
emamian
سلسله گزارش های کوتاه از سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی (بخش چهارم)
مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی سفرنامه ای به حج دارند که در شماره های گوناگون به انتشار آن خواهیم پرداخت.
* شهر نور
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ[۱]
اِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیماً[۲]
نزدیک به ساعت نیم بعد از بیست و چهار به وقت محلی هواپیما در مطار (فرودگاه) مدینه منوره فرود آمد، و با ابتهاج و شادمانی بی اندازه و خوشحالی زاید الوصف قدم در زمین مبارک مدینه منوره نهادیم و قلم با این تعبیر دور از ادب شکسته باد، نه قدم بر آن زمین مقدس گذاردیم که با هزاران عذر جسارت و گستاخی سر بر خاک آستان رسالت گذارده و زمین ادب را بوسیدیم، و خاکش را سرمه دیدگان نمودیم.
اگر امکان داشت که خود را از این بدن عنصری خارج کنیم و در اینجا با روح مجرد به زیارت ارواح پیامبران خدا و اولیا و قدسیان ملکوت اعلی و معتکفان حریم حرم با احترام نبوی نایل شویم هرگز به خود اجازه نمیدادیم پا بر این زمینی که مهبط ملائکه و مقدم شخص اول عالم امکان خواجه دو سرا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین و سیّدة النساء و دو آقای جوانان اهل بهشت و سایر ائمه علیهمالسلام است بگذاریم و حداقل (سعیاً علی الرأس لا مشیاً علی القدم) را برمیگزیدیم.
سرزمینی که هر نقطه اش داستانی افتخارآمیز و تاریخی بهجت انگیز دارد اگر چه دشمنان بیدادگر از اسائه ادب به این زمین کوتاهی نکردند و در آن و حتی در مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم جنایاتی مرتکب شدند که تاریخ انسانیت را سیاه نمود.
در طول تاریخ اسلام حکومتهایی که بر این سرزمین مسلّط شدند جز یک سلسله عملیات ظاهرسازی و عوام فریبانه که در مسیر سیاستهای خاص آنها بود نه فقط کاری انجام ندادند بلکه کوشش کردند مدینه منوره را از مرکزیت بیندازند چنانکه انداختند.
عبدالملک مروان یکی از حاکمان و طاغوتیان بنی امیه، کوشش می کرد حیثیت علمی و معنوی مدینه را از میان ببرد، زیرا به واسطه استقرار خاندان رسالت که در رأس آنها حضرت امام زین العابدین علیه السلام قرار داشت، و همچنین گروهی از تابعین و رجال علم مثل قاسم بن محمدبن ابی بکر موقعیت مرکزی خاصی داشت و مردم به مرکز حکومت که شام بود اعتنائی نداشتند، لذا عبدالملک گروهی از اراذل و اوباش را در مدینه ساکن گردانید تا کسانی که به مدینه میآیند از این شهر مقدس و مردم آن متنفر شوند، و کار تظاهر به فساد در مدینة الرسول به جائی رسد که از شعبی نقل شده است که گفت:
در حکومت عبدالملک وقتی به مدینه رفتم چنین و چنان دیدم که من کلام او را بازگو نکنم بهتر است، سپس هم همین بنی امیه جامع اموی را در دمشق بنا کردند، برای اینکه مردم از مدینه منوره و مکه مکرمه منصرف نموده و به آنجا متوجه نمایند و بلکه به جای کعبه معظمه به حج آن وادار سازند.
هر چه بود در این دورانها مدینه را که باید مرکزیتش استمرار پیدا کند از مرکزیت انداختند. نخست بنی امیه دمشق را مرکز قرار داد و سپس بنی عباس بغداد را و پس از آن هم عثمانیها اسلامبول را و در برابر آنها نیز خلفای فاطمی در مصر، قاهره و حکام اموی اسپانیا و اندلس را مرکز قرار دادند، و مدینه تقریباً در حد یک شهر متعارف در جهان اسلام تأثیر بیشتری نداشت.
و در بعض مواقع مثل عصر متوکل از آن هم به ظاهر پایینتر و مورد خشم حکومت بود، شقی ترین و ستمکارترین افراد را بر اهل مدینه حکومت میدادند.
اگر چه دمشق و بغداد و اسلامبول نیز اعتبار معنوی کسب نکردند و عقیده مردم را جلب ننمودند، اما از جنبه سیاسی و توابع آن اهمیّت یافتند و طاغوت مآبیهای مدائن و روم را به دمشق و بغداد و اسلامبول و دیگر شهرهای بزرگ منتقل کردند.
هر کس بخواهد بداند شهر مدینه منوره و مکه مکرمه در آن اعصار چگونه فراموش شده بود شهرهایی مثل بغداد و دمشق و وسایلی را که برای رفاه مردم و وسعت جهات اقتصادی آنها فراهم بود، و کاخها و بیمارستانها و مدرسههایی که در آنجا تأسیس میشد با وضع مدینه و مکه و مردم فقیر و گرسنه شبه جزیره مقایسه نماید.
در حالی که در بغداد و اسلامبول و شهرهای مشابه آنها و در اندلس کتابخانه ها و مدارس بزرگ تأسیس میشد و کاخهای مجلل و پرخرجترین میهمانیها و عروسیها و عیاشیها انجام میشد. برای مردم مدینه امکانات فراگرفتن و خواندن و نوشتن نبود.
و خلاصه این است که شهر مدینه که باید در طول چهارده قرن گذشته و بعد از این و در اعصار آینده مرکز و عالیترین مظهر فکر اسلام و نظام اسلام، و منبع نشر معارف اسلام درآید به وضعی درآمد که در اقصی نقاط عالم اسلام شهرهای بسیار در بینش و علم از آن پیشی گرفتند و مدینه را تحت الشعاع قرار دادند.
از این شهرها میتوان بغداد و دمشق و اسلامبول و قاهره و نیشابور و خوارزم و بلخ و مرو و قرطبه و غرناطه را نام برد که همه هم در جهت علمی و فکری شهرت داشتند و هم در جهت اسراف در تجمل و خوشگذرانی و قصرها و کنیزان مغنیه و رقاصه در حالی که مردم مدینه در فقر بسر میبردند و در انتظار این بودند که پس از سالها مثلا خلیفه یا اطرافیان او به آنجا بروند به رسم احسان و صدقه به مستمندان از بیت المال مسلمین چیزی به آنها با هزار منّت تصدق نمایند.
آری از مثل مالک بن انس در حدیث و فقه اسم برده میشد، و به او امام اهل مدینه لقب داده بودند اما این نیز به منظورهای سیاسی بود و منصور دوانیقی برای معارضه با امام جعفر صادق علیه السلام و اهل بیت از مالک ترویج میکرد.
البته در عصر امام محمد باقر و بالخصوص حضرت امام جعفر صادق علیهماالسلام موقعیت علمی مدینه تجدید شد و رجال بزرگ از مدرسه این دو امام بیرون آمدند که عده ای از آنها شهرت جهانی یافتند، اما این رونق بازار علوم و معارف هم دیری نپائید به واسطه شهادت حضرت صادق علیه السلام و بازداشت و زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که سالها ادامه یافت دوباره آن وضع سابق را تعقیب کردند.
و خلاصه در اثر این دسایس سیاسی مدینه تقریباً پس از رحلت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم در تمام این مدت چهارده قرن تا امروز وضعی را که مناسب شأن و شرافت و موقعیّت مهبط وحی و مرکز رسالت اسلام و مدفن رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و مقرّ اهل بیت علیهمالسلام باشد نیافت. فقط مسأله ای که در آن، مورد نظر و اهتمام بوده و هست معارضه با نفوذ اهل بیت علیهمالسلام و اندیشه های اسلام راستین میباشد که به شدیدترین صورت پیروان اهل بیت و شیعه محق سرکوب میشدند و از حقوق اسلامی حتی قبول شهادت محروم میگردیدند و این سیاستی بود که در تمام عالم اسلام اجرا میشد.
و حتی نقل فضایل آنها موجب بود که بزرگترین محدثین و راویان احادیث را منزوی کند و نقل حدیث از او را ممنوع سازد و بقول ناصر خسرو:
در بلخ ایمنند ز هر شری * می خوار و دزد و لوطی و زن باره
ور دوستدار آل رسولی تو * از خانمان کنندت آواره
آزاد و بنده و پسر و دختر * پیر و جوان و طفل به گهواره
بر دوستی عترت پیغمبر * کردندمان نشانه بیغاره
مدینه منوره در طول تاریخ به واسطه جهات بسیار از جمله بدرفتاری و سوء سلوک زمامداران همواره در معرض گرایش به اهل بیت و پیروی از هدایت آنها قرار میگرفت که آن گرایش با خشونت شدید و کشتار که گاهی به صورت قتل عام بود سرکوب میشد.
اما مرور زمان و تسلط حکام جائر حقانیت اهل بیت و حقیقت و صحت برنامهای را که پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم در امر رهبری امت داده بود روزبروز روشنتر ساخت، و مردم فهمیدند که عدول از این برنامه و رجوع نکردن به اهل بیت رسالت علیهمالسلام منشأ همه مفاسد و معایب و تسلط زورگویان و ستم پیشگان میباشد.
