emamian

emamian

این مطلب با نگاهی عقلانی و استدلالی به بررسی این شبهه اعتقادی می‌پردازد که چرا انسان باید در جست‌وجوی دین باشد و با تحقیق، به شناختی صحیح از آن دست یابد.

 

بسیاری از گرفتاری‌های انسان از نادانی به حقیقت است. پس جست‌وجوی شناخت درست درباره زندگی و جهان، نه تنها ضرورتی عقلانی بلکه کاری مقدس است که سه دلیل مهم آن را به تحقیق وا می‌دارد.

لزوم شکر مُنعِم: انسان، برخلاف موجودات دیگر، موجودی آگاه و صاحب عقل است؛ همین عقل، او را از سطح زندگی غریزی حیوانات فراتر می‌برد و به او مسئولیت می‌دهد. یکی از روشن‌ترین احکام عقل این است که اگر کسی به تو نیکی کرد، باید قدردان او باشی. ما در زندگی روزمره، حتی اگر کسی یک لیوان آب به ما بدهد، با یک تشکر ساده پاسخ او را می‌دهیم،چون می‌دانیم که بی‌تفاوتی در برابر احسان، نشانه بی‌ادبی، بی‌اخلاقی یا بی‌انصافی است.حالا کافی است کمی عمیق‌تر نگاه کنیم: ما از لحظه‌ای که چشم باز کردیم، خود را در جهانی مملو از نعمت یافتیم. از وجود خودمان گرفته تا هوا، آب، غذا، عقل، عاطفه، خانواده، طبیعت، زیبایی‌ها، قوانین منظم هستی و فرصت‌هایی برای رشد و آگاهی. آیا هیچ‌کدام از این‌ها را خودمان به خودمان داده‌ایم؟ نه. آیا والدین ما خالق این نظام عظیم بوده‌اند؟ باز هم نه. پس عقل می‌پرسد: این همه نعمت از کجا آمده؟ اگر بخشنده‌ای دارد، آیا وظیفه‌ای در برابر او نداریم؟

در اینجا عقل بیدار می‌گوید: باید ببینی که آیا صاحب نعمتی هست یا نه؛ چون اگر هست و تو در برابرش بی‌تفاوت بمانی، شایسته‌ شأن انسانی‌ات رفتار نکرده‌ای.

درست مثل کسی که در خانه‌ای زندگی می‌کند که نمی‌داند صاحبش کیست، اما از همه امکاناتش استفاده می‌کند و حتی زحمت پرسیدن هم به خود نمی‌دهد. آیا این فرد، انسان شایسته‌ای است؟ عقل می‌گوید نه.

بنابراین، اولین گام برای عمل به این حکم بدیهی عقل، این است که انسان بررسی کند آیا این نظام خلقت، خالقی آگاه و توانمند دارد یا نه؟ اگر دارد، او همان مُنعِم حقیقی ماست و باید راهی برای شناخت او و شکرگزاری از او بیابیم. این راه، همان چیزی است که دین ادعای آن را دارد. پس عقل ما را وامی‌دارد که به‌خاطر لزوم شکر منعم، دین را بررسی کنیم و ببینیم آیا راهی برای شناخت خالق و راه ارتباط با او وجود دارد یا نه.

در غیر این‌صورت، ما در استفاده از نعمت‌ها و نادیده گرفتن منعم، از حیوانات هم پایین‌تریم؛ چون حیوان لااقل عقل ندارد، اما ما عقل داریم و بی‌تفاوتی ما، دیگر از روی جهل نیست، بلکه از روی غفلت یا بی‌اعتنایی است. پس عقل می‌گوید:

اگر انسان باشی، باید بدانی که آیا مُنعمی داری یا نه؛ و اگر داری، باید شکر او را به‌جا آوری؛ و این شکر، صرفاً با زبان نیست، بلکه با شناخت، ایمان و عمل است. و این یعنی جست‌وجوی دین.

جلب منفعت احتمالی: یکی از اصول عقلانی که هیچ انسان عاقلی نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد، اصل جلب منفعت احتمالی است.

عقل ما به گونه‌ای طراحی شده که حتی اگر احتمال بهره‌مندی از یک سود بزرگ، بسیار کم باشد، باز هم ارزش بررسی و تلاش برای رسیدن به آن را می‌فهمد. این اصل در زندگی روزمره ما بارها به کار گرفته می‌شود؛ مثلاً اگر احتمال کمی برای برنده شدن در یک قرعه‌کشی یا گرفتن یک فرصت طلایی وجود داشته باشد، بسیاری از ما باز هم آن تلاش را می‌کنیم، چون منفعت آن بسیار بزرگ است.

حالا بیاییم این اصل را در زمینه مهم‌ترین و گسترده‌ترین مسئله وجودی یعنی آخرت، پیامبران و دین به کار ببریم.

اگر فقط احتمال بدهیم که پیامبران راست گفته‌اند، یعنی حقیقتی وجود دارد به نام قیامت، حسابرسی، بهشت و جهنم، آیا عقل نمی‌گوید که این احتمال را دست‌کم نگیریم؟ حتی اگر احتمال بسیار کم باشد، اما منفعت یا ضرر احتمالی بسیار بزرگ باشد، عقل حکم می‌کند که به تحقیق و بررسی این موضوع بپردازیم و راهی برای رسیدن به آن منفعت احتمالی یا اجتناب از ضرر عظیم بیابیم.

بنابراین، عقل عملی و سنجیده انسان را به تحقیق درباره دین و پیامبران و در نهایت شناخت حقیقت دعوت می‌کند؛ چرا که ارزش منفعت احتمالی در اینجا بسیار فراتر از هر منفعت دنیوی است و حتی اگر یقین نداشته باشیم، ارزش «پیگیری و جست‌وجو» را دارد.

دفع ضرر محتمل: یکی از واضح‌ترین و ضروری‌ترین دستورات عقل، اصل دفع ضرر محتمل است.

عقل انسان همیشه به او می‌گوید که اگر در جایی احتمال ضرری وجود دارد، به‌خصوص اگر آن ضرر مهم، سنگین و جبران‌ناپذیر باشد، نباید بی‌تفاوت باشد. انسان عاقل تلاش می‌کند حتی‌الامکان از آن ضرر فاصله بگیرد، حتی اگر احتمال آن کم باشد؛ چون سنگینی پیامد آن، به‌تنهایی کافی‌ست که عقل را به احتیاط وادار کند.

برای نمونه، اگر کسی احتمال بدهد که غذایی فاسد است و ممکن است او را بیمار کند، عقلش به او می‌گوید: نخور. یا اگر بشنود که در راهی که می‌خواهد طی کند، احتمال ریزش کوه یا حمله حیوانات وحشی وجود دارد، بی‌تفاوت نمی‌ماند، حتی اگر خودش با چشم ندیده باشد. همین احتمال ضرر، برای تغییر مسیر یا احتیاط کافی‌ست. عقل انسان می‌گوید: ضرر سنگین را حتی با احتمال کم هم نباید نادیده گرفت.

