emamian

emamian

سردار غلامرضا جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور در دیدار امیر سرلشکر عبدالرحیم موسوی  رئیس ستادکل نیروهای مسلح، گزارشی از عملکرد دستگاه‌های اجرایی در حوزه پدافند غیرعامل به‌ویژه حفظ و پایداری خدمات‌رسانی به مردم در شرایط بحران در جنگ تحمیلی 12روزه ارائه کرد.

در این نشست تأکید شد: مجاهدت کارکنان و مسئولان دستگاه‌های اجرایی برای حفظ پایداری خدمات به مردم چیزی کم از مجاهدت نیرو‌های مسلح در جنگ اخیر ندارد.

همچنین در این نشست، رئیس ستادکل نیرو‌های مسلح بر ضرورت پایبندی جدی دستگاه‌های اجرایی به الزامات و ضوابط پدافند غیرعامل تأکید کرد که می‌تواند پایداری خدمات به مردم را تقویت کند.

گفتنی است کارگروه (کمیته) دائمی پدافند غیرعامل کشور به‌ریاست رئیس ستادکل نیرو‌های مسلح، بالاترین مرجع تصمیم‌گیری در حوزه پدافند غیرعامل کشور است که تصمیمات آن با ابلاغ رئیس کارگروه مزبور برای همه دستگاه‌های لشکری، کشوری، بخش دولتی و عمومی غیردولتی لازم الاجراست.

بر اساس قانون، مسئولیت اجرای پدافند غیرعامل در سطح ملی با رؤسای دستگاه‌های ذی‌ربط و در سطح استان‌ها با استانداران است و سازمان پدافند غیرعامل کشور «نظارت عالی، هدایت و راهبری سیاست‌ها، برنامه‌ها و مصوبات کارگروه دائمی پدافند غیرعامل» را در دستگاه‌های موضوع این قانون به‌عهده دارد.

لازم به ذکر است پیش از این سپهبد شهید محمد باقری رئیس پیشین ستادکل نیرو‌های مسلح ریاست کمیته دائمی پدافند غیرعامل کشور را بة‌عهده داشت که پس از شهادت ایشان امیر سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی ریاست این کمیته را عهده‌دار هستند.

وزیر امور خارجه گفت: دستگاه دیپلماسی همگام با نیروهای مسلح و با تکیه بر عزم راسخ ملت بزرگ ایران، از هیچ کوششی برای احقاق حقوق مشروع و قانونی ایرانیان سرافراز و مقاوم فروگذار نخواهد کرد.

سید عباس عراقچی در مورد نشست دیروز خود با سفرا و جمعی از رؤسای نمایندگی‌های خارجی مقیم تهران، اظهار کرد: عصر دیروز در نشستی با حضور سفرا و دیپلمات‌های ارشد خارجی مقیم تهران، به تشریح مواضع اصولی و قاطع جمهوری اسلامی ایران در قبال جنگ تحمیلی اخیر رژیم صهیونیستی و ایالات متحده علیه کشورمان پرداختم.

وزیر امور خارجه افزود: دستگاه دیپلماسی همگام با نیروهای مسلح و با تکیه بر عزم راسخ ملت بزرگ ایران، از هیچ کوششی برای احقاق حقوق مشروع و قانونی ایرانیان سرافراز و مقاوم فروگذار نخواهد کرد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین ارواحنا فداه.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. امیدواریم که ان‌شاءالله توفیقات الهی شامل حالتان باشد و این فهرست طولانی و پُرمغزی که آقای مؤمنی بیان کردند، در عملکرد شما ان‌شاءالله تحقّق پیدا کند. همه‌ی حرف، همینهایی است که ایشان بیان کردند؛ از خدای متعال توفیق بخواهید و بخواهیم که بتوانیم یکایک این بندها را انجام بدهیم. مهم زمان‌بندی است؛ برای خودتان زمان‌بندی کنید. ممکن است حالا وزارت کشور هم در یک جاهایی لازم باشد در زمان‌بندی شرکت کند، امّا یک جاهایی هم نه، خود شما به عنوان استاندار زمان‌بندی کنید. حالا مثلاً یک روز را گفتند اختصاص بدهید برای مسئله‌ی سرمایه‌گذاری اشتغال؛ خیلی خب، این کارِ خیلی خوبی است، منتها در این یک روز بیکار نمانید. یک وقت آدم میرود یک جایی، در یک اتاقی، در یک محفلی، بعد نمیداند چه کار باید بکند؛ خود این برنامه‌ریزی لازم دارد؛ نفْس استفاده کردن از این فرصت، برنامه‌ریزی میخواهد. من هم چند جمله‌ای یادداشت کرده‌ام که به شما عرض بکنم.

مطلب اوّل این است که استانداران مدیر همه‌جانبه‌ی استانند. این اعتقاد راسخ من است؛ در دولتهای متعدّد هم، پشت سر هم، من این را به عنوان یک اصل و اینکه باید به استاندارها اختیار داده بشود تکرار کرده‌ام، منتها رؤسای جمهور نتوانستند بر مخالفتهای بعضی از وزرا فائق بیایند. وزرا بالاخره مدیران کلّ خودشان را میخواهند در استانها اداره کنند، هدایت کنند؛ [لذا] اینکه استاندار اختیار کامل داشته باشد، طبعاً چندان سازگار با بعضی از مزاجها نیست. البتّه بعضی‌ها هستند که برای خیر کشور از همه چیز حاضرند صرف‌نظر کنند. بنابراین، به نظر من و به اعتقاد من، شما مدیر مجموعه‌ی استان هستید؛ یعنی شما از کارهای خدمات شهری بگیرید، تا محیط‌زیست، تا تولید، تا بازارچه‌های مرزی آنجایی که وجود دارد، تا ارتباطات با مسائل دیپلماسی مربوط به استانها، در همه‌ی اینها رئیس شما هستید؛ یعنی شما باید تصمیم بگیرید، شما باید اقدام کنید، شما باید پیگیری کنید.

خوشبختانه الان در کشور فرصتها هم زیاد است؛ یعنی حالا که نوبت شما شده، فرصت در کشور زیاد است. «فرصت» یعنی چه؟ یعنی در فضای عمومی کشور مسئله‌ی خاصّی وجود ندارد؛ نه جنگ داریم، نه بیماری داریم ــ روزهایی که کرونا بود، مگر میشد آدم این‌جور راحت کار کند؟ شما ندارید این را ــ نه یک مشکل امنیّتی حادّی داریم؛ حالا گوشه‌کنار یک چیزهایی هست، بی‌خبر نیستیم، امّا مسئله‌ی حادّ امنیّتی نداریم؛ اختلافات جناحی و سیاسی آن‌چنانی‌ای [هم] که یک روزهایی خیلی اوج داشت، نداریم. بنابراین، فضای کلّی کشور الان یک فضای خوبی است.

علاوه‌ی بر این، نیروی انسانی فراوانی دارید. واقعاً من نمیدانم شماها می‌شناسید نیروی انسانی خودتان را یا نه؛ چون به من خیلی مراجعه میشود. اینقدر ما جوان تحصیل‌کرده‌ی کارآمد و صاحب ابتکار و عاشق کار، تحت نامهای گوناگون در این کشور داریم که شمارشش واقعاً دشوار است. هر جا هم اینها به من مراجعه کردند ــ این‌جور جوانها در طول سالها زیاد به من مراجعه میکنند ــ من به یک وزارتخانه‌ای سفارش اینها را کرده‌ام و آن وزارتخانه قبول کرده و اینها رفتند آنجا، بعد مژده‌ی پیشرفتش را به ما داده و تشکّر کرده. یکی از امکانات کشور این است؛ بگردید پیدایشان کنید و راحت میتوانید پیدا کنید. حالا ایشان(۲) گفتند که مثلاً فرض کنید بعضی از طرحهای آماده‌شده را در اختیار افرادی میگذارید که نامشان معلوم نیست، یعنی مِن‌ باب مثال به صورت داوطلبانه؛ همین شرکتهای دانش‌بنیان، همین جوانها، اینها بیایند، اینها استقبال کنند، اطّلاع پیدا کنند، بدانند که این طرح میتواند در اختیارشان قرار بگیرد، این امکانات هم همراهش هست و از این استفاده کنند. بنابراین، نیروی انسانی هم یکی از این فرصتها است.

حضور در مجامع منطقه‌ای مثل بریکس و شانگهای و امثال اینها هم یکی از فرصتها است. ما امروز این فرصت را داریم، دیروز نداشتیم، فردا هم نمیدانیم چه میشود؛ بالاخره الان این فرصت را داریم، ما میتوانیم از این استفاده کنیم. همسایه‌ها؛ ما تعداد زیادی همسایه داریم و همسایه‌ها هم یکی از فرصتهایند.

پس مطلب اوّل این بود که کشور امروز برخوردار از فرصتها است. من این را هم اضافه کنم ــ واقعاً حقّش است ــ که این آقای مؤمنی هم یکی از فرصتها است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه ایشان به خاطر شغل قبلی‌شان(۳) همه‌ی کشور را می‌شناسد. ایشان همه‌ی کشور را می‌شناسد؛ همه‌ی شهرها را، همه‌ی بخشها را، همه‌ی جاها را. خود این یک فرصت است؛ از این فرصت هم استفاده کنید.

مطلب دوّم: اگر بخواهیم مدیر در خدمتش توفیق داشته باشد، باید روحیه‌ی خدمت در او وجود داشته باشد و سلامت در کار هم در او وجود داشته باشد. حالا شماها که الحمدلله انتخاب شدید و با گزینش سر کار آمده‌اید، امّا تحت فرمان شما ده‌ها مدیر وجود دارد که شما باید اینها را انتخاب بکنید؛ از فرماندارها گرفته تا بخشدارها تا معاونینشان تا بقیّه. کسانی را انتخاب کنید که این خصوصیّات را داشته باشند: اوّلاً روحیه‌ی خدمت داشته باشد، بخواهد خدمت کند، عاشق خدمت باشد؛ ثانیاً سلامت نفْس داشته باشد، میل به چیزهای نامناسب و ناشایسته‌ی در کارِ مدیریّت نداشته باشد. حالا نمیتوانم دانه‌دانه بشمرم آن چیزهای نامناسب را، لکن چیزهای زیادی هست که اینها مناسب مدیران نیست. اگر عرصه‌ی خدمت جای یک چنین مدیرانی باشد، ما میتوانیم هیچ فرصت خوبی را از دست ندهیم؛ یعنی واقعاً میتوانیم از همه‌ی فرصتها استفاده کنیم.

و برای آن کسانی که من این توصیه را دارم برای آنها میکنم، این هم نکته‌ی مهمّی است که اگر افراد خدمتگزار، مدیران، مسئولان، در هر بخشی، در هر سطحی، این‌جور که ما گفتیم حرکت کنند، اگر در این صراط مستقیم حرکت کنند ــ که این صراط مستقیم است ــ مشکلات کشور را حل میکنند، چیزی هم از دست نمیدهند. دوران خدمت دوران طولانی‌ای نیست، کوتاه است. فرض کنید که ما میتوانیم تجارت شخصی در کنار کار بکنیم؛ نکنیم! چیزی از دست نمیدهیم. بالاخره دوره‌ی استانداری ما چهار سال یا حدّاکثر هشت سال است؛ بیشتر که نیست. این هشت سال را ما مراقبت کنیم که خودمان را در این چاله نیندازیم؛ بعد که تمام شد، هر کار بکنیم ضرری به کشور نمیزند. امّا اگر چنانچه کاری کنیم که تعارض منافع پیش بیاید به قول متعارف و رایج، مشکل درست میشود برای کشور. در دوران خدمت این‌جوری است؛ مشکل درست میشود. و ما دیده‌ایم کسانی را که در دوره‌ی خدمتشان اسیر این‌جور مسائل شدند. پس اگر در این صراط مستقیم حرکت کنیم، هم به کشور خدمت کرده‌ایم، هم چیزی را از دست نداده‌ایم.