مسلمانان میدیدند نظاماتی که اسلام با آنها درگیری داشته و محکوم کرده و برانداخته است از نو تجدید شده، و رسوم مداین و روم و پایتختهای دیگر جباران در دمشق و بغداد و غرناطه و اسلامبول و... معمول و متداول گشته و خلافت با شاهنشاهی، و امپراطوری و ملوکیت و استبداد و فرعونیت مترادف گردیده است.
بر اثر این اوضاع دانستند که خبرهای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و برنامه ای که خدا در امر خلافت مقرر فرموده همه برخیر و مصلحت است و برای استمرار دعوت اسلام و نجات مستضعفان بوده است.
دانستند که هیچیک از این رژیمهای غیر شرعی پاسخگوی خواسته های وجدان بشری و محقق اهداف اسلام نیست.
گسترش این بینش ارکان حکومتهای غاصب را که به اسم اسلام مردم را استعباد میکردند همیشه میلرزانید، و همه از اینکه مدینه مرکز این بینش شود در هراس بودند.
لذا حتی ابن حجر که یکی از علمای معروف اهل سنّت و مروج سیاستهای اسلام برانداز، و جیره خوار دستگاه همین حکومتها است در ابتدای کتاب (الصواعق المحرقه) به شدت از اینکه فکر شیعی یعنی اندیشه اسلام راستین، و معارضه با سلطههای استعلا و استعبادی در مدینه روند بگیرد و فراگیر شود اظهار نگرانی مینماید، و به گمان خودش صواعق را برای جلوگیری از گسترش این بینش تألیف میکند.
آری مسأله مدینه منوره برای تمام سیاستهای حکام غاصب همین بود، لذا اسلام را از حرکت سریع اصیلش بازداشتند و سیاستهای آن را در مسیر اهداف خود رهبری کردند، و اینهمه عقبماندگیها را برای مسلمانان بوجود آوردند.
وضع کنونی مدینه منوره از این جهات و نواحی اصیل اسلامی و انسانی در حکومت سعودی از وضع گذشته آن بهتر نشده بلکه از جهاتی بدتر و خطرناکتر است، و اگرچه ظواهر خانه ها و کاخها و راهها چنانکه در همه جای دنیا به مناسبت عوض شدن اوضاع صنعتی و وارد شدن دنیا به دوره برق و ماشین تغییر کرده است اما هر کس میفهمد که این تغییرات اصولی و جوهری نیست و آنچه به ظاهر از عمران و آبادانی در جده و مدینه طیبه و مکه مکرمه و طایف و ریاض و غیرها دیده میشود ترقی و پیشرفت محسوب نمیشود این آبادیها بر سه اساس است:
۱. بر اساس برآوردن نیازهای جاه طلبانه وهابیها که بر تمام ذخایر این کشور مسلطند، و در عربستان و خارج از آن برای خود همه گونه اسباب خوشگذرانی و عیاشی و هرزگی را در نهایت اسراف فراهم نموده اند در حالی که مردم فقیر و گرسنه عربستان از زندگی متوسط انسانی محروم می باشند.
۲. بر اساس رفع نیازمندیهای استعمار که در این رابطه نیز پولهای کلان مصرف شده، و ثروت مردم فقیر این کشور جیب سرمایه داران آمریکائی یا فرانسوی یا انگلیسی یا ایتالیائی و دیگران را پر می سازد.
۳. بر اساس به مصرف رساندن محصولات صنعتی بیگانگان که ملاحظه میشود تقریباً تمام عواید ساختمان این بناهای مدرن حتی مسجد پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و مسجد الحرام را مؤسسات کنتراتچی و کمپانیهای بیگانه می برند.
بدیهی است تا حدودی هم وسایل آسایش حجاج و توسعه و عمران حرمین فراهم شده است، اما در متن نقشه آسایش حجاج و اینگونه هدفها هدف اصلی نیست و تبعی و فرعی است، زیرا حکومتی که میخواهد با جمعیت کم به مناسبت وجود حرمین شریفین در کشورش در بین حکومتهای دیگر اعتبار داشته باشد و به عبارت دیگر حکومتی که اعتبارش در بین مسلمانان و در تمام جهان فقط به این دو حرم مقدس است که یک میلیارد بشر به آن به نظر احترام مینگرند و همه ساله نزدیک به یک میلیون برای ادای مراسم حج از اطراف و اکناف، و اصقاع دور و نزدیک عازم آن میشوند باید در حدی که مورد اعتراض این همه زائر قرار نگیرد و دنیای اسلام به او معترض نشود آن را تجلیل نماید، و برای پذیرائی این جماعت بشری خود را آماده نماید، و این مراسم را که خواه و ناخواه انجام میشود در اختیار خود نگاه دارد تا برای مقاصد خود از آن سوء استفاده نماید.
و به هر حال این ظواهر و مظاهر اگر چه در اصل مقصود حکومت سعودی نیست بلکه مقصود همه مسلیمن است، و همه میخواهند مراسم حج هر چه باشکوهتر و منظمتر برگزار شود، و مسجدین و حرمین شریفین در حدود تعالیم شرعی از جنبه توسعه و عظمت ظاهری همه نمونه باشد، و در این دو شهر فقط خدای بزرگ به بزرگی یاد شود، و صاحبان مقامات حکومتی هیچگونه تکبّر و علوّ و برتری نداشته باشند و مظهر مساوات اسلامی باشند و برادری اسلامی در آن آشکار باشد، و از طاغوت پرستی و استضعاف در آن خبری نباشد که متأسفانه تشریفات ظاهری و تجملات در حد وفور نسبت به شاه و خاندانش وجود دارد، فقط چیزی که نبود یا اگر بود ما ندیدیم مجسمه و عکس و صورت بود که نه تنها در مسجدین در مساجد دیگر هم حتی یک عکس و صورت دیده نمیشود.
باری، مدینه کنونی مدینهای بهتر از مدینه عصر عبدالملک و ولید نیست با این تفاوت که در آن عصر با همه مفاسدی که در آن ساخته و پرداخته بودند شخصیتی الهی، مثل امام زین العابدین علیه السلام وجود داشت که عبادت و زهد و گذشتن از دنیا و زندگی بسیار ساده و بیتجملش تمام دستگاه ظلم و اسراف و تجبر و تکبر و پر تشریفات و خدم و حشم خلیفه وقت را تحت الشعاع قرار میداد و مثل فرزدق با آن قصیده جاودان او را مدح و توصیف به حق مینمود ولی مدینه امروز از وجود شخصیتی که بتواند این مظاهر استکباری حکومت را با اخلاق و رفتار پارسایانه و بیتکلف و بیپیرایه بکوبد و نمونه قدس اخلاق اسلام باشد خالی است.[۳]
پی نوشت ها:
[۱]. سوره توبه، آیه ۱۲۸.
[۲]. سوره احزاب، آیه ۵۶.
[۳]. در این اشارات نظر به مردمی است که شهر را نشان میدهند و صورت جامعه را در نظر بیننده مصور میسازند، و الاّ هستند افرادی که کم و بیش ملتزم به رهنمودهای اسلام میباشند، نظام سیاسی و اقتصادی اسلام را تا حدودی شناخته اند اما این افراد که اکثرشان شیعیان اهل بیت علیهم السلام میباشند هر چند در حدود یک ثلث و بیشتر جمعیّت عربستان سعودی میباشند و دارای اخلاقی عالی هستند در استضعاف قرار گرفته و رژیم به آنها مجال عرض وجود و فکر و نظر نمیدهد.
حج در آیین اسلام و یهود
سایت islamicity در مقالهای به موضوع حج در اسلام و دین یهود میپردازد.
در این مقاله آمده است که فقط تعداد اندکی از یهودیان میدانند که بیش از هزار سال است که کعبه عبادتگاه اول و بیت المقدس دومین عبادتگاه به شمار میرود. کلمه حج نیز در لغت به معنای رهسپار شدن به سوی یک مکان است.
حج مسلمانان پنج روز طول میکشد و پس از آن عید قربان در سه روز برگزار میشود.اما حج در آیین یهود در سه زمان متفاوت برگزار میشود:
1. عید فِصح، که در فصل بهار واقع شده و مدت آن هفت روز است و از روز پانزدهم نیسان به تقویم یهودی آغاز میشود.
2. «عید حصاد» یا «اسابیع»، (شبوعوت) که مدت آن یک روز است مصادف با ششم ماه سیوان به تقویم یهودی که در اوایل تابستان (یونیه) قرار گرفته است.
3. «عید ظُلل»، (سرکوت) که مدت آن هشت روز است و در پاییز قرار دارد و از روز پانزدهم ماه «تشرین» یهودی آغاز می گردد.
تورات میگوید: «عید خیمهها را بعد از جمع کردن حاصل از خرمن و چرخُشت خود هفت روز نگاهدار. و در عید خود شادی نما تو و پسرت و دخترت و غلامت و کنیزت و لاوی و غریب و یتیم و بیوهزنی که درون دروازههایت باشند. هفت روز در مکانی که یَهُوَه برگزیند برای یَهُوَه خدایت عید نگاهدار زیرا که یَهُوَه خدایت تو را در همة محصولت و در تمامی اعمال دستت برکت خواهد داد و بسیار شادمان خواهی بود. سه مرتبه در سال جمیع ذکورانت به حضور یَهُوَه خدایت در مکانی که او برگزیند حاضر شوند یعنی در عید فطیر و عید هفتهها و عید خیمهها و به حضور یَهُوَه تهیدست حاضر نشوند. (تورات تثنیه 16:13-16)
سرکوت توسط حضرت سلیمان در بیت المقدس انجام شد. این حج در زمان حضرت سلیمان به قدری مهم بود که اغلب آن را صرفا «حج» مینامیدند.
