emamian

emamian

وقتی فرزندتان در جمع بهانه می‌گیرد، چه واکنشی نشان می‌دهید؟ انتخاب درست، نقش مهمی در تربیت او خواهد داشت:

 

به یاد داشته باشید که شما فرد بالغی هستید و باید صبور باشید.

مهم نیست لجبازی در فرزند شما چقدر طول می کشد، هرگز به تقاضاهای غیرمنطقی فرزندتان تن در ندهید.

معمولا وقتی در مکان های عمومی هستید وسوسه می شوید، تسلیم خواسته فرزندتان شوید تا زودتر او را آرام کنید؛ اما این خطاترین روش برای آرام سازی کودکان و نوجوانان است.

زیرا به فرزندتان می‌آموزید که در جمع عمومی زودتر تسلیم می شوید و باید خواسته های غیر منطقی اش را با بدترین روش در جمع مطرح کند.

أمیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در نهج البلاغه نکاتی پیرامون ارزش صبر و زهد و ورع و رضا بیان می کنند که تقدیم شما فرهیختگان می شود:

 

حکمت ۴:

«وَ قَالَ (علیه السلام) الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِینُ [الرِّضَا] الرِّضَی.»

 

ترجمه:

عجز و ناتوانی آفت است و صبر، شجاعت و زهد، ثروت و تقوا و پرهیز گاری سپری است ( در برابر گناهان و خطرات شیطان و هوای نفس) و رضایت و خشنودی (از تقدیرات الهی) بهترین همنشین است.

 

شرح:

قویّ و صبور باش:

امام در چهارمین کلمه از کلمات قصارش به پنج وصف از اوصاف انسانی اشاره می کند که یکی منفی و چهار وصف از آن مثبت است و آثار هر کدام را در جمله بسیار کوتاهی بر می شمارد.
نخست می فرماید: «عجز و ناتوانی آفت است»؛ (الْعَجْزُ آفَةٌ).

عجز مفهوم وسیعی دارد که هرگونه ناتوانی علمی، جسمی، اقتصادی و فکری را شامل می شود و به یقین اینها بزرگ ترین آفات زندگی انسان است؛ انسان عاجز، ذلیل و خوار عقب مانده و شکست خورده و بی ارزش و بی مقدار است به همین دلیل اسلام می گوید: بکوشید و هرگونه عجز را از خود دور سازید و با قدرت و قوت به اهداف مالی و معنوی خود برسید. البته گاه می شود که عجز و ناتوانی بدون اختیار دامان انسان را می گیرد، ولی غالباً چنین نیست، بلکه نتیجه کوتاهی ها و بی برنامگی هاست.

همان گونه که در حدیث جالبی که کلینی در کافی از امیر مؤمنان علی(علیه السلام) نقل کرد می خوانیم: «إِنَّ الاَْشْیَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَالْعَجْزُ فَنُتِجَا بَیْنَهُمَا الْفَقْرَ؛ هنگامی که اشیاء با یکدیگر ازدواج کردند تنبلی و ناتوانی نیز به هم پیوستند و فرزند آنها فقر بود».(۱)

 

سپس در دومین نکته اشاره به آثار مثبت صبر و شکیبایی کرده می فرماید: «صبر شجاعت است»؛ (وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ).

بدیهی است صبر چه در مقابل عوامل معصیت باشد، چه در مسیر اطاعت پروردگار چه در برابر مصائب روزگار انجام گیرد، نوعی شجاعت محسوب می شود و تنها شجاعانند که از عهده شکیبایی در این مراحل سه گانه بر می آیند.
نمونه کامل این سخن همان چیزی است که امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در صدر اسلام از پیغمبر و یاران باوفایش تجربه کرده بود که در برابر انواع مشکلاتی که از سوی دشمنان اسلام هر روز به شکلی انجام می شد صبر و استقامت کرده بودند و با شجاعت تمام آنها را پشت سر گذاشتند و اگر این شکیبایی شجاعانه مسلمانان صدر اول در دوران محاصره شعب ابی طالب و هجرت به حبشه و سپس هجرت به سوی مدینه و بعد از آن حضور در میدان های جنگ بدر، خیبر، خندق و حنین نبود امروز آیینی به نام اسلام بر بخش عظیمی از جهان سایه نیفکنده بود.

در واقع مسلمانان هم در برابر خواسته های دل استقامت و صبر نشان دادند، هم در مسیر اطاعت پروردگار و هم در مقابل مصائب و مشکلات پی در پی.

همان گونه که در حدیثی در جلد دوم کافی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که می فرماید: «الصَّبْرُ ثَلاَثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَصَبْرٌ عَلَی الطَّاعَةِ وَصَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة».(۲)

در کلمات بزرگان نیز تعبیرات جالبی درباره صبر آمده است از جمله این که گفته اند: «الصَّبْرُ مُرٌّ لا یَتَجَرَّعُهُ إلاّ حُرٌّ؛ صبر تلخ است ولی جز آزادگان این شربت ناگوار را نمی نوشند».

نیز گفته اند «إنَّ لِلاْزْمانِ الْمَحْمُودَةِ وَالْمَذْمُومَةِ أعْماراً وَآجالاً کَأَعْمارِ النّاسِ وَآجالِهِمْ فَاصْبِرُوا لِزَمانِ السُّوءِ حَتّی یَفْنی عُمْرُهُ وَیَأتی أجَلُهُ؛ دوران های خوب و بد عمر و اجلی دارند مانند عمر و اجل انسان ها؛ به هنگامی که دوران سختی پیش آید صبر کنید تا عمرش پایان گیرد و اجلش فرا رسد».

نیز گفته اند: «إذا تَضَیَّفَتْکَ نازِلَةٌ فَأقْرِهَا الصَّبْرُ عَلَیْها وَأکْرِمْ مَثْواها لَدَیْکَ بِالتَّوَکُّلِ وَالاْحْتِسابِ لِتُرِحِّلَ عَنْکَ وَقَدْ أبْقَتْ عَلَیْکَ أکْثَرَ مِمّا سَلَبَتْ مِنْکَ؛ هنگامی که حادثه سختی به میهمانی تو آمد با صبر و شکیبایی از آن پذیرایی کن و جایگاه آن را با توکل بر خدا و حساب عند الله گرامی بدار تا زمانی که این میهمان از نزد تو برود در حالی که بیش از آنچه از تو گرفته است برای تو باقی خواهد گذارد»(۳)

 

آن گاه در سومین جمله می فرماید: «زهد ثروت است»؛ (وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ).

اشاره به اینکه انسان از ثروت آیا چیزی جز بی نیازی می خواهد و آدم زاهدِ قانع، از همه خلق بی نیاز است و چه بسا ثروتمندانی که جزء نیازمندان هستند.

زهد همان بی اعتنایی به زرق و برق دنیا و مال و منال و شهرت و آوازه است. زاهد کسی نیست که فاقد این امور باشد بلکه زاهد کسی است که دلبسته و وابسته به این امور نباشد؛ خواه آن را داشته باشد یا نه! بلکه می توان گفت: زاهدان از ثروتمندان غنی ترند، چرا که ثروتمندان از یک سو باید پیوسته ثروت خود را حساب و کتاب کنند و از سوی دیگر مراقب باشند سارق و دشمنی آن را از دست آنها نگیرد در حالی که زاهدان از همه اینها بی نیازند.

در حدیثی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می خوانیم که خطاب به علی(علیه السلام) فرمود: «یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَة لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِزِینَة أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ مِنْهَا؛ زَیَّنَکَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا؛ ای علی خداوند تو را به زینتی آراسته که هیچ بنده ای به زینتی بهتر از آن نزد خداوند آراسته نشده است تو را به زهد در دنیا آراسته است».(۴) و در حقیقت چنین است چون آراستگی به زهد انسان را به بسیاری از صفات دیگر از فضایل اخلاقی می آراید.

به همین دلیل در حدیث دیگری از امام صادق(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «جُعِلَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی بَیْت وَجُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا... حَرَامٌ عَلَی قُلُوبِکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلاَوَةَ الاِْیمَانِ حَتَّی تَزْهَدَ فِی الدُّنْیَا؛ تمام نیکی ها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن زهد در دنیاست... سپس فرمود: حلاوت ایمان بر دل و جان شما حرام است تا زمانی که دل هایتان زهد در دنیا پیشه کند».(۵)

 

آن گاه در چهارمین جمله می فرماید: «تقوا و پرهیزگاری سپری است (در برابر گناهان و خطرات شیطان و هوای نفس)»؛ (وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ).
ورع به معنای تقوا یا حد اعلای تقواست به گونه ای که انسان حتی از شبهات پرهیز کند. این فضیلت انسانی از حالت خداترسی باطنی سرچشمه می گیرد که چون در برابر او گناهی ظاهر شود سدی در میان او و گناه ایجاد کند.

تعبیر به «جنة» تعبیر جالبی است، زیرا سپر وسیله ای دفاعی در مقابل آماج تیرهای دشمن یا شمشیرها و نیزه هاست گویا هوای نفس و شیطان پیوسته قلب انسان را هدف تیرهای خود قرار می دهد و انسان با ورع به وسیله این سپر می تواند از آزار آنها در امان بماند.

در حدیثی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «لِکُلِّ شَیْء أُسٌّ وَأُسُّ الاْیمانِ الْوَرَعُ؛ هر چیز اساس و شالوده ای دارد و شالوده ایمان ورع است».(۶)
در حدیثی که از امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در غررالحکم نقل شده می خوانیم: «عَلَیْکَ بِالْوَرَعِ فَإنَّهُ عَوْنُ الدّینِ وَشَیْمَةُ الْمُخْلِصینَ؛ بر تو باد به پیشه کردن ورع، زیرا (بهترین) یاور دین و روش مخلصان است».(۷)

 

سپس در پنجمین و آخرین جمله می فرماید: «رضایت و خشنودی (از تقدیرات الهی) بهترین همنشین است»؛ (وَنِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَی).

همنشین خوب کسی است که به انسان آرامش بخشد و او را از بی تابی در برابر مشکلات باز دارد و در او روح امید بدمد و تمام این آثار در راضی بودن به قضای الهی است.

آنکس که مقدرات را از سوی خداوند حکیم و مهربان می داند هرگز از مصائبی که به هر حال در دنیا روی می دهد و مشکلاتی که گریبان انسان را ناخواسته می گیرد ناراحت نمی شود و بی تابی نمی کند و اعصاب خود را در هم نمی کوبد.

البته این بدان معنا نیست که انسان در برابر هر حادثه ای تسلیم شود، بلکه به این معناست که تمام کوشش خود را برای پیروزی بر مشکلات به کار گیرد؛ ولی اگر حوادثی خارج از حیطه قدرت او رخ دهد در برابر آن راضی باشد و زبان به ناشکری نگشاید و جزع و بی تابی نکند.

در روایتی آمده است که موسی بن عمران(علیه السلام) به پیشگاه خداوند عرضه داشت: مرا به عملی راهنمایی کن که اگر آن را انجام دهم رضای تو را به دست آورده باشم.

خداوند به او وحی فرستاد که رضای من (گاه) در ناخوشنودی توست و طاقت آن را نداری... موسی بر زمین به سجده افتاد عرض کرد خداوندا افتخار سخن گفتنت با من را به من بخشیده ای و پیش از من به کس دیگری نداده ای و هنوز مرا به عملی راهنمایی نکرده ای که با آن رضا و خوشنودی ات را به دست آورم «فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّ رِضَایَ فِی رِضَاکَ بِقَضَائِی؛ خداوند به او وحی فرستاد که رضای من در این است که تو راضی به قضای من باشی».(۸)

 

پی نوشت ها:

(۱). کافی، ج ۵، ص ۸۶، ح ۸.
(۲). کافی، ج ۲، ص ۹۱، ح ۱۵.
(۳). شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۹۰.
(۴). بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۹۷، ح ۱۰۳.
(۵). کافی، ج ۲، ص ۱۲۸، ح ۲.
(۶). کنزالعمال، ح ۷۲۸۴.
(۷). غررالحکم، ح ۵۹۱۵.
(۸). بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۱۳۴.

 

منبع: کتاب پیام امام امیر المومنین (علیه السلام)، شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه

آیا ائمه معصومین علیهم‌السلام در زمان بیماری به پزشک مراجعه می‌کردند یا به شیوه‌های خود درمانی اتکا می‌کردند؟ در این بررسی به رابطه آنان با علم پزشکی و شیوه‌های درمانی آنان می‌پردازیم.

 

پرسش:

ائمه معصومین علیهم‌السلام هنگامی‌که بیمار می‌شدند و نیاز به مداوا و درمان پیدا می‌کردند، از شیوه خود درمانی استفاده می‌کردند یا به پزشک مراجعه می‌کردند؟

 

پاسخ:

مقدمه

به تعبیر قرآن رسول خدا صلی الله علیه و آله و به دنبال آن اهل‌بیت علیهم السلام در خصوصیات جسمانی مانند سایر مردم بودند، «قلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ»(۱) و هرگونه از عوارض و حالات جسمانی مانند رشد و نمو بدن، بیماریها و... در جسم و حالت آنها تأثیرگذار بوده است؛ بنابراین ائمه علیهم‌السلام مانند سایر مردم دچار بیماری می‌شدند مگر اینکه بیماری به‌گونه‌ای باشد که سبب اختلال در امر رسالت و امامت و یا سبب دوری و اشمئزاز دیگران از امام شود مانند بیماری جزام و پیسی.

حال لازم است دانسته شود که آیا ائمه علیهم‌السلام به هنگام بیماری به پزشک مراجعه می‌کردند و یا امور دیگری ممانند خوددرمانی، شفا گرفتن و ... را به‌عنوان راه درمان انتخاب می کردند.

 

متن اصلی پاسخ

 

دیدگاه اسلام نسبت به درمان

 

در اسلام نسبت به اصل درمان سفارش شده؛ چنانکه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

«به‌درستی که خداوند برای هر دردی دارویی قرار داده است.»(۲)

و یا وقتی برخی اعراب از مداوا کردن پرهیز کردند، حضرت فرمودند: «مداوا کنید ای بندگان خدا، چراکه خداوند دردی ننهاده جز اینکه برایش درمان و دوائی قرار داده».(۳)

در نتیجه به‌حکم عقل، انسان برای شناخت دارو و درمان ناچار است که به پزشک مراجعه کند.

 

مواردی که ائمه علیهم السلام به پزشک مراجعه نمی‌کردند:

ائمه علیهم السلام مانند سایر مردم برای درمان بیماری نیاز به معالجه داشتند و طبیعی بود که به پزشکان معالجه کنند؛ بااین‌حال کمتر گزارشی پیدا می شود که نشان دهد؛ آنان به اطباء مراجعه می‌کردند؛ چراکه:

 

اولاً: بر اساس دلایل استوار کلامی و از برخی روایات اینگونه به دست می‌آید که علم پزشکی، منشأ وحیانی داشته و نخستین بار توسّط خداوند در اختیار انبیا قرارگرفته است.(۴) پس معنا ندارد که ائمّه علیهم‌السلام هنگام بیماری به طبیبانی مراجعه کنند که آگاهی‌شان از مسائل پزشکی، با علم آنها قابل‌مقایسه نیست. در روایتی یک پزشک هندی به امام صادق علیه‌السلام می گوید: «آیا از علمی که نزد من است، چیزی می‌خواهی که به تو بیاموزم؟». امام علیه‌السلام فرمود: «نه؛ آنچه نزد من است، بهتر از آن چیزی است که تو داری» و در ادامه، وقتی آن طبیب از امام پرسید که این‌همه علوم را از کجا به دست آورده‌ای؟ امام فرمود: «از پدرانم گرفته‏‌ام و آنان از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و او از جبرئیل و او از خدای ربّ العالمین گرفته است».(۵)

 

ثانیاً: برخی بیماریها با روشهای متعددی قابل‌درمان بودند و ممکن بود اهل‌بیت علیهم السلام برخی روشهای درمان را ترجیح دهند و یا روشی را تائید نکنند؛ مثلاً ائمه علیهم السلام درمانی را که از طریق امر حرامی صورت بگیرد، نهی کردند.(۶) یا داغ کردن روشی شایع برای درمان بود؛ ائمه علیهم السلام این روش را هرچند حرام ندانستند،(۷) اما مورد تأیید آنها نبوده و روشهای دیگر را ترجیح می دادند.(۸) مثلاً گفته شده که در آن زمان، پزشکی یهودی با عمل جراحی شکم را می‌شکافت و بیمار را مداوا می‌کرد. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اکراه خود را نسبت به چنین روش درمانی نشان دادند و تجویزهای آسان‌تری را به‌عنوان جایگزین معرفی کردند.(۹)

بنابراین یکی از عللی که باعث می‌شد که گاهی اهل‌بیت علیهم‌السلام نزد پزشکان نروند و از شیوه‌ی خوددرمانی استفاده کنند، عدم‌تأیید یا ترجیح برخی روش‌های درمانی پزشکان بود.

