
emamian
حضرت زینب علیها السّلام قهرمان جهاد تبیین
خطبه ها و خطابه های زینب(ع) بلندترین فریاد تاریخ است که بشریت را به سوی زیبایی ها، ارزش ها و فضیلت ها رهنمون شده است. و به تعبیر مقام معظم رهبری (حفظه الله) در خصوص سخنرانی های حضرت زینب(ع): «لفظ، مثل پولادْ محکم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جان ها می نشیند.» خطبه هایی که همه نقشه های شوم یزیدیان را نقش بر آب کرد و همچون رعد و برقی، روشنگر و کوبنده تمامی بافته های سی و چند ساله بنی امیه را از بین برد. و موج بیداری اسلامی حاصل از آن کاخ امویان را برای همیشه لرزاند و واژگون کرد. و زمینه قیام توابین، قیام حره، شورش در حجاز، قیام در عراق، قیام مختار بن ابی عبدالله ثقفی، قیام زید بن علی را ایجاد کرد.
نوشتار پیش رو به مناسبت گرامیداشت سالروز وفات حضرت زینب کبری(ع)(15 رجب المرجب)، به گوشه هایی از تلاش های تبلیغی و اقدامات شجاعانۀ آن بانوی بزرگوار در عرصۀ تبیین معارف دین می پردازد. همان طور که رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) فرمودند: «این بزرگوار [حضرت زینب (ع)] جهاد تبیین را، جهاد روایت را راه انداخت؛ نگذاشت و فرصت نداد که روایت دشمن از حادثه غلبه پیدا کند؛ کاری کرد که روایت او بر افکار عمومی غلبه پیدا کند... ببینید! این درس است...».[1]
از این رو توفیق تأمل و تدبر در سخن و سیره شخصیتی را داریم که بعد از حادثه عاشورا آغازگر «جهاد تبیین و جهاد روایت» گردید. افزون بر آن، ایشان تندیس بصیرت، تجسم شجاعت و معنی کامل صبر و استقامت بود. مؤلف کتاب «طراز المذهب» چه زیبا نوشته است: «فضائل و برتری های او و خصلت های جلالت قدر و علم و عمل و عصمت و عفت و نورانیت و روشنایی و شرف و زیبایی اش همچون مادرش زهرا(ع) است.»[2]
با این توجه، در ادامه به بیان نقش تاریخ ساز حضرت زینب(ع) در «جهاد تبیین» می پردازیم.
تبیین گری قبل از قیام عاشورا
ورود حضرت زینب(ع) به عرصۀ «جهاد تبیین» و «جهاد روایت» به دوران کودکی و سال ها قبل از قیام عاشورا برمی گردد. شاید تبیین گری قبل از قیام عاشورا را بتوان در دو قالب «روایت گری» و «تدریس» گزارش نمود.
الف) روایتگری
حضرت زینب(ع) از مادر، پدر و برادرانش و از ام سلمه و ام هانی و دیگر زنان روایت می کرد و از جمله کسانی که از او روایت کرده اند، ابن عباس و علی بن الحسین(ع) و عبدالله بن جعفر و فاطمه صغری، دختر امام حسین(ع) هستند. دربارۀ شخصیت روایی حضرت زینب(ع)، علمای بزرگی سخن گفته اند؛ از جمله آیت الله خویی(ره) می نویسند: «[حضرت زینب(ع)] از مادرش (ع) روایت می کند. و جابر فقیه و عباد عامری از او روایت می کنند.»،[3] که این خود نشان از بلندای مقام روایی حضرت زینب(ع) دارد. علاوه بر این حضرت زینب(ع) در حدود پنج سالگی، خطبه سیاسی فدکیه -که حضرت زهرا(ع) آن در مورد غصب فدک و رهبری امیرالمومنین(ع)، ایراد فرمودند- را حفظ و برای مردم روایت می نمودند.[4]
ب) تدریس
حضرت زینب(ع) در زمان خلافت امیرمؤمنان علی(ع) در کوفه برای زنان کرسی تدریس داشتند و برای آنان تفسیر قرآن بیان می کردند. برخی از زنان کوفه در محضرش آگاهی هایی کسب نموده و با تفسیر قرآن کریم آشنا شده بودند. امیرالمومنین علی(ع) هم بعضی تفاسیر را گوش می کردند؛ مثلاً در برخی نقل ها آمده است؛ «در روزی از روزها حضرت زینب(ع) [در کوفه برای زنان درس تفسیر داشت و در کلاس درس خود] (کهیعص) را تفسیر می کرد، حضرت علی(ع) وارد بر ایشان شدند و فرمودند: ای نور دیده، این حروف رمزی است و در مصیبت وارد شده بر شما عترت پیامبر(ص) رسیده است.»
تبیین گری بعد از قیام عاشورا
بخش دوم «جهاد روایت و تبیین» حضرت زینب(ع) مربوط به دوران پس از قیام عاشورا است. شاید نمود بیشتر تبیین گری بعد از قیام عاشورا را بتوان در سومین قالب یعنی «خطابه و سخنرانی» نام نهاد.
خطابه و سخنرانی
خطبه ها و خطابه های زینب(ع) بلندترین فریاد تاریخ است که بشریت را به سوی زیبایی ها، ارزش ها و فضیلت ها رهنمون شده است. و به تعبیر مقام معظم رهبری (حفظه الله) در خصوص سخنرانی های حضرت زینب(ع): «لفظ، مثل پولادْ محکم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جان ها می نشیند.»[5]
خطبه هایی که همه نقشه های شوم یزیدیان را نقش بر آب کرد و همچون رعد و برقی، روشنگر و کوبنده تمامی بافته های سی و چند ساله بنی امیه را از بین برد. و موج بیداری اسلامی حاصل از آن کاخ امویان را برای همیشه لرزاند و واژگون کرد. و زمینه قیام توابین، قیام حره، شورش در حجاز، قیام در عراق، قیام مختار بن ابی عبدالله ثقفی، قیام زید بن علی را ایجاد کرد.
با این توضیح، راز ماندگاری تأثیر خون شهیدان کربلا در «جهاد تبیین عقیله بنی هاشم نهفته است. و شکی نیست که این الگوی اساسی برای همه زمان ها و مکان هاست. و امروز و هر روز به این روش نیازمندیم. در موضوع خطابه و سخنرانی حضرت زینب موضوعات «مخاطب شناسی»، «شجاعت در تبیین» و مانند آن مورد توجه قرار گرفته است.
مخاطب شناسی
از امور شایسته پیش از ایراد سخنرانی، اندیشیدن درباره نوع مخاطب[6] و شناخت او است. سخنان حضرت زینب(ع) در برابر مردم کوفه نشان از شناخت عمیق آن ها دارد که می فرماید: «یا أَهْلَ الْکوفةِ یا أَهْلَ الْخَتْلِ وَالْغَدْرِ وَالْخَذْلِ أَلَا فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَلَا هَدَأَتِ الزَّفْرَةُ إِنَّمَا مَثَلُکمْ کمَثَلِ الَّتِی نقَضَتْ غزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیمانَکمْ دَخلًا بَینَکمْ هلْ فیکمْ إِلَّا الصلَفُ وَالْعُجْبُ وَالشَّنَفُ وَالْکذِبُ وَملَقُ الْإِمَاءِ وَغَمْزُ الْأَعْدَاءِ أَوْ کمَرْعًی عَلَی دِمْنَةٍ أَوْ کفِضَّةٍ عَلَی مَلْحُودَةٍ؛2ای مردم کوفه! ای مردمان حیله گر و خیانت کار! گریه می کنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود! و ناله هایتان آرام نگیرد! همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم می گسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینه های آکنده از کینه، دورویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت می شود؟ یا همچون سبزه هایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازۀ دفن شده ای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟».
این عبارات حضرت نشان از شناخت عمیق مخاطبان دارد. حضرت زینب(ع) هم به خوبی مردم کوفه را می شناخت و هم با مردم دمشق آشنا بود. او درباره سابقه مردم کوفه خوب به یاد داشت که در اوایل سال 40 هجری زمانی که امام علی(ع)، مردم کوفه را به جهاد و دفاع از شهر انبار[7] دعوت فرمود. و آن ها سستی و تنبلی از خود نشان دادند. آن حضرت در خطبه ای آنان را این گونه مورد سرزنش قرار دادند: «یا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأَطفَالِ وَ عقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَکمْ وَ لَمْ أَعْرِفْکمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً قَاتَلَکمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِی قَیحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیظاً وَ جرَّعْتُمُونِی نغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ علَی رَأْیی بِالْعِصْیانِ وَ الْخِذْلَانِ؛[8] ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بی خرد که عقل های شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد! چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم و هرگز نمی شناختم! شناسایی شما- سوگند به خدا- که جز پشیمانی حاصلی نداشت، و اندوهی غم بار سرانجام آن شد. خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پُرخون، و سینه ام از خشم شما مالامال است! کاسه های غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانی و ذلّت پذیری، رأی و تدبیر مرا تباه کردید.
آن بانو همچنین از برادر بزرگوارش، امام مجتبی(ع) به یاد دارد که در پاسخ به اعتراض یکی از خوارج مبنی بر پذیرش صلح فرمودند: «وَ اللَّه مَا سَلَّمْتُ الْأَمْرَ إِلَیهِ إِلَّا أَنِّی لَمْ أَجِدْ أَنْصَاراً- وَ لَوْ وَجَدْتُ أَنْصَاراً لَقاتَلْتُهُ لَیلِی وَ نهَارِی- حَتَّی یحْکمَ اللَّهُ بَینِی وَ بَینَهُ وَ لَکنِّی عَرَفْتُ أَهْلَ الْکوفَةِ وَ بَلَوْتُهُمْ- وَ لَا یصْلُحُ لِی مِنْهُمْ مَا کانَ فَاسِداً- إِنَّهُمْ لَا وَفاءَ لَهمْ وَ لَا ذِمَّةَ فِی قَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ- إِنَّهُمْ لَمُخْتَلِفُونَ وَ یقُولُونَ لَنَا إِنَّ قُلُوبَهُمْ مَعَنَا - وَ إِنَّ سیوفَهُمْ لَمشْهُورَةٌ علَینَا؛[9] به خداوند قسم من این امر را به او واگذار نکردم مگر آن موقعی که یار و یاوری نداشتم. اگر من یاورانی می داشتم شب و روز با معاویه می جنگیدم تا اینکه خدا بین من و او حکم فرماید. ولی من اهل کوفه را شناخته و آنان را امتحان نموده ام، آنچه که از آنان فاسد است برای من صلاحیت ندارد.
ایشان لفظا و عملا وفادار نیستند، آنان مختلفند، زیرا به ما می گویند: قلب های ما با شما است، در صورتی که شمشیرهای آنان بر علیه ما شهرت یافته اند.»
