emamian

emamian

جمعه, 03 شهریور 1402 19:02

عاقبت مرگ با انتظار ظهور

امام صادق (ع):

 

مَن ماتَ مُنتظِرا لهذا الأمرِ کانَ کَمَنْ کانَ مَع القائمِ فی فُسْطاطِهِ ، لا بَلْ کانَ بمنزلةِ الضّاربِ بینَ یدَی رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله بالسَّیفِ.

 

هر که در حال انتظار این امر (ظهور قائم) بمیرد، همچون کسی است که با قائم در خیمه او باشد؛ نه، بلکه به مانند کسی است که پیشاپیش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شمشیر می زند.

 

بحارالأنوار: ۵۲/۱۴۶/۶۹

سؤال دوم:

اولین زائران اباعبدالله الحسین علیه السلام چه کسانی بودند؟

 

پاسخ:

شیخ جلیل القدر عماد الدین ابوالقاسم طبری آملی که از شاگردان شیخ ابوعلی فرزند شیخ طوسی است در کتاب خود، اوّلین زائران اباعبدالله الحسین علیه السلام را جابربن عبدالله انصاری و عطیه کوفی می داند.

 

جابر بن عبدالله انصاری کیست؟

جابِرِ بن عبدالله بن عَمرو بن حرام بن کعب بن غَنْم بن سلمة (درگذشت بین سال‌های ۶۸ق تا ۷۹ق)، صحابی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) راوی «حدیث لوح» که دربردارندۀ نام امامان شیعه از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

وی همچنین در سلسلۀ راویان احادیث مشهور شیعی، مانند «حدیث غدیر»، «حدیث ثقلین» و «حدیث شهر علم» نیز قرار دارد.

پدرش پیش از هجرت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) به یثرب، مسلمان شد.

وی در بیعت عَقَبة دوم (در سال سیزدهم بعثت) با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیمان بست و جزء دوازده نقیبی شد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را به نمایندگی قبایلشان برگزید. پدر جابر در غزوۀ اُحُد به شهادت رسید.

کُنیۀ جابر، در منابع به صورت‌های گوناگون آمده، اما از میان آنها کنیه ابوعبداللّه صحیح‌تر دانسته شده است. بنا بر بعضی گزارش‌ها، پیوند میان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جابر، محبت‌آمیز و دوستانه بود. گفته شده است که آن حضرت به وی بشارت عمر طولانی داده بود.

جابر در ۱۶ یا ۱۸ یا ۱۹ غزوه جنگید. وی در جنگ صفین از لشکریان امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود.

وی در اواخر عمر حلقه ای در مسجد پیامبر داشت که از علمش بهره گرفته می شد.

جابر بن عبدالله انصاری، کسی است که هفت معصوم (پیامبر، حضرت فاطمه، امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر علیهم السلام ) را درک کرده و از محضر مبارکشان کسب فیض نموده است.

جابر در اواخر عمر نابینا شد و یک سال در مکه زیست و سرانجام در مدینه درگذشت.

جابر بن عبدالله از بین مردم اوّل کسی است که قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کرده است.

عطیه روایت کرده است: با جابر بیرون رفتیم به جهت زیارت حسین بن علی(ع) وقتی به شَطِّ فرات رسیدیم، جابر غسل کرد و خود را شبیه مُحرِمان نمود و به سُعد خوشبو کرد و چون نابینا بود دستش را گرفتم، همین که دستش به قبر مبارک رسید، از شدت حزن و اندوه بیهوش شد و به روی زمین افتاد.

من آب به صورتش پاشیدم تا به هوش آمد و سه بار گفت: یا حسین، یا حسین، یا حسین، سپس گفت: حبیبٌ لا یُجیبُ حبیبَهُ؛ دوست جواب دوست خود را نمی دهد. حسینم، چگونه جواب دهی و حال این که خون از رگ های گلویت بر سینه و شانه ات ریخته و میان سر مبارکت و بدن مطهرت جدایی افتاده است؟!

سپس با کمال تضرّع به خواندن زیارت مشغول شد و همچنین به اطراف قبر مطهر سایر شهدا را زیارت نمود... .

جابر بن عبدالله انصاری در هنگام زیارت امام حسین (علیه السلام) در روز اربعین، به عطیّه چنین گفت: «سوگند به آن کسی که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق به نبوت برانگیخت، ما نیز شریک بودیم در آن امری که شما داخل شدید (یعنی جنگیدن و به شهادت رسیدن و یاری کردنِ امام حسین (علیه السلام).

عطیه گفت: ما رنجی نکشیدیم، و شمشیری نزدیم، در حالی که سرهای این گروه از بدن جدا، و زنانشان بیوه، و فرزندان ایشان یتیم شدند؛ چگونه در اجر با ایشان شریک باشیم؟ جابر گفت: ای عطیه، از حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: «هر کس گروهی را دوست دارد، با آن ها محشور خواهد شد، و هرکس عمل قومی را دوست دارد، با ایشان در ثواب آن عمل شریک باشد». جابر در ادامه گفت: سوگند به آن کسی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق به نبوت برانگیخت، نیّت من و اصحابم بر همان نیت امام حسین (علیه السلام) و اصحاب او است».

عطیه گوید: ناگهان دیدیم یک جمعی از دور به سوی کربلا می آیند، جریان را به جابر گفتم.

جابر غلامش را فرستاد که ببیند اینان چه کسانی هستند، اگر از سپاه عمر سعد هستند تا از این جا بروند و اگر امام سجاد علیه السلام است، به مژدگانی این خبر، تو را در راه خدا آزاد می کنم. غلام با شتاب رفت، دید کاروان امام سجّاد علیه السلام و اهل بیت رسول خدا: هستند. با سرعت برگشت وگفت: «ای جابر، برخیز و از حرم و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله استقبال کن، این امام زین العابدین علیه السلام است که با عمه ها و خواهران داغدیده اش به زیارت امام حسین علیه السلام آمده اند».

جابر با سر و پای برهنه به استقبال آن بزرگواران شتافت. وقتی که امام سجاد علیه السلام را ملاقات نمود، گویا امام سجاد علیه السلام خواست عُقدۀ دلِ بچه ها باز شود، خطاب به جابر فرمود:

«یا جابرُ، هاهُنا وَاللهِ قُتِلَت رجالُنا وَ ذُبِحَت أطْفالُنا وَ سُبیَتْ نِسائُنا وَ حُرِقَتْ خِیامُنا؛ ای جابر، به خداوند متعال سوگند، در همین جا بود که مردان ما کشته شدند و کودکان ما ذبح گشتند و از اینجا زنان ما به اسارت برده شدند و خیمۀ در این جا به آتش کشیده شد.

 

زینب آمد کربلا و کربلا در غم نشست کاروان شد نینوایی، نینوا در غم نشست

ناگهان بشکست بُغض هر یتیم خون جگر ناله ها برخاست از دل، هر صدا در غم نشست

خیمه ها بر پا شد و شیون ز هر سو شد بلند هم صدا با داغداران خیمه‌ها در غم نشست

بار دیگر دختری از داغ بابا گریه کرد بار دیگر خواهری درد آشنا در غم نشست

از علی بن الحسین آه جگر سوزی رسید حجت حق در غمِ خون خدا در غم نشست

کربلا در کربلا و اربعین در اربعین هر که بود از اهل بیت مصطفی در غم نشست

بس که سنگین بود داغ لاله های کربلا از همان آغاز غم ارض و سما در غم نشست

از شرار شعله ها و شیون آل علی نی زمین می سوخت، بلکه ماسوا در غم نشست

مادری از داغ طفل شیرخوارش گریه کرد کودکی می سوخت در بزم عزا در غم نشست

ناله های العطش آید هنوز از تشنگان از غم لب تشنگان آب بقا در غم نشست

 

عطیۀ کوفی کیست؟

عطیه در مقتل های غیر معتبر که از قلم نااهلان تراوش نموده غلام جابر بن عبدالله انصاری شمرده اند، ولی حقیقت ندارد؛ بلکه او یکی از بزرگان روات امامیه و از محدثان و مفسران است.

علاوه مرد مبارز با دستگاه دیکتاتوری بنی امیه بوده، اجمالاً به شرح حالش در اینجا پرداخته شود تا کاملاً معرفی شده و آن مرد جلیل شناخته شود.

عطیه از اهل کوفه و کنیۀ وی ابوالحسن است. در زمان خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام دیده به جهان گشوده، مادرش کنیز رومی بوده است.

از خود عطیه نقل شده که گفته است: وقتی از مادر تولد یافتم، پدرم مرا پیش امیرالمؤمنین علیه السلام آورد که در کوفه تشریف داشت و عرض کرد: این غلام از مادر متولد شده و استدعای نام گذاری کرد، امام علیه السلام فرمود: «هذا عطیة الله»، به همین دلیل، او عطیه نامیده شد و یک صد درهم برای او تعیین فرمود و عطای من به پدر داده شد، پدرم از آن روغن و عسل خرید.

عطیه با ابن اشعث بر علیه حجاج بن یوسف ثقفی ستمکار و خونخوار معروف دوره اموری خروج کرد، بلکه از خون آشامی آن دژخیم مشهور، جلوگیری شود و بعد از منهدم شدن لشکر ابن اشعث عطیه به فارس گریخت. حجاج بن محمد به قاسم ثقفی در فارس نوشت که عطیه را دعوت کند و لعن کردن بر امیرالمؤمنین علیه السلام را به وی تکلیف نماید و اگر قبول نکرد به وی چهارصد تازیانه بزند و سر و رویش را بتراشد.

محمد بن قاسم، عطیه را خواست و نامه حجاج را به وی خواند، عطیه پیشهاد حجاج را قبول نکرد و حاضر نشد به امیرالمومنین علیه السلام ناسزا گوید. محمد بن قاسم به او، چهارصد تازیانه زد و سر و رویش را تراشید. وقتی که قُتَیبه والی خراسان شد، عطیه پیش او رفت و در خراسان بود تا عمر بن هبیره، والی عراق شد، عطیه به وی نامه ای نوشت و از او درخواست اذن کرد که به عراق رود.