نکته‌ی بعدی مسئله‌ی مبارزه‌ی با فساد است. همان‌طور که ما با عوامل بیماری جسمانی خودمان مبارزه میکنیم ــ مواظبید سرما نخوردید، مواظبید از ویروس اجتناب کنید، مواظبید اگر میکروبی وجود دارد از بین ببرید، مواظب غذایتان هستید ــ همین‌طور باید مراقب سلامت کشور و بالخصوص دستگاهها از فساد باشیم. فساد به ما خیلی ضربه میزند. بعضی‌ها سعی کردند با دلیل ثابت کنند که در جمهوری اسلامی به قول خودشان «فساد سیستمی» هست! دروغ است؛ چنین چیزی نیست. الحمدلله دستگاه، دستگاه سالمی است امّا رگه‌های فساد، ضعیف یا قوی، وجود دارد؛ باید با اینها مبارزه کنید. یکی از کارهای مهم برای مدیران ارشد، مبارزه‌ی با فساد است.

البتّه [برای] اینکه بتوانید با فساد مبارزه کنید، شرط اوّلش و الزام اوّلش این است که سعی کنید خودتان و خانواده‌تان را از عوامل فسادزا دور نگه دارید؛ عمده این است. اگر خدای نکرده یک کسی که مسئول است ــ چه مسئول امنیّت، چه مسئول اقتصاد، چه مسئول سیاست، چه مسئول فرهنگ ــ دچار فساد بشود، ضررش و زیانش مضاعف است؛ به همین نسبت، عذاب الهی هم مضاعف است؛ فرق میکند با مردم عادّی. خداوند متعال خطاب به زنان پیغمبر میفرماید «یا نِساءَ النَّبِیِّ مَن یَأتِ مِنکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضاعَف لَهَا العَذابُ ضِعفَین»؛(۴) اگر شماها یک کار خلافی بکنید، عذاب شما دو برابر است. زن پیغمبر؛ این[جوری] است. البتّه در مقابلش [میفرماید که] «وَ مَن یَقنُت مِنکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسولِهِ وَ تَعمَل صالِحًا نُؤتِها اَجرَها مَرَّتَین»؛(۵) کار خوب هم که بکنید، اجرتان دو برابر است؛ چرا؟ چون زن پیغمبرید، چون در جایگاه حسّاسی قرار دارید. من و شما هم همین‌جور هستیم؛ ماها هم در جایگاه حسّاسی قرار داریم. ما اگر کار خوبی کنیم، خدا اجرمان را دو برابر میدهد؛ اگر خدای نکرده دچار مشکلی بشویم، برخورد پروردگار دو برابر میشود، مضاعف میشود.

اگر کسانی در مجموعه‌ی دستگاه‌های شما که مسئول یک کاری‌اند ــ مِن باب مثال، فرض کنید مسئول مبارزه‌ی با قاچاقند، مسئول بستن مرزند یا یک کاری در دستشان هست ــ خدای نکرده دچار[فساد] بشوند، راه مبارزه‌ی با فساد اصلاً بسته میشود و راه فساد باز میشود. این است که مبارزه با فساد، کاری است ظریف و مشکل. من چند سال قبل، یک اطّلاعیّه‌ی مفصّل مهمّی دادم در مورد همین مسئله‌ی فساد(۶) ــ مال سالها پیش است ــ آنجا به این مضمون گفتم که فساد یک اژدهای هفت‌سر است؛ یعنی به این آسانی و به این زودی از بین نمیرود، باید مراقبت را ادامه داد. حالا این هم یک توصیه.

توصیه‌ی بعدی مسئله‌ی مردمند که ایشان(۷) هم اشاره کردند. با مردم گرم بگیرید. به میان مردم بروید؛ یعنی بروید در بین مردم، در اجتماعاتشان شرکت کنید، حرفشان را گوش کنید و احیاناً‌ [اگر] حرف تندی میزنند، حوصله کنید. اینها تمرین لازم دارد. بعضی‌ها هستند که خدای متعال به اینها لطف کرده و حوصله دارند، هر چه بهشان بگویند برایشان مشکل نیست؛ بعضی‌ها کم‌حوصله‌اند، زود برآشفته میشوند و جواب مید‌هند و دعوا میکنند؛ باید تمرین کنند. تمرین کنید تا فرضاً در مقابل آن فرد روستایی یا شهری یا کاسب یا مانند اینها که از تلاش شما و خدمات شما خبر ندارد و می‌آید به یک چیزی اعتراض میکند که خب اعتراضش هم وارد نیست، [بتوانید] تحمّل کنید، بعد برایش توضیح بدهید؛ یعنی با مردم بودن. اگر این‌جور بشود، به شما محبّت پیدا میکنند؛ وقتی محبّت پیدا کردند، در یک جای حسّاسی که لازم است به شما کمک میکنند.

یک سفارش دیگر مسئله‌ی تشرّع است. مسئولین بالا باید جدّاً متشرّع باشند، از محرّمات الهی اجتناب کنند، به آئینهای دینی اقبال کنند و این تشرّع را مردم هم ببینند؛ این ریا نیست. اینکه شما در نماز جماعت فلان مسجد شرکت کنید [ریا نیست]. بعضی‌ها میگویند «ما نمیخواهیم ریا کنیم»! خب ریا نکنید، برای خدا شرکت کنید؛ واقعاً برای خدا. برای خدا است؛ اینکه شما به عنوان استاندار، در هیئت یا در نماز جماعت یا فرض کنید در راه‌پیمایی و مانند اینها شرکت بکنید، مردم تشویق میشوند؛ این کار خوبی است، این حسنه است؛ این یک حسنه‌ی بزرگی است؛ این را برای خدا انجام بدهید و ان‌شاء‌الله ثواب ببرید. این هم یک مسئله.

یک مسئله هم مسئله‌ی شعار سال است که اشاره کردند برای این کار برنامه دارید.

مسئله‌ی آخر هم مسئله‌ی مبارزه‌ی جدّی با قاچاق است. واقعاً‌ الان قاچاق یکی از مشکلات ما است؛ مال حالا هم نیست، سالها است [که وجود دارد]. یک وقتی در گزارشهایی که به ما دادند، رقم قاچاقی را که وارد کشور میشود ــ حالا آنهایی که خارج میشود بحث دیگری است ــ بیست میلیارد گفتند! من خیلی تعجّب کردم، امّا چند روز پیش رئیس قوّه‌ی قضائیّه(۸) پانزده میلیارد اعلام کرد؛ لابد تحقیق کرده‌اند. خیلی مهم است! قاچاق خروجی [هم هست]؛ نفت و گاز و گازوئیل و امثال اینها. به نظر من برای این کار اصلاً‌ سازمان‌دهی کنید؛ با نیروی انتظامی و با دیگران همکاری‌های جدّی بکنید و کمکشان کنید که این کار را بتوانند به سرانجام برسانند. ما هم دعایتان میکنیم.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

 
در ابتدای این دیدار، آقای اسکندر مؤمنی (وزیر کشور) گزارشی ارائه کرد.
وزیر کشور
جانشین فرمانده نیروی انتظامی
سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۳۰
سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۳۱
ر.ک: نامه به سران قوا در خصوص مبارزه با مفاسد مالی و اقتصادی (۱۳۸۰/۲/۱۰)
وزیر کشور
حجّت‌الاسلام والمسلمین غلامحسین محسنی اژه‌ای
در اوّلین سالروز شهادت شهید رئیسی و شهدای پرواز اردیبهشت
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

این جلسه برای بزرگداشت یاد و نام شهید عزیزمان، رئیس‌جمهور شهیدمان، مرحوم آقای رئیسی و دیگر شهدای خدمتی است که با ایشان در این حادثه‌ی تلخ به شهادت رسیدند؛ شهید آل‌هاشم،(۱) شهید امیرعبداللهیان،(۲) شهدای گروه پرواز،(۳) استاندار محترم آذربایجان،(۴) فرمانده حفاظت.(۵) این مجموعه، در مثل امروزی، در واقع ملّت ایران را داغدار کردند.

حوادث تلخ و شیرین، در زندگی انسان، پی‌درپی در گذر و در عبور است. مهم آن است که ما این حوادث را مورد تدبّر قرار بدهیم و به مناسبت این حوادث درسهایی را از تاریخ، از گذشته‌ی خودمان، از خود این حوادث فرابگیریم. من درباره‌ی شهید رئیسی مطالبی عرض خواهم کرد، لکن غرض فقط ستایش نیست؛ بله، آنچه عرض میکنیم ستایش آن شهید عزیز است، لکن غرض از این بیانات فقط این نیست؛ غرض، درس گرفتن است. همه‌ی ما، آیندگان ما، جوانان ما، مسئولانی که بر این کشور حکمرانی خواهند کرد، برای این ملّت کار خواهند کرد، بشنوند، بدانند و ببینند که این‌جور زندگی، در روحیه‌ی مردم، در آینده‌ی کشور، در وضع کشور چقدر تأثیر دارد؛ اینها درس است.

اوّلین مطلبی که در مورد شهید رئیسی من عرض میکنم، این است که ایشان مصداق این آیه‌ی شریفه بود که «تِلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الاَرضِ وَ لا فَسادًا».(۶) این یک معیار مهمّی برای مدیریّت کشور است: لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الاَرض. در سوره‌ی قصص، در همین سوره‌ای که این آیه در آن هست ــ این آیه در اواخر سوره است ــ در اوّل سوره میفرماید: اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الاَرض؛(۷) نقطه‌ی مقابلش این است؛ او اهل علو است: اَ لَیسَ لی مُلکُ مِصرَ وَ هٰذِهِ الاَنهارُ تَجری مِن تَحتی.(۸) خود را برتر دیدن، بار خود را بر دوش مردم انداختن، مردم را با چشم حقارت نگاه کردن، خاصیّت حکومت فرعونی است.

نقطه‌ی مقابلش خاصیّت حکومت الهی است:‌ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الاَرض، که مصداق کاملش شهید رئیسی بود؛ جایگاه سیاسی و اجتماعی او خیلی بالا بود ــ خب میدیدید در این سفرها، در این دیدارهایی که او با مردم داشت، مردم نسبت به او چه اظهار ارادتی میکردند، چه علاقه‌ای نشان میدادند ــ امّا او خودش را از دیگران برتر نمیدانست؛ خودش را در ردیف مردم، مثل مردم، در مواردی کوچک‌تر از مردم به حساب می‌آورد؛ با این نگاه، با این دید حکمرانی میکرد بر کشور و دولت را اداره میکرد و کارها را پیش میبرد. برای خودش چیزی از این امکان سیاسی و اجتماعی نمیخواست، برداشت نمیکرد؛ همه‌ی توانش، همه‌ی نیرویش، همه در خدمت مردم بود، برای مردم بود، برای خدمت به بندگان خدا بود، برای اعتلا و ارتقاء آبروی ملّی و عزّت ملّی بود؛ برای خدمت بود و در راه خدمت هم به لقاءالله پیوست؛ این خصوصیّت بسیار مهمّی در این شهید عزیز است که باید یاد بگیریم. خب بحمدالله در نظام جمهوری اسلامی کم نیستند کسانی که یک چنین خصوصیّاتی را در خودشان دارند لکن باید اینها را درس کنیم، اینها را به صورت فرهنگ عمومی دربیاوریم.