همچنین درباره مردم دمشق خوب می دانستند که دمشق از آن روز که به تصرف مسلمانان در آمد، فرمانروایانی چون «خالد» پسر ولید و «معاویه» پسر ابوسفیان را به خود دید. مردم این سرزمین، نه صحبت پیغمبر (ص) را در یافته بودند، نه روش اصحاب او را می دانستند، و نه اسلام را دست کم آن گونه که در مدینه رواج داشت می شناختند. و شاید در نظر آنان اسلام هم حکومتی بود مانند حکومت کسانی که پیش از این بر آن سرزمین فرمان می راندند. تجمل دربار معاویه، حیف و میل مال مردم، پرداختن به تشریفات، تبعید و زندانی کردن و کشتن مخالفان، برای آنان امری طبیعی بود، زیرا تا نیم قرن پیش چنین نظامی در حکومت قبلی نیز دیده می شد در نتیجه مردم شام کردار معاویه، پسر ابوسفیان و پیرامونیان او را سنت مسلمانی می پنداشتند. معاویه در حدود 42 سال در دمشق امارت و خلافت کرد. معاویه در این مدت نسبتاً طولانی مردم شام را طوری پرورش داد که فاقد بصیرت و آگاهی دینی باشند، و در برابر اراده و خواست معاویه بی چون و چرا تسلیم گردند. او با مکر و شیطنت خاصی که داشت، در این زمینه به کامیابی های بزرگی دست یافت. دسیسه های او را در وارونه نشان دادن چهره درخشان بزرگ مردی مثل علی(ع) و ایجاد بدعت ناسزاگویی به آن حضرت را همه می دانیم. پس از شهادت عمار یاسر که پیامبر اسلام (ص) شهادت او را به دست ستمگران پیشگویی کرده بود، معاویه با ترفند عوام فریبانه ای در میان سپاه شام شایع ساخت که قاتل عمار، علی است، زیرا علی او را به میدان جنگ آورده و باعث قتل او شده است! داستان «ناقه» و «جمل» و قضیه فضاحت بار خواندن «نماز جمعه» در روز «چهارشنبه»! توسط معاویه نیز مؤیدی دیگر برای این معنا است.[10]
شجاعت در تبیین
هر فردی اگر بخواهد با ادبیاتی فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتی، باید بارها تمرین عملی انجام دهد، همچنین در هنگام ایراد سخن لازم است از نظر روانی و جسمانی کاملا آماده باشد و مخاطبان نیز هماهنگ باشند تا بتواند خطبه ای فصیح و بلیغ ادا کند. حضرت زینب(ع) بدون آن که دوره سخنرانی گذرانده باشد و یا مهارت آن را تمرین کرده باشد در حال تشنگی، گرسنگی، خستگی اسارت، داغدار و... با کسانی سخن می گوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند، بلکه حتی سنگ و خاکروبه بر سر او ریخته اند، با این حال صدای زینب(ع) بلند می شود که: «فَکدْ کیدَک وَ اسْعَ سَعْیک وَ نَاصِبْ جُهْدَک فوَ اللَّه لَا تَمْحُو ذِکرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْینَا وَ لَا تُدْرِک أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْک عَارَهَا وَ هَلْ رَأْیک إِلَّا فنَدٌ وَ أَیامُک إِلَّا عدَدٌ وَ جَمْعُک إِلَّا بَدَدٌ یوْمَ ینَادِی الْمُنَادِی أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ فَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الَّذِی خَتَمَ لِأَوَّلِنا بالسَّعَادَةِ وَ الْمغْفِرَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ؛[11] هر کید و مکر، و هر سعی و تلاش که داری به کار بند، سوگند به خدای که هرگز نمی توانی، یاد و نام ما را محو و وحی ما را بمیرانی، چه دوران ما را درک نکرده، این عار و ننگ از تو زدوده نگردد. آیا جز این است که رأی تو سست است و باطل، و روزگارت محدود و اندک، و جمعیت تو پراکنده گردد، آری، آن روز که ندا رسد: أَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظالِمِینَ. پس حمد مر خدای راست که برای اوّل ما سعادت و مغفرت، و برای آخر ما شهادت و رحمت مقرر فرمود.»
آن بانوی باعظمت در مهد شجاعت رشد یافته و از شجاعت حیدری بهره مند بود. ازاین رو «لَبْوَةُ الْهاشِمیَّة؛[12] شیرزن هاشمی» لقب گرفت.
بالاخره عقیله بنی هاشم، اوج شجاعت را در مجلس ابن زیاد، به نمایش گذاشت. آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش به زخم زینب(ع)، نمک می پاشد و برای آزردن او گفت: «کار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتی؟» او در واقع می خواهد بگوید: «دیدی خدا چه بلایی به سرتان آورد؟» زینب کبری(ع) در پاسخ درنگ نمی کند و شجاعانه با آرامشی که از صبر و رضای قلبی او حکایت داشت فرمود: «مَا رَأیتُ اِلَّا جمِیلاً؛[13] جز زیبایی ندیدم.» این کلام نورانی، پتک محکمی بر سر ابن زیاد بود که قدرت محاجه را از او گرفت و خون تازه ای در رگ های همه دوستان جاری ساخت.
بنابراین شجاعت در بیان حق و دفاع از ولایت و امر امامت، یکی از بهترین درس هایی است که می شود از خطابه های حضرت زینب(ع) آموخت.
نمونه هایی از «شجاعت در تبیین»
1. پسر مرجانه: حضرت زینب کبری(ع) در کاخ ابن زیاد، او را «پسر مرجانه»[14] می خواند که برای عبیدالله توهین آمیزترین و رسواکننده ترین القاب است که از نامشروع بودن وجود وی و بدنام بودن مادرش حکایت دارد و آن چنان ضربه بر پیکر لرزان عبیدالله می زند که او تصمیم به قتل زینب(ع) می گیرد.
2. فرزند طلَقا: حضرت زینب(یزید را «فرزند طلقا» و در عبارتی «طلباء خبیثة»[15] خطاب فرمود که اشاره به داستان فتح مکه است، زیرا پیامبر اسلام(ص) بزرگان مکه را که ابو سفیان، جد یزید هم از آن ها بود، بخشید و آزاد کرد و فرمود: «اِذْهَبُوا فَاَنْتُمْ الطُلَقَا.»[16]
3. دشمن خدا و پسر دشمن خدا: حضرت زینب(ع) در کاخ یزید این گونه بر سر او فریاد می زند: «یزید! ای دشمن خدا و پسر دشمن خدا! سوگند به خدا! تو در دیده من ارزش آن را نداری که سرزنشت کنم و کوچک تر از آن هستی که تحقیرت نمایم، اما چه کنم اشک در دیدگان، حلقه زده و آه در سینه زبانه می کشد. پس از آن که حسین(ع) کشته شد و حزب شیطان، ما را از کوفه به بارگاه حزب بی خردان آورد تا با شکستن حرمت خاندان پیغمبر(ص)، پاداش خود را از بیت المال مسلمانان بگیرد، پس از آن که دست آن دژخیمان به خون ما رنگین و دهانشان از پاره گوشت های ما آکنده شده است، پس از آن که گرگ های درنده بر کنار آن بدنهای پاکیزه جولان می دهند، توبیخ و سرزنش تو چه دردی را دوا می کند؟»[17]
4. فاسق و فاجر: زینب(ع) یک شیرزن و قهرمان هاشمی است؛ چرا که چون مردان بر سر دشمن فریاد می زند، توبیخشان می کند، تحقیرشان می کند، و از کسی هراسی به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنی، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد می زند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهر، او گوشه ای می نشیند و با بی اعتنایی به سؤالات او، تحقیرش می کند، او را «فاسق» و «فاجر» معرفی می کند و می فرماید: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَکرَمَنَا بِنَبِیهِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِیراً إِنَّمَا یفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ یکذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیرَنَا؛[18] سپاس خدای را که ما را با نبوت حضرت محمد(ص) گرامی داشت، و از پلیدی ها پاک کرد. همانا فقط فاسق رسوا می شود، و بدکار دروغ می گوید، و او غیر ما است.»
5. بی ارزش و ناچیز: همچنین در مقابل یزید و دهن کجی ها و بد زبانی های او، شجاعت حیدری را به نمایش گذارده، چنین می گوید: «لَئِنْ جَرَّتْ عَلَی الدَّوَاهِی مُخَاطَبَتَک إِنی لَأَستَصْغِرُ قدْرَک وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَک وَ أَسْتَکبِرُ تَوْبِیخَک؛ اگر فشارهای روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته [بدان که] قدر و ارزش تو نزد من کوچک می شمارم؛ ولی سرزنش و توبیخ کردن تو را بزرگ می دانم.»[19]
6. گرگ صفتان: «شگفت آن که پاکان و پیامبرزادگان و نسل اوصیا به دست آزادشدگان پلید و دودمان تبهکار فاسد کشته می شوند؛ به دست آنان که خون ما از پنجه هایشان می چکد و دندان در گوشت های ما فرو برده اند. آن شهیدان پاک، جسدهایشان، طعمه گرگ های درنده گشته و زیر چنگال کفتارها به خاک آلوده شده است. اگر امروز، ما را غنیمتی برای خویش می شماری، خواهی دید که مایه زیان و خسران توایم؛ آن روز که جز عمل های خویش چیزی نخواهی یافت و خداوند نیز به بندگان هیچ ستمی نمی کند.»[20]
7. لانۀ شیطان: «این که از قدر تو می کاهم و سرزنشت را بزرگ می شمارم، نه از آن رو است که خطاب درباره تو سودمند است، پس از آن که چشم های مسلمانان را گریان و دل هایشان را داغدار ساختی. آن دلها که دارید سخت شده و جان ها طغیان کرده و بدن ها آکنده از خشم خدا و لعنت پیامبر است و شیطان در آن ها لانه کرده و جوجه پرورده است.»[21]
تحریک احساس
یکی از مباحثی که در سخنرانی دینی از آن یاد می کنند و برای ان اسلوب هایی یادآور می شوند، «تحریک احساس» است که آن را یکی از مباحث حوزه تأثیرگذاری می دانند.[22] در سخن و سیره حضرت زینب(ع) این تأثیرگذاری آنقدر مشهود است که دوست و دشمن را متأثر می سازد.
بعد از شهادت امام، حضرت زینب(ع) به سرعت خود را به بدن خونین و پاره پاره برادر رساند و شیون کنان می فرمود: «وَا اَخَاهُ، وَا سَیدَاهْ، وَا اَهْلَ بَیتَاهْ! لَیتَ السَّمَاءَ اَطْبَقَتْ عَلَی الْاَرْضِ، وَ لَیتَ الْجِبَالَ تدَکدَکتْ علَی السهْلِ؛[23] ای کاش آسمان بر زمین ویران می شد و ای کاش کوه ها از هم می پاشیدند و به بیابان ها می ریختند!»