او هم اجازه داد و عطیه به کوفه آمد و پس از بازگشت به کوفه، وطن خود در آنجا تا ساله۱۱۱هجری زندگی کرد. عطیه در موقع آمدن جابر به زیارت سید الشهداء علیه السلام در اربعین، در مدینه بوده و در حضور آن بزرگوار به کربلا مشرف شده و جابر را با خود پس از زیارت به کوفه برده و مهمانش بوده است.

عطیه کسی است که خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها را در غصب فدک از عبدالله بن حسن شنیده و نقل کرده است.

هفتم صفر بنابر قول مشهور روز شهادت سبط رسول گرامی اسلام امام حسن مجتبی علیه السلام است، فرصت و توفیقی برای ارادتمندان آن حضرت است که بخشی از ساعت عمر خود را به ((احسن عمل)) اختصاص داده و به مطالعه و تامل پیرامون شخصیت و سلوک رفتاری‌ آن حضرت بپردازند، باتوجه به همین زمینه شایسته درخوانندگان است که با بیان دو نکته به تحلیل همه جانبه شخصیت امام حسن مجتبی علیه السلام می پردازیم؛

********

یکم-((نبوت تجلی توحید امامت تجلی نبوت)) 
نخستین خصوصیت امام حسن مجتبی علیه السلام آنست آن حضرت به دلیل برخوردار بودن از مقام امامت مظهر و تجلی مقام و منزلت نبوت است، چراکه در نگاه عمیق کلامی ((نبوت)) تجلی و مظهر توحید است به این معنا اگر نبوت درکنار توحید قرارنگیرد خداوند متعال هم ازجهت نظری به درستی شناخته نمی شود و هم از نظر عملی به درستی عبادت و پرستش نمی شود، شاهد بر این مدعا کشور هندوستان امروز است که مردمش باتوجه به پیشر فتهای فوق العاده تکنولوژی گام و یا شرمگاه مرد را مظهر تجلی خدا دانسته و ان را عبادت کرده و توسل پیدامی کنند، مشکل این انحراف تنها در نبود نبوت درکنار توحید است، 
و اما اگر نبوت درکنار توحید باشد خدایی را به بشر معرفی می شود که می گوید: ((هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ:حدید آیه 3)) و یا ((هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ:حشر، ایه23)) و (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤:سوره توحید)) 

امامت نیز تجلی و مظهر نبوت است، به این معنا بودن امامت درکنارنبوت است که اجازه نمی دهد پیامبری که خدا در قرآنش فرموده است: (( سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ:اسراء/1)) و ((ثمُ‌َّ دَنَا فَتَدَلیَ‌ فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینْ‌ِ أَوْ أَدْنیَ‌:نجم/آیه 8تا10)) و در توصیف عصمت عملی آن حضرت و اهل بیتش فرمود: ((إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا:احزاب 33))و در توصیف عصمت علمی پیامبرش فرمود: ((وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ( 3) إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ (4) سوره نجم)).با تفسیر و تاویل و اخبار ساختگی از جایگاهش خارج و تنزل پیداکند بلکه امام علی علیه السلام درخطبه 72 نهج البلاغه در ضمن توصیف 24 از پیامبر اعظم می فرماید: ((وَاعِياً لِوَحْيِكَ حَافِظاً لِعَهْدِكَ مَاضِياً عَلَى فَهُوَ أَمِينُكَ الْمَأْمُونُ وَ خَازِنُ عِلْمِكَ الْمَخْزُونِ وَ شَهِيدُكَ يَوْمَ الدِّينِ: آنچه به او وحى كرده بودى، نيكو بگرفت و عهد و پيمان تو نگه داشت محمد امين درستكار وحى توست، گنجور علم توست و در روز جزا از سوى تو شاهد و گواه است.))

امام حسن علیه السلام در چنین جایگاه رفیع و بلندی ایستاده مظهر و تجلی مقام نبوت و پاسداری آن است، چراکه جایگزینی خلافت به جای امامت است که موجب شده است که با اخبار ساختگی و سخیف مقام قدسی نبوت از جایگاه خودش خارج شود که به هر چیز ی شبیه باشد جز مقام نبوت، ازهمین روست که در صحاح سته با انگیزه قداست بخشی به مقام خلافت گزارشاتی آمده است قلم شرمنده ازنقل آن است:

1-عایشه می گوید: ((پیامبر (ص) در خانه و اتاق خویش نشسته بود که از بیرون صدا و غوغای مردم را شنید. در صدد جست جوی علت صدا بر آمد، مشاهده کرد یک زن حبشی می رقصد، مردم به گرد او جمع شده، و به تماشای او پرداخته اند، و سر و صدا از ایشان است. فرمود: ای عایشه، بیا و نگاه کن. من نزدیک وی رفتم، صورت خویش را بر پشت آن حضرت نهادم، و از فراز شانه اش به صحنه چشم دوختم، مدتی بدین منوال گذشت، پیامبر(ص) سوال کرد: عایشه سیر نشدی؟ من عرضه داشتم: نه! این سخن چندین بار تکرار شد، و من هر بار جواب منفی را تکرار می کردم، با اینکه او خسته شده بود، و پا به پا می کرد! زیرا می خواستم ارزش و منزلت خویش را نزد او بدانم! ناگاه عمر از در مسجد وارد شد، مردم متفرق شدند، و بچه ها هر یک به گوشه ای فرار کردند. پیامبر(ص) فرمود: من دیدم که شیاطین انسانی و جنی از عمر فرار می کنند!

آری، این شیاطین از حضور پیامبر (ص) در مجلس هراسان نمی شوند و فرار نمی کند، و او از رقص و آواز لذت می برد، و بدان گوش می سپارد، و دل می دهد، و تماشا می کند؛ اما عمربن خطاب چنان دارای هیبت و سطوت معنوی است که همه شیاطین از دیدن او می هراسند و فراری می شوند و او اصولاً از رقص و آواز گریزان است!کنز العمال،ج4، ص393)) 

2- باز هم از عایشه روایت شده که می گوید: ((من و پیامبر در زیر یک روانداز بودیم که ابوبکر پدرم آمد و اجازه ورود خواست. پیامبر بدون اینکه از جای بر خیزد به او اجازه ورود داد. ابوبکر وارد شد و پس از اینکه کارش را انجام داد بیرون رفت. ما هنوز زیر همان لحاف بودیم. پس از او عمر اجازه ورود خواست. پیامبر بدون اینکه وضع خود را تغییر بدهد اجازه ورود داد و همچنان در بستر کار عمر را راه انداخت تا اینکه عمر خارج شد. در این هنگام عثمان آمد و اجازه شرف یابی خواست. پیامبر از جای برخاست و لباس خود را بر بدن آراست و بر جای خود نشست. سپس اجازه ورود داد. عثمان نیز وارد شد، و پس از انجام کارش بیرون رفت.

عایشه می گوید: عرضه داشتم: یا رسول لله (ص)، ابوبکر آمد و اجازه خواست، اجازه اش دادی و در همان بستر و با همان حالت کار او را انجام دادی، و به هیچ وجه وضعت را تغییر ندادی. بعد از او عمر آمد. باز بدون تغییر وضع، همچنان که با من در یک بستر بودی، خواسته اش را بر آوردی، و تا بیرون رفت از جای خود تکان نخوردی. اما آن گاه که عثمان آمد وضع دیگر گونه شد و از جای برخاستی، و لباس را بر تن آراستی، و بر جای خود نشستی؟! پیامبر فرمود: عثمان مردی است بسیار با حیا و شرم. ترسیدم از شدت حیا حاجتش را نگوید، و به مقصد نرسیده از در بیرون برود!صحیح مسلم، ص977)) 

3-باز در صحیح بخاری و صحیح مسلم روایاتی نقل کرده اند که شخصیت پیامبر اکرم (ص) را هدف حمله قرار داده اند. این روایات را نیز برای این جعل کرده اند که اثبات کنند آن حضرت مردی فراموش کار است و حتی آیات قرآن کریم را که بر خودش نازل شده و خود به مردم آموخته و خود از جانب خداوند مأمور توضیح و تفسیر آن است فراموش می نماید، چنان که گویی اصلاً با آن آشنا نبوده است. کنند: بخاری و مسلم از عایشه نقل کرده اند که گفت: رسول خدا (ص) شنید که شخصی شبانه سوره ای از قرآن را تلاوت می کند، پس گفت: خدایش بیامرزد آیه کذا و کذا از سوره کذا و کذا را که فراموش کرده بودم، به یادم انداخت:

4-((و در حدیث دیگری از عایشه نقل کرده که پیامبر اکرم (ص) صدای مردی را که در مسجد قرآن می خواند شنید و فرمود: خدا بر وی رحمت کند که فلان و فلان آیه را به یاد من انداخت که از فلان سوره و فلان سوره ساقط کرده بودم.:همان)).

5-((در صحیح بخاری امده است: ((عن ابن سیرین، عن ابی هریره قال: صلی بنا رسول الله (ص) احدی صلاتی العشی…فصلی بنا رکعتین ثم سلم، فقام الی خشبه معروضه فی المسجد فاتکا علیها کانه غضبان ووضع یده الیمنی عی الیسری و شبک بین اصابعه و وضع خده الایمن علی ظهر کفه الیسری، و خرجت السرعان من ابواب المسجد، فقالوا قصرت الصلاه و فی القوم ابوبکر و عمر، فهابا ان یکلماه و فی القوم رجل فی یدیه طول یقال له ذوالیدین، قال: یا رسوال الله! انسیت ام قصرت الصلاه؟ قال: لم انس و لم تقصر. فقال: اکما یقول ذوالیدین؟ فقالوا: نعم. فتقدم فصلی ما ترک ثم سلم ثم کبرو سجدوه او اطول…:؛(( صحیح البخاری، ج۱، ص۱۲۳.۳۷.،. صحیح مسلم، ج۲، ص۸۶.۴۱)):ابن سیرین از ابوهریره نقل می کند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و در رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدم خشمناک، به چوبی که در وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون می رفتند و می گفتند آیا نماز کوتاه شده است؟ ابوبکر و عمر هم در میان مردم بودند، ولی ترس مانع گردید که آنان با پیامبر در این موضوع گفت و گو نمایند. از میان مردم مردی به نام ذوالیدین – که دست هایش قدری بلندتر بود – عرضه داشت: یا رسول الله، آیا نماز را فراموش کردی یا کوتاه شده است؟ رسول خدا فرمود: نه کوتاه شده و نه فراموش کرده ام. آن گاه رسول خدا سوال کرد :آیا جریان چنان است که ذوالیدین می گوید؟گفتند: بلی. آنگاه پیامبر در صف جلو ایستاد و رکعاتی را که نخوانده بود، به جای آورد و سلام داد و سجده ای مانند سجده نماز یا قدری طولانی تر ادا کرد.))

