شهادت حسین (ع)، بزرگترین ایام و بزرگترین مصایب است. )

2- ثواب گریه برحضرت اباعبدالله (ع)

امام صادق (ع) به ابو هارون مکفوف دستور داد مرثیه بخواند. انگاه که وی مرثیه خود را اغاز نمود، متوجه شد امام (ع) سخت گریه می کنند و زنانی که پشت پرده بودند، همین که صدای گریه امام صادق (ع) را شنیدند، انها نیز صدای خود را به گریه و شیون بلند کردند. بعد امام فرمودند: (هر کس در مصیبت حسین (ع) شعر بگوید و گریه کند و ده نفر را بگریاند، بهشت بر او نوشته می شود).

امام رضا (ع) می فرمایند: (روش پدرم، امام موسی بن جعفر (ع) این بود که هرگاه ماه محرم می رسید، پیوسته غمگین بود تا دهه عاشورا سپری شود. روز عاشورا روز گریه و ماتم او بود و می فرمودند: این روزی است که حسین به شهادت رسیده است. )امام رضا (ع) فرمودند: (کشته شدن امام حسین (ع) اشک های ما را ریزان و پلک های چشمان ما را مجروح و در کربلا، عزیز ما را ذلیل کرد. . . گریه کنندگان باید بر حسین (ع) گریه کنند. گریه بر او گناهان بزرگ را می ریزد).

امام رضا (ع) به ریان بن شبیب فرمودند: از ریان بن شبیب روایت شده است که گفت، روز اول محرم به خدمت امام رضا (ع) رسیدم، حضرت فرمودند: (. . . ای پسر شبیب! اگر بر حسین (ع) گریه کنی و اب دیدگان تو بر روی تو جاری شود، حق تعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را می امرزد؛ خواه اندک باشد و خواه بسیار. )

حتی به موجب بعضی از روایات، امام زمان (عج) نیز مدام بر سیدالشهداء (ع) اشک می ریزد و می گوید: (ای جد بزرگوار! روزگار مرا به تاخیر انداخت و نتوانستم به یاری تو بشتابم و با دشمنانت پیکار کنم. در عوض، (هر صبح و شام بر مصایب تو گریه می کنم. اگر اشک چشمم تمام شود، به جای ان خون می گریم. )

3- زیارات ماثوره

برای هیچیک از معصومان (ع) به اندازه امام حسین (ع) زیارت ماثوره و منقول از معصوم وارد نشده است، با نگاهی اجمالی به کتاب (مفاتیح الجنان) متوجه این مطلب می شویم که در مناسبت های مختلف، توصیه به زیارت رفتن و خواندن زیارت شده است؛ مانند زیارت امام حسین (ع) در روز عاشورا، در شب های قدر، نیمه رجب، شب وروز نیمه شعبان، روز عرفه، شب های جمعه و. . .

4- جایگاه تربت کربلا

خدای تعالی در ازای شهادت امام حسین (ع) شفای بیماری ها را در تربت مقدس ان حضرت قرار داد. خوردن خاک، ولو به مقدار کم جایز نیست؛ اما خوردن تربیت سید الشهداء (ع) به مقدارکم، حرام نیست؛ بلکه خدای تعالی خوردنش را باعث شفا و نجات از همه امراض ظاهری و باطنی قرار داده است و این در میان هزاران نفر از انبیاء و اوصیای الهی، مختص به تربت مطهر مرقد امام حسین (ع) است.

اری. خاک بی مقدار در سایه همجواری با بدن طیب و طاهر امام، از فرش به عرش می رسد و تبدیل به نوش داروی روح بخش و نجات افرین می شود. اگر انسان ها خودشان را در سایه سیره و سنت امام حسین (ع) قرار داده و واقعا به ان حضرت محبت و مودت داشته و اطاعتش کنند، به کمالاتی می رسند که برای ما قابل تصور نیست. در واقع، شفابخش بودن تربت حسینی، نوعی پیام خدای تعالی است به انسان ها که با بودن امام حسین (ع) در هر شرایطی هستید، ناامید نشوید. انسان ها کمتر از خاک نیستند. از خاک عبرت بگیرید که چه سان همجواری با ان حضرت، از درد به درمان تبدیل شد.

امام رضا (ع) فرمودند: (هر خاکی حرام است؛ مثل مردار، خون و ذبح شده بی نام خدا؛ مگر خاک قبر حسین (ع) که درمان هر درد است. )امام صادق (ع) دستمال زردی داشت که در ان، تربت حضرت سیدالشهدا (ع) بود. وقت نماز که می شد همان تربت را در موضع سجودش می ریخت و بر ان سجده می کرد و نیز ان حضرت فرمودند: (سجده بر تربت حسینی، حجاب های هفت گانه را کنار می زند. ) همچنین روایت شده است که امام صادق (ع) جز بر تربت سیدالشهدا (ع) سجده نمی کرد، به عنوان فروتنی و تواضع در برابر خداوند. نسبت به برداشتن کام نوزادان با تربت کربلا نیز احادیث فراوانی نقل شده است؛ از جمله، از امام صادق (ع) روایت است که: (کام فرزندان خود را با تربت حسین (ع) بردارید که این تربت، امان است. )

5- استجابت دعا نزد قبر سید الشهداء (ع)

در روایت امده است خداوند در عوض شهادت حضرت، اجابت دعا را در زیر قبه حضرت قرار داد. امام هادی (ع) در زمان بیماری، کسی را به حایر حسینی فرستاد تا برای شفای حضرتش در انجا، دعا کند.

6- نماز در حایر حسینی

این نکته را می دانیم که نماز در مسافرت، با شرایطی که در رساله های عملیه امده، شکسته است؛ اما مسافر می تواند در چهار مکان، نمازش را شکسته یا تمام بخواند. این اماکن عبارتند از: (مسجد الحرام)، (مسجد پیغمبر (ص))، (مسجد کوفه)، (حایر و حرم امام حسین (ع)). روایاتی که در این باره وارد شده، اساس چنین حکمی است و بیانگر اهمیت و ویژگی حرم و مرقد مطهر سالار شهیدان می باشد.

7- انتقال مقام امامت به نسل امام حسین (ع)

در روایت امده است: خدای سبحان در عوض شهادت امام حسین (ع)، مقام امامت را نصیب ذریه ان بزرگوار نمود؛ البته اگرچه از امام باقر (ع) به بعد، امامت در نسل امام حسن مجتبی (ع) هم قرار می گیرد؛ چون امام سجاد (ع)، داماد امام مجتبی (ع) است؛ اما از فرزندان پسر امام مجتبی (ع) کسی به مقام امامت نرسید و در تاریخ امده است برخی از انها نیز به علت تمایل به بنی عباس، با امام صادق (ع) تعامل خوبی نداشتند.

شهید مطهری (ره) به این سؤال پنج پاسخ داده است:

1. تفاوت جو فرهنگی و افکار عمومی

امام حسن(ع) در مسند خلافت بود و معاویه هم به عنوان یک حاکم و به عنوان یک نفر طاغی و معترض در زمان امیرالمؤمنین(ع) قیام کرد، به عنوان اینکه من خلافت علی(ع) را قبول ندارم، به این دلیل که او کشندگان عثمان را که خلیفه بر حق مسلمین بوده، پناه داده است و حتی خودش هم در قتل خلیفه مسلمین شرکت داشته است. [البته معاویه] تا آن وقت ادعای خلافت هم نمی کرد و مردم نیز او را تحت عنوان «امیر المؤمنین» نمی خواندند.

امام حسن (ع) بعد از امیر المؤمنین(ع) در مسند خلافت قرار می گیرد. معاویه هم روز به روز نیرومندتر می شود. به علل خاص تاریخی، وضع حکومت امیر المؤمنین(ع) در زمان خودش- که امام حسن (ع) هم وارث آن وضع حکومت بود- از نظر داخلی تدریجاً ضعیف تر می شود، به طوری که نوشته اند بعد از شهادت امیر المؤمنین(ع) به فاصله هجده روز - که این هجده روز هم عبارت است از مدتی که خبر به سرعت به شام رسیده و بعد معاویه بسیج عمومی و اعلام آمادگی کرده است - معاویه حرکت می کند برای فتح عراق. در اینجا وضع امام حسن (ع) یک وضع خاصی است؛ یعنی خلیفه مسلمین است که یک نیروی طاغی علیه او قیام کرده است.

کشته شدن امام حسن(ع) در این وضع؛ یعنی کشته شدن خلیفه مسلمین و شکست مرکز خلافت. مقاومت امام حسن(ع) تا سر حد کشته شدن، نظیر مقاومت عثمان بود در زمان خودش، نه نظیر مقاومت امام حسین(ع). امام حسین(ع) وضعش وضع یک معترض بود، در مقابل حکومت موجود. اعتراض کرد به وضع موجود و به حکومت موجود و به شیوع فساد و به اینکه اینها صلاحیت ندارند و در طول بیست سال ثابت کردند که چه مردمی هستند، و روی حرف خودش هم آنقدر پافشاری کرد تا کشته شد. این بود که قیامش یک قیام افتخارآمیز و مردانه تلقی می شد و تلقی هم شد.

امام حسن(ع) وضعش از این نظر درست معکوس وضع امام حسین(ع) است؛ یعنی کسی است که در مسند خلافت جای گرفته است. دیگری معترض به اوست و اگر کشته می شد، خلیفی مسلمین در مسند خلافت کشته شده بود و این خودش یک مسئله ای است که حتی امام حسین(ع) هم از مثل این جور قضیه احتراز داشت که کسی در جای پیغمبر(ص) و در مسند خلافت پیغمبر(ص) کشته شود. ما می بینیم که امام حسین (ع) حاضر نیست که در مکه کشته شود؛ چرا؟ فرمود: این احترام مکه است که از میان می رود.[1] به هر حال مرا می کشند. چرا مرا در حرم خدا و در خانه خدا بکشند که هتک حرمت خانه خدا هم شده باشد؟! ما می بینیم امیر المؤمنین(ع) در وقتی که شورشیان در زمان عثمان شورش می کنند، فوق العاده کوشش دارد که خواسته های آنها انجام شود، نه اینکه عثمان کشته شود. از عثمان دفاع می کرد که خودش فرمود: من اینقدر از عثمان دفاع کردم که می ترسم گنهکار باشم: «خَشیتُ أن أکونَ آثِماً»؛[2] ولی چرا از عثمان دفاع می کرد؟ آیا طرفدار شخص عثمان بود؟ نه، آن دفاع شدیدی که می کرد، می گفت: من می ترسم که تو خلیفه مقتول باشی. این برای عالم اسلام ننگ است که خلیفه مسلمین را در مسند خلافت بکشند. بی احترامی است به مسند خلافت.

پس اگر امام حسن(ع) مقاومت می کرد، نتیجه نهایی اش- آن طور که ظواهر تاریخ نشان می دهد- کشته شدن بود؛ اما کشته شدن امام و خلیفه در مسند خلافت؛ ولی کشته شدن امام حسین (ع) کشته شدن یک نفر معترض بود.

2. جنگ بی ثمر

نیروهای عراق؛ یعنی نیروهای کوفه ضعیف شده بود. بسیاری از اصحاب امام حسن(ع) به حضرت خیانت کردند و منافقین زیادی در کوفه پیدا شده بودند و کوفه یک وضع ناهنجاری پیدا کرده بود که معلول علل و حوادث تاریخی زیادی بود. یکی از بلاهای بزرگی که در کوفه پیدا شد، مسئله پیدایش خوارج بود.

کوفه امام حسن(ع)، یک کوفه خسته و ناراحتی بود. یک کوفه متفرّق و متشتّتی بود. یک کوفه ای بود که در آن هزار جور اختلاف عقیده پیدا شده بود. کوفه ای بود که ما می بینیم امیر المؤمنین(ع) در روزهای آخر خلافتش مکرر از مردم کوفه و از عدم آمادگی شان شکایت می کند.

از نظر امام حسن(ع) مردم کوفه نشان داده بودند که ما آمادگی نداریم. آنچنان وضع داخلی کوفه بد بود که امام حسن(ع) خودش از بسیاری از مردم کوفه محترز بود و وقتی که بیرون می آمد- حتی وقتی که به نماز می آمد- در زیر لباسهای خود زره می پوشید. برای اینکه خوارج و دست پرورده های معاویه زیاد بودند و خطر کشته شدن ایشان وجود داشت. یک دفعه حضرت در حال نماز بود که به طرفش تیراندازی شد؛ ولی چون در زیر لباسهایش زره پوشیده بود، تیر کارگر نشد؛ و الا امام را در حال نماز با تیر از پا در آورده بودند.

به هر حال، در کوفه چند دستگی پیدا شده بود. این جهت را هم همه اعتراف داریم که دست کسی که پایبند به اصول اخلاق و انسانیت و دین و ایمان نیست، بازتر است از دست کسی که پایبند به این جور چیزهاست. معاویه در کوفه یک پایگاه بزرگی با پول ساخته بود. جاسوسهایی که مرتب می فرستاد به کوفه، از طرفی پولهای فراوانی پخش می کردند و وجدانهای افراد را می خریدند و از طرف دیگر، شایعه پراکنیهای زیادی می کردند و روحیه ها را خراب می نمودند. اینها همه به جای خود، در عین حال، اگر امام حسن(ع) ایستادگی می کرد، یک لشکر انبوه در مقابل معاویه به وجود می آورد. لشکری که شاید حداقل سی چهل هزار نفر باشد، و شاید- آن طور که در تواریخ نوشته اند- تا صد هزار نفر هم امام حسن(ع) می توانست لشکر فراهم کند که تا حدی برابری کند با لشکر جرّار صد و پنجاه هزار نفری معاویه.

نتیجه چه بود؟ اگر امام حسن(ع) می جنگید، یک جنگ چند ساله ای میان دو گروه عظیم مسلمین شام و عراق رخ می داد و چندین ده هزار نفر مردم از دو طرف تلف می شدند، بدون آنکه یک نتیجه نهایی در کار باشد. احتمال اینکه بر معاویه پیروز می شدند- آن طور که شرایط تاریخ نشان می دهد- نیست، و احتمال بیش تر این است که در نهایت امر، شکست از آن امام حسن(ع) باشد. این چه افتخاری بود برای امام حسن(ع) که بیاید دو سه سال جنگی بکند که در این جنگ از دو طرف چندین ده هزار و شاید متجاوز از صد هزار نفر آدم کشته بشوند و نتیجه نهایی اش یا خستگی دو طرف باشد که بروند سر جای خودشان و یا مغلوبیت امام حسن(ع) و کشته شدنش در مسند خلافت؟ اما امام حسین(ع) یک جمعیتی دارد که همه آن هفتاد و دو نفر است. تازه آنها را هم مرخص می کند، می گوید: می خواهید بروید، بروید. من خودم تنها هستم. آنها ایستادگی می کنند تا کشته می شوند. یک کشته شدن صددرصد افتخارآمیز.

3. تفاوت یاران دو امام

مردم کوفه بعد از اینکه بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و مظالم معاویه را تحمل کردند، واقعاً بی تاب شده بودند که حتی می بینید بعضی معتقدند که واقعاً در کوفه یک زمینه صددرصد آماده ای بود و یک جریان غیر مترقَّبه اوضاع را دگرگون کرد. مردم کوفه هجده هزار نامه می نویسند برای امام حسین(ع) و اعلام آمادگی کامل می کنند. حال که امام حسین(ع) آمد و مردم کوفه یاری نکردند، البته همه می گویند: پس زمینه کاملاً آماده نبوده؛ ولی از نظر تاریخی، اگر امام حسین(ع) به آن نامه ها ترتیب اثر نمی داد، مسلّم در مقابل تاریخ محکوم بود؛ (چون) می گفتند: یک زمینه بسیار مساعدی را از دست داد.

4. تفاوت شرایط اجتماعی دو امام(ع)

حکومت ستمکار وقت از امام حسین(ع) بیعت می خواست: «خُذِ الْحُسَینَ بِالْبَیعَةِ أخْذاً شَدیداً لَیسَ فیهِ رُخْصَةٌ»؛ حسین(ع) را بگیر برای بیعت، محکم بگیر، هیچ گذشت هم نباید داشته باشی، حتماً باید بیعت کند. از امام حسین(ع) تقاضای بیعت می کردند. امام حسین (ع) جوابش فقط این بود: نه، بیعت نمی کنم، و نکرد. جوابش منفی بود. امام حسن(ع) چطور؟ آیا وقتی که قرار شد با معاویه صلح کند، معاویه از امام حسن(ع) تقاضای بیعت کرد که تو بیا با من بیعت کن؟ نه؛ بلکه جزء مواد صلح بود که تقاضای بیعت نباشد و ظاهراً احدی از مورخین هم ادعا نکرده است که امام حسن(ع) یا کسی از کسان امام حسن(؛ یعنی امام حسین(ع)، برادرها و اصحاب و شیعیان امام حسن(ع) آمده باشند با معاویه بیعت کرده باشند. ابداً صحبت بیعت در میان نیست.