حالا این قاعده عقلانی را در مسائل عمیق‌تر انسانی و معنوی در نظر بگیریم. انسان می‌بیند که در دنیا صدها مکتب فکری، دین، فرقه و فلسفه وجود دارد. هر گروهی چیزی را حق می‌داند. در این میان، پیامبران نیز آمدند و با دلایلی قابل‌توجه، مردم را به خدا، معاد، بهشت و جهنم دعوت کردند. حتی اگر کسی یقین هم نداشته باشد که آیا سخنان آن‌ها درست است یا نه، همین احتمال راست بودن آن‌ها برای بیدار شدن عقل کافی است. چون اگر آن‌ها راست گفته باشند و ما بی‌تفاوت بوده باشیم، آن وقت با ضرری روبه‌رو خواهیم شد که نه فقط بزرگ، بلکه ابدی و جبران‌ناپذیر است؛ یعنی جهنم.

برای روشن‌تر شدن موضوع، فرض کنید از کسی که پیش از شما در جاده‌ای آمده است می‌شنوید که در این جاده حیوان وحشی خطرناکی است، یا جاده پر از خرابی است و سنگ‌هایی ممکن است از کوه ریزش کند. آیا در این شرایط، حتی اگر احتمال خطر کم باشد، باز هم بی‌تفاوت می‌مانید و با خیال راحت وارد جاده می‌شوید؟ قطعاً عقل شما می‌گوید که این احتمال را جدی بگیرید، حتی اگر احتمال وقوع خطر کم باشد، زیرا پیامد آن بسیار سنگین است.

در چنین شرایطی، عقل می‌گوید: نمی‌توانی با بی‌خیالی از کنار این احتمال بگذری؛ باید تحقیق کنی، بررسی کنی، دلیل‌ها را ببینی و آگاهانه انتخاب کنی. چون اگر این احتمال درست باشد و تو کاری نکرده باشی، باختی. و اگر هم نادرست باشد، چیزی از تو کم نمی‌شود.

در واقع، همین اصل ساده‌ی عقلانی است که باعث می‌شود انسان مسئول و هوشیار، در برابر دین و دعوت پیامبران، منفعل نماند. انسان بی‌تفاوت، فقط زمانی دچار پشیمانی می‌شود که دیگر فرصتی برای جبران نیست. اما عقل سلیم اجازه نمی‌دهد کار به آنجا برسد.

در زندگی عادی، ما برای اتفاقاتی که فقط چند دقیقه یا چند ساعت ممکن است ما را دچار ناراحتی کند، احتیاط می‌کنیم؛ حال اگر پای آینده‌ای ابدی در میان باشد و احتمال رنج یا محرومیت هم داده شود، آیا نباید صد برابر محتاط‌تر باشیم؟ اگر عقل برای لحظه‌ای اسهال گرفتن با غذای مشکوک، احتیاط را واجب می‌داند، چطور برای احتمال ورود به عذاب ابدی حکم به بی‌خیالی بدهد؟

بنابراین، عقل انسان با صدای بلند می‌گوید: تا وقتی هنوز فرصتی برای بررسی، شناخت و انتخاب داری، نباید در برابر دین و دعوت انبیا بی‌تفاوت بمانی؛ چون اگر احتمال ضرری ابدی در کار باشد، تحقیق و دقت در باور، از ضرورت‌های اولیه زندگی عاقلانه است.

آیت الله جوادی آملی در یکی از آثار خود به موضوع «علت عدم انتخاب زنان برای مقام نبوت و امامت» پرداختند که تقدیم شما فرهیختگان می شود.

 

چرا در میان ۱۲۴ هزار پیامبر و ۱۴ معصوم، تنها یک زن وجود دارد؟

 

* دلیل اول:

 

دلیلی وجود ندارد که فقط یک زن معصوم داشته باشیم.

ممکن است زنان بزرگی مانند حضرت زینب کبری(س) و حضرت فاطمه معصومه(س) نیز به مقام عصمت رسیده باشند، هرچند به صورت رسمی عنوان «معصوم» به آنان داده نشده باشد.

 

* دلیل دوم:

 

نبوّت و رسالت، مسئولیت‌های اجرایی و سنگینی دارد که نیازمند توان بدنی و شرایط خاصی است که معمولاً در مردان دیده می‌شود.

اما کمال واقعی انسان، رسیدن به مقام «ولایت الله» است که به جنسیت مرتبط نیست و هم زنان و هم مردان می‌توانند به آن دست یابند.

زنانی مانند:

حضرت آسیه (س)

حضرت مریم(س)

حضرت فاطمه زهرا(س)

حضرت زینب کبری(س)

حضرت فاطمه معصومه(س)

هر یک با حفظ جایگاه خود، ممکن است به مقام ولایت الهی رسیده باشند.

نتیجه:

نبوت یک مسئولیت اجرایی است و محدودیت‌های جسمانی باعث شده تا این مقام به مردان اختصاص یابد.

اما ولایت، که بالاترین درجه کمال انسانی است که به جنسیت وابسته نیست و هر انسانی (زن یا مرد) می‌تواند با تقوا و ایمان به آن برسد.

آیت الله العظمی جوادی آملی در یکی از آثار خود به موضوع «حجاب زن؛ حق الهی» اشاره کرده‌اند که تقدیم شما فرهیختگان می شود.

 

* شبهه

شبهه ای که در ذهنیت بعضی افراد هست این است که خیال می کنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد نموده است و بنابراین حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است.

 

* پاسخ به شبهه

 

راه حل این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملاً درک کند که:

حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم.

حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم.

حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند.

حجاب زن حقی الهی است .

 

منبع: کتاب زن درآینه جلال و جمال صفحه ۴۳۷

شنبه, 20 مهر 1404 23:10

سه وظیفه همیشگی مسلمان

رسولُ خدا صلی الله علیه و آله:

ثَلاثٌ حَقٌّ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ: اَلغُسلُ یَومَ الجُمُعَةِ وَ السِّواکُ وَ الطِّیبُ.

«سه چیز بر هر مسلمانی لازم است: غسل روز جمعه، مسواک زدن و به‌کار بردن بوی خوش.»

 

نهج الفصاحه، ص ۴۱۴، ح ۱۲۵۶

حسن سالاریه؛ رئیس سازمان فضایی ایران اظهار کرد: در میان بیش از 200 کشور جهان، فقط 10 یا 11 کشور توانمندی کامل در حوزه پرتاب و تولید پرتابگر و اجزای خانواده صنعت فضایی را دارند که ایران نیز در این فهرست قرار گرفته است. این کشورها کمتر از 10 درصد کشورهای دنیا هستند و شامل قدرت‌هایی چون روسیه، چین، امریکا، برخی کشورهای اروپایی و ژاپن می‌شوند که سالیان طولانی در عرصه صنعت فضایی پیشرو بوده‌اند.  

وی افزود: جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر توان بومی و داخلی در حال توسعه هم‌زمان ماهواره و پرتابگر است که این امر با پیچیدگی‌های فراوان فناوری فضایی همراه است. ما از ماهواره‌های ساده آغاز کردیم؛ هرچند همین ماهواره‌های به‌ظاهر ساده دارای جزئیات طراحی بسیار بالا و ابعاد ناشناخته‌اند، زیرا شرایط عملکرد آن‌ها در مدار مشابهی روی زمین وجود ندارد و حتی در آزمایشگاه نیز امکان بازآفرینی کامل این شرایط فراهم نیست.  