براساس آیین اسلامی کعبه برای اولین بار پیش از تاریخ حضرت آدم مکانی مقدس و به عنوان عبادتگاه شمرده شد اما بیتالمقدس 40 سال بعد تقدیس شد.
ابوذر (ره) روایت میکند: «عرض کردم: یا رسول الله (ص)! کدام مسجد برای اولین بار در زمین قرار داده شد؟ حضرت فرمودند: مسجد الحرام (در مکه). سپس پرسیدم: دومین مسجد پس از آن کدام است؟ پاسخ دادند: مسجد الاقصی (در بیت المقدس). پرسیدم: بین این دو چه فاصله زمانی بود؟ فرمودند: چهل سال.»
زیارت یک مکان مقدس مشترک، عامل مهمی در انسجام اجتماعی است و انسجام اجتماعی عامل مهمی برای مقابله با چالشهای بقا است. هم اسلام و هم یهودیت متونی دارند که قدمت اجداد ما به آدم خاستگاه بشر برمیگردد. اما یهودیان با انحرافاتی مواجه شدند و از سنت پیامبرشان یعنی حضرت موسی (ع) پیروی نکردند.
انحراف یهود در حج
یهودیان، سنت پیامبرشان، حضرت موسى را ـ که در حج به خانه خدا توجه داشت ـ پیروى نکردند و بیشتر تعالیم شریعت موسى و از جمله حج را تحریف کردند.
گفتنى است که در حال حاضر حج از دیدگاه یهودیان واجب نیست و از ارکان عبادات آنها به شیوهاى که در اسلام دیده مىشود، به شمار نمىآید و حداکثر به عمره مسلمانان شباهت دارد. پس از حضرت موسی، یهود به فرقههاى مختلف درآمدند و هر فرقهاى شیوهاى را براى حج برگزید و مکانى را براى آداب و مراسم حج انتخاب کرد؛ به عنوان مثال:
1. گروهى از آنها به سوی بیت المقدس و هیکل سلیمان رفتند.
2. گروهى به کوه طور سینا رفتند.
3. برخى «بئر حىّ» واقع در نزدیکى شهر الخلیل را برگزیدند.
4. برخى دیگر به اماکن متبرکه به تعبیر آنها، که مهم ترین آنها کوه هاى برافراشته و تپه ها و چاه هاى آب و اماکن دیگر طبیعى است، رفتند.
بیت المقدس
در ادامه مقاله داستانی روایت شده که گفته شده قرنها به صورت شفاهی به دو زبان عربی و عبری نقل و سرانجام در قرن نوزدهم در چندین نسخه مختلف نوشته شده است.
دو برادر که مزرعهای را از پدرشان به ارث برده بودند، آن را به دو نیم تقسیم کردند تا هر یک بتواند در زمین خود کشاورزی کند. با گذشت زمان، برادر بزرگتر ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد، در حالی که برادر کوچکتر هنوز ازدواج نکرده بود.
یک سالی که باران بسیار کم بارید، محصولاتشان بسیار ناچیز بود. برادر کوچکتر یک شب فکر کرد: «برادرم زن و چهار فرزند دارد و من فرزندی ندارم. او بیشتر از من به غلات نیاز دارد، به خصوص الان که غلات کمیاب است.» آن شب برادر کوچکتر به انبار خود رفت و گونی بزرگی از گندم خود را در انبار برادرش گذاشت و به خانه برگشت.
اوایل همان شب، برادر بزرگتر نیز فکر کرد: «من و همسرم، فرزندان بزرگ و نورههای خود را داریم تا از ما مراقبت کنند. برادرم فرزندی ندارد و باید غله مزارعش را بیشتر بفروشد تا بتواند در دوران پیری زندگی خود را تامین کند.» پس در آن شب برادر بزرگتر نیز گونی بزرگی از گندم را در انبار برادرش گذاشت و به خانه بازگشت.
صبح روز بعد، برادر کوچکتر، وقتی دید که مقدار غلات در انبارش تغییری نکرده، متعجب شد، گفت: «من آنقدر که فکر میکردم گندم کافی برای برادرم نبردم. امشب بیشتر میبرم.» برادرش نیز همین فکر را در سر داشت.
شب بعد هر دو برادر مقدار بیشتری گندم از انبار خود برداشتند و در تاریکی شب مخفیانه به انبار برادر خود رساندند. صبح روز بعد، برادران دوباره متحیر شدند.
شب سوم، مصمم تر از همیشه، هر برادر دو کیسه بزرگ گندم از انبار خود برداشتند تا به انبار دیگری ببرند که در میانه راه متوجه یکدیگر شدند. وقتی هر دو فهمیدند که چه اتفاقی افتاده، بدون هیچ حرفی گاریهایشان را که گندم در آن بود رها کردند، به طرف هم دویدند و یکدیگر را در آغوش گرفتند. خداوند عشق و علاقه برادران به یکدیگر را شایسته بازسازی خانه مقدس در این وادی کرده است.
حضرت ابراهیم نیز از خداوند درخواست میکند که «پروردگارا اين (سرزمين) را شهرى امن گردان و مردمش را هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد از فرآورده ها روزى بخش فرمود» (سوره بقره، آیه 126)
نویسنده این مقاله می نویسد: «مسیحیان و یهودیان معتقدند این تپه بیت المقدس و مسلمانان معتقدند این دره مکه است. من معتقدم که ممکن است هر دو درست بگویند.»
قرآن می فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، در راه خدا ثابت قدم باشید و به عدالت شهادت دهید. مبادا دشمنی با دیگران شما را از عدالت دور کند. عادلانه برخورد کنید؛ این به خداترس بودن نزدیکتر است.» (سوره مائده، آیه 8)
بصيرت شهيد بهشتی و نفاق فتنه گران
آنچه در آستانه سالگرد شهادت شهيد مظلوم آيت الله دکتر بهشتي و هفتاد دو يار باوفاي امام براي ما با اهميت مي نمايد اين است که مقطع حيات سياسي آن شهيد مظلوم در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا شهادت ايشان ، يکي از مقاطع تاريخ انقلاب اسلامي بود که انقلاب با فتنه منافقين و ليبرال ها مواجه گرديد و آن شهيد بزرگوار را مي توان يکي از قربانيان فتنه هاي سهمگين دشمنان و معاندان نظام و انقلاب دانست، با توجه به اين موضوع ، واکنش ها و ديدگاه هاي شهيد مظلوم دکتر بهشتي به عنوان يکي از کليدي ترين شخصيت هايي که در جريان فتنه هاي آن روز مسئوليت مقابله با اين فتنه ها را بر عهده داشت، يکي از سخت ترين مقاطع فتنه گون دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي مربوط به دوراني است که شهيد مظلوم دکتر بهشتي ، به عنوان رئيس دستگاه قضا و نيز از ارکان تاثير گذار انقلاب بود، لذا مسئوليتي که آن شهيد بزرگوار در مقابل فتنه داشتند مسئوليتي چند جانبه بود که هم شامل مقطع پيش از آغاز فتنه مي شد و هم مقطع پس از بروز فتنه هاي آن دوران را در بر داشت و در اين قسمت، بخش هايي از اين واکنش ها و مواضع را مرور مي نمائيم.
1 – پرهيز از حاشيه سازي به منظور رشد و پيشرفت کشور :
با فروپاشي نظام استبدادي شاهنشاهي و قطع دست اجانب از اين کشور در اثر انقلاب مردم ايران ، بهترين فرصت براي رشد و شکوفايي کشور فراهم گرديد، با اين حال متاسفانه برخي عناصر معلوم الحال از هر فرصتي در جهت فتنه انگيزي استفاده کردند که همين فتنه انگيزي ها به مانعي در راه رشد و شکوفايي کشور تبديل شد، از اين روي يکي از رسالتهاي عظيمي که انقلابيون مسلمان داشتند اين بود که در مرحله اول از هر وسيله اي در جهت روشنگري و هشدار دادن دلسوزانه به فتنه گران و آگاه کردن آنان نسبت به خيانتي که مرتکب مي شوند استفاده کنند، در اين زمينه شهيد بهشتي در مصاحبه اي با خبرنگاران چنين نظر خود را ارائه مي دهند :
« اجمالاً اين نظر را تاکيد مي کنم که پيشرفت اين انقلاب چه حالا که ما در زمان جنگيم و چه پس از پيروزي قاطع ما بر جنگ که انشاء الله خيلي زود خواهد بود بيش از هر چيز احتياج دارد به جوري که در اين جنجال هاي سياسي نباشد چون جنجال هاي سياسي، تشنج هاي ناموزون و آسيب زيانباري را به همراه دارد که مانع کارکردن است، مردم ما مي خواهند همچنان با عشق و شور کار کنند، همه آنهائي که دلشان در عشق به اين انقلاب مي تپد اينها مي خواهند کار بکنند، کار کردن هم با اين جنجال ها هيچ سنخيتي ندارد ، اين جنجال ها غالبا ضد کار و ضد تلاش است».[1]
2 – ارائه راهکارهاي جلوگيري کننده از فتنه ها (مراجعه به راهکارهاي قانوني و فصل الخطاب دانستن آن):
همانگونه که در همه فتنه هاي پس از انقلاب شاهد بوديم ، همواره دسته اي از افراد به عنوان فتنه گر وجود داشتند که به هشدارها و تذکرات دلسوزانه بزرگان نظام توجهي نکرده و در صدد بهانه جويي به منظور فتنه انگيزي بودند. در دوران شهيد بهشتي برخي عناصر داخلي از جمله ليبرال ها و طرفداران بني صدر که صف مخالفان خود را با عناويني همچون انحصار طلب و ديکتاتور و امثال اينها توصيف مي کردند، از هر فرصتي براي فتنه انگيزي استفاده مي کردند، اين در حالي بود که در همان مقطع شهيد بهشتي که آماج بخش عمده اي از اتهامات هواداران بني صدر و منافقان بود و به جاي واکنش هاي عصبي، شتابزده و احساسي به اين موضوعات، به ارائه راهکارهايي معقول و منطقي مي پرداختند که فتنه گران در صورتي که در نيات و ادعاهاي خود صادق بودند، قاعدتاً بايد بدان عمل مي کردند و بدين ترتيب باب هر گونه فتنه اي پيش از بروز مشکلي حاد، بسته مي شد .