و زمانی که به پیشنهاد شمر لعین، کاروان اسیران را از کنار بدن های قطعه قطعه شده شهیدان عبور می دادند و زینب(ع) پیکر شهدا و بدن پاره پاره شده برادرش را دید، خم شد و بدن برادر را در آغوش گرفت و صورت خود را بر روی حلقوم بریده برادر نهاد و می بوسید و می فرمود: «یا اَخِی لَوْ خُیرْتُ بَینَ الرَّحِیلِ وَالْمُقَامِ عنْدَک لَاَختَرْتُ الْمُقَامَ عِنْدَک وَلَوْ اَنَّ السَّبَاعَ تَأْکلُ مِنْ لَحْمِی؛[24] برادرم، اگر مرا بین سکونت در کنار تو و رفتن به مدینه مخیر می کردند، سکونت نزد تو را برمی گزیدم، گرچه درندگان بیابان، گوشت بدنم را بخورند.»
در برخی از مقاتل آمده است: «در این هنگام رو به مدینه کرده، می گوید: «وَا مُحَمَّدَاهُ، صَلَّی عَلَیک مَلَائِکةُ السَّمَاءِ. هَذَا حُسَینُ بالْعَرَاءِ، مرَمَّلُ بالدِّمَاءِ، مُقَطَّعُ الْاَعْضَاءِ، وَا ثَکلَاهُ، وَ بَنَاتُک سَبَایا، اِلَی اللهِ الْمُشْتَکی وَ اِلَی مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ اِلَی عَلِی الْمُرْتَضَی وَ اِلَی فَاطِمَةَ الزَّهرَاءِ، وَاِلَی حمْزَةَ سَیدِ الشُّهَدَاء. وَا مُحَمَّدَاهُ، وَ هَذَا حُسَینُ بِالْعَرَاءِ، تَسْفِی عَلَیهِ رِیحُ الصَّبَاءِ، قَتِیلُ اَوْلَادِ الْبَغَایا، وَا حزْنَاهُ، وَا کرْباهُ علَیک یا اَبَا عَبْدِ اللهِ، اَلْیوْمَ مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللهِ. یا اَصْحَابَ مُحَمَّدٍ، هَؤُلَاءِ ذُرِّیةُ الْمصْطَفَی یسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَایا؛[25] فریاد! ای محمد که پیوسته درود فرشتگان آسمان تقدیم تو باد! اکنون این حسین است که به خون خود آغشته و اعضایش قطعه قطعه شده است وای از این عزا و مصیبت! و این ها دختران تو هستند که اسیر شده اند. از این ظلم و ستم ها به خداوند و به خدمت محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و حمزه سید الشهداء(ع) شکایت می برم. فریاد ای محمد! این حسین است که در گوشه بیابان افتاده و باد صبا بر او می وزد و او به دست زنازادگان کشته شده است. ای بسا حزن و اندوه من! امروز احساس می کنم که جد بزرگوارم احمد مختار از دنیا رحلت کرد. کجایید ای اصحاب محمد!؟ اکنون ذریۀ مصطفی(ص) را به اسیری می برند.»
راوی می گوید: «زینب کبری(ع) به گونه ای روضه خواند و گریست که: «فَابْکتْ کلَّ عَدُوٍّ وَصَدِیقٍ؛[26] سوگند به خدا هر دوست و دشمن از گریه و گفتار زینب(ع) گریه کرد.»
وقتی کاروان اسیران، به کوفه رسید، زنان، مردان و کودکان کوفه همه به خیابان ها آمده بودند تا اسیران را به تماشا بنشینند. حضرت زینب(ع) با زیباترین کلمات و جملات و با شجاعتی بی نظیر و علی وار بر مسند خطابه ایستاد: «حمد و سپاس، مخصوص خداوند است و درود بر پدرم محمد و اهل بیت پاک و برگزیده او باد! ای مردم کوفه! مردم مکار خیانت کار!... می دانید چه خونی را ریختید؟ می دانید این زنان و دختران که بدون پوشش کامل در کوچه و بازار آورده اید، چه کسانی هستند؟! می دانید جگر پیغمبر خدا را پاره کردید؟! چه کار زشت و احمقانه ای؟! کاری که زشتی آن سراسر جهان را پر کرده است تعجب می کنید که از آسمان، قطره های خون بر زمین ببارد! ؟ اما بدانید که خواری عذاب رستاخیز سخت تر خواهد بود. اگر خدا هم اکنون شما را به گناهی که کردید نمی گیرد، آسوده نباشید، خدا کیفر گناه را فوری نمی دهد؛ اما خون مظلومان را هم بی کیفر نمی گذارد، خدا حساب همه چیز را دارد.»[27]
حضرت زینب(ع) با این بیانات، افکار و احساسات مردم را در اختیار گرفت و سخنان او کاملا صحنه را تغییر داد تا آن جا که صدای مردم کوفه به گریه بلند شده بود. زنان موهای خود را افشان کرده بودند و خاک بر سر و روی خود می ریختند و دستهای خود را به دهان می گزیدند.[28]
همچنین آن بانوی ستمدیده را می بینیم که پس از تحمل آن همه مصیبت ها و رنج ها به مدینه باز می گردد و در شهر پیامبر(ص) و در خانه خود به تبیین حقایق کربلا و سوگواری بر امام (ع) و دیگر یاران او می پردازد. در این مراسم عزاداری، هر روز گروه گروه از زنان مدینه به خدمت آن حضرت آمده، ضمن تسلیت به ایشان، به ندبه و گریه می پردازند تا آن جا که به تدریج، زنان قبایل و عشایر، تصمیم به خون خواهی شهدای کربلا می گیرند و قیام می کنند.[29]
پی نوشت ها:
[1] دانش آموختۀ سطح 3 تخصصی تبلیغ حوزۀ علمیۀ قم.. بیانات رهبر معظم انقلاب(حفظه الله) در دیدار پرستاران و خانواده شهدای سلامت؛ 21/9/1400.
[2] «فَاِنّ فضایلها و فواضلها و خصالها و جلالها و علمها و عملها و عصمتها و عفتها و نورها و ضیائها و شرفها و بهائها تالیة امها صلوات الله علیها».(الطراز المذهب فی أحوال سیدتنا زینب(ع) از دوره ناسخ التواریخ، عباسقلی خان سپهر، مترجم /مصحح: محمدباقر بهبودی، نشر اسلامیة، تهران، 1398 ق، ج 1، ص 56).
[3] معجم رجال الحدیث، سیّد ابوالقاسم خویی، بی جا، 1413ق، چاپ پنجم، ج۲۴، ص۲۱۹.
[4] در سند روایات عبارات «حدثتنی عقیلتنا زینب بنت علی(ع)» وعباراتی به این مضمون وجود دارد.
[5] بنگرید به: روش سخنرانی دینی، حسین ملانوری، مرکز مدیریت حوزه های علمیه، مرکز تخصصی تبلیغ، 1395ش، چاپ هشتم، ص 109.
[6] الإحتجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق، چاپ اول، ج ۲، ص ۳۰۴.
[7] شهر انبار در سال 40 هجری مورد هجوم و غارت سفیان بن عوف غامدی، نماینده معاویة بن ابی سفیان واقع شده بود.
[8] نهج البلاغة، سید شریف الرضی، ترجمه دشتی، خطبه 27، ص 77.
[9] بحار الأنوار، محمدباقر مجلسی، دارالکتب الاسلامیة، 1412ق، ج 44، 147، باب 22، ص 134.
[10] سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه تحقیقاتی امام صادق(ع)، قم، چاپ پنجم، ص 185.
[11] بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۲-۱۳۳.
[12] زیارتنامه حضرت زینب(ع).
[13] اللهوف فی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، انتشارات داوری، ص 68؛ زینب کبری(ع) من المهد الی اللحد، سید محمد کاظم قزوینی، انتشارات جلال الدین، چاپ اول، 1426 ق، ص 348.
[14] بحار الانوار، ج 45، ص 135، و سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص195.
[15] همان، ص 138.
[16] فروغ ابدیت، آیت الله جعفر سبحانی، دفتر تبلیغات اسلامی، بی تا، چاپ بیست و هشتم، ص338.
[17] سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 204.
[18] الارشاد، شیخ مفید، انتشارات بصیرت، بی تا، قم، ص244.
[19] بحار الانوار، ج 45، ص 134.
[20] همان.
[21] همان.
[22] روش سخنرانی دینی، حسین ملانوری، مرکز مدیریت حوزه های علمیه، مرکز تخصصی تبلیغ، چاپ هشتم، 1395ش، ص 187.
[23] بحار الانوار، ج 45، ص 53.
[24] معالی السبطین فی اَحوال الحسن و الحسین(ع)، محمدمهدی حائری، قم، 1383ش، ج2، ص55.
[25] الکامل ابن اثیر، علی بن محمد ابن اثیر، انتشارات اساطیر، 1385 ش، ج 4، ص 84.
[26] همان، ص 84.
[27] سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 190.
[28] همان.
[29] حضرت زینب کبری(ع)، حسین عمادزاده، انتشارات محمد، بی تا، تهران، ص 150.
۱۲ جلوه از مشی سیاسی عقیله بنی هاشم (سلاماللهعلیها)
روز وفات عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها، فرصت وتوفیقی است برای دلدادگان آن حضرت که به مطالعه ویژگی و خصائص ابعاد وجودی آن بانوی ملکوتی بپردازند که درضمن کسب معرفت و شناخت بیشتر، سیره نظری و عملی ایشان را الگو واسوه خود قرار دهند.
درهمین راستا و با همین انگیزه، در این یادداشت، به تحلیل اجمالی مشی سیاسی آن حضرت با استناد به دو خطبه ایرادشده در کوفه و شام پرداخته شده است؛ چراکه این دو خطبه، پیش از آنکه خطبه باشد، بیانگر خط مشی سیاسی آن حضرت است.
۱- «مشی آینده نگری»
نخستین ویژگی مشی سیاسی آن حضرت «آینده نگری» بوده است.
به این معنا هرچند در واقعه عاشورا اسیری دربند قرار گرفته حاکمیت بنی امیه بود، ولی آینده را چنان می دید که گویی که هم اینک درپیش روی او حاضر است.
از همین رو با کمال قاطعیت پیش بینی می کرد و با جرئت به یزید می فرمود: سرنوشت تلخی در انتظار توست و حکومت تو در آینده بس نزدیک به سقوط و زوال حتمی منتهی خواهد شد. ایشان در مقابل چشمان به خون گرفته طاغوت زمان و همه حاضرین درکاخ استبدادی می فرمود: "اظننت یا یزید! حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاماء ـ ان بناء علی الله هواناً و بک علیه کرامة!! و ان ربک لعظیم خطرک عنده!! فشمغت بانفک و نظرت فی عطفک، جذلا مسرورا، حین رایت الدنیاح لک مستوسقة، و الامور متسقة و حین صفالک ملکنا سلطاننا، فمهلا مهلا، انیست قول الله عزوجل: «و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین»" (سوره آل عمران، آیة ۱۷۸).
ای یزید! آیا گمان می بری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر. آیا فراموش کرده ای قول خداوند متعال را: گمان نکنند آنان که کافر گشته اند این که ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک.