5. مهیا بودن شرایط امر به معروف و نهی از منکر در زمان امام حسین(ع)

معاویه از روزی که به خلافت رسیده است (در مدت این بیست سال) هرچه عمل کرده است، بر خلاف اسلام عمل کرده است. این حاکم جائر و جابر است. جور و عدوانش را همه مردم دیدند و می بینند. احکام اسلام را تغییر داده است، بیت المال مسلمین را حیف و میل می کند، خونهای محترم را ریخته است، حالا هم بزرگ ترین گناه را مرتکب شده است و بعد از خودش پسرِ شرابخوارِ قماربازِ سگبازِ خودش را [به عنوان ولایتعهدی] تعیین کرده است؛ اما در زمان معاویه در اینکه مطلب بالقوّه همین طور بود، بحثی نیست. برای خود امام حسن (ع) که مسئله محل تردید نبود که معاویه چه ماهیتی دارد؛ ولی معاویه در زمان علی(ع) معترض بوده است که من فقط می خواهم خونخواهی عثمان را بکنم، و حال می گوید: من حاضرم به کتاب خدا و به سنت پیغمبر(ص) و به سیره خلفای راشدین صددرصد عمل کنم، برای خودم جانشین معین نمی کنم، بعد از من خلافت مال حسن بن علی(ع) است و حتی بعد از او مال حسین بن علی (ع) است (یعنی به حق آنها اعتراف می کند)، فقط آنها تسلیم امر کنند (کلمه ای هم که در ماده قرارداد بوده، کلمه «تسلیم امر» است)؛ یعنی کار را به من واگذار کنند. همین مقدار. امام حسن(ع) عجالتاً کنار برود، کار را به من واگذار کند و من با این شرایط عمل می کنم. ورقه سفیدامضا فرستاد؛ یعنی زیر کاغذی را امضا کرد، گفت: هر شرطی که حسن بن علی (ع) خودش مایل است، در اینجا بنویسد. من قبول می کنم. من بیش از این نمی خواهم که زمامدار باشم؛ و الا من به تمام مقررات اسلامی صددرصد عمل می کنم.

حال فرض کنیم الآن ما در مقابل تاریخ این جور قرار گرفته بودیم که معاویه آمد یک چنین کاغذ سفیدامضایی برای امام حسن(ع) فرستاد و چنین تعهداتی را قبول کرد، گفت: تو برو کنار، مگر تو خلافت را برای چه می خواهی؟ مگر غیر از عمل کردن به مقررات اسلامی است؟ من مجری منویات تو هستم. فقط امر دایر است که آن کسی که می خواهد کتاب و سنت الهی را اجرا کند؛ من باشم یا تو. آیا تو فقط به خاطر اینکه آن کسی که این کار را می کند، تو باشی. می خواهی چنین جنگ خونینی را بپا کنی؟! اگر امام حسن(ع) با این شرایط تسلیم امر نمی کرد، جنگ را ادامه می داد، دو سه سال می جنگید، ده ها هزار نفر آدم کشته می شدند، ویرانیها پیدا می شد و عاقبت امر هم خود امام حسن (ع) کشته می شد. امروز تاریخ، امام حسن(ع) را ملامت می کرد. می گفت: در یک چنین شرایطی [باید صلح می کرد]. اگر امام حسن(ع) با این شرایط [صلح را] قبول نمی کرد. امروز در مقابل تاریخ محکوم بود. قبول کرد؛ وقتی که قبول کرد، تاریخ آن طرف را محکوم کرد. امام حسین(ع) یک منطق بسیار رسا و یک تیغ بُرنده داشت. آن، چه بود؟

پیغمبر(ص) فرمود: «مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاً لِحَرامِ اللَّهِ، ناکثاً عَهْدَهُ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللَّه، یعمَلُ فی عِبادِ اللَّهِ بِالاثْمِ وَ الْعدْوانِ، فلَمْ یغَیرْ علَیهِ بفِعْلٍ وَ لا قوْلٍ، کانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ انْ یدْخلَهُ مدْخَلَهُ. الا وَ انَّ هؤُلاءِ قَدْ لَزِموا طاعَةَ الشَّیطانِ...»؛[3] اگر کسی حاکم ستمگری را به این وضع و با این نشانیها ببیند و اعتراض نکند، به عملش یا گفته اش، آنچنان مرتکب گناه شده است که سزاوار است خدا او را به همان عذابی معذّب کند که آن حکمران جائر را معذّب می کند.

برای امام حسن(ع) این مسئله هنوز مطرح نیست. برای امام حسن(ع) حداکثر این مطرح است که اگر اینها بیایند، بعد از این چنین خواهند کرد. اینکه «اگر بیایند بعد از این چنین می کنند » غیر از این است که یک کاری کرده اند و ما الآن سند و حجتی در مقابل اینها بالفعل داریم. این است که می گویند: صلح امام حسن(ع) زمینه را برای قیام امام حسین(ع) فراهم کرد. لازم بود که امام حسن(ع) یک مدتی کناره گیری کند تا ماهیت امویها که بر مردم مخفی و مستور بود، آشکار شود تا قیامی که بناست بعد انجام گیرد، از نظر تاریخ، قیام موجّهی باشد.

پس از قرارداد صلح که بعد معلوم شد معاویه پایبند این مواد نیست، عده ای از شیعیان آمدند به امام حسن(ع) عرض کردند: دیگر الآن این قرارداد صلح کأن لم یکن است- و راست هم می گفتند؛ زیرا معاویه آن را نقض کرد- بنابراین، شما بیایید قیام کنید. فرمود: نه، قیام برای بعد از معاویه؛ یعنی کمی بیش از این باید به اینها مهلت داد تا وضع خودشان را خوب روشن کنند. آن وقت، وقتِ قیام است. معنی این جمله این است که اگر امام حسن(ع) تا بعد از معاویه زنده می بود و در همان موقعی قرار می گرفت که امام حسین (ع) قرار گرفت، قطعاً قیام می کرد.[4]

حسن ختام

پیامبر عزیز خدا(ص) فرمودند: «الْحَسَنُ وَ الحُسینُ امامان قَامَا أوْ قَعَدَا؛[5] حسن و حسین(ع) هر دو پیشوا هستند؛ چه در حال قیام و نهضت باشند، و چه در حال صلح و آرامش.»

 

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: الکامل، ابن اثیر، دار صادر، بیروت، 1385ق، ج 2، ص 546.

[2] ر.ک: نهج البلاغه، سید رضی، تصحیح صبحی صالح، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، ص 358.

[3] وقعة الطف، ابی مخنف، جامعه مدرسین، قم، 1417ق، ص172.

[4] مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 75، صدرا، چاپ چهل و هفتم، 1391، تهران.

[5] شیخ مفید ارشاد ص 220؛ مناقب ابن شهراشوب، ج3، ص 368؛ بحارالانوار، ج43، ص291.

سخن گفتن با نامحرم نیز از جمله مواردی است که می تواند زمینه برخی انحرافات جنسی را در بین افراد فراهم کند. از سوی دیگر، گاه صحبت کردن با جنس مخالف اجتناب ناپذیر می شود. از این رو، لازم است با رعایت مواردی که در پی می آید، آثار منفی اینگونه گفتگوها به حداقل برسد.
 
همانطور که میدانید که از مهمترین شرایط فعالیت های اجتماعی سالم برای زن مسلمان رعایت حدود او با نامحرم است.از این رو چند نکته ی مهم را دراین باره بیان میکنیم:

به کارگیری محتوای پسندیده

از آداب اسلامی در گفتگو با نامحرم آن است که از محتوای پسندیده در مکالمات استفاده و از به کارگیری مطالب مرتبط با تمایلات غریزی اجتناب شود.

در داستان حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم آمده است که زلیخا و زنان مصر باب مراوده را با یوسف گشودند. آن حضرت که متوجه خطر این مراوده و بیان سخنان تحریک آمیز شد، از خداوند اینگونه مدد خواست: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنی إِلَیهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کیدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیهِنَّ وَ أَکنْ مِنَ الْجاهِلینَ» گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوی آن می خوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، بسوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!»

از این آیه استفاده می شود که طرح چنین مطالبی در گفتگو با نامحرم تا آنجا خطرناک است که یوسف علیه السلام نیز با آن مقام طهارت و قداست، از آن بیمناک بوده و حاضر می شود با رفتن به زندان، خود را از چنین موقعیتی خلاصی بخشد.

* پرهیز از شوخی با نامحرم

شوخی کردن با نامحرم، حریم میان آنها را کم رنگ نموده و احتمال وقوع گناه را در بین آنان تقویت می کند، اولیای دین افراد را از مزاح با نامحرم برحذر داشته اند.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز نقل شده است که فرمود: «مَنْ فَاکهَ امْرَأَهً لَا یمْلِکهَا- حُبِسَ بِکلِّ کلِمَهٍ کلَّمَهَا فِی الدُّنْیا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار» کسی که با زن نامحرمی مزاح کند، به ازای هر کلمه ای که با او سخن گفته، هزار سال در دوزخ حبس می شود. ابابصیر، از شاگردان امام صادق علیه السلام می گوید در کوفه به زنی قرآن می آموختم و روزی اتفاق افتاد که با او مزاح کردم. هنگامی که در مدینه به محضر امام باقر علیه السلام وارد شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: «مَنِ ارْتَکبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یعْبَأِ اللَّهُ بِهِ -أَی شَی ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَهِ- فَغَطَّیتُ وَجْهِی حَیاءً وَ تُبْتُ- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَعُد» کسی که در خلوت مرتکب گناه شود، خدا به او اعتنا نمی کند. چه چیزی به آن زن گفتی؟- از خجالت چهره خود را پوشاندم و توبه کردم- حضرت فرمود: دیگر تکرار مکن.»

* پرهیز از فروتنی در گفتگو

علاوه بر آنکه لازم است محتوای مطالبی که بین دو جنس مبادله می شود، پسندیده باشد، همچنین ضرورت دارد که افراد لحن کلام خود را به گونه ای قرار دهند که از ایجاد هر گونه تحریک، تطمیع و وسوسه در مخاطب جلوگیری شود.

خداوند متعال به همسران پیامبر می فرماید: «یا نِساءَ النَّبِی لَسْتُنَّ کأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفا» ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید.»

* اختصار و اکتفا به حد ضرورت

حضرت موسی علیه السلام از مصر خارج شد و به مدین رسید، جمعی از مردان را مشاهده کرد که دور چاه آبی حلقه زده و برای دام های خود، از آن آب می کشند. کمی دورتر دو زن را مشاهده کرد که تنها از گوسفندانشان مراقبت می کردند.

حضرت موسی علیه السلام که از رفتار آنان تعجب کرده بود، پرسید: «ما خَطْبُکما؛ کار شما چیست؟» (چرا گوسفندان خود را آب نمی دهید؟!) آنان پاسخ دادند: «لا نَسْقی حَتَّی یصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیخٌ کبیرٌ» ما آنها را آب نمی دهیم تا چوپان ها همگی خارج شوند؛ و پدر ما پیرمرد کهنسالی است (و قادر بر این کارها نیست.) روشن است که این مکالمه در نهایت ایجاز صورت گرفته و هیچ کلام زایدی مطرح نشده است. حتی هنگامی که آن حضرت گوسفندان آنان را سیراب کرد، بدون گفتن کلمه ای از آنان فاصله گرفت و به جایگاه خویش بازگشت «فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّل»موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد. این امر نشان می دهد که رعایت اختصار و میزان ضرورت، از شاخص های گفتگوی مطلوب با نامحرم است.

* موقعیت حضور

فضا و موقعیت حضور دو جنس مخالف نیز در جهت سلامت یا فساد رابطه تأثیرگذار است. از این رو، در منابع اسلامی موارد زیر مورد تأکید قرار گرفته است. پرهیز از خلوت کردن با نامحرم فضای حضور نامحرمان نباید به گونه ای خلوت باشد که امکان ورود سایر افراد در آن وجود نداشته باشد، چرا که خلوت گزینی با جنس مخالف، موقعیت را برای تحقق گناه فراهم می سازد.

محمد طیار از یاران امام صادق علیه السلام می گوید وارد مدینه شدم، چون برای مدتی می خواستم در آنجا سکونت کنم، دنبال منزلی برای اجاره می گشتم. خانه ای پیدا کردم که دارای دو اتاق بود که با یک در از یکدیگر جدا شده بودند. یکی از اتاق ها در اختیار زنی جوان بود. به دلیل آنکه این دو اتاق به یکدیگر راه داشتند، از اجاره آن منصرف شدم و صلاح ندیدم در منزلی که زنی جوان زندگی می کند، خانه بگیریم. اما آن زن گفت اگر شما این اتاق را اجاره کنی من در را می بندم. من نیز به این شرط پذیرفتم. اما بعد از سکونت، آن زن به بهانه اینکه می خواهد از نسیم هوا استفاده کند در اتاق را باز می گذاشت. در برابر درخواست اکید من برای بستن در مقاومت کرد و حاضر به این کار نشد. به محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و ماجرا را با ایشان در میان گذاشتم. آن حضرت فرمود: «تَحَوَّلْ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَهَ إِذَا خُلِّیا فِی بَیتٍ کانَ ثَالِثُهُمَا الشَّیطَان» از آنجا به جای دیگر برو؛ زیرا هیچ مرد و زنی در مکانی خلوت نکنند مگر آنکه شیطان سومی آنها باشد.»

* رعایت حریم نسبت به جنس مخالف

سبک زندگی اسلامی در معاشرت با جنس مخالف حاکی از آن است که رعایت حریم و گونه ای فاصله تا حد زیادی سلامت ارتباط را تامین می کند. خداوند متعال این حقیقت را به یاران پیامبر گوشزد کرده است: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا... وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَ قُلُوبِهِن» و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (به عنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] می خواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دل های شما و آنها بهتر است.» نکته مهم این آیه آن است که خداوند یاران مؤمن و همسران پیامبر را که از نعمت همسری رسول خدا برخوردارند، به رعایت حریم توصیه می کند.

بر این اساس، رعایت حریم از سوی افراد مجرد، جوان و ضعیف الایمان، ضرورت ویژه ای می یابد. حریم نگه داشتن زن در برابر مردان نامحرم، ابزاری است که زن برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مردان می تواند از آن استفاده کند.

* پوشش و آرایش

نحوه پوشش و آرایش در برابر جنس مخالف نیز عاملی مؤثر در کیفیت مطلوب یا نامطلوب رابطه محسوب می شود. در منابع اسلامی توصیه های متعددی در زمینه پوشش و آرایش به چشم می خورد.

* رعایت حجاب کامل

با اینکه رعایت پوشش صحیح مرد و زن، از مصادیق سبک زندگی اسلامی به شمار می رود، اما به لحاظ جذابیت ویژه زنان، بر مراعات پوشش کامل از سوی آنان تأکید شده است.

خداوند متعال در آیه زیر فلسفه این حکم را بیان کرده است: «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِک وَ بَناتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِک أَدْنی أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَین»ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلباب ها [روسری های بلند] خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.»

از این آیه استفاده می شود که زنان مسلمان با رعایت حجاب صحیح شناسایی می شوند و مورد آزار و اذیت قرار نخواهند گرفت. این آیه همچنین بر لزوم حجاب کامل دلالت دارد، چنانچه خداوند نمی فرماید از جلباب استفاده کنید، بلکه می فرماید جلباب های خود را بر خویش فرو افکنید. یعنی زنان از پوشش جلباب به شکل صحیح استفاده نمی کرده اند و بخشی از مو یا بدن آنان نمایان می شده است، و طبق این آیه موظف شدند که بدن و موی خود را به نحو کامل بپوشانند. این نکته از آیه 31 سوره نور نیز استفاده می شود: «وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِن..؛ و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود).»

* پرهیز از آرایش

آرایش کردن از آن رو که مانند برج جلب توجه می کند، در قرآن «تبرج» نامیده شده و زنان از آن نهی شده اند: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیهِ الْأُولی» و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.» نکته جالب توجه این آیه آن است که تبرج به گونه ای با جاهلیت مرتبط شده و این نشانگر آن است که خودنمایی رفتاری جاهلانه است. ممکن است دلیل جاهلانه شمرده شدن این رفتار آن باشد که فرد با جلوه گری سعی در مطرح ساختن خود دارد، حال آنکه خودنمایی تنها زمینه را برای سوء استفاده کنندگان فراهم می سازد، بدون آنکه نتیجه مطلوبی برای خویش به دنبال داشته باشد. البته خودنمایی از مفهومی وسیع برخوردار بوده و شامل هر رفتار جلب توجه کننده ای همچون آرایش چهره و دست ها، عطر زدن، پوشیدن کفش و لباس با رنگ یا مدل تحریک برانگیز و امثال آن می شود.

* تماس بدنی

به دلیل جنبه تحریک کنندگی تماس بدنی، هرگونه لمس جسمانی نامحرم ممنوع شده است. به عنوان نمونه، به چند روایت در این خصوص اشاره می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَنْ صَافَحَ امْرَأَهً حَرَاماً جَاءَ یوْمَ الْقِیامَهِ مَغْلُولًا- ثُمَّ یؤْمَرُ بِهِ إِلَی النَّار» کسی که با زنی نامحرم دست دهد، در روز قیامت با غل و زنجیر آورده و دستور داده می شود که به دوزخ افکنده شود.» در خصوص در آغوش گرفتن نامحرم نیز فرمودند: «مَنِ الْتَزَمَ امْرَأَهً حَرَاماً قُرِنَ فِی سِلْسِلَهِ نَارٍ مَعَ شَیطَانٍ- فَیقْذَفَانِ فِی النَّار» هر کس زن نامحرمی را در آغوش گیرد، به وسیله زنجیری آتشین، با شیطانی قرین گشته و هر دو در آتش فرو می افتند.