شهید رئیسی دل خاشع و ذاکر داشت، زبان صریح و صادق داشت،‌ عمل خستگی‌ناپذیر و دائم داشت؛ این سه خصوصیّت است: دل، زبان، و عمل. برای تشخیص شخصیّت یک انسان و هویّت یک انسان، این سه چیز عنصر اصلی هستند: دل او، زبان او، عمل او.

دل شهید رئیسی؛ از طرفی اهل ذکر و خشوع و دعا و توسّل بود؛ این را ما کاملاً دیده بودیم. از قبل از دوره‌ی ریاست جمهوری، حتّی از قبل از دوران ریاست بر قوّه‌ی قضائیّه میدیدیم، میدانستیم؛ اهل خشوع بود، اهل توسّل بود، دل او با خدا مأنوس بود؛ از طرفی این معنا در دل او بود. از طرفی دل او لبریز از مهربانی به مردم بود؛ از مردم گله‌مند نبود، به مردم بدبین نبود، از توقّعات مردم شکایت نمیکرد. یک موارد زیادی اتّفاق می‌افتاد با مردم مواجه میشد، مردم می‌آمدند شکایت میکردند، حرف میزدند، گاهی هم ممکن بود تند صحبت بکنند [امّا] با مردم مهربان بود و از این برخوردها، از این نگاه‌ها،‌ از این حرکتها ناراحت نمیشد.

از طرفی نگران انجام وظیفه‌ی اسلامی بود. هم با خدا، هم با مردم [بود]، هم نگران وظیفه‌ی اسلامی که آیا وظیفه را انجام داد، نداد، این‌جور که انجام شد کافی بود [یا نه]؛ این دغدغه‌ی همیشگی او بود. در دیدارهایی که ما با ایشان دائماً داشتیم، انسان میدید که دغدغه‌ی کار دارد، دغدغه‌ی انجام وظیفه دارد و احساس میکند سنگینی بار مسئولیّت را. ایشان رئیس قوّه‌ی قضائیّه شد، فقط برای تکلیف شرعی؛ این را بنده از نزدیک کاملاً میدانم. در رقابتهای ریاست جمهوری وارد شد، فقط برای تکلیف شرعی. خیلی‌ها میگویند این [احساس تکلیف] را، لکن ما میدانیم که ایشان برای تکلیف شرعی وارد شد؛ احساس تکلیف کرد، وارد شد؛ هم آنجا، هم اینجا. دل او این‌جور گرایشی داشت، این‌جور حرکتی داشت. این مربوط به دل او.

زبان او؛ با مردم صریح و صادقانه حرف میزد؛ با مردم با ابهام، با نشانه‌های نادرست صحبت نمیکرد؛ صریح، روشن، صادقانه. به ایشان سفارش شده بود که به مردم بگویید که ما این کار را ، اگر توانستیم میکنیم؛ هر جا نتوانستید، به مردم بگویید نمیتوانیم. ایشان هم همین‌جور عمل میکرد؛ صریح و صادقانه.

این صراحت و این صداقت حتّی در مذاکرات دیپلماسی هم مشهود بود و طرفها را تحت تأثیر قرار میداد. در مذاکرات دیپلماسی که جای پیچیدن حرفها و پوشیدن نیّتها است، ایشان با صراحت، با صداقت صحبت میکرد و طرف را تحت تأثیر قرار میداد. به او اطمینان میکردند، میدانستند که آنچه میگوید درست میگوید. در [زمان] ریاست جمهوری، در اوّلین مصاحبه‌ای که کرد، خبرنگار از ایشان پرسید که آیا شما با آمریکا مذاکره میکنید؟ صریح و بدون هیچ ابهامی گفت: خیر؛ و نکرد. اجازه نداد که دشمن بتواند بگوید که من با تهدید، با تطمیع، با حیله توانستم ایران را پای میز مذاکره بکشانم؛ نگذاشت. اینکه طرفها اصرار بر مذاکره‌ی مستقیم میکنند، به خاطر این است؛ یک بخش عمده‌اش این است؛ ایشان اجازه نداد. البتّه مذاکرات غیر مستقیم زمان ایشان هم بود، مثل حالا که هست؛ البتّه بدون نتیجه؛ حالا هم گمان نمیکنیم به نتیجه برسد؛ نمیدانیم چه خواهد شد.

صحبت مذاکرات شد؛ من ــ بین‌الهلالین ــ یک تذکّری به طرف مقابل بدهم. طرف آمریکایی که در این مذاکراتِ غیر مستقیم وارد صحبت میشوند و گفتگو میکنند، سعی کنند یاوه‌گویی نکنند. اینکه بگویند ما به ایران اجازه‌ی غنی‌سازی نمیدهیم، این غلط زیادی است. کسی منتظر اجازه‌ی این و آن نیست؛ جمهوری اسلامی سیاستی دارد، روشی دارد، سیاست خودش را تعقیب میکند. من البتّه در یک مناسبت دیگری به ملّت ایران توضیح خواهم داد که علّت اینکه اینها روی غنی‌سازی تکیه میکنند چیست و چرا این‌قدر طرفهای غربی و آمریکایی و دیگران اصرار دارند که باید در ایران غنی‌سازی نباشد؛ این [مطلب] را ان‌شاء‌الله در یک مناسبت دیگری باز میکنم برای ملّت ایران که بدانند نیّت طرف چیست.

زبان او این‌جور بود: زبان صادق، سالم، خودمانی، صریح؛ این خیلی ارزش دارد. اگر ما بخواهیم ارزش این‌جور حرف زدن را بدانیم ــ که مبنا و ممشای شهید رئیسی این بود که با صراحت و صداقت حرف بزند ــ باید این را مقایسه کنیم با حرفها و گفته‌های سران برخی از کشورهای غربی که ادّعای صلح و حقوق بشرشان سالهای متمادی است گوش دنیا را کر کرده، که دائم دم از صلح میزنند، دائم دم از حقوق بشر میزنند، آن وقت در قبال کشتار هزاران کودک مظلوم ــ غیر کودک را کار نداشته باشید ــ [ساکتند!] هزاران کودک در غزّه در ظرف مدّت کوتاهی شهید شدند ــ شاید بیش از بیست هزار کودک ــ اینهایی که این‌قدر دم از حقوق بشر میزنند نه‌فقط جلوگیری نکردند، به ظالم کمک هم کردند! زبان ادّعای صلح آنها را، ادّعای حقوق بشر آنها را، زبان کذّاب آنها را مقایسه کنید با صداقت و صراحتی که در یک رئیس‌جمهور مثل شهید رئیسی وجود دارد؛ اینجا اهمّیّتش معلوم میشود. خب، آن زبان، و آن دل.

سوّم، عمل. شهید، یکسره [در حال] کار بود؛ یکسره! شب و روز نداشت، خستگی نمی‌شناخت. بنده مکرّر به ایشان میگفتم که یک مقداری ملاحظه کنید، ممکن است مزاج طاقت نیاورد، یک وقت آدم می‌افتد نمیتواند کار کند، ایشان میگفت من از کار خسته نمیشوم. دائم کار، دائم کار؛ کار باکیفیّت، کار خدمت‌رسانی. دو جور خدمت‌رسانی هست. یکی خدمت‌رسانی مستقیم به مردم است. فرض کنید یک شهری احتیاج دارد به اینکه لوله‌ی آب وصل کنند و آب برسانند، یک جا راه میخواهد، یک جا اشتغال لازم دارد، از این کارها؛ ایجاد اشتغال، راه‌اندازی چند هزار کارگاه راکدمانده و ازکارافتاده، کارهایی که باید در ظرف سه سال، چهار سال تمام میشده [امّا] ده سال، پانزده سال مانده بود، [شهید رئیسی] رفت سراغ اینها و بسیاری از این کارها را در شهرهای مختلف انجام داد؛ مردم آن شهرها از نزدیک دیدند این خدمات را و حس کردند. این یک جور خدمت به مردم بود.

یک جور خدمت هم خدمت به آبروی ملّی، عزّت ملّی و اعتبار ملّت ایران است؛ اعتبار ملّت ایران! اینکه طبق قضاوت مراکز بین‌المللی مالی، رشد اقتصادی ایران از نزدیک به صفر برسد به پنج درصد، این یک افتخار ملّی است، این یک عزّت ملّی است،این نشان‌دهنده‌ی پیشرفت کشور است؛ این اتّفاق افتاد، و امثال اینها مکرّر اتّفاق افتاد. اینکه در مجامع گوناگون اقتصادیِ جهانی انسان بتواند عضویّت خودش را تثبیت بکند و آنجا وارد بشود، یک افتخار بین‌المللی برای ملّت ایران است. اینکه رئیس‌جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل قرآن را سرِ دست بگیرد و بلند بکند، یا عکس شهید سلیمانی را سرِ دست بگیرد، این برای یک ملّت مایه‌ی عزّت است و ملّت را عزیز میکند؛ این هم نوع دوّم خدمات. هر دو نوع خدمت را این شهید عزیز در طول این سالها انجام داد.

آن چیزی که من میخواهم از این بیانات استنتاج کنم این است: مهم این است که انسان در نوع رفتار شهید رئیسی و بسیاری از همکاران جوان او، همان روحیه و نورانیّتی را مشاهده میکرد که در همکاران شهید رجائی، مثل کلانتری،(۹) مثل عبّاسپور،(۱۰) مثل قندی،(۱۱) مثل نیلی(۱۲) و امثال اینها میدید؛ همان نورانیّت، همان روحیه، همان انگیزه، همان احساس مسئولیّت؛ [آن هم] بعد از چهل سال! این خیلی باارزش است؛ این همان قدرت انقلاب است. این نشان‌دهنده‌ی آن است که این انقلاب، انقلابِ قدرتمندی است؛ این همان «فتح‌الفتوح» امام بزرگوار است. امام فتح‌الفتوح را تربیت و تولید مردان ازخودگذشته و کارآمد، به وسیله‌ی انقلاب معرّفی کردند؛ این، اتّفاق افتاد.

آن سالی که انقلاب پیروز شد، سال ۵۷، شهید رئیسی یک جوان هجده‌ساله بود؛ شهید آل‌هاشم یک نوجوان شانزده‌ساله بود. شهید امیرعبداللهیان یک پسربچّه‌ی چهارده‌ساله بود؛ شهید مالک رحمتی به دنیا نیامده بود؛ اینها پرورش‌یافته‌های انقلابند. شهید رئیسی از مشهد، آل‌هاشم از تبریز، رحمتی از مراغه، امیرعبداللهیان از دامغان، موسوی از فریدون‌شهر اصفهان، مصطفوی از گنبد قابوس، دریانوش از نجف‌آباد، قدیمی از ابهر؛ این جوانها از گوشه و کنار این کشور سر بلند کردند، رشد کردند. انقلاب توانست صدها هزار مثل این جوانها را تربیت کند و تربیت کرده، و در میان اینها شخصیّت‌های ممتاز بین‌المللی و شخصیّت‌های ممتاز ملّی را به ملّت ایران تقدیم کرده؛ این کار انقلاب است، این قدرتِ انقلاب است. امتیازِ انقلاب این است که میتواند شهید آیت‌الله اشرفی،(۱۳) آن پیرمرد هشتاد نودساله را و شهید آرمان علی‌وردی، این جوان هجده نوزده‌ساله را، با فاصله‌ی چهل سال، در یک خط قرار بدهد و بسیج کند و به راه بیندازد. امثال این جوان در همان راهی شهید شدند که شهید اشرفی‌ها شهید شدند، شهید صدوقی‌ها شهید شدند، پیرمردهای اوّل انقلاب به شهادت رسیدند. این انقلابی که چنین قدرتی دارد که در طول سالهای متمادی میتواند این‌جور نیروها را بسیج کند، شکست‌خوردنی نیست.