 

سالاریه ادامه داد: روند پیشرفت کشور در تصویربرداری فضایی از ماهواره‌های با دقت حدود هزار متر و چند صد متر آغاز شد، سپس به چند ده متر و اکنون به چند متر رسیده‌ایم. این ماهواره‌ها توسط تیم‌های تخصصی در مراکز مختلف دولتی شامل دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی وابسته به دولت و برخی شرکت‌های دولتی ساخته شده‌اند.  

به گفته رئیس سازمان فضایی ایران، نیروی انسانی کشور در ابتدای دهه 80 آشنایی و تجربه جدی در این صنعت نداشت؛ اما از نیمه دوم این دهه و با تعریف پروژه‌های ماهواره‌سازی در دانشگاه‌هایی چون شریف، امیرکبیر، علم و صنعت و مالک‌اشتر، موج تربیت نیروی انسانی آغاز شد. این نیروها عمدتاً خودآموخته‌اند و با مطالعه اسناد، طراحی، ساخت آزمایشگاهی و آزمون در شرایط شبه‌فضایی موفق شدند نخستین ماهواره‌ها را بسازند و برای عملیات در مدار آماده کنند.  

وی تأکید کرد: ساخت هر ماهواره، بسته به پیچیدگی بالای فناوری، معمولاً دو تا چهار سال طول می‌کشد. نقطه عطف این مسیر، پرتاب موفق ماهواره امید در سال 1387 بود که برای نخستین بار اعتماد به توانایی قرار دادن جرم در مدار را در کشور ایجاد کرد. پس از آن ماهواره‌های دیگری نیز ساخته و پرتاب شدند، هرچند به دلیل ماهیت یادگیری و اکتساب فناوری در مراحل نخست، تجهیزات و اجزای استفاده‌شده عمر طولانی نداشتند.  

سالاریه گفت: ماهواره‌سازی در ایران عمدتاً به‌صورت تک‌سازی انجام می‌شود؛ برخلاف تصوری که گاهی ایجاد می‌شود که صدها یا هزاران ماهواره ساخته‌ایم. تنها در سال‌های اخیر، با پروژه منظومه ماهواره‌ای شهید سلیمانی در حوزه باریک‌باند، مفهوم تولید تعدادی در ماهواره‌سازی وارد ادبیات کاری ما شده است.  

وی با اشاره به مقایسه‌های رایج با پروژه‌هایی مانند استارلینک اضافه کرد: در آنجا ممکن است 30 ماهواره در دو یا سه ماه ساخته شود، اما باید توجه داشت که این سطح از تولید، متعلق به پیشرفته‌ترین شرکت خصوصی فضایی دنیا است. ما اکنون در حال تثبیت فناوری و عبور از مرحله تحقیق و توسعه به مرحله ابتدایی "ساخت تعدادی" هستیم و لازم است با نگاهی واقع‌بینانه، ظرفیت‌های کشور را با غول‌های فضایی جهان مقایسه کنیم.  

چهارشنبه, 17 مهر 1404 20:23

ارزش نشستن کنار خانواده

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله:

جُلوسُ المَرءِ عِندَ عِیالِهِ أحَبُّ اِلَی اللهِ تَعالی مِنِ اعتِکافٍ فی مَسجِدی هذا.

«نشستن مرد در کنار خانواده‌اش نزد خدای بزرگ دوست‌داشتنی‌تر است از اعتکاف [و نشستن] در این مسجد من.»

 

میزان‌الحکمه، ج ۴، ص ۲۸۷

امروز هفتم اکتبر روزی است که عملیات طوفان الاقصی شروع شد.

برای بسیاری از مردم کشورهای جهان این سؤال به وجود آمده بود که چرا حماس این عملیات سرنوشت ساز را انجام داد و این مشکلات برای غزه به وجود آمد؟!

اما این حماس نبود که شروع کننده جنگ بود؛ این عملیات پاسخ تقریبا ۸۰ سال تحقیر و کشتار در غزه و سرزمین‌های اشغالی بود.

جفری ساکس، نظریه‌پرداز آمریکایی می‌گوید: همدلی جهانی با فلسطین باید به عمل تبدیل شود، اما بسیاری از کشورها به دلیل یک قرن استعمار انگلیس، آمریکا و جهان غرب، تسلیم شده‌اند. بحران کنونی منطقه نتیجه مداخلات انگلیس است و طرح نام "تونی بلر" برای اداره غزه، نشانه‌ای از دست‌اندازی دوباره‌ی انگلیس به خاورمیانه پس از صد سال است که هم تأسف‌بار و هم مضحک است.

و اینک این این جوانانی اروپایی که برای رسیدن به غزه و همبستگی با مظلومان آن،این گونه به استقبال خطر می روند و از گرگهای صهیونی واهمه ندارند،همان جوانانی اند که شیطان سال های سال با شهوت و لذت و غفلت،اسیرشان کرده بود اما خون مظلومان غزه،فطرت الهی شان را بیدار و آنها را به مجاهدان راه حق تبدیل کرده است!

اینها سربازان آخرالزمانی بقیه الله اند! اینها و فطرتهای بیدارشان،گوشهای شنوای بانگ "انا المهدی" اند!

مبادا ظاهرشان فریبمان دهد که ظاهر به ساعتی تغییر می کند! اهل بصیرت،باطن متحول این بندگانِ توابِ خدا را می بینند و به احوالشان غبطه می خورند! این نسل، نشانه های ظهورند! و خدا نکند که از آنها عقب بمانیم!

 

دکتر محمد صادق کوشکی

چهارشنبه, 17 مهر 1404 20:22

فرقه احمدیه چه گروهی بودند؟

در این مطلب به بررسی کوتاه فرقه احمدیه، شاخه‌ای از امامیه که به امامت احمد بن موسی(ع) قائل بودند، پرداخته می‌شود.

 

مقدمه

احمدیه فرقه‌ای از شیعیان امامی بودند که پس از شهادت امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام)، به امامت برادر او، احمد بن موسی بن جعفر (علیهماالسلام)، معروف به شاه چراغ، قائل شدند.

این گروه، معتقد بودند که امام رضا (علیه‌السلام) به‌صورت صریح، احمد را وصی و امام پس از خود معرفی کرده است.

 

عقیده احمدیه

احمدیه در شمار فرقه‌هایی از امامیه قرار می‌گیرند که همانند برخی از «فطحیه»، به امامت دو برادر به دنبال یکدیگر اعتقاد دارند. آنان پس از درگذشت امام رضا (علیه‌السلام) بر این باور بودند که به دلیل خردسالی امام محمد تقی (علیه‌السلام) که در آن هنگام هفت ساله بود، امامت به او نمی‌رسد و باید به فردی بالغ و رشید واگذار گردد. بر اساس تحلیل عقلانی آن‌ها، کودک نابالغ نه توان درک دقیق احکام شرعی دارد و نه صلاحیت داوری و اداره امور جامعه را، و لذا شایستگی مقام امامت را ندارد.

 

منابع تاریخی و گزارش‌ها

شیخ مفید در «الفصول المختارة» در بیان اختلافات میان شیعیان پس از وفات امام رضا (علیه‌السلام) می‌نویسد:

«چون ابی الحسن الرضا (علیهماالسلام) وفات یافت و پسرش ابوجعفر امام جواد (علیه‌السلام) که در آن هنگام هفت سال داشت جانشین وی گردید، شیعیان اختلاف کرده و سه فرقه شدند:

- گروهی به امامت ابی‌جعفر گردن نهادند؛ اینان اکثریت را تشکیل می‌دادند.