روابط دو جنس مخالف در آیات روایات و سیره بزرگان دین بسیار روشن است. آنچه مهم است؛ سوال از خود و جامعه اسلامی است؛ تا چه اندازه دیندار بوده ایم؟ تا چه اندازه سبک زندگی خود را همانند سبک زندگی بزرگان دین، تنظیم نموده ایم؟ در جواب این گونه سوالات؛ نیاز به بررسی مسئله حجاب و پوشش و شیوه مناسب برخورد با بد حجابی است.

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة‌ الله فی الارضین.

 از خداوند متعال متضرّعانه مسئلت میکنیم که این سرآغاز را برای مردم، برای کشور مبارک بفرماید؛ بخصوص که در روزهایی هستیم که متعلّق به اهل‌بیت (علیهم السّلام) است؛ چند روز پیش عید غدیر بود، فردا روز مباهله است، روز نزول آیه‌ی ولایت -«اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسولُه»(۲)- است، روز نزول آیه‌ی ‌تطهیر است؛ این ایّام متعلّق به ائمّه (علیهم السّلام) است که ان‌شاءالله به برکت همراهی آنها، دعای آنها، و شفاعت آنها  این روز برای ملّت ایران مبارک باشد.

 اوّلاً بایستی از خداوند متعال تشکّر کنیم که این توفیق را به ملّت ایران عنایت کرد و توانستند یک بار دیگر این حرکت کاملاً پُرمعنای انتخابات را که نشانه‌ی مردم‌سالاری دینی است با موفّقیّت انجام بدهند؛ و از مردم تشکّر کنیم، و به دولت دوازدهم -رئیس‌جمهور محترم [دولت] دوازدهم و همکارانشان- خسته‌نباشید بگوییم و برای جناب آقای رئیسی و دولتشان و همکارانشان از خداوند متعال طلب توفیق و کمک و عنایت ویژه بکنیم.

 این مراسم تنفیذ که متّکی است به قانون اساسی و به رسمی که امام بزرگوار در کشور بنیان‌گذاری کردند، در طول این چند دهه بارها تکرار شده است و مظهری است از جابه‌جایی مسئولیّت بسیار مهمّ قوّه‌ی مجریّه که در واقع مدیریّت کشور است، به شکل عقلانی، به شکل آرام و متین که این بسیار مسئله‌ی مهمّی است. معمولاً در بسیاری از کشورها، این جابه‌جایی با کشمکش و مانند اینها انجام میگیرد؛ اینجا بحمدالله در طول دوره‌های مختلف این جابه‌جایی با آرامش و با امنیّت انجام میگیرد؛ به فضل الهی این دوره هم همین جور [که]، هم نشانه‌ی عقلانیّت و آرامش و سکینه و طمأنینه‌ی عمومی حاکم بر کشور و مسئولین و مردم است و هم نشانه‌ی تنوّع سیاسی است -دولتهایی که پی‌درپی آمده‌اند و قدرت را  دستبهدست کرده‌اند، گرایشهای مختلف سیاسی داشته‌اند؛ [لذا] نشان‌دهنده‌ی تنوّع است- و طبعاً این تنوّع، نشانه‌ی آزادی انتخابات و سلامت انتخابات است؛ اینها خیلی چیزهای مهمّی است. انسان بایستی این مضامین را در این حوادث ببیند.

 بحمدﷲ انتخابات در سلامت کامل، با امنیّت کامل برگزار شد. بنده تشکّر میکنم؛ هم از برگزارکنندگان انتخابات در بخشهای مختلف، هم از تأمین‌کنندگان امنیّت انتخابات که کار بسیار مهمّی بود، و هم بخصوص از حضور مردم. از مدّتی پیش، در محافل سیاستگذاری دشمنان کشور و دشمنان جمهوری اسلامی، یک توطئه‌ی تحریم انتخابات طرّاحی شده بود که در داخل هم بعضی از روی غفلت، بعضی هم شاید از روی غرض این سیاست را دنبال میکردند؛ مردم پاسخ قاطعی دادند و شرکت کردند. شرکت مردم هم خوب بود؛ با توجّه به اوضاع و احوالی که وجود داشت، شرکت مردم، شرکت خوبی بود و نشان‌دهنده‌ی حضور مردم در عرصه بود. خدا را شکر میکنیم و از مردم هم تشکّر میکنم.

 یک نکته این است که این جابه‌جایی قدرت، امیدآفرین است؛ چون کسان جدیدی وارد میدان میشوند که ابتکارهای جدیدی دارند، چهره‌های جدیدی هستند، اراده‌های تازه‌ای وارد میدان میشوند.

 این برای همه‌ی کسانی که انگیزه‌ی خدمت دارند، امیدواری ایجاد میکند؛ بخصوص برای جوانها ایجاد امید میکند؛ این چیز خیلی مغتنمی است، چیز خیلی مهمّی است؛ به کسانی که صاحب نظرند، صاحب فکرند در مسائل گوناگون، فرصت میدهد که دقّت کنند در گذشته، خطاهای گذشته را جستجو کنند، پیدا کنند، آنها را تصحیح کنند، تذکّر بدهند.

 خوشبختانه در بیانات رئیس‌جمهور محترم، جناب آقای رئیسی، در تبلیغات انتخابات و غیره، تکیه بر روی ارزشهای اساسی انقلاب، مکرّر انجام گرفت -ایشان بر ارزش عدالت، مبارزه‌ی با فساد و امثال اینها تکیه کردند- این مسیر درستی است؛ توصیه‌ی مؤکّد ما این است که همین مسیر را دنبال کنند، که خب حالا هم در بیاناتشان بر روی این [ارزشها] تأکید کردند. آن مسیری که کشور را، ملّت را به حقوق اساسیِ خودش میرساند، کشور را در جایگاه اساسیِ خود قرار میدهد، همین تمسّک به ارزشهای اساسی انقلاب است. این ارزشها هم چیزهای ندانسته و موهومی نیست؛ در بیانات امام که ملاحظه کنید، [می‌بینید] کاملاً واضح و روشن و جزو بیّنات فرمایشات امام (رضوان الله علیه) است؛ اینها را باید ملاک قرار بدهند و دنبال بکنند. و نفْس پیگیری این اهداف موجب این میشود که مردم هم همّت کنند و وارد میدان بشوند و مسائل را دنبال کنند.

 و مسئله‌ی اصلی، کلید اصلی، اینجا است: حضور مردم در همه‌ی مسائل، حل‌کننده‌ی مشکلات است. آن چیزی که حضور مردم را تأمین بکند، مردم را تشویق به حضور در عرصه و در میدان بکند -میدانهای مختلف مورد ابتلای کشور- مغتنم است. و حضور مردم هیچ جایگزین دیگری ندارد؛ هنر اصلی انقلاب هم همین بود؛ هنر اصلی انقلاب این بود که جمهور مردم را از یک مجموعه و توده‌ی منفعل و مصرفی و فاقد یک نگاه ملّی و عمومی، تبدیل کرد به یک مجموعه‌ی پُرانگیزه، علاقه‌مند، همّت‌دار، هدف‌دار، آرمان‌خواه، و وارد میدان کرد؛ کار بزرگ انقلاب این بود.

 ما قبل از انقلاب زندگی کردیم، تنفّس کردیم؛ حقیقتاً همین جور بود. ملّت یک مجموعه‌‌ی از‌هم‌گسیخته‌ای [بود] که هر کسی به فکر خودش بود؛ امر ملّی‌ای در کشور مطرح نبود؛ مسئله‌ی عمومی در کشور مطرح نبود. گوشه‌کنار کسانی ممکن بود حرفی بزنند که مورد توجّه و اعتنای عموم مردم قرار نمیگرفت. امام بزرگوار با آن حرکت الهی و معنوی خودش توانست این توده‌ی متفرّق و پراکنده را به یک مجموعه‌ی واحد و به معنای حقیقی کلمه به یک جمع متّحد تبدیل کند و وارد میدان کند و این کار عظیم تاریخی یعنی ریشه‌کن کردن نظام مستبدّ پادشاهی را در کشور انجام بدهد. هر چیزی که بتواند ملّت را به یک جمعیّت متّحد، پُرشور، پُرانگیزه، واردِ میدان تبدیل بکند و کمک به این قضیّه بکند، چیز مغتنم و مهمّی است. به نظر ما حرکت بر اساس ارزشهای انقلاب این خاصیّت را دارد.

 یک توصیه به رئیس‌جمهور محترم این است که در شعارهای ایشان مسئله‌ی مردمی بودن و از مردم شنیدن و در میان مردم بودن تکرار شده؛ این را از دست ندهند؛ این چیز بسیار مهمّی است. «دولت مردمی» را که شعار ایشان بود، در واقعیّت محقّق کنند و به معنای واقعی کلمه با مردم، در کنار مردم، در میان مردم باشند. مردم یعنی همه‌ی مردم؛ بدون امتیازهای طبقاتی و گروهی. البتّه حضور در میان مردم -که سابقه‌ی این کار را هم ایشان دارند- نباید افراد را از ارتباط با نخبگان غافل کند. ارتباط با نخبگان هم در جای خود یک حرکت بسیار لازم و مفید است؛ تبادل نظر با نخبگان، و استفاده‌ی از نظر نخبگان.

 دولت باید مظهر وفاق باشد. بعضی از این تغایرهای موهومی را که در بین مردم وجود دارد، بایستی با نگاه وفاق‌آمیز و نگاه ملاطفت به عموم مردم این توهّمات را تضعیف کرد. حالا ممکن است این نگاه‌ها، این اختلاف نظرها بکلّی از بین نرود لکن بایستی از تأثیرگذاری آنها در حرکت جامعه جلوگیری کرد.

 گفتگوی صادقانه‌ی با مردم هم یکی از همین کارهایی است که به مردمی بودن کمک میکند؛ حرف زدن با مردم از روی صداقت، با قطع نظر از پیرایه‌های سیاسی و مانند اینها؛ صادقانه با مردم حرف بزنند، مشکلات را به مردم بگویند، راه‌حل‌ها را به مردم بگویند، توقّعات را از مردم ابراز کنند و کمکهای لازم را به مردم تقدیم کنند. حرف زدن با مردم یکی از کارهای مهمّی است که دولت مردمی بایستی [به آن] متعهّد باشد.

 یک توصیه‌ی دیگر، نگاه به ظرفیّتها است. این روزها شما در اظهارات، مقالات، نوشته‌ها، گفته‌ها نگاه میکنید که دائم از کمبودها و مشکلات گفته میشود؛ خب بله، کمبودها زیاد است، مشکلات هم زیاد است، [امّا] ظرفیّتها زیادتر از مشکلات است؛ ظرفیّتهای فراوانی در کشور وجود دارد. ما در بخش آب، در بخش نفت، در بخش معادن، در بازار گسترده‌ی داخلی، در مسئله‌ی همسایگان، در استعداد و آمادگی‌های حیرت‌آور جوانان ظرفیّتهای فوق‌العاده‌ای داریم؛ اینها ظرفیّتهای ما است. بدون تردید این ظرفیّتها میتواند بر مشکلات غلبه کند، به شرط اینکه این ظرفیّتها درست شناخته بشود، به کار گرفته بشود و به آنها پرداخته بشود که تلاش شبانه‌روزی و خستگی‌ناپذیر لازم است؛ و مطمئنّاً استفاده‌ی از این ظرفیّتها به کمبودهای کنونی غلبه خواهد کرد.

 یک جنبه‌ی دیگر از مردمی بودن عبارت است از مبارزه‌ی با فساد. اگر ما به معنای واقعی کلمه میخواهیم در کنار مردم باشیم، باید بی‌امان با فساد و مفسد مبارزه کنیم که خب ایشان در مسئولیّت قبلی، حرکت مبارزه‌ی با فساد را شروع کردند و اقدامات خوبی انجام گرفت؛ لکن اصل قضیّه اینجا است، [یعنی] بسترهای فساد، زمینه‌های فساد در قوّه‌ی مجریّه تشکیل میشود؛ اینجا باید با فساد مبارزه کرد. این فرارهای مالیاتی، انحصارهای بی‌دلیل، سوءاستفاده از ارز ترجیحی، فعّالیّتهای ناسالم سوداگرانه، قاچاق و امثال اینها؛ اینها آن فسادهایی است که باید با اینها به معنای واقعی کلمه مواجه شد؛ با برنامه، با پیگیری. تجربه‌ی ما در این سالها نشان میدهد که گاهی یک کاری را با شوق و همّت و انگیزه شروع میکنیم، منتها در قدم دوّم، آن انگیزه‌ی قدم اوّل باقی نیست؛ این فایده‌ای ندارد. بایستی انگیزه و همّتی که انسان برای یک کار خرج میکند و به کار میبرد، ادامه پیدا کند تا وقتی به نتیجه برسد. مبارزه‌ی با فساد به این شکل [لازم است].

 یک نکته‌ی مهمّ دیگر که این هم توصیه‌ی ما است، این است که در مسئله‌ی مهمّ اقتصاد کشور، که امروز مسئله‌ی اساسی است، باید با برنامه پیش رفت؛ هر اقدامی که شما میکنید، جزئی از برنامه‌ای باشد که قبلاً تنظیم کرده‌اید و آماده کرده‌اید؛ کارهای روزمرّه و اقدامات پیش‌بینی‌نشده نمیتواند مشکلی را حل کند. بله، گاهی اوقات پیش می‌آید و گاهی در برخی از شرایط، دولتها ناگزیرند یک حرکت پیش‌بینی‌نشده را در زمینه‌های اقتصادی یا غیر اقتصادی انجام بدهند -آن بحث دیگری است- لکن به طور کلّی، هر حرکت اقتصادی، هر کار اقتصادی، هر اقدام اقتصادی بایستی متّکی باشد به برنامه‌ی کلّی‌ای که تنظیم شده، و بخشی از آن برنامه را در واقع تأمین کند. البتّه حلّ مشکلات اقتصادی زمان‌بَر است؛ این را مردم عزیز ما هم میدانند و بدانند که این مشکلات را نمیشود یکشبه یا در مدّت کوتاه حل کرد؛ نه، زمان‌بَر است؛ بایستی همّت کرد و این زمان را هر چه ممکن است کوتاه‌تر کرد. باید ان‌شاءالله با کمک خدای متعال و هدایت الهی و دعای مستجاب ولیّاللّهالاعظم (ارواحنا فداه) این کارها پیش برود.

 البتّه در باب سیاست خارجی، در باب مسئله‌ی فرهنگ و مسائل دیگر، تذکّراتی در ذهن هست  [امّا] حالا خوب است این جلسه دیگر بیشتر از این استمرار پیدا نکند؛ ان‌شاءالله در جلسات بعد اگر زنده بودیم با ایشان در میان میگذاریم.

 یک توصیه‌ی لازم اینجا وجود دارد و آن این است که در تشکیل دولت ان‌شاءالله بایستی سرعت عمل به خرج داده بشود؛ یعنی شرایط کشور اقتضا نمیکند که تشکیل دولت تأخیر بیفتد. هم رئیسجمهور محترم در معرّفی وزرای پیشنهادی‌شان به مجلس و هم مجلس محترم در تصویب و اظهار نظر صریح در باب وزرا، ان‌شاءالله شتاب به خرج بدهند و کار را سریع پیش ببرند تا ان‌شاءالله زودتر دولت تشکیل بشود و مشغول کار بشود.

 مطلب آخر هم مسئله‌ی جنگ تبلیغاتی دشمن است. امروز بیشترین تحرّک دشمنان ما علیه ما بیش از تحرّکات امنیّتی و اقتصادی، تحرّکات تبلیغاتی و جنگ نرم و تبلیغات رسانه‌ای است؛ برای اینکه بر افکار عمومی مردم مسلّط بشوند مبالغ هنگفت هزینه میکنند، کارهای بسیار انجام میدهند؛ فکرهای بسیاری  را در مجموعه‌های فکری برای این کار استخدام میکنند تا بتوانند با جنگ روانی، با تبلیغات گوناگون، افکار عمومی کشورها را -از جمله بیشتر از همه امروز کشور ما را که هدف سوء‌نیّت قدرتهای بزرگ است- قبضه کنند و در اختیار بگیرند. وقتی افکار عمومی یک ملّت در اختیار بیگانه قرار گرفت، حرکت آن ملّت هم طبعاً طبق میل آن بیگانه پیش خواهد رفت. کار تبلیغاتی کار مهمّی است؛ ما در این زمینه ضعف داریم. حالا بگذریم از آن آدمهای غافلی که از رسانه‌های داخلی هم به نفع دشمن استفاده میکنند -که حالا آن محلّ بحث ما نیست- لکن [درباره‌ی] آن کسانی هم که قصد خیر در این زمینه دارند، ما کم‌کاری داریم. در زمینه‌ی کار تبلیغاتی و حرکت تبلیغاتی درست و تمهیدات رسانه‌ای باید قوی‌تر و هوشمندانه‌تر عمل بکنیم.

 امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال توفیق بدهد، مسئولین محترم، دولت محترم، جناب آقای رئیس‌جمهور جدید و همکارانشان بتوانند کارهای لازم را به نفع کشور و به نفع ملّت انجام بدهند و خداوند متعال ان‌شاءالله کمک کند، هدایت کند و همه، صاحب‌نظران، صاحبان فکر، صاحبان نفوذ اجتماعی کمک کنند تا ان‌شاءالله کار بخوبی پیش برود.