۲- «مشی تحقیرکردن مستکبرین»
دومین مشی سیاسی عقیله بنی هاشم «تحقیر و خرد کردن طاغوت» بوده است. به این معنا با اینکه وی اسیر ودربند حاکمیت بنی امیه قرار داشت و از حمایت کننده ای برخوردار نبود و یک تنه در مقابل عیبد الله و یزیدبن معاویه قرار گرفته بود که هرکس اعتراضی می کرد زبان از حلقومش بیرون می کشیدند و سر به دار می کردند؛ ولی زینب سلام الله علیها بی اعتناء به همه، در مقابل کاسه لیسان حاضر در کاخ به تحقیر و خرد کردن شخصیت پوشالی یزید پرداخت و خطاب به وی فرمود: "و لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک، انی لاستصغر و قدرک، و استعظم تقریعک و اسثتکثر توبیخک، لکن العیون عبری، و الصدور حری الا فالعجب کل العجب لقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء، فهذه الایدی تنصح من دمائنا، و الافواه تتحلب من لحومنا، و تلک الجثث الطواهر الزواکی تتاهبها العواسل و تعفوها امهات الفواعل، و لئن اتخذتنا مغنماً لبقدنا و شیکا مغرما، حین لا تجد الا ما قدمت یداک، و ماربک بظلام للعبید، فالی الله المشتکی. و علیه المعول"
اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت که با تو مخاطبه و تکلم کنم ولی بدان قدر تو را کم می کنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار می شمارم، این جزع و بی تابی که می بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لکن چشمها گریان و سینه ها سوزان است. چه سخت و دشوار است که نجیبانی که لشکر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) که حزب شیطانند، کشته گردند و خون ما از دستهایشان بریزد، و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و آن جسد های پاک و پاکیزه را گرگهای بیابان سرکشی کنند، وج کفتارها در خاک بغلطانند (کنایه از غربت و بی کسی آنها). ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد که این غنیمت موجب غرامت(ضرر) تو گردد در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم کننده، به خدا شکایت می کنیم و بر او اعتماد می نماییم.
۳- «مشی توبیخ و ملامت سازشگران»
سومین مشی سیاسی حضرت زینب سلام الله علیها «توبیخ وملامت» سازشگران و ساکتین در برابر بیدادگری بوده است. از همین رو به هنگام ورود به کوفه وقتی دید کوفیان برای مظلومیت آنان گریه سرداده و اشک می ریزند، درقامت پدرش علی علیه السلام ظاهر شد، وهمان گونه که آن حضرت مردم کوفه را ملامت و توبیخ کرده ومی فرمودند: "یااشباه الرجال ولا الرجال" ایشان نیز همانند پدر، البته با این تفاوت بسیار مهم علی علیه السلام در قامت حاکم؛ ولی حضرت زینب علیهاالسلام درلباس اسارت به ملامت و توبیخ مردم کوفه پرداخت و خطاب به آنان فرمود: "أتَبْکُونَ أَخِی؟! أَجَلْ، وَاللَّهِ فَابْکُوا فَإِنَّکُمْ أَحْرَی بِالْبُکَاءِ فَابْکُوا کَثِیراً وَاضْحَکُوا قَلِیلًا فَقَدْ أَبْلَیْتُمْ بِعَارِهَا وَمَنَیْتُمْ بِشَنَارِهَا وَلَنْ تَرْحَضُوهَا أَبَداً وَأَنَّی تَرْحَضُونَ قُتِلَ سَلِیلُ خَاتَمِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَسَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَمَلَاذُ حَرْبِکُمْ وَمَعَاذُ حِزْبِکُمْ وَمَقَرُّ سِلْمِکُمْ وَآسِی کَلْمِکُمْ وَمَفْزَعُ نَازِلَتِکُمْ وَالْمَرْجِعُ إِلَیْهِ عِنْدَ مُقَاتَلَتِکُمْ وَمَدَرَةُ حُجَجِکُمْ وَمَنَارُ مَحَجَّتِکُمْ أَلَا سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ وَسَاءَ مَا تَزِرُونَ لِیَوْمِ بَعْثِکُمُ فَتَعْساً تَعْساً وَنَکْساً نَکْساً لَقَدْ خَابَ السَّعْیُ وَتَبَّتِ الْأَیْدِی وَخَسِرَتِ الصَّفْقَةُ وَبُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ* وَضُرِبَتْ عَلَیْکُمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ"
گریه میکنید؟ زار میزنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه میتوانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مومنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معامله تان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است.
۴- «مشی احتجاجی»
چهارمین مشی سیاسی فاطمه ثانی «مشی احتجاجی» است. به این معنا در همان حال که سازشگران و نیز یزید بن معاویه را مورد توبیخ و ملامت قرار می دهد؛ ولی همین ملامت همراه با احتجاج و استدلال مستقیم و غیر مستقیم به آیات قرآن است.
ازهمین رو خطاب به مردم کوفه می فرماید: "تَدْرُونَ وَیْلَکُمْ أَیَّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ ص فَرَثْتُمْ وَأَیَّ عَهْدٍ نَکَثْتُمْ وَأَیَّ کَرِیمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَأَیَّ حُرْمَةٍ لَهُ هَتَکْتُمْ وَأَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ تُمْطِرَ السَّمَاءُ دَماً وَلَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزی وَهُمْ لا یُنْصَرُونَ فَلَا یَسْتَخِفَّنَّکُمُ الْمَهَلُ فَإِنَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَا یَحْفِزُهُ الْبِدَارُ وَلَا یُخْشَی عَلَیْهِ فَوْتُ النَّارِ کَلَّا إِنَّ رَبَّکَ لَنَا وَلَهُمْ لَبِالْمِرْصادِ":
وای بر شما ای مردم کوفه! آیا میدانید چه جگری از رسول خدا دریدهاید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشاندهاید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریختهاید؟! و چه حرمتی از او شکستهاید؟! شما این جنایت فجیع را بیپرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه، تاریک و جبران ناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب میکنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوار کنندهتر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلتهایی که خدای متعال به شما میدهد موجب خوشی شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمیکند، چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است.
و نیز خطاب به یزید می فرماید: "امن العدل یابن الطلقاء تخدیرک اماء ک و نساءک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟! قد هتکت ستورهن، و ابدیت وجوهَهُنَّ، تحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد، و یستشرفهن اهل المنازل و المناهل و یتصفح وجوههن القریب و البعید، و الدنی و الشریف، لیس معهن من رجالهن ولی، و لا من هماتهن حمی، و کیف ترتجی مراقبة من لفظ فوه اکباد الاذکیاء، و نبت لحمد بدماء الشهداء؟! و کیف یستظل فی ظللنا اهل البیت من نظر الینا بالشنف و الشنآن و الإحن و الاضغان؟! ثم تقول غیر متاثم و لامستعظم: فاهلوا استهلوا فرحا. ثم قالوا: یا یزید لا تشل.منتحیاً علی ثنایا ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید شباب اهل الجنة تنکتها بمخصرتک. و کیف لا تقول ذلک، و قد نکات القرحة، و استاصلت الشافة، باداقتک دماء ذریة محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ و نجوم الارض من آل عبدالمطلب؟! و تهتفُّ باشیاخک"
آیا این از عدالت است، ای فرزند بردگان آزاد شده [بردگان آزاد شده رسول خدا صلی الله علیه و آله]، که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشای دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید می رود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است. (کنایه از این که از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت) چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدة بغض و عداوت در ما می نگرد. آن گاه بدون آن که خود را گناهکار بدانی و مرتکب امری عظیم بشماری این شعر می خوانی: "فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل" و با چوبی که در دست داری بر دندانهای ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید جوانان اهل بهشت می زنی. چرا این شعر نخوانی حال آن که دل های ما را مجروح و زخمناک نمودی و اصل و ریشة ما را با ریختن خون ذریة رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی، آن گاه پدران و نیاکان خود را ندا می دهی.
۵-«مات کردن دشمن»
پنجمین مشی سیاسی حضرت زینب سلام الله علیها «مات کردن دشمن» بوده است. به این معنا حاکمیت بنی امیه با تصور ومحاسبه به اینکه بابرگزاری جشن پیروزی در کاخ سبز، زهر چشمی از مخالفین گرفته و حاکمیت تثبیت خواهد شد، بازماندگان واقعه عاشورا را درحالی که یک سر آن به امام سجاد علیه السلام و سر دیگر به حضرت زینب سلام الله علیها با ریسمان بسته شده بودند، با وضعیت رقت انگیزی وارد مجلس یزید در شام نمودند.
عقیله بنی هاشم از فرصت استفاده کرد و با تازیانه سخن و برملاکردن گذشته بنی امیه، دشمن رامات کرد و تمام محاسبات یزید را بهم ریخت و کاخ رابه لرزه درآورد. چراکه خطاب به یزید فرمود: "فکد کیدک، واسع سعیک، و ناصب جهدک فوالله لا تمعون ذکرنا، و لا تمیت وحینا، و لا تددک امرنا، و لا ترحض عنک عارها، و هل رایک الافندا و ایامک الاعددا، و جمعک الا بددا، یوم ینادی المناد، الا لعنة الله علی الظالمین، فالحمد لله الذی ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة، و الاخرنا بالشهادة و الرحمة"(بحار، ج۴۵، ص۱۳۲)
ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای توست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند.
۶- «صراحت لهجه داشتن»
ششمین مشی سیاسی حضرت زینب علیهاالسلام «صراحت لهجه» در بیان حقایق و در مقام روشنگری بوده است. از همین رو به هنگام ورود به کوفه شخصیت واقعی مردم کوفه را بهتر از هر روانشناسی رو کرد و نشان داد و خطاب به آنان فرمود: "یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ یَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَالْغَدْرِ وَالْخَذْلِ أَلَا فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَلَا هَدَأَتِ الزَّفْرَةُ إِنَّمَا مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ الَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ هَلْ فِیکُمْ إِلَّا الصَّلَفُ وَالْعُجْبُ وَالشَّنَفُ وَالْکَذِبُ وَمَلَقُ الْإِمَاءِ وَغَمْزُ الْأَعْدَاءِ أَوْ کَمَرْعًی عَلَی دِمْنَةٍ أَوْ کَفِضَّةٍ عَلَی مَلْحُودَةٍ أَلَا بِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ وَفِی الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ" (بحار،ج۴۵،ص۱۱۵)
ای مردم کوفه، ای مردمان حیله گر و خیانت کار! گریه میکنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم میگسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت میشود؟ یا همچون سبزههایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازۀ دفن شدهای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟ چه بد توشهای برای آخرت فرستاده اید؛ توشهای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود.