همه این گزارشات و اخبار جعلی حکایت گر این معنا است که اگر امامت کنار نبوت نباشد و اگر امام که استمرار دهنده راه امامت نباشد پیامبر درجای اصلی خودش باقی نخواهد ماند ازهمین رو مهمترین خصیصه ائمه اطهار ازجمله امام حسن مجتبی علیه السلام آنست که مظهر تجلی نبوت وپاسداران مقام رفیع رسول اعظم اند.

********

دوم-((امام حسن تجلی صفات جدش رسول الله صلی الله علیه وآله))

خصوصیت دوم امام حسن علیه السلام آنست که آن حضرت تجلی صفات وخصیصه جدش رسول الله صلی الله علیه وآله است، چراکه رسول الله صلی الله علیه وآله دارای سه خصوصیت برجسته دارد و امام حسن علیه السلام شبیه جدش در این سه خصوصیت است:

اول-مقام جمع الجمع: به این معنا برخی از انبیاء و اولیاء الهی فانی در صفات جلال الهی که حکایت کننده هیبت، عظمت حضرت حق است چون متکبر بودن، قهاریت، و منتقم بودن می باشند و پیوسته خائف اند چون شعیب پیغمبر که از رسول خدا(ص) نقل شده فرمود: ((حضرت شعیب(ع) به عشق خدا آن قدر گریه کرد تا نابینا شد، خداوند او را بینا کرد، باز آن قدر گریست تا نابینا شد،‌ باز خداوند او را بینا کرد، برای بار سوم نیز آن قدر به عشق الهی گریست که نابینا شد، خداوند باز او را بینا کرد، در مرتبه چهارم خداوند به او چنین وحی کرد: «ای شعیب! تا کی به این حالت ادامه می‎دهی؟ اگر گریه تو از ترس آتش دوزخ است، آن را بر تو حرام کردم، و اگر از شوق بهشت است، آن را برای تو مباح نمودم.» شعیب(ع)عرض کرد:«اِلهِی وَ سَیدِی اَنْتَ تَعْلَمُ اَنِّی ما بَکیتُ خَوْفاً مِنْ نارِک وَ لا شَوْقاً اِلی جَنَّتِک، وَ لکنْ عُقِدَ حُبُّک عَلی قَلْبِی فَلَسْتُ اَصْبِرُ اَوْ اَراک؛ ای خدای من و ای آقای من! تو می‎دانی که من نه از خوف آتش دوزخ تو گریه می‎کنم، و نه به خاطر اشتیاق بهشت تو، بلکه حبّ و عشق تو در قلبم گره خورده که قرار و صبر ندارم تا تو را (با چشم دل) بنگرم و به درجه نهایی عرفان و یقین برسم، و مرا به عنوان حبیب درگاهت بپذیری.»
خداوند به شعیب فرمود: «اکنون که دارای چنین حالتی هستی به زودی کلیم و هم سخن خودم موسی(ع) را خدمتگزار تو می‎کنم.» [۱۵] چنان که در شرح زندگی حضرت موسی(ع)ذکرشده است، حضرت موسی(ع)بیش از ده سال چوپان حضرت شعیب (ع)گردید: بحار، ج ۱۲، ص ۳۸۱ )) 

و برخی دیگر چون مسیح بن مریم غرق در صفات جمال یعنی صفاتی که نشانگر رحمت واسعه الهی است همچون ستار، غفار، تواب بودن حق تعالی می باشند ولی رسول اعظم ((ذوالعینین)) و دارای((مقام جمع الجمع)) می باشند به این معنا در همان حال که نگاه به جمال دارند به جلال دارند و در همان حال که نگاه جلال دارند به صفات جمال دارند از همین رو رسول‌الله صلی الله علیه وآله فرمودند: ((کانَ اخی مُوسی عَینُهُ الیُمنی عَمیاء و اخی عیسی عَینُهُ الیُسری عَمیاء وَ انَا ذُو العَینَینِ‏: صحیفه امام؛ ج 3، ص 226- 227))

آنچه امام حسن علیه السلام را امام حسن کرده است همین شباهت وی باجدش رسول الله صلی الله علیه وآله در داشتن مقام ((جمع الجمع)) است ومی توان این خصوصیت را ازمناجات آن حضرت به دست آورد چراکه ازیک طرف محو درصفحات جمال ورحمت واسعه الهی بوده است:((وقتى به در مسجد مى‌رسید سر مبارکشان را به سوى آسمان بلند مى کرد و به حال زار با خداى خود به گفتگو وقتى به در مسجد مى‌رسید سر مبارکشان را به سوى آسمان نموده و راز و نیاز پرداخته و مى گفت: «اى خداى من! مهمان تو به درگاهت آمده و در مقابل تو ایستاده است. اى خداوند نیکوکار! بنده رو سیاه و گنهکار به در خانه و نزد تو آمده است. پس در گذر از کارهاى زشت و ناپسندش به نیکى هاى خودت اى کریم! اى کریمى که کرمت شامل حال گنهکاران مى شود.» 

و در همان حال که محو در صفات جمال بوده از درون صفات جمال نگاه به صفات جلال می داشت چراکه در گزارش آمده است: ((بعد از فارغ شدن از وضو این حالت، شدت پیدا مى کرد. هر چه به نماز نزدیک تر مى شد منتقلب تر مى شد. با همین حال به مسجد، تشریف مى بردوقتی که داخل مسجد مى شد و به نماز مى ایستاد، بندهاى بدنش به طورى مى لرزید که مى خواست از هم جدا شود، به جهت آن که خود را در مقابل پروردگار خویش مى دید، و.هنگامى که بهشت و جهنم را یاد مى کردمانند کسى که مار و عقرب او را گزیده باشد مضطرب و بى طاقت مى شد و بعد از فارق شدن نماز، از خداوند متعال بهشت را درخواست مى کرد و از آتش جهنم به او پناه می برد :بحارالانوار، ج84، ص258.)) 

دوم-((جامع وجه اللهی تا وجه الخلقی)): از خصوصیت دیگر رسول اعظم است به این معنا پیامبر گرامی در مقام عرفان و عبودیت سرآمد همه عارفان و عاشقان بودند از همین رو در روایت آمده است: ((سیره عبادی رسول الله (ص) در این بود که به همان نسبت ومرتبه به عبادت عاشقانه وخالصانه اهمیت می داد به همان نسبت به کثرت عبادت نیز اهمیت می داد و بخش و سحر خیزی ومناجات در دل شب اختصاص می داد از همین رو فیض کاشانی در ذیل ایات (۱-۲) سوره (طه) آمده است :(طه ما انزلنا علیک القران لتشقی :طه!ما قران رابرتو نازل نکردیم که این قدر به زحمت ومشقت بیا فتی)) می نویسد:(پیامبراکرم انچنان در عبادت الهی ح حریص بود که از کثرت عبادت پاهای مبارکش متورم شده بود، تا این که خداوند متعال این ایه را فرستاد. تفسیر صافی ،ج2,ص۲۹۹ ).

همچنین امام زین‌العابدین‌ نیز درباره کثرت عبادت رسول خدا(ص) فرموده اند: (جدّ من رسول‌خدا(ص) با آنکه خداوند گذشته و آینده او را بخشوده و آمرزیده بود کوشش و بندگی برای خدا را رها نمی‌کرد تا آنجا که ساق و قدمش (از کثرت عبادت) ورم کرد؛ پدر و مادرم فدای او؛ برخی به او گفتند آیا اینطور عمل می‌کنی در حالی که خدا گناه گذشته و آینده‌ات را آمرزیده است؟!فرمود: آیا بنده شاکر و سپاسگزار نباشم المناقب،ج۲ص۲۸۷)) ولی این جنبه ((وجه اللهی)) موجب نمی شدتاجنبه وجه الخلقی ودستگیری از فقراء ونیاز مندان تحت الشعاع قرار بگیرند بلکه همان عارف شب زنده دار بخشی ازوقت خودش را اختصاص به دستگیری ازنیازمندان قرار می داد از همین درگزارش آمده است:

1-((مردى نزد او آمد و چیزى خواست ، فرمود: ((اکنون چیزى موجود نیست هر چه خواهى برعهده من خـریـدارى کـن وقـتـى مـالى رسـیـد ادا مـى کـنـم .)) عـمـر گـفـت : یـا رسـول الله خـداونـد تـو را بـه آنـچه توانایى ندارى مکلف نساخته است ! پیامبر گفتار عـمـر را مـکـروه دانـسـت . سـپـس یـکـى از انـصـار گـفـت : یـا رسـول الله هـر چـه خـواهـى ببخش که از جانب صاحب عرش کمبودى نخواهى داشت ! پیامبر تـبسم نمود و فرمود: به چنین رفتارى فرمان داده شده ام.

2-(.. ابوطلحه باغى داشت که گاهى پیامبر بـراى تـفـرج بـه آنـجـا مـى رفـت و از آب چـاه آن مـى نـوشـیـد. گـفـت : یـا رسـول الله (ص) آن را در هر راهى مى دانى انفاق کن . فرمود: این مالى سودآور است . از تو قبول کردم و به خودت بازگردانیدم که به نزدیکان خود تصدّق کنى )).