 

ثالثاً: از برخی روایات و گزارش‌ها می توان فهمید که گاهی آثار بیماری یا جراحت در بدن معصومان علیهم السلام به‌صورت معجزه آسا و سریع بهبود می یافت؛ چنانکه در جنگ خیبر وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام چشم‌درد شدیدی داشت، پیامبر صلی‌الله دستی بر دیدگانش کشید و آب دهان مبارک خود را به چشم ایشان مالید؛ سپس در حقشان چنین دعا کرد: «بار خدایا، علی را از گزند گرما و سرما محافظت فرما!» با دعای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله درد چشمان امیرالمؤمنین علیه‌السلامم بهبود یافت و حضرت تا پایان عمر به درد چشم مبتلا نشدند.(۱۰) همچنین در روایتی از امام باقر علیه‌السلام آمده: «به علی در روز احد شصت جراحت رسید و اطرافیان از زیادی و شدت جراحت‏ها بر جان ایشان ترسیدند. در این هنگام پیامبر به عیادت وی آمدند و دست خود بر آن مالید و فرمود: مردی که در راه خداوند به این مصیبت مبتلا شود معذور است و زخمی که حضرت بر آن دست مالیده بود بهبود یافت».(۱۱)

در گزارش دیگری ابوالدنیای معمر از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل میکند: «من در جنگ خیبر بیست‌وپنج زخم برداشتم و خدمت پیامبر آمدم چون زخم‏های مرا دید گریست و از اشک چشم خود گرفت و بر زخم‌های من مالید و فوراً راحت شدم‏.»(۱۲) شاید به همین منظور باشد که در میان اخبار زیادی که به توصیف شمایل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام پرداختند به جراحت‌های وارده بر چهره‌ی آنها اشارهای نشده است.

 

مواردی که ائمه علیهم السلام به پزشک مراجعه می‌کردند:

ائمه علیهم السلام گاهی دچار یک بیماری میشدند که خود به‌تنهایی قدرت مداوای آن را نداشتند، مثلاً وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به‌واسطه‌ی ضربهی ابن ملجم در بستر بیماری بودند؛ طبیبی به نام اثیر بن عمرو بر بالین ایشان آمد و به مداوای حضرت پرداخت.(۱۳) یا یکی از روشهای درمان حجامت بود و اهل‌بیت علیهم السلام توسط افرای حجامت میشدند. طبق گزارشی به نقل از انس بن مالک، فردی به نام ابوطیبه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را حجامت کرد.(۱۴) یا در احادیثی آمده امام رضا علیه‌السلام(۱۵) و یا امام حسن عسکری علیه‌السلام(۱۶) برای حجامت از حجّام ماهری کمک گرفتند.

همچنین در روایتی از امام باقر علیه‌السلام آمده: «به علی در روز احد شصت جراحت رسید و پیامبر به ام سلیم و ام عطیه دستور دادند که ایشان را مداوا کنند. آنها گفتند: یا رسول اللَّه! هر جای از بدنش را معالجه میکنیم جای دیگری از بدنش گشاده می شود و از زیادی و شدت جراحت‏ها بر جان او ترسانیم.»(۱۷)

یا در گزارشی آمده وقتی صورت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در جنگ احد مجروح شد، حضرت زهرا سلام‌اللهعلیها حصیری را سوزاندند و خاکستر آن را بر زخم‌های پدرشان می‌گذاشتند. (۱۸)

از این گزارش‌ها می‌توان برداشت کرد که منعی ندارد تا معصومین علیهم السلام برای درمان از اطباء یا دیگران کمک گرفته باشند.

 

نتیجه

از مجموع روایات فهمیده می‌شود که ائمّه علیهم‌السلام رجوع به پزشک را امری عقلایی می‌دانستند؛ اما به سبب اینکه خودشان نسبت به روش‌های درمان علم داشتند و یا اینکه از طریق امور غیرعادی بهبود می‌یافتند، کمتر به پزشکان مراجعه می کردند. با این‌حال در گزارش‌های تاریخی و برخی احادیث مصادیقی دیده می‌شود که نشان می‌دهد که ائمه علیهم السلام گاهی برای درمان از اطباء و یا دیگران کمک گرفته باشند.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱. سوره کهف ۱۸، آیه ۱۱۰.

۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۳ ش‏، ج‏۵۹، ص: ۷۶.

۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۳ ش‏، ج‏۵۹، ص: ۷۶.

۴. ر.ک: صدوق، ابن‌بابویه، اعتقادات الإمامیه، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۴ ق، ص ۱۱۵ _ ۱۱۶، و مفید، محمد بن نعمان، تصحیح الاعتقاد، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ ق، ص ۱۴۴.

۵. صدوق، ابن‌بابویه، الخصال، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ اوّل، ۱۳۶۲ ش، ج‏۲، ص ۵۱۲.

۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۳ ش‏، ج‏۵۹، ص: ۷۶.

۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۳ ش، ج‏۵۹، ص: ۶۴

۸. مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، دعائم الإسلام‏، محقق فیضی، آصف‏، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، چاپ دوم، ۱۳۸۵ ق‏، ج‏۲، ص: ۱۴۶.

۹. مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، دعائم الإسلام‏، محقق فیضی، آصف‏، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، چاپ دوم، ۱۳۸۵ ق‏، ج‏۲، ص: ۱۴۳

۱۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، انتشارات دار التراث‏، چاپ دوم‏، ۱۳۸۷ ق، ج‏۳، ص:۱۲.

۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القران، بیروت، انتشارات مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق-۱۹۹۵ م، ج‏۲، ص ۸۵۲.

۱۲. صدوق، ابن‌بابویه، محمد بن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، تهران، انتشارات اسلامیه، ‏چاپ دوم، ۱۳۹۵ ق، ج‏۲، ص: ۵۴۱

۱۳. أبو الفرج الأصفهانی، مقاتل الطالبیین، بیروت، انتشارات دار المعرفه، بی‌تا، ص:۵۱

۱۴. عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، محقق عادل احمد عبد الموجود و علی‌محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق، ج‏۷، ص:۱۹۶

۱۵. صدوق، ابن‌بابویه، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، تهران، نشر جهان، چاپ اوّل، ۱۳۷۸ ق، ج ۲، ص ۲۲۷.

۱۶. راوندی، قطب‌الدین سعید بن عبدالله،‏ الخرائج و الجرائح‏، قم، انتشارات مدرسه الإمام المهدی، چاپ اول‏، ۱۴۰۹ ق‏، ج‏۱، ص:۴۲۲-۲۴۴

۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القران، بیروت، انتشارات مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق-۱۹۹۵ م، ج‏۲، ص ۸۵۲.

۱۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، انتشارات اعلمی،‏ چاپ سوم، ۱۴۰۹ ق‏، ج‏۱، ص:۲۵۰.

هنگامی که جامعه دچار انحراف شده، روحیه رفاه طلبی و دنیازدگی بر آن غلبه و فساد سیاسی و اخلاقی و اجتماعی آن را در محاصره قرار داده و از نظر سیاسی هیچ روزنه‌ای برای تنفس وجود نداشت، امام سجاد(ع) توانست از دعا برای بیان بخشی از عقاید خود استفاده کند و بار دیگر تحرّکی در جامعه برای توجه به معرفت و عبادت و بندگی خداوند ایجاد کند.

در میان دعاهای امام سجاد، تعبیری وجود دارد که اغلب تکرار شده و این تعبیر، «صلوات بر محمد و آل محمد» است. زمانی که قرار دادن نام علی بر فرزندان تقبیح می‌شد و افراد بدین دلیل مورد تهدید قرار می‌گیرند و کار امویان جز با دشنام دادن به [حضرت] علی(ع) مستقیم نمی‌شود به کار گرفتن این تعبیر ارزش خود را بخوبی نشان می‌دهد.

تکیه امام در پیوند دادن محمد و آل محمّد، امری است که خداوند آن را ضمن دستور بر صلوات بر رسول آورده و اهمیت زیادی برای بیان عقاید شیعی دارد. یکی از مضامین مهم سیاسی- دینی صحیفه، طرح مسأله امامت است؛ مفهوم امامت به صورت یک مفهوم شیعی، که علاوه بر جنبه داشتن احقیت برای خلافت و رهبری، جنبه‌های الهی عصمت و بهره‌گیری از علوم انبیا و مخصوصاً پیامبر اکرم(ص) را در حدّی والا نشان می‌دهد.

در این دعاها اهداف عبادی و فکری و سیاسی دیگری نیز مورد نظر بوده است؛ مثل بیان اعتقادات صحیح درباره خداشناسی و مبارزه با تشبیه و تجسیم و شناساندن مصادیق واقعی اهل بیت که در قرآن و سنّت بر فضائل و حقوق آنها تاکید شده بود.

 

* پاسخ تفصیلی:

هنگامی که جامعه دچار انحراف شده، روحیه رفاه طلبی و دنیازدگی بر آن غلبه و فساد سیاسی و اخلاقی و اجتماعی آن را در محاصره قرار داده و از نظر سیاسی هیچ روزنه‌ای برای تنفس وجود نداشت، امام سجاد(علیه السّلام) توانست از دعا برای بیان بخشی از عقاید خود استفاده کند و بار دیگر تحرّکی در جامعه برای توجه به معرفت و عبادت و بندگی خداوند ایجاد کند.

گرچه ظاهراً مقصود اصلی در این دعاها، همان معرفت و عبادت بوده؛ اما با توجه به تعابیری که وجود دارد، می‌توان گفت که مردم می‌توانستند از لابلای این تعبیرات با مفاهیم سیاسی مورد نظر امام سجاد(علیه السّلام) آشنا شوند.

صحیفه سجادیّه مشهور، که اندکی بیش از پنجاه دعا را در بردارد، تنها بخشی از دعاهای امام سجاد(علیه السّلام) است که گردآوری شده است. در مجموعه‌های دیگری نیز به گردآوری دعاها پرداخته‌اند که تعداد این مجموعه‌ها با صحیفه معروف، به شش عدد رسیده و برخی از آنها حاوی بیش از صد و هشتاد است.(۱)

دعاهای مزبور نه تنها در میان شیعیان، بلکه در میان اهل سنت نیز وجود داشت(۲) و این حاکی از آن بود که دعاهای امام سجاد(علیه السّلام) در جامعه آن روز نفوذ کرده است. در میان ائمه شیعه، امام سجاد(علیه السّلام) بیشتر از همه به ارائه این‌گونه دعاها شهرت دارد.

در میان دعاها، تعبیری وجود دارد که اغلب تکرار شده و کمتر دعایی است که از این تعبیر خالی باشد. این تعبیر، «صلوات بر محمد و آل محمد» است و اساساً یکی از علائم دعاهای درست همین است.

زمانی که حتی قرار دادن نام علی بر فرزندان تقبیح می‌شد و افراد بدین دلیل مورد تهدید قرار می‌گیرند و کار امویان جز با دشنام دادن به [حضرت] علی(علیه السّلام) مستقیم نمی‌شود(۳) به کار گرفتن این تعبیر ارزش خود را بخوبی نشان می‌دهد. تعبیرهایی شبیه «محمد و آله الطیبین الطاهرین الأخیار الأنجبین»(۴) از نمونه‌هایی است که چند بار تکرار شده است.

تکیه امام در پیوند دادن محمد و آل او، امری است که خداوند آن را ضمن دستور بر صلوات بر رسول آورده و اهمیت زیادی برای بیان عقاید شیعی دارد. قبل از نقل برخی از مضامین دعاهای امام، نقل روایتی در تحکیم پیوند محمد و آل محمد از امام سجاد(علیه السّلام) مناسب است.

آن حضرت می‌فرمود: «إِنَّ اللهَ فَرَضَ عَلَی الْعَالَمِ، اَلصَّلَاةُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ قَرَّنَنَا بِهِ، فَمَنْ صَلَّی عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ لَمْ یُصَلِّ عَلَیْنَا، لَقِیَ اللّهَ تَعَالَی وَ قَدْ بَتَرَ الصَّلَاةَ عَلَیْهِ وَ تَرَکَ أَمْرَهُ»(۵)؛ (خداوند صلوات بر پیامبرش را بر عالم واجب کرده و ما را نیز به آن مقرون ساخته است.

کسی که بر رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) صلوات فرستد؛ اما بر ما صلوات نفرستد، صلواتش را بر رسول ناقص گذاشته و دستور خدا را ترک کرده است).

همراهی محمد و آل محمد، می‌تواند تأثیر مهمی در موضع مردم نسبت به خاندان رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) داشته باشد.

یکی از مضامین مهم سیاسی- دینی صحیفه، طرح مسأله امامت است. مفهوم امامت به صورت یک مفهوم شیعی، که علاوه بر جنبه داشتن احقیت برای خلافت و رهبری، جنبه‌های الهی عصمت و بهره‌گیری از علوم انبیا و مخصوصاً پیامبر اکرم(صلّی اللّه علیه و آله) را در حدّی والا نشان می‌دهد. در اینجا چند نمونه را نقل می‌کنیم.

در یک مورد می‌فرماید: «رَبِّ صَلِّ عَلَی أَطَائِبِ أَهْلِ بَیْتِهِ الَّذِینَ اِخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِکَ وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِکَ وَ حَفَظَةِ دِینِکَ وَ خُلَفِائِکَ فِی أَرْضِکَ وَ حُجَجِکَ عَلَی عِبَادِکَ وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وِ الدَّنَسَ تَطْهِیراً بِاِرِادَتِکَ وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِیلَةَ إِلَیْکَ وَ الْمَسْلَکَ إِلَی جَنَّتِکَ»(۶)؛

(پروردگارا! بر پاکان از اهل بیت محمد(صلّی اللّه علیه و آله) درود بفرست. کسانی را که برای حکومت برگزیدی و گنجینه‌های علوم خود و حافظان دینت گردانیدی و خلفای خود در روی زمین و حجت خود بر بندگانت قرار داری، آنان را با اراده خود از هر پلیدی و آلودگی پاک و مبرّا ساختی و وسیله برای رسیدن به تو به بهشت جاودانت اختیار نمودی).

در جای دیگری فرموده است: «الّلهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَقَامِ لِخُلَفَائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ وَ مُوضِعِ أُمَنَائِکَ فِی الدَّرَجَةِ الرَّفِیعَةِ الَّتِی اِخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا قَدْ اِبْتَزُوهَا ... حَتَّی عَادَ صَفْوَتِکَ وَ خُلَفَائِکَ مَغْلُوبِینَ، مَقْهُورِینَ مُبْتَزِّینَ ... اَللّهُمَّ الْعَنْ أَعْدَائَهُمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ مَنْ رَضِیَ بِفِعَالِهِمْ وَ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ»(۷)؛ (خداوندا! مقام خلافت برای خلفای توست، برگزیدگان از خلقت و جایگاه امانت‌های تو در درجات عالیه که تو آن مقام را به آنها اختصاص دادی؛ ولی دیگران از آنان گرفتند ...