۷-«همراهی با ولی، فدایی ولی»
هفتمین مشی سیاسی زینب کبرای سلام الله علیها «همراهی با ولی و فدایی ولی» بودن است. به این معنا آنچنان در ولایت مداری ذوب شده بود فکرش، قلبش، عملش آمیخته با ولایت امام زمانش حضرت سیدالشهداء و امام سجاد علیهماالسلام شده بود؛ در شرایطی که نه تنها مردم مدینه، مکه، بصره، کوفه، به ندای (هل من ناصر ینصرنی) لبیک نگفتند؛ بلکه خواص کوفه که انتظارهمراهی آنان می رفت پشت امام علیه السلام را خالی کرده بودند، حضرت زینب سلام الله علیها نه تنها همراه شد و با خطبه هایش علت مُبقیه شد؛ بلکه وقت شب عاشوراء جنگ قطعیت پیدا کرد وی به آنچه در آینده اتفاق می افتد فکر نمی کرد؛ بلکه فقط به سلامت جان امام می اندیشید.
از همین رو درگزارش آمده است:
امام سجاد (علیهالسّلام) میفرمایند: "در شبی که فردای آن، پدرم کشته شد، نشسته بودم و عمهام (سلاماللهعلیها) مشغول پرستاری از من بود. پدرم به خیمه ما داخل شد، در حالی که این اشعار را می خواند:
یا دهر آف لک من خلیل••• کم لک بالاشراق والاصیل
من صاحب او طالب قتیل••• و الدهر لا یقنع بالبدیل
و انما الامر الی الجلیل••• و کل حی سالک السَّبیل
اف بر تو ای روزگار که چه بد رفیقی هستی، چه اندازه درهر صبح و شام یاران و طالبانت کشته میشوند؛
اما روزگار قانع نمیشود کسی را به جای دیگری بپذیرد.
سرنوشت به دست خدای بزرگ است و هر شخصی زندهای به این راه (مرگ) رهسپار.
من مقصود او را دریافتم. بغض گلویم را گرفت، ولی از گریه خودداری کردم و فهمیدم بلا نازل گردیده است. اما عمهام وقتی آنچه را که من شنیده بودم شنید، نتوانست خودداری کند چون زنان دلنازک و بیتابترند. از جا پرید و در حالی که لباسش کشیده میشد و سر و رویش باز بود، (نزد آن حضرت رفت و) فریاد زد: واثکلاه (وای بر این مصیبت)، کاش مرگ من رسیده بود و زنده نبودم. گویی امروز مادرم فاطمه (س)، پدرم علی (ع) و برادرم حسن(ع) را از دست دادم." (تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۳) و همچنین در کوفه خودش را سپر جان امام سجاد علیه السلام قرار داد، چرا وقتی که اهل بیت امام حسین(ع)، در کوفه، وارد مجلس ابن زیاد شدند، ابن زیاد از مشاهده امام سجاد(ع) در میان اسیران تعجب کرد؛ چرا که او فرمان قتل همه فرزندان امام حسین(ع) را صادر کرده بود. از این رو از اطرافیان خود پرسید: «این کیست؟» و وقتی که دانست او علی فرزند امام حسین(ع) است، گفت: (مگر خداوند علی بن الحسین را نکشت؟!)
در طول تاریخ همواره جباران و ستمگران می کوشیده اند، تا با استخدام عالمان مزدور و تبلیغات گسترده اعتقادات مذهبی مردم را تحریف کنند و بدین وسیله آنان را به سکوت، سازش و تسلیم در برابر اعمال خلاف خود وادار کنند. در همین راستا بنی امیه به شدت از مکتب جبر و انتساب همه کارها به خدا حمایت می کردند. آنان از ترویج مکتب جبر دو هدف را دنبال می کردند:
نخست: سلب مسئولیت از خود در مقابل اعمال خلاف و بی گناه جلوه دادن خود در برابر جنایات و ظلم و ستم هایی که به مردم روا می داشتند.
دوم: ایجاد این باور و اعتقاد ناصحیح در مردم که حکومت آنان بر اساس خواست و اراده خداوند است و انسان نمی تواند چیزی را که خداوند خواسته تغییر دهد.
بنابراین هرگونه قیام، انقلاب و مخالفتی برای تغییر وضع موجود و پایان دادن به حکومت آنان، نه تنها محکوم به شکست است بلکه از نظر دینی حرام و نارواست.
ابن زیاد نیز به پیروی از این منطق می گوید: «مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟!» ولی امام سجاد(ع) که پدرش برای احیای دین و مبارزه با روحیه سکوت و سازش و تسلیم در مقابل ظلم قیام کرده بود و در این راه خود و یارانش به شهادت رسیده بودند، و خود برای رساندن پیام نهضت کربلا اسارت را به جان خریده بود، نمی توانست در برابر یاوه گویی های ابن زیاد سکوت اختیار کند، از این رو فرمود: «من برادری داشتم که علی بن الحسین نامیده می شد و مردم او را کشتند!» ابن زیاد گفت: «بلکه خدا او را کشت!». امام سجاد(ع) وقتی عناد و لجاجت ابن زیاد را مشاهده کردند، این آیه را تلاوت فرمودند: "الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها" (سوره زمر، آیه ۴۲). خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند و ارواحی را که نمرده اند نیز به هنگام خواب می گیرد.»
ابن زیاد که در برابر منطق محکم و استدلال امام(ع) درماند، همانند همه جباران و زورمداران تاریخ به تهدید متوسل شد، گفت: «تو چگونه جرأت می کنی سخن مرا پاسخ گویی؟ ببرید او را، گردنش را بزنید!» در اینجا نوبت زینب کبری(س) بود، تا از جان امام سجاد(ع) در برابر ابن زیاد – آن موجود درنده لجام گسیخته ای که غرور، نخوت و خونریزی سراسر وجودش را فرا گرفته بود – حمایت کند. پس از صدور فرمان کشتن امام(ع) زینب کبری(س) فرزند برادر را در آغوش گرفت و فرمود: «ای زاده زیاد! آیا آنچه از ما کشتی برای تو کافی نیست؟ به خدا سوگند! من از او جدا نمی شوم!اگر او را می کشی، من نیز با او کشته خواهم شد!». از همین رو، ابن زیاد از تصمیمش منصرف شد. (تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۳)
۸- ایثار و گذشت حضرت زینب سلام الله علیها
هشتمین خصیصه از خصیصه های اسوه ای حضرت زینب سلام الله علیها «ایثار» و گذشت از آنچه که خود نیازمند تر از دیگران بود به کودکان گرسنه در دوران اسارت بود، چراکه ایثار به معنای مقدم داشتن دیگران در وقت نیاز است که از صفات انسانی است که امام علی علیه السلام در ارزشمندی این خصلت می فرمایند: «الإِیثارُ أحسَنُ الإِحسانِ، و أعلی مَراتِبِ الإِیمانِ. (غرر الحکم : ۱۷۰۵) ایثار ، بهترین احسان و بالاترین مرتبه ایمان است»
زینب مجلله در این صفت نیز گوی سبقت را از دیگران ربوده است. او برای حفظ جان دیگران، خطر را به جان می خرد و در تمام صحنه ها، دیگران را بر خود مقدم می دارد.
او در ماجرای کربلا حتی از سهمیه آب خویش استفاده نمی کرد و آن را نیز به کودکان می داد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن راشرمنده ساخت. امام زینالعابدین(علیهالسّلام) مـیفرماید: «اِنـَّها کانَتْ تُقَسِّمُ ما یُصیبُها مِنَ الطَّعامِ عَلَی الاْطْفالِ لاِنَّ الْقَوْمَ کانُوا یَدْفَعُونَ لِکُلِّ واحِدٍ مـِنّا رَغیفا مِنَ الْخُبْزِ فِی الْیَوْمِ وَاللَّیْلَةِ (ریاحین الشریعه، ج۳، ص۶۲) عمهام زینب در مدت اسارت، غذایی را که به عـنوان سهمیه و جیره میدادند، بـین بـچهها تقسیم میکرد، چون آنها در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان میدادند.»
۹- ولایی بودن حضرت زینب سلام الله علیها
نهمین خصیصه اسوه ای حضرت زینب سلام الله علیها «ولایی» بودن است، به این معنا هرچند عقیله بنی هاشم باسید الشهداء علیه السلام نسبت برادر و خواهری داشتند، ولی این نسبت موجب نشد که حضرت زینب سلا سلام الله علیها با این نگاه به امام نگاه کنند ارتباطش عادی باشد، بلکه امام حسین علیه السلام برای آن حضرت ولی و مقتدا محسوب می شد و بس، و به عبارت دیگر ایه (۱) سوره حجرات « أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
ای اهل ایمان! بر خدا و پیامبرش [در هیچ امری از امور دین و دنیا و آخرت] پیشی مگیرید و از خدا پروا کنید که خدا شنوا و داناست.» وایه(۲): (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ:ای مؤمنان! صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر نکنید، و آن گونه که با یکدیگر بلند سخن می گویید با او بلند سخن نگویید، مبادا آنکه اعمالتان تباه و بی اثر شود و شما تباهی آن را درک نکنید» که در ادب امت به پیامبر خاتم است در سلوک حضرت زینب نسبت به ولی و امام زمانش حضرت امام حسین علیه السلام نهادینه و عملیاتی جزء شخصیتش شده بود، از همین رو در گزارش تاریخی واقعه عاشورا آمده است، آنگاه که امام حسین علیه السلام با اصحابش اتمام حجت کرد و فرمود:
«وَانِّی قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطِلقُوا جَمیعاً فی حِلّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنِّی ذِمامٌوَهذااللّیلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَملاً وَلِیَاءْخُذْ کُلُّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِیَدِ رَجُلٍ مِنْ اَهْلِبَیْتِیفَجَزاکُمُاللّه جَمِیعاً خَیْراً وَتَفَرَّقُوا فی سَوادِکُمْ وَمَدائِنِکُم فَاِنَّ الْقَوْم اِنَّما یَطْلُبُونَنی وَلَوْ اَصابُونی لَذَهَلُوا عَنْ طَلَبِ غَیْری، حَسْبُکُمْ مِنَ الْقَتْلِ بِمُسْلِمٍ اِذْهَبُوا قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ، ... اِنِّی غَداً اُقْتَلُ وَکُلُّکُمْ تُقْتَلُونَ مَعِوَلا یَبْقی مِنْکُمْ اَحَدٌ حَتَّی الْقاسِمِ وَعَبْدِاللّه الرَّضیع:
و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه می دهم که از این سیاهی شب استفاده کرده و هریک از شما دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست بیابند با دیگران کاری نخواهند داشت ، خداوند به همه شما جزای خیر و پاداش نیک عنایت کند»
عقیله بنی هاشم بجای اینکه نگران امنیت خودش برای فردای سخت باشد نگران جان امام زمانش بود از همین رو در گزارش آمده هنگامی که سید الشهداء در شب عاشورا وارد خیمه حضرت زینب سلام الله علیها شد، روبروی امام علیه السلام نشست و پرسید آیا اصحاب که با شما بیعت کردند فردا در کنار شما خواهند ماند؟ و این نگرانی به گوش حبیب بن مظاهر رسید و او همه اصحاب را جمع کرد و به خیمه حضرت زینب سلام الله علیها رساند نمودند نگران نباش تا اخرین نفر در رکاب سید الشهداء خواهیم ایستاد تا حضرت زینب سلام ، و این همه نبود جز ولایی اندیشیدن عقیله بنی هاشم که می تواند اسوه و الگویی برای رهروان راهش باشد ( الفتوح، ج۵، ص۹۵)
«... امن العدل یابن الطلقا تخدیرک حرائک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن تحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد و یشرفهن اهل المناهل والمنافل و یتصفح وجوهی القریب والبعید والدنی والشریف ولیس معهن من رجالهن ولی ولا من حماتهن حمی...؛ ای فرزند آزاد شدگان! این رسم عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای دادهای ولی دختران رسول خدا را اسیر در برابرت، به طوری که پردههای احترامشان هتک شده و چهرههایشان نمایان، آنان را دشمنان شهر به شهر میگردانند و در مقابل دیدگان مردم بیابانی و کوهستانی و در چشمانداز هر نزدیک و دور و پست و شریف، نه از مردانشان سرپرستی دارند و نه از یارانشان حمایت کنندهای؟»مقتل مقرم، ص۳۵۸. ۱۳۳.، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ص۱۰۷۴.