و درود خدا بر حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) و رحمت خدا بر امام بزرگوار و بر شهدای عزیزمان که این راه را در مقابل ما باز کردند و ما توفیق پیدا کردیم در این راه حرکت کنیم.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته
 
  
۱) در ابتدای این دیدار، حکم تنفیذ ریاست جمهوری توسط حجّت‌الاسلام محمّدی‌گلپایگانی (رئیس دفتر رهبر معظّم انقلاب) قرائت شد و سپس حجّت‌الاسلام سیّدابراهیم رئیسی (رئیس جمهور) مطالبی بیان کرد.
۲) بخشی از سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۵۵؛ «ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر او است ...»
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة‌ الله فی الارضین.

 عید سعید غدیر بر همه‌ی مسلمانها، بر همه‌ی مؤمنین، بر شما دوستان و بر ملّت ایران ان‌شاءالله مبارک باشد. [عید غدیر] عید بسیار مهمّی است. حادثه‌ی غدیر جزو حوادث و وقایع تردید‌ناپذیر است؛ حالا در جزئیّات و گوشه‌کناره‌هایش در طول تاریخ بعضی از نویسندگان و تاریخ‌نویسان و امثال اینها سعی کرده‌اند یک تردیدهایی ایجاد بکنند -که همه‌ی اینها پاسخ داده شده- لکن در اصل این واقعه و اینکه رسول مکرّم (صلّی ‌الله ‌علیه‌ و آله ‌و سلّم) در این حادثه امیرالمؤمنین را با این عنوان «مَن کُنتُ مَولَاهُ فَهَذَا عَلیٌّ مَولَاه»(۲) معرّفی کرد هیچ تردیدی نیست و این جزو وقایع تردیدناپذیر است؛ نه اینکه حالا این را ما بگوییم؛ این را علمای بزرگ اهل سنّت، نویسندگان، روشنفکران [میگویند]. مثلاً آن نویسنده‌ی معروف مصری محمّد عبدالغنی حسن که یکی از تقریظ‌‌نویس‌های بر الغدیرِ علّامه‌ی امینی است، از جمله‌ی چیزهایی که میگوید [این است که] «هیچ تردیدی در واقعه‌ی غدیر نمیشود داشت»؛ [بنابراین عید غدیر] یکی از مسائل مهم است.
 
 عید غدیر هم از همان قرون اوّل اسلامی یک عید رایج بوده. مواردی در تاریخ هست که مرحوم علّامه‌ی امینی (رضوان ‌الله ‌علیه‌) در الغدیر ذکر میکنند که در فلان جا نوشته این حادثه‌ اتّفاق افتاد «و کان ذلک یوم الغدیر» یا مثلاً «یوم ثامن عشر من ذی‌الحجّه»؛ یعنی موارد متعدّدی را در تاریخ اسلام، از همان صدر اوّل، در [دوران] خلفای فاطمی در مصر، در جاهای دیگر، به ‌عنوان عید غدیر ذکر کرده‌اند.
 
 و مرحوم علّامه‌ی امینی این روایت غدیر را از ۱۱۰ نفر از صحابه نقل میکند؛ یعنی روایات متعدّدی با سندهای معتبر وجود دارد که به ۱۱۰ نفر از صحابه میرسد. این چیز مهمّی است که این عدّه‌ی قابل توجّه از صحابه این حدیث را و این حادثه را نقل کرده‌اند. علاوه بر این، احتجاجات خود امیرالمؤمنین هم خیلی مهم است؛ یعنی امیرالمؤمنین، آن زبان صادق، آن بیان ناطق‌ عن‌الله در موارد متعدّدی در مقابل مخالفین خودش، به ماجرای غدیر احتجاج کرده؛ از جمله امیرالمؤمنین (علیه ‌الصّلاة ‌و السّلام) در صفّین یک خطبه‌ای برای اصحاب خودشان میخوانند و آنجا شرح میدهند حادثه‌ی غدیر را و میگویند پیغمبر این‌ جور گفت و این‌ جور ایستاد و مانند اینها، بعد گفت «قُم یا عَلیّ‌»، علی جان بلند شو؛ من بلند شدم، دست من را گرفت و گفت که خدا ولیّ ما است، من را ولیّ شما قرار داده و هر کسی که من ولیّ او و مولای او هستم، این علی مولای او است؛(۳) این را خود امیر‌المؤمنین ذکر میکند.

 ان‌شاءالله که این عید بر همه‌ی مسلمانان مبارک باشد، بر مردم عزیز ما هم مبارک باشد و ان‌شاءالله که مردم دلهای خوشی پیدا کنند و مشکلاتی که هست، ان‌شاءالله برطرف بشود.
 
 خب؛ این جلسه برای خسته‌نباشید به آقایانِ اعضای دولت است، چه آنهایی که هشت سال بودند، چه آنهایی که کمتر بودند. و این را بدانید هر کسی که به قصد خدمت یک حرکتی انجام داده -خدمت به مردم و کار در راه خدا- این در دیوان الهی فراموش‌شدنی نیست. ممکن است آن زحمتی که یکی کشیده، حرصی که خورده برای یک مسئله‌ای، تلاشی که کرده، کسی هم نداند، جایی هم ثبت نشود و گفته نشود، امّا کرام‌الکاتبین میدانند و علم خدای متعال احاطه‌ی به همه چیز دارد. هر کسی برای خدا کار کرده، برای خدمت به مردم کار کرده، با اخلاص کار کرده، بداند که سعی‌اش ضایع نشده است و ان‌شاءالله نزد خداوند متعال مأجور است. ذخیره‌ی واقعی این است؛ ذخیره‌ی واقعیِ دوران مسئولیّت این است.
 
 اهل دنیا از مسئولیّتِ ریاست و وزارت و مدیریّت و امثال اینها استفاده میکنند برای اینکه برای دنیای خودشان یک چیزی ذخیره کنند، یک جایی جاپایی برای خودشان درست کنند، یک ممرّی برای آینده‌ی خودشان درست کنند. می‌بینید دیگر؛ در دنیا معمول است این کار. در منطق دین و فرهنگ اسلامی این جوری نیست؛ ذخیره، ذخیره‌ی اخروی است. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در فرمان به مالک اشتر یک عبارتی دارند که من یادداشت کرده‌ام؛ در همان اوایل فرمان به مالک اشتر -که میدانید دیگر، خیلی طولانی و مفصّل است- در همان فِقرات اوّل، عبارتی که ذکر میکنند این است که میفرمایند: فَلیَکُن اَحَبَّ الذَّخائِرِ اِلَیکَ ذَخیرَةُ العَمَلِ الصّالِح؛(۴) بهترین یا محبوب‌ترین ذخیره‌ای که در این مأموریّتی که به تو دادیم، تو برای خودت میخواهی فراهم بکنی، ذخیره‌ی عمل صالح باشد؛ یعنی کار خوب انجام بده، عمل صالح انجام بده، برای خدا کار کن، تلاش کن، این را ذخیره نگه دار؛ خدای متعال این را برای تو نگه میدارد و حفظ میکند. مسئله این است؛ این را توجّه داشته باشید. چه من و امثال من بدانیم، چه ندانیم، چه تشکّر بکنیم، چه نکنیم، آن کسی که برای خدا کار کرده، کار صالح کرده، آن ذخیره برای او محفوظ است.
 
 خب؛ عملکرد دولت جناب آقای روحانی در بخشهای مختلف یکسان نبوده؛ آنچه ما در این برهه‌ی زمان دیدیم، بعضی جاها بر طبق انتظارات بود، بعضی جاها بر طبق انتظارات نبود؛ بالاخره بخشهای مختلف تلاشهایی کردند، کارهایی انجام دادند که حالا جناب آقای رئیس‌جمهور تفاصیلی را ذکر کردند. به هر حال، فرصت خدمت یک نعمت است؛ اینکه من و شما فرصت پیدا کنیم که خدمت کنیم به مردم، این یک نعمت بزرگ خدا است. خیلی‌ها هستند میخواهند به مردم خدمت کنند، امکانش را ندارند؛ مثلاً پول لازم دارد، پول ندارند؛ قوای بدنی لازم دارد، آن را ندارند؛ نفوذ اجتماعی لازم دارد، آن را ندارند؛ جایگاه مؤثّر و اثرگذار لازم دارد، آن را ندارند. شما که یک جایگاه اثرگذاری پیدا کردید، بایستی این را قدر بدانید؛ این نعمت بزرگی است که خدا داده و هر نعمتی هم شکری دارد؛ شکرش این است که در این فرصت از همه‌ی توان برای خدا استفاده کنید، محض رضای خدا، برای امتثال امر پروردگار و در کشور ما و در جامعه‌ی ما برای پیشبرد اهداف انقلاب؛ اساس این است.
 
 من آن روز هم به جناب آقای روحانی گفتم که مبنای کارها بایستی پیشبرد اهداف انقلاب باشد. ما یک کشور انقلابی هستیم، ما انقلاب کرده‌ایم، این مردم انقلاب کرده‌اند، جان داده‌اند، تلاش کرده‌اند، سالهای سال زحمت کشیده‌اند، با این همه خطر مواجه شده‌اند و برخورد کرده‌اند و ایستادگی کرده‌اند برای خاطر اهداف انقلاب و مبانی انقلاب؛ باید برای این اهداف کار کرد؛ تلاش و هدف بایستی این باشد و با آن اهداف تطبیق بکند.
 
 دیگران باید از تجربه‌های شما استفاده کنند. خب حالا یک تجربه را من بخصوص یادداشت کرده‌ام، حرفی است که من مکرّر [در گفتگو] با شماها و با مردم تکرار کرده‌ام، حالا هم همان حرف را تکرار میکنم؛ این تجربه عبارت است از بی‌اعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هر جا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هر جا امکان داشته‌اند ضربه زده‌اند؛ این تجربه‌ی بسیار مهمّی است. مطلقاً نبایستی برنامه‌های داخلی را به همراهی غرب موکول کرد و منوط کرد،‌ چون قطعاً شکست میخورَد، قطعاً ضربه میخورَد. شماها هم هر جایی که کارهایتان را منوط کردید به [همراهی] غرب، ناموّفق ماندید؛ هر جایی که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد عَلَم کردید و حرکت کردید موفّق شدید. نگاه کنید کار را؛ کارکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم این‌ جوری است. هر جا شما موضوعات را به توافق با غرب و به مذاکره‌ی با غرب و با آمریکا و مانند اینها موکول کردید، آنجا ماندید و نتوانستید پیش بروید؛ چون آنها کمک نمیکنند، دشمنی [میکنند]، دشمنند دیگر؛ هر جا شما از آنها قطع نظر کردید، خودتان راه‌ افتادید و از شیوه‌های مختلف [استفاده کردید] -هزار راه وجود دارد و این جور نیست که یک راه [باشد]؛ نه، راه‌های مختلف وجود دارد؛ [اگر] انسانها فکر کنند، راه‌های گوناگونی برای زندگی شخصی و اجتماعی و مدیریّتی پیدا خواهند کرد- هر جا این جوری حرکت کردید، پیشرفت کردید.
 
 در [مورد] همین مذاکرات اخیر هم بد نیست یک جمله‌ای گفته بشود؛ آقایان هم غالباً در جریان مسائل هستید. در همین مذاکراتی که اخیراً در جریان بود، خب این همه دیپلمات‌های ما زحمت کشیدند، بعضی از دیپلمات‌هایمان واقعاً در این قضیّه خوب ظاهر شدند، [امّا] آمریکایی‌ها بر سر موضع عنادآمیز خودشان محکم ایستادند و یک قدم جلو نیامدند. روی کاغذ یا در مقام وعده میگویند بله، ما تحریمها را برمیداریم، [امّا] برنداشتند و برنمیدارند هم؛ شرط میگذارند؛ میگویند اگر میخواهید تحریمها برداشته بشود، باید الان در همین توافق یک جمله‌ای را بگنجانید که این جمله به معنای آن باشد که بعداً باید درباره‌ی این موضوعات با شما صحبت کنیم و توافق کنیم؛ اگر چنانچه این جمله را نگنجانید ما الان با همدیگر توافقی نخواهیم داشت. این جمله چیست؟ این جمله یک بهانه‌ای است برای مداخلات بعدی؛ درباره‌ی خود برجام، تمدید برجام، درباره‌ی مسائل گوناگون، درباره‌ی موشک، درباره‌ی منطقه، که اگر شما بعداً گفتید که نه من در این مورد بحث نمیکنم یا مثلاً سیاست کشور اجازه نمیدهد یا مجلس اجازه نمیدهد، خواهند گفت خیلی خب شما نقض کردید، پس هیچ، توافق بی‌توافق. الان روش اینها و سیاست اینها این است؛ کاملاً ناجوانمردانه و خباثت‌آلود برخورد میکنند و هیچ اِبائی هم از اینکه آنچه را قول دادند نقض کنند ندارند؛ هیچ.

 یک بار توافقها را نقض کردند و کاملاً بی‌هزینه نقض کردند. و الان هم که [به آنها] گفته میشود شما بایستی قول بدهید، تضمین بدهید که نقض نمیکنید، میگویند نه، ما تضمین نمیدهیم؛ این را الان صریح به دوستان ما و به دیپلمات‌های ما میگویند که ما تضمین نمیدهیم نقض نکنیم؛ نمیتوانیم چنین تضمینی بدهیم. اینها این ‌جوری هستند. این تجربه است؛ این تجربه [است برای] دولت آینده، دولتمردان آینده، مردان فعّال در صحنه؛ مردان فعّال در صحنه‌ی سیاسی -ممکن است کسی جزو مسئولین دولتی هم نباشد امّا در عرصه‌ی سیاسی فعّال باشد- باید همیشه این را در نظر داشته باشند؛ این تجربه‌ی بسیار مهمّی است که ما در این دولت و همیشه -البتّه این تجربه را این دولت بیشتر داشت- پیدا کردیم و فهمیدیم.

 امیدواریم که خداوند متعال کمک کند. وقت تمام شد؛ [البتّه] حرف هست، حرف برای گفتن زیاد است، منتها دیگر مجال نیست؛ یک مقداری از وقت مقرّرمان هم گذشت. امیدواریم که ان‌شاءالله خداوند به همه‌ی دوستان و برادران کمک کند و توفیق بدهد که در هر جا که هستند بتوانند به وظایف دینی‌ و انقلابی‌شان عمل کنند، و هر جا هستند به معنای واقعی کلمه انقلابی باقی بمانند و برای پیشرفت به سمت اهداف انقلاب ان‌شاءالله کار کنند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته
 
 
۱) در ابتدای این دیدار، حجت الاسلام حسن روحانی (رئیس جمهور) گزارشی از عملکرد دولت ارائه کرد.
۲) کافی، ج ۱، ص ۴۲۰
۳) بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۴۱۱
۴) نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۵۳

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بحمدالله نوبت دوّم واکسن را هم توانستیم تزریق کنیم. من بعد از تزریق نوبت اوّل مطلقا هیچ عارضه‌ای نداشتم و بحمدالله خیلی خوب تمام شد؛ نه درد و تب و از این چیزهایی که گفته میشود مطلقاً نبود. و من لازم است تشکّر کنم اوّلاً از آقایان محترمی که زحمت کشیدید اینجا تشریف آوردید، بخصوص از دانشمندان و محقّقین عزیزی که زحمت کشیدند در این مدّت و توانستند این واکسن تولید داخل را به سامان برسانند و همچنین از مجموعه‌های پزشکی و پرستاری و مجموعه‌ی بهداشت و درمان که در این مسئله، در این مدّت طولانی حقیقتاً زحمات زیادی کشیدند و خودشان را در معرض خطر قرار دادند و مجاهدت کردند؛ ما صمیمانه از همه‌ی آنها تشکّر میکنیم.

اختلالی در برخی از موارد در مسئله‌ی تقسیم واکسن بین مردم به وجود آمد که البتّه عمدتاً ناشی از بدقولی کسانی بود که قول داده بودند واکسن را به ما بفروشند و بدقولی کردند. خب این یک بار دیگر به ملّت ایران و مسئولین کشور یادآوری میکند که ما بایستی در همه‌ی مسائل بتوانیم روی پای خودمان بِایستیم و تکیه‌ی به دیگران مشکلاتی به وجود می‌آورد، کما اینکه در این قضیّه هم مشکلاتی به وجود آورد. البتّه چاره‌ای نداشتیم و در کنار تولید داخلی ناچار بوده‌ایم و هستیم که از تولیدات کشورهای دیگر هم تا آن حدّی که قابل اطمینان است استفاده کنیم و استفاده خواهیم کرد؛ لکن تلاش را باید گذاشت روی تولید داخل و مردم نبایستی منتظر و معطّل بمانند. ان‌شاءالله تقسیم این واکسن با آسانی و روانیِ کامل در بین همه‌ی مردم صورت بگیرد که ان‌شاءالله مسئولین محترم به این نکته توجّه خواهند کرد.