3-((.مردى از یهودیان به نام مخیریق که در جنگ احد مسلمان شده بود، هـمـراه سـپـاه اسـلام در جنگ با مشرکان شرکت داشت . وى در جمع مردم وصیت کرد: ((اگر من کـشـتـه شـوم ، هـفـت قـطـعـه از باغهاى من از آن رسول خدا(ص ) باشد.)) بعد از شهادت او بـاغـهـا در سـال سـوم هـجـرى بـه مـلک پـیـامـبـر(ص ) درآمـد. تـا سـال هـفـتـم هجرى کارگران رسول خدا(ص ) آن باغها را اداره مى کردند تا اینکه در همان سـال بـاغـهـا را بـنـى هـاشـم و اولاد او وقـف نمودند.)

4-(( در مدارک و مصادر تاریخى ، از زمینهاى به نـام صدقات رسول خدا(ص ) نام برده شده است . از جمله زمینى که حضرت براى صدقه بـه ابـن السـبـیـل قرار داد. در قبا، نخلستانى بوده بـه نـام ((بـویـره )) که از صدقات رسول خدا(ص ) بوده و وقف بر فقیران و بینوایان بـوده اسـت .))

5-بـخـارى صـاحـب یـکى از صحاح سته گوید: ((نوشته یا نوشته هایى در دست على (ع ) بوده که وقف هاى پیامبر(ص ) در آن نوشته شده بود.))

6- ((مهلت به بدهکار و بخشش بدهى او حـضـرت در مـورد بـدهـکـارى نـیـز حـسـاسـیـّت عـجـیـبـى داشـتـنـد و بـه شـکـل هاى مختلف مردم را به اداى قرض و بدهکارى خویش فرامى خواندند. از طرفى به مؤ منان سفارش مى کردند که به مدیون و بدهکار فرصت کافى دهند. روزى به منبر رفت و بـعـد از حـمد و ثناى الهى فرمود: حاضرین به غائبین برسانند، هر کس مدیون بیچاره خـود را مـهـلت دهـد خـدا ثـواب صـدقـه را بـه انـدازه روزهـایـى کـه مـال خـود را وصول ننموده است به او خواهد داد.))

7- ((فـردى بـه نـام کـعـب مـى گـویـد: کـسـى بـه مـن مـدیون بود. او را در مسجد نگاه داشتم و نـگـذاشـتـم خـارج شـود. پـیـامـبـر(ص ) آمد و به منزل خود رفت در حالى که هر دو نشسته بـودیـم . پـس پـیـامـبـر در مـوقـع شـدت گـرمـا، پـرده مـنـزل را بـالا زد و فـرمـود: اى کـعـب شـمـا تـا حـالا نـشـسـتـه ایـد؟ گـفـتـم : بـله یـا رسول الله (ص ) پدر و مادرم به فدایت باد. فرمود: ((نصفِ طلب خود را از او بگیر.)) من هم نصف گرفتم و نصف دیگر را رها کردم )).

امام حسن علیه السلام در مقام ((وجه اللهی و نیز وجه الخلقی)) شبیه جدش رسول الله صلی الله علیه وآله بوده است، چراکه در بعد ((وجه اللهی)) وعرفان معنوی سرآمد همه عارفان بوده است ازهمین رو درروایت آمده است :((آن حضرت هر وقت مى خواست مشغول نماز و مقدمات آن شود، رنگ مبارکشان متغیّر و زردمی شد سبب این حالت را از آن حضرت پرسیدند.، فرمود: سزاوار است کسى که مى خواهد نزد «ربُّ العرش» و در برابر خداى خود به نماز و بندگى بایستد، رنگ زرد گردد ورعشه در مفاصل و بندهاى بدنش افتد.:(( امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «ان الحسن بن علی (علیه السلام) کان اذا اقام فی صلاته ترتعد فرائضه بین یدی ربه عزّ و جلّ...؛ حسن بن علی (علیه السلام) هنگامی که به نماز می ایستاد، در مقابل پروردگارش- عزّ وَ جلّ - مفاصلش می لرزید ((بحارالانوار، ج80، ص346 و ج70، ص400؛ بحارالانوار، ج81، ص3)) 

و در ((وجه الخلقی)) آنچنان سخاوتنمدانه از فقراء و نیازمندان دستگیری می نمود که به کریم اهل بیت ملقب شد از همین رو در گزارش آمده است:

1-((روزی شخصی خواست تا حاجتش را به امام حسن(ع) بیان کند، امام فرمودند: خواسته ات را بنویس و بیاور. وقتی او نامه اش را نوشت و تحویل داد، حضرت دو برابر آنچه را نوشته بود، به او عطا کرد. حاضران عرض کردند: چه نامۀ پر برکتی بود، حضرت فرمودند: ((بِرکتُها عَلَینا اعْظَمُ حینَ جَعَلَنا لِلْمَعْروفِ اهلًا اما عَلِمْتَ انَّ الْمَعْروفَ ما کانَ ابْتِداءً مِنْ غَیرِ مَسْأَلَةٍ؛)) برکت آن برای ما بیش تر است؛ چراکه ما را جایگاه و صاحب نیکی دانسته و به امید بخشش به سوی ما آمده است. آیا نمی دانی نیکی آن است که پیشاپیش، بدون درخواست انجام شود؟.: احقاق الحق، ج 11، ص 147))

2-((روزی امام حسن(ع) از کنار باغ های مدینه می گذشت، دید غلام سیاهی قرص نانی را برای نهار خود آورده؛ ولی یک لقمه خود خورد و لقمه ای به سگی که کنارش بود، داد. امام از او پرسید: چرا نصف طعام را به سگ دادی؟ عرض کرد: خجالت کشیدم که او به من نگاه کند و من تنها غذا بخورم.

امام پرسیدند: غلام که هستی؟ گفت: ابان بن عثمان. حضرت پرسید: باغ مال کیست؟ گفت: از همان شخص. حضرت فرمود: تو را سوگند می دهم که همین جا بمانی تا من برگردم. حضرت رفت و غلام و باغ را از صاحبش خرید قادری:
و برگشت و به غلام فرمود: من تو را خریدم. غلام گفت: در خدمت تان هستم. حضرت فرمود: «وَ قَدْ اشْتَرَیتُ الْحائِطَ و انْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ و الْحائطُ هبَةٌ مِنّی الَیک؛ باغ را خریدم و تو در راه خدا آزاد هستی و باغ هم هدیه ای است از من به تو. همان))

3-(( روزی امام حسن (ع) هنگام غذا خوردن، لقمه ای می خورد و لقمه ای پیش سگی که نزد ایشان بود، می انداخت. مردی گفت: ای پسر رسول خدا! آیا اجازه می دهید این سگ را از اینجا دور کنم؟ حضرت فرمود: «>دَعْهُ انِّی لَأَسْتَحْی مِنَ اللّهِ تعالی انْ یکونَ ذو روحٍ ینْظُرُ وَجْهی و انَا آکلٌ ثُمَّ لا اطْعِمُهُ؛ رهایش کن! من از خدای بزرگ شرم می کنم که جانداری به صورتم نگاه کند و من در حال خوردن باشم و به او غذا ندهم.:ریاض الابرار فی مناقب الائمة الاطهار، ج 1، ص 116.))

4-((کسی از امام حسن(ع) کمک خواست، امام پنجاه هزار درهم به او عطا کرد. آن شخص کارگری آورد که آن پول ها را ببرد. امام کرایۀ آن کارگرنیز پرداخت کرد و فرمود: «تَمامُ الْمُرُءَةِ اعْطاءُ الْمأجِرَةِ لِحَمْلِ الصَّدقَةِ)) تمام و کمال مردانگی پرداخت کرایۀ حمل صدقه است.:ارشاد القلوب، ج 1، ص 270.))

سوم-((جامع بین عرفان و سیاست)): خصوصیت سوم رسول اعظم است به این معنا هرچند پیامبر گرامی درعرفان وعشق به عبادت سرآمد همه عارفان است بگونه ای که پیش ازبعثت بخشی از ساعت ازعمرش به اعتکاف وخلوت باخدا در غار حراء اختصاص می داده است وبعد از بعثت نیز درده آخر ماه رمضان رانیز ازهمه منقطع می شد ودر گوشه ای ازمسجد به اعتکاف می نشست ولی این حالت عارفانه موجب نشد که ازوی شخصیت راهب وصوفی بسازد که درگوشه کلیسا، یا خانقاه بنشیند ونسبت به سرنوشت خلق خدا بی تفاوت بماند بلکه بیست وسه سال ازعمر شریف خود رابا75 غزوه وسریه درمبارزه باجهل ونا انی ومستکبرین پشت سر گذارند وسر انجام نظام حکومتی ولایی را درقلب جزیره العرب تاسیس کرد وبرای همیشه تاریخ نشان داد مکتب توحیدی مکتب ومرامی است که ((دین عین سیاست)) و((سیاست عین دیانت)) است.

امام حسن علیه السلام نسخه دوم وجودی جدش رسول‌الله صلی الله علیه وآله است در خصیصه ((جمع بین عرفان وسیاست)) است، چراکه هرچند دربعد عرفانی وخلوت باخدا امام سرآمد همه عارفان است که نمونه هایی ازاین حالت عارفانه حضرت درخصیصه های قبلی آورده شده است، ولی این حالت عارفانه وی را از ورود به حوزه سیاست دور نکرده است ازهمین درگزارش آمده است درهمان روز بیست یکم ماه رمضان سال چهلم بعد ازشهادت امام علی علیه السلام وبعد از بیعت مردم که رسما رهبری را بعهده می گیرند طی نامه ای کاملا سیاسی از معاویه که طاغوت زمان بود می خواهد رهبری وی را پذیرفته وتمرد نکند از همین رو به وی می نویسد:

((وقتی او (پیامبر) وفات یافت، عرب بر سر جانشینی او به نزاع پرداختند. قریش گفتند: ما عشیره و خویشان اوییم و روا نیست که شما بر سر حکومت او با ما نزاع کنید. عرب این حجت را از قریش پذیرفت... آن‌گاه ما به قریش همان را گفتیم که قریش به عرب گفته بود، ولى آنها بر خلاف عرب، با ما به انصاف رفتار نکردند... ولى امروز جا دارد که همه، از دست‌‏اندازى تو (معاویه) به این منصب در شگفت فرو روند چراکه تو شایسته آن نیستى.. تو فرزند حزبی از احزاب [دشمن اسلام] و فرزند دشمن‌ترین فرد قریش با رسول خدا هستی.. وقتى على(ع) وفات یافت.. مسلمانان خلافت را به من سپردند... پس، از پافشاری در باطل دست بردار و در بیعت من وارد شو و تو می‌دانی که من نزد خدا برای این امر سزاوارترم.:ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۶۴.)) 