- گروهی به امامت رضا (علیه‌السلام) بازگشتند و همانند واقفیه، وی را آخرین امام دانستند.

- و گروهی دیگر به امامت احمد بن موسی قائل شدند و بر این باور بودند که امام رضا به او وصیت کرده و به امامت او تصریح نموده است. دلیل اصلی این دو گروه، کم‌سن‌وسال بودن امام جواد بود و معتقد بودند امامت کودک صحیح نیست.»۱

مدرسی طباطبایی در کتاب «مکتب در فرآیند تکامل»، به نقل از کتاب «الشجرة» اثر ابوتمام اسماعیلی (متوفای اواخر قرن چهارم هجری)، به وجود گروه احمدیه اشاره می‌کند و می‌نویسد که «در آن روزگار، جمع زیادی از ایشان وجود داشته‌اند». وی همچنین احتمال می‌دهد که محل فعالیت آن‌ها در منطقه خراسان، زادگاه مؤلف بوده است.۲

آیت‌الله سید مهدی روحانی، نیز در بررسی‌های خود، تنها به «الفصول المختارة»، استناد می‌کند و در آن نیز اشاره‌ای به عنوان «احمدیه» نشده، هرچند تصریح به امامت احمد بن موسی و وصیت امام رضا (علیه‌السلام) در آن آمده است.۳

اما محمد بن احمد خوارزمی، در کتاب «مفاتیح العلوم» از این فرقه با عنوان "احمدیه" یاد می‌کند و بدین ترتیب نخستین سند مکتوبی است که این نام را برای این گروه به‌کار برده است.

 

شخصیت احمد بن موسی(ع)

شیخ مفید در «الارشاد» احمد بن موسی را مردی بزرگوار، پرهیزگار، جوانمرد و محبوب نزد پدرش امام موسی کاظم (علیه‌السلام) معرفی می‌کند. وی می‌نویسد که امام کاظم، زمینی به نام «یسیره» را به احمد بخشید و احمد نیز هزار برده را آزاد کرد.

بر اساس گزارش معین‌الدین ابوالقاسم جنید شیرازی در کتاب «شد الإزار فی حط الأوزار عن زوار المزار» (تألیف در سال ۷۹۱ ق)، احمد بن موسی پس از حرکت امام رضا (علیه‌السلام) به ایران، برای دیدار برادرش، از مدینه به ایران آمد. اما هنگامی که به شیراز رسید، از دنیا رفت. قبر او تا مدتی نامشخص بود تا آنکه در دوران مقرب‌الدین مسعود بن بدر و به‌ دست اتابک ابوبکر، بنایی بر فراز آن ساخته شد.

در دوران تاشی خاتون، مادر شاه شیخ ابواسحاق اینجو، گنبدی بلند بر قبر احمد بن موسی ساخته شد و مدرسه‌ای نیز در کنار آن تأسیس گردید. وی همچنین در سال ۷۵۰ هجری، قبر خود را نیز در جوار او قرار داد. ابن بطوطه، سیاح مشهور عرب، در سفر خود به شیراز، به این مرقد اشاره کرده و آن را یکی از زیارتگاه‌های مهم شیعه در آن ناحیه دانسته است.

 

نتیجه‌گیری

هرچند فرقه احمدیه نتوانست در میان شیعیان امامی گسترش یابد و با گذشت زمان عملاً از میان رفت، اما نقش آن در تاریخ اختلافات جانشینی پس از امام رضا (علیه‌السلام) و جایگاه والای احمد بن موسی در تاریخ شیعه، جایگاهی مهم و ماندگار برای این فرقه و شخصیت برجسته آن، باقی گذاشته است.

 

پی‌نوشت:

۱. الفصول المختارة، شیخ مفید، ص۳۱۵

۲. مدرسی طباطبایی، مکتب در فرآیند تکامل، ص ۸۹.

۳. شیخ مفید، الفصول المختارة، ص ۳۱۵.

حجت الاسلام والمسلمین رضا محمدی شاهرودی در پرسش و پاسخی به موضوع «جبران حقی که از غیبت بر گردن ماست» پرداخت که تقدیم شما فرهیختگان می شود.

 

* پرسش:

چطور حقی که از غیبت بر گردن ما هست قابل جبران است؟

 

* پاسخ:

غیبت از گناهان کبیره محسوب می‌شود و هم در قرآن کریم و هم در روایات فراوان به شدت تقبیح شده و برای آن وعده عذاب داده شده است.

بسیاری از گناهان ممکن است کمتر رخ دهند؛ مثلاً کسی دیوار دیگران را خراب کند یا دزدی کند، یا در جامعه مؤمنین شراب بخورد، این‌ها نسبتا نادر است.

اما غیبت به راحتی اتفاق می‌افتد و متأسفانه حساسیت نسبت به آن در جامعه بسیار کم است، در حالی که حرمت و اهمیت آن کمتر از این گناهان نیست.

 

برای جبران غیبت، چهار گام اصلی وجود دارد:

 

گام اول: توبه کامل

ابتدا شخص باید توبه کند. توبه کامل به این معناست که فرد احساس پشیمانی عمیق و ندامت واقعی داشته باشد و تصمیم بگیرد که دیگر هرگز به این گناه بازنگردد.

اگر توبه انجام نشود، گفته شده که اولین کسی که وارد جهنم خواهد شد، همان کسی است که غیبت کرده است و حتی اگر توبه کند، آخرین کسی است که وارد بهشت خواهد شد.

 

گام دوم: خنثی کردن آثار غیبت

اگر غیبت باعث ضرر به دیگری شده است—چه ضرر مادی، معنوی، آبرویی یا حتی ارثی—شخص باید در حد توان خود آثار آن را جبران کند.

به عنوان مثال، اگر کسی از روی غیبت باعث شده مادرشوهرش از عروس خوشش نیاید یا اعتماد او کاهش یابد، فردی که غیبت کرده باید خوبی‌ها و فضایل آن شخص را بیان کند تا جایگاه سابق او بازگردد.

 

گام سوم: انجام کارهای نیک برای شخص غیبت شده

انجام کارهای خیر و عبادت‌ها از طرف شخص غیبت شده یکی دیگر از مراحل جبران است.

این اقدامات می‌تواند شامل صدقه دادن، خواندن نماز مستحبی، یا زیارت قبور و انجام اعمال نیک باشد.

هدف این است که وقتی طرف مقابل مطلع شد، ببیند که با وجود غیبت، کارهای نیک برای او انجام شده و رضایت حاصل شود. به این ترتیب حق تضییع شده او تا حدی جبران می‌شود.

 

گام چهارم: عذرخواهی و طلب حلالیت

اگر غیبت به گوش شخص غیبت شده رسیده و باعث ناراحتی او نشده است، باید به او مراجعه و عذرخواهی کند تا مشکل حل شود و مفسده‌ای ایجاد نگردد.

اگر غیبت به او نرسیده، و رفتن برای عذرخواهی باعث ایجاد مفسده یا تشویش می‌شود، لازم نیست.

به طور کلی، عذرخواهی و طلب حلالیت باید با توجه به وضعیت فرد مقابل انجام شود تا آثار منفی غیبت جبران شود.

در مجموع، چهار گام توبه کردن، اصلاح و خنثی کردن آثار غیبت، انجام کار خیر برای شخص غیبت شده و عذرخواهی و طلب حلالیت، مسیر جامع جبران غیبت را تشکیل می‌دهند.