قدر انقلاب را بدانیم، قدر این سازندگی را بدانیم، قدر این حرکت عظیم ملّت ایران را بدانیم، قدر این پیشرفت را بدانیم، از خدای متعال کمک بخواهیم، این راه را ادامه بدهیم؛ ان‌شاءالله ملّت ایران یک درس ماندگاری برای بشریّت تثبیت خواهد کرد و به فضل الهی این خدمت را برای همه‌ی دنیا، همه‌ی بشریّت اهدا خواهد کرد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 

حجّت‌الاسلام سیّدمحمّدعلی آل‌هاشم (امام‌جمعه‌ی تبریز و نماینده‌ی ولیّ‌فقیه در استان آذربایجان شرقی)
آقای حسین امیرعبداللهیان (وزیر امور خارجه)
سرتیپ‌دوّم خلبان سیّدطاهر مصطفوی، سرتیپ‌دوّم خلبان محسن دریانوش، سرهنگ‌دوّم بهروز قدیمی
آقای مالک رحمتی
سرتیپ‌دوّم سیّدمهدی موسوی
سوره‌ی قصص، بخشی از آیه‌ی ۸۳؛ «آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند ...»
سوره‌ی قصص، بخشی از آیه‌ی ۴؛ «فرعون در سرزمین [مصر] سر برافراشت ...»
سوره‌ی زخرف، بخشی از آیه‌ی ۵۱؛ «... آیا پادشاهى مصر و این نهرها که از زیر [کاخهاى] من روان است از آنِ من نیست؟ ...»
شهید موسیٰ کلانتری (وزیر راه و ترابری در کابینه‌ی شهید رجائی) که در حادثه‌ی بمب‌گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ به شهادت رسید.
(۱۰ شهید حسن عبّاسپور (وزیر نیرو در کابینه‌ی شهید رجائی) که در حادثه‌ی بمب‌گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ به شهادت رسید.
(۱۱ شهید محمود قندی (وزیر پست و تلگراف و تلفن در کابینه‌ی شهید رجائی) که در حادثه‌ی بمب‌گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ به شهادت رسید.
(۱۲ شهید حسین نیلی احمدآبادی (وزیر معادن و فلزات از ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴) که در حین خدمت و انجام مأموریّت در هشتم تیرماه ۱۳۶۸ به شهادت رسید.
(۱۳ آیت‌الله عطاءالله اشرفی‌اصفهانی (امام‌جمعه‌ی کرمانشاه)
یکشنبه, 23 تیر 1404 23:13

بیانات در دیدار معلمان

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة اللّه فی الارضین.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز! این دیدار سالیانه‌ی ما با معلّمان محترم و مسئولان آموزش‌وپرورش کشور به قصد عرض ارادت به معلّمان است؛ یعنی حقیر مایلم با تشکیل این جلسه و حرفهایی که زده میشود، قدردانی خودم و ارادت خودم به جامعه‌ی معلّمان را به این وسیله ابراز کنم. البتّه این جلسه فرصتی است که برخی از مسائل آموزش‌وپرورش هم مطرح بشود که خب بحمداللّه آقای وزیر، به نظر من، مهم‌ترین مسائل آموزش‌وپرورش را مطرح کردند. این را باید شکرگزار باشیم که در این دوره، بخصوص رئیس‌جمهور محترم،(۲) به مسائل آموزش‌وپرورش اهتمام ویژه‌ای ابراز میکنند. بنده بارها تکرار کرده‌ام که ما هر چه برای آموزش‌وپرورش سرمایه‌گذاری کنیم، این در واقع سرمایه‌گذاری است، هزینه نیست؛ مثل ایجاد یک زمینه برای سود چند برابر است. خوشبختانه رئیس‌جمهور محترم به این معنا معتقدند. وزیر محترم هم جزو مدیران برجسته‌ی آموزش‌وپرورش هستند؛ ایشان هم کاملاً با مسائل آموزش‌وپرورش آشنایند. اینها فرصت است. امیدواریم از این فرصتها استفاده بشود.

[طبق] آنچه ایشان بیان کردند، بعضی از کارها شروع شده، بعضی از کارها بنا است شروع بشود. تأکید من، توصیه‌ی من این است که «پیگیری» را اصل بدانید؛ من همیشه به مدیران و مسئولین کشور این توصیه را دارم. خیلی از مسئولین می‌آیند اینجا، حرفهای خوبی میزنند، صحبتهای خوبی میکنند لکن خروجی آن حرفها دیده نمیشود. پیگیری کنید که این فکرهای خوب، این نظرات درست و دقیق نسبت به آموزش‌وپرورش یکایک پیگیری بشود و تحقّق پیدا کند. البتّه ما در مورد آموزش‌وپرورش دنبال نتایج کوتاه‌مدّت نیستیم؛ طبیعت آموزش‌وپرورش این نیست، امّا حرکت و روال باید نشان بدهد که ما چه ‌کار داریم میکنیم، به کجا داریم میرویم.

من دو سه نکته در مورد معلّمین عرض بکنم؛ چند نکته هم راجع به اصل آموزش‌وپرورش یادداشت کرده‌ام که عرض کنم.

در مورد معلّم، یک نکته این است که همه‌ی دستگاه‌های کشور وظیفه دارند معلّم را گرامی بدارند؛ این مسئله‌ی کوچکی نیست، این تعارف نیست؛ این در حرکت عمومی کشور تأثیر دارد. گرامیداشت معلّم لازم است. حالا گرامیداشت، از مساعدتهای معیشتی و مالی و مانند این چیزها ــ که اسم آوردند ــ شروع میشود، تا ساخت افکار عمومی؛ یعنی ما در افکار عمومی باید ابتکاراتی به خرج بدهیم که معلّم یک چهره‌ی زیبای بانشاطِ دوست‌داشتنی‌ای در چشم آحاد مردم باشد، به طوری که اگر به کسی، به جوانی گفتند که در این فهرست شغلها کدام را انتخاب میکنی، نگذارد معلّم را رده‌ی آخر؛ گاهی این‌جوری است. وقتی [معلّمی] جاذبه نداشت،‌ آن که دنبال شغل است، اصلاً‌ به فکر معلّمی نمی‌افتد، مگر مجبور بشود. ما باید بعکس کنیم؛ باید این گرامیداشت به نحوی باشد که در افکار عمومی علاقه‌ی به معلّم و چهره‌نگاری معلّم آن‌چنان باشد که جذّاب باشد؛ مردم معلّم را به صورت یک موجود فعّال، پُرتلاش، بانشاط، موفّق، باافتخار، سرافراز ببینند؛ البتّه اینها راه دارد؛ اینها کارهایی است که با گفتن و تذکّر دادن حل نمیشود، اهل فنّش باید بنشینند [فکر کنند]؛ کار رسانه‌ای لازم دارد، کار هنری لازم دارد؛ فیلم بسازند، کتاب تولید کنند. همچنان که ما درباره‌ی مثلاً‌ یک شهید یک کتاب تولید میکنیم [که وقتی] انسان میخواند عاشق آن شهید میشود، کتاب درباره‌ی رفتار یک معلّم ــ مثلاً به صورت رمان ــ تولید کنیم که وقتی انسان آن کتاب را خواند، عاشق معلّم بشود. پویانمایی، فیلم، سریال، کارهای گوناگونی از این قبیل ــ کارهای رسانه‌ای ــ اینها به عهده‌ی دستگاه‌های دولتی، صداوسیما، دستگاه‌های هنری، وزارت ارشاد و امثال اینها است؛ این [کارها] باید بشود. چه کسی دنبال کند؟ آموزش‌وپرورش؛ یکی از کارهای آموزش‌وپرورش این است که این را دنبال کند. هدف هم چهره‌نگاری شایسته‌ی معلّم [باشد]. این مطلب اوّل.

اگر این کار را ما توانستیم بدرستی انجام بدهیم، اوّلاً خود آن معلّمی که داخل کلاس مشغول درس است، احساس سرافرازی میکند، دیگر احساس خستگی نمیکند؛ ثانیاً ــ همین‌طور که گفتیم ــ آن جوان بااستعدادی که دنبال کار میگردد، جزو اوّلین کارهایی که به ذهنش می‌آید، معلّمی است؛ افراد بااستعداد وارد میدان کار تعلیم میشوند، سطح کار معلّمی بالا میرود. این یک نکته در مورد معلّم.

نکته‌ی بعدی درک خود معلّم از فعّالیّت و کاری است که مشغول است؛ اینجا دیگر مخاطب، خود شما عزیزان و معلّمین سراسر کشور هستید. معلّم باید این توجّه را داشته باشد که فقط کتاب درسی نیست که او به شاگرد در کلاس درس میدهد؛ معلّم با شیوه‌های گوناگون، دانسته و ندانسته، روی دانش‌آموز خود اثر میگذارد. شما با اخلاقتان، با رفتارتان، با نحوه‌ی حضورتان در کلاس، با نحوه‌ی برخوردتان با دانش‌آموز، با کیفیّت درس دادنتان، با تواضعتان یا تکبّرتان، با نشاط و پشتکارتان یا بی‌حالی و بی‌رغبتی‌تان، روی دانش‌آموز اثر میگذارید و او تحت تأثیر قرار میگیرد. یکی از عوامل تأثیرگذار بر روی شخصیّت جوان و نوجوان عبارت است از «معلّم»؛ همچنان که مادر اثر میگذارد، پدر اثر میگذارد، در یک مواردی و در یک برهه‌ای از زمان، معلّم بیشتر از پدر و مادر روی دانش‌آموز اثر میگذارد. خب، با این درک، با این فهم سر کلاس بروید؛ بدانید چه تأثیری روی مخاطب خودتان دارید. این طبعاً شما را وادار میکند به مراقبتهایی در رفتار خود، در گفتار خود، در نوع عملکرد خود. این هم یک نکته.

نکته‌ی آخر در باب معلّم، مسئله‌ی دانشگاه فرهنگیان و مراکز تربیت معلّم است. البتّه [وزیر محترم] توضیح دادند، نکاتی را گفتند که خب بنده هم اطّلاعات متفرّقی از مسائل آن دانشگاه دارم. دانشگاه فرهنگیان مهم است: اوّلاً دانشگاه فرهنگیان متعلّق به آموزش‌وپرورش است؛ اینکه حالا گاهی بین بعضی از محافل صحبت شد که این را ملحق کنند به فلان دانشگاه دیگر، به مصلحت نیست؛ این مال آموزش‌وپرورش است و باید در اختیار آموزش‌وپرورش باشد. دانشگاه فرهنگیان محلّ تربیت همان عنصری است که آن‌همه تأثیرات را دارد. زمان شهید رئیسی (رضوان اللّه تعالی علیه) برای گزینش، محدودیّتها و ضوابطی تعیین شد؛ نگذارید این ضوابط ضعیف بشود. کیفیّت کار در این دانشگاه باید جوری باشد که ساخت «معلّم تراز و مورد نیاز» در آن ممکن باشد و تحقّق پیدا کند؛ لذا خیلی اهمّیّت دارد. این دانشگاه باید محلّ رفت و آمد برترین اساتید علمی و ایمانی و اخلاقی و رفتاری باشد؛ [باید] شخصیّت‌های برجسته‌ی علمی، شخصیّت‌های برجسته‌ی اخلاقی و فکری و فرهنگی در این دانشگاه رفت و آمد داشته باشند؛ این دانشگاه جای بسیار مهمّی است. بنده مکرّر در سالهای متعدّد روی این دانشگاه تکیه کرده‌ام، الان هم تکیه میکنم و اصرار دارم که نگذارید این دانشگاه ضعیف بشود. هر چه میتوانید در تصحیح رفتار دانشگاه فرهنگیان تلاش کنید. خب، این راجع به معلّم.