در موضع گيري هاي شهيد بهشتي يکي از راهکارهای که نسبت به حوادث و اتفاقات آن روز ما شاهد بوديم عبارت بود از مراجعه به قانون و فصل الخطاب دانستن آن، به عنوان مثال به دنبال يکي از اتفاقاتي که در آن روزها جنجال به پا کرد، ايشان به جاي واکنش هاي احساساتي مبني بر تاييد يا رد آن اتفاقات، اعلام کردند که مدعيان اين ماجرا مي توانستند به جاي هر گونه جنجال آفريني، به نهادهاي قانوني مراجعه نمايند و به اين ترتيب ماجرا ختم به خير شود، در اين زمينه ايشان در مصاحبه با خبرنگاران ضمن اشاره به اتفاق مذکور چنين مي گويند :
« روز دوشنبه جرياني در همدان پيش آمد، اين جريان را بايد دستگاه قضائي محل رسيدگي بکند اما اينکه بيايد اين مساله دوباره يک مساله جنجالي و تبليغاتي در روزنامه و مجلس قرار بدهند اين همان خلق و خوي غربي است به نام آزادي خواهي يعني آقايان آزاد هستند که جو جامعه را دائما ناآرام کنند و الّا اگر روي اصول مي خواستند اقدام کنند مي بايست اعلام جرم کنند به دادستان محل، آنها هم اقدام مي کردند ، بعد هم خبرش را با نتيجه به اطلاع مردم مي رساندند ، لکن جريان طور ديگري مطرح شد».[2]
در يک مورد ديگر ، زماني که بني صدر، رئيس جمهور وقت به جاي پذيرش واقعيت هاي قانوني، مدام بر طبل خود محوري مي کوبيدند و تفسير هاي خود از قانون را ملاک و معيار عمل قرار داده و فراتر از آن را نمي پذيرفتند، شهيد بهشتي بار ديگر براي خاموش شدن آتش فتنه، محوريت قانون و نيز بندهايي که مي تواند به رفع اين فتنه گري ها کمک کند را گوشزد نموده و چنين بيان نمودند :
« خوشبختانه اين مسائل راه حل هاي روشني دارد، در قانون اساسي وظايف و اختيارات رئيس جمهور مشخص شده است و هر جا توضيح و تفصيلي لازم باشد ، بايد از طريق قوانين مفصل مصوب مجلس شوراي اسلامي نقاط مجمل آن روشن شود و هر جا از نظر انطباق با قانون اساسي با ابهام روبرو شدند بايد شوراي نگهبان نظر دهد و در اين رابطه نه برداشت و نظر رئيس جمهور ملاک و معيار است و نه ديگران، بنابراين رئيس جمهور بايد تسليم مصوبات مجلس و قوانيني که مجلس شوراي اسلامي تصويب مي کند باشد و هر جا در فهم و برداشت قانون اساسي نظراتشان با مجلس مغاير باشد، طبق قانون اساسي راي شوراي نگهبان قطعي است و ديگر نبايد ايشان يا مجلس روي راي خود پافشاري کنند . اين مطلب همان بيان روشن امام امت است».[3]
شهيد بهشتي در اين مصاحبه يکي از نکاتي که به صورت ضمني بيان مي کند اين است که در نظام جمهوري اسلامي با وجود قانون جامعي که توسط خبرگان ملت تصويب و به تاييد اکثريت مردم رسيده و نيز با وجود نهادهايي همچون شوراي نگهبان، اساساً هيچ گونه بن بستي نداشته و در صورتي که افراد همه اصول قانون را فصل الخطاب خويش قرار دهند و نخواهند تفسير هاي دلخواهانه ای از قانون داشته باشند و صرفا قانون را ملاک عمل خويش قرار دهند، قطعاً هيچ بن بستي پيش نخواهد آمد، چنانکه آن شهيد بزرگوار فرمودند: «مملکت ما بايد به سوي حاکميت قانون جلو برود و زير بناي قوانين ما هم قانون اساسي است و آنچه امام روي آن تاکيد کرده اند اين است که اين ها نهادهايي قانوني هستند و کارها را بايد همين ها انجام بدهند و چنانچه سراغ راه حل هاي خارج از قوانين رفتنند ، اين نمي تواند ما را به جايي برساند . مخصوصا نقش شوراي نگهبان در اين مقطع از زمان نقش حساسي است».[4]
3 – نقش حضور مردم در خنثي کردن فتنه ها :
در زمينه نقش مردم در مقابله با فتنه ها شهيد بهشتي درمصاحبه با خبرنگاران چنين اشاره مي کنند :
«به طور کلي تلاش بسياري از گروه هاي شناخته شده، بر اين است که در اين وضعيت بحراني تشنج و بي ثباتي به وجود آورند . در صورتي که امروز از واجب ترين واجبات اجتماعي ما داشتن ثبات اجتماعي است . خوشبختانه در بيشتر موارد اين تلاش هاي آنها به ثمر نمي رسد و اين عده معدود در بين اجتماعات منزوي هستند، مساله اين است که دشمنان ما مي خواهند جامعه امروز ما متشنج باشد، ملت ما هم مصمم است مانع اين تشنج شود».[5]
4 – قاطعيت در برخورد با فتنه انگيزي ها و عدم گذشت نسبت به فتنه منافقان :
در اين زمينه شهيد بهشتي در پاسخ به سوالي که مربوط به واکنش نظام نسبت به يکي از چنين فتنه انگيزي هايي مي باشد چنين بيان مي کنند :
« به طور کلي انقلاب اسلامي ايران همواره کوشيده است در خط حفظ آزادي هاي سياسي و اجتماعي پايدار بماند ولي همان طور که مکرر گفته ايم اين بدان معنا نيست که در برابر توطئه ها سهل انگاري شود، هر نوع اقدام لازم براي در هم کوبيدن توطئه ها در چارچوب قانون اساسي به عمل خواهد آمد و در اين زمينه کمترين گذشتي از هيچ مقامي قابل گذشت نيست، مخصوصاً دستگاه قضايي خود را موظف مي داند با هر نوع سهل انگاري در اين رابطه قاطع برخورد کند».[6]
5 – واکنش مقتضي در برابر بحراني نشان دادن کشور و ارائه طرح هاي فريبکارانه همچون «برگزاري رفراندوم» از سوي فتنه گران
در دوران شهيد بهشتي که امواج فتنه ها از هر سوي پيکر نظام اسلامي را مورد اصابت خويش قرار مي داد متاسفانه ، توطئه هايي از اين دست نيز مطرح مي شد که البته با واکنش هوشيارانه و قاطعانه مسئولان ارشد نظام از جمله شهيد بهشتي مواجه شد ، چنانکه آن شهيد بصير در واکنش به بحراني نشان دادن کشور و ارائه پيشنهاد رفراندوم از سوي فتنه گران در پاسخ به يکي از خبرنگاران چنين بيان مي کنند :
«... طرح مساله رفراندوم درست به منظور تضعيف جمهوري اسلامي، تضعيف قانون اساسي، تضعيف مجلس و تضعيف دولت است، ملت ما توجه داشته باشند که امروز بحمدالله اکثريت قاطع اعضاي قوه مقننه، دولت و قوه قضائيه و نهادهاي انقلاب همه همفکر و يکپارچه اند و اين نعمت بزرگي است که خداوند عنايت کرده . بنابر اين بي شک بايد اين وضع که نتيجه اش ثبات هر چه بيشتر جامعه و جمهوري اسلامي است با پشتيباني خود مردم بر اساس و محور قانون اساسي به دقت نگهباني شود و ملت بايد از هر نوع ندا و آوائي که در جهت خلاف ثبات است، بايستند و اينکه برخي از روزنامه ها مي کوشند تا بگويند در جمهوري اسلامي ما (امروز) يک بحران هست و راه حل اين بحران را در رفراندوم يا چيزهاي ديگر جستجو مي کنند ، اين کارها اصلا به منظور ايجاد «بحران» صورت مي گيرد. بحراني وجود ندارد ... و قوه قضائيه وظيفه دارد که در برابر اينگونه جريان هاي انحرافي و خطرناک وظيفه اش را قاطعانه انجام دهد و از ملت قهرمانمان مي خواهيم که يار و ياور پشتيبان قوه قضائيه در برخورد با اين جريان هاي انحرافي باشند ، بار ديگر به همه اين افراد و گروه هائي که از اين آوا ها سر داده اند و اين مسائل را مطرح کرده اند ، اخطار مي کنيم که بدانند دستگاه هاي قضائي ، بر طبق وظيفه الهي انقلابي و و ظيفه اي که قانون به آنها سپرده عمل مي کنند».[7]
6 – برخورد با شايعه سازي ها
مظلوم نمايي يکي از شگردهايي است که معمولاً در فتنه آفريني ها مورد استفاده فتنه گران قرار مي گيرد،