۱۰- بصیرت و فرصت شناسی
دهمین خصوصیت حضرت زینب سلام الله علیها «بصیرت» است، به این معنا به برکت تقوای خاص و معنویت باطنی که خداوند متعال به حکم آیه ۲۹ سوره انفال «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجعَل لَکُم فرقانا:ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، برای شما وسیلهای جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمیدهد؛ (روشنبینی خاصّی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت؛» به حضرت زینب سلام الله علیها عنایت کرده بود توانست:
اولا: برخلاف مردم مدینه که در تشخیص حق از باطل باز بمانند تا اینکه پس از سه سال از واقعه عاشورا حق شناختند و با به راه انداختن واقعه حره مقابل یزید خواستید باده هزار کشته جبران مافات کنند ولی حضرت زینب از همان ۲۷رجب سال ۶۲( ه) و شروع نهضت امام حسین علیه السلام حق را از باطل تشخیص داد.
ثانیا: در شرایط بحرانی واقعه با وجود نامه کتبی امام حسین از مکه به مدینه حتی برخی از خواص بنی هاشم از همراهی با امام کوتاهی کردند ولی حضرت زینب سلام الله علیها از مدینه تا مکه از مکه تا کربلا همراه با امام علیه السلام شد.
ثالثا: هرآنچه داشت نثار و هزینه نصرت رسانی امام زمانش کرد، از همین رو آن حضرت قافله سالار بازماندگان واقعه عاشورا مادر دو شهید بنام عون و محمداست. (اشیخ مفید، محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۲۵)
۱۱-اسوه صبر و مقاومت
یازدهمین خصوصیت حضرت زینب سلام الله علیها «صبر و ایستادگی» در برابر سخت ترین ابتلاء و آزمایش در پیش رو بوده است، چراکه آن حضرت علاوه بر تحمل مصیبت پنج برادر امام حسین علیه السلام، حضرت ابوالفضل، عبدالله، جعفر، عثمان علیهم السلام، و شهادت چهار برادر زاده علی اکبر، علی اصغر، قاسم بن الحسن، عبدالله بن الحسن و شهادت دو فررندش «محمد» و «عون»، رنج سفر پر محنت اسارت و حضور در مجلس عبدالله بن زیاد، و یزید بن معاویه را نیز متحمل شد و همه این مصائب تنها وی را از پا در نیاورد بلکه آنچنان مقاوم ظاهر شد که دشمنش چون عبیدالله بن زیاد را در بهت فرو برد چراکه در گزارش واقعه آمده است :«ابن زیاد به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) گفت: الحَمدُ للّه الَّذی فَضَحَکُم وقَتَّلَکُم واکذَبَ اُحدوثَتَکُم! سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد، کشت و دروغ گوییتان را برملا کرد. حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در جواب او فرمود:
«فَقالَت: الحَمدُ للّه الَّذی اکرَمَنا بِمُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وطَهَّرَنا تَطهیرا، لا کَما تَقولُ انتَ، انَّما یَفتَضِحُ الفاسِقُ، ویُکَذَّبُ الفاجِرُ. قالَ: فَکَیفَ رَاَیتِ صُنعَ اللّه ِبِاَهلِ بَیتِکِ؟ قالَت: کُتِبَ عَلَیهِمُ القَتلُ، فَبَرَزوا الی مَضاجِعِهِم، وسَیَجمَعُ اللّه ُ بَینَکَ وبَینَهُم، فَتَحاجّونَ الَیهِ، وتَخاصَمونَ عِندَهُ :سپاس خدای را که به واسطه (جدمان) محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ما را گرامی داشته و پاک گردانده است. نه چنین است که میگویی. تنها فاسق است که رسوا میشود و فقط فاجر است که دروغگوییاش برملا میگردد. ابن زیاد پرسید: رفتار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟ (زینب) فرمود: آنها کشته شدن برایشان مقدر شده بود؛ پس به سوی آرامگاههای خود رفتند. به زودی خدا شما و آنان را جمع خواهد کرد و آنان در پیشگاه خدا احتجاج و دادخواهی میکنند:، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۵۷. »
۱۲- پیشگویی از پیروزی خون بر شمشیر
دوازدهمین خصیصه حضرت زینب سلام الله علیه امید به پیروزی« خون بر شمشیر» غلبه «شکست ظاهر ی واقعه عاشورا» بر «پیروز ی حاکمیت بنی امیه» بوده است از همین رو در کاخ یزید و در جلوی چشمان بخون گرفته دودمان بنی امیه حاضر در مجلس یزید در شام پرچم فتح و پیروزی حضرت سید الشهداء بر بنی امیه را بالا برد و «شکست حتمی یزید» و «پیروزی اهل بنت بر بنی امیه» رسما اعلان نمود، چراکه حضرت در خطبه استثنایی و کرامت قولی خود در مقابل همه بنی امیه حاضر در مجلس در کلامی بلیغ و رسا خطاب به یزید فرمود:
«فَکِدْ کَیْدَکَ وَ اسْعَ سَعْیَکَ وَ نَاصِبْ جُهْدَکَ فَوَ الله لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا وَ لَا تُدْرِکُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْکَ عَارَهَا وَ هَلْ رَأْیُکَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَیَّامُکَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُکَ إِلَّا بَدَدٌ یَوْمَ یُنَادِی الْمُنَادِی أَلا لَعْنَةُ الله عَلَی الظَّالِمِینَ فَالْحَمْدُ لِله رَبِّ الْعالَمِینَ الَّذِی خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ نَسْأَلُ الله أَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ یُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِیدَ وَ یُحْسِنَ عَلَیْنَا الْخِلَافَةَ إِنَّهُ رَحِیمٌ وَدُودٌ وَ حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ.
هر کید و مکر، و هر سعی و تلاش که داری به کار بند، سوگند به خدای که هرگز نمیتوانی، یاد و نام ما را محو و وحی ما را بمیرانی، چه دوران ما را درک نکرده، این عار و ننگ از تو زدوده نگردد. آیا جز این است که رأی تو سست است و باطل، و روزگارت محدود و اندک، و جمعیت تو پراکنده گردد، آری، آن روز که ندا رسد: أَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ. پس حمد تنها از آنِ خدای پروردگار جهانیان است که برای اوّل ما سعادت و مغفرت، و برای آخر ما شهادت و رحمت مقرر فرمود. از خدا مسئلت میکنیم ثواب آنان را تکمیل فرموده و موجبات فزونی آن را فراهم آورد، و خلافت را بر ما نیکو گرداند، چه او رحیم و ودود است، خدای ما را بس است چه نیکو وکیلی است:سید ابنطاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۸۱-۱۸۶.»
چگونه عبادتی خالص داشته باشیم؟
میزان و معیار پذیرش عمل، اخلاص است. در ادامه، توضیحاتی در این باب تقدیم فرهیختگان ارجمند می گردد.
اخلاص به معنی «خالص کردن، ویژه کردن و ارادت صادق داشتن» است. ۱
بـر اسـاس ایـن مـعـنـی، مـخـلص کـسی است که طاعات و عبادات خود را از هرگونه آلودگی و آمـیـخـتـگی به غیر خدا خالص کرده، انگیزه ای جز تقرّب به درگاه خدا ندارد. از این رو، فقط بـه او دل مـی بـنـدد و تـعـریـف و تکذیب دیگران در نظرش یکسان است و هدف از عبادت، جلب رضایت خالق است نه کس دیگر.
اخلاص، معیار ارزش عبادت، مقامی از مقامات مقرّبان الهی و هدف دین است.
هر کس آن را یافت مـوهـبتی الهی نصیبش گشته که به وسیله آن به مقامات بزرگی خواهد رسید. چرا چنین نباشد، در حالی که خداوند متعال، بندگانش را به آن امر کرده و می فرماید:
«فَادْعُوا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ.» ۲
خـدا را بـخـوانـیـد، در حـالی کـه تـنـهـا برای او در دین اخلاص می ورزید، اگرچه کافران را ناخوش آید.
در سـخـنـان پـیـشـوایـان مـعـصـوم، تـعـابـیـر گـونـاگـونـی از قـبـیـل بـهـتـرین عبادت، ثمره عبادت، غایت دین، عبادت مقرّبان الهی و مانند آن درباره فضیلت اخـلاص آمـده اسـت.
در اهـمـیـت اخـلاص هـمـیـن بـس کـه شـرط قـبـولی عـمـل اسـت و اگـر در عـمـلی موجود نباشد، بی هدف و بی نتیجه خواهد بود؛ از این رو، امام علی (ع) فرمود:
«مَنْ لَمْ یَصْحَبِ الاْخْلاصُ عَمَلَهُ لَمْ یُقْبَلْ» ۳
عمل هر کس که با اخلاص همراه نباشد، قبول نمی شود.
پی نوشت ها:
۱. لغت نامه دهخدا، ذیل لغت اخلاص.
۲. غافر(۴۰)، آیه ۱۴.
۳. شرح غررالحکم، ج ۵، ص ۴۱۸.
اعتکاف، محفلی برای تغییر "عادات مدرن" و "انس" با خوبیها
برخی از رفتارهای انسان، رفتارهایی از سر عادت هستند؛ حتما برای شما هم اتفاق افتاده که کاری را ناخواسته و از روی تکرار و عادت انجام داده اید و بعد از آن، ملتفت به آن فعل و رفتار شده اید؛ عادت، رفتاری خودکار شده است که آن کار را بدون فکر کردن انجام میدهیم که عامل اصلی ایجاد عادت هم چیزی نیست جز تکرار یک فعل و انس با یک عمل.
از منظر دینی و البته بسیاری از روان شناسان که از ابعاد مختلف به انسان شناسی می پردازند، انسانها محصول عادات و اُنس هایشان هستند؛ به نحوی که این ویژگی از انسان ها جدایی ناپذیر است؛ لذا برای هر انسانی مهم است که بداند در مسیر زندگی با چه چیزهایی مأنوس شده است؟
در تمام ادیان شریعت محور، رفتارها و افعال و مناسکی وجود دارد که برخی از آنها روزانه، برخی هفتگی، برخی ماهانه و سالانه تکلیف شده است و انسان را به اُنس با آنها سوق می دهد؛ چون این یک سنت الهی برای آدمیان قرار داده شده است تا راه برایش آسان شود و به کارهایش سرعت دهد.