همچنین استغفار از طرف خود شخص و برای شخص دیگر نیز جزو این اقدامات نیک محسوب می‌شود و می‌تواند در رفع آثار غیبت مؤثر باشد.

حجت الاسلام و المسلمین سیدعلیرضا تراشیون، کارشناس و مشاوره خانواده و ازدواج، در یکی از سخنرانی ها به پرسش و پاسخی در موضوعات «اَبَر مادر و مدیریت هوشمندانه تربیت از کودکی تا نوجوانی» پرداخت که تقدیم شما فرهیختگان می شود.

 

* محورهای اصلی این پرسش و پاسخ

 

۱. نقش صبر و استمرار مادر در تربیت فرزندانی با اعتمادبه‌نفس

۲. مدیریت هوشمندانه لجبازی و آموزش پوشک کودکان سه‌ساله:

الف: بررسی«لجبازی» و منشاء آن

ب: توصیه‌های کاربردی برای «پوشک گرفتن»

۳. مدارای تربیتی والدین در مدیریت چالش‌های دوره نوجوانی

۴. مدیریت هوشمندانه گرایش کودکان به تلفن همراه توسط والدین

۵. راهبری هوشمندانه رفتار دانشجویان در مواجهه با محیط جدید

 

چگونه یک مادر و مربی موفق برای فرزندم باشم؟ + صوت

 

بسم الله الرحمن الرحیم؛ مادری که می‌خواهد در عرصه تربیت فرزند نقش مؤثر و برجسته‌ای ایفا کند، ناگزیر است برای این کار زمان کافی اختصاص دهد.

«وقت‌گذاری» از ارکان اساسی تربیت به شمار می‌آید و بدون آن، دستیابی به اهداف تربیتی امکان‌پذیر نخواهد بود.

در ادامه، لازم است به یکی دیگر از ویژگی‌های مهم «ابر مادر» اشاره کنم و آن «صبر» است. مادری که قصد دارد در مسیر تربیت گام‌های مؤثر بردارد، باید صبر را به‌عنوان یک اصل بنیادین همواره مدنظر داشته باشد.

افزون بر صبر، عنصر «استمرار» نیز در این مسیر جایگاهی حیاتی دارد. از همین رو، در این گفتار بر آنم تا اندکی درباره این دو واژه توضیح دهم و نکاتی را خدمت شما عرضه کنم.

باید توجه داشت که تربیت، فرآیندی شبیه رنگرزی نیست که قطعه‌ای پارچه را در خمره فرو ببریم و با بیرون آوردن آن، فوراً تغییر رنگ مشاهده کنیم.

تربیت، از سنخ «بافتن» است، نه «رنگ کردن». همان‌گونه که در برخی برنامه‌های گذشته اشاره شد، مادر باید با حوصله دار قالی را برپا سازد، نقشه‌ای دقیق پیش روی خود قرار دهد و با صبر و استمرار، تار و پودها را بر اساس آن نقشه در هم تنیده و پیش ببرد.

همان‌طور که قالی تنها زمانی کامل می‌شود که به قسمت پایانی برسد، تربیت نیز فرآیندی زمان‌بر است که تنها با صبر، حوصله، استمرار، برنامه‌ریزی، عقلانیت و آرامش به ثمر می‌نشیند.

مادری که مسئولیت تربیت را بر عهده دارد، باید صبورانه در این مسیر گام بردارد و از شتاب‌زدگی پرهیز کند.

بسیاری از ویژگی‌های تربیتی در کودکان به‌تدریج شکل می‌گیرند و هیچ‌گاه یک‌شبه حاصل نمی‌شوند.

برای مثال، اگر هدف مادر این باشد که فرزندش فردی منظم شود، این ویژگی نیازمند فرآیندی طولانی و سرمایه‌گذاری ماه‌ها یا حتی سال‌هاست.

یا اگر خواهان آن باشد که فرزندش اهل تفکر و اندیشه‌ورزی گردد، این امر تنها با یک نصیحت یا تلنگر زدن به دست نمی‌آید، بلکه مستلزم گذر زمان و تلاش مداوم است. تحقق چنین اهدافی تنها از مادری برمی‌آید که صبر و حوصله فراوان داشته باشد.

برای دستیابی به چنین صبری، مادر باید ذهن خود را از مشکلات زائد تهی سازد.

در برنامه‌های گذشته تأکید شد که سلامت روحی و روانی برای مادران ضرورتی انکارناپذیر است، زیرا این سلامت، زمینه‌ساز آرامش و توان صبر در فرآیند تربیت خواهد بود.

بنابراین، «صبوری» باید همراه با «استمرار» باشد؛ به این معنا که نباید صبر مادر موقتی یا مقطعی جلوه کند. گاهی برخی افراد از «چله‌های تربیتی» سخن می‌گویند و معتقدند می‌توان در مدت چهل یا پنجاه روز، ویژگی‌های خاصی را در فرزند نهادینه کرد.

اما تجربه نشان می‌دهد بسیاری از خصال تربیتی به چنین مدت کوتاهی محدود نمی‌شوند و نیازمند استمرار طولانی‌مدت هستند.

ویژگی‌هایی همچون عزت‌نفس، اعتمادبه‌نفس، شجاعت، تاب‌آوری، تحمل، صبر در برابر مشکلات و اراده قوی، همگی ثمره سال‌ها تلاش و برنامه‌ریزی منسجم مادر است.

 

بنابراین «ابر مادر» باید دست‌کم پنج ویژگی اساسی داشته باشد:

نخست، سلامت جسمانی

دوم، سلامت روحی و روانی

سوم، دانش و مهارت‌های تربیتی

چهارم، اختصاص زمان کافی برای تربیت

و پنجم، صبر و استمرار به‌عنوان دو رکن بنیادین در فرآیند تربیت فرزند.

 

* سؤالات مخاطبین

 

* پسر سه‌ساله‌ام بسیار لجباز شده و می‌خواهم فرآیند پوشک‌گرفتن را شروع کنم. چگونه می‌توانم این مرحله تربیتی را به‌طور مؤثر و آرام مدیریت کنم؟

 

* بخش اول: «لجبازی» و منشأ آن

 

باید دانست که کودکان معمولاً از حدود دو سالگی به بعد یک ویژگی رشدی پیدا می‌کنند که در متون رشد با عنوان «خودمداری» شناخته می‌شود.

منظور از «خودمداری» این است که کودک در این سن هنوز توان لازم برای درک کامل دیدگاه‌ها و پیامدهای رفتار دیگران را ندارد؛ او خود را مرکز عالم می‌انگارد و تصور می‌کند همه‌چیز را می‌داند و از عهده همه‌چیز برمی‌آید.

علت این وضعیت، نارسایی نسبی ساختارهای شناختیِ لازم برای پیش‌بینی عواقب رفتار و سنجش مخاطرات است.

به‌عنوان مثال، وقتی کودک اصرار می‌کند «من سینی چای را می‌برم»، ممکن است اصلاً توجه نکند که سینی سنگین است، دستش سوخته می‌شود، چای می‌ریزد یا فنجان‌ها می‌شکنند و پیامدهای مالی و عاطفی این حادثه چیست.

بنابراین آنچه والدین معمولاً «لجبازی» می‌نامند در بسیاری موارد نمایشی از همان «خودمداری» است، نه یک «تمرد ارادی» از جانب کودک.