در زمان شهيد مظلوم دکتر بهشتي فتنه گران براي مظلوم نمايي و تحت تاثير قرار دادن فضاي عمومي جامعه ، از اين شگرد استفاده کرده و شايعه شکنجه در زندان ها را مطرح کردند که شهيد بهشتي نسبت به آن اينگونه واکنش نشان دادند :
« امروز ملت ما به خوبي مي يابد که چگونه با حيثيت و آبروي اين انقلاب و اين ملت بازي شده است . گزارش مفصل هيئت بررسي شايعه شکنجه نشان داد که تنها در موارد بسيار معدود و غالباً در حين دستگيري زد و خوردهايي پيش آمده است .... بي شک بايد با روشن کردن و آگاه کردن همه مردم ايران و مردم جهان آثار بسيار نامطلوب اين شايعه زدوده شود و در موقع خود ، خود اين شايعه پراکني مورد رسيدگي قضايي قرار گيرد».[8]
7 – نحوه محاکمه فتنه گران :
فتنه هاي پس از پيروزي انقلاب اگر چه هر کدام آتش هاي هولناکي بودند ام،ا به لطف خدا و هوشياري ملت هميشه در صحنه و مديريت بي نظير رهبران نظام ، پس از مدتي فروکش کردند و فقط روسياهي آن براي فتنه گران و حاميان بيگانه باقي ماند . در اين ميان آخرين فصل براي مواجهه با فتنه گران، نحوه برخورد با اين آتش افروزان مي باشد، چرا که فتنه گران، جرايمي مرتکب شده اند که بايد تاوان آن را پرداخت نمايند و اين مطالبه اي است که همواره مردم، در فتنه ها از مسئولان مربوطه خواستار آن شده اند، از اين رو به دنبال هر فتنه اي معمولاً دادگاه هايي براي محاکمه فتنه گران تشکيل مي شود، در مقطع حيات سياسي شهيد بهشتي، پس از کشف هر توطئه و يا برخورد با هر گونه فتنه انگيزي، انتظاري که از دستگاه قضا مي رفت اين بود که محاکمه اي عادلانه و در عين حال قاطعانه، دامنگير فتنه گران شود و شهيد بهشتي نيز اين انتظار به حق مردم را در موضع گيري هاي خود انعکاس داده و از آمادگي دستگاه قضايي براي عملي ساختن آن خبر مي دهد کما اينکه به دنبال کشف و خنثي سازي يکي از اين توطئه ها ، آن شهيد عزيز در مصاحبه اي با خبرنگاران در زمينه محاکمه توطئه گران چنين اظهار مي دارند:
«محاکمه کساني که به عنوان شرکت در اين توطئه دستگير شده اند به زودي آغاز مي شود و اين محاکمه علني است و پخش مي شود و به خوبي ملت شريف ما در جريان جزئيات امر قرار خواهند گرفت... ما تصميم گرفتيم که دادگاهي با ويژگي هاي عناصر لازم و کيفيت خاص تشکيل بدهيم و تاکيد کرديم هر چه زودتر اين دادگاه شروع بشود و ويژگي هاي دادگاه در رابطه با علني بودن دادگاه و پخش آن و مسائل ديگر مي باشد».[9]
در مجموع نقش ستودنی شهيد بهشتی و بصيرتی که ايشان در مقابله با نفاق فتنه گرانی چون منافقين و ليبرال ها و ... داشت، باعث گردید تا منافقان کوردل نتوانند او را تحمل کنند و در نهايت وی را به شهادت رساندند، امام خمينی درباره ايشان فرمودند: مرحوم آقای بهشتی در این مملکت مظلوم زیست، تمام مخالفین اسلام و مخالفین این کشور حمله مستقیم شان را به ایشان و بعضی دوستان ایشان کردند...[10] شهید بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مُرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود،[11]هم چنين امام خمينی فرمودند: آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود.[12]
[1]. بهشتي سيد مظلوم امت ، نشر بنيادشهيد ، 1361، ص 583
[2]. همان ، ص 589
[3]. همان ، ص 621
[4]. همان ، ص 827
[5]. همان ، ص 774
[6]. همان ، ص 718
[7]. همان ، ص 628
[8]. همان ، ص 699
[9]. همان ، ص 719
[10]. صحيفه امام، ج14،ص515
[11]. همان،ج15،ص2و3
[12]. همان، ج15، ص518 و 519
فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبراهيمَ وَمَن دَخَلَهُ كانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ استَطاعَ إِلَيهِ سَبيلًا وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ العالَمينَ
در آن، نشانههای روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن [= خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بینیاز است.
(آل عمران 97)
ده نشانه نیکوکاردر روایت پیامبر
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم):
أمّا علاَمةُ البارِّ فعَشرَةٌ: یُحِبُّ فی اللّه ِ، و یُبْغِضُ فی اللّه ِ، و یُصاحِبُ فی اللّه ِ، و یُفارِقُ فی اللّه ِ، و یَغْضَبُ فی اللّه ِ، و یَرْضی فی اللّه ِ، و یَعملُ للّه ِ، و یَطلُبُ إلَیهِ، و یَخْشَعُ للّه ِ خائفا مَخُوفا طاهِرا مُخْلِصا مُسْتَحْیِیا مُراقِبا، و یُحْسِنُ فی اللّه ِ.
نشانه نیکوکار ده چیز است:
۱. برای خدا دوست میدارد
۲. برای خدا دشمنی می ورزد
۳. برای خدا یار و همراه میشود
۴. برای خدا جدا میشود
۵. برای خدا خشم میگیرد
۶. برای خدا خشنود میشود
۷. برای خدا کار میکند
۸. خدا جوست
۹. در برابر خدا خاشع و ترسان و هراسان و پاک و با اخلاص و با حیا و مراقب خود است
۱۰. و برای خدا احسان و نیکی میکند.
تحف العقول: ۲۱؛ البحار: ۱ / ۱۲۱
حج از نگاه امام علی (ع)
حج، جز با اتصال به امامت و شناخت ولایت به انجام نمیرسد . سرتاسر مناسک و اعمال حج، رمز و رازی دارد که آثار و ره آورد این عبادت در اسرار شگفت آن نهفته است.
حضرت علی (ع) این برترین انسان از باشکوهترین عبادت – یعنی حج – در نهجالبلاغه سخن گفته است. گوشههایی از کلام نورانی آن حضرت را در ذیل دوازده عنوان برگزیدهایم که همراه با یادداشتی کوتاه در ذیل هر یک ، با هم مرور میکنیم:
1- بهشت پاداش حج
جعلهالله... و وصله الی جنته، خداوند حج را وسیلهای برای رسیدن مردم به بهشت قرار داد.(خطبه 192)
حجگزاران و کارگزاران حج، با لبیک به این فرمان الهی، درهای بهشت خدا را به روی خویش میگشایند.
2- رحمت الهی
جعله الله سبب ا لرحمته، خداوند حج را سببی برای رحمت خویش قرار داد. (خطبه 192)
در سایه برگزاری این مراسم معنوی، اثرات زیبایی از رحمت الهی، نصیب افراد و امت اسلامی میگردد.
3- شستوشوی گناهان
و حج البیت و اعتماره، ... و یرحضان الذنب، حج و عمره بیتالله الحرام شستوشو دهنده گناهان هستند (خطبه 110)
4- سود معنوی
یحرزون الارباح فی متجر عبادته، دعوت شوندگان حج بیت الحرام... سودهای فراوان در این تجارتگاه عبادت الهی به دست میآورند. (خطبه 1)
بندگی خداوند سود سرشار دارد. هر که به خداوند نزدیکتر شد، بینیازتر شد. انسان حجگزار به خداوند تقرب بیشتری میجوید و در سایه این عبادت خالص به همه چیز میرسد.
5- فلسفه احرام
قد نبذوا السرابیل وراء ظهورهم، لباسهای خود را که نشانه شخصیت هر فرد است (به منظور احرام) در آورند و پشت سراندازند. (خطبه 192)
احرام مرحلهای از اعمال حج و عمره است که فرد با کندن لباسهای ظاهری و ندای لبیک به فرمان دعوت الهی پاسخ میگوید و به جمع دیگر حجاج میپیوندد و محرمات احرام را بر خود میپذیرد و وارد اعمال حج میشود.
6- اهمیت کعبه
جعله سبحانه تعالی للاسلام علما، خداوند سبحان کعبه را برای اسلام نشانه گویا قرار داد. (خطبه 1)
کعبه بسان پرچم و درفشی با شکوه بر فراز بنای رفیع اسلام همواره میبایست برافراشته باشد.