راجع به مسائل آموزش‌وپرورش، بنده چند نکته را یادداشت کرده‌ام؛ البتّه حرفهای گفتنی و نکات تذکّردادنی بیشتر از اینها است، که من حالا یک چند نکته را اینجا یادداشت کرده‌ام که عرض کنم به شما.

نکته‌ی اوّل این است که آموزش‌وپرورش یک نهاد حکومتی است. وظیفه‌‌ی دولت اسلامی است که جوان و نوجوان را تا یک مقطعی لااقل ــ حالا مثلاً تا آخر مقطع دبیرستان ــ با علم، با فن، با حرفه، با معارف، با ایمان بالا بیاورد؛ این، وظیفه است. اینکه در گوشه و ‌کنار، حتّی در خود آموزش‌وپرورش ــ آن‌طور که من از قبل در ذهنم هست ــ زمزمه‌هایی به وجود می‌آید که بخشهایی از آموزش‌وپرورش را بسپریم به این و آن، یعنی یک ملوک‌الطّوایفی درست کنیم در آموزش‌وپرورش، این اصلاً معنی ندارد. حاصل، تربیتِ فکری و فرهنگی نسلِ نو، مربوط به دولت است، وظیفه‌ی دولت است و حقّ دولت است. دولتها هستند که بایستی این کار را انجام بدهند؛ بنشینند بر اساس موازین، بر اساس ارزشها، بر اساس اصول، آموزش‌وپرورش را بسازند و جوانهای کشور را هدایت کنند. اینکه ما فلان سلیقه را، فلان انگیزه را حاکم کنیم [صحیح نیست]. سالهای پیش، مکرّر بعضی از افراد مسئول سطح بالا پیش من می‌آمدند، اصرار [میکردند]؛ دلیلشان هم این است که چون بودجه‌ی آموزش‌وپرورش زیاد است، روی دوش دولت سنگینی میکند. آموزش‌وپرورش افتخار دولت است؛ دولت هر چه بتواند خرج آموزش‌وپرورش بکند، باید افتخار کند. چون هزینه‌ی آموزش‌وپرورش زیاد است، ما بیاییم آموزش‌وپرورش را از دست دولت خارج کنیم؟ به من اصرار میکردند که من موافقت کنم، بنده قاطع رد کردم. اگر در مراکز تصمیم‌گیری در درون آموزش‌وپرورش کسانی هستند که یک چنین عقیده‌ای دارند، حتماً بایستی عقیده‌شان را عوض کنند. آموزش‌وپرورش مال دولت است، متعلّق به دولت است، زیر کلید دولت است. هم دولت موظّف است و باید پاسخگو هم باشد، و هم افتخار دولت این است که بتواند یک آموزش‌وپرورش خوب را در کشور به وجود بیاورد و رشد بدهد. این نکته‌ی اوّل.

نکته‌ی دوّم در مورد ساختار آموزش‌وپرورش است. عزیزان من! میلیون‌ها دختر و پسر از شش‌ساله تا هجده‌ساله سروکارشان با آموزش‌وپرورش است، در اختیار آموزش‌وپرورشند؛ اگر این نسل نو، این جمعیّت عظیم میلیونی خوب تربیت نشوند، ما پیش خدا و پیش آیندگان چه جوابی داریم؟ ساختار آموزش‌وپرورش باید به نحوی باشد که به معنای واقعی کلمه اینها را از لحاظ علمی ــ علم نافع ــ و از لحاظ فرهنگی و ایمانی و پرورشی تربیت کند. البتّه اینجا یک نمایشگاهی بود، آقایان تنظیم کرده بودند، من قبل از آمدن به جلسه نگاه کردم، دیدم خوشبختانه به برخی از این مسائل مورد نیاز در این ساختار توجّه شده. با دقّت باید این قضیّه دنبال بشود؛ ساختار فعلی و قدیمی آموزش‌وپرورش جوابگو نیست. در برنامه‌ی هفتم، یکی از وظایفی که به عهده‌ی دولت گذاشته شده، طرّاحی ساختار جدید سازمانی آموزش‌وپرورش است؛ این جزو وظایف است که خب کارهایی هم شده و دارد انجام میگیرد. این را مغتنم بشمرید. آموزش‌وپرورش ایران اسلامی ساختار مخصوص به خودش را لازم دارد، با توجّه به همه‌ی جهات. این شکل مناسب، این قواره‌ی لازم، این ساختار لازم و مورد نیاز را، که حتماً باید تحوّلی باشد و متناسب با نیازها باشد، به بهترین وجهی دنبال کنید.

البتّه نسخه‌ی ترمیم‌شده‌ی سند تحوّل ــ آن‌طور که شنیدم ــ الان در دستور کار است و مشغول مطالعه و کار هستند، خیلی خوب؛ هم این نسخه را به معنای واقعی کلمه ترمیم کنید، هم نقشه‌ی راه انجام این نسخه‌ی تحوّل را ــ که در زمان دولت شهید رئیسی شروع شد، نقشه‌ی راه را تذکّر داده شد، دنبال کردند، کار کردند ــ نگذارید نیمه‌کاره بماند، نگذارید متوقّف بشود. باید با مهارت عمل کرد، باید با تعهّد عمل کرد؛ یعنی آن کسانی که ساختار متناسب آموزش‌وپرورش را دارند تنظیم میکنند، این نیاز را دارند که اوّلاً ماهر باشند، آموزش‌وپرورشی باشند، بشناسند؛ ثانیاً متعهّد باشند؛ متعهّد به دین، متعهّد به استقلال کشور. این ساختار جدید باید بتواند جوان و نوجوان ما را عالِم، باایمان، ایران‌دوست، اهل کار و تلاش، امیدوار به آینده تربیت کند؛ باید بتواند این را از آب دربیاورد.

یک نکته هم در مورد کتاب درسی است. خب، این دو عنصرِ «معلّم» و «کتاب درسی» در کنار هم، در واقع همه‌کاره‌ی آموزش‌وپرورشند. کتاب درسی خیلی مهم است. بنده در باب کتاب درسی، چندین بار تا حالا ــ هم به طور عمومی در این جلسات معلّمان و آموزش‌وپرورشی‌ها، هم در جلسات خصوصی با مسئولین آموزش‌وپرورشِ گذشته ــ توصیه کرده‌ام، تأکید کرده‌ام؛ یک کارهایی هم کرده‌اند؛ حالا فرض کنید مثلاً‌ مِن‌باب‌مثال اسم یک دانشمند اسلامی را داخل کتاب اضافه کنند، یا مثلاً یک چند برگ اسناد لانه‌ی جاسوسی را ــ که ما تذکّر دادیم ــ ‌ بیاورند؛ اینها کافی نیست؛ اینها لازم است امّا کافی نیست؛ کتاب بایستی بتواند دانش‌آموز را پرورش بدهد، بار بیاورد. اوّلاً کتاب باید جذّاب باشد؛ شما الان اگر مراجعه کنید به جوان و نوجوان دانش‌آموز ــ چه در دبستان، چه در دبیرستان ــ می‌بینید که کتاب درسی برایش یک چیز شیرین و جذّاب نیست؛ محتوا باید جذّاب باشد؛ یعنی سنگین‌ترین مباحث علمی را میشود با شیرین‌ترین بیان منعکس کرد؛ این‌جوری است دیگر. خب عمر ما سالها در کار درس و گفتن و شنفتن و مانند اینها گذشته؛ سنگین‌ترین مباحث علمی را میتوان با زبانهای ساده، شیرین و مطلوبِ مستمع بیان کرد. این یک [مسئله]، در مورد محتوا. بعد شکلِ ظاهر؛ قالب کتاب،‌ شکل ظاهری کتاب را با سلیقه،‌ با ابتکار، زیبا، مطابق با اصول زیباشناسی [طرّاحی کنید]. الان این‌جور نیست؛ الان شکل و قالب کتابهای درسیِ ما شکل جذّابی ندارد. بنابراین یکی از موضوعات مهم، مسئله‌ی کتاب درسی است. پس یک موضوع هم شد مسئله‌ی کتاب. آن کسانی که کتاب را تهیّه میکنند، آن مؤسّسه‌ای که موضوعات کتاب را تنظیم میکند و تهیّه میکند، باید صد درصد ایمان دینی و ایمان سیاسی و تعهّد لازم را به اصول و مبانی و ارزشهای اسلام و انقلاب داشته باشد. این‌جور افرادی بیایند و کتاب را تنظیم بکنند. این هم یک نکته.

دو سه نکته‌ی دیگر هم هست که من دیگر نمیخواهم خیلی تفصیل بدهم. در مورد رشته‌های فنّی‌وحرفه‌ای که یکی از توصیه‌های همیشگی ما است، حالا اشاره کردند که میخواهند رقم را به پنجاه درصد برسانند؛ خوب است، لکن هر چه میتوانید این رشته‌های فنّی‌وحرفه‌ای را و کسانی که در زمینه‌های فنّی کار میکنند، درس میخوانند، زحمت میکشند و زودتر به بازار کار میرسند و بیشتر به درد بازار کار میخورند و [باعث] جلوگیری از بیکاری جوانها میشوند، بیشتر دنبال کنید.

یک نکته، مسئله‌ی عدالت آموزشی است که خب بحمداللّه در زبان مسئولین کشور زیاد تکرار میشود، بنده هم عقیده‌ی راسخ دارم به عدالت آموزشی، امّا توجّه داشته باشید معنای عدالت آموزشی این نیست که ما از استعداد برتر غفلت کنیم. بعضی‌ها در فهم عدالت آموزشی اشتباه میکنند. یک پدیده‌ای مثل سمپاد(۳) نیاز کشور است؛ این‌جور پدیده‌ها نیاز کشور است. شما باید بگردید جوان بااستعداد را پیدا کنید، مطابق با استعدادش به او کمک کنید که پرواز کند، رشد کند. بعضی هستند خب میتوانند حرکت بیشتری بکنند، میتوانند با وقت‌گذاری کمتر، سهم بیشتری از دانش‌ را در ذهن خودشان و مغز خودشان جای بدهند؛ اینها را نمیشود رها کرد؛ نمیشود اینها را وادار کرد در همان جریان عمومی حرکت کنند؛ نه، این به هیچ وجه مخالف عدالت آموزشی نیست. عدالت یعنی هر چیزی را بر سر جای خودش گذاشتن؛ این معنای عدالت [است]. آن کسی که توانایی یادگیری بیشتری دارد، به او بیشتر یاد دادن، عدالت است. اگر شما به آن کسی که توانایی یادگیری بیشتر دارد، کمتر یاد دادید، خلاف عدالت رفتار کرده‌اید.

نکته‌ی آخر هم در مورد مسئله‌ی [معاونت] پرورشی است که جزو حرفهای همیشگی و اصرارهای همیشگی ما است و کسانی با غفلت، با بی‌توجّهی، یک دوره‌ای مسئله‌ی معاونت پرورشی را مغفولٌ‌عنه قرار دادند، حذف کردند، بی‌اعتنائی کردند؛ استدلالهای غلطی هم مطرح کردند در این زمینه که رد شد. خب خوشبختانه امروز من دیدم وزیر محترم راجع به مسائل پرورشی و معاون پرورشی و مانند اینها توضیحاتی دادند؛ این را ان‌شاءاللّه دنبال کنید، به بهترین وجهی این کار انجام بگیرد. اینها راجع به آموزش‌وپرورش.