آنچه از روایات ما نیز بر می آید این است که بیشتر از بزرگی و ثقالت عمل، بر دوام و تکرار عمل تأکید شده است؛ امام علی علیه السلام می فرمایند: قَلیلٌ تَدومُ عَلَیهِ، أرجی مِن کَثیرٍ مَملولٍ مِنهُ .(نهج البلاغة : الحکمة ۲۷۸) یعنی عمل اندک که بر آن مداومت ورزی، از عمل بسیار که از آن خسته شوی امیدوار کننده تر است.
یا در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام در کافی شریف مرحوم کلینی در باب «بَابُ اسْتِوَاءِ الْعَمَلِ وَ الْمُدَاوَمَةِ عَلَیْهِ» آمده است: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ. یعنی محبوبترین عمل، عملی است که عبد بر آن مداومت دارد؛ هر چند کوچک باشد.
توجه داشته باشیم این تکرار، عادت و انس به حدی مهم است که ائمه وقتی توصیه ای مستحبی به مؤمنی داشتند می فرمودند: اگر در زمان خودش نتوانستی انجام دهی، قضایش را بجا بیاورید؛ و این هم دلیلی جز بر اصرار بر تکرار و پیدا کردن عادت نیست.
ممکن است سوال شود که چرا این همه اصرار بر عادت و اُنس وجود دارد؟
دلیل آن را می توان در روایتی از امیرالمومنین پیدا کرد که فرمودند: العادَةُ طَبعٌ ثانٍ .(غرر الحکم، حدیث ۷۰۲) یعنی تکرار، اُنس و عادت می آورد؛ عادت، شباهت می آورد و شباهت به حد طبع ثانوی می رسد. به همین جهت توصیه شده که در هر حالتی فعل خیر را ترک نکنید؛ امیرالمومنین می فرماید: علَیکَ بِإدمانِ العَمَلِ فی النَّشاطِ و الکَسَلِ (غرر الحکم : ۶۱۱۷) حتی در حال کسالت هم، دست از مداومت بر عمل برندارید!
حال که در ایام اعتکاف رجبیه هستیم، فرصتی است برای تغییر عادات؛ تأکید بر عادات خود و دوری از عادات بد؛ بالأخص عاداتی که ماحصل زندگی در دنیای مُدرن است. دنیایی که انسان ها را به تکاپو انداخته و تمام مشغولیت انسانها را تأمین امورات دنیوی او ساخته است؛ زندگی ای دایره وار و تکراری که عجین با زیست مجازی شده، به نحوی که بُعدی از ساحات زندگی بشری شده است و زندگی بدون آن، قابل تصور نیست و حتی طبیعت ثانویه ای برای انسان ساخته است.
در واقع ما در چنین دنیایی، مناسکی همچون اعتکاف داریم که به دور از تمام هیاهوهای زندگی مدرن، تو را دعوت به سه روز خلوت کرده است، آن هم حتی المکان در مسجد جامع شهر و در جمع سایر مؤمنان و از تو خواسته می شود تمام شئون دنیوی را رها کنی به حدی که اگر معامله ای انجام دهی اعتکافت را باطل کرده ای!
آری اعتکاف، برنامه ای برای ساختن عادات خوب در راستای بندگی فردی و اجتماعی است و راهکاری برای نفس کشیدن و رهایی از قید و بندهایی که زندگی مدرن برای انسان معاصر ساخته است.
شرح دعای رجب| چطور جز خدا از دیگران درخواست نیاز کنیم؟
دعای «خابَ الوافِدُونَ عَلى غَیْرِکَ» از دعای معروف امام صادق علیهالسلام در ماه رجب است که به مضامین عمیق و معنایی اشاره دارد. این دعا بهویژه در مفاهیم توحید، امید و توکل به خداوند تاکید دارد.
در فراز اول میخوانیم «خابَ الوافِدُونَ عَلى غَیْرِکَ.» یعنی «کسانی که بر غیر تو وارد شوند، محرومند.»
«خاب» در زبان عربی به معنای نا امید شدن، شکست خوردن یا به هدف نرسیدن است. این واژه به حالتی اشاره دارد که فرد از چیزی که به آن امید داشته، ناامید میشود و به نوعی به نتیجهای منفی میرسد. تفاوتش با یأس در این است که یأس بیشتر به حالت کلی نا امیدی اشاره دارد و میتواند به احساسات عمیقتری نسبت به زندگی و آینده مربوط باشد. در حالی که «خاب» بیشتر به یک موقعیت خاص و شکست در آن موقعیت اشاره دارد. کلمهی «وافدون» به معنای افرادی است که به جایی میروند یا وارد میشوند. این واژه از ریشه «وَفَدَ» گرفته شده که به معنای ورود، آمدن یا پذیرش به مکانی است.
بنابراین معنای این فراز از دعای امام صادق علیهالسلام را میتوان اینطور معنا کرد: «کسانی که برای بر آوردن نیازهایشان، با امید فراوان و عاجزانه نزد دیگران میروند تا مورد پذیرش آنان قرار بگیرند، نه تنها نیازشان بر آورده نمیشود، بلکه در طول زمان نتیجهای منفی میگیرند. این دعا بر اهمیت توکل بر خداوند تأکید میکند، اما این به معنای عدم نیاز به دیگران یا درخواست کمک از آنها نیست.
در آموزههای اسلامی، به این نکته اشاره شده است که خداوند بسیاری از امور را از طریق اسباب و وسایل انجام میدهد. مثلاً انسانها ممکن است به یکدیگر کمک کنند یا وام بدهند، اما این اسباب در واقع منبع واقعی برآورده شدن نیازها نیستند. تنها خداوند است که نیازها را به طور واقعی رفع میکند.
اعتماد و توکل به خدا به معنای وابستگی تنها به او و درک این حقیقت است که هر کمک یا یاری که از دیگران دریافت میشود، در نهایت از جانب خداوند است. بنابراین درخواست از دیگران در صورتی که به دور از وابستگی کامل به آنها باشد و در نهایت به خداوند و توکل به او مرتبط باشد، از نظر اسلامی اشکالی ندارد. در واقع، انسان میتواند نیازهای خود را از طریق روابط اجتماعی و اقتصادی برآورده کند، اما باید همواره در دل، امید و توکل به خداوند باشد و باید به یاد داشته باشیم که منبع اصلی برآورده شدن نیازها خداوند است.
همچنین این فراز از دعا بیشتر به این موضوع اشاره دارد که افراد باید در زندگی خود به دنبال رضایت و یاری خداوند باشد و نباید تنها به ظرفیتها و امکانات مادی و انسانی اکتفا کند. در واقع، این دعا به نوعی دعوت به بازگشت به خداوند و اعتماد به او برای رفع نیازها و چالشهاست.
پس نکته کلیدی این است که نباید به درجهای برسیم که وابستگی مفرط به دیگران داشته باشیم و فراموش کنیم که خداوند منبع اصلی یاری و رحمت است. درخواستی که از دیگران داریم باید به عنوان یک اقدام بیپشتوانه و با توکل به خداوند صورت گیرد.
حماس: موافقت با توافق آتشبس را به میانجیگران اعلام کردیم
حماس اعلام کرد: هیئت جنبش، موافقت خود با توافق آتش بس و مبادله اسیران را به میانجیگران(قطری و مصری) ابلاغ کرد.
این جنبش افزود هیئت ما به ریاست خلیل الحیه، موافقت حماس با توافق آتش بس و مبادله اسیران را به میانجیگران(قطری و مصری) ابلاغ کرد.
حماس ادامه داد ما با مسئولیت پذیری و روحیه مثبت بر اساس مسئولیت خود در قبال مردم صبورمان برای توقف تجاوزات و پایان دادن به جنایات علیه آنها عمل کردیم.
هدفگذاری تجارت ۱میلیارددلاری ایران و تاجیکستان
مسعود پزشکیان رئیس جمهور بههمراه هیئت تجاری اتاق ایران با هدف گسترش روابط دوجانبه و نیز امضای توافقنامه جامع میان تهران و مسکو، امروز بهمنظور سفری سهروزه عازم تاجیکستان و روسیه میشود، همچنین پیش از این سفر، نشستی بین فعالان اقتصادی ایران و تاجیکستان برگزار شد و در این نشست تأکید شد سطح مناسبات اقتصادی با تکیه بر اشتراکات فرهنگی تقویت شود.
گفتنی است روابط تجاری میان ایران و تاجیکستان بر پایه اشتراکات فرهنگی، تاریخی، و زبانی استوار است و از ظرفیت بالایی برای توسعه برخوردار است.
تاجیکستان بهعنوان کشوری در آسیای مرکزی، با منابع غنی معدنی و نیازهای اقتصادی متنوع، یکی از بازارهای بالقوه برای محصولات ایرانی محسوب میشود.
حجم تجارت ایران با تاجیسکتان از 98 تا 1402 حدود 300درصد افزایش یافته
حجم مبادلات تجاری بین ایران و تاجیکستان در سالهای اخیر رشد قابلتوجهی داشته است. بر اساس گزارشها، این حجم از حدود 57 میلیون دلار در پنج سال گذشته به 270 میلیون دلار در سال گذشته افزایش یافته است، همچنین، برای سال جاری هدفگذاری شده است که این رقم به 700 میلیون دلار برسد، این در حالی است که چندی پیش سفیر تاجیکستان در ایران اظهار داشته است که ظرفیت افزایش حجم تجارت دوجانبه تا یک میلیارد دلار نیز وجود دارد.
کیفیت تجارت ایران با تاجیکستان چگونه است؟
طی سالهای اخیر، ایران به تاجیکستان کالاهایی از قبیل نفت پالایششده، ورقهای پلاستیکی خام، پلیمرهای اتیلن، مواد شوینده، سرامیک بدون لعاب، کیفهای بستهبندی، بلوکهای آهنی، پلیمرهای پروپیلن، مواد غذایی آماده، درپوشهای پلاستیکی، انواع پلیاتیلن، دستگاههای پردازش سنگ، طناب و ریسمان، سایر محصولات پلاستیکی، آجیل، ماشینآلات آمادهسازی خاک، چای، لولههای کوچک آهنی، آسفالت، ظروف تزئینی، و فرش صادر کرده است.