این ویژگی، اگر درست مدیریت شود، می‌تواند زمینهٔ رشد توانمندی‌ها و استقلال کودک باشد.

یک روش مدیریتیِ عملی و سازنده این است که مسئولیت‌ها و کارها را متناسب با توانمندی کودک طراحی کنیم؛ یعنی همان‌گونه که در سنت نقل‌شده از زندگی امیرالمؤمنین علیه‌السلام دیده می‌شود، کارهای مربوط به کودکان را متناسب با ظرفیت‌های آنان به خودِ آنها واگذار می‌کردند — مثلاً برای مهمانی، دو ظرف میوه آماده می‌شد: یک ظرف کوچک و سبک برای کودک و یک ظرف بزرگ‌تر برای بزرگسالان.

این قاعدهٔ عملی کمک می‌کند که کودک تجربهٔ موفق کسب کند و حس توانمندی‌اش رشد یابد.

همچنین والدین باید از «صف‌آرایی» و مقابلهٔ مستقیم با کودک پرهیز کنند؛ چون کودک در این سن غالباً منظور و پیام کامل والدین را درنیافته و مقابلهٔ مستقیم معمولاً به مقاومت و تشدید رفتار منجر می‌شود.

به‌جای ردّ مستقیم، از شیوهٔ تربیتیِ «شیوهٔ حواس‌پرتی» استفاده کنید: به‌موقع و هوشمندانه توجه کودک را از عمل نامطلوب به فعالیتی مفید یا جذاب جلب کنید.

مدیریت «خودمداری» نیازمند برنامه‌ریزی، تکرار و زمان است؛ یک یا دو برخورد کافی نیست و والدین باید صبور باشند و از رفتار خودشان نیز بازنگری کنند — اگر کودک مرتباً لجبازی می‌کند اغلب نشان‌دهندهٔ ناکارآمدیِ روش‌ِ‌ماست، نه مقصر بودن کودک.

 

* بخش دوم: توصیه‌های کاربردی برای «پوشک گرفتن»

 

در اینجا چند توصیهٔ مشخص و عملی که بهتر است رعایت شود، به‌صورت شماره‌گذاری شده تقدیم می‌کنم:

۱. بررسیِ توان گفتاری و کلامی کودک:
پیش‌نیاز مهمِ پوشک گرفتن این است که کودک بتواند نیازهایش را به زبان بیان کند. بسیاری از کودکان سه‌ساله در حدی حرف می‌زنند که می‌توانند نیازشان را اعلام کنند؛ این قابلیت، مقدمهٔ موفقیت در آموزش توالت رفتن است.

۲. استفاده از «داستان‌گویی» برای آماده‌سازی:
والدین باید به‌صورت مکرر (نه صرفاً یک یا دو بار) داستان‌هایی دربارهٔ رفتن به سرویس بهداشتی و استفاده از لگن یا توالت برای کودک تعریف کنند. داستان‌هایی با شخصیت‌هایی که کودک می‌تواند همذات‌پنداری کند، انگیزه و الگو ایجاد می‌کنند؛ کودک با قرار گرفتن در نقش قهرمان داستان بهتر رفتار جدید را می‌پذیرد

۳. به‌کارگیری ابزارهای بصری — نقاشی و تصویرسازی:
کشیدن نقاشی‌ها یا نمایش نمودارهای ساده‌ای که مراحل رفتن به سرویس را نشان می‌دهد، یادگیری را تسهیل می‌کند؛ زیرا بسیاری از کودکان این سن از طریق دیدن بهتر می‌آموزند.

۴. بررسی «آمادگی رفتاری» کودک:

علامت‌های آمادگی شامل نارضایتی از پوشک (مثلاً فرار از پوشک کردن)، توان کنترل نسبتاً بهتر مثانه/روده برای چند دقیقه، و تمایل نشان دادن برای تقلید از بزرگ‌ترها است. اگر کودک هنوز مقاومت شدید نشان می‌دهد، ممکن است لازم باشد صبر کنید و مجدداً در چند هفته یا ماه دیگر تلاش کنید.

۵. مساعدسازی فضای سرویس بهداشتی:

برای کودک سه‌ساله باید وسایل مناسب تهیه شود: لگن یا صندلی کوچک مخصوص توالت، زیرپایی برای دسترسی به دست‌شویی، و فضایی آرام و بدون ترس برای نخستین تجربه‌ها. نخستین تجربهٔ موفق باید ساده و ایمن باشد تا ترس یا مقاومت ایجاد نکند.

۶. زمان‌بندی و آمادگی والدین:

والدین از نظر زمانی، مکانی و روانی باید آماده باشند. انتخاب زمان نامناسب (مثلاً ایام فشارهای عصبیِ مادر، زمان قاعدگیِ مادر به‌صورتی که آستانهٔ تحمل پایین است، روزهای مهمان یا روزهای قبل از سفر) می‌تواند روند را دشوار کند.

بهتر است پنجرهٔ کم‌دغدغه‌ای دست‌کم دو هفته‌ای فراهم شود تا والدین بتوانند با صبر و بدون عجله عمل کنند.

۷. پذیرش خطا و مواجههٔ غیرتنبیهی با حادثه‌ها:

والدین باید این واقعیت را بپذیرند که در فرایند قطع پوشک، «حادثه» رخ خواهد داد. نگرشِ «ترس از نجاست و فشار» یا تهدید کودک برای جلوگیری از کثیف شدن خانه، شیوه‌ای نادرست است و ممکن است فشار روانی ایجاد کند.

نباید کودک را بابت ادرار یا مدفوع کردن در لباس سرزنش یا تنبیه کرد؛ برخورد تند یا تحکم پیاپی می‌تواند آسیب‌های روانی ایجاد کند.

۸. اشتراک‌گذاری حساسیت نسبت به «از شیر گرفتن» و نتایج نادرست:

قطع ناگهانی تغذیهٔ شیری یا پوشک گرفتنِ نابه‌هنگام و پرتنش گاهی منجر به عوارض رفتاری یا جسمی می‌شود.

مثلاً بروز تیک‌های عصبی، ناخن‌جویدن، تشدید شب‌ادراری یا ظهور مشکلات عاطفی که تا دوران مدرسه ادامه می‌یابد. بنابراین هر دو فرایند — پوشک گرفتن و از شیر گرفتن — نیاز به تدبیر، گام‌به‌گام بودن و روشِ منطقی دارند تا عواقب نامطلوب نداشته باشند.

تأکید می‌کنم این اقدامات نیازمند صبر، تکرار و مدیریت هوشمندانه است. فرآیند تربیت و آموزش توالت رفتن یک «پروسه» است؛ انتظار موفقیت یک‌شبه نداشته باشید و از فشارِ زمانی و احساسی بر کودک و خودتان بپرهیزید. با رعایت نکات بالا و با ملایمت و استمرار، احتمال موفقیت بالا می‌رود و ریسک پیامدهای نامطلوب کاهش می‌یابد.

 

* سن بلوغ فرزندان چالش‌برانگیز است. والدین چگونه می‌توانند در این مرحله با فرزندان خود برخورد مؤثر و سازنده داشته باشند؟

 

اگر بخواهم یک تعبیر ساده برای خانواده‌های عزیز به کار ببرم، باید بگویم که دوره بلوغ یا همان دوره نوجوانی، شبیه به «آتش زیر خاکستر» است.