یک کلمه هم در مورد حرفهایی سیاسی‌ای که این چند روز در فضای منطقه و بین‌المللی مطرح شده، عرض کنیم. بعضی از این حرفهایی که در این سفر رئیس‌جمهور آمریکا به منطقه مطرح شد، اصلاً لایق جواب دادن نیست؛ این‌قدر سطح حرف پایین است که مایه‌ی سرافکندگی گوینده‌ی حرف و مایه‌ی سرافکندگی ملّت آمریکا است؛ آنها را کار نداریم. لکن روی یکی دو جمله باید توجّه بکنیم.

ترامپ گفت که میخواهد از قدرت برای صلح استفاده کند؛ دروغ گفت. ایشان و مسئولان آمریکایی، دولتهای آمریکا از قدرت استفاده کردند برای قتل‌‌عام غزّه، برای جنگ‌افروزی در هر جایی که بتوانند، برای حمایت کردن از مزدوران خودشان؛ از قدرت این استفاده را کردند. کِی از قدرت برای ایجاد صلح استفاده کردند؟ بله، از قدرت میشود برای صلح و امنیّت استفاده کرد؛ به همین دلیل هم هست که ما به کوری چشم دشمنان، هر روز بر قدرت خودمان و قدرت کشور ان‌شاء‌اللّه اضافه خواهیم کرد. امّا آنها این کار را نکردند؛ آنها از قدرت استفاده کردند برای اینکه بمب‌های ده‌تنی را بدهند به رژیم صهیونی، بریزد روی سر کودکان غزّه، بیمارستان‌ها، خانه‌های مردم در لبنان و در هر جا که بتواند. این یک نکته.

رئیس‌جمهور آمریکا به این کشورهای عربی یک الگویی را پیشنهاد میکند که به قول خود او، با این الگو این کشورها بدون آمریکا ده روز هم نمیتوانند زندگی کنند؛ این‌جوری گفت دیگر؛ گفت اگر آمریکا نباشد، اینها ده روز نمیتوانند خودشان را نگه دارند؛ آمریکا اینها را نگه میدارد. حالا هم در معاملات خود، در رفتار خود، در پیشنهادهای خود همین الگو را به اینها دارد مجدّداً ارائه میدهد و تحمیل میکند، جوری که اینها بدون آمریکا نتوانند زندگی کنند. مطمئنّاً این الگو شکست‌خورده است. به همّت ملّتهای منطقه، آمریکا از این منطقه باید برود و خواهد رفت. حتماً‌ در این منطقه آن نقطه‌ی مایه‌ی فساد، مایه‌ی جنگ، مایه‌ی اختلاف، رژیم صهیونی است. رژیم صهیونی که غدّه‌ی سرطانی خطرناکِ مهلکِ این منطقه است، حتماً باید برکنده شود و خواهد شد.

جمهوری اسلامی اصول مشخّصی دارد، منظومه‌ی ارزشی معیّنی دارد، با همه‌ی فرازونشیب‌هایی که در پیرامون ما اتّفاق افتاده، بر این اصول تکیه کرده و کشور را پیش برده. امروز ایران، ایرانِ سی سال قبل و چهل سال قبل و پنجاه سال قبل نیست. امروز به توفیق الهی، به فضل الهی، به کوری چشم دشمنان، به رغم اَنف(۴) دیگران، ایران پیشرفت کرده است و چندین برابر این باز هم ان‌شاء‌اللّه پیشرفت خواهد کرد، و این را همه خواهند دید؛ جوانهای ما، به بهترین وجهی، این را خواهند دید و ان‌شاء‌اللّه در ساخت ایران اسلامیِ مطلوب همه همکاری خواهند کرد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

 
در ابتدای این دیدار، آقای علیرضا کاظمی (وزیر آموزش‌وپرورش) گزارشی ارائه کرد.
آقای دکتر مسعود پزشکیان
سازمان ملّی پرورش استعدادهای درخشان
برخلاف میل وخواسته

حجت‌الاسلام والمسلمین عابدی، استاد درس خارج حوزه در یکی از سخنرانی های خود به دو مشکل بزرگ در زمان امام جواد (علیه‌السلام) اشاره کرد و گفت:

 

امام جواد علیه‌السلام در یکی از سخت‌ترین دوران‌های تاریخ اسلام، در میان تفتیش عقاید و فشارهای سنگین اقتصادی، مسئولیت هدایت و زعامت شیعه را بر عهده داشتند.

امام نهم علیه‌السلام در دورانی زندگی می‌کردند که از سال ۲۰۲ یا ۲۰۳ هجری، یعنی از زمان شهادت امام هشتم علیه‌السلام، تا سال ۲۲۰ هجری ادامه داشت؛ دوره‌ای که شاید بتوان آن را یکی از سخت‌ترین دوران‌ها برای شیعه و بلکه جهان اسلام دانست.

 

نخست، مسئله‌ی «محنت» مطرح است که احتمالاً نام آن را شنیده‌اید.

معنای دقیق «محنت» همان دادگاه تفتیش عقاید است و مربوط به همین دوره می‌باشد. در آن زمان، در خیابان به هر کسی می‌رسیدند، می‌پرسیدند: «قرآن حادث است یا قدیم؟» و این روند را «محنت» می‌نامیدند. هر کس که می‌گفت قرآن حادث است، او را می‌کشتند؛ همسر و فرزندانش را نیز یا می‌کشتند یا به اسارت می‌بردند. در این دوره، هزاران هزار مسلمان به نام تفتیش عقیده به قتل رسیدند.

 

مسئله‌ی دیگری که در زمان امام نهم علیه‌السلام مطرح بود، «فشار شدید اقتصادی و اجتماعی بر شیعیان بود»؛ به‌گونه‌ای که امام نهم سلام‌الله‌علیه، طبق روایتی فرمودند: «ما أنصفناکم إن کَلَفناکم ذلک الیوم»یعنی امروز انصاف نیست که ما از شیعیان بخواهیم انفاق کنند یا بسیاری از وجوهات را بپردازند، چراکه شدت فشار و تنگنای ناشی از حکومت عباسی بر آنان بسیار زیاد بود.

 

در این دوره، چنان مضیقه‌ای حاکم بود که گاهی زنان سیده، چادری برای نماز نداشتند و آن را میان خود مبادله می‌کردند؛ بدین صورت که یکی نماز می‌خواند، سپس چادر را درمی‌آورد و به دیگری می‌داد تا نماز بخواند و پس از آن، به فرد بعدی می‌سپرد.

در چنین شرایط دشواری، امام نهم علیه‌السلام مسئولیت امامت و زعامت جهان اسلام، به‌ویژه جامعه‌ی شیعه را بر عهده گرفتند.

محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی(علیه‌السلام) امام نهم شیعیان است. کنیه او ابوجعفر و ملقب به جواد و ابن‌الرضا بود. ملقب شدن او به جواد را به علت کثرت بخشش و احسان او دانسته‌اند.

به مناسبت سالروز شهادت این امام همام، با حجت‌الاسلام ایوب اشتری از محققان و پژوهشگران حوزوی به گفتگو نشستیم.
 

در خصوص تولد و زندگانی امام جواد(علیه‌السلام) بفرمایید.

در رابطه با ولادت حضرت جواد، مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله تعالی علیه) کتابی دارد به نام «مصباح المتهجد» که یکی از کتاب‌های معتبر شیعه هست. وی در آن کتاب نسبت به حضرت جواد، می‌گوید: «وَ ذَکَرَ أَنَّهُ کَانَ یَوْمُ‏ الْعَاشِرِ مَوْلِدَ أَبِی‏ جَعْفَرٍ الثَّانِی‏»: روز دهم ماه رجب المرجب روز میلاد آقا جواد الائمه (سلام الله علیه) است.

البته مرحوم شیخ مفید و کفعمی در اینجا بحث دیگری دارد. مرحوم «ابن شهر آشوب»، و علامه مجلسی(رضوان الله علیه) در رابطه با مدت امامت حضرت می فرماید: «وَ مُدَّةُ وَلَایَتِهِ سَبْعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ یُقَالُ أَقَامَ مَعَ أَبِیهِ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ یَوْمَیْنِ‏ وَ بَعْدَهُ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً إِلَّا عِشْرِینَ یَوْماً»: مدت ولایت امام جواد، هفده سال بود. با پدر بزرگوارشان هفت سال و چهار ماه و دو روز بودند و بعد از آن هم هجده سال منهای بیست روز یعنی هفده سال و یازده ماه و ده روز دوران امامت حضرت امام جواد(سلام الله علیه) بود.

در رابطه با خلفای عصرش هم باز مرحوم «علامه مجلسی» می‌فرماید: «فَکَانَ فِی سِنِی إِمَامَتِهِ بَقِیَّةُ مُلْک‏ الْمَأْمُونِ ثُمَّ مُلْکُ الْمُعْتَصِمِ وَ الْوَاثِقِ وَ فِی مُلْکِ الْوَاثِق‏»، در دو سال از امامت امام جواد، باقیمانده خلافت مأمون بود. و بعد از او خلافت معتصم و بعد از او خلافت واثق بود.

امام جواد(علیه‌السلام) در بین مردم نسبت به دیگر امامان کمتر شناخته شده است؟

شاید علت آن را کمتر پرداختن به شخصیت و زندگی ایشان در محافل مذهبی، صدا و سیما باید دانست، و اینکه ما مناسبتی به سراغ این امامان هدایت می‌رویم که باید نگرش خود را در این زمینه تغییر بدهیم تا از وجود دریای بیکران این امام کمال استفاده را ببریم.

اما الحمدلله به برکت نظام جمهوری اسلامی ایران تحقیقات و کارهای پژوهشی فاخری در منزلت و جایگاه حضرت به وجود آمده است. اما هنوز با حقیقت و آنچه شایسته این امام همام و والامقام و جگر گوشه امام رضا علیه‌السلام است فاصله داریم و باید بپذیریم که تمام اهل‌بیت علیهم‌السلام باب هدایت و مهدی هستند و به عنوان یک انسان ۲۵۰ ساله در کنار هم یک منظومه کامل معرفتی را به ما خواهند داد.

 

چرا امام محمدتقی(ع) را جوادالائمه می‌گویند؟

 

در خصوص ویژگی‌های اخلاقی و علمی امام جواد(علیه‌السلام) توضیح دهید

به یک نمونه ی بسیار زیبا از جایگاه علمی حضرت اشاره داشته باشم در روایات وارد شده است که: «روزی ابن ابی داود از کاخ معتصم بر می‏گشت، دیدم که افسرده و غمگین است، پرسیدم علت اندوه تو چیست؟ گفت: من امروز صحنه‏ای دیدم که دوست می‏داشتم بیست سال قبل مرده بودم، و این صحنه را نمی‏دیدم. می‏گوید به او گفتم مگر چه شده؟ و برای چه آرزوی مرگ می‏کنی؟ گفت: برای صحنه‏ای که آن مرد سیاه چهره یعنی ابو جعفر پسر علی بن موسی‌الرضا(علیه‌السلام) امروز در حضور معتصم به وجود آورد، می‏گوید به او گفتم: جریان چگونه بوده است؟ گفت سارقی علیه خود اقرار به سرقت کرده، از خلیفه درخواست کرد او را با اقامه حد پاک کند، خلیفه فقها را در مجلس خود گرد آورد، در حالی که ابو جعفر محمد بن علی(علیه‌السلام) را نیز احضار کرده بود، آن گاه از ما پرسید که دست دزد را از کجا باید قطع کرد؟ می‏گوید: از میان آن جمع من گفتم باید از مچ دست قطع شود، به دلیل اینکه خدای تعالی در مساله تیمم فرموده:" فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ" و ما می‏دانیم که در تیمم حد دست همان مچ دست است، عده‏ای از فقهای حاضر نیز در این فتوا با من اتفاق کردند.