تا جایی که برگزیدگان و خلفای تو در مقابل ستم ستمکاران، مغلوب و مقهور شده و حق‌شان بر باد رفت. پروردگارا! بر دشمنان آنها از اولین و آخرینشان، به کسانی که بر تجاوز دشمنانشان رضا دادند و بر پیروان و تابعین آنها لعنت بفرست).

و در جای دیگری می‌فرماید: «وَ صَلِّ عَلَی خِیَرَتِکَ اَللّهُمَّ مِنْ خَلْقِکَ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الصَّفْوَةِ مِنْ بَرِیَّتِکَ الطّاهِرِینَ وَ اجْعَلْنَا لَهُمْ سَامِعِینَ وَ مُطِیعِینَ کَمَا أَمَرْتَ(۸)اَلّلهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ التَّوْحِیدِ وَ الْإِیْمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِرَسُولِکَ وَ الْاَئِمَّةَ الَّذِینَ حَتَمْتَ طَاعَتَهُمْ»(۹)؛ (پروردگارا! درود فرست بر بهترین خلقت، محمد و عترت برگزیده او از میان بندگانت و ما را همان گونه که دستور داده‌ای مطیع آنان قرار ده. پروردگارا! مرا در شمار موحدان و مؤمنان و باورداران به پیامبر و امامان، کسانی که اطاعتشان را واجب کرده‌ای قرار ده).

و در جای دیگر می‌فرماید: «الّلهُمَّ أَنَّکَ أَیَّدْتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عِلْماً لِعِبَادِکَ وَ مِنَاراً فِی بِلَادِکَ بَعْدَ أَنْ وَصَّلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِیعَةَ إِلَی رِضْوَانِکَ وَ اِفْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ وَ حَذَّرْتَ مَعْصِیَتَهُ وَ أَمَرْتَ بِاِمْتِثَالِ أَوَامِرِهِ وَ الْاِنْتِهَاءِ إِلَی نَهْیِهِ وَ أَنْ لَایَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ وَ لَایَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةٌ لِلَّائِذِینَ وَ کَهْفِ الْمُؤْمِنِینَ وَ عُرْوَةِ الْمُتَمَسِّکِینَ وَ بَهَاءِ الْعَالَمِینَ»(۱۰)...

وَ أَقِمْ بِهِ کِتَابَکَ وَ حُدُودَکَ وَ شَرَائِعَکَ وَ سُنَنَ رَسُولَکَ صَلَوَاتُکَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَحْیِ بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِینِکَ وَ أَجِلْ بِهِ صِدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِیقَتِکَ وَ ابْنِ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِیلِکَ وَ أَزِلْ بِهِ النّاکِبِینَ عَنْ صِرَاطِکَ وَ أَمْحِقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِکَ عِوَجاً ... وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ»(۱۱)؛ (پروردگارا! تو در هر زمان امامی را پرچم برای بندگانت و چراغ راهنما در روی زمینت قرار دادی، پس از آن که رابطه مستقیم میان خودت و او برقرار فرموده و او را وسیله رسیدن به رضای خود نمودی و فرمانبرداری از او را واجب و از نافرمانی او بر حذر داشته و بر امتثال اوامر او دستور داده و از ارتکاب به نهی او منع کردی، دینت را تأیید فرمودی.

امامی که به هیچ یک از بندگانت حق تقدم بر او و جدا شدن از وی را ندادی، امامی که تو محل امنی برای آنان که روی به سوی تو می‌آورند و ایمان محکمی برای آنان که چنگ به ذیل عنایت و هدایت تو می‌زنند و افتخار جهانیان و پناهگاه مؤمنینش قرار دادی ... پروردگارا! کتاب و قوانین و شریعت خود و سنّت پیامبرت را به وسیله او بر پای دار و هر آنچه از معارف و اصول دین تو را ستمکاران به ورطه نابودی کشیده‌اند به وسیله او زنده فرما و آلودگی‌ها و انحرافاتی که به وسیله ستمکاران در راهت بوجود آمده به وسیله او از دامن دینت بزدای و خطرات راهت را به وسیله او از میان بردارد. ما را برای او مطیع گردانده و در راه جلب رضایت او کوشا ساز).

از جملات فوق بخوبی روشن است که امام در صدد گسترش اعتقاد شیعی در مفهوم امامت، به عنوان مهمترین مفهوم شیعی، بوده است. مشابه این تمجیدات درباره اهل بیت، در نهج البلاغه در بحث از خلافت امام علی(علیه السّلام) آمده است.

همان‌گونه که اشاره شد، محدوده دعاها به همین جا خاتمه نمی‌یابد؛ بلکه اهداف عبادی و فکری و سیاسی دیگری مورد نظر بوده است. اشاره به یک مورد فکری مناسب است. به نقل اربلی، امام سجاد(علیه السّلام) در مسجد رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) در مدینه نشسته بود.

در این لحظه متوجه شد که گروهی در بحث اعتقادی خود، خدا را به خلق او تشبیه می‌کنند. امام از این سخنان برآشفت، از جا برخاست و کنار قبر رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) رفت و شروع به خواندن دعایی کرد که مضمون آن نفی عقیده تشبیه بود. آن حضرت چنین به درگاه خداوند تضرع کرد:

«إِلَهِی بَدَتْ قُدْرَتُکَ وَ لَمْ تُبِدْ هِیْئَةً فَجَهَلُوکَ وَ قَدَّرُوکَ بِالتَّقْدِیرِ عَلَی غَیْرِ مَا أَنْتَ بِهِ شَبَّهُوکَ وَ أَنَا بَرِئٌ یَا إِلَهِی مِنَ الَّذِینَ بِالتَّشْبِیهِ طَلَبُوکَ ...»(۱۲)؛ (خدایا قدرت تو آشکار گشت و هیبت تو نهان ماند، پس مردم تو را نشناختند و تو را [با معیار های مادّی] سنجیدند، سنجیدنی که تو آن گونه نیستی، [مردم بواسطه جهل] تو را [به موجودات دیگر] تشبیه کردند و من از کسانی که تو را با تشبیه می طلبند بیزارم...).

یکی از اقدامات اهل بیت در دوره‌های مختلف آن بود تا به مردم نشان دهند که اهل بیت رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) که تا آن اندازه در قرآن و سنت برای آنان حقوق و فضایل آمده چه کسانی هستند؟ بنی امیه در شام خود را اهل بیت رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) معرفی می‌کردند.

در حجاز نیز برخی زنان پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله) در این اندیشه بودند. به تدریج ازواج رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) مردند و از آنجا که فرزندی نداشتند، اهل بیت بودنشان منتفی شد. اکنون پس از آنها جز فرزندان فاطمه اهل بیتی باقی نمانده بود.

شناساندن این امر کاری بود که باید انجام می‌شد، به ویژه که رخدادهای بعد از پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله) سبب خاموشی خاندان رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) در صحنه سیاست بود.

در زمانی که امام سجاد(علیه السّلام) به شام برده شد، به معرفی اهل بیت پرداخت. این مطلب هم در خطبه امام(علیه السّلام) معروف است و هم برخی اخبار تاریخی مؤید آن. اکنون به خبری که در این باره نقل شده توجه می‌کنیم: «وَ أَتَی بِحَرَمِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله) حَتَّی دَخَلُوا مَدِینَةِ دِمِشْق مِنْ بَابٍ یُقَالُ لَهُ «تُؤْمَاء»، ثُمَّ أَتَی بِهِمْ حَتَّی وَقَفُوا عَلَی دَرْجِ بَابِ الْمَسْجِدِ حَیْثُ یُقَامُ السَّبَایَا وَ اِذَا الشَّیْخُ قَدْ أَقْبَلَ حَتَّی دَنَا مِنْهُمْ وَ قَالَ: اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِی قَتَلَکُم وَ أَهْلَکَکُمْ وَ أَرَاحَ الرِّجَالَ مِنْ سَطْوَتِکُمْ وَ أَمْکَنَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْکُمْ. فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ: یَا شَیْخُ! هَلْ قَرَأْتَ الْقُرْآن؟ قَاَل: نَعَمْ قَدْ قَرَأْتُهُ، قَالَ: فَعَرَفْتُ هَذِهِ الْآیَةَ: قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ اَجْراً اِلَّا الْمَوَدَّةِ فِی الْقُرْبَی؟ قَالَ الشَیْخُ: نَعَمْ. فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ: فَنَحْنُ الْقُرْبَی یَا شَیْخُ، قَالَ: هَلْ قَرَأْتَ فِی سُورَةِ بَنِی اِسْرَائِیلِ «وَ آتِ ذَا الْقُربَی حَقَّهُ» قَالَ الشَیْخُ: قَدْ قَرَأّتُ ذَلِکَ، فَقَالَ عَلِیٌّ: نَحْنُ الْقُرْبَی یَا شَیْخُ وَ لَکِنْ قَرَأْتَ هَذِهِ الْآیَةَ «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَاِنَّ للهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی، قَالَ الشَّیْخُ: قَدْ قَرَأْتُ ذَلِکَ، فَقَالَ عَلِیٌّ: فَنَحْنُ ذِی الْقُرْبَی یَا شَیْخُ وَ لَکِنْ هَلْ قَرَأْتَ هَذِهِ الْآیَةَ: إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً، قَالَ الشَّیْخُ: قَدْ قَرَأْتُ ذَلِکَ. قَالَ عَلِیٌّ: فَنَحْنُ اَهْلُ الْبَیْتِ الَّذِی خَصَّصْنَا بِآیَةِ الطَّهَارَةِ. فَبَقِیَ الشَّیْخُ سَاعَةً سَاکِتاً نَادِماً عَلَی مَا تَکَلَّمَهُ؛ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ: اَللّهُمَّ إِنِّی تَائِبٌ إِلَیْکَ فِی مَا تَکَلَّمْتُهُ وَ مِنْ بُغْضِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ، اَلّلهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِنْ عَدُوِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»(۱۳).

(حرم رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) را از دری به نام توما وارد دمشق کرده و در آستانه درب مسجد، محلی که اسرا را نگه می‌داشتند، نگه داشتند. در آن هنگام، شیخی نزدیک آنها آمد و گفت: «سپاس خدای را که شما را کشته و به هلاکت رساند و مردم را از شوکت شما راحت نموده و امیر المؤمنین را بر شما مسلط کرد». امام سجاد(علیه السّلام) به او فرمود: «ای پیر! آیا قرآن خوانده‌ای؟» گفت: «آری». فرمود: «این آیه را خوانده‌ای که خدا از قول رسولش فرمود: «من پاداشی جز خودت در مورد خویشان نمی‌خواهم؟» گفت: «آری». فرمود: «ای شیخ! ما قُربی هستیم». بعد فرمود: «آیا آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ» را خوانده‌ای؟» گفت: «آری». فرمود: «ای شیخ! ما ذوی القربی هستیم». سپس فرمود: «آیا آیه «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ ... وَ لِذِی الْقُرْبَی» را خوانده‌ای؟» گفت: «آری». فرمود: «ای شیخ ما ذوی القربی هستیم». «آیا آیه تطهیر را خوانده‌ای؟» گفت: آری. فرمود: «ای شیخ ما اهل بیتی هستیم که خداوند آیه طهارت را به ما اختصاص داده». در این وقت، شیخ ساکت و پشیمان ماند و گفت: «خدایا من از آنچه با او گفتم و از بُغضی که از اینان داشتم، به تو پناه می‌برم. خدایا من از دشمن محمد و آل محمد بیزارم).

گریه امام سجاد(علیه السّلام) در قالب این دعاها و بندگی و عبادت واقعی امام، درسی آموزنده برای جامعه فاسد آن روز بود که بنی امیه اسلام را مورد تمسخر قرار داده بودند.

این گریه‌ها برای واقعه دلخراش کربلا نیز بود و امام می‌فرمود: «یعقوب برای یوسف، با این که نمی‌دانست حتماً مرده است، آن قدر گریه کرد تا چشمانش سفید گردید.

اما من به چشمان خود دیدم که چگونه شانزده تن از اهل بیت [پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)] به شهادت رسیدند. چگونه می‌توانم گریه نکنم؟»(۱۴)

بدین ترتیب گریه امام نیز خود به خود موجب گردید تا در موارد زیادی مردم نسبت به واقعه کربلا هشیار شوند. این علاوه بر آن بود که امام خود وقایع کربلا را در موارد متعدد نقل می‌فرمود.(۱۵)،(۱۶)

 

پی نوشت ها:

(۱). الذریعة إلی تصانیف الشیعة، تهرانی‏، شیخ آقا بزرگ، دار الاضواء، بیروت، بی تا، ج ۱۵، ص ۲۱ - ۱۸.

(۲). شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، أبو حامد عز الدین عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن محمد‏، محقق/ مصحح: محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی‏، قم،‏ ۱۴۰۴ قمری، چاپ اول، ج ۱۱، ص ۱۹۲؛ همان، ج ۶، ص ۱۸۶ - ۱۷۸؛ همان، ج ۵، ص ۱۱۳.

(۳). همان، ج ۱۳، ص ۲۲۰؛ کتاب جمل من انساب الأشراف، البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷ قمری/ ۱۹۹۶ میلادی، چاپ اول، ج ۱، ص ۱۸۴.

(۴). الصحیفة السجادیة، علی بن الحسین(علیه السلام)، دفتر نشر الهادی‏، قم،‏ ۱۳۷۶ شمسی، چاپ اول‏، ص ۵۲، (دعای ۶).

(۵). تاریخ جرجان‏، سهمی، حمزه بن یوسف‏، عالم الکتب‏، بیروت‏، ۱۴۰۷ قمری،‏ چاپ چهارم‏، ص ۱۸۸.

(۶). صحیفه سجادیه، همان، ص ۲۱۶، (دعای ۴۷)

(۷). همان، ص ۲۳۶، (دعای ۴۸).

(۸). همان، ص ۱۵۸، (دعای ۳۴).

(۹). همان، ص ۲۳۸، (دعای ۴۸).

(۱۰). همان، ص ۲۱۸، (دعای ۴۷).

(۱۱). همان.

(۱۲). کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلی، علی بن عیسی‏، محقق/ مصحح: رسولی محلاتی، هاشم‏، بنی هاشمی‏، تبریز، ۱۳۸۱ قمری‏، چاپ اول‏، ج ۲، ص ۸۹.

(۱۳). الفتوح، الکوفی، أبو محمد أحمد بن اعثم، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۰۶ قمری، ج ۵، ص ۲۴۳ - ۲۴۲.

(۱۴). مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور الانصاری، محمد بن مکرم بن علی، دار الفکر، دمشق، ۱۹۸۸ میلادی، ج ۱۷، ص ۲۳۹.

(۱۵). تاریخ الأمم و الملوک، طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تحقیق: محمد أبو الفضل ابراهیم، دار الاعلمی بیروت، ۱۹۸۳ میلادی، ج ۵، ص ۲۱۲ و ۱۹۶.

(۱۶). گردآوری از کتاب: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(علیهم‌السلام)، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، قم، ۱۳۸۱ شمسی، چاپ ششم، ص ۲۷۳.

امام زین العابدین (علیه‌السلام) در دوران امامتش با شرایط بسیار سختی روبه‌رو بود، به‌ویژه پس از واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (علیه‌السلام) و یاران وفادارش در کربلا. امام سجاد (علیه‌السلام) به عنوان وارث قیام عاشورا و حافظ شریعت اهل‌بیت، تلاش‌های زیادی برای حفظ جان اهل‌بیت و شیعیان و پیشبرد اهداف الهی انجام داد.

امام زین العابدین (علیه‌السلام) در دوران امامت خود، پس از واقعه کربلا، با شرایط بسیار سختی روبه‌رو بود. این دوران که در واقع دوران سلطه شدید یزید و بنی‌امیه بر جامعه اسلامی بود، به دلیل فشارهای سیاسی، اجتماعی، و مذهبی، فرصت هرگونه اقدام آشکار و علنی را از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) گرفته بود. اما امام سجاد (علیه‌السلام) با درایت و حکمت فراوان توانست جان خود و اهل‌بیت را حفظ کرده و در عین حال، پیام انقلاب عاشورا را به نسل‌های بعدی منتقل کند. این اقدامات و تدابیر امام زین العابدین (علیه‌السلام) به‌گونه‌ای طراحی شده بود که نه تنها جان اهل‌بیت را حفظ می‌کرد، بلکه پایه‌های دینی و سیاسی مکتب اهل‌بیت را تقویت می‌نمود.