7- بهترین وسیله تقرب به خداوند
ان افضل ما توسل به المتوسلون الی الله سبحانه و تعالی... حج البیت و اعتماره. بهترین چیزی که انسان ها میتوانند به وسیله آن به خداوند سبحان نزدیک شوند و متوسل گردند... حج خانه خدا و عمره آن است. (خطبه 110)
وسایل تقرب و نزدیکی به خداوند بسیار است، آنچه حضرت در این خطبه به عنوان بهترین این وسایل برمیشمارند، ده چیز است: ایمان، جهاد، اخلاص، نماز، زکات، روزه، حج، صله رحم، صدقه و کارهای پسندیده. یکی از این امور حج و عمره بیتالله الحرام است.
8- خانه امن
جعله... و للعائذین حرما، خداوند سبحان کعبه را... خانه امن و امان برای پناهندگان قرار داد. (خطبه 1)
9- پناهگاه انسانها
بیته الحرام ... یالهون الیه و له الحمام، خانه محترم خدا... که انسانها همانند کبوتران به آن پناه میبرند. (خطبه 1)
حضرت، تعبیر پناه کبوتران را اوج نیاز پناهنده شدن به ملجأ مطمئن برای انسان و آرام بخش بودن این پناهگاه ویژه برای او نشان میدهد.
10- تقویت دین با حج
فرض الله .... و الحج تقویه للدین، خداوند حج را به عنوان عاملی برای تقویت دین واجب گردانید. (حکمت 224)
حفظ و تقویت دین، ضرورتی انکار ناپذیر دارد. تقویت دین راههای بسیاری دارد و بسته به زمان و مکان و موقعیت خاص، روش ویژه خود را میطلبد. حج به عنوان یک استراتژی، همه ساله این تأثیر نیرومند را در تقویت دین دارد.
11- حج معنوی
فجعله بیته الحرام... تهوی الیه ثمار الافئده، خداوند آن (کعبه) را خانه محترم خویش قرار داد... که انسانها به سوی آن با میوه دلها (عشق) روی میآورند. (خطبه 192)
حج، سرشار از جلوههای معنوی و درسهای بزرگ عرفانی و نمادهای پرشکوهی از رابطه عاشقانه بنده با معبود خویش است، لذا به فرموده حضرت، عاشقان بیتالحرام با این خصوصیت رو به سوی خانه دوست میآیند.
12- حج عامل همبستگی دینی
فرض الله ... و الحج تقربه للدین، خداوند حج را وسیله نزدیکی مسلمانان قرار داد. (حکمت 252)
حج تبلور شکوه وحدت اسلامی و تجلی قدرت امت مسلمان و نمایشگاه حضور همدلان و همراهانی است که ناهمگونی سیما را با همگونی سیرت پیوند میزنند، تا شعار اتحاد اسلامی را فراتر از شکلها، رنگها و معیارهای جغرافیایی و نژادی تحقق بخشند و تعالیم آیین وحدت آفرین اسلام را عرضه نمایند.
حج؛ نمایشی از توحید و اتحاد اسلامی
انسان، موجودی اجتماعی است؛ از این رو برای تأمین نیازهای روحی و مادی خویش ناگزیر از زیستن با جمع است. از سویی دیگر، نیاز به امنیت و پاسداری از سرمایههای مادی و معنوی، او را وا داشته است که عوامل وحدتآفرینی را در میان همنوعان خود جستوجو کند. به همین جهت از دیرباز، اقوام و ملتها براساس مشترکات خود دست اتحاد به سوی یکدیگر دراز کرده و وحدتهای قومی، زبانی، منطقهای، نژادی و جغرافیایی را برای تأمین اهداف خود طراحی کردهاند. البته بسیاری از این همگراییها چون مبنای معنوی محکمی نداشته، به تعصبات کور، فر قهای و نژادی بدل شده و خود عامل نفاق در جامعه بشری گردیده است.
اما اسلام که یک دین جهانی است، با «ندای لقد کرمنا بنی آدم»، نوع انسان را ستوده و مورد ستایش قرار داده است و بر محورهای معنوی و اعتقادی و باورهای وجدانی تأکید کرده و معیارها و انگیزههای نژادی، قومی و جغرافیایی را تحقیر کرده است.
اسلام، اتحاد با اهل توحید را برای همزیستی مسالمتآمیز ضروری و لازم میشمرد و دفاع از محرومان و مستضعفان عالم را نیز محور دیگری برای همراهی و همکاری به شمار میآورد و اما وحدت و همگرایی مسلمانان را برای ایجاد جامعه سالم اسلامی و پرتوان فریضهای دینی به حساب میآورد.
این اهداف نه تنها که در کتاب خدا و سنت پیامبر و سیره اهل بیت بزرگوار و صحابه کبارش به صراحت تأکید شده است، بلکه یکی از آرزوها و آرمانهای بزرگ مصلحان بزرگ مسلمان بخصوص در طول این دو قرن اخیر بوده است. مرحوم سیدجمالالدین اسدآبادی همواره مسلمانان را بر ایجاد همگرایی و اتحاد ترغیب میکرد و میگفت: مسلمانان چنانچه با این شمار بسیار، هر کدام فقط یک پشه شوند و در گوش فیل تنومند استعمار همنوا فریاد بزنند، اگر نتوانند او را از پای درآورند، دستکم گوشش را کر خواهند کرد.
سید وقتی که مسلمانان را فاقد درک و عزم مناسب برای اتحاد و اتفاق میدید، دردمندانه میگفت که انگار مسلمانان پیمان بستهاند که برای از بین بردن اتحاد و ایجاد پراکندگی خود تلاش کنند!
مرحوم شیخ محمد عبده نیز بر این ایده سید جامه عمل پوشید. گامهای عملی برداشت، از این رو نهجالبلاغه مولی علی(ع) را شرح کرد و پیروان خود را از هرگونه طعن بر مذاهب دیگر برحذر داشت.
علامه محمدحسین کاشفالغطا نیز راه این دو مصلح بزرگ را ادامه داد و بر این جمله معروف تأکید کرد که اسلام بر دو پایه استوار و گسترش یافته است؛ «کلمه التوحید و توحید الکلمه» یکتایی و بیهمتایی خدا و اتحاد و همدلی مسلمانان!
راستی چرا این انبوه مسلمانان جهان برای نجات، پیشرفت و اعتلای کلمه حق با هم یکدل و یکزبان نمیشوند؟ اگر چنین نمیکنند، لااقل در برابر تهدیدات خارجی و بیگانگانی که خواهان نابودی مسلمانان هستند و هر روز نقشه تازه و توطئه جدیدی در این باره آنها طراحی میکنند، متحد شوند و روی نقاط مشترک تأکید و از طرح مسائل تفرقهانگیز پرهیز نمایند.
آیا نباید برنامههای دشمنان اسلام آنها را متنبه سازد و از خواب غفلت بیدار کند؟ این همه پیمانها، انجمنها، اتحادیههای کشورهای غربی در راه پیشبرد اهداف خویش و بویژه مقابله با توسعه ترقی و گسترش مسلمانان، چرا نبایست در مسلمین ایجاد شور و حرکت و تصلب نماید و آنها را به اتحاد، برادری و همدلی وا دارد؟ اگر درک و شور و شعور مناسب در جهان اسلام گسترده شود، نحلهها، مذاهب، زبانها و نژادهای گوناگون مانع و ژحدت و یکدلی نخواهد بود. به قول اقبال لاهوری:
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان همدلی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است
ایام حج بهترین فرصت برای بهرهگیری از این خوان گسترده الهی است؛ اصلاً یکی از حکمتهای مهم تشریع حج، همین ایجاد وحدت و یکدلی در میان نژادها، فرقهها و ملیتهای گوناگون است.
خاتم پیامبران(ص) اساس این کعبه را بر شالوده وحدت بنیان نهاد، زیرا میدانیم که کعبه به دست توانای خاتم انبیا(ص) برای چندمین بار تجدید بنا شد تا مرکز نشر توحید باشد. هنگامی آن حضرت به چیدن دیوار بیت مشغول شد، میان قبایل عرب بر سر انتقال «حجرالاسود» به جانب دیوار اختلاف پیش آمد.
همه آنها برای حل ماجرا، پیامبر را به عنوان یک داور خردمند و بی غرض پذیرفتند.
حضرت دستور داد تا ردایی بگسترانند و حجرالاسود را درون آن بگذارند و هر قبیله، گوشهای از آن پارچه را بردارد و آن را به لبه دیوار آوردند. آن گاه پیامبر با دستان مبارکشان سنگ را در جایگاه کنونی نصب کردند. رسول خدا با این تدبیر خود، مانع از بروز اختلافات قومی و قبیلهای و نژادی که از تعصبات جاهلی مایه میگرفت، گردید.
همین مسأله به ظاهر کوچک میتوانست عامل اختلافات بزرگ شود و موجب تفاخر برای گروهی و تشاجر برای همگان شود. بن ابراین بنیان بیتالله الحرام بر وحدت و مودت قرار گرفته است. این کعبه خانه خداست، برای همه مردم است، در انحصار هیچ گروه و دسته و فرقهای نباید باشد، این «بیت العتیق» است. از همه چیز آزاد است، از همه سلطههای حزبی، قومی، قبیله و مسلکی.