وقتی پاسخ نامه ازطرف معاویه به امام علیه السلام می رسد که معاویه می نویسد:
((اگر می‌دانستم که تو در مردم‌داری، هواداری از امت، سیاست، توانایی در فراهم آوردن مال و برخورد با دشمن از من قوی‌تر هستی، با تو بیعت می‌کردم اما من حکومتی طولانی داشته‌ام، تجربه بیشتری دارم، از تو سیاست‌مدارترم و از نظر سنی نیز از تو بزرگترم. پس سزاوار است که تو حاکمیت مرا بپذیری،:مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۶۷.))

امام بی درنگ به مسجد کوفه آمده ومردم رادعوت به جهاد مقابل مستکبر زمان معاویه می نماید وخطاب به مردم با تلاوت آیه: ((وَ اصْبِرُوا نَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ:46/انفال)) چنین فرمود: «ای مردم! شما جز با صبر بر آنچه از آن کراهت دارید به آنچه دوست دارید نخواهید رسید. به من خبر رسیده که معاویه به سوی ما در حرکت است. همگی به سوی نخیله حرکت کنید:مقاتل الطالبین ص69)) و پس از بسیج عمومی و چینش درست فرماندهان آماده جهاد برای مقابله بامعاویه شد، هرچند درادامه به دلیل خیانت بعضی از فرماندهان وسستی مردم کوفه، ونیز نشر شایعه ونیرنگ های معاویه جنگ به صلح انجامید ولی نکته اصلی دراین است که سیره ومنش امام حسن علیه السلام درجمع کردن((بین عرفان وسیاست)) است هرچند به قیمت جان امام تمام شود.

سه شنبه, 31 مرداد 1402 20:02

جلوه زیبای حجاب در نهضت حسینی

حجاب در نهضت حسینی | نهضت عاشورا، دانشگاهی است که در آن تمام جلوه‌ها و آموزه‌های زیبای اسلام در آن تبلور پیدا کرد، همین امر باعث جهانی شدن آن شده و هر انسان آزاده‌ای را به خود جذب می‌کند.

اهمیت حجاب
حجاب یکی از آموزه‌هایی می‌باشد که در همه ادیان به آن توجه شده است، این امر در اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

در قرآن کریم درباره حجاب و پوشش از کلمات «جلباب»؛[1] و «خمار»؛[2] استفاده شده است. «جلباب» به معنای لباس بلند، گشاد و سرتاسری و «خمار» به روسری‌های بلندی که دور گردن را بگیرد، می‌گویند. از مجموع این آیات و روایات تفسیری ذیل آنها وجوب حجاب مشخص می‌شود.

جلوه حجاب در نهضت عاشورا
نهضت عاشورا مملو از مصیب‌ها و سختی‌های سنگین و طاقت‌فرسا برای امام حسین علیه‌السلام و اهل‌بیت ایشان بود: «مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِی الاْسْلامِ وَ فی جَمیعِ السَّمواتِ وَ الاْرْضِ»؛[3] «چه مصیبت بزرگی و چه داغ گرانی بود در اسلام و در همه آسمان‌ها و زمین» آنچنان این مصیبت سنگین و بزرگ بود که ملائکه را نیز از تاب انداخت؛ ولی هرگز این همه مصیبت، نه تنها آنان را از راهی که انتخاب کرده بودند، باز نداشت؛ بلکه با تمام نیرو از ایمان، عزت، عفاف و حجاب خود دفاع کردند.

زیبایی حضور زنان و دختران امام حسین علیه‌السلام در کربلا، آنجاست که آنان به تمام آموزه‌ها، حرمت‌ها مقیّد بودند و با متانت، حریم عفاف و حجاب خویش و حدود الهی را رعایت کردند.

هرچند یزیدیان، اهل‌بیت امام حسین علیه‌السلام را نسبت به پوشش و رعایت حجاب در تنگنا و سختی قرار دادند؛ ولی آنان با اعتراض به این بی‌حرمتی، سرسختانه بر حفظ حجاب و پوشش خود کوشیدند.

خطابه حضرت زینب در بارگاه یزید 
زمانی که اهل‌بیت امام حسین علیه‌السلام را وارد بارگاه یزید کردند، حضرت زینب علیهاالسلام با بیان تند و معترضانه خطاب به یزید فرمود: «أَ مِنَ‏ الْعَدْلِ‏ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَد»؛[4] «اى فرزند آزاد شدگان، آيا اين از عدالت است كه تو زنان و كنيزان خود را پشت پرده‌ها بنشانى؛ ولى دختران رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را اسير كرده و به اين سو و آن سو بكشانى و در حالى كه پرده حرمت آنان را دريده و چهره‌هاى آنان را در معرض ديد مردم قرار داده‌اى، آنها را توسط دشمنان از شهری به شهری دیگر بگردانى!».  

فریاد حضرت ام كلثوم بر سر کوفیان
بعد از اینکه زنان و فرزندان امام حسین علیه‌السلام را وارد کوفه کردند مردم برای تماشا جمع شده بودند. حضرت ام کلثوم تا این صحنه را دید با بیان تندی خطاب به مردم کوفه فرمود: «يا اهْلَ الْكُوفَه! اما تَسْتَحْيُونَ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِه انْ تَنْظُرُوا الى‏ حَرمِ النَّبِىَ؟»؛[5] «اى مردم كوفه! آيا از خدا و رسول شرم نمی‌كنيد از اين كه به حرم و دودمان پيامبر نگاه می‌كنيد؟».

بنابراین هرچند زنان عاشورایی، در تنگای بی‌حرمتی و سختی در پوشش قرار گرفتند؛ ولی آنان با تمام وجود از عفت و حجاب خویش دفاع کرده و لحظه‌ای از آن کوتاه نیامدند. این امر بهترین الگو برای زنان و دخترانی است که در راه آنان قدم بر می‌دارند که سختی‌ها نباید آنان را از مسیر حق جدا کند.

پی‌نوشت:
[1]. احزاب: 59.
[2]. نور: 31.
[3]. مفاتیح‌الجنان، قمی، زیارت عاشورا.
[4]. طبرسی، الاحتجاج، نشر مرتضی، ج2، ص308.
[5]. مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسين عليه‌السلام، مؤسسةالبعثة، ص310.

سه شنبه, 31 مرداد 1402 19:59

عاقبت گناه‌های کوچک

امام رضا (ع):

 

الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلی الکبائرِ ، و مَن لَم یَخَفِ اللّه َ فی القَلیلِ لَم یَخَفْهُ فی الکثیرِ.

 

گناهان کوچک راه هایی به سوی گناهان بزرگند و کسی که از خداوند در اندک ترس نداشته باشد، در زیاد نیز از او نمی ترسد.

 

بحارالأنوار: ۷۳/۳۵۳/۵۵

به نقل از خبرگزاری رویترز، اتحادیه آفریقا امروز سه‌شنبه نیجر را از تمامی برنامه‌های خود حذف کرده و خواستار آزادی محمد بازوم شد که به دست‌ نظامی‌ها از ریاست جمهوری این کشور غرب آفریقا کنار گذاشته شده است.

همچنین شورای صلح و امنیت اتحادیه آفریقا به تصمیم بلوک اکوواس برای فعالسازی یک نیروی آماده‌باش برای مداخله نظامی احتمالی در نیجر توجه کرده و از کمیسیون اتحادیه آفریقا خواسته تا اثرات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی اعزام این نیروها به نیجر را بررسی کند.

جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا موسوم به (اکوواس) اعلام کرده که آماده است تا در صورت شکست تلاش‌های دیپلماتیک برای «احیای دموکراسی» در نیجر، نیروهای خود را به این کشور اعزام کرده و مداخله نظامی کند.

اتحادیه آفریقا از تمامی اعضای خود و دیگر اعضای جامعه بین‌المللی خواست تا از هر نوع اقدامی که به مشروعیت‌بخشی به نظامیان حاکم بر نیجر منجر شود، خودداری کنند. این اتحادیه همچنین اعلام کرد که مداخله هر عامل یا کشوری بیرون آفریقا را مردود می‌داند.

مرحوم آیت الله سید عادل علوی در فضیلت پیاده روی برای زیارت معصومین (علیهم السلام) مطلبی را به رشته تحریر درآورده بودند که تقدیم می شود:

 

درآمد

زیارت اماکن مقدس، عبادتی است که قدمت آن به اولین پیامبر خدا آدم ابوالبشر(ع) می رسد. نقل است که او هفتاد مرتبه به خانه خدا سفر کرده است. حال اگر این عبادت همراه با سختی و مشقت باشد، اجر و ثواب بیشتری هم دارد. به ویژه اگر مقصد زیارت، مراقد مطهر یکی از معصومین(ع) باشد و در این بین زیارت مرقد شریف أباعبدالله الحسین(ع) از والاترین و بافضیلت ترین آنهاست؛[۱] چراکه خود معصومین(ع) فرموده اند: همه ما کشتی نجاتیم، ولی کشتی حسین(ع) سریع تر می رود: «سفینۀ الحسین(ع) أسرع».[۲]

 

در فرازی از دعای کمیل أمیرمؤمنان علی(ع) می خوانیم:

«وَلَیتَ شِعْری یا سَیدی وَاِلهی وَمَوْلای، اَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلی وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِک ساجِدَةً... وَعَلی جَوارِحَ سَعَتْ اِلی اَوْطانِ تَعَبُّدِک طآئِعَةً»؛[۳] ای کاش می دانستم ای سرورم و ای معبودم و ای آقایم! آیا آتش قهر و غضبت را مسلط می کنی بر چهره هایی که در پیشگاه عظمتت در حال سجده به خاک افتاده... و بر اعضا و جوارحی که مشتاقانه به مکان های عبادتت می شتابند؟!