 

پرهیز از درگیری‌های آشکار و مبارزه مستقیم:

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌هایی که امام زین العابدین (علیه‌السلام) با آن روبه‌رو بود، سلطنت یزید و کوشش او برای سرکوب هرگونه مخالفت و اعتراض در جهان اسلام بود. پس از واقعه عاشورا، امام سجاد (علیه‌السلام) به‌خوبی درک کرد که مبارزه مستقیم با یزید و خلفای اموی در شرایط آن زمان نه تنها به ضرر اهل‌بیت و شیعیان خواهد بود بلکه می‌تواند به تکرار فاجعه عاشورا منجر شود. از این رو، امام تصمیم گرفت که مبارزه را به شیوه‌ای متفاوت و غیرمستقیم دنبال کند.

در نتیجه، امام سجاد (علیه‌السلام) رویکردی متفاوت انتخاب کرد و از به راه انداختن و حمایت از شورش‌ها و درگیری‌های آشکار خودداری نمود. او به جای آن، تلاش کرد تا از مسیرهای غیرمستقیم و تدابیر ظریف‌تری برای ترویج پیام اهل‌بیت استفاده کند. از جمله این روش‌ها می‌توان به برگزاری مراسم عبادی و دعاها اشاره کرد که به نوعی بازگوکننده پیام عاشورا و اصول اهل‌بیت بود.

امام با همین رویکرد از یک‌سو توانست جان خود و اهل‌بیت را حفظ کند و از سوی دیگر، به‌طور غیرمستقیم مردم را با حقیقت قیام عاشورا و آموزه‌های اسلام حقیقی آشنا ساخت.

 

دلایل پرهیز امام سجاد (علیه‌السلام) از درگیری‌های آشکار:

 

۱. شرایط بسیار دشوار پس از کربلا

پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) در کربلا، بنی‌امیه در موقعیت بسیار حساسی قرار داشتند و از هرگونه حرکت اعتراضی و مخالفت با حکومت خود شدیداً واهمه داشتند. در این فضا، هرگونه قیام یا اعتراض علنی ممکن بود به سرکوب و قتل عام گسترده‌ای منجر شود. امام زین العابدین (علیه‌السلام) به‌ویژه در شرایطی که در اسارت بود، نمی‌توانست در برابر این فشارها مقاومت کند و در عین حال، نمی‌خواست اهل‌بیت را در معرض تهدیدهای بیشتر قرار دهد.

 

۲. عدم توان مقابله با ارتش یزید

امام سجاد (علیه‌السلام) به‌خوبی آگاه بود که ارتش یزید از قدرت عظیم و تجهیزات نظامی برخوردار بود و مبارزه مستقیم با آن، به‌ویژه پس از کربلا، تنها منجر به کشته شدن هرچه بیشتر اهل‌بیت و شیعیان می‌شد. به‌جای جنگ آشکار، امام تصمیم گرفت از روش‌های دیگری برای رساندن پیام اهل‌بیت و مقابله با ظلم استفاده کند.

 

۳. تاریخ‌نگاری و مقابله غیرمستقیم با ظلم

امام سجاد (علیه‌السلام) به‌ویژه با استفاده از «صحیفه سجادیه» و دعاهای خود، توانست به‌طور غیرمستقیم مقاومت را در دل شیعیان و مسلمانان تقویت کند. این دعاها علاوه بر جنبه‌های عبادی، جنبه‌های اجتماعی و سیاسی داشتند و امام در آن‌ها، اصول عدالت، توحید، و مبارزه با فساد را تبیین می‌کرد.

 

روش‌های امام سجاد (علیه‌السلام) برای اجتناب از درگیری‌های آشکار:

 

۱. حضور در محافل عمومی و پرهیز از درگیری

امام زین العابدین (علیه‌السلام) در محافل عمومی مانند مسجد مدینه حضور می‌یافت و در حالی که از هرگونه درگیری با حکومت اموی پرهیز می‌کرد، مردم را به طور غیرمستقیم به اصول اسلامی دعوت می‌کرد. امام سجاد در این محافل به‌ویژه در دعا و نیایش، به‌طور ضمنی مردم را به‌سوی آموزه‌های اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هدایت می‌کرد. حضور او در این محافل باعث می‌شد که جامعه شیعه و مسلمانان از تلاش‌های امام و اهل‌بیت در جهت احیای اصول اسلامی آگاه شوند.

 

۲. استفاده از دعا و مناجات برای بیان معارف اسلامی

یکی از مهم‌ترین ابزارهای امام زین العابدین (علیه‌السلام) برای مقابله با ظلم و فساد در جامعه، دعاها و مناجات‌های ایشان بود. امام سجاد در «صحیفه سجادیه»، دعاهایی ارائه کرد که نه‌تنها برای فرد مسلمان سودمند بود، بلکه به‌طور غیرمستقیم مباحث اجتماعی و سیاسی نیز در آن‌ها مطرح می‌شد. به‌طور مثال، امام در دعاها از خداوند برای عدالت اجتماعی و رهایی از ظلم درخواست می‌کرد و این دعاها در واقع نقدی بر وضع موجود و حکومت ظالم یزید بود.

 

۳. حفظ جان اهل‌بیت از طریق احتیاط سیاسی

امام سجاد (علیه‌السلام) با حفظ ارتباط‌های مخفیانه با شیعیان در سراسر جهان اسلام، از خطرات حکومت اموی و حملات احتمالی به اهل‌بیت جلوگیری می‌کرد. امام به‌طور غیرمستقیم به شیعیان توصیه می‌کرد که همواره در برابر ظلم و فساد ایستادگی کنند، اما از درگیری‌های آشکار و قیام‌های مستقیم پرهیز نمایند. این روش، یکی از راه‌های مؤثر برای حفظ جان اهل‌بیت و شیعیان در شرایط بسیار خطرناک آن دوران بود.[۱]

 

۴. سیاست پرهیز از جنگ و درگیری مستقیم:

امام زین العابدین (علیه‌السلام) فهمید که در شرایط آن روز، قیام‌های مستقیم نه ‌تنها در برابر ظلم بی‌فایده است بلکه موجب انهدام بیشتر می‌شود. به ‌طور مثال، در دوران اسارت، امام سجاد (علیه‌السلام) از هرگونه واکنش نظامی یا سیاسی که ممکن بود به درگیری منتهی شود، پرهیز کرد.[۲]

در واقع، امام سجاد (علیه‌السلام) بر این باور بود که مبارزه‌ای که هدف آن فقط مقابله با ظلم است، باید در قالب‌های فکری و فرهنگی به‌ جای جنگ‌های خونین انجام گیرد تا پیام عاشورا و آموزه‌های امام حسین (علیه‌السلام) در جامعه ریشه‌دار شود.[۳]

بنابراین، امام سجاد (علیه‌السلام) به‌ جای پیگیری قیام‌های نظامی، تصمیم گرفت از ابزارهای فرهنگی، اخلاقی و معنوی استفاده کند تا نه تنها جان اهل‌بیت و شیعیان حفظ شود، بلکه پیام عاشورا و امام حسین (علیه‌السلام) نیز به‌ طور مؤثر به نسل‌های بعد منتقل گردد.[۴]

 

۵. حفظ جان اهل‌بیت و شیعیان از طریق اجتناب از درگیری‌های نظامی

امام سجاد (علیه‌السلام) با پرهیز از قیام‌های نظامی، در واقع جان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و شیعیان را از خطرات بیشتر حفظ می‌کرد. امام سجاد (علیه‌السلام) به‌خوبی می‌دانست که هرگونه قیام علیه حکومت یزید می‌تواند به کشته شدن بیشتر اهل‌بیت و شیعیان منتهی شود.[۵]

این درک عمیق از خطرات ناشی از درگیری‌های نظامی باعث شد که امام سجاد (علیه‌السلام) سیاست صبر و بردباری را در پیش گیرد. او در این دوران نه‌تنها جان اهل‌بیت را حفظ کرد، بلکه پیروانش را نیز از گرفتار شدن در دام‌های بنی‌امیه و درگیری‌های خونین نجات داد.[۶]

 

۶. افشاگری سیاسی و فرهنگی به جای جنگ:

امام سجاد (علیه‌السلام) در شرایط اسارت در دربار یزید، به‌جای قیام نظامی، سیاست افشاگری و روشنگری را در پیش گرفت. او در خطبه معروف خود در دربار یزید، در برابر جمعیت بسیاری از مردم، ظلم‌ها و جنایت‌های حکومت یزید و بنی‌امیه را افشا کرد. این خطبه نه تنها برای افشای واقعیت‌های کربلا بلکه برای آگاهی‌دهی به مردم در مورد فساد حکام اموی بود.[۷]

با این اقدام، امام سجاد (علیه‌السلام) پیام عاشورا و اهداف امام حسین (علیه‌السلام) را در دل مردم به‌ویژه در نزد کسانی که در کربلا حضور نداشتند، تثبیت کرد. امام سجاد در این سخنرانی‌ها توانست مردم را از راه‌حل‌های غیرنظامی آگاه کند و نشان دهد که مبارزه با ظلم تنها در میدان جنگ نمی‌تواند انجام شود بلکه با آگاهی‌بخشی و افشاگری نیز می‌توان به مبارزه با فساد ادامه داد.[۸]

 

۷. ترویج علم و تربیت شاگردان برای مقابله با ظلم

یکی از مهم‌ترین رویکردهای امام سجاد (علیه‌السلام) در پرهیز از جنگ و درگیری‌های آشکار، تأسیس و گسترش مدرسه علمی و دینی در مدینه بود. امام سجاد (علیه‌السلام) با تربیت شاگردان و فرستادن آن‌ها به مناطق مختلف برای تدریس احکام اسلامی و اخلاقی، نه‌تنها به‌عنوان یک مرجع دینی، بلکه به‌عنوان یک پیشوای فرهنگی، به ترویج حقیقت عاشورا و آموزه‌های امام حسین (علیه‌السلام) پرداخت.[۹]

این تربیت فکری و علمی، در حقیقت نوعی از مبارزه فرهنگی بود که به‌جای مبارزه نظامی و خونریزی، در برابر فساد و ظلم ایستادگی می‌کرد. امام سجاد (علیه‌السلام) با ایجاد چنین فضای علمی و معنوی، نسل جدیدی از مسلمانان آگاه و فکور پرورش داد که توانستند در برابر ظلم و فساد ایستادگی کنند و پیام عاشورا را به دیگران انتقال دهند.[۱۰]

 

۸. نقش صحیفه سجادیه در سیاست پرهیز از درگیری‌های آشکار

صحیفه سجادیه، که به‌عنوان مجموعه‌ای از دعاهای امام سجاد (علیه‌السلام) شناخته می‌شود، ابزاری بسیار مهم در سیاست پرهیز از درگیری‌های آشکار بود. امام سجاد با تبیین مفاهیم مذهبی، اخلاقی و اجتماعی در این دعاها، به مردم آموزش می‌داد که چگونه می‌توانند با ظلم و فساد مبارزه کنند بدون آنکه وارد جنگ و خونریزی شوند. [۱۱]

این دعاها در قالب‌های مختلف برای حفظ آرامش و انسجام اجتماعی در جامعه اسلامی بسیار تأثیرگذار بود و به‌ویژه در شرایطی که جنگ و خونریزی برای اهل‌بیت و شیعیان خطرناک بود، توانست پیام عاشورا و امام حسین (علیه‌السلام) را به‌طور مؤثر منتقل کند.[۱۲]

سیاست پرهیز از جنگ و درگیری‌های مستقیم توسط امام زین العابدین (علیه‌السلام) پس از واقعه عاشورا، نشان‌دهنده دوراندیشی و درک عمیق ایشان از شرایط سیاسی و اجتماعی آن زمان بود. امام سجاد (علیه‌السلام) به‌جای قیام‌های نظامی، به مبارزه فرهنگی، فکری و معنوی روی آورد و با استفاده از ابزارهایی چون دعا، سخنرانی، تربیت نسل جدید، و آموزش اصول عاشورا، پیام امام حسین (علیه‌السلام) را در دل مردم زنده نگه داشت. این سیاست نه تنها به حفظ جان اهل‌بیت و شیعیان کمک کرد بلکه توانست گفتمان فرهنگی و دینی جدیدی را در برابر ظلم و فساد ایجاد کند.

 

پیامدهای اجتناب از درگیری‌های آشکار

 

۱. حفظ جان اهل‌بیت و شیعیان

یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای پرهیز امام سجاد (علیه‌السلام) از مبارزه مستقیم با حکومت اموی، حفظ جان خود، اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و شیعیان بود. با توجه به سرکوب‌های شدید حکومت یزید و ترس از انتقام‌جویی‌ها، امام سجاد با اجتناب از درگیری‌های آشکار، توانست امنیت نسبی را برای اهل‌بیت فراهم کند.

 

۲. تداوم پیام عاشورا و فرهنگ مقاومت

امام زین العابدین (علیه‌السلام) با اجتناب از مبارزه مستقیم، توانست فرهنگ عاشورا و مقاومت امام حسین (علیه‌السلام) را به‌طور غیرمستقیم در جامعه گسترش دهد. به‌ویژه با استفاده از دعاهای خود در «صحیفه سجادیه» و بیان معانی عمیق دینی، امام توانست آموزه‌های عاشورا را برای نسل‌های بعدی حفظ کرده و آن‌ها را با اصول اسلامی آشنا کند.

 

۳. تقویت روحیه مقاومت در برابر ظلم

پرهیز امام سجاد از مبارزات آشکار نه تنها به حفظ جان اهل‌بیت و شیعیان کمک کرد، بلکه باعث شد که مسلمانان به‌طور غیرمستقیم با مفاهیم مقاومت در برابر ظلم، ایستادگی در برابر فساد و اهمیت عدالت اجتماعی آشنا شوند. این آموزه‌ها به‌ویژه از طریق دعاها و نامه‌های امام به شیعیان منتقل می‌شد.

 

۴. حفظ موقعیت اجتماعی از طریق دعا و عبادت

امام زین العابدین (علیه‌السلام) با دعاهای بسیار و عبادات شبانه که در صحیفه سجادیه آمده است، ارتباط خود را با خداوند مستحکم کرد و بر اثر آن، توانست از بسیاری از خطرات و مشکلات عبور کند. این عبادات نه‌تنها جنبه فردی داشت بلکه به‌طور غیرمستقیم، نقش مهمی در تقویت روحیه شیعیان و پیروان اهل‌بیت داشت.

در حقیقت، عبادت‌های او نه‌تنها جنبه فردی داشت بلکه از یک جنبه اجتماعی و سیاسی نیز بهره‌مند بود. دعاهایی که امام سجاد (علیه‌السلام) در آن‌ها به تضرع به خداوند متعال پرداخته است، در حقیقت یکی از مهم‌ترین روش‌های او برای تقویت ارتباط با خداوند و درخواست حمایت الهی از اهل‌بیت و شیعیان بود.

 

دعــا و مناجات به‌عنوان ابزاری برای حفاظت از جان

در دوران پس از واقعه عاشورا، امام سجاد (علیه‌السلام) علاوه بر رهبری معنوی جامعه، به جوانان و شیعیان آموزش می‌دادند که در شرایط سخت، همیشه به درگاه خداوند پناه ببرند و از او بخواهند که جانشان را در برابر دشمنان محفوظ بدارد. امام سجاد (علیه‌السلام) با استفاده از دعاهای خود از خداوند درخواست حفاظت در برابر خطرات طبیعی و انسانی می‌کردند.