علاوه بر این اقلام، فرصتهایی برای صادرات محصولات دیگری از ایران به تاجیکستان وجود دارد که میتوانند نقشی مؤثر در گسترش روابط تجاری میان دو کشور ایفا کنند، همچنین با توجه به مزایای تولیدی ایران، کیفیت بالای محصولات ایرانی و توان رقابت آنها در بازار تاجیکستان، همراه با هزینههای مناسب حملونقل، برخی کالاها دارای مزیت نسبی برای صادرات به این کشور هستند، از جمله این کالاها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
پلاستیک و لاستیک، فرآوردههای غذایی (تبدیلشده یا نگهداریشده)، فلزات آهنی و فولاد، محصولات سرامیکی، مواد شیمیایی، کودهای شیمیایی، منسوجات، قند و شکر، دانههای کاکائو و فرآوردههای آن، مواد معدنی، لبنیات، محصولات شیشهای، آجیل، بقایای گیاهی و خوراک دام، پارچههای مصنوعی، چوب، تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی، مرغ، غلات فرآوریشده، میوه و خشکبار.
تعرفههای ترجیحی، راه ارتقای تجارت ایران با تاجیکستان
صمد حسنزاده، رییس اتاق ایران در سفر به تاجیکستان با اشاره به مزیت این کشور با توجه به وجود پنج منطقه آزاد تجاری برای بازرگانان ایرانی گفت: باید در برخی رشتههای صنعتی، تعرفههای ترجیحی بین دو کشور ایجاد شود. ایجاد تعرفه ترجیحی در زمینه محصولاتی نظیر پنبه و پوشاک میتواند مؤثر باشد.
او به جایگاه ایران در تولید صنایع دستی اشاره کرد و بیان داشت: ایران از بزرگترین تولیدکنندگان فرش دستباف است و فرشهای نفیس دنیا را تولید میکند؛ محصولاتی که بهعنوان سفیر اقتصادی در خانهها برای مردم دلخوشی ایجاد میکند. سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی ایرانی میتوانند بازار صنایع دستی را در تاجیکستان توسعه دهند.
تاجیکیها میتوانند اعتباری از ایران کالا وارد کنند
رئیس اتاق ایران برای تقویت صادرات ایران به تاجیکستان پیشنهاد داد تجار تاجیکی کالاهای ایرانی را بهصورت اعتباری خرید کنند. صمد حسنزاده دراینباره گفت: در بیشتر صنایع بهخصوص صنایع غذایی، مصالح ساختمانی، فولاد، شیشه، کاشی و سرامیک، در و پنجره و کابینت و... فرصتهای بسیار خوبی داریم و این امکان وجود دارد که بهصورت اعتباری برای صادرات با ضمانتنامههای بانکی بهمدت شش ماه در اختیار بازرگانان تاجیکستان قرار دهیم.
موانع تجارت ایران با تاجیکستان چیست؟
با وجود فرصتهای فراوان، روابط تجاری میان ایران و تاجیکستان با چالشهایی نیز مواجه است. این چالشها شامل محدودیتهای بانکی و مالی ناشی از تحریمها، نبود زیرساختهای حملونقل مناسب، و موانع گمرکی است، با رفع این موانع و ایجاد تسهیلات بیشتر، دو کشور میتوانند روابط تجاری خود را گسترش دهند.
اعلام رسمی توافق آتشبس در غزه
محمد بن عبدالرحمن بن جاسم آل ثانی نخست وزیر و وزیر خارجه قطر لحظاتی پیش در کنفرانس مطبوعاتی در دوحه، از امضای توافق آتش بس در نوار غزه خبر داد.
محمد بن عبدالرحمان آل ثانی گفت که قطر، مصر و آمریکا اعلام دست یابی به این توافق را تسهیل کردند.
وی افزود: ما از شرکای مصری و آمریکایی به دلیل تلاشةایشان که در پیشبرد مذاکرات منتهی به این آتش بس نقش داشتند، تشکر و تقدیر میکنیم.
وزیر خارجه قطر تاکید کرد اجرای آتش بس از یکشنبه آینده آغاز خواهد شد.
وی ادامه داد بر اساس این توافق، حماس 33 اسیر را در مقابل آزادی اسررای فلسطینی آزاد خواهد کرد.
قطر، مصر و ایالات متحده بر تضمین اجرای آتش بس تلاش خواهند کرد.
جزئیات مرحلهةای دوم و سوم توافق بعد از پایان اجرای مرحله اول توافق اعلام خواهد شد.
ما با حماس و اسرائیل در مورد گامهایی اجرای این اتش بس همکاری خواهیم کرد.
ما از طرفین توافق میخواهیم مراحل سهگانه توافق را کاملا اجرا کنند.
مذاکرات برای دستیابی به توافق آتش بس و مبادله اسیران با میانجیگری قطر و مصر در دوحه آغاز شده بود، این مذاکرات غیر مستقیم میان حماس و تل آویو پیش از این بارها با کارشکنی و مانع تراشی عمدی نتانیاهو به شکست منجر شده بود.
بر اساس این گزارشها، قرار است در روز اول اجرای توافق، سه نفر از اسرای اسرائیل و در روز هفتم، چهار نفر و در روز چهاردهم، 13 نفر از اسرا (جمعا 20 نفر) آزاد شوند.
کانال 12 اسرائیل گزارش داد: در مرحله اول توافق، حدود 1000 اسیر فلسطینی آزاد خواهند شد.بر اساس این گزارش، زندانیان نخبه حماس در مرحله اول توافق آزاد نخواهند شد.
این رسانه صهیونیستی همچنین اعلام کرد : مرحله اول این توافق شامل افزایش کمک های بشردوستانه به نوار غزه به 600 کامیون در روز است. ارتش اسرائیل در مرحله اول توافق از محور نتساریم عقب نشینی خواهد کرد.
بر اساس این ادعا، اکثر نیروهای ارتش اسرائیل از محور فیلادلفیا عقب نشینی میکنند و تعداد کمی از آنها باقی خواهند ماند.
اعلام شده است که از بیست و دومین روز اجرای این توافق، ساکنان غزه می توانند به شمال نوار غزه بازگردند.
جزئیاتی از توافق آتش بس به روایت الجزیره و رسانه های فلسطینی
توافق شامل نظارت قطر و مصر بر بازگشت آوارگان فلسطینی از جنوب به شمال نوار غزه است.
بر اساس این توافق، عقب نشینی ارتش رژیم اسرائیل از محور نتساریم در چند مرحله خواهد بود.
ارتش رژیم اسرائیل در خلال مرحله اول توافق به عمق 700 متری مرزهای غزه عقب نشینی خواهد کرد.
مرحله نخست توافق آتش بس شامل آزادی دو هزار اسیر از جمله 250 اسیر محکوم به حبس ابد و 400 اسیر که به حبس طولانی مدت محکوم شده اند از زندانهای رژیم صهیونیستی خواهد بود.
این مرحله همچنین شامل هزار اسیر از اسرای نوار غزه که پس از هفتم اکتبر 2023 توسط اشغالگران بازداشت شدند، خواهد بود.
اسرائیل با بازگشایی گذرگاه رفح، هفت روز پس از آغاز اجرای توافق آتش بس در مرحله نخست موافقت کرده است.
در مرحله نخست توافق آتش بس، 600 کامیون حامل کمکهای بشردوستانه، روزانه وارد نوار غزه خواهد شد.
حضرت علی(ع) اتحاد اسلامی را سرلوحه برنامه حکومتداری خود قرار داد
ماموستا مامد کلشینژاد ، با تبریک میلاد حضرت علی(ع) بر تمام مسلمانان جهان اظهار داشت: حضرت علی(ع) از شخصیتهای منحصر به فرد پس از رسول خدا(ص) بود که تمامی دوران عمر مبارک خود را برای خدمت به پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) و تعالی اسلام و توسعه و پیشرفت آن صرف کرد.
وی تصریح کرد: بیتردید حضرت علی(ع) یکی از شخصیتهایی است که مورد وثوق همه امت اسلامی بوده و کسی که نسبت به ایشان محبت نداشته باشد قلب او خالی از ایمان خواهد بود.
امام جمعه اهلسنت ارومیه گفت: حضرت علی(ع) عمر خود را گذاشت تا مردم با صداقت، ایمان، شرافت، تکامل انسانی مبتنی بر ایمان و در کمال آسایش و آرامش در کنار یکدیگر زندگی کنند.
وی با اشاره به اینکه موضوع وحدت از واجبات دینی است که خداوند متعال در آیات متعدد قرآن به آن اشاره فرموده است بیان کرد: بیشک شخصیتی مانند حضرت علی(ع) که در مکتب رسول خدا(ص) و تربیتشده مکتب اسلامی بوده است، مقوله وحدت را همانگونه که نبیمکرم اسلام(ص) جزو اولویتهای امت اسلامی دانسته و همواره آنها را به سوی وحدت فراخوانده است، حضرت علی(ع) نیز از آن مستثنی بود.
ماموستا کلشینژاد بیان کرد: با وجود اینکه در زمان آغاز خلافت حضرت علی(ع) اختلافات زیاد شده و موضوع خلافت نیز سبب افزایش اختلافات شد اما ایشان همواره برای اتحاد امت اسلامی تمامی تلاش خود را انجام داد و حتی بارها با مقاتله نیز مواجه شد و بنابراین تلاش میکرد که انشقاق و تفرقهای که توسط دشمنان ایجاد میشد را تبدیل به وحدت کرده و اتحاد اسلامی را سرلوحه برنامه حکومتداری خود قرار دهد.
وی افزود: امام علی(ع) به عنوان یکی از بزرگترین الگوهایی است که مورد وثوق تمامی امت اسلامی اعم از شیعه و سنی و حتی سایر عقاید، مذاهب و افکار است و بنابراین میتوان ایشان را به عنوان یکی از شخصیتهای مهم و برجسته در تاریخ اسلام به عنوان یک شخصیت وحدتآفرین در جهان اسلام معرفی کرده و آن را به عنوان یک الگو سرلوحه زندگی خود قرار داد.
امام جمعه اهلسنت ارومیه با اشاره به اینکه رسول خدا(ص) حضرت علی(ع) را به عنوان عالمترین شخصیتهای تاریخ اسلام معرفی کرده است گفت: نبیمکرم اسلام فرموده من شهر علم و علی(ع) درب آن است بنابراین با توجه به اینکه حضرت علی(ع) بزرگترین مفسر قرآن بوده، نهج البلاغهای که از کتاب های ماندگار فرمایشات ایشان است، برگرفته از قرآن و احادیث پیامبر(ص) است.
وی ادامه داد: امام علی(ع) در نهج البلاغه تاکیدات وافری بر وحدت فارغ از مسائل قومی و دیدگاههای مختلف داشته و ایشان همواره مردم و امت اسلامی را به اتحاد و همبستگی فراخوانده است و حتی امتهای دیگر را برای اینکه بتوانند در کنار یکدیگر با آسایش و آرامش زندگی کنند را به اتحاد و انسجام فرا میخواند که آرامش خود را باید حفظ کنند.
حضرت علی برای تمام امت اسلامی یک الگوست
شیخ خلیل افرا رئیس هیئت افتا اهل سنت استان بوشهر، در آستانه فرارسیدن مولود کعبه و روز پدر ،اظهار داشت: حضرت علی (ع) موجب افتخار اسلام و طبق روایتی از پیامبر اسلام (ص) به عنوان شخصیتی به منزله هارون نسبت به موسی(ع) برای رسول خدا است.