و یک مطلب دیگر هم من عرض بکنم و آن خطاب به مردم عزیز است برای مراعات شیوه‌نامه‌ها. با این جهشهایی که پی‌درپی در نوع این ویروس به وجود می‌آید که  تا حالا پنج شش جهش به وجود آمده، طبعاً خطرات باقی است. نباید چون مدّت، یک مقداری طول کشیده -یک سال و نیم مثلاً- این موجب بشود که قضیّه‌ی رعایت شیوه‌نامه‌ها عادّی جلوه کند و بتدریج  حسّاسیّت مردم کم بشود؛ نه، باید شیوه‌نامه‌ها حتماً رعایت بشود. حالا مراسم گوناگون مذهبی و غیر مذهبی و مانند اینها هم وجود دارد؛ [امّا] بایستی حتماً اصل را بر رعایت شیوه‌نامه‌ها قرار داد و فاصله‌ای که باید وجود داشته باشد و ماسکی که باید زده بشود و بقیّه‌ی جهاتی که لازم است رعایت بکنند که مسئولین محترم بهداشت و درمان مکرّر توصیه کرده‌اند، باز هم باید توصیه بکنند، مردم هم بایستی حتماً رعایت بکنند، چون این حقیقتاً خطر است. ما اگر چنانچه این سختی را تحمّل کنیم -مردم مجموعاً- و یک برهه‌ای به طور کامل این زحمات را به خودمان تحمیل کنیم، خب ریشه‌ی این بیماری کَنده میشود یا لااقل شیوعش متوقّف خواهد شد؛ خب این بهتر است یا اینکه همین ‌طور هم تلفات جانی، هم خسارات مالی، تعطیل‌ها و امثال اینها ادامه پیدا کند؟ بایستی بالاخره برخورد کرد با این مسئله؛ هم مسئولین که با جدّیّت باید مشغول باشند، هم مردم که بایستی با دقّت ان‌شاءالله این قضیّه را دنبال بکنند و دستگاه‌های دولتی هم بِجِد از تولید داخلی حمایت کنند، یعنی حالا همین [واکسن] برکت را یا آنچه مربوط به بقیّه‌ی مراکز است مثل انستیتو پاستور و مرکز رازی و امثال اینها، اینها را بایستی حتماً پشتیبانی کرد و دنبال بشود که بتوانند کار را به بهترین وجهی انجام بدهند.

یک مطلب دیگر را هم من از این فرصت استفاده کنم و اینجا بیان کنم. در این هفت هشت روز اخیر یکی از نگرانی‌های ما مسئله‌ی خوزستان و مسئله‌ی آب مردم و مشکلات مردم بود. واقعاً دردآور است برای انسان که انسان مشاهده بکند در استان خوزستان با این مردم وفاداری که در این استان هستند، با این همه امکانات و استعدادهای طبیعی‌ای که در این استان وجود دارد، با این همه کارخانه‌جاتی که در این استان وجود دارد، وضع مردم به جایی برسد که آنها را ناراضی کند و مسئله‌ی آبشان، مسئله‌ی فاضلابشان آنها را ناراحت کند. اگر چنانچه توصیه‌هایی که نسبت به آب خوزستان و فاضلاب اهواز [شده بود] -که این همه تأکید شد برای فاضلاب اهواز و مسائل آب- مورد توجّه قرار میگرفت، حالا مسلّماً این اشکالات را نداشتیم. خب حالا که مردم ناراحتی‌شان را بُروز دادند و اظهار کردند، هیچ گِله‌ای نمیشود از مردم داشت؛ خب ناراحتند.

مشکل آب مشکل کوچکی نیست، آن هم در آن هوای کذایی خوزستان، آن هم [برای] مردم خوزستان. مردم خوزستان مردم بسیار باوفایی هستند؛ در دوران هشت سال دفاع مقدّس آنهایی که لب خطّ مقدم مشکلات بودند مردم خوزستان بودند و انصافاً ایستادند؛ من از نزدیک شاهد بودم. من از نزدیک دیدم که مردم خوزستان چقدر باوفا و بااهتمام جوانهایشان را فرستادند، مردهایشان را فرستادند، زنهایشان کمک کردند و این مردم باوفا و علاقه‌مند نبایستی دچار این مشکلات باشند. خب واقعاً نمیشود ملامت کرد مردم را و بایستی به کار مردم رسیدگی بشود، و باید رسیدگی میشد. اگر رسیدگی‌های لازم در وقت خود انجام میگرفت، مسلّم این وضعیّت برای مردم پیش نمی‌آمد. حالا هم که الحمدلله دستگاه‌های مختلف، دولتی و غیر دولتی و همه مشغول کار شدند، این کارها را با جدّیّت دنبال کنند و دولت بعد هم که خواهد آمد، ان‌شاءالله به این مسئله بِجِد بپردازند.

و البتّه مردم هم مراقبت کنند؛ دشمن از هر چیز کوچکی میخواهد استفاده کند علیه کشور، علیه انقلاب، علیه جمهوری اسلامی، علیه مصالح عمومی مردم؛ مراقب باشند تا دشمن سوءاستفاده‌ای نکند و بهانه‌ای دست دشمنان داده نشود.
امیدواریم ان‌شاءالله خداوند متعال خودش تفضّلاتش را بر این ملّت نازل کنند و رحمت و لطف خودش را شامل حال این ملّت که مستحقّ لطف و رحمت الهی هستند ان‌شاءالله عنایت کند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

آیه «مباهله» (آل عمران:61) از مهم ترین ادله قرآنی، در خصوص فضیلت و برتری اهل بیت(ع) محسوب می گردد. مفسران و دانشمندان مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت در طول تاریخ درباره این آیه بحثهای مختلفی را انجام داده اند. در این مقاله با توجه به اهمیت موضوع، آیه «مباهله» را به صورت تطبیقی از دیدگاه فریقین بررسی و به شبهات، ابهامات و سؤالات مربوط پاسخ داده شده است. نکته حائز اهمیت این است که از ظاهر آیه «مباهله» نمی توان برای ولایت و رهبری اهل بیت (ع) استفاده نمود؛ چون ظاهر این آیه شریفه صرفاً فضیلت و برتری اهل بیت(ع) را بیان می کند، ولی با توجه به معنا و مفهوم آیه و مقایسه مصادیق آن با دیگران، می توان از آن برای ولایت و رهبری اهل بیت(ع) نیز استفاده هایی کرد.
 

بخش اول: تفسیر و تبیین اجمالی آیه مباهله

آیه مباهله، آیه 61 از سوره مبارکه آل عمران است که دارای دویست آیه است و از سوره های مدنی به حساب می آید. در این سوره مبارکه از معارف بلند اسلامی، دستورهای جاوید دینی و برخی سرگذشتها سخن به میان آمده است. خداوند متعال در آیه مباهله چنین می فرماید:

ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون. الحق من ربک فلاتکن من الممترین. فمن حاجّک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین؛1

«همانا مثل عیسی در نزد خدا، همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد ]بنابراین ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست[. اینها حقیقتی است  از جانب پروردگار تو، بنابراین از تردیدکنندگان مباش. هرگاه بعد از علم و دانشی که ]درباره  عیسی  مسیح[ به تو  رسیده، باز کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را دعوت کنیم، شما هم نفوس خود را؛ آن گاه مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغ گویان قرار دهیم.

همان گونه که ملاحظه می شود، در این آیه، سخن از «مباهله» می رود که تبیین و توضیح این کلمه بسیار مناسب و ضروری است.

نگاهی به معنای مباهله

«مباهله» واژه ای عربی است و معنای آن رها کردن و قید و بندی را از چیزی برداشتن است. یکی از معانی آن به حال خود گذاشتن حیوان مادّه و نبستن پستان اوست تا بدین وسیله نوزادش بتواند به راحتی شیر بنوشد. در زبان عربی به این حیوان مادّه «باهل» گفته می شود.2 همچنین این کلمه به معنای لعنت کردن نیز آمده است.3 امّا این واژه در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو گروه به یکدیگر است؛ به گونه ای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی، مذهبی و... با یکدیگر گفت وگو و اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه الهی تضرع کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغگو یا ظالم را رسوا سازد و یا بر او عذابی نازل فرماید.

شأن نزول آیه مباهله

روایات مربوط به شأن نزول آیه مباهله متعدد و کمی متفاوت است که در اینجا به نقل یکی از آنها اکتفا می کنیم:

هیأتی از مسیحیان منطقه نجران در شهر مدینه، خدمت پیامبر اسلام(ص) رسیدند و چنین گفتند: آیا فرزندی را که بدون پدر به دنیا آمده باشد، دیده اید؟ خداوند متعال در جواب سؤال آنها، آیه 59 (ان مثل عیسی عندالله...) از سوره آل عمران را نازل فرمود و به آنها اعلام کرد که عیسی(ع) همانند حضرت آدم(ع) است که بدون پدر و مادر به وجود آمد. وقتی که هیأت مسیحی بر جهل و ادعای خود اصرار ورزیدند، پیامبر اسلام(ص) ]بر اساس دستور الهی[ آنها را به مباهله فراخواند. آنها تا فردای آن روز از پیامبر(ص) مهلت درخواستند. اسقف اعظم ]روحانی بزرگ هیأت مسیحی[ به آنها چنین گفت: شما فردا به محمد(ص) نگاه کنید. اگر برای مباهله با فرزندان و اهل خود آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با اصحاب خود آمد، با او مباهله کنید، زیرا ]در این صورت[ چیزی در بساط ندارند.

فردای آن روز پیامبر اکرم(ص) همراه علی بن ابی طالب، حسن و حسین و فاطمه آمد. آن حضرت(ص) دست علی بن ابی طالب را گرفته بود، حسن و حسین در پیش روی او راه می رفتند و حضرت فاطمه پشت سر آن حضرت(ص) بود.

هیأت مسیحی نیز در حالی آمدند، که اسقف اعظم آنها پیشاپیششان بود. هنگامی که او پیامبر اسلام(ص) را با آن چند نفر دید، درباره آنها سؤال کرد به او گفتند که این پسر عمو و داماد او و محبوبترین مردم نزد اوست و این دو پسر، فرزندان دختری او، از علی(ع) هستند و آن بانوی جوان، دخترش فاطمه(ع) است که عزیزترین مردم نزد او و نزدیک ترین افراد به قلب اوست....

در این هنگام هیأت مسیحی از مباهله امتناع ورزید و اسقف اعظم مسیحیان به پیامبر اسلام(ص) گفت: یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمی کنیم، بلکه مصالحه می کنیم. پیامبر اسلام(ص) نیز با آنها بر پرداخت جزیه مصالحه نمود.4

در روایتی آمده است که اسقف آنها گفت: «من صورتهایی را می بینم که اگر از خدا تقاضا کنند که کوهها را از جا برکند، چنین خواهد کرد. هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و یک مسیحی تا روز قیامت بر روی زمین باقی نخواهد ماند.»5 همچنین در روایت دیگری آمده است که پیامبر اسلام(ص) پس از امتناع هیأت مسیحی از مباهله و رضایت دادن آنها به پرداخت جزیه چنین فرمود: «قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث نمود، اگر آنها با ما مباهله می کردند، وادی آتش بر روی آنها می بارید.»6

بخش دوم: آیه مباهله از دیدگاه روایات فریقین

اگر به منابع حدیثی و تفسیری مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت نگاه کنیم، خواهیم دید که درباره آیه شریفه مباهله، روایات بسیاری از پیامبر اسلام(ص)، اهل بیت(ع) و اصحاب و تابعین نقل شده است.

در اینجا قبل از ذکر نمونه هایی از این روایات، نگاهی گذرا به منابع فریقین می کنیم و قسمتی از منابع متعدد این روایات را ارائه می دهیم:

1. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری(متوفای 261ق)، ص 1042، ح 32(کتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابی طالب).

2. الجامع الصحیح(سنن ترمذی)، ابوعیسی محمد بن عیسی ترمذی(209297ق)، ج 5، ص 225، ح 2999.

3. اسباب النزول، واحدی نیشابوری(متوفای 468ق)، ص 9091.

4. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری(متوفای 405ق)، ج 3، ص 150.

5. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری(متوفای 310ق) ج 3، ص 300301، جزء 3.

6. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم(متوفای 327ق)، ج 2، ص 667668، احادیث 36163619.

7. تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر دمشقی(متوفای 774ق)، ج 1، ص 379.

8 الدر المنثور فی التفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی(متوفای 911ق)، ج 2، ص 231233.

9. تفسیر الکشاف، جارالله زمخشری(متوفای 538ق)، ج 1، ص 368370.

10. الجامع الاحکام القرآن، قرطبی(متوفای 671ق)، ج 3، ص 104( چاپ مصر، 1936م).

11. تفسیر السمرقندی، نصربن محمد سمرقندی(متوفای 375ق)، ج 1، ص 274275.

12. تفسیر الفخر الرازی، فخر رازی( 544604ق)، ج 8، ص 8889.

13. تفسیر البیضاوی، عبدالله بن عمربیضاوی(متوفای 791ق)، ج 1، ص 163.

14. المسند، احمدبن حنبل، ج 1، ص 185، چاپ مصر.

15. دلائل النبوة، حافظ ابونعیم اصفهانی، ص 297.

16. جامع الاصول، ابن اثیر، ج 9، ص 470،  السنة المحمدیة، مصر.

17. تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص 17.

18. تفسیر روح المعانی، آلوسی، ج 3، ص 167، منیریه، مصر.

19. تفسیر الجواهر، شیخ طنطاوی، ج 2، ص 120، چاپ مصر.

20. الاصابة، احمدبن حجرعسقلانی، ج 2، ص 503، چاپ مصر.

21. تفسیر العیاشی، ابونصر محمدبن مسعود بن عیاش سمرقندی، ج 1، ص 175177، احادیث 54،57،58 و 59.

22. تفسیر فرات الکوفی، ص 8590، ح 61.

23. الامالی، شیخ طوسی(385460ق)، ص 307، ح 616.

24. التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی(385460ق)، ج 2، ص 484.

25. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، شیخ طبرسی(متوفای 548ق)، ج 2، ص 762763.

26. البرهان فی تفسیر القرآن، سیدبحرانی(متوفای 1091ق)، ج 2، ص 4950، ح 9،12،13، و14.

27. تفسیر نورالثقلین، حویزی(متوفای 1112ق) ج 1، ص 349، ح 163.

28. تفسیر ابوالفتوح رازی(متوفای 554ق)، ج 4، ص 360361.

شایان  ذکر است که قاضی نور الله شوشتری در کتاب احقاق الحق حدوداً شصت نفر از بزرگان (مفسران، محدثان و…) اهل سنت را نام می برد که به اختصاص آیه مباهله به اهل بیت(ع) تصریح نموده اند.

اکنون پس از آشنایی اجمالی با قسمتی از منابع روایات مربوط به آیه مباهله، با مراجعه به تعدادی از منابع تفسیری و حدیثی مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت، نمونه هایی از احادیث و روایات را ذکر می کنیم و در پایان به جمع بندی و نتیجه گیری از روایات خواهیم پرداخت.

الف. منابع مذهب اهل بیت(ع)

1. «قال علی(ع)... لما نزلت هذه الایة «قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...» اخذ بید علی و فاطمه و ابنیهما(ع)، فقال رجل من النصاری(الیهود): لاتفعلوا فتحیبکم عنت...7؛ امام علی(ع) فرمود:... هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر(ص) دست علی، فاطمه  و دو پسر او(ع) را گرفت و برای مباهله آمد. که در این هنگام مردی از مسیحیان ( و یا مردی از یهود) گفت: (با اینها مباهله) نکنید که به مشقت گرفتار می شوید.»

2. امام صادق(ع) نقل می کند که از امیرالمؤمنین، امام علی(ع) درباره فضایلش سؤال شد. آن حضرت(ع)، قسمتی از فضایل خود را برای آنها بازگو نمود. گفتند: (یا علی!) باز هم بگو. آن حضرت فرمود: «نزد پیامبر(ص) دو نفر از احبار نصارا از اهل نجران آمدند و درباره عیسی(ع) به مباحثه پرداختند. خداوند متعال هم آیات مباهله را نازل فرمود. پس از این پیامبر(ص) دست علی(من)، حسن و حسین و فاطمه را گرفت و کف دست خود را به سوی آسمان گشود و آنها را به مباهله فراخواند.»8

3. «عن ابی جعفر(ع) فی قوله «ابنائنا وابنائکم»(یعنی) الحسن و الحسین، «انفسنا و انفسکم» رسول الله(ص) و علی(ع). «و نسائنا و نسائکم» فاطمه الزهراء(س)؛9 امام باقر(ع) درباره آیه مباهله فرمود: منظور از «پسران ما...» حسن و حسین و منظور از «خودمان...»، پیامبر خدا(ص) و علی(ع) و منظور از «زنانمان...»، فاطمه زهرا(س) است.»

4. حضرت امام رضا(ع) در یک مجلس علمی که مأمون عباسی آن را در کاخ خود برگزار نموده بود، چنین فرمود: «خداوند، بندگان پاک خود را در آیة مباهله مشخص ساخته و به پیامبرش دستور ]انجام مباهله با مسیحیان نجران[ داده است.... به دنبال نزول آیه، پیامبر(ص)، علی و فاطمه، حسن و حسین(ع) را با خود به مباهله برد.... این مزیتی است که هیچ کس در آن بر اهل بیت(ع) پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرفی است که قبل از آن هیچ کس از آن برخوردار نبوده است.»10

5. عامربن سعدبن ابی وقاص از پدرش(سعدبن ابی وقاص) نقل می کند که روزی معاویه به وی گفت: چه چیز مانع می شود که ابوتراب(علی بن ابی طالب) را سبّ کنی؟ سعد بن وقاص گفت: به خاطر سه خصلتی که در او دیده ام و یکی از آنها چنین است: «لما نزلت آیة المباهلة (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...) اخذ رسول الله(ص) بید علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) قال: هؤلاء اهلی؛11 هنگامی که آیة مباهله نازل شد... پیامبر خدا(ص) دست علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را گرفت و چنین گفت: اینان اهل بیت من هستند.»