 

۱. دعای مکارم الاخلاق

در دعای مکارم الاخلاق، امام سجاد (علیه‌السلام) از خداوند درخواست می‌کنند که ایشان و سایر مسلمانان را از بدی‌ها، خطرات و تهدیدات دور نگه دارد و در مسیر خیر و نیکی هدایت کند. این دعا به‌طور غیرمستقیم بر حفاظت از جان انسان‌ها تأکید دارد و از خداوند می‌خواهد که انسان‌ها را از صفات رذیله که می‌تواند جان انسان‌ها را به خطر اندازد، پاک کند.[۱۳]

متن دعا: اللهم اجعلنا من أهل مکارم الأخلاق، واجعلنا من عبادک الصالحین

در این دعا، امام سجاد (علیه‌السلام) درخواست حفاظت از شخصیت فردی و اجتماعی می‌کنند که در آن، سلامت جسمی و معنوی نیز به‌طور ضمنی مورد درخواست است.

 

۲. دعای ابوحمزه ثمالی

یکی دیگر از دعاهای معروف امام سجاد (علیه‌السلام) که می‌توان به آن اشاره کرد، دعای ابوحمزه ثمالی است که در آن، امام سجاد (علیه‌السلام) از خداوند درخواست ایمنی از خطرات و تهدیدات مختلف را دارند. این دعا به‌ویژه در شرایط دشوار برای تقویت ایمان و حفظ جان مؤمنان به کار می‌آید.[۱۴]

متن دعا: اللهم اجعلنا من الذین یعطون القلوب فهمتها، و الأعین بصیرتها

این دعا نیز از خداوند درخواست می‌کند که انسان‌ها را از خطرات و تهدیدات بیرونی حفظ کند و در دل‌های آنان بصیرت و فهم الهی را قرار دهد که به حفظ جان آنها در برابر خطرات کمک می‌کند.

دعــا به‌عنوان ابزاری برای جلب کمک الهی در شرایط سخت

امام سجاد (علیه‌السلام) در دوران اسارت خود، همواره به دعا و مناجات می‌پرداختند و از خداوند درخواست می‌کردند که ایشان و دیگر اهل بیت (علیهم‌السلام) را در برابر دشمنان محفوظ بدارد. این مناجات‌ها در شرایط دشوار سیاسی و اجتماعی که امام سجاد (علیه‌السلام) در آن قرار داشتند، نقش مهمی در حفظ جان و سلامت روحی امام و اهل بیت ایفا می‌کرد.

 

۳. دعای توبه

در دعای توبه امام سجاد (علیه‌السلام)، ایشان از خداوند می‌خواهند که گناهان و اشتباهاتشان را ببخشند و در برابر تهدیدات و خطرات دنیا از آنان حمایت کند. این دعا نشان‌دهنده پیوند عمیق امام سجاد (علیه‌السلام) با خداوند و درخواست حفاظت از جان در برابر مشکلات و سختی‌ها است.[۱۵]

متن دعا: اللهم إنی أتوب إلیک من جمیع ما عملت من معاصیک

این دعا به‌طور خاص برای طلب آمرزش و در امان بودن از خطرات به کار می‌آید و از خداوند برای حفظ جان و روح درخواست کمک می‌شود.

در بسیاری از دعاهای امام سجاد (علیه‌السلام) در صحیفه سجادیه، ایشان از خداوند می‌خواهند که در برابر دشمنان از آنان حمایت کند و جان‌شان را در امان بدارد. این دعاها در شرایط سخت سیاسی مانند دوران اسارت اهل بیت در کوفه و شام مطرح می‌شدند[۱۶]

متن دعا: اللهم اجعلنا من الذین ینقلبون من بین یدیک فی السلم إلی السلامة

 

دعــا و مناجات به‌عنوان روشی برای حفاظت از جان در برابر دشمنان

در دوران پس از عاشورا، دشمنان اهل بیت (علیهم‌السلام) به شدت به دنبال نابودی نسل امام حسین (علیه‌السلام) بودند. امام سجاد (علیه‌السلام) از طریق دعا و مناجات از خداوند خواستند که جان ایشان و دیگر اهل بیت را از تهدیدات دشمنان حفظ کند. این نشان می‌دهد که دعا به‌عنوان یک ابزار معنوی، علاوه بر درخواست‌های شخصی، ابزاری برای حفاظت از جان‌ها و تأمین امنیت در برابر تهدیدات بیرونی است.

 

دعای افتتاح

در دعای افتتاح، امام سجاد (علیه‌السلام) از خداوند درخواست می‌کنند که در برابر هر گونه تهدید و سختی از ایشان حمایت کند و در زندگی‌شان فضل و برکت را برقرار سازد. در این دعا، امام سجاد (علیه‌السلام) از خداوند می‌خواهند که جانشان را از خطرات و مشکلات دور نگه دارد.[۱۷]

متن دعا: اللهم افتح لنا من خزائن رحمتک

 

تأثیر دعا بر سلامت روحی و جسمی:

دعا در آموزه‌های امام سجاد (علیه‌السلام) نه تنها به‌عنوان ابزاری برای حفظ جان جسمی، بلکه به‌عنوان ابزاری برای تقویت روح و روان انسان‌ها نیز مطرح است. امام سجاد (علیه‌السلام) با دعا و مناجات‌های خود تلاش می‌کردند که شیعیان و پیروانشان در برابر فشارهای اجتماعی و سیاسی، استقامت و پایداری خود را حفظ کنند.

در دعای ۲۳ صحیفه سجادیه که به «دعای شفا» مشهور است، امام سجاد از خداوند درخواست می‌کنند که آنان را از بیماری‌ها و مصیبت‌هایی که ممکن است جانشان را تهدید کند، نجات دهد.[۱۸]

متن دعا : اللهم اجعلنی من الذین یعبدونک فی الصحة و العافیة، واحفظنی من کل مرض

 

حفظ ارتباط با شیعیان از طریق نامه‌نگاری:

امام زین العابدین (علیه‌السلام) در شرایط سیاسی و اجتماعی سخت پس از واقعه عاشورا، به‌ویژه در دوران اسارت اهل بیت (علیهم‌السلام) در کوفه و شام، راهکارهایی برای حفظ ارتباط با شیعیان و پیروان خود در پیش گرفتند. یکی از این راهکارها نامه‌نگاری با شیعیان و مؤمنان بود. امام سجاد (علیه‌السلام) از این طریق تلاش می‌کردند تا ارتباط خود را با شیعیان حفظ کرده و آن‌ها را در برابر مشکلات اجتماعی و سیاسی که به‌ویژه تحت سلطه حکام اموی قرار داشتند، هدایت کنند.

 

نامه‌نگاری امام سجاد (علیه‌السلام) با شیعیان برای حفظ ارتباط معنوی:

امام سجاد (علیه‌السلام) به‌ویژه پس از واقعه عاشورا، در شرایطی قرار داشتند که برای حفظ ارتباط معنوی و روحی با شیعیان، بسیار نیاز به تداوم پیوندهای روحی و دینی داشتند. در این راستا، ایشان از طریق نامه‌نگاری با شیعیان و اعلام نظرات خود درباره مسائل دینی، اجتماعی و سیاسی، به تقویت ایمان و آگاهی مردم می‌پرداختند.

 

۱. نامه امام سجاد به شیعیان کوفه

یکی از مهم‌ترین نمونه‌های نامه‌نگاری امام سجاد (علیه‌السلام) به شیعیان، نامه‌ای است که ایشان پس از واقعه عاشورا به شیعیان کوفه نوشتند. در این نامه، امام سجاد (علیه‌السلام) وضعیت خود و اهل بیت (علیهم‌السلام) را شرح داده و در عین حال بر اهمیت وفاداری به اصول دین و حمایت از اهل بیت (علیهم‌السلام) تأکید کردند. امام (علیه‌السلام) در این نامه به شیعیان هشدار دادند که نباید در برابر ظلم سکوت کنند و باید همواره بر اصول اسلامی پایبند بمانند.

متن نامه :

امام سجاد (علیه‌السلام) در این نامه به شیعیان کوفه می‌نویسند:

امّا بعد، ای اهل کوفه! ما را در حال اسارت دیده‌اید و دشمنان بر ما چیره شده‌اند، شما که خود را شیعه اهل بیت می‌دانید، باید بدانید که این ظلم‌ها و فشارها جز برای آزمایش ایمان شما نیست. شما باید در برابر ظلم مقاومت کنید و هیچگاه از اصول دین منحرف نشوید.[۱۹]

این نامه نشان‌دهنده ارتباط معنوی و روحی امام سجاد (علیه‌السلام) با شیعیان است که حتی در شرایط سخت اسارت و فشار، همواره در صدد بودند تا با مردم ارتباط داشته باشند. و آنان را در مسیر حق و حقیقت هدایت کنند.

 

۲. نامه امام سجاد به یکی از شیعیان برای حفظ اصول دینی

در برخی از منابع تاریخی آمده است که امام سجاد (علیه‌السلام) به شیعیان نامه‌هایی می‌نوشتند که در آن‌ها نه تنها به مسائل شخصی و دینی آنان پرداخته می‌شد، بلکه از آنان خواسته می‌شد تا در برابر فتنه‌ها و ظلم‌ها ایستادگی کنند.

نامه امام سجاد به ابوحمزه ثمالی:

یکی دیگر از نمونه‌های معروف نامه‌نگاری امام سجاد (علیه‌السلام) به شیعیان، نامه‌ای است که به ابوحمزه ثمالی نوشته‌اند. در این نامه، امام سجاد (علیه‌السلام) به ابوحمزه ثمالی دستور می‌دهند که در برابر مشکلات و فتنه‌ها استقامت داشته باشد و همواره به دنبال تقویت ایمان و انجام عبادات باشد. این نامه همچنین به‌عنوان راهنمایی معنوی برای شیعیان در آن دوران محسوب می‌شود.

متن نامه :

امام سجاد (علیه‌السلام) در این نامه می‌نویسند:

ای ابوحمزه! در هر شرایطی که به سر می‌بری، باید همواره با اخلاص عبادت کنی و از وسوسه‌های دنیوی دوری کنی. بدان که هیچ‌چیز جز ایمان به خدا نمی‌تواند تو را در برابر فتنه‌ها و مشکلات دنیوی محافظت کند.[۲۰]

این نامه یکی از نمونه‌های مهم از ارتباط معنوی امام سجاد (علیه‌السلام) با پیروان خود است که در آن به ‌طور مستقیم به مسائل اخلاقی و دینی پرداخته شده و به ‌عنوان یک راهنمای معنوی عمل کرده است.

 

اهمیت نامه‌نگاری امام سجاد در حفظ ارتباط با شیعیان

نامه‌نگاری امام سجاد (علیه‌السلام) با شیعیان از آن جهت اهمیت داشت که در شرایط سخت و دشوار آن زمان، از جمله خفقان سیاسی، ترس از کشته شدن، نا امیدی شدیدی که به دلیل شهادت امام حسین علیه السلام بر جامعه حاکم شده بود. افسوس و اندوه در غم شهادت حضرت اباعبدالله الحسین و تنش ها و درگیری های سیاسی و نظامی مستمر در جامعه، تشتت آراء و از هم پاشیدگی جامعه بین افراد مختلف همه و همه باعث شد تا امام سجاد علیه السلام از طریق نامه نگاری ارتباط خود را با پیروانشان حفظ کرده و آن‌ها را از نظر فکری و معنوی تقویت و هدایت کنند. در دوران پس از عاشورا، امام سجاد (علیه‌السلام) نه ‌تنها از طریق سخنرانی و دعا، بلکه با نوشتن نامه‌هایی به شیعیان، آنان را به مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم تشویق می‌کردند. و این عمل امام باعث دلگرمی آنها می شد و امید به آینده ای روشن برای پیروانشان را مژده می داد.

 

موضوعات و محتوای نامه‌های امام سجاد (علیه‌السلام):

 

۱. توصیه به استقامت و صبر در برابر ظلم

پس از واقعه عاشورا، امام سجاد (علیه‌السلام) شاهد بود که بسیاری از شیعیان تحت فشار شدید سیاسی و اجتماعی از سوی حکومت اموی قرار گرفته‌اند. در این شرایط، امام سجاد (علیه‌السلام) تلاش می‌کردند تا شیعیان را در مسیر درست و با استقامت در برابر ظلم هدایت کنند. ایشان به شیعیان می‌فرمودند که هیچ‌گاه نباید در برابر ظلم و بی‌عدالتی سر تسلیم فرود آورند و باید تا آخرین لحظه به اصول دینی پایبند باشند.

نمونه‌ متن نامه

در یکی از نامه‌های امام سجاد (علیه‌السلام) به شیعیان می‌خوانیم.

ای اهل کوفه! در این زمان که شما در برابر ظلم‌ها و فشارهای بی‌امان قرار دارید، بدانید که استقامت و صبر بر وعده‌های الهی تنها راه نجات شماست. نباید از پایبندی به اصول دینی خود کوتاه بیایید، حتی اگر بر سر شما ظلم و سختی وارد آید.[۲۱]

در این نامه، امام سجاد (علیه‌السلام) شیعیان را به صبر در برابر سختی‌ها و آزمون‌هایی که پیش روی آنان قرار دارد، توصیه می‌کنند. ایشان همچنین تأکید می‌کنند که باید همچنان به وعده‌های الهی و اصول دینی پایبند باشند، حتی در شرایطی که ظلم و فشارهای حکومتی شدت می‌یابد.

نمونه‌ دیگر از متن نامه

امام سجاد (علیه‌السلام) در یکی از نامه‌های خود می‌نویسند

ای شیعیان من! باید در برابر ظلم و فشارهایی که بر شما وارد می‌شود، استقامت کنید. هیچ‌گاه از اصول دینی که به شما آموخته‌ایم منحرف نشوید، زیرا مقاومت در برابر ظلم بر شما فرض است.[۲۲]

امام سجاد (علیه‌السلام) به‌وضوح بر این نکته تأکید می‌کنند که در شرایطی که فشار و ظلم به اوج خود رسیده است، شیعیان باید همچنان بر اصول اسلامی پایبند باشند و در برابر ظلم و فساد سکوت نکنند.

 

۲. تأکید بر اهمیت عبادات و ارتباط با خداوند:

یکی از ویژگی‌های برجسته نامه‌های امام سجاد (علیه‌السلام)، تأکید فراوان بر عبادات و تقویت ارتباط معنوی با خداوند بود. در دوره‌ای که اهل بیت (علیهم‌السلام) در اسارت بودند، امام سجاد (علیه‌السلام) به شیعیان یادآوری می‌کردند که باید با تقویت عبادات، از فشارهای دنیوی رهایی یابند.

نمونه‌ متن نامه

امام سجاد (علیه‌السلام) در یکی از نامه‌ها به یکی از یاران خود می‌نویسند:در این زمانه که فتنه‌ها و مشکلات فراوان است، باید بیشتر از همیشه به عبادات و وظایف دینی خود توجه داشته باشی و هیچ‌گاه از یاد خدا غافل نشوی. زیرا عبادت، شفیع انسان در سخت‌ترین روزهاست.[۲۳]

امام سجاد (علیه‌السلام) در این نامه‌ها به‌وضوح شیعیان را به انجام عبادات مستمر و تقویت رابطه با خداوند دعوت می‌کنند. این دعوت‌ها به‌ویژه در شرایط سخت و پرافتراق اجتماعی، روحیه شیعیان را تقویت کرده و آن‌ها را از تزلزل در برابر فشارهای سیاسی و اجتماعی محافظت می‌کرد.

 

۳. آموزش اصول اخلاقی و انسانی

در نامه‌های امام سجاد (علیه‌السلام)، توصیه‌های اخلاقی و انسانی جایگاه ویژه‌ای داشت. ایشان به‌ویژه بر اهمیت صداقت، امانتداری، و محبت به دیگران تأکید می‌کردند. امام سجاد (علیه‌السلام) در این نامه‌ها شیعیان را به رعایت اصول اخلاقی و انسانی در تعاملات اجتماعی و فردی خود توصیه می فرمودند.