از سوی دیگر، این گونه زیارت حرم اهل بیت رسول الله’ نشانه روشنی از دوستی وافر به این خاندان پاک دارد که زمینه ای مناسب را برای اطاعت از آنان فراهم می کند و تجدید پیمانی محکم با این انوار مقدس است که در اوج شور و شعور دینی صورت می گیرد. زیارت اربعین امام حسین(ع) از جمله این فرصت های ناب است. حرکت جمعیتی چند ده میلیونی و بسیار باشکوه و باعظمت و سرشار از معنویت.

بخش اول این نوشته نگاهی گذراست به روایاتی چند در باب پیاده روی برای زیارت معصومین(ع) و مراقد مطهر ایشان و بخش دوم به ذکر نمونه هایی عینی در سیره علما و بزرگان دین می پردازد.

 

بخش اول: روایات

 

روایت اول

عیاشی از معاویه عجلی نقل می کند که می گوید: در محضر مبارک باقر العلوم(ع) در مدینه بودم که یک خراسانی (ایرانی) به خدمت امام مشرف شد. پاهای خاک آلود و زخمی اش را که دیدم، دریافتم رنج فراوانی را در سفر متحمل شده است. او بعد از سلام و احوال پرسی به امام عرض کرد: به خدا قسم هیچ چیزی مرا از خانه و شهرم بیرون نیاورده، مگر دوستی و محبت شما اهل بیت رسول خدا’. امام باقر(ع) در تأیید سخن آن مرد فرمود:

«والله لَوْ أحبّنا حَجَرٌ حَشَرَهُ الله مَعَنا وَهَلِ الدِّینُ اِلّا الحُبُّ، إنَّ الله عزوجل یَقُولُ: {قُلْ اِنْ کنتم تُحبّونَ الله فاتَّبِعونی یُحْبِبْکُمُ الله}[۴] و قال: {یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ اِلَیْهم}[۵] وَهَلِ الدینُ اِلّا الحُبُّ؟»؛[۶] به خدا قسم اگر سنگی ما را دوست داشته باشد، خداوند آن را با ما محشور می گرداند. آیا دیانت چیزی جز محبت است؟! به درستی که خداوند می فرماید: (ای پیامبر) بگو: اگر خدا را دوست دارید، پس از من پی روی کنید تا خداوند نیز شما را دوست داشته باشد و خداوند می فرماید: (مؤمنین کسانی اند که) دوست دارند آن افرادی را که به سوی ایشان هجرت می کنند... پس آیا دیانت چیزی غیر از محبت است؟!

 

روایت دوم

حسین بن اسماعیل صَیْمَری از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود:

«مَنْ زار أمیرالمؤمنین(ع) ماشیاً کَتَبَ الله لَهُ بکُلِّ خُطْوَۀٍ حَجَّۀً و عُمْرۀً فَأِنْ رَجَعَ ماشِیاً کَتَبَ الله له بکُلِّ خُطْوَۀٍ حَجَّتَیْنِ و عُمْرِتَیْنِ»؛[۷] هر کسی پیاده به زیارت أمیرمؤمنان (علی بن ابی طالب)(ع) برود، با هر قدمی، خداوند یک حج و یک عمره می نویسد و اگر پیاده بازگردد، خداوند با هر قدمی دو حج و دو عمره برایش نوشته است.

 

روایت سوم

در محضر مبارک امام صادق(ع) نام أمیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) بُرده شد. شخصی به نام «ابن مارد» از حضرت پرسید: یا أباعبدالله! کسی که جدّتان أمیرمؤمنان(ع) را زیارت کند، چه ثوابی خواهد گرفت؟ امام صادق(ع) فرمود:

«یا ابْنَ مارِدٍ! زارَ جَدّی عارِفاً بحقّه کتبَ الله لَهُ بکُلِّ خُطْوَۀٍ حَجَّۀً مَقْبُولَۀً و عُمْرَۀ مَقْبُولۀً (مَبْرورَۀً)، والله یا ابْنَ ماردٍ ما یُطْعِمُ الله النّارَ قَدَماً اعْنَبِّرتْ فی زیارةِِ امیرالمؤمنین(ع) ماشیاً کانَ اوْ راکباً، یا ابْنَ ماردٍ اکْتُبْ هذا الحَدیثَ بِماءِ الذَّهَبِ»؛[۸] ای پسر مارد! کسی که جدم را در حالی که حقش را می شناسد زیارت کند، خداوند به ازای هر قدمی که برمی دارد، یک حج و عمره مقبول برایش می نویسد. ای پسر مارد! به خدا سوگند، آتش را خداوند بر قدم هایی که در راه زیارت أمیرمؤمنان(ع) غبارآلود شده باشد، مسلط نمی گرداند؛ چه پیاده آمده باشد، چه سواره. ای پسر مارد! این حدیث را با آب طلا بنویس.

 

روایت چهارم

صفوان جمّال می گوید: در سفری به همراه امام صادق(ع) وارد کوفه شدیم؛ حضرت فرمود: ای صفوان! بگو کاروان بایستد؛ این جا قبر جدم أمیرمؤمنان(ع) است. شتر حضرت را خواباندم؛ ایشان پایین آمده و غُسل کردند و لباس های شان را تعویض فرمودند؛ پس کفش های خود را قبل از حرکت از پای درآوردند و به من فرمودند: هرآنچه را که انجام می دهم، تو نیز تکرار کن. پس به طرف تپه های سفیدرنگی حرکت کردند و به من فرمودند:

«قَصِّر خُطاک و ألق ذَقْنَک نحو الأرض فأنّه یُکتَب لک بکلّ خُطوۀٍ مأۀُ ألف حَسَنَۀ و یُمصی عنک مأۀُ ألفِ سیّئۀٍ و تُرفعُ لک مأۀُ ألفِ درجۀٍ و تُقْضی لک مأۀُ ألفِ حاجۀٍ و یُکتبُ لک ثوابُ کُلِّ صدّیقٍ و شهیدٍ ماتَ أو قُتِلَ ثُمّ مَشی و مَشَیْتُ معه و عَلَیْنا السکینۀُ والوَقار...»؛[۹] قدم هایت را کوتاه بردار و سرت را پایین بیانداز، به درستی که با هر قدمی، صدهزار حسنه برایت نوشته می شود و صدهزار گناه پاک می گردد و رتبه ات صدهزار درجه بالا می رود و ثواب هر صدیق و شهیدی که کشته شده یا از دنیا رفته، برایت نوشته می شود. سپس حضرت پیاده حرکت کردند و من نیز پیاده حرکت کردم و آرامش سنگینی بر ما حاکم بود.

 

روایت پنجم

قدامة بن مالک از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت فرمود:

« مَنْ زَارَ الْحُسَینَ مُحْتَسِباً لَا أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا سُمْعَةً مُحِّصَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ کمَا یمَضَّضُ الثَّوْبُ فِی الْمَاءِ فَلَا یبْقَی عَلَیهِ دَنَسٌ وَ یکتَبُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةٌ وَ کلَّمَا رَفَعَ قَدَماً عُمْرَةٌ»؛[۱۰] کسی که حسین(ع) را برای رضای خدا زیارت کند، نه برای خوش گذرانی و تفریح و نه به جهت کسب شهرت (و فخر فروشی)، گناهانش فرو می ریزد، همان طور که لباس در آب شسته شده (و پاک می شود) و در نتیجه، هیچ آلودگی بر او باقی نمی ماند و با هر گامی که بر زمین می گذارد، حجّی برایش نوشته می شود و با هر قدمی که برمی دارد، عمره ای برایش ثبت می گردد.

 

روایت ششم

از حسین بن ثُوَیْر نقل شده که امام صادق(ع) فرمود:

«یا حسین! انَّه مَنْ خَرَجَ مِن مَنزِله یرید زیارۀ قبر الحسین(ع) إِنْ کانَ مَاشِیاً کتِبَتْ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةٌ وَ مُحِی عَنْهُ سَیئَةٌ وَ إِنْ کانَ رَاکباً کتِبَتْ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةٌ وَ حُطَّ بِهَا عَنْهُ سَیئَةٌ حَتَّی إِذَا صَارَ فِی الْحَیرِ کتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُفْلِحِینَ الْمُنْجِحِینَ حَتَّی إِذَا قَضَی مَنَاسِکهُ کتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِین...»؛[۱۱] ای حسین! به درستی که هر کسی از خانه اش به قصد زیارت قبر حسین بن علی خارج شود، اگر پیاده باشد، با هر قدمی، حسنه ای برایش نوشته شده و گناهی از او پاک می شود و اگر سواره باشد، با هر قدمی، حسنه ای برایش نوشته شده و به واسطه آن گام، گناهی از او کنار گذاشته می شود تا به درب حائر حسینی برسد که در این صورت خداوند نام او را از جمله رستگاران و نجات یافتگان ثبت می کند و زمانی که آداب زیارت و اعمالش را به پایان برساند، خداوند نام او را در زمره برندگان می نویسد ...

 

روایت هفتم

بشیر دَهّان می گوید: در پایان یک گفت وگوی طولانی که با امام صادق(ع) داشتم، ایشان به من فرمود:

«وَیحَک یا بَشِیرُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَتَاهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ وَ اغْتَسَلَ فِی الْفُرَاتِ کتِبَ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ مَبْرُورَاتٌ مُتَقَبَّلَاتٌ وَ غَزْوَةٌ مَعَ نَبِی أَوْ إِمَامٍ عَادِلٍ»؛[۱۲] ای بشیر! به درستی که مؤمن زمانی که به زیارت حسین بن علی(ع) بیاید، در حالی که حقّش را بشناسد و (پیش از زیارت) در فرات غُسل نماید، به ازای هر قدمی، حج و عمره ای مقبول و یک جهاد در رکاب پیامبر یا امام عادل برایش نوشته می شود.