در این مرحله، آستانه تحمل فرزند پایین می‌آید، روحیات او حساس‌تر می‌شود، و رفتارهای پرتنش بیشتر بروز می‌کند. در این دوره، زمینه پرخاشگری در نوجوانان افزایش پیدا می‌کند، همچنین تمایل به کناره‌گیری و خانه‌گریزی در آن‌ها مشاهده می‌شود.

البته منظور از خانه‌گریزی الزاماً فرار از خانه نیست، بلکه گاهی به معنای کناره گرفتن از والدین، خلوت گزیدن در اتاق شخصی و گذراندن زمان طولانی با گوشی همراه است.

در چنین شرایطی، اصل اول در مواجهه با نوجوان «مدارا» است. اما مدارا به معنای رها کردن و بی‌توجهی نیست؛ بلکه «مدارای تربیتی» مدنظر است.

مدارا از جنس تربیت یعنی دادن امتیازهای حساب‌شده و متناسب با شرایط. به‌عنوان نمونه، زمانی‌که نوجوان درخواستی از ما دارد، گاهی اگر این درخواست با قربان‌صدقه و محبت همراه شود، او همکاری بیشتری نشان می‌دهد.

اما اگر صرفاً درخواست کنیم بدون مقدمه محبت‌آمیز، احتمالاً مقاومت کرده و حتی صریحاً مخالفت می‌کند. بنابراین، در چنین شرایطی باید از «مدارای تربیتی» استفاده کنیم.

برای مثال، فرض کنید نوجوان می‌خواهد مسابقه فوتبال تلویزیونی را تماشا کند.

در همین زمان ما نیاز داریم که برای خانه نان تهیه شود. اگر او را دقیقاً در لحظه شروع مسابقه برای خرید نان بفرستیم، احتمالاً مقاومت خواهد کرد.

اما اگر مدارا کنیم و بگوییم: «پسرم، مسابقه فوتبال را ببین، بعد از پایان آن لطفاً برای خرید نان برو»، هم خواسته او رعایت شده و هم کار ما انجام می‌شود. این همان «مدارای تربیتی» است که تنش‌ها را کاهش می‌دهد و باعث می‌شود نوجوان راحت‌تر همکاری کند.

نکته مهم دیگر این است که هرگز نباید از بالا به نوجوان نگاه کنیم. این نگاه تحکمی و زورمدارانه باعث افزایش فاصله عاطفی می‌شود. به‌جای آن، باید در جایگاه یک همراه و یک دوست در کنار نوجوان قرار بگیریم. ارتباط چهره‌به‌چهره و گفت‌وگوی محترمانه، زمینه را برای کاهش تنش‌ها و تقویت ارتباط متقابل فراهم می‌کند.

نکته پایانی این است که در مواجهه با نوجوان باید اولویت را به او بدهیم. مقصود از اولویت این نیست که هر خواسته او بی‌قید و شرط برآورده شود، بلکه یعنی در موقعیت‌هایی که انتخاب بین خواسته والد و فرزند وجود دارد، بهتر است گاهی اولویت را به او بسپاریم.

برای نمونه، فرض کنید پدر قصد دارد اخبار تلویزیون را تماشا کند و در همان زمان نوجوان می‌خواهد مسابقه فوتبال مورد علاقه‌اش را ببیند.

در چنین شرایطی، اگر پدر اولویت را به فرزند بدهد، در حقیقت امتیازی به او داده است. نتیجه این رفتار آن است که نوجوان بعدها پذیرای حرف‌های والدین خواهد بود و تعامل سازنده‌تری شکل می‌گیرد.

البته لازم است والدین در این موقعیت‌ها موضوع را شفاف‌سازی کنند. به این معنا که پدر با آرامش بگوید: «پسرم، من هم دوست داشتم اخبار امروز را ببینم، اما چون می‌دانم تو علاقه داری مسابقه فوتبال را تماشا کنی، ترجیح می‌دهم اولویت با تو باشد.»

این اطلاع‌رسانی بسیار مهم است، زیرا نوجوان درک می‌کند که والد آگاهانه کوتاه آمده و برای او ارزش قائل شده است. همین نکته ساده، اما کلیدی، در کاهش تنش‌ها و تقویت اعتماد و احترام متقابل نقش مهمی ایفا می‌کند.

 

* کودکم دو سال و سه ماه دارد و علاقه شدیدی به گوشی هوشمند پیدا کرده است. علت این رفتار چیست و چه راهکارهای علمی برای مدیریت آن وجود دارد؟

 

کودکان موجوداتی کاملاً تقلیدگر هستند. به این معنا که رفتارهایی را که در اطراف خود می‌بینند، بدون تحلیل و بررسی، به‌صورت طوطی‌وار تکرار می‌کنند.

وقتی کودک مشاهده می‌کند که مادر دائماً مشغول گوشی است، پدر نیز سرش در گوشی است، برادر بزرگ‌تر در حال کار با گوشی است، و حتی در مهمانی‌ها اغلب افراد خانواده و اقوام سرشان در گوشی‌هایشان است، طبیعی است که او نیز به تقلید از همین رفتار گرایش پیدا کند.

بنابراین نخستین گام در مواجهه با این مسئله، بازگشت به خود ما والدین است.

 

والدین باید به دو نکته اساسی توجه کنند:

 

۱. تعیین مکان‌های ممنوعه برای استفاده از تلفن همراه:

باید مشخص کنیم که در چه موقعیت‌ها و مکان‌هایی استفاده از گوشی مجاز نیست. به‌عنوان مثال، سر سفره هنگام صرف غذا نباید گوشی همراه باشد. تصور کنید یکی از اعضای خانواده قاشق در دست دارد و هم‌زمان با گوشی مشغول است؛ چنین صحنه‌ای به کودک این پیام را می‌دهد که این رفتار عادی است و او نیز آن را تقلید خواهد کرد. همچنین بردن گوشی به اتاق خواب یا استفاده از آن زمانی که همه خانواده در کنار هم هستند، باید به‌عنوان مناطق ممنوعه تعریف شود.

 

۲. تعیین زمان‌های مشخص برای استفاده از تلفن همراه:

اگر قرار است زمانی به استفاده از گوشی اختصاص داده شود، بهتر است این زمان‌ها از پیش برنامه‌ریزی شوند. برای مثال، والدین می‌توانند نیم‌ساعتی از گوشی استفاده کنند، اما در شرایطی که کودک خواب است یا مشغول بازی است.

نه در زمانی که نگاهش مستقیم به والدین است و تماس چهره‌به‌چهره برقرار است. در غیر این صورت، کودک از این رفتار الگوبرداری می‌کند.

نکته دیگر این است که بهتر است گوشی در خانه در دسترس و مقابل دید کودک قرار نگیرد. حتی برخی خانواده‌ها برای مدیریت این موضوع ابتکار جالبی به خرج داده‌اند؛ مثلاً جعبه‌ای را داخل جا کفشی قرار داده‌اند و اعضای خانواده موظف‌اند هنگام ورود به خانه گوشی‌های خود را در آن بگذارند تا وارد فضای اصلی خانه نشود.

این کار هم آرامش خانه را بیشتر می‌کند و هم کودک را از الگوگیری نادرست دور نگه می‌دارد.