نمونه‌ متن نامه:

امام سجاد (علیه‌السلام) در یکی از نامه‌های خود به شیعیان می‌نویسند: ای شیعیان من! باید همواره در اعمال و رفتار خود صداقت را رعایت کنید، به مردم محبت کنید و در سخت‌ترین شرایط نیز از رعایت اصول اخلاقی دست برندارید. این اخلاق‌ها و رفتارها نشان‌دهنده شخصیت مسلمان راستین است.[۲۴]

این نوع نامه‌ها علاوه بر آنکه شیعیان را در برابر فشارهای اجتماعی حمایت می‌کرد، به آن‌ها می‌آموخت که چگونه در شرایط سخت، اصول اخلاقی اسلامی را در زندگی خود به ‌درستی به کار گیرند و از فتنه‌ها و انحرافات به دور بمانند.

 

۴. هشدار به شیعیان در برابر فتنه‌ها:

امام سجاد (علیه‌السلام) در برخی از نامه‌های خود به شیعیان نسبت به فتنه‌ها و توطئه‌هایی که از سوی دشمنان اهل بیت (علیهم‌السلام) در جریان بود، هشدار می‌دادند. امام سجاد (علیه‌السلام) به شیعیان می‌آموختند که در برابر این فتنه‌ها هوشیار و آگاه باشند و فریب سخنان دشمنان را نخورند.

نمونه‌ متن نامه

امام سجاد (علیه‌السلام) در یکی از نامه‌های خود به شیعیان می‌نویسند:

در این دوران فتنه‌ها و آشوب‌ها، باید بیشتر از هر زمان دیگری هوشیار باشید و فریب سخنان فریبکارانه دشمنان اهل بیت را نخورید. آن‌ها می‌خواهند شما را از مسیر حقیقت منحرف کنند.[۲۵]

امام سجاد (علیه‌السلام) در این نامه‌ها به شیعیان هشدار می‌دهند که در زمان‌های فتنه و بحران، باید درک عمیقی از اصول دینی خود داشته باشند تا از فریب‌ خوردن در توطئه‌ها و دروغ‌های دشمنان دور بمانند.

 

۵. توصیه به صبر و پایداری در برابر سختی‌ها

امام سجاد (علیه‌السلام) در سخنان و نامه‌های خود به شیعیان این نکته را به‌طور مکرر تذکر می‌دهند که صبر و استقامت در برابر ظلم‌ها و سختی‌ها از ویژگی‌های یک مسلمان حقیقی است. ایشان می‌فرمایند که این صبر باید با آگاهی و ایمان به خداوند همراه باشد.

نمونه‌ متن نامه

امام سجاد (علیه‌السلام) در نامه‌ای به یکی از یاران خود می‌نویسند:

ای بندگان خدا! بدانید که در هر لحظه از زندگی باید صبر پیشه کنید و در برابر ظلم‌ها و مصیبت‌ها به خداوند توکل نمایید. اگر صبر کنید و در برابر مشکلات مقاومت نمایید، خداوند شما را از این سختی‌ها نجات خواهد داد.[۲۶]

در این نامه، امام سجاد (علیه‌السلام) بر اهمیت صبر تأکید کرده و به یاران خود یادآوری می‌کنند که در شرایط سخت، باید به خداوند توکل کرده و در برابر ظلم و مشکلات استقامت کنند.

 

۶. پایداری در برابر ظلم‌های حکام:

نمونه‌ متن نامه:

یکی از نامه‌های امام سجاد (علیه‌السلام) به یکی از یارانش به این شکل است:

در برابر ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌هایی که بر شما وارد می‌شود، باید به یاد داشته باشید که صبر بر مصیبت و تحمل سختی‌ها جزئی از ایمان است. خداوند کسانی که در برابر ظلم‌ها مقاومت می‌کنند را نمی‌گذارد.[۲۷]

این نامه نشان می‌دهد که امام سجاد (علیه‌السلام) به شیعیان می‌آموختند که در برابر ظلم‌های حکام اموی نباید از مقاومت و پایداری دست بکشند و تنها از طریق صبر و مقاومت است که می‌توانند در مسیر صحیح باقی بمانند.

 

۷. صبر در شرایط اسارت

نمونه‌ متن نامه:

در یکی از نامه‌های امام سجاد (علیه‌السلام) خطاب به یکی از یارانش آمده است:

ای عزیز من! در این دوران که ما در اسارت و سختی به سر می‌بریم، تنها راه نجات از مشکلات و مصیبت‌ها، صبر و پایداری است. باید در برابر فشارهایی که به ما وارد می‌شود، همچنان ایستاده باشیم و در برابر ظالمان هیچ‌گاه تسلیم نشوید.[۲۸]

امام سجاد (علیه‌السلام) در این نامه به یاران خود یادآوری می‌کنند که در دوران اسارت، باید بیش از پیش به صبر و تحمل اتکا کنند و به هیچ عنوان در برابر ظلم تسلیم نشوند.

 

۸. صبر در قرآن و حدیث:

نمونه‌ متن نامه:

در یکی از نامه‌های امام سجاد (علیه‌السلام) آمده است:

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: و بشارت بده به صابران؛ همان کسانی که چون مصیبت به آنان برسد، می‌گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می‌گردیم. از این رو، شما نیز باید در برابر سختی‌ها و فتنه‌ها صبر کنید و در مسیر ایمان ثابت قدم بمانید.[۲۹]

در این نامه، امام سجاد (علیه‌السلام) به شیعیان یادآوری می‌کنند که صبر و استقامت در برابر مشکلات، نه تنها خواسته خداوند است، بلکه موجب پاداش‌های بزرگ در این دنیا و آخرت خواهد شد.

 

نتیجه

امام سجاد (علیه‌السلام) با توصیه‌های خود به صبر و پایداری در برابر سختی‌ها و ظلم‌ها، نه تنها به شیعیان در آن دوران کمک می‌کردند که از مسیر حق منحرف نشوند، بلکه این آموزه‌ها را به عنوان یک راهکار اساسی برای زندگی دینی و اخلاقی معرفی می‌کردند. ایشان بر این باور بودند که صبر در برابر مشکلات، جزئی از ایمان است و کسانی که در برابر مصیبت‌ها و فتنه‌ها مقاومت می‌کنند، در نهایت پاداش عظیمی از خداوند دریافت خواهند کرد و آنچه که از همه برای ادامه مسیر و استقامت در راه رسیدن به هدف لازم بود دلگرمی شیعیان به رهبری الهی و معنوی بود که بتوانند به او تکیه کنند و آمال و آرزوهای خود را با وجود راهنمایی های ایشان در مسیر تحقق ببینند. آنچه که می توانست پیروان آن حضرت را دلگرم به آینده ای روشن کند رهبری، حکیم، شجاع و آگاه به زمان بود تا بتوانند با تمام وجود از هدایت او بهره مند شوند.

شیوه هایی که امام سجاد علیه السلام در آن زمان به کار بردند، موجب شد که همه اهداف ائمه قبل از ایشان به نتیجه برسد و ادامه راه برای ائمه بعد از ایشان نیز سهل و فراهم شود. تا جایی که در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام دوران شکوفایی مکتب شیعه رقم خورد.

 

پی نوشت ها:

[۱] - کتاب‌ الکامل فی تاریخ جلد ۴، صفحات ۲۵۴ تا ۲۷۵

[۲]- الکامل فی تاریخ، ابن اثیر، جلد ۴، صفحات ۲۷۰-۲۸۵

[۳]- الکامل فی تاریخ، ابن اثیر، جلد ۴، صفحات ۲۵۵-۲۷۰

[۴] - تاریخ طبری، جلد ۶، صفحات ۴۵۰-۴۷۰

[۵]- بحارالانوار، علامه مجلسی، جلد ۴۵، صفحه ۲۷۵

[۶]- مستدرک الحاکم، جلد ۴، صفحه ۴۸۲

[۷] - الکامل فی تاریخ، ابن اثیر، جلد ۴، صفحات ۲۷۰-۲۸۵

[۸] - مستدرک‌الحاکم، جلد ۴، صفحه ۴۸۲

[۹] - بحارالانوار، علامه مجلسی، جلد ۴۵، صفحه ۲۷۰

[۱۰] - الکامل فی تاریخ، ابن اثیر، جلد ۴، صفحات ۲۸۰-۲۹۰

[۱۱]- صحیفه سجادیه، دعای مکارم‌الاخلاق، صفحات ۴۵-۵۰

[۱۲]- الکامل فی تاریخ، ابن اثیر، جلد ۴، صفحات ۲۷۵-۲۸۵

[۱۳]- صحیفه سجادیه، دعای مکارم الاخلاق، ترجمه سید جعفر شهیدی، صفحه ۱۴۵

[۱۴] - صحیفه سجادیه، دعای ابوحمزه ثمالی، ترجمه سید جعفر شهیدی، صفحه ۲۷۴

[۱۵]- صحیفه سجادیه، دعای توبه، ترجمه سید جعفر شهیدی، صفحه ۳۷۰

[۱۶] - صحیفه سجادیه، دعای ۵۰ (دعای طلب ایمنی از بلا)، ترجمه سید جعفر شهیدی، صفحه ۴۱۵

[۱۷] - صحیفه سجادیه، دعای افتتاح، ترجمه سید جعفر شهیدی، صفحه ۵۶

[۱۸] - صحیفه سجادیه، دعای ۲۳ (دعای شفا)، ترجمه سید جعفر شهیدی، صفحه ۲۸۰

[۱۹]- کتاب «امام سجاد (علیه‌السلام) در اسارت» نوشته سید محمد باقر موسوی، صفحه ۲۱۵

[۲۰] - کتاب زندگی امام زین العابدین (علیه‌السلام)» نوشته علی‌اکبر حکیمی، صفحه ۱۸۷

[۲۱] - کتاب «امام سجاد (علیه‌السلام) در اسارت» نوشته سید محمد باقر موسوی، صفحه ۱۲۳

[۲۲] - کتاب «زندگی امام سجاد (علیه‌السلام)» نوشته علی‌اکبر حکیمی، صفحه ۲۵۰

[۲۳] - کتاب «امام سجاد (علیه‌السلام) در اسارت» نوشته سید محمد باقر موسوی، صفحه ۱۵۰

[۲۴] - کتاب «سیرۀ امام سجاد (علیه‌السلام)» نوشته عباس‌علی مدرسی، صفحه ۱۸۲

[۲۵] - کتاب «صحیفه سجادیه و نامه‌های امام سجاد» نوشته حسین آقاسی، صفحه ۹۰

[۲۶] - کتاب «زندگی امام زین العابدین (علیه‌السلام)» نوشته علی‌اکبر حکیمی، صفحه ۱۸۷

[۲۷] - کتاب «سیرۀ امام سجاد (علیه‌السلام)» نوشته عباس‌علی مدرسی، صفحه ۱۷۰

[۲۸] - کتاب «زندگی امام سجاد (علیه‌السلام)» نوشته علی‌اکبر حکیمی، صفحه ۲۰۰

[۲۹] - کتاب «صحیفه سجادیه و نامه‌های امام سجاد» نوشته حسین آقاسی، صفحه ۱۰۲

جمعه, 19 بهمن 1403 19:26

هفت فضیلت سکوت

امیرالمؤمنین علیه السلام در باب اهمیت سکوت اینگونه بیان می کنند:

«بِکثْرَةِ الصَّمْتِ تَکونُ الْهَیبَةُ» ۱

کثرت سکوت، سبب ابهت و بزرگی است.

 

شرح:

در باب اهمیت سکوت، فراوان سخن به میان آمده و احادیث فراوانی نیز در این موضوع وارد شده است.

روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که در آن، فضائل فراوانی برای سکوت شمرده شده است.

ایشان می فرماید:

«سکوت، شیوه اهل تحقیق است و سر لوحه عمل کسانی که به حال گذشتگان نگریسته و به تحوّل و تغییر روزگار پی برده اند، که به تحقیق، این تتبّع، اساس سکوت و خاموشی است.

رضایت خداوند در سکوت نهفته و مایه سبک شدن حساب و مصون ماندن از خطاها و لغزش هاست.

خداوند، سکوت را پوششی برای نادانیِ جاهلان و زینتی برای عالمان قرار داده است.

سکوت، وسیله دوری جستن از هوا و هوس و سبب ریاضت نفس، شیرینی عبادت و زدودن قساوت قلب است.

سکوت موجب عفاف، جوانمردی و زیرکی است؛

پس زبان خود را از بازشدن به سخنانی که مجبور به گفتن آن ها نیستی، به ویژه زمانی که شنونده شایسته ای که برای خدا و در راه خدا با او سخن گویی، باز دار.» ۲

یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم ریگی در دهان خود می نهاد و وقتی که قصد گفتار داشت آن را می سنجید و چون آن را در راه خدا می دید، ریگ را از دهان در می آورد. ۳

بنابراین برای مصون ماندن از لغزش ها، خطاها و گناهان بسیاری که ریشه در لب به سخن گشودن دارند، باید مزیّن شویم به قوّه «سکوت». «و من الله التوفیق.»

 

«خامُشی بحرست و گفتن همچو جو             بحر می جوید تو را، جو را مجو» ۴

 

پی نوشت ها:

۱. نهج البلاغه، حکمت ۲۲۴.

۲. «اَلصَّمْتُ شِعَارُ اَلْمُحَقِّقِینَ بِحَقَائِقِ مَا سَبَقَ وَ جَفَّ اَلْقَلَمُ بِهِ وَ هُوَ مِفْتَاحُ کُلِّ رَاحَةٍ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ فِیهِ رِضَی اَللَّهِ وَ تَخْفِیفُ اَلْحِسَابِ وَ اَلصَّوْنُ مِنَ اَلْخَطَایَا وَ اَلزَّلَلِ وَ قَدْ جَعَلَهُ اَللَّهُ سِتْراً عَلَی اَلْجَاهِلِ وَ زَیْناً لِلْعَالِمِ وَ مَعَهُ عَزْلُ اَلْهَوَی وَ رِیَاضَةُ اَلنَّفْسِ وَ حَلاَوَةُ اَلْعِبَادَةِ وَ زَوَالُ قَسْوَةِ اَلْقَلْبِ وَ اَلْعَفَافُ وَ اَلْمُرُوَّةُ وَ اَلظَّرْفُ فَأَغْلِقْ بَابَ لِسَانِکَ عَمَّا لَکَ مِنْهُ بُدٌّ لاَ سِیَّمَا إِذَا لَمْ تَجِدْ أَهْلاً لِلْکَلاَمِ وَ اَلْمُسَاعِدَ فی اَلْمُذَاکَرَةِ لِلَّهِ وَ فِی اَللَّهِ.»

مصباح الشریعه، ج ۱، ص ۱۰۱.

۳. «وَ کَانَ بَعْضُ أَصْحَابِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَضَعُ اَلْحَصَاةَ فِی فَمِهِ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِمَا عَلِمَ أَنَّهُ لِلَّهِ وَ فِی اَللَّهِ وَ لِوَجْهِ اَللَّهِ أَخْرَجَهَا مِنْ فَمِهِ.»

همان.

۴. مولانا، مثنوی معنوی، دفتر چهارم.

یکی از دستورات مهم اسلام، توجه به امانت و امانتداری است. قرآن در این رابطه اینگونه می فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَیٰ أَهْلِهَا.» ۱

خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید.

 

شرح:

به مقوله مهم امانت داری از دو منظر می توان نگریست:

امانت های دنیوی که مردم در اختیار یکدیگر قرار می دهند و دیگری امانت های معنوی که خداوند متعال در اختیار انسان قرار داده است. هر دو امانت از جایگاه بسیار ویژه ای در اسلام برخوردارند.

 

امانت های دنیوی

پیرامون حساسیت و اهمیت امانت های دنیوی همین بس که در ادای آن و در وفای به آن، بین اینکه امانتِ دوست باشد یا دشمن، هیچ گونه تفاوتی موجود نیست.