شگفت اینجاست که نخبگان عالم اسلام حتی آنها که در مراسم حج حضور دارند، مبادرت به تشکیل اجتماعات علمی، فکری و فرهنگی برای حل مشکلات جهان اسلام نمیکنند؟! البته گهگاه همایشهای محدودی در این باره شکل میگیرد ولی در برابر امکانات و برکات بسیار و سیعی که در حج نهفته است، بسیار ناچیز است.
مرحوم عبدالرحمان کواکبی، کتابی نوشته است به نام «امالقری» و در آن کنگرهای بزرگ از نخبگان و فرهیختگان مسلمان را در مکه به تصویر کشیده است که با وجود همه تنوعی که در نژاد و زبان و ملیت و مذهب دارند، لکن آرمانها، دردها و اهداف مشترکی دارند. کتاب یا دشده چه واقعیت داشته باشد و چه زاییده خیال و تصور کواکبی باشد، نتیجهای واحد به دست میدهد و آن استفاده از توان و امکان موجود مراسم حج در حل مشکلات و معضلات جهان اسلام است. بویژه که امروز موضوع «جهانی شدن» فرهنگها، باورها و هویت اقوام مسلمان را تهدید میکند. جهانی شدن چه پروسه و فرایند دنیای صنعتی، انقلاب الکترونیک و انفجار اطلاعات باشد و چه پروژه و طرحی از سوی قدرتهای بزرگ و سلطهگر، بالاخره واقعیتی است که گریز از آن نیست تنها معضلات ناشی از آن را میتوان با تدبیر، همدلی، همگرایی و وحدت دنیای وسیع و متنوع مسلمان چارهجویی کرد.
حج و ولایت
حج که از فرایض بزرگ اسلام و اعظم شعائر دین و ارزشمندترین اعمال برای قرب به خدا است، رکن وثیق و حبل متینی است که میراث فرشتگان و پیامبران و شجره طوبای ابراهیم در طور سینای مکه است. فرزند برومندش اسماعیل(ع) نیز عهدهدار وظیفهای میشود تا همگان به این میقات آیند و در جای جای آن حرم و حریم پاک و کانون نور، با پیوند با روح آن، یعنی «ولایت»، ضمن پذیرفته شدن آن اعمال و نائل شدن به کمال، جان تشنه را سیراب و رخسار خسته را طراوت بخشند. حج با وجودی که یک عبادت بود، جامع چندین عبادت است و هیچ عمل و عبادتی همپایه او نیست و بهایی جز رضوان و بهشت جاوید ندارد، با این حال، اگر شخصی همه عمرش را در به جا آوردن آن سپری کند، به روح آن آگاه نباشد، حج او فاقد ارزش و اعتبار است.
اصولاً ارکان و احکام دین، دارای شرایطی است که رعایت آنها، سبب صحت آنها میشود. حج نیز چنین است. انسان برای صحیح بودن حجش باید شرایط آن را رعایت کند، ولی نسبت به روح آن، یعنی معرفت امام، همواره باید ملتزم باشد.
بنابراین، حج بدون «ولایت»، طواف بدون «امامت» حضور در عرفات بدون «معرفت»، قربانی در منا بدون فداکاری در راه «ولی زمان»، رمی جمره بدون دور کردن صفات رذیله مخالف با راه «امام زمان»، سعی بین صفا و مروه بدون سعی در صراط صفا و مروت و بی کوشش در شناخت بهتر و اطاعت امام، بی حاصل است و سودی ندارد. سادهترین عمل در حرم امن الهی، نظر به کعبه است که ثواب نیز دارد، لکن براساس این که کلمه توحید به شرط ولایت حصن امن و دژ نجات است، نگاه هماهنگ با ولایت و عارفانه به کعبه نیز مایه بخشش گناه و پایه نیل به مقامات است. امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: من نظر الی الکعبه فعرف من حقنا و حرمتنا مثل الذی عرف من حقها و حرمتها غفرالله ذنوبه و کفاه هم الدنیا و الاخره؛ هر کس با معرفت و شناخت به کعبه بنگرد و حق و حرمت ما را مثل همان که از حق و حرمت کعبه میشناسد بشناسد، خداوند، گناهانش را میآمرزد و او را از اندوه دنیا و آخرت کفایت میکند.
از این رهگذر، معنای حدیثی که درباره محبوبیت سرزمین مکه و همه آنچه در فضای آن، اعم از خاک و سنگ و درخت و کوه و آب است،روشن خواهد شد؛ یعنی منطقه حرم که ادراک حق و حرمت آن آمیخته به عرفان حق ولایت و امتثال آثار ولا است، محبوبترین چیزها خواهد بود و چیزی همتای محبوبیت آن نیست.
به عبارت دیگر، کعبه و حرمتش، زمزم و شرفش، صفا و مروه و صفایش، قربانگاه و تقوای قربانیاش، رمی جمرات و طرد شیطانش، عرفات و نیایش خالصانهاش، سرزمین حرم با همه برکاتش در پرتو ولایت و امامت رسول خدا و اهل بیت(ع) است. اگر کعبه به همه شرافتها مزین است، روح عمل و مناسک آن، ولایت و امامت و شناخت امام و خضوع در برابر او است.
از این رو، آنگاه که فضایل امیر مؤمنان امام علی(علیهالسلام) مطرح شد و عدهای خود را برتر میپنداشتند، خداوند در بیان برتری آن حضرت به عنوان برجستهترین مصداق اهل ایمان و جهاد فرمود:
«اجعلتم سقایه الحاج و عماره المسجدالحرام کمن امن بالله و الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لا یستوون عندالله» آیا سیراب کردن حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همانند کسی پنداشتهاید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد میکند؟ [نه، این دو] نزد خدا یکسان نیستند.
بنابراین، علم و عمل به این مطالب بسیار مغتنم است. یعنی کسانی که به حج مشرف میشوند، باید بدانند که حج، اسراری دارد و یکی از آن اسرار، هماهنگ بودن افکار و اعمال با امام زمان(عج) است تا حج کاملی انجام دهند و روحشان متعالی گردد.
چنین نیست که اگر مستطیعی به مکه رود و حج گزارد، بدون آگاهی از اسرار آن، حج واقعی و کاملی را اقامه کرده باشد! امام سجاد(علیهالسلام) به «شبلی» که از اسرار بی خبر بود، فرمود: «... بنابراین، تو نه به میقات رفتهای، نه احرام بستهای...»
در این روایت، سخن از نفی «کمال» است نه نفی «صحت». ممکن است حج چنین کسی صحیح باشد و قضا کردن نخواهد و در ظاهر ذمهاش بری شده باشد لکن به جهت بی خبری از اسرار، در همان سیرت متعالی نشده، باقی مانده باشد.
بنابراین، روح آهنگ و قصد خانهای که به سوی آن ره میسپاری، «ولایت» است و میان آن دو، پیوندی عمیق است و زائر در تمام نقاط این حرم، خصوصاً کعبه و تمام لحظههای به جای آوردن مناسک آن، بالاخص طواف، شمیم دلنواز و جانافزای عطر امامت و ولایت را با جان احساس میکند.
«مسجد آقا بزرگ کاشان»
از جاذبههای گردشگری و تاریخی کاشان، مسجد و مدرسه آقابزرگ است که یکی از باشکوهترین و زیباترین مساجد دوره قاجار در ایران بهشمار میآید.
مسجد و مدرسه آقابزرگ در خیابان فاضل نراقی کاشان واقع شده است. ساختمان این مدرسه با سرمایه حاج محمد تقی خانبان در سالهای ۱۲۵۰ تا ۱۲۶۰ هجری قمری جهت استفاده نماز جماعت و درس و بحث داماد خود، ملا مهدی نراقی دوم، ملقب به آقابزرگ بنا شده و به این نام معروف شده است.

ساختمان این بنا در روزگار پادشاهی محمدشاه قاجار آغاز گردید و در سالهای نخستین سلطنت ناصرالدینشاه (۱۲۶۴–۱۳۱۳ق)، به پایان رسید.
به نظر میرسد که این مجموعه، بر روی آثار به جای مانده پس از زلزله ۱۱۹۲ق یا دورههای گذشته ساخته شده باشد، به خصوص شبستان ۴۰ ستون شمالی مسجد که احتمالاً پیش از احداث گنبدخانه بر روی بقایای خانقاه، مسجد، مقبره و مدرسه خواجه تاج الدین (متعلق به اواسط سده ۹ق) ساخته شده است.
تلفیق این شبستان با مسجد و مدرسهای که بعداً در کنار آن ایجاد گردید، یکی از نمونههای ایجاد هماهنگی و اتصال دو بنا در کنار هم است.
معمار این بنا شخصی به نام استاد حاج شعبان بوده است. همه این بنا از جمله گنبد که جزو بزرگترین گنبدهای آجری است با آجر ساخته شده و تزئینات به کار رفته در این بنا عبارت است از: کاشی کاری، آجرکاری، کتیبههای نفیس گچی و کاشی، مقرنس کاری، خطاطی ثلث و نستعلیق و نقاشی که نقاشی این مدرسه به دست استاد محمد باقر قمصری صورت گرفته است.