 

روایت هشتم

ابوصامت از امام صادق(ع) نقل می کند:

« مَنْ أَتَی الْحُسَینَ(ع) مَاشِیاً کتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ فَإِذَا أَتَیتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیک وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْی الْعَبْدِ الذَّلِیلِ فَإِذَا أَتَیتَ بَابَ الْحَیرِ فَکبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعاً»؛[۱۳] هر کسی پیاده به زیارت قبر حسین(ع) برود، خداوند برای هر قدمی هزار حسنه نوشته و هزار گناه از او پاک می کند و رتبه اش هزار درجه بالا می رود. پس هرگاه به فرات رسیدی، غسل کن و کفش هایت را درآور و پابرهنه راه برو؛ به مانند عبد ذلیل راه برو؛ پس وقتی به درب حَرَم رسیدی، چهار بار تکبیر بگو و کمی راه برو و دوباره چهار بار تکبیر بگو.

 

روایت نهم

از حسین بن سعید نقل شده است که از امام صادق(ع) درباره زائر قبر حسین(ع) سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمود:

«فَقَالَ مَنِ اغْتَسَلَ فِی الْفُرَاتِ ثُمَّ مَشَی إِلَی قَبْرِ الْحُسَینِ(ع) کانَ لَهُ بِکلِّ قَدَمٍ یرْفَعُهَا وَ یضَعُهَا حَجَّةٌ مُتَقَبَّلَةٌ بِمَنَاسِکهَا»؛[۱۴] هر آن که در فرات غسل کند و سپس با پای پیاده به سوی مرقد حسین(ع) برود، به ازای هر قدمی که برمی دارد و بر زمین می گذارد، حجّی مقبول با تمام اعمال و مناسک برای او خواهد بود.

 

روایت دهم

از رُفاعة بن موسی نقل شده است که امام صادق(ع) فرمود:

«إِنَّ مَنْ خَرَجَ إِلَی قَبْرِ الْحُسَینِ(ع) عَارِفاً بِحَقِّهِ وَ اغْتَسَلَ فِی الْفُرَاتِ وَ خَرَجَ مِنَ الْمَاءِ کانَ کمِثْلِ الَّذِی خَرَجَ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِذَا مَشَی إِلَی الْحَیرِ لَمْ یرْفَعْ قَدَماً وَ لَمْ یضَعْ أُخْرَی إِلَّا کتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ»؛[۱۵] به درستی کسی که (برای زیارت) به سوی مرقد حسین (بن علی)(ع) برود، در حالی که حقّش را می شناسد و (پیش از زیارت) در فُرات غسل کند و از آب خارج شود، مثل کسی است که از گناهانش خارج شود. پس هنگامی که به باب الحسین(ع) رسید، قدم از قدم برنمی دارد، مگر این که خداوند برایش ده حسنه می نویسد و ده گناهش پاک می گردد.

 

روایت یازدهم

حسین بن ثُویر از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت فرمود:

«إِذَا أَتَیتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَاغْتَسِلْ عَلَی شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِیابَک الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِیاً فَإِنَّک فِی حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ بِالتَّکبِیرِ وَ التَّهْلِیلِ»؛[۱۶] زمانی که به زیارت ابا عبدالله(ع) رفتی، پس غسل کن در نهر فرات و سپس لباس های پاک بپوش؛ آن گاه با پای برهنه راه برو؛ پس تو در حرمی از حرم خدا و حرم پیامبرش هستی و بر تو باد به تکبیر و گفتن لا اله الّا الله.

 

روایت دوازدهم

از علی صائغ نقل شده که امام صادق(ع) فرمود: ای علی! به زیارت حسین(ع) برو و آن را ترک مکن. علی صائغ می گوید: عرض کردم: چه ثواب و پاداشی برای زائرش دارد؟ امام فرمود:

«مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَیئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً فَإِذَا أَتَاهُ وَکلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکینِ یکتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیرٍ وَ لَا یکتُبَانِ مَا یخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ سَیئٍ وَ لَا غَیرِ ذَلِک فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا یا وَلِی اللَّهِ مَغْفُورٌ لَک أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیت رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لَا تَرَی النَّارَ بِعَینِک أَبَداً وَ لَا تَرَاک وَ لَا تَطْعَمُک أَبَدا»؛[۱۷] کسی که به زیارت ایشان برود، خداوند به ازای هر قدمی، حسنه ای برایش می نویسد و از او گناهی را پاک می کند و یک درجه ارتقای رتبه پیدا می کند. پس وقتی به مرقد حسین(ع) رسید، خداوند دو فرشته را بر او مأمور می کند تا هرچه از خیر و خوبی و صلاح از دهانش خارج می شود، برایش بنویسند و اگر چیزی خواست که به صلاحش نبود، برایش ثبت نکنند و هنگامی که از زیارت بازمی گردد، با او وداع کرده و می گویند: ای دوست خدا! بخشیده شدی؛ تو از حزب خدا و حزب پیامبرش و حزب اهل بیتش هستی. به خدا سوگند هرگز به چشم خودت آتش را نخواهی دید و آتش نیز تو را نمی بیند و نمی سوزاند.

در روایت دیگری دارد که امام صادق(ع) می فرماید: «إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَک فَقَالَ لَهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ یقْرِئُک السَّلَامَ وَ یقُولُ لَک اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَک مَا مَضَی»؛[۱۸]

این حدیث از دو راوی نقل شده است.[۱۹]

 

روایت سیزدهم

از سدیر صَیْرفی نقل شده که می گوید: در محضر باقرالعلوم(ع) نشسته بودیم که جوانی در مجلس از مرقد امام حسین(ع) یاد نمود؛ امام به او فرمود:

«مَا أَتَاهُ عَبْدٌ فَخَطَا خُطْوَةً إِلَّا کتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ حُطَّتْ عَنْهُ سَیئَة»؛[۲۰] بنده ای به سوی این مرقد قدم برنمی دارد، مگر این که حسنه برایش نوشته شده و گناهی از او کنار گذاشته می شود.

 

روایت چهاردهم

ابن مشکان از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت فرمود:

«مَنْ زَارَ الْحُسَینَ(ع) مِنْ شِیعَتِنَا لَمْ یرْجِعْ حَتَّی یغْفَرَ لَهُ کلُّ ذَنْبٍ وَ یکتَبَ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا وَ کلِّ یدٍ رَفَعَتْهَا دَابَّتُهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ وَ مُحِی عَنْهُ أَلْفُ سَیئَةٍ وَ یرْفَعُ لَهُ أَلْفُ دَرَجَةٍ»؛[۲۱] هر که از شیعیان ما حسین(ع) را زیارت کند، بازنمی گردد، مگر این که همه گناهانش بخشیده می شود و به ازای هر قدمی که برمی دارد و هر دستی که به سوی آسمان توسط هرکسی بالا می رود، برایش هزار حسنه نوشته می شود و هزار گناهش پاک می شود و هزار درجه بالا می رود.

 

بخش دوم: نمونه ها

۱. شیخ مرتضی انصاری از جمله احیاکنندگان سنت پیاده روی برای زیارت امام حسین(ع) بود و خود ایشان نیز پیاده از نجف به کربلا می آمد.

۲. میرزا حسین نوری، صاحب موسوعه حدیثی «مستدرک الوسائل» در عید قربان هر سال به صورت پیاده به کربلا می آمد.

۳. سیدمهدی بحرالعلوم در دسته عزای «طوریج» که پیاده به کربلا می آمدند، حضوری پررنگ داشت.

۴. شیخ جعفر کاشف الغطاء در یکی از پیاده روی هایش به کربلا، به حضور حضرت ولی عصر(ع) شرفیاب شد و حضرت ایشان را به سینه خویش چسبانده و فرموده است: «خوش آمدی ای زنده کننده شریعت ما».

۵. آیت الله مرعشی نجفی بیست بار پیاده به همراه تعدادی از طلاب که همه از مراجع و بزرگان شدند، به کربلا مشرف شد.

 

همچنین بزرگانی مانند:

سیدمحمدحسین طهرانی، سید احمد مستنبط، شیخ عباس قوچانی، شیخ حسن نجابت شیرازی و سید عبدالحسین دستغیب و شهید صدر اول و شهید صدر دوم در این پیاده روی شرکت می کردند. شهید صدر دوم (سیدمحمد صدر) حتی فتوا به وجوب پیاده روی به سوی حرم های أمیرمؤمنان و سیدالشهداء(ع) را صادر کرد و با این فتوا به مبارزه با سیاست ضددینی حزب بعث رفت و در برخی از خطبه های جمعه اش در نجف اشرف بر این موضوع تأکید می کرد.[۲۲]

حرکت میلیونی مردم از اقصی نقاط جهان، از کوچک و بزرگ و مرد و زن و حتی کودکان خردسال، گذشته از شگفتی این صحنه، پیام روشنی به همه دنیا می دهد:

این که شیعیان در اقتدا به سالار شهیدان به خود می بالند و زیر بار ستم و زور نمی روند.

 

پی نوشت ها:

[۱]. «اَفْضَلُ الاعمالُ اَحْمضُها»، میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۴۵.

[۲]. با توجه به حدیث «سفینه» که رسول اکرم’ فرمود: «اِنَّ مثَلَ أَهْلِ بَیْتی کَمَثَلِ سَفینَۀِ نُوحٍ».

[۳]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص ۱۲۷.

[۴]. آل عمران، آیه ۳۱.

[۵]. حشر،‌آیه ۹.

[۶]. مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۱۹.

[۷]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۴، باب زیارت أمیرمؤمنان× به صورت رفت و برگشت پیاده، ص ۳۸۰.

[۸]. شیخ طوسی، التهذیب، ج ۶، باب ۷ (فضیلت زیارت)، ص ۲۱.

[۹]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۲۸۰.

[۱۰]. همان، ج ۹۸،‌ص ۱۹.

[۱۱]. همان، ص ۲۸.

[۱۲]. همان، ص ۱۴۳.

[۱۳]. همان.

[۱۴]. همان، ص ۱۴۷.

[۱۵]. همان.

[۱۶]. همان، ص ۱۵۲.

[۱۷]. همان، ص ۲۴.

[۱۸]. همان، ص ۲۸.

[۱۹]. حسین بن ثُوَیر بن أبی فاخِته و حسین بن عبدالله.

[۲۰]. بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۵.

[۲۱]. همان.

[۲۲]. «بخش نمونه‌ها» برگرفته از کتاب «بیعت عاشقان» نوشته علی ساعدی در مجلد دوم است.