6 عن سعد بن ابن وقاص قال...لما نزلت هذه الایة «ندع ابنائنا و ابنائکم» دعا رسول الله(ص) علیا و فاطمة و حسنا و حسینا(ع) و قال: اللهم هؤلاء اهلی؛12 سعد بن ابی وقاص می گوید: هنگامی که این آیه ]مباهله [... نازل شد، پیامبر خدا(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را فراخواند و گفت: خداوندا! اینان اهل من هستند.»

ب. منابع مذهب اهل سنت

1. «قال جابر: و فیهم نزلت «ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم» قال جابر: «انفسنا و انفسکم» رسول الله(ص) و علی بن ابی طالب و «ابنائنا» الحسن و الحسین و «نسائنا» فاطمة؛13 جابر می گوید: ]این آیه مباهله[ درباره آنها ]اهل بیت[ نازل شده است… منظور از «خودمان» رسول خدا و علی بن ابی طالب است، منظور از «پسران ما» حسن و حسین و منظور از «زنان ما» فاطمه است.»

2. «عن زیدبن علی فی قوله:«تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...» الآیة، قال: کان النبی(ص) و علی و فاطمة و الحسن و الحسین؛14 از زید بن علی نقل شده است که درباره آیه مباهله گفت: آنان پیامبر(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین بودند.»

3. «عن السدی «فمن حاجک فیه من بعد ماجائک من العلم...الایة» فأخذ یعنی النبی(ص) بید الحسن و الحسین و فاطمة و قال لعلی اتبعنا، فخرج معهم. فلم یخرج یومئذ النصاری و قالوا: انا نخاف ان یکون هذا النبی(ص) و لیس دعوة النبی کغیرها، فتخلفوا عنه یومئذ. فقال النبی(ص): لوخرجوا لاحترقوا فصالحوه علی صلح...؛15 سدی نقل می کند: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر خدا(ص) دست حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی فرمود که به دنبال آنها بیاید و بدین وسیله جهت مباهله آماده شدند، ولی مسیحیان حاضر به مباهله نشدند و گفتند: ما می ترسیم که این همان پیامبر خدا باشد و دعای پیامبر مانند دعای دیگران نیست. بدین جهت در آن روز از مباهله امتناع ورزیدند. پیامبر خدا(ص) فرمود: اگر آنها مباهله می کردند، می سوختند. بنابراین پیامبر خدا(ص) با آنها مصالحه نمود... .»

4. عامربن سعدبن ابی وقاص از پدرش نقل می کند که روزی معاویة بن ابی سفیان به وی گفت: چرا ابوتراب(علی بن ابی طالب) را سبّ می کنی؟ سعدبن ابی وقاص گفت: به خاطر سه خصلتی که پیامبر خدا درباره وی فرموده است... ]و یکی از آنها چنین است[:

«و لما نزلت هذه الآیة «فقل ندع ابنائنا و ابنائکم» دعا رسول الله(ص) علیا و فاطمه و حسنا و حسینا، فقال: اللهم هؤلاء اهلی؛16 هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر خدا(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین را فراخواند و سپس گفت: خداوندا! اینان اهل من هستند.»

حاکم نیشابوری(متوفای 405ق) پس از نقل این روایت چنین می نویسد: «هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه؛17 این حدیث بر اساس شرط]صحت و پذیرش حدیث[ بخاری و مسلم، صحیح است، ولی آن دو این روایت را نقل نکرده اند.»

5. جابربن عبدالله نقل می کند که هیأتی از اهل نجران پیش پیامبر اسلام(ص) آمدند و با آن حضرت(ص) به گفت وگو پرداختند. پیامبر اسلام(ص) آنها را به مباهله(ملاعنه) دعوت نمود و قرار گذاشتند که فردای آن روز مباهله کنند. فردای آن روز، پیامبر خدا(ص) دست علی، فاطمه، حسن و حسین را گرفت و آنها را به مباهله فراخواند، ولی آنها از انجام مباهله امتناع ورزیدند و به پرداخت جزیه رضایت دادند. پیامبر اسلام(ص) پس از آن فرمود: «قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث نمود، اگر آنها مباهله می کردند، بر روی آنها یک وادی آتش می بارید.»18

6. «قال الشعبی: «ابنائنا» الحسن و الحسین «و نسائنا» فاطمة، «و انفسنا» علی بن ابی طالب؛19 شعبی می گوید: منظور از «پسران ما» حسن و حسین و منظور از «زنان ما» فاطمه و منظور از «خودمان» علی بن ابی طالب است.»

بررسی و جمع بندی روایات

آنچه می توان به طور کلی از روایات و احادیث فوق به دست آورد، شامل مطالب ذیل است:

1. آیة مباهله در درجة نخست، به طور روشن بر فضیلت و برتری پنج تن آل عبا (ع) پیامبر اسلام، امام علی، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین دلالت دارد.

2. آیة مباهله مختص به پنج تن مقدس است و این از ظاهر آیة شریفه و روایات فریقین به دست می آید.

3. امام علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، در نزد پیامبر اسلام(ص) شأن و منزلت بسیار ویژه ای داشتند.

4. طبق این روایات، پیامبر گرامی اسلام(ص) هنگام آوردن عزیزترین افراد خود، آنها را اهل بیت(ع) خود نامیده است که این هم در درجة نخست به معنای اصطلاح قرآنی و حدیثی «اهل بیت» مربوط می شود.

5. احتجاج خود امامان(ع) و نیز برخی از اصحاب پیامبر اکرم(ص) به آیة مباهله برای اثبات برتری اهل بیت(ع)، قرینة محکمی بر وقوع این حادثه است و نیز بر اختصاص آن به اهل بیت(ع) تأکید می ورزد.

بخش سوم: آیة مباهله از دیدگاه مفسران فریقین

پس از تبیین و تفسیر اجمالی آیة مباهله و بررسی آن از دیدگاه احادیث و روایات فریقین، در این بخش با رعایت اختصار، این آیه را از دیدگاه تعدادی از مفسران مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت بررسی می کنیم و سپس بر جمع بندی دیدگاهها می پردازیم.

آیة مباهله از دیدگاه مفسران مذهب اهل بیت(ع)

1. شیخ طوسی(385460ق) در تفسیر خود و در ذیل همین آیة شریفه می نویسد: «هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر اسلام(ص)، دست علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را گرفت و سپس مسیحیان(نجران) را به مباهله فراخواند، ولی آنها از مباهله امتناع ورزیدند و با ذلت به جزیه دادن رضایت دادند… حتی برخی از آنها گفتند: اگر با اینها مباهله کنیم، تا روز قیامت هیچ مرد و زن مسیحی باقی نمی ماند.»20

2. شیخ طبرسی(متوفای 548ق) در ذیل همین آیه می نویسد: «این آیه، درباره هیأت مسیحی نجران نازل شده است که از پیامبر(ص) دربارة حضرت عیسی تولد یافتن او بدون پدر سؤال نمودند و چون جواب پیامبر اسلام(ص) را نپذیرفتند، پیامبر آنها را به مباهله فراخواند و فردای آن روز همراه علی بن ابی طالب، حسن، حسین و فاطمه آمد... ولی آنها از مباهله سرباز زدند و به جزیه دادن راضی شدند.»21

3. شیخ ابوالفتوح رازی(متوفای 554ق) در تفسیر خود، ضمن بیان مفصل شأن نزول آیة مباهله، می نویسد: «...پیامبر اسلام پس از نزول این آیه، هنگام مباهله همراه علی، حسن و حسین و فاطمه آمد و آمادة مباهله شدند، اما مسیحیان نجران ترسیدند و از مباهله عذر آوردند.»22

4. سید فضل الله(مفسر معاصر) در تفسیر خود، ضمن بیان شأن نزول آیة مباهله مباحثه بین مسیحیان نجران و پیامبر اسلام و دعوت آنها به مباهله می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) فردای آن روز همراه امام علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد و آمادة مباهله شد، ولی آنها با دیدن پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت از مباهله عذر خواستند و با قبول کردن پرداخت جزیه برگشتند.»23

5. شیخ ناصر مکارم شیرازی(مفسر معاصر) نیز در تفسیر خود ضمن بیان شأن نزول آیة مباهله می نویسد: «...پیامبر اسلام برای مباهله با مسیحیان نجران، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را همراه خود آورده بود.»24

آیة مباهله از دیدگاه مفسران مذهب اهل سنت

1. محمدبن جریر طبری(متوفای 310ق) در تفسر معروف خود ضمن بیان شأن نزول آیه مباهله می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) جهت مباهله با مسیحیان نجران، همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد و آماده مباهله شد، ولی آنها با پیامبر مصالحه نمودند و راضی به پرداخت جزیه شدند.»25

2. نصربن محمد سمرقندی(متوفای 375ق) در تفسیر خود می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) آنها ]مسیحیان نجران[ را به مباهله دعوت نمود و جهت مباهله همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد، ولی آنها از انجام مباهله سرباز زدند. در این هنگام پیامبر(ص) به آنها فرمود: یا اسلام بیاورید و یا جزیه بدهید. آنها به پرداخت جزیه رضایت دادند و برگشتند. پیامبر اسلام(ص) فرمود: اگر آنها مباهله می کردند، همگی هلاک می شدند، حتی گنجشکهای نشسته بر دیوارهایشان.»26

3. فخر رازی(544604ق) در تفسیر خود پس از بیان توضیحات لازم می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) پس از اصرار مسیحیان نجران بر جهل خود آنها را به مباهله فراخواند و برای مباهله همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد و به آنها فرمود: هرگاه من دعا کردم، شما آمین بگویید. اسقف نجران گفت: ای مسیحیان! من صورتهایی را می بینم که اگر خداوند را برای کندن کوه از جای خود بخواهند، ]کوهها[ از جای خود کنده می شوند. با آنها مباهله نکنید؛ زیرا هلاک می شوید و در روی زمین تا روز قیامت هیچ نصرانی باقی نمی ماند. آنها سپس به پرداخت جزیه راضی شدند و پیامبر اسلام(ص) فرمود: اگر آنها مباهله می کردند، تبدیل به میمون و خوک می شدند... و خداوند نجران و اهل آن را حتی پرندگان نشسته بر شاخه های درختانشان را هلاک می نمود.»

فخر رازی در ادامه می افزاید: «و روی انه علیه السلام لما خرج فی المرط الاسود فجاء الحسن(ع) فأدخله ثم جاء الحسین(ع) فادخله، ثم فاطمه، ثم علی(ع)، ثم قال: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً. روایت شده است که پیامبر اسلام(ص) با یک عبای پشمی سیاه رنگ از منزل خارج شد، حسن(ع) آمد و آن را داخل عبای خود نمود و سپس حسین(ع) آمد، او را نیز در زیر عبای خود قرار داد، سپس علی و فاطمه(ع) آمدند و سپس آن حضرت(ص) فرمود:«خدا فقط می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.»

فخر رازی پس از نقل این روایت چنین می نویسد: «واعلم ان هذه الروایة کالمتفق علی صحتها بین اهل التفسیر و الحدیث؛27 «بدان که در مورد صحت این روایت بین مفسران و محدثان اتفاق نظر وجود دارد.»

4. ابوالفدا اسماعیل بن کثیر دمشقی(متوفای 774ق) در تفسیر خود می نویسد: عده ای از مسیحیان نجران حضور پیامبر اسلام(ص) آمدند و با آن حضرت(ص) درباره عیسی(ع) احتجاج کردند...هنگامی که پیامبر اسلام(ص) آنها را به مباهله فراخواند، همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد، ولی آنها از مباهله امتناع ورزیدند و به پرداخت جزیه رضایت دادند.»28

5. عبدالله بن عمر بیضاوی(متوفای 791ق) نیز در تفسیر خود ذیل آیه مباهله چنین می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) برای مباهله با مسیحیان نجران، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را همراه خود آورد و به آنها فرمود: هنگامی که من دعا کردم، شما آمین بگویید. اسقف آنها گفت: ای مسیحیان، من صورتهایی را می بینم که اگر خداوند را برای کندن کوه از جای خود بخواهند،]کوهها [ از جای خود کنده می شوند. با آنها مباهله نکنید که هلاک می شوید. سپس آنان به پرداخت جزیه راضی شدند. پیامبر اسلام(ص) فرمود: قسم به خدایی که جانم در دست اوست، اگر مباهله می کردند، تبدیل به میمون و خوک می شدند... نجران و اهل آن حتی پرندگان نشسته بر شاخه های درختانشان نیز از بین می رفتند.»

بیضاوی در ادامه چنین می گوید: «و هو دلیل علی نبوته و فضل من أتی بهم من اهل بیته؛29 این ]حادثه و روایت[ دلیلی بر نبوت ]پیامبر اسلام[ و دلیلی بر برتری و فضیلت اهل بیت آن حضرت است که همراه او ]به مباهله [ آمده بودند.»

بررسی و جمع بندی دیدگاهها

جمع بندی ما از دیدگاههای مفسران اهل بیت(ع) و اهل سنت چنین است:

1. مفسران مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت، همگی مصادیق آیة مباهله را پیامبر اسلام(ص) علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین(ع) می دانند و هیچ یک از آنها شخص دیگری را در این امر با آنها شریک نمی پندارند.

2. مفسران فریقین در بیان دیدگاه خود، دربارة آیة مباهله، به روایات و احادیث مربوط تکیه کرده و تقریباً بر اساس روایات و احادیث، دیدگاه خود را بیان نموده اند.

3. برخی از آنها(عبدالله بن عمر بیضاوی) آیة مباهله را دلیل بر فضیلت و برتری اهل بیت(ع) معرفی نموده و به این مسئله تصریح کرده اند.

بخش چهارم: نقد و بررسی شبهات، ابهامات و سؤالات مربوط به آیه مباهله

آنچه در سه بخش گذشته دربارة آن بحث شد، شامل مطالبی بود که بر اختصاص آیه مباهله به پنج تن آل عبا(ع) تأکید می کرد. با وجود این، دربارة آیة مباهله نیز چند سؤال و شبهه مطرح شده است که در این بخش به نقد و بررسی آنها خواهیم پرداخت.

1. آیة مباهله و تعبیر جمع

یکی از مهم ترین سؤالات مطرح شده دربارة آیة مباهله، تعبیر جمع در این آیه شریفه و عدم مطابقت آن با احادیث و روایات موجود در منابع فریقین است که در آنها مصادیق این آیه افراد معیّن نه جمع معرفی می شوند. طبق احادیث و روایات موجود در منابع فریقین، منظور از «ابناءنا» پسران ما حسن و حسین، منظور از «نسائنا» زنان خویش فاطمه زهرا(س) و منظور از «انفسنا» نفوس خود پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) است.30 از طرف دیگر طبق بیان محمدرشیدرضا(18651935م)، در زبان عربی کلمه «نسائنا» زنان ما بر دختر شخص و نیز «انفسنا» نفوس ما بر یک نفر (امام علی) اطلاق نمی شود.31

نقد و بررسی

در پاسخ به این سؤال مطرح شده باید بگوییم:

1. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) مبیّن و مفسر آیات نورانی قرآن کریم است. خداوند متعال در همین خصوص می فرماید: «وانزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛32 ما این ذکر ]قرآن[ را بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کنند.» بنابراین بر امت اسلامی فرض است که پیامبر اسلام(ص) را  مفسر و مبیّن حقیقی قرآن کریم بدانند و بیانات آن حضرت(ص) را در این باره بدون چون و چرا بپذیرند.

2. بر اساس روایات و احادیث صحیح و مورد قبول مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت، پس از نزول آیه مباهله، پیامبر اسلام(ص) جهت انجام مباهله با هیأت مسیحی نجران، علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه زهرا(س)، حسن و حسین(ع) را همراه خود آورده و آنها را اهل بیت خود معرفی نموده است.33  به همراه آوردن این اشخاص در واقع نوعی تفسیر و تبیین کلمات به کار رفته در این آیة مباهله(ابنائنا، نسائنا، و انفسنا) است و اگر کسی در این خصوص اعتراضی داشته باشد، در واقع به شخص پیامبر اکرم(ص) اعتراض می کند.

3. قرآن کریم مملو از چنین مواردی است که در آنها به جای یک فرد ضمیر یا صیغه جمع به کار رفته است که در اینجا به دو مورد آن اشاره می کنیم:

الف. سوره آل عمران، آیه 173

«الذین قال لهم الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل؛ اینها (مومنان واقعی) کسانی بودند که (بعضی از) مردم به آنان گفتند: مردم]لشکر دشمن [ برای ]حمله به[ شما اجتماع کرده اند. از آنها بترسید، اما این سخن برایمان آنها افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست.» براساس دیدگاه عده ای از مفسران، قائل این سخن نعیم بن مسعود الاشجعی بود که وی به دستور ابوسفیان، قصد ترساندن مسلمانان از مشرکان را داشت.34

ب. سوره آل عمران، آیه 181

«لقد سمع الله قول الذین قالوا ان الله فقیر و نحن اغنیاء...؛ همانا خداوند سخن آنها را که گفتند: خدا فقیر است و ما بی نیازیم، شنید.» بر اساس اعتراف عده ای از مفسران فریقین، قائل این سخن بی اساس، حیّ بن احطب و یا غنحاص]از یهودیان [ بوده است.35

اگر به آیات نورانی قرآن کریم و شأن نزول آنها توجه بیشتری کنیم، روشن خواهد شد که در موارد متعددی، به جای یک فرد از ضمیر و یا صیغة جمع استفاده شده است که همة اینها نشانة بی اساس بودن سؤال مورد بحث است.