از سوی دیگر، باید به یک نکته مهم فرهنگی توجه کنیم: اولویت در روابط خانوادگی همواره باید با اعضای خانواده باشد، نه با تلفن همراه. متأسفانه امروزه بسیاری از افراد، زمانی‌که گوشی‌شان زنگ می‌خورد، صحبت چهره‌به‌چهره با همسر یا فرزند خود را نیمه‌کاره رها می‌کنند تا تماس تلفنی را پاسخ دهند.

این رفتار در واقع بی‌احترامی به فردی است که در مقابل ما نشسته و با ما صحبت می‌کند. اگر موضوع تماس مهم باشد، تماس‌گیرنده مجدداً زنگ خواهد زد، وگرنه می‌توان در فرصت مناسب با او تماس گرفت.

حال تصور کنید کودک در حال گفت‌وگو با والد خود است و ناگهان زنگ تلفن به صدا درمی‌آید. اگر والد بلافاصله کودک را رها کند و گوشی را جواب دهد، کودک ناخودآگاه این پیام را دریافت می‌کند که «گوشی مهم‌تر از من است».

در نتیجه، به‌تدریج دچار سرخوردگی می‌شود و در آینده نیز خود گوشی را در اولویت قرار خواهد داد و والدین در جایگاه دوم یا سوم قرار می‌گیرند.

بنابراین، والدین باید با رفتار عملی خود نشان دهند که اولویت همواره با خانواده است، به‌ویژه با کودکان خردسال. زیرا آن‌ها توان تحلیل ندارند و صرفاً با دیدن رفتارهای ما تقلید می‌کنند.

اگر کودک در معرض الگوهای درست قرار گیرد، همان رفتارها را تکرار خواهد کرد؛ و اگر الگوهای غلط ببیند، همان‌ها را بازتولید می‌کند.

به همین دلیل مدیریت صحیح استفاده از تلفن همراه در خانه، بیش از هر چیز به مسئولیت‌پذیری و خودآگاهی پدر و مادر وابسته است.

 

* پسرم دانشجوست و پیش از ورود به دانشگاه بسیار منظم و مذهبی بود، اما در دو تا سه سال اخیر کمتر به اجتماع می‌رود، به خانواده توجه نمی‌کند و واجبات دینی را ترک کرده است. چه علتی می‌تواند داشته باشد و چه راهکارهایی برای مدیریت این وضعیت وجود دارد؟

 

گاهی تغییر محیط می‌تواند به‌طور مستقیم بر رفتار و نگرش انسان اثر بگذارد. تجربه نشان می‌دهد که تغییر مدرسه، تغییر شهر، ورود به دانشگاه، یا حتی ازدواج می‌تواند تحولات مهمی در فرد ایجاد کند.

محیط از قدرتی برخوردار است که حتی می‌تواند بر زمینه‌های وراثتی نیز غلبه کند. به بیان دیگر، اگر فردی از خانواده‌ای با پیشینه دینی و اخلاقی مناسب باشد، اما در محیطی ناسالم و نامناسب قرار گیرد، احتمال دارد به مرور تحت تأثیر آن محیط قرار گیرد.

متأسفانه بسیاری از محیط‌های آموزشی ما، چه مدارس و چه دانشگاه‌ها، آمادگی لازم برای مواجهه با چنین چالش‌هایی را ندارند. در یک مدرسه یا دانشگاه، مجموعه‌ای متنوع از افراد با ویژگی‌ها، فرهنگ‌ها و تربیت‌های مختلف گرد هم می‌آیند.

برخی دارای خانواده‌های سالم و منسجم، و برخی دیگر با مشکلاتی چون اعتیاد، طلاق یا ضعف‌های شدید تربیتی. این تنوع، محیط را به جایی تبدیل می‌کند که به‌طور طبیعی بخشی از آسیب‌ها میان افراد منتقل می‌شود. حال اگر برنامه‌ریزی و نظارت دقیقی وجود نداشته باشد، احتمال آسیب‌پذیری دانش‌آموزان و دانشجویان افزایش پیدا می‌کند.

در چنین شرایطی، اولین وظیفه، افزایش سطح آگاهی خانواده‌هاست. برای والدینی که فرزندشان در محیط‌های جدید و پرچالش قرار می‌گیرد، چند نکته کلیدی می‌تواند به‌عنوان «ضربه‌گیر» عمل کند و فشار روحی آن‌ها را کاهش دهد:

۱. بیان صریح انتظارات:

والدین باید به‌روشنی سطح انتظار خود را به فرزند منتقل کنند. مثلاً به او بگویند: «پسرم، ما به تو افتخار می‌کردیم که اهل نماز و روزه بودی. برای ما بسیار ارزشمند بود که چنین ویژگی‌هایی داشتی و دوست نداریم دانشگاه رفتن باعث شود این عادت‌های خوب را کنار بگذاری.»

سکوت در برابر تغییرات فرزند تنها باعث انباشته شدن ناراحتی در دل والدین می‌شود. بنابراین، بیان محترمانه و صریح انتظارات اهمیت زیادی دارد.

۲. حفظ و تقویت ارتباط مستمر:

اگر فرزند کمتر به دیدار خانواده می‌آید، والدین باید خودشان پیش‌قدم شوند. در این زمینه می‌توان از کمک برادران بزرگ‌تر استفاده کرد تا ارتباط حضوری بیشتر برقرار شود.

این‌گونه نباشد که فرزند احساس کند با رفتن به شهر دیگر کاملاً رها شده و می‌تواند هر طور که بخواهد عمل کند. ارتباط مستمر به او یادآور می‌شود که همچنان در دایره محبت و نظارت خانواده قرار دارد.

۳. اصل بومی‌گزینی:

یکی از آسیب‌های مهم در نظام آموزشی این است که دانشجویان برای تحصیل ناچار می‌شوند از شهر و خانواده دور شوند.

در حالی‌که اصل بر این است که دانشگاه‌ها بومی باشند تا دانشجویان بتوانند در کنار خانواده بمانند. این امر می‌تواند بسیاری از آسیب‌های فرهنگی و تربیتی را کاهش دهد. در صورت امکان، حتی می‌توان شرایطی فراهم کرد که خانواده به شهری که فرزند در آن تحصیل می‌کند نزدیک‌تر شوند تا ارتباط قطع نشود.

۴. یادآوری ویژگی‌های مثبت گذشته:

لازم است والدین پیوسته ویژگی‌های مثبت گذشته فرزند را به او یادآوری کنند؛ مثلاً بگویند: «ما لذت می‌بردیم وقتی می‌دیدیم نمازت را اول وقت می‌خواندی» یا «خوشحال می‌شدیم وقتی به مستحبات توجه می‌کردی و به مسجد می‌رفتی».

این یادآوری‌ها، بدون سرزنش مستقیم، می‌تواند در ضمیر فرزند تأثیرگذار باشد و او را به گذشته مثبت خود متصل نگه دارد.

محیط دانشگاه و تغییرات ناشی از آن واقعاً می‌تواند بر اعتقادات و رفتار فرزندان اثر بگذارد. اما والدین می‌توانند با بیان انتظارات، حفظ ارتباط، توجه به اصل بومی‌گزینی و یادآوری مستمر ویژگی‌های مثبت، نقش مهمی در کاهش آسیب‌ها ایفا کنند و به تدریج شرایط بهتری برای فرزند فراهم آورند.