امام سجاد علیه السلام در این رابطه می فرماید:

«بر شما باد به دادن امانت به صاحبش. سوگند به آن کسی که محمّد (صلی الله علیه وآله وسلّم) را به حق به پیامبری مبعوث کرد، اگر قاتل پدرم حسین (علیه السلام) همان شمشیری را که با آن پدرم را به شهادت رساند به عنوان امانت به من می‏ سپرد، (و من آن را می‏ پذیرفتم) در امانت داری آن خیانت نمی‏ کردم.» ۲

در ماجرای جنگ خیبر که در سال هفتم هجرت رخ داد، آذوقه سپاه اسلام تمام شد و از نظر غذارسانی به قدری در مضیقه قرار گرفتند که برای برطرف نمودن گرسنگی، از گوشت حیواناتی مانند اسب، قاطر و… (که گوشتشان مکروه است) می خوردند، در این شرایط، چوپانی را دیدند که گوسفندهای یهودیان را از بیابان به سوی قلعه ها می برد. خواستند آن گوسفندان را به غنیمت بگیرند. چوپان گفت: این ها نزد من امانت است. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) در برابر صدها سرباز گرسنه، با صراحت فرمود: «در آیین ما خیانت به امانت، یکی از بزرگ ترین جرم هاست. بر تو لازم است که همه گوسفندان را تا درِ قلعه ببری و به صاحبانش برسانی.» آن چوپان، اسلام را پذیرفت، گوسفندان را به صاحبانش سپرد و سپس به سپاه اسلام پیوست و با یهودیان جنگید تا به شهادت رسید. ۳

 

معیار شناخت افراد

یکی از معیارهایی که امام صادق علیه السلام برای شناخت افراد معرفی می کنند، همین ادای امانت است؛ تا جایی که ایشان می فرماید:

«به طولانی شدن رکوع و سجود شخص نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانت داری او بنگرید.» ۴

 

کار و مسئولیت هر شخص، امانتی است به گردن او

آنچه که نباید مورد غفلت واقع شود آن است که امانت های دنیوی تنها در اموالی که دیگران به ما سپرده اند خلاصه نمی گردد. کار و مسئولیتی که انسان آن را پذیرفته نیز امانتی است در دستان او و باید نسبت به ادای آن هوشیار باشد.

امیرالمؤمنین علیه السلام پس از جنگ جمل در نامه ای به اشعث ابن قیس، فرماندار آذربایجان، اینگونه مرقوم می دارند:

«إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ.» ۵

همانا پُست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن تو است.

چه بسا اگر مسئولین و به طور کلی هر کسی که وظیفه ای را در جامعه به عهده دارد، نگاه اینچنینی به جایگاه و وظیفه خود داشته باشد، بسیاری از مسائل جامعه به خودی خود حل خواهد شد.

 

اما در نهایت، آنچه که اهمیت بحث را مضاعف می کند، این کلام حضرت امیر علیه السلام است که فرمود:

«مَنْ لاَ أَمَانَةَ لَهُ لاَ إِیمَانَ لَهُ.» ۶

آنکس که امانتدار نیست، ایمان ندارد.

 

پی نوشت ها:

۱. سوره نساء، آیه ۵۸.

۲. «عَلَیکمْ بِاداءِ الاْمانَةِ فَوالَّذِی بَعَثَ مُحَمّداً(صلی الله علیه وآله) بِالحَقِّ نَبِیاً لَوْ اَنَّ قاتِلَ اَبِی الْحُسَینِ ابْنِ عَلِی(علیه السلام) اَئْتَمَنَنِی عَلَی السَّیفِ الَّذِی قَتَلَهُ بِهِ لاَدَّیتُهُ اِلَیه.» مشکاةالانوار طبرسی، ج ۳، ص ۱۴۲.

۳. سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۵؛ فروغ ابدیت، ج ۲، ص ۲۴۷.

۴. «لاَ تَنْظُرُوا إِلَی طُولِ رُکُوعِ اَلرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ، وَ لَکِنِ اُنْظُرُوا إِلَی صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ.» کافی، ج ۲، ص ۱۰۵.

۵. نهج البلاغه، نامه شماره ۵.

۶. غررالحکم، ج ۱، ص ۵۸۷.

امام حسین علیه السلام:

خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ، لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثیرُ مُسْتَمْتَعٍ: اَلْعَقْلُ، وَ الدّینُ وَ الْأَدَبُ، وَ الْحَیاءُ، وَ حُسْنُ الْخُلْقِ؛

پنـج چیز است اگر در انسـان نباشد، بهـره زیادی در او نخـواهد بود:

۱ـ عقل ۲ ـ دین ۳ ـ ادب ۴ ـ حیا ۵ ـ خوش ‏اخلاقی.

 

حیاة الامام الحسین علیه ‏السلام: ج ۱، ص ۱۸۱

در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ش همافران و تعدادی از نیروهای نظامی دیگر با لباس شخصی به مدرسه علوی رفتند. در آنجا لباس نظامی پوشیده و سرود و رژه را تمرین کردند. پس از آمادگی، با کنترل شدید، به پیش امام خمینی رفتند و پس از انجام رژه و خواندن سرود، قطعنامه‌ای در اطاعت از امام خمینی، از طرف همافران و توسط یک سرباز نیروی هوایی خوانده شد.

دسته‌ای از نیروی هوایی شاهنشاهی ایران با نام همافران با امام خمینی (ره) در ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ش، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بیعت کردند.

بسیاری از همافران در ایالات متحده آمریکا دوره‌های تخصصی مانند الکترونیک، مکانیک و ... دیده بودند و در رده‌های غیررزمی نیروی هوایی فعالیت داشتند. همافران در ارتش به مراتب بالا نمی‌رسیدند و همین سبب نارضایتی آنها شده بود.بسیاری از همافران، پیش از ورود امام خمینی به ایران، به انقلاب پیوسته بودند و حتی برخی به دیدار امام خمینی در نوفل‌لوشاتو رفتند که البته پس از بازگشت به ایران، بازداشت و تبعید شدند.

در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ش همافران و تعدادی از نیروهای نظامی دیگر با لباس شخصی به مدرسه علوی رفتند. در آنجا لباس نظامی پوشیده و سرود و رژه را تمرین کردند. پس از آمادگی، با کنترل شدید، به پیش امام خمینی رفتند و پس از انجام رژه و خواندن سرود، قطعنامه‌ای در اطاعت از امام خمینی، از طرف همافران و توسط یک سرباز نیروی هوایی خوانده شد. پس از آن امام خمینی برای نیروها سخنرانی کرد.با پایان ملاقات، همافران به مدرسه رفاه بازگشته، لباس خود را عوض کردند تا شناخته نشوند.

 

ریشه های این اتفاق عجیب و بیادماندنی

به‌ دنبال‌ بستن‌ فرودگاه‌ بر روی امام‌ خمینی تعداد چشم‌گیری از همافران‌ و درجه‌داران ‌و افسران‌ نیروی هوایی در چهارم‌ بهمن‌ در یک‌ راهپیمایی در تهران‌ شرکت‌ کردند. این ‌راهپیمایی که‌ از سه‌ راه‌ آذری آغاز شد تا میدان‌ آزادی ادامه‌ یافت‌ آنها در طول‌ مسیرشعارهایی به‌ نفع‌ نهضت‌ می‌دادند. بعد از ظهر همان‌ روز عده‌ای از همافران‌، درجه‌داران ‌و افسران‌ نیروی هوایی در مقابل‌ ستاد نیروی هوایی، در خیابان‌ فرح‌آباد دست‌ به‌ تظاهرات‌ زدند. آنها شعار می‌دادند
 
«به‌ فرمان‌ خمینی، نظامیان‌ ملی، ز طاغوت‌ گسستیم‌ به‌ملت‌ پیوستیم‌.»
 
در همان‌ حال‌ در خیابان‌ آزادی عده‌ای از پرسنل‌ نیروی هوایی دست‌ به‌تظاهرات‌ زدند و شعار می‌دادند: ما پرسنل‌ هوایی هستیم‌، ما منتظر خمینی هستیم‌. این ‌تظاهرات‌ به‌ پایگاه‌ یکم‌ شکاری مهرآباد نیز سرایت‌ کرد و آنان‌ همراه‌ با خانواده‌هایشان‌ دست‌ به‌ تظاهرات‌ زدند. هم‌زمان‌ پرسنل‌ نیروی هوایی در شیراز و بوشهر نیز دست‌ به‌تظاهرات‌ زدند. تظاهرات‌ پرسنل‌ نیروی هوایی در شیراز و بوشهر که‌ همراه‌ با حمل‌عکس‌ امام‌ خمینی بود مورد استقبال‌ بینظیر مردم‌ قرار گرفت‌.
 
این‌ تظاهرات‌ وحشت‌ فرماندهان‌ نظامی را برانگیخت‌. سپهبد ربیعی فرمانده‌ نیروی هوایی در کمیته‌ بحران‌ موضوع‌ را مطرح‌ کرد و گفت‌: «همه‌ خشمگین‌ شده‌اند و اقدامات ‌برای قطع‌ دست‌ آنها فوراً انجام‌ خواهد شد». این‌ حادثه‌ برای ژنرال‌ هایزر نیز بسیار تکان‌دهنده‌ بود؛ زیرا به‌ عقیده‌ او «نیروی هوایی جایی بود که‌ ما حتی انتظار کمترین ‌ناآرامی را از نیروهای آن‌ نداشتیم‌؛ زیرا سطح‌ آموزش‌ نیروی هوایی بالا بود و از نظرفرماندهی و آموزش‌ با آمریکا ارتباطی نزدیک‌ داشت‌».
 
به‌ دنبال‌ تظاهرات‌ همافران‌ و افسران‌ نیروی هوایی در تهران‌ و تصمیم‌ کمیته‌ بحران ‌روز هفتم‌ بهمن‌ ماه‌ در حالی که‌ چهارهزار همافر در حال‌ آمدن‌ به‌ سر کار بودند، فرمانده ‌پایگاه‌ هوایی اصفهان‌ برای آنها سخنرانی کرد و اعلام‌ نمود که‌ «تعدادی عامل‌ دردسر دربین‌ آنها» وجود دارد که‌ «اجازه‌ نمی‌دهد که‌ هیچ‌ کدام‌ از آنها وارد مجموعه‌ شوند» همافران‌ به‌ شهر بازگشتند و با نیروهای ارتش‌ درگیر شدند که‌ هر کدام‌ از طرفین‌ تعدادی ‌از نیروهای مقابل‌ را به‌ گروگان‌ گرفتند. گرچه‌ این‌ گروگانگیری با توافق‌ طرفین‌ به‌ آتش‌بس‌ختم‌ شد، ولی همافران‌ با این‌ عمل‌ نشان‌ دادند که‌ نیروی قابل‌ اعتنایی هستند و رژیم‌ را وادار به‌ نشستن‌ بر سر میز مذاکره‌ مینمایند.
 
به‌ دنبال‌ این‌ درگیری در مردم‌ شایع‌ شد که‌ ۱۶۵ نفر از افسران‌ جزء و خلبانان‌ پایگاه‌هوایی اصفهان‌ تیرباران‌ شده‌اند. ارتشبد قره‌باغی مجبور شد طی مصاحبه‌ای اعلام‌ کند که‌ هیچ‌ کس‌ تیرباران‌ نشده‌، ولی عده‌ای در این‌ جریان‌ تظاهرات‌ و غیبت‌ کرده‌اند که‌ مطابق‌ با مقررات‌ با آنها رفتار خواهد شد.
 
نافرمانی به‌ سرعت‌ در حال‌ گسترش‌ به‌ همه‌ ارکان‌ ارتش‌ بود. به‌ دنبال‌ تحصن ‌روحانیون‌ در دانشگاه‌ کارکنان‌ مسلسل‌سازی و صنایع‌ نظامی در صبح‌ روز نهم‌ یک‌راهپیمایی بزرگی را ترتیب‌ دادند. آنها شعار می‌دادند:
 
«ما پرسنل‌ نظامی هستیم‌، همه‌ منتظر خمینی هستیم‌
ما همه‌ سرباز توایم‌ خمینی، لشکر جانباز توایم‌ خمینی».
 
راهپیمایان‌ در ساعت‌ ۱۱ صبح‌ به‌ دانشگاه‌ رسیدند و به‌ تحصن‌کنندگان‌ پیوستند. پرسنل‌ نظامی مسلسل‌سازی و صنایع‌ نظامی در فردای آن‌ روز دست‌ به‌ راهپیمایی ‌دیگری زدند. نیروهای فرمانداری نظامی چهارراه‌ کالج‌ ـ حافظ‌، راه‌ را بر آنها بستند. آنها روی زمین‌ نشستند تا پس‌ از نیم‌ ساعت‌ مأموران‌ حکومت‌ نظامی راه‌ را بر آنها باز کردند وحرکت‌ خود را به‌ سوی دانشگاه‌ ادامه‌ دادند.
 
نیروی زمینی ارتش‌ نیز از نافرمانی مصون‌ نماند. به‌ گزارش‌ استمپل‌ «برخی از سربازان‌ ایرانی که‌ به‌ حفاظت‌ از سفارت‌ آمریکا گمارده‌ شده‌ بودند به‌ نفع‌ [آیت‌الله] خمینی شعار میدادند و برای آمریکاییهای سفارت‌ فریاد یانکی به‌ خانه‌ات‌ برگرد سردادند».
 
اولین‌ اعتراضات‌ دسته‌جمعی در نیروی زمینی در لشکر ۷۷ خراسان‌ به‌ وقوع ‌پیوست‌. عده‌ای از افسران‌، درجه‌داران‌ و سربازان‌ دست‌ به‌ اعتصاب‌ زدند. علما و مدرسین‌ حوزه‌ی علمیه‌ مشهد با صدور اطلاعیه‌ای از اعتصاب‌ آنها حمایت‌ کردند. قره‌باغی حمایت‌ جامعه‌ روحانیت‌ مشهد از اعتصابیون‌ را موجب‌ «پیچیده‌تر» و زیادترشدن‌ «نفوذ مخالفین‌ در یگان‌های ارتش‌» و نزدیکی «پرسنل‌ با مخالفین‌ و روحانیون‌» ارزیابی کرده‌ است. با اینکه‌ نیروی دریایی بیشتر در مرزهای آبی مستقر و با مردم ‌کمتر درگیر بودند، انقلاب‌ در آنها نیز سرایت‌ کرد. افسران‌ وظیفه‌ در پایگاه‌ دریایی بندرپهلوی دست‌ به‌ اعتصاب‌ زدند و سپس‌ در اول‌ بهمن‌ عده‌ای دیگر اعلام‌ اعتصاب‌ غذای سه‌ روزه‌ کردند.
 
تظاهرات‌ همافران‌ پایگاه‌ پدافند بهبهان‌ همراه‌ با حمل‌ تصویر بزرگ‌ امام‌ خمینی در چهاردهم‌ بهمن‌ تظاهرات‌ همافران‌ و درجه‌داران‌ پایگاه‌ وحدتی دزفول‌ به‌ همراه ‌خانواده‌های خود با حمل‌ عکس‌های امام‌ خمینی و زدوخورد با نیروهای حکومت ‌نظامی و شهادت‌ همافر سیاسی در سیزدهم‌ بهمن، حضور هشتصد نفر از کارمندان‌ سازمان‌ جغرافیایی ارتش‌ با خانواده‌هایشان‌ در محل‌ اقامت‌ امام‌ خمینی و سخنرانی ‌آیت‌الله خامنه‌ای از طرف‌ امام‌ خمینی در جمع‌ آنان‌، حضور صدها نظامی از
 
نیرویزمینی و هوایی با لباس‌های نظامی در محل‌ اقامت‌ امام‌ خمینی در حالی که‌ شعار میدادند:«ما همه‌ سرباز توایم‌ خمینی ‌گوش‌ به‌ فرمان‌ توایم‌ خمینی».
 
حضور تعدادی از پرسنل‌ نیروی دریایی در خدمت‌ امام‌ خمینی و سخنرانی امام‌خمینی و گفتگوی آنها با امام‌ خمینی، و حضور چشم‌گیر هزاران‌ نظامی در راهپیماییحمایت‌ از دولت‌ بازرگان‌ در ۱۹ بهمن، همه‌ی اینها نشان‌ از تحول‌ سریع‌ ارتش‌ و پیوستن‌ سریع‌ نیروهای آن‌ به‌ امام‌ خمینی میداد. با این‌ همه‌ نیروی هوایی خصوصاً همافران‌ در پیوستن‌ به‌ انقلاب‌ گوی سبقت‌ را ربودند. هر روز خبر تازه‌ای از تظاهرات‌ و اعتصاب‌ از آنها منتشر می‌شد.
 