2. آیة مباهله و سن کم امام حسن(ع) و امام حسین(ع)

یکی دیگر از سؤالات و شبهات مطرح شده دربارة آیة مباهله و روایات مربوط به آن، این است که می گویند: حسن و حسین(ع) هنگام نزول آیة مباهله، غیربالغ و غیرمستحق برای ثواب بوده اند و اگر آن دو غیرمستحق برای ثواب باشند، افضل الصحابه(برترین اصحاب) به حساب نمی آیند.»36

نقد و بررسی

در پاسخ این شبهه باید بگوییم:

1. با اینکه امام حسن و امام حسین(ع) هنگام نزول آیة مباهله سن کمتری داشتند، نباید فراموش کرد که انتخاب آن دو برای مباهله بر اساس روایات متعدد و صحیح فریقین توسط پیامبر اکرم(ص) انجام گرفته است و اگر اشخاص دیگری برتر و افضل از آنها وجود داشتند، حتماً پیامبر اسلام(ص) به جای آن دو، همان افراد را همراه خود به مباهله می آوردند. بنابراین، صرف آوردن این دو برای مباهله، به طور روشن بر برتری و افضل بودن آنها دلالت دارد و کم بودن سن آنها در این باره مشکلی ایجاد نمی کند. البته برتری آنها پس از پیامبر اسلام(ص) و علی بن ابی طالب(ع) است.

2. نباید فراموش کرد که برتری و افضلیت، همواره با رسیدن فرد به مرتبة بلوغ و ازدیاد سن نیست و گاه اشخاص مقدسی در سن بسیار کم به مقامات بزرگ الهی رسیده اند که با مراجعه به آیات نورانی قرآن کریم، دو مورد از آنها را ذکر می کنیم:

الف. حضرت یحیی(ع)

«یا یحیی خذ الکتاب بقوة و ءاتیناه الحکم صبیاً؛37 ]ما پس از تولد یحیی به او گفتیم[: ای یحیی! کتاب ]الهی[ را با قوّت بگیر ]و به آن عمل کن[ و ما ]حکمت و پیامبری را[ در سن کودکی به وی دادیم.»

بر اساس بیان نصربن محمد سمرقندی(متوفای 375ق) و مفسر معروف، فخر رازی(544604ق)، منظور از «حکم» در این آیه شریفه، پیامبری، اندیشه و خیر و برکت است.38 همچنین مرحوم شیخ طبرسی(متوفای 548ق) در ذیل همین آیه، از عبدالله بن عباس روایتی نقل می کند که بر اساس آن، حضرت یحیی(ع) در سه سالگی به مقام پیامبری رسیده است.39

ب. حضرت عیسی مسیح(ع)

«قال انی عبدالله ءاتانی الکتاب و جعلنی نبیاً؛40 ]عیسی مسیح در گهواره به سخن آمد و چنین[ گفت: همانا من بندة خدا هستم و خداوند به من کتاب ]انجیل[ داده و مرا پیامبر قرار داده است.»

شیخ کلینی(متوفای 329ق) در کتاب الکافی از امام باقر(ع) نقل می کند که آن حضرت(ع) فرمود: «کان یومئذ نبیاً حجة الله غیر مرسل...؛ حضرت عیسی(ع) در آن هنگام یک پیامبر الهی غیر مرسل(و) حجت الهی بود.» آن حضرت(ع) در ادامه می فرماید: «فلما بلغ عیسی(ع) سبع سنین تکلم بالنبوة و الرسالة حین اوحی الله تعالی الیه...؛41 وقتی حضرت عیسی(ع) به هفت سالگی رسید، بر اساس وحی الهی نازل شده بر او، از نبوت و رسالت خود خبر داد... .»

همان گونه که از آیات و روایات مذکور به دست می آید، رسیدن به یک مقام و فضیلت الهی و به ویژه مقام نبوت و رسالت، حتماً مبتنی بر رسیدن آن شخص به حد تکلیف و بلوغ نیست. بنابراین برتری و افضلیت امام حسن(ع) در سن کودکی، امری عادی به حساب می آید؛ چون این مسئله کمتر از مقام نبوت و رسالت است که حتی در سن سه و هفت سالگی و حتی در گهواره، به برخی از پیامبران الهی داده شده است. آنچه در این مورد ضرورت دارد، معرفت، عقل و طاعت الهی و اقرار به رسالت و نبوت پیامبر اسلام(ص) است که این ویژگیها نیز بدون شک در امام حسن و امام حسین(ع) وجود داشته است.

بنابراین آمدن امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برای مباهله، دلیل روشنی بر افضلیت و برتری آن دو پس از پیامبر اسلام(ص) و امام علی بن ابی طالب(ع) در میان امت اسلامی و نیز دلیلی بر برتری و افضلیت آنها بر اصحاب دیگر پیامبر اسلام(ص) البته بعد از پدرشان امام علی (ع) به حساب می آید و کم بودن سن آنها در این باره هیچ مشکلی ایجاد نمی کند.

3. آیة مباهله و ادعای جعل و نشر احادیث

یکی دیگر از شبهات مهم در خصوص آیة مباهله و روایات مربوط به آن، ادعای ساختگی بودن احادیث و روایات مربوط به آن است.

 محمد رشیدرضا(18651935م) در همین خصوص چنین می نویسد:

و مصادر هذه الروایات الشیعة و مقصدهم منها معروف و قداجتهدوا فی ترویجها مااستطاعوا حتی راجت علی کثیر من اهل السنة...؛42 مصادر این روایات مربوط به شیعه است و منظور و مقصود آنها نیز معلوم است. آنها در ترویج این روایات به اندازة توان خود کوشش نمودند و بدین وسیله این روایات در میان بسیاری از اهل سنت رایج گشته است.

نقد و بررسی

در پاسخ به این شبهة بسیار سست و غیرعلمی، ذکر مطالب ذیل را مناسب و کافی می بینیم:

1. همان گونه که در ابتدای این بحث(بخش دوم) گذشت، روایات مربوط به شأن نزول آیه مباهله، در منابع متعدد برادران اهل سنت موجود است.

همچنین علاوه بر منابع متعدد برادران اهل سنت، در تعداد قابل توجهی از منابع تفسیری، حدیثی و کلامی مذهب اهل بیت(ع) نیز امثال این روایات با طرق مختلف نقل و ثبت شده است که قسمتی از آنها را در بخش دوم ملاحظه کردید.

2. ادعای مزبور به سبب نداشتن دلیل علمی و منطقی، قابل قبول نیست و در عین حال برای مذهب اهل سنت، بسیار خطرناک به نظر می رسد؛ چون اگر روایات مربوط به آیة مباهله به وسیلة پیروان مذهب اهل بیت(ع) در کتب حدیثی و تفسیری معتبر اهل سنت مانند صحیح مسلم، سنن ترمذی، مستدرک علی الصحیحین و تفاسیر طبری، سمرقندی، فخر رازی و ابن کثیر دمشقی، وارد شده باشد، آن وقت باید در مورد سایر احادیث و روایات موجود در آنها نیز چنین ادعایی به عمل آید که در این حال، این احادیث و روایات برای خوانندة خود یقین و اعتماد نمی آورند، اما چنین ادعایی تنها در مورد احادیث و روایات مربوط به برتری و فضیلت اهل بیت(ع) ارائه می شود که این هم دلیل و قرینة خوبی بر بی اساس بودن آن است.

بخش پایانی: نتیجه گیری

آنچه می توان از مباحث گذشته به عنوان نتیجه به دست آورد، عبارت است از:

1. بر اساس آیة شریفة مباهله و روایات و احادیث مربوط به آن، می توان نتیجه گرفت که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پسران رسول گرامی اسلام(ص) محسوب می شوند. شیخ طبرسی(متوفای 548) در همین باره می نویسد:

اجمع المفسرون علی ان المراد بأبناءنا، الحسن و الحسین(ع) و قال ابوبکر الرازی: هذا یدل علی ان الحسن و الحسین(ع) ابناء رسول الله(ص) و ان ولد الابنة ابن نبی الحقیقة؛43 مفسران اتفاق نظر دارند که منظور از «ابنائنا» ]پسران ما در آیه مباهله[ حسن و حسین(ع) است و ابوبکر رازی می گوید: این دلالت می کند که حسن و حسین(ع) دو پسر رسول خدا (ص) هستند و همانا فرزند دختر در حقیقت پسر به شمار می آید.

همچنین مفسر اهل سنت، فخر رازی(544604ق) می نویسد:

هذه الایة دالة علی ان الحسن و الحسین(ع) کانا ابنی رسول الله(ص)...؛ 44 این آیه دلالت بر آن دارد که حسن و حسین(ع) دو پسر پیامبر خدا(ص) هستند... .

گفتنی است که همین مطلب را می توان از آیات دیگر قرآنی نیز به دست آورد. فخر رازی در این باره به آیات 8485 سوره انعام استدلال نموده است.

2. بر اساس آیة شریفة مباهله و روایات مربوط به آن، نتیجه می گیریم که منظور از «نسائنا» زنان خویش در آیة مباهله حضرت فاطمه(س) و منظور از «انفسنا» خود ما در درجة نخست پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) و سپس علی بن ابی طالب(ع) است.

بدون شک تلقی علی بن ابی طالب(ع) به عنوان «انفسنا» خود به نزدیک و گرامی تر بودن آن حضرت(ع) نزد رسول اکرم(ص) دلالت آشکار دارد، اما با این تفاوت که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) پیامبر نیست و بر او وحی نازل نمی شود، ولی در عین حال پس از رسول اکرم (ص) برترین صحابه برای تصدی رهبری و خلافت امت اسلامی به شمار می آید.

3. آوردن علی بن ابی طالب (ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) جهت انجام مباهله، در نوع خود بر برتری و افضل بودن آنها دلالت آشکار دارد. چون اگر افراد مقدس دیگری در میان همسران و اصحاب پیامبر اسلام (ص) وجود داشتند، پیامبر اسلام(ص) حتماً به جای اینها، آن افراد برتر را برای مباهله همراه خود می آوردند. مفسر معروف اهل سنت، جارالله زمخشری(467538ق) در همین خصوص می نویسد:

و فیه دلیل لاشی اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء(ع)؛ 45 در این ]آیه و روایات[ دلیل بسیار محکمی است بر فضل و برتری اصحاب کساء ]پیامبر، امام علی، فاطمه، حسن و حسین ع [.

همچنین مفسر دیگر اهل سنت، عبدالله بن عمر بیضاوی (متوفای 791ق) پس از توضیح و تفسیر آیه مباهله چنین می نویسد:

و هو دلیل علی نبوته و فضل من أتی بهم من اهل بیته؛46 این دلیلی بر نبوت پیامبر اسلام(ص) و برتری و فضیلت اهل بیت آن حضرت(ص) است که همراه او ]به مباهله[ آمده بودند.

 بنابراین نتیجه می گیریم که علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع)، برترین و بافضیلت ترین اشخاص نزد پیامبر اسلام(ص) و نیز برترین اصحاب آن حضرت(ص) محسوب می شوند. همچنین اگر در میان اصحاب آن حضرت(ص) همین اشخاص مقدس، برتر و افضل باشند، بدون شک رهبری و خلافت امت اسلامی نیز باید پس از پیامبر اسلام(ص) ازآنِ امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) باشد و این حقیقتی است که با تأمل و اندیشة اساسی، می توان آن را درک نمود.

4. برخلاف تصور برخی که می گویند: دین اسلام عملاً دین و آیین مربوط به مردان است و زنان در آن به حساب نیامده اند، زنان در مواقع حساس و خطیر، به سهم خود در پیشبرد اهداف مقدس اسلامی مؤثر  بودند و در کنار مردان در برابر مخالفان اسلام ایستاده اند. حضور حضرت فاطمه(س) در جریان مباهله، دلیل روشن این مطلب است.47

5. با اینکه علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) از بستگان بسیار نزدیک پیامبر اسلام(ص) به شمار می آیند و بر اساس عرف و لغت می توان آنها را اهل بیت پیامبر اسلام(ص) نامید، ولی منظور پیامبر اکرم(ص) از اهل بیت نامیدن آنها هنگام آمادگی جهت مباهله، اشاره به معنای خاص آن اهل خانه نبوت و رسالت بوده که در آیة شریفة تطهیر در این باره به تفصیل بحث شده است.

6. دعوت هیأت مسیحیان منطقه نجران برای مباهله به دستور الهی و پیامبر اسلام(ص)، دلیل آشکار برتری دین مبین اسلام و حقانیت پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) است، والا دین و پیامبر غیر حقیقی نمی تواند مخالف خود را این گونه به مباهله و ملاعنه دعوت نماید.

7. آیه شریفه مباهله در رساندن معنای فضیلت و برتری، مخصوص پیامبر اسلام(ص)، علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه، حسن و حسین(ع) است و دیگران در آن شریک نیستند، ولی مسئله مباهله حکم و مسئله ای کلی و عمومی است. حتی که اگر دو نفر و یا دو گروه در مورد یک مسئله مهم (دینی، مذهبی و ...) با یکدیگر نزاع و اختلاف داشته باشند، می توانند برای اثبات حقانیت خود و رسوایی شخص دروغگو و یا ظالم دست به مباهله بزنند. در این باره می توان به برخی از روایات نیز استدلال نمود که در یکی از آنها می خوانیم:

روزی ابو مسروق یکی از اصحاب امام صادق(ع) از عنادورزی مخالفان اهل بیت(ع) در پذیرش برتری آنها به آن حضرت(ع) شکایت نمود. امام صادق(ع) به وی فرمود: اگر آنها سخن شما را نپذیرفتند، آنها را به مباهله دعوت کنید. ابومسروق پرسید: چگونه با آنها مباهله کنیم؟ امام صادق(ع) فرمود: خود را سه روز اصلاح کن(ابو مسروق می گوید: گمان می کنم که فرمود: روزه بگیر و غسل کن). سپس با کسی که می خواهی مباهله کنی، به صحرا برو و سپس انگشتان دست راست خود را در انگشتان او قرار بده و سپس از خودت آغاز کن و بگو:

«اللهم رب السموات السبع و رب الارضین السبع، عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم...؛ خدایا! (ای) پروردگار آسمانها و زمینهای هنفت گانه! (ای) عالم غیب و شهادت(و ای پروردگار) رحمان و رحیم! اگر ابومسروق حقی را انکار و باطلی را ادعا کرده، بر او از آسمان عذاب و بلایی بفرست.» سپس دعا را بر او برگردان و بگو: «و اگر فلانی حقی را انکار کرده و باطلی را ادعا نموده، از آسمان بر او عذاب و بلایی را بفرست.»

امام صادق(ع) در ادامه حدیث فرمود: «چیزی نمی گذرد که نتیجه این (مباهله) آشکار خواهد شد. به خدا سوگند هرگز کسی را نیافتم که حاضر باشد با من این چنین مباهله نماید.» 48

پی نوشتها

1.آل عمران(3)، آیه 5961.

2. ر.ک: راغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 149(مادّه بهل)، دارالقلم، دمشق، چاپ اول، 1412ق؛ الزمخشری، جارالله، اساس البلاغة، ص 32، تحقیق: عبدالرحیم محمود، دارالمعرفة، بیروت، بی تا.

3. ر.ک: احمد بن محمد القیومی، المصباح المنیر، ج 1، ص 64، مؤسسه دارالهجرة، قم، چاپ اول، 1405ق؛ الزمخشری، اساس البلاغه، ص 32.

4. شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 762، دارالمعرفة، بیروت، 1986م.

5. الفخر الرازی، تفسیر الفخر الرازی، ج 8، ص 89، دارالفکر، بیروت، چاپ سوم، 1985م؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 762؛ جار الله الزمخشری، تفسیر الکشاف، ج 1، ص 368369، نشر البلاغه، قم، چاپ دوم، 1415ق.

6. الواحدی النیشابوری، اسباب النزول، ص 90، دارالکتاب العربی، بیروت، 1994م؛ الزمخشری، تفسیر الکشاف، ج 1، ص 369.

7. العیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 177، ح 58، المکتبة العلمیة الاسلامیة، تهران، 1380ق؛ البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 50، ح 13، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، 1982م.

8. العیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 175176، ح 54؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 49، ح 9.

9. فرات الکوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص 8586، ح 61، تحقیق، محمد الکاظم، مؤسسة الطبع و النشر لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، تهران، چاپ اول، 1990م.

10. الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 349، ح 163، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1412ق.

11. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 177، ح 59؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 50، ح 14.

12. شیخ طوسی، الامالی، ص 307، ح 616، موسسة البعثة، قم، چاپ اول، 1414ق.

13. ابن کثیر الدمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 379، دارالمعرفة، بیروت، 1917م؛ اسباب النزول، ص91؛ السیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، ج 2، ص 231، دارالفکر، بیروت، 1993م.

14. الطبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 300، جزء 3، دارالفکر، بیروت، 1988م.

15. جامع البیان عن تأویل ای القرآن، ج 3، ص 300، جزء 3؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، ح3618(با کمی تفاوت)، المکتبة العصریة، بیروت، چاپ دوم، 1999م.  

16. مسلم النیشابوری، صحیح مسلم، ص 1042، ح 32،(الفضائل، باب فضایل علی بن ابی طالب(ع)، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 2000م؛ الترمذی، الجامع الصحیح(سنن الترمذی)، ج 5، ص 225، ح 2999، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ الحاکم النیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 150(کتاب معرفة الصحابة، باب من مناقب اهل بیت رسول الله ص )، دارالمعرفة، بیروت، بی تا؛ الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، ج 3، ص 232233؛ رشید رضا، تفسیر المنار، ج 3، ص 322، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، چاپ افست.

17. المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 150.

18. اسباب النزول، ص 90.

19. همان، ص 91.

20. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 484، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.

21. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 762763(با تلخیص).

22. الرازی، تفسیر ابوالفتح الرازی، ج 4، ص 360361، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1372ش.

23. سید فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج 6، ص 6364، دارالملاک، بیروت، چاپ دوم، 1998م.

24. شیخ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 2، ص 578580، دارالمکتب الاسلامیة، تهران، چاپ 27، 1378ش.

25. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 299301، جزء 3(ذیل آیه 63 سوره آل عمران).

26. السمرقندی، تفسیر السمرقندی، ج 1، ص 274275، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1993م.

27. تفسیر الفخر الرازی، ج 8، ص 8889.

28. تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 379.

29. البیضاوی، تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 163، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1988م.

30. این سؤال و پاسخ آن در تفسیر من وحی القرآن، ج 6، ص 6971 و تفسیر نمونه، ج 2، ص 586588 آمده است.

31. ر.ک: تفسیر المنار، ج 3، ص 322.

32. نحل(16)، آیه 44.

33. ر.ک: صحیح مسلم، ص 1042، ح 32؛ سنن التزمذی، ج 5، ص 225، ح 2999؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص150، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، ج 3، ص 232233؛ اسباب النزول، ص 9091؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 300، جزء 3، الامالی، شیخ طوسی، ص 307، ح 616؛ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 177، احادیث 54،58،59؛ تفسیر الفرات الکوفی، ص 8590، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 4950، احادیث 9،12،13،14و...

 34. ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 889؛ تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 190؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 438(ابن کثیر در تفسیر خود، قائل این سخن را شیطان معرفی کرده است)؛ تفسیر المنار، ج 4، ص 238239.

35. ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 898؛ تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 193؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 443.

36. گفتنی است که این سؤال و جواب آن در کتاب التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 485486 آمده است.

37. مریم(19)، آیه 12.

38. ر.ک: تفسیر السمرقندی، ج 2، ص 230؛ تفسیر الفخر الرازی، ج 21، ص 192.

39. ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 781.

40. مریم(19)، آیه 30.

41. شیخ کلینی، الاصول من الکافی، ج 1، ص 382، ح 1، تحقیق: علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ سوم، 1388ق.

42. تفسیر القرآن الحکیم(تفسیر المنار)، ج 3، ص 322.

43. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 763.

44. تفسیر الفخر الرازی، ج 8، ص 89.

45. تفسیر الکشاف، ج 1، ص 370.

46. تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 163.

47. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 590.

48. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 351، ح 174.

همواره یکی از دغدغه های والدین، تربیت صحیح فرزندان است، در فرایند تربیتی که امروزه راحت و آسان هم نیست، اشتباهات رایج شده است، از این بابت به بیان رایج ترین اشتباهات والدین در تبیت فرزند می پردازیم.

حجت الاسلام ابوالقاسم شهباز ، پیرامون یکی از مهمترین نکات در فرایند تربیت فرزندان، یعنی «اشتباهات والدین در تربیت فرزند» اظهار کرد: نخستین عامل در این بحث «نگاه استقلالی به تربیت» است، یعنی نگاه شرک‌آمیز به مسأله تربیت داشتن؛ ربّ فقط خداست و ربوبیت مختص اوست و لا موثر فی الوجود الا الله، وقتی همه آثار را به خدا منتهی می‌کنیم چگونه مستقل از او می‌شود تربیت کرد؟!.

وی ادامه داد: بحث ما این است که ندیدن دست خدا در تربیت با این تز که من با رعایت یک سری از اصول و قواعد می­توانم فرزند خوب و صالح تربیت کنم اشتباه است، واقعیت این است که الزاما نمی‌شود گفت اگر چنین و چنان کنم حتما فرزندم اینطور و آنطور می‌شود. این با نگاه توحیدی سازگار نیست.

ترساندن از غیر خدا

این کارشناس مشاوره عنوان کرد: ترساندن کودک از غیر خدا مشرک بارآوردن فرزند است، اساسا اطاعت به خاطر ترس جالب نیست و ارزش ندارد، اگر پدر از روی نفسانیت تهدید کند و فرزند از چنین پدری بترسد مشرک می‌شود.

وی افزود: یعنی پدر بگوید «باید از من اطاعت کنی، تربیت درست این است که پدر به فرزند بگوید «هر وقت دیدی اطاعت از من در راستای اطاعت خداست با اطاعتت بار من را سبک کن اما اگر دیدی از روی نفسانیت است از من اطاعت نکن» در حقیقت ترس عامل اضطراب و پدر اصلی همه اختلالات روانی است.

حجت الاسلام شهباز تصریح کرد: مشکل آنجاست که گاهی فرزند را از چیزهایی موهوم مانند لولو می‌ترسانند که بعدها می‌فهمد واقعیت ندارد، خطر این کار آن است که از این به بعد با ترسهای واقعی مانند ترس از جهنم نیز همین گونه برخورد کرده آنها را خلاف واقع خواهد دانست.  

مرید بار آوردن فرزند

وی در تشریح سومین اشتباه والدین در تربیت فرزندان گفت: مرید کردن یعنی فرزند به والدین چنان ارادت و اعتمادی پیدا کند که قدرت اندیشه و نظارت او از دست برود، این روش که در اصطلاح «هر عیب که سلطان بپسندد هنر است» روش غلطی است.

کارشناس مشاوره ادامه داد: مریدی وابستگی به بار می‌آورد و استقلال در فکر و عمل را نابود می‌کند، شاگرد نباید به گونه‌ای باشد که تا مربی حرفی زد چشم و گوش بسته قبول کند، رسول اکرم مردم را مرید خود نمی‌کرد بلکه به آنها بصیرت می‌داد: «ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی»، راهنمایی در حد اعطای ملاک خوب است ولی نتیجه‌گیری باید بر عهده خود متربی باشد.

وی ابراز کرد: خطر مرید شدن کودک نسبت به والدین این است که اگر در اثر سوء عملکرد مراد، مرید او را از چشم خود انداخت، از تمام آنچه از او آموخته دست بر می‌دارد.

نادیده گرفتن اختیار فرزند

 کارشناس مشاوره خاطرنشان کرد: اجبار کردن فرزند از نظر تربیتی کلا صحیح نیست چه اجبار مستقیم باشد و چه غیر مستقیم از طریق ایجاد کردن جو و این جدی‌ترین مانع رشد و تعالی فرزند است.

وی ابراز کرد: گاهی والدین اجازه استقلال به فرزند نمی‌دهند، حتی اجازه انتخاب کفش و لباس، این کار می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری را به فرزند مانند خمودی فکر و اندیشه، کاهش اعتماد به نفس، کاهش احساس رضایت از زندگی، لجبازی با والدین و کاهش حرفشنوی، کاهش جربزه اقدام و عمل، افزایش احتمال آسیب‌پذیری او در روابط اجتماعی و جلوگیری از شکوفایی اندیشه و استعدادها وارد کند.

حجت الاسلام شهباز گفت: اساسا بندگی، رشد و تعالی انسان با اختیار و آزادی او معنا پیدا می‌کند و کسی حق ندارد اراده، آزادی و اختیاری را که خدا به بندگانش هدیه کرده از انسان سلب نماید.

وی تصریح کرد: والدین نمی‌توانند فرزند را به اجبار در مسیر صحیح قرار دهند، بلکه بهترین کار هدایت فکر واندیشه فرزند به سمت صلاح و مصلحت اوست.

پلیس دینداری

کارشناس مشاوره یادآور شد: از اشتباهات فاحش والدین پلیس دینداری فرزند شدن است، این مراقبت های افراطی عموما برای نماز فرزندان و حجاب دختران صورت می‌گیرد، نشانه بارز این رفتار، تذکرات پی در پی در خصوص وقت نماز یا رعایت حجاب است.

وی تاکید کرد: این شیوه علاوه بر این که توهین به درک و شعور فرزند است، بزرگترین آسیب دینداری نیز می‌باشد، با این کار دغدغه مسائل دینی از فرزند به والدین منتقل می‌شود، یعنی مثلا مادر حرص نمازی را می‌زند که مال فرزند است در حالی که خود فرزند ابدً نسبت به نماز خود حرص نمی‌زند.

سه شنبه و پنج شنبه هفته گذشته مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری و همچنین مراسم تحلیف رئیس جمهور برگزار شد و عملا دولت سیزدهم با ریاست آیت الله سید ابراهیم رئیسی آغاز به کار کرد.

یکی از مهمترین نکاتی که در بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری مطرح گردید، ضرورت تسریع دولت و مجلس در تشکیل کابینه دولت سیزدهم بود. معظم له فرمودند: «یک توصیه‌ی لازم اینجا وجود دارد و آن این است که در تشکیل دولت ان‌شاءالله بایستی سرعت عمل به خرج داده بشود؛ یعنی شرایط کشور اقتضا نمیکند که تشکیل دولت تأخیر بیفتد. هم رئیس‌جمهور محترم در معرّفی وزرای پیشنهادی‌شان به مجلس و هم مجلس محترم در تصویب و اظهار نظر صریح در باب وزرا، ان‌شاءالله شتاب به خرج بدهند و کار را سریع پیش ببرند تا ان‌شاءالله زودتر دولت تشکیل بشود و مشغول کار بشود».

در همین راستا، رئیسی در پایان نطقی که در مراسم تحلیف انجام داد، تاکید کرد که در اجرای منویات مقام معظم رهبری مبنی بر سرعت در معرفی اعضای دولت و کابینه، فهرست اعضای پیشنهادی کابینه در هفته آینده و در اولین فرصت، قبل از پایان مهلت مقرر تقدیم ریاست محترم و نمایندگان عزیز در مجلس شورای اسلامی خواهد شد.

بر همین اساس و همچنین با توجه به اظهارات نمایندگان مجلس، پیش بینی می شود فردا (یکشنبه)، فهرست اعضای پیشنهادی کابینه توسط رئیس جمهور به مجلس داده شود و فرآیند بررسی صلاحیت آنها مجلس آغاز گردد.

سوالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا رهبر معظم انقلاب برای تسریع در تشکیل کابینه رئیسی تذکر داد؟ معظم له در بیانات خود در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری در پاسخ به این سوال فرمودند: «شرایط کشور اقتضا نمیکند که تشکیل دولت تأخیر بیفتد».

سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور در سخنرانی خود در مراسم تنفیذ توضیحات کوتاهی درباره این موضوع توضیح داد و گفت: «امروز با تورم بیش از ۴۴ درصد، رشد نقدینگی ۶۸۰ درصدی، ۳ برابر شدن بدهی‌های دولت از سال ۹۴ و کسری بودجه ۴۵۰ هزار میلیاردی مواجه هستیم و شرایط اقتصادی مردم را در وضعیت مناسبی نمی‌بینیم».

در این گزارش به این سوال پاسخ خواهیم داد که شرایط کشور چگونه است که تسریع در تشکیل دولت سیزدهم را ضروری کرده است؟

1- تورم: اقتصاد کشورمان در سه سال اخیر با تورمی بالای 30 درصد دست و پنجه نرم کرده که اتفاقی بی‌سابقه بعد از جنگ جهانی دوم بوده است. همچنین تورم فعلی کشور (تیرماه امسال) همانطور که رئیس جمهور اشاره کرده، به بالای 44 درصد رسیده است. این تورم سنگین و مداوم، فشار زیادی به زندگی مردم بخصوص اقشار محروم وارد کرده است.

2- کالاهای اساسی: علی رغم اختصاص ده ها میلیارد دلار ارز 4200 تومانی برای واردات کالاهای اساسی از سال 97 تاکنون، شاهد افزایش چشمگیر قیمت این کالاها در این دوره زمانی بخصوص در یک سال و نیم اخیر بوده ایم. از سوی دیگر، دولت بخاطر کاهش شدید صادرات نفت، برای تامین ارز 4200 تومانی مورد نیاز با کسری بودجه زیادی مواجه بوده و این کسری با استفاده از ذخایر بانک مرکزی جبران شده و به افزایش بدهی دولت از بانک مرکزی و تشدید رشد نقدینگی و افزایش نرخ تورم منجر شده است.

3- مشکلات معیشتی: عموم مردم بخاطر تورم بالا و افزایش چشمگیر قیمت کالاها بخصوص کالاهای اساسی، با مشکلات معیشتی زیادی مواجه هستند. علاوه بر این، بخاطر بی عملی عجیب دولت روحانی در حوزه مسکن، قیمت مسکن در سال های اخیر چندین برابر شده است به گونه ای که متوسط قیمت هر متر مربع مسکن در تهران در تیرماه امسال به بالای 30 میلیون تومان رسیده است. همین موضوع سبب شده است که نه تنها خرید مسکن بلکه اجاره آن در کلان‌شهرهایی مانند تهران، برای بسیاری از مردم غیرممکن شده و به یکی از آرزوهای آنها تبدیل شود. براساس گزارش وزارت راه و شهرسازی، حدود دوسوم درآمد اجاره نشین ها در کلان‌شهرها به این موضوع اختصاص می یابد، آماری که نشان می دهد این خانوارها برای تامین سایر هزینه های زندگی خود به شدت تحت فشار هستند.

4- اشتغال: دولت روحانی برنامه خاص و مهمی برای افزایش اشتغال اجرایی نکرد و بخش قابل توجهی از اشتغال ایجاد شده توسط مردم در این دوره زمانی (بیش از 1 میلیون فرصت شغلی) هم در ایام کرونا از بین رفت. به همین دلیل، نرخ بیکاری بخصوص در اقشار تحصیلکرده بالاست که تبعات اقتصادی و اجتماعی زیادی دارد.

5- کسری بودجه: علی رغم اصلاح نسبی لایحه بودجه 1400 توسط مجلس، بودجه امسال هم مشابه قوانین بودجه 99 و 98 با کسری بودجه چشمگیری مواجه شده به گونه ای که همانطور که رئیس جمهور اشاره کرده، میزان کسری بودجه 450 هزار میلیارد تومان تخمین زده می شود. متاسفانه دولت روحانی نه تنها برای تحقق بخش قابل توجهی از منابع بودجه در ماه های اخیر، اقدام مناسبی انجام نداد بلکه با تشدید اقداماتی هزینه زا به بهانه همسان سازی حقوق اقشار مختلف حقوق بگیران یا همسان سازی حقوق شاغلان و بازنشستگان، میزان هزینه های بودجه را افزایش داد.

6- کرونا: علی رغم گذشت حدود یک سال و نیم از آغاز همه گیری کرونا در جهان و ایران و نسبتا عادی شدن اوضاع در بسیاری از کشورهای جهان،‌ در ایران همچنان بسیاری از مشاغل تعطیل هستند یا در دورکاری به سر می برند و نظام آموزشی صرفا به صورت مجازی فعالیت می کند. شرط اصلاح این وضعیت و نسبتا عادی شدن اوضاع در ایران، تسریع در واکسیناسیون همگانی است؛ اقدامی که در هفته های اخیر سرعت بیشتری گرفته ولی همچنان نسبتا کند پیش می‌رود.

7- روابط ایران و چین: در راستای کاهش مشکلات اقتصادی ایران بخصوص در شرایط تحریم، بهبود روابط ایران با کشورهای شرقی مانند چین اولویت خاصی دارد. علی رغم صورت گرفتن اقدامات اولیه در اواخر دولت روحانی برای امضای قرارداد 25 ساله ایران و چین،‌ هنوز این قرارداد نهایی نشده و همکاری گسترده با این کشور، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

8- مذاکرات وین: لغو تحریم‌ها یکی از مهمترین اولویت های سیاست خارجی ایران بوده و از ابتدای امسال، مذاکراتی با کشورهای 4+1 با همین هدف در وین برگزار شده است. هرچند تاکنون بخاطر زیاده خواهی های آمریکا، این مذاکرات به نتیجه ای نرسیده است ولی ادامه این مذاکرات و تعیین تکلیف سریعتر این موضوع اهمیت زیادی دارد. البته همانطور که رئیس جمهور در مراسم تنفیذ اعلام کرد، سفره مردم و اقتصاد نباید شرطی شود و نباید به اراده بیگانگان گره بخورد.

در مجموع، نگاهی به وضعیت کشور در حوزه های مختلف که بدان اشاره شد، به خوبی نشان می دهد که چرا رهبر معظم انقلاب در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری با اشاره کلی به «شرایط کشور»، خواستار تسریع در تشکیل کابینه رئیسی شدند.

احادیث