کتیبههای خطاطی مسجد از سوی اساتید برجسته خوشنویس کاشان از جمله محمد ابراهیم (جد خاندان معارفی)، محمد حسین (جد خاندان ادیب) و بسلمههای طغری، به دست سید صادق کاشانی نوشته شده است.
این مسجد دارای سردر زیبایی است که سقف آن با مقرنسهای معلق گچی و نقاشی تزئین یافته و دیوارهای جلوخان از کتیبه بالای سردر تا کف تختگاههای طرفین درگاه با کاشیهای خشتی الوان پوشیده شده است.
هیأت اصلی بنا و گنبد و بارگاه با شکوه آن به واسطه عظمت ساختمان و طرح عالی و نقشه بی نظیر به خصوص دقایق و فنون معماری اصیل ایرانی که در آن به کار برده شده، یکی از بناهای مهم ایرانی اسلامی به شمار میرود.
پس از ورود به محوطه مدرسه، دو صحن فوقانی و تحتانی و حجرههای محل سکونت طلاب و گنبد آجری با شکوه و گلدستههای دو طرف آن خودنمایی میکند.

علاوه بر این، دو حیاط خلوت، آب انبار بزرگ، شبستان دیگری در پشت گنبد، ساختمان مسجدی که در جنب گنبد واقع است و محراب کاشی کاری واقع در شبستان جنب گنبد که در حقیقت مجموعهای است از هنرهای کاشی کاری، گچبری، کتیبه نویسی، مقرنس کاری و نقاشی، از جمله متعلقات این بنای عظیم است.
مسجد آقابزرگ از نظر طرح، جزو مساجدی بوده که دارای سه شبستان است و نکته مهم و قابل توجه در این محل، تلفیق مسجد و مدرسه است. همه بنا با آجر ساخته شده و تزئینات بهکار رفته در آن، جذابیت خاصی به این بنا بخشیدهاند.
رئیسی: مسئولین عالی ایران و عراق ارادهای عمیق و جدی برای توسعه روابط در همه حوزهها دارند
حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی بعد از ظهر امروز یکشنبه در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با «مصطفی الکاظمی»، نخست وزیر عراق، ضمن ابراز خرسندی از سفر وی به ایران، گفت: روابط ایران با عراق معمولی و سنتی نیست، بلکه روابط بسیار عمیقی است که ریشه در فرهنگ، اعتقادات و باورهای مشترک دیرینه دو ملت و دو کشور دارد و امروز مسئولین عالی دو کشور ارادهای عمیق و جدی برای توسعه روابط در همه حوزهها دارند.
رئیس جمهور با اشاره به سیاست اصولی دولت سیزدهم برای گسترش روابط با همسایگان، افزود: امروز عراق را نزدیکترین ملت به ملت ایران میبینیم و نزدیکترین روابط در حوزههای مختلف را با کشور عراق داریم. در بین همسایگان بیشترین و نزدیکترین روابط را با عراق داریم.
حجت الاسلام رئیسی گفت: در مذاکرات امروز درباره روابط سیاسی، اقتصادی و تجاری بین دو کشور گفتگو و توافق کردیم تعاملات دو کشور در این حوزهها گسترش پیدا کند.
رئیس جمهور با بیان اینکه در گفتگو با نخست وزیر عراق بر تسریع در اجرای طرح اتصال ریلی شلمچه و بصره توافق شد، خاطرنشان کرد: بهرهبرداری از این طرح تاثیر زیادی در تسهیل و افزایش مراودات بین دو کشور دارد.
دکتر رئیسی همچنین اظهار داشت: در مذاکرات دو طرف قرار شد گامهای جدیدی برای تسهیل روابط پولی و بانکی فیمابین برداشته شود.
رئیس جمهور در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اشتیاق مردم ایران برای زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع) و عتبات عالیات تصریح کرد: تسهیل سفر از ناحیه دولت عراق و جناب آقای الکاظمی و اینکه زائران ایرانی از طرق زمینی و هوایی بتوانند با لغو روادید به سهولت به زیارت عتبات و بویژه مرقد مطهر امام حسین(ع) بروند، اقدامی قابل ستایش و قدردانی است.
حجت الاسلام رئیسی ادامه داد: قرار شد که برای زیارت زائرین در اربعین حسینی تسهیلات بیشتری از طرف دولت عراق ایجاد شود و زائرین اربعین با توجه به بهبود وضعیت کرونایی، بتوانند با سهولت و آسان از مرزهای هوایی و زمینی به عراق سفر کنند و مشکلات سنوات گذشته برطرف شود.
رئیس جمهور در ادامه با اشاره به تاکید سران ایران و عراق برای تقویت ارتباط کشورهای منطقه با یکدیگر تصریح کرد: بر این باوریم که گفتگوهای مسئولین کشورها میتواند مسایل منطقه را حل کند و تأکید کردیم که حضور یا دخالت بیگانگان در منطقه نه تنها مشکلگشا نیست، بلکه مشکلساز نیز هست و لذا بر لزوم مذاکره مسئولین کشورهای منطقه برای حل مشکلات و مسائل با یکدیگر تأکید کردیم.
حجت الاسلام رئیسی با تاکید بر ضرورت حل هر چه سریعتر مشکلات مردم یمن و برقراری آتش بس در این کشور، اظهار داشت: رفع محاصره یمن و یمنیها و گفتگوی یمنی - یمنی میتواند مسأیل این کشور را حل کند و به رنجی که مردم عزیز یمن سالها به آن مبتلا شدند، خاتمه دهد.
رئیس جمهور گفت: بدون تردید ادامه این جنگ بیحاصل است و جز رنج مردم یمن حاصلی ندارد، لذا باید هر چه زودتر به این جنگ خاتمه داده شود و آتشبس میتواند گامی در جهت حل مسایل باشد.
دکتر رئیسی تاکید کرد: تلاش رژیم صهیونیستی برای عادیسازی روابط با کشورهای منطقه به هیچ عنوان امنیتساز نخواهد بود. ایران و عراق بر لزوم برقراری صلح و آرامش در منطقه تاکید دارند و معتقدیم صلح و آرامش در منطقه در پرتو نقشآفرینی مسئولین همه کشورهای منطقه است و عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی یا حضور بیگانگان در منطقه حتما مشکلساز خواهد بود و مشکلی را از حل نخواهد کرد.
رئیس جمهور افزود: حسن روابط دوجانبه و منطقه ای بین عراق و ایران میتواند در نقشآفرینی دو کشور در منطقه و مسائل بین المللی بسیار تأثیرگذار باشد.
حجت الاسلام رئیسی تاکید کرد: ایران در روزهای سخت در کنار عراق بوده و همواره در کنار یکدیگر خواهیم ماند. علاقه و ارتباط دو همسایه هرگز به سردی نخواهد گرایید و روابط فیمابین روز به روز در حال ارتقاء و گسترش است. بدون تردید سفر جناب آقای کاظمی نخست وزیر محترم و هیأت محترم همراهشان به ایران میتواند نقطه عطفی برای روابط دو کشور باشد.
آقای مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق نیز در این کنفرانس مطبوعاتی با اشاره به روابط تاریخی، فرهنگی و دینی ایران و عراق گفت: در جریان گفتگوهای انجام شده راهکارهای ارتقای سطح روابط دو جانبه را مورد بحث قرار دادیم.
نخست وزیر عراق روابط کشورش با جمهوری اسلامی ایران را بسیار مهم توصیف کرد و افزود: امروز توافق کردیم در چارچوب مصالح و منافع مشترک دو ملت و کشور روابط تجاری فیمابین را تقویت کنیم.
الکاظمی با اشاره به اینکه دو کشور همچنین توافق کردند تا یک چارچوب زمانی برای تسهیل زیارت زائران ایرانی که قصد دارند در ایام اربعین به زیارت حرم امام حسین (ع) مشرف شوند، تنظیم کنند، اظهار داشت: تا پیش از این زوار ایرانی فقط میتوانستند در فرودگاههای عراق ویزا دریافت کنند، اما در چند هفته اخیر این زمینه را فراهم کردیم که زوار ایرانی بتوانند در گذرگاههای مرزی با سقف مشخصی از نظر تعداد زوار، البته در مقطع فعلی، ویزای ورود به عراق دریافت کنند.
وی تاکید کرد که در ایام زیارت اربعین با تمام توان در خدمت زوار خواهیم بود و از آنها استقبال خواهیم کرد.
نخست وزیر عراق در ادامه سخنانش با اشاره اینکه در بخش دیگری از گفتگوهایمان چالشهایی را که منطقه با آن روبرو است مورد بحث و گفتگو قرار دادیم، تصریح کرد: توافق کردیم تا مشترکاً برای برقراری ثبات و آرامش در منطقه تلاش کنیم.
الکاظمی با بیان اینکه در گفتگو با رئیس جمهور ایران در خصوص مسایل سرنوشتسازی که ملتهای منطقه با آن روبرو هستند، صحبت کردیم، خاطرنشان کرد: دو کشور توافق کردند که حمایت خود را از آتشبس در یمن و لزوم گفتگو برای پایان دادن به جنگی که مردم این کشور را با رنج بسیار روبرو کرده است، اعلام کنند.
وی گفت: همچنین توافق کردیم، برای مقابله با چالشهای حوزه امنیت غذایی که به سبب جنگ اوکراین ایجاد شده است، تلاشهای مشترکی داشته باشیم.