 

توجه ۱: تفاوت در میزان ثواب در روایات گوناگون ممکن است به عواملی چند بستگی داشته باشد؛ مثل میزان معرفت زائر از زیارت‌شونده یا سختی مسیر و راه یا شرایط محیطی دیگری مثل شرایطی که در زمان متوکل عباسی حاکم بود.

توجه ۲: در برخی روایات، سخن از «محو» گناهان است؛ مثل افعال «مَحا» و «مُحِیَ» که به معنای پاک شدن گناه است و در برخی روایات سخن از چشم‌پوشی پروردگار از گناه است؛ یعنی گناه پاک و محو نمی‌شود، بلکه خداوند آن را «ندید» می‌پندارد. تفاوت «مُحِیَ» و «حُطَّ» در باقی ماندن و یا از بین رفتن اثر گناه است. اگر در متن روایت «مُحِیَ» یا مشتقات آن باشد، یعنی نه تنها گناه از نامه اعمال زائر پاک می‌شود، بلکه اثرات و تبعات منفی آن نیز که ممکن است در روح او گذاشته باشد نیز از بین می‌رود و این نهایت عنایت پروردگار متعال به زائر امام حسین× است. اگر در متن روایت «حُطِّ» یا مشتقات آن آمده باشد، یعنی خداوند متعال از گناه زائر صرف نظر کرده و او را می‌بخشد؛ اما اثرات منفی گناه را باید با توسل و توکل و توبه واقعی و جبران مافات برطرف نماید. این تفاوت در پاداش را می‌توان در روایت ششم در همین مقاله از حسین بن ثُویر ملاحظه نمود که امام صادق× برای زائر پیاده از فعل «مُحِیَ» (محو و پاک می‌شود) استفاده فرموده و برای ثواب زائر سواره که سختی کمتری متحمل شده، از فعل «حُطَّ» (صرف نظر می‌شود) سخن به میان آورده است. (نکات لغوی با استفاده از کتاب «قاموس المحیط» نوشته فیروزآبادی تبیین گردید).

حضرت آیت الله خامنه ای به استفتائی پیرامون «زمان زیارت اربعین» پاسخ گفتند که تقدیم حضور علاقمندان می شود.

 

متن پرسش و پاسخ منتشر شده به این شرح است:

 

پرسش: با توجه به جمعیت و ازدحام شدید عزاداران حسینی در روز اربعین و حتی قبل و بعد از آن در کربلای معلی، آیا زیارت اربعین چند روز قبل یا بعد از روز اربعین، همان ثواب را دارد؟

 

پاسخ: انجام زیارت سید الشهداء (علیه السلام) در هر زمانی، مستحب و دارای ثواب عظیم است؛ ولی ثواب زیارت زمان خاص، مختص به انجام زیارت در همان زمان است؛ البته زیارت کردن قبل یا بعد از آن، به امید رسیدن به آن ثواب مخصوص، مانعی ندارد.

همزمان با روز «صنعت دفاعی» با حضور رئیس جمهور از آخرین دستاوردهای فناورانه و پیشرفته وزارت دفاع از جمله پهپاد مهاجر ۱۰، موشک پرسه‌زن «سینا» و بمب‌های هوشمند «آرمان ۱» و «آرمان ۲» رونمایی و موشک‌های «خرمشهر» و «حاج قاسم» به نیروهای مسلح الحاق شدند.

 به مناسبت روز صنعت دفاعی، نمایشگاهی از آخرین دستاوردهای صنایع دفاعی کشور برگزار شد که سازمان‌های صنایع هوایی، هوافضا، دریایی، دفاعی، پژوهش‌های نوین دفاعی (سپند)، اتکا، صنایع الکترونیک ایران (صاایران) و سازمان جغرافیایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در این نمایشگاه آخرین دستاوردهای پیشرفته و فناورانه خود را به نمایش گذاشته بودند.

با حضور رئیس جمهور در این نمایشگاه از پهپاد «مهاجر ۱۰» با بیشینه مداومت پروازی ۲۴ ساعت در ارتفاع ۷ هزار متری و با شعاع عملیاتی ۲ هزار کیلومتری رونمایی شد.

بیشینه ظرفیت سوخت پهپاد «مهاجر ۱۰»، ۴۵۰ لیتر و بیشینه وزن محموله آن ۳۰۰ کیلوگرم است. حداکثر سرعت این پهپاد ۲۱۰ کیلومتر بر ساعت بوده و قابلیت حمل انواع مهمات و بمب‌های قائم، الماس و دستواره را دارا بوده و مجهز به سامانه‌های جنگ الکترونیک و اشراف اطلاعاتی است.

به گفته امیر محمدرضا آشتیانی وزیر دفاع، پهپاد مهاجر ۱۰ یک پهپاد استثنایی است و اگر تجهیزات مخابراتی و راداری هم روی آن نصب شود می‌تواند نقش هواپیمای شناسایی را ایفا کند.

تازه‌ترین دستاوردهای صنعت دفاعی؛ آرمان، سینا، مهاجر

از دیگر رونمایی هایی که امروز همزمان با روز صنعت دفاعی انجام شد، رونمایی از موشک پرسه‌زن «سینا» طراحی و تولید وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در نمایشگاه صنعت دفاعی ۱۴۰۲ بود که برد این موشک انتحاری ۵ کیلومتر و مداومت پروازی آن ۸ دقیقه است.

تازه‌ترین دستاوردهای صنعت دفاعی؛ آرمان، سینا، مهاجر

همچنین بمب‌های هوشمند «آرمان ۱» و «آرمان ۲» در نمایشگاه تجهیزات دفاعی ۱۴۰۲ وزارت دفاع رونمایی شد که بنابر اطلاعات اعلام شده، بمب هوشمند «آرمان ۱» با وزن ۳۵ کیلومتر می‌تواند به برد عملیاتی ۲۰ کیلومتر برسد و «آرمان ۲»  هم با وزن ۴۰ کیلوگرم و حداکثر برد عملیاتی ۱۰۰ کیلومتر است.

در حاشیه بازدید سید ابراهیم رئیسی از نمایشگاه آخرین دستاوردهای فناورانه و پیشرفته وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، دستور آغاز الحاق و واگذاری انبوه موشک‌های راهبردی «خرمشهر» و «حاج قاسم» به نیروهای مسلح و نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صادر شد و رئیسی با رمز «یا حسین» دستور آغاز الحاق موشک راهبردی خرمشهر و حاج قاسم به نیروی هوافضای سپاه را صادر کرد.

تازه‌ترین دستاوردهای صنعت دفاعی؛ آرمان، سینا، مهاجر

رئیس دولت سیزدهم همچنین در دیدار مدیران ارشد و نخبگان وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، اقدامات و دستاوردهای بزرگ، پیشرفته و به‌روز صنایع دفاعی کشور در حوزه‌های نظامی و غیرنظامی را جلوه‌هایی از تولید قدرت در راستای دفاع از کشور و مایه اطمینان و آرامش مردم دانست و تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران به دنبال تعامل با همه کشورهای جهان است و دست هر کسی را که برای همکاری و دوستی به طرف ما دراز شود، به گرمی می‌فشاریم، اما نیروهای مسلح توانمند ما دستی را که برای تعرض و تعدی به سوی ایران دراز شود، قطع خواهند کرد.

برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز با حضور در این نمایشگاه از جدیدترین صنایع دفاعی کشور بازدید کردند.

دکتر سید ابراهیم رئیسی ظهر امروز سه‌شنبه در دیدار آقای «ابراهیم بوغالی» رئیس مجلس الجزایر، سفر وی را نقطه عطفی در روند رو به گسترش روابط دو کشور دانست و گفت: فعال شدن کمیسیون مشترک همکاری‌های اقتصادی ایران و الجزایر و تهیه نقشه راه روابط، می‌تواند نقش موثری در تسریع و تسهیل گسترش تعاملات فیمابین در حوزه‌های مختلف داشته باشد.

رئیس جمهور با بیان اینکه ایران امروز کشوری فناور است که توانسته تحریم‌ها و فشارها علیه خود را به فرصت‌هایی برای پیشرفت تبدیل کند، آمادگی ایران را برای به اشتراک گذاشتن تجربیات و دستاوردهای خود با کشور دوست و برادر الجزایر اعلام کرد.

دکتر رئیسی با قدردانی از مواضع صریح الجزایر در قبال مصالح جهان اسلام و روشنگری نسبت به ماهیت و سیاست‌های رژیم صهیونیستی، به مخالفت کشورهای سلطه‌گر و در راس آنها آمریکا و رژیم صهیونیستی با گسترش روابط بین کشورهای مستقل اشاره کرد و اظهار داشت: ایران و الجزایر با توجه به دیدگاه‌های مشترک در مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی می‌توانند، همکاری‌های سازنده و مفیدی به نفع ملت‌های خود و جهان اسلام داشته باشند.

«ابراهیم بوغالی» رئیس مجلس الجزایر نیز در این دیدار با ابلاغ سلام‌های گرم آقای «عبدالمجید تبون» رئیس جمهور کشورش به دکتر رئیسی، تصریح کرد: ایران قدرتی محوری و متکی به سابقه تمدنی و فرهنگی کهن است که قدرتمندتر شدن آن، تقویت بیشتر امت اسلامی را در پی دارد.

رئیس مجلس الجزایر ضمن ابراز همدردی با دولت و ملت ایران به خاطر حمله تروریستی اخیر به حرم شاهچراغ خاطرنشان کرد: از روند رو به گسترش مراودات دیپلماتیک میان دو کشور خوشحالیم و با توجه به روابط سیاسی دوستانه و فراهم بودن همه لوازم، علاقمند به گسترش روابط اقتصادی فیمابین نیز هستیم.

بوغالی با اشاره به برخی رخدادها نظیر اهانت‌های مکرر به ارزش‌های مسلمانان و نیز تشدید اقدامات ظالمانه رژیم صهیونیستی علیه مردم مظلوم فلسطین، تقویت انسجام میان کشورهای اسلامی و اتخاذ مواضع مستحکم برای جلوگیری از تکرار چنین مسائلی را ضروری دانست.