مهم‌ترین‌ واقعه‌ای که‌ اوج‌ نفوذ انقلاب‌ در ارتش‌ را به‌ اثبات‌ رساند، سان‌ دیدن‌ امام‌ خمینی از نظامیان‌ نیروی هوایی در ۱۹ بهمن‌ بود. دکتر مفتح‌ رابط‌ با نظامیان‌ بود. وی با نیروهای نظامی مخالف‌ رژیم‌ هماهنگ‌ کرده‌ بود که‌ بالباس‌ فرم‌ از مقابل‌ امام‌ خمینی رژه‌ بروند. صبح‌ روز ۱۹ بهمن‌ عده‌ی کثیری از نظامیان‌،همافران‌ و افسران‌ نیروی هوایی در مدرسه‌ی رفاه‌ تجمع‌ کردند. قرار بر این‌ شد که‌ این ‌نیروها از مدرسه‌ رفاه‌ تا مدرسه‌ علوی محل‌ اقامت‌ امام‌ خمینی رژه‌ بروند. حجت‌الاسلام ‌سیدمحمود دعایی نزد امام‌ خمینی رفت‌ و قرار ملاقات‌ را به‌ اطلاع‌ امام‌ خمینی رساند وگفت‌: «برادران‌ نیروی هوایی از قبل‌ وقت‌ گرفته‌اند و امروز می‌خواهند به‌ شما بپیوندند و اجازه‌ می‌خواهند که‌ شما از آنان‌ سان‌ ببینید». با اینکه‌ امام‌ خمینی تب‌ داشتند و قبلاً اعلام‌ شده‌ بود که‌ ملاقات‌ ندارند، «با لبخند زیبا و صمیمیت‌ و فروتنی خاصی اعلام ‌آمادگی کردند». نیروهای نظامی پس‌ از رژه‌ به‌ حضور امام‌ رسیدند. بیماری و تب‌ امام‌خمینی موجب‌ نگرانی یاران‌ شده‌ بود؛ ولی «امام‌ با شایستگی خاص‌» خود حاضرشدند. فرمانده‌ همافران‌ خطاب به‌ امام‌ خمینی با عنوان‌ فرمانده‌ کل‌ قوا، اجازه‌ خواست‌ تا نیروی‌ها رژه‌ را آغاز کنند. آن‌گاه‌ همافران‌ از مقابل‌ امام‌ خمینی رژه‌ رفتند. همافران‌ درحال‌ رژه‌ اشک‌ می‌ریختند و صحنه‌ بسیار پرهیجانی را به‌ وجودآورده‌ بودند. نظامیان‌ بعد از احترامات‌ نظامی و مراسم‌ خاص‌ شعار می‌دادند: «نظامیان‌ ملی، به‌ فرمان‌خمینی، از طاغوت‌ گسستیم‌ به‌ ملّت‌ پیوستیم‌». امام‌ خمینی پشت‌ میکروفون‌ قرار گرفتند و فرمودند:
 
«درود بر شما سربازان‌ امام‌ عصر (سلام‌الله علیه‌) همان‌ طور که‌ فریاد زدید تاکنون ‌در خدمت‌ طاغوت‌ بودید؛ طاغوتی که‌ تمام‌ هستی ما را ساقط‌ کرد، طاغوتی که‌ خزاین‌ ما را تهی کرد، طاغوتی که‌ ما را برده‌ی خارجیها کرد و از امروز درخدمت‌ امام‌ عصر (سلام‌الله علیه‌) و در خدمت‌ قرآن‌ کریم‌ هستید، قرآن‌ کریمی که‌سعادت‌ همه‌ی بشر را بیمه‌ کرده‌ است‌... ما امیدواریم‌ که‌ با هم‌ و با پیوستگی ‌بتوانیم‌ این‌ طاغوت‌ها را تا آخر از بین‌ ببریم‌ و به‌ جای او یک‌ حکومت‌ عدل‌ اسلامی که‌ مملکت‌ ما برای خودمان‌ باشد و همه‌ چیز ما به‌ دست‌ خودمان‌ باشد.ما میخواهیم‌ که‌ سرنوشت‌مان‌ را خودمان‌ تعیین‌ کنیم‌ نه‌ سفارت‌ آمریکا وسفارت‌ شوروی... ما میخواهیم‌ ارتش‌ ما آزاد باشد؛ اسرائیل‌ در آن‌ تصرف ‌نکند، آمریکا در آن‌ تصرف‌ نکند.
 
درود بر شما که‌ قدر نعمت‌ خدا را دانستید و به‌ دامن‌ قرآن‌ پیوستید. درود بر شما که‌ ترک‌ کردید حکومت‌ طاغوت‌ را و به‌ حکومت‌ الله پیوستید..».
 
در همان‌ روز عده‌ای از همافران‌ و افسران‌ نیروی هوایی پایگاه‌ اصفهان‌ خدمت‌ امام‌ رسیدند و امام‌ خمینی برای آنها سخنرانی کرد.
 
روزنامه‌ کیهان‌ عصر همان‌ روز عکس‌ نظامیان‌ را در حالی که‌ به‌ امام‌ خمینی ادای ‌احترام‌ می‌کردند در صفحه‌ی اوّل‌ چاپ‌ کرد. این‌ حادثه‌ برای باقیماندگان‌ رژیم‌ سخت‌گران‌ آمد. بختیار در غروب‌ همان‌ روز به‌ قره‌باغی زنگ‌ زد و پرسید آیا «روزنامه‌ی کیهان‌ را دیده‌اید؟» قره‌باغی گفت:‌ نه‌. بختیار توضیح‌ داد که‌ «عکس‌ عده‌ای از پرسنل‌ نیروی ‌هوایی را در اقامتگاه‌ آقای خمینی چاپ‌ کرده‌ است‌». بختیار مدعی شد که‌ این‌ عکس ‌مونتاژ است‌ و به‌ ژنرال‌ دستور داد تا آن‌ را تکذیب‌ کنند.
 
رادیو تهران‌ ساعت‌ ۲ بعدازظهر روز جمعه‌ بیست بهمن‌ از قول‌ سخنگوی ستاد بزرگ ‌ارتشتاران‌ عکس‌ رژه‌ی نظامیان‌ در کیهان‌ را مونتاژ و غیرواقعی خواند و این‌ اقدام‌ را تفرقه‌اندازی در صفوف‌ «به‌ هم‌ پیوسته‌ و مستحکم‌ ارتش‌» دانست‌ و کیهان‌ را تهدید کرد که‌ تحت‌ تعقیب‌ قرار خواهد گرفت‌.
 
بختیار که‌ پیش‌ از همه‌ از این‌ واقعه‌ خشمگین‌ شده‌ بود در مجلس‌ شورای ملی گفت‌:«ملاحظه‌ کنید همین‌ روزنامه‌ی کیهان‌ روز پنج‌شنبه‌ عکس‌ و خبری از یک‌ رژه‌ی نظامی چاپ‌ کرد و به‌ صورت‌ بچگانه‌ای عکس‌ را مونتاژ نمود که‌ جزئیات‌ آن‌ را اهل‌ فن‌ّمی‌دانند».
 
کیهان‌ در فردای آن‌ روز (۲۱ بهمن‌) با چاپ‌ عکس‌های دیگری از رژه‌ی نظام‌ درحضور امام‌ خمینی در صفحه‌ی اوّل‌ و دوم‌ توضیح‌ داد که‌ عکاس‌ کیهان‌ به‌ محل‌ اقامت ‌امام‌ خمینی رفته‌ بود و علیرغم‌ اعلام‌ نداشتن‌ ملاقات‌ با امام‌ خمینی، مشاهده‌ میکند که ‌«گروه‌ کثیر از نظامیان‌» به‌ دیدار امام‌ آمده‌اند و وقتی «نظامیان‌ به‌ نشانه‌ی احترام‌ در مقابل ‌امام‌ سلام‌ نظامی دادند موفق‌ شد چند عکس‌ بگیرد». علاوه‌ کمیته‌ی تبلیغات‌ دفتر امام‌خمینی با صدور اطلاعیه‌ای خبر و عکس‌ کیهان‌ را مورد تأیید قرار داد. دکتر مفتح‌ نیز ازقول‌ امام‌ خمینی به‌ واقعی بودن‌ عکس‌ کیهان‌ تأکید کرد.

 

منابع:

مرکز اسناد انقلاب اسلامی

ویکی شیعه

عضو جامعه روحانیت مبارز گفت: امروزه، دشمنان انقلاب اسلامی از ابزارهای مختلفی مانند فضای مجازی، هوش مصنوعی، رسانه‌های غربی، ماهواره‌ها و فیلم‌های ضد انقلاب استفاده می‌کنند. باید با ارائه مستندات و شواهد، ماهیت برنامه‌های استکبار جهانی و شیطان بزرگ را برای نسل جوان روشن کنیم.

 انقلاب اسلامی ایران، یکی از مهم‌ترین رویدادهای قرن بیستم، در اواخر دهه ۱۳۵۰ خورشیدی رخ داد. این انقلاب، که با نام‌های انقلاب ۱۳۵۷ یا انقلاب اسلامی نیز شناخته می‌شود، دگرگونی بزرگی در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران ایجاد کرد.

انقلاب اسلامی ایران، که بین ۱۷ دی ۱۳۵۶ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ رخ داد، با مشارکت گسترده مردم از طبقات مختلف جامعه و تحت رهبری معنوی سید روح‌الله خمینی، نظام پهلوی را سرنگون کرد و زمینه را برای استقرار نظام جمهوری اسلامی به رهبری یک مرجع تقلید شیعه فراهم ساخت.

تفکرات و شخصیت‌های اسلامی در این انقلاب نقش برجسته‌ای داشتند و حضرت امام خمینی آن را "انقلاب اسلامی" معرفی کردند. با توجه به اهمیت این انقلاب و نقش آن در تاریخ ایران و جهان، در این گفتگو، با حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک، عضو جامعه روحانیت مبارز و نماینده سابق اصفهان، در مورد خاطرات و تجربیات آن دوران اسلامی و نقش آن در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران گفتگو کرده ایم که در اختیار شما قرار می‌دهیم.

 

* دهه فجر به چه معناست و چطور می‌توانیم به عنوان فرصتی برای دستاوردهای انقلاب اسلامی آن راجشن بگیریم؟

 

اولاً، دهه فجر را به تمام ملت ایران تبریک می‌گویم. دهه فجر برگ زرینی در تاریخ آزادی‌خواهی ملت ایران و رهایی از حکومت طاغوتی با هدایت حضرت امام خمینی (ره) است.

دهه فجر نمادی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است و این دستاوردها در چهل و ششمین سالگرد این حرکت بزرگ و الهی، اهمیت ویژه‌ای دارند. اگر بخواهیم محتوای دهه فجر و هویت آن را به‌درستی متوجه شویم، باید به مجموعه دستاوردهای آن توجه کنیم؛ از بعد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، و استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی در سطح جهانی که این مسئله، موضوعی کلیدی است که نیاز به توجه ویژه دارد.

اگر تعریفی از دهه فجر داشته باشیم، باید بر دستاوردهای آن متمرکز شویم. امروزه در بحث‌هایی نظیر قرآن، حوزه، و تخصص‌های علمی در سطح جهانی، ایران در زمره کشورهای برجسته قرار دارد که این موقعیت به دلیل حضور نسل جوان نخبه و دانشمندی است که با حضور در این عرصه‌ها، میدان انقلاب را بیمه و حرکت آن را تداوم بخشیده‌اند.

 

۴ اقدام برای انتقال ارزش‌های انقلاب اسلامی به نسل جدید

 

* برای انتقال ارزش‌های انقلاب اسلامی به نسل جدید، باید چه اقداماتی انجام دهیم؟

 

۱. کاهش گسل نسلی:

باید تلاش کنیم تا با فعالیت‌های فرهنگی هدف مند و گفتگوهای چهره به چهره، فاصله بین نسل جوان و نسل گذشته را کاهش دهیم، در این راستا، روایت تاریخ انقلاب اسلامی برای نسل جوان به عنوان یک الگو و عبرت می‌تواند بسیار مؤثر باشد. باید به آنها نشان دهیم که حکومت طاغوتی پیش از انقلاب چه ویژگی‌هایی داشت و چه اقداماتی انجام می‌داد و جمهوری اسلامی در چهل و شش سال گذشته چه دستاوردهایی در داخل و خارج از کشور داشته است.

تبیین نقش امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری، روحانیت و مردم در انقلاب و پشتیبانی آنها می‌تواند نسل جوان را به آرمان‌های انقلاب نزدیک‌تر کند.

 

۲. مقابله با جریان استکبار جهانی:

امروزه، دشمنان انقلاب اسلامی از ابزارهای مختلفی مانند فضای مجازی، هوش مصنوعی، رسانه‌های غربی، ماهواره‌ها و فیلم‌های ضد انقلاب استفاده می‌کنند. باید با ارائه مستندات و شواهد، ماهیت برنامه‌های استکبار جهانی و شیطان بزرگ را برای نسل جوان روشن کنیم. دشمنان با تکیه بر علوم شناختی تلاش می‌کنند تا بر عقل و ذهن جوانان تأثیر بگذارند و آنها را از مسائل اصلی جامعه غافل کنند و به سمت پذیرش مدیریت بیگانه سوق دهند.

 

۳. تقویت بنیان خانواده:

آشنایی خانواده‌ها با قرآن و عترت و اهمیت دادن به دین در خانواده‌ها، نقش اساسی در پرورش شخصیت توحیدی نسل جوان دارد که هرچه خانواده‌ها به مبانی دینی و اعتقادی پایبندتر باشند، نسل جوان با هویت و شخصیت قوی‌تری تربیت خواهد شد.

 

۴. تبیین مبانی قانون اساسی:

برای آشنایی نسل جوان با ارزش‌های انقلاب اسلامی، لازم است مبانی قانون اساسی و سایر قوانین و مقررات جمهوری اسلامی به طور شفاف برای آنان تبیین شود.

 

اکنون شاهد برگزاری جشن پیروزی چهل و ششمین سالگرد انقلاب هستیم در این روزها چه برنامه ها و چه فعالیت های بیشتر موثر است؟

 

برنامه‌های جشن دهه فجر دو بُعد اصلی دارند:

۱. ابراز شادمانی: این برنامه‌ها، فرصتی برای ابراز شادی و نشاط در بین مردم جامعه هستند. هر فرد به نحوی می‌تواند با ابتکار خود، شادی را به دیگران منتقل کند. این اقدام می‌تواند در برابر افسردگی و تبلیغات منفی دشمنان مؤثر واقع شود و روحیه مثبت را در جامعه تقویت کند.

۲. انتقال محتوا: باید تلاش کنیم تا محتوای فرهنگی قوی بر اساس تقویت بنیان‌های اعتقادی، ایمانی و بصیرت‌افزایی به توده مردم منتقل کنیم. وقتی این محتواها در کنار شادی و جشن‌ها قرار گیرد، تأثیرگذارتر خواهد بود و نقش‌آفرینی موثری خواهد داشت.

 

چه خاطره ای از سال های ابتدای انقلاب دارید که در ذهنتان به عنوان یک خاطره خوش باقی مانده است؟

در مورد خاطره‌ای از سال‌های ابتدایی انقلاب، یادم می‌آید که بزرگ‌ترین خاطره‌ام ورود حضرت امام (ره) به ایران بعد از پانزده سال تبعید بود. در آن زمان، من در حدود صد متری جایگاه حضرت امام در بهشت زهرای تهران بودم. دیدن آن صحنه و عظمت ورود ایشان در برابر چشم بیش از۷۰۰ خبرنگار خارجی، لحظه‌ای افتخارآمیز برای ملت ایران بود و همچنان در ذهنم باقی مانده است.