عده‌‏ای دیگر گفتند: نه، این درست نیست بلکه باید از مرفق قطع شود خلیفه پرسید: دلیل بر این فتوا چیست؟ گفتند: دلیلش این است که خدای تعالی در مساله وضو حد دست را مرفق قرار داده و فرموده:" وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ".ابن ابی داود آن گاه گفت: خلیفه رو کرد به محمد بن علی و گفت: شما در این مساله چه نظر می‏دهی ای أبا جعفر؟ محمد بن علی در پاسخ گفت: این آقایان سخن گفتند یعنی جواب سؤال تو را دادند. خلیفه گفت: سخنان آنها را واگذار، می‏خواهم بدانم‏ فتوای تو چیست؟ محمد بن علی گفت: مرا از نظر دادن معاف بدار. خلیفه گفت: تو را به خدا سوگند می‏دهم نظریه‏ای که داری به من بگو. محمد بن علی گفت: حال که مرا به خدای تعالی سوگند می‏دهی نظر من این است که این دو دسته از فقها خطا رفتند، و سنت را در این مساله تشخیص ندادند، برای اینکه قطع دست دزد باید از بند اصول انگشتان باشد و کف دست باید باقی بماند. خلیفه پرسید: دلیل بر این فتوایت چیست؟

محمد بن علی گفت: دلیلش گفتار رسول خدا است که فرموده است: سجده سجود باید بر هفت عضو بدن صورت بگیرد، صورت، دو دست، دو زانو، دو پا، و اگر دست دزد را از مچ قطع کنند، و یا از مرفق ببرند دیگر دستی برایش نمی‏ماند تا با آن سجده کند، خدای تعالی هم فرموده:" وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ"، محل سجده همه از آن خدا است، یعنی این اعضای هفتگانه که بر آن سجده می‏شود از آن خدا است،" فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً" و چیزی که از آن خدا باشد قطع نمی‏شود.

معتصم از این فتوا و این استدلال تعجب کرد و خوشش آمد. دستور داد دست آن دزد را از بیخ انگشتان قطع کنند، و کف دستش را باقی بگذارند. ابن ابی داود گفت: وقتی محمد بن علی این نظریه را داد" و معتصم بر طبق آن عمل کرد" قیامت من بپاخاست و آرزو کردم که کاش اصلا زنده نبودم. طبرسی، مجمع البیان، جلد۱۰ صفحه۳۷۲.

و در باب روایات اخلاقی در حوزه ی فردی، سلوک عبادی، و اجتماعی حضرت حرف بسیار است که در ادامه گفتگو به نمونه‌هایی اشاره خواهیم کرد که مصداق آن در وهله اول خود حضرت بوده‌اند.
 

به چند حدیث از امام‌جواد (علیه‌السلام) اشاره کنید

از کلمات اخلاقی آن حضرت‌جواد (علیه السلام) روایت معروفی هست که در تحف العقول نقل شده است:

اَلمُؤمِنُ یَحتاجُ إلی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوفیقٍ مِنَ اللهِ، وَ واعِظٍ مِن نَفسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ؛ مؤمن نیازمند سه خصلت است: توفیق از سوی خداوند، واعظی از درون خود، پذیرش نسبت به کسی که او را پند می دهد. تحف العقول،حرانی، صفحه ۴۵۷

در روایت زیبای دیگر می‌فرمایند: قال امام الجواد علیه السلام: لَنْ یَسْتَکْمِلَ الْعَبْدُ حَقیقَةَ الاْیمانِ حَتّی یُؤْثِرَ دینَهُ عَلی شَهْوَتِهِ. بنده‌ای حقیقت ایمان را نمی‌یابد مگر آن که دین و احکام الهی را در همه جهات بر تمایلات و هواهای نفسانی خود مقدّم دارد. بحارالأنوار، جلد ۷۵ صفحه ۸۰ حدیث ۶۳
 

چرا امام محمدتقی(علیه‌السلام) را جوادالائمه می‌گویند؟

در خصوص لقب جواد به معنی بسیار بخشنده بودن باید دانست چنین چیزی صرفا بر اساس روایات و کلام شیعه نیست. افراد متعددی از بزرگان مخالفین شیعه لقب جواد را برای فرزند امام رضا علیه‌السلام به کار برده‌اند.

ذهبی که از استوانه های علمی اهل سنت محسوب می‌شود می‌گوید: کان یلقب بالجواد ، و بالقانع ، و بالمرتضی . کان من سروات آل بیت النبی صلی الله علیه وسلم و کان أحد الموصوفین بالسخاء ، و لذلک لقب بالجواد. لقب ایشان جواد (بسیار بخشنده بود) و قانع و مرتضی بود. ایشان از بزرگان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود. او از کسانی بود که به بخشندگی معروف بود و بخاطر همین لقب جواد به او داده شد تاریخ الإسلام الذهبی جلد ۱۵ صفحه ۳۸۵. و

حتی ابن تیمیه حرانی که به مخالفت با شیعه معروف است در خصوص امام نهم شیعیان میگوید: محمد بن علی الجواد کان من أعیان هاشم و هو معروف بالسخاء و السودد و لهذا سمی الجواد. محمّد بن علیِ جواد از بزرگان بنی هاشم بود. او معروف به سخاوت و بزرگواری بود، و لذا او را جواد نامیده‌اند. منهاج السنة لإبن تیمیة، جلد۴، صفحه۶۸

این سخنان و عبارات صریح علمای متعدد اهل سنت اثبات می‌کند ملقب بودن امام نهم شیعیان به جواد، صرفا ادعای شیعیان نیست و شهرت ایشان به بسیار بخشنده بودن نشان دهنده واقعیتی در خصوص ایشان بوده که غیر قابل انکار است. نمونه‌ای دیگر از این روایات که در منابع شیعه نقل شده است اشاره می‌کنیم. طبری شیعه در کتاب دلائل الامامه به نقل از ابراهیم بن سعید مینویسد: رأیت محمد بن علی (علیه السلام) یضرب‏ بیده‏ إلی‏ ورق‏ الزیتون‏ فیصیر فی کفه ورقا فأخذت منه کثیرا و أنفقته فی الأسواق فلم یتغیر. محمد بن علی (حضرت امام جواد علیه السلام) را دیدم که بر برگ درخت زیتون دست می‌زد و آن برگها به نقره ( یا درهم‌های نقش دار) تبدیل می‌شد . من مقدار زیادی از آنها را از حضرت گرفتم و با آنها در بازار معامله نمودم. آن برگهای نقره هرگز تغییری نکردند (واقعا برگ درخت تغییر کرده بود و مانند چشم بندی نبود) طبری آملی صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة صفحه ۳۹۸.

پس در نتیجه امام نهم شیعیان که معروف به جواد و بخشندگی بودند هم از راه‌های متداولی که اهل‌بیت علیهم‌السلام به مردم کمک می‌کردند استفاده کرده بودند و هم با استفاده از ولایت تکوینی خود برای دیگران دست به بخشندگی می‌زدند.

چرا امام محمدتقی(ع) را جوادالائمه می‌گویند؟



نحوه شهادت امام جواد(علیه‌السلام) را توضیح دهید

مأمون در سال ۲۱۸ هجری درگذشت و پس از او برادرش «معتصم» جای او را گرفت. او در سال ۲۲۰ هجری امام را از مدینه به بغداد آورد تا از نزدیک مراقب او باشد و معتصم عباسی که از حسادت بیش از حد و کم علاقه شدن ام الفضل دختر مامون به امام جواد(علیه‌السلام) آگاه بود، با همکاری جعفر پسر مامون و برادر ام الفضل و از راه حیله و نیرنگ، زمینه‌ای فراهم ساخت که ام الفضل را تحریک و به قتل امام جواد وادار کند.

معتصم یا جعفر در آخرین روزهای ذی القعده سال ۲۲۰ قمری، سمی را در انگور تزریق کردند و برای ام الفضل فرستادند و او نیز آن‌را در کاسه‌ای گذاشت و جلوی همسر جوانش حضرت جواد(علیه‌السلام) گذاشت. زمانی که امام جواد از آن انگور میل فرمود، طولی نکشید که حضرت آثار زهر را احساس کرد و کم کم درد شدید بر حضرت عارض شد و به سختی ایشان را رنجور ساخت. در آن حال ام الفضل، پشیمان شده و گریه می‌کرد. حضرت جواد(علیه‌السلام) فرمود «اکنون که مرا کشتی، این گریه‌ات دیگر برای چیست؟ به خدا سوگند به چنان فقر و تنگدستی گرفتار می‌شوی که قابل جبران نباشد و به دردی مبتلا می‌شوی که درمان ندارد و به بلائی گرفتار می‌شوی که پوشیده نماند.»

آن زن قاتل سرانجام در اثر نفرین امام جواد(علیه‌السلام) بیمار شد و هر چه داشت در راه درمان خود هزینه کرد تا آن که تهیدست و فقیر شد و سرانجام در فقر و فلاکت جان سپرد. ابن شهر آشوب در کتاب المناقب می نویسد: معتصم پس از شهادت امام جواد(علیه‌السلام)، ام الفضل را به قصر خود برد اما طولی نکشید که به مرض سختی مبتلا شد و بر اثر همان بیماری از دنیا رفت. إثبات الوصیة مسعودی،صفحه۲۲۰

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار آقای «شهباز شریف»، نخست وزیر پاکستان و هیئت همراه، با اشاره به جایگاه ویژه پاکستان در مجموعه دنیای اسلام بر لزوم فعالیت‌های مشترک و تاثیرگذار ایران و پاکستان برای متوقف کردن جنایات رژیم صهیونیستی در غزه تاکید کردند.
رهبر انقلاب در ابتدای این دیدار با ابراز خرسندی از پایان جنگ میان پاکستان و هند و ابراز امیدواری برای حل و فصل اختلافات دوکشور، به موضع بسیار خوب و قوی پاکستان در قضیه فلسطین در طول سالهای گذشته اشاره کردند و گفتند: در حالی که در سال‌های اخیر همواره وسوسه‌هایی برای ارتباط کشورهای اسلامی با رژیم صهیونیستی وجود داشته اما پاکستان هیچ‌گاه تحت تاثیر این وسوسه‌ها قرار نگرفته است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به ظرفیت‌های فراوان امت اسلامی برای اقتدار بیشتر در دنیای امروز، افزودند: در شرایطی که جنگ‌طلبان در دنیا انگیزه‌های زیادی برای ایجاد اختلاف و جنگ دارند، تنها چیزی که می‌تواند امنیت امت اسلامی را تامین کند، اتحاد میان کشورهای اسلامی و ارتقاء ارتباط میان این کشورها است.

ایشان مسئله فلسطین را مسئله اول دنیای اسلام خواندند و با اشاره به شرایط اسفبار غزه خاطرنشان کردند: وضعیت غزه به جایی رسیده که مردم عادی در اروپا و آمریکا با برپایی تظاهرات به دولت‌های خود  اعتراض می‌کنند اما در همین شرایط متاسفانه برخی دولت‌های اسلامی در کنار رژیم صهیونیستی می‌ایستند.

رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران و پاکستان با همکاری یکدیگر می‌توانند در دنیای اسلام تاثیرگذار باشند و موضوع فلسطین را از این مسیر غلط خارج کنند، گفتند: ما به آینده دنیای اسلام خوش‌بین هستیم و بسیاری از حوادث، خوش‌بینی ما را تایید می‌کند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین روابط دو کشور ایران و پاکستان را همواره گرم و برادرانه دانستند و با اشاره به مواضع خوب پاکستان در طول جنگ تحمیلی به عنوان یک نمونه از این روابط برادرانه، همکاری‌های کنونی دو کشور در ابعاد مختلف را  پایین‌تر از سطح متوقع ارزیابی کردند و افزودند: دو کشور در بسیاری از عرصه‌ها می‌توانند به یکدیگر کمک کنند و امیدواریم این سفر به گسترش همه جانبه ارتباطات در زمینه‌های مختلف به‌ویژه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کمک کند.

رهبر انقلاب همچنین لزوم همکاری ایران و پاکستان برای فعال‌تر شدن سازمان اکو را مورد تاکید قرار دادند.

در این دیدار که آقای پزشکیان رئیس جمهور نیز حضور داشت، آقای «شهباز شریف» ضمن ابراز خرسندی فراوان از دیدار با رهبر انقلاب، از نقش مثبت جمهوری اسلامی ایران برای فرونشاندن بحران پیش آمده میان پاکستان و هند قدردانی کرد و ضمن بیان تحولات مربوط به درگیری‌های اخیر، به موضوع غزه اشاره کرد و گفت: متاسفانه جامعه بین‌المللی هیچ اقدام موثری برای پایان دادن به فاجعه غزه انجام نمی‌دهد.

نخست وزیر پاکستان همچنین با اشاره به مذاکرات خوب و سازنده خود در تهران ابراز امیدواری کرد این سفر زمینه گسترش بیش از پیش روابط دو کشور را فراهم کند.

در حکمت 25 نهج البلاغه، به نکته‌ای کلیدی در باب شکرگزاری و مسئولیت‌پذیری اشاره می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: «ای فرزند آدم! هنگامی که می‌بینی پروردگارت نعمت‌هایش را پی در پی بر تو می‌فرستد در حالی که تو معصیت او را می‌کنی، از او بترس.» این عبارت، هشدار جدی‌ای است برای کسانی که نعمت‌های الهی را بی‌محابا در معصیت به کار می‌برند.

 أمیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در نهج البلاغه نکاتی درباره «ترس از نافرمانی خدا» بیان می کنند که تقدیم شما فرهیختگان می شود:

 

حکمت ۲۵:

«یَا ابْنَ آدَمَ، إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ، فَاحْذَرْهُ.»

 

ترجمه:

ای فرزند آدم! هنگامی که می بینی پروردگارت نعمت هایش را پی درپی بر تو می فرستد در حالی که تو معصیت او را می کنی از او بترس (مبادا مجازات سنگینش در انتظار تو باشد).

 

شرح:

 

از مهلت الهی بترس:
امام(علیه السلام) در این سخن حکمت آمیزش به گنهکاران مغرور هشدار می دهد و می فرماید: «ای فرزند آدم! هنگامی که می بینی پروردگارت نعمت هایش را پی در پی بر تو می فرستد در حالی که تو معصیت او را می کنی از او بترس (مبادا مجازات سنگینش در انتظار تو باشد)»; (یَا بْنَ آدَمَ، إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَأَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ).

گنهکاران سه دسته اند: گروهی آلودگی کمی دارند و یا اعمال نیک بسیار توأم با صفای دل. خداوند این گروه را در همین جهان گرفتار مجازات هایی می کند تا پاک شوند و پاک از جهان بروند.

گروه دیگری گناهان سنگین تر و مجازات بیشتری دارند که خداوند به آنها فرمان توبه داده و اگر توبه نکنند در آخرت گرفتارند.

گروه سومی هستند که طغیان و سرکشی را به حد اعلی رسانده اند خداوند آنها را در همین دنیا گرفتار عذاب استدراج می کند. منظور از عذاب استدراجی این است که لطف و رحمت خود را از آنها می گیرد و توفیق را از آنها سلب می کند، میدان را برای آنها باز می گذارد، بلکه هر روز نعمت بیشتری به آنها می دهد تا پشت آنها از بار گناه سنگین گردد. ناگهان مجازات سنگین و دردناکی به سراغشان می آید و آنها را در هم می کوبد و به یقین مجازات در این حالت که در ناز و نعمت به سر می برند بسیار دردناک تر است. این درست به آن می ماند که شخصی ساعت به ساعت از شاخه های درختی بالا برود و هنگامی که به انتهای آن برسد ناگهان تعادل خود را از دست بدهد و فرو افتد و تمام استخوان هایش در هم بشکند.

قرآن مجید بارها به عذاب استدراجی اشاره می فرماید; درباره گروهی از امت های پیشین می گوید: ما آنها را گرفتار رنج و ناراحتی ساختیم شاید بیدار شوند و تسلیم گردند... «(فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْء حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ); هنگامی که آنچه را به آنها تذکر داده شده بود به فراموشی سپردند درهای همه چیز (از نعمت ها) را به روی آنها گشودیم تا (کاملاً) خوشحال شدند (و به آن دل بستند) ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم) و در این هنگام همگی مأیوس شدند».(۱)

در سوره اعراف آیه ۱۸۲ و ۱۸۳ نیز می خوانیم: «(وَالَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ * وَأُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ); و آنها که آیات ما را تکذیب کردند به تدریج از جایی که نمی دانند گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد * و به آنها مهلت می دهیم (تا مجازاتشان دردناک تر باشد) زیرا تدبیر من قوی (و حساب شده) است».

در کتاب شریف کافی از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْد خَیْراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَة وَیُذَکِّرُهُ الاِْسْتِغْفَارَ وَإِذَا أَرَادَ بِعَبْد شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَة لِیُنْسِیَهُ الاِْسْتِغْفَارَ وَیَتَمَادَی بِهَا; هنگامی که خداوند نیکی بندگی را بخواهد، به هنگامی که گناهی انجام می دهد او را گوشمالی می دهد تا به یاد توبه بیفتد و هنگامی که بدی برای بنده ای (بر اثر اعمالش بخواهد) هنگامی که گناهی می کند نعمتی به او می بخشد تا استغفار را فراموش کند و به کار خود ادامه دهد و این همان چیزی است که خداوند متعال می فرماید: «(سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ) بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِی; ما آنها را تدریجا از آنجا که نمی دانند (به سوی عذاب) می بریم با بخشیدن نعمت به هنگام گناه».(۲)

در اینجا این سؤال پیش می آید که کار خداوند هدایت و بیدار ساختن است نه غافل کردن و گرفتار نمودن. در پاسخ به این سؤال باید به این نکته توجه داشت که توفیقات الهی بر اثر لیاقت هاست; گاه افرادی چنان مست و مغرور و سرکش می شوند که هر گونه شایستگی هدایت را از دست می دهند و در واقع اعمال آنهاست که آنها را آن قدر از خدا دور کرده که حتی لیاقت هشدار ندارند، بلکه به عکس مستحق مجازات های سنگین اند.(۳)

 

پی نوشت:

(۱). انعام، آیه ۴۴.

(۲). کافی، ج ۲، ص ۴۵۲، ح ۱.

(۳). سند گفتار حکیمانه: این سخن حکمت آمیز را آمدی در غررالحکم با تفاوتی آورده که نشان می دهد از منبع دیگری گرفته است و همچنین ابن جوزی در تذکرة الخواص. (مصادر نهج البلاغه، ج ۴، ص ۲۵). در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله حکمت آمیز ضمن کلام مبسوطی که امیر مؤمنان علی(علیه السلام) به شخص نیازمندی فرمود آمده است. (تمام نهج البلاغه، ص ۵۵۶).

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَیٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ.» ۱

یا اینکه نسبت به مردم، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟

 

شرح:

در مذمّت صفت رذیله حسادت، همین بس که در کلام امیرالمؤمنین علیه‌‎السلام، نتیجه آن، بدبختیِ دنیا و آخرت دانسته شده است:

«ثَمَرَةُ اَلْحَسَدِ شَقَاءُ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ.» ۲

نتیجه حسادت، بدبختی دنیا و آخرت است.

 

 

برای درمانِ بیماری حسادت، دو راهکار معنوی وجود دارد:

اگر انسان، خداوند متعال را حکیم و رزّاق بداند، به تَبَع، منشأ همه نعمت‌ها را نیز حکمت و فضلِ الهی خواهد دانست؛ از همین رو، هرگز نسبت به فضلِ خدا به دیگران، حسادت نمی‌ورزد. آنچه که باعث حسادت می‌شود، فراموشی و یا غفلت از همین حقیقت است؛ چرا که شخصِ حسود در واقع با خواست و اراده الهی مخالفت کرده است.

لذاست که خداوند متعال حضرت موسی علیه‌السلام را اینگونه مورد خطاب قرار می‌دهد:

«یَا اِبْنَ عِمْرَانَ لاَ تَحْسُدَنَّ اَلنَّاسَ عَلَی مَا آتَیْتُهُمْ مِنْ فَضْلِی وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی ذَلِکَ وَ لاَ تُتْبِعْهُ نَفْسَکَ فَإِنَّ اَلْحَاسِدَ سَاخِطٌ لِنِعَمِی صَادٌّ لِقَسْمِیَ اَلَّذِی قَسَمْتُ بَیْنَ عِبَادِی وَ مَنْ یَکُ کَذَلِکَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَیْسَ مِنِّی.» ۳

ای پسر عمران! مبادا به خاطر آنچه که به بندگان خود از نعمت داده‌ام، به آنها حسد ورزی و چشمان و دلت به سوی آنها روانه شود، زیرا حسود از نعمت من و از تقسیمی که میان بندگانم کرده‌ام ناراحت و رویگردان است و کسی که چنین باشد، من از او نیستم و او از من نیست.

 

اما راهکار دیگری که در کنار سفارشِ پیشین می‌تواند راهگشا باشد، این است که آن حسّی که در وجودمان ایجاد شده را مدیریت کنیم؛ به این معنا که حسد را در وجودمان تبدیل به غبطه کنیم؛ چرا که امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

«إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لاَ یَحْسُدُ وَ اَلْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لاَ یَغْبِطُ.» ۴

مؤمن غبطه می‌خورد و حسد نمی‌ورزد، ولی منافق حسد می‌ورزد و غبطه نمی‌خورد.

شخص حسود، نمی تواند شخص موردِ حسادت را صاحبِ نعمتی ببیند، لذا دائماً آرزوی زوال آن نعمت را دارد؛ در حالی که با تبدیل‌شدن حسد به غبطه، نعمتِ داده شده به دیگران، فضلی از جانب خداوند دانسته شده، در نتیجه، آن نعمت را از خداوند متعال، برای خویش نیز طلب می‌کند.

(البته ناگفته نماند که حکمت الهی را نیز نباید از یاد بُرد. بله، خداوند رزّاق است، اما چه بسا آنچه که به فضل الهی در اختیار دیگران قرار گرفته و باعث غبطه ما شده است، به صلاح ما نباشد؛ لذاست که همه جوانبِ امر را باید سنجید و امور را به خداوند واگذار نمود.)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱. سوره نساء، آیه ۵۴.

۲. عیون الحکم، ج ۱، ص ۲۰۸.

۳. کافی، ج ۲، ص ۳۰۷.

۴. همان.

احادیث